عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

سیا چه می فهمد ؟!

 (یادداشت روز)
«سازمان سیا دائماً بیانات رهبر عالی ایران را رصد می کند اما مشکلی در این میان وجود دارد. او همواره با زبان دین سخن می گوید و تحلیل این مطالب برای تحلیل گران سرویس جاسوسی آمریکا دشوار است». این خبر را روزنامه نیویورک تایمز، مقارن با مذاکرات اسلامبول منتشر کرده است. همزمان هفته نامه فرانسوی نوول ابزرواتور گزارش می دهد «سرنوشت خاورمیانه در دستان رهبر ایران قرار دارد؛ مردی که براساس سنت شیعی و به نشانه سیادت، عمامه مشکی بر سر دارد . او در مقابل غرب، بسیار سرسخت است». چرا ایران در قالب های تحلیلی و سیستم پردازش اطلاعات سازمان سیا نمی گنجد؟ بنا بر تجربه و محاسبه اتاق فکرهای سیاسی- اطلاعاتی غرب، واحدهای انسانی در برابر واحدهای مشخصی از تهدید و فشار کم می آورند و جا می زنند اما مدل ایران، این قاعده را با موفقیت تمام به چالش گرفته است.
مسئله گویا همان معضل پایدار است که جس جیمز لایف (رئیس میز ایران در سازمان سیا) 34 سال پیش در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به اشپیگل گفت. «ما آن قدر مجهز هستیم که می توانیم نمره اتومبیل برژنف را از هوا برداریم ولی عکس های ماهواره ای ما متأسفانه همچنان از انعکاس افکار مردم ایران عاجزند». ماشین های محاسبه در غرب همچنان به موضوع ایران که می رسند «هنگ» می کنند. آنها قادر به تبیین نیستند و چون بد می فهمند، طرح ها و پروژه هایی از سر سوءتفاهم می نویسند. نتیجه نیز همان می شود که مثلا مذاکرات اسلامبول را آینه عذاب نخست وزیر رژیم صهیونیستی کنند. اگر ایران طرف غربی را وادار کرد مؤدبانه و به دور از شلتاق های همیشگی پای میز مذاکره در اسلامبول بیاید، می توان پیشاپیش گفت «مذاکرات بغداد» لطایف بدیع تری با خود دارد. غرض از این ادعا، پیش گویی نیست، یادآوری عبرت های تاریخ است. به پیشنهاد ایران، بغداد در روز سوم خرداد میزبان دور بعدی مذاکرات خواهد بود. تحلیل گران سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس حتماً این قدر نبوغ دارند که بفهمند بغداد 2012 با بغداد 2003 (اشغال توسط آمریکا) و بغداد 1980 (آغاز حمله نیابتی صدام به ایران) چه قدر تغییر کرده و از دشمنی به دوستی و اتحاد با ایران رسیده است.
آنها می دانند دولتمردان امروز عراق که با رأی ملت روی کار آمده اند، در حمله نیابتی صدام به ایران جزو معارضان و رانده شدگان رژیم بعث بودند. سوم خرداد 1391 که از راه برسد، حماسه آزادی خرمشهر دقیقاً 30ساله می شود؛ معجزه ای که در باور خیلی ها نمی گنجید. امام(ره) همان روز فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و بر عبارت های بی تعریف و هضم ناپذیر نزد سازمان سیا عبارتی دیگر افزود. 30 سال بعد از آن ماجرا، دولت بغداد به عنوان دوست و متحد ایران میزبان مذاکرات هسته ای است. بغداد خود یک نشانه- به قول فرنگی ها «ا ل مان»- برای ناظران است. قطعاً سفارت آمریکا در منطقه سبز، اسناد مربوط به ادعای سرلشکر وفیق السامرایی (از مقامات استخبارات رژیم صدام) را بایگانی کرده، آنجا که می گوید «هفته ای دوبار و برخی اوقات هر روز به سفارت آمریکا می رفتم و نقشه ها و تصاویر ماهواره ای تهیه شده از ایران را تحویل می گرفتم. این تصاویر آن قدر دقیق بود که مثلا نشان می داد در فلان کارخانه سیمان ایران چند کیسه سیمان تولید شده یا در رژه سربازان، کدام سرباز ناهماهنگ با دیگران حرکت می کند». آمریکا در همین بغداد از دوستان ایران- ملت و گروه های اسلامگرای عراق- تودهنی خورد و مجبور شد چند ماه پیش نظامیان خود را با سرافکندگی خارج کند. وزیر خارجه سرسام گرفته عربستان، اندازه فهم قاصر خود حرف می زد که گفت «آمریکا، عراق را در سینی طلا گذاشت و تقدیم دشمنان خود در ایران کرد» وگرنه عراق جدید، اکنون به برادر ایران تبدیل شده است.
اما موضوع این یادداشت نه مذاکرات هسته ای است و نه مرور اخبار خواندنی پیرامون آن. سخن بر سر این است که ولایت فقیه و نظام «امت- امامت» در این 33 سال چگونه ابرقدرت ها را ذلیل و بیچاره کرد؟ و چگونه محاسبه ای برتر، فوق محاسبات غرب را در میدان عمل و آوردگاه اراده ها گذاشت؟ تا برسیم به پاسخ این پرسش که مختصات بصیرت به وقت فروردین 1391 کدام است؟ در یافتن پاسخ، از کلام مقتدای انقلاب که تنها 40 روز پس از آغاز فتنه سهمگین 88 بیان شده، مدد خواهیم گرفت اما سزاوار است پیش از آن- به اعتبار عمق حکمت نهفته در همان کلمات- این دعای دائم پیامبر اعظم(ص) و ائمه معصومین(ع) را به خود متذکر شویم که «اللهم ار نی الاشیاء کما هی» یا «اللهم ار نی الاشیاء کما هی ثم ارنی الحق حقاً وارزقنی اتباعه و ارنی الباطل باطلا وارزقنی اجتنابه». پروردگارا پدیده ها را همان گونه که هستند- و نه آن گونه که در نگاه ظاهری و در بادی امر دیده می شوند- به من نشان ده! پدیده ها را «آن گونه که هستند نه آن گونه که می نمایند» دیدن، یعنی «لامؤثر فی الوجود الا الله» را از عمق جان باور داشتن و به حضرت خلیل الله و بالاتر از او به پیامبر اعظم و جانشینان معصوم ایشان(علیهم السلام) اقتدا کردن. اگر حصر شعب ابیطالب شکست و جای محاصره، پیروزی های بدر و خیبر نشست، به برکت ایمان و اعتماد به وعده الهی بود؛ اگرنه، بی باوران نه در «شعب» تاب آوردند، نه در «احد»؛ و نه پیروزی بدر و خیبر به برکت بازوان آنان بود. ایمان و یقین، روشنای راه است که اگر نبود، ظلمت جهل را تن پوش و چشم بند آدمی می کند و به تعبیر امیرمومنان «جاهل را پیدا نمی کنی مگر در افراط یا تفریط». نور ایمان که کم فروغ شد، آدمی با کمترین تهدید و حادثه و مصیبتی به یاس می افتد یا به اندک موفقیت، چنان سرمست غرور می شود که دیگر خدا را بنده نیست. و... روح خدا خمینی- رضوان الله تعالی علیه- عین عقلانیت و ایمان و تعبد بود که در اوج هیجان پیروزی و فتح خرمشهر با تعبد و تذلل تمام فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد». یعنی که خدایا پروا می کنم در محضر لایزال تو موثری جز خود تو ببینم و «ما هرچه داریم از خداست». بیچاره تحلیلگران سازمان سیا که به محاسبات روتین عادت کرده اند و این بار از پس پردازش داده ها و فهم مسئله- چه رسد به حل آن- بر نمی آیند.
پنجم مرداد سال 8138 مصادف با اعیاد شعبانیه و در حالی که آتش فتنه تازه تازه زبانه می کشید، گروهی از اعضای سپاه ولی امر و خانواده های آنها به روال هرساله با مقتدای انقلاب دیدار کردند. ولی امر مسلمین کلام را درباره سکینه الهی آغاز کردند و سپس از «اعتماد» و «امام» و «بصیرت» گفتند. ایشان در همان روزگار پرالتهاب فرمودند: «ان شاءالله که بر همه شماها این اعیاد مبارک باشد. مبارک بودن هم به این است که اولا دلتان ان شاءالله شاد باشد، روحتان برخوردار از آرامش و سکینه الهی باشد. همه وجودتان سرشار از اعتماد به خدا و توکل به خدای متعال باشد. اگر اینها شد، عید به طور کامل برای شما مبارک است. سعی کنیم اینها را برای خودمان تدارک ببینیم، دلهایمان را شاد کنیم، جان هایمان را از سکینه الهی برخوردار کنیم. اعتماد به خدا را هم در وجود خودمان روز به روز بیشتر کنیم. ما به یک قول متعارف معمولی از سوی آدمی که کار بدی از او ندیده ایم، اعتماد می کنیم؛ قرضی از او می خواهیم، کاری دست او داریم، او به ما وعده می کند که بسیار خوب، من این کار را برای شما انجام می دهم. ما معمولا اعتماد می کنیم، راه می افتیم مقدمات کار را فراهم می کنیم در حالی که او یک انسانی بیش نیست، ممکن است پشیمان بشود، ممکن است کسی رای او را بزند، ممکن است فراموش کند... ده جور یا ده ها جور احتمال تخلف این وعده هست، لیکن ما اعتماد می کنیم. خب، خدای متعال چه قدر وعده کرده است به مومنین؛ وعده نصرت، وعده هدایت، وعده تعلیم. واتّقوالله و یعلّمکم الله. وعده حفظ و صیانت... البته این وعده ها مطلق نیست، شروطی دارد. شروطش هم خیلی دشوار نیست، از دست ماها برمی آید. دلیلش هم این است که جاهایی که به این شروط عمل کردیم، خدای متعال به ما کمک کرد؛ نمونه اش جنگ تحمیلی... آن روز همه صاحب نظران، همه تحلیلگران، همه نخبگان به طور قاطع می گفتند صدام در این جنگ پیروز است و ایران شکست خورده است... در روزهای سوم وچهارم جنگ چند تن از فرماندهان نظامی آمدند و گفتند هواپیماها، قطعه های زود تعویض دارند. ما این قطعه ها را نداریم... یعنی جمهوری اسلامی بعد از سی و یک روز مطلقا وسیله پرنده هوایی نظامی دیگر نخواهد داشت؛ خلاص! گفتند آقا! وضع جنگ ما این است، بروید به امام بگویید... کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران. گفتم آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و می گویند ما هواپیماهای جنگی مان 61-51 روز و حداکثر 03 روز دوام دارد. امام نگاهی کردند، گفتند این حرف ها چیست؟ شما بگویید بروند بجنگند، خدا می رساند، درست می کند، هیچ طور نمی شود... امام فرمودند بروید همین ها را هرچی می توانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید... همان هواپیماهای نظامی که قرار بود بعد از پنج شش روز به کلی از کار بیفتند، هنوز دارد کار می کند... مهندسین ما در دستگاه های ذی ربط توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند... این توکل به خداست. این، صدق وعده خداست... بعد از آغاز جنگ تحمیلی هم ده ها بار- حالا اگر ریزهایش را بخواهیم حساب کنیم، بیش از این حرف ها شاید بشود گفت اما حالا آن رقم های درشت را آدم بخواهد حساب کند- ما نصرت الهی را دیدیم، کمک الهی را دیدیم...».
آن روز مقتدای انقلاب همچنین دعوت به بصیرت و استقامت در تراز جناب عمار یاسر کردند و سپس فرمودند: «بنده بارها این جبهه های سیاسی و صحنه های سیاسی را مثال می زنم به جبهه جنگ. اگر شما تو جبهه جنگ نظامی، هندسه زمینی در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست. برای همین هم هست که شناسایی می روند. یکی از کارهای مهم در عمل نظامی، شناسایی است، شناسایی از نزدیک، که زمین را بروند ببینند، دشمن کجاست، چه جوری است، مواضعش چگونه است، عوارضش چگونه است، تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسی این شناسایی را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت می بینید که دارد خمپاره اش را، توپخانه اش را آتش می کند به طرفی که اتفاقا این طرف، طرف دوست است نه طرف دشمن. نمی داند دیگر. عرصه سیاسی عینا همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت می بینید آتش توپخانه تبلیغات شما و گفت وشنود شما و عمل شما به طرف قسمتی است که آنجا دوستان مجتمعند نه دشمنان... یکی از کارهای مهم نخبگان و خواص، تبیین است. حقایق را بدون تعصب روشن کنند، بدون حاکمیت تعلقات جناحی و گروهی بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت. باید حقیقت را فهمید...آدم گاهی می بیند که متاسفانه بعضی از نخبگان هم دچار بی بصیرتی اند، نمی فهمند، اصلا ملتفت نیستند...»
بصیرت به وقت فروردین 1139 یعنی اقتدا به امام و شکستن قاب محاسبات و تحریکات و تحرکات دشمن. یعنی فاصله گذاری با یأس و دون همتی یا غرور و تعصبات باندی و هدفگذاری های قبیله ای و نگاه عبرت بین داشتن. تنها به برکت ایمان است که می توان رادارها و قوای قاهره مستکبران را شکست و بر جباران پیروز شد. برای شکستن در قلعه خیبر، باید به علی بن ابیطالب علیه السلام اقتدا کرد. علی(ع) در شب پرمخاطره هجرت پیامبر(ص) و خوابیدن در بستر ایشان خطاب به آن حضرت فرمود: «امض بما ام رت فداک سمعی و بصری و سویداء قلبی و مرنی بماشئت. انجام بده آنچه را که بدان فرمان داده شده ای، فدای تو باد گوش و چشم و سویدای دلم، و امر کن آنچه خواهی».
محمد ایمانی

در قدرت که بودند نتوانستند چه رسد به حالا

 (خبر ویژه)
رسانه های دولتی آمریکا و انگلیس با وجود استقبال از اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی درباره لزوم تلاش مقابل واشنگتن، اذعان کردند این نظر هیچ جایگاهی در نظام جمهوری اسلامی ندارد.
بخش فارس VOA وBBC هرچند از این اظهارات ذوق زده شده بودند و چندین گزارش و تحلیل را به این موضوع اختصاص دادند اما معتقدند چنین نظری خریداری ندارد.
صدای آمریکا در این باره از قول مرتضی کاظمیان از اعضای فراری گروهک ملی - مذهبی گفت: کاملا مشخص است که اظهارات آیت الله هاشمی رفسنجانی موضع شخصی است. آیا آقای هاشمی رفسنجانی از همان جایگاهی برخوردار است که چند سال پیش برخوردار بود؟ پاسخ منفی است یعنی ایشان فقط در جایگاه یک ناظر سیاسی حضور دارد.
وی اضافه کرد: مشخص است که سیاست گذاری های اصلی در کشور به ویژه در حوزه مسایل بین المللی در راس ساختار قدرت جمهوری اسلامی با هدایت رهبر جمهوری اسلامی است و موضع آقای هاشمی رفسنجانی حداکثر نگاه بخشی از نیروهایی است که زمانی در قدرت حضور داشتند.
کاظمیان گفت: زمانی که ایشان رئیس جمهور بود موازنه قوا در جمهوری اسلامی به ترتیبی بود که در نهایت این خواستن های ایشان برای مذاکره منتهی به نتوانستن شد و طبیعتا در حال حاضر کاملا وضع آرایش نیروهای سیاسی در ایران متفاوت شده و ایشان هرچه بیشتر به حاشیه رفته یعنی رئیس مجلس خبرگان رهبری هم نیست. حتی دیگر جریان هایی مثل اصلاح طلبان و جبهه مشارکت و حزب کارگزاران و سازمان مجاهدین انقلاب هیچکدام از اینها دیگر ورودی به حوزه حکومتی ندارد و طبیعتا ابرازهایی در اختیار آقای هاشمی رفسنجانی نیست و در واقع همه طراحی ها و راهبردها به راس هرم قدرت در جمهوری اسلامی منتهی می شود.
تحلیلگر بی بی سی نیز در همین زمینه گفت: اظهارات هاشمی رفسنجانی در تقابل با سیاست رسمی جمهوری اسلامی است.
وی اضافه کرد: به رغم برخی فراز و فرودها حتی اگر کسانی هم به شکلی از نوعی مذاکره یا آمادگی برای مذاکرات بدون شرط از موضع برابر صحبت کرده بودند اما به هر حال سیاست رسمی جمهوری اسلامی نبوده است به ویژه آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در چند سال گذشته مواضع بسیار قاطعی در قبال هر حرکتی که بخواهد به مذاکره و احیانا رابطه با آمریکا بینجامد اتخاذ کرده و عملا جلوی هر نوع حرکتی از این دست را گرفته است.
یکی از نویسندگان شبکه بالاترین هم درباره مانور گسترده محافل ضدانقلاب درباره این اظهارات نوشت که: ممنون که به ما دلداری می دهید اما مسئله رابطه با آمریکا بیشتر به یک نوستالژی شبیه است و حتی آن موقع هم که اینها سر کار بودند نتوانستند کاری از پیش ببرند چه رسد به حالا که کاری از دستشان برنمی آید.

حاجت خواستن از خدا

 
من مواعظ النبی صلى الله علیه وآله وسلّم:
الحوائجُ الى اللّه وأسبابها فَاطْلُبوها الى اللّه بهم فمن أعطاکموها فخذوها عن اللّه بصبر.


(تحف العقول صفحه 48)
در این حدیث نقش اسباب و علل طبیعى در مورد حوائج انسان به طور برجسته‏اى مورد توجه قرار گرفته است.
کلمه «بهم» با ضمیر جمع ذوى‏العقول اشاره به این دارد که بسیارى از حوائج ما توسط انسان‏ها برآورده مى‏شود. لکن در عین آن که انسان نیازهاى خود را از اسباب طبیعى (که اکثراً انسان‏ها هستند) بدست مى‏آورد باید در وراء آنها ذات اقدس الهى را ببیند و از او بداند.
رفتن سراغ اسباب بى‏توجه به خدا، کار ناقصى است و رفتن در خانه خدا بى‏اعتناء به اسباب هم، کار ناقصى است، هر دو را باید با هم جمع کرد و براى رسیدن به حوائج باید از صبر کمک گرفت.

آقای هاشمی حاضرید که... ؟ !

 (یادداشت روز)
اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی که در روزهای پایانی سال 1390 و در دیدار مسئولان فصلنامه مطالعات بین المللی با ایشان مطرح شده و دیروز خبر آن منتشر شده بود، بازتاب گسترده ای در رسانه های داخلی و بسیاری از رسانه های خارجی داشت. درباره اظهارات اخیر رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام اگرچه گفتنی های فراوانی هست ولی در این مختصر به واکاوی یکی از اصلی ترین آنها که وارونه نمایی آشکار است و عجیب تر نیز به نظر می رسد بسنده می کنیم و باقی به بعد می گذاریم.
آقای هاشمی رفسنجانی می گوید «من در سال های آخر حیات امام(ره) نامه ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم برای این که نمی خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید. در غیر این صورت، ممکن است اینها به صورت معضلی، سد راه آینده کشور شود. گردنه هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود. یکی از این مسایل، رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است»! درباره این بخش از اظهارات ایشان باید گفت؛
1- انصاف آن بود که آقای رفسنجانی در نقل ماجرای نامه خویش به پاسخ امام راحل (ره) نیز اشاره می کرد. چرا که اولاً؛ مذاکره و رابطه با آمریکا یکی از خطوط قرمز حضرت امام(ره) بود که بارها بر آن تأکید ورزیده و علت اجتناب از مذاکره و رابطه با آمریکا را نیز به وضوح بیان کرده بودند و ثانیاً؛ حضرت امام(ره) به گواهی بینش و منش و آنچه از مواضع و بیانات ایشان در دسترس همگان است، هیچ ابهامی را بی پاسخ نمی گذاشتند مخصوصاً آن که این ابهام درباره یکی از اصلی ترین خطوط قرمز تأکید شده از جانب حضرت ایشان بوده و از سوی کسی مطرح شده باشد که مسئولیت مهم و حساسی- رئیس مجلس، قائم مقام فرماندهی کل قوا و...- در نظام داشته است. بنابراین کمترین تردیدی نیست که امام راحل ما(ره) ابهام مطرح شده از جانب آقای هاشمی رفسنجانی را بی پاسخ نگذاشته اند و سؤال این است که چرا آقای رفسنجانی از پاسخ آن بزرگوار که به یقین و مانند همیشه، مستدل و منطقی بوده است طفره رفته و به آن اشاره ای نکرده است؟! آقای رفسنجانی با خاطره نویسی و تاریخ نگاری ناآشنا نیستند و سابقه شناخته شده ای در هر دو عرصه یاد شده دارند و تعجب آور است که هنوز نمی دانند «نیمه نویسی» بی اعتبارترین نوع تاریخ نگاری و خاطره نویسی است و نشانه نگرانی نویسنده و مؤلف از بیان برخی واقعیت هاست! حالا باید پرسید که جناب رفسنجانی از آشکار شدن کدام واقعیت نگران بوده اند که پاسخ حضرت امام(ره) را سانسور کرده اند؟!
2- آقای هاشمی رفسنجانی به این بخش از تاریخ آن روزها نیز اشاره نکرده اند که در اوایل سال 1369 در حالی که هنوز یکسال از رحلت حضرت امام(ره) نگذشته بود، آقای «جیمز بیکر» وزیر خارجه وقت آمریکا طی سخنانی - 30 فروردین/19 آوریل 1990- اعلام کرد که آمریکا آماده مذاکره مستقیم با ایران است و 7 روز بعد - 6 اردیبهشت ماه/25 آوریل - آقای عطاءالله مهاجرانی معاون پارلمانی آقای رفسنجانی- رئیس جمهور وقت- در مقاله ای با عنوان «مذاکره مستقیم» که در صفحه 2 روزنامه اطلاعات همان روز به چاپ رسید، ایستادگی در برابر کاخ سفید را «شعارگونه» نامیده و دقیقاً با همان استدلالی که جناب هاشمی در اظهارات اخیر خود مطرح کرده است خواستار مذاکره و رابطه با آمریکا می شود و نکته در خور توجه آن که در مقاله خود به گونه ای غیرمنتظره- شاید برای رد گم کردن- به اظهارات چند روز قبل «جیمز بیکر» اشاره کرده و اصرار می ورزد که مبادا کسانی پیشنهاد ایشان را با پیشنهاد وزیر خارجه آمریکا مرتبط دانسته و آن را «یک توطئه و یا فتنه» تلقی کنند. مقاله مهاجرانی با توجه به مغایرت آن با دیدگاه بارها اعلام شده حضرت امام(ره) انتقادهای فراوانی را در پی داشت. اما، آقای مهاجرانی که امروزه پرده ها را کنار زده و آشکارا به انگلیس پناهنده شده و با آیپک (لابی صهیونیست ها) و MI6 (بخش اطلاعات خارجی اینتلجنت سرویس انگلیس) همکاری نزدیک دارد، برنظر خود اصرار می ورزد و نهایتاً؛ رهبر معظم انقلاب در یکی از سلسله بیانات خویش به این ماجرا پایان می دهند که شرح آن خواهد آمد.
اکنون این پرسش مطرح است که چرا جناب رفسنجانی به این رخداد مهم و معروف تاریخی کمترین اشاره ای نکرده اند؟! شاید- فقط شاید- به این علت که اگر به رخداد یاد شده اشاره می کردند چاره ای جز آن نداشتند که نظرات مستدل مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب را نیز مانند پاسخ حضرت امام(ره) نادیده بگیرند! که در این حالت، دو پرده پوشی پی درپی سؤال برانگیز بود! و اما پاسخ حضرت آقا به اندازه ای روشن و مستدل بود که اگر به آن اشاره می کردند در هیچ یک از اذهان واقع نگر و مردم دوست، جایی برای پیشنهاد مذاکره و رابطه با آمریکا باقی نمی ماند. نظر آن روز آقا که نظر امروز ایشان و همان نظر دیروز حضرت امام(ره) است و از بلندای دلسوزی حکیمانه برای مردم و صیانت از اسلام و منافع ملی مطرح شده است را در بند بعدی بخوانید و خود درباره آن قضاوت کنید.
3- حضرت آقا در سخنان آن روز خود فرمودند؛
«و اما مسئله ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است، مذاکره کردن و مذاکره نکردن است... من معتقدم، آن کسانی که فکر می کنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار ساده لوحی هستند، یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده ام که استکبار، بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را می خورد. اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن، زنده است. مذاکره، یعنی چه؟ صرف این که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه می خواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه می توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می خواهد؟ آیا می دانید که او چه می خواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید». والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی(ص) ناراحت نیست. او می خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او می خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟»
اکنون باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید در پروژه پیشنهادی مذاکره و رابطه با آمریکا- و به قول حضرت آقا معامله با آمریکا!- چه «بهایی» را برای پرداخت در نظر گرفته اید و در مقابل آن چه متاعی را از آمریکا انتظار دارید؟! آیا جز این است که آمریکا به اعتراف بارها اعلام کرده خود، بیشترین ضربه را از اسلام ناب محمدی(ص) که ظلم ستیز و استقلال طلب است دریافت کرده است؟! و به هیچ چیز غیر از بازگشت به دوران غارتگری گذشته در ایران نمی اندیشد؟! و در مقابل به شما همان را خواهد داد که به شاه و حسنی مبارک و بن علی و علی عبدالله صالح داد!
4- آقای هاشمی می گوید «معنای مذاکره با آمریکا این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره می کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند، یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است»!
ظاهراً جناب رفسنجانی فراموش کرده اند که آمریکا، مذاکره را فقط برای مذاکره می خواهد و نه حل و فصل مسائل طرفین. چرا که درگیری ما با آمریکا از ماهیت دو طرف ریشه می گیرد و مادام که ما در حاکمیت بر اسلام ناب و ظلم ستیز تکیه داریم و آمریکا بر خوی استکباری خود تأکید می ورزد این درگیری ادامه خواهد داشت و تنها در دو حالت خاتمه می یابد. یا ما- نستجیربالله- از اسلام در حاکمیت دست بکشیم - یعنی همان که آقا اشاره فرمودند- و یا آمریکا خوی استکباری خود را رها کرده و به قول حضرت امام(ره) «از خر شیطان پایین بیاید». بنابراین، وقتی مسئله فیمابین با مذاکره قابل حل نیست باید دید آمریکا مذاکره را برای چه می خواهد و چرا اینهمه برآن اصرار می ورزد؟! پاسخ بسیار روشن و خالی از ابهام است، آمریکا مذاکره را برای ارائه به نهضت های اسلامی و مخصوصاً این روزها برای ارائه به انقلاب های اسلامی منطقه می خواهد و به محض آن که با آمریکا پای میز مذاکره بنشینیم، این نشست را فاکتور کرده و به همه ملت های مسلمان و انقلابی می فروشد که «اگر الگوی نهضت و حرکت ضد استکباری و ضد استبدادی شما انقلاب اسلامی ایران است، ایران نیز در نهایت چاره ای جز کنار آمدن با آمریکا نداشته است»! و به قول قیصر «همه راهها به رم ختم می شود». جناب هاشمی! این نکته بدیهی تر از آن است که از نگاه حضرتعالی پنهان مانده باشد. شما که اهل مطالعه و رصد اخبار هستید به یقین گزارش های منتشر شده از سوی مراکز استراتژیست آمریکا طی چند سال اخیر را ملاحظه کرده اید و مثلاً از گزارش اخیر «مرکز تحقیقات کنگره آمریکا» باخبرید که تأکید می کند «حضور ایران در پای میز مذاکره بی آن که چیزی رد و بدل شده و امتیازی داده یا گرفته شود می تواند تحولات اسلامی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را، تحت تأثیر قرار داده و نهایتاً متوقف کند».
5- آقای هاشمی از آمریکا با عنوان «قدرت برتر دنیا»! یاد می کند که مخصوصاً با توجه به رخدادهای چند سال اخیر، چه در برخورد آمریکا با ایران و چه در برخورد با انقلاب های اسلامی منطقه، شکست در عراق و افغانستان و دهها نمونه دیگر از این دست، تعجب آور است و فقط به عنوان یادآوری باید گفت، همین چند ماه قبل - 13 دسامبر 2011/ آذرماه 90- نشست شورای راهبردی آتلانتیک در واشنگتن با صراحت اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران، آمریکا را از بلندای اقتدار 2001 به دره ضعف 2011 کشانده است و اینکه؛ تاریخ به نفع ایران در حال پیچیدن است و...
گفتنی است مقایسه آمریکا با چین و روسیه و انگلیس هم قیاس مع الفارق است زیرا درگیری اصلی ایران اسلامی با آمریکا بوده و هست و دیگر کشورهای مورد اشاره در اظهارات آقای رفسنجانی نه سابقه ای قابل قیاس با آمریکا در برخورد با ایران داشته و دارند و نه از رابطه و مذاکره در پی رسیدن به اهدافی هستند که آمریکا دنبال می کند بنابراین رابطه و مذاکره با آنها می تواند در چارچوب عزت و حکمت و مصلحت صورت پذیرد و چنانچه وارد فازی نظیر آمریکا شوند- که نمی توانند- به یقین با برخورد مشابهی از سوی ایران اسلامی روبرو خواهند شد.
6- و بالاخره، اگرچه در این باره گفتنی های فراوان دیگری نیز هست ولی وجیزه پیش روی را با اشاره به بخشی از اظهارات رابرت گیتس -وزیر دفاع پیشین آمریکا- در کنگره خاتمه می دهیم. گیتس در پاسخ به علت ناتوانی دولت بوش در مقابله با ایران اسلامی می گوید «مشکل بزرگ ما با ایران آن است که به ما احتیاجی ندارد تا امتیازی از ما بخواهد و کسی که امتیازی از شما نخواهد، امتیازی هم به شما نخواهد داد.» 


حسین شریعتمداری

پرسش بجای پاسخ

محمود احمدی نژاد ، رئیس جمهور در جلسه سوال مجلس ، به هیچ کدام از سوالات مجلسی ها جواب نداد و کوشید یک ساعت زمان خود را با شوخی و خنده و کلی گویی و "پرسش به جای پاسخ" ، پر کند و با گفتن سخنانی مانند این که دم عید است کمی شوخی کنیم و دور هم صفا کنیم و نظایر این ، نشان داد که هنوز یک رئیس جمهور غیرپاسخگوست.

 

در زیر به عنوان مشتی نمونه خروار ، بخش هایی از سخنان رئیس جمهور و نقدهایی کوتاه بر این چند بخش را ذکر می کنیم تا مشخص شود اولین جلسه سوال از رئیس جمهور در تاریخ ایران ، در چه فضای سطحی و نازلی برگزار شد:


* آقای رئیس جمهور در ابتدای صحبت های خود راجع به بودجه مترو  از غیرقانونی بودن اختصاص بودجه قانونی به مترو سخن می گوید و در همان حال ادامه می دهد که کلی پول به مترو داده است!ایشان همچنین می گوید که موجودی​ حساب ذخیره ارزی صفر است و می پرسد " از کجا پول بدهیم؟" ولی فراموش می کند که پیش از این شخص ایشان بارها و بارها از رقم کلان و بی سابقه ذخیره ارزی سخن گفته است. مردم کدام را باور کنند؟جالب است که ایشان در راستای هنر سخنوری شخصی خود ، سخنانش را چنین ادامه می دهد: " چگونه به مترو وام بدهیم؟ از کجا بدهیم؟ از پول معلمان و عمران و آبادانی روستاها؟ " تا به مخاطب چنین القا شود که دولت برای دادن پول مصوب مترو ، باید از پول معلمان و روستاها برداشت می کرده است و البته کار خوبی کرده که حقوق معلمان و بودجه روستاییان را برنداشته و به کلانشهرها نداده است!گذشته از این ، سخن رئیس جمهور که پول نداریم ، عذر بدتر از گناه است چرا که در طول ریاست جمهوری ایشان حدود ۵۰۰ میلیارد دلار فقط درآمد نفتی داشته ایم.ایشان در ادامه از ترخیص واگن ها مترو از گمرک با پول دولت خبر می دهد در حالی که این واگن ها ، ماه ها در گمرک خاک می خوردند و اخیراً شهرداری با بودجه بخش های دیگر شهر ، ناگزیر به ترخیص آنها پرداخته است تا از فرودین سال آینده ۱۷۵ واگن به مترو افزوده شود.بخش دیگری از سخنان ایشان چنین است: "به جای این همه فشار به دولت بهتر نبود یک سری به شهرداری می زدید ببینید کجا این پول ها را خرج کرده اند؟"طبیعتاً شهرداری هم مانند دولت موظف به پاسخگویی است و شورای شهر به عنوان نماینده مردم همواره از شهرداری حسابکشی کرده و می کند. وانگهی ، رئیس جمهور باید به سوال خودش پاسخ دهد و "چرا از دیگران نمی پرسید؟" جواب نیست.


* آقای احمدی نژاد در پاسخ به این سوال که با نرخ رشد اقتصادی کنونی ، چگونه می توان به یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل ادعایی رسید ؟ چنین می گوید: چرا فکر نمی کنید با این نرخ رشد اقتصادی نمی​شود این مقدار شغل ایجاد کرد؟ والله می شود بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار شغل هم ایجاد کرد. شما کمک کنید بیش از این هم می شود. وی برای اثبات ادعای خود چنین استدلال می کند: "گزارش رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار در سال ۸۹ اینگونه است که بانک مرکزی اعلام کرده رشد اقتصادی ۶.۱ دهم درصد و مرکز آمار ۷.۳ دهم درصد و با این میزان نه تنها ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار شغل بلکه بیش از آن را می توان در کشور ایجاد کرد."ایشان در حالی به آمار بانک مرکزی و مرکز آمار استناد می کند که اتفاقاً خود همین آمار دو نهاد دولتی ، مورد سوال است و نمایندگان بر این باور نیستند که چنان رشد اقتصادی قابل توجهی داشتیم.وانگهی به جای آمار ، بهتر است اشتغال ایجاد شده را نشان دهند چرا که برای مردم این حجم انبوه از اشتغال زایی اصلاً ملموس نیست.جالب اینجاست که امسال هم وعده ۲.۵ میلیون نفری اشتغال داده شده است که البته بر روی کاغذ و در حرف ، بسیار ساده و حتی متواضعانه است!


* آقای رئیس جمهور درباره نحوه اجرای طرح هدفمندی نیز که مورد سوال نمایندگان بود چنین می گوید:همه شهادت می دهند که با این وضع اقتصاد کشور و تحریم و تهدید، قانون هدفمند کردن یارانه​ها را اجرا کردم. در قانونی که شما تصویب کردید، اسمی از رئیس​جمهور نیامده است. مجمع عمومی ای در این قانون آمده که رئیس جمهور عضوش نبوده است. چرا سوالش را از من می​پرسید؟وی با تاکید بر این که در این قانون از صنعت حمایت شده است ، می گوید:در سال ۹۰ اکثر تولیدات کشور با رشد قابل توجهی مواجه بودند و بنابر آمار رشد اقتصادی سال ۹۰، میزان رشد اقتصادی کشور اگر بیشتر از ۸-۹ درصد نباشد، قطعاً کمتر نخواهد بود.واقعاً جالب است که رئیس جمهور از یک سو ، از موفق بودن طرح هدفمندی یارانه ها سخن می گوید و آن را به دولت و خودش نسبت می دهد ولی درباره ضعف های اجرا ، می گوید که چرا سوالش را از من می پرسید؟!آیا در شرایطی که همه ارکان اقتصادی دولت ، از بانک مرکزی و بورس و بیمه و صنایع بزرگ و شوراهای اقتصادی و و وزارتخانه های اقتصادی و صنعتی و کشاورزی و تجارتی و تعاونی ، همه و همه در قبضه اختیار دولت است ، کسی جز رئیس جمهور باید پاسخگوی اوضاع اقتصادی کشور باشد؟آقای احمدی نژاد! از شما نپرسند ، از که بپرسند؟!درباره بخش صنعت هم سخنان مقام معظم رهبری را یاداوری می کنیم که از عدم اختصاص یارانه صنعت در طرح هدفمندی انتقاد صریح و علنی کرده اند.گرانی های واقعاً روزافزونی هم که حاصل عدم اجرای صحیح طرح ارزشمند هدفمندی یارانه هاست ، حدیثی است که فرد فرد مردم ایران ، با گوشت و پوست و استخوان ان را لمس کرده اند و "سخن درمانی" هم کارساز نیست.


* رئیس جمهور درباره خانه نشینی ۱۱ روزه اش در ماجرای ابقای وزیر اطلاعات می گوید: اکثر مردم به من می گویند کمی استراحت کن و به خودت برس. ۱۱ روز خانه نشینی هم از این حرف هاست! احمدی نژاد و خانه نشینی؟ این حرف و وصله​ها به من و دولتم نمی​چسبد. زندگی ام نشان می دهد که با عمل درست و ادبیات صحیح از ولایت دفاع کنم و نشان دهم که نظام ولایی نظام تلاش و عمل است... .


آیا از ایشان سوال شده بود که چرا استراحت کرده است که می گوید من در ان روزها استراحت نمی کردم؟ آیا مقاومت در برابر حکم حکومتی ، آن هم به مدت ۱۱ روز ، دفاع از ولایت با "عمل درست و ادبیات صحیح" بوده است؟


انصافاً آیا به این سوال نماینده ها پاسخی داده شد؟* آقای احمدی نژاد درباره اظهار نظرش درباره مجلس چنین پاسخ می دهد: "گفتند چرا گفتم مجلس در راس امور نیست و هدفت چیست. ما به همه نمایندگان و ارکان مجلس ارادت داریم اما این حرف بر مبنای یک استدلال نظری بیان شد و پاسخ آن هر چه که باشد اگر با استدلال و منطقی باشد آن را خواهیم پذیرفت. من با استدلال نظرم را گفتم. شما هم با استدلال جواب دهید. باید اینقدر از آزادی بیان در کار باشد که رئیس​جمهور حرفش را بزند."کار رئیس جمهور نظریه پردازی نیست بلکه اجرای قوانین و اداره قوه مجریه است و لاغیر. اگر ایشان به نظریه پردازی علاقه مند است می تواند به دانشگاه برگردد و این مهم را عملی کند!از این گذشته ، ایشان صرفاً یک نظریه را مطرح نکرده است بلکه عملاً نیز به مجلس و قوانین مصوب آن بی اعتنایی نموده و علناً در برابر ان ایستاده است که از آن جمله می توان به عدم اجرای بسیاری از مصوبات مجلس،غیرقانونی خواندن استیضاح برخی وزرا ، عدم ارائه به موقع بودجه سالانه (حتی برای یک بار) ، اعتراف ایشان در همین جلسه که خیلی تلاش کرد تا جلسه سوال از رئیس جمهور منتفی شود و نیز ادبیات ایشان در جلسه سوال ، همه و همه موید این مدعاست که با موضوعی فراتر از "نظریه" مواجهیم که البته در شکل گیری این وضعیت خود مجلس بسیار مقصر است.علاوه بر همه این ها ، اگر رئیس جمهور واقعاً معتقد به آزادی بیان است و این به قول خودش"نظر مستدل" را بر مبنای "آزادی بیان" ارائه داده و خواستار پاسخ منطقی است ، این شعار را در دولت خویش عملی کند و از وزارتخانه های تحت امر خود بخواهد نظراتی که رسانه ها می دهند را نه با شکایت کیفری که با استدلال جواب دهند.نمی شود که در مملکت ، فقط رئیس جمهور آزاد باشد و بقیه برای گفتن و نوشتن نقدهای خود ، تن و بدنشان بلرزد.


* رئیس جمهور می گوید: سوال کردید که چرا وزارت ورزش دیر تشکیل شده است. آخر سال است و باید کمی با هم صفا کنیم! ... مجلس دوازدهم دی ماه ۸۹ ، قانون تشکیل وزارت ورزش را بدون هیچ اشاره ای به نقش یا وظایف رییس جمهور به تصویب می رساند و ۱۸ روز بعد این قانون به دولت ابلاغ می شود که در آن صرفاً عنوان شده ، بر اساس متن مصوب قانون، وزارت ورزش و امور جوانان تشکیل می گردد و بودجه آن از محل صرفه جویی های مصرح در همان قانون تامین می شود، در کجای این قانون اشاره ای به رییس جمهور شده است؟


به راستی وقتی سخن از ادغام وزارتخانه های تحت امر رئیس جمهور است چه کسی جز شخص رئیس جمهور مسوول اجرای مصوبه تشکیل وزارت ورزش است؟ آیا ایشان فکر می کرد مخاطب مجلس در لزوم تشکیل وزارتخانه جدید ، مثلاً فلان اتحادیه صنفی است؟


* احمدی نژاد در واکنش به سوال دیگر جمعی از نمایندگان درباره زمان و نحوه عزل وزیر امور خارجه در هنگام عزیمت وی به ماموریت در خارج از کشور خاطر نشان کرد : باید ابتدا به این سوال پاسخ داد که چه کسی وزیر خارجه را در آن مقطع به ماموریت فرستاده بود ، آیا رییس جمهور ایشان را به ماموریت اعزام کرده بود؟ بنده که ماموریتی به ایشان نداده بودم! وقتی که به فردی گفته می شود که شما دیگر در مجموعه ما نیستید آیا باید برای اتفاقاتی که بعد از آن می افتد کسی پاسخگو باشد؛ عزل وزرا از اختیارات رییس جمهور است و جای سوال ندارد.


این چندمین روایت احمدی نژاد و اطرافیانش از یک ماجراست و گویا قرار است هر بار ، "سنگال گیت" به گونه ای متفاوت تعریف شود!او یک بار در توجیه برکناری متکی در سفر گفت : "بالاخره دفتر کار وزیر امور خارجه یا در هواپیما یا در سفر یا در جاده هاست" و بدین ترتیب نتیجه گرفت این برکناری طبیعی است.


آخرین بار احمدی نژاد با اشاره به این که از ماموریت وی اطلاع داشت و حتی گفته بود که متکی با هواپیمای ریاست جمهوری به سنگال رفت اظهار داشته بود که من فکر می کردم او از ماموریت برگشته و حکم برکناری اش را دادم ولی بعد فهمیدم که هنوز برنگشته است. به همین خاطر گفتم خبر برکناری را اعلام نکنید ولی گفتند که خبر را روی سایت گذاشته اند و دیگر نمی شود کاری کرد.اما حالا ورژن جدیدتری مطرح می شود و می گوید من قبل از سفر عزلش کرده بودم! بی آن که به این سوال جواب داده شود که چرا وزیر خارجه کشور را در سفر خارجی عزل کرده و با آبروی کشور بازی کرده است؟


* احمدی نژاد درباره بودجه فرهنگی هم می گوید: چرا از من می پرسید بودجه فرهنگی کجا خرج شده؟ شما نمایندگان عضو شورای برنامه ریزی هستید. من که عضو نیستم! بروید از دیوان محاسبات بپرسید کجا خرج شده؟ من باید از شما بپرسم کجا خرج کردید!واقعاً چه باید گفت؟ مگر نه این است که مجلس بودجه را تصویب می کند و می دهد به دولت جهت اجرا؟! و نهایتاً هم باید دولت به مجلس پاسخ دهد که بودجه را چگونه و در کجا خرج کرده است؟ حالا رئیس جمهور در پاسخ به سوال نماینده ها که بودجه فرهنگی چطور خرج شده می گوید:من باید از شما بپرسم کجا خرج کردید! مگر نماینده ها بودجه را خرج می کنند؟!آنچه در سطور فوق ذکر شد ، تنها نقدی بر بخشی از سخنان احمدی نژاد بود و اگر بخواهیم با دقت نظر بیشتری سخنان ایشان را مورد مداقه قرار دهیم مجال و فراغ بیشتری می طلبد. هدف این است که مستدلاً نشان داده شود که هیچ کدام از سوالات مجلس پاسخ داده نشد و البته مردم شناخت نزدیک تری نسبت به رئیس جمهور پیدا کردند.

نصرالله: گزینه مداخله نظامی در سوریه کاملا به پایان رسیده است

به مناسبت ولادت حضرت زینب-2

خبرگزاری فارس: دبیر کل حزب‌الله لبنان در سخنرانی خود گفت که گزینه مداخله نظامی در سوریه کاملا به پایان رسیده و همه به این نتیجه رسیده‌اند که راه‌حل مطلوب، گفت وگوهای سیاسی است.

خبرگزاری فارس: نصرالله: گزینه مداخله نظامی در سوریه کاملا به پایان رسیده است

به گزارش فارس، دبیر کل حزب‌الله لبنان در ادامه سخنرانی خود به مناسبت ولادت حضرت زینب سلام‌الله علیها گفت که ما هیچ نیازی به خرید سلاح از آمریکا و ارتش‌های بزرگ نداریم. این امت به راحتی می‌توانند به پیروزی [در مقابل اسرائیل] برسد. گروهی از لبنانی‌ها و فلسطینیان حمایت محدودی را از سوی برخی کشورها دریافت کردند و با استقامت، دو پیروزی بزرگ در لبنان و غزه به دست آوردند و ما درباره جزء کوچکی از امت صحبت می‌کنیم.

سید حسن نصرالله در ادامه گفت: بعد از نشست سران عرب در بغداد، می‌گوییم که از ابتدای اشغال فلسطین، هر ساعتی که می‌گذرد و فلسطین تحت اشغال قرار دارد از سران عرب و ارتش‌هایشان سوال می‌شود که این امت قادر بود که این ظلم را برطرف کند ولی تا کنون این کار را انجام نداده است.

وی افزود: مسیر واضح است و به اراده و عزم نیاز دارد و ما معتقدیم که آینده ملت‌های منطقه آینده‌ای بر اساس فکر مقاومت است.

دبیر کل حزب‌الله لبنان در ادامه به اوضاع در سوریه پرداخت و گفت: درباره وضعیت سوریه، واضح است که وضعیت در این کشور هم اکنون مورد توجه طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی قرار گرفته است و روز گذشته سه نشست مهم کشورهای مهم و تاثیرگذار در جهان و منطقه بوده است و این موضوعی طبیعی است چون موضوع سوریه، موضوعی جداگانه نبوده و آینده اوضاع سوریه دارای تاثیر بزرگی است و در این لحظه می‌گوییم که مداخله نظامی خارجی در سوریه که طی ماه‌های گذشته خطری واقعی بود می‌توانیم با قاطعیت بگوییم که این موضوع به طور کامل به پایان رسیده یا حداقل کاهش یافته است.

سید حسن نصرالله گفت: از سوی دیگر، سخن‌ها درباره اعزام نیروهای عربی به سوریه به پایان رسید همچنین موضوع مسلح کردن گروه‌های مخالف در سوریه نیز در سطح بین‌المللی و عربی به پایان رسید.

وی در ادامه سخنرانی خود افزود: موضوع سرنگونی نظام سوریه با استفاده از گزینه نظامی نیز به پایان رسید و این موضوع با بررسی وضعیت بین‌المللی و منطقه‌ای کاملا واضح است. با توجه به اوضاع داخلی در سوریه، کشورهای دیگر نیز در مواضع خود تجدید نظر کردند.گروه‌های مسلح مخالف سوری قادر به سرنگونی نظام نیستند و این گروه حتی نمی‌تواند کنترل یک روستا را در دست بگیرد. شرط بندی بر سرنگونی نظام سوریه با استفاده از گزینه نظامی،‌شرطبندی شکست خورده‌ای بوده و هزینه‌های سنگینی به همراه دارد.

دبیر کل حزب‌الله لبنان گفت: به این نتیجه رسیدند که گزینه مطلوب در سوریه،‌حل مسالمت‌آمیز است و این موضوعی است که ما از روز اول آن را فریاد می‌زدیم. برخی ها درباره سرنگونی "بشار اسد" صحبت می‌کردند اما اوضاع منطقه‌ای و بین‌المللی  از زمان رسیدن "کوفی عنان" [فرستاده مشترک سازمان ملل و اتحادیه عرب]به سوریه به گونه‌ای تغییر کرد که این موضوع کاملا لغو شد. امروز گزینه مطلوب،‌گفت‌وگو بین نظام و مخالفان است و این موضوعی است که از ابتدا به آن دعوت می‌کردیم و رهبران سوریه نیز از ابتدا برای این موضوع آمادگی داشتند.

سید حسن نصرالله افزود: گزینه‌ای که امروز در سوریه مطرح است راه‌حل سیاسی و گفت‌وگو بین مخالفان و نظام سوریه است و موضوع دوم، اقدام دولت سوریه به اصلاحلات جدی است و اگر کشورهای منطقه و کشورهای عربی خواستار صلح و استقرار در منطقه هستند باید گفت که راه‌حل موضوع سوریه امروز کاملا واضح شده است و آن، راه حل سیاسی از طریق گفت‌وگوها است و هر کسی که می‌تواند کمک کند.

وی ادامه داد: غیر از این راه‌حل، به نفع سوریه و نفع امت نخواهد بود بلکه به نفع اسرائیل و نفع هر کسی که خواستار تجزیه منطقه است، خواهد بود.

آیت‌الله خاتمی :عقب‌نشینی از تحریم نفتی نتیجه سیلی ملت ایران بود

آیت‌الله خاتمی در نماز جمعه تهران -1
عقب‌نشینی از تحریم نفتی نتیجه سیلی ملت ایران بود

خبرگزاری فارس: امام جمعه موقت تهران با اشاره به انتخابات ۱۲ اسفند، گفت: این انتخابات سیلی هشدار‌دهنده‌ای به دشمن بود و یکی از نشانه‌های آن سیلی آب‌دار هم عقب‌نشینی فضاحت‌بار آمریکا در عرصه تحریم‌ها است.

خبرگزاری فارس: عقب‌نشینی از تحریم نفتی نتیجه سیلی ملت ایران بود
گزارش تصویری مرتبط

-------------------------------

به گزارش خبرنگار سیاسی فارس، آیت‌الله سید احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران ظهر امروز جمعه طی سخنانی در خطبه نخست نماز جمعه تهران گفت: مأموریت نظام اسلامی اجرای احکام دین است و دین هم فقط به معنای آبادکردن آخرت نیست بلکه ابعاد دیگری همچون برنامه برای زندگی اجتماعی هم هست.

وی با اشاره به موضوع حجاب و عفاف نیز افزود: حجاب و عفاف بی‌تردید حکم خداوند در قرآن مجید است و در واقع بیش از ۱۰ آیه درباره حجاب در قرآن وجود دارد.

امام جمعه موقت تهران تصریح کرد: حجاب در واقع موضوعی فرعی نیست بلکه مسئله‌ای اصلی است؛ امروز اگر کشوری بخواهد با دین مقابله کند، اعلام می‌کند که حجاب در این کشور ممنوع است، از طرفی کشورهایی که می خواهند با دین همراهی کنند، حجاب را در کشورشان جاری می‌کنند.

خاتمی با بیان اینکه حجاب مسئله‌ای شخصی نیست و بی‌حجابی هم گناه بزرگ اجتماعی بوده و به امنیت اخلاقی جامعه ضربه می‌زند، تأکید کرد: ما همه دختران و پسران ایران اسلامی را دوست داریم اما دین می‌گوید که حجاب باید در جامعه جاری باشد.

وی خاطرنشان کرد: این یک تهمت بزرگ به مراجع و علما است که وقتی آنها می‌گویند حجاب، معنایش بگیر و ببند است؛ ما وقتی می‌گوییم حجاب یعنی کار فرهنگی، لذا در این راستا باید مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و احکام دینی اجرا شود.

امام جمعه موقت تهران در خطبه دوم نماز جمعه تهران با اشاره به انتخابات ۱۲ اسفند، گفت: این انتخابات همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند سیلی هشدار‌دهنده‌ای به دشمن بود و یکی از نشانه‌های آن سیلی آب‌دار هم عقب‌نشینی فضاحت‌بار آمریکا در عرصه تحریم‌ها است چرا که آنها ۱۱ کشور فلاکت زده و بحرانی اروپایی را از این تحریم‌ها مستثنی کردند.

"آمریکایی‌ها کم کم مجبور می‌شوند که بگویند ما غلط کردیم که شما را تحریم کرده‌ایم چرا که اصلا متوجه کار خود نبودیم؛ البته اتحادیه اروپا نیز به همین موضع خواهد رسید البته پیام این عقب‌نشینی این بود که ملت‌های آزاده دنیا باید در مقابل جبهه استکبار بایستند."

خاتمی همچنین با اشاره به نامگذاری سال جاری به نام سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی از سوی رهبر معظم انقلاب گفت: این نامگذاری شعار نیست بلکه ابتکار رهبر انقلاب و اقدامی کاملا کارشناسی شده و نیاز و اولویت سال را نشان می‌دهد لذا همه باید خود را مخاطب این نامگذاری بدانند.

وی افزود: این نامگذاری موعظه نیست بلکه راهبرد و دستورالعمل است البته تولید باید همراه با اخلاق و معنویت باشد چرا که به هر میزانی که در عرصه تولید اقتصاد رشد می‌کنیم، باید به همان میزان در اخلاق و معنویت هم رشد کنیم چرا که اقتصاد و تولید بدون اخلاق و معنویت برکت پیدا نمی‌کند.

امام جمعه موقت تهران، هدف از نامگذاری امسال را از بین رفتن تورم و ایجاد اشتغال دانست و تصریح کرد که هیچگاه اقتصاد کشوری بدون تولید ملی آباد نخواهد شد.

خاتمی با تاکید بر اینکه دولت باید کار مبارزه با کالای قاچاق را قاطعانه ادامه دهد، گفت: مسئولان و قوای سه‌گانه باید اصل را در استفاده از کالای داخلی و تشویق و حمایت از تولید داخل بگذارند. در عین حال رسانه‌ها و صدا و سیما نیز باید روی عرصه تولید ملی کار کرده و برکات آن را به مردم منتقل کنند تا استفاده از کالای داخلی به ارزش تبدیل شود.

سردار پاکپور شهادت سه تن از تکاوران سپاه در شمالغرب را تسلیت گفت

خبرگزاری فارس: سردار محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پیامی، شهادت سه تن از تکاوران لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در منظقه شمال غرب را تسلیت گفت.

خبرگزاری فارس: سردار پاکپور شهادت سه تن از تکاوران سپاه در شمالغرب را تسلیت گفت

به گزارش خبرگزاری فارس، متن پیام فرمانده نیروی زمینی سپاه به شرح زیر است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل‌الله به اموالهم و انفسهم اعظم درجةً عندالله و اولئک هم الفائزون

سال ۱۳۹۰ در حالی گذشت که برای پاک شدن خاک ایران از لوث وجود دشمنان و مزدوران، نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تنی چند از مخلص‌ترین و رشیدترین جوانان خود را فدا نمود تا ملت سرافراز این سرزمین در امنیت و آسایش در راه اعتلا و پویایی کشور گام بردارند.

 

کوههای سر به فلک کشیده و قله‌های سپیدپوش شمال غرب کشور اگر زبان بگشایند، شنیدنی‌های افسانه‌گون از ایمان راسخ و رشادت این رزمندگان جان بر کف دارند.

 

رزمندگان رشید لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) قم در این میدان کارزار همچون دوران درخشان دفاع مقدس خوش درخشیدند و در آخرین لحظات این سال نیز سه تن از رزمندگان دلیر این لشکر در قله‌های سپید شمال غرب در سرمای جانسوز مظلومانه به شهادت رسیدند تا نام‌شان بر جریده سروقامتان تاریخ تا ابد سبز شود.

این جانب شهادت این فرزندان رشید ملی ایران را به پیشگاه مقام معظم فرماندهی کل قوا، همرزمان و به خصوص خانواده‌های معزز شهیدان تبریک و تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان از درگاه ایزد منان صبر جمیل و اجر جزیل خواستارم.

سرتیپ پاسدار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه

به گزارش فارس، در پی عملیات لشکر ۱۷ علی‌ بن‌ ابیطالب(ع) سپاه در غرب کشور به منظور ایجاد امنیت و بیرون‌ راندن نیروهای ضد انقلاب، در آستانه سال نو، سه تن از تکاوران این لشکر به نام‌های روح‌الله شکارچی، سعید غلامی شهروز و محمد سلیمانی در این منطقه به شهادت رسیدند.

 

شهادت این پاسداران در نقطه صفر مرزی در ارتفاعات جاسوسان شمال‌غرب کشور و در سرمای شدید این منطقه اتفاق افتاده است .