عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

بازار «آیا» گرم است !

 بسمه تعالی 

یادمان هست که نصف وقت دولت نهم صرف دعوای دانشگاه آزاد شد با دولت، اما دست راست رئیس همین دانشگاه پری شب، یک شب قبلش، با دستور رئیس قوه مجریه، شد معاون امور مالی اداری دستگاه دیپلماسی دولت. بنشینیم بررسی کنیم چطور همچین چیزی ممکن است:
آیا مواضع دانشگاه آزاد به دولت نزدیک شده، آیا دولت به دانشگاه آزاد نزدیک شده، آیا اجنه واسطه این نزدیکی بوده اند، آیا جاسبی به احمدی نژاد، آیا احمدی نژاد به جاسبی، آیا اکبر به محمود، آیا محمود به اکبر، آیا آقازاده ها حالا شدند خوب؟! آیا دانشگاه آزاد به جریان انحرافی نزدیک شده، آیا جریان منحرف به دانشگاه آزاد، آیا احمدی نژاد در این مورد قانع شده، جاسبی کوتاه آمده، آیا به توافق رسیده اند، آیا دولت حق را به دانشگاه آزاد داده، دانشگاه آزاد عدالت محور شده، دانشگاه آزاد قرار است در دولت ادغام شود، دولت قرار است در دانشگاه ایرانیان ادغام شود، دانشگاه آزاد قرار است با دانشگاه ایرانیان یکی شود، ایرانیان قرار است از شر بد بودن دانشگاه آزاد، آزاد شوند، ذی حسابی وزارت خارجه قرار است آزاد شود، پول شهریه را قرار است به سفرا بدهند، در تمام پایتخت های دنیا قرار است دانشگاه آزاد شعبه جدید بزند، سفارتخانه ها قرار است بیایند در دانشگاه، آقای جاسبی قرار است وزیر خارجه شود، صالحی قرار است رئیس دانشگاه آزاد شود، دانشگاه ایرانیان هنوز تأسیس نشده، از 7 دولت آزاد شده، دولت آزاد شده، آزاد، دولتی شده، دولتی، آزاد شده، آزادی، دولتی شده، دولت واگذار شده به بخش خصوصی، معاون امور مالی دستگاه دیپلماسی به طور خصوصی عوض شده، یواشکی عوض شده، کلاً دنیا عوض شده، دانشگاه آزاد خوب شده، ما بد شدیم، ما نمی فهمیم، ما عقل مان به این جور چیزها قد نمی دهد، هیچ کس نمی فهمد، فقط جریان انحرافی می فهمد؟! آیا همه بد، جریان انحرافی خوب؟!
¤¤¤
من که جان شما مانده ام مثل چی؟! حکما عدالت محوری و گرفتن ژست های رابین هودی و چی و چی، فقط مصرف تبلیغاتی دارد. ندارد؟! آیا دولت، ما را سر کار گذاشته ؟! آیا ملت، سرکار هستند؟! آیا آمار بیکاری که می گویند کم شده، این را هم حساب کرده اند؟! آیا «کار مضاعف» یعنی به شکل دوبل، ملت را سر کار بگذاریم؟! آیا جریان انحرافی در حاشیه دولت است؟! آیا دولت در حاشیه جریان انحرافی است؟! آیا دو تا یکی هستند؟! آیا با احتساب دانشگاه آزاد، دو تا دو تا هستند؟! آیا 2 ضرب در 2 عشقی است؟! آیا یک روز 4 می شود و یک روز که دلش نخواست، یک عدد دیگر می شود؟! آیا دانشگاه آزاد ایام انتخابات بد بود، حالا شد خوب؟! حالا شهریه بی اشکال شد؟! حالا که به جریان انحرافی رسید، همه چیز شد گل و بلبل؟!
«چیز کوچولو

قرارگاه مقابل ناتوی فرهنگی

 بسمه تعالی 


«فرهنگ» و «جنگ» همواره مقابل هم یا دست کم دور از هم دیده شده اند اما آیا عمق ماجرا نیز همین است که در بادی امر می نماید؟ بسته به اینکه از کدام چشم انداز به حوزه فرهنگ بنگریم و کدام تصویرها را بتوانیم ببینیم یا از چشم ما پوشیده بماند، قضاوت ما درباره نسبت میان جنگ و فرهنگ و مقوله ای به نام «تهاجم فرهنگی» متفاوت خواهد شد و به تناسب آن، هاضمه فکر ما در قبال تعابیری نظیر «قرارگاه فرهنگی» و «مهندسی فرهنگی» قبض یا بسط پیدا خواهد کرد. اینکه آیا برای صیانت از فرهنگ، قرارگاه ضرورت دارد یا نه، پرسشی است که پاسخ آن را باید در میزان اشراف بر صحنه سیاست و فرهنگ جهانی جست وجو کرد.
تعبیر «قرارگاه فرهنگی» معطوف به کدام واقعیت هاست؟ آیا تهاجم فرهنگی واقعیت دارد؟ و اگر واقعیت دارد، به معنای ضعف ما نیست؟ چرا نیازمند مهندسی فرهنگی هستیم؟ و مردانی که در این میدان پای می گذارند، باید کدام مبانی راهبردی را پیشه کنند؟
1- جنگ و تهاجم فرهنگی، یکی از انکارناپذیرترین حقایق جهان معاصر است. ما در این جنگ نه تنها دست و پا بسته نیستیم بلکه از ظرفیت های بسیار بزرگ پیروزی برخورداریم که طلیعه آن را در همین عصیان ملت های مسلمان منطقه علیه جبهه استکبار می توان مشاهده کرد. مگر بدون باورهای متعالی و الهی می توان پنجه در پنجه طاغوت های مسلط انداخت؟ این انقلاب ها همان قدر که اسلامی هستند، ضدآمریکایی اند. هم نفی طاغوت است و هم اعتلای کلمه الله. اگر سخن از جنگ و تهاجم فرهنگی است، ابتدائا به این معناست که سلطه گران فهمیده اند برای مهار ملت های سر به عصیان گذاشته، لاجرم باید باورهای عزت بخش و کرامت آفرین آنان را هدف گرفت. جبهه استکبار امروز در اعماق استراتژیک خود- در جزیره های ثبات- از ملت ها ضربه می خورد و بنابراین می کوشد برای تداوم غلبه و سیطره خویش، ضربه را در عمق استراتژیک طرف مقابل بزند. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، همه کشورهای دنیا گستره تهاجم فرهنگی جبهه استکبار هستند اما مهم ترین هدف، جمهوری اسلامی است چرا که 1-نظام اسلامی در مقابل نظام سلطه ایستاده 2-اثبات کرده در این ایستادگی صادق است 3-توانایی مقابله و 4-توانایی پیشرفت را نیز دارد.
چگونه می توان در ضرورت و اهمیت «قرارگاه فرهنگی» تردید کرد حال آن که به ویژه طی دو دهه اخیر (پس از فروپاشی بلوک کمونیسم در آستانه دهه 1990 میلادی)، آرایش تهاجمی سازمان عریض و طویل «ناتوی فرهنگی» مشخصا متوجه جهان اسلام به ویژه جمهوری اسلامی شده است؟ تلاقی سازمان سیا و پنتاگون در سازمان «ناتوی فرهنگی» از 60 سال پیش و قفل شدن آن روی سیبل جهان اسلام طی سال های اخیر، باید خواب ترین ذهن ها را هم بیدار کند. آنها به تعبیر وزیر دفاع اسبق آمریکا دنبال کندن ریشه ملت ایران و نظایر او هستند و اقتضای مقابله با چنین شبیخونی، ذاتا آرایش دفاعی است، بپسندیم یا نپسندیم. این البته کف ماجراست و فراتر از ضرورت دفاع، باید عنایت داشت که عدالت خواهی و حق طلبی و عزت خواهی ملت ایران، ذاتاً در تعارض با فزون خواهی و بهره کشی مستکبران است.
هجوم دشمن در این میان از سر وحشت است و نه از موضع قدرت. آنها با این هجمه، بسیاری از فیگورهای از موضع بالا در زمینه تساهل و مدارا و ادعای ظرفیت هضم سایر فرهنگ ها در فرهنگ لیبرالی را زیر پا گذاشته اند. در بیان حقیقت این هجوم توأم با ضعف می توان به اظهارات یکی از سربازان ناتوی فرهنگی استناد کرد. آقای سروش چهارم اسفند سال 1388 در دانشگاه دلفت هلند درباره ستیزه جویی لیبرال دموکراسی غرب و «سکولاریسم میلیتانت» گفت: «براساس تز سکولارها، جهان به سمت جدایی حکومت از دین پیش می رود و دین فقط در دل انسان ها خواهد بود و بیش از آن مجال تصرف ندارد، درحالی که این تز در این دوران واژگونه شده است؛ به این دلیل که وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب زمین می توانیم ببینیم. آنچه گمان می رفت رو به احتضار می رود یا مرده است یا در راه مردن است، خوب یا بد، ظاهرا تجدید حیات کرده، برخاسته و برگشته و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی طرف باشد، اکنون تبدیل به یک سکولاریسم ستیزه گر شده، یعنی با پاره ای از ادیان، رسما در می آویزد و می ستیزد و وجود اجتماعی آنان را تحمل نمی کند. از این قرار، چیزی اتفاق افتاده که در پیش بینی سکولارها نبوده است. تصور آنها این بود که جهان به طرفی می رود که دین در آن ضعیف و ضعیف تر خواهد شد... لذا آزادی مذهبی دیگر در دستور کار سکولارها نیست.»
سروش سه سال پیش از آن (یازدهم مرداد 1386) نیز در جمع گروهی از عناصر ضدانقلاب در دانشگاه پاریس اعلام کرد: «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره ستیزه گر و میلیتانت می شود، سکولاریسمی که مدارا و ظرفیت و هاضمه قوی پیشین خود را از دست داده است. امروز پیش بینی ضعیف شدن تدریجی ادیان باطل از آب درآمده و شما در این 20، 30 سال از جامعه شناسان بزرگ می شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند... سکولاریسم هاضمه اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه را نمی تواند ببلعد و از گلویش پایین نمی رود و لذا ستیزه گر می شود. جامعه شناسان آمریکایی می گویند اینکه دین دوباره جان گرفته، برای این است که بحران هویت و معنویت پدید آمده است. آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق. هر دو کشور در قانون اساسی تازه خود نوشتند می باید قوانین مان را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکایی ها نمی گنجید... در کشورهای اروپایی، حکومت ها در مواجهه با اقلیت های دینی نیرومند، کم کم دارند مدارای خود را از دست می دهند.»
2- این مواجهه ناگزیر فرهنگی، ملازم ظرفیت ها و فرصت ها و تهدیدهاست. نخبگانی که در قرارگاه اصلی فرهنگی کشور (شورای عالی انقلاب فرهنگی) جمع شده اند، همچنان که به دفاع - بدون مجامله و انفعال- اهمیت می دهند، باید به دو امر دیگر بها بدهند. یکی مهندسی فرهنگی کشور و تدوین نقشه آن، و دیگری نقشه تهاجم فعال. سرداری و فرماندهی در این عرصه اقتضائاتی دارد. این رزم پیچیده از آن قسم مسئولیت هایی است که مجامله و انفعال و ابهام و سستی برنمی دارد. به تعبیر امیرمؤمنان «امر خداوند سبحان را برپا نمی دارد مگر کسی که اهل مجامله و سازش یا همرنگی با اهل باطل نباشد و از طمع ها پیروی نکند» (حکمت 110 نهج البلاغه). صیانت و تقویت مرزهای فرهنگی از تعرض راهزنان و مهاجمان، با سیاست زدگی های رایج احزاب و قبایل سیاسی نمی سازد. اینجا صراحت و صداقت، و جدا شدن از انواع تعلقات دست و پاگیر سیاسی و انتخاباتی حرف اول را می زند. در برابر تهاجم اولاً نباید غافل و خواب بود و ثانیاً سینه سپر کرد.
این خیانت و انحراف بزرگی بود که اواخر دولت سازندگی و در کلیت دوره اصلاحات در میان برخی دولتمردان پدید آمد مبنی بر اینکه شبیخون فرهنگی جبهه استکبار و تلفاتی را که از افکار عمومی می گرفت، نردبان صعود و بقای خود در قدرت دانستند؛ نه تنها تکلیف دفاع را به جا نیاوردند و مرعوب هیاهوی جارچیان دشمن شدند بلکه حتی در مقاطعی به توافق «پاس و آبشار» با مهاجمان و میلیشیای ناتوی فرهنگی رسیدند! منطقشان همان منطق لیبرالی حاکمان غرب شد: «رها کن تا بچرد و بیامیزد و همّ او علفش باشد... تو فقط بدوش و به وقت ضرورت سرش را هم ببر»! افکار عمومی را ماشین بزرگ رأی کشی دیدن و فرهنگ عمومی را کنترات، دست راهزنان و مروجان هرزگی و تحمیق سپردن، خیانت برخی دولتمردان در روزگار نه چندان دور کشور ما بوده و باید مراقب باز تولید آن بود. اصالت سیاست ورزی بومی و دینی، منوط به اهتمام صاحب منصبان برای پاسداشت فرهنگ عمومی است و سایر خدمات اقتصادی و عمرانی و اجتماعی و سیاسی در پرتو این صیانت ارزش پیدا می کند. به دوش هم انداختن رسالت بزرگ مجاهدت فرهنگی و طفره از بار مسئولیت، عقوبتی سخت درپی دارد و از آن نوع هشدارهایی است که علی بن ابیطالب(ع) به یاران ناهمراه داد؛ «تکلیف جهاد را به گردن یکدیگر انداختید و همدیگر را خوار کردید تا در نتیجه شبیخون و غارت، شما را متلاشی کردند» (خطبه 27 نهج البلاغه). ذات مجاهدت فرهنگی و طراحی ابعاد آن در قرارگاه اصلی فرهنگ کشور، نیازمند اهتمام و الفت و تمرکز و انسجام با رویکرد حاکمیتی است.
3- در تدوین نقشه مهندسی کشور باید به دور از روزمرگی یا جو زدگی و مرعوبیت، نسبت به سرمایه های فرهنگی کشور اعتنا و اهتمام داشت. تعبیر رهبر معظم انقلاب که «من این نسل جوان را بسیار باور دارم» هنوز برای خیلی از نخبگان و مدیران ما ملکه نشده است. حضور یک میلیون نفر- اغلب جوان- در مراسم اعتکاف امسال درحالی که چند برابر آن، مشتاقانی بودند که به دلایل مختلف امکان حضورشان در میان معتکفان فراهم نشد، نشانه ای رسا در دلالت تصمیم سازان ما به سوی سرمایه ها و گنجینه های نهفته در روح و جان ملت ایران است. ساز و کار تهاجم فرهنگی بر تغییر ذائقه ها و ایجاد نیاز کاذب (جایگزینی ضد ارزش با ارزش) مبتنی است. اگر نرم افزار این «اعتیاد» در جان قربانی تعبیه شد، لاجرم او را اسیر همیشگی مهاجم خواهد کرد. به سان معتادی که برای نشاندن نشئگی مرگبار خویش، بیچاره سوداگران مرگ می شود. عادت زده ای چنین به نزدیک ترین کسان خیانت خواهد کرد و سربار اطرافیان خواهد شد چون «اراده» و «شخصیت» خود را یکجا پیش فروش کرده و ریموت کنترل خود را به دشمن سپرده است. مقصد «ناتوی فرهنگی» انهدام و فروپاشی اجتماعی در عمق حریف از یک سو، و ایجاد فاصله روحی و ذهنی میان مطلوب ها (مطالبات) و سرمایه اجتماعی- سیاسی موجود است تا از این فاصله، شکاف اجتماعی و نارضایتی و درگیری در درون جبهه مقابل را تدارک کند. بنابراین مسئله فرهنگ و اخلاق عمومی، مسئله امنیت ملی برای هر کشوری به ویژه کشور ماست.
توپخانه ناتوی فرهنگی همان قدر که اتحاد و ایمان و امید و اراده و اعتماد به نفس ملی را می کوبد، اخلاق و عفت عمومی و روحیه امانتداری و قناعت و ایثار و کار و تلاش و مجاهدت را نیز مورد هدف قرار می دهد. درست به همین دلیل هم هست که انحصارطلبان عرصه فناوری و اقتصاد و سرمایه و پیشرفت در دنیا، در حوزه فرهنگ استثنا بر قاعده زده و برای ارزان بلکه رایگان کردن محصولات ماهواره ای و اینترنتی مسموم و انواع مخدرها، یارانه های صدها میلیارد دلاری اختصاص می دهند! در برابر این هجوم انبوه، سیاست زدگی و روزمرگی مسئولان امر همان قدر قبیح است که مشغول شدن به مجادلات بی حاصل درباره اولویت فرهنگ سازی یا برخورد فیزیکی. قبل از هر چیز باید توجه صاحب منصبان- مرزبانان فرهنگ و سیاست کشور- از هر دل مشغولی و مجادله دیگری به جانب «بنیاد امنیت و پیشرفت کشور» معطوف شود و جنگ تمام عیار فرهنگی که در جریان است، مسئله اول مسئولان گردد. این مهم که برآورده شد، سهم روشنگری و کار فرهنگی یا مقابله و برخورد فیزیکی، و پیشگیری یا مداوا، مرهم نهادن یا داغ زدن و جراحی مشخص خواهد شد. نه در «جنگ» بودن ماجرا می توان تردید کرد و نه در فرهنگی بودن آن.
مهم این است که مرزهای دو صف درحال جنگ روشن گردد و دشمن به دست دوستان، از جبهه خودی تلفات نگیرد یا با فرستادن اسب تروا، در عمق جبهه خودی وارد نشود. حاشیه سازی ها یا پیش کشیدن رویکردهای انحرافی و التقاطی، کمک به اجرای نقشه دشمن است. جریان مهاجم نباید فرصت ها یا امکانات شبیخون و قتل عام را- مانند دوره خیانت آلود اصلاحات- از بیت المال و درون حاکمیت تأمین کند. فرهنگ عمومی، عقبه استراتژیک ملت- دولت جمهوری اسلامی است. موریانه های بی صدا را باید پایید و در برابر سوداگران انحطاط فرهنگی شدت عمل به خرج داد، هر هویتی که داشته باشند. با امنیت و حیات و سرنوشت یک ملت نمی توان بازی کرد. جهاد و مجاهدت در این عرصه، برخلاف پروژه های عمرانی و اقتصادی، هم زمان بر است و هم شاید نتایج آن در نگاه اول به چشم نیاید اما به یقین جهاد فرهنگی، با فضیلت ترین جهادها و عمود قائم آنهاست.

یک بام و دو هوا !

 بسمه تعالی

 

امنیت اخلاقی و اجتماعی در جامعه بی تردید یکی از اصلی ترین مطالبات و انتظارات مردم است. در همین راستا دغدغه های اقشار مختلف مردم نسبت به پایداری امنیت در سطح جامعه و نگرانی خانواده ها از معضلات اجتماعی و ناهنجاری ها باعث شده است تا نیروی خدوم انتظامی از اواخر هفته پیش طرح امنیت اخلاقی را در سه استان تهران، گیلان و مازندران به مرحله اجرا دربیاورد. طرحی که برخورد قانونی با مزاحمین نوامیس، هنجارشکنان، عفاف ستیزان، زنان خیابانی، مانکن ها و بدحجاب ها را در افق مبارزه با تهاجم فرهنگی پیگیری می کند که البته این «پیگیری» خود به مثابه «پیشگیری» است چه اینکه اجرای صحیح و قانونمند این طرح از شکل گیری بسیاری از ناهنجاری های حاد و مزمن و جرایم اجتماعی ویرانگر جلوگیری می نماید.
نکته جالب و قابل تأمل آن که به موازات آغاز این طرح از سوی نیروی انتظامی، محافل و رسانه های ضدانقلاب در اقدامی هماهنگ تمام پتانسیل خود را به صحنه آورده و از اجرایی شدن این طرح ابراز نگرانی نموده و مانند همیشه با تحریف و شانتاژ رسانه ای و قلب واقعیت علیه ماهیت و هدف طرح امنیت اخلاقی، فریاد دروغین حقوق شهروندی سر می دهند!!
این نوشته در پی آن نیست که به ادعاهای واهی و مضحک رسانه های ضدانقلاب و معاند که طرح امنیت اخلاقی را طرحی «سرکوبگرانه»، «خشونت بار»، «علیه جوانان» ، «در جهت محدودیت بیشتر» و... القاء می نماید پاسخ دهد چرا که میزان عداوت و عناد و در عین حال پوچی ادعاهای دشمنان نشان دار نظام جمهوری اسلامی اظهر من الشمس است.
اما یادداشت پیش روی می کوشد از یکسو هیاهو و بعضاً جنجال برخی از رسانه های داخلی که از قضا دراین باره همسو با رسانه های ضدانقلاب هستند و به عمد یا ناخواسته در زمین دشمن بازی می کنند را مورد واکاوی قرار داده و از سوی دیگر؛ نکات قابل اعتنایی را پیرامون مقوله حساس و خطیر امنیت اجتماعی قلمی نماید:
1- شکی نیست که بخش قابل توجهی از تهدیدها، توطئه ها و کارشکنی های نظام سلطه و قلدرمآبان غربی علیه ایران اسلامی به سمت «الگوهای نرم» میل کرده است و دشمنان در گستره این جنگ نرم، باورها و ارزش ها و فضایل دینی و اسلامی را نشانه رفته اند.
مقارن با این فضا و در حالی که سازمان ناتوی فرهنگی دشمن با پمپاژ رسانه ای خود به ترویج لائیسیته و بی دینی و ذبح اخلاق دینی روی آورده است؛ آیا رسالت حداقلی رسانه های داخلی چیزی جز مقابله منطقی و از سرعقلانیت با آتش توپخانه تهاجم فرهنگی دشمن است؟ متأسفانه برخی از رسانه های داخلی- هر چند اندک- دچار این خطای استراتژیک - و نه خط هارمونیک- شده اند که در جهت مقابل احکام مسلم اسلامی در حرکتند و به گونه ای به انعکاس اخبار و گزارش ها در این باره می پردازند که گویا ثمره مترتب بر آن آموزه ها و احکام «محدودیت»! و یا «خشونت»! است. تأسف بیشتر آنجایی است که حتی برخی از رسانه ها و آقایان مدعی به اصطلاح روشنفکری با استنباط های غیرفنی و اجتهادهای سرگردان و با استفاده ابزاری از متون و قواعد فقهی دریافت های مغلوط و نامربوط خودشان را درباره آموزه ها و احکام مسلم اسلامی بیان می کنند تا جایی که رسانه های ضدانقلاب سر ذوق آمده و به بازتاب گسترده آن می پردازند.
سؤال اینجاست که افاضات- بخوانید اضافات- حضرات و آقایان برخی رسانه های مرموز چرا همیشه مورد استقبال سایت ها و رسانه های ضدانقلاب قرار می گیرد؟ میان این سخن پراکنی ها با آن عداوت ها و عنادها چه رابطه ای برقرار است؟
به عنوان نمونه- و تنها نمونه- در همین مقوله طرح امنیت اجتماعی بجای اینکه از دغدغه و مطالبه به حق و گسترده آحاد ملت در دایره اقدام اجرایی نیروی انتظامی حمایت بشود برخی رسانه ها از چهارشنبه گذشته به بهانه های مختلف و در قالب گفت وگو، یادداشت، گزارش و... ناجا را مورد فشار و تنگنا قرار داده اند تا جایی که حتی در مواردی هر اهل رسانه ای به یاد تحریریه بی بی سی می افتد، خاطر تان که هست؟...
2- جای شگفتی است که امروز در حالی برخی از رسانه ها و جریان های خاص بی محابا به طرح امنیت اخلاقی حمله می کنند و در پوشش به اصطلاح «فرهنگ سازی و کار فرهنگی» قصد به انزوا کشاندن پلیس در مقوله خطیر امنیت اخلاقی و اجتماعی را دارند که با وقوع حادثه ای ناهنجار و دلخراش- همچون پرونده خمینی شهر، میدان کاج، پاکدشت و...- و در چرخشی متناقض و متضاد خواستار برخورد نیروی انتظامی با سلب کنندگان امنیت می شوند.
در یکی، دو هفته گذشته بر اثر چند رخداد ناگواری که امنیت اخلاقی و اجتماعی شهروندان تهدید شد بیشترین فشار بر ناجا و دستگاه قضایی تحمیل شد. خواسته قانونی و مطالبه بحق مردم در پی این حوادث این است که با ضاربین آن روحانی از خودگذشته که در خیابان شریعتی در پی نجات یک دختر از چنگال اوباش به شدت مجروح شد برخورد جدی و قاطع شود همچنانکه با عاملان حادثه خمینی شهر نیز برخورد قضایی و قاطعانه صورت بگیرد اما برخی از رسانه ها و آقایان مدعی که این روزها شمشیر انتقادات تند خود را علیه ناجا بکار گرفته اند همان دسته و گروه و جریانی هستند که هنگامی که سه سال پیش (تیرماه 87) طرح تشدید مجازات اخلالگران در امنیت روانی جامعه در مجلس شورای اسلامی مطرح شد زبان به انتقاد نامنصفانه و تخطئه گشودند که این طرح بوی خشونت می دهد و با مبانی حقوق بشر ناسازگار است.!!
این جماعت و عقبه رسانه ای آنها همانهایی هستند که وقتی در اواخر سال 88 ریاست دستگاه قضایی به دادستان کل کشور دستور داد تا طرح جامعی برای برخورد با عوامل اخلالگر در امنیت اجتماعی تهیه شود نغمه حقوق شهروندی سر دادند و... گویا راهی جز حرکت در چنبره فریب و تناقض و تضاد در پیش ندارند!
3- واقعیت آن است جماعتی در داخل کشور با فریاد به اصطلاح حقوق شهروندی و زمزمه قانونگرایی و نغمه امنیت طلبی و آزادی، مسبب اصلی نقض حقوق شهروندی و سلب کننده امنیت اخلاقی و اجتماعی هستند و گواه آشکار و غیرقابل خدشه بر این پلشتی آن است که نص صریح قانون را برنمی تابند و با ژست قانون مندی و قانونگرایی به جنگ قانون آمده اند.
جماعت مورد اشاره در حالی وکیل مدافع مزاحمین نوامیس، عفاف ستیزان، هنجارشکنان، مانکن ها، زنان خیابانی و سگ گردانان در اماکن عمومی شده اند که حاضر نیستند به «قانون» تمکین نمایند.
مگر نه این که به موجب تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی عدم رعایت حجاب شرعی از سوی زنان جرم است پس قیل و قال مدعیان قانون گرایی درباره مبارزه قانونمند با بدحجابان چیست؟
آیا کسانی که قانون موضوعه کشور را رعایت نمی کنند مزاحم دیگر شهروندان نمی شوند؟ در قاموس آقایان مدعی و این رسانه ها، نقض حقوق شهروندی چیست؟
قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، 21 بند را در وظایف نیروی انتظامی درباره اجرایی شدن عفاف و حجاب قرار داده است، از جمله در بند 5 و 7 تصریح شده است که تذکر به افراد بدحجاب و برخورد با آنها وظیفه ناجا است همچنان که باید با افراد خیابانی و باندهای اصلی فساد و فحشا نیز برخورد قانونی کند.
اکنون با آغاز طرح امنیت اخلاقی که در راستای تحقق بخشیدن این گونه وظایف خطیر نیروی انتظامی است معلوم نیست که چرا جماعتی با بزرگ نمایی ها و القائات دروغ به گونه ای نادرست و با بار منفی توجهات را به سوی نیروی خدوم انتظامی متمرکز کرده اند؟!
البته در میان این وظیفه خطیر و حساس نیروی انتظامی انتقاداتی از سوی کارشناسان متعهد و رسانه های دلسوز مطرح می شود که بی شک از دایره شیطنت ها و تحریکات و اقدام مرموز جماعتی که بدان اشاره شد بیرون است که موسمی بودن اجرای اینگونه طرح ها و در نتیجه، بی اعتمادی به تداوم آن از جمله این انتقادهاست.
4- و بالاخره باید گفت؛ آنچه فصل الخطاب است و همه اعم از اشخاص حقیقی یا حقوقی باید در برابر آن تمکین نمایند «قانون» است. «علیکم به قانون» هیچ استثنا و حد و مرزی نمی شناسد.
اصل سوم قانون اساسی بر «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» تاکید دارد. اصل هشتم قانون اساسی، «امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه ای همگانی و متقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر» دانسته است. قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب(مصوب 13 دی 1384) 26 نهاد، وزارتخانه، ستاد و سازمان را موظف کرده است تا در این مهم همت بگمارد و وظایف هر یک را به تفکیک احصا کرده است و دولت محترم اجرای این قانون را برعهده دارد. پس همه مسئول اند و از هیچ کس هیچ گونه عذری پذیرفته نیست چرا که قاطبه ملت ایران اسلامی این مطالبه بحق و قانونی را خواستارند و جماعتی که آب را گل می کنند و اهداف نامبارک آنان از نگاه تیزبین ملت پنهان نمانده و نمی ماند.
حسام الدین برومند

تأکید مراجع عظام بر اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها

 بسمه تعالی

 

 

خبرگزاری فارس: مراجع عظام تقلید در دیدار با اعضای تشکل‌های دانشجویی بر اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها تأکید کردند.


عباس انسانی، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در گفت‌وگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، با اعلام این خبر گفت: اعضای تشکل‌های دانشجویی بسیج دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت، جنبش عدالت‌خواه دانشجویی، اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل و اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان ساعت 10 صبح امروز با آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع عظام تقلید دیدار و گفت‌وگو کردند.
وی افزود: در ابتدای این دیدار مسعود براتی دبیر جنبش عدالت‌خواه دانشجویی در خصوص عفاف و حجاب و اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها به ایراد سخنرانی پرداخت.
انسانی بیان داشت: آیت‌الله مکارم‌شیرازی در دیدار با دانشجویان بر اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها تأکید داشتند و اعلام کردند: "بدون هیچ‌گونه ترس و واهمه از جنجال‌های رسانه‌ای این طرح باید اجرا شود ".
وی در ادامه گفت: آیت‌الله مکارم‌شیرازی با انتقاد از عدم اجرای اصل هشتم قانون اساسی مبنی بر امر به معروف و نهی از منکر در جامعه خاطرنشان کردند: "باید نهادی غیردولتی متولی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه باشد ".
این فعال دانشجویی تصریح کرد: اعضای تشکل‌های دانشجویی همچنین امروز با آیت‌الله صافی‌ گلپایگانی از مراجع عظام تقلید نیز دیدار و گفت‌وگو کردند.

چشم ایران در فضا تصاویر ماهواره «رصد» به زمین رسید

 

 بسمه تعالی 

 سرویس سیاسی-
با پرتاب نخستین ماهواره تصویربردار ایرانی به فضا موسوم به «رصد»، ایران توانمندی عکس برداری اختصاصی از هر نقطه از جهان را که بخواهد به دست آورد.
ماهواره رصد که روز پنجشنبه 26 خرداد به فضا پرتاب شد و به گفته محمدمهدی حاجی ابراهیمی از مقام های سازمان هوافضا تاکنون 29 بار دور زمین چرخیده است، ارسال اطلاعات به ایستگاه زمینی کنترل کننده ماهواره را آغاز کرده است.
بنابر گزارش های موجود، این ماهواره که با توانمندی کاملا بومی ساخته و به فضا پرتاب شده هم اکنون در حال ارسال گزارش ها و تصاویری از وضعیت خود و وضعیت کره زمین به کشور است و به تدریج تصاویر دقیق تری نیز ارسال خواهد نمود.
ایران پس از در مدار قرار گرفتن «رصد» این امکان را به دست آورده که عملیات «کسب اطلاعات فضایی» بویژه «تصویربرداری از نقاط دلخواه» را از انحصار قدرتهای بزرگ خارج کند و برتری های اطلاعاتی منحصر به فرد و قابل توجهی به دست بیاورد.
ماهواره رصد از بین 14بار چرخش به دور زمین در شبانه روز، 3-2 بار در روز و 3-2 بار در شب از آسمان ایران می گذرد.
حاجی ابراهیمی در گفت وگو با ایرنا با اشاره به اینکه «رصد» نسل اول ماهواره های تصویربردار ایرانی است و به زودی نسل های بعد نیز از راه خواهد رسید، گفته است: «همه مراحل طراحی، ساخت، تجمیع، آزمایش و آماده سازی برای پرتاب این ماهواره در مدت دو تا سه سال در داخل کشور بوده است.»
وی همچنین خبر داده است: «قرار است تا آخر سال جاری دو تا سه ماهواره از نسل های متکامل تر این ماهواره که به دست متخصصان توانمند کشور ساخته می شود، به فضا پرتاب شود.»
سخنان وزیر دفاع
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح پرتاب ماهواره رصد را موفقیت آمیز خواند و تاکید کرد که با اقدامات صورت گرفته حرکت و گام های مهمی برای ساخت ماهواره های بزرگ و ماهواره های سنگین تر در داخل کشور برداشته شده است.
سردار احمد وحیدی با اشاره به پرتاب موفقیت آمیز جدیدترین ماهواره ایرانی به نام «رصد» اظهار داشت: با عنایت الهی و تحت توجهات حضرت ولی عصر و معصومین(ع) توانستیم ماهواره رصد را با ماهواره بر سفیر در مدار قرار دهیم که این یک خبر مسرت بخش برای کسانی است که به عظمت و بزرگی ایران می اندیشند.
وحیدی با بیان اینکه ماهواره بر سفیر توانست ماهواره رصد را در ارتفاع بالای 260 کیلومتر در مدار به صحت تزریق کند، اظهار داشت: این عملیات پس از انجام مراحل مختلف یعنی جدایش مرحله اول، جدایش مرحله دوم، کلیه مراحل دیگر را به خوبی پشت سر بگذارد.
وی در ادامه به کوچکی وزن ماهواره رصد اشاره کرد و افزود: این ماهواره علیرغم کوچکی، تمام خصوصیات یک ماهواره بزرگ را داشته و از قابلیت تصویربرداری نیز برخوردار است.
وزیر دفاع خاطرنشان کرد: فرستنده و گیرنده های لازم در برد این ماهواره پیش بینی شده، دارای رنجینگ فرستنده و کنترل دما بوده و قابلیت کنترل موقعیت خود در موقعیت اکتیو و پسیو را دارند.
وحیدی ادامه داد: یعنی ماهواره رصد می تواند هم با گرادیان بوم جاذبه به شکل پسیو خود را کنترل کند و هم با چرخشگر مغناطیسی می تواند موقعیت خود را تثبیت کند.
وی با اشاره به وجود پانل خورشیدی در این ماهواره گفت: این پانل به ماهواره رصد این ویژگی را داده تا بتواند توان خود را از خورشید بگیرد.
وزیر دفاع اظهار داشت: اینها همه مشخصاتی است که در یک ماهواره بر کوچک پیش بینی شده و می تواند بسیار مهم باشد.
وحیدی با اشاره به این دستاورد بزرگ افزود: ما توانستیم برای تثبیت و توسعه توان فضایی ایران گام بلندی برداریم که این پیروزی را خدمت رهبر معظم انقلاب، ملت ایران و شهدای انقلاب اسلامی تبریک می گوییم.
وی این موقعیت را برپایه یک هماهنگی و مدیریت بسیار خوب در سطح کشور دانست و تصریح کرد: سازمان هوافضای وزارت دفاع در کنار دانشگاه مالک اشتر این وزارتخانه که ماهواره را ساخت و با حمایت های همه جانبه سازمان فضایی کشور که متولی مسائل فضایی کشور است، توانست به این موفقیت بزرگ دست پیدا کند.
وزیر دفاع تصریح کرد: در پرتو این مدیریت یکپارچه، تدابیر رهبری عزیز انقلاب و حمایت های بی دریغ رئیس جمهور توانستیم به این موفقیت ها دست پیدا کنیم که البته این اقدام در تثبیت موقعیت ایران در خصوص ماهواره بر بسیار مهم بود و ما از این به بعد گام های مهم دیگری را برای ساخت ماهواره برهای بزرگتر و ماهواره های سنگین تر برخواهیم داشت.
وحیدی در پایان با اشاره به همزمانی این دستاورد بزرگ با سالروز میلاد امیرالمؤمنین علی(ع) گفت: این عملیات با رمز «یا علی ابن ابیطالب(ع) و شعار الله اکبر» صورت گرفت و امیدواریم همیشه عنایات و توجهات حضرت علی(ع) و ائمه معصومین شامل حال ملت ایران باشد.
بازتاب پرتاب ماهواره رصد در رسانه های خارجی
در پی پرتاب موفقیت آمیز ماهواره رصد، رسانه های خارجی به بازتاب قرارگرفتن این ماهواره در مدار زمین پرداختند.
در همین زمینه، خبرگزاری فرانسه در خبری اعلام کرد ایران با موفقیت ماهواره خود را به فضا پرتاب کرد.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز نیز در گزارشی با اشاره به در مدار زمین قرار گرفتن ماهواره رصد نوشت: این دومین بار است که ایران ماهواره خود را با موشک به فضا پرتاب کرده است.
بوستون گلوب دیگر روزنامه آمریکایی بود که به بازتاب خبر ماهواره رصد پرداخت.
این نشریه آمریکایی همچنین به نقل از «چارلز پی ویک» کارشناس موشک های ایران در گروهی پژوهشی در الکساندریا ویرجینیا نوشت: این گام قابل توجهی برای ایرانیان است.
خبرگزاری انگلیسی رویترز نیز در گزارشی اعلام کرد ایران دومین ماهواره ساخت داخل را با موفقیت در مدار زمین قرار داده است.
پایگاه شبکه خبری بی بی سی دیگر رسانه خارجی بود که در مدار زمین قرار گرفتن ماهواره رصد را گزارش کرد و نوشت: ایران یک ماهواره تصویربرداری ساخت داخل را به فضا پرتاب کرده و در مدار زمین قرار داده است.
بی بی سی ادامه داد: براساس این گزارش ها، ماهواره رصد هم مانند ماهواره ملی امید، به طور کامل در داخل کشور طراحی و ساخته شده است.
ماهواره امید در سال 2009 به فضا پرتاب شد.
همچنین به گزارش باشگاه خبرنگاران، سی ان ان عربی، روزنامه مصری الشروق، پایگاه خبری شبکه روسیا الیوم، النشره و... دیگر رسانه های خارجی بودند که خبر موفقیت آمیز پرتاب ماهواره رصد را در صدر اخبار خود قرار دادند.

شبکه های ماهواره‌ ای دروغ می‌گویند

 بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: خطیب موقت نمازجمعه تهران گفت: باید اساس را بر این گذاشت که شبکه های ماهواره ای دروغ می‌گویند چرا که خبر فاسق را نباید باور کرد.

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، آیت‌الله سیداحمد خاتمی خطیب موقت نمازجمعه تهران در دومین خطبه نمازجمعه امروز تهران اظهار داشت: کسی که نسبت به خداوند طغیان کند و یا در اعتقادات خود ضعیف و دارای فساد در عمل باشد دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهد و جایگاه این عده در جهنم خواهد بود.
وی ضمن تبریک به مناسبت ایام ولادت حضرت علی (ع) ادامه داد: خداوند را شاکریم که محبت امام علی (ع) را در دل ملت ما قرار داد و ایران پایگاه محبت و ولایت حضرت علی (ع) شد.
خاتمی خطاب به معتکفان سراسر کشور گفت: حضرت علی (ع) به شما هدیه ویژه‌ای داده که در اردوی سه روزه اعتکاف به سر ببرید.

* دو هزار شبکه ماهواره‌ای برای فارسی زبانان برنامه پخش می‌کند
خطیب موقت نمازجمعه تهران در ادامه به مسائل داخلی کشور اشاره کرد و اظهار داشت: از جلوه‌های روشن جنگ نرم دشمنان برنامه‌های ماهواره‌ای گسترده است.
وی افزود: در حال حاضر 200 میلیون فارسی زبان در دنیا وجود دارد و دو هزار شبکه ماهواره‌ای برای این عده برنامه پخش می‌کنند که از این دو هزار شبکه 100 شبکه مربوط به ایران است و از این 100 شبکه 50 شبکه مختص برنامه‌های ضدفرهنگی و اخلاقی است و 13 شبکه هم با رویکرد عناد با انقلاب اسلامی برنامه‌های خود را تولید و پخش می‌کنند.
خطیب موقت نمازجمعه تهران گفت: جهت‌گیری کلی شبکه‌های ماهواره‌ای مبارزه با دین، ارزش‌های اخلاقی جامعه، از بین بردن قبح روابط نامشروع، ترویج فرهنگ غربی، نا‌امیدکردن هواداران انقلاب اسلامی در ایران و جهان، امید دادن به ضد انقلاب و در یک کلمه مبارزه با اسلام و انقلاب ملت بزرگ ایران است.
خاتمی با بیان اینکه باید دشمنی دشمنان را باور کنیم، خاطرنشان کرد: دشمن 57 سال سیاه را در زمان پهلوی پدر و پسر در ایران رقم زد که طی این مدت اخلاق ستیزی، اسلام‌ستیزی و اتحادستیزی در کشور رواج پیدا کرد و امروز هم دشمن به دنبال ادامه دادن این مسیر است.

* ابتذال برخی شبکه‌های ماهواره‌ای آنقدر زیاد است که حتی غربی‌ها هم به آن انتقاد دارند
وی از مسئولین فرهنگی کشور خواست که واقع‌بینانه مسائل را دنبال کنند و فکر نکنند که با فراموش کردن صورت مسئله اتفاقات تغییر می‌کند.
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه دشمن همواره در حال توطئه علیه اسلام است، افزود: آوردن ماهواره به خانه در واقع آوردن دشمن به محیط خانه است؛ فروپاشی خانواده، تشویق به روابط نامشروع و استحاله فرهنگی حداقل اهداف دشمن است و اگر متدینین واقعا به دنبال دین هستند نباید دشمن را به خانه بیاورند.
آیت‌الله خاتمی آوردن ماهواره به داخل خانه را به آوردن آتش درون خانه تشبیه کرد و گفت: ابتذال برخی شبکه‌های ماهواره‌ای آنقدر زیاد است که حتی غربی‌ها هم نسبت به آن انتقاد دارند.
وی با بیان اینکه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در عرصه برنامه‌های ورزشی و علمی کم نمی‌گذارد ادامه داد: ملت ما باید به دین و فرهنگ و آینده فرزندانشان توجه کنند.
خطیب موقت نمازجمعه تهران گفت: وفاداران انقلاب باید بدانند که جهت‌گیری اکثر شبکه‌های ماهواره‌ای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران است و این عده در این راه هر اقدامی را انجام می‌دهند.

* باید اساس را بر این گذاشت که ماهواره‌ها دروغ می‌گویند؛ خبر فاسق را نباید باور کرد
آیت الله خاتمی افزود: باید اساس را بر این گذاشت که ماهواره‌ها دروغ می‌گویند چرا که خبر فاسق را نباید باور کرد و حتی نقل سخنانی که در ماهواره بیان می‌شود هم اشکال دارد.
وی بر همین اساس از مسئولین فرهنگی کشور خواست که در رابطه با مسئله ماهواره تلاش بیشتری کنند و گفت: پدران و مادران باید در این رابطه احساس مسئولیت بیشتری داشته باشند.
* دست منافقین به خون 12هزار بیگناه در ایران و 25 هزار بیگناه در عراق آلوده است

خطیب موقت نمازجمعه تهران در بخش دیگری از سخنان خود به سالروز انفجار حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی اشاره کرد و گفت: دست منافقین به خون 12هزار بیگناه در ایران و 25 هزار بیگناه در عراق آلوده است.
وی افزود: منافقین 972 دانش آموز، 995 کاسب، 196 معلم، 1051 کارگر، 300 دانشجو، 401 کشاورز و 2طفل را در دامن مادر به شهادت رساندند؛ منافقین جنایتکار 3 پاسدار کمیته را اسیر کردند و به طور وحشیانه مورد شکنجه قرار دادند و این سه نفر را هم به شهادت رساندند. آیت‌الله خاتمی مسائل ذکر شده در مورد منافقین را تنها گوشه‌ای از جنایات این عده عنوان کرد و ادامه داد: منافقین امروز تحت الحمایه آمریکا در کشورهای غربی آزادانه زندگی می‌کنند.
وی خاطرنشان کرد: در هفته گذشته هیأتی از آمریکا به پادگان اشرف آمد تا منافقان را بازسازی کند ولی نوری مالکی مقابل این عده ایستاد و آنها را به عراق راه نداد که این اقدام جای تقدیر و تشکر دارد.
خطیب موقت نماز جمعه تهران با بیان اینکه آمریکایی‌ها تروریست‌پرورند، تصریح کرد: در صدر لیست ناقضین حقوق بشر آمریکا و انگلیس قرار دارند، انگلیس اولین کشوری است که منافقین تروریست را از لیست تروریستها خارج کرد که این مسئله نباید فراموش شود.

* ملت‌ها اشغالگران را از سرزمینشان اخراج کنند
آیت‌الله خاتمی در ادامه سخنان خود به مسائل بین المللی اشاره کرد و اظهار داشت: مثل اینکه اتش اشغالگری آمریکا سیری ناپذیر است، آمریکایی‌ها در افغانستان طالبان و القاعده را به وجود آوردند و حتی ریگان رئیس‌جمهور اسبق آمریکا هم بن لادن را قهرمان ملی نامید؛ ولی امروز این عده موضع متفاوت می‌گیرند.
وی یادآور شد که قرار بود تا پایان سال 2011 اشغالگران عراق را ترک کنند اما امروز مشاهده می‌کنیم که این عده تحرکات گسترده‌ای دارند که همچنان به حضور شیطانی خود ادامه دهند.
خاتمی خاطرنشان کرد: پیشینه آمریکایی‌ها نشان می‌دهد که این عده هرجایی که رد پا درست کنند به این سادگی آنجا را ترک نخواهند کرد بر این اساس اگر ملتها می‌خواهند که عزتشان حفظ شود باید اشغالگران را اخراج کنند.

* بی‌تردید آل خلیفه رفتنی است
خطیب موقت نمازجمعه تهران به مسائل بحرین و جنایات آل‌خلیفه و آل‌سعود در این کشور اشاره کرد و اظهار داشت: اشغالگران صعودی همچنان در بحرین بی‌رحمانه جنایت می‌کنند، این عده حتی به پزشکان و پرستاران هم رحم نمی‌کنند و آنها را زندانی و محاکمه می‌کنند.
خاتمی خطاب به مردم بحرین گفت: دل ما از سختی‌هایی که به شما می‌رود خون است؛ آفرین بر شما چرا که می‌خواستند روحیه جهادی شما را در هم شکنند ولی شما مقاومت کردید و روحیه دشمن را در هم شکستید.
وی با بیان اینکه مردم بحرین چیزی بیشتر از حقوق خود نمی‌خواهند گفت: ملتها می‌مانند و دیکتاتورها می‌روند چنانچه مشاهده کردیم شاه در ایران و صدام دیکتاتور در عراق رفتند ولی ملتها ماندند؛ باید مطمئن باشیم که اشغالگران و دیکتاتورها با پرونده سیاه و ننگین از بحرین خواهند رفت.
آیت‌الله خاتمی تصریح کرد: بی‌تردید آل خلیفه رفتنی است چرا که دولتی با مردم رفتار وحشیانه داشته باشد باقی نخواهد ماند.

* توطئه آمریکایی‌ها در لیبی
خطیب موقت نمازجمعه تهران به حوادث لیبی اشاره کرد و اظهار داشت: حوادث لیبی در متن خودش یک شیطنت بزرگ را دارد؛ مردم لیبی از دو طرف یعنی هم از سوی نیروهای قذافی و هم از سوی نیروهای ناتو تحت فشار هستند.
وی گفت: توطئه دشمن در لیبی این است که هرطور شده لیبی را از بین ببرند و بعد از آن یک شورای انقلابی آمریکایی به وجود آورند تا یک دولت وابسته به آمریکا در لیبی حکومت کند تا غرب و ‌آمریکا بتوانند از نفت لیبی بهره ببرند.

تعیین اسامى معصومین علیهم السلام به روزهاى هفته

 بسمه تعالی 

در تعیین اسامى نبىّ و ائمه عَلیهمُ السلام به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز سید بن طاوُس در جَمالُ الاُْسْبوع گفته ابن بابویه (ره ) به سند از صقر بن ابى دُلَف روایت کرده که چون متوکّل حضرت امام علىّ النّقىّ علیه السلام را بِسُرَّ مَنْ رَاى طلبید روزى به خدمت آن حضرت رفتم تا خبرى از احوال آن جناب بگیرم و آنحضرت را نزد زراقى حاجب متوکّل محبوس کرده بودند. چون نزد او رفتم گفت: چه کار دارى؟ گفتم بدیدن شما آمده ام. ساعتى با هم نشستیم و از هرگونه صحبتى باهم کردیم تا آنکه مردم را متفرّق کرد و مجلس خلوت شد. باز پرسید که براى چه آمده اى؟ من همان جواب اوّل را دادم. گفت: گویا آمده اى که خبرى از مولاى خود بگیرى.
من ترسیدم. گفتم مولاى من خلیفه است. گفت ساکت شو که مولاى تو بر حقّ است و من نیز اعتقاد تو را دارم. گفتم الحمد لله. پس گفت آیا مى خواهى نزد او بروى؟ گفتم بلى. گفت: قدرى بنشین تا صاحب البرید از نزد او بیرون آید. من نشستم تا وقتى که صاحب البرید بیرون شد. آن وقت پسرکى را مأمور کرد که مرا به نزد آن حضرت ببرد. چون به خدمت آن جناب رسیدم دیدم بر روى حصیرى نشسته است و در برابرش قبرى کنده اند.
پس سلام کردم. حضرت جواب داد. فرمود: بنشین. پس فرمود که براى چه آمده اى؟ گفتم آمده ام که از احوال شما خبرى گیرم. پس ‍ چون نظرم بر قبر افتاد گریستم حضرت فرمود که گریه مکن که در این وقت از ایشان آسیبى به من نمى رسد. گفتم الحمد لله. پس گفتم اى سیّد من حدیثى از رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله روایت شده که معنای آن را نمى فهمم. فرمود: چیست؟ آن حدیث را عرض کردم لا تُعادُوا الایّامَ فَتُعادیکُمْ یعنى: دشمنى نکنید با روزها که آنها با شما دشمنى خواهند کرد. فرمود مُراد از ایّام و روزها ما هستیم مادامى که به پا است آسمانها و زمین ، شنبه اسم رسول خدا صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله است و یکشنبه امیرالمؤ منین علیه السلام و دوشنبه حسن و حسین عَلیهِما السَّلام و سه شنبه علىّ بن الحسین و محمّد بن على و جعفر بن محمّد عَلیهمُ السلام و چهارشنبه موسى بن جعفر و علىّ بن موسى و محمّد بن علىّ عَلیهمُ السلام و منم و پنجشنبه فرزندم حسن علیه السلام و جمعه فرزند فرزندم است و به سوى او جمع مى شوند اهل حقّ.
 این است معنى ایّام. پس دشمنى مکنید با ایشان در دنیا که دشمنى کنند با شما در آخرت. پس فرمود: وداع کن و بیرون رو که ایمن نیستم برتو و مى ترسم اذیّتى به تو رسد.

شیخ مفید رحمة الله

 بسمه تعالی 

 

   شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، در سال 336 هجرى در حوالى بغداد دیده به جهان گشود. وی از چهره‏هاى بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام مى باشد. او هم متکلم است و هم فقیه. ابن ندیم در فن دوم از مقاله پنجم «الفهرست» که درباره متکلمان شیعه بحث مى‏کند، از او به عنوان «ابن المعلم» یاد کرده و او را ستایش مى‏نماید. کتاب معروف او در فقه نیز «المقنعة» است.

ابویعلى جعفرى که داماد مفید بوده است، مى‏گوید:

«مفید شب ها مختصرى مى‏خوابید و بقیه شب را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید مى‏گذرانید.»

شیخ مفید از شاگردان ابن ابى عقیل است. وى در حومه بغداد دیده به جهان گشود و دانش‏هاى ابتدایى را در خانواده و زادگاه خویش به پایان برد. او در یک خانواده پرسابقه و اصیل در تشیع و از سلاله نیکان و پاکان به دنیا آمد. سراسر وجود خاندان او مالامال از عشق به اهل بیت رسالت علیهم السلام بود.

وى راهى بغداد گردید و در آنجا از محضر اساتید و دانشمندان کسب علم و دانش نمود تا در علم کلام، فقه و اصول سرآمد دانشمندان گردید.

شیخ مفید از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنى داراى جایگاهى رفیع است که به کلماتى از بزرگان اشاره مى‏کنیم:

1. نجاشى، شاگرد نامدار و مورد اعتماد شیخ مفید درباره او مى گوید:

«محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعید بن جبیر، شیخ و استاد ما است - که رضوان خدا بر او باد - فضل او در فقه و حدیث و ثقه بودن او مشهورتر از آن است که توصیف شود. او تالیفات متعددى دارد.»

2. شیخ طوسى، شاگرد ارزنده مکتب او، درباره استاد در «فهرست» مى‏نویسد:

«محمد بن محمد بن نعمان، معروف به ابن المعلم، از متکلمان امامیه است. در عصر خویش ریاست و مرجعیت شیعه به او منتهى گردید. در فقه و کلام بر هر کس دیگر مقدم بود. حافظه خوب و ذهنى دقیق داشت و در پاسخ به سؤالات، حاضر جواب بود او بیش از 200 جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد.»

3. ابن حجر عسقلانى نیز درباره او مى‏گوید:

«او بسیار عابد و زاهد و اهل خشوع و تهجد بود و مداومت بر علم و دانش داشت. جماعت بسیارى از محضر او بهره بردند. او بر تمام شیعیان حق دارد. پدرش در «واسط» زندگى مى کرد و به آموزگارى مى‏پرداخت و در «عکبرى» کشته شد. گفته مى‏شود که عضدالدوله به ملاقات او مى‏شتافت و هنگام مریضى به عیادت او مى‏رفت.»

4. عماد حنبلى، یکى دیگر از دانشمندان اهل سنت درباره او مى‏گوید:

«او بزرگى از بزرگان امامیه و رئیس بخش فقه و کلام و مباحثه مى‏باشد. او با پیروان هر عقیده به مباحثه و مناظره مى‏پرداخت. موقعیت شایان توجهى در تشکیلات دولت آل بویه داشت. او صدقه فراوان مى‏داد. بسیار اهل خشوع و تهجد و اهل نماز و روزه و خوش‏لباس بود.

او مورد زیارت و ملاقات عضدالدوله قرار مى‏گرفت. نزدیک 76 سال عمر کرد و بیش از 200 جلد تالیف دارد. تشییع جنازه او شهرت دارد. در تشییع او بیش از 80 هزار نفر از شیعیان شرکت جستند و درگذشت او در ماه رمضان بود. رحمت خدا بر او باد....»

اساتید

1. ابن قولویه قمى

2. شیخ صدوق

3. ابن ولید قمى

4. ابوغالب زرارى

5. ابن جنید اسکافى

6. ابوعلى صولى بصرى

7. ابوعبد الله صفوانى

شاگردان

1. سیدمرتضى علم الهدى

2. سیدرضى

3. شیخ طوسى

4. نجاشى

5. ابوالفتح کراجکى

6. ابویعلى جعفر بن سالار

بنا بر نقل شیخ طوسى، شاگرد برجسته شیخ مفید، وى بالغ بر 200 عنوان کتاب تألیف نموده است، از جمله:

1. المقنعة

2. الفرائض الشرعیة

3. أحکام النساء

4. الکلام فی دلائل القرآن

5. وجوه إعجاز القرآن

6. النصرة فی فضل القرآن

7. أوائل المقالات

8. نقض فضیلة المعتزلة

9. الإفصاح

10. الإیضاح

شیخ مفید در سال 413 هجرى، در بغداد و پس از 75 سال تلاش و خدمت ارزنده درگذشت و مورد تجلیل فراوان مردم و قدردانى علما و فضلا قرار گرفت.

شیخ طوسى، که خود در تشییع جنازه او حضور داشته است، مى‏گوید:

روز وفات او از کثرت دوست و دشمن براى اداى نماز و گریستن بر او، همانند و نظیر نداشته است. هشتاد هزار تن از شیعیان او را تشییع کردند و سیدمرتضى علم الهدى بر او نماز گزارد و در حرم مطهر امام جواد علیه السلام، پایین پاى آن حضرت، نزدیک قبر استادش ابن قولویه، مدفون گردید.

دلایلی که نشان می دهد جریان انحرافی با اجنه ارتباط ندارد !

 بسمه تعالی


مشغله فراوان/ مستحضر هستید که «اسی پاتر» فقط در یک قلم، هزار تا شغل دارد! یعنی اگر کسی از ایشان بپرسد شما چه کاره ای؟ تا اسی پاتر بخواهد عناوین شغل های شریف را یکی یکی بشمرد، حوصله طرف سر می رود. نکته اساسی اینجاست که آیا چنین فردی با این همه مشغله، اصولا وقت می کند با اجنه هم سر و سری داشته باشد؟!
اعجاز/ اسی پاتر اگر در طول شبانه روز فقط به یک دهم مشاغلش رسیدگی کند، خودش یک پا معجزه است و کسی که اهل اعجاز باشد، او را چه نیاز است به جن و رمل و اسطرلاب؟!
کم خوابی/ آن طور که نقل کرده اند اسی پاتر روزانه فقط 3 ساعت می خوابد. کسی که از 24 ساعت، 19 ساعت بیدار است، حکما وصله هایی از قبیل ارتباط با عالم خلسه که بیشتر مال دنیای رویا و چرت است، به او نمی چسبد. بگذریم که بعید است جنی وجود داشته باشد که بتواند پا به پای اسی پاتر بیدار بماند!
معاملات اقتصادی/ اسی پاتر و اعوان و انصار در بانک های خصوصی، شرکت های دولتی، قراردادها و چیزهای دیگر یا سهم دارند و یا می رود که سهم داشته باشند، کسی که این همه پول دارد، جن می خواهد چه کار؟! کاری که جن می خواهد برای این جریان بکند، شما نگران نباشید، بهترش را پول انجام می دهد!
ارتباط معکوس/ باز هم اگر شما از استدلال من قانع نشدید و همچنان معتقدید که این جریان با اجنه ارتباط دارد، به شما عارضم، شاید جن با این جریان رابطه دارد، و نه این جریان با جن! یعنی شاید این جریان از بس به اجنه کم محلی، بلکه بی محلی کرده، که جن ها عقده ای شده اند تا هر جور شده خودشان را به این جریان وصل کنند! اینجا باید با کمک سنجاق قفلی یا سوزن ته گرد، اجنه را احضار و صحت و سقم قضیه را از ایشان جویا شویم و به این عزیزان گوشزد کنیم که اسی پاتر گرفتارتر از آن است که به شما پا بدهد!
شیطان بزرگ/ خودتان بهتر از من می دانید که سال 88 آمریکا ادعا می کرد که در انتخابات تقلب شده و دولت غیرقانونی است. حالا رسانه های استکبار با بهانه کردن یک چیزهایی و یک کلاغ چهل کلاغ کردن، اولا وانمود می کنند که میان این جریان چسبیده به دولت و حکومت دعواست، و ثانیادش(!) طرف اسی پاتر اینا را می گیرند و یادشان رفته که تا همین چند وقت پیش در نظرشان دولت غیرقانونی بود! یعنی الان شیطان بزرگ طرف جریان انحرافی را گرفته. خب! من حالا چه می خواهم بگویم؟! خیلی روشن است، کسی که حمایت ابلیس را برای خود دارد، جن را می خواهد چه کار؟! شما هم انگار بچه شده اید ها! گاهی در چیز، یعنی عقل تان شک می کنم!
ما یا اسی پاتر/ از قرار ما در انتخابات، روی برگه آرای مان نوشتیم «احمدی نژاد» اما چه جوری نوشتیم «احمدی نژاد» که خوانده شد «مشایی»، احتمالا بیانگر آن است که این ماییم که با جن سر و کار داریم، نه جریان انحرافی! همان زمان هم خیلی ها گفته بودند که در نوشتن کلمه «احمدی نژاد» دقت کنیم که یک وقت «احمدی نجات»، «احمدی مقدم»، «احمدی خالی»، «همون که شهردار بود» و ... ننویسیم! حکما اجنه در جوهر خودکار ما بود، نه عارضه ای بر دولت!
«آقای چیز»
پانوشت حسین قدیانی: اگر بر و بچ جریان منحرف از این نوشته که سراسر دفاع از اسی پاتر بود، خوش شان آمد و خواستند یک حالی به ما بدهند، بگویند «شماره حساب» بدهیم، یا این که کارت به کارت!

آقای لدین میکروفون را روشن کنید !

 بسمه تعالی


دو سال پیش در آن روز خوب خدا که صندوق اعتبار جمهوری اسلامی لبریز از رأی اعتماد 40 میلیون ایرانی وقت شناس شد، کمتر کسی تصور می کرد میوه این حضور شیرین را بتوان به زودی در بهار انقلاب اسلامی منطقه و در قاهره و صنعا و منامه چید. ملت های رنج کشیده منطقه که ریشه داری ملت ایران را در فاصله ای 8 ماهه و از پای صندوق رأی تا کف خیابان دیدند، سودای جوانه زدن و گل کردن در سرشان افتاد. دیدند که با وحدت و همدلی می توان در برابر ابر قدرت ها ایستاد و پنجه رخنه کرده آنها در پیکر کشورها را شکست. دیدند که جنگ نرم و سخت فقط در انحصار مستکبران نیست و می توان به نام اسلام، تکی پیروزمند به راه انداخت. آمیزه اکسیرگون 22 خرداد و 9 دی 1388، انفجار تازه نور و امید و جرئت در خاورمیانه بزرگ بود. پس این ایام خدایی را باید تا ابد بزرگ شمرد، فارغ از این که در این رستاخیز شکوهمند و بهار پرثمر، درخت جان رجالی را خزان زد. با جا ماندن چند مسافر از حرکت شتابان کاروانی بزرگ که در اصل سفر و ضرورت رسیدن به مقاصد متعالی تردید نمی کنند.
حکایت حرکت شتابان و الهام بخش ملت ما در سنگلاخ عداوت و لجاجت طواغیت روزگار، بی شباهت به مسیر آمیخته با رنج انبیا و اولیای الهی نیست. خداوند به پیامبر اعظم(ص) که از جور و جفا و لجاجت و عداوت فاجران آزار می دید، فرمود: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدواً من المجرمین و کفی بربک هادیاً و نصیراً. و این چنین، برای هر پیامبری، دشمنی از مجرمان قرار دادیم و پروردگارت برای راهنمایی و یاری کفایت می کند» (آیه 31 فرقان). یعنی که جوهره دعوت پیامبران به حق و رشد، عداوت بدکاران و ستمگران را برمی انگیزد. نفس قیام انبیا(ع) برای اقامه حق، خاری در چشم طاغوت ها و زیاده خواهان و مستکبران و استعمارگران است. آیا جز این است که کفار قریش پیش از بعثت، رسول خدا(ص) را به نام «محمدامین» خطاب می کردند و در اولین روز دعوت گواهی دادند که اگر تو بگویی دشمن پشت کوه کمین کرده، ندیده یقین می کنیم؟ پس چرا زخم زبان ها و تیر تهمت هایی چون ساحر و کاهن و شاعر و مجنون را علی الدوام نثار آن جان شریف که مهربان تر از مردم بر خود آنها بود، کردند؟ ذات قیام برای حق، دشمن ساز و ذات این دشمنی ها، اسباب رشد و ارتقا و کمال است همچنان که مدال افتخاری آویخته بر سینه انبیا و اولیاست. به راستی این هم فضیلتی برای پیامبر اعظم(ص) است که دشمنان او ابوسفیان ها و کسراها و قیصرها و همه طواغیت و ائمه جور بودند. و بر این سیاق، کدام افتخار برای امت و امام ما بالاتر از این که دشمنان آنان رژیم های خبیثی چون آمریکا و اسرائیل و انگلیس و شیطانک هایی چون ملک عبدالله و حسنی مبارک و صدام بوده اند؟ مطابق سنت الهی اگر دشمنانی چنین آمیخته به خباثت نداشتیم باید در اصالت و صحت مسیر حرکت خویش تردید می کردیم. نفس این دشمنان و دشمنی، برای یقین در درستی گذار 32 ساله انقلاب اسلامی کفایت می کند.
بگذارید در پرانتز بگوییم و بگذریم. این که در طوفان میلیونی انقلاب های عربی منطقه، چند مجسمه تمام قد سفاهت از واشنگتن و پاریس، به فرماندهان متوهم عملیات «فروغ جاویدان» اقتدا کنند و چیزی به نام جنبش میکروسکوپی سبز را جایی در سکوت پیاده رو اطراف پارک ساعی و میدان ونک جست وجو کنند، از آن پدیده های غریبی است که در هیچ لابراتوار سیاسی و جامعه شناسی پیدا نمی شود. عنوان آکادمیک «جنبش» را بدتر از این نمی شد هجو کرد و مبتذل تر از این نمی شد کاریکاتور جنبش کشید. اگر تا دیروز در آکادمی ها تصور بر این بود که جنبش یعنی خودنمایی انبوه توده های جنوب شهری، حالا معلوم شده بدون توده ها هم در پیاده رو خیابانی در بالای شهر می توان جنبش کرد!! کسی هم نیست دو خط توضیح دهد که طول و عرض مسیر قبلی (میدان امام حسین(ع) تا انقلاب و آزادی) چرا این قدر آب رفت؟ با این حساب باید منتظر بود جنبش در نوبت بعد، به سعدآباد و توچال و درکه واصل شود یا - برو بالاتر!- ارتفاعات سیاهکل را در آن سوی البرز فتح کند! حکایت این نوابغ، حکایت آن نشریه فکاهی است که از بی مایگی به ورشکستگی رسید اما در آستانه تعطیلی، برای شمارگان یکهزار تایی خود می نوشت «تیراژ زیر یک میلیون». طرف رفته واشنگتن، از آنجا به واسطه تلویزیون بی بی سی و رادیو فردا دستور حمله به آسیاب های بادی را صادر می کند و بعد هم می گوید «اگر من در خارج کشور هستم، برای این ماموریت است که آیینه جنبش داخل باشم و ایفای وظیفه ای که برعهده من است مستلزم وجود من در خارج کشور است... ما یک جنبش ملی هستیم. من به دلیل حرفه ای بودن بی بی سی، آن را برای مصاحبه انتخاب کردم وگرنه هر دو قدرت آمریکا و انگلیس بدهکار ملت ایران هستند». یکی می گفت 15 سال است که تریاک می کشم اما شکر خدا تا اینجا که معتاد نشده ام. لابد مردم ما هم باید خیال کنند امثال این آقا رفته اند بدهی های ملت ایران را وصول کنند! صد رحمت به کبک و آن قامت کشیده اش... زیر برف! این جماعت زنگ تفریحی و کمدین های اشتباهی را باید در همین پرانتز گذاشت و گذشت.
کاش می شد همین روزها پای صحبت یکی مانند جناب مایکل لدین نشست و از او درباره عرض و طول سرمایه گذاری هنگفت و حجم دلارهای سبزی که در کودتای مخملین 88 (عملیات آژاکس) به خاکستر تبدیل شد، شنید. این مشاور سابق امنیت ملی و از دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی، سال گذشته اشاراتی گذرا به ابعاد ماجرا داشت. یکی هفتم دی ماه 89 که در بنیاد نومحافظه کار FDD (بنیاد دفاع از دموکراسی) گفت: «ما روزی خواهیم نشست و در مورد تاریخ پنهان جنبش سبز صحبت خواهیم کرد و همه شما خواهید گفت که جنبش سبز از سال 2009 شروع شد اما من به شما بگویم که ما می دانیم و می توانیم مستند کنیم که ریشه این حرکت به اواسط دهه1980 [سال های 66-65] برمی گردد که در طول مراحل مختلف تکامل پیدا کرده است.من حرف های بیشتری برای گفتن در این باره دارم اما همین جا سخنانم را قطع می کنم». سخنان دیگر وی چند ماه پیش از آن (6مهر1389) در مصاحبه با رادیو فردا عنوان شده بود. مشاور امنیت ملی دولت ریگان در این سخنان که فرایند بیست و چند ساله یارگیری سربازان فتنه سبز را آشکار می کند به تماس و مذاکره با برخی اعضای دفتر نخست وزیری می پردازد و می گوید «آنچه من به آن اعتقاد داشتم، وجود افرادی است که خواهان رابطه با آمریکا بودند. این افراد چه کسانی بودند؟ کسانی که ما با آنها وارد گفت وگو شدیم. افرادی از دفتر نخست وزیری بودند، از دفتر میرحسین موسوی و اطرافیانش».
در عداوت آمریکا و اسرائیل که تردیدی نیست. وجه تلخ ماجرا- چه در فتنه سبز و چه قبل و بعد از آن- یارگیری یا هم داستان و هم مسیر شدن جماعتی از درون جبهه خودی با دشمنان قسم خورده ملت ایران بود؛ همان که مقتدای شکیبای انقلاب درباره آنان و نظایر آنها فرمود «دل انسان غمگین می شود و می شکند به خاطر اینکه چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمه معصومین زدند، حالا طوری مشی می کنند که اسرائیل و آمریکا و سیا و هر کسی که در هر گوشه دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند. این، انسان را غصه دار می کند ولی به شما عرض بکنم، بشارت های الهی این قدر زیاد است که هر غمی را از دل پاک می کند. بشارت های الهی خیلی زیاد است نباید خیال کرد اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همه انقلاب ها، همه فکرها، همه جریان های گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش». ماجرای پشت کردن به جبهه حق از سوی برخی همراهان، پیامد غمبار دنیازدگی ها و ندیدن افقی دورتر از خود است که همواره بر جبهه حق عارض شده است. اگرچه تلخ اما عبرت آموز است گزارش دو نایب خاص امام زمان(عج)- عثمان بن سعید و فرزندش محمدبن عثمان- درباره مناظره یکی از یاران آن حضرت با یکی دیگر از همراهان سابق است که به انکار امامت آن حضرت پرداخته و ادعا می کرد امام حسن عسکری(ع) غیر از برادرش جعفر (جعفر کذاب) جانشینی نداشته است! آن که در حضور امام معصوم، انکار امامتش را بکند، اعقابش نمی توانند- ولو با وجود سالها کوبیدن سنگ ولایت فقیه به سینه- نایب الامام را انکار کنند؟
امام عصر- ارواحنا له الفداء- در پاسخ گزارش عثمان بن سعید و فرزند وی، چنین مرقوم فرمود «خداوند شما را برای اطاعت خویش موفق بدارد و بر دین خویش ثابت قدم سازد و با خوشنودی خویش سعادتمند فرماید. آنچه از مناظره مختار نوشتید- با کسی که احتجاج کرد جانشینی جز جعفربن علی نیست و او را تصدیق کرد- به ما رسید. و انا اعوذ بالله من العمی بعدالجلاء... و من به خدا پناه می برم از کوری بعد از بینایی و روشنایی، و از گمراهی بعد از یافتن راه، و از رفتار هلاکت بار و فتنه های نابودکننده... چگونه در فتنه سقوط می کنند و در حیرت ره می سپارند و جانب چپ و راست را می گیرند؟ آیا از دین خود دست برداشته اند؟ یا به شک افتاده اند؟ یا معاند با حق شده اند؟ یا جاهل شدند نسبت به آنچه از روایت های راستین و اخبار درست آمد؟ یا دانستند اما فراموش کردند؟ آیا نمی دانند زمین از حجت خالی نمی ماند، ظاهر باشد یا پنهان؟... پس شیعیان ما باید پیروی از هوا را فرو گذارند و بر اصل و ریشه خویش که بودند پا برجا بمانند». حقیقت سقوط و ارتداد از حق چنان تلخ است که اگر گرفتار آن متذکر شود، لاجرم باید به سان آن صحابی پیمان شکن، در میدان جمل، برای خویش آیه استرجاع بخواند و انالله و انا الیه راجعون بگوید. کوری پس از بصیرت و گم کردن راه پس از راهنمایی شدن؟!
داستان ملت ما جدا از تار و پود داستان راستان نیست. همه اولیای حق و همه خوبان تاریخ چشم و دست و دلی گشوده به قله های بلند پیروزی و نصرت الهی داشتند و پایی گرفتار دست دون همتان و کم مایگانی که از دمیدن در انواع وسوسه ها و هوس ها سنگین شدند و بر سنگ راه سنگلاخ افزودند. همه خوبان تاریخ که جاده کوبیده شده توسط پای مجروح آنان را- به فضل خدا- طی می کنیم، چشمی مطمئن بر افق دوردست مقصد و عمق سپاه دشمن دوخته بودند و شعارشان «ارم ببصرک اقصی القوم» بود و چشمی نگران تهی مایگان که در میانه جنگ و رزم و شبیخون، می نشستند به تقسیم غنیمت یا می ایستادند به زحمت افزایی در برابر خط شکنی ولایت. همین است دیگر! با همین وزنه های پاگیر باید خود را تا قله بالا کشید. استقامت در این مسیر یعنی اینکه زمانی با جماعت دست و پاگیر مدارا کرد و زمانی برای تادیب، آنان را نواخت و با این همه چشم از عمق اردوگاه دشمن و بلندای مقصد برنداشت. قوی ترین مردان را باید در این مسابقه بصیرت و صبر شناخت.
جغرافیای سکوت و فریاد را باید رصد کرد. پژواک فریاد و بازخورد کردار و گفتار خود- در مقام عمل یا نقد- را باید در آینه واکنش دشمن شنید. همچنان که خطاکاران و خیانتکاران را نباید فروگذاشت، از اولویت بندی اهداف و دشمنان نیز نباید غافل ماند. این حکایت باید درهمان حد قصه و افسانه باقی بماند که؛ کسی با صدایی خوش نماز می خواند. مردی این صحنه را دید و گفت چه نماز عارفانه ای! نمازگزار که طاقت از کف داده بود، نماز بشکست و گفت «ضمنا اگر خدا قبول کند و ریا نشود، روزه هم هستم»! عجب! نمازگزار دوم که کنار وی نماز می خواند، تاب نیاورد و فریاد زد «مومن! چه می کنی؟ نمازت را که شکستی». نمازگزار سوم احساس تکلیف کرد که بگوید «تو هم حرف زدی و نمازت را به باد دادی». و نمازگزار چهارم بی آن که رو برگرداند، با آرامش زمزمه کرد «خوب شد من حرف نزدم»!
در صعود به قله ها، هرچه قدم بالاتر، صعوبت کار بیشتر و لزوم واپاییدن (تقوا)، مضاعف تر.
محمد ایمانی

بمب خنده و گاز اشک آور !

 بسمه تعالی 

(یادداشت روز)
1- فرض کنید با تعدادی از دوستان خود در اتاقی نشسته اید که شخصی وارد می شود و خبر می دهد، هم اکنون آسمان کویر لوت ابری است و باران شدیدی در حال باریدن است و هیچ سند و شاهد دیگری غیر از گفته خویش ارائه نمی کند. در این حالت، فقط هنگامی خبر او را باور می کنید که به راستگویی و دقت نظر وی اطمینان داشته باشید، یعنی او را «مخبر موثق» بدانید. اما، در حالت دوم اگر شخصی به شما بگوید مایع درون این لیوان، یک محلول اسیدی است و چند برگ کاغذ «تورنسل» هم در اختیار شما بگذارد، برای باور کردن سخن او نیازی نیست که از راستگویی و دقت نظر وی مطمئن باشید، زیرا با فرو کردن کاغذ تورنسل در محلول درون لیوان و مشاهده تغییر رنگ آن می توانید نسبت به اسید بودن یا نبودن محلول مورد نظر اطمینان پیدا کنید.
موضوع یادداشت پیش روی، گفتنی هایی است درباره نفوذ وزارت اطلاعات در چرخه عملیاتی سرویس های اطلاعاتی بیگانه که اخیرا نمونه ای از آن فاش شد. گفتنی های این یادداشت برای همگان قابل فهم است و نیازی به اثبات جداگانه ندارد. چیزی شبیه «قضیه بدیهی» که به قول «اهل منطق»، «تصور» آن به تنهایی باعث «تصدیق» خواهد بود. ممکن است شماری از دوستان اعتراض کنند که برخی نکات این یادداشت می تواند هوشیاری دشمن را در پی داشته باشد و از این روی غیرضروری تلقی شود که در پاسخ باید به بیان چند سال قبل رهبر معظم انقلاب اشاره کرد. ایشان طی سخنانی به چند نمونه از اشتباهات آمریکا در برخورد با جمهوری اسلامی ایران اشاره فرمودند و در ضمن به این سؤال مقدر نیز پاسخ دادند که این اشتباهات از نوعی نیست که دشمن قادر به تصحیح آن باشد و از تکرار نمونه های مشابه پیشگیری کند.
2- چهارشنبه شب هفته گذشته وزارت اطلاعات فیلم مستندی با عنوان «الماس فریب» را از شبکه اول سیما پخش کرد و مردم کشورمان را در جریان نفوذ یکی از عوامل خود به درون چرخه عملیاتی سرویس های اطلاعاتی «سیا»، «موساد» و «MI6» قرار داد. یا بهتر است گفته شود از شکار یک فراری جذب شده به سرویس های مورد اشاره و تبدیل او به «منبع اطلاعاتی» خود و بهره گیری از وی در «فریب عملیاتی» و نهایتا فراخوان و بازگرداندن او به داخل کشور خبر داد. این فیلم مستند، بلافاصله بعد از پخش با عکس العمل و بازتاب گسترده و کم نظیری در داخل و خارج کشور روبرو شد. سرویس های اطلاعاتی دشمن انگشت حیرت به دندان گرفته بودند که چه آسان فریب خورده و نفوذی وزارت اطلاعات را به حیاط خلوت اپوزیسیون راه داده اند، گروه های اپوزیسیون به وحشت افتاده بودند که نفوذی های دیگر چه کسانی هستند و اما، در ایران اسلامی، مردم ضمن تقدیر از عملیات هوشمندانه وزارت اطلاعات، نمی توانستند پوزخند خود به حماقت دشمن مخصوصاً سرویس اطلاعاتی موساد را پنهان کنند و از ژرفای دل به سراسیمگی اپوزیسیون قهقهه نزنند. وزارت اطلاعات در ایران «بمب خنده» و در اسرائیل «گاز اشک آور» منفجر کرده بود!
3-یک سرویس اطلاعاتی، هویت عامل نفوذی خود را تنها در دو حالت فاش می کند و از عملیات نفوذ، پرده برمی دارد.
الف: حالت اول، هنگامی است که عامل نفوذی از میانه راه جذب شده باشد. یعنی ابتدا به سرویس اطلاعاتی حریف پیوسته و به خدمت آن درآمده باشد ولی بعدها به هر علت- از جمله پشیمانی و عذاب وجدان- نشانه هایی از آمادگی خود برای بازگشت نشان داده و سرویس اطلاعاتی خودی با دریافت هوشمندانه این نشانه ها به سراغ وی رفته و او را جذب کرده باشد. در این حالت عامل جذب شده با دریافت دستور العمل از سرویس خودی، به کسب اطلاعات بیشتر از میدان فعالیت قبلی، نفوذ عمیق تر به حیاط خلوت حریف و اخلال در چرخه عملیاتی دشمن می پردازد.
از آنجا که مأموریت این دسته از نفوذی ها- جذب شده در میانه راه- به تدریج تغییر می کند، احتمال شناسایی آنها از سوی سرویس حریف بالا می رود و سرویس شکارکننده برای پیشگیری از شناسایی عامل نفوذی خود، بعد از کسب اطلاعات کافی از میدان فعالیت وی و انجام عملیات فریب روی سرویس اطلاعاتی دشمن عامل نفوذی خود را از چرخه نفوذ بیرون می کشد و روی سرنوشت او ریسک نمی کند.
ب: حالت دوم هنگامی است که یک سرویس اطلاعاتی از عوامل نفوذی قابل توجهی در حوزه فعالیت حریف برخوردار است. در این حالت، افشای هویت عامل نفوذی- مخصوصاً اگر از میانه راه جذب شده باشد- اولا؛ با توجه به حضور نفوذی های ناشناخته دیگر، به عملیات و چرخه نفوذ لطمه ای نمی زند و ثانیاً؛ نشان دادن «ضرب شست» و تحمیل برتری خود به حریف است. یعنی دقیقاً همان اقدامی که وزارت اطلاعات کشورمان با تهیه و پخش مستند «الماس فریب» انجام داد و برتری سربازان گمنام امام زمان- ارواحنا له الفداء- را به رخ دشمن کشید.
4- همین جا باید به یکی از صدها نمونه حماقت و کم شعوری سرویس های اطلاعاتی بیگانه در جذب و به کارگیری آقای «مدحی» اشاره کرد. موساد به یقین می دانست که وی برخلاف آنچه ادعا کرده بود، یکی از «سرداران سپاه»! و یا «مسئولان اطلاعاتی نظام»! و یا «یک شخصیت با نفوذ در مراکز و کانون های حساس جمهوری اسلامی ایران» نبوده است و می دانست که وی بنا به دلایلی از کشور خارج شده و به کسب و کار تجاری مشغول بود. بنابراین چرا، سرویس های اطلاعاتی موساد، سیا و سپس MI6 انگلیس آقای مدحی را بعد از شکار در «بانکوک» و به فاصله چند ماه، از «فرش» به «عرش»! بردند؟! و به حیاط خلوت گروههای اپوزیسیون و پشت صحنه سرویس های اداره کننده این گروهها، راه دادند؟
سرویس های اطلاعاتی دشمن باید می دانستند که اینگونه افراد نمی توانند برای آنها مأموران قابل اعتمادی باشند و احتمال بازگشت آنان به هویت فراموش شده خویش همیشه وجود دارد. در اواسط دهه 60 آمریکا از دادن پناهندگی به تعدادی از ایرانیان فراری که در پاکستان منتظر اخذ ویزا بودند، خودداری کرد. وقتی خبرنگار نیویورک تایمز از «کنت تیمرمن» مسئول وقت میز ایران در سازمان «سیا» علت را پرسید؛ «تیمرمن» در پاسخ گفت؛ این عده به هر حال شیعه و مسلمانند و با انگیزه های بی ریشه از ایران خارج شده اند، و بیم آن می رود که در یک روز عاشورا و یا ماه رمضان دوباره هویت فراموش شده خود را به یاد آورند و به عوامل جمهوری اسلامی ایران در آمریکا تبدیل شوند (نقل به مضمون).
و اما، اگر عوامل سرویس های موساد و سیا و MI6 با دقت به چهره آقای «مدحی» نگاه می کردند، می توانستند آثار «سجده» را بر پیشانی او ببینند. اثر سجده -در اکثر قریب به اتفاق موارد- نشانه دلبستگی شخص به اسلام و نماز و روزه است و بدیهی است که اینگونه افراد، اگر هم در مقطعی از زمان هویت دینی خود را فراموش کنند، احتمال بازگشت دوباره آنان به اصل خویش بسیار زیاد است. افرادی با این پیشینه چگونه می توانند همنشینی با مشتی عرق خور، زن باره، بی شخصیت را تحمل کنند و با دشمنان تابلودار اسلام و مردم مسلمان وطن خویش هم پیاله شوند؟!
اشتباه نکنید! آقای مدحی را وزارت اطلاعات از ابتدا به عنوان عامل نفوذی نفرستاده بود بلکه در میانه راه ایشان را جذب کرده است وگرنه سربازان گمنام امام زمان(عج)، بسیار هوشمندتر از آنند که مامور نفوذی خود را با تابلو بفرستند.
5- در اواخر آوریل 2011- فروردین سال جاری- نشریه آمریکایی «هافینگتون پست» طی مقاله ای مستند به قلم دو پژوهشگر بلندآوازه- فلینت و هیلاری من لوورت» خطاب به اوباما و سایر سران کشورهای اروپایی نوشته بود، «برای اثبات شکست غرب و پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ نرم چه دلیلی گویاتر از این که امروزه مردم مسلمان در همه جای جهان اسلام به ایران دلبسته اند و از آمریکا و اسرائیل و غرب ابراز تنفر می کنند».
در دنیای امروز و چالش های آن، «اطلاعات» و «سرویس های اطلاعاتی» از اصلی ترین عناصر فرمول قدرت هستند و از سوی دیگر سرویس های اطلاعاتی عریض و طویل و پرهزینه و پرسابقه آمریکا و متحدانش طی 32 سال گذشته بیشترین فعالیت اطلاعاتی خود را روی جمهوری اسلامی ایران متمرکز کرده اند. بنابراین اگر توان اطلاعاتی مجموعه آنها بر توان اطلاعاتی ایران اسلامی برتری داشت بایستی جمهوری اسلامی ایران تاکنون ده ها بار سقوط کرده باشد! و آیا اکنون که چنین نیست، نباید پذیرفت که پیروزی و برتری جمهوری اسلامی ایران در جنگ نرم با همان فرمول منطقی «لوورت» در عرصه جنگ اطلاعاتی نیز مصداق دارد؟
6- حالا نگاه کنید و ببینید که سرویس های اطلاعاتی حریف چه در و پیکر گشاد و چه دروازه بان های پخمه و کم شعوری دارند؟! می گویند فلانی از زندان مرخصی گرفته و از طریق کوهستان و مرزهای غیرقانونی خود را به آمریکا و اروپا رسانده است و همین اندازه برای اعتماد و اطمینان به دشمنی وی با جمهوری اسلامی کافی است! یعنی سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران با آن ویژگی و کارآمدی و تجربه منحصربفرد خود دست روی دست می گذارد و بعد از مرخصی و فرار فلان مجرم، باز هم به مجرمان دیگر مرخصی می دهد تا این فرارهای زنجیره ای ادامه داشته باشد؟! یعنی به اندازه شما عقل و درک ندارد؟!
7- به گواهی انبوه اظهارنظرها و مصاحبه ها و نوشته های عوامل نشان دار سرویس های اطلاعاتی حریف و سرکردگان گروه های اپوزیسیون، بعد از پخش مستند «الماس فریب» وحشت و دلهره از حضور نفوذی های دیگر مثل خوره به جان آنها افتاده است و حق دارند! چگونه می توانند نفوذی ها را در میان خود شناساسی کنند؟ هیچ راهی ندارند چرا که اولین اصل در نفوذ، همرنگ شدن کامل عوامل نفوذی با محیط نفوذ است. ظاهر عوامل نفوذی از ضدانقلاب ترین ضدانقلاب ها نیز ضدانقلابی تر است! باور نمی کنید؟ چند ماه دیگر صبر کنید تا گازهای اشک آور دیگری در.... و .... منفجر شود.
این سخن نه خلاف است و نه گزاف. صبر کنید!
8- نکته درخور توجه اینکه، بعد از پخش مستند «الماس فریب» نوچه های دست چندم سرویس های اطلاعاتی به دست و پا افتاده و بعضا به خاطر فریب خوردگی خویش عذر تقصیر می آورند و یا برخی از رسانه های وابسته به فتنه 88 در داخل کشور به طور تلویحی ابراز نگرانی می کنند و حال آن که شکست واقعی متوجه سرویس های موساد و سیا و MI6 است و نوچه های دست چندم یاد شده برای پنهان کردن این شکست بزرگ ماموریت جیلیز و ویلیز یافته اند.
9- و بالاخره؛ خدای مهربان سایه رهبر معظم انقلاب را بر سر ملت های مسلمان و مردم شریف ایران مستدام بدارد که با نگاهی حکیمانه از اقدام مشکوک جریان انحرافی جلوگیری کردند و مانع از عزل آقای مصلحی، وزیر کارآمد اطلاعات شدند. و دست مریزاد به سربازان گمنام امام زمان -ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- که به قول امام راحلمان(ره) با وجود «نام آوری»، نام و نشان در بی نشانی دارند.

پشت پرده راهبرد عملیات اطلاعات پایه

 بسمه تعالی 


دقیقا در بحبوحه فتنه 88 و در میانه انبوه پدیده های امنیتی که به وفور می شد مشاهده کرد، یک پدیده بسیار جالب مشاهده شد که البته به دلیل شرایط خاص آن دوران کمتر مورد توجه قرار گرفت. آن پدیده مهم -که تازه این اواخر میزان اهمیت آن در حال آشکار شدن است- این بود که تقریبا به طور ناگهانی اپوزیسیون خارج از کشور سعی کرد به عنوان یک «کل واحد» و «مجموعه یکپارچه» ظاهر شود و به عنوان «ضلع خارجی فتنه سبز» به ایفای نقش هماهنگ بپردازد.
برای آنها که در یکی دو دهه گذشته مجموعه رفتار اپوزیسیون فراری را رصد کرده اند کاملا آشکار است که این جریان نه یک مجموعه واحد، بلکه طیفی بسیار پراکنده، به هم ریخته و شلخته از گروه ها و گروهک هایی است که سه ویژگی مهم همواره درباره آن صدق می کرده است. ویژگی اول تکثر و یا شاید بهتر باشد بگوییم بی سر و سامانی تمام نشدنی و سرگیجه آور جریان ضد انقلاب است. از 30 سال پیش به این طرف، تقریبا به طور مستمر، هر چند ماه یک بار یک گروه یا گروهک جدید با ادعاهای عجیب و غریب در یک کشور غربی ظهور و ادعا کرده بنا دارد فصلی جدید در تاریخ مبارزه علیه جمهوری اسلامی بگشاید و بعد از چند هفته پر گویی و سر و صدا به خیل آن ده ها گروه دیگری پیوسته است که در ماه های قبل از آن همین ادعاها را داشته اند. ویژگی دوم، وجود اختلافات حاد میان جریان اپوزیسیون بوده که در بسیاری از موارد تا مرز پدرکشتگی و تصفیه های خونین (حتی درون گروهی) هم پیش رفته است. اگر مجموعه ضد انقلاب خارج نشین را یک طیف در نظر بگیریم که از منتها الیه چپ (توده و ...) آغاز می شود، نفاق در میانه آن قرار دارد و تا منتها الیه راست (سلطنت طلبان، و ...) گسترش می یابد، گروه های توزیع شده روی این طیف، تقریبا هیچ وقت چشم دیدن همدیگر را نداشته اند و یکی از مشغولیت های دائمی آنها -که البته اسباب تفریح دوستداران انقلاب هم بوده- بد و بیراه گفتن به گروه های رقیب و متهم کردن آنها به انواعی از اشتباهات و خطاها بوده است آن هم عمدتا با این هدف که خود را پیش چشم سرویس های اطلاعاتی غربی (که افسار همه این گروه ها را در دست دارند) بزرگ تر و با ارزش تر جلوه بدهند و نهایتا مواجب بیشتری دریافت کنند. دقیقا به همین دلیل، در سال های پس از انقلاب و تا پیش از فتنه 88 چیزی به نام همکاری بین گروه های ضد انقلاب و انجام پروژه های مشترک همواره بیشتر به شوخی شبیه بوده است تا اینکه بیان کننده یک واقعیت باشد. و ویژگی سوم هم که تقریبا در بین همه این گروه ها مشترک است، بی خاصیتی محض و ناتوانی آنها از طراحی و اجرای مستقل حتی یک عملیات ساده علیه جمهوری اسلامی بوده است به گونه ای که مجموعه مستندات موجودنشان می دهد حتی یک مورد هم وجود ندارد که در آن این گروهک ها بدون کمک، پشتیبانی و تغذیه مستقیم سرویس های غربی قادر به انجام یک عملیات پیش پا افتاده بوده باشند.
مجموعه این ویژگی ها در آستانه دهه سوم انقلاب اسلامی، آرام آرام سرویس های اطلاعاتی غربی را به این نتیجه رسانده بود که آنچه «اپوزیسیون خارجی» جمهوری اسلامی خوانده می شود، در واقع چیزی جز یک دردسر واقعی و آبروریزی مستمر نیست و پولی هم که در حلقوم آنها می ریزند به دقیق ترین معنای کلمه هدر رفته است. این گروه ها نه هرگز قادر به وارد آوردن ضربه ای جدی به نظام بوده اند، نه پایگاهی در داخل کشور پیدا کردند و نه حتی توانستند یک جریان انتقادی جدی و با دوام علیه جمهوری اسلامی در خارج بوجود بیاورند که شنوندگانی در جهان برای خود پیدا کند.
اما وقوع فتنه 88 در داخل ایران، این ارزیابی سرویس های غربی را تا حدودی تغییر داد. با مشاهده برخی عوامل آلوده در نظام و بوجود آمدن این اشتباه محاسباتی در ذهن طرف غربی که نظام جمهوری اسلامی از درون دچار یک شکاف غیر قابل رفع شده است، سرویس های آمریکا ، انگلیس و اسراییل به این نتیجه رسیدند که شاید تاریخ مصرف اپوزیسیون خارج نشین به طور کامل هم تمام نشده باشد. برخی شواهد نشان می دهد ارزیابی این سرویس ها این بود که اگر بتوانند گروه های متکثر ضدانقلاب را دور هم جمع کنند، میان آنها تقسیم کار ایجاد کنند و خود به طور مستقیم ایجاد هماهنگی میان آنها را به عهده بگیرند آن وقت ممکن است قادر باشند در بیرون کشور ظرفیتی آبرومند ایجاد کنند و از تلفیق این ظرفیت با جریان فتنه در داخل ایران، یک اپوزیسیون سراسری واحد و دارای بدنه اجتماعی و توان تحرک موثر علیه نظام بوجود بیاورند.
بر این مبنا پروژه«اپوزیسیون واحد» در بیرون کشور و با مشارکت مجموعه سرویس های اطلاعاتی کشورهای غربی -که حالا دیگر اتاق های عملیات مستقل خود علیه ایران را تعطیل و یک اتاق عملیات مشترک ایجاد کرده بودند- کلید خورد. به سرعت اخباری منتشر شد که مثلا منافقین درون پادگان های پژاک مقر تاسیس کرده اند، رهبران پژاک با بهایی ها ارتباط گرفته اند، گروهک ریگی مشغول مذاکره با تجزیه طلبان است، سلطنت طلب ها در صدد تاسیس تلویزیون واحد با منافقین و چند گروه دیگر هستند و ... اگرچه روشن بود که بسیاری از این خبرها ساختگی است و فقط با این هدف منتشر می شود که روسا خیال کنند «پروژه با موفقیت در حال جلو رفتن است» ولی در موارد معدودی هم می شد دید که برخی گروهک های ضد انقلاب اختلاف ها و مرزبندی های سابق خود با یکی دو گروه دیگر را کنار گذاشته اند و همکاری هایی ابتدایی شکل گرفته است. برخی منابع غربی می گویند همه تلاش آمریکا یی ها در این مدت این بوده است که اولا از گروه های مختلف اپوزیسیون بخواهند که به هم نزدیک شوند و اتاق عملیات مشترک تاسیس کنند، ثانیا تا می توانند پیوند خود را با جریان فتنه در داخل ایران عمیق کنند (جریان فتنه به اشارت اربابان غربی خود، همواره آغوشی گشاده برای همکاری با این گروهک ها داشته است)، ثالثا حتی آنجا که نمی توانند اختلاف های خود را با همدیگر حل کنند لااقل از گرفتار شدن به درگیری های بین گروهی و خنثی کردن توان و انرژی همدیگر بپرهیزند.
این عینا پروژه ای بود که در فاصله سال های 88-84 در داخل کشور هم تحت عنوان ایجاد «اپوزیسیون حرفه ای» تعقیب شده بود. آمریکا یی ها پس از شکست افتضاح آمیز سال 84 به این نتیجه رسیدند که مشکل جریان اصلاح طلب نداشتن میلیشیای خیابانی حرفه ای است که در مواقع لزوم بتواند به عنوان بدنه اجتماعی آشوب عمل کند و قدرت چانه زنی لازم برای گروه های سیاسی در مقابل حاکمیت را فراهم بیاورد. 4 سال میانه 84 تا 88 صرف ایجاد این بدنه در چارچوب پروژه هایی مانند سازمان رای و کمیته صیانت از آرا شد و آمریکا یی ها هم از طریق پروژه exchange (تبادل) که تلاش می کرد نخبگان جامعه ایرانی را در پوشش فعالیت پژوهشی، یا خدمات اجتماعی وارد دوره های آموزشی خاص کند و نهایتا آنها را به عنوان بخشی از پازل بزرگ «اپوزیسیون واحد» به خدمت بگیرد، به طور مستقیم در آن مشارکت کردند. در همین مدت کوتاه به وضوح می شد دید که چگونه گروه هایی مانند ادوار تحکیم تلاش می کنند به عنوان پیمانکار پروژه یکپارچه سازی اپوزیسیون در داخل ایران عمل کرده و با ایفای نقش «لولا» مرزهای میان گروه های مختلف داخلی را که مانع همکاری دستجمعی آنها بود از میان بردارند.
فتنه 88 زمان آزمون بود. آمریکا یی ها باید تست می کردند تا ببینند از آنچه با این همه زحمت فراهم آورده اند چه نتیجه ای می توانند گرفت. در بخش اجتماعی پروژه حتی یکی دو ماه هم دوام نیاورد. مردم به سرعت به دروغ گویی جریان فتنه پی بردند و از آن جدا شدند و آنچه باقی ماند -آنطور که مثلا در واقعه عاشورای 88 دیدیم- همان بخش سازمان یافته ای بود که حالا دیگر در هماهنگی کامل عملیاتی با ضد انقلاب خارجی و سرویس های غربی و یا شاید بهتر باشد بگوییم تحت فرمان آن عمل می کرد. بااز دست رفتن بدنه اجتماعی که سران فتنه از طریق دروغ گویی و مظلوم نمایی فراهم آورده بودند، عملا بخش «نرم» پروژه براندازی به بن بست رسید. عملیات نرم اساسا مبتنی بر دو رکن حضور مردم و پروژه سازی رسانه ای است که فتنه گران به فاصله چند ماه از 22 خرداد 88 دیدند که در هر دو حوزه ناتوان شده اند. عملیات سخت (درگیری نظامی) هم که اساسا هیچ وقت در دستور کار طرف غربی قرار نداشت چرا که به خوبی می دانستند نه امکان پذیر است و نه به نتیجه مورد نظر آنها ختم می شود. تنها گزینه باقی مانده چیزی است که آمریکا یی ها خود آن را «عملیات اطلاعات پایه» یا «نیمه سخت» نامیده اند و طیفی از اقدامات از خرابکاری و ترور گرفته تا عملیات سایبری را در بر می گیرد.
تبدیل شدن عملیات نیمه سخت به راهبرد اصلی آمریکا در مقابل ایران به چند دلیل بسیار مهم رخ داده است. نخست اینکه آمریکا یی ها احساس می کنند باید انرژی خود را روی کند کردن توانایی ها ایران از طریق عملیات ایذایی متمرکز کنند تا به این ترتیب از سرعت ایران کاسته شود و برای پروژه اصلی آنها که ایجاد نارضایتی از طریق تلفیق شکاف های سیاسی و مشکلات اقتصادی در بلند مدت است، زمان فراهم شود. دوم، اکنون تمرکز غرب بر افزایش نارضایتی ها از طریق ایجاد اختلال در روند جاری امور، انجام خرابکاری و غافل کردن دولت از روند خدمت رسانی است. تنش های سیاسی هم که پی در پی از جانب برخی گروه های سیاسی مشکوک تولید می شود به این فرایند کمک کرده است. و سوم، اکنون برای غربی ها کاملا روشن است که در شرایط عدم همراهی مردم تنها راه پیش پای آنها این است که دوباره به گروهک های دست ساز خود مراجعه کنند و از این گروهک ها هم کاری بیش از عملیات ایذایی ساخته نیست. آمریکا یی ها می دانند که این نوع از عملیات نهایتا تاثیر بسیار ناچیزی روی محاسبات راهبردی ایران دارد اما احساس می کنند همین که برای مدتی جامعه امنیتی ایران را مشغول کنند و برای دوستان خود در داخل دلگرمی و حاشیه امنیت ایجاد نمایند، ارزش ریسک کردن را دارد.
تمام عملیات های ترور، انفجار، بمب گذاری و خرابکاری که ظرف دو سال ما بعد فتنه در ایران انجام شده در چارچوب پروژه ای قرار دارد که در این نوشته بسیار به اجمال توصیف شد و اقدامات اخیر دستگاه امنیتی نشان می دهد روی آن اشراف کامل وجود دارد.
مهدی محمدی

پرسش های بی پاسخ

 بسمه تعالی 

بصیرت:عصر همان روزی که روح ملکوتی بنیان‌گذار جمهوری اسلامی به ملکوت اعلی پر کشید، تعدادی از سران و تأثیرگذاران در امور کشور در اندرونی بیت امام جمع شده تا صحت خبری که از ساعاتی پیش دهان به دهان می‌گشت مطلع شوند، آنان به خود این امید را می‌دادند که شاید این خبر شایعه‌ای بیش نباشد ولی ...

در میان آنان کسی که بیش‌تر نا آرامی می‌کرد، شیخی عمامه به سر بود که سر بر ستون می‌کوبید و ناله‌ی امام کو، سر می‌داد. ایرانیان وقتی تصاویر ضبط شده‌ی آن شب را از رسانه‌ی ملی تماشا می‌کردند به واقعیت راستین این مرد پی بردند. از آن زمان که شیخ «مهدی کروبی» سر بر ستون بیت امام می‌کوبید و ندای امام کو سر می‌داد بیش از 20 سال نگذشته بود که وی این بار تیشه برداشته و بر ستون‌های همان انقلابی می‌زد که امام، رهبرش بود و وی بارها برای پیروزیش به زندان افتاده بود.مهدی کروبی زمانی دبیر کل تشکلی بود که بزرگ‌ترین افتخار خود را حرکت در مسیر امام می‌دانست و بر این قائل بود که اسلام ناب محمدی لباسی است که تنها بر قامت آنان دوخته شده و دیگران را در این لباس سهمی هرچند کوچک نیست.در بررسی تاریخچه‌ی‌ مجمع روحانیون مبارز و تأمل در افکار اعضای شاخص و برجسته‌ی این تشکل روحانی به ابهامات و سؤالاتی سهل و ممتنع برخورد می‌کنیم که پاسخ به آن‌ها از منظری ساده و از جهتی دیگر بسیار مشکل است. در این نوشتار به اختصار چندین سؤال را مطرح خواهیم کرد، باشد که آگاهان بدان پاسخ گفته و ابهامات را از بین ببرند.

1 ـ روحانیون مبارز با شعار اسلام ناب محمدی که برگرفته از سخنان گهربار امام امت بود پای به صحنه گذاشت و در انتخابات مجلس سوم با استفاده از همین شعار، رقیب [جامعه‌ی روحانیت مبارز] را تابع اسلام آمریکایی شمرده و در انتخابات پیروز گشت. سؤال اینجاست که این شعار تا چه اندازه با واقعیت منطبق بوده و تا چه اندازه چپ‌های آن زمان از آن به عنوان حربه‌ای علیه رقیب بهره می‌بردند؟«ابراهیم اصغرزاده» یکی از چپ‌های دهه‌ی 60 ، این‌گونه به سؤال طرح شده، پاسخ می‌گوید: «این حربه یک تیغ دودم بود و ما توجهی به این مسأله نداشتیم، ما در آغاز مجلس سوم آن چنان از اسلام ناب محمدی یک بت ساختیم و لباس اسلام آمریکایی را بر تن تمام مخالفان خودمان پوشاندیم که در انتخابات مجلس چهارم عده‌ای دیگر همین لباس را بر تن ما پوشاندند. ما شدیم ملقب به طرفداری از اسلام آمریکایی و حالا منتقدان ما طرفدار اسلام ناب بودند. چرخ پوپولیسم گاهی ارابه‌ران را هم زیر می‌گیرد و ما به این مسأله بی‌توجه بودیم. پاشنه‌ی آشیل ما در مجلس سوم همین جا بود. ما نباید جریان میانه را از خودمان می‌راندیم چراکه حذف آنها می‌توانست موجب رادیکالیزه شدن فضا شود.» [1]

باید منتظر پاسخ دیگران نیز بود.

2 ـ «حجت‌الاسلام محمدموسوی‌خوئینی‌ها»، از اعضای شاخص مجمع روحانیون مبارز است. وی جزو اولین اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز محسوب می‌شود. زندگی وی نقاط مبهم و سؤال برانگیز فراوانی دارد. فرزند سوم شهید مطهری تأکید دارد که گروهک فرقان متاثر از افکار کسانی چون آقای موسوی‌خوئینی‌ها بوده‌اند: «من معتقدم این‌ها بیش‌تر متأثر از افرادی چون موسوی‌خوئینی‌ها و دکتر پیمان بودند و همین طور از نهضت آزادی خارج از کشور و دکتر یزدی و قطب زاده و جزواتی که از طرف آنها می‌آمد.» [2]

بخشی از مبارزان انقلاب نیز عنوان می‌کنند که «شهید مطهری» معتقد بود منبرهای موسوی‌خوئینی‌ها گروه فرقان را پرورش داده است. حجت‌الاسلام جعفر شجونی، عضو جامعه‌ی روحانیت مبارز، هم در اظهاراتی صریح‌تر عنوان کرده شهید مطهری حتی گفته که خوئینی‌ها، مارکسیست شده است.» [3]

«هاشم صباغیان» که یکی از اعضای نهضت آزادی است نیز در این زمینه می‌گوید: «یکی از ویژگی‌های بارز شهید مطهری این بود که پس از مطالعه و تحقیق درباره‌ی مطلبی اگر به یقین می‌رسید، پافشاری و ایستادگی می‌کرد. یکی ز آن موارد، همین تحلیل‌های اگر نگوییم مارکسیستی، باید بگوییم چپ‌گرایانه و غیرتوحیدی از قرآن بود.»

روحانیون مبارز با شعار اسلام ناب محمدی که برگرفته از سخنان گهربار امام امت بود پای به صحنه گذاشت، سؤال اینجاست که این شعار تا چه اندازه با واقعیت منطبق بوده و تا چه اندازه چپ‌های آن زمان از آن به عنوان حربه‌ای علیه رقیب بهره می‌بردند؟

آن موقع برخی از همین دوستان روحانی ما به مرحوم مطهری حمله می‌کردند و می‌گفتند: «آقای خوئینی‌ها دارد جوان‌ها را جذب می‌کند چرا می‌گویید تفسیرهای او درست نیست؟» ایشان در پاسخ می‌گفت: «باید جوان‌ها را با پایه‌ریزی صحیح جذب کنیم، اگر این پایه‌ها صحیح نباشد در آینده گرفتار این‌ها خواهیم شد.» [4]

تا چه اندازه روحانیون مبارز از سوابق فکری موسوی‌خوئینی‌ها آگاه بوده‌اند، سؤالی است که می‌شود، پرسید. آن چه که روشن است تعدادی از روحانیون مبارز همانند آقای کروبی از این سوابق آگاهی کامل داشته و با این وجود وی را در حلقه‌ی اول مجمع روحانیون مبارز پذیرفته‌اند. ابهامی که شاید گذر ایام پرده از روی آن بردارد.

3 ـ نگاهی هرچند گذرا به بیانیه‌های مجمع روحانیون مبارز که در وب‌سایت این تشکل نیز قابل دسترسی است، نشان می‌دهد روحانیون مبارز دهه‌ی نخست انقلاب و نیز تا اواسط دهه‌ی 70 ، گرایشات شدید ضد امپریالیستی داشته‌اند. بیانیه‌ی روحانیون مبارز درباره‌ی دشمنی آشتی ناپذیر ایران با آمریکا که در شهریور ماه سال 68 منتشر شد، نمونه‌ای آشکار از این موارد است.

روحانیون مبارز در بیانیه‌ی خود تأکید کرده بودند که دشمنی آمریکا با ما و آشتی ناپذیری انقلاب و مردم ما با آمریکا ناشی از یک سوءِتفاهم سیاسی نیست تا با مذاکره یا تهدید و تطمیع آمریکا و یا با پادرمیانی این و آن از میان برود بلکه، ریشه در ماهیت جنایت‌کار حکومت‌های آمریکایی از یک‌سو و ذات الهی و مردمی انقلاب اسلامی از سوی دیگر دارد.

این سخنان در حالی است که چند سال بعد و به گفته‌ی «سیدحمید روحانی» از اعضای سابق روحانیون مبارز، با روی کار آمدن «سیدمحمد خاتمی» در سال 76 رویکرد ضد آمریکایی این تشکل، دچار دگرگونی شد. دبیرکل مجمع روحانیون مبارز، اردیبهشت ماه سال 78 در پاسخ به این سؤال که نظر شما درباره‌ی رابطه با آمریکا چیست؟ می‌گوید: «در این مورد 3 نظریه وجود دارد: اول رابطه، دوم مذاکره و سوم تشنج زدایی که بنده به تشنج زدایی معتقدم و البته معتقدم بحث رابطه یا نداشتن رابطه بحثی کارشناسی است که باید کارشناس‌ها بنشینند طرفین هم باشند و در محیطی که حالت سیاسی نداشته باشد، حرف‌ها را بزنند.»

وی می‌گوید: «برخی معتقدند که سخن امام پیرامون رابطه با آمریکا و تشبیه آن به رابطه‌ی گرگ و میش اکنون تغییر کرده و رابطه‌ی ما با آمریکا در زمان حال رابطه‌ی شیر و گرگ است که این هم نظری است.»

سؤال اینجاست که چگونه شد دشمنی آشتی ناپذیر ایران اسلامی با آمریکای جهان‌خوار در مدت کم‌تر از یک دهه، رنگ باخت و دبیر کل روحانیون مبارز از تشنج زدایی میان ایران و آمریکا سخن می‌گوید.

4 ـ فروردین ماه سال 68، پایان روندی طولانی بود که منجر به برکناری «آیت الله منتظری» از قام مقامی رهبری شد. در این برهه اعلام استعفای آیت الله منتظری از مقام نیابت رهبری و تحولات مربوط به این امر انگیزه‌ی صدور بیانیه‌ای از سوی روحانیون مبارز تهران شد که در آن نظرها و دیدگاه‌های این جمعیت درباره‌ی موضوع مورد بحث به تفضیل آمده بود.

در بخش‌هایی از این بیانیه می‌خوانیم: «امام بارها بزرگان و مسؤولان را نسبت به اطرافیان و عوامل نفوذی در بیوت و دستگاه‌ها مورد هشدار قرار داده‌اند... رهبری نظام اسلامی باید به اصالت انقلاب اسلامی و رسالت مبارزه و فداکاری برای حاکمیت اسلام و جهاد دایم برای کوتاه کردن دست اجانب و چپاول‌گران معتقد باشد. ... رهبری واقعی آینده‌ی نظام در جایی می‌تواند استقرار یابد که کانون سرشار از روحیه‌ی مبارزه با استکبار شرق و غرب و احساس تعهد نسبت به سرنوشت مسلمانان باشد .... دشمن هیچ‌گاه از طرح‌های اطلاعاتی و نفوذی برای ضربه زدن به انقلاب غافل نخواهد ماند و بیش‌ترین سرمایه‌گذاری را نسبت به مراکزی می‌کند که نقش تعیین کننده در سرنوشت جامعه دارند. ... مهم‌ترین عاملی که امام را بر آن داشت تا نظر خود را نسبت به آینده‌ی رهبری اعلام کند همین خطری بود که نفوذ ناپاکان و ایادی دشمن در بالاترین و مقدس‌ترین مرکز، نظام، اسلام و انقلاب را تهدید می‌کرد و متأسفانه آیت‌الله منتظری نسبت به آن توجه خاص مبذول نداشتند و در نتیجه بیت بالاترین مقام معنوی بعد از مقام رهبری کانون امید تمامی دشمنانی شد که در جنگ، ترور و مبارزه‌ی سیاسی و تبلیغی با جمهوری اسلامی نا امید شده بودند .... با کمال تأسف درحالی نسبت به اجرای احکام اسلامی در مورد جنایتکاران منافق و آدمکشان محارب احساس ترحم می‌شد که در همان حال نه تنها نسبت به جنایت افرادی چون «مهدی هاشمی» و باند تبهکار وی که با قساوت مخالفان فکری خود از روحانی و غیر روحانی را به قتل می‌رساندند و با جعل و انتشار اسناد دروغین نیروهای متعهد و انقلابی را ترور شخصیت می‌کردند، از سوی ایشان حساسیّتی نشان داده نمی‌شد بلکه همواره از آنان حمایت می‌کردند و بیت ایشان پناهگاه و یکی از مراکز خراب‌کاری آنان به شمار می‌آمد. .... بعضی نقطه ضعف‌ها زمینه‌ی مساعدی را فراهم آورد تا دشمنان نفوذی، طرح انفصال آیت الله منتظری از نظام و ایجاد تفرقه در صفوف طرفداران انقلاب و طرح نزدیک کردن لیبرال‌های شکست خورده و گروهک‌های رسوا را به قائم مقام رهبری به پیش ببرند.»

بیانیه‌ی صریح روحانیون مبارز درباره‌ی برکناری آیت الله منتظری توسط امام خمینی(ره) جای هیچ‌گونه تفسیر و تأویلی ندارد، بی آن که نقاط ضعف مطرح شده در این بیانیه موضوعیت خود را از دست دهند، مواضع روحانیون مبارز در قبال آیت الله منتظری دچار دگرگونی شده است.سایت «سحام نیوز» ارگان تبلیغاتی «حزب اعتماد ملی» اردیبهشت ماه سال 88 مدعی شد، «آیت‌الله منتظری» از کاندیداتوری «کروبی» در انتخابات ریاست جمهوری، حمایت کرده است.

سؤال اینجاست که چگونه شد دشمنی آشتی ناپذیر ایران اسلامی با آمریکای جهان‌خوار در مدت کم‌تر از یک دهه، رنگ باخت و دبیر کل روحانیون مبارز از تشنج زدایی میان ایران و آمریکا سخن می‌گوید.

به گزارش این پایگاه خبری، آیت الله منتظرى در جمع دوستان و نزدیکان خود در پاسخ به این سؤال که شما از کدام کاندیدا در این دوره حمایت مى‌کنید، گفته است: «اگر نظر شخصى مرا مى‌خواهید من از آن کسى حمایت خواهم کرد که هم اکنون عمادالدین باقى از او حمایت مى‌کند.» [5] «عمادالدین باقى» حمایت رسمى خود را از مهدى کروبى اعلام کرده بود. هر چند این خبر به زودی تکذیب شد [6] ولی امید کروبی به حمایت آیت‌الله منتظری، نشان از این داشت که چپ سنتی دچار یک دگردیسی تمام عیار در اعتقادها و آرمان‌ها شده است.

در جریان حوادث پس از انتخابات، آیت‌الله منتظری با انتشار بیانیه‌های متعددی از فتنه‌گران حمایت کرد. مهدی کروبی به عنوان یکی از اعضای شاخص طیف چپ سنتی از این حمایت‌ها بی‌نصیب نماند.

مهدی کروبی برای جبران این حمایت‌ها با نگارش نامه‌ای به آیت‌الله منتظری از حمایت‌های وی از خویش در حوادث پس از انتخابات تقدیر کرد. در بخشی از این نامه آمده است: «از این‌که به خاطر برخی حوادث و تعرضات پیش آمده بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برای اینجانب از این حقیر تفقد نمودید و طی نامه‌ها و بیاناتی اظهار تأسف فرمودید، لازم دانستم بدین وسیله تشکر و قدردانی خود را اعلام دارم.»ورود آیت‌الله منتظری در مسایل سیاسی در حالی بود که امام خمینی(ره) طی نامه‌ی شدید اللحنی از وی خواسته بود «از آن‌جا که ساده لوح هستید و به سرعت» تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.»

پس از وفات آیت‌الله منتظری نیز کروبی با انتشار بیانیه‌ای شگفت‌انگیز تعابیر عجیبی درباره‌ی وی به کار برده ‌است. در بخشی از بیانیه‌ی کروبی آمده است:«آن فقیه عالی مقام به پیروی از امام راحل (ره) حکومت اسلامی را با قرائت مردم سالاری دینی متکی به آرای مردم از متن کتاب و سنت استنباط و استخراج نمود و تا آخرین لحظه‌ی حیات در دفاع از آزادی و استقلال کشور و از حریم دین و مذهب درنگ نکرد». [7]

مجمع روحانیون مبارز نیز با انتشار بیانیه‌ای آیت‌الله منتظری را جامع علوم عقلی و نقلی دانست [8] ومدعی شد:آیت‌الله منتظری با همه‌ی فراز و نشیب‌های دوران زندگی تا پایان عمر نسبت به پیشوای نهضت و انقلاب حضرت امام خمینی(ره) با تجلیل و احترام شایسته یاد کرد.»گویی از منظر روحانیون مبارز، امام خمینی(ره) ظلمی فاحش در حق آیت‌الله منتظری مرتکب شده بود که وی کریمانه تا روزهای آخر عمر خویش از آن گذشت کرده و دم بر نیاورده بود! روحانیون مبارز در عین حالی که از ارادت به راه امام سخن می‌گویند با تمامی دشمنان عقیدتی ایشان، پیمان دوستی بسته‌اند.


5 ـ رابطه‌ی روحانیون مبارز با «نهضت آزادی» نیز یکی از نقاط مبهمی است که ذهن‌ها را مشغول کرده است. حمایت نهضت آزادی از کاندیدای مجمع روحانیون مبارز ـ سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی ـ درحالی است که امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه‌ی یکی از اعضای شاخص روحانیون مبارز ـ محتشمی‌ پور ـ این گروه را طرفدار جدی وابستگی کشور به آمریکا خوانده‌اند.

در بخشی از نامه‌ی امام خمینی (ره) به آقای «محتشمی پور» آمده است: «اگر خداوند متعال عنایت نفرموده بود و اینان مدتی دیگر در حکومت موقت باقی می‌ماندند ملت‌های مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می‌زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می‌خورد، که قرن‌ها سر، بلند نمی‌کرد. امام خمینی(ره) در بخش دیگر این نامه‌ی تاریخی متذکر شده اند: نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند. [9]

مهدی کروبی در آن دوران که مدعی خط و راه امام بود درباره‌ی نهضت آزادی گفته: «از جمله جمعیتی که این روزها نق زدن را شروع کرده است و ورق پراکنی می‌کند، نهضت آزادی است ... مسؤولین و مردم دارند تلاش می‌کنند تا بدبختی‌هایی که شما [نهضت آزادی] برای مردم ایجاد کرده‌اید از بین ببرند. مگر شما نبودید که کردستان را از دست دادید؟ مگر شما نبودید که پاسداران را از سنندج بیرون کردید؟ مگر شما نبودید که به «جلال برادر عزالدین» گمراه در اسفند 58 اسلحه دادید و آن‌ها روز بعد به پادگان سنندج حمله کردند؟ مگر شما نهضت آزادی نبودید که با ولایت فقیه مخالفت کردید؟ شما نبودید که با مجلس خبرگان مخالفت و بر علیه آن توطئه کردید؟ مگر شما نبودید که به این گروهک‌ها آن‌قدر آزادی دادید که ما هنوز از دست این‌ها مصیبت می‌کشیم؟ مگر شما نبودید که داشتید انقلاب را منحرف می‌کردید و یک خیانتی به تاریخ می‌نمودید؟ مردم انقلاب کرده بودند و شما با شعارهای ملی‌گرای خود داشتید انقلاب را منحرف می‌کردید. مردم شعار اسلام را داده‌اند و به جمهوری اسلامی رأی دادند و آن وقت که سفره باز شد شما می‌آیید و اسم ملی روی آن می‌گذارید؟... بسیاری از بدبختی‌هایی که الان وجود دارد از شما است، این کمبودها، خون‌ریزی‌ها و این جنگ، ضایعاتی است که شما برای ملت به وجود آورده‌اید، شما از کی این‌طور مردم دوست شده‌اید؟!» [10]

حمایت نهضت آزادی از کاندیدای مجمع روحانیون مبارز ـ سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی ـ درحالی است که امام خمینی (ره) در پاسخ به نامه‌ی یکی از اعضای شاخص روحانیون مبارز ـ محتشمی‌ پور ـ این گروه را طرفدار جدی وابستگی کشور به آمریکا خوانده‌اند.

16 سال بعد از این سخنان تند و تیز کروبی در جایگاه دبیرکل مجمع روحانیون مبارز برای تبرئه‌ی جبهه‌ی ملی و با تحریف آشکار سخنان حضرت امام خمینی(ره) می‌گوید: «امام هرگز مصدق را تکفیر نکرد و به دنبال برخی گزارش‌ها که به امام رسیده بود، امام تنها هشدار دادند که کاری نکنید که من ایشان را مسلمان هم ندانم!» [11]

توجه به سخنان امام خمینی(ره) به خوبی نشان می‌دهد که کروبی برای تبرئه‌ی ملی‌گراها به چه تحریف آشکاری دست زده است: «این‌ها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به او زدند اسمش را آیت‌الله گذاشته بودند. این در زمان آن بود که این‌ها فخر می‌کنند به وجود او (مصدق)، او هم مسلم نبود ... من عرض کردم که این دیگر مخالفت به شخص نیست این سیلی خواهد خورد و اگر مانده بود، سیلی را بر اسلام میزد.» [12]

از سوی دیگر سخنان کروبی درباره‌ی لزوم محاکمه‌ی اعضای نهضت آزادی در حالی است که این گروهک غیرقانونی در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 از هردو نامزد اصلاح طلب یعنی کروبی و موسوی حمایت کرده است. [13]

سایت «تغییر» متعلق به تیم کروبی نیز در همان زمان از دیدار معاون اول کروبی یعنی «غلام‌حسین کرباسچی» با رییس گروهک نهضت آزادی خبر داد. سایت تغییر مدعی شده بود این‌گونه ملاقات‌ها تا روز برگزاری انتخابات ادامه خواهد داشت. [14] «ابوالفضل بازرگان»عضو شورای مرکزی نهضت آزادی نیز درباره‌ی این دیدار گفته بود: «عملکرد و تلاش‌های مهدی کروبی کاندیدای اصلاح طلب دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری منجر به ترمیم اعتماد از دست رفته‌ی مردم می‌شود.» وی مدعی شد: «در دیدار کرباسچی با ابراهیم یزدی مقرر شد اگر نهضت آزادی سؤالی درخصوص اهداف و برنامه‌های آقای کروبی و یا طرحی برای ستاد ایشان داشت، اعلام کند.» [15] بعد از انتخابات نیز نهضت آزادی از مواضع ساختارشکنانه‌ی کروبی به شدت حمایت کرد. در این راستا فروردین ماه سال 1389 تعدادی از عناصر گروهک ملی – مذهبی و بقایای نهضت غیرقانونی آزادی به دیدار کروبی رفته و از ایستادگی و مقاومت کروبی در برابر نظام از وی قدردانی کردند. کروبی نیز در این دیدار از اعضای نهضت آزادی قدردانی کرده و خواستار هم‌گرایی بیش‌تر معترضین به نظام شده بود .» [16]

با این وجود روحانیون مبارز باید پاسخ‌گوی این سؤال باشند که در طول 20 سال بعد از وفات امام دچار چه تغییراتی شده‌اند که نهضت به اصطلاح آزادی با آن‌ها احساس هم‌زاد پنداری کرده و از کاندیدای روحانیون، حمایت می‌کند.

6 ـ رابطه‌ی عقیدتی روحانیون مبارز با ولایت مطلقه‌ی فقیه نیز یکی از ابهاماتی است که اعضای شاخص این تشکل باید به آن پاسخ گویند. 20 سال پیش زمانی که اعضای این تشکل روحانی قصد انشعاب از جامعه‌ی روحانیت مبارز را داشتند به دنبال تأییدیه‌ی امام رفتند، چرا که بدون تأیید ایشان کار خود را نامشروع می‌دانستند. مهدی کروبی در این رابطه می‌گوید: «ما پس از اطمینان از رضایت خاطر ایشان [امام] بود که اقدام کردیم که بدون آن کار خود را مشروع نمی‌دانستیم.» [17]

موسوی خوئینی‌ها نیز گفته بود:

مهم‌ترین علت تشکیل روحانیون مبارز ، اجرا و پیاده کردن نقطه نظرات حضرت امام می‌باشد." [18] برابر ماده‌ی 18 اساسنامه‌ی مجمع روحانیون مبارز نیز التزام عملی به ولایت فقیه و مقررات نظام جمهوری اسلامی یکی از شرایط عضویت در این تشکل است.

این همه در حالی است که روحانیون مبارز در جریان حوادث بعد از انتخابات 88 با صدور بیانیه‌ای و بر خلاف نص صریح فرمایشات رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های تاریخی 29 خرداد با انتشار بیانیه‌ای مردم را به اغتشاش دعوت کردند.


مجمع روحانیون مبارز درحالی بر برگزاری اجتماع غیرقانونی روز شنبه اصرار می‌ورزید که حتی موضع‌گیری و هشدار آشکار شخصیت‌های سیاسی و مذهبی هم نتوانست مجمع را از برگزاری این مراسم، منصرف سازد. از صبح روز شنبه که این موضوع به خبر اول وب‌سایت‌ها تبدیل شد، گمانه زنی‌هایی درباره‌ی احتمال لغو این راهپیمایی نیز در کنار آن خودنمایی می‌کرد، اما با گذشت چند ساعتی از این گمانه زنی‌ها، خبری از تصمیم مجمع به گوش نرسید و برخلاف اعتقاد برخی از اعضای آن، تعلل سؤال برانگیز دبیر این تشکل هم چنان ادامه یافت تا این‌که آشوبگران آرایش نهایی خود را برای ضربه زدن بر پیکره‌ی «امنیت شهر» چیدند؛ در این هنگام بود که ناگهان خبری فوری بر پیشانی وب‌سایت‌ها و خبرگزاری‌ها نشست: «راهپیمایی امروز مجمع روحانیون، لغو شد» اما دیگر دیر شده بود چرا که همه چیز برای خلق یک شرایط غیر عادی مهیا گردیده بود.ساعاتی بعد، اخبار اندوه بار از آشوب و اغتشاش یکی پس از دیگری، خیابان آزادی را برای مردم دورترین نقاط کشور نیز به تصویر کشید. آن چنان که منابع رسمی گزارش دادند، به جز خسارت‌های میلیاردی به اماکن خصوصی و عمومی و به آتش کشیده شدن مسجد لولاگر در نزدیکی خیابان آزادی توسط عناصر مسلح منافقین و اشرار، 10 تن از شهروندان به ضرب گلوله کشته و 100 نفر نیز زخمی شدند و این در حالی بود که جانشین نیروی انتظامی اعلام کرد این نیرو به هیچ وجه از سلاح گرم استفاده نکرده است.

بیانیه‌ی لغو تجمع غیر قانونی مجمع روحانیون که ساعت‌ها معطل امضای دبیر مجمع مانده بود را شاید بتوان تلاشی تلقی کرد برای خالی کردن شانه از بار مسؤولیت و پیامدهای آشوبی که خیابان آزادی را در خود فرو برد! البته تکلیف این نوع رفتارهای مشکوک، پیش از این از سوی رهبر معظم انقلاب مشخص شده بود.

آیت‌الله‌خامنه‌ای در جمع میلیونی نمازگزاران تهران با بیان این‌که «اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، خواسته یا ناخواسته، مسؤول خون‌ها، خشونت‌ها و هرج و مرج‌ها خواهند بود» ، تکلیف «فرماندهان آشوب‌ها» را به وضوح روشن کرده بودند.

بی‌شک نقاط ابهام فراوانی درباره‌ی تاریخچه‌ی مجمع روحانیون مبارز وجود دارد که در این مختصر نمی‌توان به تمام آن‌ها پرداخت. سران این تشکل روحانی بایستی با پاسخ به این سؤالات ابهامات را از بین برده و یا دلیلی قانع کننده برای نسل سوم انقلاب بیابند که چگونه شد چپ‌های دو آتشه‌ی دهه‌ی 60 که به جای شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی شعار مرگ بر شرق و مرگ بر غرب سر می‌دادند امروز بر سر سفره‌ی دشمنان این مرز و بوم فالوده می‌خورند.

اگر چه سران روحانیون مبارز در جریانات حوادث بعد از انتخابات آزمون خوبی ندادند و به فرموده‌ی رهبر عزیز انقلاب مردود شدند ولی آن چه که از مطالعه‌ی احوال این جریان در طول 20 سال گذشته و نیز در جریانات بعد از انتخابات 88 به نظر می‌رسد این است که این جریان برای بازگشت به دامان انقلاب بایستی چندین کار را انجام دهد تا شامل سیاست جذب حداکثری گردد. آن چه روشن است، روحانیون مبارز باید مسؤولیت خون‌های ریخته شده در آشوب‌های پس از انتخابات را هم چون دیگر سران فتنه بر عهده گیرند. شاید این اولین گام برای روشن کردن مسیر پیش رو باشد.

دومین گامی که باید روحانیون مبارز برای آینده‌ی سیاسی خود آن را سرلوحه‌ی برنامه‌های خویش قرار دهند جدا شدن کامل از احزاب تندروی اصلاحات است که این سرنوشت تأسف آور را برای روحانیون مبارز رقم زده‌اند. گره خوردن سرنوشت روحانیون مبارز با احزابی نظیر مشارکت و مجاهدین انقلاب نه تنها به نفع این تشکل کهنه کار و قدیمی نیست بلکه زمینه ساز فرو رفتن هرچه بیش‌تر اعضای این تشکل در باتلاق فتنه‌ها خواهد شد.

روحانیون مبارز بایستی برای جبران خطاهای گذشته، رابطه‌ی خود با رکن رکین ولایت فقیه را محکم کنند. چنان چه ذکر آن رفت با تغییر مصداق ولایت فقیه اعتقادات پیشین نیز از میان رفت و این شاید اولین نقطه‌ی جدایی روحانیون مبارز از نظام اسلامی بود. از این رو اعضای روحانیون مبارز بایستی این نقیصه را جبران کنند.

امیدواریم که این‌گونه باشد. روح الله امین آبادی

[1]ابراهیم اصغرزاده ، هفته‌ی نامه‌ی شهروند امروز ، شماره‌ی 40

[2]علی مطهری در مصاحبه با ماهنامه‌ی یادآور، خبرگزاری فارس ، 23 آبان 1389

[3]رجانیوز ، 14 مهر 1389، به نقل از ایران سیاسی

[4]شبکه‌ی ایران ، 10 مهر 1389 ، به نقل از ماهنامه‌ی یادآور

[5]سحام نیوز ، 30اردیبهشت 88

[6]فرارو ،30اردیبهشت 88

[7]سحام نیوز ، سوم محرم الحرام 1431

[8]سایت روحانیون مبارز ، 29آذر1388

[9]صحیفه امام ، ج 20 ص 481 و 482

[10]روزنامه جمهوری اسلامی ،1361/07/17

[11]روزنامه جمهوری اسلامی ،1377/12/13

[12]صحیفه نور ،ج15،صفحه15

[13]ایلنا ،29اردیبهشت 1388

[14]تغییر،22اردیبهشت 1388

[15]رک تغییر ،23 اردیبهشت 1388

[16]روزنامه رسالت ،22 فروردین 1389

[17]روزنامه کیهان ، 16/1/67،ص 2

[18]دارابی ، علی ، جریان شناسی سیاسی در ایران ،ص311 به نقل از مجموعه بیانیه های مجمع روحانیون مبارز، ص 185

شب آرزو ها

 بسمه تعالی 

رجب ماهی سراسر برکت و رحمت است، ماهی که اولین شب جمعه آن را لیله الرغائب شب آرزوها نامیده اند، شبی که ملائک بر زمین نزول کرده و رحمت واسعه خداوند بر اهل زمین و مومنان جاری می شود. در این شب درهای آسمان به روی اهل زمین گشوده شده و ملایک در پی شنیدن نجواهای اهل ایمان پا بر روی خاک بی مقدار زمین می گذارند و بهترین فرصت برای انسان های دور مانده از اصل خویش است تا به استغفار پرداخته و آرزوهای خود را عاشقانه با حضرت حق نجوا کنند.

لیلة الرغائب از بوستان های بزرگ رجب المرجب است، رغائب جمع رغیبه است یعنی بخششی بزرگ و شب رغائب، یعنی شب بخشش‌های بزرگ و آن اولین شب جمعه هر ماه رجب است، پیامبر گرامی فرمودند؛ از آن شب غافل نشوید که فرشتگان آن را لیلة الرغائب نامیده‌اند! چرا که چون پاسی از شب گذشت، هیچ فرشته‌ای نیست مگر این که در کنار کعبه آید و آن گاه خدای بزرگ نظر رحمت بر آنان اندازد و بفرماید: ای فرشتگانم هر چه خواهید به شما عطا نمایم، فرشتگان در پاسخ گویند بارالها از تو می‌‌خواهیم روزه‌داران این ماه را ببخشایی، خدای بزرگ در پاسخ می فرماید: بخشیدم.

برای این شب اعمالی از رسول خدا (ص) ذکر شده است که فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:

روز پنج شنبه اول آن ماه روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر' اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله' گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر 'سبوح قدوس رب الملائکة و الروح' گفته شود.

پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر 'رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم' گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر 'سبوح قدوس رب الملائکة والروح' گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست کرد انشاء الله که مستجاب می شود. پیامبر اکرم (ص) در فضیلت این نماز می فرماید: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می‌گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میت می‌پرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیده‌ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده‌ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده‌ام. آن زیباروی پاسخ می‌دهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده‌ام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.

در این شب که باران رحمت الهی بر سر مومنان و بندگان نازل می شود اگر آسمان دلتان بارانی شد برای ظهورش دعا کنید که سخت به آمدنش محتاجیم و چشم انتظار...

تاثیر فوری پیروزی انقلاب یمن بر شبه جزیره عربستان

 بسمه تعالی


تحولات یمن با وجود اصرار شدید «علی عبدالله صالح» به حفظ قدرت و علیرغم تلاش وسیع عربستان سعودی و آمریکا برای حفظ رژیم وابسته به خود - با صالح یا بدون او - شتاب گرفت و عملا به فروپاشی قدرت غرب و عربستان در این سرزمین منجر گردید. البته عربستان و غرب با علم کردن نام «عبدربه منصورهادی» بعنوان معاون و جایگزین صالح تلاش کردند تا کسی متوجه سقوط رژیم وابسته نشود و آثار فوری آن به سایر رژیم های وابسته در شبه جزیره و خارج از آن نرسد اما شکرگزاری و نیز سرور مردم بلافاصله پس از فرار صالح نشان داد که حرکت انحرافی آمریکا - عربستان نتوانسته اثری داشته باشد. اما آنچه در روز پرمعنای (15 خرداد) در یمن اتفاق افتاد بسیار بزرگتر از آن چیزی است که تاکنون تصور شده است آثار پیروزی مردم بر دیکتاتور وابسته بیش از یمن «عربستان» را تحت تاثیر جدی قرار می دهد.
در مورد تحولات یمن و اهمیت آن نکاتی وجود دارد:
1- کشور یمن با حدود 500 هزار کیلومتر مربع مساحت و حدود 22 میلیون نفر جمعیت بخشی از شبه جزیره عربستان است و از این رو بررسی اهمیت این تحولات حتما باید در چارچوب موقعیت بین المللی و منطقه ای شبه جزیره - ترکیبی از هفت کشور - صورت گیرد. شبه جزیره عربستان مهمترین گلوگاه انرژی، ترانزیت کالا و بازار تجارت بین المللی به حساب می آید این موقعیت وقتی به موقعیت کشورهای پیرامونی خلیج فارس - ایران و عراق - اضافه شود از اهمیت فزون تری خبر می دهد. نزدیک به نیمی از ذخایر استراتژیک انرژی - نفت و گاز - در این منطقه قرار دارد و در این میان تضمین صدور بی مسئله انرژی به کشورهای غرب از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد و در شرایطی که ایران به اصلی ترین کشور متخاصم با غرب در منطقه تبدیل شده و غرب کنترل خود را بر روی کشور عراق از دست داده و یا در حال از دست دادن است، کنترل شبه جزیره اهمیت صد چندانی پیدا کرده است. وقوع انقلاب در یمن و شرایط بحرانی بحرین به غرب می فهماند که هیچ تضمینی برای تداوم اقتدار غرب در منطقه و کنترل انرژی وجود ندارد این در حالی است که یمن حداقل دارای 4 موقعیت ویژه ژئوپلیتیکی نیز می باشد، اشراف یمن بر خلیج عدن، اشراف کامل و بی رقیب آن بر مهمترین تنگه استراتژیک جهان - باب المندب - اشراف کامل بر آب راه حساس دریای سرخ، تسلط یمن بر کوههای استراتژیک «مران» -که از سواحل عدن آغاز و تا منطقه طائف در جنوب غرب کشیده می شود - با این وصف تحولات یمن، به تحول عمده در شبه جزیره و حتی مناطق اطراف آن-شاخ آفریقا و...- منجر می شود.
آمریکا و عربستان سعودی برای جلوگیری از انتقال فوری امواج انقلاب یمن به شبه جزیره، ابتدا تلاش کردند تا جابجایی قدرت در یمن در چارچوب «توافق» صورت گیرد. از این رو ریاض دو هفته میزبان گروههایی از رهبران معارضین بود ولی در نهایت به جایی نرسید و پس از آن به حرارت انقلاب در یمن افزوده شد. در این بین رسانه های عربستان روی دو عضو خانواده الاحمر -خانواده ای که 32 سال بر یمن حکومت کرده- یعنی علی محسن الاحمر و شیخ صادق الاحمر بعنوان «رهبران انقلاب!» مانور کردند و حال آن که این دو و بطور کلی خاندان الاحمر مزدور آل سعود به حساب می آیند. پس از آن که این طرح نیز شکست خورد، آنان علی عبدالله صالح را به عربستان منتقل کردند ولی از یک سو مدعی شدند او برای معالجه- درمان جراحت های ناشی از آسیب دیدن در گلوله باران کاخ ریاست جمهوری- به ریاض رفته و از سوی دیگر مدعی شدند او پس از معالجه به صنعا باز می گردد و حال آنکه تا روز قبل از فرار صالح به ریاض، حکومت آل سعود می گفت او باید قدرت را به جانشین خود-عبدربه- منتقل نماید. کاملا واضح بود که عربستان با یک مانور تبلیغاتی سعی می کند پرده ای روی پیروزی مردم یمن بیاندازد تا کسی نفهمد که یک نظام دیکتاتور وابسته عرب دیگر ساقط شده است!
2- یمن پس از «صالح» قطعاً به دوره قبل بازنمی گردد و فعالیت بسیار گسترده غرب و رژیم های وابسته عرب به هیچ وجه قادر به بازسازی دولتی وابسته در صنعا نخواهند بود. مردم یمن گروهها و احزاب و گرایش های مختلفی دارند اما- تقریباً- هیچکدام از این گروهها و شخصیت ها زیربار بازسازی رژیم صالح نمی روند از همین رو می توان بدون حتی اندکی تردید گفت که یمن آینده حتما هویتی ضدوهابی و ضدغربی خواهد داشت. آخرین نظرسنجی موسسه آمریکایی «پیو» بیان گر آن است که میزان تنفر یمنی ها از آمریکا بیش از 98 درصد و تنفر آنان نسبت به حکام سعودی بیش از 90 درصد می باشد. به همین دلیل بود که عربستان علیرغم آنکه سالانه بیش از 8میلیارد دلار در یمن برای خرید قبایل هزینه می کرد اما با شروع انقلاب مردمی در یمن نتوانست حتی یک تظاهرات کوچک به نفع رژیم وابسته خود به راه بیاندازد و تجمعات محدود به نفع صالح که در سالن های در بسته برگزار می شد، کوچک تر از آن بود که بتواند حتی معرف بخشی از مردم یمن باشد. یمن پس از صالح به میزانی که از وهابیت و غرب فاصله خواهد گرفت به جبهه مقاومت و بطور خاص به ایران نزدیک می شود و از این رو می توان گفت موقعیت سیاسی و اقتصادی ایران در اقیانوس هند و دریای سرخ و دریای مدیترانه کاملا متحول می شود. سقوط صالح به همان میزان که بدترین خبر برای ریاض و واشنگتن است، بهترین خبر برای ایران اسلامی است.
3- برای یمن بعد از فرار صالح احتمالاتی به چشم می خورد و براساس احتمالات پیش رو، دولت ها و ملت های مسلمان- بخصوص ما- وظایفی را برعهده داریم. این احتمالات عبارتند از: اول؛ از آنجا که هیچ فرم حکومتی- اعم از تشکیل دولت وحدت ملی، دولت منتخب مردم، دولت توافقی طوایف، کنفدراسیون، دولت فدرال و...- به نفع عربستان و آمریکا نیست، آنان قاعدتاً به سمت اختلاف افکنی و ایجاد درگیری داخلی خواهند رفت. در یمن نیروهای القاعده و سلفی های وابسته به وهابیون می توانند برای مدتی شعله های ترور و درگیری را بیفروزند این یعنی تکرار سناریوی عراق که البته در نهایت به جایی نمی رسد بر این اساس می توان احتمال داد که یمنی ها دوره ای از تنش ها و خشونت ها را پیش رو داشته باشند. دوم؛ با توجه به نیاز یمن به تحول اساسی طبعا بحث تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات مهمترین نیاز فعلی یمن به حساب می آید در این میان کمک به جنوبی ها و شمالی ها برای تدوین یک قانون اساسی مترقی اسلامی و قرار دادن آن در معرض آرای مردم یک ضرورت به حساب می آید. سوم؛ اختلافات تاریخی جنوبی ها -قبیله بکیل- و شمالی ها- قبیله حاشد- و تفاوت های مذهبی جنوبی ها- مذهب شافعی- با شمالی ها- ترکیب دو مذهب زیدیه و شافعی- و نیز تفاوت های اقتصادی جنوبی ها با شمالی ها و تفاوت ماهوی احزاب شمال و جنوب به نظر می آید تشکیل کنفدراسیون یمن- یعنی وحدت یمن در عین برخورداری جنوب و شمال از دولت های محلی- اجتناب ناپذیر باشد این موضوعی است که اگر درست هدایت نشود می تواند درگیری هایی را در پی داشته باشد این درگیری ها از یک سو در نهایت به تضعیف دولت مرکزی منجر می شود و از سوی دیگر زمینه اعمال دخالت آمریکا و عربستان در یمن را به وجود می آورد و از این رو یمنی ها باید با دقت مباحث حقوقی میان خود را در فضایی «برادرانه» دنبال کنند و جمهوری اسلامی به عنوان مهمترین هم پیمان آینده یمن باید به دوستان قدیمی خود در جنوب و شمال یمن کمک کند تا سریع تر درباره فرم حکومت و سهم بخش های مختلف در آن به توافق برسند. ایران نباید تحت تأثیر تبلیغات وهابیت و غرب برادران خود در یمن، در روزی که به کمک ویژه ما نیاز دارند را در مشکلات خود رها کند و دورا دور وضع آنان را نظاره نماید و نباید صرفاً با پیام های رادیویی از آنان بخواهد شرط و رسم برادری با خود و با سایر مسلمانان را به جا بیاورند!
4- یمن در فاصله سالهای اخیر تجربیات خوبی دارد و این تجربیات می توانند در دولت جدید مورد استفاده قرار گرفته و یمن را سریع تر از دوره بی ثباتی خارج کند. طی سالهای اخیر، جنوبی ها عملاً امنیت شش استان جنوبی را در دست داشتند و حوثی ها در فاصله بهمن 1388 تاکنون عملاً امنیت چهار استان شمالی این کشور را در دست داشتند تا جایی که حتی استانداران در این استانها- صعده، عمران، حجه و اب- حکم خود را از عبدالمالک حوثی- رهبر مبارزاتی حوثی ها- دریافت کرده اند. این تجربه امنیتی بسیار ذی قیمتی است ضمن آنکه جنوبی ها حداقل 50 هزار نیروی آموزش دیده نظامی و حوثی ها حدود 100هزار نیروی شبه نظامی- نیروی مقاومت- را در اختیار دارند این دو نیرو پشتوانه بسیار خوبی برای حکومت آینده یمن خواهد بود و این می تواند وضع یمن پس از صالح را از عراق پس از صدام متفاوت نماید.
5- سقوط علی عبدالله صالح در روز الهام بخش 15 خرداد، سقوط مبارک در روز الهام بخش 22بهمن و سقوط بن علی در روز 26دی ماه- روز فرار محمدرضا شاه- بصورت استعاره ای پیوند جدی این انقلابات با انقلاب اسلامی را نشان داد اما فراتر از آن نباید تردیدی کرد که با سقوط هر دیکتاتور وابسته راه برای روی کار آمدن دولتی مردمی، اسلامی و ضد آمریکایی در هر کدام از کشورهای منطقه هموار می شود و البته به مرور آدرس های «این همانی» انقلاب ما افزایش می یابد. این فرصتی استثنایی است که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی بعد از 200-300 سال برای یک ملت پدید می آید و حالا همه یک جا برای انقلاب ما پدید آمده و نیازمند موقع شناسی و تلاش شبانه روزی ما برای حداکثری کردن بهره اسلام از این تحولات می باشد.
سعدالله زارعی

چرا امام خامنه ای؟

بسم الله الرحمن الرحیم 
 


به کار بردن واژه «امام» برای رهبر کبیر انقلاب اسلامی و معمار نظام مقدس جمهوری اسلامی از سال ها قبل از پیروزی انقلاب، بین دو واژه زیبای خمینی و امام، پیوندی برقرار کرده بود که پس از پیروزی انقلاب، با اشاره به یکی از این دو واژه، خود به خود دیگری در اذهان متبادر می شد. هر چند در همان ابتدای انقلاب عده ای از کج اندیشان مغرض یا ساده لوحان جاهل، برای ایجاد سوال در این راستا، می گفتند مگر ما بیش از 12 امام داریم اما جامعه اسلامی و انقلابی ایران با عشق و علاقه و از سر اعتقاد و به صورت حقیقی، کلمه امام را برای آن عزیز سفر کرده به کار برد و در تمامی نوشته ها، خطابه ها و رسانه ها از ایشان با عنوان «حضرت امام خمینی» یاد می شد. به کار بردن این عنوان برای خمینی عزیز، ریشه در اعتقادات دینی، آموزه های اسلامی و نظریه سیاسی شیعه دارد. نظریه سیاسی شیعه مبتنی بر اندیشه «امت و امامت» است. در واقع در یک جامعه اسلامی که حکومت آن دینی و اسلامی باشد، پیشوا و رهبر جامعه را امام گویند. سوال این است که چرا در نظام جمهوری اسلامی که دارای یک نظام دینی، اسلامی و با محوریت ولایت فقیه است، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره)، واژه «امام» برای خلف صالح ایشان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به کار برده نشد؟ آیا برای به کار نبردن این واژه برای رهبر معظم انقلاب اسلامی، توجیه عقلانی، دینی و عرفی وجود دارد؟ شاید عده ای قلیل حساب شده مانع از به کار بردن این واژه برای مقام معظم رهبری در سال 1368 شده باشند و دیگران نیز با این تصور که شاید تکرار این واژه برای دیگری از عظمت حضرت امام خمینی(ره) بکاهد، آن عده قلیل را تبعیت کردند، اما امروز باید با صراحت و شجاعت اعتراف کنیم که در سال 1368 و پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره)، پس از اعلام نام «خامنه ای عزیز» از سوی خبرگان رهبری، دچار اشتباهی بزرگ شدیم و آن اشتباه این بود که از ایشان با عنوان «امام» یاد نکردیم. پس از گذشت دو دهه، افرادی از بزرگان به این اشتباه امت و به ویژه نخبگان این امت اعتراف کردند. پس از فتنه سال 88 یکی از مراجع عظام تقلید، یعنی حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی، با صراحت اعلام کرد که اشتباه کردیم و باید از همان اول از ایشان با عنوان «امام خامنه ای» یاد می کردیم. اکنون مدتی است که در جامعه، بین مردم، مسئولان و در برخی از رسانه ها، به این مهم توجه می شود و از رهبر انقلاب اسلامی و ولی فقیه حاکم با عنوان «امام خامنه ای» یاد می گردد. باید اهتمام ویژه ای داشت و اشتباهی را که در گذشته به هر دلیلی مرتکب شدیم، جبران نماییم. صدا و سیما باید در این مسیر به رسالت رسانه ای خود به عنوان رسانه ملی که نقش مهمی در فرهنگ سازی دارد، عمل نماید. ائمه جمعه سراسر کشور و دیگر صاحبان تریبون و قلم باید بسیج گردند. وظیفه خود بدانیم که اولاً از رهبر معظم انقلاب اسلامی برای ادای حق جایگاهش، با عنوان «امام خامنه ای» یاد کنیم و ثانیاً دلیل به کار بردن این عنوان را برای مردم تبیین نماییم. هر چند مردم ما به خوبی می فهمند که خامنه ای امام است، به همان دلایلی که خمینی امام بود، اما این فهم و اعتقاد مردم، ضرورت تبیین را مرتفع نمی سازد.

امام یعنی راهنما، پیشوا، رهبر و کسی که باید به او اقتدا کرد و از او تبعیت نمود. پیش نماز را از این جهت امام جماعت گویند که مردم در اقامه نماز کاملاً از او تبعیت می کنند. در نظام سیاسی اسلام، مردم در حکم «امت» و رهبر یا حاکم جامعه در حکم «امام» است.

یعنی نظام سیاسی اسلام، نظام «امت و امامت» است. این نظام ریشه در اصول اعتقادی و جهان بینی توحیدی

دارد. در اندیشه توحیدی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است و خداوند نیز انسان را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده است. حاکمیت خداوند بر دو نوع تکوینی و تشریعی است. بر اساس اعتقاد به حاکمیت تکوینی خداوند، هیچ موجودی، از ذرات بی مقدار و بی جان گرفته تا پیچیده ترین پدیده های جاندار آفرینش، از حوزه قدرت و قلمرو علم خداوند خارج نیست «لا یعزب عنه مثقال ذره فی السموات و لا فی الارض»( سبا، آیه 3)

این خداوند حکیم که هم خالق جهان است و هم رب و پرورش دهنده و هدایت کننده موجودات، انسان را موجودی مختار و با اراده آفریده و او را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته و در عین حال، راه سعادت و درست زندگی کردن را با فرستادن انبیا و کتب آسمانی به او نشان داده است «انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً» (انسان، آیه 3)

خداوند با فرمان «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (نسا، آیه 95)، حاکمیت تشریعی خود را از سه راه اعمال نموده و به عبارت دیگر مسیر اطاعت خدا را مشخص کرده است. انسان از سه طریق با توجه به شرایط زمانی خداوند را اطاعت می کند:

الف- اطاعت از پیامبر اکرم(ص) که ولایت مستقیم از خداوند دارد «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» (احزاب، آیه 6)

ب- اطاعت از امامان معصوم(ع) که ولایت از نبی اکرم(ص) دارند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»

ج- اطاعت از ولی فقیه عادل که در زمان غیبت امام زمان(عج) به نیابت از آن حضرت ولایت امر و امامت امت بر عهده وی می باشد. در توقیع شریف امام زمان(عج) آمده است: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم»

بر اساس ادله عقلی و نقلی، فقهای جامع الشرایط دارای ولایت و امامت عامه هستند. هر چند امامت خاص از آن رسولان و امامان معصوم(علیهم السلام) است، لکن از حیث ولایت و امامت در امر اداره جامعه هیچ تفاوتی میان فقیه جامع الشرایط با امام معصوم و پیامبر اکرم(ص) وجود ندارد. معنی ولایت مطلقه فقیه چیزی جز آنچه گفته شد، نیست.

حضرت امام خمینی(ره) در کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی) حقیقت مذکور را چنین بیان می دارند: «اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت(علم به قانون و عدالت) باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا می باشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی حضرت رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود و یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است. لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمی دهد. همان اختیارات ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه (صلوات الله علیهم) در تدارک سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فقیه قرار داده است.» (حکومت اسلامی، ص 55)

بنابراین در نظام سیاسی اسلام، امامت فقیه به نیابت از امامت معصوم(ع) است و همان اختیارات حکومتی معصوم را دارد. وقتی هیچ تفاوتی بین اختیارات امامت فقیه یا ولایت فقیه با ولایت و یا امامت معصوم(ع) نباشد، بین اختیارات فقهایی که واجد شرایط ولایت و امامت مسلمین باشند نیز هیچ تفاوتی وجود ندارد. همان اختیاراتی را که حضرت امام خمینی(ره) از حیث ولایت و امامت بر مسلمین از آن برخوردار بودند، اکنون ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) نیز از همان اختیارات برخوردار است.  

 

یدالله جوانی

زیبای خفته سیستان

  بسمه تعالی

آتشفشان

 


سیستان و بلوچستان بهشت گردشگرانی است که در سفرهایشان به دنبال تاریخ می گردند. جایی که حتی سنگ های زمین هم تاریخ کهن ایران را برای شما بازگو خواهند کرد. جایی که حتی آتشفشان نیمه فعالش هم می تواند بهانه ای برای بستن کوله پشتی سفر شما باشد!


 

تفتان آتشفشان عجیبی است که تنها وقتی گذارتان به آن بیفتد می توانید شگفت انگیزی اش را باور کنید. این آتشفشان نیمه فعال است و از دهانه آن دود و گوگرد بیرون می آید و منظره ای را مقابل چشمانتان می آورد که نمونه آن را در هیچ گوشه ایران ندیده اید.

آتشفشان

رشته کوه تفتان با مساحت کل هزار و 800 کیلومتر مربع بین 5 .28 الی 30 .28 عرض شمالی و50 . 60 الی 15.61 طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد و صعود به آن از چهار مسیر امکانپذیر است، جبهه غربی به مسیر پناهگاه معروف است و مسیر شرقی از روستای ترشاب و مسیر شمالی از روستای تمین می گذرد. مسیر شمال شرقی دو راهی سنگان و روستای خنجک از دیگر مسیرهای ارتباطی به این قله است.

این رشته کوه تا زاهدان 100 کیلومتر، تا مرز میرجاوه 55 کیلومتر و تا دریای عمان 380 کیلومتر فاصله دارد. بنابراین شما با سفر به تفتان به مرکز دایره ای سفر می کنید که در محیط آن مجموعه ای از دیدنی ها گردآمده اند!

آتشفشان

بعضی از مناطق و محدوده های تفتان به علت گوگردی بودن مانع از هر نوع حیات گیاهی و جانواری شده اند اما در عوض دریاچه های مختلف آن محل زندگی آبزیانی است که در اعماق آب زاد و ولد می کنند.

در اطرف کوه تفتان دره های متعددی است که آبهای قسمت شمال و شرق آن به صورت رودخانه لادیز و گزد به رود میرجاوه که امتداد رود تلخ آب است می ریزد و آبهای دره های جنوبی تفتان از دره خاش می گذرد.

گیاه خاص منطقه تفتان زیتون وحشی، بنه، بادام کوهی، زرشک وحشی، پونه، درمنه، آویشن خار گلک و گرمونه که برای دل درد بسیار مفید است و تقریبا تمام ارتفاعات را پوشانده است.

آتشفشان

و در ارتفاعات کوه تفتان سه دریاچه وجود دارد که به سر دریا معروف است. این دریاچه در خط الراس ارتفاعات مرکزی رشته کوه تفتان و در قسمت شمال شرق روستای نرون و غرب قله قرار دارد و این فرصت را به شما می دهد که در فصول گرم سال چند ساعتی را با قایقرانی بگذرانید.

دو دریاچه عمق کم دیگر در قسمت شمال قرار دارد که آب آنها شیرین است و دیگری نسبتا دارای آب شور دائمی است.

کوه تفتان در اصطلاح محلی به چهل تن معروف است و شایع است چهل تن از راشدین مذهبی در این کوه ناپدید شده اند و به همین دلیل به آن کوه چهل تن می گویند و شاخک شمال آن هم به همین سبب به اسم کوه زیارت معروف است. این کوه چهار قله به نام های زیارت قله شمالی، مادر کوه قله جنوبی و آتشفشانی دارد و قله شمال شرقی صبح کوه نام دارد و قله ای که در مغرب مادر کوه قرار گرفته، به نر کوه معروف است.

آتشفشان

بد نیست بدانید که در طول سال بر قله تفتان برف نشسته و ماده خروجی از قله تفتان در صورتی که با آب مخلوط شود تولید اسید سولفوریک می کند که ماده بسیار خطرناکی است و در اصطلاح محلی به تیز آب سلطانی هم معروف است.

طعنه رقیب و بشارت حبیب

 بسمه تعالی 


از خرداد 1360 تا خرداد 1390، فتنه ها و فتوحات به شکلی شگفت انگیز کنار هم ردیف شده اند. شتاب پیروزی های ملت ایران گاه به اوج رسیده و بعضا نوسانی پیدا کرده و بعد، دوباره اوج گرفته است. اگر هم در مقاطعی از سرعت پیشرفت ها و ظفرمندی ها کاسته شده، مانند دنده معکوس در سربالایی بوده که با وجود وقفه اولیه، به سرعت و شتاب بیشتر انجامیده است. در این مسیر پیشرفت، نوسان سرعت بوده اما انحراف یا عقبگرد و بازگشت از مسیر نبوده است. اصلاح و ارتقای حرکت بوده اما انحراف و ارتجاع، نه. این ثبات قدم هم از تقدیری است که خداوند برای ملت ایران نوشت و ملت ایران نیز، همان را با وجود همه سختی ها و صعوبت اختیار کرد. خاطر برپاکنندگان فتنه 88-که از فتنه بعدی زبانشان دراز شد- جمع، این ملت خدایی پشیمانی و ارتداد و ارتجاع در کارش نیست، به شهادت آیات الهی. استدلال های روشنی در این باره هست که به وقتش باید گفت.
منافقین در خردادماه 60 خود را در برابر تدبیر صبورانه امام- امت و در بن بست یافتند، دست به اسلحه شدند و آن روی واقعی خود را نشان دادند. اما یک سال از سر باز کردن زخم نفاق نگذشته بود، که نصرت الهی به واسطه دستان مجاهدانی چون حاج احمد متوسلیان، صیاد شیرازی، حسین خرازی، احمد کاظمی و... هزاران رزمنده بی ادعا و نفوذناپذیر نازل شد و «خرمشهر را خدا آزاد کرد». آن روز- بعد از ظهر سوم خرداد 1361- احمد متوسلیان بسیجیان را مقابل مسجد خرمشهر جمع کرد و گفت «همه عزیزان ما که تا امروز در خوزستان در خون خود غوطه ور شده و به شهادت رسیده اند برای حفظ اسلام عزیز بوده. هر چند داغ فراقشان جگر ما را سوزانده اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر قلب اماممان را شاد کنیم». همین! خدا را شکر که توانستیم قلب اماممان را شاد کنیم. و همان روز و همان ساعت ها بود که امام(ره) این جملات را خطاب به فاتحان خرمشهر نوشت «اینجانب با یقین به آن که ما النصر الا من عندالله، از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح- که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد-... تشکر می کنم و آنان فوق تشکر امثال من هستند... آنان به آرم ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی مفتخرند... هوشیار باشید که پیروزی ها هر چند عظیم و حیرت انگیز است شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست، غافل نکند و غرور و فتح شما را به خود جلب نکند، که این آفتی بزرگ و دامی خطرناک است که با وسوسه شیطان سراغ آدم می آید...».
چهل روز از این فتح الفتوح بزرگ نگذشته بود که حاج احمد متوسلیان در جنوب لبنان ربوده و تحویل صهیونیست ها شد. داغ فراق او جانگداز شد اما چه باک اگر سودای او ستیز با دشمن ترین دشمنان خدا بود؟ به برکت مجاهدت مجاهدانی چون او بود که سرود فتح و پیروزی دوباره- این بار بر رژیم صهیونیستی و در جنوب لبنان- نواخته شد. 5 خرداد 79 ( 26می 2000 میلادی) ارتش رژیم صهیونیستی با سرافکندگی تمام از جنوب لبنان گریخت تا پنجمین ارتش بزرگ دنیا خود را برای شکستی مهیب تر در 6 سال بعد آماده! کند... باقی داستان هم که مال همین سالهاست و در خاطره ها، تازه.
29 سال پس از آزادی خرمشهر و در آغازین روزهای خرداد 1390 آفتاب در حالی سر می زند که از جنوب خلیج فارس تا شمال آفریقا و سواحل شرقی و جنوبی مدیترانه، باد به پرچم اسلام افتاده و تازه چند کیلومتر آن سوتر در شمال تنگه جبل الطارق و در اندلس (اسپانیا)، طلیعه بیداری ملت های اروپایی به چشم می آید یعنی که «بیداری ملت ها قطعا تا قلب اروپا پیش خواهد رفت». هنوز 20 روز از جاری شدن این نوید حکیمانه بر زبان مقتدای فرزانه انقلاب سپری نشده است. گویا انرژی آزاد شده در جنبش اسلامی سال 1979 ایران، اراده باز ایستادن ندارد که اکنون جنوب و غرب خاورمیانه و شمال آفریقا را درنوردیده و امواج آن به سواحل جنوبی اروپا می کوبد. فرانسه، ایتالیا یا آلمان در عمق اروپا؟ مقصد بعدی سونامی و موج بیداری ملت ها کجاست؟
اکنون که سخن از خاطرات خرداد پرماجراست، ماجرای خرداد 1385 (می 2006) را نیز به خاطر آوریم. اوایل خرداد 5 سال پیش بود که خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی و امور امنیتی اتحادیه اروپا به زادگاه خویش در اسپانیا رفت تا کوله بار 11سال تجربه دبیرکلی ناتو و مسئولیت سیاست خارجی و امنیتی اروپا (2006 تا 1995) را یک جا و ضمن یک سخنرانی تاریخی عرضه کند. سولانا آن روز در جمع صاحبان صنایع و شرکت های اسپانیایی، این گونه درباره نفوذ فزاینده انقلاب اسلامی ایران حتی در عمق اروپا هشدار داد «ایران برای نخستین بار در تاریخ، رهبری منطقه خاورمیانه را به دست گرفته و به همین دلیل، تنش بر سر برنامه غنی سازی اورانیوم در ایران، نه با بمباران بلکه با عقل و از مسیر سیاسی و گفت وگو حل می شود. ایران نخستین قدرت خاورمیانه شده و آن قدر برگ برنده مانند برگ هسته ای، برگ عراق، برگ حماس و برگ افغانستان در دست دارد که به یک قدرت درجه اول تبدیل شود. باید به گشودن باب گفت وگو و به کارگیری عقل سلیم بازگشت... در آینده باید با جنبش های تندروی اسلامی همانند آنچه اکنون با حماس در فلسطین سر و کار داریم، همزیستی داشته باشیم. این احتمال زیاد است که همه ما در یک دنیای اسلامی که در آن اخوان المسلمین و جناح تندروتر اسلامی حکومت کنند، زندگی کنیم. در شرایط کنونی رأی کافی برای آن که اسلامگراهای میانه رو در انتخابات به پیروزی برسند، وجود ندارد. به همین دلیل باید از فراخوان برخورد تمدن ها پرهیز نموده و این اندیشه همزیستی را با 13 میلیون مسلمانی که در اروپا زندگی می کنند، شروع کنیم، از خانه خویش. وگرنه با مشکلات بسیار جدی روبرو خواهیم شد.»
5 سال پیش هنوز در تونس و مصر و لیبی و مغرب و بحرین و یمن و عربستان سعودی طوفان انقلاب برنخاسته بود و هنوز جزو برگ های برنده جبهه بزرگ اسلامگرایی به شمار نمی آمد. آن روز هنوز به تعبیر اوباما، هیلاری کلینتون رکورد یک میلیون مایل پرواز در کمتر از 6 ماه را نشکسته و مجله تایم به قلم فرید ذکریا ننوشته بود «ایران، ترکیه، مصر و عربستان به تعبیر برژینسکی از سال 1975 متحدان نزدیک و 4 ستون اصلی سیاست های آمریکا در خاورمیانه بودند و اکنون 3 ستون از این 4 ستون فرو ریخته است». هنوز ایهود باراک وزیر دفاع رژیم صهیونیستی باور نمی کرد روزی بگوید «زلزله تاریخی و فوران قیام ها به مرزهای اسرائیل رسیده است.» کسی هنوز در نیویورک تایمز نخوانده بود این عبارات شگفت را که «ما در آمریکا سر در آخور خود کرده ایم و خاورمیانه بیش از پیش از دست می رود و از قدرت ما کاسته می شود». خرداد 85 هنوز دیکتاتورهای زنجیره ای آمریکا رو به قبله نشده بودند تا جروزالم پست بنویسد «طغیان ها از مرکز تا جنوب خاورمیانه به دنبال بلوک مقاومتی که ایران رهبری آن را می کند، به راه افتاده است» یا واشنگتن تایمز هشدار دهد «تحولات جدید خاورمیانه همان راه آیت الله خمینی و همان هدف انقلاب اسلامی 1979 ایران را دنبال کند و آن تضعیف قدرت آمریکاست» سولانا هنوز نه از نتانیاهو شنیده بود که «ایران به جدار مرزهای اسرائیل رسیده»، نه از روز نکبت 2011 برای اسرائیل خبر داشت و نه از ایهود باراک شنیده بود که «ما کشور کوچکی هستیم و دچار توهم جنگ با ایران نمی شویم»... (این سطرهای فشرده، گنجایش مستنداتی به قطر چند کتاب را ندارد، پس باید گذاشت و گذشت).
فتنه ها هر چند بزرگ و پیچیده، در برابر این فتوحات برآمده از بینایی و بردباری (بصیرت و صبر) ملت ایران به غایت حقیرند. حال شما بفرمایید معرکه گیران فتنه 88 دزدکی از زیر پتوی سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل در ایستگاه لندن یا فرانسه سر بیرون کرده و به بهانه فتنه جریان انحرافی گفته اند بفرمایید، این هم از بصیرت مردم ایران! طلقای فتنه 88 که از صدقه سر بزرگواری و رحمت امام خامنه ای و امت نستوه او نفس می کشند و محیط را آلوده می کنند، زبانشان دراز شده که دیدید گفتیم. به خیال خود به مرجفون و منافقین صدر اسلام تأسی کرده و می خواهند در وسوسه تردید و تحیر و تفرقه و ناامیدی بدمند. زبان بسته ها، لااقل نمی کنند بیرق تحت الحمایگی آمریکا و انگلیس و اسرائیل و فرانسه و آلمان را از بالای رسانه های خود بردارند یا داغ نوکری آنان از پیشانی بزدایند و بعد ملت ایران را نصیحت! کنند. جای بوسه شیطان بر سر و صورت حضرات همچنان باقی است و قسم خدا یاد می کنند که خیرخواه مردمند! انگار نه انگار که جلادانی چون پرز و نتانیاهو درباره خیانت های همانان گفتند اپوزیسیون سبز «پیاده نظام ارتش اسرائیل در جنگ نیابتی با ایران» و «سرمایه بزرگ اسرائیل» هستند. گویا اجنه بودند که روز قدس، با شعار نه غزه نه لبنان، جنایتکاران صهیونیست را شادمان کرده و از آن سو، ضمن شکستن حرمت روزه خواری، برخی از همین حضرات را نام برده و می گفتند فلانی و فلانی، روحانی واقعی! گویا سایت رسمی وزارت خارجه اسرائیل درباره دیگرانی غیر از همین ها نوشته بود «اپوزیسیون سبز دنبال سرنگونی رژیم اسلامی است نه اعتراض به انتخابات و امیدواریم تا آخر این مسیر را ادامه دهند». چیزی عوض نشده، آبان 1388 در حالی که آتش فتنه هنوز زبانه می کشید، نوشتیم این «تب پس از واکسن» با سرانجامی مبارک است، امروز هم تأکید می کنیم فتنه اخیر «واکسیناسیون بدون تب» بود و آثار مبارک آن در سلامت و ایمنی و اقتدار نظام جمهوری اسلامی به سرعت هویدا خواهد شد. حال اینکه سیر بد بوتر است یا پیاز، دعوایی است که بماند برای معرکه گیران آن دو فتنه.
می فرمایید هر یک به زبانی ملامت می کنند و طعنه می زنند؟ مگر اولین بار است که ملت ما طعنه و ملامت می شنود؟ به قول حضرت لسان الغیب حافظ «بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند، تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم» و به قول شاعر معاصر:
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند- این فخر ماست تیری اگر خورده ایم ما
گر سنگ های کینه این نابرادران- ور بار جور اجنبیان، گرده ایم ما
امروز نیست دشنه و دشناممان نصیب- از طعنه رقیب نیازرده ایم ما
پوست و گوشت و جان ملت ما با این طعنه ها آشناست. اینها زحمت مجاهدت است و اجر بارها شهادت دارد. هنیئاً لنا. بشارت همین روزگار را به ما داده اند. گواهی داده اند که اهل ولایت، اهل تردید و ارتداد و عقبگرد و ارتجاع نیستند اگرچه، خوش ملامت بکشند. بشارت داده اند که اهل ولایت با همه فروتنی و پیشانی شکر و انابه در بارگاه پروردگار سائیدن، اهل عزت و نفوذناپذیری اند. ما باور داریم که «لایخافون لومه لائم» درباره امیرمؤمنان(ع) و پیروان راستین او تا آخر تاریخ نازل شد. اگر پیامبر اعظم(ص) در باره شأن نزول آیه 54 سوره مائده بر شانه سلمان فارسی زد و فرمود مراد، مردمانی از قوم این مرد هستند، ما از عمق جان ایمان به حقانیت کلام آن حضرت داریم. مردمانی که سر به عاریت به حضرت دوست سپرده اند، چه باک از ملامت دارند و کجا در کام تردید و ارتداد می افتند در حالی که مدام بشارت حق را تلاوت می کنند «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبونه... ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از دین خویش برگردد، پس به زودی خداوند قومی را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنها نیز او را دوست دارند، نسبت به مؤمنان بال تذلل می گشایند و در برابر کافران سرسخت و نفوذناپذیرند. در راه خدا مجاهدت می کنند. و لایخافون لومه لائم. و از سرزنش ملامت گران نمی هراسند. این فضل پروردگار است که به هر کس اراده کند، می بخشد و او وسعت دهنده و داناست».
مردمانی بلند همت و پنجه انداخته بر ثریای دین و دانایی - همان ها که روزنامه نیویورک تایمز پس از یوم الله 9 دی درباره شان نوشت «این راهپیمایی بزرگ ترین راهپیمایی در تهران از زمان تشییع گسترده پیکر آیت الله خمینی در سال 1989 به این طرف است و بی پایگی سناریوی فروپاشی جمهوری اسلامی را نشان می دهد»- فتوحاتی بزرگ را در مرزهای اروپا و رژیم اشغالگر قدس رقم زده اند. فتنه گری گروه های سفاهت زده ای که گروه خونی شان در تضاد با ملت ایران است، به رفتار کسانی می ماند که سر به صخره بکوبند یا برای مهار دریا، با سطل به امواج خروشان آن آب بپاشند؛ منافقین دهه شصتی باشند یا هفتاد و ششی، هشتاد و هشتی باشند یا نودی. سر همان سر است و صخره همان صخره و دریا همان دریا. ما و غرور؟ هیهات! ما و عزت؟ حتماً! ما و صبر و صلابت؟ قطعاً! ما و هراس از ملامت مرجفون که چرا مقاومت کردید؟ پوزخند! این ها را از سرداران و ستارگان جهاد و شهادت آموخته ایم و تا ستاره های راهنما هستند، راه گم شدنی نیست، ان شاء الله.
محمد ایمانی