عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

مصر، غلبه بر اراده و ارابه غرب

 (یادداشت روز)
دیروز 18ماه انتظار در مصر به سرآمد و این کشور شاهد با شکوهترین انتخابات دهها سال اخیر خود بود. در طول این 18ماه رقابت بسیار سرسختانه ای میان دو جریان اسلام گرا و غیراسلام گرا به وجود آمد. اسلام گراها بطور کلی شامل دو طیف اخوان المسلمین و احزابی که درست و غلط سلفی خوانده شده اند و غیراسلام گراها شامل عوامل رژیم سابق، غرب گراها، چپ گراها و ناصریست ها (ناسیونالیست ها) می شوند و از این رو رقابت در این انتخابات حول محور آری یا نه به اسلام شکل گرفت در عین حال «نه به اسلام» قالب صریحی نداشت و عمدتا با واژه هایی نظیر دمکراسی، ملیت، پیشرفت و... بیان می شد. اما در مورد مسایل مختلف این انتخابات، نکات مهمی وجود دارد، که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
1- بدون شک اخوان المسلمین و کاندیداهایی که رسمی یا غیررسمی به این گروه تعلق دارند حداکثر آراء را بدست آورده اند و این موضوعی عجیب هم نیست چرا که جریانی قدرتمند تر و فراگیرتر از آن در مصر وجود ندارد. اخوان المسلمین تا حدود شش ماه پیش روی عدم معرفی نامزد از سوی خود تاکید می کرد ولی تغییر نظر داد و چهره شاخص خود خیرت شاطر را معرفی کرد که حدود دو ماه پیش صلاحیت او در کمیسیون عالی برگزاری انتخابات رد شد و اخوان به ناچار محمد المرسی رئیس فراکسیون پارلمانی خود را جایگزین کرد. همه شواهد و قرائن حکایت از این دارد که المرسی، اگرچه اکثریت مطلق آراء را ندارد اما در میان 12 کاندیدا از بیشترین میزان رأی برخوردار است. در عین حال دو عضو سابق اخوان-عبدالمنعم ابوالفتوح و عبدالله الاشعل- هم کاندیدا شده اند که بخصوص ابوالفتوح آراءبخش بزرگی از جریان اسلام گرا - از جمله آن هایی که روش اخوان المسلمین را نمی پسندند- کسب کرده است. در مجموع بنظر می آید اسلام گراها در انتخابات دیروز و امروز حداقل صاحب70 درصد از آراء بوده و به عبارت دیگر پیروزی بزرگ پارلمانی خود را در ریاست جمهوری تکرار می کنند.
2- گروههایی در مصر سلفی خوانده شده اند که دو حزب جدید التاسیس النور و الوسط از جمله آن ها می باشند. این دو گروه ابتدا با معرفی «حازم ابواسماعیل» وارد میدان انتخابات شدند و پس از رد صلاحیت او، «عبدالمنعم ابوالفتوح» عضو سابق مکتب ارشاد اخوان- که مرجع عزل و نصب مقامات اخوان می باشد- را بعنوان کاندیدای خود معرفی کرده و با جدیت به تبلیغ او پرداخته اند. ورود این جریان به انتخابات نشان می دهد که اولا آنان در لزوم تغییر اساسی نظام سیاسی با دیگر اسلام گراها همداستانند و ثانیا مسیر فعالیت اجتماعی خود را بر «پذیرش مردمی» و آراء شهروندان قرار داده اند که در این خصوص نیز با اخوانی ها اشتراک نظر دارند از دیگر سو ورود آنان به صحنه خدمات اجتماعی هم نشان داد که آنان فقط یک گروه فکری نیستند بلکه برای خود مسئولیت اجتماعی هم قائلند. رجوع آنان به کاندیدایی از جنس اخوان المسلمین که ضمنا شدیدا هوادار جمهوری اسلامی ایران و مقاومت منطقه هم هست، نشان داد که این گروههای موسوم به سلفی به همکاری با سایر گروههای اسلام گرا در داخل و دیده شدن در امتداد جبهه مقاومت در خارج می اندیشند. از این رو باید به «فهمی هویدی» محقق و اندیشمند سرشناس مصری حق داد که دو روز پیش در مقاله ای نوشت: «روندی که بصورت رسانه ای هم به آنها تعمیم داده شده، ظلم زیادی به آن ها کرده و وجهه افراد معتدل و عقلا از میان آنها را نیز در پی اصرار متهم کردن آنان به افراط گرایی تخریب کرده است». واقعیت این است که میان اندیشه های سلفی دهه های 1340 و 1350 و گروههای نظیر «التکفیر والهجره» با احزاب النور و الوسط تفاوت های زیادی وجود دارد. اندیشه وحدت میان جهان اسلام که در آراء شناخته شده سلفی مورد بی مهری بود، امروزه با جدیت از سوی النور و الوسط و احزابی از این دست دنبال می شود. کما اینکه موضوع تشکیل نظام مبتنی بر مردم سالاری دینی هم میان اخوان و احزاب النور و... مشترک می باشد. این نکته را هم باید اضافه کرد که «سلفیت» که به اهل سنت اختصاص ندارد یک روند گونه گون بوده و در امتداد خطی از صفر، تا صد قرار دارد. در این میان اکثریت سلفی ها نه با تشیع مشکل جدی دارند و نه مخالف جمهوری اسلامی می باشند. مع الوصف در جامعه مصر و با توجه به طبع آرام مصری ها و ریشه دار بودن فرهنگ تقدیرگرایی در میان آنان، اساسا اندیشه سلفی اگر میل به استبداد و خشونت پیدا کند، به انزوا می رود و در یک دوره نه چندان طولانی محو می شود کما اینکه امروزه از اندیشه رهبران التکفیر و الهجره در جامعه مصر خبر چندانی نیست. اما غربی ها و وابستگان آنان در مصر همواره سلفی ها را یک تهدید عمده علیه اسلام گراهای دیگر و حتی گاهی یک فرصت برای غرب و رژیم سعودی، وهابی ها و القاعده معرفی کرده اند.
3- سرنوشت کاندیداهایی نظیر عمروموسی و احمد شفیق از قبل هم معلوم بود انتخابات آذر و دی ماه سال گذشته مجلس مصر و آراء 80 درصدی اسلام گراها نشان داد که این ها علیرغم برخوردار بودن از پوشش سنگین حمایت های رسمی و غیررسمی غرب و رژیم های وابسته عرب و تلاش شورای نظامی حاکم بر مصر از اقبال مردمی چندانی بهره مند نیستند.
دیروز دربار عربستان اعلام کرد که یک میلیارد دلار کمک در اختیار مصر قرار می دهد و محمد فوزی یکی از کاندیداهای غرب گرا دو روز پیش به نفع عمروموسی استعفا داد ولی بیانیه دیروز شورای عالی نظامی نشان داد که این ترفندها تأثیر عمده ای به جای نگذاشته است. شورای نظامی در بیانیه ای با صراحت اعلام کرد که «باید نتیجه انتخابات را به هر صورتی که بود، بپذیریم» این در حالی است که تا چند روز پیش شورای نظامی از احتمال اعمال ماده 28 قانون انتخابات که به کمیسیون عالی انتخابات اجازه می دهد آراء نفر اول را باطل کرده و انتخابات جدید را با حضور نفرات دوم و سوم برگزار نماید، سخن می گفت. با این وصف می توان گفت انقلاب مصر از دیروز وارد مرحله تازه ای شده است. هر چند بدون تردید توطئه غرب با بهره گیری از مهره های وابسته ای نظیر آل سعود علیه مردم و انقلاب مصر ادامه می یابد.
4- اولین واکنش ها به انتخابات مصر در غرب با ابراز شگفتی و اذعان به آغاز مرحله ای تازه در مصر همراه بود. رسانه های آلمانی نوشتند: «این اولین انتخابات مصر بود که بطور حقیقی برگزار شد.» شبکه بی بی سی گفت: «این اولین انتخابات آزاد در تاریخ چند هزار ساله مصر است» خبرگزاری فرانسه آن را اولین انتخابات رقابتی معرفی کرد و اگرچه تا چند روز قبل از آن عمروموسی را اولین شانس انتخابات می خواند، دیروز نوشت «نتایج غیرقابل پیش بینی است.» کما اینکه رسانه های آمریکایی که تا چند روز پیش با استناد به گزارش «پیو» - مؤسسه نظرسنجی آمریکایی- آراء عمروموسی را نزدیک به آراء محمدالمرسی معرفی و با تکیه بر توزیع آراء اسلام گرایی میان سه حزب آزادی و عدالت (اخوان)، النور و الوسط القا کردند که عمروموسی شانس اصلی ریاست جمهوری مصر است، اما دیروز درباره نتایج احتمالی سکوت کردند. به نظر می آید تا دیروز سیاست غرب و رژیم های عربی روی به قدرت رساندن عمروموسی تمرکز داشت و حتی بعضی از خبرها بیانگر آن بود که با توصیه غرب احمد شفیق و حسام خیراله در نهایت به نفع موسی کنار می روند. اما از زمانی که شکست این تلاش ها آشکار شد، رویه آنان تغییر کرد. آمریکا، عربستان و اروپا از دیروز تلاش کردند تا خود را در کنار مردم و پذیرای آراء آنان معرفی نمایند و دقیقاً در تبعیت از همین رویه، دیروز شورای عالی نظامی از یک سو اعلام کرد، که همه باید به نتیجه انتخابات تمکین کنند و از سوی دیگر با صراحت گفت که قدرت را در روز 30 ژوئن (10 تیر آینده) به رئیس جمهور منتخب تحویل می دهد و حال آنکه تا چند روز پیش همواره از شروط و اما و اگرها حرف می زد. با این وصف می توانیم بگوئیم مردم بر اراده و ارابه نظامیان وابسته به غرب فایق آمده اند و این ضربه بسیار سنگینی بر غرب و وابستگان آن بود چرا که همه می دانستند این انتخابات برای آنان حکم مرگ و زندگی دارد.
5- مشارکت مردم در انتخابات مصر «گسترده» بوده است و مسلماً بیش از 50 درصد از حدود 51 میلیون واجد شرایط رای به پای صندوق ها رفته اند. از چند روز پیش روزنامه الاهرام که به عمروموسی وابسته است با تمرکز روی حضور 90 درصدی شهروندان تلاش کرد تا از یک سو هیجانی به نفع عمروموسی به وجود آورد و از سوی دیگر پیشاپیش پیروزی انتخاباتی اسلام گراها را کم رمق معرفی نماید و حال آنکه انتخابات در کشوری که تازه انقلاب کرده و چارچوب های جدید حقوقی و مدنی آن شکل نگرفته و چشم انداز آن نیز چندان برای توده ها روشن نیست، معمولاً با عددی بیش از 60 درصد مواجه نمی شود. مشارکت مصری ها در انتخابات بنا به آنچه رژیم مبارک ادعا و حتماً درباره آن زیاده گویی می کرد بین 18 تا 25 درصد بوده است. در این میان اسلام گراها حق دارند از سکولارها که در طول دهه های گذشته بر مصر حاکم بوده اند، بپرسند که چرا علیرغم آن همه هزینه نتوانسته اند حتی به اندازه نیمی از اسلام گراها شهروندان را به پای صندوق آورده و اعتماد آنان را جلب کنند.
6- انتخابات در مصر احتمالاً دو مرحله ای شده و به نظر می آید که دو کاندیدای اسلام گرا- محمدالمرسی و عبدالمنعم ابوالفتوح- به دور دوم راه پیدا کرده اند و در نهایت یکی از این دو که قاعدتاً شانس کاندیدای رسمی اخوان بیشتر است، به ریاست جمهوری می رسد. اما مصر مسلماً دوره حساسی را پیش رو دارد و به زمانی نیاز دارد تا به سلامتی از این مرحله عبور کند. در این بین یکی از تاکتیک ها برای عقیم گذاشتن حرکت اسلام گراها این است که مطالبات فراوان و پیچیده ای در عرصه سیاست های داخلی و خارجی روی دوش آنان قرار بگیرد. ماندگاری اسلام گرایی در عرصه حکومت داری به میزان زیادی بستگی به نشان دادن چهره ای موفق در دوره یک تا دوساله گذار دارد. این فرصتی است که باید به ساختار جدید مصر داده شود.
سعدالله زارعی

چرت

(گفت و شنود)
گفت: نتانیاهو در مصاحبه با مجله آمریکایی «تایم» گفته است پدرم که چند روز قبل مرد، به من دو نصیحت کرده بود.
گفتم: نصیحت پدرش چی بوده؟!
گفت: می گوید؛ «وقتی وارد سیاست شدم، پدرم به من دو نصیحت کرد. اول آن که دنبال پول نباش و دوم آن که از کسی انتقاد نکن!»
گفتم: معلوم می شود که نتانیاهو نصیحت این پدرش را گوش نکرده است. پس رفتارش را از کدام پدرش ارث برده؟!
گفت: چه عرض کنم؟! مردک کودک کش می خواهد خودش را آدم حسابی جا بزند.
گفتم: یارو در جمع دوستانش نشسته بود که بی اختیار خوابش برد، بعد از چند دقیقه، به علتی که گفتن ندارد! ناگهان از خواب پرید و بی آن که بداند چه شده گفت؛ آره! یک لحظه چرتم برد و در عالم رؤیا پدرم را دیدم که با صدای بلند سرم داد کشید! یکی از دوستانش گفت؛ حق با توست. چون ما هم صدای مرحوم پدرت را شنیدیم!

از اسرائیلیات تا واقعیات !

(یادداشت روز)
یادداشت پیش روی را می شد به دایره ارزیابی ها پیرامون مذاکرات استراتژیک میان ایران و گروه 1+5 که تا 48 ساعت دیگر در بغداد برگزار خواهد شد اختصاص داد.
اما بیرون از این دایره، صحنه ای قابل رویت است که پرداختن به آن حاوی اهمیتی ویژه است.
آنچه که به موازات نزدیک شدن مذاکرات بغداد آشکارا دیدنی است و نمی توان آن را نادیده گرفت تحرکات و تقلاهای رژیم صهیونیستی علیه ایران است.
به تعبیر روشن تر؛ هر چند در صحنه بین المللی کانون توجهات به مذاکرات بغداد میان ایران و 1+5 معطوف شده است اما در یک ماه گذشته هر چه به زمان مذاکرات نزدیک تر شده ایم سر و صداها و جنجال سازی های نگران آلود سردمداران تل آویو علیه جمهوری اسلامی اوج بیشتری گرفته است.
دستپاچگی و تحرکات عجزآلود رژیم صهیونیستی طی هفته های منتهی به مذاکرات بغداد به گونه ای بوده است که روزنامه صهیونیستی هاآرتص فاش کرد: «اسرائیل نگران پیروزی ایران در مذاکرات بغداد است.»
البته پس از مذاکرات اخیر میان ایران و 1+5 در اسلامبول که یک ماه و نیم پیش انجام شد صهیونیست ها اولین کسانی بودند که با عصبانیت و بدون آنکه قادر باشند خشم خودشان را پنهان نمایند به آن مذاکرات واکنش نشان دادند. بعد از آن و تا فاصله مذاکرات بغداد نیز مقامات رژیم صهیونیستی بیش از همه به میدان آمدند و تلاش کردند تا توجهات را از نفس و متن مذاکرات میان ایران و 1+5 به اسرائیلیاتی علیه ایران اسلامی منحرف نمایند.
مقامات صهیونیستی با آسمان و ریسمان کردن های مضحک و پمپاژ دروغ های پی در پی می کوشیدند این توهم را به افکارعمومی دنیا القاء کنند که یک هولوکاست جدید در راه است و اگر جلوی ایران هسته ای گرفته نشود احتمال وقوع یک فاجعه جدید و قتل عام یهودیان وجود دارد!
در ادامه این سناریو، صهیونیست ها با جنجال سازی و عملیات های روانی و رسانه ای تلاش کردند به کشورهای غربی این پالس را بدهند که صبر تل آویو به پایان رسیده و اگر غرب به اصطلاح ایران هسته ای را مهار نکند این اسرائیل است که در اقدامی یکسویه و یکجانبه گزینه نظامی و حمله به تاسیسات هسته ای را محقق خواهد کرد.
این فضا موقعی به ظاهر ملموس تر شد که دو هفته پیش شائول موفاز رهبر حزب کادیما در مذاکراتی محرمانه به ائتلاف دولت نتانیاهو به رهبری حزب لیکود ملحق شد.
نتانیاهو و موفاز که تا پیش از این مواضعی کاملا متضاد علیه یکدیگر داشتند در نشستی خبری در اورشلیم مدعی شدند که چالش های ناشی از مقابله با ایران، اتحاد میان آنها را در این دولت الزامی کرده است.
طرفه آن که روزنامه اسرائیلی معاریو جمعه دو هفته پیش با انعکاس پررنگ و لعاب پیوستن موفاز به نتانیاهو سعی کرد تا ضرورت حمله اسرائیل به ایران را علت این ائتلاف ارزیابی کند!
معاریو حتی برای این که این ارزیابی را بر مدار واقعیت جا بزند نوشت: «دولت آمریکا نگران است که این هم پیمانی جدید در صحنه سیاست اسرائیل، بستر لازم را برای حمله نظامی اسرائیل به ایران در ماه های آینده آماده کند.» این روزنامه صهیونیستی حتی این ادعا را پیش کشید که؛ «نتانیاهو به اوباما گفته است که برای رسیدن به یک راهکار سیاسی برای حل «معضل هسته ای ایران» فقط زمان محدود دیگری قائل می شود و اوایل پاییز را آخرین ضرب الاجل می داند»!!
در همین خط، نتانیاهو اواخر هفته پیش و تنها 5 روز مانده به مذاکرات بغداد، ایران را به فریبکاری متهم و ادعا کرد: «ایران به دنبال فریب جهان است و مذاکرات بغداد را برای «خرید زمان» می خواهد».
در آخرین جنجال سازی رژیم صهیو نیستی علیه ایران و با هدف به حاشیه رفتن مذاکرات بغداد، سایت دبکا نزدیک به موساد مدعی شد که به متنی دست پیدا کرده است که نشان می دهد ایران و آمریکا در مورد مسئله هسته ای توافقاتی کرده اند. اکنون سؤال اصلی این است که اینگونه تحرکات و شلتاق کاری های رژیم صهیونیستی در آستانه مذاکرات بغداد با چه هدفی است؟ و آیا آرایش سیاسی جدید در اسرائیل وضعیت حمله به ایران را نشان می دهد؟!
در این باره چند نکته قابل اعتناست:
1- رژیم صهیونیستی در 15 ماه گذشته و در فضای قیام ها و انقلاب ها و تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی بیش از پیش در انزوا و استیصال قرار گرفته است.
در اینجا چند نکته ظریف و دقیق وجود دارد؛ اول این که به رغم مراکز پژوهشی و امنیتی متعدد اسرائیلی، تل آویو قادر نبود تحولات شکل گرفته در منطقه را پیش بینی نماید.
دوم این که متحدین استراتژیک اسرائیل مانند «مبارک» سقوط کردند و از همین روی، در امنیتی که مصر در دوره حسنی مبارک برای اسرائیل در صحرای سینا و نوار غزه تامین کرده بود اکنون یک خلل جدی ایجاد شده است. امروز مصر قطع صادرات گاز به اسرائیل را در پیش گرفته است و انقلابیون مصری خواهان لغو پیمان ننگین کمپ دیوید هستند. بنابراین رژیم صهیونیستی اکنون با مانور بر موضوع ایران و به اصطلاح برجسته کردن و مسئله دار کردن برنامه هسته ای ایران می خواهد از شتاب فزاینده و حرکت پیش رونده تحولات منطقه بکاهد و این تحرکات و قشقرق بازی ها به خاطر فرار از باتلاق اضمحلال و افول است که از قضا شواهد و قرائن غیرقابل خدشه نشان می دهد تل آویو بیشتر فرو می رود تا این که خود را از باتلاق نابودی نجات دهد.
این نکته را نیز باید به نکته قبلی علاوه کرد که صهیونیست ها در فضای تحولات منطقه اذعان و اعتراف دارند که ایران اسلامی الگو و الهام بخش حرکت ها و انقلاب های ملت های منطقه است. اکنون اگر ایران اسلامی با این ظرفیت بالا از مذاکرات موفق بیرون بیاید و از حقوق هسته ای خود عقب ننشیند- که قطعا نمی نشیند- الهام بخشی ایران مضاعف نخواهد شد؟
2- اما این که رژیم صهیونیستی گزینه نظامی علیه ایران را مطرح می کند و حتی آرایش سیاسی خود را یکپارچه برای حمله به ایران نشان می دهد با واقعیت منطبق نیست. چرا؟
اول؛ همچنان که صهیونیست ها نتوانستند تحولات منطقه را پیش بینی نمایند و کماکان از عمق دگرگونی ها و تغییرات بنیادین ارزیابی درستی ندارند؛ همین سردرگمی و استیصال مضاعف دلیل ساده ای است که نشان می دهد رژیم صهیونیستی نمی تواند دست به حمله ای بزند که نسبت به عواقب و پیامدهای آن جاهل است. جالب است که میشائیل لودر اسلام شناس آلمانی در کتاب تازه خود تصریح می کند طرفی که به ایران حمله کند آینده اش را قمار کرده است. اینگونه به میدان جنگ آمدن یک ریسک بسیار خطرناک برای صهیونیست ها است که هر روز تحولات شتابان منطقه این ریسک و خطرپذیری را تا جایی افزایش داده که حمله آنها یک حماقت خواهد بود. به تعبیر ایندیپندنت طرح حمله اسرائیل علیه ایران در شرایط کنونی «بلوف قرن» است.
دوم اینکه آرایش سیاسی اسرائیل و پیوستن موفازی که تا روز قبل از ائتلاف، نتانیاهو را «دروغگویی کارکشته» می خواند پیش از آنکه به خاطر موضوعی به نام ایران باشد ناشی از اوضاع بهم ریخته داخلی در رژیم صهیونیستی است. بنابراین حتی رسانه های صهیونیستی و غربی اذعان می کنند نظرسنجی ها نشان می دهد علت پیوستن موفاز به نتانیاهو به خاطر غرض های شخصی او بوده است.
ناظران می گویند وضعیت حزب کادیما بسیار بغرنج است و موفاز تنها خواسته است از سقوط حزبش به طور کامل جلوگیری کند و به تعبیری آن را یک «زیگزاگ سیاسی» تفسیر می کنند.
از سوی دیگر؛ نتانیاهو و ایهود باراک که معمولاً دیدگاه جنگجویانه علیه ایران را دنبال می کنند به خاطر آنکه بر مخالفان گزینه جنگ با ایران به صورت روانی و صوری پیشی بگیرند از پیوستن موفاز بهره برداری سیاسی کرده اند.
گفتنی است؛ در آستانه مذاکرات بغداد، مئیر داگان رئیس پیشین موساد با شمار دیگری از مقامات سابق امنیتی و اطلاعاتی آمریکا و اروپا (جیمز وولسی رئیس اسبق سیا، آگوست هنینگ رئیس سازمان اطلاعات و امنیت مخفی آلمان، چارلز گاتری رئیس پیشین ستاد مشترک نیروهای مسلح انگلیس، کریستن سیلوربرگ سفیر پیشین آمریکا در اتحادیه اروپا و مارک والاس سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل) طرحی را در جهت مخالفت با حمله نظامی به ایران ارایه کرده اند.
و بالاخره اینکه بارها و به کرات صهیونیست ها گزینه حمله به ایران را به بهانه برنامه هسته ای پیش کشیدند اما هر بار دست از پا درازتر عقب نشینی کردند.
زمستان سال 90 اوج نغمه سرایی های صهیونیست ها برای حمله به ایران بود. انگار مقامات کودک کش رژیم صهیونیستی فراموش کرده اند چطور بر طبل حمله کوبیدند و چطور ذلیلانه عقب نشستند تا جایی که حرف زدن و شعار حمله به ایران در کابینه نتانیاهو به طور رسمی ممنوع شد.
و اما در این میان آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است توان نظامی و تکنولوژیک ایران اسلامی است و صهیونیست ها می دانند و بارها نیز بیرون از بلوف های مسخره خود به آن اعتراف کرده اند که موجودیت رژیم صهیونیستی در صورت کمترین حماقت علیه ایران، آتش گرفته، دود شده و از میان خواهد رفت.
حسام الدین برومند