عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

حضور رهبر معظم انقلاب در منزل شهیدان احمدی‌روشن و رضایی‌نژاد

خبرگزاری فارس:حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امشب (پنجشنبه) با حضور در منزل شهیدان مصطفی احمدی روشن و داریوش رضایی نژاد، دو تن از شهدای نخبه کشور، در فضایی معنوی با خانواده‌های آنان دیدار و گفتگو کردند.

خبرگزاری فارس: رهبر معظم انقلاب در منزل شهیدان احمدی‌روشن و رضایی‌نژاد حضور یافتند

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع خانواده شهید احمدی روشن با اشاره به اینکه این شهدای نخبه جوان مایه افتخار کشور هستند، خاطر نشان کردند: ارزش وجودی این شهدا از دو بعد قابل توجه است، جنبه اول؛ فعالیتهای علمی و تحقیقی و تسلط آنان به کارهای مهم و حساس است که نشان از استعداد برتر و نخبگی آنان دارد و جنبه دوم؛ ابعاد الهی و معنوی این جوانان است که همین عامل زمینه را برای شهادت آنان آماده می کند.

حضرت آیت الله خامنه ای شهادت این جوانان را، در راه خدا و زمینه ساز پیشرفت اسلام دانستند و تأکید کردند: با پیروزی انقلاب اسلامی از تهمت های بزرگی که دشمنان علیه این انقلاب مطرح می کردند این بود که، راه علم در این کشور بسته شد، اما جوانان کشور با مجاهدت و تصرف عرصه های علمی و به میدان آوردن حرف نو و ظرفیت های بالای خود، این تهمت دشمن را باطل کردند.

رهبر معظم انقلاب همچنین با حضور در منزل شهید داریوش رضایی‌نژاد با تأکید بر اینکه تلاش دشمنان برای ترور جوانان نخبه کشور، نشان دهنده عظمتِ کاری است که این جوانان انجام می دهند، خاطر نشان کردند: امروز پیشرفت جمهوری اسلامی مایه دلگرمی ملتهای مسلمان و جوانان کشورهای اسلامی است.

شهید مصطفی احمدی روشن از دانشمندان و نخبگان برجسته کشور هفته گذشته در اقدام تروریستی عناصر وابسته به استکبار به فیض شهادت نائل شد، شهید داریوش رضایی نژاد نیز مرداد ماه امسال (1390) در اقدام تروریستی دیگر به شهادت رسیده بود .

جهاد جوانان و مانور سیاستمداران

 (یادداشت روز)
1-معاون تأسیسات هسته ای نطنز چهارشنبه هفته گذشته ترور شد. چیزی که در این ماجرا کمتر محل توجه قرار گرفت، سن و سال شهید مصطفی احمدی روشن بود. معاون سایت غنی سازی نطنز 32 سال داشت. در تصویر این شهید سعید، همچنان که معصومیت و نشاط موج می زند، جوانی او به چشم می آید. احمدی روشن گلچینی از نسل سوم (متولد دوره پس از انقلاب) است که آموخته اند همچون نسل اول و دوم، نگاه کنجکاو ناظران جهانی را خیره و مسحور خود کنند. ترور احمدی روشن ذره ای از سوزش جان زمامداران آمریکا و اسرائیل و انگلیس نخواهد کاست اما در مقابل، معجزه ای تازه را در جان نسل سوم و چهارم انقلاب رقم خواهد زد.
اگر قرار است گوشه ای از عظمت کار کارستان نسل جوان انقلاب بازگو شود، بد نیست اظهارات 6 سال پیش دکتر اکبر اعتماد اولین رئیس سازمان انرژی اتمی در زمان رژیم پهلوی را مرور کنیم. او 17 مهر 1384 ضمن یک سخنرانی در «جامعه تخصصی بریتانیا و ایران» زبان به تحسین دانشمندان هسته ای جوان ایران گشود و گفت: «نسل بعد از انقلاب به کارهایی دست زدند که نمی توانم بفهمم چگونه جسارت کردند به آنها بپردازند. این نسل متخصصان هسته ای، جوانانی علاقمند با انگیزه های قوی بودند و در دامنه وسیعی از بخش های مختلف فناوری هسته ای کار کردند که من حتی در خواب هم نمی دیدم زمانی چنین کارهایی در ایران صورت بگیرد. نسل دوم (بعد از انقلاب) کارها را شروع کردند ولی اکنون نسل سوم دانش آموختگان وارد ماجرا شده و هدایت کارها را به دست دارند. اینها جوانانی بسیار باانگیزه و باعث افتخار هستند. اکنون می بینیم جوانانی 25 تا 40 ساله کارهایی بسیار عالی انجام می دهند و توانسته اند در طیف وسیعی از همه عرصه های هسته ای وارد شوند و موفقیت کسب کنند.» او بعدها در مصاحبه با لوموند گفت «زحمتی را که جوانان ایرانی کشیده اند و نقطه ای که بدان رسیده اند، واقعا برای همه کسانی که همیشه از عقب افتادگی های مزمن ایران دلگیر بودند، جای افتخار و غرور دارد».
2- دو سال پیش که هنوز نه از غنی سازی 20درصدی اورانیوم در ایران خبری بود، نه نیروگاه اتمی بوشهر فعالیت می کرد و نه تأسیسات اتمی فردو در عمق زمین راه اندازی شده بود، بنیامین نتانیاهو با صدای بلند اعلام کرد که غرب و رژیم صهیونیستی از ایران جا مانده اند. 11 اسفند 1388 نخست وزیر رژیم صهیونیستی در نشست کمیسیون امنیت و سیاست خارجی کنست تصریح کرد: «برنامه هسته ای ایران با شتاب تمام پیش می تازد اما غرب با روش هایی که سرعت آن مانند سرعت یک قطار قراضه و زهوار دررفته است، می خواهد به ایران برسد و از شتاب آن بکاهد. فعلا که ایران در مسابقه سرعت از ما جلو زده و غرب با آهنگی کند حرکت می کند، ساعت فناوری ایران با سرعت چشمگیری کار می کند اما ساعت غرب رمق حرکت چندانی را ندارد».
دوره ای که نتانیاهو این سخنان را بر زبان می آورد، هنوز زلزله انقلاب ها و بیداری اسلامی، منطقه را به ارتعاش در نیاورده بود. 14 ماه بعد نتانیاهو در کنگره آمریکا اعلام کرد: «از گذرگاه خیبر (در عربستان) تا تنگه جبل الطارق، دگرگونی عظیم و پرارتعاشی در خاورمیانه در جریان است. کاش خاطرات پراگ و برلن 1989 تکرار شود اما شعله آرزوهای ما می تواند همانند سال 1979 در تهران سرد و خاموش شود. باید قبول کنیم نیروهای قدرتمندی در کشورهای دستخوش انقلاب وجود دارند که با ما مخالفند. در راس این نیروهای قدرتمند اسلامگرا، ایران قرار دارد که خود را به مرز ما در غزه و لبنان رسانده است... کسانی که تهدید ایران را نادیده می گیرند سر به زیر برف فرو برده اند. سران ایران باید از هرگونه اجماع قابل احترام در روی کره زمین تحریم و ممنوع شوند اما در اغلب کشورها و مجامع بین المللی، درخواست نابودی اسرائیل با سکوت مطلق روبرو شده است. اوضاع بدتر از آن هم هست چرا که بسیاری اسرائیل را به خاطر دفاع از خود در برابر گروه های همسو با ایران، محکوم می کنند.»
3- یوری اونری از سیاستمداران قدیمی رژیم صهیونیستی است که دو بار به عضویت پارلمان (کنست) درآمده و از 15 سالگی عضو «جنبش صهیونیسم» بوده است. اونری اخیرا تحلیلی منتشر کرده و در آن تأکید ورزیده که تمام قساوت ها و خیانت های آمریکا و اسرائیل در طول 60 سال گذشته، موجب زیان های استراتژیک برای واشنگتن و تل آویو شده و در عمل، اسلامگرایی را تقویت کرده است.
وی در این مقاله تأکید می کند «شاباک (سرویس امنیت داخلی) فکر می کرد افراد اگر روزی پنج مرتبه به مسجد بروند، فرصتی برای ساختن بمب ندارند. بنابراین شاباک و شین بث روی ساف و یاسر عرفات متمرکز شدند... در دسامبر 1987، اولین انتفاضه از مساجد مطرح شد و جریان های اسلامگرای ریشه دارتر به صحنه آمدند... وقتی در سال 1982، آریل شارون وارد خاک لبنان شد، سربازهای او مجبور شدند از جنوب عمدتا شیعه نشین عبور کنند. من در خودروی خود در پشت سر سربازها سعی می کردم به صف جلو برسم. شارون دقت زیادی درباره شیعیان لبنان نکرد. آنها منکوب شده ترین و ناتوان ترین گروه بودند اما اسرائیلی ها اشغال لبنان و پذیرایی از خود در خاک این کشور را طولانی کردند. شیعیان لبنان برای اولین بار در طول تاریخ خود، شورش کردند. گروه امل اقدام های کوچک مسلحانه را آغاز کرد و بعد این عملیات ها تکثیر شد. اگر اسرائیل همان موقع از لبنان خارج شده بود، می توانست آسیب کمتری ببیند اما 18 سال در آنجا ماندیم و این زمان برای حزب الله بیش از اندازه زیاد بود تا به یک دستگاه کارآمد رزمنده تغییر شکل دهد، تحسین توده های عرب را به دست آورد، رهبر جامعه شیعه شود و به قوی ترین نیرو در صحنه سیاست لبنان تبدیل گردد. آنها تشکر بزرگی به اسرائیل بدهکارند(!)... اخوان المسلمین سال 1928 یعنی 20سال پیش از تشکیل دولت اسرائیل تأسیس شد. موضع آنها نسبت به پیمان کمپ دیوید، عکس العمل مورد اعتماد خیلی ها در مصر بود. بسیاری از مصری ها احساس می کردند فریب اسرائیل را خورده اند. مصری ها خود را رهبر جهان عرب می دیدند و نمی توانستند تحمل کنند به عنوان خائن به پسرعموهای فلسطینی خود دیده شوند. حسنی مبارک خیلی سال قبل از سرنگونی به عنوان نوکر آمریکا و اسرائیل، مورد نفرت مردم بود. صلح ما با فلسطینی ها می توانست از درخشندگی مخالفت های اخوان المسلمین بکاهد اما حالا آنها به واسطه انتخابات، به عنوان نیروی اصلی سیاست مصر درحال ظهور هستند...»
وی در ادامه تحلیل راهبردی خود به ایران می پردازد و می نویسد: «اجازه دهید جمهوری اسلامی را فراموش نکنیم. در سال 1951 محمد مصدق به عنوان نخست وزیر ایران انتخاب شد. محمدرضا پهلوی که در طی جنگ جهانی دوم از سوی انگلستان به عنوان شاه گماشته شده بود، از ایران گریخت و نفت ملی شد. تا آن زمان انگلستان با پرداخت هزینه مختصری، مردم ایران و نفت آنها را می چاپید. 2سال بعد شاه به واسطه کودتای سازمان دهی شده از سوی سازمان سیای آمریکا و ام آی 6 بریتانیا، به ایران برگشت و نفت ایران به بریتانیای منفور بازگردانده شد. اسرائیل در آن کودتا نقشی نداشت اما تحت حاکمیت رژیم پهلوی، نفوذ و پیشرفت کرد. مأموران شاباک، ساواک (پلیس مخفی وحشتناک شاه) را آموزش دادند و تکنیک های شکنجه را به آنها آموختند. شاه به تأمین هزینه و ساخت خط لوله نفتی ایران از ایلات به اشکلون کمک کرد... همان زمان اسرائیل به رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی برای ساخت سلاح هسته ای و فرآوری اورانیوم کمک می کرد. پس از آن، هر دو کشور به ایران پیشنهاد همکاری دادند اما پیش از اینکه این مشارکت هسته ای عملی شود، حاکم منفور ایران توسط انقلاب اسلامی در فوریه 1979 سرنگون شد. پس از آن، شیطان بزرگ (آمریکا) و شیطان کوچک (اسرائیل) که مورد تنفر بودند، نقش عمده ای در گفتمان سازی انقلاب اسلامی و انسجام وفاداری توده ها ایفا کردند. بنابراین ایرانی ها هم یک تشکر بزرگ به ما بدهکارند(!) اسرائیل تا حد زیادی در بیداری اسلامی نقش داشته است.»
4- اعمال تحریم های خصمانه تازه علیه بانک مرکزی و صادرات نفتی ایران از همین مدل کلی که گفته شد پیروی می کند. هم نشانه شدت خباثت و عداوت رژیم هایی نظیر آمریکا و اسرائیل و انگلیس- و سگ کم مقدار آنها آل سعود- است و هم برآیندی جز اتحاد و انسجام بیشتر ملت ایران، و استقلال و اقتدار بیشتر جمهوری اسلامی نخواهد داشت. این اتفاق یک سال پیش از این در ماجرای تحریم فروش بنزین به ایران رخ داد و اجباراً جهشی سریع در امر خودکفایی تولید بنزین را در کشور موجب شد، حال آن که اگر به میل و اراده خود ما بود، قطعاً به این سرعت نمی توانستیم خودکفا شویم. عداوت های جبهه استکبار و سرویس های اطلاعاتی آن، بیش از آن که محصول تدبیر و طراحی باشد، رفتارهای کور برای فرو نشاندن آتش غیظ و غضب پایان ناپذیر آنهاست. به تعبیر قرآن، آنها انگشت خشم به دندان می گزند و با سرافکندگی از مواجهه بازخواهند گشت. «قل موتوا بغیظکم». عداوت های خباثت آلود دشمن، نشانه درستی مسیر و شتاب پیشرفت ملت ماست. اینکه محافل تخصصی غرب اعلام می کنند سرعت رشد علمی ایران 11برابر نرخ رشد جهانی است، یعنی مصیبت بزرگ برای انحصارطلبان مستکبر عالم.
قطعاً می توان از عهده شیطنت های دشمن برآمد مشروط بر آن که روحیه جهادی در میان سیاستمداران و نخبگان و مردم حرف اول را بزند. رهبر فرزانه انقلاب 26 مرداد 1390 در دیدار فعالان بخش های اقتصادی کشور ضمن دعوت به جهاد اقتصادی فرمودند: «ما در مقابل تحریم ها تدریجاً یک حالت ضد ضربه پیدا کردیم و می توانیم به شکل های مختلف با تحریم ها مقابله کنیم... این جهاد اقتصادی می خواهد. جهاد یعنی چه؟ هر تحرکی اسمش جهاد نیست. یکی از خصوصیات جهاد این است که انسان بداند دین در مقابل دشمن است؛ یعنی بداند در مقابل یک حرکت خصمانه و غرض آلود است... جهت دومی که در مفهوم جهاد حتماً بایستی ملاحظه بشود، استمرار و همه جانبگی است، هوشمندانه بودن است، مخلصانه بودن است. این جور تحرکی اسمش جهاد است. بنابراین جهاد اقتصادی یعنی حرکت مستمر همه جانبه هدفدار ملت ایران با نیت خنثی کردن و عقیم کردن تلاش خصم آلود و غرض آلود دشمن.»
بی گمان یکی از مهم ترین تحرکاتی که می تواند دشمن را مطلقاً ناامید کند، مانور وحدت میان سیاستمداران و صاحب منصبان و فعالان سیاسی دلبسته به انقلاب اسلامی است. این مانور، حتی از رزمایش های نظامی برنده تر و به مراتب کم هزینه تر است. همچنین باید عنایت داشت دشمن تروریسم اقتصادی و روانی را چاشنی جنگ اطلاعاتی خود کرده است. برای این حوزه تروریسم نیز باید برخوردهای قاطع اطلاعاتی و قضایی را ترتیب داد. 


محمد ایمانی

احکام محکومیت دو عضو جریان انحرافی متهم به جاسوسی و فساد اقتصادی

خبرگزاری فارس: احکام دو تن از بازداشت شدگان منسوب به جریان انحرافی که به اتهام جاسوسی ، اختلاس ، ارتشا ، تحصیل مال نامشروع و ارتباط نامشروع بازداشت شده بودند اخیرا" ابلاغ شده است.

خبرگزاری فارس: احکام محکومیت دو عضو جریان انحرافی متهم به جاسوسی و فساد اقتصادی ابلاغ شد

به گزارش خبرنگار سیاسی فارس ، دادگاه دو تن از منسوبین جریان انحرافی که سابق بر این در یکی از سازمان های تحت سلطه این جریان مسئولیت داشته اند ، در آبان ماه جاری برگزار گردیده که اخیرا" حکم قضایی آنان ابلاغ شده است. 
یکی از این افراد که مسئول تشریفات سازمان مذکور بوده در چهار اتهام محکوم شده است. اتهام اول ، جاسوسی برای سرویس های آمریکا ، انگلیس و ایتالیا که در این باره  به 5 سال حبس محکوم شده است. اتهام دوم ، اختلاس توام با جعل که در این زمینه به 5 سال حبس ، انفصال دائم از خدمات دولتی ، رد مال مورد اختلاس و پرداخت 26 هزار یورو جزای نقدی محکوم شده است. اتهام سوم ، تحصیل مال نامشروع است که در این خصوص به پرداخت دو برابر مال تحصیل شده (8 هزار دلار و 60 میلیون ریال ) و رد اصل مال (4 هزار دلار و 30 میلیون ریال) محکوم شده است. اتهام چهارم این فرد رابطه نامشروع بوده که با اثبات آن به 99 ضربه شلاق محکوم شده است.
بنا براین گزارش ، فرد دیگر منسوب به جریان انحرافی که ذیحساب سازمان مذکور بوده در زمینه 3 اتهام محکوم شده است.
اتهام اول ، اختلاس که بابت آن به تحمل 4 سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی و رد مال مورد اختلاس (مبلغ 92 میلیون و 200 هزار ریال) و پرداخت جزای نقدی معادل 2 برابر مال مورد اختلاس محکوم شده است.
اتهام دوم وی اخذ رشوه است که بابت آن به تحمل 4 سال حبس ، 74 ضربه شلاق و پرداخت 70 میلیون جزای نقدی محکوم شده است.
اتهام سوم ، رابطه نامشروع بوده که بابت آن پس از اثبات به 99 ضربه شلاق محکوم شده است.
گفتنی است دادگاه عناصر منتسب به جریان انحرافی همچنان در حال برگزاری است.

نامه جمعی از فرماندهان سپاه و دفاع مقدس به حسین علایی

یادتان رفته چرا امام(ره) به منافقین و ملی گراها اجازه اردوکشی خیابانی نمی داد؟

خبرگزاری فارس: جمعی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با نگارش نامه‌ای خطاب به حسین علایی،شدت عمل حضرت امام (ره) در برخورد با منافقین ، ملی گراها ، شریعتمداری و منتظری را یادآور شده و از از اینکه مواضع کنونی علایی موجب لبخند رضایت دشمن شده اظهار تاسف کردند.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، متن کامل این نامه به شرح ذیل است:
 


بسم الله الرحمن الرحیم 


برادر محترم آقای علایی
مطالعه مقاله شما در روزنامه اطلاعات مورخه دوشنبه 19 دی 1390 بار دیگر بر زخم کهنه اهانت به انقلاب اسلامی و رهبری الهی آن که شیوه همیشگی و عاجزانه دشمن زخم خورده بوده نمک پاشید، اما بگذار دردمندانه اعتراف کنیم درد این زخم البته جانکاه‏تر در دل نشست.
34 سال قبل، صاحب قلم مزدوری بر چهره مبارک حضرت امام خمینی(ره) تیغ جفا کشید که از او انتظاری جز آن نمی‌رفت لذا اگرچه اهانت او سخت بود ولی عجیب نبود.

اما این‌بار فردی با سیاط و نیش قلم به خلف صالح خمینی کبیر اهانت روا می‌دارد که عمری سر سفره انقلاب اسلامی و لطف و احسان رهبری نشسته بوده و اکنون چنین ناروا و بی‌پروا حق نمک خوردن را پاس نمی‌دارد و نمکدان می‌شکند. لذا تیغ جفای او بیشتر دل را می‌خراشد و بر عمق جان می‌نشیند.

فراموش نکرده‌اید که ما علویان سربه‌دار با شهدا و اماممان پیمان بسته بودیم تا بصیرت‌هایمان را بر سلاح‌هایمان حاکم کنیم اما شما را چه شده است که اجازه می‌دهید نیش قلمتان بر صفحه سفید سوابق جهاد و ایثارگریتان خط سیاه بکشد و شما را به چنگ اندازی بر چهره عزیزترین سرمایه انقلاب اسلامی و برترین یادگار امام راحل(ره) دعوت کند.

کمی به اطراف خود بنگرید در چه اردوگاهی قرار دارید و با چه کسانی هم‌نوا و هم‌سو شده‌اید. آیا در اطرافتان چهره‌های پلیدی نمی‌بینید که دیروز در اردوگاه انقلاب و همراه و همپای شهدا به نبرد با آنان برخاسته بودید، آنان که دیروز دشمن شما و امت حزب الله بودند و شما همپای سردارانی که امروز از آنان فاصله گرفته‌اید و آبروی خود را در گروی نبرد جانانه با آنان می دیدید، چرا امروز به‌جای مقابله، به شما لبخند می‌زنند و برای گل هایی که به جبهه انقلاب اسلامی می‌زنید برایتان هورا می‌کشند و تشویقتان می‌کنند ؟

کمی به جغرافیای وسیع انقلاب اسلامی نگاه کنید، جغرافیایی که امام راحل(ره) فرمودند مرز و کشور نمی‌شناسد و مرزهای آن را عقیده و ایمان تشکیل می‌دهد. در این جغرافیای وسیع که امروز بانشاط‌ترین و بالنده‌ترین روزهای خود را در حیات بیداری اسلامی سپری می‌کند و در حالی که همه انقلابیون مسلمان و آزادی‌خواه منطقه و جهان چشم به انقلاب اسلامی دوخته‌اند وامروز افتخار و آرزوی رهبران و پیشقراولان حرکتهای مردمی بوسه زدن بر بازوان رهبری است، شما مشغول چنگ اندازی به این چهره عزتمند و ایجاد تردید در این مسیر الهی هستید. حقیقتاً چه‌کسی از بی‌انصافی‌هایی که در حق انقلاب اسلامی و رهبری فرزانه آن کردید، احساس خوشنودی می‌کند و از سوی دیگر ببینید خریدار ادعاهای اهانت آمیز شما کیست؟

استکبار جهانی چقدر باید سرمایه گذاری کند تا چهره انقلاب اسلامی را تاریک و منکدر نشان دهد؟ این درد را به کجا بریم که شاهد باشیم کسانی امروز این خدمت را برای دشمن به‌رایگان انجام می‌دهند و سرمایه بزرگ افتخار دوران جهاد و ایثار را به‌ثمن بخس به معاندین نظام هدیه می دهند؟

برادر عزیز!
بیا با هم به گذشته سفر کنیم و دوباره با شهیدان بزرگی که افتخار همسنگر بودن با آنها را داشته و داریم، همنشین شویم و با هم دهه اول انقلاب و با خمینی بودن را در خاطرمان مرور کنیم.

فتنه بزرگ جبهه نفاق و التقاط را در آغاز شکوفایی انقلاب شکوهمند اسلامی به یاد دارید؟

برآشفتن و اعتراض جبهه ملی و ملی‌گراها را از استقرار احکام الهی و ارزشهای دینی و دعوت هر دو جبهه را تحت حمایت سران ملی مذهبی برای اردوکشی خیابانی علیه انقلاب اسلامی و احکام اسلام به یاد آوریم.
خیانت بزرگ کسانی را که خود را در حلقه اول یاران خمینی می‌دانستند و با همین پوشش به‌دنبال ضربه زدن به انقلاب بودند به خاطر آوریم، هنگامی که کودتای نوژه را طراحی کردند تا انقلاب اسلامی را با حذف ولی فقیه و جایگاه والای ولایت فقیه در نطفه خفه کنند.

همراهی و هم‌داستانی و حمایت عجیب یکی از شخصیت‌های مطرح مذهبی که عنوان (مرجعیت شیعه) را نیز با خود داشت به یاد آوریم و با خیانت و جفای حاصل عمر امام(ره) به استاد خویش و انقلاب اسلامی به یاد آوریم و بگذاریم ناله غمگینانه حضرت امام در شکستن کمرش زیر بار جفای حاصل عمرش یک بار دیگر در گوش جانمان طنین اندازد و اشک بر دیدگانمان بنشاند. به‌راستی آن روزها یاران شهیدمان همت‌ها، باکری‌ها، خرازی‌ها، زین‌الدین‌ها و شما و ما در کدام سنگر بودیم؟

آیا بر امام(ره) برآشفتیم که چرا به منافقین و ملی‌گراها اجازه اردوکشی خیابانی نمی‌دهید؟

آیا نیش قلم بر صفحه دل امام نشاندیم که چرا حامی کودتای نوژه را که عمری در کسوت مرجعیت به سر برده است حصر خانگی کرده‌ای؟
آیا بر امام نهیب زدیم: چرا حاصل عمرت را به‌خاطر هم‌داستانی با بلندگوهای استکباری و اذناب داخلی آنها یعنی منافقان از خدا بی‌خبر، از خود رانده‌ای؟
نه، هرگز. ما بر اساس آموزه‌های اصیل اسلام ناب محمدی(ص) و تجربه تاریخی صدر اسلام آموخته بودیم‌: باید پشتیبان ولایت فقیه باشیم تا به مملکتمان آسیبی نرسد لذا مردانه همپای شهیدان در رکاب رهبر الهی خود ایستادیم و تا مرز جانفشانی حسرت یک لحظه جدایی از رهبر و امام خود را در دل دشمنان نشاندیم.

پس ای عزیز چه شده است که امروز، بر خلف صالح خمینی کبیر که همچون امام شهیدان سلوک می‌نماید و با خردمندی و فرزانگی کشتی انقلاب اسلامی را از طوفان فتنه‌ها به در می‌آورد و خار چشم دشمنان کوردل است با تیر زهرآلود قلم خویش این‌چنین جفا روا می‌داری؟

به یاد بیاوریم در فتنه 88 که جنگ احزابی در برابر جبهه انقلاب اسلامی گشوده شد و حقد و کینه سه دهه انقلاب اسلامی تمامی معاندین را از استکبار جهانی و نظام سلطه گرفته تا منافقین کوردل، بهائیان، صهیونیستها، اپوزیسیون خارجی و داخلی و همه جبهه باطل را به‌بهانه انتخابات به میدان آورد و بنا به اعتراف صریح دشمن اصل ماجرا برای براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی بود (گرچه ساده‌دلان بی‌بصیرت آن را به‌گونه‌ای دیگر تحلیل کردند) در نهایت مشاهده کردیم چگونه با رهبری و درایت آن حکیم بصیر، فتنه عظیم خنثی شد و دشمن به هزیمت رفت و بار دیگر بر همگان نشان داده شد که خامنه‌ای خمینی دیگر است.

برادر عزیز!
درد دیگری نیز بر دلهای همسنگرانتان سنگینی می‌کند، درد لبخند دشمن.
برگردید و بازتاب مقاله و مواضع خود را در رسانه‌های جبهه کفر و استکبار، نفاق و صهیونیسم جهانی مورد بررسی قرار دهید. آیا نمی‌بینید که ادعاهای شما را و نیش قلمتان، نوش جان آنان شده و لبخند رضایت بر لبان آنها نشانده است؟

حتماً می‌دانی لبخند رضایت دشمن چه تلخ است و در کربلا با امام حسین(ع) و حضرت زینب کبری(س) چه کرد؟

اما خوب است بدانی دردی که ما از تلخی لبخند رضایت دشمن می‌کشیم تنها ناشی از رضایت آنها از اهانت‌هایی که با قلم شما بر صفحه کاغذ نقش بسته است نیست.

چرا که آنها بسیار ناکسانی را در آستین دارند که می‌توانند هر زمان بخواهند قلم به دست مزدوری را به مأموریت بگمارند.

درد ما از تلخی لبخند رضایت دشمن، بدان جهت است که دشمن احساس می‌کند توانسته است از اهالی جبهه اهل حق به اسارت بگیرد. اسیری شما در جبهه کفر و نفاق برای ما از زهر نیش قلمتان سخت‌تر و آزار دهنده‌تر است لذا شما را دعوت می‌کنیم همپای شاعر خوش‌ذوق بیایید به زیارت یار شهید تازه سفر کرده‌مان سردار شهید حسن تهرانی مقدم برویم و پیام او را از جایگاه عند ربهم یرزقون بشنویم و معیار حرکت امروز و فردایمان قرار دهیم، باشد تا در آن دنیا نیز توفیق همنشینی با خیل یاران شهیدمان را همچون این دنیا پیدا کنیم.

دیشب به خوابم آمد روح حسن چو نوری شأن شهید را او می‌گفت با چه شوری
اینجا ملاک عشق است پیمان با ولایت باید نمود پرواز تا مرز بی‌نهایت
مأوای ما شهیدان نزد حسین زهراست جز راه رهبری نیست راه سعادت و راست
والعاقبة للمتقین والسلام علی من التبع الهدی

تعدادی از همرزمان دیروز سرداران شهید و منتقدین امروز شما و یاران بی بصیرتتان
- سرتیپ پاسدار جعفر اسدی
-سرتیپ پاسدار علی فضلی
-سرتیپ پاسدار محمد کوثری
-سرتیپ پاسدار اسماعیل قاآنی
-سرتیپ پاسدار مرتضی قربانی
-سرتیپ پاسدار حسین همدانی
-سرتیپ پاسدار علی زاهدی
-سرتیپ پاسدار مرتضی صفاری
-سرتیپ پاسدار محمد حجازی
-سرتیپ پاسدار غلامرضا جعفری
-سرتیپ پاسدار غلامرضا جلالی
-سرتیپ پاسدار سید علی بنی لوحی

رویای صادقه دختر گیلانغربی 2 شهید را به خانه برگرداند

 بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: رویای صادقه دختر گیلانغربی ساکن روستای کوران از توابع شهرستان سرپل‌ذهاب، دو شهید را پس از سال‌ها غربت و گمنامی به خانه برگرداند.

خبرگزاری فارس: رویای صادقه دختر گیلانغربی 2 شهید را به خانه برگرداند

مجید حلاج رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان تبریز امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در تبریز گفت: تشییع پیکر مطهر شهیدان علی عبداللهی و محمدحسین بهجت‌نژاد که در عملیات مطلع الفجر و والفجر چهار به شهادت رسیده‌اند فردا بعد از اقامه نماز جمعه تبریز از مقابل مصلای امام خمینی (ره) تا میدان ساعت تشییع می‌شوند.
وی درباره حکمت رجعت پیکرهای پک و مطهر این دو شهید تصریح کرد: این شهیدان در روستای کوران گیلانغرب شهر سر پل‌ذهاب در جریان جنگ تحمیلی پیکرشان مدفون شده بود.
حلاج ادامه داد: بعد از گذشت 30 سال از این واقعه در یکی از شب‌های ماه جاری یکی از شهدا در رویای یکی از دختران پاک و معصوم روستا که 17 سال دارد ظاهر شده و بیان می‌کند در فلان محل مدفون شده و از اهالی تبریز هستم و به دلیل غربت تقاضای انتقال به محل زادگاهم را دارم.
وی افزود: این دختر بلافاصله خانواده و معتمدان محلی را در جریان امر گذاشته ولی با بی‌توجهی و بی‌مهری روبه‌رو می‌شود.
حلاج گفت: این دختر در ادامه تصمیم به تفحص گرفته و با کمک دو تن از دوستان اقدام به کاوش کرده و شاهد قطعه‌ای از آثار شهدا می‌شوند و بلافاصله جریان را به اهالی اطلاع می‌دهند که بعد از آن با هماهنگی سپاه عاشورا اقدامات اولیه برای شناسایی شهدا صورت می‌گیرد.
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان تبریز ادامه داد: این شهیدان پس از شناسایی از طریق پلاک و کارت شناسایی( کارت عضویت، گواهینامه و تصاویر فرزندان شهدا) به تبریز انتقال می‌یابند.
آری شهادت برترین معراج عشق است.
همچنان که شهید مصطفی چمران می‌گوید:
 خدایا ...
تو به من پوچی لذات زودگذر را نمودی، ناپایداری روزگار را نشان دادی، لذت مبارزه را چشاندی، ارزش شهادت را آموختی
 خدایا ...
تو را شکر می‌کنم که از پوچی‌ها، ناپایداری‌ها‌،خوشی‌ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفان‌های خطرناک حوادث رها کردی، در غوغای حیات در مبارزه با ظلم و کفر غرق کردی و مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی.
 فهمیدم سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست بلکه در درد، رنج، مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره شهادت است.
همیشه می‌خواستم که شمع باشم، بسوزم ، نور بدهم و نمونه‌ای از مبارزه، کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم. می‌خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم.
ای حسین (ع)، من برای زنده ماندن تلاش نمی‌کنم و از مرگ نمی‌هراسم بلکه به شهادت دل بسته‌ام و از همه چیز دست شسته‌ام ولی نمی‌توانم بپذیرم که ارزش‌های الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار مادی‌‌پرست شده است .

گفتگو با مادر شهید احمدی‌روشن

 بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: مادر شهید مصطفی احمدی‌روشن اهداف دشمنان انقلاب برای فرزندان غیور ایران را خیالی باطل دانست و گفت: با شهادت فرزندان ایران راه انقلاب زمین نمی‌ماند.

خبرگزاری فارس: با شهادت فرزندان ایران راه انقلاب زمین نمی‌ماند‌

صدیقه سالاریان امروز در حاشیه دیدار با ‌خانواده شهید قشقایی، همراه شهید مصطفی احمدی روشن که در حادثه تروریستی دشمنان نظام به شهادت رسیده بود،‌ در گفت‌و‌گو با خبرنگار فارس در جنوب استان تهران با اشاره به اهداف شوم دشمنان علیه انقلاب اسلامی ایران اظهار کرد: دشمنان انقلاب اسلامی ایران خیلی وقت که به دنبال متوقف کردن انرژی هسته‌ای ایران هستند.
مادر شهید احمدی‌روشن تصریح کرد: وقتی که آنها دیدند از پس آن بر نمی‌آیند شروع به تهدید‌ و توطئه‌های جدیدی علیه انقلاب اسلامی ایران کردند و حادثه تروریستی دیروز نیز از توطئه‌های استکبار جهانی است.
وی در ادامه خطاب به دشمنان انقلاب اسلامی ایران گفت: با شهادت پسر من راهش زمین نمی‌ماند و مصطفی‌های دیگری هستند که این پرچم را برداشته و راه امام، شهدا و مقام معظم رهبری را ادامه داده و مسیر پیشرفت انقلاب اسلامی را می‌پیمایند.

قاضی پور: صلاحیتم احراز نشده ولی به دشمن اجازه سوءاستفاده نمی ده

بسمه تعالی 


نماینده مردم ارومیه در حالی که احراز نشدن صلاحیتش از سوی هیئت اجرایی را تایید کرد گفت که به دشمن اجازه سوءاستفاده نخواهم داد و از طریق قانونی اعتراض خود را پیگیری می کنم.
نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با فارس، گفت: بنده همراه با آقایان عباس پور، کاتوزیان، جعفرزاده، علیخانی، محجوب، مطهری تهران، دلخوش، قنبری، مطورزاده و عباسعلی نورا از سوی هیئت های اجرایی برای انتخابات آتی رد صلاحیت شده ایم.
وی به بیان این که طبق شنیده ها حداقل 50 نماینده فعلی از سوی هیئت های اجرایی برای انتخابات آتی رد صلاحیت شده اند، گفت: بنده اطلاعی از چرایی رد صلاحیتم ندارم اما قصد دارم اعتراض خود را از طریق قانونی پیگیری کنم.
وی افزود: حتی اگر اعتراض بنده نتیجه مثبت نداشته باشد و شورای نگهبان نیز بر نظر هیئت های اجرایی صحه بگذارد، هیچ خدشه ای در سربازی امثال بنده برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به وجود نخواهد آمد. قاضی پور گفت: ما خود را سرباز مقام معظم رهبری می دانیم و از این رو به هر نظر و تصمیمی که قانون درباره ما بگیرد، پایبند خواهیم بود و به هیچ عنوان اجازه نخواهیم داد دشمنان خبیث اسلامی و رسانه های نظام سلطه از جمله شبکه بی بی سی رسانه رژیم سلطنتی انگلیس از این موضوع سوءاستفاده کنند.

به جای مقابله با ایران با گرسنگی 7 میلیون آمریکایی مقابله کنید!

در حالی که کاندیداهای انتخاباتی در آمریکا همچنان به جار و جنجال درباره برنامه هسته ای ایران مشغولند، گزارش ها نشان می دهد افزایش روزافزون شمار گرسنگان در آمریکا، به معضلی جدی و چالشی اجتماعی تبدیل می شود.
شبکه تلویزیونی اینترنتی LPAC آمریکا در گزارشی خبری اعلام کرد: شمار گرسنگان در آمریکا در حال افزایش است.
برآوردها حاکی از آن است که در حال حاضر حدود 7 میلیون گرسنه در آمریکا وجود دارد.
این شبکه گفت: آمریکا نمی تواند همه این افراد را سیر کند. بسیاری از مردمی که در غرب زندگی می کنند از این مشکل آگاه نیستند. اما اگر برای مقابله با این مشکل کاری انجام نشود، احتمالاً بزودی این مشکل به سطح انفجار خواهد رسید.
بنابراین گزارش، مشکل گرسنگی در آمریکا فقط و فقط به علت نوع سیاست هایی است که در کشور اجرا می شود. اگر عزم سیاسی در آمریکا وجود داشته باشد تا از مردم در مقابل نیروهای بازار محافظت کند، می توان مشکل گرسنگی را در آمریکا حل کرد.
این شبکه ادامه داد: در قالب پروژه جهانی سازی، وضع شبکه کشاورزی و توزیع مواد غذایی در جهان به گونه ای است که به اصطلاح خواست بازار در این زمینه تصمیم می گیرد و نه اینکه انسان در این زمینه نقشی داشته باشد. همین نظام بازار است که مشخص می کند که چه موادی در کجا، به دست چه کسانی، با چه میزانی و برای چه کسانی تولید شود. بخش اعظم شبکه کشاورزی جهان در اختیار چند شرکت کلان چند ملیتی است. این شرکتها از ملتها قدرتمندتر هستند.
گفتنی است در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2012 مطالبات اقتصادی به مهم ترین مطالبات مردم آمریکا از کاندیداهای ریاست جمهوری تبدیل شده و مردم این کشور از اینکه کاندیداها با کنار گذاشتن دغدغه های اقتصادی درصدد بزرگنمایی موضوعاتی مانند برنامه هسته ای ایران هستند، به شدت ابراز خشم می کنند.

عیادت سردار نقدی از همرزم 86 ساله مرحوم حاج بخشی

بسمه تعالی 
حاج علی کشوری: با حاج بخشی رجزهای حماسی را برای رزمندگان می‌خواندیم

خبرگزاری فارس: حاج علی کشوری از رزمندگان قدیمی دفاع مقدس گفت: حاج بخشی آقا بود و زحمت کش. مایه روحیه همه رزمندگان بود. با هم برای رزمندگان شعر می خواندیم.

خبرگزاری فارس: حاج علی کشوری: با حاج بخشی رجزهای حماسی را برای رزمندگان می‌خواندیم

به گزارش خبرگزاری فارس، دیدار سردار نقدی با حاج علی کشوری، که از قدیمی ترین توپچی های دفاع مقدس است و در بستر بیماری به سر می برد، نکاتی خواندنی به همراه داشت که در نوع خود جالب توجه است.

جانباز 86 ساله دفاع مقدس که از همرزمان قدیمی مرحوم حاج بخشی است، هنگامی که توسط سردار نقدی از درگذشت دوست قدیمی اش مطلع شد با ناراحتی گفت: حاج بخشی آقا بود و زحمت کش. مایه روحیه همه رزمندگان بود. با هم برای رزمندگان شعر می خواندیم. مرتب رجز میخواند. اولین بار حاج بخشی را در مرز عراق دیدم. خدا رحمتش کند.

این بسیجی 86 ساله که مدتهاست در بستر بیماری به سر می برد پس از مطلع شدن از حضور هیئتی از بسیج در منزل خود؛ شور و نشاطی عجیب پیدا کرد؛ به گونه‌ای که موجب تعجب خانواده‌اش شد.

حاج علی در شرایطی که گوشه‌ای از لباس خاکی سردار نقدی را در دست داشت خطاب به وی گفت: آقای نقدی قدر این لباس بسیجی را بدان که از هر لباسی با ارزش تر است. همیشه لباست را خود بشور چرا که لباس بسیجی خیلی ارزش دارد!

همرزم مرحوم حاج بخشی با بیانی شیرین ادامه داد: بسیج نور است، ای به قربان بسیج! بسیجی‌ها قدر خودتان و لباسی که به تن دارید را بدانید.

این جانباز دفاع مقدس که از ذوق و قریحه بالایی در سرودن شعر نیز برخوردار است و در طول این دیدار بارها سروده‌های خود را قرائت کرد، به رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: هر وقت بخواهید من آماده‌ام. از شعر گفتن گرفته تا شلیک توپ!

دختر آقای کشوری می‌گوید که او سواد نوشتن ندارد و سروده هایش را ضبط و سپس پیاده می کنند. بسیاری از اشعار حاج علی نیز توسط آقایان آهنگران و کویتی پوربرای رزمندگان خوانده شده و بسیاری از نوحه های معروف دفاع مقدس برگرفته از اشعار ایشان است.

آقای کشوری که به دلیل شلیک 1165 گلوله توپ به سمت دشمنان بعثی، بخش عمده‌ای از شنوایی خود را از دست داده است، خاطره‌ای نیز برای جمع تعریف کرد: 1165 گلوله به سمت بعثی ها پرتاب کردم و گوش هایم که کر شده اند مدال افتخار من‌اند. در منطقه "چم امام حسن (ع)" قصر شیرین، آیه "وما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی" را خواندم و گلوله مستقیم خورد به توپ بعثی ها و چند نفرشان به درک واصل شد که برای تقدیر ما را بردند مشهد مقدس اما من بچه ها را در هتل جا گذاشتم و برگشتم جبهه.

خانواده آقای کشوری می گویند که حاج علی به روضه خواندن خیلی علاقه دارد. آقای کشوری هم تایید می‌کند و می‌گوید: چشم راستم نذر علی اصغر (ع) است و انقدر روضه یتیمان امام حسین (ع) را می خوانم تا کور شوم.

در پایان این دیدار 2 ساعته لوح تقدیری از طرف سازمان بسیج مستضعفین به خانواده آقای کشوری اهدا شد .

سیب زمینی

 (گفت و شنود)
گفت: علیرضا نوری زاده که همکاری خود با موساد را انکار نمی کند در آخرین «شاه»کار خود ادعا کرد فیلم و تصاویر شلیک موشک های ایران در رزمایش اخیر، ساختگی بوده است!
گفتم: بیخود نیست که در میان اپوزیسیون به دروغ زاده معروف است.
گفت: دروغ زاده می گوید فیلم و تصاویر شلیک موشک ها به طور مجازی و با استفاده از «فتوشاپ» تهیه و پخش شده است!
گفتم: ولی کارفرمایان آمریکایی و اسرائیلی وی شلیک این موشک ها را تأیید کرده و فیلم و تصاویر آن را که از طریق ماهواره تهیه کرده بودند، در شبکه های تلویزیونی خود پخش کرده اند.
گفت: مثل این که، تاریخ مصرف این حیوونکی به اندازه ای تمام شده که منوشه امیر حاضر نیست دو دقیقه هم برای در جریان گذاشتن او وقت تلف کند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! رئیس بیمارستان به 3 تا دیوونه گفت؛ فرض کنید شما سه تا سیب زمینی هستید که دارند توی ماهیتابه سرختون می کنند. 2 تا از دیوونه ها شروع کردند به جیلیز و ویلیز کردن و بالا و پایین پریدن. رئیس بیمارستان به سومی گفت؛ تو چرا تکون نمی خوری؟ گفت؛ من زیاد سوختم و به ته ماهیتابه چسبیدم!

کاخ های پادشاه عربستان

 بسمه تعالی

 

یک پایگاه خبری سعودی با اشاره به اینکه مردم عربستان از فقر و گرسنگی می‌میرند، درحالی‌که در‌های کاخ‌های پادشاه عربستان و برادرانش از طلای خالص است، گوشه‌ای از فساد مالی و اخلاقی حاکم بر خاندان آل‌سعود را برملا کرد.

 

به گزارش فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی عرب تایمز، یک پایگاه اطلاع رسانی سعودی که توسط جوانان این کشور تحت عنوان "کلاهی که سر ما رفت" تاسیس شده گوشه‌ای از فساد خاندان حاکم بر این کشور را فاش کرد.پایه‌گذاران اولیه این پایگاه اطلاع رسانی که 4 جوان سعودی بودند،‌ به دلیل انتشار این افشاگری‌ها توسط دستگاه‌های امنیتی آل‌سعود بازداشت شده‌اند، اما دوستان آنها نگذاشتند که این سایت بسته شده و هر از چندگاهی اقدام به انتشار گوشه‌ای از مفاسد اخلاقی و مالی آل‌سعود می‌کنند.در آخرین مطلب منتشره توسط این سایت درباره فقر و بدبختی حاکم بر مردم عربستان آمده است: درحالی‌که مردم عربستان از فقر و بدبختی می‌میرند و لقمه‌ای برای سیر کردن شکم خود پیدا نمی‌کنند، دستگیره‌های در‌های کاخ‌های پادشاه عربستان و برادران و شاهزاده‌های سعودی از طلای خالص و الماس نشان و زمرد نشان است.

روی آوری به بزهکاری از روی فقر
سپس این پایگاه اطلاع رسانی از زبان یک شهروند سعودی درباره وضعیت سخت معیشتی‌ خود می‌نویسد و می‌گوید که او با 11 کودک، حقوقی بیش از 1200 دلار نیست که نیمی از آن صرف اجاره بهای مسکن می‌شود.این شهروند سعودی می‌گوید: بسیاری از شهروندان سعودی سرنوشتی بسان او دارند و به همین دلیل برخی از آنها مجبور می‌شوند، کودکان خود را به خود فروشی و تجارت مواد مخدر مجبور می‌کردند.

خودروهای مجلل و هواپیمای اختصاصی خانواده‌های سلطنتی
پس از آن این پایگاه اطلاع رسانی به گوشه‌ای دیگر از این کشور می‌رود، جایی که در آن شاهزادگان سعودی ساکن هستند و در مقابل به تبیین گوشه‌ای از رفاه و فساد مالی و اخلاقی آنها می‌پردازد و از مناطق فقرنشین به مناطق اعیان نشین و اغنیای سعودی می‌پردازد که همان خانواده سلطنتی و شاهزاده‌های سعودی بودند و در این‌باره می‌نویسد، در مناطقی که این خانواده‌های زندگی‌ می‌کردند، جز خودروهای "کادیلاک"، "رولزرویز" حرکت نمی‌کنند و در فاصله نه چندان دور از این خودروها هواپیماهای اختصاصی این خانواده‌های سلطنتی در فرودگاه آماده بودند تا آنها را به هر نقطه‌ای ببرند.مراکز تجاری جده و دیگر شهرهای عربستان متعلق به این خانواده‌ سلطنتی است و فرزندان این خانواده سلطنتی و نزدیکان آنها ریاست 520 شرکت سعودی را برعهده دارند.

در اختیار داشتن تمام پست‌های مهم دولتی
در ریاض، پایتخت عربستان فرزندان این خانواده سلطنتی تمامی پست‌های اصلی در دولت را از جمله پست وزارت دفاع، کشور، سازمان اطلاعات و دیگر پست‌های وزارتی را برعهده گرفته‌اند و هر منطقه به یک شاهزاده اعطا و بین اعضای این خانواده تقسیم شده است، همان‌گونه که تمامی پست‌های حساس در ارتش تحت کنترل شاهزادگان است. به گفته سازمان حقوق بشر "خانه آزادی" عربستان، گویی کشور ملک شخصی خانواده سلطنتی است و بر آن تسلط دارند.

برآورد تعداد شاهزادگان سعودی
در حالی‌که یک مقام رسمی دولت سعودی تعداد شاهزادگان خاندان آل‌سعود را 2700 نفر اعلام کرده است، بسیاری از نشریه‌های دولتی آمریکا تعداد آنها را 4000 تن برآورد کرده بود. اما "سعید ابوالریش"، جامعه شناس یهودی در یک بررسی جدید تعداد این شاهزادگان را 7000 نفر ذکر کرده است، چون با وجودی‌که برخی از نوادگان عبدالعزیز وجهه جهانی دارند، اما هزاران نفر از این شاهزادگان زندگی در خفایی دارند که با بهره‌مندی از نفت این کشور زندگی راحتی را سپری می‌کنند.

خاطرات خدمتکاری که برای شاهزادگان سعودی کار می‌کرد

یک خدمتکار سعودی که سال‌هایی را با این شاهزادگان سپری کرده، درباره شیوه زندگی این شاهزاده‌های می‌گوید: آنها ساعت‌های طولانی را صرف مشاهده فیلم‌های ویدئویی و استراحت و مسافرت در اروپا برای خرید می‌کنند. وی در ادامه می‌افزاید: آنها پشت دیوارهای کاخ‌های خود به مصرف مواد مخدر و نوشیدن مشروبات الکلی مشغولند،‌ در حالی‌که اگر کس دیگری غیر از خانواده سلطنتی چنین کاری کند، به شدیدترین وجه مجازات و حتی به مرگ محکوم شود. این خدمتکار سعودی در ادامه می‌افزاید: شاهزاده‌های سعودی کوکائین مصرف می‌کنند و عاشق حشیش هستند. آنها از زمان تولد از خدمات مجانی تلفن و خدمات دیگر مانند برق، آب و پروازهای مجانی استفاده می‌کنند و از همان روز اول تولد از حقوق خاصی برخوردار می‌شوند که حداقل به 10 هزار دلار در ماه می‌رسد. این پایگاه اطلاع رسانی در ادامه افشارگری‌هایش می‌نویسد: منابع آگاه به حساب‌های خانواده سلطنتی حاکم بر عربستان تاکید می‌کنند که بسیاری از شاهزاده‌های سعودی صرفا به خاطر این‌که فرزندان این خانواده سلطنتی هستند، به غیر از حقوق مقرر شده برای آنها از مزایای دیگری برخوردار هستند که تمامی از درآمدهای حاصل از فروش نفت، این ثروت ملی عربستان عاید آنها می‌شود.

هزینه‌های شاهزادگان سعودی
یکی از دیپلمات‌های سابق آمریکا در این باره می‌گوید: هزینه‌های هواپیمای "تورنادو" 25 میلیون دلار در بازارهای جهانی است، اما عربستانی‌ها در مقابل هر هواپیمایی از این نوع بین 75 تا 65 میلیون دلار هزینه می‌کنند و در یک پیام تلگراف محرمانه‌ای که برای یکی از سفارت‌خانه‌های غربی ارسال شده،‌ آمده است که یک سوم درآمدهای کشور به بودجه کشور اختصاص پیدا نمی‌کند، بلکه به جیب خانواده سلطنتی می‌رود. بنابراین باید گفت که درآمدهای نفتی کشور عربستان صرف خانواده سلطنتی می‌شود و در حال حاضر بسیاری از شاهزادگان کم سن و سال نیز صاحب شرکت‌های مهمی هستند.

جنگ قدرت در میان آل‌سعود و بازتاب آن
اما درباره جنگ قدرتی که در میان خاندان سعودی به چشم می‌خورد، یکی از مسئولان آمریکایی می‌گوید: همبستگی قدیمی در این خانواده رو به نابودی است، چرا که تعداد شاهزادگان رو به فزونی نهاده و درگیری بین آنها به امری حتمی تبدیل شده و زندگی مرفه آنها احساسات مردم را برانگیخته‌ است که شدیدا از مشکلات اقتصادی رنج می‌برند.همین موضوع موجب شده تا بسیاری از دوستان قدیمی خاندان آل‌سعود تاکید کنند که شرایط به سود خاندان حاکم بر عربستان پیش نمی‌رود، چرا که تفاوت فاحشی بین زندگی خانواده سلطنتی و مردم وجود دارد. آنها تاکید می‌کنند که مردم بیدار شده‌اند و می‌دانند که این همه اسراف در شرایط کنونی قابل قبول نیست. این فساد، اسراف و این افزایش تعداد فرزندان خانواده سلطنتی موجب تحریک مخالفان شده و موجب گردیده این خانواده سلطنتی را یک باند مافیایی توصیف ‌کنند. یکی دیگر از دیپلمات‌های آمریکایی معتقد است که این خانواده نیازمند نظارت جدی بر هزینه‌های بسیار‌ بالایش دارد و یک پژوهش‌گر صهیونیست که درباره خاندان آل‌سعود تحقیق می‌کند، گفته است: آنها از روزی می‌ترسند که اوضاع در عربستان به هم بریزد و آرزو می‌کنند که اوضاع کنونی را تا مدت‌ها به همین شکل نگه دارند.

ادب امیر کبیر

بسمه تعالی



نکته: از مرحوم آیت الله العظمی اراکی نقل کرده اند که فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت: پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی، این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. سوال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه. با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین(ع) است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم می رفت، تشنگی بر من غلبه کرد، سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! دو تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه(س)؟! او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین(ع) حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم را بر خاک گذاشتند، امام حسین(ع) آمد و گفت: به یاد تشنگی ما، ادب کردی و اشک ریختی و آب ننوشیدی، این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

توهمی که همواره مسئله سازی می کند .

بسمه تعالی


حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مدظله العالی) در دیدار سفرا و روسای نمایندگی های سیاسی ایران در خارج از کشور، ضمن تحلیلی از شرایط و تحولات منطقه و جهان و بیداری اسلامی، با توجه به برخی از دیدگاه ها و تحلیل های غیرواقعی نسبت به این تحولات فرمودند: «تصور مدیریت آمریکا بر تحولات منطقه، توهم است، همچنان که 30 سال پیش نیز بعضی ها، با نگاه متوهم فکر می کردند انقلاب اسلامی طراحی آمریکا بوده است.»
در طول چهار دهه گذشته، برخی از جریان ها، احزاب، گروه ها و اشخاص به دلیل فهم نادرست از مفهوم قدرت، با مطلق انگاشتن قدرت آمریکا، تمامی حرکات و تحولات مهم و حتی برخلاف منافع آمریکا را مرتبط با مدیریت پشت صحنه آمریکا ارزیابی کرده و از این رهگذر، از آمریکا یک قدرت شکست ناپذیر در ذهن خود ترسیم کرده اند. یکی از خسارت های چنین توهمی نسبت به قدرت و نفوذ آمریکا، مرعوب شدن در برابر آن و در نهایت تسلیم آمریکا شدن می باشد. از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز کسانی که به شکل جریانی یا حزبی و حتی فردی دچار این نوع توهم نسبت به قدرت آمریکا شده اند، در نهایت سیاست مقاومت، ایستادگی و سازش ناپذیری ملت و نظام اسلامی در برابر آمریکا را ناصحیح پنداشته و در مسیر سازش با آمریکا و کنار آمدن با این کشور سلطه گر قدم برداشته اند. برداشت دولت موقت از آمریکا اینگونه بود. لیبرال ها و عناصر جبهه ملی و روشنفکران غربگرا در ماه های اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی با چنین تحلیلی، تلاش کردند با حل مسائل بین ایران و آمریکا، ایران اسلامی و انقلابی را به آمریکا وصل کرده و با او همراه شوند. این نگاه لیبرال ها و ملی گراها نسبت به آمریکا بر این مبنا استوار بود که آمریکا یک قدرت است و او هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد. جمهوری اسلامی نباید با این قدرت سرشاخ شود که این رویارویی به ضرر ملت ایران تمام خواهد شد. متأسفانه در طول 33 سال گذشته و در تمامی دوره ها و عمده دولت های پس از انقلاب، از بین کسانی که در خانواده انقلاب و در جایگاه های مسئولیتی حضور داشته، به هر دلیلی افرادی پیدا شده اند که نسبت به قدرت آمریکا اینگونه متوهم شده و از جایگاه مسئولیتی خود و بعضاً از سر دلسوزی نسخه همراه شدن با آمریکا و کنار آمدن با او را برای ملت ایران و نظام اسلامی تجویز کرده اند. مقاله مذاکره مستقیم« مهاجرانی» در جایگاه معاون پارلمانی دولت سازندگی، نامه چند صفحه ای «رجایی خراسانی» در جایگاه نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل به مقام معظم رهبری، نامه سرگشاده 127 نماینده دوم خردادی مجلس ششم به مقام معظم رهبری بر اساس همین نوع توهم نسبت به قدرت آمریکا باید ارزیابی شود. مقاله و نامه هایی که حاوی یک پیام بیشتر نیست. آمریکا یک قدرت شکست ناپذیر است و چاره ای جز کنار آمدن با این کشور نیست.


متأسفانه در سال های اخیر و به رغم شکست های پی درپی آمریکا در جهان و به ویژه در خاورمیانه، همچنان از این افراد متوهم در میان مسئولان حکومتی ملاحظه می شوند. یکی از عجایب روزگار در مقطع کنونی، تحلیل نادرست از تحولات کشورهای اسلامی- عربی شمال آفریقا و خاورمیانه است؛ تحولاتی که فقط در مدل مفهومی بیداری اسلامی قابل تحلیل است، حال آن که برخی می پندارند مدیریت این تحولات در دست آمریکا بوده و آمریکایی ها بر اساس یک طرح و برنامه قبلی این تحولات را در کشورهای تونس، مصر، لیبی، بحرین، یمن و ... خود شروع کرده اند
عجیب تر از همه، اصرار و پافشاری بر چنین تحلیلی است. اگر مبنای چنین تحلیلی، قدرت بلامنازع آمریکا باشد، باید در این انتظار بود که افراد و جریان هایی که چنین می پندارند، در حالی که قدرت آمریکا به شدت در حال افول است، همانند دیگران این افراد هم نسخه مذاکره و کنار آمدن با آمریکا را بپیچند و به نوعی دیگر در خانواده انقلاب و در داخل کشور برای نظام اسلامی و ملت مقتدر و انقلابی ایران مسئله سازی نمایند. واقعیت این است که آمریکا در حال ذوب شدن می باشد و به جای خاورمیانه آمریکایی که در رویاهای آمریکایی ها طراحی شده بود، خاورمیانه اسلامی در حال شکل گیری است.


یدالله   جوانی

تراژدی تحریم های یک جانبه آمریکا چه کسی تحریم ها را اجرا خواهد ک



کشورهای هند، کره جنوبی، ترکیه، ایتالیا و ژاپن خواستار مستثنی شدن از تحریم های یک جانبه آمریکا علیه ایران شدند و روسیه و چین هم اعلام کردند اساسا برای این تحریم ها اعتباری قائل نیستند.
اعلام دستجمعی تمامی کشورهایی که آمریکا به همراهی آنها با تحریم بانک مرکزی و خرید نفت ایران دل بسته بود مبنی بر اینکه «به شرطی با این تحریم ها همراهی می کنند که آمریکا معاملات آنها با ایران را استثنا کند» بحرانی غیر قابل حل و عبور ناپذیر بر سر راه راهبرد تحریمی آمریکا علیه ایران بوجود آورده است.
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا روز شنبه 10 دی 1390 (31 دسامبر 2011) قانون مصوب کنگره درباره تحریم بانک مرکزی ایران را امضا کرد. این قانون تا 6 ماه اجرایی نخواهد شد و دولت آمریکا اختیار دارد هر کشوری را که مناسب تشخیص داد از شمول آن مستثنا کند.
در حالی که دولت آمریکا در آستانه انتخابات این کشور و از بیم تاثیر رشد قیمت جهانی نفت بر اقتصاد شکننده اش تمایلی به اجرای قانون کنگره از خود نشان نمی دهد، کشورهای دیگری هم که این قانون اساسا برای محدود کردن تجارت آنها با ایران وضع شده بود یکی یکی درخواست کرده اند که از این قانون مستثنی شوند.
نخستین کشوری که با اجرای این قانون مخالفت کرد ژاپن بود. کوییشیرو گمبا، وزیر امور خارجه این کشور روز 24 آذر 1390 با اشاره به گزارش ها درباره احتمال افزایش قیمت نفت خام ایران به 200 دلار در هر بشکه، به جای 100 دلار، اعلام کرد: «ژاپن توجه زیادی به چگونگی اجرای این تحریم ها دارد و نگران تاثیر آن بر قیمت های نفت خام و به طور کلی اقتصاد است. از دیدگاه من در صورتی که واردات نفت خام از ایران متوقف شود این خطر وجود خواهد داشت که تمام اقتصاد جهانی آسیب ببیند».
وی این سخنان را در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با هیلاری کلینتون بیان کرد.
ژاپن یکی از مهم ترین مشتریان نفت خام ایران در آسیاست.
پس از ژاپن نوبت به هند رسید. این کشور ماه گذشته اعلام کرد قصد دارد پول نفت دریافتی از ایران را از طریق روسیه بپردازد و بنابراین به واردات نفت خام از ایران ادامه خواهد داد.
کشور بعدی که خواستار مستثنی شدن از تحریم های آمریکا شد، ایتالیاست. بنا بر گزارش پایگاه اینترنتی ایتالیایی زبان تی ام نیوز در روز 10 دی 1390، ماریو مونتی نخست وزیر ایتالیا در کنفرانس مطبوعاتی پایان سال میلادی خود تاکید کرد این کشور تنها در صورتی با تحریم نفت ایران موافقت می کند که شرکت انی این کشور از شمول این تحریم ها استثنا شود.
ترکیه کشور بعدی بود که از آمریکا خواست شرکت های این کشور را در مورد قانون جدید تحریم علیه ایران استثنا فرض کند. بنابر گزارش خبرگزاری رویترز از آنکارا در روز 14 دی 1390، تانر ایلدیز، وزیر انرژی ترکیه اعلام کرد شرکت نفتی توپراس ترکیه به خرید نفت از ایران ادامه خواهد داد. وی گفت: «با وجود اعمال تحریم های جدید آمریکا بر ضد شرکت ها و نهادهایی که با بانک مرکزی ایران داد و ستد و همکاری می کنند ، شرکت وارد کننده نفتی توپراس ترکیه همچنان از ایران نفت خریداری خواهد کرد».
پیش تر یک مقام وزارت انرژی ترکیه به خبرگزاری رویترز گفته بود: «»آنکارا از آمریکا خواهد خواست تا شرکت توپراس را که یکی از خریداران بزرگ نفت ایران محسوب می شود، از اعمال دور جدید مجازات ها مستثنی کند».
در مورد کره جنوبی وضع از همه بدتر است. گزارش چو می یونگ، برای خبرگزاری رویترز از سئول در روز 11 دی 1390 نشان می دهد این کشور نه فقط قصد ندارد خرید نفت از ایران را متوقف کند بلکه میزان نفت درخواستی اش از ایران در سال 2012، نسبت به سال 2011 بیشتر هم شده است. بنابر این گزارش، یک منبع دولتی کره جنوبی اعلام کرد پالایشگاه های کره -که پنجمین کشور بزرگ وارد کننده نفت جهان است- قراردادهایی سالانه را برای خرید روزانه 200 هزار بشکه از نفت خام ایران در سال 2012 منعقد کرده اند که بیشتر از 190 هزار بشکه توافق شده در سال گذشته میلادی است.
این در حالی است که روسیه و چین اساسا تحریم های جدید را زیر سوال برده و تاکید کرده اند که مطلقا آن را اجرا نخواهند کرد. بنابر گزارش خبرگزاری فرانسه از پکن در روز 14 دی 1390، هونگ لی، سخنگوی وزارت امور خارجه چین در پاسخ به سوالی در باره قانون تحریمی جدید امریکا که روز شنبه به امضای باراک اوباما رئیس جمهور این کشور رسید، گفت: «چین مخالف این است که قانونی ملی بر مقررات بین المللی برتری یابد و مجازات هایی یک جانبه را بر ضد کشورهای دیگر اعمال کند. تجارت چین با ایران مخالف هیچ یک از قطعنامه های شورای امنیت نیست».
روسیه هم هفته گذشته اعلام کرده بود هیچ توجهی به تحریم های یک جانبه علیه ایران نخواهد کرد.
کارشناسان می گویند در حالی که جمع زیادی از کشورها به هیچ وجه حاضر به اجرای مجازات نفتی و بانکی علیه ایران نیستند اجرا این تحریم ها از جانب غرب جز افزایش قیمت نفت و در نتیجه افزایش درآمد ایران نتیجه دیگری نخواهد داشت.

چه چیز بحرانی است ؟

بسمه تعالی


ظرف هفته های گذشته مجموعه ای از علائم ونشانه ها در فضای سیاسی و اقتصادی کشور ظاهر شده که سرجمع همه آنها القای وضعیت بحرانی در کشور بوده است. ابتدا یک سناریوی هماهنگ از خارج از ایران کلید خورد که تهران را به انجام اقدامات تروریستی، دست داشتن در حادثه 11 سپتامبر، تلاش برای ساخت سلاح هسته ای و نقض جدی حقوق بشر متهم می کرد. پس از آن موجی از تهدید ایران به حمله نظامی به راه افتاد و مقام های رسمی در جاهایی مانند آمریکا و اسراییل (مانند باراک و پانه تا) که عموما از اظهارنظر درباره چنین موضوعاتی خودداری می کنند حتی درباره زمان اقدام احتمالی علیه ایران (کمتر از 9 ماه) هم اعلام نظر کردند. پس از آن، دولت آمریکا تقریبا با عجله بانک مرکزی ایران را تحریم کرد و در حالی که خود می دانست چنین اقدامی عملا غیرممکن است، از امضای اسناد حقوقی مربوط به آن امتناع نکرد. گام بعدی انتشار مجموعه ای از اخبار بود در این باره که اتحادیه اروپا در آستانه اجماع درباره تحریم نفتی ایران تا حدود یک ماه دیگر است و در این صورت ایران از بخش بزرگی از درآمد نفت خود محروم خواهد شد. در مرحله بعد خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه آمریکایی ها مرخصی آن دسته از نیروهای نظامی خود را که خلیج فارس و خاورمیانه محل ماموریت آنهاست لغو کرده اند و یک زیر دریایی اتمی مجهز به موشک های بالستیک هسته ای هم در راه خلیج فارس است. در کنار همه اینها نوعی التهاب در بازار ارز ایران پدید آمد که منابع غربی بلافاصله آن را به تاثیر تحریم ها بر اقتصاد ایران بویژه تحریم بانک مرکزی -که تازه در صورتی که همه چیز آنطور که اسراییلی ها می خواهند پیش برود 6 ماه دیگر اجرا خواهد شد- ربط دادند. جالب است که برخی منابع غربی از جمله مقام های رسمی آمریکایی که در این باره موضع گرفته اند، رزمایش ارتش در تنگه هرمز را هم که در واقع تمرین عملی مسدود کردن این تنگه بود ناشی از «تاثیر فشارها» بر ایران ارزیابی کرده اند. و آخرین قدم هم البته از داخل ایران برداشته شد: جریان فتنه عملا انتخابات مجلس نهم را تحریم کرد ولو اینکه به دلایلی ترجیح می داد واژه تحریم را به کار نبرد.
پس از کنار هم گذاشتن همه این وقایع که به وضوح یک برنامه هماهنگ و دارای جدول زمانی و تقسیم کار به نظر می رسد، این سوال رخ می نماید که به راستی چه خبر است؟ آیا وضعیت کشور بحرانی است؟ و آیا زمان آن رسیده است که ایران درباره رفتار خود در محیط سیاست خارجی و امنیت ملی به «تنظیم مجدد معادله هزینه- فایده» بپردازد؟
این نوشته در این باره که از میان همه خبرهایی که در صدر این نوشته به آن اشاره شد کدام یک تا چه حد واقعی است و عملیات متعدد دشمن سرجمع موفق بوده یا نه بحث نمی کند. این مسئله، خود موضوع نوشته هایی مستقل و تفصیلی است، پیش از این بارها به آن پرداخته شده و از این به بعد هم خواهد شد. اما یک نکته را از یاد نبریم. رابرت گیتس که باید او را استراتژیست بزرگ امور ایران در آمریکای فعلی دانست، زمانی گفته بود مشکل ما با ایران این است که ایران اساسا نیازی به محاسبه مجدد درباره سود و زیان اصرار بر برنامه های هسته ای، موشکی و منطقه ای اش نمی بیند و تا وقتی ایران وادار به محاسبه مجدد نشود انتظار تغییر محاسبات آن بی جاست. گیتس مبدع استراتژی وادار کردن ایران به محاسبه مجدد است و راهبرد پیشنهادی او هم این است که هزینه های مربوط به تداوم برنامه های استراتژیکی ایران چنان افزایش پیدا کند که ایران احساس کند تداوم این برنامه ها به جای آنکه عاملی برای تقویت قدرت و تثبیت جایگاه آن باشد، به تهدیدی برای موجودیت آن تبدیل شده است.ظاهرا قضیه از این قرار است که آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که شب انتخابات مجلس در ایران، بهترین زمان برای القا این موضوع به افکار عمومی و جامعه سیاسی درایران است که شرایط آنقدر بحرانی است که هر چه زودتر باید تصمیم هایی جدید گرفت و طرحی نو در انداخت.
در این باره اتفاق نظر وجود دارد که بخش بزرگی از آنچه اکنون در محیط امنیتی ایران می بینیم عملیات روانی است نه اقدام واقعی و آمریکایی ها می خواهند از تهدید نتیجه بگیرند نه اقدام چرا که هزینه اقدام بسیار بالاست. اما مهم این است که بتوان از حد این کلیات فراتر رفت و در این موضوع تامل کرد که پس پشت این سناریو چیست؟ آیا ما در میانه یک بازی بزرگ نیستیم که قرار است کسانی در داخل ایران اجرای فاز نهایی آن را بر عهده بگیرند و دوران جدیدی از تجدید نظرطلبی را با استناد به بحرانی بودن وضعیت کشور کلید بزنند؟
اجازه بدهید ببینیم چه کسانی و چگونه از بحرانی جلوه دادن فضای کشور نفع می برند و هر یک در پی چیستند.
مسلما بازیگر نقش اول دراین سناریو غربی ها هستند. دولت آمریکا به چند دلیل مهم نیاز دارد پی در پی اصرار کند: «اوضاع در ایران رو به وخامت است.» دلیل اول این است که آمریکایی ها می خواهند کسی به این موضوع توجه نکند که وضع آنها در منطقه خاورمیانه از هر زمان دیگری در طول تاریخشان وخیم تر است و با هر معیاری که سنجیده شود ایران تا اینجا برنده بازی است. دومین دلیل این است که اوباما در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2012 در ایران درگیر نوعی مسابقه رادیکالیسم علیه ایران با جمهوری خواهان است پس طبعا ابتدایی ترین راهبرد رسانه ای که در پیش خواهد گرفت این است که تاکید کند سیاست او در مقابل ایران جواب داده و انتقادهای جمهوری خواهان بی وجه است. در بسیاری از موارد، مخاطب اظهارات بی سر و ته و گاه به شدت مضحک مقام های آمریکایی در این باره که «ایران در آستانه کوتاه آمدن است» در واقع جامعه داخلی آمریکا و صهیونیست هاست و نباید آنها را بیش از این مقدار جدی گرفت. (امیر اورن هفته گذشته در هاآرتص مقاله ای نوشت که تیتر آن این بود: مخاطب جمله همه گزینه ها روی میز است اسراییل است نه ایران) و سومین دلیل این است که اوباما مجبور است بگوید گزینه های فعلی در قبال ایران جواب داده چرا که اگر غیر از این باشد ناچار باید سراغ گزینه های بعدی برود و چیزی به نام «گزینه بعدی» اساسا وجود خارجی ندارد.
پس از آمریکا جریان فتنه در داخل و خارج بیشترین سود را از بحرانی جلوه دادن فضای کشور می برد. این جریان به طورمشخص در پی دستیابی به دو هدف عمده است:
اول، به حداقل رساندن مشارکت مردم چرا که در شرایطی که این جریان در صحنه حضور ندارد، مشارکت بالا به این معناست که مردم برای قهر و اخم آنها هیچ ارزش و اهمیتی قائل نیستند و مشروعیت نظام سیاسی بر خلاف آنچه آنها در پی آن بودند روز به روز در حال مستحکم تر شدن است.
دلیل دوم اما این است که جریان فتنه تصور می کند تنها در صورتی می تواند امیدوار به بازگشت دوباره به صحنه سیاسی باشد که وضعیت کشور به اندازه کافی بحرانی جلوه داده شده و چاره ای جز روی آوردن به پروژه هایی مانند نجات و وحدت ملی برای نظام باقی نماند. در واقع نوعی تقسیم کار بین طرف خارجی و جریان فتنه جود دارد. طرف خارجی سعی می کند محیط امنیت ملی سیاست خارجی ایران را بحرانی کند به این امید که نظام چاره ای جز انعطاف در مقابل جریان فتنه و پذیرش مجدد آنها در جامعه سیاسی کشور نبیند. شاید این پروژه زیاده از حد احمقانه به نظر برسد، ولی متاسفانه -یا شاید هم خوشبختانه- باید گفت دشمنان ایران دقیقا به همین اندازه و بلکه بیشتر احمق هستند.
اما گروه سوم جریانی درون برخی بخش های حاکمیت است که اساسا تداوم بحران را شرط لازم حیات خود می داند و کاملا مراقب است مبادا اوضاع کشور زمانی حتی به مدت چند هفته آرام بگیرد. بحرانی نمایی برای این جریان دو کارکرد مهم دارد:
اول اینکه بنابر یک تجربه تاریخی این جریان تصور می کند بحران برای آن حاشیه امنیت ایجاد خواهد کرد و می تواند با هزینه حداقل به اجرای پروژه های خود بپردازد.
و دوم، منحرفان تصور می کنند اگر وضعیت کشور بحرانی جلوه داده شود آنها در موقعیتی خواهند بود که استدلال کنند راه حل همه این مشکلات نزدیک شدن به غرب و مذاکره با آمریکاست و به این ترتیب نظام رابرای تعدیل خط قرمز پر رنگ و راهبردی اش در این باره تحت فشار بگذارد.

خلاصه کنیم: در واقع بحرانی وجود ندارد، اما اینکه مردم باور کنند اوضاع بحرانی است پروژه ای حیاتی برای بازیگرانی بسیار با انگیزه و پای کار است.


مهدی محمدی

نوگرایى در واژه ها و مفاهیم

بسمه تعالی


نوگرایى در واژه ها و مفاهیم

جواد محدّثى

شگفت نیست اگر در عصر مدرنیته و روشنفکرى, مفاهیم و واژه ها هم (نوگرا) شوند و (تجدد) به قلمرو واژه ها و لغات هم سرایت کند.
و… شگفت نیست اگر بعضى با عوض شدن (وضع), به عوض کردن (مواضع) بپردازند و حرف مرد در عصر حاکمیت روشنفکرى, دیگر (یکى) نباشد و هر روز به اقتضاى (شرایط روز), حرفى (روزپسند) بگویند.
راستى, چرا (خط مستقیم), این قدر کمیاب شده است؟
چرا وفادارى به (اصول و ارزشها) را از روى طنز و استهزا, (تفکر پنجاه و هفتى) مى گویند؟ و چرا (غیرت دینى) در مسلخ تسامح و تساهل ذبح مى شود و قاطعیت انقلابى را به انگ (خشونت) بدنام مى کنند و کسى هم جرأت نمى کند بر این تحریف واژه ها و مسخ مفاهیم و بدعت در معنى کردن لغات, اعتراض کند؟
آیا (روشنفکرى) این همه قداست یافته که همه چیز باید در پاى آن قربانى شود؟
بعضى (جمهوریت) را چماقى ساخته بر سر (اسلامیت) نظام مى کوبند. آیا این روا و منصفانه است؟
شگفتا! بعضى از منورالفکرهاى پرادّعا, تحمل عقیده حق را ندارند, ولى عقیده باطل و بى مبنى و دلیل خویش را بر یک جامعه تحمیل مى کنند.
کسانى دم از (جامعه چند صدایى) مى زنند که تحمل یک صداى مخالف را هم ندارند.
چگونه مى توان صبح و شب, در معبد روشنفکر مآبى, زبان را به ذکر (آزادى) مترنّم ساخت, ولى به کسى حق (نقد) نداد و همه عرصه هاى رقابت سالم را از بین برد؟
در قاموس جدید برخى از اینان که ذهن شان پر از فرهنگ وارداتى و آن سوى آب است, امر به معروف و نهى از منکر یعنى (سلب آزادى فردى). آنان سمحه و سهله بودن دین را مرادف با مسامحه کارى و سهل انگارى در باورها و ارزشها مى دانند و از همین دید, (بدعت) در دین و تشکیک در باورهاى یقینى, نام (قراءت جدید) به خود مى گیرند و زیر سؤال بردن حقایق مسلم, (گفتمان) مى شود و توهین به مقدّسات, (آزادى قلم) به شمار مى آید و دفاع از سلمان رشدى با لایحه (آزادى بیان) عملى مى گردد و همه مرزهاى فکرى و ذهنى و فرهنگى, به روى همه فرهنگ هاى وارداتى و ناهمگون با باورها و ارزشهاى خودى, باز مى شود.
با این حساب, باید منتظر روزى بود که در تدارک راهپیمایى بر ضدّ خدا باشند و خدا و اسلام و قرآن و غیرت و حجاب را به رفراندوم بگذارند, تا از حقوق و آزادیهاى مردم چیزى قضا و فوت نشود!
آن وقت, اگر مردم گفتند که اسلام و قرآن را نمى خواهند و حاضرند به وجدان و فطرت, رأى منفى دهند, لابد باید تصویب کرد و به خواست اکثریت (رأى) داد!
و اگر نتیجه نظرخواهى, تمایل به سلطه (عمو سام) بود, باید بر آن گردن نهاد!
و اگر پیشنهاد مذاکره و سازش و پذیرش اسرائیل (مد) شد, باید به این موج پیوست, تا مبادا برچسب فناتیک و ارتجاع خورد!
تا چه حد تغییر ماهیت واژه ها و دگردیسى در مفاهیم لغات را باید گردن نهاد؟
آیا شمول موج روشنفکرى را در عرصه (تبدل ماهیت واژه ها) باید قبول کرد؟ تا از برکات تجدد و مدرنیسم بى بهره نماند؟
کسانى هستند که حاضرند براى به وجود آوردن (جامعه چند صدایى) تریبونهاى انقلاب را به ضد انقلاب بسپارند و براى جذب معدودى واخورده سیاسى و روشنفکران بى ریشه و اندیشه, میلیونها انقلابى باایمان را دفع کنند.
بعضى (وفاق) را این مى دانند که به افراد مسأله دار, اجازه تبلیغ بر ضدّ دین و مقدّسات داده شود. اینان, از (بندگى خدا) گریزانند, ولى به (بردگى غرب) تن مى دهند.
به (آیات قرآنى) بى اعتقادند, ولى (اعلامیه حقوق بشر) را مثل وحى مُنزَل, معتبر مى دانند. با شعار (انسان مدارى) به نفى (خدامحورى) مى پردازند و بدشان نمى آید که زیر نام تجدّد, لیبرالیسم, روشنفکرى و اصلاح طلبى, به ولایت ستیزان و غرب باوران میدان و مجال بیشترى داده شود.
وقتى دگرگونى در مفاهیم واژه پیدا شود, طبیعى است که (رقص) و (مطربى), نام (حرکاتِ موزون) به خود بگیرد, تا واکنش منفى دینداران را برنیانگیزد.
آیا (حق انسان) تا آن جا ادامه و گسترش دارد که به نفى انکار (حق خدا) بینجامد؟
آیا گسترش و نشر دامنه (شبهات و شهوات), با نام (آزادى) ظلم آشکار به آزادى نیست؟
(رشد دنیوى) تا چه حد مطلوب است؟ حتى اگر به (افت دینى) و (عقب گرد ارزشى) منتهى شود؟
آیا دفاع از یک (مجرم), ارتکاب جرمى علیه جامعه نیست؟
چرا (گناه), از قاموس بعضى ها افتاده و (معصیت) واژه اى قدیمى و از مد افتاده محسوب مى شود و مشام عدّه اى به جاى (عطر طاعت) به (عفونت گناه) عادت کرده است؟
کرامت یک فرد مقدم است یا کرامت جامعه؟ مصلحت شخصى قابل ملاحظه است یا مصالح جمعى؟
آیا اگر (آزادى فردى) به (جامعه) آسیب برساند و (حق عمومى) پاى مال شود, باز هم قابل دفاع است؟
با این شرایط, چه اعتمادى به قاموس ها و فرهنگ نامه هاى جدید باقى مى ماند؟
وقتى (نفاق), لاى زر ورقى پیچیده مى شودو (لائیسم) با لفّافه (دموکراسى) به خورد جامعه داده مى شود, چگونه مى توان به (نوگرایى)هاى معاصر, اطمینان کرد؟
وقتى کسى همه دیوارها را خراب مى کند و همه پرده ها را بر مى دارد و همه پنجره ها را باز مى گذارد, تا حشره مزاحمت وارد شود, یا دزد عفاف دستبرد بزند, یا بیماردلان به چریدن در مزرعه گناهى بپردازند که او رشد داده است, آیا این نشان تیره اندیشى است, یا روشفکرى؟ جاهلیت است یا تمدّن؟
کاش سراب را آب نپنداریم و باغ وبوستان را با گلهاى مصنوعى عوض نکنیم.
کاش (هویت) را مثل لباسى ندانیم که هر لحظه مى توان آن را درآورد, یا عوض کرد.
آنان که روشنفکرى را مترادفِ ترک دین و کنار گذاشتن سنن ملّى و مذهبى و آداب و رسوم ریشه دار در مکتب و مدنیت مى پندارند, نه دین و سنّت را شناخته اند, نه از روشنفکرى تصوّر درستى دارند.
(لاقیدى) و (بى هویّتى) و خودباختگى, راهى است, و روشنفکرى و روشن بینى راه دیگر.

آینه تمام نما

بسمه تعالی

سال 2012 از امروز در حالی شروع شده است که سال گذشته - 2011 - تحت تاثیر بیداری اسلامی ملت های منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا سپری شد و حتی پهنه این بیداری به قلب اروپا و آمریکا کشیده شد و اکنون جنبش تسخیر وال استریت بیش از 3 ماه است که گلوی نظام سرمایه داری را به سختی می فشارد.

رفتار شناسی حرکت عظیم ملت ها در بستر بیداری اسلامی علیه حکومت های دیکتاتوری و دست نشاندگان و سرسپردگان مهره های آمریکایی از یکسو و شورش جنبش 99 درصدی آمریکایی ها بر ضد مدل حکومتی کاپیتالیستی از سوی دیگر؛ حکایت از آن دارد که سیاست های آمریکایی با «نه» تاریخی مردم و افکار عمومی روبرو است.
از اواخر روزهای پایانی سال 2010 - 17 دسامبر - که انقلاب های منطقه شعله گرفت تمامی تلاش آمریکا و متحدانش، برای مصادره انقلاب ها و قیام ها و منحرف کردن جهت اسلامی و مردمی آن به کار گرفته شده است ولی علی رغم توطئه ها و سناریوهای پی درپی، این هدف شوم محقق نگشت و آن توطئه ها و کارشکنی ها نگرفت بلکه بر اثر ایستادگی و مقاومت ملت ها، انقلاب ها قد کشید و هر روز سردرگمی و استیصال آمریکایی ها برای مهار خیزش و خروش افکار عمومی منطقه بیش تر نمایان و عیان گشته است.
مشکل آمریکایی ها اما در سال جاری دو چندان خواهد شد چرا که جنبش تسخیر وال استریت که 3 ماهه آخر سال گذشته قد علم کرد اکنون علاوه بر فراگیری در 82 کشور و بیش از 1200 شهر به مرحله تثبیت رسیده و نه تنها سرکوب آن شدنی نیست بلکه حتی با لطایف الحیل و حقه بازی سیاستمداران لیبرال، براندازی و واژگونی آن ناشدنی است.
نکته ای که در این میان حائز اهمیت است ارتباط معنادار قیام ها و انقلاب های ملت های مسلمان منطقه با جنبش و بیداری افکار عمومی در آمریکا و اروپاست که در هر دو آنچه مشترک است این واقعیت غیرقابل انکار است که هر روز از هم تاثیر می گیرند و بر میزان ایستادگی نسبت به خواسته هایشان می افزایند و پافشاری بیشتری را به خرج می دهند.
به عنوان نمونه در بحبوحه شکل گیری جنبش تسخیر وال استریت، جوانان نیویورکی با اصرار ورزیدن بر تداوم حرکت های اعتراضی شان تصریح می کنند در منهتن همچون جوانان مصری در میدان التحریر به تجمعات و راهپیمایی ها ادامه می دهند.
بنابراین بدون کمترین تردیدی و براساس شواهد و قرائن موجود می توان پیش بینی کرد آمریکا و نظام سلطه در سال 2012 این ترفند را به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال کرده و بصورت ویژه در دستور کار خود قرار می دهند تا در وهله اول ملت های مسلمان منطقه را از پیگیری خواسته هایشان منصرف نمایند. از جمله تاکتیک ها که برای این منظور به کار می گیرند، القای این توهم است که تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تحت مدیریت آمریکا!! و حرکت به سوی دموکراسی غربی است و با قدرت رسانه ای و تحرکات دیپلماسی وانمود می کنند تحولات منطقه یک پروژه آمریکایی است تا اراده افکار عمومی و ملت های منطقه را با این تردیدافکنی به حاشیه رانده و در نهایت عزم آنها را به سستی و سرخوردگی سوق دهند.
در ذیل تاکتیک یاد شده آنچه مایه تاسف است این که برخی ها خواسته یا ناخواسته اسیر این فضای ساختگی و تصنعی می شوند و برای آنکه توهم شان را نسبت به این موضوع بپوشانند آدرس های غلط می دهند و از جمله به برخی رفت و آمدهای در منطقه به اصطلاح استناد می کنند تا نشان دهند پشت پرده رخدادها و تغییر و تحولات منطقه، آمریکایی ها هستند!
گفتنی است؛ اکنون سناتور جان لیبرمن عضو ارشد سنای آمریکا به اسرائیل سفر کرده و قرار است در ادامه به لیبی و تونس نیز سفر کند.
در آغاز تحولات منطقه ای و ماههای بعد از آن نیز چند بار مقامات آمریکایی به منطقه سفر کرده بودند که بعضی از آن دیدارها به فضای رسانه درز داده شد. همچنانکه در ماه جاری میلادی رسانه های غربی و صهیونیستی از سفر ژنرال «مارتین دیمبسی» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا به اسرائیل خبر می دهند ضمن آنکه از پس فردا- روز سه شنبه- «وندی شرمن» معاون وزیر خارجه آمریکا مشخصا به عربستان و امارات سفر خواهد کرد.
اکنون در نگاهی کلان تر و با توجه به گذشت یک سال از تحولات منطقه باید این ادعا را که هر از چندگاهی به پیش کشیده می شود و این تحولات را بازی بزرگ آمریکایی ها می داند مورد ارزیابی و واکاوی قرار داد که در همین زمینه نکاتی قابل طرح است:
1- از جمله شاخص های ارزیابی رفتار آمریکایی ها در صحنه تصمیم گیری های سیاسی مسئله رژیم صهیونیستی است. به عبارت دیگر آنچه که محرز و غیرقابل خدشه است و بارها مقامات ارشد آمریکایی نیز بدان اقرار کرده اند این است که منافع واشنگتن و تل آویو کاملا درهم تنیده بوده و جدا از یکدیگر تعریف نمی شود.
همین چندی پیش بود که باراک اوباما صریحا اعلام کرد: «اسرائیل هم پیمان ماست» خب؛ با این شاخص کاملا پیداست که تحولات منطقه به ضرر اسرائیل بوده و این رژیم را در انزوای مرگبار قرار داده که خود گویای آن است که مدیریت تحولات منطقه در دست آمریکایی ها نیست.
رسانه های صهیونیستی و مقامات ارشد تل آویو از همان روزهای اول تحولات منطقه ترس و تشویش خاطر خود را پنهان نکردند. هاآرتص چند ماه پس از موج بیداری اسلامی از آن به عنوان «بهمن اسلامی خاورمیانه» یاد کرد که اسرائیل را زیر گرفته و منهدم خواهد کرد.
آیا این عجز آشکار صهیونیست ها درباره بیداری اسلامی قابل انکار است که جروزالم پست می نویسد: «موج بیداری اسلامی آینده اسرائیل را به خطر انداخته است.» و آیا این خطر بزرگ و سرنوشت ساز برای رژیم صهیونیستی که با آمریکا هم پیمان است ناشی از مدیریت پشت پرده تحولات از سوی واشنگتن است؟!
در همین راستا سؤالی که به میان می آید این است که آیا تصرف سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره توسط جوانان انقلابی مصر نیز ناشی از مدیریت آمریکایی ها است؟! و آیا...
2- اگر این فرضیه را بپذیریم که تحولات منطقه بازی آمریکایی ها است تا اهداف و پروژه های خودشان را عملیاتی نمایند قطعا در یک سال گذشته باید آمریکایی ها جا پایی محکم تر در منطقه برای خود ایجاد می کردند و این در حالی است که وضعیت کاملا معکوس است و آمریکایی ها در شرایطی ذلت بار مجبور شدند تا نظامیان خود را از منطقه خارج کنند که اکنون در عراق موقعیت آمریکایی ها به نوشته واشنگتن پست، باخت- باخت است.
3- شاخص دیگری که به وضوح نشان می دهد آمریکا قدرت مدیریت تحولات منطقه را نداشته است انتخابات هایی است که طی یک سال گذشته در کشورهای مسلمان منطقه برگزار شده است. بدون استثناء خروجی تمامی این انتخابات در تونس، مصر و مراکش پیروزی اسلامگرایان بوده که خواسته اولیه آنها بر پیروی از الگویی متفاوت از دموکراسی آمریکایی بوده است.
این حقیقت علی رغم تمام شلتاق ها و هیاهوی رسانه ای مبنی بر این که ملت های مسلمان به سوی نظام دموکراتیک- بخوانید الگوی لیبرال دموکراسی- حرکت می کنند به گونه ای است که ماه گذشته هاآرتص در تحلیلی اعتراف می کند ائتلاف جدید اسلامگرایان، اسلام آمریکایی و یا اسلام اردوغانی نیست بلکه اسلامی است که خطری واقعی برای موجودیت اسرائیل دارد.
جالب اینجاست که حتی هنری کیسینجر سیاستمدار و استراتژیست برجسته آمریکایی به تازگی تصریح می کند: «مردم خاورمیانه خواستار دموکراسی به شیوه غربی نیستند» و بعد می افزاید: «عامل انقلاب ها در خاورمیانه درد و رنج و تنفر از آمریکا و حاکمان متحد آمریکا در منطقه است که سال ها در دل مردم انباشته شده است.
4- نکته ای که باید به بند قبلی علاوه کرد این است که پیروزی اسلامگراها در انتخابات بر اثر تحولات منطقه در شرایطی است که دولت های سقوط کرده و حاکمان دیکتاتور جزو متحدین استراتژیک آمریکا و رژیم صهیونیستی محسوب می شدند و نبود آنها پیامدهای بسیار منفی برای واشنگتن و تل آویو داشته است. به عنوان نمونه با سقوط دولت حسنی مبارک، اولین اتفاقی که می افتد این است که ملت مصر خواهان لغو پیمان کمپ دیوید هستند که این موضوع هراس شدید مقامات صهیونیستی را در پی داشته است. با این وضعیت آیا می توان حکم کرد که پشت پرده تحولات منطقه، آمریکا است؟
5- اتفاق دیگری که در اثر تحولات منطقه به وقوع پیوسته است برملا شدن سیمای بدون رتوش آمریکا در نقض فاحش حقوق بشر است که طی ماه های گذشته افکار عمومی منطقه به وضوح در بحرین، لیبی، سوریه و ... نقش جنایتکارانه آمریکا را در سرکوب خواست ملت ها دیدند و از بن جان دریافتند که حنای حقوق بشر آمریکا رنگ ندارد.
6- شاخص دیگری که نمی توان بدان اشاره نکرد جمهوری اسلامی ایران است. در یک سال گذشته حتی دشمنان نشان دار ایران اسلامی اعتراف دارند که موقعیت ایران بصورت فزاینده مقتدرتر از گذشته است. دان مریدور معاون نتانیاهو خود دست به قلم می شود و در جروزالم پست می نگارد: «با بررسی تحولات منطقه گسترش نفوذ و قدرت نرم ایران در مقابل هژمونی آمریکا قرار گرفته است» نمونه ها بسیار است اما این اعتراف فارین پالیسی خواندنی است که در تفسیر تحولات منطقه خاطرنشان می کند؛ مختصات منطقه به سود ایران در حال تغییر است.

و بالاخره اگرچه گفتنی ها در این زمینه بسیار است ولی تنها به این نکته بسنده می کنیم و می پرسیم این سؤال جمع بندی مبحث است که این چه مدیریتی از سوی آمریکا است که همه تغییرات و تحولات منطقه را به نفع «جبهه مقاومت» و «نهضت بیداری اسلامی» و الگویی به نام «جمهوری اسلامی» رقم زده است؟


حسام الدین برومند

3 گام تا 9 دی




فتنه 88 در ایران مدت هاست پایان یافته اما فرایند درس آموزی از آن همچنان ادامه خواهد داشت. نهم دی ماه روزی است برای مرور مجدد همه آنچه گمان می کنیم به خوبی آموخته ایم اما در واقع در هیچ لحظه ای از به فراموشی سپردن آن در امان نیستیم.
از یک نگاه کاملا کلان، فتنه 88 در وهله اول، محصول غفلت از وجود دشمن خارجی کارآزموده، کینه توز، فرصت طلب و به شدت برنامه ریز بود. در فاصله 88-1384 افرادی که پیشاپیش خود را به دشمن بیرونی فروخته بودند و کسانی از دوستان انقلاب در اثر عواملی که اینجا جای بحث از آن نیست، به تدریج در منازعه با دوستان و خودی ها - ولو اینکه همگان می دانند درجه خلوص افراد یکسان نیست- حرفه ای تر شدند و پای کار تر بودند، تا در هماوردی با دشمنان. کار به جایی رسید که برخی اساسا فراموش کردند دشمنی در کار است، این دشمن نمایندگانی در داخل کشور دارد و سال هاست در انتظار نشسته تا فرصتی بیابد و کینه دیرین خود را بیرون بریزد. در همان ایام گاه می شنیدیم که گفته می شد- «اینها مرده اند»- و منظور از اینها هم همه دشمنان انقلاب بود که در فاصله سال های 76-84 طعم خیانت آنها را مکرر چشیده بودیم- ولی این جمله در واقع نه یک باور عمیق بلکه توجیهی بود برای هر چه بیشتر فرو رفتن در گرداب منازعات داخلی اصولگرایان و زنده نگهداشتن اختلاف های سابق و تبدیل رقابت ها به کینه توزی.
در سال 88 اما به عیان ترین شکل ممکن روشن شد که «دشمن وجود دارد» و در تمام آن مدتی که کسانی خطر آن را انکار می کردند تا توجیهی برای عمیق تر کردن اختلاف ها در داخل اصولگرایان داشته باشند، در حال برنامه ریزی و توطئه بوده است. اصولگرایی در سال 88 از سوراخی گزیده شد که برخی اصل وجود آن را انکار می کردند. جریانی که بعدها فتنه 88 را بوجود آورد از سال 84 به این سو نه تنها وجود داشت بلکه به کمک طرف خارجی به شدت در حال فعالیت بود و سعی می کرد با درس آموزی از شکست های راهبردی اش در پروژه دوم خرداد مجددا سازمان و گفتمان خود را به نحوی بازسازی کند که از میدان به در کردن آن دیگر به سادگی گذشته نباشد. بویژه جریان اصلاح طلب در این مدت تلاش کرد پروژه های زیر را هر چه سریع تر به یک نقطه مطمئن برساند:
1- در پیش گرفتن نوعی فرایند نقد درونی و بازشناسی آسیب های پروژه دوم خرداد
2- تمرکز بر تخریب دولت به عنوان پوشش برای فتنه ای که در پیش داشتند.
3- رسیدن به یک ائتلاف استراتژیک با هاشمی رفسنجانی برای رویارو ایستادن با تجربه اصولگرایی
4- تکمیل فرایند شبکه سازی در داخل روی محیط های داخلی و مجازی با هدایت مستقیم طرف خارجی
5- مسافرت های مکرر به خارج از ایران -وحتی امریکا- در چارچوب پروژه (hange) تبادل برای دریافت آخرین نسخه های عملیات نرم و نیمه سخت علیه نظام جمهوری اسلامی و گذراندن دوره های آموزشی مرتبط با آن
6- میزبانی تعداد زیادی از عوامل سرویس های اطلاعاتی غربی در داخل ایران در پوشش پژوهشگر، استاد دانشگاه و ... که ماموریت همه آنها بومی سازی روش های جدید براندازی در ایران و برآورد میزان توانایی جریان اصلاح طلب برای عملی ساختن آن روش ها بود.
سال 88 زمانی بود که همه این پروژه ها با هم ترکیب شد و آنچه را که فتنه می خوانیم بوجود آورد.
بدون تردید علاوه بر پروژه بیرونی دشمن برای فتنه انگیزی که از سال ها قبل تدارک دیده شده بود، رشد اختلاف های درونی اصولگرایان و از دست رفتن انسجام نیروهای انقلاب نیز در پیدایش فتنه 88 بی تاثیر نبود. دنباله های داخلی دشمن خارجی که دانسته یا ندانسته به پیمانکاران اجرای پروژه های طراحی شده در بیرون از مرزهای ایران تبدیل شده بودند از جمله زمانی جان گرفتند و فرصت را مناسب یافتند که دیدند اختلاف های داخلی پیروان انقلاب از حد نقد درونی، گله داخلی و امر به معروف و نهی از منکر فراتر رفته و بوی حذف و تکفیر می دهد. درون اصولگرایان از دو سو اشتباهاتی شکل گرفت. از یک طرف عده ای از همان روز نخست بنای خود را بر گذاشتن چوب لای چرخ دولت قرار دادند و با دولتی که انصاف باید داد در مقطعی -متاسفانه کوتاه- به الگوی خدمتگزاری تبدیل شده بود چنان رفتار کردند که پیش از آن با دشمن نکرده بودند. هم زبان شدن با دشمن خارجی علیه پیشرفت ها و موفقیت های کشور و آسان شدن هم نشینی با کسانی که در بدخواهی آنها شکی نبود -و نیست- به شکل گیری پدیده ای انجامید که از زمان فتنه به این سو آن را بی بصیرتی خواص می خوانیم. چرا عده ای در سال 88 سکوت کردند؟ راز شکل گیری فرقه ساکتین چه بود؟ چرا ندای هل من ناصر رهبر را نشنیدند؟ جواب ساده است: در فاصله 84-88 آنچنان فضایی از بددلی متقابل شکل گرفته بود که عده ای حتی وقتی گریبان چاک و شمشیر آخته ضد انقلاب وسط خیابان های شهر را هم دیدند باز بر این گمان بودند که این فی المثل دعوایی میان احمدی نژاد و موسوی است نه نزاع انقلاب و ضد انقلاب. راز سکوت، در اشتباه در تحلیل و تشخیص بود و این اشتباه از دل یک تجربه تاریخی بی نهایت اسف بار بیرون آمد که همچنان باید برای شناخت ابعاد آن وقت گذاشت.
اما از آن سو هم سنگ بنای تفکر و رفتاری گذاشته شد که اکنون آن را به خوبی با عنوان انحراف می شناسیم و تمییز می دهیم. این انحراف اساسا بر دو رکن استوار بود: یکی فراموش کردن -عمدی یا غیر عمدی- دشمن اصلی و دمیدن پی در پی در این نغمه که «دشمن همین اصولگرایانند» و دوم، گرفتار شدن به این توهم که سرمایه اجتماعی جمع شده در سبد دولت همواره مستدام خواهد بود حتی هنگامی که در مقابل رهبری ایستاده باشند. این نوع تفکر، زیرساخت انحراف از اصولگرایی است، انحرافی که بدون شک به مرور زمان وتحت تاثیر عواملی که باز هم در اینجا مجال صحبت از آن نیست ایجاد شد و رشد کرد و اکنون به مرحله ای بازگشت ناپذیر رسیده است.
اکنون هم بدون کمترین تردید اگر بنا باشد کسانی از دوستان انقلاب وقت و همت خود را صرف درگیری با دوستان کنند (دوستانی که ولو دیر حالا دیگر فهمیده اند حقیقت فتنه 88 چه بود) و از یاد ببرند که بعید نیست دشمنی که تصور می شود به خود مشغول شده دوباره سر برآورد و اگر توانست در انتخابات مجلس و اگر نشد در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 مجددا با آرایشی نو رویاروی جبهه انقلاب بایستد، گرفتار همان اشتباه تحلیلی شده اند که کسانی در سال 88 در میانه آن افتادند و «بی بصیرت» نام گرفتند. اگر معنای بصیرت در سال 88 مرزبندی فوری و صریح با فتنه بود، اکنون معنای بصیرت آن است که جای دوست و دشمن را اشتباه نگیریم و آرمان وحدت را که مستلزم کوتاه آمدن از هیچ اصلی نیست، پیش پای اختلاف های دیگر قربانی نکنیم.
و اما سومین عامل ایجاد کننده فتنه 88 کم توجهی به هشدار و زنهارهای مکرر رهبر معظم انقلاب و فاصله گرفتن از استانداردهایی بود که ایشان به کرات سعی کردند آن را به جامعه سیاسی کشور بیاموزند.
توصیه های رهبری را به یاد بیاورید. نخست تاکید کردند که 3 اصل کاری، مردمی و انقلابی بودن شاخص هایی جایگزین ناپذیر برای تشخیص نیروهای انقلاب از غیر آنهاست. سپس مکررا هشدار دادند که دشمن طرح هایی خطرناک در سر دارد و از یاران انقلاب خواستند هرگز از حفظ مرزبندی و فاصله خود با دشمن غفلت نکنند. پس از آن، تاکید کردند که هیچ عاملی جایگزین تصمیمی که مردم خود برای خود می گیرند نخواهد شد. در مرحله بعد، با تشریح پروژه دشمن هشدار دادند که ممکن است کسانی نادانسته بخشی از آن پازل را تکمیل کنند و از حیث نتیجه میان همراهی دانسته یا نادانسته با دشمن تفاوتی نیست. پس از آن تاکید کردند بزرگترین جنایت اهل فتنه نه وارد کردن خسارت هایی به جان و مال مردم بلکه امیدوار کردن دشمن و انرژی دادن به آن برای کلید زدن دور جدیدی از توطئه علیه ملت مسلمان ایران بوده است.

همبن توصیه را اگر اکنون از سر دقت مرور کنیم معلوم خواهد شد که تشخیص حق از باطل آنقدرها هم دشوار نیست. شاید مهم ترین حاصل این حقیقت که سایه ولی فقیه بر سر ماست، این است که همواره حجت بر ما تمام است و کسی مضطر و محجور نیست.


مهدی محمدی

افشای فهرست آدم کشی های مریم و مسعود در پادگان اشرف

  بسمه تعالی 


یک عضو جدا شده سازمان منافقین گوشه ای از جنایت ها و خباثت های سران این سازمان در قبال اعضای آن را بازگو کرد. 


مریم سنجابی در نامه ای خطاب به مریم قجرعضدانلو ابریشمچی رجوی نوشت: می دانم که این نوشته به دستت خواهد رسید، اگر ذره ای شرافت برایت باقی مانده باشد... آیا یادت هست فائزه اکبریان 29 ساله مدت ها اشک می ریخت و زار می زد و آنقدر او را در تنگنا گذاشتید که دخترک معصوم از دست تو و تشکیلات تو و انقلاب تو خودکشی و خودش را راحت کرد؟ آیا به یاد دارید آنقدر بر سر «نسرین احمدی» بیچاره فریاد زدید و او را داغان کردید که او نیز خودش را کشت؟ آیا بیاد داری که «خدام گل محمدی» بیچاره بیمار و مجروح شدید بود و آنقدر روزها و شب ها التماس می کرد که، «من نمی خواهم دیگر در این سازمان بمانم بیمار هستم و بگذارید بروم»... و مستمر به دستور تو شب تا صبح بر سرش داد می زدند که «تو مزدوری!!و...»، تا اینکه خودش را در هنگام تنظیف سلاح با بنزین به آتش کشید و به زندگی غمناکش پایان داد.
عضو جدا شده منافقین ادامه می دهد: آیا به یاد داری در حالیکه ما در اشرف دو دست لباس درست و حسابی هم نداشتیم و ماهانه فقط 7000دینار عراقی (معادل 35 دلار) برای کل وسایل و پوشاک و مواد بهداشتی و کفش و... به ما پرداخت می کردی، خودت در چه رفاهی غرق بودی و شاید شمارش لباس ها و کفشهایت از هزار بالا می زد؟ آیا به یاد داری سه سال تمام در «مقر پارسیان» برای تو و مسعود قصری رویایی ساختیم با استخرهای بزرگ و سرپوشیده و باغهایی پر درخت و پاسیوهایی زیبا و شیک و وسایلی که همه مارک سلطنتی داشت و ساختمان هایی رویایی...؟ آیا همان زمان به یادت هست که نزدیک همان قصر رویایی تو ( در قرارگاه باقرزاده) هزاران تن از نیروهای بدبخت تو برای ماه ها در خاک و خل و در سوله هایی که کف آن با خاک بیابان مفروش بود زندگی می کردند و شب ها بر روی موکت های زبر و در کیسه خواب های نظامی استراحت می نمودند و برای هر صدها نفر آنها تنها چهار الی پنج توالت و حمام صحرایی وجود داشت؟
سنجابی در ادامه این نامه سرگشاده ضمن برشمردن اسامی دختران بخت برگشته ای که زیر مشت و لگد مسعود رجوی افتادند، نوشت: مهری موسوی و مینو فتحعلی مظلوم را یادت هست که چگونه به محاکمه و لگدمال کردن کشیدید؟ آیا یادت هست در نشست های درونی به ما می گفتید این برادران بایستی اینقدر از صبح تا شب کار کنند که شب مثل جنازه بیهوش شوند تا به «دوران» (مسائل عاطفی و خانوادگی و عاشقانه و جنسی) فکر نکنند؟ به یادت هست برای همان برادران برنامه ریزی می کردید که از چهار و نیم صبح تا 11 شب یک نفس کار کنند، ولی تو و مسعود و فرماندهان عالیرتبه فقط به آنان فحش می دادید و با هزار بیماری حتی اجازه استراحت به آنها نمی دادید و به دستور شما آنها را در حالیکه حتی در تب می سوختند با سیلی از بستر بلند می کردند و به صراحت می گفتید اگر به خاطر مریضی توی نشست عملیات جاری بمیرید هیچ باکی نیست و باز هم باید به نشست بیایید در نشست بمیرید؟ تو هرگز به یاد نداری که «پرویز احمدی» و «قربانعلی ترابی» در حالیکه شدیدا توسط «نریمان و مختار و نادر و...» کتک خورده و زیر مشت و لگد رفته بودند...، در دستان عباس صادقی و علی قشقاوی جان باختند!؟ تو حتما فراموش کرده ای که چه بلایی بر سر محمدحسین سبحانی آوردی و 9 سال او را در اشرف و ابوغریب زندانی کردی و سخت ترین فشارها را بر وی وارد آوردی و نمی گذاشتی از سازمان بیرون برود!؟ تو حتما فراموش کرده ای که علی قشقاوی را بدون هیچ گناهی 4 سال به زندان های ابوغریب فرستادی؟! شرم و شرم و باز هم شرم بر تو باد اگر ذره ای وجدان و احساس در تو مانده باشد!

بیانیه رئیس مجلس خبرگان در سالگرد حماسه 9 دی

 بسمه تعالی 

مردم همراهی مردودین و ساکتین فتنه 88 با ژنرال های دشمن را فراموش نکرده اند
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری در بیانیه ای پیرامون یوم الله 9 دی با تأکید بر اینکه در حوادث تلخ سال 88 عده ای با عبور از خطوط قرمز نظام به ملت و رهبری مظلوم نظام بی مهری کردند، نوشت : مردم قصور ساکتین و مردودین فتنه را فراموش نکرده اند.
متن کامل این پیام در زیر می آید:
مردم آگاه و غیور ایران
یوم الله 9 دیماه در سال 1388 روزی ماندگار در صفحات تاریخ زرین انقلاب اسلامی است. بدون شک این روز بزرگ یک نقطه عطفی است که عظمت ملت ایران را بیش از پیش در نگاه جهانیان برجسته تر می نمایاند.
عمل بهنگام و تشخیص به موقع و تجلی ایمان دینی در دفاع از اسلام و انقلاب و رهبری مهمترین ویژگی 9 دیماه است این ویژگی به حدی بزرگ بود که از نگاه رسانه های دوست و دشمن پنهان نماند.
اینجانب ضمن تبریک به بصیرت الهی ملت مسلمان ایران و بزرگداشت یوم الله 9 دی نکاتی را در زیر یادآور می شوم:
1- حوادث تلخی در سال 88 به مناسبت دهمین دوره رقابت های ریاست جمهوری به وقوع پیوست، عده ای با عبور از خطوط قرمز نظام به ملت و رهبری مظلوم انقلاب بی مهری کردند و متأسفانه با دشمنان قسم خورده نظام همصدا شدند، اینها کید و مکر شیطان بزرگ را نادیده گرفتند و در زمین دشمن بازی خطرناکی را علیه امنیت و مصالح ملی آغاز کردند که هنوز آن را خاتمه نداده اند. اینجانب از باب خیرخواهی به آنها می گویم تا فرصت باقی است به دامن ملت برگردند و روز 9 دی را روز بازگشت به مردم و انقلاب بدانند.
2- از همان ابتدای فتنه سال 88 معلوم بود که ولایت فقیه و موجودیت انقلاب اسلامی هدف اصلی دشمنان قرار گرفته است، همین مهم کافی بود که برخی می فهمیدند موضوع جنگ نرم و دشمن علیه نظام جدی است و از همراهی با نامحرمان انقلاب پرهیز می کردند. اما علیرغم هشدارهای مقام معظم رهبری عده ای با ژنرال ها و افسران جنگ نرم دشمن همراهی کردند و از سوی مردم لقب ساکتین و مردودین را گرفتند. مردم قصور آنان را فراموش نکرده اند به همین دلیل در راهپیمایی عظیم 9 دی تبری خود را از آنان اعلام کردند.
3- انصاف ، عدالت و نیز صبوری رهبری معظم انقلاب در برخورد با کسانی که متأسفانه تا مرز «بغی» پیش رفتند پرده ای از مهارت و هنر مدیریت بحران توسط ایشان را نشان داد. غلبه صدق بر دروغ و تدبیر بر مکر از عنایات خداوند بزرگ و توجهات حضرت ولی عصر(عج) می دانیم خداوند را به خاطر خنثی شدن توطئه های دشمنی که با حضور میلیونی مردم در 9 دی تجلی یافت شاکریم.
4- یوم الله 9 دی روز درخشش حضور جوانان و نوجوانانی بود که به نمایندگی از نسل سوم انقلاب در میادین و خیابانها حضور یافتند و صیانت از انقلاب و اسلام را از نسل پیشین تحویل گرفتند. این حضور بی نظیر دشمن را برای ضربه به انقلاب ناامید کرد. امروز نسل سوم انقلاب در جای جای صحنه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... حضور دارد و مؤمنانه تر از نسل اول و دوم در راه تداوم انقلاب گام برمی دارد.
حرف اصلی ملت ایران در روز 9 دی از زبان جوانان پاکباخته و شجاع این مرز و بوم اعلام شد. حرف این بود که ما تا جان داریم پای اسلام، انقلاب، امام و رهبری ایستاده ایم و شرارت دشمن را به هر شکلی که باشد- چه سخت و چه نرم- دفع خواهیم کرد.
5- روز 9 دی روز وحدت و همگرایی ملت است روز 9 دی روز همصدایی ملت با رهبری معظم انقلاب اسلامی مبنی بر جذب حداکثری و دفع حداقلی است لذا بزرگداشت روز 9 دی بزرگداشت روز وحدت ملی و انسجام اسلامی بر اساس آموزه دینی «تولی و تبری» است.
روز 9 دی هم افزایی یاران انقلاب است. روز 9 دی روزی است که همگان به این درک، فهم و حقیقت عظیم رسیدند، اگر پشتیبان ولایت فقیه باشند مملکت به دامن دیکتاتوری و استعمار خارجی نمی افتد.
6- مجلس خبرگان رهبری با تأسی به ملت بزرگ ایران در صیانت از جایگاه ولایت فقیه با بهره گیری از پیام مردم آگاه و بصیر ایران در روز قیام 9 دی اعلام می دارد، فقهای بزرگ و علمای بصیر خبرگان رهبری همان مسیری را می روند که ملت در 15 خرداد 42 ، 22 بهمن 57 و نیز 9 دی 88 با امدادهای الهی رفتند.
این مسیر یک مسیر الهی و مقدس است که در گذشته انبیاء و اولیاء الهی در عمل به اوامر و نواهی خداوند طی کردند و ما در پیمودن آن لحظه ای تردید نداریم.