بسمه تعالی
«آنچه در منطقه اتفاق می افتد، عمقی است نه سطحی. این انقلابات در حال تکمیلند.
در 30 سال گذشته، رژیم صهیونیستی با تکیه ای که به مصر داشت به دشمنان خود در منطقه حمله می کرد الان اسرائیل پشتوانه منطقه ای خود را از دست داده و از این رو آنچه در مصر طی ماههای اخیر اتفاق افتاد با امنیت ملی اسرائیل ارتباط پیدا می کند.»
این بخشی از اظهارات متفکر مصری- فهمی هویدی- است که چند روز پیش در اجلاس مبارزه با تروریسم در تهران بیان کرد. این اظهارات را بگذارید کنار مقاله دو روز پیش «فارین پالیسی»- که دیروز در کیهان به چاپ رسید- تا عمق مشکل رژیم تل آویو معلوم شود. این نشریه آمریکایی بطور تلویحی نوشته بود در جامعه آمریکا درباره اینکه اسرائیل برای آمریکا فایده است یا هزینه اختلاف نظر وجود دارد. از سوی دیگر حرکت آوارگان فلسطینی- ساکن در اردوگاهها- به سمت مرزها در سالروز تأسیس رژیم صهیونیستی- روز نکبت- نشان داد که این رژیم با مشکل چندجانبه و فزاینده مواجه است. در خصوص این موضوع نکاتی به چشم می خورند:
1- حرکت ساکنان اردوگاه های فلسطینی در لبنان، سوریه، اردن و مصر به سمت مرزها و عبور از خطوط مرزی با قطع سیم های خاردار در طول 63 سال گذشته- از 1948تاکنون- بی سابقه بوده و دولت اسرائیل طی چند دهه گذشته به این نتیجه رسیده بود که گویا موضوع بازگشت آوارگان فلسطینی به شهرها و روستاهای خود عملاً منتفی شده است. 4 روز پیش نسل سومی های آواره فلسطین - که آنان و حتی پدرانشان هیچگاه خانه خود را ندیده اند- این انگاره را باطل کردند و نشان دادند که به آرمان آزادی کامل سرزمین فلسطین کاملاً وفادارند و مرور زمان آنان را ناامید نکرده است. نسل سوم آوارگان با قطع سیم های خاردار و در بعضی مناطق با فرو ریختن دیوار عزم جدی خود را برای بازگشت به خانه و کاشانه های خود نشان دادند. آوارگان مستقر در اردوگاه های 4 کشور همجوار فلسطین به اندازه جمعیت یهودی- اعم از شهروندان واقعی و غاصبین- است و این در حالی است که به همین اندازه - 5/5 میلیون نفر- مسلمان فلسطینی هم در درون این سرزمین زندگی می کنند بنابراین حتی با احتساب حدود 4 میلیون یهودی ساکن که هیچگاه فلسطینی نبوده اند، مسلمانان دوبرابر یهودیان می باشند.
2- ساکنان اردوگاه ها در لبنان- حدود 400 هزار نفر- در سوریه- حدود 200 هزار نفر در اردن- حدود 5/4 میلیون نفر- در مصر- حدود 200 هزار نفر- در غزه- حدود 800 هزار نفر- در کرانه باختری- حدود 300 هزار نفر- بیش از 80 درصد متعلق به سرزمین های اشغالی 1948 می باشند و باید به این مناطق بازگردند. حرکت آوارگان به سمت مرزهای 1948در حالی صورت می گیرد که آمریکایی ها در حال تمهید مقدمات و لوازم و الزاماتی هستند که در اجلاس شهریور ماه امسال مجمع عمومی سازمان ملل برای همیشه سرزمین های 1948- یعنی حدود 78درصد سرزمین فلسطین- را بنام رژیم صهیونیستی سند بزنند و برگشت ناپذیر نمایند. حرکت فلسطینی ها در مرزهای لبنان، سوریه، اردن و مصر نشان داد که برخلاف تصور آمریکا راه به هیچ وجه برای چنین خیانت و جنایتی هموار نیست. آمریکایی ها اخیراً با اشاره به انقلابات منطقه به نتانیاهو گفته اند اگر ثبت سرزمین های 48 بنام دولت اسرائیل در سال جاری میلادی اتفاق نیفتد هیچگاه اتفاق نخواهد افتاد، از سوی دیگر تحولات اخیر مرزی به خوبی ثابت کرد که دست مخالفان طرح های آمریکا به هیچ وجه بسته نیست و آشوب های ساختگی علیه سوریه و مقاومت لبنان، مسئولان مقاومت را از اثرگذاری جدی بر مسایل منطقه ای بازنداشته است.
3- روز 15 ماه می امسال برای رژیم صهیونیستی واقعاً «روز نکبت» بود. 15 می مهمترین روز در تقویم صهیونیست ها است که به بدترین روز آنان تبدیل شد در سال های گذشته اگر کسی از این واژه استفاده می کرد، صهیونیست ها علیه او به دادگاهها شکایت می کردند ولی این واژه (یوم النکبه ) آنقدر در رسانه ها و تظاهرات خیابانی تکرار شد که روزنامه چپ گرای صهیونیستی سه روز پیش نوشت: «روز نکبت هلوکاست را که فلسفه پیدایی رژیم ما بود، به چالش کشید اینک به جای یادآوری هلوکاست همه از رنج و محنت فلسطینی ها سخن می گویند و این نشان داد که ما یک ملت نیستیم چرا که بعضی از ما 51 ماه می را روز مبارک می دانیم و بعضی از ما آن را روز نکبت می خوانیم» روزنامه یدیعوت آحارونوت هم پس از حوادث روز 51 می نوشت:« تفاوت قایل شدن میان حقوق یهودیان و حقوق مسلمانان نژادپرستی است ما نمی توانیم حقوق آوارگان مسلمان را که قطعنامه سال 1994 شورای امنیت نیز به حقوق آنان اشاره کرده است، نادیده بگیریم» از سوی دیگر موج حرکت جوانان فلسطینی ساکن اردوگاه ها به سمت مرزها تلاش رژیم صهیونیستی برای تثبیت حاکمیت دائمی یهودی ها بر این سرزمین را با چالش جدی مواجه می گرداند و همکاری بین المللی و منطقه ای را برای تحقق اهداف صهیونیست ها با کندی مواجه می کند بعضی از خبرها بیان گر آن است که سفر هفته پیش نتانیاهو به کشورهای انگلیس و فرانسه و تماس او با مقامات آلمانی برای دریافت تضمین- دفاع اروپا از ایده یهودی سازی دائمی حاکمیت فلسطین 1948- بی نتیجه بوده و آنان زمان را برای دادن چنین تضمینی مناسب ندانسته اند. در واقع تاثیر حرکت جوانان ساکن اردوگاه ها به سمت مرز بسیار فراتر از آن است که تصور می شد این موضوع بویژه از آنجا اهمیت راهبردی پیدا می کند که فلسطینی ها گفته اند ورود به مرزها را ادامه می دهند خود اسرائیلی ها هم می دانند که قادر نیستند هر بار با کشتار حرکت فلسطینی ها را متوقف گردانند. عبور فلسطینی ها از محدوده بلندی های جولان، عبور آنان از محدوده کرانه باختری رود اردن و حضور پرحجم فلسطینی ها در - بندر العریش مصر- نزدیکی سرزمین های اشغالی نشان داد که از این پس اسرائیل نمی تواند روی کنترل دولت های سوریه، مصر و اردن بر شهروندان آواره فلسطینی و مردم هوادار فلسطین در این کشورها حساب کند خود اسرائیلی ها گفته اند بدون اجازه و رضایت «اسد» امکان نداشت فلسطینی ها سیم های خاردار را قطع کرده و بیش از یک کیلومتر به داخل محدوده نظامی اسرائیل وارد شوند.
4- یک روزنامه چاپ تل آویو 4 روز پیش نوشت: «2011 آخرین سال اسرائیل بدون مرز است». منظور این روزنامه این بود که چاره ای جز تحویل دادن سریع بلندی های استراتژیک جولان، جبل الشیخ، مزارع شمالی شبعا، بیت المقدس و مجموعه کرانه باختری نداریم. این در حالی است که با بازگشت جولان به سوریه، پهناورترین استان های رژیم صهیونیستی- شامل جلیل شمالی- که در عین حال بهترین زمین های فلسطین هم در این منطقه قرار دارد، آسیب پذیر می شود. حزب الله لبنان با تسلط بر مناطق مرتفع جنوب لبنان یک تهدید فراگیر امنیتی برای این استان های شمالی خواهد بود و تسلط سوریه بر جبل الشیخ و جولان منابع آب اسرائیل را با محدودیت شدید مواجه می کند. از سوی دیگر روند امور حکایت از آن دارد که با انتخابات آینده، حماس بر کرانه باختری هم مسلط می شود و دایره ناامنی برای تل آویو توسعه می یابد با این وصف سران رژیم صهیونیستی تردیدی ندارند که اوضاع کاملا به زیان آنان پیش می رود.
5- در کشاکش این وضعیت دو مقام امنیتی نظامی اسرائیل بحث حمله به ایران را به میان کشیدند رئیس سابق موساد- مئیر داگان- اعلام کرد که حمله به ایران احمقانه ترین خیال است و ایهود باراک وزیر جنگ اسرائیل گفت ایران مجهز به بمب اتمی هم تهدیدی برای اسرائیل به حساب نمی آید. در واقع به نظر می آید داگان و باراک که هر دو به جناح چپ اسرائیل تعلق دارند پرده از یک طرح نیمه کاره برداشتند این موضوع نشان داد که نتانیاهو و بعضی دیگر از عناصر اسرائیلی برای برون رفت از این وضعیت سخت به فکر حادثه آفرینی هستند کمااینکه یکی از روزنامه های متعلق به نتانیاهو نوشت با کشته شدن بن لادن، القاعده درصدد انتقام جویی است و این کار ممکن است با ضربه زدن به نیروهای آمریکا در عراق صورت پذیرد همین روزنامه- جروزالم پست- در خبر دیگر از تجمع نیروهای آمریکایی در نزدیکی مرزهای ایران خبر داد. البته بعد از سخنان باراک و داگان نتانیاهو به زبان آمد و گفت برخورد با ایران یک مسئولیت بین المللی است نه تکلیفی به دوش اسرائیل. بر این اساس باید گفت به موازات مواجه شدن اسرائیل با دشواری ها و شرایط پیچیده احتمال اقدام تاکتیکی اسرائیلی ها برای تغییر یا مهار شرایط افزایش می یابد که صد البته این روش که در دو دهه گذشته بارها به شکل های مختلف به صورت بمباران یا عملیات ترور علیه سوریه، لبنان و ایران اجرا شده، نتیجه ای برای رژیم صهیونیستی در پی نداشته است.
سعدالله زارعی
بسمه تعالی
بسمه تعالی
دشنام گفتن به دشمنان خدا اجتناب کنید، هر جا (و هر وقت) که عناد و دشمنی خود را به گوش شما برسانند، زیرا ممکن است از روی دشمنی، و جهل و نادانی به خدا ( و دین و آئین و مذهب و اعتقادات شما دشنام دهند).
در جنگ صفین هنگامی که دو لشکر حق و باطل، سپاه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویه- لعنة الله علیه- در مقابل هم صف آرایی کردند، گروهی از سربازان امیرالمؤمنین علیه السلام شروع کردند به لشگر شام فحش دادن.
حضرت وقتی شنید بعضی از افراد سپاهش، دشنام می دهند و ناسزا می گویند. ایشان را از این کار نهی کرد و فرمود:
«من دوست نمی دارم که شما این گونه دشنام داده، مردمی بد زبان و ناسزاگوی باشید (زیرا فحش و ناسزاگویی، عمل زشت و ناپسندی است. و از طرفی اگر شما فحش بدهید، ممکن است این امر سبب دشمنی و کینه توزی بیشتر ایشان شود و مقابله به مثل کرده، به ما و شما حرف های رکیک زده، فحش و دشنام بدهند)، بهتر آن است که رفتار و کردار واقعی و احوال حقیقی ایشان را بیان کنید ( که چگونه راه ظلم، ستم) تعدّی و تجاوز را در پیش گرفته، و از طرفی حقّ منحرف شده، بر حسب هواهای نفسانی و خواهش های شیطانی، بر علیه امام و اسلام و حقیقت قیام کرده، قد علم کرده اند).
امام صادق علیه السلام در رساله ای خطاب به اصحاب و یاران خود نوشته و می فرماید:
و ایاکم و سب اعداء الله حیث یسمعونکم فیسبواالله عدوا بغیر علم:2
از دشنام گفتن به دشمنان خدا اجتناب کنید، هر جا (و هر وقت) که عناد و دشمنی خود را به گوش شما برسانند، زیرا ممکن است از روی دشمنی، و جهل و نادانی به خدا ( و دین و آئین و مذهب و اعتقادات شما دشنام هند) . همین معنا در سوره انعام، آیه 108 ذکر آمده است .
ولی متأسفانه چیزی که در جامعه ما رواج دارد و بسیار عادی شده است دشنام دادن و ناسزاگویی است که نه تنها هنگام دعوا و تنش که در صحبت های عادی و دوستانه هم رواج دارد
به مشرکان و کافران هم فحش ندهید
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وقتی شنید، مانع از این کار شد، ایشان را نهی کرد و فرمود: « به این جماعت دشنام ندهید، زیرا نه تنها دشنام دادن شما به ایشان ضرر و زیانی نمی رساند بلکه در عوض باعث رنجش و ناراحتی بازماندگان ایشان خواهد شد.»
سپس حضرت فرمود: آگاه باشید و بدانید، پلیدی و هرزگی زبان، بد گوهری است.4
یعنی در هر حال و هر شرایطی، دشنام دادن و فحّاشی کار زشت و عمل ناپسندی است، چه به حق باشد، چه نباشد.
ولی متأسفانه چیزی که در جامعه ما رواج دارد و بسیار عادی شده است دشنام دادن و ناسزاگویی است که نه تنها هنگام دعوا و تنش که در صحبت های عادی و دوستانه هم رواج دارد . و این واقعا شرم آور است چه خوب است که از کلام و منش مولایمان پند گیریم و به خود اجازه ندهیم که هر سخن ناروایی را بر زبان بیاوریم حال چه در مقام مخاصمه با دشمن و یا به هر بهانه دیگری .
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه فیض، خطبه 198؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، خطبه 199، جلد 11- 12، ص 17.
2- آثار الصادقین، جلد 8، ص 176.
3- بلال حبشی برده امیة بن خلف بود.
4- احیاء العلوم، جلد 3، ص 254؛ محجة البیضاء، جلد 5 ص 215.
منبع : کتاب آفت زبان
در جنگ بدر، بعد از پیروزی لشگر اسلام بر سپاه کفر که به فرماندهی ابوجهل، و «عتبه» پدر هند جگر خوار، و برادرش «شیبه» و پسرش «ولید» دایی «معاویة بن ابی سفیان» و «امیة بن خلف»3 بود، بعضی از مسلمین به مشرکانی که در این جنگ کشته شده بودند، دشنام می دادند. و با این گونه سخنان به جای دشنام دادن به بیان حقیقت پرداخته گفتاری محکم و استوار و رسا و بلیغ بر زبان جاری نموده، دلیل رساتر و محکم تری آورده اید ( که چرا و به چه علّت با آنان می جنگیم و زد و خورد می کنیم). پس به جای این که به آنان دشنام دهید، بهتر است بگویید: «خدایا، خون های ما را از ریختن حفظ کن، و بین ما و آنان را اصلاح نما، و آن ها را از ریختن حفظ کن، و بین ما و آنان را اصلاح نما، و آن ها را از انحراف و گمراهیشان به راه حق و حقیقت هدایت فرما، تا آن کسی که حقّ را نمی شناسد، آن را بشناسد و از گمراهی، ستم کاری، دشمنی و کینه توزی دست کشیده باز گردد».1بسمه تعالی
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، آیتالله جوادی آملی فیلسوف، فقیه، مفسّر قرآن و از مراجع تقلید کشورمان در بخش پاسخ به پرسشهای کتاب "ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت " در پاسخ به این پرسش که: "آیا بر فقیهان واجب است که از ولی فقیه تبعیت کنند؟ آیا حق مخالفت و نقض حکم والی را دارند؟ " مینویسد: فقیه جامع الشرایط، سه کار رسمی دارد; یک کارش "افتاء " است که پس از دادن فتوا، عمل به آن فتوا، بر خودش و بر مقلدانش واجب است، ولی نسبت به فقیهان دیگر اعتباری ندارد؛ زیرا مجتهد حق ندارد از مجتهد دیگر تقلید کند. کار دیگر فقیه جامع الشرایط، "قضاء " است که بر کرسی قضا مینشیند و بین متخاصمین که هردو طرف شخصیتحقیقیاند یا شخصیتحقوقی یا آنکه یک طرف حقیقی است و طرف دیگر حقوقی، بر اساس ایمان و بیّنات، حکم الهی را صادر مینماید که نقض این حکم، بر خود او و بر متخاصمین و بر هرکس دیگر حتی فقیهان حرام است و عمل به آن نیز واجب است، حتی بر مجتهدان و فقیهان و مراجع تقلید.
وظیفه سوم فقیه جامع الشرایط، "ولایت " امت اسلامی و صدور احکام ولایی است. اگر والی اسلامی حکم ولایی کند به اینکه مثلاً رابطه ایران اسلامی با اسرائیل باید قطع شود، یا رابطه با آمریکا که دشمن اسلام و رأس استکبار جهانی و حامی اسرائیل است، باید قطع شود، یا رابطه با فلان کشورها باید برقرار شود، یا در کشور چنین اموری باید رعایت گردد، عمل به این احکام بر مردم و بر خود والی و بر فقیهان و مجتهدان دیگر واجب است و هیچکس حتی خود والی حق نقض این حکم را ندارد زیرا حاکم اسلامی فقط مجری احکام است و او نیز مانند همگان مشمول قانون الهی و تابع محض آن میباشد و دیگر فقیهان نیز چنین میباشند و باید از این حکم الهی که توسط والی انشا شده است، پیروی و تبعیت کنند; مگر آنکه در فرض نادر، یقین وجدانی به اشتباه بودن حکم فقیه حاصل شود. البته شک داشتن در درستی حکم فقیه یا گمان داشتن به اشتباه بودنش، نمیتواند مجوز عدم پیروی باشد بلکه فقط یقین وجدانی چنین است نه غیر آن.
این مطلب، شامل فقیهانی که به ولایت فقیه معتقد نیستند و مقلدان آنان نیز میشود، زیرا فقیهانی که در ولایت فقیه اختلاف نظر دارند و مثلاً "مقبوله عمربن حنظله " و "مشهوره ابیخدیجه " را برای ولایت فقیه کافی نمیدانند، از نظر حسبه میپذیرند که اگر مردم یک کشور حاضر شدهاند که حکومت را بر اساس اسلام اداره کنند، این یک امر زمینماندهای است که بر همگان و خصوصاً بر فقیهان واجب کفایی است که تصدی آن را بهعهده بگیرند و اگر یک فقیه واجد شرایط رهبری، تصدی آن را بهعهده گرفته و امت اسلامی نیز او را قبول دارند، در این حال، مخالفت با احکام این حاکم و تضعیف او جایز نیست و کسی نمیتواند بگوید من چون ولایت فقیه را قبول ندارم، میتوانم از هر قانون کشور اسلامی سرپیچی کنم و قوانین و مقررات آن را رعایت نکنم.
بصیرت :دقیقاً به خاطر نمی آورم که این داستان را کجا خوانده ام؟ شاید در یکی از مجموعه کتاب هایی که درباره «عملیات روانی» نوشته شده است و به احتمال قوی در کتاب «جنگ روانی» اثر «پل لاینبرگر». ماجرا، اما اینگونه است که یکی از اساتید عملیات روانی در پنتاگون وقتی به مبحث «انکار واقعیت ها»-FACTS DENEGATION- می رسد، بعد از شرح مفصلی درباره این بخش از عملیات روانی، برای آزمون یک صندلی روی میز می گذارد و از افسران تحت آموزش خود می خواهد که هر یک از آنها مقاله ای در نفی وجود این صندلی بنویسند و از همه ترفندهایی که آموخته اند برای انکار این واقعیت استفاده کنند! استاد در جلسه بعد یکی از افسران حاضر در کلاس را به عنوان کسی که بدترین مقاله را نوشته ولی بهترین نمره را گرفته است، معرفی می کند. این افسر در مقاله خود فقط نوشته بود «کدام صندلی»؟ استاد خطاب به وی گفت؛ انگیزه شما برای نفی واقعیات بسیار قوی و درخور تقدیر است و به همین علت، مقاله شما را شایسته نمره 20 می دانم، اما به شعورتان نمره «صفر» می دهم، چرا که درک و شعور مخاطبان خود را نادیده گرفته اید و ظاهراً چیزی به نام «شعور» به گوشتان نخورده است! به شما توصیه می کنم از ارتش آمریکا استعفاء بدهید و در یکی از «سیرک»های سیار آمریکا به عنوان «دلقک» استخدام شوید!
این خاطره هم شنیدنی است؛ در سال های اول انقلاب، سرکرده منافقین با بهره گیری از برخی نفوذی ها- که بعدها شناسایی و فراری یا بازداشت شدند- در مسجد دانشگاه تهران کلاس ایدئولوژی دایر کرده بود و لاطائلات خنده داری را به نام اسلام راستین! و خاستگاه قابل احترام! مارکسیسم به هم می بافت. همان روزها، نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده علی رغم پیوند نانوشته، اما مستحکمی که با منافقین داشت، در یکی از سخنرانی های درون حزبی خود ضمن تقدیر از سرکرده منافقین، با تمسخر گفته بود؛ مسعود رجوی با اندک سواد نم کشیده خود در کلاس های ایدئولوژیک، به مسلمانان درس «اسلام راستین» می دهد! و برای گروه های مارکسیست و از جمله حزب توده، «مارکسیسم واقعی»! و دست نخورده! را آموزش می دهد! کیانوری با اشاره به تحلیل های دم دستی و مضحک سرکرده منافقین از اسلام و مارکسیسم گفته بود؛ دو چیز خیلی سر و صدا می کند، یکی «خرده پول» و دیگری «خرده معلومات»!...
آقای اسفندیار رحیم مشایی در مصاحبه با ایرنا- 23/2/90- از یکسو تلاش کرده است اقدام زشت و غیرقانونی جریان انحرافی در ماجرای خانه نشینی 11 روزه رئیس جمهور را نه فقط موجه! بلکه نشانه اعتقاد عمیق به اصل ولایت فقیه قلمداد کند و از سوی دیگر، فرصت را غنیمت شمرده و به ملت مسلمان ایران و عالمان دینی و حوزه های علمیه درس ولایت فقیه داده است! مشایی که انگار در میان «نان به نرخ روزخورها»ی جریان انحرافی ایستاده است، در بخشی از این مصاحبه می گوید «دولت، زندگی در سایه ولایت فقیه را تمرین زندگی در حکومت جهانی امام عصر«عج» می داند و عقیده دارد تبعیت از ولایت فقیه، از لوازم اعتقاد به امام عصر«عج» است» خب! اینکه حرف جدیدی نیست و مردم مسلمان و پاکباخته ایران اسلامی با همین اعتقاد، ندای امام راحل(ره) و خلف حاضر او را لبیک گفته و همیشه و همه جا از ولی فقیه به یک اشاره بوده است و از مردم به سر دویدن. آقای مشایی توضیح نمی دهد که اگر قسم حضرت عباس(ع) ایشان باور کردنی است، پس دم خروس چیست؟! و این پرسش بسیار ساده، منطقی و عقلایی را بی پاسخ می گذارد که اگر «تبعیت از ولایت فقیه یکی از لوازم اعتقاد به امام عصر(عج) است»- که هست- بی توجهی به حکم قانونی و شرعی ولی فقیه در ابقای آقای مصلحی که بعد از عزل سؤال برانگیز ایشان صادر شده بود، چگونه قابل توجیه است؟ به ولی فقیه اعتقاد ندارید یا به امام زمان(عج) و یا خدای نخواسته به هیچکدام؟! خودتان بفرمائید که آیا از قضیه ای که مطرح کرده اید، نتیجه ای غیر از آنچه گفته آمد، می توان گرفت؟!... و آیا بهتر نیست درباره ایران و ایرانی و اسلام و امام زمان(عج) و... سکوت بفرمائید؟! و افکار گره گشای! خویش را به قول خودتان به «مدیریت دنیا»! اختصاص دهید؟ چرا که باز هم به قول خودتان انبیاء الهی که نتوانستند دنیا را مدیریت کنند! شاید شما...!!
آقای مشایی در همین مصاحبه با اشاره به عالمان دلسوز و کسانی که به قهر یازده روزه آقای رئیس جمهور انتقاد کرده و بر ضرورت شرعی و قانونی تبعیت ایشان از حکم ولی فقیه تاکید ورزیده بودند، می گوید؛ «برخی از خواص به علت برداشت غلط از سکوت چند روزه رئیس جمهور، به صورتی شتابزده واکنش نشان دادند و منویات درونی خود را بروز دادند»!
و اما، باید به جناب مشایی گفت؛ ماجرا بسیار روشن تر از آن است که با این پرگویی های دم دستی قابل توجیه باشد. آقای احمدی نژاد در یک اقدام نسنجیده- و گفته می شود در پی گزارش های ساختگی جریان انحرافی- وزیر اطلاعات را عزل کردند و رهبر معظم انقلاب که این اقدام را یک حرکت انحرافی و زمینه ساز آسیب های جدی می دانستند، ادامه حضور ایشان به عنوان وزیر اطلاعات را ضروری تشخیص داده و طی حکمی برخاسته از جایگاه دینی و قانونی ولی فقیه بر ابقای آقای مصلحی تاکید ورزیدند. ماجرا به همین سادگی است و معلوم نیست، آسمان و ریسمان کردن های آقای مشایی برای چیست؟ آیا لازمه پیروی از ولی فقیه و اعتقاد به قانون اساسی که رئیس جمهور در این بستر انتخاب شده است، اجرای بی وقفه حکم ولی فقیه نیست؟ و آیا کسانی که با دلسوزی برای اسلام و نظام و خود آقای رئیس جمهور، ایشان را به اطاعت از حکم ولی فقیه و تبعیت از قانون اساسی توصیه کرده اند، «برداشت غلط»! داشته و «شتابزده»! عمل کرده اند، یا کسانی که با ترفندهای جریان انحرافی، در اجرای این دستور شرعی و قانونی یازده روز تاخیر غیرقابل توجیه داشته اند؟!
آقای مشایی، اگر همانگونه که ادعا می کند، پیروی از ولی فقیه را لازمه اعتقاد به ولی عصر(عج) می داند، باید بلافاصله پس از آن که ولی فقیه، حضور ایشان به عنوان معاون اول رئیس جمهور را به مصلحت ندانستند، از این پست کناره می گرفتند، نه آن که بعد از یک هفته تعلل و به اجبار کنار گذاشته شود و در عوض، بیش از 18 پست حساس و کلیدی دیگر را در دولت قبضه کند، یعنی پدرجد معاون اولی؟! و یا نباید بعد از تاکید آقا بر اجتناب از موازی کاری در سیاست خارجی، عنوان «نماینده ویژه رئیس جمهور» را به «مشاور ویژه» تبدیل کند و باز هم همان بازی را ادامه دهد که نمونه آن دعوت از ملک عبدالله اردنی و- به قول خودشان- «سفیانی» برای شرکت در جشن های نوروزی است... و این رشته سر دراز دارد!
این روزها سالروز شکل گیری نطفه نامشروعی به نام رژیم جعلی و وحشی صهیونیستی متفاوت از تمامی 63 سال گذشته است. از 15مه 1948که با اشغال فلسطین و پیامدهای شوم این رخداد سیاه آن روز به یوم النکبه - روز نکبت- نام گرفت تا دیروز 51 مه 2011 همواره و بی وقفه یک نبرد تمام عیار در جریان بوده است. از همین روی؛ در این کارزار نفسگیر و در پهنه 6 دهه گذشته برخوردها و کشاکش ها به نبردها و درگیری ها رسید و حتی قد کشید و 2انتفاضه- 1987و2000- ملت فلسطین گواهی بود بر اینکه «آرمان فلسطین» سدی مستحکم خواهد بود در برابر جاه طلبی ها و زیاده خواهی های صهیونیست ها و ایده چپاولگرانه «از نیل تا فرات».
هرچند شواهد و قرائن غیرقابل خدشه در سال های اخیر آشکارا نشان می دهد که ناقوس مرگ رژیم صهیونیستی به صدا درآمده است و با حرکت تل آویو در مسیر افول و اضمحلال هر روز این صدای بلند بهتر برای افکار عمومی در مقیاس جهانی شنیده می شود.
اما تحولات کنونی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گویا نقش کاتالیزوری را برعهده گرفته که «پروسه مرگ» را شتاب بخشیده است.
صهیونیست ها و مقامات کودک کش تل آویو پس از 6 دهه تجاوز و کشتار و خونریزی و جنایات ددمنشانه در پی جنگ های متعدد و به صحنه آوردن تمامی توان و پتانسیل خود برای تحقق از نیل تا فرات امروزه نظاره گر این هستند که افق های صهیونیزم به یاس و ناکامی کشانده شده است.
با آغاز خیزش و خروش ملتهای منطقه در بستر بیداری اسلامی نه تنها دیگر از لفاظی ها و رجزخوانی های مقامات صهیونیستی خبری نیست بلکه اقاریر عجزآلود و اعترافات تکان دهنده سران تل آویو به وضوح دلالت بر آن دارد که آینده اسرائیل همچون شخصی است که در حالت احتضار نفس های او به شماره افتاده است.
همین 2 هفته پیش بود که یواف گالانت فرمانده سابق ارتش اسرائیل به این واقعیت اعتراف کرده و اظهار داشت موج بیداری اسلامی خاورمیانه، آینده اسرائیل را به خطر انداخته است.
اما باید دید چه شده است که «گالانت» این فرمانده ارشد نظامی اسرائیلی این چنین آشفته و سراسیمه اعتراف می کند که موجودیت این رژیم جعلی به خطر افتاده است؟ چرا نتانیاهو، لیبرمن، ایهود باراک و حتی خود شیمون پرز در هفته های گذشته بارها به صحنه آمدند و از شکل گیری یک «انقلاب اسلامی دیگر» در منطقه پس از انقلاب اسلامی ایران اظهار نگرانی و خطر می کنند؟ جای سؤال نیست که نشریه ای چون «هاآرتص» صریحا و بدون پرده می نویسد که «بهمن اسلامی خاورمیانه» منطقه را دربر خواهد گرفت؟
طرفه آنکه گویا رسانه های غربی هم دیگر قادر نیستند دست به تحریف و شانتاژ و سانسور بزنند و با جنگ روانی هم که شده چند صباحی حیات این فرزندخوانده ایالات متحده را تضمین نمایند، از جمله، روزنامه واشنگتن تایمز در بحبوحه تحولات منطقه بدون صغری و کبری چیدن رسانه ای، رفت سر اصل مطلب و نوشت: «در آینده شاهد پایان حیات اسرائیل خواهیم بود.» انگار نه انگار که 5 روز قبل از آن دولت اوباما از «حق وتو» در شورای امنیت استفاده کرده و قطعنامه تحت حمایت اعراب در سازمان ملل که در مورد غیرقانونی بودن شهرک سازی های رژیم صهیونیستی بود را وتو کرد؛ هزینه ای سنگین برای بقای اسرائیل اما ترجیع بند تحلیلگران و رسانه ها و ناظران کماکان این است: «آینده اسرائیل در خطر»...
در امتداد همین خط است که به موازات سونامی تحولات سیاسی ماههای اخیر تجمعات و تظاهرات چند روز گذشته در منطقه به مناسبت شصت و سومین سالروز روز نکبت معنا و مفهومی عمیق تر از سالها و دهه های پیش پیدا کرده است. سه روز پیش مصری ها در شهر اسکندریه در حمایت از آرمان فلسطین تظاهرات کردند. تظاهراتی که به اسکندریه ختم نشد و دو روز قبل مردم مصر با تجمع در میدان التحریر مقاومت فلسطین را به مقاومت خود در انتفاضه مصر گره زدند.
و این اتفاق بزرگ در اردن، لبنان، ترکیه و...نیز رقم خورد و آرمان ملت مظلوم فلسطین نه در کرانه باختری و سرزمین های اشغال شده بلکه در پهنه منطقه فریاد کشیده شد.
بنابراین اتفاق مبارک و بزرگی که رخ داده این است که موج مواج حمایت از آرمان فلسطین فراتر از مرزهای جغرافیایی در حال پیشروی است و امروزه دفاع از آرمان مردم مظلوم فلسطین اولویت اصلی ملت های مسلمان و دولت های مستقل و آزادیخواه است. نقشی که در سه دهه گذشته تنها جمهوری اسلامی به دوش می کشید.
امروز در ایام سالروز تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی شعار ملت هایی که علیه دیکتاتورها و آدم کش ها خروشیده اند تنها «الشعب یرید اسقاط النظام» نیست بلکه با همان دغدغه و همان وزن، شعار «تسقط تسقط اسراییل» سر می دهند. در مصری که زمان روزگار انورسادات معاهده کمپ دیوید در سپتامبر 1978 به امضا رسید و رسماً یک رژیم جعلی را به رسمیت شناخت اکنون لغو این پیمان خواسته عموم مردم مصر است.
باید به این خواسته مهم علاوه کرد مواردی چون اخراج سفیر اسرائیل از مصر، توقف انتقال گاز از مصر به اسراییل، بازگشایی گذرگاه رفح در کرانه باختری به منظور دفاع از مردم مظلوم غزه و...
نکته دیگری را که باید بدان اشاره کرد این است که دو روز پیش اردنی ها نیز خواهان لغو توافق نامه صلح میان اردن و رژیم صهیونیستی شدند که قریب به دو دهه پیش منعقد شده بود.
تاکید و پافشاری مصر کنونی بر برقراری رابطه با جمهوری اسلامی ایران و حماس به عنوان 2 دشمن اصلی آمریکا و اسرائیل از دیگر پارامترها و مولفه هایی است که وضعیت وخامت بار رژیم صهیونیستی را نشان می دهد به گونه ای که تغییر مختصات و معادلات منطقه ای را به نفع بلوک مقاومت و جبهه آرمانخواهان تغییر داده و در این میان آرمان ملت فلسطین امروز بیش از هر زمان دیگری تابلویی است که در ید واحده ملت های مسلمان رخ نمایی می کند.
این اتفاق بزرگ، چشم انداز روشنی را برای فلسطینی ها نوید می دهد تا جایی که حتی روزنامه صهیونیستی هاآرتص طی گزارشی به نقل از محافل سیاسی بلندپایه در تل آویو با نگرانی از تشکیل یک کشور فلسطینی در مرزهای 1967 واهمه آلود خاطرنشان می کند ارزیابی ها حکایت از آن دارد که 170 کشور از درخواست طرف فلسطینی در سازمان ملل برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین حمایت کنند. اینجاست که دانی ایالون معاون وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به صحنه می آید و ناگزیر و از موضع ضعف و استیصال می گوید؛ «نمی توانیم مانع به رسمیت شناخته شدن کشور فلسطین شویم.» این روزها در شرایطی که تحولات منطقه و موج عظیم بیداری اسلامی منجر شده تا آرمان ملت فلسطین در دلها و جان های مسلمان ریشه بدواند و ملت ها به دنبال سقوط های زنجیره ای حاکمان سرسپرده و مرتجع عربی، در بند منافع به اصطلاح ملی و درون مرزی نیستند و عجیب نیست که تزیپی لیونی رهبر حزب کادیمای رژیم صهیونیستی آنچنان که یدیعوت آحارنوت نقل می کند اعتراف نماید: «مشروعیت و قدرت حماس در عرصه بین الملل روز به روز اوج می گیرد در حالی که جایگاه بین المللی اسراییل ضعیف شده است.»
البته شاید عمق مطلب را روزنامه معاریو با عبور از سطح گفته ها و واقعیت ها درباره اسرائیل ترسیم کرده باشد. این روزنامه صهیونیستی با تصریح بر اینکه اسرائیل در حال فروپاشی است تاکید می کند که صحبت از وضعیت کنونی اسرائیل، صحبت از تعفنی تاریخی و یک زنگ زدگی سیاسی طویل المدت است چرا که؛ ما [رژیم صهیونیستی] مانند نهنگی به گل نشسته در حال متعفن شدن هستیم.
و بالاخره باید گفت اگر امروز آرمان ملت فلسطین بر صدر خواسته های ملت های مسلمان در اثر تحولات منطقه و حرکت در بستر بیداری اسلامی است، این بیداری و هوشیاری و تشخیص عمق حقایق ناشی و برگرفته از انقلاب اسلامی ایران است که خمینی کبیر عظیم الشان این پیشاهنگی و پیشقراولی را به قوت و با قدرت آمیخته با درایت به پیش برد.
امروز با آغاز انتفاضه سوم- پس از دو انتفاضه در 1987 و دیگری در سال 2000- می رود تا یاران روح الله و امت حزب الله در افقی نه چندان دور، منطقه ای پس از اسرائیل و به دور از سیطره آمریکا را تجربه نمایند.
حسام الدین برومند/font>
بسمه تعالی
هرم های فراماسونری در چهاراه یافت آباد مرکز خرید مبل
در معماری ماسونی هرم با رأس جدا و یا هرم با رأس نورانی نشان دهنده چشم جهان بین«All seeing eye» است که به صورت یک هرم و چشم در رأس آن می باشد. این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان بوده است
نماد کلیسای سن ماری که یکی از اُبلیسکهای معروف (نماد شیطان) روبروی آن قرار دارد
نمایی از طراحی های فراماسونری در چهاراه یافت آباد
نمایی از چهاراه یافت آباد و هرم های احداث شده
نماد کلیسای سن ماری و هرمی که رأس آن چشم جهان بین قرار دارد
نمایی از طراحی های فراماسونی در چهاراه یافت آباد
فراماسونها معتقدند در ابتدای ورودی معبد سلیمان دو ستون (بوآز و جاشین) قرار داشته و حال اگر این دو ستون را در کنار هم بگذاریم عدد 11 را تشکیل میدهند این دو ستون دروازه ورود جنها به دنیای انسانهاست
هرم با رأس جدا نماد چشم جهان بین«All seeing eye» است که به صورت یک هرم و چشم در رأس آن می باشد.
در معماری ماسونی هرم با رأس جدا و یا هرم با رأس نورانی نشان دهنده چشم جهان بین«All seeing eye» است که به صورت یک هرم و چشم در رأس آن می باشد. این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان بوده است
آرم یکی از فروشندگان مبل در چهاراه یافت آباد که از 11 شکل «عدد مقدس فراماسونها» در طراحی آرم خود استفاده کرده و یک هرم با رأس جدا شده که در عقب تصویر نمایان است
نمایی از طراحی های فراماسونری در چهاراه یافت آباد
بسمه تعالی
به گزارش خبرنگار حوادث فارس، ساعت 16 عصر 10 آبان سال 83 مأموران مرکز فوریتهای پلیسی110 تهران بزرگ طی تماس شهروندان از یک مورد اسید پاشی با خبر شدند.
مأموران با حضور در محل وقوع حادثه در خیابان رسالت و انجام تحقیقات اولیه دریافتند دختر جوانی به نام آمنه از سوی فردی مورد اسیدپاشی قرار گرفته است.
با انتقال آمنه به بیمارستان، تلاش پزشکان برای درمان وی آغاز شد اما زمانی که آمنه پس از انتقال به بیمارستانهای رسالت و مطهری به بیمارستان لبافینژاد منتقل شد پزشکان اعلام کردند که دیگر دیر شده و چشم چپ آمنه به واسطه غلظت اسید پاشیده شده کاملا از بین رفته است.
با طرح شکایت از سوی این دختر جوان تحقیقات آغاز و دستورات لازم برای دستگیری فرد اسیدپاش از سوی بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران صادر شد.
آمنه در جلسه طرح شکایتش اعلام کرد: چند ماه قبل وقتی در دانشکده برق یکی از دانشگاههای سراسری تهران مشغول تحصیل بودم متوجه شدم که یکی از دانشجویان به اسم مجید به من علاقهمند شده است.
آمنه ادامه داد: پس از طرح این موضوع توسط این فرد چندین بار مادرش با منزل ما تماس گرفت اما مادر من به دلیل تفاوت زیاد سنی، فرهنگی و خانوادگی، پاسخ منفی داد.
شاکی افزود: جواب خودم نیز منفی بود تا اینکه یکی از دوستانم پیشنهاد داد برای تمام کردن موضوع، یک بار رو در رو پاسخ قطعی خود را به او بدهم.
وی گفت: به همین دلیل یک روز که بعد از ایجاد مزاحمتهای فراوان و تماسهای گاه و بیگاه، مجید به محل کارم آمد، به او گفتم که با فردی عقد کردهام و دیگر سراغ من را نگیرد.
مجید در مقابل این ادعای من خواست که از همسرم طلاق بگیرم و اظهار کرد که در صورت عدم جدایی از همسرم مرا خواهد کشت.
من تهدیدهای او را جدی گرفتم و همان روز به پلیس اطلاع دادم اما پلیس گفت تا زمانی که جرمی واقع نشده نمیتوان وارد عمل شد و رسیدگی کرد.
آمنه ادامه داد: با گذشت 2 روز از این ماجرا عصر روز حادثه زمانی که از محل کارم خارج شدم ناگهان فردی مثل سایه از پشت به من نزدیک شد و بعد رو به رویم ایستاد، سپس ظرفی سرخرنگ را جلو آورد و مایع به شدت سوزاننده داخل آن را روی صورتم پاشید.
وی گفت: اول تصور کردم که آبجوش به صورتم ریخته شده است اما وقتی به چند بیمارستان مرا بردند، فهمیدم اسید بوده و همان ابتدا چشم چپم از بین رفت.
شاکی در ادامه شکایت خود، مدعی شد: پزشکان اقدام به تخلیه چشم چپم کردند و گفتند که چشم راستم نیز در شرف نابینایی است. به همین دلیل پیشنهاد کردند که برای درمان به بارسلون بروم که آن زمان با 8 هزار یورو که بخشی از آن به صورت کمک از سوی دولت وقت به خانوادهام پرداخت شده بود، برای درمان به اسپانیا سفر کردم.
وی ادامه داد: در آنجا 17 بار مورد جراحی پلاستیک قرار گرفتم و چشم راستم نیز مورد درمان قرار گرفت اما پزشکان اعلام کردند که اثرات مخرب اسید تا 5 سال باقی میماند و به همین دلیل یک شب وقتی در خانه بودم ناگهان متوجه شدم داخل حفره چشم راستم چیزی وجود ندارد و به این ترتیب چشم دیگر خود را هم از دست دادم.
*متهم به اسید پاشی: عاشق آمنه بودم!
سرانجام مجید دستگیر شد و به محض بازداشت به ارتکاب اسید پاشی اعتراف کرد و مدعی شد: عاشق آمنه بودم و برای آنکه بتوانم وی را برای خودم داشته باشم، دست به این کار زدم.
مجید صبح روز 7 مرداد سال 87 در آخرین جلسه بازجویی گفت: فکر میکردم با این اقدام به آمنه میرسم. نمیخواستم این طور زندگیش تباه شود.
با تکمیل شدن تحقیقات از مجید و مشخص شدن زوایای پنهان این پرونده برای مجید از سوی بازپرس پرونده قرار مجرمیت صادر شد.
*صدور حکم قصاص 2 چشم از سوی شعبه 71 دادگاه کیفری
پس از مجرم شناخته شدن مجید از سوی بازپرس جنایی تهران، پرونده با قرار کیفرخواست به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
5 قاضی شعبه 71 دادگاه کیفری با همفکری و مشورت و با استناد به مفاد موجود در پرونده برای مجید حکم قصاص هر 2 چشم به شکلی که آمنه خواسته بود را صادر کردند.
این حکم به دیوان عالی کشور رفت و سرانجام قضات دیوان عالی کشور نیز حکم را تأیید کردند و پرونده برای اجرای حکم آماده بود.
در زمان تأیید حکم آمنه بار دیگر برای درمان به کشور اسپانیا سفر کرده بود اما به محض بازگشت از این کشور به دادسرای امور جنایی آمد و در حضور قاضی واحد اجرای احکام دادسرا درخواست اجرای حکم را ارائه داد.
سرانجام پس از گذشت مدت زمانی موانع اجرای حکم قصاص مجید برطرف شد و شنیدهها حاکی از آن است که این فرد، فردا قصاص خواهد شد.
در این بین برخی از قضات، روانشناسان، حقوقدانان و همچنین شهروندان نسبت به اجرای این حکم واکنش نشان دادند که در زیر میخوانیم.
*احکام صادر شده برای قصاص اعضای بدن بازدارنده نیست
عبدالصمد خرمشاهی حقوقدان و وکیل با سابقه کشور در گفتوگو با خبرنگار قضایی فارس، گفت: به نظر میرسد احکامی که برای قصاص اعضای بدن صادر و اجرا میشود از بازدارندگی لازم برخوردار نیست.
وی ادامه داد: در ماده 272 قانون مجازات اسلامی شرایطی که برای قصاص اعضا باید مورد توجه قرار گیرد ذکر شده است.
وی تصریح کرد: در این ماده قید شده که باید قصاص از نظر طول و عرض و حتی عمق صدمه و جرح وارد شده یکسان باشد و به همین دلیل در طول چند سال اخیر به دلیل سخت بودن رعایت شدن همه نکات و جوانب امر کمتر اجرای قصاص عضو را دیدهایم.
این حقوقدان با اشاره به صدماتی که به این دختر جوان به نام آمنه وارد شده و باعث شده تا تمام صورت وی از وضع ظاهری خوبی برخوردار نباشد گفت: صدمات روحی و جسمی وارد شده به آمنه قطعاً با قصاصی که برای این فرد در نظر گرفته شده برابری نمیکند و ایجاد تساوی در قصاص اعضا سخت و میتوان گفت غیرممکن است.
خرمشاهی با اشاره به این مطلب که اسیدپاشی جزء جنایات فجیع قرار دارد گفت: متأسفانه کیفری که برای این مجازات در نظر گرفته شده به نظر میرسد از بازدارندگی لازم برخوردار نیست زیرا شاهد آن هستیم که چنین جرائمی هنوز هم تکرار میشود.
وی با تأکید بر این مطلب که امیدواریم با توجه به تمام سختیهایی که آمنه متحمل شده وی از اجرای حکم و حق قانونی خود گذشت کند گفت: هر چند که حتی اگر حکم اجرا شود باز هم کفه ترازو به نفع محکوم سنگینتر است و او به کیفر واقعی خود نرسیده است.
*اجرای حکم قصاص باعث عبرت محکوم و جامعه میشود
پس از خرمشاهی که معتقد است اینگونه احکام بازدارندگی لازم را ندارد سیما فردوسی، روانشناس در گفتوگو با خبرنگار قضایی فارس گفت: در دستورات دینی ما آمده است که باید قصاص اجرا شود.
وی ادامه داد: بنا بر دستورات دینی اجرای قصاص باعث میشود تا فردی که جرمی مرتکب شده عبرت بگیرد و این در حالی است که کل جامعه نیز عبرت لازم را خواهد گرفت و باعث شود تا افرادی که قصد ارتکاب چنین اعمالی را دارند منصرف شوند.
این روانشناس کشور با اشاره به این مطلب که در روانشناسی هم قانون تنبیه وجود دارد گفت: در هر نظام تربیتی، تنبیه وجود دارد و هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که تنبیه را از نظام تربیتی حذف کرد و این تنبیه به معنای محدود کردن فرد خاطی است.
وی ادامه داد: مطمئناً هدف از اجرای این گونه احکام این نیست که به طور کامل وقوع چنین جرائمی حذف شود زیرا هستند افرادی که مریضند و به چنین اقداماتی دست میزنند گفت: هدف این است که شخص خاطی عبرت بگیرد و حتی یک نفر از انجام چنین اقدامی منصرف شود.
فردوسی درباره این مطلب که اجرای این حکم چه تأثیری در روح و روان فرد قربانی میگذارد گفت: به طور قطع و یقین فردی که به واسطه اقدام خشونت آمیز این مرد مرود هجوم واقع شده با دیدن اجرای حکم قصاص برخی مشکلات روحی و روانیاش حل میشود.
وی در پاسخ به این سوال که آیا اجرای چنین احکامی از وقوع عقدههای روانی در قربانی پیشگیری خواهد کرد یا خیر گفت: شک نکنید که پس از اجرای این حکم به واسطه آرامشی که به سراغ این دختر جوان میآید از بروز برخی عقدههای روانی در آینده جلوگیری میشود.
* احکام قصاص برگرفته از فقه است
اما محمد سلطان همتیار رئیس شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران برخلاف خرمشاهی معتقد بود که احکامی که برای قصاص اعضای بدن و همچنین قصاص نفس صادر میشود برگرفته از فقه اسلامی است.
وی ادامه داد: با توجه به اینکه معتقدیم شارع مقدس وضع این قوانین را به عهده داشته و عاقلترین عقلا به حساب میآید باید بپذیریم که اجرای این احکام نتایج مثبتی را به همراه خواهد داشت.
رئیس شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران در پاسخ به این سوال که آیا صدور این احکام مبتنی بر عدالت است یا خیر گفت: قاضی پرونده به طور قطع تمام جوانب را سنجیده و کسب نظر خبره نموده و سپس چنین حکمی را صادر کرده است.
وی در پاسخ به این سوال که برخی معتقدند چنین حکمی نمیتواند بار معنوی وارد شده به آمنه را جبران کند و تنها یک کیفر فیزیکی خواهد بود گفت: این اظهار نظر درست نیست زیرا ما برای سنجش معنویات ترازویی نداریم و تنها خداست که میتواند به معنویات اشراف کامل داشته باشد.
همتیار افزود: فردی عملی خلاف قانون انجام داده و باعث شده تا به یک شهروند آسیب وارد شود و طبق قوانین این فرد مستحق قصاص است و باید بازتاب عمل خود را با مقابله به مثل بدهد.
رئیس شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران درباره اینکه برخی از حقوقدانان معتقدند که احکام مربوط به قصاص اعضا از بازدارندگی لازم برخوردار نیست گفت: این حرف صحیح نیست زیرا قانونگذار، بیهوده قانون وضع نمیکند و قطعاً به بازدارندگی مجازاتها میاندیشد و سپس مجازات را برمیگزیند.
وی همچنین با اشاره به این مطلب که در برخی از موارد، بیم از سرایت کیفر به سایر بخشها و اندام بدن محکوم باعث میشود تا حکم قصاص به دیه تبدیل شود گفت: برخی موارد وجود دارد که نظر اهل فن بر این است که اگر قرار باشد قصاصی رخ دهد آثار آن مخربتر از جرح واقع شده است و به همین دلیل قاضی پرونده قصاص را جایز ندانسته و دیه را انتخاب میکند.
*حکم دادگاه تنها قصاص بینایی 2 چشم است
در این حال یک منبع آگاه در گفتوگو با فارس، مدعی شد دادگاه برای مرد اسیدپاش تنها قصاص حد بینایی را در نظر گرفته است و مواردی چون سوختگی پلک و تخلیه چشم را لحاظ نکرده است و اینگونه احکام با نظارت پزشکی قانونی اجرا میشود.
وی ادامه داد: در اجرای چنین احکامی اگر از سوی افراد خبره مشخص شود که بیم بروز مشکلات دیگر به سایر بخشهای بدن وجود دارد، قصاص انجام نخواهد شد و یکی از دلایلی که تا امروز اجرای این حکم به تأخیر افتاده همین موضوع است.
این منبع آگاه افزود: به احتمال زیاد با توجه به اینکه مقرر شده تا فردا این حکم اجرا شود تمام موانع پزشکی آن بر طرف شده و با توجه به پیشرفت علم توانستهاند اقدامی انجام دهند که صرفاً حکم دادگاه اجرا شود و به دیگر اعضای بدن جرحی وارد نشود.
وی با اشاره به این مطلب که آمنه دختر جوانی که در این حادثه قربانی شده است بارها مورد عمل جراحی قرار گرفته و هر 2 چشم وی تخلیه شده است، گفت: این در حالی است که در حکم دادگاه صرفاً به این موضوع اشاره شده که قصاص 2 چشم انجام شود و به حدی اسید ریخته شود که محکوم بینایی خود را از دست بدهد.
این فرد گفت: در حکم دادگاه هیچ قصاصی در قبال پلکهای سوخته شده آمنه و حتی تخلیه چشم او هم نیامده است و صرفاً حد بینایی در نظر گرفته شده است.
وی با اشاره به این مطلب که اینگونه احکام پس از صدور به دیوان عالی کشور میرود تا تأیید شود گفت: پس از تأیید حکم برای اجرای آن باید اجازه اجرا از سوی مسئولان صادر شود.
این منبع اگاه با اشاره به این مطلب که پس از صدور حکم چندین جلسه صلح و سازش برای جلب نظر مثبت آمنه و بخشش متهم برگزار شد گفت: خانواده مجید همکاری لازم را نکردند و به همین دلیل جلسات صلح و سازش به نتیجه نرسید.
*پزشکی قانونی بر قصاص مرد اسید پاش، نظارت میکند
اما خبرنگار فارس به سراغ رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور رفت و از وی پرسید موضوع نظارت پزشکی قانونی بر اجرای حکم قصاص چیست؟ وی نیز مدعی شد پزشک سازمان پزشکی قانونی در قصاص مرد اسیدپاش که فردا (شنبه 24 اردیبهشت) به وسیله ریختن اسید در چشم محکوم برای نخستینبار در کشور صورت میپذیرد، نظارت خواهد داشت.
احمد شجاعی عنوان کرد: قربانی این پرونده در حال حاضر دو چشم خود را بر اثر اسید پاشی محکوم پرونده از دست داده است و طبق رای قاضی باید چشم محکوم نیز با ریختن اسید به عنوان قصاص نابینا شود.
وی در تشریح نوع این قصاص که برای نخستینبار در کشور صورت میپذیرد، گفت: طبق رای دادگاه این پرونده، باید در داخل چشم محکوم اسید پاشیده شود تا این محکوم بینایی خود را از دست دهد.
شجاعی در پاسخ به این پرسش که آیا اجرای این قصاص توسط پزشک سازمان پزشکی قانونی صورت میپذیرد، تصریح کرد: پزشک سازمان پزشکی قانونی فقط بر روند پزشکی اجرای این قصاص نظارت می کند و اجرای آن با فرد دیگری است.
رئیس سازمان پزشکی قانونی خاطرنشان کرد: در اجرای رای این قصاص به اندازهای اسید در داخل چشم محکوم به مدت کوتاهی ریخته میشود تا محکوم بینایی خود را از دست دهد.
اما خبرنگار قضایی فارس به این موارد بسنده نکرد و به سراغ چند نفر از شهروندان تهران رفت و از آنها نیز درباره قصاص این فرد پرسید.
*قصاص 2 چشم برای این فرد کافی نیست
محمد 29 ساله فارغالتحصیل رشته گرافیک در پاسخ به این سوال که آیا مجازات کور شدن برای مجید متهم این پرونده کافی است گفت: به نظر میرسد این مجازات، کافی نیست و باید مجازات سنگینتری در نظر گرفته شود.
وی ادامه داد: براساس عکسهایی که در فضای مجازی منتشر شده دیده میشود که تمام صورت آمنه از شدت غلظت اسید پاشیده شده سوخته در حالی که به گفته برخی رسانهها در حکم دادگاه فقط کور شدن مجید مد نظر قرار گرفته است.
در این بین یک زن جوان که عنوان میکند هم رشتهای آمنه بوده و در دانشگاه در رشته برق تحصیل میکند در پاسخ به خبرنگار فارس اشک در چشمانش حلقه میزند و با حالتی بغض آلود از کم بودن مجازات برای مجید گله می کند.
این دختر جوان خودش را جای آمنه میگذارد و میگوید اگر چنین بلایی به سر من آمده بود قطعاً به غیر از مرگ مجید به مجازات دیگری راضی نمیشدم و از دادگاه میخواستم اگر نمیتوان مجید را به دار آویخت، صورت او را مانند صورت من بسوزانند.
*کاش آمنه مجید را ببخشد
در این بین زن میانسالی با ابراز تاسف از وقوع چنین حادثهای، آهی از دل کشید و گفت: ای کاش آمنه مجید را ببخشد.
زن میانسال که دنیا دیده است میگوید: مادرجان! قصاص این مرد برای آمنه که چشم و صورت نمیشود. حداقل کاش آمنه او را ببخشد تا یک خانواده دیگر هم داغدار نشود.
به هر تقدیر براساس شنیدهها قرار است فردا صبح مجید در صورتی که آمنه وی را نبخشد به حکم دادگاه از ناحیه 2 چشم قصاص شود و بینایی خود را همچون آمنه از دست بدهد.
بسمه تعالی
به گزاره های زیر توجه کنید: «مصوبه دولت مبنی بر ادغام وزارت خانه های اقتصادی بلافاصله پس از تصویب برای اجرا ابلاغ شد»، «وزارت خانه های صنایع و بازرگانی در جلسه تصویب ادغام، مامور نوشتن اساسنامه وزارت خانه جدید- که هنوز نامی هم پیدا نکرده- شدند»، «سه ماه پس از استیضاح وزیر راه و ترابری و پایان یافتن مهلت قانونی سرپرستی، نزدیک به دو هفته است که وضعیت امور جاری این وزارت خانه بلاتکلیف و اقدامات در حال انجام آن از نظر قانونی- و طبعا شرعی- دچار مشکل جدی است»، «وزارت خانه های نفت و نیرو و نیز وزارت خانه های مسکن و راه و ترابری پس از اعلام ادغام در دولت حالت بلاتکلیف و نیمه تعطیل پیدا کرده اند»، «انجام کارهای جاری وزارت خانه های اقتصادی و پروتکل های خارجی- انجام سفر مقامات اقتصادی به خارج از کشور و پذیرش مقامات اقتصادی خارجی به کشور- با بن بست، توقف و بلاتکلیفی مواجه گردیده است.»، «مجلس، ادغام وزارت خانه ها را نیازمند مصوبه قوه مقننه- مجلس و شورای نگهبان- دانسته و اقدام یک جانبه دولت را به معنای تعطیلی قوه مقننه می داند»، «بودجه سال 90 به دلیل آنکه بعد از حدود سه ماه تاخیر به مجلس داده شد، دو روز پیش به تصویب رسید در عین حال دولت شدیدا به تغییرات بودجه توسط مجلس اعتراض دارد- که می تواند منطقی هم باشد- و این در حالی است که فرصتی برای گفت وگو و مصالحه باقی نمانده»، «دخالت افراد غیرمسئول و غیر ذی صلاح در کار وزارت ارشاد، به تعطیلی بخش هایی از وظایف این وزارت خانه در امور حساس منجر شده است»، «دخالت غیرموجه دولت در کار نیروی انتظامی، طرح پاسداشت عفاف و حجاب این نیرو را تعطیل کرده و این به هنجارشکنی بیشتر اخلاق ستیزان منجر شده است»، «ورود دولت به حوزه مسئولیت ها و دخالت در عزل و نصب های وزارت اطلاعات به این باور دامن زد که جریان خاص در صدد تعطیل کردن کارکردهای جاری و قانونی این وزارت خانه و به انحراف کشاندن آن برآمده- که البته ناکام ماند-»، «رئیس قوه مجریه تصمیم گرفت، نزدیک دو هفته کار خود را در جایگاه ریاست جمهوری تعطیل کند»، «یک نگاه خاص به تحولات منطقه، فعالیت وزارت خارجه در ارتباط با جنبش های اسلامی منطقه را دشوار کرده است»، «دخالت در کار وزارت کشور بعضی از امور جاری این وزارت خانه را با کندی یا تعطیلی مواجه کرده» و...
در خصوص این بحث نکات مهمی وجود دارد:
1- دولت نهم بر مبنای کار شکل گرفت و فعالیت شبانه روزی رئیس جمهور محترم و هیات دولت توانست بسیاری از مشکلات و مسائل برجای مانده را حل کند و این مسئله شور و شوق فراوانی در دستگاههای کشور و توده ها به وجود آورد و این همه در واقع همان قرار و مداری بود که امام و رهبری در همه دوره جمهوری اسلامی بر آن پای می فشردند به این دلیل دولت دکتر احمدی نژاد با فاصله زیاد نسبت به دولتهای قبل به حضرت امام و رهبر معظم انقلاب اسلامی نزدیک بود و این همه، ظرفیت های رسمی و مردمی را پای کار آورد و به خلق حماسه حضور 40 میلیونی مردم در پای صندوق های رای منجر شد.
دولت دهم هم در همین فضا پای به میدان گذاشت و خوشبختانه روحیه کار و خدمت در همه وزرای کابینه موج می زد. این وضعیت در خصوص وزارت خانه های اقتصادی برجسته تر هم بود. به مرور شاهد زمزمه هایی بودیم که نشان می داد دستی در کار است تا جلوی فعالیت عادی و جاری این وزارت خانه ها را بگیرد و امور از فرم ملی به فرم «گروهی» منتقل گردد. دخالت در کار وزارت خانه های اقتصادی و اصرار بر اینکه فلانی ها- که مورد اعتماد وزیر بودند- باید از معاونت برداشته شوند و فلان ها- که نوعا در بیرون وزارت خانه بودند- باید در پست های حساس به کارگمارده شوند، آرام آرام نگرانی های جدی را سبب شد. در این میان انتقال یکی- دو مجموعه پرسود اقتصادی از بخش دولتی به حلقه خاص و بعد چو انداختن اینکه فلانی به زودی از وزارت... کنار گذاشته می شود و همزمان نام بردن از بعضی از افراد این حلقه بعنوان جایگزین هر روز به این نگرانی دامن می زد اما در عین حال ایمان جمعی به سلامت و هوش شخص دکتر احمدی نژاد و نظارت مجلس شورای اسلامی تا حد زیادی از تبدیل نگرانی به بدبینی جلوگیری کرد تا اینکه اخیرا در جریان عدم تشکیل وزارت ورزش و جوانان و عدم معرفی وزیر جدید راه - بعد از پایان مهلت قانونی - این نکته از همان حلقه خاص به بیرون درز کرد که «مجلس کاره ای نیست» البته این موضوع قبلا هم ذیل تشکیک در اصالت جمله ای از حضرت امام در حق مجلس به گونه ای تئوریک و نظری مطرح شده بود.
2- به تعطیلی کشاندن بعضی از فعالیت های حساس سازمانهای تخصصی کشور که بعضا به امید مردم به نظام و بعضا به هویت دینی انقلاب اسلامی ارتباط دارد، در واقع بیش از همه نظام و مردم را نسبت به دولتی که امید جدیدی در فضای بین المللی و داخلی به وجود آورده بود، بدگمان می کرد و این نمی توانست و نمی تواند تصادفی تلقی شود چرا که در فاصله سالهای 1384 تا 1388 و تا امروز، دولت مهمترین سرمایه اصولگرایی و مهمترین نتیجه ای بود که نخبگان اصیل نظام و توده های متدین بعد از طی فرایندی 16-15 ساله بدست آوردند، به بیان دیگر دولت برآمده از تلاش اصولگرایان بود نه آن که ایجاد کننده اصولگرایی باشد. با این وصف برای توقف روند اصولگرایی - به زعم خام مدعیان - هیچ چیز به اندازه «فشل کردن دولت» نمی تواند مخالفان نظام را به هدف برساند. بر این اساس از مدت ها قبل خبرهایی جسته و گریخته به گوش می رسید که بیانگر آن بود که حلقه خاص می گوید باید در رویکردها و اولویت های اجرایی دولت تغییر اساسی پدید آید از این جا به بعد میلیاردها تومان پول دولت که از مجموع بودجه چند وزارت خانه بیشتر است به ردیف های خاص و تحت نظر و مدیریت حلقه خاص منتقل گردید و بدمستی ها شروع شد.
3- «قانون» یکی از جنبه های کلیدی حیات هر نظام سیاسی است و فرار از قانون حتما اگر با نیت خیرخواهانه باشد نوعا به نتایج بسیار منفی و تخریبی منتهی می شود. البته در موارد بسیار خاص و تحت شرایط و در چارچوبی که خود قانون اساسی آن را تجویز کرده و برای شکستن بعضی از «بن بست های قانونی» قابل قبول است که قانون آن را از حیطه عملی دولت و مجلس و قوه قضائیه و نیروهای مسلح و ... خارج کرده است.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای - دامت برکاته- یکی از مشخصات دولت اسلامی را «قانون گرایی» به مفهوم پرهیز از رفتارهای خودسرانه دانسته اند و این موضوع در کنار «تقوا» و «تبعیت از ولی امر» مانع شکل گیری استبداد و خودسری در نظام دینی می شود که تاکنون چنین بوده است. اما به مرور یک فکر در حلقه خاص پیدا شد که کسی که با رای بالا و مستقیم مردم سرکار می آید، نباید تابع مجموعه یا مجموعه هایی باشد که سرجمع از آراء کمتری برخوردار است. گاهی هم در پاسخ به اعتراض قانونی یک یا چند نماینده مجلس گفته می شد که: «حالا تو مگر چند هزار رای داری که راجع به نماینده کل مردم - رئیس جمهور - اظهارنظر می کنی» این تفکر در بخشی از دولت بصورت دخالت های غیرقانونی در کار وزرا جلوه گر شد و با این استدلال که وزیر دستیار رئیس جمهور است، توجیه شد. پس از این، مواجهه با شوراهای قانونی کشور که نوعا فرا قوه ای هستند مثل شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی به سمتی رفت که گویا نظر این شوراها در برابر نظر رئیس جمهور منتخب ملت ارزش چندانی ندارد و این خود به چالش هایی در حوزه های مستشاری نظام تبدیل گردید، از آن طرف بعضی از نهادهای عالی شورایی و تقنینی نظیر مجلس شورای اسلامی نمی توانست چنین برخوردی را تحمل کند ضمن اینکه در درون مجلس هم طیف هایی وجود داشتند که برای ناکام کردن دولت اصولگرا عزم جدی داشته و سعی کردند چنین رویکردی را به چالشی ناتمام میان دو قوه مهم کشور تبدیل نمایند. متاسفانه در این میان دعوت موکد دلسوزان نظام به رعایت قانون کمتر مورد توجه قرار گرفت.
4- در میان حلقه مورد اشاره نوعی «خاص دیدن» از سال پایانی دولت نهم شروع به جوانه زدن کرد. این خاص بودن معانی و محدوده های فراوانی را دربر می گرفت. یکی از جلوه ها طرح «مورد تایید خاص حضرت بقیه الله الاعظم(عج) بودن» است. تردیدی وجود ندارد که نظام جمهوری اسلامی، مردم، رهبری و مسئولان کشور مورد عنایت خدای متعال و حضرات معصومین(ع) و حضرت بقیه الله الاعظم(عج) هستند و اگر غیر از این بود امکان غلبه بر این حجم عظیم از توطئه های دشمنان و منحرفین وجود نداشت ولی این که این عنایت و حمایت «خاص» شده و به همه افعال یک نفر یا یک مجموعه اطلاق و منتسب شود حتما نادرست است چرا که فعل افراد غیرمعصوم نوعا ترکیبی از صواب و خطاست و حتما موارد خطا مورد تایید انوار مقدسه نمی باشند. به مرور این فکر در بعضی ها پیدا و ابراز شد که «ما هیچ کاری نمی کنیم مگر این که مورد تایید و عنایت باشد» و در موارد خاص به بعضی از عوامل دولت خبر داده می شد که شما مورد تایید هستید یا فلان فعل شما امام زمان را خشنود کرد! این همه در حالی بود که اولا هیچ سندی برای صحت این ادعاها ارائه نمی شد و ثانیا اسناد قطعی و غیرقابل تردیدی وجود دارد که فرموده اند اگر کسی ادعای ارتباط و خبر داشتن از امام عصر(عج) داشت به صورت او خاک بپاشید و او را تکذیب کنید البته این به آن معنا نیست که امکان ارتباط با آن حضرت وجود ندارد. ملاقات برخی از بزرگانی با آن حضرت قطعی است ولی چنین بزرگانی هرگز ادعای ارتباط نمی کنند و بعضی با نشانه هایی درمی یابند که چنین ارتباطی وجود دارد یا وجود داشته است. یکی دیگر از جنبه های «خاص بودن» استثنا قایل شدن برای طیف خاص است به گونه ای گویا بعضی از افراد مبرای از خطا و در نتیجه مبرای از سؤال و پاسخ هستند.
5- بعضی با اشاره به این نواقص مجموعه دولت را مخدوش جلوه می دهند و حال آن که دولت یعنی رئیس جمهور و اعضای کابینه و در فرم کلان تر دولت یعنی مجموعه افرادی که ذیل قوه مجریه قرار می گیرند. با نگاه به مجموعه افراد و مجموعه عملکردهای قوه مجریه می توانیم بدون تردید آن را مجموعه ای از افراد خدوم که برای اعتلای کشور، نظام و مردم با جدیت شگفت انگیزی به خدمت اشتغال دارند، بدانیم.
دولت اصولگرا طی این دوره خدماتی را ارائه کرده و بارهایی را از زمین برداشته که پیش از آن نشده و تردیدی نیست که در آینده نیز از این دولت و دوره به عنوان «الگو» یاد خواهد شد. به شرطی که رئیس جمهور محترم دغدغه های دلسوزان را که به بخش هایی از آن مستندا اشاره شد برطرف کنند.
سعدالله زارعی
بسمه تعالی
پیکر آیت الله آقا سید محمد کاظم قزوینی به همراه کتاب روی سینه اش «فاطمه الزهراء من المهد الی اللحد؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت» پس از 17 سال، سالم از قبر خارج شد.
آیت الله سید محمد باقر فالی در گفت وگو با خبرنگار فارس در خرمشهر با بیان این مطلب اظهار داشت: مرحوم آیت الله آقا سید محمد کاظم قزوینی از منبری ها و نویسندگان مهم حوزه علمیه کربلای معلا بودند. ایشان فرزند مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابراهیم قزوینی هستند که در سن کودکی پدرشان را از دست داده و یتیم شده و در دامان مرحوم عمویشان آیت الله سید صادق قزوینی پدر آیت الله سید مرتضی قزوینی که هم اکنون امام جماعت حرم امام حسین(ع) هستند، پرورش یافت.
وی خاطرنشان کرد: آن مرحوم در کنار خدمت به منبر اهل بیت(ع)، کتاب های متعددی تألیف کرده اند که از جمله آن «الامام علی من المهد الی اللحد»، «فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد»، «الامام جواد من المهد الی اللحد»، «الامام هادی من المهد الی اللحد»، «الامام العسکری من المهد الی اللحد» و همچنین «الامام المهدی من المهد الی الظهور» است.
آیت الله فالی در ادامه با یادآوری اینکه «این عالم ربانی با توجه به دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان حنجره، 17 سال پیش در شهر مقدس قم دار فانی را وداع گفت تصریح کرد: هفده سال پیش پس از تشییع عظیم و پرشور، پیکر مطهر آیت الله سید محمد کاظم قزوینی در حسینیه کربلایی های مقیم قم در محراب حسینیه دقیقاً زیر منبری که سال های سال عرض ارادت به اهل بیت می کرد به خاک سپرده شد.
وی ادامه داد: روی سینه آن مرحوم کتاب «فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد؛ فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت» را قرار داده بودند، این کتاب به زبان های مختلفی از جمله زبان فارسی ترجمه شده است. هم اکنون پس از 17 سال در پی توسعه حرم حضرت فاطمه معصومه(س) از خانواده ایشان می خواهند که حسینیه مذکور با توجه به همجواری با حرم مطهر تخریب شود، قبر ایشان نبش شد و مشاهده شد بدنشان تازه، کفن دست نخورده و سالم و کتاب فاطمه زهرا(س) از ولادت تا شهادت کماکان بر روی سینه مبارک شان قرار دارد.
به گفته این خطیب توانا و برجسته منبر اهل بیت(ع)، هم اکنون پیکر مرحوم آیت الله آقا سید محمد کاظم قزوینی موقتاً در یکی از سردخانه های شهر مقدس قم است تا ان شاءالله ترتیبات لازم برای انتقال آن به کربلای معلا فراهم شود و در کنار حرم حضرت آقا امام حسین(ع) آرام گیرد.
مرحوم آیت الله سید محمد کاظم قزوینی به سال 1348 هجری قمری در شهر مقدس کربلا در خانواده علم و تقوا چشم به جهان گشود. نسب این مرد بزرگ به حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام می رسد. وی با وجود آن که در آغاز جوانی از نعمت والدین محروم شد، با این همه در راه کسب علم و کمال از پای ننشست، پس از تکمیل سطح در حوزه علمیه کربلا سال ها در دروس خارج فقه و اصول علمای بزرگ آن سامان شرکت کرد، آنگاه از راه تألیف و خطابه و منبر و تدریس فقه و اصول و تفسیر مشغول خدمت شد.
دیری نگذشت که به واسطه امر به معروف و نهی از منکر و موضع گیری های شجاعانه وی در برابرحاکمان مستبد عراق، تحت تعقیب قرار گرفت و بارها به زندان افتاد و متحمل سخت ترین زحمات و شکنجه ها شد، حتی آخرین بار به اعدام محکوم شد که به دنبال آن پس از ماه ها زندگی مخفی از عراق خارج شد و بعد از مسافرت به چند کشور اسلامی در نهایت به ایران آمد، و بعد از عمری تلاش و جهاد و فداکاری و انجام خدمات علمی و دینی در روز سیزدهم جمادی الثانی سال 1415ه.ق در شهر مقدس قم به دیار باقی شتافت.
بسمه تعالی
خبر ادغام چهار وزارتخانه در چهار وزارتخانه دیگر بر اساس مصوبه دولت روز گذشته در حالی از سوی پایگاه اطلاعرسانی دولت منتشر شد که بر خلاف تیتر این خبر که جزئیات ادغام وزارتخانهها بود، در متن خبر صرفاً به کلیات ادغامها اشاره شده و در مورد جزئیات آن، موردی نیامده بود.
به گزارش رجانیوز، دولت مصوبه خود را به ماده 53 برنامه پنجم توسعه کرد که آذرماه سال قبل در مجلس شورای اسلامی تصویب شد. ماده 53 این قانون میگوید: «دولت مکلف است یک یا چند وزارتخانه را به نحوی در وزارتخانههای دیگر ادغام نماید که تا پایان سال دوم برنامه تعداد وزارتخانهها از 21 وزارتخانه به 17 وزارتخانه کاهش یابد. وظایف و اختیارات وزارتخانههای جدید با پیشنهاد دولت به تصویب مجلس شورای اسلامی میرسد.»
اما ماجرا زمانی جنجالی شد که اخباری در این زمینه منتشر شد که در اثر این ادغامها سه وزیر برکنار شده و سرپرستی وزارتخانههای ادغام شده بر عهده وزیرانی قرار گرفته که یک طرف ادغام بودهاند.
اگرچه در خبر منتشر شده در پایگاه اطلاعرسانی دولت بر این مساله تصریح نشده بود اما مصوبه دولت نشان میداد سه وزیر نفت، رفاه و صنایع برکنار شدهاند، چرا که دولت تصویب کرده است که در وزارتخانههای جدید به ترتیب وزیران نیرو، کار و بازرگانی به همراه معاونان برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور و توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور مأمور شدند نسبت به تهیه تشکیلات جدید و تعیین تکلیف اموال، امکانات، تجهیزات، نیروی انسانی و اختیارات و وظایف جدید وزارتخانهها اقدام و نتیجه برای طی مراحل قانونی به هیئت وزیران ارائه کنند و به این ترتیب، عملاً میرکاظمی، محصولی و محرابیان از چرخه تصمیمگیری برای ساختار جدید نیز کنار گذاشته شدهاند.
در عین حال، واحد مرکزی خبر نیز در خبری نوشت که رئیسجمهور ساعت 23 یکشنبه غضنفری را بهعنوان سرپرست وزارت صنایع منصوب کرده است.
با این حال، ابتداییترین مساله در قبال این تصمیم دولت، این است که پیش از تنظیم لایحه در مورد تشکیلات، اختیارات و وظایف وزارتخانههای جدید، سه وزیر کنار گذاشته شده و دولت اصرار دارد که متن ماده 53 برنامه پنجم به نحوی است که ابتدا تعداد وزارتخانهها کاهش یابد و سپس وظایف واختیارات در لایحه پیشنهادی برای تصویب به مجلس فرستاده شود.
این در حالی است که این برداشت از ماده 53 برنامه پنجم مخالف روح اصل 132 قانون اساسی است که تأکید میکند "تعداد وزیران و حدود اختیارات هر یک از آنان را قانون معین می کند" و زمانی که یک وزارتخانه قرار است در وزارتخانه دیگر ادغام شود، بر اساس قانون باید قبل از ادغام وظایف و اختیارات مشخص شده باشد، چرا که در غیر اینصورت اساساً ادغام معنا ندارد.
اما در کنار ابهامات قانونی دولت و شاید مهمتر از آن، ابهامات سیاسی و عملکردی است، بهطوری که دولت در شرایطی که حدود دو سال برای این کار فرصت داشت، ناگهان هشت وزارتخانه را که همگی نیز وزارتخانههای اقتصادی دولت بوده و درگیر جدیترین طرح اقتصادی تاریخ دولتها هستند،، یکجا ادغام کند.
این تصمیم در حالی گرفته شده است که سال جاری از سوی رهبر انقلاب بهعنوان سال "جهاد اقتصادی" نامگذاری شده و بهنظر میرسد با نگاهی به حواشی هفتههای اخیر با این اقدامها نیز نوعی پروژه مشغولسازی و ایجاد تعارض کلید خواهد خورد، که نتیجه قطعی آن درگیر شدن این وزارتخانهها با ساختار جدید ظرف حداقل شش ماه آینده و هدر رفتن فرصت و انرژی در این زمینه است.
این موضوع زمانی حساستر میشود که در حال حاضر بزرگترین طرح تاریخ اقتصاد کشور بهعنوان هدفمندی یارانهها در حال اجرا است و اتفاقاً وزارتخانههایی مانند رفاه، بازرگانی، صنایع، نفت و نیرو که نقش مستقیم در اجرای این قانون را دارند، هدف تصمیم دولت قرار گرفتهاند که نتیجه اولیه و قطعی آن بیثباتی در مدیریتها و به تبع آن تصمیمسازیها و اجرا است. این در حالی است با کاهش توان این وزارتخانه ها و تمرکز بر موضوع ادغام، سرنوشت طرح مذکور نیز در هالهای از ابهام فرو خواهد رفت که این امر نگرانیهای جدی را به دنبال دارد.
بهعنوان نمونه، یکی از حساسترین بخشهای اجرای قانون هدفمندی یارانهها، رصد کردن وضعیت صنعت و تولید کشور و حمایت از واحدهای فعال در این بخش است که هرگونه بیثباتی و یا وقفه در حسن اجرای سیاستهای مربوط به این بخش میتواند بهطور مستقیم بر طرح بزرگ هدفمندی آثار زیانبار زمینگیر کننده داشته باشد.
همچنین کنار گذاشتن وزیرانی که در اثر برخی اقدامهای اخیر دولت مسالهدار شده و بهنحوی اعتراض کرده بودند، یکی دیگر از شائبههای ادغامهای شتابزده است، بهطوری که دولت تاکنون گزارشی در مورد فرآیند بررسی این تصمیم در کمیسیونهای دولت ارائه نداده و مشخص نیست چرا در شرایطی که میتوانست این تکلیف قانونی در فرآیند تعیین شده برای آن بهطور تدریجی انجام شود، چگونه با شتاب عجیبی در دستور کار قرار گرفته است آیا اساسا موضوع ادغام در جلسه گذشته هیات دولت قرار گرفته است یا خیر؟
گفته میشود سید مسعود میرکاظمی وزیر نفت بهتازگی انتقاد خود از جریان انحرافی را صراحتاً در جلسهای به رئیسجمهور اعلام کرده بود. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب نیز در نوروز سال جاری در بازدید از پروژههای عظیم پارس جنوبی در عسلویه از این وزیر تقدیر ویژه کرده بودند.
بسمه تعالی
یکشنبه گذشته، پرونده ماجرایی 3 هفته ای و پر از حاشیه بسته شد. تشکیل جلسه کابینه به ریاست رئیس جمهور و با حضور وزیر اطلاعات، پایانی بر بسیاری از مباحث و شایعات بود. ماجرای اخیر با همه اهمیت و دور از انتظار بودن برخی حوادث حول و حوش آن، معلول یک فرآیند بود و بنابراین انتظار آن است که با عبرت آموزی از آنچه پیش آمد، مجرای فرآیند خطا بسته شود. این فرآیند البته بی سابقه نیست و می توان نظایری را برای آن در دوره های قبل جست، روندی که در طول تاریخ 33 ساله انقلاب باعث شد برخی صاحب منصبان از چابکی و همپایی با رهبری- کم یا بیش- باز بمانند. این روند خطا به شهادت تاریخ انقلاب ما، مانند هجوم ویروس یا میکروب یک بیماری است. وجود ویروس ها و میکروب ها، طبیعی است اما آنچه افراد را سلامتی می بخشد، از یک سو تقویت سیستم ایمنی و از دیگر سو، تنظیم فاصله- فاصله گذاری- با عوامل بیماری زاست.
برخی رفتارها، به اعتبار گذر از حد میانه روی «پرخطر» محسوب می شوند که اگر در حوزه شخصی باشد دارای آسیب های محدودتری است اما اگر در حوزه رفتار اجتماعی و سیاسی واقع شود، آسیب های مهیب تری را به همراه خواهد داشت. رفتارهای نامشروع و غیرقانونی، نوعا پرخطرند. مثلا کسی که حداکثر سرعت 120 کیلومتر در ساعت را رعایت نمی کند و با سرعت 190 کیلومتر در اتوبان می راند، به احتمال قوی در معرض تصادم و آسیب است. یا شخصی که به اقتضای کار خود با انواع آلودگی ها سروکار دارد اما از ماسک و مواد ضدعفونی کننده استفاده نمی کند، حتما در معرض بیماری است. بنابراین پروا و احتیاط- بدون اینکه فرد کمترین هزینه ای را بپردازد- بهترین روش پیشگیری از انواع آسیب ها و بیماری ها و تهدیدهاست.
باورهای اعتقادی ما نیز بر این قانون طلایی تأکید دارد که «قوا انفسکم و اهلیکم. خود و اهل خود را بپایید». هم خود را و هم آنها را که اهل شما محسوب می شوند، که اگر فرزند یا همسری با خود آلودگی یا بیماری را به خانه آورد، عفونت در همین محیط پاکیزه می تواند رشد کند. پاکیزگی یا آلودگی که محبت و صمیمیت و رفاقت بردار نیست. مگر پدر خانواده می تواند به فرزند یا همسر خود بگوید که چون تو مورد وثوق بسیار من هستی و در قلبم جای داری و زلال و پاکی، بنابراین به درون خانواده که آمدی نه دستانت را از آلودگی بشوی و نه آداب پاکیزگی را مراعات کن؟! متأسفانه بعضاً رفتار سیاسی شماری از رجال ما یکی از این دو قسم بوده است؛ یا ذاتا پرخطر بوده و یا از سر غفلت و حسن ظن و اعتماد نسبت به رفتار پرخطر اطرافیان انجام شده است. اگر این رویکرد نبود، باب بیت آیت الله سیدکاظم شریعتمداری به واسطه فرزندش و برخی اطرافیان مسئله دار، به سفارت آمریکا در تهران باز نمی شد. رفتار پرخطر بود که نهضت آزادی را- که از جبهه ملی جدا شده و ادعای مذهب داشت- به التقاط کشاند و امثال مهندس مهدی بازرگان را قربانی مهره های آلوده ای چون عباس امیر انتظام و ابراهیم یزدی کرد. همین رفتار پرخطر از سازمان «مجاهدین خلق» و «ضدامپریالیست»، قصاب خلق و مزدور آمریکا و رژیم بعث ساخت. باید پرسید قوم یأجوج و مأجوج در دفتر بنی صدر چه می کردند که یکی از آنها رضا تقوی (رئیس دفتر رئیس جمهور) دیپلمات ارشد رژیم طاغوت بود؟ آیا سرپرستی اداره هشتم وزارت خارجه از سوی تقوی در رژیم پهلوی و دریافت نشان درجه چهار همایونی از سوی وی کافی نبود تا بنی صدر به عمق سخن حضرت امام ایمان بیاورد؟ امام فرموده بود: «به این آقا گفتم بعضی از افراد که دور تو جمع شده اند، گرگ هایی هستند که تو را به فنا می دهند، گوش نکرد».
پیش بیاییم و به دوران سازندگی و اصلاحات برسیم. چه اتفاقاتی در یک روند طولانی مدت باعث شد کام مردم از خدمات روزگار سازندگی چندان که باید و شاید شیرین نشود هیچ، که گاه حتی تلخ شود. با دور تند مرور حوادث 20 ساله است که کسانی چون حسین مرعشی و محمد عطریانفر و کرباسچی- اعضای مرکزیت حزب کارگزاران- را جزو دست اندرکاران فتنه و آشوب 88 می بینیم وگرنه آن روز که مرعشی رئیس دفتر رئیس جمهور و کرباسچی شهردار تهران بودند و عطریانفر روزنامه همشهری را راه اندازی می کرد- روزنامه ظاهراً غیرسیاسی که محیطی برای تکثیر عوامل راه اندازی نشریات زنجیره ای بعدی به عنوان پایگاه مطبوعاتی دشمن شد- هنوز از این خبرها نبود. گشت و گذشت تا ناگهان از زبان خانم انتخابی فرد- همکار آمریکانشین روزنامه تعطیل شده زن به مدیرمسئولی خانم فائزه هاشمی- در رفت که بله بنده و آقای عطریانفر و خانم شهلا شرکت در سال 77 مهمان ویلای شخصی آقای جرج سوروس (سرمایه گذار صهیونیست انقلاب های مخملی در شرق اروپا) بودیم. یعنی کارگزارانی که آقای هاشمی روزهای اول، چراغ سبز راه اندازی آن را داده و از به کارگیری بیت المال در گسترش شاخه های سیاسی و اقتصادی و رسانه ای حزب غفلت کرده بود، از نظر او قرار بود به ویلای سوروس برسد؟ قطعا نه! اما رفتار پرخطر و بی پروا، سابقه و صداقت و قصد خیر نمی شناسد. این ماجرا به گونه ای دیگر و شاید متفاوت در دولت اصلاحات و دفتر رئیس جمهور و حزب دولت ساخته مشارکت که برخی از آنان هنوز داعیه پیروی از خط امام را داشتند، پدید آمد. آقای محمدعلی ابطحی رئیس دفتر آقای خاتمی، آرشیو انباشته این روند رفتاری پرخطر است، همو که بعدها به همراه عطریانفر از برخی اتفاقات ابراز ندامت یا برائت کرد.
در طول این سال ها، یک ماجرای تلخ در حوزه سیاست و رسانه و فرهنگ رقم خورد و ماجرای تلخ مشابهی در حوزه اقتصاد رخ داد. و البته جریان انحرافی، اختاپوس وار می خواست همه این حوزه ها را با هم قبضه کند. افکار عمومی ما نگران سیاست خارجی و چالش هسته ای در روزگار اصلاحات بود اما فلان عضو تیم مذاکره کننده، همزمان در یک شرکت نفتی در کیش سرمایه گذاری کرده بود که دست بر قضا شریک شرکت آمریکایی هالیبرتون (با مدیریت دیک چنی معاون بوش رئیس جمهور وقت آمریکا) بود. مدت ها گذشت تا پرونده رشوه نیم میلیون دلاری شرکت ایرانی جهت عقد یک قرارداد نفتی گشوده شد... سال ها پس از این ماجرا، کیش هنوز هم به خاطر واگذاری برخی امتیازات غیرقانونی در آن خبرساز است و این بار گویا پای یک زن که همسر جدا شده وی با وزارت خارجه آمریکا همکاری می کند، در میان است. بازهم رفتارهای پرخطر به اسم تعامل با ایرانیان مقیم خارج از کشور! آیا غیر از جرجیس، پیامبر دیگری وجود ندارد؟! ایرانیان مقیم خارج یعنی همین «هوشنگ- الف» و «پانته آ- ف» و... دو قدم آن طرف تر، وزارت خارجه آمریکا؟ چرا باید در موضع اتهام وارد شد و از رفتار شفاف پرهیز کرد؟ احتمال حضور نام اصلاح طلبان در فهرست انتخاباتی که از زبان دستیار آقای مشایی و دبیر کمیسیون فرهنگی دولت در رفت، واجد چه معنایی می تواند باشد؟ راه اندازی نشریات نیمه زرد و سایت های تفرقه افکن به واسطه عناصر اجاره ای که پیش از این برخی از آنان مسیر نشریات زنجیره ای اصلاح طلب تا نشریات و رسانه هایی چون همشهری، تهران امروز، ملت ما و... را طی کرده اند، کدام منظور را دنبال می کند؟ آیا این بخشی از همان پروژه بزرگی نیست که با غفلت برخی اصولگرایان در گذشته و در جهت انهدام اتحاد این جبهه موفق به اجرا درآمد؟ امان از رفتار سیاسی پرخطر که حتی حیثیت اصولگرایانی را در فتنه 88 به بازی گرفت.
حتماً باید فاصله گذاری کرد میان رئیس جمهور خدمتگزار و انقلابی و همچنین کابینه خدوم و پرتلاش با آن حلقه چند نفره ای که اصرار دارد اعتبار و سرمایه اجتماعی- انقلابی رئیس جمهور و دولت را خرج رفتارهای بی پروا، پرخطر و بعضاً انحرافی خود کند. این جریان آلوده که نیازمند قرنطینه و درمان لازم است، در ماجرای اخیر هرچند هزینه هایی برای کشور و ملت تراشید، اما با خطای استراتژیک در برآورد خود باعث برکاتی برای نظام شد. از یک سو وزن- بی وزنی- حقیقی این جریان بندباز در یک وزن کشی زود هنگام و خود خواسته معلوم شد. این حلقه فراتر از ماجرای وزارت اطلاعات، دنبال تقابل رئیس جمهور با ولایت فقیه بودند و به واسطه مجموعه ای از تحرکات که دلالت بر پیگیری این سناریو در طول دو سه سال اخیر می کند، متهمند که خانه های جدول دشمن در پروژه القای «حاکمیت دوگانه» را پر می کنند. آیا جزو نقشه دشمنند؟ یا به خاطر رفتارهای پرخطر، آلوده تله های اطلاعاتی شده اند و نقطه ضعف هایی دارند که اسباب حرکت اجباری در سناریوی دشمن می شود؟ یا خود آنها بازیچه واسطه های دشمن قرار گرفته اند تا اعتبار دولت اصولگرا را مخدوش کنند؟ گذر ایام پاسخ این پرسش ها را ارائه خواهد کرد اما به هرحال خروجی این جریان چند لایه، انحرافی است از جمله آنجا که در عمل، به چند سناریو کمک می رساند؛ 1- دور زدن نظام و رهبری با ادعای ارتباط با امام زمان(عج) و ظهور نزدیک است و تخطئه فقه و القای عرفان من درآوردی (تداوم مغالطه انجمن حجتیه و سکولارهای بعدی نظیر سروش) 2- ترویج مطالب سست و انحرافی و مغلوط که موجب ملکوک شدن سیمای اسلام و تشیع شده و زبان جریان های سیاسی و رسانه های ضددین را برای تمسخر و انکار ایمان به غیب و فیض پروردگار و امام موعود(عج) باز می کند. 3- القای بن بست قانون اساسی و حکومت دینی، و حرمت شکنی از نظام ولایت فقیه (عقده برآورده نشده و خواب برعکس تعبیر شده جبهه استکبار) 4- دامن زدن به تحیر و ناامیدی و سردرگمی و انفعال دست کم نزد برخی اقشار و خدشه در باورهای استراتژیک آنان 5- هل دادن دولت به موضع اتهام و ایجاد تفرقه و اختلاف و بدگمانی و ناامیدی در جبهه بزرگ اصولگرایان (در راستای جنگ نرم دشمن)
جریان های آلوده همواره وزارت اطلاعات را سد راه خود دیده و البته بارها کوشیده اند رجال بزرگ را از ابتدای انقلاب، هزینه تقابل با حاکمیت کنند. به عنوان مثال آن گونه که آیت الله محمدی گیلانی نقل می کند حضرت امام در ماجرای آقای منتظری «درد دل و گله کردند از آقای منتظری... با احترامی که به ایشان می کرد، صحبت طولانی کردند از بعضی نقاط ضعف بیت ایشان. فرمودند: می دانید احمد عزیزترین فرد خاندان من است. فلان- یکی از کارکنان بیت آقای منتظری را نام برد که در قید حیات است- کارهایی که او کرده اگر احمد می کرد گردن احمد را می زدم. شما آنجا بیشتر تردد کنید. آقایان را وادار کنید که آنجا بیشتر تردد کنند.»
ماجرای اخیر با همه تلخی ها، خیر بی شماری به همراه خواهد داشت اگر عبرت آموز شود. طی 2سال اخیر در کارنامه خدمات کم نظیر و پرارج رئیس جمهور مکتبی و انقلابی و ولایی مان برادر احمدی نژاد عزیز، 2بار لغزش هایی ثبت شد که انتظار نمی رفت. این کارنامه با وجود آن دو لغزش- یکی در ماجرای اخیر و دیگری در تأخیر یک هفته ای اجرای حکم رهبری درباره معاون اولی آقای مشایی و...- همچنان انباشته از نقاط مثبت و انقلابی است و نباید بیش از این مخدوش و ملکوک شود. ملت و نخبگان وفادار به انقلاب با درایت می دانند که باید میان رئیس جمهور و جریان آلوده به رفتارهای پرخطر فاصله گذاری کنند. این، هم تکلیف رئیس جمهور و هم تکلیف اصولگرایان «حامی- منتقد» است. برای برداشتن آب مروارید که مزاحم بینایی می شود، نه چشم را تخلیه می کنند و نه سر را از گردن جدا می سازند. البته این مداوا و جراحی دقیق، تردید ناپذیر است تا پس از این، عارضه فرصت سوز به جانب کشور و حاکمیت بازنگردد. ما به تجربه تاریخ انقلاب دریافته ایم که اطاعت از ولی امر اسباب گشایش و برکت، و موجب دوری از بیراهه ها و بن بست هاست و هرگز دوست نداریم راهزنان بار دیگر به سرمایه رجال خوشنام و خدمتگزار ما دستبرد بزنند. یقین ماست که ولایت فقیه، تضمین ایمان و حجت دوستی ما با حضرت حجت بن الحسن العسکری(عج) است. ما بیش از گذشته برای رئیس جمهور عزیز و خدوم در مسیر شاد کردن اولیا و به غیظ آوردن دشمنان دعا می کنیم.
محمد ایمانی
بسمه تعالی
بصیرت:1-خلقت زهراء(س):بر اساس روایات اسلامی وقتی خداوند قدیر به پیامبرش(ص) می فرماید:«لولاک ما خلقت الافلاک» اگر به خاطر تو نبود آسمانها را خلق نمی کردم ومی افزاید: وخلقت تو بخاطر علی (ع) است و خلقت او برای فاطمه است(س) زنان مسلمان باید به خود ببالند که در فرهنگ اسلامی یک زن فلسفه آفرینش را به خود اختصاص داده و مردان ما باید به چنین اسلامی افتخار کنند. زنان ما باید چنین زنی را الگوی خود قرار دهند که سرور زنان عالم است و مردان ما باید یک عمر در طلب شفاعت او دعا کنند.
2- ولادت زهرا(س): دختر رسولخدا (ص) زمانی پا به عرصه گیتی گذاشت که زنان جرأت نداشتندخبر تولد دخترکان خود را به شوهرانشان بدهند و مردان دختردار شده، روی رفتن در ملاعام را نداشتند.پدرمجبور بودبرای رفع شرمندگی ، پاره های تن خود را زنده زنده به خاک بسپارد تا بتواند سرش را بالا بگیرد. زهرا آمد اما نه مادرش خجل زده بود نه پدرش شرمسار، بلکه هر دو خوشحال و شکرگزار.درحالیکه دربرابر خود با کفار و مشرکینی مواجه بودند که به خاطر ابلاغ رسالت الهی، آنها را طرد کرده بودند. با تولد یگانه دختر نبی مکرم اسلام (ص) خداوند علیم، تفکر جاهلینی که پسر را بر دختر رجحان می دادند و دختر داران را ابتر و بدون نسل می دانستند، باطل کرد و فرمود:« انا اعطیناک الکوثر».
3- کودکی زهراء (س): زهرا کودک بود که مادر عزیزش را از دست داد اما هرگز فقدان ماد را بهانه ای برای فشار روانی بر پدر، طرد نامادری، وسیله ای برای انزوا و کج خلقی قرار نداد. زهرا یتیمه شد اما به همه دختران و پسرانی که فقدان پدرئ مادر خود را بهانه ای برای رفتارهای ناشایست و توجیهی بر خمودگی و روان پریشی خود می دانند، عملاً پیام داد که چنین طرز تلقی و ساده اندیشی باطل و مردود است.
4- نوجوانی زهراء(س): فاطمه دختر بود اما چنان در کارهای خانه و بیرون منزل کنار پدر قرار داشت که مدال افتخار «ام ابیها» را از طرف رسول خدا(ص) دریافت کرد. وقتی پیامبر خدا(ص) به خاطر عدم پذیرش دعوتش به اسلام از مردم رنجور می گشت، دلش می سوخت و رویش زخمی می شد. این فاطمه بود که غمها ز دل پدر بر می داشت و خون از رخش بر می گرفت.
5- ازدواج زهراء(س)؛ در شرایطی که تفکر مسیحیت به رغم تسلط بر غالب کشورهای غربی و داعیه دار تمدن بشری، بر این باور است که اگر انسان ازدواج کند دیگر از نظر معنوی رشد نمی کند و توجه به این غریزه آدمی را مغایر با تکامل و تعالی انسان می دانند، دین مبین اسلام، تکمیل دین را در گرو پاسخ به نیازهای مادی انسان دانسته و ازدواج را موجب تضمین معنویت می شمارد. حضرت صدیقه طاهره(س) در سنین پایین ازدواج کرد تا علاوه بر رد عملی این توهم بشر غربی، به همه زنان امروز بگوید که نه تنها ازدواج با معنویت خواهی مغایرتی ندارد بلکه تاخیر در این امر مهم نیز جایز نیست. این پیام سرور زنان عالم است که کسی را یارای رقابت با او در عرصه معنویت و عصمت را ندارد.
6- همسر داری زهراء (س)؛ وقتی انسیه حوراء با علی ابن ابیطالب (ع) ازدواج کرد خواستگاران زیادی داشت اما پیامبر خدا(ص) امر ازدواج دخترش را به خدا واگذار می کرد تا روزی که جبرئیل خبر امر الهی مبنی بر ازدواج زهرا و علی(ع) را آورد. هشت سال زندگی آن دو در مقیاس سایر افراد، اندک است اما برای اثبات لیاقت آن دو برای یکدیگر مدت زیادی است. علی (ع) به عنوان شوهر ثابت کرد که اگر او نبود زهراء(س) همسر و کفوی نداشت چرا که او فقط می دانست شأن و مقام فاطمه چیست؟ و این پیامی است برای دختران امروز ما که باید بدنبال همسر واقعی «کفو» خود باشند و این به داشتن مال و منصب نیست بلکه به درک و شعور است تا همدیگر را بفهمند و بدانند برای چه زندگی می کنند.
زهرا هم به عنوان همسر به اثبات رساند که نه دخت نبوت و نه مقام عصمت، نه علم زهراء و نه بی همتایی اش در بین زنان، هرگز موجب فخر فروشی و غرور نشد، هرگز امر شوهرش را به هر بهانه ای رد نکرد. هرگز چیزی نخواست که شوهر شرمنده شود و اینکه هرگز طمعی به بیت المال نکرد؛ چه آن روز که پدرش شخص اول مدینه بود و چه روزی که شوهرش امیرمومنان بود و خلیفه. این پیام زهرا(س) به همه آقا زاده ها و خانم زاده هایی است که بدنبال زیاده خواهی هستند.
7- خانه داری زهراء(س)؛ زهرا ساده زیست بود و از همان زندگی ساده انفاق می کرد . زهرا گاهی برای خوردن چیزی نداشت اما وقتی موفق به تهیه قرص نانی می شد همان را می بخشید. زهرا درخواستی از علی نداشت و هرگز فهرستی از آنچه نیاز داشت تهیه نکرد. زهرا در اثر کارهای زیاد خانه، بسیار خسته می شد و گاهی از دستانش خون می چکید اما هرگز شکایتی نداشت. زهرا در حالیکه مستحق ترین افراد به استفاده از تمتعات دنیا بود اما هرگز دنیا گرا و دنیا طلب نشد و از نگاه او دنیا وسیله ای بود برای سعادت اخری.
این پیام بتول عذراست به همه زنان امروز که مقصد را فراموش کرده و خود به مثابه کالایی در میان زیبایی های دنیوی گم شده اند و هر روز تلاش می کنند تا بیشتر از مقام معنوی خود فاصله گرفته و به اشیاء و کالاهای مادی بدل شوند.
8- ولایتمداری زهرا(ص)؛ راضیه ی مرضیه در روزهای سخت پس از پدر، روزهایی که همیشه چشمانش اشکبار بود درس ولایت پذیری و دفاع از ولایت را به همه ابناء بشر آموخت. شاید اینکه زهرا نمی خواست بعد از رحلت پدر بزرگوارش زنده بماند این بود که نمی خواست مظلومیت ولایت را ببیند. البته برای هر زنی سخت است که شوهرش را دست بسته و تحقیر کنند، قدرش نشناسند و حقش ضایع کنند، اما اگر زهرا مرگش را از خدا طلب می کرد قریب به یقین علتش را باید در بی تابی او در ماجراهای غصب حکومت و ظلم ولایت می داند. زهرا تکلیفش را در دفاع از ولایت می دانست و تا آنجا که توانست دفاع کرد اما افاقه نمی کرد وساطت او و سخنانش بر گوش های مهر خورده.
9- وصایای زهراء (س)؛ زهرا به عنوان یک مادر شهید هرگز اجازه نداد خون فرزندش پایمال شود. او وصیت کرد عاملین شهادت «محسن(ع)» حق ندارند در تشیع جنازه اش حضور یابند و حتی قبرش را از آنها پنهان کرد تا کسانی که خون مسلمانی را می ریزند و به خاندان رسول خدا(ص) اهانت می کنند و ولایت را طرد می کنند، فرصت عذر خواهی و توبه نداشته باشند.
زهرای زکیه به ما آموخت که به همان اندازه که تولی و حب اهل بیت ارزشمند است تبری و بیزاری از دشمنان اهل بیت نیز هم قداست دارد و ضرورت.
10- شهادت زهراء(س)؛ مادر مظلوم ائمه اطهار روی در نقاب خاک کشید در حالی که سهمش از دنیا یک پهلوی شکسته بود و یک بازوی ورم کرده با رخی نیلی. او حتی برای خود از این دنیا مرقدی هم نخواست تا به همه دوستان و شیعیانش نشان دهد که گل سرسبد عالم خلقت، چیزی از دنیا با خویش نبرد. چرا که او نگاهش به دنیا به معنای واقعی «مزرعه آخرت» بود او از دیار فانی هیچ نخواست تا همه چیز را در دیار باقی، از آن خود کند. نگاه زهرا به دنیا ابزاری بود و چه خوب بهره گرفت از آن زهراء (س). در این دنیا «نگاه زهرایی به دنیا» رمز و کلید مشکلات امروز همه انسانهاست. مشکلاتی که اگر حل نشود فردای ناخوشایندی در پی خواهد داشت. فردایی که ابدی است و برای فرار از مشکلات راهی نیست. نگاهمان را زهرایی کنیم تا از شفاعت حضرتش بهره مند شویم. انشاءالله حسین عبداللهی فر
بسمه تعالی
توافقنامه آشتی ملی فتح و حماس که روز پنج شنبه 15 اردیبهشت ماه - 5 می 2011- در قاهره به امضای محمود عباس و خالد مشعل رسید، اگرچه استقبال گرم و پرشور مردم فلسطین به ویژه ساکنان دو منطقه کرانه باختری و نوار غزه را در پی داشت و در جهان اسلام با عنوان «اولین دستاورد انقلاب های اسلامی منطقه» برای فلسطین از آن یاد شد و حتی وزارت امور خارجه کشورمان، این توافقنامه را «گام مثبت و مبارکی در جهت تحقق اهداف تاریخی مردم مظلوم فلسطین» دانسته و از آن استقبال کرد، اما در این میان «حلقه مفقوده» و «نکته ناگفته»ای وجود دارد که با توجه به آن، می توان و باید گفت این توافقنامه چیدمان بازسازی شده ای از معاهده ننگین «کمپ دیوید» و ترجمان بزک شده ای از پیمان «اسلو» است. چرا...؟!
1- توافق بین دو گروه اصلی فلسطین با دو دیدگاه و استراتژی متضاد نسبت به آینده فلسطین امضاء شده است و هر دو گروه فتح و حماس در سند توافقنامه بر استراتژی اعلام شده خود تاکید ورزیده اند. این در حالی است که فتح و حماس از 4 سال قبل به علت- و فقط به علت- تفاوت نزدیک به تضاد دیدگاه ها و استراتژی های خود در مبارزه با اسرائیل از یکدیگر جدا شده بودند و این جدایی علاوه بر چالش های گسترده سیاسی، با درگیری های نظامی فراوانی نیز همراه بوده است.
گروه فتح به رهبری تحمیلی و غیرقانونی محمود عباس- ابو مازن- نه فقط بر جعلی بودن رژیم اشغالگر قدس و ضرورت حذف آن از جغرافیای سیاسی منطقه اصراری نداشت بلکه تشکیل یک دولت فلسطینی در بخشی از سرزمین های اشغالی بعد از جنگ 6 روزه ژوئن 1967 را، صرفا از طریق مذاکره دنبال می کرد و هرگونه برخورد نظامی با رژیم صهیونیستی را از استراتژی مبارزاتی خود کنار گذاشته بود.
گفتنی است که ابومازن- محمود عباس- یک بهایی ایرانی تبار و از نوادگان عباس افندی است که خانواده وی چند دهه قبل- در دوران ناصرالدین شاه قاجار- و در پی شکست فتنه بابی ها به «حیفا» در فلسطین کوچ کرده بودند. مقامات اسرائیلی محمود عباس را به چشم یک دوست نگریسته و می نگرند. دوستی که به گفته زئیف شف- ژنرال بازنشسته ارتش صهیونیستی و یکی از استراتژیست های اسرائیلی- سرلشگر وفاداری است و تنها عیب او، آن است که «لشگر» ندارد.
و اما جنبش حماس- حرکت مقاومت اسلامی فلسطین- یک جنبش سیاسی- نظامی است که در سال 1987 از سوی شیخ احمد یاسین، عبدالعزیز رنتیسی و محمد طاها و در جریان انتفاضه اول فلسطین تشکیل شده که «نابودی اسرائیل» و «محو کامل رژیم صهیونیستی» را به عنوان یک خط استراتژیک غیرقابل تغییر در اساسنامه خود دارد و تاکنون بر همین اساس حرکت کرده است.
در ماده نهم از فصل دوم اساسنامه حماس آمده است؛ «پایین کشیدن پرچم باطل، سیطره بر آن و بیرون راندنش، جهت برقراری حاکمیت حق و بازستاندن سرزمین های غصب و اشغال شده و پخش اذان از سر گلدسته های مساجد به منظور اعلام تأسیس دولت اسلامی به منظور بازگشت مردم (آواره) به دیار و کاشانه خود و بازگرداندن همه چیز به جای صحیح خود، هدف ماست و خداوند متعال تنها یار و یاور حقیقی است.»
و در ماده یازدهم تأکید شده است؛ «جنبش مقاومت اسلامی عقیده دارد که سرزمین فلسطین تا روز قیامت موقوفه اسلامی است و به همه نسل های مسلمانان تعلق دارد و چشم پوشی از آن یا بخشی از آن به هیچ وجه مجاز نیست.»
در ماده سیزدهم همین میثاق نامه- اساسنامه- درباره طرح ها و راه حل های احتمالی آمده است؛ «طرح ها و آنچه راه حل های مسالمت آمیز و سمینارهای بین المللی برای حل و فصل قضیه فلسطین نامیده می شود، با عقیده جنبش مقاومت اسلامی در تضاد است، زیرا چشم پوشی از جزئی از فلسطین به معنای چشم پوشی از بخشی از دین است.»
همانگونه که ملاحظه می شود ماهیت دو گروه فتح و حماس نه فقط با یکدیگر متفاوت است، بلکه این تفاوت در حد «تضاد» است، از این روی، امضای توافقنامه آشتی میان دو گروه یاد شده، چنانچه هر یک از آنها بر حفظ دیدگاه و استراتژی خاص خود اصرار و تأکید داشته باشند، به یک شوخی شبیه بوده و ناممکن است.
2- محمود عباس، بعد از امضای توافقنامه آشتی و در یک کنفرانس خبری مشترک با خالد مشعل، ضمن ابراز خشنودی از این توافقنامه می گوید؛ «تاکنون به هر مسئول اسرائیلی که می گفتیم چرا مذاکرات صلح- بخوانید سازش ذلت بار- را ادامه نمی دهید؟ می گفتند با چه کسی مذاکره کنیم؟ فلسطینی ها جدای از یکدیگر هستند و در میان آنها شکاف عمیقی وجود دارد.»
آنچه محمود عباس از قول مقامات صهیونیستی نقل می کند، صحت دارد ولی نه آنکه اسرائیلی ها نگران اختلاف فلسطینی ها باشند! بلکه از آن روی که مذاکره با ابومازن را «مذاکره با خود»! می دانستند و به گفته اسحاق رابین، نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی، «اسرائیل با محمود عباس اختلاف جدی و غیر قابل عبوری ندارد که از طریق مذاکره با او در پی حل آن باشد! مشکل اسرائیل، حماس است که محو کامل اسرائیل را دنبال می کند».
دقیقا به همین علت بود که اسرائیلی ها، از یکسو بر ضرورت مذاکره تاکید می ورزیدند و از سوی دیگر، هرگاه مذاکرات با ابومازن به نقطه پایانی- با حفظ منافع اسرائیل- نزدیک می شد، بهانه ای تراشیده و مذاکره را متوقف می کردند، چرا که می دانستند توافق با ابومازن به معنای «توافق اسرائیل با خود» است و محمود عباس از سوی انتفاضه که مشکل اصلی رژیم صهیونیستی است، نمایندگی و اختیاری ندارد که پای میز مذاکره خرج کند.
اکنون به بخش دیگری از اظهارات محمود عباس بعد از امضای سند توافقنامه آشتی با حماس توجه کنید. او می گوید «اما امروز- یعنی بعد از امضای توافقنامه- مقامات اسرائیلی با زبان دیگری حرف می زنند و می گویند؛ ابومازن باید میان ما و حماس یکی را انتخاب کند و ما تاکید می کنیم که با حماس برادر هستیم. بنابراین حماس بخشی از ملت فلسطین است و شما اسرائیلی ها طرف مذاکره کننده ما هستید» توجه می کنید که ابومازن از مشارکت با حماس در مذاکرات به قول خودش صلح- سازش- با اسرائیل سخن می گوید، یعنی می کوشد آرزوی دیرینه و بر زمین مانده اسرائیل را برآورده کند و حماس را به شکارگاه رژیم صهیونیستی بکشاند! و در ادامه می گوید «نتانیاهو باید میان شهرک سازی و صلح یکی را انتخاب کند»!
در این فراز از اظهارات ابومازن که طی چند روز اخیر بارها تکرار شده است دقت کنید! «شرط سازش با اسرائیل توقف شهرک سازی است»! و این فراز را با چه پز انقلابی! و فیگور وطن دوستانه نیز بر زبان می آورد؟! استراتژی اعلام شده حماس نابودی رژیم صهیونیستی و محو کامل آن از نقشه جغرافیای سیاسی منطقه بوده و هست ولی متحد جدید حماس سعی دارد این آرمان بلند را با توقف شهرک سازی مبادله کند!! یعنی «یاقوت» فراتر از قیمت را با «خرمهره» بی قیمت. این معامله - بخوانید نامعادله- که دیگر نیازی به مذاکره ندارد! دارد؟!
تا اینجا روند توافقنامه آشتی نه فقط به نفع اسرائیل است بلکه هدیه بزرگی برای رژیم صهیونیستی است که از طریق معاهده کمپ دیوید و پیمان «اسلو» نیز خواب آن را هم نمی دید.
3- اما، از سوی دیگر خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس نیز در همان کنفرانس خبری اگرچه از پایداری و اعتقاد تشکیلات متبوع خود بر اصول از قبل اعلام شده تاکید می ورزد ولی به عنوان نماینده حماس در امضای توافقنامه آشتی، سخنانی بر زبان می آورد که نگران کننده است و از افتادن حماس در میدان بازی مشترک آمریکا، اسرائیل و سران خودفروخته عرب با نمایندگی ابومازن حکایت می کند. مشعل ضمن ابراز خرسندی از آشتی و اتحاد با فتح و پر شدن شکاف فیمابین دو گروه اصلی فلسطینی، می گوید؛ «ما از مادرید تاکنون، 20 سال است که برای دستیابی به صلح هزینه می دهیم، اما به خاطر اینکه اسرائیل همه طرح ها را رد می کند و ادعا می کند که خواهان صلح است، به نتیجه نمی رسیم، و همه اینها ایجاب می کند که مصر و اتحادیه عرب و همه سازمان ها یک استراتژی جدید را برای مجبور کردن اسرائیل جهت اعتراف به حقوق ما در پیش گیرند»!
اظهارات خالد مشعل به وضوح از تغییر استراتژی حماس در برخورد با رژیم اشغالگر قدس و عبور از اساسنامه این جنبش اسلامی- انقلابی حکایت می کند. زیرا مطابق اساسنامه حماس که همواره نیز به آن پایبند بوده است، «سرزمین فلسطین تا روز قیامت موقوفه اسلامی است و... چشم پوشی از آن یا بخشی از آن به هیچ وجه مجاز نیست.»
خالد مشعل که تا قبل از توافقنامه آشتی با فتح، خواستار تشکیل دولت اسلامی حاکم بر تمامی سرزمین فلسطین بود در پاسخ به خبرنگار روزنامه عرب زبان و سعودی شرق الاوسط که با تعجب از آمادگی حماس برای صلح با اسرائیل پرسیده بود، می گوید؛ «ما دنبال به دست آوردن حقوق ملت فلسطین هستیم و هنگامی که توانستیم کشور مستقل فلسطین را تشکیل بدهیم، درباره صلح با اسرائیل سخن خواهم گفت»! تشکیل دولت مستقل فلسطین! یعنی به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس و تن دادن به ذلت سازش با قاتلان زن و مرد و کودک مظلوم فلسطینی.
در اوایل دهه 70 میلادی، یاسر عرفات برای سخنرانی به مجمع عمومی سازمان ملل متحد رفته بود. ابوعمار هنگام سخنرانی شاخه ای زیتون در یک دست و تفنگی در دست دیگر داشت و اعلام کرد شاخه زیتون به نشانه صلح و تفنگ سمبل مقاومت ماست. روز بعد، یکی از سناتورهای آمریکایی گفته بود؛ هنگامی که شاخه زیتون را در دست ابوعمار دیدم، فهمیدم که تفنگ او نیز فشنگ ندارد!
4- تا اینجا معلوم می شود که در توافقنامه آشتی فتح و حماس کلاه گشادی بر سر حماس رفته است و ابومازن نه فقط از مواضع سازشکارانه فتح کمترین تنازلی نداشته است، بلکه جنبش حماس را از مواضع انقلابی و اسلامی قبلی پایین کشیده و به نفع اسرائیل با خود همراه کرده است.
گفتنی است بعد از امضای توافقنامه و اظهارات خالد مشعل که آشکارا در تناقض با اساسنامه حماس بود، خبر تغییر اساسنامه حماس به رسانه ها و محافل سیاسی کشیده شد. و «محمد غزال» نماینده سیاسی حماس در مصاحبه ای گفت «اساسنامه حماس قرآن نیست که قابل تغییر نباشد. ما از واقعیات سخن می گوییم و واقعیات نیز در حال تغییر است». اظهارات محمد غزال واکنش توام با ناامیدی ملت های مسلمان انقلابی و فلسطینی های ساکن سرزمین های اشغالی را در پی داشت تا آنجا که «محمد غزال» در مصاحبه با پایگاه خبری «المحیط» به گونه ای مبهم اظهارات قبلی خود را تکذیب کرد ولی درباره تناقض مفاد توافقنامه و اظهارات خالد مشعل با اساسنامه حماس، فقط گفت «منظور من برخی از مسائل ثانویه در اساسنامه بوده است»! و توضیح بیشتری نداد.(بخوانید نداشت)
5- با توجه به آنچه گذشت که فقط اشاره ای گذرا به ماجرا بود، تردیدی باقی نمی ماند که توافقنامه آشتی میان فتح و حماس، دام خطرناکی است که آمریکا، اسرائیل، سران سازشکار عرب به طور مشترک و با نمایندگی عامل وابسته و صهیونیست خود، ابومازن، پیش پای جنبش اسلامی و انقلابی حماس پهن کرده اند و مقصود نهایی آن نجات رژیم کودک کش و خونریز صهیونیستی از فروپاشی قطعی و نزدیکی است که این روزها و در پی انقلاب های اسلامی منطقه با آن روبروست و در این میان تظاهر سالوسانه آمریکا و اسرائیل به مخالفت با این توافقنامه، قبل از آن که تعجب آور باشد- که نیست- مضحک و خنده دار است.
و بالاخره با توجه به عمر ننگین و انگل گونه و چنددهه ای رژیم اشغالگر قدس، کمترین تردیدی نیست که حماس در این ماجرا با پای خود و بی آن که متوجه باشد به قتلگاه می رود و تعجب آور است که چرا برادران حماس روی دیوار در حال فروپاشی ابومازن یادگاری می نویسند؟!
حسین شریعتمداری
بسمه تعالی
خبرگزاری فارس: امام جمعه موقت تهران گفت: حضرت آیت الله خامنهای اگر حکمی کند نه تنها مردم مقید ما نماز شب و نماز جماعت خوان ما بلکه داشهای محله نیز با غیرت دینی به خودشان اجازه نمی دهند لحظهای در اجرای فرمان آن بزرگوار تسامح و تساهل کنند.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، آیتالله کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران در خطبههای دوم نماز جمعه این هفته تهران با بیان اینکه عاقبت بخیری در رعایت تقوا حاصل میشود، عمل کردن در چارچوب نظام را مهمترین محور تقوا دانست و گفت: در برخی از روایات آمده است که منظور از هدی المتقین، ولایتمداران است.
وی با بیان اینکه اگر کسی ولایت نداشته باشد ولو عمری در معبد زندگی کند تقوای او مورد پذیرش خدا قرار نخواهد گرفت، افزود: خداوند خواسته است که بنده خودش را منقاد و مطیع خلیفه خدا ببیند و این موضوع را در عمل نشان دهد.
صدیقی افزود: بنا به حساسیتی که میبینیم میخواهم به موضوعی بپردازم که ابتدا میخواهم بگویم بنده هیچ نگرانی ندارم، مضطرب نیستم و هیچ دغدغهای در مردم نسبت به جریان انقلاب و ادامه راه صحیح امام (ره) که محوریت ولایت فقیه است به ولله قسم، ندارم.
امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه خداوند راه صحیح را از طرق عادی نصیب مردم نکرده است، گفت: خداوند از راه صحیح و راه ولایت حفاظت میکند؛ این ولایت صاحبی دارد که هیچ کس نتوانسته و نمیتواند آن را بشکند.
وی با تاکید بر اینکه ما مسئله ولایت فقیه را فراتر از قانون اساسی میدانیم، به ماجرای تحریم تنباکو توسط آیت الله میرزای شیرازی اشاره کرد و گفت: در حالی که مرحوم میرزای شیرازی به تحریم تنباکو فتوا دادند قانون اساسی ایشان را ولی فقیه شناخته بود؟ شیعه از ابتدا زیر چتر ولی فقیه بوده است، هست و خواهد بود.
صدیقی ادامه داد: وقتی ولی فقیه زمان تنباکو را تحریم کرد در حالی که میرزای شیرازی در یک کشور دیگری زندگی میکرد و مسئله قرارداد تنباکو در کشور ایران بود اقدام به صدور فتوای تحریم تنباکو کرد. اما این فتوا قدرت شیعه را در دنیا به قدری دشمنان را مرعوب کرد که دشمنان دیدند متدینین به ولی فقیه پایبندند؛ تجارها درب انبارهای تنباکو را باز کردند و سرمایههای خودشان را که عمری بابت آن پول داده بودند در خیابانها ریختند و آتش زدند.
خطیب موقت نماز جمعه تهران تصریح کرد: وقتی ناصرالدین شاه قلیان خواست، گفتند قلیانهای دربار وجود ندارد. ناصر الدین شاه دوباره گفت که قلیان بیاورید رفتند دیدند که قلیانی وجود ندارد. ناصر الدین شاه بار سوم عصبانی شد و گفت چرا به فرمان شاه دیر پاسخ میدهید، گفتند قربان در دربار قلیانی پیدا نمیشود.
وی افزود: ناصر الدین شاه زنان حرمسرا را خواست و از آنها پرسید که قلیانها کجا است و در جواب شنید آن کسی که ما را به تو حلال کرده است امروز قلیان را حرام کرده است.
صدیقی با اشاره به برخی مسائل اخیر گفت: یقینا وزرای کابینه (کابینه دولت دهم) قبل از آنکه وزیر دولتی باشند بنده خدا هستند، شیعه امیر المومنیناند، مقلد حضرت آقا هستند و تحت ولایت مطلقهای مقام معظم رهبری قرار دارند.
امام جمعه موقت تهران تصریح کرد: یکی از وزرای کابینه به من گفت ما معتقدیم اگر حضرت آقا همسر آقای رئیس جمهور را طلاق بدهد، همسر رئیس جمهور برایش حرام میشود و رئیس جمهور نمیتواند به او دست بزند.
وی بیان داشت: مقام معظم رهبری در جامعه ما نه تنها به عنوان ولی فقیه که قانون اساسی اختیارات آن را مطلقه میداند بلکه مرجع تقلید میلیونها مقلد در خارج از کشور و داخل ایران است.
صدیقی گفت:حضرت آیت الله خامنهای اگر منهای انقلاب و قانون اساسی یک مرجع تقلیدی بود که بیشترین مقلد را در جهان دارد و نتیجتا زعیم شیعه بود، این زعیم اگر حکمی کند و در صورتی که انقلاب و قانون اساسی هم نباشد نه تنها مردم مقید ما نماز شب و نماز جماعت خوان ما بلکه داشهای محله نیز با غیرت دینی به خودشان اجازه نمی دادند لحظهای در اجرای فرمان آن بزرگوار تسامحی و تساهلی کنند.
وی همچنین گفت: چند شب پیش در محضر آقا نیز گفتم ما قرائن زیادی داریم که میگوید هر کسی پرچم زعامت را به عنوان رهبر کل شیعه دادند، اولا نه تنها مراجع متدین ما که ولله حامی ایشان هستند.
صدیقی با بیان اینکه آیت الله گلپایگانی فرموده بودند که اگر در نظامی کارهای خلاف شرعی انجام شود ولی من اعلام کنم نظام تضعیف شود من اعلام نمیکنم تا نظام تضعیف نشود، تضعیف ولایت را تضعیف کل دولت و ملت دانست و افزود: اینکه کسی بگوید من تقویتم به این است که حرف آقا را چون و چرا داشته باشم این عین ضعف است و این ناتوان کردن دولتی است که پشتوانه مردمی دارد که اگر این پشتوانه را بردارد دولت میخواهد برای چه کسی دولت باشد.
امام جمعه موقت تهران در ادامه گفت: اگر دولتی چنین تصوری داشته باشد مثل دولت بحرین میشود، دولت بحرین مردم خودش را میکشد و سپس انتظار دارد که دولت باشد این دولت که همه را میکشد برای چه کسی میخواهد دولت باشد.
صدیقی افزود: این یک نرخ است که مردم ورامین ما که این بزرگوار هم باید جزو همانها سینه سپر کند و در زیر پرچم ولایت خون بدهد و لحظهای هم آقا را ناراضی نکند. در جریان 15 خرداد و بعد مگر امام را قانون اساسی، امام کرده بود که مردم ورامین کفن پوش آمدند و خون خودشان را دادند.
وی اظهار داشت: من مطمئن هستم دولت ما؛ رئیس جمهور ما و ملت ما به این قضیه توجه دارند و قطعا این موضوع را در راس برنامههایشان قرار خواهند داد.
امام جمعه موقت تهران در واکنش به تلاش جریان فتنه و دشمنان خارجی برای سوء استفاده از برخی مسائل داخلی تاکید کرد: بنابراین خواب آشفتهای که دشمن دیده و یا برخی فتنه گران فکر کردند و ذوق کردهاند که دو قدرت در جامعه ما پیش آمده است بدانند که اصلا فرض دو قدرت در ایران وجود ندارد؛ ملت ایران با عقیدهای که به مرجعیت و ولایت دارند زمینهای را برای بحث دو قدرت در ایران نمیگذارند.
صدیقی با بیان اینکه چتر حمایت حضرت ولی عصر در تمامی سی و چند سال اخیر دیده شده است، گفت: هر وقت مردم ما نگرانی پیدا کردند و از نظر ظاهری فکر کردند دشمن مسیری را در برابر ما مسدود کرده دست غیب آمده و مشکل را حل کرده است.
امام جمعه موقت تهران در ادامه تاکید کرد که توطئههای دشمن برای سوء استفاده از مسائل داخلی قطعا عملی نخواهد شد.
صدیقی با بیان اینکه پیام مردم در کشورهای عربی امتداد پیام روحالله در ایران است، گفت: از این رو شعار امام حسین(ع) که همان هیهات من الذله بود سراسر جهان را در مینوردد.
وی تصریح کرد: اتفاقاتی که در لیبی، بحرین و یمن صورت میگیرد باعث تاسف و تاثر است چرا که به اماکن مذهبی حمله میکنند و نظرات و دیدگاههای مردم را نادیده میگیرند.
صدیقی همچنین افزود: برای عبدالله صالح متاسفم که بنا را بر جنایت و کشتار مردم قرار داده تا حداقل بتواند بدینوسیله قدرت را حفظ کند اما بدانید آینده از آن مردم یمن است و مردم پیروز خواهند شد.
وی در ادامه روز گارگر و معلم را گرامی داشت و گفت: توقع ما از عزیزانی که میخواهند در سال جهاد اقتصادی خط شکن باشند این است کالاهای مرغوب، با کیفیت بالا و با استانداردهای جهانی را تولید کنند و به بازار ارائه کنند البته مردم ما نیز باید عادت کنند که از کالاهای تولید داخل استفاده کنند.
صدیقی با بیان اینکه این فرهنگ هر چیزی که خارجی باشد دوام و مرغوبیت بیشتری داشته باشد از نفوذهای استعماری و استثماری بیگانگان است، خاطرنشان کرد که مقابل با این جریان تولید کالاهای با کیفیت داخلی است.
گفتهاند که "اسلام محمدیالحدوث و حسینیالبقاء است". یعنی این عاشورای حسینی است که موجب بیداری مسلمین و عزت اسلام در برابر دشمنان شده و میشود. لذا دشمن تلاش داشته و دارد که عزاداری امام حسین (ع) را از مسیر اصلی منحرف کند. یکی از توطئههای دشمنان ـ که متأسفانه به موفقیت نسبی هم رسیده است ـ وارد کردن برخی خرافات و شیوههای نادرست عزاداری در مراسم شیعیان است. به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ آنچه در پی میآید نظرات صریح مراجع و علما درباره بدعت "قمهزنی" و "زنجیرزنی با زنجیرهای تیغدار" است: |
علمای درگذشته
.
آیة الله العظمى امام خمینی(ره): در وضع موجود قمه نزنند و شبیهخوانی اگر مشتمل بر محرمات و موجب وهن مذهب نباشد، مانع ندارد؛ اگر چه روضهخوانی بهتر است و عزاداری برای سید مظلومان از افضل قربات است.
آیة الله العظمى سید محسن حکیم(ره): قمهزنی کاری دینی یا امری مستحب نیست. این کار به ضرر اسلام و مسلمین و اهل بیت(ع) است.
آیة الله العظمى سید ابوالقاسم خوئی(ره): هیج دلیلی بر مشروعیت قمهزنی وجود ندارد؛ و هیچ راهی برای حکم به استحباب آن نیست.
آیة الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانی(ره): استفاده از قمه و زنجیر و طبل و بوق، حرام و غیر مشروع است.
آیة الله العظمى سید محسن امین جبلعاملی(ره): قمه زنی و این قبیل مراسم عزاداری، به حکم عقل و شرع حرام است و زخمی ساختن سر، که نه سود دنیوی دارد و نه اجر اخروی، ایذاء نفس است که خود در شرع حرام است و در مقابل این عمل، شیعه ی اهل بیت را در انظار مردم مورد تمسخر قرار داده و آنها را وحشی قلمداد می کنند و شکی نیست که این اعمال ناشی از وساوس شیاطین بوده و موجب رضایت خدا و پیامبر و اهل بیت اطهار نیست و البته تغییر نام این اعمال در ماهیت و حکم شرعی آن که حرمت است، تغییری نمی دهد.
آیة الله العظمى شهید سید محمدباقر صدر (شهید صدر اول): این کارها، کار انسانهای جاهل است و علما همواره آن را منع و تحریم کردهاند.
آیة الله العظمى شهید سید محمد محمدصادق صدر (شهید صدر ثانی): به خاطر آنکه باعث وهن و توهین به مذهب شده و شیعیان را به وحشی گری و بدعت گذاری متهم میکنند حرام است.
آیة الله العظمی فاضل لنکرانی(ره): مسأله قمه زدن نه تنها موجب گرایش بیشتر و علاقمندی شدیدتر به حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ و هدف مقدس وی نمیگردد بلکه به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچ گونه توجیهی نتیجه سوء بر آن مترتب خواهد شد؛ لذا لازم است شیعیان علاقمند به مکتب امام حسین ـ علیه السلام ـ از آن خودداری نمایند و چنانچه در این مورد نذر وجود داشته باشد نذر واجد شرایط صحت و انعقاد نیست.
آیة الله العظمی صالحی مازندرانی(ره): از منابع فقه، چه لبیه و چه لفظیه، بالخصوص او بالاطلاق او العموم، جواز و اباحه قمه زنی ـ فضلا از رجحان آن ـ در مراسم عزاداری سالار شهیدان امام حسین علیه السلام مستفاد نمی گردد، بلکه مقتضای ادله و عناوین ثانویه حرمت و عدم جواز است؛ لذا اجتناب از آن واجب و لازم است... برادران ایمانی میدانند که قمه را باید بر فرق قمهکشان خائن و قدارهبندان جانی زد.
آیة الله شهید مرتضى مطهری(ره): این نوع مراسم از مسیحیان ارتدوکس قفقاز ناشی شده است.
آیة الله محمد جواد مغنیه(ره): این رسوم ناپسند، بدعت در دین و مذهب است.
آیة الله مشکینی(ره): این امور بنفسه در شرع اسلام مورد اشکال و بلکه بعضی از آنها ذاتا حرام است و مسلمین باید از وارد کردن آنها در مراسم تعزیه حضرت حسین ـ علیه السلام ـ که یکی از عبادات است جدا خودداری نمایند.
علمای در قید حیات
آیة الله العظمى خامنهای: قمهزدن، سنّتی جعلی است؛ و از اموری است که مربوط به دین نیست و بلاشک، خدا هم از انجام آن راضی نیست.
وقتی که کمونیستها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آن جا محو کردند؛ مثلاً مساجد را به انبار تبدیل کردند؛ سالنهای دینی و حسینیهها را به چیزهای دیگری تبدیل کردند و هیچ نشانهایی از اسلام و دین و تشیع باقی نگذاشتند؛ فقط یک چیز را اجازه دادند و آن «قمهزدن» بود! ... چرا؟ چون خود قمهزدن، برای آنها یک وسیله تبلیغ بر ضد دین و بر ضد تشیع بود! بنابراین، گاهی دشمن از بعضی چیزها اینگونه علیه دین استفاده میکند. هر جا خرافات به میان بیاید، دینِ خالص بدنام خواهد شد.
آیة الله العظمی سیستانی: باید از کارهایی که عزاداری را خدشهدار میکند اجتناب شود. (روشن است که قمهزنی در حال حاضر تبعات منفی فراوانی از جمله وهن دین را در پی دارد). همچنین: اگر قمه زدن ضرر معتدٌ به و یا تبعات منفی داشته باشد جایز نیست.
آیة الله العظمی جوادی آملی: چیزی که مایه وهن اسلام و پایه هتک حرمت عزاداری است جایز نیست، انتظار می رود از قمه زنی و مانند آن پرهیز شود.
آیة الله العظمی مکارم شیرازی: کیفیت عزاداری باید چنان باشد که بهانهای به دست دشمنان اسلام ندهد و موجب سوء استفاده از آن نشود و این مراسم عظیم و پرشکوه تضعیف نگردد و به همین جهت از کارهایی که موجب وهن مذهب است ـ سینه زدن با تیغ و یا زنجیر زدن با زنجیری که دارای چاقو و یا تیغ می باشد ـ باید پرهیز شود .
آیة الله العظمی مظاهری اصفهانی: قمه زدن و مانند آن جائز نیست.
آیة الله العظمى سید کاظم حائری: خرافاتی مانند قمهزنی، موجب بدنامی اسلام و تشیع است.
آیة الله العظمی نوری همدانی: عزاداران محترم و متعهد به جای اینکه قمه را بر فرق خود بکوبند در فکر آن باشند قمه را بر سر دشمنان اسلام که اراضی آنان را اشغال و در فکر تضعیف آنان می باشند و منابع آنان را غارت و بالاخره هر روزی با ترفند جدیدی حیات اسلامی آنها را به مخاطره می اندازند بکوبند . خداوند توفیق بیشتر برای پیمودن این راه به همه ی مسلمانان عنایت بفرماید.
آیة الله العظمی علوی گرگانی: قمه زنی در حالت عادی و اختیار، جایز نیست.
قمهزنی به قصد خون آوردن جایز نیست و حرام است و جزء احکامی است که حکم حاکم در آن نافذ است.
لازم است برای عزاداری اباعبدالله علیه السلام از روشهای معمول استفاده شود و از قمه زنی اجتناب شود .
آیة الله العظمی ملکوتی تبریزی: عزاداری حضرت سید الشهداء سبط رسولالله(ص) باید لایق و شایسته به آن امام بزرگوار باشد و موجب وهن و تضعیف اسلام ومذهب تشیع نباشد؛ بلکه مثل قیام آن حضرت باعث بقاء و عزت اسلام و مسلمانان بوده و عاری و منزه از هرگونه بدعت و خرافات باشد.
آیة الله العظمی محمد یعقوبی عراقی: انجام هرگونه عمل غیر عقلایی، یا مضر به نفس، یا موجب اهانت به دین و مکتب اهلالبیت ـ سلام الله علیهم ـ جایز نیست... لذا واجب است که اعمالی نظیر فمهزنی و خونین کردن بدن با اجسام تیز، ترک شود.
آیة الله رضا استادی تهرانی: در مراسم عزاداری از شیوههایی استفاده کنند که تعظیم شعائرالله باشد و از کارهایی که به فرموده مقام معظم رهبری موجب وهن مذهب است جداً خودداری کنند.
آیة الله محمدمهدی آصفی: این کارها تأثیری منفی در رسیدن پیام عاشورا به مردم دارد و موجب استخفاف به شعائر حسینی است.
بسمه تعالی
خبرگزاری فارس: دبیر ستاد مرکزی راهیان نور گفت: نماینده تام الاختیار رئیس جمهور در راهیان نور بیش از اینکه به مقوله راهیان نور و خانواده معظم شهدا اهمیت دهد، به منشور کوروش علاقه دارد و علاقه به منشور کوروش نماینده تام الاختیار رئیس جمهور را از راهیان نور غافل کرد.
جواد تاجیک در گفتوگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» با ارزیابی کلی از اعزام کاروانهای راهیان نور، اظهارداشت: ستاد مرکزی راهیان نور به عنوان دستگاه هماهنگ کننده توانست کلیاتی را با مجموعههای دولتی و نیروهای مسلح و مردمی هماهنگ کند و پایهریزی یک سری کارهای اثرگذار را انجام دهد.
وی ادامه داد: در راهیان نور 90 ـ 89 لازم دانستیم تا تعامل بیشتری بین دستگاههای فعال و اثرگذار در راهیان نور به وجود بیاید و به همین منظور 4 کمیته با عضویت نمایندگان وزارتخانهها و نیروهای مسلح با مسئولیت ستاد مرکزی راهیان نور راهاندازی شد که این امر به همدلی، همافزایی و همکاری بیشتر کمک کرد.
دبیر ستاد مرکزی راهیان نور خاطرنشان کرد: این ستاد امسال برنامهها و فعالیتهای فرهنگی خود را با عنوان شعار «راه شهیدان؛ راه بصیرت» صورت داد و دستگاههایی که متولی راهیان نور هستند، این شعار را محور کارهای خود قرار دادند و از این جهت موفق عمل کردند.
وی اضافه کرد: برنامههای امسال در حوزه خدمات عمومی از جمله تغذیه، اسکان و خدمات درمانی به خصوص امدادیاور به کاروانهای راهیان نور نسبت به سالهای گذشته افزایش داشت و مردم در یادمانها و مناطق عملیاتی از پشتیبانی دستگاههای مسئول بهرهمند بودند.
* اعزام کاروانهای دانشآموزی به راهیان نور افزایش چشمگیری داشت
تاجیک بیان کرد: حضور زائران راهیان نور به ویژه دانشآموزان نسبت به سالهای گذشته افزایش داشت و در مجموع افزایش حضور مردم در مناطق عملیاتی جنوب کشور به ویژه خودروهای شخصی چشمگیر بود.
وی یادآور شد: راهاندازی یادمانهای ذوالفقاریه آبادان، منطقه عملیاتی «کربلای 4»، یادمان هور محل شهادت شهیدعلی هاشمی، مزار شهید سبحانی در سوسنگرد، کانال کمیل و حنظله در فکه، امامزاده عباس در دشت عباس، یکی از مهمترین کارهایی بود که در راهیان نور صورت گرفت؛ اگر چه تبلیغات عمومی برای معرفی این مناطق یادمانی ضعیف بود و ظرفیت این نقاط نیز ظرفیتی نبود که تمام کاروانها بتوانند در نقاط فعال شده حضور پیدا کنند، اما استقبال خوبی از این مناطق شد و زائران با حضور در این یادمانها با مناطق و روایتهای جدیدی آشنا شدند.
دبیر ستاد مرکزی راهیان نور ادامه داد: نیروی انتظامی جمهوری اسلامی علاوه بر مأموریت امنیتی و انتظامی معمول خود، عملکرد فرهنگی خوبی داشت و ضمن پشتیبانی یادمان شهید سبحانی به عنوان شهید ژاندارمری در اعزام پرسنل ناجا به ویژه برای زیارت این شهید عزیز، موفق عمل کرد.
وی خاطرنشان کرد: در سال جاری میزبانی یادمانهای اصلی به عهده سپاه پاسداران بود و اگر چه پشتیبانی و خدماترسانی به زائران هنوز با وضعیت ایدهآل فاصله دارد ولی نمره خوبی میتوان در اداره یادمانها به سپاه داد.
تاجیک یادآور شد: ارتش جمهوری اسلامی نیز ظرفیت بازدید خود را از پادگانهای نیروی زمینی افزایش داد و با اجرای مانور، برپایی نمایشگاه و ارائه برنامههای فرهنگی در پایگاه هوایی دزفول، پایگاه دریایی خرمشهر و پایگاه پدافند هوایی اهواز به صورت فعال در راهیان نور نقش فعال ایفا کرد.
وی بیان کرد: وزارت جهاد کشاورزی در راهیان نور با ایجاد نمایشگاهها، ایستگاههای صلواتی، اعزام راویان به مناطق عملیاتی جنوب، حضور فرهنگی خوبی در راهیان نور داشت اگرچه مأموریت فعلی وزارت جهاد کشاورزی این فعالیتها نیست اما اگر ایثارگران و رزمندگان جهادی این وزارتخانه هم این کارهای فرهنگی را انجام نمیدادند، کسی نبود که به نقش مهم جهاد در جنگ تحمیلی بپردازد.
دبیر ستاد مرکزی راهیان نور یادآور شد: صدا و سیما نیز در پخش برنامههای زنده، تولیدی و خبر در رابطه با راهیان نور نقش قابل قبولی در ارائه گزارشات در شبکههای سراسری، شبکه خوزستان و دیگر شبکههای استانی داشت و این حضور صدا و سیما در افزایش و تنوع برنامهها نسبت به سال گذشته پررنگتر بود.
دبیر ستاد مرکزی راهیان نور ضمن قدردانی از تلاشهای تمام وزارتخانهها و دستگاهها، اظهار داشت: برخی سازمانها و وزارتخانهها امسال خیلی محکم و جدی پای کار آمدند؛ وزارت آموزش و پرورش در اعزام کاروانهای دانشآموزی دوم دبیرستان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پشتیبانی تولیدات و محصولات فرهنگی راهیان نور، وزارت بهداشت در ارائه خدمات درمانی و بهداشتی، وزارت راه و ترابری در ترمیم جادهها و وزارت اقتصاد و دارایی در بیمه زائران راهیان نور خوب عمل کردند.
وی در خصوص مهمترین تولیدات فرهنگی راهیان نور گفت: انتشار ویژهنامه امتداد با موضوع «امام و رهبری ولیامر مسلمین» و بررسی زندگی شخصی و اجتماعی ایشان، کتابچه ولایت فقیه، چند نمونه تولیدات صوت و تصویری، نقشه جدید راهنمایی زائران در 500 هزار نسخه و لوح فشرده صوتی سخنرانیها آیتالله مجتبی تهرانی در خصوص قیام عاشورا از جمله کارهای جدید فرهنگی بود که به صورت متمرکز تولید شد و در اختیار زائران قرار گرفت.
* نگاه فوقبرنامهای به راهیان نور آفت این کار فرهنگی است
وی به عملکرد دولت در راهیان نور اشاره کرد و گفت: نقش دولت در راهیان نور به دو بخش، نماینده تامالاختیار رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور و عملکرد دستگاههای دولتی تقسیم میشود؛ برخی دستگاههای دولتی مانند وزارت ارشاد، وزارت راه و ترابری و وزارت بهداشت اگر نمایندهای هم از طرف وزیر در ستاد مرکزی راهیان نور نداشته باشند، یک همکاری و وظیفه ذاتی در مناطق عملیاتی دارند کما اینکه در سالهای گذشته نیز حضور این دستگاهها را در راهیان نور مشاهده کردیم.
تاجیک نگاه فوق برنامهای به راهیان نور را آفت این کار فرهنگی دانست، ادامه داد: راهیان نور صرفاً یک برنامه تفریحی یا زیارتی نیست بلکه یک برنامه ریشهای برای حفظ انقلاب، راه شهیدان و پیوند جوانان با آرمانهای امام و شهدا بوده و میتوان ادعا کرد کار فرهنگی بهتر و بزرگتر از این کار در کشور وجود ندارد.
* نماینده رئیس جمهور در راهیان نور با این مقوله عظیم فرهنگی هماهنگ نیست
وی یادآور شد: ستادکل نیروهای مسلح در اواخر دولت هشتم به این جمعبندی رسید که ریاست جمهوری باید برای حمایت و پشتیبانی جدی از این جریان فرهنگی، نمایندهای در راهیان نور داشته باشد؛ بر همین اساس با درخواست سردار باقرزاده، از ابتدای دولت نهم فردی انتخاب شد که انصافاً تا آخر دولت نهم نقش مؤثری در پشیبرد امور راهیان نور و حمایت دولت ایفا کرد اما از ابتدای دولت دهم، با رفتن وی از دولت و انتخاب آقای مشایی شرایط تغییر کرد.
دبیر ستاد مرکزی راهیان نور اظهار داشت: اگر فلسفه وجود نماینده تامالاختیار رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور را بررسی کنیم، میبینیم کسی که برای این مسئله انتخاب میشود باید با جریان راهیان نور هماهنگ باشد و وقت و مسئولیتش به او اجازه بدهد در این عرصه خدمت کند از طرف دیگر این شخص باید از سوی مردم، رزمندگان و خانوادههای معظم شهدا که به راهیان نور میآیند و متولیان امر راهیاننور نیز پذیرفته شود اما برخی از این شاخصههایی که ما ذکر کردیم، در مورد شخص نماینده فعلی رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور وجود ندارد.
* نماینده رئیس جمهور در راهیان نور حتی در هیچ جلسهای حضور نیافت
وی بیان کرد: از 6 ماه گذشته تا به امروز آقای مشایی در هیچیک از جلسات راهیان نور حضور پیدا نکرده و حتی پیگیری مشکلات اساسی در راهیان نور از سوی وی صورت نگرفته است اگر چه جانشین وی در راهیان نور مواردی را پیگیری کرده اما حقیقت این است که کار این جریان عظیم با این نگاه و به این شکل پیش نمیرود.
تاجیک افزود: مشاغل متعدد نماینده رئیس جمهور در ستاد مرکزی راهیان نور مانع از رسیدگی مناسب به مسائل فرهنگی راهیان نور شده است.
* منشور کوروش نباید نماینده رئیس جمهور را از راهیان نور غافل میکرد
وی بیان داشت: نماینده رئیس جمهور در راهیان نور بیش از اینکه به مقوله راهیان نور و خانواده معظم شهدا و نقاطی که خون شهدای این مملکت در آنجا ریخته شده است و مردم نیز برای کسب معرفت و عبرتگیری به این مناطق میآیند، اهمیت بدهد، به منشور کوروش و حضور در جشنوارههای متعدد علاقه دارد و علاقه به منشور کوروش نماینده رئیس جمهور را از راهیان نور غافل کرد.
* راهیان نور تداوم راه شهدا و برای حفظ انقلاب اسلامی و ولایت است
وی یادآور شد: یکی از آقایان منتسب به آقای مشایی، به بنده گفت «راهیان نور چه خروجی برای دولت دارد؟»؛ در پاسخ به او گفتم «شهدایی که جانشان را دادند، این حرف را نزدند که نتیجه خون ما چه میشود، چون هدف آنها حفظ و تقویت نظام و دین اسلام بود؛ اگر شما راهیان نور را خروجی برای دولت میخواهید، اشتباه میکنید؛ خروجی راهیان نور برای نظام، انقلاب اسلامی و ولایت است چرا که تمام خروجیهای دولت نیز باید در راستای تقویت نظام و انقلاب باشد؛ این کار فرهنگی تداوم راه شهداست و طبق اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران بیش از 90 درصد شهدا در توصیه اصلیشان در وصیتنامهها دفاع از ولایت فقیه بوده است و چرا مسئله به این مهمی نادیده گرفته میشود».
* راهیان نور را محرم و صفر انقلاب اسلامی میدانیم
تاجیک یادآور شد: ما راهیان نور را محرم و صفر انقلاب اسلامی میدانیم و تمام سعی و تلاشمان این است که مجموعه دستگاههای دولتی و نیروهای مسلح با همدلی و همکاری بتوانند، راهیان نور یعنی این نعمت الهی که خدای متعال به برکت مجاهدت و شهادت جوانان کشور به این نظام عطا کرده است را توسعه و تعمیق دهند و دل امام زمان (عج) و رضایت نایبش امام خامنهای را به دست آورند.
بسمه تعالی
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان این که ولایت فقیه اعتبار قانون اساسی کشور است تاکید کرد که اگر به خدا و پیغمبر معتقد هستیم، اطاعت از ولی فقیه بر ما واجب است.
حضرت آیت الله مصباح یزدی، دیروز در همایش تجلیل از فرماندهان، مسئولان و مربیان آموزش سپاه گفت: اگر روزی خدایی نکرده ولایت فقیه از قانون اساسی ما حذف شود، باز هم از اعتبار نمی افتد چرا که ولایت فقیه اعتبار خود را از خدا و پیغمبر دارد نه از رای مردم.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، اطاعت از ولایت فقیه به عنوان یک اعتقاد دینی و شرعی را ملاکی که برای تشخیص خدمت و خیانت در کشور دانست و افزود: بزرگترین خدمت به این انقلاب، ترویج باورهای انقلاب یعنی اسلام است و بزرگترین خیانت نیز تضعیف اینهاست. ما باید امروز سعی کنیم که براساس این محک، خدمت و خیانت را بشناسیم و ببینیم چه کارهایی خدمت و چه کارهایی خیانت است.
مصباح یزدی اضافه کرد: خیانت می تواند یک شعار باشد مثلا کسی گفت به جای اسلام، بگوییم ایران. این مسئله از ریشه ای ترین مسائل ماست، آن هم زمانی که کشورها یکی پس از دیگری از انقلاب ما الگو می گیرند و می خواهند انقلاب اسلامی کنند. آن وقت ما بگوییم انقلاب ما انقلاب ایرانی بود نه انقلاب اسلامی. این مساله، مساله ساده ای نیست. اینکه گوینده این حرف از کجا الهام گرفته و آیا اشتباه کرده یا نکرده است مساله دیگری است. ما به شخص کار نداریم بلکه می خواهیم بگوییم این حرف ها خیانت است نه خدمت.
این عضو مجلس خبرگان با تاکید بر این که باید خدمت و خیانت را بشناسیم، تصریح کرد: قضاوت در مورد نیت اشخاص مساله دیگری است. باید بدانیم که امروز هر حرکت و سخنی که انجام می شود اگر در جهت تضعیف ارزش های اسلامی باشد خیانت به اسلام و انقلاب است. مطرح کردن مفاهیمی که برخاسته از اسلام نیست و احیانا ضدیت با اسلام دارد به هر نیتی که باشد خیانت است. حالا اگر کسی اشتباه کرده است باید او را متوجه ساخت تا اشتباه خود را رفع کند ولی باید بداند که این خیانت است.
مصباح یزدی تاکید کرد: ما معتقدیم تنها سخنی که باید بی چون و چرا پذیرفت سخن خداست و اگر کس دیگری اطاعت می شود در طول اطاعت خداست نه در عرض آن. اطاعت دیگری هم بر ما واجب است و آن اطاعت از رسول خداست چرا که خداوند این را تکلیف کرده است. پس از آن نیز از اولی الامر باید اطاعت کنیم و بعد از آنها اطاعت از ولی فقیه واجب است و اطاعت از ولی فقیه در طول اطاعت از امامان، پیغمبر و در نتیجه در طول اطاعت از خداست. بنابراین ما اطاعت ولی فقیه را چون اطاعت از خداست واجب می دانیم نه این که این مساله یک شعار سیاسی باشد.
این عضو مجلس خبرگان رهبری با تاکید بر این که اگر به خدا و پیغمبر معتقد هستیم، اطاعت از ولی فقیه بر ما واجب است، تصریح کرد: این امر اختصاص به زمان غیبت ندارد و حتی در زمان حضور امام معصوم نیز وقتی دسترسی به امام نباشد، مردم باید مسائل حکومتی خود را به ولی فقیه ارجاع دهند. این مساله ربطی به مسائل سیاسی ندارد که مردم رای بدهند یا ندهند و در قانون اساسی بیاید یا نیاید. مگر اطاعت از خدا باید در قانون بیاید تا واجب شود؟
وی با تاکید بر این که ولایت فقیه اعتبار خود را از خدا و پیغمبر می گیرد، افزود: برخی رئیس جمهورهای گذشته می گفتند ما ولایت فقیه را قبول داریم چون در قانون اساسی آمده است و این یعنی اگر از قانون اساسی حذف شود قبول نداریم و یعنی همین حالا هم اصالتا قبول نداریم چون در قانون اساسی وجود دارد ناچار به قبول آن هستیم. همین حالا هم در دل خیلی از افراد همین مساله است یعنی به زبان می گویند که ولایت فقیه را قبول دارند ولی وقتی دنباله ماجرا را بگیریم می بینیم در عمل چیز دیگری است.
مصباح یزدی همچنین با تاکید بر این که اعتبار قانون اساسی نیز ولایت فقیه است، اظهار کرد: اقتضای معرفت دینی ما این است که اگر امام(ره) قانون اساسی را امضا نمی کرد اعتباری نداشت و تنها کاغذی بود مثل کاغذ های دیگر. اگر قانون اساسی اعتبار دارد برای این است که برگرفته از مبانی دینی است و امضای نایب امام زمان(عج) پای آن است وگرنه اگر امضای ولی فقیه را نداشت هیچ ارزشی هم نداشت.
بسمه تعالی
بسمه تعالی