عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

اولین شهید دفاع مقدس در جبهه

 بسمه تعالی 

شاید شما هم گاهی با خود فکر کرده اید که اولین شهید دفاع مقدس در جبهه چه کسی است و یا شاید از دوست یا کسانی که دستی در موضوع دارند این را پرسیده باشید. این سوال به طور طبیعی چند پرسش دیگر هم ایجاد می کند، کجا و چطور شهید شده؟ اهل کجاست؟ چگونه شخصیتی دارد؟ شغل و نقش او در دفاع مقدس چه بوده؟



اولین شهید دفاع مقدس «ایرج دستیاری» نام دارد و از شهر امیدیه است. ایرج از همان دوران کودکی انسانی اجتماعی و مسئولیت پذیر بود و سعی می کرد نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت داشته باشد. به لحاظ اعتقادی فردی معتقد بود و نسبت به اقامه نماز اول وقت و انجام واجبات شرعی اهتمام و توجه خاصی داشت. او به ورزش خصوصاً رشته فوتبال علاقه وافری داشت و به عنوان یکی از دروازه بان های مطرح منطقه امیدیه زبانزد همه ورزشکاران بود و در باشگاه های شاهین، بانک ملی و استقلال بازی می کرد. به دلیل حضور در میادین ورزشی، افراد با سلایق و گرایش های مختلف گرد ایرج جمع می شدند و او سعی می کرد همچون شمعی در میان جمع عامل وحدت همه جوان ها باشد تا بتواند با جذب نوجوانان و جوانان منطقه امیدیه به ورزش آنها را از بلاهای اجتماعی دور سازد.


با شکل گیری «کمیته» از ابتدای پیروزی انقلاب شهید دستیاری به همراه نیروهای مخلص انقلابی مسئولیت حفاظت از مسیر لوله های نفتی و چاه های نفت منطقه آغاجاری را بر عهده گرفتند و از ساعت 10 شب تا شش صبح به مدت شش ماه این وظیفه را با موفقیت به انجام رساندند. شهید ایرج دستیاری در آبان 1358 به عضویت نیروی مقاومت سپاه امیدیه و آغاجاری در آمده و دوره های مختلفی را زیر نظر سردار شهید غیور اصلی و سایر همرزمانش در اهواز پشت سر می گذارد. پس از حضور در مناطق مرزی شلمچه و در مدت کمی، اقدام به شناسایی محل های نفوذ عناصر ضدانقلاب کرده و با توجه به آشنایی و داشتن تخصص تکنیسین برق و هوش ذاتی و نظامی اش با مشورت شهید جهان آرا و دیگر همرزمان وی در سپاه خرمشهر خط آتشی از مواد انفجاری به طول چهار کیلومتر در خط مرزی ایجاد کردند و موفق شدند در یکی از شب ها یکی از نیروهای ضدانقلاب را دستگیر کنند که در بازجویی به عمل آمده مشخص شد که عامل بمب گذاری در چهار راه امام بوده که منجر به شهادت یک زن باردار و کودکش شده است.

ایرج به همراه برادر کوچک تر خود بیژن : که به افتخار جانبازی نائل شده است- و حاج احمد سلحشورفر، مشغول چینش مواد انفجاری در طول خط مرزی بودند، در این لحظه شهید با توجه به آگاهی و اشرافیتی که به خطرات مواد انفجاری داشت، از همراهان خود می خواهد که از محل دور شوند تا آخرین چاشنی را بازرسی و خط را آماده کند که ناگهان یکی از تله ها در اثر ریزش خاکریز منفجر می شود و ایرج در اثر شدت موج انفجار به درون نهر خین پرتاب می شود و در اثر وجود درگیری در منطقه پیکر مطهرش تا یک هفته مفقود می ماند که پس از گذشت یک هفته در کنار اسکله خرمشهر شناسایی و به زادگاهش امیدیه انتقال داده می شود. بازگشت پیکر شهید ایرج دستیاری آن چنان تحولی در منطقه به وجود می آورد که سبب می شود بار دیگر آحاد مردم شهر امیدیه حول آن شمع فروزان جمع شوند و جوانان سلحشور شهر فوج فوج تقاضای عضویت در سپاه امیدیه و آغاجاری را کنند.

اشتباه آمده ای آقای اردوغان! ما در مصر دنبال دموکراسی اسلامی هست

 بسمه تعالی

 

اسلامگرایان در مصر اظهارات اردوغان را مغشوش و سست بنیان ارزیابی کرده و می گویند برخلاف وی که درصدد ترویج سکولاریسم برآمد، به دنبال دموکراسی اسلامی هستند.
روزنامه عرب زبان الحیات با اشاره به سفر اخیر نخست وزیر ترکیه به چند کشور اسلامی در حال انقلاب و دفاع مشکوک وی از سکولاریسم نوشت: آیا واقعا حرکات اردوغان در آمفی تئاتر اوپرای قاهره به هنگام سفرش به مصر ناگهانی بود؟ او در حال سخنرانی دستانش را به هوا برده و این گونه به نظر می رسید که رهبری یک ارکستر را به عهده دارد. اردوغان در این سفر برخلاف توقع ترجیح داد به جای لبیک به خواسته های اسلامگرایان، چیز دیگری بگوید. اردوغان گفت مصری ها باید قانون اساسی خود را براساس اصول سکولاریسم بنا کنند. هنگامی که وی به اینجا رسید، جریان های اسلامی فرش قرمز خود را از زیر پای وی کشیدند و گفتند تو را به حال خودت رها می کنیم. اغلب جریان های اسلامی به اطلاع وی رساندند که فقط تا آنجا که به تایید اسلامگرایی بپردازد، مقبول و پذیرفته است. آنها گفتند که اگر اردوغان از سکولاریسم صحبت می کند، برای این است که تحت فشار است اما تجربه سکولاریسم ترکیه، قابل نسخه پیچی برای مصر نیست. به اعتقاد آنها، مصر بهتر از نظام سکولار ترکیه است.
الحیات می افزاید: اکنون اسلامگرایان نسبت به اردوغان رویگردان شده اند. آنها به وضوح به او می گویند نمی فهمیم چه می گویی. از نگاه ایدئولوژیک آنها اظهارات اردوغان مفهومی ندارد. جالب آن که این بار اعضای اخوان المسلمین نیز نسبت به اظهارات نخست وزیر ترکیه موضع گرفتند و به او گفتند که اندیشه هایش سست بنیاد و دور از اسلام نابی است که به دنبال آن هستند. آنها می گویند که به دنبال مردم سالاری اسلامی هستند در حالی که اردوغان توصیه ای دیگر بدون توجه به شعارهای اسلامی کرده بود.
در همین حال روزنامه لبنانی السفیر در تحلیلی پیرامون سفر رجب طیب اردوغان به مصر نوشت: ترکیه می خواهد در غیاب کشورهای قدرتمند عربی نقش مرکزی حتی در مصر ایفا کند. شبهات حول نقش ترکیه در منطقه از یک سو و اتخاذ سیاست هایی علیه اسرائیل از سوی دیگر و در عین حال شمشیر از رو بستن برای ایران و سوریه بسیاری را نگران سیاست های سلطه جویانه ترکیه کرده است. به گونه ای که بسیاری از تحلیلگران ضمن انتقادهای صریح از سیاست های آنکارا آن را بازی خطرناک و غیرواقع بینانه دولتمردان ترکیه توصیف کرده اند و می گویند آنکارا لقمه بزرگ تر از دهانش برداشته و این تحرکات فراتر از توانایی هایش محسوب می شود.
به گزارش «دیپلماسی ایرانی»، السفیر به نقل از روزنامه «حریت» چاپ آنکارا نوشت: ایران از جمله به مدد برنامه هسته ای روز به روز قدرتمندتر می شود. برای همین هم هست که تلاش هایی وجود دارد تا کشورهای خلیج فارس، اردن و مصر را در یک صف در برابر ایران قرار دهند تا شاید بتوانند از قدرت روزافزون ایران بکاهند. به اعتقاد رهبران پان عربیست سنی عرب که این روزها بیش از پیش به ترکیه توجه می کنند، بهار عربی باعث تقویت ایران و افزایش قدرت آن خواهد شد و از ترکیه می خواهند در صف آنها قرار بگیرند تا یک جبهه سنی علیه تهران شکل بگیرد. واشنگتن به ایران هسته ای به مثابه یک قدرت بزرگ خطرناک می نگرد که با عقب نشینی اش از عراق نفوذش در منطقه به شدت افزایش خواهد یافت و این یکی از دلایل اصرار آمریکا به استقرار سپر دفاع موشکی در ترکیه است تا بدین ترتیب مقابل ایران بایستد تا ضمن آن خطر گسترش، نفوذ و افزایش قدرت شیعیان نیز گرفته شود.
السفیر همچنین به نقل از روزنامه رادیکال چاپ ترکیه یادآور شد: غرب چندان از تنش روابط میان ترکیه و اسرائیل نگران نیست و آن را در راستای سیاست های قدرت گیری منطقه ای ترکیه قلمداد کرده و از آن حمایت می کند. سفر اردوغان به منطقه را نیز از همین زاویه باید نگریست. اما توهم آمیز خواهد بود اگر ترکیه به فکر احیای نقش عثمانی گری خود در منطقه است چرا که ترکیه نباید انتظار داشته باشد به جایگاهی بزرگ تر از ظرفیت هایش در منطقه برسد. ترکیه نباید به تکیه بر دیوار تو خالی اصرار کند.

نوکشمیری ها !

 بسمه تعالی

 
پرونده اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی را از چند زاویه می توان تحلیل کرد. 1- «اتفاق» و رویدادی اقتصادی، حقوقی 2- «پروژه» اقتصادی، سیاسی و امنیتی موردی و نقطه ای 3- پروژه بهره مند از یک «روند و فرآیند آلوده» با ابعاد امنیتی- سیاسی خارجی و داخلی. ارزیابی سوم بر آن است که اختلاس مذکور منحصر به ابعاد اقتصادی یا سیاسی نیست بلکه ماجرا را باید از افقی مرتفع تر دید و بررسی کرد که اولا مقدمات این «اتفاق» یا «پروژه» در کدام روند آلوده فراهم شده است؟ ثانیا آیا جرم بزرگ شبکه درگیر در این پرونده، صرفا سوءاستفاده 3 هزار میلیارد تومانی از بیت المال است- که خود جرم و خیانت بسیار بزرگی است- یا جرم و خیانت بزرگ تری را می توان سراغ گرفت؟
1- سخنان رئیس جمهور محترم در اردبیل درباره پرونده اختلاس، مبهم ادا شد آنجا که گفت «عده ای با متهم کردن دولت سعی بر آن دارند که دزدان اصلی و متخلفان واقعی را فراری دهند و پاک ترین دولت تاریخ کشور را با دروغ و تهمت زیر سؤال ببرند... جمعی با استفاده از یک شبکه و سوءاستفاده از ضعف سیستم نظارتی آن بانک خصوصی شده، رقم بسیار بالایی را تحت عناوین گوناگون برداشت کرده و به نام وام و اعتبار، مجموعه های صنعتی خریداری نموده و با استفاده از پول خود بانک، نسبت به خرید بانک اقدام کرده اند... چند ماهی است که عده ای همه توان خود را برای ضربه زدن به دولت و متهم کردن آن بدون محدودیت و نگرانی از محاکمه بسیج کرده اند...». گزاره اصلی این اظهارات «تلاش برای متهم کردن دولت» است و می توان در این گزاره که فاعل آن مجهول است، با رئیس جمهور همدلی کرد. یکی از گمانه های مهم در پرونده اختلاس مورد بحث، تلاش برای متهم کردن دولت عدالت و انداختن آن از چشم مردم و اصولگرایان و دیگر ملت های بیدار شده انقلابی است که به چشم الهام گیری به ایران نگاه می کنند. «انداختن دولت و رئیس جمهور از چشم ها» یا به عبارتی ترور شخصیت دولت،همان جرم و خیانت بزرگ تر- حتی بزرگ تر از اصل اختلاس- است که در ماجرای اخیر انجام گرفته است. دومین جرم و خیانت بزرگ تر، جسور کردن بدخواهان ملت و «دراز کردن زبان» جبهه مفسدان و منحرفان و فتنه گران «معاند» علیه جبهه حق است، همان که به تعبیر امیرمؤمنان(ع) یکی از مختصات شروع فتنه به شمار می رود. این همان جرم دوگانه ای است که دست اندرکاران فتنه سال 88 مرتکب آن شدند. به این معنا، زمینه چینان اختلاس 3 هزار میلیاردی- چه آنها که صرفا درصدد یک زد و بند اقتصادی بوده اند و چه کسانی که برای بی آبرو کردن دولت خدمتگزار و عدالتخواه نقش آفریده اند- در همان زمین و نقشه و تیم فتنه گران فتنه 2 سال پیش یارگیری شده اند .و مگر نه اینکه دست اندرکاران آن فتنه در انواع زد و بندهای اقتصادی، سیاسی و خارجی آلوده بودند؟ در این نگرش، «آلوده سازی» افراد موجه، یکی از محورهای اساسی فتنه انگیزی است به نحوی که همان افراد موجه مجبور به ادامه بازی در زمین و نقشه دشمن شوند.
2- تحلیل گران درباره این گزاره اتفاق نظر دارند که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران کانون الهام بخش مقاومت اسلامی در 30 سال گذشته و بیداری ملت های انقلابی طی 8 ماه اخیر در خاورمیانه بوده است. برای خاموش کردن هر شعله ای، کانون آن را کور می کنند و در مناسبات اجتماعی و انسانی چه چیزی بهتر از ملکوک سازی و خدشه در اعتبار؟! دولت در این میان تابلوی جمهوری اسلامی است و اگر اعتبار آن مخدوش شود، با یک تیر می توان چند نشان را زد. اولا می توان ایران را در شرایط حساس و بی سابقه منطقه، به خود مشغول ساخت و از نقش آفرینی تعیین کننده در معادلات جهانی منحرف کرد. ثانیا آن شعله الهام بخش را پایین کشید. ثالثا در امنیت و ثبات و اقتدار درونی ایران خلل انداخت و رابعاً حمیت عمومی برای دفاع از دولت به عنوان خط مقدم دفاع از کشور را کمرنگ کرد. از گمانه ها و انگاره ها که بگذریم، مسلم است که سرویس های جاسوسی جبهه استکبار می کوشند چالش های فرسایشی علیه ایران را درونی کنند چرا که فشارهای بیرونی، جز استحکام و انسجام بیشتر نتیجه نمی دهد. فتنه سبز با به بازی گرفتن هیجان های ناسالم برخی مدعیان همراهی با انقلاب در چنین بستری رخ داد، حتی اگر برخی از همان ها قسم یاد کنند هیچ جا با فرستادگان دشمن قول و قرار مستقیمی نگذاشته اند- که درباره برخی دیگر از همان ها اخبار و نشانه های محکم وجود دارد- این هیجان ها، همان پاشنه آشیل و چشم اسفندیار است.
3- یک پای ثابت مفاسد اقتصادی که طی ماه های اخیر لو رفته، چشم اسفندیار کابینه و چند عضو اصلی حلقه او هستند. امضای این چند نفر همچنان که در زمینه سازی برای اختلاس اخیر دیده می شود، در پرونده واگذاری غیرقانونی قرارداد 400 میلیارد تومانی پروژه تالارهای بزرگ کیش به شرکت تازه تأسیس «فیاک» نیز دیده شد.از طرف دیگر آنجا هم- مانند اختلاس اخیر- رد پای کسانی در میان بود که اتفاقا یک پایشان در آمریکا و اروپاست. بنابر برخی گزارش ها در اختلاس اخیر، بخشی از اموال اختلاسی، به خارج منتقل شده است. چند پرسش در این میان به وجود می آید. اولا آیا امضای آقای خاص و دوستان او در تمهید و تسهیل این تخلفات، همگی تصادفی و اتفاقی است؟ (نظیر ماجرای کسی که هر وقت در محله شان چیزی گم می شد، از بخت بد سراغ او می رفتند و از بدشانسی مضاعف، اموال گمشده را نیز در خانه وی می یافتند!). ثانیا این تخلفات گسترده، صرفا اقتصادی و مدیریتی است یا به اعتبار موقعیت ویژه امضاکنندگان و دستوردهندگان- و اقامت برخی متخلفان در خارج کشور- ابعاد سیاسی و امنیتی هم دارد؟ به عبارت دیگر آیا می توان حلقه خاص را در شمار کسانی گذاشت که به تعبیر رئیس جمهور محترم «می کوشند دولت را متهم کنند»؟ و اگر نقش این عده در سلسله اتفاقات اخیر پررنگ است، آیا نمی توان پرسید که نقش آنان چه نسبتی با استراتژی دشمنان برای آلوده سازی و مخدوش سازی اعتبار دولت محترم دارد؛ تباین؟ هماهنگی کامل؟ و یا دست کم، انطباق از طریق برخی حلقه های واسطه آلوده؟
4-هیچ رویدادی تصادفی نیست و ما به تسامح نام تصادف بر اتفاقات می گذاریم. اما حتی اگر به تصادف نیز قائل باشیم، تکرار اتفاقات مشابه در شرایط مشابه ما را قانع خواهد کرد که قاعده و روند و فرآیندی در این میان وجود دارد. وقوع تخلفات و انحراف های اقتصادی که اعتبار دولت خدمتگزار و عدالت خواه را در چشم افکار عمومی هدف گرفته، تنها بخشی از نتایج رفتار جریان انحرافی است که بر سیاق دست اندرکاران فتنه 88، در نقشه و زمین دشمن بازی می کنند. تدارک دو اتفاق مشکوک- برکناری وزیرخارجه و اطلاعات- به فاصله 4ماه (آذر 89 و فروردین 1390) آن هم در بحبوحه تحولات مهم منطقه ای و داخلی را نمی توان حمل بر تصادف کرد، حال آن که رد پای لیدر اصلی جریان انحرافی در هر دو ماجرا مشاهده شده و عجیب تر آن که در هر دو ماجرا، «بیداری اسلامی» محل مناقشه و انکار همین جریان منحرف بوده است. حضرات در حالی که خروش ملت های مسلمان علیه رژیم های خودکامه و دست نشانده غرب را سناریوی آمریکا می خواندند! وزارت خارجه را دورزده و از کاخ ملک عبدالله و عبدالله صالح در اردن و یمن سردرآوردند. آیا بهتر از این می شد در نقشه ورشکستگان آمریکایی و صهیونیستی بازی کرد؟ چند ماه بعد منکران بیداری اسلامی، جرم وزارت اطلاعات را این دانستند که دست آمریکا در راه اندازی انقلاب ها را ندیده است!! این فاز -تخطئه و انکار بیداری اسلامی- البته به برکت نقش آفرینی مقتدای انقلاب و دستگاه های ذی ربط پیش نرفت.
امروز که نقش جریان انحرافی در اختلاس کذایی و فسادهای مشابه اداری و مالی در حوزه سیاست خارجی آشکار شده، بهتر می توان فهمید که چرا حضرات با نفس دستگاه های مدیریتی و نظارتی- نظیر وزارت اطلاعات و وزارت خارجه- مسئله دارند و سعی می کنند آنها را «قفل» یا «فشل و منفعل» کنند. آنها مایل بودند با وزارت اطلاعاتی طرف باشند که نه رفت و آمدها و پیوندهای آلوده سیاسی امنیتی را رصد کند و نه کاری به زدوبندهای اقتصادی داشته باشد. این جریان سعی می کرد از نقش نظارتی وزارت خانه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی بکاهد و به شکل دولتی در دل دولت- خودمختار و غیرپاسخگو- عمل کند و در پشت اعتبار رئیس جمهور پنهان شود. آنها متاسفانه هنوز هم در «نقطه کور دید» برخی دوستان قرار گرفته اند و به اعتبار اعتمادی بی پایه، در کانون بحران آفرینی و بی اعتبارسازی و ترور شخصیت دولت دیده نمی شوند حال آن که مانند موریانه به جان ریشه های ملی و اسلامی دولت (خاکریز اول مقاومت و دفاع از کشور) افتاده اند و از عمق دولت، تیشه به ریشه های مردمی و اعتقادی آن می زنند. امروز این غصه بر جان ملت فهیم و نجیب ما سنگینی می کند که چرا باید هزینه آلودگی های گسترده جریان انحرافی- قل دوم جریان فتنه!- از سرمایه اعتبار رئیس جمهور و دولت خدمتگزار پرداخت شود؟ آیا این از جنس همان انگاره های غلطی نیست که رندان مفسد از کسانی چون رئیس دولت سازندگی در ذهن خود وی ساختند و با القای این دروغ بزرگ که شخص وی طرف اصلی نقد و اعتراض منتقدان انقلابی است، صورت مسئله را تحریف کردند؟ تبدیل شدن به سپر بلای متخلفان و توجیه رفتار فسادانگیزان، کجای قاموس انقلابیگری و پایبندی به اصول و آرمان هاست؟ آیا نقطه آسیب در این مواقع از جنس تهور و اعتماد به نفس زیادی و بی احتیاطی است که باعث رفتارها و اعتمادهای پرخطر می شود یا خاستگاهی از جنس تعصب و حمیت ناحق دارد؟ شاید هم تنه به تنه لجاجتی می زند که به تعبیر اولیای الهی «شوم است»، «آسیب را به دنبال خود دارد»، «راکب خود را به زمین می زند و در معرض بلا قرار می دهد»، «بذر شر است»، «نزاع و کینه را به دنبال می آورد» و «توان تدبیر را سلب می کند».
5-آلوده سازی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، یکی از شگردهای دشمن در حوزه دشمنی و فشار است. فشار اقتصادی و سیاسی دشمن را تنها نباید در زمینه تحریم و منزوی سازی جستجو کرد. اخلال و اختلال و خرابکاری اقتصادی هم بخشی از روش های مقابله و فشار است و اگر اراده برخورد با این فسادانگیزی کم رنگ شود، به همان میزان امنیت ملی آسیب خواهد دید. اخلال اقتصادی چه آنجا که فرصت طلبی محض است و چه آنجا که این فرصت طلبی و زیاده خواهی با سناریوهای امنیتی خارجی ادغام شود، نوعی از تروریسم و محاربه است. این جنگ، هرگز مسامحه بردار و مماشات پذیر نیست. اما منطقی تر آن است که مسئولان و خدمتگزاران اولا اجازه ندهند آن اتفاق ها و احیانا پروژه های نقطه ای تبدیل به پروژه های بهره مند از یک فرآیند مختل و آلوده شود و ثانیا خود تبدیل به سپر بلا و دیوار دفاعی متخلفان نشوند. با این تدبیر معقول می توان ابعاد خسارت را محدود و مهار کرد. دولت می تواند و باید قبل از همه گریبان کسانی را که بانی خدشه در اعتبار این نهاد خدمتگزار شده اند و کشمیری های جدید به شمار می روند، بگیرد. این آزمونی سخت و مهم برای رئیس جمهوری است که با اعتقاد، شعار عدالت داد و دل های مردمی نجیب و سختی کشیده و امیدوار به آینده را به جانب خود جلب کرد. پذیرش اشتباه و تمرکز زدایی و آسیب زدایی از دفتر، و دعوت از مشاوران و معاضدان امینی که خود را وقف شعارهای انقلابی کرده اند، قدم اول سربلندی در آزمون تازه است.
محمد ایمانی

طلب !

گفت: حالا فهمیدم چرا بعضی ها از این که قرار است 4 صفر از پول ملی حذف شود، در پوست خود نمی گنجیدند.
گفتم: این طرح در برخی دیگر از کشورها نظیر ترکیه و ایتالیا نیز به اجرا درآمده و نتیجه موفقی هم داشته است.
گفت: حضورتان عرض شود که بنده اصل طرح را نفی نمی کنم.
گفتم: پس منظورت چیست؟
گفت: احتمالا، عوامل اختلاس 3هزار میلیارد تومانی از اجرای این طرح خیلی خوش به حالشان می شد. چون رقم 3هزار میلیارد به 300 میلیون تبدیل می شد و...
گفتم: شخصی یک میلیون تومان از همسایه اش طلب داشت و همسایه طلب او را نمی داد. روزی طلبکار به سراغ همسایه رفت و پولش را مطالبه کرد. همسایه به وی گفت؛ 200هزار تومان آن را هفته دیگر می دهم. می ماند چقدر؟ طلبکار گفت 800هزار تومان دیگر. یارو گفت 700 هزار تومان آن را دو هفته دیگر و 90 هزار تومانش را ماه دیگر می دهم. حالا چقدر باقی می ماند؟ طلبکار گفت 10هزار تومان و یارو صدایش را بلند کرد و گفت؛ مرد حسابی! خجالت نمی کشی برای 10هزار تومان ناقابل اینهمه سر و صدا می کنی؟!

بی نیاز از تفسیر

 بسمه تعالی 

تحولات منطقه عربی از فرم تفسیرپذیر به سمت هویتی معین در حرکت است. پیش از این تلاش می شد تا با واژگانی مبهم از اتفاقاتی بزرگ یاد شود. «بهار عربی»، «جنبش های فیس بوکی»، «جنبش 6 ژوئن مصر»،«جنبش 26 ژوئن لیبی»، «تحولات عربی» و «جنبش جوانان عرب» از جمله این واژگان مبهم بودند که توسط رسانه های وابسته به اروپا و آمریکا ساخته و پرداخته شدند تا از یک سو این تحولات تفسیرپذیر شوند و بتوان آن را مدیریت کرد و از سوی دیگر هویت واقعی و شناخته شده آن در زیر عبارات مبهم مخفی بماند.
اما واقعاً تحولات منطقه عربی تفسیرپذیر نبودند و هویتی روشن داشتند، نمادهای آن کاملاً مشخص بود، اهداف آن و حتی سرانجام آن روشن بودند. وقتی مردم روز جمعه را برمی گزینند و تظاهرات خود را بعد از برپایی نماز و از محل نمازجمعه شروع می کنند، شعار الله اکبر سر می دهند، دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و رژیم های لائیک را هدف قرار می دهند و شهادت را در این راه پذیرا می شوند و تشییع جنازه هر شهیدی به تعداد تظاهرات کنندگان اضافه می شود، کاملاً معلوم است که هویت نیروهای انقلاب چیست، هدف آنان چیست و مقصد آنان کجاست و تا کجا حاضر به پرداخت هزینه اند و تا کی در صحنه می مانند و حتی می توان فهمید که این الگو قبلاً در کجا تجربه شده و این مردم چشم به کدام تجربه دارند. اما همه این ها برای غرب و نیروهای وابسته به آن ضرر دارد و باید با آدرس های دیگر کور شوند و زمان برای سوار شدن و خاموش کردن این امواج فراهم شود.
به واژگان یک بار دیگر نگاه کنید «بهار عربی»! بهار یعنی چه؟ آیا مراد رویش است یا کوتاه مدت بودن زمان آن ها آیا برای این نیست که تحولات را به همین چند کشوری که از دی تا فروردین حرکت کردند، محدود نمایند؟ به هر حال از این واژگان معنای روشنی که همه درباره آن اتفاق نظر داشته باشند بیرون نمی آید.«جنبش های فیس بوکی» یعنی چه آیا غیر از این است که از یک سو فانتزی و تفریحی بودن و در نتیجه بی دوام بودن را به این جنبش ها نسبت دهند و از سوی دیگر نوعی منشأ غربی- تکنولوژیکال بودن- را به این انقلاب ها نسبت بدهند. جالب این است که در اکثر این کشورها دسترسی به اینترنت و نیز رسانه های فضایی بسیار محدود بوده است، در لیبی تعداد کسانی که دسترسی به اینترنت دارند از 200 هزار نفر هم کمترند و تعداد مراجعان به فیس بوک کمتر از 10000 نفر در کل لیبی بوده است، در یمن این عدد و رقم به 10درصد لیبی می رسد و در بحرین به کمتر از 10درصد یمن و...
«جنبش 6 ژوئن و... یعنی چه آیا غیر از این است که از یک سو بی هویت بودن و از سوی دیگر حادثه بودن جنبش های منطقه عربی را می خواهند القا نمایند. «جنبش جوانان عرب» هم هویت معینی را نشان نمی دهد و فقط بیانگر نقش آفرینی یک طبقه خاص می باشد و تاکید بر جوان بودن، احساسی و بی ریشه بودن و در نتیجه گذرا بودن را تداعی می کند.
اما البته این نامگذاری ها اگر چه در ادبیات سیاسی جایی برای خود پیدا کرده و در کشور ما نیز مورد استفاده مجامع سیاسی و رسانه ای هستند ولی ناکارآمد و ناکافی بودنشان به اثبات رسیده است.
این انقلاب ها همانگونه که اشاره شد هویت کاملاً روشنی دارند و برخلاف بعضی از چهره های سیاسی که برای تبیین این انقلاب ها از وجوه مختلفی حرف می زنند، انقلاب های عربی یک وجه دارند و در یک نقطه بهم می رسند و آن یک وجه هم «اسلام» است و همه نمادهایی که به آن اشاره شد از این وجه خبر می دهند. اما این کدام اسلام است آیا یک اسلام غیرسیاسی و سنتی است که در قالب قرائت قرآن کریم به قصد صرف کسب فیض و ثواب خوانده می شود و یا در قالب تقید به نماز جماعت و جمعه با قصد صرف ثواب و تقرب به خدا متجلی می شود یا اسلام از نوعی دیگر است. بعضی از تحلیل گران مدعی اند که این نمازها، قرآن ها و تکبیرها، محاسن و ظواهر مذهبی مردان، حجاب زنان و مسائلی از این قبیل که در تظاهرات مصری ها، تونسی ها، لیبیایی ها، یمنی ها، بحرینی ها و... مشاهده می شوند، این ها برخاسته از عادات مردم است و به هیچ وجه از یک جنبه سیاسی حکایت نمی کنند و برای اثبات مدعای خود می گویند ببینید این ها در زمان حکومت رژیم مبارک هم اهل نماز و قرآن و... بوده اند و از سوی دیگر قرآن و نماز و... میان نیروهای رژیم مبارک و... با مردم انقلابی، مشترک است و لذا به هنگام سخن گفتن از ماهیت و هویت جنبش ها باید این قدر مشترک را کنار گذاشت و به مسائلی که چندان بروزی در ظواهر و نمادها ندارند توجه کرد! این در حالی است که با این تحلیل می توان ادعا کرد که اسلام در پیدایی انقلاب اسلامی هم نقشی نداشته چرا که شاه و امام خمینی هر دو مسلمان بودند و بسیاری از ارتشی های شاه هم اهل نماز و روزه بودند. اگر این را درباره انقلاب ایران بتوان پذیرفت درباره انقلاب مصر و... را هم می توان پذیرفت اما جواب مهمتر دیگر این است که مردم انقلابی وقتی نمازجمعه را مبدأ حرکت قرار می دهند و مهمترین شعار آنان «الله اکبر» است در واقع نمی آیند که صرفاً نمازی خوانده باشند و واژه ای بیان کرده باشند آنان می خواهند بگویند ما عمیقاً مذهبی هستیم و اعتلای دین را مدنظر داریم و همه خواسته های خود را در دین جستجو می کنیم. اما این کدام اسلام است که می توان با آن رژیم مبارک را ساقط کرد، سفارت رژیم صهیونیستی را به تصرف درآورد و در مقابل غرب ایستاد کاملاً واضح است این آن اسلامی نیست که یک ژنرال ارتش مصر بعنوان یک وظیفه شخصی و به قصد صرف ثواب، آن را در عمل فردی دنبال می کند و این نماز میدان التحریر، التغییر، لؤلؤ و... آن نمازی نیست که یک نفر در مسجد یا در خانه خود می خواند. این نماز آن نمازی است که حضرت امام درباره آن می فرمودند: «نماز بلندترین فریادهاست».
با این وصف گزاره های دیگری هم وجود دارند که به بعضی از آنان اشاره می شود:
1- یک هفته پس از سقوط رژیم بن علی در تونس، یک نمایشگاه کتاب به همت عناصر فعال انقلاب تونس در پایتخت این کشور برگزار می شود و حدود دو میلیون نفر از شهروندان این کشور- یعنی 20درصد جمعیت- از آن دیدن می کنند. حدود 10 روز بعد بعضی از دست اندرکاران نمایشگاه را در همایشی در تهران ملاقات کردم. این ها می گفتند بیش از هر کتابی در این نمایشگاه کتاب های امام خمینی، امام خامنه ای، شهید مطهری و سایر علمای برجسته ایران فروخته شد و-تقریبا- همه ابتدا از کتاب های امام خمینی سراغ می گرفتند که ما به اندازه ای در اختیار نداشتیم که پاسخگوی همه باشیم. مشابه همین مطالب را یک روحانی ایرانی که همان روزها به تونس سفر کرده بود، نقل می کرد و می گفت به اکثر شهرهای کشور کوچک تونس سفر کرده و مورد استقبال جدی شهروندان این کشور واقع شده است.
2- در اواسط انقلاب مصر، حضرت امام خامنه ای- دامت برکاته- خطبه ای خوانده و کار رژیم مبارک را تمام شده خواندند و ارتش مصر را از مقابله با مردم برحذر داشتند. سخنان حضرت آقا بطور همزمان در قاهره پخش شد و بصورت SMS نیز دست به دست گردید و شور جدیدی در میان تجمع کنندگان میدان التحریر و... پدید آورد. بسیاری از انقلابیون مصری گفته اند که این خطبه تاثیر زیادی در سقوط رژیم مبارک داشته است و این همه در حالی بود که بعضی از رهبران احزاب سنتی نظیر الوفد و الغدو حتی بعضی از رهبران محافظه کار اخوان اصرار زیادی داشتند تا تاثیرپذیری جوانان مصری از انقلاب اسلامی و رهبری آن مطرح نشود.
3- چهره های شاخص انقلاب ها در مصر، تونس، لیبی و... طی هفته های اخیر روی این نکته تاکید کرده اند که در نظام آینده سیاسی کشور متبوع خود هیچ قانونی که مغایر اسلام و شریعت باشد به تصویب نخواهد رسید و بعضی هم با صراحت بیشتری گفته اند مقصد نهایی حاکمیت اسلام است و از سوی دیگر هیچ تردیدی در این وجود ندارد که در هر کدام از این کشورها قدرتمندترین گروه ها علنا دنبال حاکمیت اسلامی هستند. همین چند روز پیش یک موسسه نظرسنجی گفت جنبش النهضه به رهبری راشد الغنوشی در تونس از نظر جلب آراء شهروندان در رأس گروههای سیاسی قرار دارد. این گروهی است که در اساسنامه خود هدف نهایی را تشکیل دولت اسلامی اعلام کرده است. همین موضوع در یمن و در بین حوثی ها، در مصر و در لیبی بین نیروهای اخوان وجود دارد و از قضا اگر به فضای سیاسی متکثر این انقلاب ها نظری بیاندازیم در می یابیم که مهمترین نقطه مشترک گروههای مختلف، «اسلام» است و محوری ترین واژه در محاورات گروهها و توده ها همین واژه اسلام است. بعنوان مثال در لیبی میان نیروهای شورای انتقالی، نیروهای وابسته به جریان سنوسی، نیروهای اخوان- که تفاوت هایی هم با اخوان مصر دارند- و نیروهای تشکیل دهنده کمیته های نظامی، روی اینکه اسلام محور قانونگذاری و حکومت خواهد بود توافق وجود دارد و وقتی این هدف اعلام می شود هیچ مخالفتی را در فضای داخلی لیبی برنمی انگیزد. خب این کدام اسلام است که قابلیت تاسیس یک دولت پایدار را دارد و کدام تجربه در معرض تماشای مردم و نخبگان در این کشورهاست؟
4- نکته دیگر اعترافات بی پایان دشمنان اسلام در خصوص ماهیت انقلاب های مردمی در کشورهای عربی است. امروز برای صهیونیست ها و آمریکایی ها هیچ تردیدی باقی نمانده که جایگزین همه رژیم های ساقط شده عربی، اسلام خواهد بود و این خواسته ای نیست که به مصر، تونس، یمن، بحرین و لیبی محدود باشد بلکه در همه جهان اسلام طرفدار آماده جانبازی دارد و این در گام بعدی به پیدایی جنبش های دینی در جهان مسیحیت منجر می شود و رژیم های سکولار غرب را ساقط خواهد کرد که نشانه های آن کم و بیش در اروپا به چشم می خورد.
5- انقلابات در منطقه عربی بدون استثنا رژیم های وابسته به غرب اعم از آنکه مانند مصر جمهوری باشند یا مانند بحرین پادشاهی باشند را هدف قرار داده و در مدت کوتاهی به ساقط شدن یا تعلیق این رژیم ها منجر شده است و چندی پس از آن نمادهای قدرت غرب در این کشورها- سفارت خانه ها و به عبارت بهتر لانه های جاسوسی و طراحی فتنه- را در آماج خود قرار داده است و برخلاف گذشته مانورهای نظامی و شلیک گلوله ها هم نتوانسته مردم انقلابی را عقب براند و جالب این است که احزابی که تا همین چند ماه پیش هم حمله به نمادهای غرب را خطرناک و نادرست ارزیابی می کردند نیز به صف جوانان خشمگین ملحق کرده است. این ها همان چیزهایی است که ما در انقلاب خودمان شاهد بودیم و حتما نتیجه آن هم همان نتیجه انقلاب ما خواهد بود. اما هر کشور حکایت جداگانه ای هم دارد که زمان وقوع این تحولات و مدت طی این طریق را مشخص می کند.
سعدالله زارعی

شیب تند سقوط

 بسمه تعالی


موج بیداری اسلامی و خروش و خیزش ملت های منطقه علیه سیاست های آمریکایی و صهیونیستی طی هشت ماه گذشته در مراحل مختلف قد کشیده و اینک با تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره توسط انقلابیون مصری وارد مرحله جدیدی شده است.
مرحله حساسی که نشان می دهد آمریکا و چند کشور غربی دنباله رو آن در برآورد ارزیابی ها و محاسبات خودشان دچار اشتباهات سنگین و بعضا جبران ناپذیر شده اند.
تمام تلاش و تقلای آمریکا و غرب طی ماه های اخیر این بود که حرکت عظیم انقلاب های مردمی در بستر بیداری اسلامی را به انحراف کشانده و مصادره به مطلوب کند.
ذیل همین ترفند و توطئه بود که از یکسو بحث سازش و مذاکره با انقلابیون را بارها به پیش کشیدند و از سوی دیگر؛ با حمایت های پیدا و پنهان از تل آویو و حکومت های دست نشانده و یا شوراهای انتقالی قدرت در برخی از کشورها مانند مصر و لیبی کوشیدند تا به گونه ای اوضاع را وارونه نمایند.
اکنون تسخیر معنادار سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره به وضوح نشان می دهد آمریکا و متحدانش در هدف شوم خود برای به انحراف کشاندن قیام ها و انقلاب های منطقه و بازگرداندن مردم از صحنه تحولات به خانه هایشان کاملا ناکام مانده اند. شعار «تصحیح روند انقلاب» از سوی جوانان مصری در تسخیر سفارت اسرائیل گویای این حقیقت غیرقابل خدشه است.
نکته در خور تامل و توجه این است که به دنبال تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی در مصر، در اردن نیز مردم و تشکل های اسلامی با تمجید از اقدام انقلابیون مصری خواستار برچیده شدن لانه جاسوسی رژیم صهیونیستی از این کشور شده اند.
برهمین اساس طبق گزارش های منتشره از اردن قرار است مردم و احزاب اسلامی فردا به منظور تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی در امان- پایتخت اردن- تظاهرات میلیونی و گسترده برپا نمایند.
درباره تحولات اخیر مورد اشاره که در نوع خودش یک نقطه عطف در شرایط کنونی به حساب می آید و پیام ها و پیامدهای آن ذکر نکاتی قابل اعتناست:
1-تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره حکایت از آن دارد که انباشت نفرت از این رژیم جعلی و کودک کش به جایی رسیده است که مردم منطقه خواهان قطع کامل روابط با تل آویو هستند. اگر 31 سال پیش و در فوریه 1980 سفارت رژیم صهیونیستی در مصر به عنوان اولین کشور عربی تاسیس شد تا بعد در دیگر حکومت های عربی مرتجع و دست نشانده همین مشی نامشروع ادامه یابد اینک این چرخه، کاملا معکوس شده است و شواهد و قراین بیانگر آن است که سفارتخانه های رژیم صهیونیستی در کشورهای عربی یکی پس از دیگری باید در انتظار تسخیر انقلابیون باشند و سفرای تل آویو راهی جز آنکه فرار را بر قرار ترجیح دهند ندارند. در همین راستا، مردم اردن خواهان تعطیلی سفارت اسرائیل در امان هستند تا از این طریق روابط کشورشان بطور کامل با صهیونیست ها قطع شود. چند روز پیش نیز در پی تیرگی روابط تل آویو و آنکارا، سفیر رژیم صهیونیستی از ترکیه اخراج شده بود.
2- در راستای قطع روابط دیپلماتیک از سوی کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی که نشانه های آن آشکار گردیده و حضور پررنگ و ایستادگی مثال زدنی ملت ها بدان سرعت بخشیده است بر لغو پیمان های ننگین سازش با تل آویو تمرکز خواهد شد.
بنابراین گام بعدی در مصر آنچنان که ناظران و خبرگان سیاسی متفق القولند لغو معاهده کمپ دیوید خواهد بود. از همین رهگذر است که بلافاصله پس از تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره، مقامات صهیونیستی به صحنه آمدند و شتابزده و عجزآلود موضع گرفتند که معاهدات میان مصر و اسرائیل از بین نرفته است.
طرفه آنکه آمریکا نیز به فوریت وارد گود شد تا بلکه به گونه ای از دامنه تحقیر بین المللی اسرائیل بکاهد.
«آنه پاترسون» سفیر آمریکا در قاهره که گویا در نبود سفیر اسرائیل در مصر ماموریت هایش مضاعف شده است در وسط این آبروریزی بزرگ می گوید؛ «مصر و اسرائیل به توافق نامه هایی که میان طرفین به امضاء رسیده است احترام می گذارند» البته بدون آنکه توضیح بدهد اوضاع و احوال در سپتامبر 2011 با فوریه 1980 تفاوت زیادی کرده است.
این نکته را باید اضافه کرد که در اردن نیز وضعیت به همین گونه پیش خواهد رفت و این احتمال بسیار پررنگ است که پیمان سازش اردن با اسرائیل در سال 1994 موسوم به «وادی عربه» لغو شود.
اینجاست که تداوم این روند شرایط را برای رژیم صهیونیستی که طی ماه های گذشته به اعتراف مقامات ارشد این رژیم در بدترین شرایط سپری کرده است وخامت بارتر از وضع موجود شود به گونه ای که به تعبیر و توصیف هفته نامه آلمانی اشپیگل، اسرائیل در وحشت و ترس روزافزون از انزوای کامل به سر می برد. اما عمق اقدام انقلابیون مصری در تسخیر لانه جاسوسی رژیم صهیونیستی در قاهره زمانی بهتر دیده می شود که پایگاه خبری «دبکا» که به موساد نزدیک است در پی این حرکت انقلابیون مصری اعتراف می کند «اسرائیل خطرناک ترین مرحله تاریخی خود را سپری می کند.»
3- آنچه که نباید در میان تحلیل پیام ها و پیامدهای تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره از سوی انقلابیون مصری نادیده انگاشته شود این واقعیت محسوس و بارها اعلام شده از جانب مردم است که جوهره اصلی اعتراض ها و انباشت نفرت های مردمی و خواسته هایی چون لغو معاهدات سازش با اسرائیل و در نهایت قطع روابط کامل با تل آویو از مسیر اسلام خواهی می گذرد.
با این توضیح که پیشاهنگی تحرکات و اقدامات انقلابی علیه رژیم صهیونیستی از سوی گروه های اسلامی و آحاد مردم مسلمانی است که به هیچ وجه شریعت و دین آنها اجازه همزیستی با ظالمان و آدم کشان و جنایت کاران را نمی دهد و قبول طرح های یکسویه سازش را تن دادن به ذلت و خواری می داند.
بنابراین آنچه که امروز در فضای تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی به چشم می آید و غیر قابل انکار است صدای بلند و رسای اسلام خواهی آحاد ملت ها است.
در مصر بارها و به کرات در تظاهرات و راهپیمایی های گسترده و میلیونی شعار «اسلامیه، اسلامیه» سر داده شده و مردم مصر اعلام کرده اند که قانون اساسی کشورشان باید بر مبنای موازین اسلامی تدوین شود.
در لیبی نیز همین خواسته، حاکمیت دارد و دیروز پایگاه اینترنتی ایلاف به نقل از رئیس شورای انتقالی لیبی نوشت؛ «اسلام، منبع اصلی قانون گذاری در لیبی است.»
در تونس هم وضع به همین منوال است و در تازه ترین نتایج نظرسنجی در این کشور، مردم برای انتخابات آینده به اسلام گراها تمایل دارند. گزارش های منتشره - از جمله گزارش روزنامه اماراتی دارالخلیج- بیانگر آن است که بیشترین تمایل مردم به جنبش اسلامی «النهضه » است آنهم در شرایطی که از زمان سقوط زین العابدین بن علی، 105 حزب در این کشور تشکیل شده است. در بحرین هم آحاد ملت خواستار اجرای شریعت اسلامی و سرنگونی رژیم آل خلیفه هستند.
بنابراین تمامی این موارد نشان دهنده آن است که ماهیت این تحولات که اکنون با تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی وارد مرحله جدیدی شده است «اسلامی بودن» است و تحولات را باید از این منظر به ارزیابی نشست.
4- ناگفته پیداست آمریکا، رژیم صهیونیستی و چند کشور غربی که با یکدیگر منافع مشترک و گره خورده ای در پهنه معادلات منطقه دارند تمام ظرفیت و توان خودشان را بکار خواهند گرفت تا از طریق حکومت های عربی سرسپرده که فعلاً با اهرم سرکوب و کشتار مردم بر سر کار هستند و همچنین افراد و گروه های باقی مانده از رژیم های سقوط کرده که در شورای انتقالی قدرت نفوذ کردند شرایط را به نفع اهداف جاه طلبانه و زیاده خواهانه شان تغییر دهند آنچه که تاکنون آنها را در عملی شدن این هدف شوم ناکام گذاشته غلبه هوشیاری و بصیرت ملت ها بر دولت ها، رژیم ها و شوراهای انتقالی بوده است. بنابراین گروه های اسلامی در کشورهای عربی باید براساس یک مکانیسم تعریف شده با یکدیگر مرتبط باشند و همچون یک ید واحد در برابر ترفندها و دسیسه های نظام سلطه ایستادگی و مقاومت کنند.
اگر به عنوان نمونه طی دو، سه روز گذشته در پی تسخیر سفارت اسرائیل در مصر، سفیر آمریکا در قاهره تحرکات مشکوکی را کلید زده است اینجا فقط وظیفه انقلابیون مصر و گروه های اسلامی این کشور نیست که هوشیاری به خرج بدهند بلکه دیگر انقلابیون و ملت های مسلمان و انقلابی کشورهای دیگر نظیر لیبی، تونس، اردن، بحرین و... باید این اهتمام را داشته باشند که تمام منفذهای کارشکنی ها و توطئه ها را از جانب آمریکا، رژیم صهیونیستی و چند کشور غربی مسدود نمایند. و اینچنین خواهد بود که «انقلاب اسلامی» در شعاع جهان اسلام به قدرت و با قوت به پیش خواهد رفت.
ان شاءالله
حسام الدین برومند

خاتمی حجت کدام اسلام است؟!

 بسمه تعالی 



روزنامه زنجیره ای اعتماد از دیدار ناطق نوری با خاتمی در جماران خبر داد اما یک منبع نزدیک به دفتر ناطق نوری، دیدار با وی را تکذیب کرد.
روزنامه اعتماد مدعی شده بود «خیابان یاسر در شمالی ترین نقطه تهران طی روزهای گذشته شاهد دیدار دو رقیب انتخاباتی بود. شیخ علی اکبر ناطق نوری که روزگاری در مقام کاندیدای ریاست جمهوری عرصه رقابت را به سیدمحمد خاتمی واگذار کرد به دیدار او رفت تا بعد از آزادی برخی زندانیان سیاسی از حال و هوای این روزهای اصلاح طلبان و موضع انتخاباتی آنها مطلع شود... اینکه خاتمی در این دیدار به ناطق چه گفت و آیا این دیدارها ادامه خواهد داشت هنوز مشخص نشده است ولی گویا خاتمی همچنان بر خواسته های خود در این دیدار تاکید کرده است. این دیدار بعد از آزادی برخی زندانیان صورت گرفت و ناطق نوری هم به گمان برآورده شدن خواسته های خاتمی از او در ارتباط با نحوه فعالیت انتخاباتی اصلاح طلبان پرسید».
ساعاتی پس از انتشار این ادعا، سایت سفیر که به ناطق نوری نزدیک است از قول «یک منبع نزدیک به دفتر ناطق نوری» نوشت: خبر دیدار حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری با حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی از اساس دروغ است و این رسانه ها با انتشار چنین اخباری اعتبار حرفه ای خود را زیر سوال می برند.
اطلاق عنوان حجت الاسلامی به خاتمی در حالی است که نامبرده در ترکیه به ملاقات راسموسن مقام هتاک و ضددین اروپایی که علناً از کاریکاتورهای اهانت آمیز به پیامبر اعظم(ص) حمایت کرده بود شتافت. همچنین در روزگار ریاست خاتمی و به واسطه سیاست های فرهنگی لیبرالیستی وی، انواع هجمه ها و هتاکی ها علیه مقدسات اسلامی صورت گرفت و ملاقات وی با جرج سوروس صهیونیست نشان دار و دشمن تابلودار اسلام و... بنابراین اطلاق نام حجت الاسلامی به وی، نوعی شوخی با این عنصر نشان شده از سوی محافل برانداز آمریکایی است.
اما درباره سودای خام روزنامه اعتماد مبنی بر برآورده شدن خواسته های خاتمی باید تصریح کرد که وی یکی از متهمان اصلی خیانت های جبهه اصلاحات در فتنه سال 88 به شمار می رود و طرح احتمال حضور وی در انتخابات مجلس، صرفا برای سلب اتهام از نامبرده و فرار وی از مجازات ارزیابی می شود.
گفتنی است روزنامه اعتماد سوابقی نظیر دریافت کمک مالی از شهرام جزایری، چاپ مقالات سایت بی بی سی با تغییر امضاء و... را در کارنامه خود دارد.

نامه مشایی برای واگذاری شرکت فولاد خوزستان به گروه آریا

 بسمه تعالی 

اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور در نامه ای به وزرای اقتصاد و راه خواستار تسریع در واگذاری سهام شرکت فولاد خوزستان به گروه امیرمنصور آریا عامل اصلی اختلاس 3هزار میلیارد تومانی می شود.
به گزارش مشرق، در نامه مورخ
7 مهر سال 1389 مشایی خطاب به دو وزیر کابینه چنین آمده است:
جناب آقای حسینی، وزیر محترم امور اقتصاد و دارایی
جناب آقای بهبهانی، وزیر محترم راه و ترابری
سلام علیکم
به پیوست تصویر نامه شماره 10205/ص20 مورخ 2/7/1389 شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن درخصوص آمادگی خرید 50 و نیم درصد از سهام شرکت فولاد خوزستان ارسال می شود.
حسب موافقت ریاست محترم جمهوری خواهشمند است دستور فرمائید ضمن تسریع اقدام مساعد را به عمل آورند.
براساس این نامه سهام شرکت فولاد خوزستان بدون برگزاری تشریفات قانونی مزایده به گروه امیرمنصورآریا در قالب شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه راه آهن(تراورس) واگذار می شود.
گزارش مشرق حاکی است: امیر منصور خسروی در جریان واگذاری های سازمان خصوصی سازی و در حرکتی کاملا مشکوک توانست شرکت تراورس که از مهمترین شرکت های پیمانکار در عرصه راه آهن کشور است را خریداری کند.
سوالی که مسئولان سازمان خصوصی سازی و وزارت اقتصاد باید به آن پاسخ دهند این است که چگونه و با چه توجیهی بزرگترین شرکت راه آهن کشور را به این گروه واگذار کرده اند.
جالب است که شرکت تراورس به صورت 10 ساله به امیر منصور خسروی و به قیمت 120میلیارد تومان واگذار شد.
حال که پرونده گروه آریا درخصوص اختلاس از نظام بانکی بر همگان آشکار شده است می توان سناریوی دیگر این گروه برای تسلط بر اقتصاد ملی کشور را به شرح زیر توضیح داد:
1- همکاری با سازمان خصوصی سازی و وزارت اقتصاد برای تصاحب شرکت های بزرگ پیمانکاری کشور
2- تبانی با کارفرمایان دولتی از قبیل راه آهن و وزارت راه سابق برای تصاحب پروژه های میلیاردی با حربه تامین مالی و به صورت ترک تشریفات مناقصه
3- همکاری گسترده و تبانی با نظام بانکی خصوصا بانک ملی برای تامین مالی پروژه ها به صورت صوری.
حال سوال اینجاست که چگونه یک فرد توانایی دارد از یک طرف با همکاری سازمان خصوصی سازی شرکت معظمی چون تراورس را خریداری کند که نزدیک به هشت هزار نفر کارمند دارد و از طرف دیگر با تبانی بتواند به صورت ترک تشریفات مناقصه پروژه هزار و 300 میلیاردتومانی را تصاحب کند و یا در قبال اجرای بدون تشریفات مناقصه طبقاتی نمودن جاده رامسر به نور، بیش از 50 درصد سهام شرکت فولاد خوزستان را به دست آورد. در این میان همکاری بانک ملی درخصوص گروه امیر منصور آریا دارای ابعاد پیچیده ای است که امیدواریم مسئولان مربوطه بتوانند در این خصوص توضیحات کافی ارائه کنند.
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که اگر گروه آریا در پروژه راه آهن شیراز-بندرعباس تنها 10 درصد سود ببرد رقمی در حدود 130 تا 200 میلیارد تومان خواهد شد و این در حالی است که رقم خریداری شده شرکت تراورس کمتر از 120میلیارد تومان بوده است.
در ادامه خوب است نگاهی به تیترهای آخرین نشریه گروه تراورس داشته باشیم.
ماهنامه داخلی شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن ویژه مرداد 90 منتشر شد.
در این شماره می خوانیم که:
1- عملیات اجرایی بزرگترین پروژه ریلی کشور آغاز شد.
2-سومین دوره گردهمایی مدیران ارشد شرکت توسعه سرمایه گذاری امیرمنصور آریا
3- نشست مشترک مدیران گروه امیرمنصور آریا
4-عملیات بازسازی خطوط ایستگاه صوفیان بودی خاتمه می یابد.
5-پروژه پوشش مسیل منوچهری
6-راه آهن شیراز-بندرعباس را 30 ماهه می سازیم، سالی 250کیلومتر
7- آماده ایم تمام پروژه های ریلی کشور را به صورت EPCF اجرا کنیم.
از سوی دیگر در سوم اردیبهشت سال جاری نیز حسب نامه اسفندیار رحیم مشایی، جلسه ای در وزارت راه برگزار و درباره نحوه اجرایی شدن پروژه رامسر به نور در قبال واگذاری سهام شرکت خوزستان توافقات لازم و البته بدون برگزاری هرگونه تشریفات قانونی مزایده و مناقصه صورت می پذیرد. متن توافقات این جلسه به شرح ذیل است:
با عنایت به نامه شماره 239664 مورخ 4/11/1389 ریاست محترم دفتر مقام عالی ریاست جمهوری در ارتباط با درخواست شماره 16419/ص20مورخ
21/10/1389 شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن (تراورس) جلسه ای در مورخ
3/2/1390 در محل دفتر سرپرست محترم وزارت راه و ترابری در ارتباط با اجرای طبقاتی نمودن مسیر جاده ای حد فاصل شهرستان رامسر به شهرستان نور به طول تقریبی 120 کیلومتر تشکیل و مقرر گردید پروژه مذکور توسط شرکت فوق بصورت F+EPC در مدت 27 ماه اجرا، (نحوه تامین منابع مالی از طریق واگذاری 5/50 درصد سهام شرکت فولاد خوزستان از سوی دولت خواهد بود).
ضمنا شرکت مذکور متعهد گردید از تاریخ امضاء این تفاهم نامه نسبت به انجام عملیات مهندسی و طراحی بخش E پروژه مذکور اقدام و کلیات این موضوع را ظرف 45 روز جهت تصویب به کارفرما ارائه نماید، ضمنا انجام عملیات واگذاری سهام شرکت مذکور ظرف مدت 45 روز از سوی وزارت راه و ترابری پیگیری خواهد شد و آغاز عملیات اجرایی همزمان با این موضوع از سوی شرکت تراورس صورت می پذیرد.
مفاد قرارداد فی مابین و شرایط مندرج آن پس از ارائه پیشنهاد پیمانکار (شرکت تراورس) بررسی و تصویب از سوی وزارت راه و ترابری نهایی خواهد شد. (وفق مقررات و قوانین)، ضمنا شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن متعهد می گردد پروژه را در طول مسیر جاده موجود حداکثر تا تاریخ بهمن ماه 1391 (دهه مبارک فجر) اجرا و تحویل نماید.
ابوالفضل گلزاری
مدیرعامل شرکت مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن
صادقی
معاون وزیر و مدیرعامل شرکت ساخت و توسعه زیربناهای حمل و نقل کشور
رضا پیل پایه
قائم مقام وزارت راه و ترابری
علی نیکزاد
سرپرست وزارت راه و ترابری
¤ این نامه نشان می دهد که واگذاری پروژه رامسر به نور و همچنین واگذاری سهام شرکت فولاد خوزستان بدون برگزاری تشریفات قانونی مزایده و مناقصه برگزار شده است.

9 خاصیت مواد غذایی تند برای بدن را بشناسید

 بسمه تعالی

فلفل‌های تند حاوی یک ترکیب شیمیایی به نام "کپسایسین" هستند که عملکرد متابولیسم را سرعت بخشیده، از این رو به بدن کمک می‌کنند تا کالری‌ها را سریع‌تر بسوزانند.
مواد غذایی تند فواید بسیاری برای بدن دارند و کاهش وزن، تنها نمونه‌ای از این خواص است.

به نوشته جمهوری اسلامی٬ در این بخش به بررسی برخی از خواص مواد غذایی تند برای بدن می‌پردازیم که شاید تابه حال از آن‌ها اطلاعی نداشته‌اید.

1- برای کاهش وزن مفیدند

فلفل‌های تند حاوی یک ترکیب شیمیایی به نام "کپسایسین" هستند که عملکرد متابولیسم را سرعت بخشیده، از این رو به بدن کمک می‌کنند تا کالری‌ها را سریع‌تر بسوزانند.

این ترکیب شیمیایی با افزایش حرارت بدن نقش مهمی را در افزایش ضربان قلب ایفا می‌کند.
علاوه برآن، تحقیقات نشان داده افرادی که غذاهای تند می‌خورند معمولا مقدار کمتری غذا می‌خورند از این رو مقدار وزنشان را بیش‌تر تحت کنترل دارند.

2- برای قلب مفیدند

فلفل‌های تند به خاطر این که می‌توانند از لخته شدن خون در رگ‌ها پیشگیری کنند برای قلب مفیدند. علاوه بر آن ترکیب کپسایسین در برابر التهاب (یکی از عوامل خطرساز برای حملات قلبی شناخته شده) موثر است.

3- سرعت گردش خون را افزایش می‌دهند

غذاهای تند سرعت گردش خون را افزایش داده و فشارخون را کاهش می‌دهند. فلفل‌های تند از آن جا که حاوی ویتامین A و C هستند باعث تقویت دیواره رگ‌های خونی نیز می‌شوند.

4- ضدسرطان هستند

تحقیقات نشان داده مصرف منظم غذاهای تند، احتمال خطر ابتلا به سرطان را کاهش می‌دهند.
ترکیب کپسایسین رشد سلول‌های سرطانی را کند کرده و در بسیاری موارد، بدون آسیب رساندن به سلول‌های سالم اطراف، باعث از بین رفتن سلول‌های سرطانی می‌شود.

5- عملکرد گوارش را تقویت می‌کنند

فلفل‌های تند با افزایش جریان خون در معده و نیز افزایش لایه موکوس باعث تقویت سیستم گوارشی می‌شوند.

همچنین کپسایسین در نابودی باکتری اچ پیلوری (نوعی باکتری که باعث زخم معده می‌شود) موثر است.

6- از ابتلا به آنفلوآنزا پیشگیری می‌کنند

کپسایسین با افزایش تعریق بدن، نشانه‌های آزاردهنده آنفلوآنزا را از بین می‌برد.
غذاهای تند، گرفتگی بینی را رفع کرده و سینوزیت و دیگر علائم آنفلوآنزا را کاهش می‌دهند.

7- به خواب بهتر کمک می‌کنند

محققان استرالیایی طی تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند، افرادی که به طور منظم غذاهای تند مصرف می‌کنند، راحت‌تر به خواب رفته و زودتر و سرحال‌تر، از خواب بیدار می‌شوند.

8- استرس و افسردگی را از بین می‌برند

فلفل‌های قرمز، سطح هورمون اندورفین و سرتونین را افزایش داده و باعث حذف درد می‌شوند و به این ترتیب فرد احساس راحتی می‌کند. این هورمون‌ها ضد استرس و افسردگی هستند.

9- باعث راحتی تنفس می‌شوند

غذاهای تند، مانند یک اکسپکتورانت عمل کرده و مصرف آن برای افرادی که مبتلا به آسم، برونشیت‌های مزمن، سینوزیت و دیگر بیماری‌های تنفسی هستند توصیه می‌شود.

حکمت متعالیه ولایت فقیه

 بسمه تعالی

  

«آیا راه را درست آمده ایم؟». این پرسش، همراه مردمانی است که رفتن و رسیدن به مقاصد عالی را اراده کرده اند. وگرنه، آنها که اراده یا حال صعود به قله ها را ندارند، کی از خود می پرسند مسیر را درست طی می کنند یا نه؟ مردمانی که درجا می زنند و باری به هرجهت روزگار می گذرانند، نیازی ندارند که ببینند راه را درست آمده اند یا نه. البته طایفه سوم و چهارمی هم هستند که به در و تخته می مانند و یکدیگر را کامل می کنند. طایفه سوم گروهی هستند که به هر دلیل با آن مقاصد عالی مشکل دارند و بنابراین دست به کار می شوند تا طیف چهارم را از ادامه مسیر باز دارند. طیف سوم نیز مانند گروه اول، مدام روی سؤال «آیا راه را درست آمده ایم» انگشت تأکید می گذارند اما با هدف نرفتن و نرسیدن و نه رفتن و رسیدن! گزاره استفهامی آنها (آیا راه را درست آمده ایم) مقدمه ای برای انکار «مقصد» و «عزیمت به سمت آن» است. آنها مسیر درست طی شده را تخطئه می کنند و مقصودشان، اخلال در اراده حرکت روبه جلو (پیشرفت) است و البته از لنگی ها و انفعال ها و انحراف ها و تردیدهایی که در طول مسیر پیش می آید، استقبال می کنند. برعکس آنها، گروه اول وقتی می پرسند «آیا راه را درست آمده ایم» 1- انگیزه پیشروی و نه عقبگرد یا رها کردن مقصد را دارند 2- می خواهند ضعف ها و خلل ها و خطاها را بیابند و جبران کنند 3- مایلند با رصد کردن دایمی «موقعیت» در نقشه کلی، هزینه ها و فرسایش نیروها را به حداقل کاهش دهند نه اینکه از این به اصطلاح رصدگری، ناامیدی و تردید و انفعال و عقبگرد را نتیجه بگیرند.
موقعیت مرتفعی که نظام برآمده از انقلاب اسلامی در آن ایستاده، موقعیت خطیری است. چرا این موقعیت را مرتفع اما خطیر ارزیابی می کنیم؟ 1- پیروزی های بزرگ و باور نکردنی که حاصل استقامت توأم با درایت نظام «امت- امامت» است به ایران اسلامی رو کرده است. این موفقیت ها را می توان از میادین علمی و فنی و سیاسی و اجتماعی آغاز کرد و تا آوردگاه سیاست جهانی (چالش هسته ای، انقلاب ملت های مسلمان علیه رژیم های متخاصم وابسته به غرب، و شکست های آمریکا و رژیم صهیونیستی) بسط داد. امروز درحالی که طبق آمارهای رسمی مراکز معتبر غربی، نرخ رشد علمی ایران 11برابر متوسط نرخ رشد جهانی و سریع ترین نرخ رشد اعلام می شود و از آن سو، همان محافل بر پیشرفت های فنی شتابان ایران در حوزه های مختلف اذعان می کنند، اتفاق نظر دیگری در میان صاحب نظران جهانی وجود دارد و آن اینکه دگرگونی مداوم نقشه سیاسی خاورمیانه در دهه اول قرن21، معطوف به کانون الهام بخش این تغییر در ایران است. امروز نقطه بیداری و مقاومت اسلامی منحصر به ایران نیست و انواعی از آن را می توان در لبنان، فلسطین، مصر، بحرین، یمن، عراق، ترکیه و حتی عربستان و لیبی و... دید. این نقاط به تدریج به هم متصل می شوند و تحلیلگر مجله تایم درست تعبیر می کند که «آمریکا در منزوی ترین جایگاه در خاورمیانه بعد از جنگ جهانی دوم قرار دارد.» 2- فتنه های بزرگ و چند لایه ای که در دهه اول انقلاب تکوین یافت (تحرکات منافقانه مدعیان ملی- مذهبی در دولت موقت، ماجرای حزب خلق مسلمان و گروهک های تجزیه طلب و مدعی دروغین خلق عرب و کرد و ترکمن و بلوچ و...، پروژه نافرجام سازمان مجاهدین خلق و بنی صدر، بیت آقای منتظری و باند مهدی هاشمی)، پس از رحلت حضرت امام، پیچیدگی های تازه ای پیدا کرد و سازمان دهندگان اصلی آن مجدداً کوشیدند راهی به اجزای حاکمیت در دولت و مجلس و دستگاه قضایی و... بجویند و در مواردی جستند. طی همین12-10 سال گذشته دست کم سه فتنه جدید و عمیق تر سر باز کرد تا معلوم شود سختی راه، بخشی از آزمون ایمان به پروردگار و استقامت بر آن ایمان است.
صورت مسئله این است که تا وقتی با سرعت پیش می رویم و جاده هموار است، پرسشی هم برانگیخته نمی شود اما هنگامی که به دست انداز می افتیم یا به مانعی برمی خوریم که از سرعت ما می کاهد یا القای این می کند که برای پاره ای از زمان متوقف شده ایم، بلافاصله بستر برای سؤال مطرح در آغاز بحث پدید می آید. انتشار اسناد پیوند و آلودگی برخی سران پرسابقه نهضت آزادی با سفارت آمریکا، شوک کوچکی نبود همچنان که خیانت اولین رئیس جمهور منتخب مردم یا خیانت های گروه پرسابقه ای که عنوان مجاهد خلق و سازمان پیشرو را یدک می کشید. یا از نگاه دیگر، مگر اتفاق کوچکی بود زاویه گرفتن کسی که مرجع تقلید به شمار می رفت اما بعدها معلوم شد حزب خلق مسلمانی که در بیت او لانه کرده، با سفارت آمریکا بسته و اجرای برنامه کودتا به نیابت از ایستگاه سازمان «سیا» را برعهده داشته است. یا تلخ تر و تکان دهنده تر از همه، ماجرای کسی که حاصل عمر امام خمینی(ره) به شمار می رفت اما تمام سرمایه سالها مجاهدت خویش را خرج سازمان تروریستی منافقین و گروه تروریست موسوم به باند مهدی هاشمی کرد. نه اینکه بخواهیم انحراف ها و ارتجاع ها را عادی و گریزناپذیر نشان دهیم. ای کاش نه آن انحراف های دهه اول و نه انحراف های دهه دوم و سوم- متأخرش فتنه88 و ماجرای جریان انحرافی- هیچ کدام رقم نمی خورد اما فراتر از طبع آسان پسند ما سنت الهی این است: «هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آن پیامبر اراده و تدبیری کرد و نقشه ای چید، شیطان القائاتی در آن کرد، اما خداوند آن القائات را از میان برد و آیات خود را محکم کرد. و خداوند علیم و حکیم است. هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است و آنها که سنگدل هستند... و هدف این بود که عالمان بدانند این حقی است از سوی پروردگارت پس به آن ایمان بیاورند و دلهایشان در برابر آن خاضع شود. و خداوند کسانی را که ایمان آوردند به سوی صراط مستقیم هدایت می کند.» (آیات 52 تا 54 سوره حج).
آری هر چه به سمت قله صعود می کنیم، موانع بیشتر و حرکت سخت تر می شود. بنابراین باید بر احتیاط و دقت و تلاش افزود. اگر هم تغییری داده می شود، صرفاً برای غلبه بر موانع است نه برای برگشتن یا بیراهه رفتن. اینجا مرز روشن «انعطاف» و «انحراف» است. عافیت طلبانی که به تعبیر امیرمؤمنان «تبعیت از هوس ها» و «بدعت در دین» را پیشه کردند، در آغوش انحراف می غلتند و پرتگاه جاده تاهر جا که کشش و عمق داشته باشد، آنها را در آغوش می کشد. در مقابل، مقصد گرایان پرهیزگار- آنها که «یومنون بالغیب» و «بالاخره هم یوقنون» هستند- اگر هم در پیچ و خم جاده می افتند و گاه شتاب می گیرند و گاه از سرعت حرکتشان به اقتضای موانع کاسته می شود، اما هرگز «عقلانیت» و «مصلحت» و «صلاح» را در دنده عقب گرفتن و از خیر مقصد گذشتن معنا نمی کنند. کم آوردن و بریدن و قهوه خانه سرراه را مقصد یافتن و افتادن و سنگین شدن که نامش عقلانیت و مصلحت نیست. آنها که سر راه مردمان می ایستند و دعوت به عقبگرد می کنند یا به نام پرسیدن از درستی مسیر، برمی گردند و دیگران را نیز به تردید می اندازند، هر چند که خیانت بزرگی مرتکب می شوند اما در باطن و نهایت ماجرا، با خود خدعه می کنند و در سرگردانی طغیان خویش تا هلاکت پیش می تازند.
آنچه فقه سیاسی شیعه (مبتنی بر نظام امامت) را از تمام نگرش های دینی وغیردینی ممتاز می کند، در هم تنیدگی دو مفهوم «مصلحت» و «مجاهدت» برمدار بصیرت و صبر است. در جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر(ص) می توان انواعی از نحله های فکری یا سیاسی را از اشاعره تا معتزله و از آل سقیفه تا آل جمل و خوارج و امویان و عباسیان یافت که به انواعی از تصلب و جمود و توقف یا اباحی گری و تساهل و مصانعه و تخفیف در اصول دچار شدند. امروز نیز می توان در میان ملتهای اسلامی از سلفی گری و وهابی گری تا لیبرالیسم و سکولاریسم و رفورمیسم شبه اسلامی را یافت که هیچ یک رنجی از رنج های امت اسلام درمان نکرده اند. فقه سیاسی مبتنی بر امامت و ولایت که «مصلحت» را مبنای سیره سیاسی-الهی پیامبر اعظم و ائمه معصومین علیهم السلام می بیند، نگرشی منعطف به عرصه دارد. این انعطاف، از یک سو معطوف به اصول و از طرفی معطوف به پیشرفت است. نه چنان متصلب و منجمد است که در برابر موانع متوقف شود یا بشکند و نه بی مایه و بی بنیاد است که از مواجهه با موانع روی برگرداند. این معنای متعالی و پیچیده را امام حکیم ما - خمینی عزیز رضوان الله تعالی علیه- با حکمت آمیخته به شکیبایی و استواری که در برابر فتنه ها و انحراف ها به کار بست، نشان داد. اوج این مصلحت توأم با حکمت را می توان در تدابیر آن حضرت در مقابل دولت موقت، دولت بنی صدر و منافقین، غائله سیدکاظم شریعتمداری و باند مهدی هاشمی جست وجو کرد و البته مدیریت جنگ تا قله «پذیرش قطعنامه 598» که ظاهرا جز تلخی در بادی نظر دیده نمی شد اما مانند صلح حدیبیه، فتح الفتوح های بعدی را در کاخ صدام و حسنی مبارک و بن علی- و ان شاء الله ملک عبدالله و دیگران- به ارمغان آورد، خود حکمت متعالیه بی مانندی است.
این انعطاف های توأم با حوصله و پافشاری بر اصول طی 33 سال گذشته، جز بر اقتدار جمهوری اسلامی نیفزود، هرچند که خدعه گران فروغلتیده در مکر املاء و استدراج الهی، آن انعطاف ها و صبوری های حکیمانه و توأم با تدبیر را بد فهمیدند و به خیال سوءاستفاده و بهره برداری سیاسی، سنگ قبر پایان حیات سیاسی و انسانی خود را تراشیدند. به همین دلیل هم بود که فتنه گران و منحرفان متوهم، درست سربزنگاه در مرصاد الهی گرفتار آمدند و از پنجه اقتدار امت- امام سیلی هایی خوردند به غایت خوارکننده. نمونه اش همین فتنه پیچیده و چندلایه 88 که با حداقل هزینه و با درایت جراحی شد یا خبطی که جریان انحرافی پس از آن مرتکب شد و باید عقوبت آن را بچشد. چه گره هایی که امام خمینی و امام خامنه ای در طول این 33 سال از صاحب منصبان یا رجال سیاسی گرفتار در مخمصه ها نگشودند و چه ناسپاسی هایی که امت و امام ندیدند. حضرت امام آن قدر از بنی صدر به اقتضای ریاست جمهوری و برخی مصالح حمایت کرد که به معنای دقیق کلمه اشک کسانی چون شهید بهشتی را درآورد. یا حمایت هایی که از دولت موسوی به اقتضای مسئولیت های دولت در 8 ساله دفاع مقدس صورت گرفت اما بد فهمیده شد. یا مشابه همان حمایت ها از دولت سازندگی و اصلاحات و عدالت- در کنار هشدارها و رهنمودها و تذکرات و بازخواست ها- که به اقتضای شرایط و مصلحت های عمومی از جانب رهبر فرزانه انقلاب ارزانی این دولت ها شد و در یک جمع بندی کلان، عبور کاروان پیشرفت کشوراز گردنه های صعب طی 2 دهه اخیر را امکان پذیر کرد. البته گاهی به نهیب و اعتراض آنجا که میل به پرتگاه بود و گاه به تشویق و تحبیب آنجا که عزم مجاهدت و خدمت و آبادگری آشکار می شد.
چند نکته مهم در این میان وجود دارد. 1- فارغ از سنگ اندازی و مانع تراشی های دشمن، می توان با اخلاق جهادی در اردوگاه خودی، موانع را از سر راه اعمال ولایت مطلقه برداشت- چندان که امیرمؤمنان در محضر رسول خدا(ص) و مالک و عمار در محضر امیرمؤمنان می کردند- و می توان مانع تراشید و مانند طلحه و زبیر و ابوموسی اشعری و اشعث بن قیس، سرعت گیر بر سر مسیر حرکت گذاشت و از مجال و قدرت مانور مولا کاست. دشمن علی الدوام برای تمهید این امر طراحی و یارگیری می کند 2- نقشه های منافقین برخلاف شعور اندک آنها نهایتاً در دل نقشه بزرگ تر الهی منحل می شود هرچند که مانند چرخ دنده فرعی، خلاف چرخ دنده اصلی بگردد! 3- تمام انعطاف اولیای الهی (بدون هیچ استثنایی) اسباب رشد و ارتقاء و تکامل و اقتدار بوده است. 4- انعطاف های معطوف به حق و حکمت از سوی اولیای الهی، سنگینی بار مسئولیت آنها را که تبدیل به سرعت گیر و موانع ایذایی دشمن می شوند افزون تر می کند. چه بسیار نخبگانی که در طول تاریخ با انحراف های خویش، اسباب کرامت بیشتر اولیای الهی و خذلان خود را فراهم ساختند.
روزگاری انعطاف رسول خدا در ماجرای حدیبیه یا مصلحت اندیشی بزرگ امیرمؤمنان در ماجرای سقیفه، بر مؤمنان بس گران می آمد اما از همان تدبیرهایی که تحملش گران آمد، ظفر جوشید، چرا که حق بود این کلام زهرای مرضیه(س)؛ «هر کس بندگی خالص خویش را به جانب پروردگار بفرستد، خداوند بهترین مصلحت ها را برای او فرو می فرستد.» مصلحت در فقه شیعه از مجرای پیراستگی و بندگی و مجاهدت پدیدار می شود و بن بست های سخت را می گشاید.
محمد ایمانی

درس هایی که باید دوباره آموخت

 بسمه تعالی 

انتخابات مجلس به سرعت در حال تحمیل خود به فضای سیاسی کشور است. هنوز چند ماهی تا انتخابات باقی مانده اما «جنبه انتخاباتی» گفتارها و تصمیم های اهل سیاست روز به روز در حال افزایش است. انتخاباتی شدن فضا، قبل از هر چیز به معنای آن است که دو عامل خود را بر عرصه سیاست داخلی تحمیل خواهد کرد. عامل نخست باز شدن فضای بحث و گفت وگوهای سیاسی و کنار رفتن ملاحظات و مصلحت هاست. نوعی از گشودگی در فضای سیاسی کشور اتفاق می افتد که اغلب آن را در مقاطع غیرانتخاباتی نمی توان یافت. سیاستمداران صریح تر، بیشتر و البته بی ملاحظه تر حرف می زنند و به همان میزان که حجم فعالیت سیاسی آنها رشد می کند احتمال خطا و قصور نیز افزایش می یابد. بنابراین، با اطمینان می توان گفت ضریب خطا در محیط سیاست داخلی ظرف ماه های آینده به طور چشمگیر رشد خواهد کرد.
عامل دوم، تلاش برای جلب رای و نظر مردم است. کمافی السابق، از این به بعد، سیاستمداران در کشور ما(به ویژه آنها که بنا دارند به زودی خود را در معرض رای مجدد مردم قرار بدهند) عامل «نظر و عقیده مردم» را در گفتارها و تصمیم های خود بیشتر لحاظ خواهند کرد. این فعالیت احتمالا از جانب آنها که طی سال های گذشته مردم را فراموش کرده بودند و تصور می کردند «حالا وقت هست» به نحو شدیدتری انجام خواهد شد. این البته فی حد ذاته عیب هم نیست. چه اشکالی دارد که چند ماه مانده به هر انتخابات به خاطر جلب رای مردم هم شده نوعی مسابقه خدمت به مردم راه بیفتد؟ نویسنده به یاد می آورد که بویژه در دوران اصلاحات تنها مقطعی که آقایان دوم خردادی به یاد معیشت و زندگی مردم می افتادند همین چند ماهه باقی مانده تا انتخابات بود. فقط در همین روزها بود که می شد شنید کسی در جبهه اصلاحات نمی گوید ما برای «کار دیگری» آمده ایم. اما آفتی که همواره دیده شده و این بار هم بی شک دیر یا زود ظهور خواهد کرد، افتادن در چاه پوپولیسم و سر دادن شعارها و پراندن وعده هایی است که وعده دهنده خوب می داند هرگز و به هیچ شکلی مجال تحقق آن بوجود نخواهد آمد اما فقط به این دلیل که تصور می کند آویختن از آن ممکن است حتی اندکی بر سبد رای او بیفزاید، از آن نمی گذرد.
موضوع انتخابات مجلس نهم اما بسیار پیچیده تر از آن است که در این دو عامل قابل خلاصه سازی باشد. هیچ تحلیلی درباره انتخابات مجلس نهم کامل نیست مگر اینکه بتواند مجموعه پروژه های پنهان و آشکار داخل و خارج از کشور را در کنار هم تحلیل کند. تنها در اختیار داشتن این نوع از تحلیل است که اهمیت فرمایشات بسیار مهم و نکته سنجانه رهبر معظم انقلاب اسلامی در هفته گذشته را عیان می کند.
از یک سو بدون تردید اراده ای برای بازسازی گفتمانی و- اگر مقدور بود- سازمانی فتنه 88 در فضای سیاست داخلی کشور وجود دارد. فتنه 88، سه مشخصه کلیدی داشته است:
1- نوعی از به هم ریختگی در طبقه خواص.
2- خیابانی کردن مبارزه انتخاباتی.
3- کدگذاری ذهن افکار عمومی برای سیاسی کردن مطالبات اقتصادی و اجتماعی.
اگر ایام پیش از انتخابات ریاست جمهوری 88 را به یاد بیاوریم، کاملا روشن است که علائم شکل گیری فضای مورد اشاره، پیش از انتخابات پیدا بود:
اولا، هشدار رهبری از جانب برخی خواص و سیاسیون و حتی اصولگرایان در مواردی ناشنیده ماند ولو این که توده های عظیم مردم برخلاف خواص از همان روزهای اول هرگز نگاه خویش را از انگشت اشارت حضرت آقا برنداشتند.
ثانیا، از جانب برخی گروه های خاص مجموعه ای از کدها دائما تولید و به افکار عمومی تزریق می شد که روشن بود محل مصرف آنها پس از برگزاری انتخابات است. ابتدا این بحث به میان آمد که از آرای مردم باید صیانت کرد و به نهادهای رسمی مجری و ناظر انتخابات اعتمادی نیست، بعد ترم(گزاره) دروغگو بودن دولت به طور انبوه مورد تولید و تکرار قرار گرفت و نهایتا هم هفته ها قبل از انتخابات از مردم خواسته شد به بهانه هایی مانند گفت وگو و بحث خیابانی، نوعی از کارناوالیسم را به عنوان جنبه اصلی رفتار انتخاباتی خود در پیش بگیرند. بعد از انتخابات بود که معلوم شد اتاق فکر بیرونی فتنه برای همه این کدها محل مصرفی در هفته های بعد از انتخابات تعریف کرده بود و هرکدام از این اقدامات بنا بوده به مثابه قطعه ای از پازل کودتای مخملی عمل کند.
و ثالثا، رفتار طرف خارجی قبل از انتخابات 88 به وضوح به گونه ای بود که نشان می داد غربی ها منتظر اتفاقی در صحنه سیاست داخلی ایران هستند. چنان که بارها گفته ایم درست به همین دلیل بود که مذاکرات بسیار مهم و استراتژیک با ایران در ژنو که علاوه بر موضوع هسته ای، دستور کار منطقه ای در افغانستان هم به عنوان یک دستور کلیدی آن در حال مطرح شدن بود، به یکباره متوقف شد و تا چند ماه بعد از انتخابات که غربی ها متوجه شدند از فتنه سبز آبی گرم نخواهد شد، مجددا آغاز نشد.
علائم هشداردهنده فتنه اکنون به آن اندازه که در ماه ها و هفته های پیش از انتخابات 88 قابل مشاهده بود، آشکار نیست و مهمترین علت آن هم این است که این بار هم غربی ها و هم دوستان داخلی آنها می دانند که ایجاد حوادثی شبیه به آنچه که در سال 88 در ایران دیده شد تقریبا غیرممکن است بنابر این آنچه بیشتر دیده می شود نوعی مقدمه چینی، تست و نبض سنجی برای آن است که ببینند چه مقدار از پروژه های کودتای نرم در فضای جدید قابل بازسازی مجدد است.
نخستین عاملی که طراحان پشت پرده و عموما بیرونی فتنه را متقاعد کرده بازتولید شرایط سال 88 بسیار دشوار است، از دست رفتن هرگونه پشتوانه اجتماعی برای تحرکات مخملی مهمترین عاملی است که این وضعیت را تثبیت کرده است. اخیرا تلاش هایی برای ایجاد موج های جدیدی از ناآرامی خیابانی به ویژه از طریق برگزاری تجمعاتی با محوریت سوژه های اجتماعی و بعد سیاسی کردن آنها دیده می شود که هیچ کدام موفق نبوده است. سطح هوشیاری مردم هرچه از فتنه 88 بیشتر فاصله گرفته ایم رشد عمیق تری کرده و همچنان با خوشحالی باید گفت متوسط هوشیاری مردم از خواص بیشتر است.
عامل دوم به خواص مربوط است. جای تاسف است اما صریح باید گفت که جامعه سیاسی ایران در چند سال اخیر از حیث توان اتخاذ تصمیم های درست در زمان درست، امتحان خوبی پس نداده است. درس های فتنه 88 برای خواص چه بود؟ نخست این که برای حرمت، عزت و آبروی نظام ارزشی بیش از غلبه بر حریفان قائل باشند. دوم اینکه به ندای رهبر ولو مخالف میل و منفعت جناحی شان باشد با اشتیاق و به هنگام پاسخ بگویند. سوم اینکه همواره دست توطئه دشمن را ببینند و از آن غافل نشوند. چهارم این که با مردم روراست و صریح باشند و به قدرت تشخیص آنها اعتماد کنند. پنجم این که لااقل در درون پروژه هایی که دشمن آشکارا اعلام می کند خواهان جریان یافتن آنها در فضای سیاسی کشور است، فرو نروند. به راستی وقتی دشمن بوضوح درصدد چندپاره نشان دادن اصولگرایان است، آیا افتخاری دارد که ما هم مهره ای در این بازی باشیم؟ یا وقتی دشمن آشکارا بنا را بر مخدوش کردن فرایند اجرایی انتخابات گذاشته، آیا هنری است که برخی آقایان هم به عنوان کمک کار این پروژه ظاهر شوند؟ یا به عنوان نمونه، وقتی همه توان دشمن بر سیاه نمایی و ناکارآمد نشان دادن نظام است، مستند کردن اتهامات دشمن و تقویت پروژه آن، خیانت کوچکی است؟
مجموعه این عوامل نشان می دهد که فتنه آینده- اگر فتنه ای در کار باشد- درون خواص رخ خواهد داد. برخلاف آنچه معروف شده هدف گیری جنگ نرم دشمن اکنون بیش از آنکه بر روی مردم عادی متمرکز باشد بر خواصی تمرکز دارد که بناست مردم را رهبری کنند. همچنان جامعه سیاسی ایران بیش از هرچیز محتاج نوعی اخلاق انتخاباتی است که در آن بازیگران قبل از هر چیز تقوا پیشه کرده باشند و خداوند را بر رفتار خود ناظر بدانند. قصه ساده می نماید، ولی به واقع دشوارترین بخش داستان همین جاست. درک همین یک موضوع کوچک که ما دشمن داریم و دشمن ما بازی هایی طراحی کرده که کشاندن خودی ها به درون آن مهمترین خطر پیش روست، خود گامی بلند به جلو است که البته باز در هنگامه امتحان پاهای بسیاری را می توان دید که در برداشتن این گام واجب و بلند، لنگ شده اند.
بحث درباره پیچیدگی های سیاست داخلی و آرایش های سیاسی، در مقطع فعلی، به راستی فرع بر بحث هایی است که باید آن را «اخلاق حرفه ای سیاست ورزی» خواند. گام اول برای جلوگیری بازسازی تجربه های غم بار گذشته اهتمام به فراگیر شدن این اخلاق است.
مهدی محمدی

اهمیّت تسبیحات حضرت زهرا (س)

 بسمه تعالی


وجود مبارک صدیقه کبری یک نحله و هدیه ملکی از پدر بزرگوارش دریافت کرد به نام فدک که آن را با بدترین وضع غصب کردند؛ و یک نحله ملکوتی از وجود مبارک پیامبر دریافت کرد و آن تسبیح معروف فاطمه زهرا(س) است. جریان فدک شرح مبسوطی دارد که بخشی از آن در
خطبه ها و نامه ها و کلمات امیر مؤمنان (ع) آمده است و بخشی هم در سائر جوامع روائی ما؛ امااین عطا و هدیه ملکوتی که وجود مبارک رسول گرامی(ص) به صدیقه کبری (س) داد همین است که ائمه (علیهم السّلام)، مخصوصاً وجود مبارک امام صادق (ع) فرمودند: اگر نحله و عطیه ای بالاتر از این تسبیح بود، وجود مبارک پیامبر به حضرت زهرا (س) تعلیم می داد؛ این مطلب اوّل، که این تسبیح جزء برترین و بهترین تعلیم های ملکوتی است و ن حله ای است که به آن حضرت داد و شاگردان آن حضرت هم یاد می گیرند.
خدای سبحان قرآن را به پیامبر داد، دیگران استفاده می کنند. به دستور خدای سبحان وجود مبارک پیامبر تسبیح معروف را به وجود مبارک فاطمه(س) اهداء کرد، تعلیم خاص داد؛ دیگران بهره می برند. این یک تعلیم عمومی نبود، این یک ن حله وعطائی است که پیامبر به وجود مبارک فاطمه داد، آنگاه به برکت آن معلّم و این متعلّمه،دیگران بهره می برند. آن نحله ملکی، یعنی فدک که در اختیار حضرت بود، حضرت منافعش را در اختیار محرومان و مستضعفان قرار می داد و این ن حله ملکوتی هم که در اختیار حضرت قرار گرفت؛ دیگران هم از این ن حله و از این عطا استفاده می کنند.
تسبیحات حضرت زهرا (س)، موجب طرد شیطان و رضای خدا
مطلب دوّم خواصی است که برای این تسبیح است وآن اینکه: تطرد الشّیطان و ترضی الرّحمن(1). این تسبیح، شیطنت را و خیال شیطانی را و وسوسه ها را از آدم دور می کند و رضای پروردگار را تأمین می کند. این نکات را خوب عنایت کنید که مبادا بی تسبیح از کنار سجاده بر خیزید، یک؛ مبادا با سرعت و عجله این کلمات را بگوئید، دو. یک مقداری بدون اینکه پا ها را حرکت بدهید و از آن حالت نمازگزار بیرون بیائید، در کمال طمأنینه و آرامش این 100 ذکر را بر زبان شریفتان جاری کنید.
پاداش تسبیحات حضرت فاطمه (س)
مطلب سوّم آن است که روایاتی در کتاب صلاه در ابواب التّعقیب از وجود مبارک امام صادق و سائر ائمه (علیهم السّلام) درباره فضیلت تسبیح، کیفیّت تسبیح، آثار تسبیح، عدد تسبیح و تتمیم تسبیح آمده و این روایات در این باب جمع شده. حضرت فرمود: م ائه ف ی اللّ سان و الف ف ی المیزان (2). یعنی این تسبیح از نظر زبان صد تاست؛ از نظر میزان و ترازوی عمل، هزارتاست. گرچه صد ذکر است، ولی هزار ذکر در میزان و ترازوی اعمال ثبت می شود.ظاهراً بر اساس من جآء ب الحسنه فله عشر امثال ها (3) که خدای سبحان یک کار خیر را ده برابر پاداش می دهد؛ اگر این صد ذکر است، پاداش هزار ذکر را دارد،این حدأقل است، ممکن است بهره های بیشتری هم ببرند.
توصیه امامان (ع) به نماز و تسبیحات حضرت زهرا (س)
مطلب دیگر آن است که این تسبیح به دنباله عمود دین است. وجود مبارک امام صادق (ع) به یکی از شاگردانش فرمود: نّا نأمر ص بیاننا ب تسبیح فاط مه کما نأمرهم ب الصّلاه (4). ما بچه هایمان را همانطوری که به نماز امر می کنیم، به تسبیح فاطمه (س) هم امر می کنیم. این یک امر جدای از نماز نیست، دنباله نماز است؛ و چون نماز ستون دین است، این هم جزء تعقیب های ستون دین است، متمّم ستون دین است.بعد به ابا هارون ظاهراً فرمود: فالزمه فنّه ما یلزمه عبد فشق ی (5). فرمود: هیچ کس ملازم این تسبیح نبود که گرفتار شقاوت بشود. تو ملازم این تسبیح باش و این تسبیح را از یاد نبر!
فضیلت » لا له لا الله » پس از تسبیحات حضرت فاطمه (س)
در بعضی از نصوص آمده است که اگر کسی 34 بار الله اکبر بگوید، 33بار الحمد لله بگوید، 33 بار سبحان الله بگوید:و اتبعها ب لا له لا الله مرّهً غف ر (6).اگرکسی این 100 را با یک ذکری که لا له لا الله است به عنوان صد و یکمین تتمیم بکند و آن را دنبال اینها بگوید؛ آمرزیده می شود. پس برابر این روایت، آن تسبیحی که به فاطمه (س) ن حله و عطا شده است؛ همان تسبیحات أربع در می آید. یعنی تکبیر است و تحمید و تسبیح و تهلیل. همان است که می گوئیم: سبحان الله و الحمد ل لّه و لا له لا الله و الله اکبر؛ این تسبیحات أربع در نماز ما مطرح است. منتها تقدیم برخی و تأخیر برخی، این مربوط به دستورهای خاص الهی است. پس اگر کسی این صد ذکر را بگوید ودر پایان آنها یک بار لا له لا الله بگوید، بخشوده می شود.
ویژگی مهم تسبیحات حضرت زهرا (س)
در روایات دیگر آمده است که این تسبیح » ذکر کثیر » است. اگر در قرآن کریم به ما فرمودند: یا أیّها الّذین آمنوا اذکروا الله ذ کراً کثیراً (7)، یکی از مصادیق بارز و شفاف ذکر کثیر همین تسبیح فاطمه است. آنگاه در حدیث دیگر که مرحوم صاحب وسائل در تعقیبات نماز ذکر کرده، فرمود: این همان است که خدا فرمود اذکرون ی اذکرکم (8)؛ یعنی برخی ها به یاد نعمت خدایند، مثل اینکه نعمت لباس به ایشان رسیده، شاکرند. نعمت غذا به ایشان رسیده، شاکرند. نعمت مسکن و مال دیگر به ایشان رسیده، شاکرند؛ اینها به ذکر نعمت خدامشغولند. آیاتی که می فرماید: اذکروا نعمتی الّتی انعمت علیکم(9)، درباره این آیات اینها دارند امتثال می کنند. برخی ها به ذکر نعمت الهی بسنده نمی کنند، به ذکر ولی نعمت مشغولند. نه یاد نعمت خدایند، بلکه به یادخود خدایند. آنهائی که به یاد نعمت خدایند؛ نعمتشان افزوده می شود:
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفرنعمت از کفت بیرون کند
امّا بالاتر از یاد نعمت الهی، یاد ولی نعمت است، نه یاد نعمت. یک اذکروا ن عمت ی الّت ی انعمت عل یکم داریم، یک اذکرون ی اذکرکم داریم. آنجا که سخن از یاد نعمت خداست، پاداشش افزایش نعمت است. آنجا که سخن از یاد ولی نعمت است، پاداشش یاد خود ولی نعمت است. اگر کسی به یاد خدا بود، خدا هم به یاد اوست؛ آنگاه و ل ذ کر الله اکبر(10).
در این حدیث آمده است که این تسبیح فاطمه (س) که ذکر کثیر است، مشمول اذکرون ی اذکرکم است. اگر کسی زیاد به یاد خدا بود، خدا هم زیاد به یاد اوست و اگر خدا دائماً یا کثیراً به یاد کسی بود، هرگز آن شخص در اثر وسوسه آسیب نمی بیند. اینها برکات تسبیح فاطمه زهرا (س) است که متمّم نماز است.
سرّ مکعب بودن کعبه
از وجود مبارک امام صادق (ع) سئوال کردند: چرا کعبه 4 دیوار دارد؟ کعبه چون مکعب شکل است، کعبه است. یعنی آن حجمی که 4 سطح باشد، مکعب است. یک سقف بالا، یک کف پائین، 4 تا دیوار هم در اطراف. جرمی که 4 سطحی است، می شود مکعب و کعبه. از حضرت سئوال کردند: چرا کعبه 4 دیوار دارد؟ فرمود:چون بیت معمور 4 دیوار دارد. بعد فرمود: بیت معمور 4 ضلع دارد، چون عرش خدا 4 ضلع دارد. بعد فرمود: عرش خدا 4 ضلع دارد، لأنّ الکل مات الّت ی بن ی الا سلام اربع است. کلماتی که عناصر اصلی دین است، آنها 4 تاست؛ عرش خدا هم بر آن پایه ها استوار شد، این هم می شود 4 تا. آن کلمات محوری دین سبحان الله و الحمد ل لّه و لا له لا الله و الله اکبر وهمین تسبیحات أربع است. چون عناصر محوری دین 4 تاست از نظر ملکوت، اگر بخواهد تمثّل پیدا کند عرش می شود 4ضلعی، بیت معمور می شود 4 ضلعی، کعبه می شود 4 دیواری. یعنی این طبیعت، آن مثال، آن ملکوت، آن ما فوق ملکوت با هم هماهنگند. اگر آن عناصر اصلی بخواهد تجلّی کند، می شود عرش. عرش بخواهد تمثّل پیداکند، می شود بیت معمور. بیت معمور بخواهد تنزّل کند، می شود کعبه. اگر کلمات الهی 4 تاست، در این حدیث هم وجود مبارک امام صادق فرمود: وقتی تسبیحات فاطمه(س) تمام شد، شما یک لا له لا الله کنار آن اضافه کنید که بشود 101 ذکرواین یعنی مجموعه تسبیحات و تکبیرات و تحمیدات و تهلیلات.
بیانات حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (دامت برکاته)
در جلسه درس اخلاق به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در دیدار با گروهی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر تهران و سروش اصفهان، طلاب و اقشار مختلف مردم قم 6/ 3/ 1388
ـــــــــــــــــــــــ
(1و2) وسائل الشیعه/ 6/ 442 ـ باب استحباب ملازمه تسبیح الزهراء (س) و امر الصّبیان ب ه
(3) انعام/ 60
(4و5) وسائل الشیعه/ 6/ 441 و 442
(6) همان ص 440
(7) احزاب/ 41
(8) بقره/ 152
(9) بقره/ 40
(10) عنکبوت/ 45

نشانه گیری سه جانبه دشمن

 بسمه تعالی

 

مشارکت فعال مردم در صحنه و به خصوص مشارکت در چارچوب حقوقی که از سوی نظام های سیاسی تنظیم می شوند، مهمترین علامت بالندگی یک حکومت و سر زندگی مردمی که آن حکومت را به وجود آورده اند، به حساب می آید. تحلیل گران مسایل اجتماعی نیز همواره چنین مشارکتی را نشانه استقرار و دوام یک نظام سیاسی به حساب آورده اند. در عین حال از زمانی که مسئله افکار عمومی و اقناع ذهنی شهروندان به عنوان یک عنصر مهم در «قدرت ملی» ارزیابی شده- که سابقه آن به حدود 50 سال قبل برمی گردد- مشارکت فعال مردم در اداره جامعه و اقناع فکری آنان نسبت به روایی یک سیستم حکومتی از اهمیت مضاعفی برخوردار شده است.
مشارکت مردم، رضایت توده ها و اقناع آنان نسبت به سیاست های نظام از همان ابتدا در متن انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن و اندیشه رهبری نظام به نحو کاملاً بارزی وجود داشته است.
«با مردم بودن» و «مردم با نظام بودن» دو موضوع کلیدی در اندیشه و عمل حضرت امام خمینی-ره- و اندیشه وعمل حضرت امام خامنه ای- دامت برکاته- و به تبع آن در انقلاب و نظام وجود داشته و همواره ساری و جاری بوده است. حضرت امام در آغاز دوره میان سالی و زمانی که کتاب شریف «اربعین حدیث» را می نوشتند- اوایل دهه 1320- در ذیل حدیثی درباره عجب، نجوایی عارفانه از یکی از عرفای بزرگ- مرحوم نجم الدین- با دیدی همگرایانه به نگارش درآورده است. در آن نجوا آمده بود: «خداوندا اگر مرا مخیر گردانی که در بهشت سکنی گزیده و با توانگران باشم و یا در جهنم ساکن شده و با فقرا و تهی دستان باشم، من دومی را اختیار می کنم» این اوج اعتقادی است که یک نفر می تواند درباره مؤانست با توده های مستضعف جامعه داشته باشد و بررسی سیره عملی حضرت امام در نجف، پاریس و تهران نیز کاملاً از پایبندی به چنین اعتقادی حکایت می کند صد البته امام رضوان خدا را در همراهی با توده های جامعه می دانستند و از این رو می فرمودند: «خدا نیاورد آن روزی که سیاست ما پشت کردن به مستضعفان باشد و...» از رهبر معظم انقلاب نیز مطالب مشابه و سیره کاملاً مشابهی دیده شده و می شود، سلوک مثال زدنی حضرت آقا با انسانهای بی نام و نشان در سفرهای ایشان به شهرستان ها و سخت گیری شدید ایشان به اطرافیان در مسایل مالی همه از این موضوع حکایت می کنند.
بازتاب این اندیشه، سنت و سیره در عرصه حکومت داری، محوریت توده هاو محدودیت خواص می باشد در این اندیشه و سیره توده مردم به عنوان صاحبان واقعی حق و به تعبیر حضرت امام «ولی نعمت» مورد اقبال و توجه حکومت می باشند و پشتیبانی حکومت از حقوق و نظرات آنان- تا آنجا که با حق الهی تصادم نداشته باشد- و صبوری حکومت در برابر گزینش های اجتماعی که در مواردی با کژی و ناآراستگی نیز همراه است، همه تائیدی بر این دیدگاه است. موارد زیر ابعاد این موضوع را روشن تر می کند: 1- در طول حدود 22 سالی که از رهبری حضرت امام خامنه ای- دامت برکاته- می گذرد، ایشان همواره در برابر تحلیل ها و درخواست هایی که مبتنی بر «مشارکت غیرهیجانی» یا «مشارکت تضمین شده» یا «مشارکت طیف های خاص و نه عموم» بوده، ایستاده اند و انتخابات را یک حق عمومی و حکومت را موظف به پاسداری از این حق عمومی دانسته اند.
در دوره هایی بعضی از رؤسای دولت ها با بیان و- احیاناً- انگیزه ای خیرخواهانه از رهبر معظم انقلاب خواسته اند که از باز شدن دایره انتخابات صرف نظر کرده و به یک انتخابات با نتایج پیش بینی شده و طبعاً در دایره ای خاص رضایت بدهند که رهبری زیر بار نرفته و فرموده اند صندوق های رای امانت مردم نزد ماست و ما وظیفه صیانت از آن را داریم. در عمل هم رهبر معظم انقلاب، نتایج آراء مردم را پذیرفته و در جهت کمک به منتخب مردم حرکت کرده اند به گونه ای که در طول تاریخ انقلاب، رهبری- به اعتبار رای مردم- بزرگترین و مؤثرترین حامی دولت یا مجلس منتخب مردم بوده اند.
2- رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از دیدارهای 6-5 سال اخیر با اعضای شورای نگهبان- نقل به مضمون- فرمودند یکی از عواملی که تاکنون این انقلاب و نظام را در مقابل توطئه های خارجی حفظ کرده است همین انتخابات و مشارکت انبوه مردم در آن بوده و بدون تردید بدون آن ما قادر به حفظ نظام نبودیم. با این وصف کاملاً واضح است که از منظر رهبری انقلاب- در گذشته و حال- مردم و انتخابات نقش بی بدیلی در حفظ و استواری و پایداری انقلاب و نظام داشته و از سوی دیگر درجه اعتماد رهبری به مردم را کاملاً نشان می دهد.
3- انتخابات باید در یک بستر مردمی برگزار شود و در یک بستر مردمی از آن حفاظت گردد. بر این اساس در رخدادهایی که پس از انتخابات سال 88 پیش آمد و دشمنان تلاش کردند تا انتخابات را به ضد خود یعنی دیکتاتوری تبدیل کنند و دیکتاتورها را به قدرت برسانند- آ نگونه که در فاصله سالهای 1299تا 1357 با دو کودتا رژیم دیکتاتوری را به ملت ما تحمیل کردند- رهبر معظم انقلاب مستقیماً به مردم مراجعه کرده و با کمک مردم و نه قدرت نظامی یا... فتنه را خاموش کردند به گونه ای که پس از دو سال همان عناصری که بر آتش فتنه بنزین می پاشیدند زبان باز کرده و گفتند اگر این حوادث در هر کشور غربی و... اتفاق افتاده بود، تعداد کشته ها از هزار نفر فراتر می رفت ولی رهبری با کمک مردم، هزینه های فتنه را پایین آورده و در نهایت آن را از میان برداشتند.
در واقع در این حوادث، رهبر انقلاب به بهترین وجه و محکم ترین استدلال از رأی مردم صیانت کرده و در برابر حجم سنگینی از مطالبه ابطال آراء ایستادند و اجازه تکرار دیکتاتوری و حکومت دیکتاتورها را ندادند.
4- انتخابات برای نظام جمهوری اسلامی یک رخداد جانبی نیست بلکه هویت نظام و جنبه «جمهوریت» آن به انتخابات و آراء مردم وابسته است ضمن آن که ماهیت نظام و راهبردهای اصلی آن را «اسلام ناب محمدی(ص)» تعیین می نماید با این وصف مواجهه دشمن با انتخابات و رأی مردم علی الاصول مواجهه با خود نظام جمهوری اسلامی است.
دشمن گمان می کند و همواره این گمان باطل در او وجود داشته است که «می توان انتخابات را وسیله تضعیف نظام و موقعیت ایران در عرصه سیاسی قرار داد.» دشمنان شناخته شده سالها گمان می کردند با دامن زدن به جو ناامیدی در میان مردم، می توان از حضور آنان در پای صندوق رأی کاست و در نهایت نظام را از حمایت شهروندانش محروم کرد. این تجربه در طول 32 سال گذشته همواره با شکست مواجه گردیده است. مشارکت مردم بخصوص در دهه اخیر سیر صعودی هم پیدا کرده و به 85 درصدی هم رسیده است که در کل دنیا- و در طول 100 سال اخیر- بی سابقه و یک «پدیده بی نظیر» تلقی می شود.
دشمنان خارجی انقلاب و ایران به مدد فتنه گران داخلی به یک تجربه و نظریه جدید رسیده اند «می توان با دامن زدن به عدم سلامت انتخابات، جناح های شکست خورده در انتخابات را در مقابل نظام قرار داد» در واقع در این تجربه، نظام سلطه از یک سو چشم به بعضی از گروه ها و افراد معنون این گروه ها دوخته که بستر مخالف خوانی علیه نظام را فراهم می کنند و از سوی دیگر به یک موج احساسی در متن جامعه چشم دوخته است با این تحلیل که مردمی که کاندیدای آنان رأی نیاورده احساس غبن و شکست می کنند و از آنجا که این احساس زخمی قابلیت تحریک دارد، می توان از این ظرفیت برای تضعیف اعتبار و احیانا ساقط کردن نظام سیاسی استفاده کرد یعنی استکبار جهانی می گوید با مردم و علیه آنان می توان یک بازی را مدیریت کرد به گونه ای که تا رای دهندگان بفهمند که چه کلاهی سرشان رفته، نظام را ساقط یا ضعیف کرده باشیم. صد البته این خیال باطلی بیش نیست ولی خیال باطلی که وجود دارد.
5- اگر نگاهی به تبلیغات دشمن در مورد انتخابات پیش روی مجلس نهم- اسفند 90- بیاندازیم می بینیم که از هم اکنون روی تحریم انتخابات متمرکز شده اند و سلامت انتخابات را زیر سؤال می برند- نمونه های هر روزه آن را می توان در رسانه های آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی، رژیم سعودی و... مشاهده کرد- این جهت گیری روشن سیاسی می تواند از آماده سازی یک برنامه خبر دهد. برنامه ای که از یک سو خود انتخابات و از سوی دیگر نتایج آن را نشانه رفته است.
در انتخابات های جمهوری اسلامی همواره سه نکته مورد توجه و اذعان بوده است 1- مشارکت انبوه شهروندان و نساب بالای آراء 2- سلامت انتخابات به لحاظ بحث صیانت از آراء 3- امنیت و آرامش انتخابات. از مجموعه تبلیغات سیاسی دشمن برمی آید که این هر سه اکنون در حال نشانه گیری از سوی دشمن می باشد: دشمنان با دروغ پردازی روی شرایط داخلی ایران کاهش مشارکت را نشانه رفته اند، با تسلیح روزانه گروه ها که نشانه های آن کاملا قابل رویت است، سلب امنیت از انتخابات را مد نظر دارند و از سوی دیگر با تمرکز روی سلب صلاحیت فتنه گران وانمود می کنند که انتخابات آینده ایران نه ملی که جناحی خواهد بود. و حال آن که فتنه گران مقتدای هیچ جناحی در انقلاب نیستند و منعی هم برای مشارکت فعال جناح های انقلاب وجود ندارد. با این وصف نوعی درایت مردمی و نیز درایت نظام برای مواجهه با توطئه های دشمنان ضرورت دارد.
6- انتخابات در هر نظامی مخصوصا نظام هایی- مثل جمهوری اسلامی- که برپایه انتخابات شکل گرفته و با آن استمرار می یابند، یکی از اصلی ترین عناصر امنیت- و به تعبیر رهبر معظم انقلاب در دیدار چند سال پیش با شورای نگهبان، مهمترین عنصر نگه دارنده نظام در برابر توطئه ها- می باشد. دشمنان درصدد هستند از طریق خود این انتخابات و از طریق تبدیل آن به ضد خود مهمترین عامل بقاء نظام را از آن سلب کنند براین اساس دشمنانی که از طریق تهاجم نظامی، تهاجم فرهنگی، تحریم اقتصادی، اهرم های سیاسی، ترورها و... به نتیجه نرسیده اند می خواهند این نتیجه را در یک بستر توده ای رقم بزنند. اما جدای از این که این توطئه با هوشیاری شهروندان حتما راه به جایی نخواهد برد در عین حال جای این سؤال را باقی می گذارد که چه کسانی قرار است این بستر را برای حرکت براندازانه دشمنان فراهم نمایند آیا همان کسانی که فتنه 88 و پیش از آن ماجرای 78 را به وجود آوردند یا این که نیروهای جدیدی که این روزها روی فرهنگ انقلاب و معارف دین کلید کرده و آنها را آماج حمله قرار داده اند، قرار است ایفاگر ماموریتی شوند؟ یا ترکیبی از این دو؟ پاسخ هرچه باشد یک هوشیاری ملی نیاز است آنگونه که حضرت امام خامنه ای- دامت برکاته- در خطبه های عید فطر مطالبه فرمودند.
سعدالله زارعی

فرقه مشائیه

 

شعارهای تبلیغاتی «فرقه مشائیه» نه تنها یادآور نقطه آغازین فلسفه اومانیستی و مشرب لیبرال سرمایه داری در غرب، بلکه تداعی گر یک گفتمان ناقص الخلقه ماسونی است. این فرقه نوظهور اگرچه نه خاستگاه اصیل فلسفی و نه پتانسیل عمیق اجتماعی دارد، اما نباید مواجهه انتقادی با آن را صرفاً به سطح یک جدال سیاسی تنزل داد و از خطر معرفتی آن برای «اسلام ناب محمدی» غفلت کرد.این هشدار تاریخی آیت الله «محمدتقی مصباح یزدی» را باید جدی گرفت که میگویند: «خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است.»

 

اشاره

در شماره پیش تحت عنوان «فتنه جدید» به چند جریان خطرناک و مخالف اسلام و نظام اسلامی که بشکل تلفیقی وارد جریان انحرافی شده‌اند اشاره کردیم و وعده دادیم تا در آینده نسبت به هر یک از آنها مطالبی را در اختیار خوانندگان عزیز نشریه بگذاریم. عمده‌ترین جریان‌های دخیل در این فتنه عبارتند از:

1- جریان فراماسونری که نقش آنها از طریق تحلیل محتوای اظهار نظرهای سران انحراف و کشف ارتباط عوامل انگلیسی با حلقه اصلی و سابقه دیدارهای خصوصی قابل اثبات می‌باشد.

2- سنت‌گرایی و تصوف‌گرایی که با پوشش اسلام باطنی مطرح می‌شود، از جمله جریانات فکری دخیل در این نحله انحرافی می‌باشد.

3- از دیگر جریان‌های دخیل در این فتنه، جریان نفاق قدیم (سازمان مجاهدین خلق) می‌باشد که شواهد و استنادات آن را می‌توان با توجه به سابقه عناصر اصلی ذکر نمود.

4- اشرافی‌گری و آلودگی‌های اقتصادی از دیگر ابعاد جریان انحرافی است که مستندات آن در پرونده‌های مهمی چون کیش و شورای عالی ایرانیان و ... وجود دارد.

5- در این فتنه ریشه‌هایی از جریان منحرف انجمن حجتیه نیز دیده می‌شود که برای اثبات آن می‌توان به سوابق عناصر مطرح و ارتباطات چهره‌های شناخته شده این تفکر ارتجاعی رجوع کرد.

6- جریان‌های مشکوک دیگری که در این فتنه نقش‌آفرین بوده عوامل مرتبط با علوم غریبه جدید و قدیم شامل عرفان حلقه، شعور کیهانی ، انرژی درمانی ، رمالیست ها و جن گیران می‌باشند که عوامل مرتبط نیز شناسایی و دستگیر شده اند.

7- اما مخاطره‌آمیزترین جریان و عنصر دخیل در فتنه جدید را سوء استفاده از خرافه‌های آخرالزمانی و موضوع انتظار به خود اختصاص داده که علائم این سوء استفاده را می‌توان در تولید و تکثیر سی‌دی «ظهور نزدیک است » مشاهده کرد.

آنچه که در این شماره مورد اشاره قرار گرفته جریان مشکوک و خطرناک فراماسونری نوین می‌باشد که به جهت نقش این سربازان مخفی اروپایی در دفاع از منافع غرب و گسترش فلسفه لیبرالیسم بسیار حائز اهمیت می‌باشد، بویژه آنکه فراماسون ها در جهان اسلام و کشور ایران تاکنون به موفقیت‌های بزرگی در زمینه اعتقادی از جمله ایجاد انحرافات دینی نظیر بهائی‌گری، بابیت و وهابیت دست یافته و در بعد سیاسی توانسته‌اند در انحراف مشروطیت ، تحمیل سلطنت پهلوی و تجدید آن با روی کار آوردن پهلوی دوم نقش‌آفرینی کنند.

مهم‌ترین پرسشی که در رابطه با فراماسونری جدید مطرح می‌باشد این است که رابطه جریان انحرافی با فراماسونری چگونه قابل اثبات می‌باشد؟

در پاسخ این سوال دو روش پیشنهاد می‌گردد؛ یکی از طریق یافتن رد‌پای عناصر مرتبط بویژه عوامل سرویس‌های جاسوسی غرب و همچنین جلسات محرمانه ای که در داخل و خارج از کشور میان سران انحراف و لایه‌هایی از فراماسون ها برگزار شده است. در این زمینه اگرچه سرنخ‌هایی وجود دارد اما به جهت ادامه تحقیقات مطلب را به آینده وامی نهیم.

شیوه دوم؛ تطبیق گفتار و کردار و رفتار سیاسی سران جریان انحراف با اصول و خط و مشی فراماسونری در جهان و ایران می‌باشد که بر حسب خصلت تحقیقاتی آن، در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته و پس از بیان مختصری پیرامون مفهوم و عملکرد این سازمان می‌آید:

فراماسونری چیست؟

از جهت لغوی، فراماسون به معنای بنای آزاد است. از جهت عملی و تشکیلاتی، فراماسونری، سازمان مخفی نهان روشی است که در دهه دوم قرن 18 با صحنه گردانی سازمان مخفی یهود برای بسط سیطره و سلطه یهود بر جهان ایجاد شد.

در سال 1717 که تاریخ رسمی فراماسونری است، از تجمع و ادغام چهار لژ در لندن، لژ بزرگ انگلستان به وجود می‌آید. در بین مؤسسان لژ باز هم حضور یهودیان مخفی را مشاهده می‌کنیم؛ آنان افرادی نظیر اندرسون و دکتر تئوفیل دزاگولیه هستند که هم در روی کار آوردن خاندان هانودر در انگلستان نقش دارند و هم در تأسیس فراماسونری سه سال بعد از روی کار آوردن خاندان هانو. وقتی این خاندان در انگلستان مستقر می‌شود، رفته رفته می‌کوشد حوزه نفوذ خود را بر اروپا بسط بدهد. با همکاری افرادی نظیر منتسکیو، ولتر، رسو که همکاری آشکاری با فراماسونری داشتند، توانستند در فرانسه و بعد با همکاری شخصیت‌های دیگر در سایر نقاط اروپا لژهای فراماسونری را ایجاد کنند؛ حرکت‌های بزرگی را به وجود بیاورند و عملاً غرب جدید را به شکلی که ما در قرون 18 و 19 شاهد آن بودیم، شکل دهند.

فراماسونری یک تشکیلات منتظم یافته جهانی است که بر ارکان دولت‌های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می‌کند. کسی که عضو فراماسون باشد ماسون نامیده می‌شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست «لژ» نامیده می‌شود.

فراماسونری جمعیتی سری است که کسی را بر حریم راس آن راه نیست، و اگر هم راه یافت مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد. اما با این وجود کسانی توانستند بر راس آن نفوذ کنند و یا به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف اسرار آنها بشوند و همه ی آنها متفق الرای هستند که: مسأله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد. هدف نهایی آن برپایی یک حکومت جهانی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.

پیشینه فراماسونری در ایران

ابتدا انگلیس و سپس فرانسه نخستین لژهای فراماس.نری در ایران را بوجود آوردند. لژ انگلیس «آکوسه» و لژ فرانسه «فرانک» نام داشت که پس از مدتی یارگیری بدلیل انجام فعالیت‌های سیاسی توسط دربار قاجار بسته شدند. اما تلاش برای تأسیس لژ در ایران توسط عناصر ایرانی وابسته به این تشکیلات از 1224 قمری شروع شد که در 1276 قمری به ثمر نشست و ملکم خان اولین فراموشخانه یا اولین لژ فراماسونری ایرانی را تأسیس کرد.

در همین سال نماینده دیگری از ایران به نام میرزا ابوالحسن خان ایلچی به اروپا فرستاده شد که او هم بی درنگ عضو لژهای فراماسونری گردید. عضویت عسکرخان افشار اورومی و میرزا ابوالحسن خان ایلچی در لژهای فراماسونری، مسأله ساده ای نیست، چرا که آنان دیگر نماینده دولت ایران نبودند و برای منافع ملت ایران تلاش نمی کردند؛ بلکه تلاششان در آن مقطع، خنثی کردن اقدامات کسانی بود که برای استقلال ایران می‌کوشیدند.

به همراه میرزا ابوالحسن خان ایلچی، نماینده ای از انگلیس به نام سِرگوراوزلی به ایران می‌آید. او تلاش دارد لژ فراماسونری در ایران تأسیس کند که ظاهرا موفق نمی شود؛ اما صراحتا می‌گوید تمام اطرافیان فتحعلی شاه را به جرگه فراماسونری در آوردم. این نشان می‌دهد که کارکرد این جمعیت برای استعمار خیلی مهم است که سعی می‌کنند تمام اطرافیان شاه را به عضویت در بیاورند.

در عرصه سیاسی فراماسون ها بعد از مرگ ناصرالدین شاه و ترور او، فضا برای فعالیت جمعیت‌های سرّی خود مساعد دیده و چون مظفرالدین شاه، آن اقتدار ناصرالدین شاه را نداشت، تشکّل‌های مخفی خود را فعال می‌کنند تا در آستانه انقلاب مشروطه با دو جریان عمده در کشور نقش آفرینی کنند. یکی جریان روشن فکری است که از ابتدای قاجار تقریبا فعالیت خود را شروع کرده و خود شامل دو طیف می‌گردد:

1- طیف الحادی که آخوندزاده در رأس آن قرار دارد.

2- طیف نفاق که ملکم خان آن را اداره و رهبری می‌کند.

تعداد زیادی از مشروطه خواهان جزء طیف دوم یعنی منافقین هستند که در ابتدا با ظاهر اسلامی و اعلام این که مشروطیت همان برقراری اصول اسلامی است، وارد صحنه می‌شوند اما در واقع اعتقادی به توانایی دین برای اداره جامعه نداشتند.

در عرصه اقتصادی هم فراماسون‌های ایرانی سعی کردند پای کمپانی‌های غربی را به ایران باز کنند. از قرارداد رویتر تا بحث رژی، و تنباکو تا بانک شاهنشاهی و... از موارد دیگری است که در راستای نابودی استقلال اقتصادی کشور انجام شد.

در عرصه فرهنگی نبرد با تشیع و روحانیان شیعه در دستور کار فراماسونری قرار میگیرد که با یک تقسیم کار درونی صورت می‌گیرد: امثال میرزا آقاخان کرمانی یا آخوندزاده تلاش می‌کنند با باستانگرایی و احساسات ملی گرایانه به روحانیت و تشیع حمله کنند. و از سوی دیگر شخصی نظیر ملکم با روش منافقانه می‌کوشد تا به روحانیان شیعه نزدیک شده و در بخشی نیز موفق شود. ملکم خان توانست تعدادی را همراه خود کند که اتفاقا این بخش در مشروطه فعالیت چشم گیری داشتند.

در نتیجه تلاش فراماسون ها بود که دو جریان روحانیون شیعه و روشن فکری غرب در این مقطع در برابر یک دیگر ایستادند. جریان غرب گرا می‌کوشید با ایجاد بحران یا با دامن زدن به بحران‌های موجود، فضای کشور را به سمت رادیکالیسم کور و افراطی بکشاند.

حضور فعال‌ اعضای‌ لژ بیداری‌ در زدوخوردهای‌ منجر به‌ تعطیلی‌ مجلس‌ حکایت‌ از آمادگی‌ اعضای‌ لژ برای‌ درگیری‌ داشت‌. این‌ دخالت‌ بعدها پس‌ از فتح‌ تهران‌ نیز تداوم‌ پیدا کرد و تمامی‌ امور کشور در اختیار لژ بیداری‌ ایران‌ قرار گرفت‌. حضور گسترده‌ فراماسونها در مناصب‌ سیاسی‌، قضایی‌ و مجلس‌ حکایت‌ از غلبه‌ آنان‌ بر نهضت‌ مشروطیت‌ داشت‌. شهادت‌ حاج‌ شیخ‌ فضل‌الله‌ نوری‌، سید عبدالله‌ بهبهانی‌، شیخ‌ علی‌ فومنی‌ و انزوای‌ علمای‌ مشروطه‌خواه‌ نتیجه‌ قهری‌ این‌ غلبه‌ بود. نگاهی‌ به‌ اسناد لژ بیداری‌ ایران‌ سلطه‌ فراماسونها را بر ارکان‌ کشور و انحراف‌ نهضت‌ مشروطیت‌ کاملاً آشکار می‌سازد.

مسایل بعدی هم چون تحصن در سفارت انگلیس که به تحریک غرب‌گرایان به وقوع پیوست و آن چه در ابتدای مجلس در تدوین قانون اساسی متأسفانه شاهد آن هستیم، مسیر نهضت دینی مشروطیت را منحرف می‌کند. تحرّک این افراد که در قالب سازمان فراماسونری لژ بیداری ایران منسجم شده بودند، هر دو طیف روحانیان را از سر راه برمی دارد و کشور در اختیار فراماسون‌های غرب گرا قرار می‌دهد. بعد از فتح تهران، عملاً همه ارکان کشور به دست فراماسون ها می‌افتد. نفوذ در مجلس و استفاده از امکانات آن، یکی از کارهایی بود که فراماسون ها انجام دادند و در به هم زدن اوضاع ایران نیز موفق بودند.

فراماسون ها در مطبوعات هم نفوذ کردند. مطبوعات این دوره در تخریب فضای فرهنگی سیاسی ایران نقش بسزایی داشتند. روزنامه‌هایی چون «الجمال» که مطالب سید جمال واعظ را منتشر کرد، و «صور اسرافیل» که دهخدا و میرزا جهانگیرخان شیرازی در آن مطلب می‌نوشتند، و هر دو به لژ بیداری وابسته بودند و بعضا انحرافات مذهبی داشتند؛ یعنی با فِرَق ضاله هم مرتبط بودند. در تمام این جریان ها حضور فراماسونرها محسوس است.

در واقع بعد از فتح تهران ایران به اشغال سازمان فراماسونری درمی آید و آن ها عملاً با آشکار کردن کامل دیدگاه‌های افراطی خود، روحانیان اصول گرای شیعه چه علمای نجف، چه علمای تهران را کنار می‌گذارند، پای غربی‌ها را در ایران باز می‌کنند و صراحتا به جنگ مفاهیم دینی می‌آیند. پس از مدتی تلاش، وقتی مقاومت مردم را مشاهده می‌کنند، تصمیم می‌گیرند که ساختار سیاسی فرهنگی ایران را به یک باره تغییر دهند. اگرچه فراماسونری در ایران می‌تواند با ایجاد فرقه انحرافی بهائیت به بخشی از اهداف خویش دست یابد اما علیرغم همه اقدامات ضد دینی رضا شاه و پسرش در حمایت کامل از این تفکر الحادی، هرگز به هدف نهایی خویش که نابودی اسلام در ایران بود دست نیافتند و حضرت امام خمینی (ره) توانستند با روشنگری علیه آنها به فعالیت‌های آشکار فراماسونری در کشورمان خاتمه دهند. حال سوال اینجاست که پس از پیروزی انقلاب اسلامی فراماسون ها چگونه به فعالیت خود ادامه دادند؟

آیا با پیروزی انقلاب اسلامی عمر فراماسون ها در ایران به پایان رسید؟

خیر، در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی ماسونهای ایران کوشیدند تا اصول موضوعه گفتمان لیبرال سرمایه‌داری را از دل اسلام استخراج و استنتاج کنند و تئوریهای ماسونی را با مستندات قرآنی درآمیزند تا تجدید‌نظر‌طلبی ایدئولوژیک خود را به نام «اصلاح‌طلبی دینی» پیش ببرند، چرا که به روایت «مصطفی ملکیان» هیچ گفتمانی در ایران بدون اتکاء به ادبیات دینی رشد نخواهد کرد و حتی لائیک ها نیز برای گسترش آراء خود راهی جز استفاده از ادبیات مذهبی ندارند. این همان روشی بود که «عبدالکریم سروش» و «محمد مجتهد شبستری» برای صورتبندی تئوری «دین سکولار» از پایان دهه 1360 در حلقه ماهنامه «کیهان فرهنگی» پیش گرفتند. سروش از اردیبهشت 1367 تا هنگام توقف انتشار «کیهان فرهنگی» در زمستان 1369 به انتشار سلسله گفتارهای «قبض و بسط تئوریک شریعت» پرداخت که در آن تمام ارکان ایدئولوژی ماسونی، از هرمنوتیک متن قدسی تا نسبی‌گرایی دینی تحت عنوان «قرائت رحمانی از اسلام» جمع شده بود و دیری نپائید که در پائیز 1370 با انتشار ماهنامه «کیان» کوشش مستمر برای گسترش تفسیر سکولار از اسلام انسجام و صورت تازهای یافت. حلقه کیان، در نیمه اول دهه 1370، از یک سو با مشارکت مروجان فراماسونری (مانند رامین جهانبگلو) به نهادینه ساختن تئوری جامعه مدنی «جان لاک» (از نخستین فلاسفه فراماسون) پرداخت و از سوی دیگر، با انتشار آراء جناح موسوم به «روشنفکران دینی» مانند «عبدالکریم سروش»، «محمد مجتهدشبستری»، «محسن کدیور»، «محمدتقی فاضل میبدی» و... به قرائت‌سازی از متن قدسی قرآن روی آورد.

گفتمان «اسلام سکولار» یک کودتای ایدئولوژیک علیه فلسفه انقلاب اسلامی بود و نزاع میان «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی(ص)» را کلید زد؛ نزاعی سرنوشت ساز که امام خمینی(ره) آن را پیچیده‌ترین و دشوارترین «جنگ عقیدتی» در جبهه حق و باطل دانسته اند. رهبران فکری «اسلام آمریکایی» دین سکولار در ایران صرفاً مترجمانی دست سوم به شمار میرفتند که با کپی برداری از تئوریهای فیلسوفان یهودی مانند «هاآرنت»، «سر کارل پوپر»، «سر آیزایا برلین»، «ریمون آرون» میخواستند «تئوری ماسونی علم» را از محافل آکادمیک به عرصه عمومی بکشند. کار به جایی رسید که «سیدمحمد خاتمی» نیز سال 1373 در کتاب «از دنیای شهر تا شهر دنیا» فلاسفه فراماسون از «جان لاک» تا «دنی دیدرو» سردبیر دایره المعارف فرانسه، ارگان فکری فراماسونری فرانسه را آزادیخواه و دیندار معرفی کرد و شعار «جامعه مدنی» را به عنوان اصلی‌ترین رکن تبلیغات انتخاباتی خود در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 1376 برگزید.

پیروزی اصلاح طلبان در دوم خرداد 1376 از سوی سروش به پیروزی روشنفکران دینی تعبیر گشت اما هیچگاه عصر اقتدار سیاسی ماسونها در ایران فرا نرسید، حتی اهداء «جایزه اراسموس» در سال 1383 از سوی مجمع عالی فراماسونری جهانی «کلوپ سری بیلدربرگ» که توسط ولیعهد هلند «پرنس برنهارد» به عبدالکریم سروش صورت گرفت، بر دایره نفوذ این نحله سیاسی در کشور نیافزود. سروش در دهه 1380 از سوی بیلدربرگیها به لقب پرنس اومانیستها ملقب شد.

با مرگ گفتمان اصلاحات در ایران، تکاپوی ماسون ها برای کودتای ایدئولوژیک علیه انقلاب اسلامی پایان نگرفت و صورتبندی «اسلام آمریکایی» در چهره‌ای دیگر پدیدار گشت. سال 1386، به پیشنهاد کارشناس ارشد CIA و نظریه پرداز یهودی موسسه امریکن اینترپرایز با نام «مایکل لدین» چاپ قرآن سکولار در دستور کار «پنتاگون» قرار گرفت. یکسال بعد «عبدالکریم سروش» نیز از کنار کاخ سفید، برای مخدوش ساختن اصالت متن و مرجعیت قرآن، وحی را به الهام و پیامبر را به شاعر تشبیه کرد و همان هنگام «اکبر گنجی» با انتشار رساله «قرآن محمدی» در «رادیو زمانه» به ارائه تفسیری اومانیستی از اسلام پرداخت.

آیا با روی کار آمدن اصولگریان، فعالیت‌های فراماسونری در ایران خاتمه یافت؟

پاسخ این سوال هم منفی است، چراکه شواهد نشان می‌دهد در مقاصد شوم فراماسونری از درون دولت اصولگرا توسط یک فرقه انحرافی دنبال می‌گردد که باید از آن به عنوان « فراماسونری جدید» یاد کرد. این نحله انحرافی با اتکاء آشکار به تئوریهای یک ایرانشناس فراماسون و عضو رسمی سازمان اطلاعات نظامی ایالات متحده بنام «ریچارد فرای» اقدام به ترویج یک قرائت جدید از «اسلام» نموده است.

«اسلام ایرانی» و «مکتب ایرانی»، همان تفکری که در کتاب «عصر طلایی فرهنگ ایران» به عنوان «قرائتی رحمانی از اسلام در ایران» ستایش شده و روی دیگر سکه «تجدیدنظرطلبی اسلامی» و «تجزیه طلبی دینی» است.

وقتی سال 1388 عنصر اصلی این فرقه در دولت بر اهداء جایزه «حکمتانه بوعلی سینا» به سیدحسین نصر رییس دفتر «فرح پهلوی» در دهه 1350 و از مبلغان اسلام آمریکایی و تصوف انحرافی در دانشگاه آمریکایی جرج واشنگتن اصرار می‌کند و سرانجام برای فعالیتهای برجسته همبستگی‌ساز دانش و معنویت در ارتقا کیفیت زندگی ستوده می‌شود، باید از سطح یک بحث سیاسی به درون یک مساله معرفتی رفت.

شعارهای تبلیغاتی «فرقه مشائیه» نه تنها یادآور نقطه آغازین فلسفه اومانیستی و مشرب لیبرال سرمایه داری در غرب، بلکه تداعی گر یک گفتمان ناقص الخلقه ماسونی است. این فرقه نوظهور اگرچه نه خاستگاه اصیل فلسفی و نه پتانسیل عمیق اجتماعی دارد، اما نباید مواجهه انتقادی با آن را صرفاً به سطح یک جدال سیاسی تنزل داد و از خطر معرفتی آن برای «اسلام ناب محمدی» غفلت کرد.این هشدار تاریخی آیت الله «محمدتقی مصباح یزدی» را باید جدی گرفت که میگویند: «خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است.»

اینک باید به پاسخ سوال اصلی این نوشتار بپردازیم که رابطه جریان انحرافی با فراماسونری چگونه قابل اثبات می‌باشد؟

تطبیق جریان انحراف با اصول و روش‌های فراماسونری

فراماسونری در جهان و ایران دارای اصول و مبانی خاصی می‌باشد که با رفتار و گفتار سران انحراف تطابق زیادی دارد و این هماهنگی و همسویی را می‌توان در اظهارات و شیوه عملی چهره‌های برجسته این جریان مشاهده کرد. ذیلا به برخی از این موارد اشاره می‌گردد:

1- اصل تساهل و تسامح: تساهل و تسامح هم شعاری است که فراماسونرها سر می‌دهند و همواره تلاش می‌کنند از ادیان الهی بویژه اسلام به عنوان دین سمحه و سهله یاد کنند یا با حذف بایدها و نباید‌های آن به ترویج اباحی گری پرداخته و مقاصد خویش را به چنین افراد مسلمان و متدینی تحمیل نمایند. لازم به ذکر اینکه اباحه‌گری و کمرنگ کردن محرمات و واجبات دینی را فراماسون ها به عنوان یک هدیه به بهائیت تقدیم کرده و به یک اصل اساسی در این فرقه انحرافی درآورده اند.

در این خصوص می‌توان به اظهارات مشایی در گفتگو با یک نشریه ترکی اشاره کرد که به نقل از وی نوشت:"استفاده از حجاب در ایران آزاد است. زنان ایرانی درترکیه هم می¬توانند مشروبات الکلی استفاده کنند و بی¬حجاب هم باشند و هم با مایو بگردند، در ایران به خاطر دستورات دینی استفاده از مشروبات الکلی ممنوع است به همین علت ایرانی ها می¬توانند در خارج از ایران از این نوشیدنی ها استفاده کنند. البته این یک ترجیح شخصی است." البته بعد از انتشار این مطالب توسط نشریه ترکی، بلافاصله این مباحث از سوی او تکذیب و به گونه¬ای دیگر توجیه گردید. اما آنچه که تکذیب نشد این بود که گفت «بعضی موسیقی را درک نمی¬کنند و نمی¬فهمند و می¬گویند حرام است»

مشایی همچنین در یک برداشت مغلطه‌آمیز می‌گوید: « ‌هنوز فکر می‌کنند روسری یک ذره تکان بخورد، همه عالم به هم می‌ریزد، در حالی که این توهمه، دروغه و زیبایی وسیله شیطان نمی‌شود، این منطق خیلی وارونه ‌است. منجلا‌ب وسیله شیطان است، سیاهی، فقر، زشتی، پلشتی و پلیدی وسیله شیطان است...؛ در زیبایی و علم باید خدا را جست‌وجو کرد، در قدرت باید خدا را جست‌وجو کرد، عرفان این است»

در پرتو چنین اعتقاداتی رفتار همراه با تسامح مشایی در حوزه فرهنگی و هنری قابل توجیه می‌گردد. به عنوان نمونه مشایی در سال اول تصدی ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در جلسه‌ای در کشور ترکیه حضور یافت که در آن رقاصه‌ها به پایکوبی می‌پرداختند. فیلمی که از این مجلس در زمستان سال ۱۳۸۵ منتشر شد، مشایی را در مجلس رقصی در افتتاحیه اجلاس گردشگری کشورهای اسلامی در ترکیه نشان می‌داد. مشایی این فیلم را تصاویر گزینش شده از یک مجلس دو ساعته دانست و افزود: «مجلس رسمی بوده و لهو و لعب هم نداشته. ضمن اینکه رقص نبوده و از دیدگاه بسیاری هنر است و آنها بر خلاف ما آن را حرام نمی‌دانند.»

ملاقات‌های بحث‌برانگیز وی با سوپراستارهای سینمای کشور و حمایت‌های مالی از آنها و همچنین انتشار برخی از عکس‌های این دیدارها، نیز در این میان قابل تامل بود که شاید مهمترین آن بازدید غیر منتظره از نمایشگاه عکس هدیه تهرانی در آذرماه 1388 و خرید یکی از تابلوهای گران قیمت این هنرپیشه زن بود. دیدار با مهناز افشار و مهتاب کرامتی، دو بازیگر مشهور سینما در نهاد ریاست جمهوری و بازدید از نمایشگاه عکس رضا کیانیان، دیگر بازیگر مشهور سینما نمونه‌های دیگر این روابط مشکوک بود. تعریف و تمجید بازیگران زنی چون (مهناز افشار، رز رضوی و ...) که از سوی دولت به حج عمره اعزام شده بودند، از شخص مشایی هم تامل برانگیز است.

اما اقدام ناشایست دیگر حمل قرآن با حرکات ریتمیک بود که با موضعگیری تند مراجعی چون آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله مکارم شیرازی مواجه شد. روز ۱۸ آبان ۱۳۸۷ در افتتاحیه همایشی با حضور مشایی تعدادی زن با لباس‌های محلی با دف و حرکات ریتمیک روی سن آمدند و قرآن را به قاری تحویل دادند. در نتیجه این ماجرا معاون مشایی به ناچار استعفا کرد و در نامه اش نوشت: «این کار صرفا برای تکریم قرآن کریم بوده است و آنها به هنگام این مراسم حتما وضو می‌سازند.»

2- پلورالیسم یا تکثر گرایی معرفتی: پلورالیسم یا تکثر گرایی معرفتی که می‌گوید برای رسیدن به حقیقت به تعداد انسانها شناخت و راه وجود دارد یکی از پایه‌های اصلی اندیشه‌های لیبرالیستی غرب بشمار می‌رود. این بحث را سکولاریست‌های دینی تحت عنوان صراط‌های مستقیم تئوریزه می‌کردند اما وقتی از آنها این سوال پرسیده می‌شد که چه تضمینی وجود دارد که همه راه‌های متفاوت به یک حقیقت برسد می‌گفتند که شاید حقیقت متکثر باشد. امروز اما مشایی این تردید را هم کنار گذاشته و در ترجمان عامیانه آن مباحث می‌گوید به تعداد انسانها خدا وجود دارد.

مشایی در کنفرانس انجمن سالیانه دانشگاههای باز که به میزبانی دانشگاه پیام نور و در سالن همایشهای صداوسیما برگزار شده بود طی سخنرانی اعلام داشت: «کاوش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که انسان به خدا اعتماد داشته است اما چرا خدا محور وحدت نشده است؟ من می‌گویم مشکل این است که به تعداد انسان‌ها خدا هست و خدای هر انسانی با توجه به شناخت آن فرد از خدا با خدای فرد دیگر متفاوت است. ملت‌ها در طول تاریخ همواره یک خدا را نپرستیده‌اند چون انسان‌ها خداهای متفاوت دارند.»

3- انسان محوری بجای خدامحوری (اومانیسم): یکی دیگر از ویژگی‌های فراماسونری اومانیسم است که در واقع خدا را بر اساس خواسته‌های انسان تعریف می‌کند.

تبلیغات «فرقه مشائیه» عین تفکر اومانیستی برخاسته از غرب سکولار است؛ چنانکه اصلیترین عنصر این جریان حاشیه ساز در سخنرانیهای خود گفت «تعظیم به انسان برابر تعظیم به خداوند است» و وعده «خداشدن انسان» را داد؛ وعده‌های که چهار قرن پیش در عصر موسوم به «روشنگری» فراماسونرهایی مانند اصحاب دایره المعارف فرانسه دادند و نتیجه آن جز فروپاشی ارکان پروژه مدرنیته نبود.

جریان انحرافی در پوشش ادبیات مذهبی بر ترویج «مکتب ایرانی» اصرار می‌ورزد. اصلیترین گزاره این فرقه، شعار «خدا شدن انسان» اومانیسم اسلامی است که هر از گاهی با عبارات «سلام بر انسان» و «عشق به انسان» طرح می‌گردد. در هم می‌آمیزد، ترجمه دست چندم و کپی برداری کهن‌های از تئوری «اسلام آمریکایی» برای «تجزیه دین» است. این گزاره لاجرم به «همسان پنداری» و چه بسا «همذات پنداری» انسان و خدا می‌انجامد و از حیث معرفتی مغایر با اندیشه «فقر ذاتی انسان» است که در مکتب اسلام ناب امام خمینی(ره) متجلی است.

4- گرایش یهودیت پنهان: یا سازمان مخفی یهود در این سازمان و سیطره یهودیت ممسوخ در تمام مراحل فراماسونری است که رنگ و بوی کاملاً یهودی به این تشکیلات می‌دهد. در بررسی ریتوئل‌ها یا مرام نامه‌های این سازمان، به خوبی نفوذ و رسوخ مسحیت یهودی و یهودیت مسخ شده قابل مشاهده است.

با این نگاه اظهار نظر مشایی که در ۲۹ تیر ۱۳۸۷ مردم اسرائیل را دوست ایرانیان خواند تعجب آور نیست. مشایی اگرچه برداشتها از سخنانش را تکذیب کرد، اما مدتی بعد در نشست خبری که در محل کاخ گلستان برگزار شد، گفت: «ما با مردم آمریکا و اسرائیل دوست هستیم» و ادامه داد: «برای هزارمین بار و قویتر از گذشته، اعلام می‌کنم که ما با همه مردم دنیا دوستیم، حتی مردم آمریکا و اسرائیل»

وی افزود: «بنده به حرف‌هایم افتخار می‌کنم و آن‌ها را اصلاح نمی‌کنم، بلکه هزار مرتبه دیگر نیز تکرار می‌کنم که ما آحاد مردم دنیا را دوست داریم و این افتخار ماست که چون اعتقاد و آرمان‌هایمان انسانی است، در میان توده‌های مردم در دنیا دشمنی نداریم.» وی همچنین در موضوع رژیم صهیونیستی و آمریکا معتقد است: «ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است ما مردم آمریکا را از برترین ملتها می¬دانیم.»

این سخنان موجی از اعتراضات را علیه وی برانگیخت و بلافاصله پس از این ماجرا تجمع دانشجویان روبه‌روی سازمان میراث فرهنگی برگزار شد. حاشیه‌ها در مورد اظهارات وی تا جایی بالا گرفت که رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه سخنان وی را کاملاً اشتباه دانسته و خواستار پایان‌بخشی به این حواشی که در موارد زیادی با استناد به آن دولت تخریب می‌گشت، شد. این در حالی بود که متاسفانه آقای احمدی‌نژاد روز قبل از نماز جمعه در یک نشست خبری از سخنان مشایی دفاع کرده و نظر مشایی را نظر دولت دانست.

5- تفرقه بیانداز و حکومت کن: فراماسون ها با تجربه دریافته‌اند که برای حکومت کردن باید از سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بهره گیرند. سیاستی که در طول تاریخ بارها امتحان خود را پس داده و کارآمدی‌اش را به نمایش گذاشته بود. و اکنون نیز که مسلمین در پرتو بیداری اسلامی بدنبال بازیابی قدرت خویشند و حکومی اسلامی در ایران برپا شده است. بویژه شرایط فعلی حاکم بر اوضاع منطقه و توان الگو بخشی جمهوری اسلامی ایران این سیاست می‌توان نقطه امیدی برای صاحبان تفکر لیبرالیسم باشد که صدای شکست استخوانهای خود را از میان حضور میلیون ها مسلمان منطقه می‌شنوند.

اساس کار فرقه مشائیه در دولت نهم و دهم بر ایجاد اختلاف در سطوح مختلف بود. اختلاف میان قوای سه گانه بویژه دولت و مجلس به رغم توصیه‌های مکرر مقام معظم رهبری، اختلاف میان اصولگرایان، اختلاف میان علما و روحانیت با دولت، حذف بی مهابای عناصر ناهمخوان، عزل مشکوک وزراء و ... تاجایی که مقام معظم رهبری پس از انتصاب ایشان به معاون اولی ریاست جمهوری به موضوع ایجاد اختلاف میان دوستان دولت اشاره فرمودند. هدف اصلی این رفتار، رساندن مردم و نظام به اینجا بود که فقط یک نفر می‌تواند کشور را نجات دهد و با اتمام دوره او تنها کسی که می‌تواند راهش را ادامه دهد شخصی نزدیک به وی خواهد بود. این رویه ترجمان همان سیاست استعماری «تفرقه بینداز و حکومت کن» می‌باشد. چنانچه خود فراماسون ها «حکومت کردن » را هدف اصلی خویش برشمرده اند.

6- ناسیونالیسم و باستان‌گرایی: یکی از اصول فراماسونری طرح مسائل ملی گرایانه و تعلق به خاک و نژاد در مقابل تعلقات خداجویانه و معنویت گرایانه است. از همین رو از جمله ارکان ثابت تفکرات ناسیونالیستی را باستانگرایی در کشورمان شکل می‌دهد که تلاش می‌کند با پررنگ کردن هویت‌های باستانی و تمدن ایرانی به نبرد با ارزش‌های حصولی و اکتسابی برود.

مشایی در این رابطه اظهارات عجیب و غریبی دارد که می‌گوید: «من بر مکتب ایرانی اصرار دارم، زیرا این مکتب دریافت ناب از حقیقت، توحید و اسلام است. باید مکتب ایرانی را به دنیا معرفی کنیم . درواقع من باور دارم که واژه ایرانی ذکر است زیرا که ذکر واژه ای مرتبط با روح مومن است مومنی که به جهان باور کرده و به دنبال ارزش‌های متعالی است».

وی ادامه می‌دهد: «برخی ها از من خرده می‌گیرند که چرا نمی گویی مکتب اسلام و می‌گویی مکتب ایران؟ از مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است و ما باید از این به بعد مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم» وی در جایی دیگر می‌افزاید: «بودن کوروش در ایران اتفافی نبوده است کوروش سرمایه گذاری خداوند در ایران بوده است و خداوند ملت ایران را برگزیده است»

7- هویت ضد دینی: در غالب طرح مسایلی نظیر بی طرفی مذهبی که دکتر اندرسون در 1723 در قانون اساسی فراماسونری گنجاند؛ همچنین پلورالیسم، سکولاریسم، دئیسم و نسبی انگاری، راهکارهایی هستند که این ها در جهت ضدیت با مذهب یا استحاله افراد در داخل لژها و بعد در جوامع مورد تهاجم، از آن استفاده می‌کنند.

رحیم مشایی در پانزدهمین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی می‌گوید: «حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره‌های قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد!»

وی در یک بیان بسیار خطرناک و سفسطه آمیز از اعتقاداتش پیرامون اسلام چنین می‌گوید: «دوران اسلامگرایی به پایان رسیده است. معنایش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد یا رو به نضج نیست. نه. اسلام هست، اما دوره‌اش به پایان رسیده. الان دوره اسب‌سواری تمام شده، اما اسب هست، سوارش هم هست. اشتباه برداشت نشه. دین عندالله اسلام، اما روند تحولات به این سمت نیست که بشر مسلمان بشود تا به حقانیت برسد... این دوره تمام نشده. بلکه روبه پایان است.»

حسن ختام

این مستندسازی قابل افزایش است و علاقه مندان می‌توانند موضوع را دنبال نمایند اما موارد فوق برای اثبات مقصود ما از این نوشتار که جلب توجه خوانندگان عزیز به جوانب مخاطره‌آمیز تفکر انحرافی این جریان می‌باشد، کافی است. باید این وجود بار دیگر در پایان توجه شما را به فرمایشات آیت‌‌الله مصباح یزدی عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در جمع مسئولان «شورای عالی زنان» (24 فروردین1390) جلب می‌کنیم که فرمودند: «امروز در درون جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری در حال شکل گرفتن است و همانطور که در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای انقلاب و اسلام جلوه می‌کند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان میکند ، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض می‌کند.»

از همین رو ایشان با هشدار نسبت به ظهور بابی دیگر می‌فرماید: «خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذیهایی است که در بین خودیها در حال رشد هستند.»

همسایه‌ها یاری کنید تا من خاتون‌داری کنم

 بسمه تعالی

 

طنز- محمدرضا شهبازی: قطعا یکی از اتفاقات مهم هفته گذشته از پرده در آمدن خاتون بود. نشریه ای که کاملا فرهنگی و فکری بود و اصلا سیاسی نبود و به همین دلیل وزیر نیرو و معاون سیاسی مشایی به دفاع از آن پرداختند. اما علی رغم دفاع جانانه این چهره های فرهنگی و فلسفی از این نشریه همچنان برخی شبهات باقی مانده است که در زیر می آید تا شخص وزیر امور خارجه به آنها پاسخ هایی کاملا مبنایی و فرهنگی دهد!

1- با توجه به اینکه رنگ مشکی چادر حاصل مجالس عیاشی شبانه ناصر الدین شاه در اروپا است و دوستان اصرار دارند که هیچ توهینی نکرده اند و حتی چهره ای فرهنگی مثل وزیر نیرو نیز این امر را تایید کرده است، دقیقا بفرمایید ناصر الدین شاه در مجالس عیاشی های شبانه خود چه عملی انجام می داده است؟ آیا فوتبال دستی بازی می کرده است با همان‌ها که لباس‌شان مشکی بوده است؟ آخر آدم عاقل آنوقت شب فوتبال دستی بازی می کند؟

2- این سوال را هم جناب فروزنده که یکی دیگر از چهره های فرهنگی دولت هستند و در روزنامه ایران به دفاع از خاتون پرداخته اند، می توانند پاسخ دهند. رنگ مشکی چادر مردم یمن و تونس و... هم آیا حاصل مجالس فوتبال دستی ناصرالدین شاه بوده است؟ آیا امکان دارد ناصرالدین شاه هنگام برگشت از اروپا نامه هایی به پادشاهان یمن و... نوشته باشد و از فوتبال دستی های اروپا تعریف کرده باشد؟ آیا مردم سایر کشورهای اسلامی تا این حد به پادشاهان ایران علاقه داشته اند که پیش از به دنیا آمدن پادشاهان ایران از دستاوردهای سفرهای آتی آنها استفاده می کردند؟ آقای فروزنده که علاوه بر مسائل عمیق فکری و فرهنگی، دستی هم در دورکاری دارند، لطفاً درباره این دورالگوگیری پیش از موعد نیز توضیح دهند.

3- یکی دیگر از شبهات مطرح شده توسط اقتدارگرایان این است که این همه تکذیب همکاری با خاتون به خاطر چیست؟ این سوال را آقای بهداد که معاون سیاسی "ابوالتوضیح خان من نگفتم دوله(!)" هستند پاسخ دهند لطفاً. آیا بهتر نیست این دوستان زین پس به‌جای عبارت غریب و نامأنوس "مطالب نویسندگان الزاما بیانگر دیدگاه خاتون نیست" از عبارت پارسی و کوروش پسند "مطالب خاتون الزاما بیانگر دیدگاه نویسندگان نیست" استفاده کنند؟ اینچنین اگر کسی هم اعتراض کرد، به او می توانند بگویند ما که گفته بودیم!

4- با توجه به اینکه سر چهره های فرهنگی و کارشناسان مذهبی دولت شلوغ شده است و امثال وزیر نیرو و معاون برنامه ریزی رییس جمهور نمی توانند به تنهایی پاسخگوی تمام شبهات عمیق مطرح شده باشند، واقعا چرا دیگران به کمک دولت نمی آیند؟ آیا بقیه کارشناسان فرهنگی مملکت به اندازه این عزیزان نمی فهمند و می ترسند ضایع شوند؟ آیا از شدت علاقه ای که به حفظ دوستی خود با روزنامه ایران و جریان محترم نفوذی دارند، می خواهند "دوری و دوستی" دوستی خود را حفظ کنند؟ آیا چون جریان نفوذی یک امر موهوم است، این بنده خداها نمی دانند چگونه می توان از یک امر موهوم که وجود خارجی ندارد، دفاع کرد؟ به هر حال به نظر می رسد جریان فرهنگی دولت باید سریعا نسبت به حل این مشکل اقدام کند و حتی به واردات کارشناس فرهنگی اقدام کند.

5- با توجه به اینکه افرادی همچون هدیه تهرانی و مهناز افشار به عنوان زنان نقش آفرین معرفی شده اند، لازم است دقیقا مشخص شود که منظور کدام نقشی بوده است که این دوستان آفریده اند. چون دختران ایرانی می خواهند از ایشان الگو بگیرند و طبیعتاً باید بدانند از کدام نقش‌شان الگو بگیرند. آیا منظور نقشی بوده است که هدیه تهرانی در شوکران آفریده است؟ چهارشنبه سوری چطور؟ در مورد مهناز افشار چون ایشان هی نقش می آفریند و گزینش از بین آنها سخت است، آیا می توان به نقشی که ایشان در جشن دنیای تصویر آفرید، بسنده کرد و از حجابش الگو گرفت؟ قبول دارم که قسمتی از مویش پوشیده بود اما شما هم خیلی در معرفی این الگوهای حجاب و عفاف سخت نگیرید دیگر!

هوش -گفت و شنود

گفت: هیچ فکر کردی که اگر 3هزار میلیارد تومان اختلاس از بانک صادرات را تبدیل به اسکناس هزار تومانی کنند، طول آن 480 میلیون کیلومتر می شود!
گفتم: تو هیچ فکر کردی که با این 3هزار میلیارد تومان می توان از رستوران برج میلاد 30 میلیون بستنی طلایی 400هزار تومانی خرید!
گفت: «جن» هم جن های قدیم، خیلی که زور می زدند دو تا النگو و یک انگشتر بلند می کردند.
گفتم: مرد حسابی! بحث «جن» برای رد گم کردن است. بعضی ها وقتی از کنار جن رد می شوند، جن از ترس، بسم الله، اعوذبالله می گوید!
گفت: پس چطور، این همه سازمان های بازرسی و نظارت و حراست و دم و دستگاه عریض و طویل مدیریت بانک ها و... متوجه اختلاس به این بزرگی و هنگفتی نشده اند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند متوجه شدی که دیشب زلزله اومد؟ گفت آره! پرسیدند؛ بیدار بودی؟ گفت؛ نه! خوابیده بودم. پرسیدند از رادیو و تلویزیون شنیدی؟ گفت؛ نه! پرسیدند؛ توی روزنامه خوندی؟ جواب داد نه! پرسیدند؛ پس از کجا متوجه شدی؟ یارو گفت؛ یک اسکناس هزار تومنی تو جیب شلوارم بود. صبح که بلند شدم، دیدم تبدیل به پول خرد شده فهمیدم دیشب زلزله شدیدی اومده!

نگاه ضد غربی آل‌احمد در انقلاب اسلامی تجلی یافت

  بسمه تعالی

شهریور سالروز درگذشت جلال آل‌احمد

خبرگزاری فارس: شاخص ترین رویکرد جلال آل‌احمد در برخی از آثار ماندگار او که با رویکردهای انقلاب اسلامی نیز همخوانی دارد، همانا مفهوم غرب ستیزی است.

خبرگزاری فارس: نگاه ضد غربی آل‌احمد در انقلاب اسلامی تجلی یافت

اغلب نویسندگان بزرگ در کنار آثار شاخصی که از خود به یادگار می‌گذارند، بخشی از نویسندگان نسل‌های بعد از خود را نیز تحت تاثیر اندیشه، جهان بینی و سبک نوشتاری خود قرار می‌دهند. در این راستا، با مرور زندگی و آثار جلال آل‌احمد، می‌توان ردپای اندیشه و نگاه او در حوزه داستان نویسی معاصر ایران به ویژه در بخش تحولات اجتماعی سال‌های اخیر را به روشنی دید.
البته در آثار آل احمد، نشانه‌های مستقیمی از بزرگ‌ترین رویداد اجتماعی معاصر کشورمان (وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷) دیده نمی‌شود، اما با مرور آثار شاخص این نویسنده می‌توان به رگه‌های پر رنگی از تمایل به تغییرات اجتماعی را دید. در این میان، شاخص‌ترین رویکرد آل احمد در آثارش که با رویکردهای انقلاب اسلامی نیز همخوانی دارد، همانا غرب‌ستیزی است.

مطالعه کامل آثار آل‌احمد نشان دهنده روحیه انتقادی او نسبت به شرایط نا‌متعادل اجتماعی پیرامونش در آن زمان است. او در سیر و سلوک خود سرانجام به نقطه‌ای می‌رسد که مرکز ثقل آن بازگشت به خویشتن خویش است. آل‌احمد در کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» با صراحت بیشتری به مقوله بازگشت به خویشتن پرداخته و بسیاری از روشنفکران صد ساله اخیر را به باد انتقاد می‌گیرد. او در این کتاب به صراحت، شکست‌های مشروطیت و نهضت ملی نفت را برآوردی از خیانت و عدم آگاهی بخش‌های از پیکره روشنفکری جامعه می‌داند. بنابر این، از منظر آل احمد، علاج جامعه ایران در آن روزگار، بهره گیری از ظرفیت‌های نهفته در پیکره جامعه ایرانی است. نکته‌ای که در هنگام وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به یکی از شعارهای اساسی ملت ایران (نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی) تبدیل شد. البته این رویکرد را در همه آثار او نمی‌توان به یک اندازه یافت، اما جوهره نگاه انتقادی آل‌احمد به جامعه آن روز ایران‌‌ همان مفهوم غرب ستیزی بود که همین ویژگی نوشته‌های این نویسنده روشنفکر ایرانی در دهه ۴۰ را با آثار سایر نویسنده‌های هم دوره‌ای او متمایز می‌کرد. تا جایی که نگاه غرب ستیزی، به یکی از ویژگی‌های اصلی آثار شاخص آل احمد تبدیل و جایگاه این نویسنده را در این حوزه به یکی از صاحب نظران با نفوذ ارتقاء داد.

دیپلمات صهیونیست: انقلاب های منطقه فرصتی بسیار بزرگ را برای ایرا

 بسمه تعالی 

 سفیر سابق اسرائیل در آمریکا معتقد است: انقلاب ملت ها در کشورهای اسلامی فرصت بسیار بزرگی پیش روی ایران و موجب تضعیف اسرائیل و متحدان عرب غرب است.
سالی مریدور که تا سال 2009 به مدت 3 سال سفیر رژیم صهیونیستی در آمریکا بوده، با انتشار تحلیلی در روزنامه واشنگتن پست خاطرنشان کرد: گسترش قدرت ایران به موازات تضعیف فزاینده تل آویو و متحدان منطقه ای غرب، نگران کننده است. در حالی که ما پیگیر اتفاقات لیبی و سوریه و دیگر کشورها هستیم، ایران همچنان در راه خود به پیش می رود و آنچه را مایل است، عملی می کند. تهران همچنان برنامه هسته ای خود را دنبال می کند و حتی برخی مقامات ایرانی تصور می کنند اکنون بهترین فرصت برای توسعه و پیشرفت برنامه اتمی است.
آنها دائما از خود می پرسند حالا که معمر قذافی، رهبر لیبی تسلیم شد و بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه نیز احتمال دارد که از قدرت کناره گیری کند، ما باید چه کنیم؟ آنها تصور می کنند در صورت از دست رفتن متحدانشان و سقوط دیکتاتورهای عرب، ایران باید در اوج قدرت در منطقه رخ نمایی کند و این گونه خود را از تهدیدهای احتمالی غرب و اسرائیل برهاند.
وی در ادامه می نویسد: ایران از تک تک تحولات جهان عرب درس می گیرد. ایران نمی خواهد همانند لیبی در عمل انجام شده قرار بگیرد. آیا اگر قذافی همان اول تظاهرات یک بمب منفجر می کرد، به چنین سرنوشتی دچار می شد؟ در آن صورت آیا ناتو می توانست لیبی را بمباران کند؟ اگر قذافی بمب هایش را متوجه فرانسه و ایتالیا می کرد، آنها جرات داشتند که فکر سرنگونی قذافی را در سر بپرورانند؟ اگر اسد بمب هسته ای داشت کسی جرات می کرد صحبت از سرنگونی اش بزند؟ آیا در چنین وضعیت ضعفی قرار می گرفت؟ آیا ترکیه جرات می کرد از ضعف سوریه سوءاستفاده کند و اسد را تحت فشار بگذارد و هرکار می خواهد انجام دهد؟ آیا اسرائیل این قدر احساس نگرانی می کرد که از هم پیمانانش بخواهد این قدر به اسد فشار نیاورند؟
سفیر سابق اسرائیل می افزاید: در حالی که سران ایران به دقت تحولات منطقه را زیر نظر دارند و همزمان تلاش می کنند به عنوان اولین موفقیت، مصر را که از سال 1979 روابطش با ایران را قطع کرده، به جمع هم پیمانان خود بیفزایند. آنها برای رسیدن به این هدف تا بدانجا پیش رفته اند که توانسته اند معاهده صلح مصر و اسرائیل که نخستین معاهده یک کشور عربی با اسرائیل محسوب می شود را به مخاطره اندازند. به راستی منطقه کدام سمت و سو می رود؟ رهبران آینده خاورمیانه چه کسانی خواهند بود؟ اکنون فرصت بسیار بزرگی پیش روی ایران است. نظام های استبدادی در کشورهای عربی یکی پس از دیگری سرنگون می شوند و سرانی که از شیعیان نفرت دارند، یک به یک ضعیف می شوند، سفارت اسرائیل در مصر محاصره می شود و دبیرکل اتحادیه عرب خواستار تجدید نظر در پیمان صلح قاهره- تل آویو می شود. با محو شدن هم پیمانی های قدیمی و شکل گرفتن هم پیمانی های جدید منطقه ای این فرصت بزرگ برای ایران به وجود می آید که شرکای تازه ای برای خود در خاورمیانه جمع کند و خود را قدرت اول منطقه سازد.
مریدور معتقد است: ایران با زیرکی تمام و در حالی که ذهن غرب مشغول تحولات جهان عربی شده برنامه های هسته ای خود را پیش می برد و خوب هم می داند که می تواند در این راه به چه دستاوردهایی برسد. از این رو در حالی که ایرانی ها مراقب تحولاتی هستند که در جهان عرب رخ می دهد ما نیز باید مراقب ایران باشیم.
مقارن با انتشار تحلیل سالی مریدور، ژنرال ایال ایزنبرگ از مقامات ارتش صهیونیستی ضمن سخنرانی در کانون تحقیقات امنیتی تل آویو اظهار داشت: آنچه بهار عربی نامیده می شود، ممکن است به زمستانی برای ما از جنس اسلامگرایی مبدل شود.

وقت آن است که...

بسمه تعالی 

 


هرچند نظام سلطه به سرکردگی آمریکا و چند کشور اروپایی «اسلام ستیزی» را به عنوان یکی از راهبردهای اصلی در دستور کار خود قرار داده اند؛ اما حتی در همین کشورها با وقوع بحران مالی و اقتصادی اخیر در غرب، بسیاری از کارشناسان و پژوهشگران به این مسئله اعتراف دارند که راه برون رفت از بن بست اقتصاد سرمایه داری و بانکداری ربوی، عمل به آموزه های شریعت اسلامی در حوزه اقتصاد و بانکداری است.
بنابراین اگر طی چهار سال گذشته در رسانه های غربی بحث اقتصاد اسلامی به طور جدی پیش کشیده می شود و فراتر و عمیق تر از آن در عرصه پژوهشی، پژوهشگاه وزارت امور خارجه آمریکا آن هم در بحبوحه بحران فراگیر مالی، بر نسخه اقتصاد اسلامی متمرکز می شود و یا در فرانسه دو سال پیش قانونگذار تصویب می کند که «اوراق بهادار اسلامی» صادر گردد و حتی در برخی از دانشگاه های غربی پیشنهاد تاسیس رشته اقتصاد اسلامی در دستور کار قرار می گیرد به خاطر دریافت و درک این حقیقت و واقعیت است که سیمای اصلی و بدون رتوش نظام اقتصاد کاپیتالیستی و اندیشه های اقتصادی مبتنی بر آموزه های سوسیالیستی برملا و عیان گشته است. از همین گذر است که کارشناسان و زبدگان اقتصادی غرب بر این مسئله تاکید می کنند که از جمله ریشه های بحران های مالی و اقتصادی افسارگسیخته غرب از یکسو، مضاربه های خیالی، غیرقانونی و کاغذی است و از سوی دیگر؛ سیستم بدون پشتوانه پولی و مالی و نفوذ پدیده ای به نام «ربا» است که از تبعات آن بر جامعه شکاف طبقاتی فاحش میان اقشار مستمند و فقیر با گروه های کلان سرمایه دار و ثروتمند است.
تمامی این موارد و نمونه ها که هرکدام بحث مستقل و جداگانه ای را می طلبد به طور واضح نشان می دهد که غرب علی رغم تقلاها و تحرکات فراوان در بستر «اسلام ستیزی» نمی تواند قدرت «اسلام» را در صحنه اداره اجتماع، سیاست و اقتصاد نادیده بگیرد.
بنابراین اگر کشوری مانند اسپانیا همین دو، سه روز پیش در راستای اسلام ستیزی، پخش اذان در میان مسلمانان در منطقه «سالت» بارسلونا را تحریم می کند تنها به یک اقدام سلبی و بی نتیجه روی آورده است وگرنه آن کشور و کشورهای مثل آن که امروز در باتلاق سیاست های اقتصادی شان گرفتار شده اند- از پرتغال و یونان تا فرانسه و انگلیس و ایتالیا- نمی توانند سیاست های اقتصادی اسلامی را که بر پایه قراردادهای اقتصادی واقعی و مبتنی بر تحقق عملی عدالت و طرد ظلم و جاه طلبی و چپاول و غارت و شکاف طبقاتی است تحریم نمایند.
به همین دلیل است که در بحران مالی غرب از 2007 به بعد به اذعان کارشناسان و تحلیلگران، کمترین آسیب را کشورهایی متحمل شده اند که از اقتصاد اسلامی و بخصوص بانکداری اسلامی بهره گرفته اند.
اما آنچه این یادداشت تلاش می کند سرنخ هایی از موضوع را به دلیل اهمیت فوق العاده و مقارن بودن آن با فضای کنونی اقتصاد دنیا و بحران مالی گسترده غرب قلمی نماید مقوله نظام بانکداری در کشورمان است؛ چه این که هفته ای که سپری شد مصادف با ایام بانکداری اسلامی بود و از طرف دیگر؛ مسایل پرچالشی در حوزه تخلفات بانک ها از جمله پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی بانک صادرات طی روزهای اخیر خبرساز شده بود. 1- از نکات مثبت در حوزه بانکداری کشورمان، تدوین قانون بانکداری بدون ربا در شهریورماه سال 62 است که در این مرحله با وجود برخی از نواقص و ضعف های احتمالی، اتفاق مهمی به وقوع پیوست و آن، این که یک مدل و سیستم بومی شده و غیرتقلیدی و بر مبنای موازین اسلامی بوجود آمد تا افق و چشم انداز آینده را برای دستیابی به بانکداری اسلامی ترسیم کند.
اما اکنون پس از گذشت 28 سال آنچه که مورد نگرانی کارشناسان متعهد و مستقل قرار گرفته در مرحله اجراست.
متاسفانه علی رغم این که اقتصاد کشورمان بانک محور بوده و می بایست تمام ظرفیت ها بکار گرفته می شد تا بانکداری اسلامی در صحنه عمل محقق شود آنچه که امروز ناظران و کارشناسان هشدار می دهند این است که انعقاد برخی قراردادهای صوری در بانک ها و عدم رعایت شرایط عقود اسلامی و از همه تاسف بارتر گزارش هایی در مورد ربا، ضرورت اصلاح موانع اجرایی شدن بانکداری اسلامی را دوچندان کرده است.
2- نکته دیگری که باید به مورد قبلی اضافه کرد این است که قانون بانکداری بدون ربا یک گام بزرگ در جهت بانکداری اسلامی بوده است و اگر در مرحله اجرا نیز بستر تحقق عملی آن مهیا گردد تازه بانکداری اسلامی عینیت یافته است؛ بنابراین تا اقتصاد اسلامی فاصله ای در خور تامل به نظر می رسد. آنچه که اینجا ضرورت دارد این است که باید در مرحله تقنین، خلأ قانونی جامع پیرامون اقتصاد اسلامی در حوزه های مختلف اقتصادی برطرف شود.
3- تحولات کنونی منطقه خاورمیانه در بستر بیداری اسلامی و در نقطه مقابل بحران مالی گسترده و فراگیر کشورهای غربی که به صورت دومینو کشورهای اروپایی را یکی پس از دیگری دربرمی گیرد ضرورت یک اقدام جهادی در زمینه اقتصاد اسلامی را مضاعف می کند، چرا که؛ همچنان که در بستر بیداری اسلامی، یک بار دیگر اسلام و قدرت نرم خارق العاده آن در صحنه اجتماع و سیاست با اقتدار به میدان آمد ضروری است که در عرصه اقتصاد نیز «اقتصاد اسلامی» به عنوان یک الگوی موفق و کارا در کارزار مدل ها و کاربست های اقتصادی پوسیده و فرسوده کاپیتالیستی و سرمایه داری رخ بنماید.
بی شک شکوفایی اقتصاد اسلامی در بستر تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های کشورهای مسلمان نقش تاثیرگذاری را در تمدن بزرگ اسلامی در پهنه منطقه ایفا خواهد کرد.
4- همچنان که به اذعان دوست و دشمن، تحولات منطقه و بیداری اسلامی متاثر از انقلاب اسلامی ایران بوده است، نهادهای مرتبط و سیاست گذار و مجریان باید بستر اجرایی شدن اقتصاد اسلامی را در افق آینده کشور تسهیل و عملیاتی نمایند. امسال که سال جهاد اقتصادی است بهترین فرصت برای مقدمات این کار بزرگ و تاریخی است.
5- با توجه به نکاتی که در بالا آمد، یک نکته مهم و حساس باقی مانده است و آن این که همه آنچه که گفته شد ناظر بر این است تا الگوی بانکداری اسلامی و در افقی بالاتر الگوی اقتصاد اسلامی محقق شود. در این میان آنچه که این الگو را مورد خدشه قرار می دهد و انگیزه ها و اراده ها را برای رسیدن به آن نطقه آرمانی کمرنگ و سست می کند مقوله فساد و تخلفات بانک ها است که بیش از هر عاملی در مسایل اقتصادی به چشم همگان و افکار عمومی می آید.
متاسفانه طی سال های گذشته همواره اتفاقات ناگوار و تلخی را در حوزه بانکداری کشور شاهد بودیم.
بحث معوقات بانکی و اعداد و ارقام نجومی و هنگفت در این زمینه که مفری برای مفسدان اقتصادی بوده است هر چند بارها و به کرات در رسانه ها علنی شده و مسئولان مرتبط وعده و وعیدهایی را داده اند اما کماکان حل نشده و در این خصوص اطلاع رسانی ها نیز پس از مدتی فروکش کرده است و اکنون این سؤال جدی در میان افکار و اذهان عمومی مطرح است که چطور می شود در سیستم بانکداری کشور یک اختلاس سه هزار میلیارد تومانی انجام شود؟
6- و بالاخره باید خاطرنشان کرد که هر چند با انتشار خبر پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی از بانک صادرات، نگاه ها معطوف به دستگاه قضایی برای برخورد جدی با این سوءاستفاده است اما ناگفته پیداست که تنها برخورد با «معلول» چاره کار نیست و باید با یک آسیب شناسی دقیق و نگاهی همه جانبه و عمیق با «علت ها» برخورد کرد.
قبل از آن که دستگاه قضایی به مسئله ورود نماید آنچه که محل یک سؤال و پرسش کلیدی است نظارت نهادهای مربوط همچون بانک مرکزی، شورای پول و اعتبار و نهادهای بازرسی است.
بنابراین با توجه به شرایط حساس منطقه و اتفاقات معنادار اقتصادی در سطح اروپا و آمریکا و در سوی مقابل ظرفیت های راهگشای نظام اقتصادی اسلامی به نظر میر سد تشکیل یک ستاد ویژه از مجموع هر سه قوه برای پیشبرد یک اقدام جامع و همه جانبه در خصوص تحقق عملی الگوی بانکداری اسلامی و در چشم اندازی وسیع تر الگوی اقتصاد اسلامی و به موازات آن برخورد ریشه کن کننده با تخلفات و مفاسد بانکی و اقتصادی ضروری است چرا که با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی شود.
حسام الدین برومند

رفوزه

گفت: یکی از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس گفته است «اصلاحات صاحب دارد»!
گفتم: بر منکرش لعنت! حالا مگر کسی گفته است که اصلاحات صاحب ندارد؟
گفت: دعوا سر این است که بالاخره چه کسی صاحب اصلاحات است؟!
گفتم: نتانیاهو که با صراحت گفته بود «اصلاح طلبان بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران هستند» و شیمون پرز هم گفته بود «اصلاح طلبان به نمایندگی از اسرائیل با جمهوری اسلامی درگیر هستند».
گفت: اوباما و سارکوزی و نخست وزیر انگلیس هم که برای جبهه اصلاحات سنگ تمام گذاشته اند.
گفتم: راستی! چرا تاکنون هیچیک از اصلاح طلبان، ادعای مالکیت آمریکا و انگلیس و اسرائیل بر جبهه اصلاحات را نفی و تکذیب نکرده اند؟!
گفت: وقتی همه می دانند که سران فتنه جبهه اصلاحات را فروخته و قبضش را هم گرفته اند، دیگر انتظار داری چه بگویند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! بابایی به پسرش گفت؛ حالا که رفوزه شدی به کسی نگو که آبرویت نرود و پسرک گفت؛ چشم بابا! به همه سفارش کرده ام که به کسی نگویند!