عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

ماجرای ولایت پذیری مشایی در یادداشت شریعتمداری

 

بصیرت :دقیقاً به خاطر نمی آورم که این داستان را کجا خوانده ام؟ شاید در یکی از مجموعه کتاب هایی که درباره «عملیات روانی» نوشته شده است و به احتمال قوی در کتاب «جنگ روانی» اثر «پل لاینبرگر». ماجرا، اما اینگونه است که یکی از اساتید عملیات روانی در پنتاگون وقتی به مبحث «انکار واقعیت ها»-FACTS DENEGATION- می رسد، بعد از شرح مفصلی درباره این بخش از عملیات روانی، برای آزمون یک صندلی روی میز می گذارد و از افسران تحت آموزش خود می خواهد که هر یک از آنها مقاله ای در نفی وجود این صندلی بنویسند و از همه ترفندهایی که آموخته اند برای انکار این واقعیت استفاده کنند! استاد در جلسه بعد یکی از افسران حاضر در کلاس را به عنوان کسی که بدترین مقاله را نوشته ولی بهترین نمره را گرفته است، معرفی می کند. این افسر در مقاله خود فقط نوشته بود «کدام صندلی»؟ استاد خطاب به وی گفت؛ انگیزه شما برای نفی واقعیات بسیار قوی و درخور تقدیر است و به همین علت، مقاله شما را شایسته نمره 20 می دانم، اما به شعورتان نمره «صفر» می دهم، چرا که درک و شعور مخاطبان خود را نادیده گرفته اید و ظاهراً چیزی به نام «شعور» به گوشتان نخورده است! به شما توصیه می کنم از ارتش آمریکا استعفاء بدهید و در یکی از «سیرک»های سیار آمریکا به عنوان «دلقک» استخدام شوید!

این خاطره هم شنیدنی است؛ در سال های اول انقلاب، سرکرده منافقین با بهره گیری از برخی نفوذی ها- که بعدها شناسایی و فراری یا بازداشت شدند- در مسجد دانشگاه تهران کلاس ایدئولوژی دایر کرده بود و لاطائلات خنده داری را به نام اسلام راستین! و خاستگاه قابل احترام! مارکسیسم به هم می بافت. همان روزها، نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده علی رغم پیوند نانوشته، اما مستحکمی که با منافقین داشت، در یکی از سخنرانی های درون حزبی خود ضمن تقدیر از سرکرده منافقین، با تمسخر گفته بود؛ مسعود رجوی با اندک سواد نم کشیده خود در کلاس های ایدئولوژیک، به مسلمانان درس «اسلام راستین» می دهد! و برای گروه های مارکسیست و از جمله حزب توده، «مارکسیسم واقعی»! و دست نخورده! را آموزش می دهد! کیانوری با اشاره به تحلیل های دم دستی و مضحک سرکرده منافقین از اسلام و مارکسیسم گفته بود؛ دو چیز خیلی سر و صدا می کند، یکی «خرده پول» و دیگری «خرده معلومات»!...

آقای اسفندیار رحیم مشایی در مصاحبه با ایرنا- 23/2/90- از یکسو تلاش کرده است اقدام زشت و غیرقانونی جریان انحرافی در ماجرای خانه نشینی 11 روزه رئیس جمهور را نه فقط موجه! بلکه نشانه اعتقاد عمیق به اصل ولایت فقیه قلمداد کند و از سوی دیگر، فرصت را غنیمت شمرده و به ملت مسلمان ایران و عالمان دینی و حوزه های علمیه درس ولایت فقیه داده است! مشایی که انگار در میان «نان به نرخ روزخورها»ی جریان انحرافی ایستاده است، در بخشی از این مصاحبه می گوید «دولت، زندگی در سایه ولایت فقیه را تمرین زندگی در حکومت جهانی امام عصر«عج» می داند و عقیده دارد تبعیت از ولایت فقیه، از لوازم اعتقاد به امام عصر«عج» است» خب! اینکه حرف جدیدی نیست و مردم مسلمان و پاکباخته ایران اسلامی با همین اعتقاد، ندای امام راحل(ره) و خلف حاضر او را لبیک گفته و همیشه و همه جا از ولی فقیه به یک اشاره بوده است و از مردم به سر دویدن. آقای مشایی توضیح نمی دهد که اگر قسم حضرت عباس(ع) ایشان باور کردنی است، پس دم خروس چیست؟! و این پرسش بسیار ساده، منطقی و عقلایی را بی پاسخ می گذارد که اگر «تبعیت از ولایت فقیه یکی از لوازم اعتقاد به امام عصر(عج) است»- که هست- بی توجهی به حکم قانونی و شرعی ولی فقیه در ابقای آقای مصلحی که بعد از عزل سؤال برانگیز ایشان صادر شده بود، چگونه قابل توجیه است؟ به ولی فقیه اعتقاد ندارید یا به امام زمان(عج) و یا خدای نخواسته به هیچکدام؟! خودتان بفرمائید که آیا از قضیه ای که مطرح کرده اید، نتیجه ای غیر از آنچه گفته آمد، می توان گرفت؟!... و آیا بهتر نیست درباره ایران و ایرانی و اسلام و امام زمان(عج) و... سکوت بفرمائید؟! و افکار گره گشای! خویش را به قول خودتان به «مدیریت دنیا»! اختصاص دهید؟ چرا که باز هم به قول خودتان انبیاء الهی که نتوانستند دنیا را مدیریت کنند! شاید شما...!!

آقای مشایی در همین مصاحبه با اشاره به عالمان دلسوز و کسانی که به قهر یازده روزه آقای رئیس جمهور انتقاد کرده و بر ضرورت شرعی و قانونی تبعیت ایشان از حکم ولی فقیه تاکید ورزیده بودند، می گوید؛ «برخی از خواص به علت برداشت غلط از سکوت چند روزه رئیس جمهور، به صورتی شتابزده واکنش نشان دادند و منویات درونی خود را بروز دادند»!

و اما، باید به جناب مشایی گفت؛ ماجرا بسیار روشن تر از آن است که با این پرگویی های دم دستی قابل توجیه باشد. آقای احمدی نژاد در یک اقدام نسنجیده- و گفته می شود در پی گزارش های ساختگی جریان انحرافی- وزیر اطلاعات را عزل کردند و رهبر معظم انقلاب که این اقدام را یک حرکت انحرافی و زمینه ساز آسیب های جدی می دانستند، ادامه حضور ایشان به عنوان وزیر اطلاعات را ضروری تشخیص داده و طی حکمی برخاسته از جایگاه دینی و قانونی ولی فقیه بر ابقای آقای مصلحی تاکید ورزیدند. ماجرا به همین سادگی است و معلوم نیست، آسمان و ریسمان کردن های آقای مشایی برای چیست؟ آیا لازمه پیروی از ولی فقیه و اعتقاد به قانون اساسی که رئیس جمهور در این بستر انتخاب شده است، اجرای بی وقفه حکم ولی فقیه نیست؟ و آیا کسانی که با دلسوزی برای اسلام و نظام و خود آقای رئیس جمهور، ایشان را به اطاعت از حکم ولی فقیه و تبعیت از قانون اساسی توصیه کرده اند، «برداشت غلط»! داشته و «شتابزده»! عمل کرده اند، یا کسانی که با ترفندهای جریان انحرافی، در اجرای این دستور شرعی و قانونی یازده روز تاخیر غیرقابل توجیه داشته اند؟!

آقای مشایی، اگر همانگونه که ادعا می کند، پیروی از ولی فقیه را لازمه اعتقاد به ولی عصر(عج) می داند، باید بلافاصله پس از آن که ولی فقیه، حضور ایشان به عنوان معاون اول رئیس جمهور را به مصلحت ندانستند، از این پست کناره می گرفتند، نه آن که بعد از یک هفته تعلل و به اجبار کنار گذاشته شود و در عوض، بیش از 18 پست حساس و کلیدی دیگر را در دولت قبضه کند، یعنی پدرجد معاون اولی؟! و یا نباید بعد از تاکید آقا بر اجتناب از موازی کاری در سیاست خارجی، عنوان «نماینده ویژه رئیس جمهور» را به «مشاور ویژه» تبدیل کند و باز هم همان بازی را ادامه دهد که نمونه آن دعوت از ملک عبدالله اردنی و- به قول خودشان- «سفیانی» برای شرکت در جشن های نوروزی است... و این رشته سر دراز دارد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد