عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

سناتورها آمریکا را سیبل می کنند؟!

79 نماینده دموکرات و جمهوری خواه سنای آمریکا به دنبال تصویب طرحی هستند که دولت آمریکا را ملزم می کند در صورت حمله اسرائیل به ایران، از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی کنار این کشور قرار گیرد.
در شصت و پنجمین سالگرد اشغال فلسطین، کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا طرحی تهیه کرده که براساس آن اگر اسرائیل مجبور شود برای دفاع از خود دست به عملیات نظامی علیه ایران بزند، آمریکا موظف است از لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی به اسرائیل کمک کند.
به گزارش دویچه وله به نقل از جروزالم پست روبرت مندنز رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا و سناتور لیندزی گراهام از حامیان این طرح هستند که توسط یک گروه 79 نفره از هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات تهیه شده است.
کمیته روابط خارجی سنا در پیامی رسمی اعلام کرده: «این کمیته پیامی روشن و فوق العاده مهم برای همبستگی با اسرائیل علیه برنامه تهدیدآمیز اتمی ایران که اسرائیل، آمریکا و امنیت جهانی را به خطر می اندازد، ارسال کرده است.»
یادآور می شود اسرائیل در دنیا به عنوان سگ زنجیری آمریکا تلقی می شود و جمهوری اسلامی پیش از این اعلام کرده بود که خبط و خطای کذایی رژیم صهیونیستی را پای آمریکا می نویسد و تلافی می کند. اکنون طرح مورد نظر سناتورها، به موضع ایران سندیت می بخشد. امضای متقابل آن این خواهد بود که ایران تلافی حماقت رژیم صهیونیستی را بر سر نیروها و پایگاه های آمریکا در منطقه درمی آورد. در واقع سنای آمریکا در صورت تصویب چنان طرحی سند رسمی دست جمهوری اسلامی و مراجع بین المللی می دهد که واشنگتن مسئول رسمی تمام اقدامات رژیم صهیونیستی است و طبعا باید هزینه های گزاف آن را نیز به جان بخرد؛ با این فرض مثلا در صورت تکرار جنگ لبنان یا غزه، نیروها و مراکز آمریکایی نیز آماج حملات نیروهای مقاومت در جهان خواهند بود.

ضلع سوم و رئیس جمهور انقلابی

شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد ولی رصد و واکاوی رفتار و گفتار دشمن که با شواهد و قرائن غیرقابل خدشه ای گره خورده است؛ نشان می دهد که دشمن بارها شکست خورده به انتخابات 24 خرداد 92، به عنوان ضلع سوم تحرکات و ترفندهای خود علیه نظام، پس از انتخابات سال 88 (ریاست جمهوری دهم)، و سال 90 (مجلس نهم) است.
در سال 88 از مدتها قبل محرز بود که دشمن و نظام سلطه تمام پتانسیل و توان خود را بکار گرفته است تا با استفاده از بزنگاه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، تضعیف ساختار نظام جمهوری اسلامی را نشانه برود.
کلید واژه «تقلب در انتخابات»! که بصورت سازماندهی شده و پیش از موعد انتخابات بصورت گسترده ای پمپاژ می شد به وضوح حکایت از آن داشت که اتاق فکر کفر و جبهه استکبار تا پادوها و پیاده نظام این جبهه در داخل و خارج قصد دارند یک چالش بزرگ را رقم بزنند؛ «مقابله با جمهوریت نظام با ترفند تقلب در انتخابات»!
البته این توطئه که باید آن را کودتای قدرت های غربی علیه ایران اسلامی دانست در نهایت به نتیجه نرسید و فتنه گران و مدیریت بیرونی فتنه طرفی نبستند.
سیلی محکم را مانند همیشه مردم به بدخواهان و معاندان نظام جمهوری اسلامی زدند و حماسه بزرگ 9 دی در سال 88، دشمن را در وضعیت آچمز قرار داد.
بساط فتنه گران و آشوب طلبان در حالی برچیده شد که عصبانیت و عمق خصومت های دشمن هر روز بیشتر برملا می گشت.
بعدها برخی مراکز مطالعاتی و رسانه های غربی، اطلاعاتی از تدارکات و ساماندهی برای فتنه 88 به بیرون درز دادند که آشکارا نشان می داد علت عصبانیت فزاینده دشمنان جمهوری اسلامی پس از حماسه 9دی به چه خاطر بوده است.
جالب اینجاست که یکسال پس از حماسه تاریخی 9 دی و شکست بزرگ جریان فتنه که با مدیریت بیرونی، چالش در مشروعیت نظام را خواب دیده بودند؛ این بار تلاش کردند تا از این شکست و رسوایی بزرگ در انتخابات مجلس نهم انتقام بگیرند.
از همین روی اواخر سال 89 از قضا جرج سوروس که به پدر انقلاب های مخملی شهره است و ردپای او در فتنه 88 مشهود بود در فضای رسانه ای آفتابی شد و شرط بندی کرد که تا یک سال دیگر جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد!
سخنان سوروس با سی ان ان و وعده به سقوط جمهوری اسلامی تا یک سال دیگر، ناظر به انتخابات مجلس نهم در 12 اسفند سال 1390 بود.
راهبرد دشمن که بخشی از آن از زبان جرج سوروس علیه ایران بیان شد نشان می داد برای انتخابات نهمین دوره مجلس این بار هدف تضعیف ساختارها و چالش در مشروعیت نظام نیست، چرا؟ چون دشمن هم فهمیده بود ناکامی او در فتنه 88 دیگر این توانایی را باقی نگذاشته که اهداف و اغراض شان را در سطح حداکثری پیگیری و رهگیری نمایند.
بنابراین هر چند کسی مانند جرج سوروس به گزاف وعده توخالی سقوط نظام جمهوری اسلامی را رسانه ای می کند ولی رفتار و گفتار دشمن ذیل یک راهبرد تعریف شده حکایت از آن داشت که این بار و در انتخابات اسفند 90، می خواهند چالش در مشارکت به وجود بیاورند.
البته این «چالش» برای دشمنی که ضرب شست سنگینی از ملت ایران در سال 88 خورده بود بسیار حیاتی و تاریخی ارزیابی می شد.
به تعبیر روشن تر؛ چالش در مشارکت انتخابات سال 90 پیامدهایی را برای دشمن به ارمغان می آورد که او فکر می کرد می تواند از این دالان، وضعیتی را به وجود آورد که حجم فشارها و تهدیدها را علیه ایران به سقف برساند و در این میان برنامه هسته ای کشورمان را به «نقطه پایان» نزدیک سازد.
این نکته گفتنی است که از ابتدای سال 90 بحث تحریم ها و فشارهای اقتصادی علیه ایران در دستور کار دشمن بود. در ادامه برای تأثیرگذاری بر انتخابات اسفند 90، سه قطعنامه تحریمی، هسته ای و حقوق بشری بر ضد کشورمان صادر شد.
به موازات این تحرکات و ترفندهای دشمن، این خط نیز دنبال شد تا القاء نماید فضای کشور کاملاً بحرانی است و گویا در شرایط «شعب ابی طالب»! قرار داریم.
البته رهبر معظم انقلاب، سناریو و پروژه دشمن در ایجاد رخنه و تردید در اراده مسئولان و همچنین مأیوس کردن مردم را سوزاندند و در بیاناتی حکیمانه- 19 دی 90- خاطرنشان فرمودند؛ «مقامات غربی بارها تکرار کرده اند که هدف از تحریم ها و فشارها بر ضد ایران، خسته و از صحنه خارج کردن مردم و وادار کردن مسئولان به تجدیدنظر در محاسبات خود است. اما آنها اشتباه می کنند و به هدف خود نخواهند رسید زیرا این روسیاه های بدمحاسبه گر، تصور می کنند نظام اسلامی در شرایط شعب ابی طالب است، در حالی که ملت ایران، امروز در شرایط بدر و خیبر قرار دارد.» و در ادامه تأکید فرمودند؛ «حضور مردم در این انتخابات (انتخابات 12 اسفند 90) دشمن شکن خواهد بود.»
یادآور می شود انتخابات مجلس نهم در اسفند سال 90 با مشارکت حداکثری -65 درصد- برگزار شد و دشمن یک بار دیگر پس از ناکامی بزرگ در فتنه 88، طعم شکست را چشید و به تعبیر رویترز؛ «مردم ایران ثابت کردند پیروز انتخابات هستند.»
اکنون باید به صدر این یادداشت بازگردیم که چرا از نگاه دشمن، انتخابات 24 خرداد ضلع سوم تحرکات دشمن و در ادامه دو انتخابات قبلی است! همانطور که در بالا آمد دشمن در انتخابات سال 88، چالش در مشروعیت نظام را دنبال می کرد که شکست خورد و در انتخابات سال 90، چالش در مشارکت را نشانه گرفت ولی باز هم تیرش به سنگ خورد و طبیعی است که از پا ننشیند و از آنجایی که وظیفه دشمن، دشمنی است و تدارک می کند و دسیسه می چیند این بار با ترفندی دیگر به صحنه بیاید.
بنابراین شواهد و قرائن نشان می دهد دشمن برای انتخابات در پیش روی که کمتر از دو ماه دیگر برگزار خواهد شد؛ «چالش در کاندیداها» را در دستور کار قرار داده است. چرا و چگونه؟
معادله پیچیده ای در پیش روی نیست. تجربه سال 88 به دشمن فهمانده که نظام جمهوری اسلامی از ساختار بسیار محکم و با ضریب بالای مقاومت مردمی برخوردار است و چالش در مشروعیت با هدف براندازی نظام تنها یک توهم و آرزوی دست نیافتنی است.
در همین جا به عنوان نمونه باید به پژوهش راهبردی مرکز مطالعاتی سابان اشاره داشت که پس از فتنه 88 نوشت؛ «احتمال وقوع براندازی در جمهوری اسلامی ممکن نیست.»
همچنین انتخابات سال 90 که اولین انتخابات پس از فتنه 88 بود، به دشمن نشان داد که پروژه چالش در مشارکت عملیاتی نمی شود و مردم ایران با بصیرت مثال زدنی و در سخت ترین شرایط، «تهدید»ها را به «فرصت»ها تبدیل می نمایند.
دشمن در شرایط کنونی از اینکه یکی از نامزدهای سازشکار در انتخابات 92 پیروز شود ناامید است ولی تلاش می کند، خط سازش را در پوشش خط عبور از مشکلات اقتصادی معرفی کند. خطی که برخی از نامزدهای مدعی اصلاحات با صراحت- و البته کندذهنی- از آن سخن می گویند. نهایت امید دشمن آن است که برای این گفتمان فریبنده و انحرافی در میان گفتمان های جاری راهی باز کند و شماری از نامزدهای دست چندم را در این پازل به بازی بگیرد.
و بالاخره باید گفت این راهبرد دشمن نیز، همچون دو سناریوی قبلی آنها در انتخابات سال 88 و سال 90 به شکست منتهی خواهد شد.
مشکل دشمنان نشان دار جمهوری اسلامی این است که به تعبیر فارین پالیسی؛ «ما نمی توانیم ایران را تحلیل کنیم» و در اینجا به طور مشخص اشتباه استراتژیک دشمن این است که گمان می کند مذاق مردم ایران عوض شده که به کاندیدایی با مختصات و ویژگی های غربی، سازشکارانه و سکولار روی بیاورند. بدون تردید آحاد ملت بزرگ ایران که حماسه 9 دی را آفریدند و هر سال در 22 بهمن اجتماع عظیم ده ها میلیونی بر «خط مقاومت» تاکید می کنند؛ اکنون و در شرایط حساس منطقه ای و نضج نهضت بیداری اسلامی، نامزدی را به پاستور خواهند فرستاد که در کامل ترین و موجزترین عبارت او «رئیس جمهور انقلابی» خواهد بود.
رئیس جمهوری که به قول رهبر انقلاب نقاط قوت دولت فعلی را دارد و نقاط ضعف این دولت را نداشته باشد و البته این انتخاب بزرگ با بصیرت ملت ایران دور از انتظار نیست. ان شاءالله 


حسام الدین برومند
 

غیرت دینی یکطرفه آقای اصلاح طلب جدید!(

مواضع متناقض علی مطهری در قضاوت های سیاسی تمامی ندارد.
وی در مصاحبه با روزنامه زنجیره ای شرق از یک سو خواستار رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی شد و از طرف دیگر بر لزوم نامزدی خاتمی تاکید کرده است او رد صلاحیت خاتمی را نشانه عدم سعه صدر نظام و تائید صلاحیت مشایی را باعث زیر سؤال رفتن شورای نگهبان توصیف کرده است.
مطهری که چند ماه پیش به خاطر حمله و اهانت به شورای نگهبان و حمایت از برخی دست اندرکاران فتنه از سوی شبکه دولتی انگلیس، عنوان اصلاح طلب جدید را دریافت کرد، خواستار حضور خاتمی در انتخابات با وجود احتمال رد صلاحیت وی شده و می گوید: تهدیدها نباید تاثیری بر نامزدی خاتمی بگذارد. [اگر رد صلاحیت شود] خود همین هم برکاتی دارد؛ از این نظر که میزان سعه صدر نظام در برابر منتقدان مشخص شده و برخی رویکردها شفاف تر می شود. هر چه مسائل برای مردم روشن تر شود بهتر از این است که در هاله ای از ابهام باقی بماند.
وی افزوده است: اگر آقای خاتمی بنا دارند بیایند باید همه هزینه ها را -حتی رد صلاحیت- بپذیرند و آماده باشند. نباید با روحیه منفعل وارد کارزار انتخاباتی شد.
مطهری همچنین گفته که «اگر آقای هاشمی نمی آید اصلاح طلبان باید حضور جدی داشته باشند تا از افراط ها کاسته شود».
وی در عین حال درباره احتمال نامزدی مشایی می گوید به احتمال قوی از دو جهت رد صلاحیت می شود، یکی از جهت رجل سیاسی نبودن و دوم از جهت گرایش های فکری غیراسلامی. اگر شورای نگهبان صلاحیت او را تایید کند مشروعیت خود را زیر سؤال می برد.
آنچه محل تامل در سخنان علی مطهری است اینکه 1- سعه صدر نظام در قبال چه کسانی باید باشد؟ فتنه گرانی که به خاطر حذف اسلام از جمهوری اسلامی و اهانت به امام و ولایت فقیه و سردادن شعارهایی به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی، بارها مورد تحسین سران جبهه استکبار واقع شدند؟ موضع نظام در قبال بانیان و زمینه چینان آن خیانت بزرگ ابهامی ندارد که بخواهد بعد از این روشن شود.مسائل برای مردم هم کاملا روشن است که حماسه نهم دی را رقم زده و چشم فتنه را کور کردند. 2- اگر مشایی به خاطر عملکردش و گرایش های فکری غیراسلامی فاقد صلاحیت است که هست، خاتمی به طریق اولی و به اعتبار پیش قراولی در حمایت از جریان های منحرف روی دست امثال مشایی بلند شده و چند برابر مشایی مرتکب خیانت شده است. تحت مسئولیت آقای خاتمی بود که در نشریات و میتینگ های عناصر ساختارشکن مدعی اصلاح طلبی، از ختم انقلاب و به موزه رفتن امام خمینی(ره) و انکار نبوت و امامت و قداست قرآن و احکام قطعی اسلام سخن گفته شد و برای براندازی جمهوری اسلامی آشوب های زنجیره ای ترتیب یافت. البته آن روزگار هنوز آقای علی مطهری مانند امروز دگرگون نشده بود و در نوشته ها و مصاحبه های به غایت تند و تیز، مدعیان اصلاح طلبی را افراطی تلقی می کرد و امروز در حالی که آنها به نسبت 12-10 سال پیش به مراتب ساختارشکن تر شده اند، از آنها به عنوان مقابله کنندگان با افراط یاد می کند!
با این اوصاف منطقی است که شورای نگهبان برخورد یکسانی با عناصر منحرف داشته باشد نه اینکه مانند برخی سیاست بازان تازه از راه رسیده منش یک بام و دو هوا پیشه کند.
 

خاتمی می گوید نمی خواهم از نهاد رسمی نظام مهر عدم صلاحیت بگیرم

حتی برخی اصلاح طلبان هم نامزدی خاتمی را به منزله مقابله با نظام می دانند. او همچنین یقین دارد که رد صلاحیت خواهد شد و به همین دلیل هم نمی آید.
این تحلیل را وبسایت رادیو زمانه منتشر کرد. اکبر گنجی با طرح این سؤال که چرا خاتمی نمی آید نوشت حسن روحانی و علی یونسی گفته اند که خاتمی قطعاً کاندیدا نخواهد شد. چرا؟ خاتمی بارها این مدعا را تکرار کرده که دنبال مقابله و براندازی جمهوری اسلامی نیست. به گفته عباس عبدی و احمد پورنجاتی، کاندیداتوری خاتمی به منزله مقابله با نظام به شمار خواهد رفت. از این رو، این دو مخالف نامزدی خاتمی هستند.
وی با اشاره به یقینی بودن رد صلاحیت خاتمی توسط شورای نگهبان نوشت: خاتمی به دنبال طرد شدن از سوی جمهوری اسلامی نیست. حتمی بودن تأیید صلاحیت وی توسط شورای نگهبان شرط لازم کاندیداتوری اوست. پورنجاتی در این باره گفته است «اگر آقای خاتمی را شورای نگهبان رد صلاحیت کند هزینه زیادی داده ایم. شخص خود آقای خاتمی بارها در جمع مشاورانش گفته هرگز حاضر به نامزدی در انتخابات 92 نیست تا تضمینی در مورد تأیید صلاحیتش نداشته باشد... خاتمی می گوید حسین شریعتمداری علیه من می نویسد ولی من نمی خواهم از یک نهاد رسمی نظام مهر عدم صلاحیت بگیرم... پیش بینی ام این است که خاتمی نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال 92 نمی شود. در واقع آقای خاتمی با تحلیل در انتخابات سال 92 نامزد نمی شود.»
رادیو زمانه می افزاید: بسیاری از اصول گرایان بارها گفته اند که خاتمی قطعاً رد صلاحیت خواهد شد. خاتمی اگر بخواهد حملات بی امان شریعتمداری را نادیده بگیرد، تکرار همان مدعیات توسط وزیر اطلاعات ابقا شده با حکم حکومتی آیت الله خامنه ای را نمی تواند نشنیده بگیرد. حیدر مصلحی در 17/12/91 درباره خاتمی گفت «این حضور در صحنه چگونه امکان پذیر است وقتی که به طور مثال یکی از این افراد که همه شبکه های ضد انقلاب در داخل و خارج به دنبال کاندیداتوری وی هستند، بدهی های زیادی به ملت ایران دارد و صرف سوابق مسئولیت وی در گذشته نمی تواند پرونده گذشته وی را به دست فراموشی بسپارد. اردوگاه و تیم این فرد چگونه سخن از فقدان انتخابات آزاد به میان می آورند در حالی که 8 سال صدارت دوم خردادی ها بر مبنای همین انتخابات صورت پذیرفته است، ای کاش امکان انتشار اسنادی مربوط به همین افراد از جلسه خصوصی شان وجود داشت که در این جلسه جسارت هایشان به ساحت امام راحل و سخره گرفتن اصل ولایت فقیه توسط همین فرد برملا می شد که در جلسه می گوید امام هم تحت فشار مقوله ولایت فقیه را قبول کرد. این افراد چگونه می توانند به خود اجازه دهند ضربه هایی که در فتنه 88 به مردم و انقلاب زدند و باعث خسران بسیار شده اند را فراموش کرده و به دنبال کاندیداتوری هم باشند. بی بی سی با چه توجیهی برای این فرد رپرتاژ می رود؟».
رادیو زمانه همچنین با طرح این پرسش که با وجود ادعای تقلب و مهندسی انتخابات چگونه می توان از انتخابات سخن گفت، به احتمال قوی ناکامی اصلاح طلبان اشاره می کند و از قول پورنجاتی می نویسد: حالا فرض کنید آقای خاتمی تأیید شد و 12-10 میلیون رأی برای آقای خاتمی اعلام و در نهایت یک نفر دیگر به عنوان رئیس جمهوری معرفی شد. آن وقت لابد ما اصلاح طلبان باید کماکان بزنیم بر سر خودمان و بگوییم آرای ما را دزدیدند و جابجا کردند و شعار بدهیم رأی ما را پس بده.»

برادری «اخوان المسلمین»

حکومت اخوان المسلمین در مصر با چالش های عمده ای در محیط داخلی و خارجی مواجه است و شرایط به این جمعیت و دولت آن حکم می کنند که به سمت توافق با مخالفین و رقبا روی آورند. از این رو این روزها زمزمه کنار رفتن هشام قندیل نخست وزیر و روی کار آمدن حازم البیلاوی یا نبیل العربی به گوش می رسد. اگر این اتفاق بیفتد به این معنا خواهد بود که اخوان المسلمین از «مطلوبیت»های سازمانی به سمت «ممکن»های میدانی سوق پیدا کرده است.
شرایط کنونی مصر نشان می دهد که از نظر اکثریت گروهها و بخش هایی از مردم، «برادری» اخوان المسلمین به اثبات نیاز دارد. اخوانی ها در سال 1307 نهضت خود را از «اسماعیلیه» و با گروه بسیار کوچکی از طبقات زیرین جامعه شروع کردند. شعار آنان دفاع از «اسلام خالص» در برابر موج بی دینی در جهان اسلام بود و برای رسیدن به این موضوع «اقدامات فرهنگی» را مد نظر قرار دادند.
شروع به کار اخوان المسلمین در مصر بعد از آن بود که در بخش هایی از جهان اسلام شامل افغانستان، ایران و ترکیه رژیم هایی به وجود آمده بودند که آشکارا کارآمدی اسلام را نفی کرده و تبعیت از غرب را تبلیغ می کردند. رژیم های امان اله خان، اتاتورک و رضاخان با تکیه بر نیروی نظامی و سرکوب آزادیخواهان درصدد از بین بردن اسلام بودند.
از سوی دیگر شروع به فعالیت جمعیت تحت رهبری مرحوم «حسن البنا» همزمان بود با شیوع قحطی و بیماری در جهان اسلام و براثر آن روزانه صدها هزار مسلمان می مردند. در این دوران تعداد مرگ و میر در ایران از مرز 30 میلیون نفر فراتر رفته بود. این بیماری و قحطی پیامد جنگ جهانی اول بود که به دلیل ضعف جهان اسلام به درازا انجامید. در این دوران اکثر ممالک اسلامی یا در اشغال کشورهای اروپایی بودند و یا تحت سیطره آنان. از این رو جهان اسلام از شرایط داخلی و خارجی رنج می برد و اخوان المسلمین نمی توانست وضع اقتصادی و امنیتی مسلمین را نادیده بگیرد. بر این اساس مرحوم حسن البنا «جهاد» را به عنوان وظیفه ای دینی در مقابل اشغالگران و حکومت های وابسته به غرب مطرح کرد و راه حل را بازگشت به قرآن و اقدام همگانی معرفی نمود.
از نظر بنیانگذاران اخوان المسلمین، فقها، حقوقدانان، رهبران مسلمان با تجربه و صاحبان نفوذ اجتماعی وظیفه دارند با ایجاد یک «نظام شورایی» که در آن قرآن «قانون اساسی» باشد، به مقابله با مشکلات مصر و جهان اسلام بروند. این موضوعی بود که نیاز اخوان المسلمین را به داشتن یک قدرت نظامی گوشزد می کرد. بر این اساس، بنا سازمان نیمه مخفی نظامی اخوان و نفوذ گسترده در میان افسران ارتش به وجود آورد و به زودی توانست متجاوز از 100 هزار شبه نظامی دوره دیده را در اختیار بگیرد.
اما از آنجا که رویه اخوان المسلمین زنگ خطر را برای حکومت مصر به صدا درمی آورد به زودی درگیری میان حکومت و اخوان المسلمین شروع شد. در این مقطع قاضی برجسته مصر «احمد الخزیندی» به اتهام صدور احکام ناعادلانه علیه اعضای اخوان ترور شد و کمی بعد «نقراسی» نخست وزیر نیز به دست یکی از جوانان مصر ترور گردید. از این پس فشار علیه اخوان به اوج خود رسید و مرشد اخوان المسلمین توسط افسران ارتش ترور شد.
اخوان در دوره عبدالناصر، سادات و مبارک شرایط نسبتاً مشابهی با دوره پادشاهی داشت این موضوع به مرور اخوان المسلمین را از روحیات انقلابی دور کرد و به نوعی عملگرایی کشانید. اوج عملگرایی اخوان در دوره ریاست جمهوری جمال عبدالناصر بود. در این دوره، حسن الهضیبی از میان سه گرایش انقلابی، میانه رو و لیبرال داخل اخوان، به سمت «میانه روها» رفت و بر این اساس فعالیت های شاخه مخفی و شاخه نظامی اخوان را تعطیل نمود. اخوان المسلمین در سه دهه اخیر تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران و پیروزی های مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین حال و هوای نسبتا انقلابی پیدا کرد این تغییر فضا در دوره ریاست محمدمهدی عاکف مشهودتر بود. این در حالی بود که در دهه های اخیر حال و هوای مصر نیز تغییر کرد و به سمت انقلاب متمایل شد و در نهایت در این فضا بود که رژیم حسنی مبارک سقوط کرد و امکان رأی آوری اسلام گراها به 4/70درصد در انتخابات آذر و دی 1390 رسید.
اما رأی بالای اخوانی ها طی ماههای اخیر با چالش های جدی مواجه شده است. اخوان در دوره اخیر امکان دریافت کمک از گروهها و احزابی که در گذشته از او در برابر رژیم مبارک حمایت می کردند را از دست داد و حمایت کنندگان به رقیب و مخالف تبدیل شدند. اخوان و دولت آن تا مدتی گمان می کرد که قادر است علیرغم اتحاد مخالفان و کنار هم قرار گرفتن مخالفین انقلابی نظیر حمدین صباحی با طیف هوادار رژیم گذشته، فضا را به نفع خود مدیریت نماید. اما طولانی شدن دوران تنش های خیابانی میان دولت و مخالفین از یک سو و فعال شدن مجدد دستگاههای سنتی نظیر ارتش، دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی علیه دولت قانونی اخوان، از سوی دیگر، آنان را وادار کرد تا در جمعبندی خود تجدیدنظر نمایند. این موضوع ریشه هایی دارد. اخوان المسلمین مظهر حل و فصل مسایل اقتصادی و اجتماعی است و تجربه ای 85 ساله را یدک می کشد اما شرایط اقتصادی مصر تحت تاثیر فشارهای شکننده داخلی و خارجی در دوره ریاست جمهوری اخوان نشانه هایی از بهبود بروز نداده است و این در حالی است که خبرهای مختلفی از کاهش جدی ذخیره ارزی مصر حکایت می کند. مصر 7 میلیون نفر حقوق بگیر دارد و با توجه به برهم خوردن شرایط اقتصادی تامین حقوق این تعداد برای دولت مرسی بار سنگینی است. از سوی دیگر دولت هایی که در گذشته به دولت مبارک کمک می کردند و یا وام می دادند، اینک کمتر تمایل به کمک دولت اخوان دارند. بعضی از این دولت ها نظیر قطر، عربستان و ترکیه عمدتا فقط وعده داده اند و بعضی که کمک کرده اند، کمکشان چندان زیاد نبوده است. براساس گزارش ها، مصر دوره مرسی از حوزه عربی فقط حدود دو میلیارد دلار دریافت کرده است و حال آنکه وعده ای که به مرسی داده اند به حدود 11میلیارد دلار می رسد. از سوی دیگر مراکزی نظیر صندوق بین المللی پول هم کمک به مصر را مشروط به شرایط سیاسی کرده و مرسی را برای کوتاه آمدن در برابر لائیک ها تحت فشار قرار داده اند. آمریکا نیز که در گذشته دست کم سالانه یک میلیارد کمک غیرنظامی به دولت مبارک می کرد، اینک کمک خود را قطع و مشروط به تحقق شرایطی کرده است.
مشکل دیگر اخوان المسلمین با گروه شبه وهابی است که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری مصر در مقام «هم پیمان» ظاهر شده اند. بخشی از گروه های سلفی که به عربستان وابستگی دارند دائما در مسیر حل و فصل مسایل داخلی مصر سنگ اندازی می کنند. این گروه حل و فصل اختلافات دولت و مخالفین را یک تهدید علیه خود به حساب می آورد و از سوی دیگر با ایجاد رابطه مصر با ایران مخالف است و از دولت می خواهد که مواضع صریح و انتقادی علیه ایران و شیعیان داشته باشد. مرسی در مواجهه با این گروه مذهبی با وضع پیچیده ای مواجه است چرا که اگر به اقتضای هم پیمانی انتخاباتی بخواهد به خواسته وهابی ها تن دهد، مشکل دولت با مخالفین غیروهابی بیشتر می شود، و اگر بخواهد با مخالفان به توافق برسد، سلفی ها بشدت با آن مخالفت می نمایند و در همان حال اگر دولت مرسی حمایت گروه های مذهبی هم پیمان خود را از دست بدهد، مخالفان لائیک بر شدت فشار خود بمنظور ساقط شدن دولت ضعیف شده اخوان می افزایند.
شرایط داخلی مصر و عدم توافق جامعه سیاسی روی اصول و بنیانها، سیاست خارجی مصر را بشدت تحت تاثیر قرار داده و از قدرت اثرگذاری مصر در تحولات منطقه ای کاسته است. «ایران» و «فلسطین» دو عنصر مهم هویتی برای سنجش اصالت و عدم اصالت هر انقلاب یا هر دولت تحول خواه به حساب می آیند. مواضع دولت مرسی درباره ایران اگرچه در مجموع دوستانه است ولی از ابتکار عمل و سرعت در آن خبری نیست کمااینکه مواضع دولت اخوان درباره فلسطین هم در هاله ای از ابهام قرار دارد. دولت اخوان در عمل هیچ کمکی به فلسطینی ها برای برون رفت از شرایط محنت بار نکرده و از آن طرف روابط مصر با رژیم صهیونیستی اگرچه «در سایه»، استمرار یافته است بر این اساس به زمانی نیاز است تا اخوان بتواند هویت واقعی خود را نشان دهد. 


سعدالله زارعی
 

نظر علامه حسن‎زاده درباره مزار حضرت زهرا(س)

شیعیان و دوستداران فاطمه زهرا(س) همواره مشتاق بوده‎اند که بدانند مزار آن حضرت کجاست و هر محبی که پای به مدینه الرسول می‎نهد، شیدا و سرگردان بین بقیع و قبر رسول طواف می‎کند براستی چه کسی است که پرده از این راز سربه مهر برکشد؟ علامه حسن‎زاده آملی با استفاده از علوم خاصه نظراتی جالب در این زمینه دارد.خبرآنلاین در این زمینه نوشت: در کلمه 345 از جلد سوم کتاب هزار ویک کلمه اثرحضرت علامه حسن زاده آملی نکته جالبی درباره محل قبر حضرت فاطمه(درود خدا بر او باد) آمده است.علامه حسن زاده در این اثر عرفانی و اخلاقی، نوشته‎اند:«حق این است که قبر حضرت فاطمه بنت رسول‎الله (صلوات الله علیهما ) در مدینه در بقعه رسول‎الله و در جوار آن حضرت است. و آن قبری که در بقیع به نام فاطمه شهرت دارد قبر فاطمه بنت اسد مادر امام امیرالمومنین علی (علیه السلام) است. بعضی از صاحبدلان به طریق خاصی از علم جفر نیز جواب گرفته‎اند که (جای قبر، خانه شفیع جمیع امت است) و صورت لوح آن این است: یا علیم قبر فاطمه زهراء -علیها السلام-مختار دویست نهج البلاغه این است: «و من کلام له (علیه السلام) عند دفن سیده النساء فاطمه علیهاالسلام: السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازله فی جوارک ....»به چند سطری که در صحیفه مصادر نهج البلاغه نگاشته ایم،التفات بفرمایید....

معلوم و مجهول انتخابات یازدهم

هفتمین رئیس جمهور ایران 2 ماه دیگر با رأی ملت معلوم می شود. اینکه کدام نامزد رئیس جمهور آینده خواهد بود، سؤال جذاب و مهمی است اما این موضوع، تنها مجهول معادله انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نیست. این معادله مجهول های دیگری نیز در کنار برخی ابعاد معلوم آن دارد. در واقع مجموعه ای از پرسش ها و پاسخ هاست که می تواند به این معادله شکل و شمایل متفاوت ببخشد؛ از جمله اینکه چه کسانی نامزد می شوند؟ صلاحیت کدام آنها تایید می شود؟ چه کسانی با هم رقابت می کنند و کدام طیف ها به ائتلاف می رسند؟ گفتمان و برنامه هریک از رقبا یا طیف های رقیب چه خواهد بود؟ این رقابت مهم در متن کدام فضای سیاسی- بین المللی شکل می گیرد؟ و انتخاب و انتخابات مطلوب کدام است؟
1- تعداد فزاینده نامزدها (بالغ بر 20 نفر) که هریک پاسخی به سؤال های معطوف به انتخابات و دولت آینده می دهند، هرچند به گرم شدن فضای انتخابات کمک می رساند اما این دغدغه را نیز با خود دارد که پاسخ های درست و معطوف به حکمت و مصلحت و عقلانیت در شلوغی تبلیغات طرفین گم شود. به تعبیر امیر مومنان «اذا ازدحم الجواب خفی الصواب. آن هنگام که ازدحام جواب ها پدید آید، امر درست پوشیده و پنهان می ماند» (حکمت 240 نهج البلاغه). با این تلقی باید گفت که ضرورت دارد نامزدهای دارای سلایق نزدیک، حتی المقدور پاسخ ها را یک کاسه کنند و مانع از حیرت و سردرگمی شوند. در عین حال همین کثرت نامزدها موجب شده تا سیاست بازان قائل به گروگانگیری انتخابات و ناز ورزی و طلبکاری به حاشیه بیفتند.
2- برخی طیف های دارای کارنامه آلوده به جفا و خیانت چنین القا می کنند که امکان حضور آنها در انتخابات، شرط لازم برای تحقق حماسه سیاسی است. دو طیف فتنه و انحراف با همین تلقی بود که کوشیدند انتخابات نهمین دوره مجلس در اسفندماه 1390 را به رکود بکشانند اما شرکت 65 درصدی مردم یکی از بالاترین رکوردهای مشارکت در تاریخ 9 دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی را رقم زد و این در حالی است که میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری هر مقطع زمانی، معمولا بالاتر از انتخابات مجلس است. از سوی دیگر کارنامه دو طیف فتنه و انحراف در 4-3 سال گذشته نشان می دهد که اتفاقا عملکرد آنها در تناقض با حماسه سیاسی ملت ایران برای هم آوردی جهادی در مقابل فشار و هجمه دشمن است. فتنه انگیزی فتنه گران در سال 88 و رفتارهای خیانت بار حلقه انحرافی حاکی از آن است که این دو طیف نقش اول را در ملکوک کردن حماسه 40 میلیونی انتخابات 4 سال پیش داشته اند و بنابراین شرط الزامی خلق حماسه در انتخابات 24 خرداد 1392، پالایش فضا از تمام فتنه گران و منحرفان فارغ از تابلوهای فریبنده آنهاست.
در واقع انتخابات، جشن بزرگ و مبارک ملی است و طیف هایی که پیش از این نشان داده اند مستعد تبدیل این دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی به چالش امنیتی هستند، حق حضور در این عرصه را ندارند. این یکی از معلوم های معادله انتخابات است. همه سلیقه ها مجازند بلکه مسئولیت دارند به رونق این حرکت ملی مدد رسانند اما آنها که ضد کارکرد انتخابات و مبانی قانونی قبل و بعد از آن عمل کرده اند، کمترین اهلیت حضور در این صحنه را ندارند. با همین منطق روشن است که مقتدای انقلاب فرمودند «در انتخابات همه سلیقه ها و جریان های معتقد به جمهوری اسلامی شرکت کنند. این هم حق همه است، هم وظیفه همه است» و در عین حال تذکر دادند «در مسئله انتخابات و غیرانتخابات، همه باید تسلیم رأی قانون باشند» و «باید در انتخابات، افرادی حضور یابند که دارای صلاحیت ها و حد و اندازه های لازم برای مسئولیت ریاست جمهوری باشند. اعضای شورای نگهبان باید همان گونه که تا به حال براساس قانون عمل کرده اند، در انتخابات ریاست جمهوری نیز در چارچوب قانون عمل کنند و در نهایت هر فردی که براساس ضوابط قانونی از این صافی عبور کرد، می تواند وارد انتخابات شود».
3- اخلال در انتخابات و ممانعت از برگزاری یا کم رونق کردن آن، توقع راهبردی دشمن است. ثبات و اقتدار و پویایی و سرزندگی امروز ایران، خار چشم دشمن است. آنها از این ثبات و اقتدار ایران از جمله پای میز مذاکرات ضربه خورده اند و اکنون نیز مترصد اخلال در این سرمایه مهم ملت ایران هستند. اما این آرزوی دشمن و برخی حلقه های قانون شکن و زیاده خواه داخلی مجال بروز ندارد. یکی از بدترین شرایط کشور در سال 82 و در آستانه انتخابات مجلس بود. آن هنگام آمریکا و ناتو تازه افغانستان و عراق را در شرق و غرب ایران اشغال کرده و ایران را تهدید می کردند. تندروهای مجلس ششم مدتی پس از انتشار نامه موسوم به جام زهر و ضمن هماهنگی با اروپا و آمریکا که انتخابات مجلس را مشروع نمی دانستند، دست به تحصن و استعفا زده بودند. در کنار آنها شماری از وزیران و استانداران دولت اصلاحات، تهدید به استعفا کردند و سرانجام رؤسای وقت مجلس و دولت در نامه ای خطاب به رهبر معظم انقلاب مدعی شدند که با این وضعیت امکان برگزاری انتخابات مجلس وجود ندارد.
در همان فضای سخت و بی سابقه داخلی- خارجی بود که مقتدای حکیم انقلاب اعلام کردند اجازه نمی دهند انتخابات حتی برای یک روز به تاخیر بیفتد. آن روز بر روی عفونت گردن کلفتی سیاسی و خودکامگی برای همیشه داغ نهاده شد. شرایط امروز انسجام و اقتدار حاکمیت جمهوری اصلا قابل قیاس با 10 سال پیش نیست و از این حیث وسوسه به معارضه با انتخابات، در حکم خودزنی سیاسی خواهد بود. امروز بدنه دولت مانند مجلس پای جمهوری اسلامی ایستاده است و حلقه های کم مایه ای مانند حلقه انحرافی کم مقدارتر از آن هستند که حتی بتوانند از روی دست بازی فتنه گران بازی مشابهی ترتیب دهند. راه شامورتی بازی هایی مثل استعفا و گروگانگیری حق مردم (انتخابات) کلاً مسدود است، همچنان که راه شامورتی بازی هایی نظیر فتنه و بلوای سال 88 -به برکت حماسه نهم دی- بسته است.
4- نامزدها و گروه های حامی آنان نوعاً می گویند از سر احساس تکلیف و دلسوزی برای کشور و ملت به صحنه انتخابات می آیند. صدق و کذب این ادعا را چگونه می توان بدست آورد؟ یک شاخص این است که باید از این طیف ها پرسیده شود چه قدر حاضرید در تراز کار همدلانه جمعی و تیمی- مبتنی بر اصول کلان انقلاب و نظام اسلامی- وارد عرصه شوید و چه قدر آماده گذشت و ایثار هستید؟ آیا این تکلیف صرفا در شخص شما و نامزد پیشنهادی تان متعین است یا این که احساس تکلیف مهمتر، با یاری رساندن به اتحاد و الفت برای پیشبرد اهداف ملی و برداشتن موانع پیشرفت مصداق پیدا می کند؟ این مسئله درباره جبهه اصولگرایی پراهمیت تر از سایر جریان های سیاسی است. البته تجمیع و ائتلاف نامزدها که در حد خود امر دشواری است، بسیط ترین کارها در این زمینه ارزیابی می شود. موضوع مهمتر تجمیع قلب ها و برنامه ها و فراهم کردن یک تیم همدل برای تشکیل دولت مطلوب و کارآمد در تراز دهه چهارم انقلاب و اقتضای موقعیت چشمگیر جمهوری اسلامی در فضای بین المللی است. به یک معنا صرف فزونی نامزدها و گروه ها در ائتلاف کفایت نمی کند، اگر که دل ها برای حرکت جهادی مجتمع نباشد. به تعبیر امیر مومنان «لاغناء فی کثره عددکم مع قلّه اجتماع قلوبکم».
5- رئیس جمهور قرار نیست یک سوپرمن یا فوق ستاره همه کاره و همه فن حریف و معجزه گر باشد. البته هرچه شرایط قانونی و اسلامی و انقلابی در نامزد برگزیده بیشتر باشد، مطلوب تر است اما توقع از نامزد و رئیس جمهور را باید اصلاح کرد. رئیس جمهور در قانون اساسی باید رجل سیاسی و مذهبی مدیر و مدبر باشد. با عنایت به تجارب 43 سال گذشته، رئیس جمهور به عنوان نفر دوم کشور ضمن آن که باید وفادارترین افراد به قانون اساسی و ولایت فقیه باشد، ضمنا باید بتواند به مثابه یک مدیر و مربی خوب، تیمی جامع و مانع از ظرفیت های انقلاب تشکیل دهد که در آن تیم هر عضو براساس احساس مسئولیت جمعی و در چهارچوب برنامه های کلان کشور عمل می کند. خودکامگی رئیس دولت نسبت به اعضای کابینه یا آلت دستی وی در قبال گروه های حامی چنان که در سه دوره سیاسی گذشته بعضا شاهد بوده ایم، کشور را از منطق پیشرفت و عدالت دور می سازد. معنای دیگر این سخن آن است که رئیس جمهور نه الزاما مهندس عمران و سردار سازندگی است، نه متولی تک تک دستگاه ها و نه نظریه پرداز و سیاستگذار کلان کشور. او به مثابه یک مربی خوب باید بتواند یاران هماهنگی را از ظرفیت های بزرگ ملی گرد آورد و به آنها شأنیت کارشناسی بدهد و مافوق همه آنها بر روند کلی حرکت دولت نظارت کند.
از این نظر می توان از نگاه های فانتزی و قهرمان سالارانه و سوپرمنی به نامزدها تنازل کرد و اصل همت را معطوف به همان کار تیمی و جمعی معطوف به گفتمان و برنامه کرد. نامزد مطلوب تر آن کسی است که ضمن دافعه های اصولی قدرتمند، بیشتر اهل تعامل و تدبیر جمعی باشد و در رأس کار بودن وی باعث الفت و انسجام مضاعف در حاکمیت و عقبه اجتماعی اصولگرایان شود. آنچه در کنار این امر، ضرورت دارد و به نظر می رسد تا حدودی مغفول واقع شده، اولویت گفتمان بر اشخاص است. حتی اگر بهترین افراد نامزد شوند اما گفتمان اصولگرایی و ابهامات، سؤالات و شبهات عارض شده خوب تبیین نگردد، از وسعت موج اجتماعی کاسته خواهد شد. بدنه اجتماعی و نخبگان جبهه اصولگرا از همین حالا باید برای حرکت تبیینی کلان- صرف نظر از کیستی نامزد مطلوب که در جای خود مهم است- بسیج شوند. این امر، لازمه پیروزی اصولگرایان است و اقتضای آن، تلقی جهادی نسبت به پیچ مهم تاریخ می باشد؛ اگر نه به سنت تاریخ می توان در نبرد پیروز، از تنگه غنیمت شبیخون خورد.
6- فضای انتخابات از دو سو و توسط دو طیف به ظاهر مخالف در معرض هجوم نگرش های سیاسی- اقتصادی عوام فریبانه (پوپولیستی) قرار دارد. دو طیف فتنه و انحراف مانند دو چرخ دنده معکوس در تعامل با یکدیگر حرکت می کنند. آنها مشترکا کاستی های موجود را که محصول بدعملی سالیان مدیریت هریک از آنهاست پای نظام و اصول انقلاب می نویسند و متقابلا در باغ سبز نشان می دهند و سراب را ترسیم می کنند. از وعده پرداخت های نقدی تا ادعای این که اگر ما سر کار آمده و با غرب کنار بیاییم مملکت را گلستان می کنیم و...همگی از یک آبشخور عوام فریبانه مشترک سرچشمه می گیرد و جملگی سبد تهی دشمن را پر می کند. واقعیت این است که اگر کشور امروز در کنار پیروزی و پیشرفت های خیره کننده، با چالش هایی مواجه است، این چالش ها از یک سو محصول عافیت گزینی و غنیمت طلبی همین جریان های آفت زده و از طرف دیگر هزینه استقلال و عزت ملت ایران در برابر دشمنان تاریخی خود است. تنها کلید حقیقی موفقیت در این میدان، رویکرد ایثارگرانه جهادی است که ضمن آن متولیان امر در برابر دشمن خم به ابرو نمی آورند و خطرپذیری را برای پیشرفت به جان می خرند. لازمه چنین مجاهدتی البته ایثارگری و ترجیح مصالح ملی و آرمان های بزرگ بر روحیه غنیمت خواهی و «برای خودخواهی» است. این روحیه مرتجعانه به وفور در طیف های مختلف فتنه و انحراف قابل مشاهده است. با این وصف هر طیفی که به جای روحیه ایثار، منش استئثار و خودخواهی و خودکامگی را در کارنامه خویش به ثبت رسانده، فاقد کمترین صلاحیت برای حضور در میدان انتخابات است. 


محمد ایمانی
 

خواستگاری پیرزنی از احمدی نژاد

 در سفر به سمنان  

پیرزنی که در محل ورزشگاه به استقبال رئیس جمهور آمده بود به خبرنگاران گفت: فرزندم و همسرش در یک آتش سوزی جان خود را از دست دادند و حالا از رئیس جمهور می خواهم مرا عقد کند و با خود به تهران ببرد!!! این پیرزن این درخواست خود را خیلی جدی مطرح می کرد که موجب خنده خبرنگاران و سایر مردم شد.
 

به نقل از روز نامه کیهان

سوءاستفاده اجباری از کارمندان به عنوان سیاهی لشکر انتخاباتی

سازمان میراث فرهنگی با اختصاص بودجه هنگفت از بیت المال و با استفاده ازکارکنان دستگاه های مختلف، میتینگی را در استادیوم صد هزار نفری آزادی برگزار می کند.
به گزارش رجانیوز، طبق برنامه ریزی رئیس سازمان میراث فرهنگی، این میتینگ در روز پنجشنبه 29/1/92 با حضور بیش از یکصد هزار نفر از اعضای سازمان ها و دستگاه های مختلف سراسر کشور تحت عنوان جشن و مراسم تقدیر از دست اندرکاران سفرهای نوروزی برگزار خواهد شد. انتخاب پوشش تقدیر از برگزارکنندگان سفرهای نوروزی در حالی است که براساس برنامه ریزی های انجام شده، قرار است که ازکاندیدای انتخاباتی جریان انحرافی نیز با وجود اینکه مسئولیت کنونی او هیچ ارتباطی به این همایش ندارد، رونمایی شود!
رجانیوز که سالها از دولت حمایت می کرد و پس از عملکرد حلقه انحرافی، به صف منتقدان پیوسته می افزاید: کلیه هزینه های مربوط به ساخت جایگاه، نور، صدا، تصویربرداری، دعوت از هنرمندان، موسیقی، مجری، قاری، تبلیغات محیطی، چاپ کارت های دعوت و هزینه های مرتبط از محل یکی از مراکز وابسته به سازمان میراث تأمین شده که حدود بیش از 800 میلیون تومان برآورد شده است.
از سوی دیگر برای پر کردن ورزشگاه بزرگ آزادی، برای تمام استان ها و سازمان ها سهمیه مشخص شده است تا با حضور پرسنل و مرتبطین خود استادیوم آزادی را پر کنند که از جمله می توان به سهمیه های اختصاصی زیر اشاره کرد؛ هلال احمر 30 هزار نفر، سازمان میراث فرهنگی 20 هزار نفر، سازمان حمل و نقل و راهداری 10هزار نفر، وزارت کشور(فرمانداران، بخشداران، شهرداران و...) 10 هزار نفر، آموزش و پرورش (دانش آموزان و کادر استان های تهران، البرز، قزوین، قم و...) 10 هزار نفر، بخش خصوصی و گردشگری 10 هزار نفر و... پرسنل سازمان میراث فرهنگی هم برای حضور در مراسم به همراه خانواده های خود (حداکثر تا 10نفر) توجیه شده اند.
همچنین گفته می شود در پی هماهنگی با وزیر ارتباطات مقرر شده است که شرکت رایتل وابسته به سازمان تأمین اجتماعی، مسئولیت پذیرایی (بسته های پذیرایی و ناهار روز مراسم) را به سبک هواپیمایی و توسط کترینگ هواپیمایی ماهان تهیه و آماده و در میان مدعوین توزیع کند که برای این کار هزینه هر نفر 40 هزارتومان برآورد شده است.
سازمان میراث فرهنگی مبالغی را تحت عنوان هزینه های سفر نوروزی به استان ها به منظور هزینه حمل و نقل و پذیرایی بین راهی مدعوین اختصاص داده است که جمعاً حدود 6 میلیارد تومان تخمین زده می شود.
این گزارش حاکی است: برخی از مدعوین مراسم روز 29 فروردین از نحوه جمع آوری لیست افراد و حضور در مراسم و فیلم و عکس برداری و... ابراز نگرانی کرده و احتمال می دهند که پس از سپری شدن این مقطع، در آینده با مشکلات جدی مواجه شوند، بنابراین تمایل چندانی برای حضور در مراسم ندارند. برخی از مدعوین نیز از نحوه هزینه کردها و مخارج این مراسم که منشأ آن نامشخص و شبهه ناک است ابراز نگرانی کرده و عقیده دارند حضور در این مراسم صحیح نیست.
انتظار مردم از دستگاه های قضایی و اطلاعاتی کشور آن است که در شرایط اقتصادی حساس کنونی و در حالی که اقشار کم درآمد با شرایط معیشتی سختی دست به گریبانند، اجازه ندهند چند میلیارد تومان از کیسه بیت المال برای تبلیغات انتخاباتی حلقه انحرافی هزینه شود.
گفتنی است که از دستگاه های قضایی و اطلاعاتی کشور پذیرفته نیست که بعد از وقوع واقعه و اتلاف میلیاردها تومان از بیت المال فقط در حد گزارش ماجرا بسنده کنند.

عضو فقهای شورای نگهبان : بوی انحراف بیاید رد صلاحیت می کنیم .

آیت الله مومن عضو فقهای شورای نگهبان تاکید کرد: اگر بوی انحراف از کسی احساس کنیم شبهه ای نداشته باشید که او را رد صلاحیت خواهیم کرد.
آیت الله مومن عضو مجلس خبرگان رهبری در دیدار با دبیرکل و برخی اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی با بیان اینکه تعدد کاندیداهای صلاحیت دار قطعا آرای مردم متدین را هم متشتت می کند اظهار داشت: نیروهای معتقد و وفادار به انقلاب اسلامی می توانند در سایه روحانیت به اجماع برسند و در این راه آیت الله مهدوی کنی و آیت الله یزدی 2 نفری هستند که می توانند در این باره کمک کنند.
وی خطاب به اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی یادآور شد: الحمدلله شما آقایان تشخیص دارید که باید در جهت همدلی و هماهنگی در بین نیروهای اصیل انقلابی و معتقد به نظام و ولایت گام بردارید و این مسئله مورد خوشحالی و نشان از سلامت شما آقایان و اهل تشخیص درست بودن است.
این عضو شورای نگهبان در ادامه سخنانش با تاکید بر اینکه نظارت در شورای نگهبان بر انتخابات شوراها و ریاست جمهوری و صلاحیت کاندیداها بسیار با دقت انجام می شود، اظهار داشت: ما اگر بوی انحراف از کسی احساس کنیم شبهه ای نداشته باشید که او را رد صلاحیت خواهیم کرد.
آیت الله مومن در پایان خاطرنشان کرد: هم اکنون به لطف خداوند متعال جمع شورای نگهبان توجه خوبی دارند که هر جا بوی خلاف بیاید و صلاحیت احراز نشود صلاحیت را تایید نمی کنند؛ همه کسانی که نگرانی دارند خوب است بدانند که ما با کسی نه دعوا داریم و نه به کسی باج می دهیم.
خاطرنشان می شود: پیش از این هم آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان طی سخنانی تاکید کرد که شورای نگهبان برای تحقق حماسه سیاسی در انتخابات به نحو احسن انجام وظیفه می کند.
آیت الله جنتی با اشاره به جایگاه ریاست جمهوری تصریح کرد که این شورا افراد واجد صلاحیت را برای حضور در رقابت ها معرفی خواهد کرد، اما این مردم هستند که باید با بررسی دقیق، بهترین فرد را برای این مقام انتخاب کنند.

از آلماتی تا پیونگ یانگ !

شاید تیتر یادداشت پیش روی در نگاه اول، «عجیب»! تلقی شود و این پرسش احتمالی را در پی داشته باشد که میان مذاکرات ایران و کشورهای 1+5 در «آلماتی» پایتخت قزاقستان و مناقشه ای که این روزها به بهانه آزمایش بمب اتمی در کره شمالی، میان واشنگتن و «پیونگ یانگ» در جریان است چه رابطه ای می توان یافت؟! ولی این ماجرا، از زاویه دیگری نیز قابل بررسی است و درباره مناقشه اخیر در شبه جزیره کره، احتمال دیگری نیز در میان است. احتمالی که اگر هم درصد آن اندک باشد، به دلیل اهمیت موضوع نباید از کنار آن به سادگی عبور کرد و در این باره گفتنی هایی هست؛
1- روز یکشنبه هفته جاری- 18/1/92- طی یادداشتی در کیهان و با عنوان «دو خط موازی که یکدیگر را قطع کردند!» با اشاره به شواهد و ارائه اسنادی به نقل از مقامات رسمی آمریکایی و اروپایی آورده بودیم که آمریکا در چالش هسته ای 10 ساله خود با ایران به بن بست رسیده است و خط تحریم اگرچه برای جمهوری اسلامی ایران مشکلاتی درپی داشته است ولی برخلاف انتظار آمریکا نه فقط آنگونه که خانم کلینتون ادعا می کرد و نتانیاهو، آرزوی آن را در سر می پروراند، تحریم ها «فلج اقتصادی» ایران را به دنبال نداشته و مانع ادامه فعالیت هسته ای و پیشرفت خیزش گونه علمی و تکنولوژیک کشورمان نشده است، بلکه بحران اقتصادی بی سابقه آمریکا طی 50 سال اخیر (اعتراف «گیتنر» وزیر خزانه داری آمریکا) و بحران مشابه در اروپا، باعث شده است که به جای ایران، آمریکا و متحدان اروپایی آن در آستانه فلج اقتصادی قرار گیرند تا آنجا که «هاآرتص» با عصبانیت می نویسد «آرامش در ایران، دهن کجی به تحریم هاست»، گاردین توضیح می دهد که «بحران اقتصادی غرب، تحریم ها را به نفع ایران رقم زده است» واشنگتن پست طی گزارشی نتیجه می گیرد که «دود تحریم ها به چشم آمریکا رفته است» و این همه در حالی است که ایستادگی و مقاومت 10 ساله ایران در برابر باج خواهی آمریکا و متحدانش، الگوی عزت آفرینی از «مقاومت پیروز» را به دنیای برانگیخته و ملتهب کنونی- جنبش ضد سرمایه داری وال استریت در غرب و بیداری اسلامی در منطقه- پمپاژ کرده است...
با این اشاره مختصر که در یادداشت مورد اشاره کیهان با توضیح و تفصیل بیشتر آمده بود می توان نتیجه گرفت که «آمریکا اگر به چالش هسته ای پایان بدهد، الگوی دیگری از پیروزی برخاسته از مقاومت را به نام جمهوری اسلامی ایران ثبت کرده است. الگویی که موج فراگیر بیداری اسلامی را شتاب بیشتری می دهد و چنانچه به چالش هسته ای ادامه بدهد، این چالش در حالی که اهرم تحریم ها از کار افتاده و یا لااقل کند شده است، نتیجه از قبل طراحی شده و مطلوب آمریکا را در پی نخواهد داشت.»
2- حضور پرقدرت و مثال زدنی تیم مذاکره کننده کشورمان در مذاکرات هسته ای با گروه کشورهای 1+5 که با استدلال قوی، اسناد فنی و حقوقی مستحکم -FIRM DOCUMENTS- همراه بوده است، آخرین امیدهای حریف را برای چانه زنی های یکسویه در مذاکرات، بر باد داده است. گفتنی است در جریان مذاکرات جانبی «آلماتی 2»، نمایندگان 1+5 در مقابل استدلال قوی و اسناد فنی و حقوقی مستحکمی که دکتر جلیلی ارائه کرده بود، آچمز شده و چاره ای جز اعتراف ضمنی نداشتند و هنگامی که نماینده انگلیس برای تغییر فضا، سؤالی را پیش کشید و دکتر جلیلی آغاز به پاسخ کرد، خانم «وندی شرمن» نماینده آمریکا که به جای ماموریت اسمی کاترین اشتون، رهبری واقعی گروه 1+5 را برعهده دارد، دست نوشته ای پیش روی وی گذاشته و او را مجبور به سکوت کرد! و نماینده یکی دیگر از کشورهای 1+5 در پاسخ به این سؤال آقای دکتر جلیلی که آیا نظر کنونی خود را در جلسه رسمی نیز مطرح خواهی کرد؟ گفت؛ از من چنین انتظاری نداشته باشید!
همین جا باید متذکر شد که قبل از مذاکرات آلماتی یک، با اطلاع از درخشش استدلال ها و استنادهای تیم هسته ای کشورمان، طی یادداشتی با عنوان نقطه پایان کجاست؟!- 9/12/91- پیشنهاد کرده بودیم جمهوری اسلامی ایران متن مذاکرات را به صورت مکتوب و صوتی و تصویری در سطح جهان منتشر کند و آورده بودیم «این اقدام می تواند ترفند آمریکا و متحدانش و چنته خالی از قانون و منطق آنها را فاش کند» این پیشنهاد اگرچه - نمی دانیم به چه علت- با موافقت مسئولان محترم کشورمان روبرو نشد ولی بلافاصله واکنش سراسیمه رسانه ها و مقامات رسمی حریف را برانگیخت. «آلن ایر» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در مصاحبه ای که شتابزده به نظر می رسید گفت «نمی توان با حضور رسانه ها مذاکره کرد» و خبرگزاری فرانسه به نقل از «جو بایدن» معاون رئیس جمهور آمریکا نوشت که وی در ملاقات با «فرانسوا اولاند» رئیس جمهور فرانسه بر ضرورت غیرعلنی بودن مذاکرات تاکید کرده است و شبکه بین المللی بی بی سی - B.B.C.WORLD- پیشنهاد علنی بودن مذاکرات را ناممکن! توصیف کرد و... و صد البته هنوز هم دیر نشده است، مخصوصا آن که تیم هسته ای کشورمان در مذاکرات آلماتی 2 با درخشش استدلال ها و استنادهای حقوقی، فنی به مراتب برجسته تری حاضر شده است تا آنجا که به نوشته واشنگتن پست، خانم اشتون بعد از پایان دور دوم مذاکرات و در حالی که انتظار می رفت در مقابل مستندات ارائه شده از سوی دکتر جلیلی و تیم همراه وی، پاسخی ارائه کند، اعلام کرد؛ نمایندگان 1+5 به پایتخت های خود بازخواهند گشت و بعد از مشورت و رایزنی، نتیجه- بخوانید پاسخ استدلال ها و استنادهای مستحکم جلیلی- را در یک تماس تلفنی به اطلاع ایشان خواهد رساند.
همه شواهد که به نمونه هایی از آن اشاره شد به وضوح نشان می دهد که انتشار متن مذاکرات «پاشنه آشیل» آمریکاست و معلوم نیست به چه علت تیم هسته ای کشورمان از آن اجتناب می ورزد؟!
3- اکنون به نکته آغازین این نوشته بازمی گردیم و احتمال آن که مناقشه اخیر میان آمریکا و کره شمالی یک «پروژه فریب» بوده و به منظور دامن زدن به ترفند «ایران هراسی» و زمینه سازی برای خروج آمریکا از بن بست در چالش هسته ای با ایران طراحی شده باشد را به ارزیابی می نشینیم. قبل از ورود به این ارزیابی باید اشاره کرد که؛
آمریکا بیش از 7 هزار و 600 کلاهک هسته ای آماده نصب روی موشک های بالستیک و قاره پیما دارد و تاکنون 715 آزمایش هسته ای انجام داده است. فرانسه 300 کلاهک هسته ای آماده نصب داشته و تا امروز 210 بار دست به آزمایش هسته ای زده است و انگلیس متحد دیگر آمریکا دارای 225 کلاهک هسته ای است و 45 بار آزمایش اتمی انجام داده است. رژیم صهیونیستی، صاحب نزدیک به 200 کلاهک هسته ای است، اگرچه همواره تعداد واقعی کلاهک های هسته ای خود و تعداد آزمایش های اتمی انجام گرفته را پنهان نگه داشته است و اما، این همه در حالی است که کره شمالی کمتر از 10 کلاهک هسته ای دارد و تاکنون فقط 3 بار دست به آزمایش هسته ای زده است.
اکنون جای این سؤال است که آیا- حداکثر- 10 کلاهک هسته ای کره شمالی در مقابل 7 هزار و 600 کلاهک هسته ای آمریکا و مجموعه 725 کلاهک هسته ای آماده نصب متحدان استراتژیک آمریکا- فرانسه، انگلیس و اسرائیل- در حد و اندازه ای هست که تهدید کره شمالی به حمله هسته ای علیه آمریکا بتواند اینهمه سر و صدا و هیاهوی آمریکا و متحدانش را در پی داشته باشد؟! مخصوصا آن که آزمایش هسته ای اخیر کره شمالی سومین آزمایش اتمی این کشور است و 2 آزمایش قبلی کره شمالی فقط با اخم دیپلماتیک غرب روبرو شده و مذاکرات 6گانه- آمریکا، ژاپن، کره شمالی، کره جنوبی، چین و روسیه- را در پی داشت و این حجم انبوه از هیاهوی تبلیغاتی را به دنبال نداشت!
4- همزمان با هیاهوی اخیر درباره تهدید اتمی کره شمالی علیه آمریکا و کره جنوبی، دولتمردان آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی، رژیم صهیونیستی و رسانه های غربی با استناد به آنچه که از آن با عنوان «خطر سلاح هسته ای کره شمالی علیه جامعه جهانی»! یاد می کنند، درباره خطر دستیابی جمهوری اسلامی ایران هشدار می دهند! نتانیاهو یقه چاک می دهد که «خطر حمله اتمی کره شمالی، ضرورت برخورد قاطع با جمهوری اسلامی ایران را بیشتر از هر زمان دیگری گوشزد می کند»! دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس با اشاره به تهدید اتمی کره شمالی، از ضرورت مقابله با ایران اسلامی یاد می کند و اوباما، اولاند و... این ترجیع بند را تکرار می کنند که «تهدید اتمی کره شمالی برای غرب می تواند یک هشدار جدی درباره دستیابی ایران به سلاح اتمی باشد»!
اشاره به خطر ایران با استناد به آزمایش هسته ای کره شمالی به اندازه ای پرحجم است که انگار جمهوری اسلامی ایران دست به آزمایش هسته ای
- از نوع انفجار برای تولید سلاح اتمی- زده است! و این احتمال را قوت می بخشد که ماجرای اخیر و تبلیغات پر سر و صدای غرب درباره خطر حمله اتمی کره شمالی فقط یک بازی مسخره و صحنه سازی برای توهم پراکنی نسبت به تلاش ایران برای تولید سلاح هسته ای باشد. یعنی دقیقا همان توهمی که در چالش 10 ساله هسته ای و بازرسی های پی درپی و پیوسته آژانس از تاسیسات هسته ای ایران کمترین نشانه ای از آن به دست نیامده است.
از این روی و با توجه به موارد یاد شده، این احتمال قوت می گیرد که آمریکا بعد از ناکامی در چالش هسته ای 10 ساله با ایران اسلامی، در پی آن است که این چالش را از «آلماتی» به «پیونگ یانگ» منتقل کند، چرا که پشت میز مذاکره باید استدلال و سند فنی و حقوقی ارائه کرد ولی در بازی اخیر
- به زعم آمریکا- هیاهو و جنجال می تواند جایگزین سند و استدلال شود!
در این میان، آنچه به کره شمالی مربوط می شود، این که مراقب پروژه فریب آمریکا باشد چرا که شواهد موجود از احتمال این فریب خوردگی حکایت می کند و آنچه به ایران اسلامی مربوط است، این که، جمهوری اسلامی ایران، بن بست آمریکا و متحدانش و تلاش آنان برای خروج آبرومندانه از این بن بست تحقیرکننده را درک می کند و به قول حضرت آقا تنها راه باقیمانده برای آمریکا، اعتراف به حق قانونی ایران اسلامی است و این که آمریکا و متحدانش در یک بازی دوسر باخت وارد شده اند که راه خروجی غیر از پذیرش باخت ندارد. 


حسین شریعتمداری
 

حقیقت مسئله سوریه

مسأله سوریه، مسأله حکومت سوریه نیست؛ بلکه مسأله این است که در منطقه خاورمیانه دو گروه بر علیه استکبار جهانی مبارزه می کنند و ده ها سال است که شهید و زندانی داده و شکنجه و آواره شده اند. نخست، ملت فلسطین است که شاید بیش از نیمی از جمعیت اصلی آن کشور آواره هستند و در کشورهای دیگر زندگی می کنند. آنها با تأثیرپذیری از جمهوری اسلامی ایران دو گروه به نام های جهاد و حماس برای مبارزه با همه دستگاه کفر و استکبار جهانی تشکیل دادند. البته مدتی کشورهای عربی از جمله عربستان و قطر از فلسطینی ها حمایت می کردند. سال ها پیش حاجی های ایران در عربستان می دیدند که در سخنرانی ها و خطبه های نماز جمعه از مردم فلسطین حمایت می کردند، اما در جنگی که اسرائیل علیه مردم فلسطین راه انداخت، هیچ کدام از این کشورهای عربی به کمک فلسطینی ها نیامدند. در همین جنگ اخیر مردم غزه، تنها کشوری که در عالم از آنان حمایت واقعی کرد ایران بود؛ ما نه عرب بودیم، نه روابط نژادی، نه روابط اقتصادی و سیاسی داشتیم و نه باهم هم مرز بودیم. ما حتی با آنان ارتباط شیعه و سنی نداشتیم. آنها سنی هستند و بعضی هایشان از آن سنی هایی هستند که نسبت به شیعه بسیار بدبین اند، اما آنان مسلمان هستند در مقابل کفر. و بالاخره شاهد بودید که در این جنگ اخیر به واسطه کمک های ایران بود که آنان بر اسرائیل پیروز شدند. البته ما وظیفه اسلامی، دینی، عقلانی و انسانی خودمان می دانیم که به مظلومان فلسطین کمک کنیم. اما پرسش این است که چگونه باید کمک کنیم در حالی که ما باهم مرز مشترکی نداریم؟ توجه داشته باشیم که غزه محصور شده و حتی با یک کشور خارجی نمی تواند ارتباط داشته باشد.
شبیه این گروه، اقلیتی شیعه در لبنان هستند. در این کشور مذاهب مختلفی وجود دارد که با هم اختلاف دارند. کاتولیک ها، پروتستان ها و ارتودکس ها از مسیحیان و از مسلمان ها سنی ها و شیعیان و یک مذهبی به نام دروزی هست که آنها یک قوم خاصی هستند و در کشورهای دیگر کمتر آن مذهب وجود دارد. لبنان مجموعه ای از مذاهب مختلف است که شیعیان در آنجا غالباً در فقر و اقلیت زندگی می کردند که بعد از مهاجرت امام موسی صدر اندکی حیات یافتند. در میان شیعیان نیز گروه های مختلفی وجود دارد که باز اقلیت کوچکی به نام حزب الله وجود دارد که آن هم به دستور امام تأسیس شد. سیدحسن نصرالله ـ که خداوند ان شاءالله وی را در پناه خود از همه آفات و بلیات حفظ کند ـ طلبه ای بود در ایران که در جنگ و جبهه های ایران هم شرکت داشت. امام به او فرمودند تا به لبنان برود و این گروه را تشکیل دهد؛ گروهی که هم اکنون سرنوشت لبنان به دست آنان است. کار به آنجا رسید که سیدحسن نصرالله به عنوان اولین شخصیت معروف عالم شناخته شد، بطوری که بسیاری از اهل تسنن عاشقش شده و عکسش را در آغوش می گیرند. اگر ما هزاران میلیون خرج می کردیم، نمی توانستیم یک چنین تبلیغاتی برای شیعه ترتیب دهیم. البته همه اینها به برکت کمک هایی است که از ایران به آنها می شود. تا به حال خیلی علنی نبود، اما حالا دیگر علنی شده است.
ضرورت حمایت
ازفلسطین و لبنان
جمهوری اسلامی ایران باید فلسطین و لبنان را که علیه کفر جهانی مبارزه می کنند با تمام قوا برای آبرو شدن برای اسلام و بخصوص تشیع کمک کند. اما چگونه باید حمایت کند؟
ما نه با لبنان مرز مشترک داریم و روابط آن چنانی و نه حتی با فلسطین. تنها حلقه واسطه برای کمک رساندن به ان دو کشور، سوریه است. اگر سوریه با ایران باشد، می توان از راه سوریه کمک های مالی، بهداشتی، تاکتیکی و نظامی به فلسطینی ها و لبنانی ها رسانده شود. اگر دولت سوریه مخالف این امر باشد، این راه مسدود است. مسدود شدن این مسیر یعنی شکست حرکت مقاومت در لبنان و فلسطین و شکست خوردن مقاومت در جهان اسلام و تشیع و البته شکست ایران. حمایت ایران از دولت سوریه وسیله ای است که بتواند برای اسلام خدمت کند، حرکت مقاومت را در عالم زنده کند و به کشورهای دیگر یاد بدهد که شما باید مقاومت کنید. فلسطینی ها مقاومت بلد نبودند. آنهایی که مخالف اسرائیل بودند، گرایش به مارکسیسم داشتند و هنوز هم بعضی از گروه هایشان این گرایش را دارند. وقتی فلسطین براساس اسلام حرکت کرد که مقاومت اسلامی را از امام یاد گرفت. تأثیر انقلاب اسلامی در فلسطین بود که گروه های مقاومت و حماس را به وجود آورد. پس برای پیشرفت اسلام و حفظ هویت این دو کشور اسلامی ما نیازمند حلقه ای واسط هستیم به نام سوریه. علاوه بر این که آن کسانی که مخالف سوریه هستند، عمّال آمریکا و اسرائیل هستند. موافقت کردن با آنها یعنی بازی در میدان و زمین آمریکا و اسرائیل؛ همچنانکه عربستان و قطر این کار را می کنند و ترکیه هم به آنها ملحق شده است. ما برای حفظ اسلام و تشیع و برای ترویج ارزش های اسلامی، برای اینکه روحیه مقاومت در مسلمان ها زنده باشد، باید این ارتباط را حفظ کنیم.
مقام معظم رهبری ، پرچمدار بصیرت
در جهان
بصیرت یعنی اینکه مردمی هوشیار شوند، بفهمند و فریب ظواهر و شعارهای فریبنده ای چون آزادی، وحدت، آرامش و صلح را نخورند. »صلح« همیشه مطلوب نیست. اگر این طور بود پیغمبر صلی الله علیه وآله این همه جنگ نمی کرد. امام حسین علیه السلام در طول سیزده سال این همه فداکاری نمی کرد، خود و اهل بیتش و حتی طفل شیرخواره او به شهادت رسیدند. آن حضرت می توانست فقط بیعت ظاهری کند و خود و یارانش را نجات دهد. «آزادی» اگر به معنای ولنگاری و افسارگسیختگی باشد و هرکس هر کاری می خواهد بکند، هیچ وقت مطلوب نیست؛ نه به عنوان عقل مطلوب است و نه به عنوان شرع. باید کنترل وجود داشته باشد. باید هوس های حیوانی مهار شود. ولی آنها با شعار آزادی، اسلام، حقیقت و انسانیت را می کوبند. بصیرت یعنی انسان بفهمد دشمن چه نقشه هایی به کار می گیرد و چگونه باید در مقابلش مقاومت کرد. امروزه پرچمدار بصیرت، رهبر معظم انقلاب است.  


سخنرانی آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته)  


در جمع ناظران شورای نگهبان - 8/10/1391  

اعضای دولت هاشمی در ستاد انتخاباتی حسن روحانی

شماری از اعضای دولت هاشمی در ستاد انتخاباتی حسن روحانی گرد هم آمده اند.
حسن روحانی که پیش از این از نامزدی خود خبر داده قرار است در پایان این هفته رسما این موضوع را اعلام کند. به گزارش تسنیم ریاست ستاد انتخاباتی حسن روحانی بر عهده محمدرضا نعمت زاده است. وی وزیر صنایع و معادن دولت های اول و دوم هاشمی رفسنجانی بوده است.
اکبر ترکان قائم مقام و معاون ستاد انتخاباتی روحانی است. وی در دولت اول هاشمی به عنوان وزیر دفاع و در دولت دوم به عنوان وزیر راه و ترابری مشغول به کار بود. ترکان در بین سال های 80 تا 88 نیز معاون وزیر نفت بوده است.
محمدباقر نوبخت نیز سخنگوی ستاد مردمی انتخابات روحانی است. وی دبیرکل حزب «اعتدال و توسعه» و معاون «پژوهش های اقتصادی» مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است که در سال 84 از هاشمی حمایت می کرد.
بابک دربیگی مسئول روابط عمومی ستاد انتخاباتی روحانی است. وی پیش تر مدیرمسئول سایت خبری آفتاب بوده است.
محمد سلطانی فر نیز ریاست کمیته تبلیغات و رسانه ستاد انتخاباتی حسن روحانی را بر عهده دارد. سلطانی فر مدیر گروه مطالعات رسانه ای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و مدیرمسئول روزنامه «صبح اقتصاد» است.
ترکان در مصاحبه با یکی از روزنامه ها و در پاسخ به این سؤال که آیا فکر می کنید که آقای هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا می کند؟ اظهار داشت: خیر، آقای هاشمی براساس ارزیابی ما در انتخابات حضور پیدا نمی کنند و به عقیده من نزدیکترین فرد به آقای هاشمی، فکر و عقلانیت و مشی ایشان که طرفداران هاشمی قبولش دارند، دکتر روحانی است.
وی می افزاید: ما طرفداران و دوستداران آقای هاشمی هستیم و جزء اعضای کابینه ایشان بودیم و هنوز هم هاشمی را بهترین گزینه برای اداره کشور می دانیم، ولی ایشان برای حضور در انتخابات در صحنه حاضر نمی شود و چون نزدیکترین شخص از لحاظ فکری به هاشمی، آقای روحانی است، ما دور آقای روحانی جمع شده ایم.
پیش از این علی عسکری مشاور هاشمی از حسن روحانی به عنوان هاشمی جدید و دوم یاد کرده بود.

نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد

این روزها و با نزدیک شدن به انتخابات 24 خرداد، تلاش ها و تحرکات به اصطلاح دو جریانی که تلاش می کنند خود را در دو طیف سیاسی آنهم در نقطه مقابل یکدیگر و در زمره سلایق و جریان های سیاسی کشور تعریف کنند- بخوانید جا بزنند- قابل تامل است.
گفتنی است هر دو جماعت مورد اشاره هر چند در ظاهر خود را رقیب و حریف نشان می دهند و بر این تمایز پافشاری می کنند ولی نقاط مشترک فراوان میان آنها به لحاظ مشی و عملکرد سیاسی غیرقابل انکار است.
از جمله تلاش ها و تحرکات کنونی هر دو جماعت یاد شده تلاش فراوان برای نفوذ به مراکز حساس نظام از گذرگاه انتخابات است.
برای این منظور البته تلاش ناشیانه ای می کنند بدون آنکه نگاهی به «واقعیت»ها داشته باشند و مزورانه می کوشند «بدیهیات» و «مسلمات» را در چنبره «فلسفه بافی» ها و «تردید»ها ذبح نمایند.
طرفه آنکه پس از بیانات حکیمانه و راهگشای رهبرانقلاب در اولین روز سال جدید در حرم رضوی و تاکید ایشان بر حضور همه سلایق و جریان های سیاسی در انتخابات، دو جماعت مورد بحث یعنی «اصحاب فتنه» و «حلقه انحرافی» بطور مداوم و مستمر این خط را پمپاژ می کنند که تاکید «همه سلایق و جریان های سیاسی» شامل حال آنها نیز می شود و این مغلطه بزرگ در حالی است که منطوق و مفهوم بیانات «آقا» بسیار روشن است.
لطفاً بخوانید؛ «در انتخابات همه سلیقه ها و جریان های معتقد به جمهوری اسلامی باید شرکت کنند، این هم حق همه است؛ هم وظیفه همه است. انتخابات مال یک سلیقه خاص، مال یک جریان فکری و سیاسی خاص نیست. همه کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و به استقلال کشور معتقدند، به آینده کشور اهمیت می دهند، دلشان برای منافع ملی می سوزد، باید در انتخابات شرکت کنند، رو گرداندن از انتخابات مناسب کسانی است که با نظام اسلامی مخالفند.»
بنابراین جای کمترین تردیدی وجود ندارد همه سلایق و جریان های سیاسی باید در انتخابات شرکت کنند و به شهادت بیش از 30 انتخاباتی که در نظام جمهوری اسلامی برگزار شده این موضوع اظهرمن الشمس است که همه سلایق سیاسی حضور داشته اند. اما درباره اینکه جریان فتنه و حلقه انحرافی همه ماجرا را نمی گویند و می خواهند کارنامه سیاه و پلشت خودشان را از حافظه تاریخی مردم پاک کنند گفتنی هایی هست؛
1- همچنانکه رهبرانقلاب تصریح و تاکید فرمودند حضور همه سلایق و جریان های سیاسی در بستر «جمهوری اسلامی» است.
قانون اساسی به عنوان میثاق ملی که ساختار و نقشه نظام جمهوری اسلامی را روشن می سازد نیز در اصول متعدد مقوله انتخابات را مدنظر قرار داده است.
نکته ای که در این میان وجود دارد این است که مقوله انتخابات در چارچوب «جمهوری اسلامی» مورد تاکید قرار گرفته است.
به عنوان نمونه در اصل ششم قانون اساسی آمده است؛ «در جمهوری اسلامی ایران، امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود از راه انتخابات».
و یا در اصل 115 در بیان ویژگی های رئیس جمهور پس از برشمردن اوصافی تاکید می کند رئیس جمهور باید معتقد به مبانی «جمهوری اسلامی» باشد.
همچنانکه اصل 121 قانون اساسی خاطر نشان می کند رئیس جمهور سوگند یاد می کند که پاسدار نظام «جمهوری اسلامی» باشد.
نمونه ها متعدد و پرشمار است و به روشنی کلید واژه «انتخابات» و کلید واژه «جمهوری اسلامی» نشان می دهد که اولا؛ انتخابات در چارچوب نظام جمهوری اسلامی است و ثانیاً؛ بدون شک سلایق و جریان های سیاسی شرکت کننده در انتخابات در بستر جمهوری اسلامی امکان حضور دارند و ثالثاً؛ بالطبع کاندیداهای انتخابات باید معتقد به جمهوری اسلامی باشند و رابعاً؛ منتخب ملت در مقام ریاست جمهوری باید پاسدار جمهوری اسلامی باشد.
با این اوصاف روشن که جای هیچ گونه بهانه ای باقی نمی گذارد چه کسانی احساس خطر کرده و تلاش می کنند با تحرکات و تلاش های مزورانه و منافقانه ماجرا را تحریف نمایند؟
2- یک جماعت که بروز و ظهور آن در فتنه 88 در قالبی ساختارشکن عیان شد همانها بودند که «جمهوری ایرانی»! را شعار دادند.
حامیان این جماعت کم شمار برخی از آقایان و فعالان به اصطلاح سیاسی بودند که در دوره ای خود را در طیفی سیاسی از سلایق و جریان های سیاسی کشور مطرح کردند.
بخشی از این طیف سیاسی در فتنه 88 ماهیت واقعی خودشان ر ا برملا کردند و در بستر «جمهوری ایرانی» جا گرفتند.
اکنون در آستانه بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری، عده ای که حتی با شعار دهندگان «جمهوری ایرانی» مرزبندی نکردند ادعای حضور در انتخابات دارند و خود را در میان سلایق و جریان های سیاسی تعریف می کنند!
این ترفند در حالی است که سلایق سیاسی مبتنی بر «رفتار» و «کارنامه» سیاسی است و نمی توان این قاعده منطقی را انکار کرد.
خاستگاه «جمهوری ایرانی» در فتنه 88 قابل واکاوی است که به صراحت علیه اصول مسلم قانون اساسی کودتا کردند و طبیعی است که در زمره سلایق سیاسی محسوب نمی شوند.
کجای دنیا ساختارشکنان، فتنه گران، سلب کنندگان امنیت اجتماعی، اغتشاشگران و حامیان آنها و کسانی که آشکارا از دشمنان تابلودار بیرونی برای این بازی مأموریت گرفته اند، اجازه حضور در انتخابات پیدا می کنند؟
3- جماعت دیگری که اکنون ترس به جان آنها افتاده است و می دانند که نمی توانند در انتخابات حضور داشته باشند حلقه ای هستند که شعار «مکتب ایرانی»! سر دادند و در زمره سلایق و جریان های سیاسی محسوب نمی شوند چون بیرون از «جمهوری اسلامی» تعریف می شوند و این در حالی است که عنصر بالذات سلایق و جریان های سیاسی اعتقاد به جمهوری اسلامی است نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.
4- آنچه که محرز است تلاقی این دو جماعت (جمهوری ایرانی - مکتب ایرانی) در گذر از «جمهوری اسلامی» است.
چیستی مکتب ایرانی موقعی بهتر فهمیده می شود که ادبیات آن در مخالفان جمهوری اسلامی به روشنی قابل دریافت است. به عنوان نمونه اظهارات ریچارد رورتی نظریه پرداز پراگماتیست آمریکایی در مصاحبه با روزنامه کوریره دلاسرای ایتالیا در سال 86 قابل اعتناست که صریحاً می گوید ملی گرایی و مکتب ایرانی پادزهر اسلام گرایی است.
اکنون این سؤال به میان می آید که آیا تصادفی است که همین ادبیات در حلقه انحرافی بیان می شود و لیدر آن می گوید دوره اسلام گرایی به سر آمده همانگونه که دوره اسب سواری! تمام شده است؟!
تعجب نکنید اگر همین ادبیات در بیان حامیان «جمهوری ایرانی» بیان شود.
به عنوان نمونه رادیو فردا به قلم یکی از مخالفین جمهوری اسلامی می نویسد؛ «جمهوری ایرانی» به دنبال راندن اسلام گرایی از حکومت است هر چند که نافی اسلام نباشد!
جالب است که در همان گزارش بیان می شود که شعار «جمهوری ایرانی» تکامل یافته شعار «ایران برای همه ایرانیان» است!
5- و بالاخره باید گفت «مردم» عنصر اصلی انتخابات هستند که در تمامی انتخابات های گذشته با هر سلیقه سیاسی در انتخابات شرکت کردند و حماسه آفریدند و انتخابات 24 خرداد 92 مستثنا از این قاعده نیست.
بنابراین آحاد ملت ایران که معتقد به «جمهوری اسلامی» هستند تنها آن سلایق سیاسی ای را می پذیرند که در چارچوب جمهوری اسلامی باشد و تفسیرهای انحرافی و جعلی را برنمی تابند.
وضعیت کاندیداها نیز روشن است هر کس بیرون از این بستر باشد ولو هیاهو به راه بیندازد، تحرکات گسترده ای انجام دهد، سناریوهای مختلف سامان دهد و... یک سرنوشت بیشتر ندارد و آن اینکه از نظارت شورای نگهبان نمی تواند بگریزد و بی شک طبق معیاری که قانون اساسی مشخص کرده، صلاحیت او احراز نخواهد شد. 


حسام الدین برومند
 

اعلام مواضع جامعه مدرسین صرفا از طریق رئیس، بیانیه و سایت رسمی

با توجه به اظهارنظر‌های گوناگون درباره مسائل مختلف کشور تحت ‌عنوان له و یا علیه به اطلاع می‌رساند مواضع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم صرفاً از طریق رئیس محترم جامعه مدرسین و یا بیانیه رسمی اعلام می‌شود.

خبرگزاری فارس: مواضع جامعه مدرسین صرفا از طریق رئیس، بیانیه و سایت رسمی اعلام می‌شود

ه گزارش حوزه احزاب خبرگزاری فارس به نقل از سایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پی انتشار برخی اخبار و اطلاعات مختلف در مورد مواضع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در مورد مسائل جاری کشور، دفتر جامعه مدرسین اقدام به انتشار نامه‌ای به شرح ذیل نموده است که خبرگزاری‌ها و رسانه‌های گروهی را ملزم به رعایت این چارچوب در انتشار و انتساب اخبار و مخاطبان خبری را نسبت به تشخیص صحت خبر آگاه می‌سازد.

متن این نامه بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئولین محترم خبرگزاری‌ها و جراید

سلام علیکم

با توجه به اظهارنظر‌های گوناگون درباره مسائل مختلف کشور تحت ‌عنوان له و یا علیه به اطلاع می‌رساند؛ همانطوری که قبلاً اعلام گردید مواضع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم صرفاً از طریق رئیس محترم جامعه مدرسین و یا بیانیه رسمی اعلام می‌گردد. لذا هرگونه مصاحبه و اظهار نظر درباره این مسائل و انتساب آن به جامعه مدرسین مورد تائید نمی‌باشد. 

علی ابراهیمی 

مسئول دفتر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

نقشه راه 92

1- نقشه راه ایران در سال 1392 کدام است؟ طبیعتا نقشه راه بر مبنای راهبرد اصلی که «پیشرفت و عدالت» و تبدیل ایران به قطب اول اقتدار در منطقه است، به انضمام رصد ظرفیت ها و چالش های موجود ترسیم می شود. متقابلا آن گونه که اخیرا خبرگزاری آسوشیتدپرس به سیاق بسیاری دیگر از تحلیل گران نوشت، «ایران بزرگ ترین چالش پیش روی باراک اوباما و اولویت وی است». در واقع باید ضمن «محاسبه ملی» برای ترسیم نقشه راه، در ابعاد این موضوع تأمل کنیم که سرعت حرکت و پیشرفت ما در سال جدید، حاصل جمع «میزان همت عمومی در به میدان آوردن توانمندی ها و فعلیت بخشیدن ظرفیت ها» و «میزان معارضه و سنگ اندازی دشمن برای مهار یا کاهش سرعت ایران» خواهد بود.
2- اخباری که دیروز درباره دور دوم مذاکرات ایران و 1+5 در آلماتی منتشر شد، نشان می دهد طرف غربی همچنان به دنبال تقابل و زورگویی است و نه تفاهم و توافق برای حل مسئله مطابق حقوق بین الملل و معاهده ان پی تی. طبق گزارش های جست وگریخته و اظهارات سخنگوی کاترین اشتون، طرف غربی مجددا پیشنهاد نامتوازن و بی ارزش بهمن ماه گذشته را مبنی بر تعلیق غنی سازی در فردو، کاهش حجم اورانیوم 20درصد موجود و افزایش بازرسی ها را در مقابل کاهش برخی تحریم ها در زمینه داد و ستد طلا یا تعمیرات قطعات هواپیما! تکرار کرده است. با این وصف دورنمای مذاکرات آن چنان که اغلب تحلیل گران پیش بینی کرده اند، متفاوت از تصویر مذاکرات چند سال اخیر و ادامه مصاف سیاسی-اقتصادی سال گذشته نخواهد بود. به عبارت دیگر، آنها به دلایل گوناگون حاضر نیستند پیشرفت بومی و خودجوش ایران را بپذیرند و راه را برای شتاب مضاعف این حرکت باز کنند. شعار گفتمانی «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» از متن همین واقعیت سر برمی آورد.
3- راز مقابله جویی آمریکا چیست؟ 6 سال پیش- اواخر دی ماه 1385- وقتی ایران خبر تکمیل زنجیره 164تایی از سانتریفیوژها و ایجاد آبشار هسته ای برای غنی سازی 5/3درصدی اورانیوم را اعلام کرد، روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی با ادبیات قابل تأمل تأکید کرد «ایران با اورانیوم واقعی به آمریکا تازیانه زد. ایران با شادمانی ورود خود را به باشگاه هسته ای خوشامد گفته و آب دهان بر چشمان آمریکا پرتاب می کند... اعلام موفقیت ایران باعث شرمندگی بوش شد که یکی دو روز قبل از آن اعلام کرده بود متعهد شده تا از دستیابی ایران به فناوری غنی سازی جلوگیری کند». پیشرفت بومی و مستقل ملت ایران که اسلام را به عنوان مدل تمدن سازی انتخاب کرده اند، به تصریح نیویورک تایمز، زدن تازیانه بر پیکر آمریکاست. فناوری اتمی البته تنها یک نشانگر از ده ها نمونه پیشرفت برق آسا و پرسرعت جمهوری اسلامی در حوزه های مختلف قدرت و توانمندی است. این در تراز فهم مستکبران، انداختن آب دهان به صورت دولت مدعی ابرقدرتی جهان است.
4- ایران از این چشم انداز، یک مدل الگوسازی را با موفقیت ارائه کرده و اگر مهار نشود، میخ دومین مدل الگوسازی و الهام بخشی را نیز محکم خواهد کرد. اتفاق مهم در نگرش غرب استیلاطلب این است که سرعت11 یا 13 برابری رشد (جهش) علمی ایران در قیاس با متوسط سرعت جهانی، به ملت ها این پیام را داده که اگر خود را از شیر غرب بگیرند می توانند قله های پیشرفت مادی را زیر پا ببینند. این مدل موفق ایران در حوزه الگوسازی است. آمریکا و غرب با این فهم می کوشند از حلول اتفاق مهم دوم مانع شوند و آن جا افتادن این گزاره معطوف به واقعیت است که «با مقاومت و پایداری می توان حقوق مسلم خود را بر کرسی نشاند». بر مبنای همین تحلیل، مسئله غرب با ایران از چالش هسته ای که به ضرر غرب مغلوبه شده، گذر کرده و اکنون چالش آتوریته و اقتدار «سلطنت غرب بر عالم» در میان است. مثلث صهیونیسم مسیحی در دنیا معتقد است امضای مجدد حقوق تصریح شده ایران در معاهده ان پی تی پس از یک دهه زورگویی و تهدید و تحریم و ترور و خرابکاری و مذاکره در فضای تحت فشار، یعنی امضای گواهی مرگ سلطنت غرب یا به عبارتی صدور مجوز شورش ملت ها در اقطاب عالم.
5- با این مقدمات، نقشه راه اصلی آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران، همان روند مخاصمه و مزاحمت و معارضه است و نه گفت وگو برای تفاهم و توافق. آنها از مذاکره صرفا به عنوان یک تاکتیک دوگانه برای «سنجش آخرین موقعیت و محاسبه ایران در برابر فشارها» و «فریب افکار عمومی» (عملیات فریب) استفاده می کنند و حقیقت این تعامل، همان تخاصم نهادینه در خلق و خوی جبهه استکبار است. این خصومت در یک سال گذشته به اوج خود رسید و آمریکا با کاربست تحریم های همه جانبه، دست خود را مقابل ملت ایران و سایر ناظران جهانی رو کرد. این گارد دشمن با وجود همه تلخی ها، موجب ورزیدگی ملت ما در متن یک رزمایش حقیقی شد و منطق اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی در دل همین مصاف جا افتاد. آن گونه که رهبرمعظم انقلاب فرمودند؛ «اشکالاتی هم در داخل وجود داشت؛ برخی از کوتاهی ها و سهل انگاری ها انجام گرفت که به نقشه های دشمن کمک کرد، لیکن در مجموع، حرکت مجموعه نظام و مجموعه مردم، یک حرکت رو به جلو بوده است و ان شاءالله آثار و نتایج این ورزیدگی را در آینده خواهیم دید».
یکی از ابعاد این ورزیدگی در گزارش اخیر پاتریک کلاوسون مدیر پژوهش «انستیتو واشنگتن در خاور نزدیک» بازتاب یافته که می نویسد «ایران در حال دور شدن از اقتصاد نفتی است و این تحول تازه، تلاش های غرب برای اعمال فشار به ایران را کمرنگ می کند. هر چند مقامات ایران از مدت ها پیش درصدد گذار به اقتصاد غیرنفتی بوده و کوشیده اند از وابستگی به درآمدهای نفتی بکاهند اما در عمل گام های چندان مهمی برنداشته اند. اکنون تحریم های غرب، ظاهرا آنان را وادار به اقدام اساسی دراین باره کرده است. در سال 2012 میلادی، ایران حدود 57میلیارد دلار واردات و 34 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشت یعنی صادرات غیرنفتی، 60درصد هزینه واردات را پوشش داد. در حالی که 10 سال پیش، این رقم 24 درصد و 20 سال پیش، 14درصد بود... اکنون دیگر به نظر نمی رسد ایران از راه تحریم ها زمین گیر شود و غرب در این زمینه نیازمند بررسی استراتژی جایگزین است». این گزارش، روایت دیگر از تعبیری است که روزنامه هاآرتص سال گذشته نوشت مبنی بر اینکه «آرامش و ثبات موجود در ایران، دهن کجی به تحریم هاست».
6- چهارسال پیش شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی ضمن حمایت از فتنه گران اعلام کرد «جنگ با ایران از داخل مرزهای این کشور شروع می شود». آن زمان رئیس جدید دولت آمریکا به تعبیر نیویورک تایمز، نشان دادن پتک را کنار گذاشته و گزینه اغواگری و تحبیب و فریب را پیشه کرده بود. امروز با قاطعیت می توان ادعا کرد دست مستکبران در مقابل ملت ما تهی تر از 4 سال پیش رو شده است. 4 سال پیش پرز صراحتا اعلام نمی کرد مسئله او و هم قطارانش «اسلام» است اما او اواخر اسفند سال گذشته نقاب از صورت برداشت و با تبیین «انتخابات آزاد» ادعایی، به یورونیوز گفت «باید بر انتخابات آزاد در ایران تأکید شود نه اینکه از میان مذهبی ها و اسلامگراها یکی انتخاب شود. اکنون زمان تأکید بر رعایت حقوق بشر در ایران می باشد. این موضوع مهم تر از مسئله هسته ای است... مردم ایران در رنج هستند. آنها به اندازه کافی غذا برای خوردن ندارند و نمی توانند بیماران خود از جمله بیماران سرطانی را درمان کنند و تمام این مشکلات به این علت است که سران مذهبی جاه طلب شده اند و می خواهند امپراتوری مذهبی راه بیندازند»! با این اوصاف حمایت از برخی بازیگران فتنه سبز را می توان تحرکی در زمینه معارضه با مذهب- عمود خیمه مقاومت ایران- ارزیابی کرد و منتظر ادبیات مشابه برخی سیاسیون در زمینه تخطئه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و دادن حق به جانب شمر و یزیدهای جبهه استکبار بود.
7- جبهه استکبار طرفدار سیاستمدارانی بریده از دین -ولو با ظواهر و سوابق مذهبی- در ایران است که در مقابل زورگویی و اجحاف و حق کشی مستکبران، به گردن خم کردن و تسلیم دعوت کنند. با همین منطق بود که روزنامه نیویورک تایمز 27 خرداد 1389 به قلم رئول مارک گرکت (از متخصصان سابق سازمان سیا) نوشت «جنبش سبز، همان جریان سکولار مورد نظر آمریکا و جریانی برای نبرد در درون اسلام است. آمریکا بعد از 11 سپتامبر، منتظر ظهور چنین جریانی در ایران با گرایش های کم و بیش لیبرال و سکولار بود تا احتمال براندازی رژیم اسلامی را افزایش دهد. همکار قدیمی من در سازمان سیا می گفت تئوری های لیبرالی کارل پوپر پاسخ استبداد مذهبی حاکم بر ایران است و اکنون روشنفکران حامی جنبش سبز و از جمله سیدمحمد خاتمی عاشق پوپر و دفاع او از لیبرال دموکراسی هستند... وقتی به وقایع سال گذشته ایران نگاه می کنم، فورا کارل پوپر، ارتش دموکراسی و روحانیون روشنفکری به نظرم می آید که برای تغییر فرهنگ فعالیت می کنند. این گروه باید در سیاستگذاری های دولت اوباما در نظر گرفته شوند. جنبش سبز می تواند روشنفکران لیبرال و روحانیون مخالف و افراد پاکسازی شده حکومت را گرد هم متحد کند». در این صورت بندی، باندهایی نظیر حلقه انحرافی به عنوان پارسنگ ارزیابی می شوند و البته نقش جنجالی حاشیه ساز آنها برای انحراف توجهات از جبهه اصلی، مدنظر سرویس های اطلاعاتی غرب قرار دارد. در این میان تجربه 4 سال اخیر، ملت و دستگاه های نظارتی را به میزان بالایی در برابر شعبده بازی ها و ماجراجویی های سیاسی گذشته ورزیده و نفوذناپذیر کرده است.
8- دعوت به خلق حماسه سیاسی و اقتصادی در واقع دعوت به رویکرد جهادی از سر تدبیر و صلابت و موقعیت شناسی و عزت است. سنگ بنای این حماسه به هم تنیده ان شاءالله در روز انتخابات گذاشته خواهد شد. حضور گسترده مردم و تمهید مقدمات تشکیل دولتی پا به رکاب، پرانگیزه و عازم برای نقش آفرینی در آخرین مرحله از مصاف 10 ساله با جبهه استکبار، نقطه طلایی در خلق حماسه سیاسی و اقتصادی است. حکایت مصاف ملت و نخبگان ما با دشمنان فرومایه می تواند از جنس آن سلحشوری و حماسه آفرینی یاران صادق امیرمومنان علی(ع) باشد که امام با مشاهده رزم کارستان آنان و عقب راندن دشمنان بی سر و پا فرمود «سوز سینه ام فرو نشست وقتی دیدم دشمنان را از جای خود راندید همان گونه که شما را رانده بودند» (خطبه 107 نهج البلاغه). 


محمد ایمانی
 

مرعشی: شک نکنید که شورای نگهبان در بررسی صلاحیت ها کوتاه نمی آید

سخنگوی حزب کارگزاران می گوید کسی نباید در صلابت و قاطعیت شورای نگهبان در زمینه بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات تردید کند.
حسین مرعشی در مصاحبه با روزنامه دنیای اقتصاد گفته است: اصلا در صلابت روحانیت و شورای نگهبان تردیدو تشکیک نکنید. شورای نگهبان صلاحیت یک روحانی عضو مجلس خبرگان رهبری را که یک سال قبل تر تایید صلاحیتش را از شورای نگهبان گرفته و به عنوان مجتهد در انتخابات خبرگان شرکت کرده و رای آورده و وارد مجلس خبرگان شده و همین الان عضو مجلس خبرگان است به اسم آیت الله [ع]، ایشان را تحت عنوان عدم التزام عملی به اسلام برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس نهم رد کرد.
وی می افزاید: این نظام سه اصل دارد که به این سه اصل همه ما باید توجه کنیم. اولین اصل نظام این است که حفظ نظام از اوجب واجبات است. این را امام فرموده. دومین اصل نظام این است که میزان، حال فعلی افراد است. حال فعلی افراد را هم تو تشخیص نمی دهی، طرف مقابلت تشخیص می دهد. سومینش این است که نظام با هیچ کس عقد اخوت ندارد.
مرعشی هرچند این سخن را درباره نامزد حلقه انحرافی عنوان کرده اما معطوف به افراد آلوده به فتنه سال 88 نیز هست. به همین دلیل هم مرعشی در مصاحبه خود از لزوم نامزدی افراد میانه تری نظیر اسحاق جهانگیری و حسن روحانی سخن به میان می آورد و می گوید: به نظر من آقای جهانگیری یا آقای روحانی کارآمدند. یا مثلا آقای ناطق نوری از اصولگرایان کارآمد است.
او درباره نقشی که خاتمی و هاشمی می توانند ایفا کنند، گفته است: به نظر من کاری که آقای هاشمی و آقای خاتمی می توانند انجام دهند و به نظر من برای انتخابات آینده اولویت اصلی است، این است که باید با نظام وارد یک گفت وگو بشوند و این اطمینان را حاصل کنند و مجموعه نظام را به این نقطه برسانند که در دایره ای که شورای نگهبان تایید صلاحیت می کند. دراین دایره، رقابت جدی باشد و دیگران حق نداشته باشند در سازمان یافتن انتخابات نقش بازی کنند. یعنی در دایره ای که نظام قبول دارد و 5نفر، 4نفر یا هر چند نفر که هستند، در این دایره مطمئن شویم که رقابت جدی است. اگر چنین اتفاقی در انتخابات آینده بیفتد، این انتخابات یک نقطه عطف می شود، یعنی برگشت به تاثیرگذاری...
نقش دولت چیست؟ وی با اذعان به حاشیه افتادن فتنه گران و کوتاه شدن دست آنان از انتخابات می افزاید: این کاری که آقای هاشمی و آقای خاتمی می توانند بکنند، مهم تر از کاندیدا شدن و معرفی کاندیدا است. باید در تعامل با نظام، نظام را به نقطه ای برسانند که در محدوده مورد تایید شورای نگهبان واقعا نهادهای مدنی و سیاسی تعیین کننده باشند.
وی این را هم گفته که «اگر ما نتوانیم با تعامل با نظام یک راهکاری پیدا کنیم گرفتار مشکل می شویم. من این را به آقای هاشمی و آقای خاتمی هم گفتم».

نوبت باکو !

این نوشته در پی انتقاد به وزارت امور خارجه کشورمان نیست و براین باور است که احضار سفیر جمهوری آذربایجان و ابلاغ اعتراض شدیداللحن جمهوری اسلامی ایران به او، یکی از وظایف و مسئولیت های تعریف شده وزارت امور خارجه است ولی انتظار آن بوده و هست که مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان درک عمیق تری از شرایط داشته باشند و هیچ «فرصتی» از جمله ماجرای همایش اخیر در جمهوری آذربایجان را «تهدید» تلقی نکنند.
روز دهم فروردین ماه- 30 مارس- از سوی حزب موسوم به «جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی»! همایشی با عنوان «فردای آذربایجان جنوبی» در سالن اجتماعات یکی از هتل های باکو برگزار شد. در این همایش که علاوه بر تعدادی از اعضای این حزب برخی از مقامات و شخصیت های سابق جمهوری آذربایجان نیز حضور داشتند، ادعاهای سخیف و کودکانه ای علیه حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده بود و احضار سفیر جمهوری آذربایجان از سوی معاون محترم آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه کشورمان در اعتراض به برپایی این همایش صورت پذیرفته بود. ایشان درباره علت احضار سفیر جمهوری آذربایجان گفته است «در حالی که جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده است روابط دو کشور در مسیر پیوندهای عمیق دو ملت تداوم یابد، انجام اینگونه اقدامات می تواند آسیب جدی به روند مثبت و رو به توسعه روابط فیمابین وارد کند»... این سکه اما، روی دیگری هم دارد که نباید از نگاه مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان نادیده گرفته شود. بخوانید؛
1- جمهوری آذربایجان نزدیک به 10 میلیون نفر جمعیت دارد که اکثریت نزدیک به تمامی آنها مسلمان و شیعه هستند و پیوندهای عمیق فرهنگی و عقیدتی با مردم آذربایجان ایران دارند. مردم این کشور اگرچه سال های متمادی تحت سلطه شوروی سابق بوده اند ولی علی رغم تلاش و برنامه ریزی گسترده حزب کمونیست شوروی از عقاید دینی و فرهنگ و سنت های آذری خود دست نکشیدند. آنها بعد از فروپاشی شوروی سابق خواستار بازگشت به فرهنگ و عقاید خود بودند و از آن هنگام تاکنون ایران اسلامی را قبله آمال خود می دانند. شواهد موجود و رصدهای پیوسته کمترین تردیدی باقی نمی گذارند که مردم جمهوری آذربایجان، خود را عضو جدا شده ای از ایران اسلامی تلقی می کنند و تلاش فراوان و برنامه ریزی گسترده صهیونیست ها که بعد از فروپاشی شوروی در جمهوری آذربایجان نفوذ قابل توجهی یافته اند، تاکنون نه فقط موفق به تغییر این دیدگاه در مردم شریف جمهوری آذربایجان نشده است بلکه دشمنی و جنایات وحشیانه صهیونیست ها علیه ملت های مسلمان ، اشتیاق مردم جمهوری آذربایجان را به پیوند با ایران اسلامی شتاب بیشتری داده است. همایش مورد اشاره یکی از دهها و صدها اقدام مشترک صهیونیست ها و برخی از دولتمردان جمهوری آذربایجان برای مقابله با احساس همبستگی مردم آن خطه با ایران اسلامی و پیشگیری از فوران این احساس عمیق دینی و فرهنگی است. برپایه شواهد موجود تأسیس حزب موسوم به «جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی»! یک اقدام ناشیانه از نوع «فرار به جلو» است که به منظور پیشگیری از خواسته مردم جمهوری آذربایجان برای الحاق به ایران اسلامی و یا تشکیل یک نظام اسلامی مشابه ایران، سازماندهی شده و تاکنون نیز کمترین موفقیتی نداشته است. گفتنی است «وفاقلی زاده» مشاور سابق رئیس جمهوری آذربایجان در دوران ریاست جمهوری حیدر علی اف سفرهای چندباره خود به اسرائیل و رایزنی با مقامات رژیم صهیونیستی را پنهان نمی کند. او به همراه نمایندگانی از احزاب «جبهه خلق» و «آزادی و مساوات» از جمله برپا کنندگان و شرکت کنندگان در همایش مورد اشاره بوده اند.
2- برای شناخت روحیات و بینش و فرهنگ مردم جمهوری آذربایجان می توان نیم نگاهی به مردم مسلمان، غیور و پاکباخته آذربایجان خودمان انداخت. مردمی که پایداری و فداکاری آنها در دفاع از انقلاب اسلامی و حضور همیشگی آنان در حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، مثال زدنی و کم نظیر است. مردمی که در تمامی فراز و نشیب ها و روزهای حادثه- از جمله در مقابله با رژیم طاغوت و در جریان جنگ تحمیلی- از امام راحل(ره) و خلف حاضر او به یک اشاره بوده است و از آنها در دفاع از انقلاب و میهن اسلامی، به سر دویدن.
3- شرکت کنندگان اندک و کم شمار همایش یاد شده، اگرچه علیه تمامیت ارضی ایران اسلامی یاوه سرایی کرده اند ولی این فقط ظاهر ماجراست و در پشت این ظاهر ساختگی شور و اشتیاق وصف ناشدنی مردم مسلمان جمهوری آذربایجان برای الحاق به جمهوری اسلامی ایران موج می زند و اگر چنین نیست- که هست- اینهمه تلاش حزب صهیونیستی جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی! برای چیست؟! این ماجرا و دهها ماجرای مشابه دیگر کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که مردم در جمهوری آذربایجان از حضور و نفوذ آشکار و پنهان صهیونیست ها در آن مرز و بوم به تنگ آمده اند. و این دقیقاً همان پیامی است که بایستی مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان دریافت کنند و در پی آن برای نجات مردم جمهوری آذربایجان دست به کار شوند. چگونه؟! بخوانید؛
4- مسئولان محترم کشورمان می توانند به دولت جمهوری آذربایجان پیشنهاد کنند که الحاق جمهوری آذربایجان به آذربایجان ایران را در میان مردم آن کشور به رفراندوم بگذارند. این ابتدایی ترین گام در تحقق دموکراسی و مردم سالاری است. نتیجه اما، از هم اکنون به آسانی و با قاطعیت قابل پیش بینی است و یا، خواسته واقعی آنان برای تشکیل یک نظام اسلامی شبیه جمهوری اسلامی ایران را از طریق یک رفراندوم با دو گزینه «آری» و «نه» جویا شوند. آنچه در میان مردم شریف جمهوری آذربایجان جریان دارد به وضوح نشان می دهد که آنها در گام اول خواستار الحاق به ایران اسلامی هستند و اولویت دوم را در تشکیل یک نظام اسلامی با ساختاری برگرفته از ساختار جمهوری اسلامی ایران می دانند.
5- چند سال قبل در یادداشتی با عنوان «آوازهای کوچه باغی» ضمن ارائه اسنادی حاکی از خیانت رژیم آمریکایی شاه در جدا کردن بحرین از میهن اسلامی به شواهد و قرائن معتبری اشاره کردیم که نشانه نفرت عمیق مردم بحرین از حکومت دست نشانده آل خلیفه و اشتیاق آنان برای بازگشت به وطن اصلی یعنی ایران اسلامی بود. در آن هنگام، مفتی های درباری آل خلیفه و آل سعود فتوای قتل نگارنده را صادر کردند و رسانه های غربی و عبری و عربی درباره پیوند عمیق مردم بحرین با آل خلیفه گفتند و نوشتند ولی امروزه شاهد انقلاب اسلامی مردم بحرین برای سرنگونی رژیم آل خلیفه هستیم. اکنون نیز همه شواهد و اسناد موجود حکایت از آن دارد که روزهای فوران شور آمیخته به شعور مردم شریف جمهوری آذربایجان نزدیک است و احزاب صهیونیست ساخته آن سامان چاره ای جز نقل مکان به تل آویو نخواهند داشت. 


حسین شریعتمداری
 

تملق خاتمی برای پدران معنوی منافقین

سیدمحمد خاتمی به بهانه صدور پیام تسلیت، به تجلیل از سران گروهک نهضت آزادی پرداخت.
به دنبال درگذشت احمد صدر سیدجوادی وزیر کشور دولت موقت، خاتمی در پیامی نوشت «گرامی باد یاد و نام بزرگ مرد ایران و آزادگی و شجاعت جناب آقای دکتر صدر حاج سیدجوادی» و در ادامه نوشت «[او] پس از پیروزی انقلاب در کنار شخصیت والاقدر، حضرت آقای مهندس بازرگان- که روانش شاد باد- در خدمت به جمهوری اسلامی و پاسداشت حق و حرمت مردم بود؛ رویه ای که تا آخر عمر آن را ادامه داد».
این تمجید در سران گروهک نهضت آزادی در حالی است که حضرت امام منافقین را فرزندان معنوی مهندس بازرگان دانسته و درباره دوره صدارت این گروهک نیز تصریح کرد که اگر سرکار می ماندند سیلی یی به اسلام و ایران می زدند که تا قرن ها سربلند نمی کرد.
سران نهضت آزادی از جمله ابراهیم یزدی به هنگام تدارک فتنه سال 88 و پس از آن بارها از خاتمی به عنوان لولای الحاق گروه های مختلف اپوزیسیون به هم یاد کردند. خاتمی بعدها از برخی تندروی های خود نسبت به نهضت آزادی در اوایل انقلاب عذرخواهی کرد.
خاتمی هر از چند گاه یک بار ادعای وفاداری به خط امام و نگرانی برای ارزشهای انقلاب و جمهوری اسلامی را مطرح می کند.

آیا معنای اعتماد امام و رهبری میدان دادن به ساختارشکنان است؟!

هاشمی رفسنجانی به توجیه نامه فتنه انگیزانه خود در سال 88 پرداخت. وی به بهانه عملکرد حلقه انحرافی، اقدام جفاکارانه خود در سال 1388 را توجیه کرد.
وی که با دست اندرکاران سایت شخصی خود سخن می گفت، ضمن مشابه دانستن دو نامه خود در سال های 59 و 88 به امام و رهبری گفت: مهم ترین انگیزه ام در نگارش این دو نامه، اطمینانم از میزان اعتماد امام و رهبری به خودم بود و امروز مشابه فحوای نامه سال 59 شاهد آن هستیم که پیش بینی های نامه سال 88 نیز قدم به قدم از سوی جریان انحرافی فعلی در حال وقوع است.
وی خطاب به دست اندرکاران سایت خود، گفت: توفیق روشی که شما در تبیین زوایای تاریخی نامه 88 در مقابل حجم وسیعی از تخریبها بدست آورد، نشان از آن دارد که در سخت ترین شرایط نیز می شود با روشنگری دقیق در مقابل غبار شانتاژها ایستاد.
به گزارش وب سایت هاشمی، وی همچنین در دیدار شماری از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب گفته است: همواره گفته ام راهکار عبور از وضع کنونی دو اقدام اساسی همدلی داخلی و همزیستی جهانی است و راهکارم برای خروج کشور از وضعیت کنونی، همان راه سازندگی است.
هاشمی در اظهارات خود هیچ توضیحی درباره گستاخ شدن گروهک های ضد انقلاب از نامه سال 88 وی که منجر به آشوبگری خیابانی، ساختارشکنی و هتاکی اوباش علیه امام حسین(ع)، جمهوری اسلامی، امام و رهبری شد نداده است. جالب اینکه حلقه انحرافی نیز چند ماه پیش مانند هاشمی به القای فقدان آزادی انتخابات پرداخت و در حوزه سیاست خارجی نیز خواستار سازش و مذاکرات یکسویه شده ای که اجرای آن در دهه 70 منجر به صدور حکم بازداشت هاشمی از سوی دادگاه آلمانی و خروج متکبرانه سفرای اروپایی از ایران شده بود.
با این اوصاف آنچه هاشمی باید توضیح داده و عذر بیاورد زمینه چینی مواضع وی در سال 88 از جمله نامه بدون سلام کذایی - برای گروهک های ضد انقلاب و تکرار هتاکی های گروهک های حامی بنی صدر در سال 59 و 60 است.
اغلب گروهک هایی که آن روز مقابل نظام بودند این بار هم جبهه هاشمی شده بودند و با عنایت به خروجی این همراهی که هجمه به ارکان انقلاب و اسلام بود، معلوم می شود که آقای هاشمی به سوی آنها غلتیده و نه برعکس. بنابراین خیانت های حلقه انحرافی که مشابه خیانت های برخی حامیان هاشمی (کارگزاران و اصلاح طلبان تندرو) می باشد، نمی تواند توجیهی برای نگارش آن نامه مسموم تلقی شود.
اما درباره تکرار سیاست های دوره سازندگی نیز هاشمی اذعان می کند حرف تازه ای برای گفتن ندارد و از مواضعی حمایت می کند که در سال های 84 و 88 پاسخ خود را از مردم گرفت.