عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

درشت نمایی ریز ها !

این روزها، در حالی که مذاکرات هسته‌ای کشورمان با گروه 5+1 به مراحل حساسی رسیده است و حریف خواسته نهایی خود مبنی بر توقف کامل فعالیت اتمی جمهوری اسلامی ایران را پنهان نمی‌کند، کسانی در داخل کشور دقیقاً همان هدف نهایی دشمن را به تکرار نشسته‌اند. این افراد که حریف با بهره‌گیری از شگرد «درشت نمایی ریزها» اصرار به گنده‌گویی درباره آنها دارد، سال گذشته نیز در گرماگرم مذاکرات هسته‌ای همان خواسته اعلام شده 5+1 را بر زبان و قلم آورده بودند که صد البته با بی‌اعتنایی مردم و مسئولان نظام روبرو شده بود. نگارنده سال گذشته (30 بهمن ماه 92) طی یادداشتی در کیهان تحت عنوان «دیکته‌دشمن را ترجمه نکنید»! به نمونه‌هایی از کاربرد دانش هسته‌ای اشاره کرده و آورده بود «تولید برق و انرژی اگرچه یکی از با اهمیت‌ترین دستاوردهای دانش و تکنولوژی هسته‌ای است ولی کاربرد دانش هسته‌ای محدود به تولید انرژی نیست و این فناوری کاربردهای فراوان دیگری نیز دارد که برای پی بردن به آن، کافی است به انبوه سایت‌ها و خروجی اعلام شده مراکز علمی که به آسانی در دسترس همگان است نیم‌نگاهی انداخته شود.»
ادامه مطلب ...

اهمیت صله رحم

مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! همه افراد فامیل من بر من هجوم آورده و رابطه خود را با من قطع نموده‌اند و به من ناسزا می‌گویند؛ آیا من آنان را رها کنم؟ پیامبر گرامی(ص) فرمود: اگر چنین کنی خداوند همه شما را رها می‌کند، مرد گفت: پس چه کنم. پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر که از تو برید، تو به او بپیوند، و هر که تو را محروم کرد، تو به او عطا کن، و هر که به تو ستم نمود، تو عفو کن، که اگر چنین کردی، خداوند تو را بر آنان یاری می‌دهد. همچنین در روایتی دیگر شخصی به حضور امام‌صادق(ع) آمد و از بی‌مهری بستگانش شکایت کرد. امام فرمود: خشمت را فرو نشان. آن شخص گفت: آنها هر چه بخواهند انجام می‌دهند. (من‌آرام باشم). امام فرمود: آیا می‌خواهی مانند آنها باشی و در نتیجه خداوند نظر رحمتش را از تو برگرداند؟ (1) در همین مورد پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: پیوند با خویشاوندان، شهرها را آباد می‌سازد و بر عمرها می‌افزاید. (2)
________________________________
1- اصول کافی، ج 2، باب قطیعه الرحم، ص347
2- سفینه‌البحار، ماده رحم، ج 1، ص 514

چه کسانی نمی‌خواهند تحریم لغو شود؟

فقط «وارطان» مسیحی نبود که می‌گفت 3 بار به زیارت امام حسین علیه‌السلام در کربلا رفته است. حالا «رزکی جوقی» ایزدی مذهب هم برای زیارت به کربلا آمده است. وارطان را 5 سال پیش- یکی دو شب مانده به عاشورای حسینی در سال 1388- همه در قالب تلویزیون دیدند که پای دیگ نذری ایستاده بود و می‌گریست. آمده بود کمک کند. می‌گفت تا آن روز 3 بار به زیارت کربلا رفته. می‌گفت من حسین(ع) را دوست دارم. می‌گفت و می‌گریست برای حضرت قتیل‌العبرات و اسیرالکربات. 5 سال بعد «رزکی جوقی» (ابواشجان) کُرد و ایزدی مذهب، پای به حرم کربلا گذاشته است. تابلویی بر سر دست دارد. «من ایزدی هستم. جانم فدایت حسین». می‌گوید «اینجا آمده‌ام تا در مصیبت شهادت سرور بشریت شریک شوم. امام علی می‌گوید مردم یا برادر دینی تو هستند یا شریک تو در خلقت.


ایزدی‌های موصل مانند شیعیان و سنی‌ها زیر حملات تروریست‌های داعش هستند. دختران و زنان ما قربانیان اصلی تروریست‌ها هستند که به بردگی گرفته می‌شوند و ظالمانه‌ترین جنایت‌ها را برآنها روا می‌دارند. آیت‌الله سیستانی گفت شما به گردن ما حق دارید و ما هیچ گاه شما را فراموش نمی‌کنیم». حالا کلیمی و مسیحی و مسلمان شیعه و سنی زیر خیمه محبت سالار آزادگان به هم رسیده‌اند. معرفت و حریت، آنان و همه آزادگان را به هم می‌رساند.
بد نهادی و بد دینی اما- مسلمان شیعه و سنی باشی یا مسیحی و یهودی- بد دردی است. بد دین‌ها همان‌ها هستند که برحسب ظاهر در اردوگاه امیر مؤمنان(ع) بودند اما بارها با سرزنش حضرت مواجه شدند. «اما دینُ یجمعکم و لا حمیهًْ تُحِمشُکم... آیا دینی نیست که شما را گرد هم آورد. آیا غیرتی نیست که شما را به خشم وادارد و برای هجوم دشمن به حرکت درآورد؟ میان شما فریاد زنان می‌ایستم اما صدایم را نمی‌شنوید و اطاعت نمی‌کنید تا آنگاه که حوادث، عواقب وخیم خود را نشان می‌دهد...» (خطبه 39 نهج‌البلاغه). آن مرد ایزدی مذهب که طعم تلخ ناامنی و شرارت جنایتکاران را چشیده، می‌فهمد که باید به امیرمؤمنان و سیدالشهدا(علیهماالسلام) پناه آورد اما جماعتی که از صدقه سر انقلاب و جمهوری اسلامی آسایش و امنیت دارند، چگونه توانستند به باور عمیق و از جان دوست‌تر یک ملت بزرگ در عاشورای سال 88 پنجه بیاندازند و عواطف آنان را جریحه‌دار کنند؟ و آن کس که همین وحشی‌های مدرن را «مردمان خداجو» نامید، از کدام قوم و قبیله بود که اسباب سرشکستگی و لعنت دنیا و آخرت را به جان خرید؟ آیا طراحان اصلی آن جنایت بزرگ بنا نداشتند شبیه فتنه داعش و جبهه النصره و جیش‌الحر (ارتش آزاد) را در ایران تدارک کنند. پس سران داخلی فتنه چرا تا آخر خط را با سیاستگذاران خارجی رفتند؟
اگر «رزکی جوقی» ایزدی مذهب با تابلوی «جانم فدایت حسین» آمده، در مقابل جماعتی هم هستند که بخواهند از این دریای خروشان محبت آزرده خاطر شوند و بخواهند آن را پنهان سازند. اگر مسلمان و مسیحی و کلیمی و ایزدی نبودند، روزنامه‌نگار و خبرنگار که بودند. دیدند 20 میلیون انسان با انواع ملیت‌ها و مذاهب‌ از دور و نزدیک، به جنایتکاران داعش دهن‌کجی کرده و خود را به قرارگاه دل‌های بی‌قرار رسانده‌اند. آیا عبور 20 میلیون نفر از کنار تهدیدها و حضور در کنار مرقد بزرگ مردی که نماد والاترین جاذبه‌ها و دافعه‌های بشری است، یک رویداد مهم محسوب نمی‌شد که جایی در تصاویر صفحه اول برخی روزنامه‌ها و سایت‌های شبه ایرانی پیدا نکرد؟! آنها درست مانند BBC و VOA از سر کینه با ماجرا روبرو شدند. این مطابقت رفتاری تام و تمام از کجا می‌آید؟ «گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست- در و دیوار شهادت بدهد کاری هست». آیا اربعین 20 میلیونی همان کار 9 دی چند ده میلیونی را با این جماعت می‌کند و آیا اگر برای ملت‌ها و ملت ایران یک فرصت بزرگ به شمار می‌رود، برای این طایفه یک تهدید بزرگ محسوب می‌شود؟!
این تعبیر تکان‌دهنده از امیر مؤمنان است که «هرکس معروف را نیک و منکر را زشت نشمارد، چنان وارونه می‌گردد که اسفل او اعلای او و اعلای او اسفل وی می‌شود» (کلمه قصار/ 375 نهج‌البلاغه)؛ به تعبیری رذیلت‌هایش رو می‌آید و برجستگی پیدا می‌کند و فضیلت در او به زیر کشیده می‌شود. چنین جماعتی تاب بیعت با علی و حسین(علیهماالسلام) را ندارند اما حاضرند با دست و پای بوزینه‌ها در اردوگاه اموی بیعت کنند. حاضرند لعنت یک ملت را در روز 9 دی به جان بخرند اما نازک‌تر از گل به آمریکا و انگلیس و اسرائیل و گروهک‌های نفاق نگویند. حاضرند با توهین‌کنندگان به امام و ولایت‌فقیه هم‌پیاله شوند و هیزم کش آشوب باشند اما زمزمه در خلوت را به جلوت نیاورند که «تقلب دروغ بود و من باور ندارم در انتخابات تقلب شده است». درد این جماعت همان درد بی‌درمان یاران پیمان‌شکن امیرمؤمنان در سپاه جمل است که به عار هم‌جبهه‌گی ولید و مروان‌بن‌حکم تن دادند و مقابل حق ایستادند. کار به جایی می‌رسد که لس‌آنجلس تایمز مهر ماه 88 می‌نویسد «نمایندگان رهبران جنبش سبز در نشست مشترک با سران اپوزیسیون در اروپا گفتند تحریم‌ها باید تشدید شود اما نه به صورت تدریجی که مثل واکسن عمل کند بلکه باید فلج کند» و مجله تایم آذر 88 با اشاره به اینکه سبزها تهدید علیه نظام را فرصت برای خود می‌دانند، خبر می‌دهد «سبزها خواستار اعمال تحریم‌های جدی و مؤثر علیه ایران هستند.»! آنها متخصص تبدیل فرصت‌های بزرگ به تهدید هستند.
سؤال مهمی در این میان وجود دارد. روزنامه‌ها و رسانه‌هایی که یکشنبه گذشته در صفحات اصلی خود اربعین 20 میلیونی را به تیغ سانسور سپردند و خودشان را به راه دیگر زدند، چگونه است که به طور متواتر عکس کلوزآپ- نمای نزدیک- برخی سیاسیون خاص را در صفحه اول خود جای می‌دهند؟ یعنی مثلاً شور و شعور 20 میلیونی اربعین حسینی، ارزش خبری ندارد و تصویر سخنران مراسم سومین یادبود امام جمعه فقید رفسنجان باید به جای آن بنشیند؟! آیا این نقابداران ژورنالیسم احترام ویژه‌ای برای نوه امام خمینی(ره) قائلند ‌در حالی که همین چند هفته پیش وقتی مدیرکل مطبوعات داخلی دولت اصلاحات- حامی بهائیت و همکار فعلی گروهک‌های نفاق- گفت «اغلب اصلاح‌طلبان دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند و باید با اصلاحات ساختاری، ولایت‌فقیه را حذف کرد» کوچک‌ترین اعتراضی نکردند؛ یا آن هنگام که پیش‌قراولان همین مطبوعات ادعا کردند خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت، سکوت اختیار کردند؟ اگر ولایت‌فقیه ثمره و عصاره 70 سال مجاهدت بی‌نظیر امام بود، آیا جز این است که همین طایفه «بدمسلک» مجال هجمه و هتاکی علیه میراث بزرگ او را فراهم آوردند و به نیابت از جبهه استکبار نسبت به اسلام و انقلاب و رهبری عقده‌گشایی کردند؟! آنان را چه به احترام نسبت به نوه امام  و حمله از زبان وی به «تازه از راه رسیده‌ها»؟!
وقتی گزارش سقیفه را به امیرمؤمنان دادند، امام پرسید منطق قریش چه بود. گفتند «یاعلی قریش گفتند ما از درخت و شجره نبوّتیم»! امام فرمود «به شجره نبوت احتجاج می‌کنند اما میوه این درخت را که ما هستیم ضایع کردند». میوه درخت امام، ولایت‌فقیه و جمهوری اسلامی است و همین جماعت بی‌چشم و رو در حوزه رسانه و حزب، مجال بی‌سابقه‌ای برای دشمنان انقلاب فراهم کردند که هم به تصویر امام اهانت کنند، هم بر روی جمهوری اسلامی خط بکشند و تصریح کنند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» و هم «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه بگویند تا معلوم شود مشکل آنها فراتر از شخص رهبر معظم انقلاب، اصل ولایت‌فقیه به‌عنوان عصاره و خلاصه و حقیقت و هویت مکتب امام خمینی(ره) است. اگر در این قطب‌بندی بزرگ و اصلی با جبهه نفاق و استکبار، چهره‌های سیاسی حرمت و اعتباری داشته باشند صرفاً آن جاست که به دفاع از امام و رهبری و ولایت ‌فقیه و جمهوری اسلامی در برابر مهاجمان بی‌سر و پا قدعلم کنند. اما‌ آنها که چنین دافعه‌های خط امامی در تراز ولایت و برائت عاشورایی داشته باشند، نزد بد مسلک‌های نقابدار ژورنالیسم محترم نخواهند بود. اینجاست که میانه ایستادن ناممکن می‌شود و باید از بین «اسلام و انقلاب» و «قاب رسانه‌های زرد سیاسی»، یکی را برگزید. نامت و عنوانت هر چه می‌خواهد باشد؛ آن روزنامه‌ها و سایت‌ها، تابلوی اردوگاهی هستند که با برترین ارزش‌ها و معرفت‌ها و محبت‌ها و باورهای یک ملت کینه‌توزانه و مغول‌وار مواجه شدند.
نام و عنوان یا سابقه و سمت هیچ یک نمی‌تواند جای معرفت و نسبت اکنونی افراد با سر فصل‌های انقلاب اسلامی و خط امام را پر کند. اسامهًْ‌بن زید جوان بود و پیامبر (ص) او را بالاتر از برخی صحابه قدیمی، امیر لشکر جبهه اسلام کرد. در مقابل، برخی سابقه‌دارها بودند که تمکین نکردند و فتنه سقیفه را با برخی جدید‌الاسلام‌ها- و حتی به زور مسلمان شده‌ها- پدید آوردند. هیچ کس سابقه‌دارتر از ابلیس نبود که 6 هزار سال عبادت خدا را کرده بود اما چون آدم تازه به دوران رسیده(!) را دید، رگ حمیت و عصبیت و تکبر او چنان بالا آمد که حاضر شد لعنت الهی را الی‌الابد به جان بخرد. البته که دارندگان سابقه محترم و ارجمندترند اما همه حرمت آنها مشروط به حرمت داشتن اصول نزد آنان و ماندن در صراط مستقیم اسلام و انقلاب است.
و سرانجام اینکه؛ بدمرام‌ها و بدمسلک‌ها بودند که گرا و آدرس تحریم‌ها را برای فلج کردن و آزار دادن ملت ایران به مستکبران دادند. رئیس جمهور محترم درست می‌گوید که کسانی ناراحت می‌شوند از اینکه تحریم‌ها برداشته شود. اما این جماعت اتفاقاً همان‌ها هستند- که البته به دروغ و از سر بی‌صداقتی- ادعا می‌کنند که حامی دولت و رئیس‌جمهور هستند و آقای روحانی با حمایت آنها توانسته رای بیاورد! آنها به اراده خود تا حضیض ورشکستگی و  سرشکستگی در فتنه سال 88  فرو رفتند و اکنون می‌خواهند با گم کردن رد خود و ایجاد قطب‌بندی‌‌های دروغین، از موضع اتهام خارج شوند. آنان را باید همچنان خوار داشت، اگر که قصد ناامید کردن دشمن و برداشتن تحریم‌ها درمیان است. به راستی تحریم‌ها را همان‌ها وضع نکردند که داعشی‌ها را در دنیای سنی و سبزها را در مهد تشیع بسیج و حمایت کردند؟ اگر این چنین است- که هست- آیا  نباید لبه دوم قیچی تحریم و دشمنی را شکست؟ آقای روحانی بسم‌الله! این تبرّا عین تولّای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است.

محمد ایمانی

ادامه مطلب ...

کم‌خاصیت اما تکان‌دهنده!

 طی دو ماه گذشته (آبان و آذر ماه)، دو حادثه بسیار مهم در آمریکا رسانه‌ای شد که هر یک به تنهایی برای بر باد دادن حیثیت یک دولت کافی است. یکی قتل‌های سریالی سیاهپوستان و تبرئه‌های سریالی قاتلان و دیگری انتشار گزارش به شدت سانسور شده سیا درباره شکنجه آنچه آمریکایی‌ها «مظنونین به فعالیت‌های تروریستی» می‌نامند. سرکوب وحشیانه اعتراض‌ها و دفاع تمام‌قد از شکنجه‌های سیا نیز، واکنش‌های رسمی آمریکا نسبت به این دو جنایت بود! در این باره گفتنی‌هایی هست؛


1-  باراک اوباما، بخش قابل توجهی از آرای انتخاباتی خود را در هر دو دوره ریاست جمهوری، مرهون جمعیت 40 میلیونی سیاهان آمریکا است. همان‌هایی که پلیس این کشور این روزها بدون کوچکترین نگرانی از بابت «دستگاه‌های قضایی» و «دادگاه‌های کذایی» به طرق مختلف می‌کشد؛ یکی را در روز روشن خفه می‌کند، یکی را در نیمه‌های شب به ضرب 12 گلوله می‌کشد و دیگری را به جرم حمل یک اسلحه اسباب بازی سوراخ سوراخ می‌کند؛ تفاوتی هم نمی‌کند هدف، کودک 12 ساله باشد یا مردی 43 ساله، فقط کافی است رنگ پوستش سیاه باشد.
جامعه سیاهان آمریکا امید زیادی به اوباما داشتند، زیرا گمان می‌کردند، نخستین رئیس جمهور سیاهپوست تاریخ کشورشان به آنها تعلق دارد. این را می‌توان با مراجعه به آرشیو گزارش‌ها و مصاحبه‌هایی که پیش و پس از انتخابات 2008 ریاست جمهوری آمریکا تهیه شده، مشاهده کرد. اما این توهم زیاد دوام نیاورد. سیاهپوستان آمریکا با مشاهده بی‌تفاوتی اوباما به این نتیجه قطعی رسیده‌اند که وی قصد ندارد، شاید به خاطر برخی مصلحت‌های سیاسی، بیش از این با جمهوری‌خواهان در بیافتد. لذا این سوءاستفاده بزرگ را بی‌پاسخ نگذاشتند... سیاهان جدی‌ترین پاسخ این سوء استفاده بزرگ را در انتخابات اخیر کنگره دادند!  
کسی نمی‌تواند منکر این حقیقت بشود که، یکی از مهمترین دلایل شکست تاریخی اوباما در انتخابات 13 آبان کنگره، همین سیاهپوستان بودند. شکست سنگین جمهوری‌خواهان در این انتخابات نشان داد، این قشر از جامعه آمریکا به همان میزان که توانستند در روی کار آمدن اوباما موثر واقع شوند، می‌توانند در شکست وی نیز موثر باشند.
به قول نویسنده اشپیگل، «سیاهان آمریکا اگر در سال 2008 و 2012 پای صندوق‌های رای رفتند، به این دلیل بود که احساس می‌کردند، نقطه عطفی در شرف وقوع است. این را می‌توان در شمار سیاهپوستانی که در انتخابات دو دوره قبل (ریاست جمهوری) شرکت کردند به خوبی مشاهده کرد. اوباما برای پیروزی در انتخابات اینگونه القا کرده بود که در دوران وی، نژادپرستی فروکش کرده و او همان کسی است که می‌تواند مردم آمریکا را متحد کند.»
2- بیش از 70 درصد جمعیت شهر فرگوسن (واقع در ایالت میسوری آمریکا) را سیاهپوستان تشکیل می‌دهند اما تنها 3 نفر از نیروهای پلیس این شهر سیاهپوست هستند. آیا ساده‌لوحی نیست اگر باور کنیم سپردن امور شهری با این ترکیب جمعیتی به افسران سفیدپوست، آن هم از نوع نژادپرست آن، اقدامی حساب شده و برخاسته از کینه‌های عمیق نژادپرستی نیست؟ شلیک 12 گلوله به سر و صورت یک نوجوان 17 ساله سیاهپوست، آن هم به اتهام مضحک دزدی یک جعبه سیگار، اگر از روی نفرت و برای تخلیه خشم حاصل از کینه‌های نژادپرستانه نیست، پس از روی چیست؟ به ویژه اینکه بعدها مشخص شود، اتهام دزدی سیگار نیز از اساس دروغ بوده است!
نژادپرستی نه محدود به شهر فرگوسن یا ایالت میسوری است و نه مربوط به یکی دو سال گذشته؛ بلکه به قول نوام چامسکی، بیماری است که در جامعه آمریکا نهادینه شده که اگر غیرآن بود، با رنگین‌پوست‌ها مثل برده رفتار نمی‌شد. طبق آمارهای رسمی، 40 درصد از کل زندانیان آمریکایی سیاهپوست هستند، این در حالی است که، حداکثر 14 درصد مردم این کشور را سیاهپوستان  تشکیل می‌دهند!
گزارش رسمی اف.بی.آی اما، شمار شهروندانی را که بین سال‌های 2007 تا 2012 در آمریکا از سوی پلیس این کشور به اشتباه! به قتل رسیده‌اند بالغ بر 2000 نفر اعلام کرده است. با توجه به اینکه این رقم بر مبنای گزارش 750 سازمان از 117 هزار اداره پلیس محلی آمریکا تهیه شده، می‌توان به این نتیجه قطعی رسید که، آمار واقعی «قتل‌های زنجیره‌ای» در آمریکا، بسیار فراتر از رقم اعلامی است. برای اینکه سیستماتیک بودن این قتل‌ها را باور کنیم، کافی است بدانیم، تعداد سیاهپوستانی که به دست پلیس آمریکا به قتل می‌رسند (سوای از اینکه مجرم هستند یا نیستند) 21 بار بیشتر از تعداد سفید‌پوستان است!
خبرگزاری آسوشیتدپرس اما چند روز بعد، همین گزارش را به شکلی دیگر منتشر و این گونه کامل کرد که؛ پلیس آمریکا سالانه دست‌کم 400 شهروند را در کوچه و خیابان‌های شهرها می‌کشد... نکته غم‌انگیزتر این که، شمار قاتلینی که کارشان به صدور کیفر‌خواست از سوی دادگاه و اعلام جرم منتهی می‌شود، کمتر از انگشتان دو دست هستند!
3- «بی‌اعتمادی» شاید، یکی از مهمترین نتایج قتل‌ها و تبرئه‌های سریالی در آمریکا باشد. بی‌اعتمادی مردم به نظام پلیسی حاکم بر آمریکا. واقعیتی که رئیس جمهور آمریکا از آن به عنوان یک «مشکل ملی» یاد می‌کند. اوباما طی دیداری با مقامات پلیس این کشور اذعان کرد که «‌بی‌اعتمادی بین بسیاری از بخش‌های پلیس و شمار زیادی از افراد متعلق به جامعه رنگین‌پوستان در حال افزایش است... این مشکل تنها مختص شهر فرگوسن نیست بلکه یک معضل ملی است و باید با آن مقابله کرد.» وی چند روز بعد با جمله «نژاد‌پرستی در آمریکا یک شبه حل نمی‌شود» اظهارات خود را تکمیل کرد. غافل از اینکه این بی‌اعتمادی، اکنون محدود به سیاهپوستان نیست و پس از بی‌توجهی پلیس به اعتراض‌ها و قتل 4 سیاهپوست دیگر (پس از مایکل براون)، مدتی است همه‌گیر شده، طوری که روزنامه نیویورک تایمز اخیرا و پس از تبرئه قاتل آقای «اریک گارنر» سیاه 43 ساله نوشت، در شهرهای مختلف آمریکا سفید‌پوستان و سایر شهروندان غیرسفید پوست به اعتراضات وسیع و گسترده علیه قتل اریک گارنر پیوسته‌اند.» گارنر، اوایل سال جاری میلادی، در منطقه آستیشن آیلند نیویورک، از سوی دانیل پانتالئو، افسر سفید‌پوست در روز روشن و در خیابان خفه شد و طبق روال معمول، قاتل وی هم تبرئه گردید.
4- گزارش 499 صفحه‌ای سنای آمریکا درباره شکنجه‌های وحشیانه سیا که به بهانه حملات 11 سپتامبر صورت گرفته، اگرچه چندش‌آور و شکنجه‌های صورت گرفته نیز تکان‌دهنده است اما، باید بپذیریم که در محتوای این گزارش، هیچ مسئله تازه‌ای وجود ندارد؛ درست مثل افشاگری‌های ویکی لیکس. تنها مسئله‌ای که از این گزارش‌ها عاید انسان می‌شود، نوعی «تایید رسمی» خبرهایی است که قبلا همه آن‌را می‌دانستیم؛ پیش از این مظنونینی که از زندان‌های مخوف گوانتانامو یا ابوغریب آزاد شده‌اند، بارها از آنچه بر سرشان آمده، گفته و ما نیز بارها آن را شنیده بودیم. اما چرا این گزارش منتشر شد؟
پاسخ این سوال می‌تواند، به مسئله قتل سیاهپوستان و بی‌اعتمادی حاصل از آن مرتبط باشد. مدت زیادی است محبوبیت اوباما بنا به دلایل متعدد مثل، افزایش شکاف طبقاتی در دوران وی(گزارش جدید موسسه پیو)، قتل‌های سریالی سیاهان، سرکوب وحشیانه معترضان و ... در سراشیبی سقوط قرار گرفته.
 اقدام مجلس سنا با اکثریت دموکرات در انتشار گزارش تکان‌دهنده اما بی‌خاصیت 499 صفحه‌ای سیا (از یک گزارش 6700 صفحه‌ای) آن هم به ترتیبی که گفته شد، می‌تواند به اوبامای در حال غرق شدن تنفس مصنوعی بدهد. به عبارتی، سنا با انتشار چنین گزارشی، اولا به جامعه نا امید و بی‌اعتماد آمریکا القاء می‌کند که دموکرات‌ها چنین و چنان‌اند، ثانیا برای مصارف خارجی نیز می‌توانند پز وجود آزادی بیان و استقلال قوا و... دهند. همین روزها است که عده‌ای قلم به دست مزدور داخلی که شغلشان، قبح‌زدایی از جنایات آمریکا است، در واکنش به این گزارش، با پاک کردن صورت مسئله، به تعریف و تمجید از آمریکا پرداخته و مثلا بنویسند، انتشار این گزارش نشان داد «در آمریکا آزادی بیان بر عدالت تقدم دارد!»-که از قضا عده‌ای نوشتند- در حالی که خفه کردن صدای اعتراض مردم به نژاد‌پرستی، نه آزادی بیان است نه با عدالت سنخیتی دارد. شکنجه و زجرکش کردن انسان‌های بی‌گناه  که جای خود دارد.
برگزاری بزرگترین راهپیمایی ضد نژادپرستی در بزرگترین شهرهای آمریکا آن هم یکی دو روز بعد از انتشار گزارش سیا نیز نشان داد، سقوط دوران اوباما آنقدر دُور گرفته که نتوان با تایید رسمی گزارش‌های سوخته و دم‌دستی، جلوی آن را گرفت.

جعفر بلوری

ادامه مطلب ...

پا به پای زینب(س) در اربعین میلیونی

راهپیمایی ده‌ها میلیونی اربعین در عراق یک اجتماع مذهبی سیاسی است که نمونه‌ای از آن در جهان دیده نشده است. این راهپیمایی برای بزرگداشت یک شخصیت بزرگ از اهل بیت مطهر پیامبر عظیم‌الشان اسلام که حکایت او فراحکایت و روایت از سرگذشت او فراروایت به حساب می‌آید. از این رو «اربعین» اختصاص به او دارد و برای شهادت یا رحلت هیچ پیامبر یا امام دیگر روا شمرده نشده است. بزرگداشت  اربعین در لسان ائمه معصومین یکی از چند علامت مومن واقعی است. از این منظر راهپیمایی چند ده میلیون نفری اربعین، امروز پژواک سخن امام معصوم و اجابت بلند دعوتی است که به اندازه‌ای که شایسته آن بوده، تا پیش از این ادا نشده است.
ادامه مطلب ...

تهیه سوپ از خاکستر مردگان!

به گزارش ایسنا، مردم قبیله یانومامی که در جنگل‌های آمازون و در مرز ونزوئلا و برزیل زندگی می‌کنند یک غذای سنتی عجیب دارند که با استخوان‌ها و خاکستر مردگانشان طبخ می‌شود. آن‌ها استخوان و خاکستر مردگان خود را با نوعی سوپ که از موز تهیه شده مخلوط کرده و می‌خورند.مردم این قبیله مردگان خود را داخل برگ درختان پیچیده و در فاصله دورتر از محل سکونت خود قرار می‌دهند تا با گذشت 30 تا 45 روز، حشرات بافت‌های نرم اجساد را بخورند و تنها استخوان‌های آن‌ها باقی بماند.این استخوان‌ها سپس با نوعی سوپ طبخ شده با موز مخلوط می‌شود و تمام اعضای قبیله آن‌ را می‌خورند. آن‌ها براین‌باورند که خوردن بقایای اجساد بستگانشان به ادامه حیات آن‌ها می‌انجامد و روح آن‌ها جاودانه می‌شود.

چرا حضرت معصومه ازدواج نکرد؟

اهمیت ازدواج در اسلام  

 

پیش از ورود به مبحث اصلی این مقاله، باید یاد آورشویم که در اسلام بر امر ازدواج تأکید و سفارش فراوان شده است؛ تا آنجا که در قرآن، این معجزه ماندگار الهی، آیات متعددی در این باره وجود دارد؛ از جمله می‌فرماید:  باید مردان بی زن و زنان بی‌شوهر و کنیزان و بندگان خود را به نکاح درآورید. اگر آنان فقیر باشند، خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز خواهد ساخت؛ زیرا خداوند وسعت دهنده و داناست. (1)

ادامه مطلب ...

روز شناسنامه‌دار !


1- بعدازظهر یکی از روزهای اردیبهشت‌ماه سال 1348 بود. از سوی شهید بزرگوار حضرت آیت‌الله سعیدی پیغام آورده بودند که برای یک کار ضروری به دیدن ایشان برویم. آن روز به اتفاق آقای مرتضی‌ الویری عازم منزل آیت‌الله سعیدی در خیابان غیاثی- آیت‌الله سعیدی‌ امروز- شدیم. خدمتشان که رسیدیم فرمودند مسئله‌ای از مدتها قبل ذهن ایشان را به خود مشغول کرده است و احضار ما به همین علت بوده است. و توضیح دادند که؛ تظاهرات دانشجویی در دانشگاه‌ها اگرچه مفید و موثر است و باید ادامه داشته باشد ولی این تظاهرات یک نقص بزرگ دارد که اگر برطرف نشود، راه به جایی نخواهد برد. ایشان درباره نگرانی خویش گفتند؛ شما در دانشگاه‌ها علیه رژیم شاه تظاهرات می‌کنید و اصلی‌ترین شعارتان این است که؛ «من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی‌خیزند» و شعارهای دیگری شبیه آن. این شعارها دعوت به خیزش و برخاستن است ولی مشخص نمی‌کند که برای چه باید برخیزیم و بعد از برخاستن به کدام سو برویم؟ شهید سعیدی این حرکت را ناتمام و بی‌نتیجه می‌دانستند و می‌فرمودند حرکت دانشجویی باید مطالبه مشخصی داشته باشد. آیت‌الله سعیدی پیشنهاد کردند که در تظاهرات دانشجویی نام حضرت آیت‌الله خمینی- آن روزها پیشوند امام رسم نبود- آورده شود تا جنبش دانشجویی هدف مشخص و شناسنامه تعریف شده‌ای داشته باشد. ایشان فرمودند آیت‌الله طالقانی- رحمهًْ‌الله ‌علیه- نیز همین پیشنهاد را دارند و قرار است گروههای دانشجویی مرتبط با خود را به شما معرفی کنند و همان موقع تلفنی با مرحوم‌ آیت‌الله طالقانی تماس گرفتند و به ایشان خبر دادند دو تن از برادران دانشجو که حضرتعالی آنها را می‌شناسید برای پیگیری پیشنهادی که درباره آن صحبت کرده بودیم، خدمت شما می‌رسند. به اتفاق آقای الویری و با ماشین مدل پائین- آنهم آن روزها- که از برادر شهیدم امانت گرفته بودیم عازم منزل مرحوم آیت‌الله طالقانی شدیم. (شاید این بخشی از ماجرا به موضوع یادداشت پیش‌روی ارتباطی نداشته باشد ولی اشاره به آن خالی از لطف نیست- لطف خدا منظور است- در میانه راه ماشین جوش آورد، با چند دقیقه درنگ و ریختن آب در رادیاتور، روشن شد ولی بلافاصله از حرکت ایستاد. این روشن و خاموش شدن تا مغرب طول کشید و دیدیم رفتن به منزل آیت‌الله طالقانی بی‌فایده است چون ایشان مطابق معمول برای اقامه نماز عازم مسجد هدایت شده بودند. تصمیم گرفتیم ماشین را کنار خیابان پارک کنیم و برویم. با ناامیدی استارت زدیم، روشن شد و انگار نه انگار که عیب و ایرادی داشته است. فردای آن روز آیت‌الله سعیدی پیغام دادند که بعد از رفتن شما آیت‌الله طالقانی تماس گرفته و گفته بودند، ساواک تلفن را شنود می‌کرده و دو اتومبیل با تعدادی ساواکی بیرون منزل کشیک می‌کشند. اگر بچه‌ها حرکت نکرده‌اند، بگوئید نیایند و...!).
چند روز بعد در دانشگاه تهران تظاهرات پرجمعیتی برپا شد و با برنامه‌ریزی قبلی و ابتکار مشترک آیات بزرگوار، سعیدی و طالقانی شعار «درود بر خمینی» در فضای دانشگاه طنین‌انداز شد. این شعار پرابهت و غرور‌آفرین حال و هوای خاصی به تجمع آن روز داده بود، گویی بروبچه‌ها گمشده خود را یافته بودند و قطعه کامل‌کننده پازل جنبش دانشجویی را پیدا کرده بودند.
2- تاریخچه جنبش دانشجویی دو قله بلند و افتخارآفرین را در خود جای داده است که هر یک از آنها به علت نقش‌ تعیین‌کننده و سرنوشت‌سازی که داشته‌اند، به مبدأ حرکت و یوم‌الله تبدیل شده‌اند، 16 آذر و 13 آبان. شناسنامه و هویت اصلی هر دو قله، خروش علیه آمریکا و جنایات این قدرت استکباری است، که اولی به عنوان «روز دانشجو» و دومی با تابلوی «روز مبارزه با استکبار» در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شده و هر کدام با مراسم خاصی به منظور بزرگداشت یاد و خاطره آن دو روز حماسی همراه است. در شناسنامه هر دو روز «مرگ بر آمریکا» با عنوان هویت این دو روز و به مفهوم مقابله با جنایات و غارتگری‌ها و آدم‌کشی‌های دولت آمریکا - و به قول حضرت‌امام(ره)، نه،مردم آمریکا- ثبت شده است. بنابراین بسیار بدیهی است که اگر در مراسم بزرگداشت این دو روز حماسی، فلش حرکت مراسم و جان‌مایه شعارها و سخنان ایراد شده سمت و سوی مقابله و مبارزه با آمریکای خونریز را نداشته باشد و شیطان بزرگ را به عنوان دشمن اصلی مردم و اسلام و انقلاب آدرس ندهد، نه فقط هویت واقعی این دو روز حماسی تحریف شده است، بلکه خون شهدای 16 آذر 1332 پایمال شده و حرکت  افتخارآفرین تسخیر لانه‌‌جاسوسی به نفع دشمن نادیده گرفته شده است. دقیقا مانند آن که، ایام محرم و در مراسم عزاداری سیدالشهداء علیه‌السلام، نامی از یزید و عمرسعد و شمر و ابن‌زیاد و جنایاتی که مرتکب شده‌اند به میان نیاید! و حال آن که برپایی مراسم عزاداری برای زنده نگه‌داشتن حماسه عاشورای حسینی(ع) و نشان‌دادن جنایت بزرگی است که یزیدیان آن زمان مرتکب شده و از سوی حرامیان این زمان تکرار می‌شود».
3- دیروز در سالروز 16 آذر و روز دانشجو آقای دکتر روحانی رئیس‌جمهور محترم کشورمان که در مراسم بزرگداشت این روز به دانشگاه علوم پزشکی ایران رفته بود، از هر دری سخن به میان آورد، غیر از ضرورت خروش علیه آمریکا و مقابله و مبارزه با جنایات این قدرت وحشی و آدمکش که مناسبت و شناسنامه اصلی 16 آذر است! درباره سخنان رئیس‌جمهور محترم در اجتماع به دقت برنامه‌ریزی و گزینش شده دیروز- که پرداختن به آن نوشته جداگانه‌ای می‌طلبد- گفتنی‌هایی هست که به چند نمونه از آن اشاره‌ای گذرا خواهیم داشت.
4- آقای دکتر روحانی در مراسم تجلیل از شهدای 16 آذر 32 برخلاف آنچه انتظار می‌رفت و هدف اصلی همایش بود، به جنایات آمریکا که شهادت مظلومانه سه شهید 16 آذر، بخشی از آن و صدها جنایت وحشیانه دیگر آمریکا از آن روز تا به امروز در ادامه آن بوده و هست، هیچ اشاره‌ای نکردند و فقط آنجا که قصد تقدیر و تجلیل از سیاست خارجی دولت خود را داشتند! به اشاره فرمودند امروز اگر همه قبول نداشتند که دولت جمهوری اسلامی ضد خشونت و افراطی‌گری است «چطور اعلام جمهوری اسلامی ایران برای جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری در مجمع عمومی سازمان ملل با اتفاق‌آراء و مخالفت فقط دو سه کشور مثل آمریکا و اسرائیل به تصویب می‌رسد»؟!
ملاحظه می‌کنید که اینجا هم پای تعریف از دولت یازدهم در میان است و نه جنایات آمریکا و باید گفت: مگر طرح «گفتگوی تمدن‌ها»ی آقای خاتمی به اتفاق آراء- و حتی از سوی آمریکا و اسرائیل- در مجمع عمومی به تصویب نرسیده بود؟ و مگر پس از آن جرج بوش ایران را محور شرارت لقب نداد؟ بنابراین چگونه به تصویب طرح ضدخشونت خود دل بسته‌اید؟!
5- آقای روحانی در مراسم دیروز، بار دیگر به منتقدان دولت تاختند و علاوه بر واژه‌هایی نظیر؛ بی‌سواد، بروید به جهنم، ناآگاه به مسائل جهان، بی‌شناسنامه و... این بار منتقدان سیاست خارجی دولت خود را
«تازه به‌دوران‌رسیده»! نامیدند!
6- در حالی که دست‌اندرکاران دولت محترم، از سخنرانی برخی منتقدان دولت به مناسبت 16 آذر در دانشگاهها جلوگیری کرده و به هیچ منتقدی اجازه حضور در مراسم دیروز را نداده بودند، آقای روحانی در چند جای سخنان  خود بر ضرورت نقد، نیاز دولت به انتقاد، دانشجو باید دیده‌بان باشد و... تاکید غلیظ داشتند! که این بخش از سخنان رئیس‌جمهور با عملکرد دولت ایشان در تناقض آشکار است. نیست؟! البته عقیده نگارنده آن است که لغو سخنرانی منتقدان پوست خربزه‌ای است که جریان نفوذی فتنه در دولت، زیرپای آقای دکتر فرهادی وزیر محترم علوم گذاشته‌اند که امید است دکتر فرهادی به این ترفند توجه ویژه داشته باشند.
7- رئیس‌جمهور محترم می‌فرمایند؛ «در این رفت و آمدها، و رأی اعتمادها یک نظرسنجی بسیار خوبی در دانشگاه‌ها صورت گرفت و آن نظرسنجی تائید کرد راه دولت یازدهم در دانشگاه‌ها مورد تائید اساتید و دانشجویان است»! مطابق اطلاعات موثق، نظرسنجی مورد اشاره جناب روحانی یک نظرسنجی «اینترنتی» بوده است و بعید است آقای رئیس‌جمهور ندانند که از نظر کارشناسان، نظرسنجی اینترنتی «کم‌ ارزش‌ترین» و «بی‌اعتبارترین» نوع نظرسنجی است و در میان اهل فن به مزاح با عنوان نظرسنجی
 «کلیک،‌کلیک، بنگ بنگ» از آن یاد می‌شود.
8- آقای دکتر روحانی در بخشی از سخنان خود، تاکید کرد که دولت از دیدگاه خود درباره اداره دانشگاهها عقب‌نشینی نمی‌کند و ضمن تائید چندباره گزینه‌های معرفی شده برای وزارت علوم که مجلس به آنها رأی اعتماد نداده بود و تائید عملکرد آقای فرجی‌دانا که از سوی نمایندگان مردم استیضاح و برکنار شده بود، اعلام کرد «امروز آقای دکتر فرهادی همان راه را ادامه خواهد داد» که باید گفت؛ اظهارات ایشان اولا؛ نادیده گرفتن جایگاه و رسالت مجلس در قانون‌اساسی است. ثانیا؛ بی‌احترامی به رأی ملت است که نمایندگان مجلس را برگزیده‌اند و ثالثا؛ آقای دکتر فرهادی به یقین با بقیه گزینه‌ها تفاوت ماهوی دارد و علاوه بر سوابق ایشان، اظهارنظر صریح وی که فتنه را خط قرمز می‌دانند نشان می‌دهد مانند بقیه گزینه‌ها نیستند.
9- و اما اکنون به خاطره صدر این یادداشت برمی‌گردیم و این که از جناب روحانی به عنوان رئیس قوه مجریه انتظار آن بوده و هست که با توجه به اطلاعات ایشان از نقشه راه دشمن  در مراسمی نظیر همایش دیروز، خط حرکت جنبش دانشجویی را تشریح و به عنوان شناسنامه و هویت این جنبش یعنی مقابله با توطئه‌ها و کینه‌توزی‌های آمریکا و متحدانش بر آن تاکید ورزند و ظرفیت عظیم جنبش دانشجویی را به نفع کفه خودی در مذاکرات علیه دشمن بسیج کنند.

حسین شریعتمداری

خط مقدم چگونه گم شد؟ (یادداشت روز)

تاجر و کاسب بازار بود. مال‌التجاره‌ای داشت که خوب فروش می‌رفت. آن قدر خوب که وسوسه شد گران بفروشد. اما دست نگه داشت. پا شد و رفت پیش امام جماعت مسجد سیدعزیزالله بازار تهران که آیت‌الله سید احمد خوانساری از مراجع تقلید بود و فقه و اخلاق تدریس می‌کرد. گفت من جنسی را به قیمت صد تومان می‌خرم ولی چون بازار کشش دارد آن را 200 تومان می‌فروشم. آیا این کار اشکال دارد.


 آقای خوانساری فرمودند این مال متعلق به توست و می‌توانی هر قیمتی که می‌خواهی بفروشی ولی این کار بی‌انصافی است. مرد کاسب گفت حرام نباشد، بی‌انصافی اشکالی ندارد. داشت می‌رفت که آیت‌الله خوانساری(ره) سخنی گفت بس تکان‌دهنده. «کاری هم که در کربلا با امام حسین علیه‌السلام کردند، بی‌انصافی بود». به اعتبار همین انصاف بود که آیت‌الله خوانساری از آغاز نهضت امام(ره) در سال 42 تا آخر حیات مبارک خود پای حمایت از ایشان ایستاد و در این مسیر پا پس نکشید.
درست است که «الانصاف افضل الفضایل. انصاف برترین فضایل است» اما این فرمایش امیرمؤمنان بدان معنا نیست که انصاف مستحب باشد. انصاف خمیرمایه قوام و دوام حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی یک ملت است. به تعبیر امیرمؤمنان علیه‌السلام انصاف است که «یُرفَع الخلاف و یوجب الایتلاف. اختلاف‌ها را از میان برمی‌دارد و موجب الفت می‌شود». جوهره انصاف در میان برخی سیاسیون ما رقیق شده بود که سال 88 در سرمایه حماسه 40 میلیونی ملت ایران آتش تعصب و تکبر و جاه‌طلبی انداختند و آن فرصت بزرگ ملی را تبدیل به یک تهدید بزرگ و مایه طمع و امیدواری دشمن کردند. اگر قرار بود رقبای انتخاباتی رئیس جمهور امروز مانند رقبای رئیس جمهور آن روز رفتار کنند، آیا چیزی در کف ظرف امنیت و منافع ملی می‌ماند؟ شاید کسانی مایل باشند که مسئولیت آن فتنه بزرگ را پای احمدی‌نژاد و عملکرد و اظهاراتش بنویسند. فرض محال که محال نیست بیایید تصور کنیم آن روز رقبا در موضع حق بودند- که بسیاری از واقعیت‌ها خلاف این است- اما این سخن یک مقام ارشد دولت فعلی را چگونه توجیه کنیم که 30 خرداد 93 در برنامه شناسنامه و در توجیه تبریک نگفتن به منتخب مردم در سال 84 تصریح می‌کند «تبریک و تهنیت گاهی دلی است و گاهی سیاسی. دل ما با کسی که سال 84 پیروز شد، اصلاً صاف نشد و هیچ وقت نتوانستیم او را به عنوان مظهر جمهوریت مردم بدانیم»!
آیا شرع، عقل و قانون مجوزی برای این گونه رفتار می‌داد؟ اینکه هرگز دل ما با منتخب مردم- از همان روز اول!- صاف نشد و او را به عنوان مظهر جمهوریت نپذیرفتیم یعنی چی؟ گوینده این سخنان به همراه دیگر نماینده آقای هاشمی در تبلیغات انتخاباتی سال 84 علناً قیافه نامزد رقیب را نیز به استهزا گرفتند بی‌آنکه کوچک‌ترین تشری از آقای هاشمی بشنوند. با این وصف عجیب است که امروز از همین چهره سیاسی می‌شنویم «جمله رهبری درباره حق‌الناس بودن رأی مردم در انتخابات سال 92 یک نکته سیاسی از یک مجتهد فقیه و مرجع است و معلوم نیست که چرا بعضی مدعیان تندرو به جای تبلیغ این جمله تاریخی، از تکرار آن نگرانند». آیا پیروزی یک نامزد با 50/7 درصد آرا (نصف به علاوه 270 هزار رأی) حق‌الناس است اما پیروزی دیگری با 11 میلیون تفاوت رأی (63 درصد) مستوجب انتقام‌گیری و آشوب‌افکنی است؟ آیا ما به نوعی آپارتاید معطوف به اشرافیت و امتیاز و انحصار مبتلا شده‌ایم؟ عنایت داشته باشیم که پاسخ این قبیل سؤالات را نمی‌شود با ایراداتی که برای مدیریت و عملکرد بعدی احمدی‌نژاد می‌توان برشمرد داد؛ همچنان که اگر طیف مقابل احمدی‌نژاد را حق مطلق در معارضه با او بدانیم- که در بسیاری مواقع اتفاقاً برعکس است- باز هم این موضوع نمی‌تواند مستمسکی برای امضای بی‌انصافی‌ها و رفتارهای خلاف و خائنانه طیف حامی فتنه و آشوب در سال 88 باشد. به راستی اگر دعوا، دعوای هاشمی و موسوی و خاتمی و کروبی با احمدی‌نژاد بود، چرا وقتی پای شعارهایی چون «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است» و «نه غزه نه لبنان» و اهانت به امام و ولایت فقیه و خط کشیدن روی عنوان جمهوری اسلامی پیش آمد تا سرانجام کار به خیانت روز عاشورا رسید، همین حضرات حاضر نشدند حساب خود را با گروهک‌های قسم خورده ضد انقلاب و حاضر در وسط میدان جدا کنند؟ انصاف کجا رفته بود که در برابر هجوم مغول‌وار به همه مقدسات اسلام و انقلاب سکوت کردند، بلکه مقدمه‌چین آن بودند. چرا وقتی پای حمایت صریح سران اسرائیل و آمریکا و انگلیس به میان آمد، باز هم رگ خشکیده انصاف و مصلحت و وفاداری به انقلاب به حرکت درنیامد؟
گم شدن آرمان‌ها و اهداف بلند عمرو و زید نمی‌شناسد. انصاف که به یغما رفت، حاشیه‌ها به جای متن و اصل می‌نشیند و آنگاه رقم می‌زند همه آن کج‌اندیشی‌ها و کج رفتاری‌هایی که در طول عمر مبارک انقلاب از برخی خواص مشاهده کرده‌ایم. دشمن برای دو شبیخون سیاسی و اقتصادی بزرگ در سال‌های 88 و 90 خیز برداشته بود حال آن که بخشی از طیف‌های سیاسی مؤثر ما در بحبوحه این شبیخون، خطوط دفاعی را چه در میان برخی اجزای دولت و چه در میان طیف‌هایی از مخالفان آن رها کرده بودند. انگار مثلاً دشمن‌تر از احمدی‌نژاد برای هاشمی و مؤتلفانش و دشمن‌تر از آنها برای احمدی‌نژاد وجود نداشته باشد. بدین ترتیب همچنان که برای مفسدان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی حاشیه امنیت ایجاد می‌شد، دشمن هم مجال پیدا می‌کرد تا ضربه خود را بزند. دیگر چندان تفاوتی نمی‌کند که سوء استفاده اقتصادی چند هزار میلیارد تومانی در دوره دولت مهرورزی باشد یا واگذاری امتیاز 650 میلیون یورویی (چند هزار میلیارد تومانی) در دولت اعتدال و یا واگذاری یک قرارداد گازی هنگفت به شرکت خارجی با قیمت 14 برابر زیر قیمت و برای 25 سال در دولت اصلاحات؟! سال 81 دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی (آقای روحانی) درباره همین قرارداد نامه اعتراض به رئیس‌جمهور وقت نوشت مبنی بر اینکه «عقد قرارداد طولانی گاز با شرکتی غیرمعتبر که بنا بر گزارشات دریافتی از وزارت نفت طی سال‌‌های گذشته عملکردی ضعیف و توام با نادیده گرفتن حقوق ایران در ارتباط با میدان نفتی مبارک داشته، تکرار تجربه تلخی است که سالیان دراز گرفتار آن خواهیم بود... قیمت و شرایط قرارداد مذاکره شده در مقایسه با منطقه بسیار پایین و غیرمطلوب است... احتمالا آثار منفی اقتصادی درازمدت بر بازار گاز کشور خواهد داشت و هیچ منفعت سیاسی نیز در پی نخواهد داشت.» اما اکنون آیا نباید پرسید چرا وزیر مربوطه که به خاطر تعلل یک ساله در پاسخ دادن به پیگیری شورا مورد اعتراض دبیر شورا قرار گرفت، بعدها مجددا به کابینه بازگشت؟!
رهبر معظم انقلاب همان‌گونه که بداخلاقی‌های سال 88 را مذمت کردند، سال 92 نیز فرمودند در جریان رقابت‌ها و تبلیغات انتخاباتی بی‌انصافی‌هایی صورت گرفت. شاید کسانی در سال 88 یا سال 92 پس از شنیدن این تذکرات، با مسئله‌ مانند آن تاجر بازار تهران برخورد کردند و تصور نمودند بداخلاقی یا بی‌انصافی که حرام نیست! شاید هم برخی سیاسیون حرفه‌ای، بداخلاقی‌ و بی‌انصافی را به عنوان لازمه رقابت و بازی سیاسی خود فرض کرده‌اند اما حقیقت این است که همین تعاملات، نقش کاهنده و فرساینده در قبال قدرت ملی و پیشرفت عمومی کشور دارد. آیا عبرت‌آموز نیست که برخی اجزای دولت مهرورزی پای در همان مسیری گذاشتند که افراطیون مدعی اصلاحات در حضیض سقوط آن فرو غلتیده بودند و آیا نگران‌کننده نیست که برخی اجزای دولت فعلی با وجود نکوهش دولت قبلی، بدتر از همان عیوب را به جان می‌خرند؟ انصاف دهیم آیا رئیس دولت قبلی در طول 8 سال به اندازه یک سال اخیر و رئیس دولت فعلی به منتقدان انگ و برچسب نثار کرد؟ او نهایتا به دشمنان ملت ایران در غرب می‌گفت آب را بریزید همان جایی که می‌سوزد اما اکنون به منتقدان دولت گفته می‌شود «بزدل، ترسو، بی‌سواد، مزدبگیر، تازه به دوران رسیده، افراطی، کاسب تحریم و...». اگر بخشی از دولت دوم احمدی‌نژاد به واسطه حضور حلقه انحرافی مشغول حاشیه‌سازی و غفلت‌آفرینی نسبت به دشمنان اصلی ملت ایران شد، برخی از افراد موثر دولت فعلی از همان ماه‌های اول آغاز به کار تا به امروز مشغول حاشیه‌سازی و غوغاافکنی هستند و برای آسان کردن کار خود، اختناق سفید و شیک را تدارک می‌کنند که هیچ صاحب‌نظر منتقدی جرئت یا مجال نقد برخی عملکرد دولتمردان را نداشته باشد.
چرا به اسم برداشتن فضای امنیتی، فضای ارعاب و اختناق علیه منتقدان- که بسیار فراتر از حامیان خاص دولت سابق و حتی اصولگرایان هستند- تدارک می‌شود و  در عین حال به مجرمان نشاندار خیانت و فتنه بزرگ سال 88 مجال تجدید سازمان داده می‌شود؟ آیا برخی رئوس اصلی گفتمان دولت در حوزه کارآمدی آن قدر غیرقابل دفاع است که باید به موازات شعار دعوت به نقد، دهان منتقدان را بست و در عین حال تصور کرد خائنان به یک ملت در دو فتنه 78 و 88 آن‌گونه که تظاهر می‌کنند، حمایتی وفادارانه و مخلصانه نسبت به دولت دارند؟ وقتی مشاور ارشد رئیس دولت اصلاحات از همین جماعت به عنوان کسانی که حیات نباتی- انگلی دارند یاد می‌کند، یا عضو شورای شهر منحله (دور اول) تهران تصریح می‌کند که همین جماعت «دولت را رحم اجاره‌ای خود می‌دانند» آیا نباید برای برخی مسئولان دولتی حجت تمام شود و از خود بپرسند که چنین حمایتی به کجا ختم می‌شود؟ اگر بخش‌های مهمی از فناوری اتمی به واسطه توافق ژنو به تعلیق درآمد و چرخ آن از کار افتاد اما همزمان تحریم‌ها رو به کاهش ننهاد که فزونی هم گرفت و معلوم شد خوش‌گمانی به شیطان اساسا بی‌بنیاد است، آیا به اقتضای حکمت و مصلحت باید این مسیر را با شجاعت تمام اصلاح کرد یا به فرافکنی پرداخت و افکار عمومی را درگیر دوقطبی‌سازی‌های انحرافی کرد؟ آیا انصاف است که به جای عمل به رهنمود حضرت امام مبنی بر اینکه «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید»، آمریکا را در گفتار و رفتار خود منزه سازیم و ناراحتی‌های ناشی از اشتباه درآمدن فرضیه مبنایی خود را بر سر منتقدانی خالی کنیم که از روز اول ناصحانه درباره خوش‌گمانی مفرط و نیمه تعطیل گذاشتن برخی از مسئولیت‌ها هشدار می‌دادند و در دولت سابق نیز به خاطر برخی انتقادهای صریح، کم‌اهانت و دهن‌کجی ندیدند و نشنیدند.
آیا اقتضای تدبیر، فراهم کردن فضا و فرصت برای گروهک‌هایی است که به تعبیر حضرت امام(ره) می‌خواستند مرگ بر آمریکا منسی (فراموش) شود؟! آیا باید به دوقطبی‌های مجعول و غفلت‌آور دامن زد و بازی اقلیت و اکثریت یا اعتدال و افراط راه انداخت؟ به راستی اکثریت کجاست وقتی 96/2 درصد مردم به اعتبار  بی‌تدبیری بر سر گران کردن بی‌رویه و سپس دعوت به عدم ثبت‌نام درباره یارانه‌ها، خلاف نظر دولت رفتار می‌کنند؟! چرا پس از 16 ماه خبری از حذف دهک‌های پردرآمد و اختصاص یارانه آنها به اقشار نیازمند نیست؟ و چرا در همین یک سال با وجود فشارهای تحریم، 6 میلیارد دلار صرف واردات خودروهای لوکس، لوازم آرایشی و بنزین وارداتی شد؟ چرا در حالی که در تهران اصلا بنزین تولید داخل توزیع نشده بود، آلودگی هوا به بنزین داخلی نسبت داده شد و چرا بعد از واردات بنزین کذایی، آلودگی هوا همچنان مدعیان را به چالش می‌کشد؟ و... آیا تصور نمی‌کنید سنگ بنای سیاست‌ورزی را بر بداخلاقی‌ و سیاه‌نمایی و بی‌انصافی گذاشتن سرانجام دامن خود شما را هم می‌گیرد؛ ضمن اینکه در منطق استقلال، استقامت و پیشرفت ملی خلل وارد می‌کند و دشمن را امیدوار می‌سازد؟ آیا افکار عمومی نخواهند پرسید که غیر از بدگویی به دولت قبل یا برچسب زدن و وارونه‌نمایی منتقدان و کوشش برای انزوا و انفعال آنان، هنر خود شما چیست؟ اگر نه از قیمت گوجه باید پرسید و نه از برنامه هسته‌ای، بفرمایید که سوال از کدام حوزه عملکرد شما مباح و مجاز است؟ با کور باش و دور باش که نمی‌شود دهان پرسشگران عام و خاص را بست. البته انصاف باید داد که دولت مسئولیت سنگینی در شرایط فشار دشمن برعهده دارد اما انصاف نیست اگر مسیر نادرست و اشتباه پیموده شده یک سال گذشته در سه سال آینده نیز با هزینه‌کرد فرصت‌های مهم ملی ادامه یابد و اجازه مصادره دولت توسط افراطیون ورشکسته فراهم آید.

محمد ایمانی

ادامه مطلب ...

امنیت کشور مدیون از خودگذشتگی شهدا است.

نمایندگان ملت در واکنش به اظهارات وزیر خارجه که گفته است مذاکرات هسته‌ای، کشور را امن‌تر کرده است، تاکید کردند: امنیت کشور مدیون از خودگذشتگی شهدا است.


محمد سلیمانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با فارس در واکنش به اظهارات اخیر وزیر امور خارجه مبنی بر اینکه «بعد از مذاکرات هسته‌ای، جمهوری اسلامی ایران امن‌تر شده است»اظهار داشت:  اتفاق جدیدی نیفتاده که بگویند امنیت کشور بعد از مذاکرات هسته‌ای بیشتر شده است،  این موارد جزء خطاهای اساسی و محاسباتی دولت یازدهم است که انتظار می‌رود دولت‌مردان در گفتار و سخنانشان دقت‌نظر بیشتری داشته باشند.
ادامه مطلب ...

تمرکز دشمن بر سردار سلیمانی ، چرا ؟

نام سردار «قاسم سلیمانی» این روزها ترجیع‌بند تحلیل‌ها و خبرهای فراوانی در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی شده است در این بین دوستان سلیمانی در تمجید و تحسین او و دشمنانش ضمن اعتراف به بزرگی او و اقداماتش از وی چهره‌ای مرموز، خطرناک و نامقبول نشان می‌دهند اما «سلیمانی» تا حد بسیار زیادی با آنچه درباره او تصویر و تصور می‌شود، متفاوت است چه آنچه دوستان به ارادت می‌گویند و چه دشمنان به عداوت.
ادامه مطلب ...

زهر و پادزهر داعش

دیروز اجلاس «خطر جریان‌های تکفیری از دیدگاه علمای جهان اسلام» در قم افتتاح شد و در آن نزدیک به 1000 نفر از علمای سراسر جهان اسلام و پیروان مذاهب مختلف اسلامی مشارکت دارند ریاست این اجلاس را دو نفر از مراجع بزرگوار که خود سابقه‌ای دیرینه در پژوهش و نگارش آثار مهم کلامی، فقهی و تاریخی دارند - یعنی حضرات آیات عظام  مکارم شیرازی و سبحانی- بر عهده دارند که این خود سطح وزانت و به تبع آن تاثیر این گردهمایی علمای جهان اسلام را نشان می‌دهد.

 اما فارغ از این مسئله، موضوع تکفیر و تروریزم برای جهان اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده چرا که این دو که در واقع یکی به حساب می‌آیند، درصدد هستند که علاوه بر میراث گرانبهای اسلام موقعیت‌های حساس کنونی جهان اسلام را نیز از آنان گرفته و تبدیل به راحت‌الحلقوم برای استکبار جهانی نمایند. اجلاس جهانی علما در قم از این رو که برای بحث پیرامون یک معضل مهم جهان اسلام تشکیل شده نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد. اما در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:
1- تکفیر و تروریزم واکنش عجز‌آلود دشمنان اسلام به پیشرفت چشمگیر و حیرت‌انگیز جهان اسلام بطور اعم و جبهه مقاومت بطور اخص می‌باشد و از این رو از ریشه‌های قوی و در نتیجه از شاخه‌های ستبر برخوردار نیست و دقیقا به همین دلایل نمی‌تواند- به تعبیر ژرف رهبر معظم انقلاب اسلامی در حرم امام، خرداد گذشته- مسئله اصلی جهان اسلام تلقی شود. پیشرفت‌های جهان اسلام و جبهه مقاومت در سالهای اخیر بسیار حیرت‌انگیز بوده و وحشت زیادی را برای آمریکا و عوامل آن در منطقه پدید آورده است؛ به دو مورد آن توجه کنید: 1- عراق در سال 2003 به اشغال آمریکا درآمده و در سال 2005 یعنی ظرف دو سال به یک حکومت مستقل با رویکردی ضد‌آمریکایی و همگرا با جمهوری اسلامی ایران دست یافته و ظرف 4 سال آمریکا را ناچار به امضای توافقنامه خروج کرده است. این یک رویداد فوق‌العاده‌ای است و در هیچ محاسبه‌ای نمی‌گنجد هنوز این سوال اساسی فرا روی ناظران سیاسی و اطلاعاتی برجسته دنیا قرار دارد که ایران چگونه توانست کشوری دشمن را به دوست و کشوری اشغال شده را آزاد نماید بدون آنکه در این راه هزینه زیادی کند و یا تلفات بدهد؟! 2- جریان انصارالله یمن حرکت انقلابی خود را از سال 1382 با تعداد بسیار کم که از چند صدنفر فراتر نمی‌رفت، شروع کرد و در سال 1388 به مهمترین قدرت اجتماعی، سیاسی و نظامی در یمن تبدیل شد به گونه‌ای که آنان در جریان آخرین جنگ خود- جنگ ششم- که از اوایل شهریور تا اواسط بهمن‌ماه 1388 امتداد داشت، توامان بر ارتش‌های یمن، عربستان و اردن غلبه کردند. امروز این گروه که روزی حوثی- روستایی در جنوب صعده- خوانده می‌شدند، از سوی میلیونها زیدی و میلیونها شافعی در یمن حمایت می‌شود و پرنفوذترین جریان اجتماعی یمن می‌باشد. اینها امروزه دستکم 10 میلیون نفر هوادار شیعی و سنی در یمن داشته و عدد نیروهای سازمان یافته و آموزش دیده و مجهزشده‌شان به چند ده هزار نفر می‌رسد این در حالی است که حوثی‌ها در دوره قیام خود - 1382 تا 1393- به هیچ‌وجه مال و جان شهروندی را در یمن مورد تعرض قرار نداده و این همه پیروزی را با انقلابی مردمی و بصورت مسالمت‌آمیز  بدست آورده‌اند. تحولات یمن تعجب فراوانی را برانگیخته و بخصوص رژیم آل سعود نگرانی شدیدی پیدا کرده است به گونه‌ای که حدود یک ماه پیش یکی از مقامات ارشد عربستان در دیدار با امیر کویت گفته بود: «ایران برای مهار اسرائیل حزب‌الله را در لبنان به وجود آورد و برای مهار عربستان جنبش زیدی‌ها را در یمن پدید آورده است».
کاملا پیداست که غرب و رژیم‌های وابسته به آن تا چه اندازه از تحولات کنونی منطقه نگرانی دارند. آنان در جستجوی راه‌حلی برای این روند که توأمان ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی دارد در پی خلق پدیده‌ای برآمده‌اند که با ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی بتواند روند شتابان موفقیت‌های جبهه مقاومت را کنترل و کند نماید. داعش در واقع محصول یک چنین چاره‌اندیشی منفعلانه‌ای است.
2- یکی از اهداف راه‌اندازی گروههایی با ماهیت تکفیری، درگیر کردن علما و اندیشمندان جهان اسلام با زهر و پادزهر تکفیر است. خود پدیده تکفیر اگرچه - همانگونه که در یک یادداشت توضیح داده شد- غیراسلامی است و از اندیشه‌های مسیحی متأخر نشأت می‌گیرد اما در عین حال به یک موضوع مذهبی تبدیل گردیده است از این رو تکفیر مذهبی در درجه اول علمای مذاهب را هدف قرار داده است و در این راه تفکیکی میان علمای شیعه و علمای سنی قایل نیست و از قضا علمای اهل سنت بیش از علمای شیعه در معرض تکفیر گروههای تروریستی قرار دارند چرا که بستر حرکت تکفیری‌ها جوامع سنی است و در جوامع سنی این علمای سنی هستند که می‌توانند نقشی افشاگر و بازدارنده داشته باشند نه علمای شیعه. به یک نمونه از این موضوع اشاره می‌کنیم. در کشور سوریه «علامه شیخ سعیدرمضان البوطی» که بزرگترین روحانی حنفی سوریه و استاد الاساتید علمای سنی در منطقه شامات به حساب می‌آمد و بیش از چهل کتاب در حوزه دین نوشته بود و در علوم دیگر نیز تبحر داشت و از این رو «علامه» خوانده می‌شد و از قدرت نفوذ بالایی در میان دینمداران سنی شامات برخوردار بود، در مسجد جامع دمشق و در حین اقامه نماز به همراه حدود چهل نفر از شاگردان و مریدانش به شهادت رسید. فردی که وی و همراهانش را با یک بمب به شهادت رساند یک جوان 19 ساله از شاگردان وی بود که به وسیله جبهه‌النصره فریب داده شده بود. وی در بازجویی‌اش گفته بود: «من جز خوبی از شیخ رمضان البوطی سراغ نداشتم ولی مصلحت ما حکم می‌کرد که وی از میان برداشته شود.» تکفیر در این میانه علمای ارزشمند که مواریث اصیل دینی هستند را مورد هجوم قرار می‌دهد تا راه را برای پذیرش رژیمی که ضمن غیردینی بودن با استانداردهای سازمان‌های طراح اطلاعاتی منطبق باشد، هموار شود.
از این‌رو علمای جهان اسلام در این زمان بر حسب آموزه‌های دینی که می‌فرماید: «زمانی که فتنه‌ها ظاهر می‌شوند و شناخت حق از باطل برای مردمی که از علم بهره زیادی ندارند سخت می‌گردد بر علماست که با اظهار صریح حقایق پرده‌های تردید را از جلوی چشم مردم کنار بزنند که اگر چنین نکنند لعنت خدا بر آنان خواهد بود»، باید به میدان بیایند. این علما در درجه اول وظیفه دارند دشمنان اصلی اسلام و مسلمانان که مسبب اصلی در به وجود آوردن گروه‌های تکفیری هستند را معرفی کرده و در کانون تهاجم قرار دهند. در غیر این‌صورت به فرض آنکه مبارزه علیه گروه‌هایی نظیر داعش موثر باشد، با معلول مبارزه کرده و از علت‌العلل مشکلات جهان اسلام غفلت نموده‌اند. از سوی دیگر علما باید در این مبارزه به روش‌های پر اثر در تبلیغات روی آورند و مهمترین راه این است که مبارزه با آمریکا و غرب را بیش از پیش در ممالک خود نهادینه کرده و خط آمریکا را در کشور خود افشا نمایند. مگر نه این است که آمریکا داعش را تقویت کرد تا نفرت جهان اسلام از آمریکا جای خود را به نفرت جهان اسلام از داعش بدهد. بنابراین بر حسب قاعده «رُدّالحجرمن‌حیث‌جاء» راه مقابله با تروریزم و داعش مبارزه با آمریکاست.
3- داعش و گروه‌های شبیه آن پدید آمده‌اند تا فرصت پیش روی مسلمانان که با حرکت مبارزاتی صد ساله آنان- یعنی اندیشه اسلام- گره خورده را از دستشان بربایند. داعش مامور است تا بهم رسیدن «شریعت» و «مصلحت‌ مسلمین» که با انقلاب اسلامی در یک تن جا گرفته و در واقع ترجمان ولایت فقیه است را به شکاف میان این دو تبدیل کنند چرا که بهم رسیدن فقه و مصلحت در واقع رمز اصلی مدیریت تحولات به نفع اسلام و به ضرر جبهه کفر است. راز و رمز موفقیت‌های 35 ساله انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن هم از بهم رسیدن سنن شرعی- فقه- و سنن عقلی- مصلحت- است و راه تئوریک موفقیت دشمن در عرصه پیکار با انقلاب اسلامی موفقیت در این عرصه ایدئولوژیک یعنی جدا کردن شریعت از مدیریت است.
تاکید افراط‌گرایانه و تنفرآمیز داعش بر اجرای احکام قلابی به نام احکام شرعی علیه انسان‌های بی‌دفاع در واقع برای ناموجه نشان دادن همراهی شرع و مدیریت است. کما اینکه عقل‌ستیزی و نفی «تبار تمدنی» مسلمانان و نفی الگوهایی نظیر حجربن عدی برای آن است که جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی با تکیه بر الگوهای کاربردی و با استناد به مواریث علمی و مدنی جهان اسلام، نمایی از پدیدارشدن دوباره تمدن اسلامی را به همگان نشان داده و از این طریق دلبری کرده است. موضوع مهم دیگر ستیز با غرب و صهیونیسم است. جبهه مقاومت خود را با این شعار به دنیا معرفی نموده و با این شعار شعله‌های امید را در دور و نزدیک جوامع اسلامی روشن کرده است. امروزه نفرت از غرب در جهان اسلام به نحو بارزی برجسته است. در این میان ملل سنی جهان اسلام بیش از شیعیان از غرب نفرت دارند چرا که در طول 200 سال گذشته مجامع سنی از دهلی تا کازابلانکا بیش از مجامع شیعه مزه تلخ اشغالگری، استیلا و تحمیل رژیم‌های وابسته به غرب را حس کرده و از آن آسیب دیده است.
ملت پاکستان از سال 1820 تا سال 1947 یعنی به مدت 127 سال اشغال سرزمین‌شان توسط انگلیس را تجربه کرده و فلسطینی‌ها از 1820 تا 1948 با اشغال کشورشان توسط انگلیس و سپس از 1948 تا امروز اشغال کشورشان توسط دست‌نشانده جنایتکار انگلیس را تجربه کرده‌اند و همین حکایت به نوع دیگری در سوریه، عراق، لبنان، لیبی، الجزایر و... وجود دارد. بنابراین آمریکا می‌داند که در نهاد هر مسلمان نسبت به غرب چه می‌گذرد و از این‌رو آنان داعش را به جنایاتی وادار می‌نمایند تا مخاطب مظلوم سنی ناخواسته بگوید «باز صد رحمت به آمریکا و انگلیس»! این در حالی است که غرب باز هم به بیراهه رفته است و نمی‌داند که در این میان مسلمانان داعش را محصول جمع‌بندی‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و محصول حمایت‌های فراوان ترکیه و عربستان به عنوان دو بازوی عملیاتی سازمان‌های آمریکا و انگلیس دانسته و بر درجه نفرت‌شان از غرب افزوده می‌شود.

سعد الله زارعی

ادامه مطلب ...