عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

هشدار علمی به آقای روحانی !

هزار و 182 عضو رسمی هیئت علمی دانشگاه‌ها در نامه‌ای به رئیس‌جمهور نسبت به افت علمی کشور هشدار دادند.
به گزارش فارس، در ابتدای نامه استادان دانشگاه، ضمن آرزوی توفیق برای رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت تصریح شده است: مطالب و پیشنهادات کوتاه و مهمی را در خصوص فعالیت‌های علمی، پژوهشی، فناوری، نوآوری و نهایتاً توسعه فعالیت‌های شرکت‌های دانش‌بنیان در چارچوب اقتصاد مقاومتی برای شکوفایی و اقتدار ملی با تکیه بر خیل عظیم و مشتاق اساتید و محققین دانشگاهی به همراه دانشجویان مقاطع مختلف، به خصوص تحصیلات تکمیلی و همچنین سایر ظرفیت‌های ملی در این حوزه به استحضار می‌رساند.
استادان دانشگاه در ادامه نامه خود آورده‌اند: اهمیت علم و فناوری و پژوهش‌های مرتبط با آن برای همه کشورها و به طور خاص برای کشور عزیز ما امر واضحی است که نیاز به بیان یا اثبات ندارد. آنچه در این خصوص مورد سؤال است، اولویت و چگونگی آن می‌باشد. شاید به دلیل برخی نیازهای روزمره و بعضاً اضطراری به نظر رسد که فعالیت‌های علمی جایگاهی ندارد و وقتی مشکلات برطرف شد به مسائل علمی پرداخته خواهد شد! این نامه می‌افزاید: حاکمیت چنین نگاهی در بنگاه‌های اقتصادی که عمدتاً منافع کوتاه مدت را می‌بینند شاید مورد قبول باشد ولی برای کشوری که دارای آرمان‌های والا و مشخصی است و علم از ارزش‌های بنیادین و مکتبی آن است قطعاً قابل قبول نیست. رشد خیره‌کننده تولیدات علمی کشور در ۱۰ – ۱۲ سال اخیر و دستاوردهای فناورانه در برخی از حوزه‌های مهم مثل هسته‌ای، هوافضا، نانوفناوری، دفاعی، پزشکی و سلامت، عمرانی، نفت و گاز و ارتقای توانمندی صنعتی در اکثر حوزه‌های رایج دنیا با وجود تحریم‌های گسترده که از ابتدای انقلاب وجود داشته است، نشان‌دهنده ظرفیت و استعداد بی‌نظیر کشور برای دستیابی به قله‌های علم و فناوری دنیا است و این هدف به لطف و عنایت الهی برای ملت بزرگ ایران دست‌یافتنی است. استادان دانشگاه سپس در ادامه نامه خود یادآوری کرده‌اند: رهبر معظم و فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه ای(مدظله‌العالی) با هوشمندی کامل و بصیرت بی‌نظیر و با تکیه بر آموزه‌ها و تعالیم اسلامی همیشه بر تأثیر علم و فناوری در پیشرفت همه‌جانبه کشور و تحقق اهداف والای انقلاب اسلامی تأکید داشته‌اند، به نحوی که قدرت و اقتدار ملی را بر سه محور عمده فرهنگ، علم و اقتصاد بیان نموده‌اند. ایشان در سال‌های اخیر به طور ویژه و گسترده به همه اقشار جامعه، به خصوص به مسئولان نسبت به اهمیت و ضرورت جهاد علمی سفارش کرده و می‌کنند. معظم‌له از ابتدای شروع دولت یازدهم، از جلسه تنفیذ تا موقعیت‌های مناسب بعدی بر این امر و بر حفظ سرعت پرشتاب علمی کشور تأکید داشته‌اند، به عنوان نمونه در حکم اخیر دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند که شتاب رشد علمی کشور نباید به هیچ بهانه‌ای حتی اندکی کاهش یابد، بلکه باید روز به روز بر آن افزوده شود.
در اسناد بالا دستی از جمله قانون اساسی، قانون برنامه پنجم، نقشه جامع علمی کشور، سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی و سیاست‌های کلی علم و فناوری بر پیشرفت همه‌جانبه علم و فناوری تأکید شده است. از جمله در سیاست‌های کلی علمی و فناوری، «جهاد مستمر علمی با هدف کسب مرجعیت علمی و فناوری» تصریح شده است. استادان امضاکننده این نامه سپس تأکید کرده‌اند: با چنین پشتوانه و الزامات مستحکم قانونی و عقلانی، روند برنامه‌ریزی و اقدامات و فعالیت‌های صورت گرفته در این حوزه متناسب با اهداف و سیاست‌ها به نظر نمی‌رسد. کاستی‌های متعددی در زمینه‌های مختلف اعم از سیاستگذاری و هدایت فعالیت‌های پژوهشی به سمت نیازهای واقعی کشور، کاربردی نمودن مقالات و پایان نامه ها، ایجاد مشوق‌ها و سازکارهای اثربخش در ارتباط دانشگاه و صنعت، درگیر نمودن اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در طرح و پروژه‌های کاربردی، تصویب و تخصیص اعتبارات مالی برای طرح‌ها و پروژه‌های اساسی و سایر فعالیت‌های پژوهشی، میزان تولیدات علمی، اختصاص منابع موجود به زیرساخت‌ها و فعالیت‌هایی با اولویت دستاوردهای عملی، توسعه و گسترش پارک‌های علم و فناوری و شرکت‌های دانش‌بنیان مستقر در آنها، تحریک و تشویق بازار داخلی و خارجی برای دستاوردهای دانشی و فناورانه داخلی، متناسب‌سازی محتوا و شیوه‌های آموزشی با الزامات کاربردی و پژوهش‌های اصیل، تضعیف دوره‌های تحصیلات تکمیلی پژوهش‌محور، رکود یا حذف طرح‌های کلان ملی که از نیاز‌ها و ضروریات جدی کشور می‌باشد، شایسته‌سالاری و مدیریت حرفه‌ای و جهادی، مشاهده می‌شود که آثار منفی آنها به تدریج و در حوزه‌های مختلف مثل تداوم وابستگی به خارج، بیکاری حجم زیادی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی، لطمه به باور و اعتماد ملی، افت رتبه علمی در جهان، عدم تحقق اهداف و چشم‌انداز و جلب توجهات جامعه علمی به مسائل غیرواقعی و حاشیه‌ای، آشکار می‌شود.
 این استادان در پایان نامه خود به رئیس‌جمهور آورده‌اند: پیشنهاد مشخص ما اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش علمی کشور این است که با تمرکز و تقویت جهت‌گیری‌های صحیح علم و فناوری در چارچوب تدابیر، قوانین و سیاست‌های مصوب با مشارکت تمام اقشار مرتبط با این حوزه از تولید‌کنندگان علم تا بهره‌برداران و واسطه‌های مربوط، فضای شور و نشاط و پیشرفت همه‌جانبه علمی را توانی مضاعف بخشیده و این عرصه را تبدیل به عرصه‌ای استثنایی برای پیشرفت کشور قرار گیرد و بر اساس آن فرصت‌های استثنایی را به‌وجود آورد و با سرعت زیاد وابستگی کشور به درآمدهای حاصل از خام‌فروشی، به خصوص نفت و گاز را قطع کرد و همگان شاهد رونق و شکوفایی هرچه بیشتر کشور با حفظ ارزش‌ها و آرمان‌های آن باشند.

32 هزار میلیارد تومانی که آمد 141 هزار میلیاردی که به باد رفت!(خبر ویژه)

مشرق در این زمینه با اشاره به بروز جو خوش‌بینی پس از انتخابات 92 نوشت: این جو پس از آغاز به کار دولت به علت سیگنال‌هایی که برخی مسئولان دولت به جامعه ارسال می‌کردند، با شدت بیشتری ادامه یافت و با امضای توافق هسته‌ای ژنو در آذرماه 1392 به اوج خود رسید. در آن دوران، هر روز رکوردهای بورس جابجا می‌شد و مسئولان ارشد دولت نیز از رشد چشمگیر شاخص بورس مسرور بودند و مردم را به سرمایه‌گذاری بیشتر در بازار سرمایه دعوت می‌کردند زیرا معتقد بودند با امضای توافق ژنو، سرمایه‌گذاران و شرکت‌های خارجی به سرعت به کمک اقتصاد ایران خواهند آمد.
رشد حبابی بورس تا چند هفته پس از توافق ژنو نیز ادامه یافت؛ اما به تدریج که جزئیات توافق علنی شد و سهامداران و فعالان بورس متوجه شدند که خبری از رفع تحریم‌ها و گشایش‌های اقتصادی وعده داده شده نیست، حباب بورس ترکید و شاخص بورس که به مرز 90 هزار واحد رسیده بود روز به روز و هفته به هفته سقوط کرد و این سقوط ماهانه و سالانه شد و تا امروز ادامه یافته است.
این گزارش می‌افزاید: از آن زمان که روند کلی بورس نزولی شده، سهامداران خرد بازار زیان‌های هنگفتی کرده‌اند و مقامات ارشد دولتی که پس از توافق ژنو مردم را به سرمایه‌گذاری در بورس دعوت می‌کردند، دیگر سخنی درباره بورس نمی‌گویند و اکثراً درباره بورس سکوت کرده‌اند. بدین ترتیب، ارزش بازار اوراق بهادار که در پایان آذر ماه 1392 یعنی پس از توافق ژنو به رکورد 425 هزار میلیارد تومان رسیده بود، هم اینک به حدود 284 هزار میلیارد تومان کاهش یافته است. به عبارت دیگر، 141هزار میلیارد تومان از ارزش بازار بورس کاسته شده، یعنی معادل این رقم از کف سهامداران رخت بربسته است. 141 هزار میلیارد تومان کاهش ارزش بازار در حالی رخ داده که کل دلارهای آزاد شده پس از توافق ژنو، حدوداً 10 میلیارد دلار معادل 32 هزار میلیارد تومان بوده است.
لازم به یادآوری است از ابتدای مذاکرات هسته‌ای در دولت، آگاهان و دلسوزان کشور به دولت هشدار می‌دادند که مسائل اقتصادی را به مذاکرات گره نزنند؛ اگر به آن هشدارها توجه می‌شد، مطمئناً دماسنج اقتصاد کشور و دیگر صنایع، اینچنین سقوط نمی‌کرد و به اعتماد مردم به بورس لطمه وارد نمی‌کرد.

کمپ کدخدا خبری نبود(یادداشت روز)

از اردیبهشت 92 که آقای روحانی گفت آمریکا کدخداست و بستن با کدخدا راحت‌تر است، دو سال می‌گذرد. او در این دو سال حتما باتجربه‌تر شده است. شاهد این ادعا سخن رئیس‌جمهور در روز مبعث خطاب به برخی شیوخ عرب بود مبنی بر اینکه «به کمپ پیامبر(ص) و قرآن پناه ببرید، به سوی کمپ دیوید نروید. کمپ اسلام و پیامبر می‌تواند منجی شما باشد». این سخن به آن کلام حکیمانه مقتدای انقلاب نزدیک است که دو هفته پیش در جمع کارگران فرمودند «کلید حل مشکلات اقتصادی در نیویورک و لوزان و ژنو نیست، در داخل است.»

از 17-18 ماه پیش غوغایی در فضای رسانه‌ای و سیاسی برپا شد حاکی از اینکه مذاکره با آمریکا معجزه می‌کند. هزاران تیتر اول به بزرگی «امام آمد»، «شاه رفت» و «خرمشهر آزاد شد» همزمان بر صفحات نخست برخی نشریات نقش بست مبنی بر اینکه «جهان در انتظار اتفاق نیویورک»، «چرخش غیرمنتظره واشنگتن در برابر تهران»، «طرح اوباما برای آزادی دارایی‌های تهران»، «مرگ و فروپاشی تحریم‌ها»، «فتح‌الفتوح بزرگ قرن»، «پیروزی مشعشع تاریخی»، «دستان بن‌بست‌شکن کری- ظریف»، «پرواز مستقیم تهران- نیویورک»، «بازگشت پژو- نتیجه ژنو»، «اینجا ایران؛ همه خوشحالند» و «تابو شکست». اما به فاصله چند ماه، برخی از همین بزک‌کنندگان کمپ دیوید و نیویورک و ژنو و مسقط و وین، اندک اندک زبان به اعتراف گشودند و گوشه‌ای از بسیار را بازگفتند. از جمله روزنامه اعتماد نوشت «با درایتی که ایران نشان داد تحلیلگران بر این باور شدند که این رویکرد مثبت، بهانه را برای ادبیات بی‌ادبانه و توهین‌آمیز و تهدیدآمیز از سیاستمداران آمریکا خواهد گرفت. متاسفانه سخنان تهدیدآمیز سیاستمداران آمریکایی نشان می‌دهد تحلیلگران سیاسی تصور و تصویر اشتباهی از اوضاع  و احوال رویکرد آمریکائیان داشته و دارند.» (به قلم مدیر مسئول- 6 بهمن 92) و «اینکه بخواهیم از آثار توافق به عنوان منجی اقتصاد کشور یاد کنیم، یک نوع سوء تدبیر در مدیریت انتظارات اقتصادی است». (24 آبان 93)
از همین قبیل بود دو تحلیل روزنامه شرق در روزنامه‌های 14 و 15 دی ماه 93 مبنی بر اینکه «دولت تا کی می‌خواهد بی‌تدبیری‌های خود در زمینه تورم را پای دولت سابق بنویسد؟ افزایش قیمت‌ها نگرانی‌های جدی متوجه اقشار آسیب‌پذیر می‌کند... اگر مذاکرات هسته‌ای عامل اصلی افزایش قیمت‌ها نیست (که نیست)، دولت رسما باید با عاملان افزایش قیمت‌ها برخورد کند» و «بی‌برنامگی دولت و تمرکز تمام برنامه‌های آن بر روی مذاکرات، موجب بالا رفتن تورم و فشار اقتصادی بر مردم شده است. یکی از دلایل اصلی  رشد نرخ ارز پس از مذاکرات هسته‌ای سوم آذر و توافق ژنو می‌تواند این باشد که دولت تمام برنامه‌های خود را به مشخص شدن نتایج مذاکرات معطوف کرده است. دولت بسیار منفعلانه عمل می‌کند و به خاطر مذاکرات تمام راه‌های کنترل تورم را رها کرده و عملا با تکرار سیاست‌های نادرست، جامعه را در مارپیچ تورم قرار داده است.»
دو هفته بعد روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی تصریح کرد «حذف تحریم صنعت خودرو پس از توافق ژنو، در حد حرف و دروغ بود و در عمل هیچ اتفاقی نیفتاد. 2 روز بعد (28 دی) فرشاد مومنی اقتصاددان اصلاح‌طلب طی سخنانی در موسسه دین و اقتصاد که از سوی همین نشریات منتشر شد، تصریح کرد «همایش اقتصاد ایرانی، اعلام بی‌برنامگی دولت 2 ساله بود.» رئیس‌جمهور در آن همایش اقتصادی موضوعاتی چون رفراندوم، وصل نبودن آرمان به سانتریفیوژ و بی‌ارتباطی آرمان با مذاکرات را پیش کشیده بود. یک ماه بعد روزنامه آرمان از قول یک اقتصاددان دیگر نوشت «آمریکا در حال موش دواندن در مذاکرات هسته‌ای است و دولت نباید با دلخوش کردن به مذاکرات چشم امید به گشایش اقتصادی از خارج داشته باشد. لازم است نسبت به تله‌ای که ممکن است آقای روحانی در آن گرفتار شود، هشدار دهیم. حتی اگر رابطه ایران و آمریکا از حالت تنش خارج شود، مگر آمریکایی‌ها دلشان به حال اقتصاد ما سوخته که بخواهند صدقه بدهند؟ نه آنها دنبال چپاول هستند. چرا آمریکا اجازه برداشتن یکجای تحریم‌ها را نمی‌دهد؟»
اگر از آقای هاشمی تا دویچه وله می‌گفتند دولت در زمینه مذاکره با آمریکا تابوشکنی کرده، اما ما‌به‌ازای این هزینه بزرگ از حیثیت ملی نتیجه‌ای عاید نشد. فقط دویچه وله نبود که مرداد سال گذشته عنوان کرد «این تابوشکنی و عبور از خط قرمزهای جمهوری اسلامی، دستاوردی روشن برای دولت روحانی نداشته است.» 23 آذر93 احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آرمان تصریح کرد «یکی از اشتباهات دولت، وعده صد روزه بود... دولت در زمینه گره زدن مشکلات اقتصادی به مسائل خارجی و مذاکرات هسته‌ای قطعاً با مشکلات بزرگ‌تری برخورد خواهد کرد. من تا پیش از پایان این دور از مذاکرات به دوستان خوشبین هشدار می‌دادم که اگر آمریکا در چارچوب تعیین شده به ایران جواب مثبت بدهد و با ایران به توافق برسد دیگر آمریکا نیست. آمریکایی‌ها پس از 30 سال در حال عقده‌گشایی هستند. ما باید خود را مهیای شرایطی کنیم که بتوانیم یک مدت طولانی با این تحریم‌ها زندگی کنیم. اینکه ما فکر کنیم که یک‌شبه تمامی تحریم‌ها برداشته می‌شود اشتباه است. دولت نباید از ابتدا همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد تحریم‌ها قرار می‌داد. اگر دولت با همان همتی که در مذاکرات هسته‌ای از خود نشان داده به مسائل اقتصادی و معیشتی مردم توجه می‌کرد، بسیاری از مشکلات تاکنون حل شده بود.»
می‌توان گفت چند خطای بزرگ در این مسیر رخ داد. 1- حراج امنیت ملی و استراتژی سیاست خارجی در رقابت انتخاباتی دو سال پیش 2- کاریکاتوری کردن کارکردهای دولت به نحوی که سر فربه آن وزارت خارجه با تک موضوع «مذاکره معطوف به آمریکا» باشد و باقی پیکره آن لاغر و نحیف بماند 3- دست کم گرفتن خود و مذاکره از موضع پایین 4- بستن دست تیم مذاکره کننده به واسطه ضعیف و ناتوان و مستأصل نشان دادن خود و اظهار علاقه و شیدایی مفرط نسبت به معجزه مذاکره با آمریکا 5- حسن ظن به شیطان بزرگ در بحبوحه خصومت او. رهبر حکیم انقلاب هر چند کمترین خوش‌بینی و اعتمادی نسبت به آمریکا نداشتند اما با حسن ظن نسبت به دولت، بسط ید و فرصت مهمی را در قالب «نرمش قهرمانانه» برای دولت یازدهم فراهم کردند که متأسفانه به بدترین شکل و در قالب نرمش منهای قهرمانی - خوردن چوب و پیاز با هم- به اجرا درآمد. گارد آغازین دولت و برخی حامیانش در این زمینه به تعبیر رادیو فرانسه گارد «فروشنده مشتاق و بدهکار» بود. خشت این تعامل از ابتدا کج و نامتوازن نهاده شد. آمریکای متهم، در موضع مدعی‌العمومی و مطالبه‌گری و قاضی‌القضاتی نشست و شروع به صدور کیفرخواست علیه ما کرد. نام مسئولیت صیانت از حقوق ملی را در این چالش مذاکره نمی‌شود «معامله» گذاشت اما اگر هم معامله باشد کجای تعامل 2 سال اخیر رنگ و بوی معامله و احترام متقابل دارد؟
ما در این تعامل دو ساله اجازه دادیم رژیم حقوقی ویژه‌ای برخلاف رژیم حقوقی ان‌پی‌تی علیه ما برقرار کنند در حالی که رژیم تحریم‌ها سر جای خود بماند. به راستی حتی اگر 17 درصد تحریم‌ها طبق توافق نهایی برطرف شود- که نمی‌شود- آیا به اعتبار آن 83 درصد تحریم‌های باقی مانده می‌توان گفت تحریم‌ها  برداشته شده است؟! به همین دلیل پاتریک کلاوسون مدیر تحقیقات در مؤسسه واشنگتن اعلام می‌کند «قرار نیست توافق نهایی تأثیر مثبت بر اقتصاد ایران بگذارد». این حرف، تکیه کلام جان کری و اوباما و دیگران است که طرف توافق ما هستند. درست به همین دلیل بود که گری سیمور مشاور سابق اوباما اسفند 92 تأکید کرد «توافق ژنو و نظارت‌های گسترده‌تر حداقل باید برای 25 سال تمدید شود». و 21 اردیبهشت سال گذشته نیویورک تایمز تصریح کرد «آمریکا طبق توافق ژنو می‌تواند تا 50 سال به ایران اعتماد نکند و مانع از عادی شدن پرونده شود. صرف وجود بازرسی‌های سر زده کافی نیست. آمریکا باید یک مکانیزم محکم را به اجرا بگذارد. در توافق ژنو تصریح شده تا زمانی که همه شروط قرارداد نهایی تکمیل نشده، با ایران مانند یک قدرت عادی هسته‌ای رفتار نخواهد شد؛ ایران هم این اصل را پذیرفته است»!
اینها راز اظهارنگرانی‌های چندباره رهبر معظم انقلاب است که فرمودند؛ «با اینکه این دوستان و برادران، برادران خوبی هستند، برادران امینی هستند و می‌دانیم که دارند برای صلاح کشور تلاش می‌کنند، در عین حال من نگرانم چون طرف مقابل طرف حیله‌گری است. اهل حیله‌گری و خدعه و از پشت خنجر زدن است». خطاهای بزرگ را باید جبران کرد. اعتماد به نفس باید در دولت محترم- و به تبع آن تیم مذاکره کننده- موضوعیت پیدا کند. ما دست برتر را در مذاکرات داریم. به تعبیر نشریه واشنگتن اگزماینر در تاریخ 25 اسفند 93 «آمریکا باید بیشترین امتیازات را از ایران بگیرد ولی نبوغ رهبر عالی ایران باعث شده ایران با دست پر در مذاکرات ظاهر شود. موضع رهبر ایران مبنی بر اینکه آمریکا باید امتیاز دهد، موضع دولت را در مذاکرات تقویت کرده است. ری تاکیه عضو شورای روابط خارجی آمریکا می‌گوید ایران بارها در ضعیف‌ترین موضع وارد مذاکرات شده اما با مدیریت رهبر با دستی پر در مذاکرات ظاهر شده است. (آیت‌الله) خامنه‌ای توانسته توازن اصولگراها و تکنوکرات‌ها را به عنوان جبهه واحد حفظ کند». به اعتبار همین مدیریت مجال‌آفرین و فرصت‌ساز است که روزنامه گاردین 14 مهر 93 تصریح کرد «ایران و ثبات و امنیت آن یک استثنا در خاورمیانه آشوب زده است» و آذرماه همان سال روزنامه هافینگتون پست نوشت «واقعیت‌های خاورمیانه، تحلیل آیت‌الله خامنه ای درباره قدرت ایران و توهم آلوده بودن ارزیابی‌های اوباما را تأیید می‌کند. امروز نفوذ ایران در منطقه بسیار بیشتر از آمریکاست.» این خطای بزرگی است که تیم مذاکره کننده در لوزان و وین و قبل از آن تکلیف همه امتیازهایی را که باید بدهیم- از جمله درباره فردو، نطنز، اراک، بازرسی‌ها و... - روشن کرده باشند و تازه اکنون گفته شود که تکلیف لغو تحریم‌ها روشن نیست و مشغول مذاکره در وضعیت اختلاف هستیم! این اتفاق مانند آن است که به فرزند خود مبلغی پول بدهید که برود و مثلاً برای شما یک تلویزیون بخرد اما در عمل پول نقد را بدهد و بدون انجام مأموریت بازگردد.
اگر سخن آقای ظریف سخن درستی است که ما به آمریکا اعتماد نداریم، آنچه در عمل در حال وقوع است خلاف این اصل درست کلی است.امروز کسی شک ندارد که آمریکا در حال موش دواندن است. آمریکا بارها در حق ما و دیگران در وین، ژنو، نیویورک، اسلو و کمپ دیوید، خیانت و بدعهدی کرده است. سخن درست همان است که آقای روحانی گفت: «به کمپ اسلام و قرآن پناه ببرید؛ کمپ دیوید نمی‌تواند منجی شما باشد».

محمد ایمانی

ادامه مطلب ...

اولاً غلط می‌کنید...(یادداشت روز)

در جریان جنگ‌ جهانی دوم، ارتش ژاپن به فرماندهی «ژنرال یاماشیتا» و ارتش انگلیس به فرماندهی «ژنرال پرسیوال» در سنگاپور رو در روی  هم قرار گرفته بودند. ژنرال یاماشیتا که در چند هفته اول درگیری، بیشترین ذخیره سوخت و مهمات خود را مصرف کرده بود و در صورت ادامه جنگ، شکست خود را قطعی می‌دید، دست به یک حیله جنگی زد که امروزه از آن با عنوان یکی از کارآمدترین تاکتیک جنگی یاد می‌شود.

 او با فرمانده انگلیسی تماس گرفت و از موضع برتر به وی توصیه کرد که «از این مقاومت بی‌معنی و ناامیدکننده دست بردارد» و برای اثبات این که مقاومت ارتش انگلیس بی‌نتیجه است، از وی دعوت به مذاکره کرد. ژنرال پرسیوال با انجام مذاکره موافقت کرد و به افسران ارشد سپاه خود گفت که قصد دارد توان جنگی و استعداد نظامی حریف را ارزیابی کند. ژنرال ژاپنی با بهره‌گیری از شگردها و عملیات روانی وانمود کرد که بیش از 100‌هزار نیروی نظامی در اختیار دارد و فرمانده انگلیسی که 50 هزار نیرو در اختیار داشت، خود را با دو گزینه روبرو دید. اول؛ تن دادن به شکستی که با تلفات فراوان نیروهای تحت امر او نیز همراه بود و دوم؛ تسلیم شدن که هر چند نوعی شکست بود ولی تلفات نظامیان انگلیسی را در پی نداشت. ژنرال پرسیوال بعد از کسب تکلیف از فرماندهی کل متفقین با پرچم سفید به مقر فرماندهی یاماشیتا رفت و با تمامی نظامیان تحت فرماندهی خود تسلیم شد و سپس یاماشیتا، فرمانده ارتش بیست‌و پنجم ژاپن که ذخایر سوخت و مهمات انگلیسی‌ها را به غنیمت گرفته بود به نیروهای انگلیس و متحدانش در مالایا حمله کرد و نظامیان حریف که بعد از تسلیم پرسیوال در سنگاپور روحیه رزمی خود را از دست داده بودند، دست به مقاومت چندانی نزده و تسلیم شدند. در جریان حمله به سنگاپور و مالایا نزدیک به 200 هزار نفر از نظامیان انگلیسی به اسارت درآمدند که از این رخداد با عنوان بزرگترین تسلیم نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی دوم و نیز، در تمامی تاریخ این کشور یاد می‌شود. متفقین اندک زمانی پس از شکست سنگاپور و مالایا به این واقعیت پی بردند که ژنرال یاماشیتا درباره توان نظامی خود بلوف زده بود و در آن هنگام ارتش بیست و پنجم ژاپن فقط چند هزار نیروی تحت امر داشته و ذخیره سوخت و مهمات و آذوقه آنها نیز رو به اتمام بوده است. چرچیل، نخست‌وزیر وقت انگلیس، بعدها اعتراف کرد که از ماجرای سنگاپور به شدت شوکه شده و این خاطره تلخ را هرگز از یاد نبرده است.
تهدیدهای پی در پی آمریکا که اگر مذاکرات هسته‌ای به نتیجه نرسد و جمهوری اسلامی ایران به تعهداتی که می‌دهد - یا داده است!- پایبند نباشد به گزینه نظامی روی می‌آوریم! از دو زاویه متفاوت قابل ارزیابی است.
اول آن که ادامه مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه 5+1  در حالی که آمریکا به‌عنوان اصلی‌ترین عضو این گروه، جمهوری اسلامی ایران را به حمله نظامی تهدید می‌کند، با کدام منطق عقلی و حقوقی سازگار است و به قول حضرت آقا، مذاکره زیر سایه و شبح تهدید چه معنا و مفهومی دارد؟
دوم این که آیا آمریکا آنگونه که ادعا می‌کند، توان حمله نظامی به ایران را دارد؟ و یا این تهدیدها فقط یک «بلوف سیاسی» و «لاف ‌گزاف» است؟ و اگر لاف گزاف است - که هست- این طبل توخالی را با چه انگیزه‌ای به صدا درآورده است؟ بخوانید!
1- در نظام حقوق بین‌الملل، مذاکره -NEGOTIATION- نقطه مقابل جنگ  - WAR- است و در تعریف آن آمده است «مذاکره با هدف دستیابی به صلح انجام می‌پذیرد» (ماده 2 منشور ملل متحد). از این روی «مذاکره» و «جنگ» دو‌مقوله متضاد هستند که نمی‌توانند به طور همزمان انجام پذیرند، به بیان دیگر، وقتی یکی از طرفین مذاکره، طرف مقابل را به حمله نظامی تهدید می‌کند، مفهوم و ترجمان حقوقی این تهدید، آن است که «مذاکره» را تمام شده تلقی کرده است، ماده 52 از کنوانسیون 1969 وین درباره «حقوق معاهدات» تصریح می‌کند «هر‌معاهده‌ای که با نقض اصول حقوق بین‌الملل مندرج در منشور ملل متحد، از راه تهدید یا زور منعقد شده باشد، باطل است». از این روی، در حالی که میان ایران و 5+1 مذاکرات هسته‌ای در جریان است و آمریکا نیز یکی از طرف‌های مذاکره است، تهدید آمریکا به حمله نظامی علیه ایران، نه فقط در تعریف حقوق بین‌الملل، بلکه در عرف منطقی و عقلی نیز به معنای پایان مذاکرات است و به قول حکیمانه - و البته مقتدرانه- رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر ایشان با معلمان کشور، مذاکره زیر سایه تهدید، معنا ندارد. ایشان در دیدار یادشده با اشاره به تهدیدهای اخیر دو تن از مقامات رسمی آمریکا  که به ایران حمله نظامی کنیم، خطاب به آنان فرمودند؛ اولا غلط می‌کنید... و در ادامه تاکید ورزیدند «بامذاکراتی که زیر شبح تهدید باشد موافق نیستم و به مسئولان مذاکره‌کننده کشورمان توصیه کردند « به مذاکره با رعایت خطوط اصلی ادامه دهید و اگر در این چارچوب به توافق هم رسیدید اشکالی ندارد. اما به هیچوجه زیر بار تحمیل، زور، تحقیر و تهدید نروید». از این روی و با توجه به اصول و روال تعریف شده در مذاکرات، ادامه مذاکرات هسته‌ای با 5+1 فقط در صورت دست کشیدن آمریکا از تهدید- که‌خواهیم دید طبل توخالی است- قابل قبول است و مادام که آمریکایی‌ها از تهدیدات خود دست نکشیده و رسما پوزش نخواسته‌اند، ادامه مذاکرات غیر از قربانی کردن عزت نظام و مردم و عبور از خون شهدا، مفهوم و معنای دیگری نمی‌تواند داشته باشد. خوشبختانه قرار است امروز مجلس شورای اسلامی یک‌طرح سه فوریتی را با همین مقصود و منظور ارائه کرده و به تصویب برساند. همین جا گفتنی است و پیش از این نیز با اشاره به انبوهی از اسناد غیرقابل انکار تاکید کرده بودیم که مذاکرات هسته‌ای با 5+1 هرگز به نتیجه نخواهد رسید.
2- فقط نیم‌نگاهی به رخدادهای سه دهه اخیر به وضوح نشان می‌دهد که هیچیک از لشکرکشی‌ها و تجاوزهای نظامی آمریکا و متحدانش علیه کشورهای منطقه نه فقط به پیروزی نرسیده است بلکه در مواردی، نتیجه معکوس نیز داشته است، تا آنجا که می‌توان گفت، منطقه غرب آسیا به ویترینی از شکست‌های پی‌در‌پی آمریکا تبدیل شده است. آمریکا در حمله نظامی به افغانستان که یکی از ضعیف‌ترین کشورهای منطقه بود با شکست روبرو شد. در حمله نظامی به عراق که با هدف تسلط بر سرنوشت مردم این کشور صورت گرفته بود، نتیجه‌ای کاملا معکوس گرفت و امروزه کشور عراق به یکی از محورهای مستحکم زنجیره مقاومت در منطقه تبدیل شده است. گفتنی است بعد از خروج نظامیان آمریکایی از عراق، سعودالفیصل وزیر خارجه وقت عربستان در مصاحبه با واشنگتن‌پست با عصبانیت خطاب به آمریکا گفته بود؛ «عراق را در سینی طلا تحویل ایران داده‌اید». حمله وحشیانه اسرائیل با  حمایت آشکار آمریکا به لبنان، گروه‌ها و احزاب و قومیت‌های این کشور را تحت مدیریت حزب‌الله به یک قدرت موثر منطقه‌ای تبدیل کرد. قدرتی که امروزه علاوه بر لبنان، در سوریه و فلسطین و... نیز علیه آمریکا و متحدانش نقش‌آفرین است. فلسطین از سلطه حکومت خودگردان که دست نشانده آمریکا و برای اسرائیل نقش «کبریت بی‌خطر»! را داشت خارج شد و انتفاضه با رهبری جهاد اسلامی و حماس شکل گرفت که در جنگ‌های 22 روزه و 51 روزه به عنوان یکی از اصلی‌ترین دشمنان صهیونیست‌‌ها، پوزه اسرائیل را به خاک مالید و...
آمریکا بعد از تحمل شکست‌های پی در پی در منطقه ناچار به تغییر استراتژی شد و از رویارویی مستقیم به جنگ نیابتی- PROXY  WAR - روی آورد، که نمونه بارز آن، بحران‌آفرینی در سوریه است که با سازماندهی تروریست‌های اجاره‌ای  تحت حمایت مستقیم و آشکار عربستان، ترکیه، قطر، اردن و... به نیابت از آمریکا شکل گرفت و برای ارزیابی نتیجه این جنگ نیابتی کافی است به رجزخوانی اولیه آنان که براندازی بی‌چون و چرای حاکمیت بشار اسد بود مراجعه کرد و آن هدف اعلام شده را با خواسته امروز نیابتی‌ها که مذاکره با بشار اسد است مقایسه کرد. تازه‌ترین نمونه جنگ نیابتی آمریکا در منطقه، حمله‌های وحشیانه راهزن‌زاده‌های آل‌سعود به یمن است که با وجود قتل عام بی‌وقفه زنان و کودکان و مردم عادی نه فقط پیشرفت انصارالله را متوقف  نکرده‌اند، بلکه انکار نمی‌کنند در انتظار انتقام سخت آنها هستند. در این‌باره نیز کافی است به رجز‌های اولیه و خواسته‌های کنونی آل‌سعود اشاره کرد. سرتیپ احمد العسیری، سخنگوی ارتش آل‌سعود، در آغاز حمله به یمن از نابودی انصارالله و تسلط بر همه شهرهای یمن سخن می‌گفت؛ چند هفته بعد، اعلام کرد که هدف از حملات، آزاد‌سازی‌ استان‌های جنوبی از سلطه انصارالله است و دو روز قبل در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد، توقف حملات، مشروط  به آن است که انصارالله از تعقیب گروه‌های هم‌پیمان آل‌سعود منصرف شود! و...
 در این‌باره اگرچه گفتنی بسیار است ولی اشاره به مقاله تحلیلی و مستند توماس فریدمن نویسنده ارشد نیویورک‌تایمز - آبان 1391- در مصاحبه با روزنامه ملیت ترکیه درخور توجه است. او می‌گوید؛ آمریکا به اندازه یک بند‌انگشت هم توان دخالت نظامی در منطقه خاورمیانه و هیچ نقطه دیگر دنیا را ندارد... در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم ولی خودمان را روی آن انداختیم... دولتمردان آمریکا به جای «بیت لحم» در خاورمیانه باید به فکر نجات  «بیت پنسیلوانیا» باشند... مردم آمریکا بیشتر از هر دوره دیگری می‌پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه می‌کنند؟
آمریکا با 18 هزار میلیارد دلار بدهی غیرقابل جبران روبرو است و اوباما که وعده تأمین رفاه اجتماعی داده بود، در پی اجرای طرح ریاضت اقتصادی است. جنبش تسخیر وال‌استریت در اعتراض به حاکمیت یک درصدی کلان سرمایه‌داران آمریکایی بر 99 درصد مردم این کشور، امروزه به اعتقاد تحلیل‌گران آمریکایی، آتش زیر خاکستر است که هر لحظه احتمال زبانه کشیدن آن وجود دارد و...
حالا به این فراز از بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب بازمی‌گردیم. حضرت آقا با اشاره به اظهارات چند روز گذشته دو تن از مقامات آمریکایی که گفته بودند، اگر چنان شرایطی پیش آید علیه ایران دست به حمله نظامی خواهیم زد! فرمودند: اولا غلط می‌کنید! ... و با توجه به جغرافیای سیاسی و نظامی منطقه که فقط به چند نمونه از آن اشاره شد می‌توان حدس زد که ثانیا و ثالثا و رابعا و... این برخورد مقتدرانه نیز، تکرار همان غلط می‌کنید است. نیست؟!

حسین شریعتمداری

ادامه مطلب ...

سونامی دروغگویی

در کنار آنچه گفته شد، باید به این مهم نیز اشاره‌ای گذرا کرد که  یکی از شگردهای رایج در بین برخی جریانات سیاسی، فرار از پاسخگویی به مطالبات مردم با «ماندن در گذشته» و بزرگ‌نمایی مشکلات و نابسامانی‌های پیشین است.
ادامه مطلب ...