عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

آقای روحانی ! به حکم شما خائنند

آقای روحانی رقبای نجیب و باشخصیتی داشت  که بلافاصله با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، این پیروزی را به وی تبریک گفتند و در سالگرد حماسه 24 خرداد 92 نیز دعوت وی برای ضیافت همدلی رقبا را پذیرفتند حال آن که در همین یک سال از سوی برخی مقامات ارشد دولتی- از جمله رئیس‌جمهور و برخی مشاورین وی- علی‌الدوام ادعا شده بود مردم به اعتدال رای دادند و به افراطیون رای ندادند. این نجابت و عقلانیت است که نامزدها پیروزی رقیب خود با 7دهم درصد- 270 هزار رای بیش از نصف کل آرا- را به رسمیت می‌شناسند. 5 سال پیش اما جماعتی لاف‌زن و فاقد کمترین غیرت نسبت به منافع ملی، به 24/5 میلیون شهروند دهن کجی کردند و 11 میلیون رای فاصله رئیس‌جمهور منتخب با نفر دوم را نادیده انگاشتند.
ادامه مطلب ...

اعتراض محمد مطهری به افشای هویت کلارک !

هفته قبل در خبری به ماجرای سفر جیمز کلی کلارک به ایران و اعتراض علما و مردم مشهد به حضور وی در آن شهر پرداختیم. در آن خبر به ادبیات سخیف، غیراخلاقی و غیرعلمی یک تشکل دانشگاهی که کلارک را به مشهد دعوت کرده بود و نیز به سوابق، اظهارات و تألیفات کلارک اشاره شده بود. در متن خبر، وی با عناوینی همچون «استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی»، «محقق ارشد مؤسسه مذاهب کافمن» و عباراتی مشابه معرفی شده و در عین حال بخشی از اظهارات وی در لزوم حمایت از حقوق همجنس‌گرایان و نیز دغدغه‌های جدی وی برای امنیت اسرائیل آمده بود و در آخر پرسش شده بود که چنین فردی با چنین گرایش و عقاید سیاسی و اخلاقی برای تبیین کدام نکته غامض از اندیشه‌های شهید مطهری به ایران دعوت شده است !؟ شاید استفاده از نام آن متفکر شهید- که بدون انحراف و ترس پاسدار مرزهای عقیده و اندیشه اسلامی بود- سبب شده تا فرزند ایشان، طی نامه‌ای مطالبی تند و عناوینی ناروا را خطاب به روزنامه نثار و از کلارک دفاع کند! محمد مطهری در نامه‌ای- که معلوم نیست بر چه اساسی انتظار انتشار آن را دارد- در مقام توجیه(!) علت حمایت کلارک از عمل شنیع هم‌جنس‌بازی می‌نویسد:«این نگاه، یک سکه رایج در غرب است- و البته از نظر اسلامی نامقبول- که حقوق اقلیت‌ها با هر نوع اعتقاد و عملکرد، ولو همجنس‌بازی باشد، باید محترم شمرده و به رسمیت شناخته شودو اکثر متفکران غربی به شدت به آن اعتقاد دارند. کلارک نیز همجنس‌بازی را تقبیح می‌کند ولی معتقد است باید به حقوق آنان احترام گذاشت. اتفاقا او این امتیاز را با یک انگیزه دینی می‌دهد تا امتیازی بگیرد؛ یعنی اینجا کوتاه می‌آید تا در عوض، مسیحیانی که در جوامع مختلف غیرمسیحی در اقلیت هستند، به صرف اقلیت بودن، حقوقشان تضییع نشود. این نگاه- که البته نادرست است- به معنای دفاع مطلق از حقوق هر نوع اقلیتی، اعم از مسلمان و مسیحی و رنگین‌پوست و ملحد و شیطان‌پرست و همجنس‌باز و... است.»
این توجیهات تا آن حد غیرقابل قبول است که شخص نویسنده هم ضمن تائید خبر کیهان درباره اصل حمایت وی از همجنس‌بازان، در دو جا به نادرستی و غیرقابل قبول بودن چنین عقیده‌ای اذعان و تصریح می‌نماید! که باید پرسید شما که خود بر این امر و نادرستی اعتقاد چنین فردی واقفید از چه کسی و چه چیزی دفاع می‌کنید!؟ و چرا با ادبیاتی دور از شأن فرزند یک شهید، می‌پرسید:‌«چرا تا کسی را جاسوس و هم‌جنس‌باز و... ننمایید روزتان شب نمی‌شود»! آیا درک سخنان ثبت شده و مدافعات بی‌پرده و بی‌پروای وی تا این حد برای شما سخت و غامض است یا دلبستگی‌های حاصل از سال‌ها زندگی و تحصیل در غرب فرزند شهید مطهری را به اتخاذ چنین مواضع ضعیف و غیرقابل قبولی در برابر حامیان عقاید شنیع و غیرانسانی رسانده!؟
 نویسنده محترم سپس به نیت‌خوانی و تفتیش عقیده دست زده و گفته: «قاطعانه و بی‌تأمل بر این باورید که محروم کردن کسی که به نوعی تفکر لیبرالی دارد از ورود به ایران و تماس با متفکران ایرانی، خدمت به اسلام و انقلاب است»! عجبا کسی که خود داعیه‌دار اخلاق است به انگیزاسیون و  نیت‌خوانی روی آورده و برای اثبات سخن خود، به جمع‌آوری ریسمان و گره آن بر آسمان روی می‌آورد! آیا به واقع فکر می‌کنید کیهان از حضور مدام و مستمر اساتید و برجستگان اندیشه‌های غیراسلامی و حتی مخالف اسلام، در محضر بزرگان و دانشمندان مطلع نیست!؟ یا نه اگر می‌دانید که می‌دانیم، چرا به خود زحمت اندکی اندیشیدن را نمی‌دهید!؟ آیا دعوت از یک اندیشمند- با هر نوع تفکر و عقیده‌ای- و مناظره و مواجهه وی با اصحاب اندیشه دغدغه ماست یا نه، پیگیری پروژه «دیپلماسی عمومی و دیپلماسی آکادمیک» و حضور چنین افرادی در جمع دانشجویان؟! به یقین ما هم  از مناظرات ائمه معصومین(ص) با ملحدین و مشرکین و حتی برپایی مجالس بحث و فحص مطلعیم اما این کجا و ترویج چنین افرادی در بین عامه جوانان و ساده‌سازی اموری مثل همجنس‌بازی و حمایت از آن در قالب پوشش غلط‌انداز «حمایت از حقوق اقلیت‌ها» کجا؟! آیا به راستی متوجه این تفاوت نمی‌شوید؟ مگر در همه قطعنامه‌های به اصطلاح حقوق بشری، جمهوری اسلامی به دلیلی جز محدودکردن حقوق این اقلیت‌ها و یا بهائیان محکوم می‌شود؟
در بخشی دیگر از نوشتار ایشان آمده است: «ظاهرا در پیش فرض کیهان هر انسان غربی که به سرزمین‌های اشغالی می‌رود برای دهن‌کجی به مسلمانان است، در حالی که سفر به آن سرزمین از نظر مسیحیان معتقد، از آن جهت که فضایی است که حضرت عیسی در آن زندگی کرده، یک سفر معنوی محسوب می‌شود. بنابراین طبیعی است که یک متدین مسیحی به سرزمین‌های اشغالی رفته باشد.»
جناب مطهری! آیا به راستی به این سخنان باور و اعتقاد دارید؟! با اندک توضیح متوجه می‌شوید برای توجیه عملکرد وی، سخنانی گفته‌اید که  مرغ پخته را به خنده وا می‌دارد! یک مطالعه ساده- و نه یک تحلیل پیچیده- در آثار کلارک، صدق این مدعا را روشن می‌کند اما به همان چند جمله مختصری که در خبر کیهان آمده بود به مصداق العاقل یکفیه الاشاره بسنده می‌کنیم.
کلارک معتقد است: «اگر حقوق برابر به عرب‌ها داده شود، چگونه اسرائیل می‌تواند دولتی یهودی باقی بماند؟ اگر سرزمین‌های اشغالی حائلی میان اسرائیلی‌ها و عرب‌های مسلح و بی‌شمار ‌]!![ نداشته باشد، چگونه اسرائیل کوچولو نسبت به امنیت خود امید داشته باشد؟»
جناب مطهری عزیز، فرزند استاد شهیدی که چند سال قبل از تولد شما، درباره ماهیت جنایت‌بار و پلید رژیم غاصب اسرائیل آتشین‌ترین سخنان را به زبان آورده و یادگاری جاوید به جای گذاشته، یک لحظه بیندیشید؛‌آیا کلارک با این سخنان، به عنوان یک مسیحی متدین و معتقد  به سرزمین‌های اشغالی رفته است؟! آیا او برای زیارت اماکن متبرک به تل‌آویو سفر می‌کند؟! و آیا انتظار دارید با این سخنان، جوانان کشورمان به شما به چشم پدربزرگوارتان و اندیشمندی که وارث نام پدر است نگاه کنند و از شما طلب فیض و بصیرت کنند؟
از بقیه نوشتار جناب محمد مطهری، که حاوی تمسخر، کنایه، نیش و متلک است فقط به حرمت پدر بزرگوارشان که متأسفانه از افکار بلند ایشان کمترین نشانه‌ای در آقای محمد مطهری نیست، می‌گذریم و به ایشان یادآور می‌شویم که حرمت متفکر بزرگ، شهید مطهری برای ما و مردم ما، بیش از این است که با چنین نامه‌ای به آن خدشه‌ای وارد شود. هم شما و هم ما می‌دانیم که اگر نام آن دانشمند فرزانه در میان نبود، پرداختن به چنین نامه‌ای، اساسا موضوعیتی پیدا نمی‌کرد.

نقشه راه امام پیشرفت کشور را تضمین می کند .

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جمع دلدادگان و عاشقان امام خمینی رحمه‌الله از سراسر کشور در بیست‌و‌پنجمین سالگرد رحلت معمار انقلاب اسلامی در جوار مرقد نورانی آن حضرت سخنرانی کردند.

متن کامل بیانات معظم‌له به این شرح است؛ 

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم 

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّه‌الله فى الارضین. رَبَّنا اغفِر لَنا وَ لِاِخوانِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالایمانِ وَ لا تَجعَل فى قُلوبِنا غِلًّا لِلَّذینَ ءامنوا رَبَّنآ اِنَّکَ رَءووفٌ رَحیم، (۱) رَبَّنآ اِنَّکَ ءاتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلاءَهُ زینَه وَ اَموَلًا... رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سَبیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلى‌ اَموَلِهِم وَ اشدُد عَلى‌ قُلوبِهِم فَلا یُؤمِنوا حَتّى‌ یَرَوُا العَذابَ الاَلیمَ. (۲) قال الله الحکیم فى کتابه: اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا کَلِمَه طَیِّبَه کَشَجَرَةٍ طَیِّبَهٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِى السَّمآءِ. تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رِبِّها. (۳)
 عرایض خودم را در این روز به‌یادماندنى و مهم، براى شما برادران و خواهران عزیز در سه بخش عرض می‌‌کنم: در بخش اول، یک واقعیت مهمى درباره جمهورى اسلامى وجود دارد که توجه به آن واقعیت براى ما، امروز حائز اهمیت است. در بخش دوم، یک اشاره و شرح توصیفىِ کوتاهى از مکتب ماندگار امام بزرگوارمان عرض می‌کنم؛ اگرچه درباره مکتب امام راحل سخن بسیار گفته‌اند و گفته‌ایم و شنیده‌ایم، ولى این توصیف کوتاه در این مقطع براى ما لازم است؛ تصویر کوتاهى از مجموعه آنچه امام بزرگوار به‌عنوان یک پدیده بى‌نظیر در دنیاى معاصر به‌وجود آورد. بخش سوم، اشاره به دو چالش مهمى است که بر سر راه ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى قرار دارد؛ توجه به این دو چالش، براى درست حرکت کردن ما و درست راه پیمودن ما مهم است.
 در بخش اول، آن واقعیتى که به آن اشاره کردم این است که ۲۵ سال از رحلت امام عظیم‌الشأن می‌گذرد، ولى شور و اشتیاق براى شنیدن درباره او و دانستن از او کم نشده است؛ مخصوص کشور ما هم نیست، در دنیاى اسلام بلکه فراتر از دنیاى‌اسلام، این واقعیت وجود دارد. نه‌تنها در کشور ما - که نسل سوم انقلاب در آن در حال بالیدن است - بلکه در دنیاى اسلام، جوانان عصر ارتباطات و عصر اینترنت که با مسائلِ دور از محیط خود به راحتى می‌توانند ارتباط بگیرند، دنبال این هستند که درباره مسائل انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى و درباره معمار این بناى عظیم، مطالب بیشترى بدانند. پدیده مردم‌سالارى دینى، نظریه ولایت فقیه، مسائلى است که براى محیط‌هاى فکرى دنیاى اسلام، حائز‌اهمیت و داراى جاذبه است.
 دشمنان ما تلاش گسترده‌اى را از روزهاى اول آغاز کردند و هرچه جلو رفتیم، این تلاش بیشتر شده است؛ از صدها بلکه هزاران ایستگاه تلویزیونى و رادیویى و اینترنتى استفاده کردند براى دشنام دادن به جمهورى‌اسلامى و به بانى بزرگ آن و به طرفداران آن. خود این مطلب به ما کمک کرده است، یعنى حس کنجکاوى را در مستمعان و مخاطبان در سراسر دنیا برانگیخته است؛ می‌خواهند بدانند که علت این‌همه دشمنى‌کردن و سنگ‌پرانى کردن و لجن‌پراکنى کردن چیست، و آن حقیقتى که آماج این دشمنى‌ها است، چه ماهیتى دارد، چه حقیقتى دارد. بنابراین دشمنان ما به قصد دشمنى نام ما را بردند و درباره امام ما و نظام ما سخن گفته‌اند، اما «اِنَّهُم یَکیدونَ کَیدًا. وَ اَکیدُ کَیدًا»؛ (۴) این را خداى متعال می‌فرماید؛ آنها با این نیت، این حرکت وسیع را آغاز کردند اما در نهایت براى ما یک فرصتى به‌وجود آمد، چون حس کنجکاوى مستمعانِ این دستگاه‌ها در سراسر جهان تحریک شد. در کشورهاى اسلامى و در منطقه ما بیدارى اسلامى - که احساسات ضد استکبارى در آن بر هر پدیده دیگرى غلبه داشت - خود نشانه همان کنجکاوى و پاسخ‌گیرى و پاسخ‌یابى است، و این همچنان ادامه دارد. ممکن است دستگاه‌هاى اطلاعاتى غربى و آمریکایى این‌جور به بزرگ‌ترهاى خودشان گزارش کنند که توانسته‌اند بیدارى اسلامى را در منطقه ما سرکوب کنند. اگر این‌جور خیال کنند، این هم یکى دیگر از خطاهاى راهبردى و غلط‌ تحلیل ‌کردن‌هاى دشمنان ما خواهد بود. بیدارى اسلامى ممکن است براى مدتى، در بخشى از دنیاى اسلام سرکوب بشود اما بلاشک ریشه‌کن نخواهد شد؛ گسترش خواهد یافت؛ و این فهم، این ادراک، این دریافت در کشورها و در نسل جوان مسلمان در این منطقه، چیزى نیست که به این آسانى‌ها بتوانند آن را از بین ببرند؛ البته تلاش می‌کنند، تلاش‌هایشان ممکن است در بعضى از بخش‌ها براى مدت کوتاهى موفقیت‌آمیز هم به نظر برسد، اما در نهایت ابتر است.
 این کنجکاوى که در نسل جوان امروز، در دنیا - به‌خصوص در دنیاى اسلام - درباره پدیده مردم‌سالارى دینى وجود دارد، ناشى از این است که جمهورى اسلامى یک پدیده‌اى بود که ۳۵ سال از آغاز ولادت آن گذشت، و در تمام این مدت ۳۵ سال، با واکنش خشن و خصمانه قدرت‌هاى مسلط دنیا مواجه بود: هم واکنش نظامى نشان دادند، هم واکنش تبلیغاتى نشان دادند، هم واکنش خصمانه اقتصادى نشان دادند - که از اول انقلاب تحریم‌ها آغاز شد و روزبه‌روز تا امروز تشدید شده است - [هم] واکنش سیاسى نشان دادند؛ این جبهه پرقدرت غربى، در مقابل جمهورى اسلامى ۳۵ سال است که هر کارى از دستش برآمده، کرده است؛ تلاش نظامى کرده است، به مهاجمِ نظامىِ به کشور کمک کرده است، دشمنان را در هر نقطه‌اى علیه جمهورى اسلامى حمایت کرده است، تبلیغات پرحجم علیه آن به‌کار برده است، تلاش تحریمى و محاصره اقتصادى را در اعلى‌ درجه ممکن و بدون سابقه به‌کار برده است، اما در مقابلْ جمهورى اسلامى، در برابر این‌همه هجمه و این‌همه مخالفت خشن و بى‌ملاحظه، هم از بین نرفت، هم دچار محافظه‌کارى نشد، هم به غرب باج نداد، روزبه‌روز هم کشور پیشرفت کرد؛ این آن چیزى است که ماهیت این کنجکاوى را تشکیل می‌دهد. قدرت‌هاى درجه یکِ نظامى و سیاسى و اقتصادى دنیا، دست ‌به‌ دست هم بدهند علیه یک کشورى، علیه یک حکومتى، ۳۵ سال تلاش کنند، [ولى] آن حکومت على‌رغم تلاش آنها، نه فقط از بین نرود، بلکه روزبه‌روز قوى‌تر بشود، به آنها باج هم ندهد، به آنها اعتنا هم نکند. در عرصه‌هاى مختلف، جمهورى اسلامى اقتدار خود را و قابلیت بقاى خود را نشان داد. امروز وقتى به جمهورى اسلامى نگاه می‌کنند، [مى‌بینند] نسل دوم و سومِ انقلاب در این کشور داراى چند میلیون دانشجو، چندین هزار طلبه علوم دینى فاضل، چندین هزار پژوهشگر و محقق، چند ده هزار استاد دانشگاه و حوزه، هزاران نخبه علمى و فکرى که بعضى از آنها در عرصه بین‌المللى نام‌آور و شناخته‌شده‌اند، هزاران فعال و نخبه سیاسى و فرهنگى و تولیدى و اقتصادى؛ واقعیت جامعه ما امروز این است. جمهورى اسلامى در میدان علم و فناورى، با وجود همه این تحریم‌ها، ماهواره به فضا می‌فرستد، موجود زنده به فضا می‌فرستد و برمی‌گرداند، انرژى هسته‌اى تولید می‌کند، در بسیارى از دانش‌هاى نوپدید جزو ده کشور اول دنیا قرار می‌گیرد، شتاب پیشرفت علم در جمهورى اسلامى از سوى مراکز مسئول این کار در دنیا 13 برابر متوسط دنیا اعلام می‌شود، خدمات علمى و فنى به کشورهاى مختلف صادر می‌کند، با وجود تحریم‌هاى بى‌سابقه یک کشور ۷۵ میلیونى را اداره می‌کند، در سیاست‌هاى منطقه حرف اول را می‌زند، در مقابل رژیم غاصب و مورد حمایت زورگویان عالم یک‌تنه مى‌ایستد، با ظالم نمی‌‌سازد و از مظلوم دفاع می‌کند؛ هر انسان آگاهى به کنجکاوى مى‌افتد که این موجود چیست، این پدیده چه پدیده‌اى است با این‌همه دشمنى، و این‌همه توانایى‌هاى ذاتى و نشانه‌هاى حیات و بقا؛ ماهیت این کنجکاوى این است. این حالا در زمینه‌هاى مسائل علمى و فناورى و مانند اینها.
 در زمینه مسائل سیاسى و اجتماعى، جلوه بالاى مردم‌سالارى در این کشور که ۳۵ سال است از انقلاب ما گذشته است، و در طول این ۳۵ سال، ۳۲ انتخابات داشتیم؛ ۳۲ انتخابات سراسرى در این کشور به‌وجود آمده است؛ این شوخى است؟ یک نمونه بى‌نظیر [است]؛ انتخابات‌هاى جمهورى اسلامى با مشارکت‌هاى بالا - بالاتر از متوسط و میانگین جهانى و بعضاً بسیار بالاتر؛ شرکت ۷۰ درصدى، ۷۲ درصدى؛ انتخابات‌هاى ما از این قبیل است - جلوه مردم‌سالارى‌[است]. نمونه بى‌نظیر دیگر دو پدیده‌اى است که ما مردم، با آنها عادت کرده‌ایم اما براى یک ناظر جهانى فوق‌العاده جذاب و مهم است، و آن عبارت است از راه‌پیمایى بیست‌ودوم بهمن و راه‌پیمایى روز قدس در ماه رمضان. جشن انقلاب را مردم به‌طور مداوم، هرسال تا این ۳۵ سال گرفته‌اند، با یک راه‌پیمایى عظیمِ پرشورِ پرشکوه در روزهاى سرد پایان بهمن. ما عادت کرده‌ایم و اهمیت موضوع و عظمت موضوع به چشممان نمى‌آید اما ناظر جهانى، اینها را می‌بیند و براى او بسیار خیره‌کننده است؛ اینها عوامل آن جذابیتى است که کنجکاوى‌ها را تحریک می‌کند و راه نویى را به ذهن‌هاى علاقه‌مندان و افرادى که اهل سؤال و استفسار و تحقیقند، ارائه می‌دهد. این واقعیت مهم دوران ما است که عبارت است از توجه و کنجکاوى عمومى در دنیاى اسلام از سوى جوان‌ها، روشنفکران، آگاهان و کسانى که اهل فهم مسائلند، نسبت به این پدیده‌اى که در کشور ایران اسلامى، به توفیق الهى و به تأیید الهى تحقق یافته است و روزبه‌روز رشد کرده است. این مطلب اول.
 این واقعیت، ساخته و پرداخته دست معمار بزرگ است. درباره امام خیلى حرف زده‌ایم، شاید بعضى‌ها خیال کرده‌اند ما با اغراق و مبالغه حرف می‌زنیم؛ ولى نه، آنچه درباره امام بزرگوارمان گفته‌ایم، نه اغراق است، نه مبالغه است؛ بخشى از واقعیت است؛ بیش از آنچه توصیف کرده‌ایم و توانسته‌ایم ارائه بدهیم، امام بزرگوار و عزیز ما داراى مضمون و معنا و مغز بود. آنچه در اختیار ملت ایران و در معرض دید و فکر ملت‌ها در سراسر عالم است، ساخته و پرداخته آن دست توانا است. ما براى اینکه راه را درست برویم، باید نقشه معمار را بدانیم. اگر در یک بناى متعارف معمولى، نقشه در اختیار نباشد، نقشه اصلى معلوم نباشد، سازندگان و بنایان هرچه هم چیره‌دست باشند، ممکن است اشتباه کنند؛ باید نقشه اصلى را دانست تا بتوان براساس آن نقشه اصلى، اگر هنرى در سازندگى و در احیاء هست، آن را به‌ کار برد. نقشه او نقشه‌اى نبود که فقط از ذهن انسان صادر بشود، قطعاً مؤید من ‌عندالله بود؛ خود امام بزرگوار این را می‌دانست و به آن معترف بود؛ خود او می‌گفت آنچه پیش آمده است با دست قدرت الهى است و درست فهمیده بود و چشم بصیر و بیناى او درست دیده بود. ما مواظب باشیم؛ آن نقشه را بشناسیم تا بتوانیم راه را ادامه بدهیم. اگر نقشه را ندانستیم، زاویه پیدا می‌کنیم؛ وقتى زاویه پیدا شد، روزبه‌روز هرچه پیش برویم، از راه اصلى و صراط مستقیم دور می‌شویم؛ وقتى از صراط مستقیم دور شدیم، از هدف‌ها دور می‌شویم، به هدف‌ها نمی‌‌رسیم؛ براى اینکه به هدف برسیم، باید راه را گم نکنیم؛ براى اینکه راه را گم نکنیم، باید نقشه اصلى و اساسى، جلوى چشم ما باشد، آن را بشناسیم و بدانیم. نقشه امام، کار اصلى امام، بناى یک نظم مدنى - سیاسى براساس عقلانیت اسلامى بود؛ مقدمه لازم این کار، این بود که نظام پادشاهى - که هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم دیکتاتور بود؛ این سه خصوصیت در نظام پادشاهى وجود داشت: هم دچار فساد بود، فسادهاى گوناگون اخلاقى و مالى و غیره؛ هم وابسته به قدرت‌ها بود، یک روز وابسته به انگلیس، یک روز وابسته به آمریکا، حاضر بود منافع خود را و کشور را در مقابل منافع بیگانگان فراموش کند؛ و هم دیکتاتور بود، مستبد بود، رأى مردم، خواست مردم براى نظام پادشاهى مطرح نبود؛ هرکدام از اینها یک فصلِ بلند است، یک کتاب است -[ریشه‌کن شود]؛ مقدمه آن کار بزرگى که امام می‌خواست انجام بدهد، ریشه‌کن کردن این نظام فاسدِ وابسته دیکتاتور بود؛ همت را بر این گماشت و نظام ریشه‌کن شد. در کشور ما مسئله این نیست که نظام پادشاهى برود، به جاى او نظام پادشاهى یا شبه‌پادشاهىِ دیگرى بنشیند؛ مسئله این است که آن خصوصیاتى که نظام پادشاهى داشت باید ریشه‌کن می‌شد و امام بزرگوار ریشه‌کن کرد؛ سخنان امام، رهنمودهاى امام، رفتار امام همه در این ‌جهت است.
 در بناى آن نظم مدنى و سیاسى دو نکته اساسى وجود دارد که این دو نکته به هم پیوند خورده است؛ به یک معنا دو‌روى یک حقیقت است: یکى عبارت است از سپردن کار کشور به مردم از طریق مردم‌سالارى و از طریق انتخابات، و دوم اینکه این حرکت - که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشى از حرکت مردم‌سالارى و سپردن کار به مردم است - باید در چهارچوب شریعت اسلامى باشد. این، دو بخش است، یا با یک نگاه، دو بُعد از یک حقیقت است.
 افرادى گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ‌غربى گرفت و آن را قاطى کرد با تفکر اسلامى و شریعت اسلامى؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه به آرای مردم، جزو دین نمی‌بود و از شریعت اسلامى استفاده نمی‌شد، امام هیچ تقیدى نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان می‌کرد. این جزو دین است، لذا شریعت اسلامى چهارچوب است؛ در همه قانونگذارى‌ها و اجراها و عزل ‌و نصب‌ها و رفتارهاى عمومى که تابع این نظم سیاسى و مدنى است، باید شریعت اسلامى رعایت بشود. و گردش کار در این نظام به‌وسیله مردم‌سالارى است؛ یعنى آحاد مردم نماینده مجلس را انتخاب می‌کنند، رئیس‌جمهور را انتخاب می‌کنند، وزرا را با واسطه انتخاب می‌کنند، خبرگان را انتخاب می‌کنند، رهبرى را با واسطه انتخاب می‌کنند؛ کار، دست‌مردم است؛ این، پایه اصلى حرکت امام بزرگوار است. این بناى عظیمى که این بزرگوار گذاشت، متکى به این دو پایه است. التزام به شریعت اسلامى، روح و حقیقت نظام اسلامى است؛ این را توجه داشته باشند. شریعت اسلامى اگر در جامعه به‌طور کامل اجرا بشود، هم آزادى‌هاى عمومى و مدنى را - آزادى افراد را، آزادى فردى را - تأمین می‌کند، هم آزادى ملت را که اسم آن استقلال است - استقلال یعنى آزادى در ابعاد یک ملت، که وابسته به کسى و به جایى نباشد؛ یک ملت آزاد یعنى ملتى که به ‌هر صورت تحت نفوذ و سیطره مخالفین خود یا دشمنان خود یا بیگانگان قرار ندارد - تضمین می‌کند، [هم] عدالت را در جامعه تضمین می‌کند، هم معنویت را تضمین می‌کند؛ این چهار عنصر اصلى است: آزادى، استقلال، عدالت، معنویت. اگر شریعت اسلامى بر جامعه حاکم شد، این پدیده‌هاى اساسى در نظم جامعه اسلامى، خود را نشان می‌دهند. بنابراین امام بزرگوار ما شریعت اسلامى را که روح جمهورى اسلامى است، مورد تکیه قرار داده است؛ مردم‌سالارى دینى را هم که یک وسیله و ابزار است که آن هم متخَذ از شریعت است، مورد تکیه قرار داده.
 هیچ قدرت و غلبه‌اى در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامى قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاسته از اختیار مردم و انتخاب مردم؛ آن اقتدارى که ناشى از زور و غلبه و سلاح باشد، در اسلام و در شریعتِ اسلامى و در مکتب امام معنا ندارد؛ آن قدرتى که از انتخاب مردم به‌وجود آمد، محترم است؛ در مقابل آن، کسى نبایستى سینه سپر بکند، در مقابل او کسى نباید قهر و غلبه‌اى به کار ببرد که اگر یک چنین کارى کرد، اسم کار او فتنه است؛ این آن نسخه جدیدى است که امام بزرگوار ما به دنیا عرضه کرد و به ادبیات سیاسى عالم این فصل مهم را افزود. در این نسخه جدید، یکى از عناصر اصلى - همان‌طور که اشاره کردیم - به کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن است؛ به کمک مظلوم باید رفت که در دوره ما، در زمان ما، مصداق اتم مظلومیت ملت فلسطین بود که شما دیدید امام بزرگوار از روز اول تا آخر عمر، راجع به فلسطین تأکید کرد، تکیه کرد، حمایت کرد و وصیت کرد که این مسئله را ملت ایران و مسئولان کشور فراموش نکنند؛ کمک به مظلوم و ایستادگى در مقابل ظالم، نفى دست‌اندازى‌هاى ظالم، انکار صریح هیبت و ابهت ظالم و شکستن این ابهت؛ این هم یکى از بخش‌هاى این نظام و این نسخه جدیدى است که امام بزرگوار ما عرضه کرد. این یک خلاصه‌اى و یک تصویر کوتاه و توصیف کوتاهى است از مجموعه آن نظم سیاسى و مبنایى‌اى که امام بزرگوار ما پس از فروپاشى نظام پادشاهى به کشور آورد، عرضه کرد، مورد قبول قاطع مردم قرار گرفت، و تحقق پیدا کرد؛ و این نسخه مثل خیلى از حرف‌هاى سیاسى، در کتاب‌ها نماند؛ آمد در واقعیت، تحقق پیدا کرد، تبلور پیدا کرد؛ ملت ایران هم همت کردند، وفادارى نشان دادند، فداکارى کردند، این را حفظ کردند، نگه داشتند، و روزبه‌روز قوى‌تر کردند تا به امروز رسیده است.
 خب، پس امام موفق شد؛ امام در آن کارى که می‌خواست انجام بدهد، به توفیق کامل دست پیدا کرد، [اما] آیا این‌ کار بزرگ ادامه پیدا خواهد کرد؟ آیا بخش‌هاى خالى این جدول - که به‌طور طبیعى بخش‌هاى خالى‌اى در این جدول‌هاى اجتماعى و تاریخى قرار دارند - پُر خواهد شد؟ این بستگى دارد به اینکه من و شما چقدر همت کنیم؛ ما چقدر آگاهى نشان بدهیم؛ ما چقدر آن خط روشن را مراعات کنیم و در آن خط روشن حرکت بکنیم. بله، کاملاً ممکن است؛ با این ملتى که ما داریم مشاهده می‌کنیم، با این تجربه‌اى و این حرکت موفق و سِیر مستمرى که در این ۳۵ سال - و بعد از رحلت امام در این ۲۵ سال - این ملت نشان داده است، بله، ادامه این راه ممکن است؛ خانه‌هاى خالى پُر خواهد شد، کارهاى بزرگ انجام خواهد گرفت، و این ملت به اذن‌الله و به حول و قوه الهى به اوج قله‌ها خواهد رسید.
 اما این راه، مثل همه راه‌هاى مهم که به سمت هدف‌هاى بزرگ کشیده شده است، چالش‌هایى هم دارد، موانعى هم دارد؛ این موانع را باید بشناسیم تا بتوانیم از آنها عبور کنیم. اگر مانع را نشناختیم، عبور از مانع یا دشوار خواهد شد، یا حتى غیرممکن خواهد شد. بنده امروز دارم اینها را به شما حضار محترم این مجلس عظیم و باشکوه و در واقع به ملت ایران که این سخنان را خواهند شنید عرض می‌کنم، اما باید جوانان ما، فرزانگان ما، زبدگان فکرى ما، روى هرکدام از این سرفصل‌ها و بخش‌ها بنشینند فکر کنند، کار کنند، مطالعه کنند؛ نه‌فقط بحث‌هاى ذهنىِ شبه‌روشنفکرى، [بلکه] بحث‌هاى کاربردى، بحث‌هاى عملیاتى، بحث‌هاى ناظر به واقعیت. اینهایى که ما عرض می‌کنیم سرفصل‌هایى است براى کارهاى فکرى که ان‌شاءالله به‌وسیله جوانان ما - که از ما خیلى بهترند، خیلى آماده‌ترند - دنبال خواهد شد.
 من دو چالش را عرض می‌کنم: یک چالش بیرونى، یک چالش درونى. چالش بیرونى ما مزاحمت‌هاى استکبار جهانى است؛ بى‌رودربایستى حرف بزنیم، مزاحمت‌هاى آمریکا است؛ سنگ‌اندازى می‌کنند. درست است که شاید در تحلیل‌هاى بعضى از متفکران سیاسىِ خودشان هم این هست که می‌گویند فایده‌اى ندارد، نمی‌شود با این حرکت عظیم مقابله کرد؛ لکن سنگ‌اندازى می‌کنند. نقشه کار آنها را باید دانست؛ این نقشه لو رفته آمریکا است؛ این نقشه کلان آمریکا است که امروز در خلال بحث‌ها و گزارش‌ها و اظهارنظرها و رفتارهاى آنها لو رفته است: آمریکا کشورهاى دنیا، جریان‌هاى دنیا، آدم‌هاى دنیا را به سه قِسم تقسیم می‌کند: یک قِسم گوش‌به‌فرمان‌ها، کشورهاى گوش‌به‌فرمان، جریان‌هاى سیاسى و اجتماعى گوش‌به‌فرمان یا آدمهاى گوش‌به‌فرمان، یک عده اینها هستند؛ یک عده کشورهایى که گوش‌به‌فرمان نیستند، اما باید با آنها مدارا کرد، بعضى از کشورها، بعضى از شخصیت‌ها، بعضى از جریان‌ها به نظر آمریکا این‌جورى هستند که باید با آنها مدارا کرد، منافع مشترکى [با آنها] تعریف کرد، یک‌جورى با آنها فعلاً کنار آمد، که حالا بعد توضیح عرض می‌کنم؛ قِسم سوم کشورهاى نافرمان، آنهایى که زیر بار آمریکا نمی‌روند، باج به آمریکا نمی‌دهند، یک‌دسته هم اینها هستند. به نظر آمریکایى‌ها همه کشورهاى دنیا، همه جریان‌هاى سیاسى و اجتماعى و مدنى و اقتصادى عالَم و همه آدم‌ها و شخصیت‌هاى برجسته و ممتاز و نشاندار عالَم از این سه قِسم خارج نیستند: یا سرسپرده‌اند و گوش‌به‌فرمانند، یا مستقلى هستند که باید با آنها مدارا کرد، و یا اینکه نافرمانند و دلیرى نشان می‌دهند و گستاخى نشان می‌دهند که جورى دیگر باید با آنها رفتار کرد.
 سیاست آمریکایى‌ها با آن دسته اول حمایت کامل است؛ البته حمایت مفت و مجانى نیست، حمایت می‌کنند و آنها را می‌دوشند؛ در واقع از توانایى‌هاى آنها و از امکانات آنها به نفع منافع خودشان، براى تأمین منافع خودشان استفاده می‌کنند؛ از آنها سوارى می‌گیرند، از آنها همه‌جور خدمت را می‌گیرند، همان‌طور که عرض کردیم آنها را می‌دوشند، اهمیتى هم نمی‌دهند. البته اگر چنانچه رفتارى از آنها سر زد که در عرف جهانى زشت بود، آن رفتار را هم محکوم نمی‌کنند، از آن دفاع هم می‌کنند، آن‌ را توجیه هم می‌کنند؛ مثلاً کشورهاى مستبدى وجود دارند که با نظام‌هاى ارتجاعىِ به شدت استبدادى اداره می‌شوند، با آمریکایى‌ها خوبند، به آمریکایى‌ها بار می‌دهند و در خدمت آمریکا حاضرند، سرسپرده‌اند، جزو گروه اولند؛ آمریکایى‌ها وقتى می‌خواهند اینها را توصیف بکنند، نمی‌گویند کشورهاى دیکتاتور، می‌گویند اینها کشورهاى پدرسالارند! دیکتاتورى آنها را پنهان می‌کنند، می‌گویند اینها دیکتاتور نیستند، پدرسالارند. پدرسالار در نظام سیاسى یعنى ‌چه؟ معناى آن چیست؟ کشورى که در آن نه مجلسى وجود دارد، نه انتخاباتى وجود دارد، نه قدرت حرف‌زدنى وجود دارد، نه قلم آزادى وجود دارد، نه بیان آزادى وجود دارد و اندک تخلفى از خواسته‌هاى حاکم، با شدت و حِدت و خشونت سرکوب می‌شود؛ این کشور، کشور پدرسالار است؟
 صدام ‌حسین در یک بخشى از زندگى، جزو این سرسپرده‌ها و گوش‌به‌فرمان‌ها بود؛ در آن مدت همه حمایت‌هاى لازم را از او کردند، در خدمت او قرار گرفتند، به او سلاح شیمیایى دادند، نقشه‌هاى تحرکات نظامى ما را که با ماهواره‌ها کشف می‌شد در اختیار او گذاشتند، نقشه جنگى دادند؛ چون در خدمت آنها بود، علیه نظام متمرد جمهورى اسلامى بود، که نظام جمهورى اسلامى جزو گروه سوم است. یک دسته اینها هستند.
 دسته دوم، گفتیم کشورهایى هستند که سیاست آمریکا و نقشه آمریکا مداراى با آنها است. مدارا یعنى ‌چه؟ یعنى فعلاً منافع مشترکى با آنها تعریف می‌کند، آنها را در کنار خود قرار می‌دهد، اما آن‌وقتى که فرصتى پیدا کرد، خنجر را از پشت به قلب آنها می‌کوبد و قلب آنها را می‌درد؛ ملاحظه آنها را هم نمی‌کند. مثل چه کشورهایى؟ مثل کشورهاى اروپایى؛ امروز وضع کشورهاى اروپایى این‌جورى است. آمریکا با اینها مدارا می‌کند، نه به معناى اینکه منافع آنها را رعایت می‌کند؛ نه، آنجایى که بتواند لگد هم می‌زند؛ از شخص اول کشورِ همپیمان خود جاسوسى اینترنتى هم می‌کند، (۵) جاسوسى به‌وسیله تلفن همراه هم می‌کند، از زندگى خصوصى او جاسوسى می‌کند، اِبایى هم ندارد؛ وقتى هم که کشف می‌شود، می‌گوید که بله، ببخشید، این کار شد دیگر، چاره‌اى نبود، انجام گرفت! حاضر نیستند عذرخواهى درست و حسابى هم بکنند. فهم بنده از مسائل سیاست این است که اروپایى‌ها در یک خطاى بزرگ راهبردى قرار دارند که خودشان را در خدمت آمریکا قرار داده‌اند. منافع آمریکا را رعایت می‌کنند، آمریکا منافع آنها را رعایت نمی‌کند و نخواهد کرد؛ تا آخر هم همین‌جور است. این هم دسته دوم.
 دسته سوم کشورهایى هستند که زیر بار آمریکا نمی‌روند؛ سیاست آمریکا، درباره اینها این است که از هر وسیله ممکن باید علیه این کشورهاى نافرمان استفاده کرد؛ از هر وسیله ممکن؛ هیچ حد و مرزى نمی‌شناسند. اگر شما دیدید کشورى در مقابل آمریکا نافرمان است و آمریکا مثلاً حمله نظامى نمی‌کند یا تحریم نمی‌کند، بدانید یک اشکالى آنجا وجود دارد؛ یعنى مانعى بر سر راه وجود دارد؛ به زبان ساده، نمی‌تواند انجام بدهد که انجام نمی‌دهد؛ اگر بتواند، انجام می‌دهد. تنها جرم این کشور نافرمان هم این است که در مقابل آمریکا حاضر به تسلیم نیست، حاضر نیست باج بدهد، حاضر نیست منافع او را بر منافع خودش مقدم بدارد؛ این می‌شود کشور نافرمان. آمریکایى‌ها براى اینکه این کشور را به زانو دربیاورند، از هیچ کارى فروگذار نمی‌کنند؛ هر کارى برایشان ممکن باشد انجام می‌دهند؛ اگر کارى انجام ندهند به‌خاطر نتوانستن است.
 خب، حالا این کارهایى که آمریکایى‌ها انجام می‌دهند چیست؟ امروز حمله نظامى از نظر آمریکایى‌ها یک اولویت نیست؛ فهمیدند که در قضیه عراق و در قضیه افغانستان که تهاجم نظامى کردند، ضرر کردند؛ فهمیدند که تهاجم نظامى همان اندازه‌اى که براى کشور موردِ تهاجم موجب خطر است، گاهى همان اندازه و گاهى بیشتر براى کشور هجوم‌کننده و حمله‌کننده ممکن است موجب خطر باشد؛ این را درست فهمیدند. لذا می‌توان گفت از حمله نظامى و حرکات نظامى منصرفند؛ راه‌هاى دیگرى دارند. یکى از راه‌ها این است که پیشبرد هدف‌هاى خودشان را در آن کشور مورد نظر - که آماج دشمنى آنها است - به عناصر داخلىِ همان کشور بسپرند. مسئله فقط مسئله ایران اسلامى و جمهورى اسلامى نیست؛ در همه‌جاى دنیا اینها این کارها را می‌کنند و ما نمونه‌هاى آن را داریم مشاهده می‌کنیم. یا به‌وسیله کودتا؛ کسانى را تقویت کنند که در کشور، کودتا راه بیندازند و آن نظامى را و دستگاه دولتى و سیاسى‌اى را که در مقابل آنها تسلیم نمی‌شود، با کودتا از سر راه بردارند؛ یکى از راه‌ها این است. یکى از راه‌ها کشاندن بخشى از مردم به خیابان‌ها است که این انقلاب‌هاى رنگى که در جاى‌جاى این منطقه در این چند سال اخیر به‌وجود آمد، از این قبیل است. یک دولتى مى‌آید سرِ کار؛ بالاخره هر دولتى که سرِ کار مى‌آید ممکن است اگر با شصت درصد آرای مردم هم آمده باشد، چهل درصد به او رأى نداده باشند؛ آمریکایى‌ها می‌روند سراغ آن چهل درصد، عناصر و لیدرهایى را در بین آنها انتخاب می‌کنند، با تطمیع، با پول، با تهدید، آنها را وادار می‌کنند که آن چهل درصد یا بخشى از آن چهل درصد را به خیابان‌ها بکشانند. همین انقلاب‌هاى رنگى، این انقلاب نارنجى، انقلاب کجا در کشورهاى مختلف که در این چند سال دیده شد، دست آمریکایى‌ها پشت این کار بود. ما هیچ قضاوتى در مورد حوادثى که این روزها در منطقه‌اى(۶) از اروپا در جریان است نمی‌خواهیم بکنیم، اما انسان وقتى نگاه می‌کند، می‌بیند که سناتور آمریکایى، مسئول آمریکایى(۷) در تظاهرات یک اقلیتى علیه یک کشور، چه نقشى می‌تواند ایفا کند که در آنجا حضور پیدا می‌کند؟ حضور پیدا کردند. یکى از کارهایشان این است که با کشاندن گروهى از مردم به خیابان‌ها و نافرمانى مدنى، آن دولتى را که مورد قبول آنها نیست و حاضر نیست به آنها باج بدهد، از کار بیندازند. یکى از کارها فعال کردن گروه‌هاى ترور و راه انداختن گروه‌هاى تروریست است؛ این را در عراق انجام دادند، در افغانستان انجام دادند، در برخى از کشورهاى عربى منطقه انجام دادند، در کشور خود ما هم انجام دادند؛ گروه‌هاى تروریست را راه بیندازند، آدم‌هاى مشخص را [ترور کنند]. در کشور ما دانشمندان را زدند، متخصصین انرژى هسته‌اى را زدند و به شهادت رساندند، قبل از آن هم کسان دیگرى، نخبگان سیاسى، نخبگان فرهنگى، شخصیت‌هاى علمى، شخصیت‌هاى روحانى را زدند؛ و اینها زیر‌دامن آمریکا رشد کردند، بعضى هم به‌خاطر این خدماتى که به آمریکا کردند مورد قبول و پذیرش آمریکایى‌ها قرار گرفتند. امروز منافقین در آغوش آمریکا قرار دارند؛ در جلسات گوناگون، در کمیسیون‌هاى کنگره آمریکا شرکت می‌کنند، همین عناصر منافق، همین‌هایى که در اینجا آحاد مردم را کشتند، بزرگان را کشتند، علما را کشتند، دانشمندان را کشتند، سیاسیون را کشتند و انفجارات به‌وجود آوردند، امروز آنجا با آنها هستند. یکى از راه‌ها هم این است. یکى از راه‌ها ایجاد اختلاف در رأس حاکمیت‌ها است؛ یکى از کارهایى که اینها می‌کنند این است: آن دستگاهى، آن نظامى که با آنها همراه نیست، سعى می‌کنند در رأس آن اختلاف و شکاف به‌وجود بیاورند، حاکمیت دوگانه درست کنند؛ خیلى ‌جاها موفق نمی‌شوند، بعضى ‌جاها هم متأسفانه موفق می‌شوند؛ یکى از راه‌ها این است. یکى از راه‌ها این است که با تبلیغات خود دل‌هاى مردم را، افکار مردم را از مبانى اعتقادى و ایمانى‌شان منصرف بکنند؛ و راه‌هاى گوناگونى از این قبیل. و رژیم ایالات متحده آمریکا در مورد ایران عزیز ما، و ایران ‌اسلامى ما، همه این کارها را انجام داده است و به فضل ‌الهى در همه این کارها هم شکست خورده است. کودتاى نظامى، حمایت از فتنه‌گران، کشاندن مردم به خیابان‌ها، مقابله با انتخابات، ایجاد شکاف، از این کارها یا انجام دادند یا تلاش کردند که انجام بدهند، و بحمدالله در همه اینها ناموفق ماندند. چرا؟ چون ملت بیدار بود، چون ملت مؤمن بود، و اینجا است که من می‌روم سراغ آن چالش دوم که چالش درونى است.
برادران و خواهران عزیز! چالش درونى براى ملت ما عبارت است از اینکه روحیه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداریم و فراموش کنیم و آن را از دست بدهیم؛ این بزرگ‌ترین خطر است. در شناخت دشمنمان اشتباه کنیم؛ در شناخت دوستمان اشتباه کنیم؛ جبهه دشمن و دوست را با هم مخلوط کنیم، نفهمیم دشمن کیست؛ دوست کیست؛ یا در شناخت دشمن اصلى و فرعى اشتباه بکنیم، این هم خطر است. برادران عزیز، خواهران عزیز، عموم ملت ایران توجه داشته باشند که گاهى یکى با شما دشمنى می‌کند، اما اگر دقت کنید دشمنىِ او دشمنىِ ‌اصلى نیست، تابعى است از یک عامل دیگر، از یک کس دیگر؛ دشمن اصلى را پیدا کنید؛ و الا [اگر] انسان با دشمن فرعى سینه‌به‌سینه بشود، هم قواى او تحلیل می‌رود، هم نتیجه کار نتیجه مطلوبى نخواهد شد.
 امروز یک عده‌اى در بخش‌هاى مختلف دنیاى اسلام به ‌نام گروه‌هاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش می‌کنند، کارهاى بدى می‌کنند، کارهاى زشتى می‌کنند؛ اما اینها دشمن‌هاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى می‌کنند، حماقت می‌کنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک می‌کند، آن کسى است که پول در اختیارشان می‌گذارد، آن کسى است که وقتى انگیزه آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزه‌دار می‌کند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مى‌افشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویس‌هاى امنیتى و اطلاعاتى است. لذا ما مکرر گفته‌ایم این گروه‌هاى بى‌عقلى را که به نام سَلَفى‌گرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله می‌کنند، دشمن اصلى نمی‌دانیم؛ ما شما را فریب‌خورده می‌دانیم؛ به اینها گفته‌ایم: لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى ما اَنا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العَلَمین؛ (۸) تو اگر خطا می‌کنى، اشتباه می‌کنى، کمر به قتل برادر مسلمان خودت می‌بندى، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسى نمی‌دانیم که بایستى کمر به قتل او ببندیم؛ البته از خودمان دفاع می‌کنیم، هر کسى به ما حمله بکند، با مشت محکم ما مواجه خواهد شد، این طبیعى است؛ اما معتقدیم اینها دشمنان اصلى نیستند، فریب‌خورده هستند. دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نه‌چندان پنهانى است که از آستین سرویس‌هاى امنیتى بیرون مى‌آید و گریبان مسلمانان را می‌گیرد و آنها را به جان هم مى‌اندازد.
 چالش‌هاى درونى ما اینها است: سرگرم شدن به اختلافات در داخل کشور؛ اختلافات فرعى و اختلافات سطحى، ما را سرگرم بکند، در مقابل هم قرار بدهد، تعارض به‌وجود بیاورد، ما را از مسائل اصلى و از خطوط اصلى غافل بکند؛ این یکى از مصادیق آن چالش اصلى است که عرض شد. از دست دادن انسجام ملت از چالش‌هاى ما است. دچار شدن به تنبلى و بى‌روحیگى، دچار شدن به کم‌کارى، دچار شدن به یأس و ناامیدى، تصور اینکه ما نمی‌توانیم، تصور اینکه تا حالا نتوانستیم؛ نخیر، همان‌طور که امام فرمودند ما می‌توانیم، (۹) باید عزم داشته باشیم، عزم ملى و مدیریت جهادى می‌تواند همه این گره‌ها را باز کند. اینها همه، آن چالش‌هاى درونى ما است که باید با اینها مقابله کنیم. همان‌طور که عرض کردیم جوان‌هاى عزیز ما، نخبگان ما، فضلاى ما باید بنشینند این مسائل را بررسى کنند؛ اینها سرفصل‌هایى است. نام مبارک امام بزرگوارمان و یاد آن بزرگمرد و نقشه آن معمار بزرگ می‌تواند ما را در همه این فصول یارى کند و به ما امید ببخشد و نشاط بدهد و روحیه بدهد؛ همچنان که تا امروز چنین بوده است و به توفیق الهى در آینده [هم] چنین خواهد بود.
 پروردگارا! برکات خودت را بر این ملت عزیز نازل بفرما. پروردگارا! جوانان عزیز ما را در راه بناى آرمانى نظام اسلامى کمک فرما. پروردگارا! ما را از کج‌روى‌ها و انحراف‌ها محفوظ بدار. پروردگارا! دست ملت ایران را از دشمنانش قوى‌تر قرار بده؛ آنها را بر دشمنانشان پیروز فرما؛ قلب مقدس ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را نسبت به ما مهربان بفرما؛ دعاى آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان؛ روح مطهر امام و شهداى عزیز را با پیغمبر محشور فرما.
والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته‌
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱) سوره حشر، بخشى از آیه ۱۰
۲) سوره یونس، بخشى از آیه ۸۸
۳) سوره ابراهیم، آیه ۲۴ و بخشى از آیه ۲۵
۴) سوره طارق، آیات ۱۵ و ۱۶
۵) کشور آلمان‌
۶) کشور اوکراین‌
۷) جان مک‌کین‌
۸) سوره مائده، آیه ۲۸
۹) از جمله، صحیفه امام، ج ۱۹، ص
ادامه مطلب ...

آیت‌الله مهدوی‌کنی در پی حمله قلبی به کما رفت/درخواست دعا از مردم برای سلامتی ایشان

احزاب و شخصیت‌ها - آیت الله مهدوی کنی دو ساعت پس از شرکت در مراسم ارتحال حضرت امام خمینی (ره) دچار عارضه قلبی شد..داماد آیت الله مهدوی کنی درگفتگو با خبر آنلاین در حالی که از وخامت حال ایشان خبر می دادند از مردم درخواست دعا داشتند.


فرید میر لوحی نوه آیت الله مهدوی کنی با اعلام این خبر به خبرآنلاین گفت: حوالی ساعت 15 بعد از ظهر امروز(چهارشنبه)، آیت‌الله مهدوی‌کنی در شرایطی که از مراسم سالگرد ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در مرقد مطهر بازگشته و درحال استراحت بودند، دچار عارضه حمله قلبی شده و پس از آن به حالت کما رفتند.
بدین‌وسیله با اعلام این خبر از مردم مومن و انقلابی کشورمان درخواست می‌شود برای بهبود حال این شخصیت مجاهد انقلابی و یار دیرین امام خمینی(ره) و رهبر فرزانه انقلاب دعا کنند.

چرا کسی جز معاون شهردار به استقبال روحانی نیامد؟

معاون شهردار شانگهای –شهری بندری در چین- به همراه معاون وزیر خارجه تنها کسانی بودند که انتظار ورود عالی ترین مقام اجرایی ایران را می‌کشیدند. حسن روحانی در مقابل چشم ده ها دوریبن و خبرنگار با معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین همراه میشود و به محل اقامت خود میرود.

به گزارش صبح صادق آنلاین به نقل از ۵۹۸، دکتر حسن روحانی برای شرکت در اجلاس سران “سیکا” به چین سفر کرد، اما در همان لحظه ورود به شانگهای اتفاقی غیر منتظره چشم خبرنگاران را متوجه خود کرد! هیچ یک از مقامات رسمی و بلند پایه چین به استقبال حسن روحانی نیامده بودند!
معاون شهردار شانگهای –شهری بندری در چین- به همراه معاون وزیر خارجه تنها کسانی بودند که انتظار ورود عالی ترین مقام اجرایی ایران را می‌کشیدند. حسن روحانی در مقابل چشم ده ها دوریبن و خبرنگار با معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین همراه میشود و به محل اقامت خود میرود.
اجلاس سیکا باحضور فقط ۲۲ کشور عضو قرار است در شهر شانگهای چین برگزار شود، کشورهایی چون ایران، پاکستان، افغانستان، مغولستان، تایلند، چین، روسیه ، کره و… از اعضای این اجلاس هستند.
آیا رئیس جمهور، نخست وزیر، معاونین ، وزیرخارجه و هیچ یک از مقامات رسمی و بلندپایه دیپلماتیک چینی فرصت استقبال از روحانی را نداشتند؟ حتی شخص شهردار شانگهای هم نمیتوانست به استقلال رییس جمهور ایران –عالی ترین مقام اجرایی و نفرد دوم کشور- بیاید(!) که معاونش را فرستاد؟
گویا وزارت خارجه ایران در این باره سکوت کرده و آن را نوعی بی احترامی برداشت نکرده است! با آنکه همگان میدانند طبق پروتکل های بین المللی و کنوانسیون وین راجع به روابط دیپلماتیک، باید مقامی در سطح میهمان به استقبال او بیاید و در غیر این صورت توهین و تحقیر میهمان صورت گرفته است! آیا سطح “حسن روحانی” با “معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین” برابر است؟ یا آنکه مقامات وزارت خارجه در مقابل یک توهین آشکار سکوت کرده اند؟
شاید اجلاس “یورو ۲۰” که با حضور بیش از ۱۰۰ کشور بزرگ دنیا –از جمله ایران- در برزیل برگزار شد را به خاطر داشته باشید. در آن زمان یکی از مقامات ارشد ارتش برزیل در فرودگاه “ریوددوژانیرو” منتظر استقبال محمود احمدی نژاد بود و با تشریفات کامل ایشان را تا محل اقامت همراهی نمود.
و همین تیم استقبال به پیشواز رییس جمهور روسیه، هند، رییس سازمان ملل و دیگران نیز رفته بود. یادتان هست که در آن زمان رسانه های اصلاح طلب، منافقین سبز و ضد انقلاب به یک‌باره نگران “آبروی ملی” ایران شدند و عدم حضور رییس جمهور برزیل را یک توهین به احمدی نژاد و ایران تلقی کردند. اما امروز هیچ کدام از آنها نگران شان حسن روحانی نیستند؛ رییس جمهوری که معاون شهردار شانگهای به پیشواز او آمده است.
اما چرا رسانه های انقلابی در این‌باره سکوت کرده اند؟ زیرا رسانه‌های انقلابی اهل دروغ، تخریب و بی انصافی نیستند و خداوندی را ناظر بر خود میدانند که اعمال انسان را حتی به اندازه “مثقال” محاسبه میکند و پاداش خوبی یا جزای بدی را میدهد و او “ارحم الراحمین” است.

اما حقیقت چیست؟
باید گفت که نه در “سیکا” و نه در “یورو۲۰” به مقامات عالیه ایران هیچ توهینی صورت نگرفته است. چرا که عرف دیپلماتیک در مورد روابط دوجانبه و اجلاس های بین المللی با یکدیگر تفاوت دارد.
اگر حسن روحانی رییس دولت یازدهم- برای بازدید و تعمیق روابط دوجانبه به چین سفر میکرد باید توسط مقامی هم پایه مانند نخست وزیر و یا رییس جمهور مورد استقبال قرار میگرفت. اما در سفرهایی که یک کشور تنها میزبان اجلاسی بین المللی است، الزامی برای این کار وجود ندارد و به طور معمول، کشور میزبان یک تیم تشریفات تشکیل داده و از همه میهمانان پذیرایی میکند.
ترکیب این تیم استقبال نیز معمولا متناسب با اهمیت آن اجلاس انتخاب میشود نه جایگاه و شان میهمان. البته برای استقبال از برخی کشورها –به هر دلیلی- ممکن است یک مقام بلند پایه نیز بخواهد همراه تیم تشریفات حاضر شوند که مانعی ندارد. اما به طور معمول اینکار صورت نمیگیرد.