عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

دمپایی

گفت: روزنامه اطلاعات بین الملل از قول محمد خاتمی تیتر زده است که «نگرانی جدی من، سست شدن بنیادهای دینی است»!
گفتم: جرج سوروس صهیونیست... ببخشید، عمرسعد هم روز عاشورا لشگریان خود را با فریاد «یا خیل الله ارکبی یعنی ای سپاهیان خدا سوار شوید» به جنگ با امام حسین(ع) تشویق می کرد!
گفت: ده ها نمونه از وطن فروشی و خیانت در کارنامه سیاه خاتمی دیده می شود که شعار به نفع اسرائیل و آمریکا، ائتلاف با منافقین و بهایی ها و سلطنت طلب ها، همکاری آشکار با سرویس های اطلاعاتی موساد و سیا، دریافت کمک مالی از پادشاه سعودی، ملاقات با جرج سوروس صهیونیست و... فقط بخشی از آنهاست.
گفتم: با این کارنامه سیاه و نفرت انگیز چطوری از نگرانی خود برای مبانی دینی حرف می زند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! بعد از شکست فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 دنده عقب گرفته و با این کلک می خواهد خودش را در حلقه انقلاب و نظام معرفی کند.
گفتم: یارو لنگه دمپایی خودش رو از درون جهنم به بهشت پرت کرد و بعد به دربان جهنم گفت؛ اجازه میدی یک نوک پا برم بهشت دمپایی ام رو بیارم؟!

ABS زدایی از فرهنگ

بسمه تعالی 


روزگاری نه چندان دور جنگ میکروبی و بمباران شیمیایی جزو ناجوانمردانه ترین جنگ ها به شمار می رفت. درست هم بود. در کمتر از چند ساعت، یک شهر بزرگ یا یک منطقه جنگی گسترده چنان آلوده می شد که هیچ موجود زنده ای نمی توانست جان سالم به در ببرد. یک وحشی گری و نامردی تمام عیار! زن و مرد و خردسال و پیر و نظامی و شهروند با هم قتل عام می شدند. سردشت خودمان یا حلبچه عراق، تصاویر دلخراشی از جنایت جنگی صدام در این عرصه را به صفحات سیاه تاریخ سپرده اند.
هر کس تصاویر آن صحنه های فجیع و تاول های برآمده از حمله شیمیایی را دیده باشد، اگر زمانی در معرض چنین حمله ای قرار گرفت و به او یونیفورم و ماسک مخصوص دادند، در استفاده از این پوشش های مصونیت بخش لحظه ای تردید نمی کند. اما موضوع این نوشتار، جنگ میکروبی و حمله شیمیایی و تسلیحات کشتار جمعی که همه به عمق رذالت و نامردی نهفته در آن یقین دارند، نیست. اکنون ملت ها به ویژه ملت ما با جنگی به مراتب ناجوانمردانه تر و غیرانسانی تر از سوی ابداع کنندگان جنگ شیمیایی مواجهند و عمق خطر نه صرفا در شدت رذالت دشمن بلکه ناشناختن واقعیت و ابعاد این هجمه در جبهه خودی است. ماجرای این خطر درست به این می ماند که در بحبوحه حمله شیمیایی دشمن و پر شدن فضا از بوی تند و آزاردهنده بمب، شماری از قربانیان نفهمند حمله ای واقع شده و خیال کنند اسپری خوشبوکننده زده اند که از خیر استنشاق آن به هیچ قیمت نمی شود گذشت، چندان که از آب و غذا به هنگام تشنگی و گرسنگی! در چنین شرایطی دشمن دو چندان قربانی خواهد گرفت و قتل عام واقعی اتفاق خواهد افتاد.
ماجرای تهاجم فرهنگی از حد بحث های رایج در این سالها فراتر رفته است. دغدغه امروز صرفا شبیخون فرهنگی و غارت اعتقادی نیست که مربوط به دغدغه مثلا بخش متدین تر جامعه باشد. موضوع امنیت اجتماعی و اخلاقی، دیگر مقوله ای نیست که صرفا نیاز و دغدغه علما و فرهنگیان و پارسایان باشد. اگر هم همه اجزاء جامعه عمق تهاجم و غارت فرهنگی را دیروز درک نکرده بودند، اکنون عوارض و نتایج و میوه های تلخ این رویداد به تدریج حتی بی خبرترین و خوش خیال ترین افراد را نیز آزار می دهد هر چند که هنوز عوارض و نتایج این تهاجم به وضوح خود را نشان نداده است. تعرض چند باره به نوامیس مردم یا جنایات فجیع وسط خیابان، در کنار برخی بی بندوباری های اخلاقی و اجتماعی معمولا افکار عمومی را جریحه دار کرده است. این آزردگی و رنجیدگی با همه تلخی هایش، یک پیام مثبت را مخابره می کند و آن اینکه برخلاف اراده تدارک کنندگان پروژه شبیخون فرهنگی، «وجدان عمومی» همچنان پاکیزه و قدرتمند و سرپاست. اما مسئله اینجاست که چرا غارت فرهنگی تا آن روی زشت خود را نشان نداده و آشکارا وسط خیابان و باغ و گردشگاه قربانی نگرفته، طیفی از مردم و مسئولان ما را آزار نمی دهد؛ آزار از آن جنس که خاری در چشم انسان خلیده یا استخوانی گلوی وی را بخراشد؟ یعنی چند نوبت دیگر باید دستبرد به نوامیس مردم- حتی اگر قربانیان بعضا خود مقصر هم بوده باشند- یا ضرب و جرح وحشیانه غیرتمندانی که به دفاع از قربانیان پرداخته اند، اتفاق بیفتد و این تاول چرکین با تمام تعفن بترکد تا ما یقین کنیم موضوع غارت فرهنگی اولا واقعیت دارد و ثانیا امنیت عمومی و ملی و نه صرفا باورهای اعتقادی و معرفتی مثلا قشر حزب اللهی را هدف گرفته است؟ انصاف باید داد. کدام شهروندی است، ولو سست ایمان ترین و بی بندوبارترین افراد که بتواند ذهن خود را روی یک فرضیه و سؤال مهم «متمرکز» کند اما نگران نشود. اگر قرار شود برای چند دقیقه خود یا یکی از عزیزان خود را جای قربانیان جنایت های رسانه ای شده سالهای اخیر بگذارید، چند صدم درصد- و نه حتی چند دهم درصد- از شهروندان ما حاضرند پای چنین ماجرایی را امضا کنند؟
وجدان عمومی جامعه ما به اعتبار فطرت پاک انسانی و به علاوه، ایمان و اخلاق اسلامی، نسبت به جنایات اخلاقی و اجتماعی «حساسیت» دارد و آن را برنمی تابد. درست مانند یک هاضمه سالم که از غذای آلوده- و نه حتی مسموم- ترش می کند و احیانا آن را بالا می آورد تا به سلامت بازگردد. یا مانند دستگاه تنفسی سالم و ورزشکاری که از استنشاق هوای آلوده به تلاطم می افتد و احساس خفگی می کند. این حساسیت وجدان عمومی، سرمایه بزرگ ملی ماست که شاید نظیر آن را کمتر بتوان در ممالک غربی سراغ گرفت. اما نگرانی آنجاست که همین وجدان حساس عمومی دچار دستکاری شود و به تدریج از دقت بیفتد یا دست کم نزد طیفی از شهروندان- ولو در اقلیت محض- آنجا که باید آژیر خطر را بکشد و ترمزی پیش پای رفتار پرخطر آنان باشد، عمل نکند. چگونه؟ مانند خودرویی که در سراشیبی تند و به موازات افزایش شدید سرعت، ترمزش ببرد و استحکام لنت ترمز آن تکافوی این سرعت را نکند. بدتر از این را هم می شود تصور کرد و آن اینکه آقای راننده به مرور زمان از یاد برده باشد خودروی وی اساسا مدت هاست ترمز ندارد! آخر چگونه می شود از نمایش صحنه های دلخراش تصادفات و پرس شدن خودروها و سرنشینان آن از جمله به این نتیجه درست رسید که خودروهای تولیدی الزاما باید دارای ترمز ABS (سیستم ترمز ضدقفل) باشند اما از نگاه امنیت عمومی و اجتماعی، تدبیری برای فرسایش ترمزهای نگاه دارنده فردی و جمعی نکرد؟! کار بسیار پسندیده ای است که پلیس راهور سختکوش ما در جاده ها در کمین رانندگان پرخطری باشند که دیوانه وار مرز سرعت ایمن 120 کیلومتر در ساعت را می شکنند اما چرا دست کم به همان اندازه، احساس مسئولیت جمعی چه در حوزه حاکمیتی و چه در حوزه افکار عمومی نسبت به افسار گسیختگی برخی رفتارهای اخلاقی و اجتماعی پر خطر مشاهده نمی شود؟
دشمنانی که از اراده عزت و استقلال و تشخص ملت بزرگ ایران سیلی های آبداری خورده اند، به واسطه ویروس تهاجم فرهنگی و اعتقادی (از ماهواره و اینترنت و نشریات و انواع کالاهای فرهنگی بگیرید تا مواد گوناگون روانگردان و اعتیاد به انواع رفتارهای ناهنجار) مشغول ABS زدایی دسته جمعی- بخوانید تدارک قتل عام شخصیتی و انسانی- هستند اما آیا دستگاه های مسئول ما در سطوح حاکمیتی(از مجلس و دولت و دستگاه قضایی تا شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی امنیت ملی) و نهادها و مجامع غیردولتی و حوزه های علمیه و دانشگاه ها و رسانه ها به ویژه رسانه ملی به اندازه کافی نسبت به اعماق ماجرا، درگیری و مشغله ذهنی- به اندازه مادری که فرزندش را در معرض آتش یا در کام گرگ بیابد و از همه چیز جز نجات فرزند غافل شود- پیدا کرده اند؟!
جنایت هایی که گاه و بیگاه- ولو به مقیاس هایی به مراتب پایین تر از جوامع غربی- در گوشه و کنار کشورمان رخ می دهد و بر صفحات رسانه ها نقش می بندد، صرفاً عوارض و نشانه هایی از یک روند سازمان یافته «میکروبیزاسیون» است. تب و دردی است که با همه جانگدازی اش، صرفاً دلالت بر آلودگی و بیماری می کند. توقف در مهار تب و درد نباید ما را از نگرانی و چاره جویی نسبت به اصل آلودگی باز دارد. اعماق ماجرا چند لایه است. یک لایه ماجرا، مهندسی پروژه محور دشمن در این زمینه برای جابجایی میان مدت ضدارزش ها و ناهنجارها با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی است. اکنون یک مهندسی معکوس تربیتی علیه باورهای اعتقادی و اخلاقی ملت ایران در جریان است. در این روند- ضد- تربیتی که ارزیابی دقیق درباره آن در حوزه روانشناسی اجتماعی و فرهنگی است، ذائقه ها دستکاری و نیاز مصنوعی به «سموم قاتل» در فکر و روح قربانیان نهادینه می شود تا آنجا که هنجارشکنی و ارزش گریزی و اخلاق ستیزی تبدیل به یک عادت مطلوب و «نیاز» شود و سپس از دل آن ،شکاف های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سر برآورد. درست مانند جسم و ریه سالمی که او را به ماده مخدر معتاد کنند تا آنجا که پس از مدتی فرد معتاد از عدم استنشاق مخدر به رعشه بیفتد و به جای لذتی که دیگر معنایی ندارد، صرفاً دنبال تسکین این درد لعنتی باشد. اصل جنایت و نسل کشی اینجاست. این نهایت استضعاف است که مهاجم، قربانی را دچار حالت «قاتل زدگی» و «استسباع» کند یعنی قربانی مسحور و مفتون و مرعوب قاتل شود و با هدایت او دست به خودکشی خاموش بزند. حکایت برخی شبکه های ماهواره ای و اینترنتی از این جنس است. قربانیان این شبیخون تا به خود بیایند کم یا بیش ابزارهای اخلاقی و اعتقادی صیانت از خود را از دست داده و خود را خلع سلاح کرده اند. تا بجنبند و به خود بیایند که در سراشیبی پرپیچ و خم افتاده و همزمان ترمز ABS خود را از تأثیر انداخته اند، کار از کار گذشته است. و این حکایت در کشور ما شاید هنوز اول ماجراست...
طنز تلخ قصه در میانه این جنایت فرهنگی آنجاست که مهندسان قتل عام اخلاقی و اعتقادی به محض بروز نشانه ها و عوارض جنایت، خود در نقشه دایه های مهربان تر از مادر و وکیل مدافع قربانیان ظاهر می شوند و به عنوان مثال جنایت های دلخراش تبدیل به تیتر اول نشریات و رسانه های زنجیره ای می شود که به هنگام چار ه جویی برای مقابله با ریشه ماجرا، تبدیل به توپخانه مهاجمان برای ممانعت از جنبش اجتماعی و حاکمیتی در دفاع از کیان اخلاقی و امنیت اجتماعی می شوند. این هم یکی از لایه های شبیخون فرهنگی است. خطای بزرگ آنجاست که در بسیج عمومی- حاکمیتی برای دفاع از «امنیت ملی» معطل این توپخانه تبلیغاتی و عملیات ایذایی و فریب آنها شویم. آیا امکانپذیر است که برپا کنندگان اصلی بساط فساد و جنایت از به حرکت درآمدن غیرت مردمان و مسئولان ما خوشحال شوند؟! ما که نمی توانیم به خاطر پرگویی آنان، گوی آتشین و گلوله سوزان و بمب های تاول زای اخلاقی و جنسی و اعتقادی را کارت تبریک «تقدیم با عشق»! تصور کنیم و از تلاش سازمان یافته برای میکروبیزه کردن جامعه ایران و تولید انبوه جرم و جنایت و ناهنجاری و بزهکاری چشم بپوشیم، می توانیم؟ به تعبیر امیر مؤمنان(ع) «همّ و غمّ بهائم، شکمشان و اهتمام درندگان، تجاوز و تعدی به دیگران است» و اگر درست بنگریم جبهه شیطان برخلاف تربیت الهی و دعوت به عقل و تقوا، در سراسر جهان مشغول استراتژی بهائم پروری و درنده پروری (دعوت به جنون و زوال عقل) است تا آنجا که به تعبیر قرآنی نوع انسان را به خواری و برهنگی و فحشا و بی آبرویی و سرافکندگی بکشاند. اینجا موقف بسیج و مبارزه است نه موضع تن آسایی و رفع مسئولیت و انداختن بار تکلیف بر شانه دیگران. اکنون که شیطان پرست های جدید در جهان برای مسخ روح و جان انسان ها و ملت ها بسیج شده اند، باید دو چندان احساس مسئولیت کرد و به تدبیر پرداخت، به ویژه با عنایت به اینکه طبیعت و فطرت متعالی انسان رو به قبله کمالات دارد و گل او را با فضیلت سرشته اند.
کار ویژه تهاجم فرهنگی، کشاندن جوامع به مرز جنون و انهدام جمعی است. نقطه مقابل این جنون و غفلت و مستی و فراموشی، ذکر و تذکر و عبرت از سرنوشت مجانین اخلاقی است. این معنای کار فرهنگی است اما نمی توان در قفس مجادلات بی ارزش اولویت مواجهه فرهنگی یا فیزیکی متوقف ماند و نه به این پرداخت و نه به آن! وجدان عمومی حساس را باید حساس تر و آگاه تر کرد و همزمان از سرکوب ترویج کنندگان و دلالان فرهنگ آلوده و کالاها و خدمات مسموم فرهنگی کمترین دریغی نکرد؛ هم پیشگیری و روشنگری و مرهم و هم داغ و جراحی پیش از آن که دیر شود. هم باید مستنداً هزاران گره نامرئی تنیده در ریزبافت شبیخون و غارت فرهنگی دشمن را نزد افکار عمومی نشان داد و هم بازوهای این غارت را بدون انفعال و تردید زد. این رویکرد مستلزم نگرش حاکمیتی به ماجرا- به مفهوم هماهنگی، انسجام، اقتدار و پشت یکدیگر را داشتن و نه تخطئه همدیگر- است. باید چنان تدبیری کرد که روح تواصی به حق و امر به معروف و نهی از منکر- به عنوان شرط پاکسازی اشرار- در فضای عمومی فراگیر شود و جامعه، رذالت ها و ناهنجاری ها را خود پس بزند باید باورمان بیاید که شورای انقلاب فرهنگی، رسانه ها به ویژه رسانه ملی، حوزه های علمیه و دانشگاه ها نقطه مقابل سازمان ناتوی فرهنگی هستند و به همان اندازه در اندیشه سازمان مهندسی و دفاع فرهنگی باشیم.
محمد ایمانی

اعدام سه جوان متجاوز به عنف در میدان آزادی کرمانشاه

 بسمه تعالی 

 

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این سه جوان به نام‌های «میلاد.ق»، «جواد.الف» و «جواد.الف» دقایقی پس از ساعت 10 صبح سه‌شنبه اعدام شدند.

مجتبی ملکی ـ‌ دادستان عمومی و انقلاب کرمانشاه ـ در جمع مردم اظهار کرد: حکم اعدام این سه نفر به اتهام آدم‌ربایی، تجاوز به عنف و تهیه فیلم به منظور اخاذی به مرحله اجرا درآمد.

وی افزود: از ابتدای سال تاکنون این پنجمین اعدام متجاوزان به عنف در استان کرمانشاه است.

دادستان کرمانشاه تاکید کرد: دستگاه قضایی در برخورد با متجاوزان به عنف و نوامیس مردم مصمم است.

در مراسم اعدام این سه محکوم، جمع زیادی از مردم کرمانشاه، مسئولان قضایی استان و خبرنگاران حضور داشتند.

اعدام این افراد با استقبال گسترده مردم کرمانشاه روبه‌رو شد و با سر دادن شعارهایی حمایت خود را از دستگاه قضایی استان اعلام کردند.

رهبر معظم انقلاب :تیراژ کنونی کتاب شایسته کشور 75 میلیونی نیست

 بسمه تعالی

 

 رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند که هیچ ابزار پیشرفته ارتباطاتی و فرهنگی      نمی تواند جایگزین کتاب شود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای روز چهارشنبه در دیدار مسئولان کتابخانه های بزرگ و عمومی و جمعی از کتابداران سراسر کشور با اشاره به سابقه کهن و تاریخی ملت مسلمان ایران در تولید کتاب و کتابخوانی، شرایط کنونی تولید و نشر کتاب و آمارهای مطالعه کتاب در کشور را راضی کننده ندانستند و همه مسئولان دستگاههای فرهنگی و مرتبط با موضوع کتاب و کتابخوانی را به بازنگری جدی و حرکتی جدید و فراگیر برای ترویج کتابخوانی و مطالعه کتاب های مفید و سالم بویژه در میان نوجوانان و جوانان فراخواندند.
حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار با تشکر و قدردانی از زحمات مسئولان کتابخانه ها و کتابداران، برگزاری چنین دیداری را اقدامی نمادین برای احترام به کتاب و کتابخوانی بیان کردند و افزودند: با وجود پیشرفت های اخیر در وسایل ارتباط جمعی و ارتباطات جدید و نوظهور، کتاب هیچگاه منزوی نخواهد شد و هیچ ابزار پیشرفته ارتباطاتی و فرهنگی نمی تواند جایگزین کتاب شود.
کتابخوانی، یکی از موضوعاتی بود که رهبر انقلاب اسلامی به تبیین ابعاد مختلف آن پرداختند و لازمه اهتمام به کتاب را ترویج کتابخوانی همراه با تدبر دانستند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تاکید بر اینکه همه دستگاههای آموزشی و فرهنگی برای ترویج کتابخوانی همراه با تدبر، وظیفه دارند افزودند: از آموزش و پرورش و مدارس ابتدایی تا دستگاههای ارتباط جمعی و تبلیغاتی اعم از مطبوعات و صداوسیما در ترویج کتابخوانی مسئول هستند.
ایشان فراگیر شدن تبلیغات کتاب و کتابخوانی در دستگاههای ارتباط جمعی و تبلیغاتی را ضروری خواندند و خاطرنشان کردند: امروز برای برخی کالاها و محصولات کم اهمیت و حتی مضر تبلیغات گسترده ای در صداوسیما و مطبوعات می شود اما برای کتاب که محصولی با عظمت و باارزش است، تبلیغ و تشویق مناسبی صورت نمی گیرد.
رهبر انقلاب اسلامی تاکید کردند: کتابخوانی باید به یک عادت همیشگی در مردم بویژه جوانان تبدیل شود و در سبد کالاهای مصرفی خانواده سهمی قابل قبول پیدا کند.
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه سخنان خود به موضوع کتابخانه ها و نقش مهم کتابداران برای راهنمایی کتابخوان ها اشاره کردند و افزودند: مهمترین و سنگین ترین وظیفه در کتابخانه ها، برعهده کتابداران است.
ایشان، با تاکید بر اینکه کتابداران منبع و مرجعی برای راهنمایی مراجعین به کتاب هستند خاطرنشان کردند: یکی از نیازهای کنونی، نظم مطالعاتی در میان دوستداران کتاب است که کتابداران با راهنمایی صحیح می توانند این خلأ را برطرف کنند.
رهبر انقلاب اسلامی نقش کتابداران در جهت دهی به مراجعان برای کتابخوانی همراه با تامل را یادآور شدند و با اشاره به اهمیت برنامه های مطالعاتی افزودند: یکی از نیازهای مهم جامعه بویژه نسل نوجوان و جوان طراحی سیر مطالعاتی در موضوعات مختلف و با تنوع مناسب است.
عرضه کتاب سالم و جلوگیری از ورود کتابهای مضر، یکی دیگر از محورهای سخنان حضرت آیت الله خامنه ای بود.
ایشان درباره این موضوع خاطرنشان کردند: لزوما هر کتابی مفید نیست و نمی توان بازار کتاب را آزاد گذاشت تا کتابهای مضر وارد جامعه شوند.
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر لزوم ترویج کتابهای خوب و سالم و جلوگیری از تغذیه معنوی ناسالم افزودند: گاهی در بازار کتاب، کارهایی به ظاهر فرهنگی ولی با مقاصد سیاسی و انحرافی دیده می شوند که باید به این موضوع توجه جدی تری شود.
حضرت آیت الله خامنه ای تاکید کردند: تولید، ترجمه و نشر کتاب باید برطرف کننده نیازها و خلأهای فکری جامعه باشد.
رهبر انقلاب اسلامی همه دستگاههای فرهنگی و تبلیغاتی کشور را به حرکتی جدید و فراگیر در ترویج کتاب و کتابخوانی فراخواندند و خاطرنشان کردند: تیراژ های چندهزاری و چاپ های مکرر کنونی کتاب، شایسته کشوری 75 میلیونی و با جمعیت گسترده جوان، نیست.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به درصد بسیار بالای باسوادی در کشور افزودند: باید از این فرصت برای گسترش توجه به کتابهای مورد نیاز جامعه و کتابخوانی همراه با فکر و تدبر استفاده شود.
در ابتدای این دیدار آقای حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اقدامات انجام گرفته در عرصه کتاب و کتابخوانی گفت: افزایش حدود 48درصدی کتابخانه های عمومی و 20 برابر شدن خرید کتاب در شش سال گذشته، آغاز برنامه مطالعاتی سند نهضت مطالعه مفید و سند چشم انداز نهاد کتابخانه، برگزاری مسابقات متعدد کتابخوانی و جشنواره های کتاب، برگزاری نمایشگاههای عمومی و تخصصی کتاب، راه اندازی شبکه کتابخوانان حرفه ای، و آموزش و ارتقای علمی کتابداران از جمله تلاش ها و اقدامات انجام گرفته است.
آقای واعظی دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور نیز گزارشی از وضعیت کتابخانه های عمومی و برنامه های فرهنگی این نهاد ارائه کرد.

ده‌ها تن از اشرار و تروریست‌های گروهک پژاک به هلاکت رسیدند

 بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: روابط عمومی نیروی زمینی سپاه از هلاکت و زخمی شده ده‌ها تن از اشرار و تروریست‌های گروهک پژاک در مناطق مرزی شمال غرب کشور خبر داد.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی سپاه، در پی اقدام رزمندگان قرارگاه حمزه سید‌الشهدا(ع) مبنی بر پاکسازی مرزی شمالغرب کشور از لوث وجود عوامل ناامنی و مزاحمت برای مردم، در یک درگیری شدید در منطقه مرزی آلواتان سردشت، ده‌ها تن از اشرار و تروریست‌های گروهک موسوم به پژاک کشته و زخمی و اسیر شدند و مواضع آنان نیز منهدم و به تصرف درآمد.
بر اساس این گزارش در این درگیری تعدادی از متجاوزان متواری و 3 نفر از رزمندگان سپاه اسلام نیز مجروح شدند.
در این گزارش تاکید شده است که قرارگاه حمزه سید‌الشهدای نیروی زمینی سپاه در راستای ایجاد امنیت در مرزهای شمالغرب کشور با هرگونه عوامل ناامنی در منطقه قاطعانه برخورد خواهد کرد.

نگاه آمریکایی به مسئله انتخابات در ایران

 بسمه تعالی

 

در حالی که انتخابات مجلس نهم در حال نزدیک شدن است و بحث و رایزنی ها درباره آن عملا از مدت ها قبل آغاز شده، در اختیار داشتن یک برآورد راهبردی از مجموعه عواملی که احتمالا بر این انتخابات اثر خواهد گذاشت، واجد اهمیت فراوانی خواهد بود.
4 بازیگر عمده بر انتخابات مجلس در ایران تاثیر خواهند گذاشت. نخست، طرف خارجی که به این انتخابات به مثابه فرصتی برای بازآرایی راهبرد خود در مقابل ایران می نگرد. دوم، جریان فتنه که تصور می کند در آستانه انتخابات مجالی برای خروج از وضعیت آچمز ناشی از فتنه 88 قرار خواهد داشت. سوم، جریان انحرافی که انتخابات مجلس را مقدمه ای ضروری برای از پیش پا برداشتن برخی مشکلات ساختاری پیش روی خود در محیط سیاست داخلی و سکویی برای برداشتن گام های بعدی ارزیابی می کند و نهایتا اصولگرایان که لاجرم باید در این انتخابات مدلی نو، کارآمد و اصلاح شده از اصولگرایی به نمایش بگذارند که درعین حال که با جریان انحرافی به روشنی مرزبندی می کند، به آرمان سوم تیر وفادار بماند.
این بازی به شدت پیچیده خواهد بود و ماتریس ناشی از مواجهه این 4 ضلع با یکدیگر بی شک چند ماه دشوار را پیش روی تحلیلگران و فعالان سیاسی در ایران قرار خواهد داد. این یادداشت مسئله را در حالت کلی بررسی نمی کند چرا که دقیق شدن در مسئله ای چنین پیچیده، فرصتی بسیار بیش از آنچه که در اینجا وجود دارد می طلبد. این کار به جای یک یادداشت در یادداشت های متعدد انجام خواهد شد. آنچه در اینجا اندکی درباره آن بحث می کنیم نوع نگاهی است که آمریکایی ها در آستانه انتخابات مجلس نهم به صحنه سیاست داخلی ایران دارند و همچنین طرح این سوال که پروژه آمریکا برای این انتخابات چیست و متقابلا نتیجه این انتخابات پروژه آمریکا درباره ایران را به چه نحو جابجا خواهد کرد.
پیش از ورود به بحث، تذکر دو نکته کلی مهم است. نکته اول این است که همه طرف های درگیر با مسئله دریافته اند که برنامه های سیاسی آینده خود بویژه طراحی برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را باید به وقتی موکول کنند که نتیجه انتخابات مجلس روشن شده باشد. این انتخابات مجلس است که میزان دقت محاسبات بازیگران مختلف و همچنین وزن اجتماعی و سیاسی که آنها می توانند در انتخابات ریاست جمهوری به میدان بیاورند را روشن خواهد کرد. درست است که تقریبا همه طرف ها تلاش می کنند انتخابات مجلس را در چارچوب طرحی بزرگتر قرار بدهند که انتخابات ریاست جمهوری را هم در بربگیرد اما همگان این احتمال را در نظر گرفته اند که نتیجه این انتخابات ممکن است چنان غیرمنتظره باشد که آنها را وادار به بازنگری در آن طرح کلان بکند.
دومین نکته هم این است که به جز اصولگرایان ولایی، بقیه طرف هایی که درباره آنها سخن گفتیم احساس می کنند «روند جاری امور» به نفع آنها نیست و اگر قرار باشد آنها در انتخابات مجلس به نان و نوایی برسند، باید بتوانند در ماه های آینده وضعیت سیاسی در کشور را از حالت نرمال خارج کرده و آن را به نوعی در وضعیت شوک قرار بدهند. بنابراین، سوق دادن امور به سمت یک روند غیر عادی و اضطراری، برنامه ای است که هر سه طرف جریان فتنه، خارجی ها و فرقه انحرافی در آن اتفاق نظر دارند.
اکنون می توان مستقیما سراغ اصل مسئله رفت. آمریکایی ها به انتخابات مجلس هشتم در ایران چگونه نگاه می کنند؟ در یک جمله سناریوی آمریکا که انبوهی از شواهد آن را تایید می کند این است که یا جریان فتنه به عنوان نزدیک ترین جریان سیاسی در ایران به آمریکا مجددا احیا شود و اختیار مجلس را در دست بگیرد و یا اینکه منازعه قدرت در ایران چنان شدید شود که بازنده فرایند انتخابات کلیت نظام باشد نه این یا آن جریان سیاسی خاص.
یکی از مهم ترین پدیده هایی که اخیرا در محیط سیاست خارجی ایران شکل گرفته و احتمالا در میان مدت ادامه هم خواهد یافت این است که آمریکایی ها درباره مسائل داخلی ایران و حمایت خود از افراد و جریان هایی که آنها را مطلوب تشخیص می دهند، کاملا صریح حرف می زنند. این صراحت طبعا با اصول و موازین دیپلماتیک و همچنین با آن اصل کلیدی سیاست خارجی آمریکا درباره ایران که می گوید: «اصلاح طلبان در ایران هرگز نباید آمریکایی به نظر برسند» منافات دارد. دولت آمریکا اکنون هفته ای نیست که بیانیه ای در حمایت از دوستان ایرانی خود -با ذکر نام- صادر نکند یا چند مقام ایرانی را در حمایت از آنها تحریم نکند. چرا آمریکایی ها اینقدر بی پرده عمل می کنند؟ ظاهرا چند دلیل ساده وجود دارد: 1- نخستین علت این است که آمریکایی ها دریافته اند جریان فتنه در ایران هم پشتوانه اجتماعی و توان بسیج گری خود را از دست داده و هم پشتوانه سیاسی خود درون حکومت را. اگرچه اخیرا آمریکایی ها به اینکه در اثر افزایش تحرکات جریان انحرافی، حمایت سیاسی از فتنه گران مجددا اوج بگیرد امیدوار شده اند، اما این امید چندان پر رنگ نیست چرا که آمریکایی ها می بینند مکانیسم های کنترلی درون نظام اجازه بازی کامل را از جریان انحرافی گرفته است. تحت این شرایط، تحلیل غربی ها این است که اگر جریان فتنه در داخل ایران احساس کند پشتوانه خارجی خود را هم از دست داده است، دیگر امیدی به بقای سیاسی آن نمی توان داشت. 2- دومین علت، وابسته به شناخت تکاملی است که غرب به تدریج از ماهیت جریان فتنه در ایران به دست آورده است. این جریان وقتی در اوایل کار خود قرار داشت اصرار می کرد که خود را جریانی داخلی و انقلابی و حتی میراث دار حقیقی انقلاب اسلامی معرفی کند اما به تدریج -یا شاید هم باید گفت «به سرعت»- این ظاهر فریبی را کنار گذاشت و اعلام کرد که از حمایت های جامعه جهانی استقبال می کند. به این ترتیب، در واقع این آدرس به واشینگتن ارسال شد که جریان فتنه در ایران آمریکایی بودن را برای خود عیب نمی داند و در نتیجه دیگر دلیلی برای ملاحظه کاری از جانب آمریکایی ها باقی نماند. 3- علت سوم چیزی است که برخی تحلیلگران آن را نوعی فرایند آدرس دهی به افکار عمومی داخلی ایران نامیده اند. در واقع آمریکایی ها نمی خواهند هیچ ابهامی دراین باره باقی بماند که در ایران طرفدار چه گروهی هستند و به این ترتیب این آدرس به افکار عمومی داخلی ایران منتقل شود که تنها گرایش به سمت این جریان است که می تواند فشارهای آمریکا ر ا کم کند.
با این وجود، در آستانه انتخابات مجلس می توان دید که پروژه آمریکایی ها از مرحله حمایت لفظی بسیار فراتر رفته است. به طور بسیار خلاصه پروژه های چندماه آینده غرب در محیط سیاست داخلی ایران که منابع غربی درباره آن سخن گفته یا به آن اشاره داشته اند اینهاست:
1- قبل از هر چیز آمریکایی ها در پی آن هستند که خاطره فتنه 88 در ایران از یاد نرود و به اصطلاح «سال 88» به لحاظ زمانی کش پیدا کند. دقیقا به همین دلیل است که در هفته های گذشته مجددا بحث های مربوط به تشکیک در سلامت انتخابات یا احتمال مداخله دولت در آن از جانب محافل ضد انقلاب به عنوان یک پروژه روتین در دستور کار قرار گرفته و متاسفانه برخی اصولگرایان هم به خیال اینکه در حال مبارزه با جریان انحرافی هستند در این دام افتاده اند. آمریکایی ها اکنون مشغول کدگذاری در ذهن افکار عمومی هستند، درست مثل کاری که ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری 88 کردند. هدف هم این است که با تولید انبوهی از کدهای ریز و درشت و کشاندن برخی خودی های غافل به ورطه عملیات روانی خود، زمینه را برای زیر سوال بردن اصل انتخابات در روزهای پس از برگزاری آن فراهم کنند.
2- در مرحله بعد امید آمریکایی ها این است که در آستانه انتخابات مجلس در ایران منازعه قدرت تا حداکثر مقدار ممکن افزایش پیدا کند. بویژه آمریکایی ها دریافته اند که بحرانی کردن فضا بخشی از بازی سیاسی برخی جریان های سیاسی در ایران است. تحلیل های منابع غربی نشان می دهد، از دید طراحان امور ایران در آمریکا افزایش منازعه قدرت چند فایده مهم خواهد داشت: اول اینکه باعث می شود کارهای جاری زمین بماند و روند خدمت رسانی به مردم اگر نگوییم متوقف لااقل کند شود. برای کامل شدن همین موضوع است که آمریکایی ها اخیرا تحریم های خود را روی حوزه هایی متمرکز کرده اند که تصورمی کنند بیشترین مقدار نارضایتی در ایران را به دنبال خواهد داشت (تحریم ایران ایر، تحریم اپراتور تاید واتر ، میدل ایست و تحریم های بانکی). دوم، تصور آمریکایی ها این است که افزایش منازعه قدرت در ایران باعث خواهد شد جناح های مختلف علیه یکدیگر دست به افشاگری بزنند و در اثر تشدید این افشاگری ها به تدریج اسرار نظام برملا شود. و سوم، تصور آمریکایی ها این است که افزایش منازعه قدرت در ایران مجال استفاده از فرصت های بر هم انباشته منطقه ای را از آن خواهد گرفت و برای آمریکا زمانی ایجاد می کند تا بتواند حداقلی از مدیریت را بر تحولات منطقه اعمال کند.
این موارد فقط تیترهایی است که از دقت در کدهای آشکار منابع آمریکایی درباره ایران می توان دریافت. به راستی آیا فهم این موضوع که، وحدت و پرهیز از اختلاف یک ضرورت امنیت ملی است، هنوز هم دشوار است؟
مهدی محمدی

گفتگو با آیت الله سیدمحمد خامنه ای

 بسمه تعالی

 

آیت الله سید محمد خامنه ای که پس از پیروزی انقلاب در مجلس خبرگان قانون اساسی فعالیت می کرد برگ هایی از تاریخ را برایمان ورق زد که تاکنون در هیچ اثر مکتوبی نخوانده بودیم.وی تاریخ شفاهی بود که از روند تصویب قانون اساسی، قانون اصل ولایت فقیه، استرداد شاه و بسیاری از مسایل دیگر پرده برداشت و سخن گفت.

وی که از اعضای شورای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به فرمان امام خمینی (ره) در سال 57 بود و هم اکنون به عنوان یک فیلسوف و مجتهد عهده دار ریاست بنیاد حکمت اسلامی صدرا است.

× از اینجا شروع کنیم که همیشه این سئوال در ذهنمان مطرح بود که شما به عنوان شخصیت سیاسی - مذهبی کشور در اوایل انقلاب و بعد از آن حضور در مجلس اول ، دوم و تصویب قانون اساسی چطور شد به ناگاه از سیاست دور شدید؟

البته این تصوراتی است که از طرف افراد و اشخاص پیش می‌آید دقیقا به مانند فردی که سال ها ورزش می‌کند بعد ورزش را کنار می‌گذارد. این به معنای کنار گذاشتن ورزش از طرف آن ورزشکار نیست. این قضاوت‌های از دور است و از نزدیک اینطور نیست و این یک مبنای تئوریک دارد.

اگر واقعا سیاست به معنایی است که ما تعریف می کنیم یعنی حسن اداره جامعه بهترین سیاستمداران ما چه کسانی بودند؟ مگر ائمه نبودند آنها که رئیس جمهور نبودند؛ برنامه ریز و آماده برای اجرا بودند و این معنای سیاست است. البته نباید فراموش کرد سیاست از دیانت جدا نیست و راس حکومت ولی فقیه است که در قانون اساسی آمده است است و این را اسلام می گوید که سیاست وظیفه هر کس است.

 در مملکت اگر 70 میلیون جمعیت است هر 70 میلیون مسئول حسن اداره این مملکت هستند و باید بپذیریم که همه در یک کشتی سواریم و باید مواظب باشیم رخنه در آن ایجاد نشود زیرا آن وقت همه در خطرند.

× از سابقه مبارزاتی خود در دوره انقلاب برایمان بگویید از چه دوره‌ای شروع به فعالیت کردید؟

خیلی زود شروع کردم حتی قبل از امام (ره). زمینه سازی کردیم و بعد که امام (ره) کارش را آغاز کرد من جز 10 نفر اول بودم. البته این مطالبی که به شما می‌گویم در هیچ جا هنوز به چاپ نرسیده است اما برای خود من روشن است که ما پای این مبارزات بودیم تا رسیدن به انقلاب من کسی بودم که قبل از انقلاب گفتم این انقلاب پیروز می شود در صورتی که هیچ علامتی نبود .

×   چطور به این نتیجه رسیده بودید که این انقلاب پیروز می‌شود؟

قبل از سال 57 یعنی در حول و حوش سال 54 موسسه تحقیقاتی حقوق اسلام را با 30 نفر از طلاب و سرمایه‌گذارهای بازار راه‌اندازی کردیم و قرار شد در آن قوانین آینده را برای کشور آماده کنیم و این نخستین گام ما برای پیروزی انقلاب بود. بعد از آن در سخت ترین مقطع وکیل دادگستری شدم و ناظر جریان مبارزات و سخت گیرها و دیدن خیلی پرونده‌ها سبب شد حس کنم این انقلاب پیروز است و اینچنین بود که وارد عرصه شدم.

× در این دوره در کجاها فعالیت کردید؟

هفته اول انقلاب مدرسه رفاه دست من بود با تمام تشکیلات. بعد دادسرای انقلاب و بعد مجلس خبرگان. البته در مجلس خبرگان احزاب و دسته جات از من خواستند که وارد عرضه شوم و من حس کردم عرصه کار است و شروع به فعالیت کردم.

× از وضعیت مجلس و تصویب قانون اساسی برایمان بگویید؟

اول اینکه باید تاکید کنم در سطوح بین‌المللی هرکس مدعی قانون اساسی بهتر است حاضرم به مناظره بروم. قانون اساسی ایران بهترین قانون اساسی دنیاست.

وقتی وارد مجلس شدم خیلی شلوغ بود این شلوغی هم از این جهت بود که همه احزاب بودند از نهضت آزادی بگیرید تا باقی دسته‌ها و همه هم با هم درگیر بودند. احساس مسئولیت کردم و پای کار ایستادم. در حال حاضر هم صورت مذاکرات مجلس نشان می‌دهد در آن زمان کجاها حرف زدم دقیقا اگر نگاه کنید هر کجا احساس وظیفه کردم وارد میدان شدم . در مجلس دوم اما مسایل و دعواها خانوادگی شد. در هر دو دوره مجلس به طور معمول بسیار بد اداره می‌شد آیین‌نامه ها خوب عمل نمی شد. اواخر مجلس دوم بود که احساس کردم که دیگر کاری در  مجلس نداریم ، همه دارند سر نخود و کشمش دعوا می کنند. ملت هم آگاهی لازم را پیدا کرده بودند و بسیاری از جوان‌ها که بسیار با فهم بودند نیز وارد میدان شده بودند و من عملا کنار کشیدیم و مجلس های بعد هم شد جای افراد با خطوط سیاسی ناهنجار و ضد هنجار.

بعد هم آمدم اینجا که کار اساسی فرهنگی انجام بدهم  کاری که ظاهر ندارد نیاز به تبلیغ و مصاحبه هم برای خودم ندارم خیلی ها به من انتقاد داشتند که چرا چهره رسانه‌ای نمی‌شوم مانند  شیخ صادق خلخالی. اما من معتقدم باید کار کرد نه حرف زد. در بنیاد صدرا هم در آن مجله تخصصی فلسفه را به اسم خردنامه منتشر کردم که در زمان خودش بی نظیر بود. امما در حال حاضر دهه ها مجله داریم که در سطح بالای پژوهشی است که این بسیار خوب است.

× در مجلس خبرگان چطور؟

در آن جا هم به همین صورت بود . در مجلس خبرگان ما یک جا داشتیم به قول معروف غذا را می‌پختیم و یک جا عرضه می‌کردیم. کمیسیون‌های فرعی عصرها تشکیل جلسه غیر رسمی می‌دادند در آن جا حرف‌ها را می‌زدیم اگر لازم بود شاخ به شاخ می‌شدیم رای می‌گرفتیم و اگر طرحی رای می‌اورد فردا صبح در جلسه به صورت نمایشی دوباره این کار را انجام می‌دادیم و عملا روزها کاری در این مجلس نداشتیم. اما من در جایی که احساس می‌کردم نیازی نیست حرف نمی‌زدم. خدا رحمت کند آقای منتظری را همیشه به من می گفت: سید یک چیزی بگو! انتظار داشتند سخنگوی آنها باشم.

× حرف از احساس خطرن کردن و بعد وارد میدان شدن زدید، این ایده بسیار خوبی است که متاسفانه بسیاری از سیاستمداران ما این تفکر را ندارند در این مورد کمی برایمان توضیح می‌دهید؟

جواب سئوال شما اینجاست که زمانی باید یک روحانی وارد سیاست شود که احساس خطر کند،‌ زمانی که چهار تا جوان می‌توانند خطر را دفع کنند و برای خودشان مشکلی پیش نیاید و خطری در پیش نیست چه نیازی به حضور من و امثال من است؟ من به هر قیمتی وارد صحنه نمی شوم هر وقت احساس کنم جوان‌ترها بر زمین افتادند من به جلو می‌آیم آن زمان وظیفه من است. ما کار پشتیبانی می‌کنیم. در یک سطحی اقتضا می‌کرد که شبانه روز کار کنیم و در میدان باشیم ، بودیم . من در آن مقطع شب‌ها خیلی کم می‌خوابیدم و از صبح بعد از نماز مشغول کار های مربوط به مجلس بودم. به پرونده‌های مختلف در کمیسیون‌های مختلف می‌پرداختم و بعد جلوی پادگان روبروی مجلس ورزش می‌کردم و وقتی بر می‌گشتم به عنوان رئیس کمیسیون مشغول کار می‌شدم و تازه ساعت هشت نماینده های با چشم ]ای نیمه باز می امدند و من آن زمان تمام کارها را کرده بودم و در مجلس می نشستم و بعد از آن در کمیسیون مشغول فعالیت می شدم و تازه شب طرح و لوایح را مطالعه می کردم.

به طور مثال دقیقا به یاد دارم که برای نوشتن پیش نویس طرح آزاد سازی گروگان های آمریکایی در قرارداد الجزایر بین ایران و آمریکا را من نوشتم. سید محمود کاشانی گفت حاج آقا شما خودت تنهایی بنویس این قرارداد را. من هم در آن زمان جایی نداشتم رفتم در پستو جایی که برای رختخواب های اضافه بود از رختخواب ها به عنوان میز استفاده کردم و هشت صفحه قرارداد را که در حال حاضر در صورت مذاکرات مجلس هم است نوشتم. فقط یک اصلاحیه داشت که سفارتخانه به جاسوس خانه تبدیل شد.

در آن زمان امام (ره) بود و ما به اعتماد امام جلو آمدیم و در حال حاضر هم مقام رهبری آگاه و ناظر داریم که می تواند دستور دهد و عمل شود و با وجود او نیازی به این نیست شمشمیر بکشم. در جامعه سیاست؛ مجلسی ها از پس مجلسی ها و دولتی ها از پس دولتی ها بر می   بالای سر همه این ها رهبر هست و ضرورت نیست ما به میدان بیاییم. شما نگاه کنید هرکس در ایران به سربازی می‌رود سرباز وظیفه است اگر جنگ شود به میدان می‌آید اما به طور معمول و عادی کاری ندارند و به عنوان یار ذخیره هستند. در سیاست هم همین است ما ذخیره هستیم. سیاست به عنوان وظیقه دینی هیچ وقت تمام نمی‌شود اگر انسان 95 ساله هم باشد باید عصازنان و خم با عصا دشمن را تهدید کند ولو اینکه شهید شود.

یعنی شما معتقدید در حال حاضر فضا آنقدر مناسبت است و افراط و تفریط وجود ندارد که بخواهید وارد میدان شوید؟ و هنوز فکر می کنید نیازی به دخالت نیست؟

ببینید یکی از ابزارهای دخالت جراید و رسانه‌ها هستند، در حال حاضر هرکس به من مراجعه کند نظرم را اعلام می‌کنم شاید راهگشا باشد. هنوز جراید و رسانه‌ها نیازی احساس نکردند در زمان انتخابات صدا و سیما هیچگاه به سراغ من به عنوان یک آدم مطلع و جامعه‌شناس که جامعه خودش را به خوبی می‌شناسد و مطالعه جامعه شناسی دارد به سراغ من نیامد شاید من حرف‌هایی داشتم که به درد مردم می‌خوردو در حال حاضر خبرنگاران از من می‌پرسند فلسفه به چه درد می‌خورد من هم جواب می‌دهم و دیگر سئوالی نمی‌شود.

البته من فکر می‌کنم به دلیل حضور قشر جوان در روزنامه‌‌نگاری ایران و تاریخ شفاهی انقلاب ذهنیت حضور شما وجود ندارد شاید به همین دلیل است؟ شما فکر نمی‌کنید؟

من هیچ وقت درب را نبستم و همیشه بوده‌ام و در طول این 40 سال مبارزات سیاسی همیشه هم پاسخگو بوده‌ام .

×شما به عنوان کسی که در تمام این‌ سالها برای نظام فعالیت کردید، سخت‌ترین دوره و فتنه‌انگیزترین دوران انقلاب را چه سالی می‌دانید؟

سال 57 . در حال حاضر دوره اول انقلاب را در کشور های دیگر چون مصر، تونس ،‌لیبی و دیگر جاها می‌بینیم. امام (ره) در آن زمان به عنوان شخص نبود امام خمینی (ره) پدیده عجیب و غریبی در تاریخ است که سال‌ها بعد همه به اهمیت آن پی بردند که یک نفر همه مشکلات را پیش بینی و حل کرد. امام (ره) خیلی زرنگ بود، اول کار انقلاب را پیروز کرد و این شگرد سیاسی برای کسی که تجربه در این کار ندارد، بسیار ارزشمند است بعد حکومت نظامی را نقد، حکومت را طرد کرد. شاه را غیر قانونی دانست و اعلام کرد میزان رای مردم است.

او در آن سال در شرایط سخت و مشکلات بسیار زیاد گفت: بیایید ببینید مردم چه می‌خواهند. مردم با بیش از 98 درصد به جمهوری اسلامی رای دادند و این سندی برای کشورهایی شد که ادعای دموکراسی داشتند. امام (ره) باز هم در آن شرایط معتقد بود باید تکلیف مملکت را روشن کنیم و از ما خواست قانون اساسی را بنویسیم در صورتی که این شرایط در هیچ کشوری مرسوم نبود. در این شرایط تلاش‌های آمریکا و صهیونیست‌ها ادامه داشت و قرار نبود که همیشه بمب بیاندازند آنها نفراتی داشتند به اسم علی، تقی، اصغر و غیره که در مجلس، خارج از آن،‌در دولت و همه مکان‌ها بودند و امام (ره) در آن سال هر چه کشید از اطرافیان بود. آنها خط غلط می‌دادند و به زور، خواهش و التماس نظر می‌دادند و گاهی هم موفق می‌شدند.

× مثلا در چه موردی؟ به یاد دارید؟

بله همین شورای انقلاب. امام (ره) با تشکیل این شورا مخالف بود من هم به شدت مخالف بودم به خاطر همین در سال 58 به امام (ره) نامه نوشتم.

 در این نامه چه مسئله‌ای را برای امام خمینی (ره) بازگو کردید؟

برای امام (ره)‌نوشتم، شورای انقلاب عین حکومت بازرگان است. در آن به استناد آیه‌ای از قرآن برای دولت موقت و خطاب به امام (ره) نوشتم "یریدون علو فی الرض و فسادا" و اگر جلو آنها را نگیرید هر اتفاقی وبال مردم را بگیرید به گردن شماست.

×سر چه موضوعی این نامه را به امام (ره) نوشتید؟

از دست دولت موقت بسیار ناراحت بودم. این دولت به من حکم داد و رئیس ساواک شدم به طوری که اطلاعات و امنیت دست من بود. می گفتند: خامنه‌ای آخوند نیست عین خود ما است اما من بعد از مدتی از دست دکتر یزدی قهر کردم و نامه‌ای به امام نوشتم.

× سر چی قهر کردید؟

مچ آنها را در لحظه خیانت گرفتم. داشتند اسناد ساواک را می‌دزدیدند که من رسیدم . تو صحنه عبدلعلی بازرگان هم بود. من هم به دم درب گفتند از فردا هیچ کدام را راه نداد. دو روز بعد یزدی آمد و به من گفت: آقای خامنه‌ای باید با شما صحبت کنم من هم گفتن حرفی برای گفتن ندارم و بالاخره با دعوا قهر کردم و دیگر نرفتم.

(آقای خامنه‌ای با خنده گفت: من جوان که بودم خیلی زود قهر می‌کردم) و بعد از این اتفاق به امام نامه نوشتم.

× نظرتان درباره دولت بازرگان چیست؟

ببینید بازرگان شخصا ضعف داشت من داستان‌هایی دارم که نشان می‌دهد عبدلعی بازرگان از نظر اجرایی، عقیدتی تنها یک تئوریسین و استاد دانشگاه بود و اطلاعاتی در این زمینه داشت او عین کسی بود که رانندگی را از روی کتاب یاد گرفتند، دستش در کار نبود و دکتر یزدی به معنای واقعی رئیس دولت بود.

× شنیدم که یک زمانی بازرگان از شما شکایت کرد؟ این درست است ؟

بله من اولین و آخرین نفری بودم بازرگان از او شکایت کرد. آن هم سر حرفهایی که در روزنامه کیهان درباره دولت موقت فکر کنم سال 59 یا 60 زدم. بازرگان شکایت کرد و دفاع کردم و در دفاعیه گفتم مرده نمی‌تواند حرف بزند و شکایت کند. چون دولت موقت مرده پس مرده نمی‌تواند شکایت کند و من تبرئه شدم.

× ببنید یک بحثی مطرح است که امام خمینی (ره) در آن زمان با گذاشتن دولت موقت به نوعی غرب را گول زد به طوریکه اگر از  همان اول انقلاب نیروهای مذهبی و  اصیل را می‌آورد باعث تحریک غرب می‌شد و انقلاب به خطر می‌افتاد به همین دلیل به بازرگان و در دوره انتقالی وقت داد تا رفع خطر کند. شما این تحلیل را قبول دارید؟

این نتیجه بود که حاصل شد، قصد امام (ره) این نبود. به امام (ره) گفته بودند این‌ها نیروهای خیلی خوب، مذهبی و متدین هستند. البته مهندس بازرگان را من می‌شناختم ما برای تدوین  اصل پیش نویس قانون اساسی به حسینیه ارشاد می‌رفتیم و جلسات در آنجا برگزار می‌شد و بعدها به دلیل ممنوعیت‌های به وجود آمده منزل حاج سید جوادی تشکیل می‌شد.

اصل پایه قانون اساسی که در حال حاضر همه می‌گویند دکتر حسن حبیبی نوشته را ما با یک عده حقوقدان نوشتیم او ننوشته است. امام (ره) در آن زمان در فرانسه بود ما پیش نویس را تهیه کردیم و فرستادیم مجلس. بعد هم گفتند حدود دو ماه  فرصت دارید برای رای دادن. به ما هم نگفتند مجلس خبرگان وزارت کشور این نهاد را مجلس بررسی پیش نویس قانون اساسی نامگذاری کرد یعنی حق ندارید خارج از این را تصویب کنید، اصل ولایت فقیه و شورای نگهبان هم در آن نبود. یکجوری برخورد کردند که اگر می‌خواهید رای بدهید اگر هم نمی‌خواهید رای ندهید و بنشینید. در این وضعیت هم یک آیین‌نامه درست کردند که به طور کلی دست را می‌بست و عملا هیچ کاری نمی‌توانستیم انجام دهیم و حتی نمی توانستیم حرف هم بزنیم در آن زمانی یکی از کارهای مفیدی که من انجام دادم اعتراض به آیین‌نامه بود.

مرحوم بهشتی گفت: خودمان نوشتیم پس درست است. مرحوم آیت الله منتظری به دفاع از من بلند شد و در آن لحظه بود که مجلس هوشیار شد که با این آیین‌نامه دارد کلاه سرمان می‌رود.  گفتم: اگر ما اختیار داریم باید طرز اداره آن هم با خودمان باشد و خودمان چگونگی آن را تعیین کنیم. دولت نباید دخالت کند. امام (ره) متوجه شد اینها دارند با حول کردن آنچه خودشان می‌خواهند را در کاسه ما می‌گذارند. پس به این نتیجه رسیدیم که اینگونه نمی‌شود این مجلس خبرگان قانون اساسی است که با حدود 70 آدم خبره که 50 نفر آنها روحانی هستند تشکیل شده است روحانیانی که هیچ در این زمینه‌ها کار نکرده بودند و تنها هوش ایمانی به آنها کمک می‌کرد.

×   می‌توانید یکی از این موارد را برای ما مثال بزنید؟

بله گاهی در روند کار پیرمردی از یک گوشه سالن حرفی می‌زد که دست حقوقدان را با آن هم دانایی می‌بست. یکی از معجزات این بود که درباره مفادی داشت رای‌گیری می‌شد که دقیقا یادم نیست چه بود اما خیلی مهم بود و گروه منافق که نماینده هم در مجلس داشتند که معمم هم بودند می‌خواستند این طرح رای بیاورد. مرحوم بهشتی هم که شخصیتی بود که با همه رودربایستی داشت و همه را می‌خواست نگه دارد،‌ این طرح رای آورد و ما اعتراض کردیم. من در همان لحظه گفتم تعداد کافی نبود. مرحوم صدوق در آن زمان به دلیل مریضی که داشت زود به زود مستراح می‌رفت به محض بازگشت مرحوم صدوق گفتم: باید دوباره رای‌گیری کنید و آرام وی را در جریان گذاشتم و این طرح رای نیاورد.

×کمی درباره روند اصل ولایت فقیه در قانون اساسی می‌گویید؟ چه کسانی باعث این اصل در قانون شدند؟

مرحوم آیت بسیار آدم هوشیار بود، اصل ولایت فقیه را ایشان باعث شد البته در کنار وی همه جوان‌ها هم بودند. مرحوم هاشمی‌نژاد، آیت الله،‌ آیت الله العظمی شیرازی. البته باهنر خیلی آرام بود، اصلا صدا نداشت. در یک جلسه برای بررسی بنی صدر حرف می‌زد آیت الله مکارم شیرازی دفاع کرد که بسیار دفاع خوبی بود و خطر نبود اصل ولایت فقیه از بیخ گوش ما گذشت. جاهای مهمی هم بود که خودم نقش کلیدی داشتم و توضیح نمی‌دهم.

× نه نمی‌شود، آقای خامنه‌ای شما تاریخ شفاهی هستید که تاکنون این حرفها را نزدید و ما متاسفانه در هیچ جا اینها را نخواندیم باید برایمان توضیح بدهید؟ در کجا نقش کلیدی داشتید؟

مثلا گروه نهضت آزادی همیشه مراقب من بودند، همیشه حواسشان به این بود که من یک جاهایی باشم و یک جایی نباشم در دوره‌ای که قرار شد هرکس کمیسیون خود را اعلام کند من کمیسیون مربوط به دولت و قوه مجریه را نام نویسی کردم زیرا در آنجا بحث اصل ولایت فقیه مطرح می‌شد، مرحوم باهنر مصئول تقسیم‌بندی شد و گفت: به جز آقای خامنه‌ای بقیه اعضا در همانجایی که ثبت نام کردند مشغول به فعالیت می‌شوند و فقط آقای خامنه‌ای به دلیل رشته‌اشان به کمیسیون قضایی می‌روند و این مسئله نشان داد که اینها ولایت داشتند بر من.

10 روز  به صورت اجباری باید در کمیسیون اعلام شده توقف می‌کردیم و بعد از 10 روز آزاد بودیم در کمیسیون‌های دیگر شرکت کنیم.

من روز یازدهم رفتم کمیسیون دولت و دقیقا بحث بر سر ولایت فقیه بود. عزت الله سحابی نایب رئیس کمیسیون و مرحوم طالقانی رئیس بود. اما عملا کمیسیون دست سحابی بود. در این کمیسیون به جز این افراد آیت الله حائری، سلطانی، دکتر شیبانی، ربانی، مرحوم طاهری گرگانی و  مراغه ای هم بود و البته بنی صدر نبودة او کمیسیون اقتصادی بود.

خلاصه عزت الله سحابی علیرغم رفاقت و همکاری نگاهی به من کردند و ناراحت شدند، بعد که جلسه تشکیل شد من سر جای مرحوم طالقانی نشسته بودم و سحابی رو به مرحوم طالقانی گفت: اعضا مشخص هستند از خارج کسی نباید بیایید . او نمی‌دانست من برای همین آمدم . مروحوم طالقانی‌ هم که رفیق من بود گفت: مهم نیست آقای خامنه‌ای رفیق ماست و بحث شروع شد و مبحث ولایت فقیه مطرح شد.

نهضت آزادی می‌گفت شورای نگهبان هست و ما آن را قبول داریم این‌ها هم نگهبان قانون اساسی هستند و کافیست. اینها می‌خواستند یک چیز درست کنند که قم باشد و درب خانه همیشه بسته باشد و این‌ها تنها تایید کارهایشان را از آنها بگیرند. اما نمی‌دانستند روحانی زور باطنی دارد و با نور الهی که از زمان مشروطه جمع شده بود تصمیم اینها را وتو می‌کنند.

در زمان استراحت آمدم بیرون و این جوان‌ها را صدا کردم و به آنها گفتم که آقا اینها دارند برای ما آش می‌پزند و نمی‌خواهند بگذارند ولایت فقیه باشد.

× چه کسانی در این میان موافق و مخالف بودند؟

مرحوم طالقانی موافق بود اما به شدت ملایم هم بود. موضع مرحوم بهشتی تقریبا هم معلوم بود و هم نبود در کل سینه چاک نمی‌کرد. مرحوم آیت ریشش را اما برای این مسئله می‌تراشید، مرحوم  ایت الله منتظری هر چند کارهای اخیرش را قبول ندارم اما به صراحت دفاع کرد اما مرحوم بهشتی صیچ وقت به صراحت نگفت و ما نفهمیدم شاید هم قبول نداشت. در کل بحث‌های زیادی شد و بالاخره با تلاش این اصل رای آورد و غوغایی برپا شد. عزاداری برای نهضت آزادی بود.

درباره مفاد دیگر هم به همین منوال بود اینها همه مخاطراتی بود که خنثی و رد شد. بزرگترین مرحله خطر ما همین جمهوری اسلامی بود که مردم رای دادند و تمام شد. بعد از آن هم امام گفت: هرکس می‌خواهد رئیس جمهور بشود بیاید و مشکلی نیست روحانی هم نباشد و این بسیار فکر درستی بود.

× چرا روحانی نبودن رئیس جمهور فکر درستی است؟ چه تئوری برای این مسئله دارید؟

نیازی نیست رئیس جمهور روحانی باشد اصلا نباید روحانی باشد. بعد از امام خمینی (ره) هم باید این مسئله  رعایت می‌شد. برای ریاست مجلس و برخی از کارهای اجرایی اصلا روحانی بودن فرد صحیح نیست. تئوری من برای مطرح کردن این مسئله این است که بسیاری از این کارها نیروهایش هستند که آن را انجام بدهند.

ببنید هم‌اکنون خطاها به گردن مسئولان می‌افتد ما در حال حاضر روسای جمهوری درکشور داشتیم به استثنای مقام رهبری که نخست وزیر روحانی بودند در دوران ریاست جمهوری این افراد روحانی بودن و در زمان آنها بدترین اتفاقات برای کشور افتاد که شاید عامل اصلی هم نبودند اما به اسم این‌ها تمام شد.

احمدی نژادهای زیادی در حال حاضر در خانه‌اشان هستند که اگر فرصت به آنها برسد همین کارها را انجام می‌دهند. روحانی جایگاه خاصی دارد و در جای خودش باید به میدان بیاید.

روحانی باید از لحاظ علمی سطح بالایی داشته باشد و در حد مرجعیت باشد و در سطح تقوا هم که شرط ضعامت حکومت این است که تقوا داشته باشد. کسی اگر تقوا داشته باشد  مثل  امام (ره) می میرد در حالی که قرض دارد.

در حال حاضر سران برخی از کشورها چهل تا 200 میلیادر دلار در دنیا پول حساب شده شمرده دارند در صورتی که فردی که بخواهد منافع مملکت را رعایت کند باید مطیع به امر مولا و قانون مدار محض و حقوق مردم باشد. رهبر جمهوری اسلامی روحانی باشد کفایت دارد. رئیس قوه قضاییه باید مجتهد باشد اما نیازی به این نیست که معمم باشد. وزیر اطلاعات هم همینطور. اینها اگر مجتهد باشند کافیست اما نیازی نیست همه اینها معمم باشند.

× به نظر شما هم اکنون افرادی داریم که معمم نباشند و بتوانند ریاست قوه قضاییه را بر عهده بگیرند یا خیر؟

بله داریم . اما من نمی‌توانم اسم ببرم.

× پس به نظر شما سال های اول انقلاب فتنه انگیزترین سال ها بود؟

دقیقا حتی از فتنه  سال 88 هم بدتر بود. فتنه سال 88 یک حمله قوی به یک مرد قوی بود. در این فتنه قدرت نظام حساب نشده بود. شما در حال حاضر در دنیا نگاه کنید این چه چیزی است  که قدرتهای بین‌المللی را فلج کرده است. رئیس جمهور آنها آدمی نیستند پشت سر این کشورها یک صهیونیست بین المللی است که در پس آن هم آمریکا و دولت‌های اروپا و ناتو  قرار دارند که  همه تفنگ به دست هستند اما نمی دانند چه کنند چون میزان رای مردم است. یک حکومت مثل ایران هیچ گاه از بین نمی‌رود. زیرا رهبر، رئیس جمهور و دولت می‌گویند مردم چه می‌خواهند. مردم هم اسلام می‌خواهد. چرا اسلام می ‌خواهند چون اسلام کرامت انسانی را حفظ کرده و به انسان آزادی داده است به شخصیت افراد احترام می‌گذارد، با فقر مخالف است همه چیزهایی که دل یک آدم و وجدان سالم می‌تواند بفهمد را اسلام دارد به او می‌دهد.

و این مسایل از نظر مبنایی پایه دارد و جای بحث ندارد. انسان دیگر چه می‌خواهد. همین الان اگر در انگلستان بگویید حکومت اسلامی این است مردم به اسلام روی می‌اورند. در جامعه این  این حمله که خیلی حساب شده و قوی بود از سوی یک رهبری که محاسباتش محاسبات غربی است نمی‌تواند جلو رود و به همین دلیل و با این استدلالات است که مصر جمال عبد الناصر می شود سادات. قذافی مثبت و دیوانه می‌شود منفی. این دیوانه ضد صهیونیست می‌شود دیوانه طرفدار صهیونست و مردم را هم می‌کشد.

اما رهبری درست مبتنی بر اسلام و جامعه ای که اسلام را می‌شناسد و آن را می‌خواهد هچگاه تمام نمی‌شود. مردمی هم که آمدند فریب خورده بودند، رای داده بودند و خوب اشتباه کرده بودند. قبلا هم خیلی اشتباه کردند. مردم ما مردم خیلی خوبی هستند ولی یک مقداری کارشان دیر وقت و  دقیقه 90 است. از امروز باید بدانیم رئیس جمهور آینده را چه کسی انتخاب می‌کنیم. البته یک عده می‌دانند و و یک عده هم نمی‌دانند. شب انتخاب تلفن می‌زنند حسن آقا، حسین آقا به کی رای می‌دهید . سه چهار نفر می گفتند به فلانی می‌رود رای می‌دهد و بعد که از آنها می‌پرسید چرا به این رای دادید و می گویند اشتباه کردند.

مهمترین مساله برای نگهداری یک مملکت آگاهی مردم است و رسانه مسئول این کار است و اگر آگاهی ندهد یا معکوس بدهد خیانت کرده است. باید رسانه مردم را همیشه آگاه نگاه دارد.

×چرا این مسایل را پیش تر نگفتید؟ خیلی از این مسایل را ما هم به عنوان نسل روزنامه نگار نمی‌دانستیم . به نظر شما مقصر ماندن تاریخ ایران در وضعیت شفاهی کیست؟

 تقصیر رسانه‌ها است من که نباید بگویم بیایید از من سئوال بپرسید. تنها یکبار مرکز اسناد درخواست داد و من بعد از 15 سال قبول کردم اما هم‌اکنون یک سری مسایل در تاریخ ما مکتوب نشده است . شما می‌دانستید برای استرداد شاه فعالیت می‌شد.

× بله حاج آقا . منظورتان آقای قطب زاده است ؟

نه ایشان وزیر بودند . ما برای این کار فعالیت می‌کردیم. قطب‌زاده تنها با وکیل فرانسوی خائنش می آمد و می‌رفت. در جریان کار هم نبود . تازه در این میان مخالف هم بود اما به دلیل شرایط موجود مجبور بود این کار را هم انجام دهند.

× یعنی شما در شورای انقلاب این کار را می‌کردید؟ اصلا چه کسی به شما برای این کار دستور داد؟

نه در شورای انقلاب این کار را انجام ندادیم. آقای دکتر محمود کاشانی به من گفتند که کمیسیونی از طرف دولت در این رابطه راه اندازی شده است و شما بیایید مسئولیت آن را بپذیرید.

امام (ره) موافق بودند و مردم هم می‌خواستند این اتفاق صورت گیرد و به نوعی یک مطالبه  مردمی بود اما کار تخصصی و حقوقی سنگینی بود و احساسی هم نبود. ما رفتیم منابع را جمع کردیم و یک عده حقوقدان را هم در کنار خودمان قرار دادیم و شروع به کار کردیم.

× چه کسانی به جز شما در این کمیسیون بودند؟

محمود کاشانی، دکتر مدنی کرمانی، دو نفر استاد حقوق جزا از دانشکده حقوق بودند اسمشان یادم نیست. یک نفر از دیوان کشور هم بود.

× از کی این کمیسیون شروع به کار کرد؟

بعد از مجلس خبرگان اوایل دی ماه 58. مرحوم بهشتی بعد از مجلس خبرگان همان محل را محل دفترشان گذاشتند و همان جا که رئیس می‌نشست ایشان نشستند . به ایشان گفتم یک اتاقی به ما بدهید و لوازم و ابزاری . ایشان هم به ما دادند و ما هم از این اساتید دعوت کردیم و مدتی این پیگیری‌ها ادامه داشت و مکاتباتی انجام شد تا جایی که آمریکا  مجبور شد شاه را به پاناما فرستاد و به طور کلی و به قول معروف کارها در هوا ماند.

× یعنی اگر شاه در آمریکا می ماند آنجا مجبور بودند استرداد صورت می گرفت؟

بله دقیقا. آمریکا باید جواب می‌داد. در آن زمان قطب‌زاده یک وکیل فرانسوی هم داشت تا این  وکیل فرانسوی آمد و رفت من اعلام کردم این نعل وارونه می زند و با آنهاست در صورتی که پول زیادی هم می‌گرفت قطبی زاده یک جلسه آمد و گفت: آقای خامنه ای، این ها را نمی شناسم به اعتماد شما آمده‌ام.من هم گفتم دست و پاشو می‌بندیم و می‌آوریم اما شاه به پاناما رفت و تمام کارهای ما در هوا ماند. اگر در آمریکا می‌ماند باید به ایران می‌امد.

خیلی از خاطرات را فراموش کردم. تاریخ ما تاریخ ناقصی است خیلی از حرفهایی را که من نزدم خیلی از افراد دیگری بودند که آنها هم این حرف ها را نزدند. اگر این حرفها را جمع کنید هر کدام تیکه‌ای می‌شود برای ساختن پازل تاریخ و می‌تواند تاریخ ما را پر کند و این مساله جلوی دروغ گفتن یکسری را هم می‌گیرد.

× -دوست داریم ناگفته‌هایتان را آیت الله سید علی خامنه‌ای و سیر سیاسی شدن ایشان برایمان بگویید؟

اگر دنبال عنصرها می‌گردید، چند تا عنصر اصلی وجود دارد که مهمترین آن صداقت است. ایشان در جمع انقلابی که بودند از همه صداقتشان بیشتر بود و است و در این بین کوچک و بزرگ هم فرق نمی‌کند.

در آن برحه زمانی خیلی‌ها دنبال مقام بودند اما سید علی تنها می‌گفت: به من بگویید برای انقلاب چکار کنم؟ میزها را تمیز کنم. روزی زمین بشینم. مملکت را اداره کنم. فرقی برایشان نمی‌کرد. اگر تاریخ بدانید یادتان می‌آید ایشان حاضر نشد رئیس مجلس بشود. معاون چمران شد. در اوایل انقلاب در مدرسه رفاه کارهای تبلیغاتی می‌کرد. هیچ وقت نمی‌گفت: این کار را  نمی‌کنم.

در حزبی که داشتند همه با هم رفیق بودند هر کجا گفتند بنشین او نشست. ریاست مجلس را حزب داد وی قبول نکرد. گفتند رئیس جمهور گفت با من چه تناسبی دارد. آنها برای گرفتن این پست هولش دادند. در دوه دوم اگر به تصاویر خوب نگاه کنید می‌بینید ایشان خنده‌اشان گرفته بود. عین این کسانی که نقش های مصنوعی بازی می‌کنند. حالا شما ببنید چه فرقی می‌کند با کسی که سر می‌کشند برای قدرت.سر رهبری هم همینطور هم بود و این نشانه صداقت است.

 دوم دارا بودن استعدادهای خدایی که به درد کار مردم می‌خورد. عین یک راننده که باید باهوش باشد اگر راننده بنا باشد تا خطری دید بلرزد و یادش برود ترمز کند و به جای ترمز گاز بدهد نمی‌شود. عناصر و استعدادهای خدایی در ایشان وجود دارد از لحاظ جنبه های علمی عالی هستند و ت باید قبول کنیم که هر عمامه به سری با سواد نیست. کار ایشان در بیان و خطبه درست است. تواضع هم در برخورد با دیگران دارند و فکر می‌کنم دیگر چیزی نمی‌ماند.

خوب یادم می‌آید یک فردی در مجلس نماینده بود با همه قهر و بداخلاقی می‌کرد و کلا رفتار بسیار بدی داشت. زمان ریاست جمهوری چند نوبت از ایشان وقت خواستند ایشان وقت نداد تا رهبر شد دوباره این فرد وقت خواست ایشان گفتند: بگو بیاید، من حالا پدر این ها هستم. در این زمان بود که ایشان تمام مسایل گذشته را فراموش کردند حالا شما بگویید چند نفر این روحیه را دارند.

و این مسائلی بود که من به عنوان یک شخص همکار بیان کردم همین.

و دوران کودکی؟

در دوران کودکی خیلی مظلوم بود ما در بزرگسالی مظلوم شدیم.

رابطه شما با آیت الله سید علی خامنه‌ای بعد از رهبر شدن چه فرقی  کرده است؟

هیچ. ما به صورت روتین و مرتب دیدار داریم. دیدارهای خانوادگی به جا است و خودمان هم دیدارهای شخصی داریم که به صورت برنامه ای انجام می شود صحبت های علمی می‌کنیم و سئوالات دیگران را از او می‌پرسم.

×کدام وجه ایشان شاخص تر است ؟اقتصادی یا اجرایی ؟

ببنید اجرایی که می‌گویید بر می‌گردد به استعدادهای شخص. به قول معروف گاهی می‌گویند فلانی مدیریت بحران دارد. یعنی کشتی به تلاطم می‌افتد این خودش را نشان می‌دهد این یک استعداده. یک نفر است که درب را می‌بندد،‌می‌گوید به من بیچاره چکار دارید. مهندس بازرگان به من این را گفت. یک شب ساعت 11 شب آن زمان که من مسئول اطلاعات بودم با آقای سید جوادی پیشش رفتیم و من درباره چگونگی ورود اسلحه با وی صحبت کردم و پیشنهادهای کاری را به او دادم. داد زد:‌همه می‌آیند سر من می‌ریزند،  هیچ کاری نمیشود کرد. منم گفتم:‌ول کن برو آقا.

مرحوم رجایی هم اینطور بود. هر وقت کاری را به او می‌گفتیم می‌گفت:‌همه می‌ریزند سر من. این ها روحیه کار نداشتند خسته می‌شدند از کار. امام (ره) هیچ وقت خسته نمی‌شد، می‌گفت کار بیاورید مسئله بیاورید حل کنم.

مدیریت بحران هنر هم است اینکه در جاده صاف حرکت کنید و در آب آرام شنا کنید هنر و مهارت نیست. سید علی این خصوصیات را دارد.

×درباره همایش روز جهانی فلسفه و تحریم صورت گرفته درباره ایران توضیح دهید؟ فکر می‌کنید ادامه این حرکت به کجا ختم می‌شود؟

در آنجا یک حرکت مقطعی صورت گرفت. مثل یک لگد زدن. یعنی یک فرصتی پیش آمد که آنها لگدی بزدند یعنی یونسکو که بانی این مسئله بود گفت: پس گرفتیم. ارزش ایران یک ارزش جهانی نیست که بشود یک جشن جهانی را در آن جا گرفت. ما حرفهمان را پس گرفتیم. خوشبختانه وضعیت ما یک جوری است که هر کس هر جوری خلاف ما بگوید، مردم می‌گویند باز شروع کردند یعنی می‌فهمند یک مرض خاصی است و یک گروه خاصی دنبال تخریب ایران  هستند. این هم حرکتی از آن حرکات خاص بود.

ببینید در بخش اقتصادی از این ترفندها می‌شود بکار برد. مثلا اگر 10 دلار هم در بانک‌های آنها داشتیم می‌توانستند بگویند،‌ نمی‌دهیم. کسی می‌خواهد یک سفری برود می‌گویند ورود ممنوع است. خوب این تحرکات کاملا مقطعی است.

ما باید همیشه منتظر این قضایا باشیم و مثل همیشه این درجه خوشبینی خود را نسبت به غرب منظورم آمریکا و چند دولت مخصوص مانند انگلیس و دگیر کشورها کم کنیم. الیته همین صهیونیست‌ها بودند که رفتند آمریکا و در حال حاضر مرکز اصلی آنها این کشور است البته گاهی هم سر از دیگر کشورها هم درمی‌اورند، کشورهایی مانند ژاپن، کره‌جنوبی.

ما باید حواسمان جمع باشد در جامعه چه کسی که اسلحه به دست می گیرد و خلاف مصالح ملت حرکت می‌کند، چه جوانی که به خیابان می‌اید و شعار می‌دهد چه کسی که می‌خواهد رای بدهد نمی‌داند به چه کسی بدهد به کسی رای می‌دهد به فردی که طرفدارغربی‌ها است.

هیچ کس دوستدار اینها در غرب نیست. خوب من غرب شناس هستم و خوب آنها را می شناسم و می‌دانم باید با آنها به مانند خودشان رفتار کرد.

×  ، اگر قرار باشد غرب را تعریف کنید چگونه سیاست‌های این کشورها را توجیه می‌کنید؟

غرب به لحاظ مردمشان هرچه که هستند بی تقصیرند. اما به لحاظ حکومت‌هایشان مانند یک شبکه هستند دقیقا به مانند یک  اختاپوس که چند تا دست دارد. اینها از تو آستین آنها در می‌ایند،‌ این بدبخت‌ها منظورم همین سرسپرده‌ها هم اونها هم بی تقصیرند. پشت اینها شبکه های پشت پرده وجود دارد. در انگلیس بعد از سقوط  تاچر به صورت یک دست که سوسمارهای بزرگ شدن نشان داده شد. اینها امثال تاچر را هم می‌خورند و برایشان مهم نیست. این تحرمات با صهیونیست بین الملل هماهنگ است. گاهی فقط نامشان تغییر می‌کند گاهی، هفت خواهران،‌ اسلحه سازی و یا تولیدات دیگر است. هر کسی صاحب این‌ها است جز دسته این‌ها است.

ای کاش ما می‌توانستیم تغییرات در تعلمیات صهیونیست‌ها را بیان کنیم. کاش می‌شد پروتوکل‌ها را بیاوریم وسط و موارد آنها را بیان کنیم. اینها معتقد هستند "بشر ماییم، این موجودات زیبا نما که شما می بینید حیوانند، این‌ها را خداوند آفریده که شما استفاده کنید اگر هم نخواستید از بین ببرید." این که دسته دسته می‌کشند از همین تفکر نشات می‌گیرد. شما بیایید یک ملتی که مسلمان است و 30 سال این غربی‌ها را چزانده است را تاب نمی‌اورند.

این‌ها به جوانی که سبز بسته چقدر می‌توانند محبت داشته باشند؟ فرض کنید با جوان که می‌اید در خیابان من خودم را در کنار آن بگذارم و همان کار را انجام دهم. بعد می‌بینم که من چرا باید این کار را انجام دهم. اینکار چه نفعی برای ما دارد.  بعد می‌بینم نه برای من و نه برای نسل‌های بعد از من هیچ نتیجه‌ای ندارد. نتیجه این می‌شود که این ملت باید به صورت ید واحد در مقابل دشمن خارجی بیاستد و نباید این‌کارها را انجام دهد. رای می‌خواهد بدهد باید رای درست بدهد و کسی را انتخاب کند که بتواند حقوق، شخصیت و عزت آن را حفظ کند با این وضع هم هیچ مشکلی پیش نمی آید.

× ببنید فکر می‌کنم در مورد غرب در بخش خارجی آنقدر پرده ها بالا رفته که همه چیز عیان باشد، اما در بخش داخلی گاهی اینقدر فضا غبار آلود است که تشخیص موارد با چالش روبرو است، البته همه هم به مانند شما دستی بر آتش ندارند شما فکر می‌کنید فتنه‌ای در آینده اگر رخ دهد جنسش چیست؟

انسان را فکر اداره می‌کند و قاعدتا آنها اول روی فکر و بعد روی شکم اثر می‌گذارند. به طرف پول می‌دهند و می‌گویند این پول برو در کشور خارجی بخور و کیف کن. ولی نه بیشتر روی فکر اثر می‌گذارند. مخصوصا ایرانی و نسل ایرانی که هوش هوشمند، توجه و درک خوبی دارد. هر چند که ممکن است پوشیده از برخی از عقده ها باشد که گاهی منشا برخی از رفتارها می‌شود اما ایرانی‌ می‌تواند تشخیص دهد.

اما اینها از راه عقیده وارد می‌شوند و عقیده از راه تلقین است. تلقین هم که کار رسانه یا شخص است. تبلیغاتی می‌کنند که بی اثر هم نیستند. در این میان کسانی هم که طرح می دهد رموز روانشناسی را به خوبی بلند هستند و می‌دانند چطور می‌شود تاثیر گذاشت.

شما اگر همین الان به من بگویید چایی ضرر دارد، من هم شما را وادار می‌کنم که بپذیرید چایی ضرر ندارد اما وقتی خانه می‌روم دو تا چایی کمتر می‌خوردم. پس ببینید حرف کار خود را می‌کند.

آموزش غیر مستقیم بسیار موثر است و خطر بزرگی دارد.

× خوب شما فکر می‌کنید برای مبارزه با این انقلاب بر روی افکار باید چه کرد؟

 لزوم یک رابطه دائمی با جوانها و آگاه‌سازی آنها راهکار این مسئله است. مانند واکسن زدن می‌ماند. با این کار جامعه را واکسینه می‌کنیم. باید به آنها تاریخ و ماجراهای گذشته را به عنوان عبرت انتقال دهیم. باید برایشان مثال بزنیم مانند این مساله که در زمان ما مسایل صدر اسلام مطرح می‌شد. تاریخ تکرار می‌شود ما خوارج، یاقی و تاقی داریم .

البته اینکه در مملکت هیچ اتفاقی هم نیفتد نمی‌شود. مدیریت باید قوی‌تر باشد این هم یک ضرورت است مدیریت ما ناقص است. دولت، قوه مقننه و قوه قضاییه، قوای ما خوب کار نمی‌کنند. در بخش فرهنگی مشکل داریم. بنده در این سن و سال نباید بیایم این کارها را انجام بدهم. تازه هیچ کس هم نمی‌گوید بارک الله.

کتاب ملاصدرا چاپ می‌شود می‌گویند چه لزومی دارد! اما ما خیلی کمبود داریم باید همه کمک کنیم. کارهای ما پایه‌گذاری برای آینده است. در آینده از همین‌ها می‌شود استفاده کرد.

× نظرتان راجع به صدا و سیما و عملکرد آن چیست؟

رسانه عمده ما صدا و سیماست و من کارش را قبول ندارم. اگر یک مغازه‌ای یا رستوران غذاپزی 99 درصد غذاهایش لذیذ و مفید باشد و یکی از آنها مسموم باشد درب آن را می بندید. صدا و سیما هم تا 100 درصد سالم نشود باید درب آن را بست.

البته این تلویزیون برنامه خوب هم دارد اما صدا و سیما درست مثل حلوا فروشی می ماند که حلوای سالم هم دارد اما در کنار آن حلوای پر از میکروب هم دارد. در حال حاضر نگاه کنید ببینید من فردی هستم که با ورزش، هنر و دیگر موارد آشنام و می‌بینیم این مسایلی که پخش می‌شود خارج از دور است. در این رسانه فیلم نداریم، یکبار یک فیلم سطح پایین را آنقدر تعریف کرد که همه را شوکه کرد. ما حتی در سطح دنیا هم فیلم خوب نداریم. حالا می‌گیوند فلان فیلم خوب است پس شما ببینید بد آن چه می‌شود که این خوبش است.

مثلا آموزش و پرورش چطور در مدارس درس می‌دهند در بخش های مختلف در  آموزش‌های ما نیمی از مردم ما زن هستند از دختر 10 سال تا زن 60 ساله که در  در جامعه نقش دارند.

خوراک فرهنگی برای آنها نداریم. اسلام برای ما یک مسئله خاص است زن ایرانی باید دنیا را تکان دهد. در فیلم‌هایی که نهضت‌ها نشان می‌دهند در بحرین کوچولو زن‌ها صف مقدم هستند و این همه از آثار تشیع است. در مصر روز اول زن نبود بعد آرام آرام به میدان آمدند. متاسفانه جوان ما در مدرسه نمی‌داند برای چه زندگی می‌کند و تمامی این مسائیل در آموزش و پروزشة دانشگاه و دیگر موارد خلاصه می‌شود. من در دانشگاه‌ بودم و تمام این دوره‌ها را دیدم در کوی دانشگاه خوابیدم و همه این مسایل را درک می‌کنم.

× حاج آقا در حال حاضر باز هم با نسل جدید ارتباط دارید؟

نه به خاطر محدودیت‌های ایجاد شده ارتباطی وجود نیست اما جوان را درک می‌کنم وقتی با آنها می‌نشینم  در حد یک جوان هم فکر می کنم. بنده از قدیم ارتباط با جوان‌ها داشتم . باید فرق جوان‌ها را با یکدیگر دید.

من در زمان انقلاب در مدرسه نهضت آزادی کمال و کارآموز درس می‌دادم و مسئول پذیرش من هم مرحوم باهنر و بهشتی شدند. آنها آنجا درس می‌دادند اما گفتند ما گرفتاریم و حالا نوبت شماست و من می‌رفتم آنجا و در کنار جوان‌ها بودند.

در آن محیط بچه‌ها پرپر می‌زدند کسی به سئوالاتشان جواب بدهد یا مشکلشان را حل کند. دانش‌آموزی پیش من آمد و اعتراف کرد که سیگار می‌کشد و خانوادگی مشروب می‌خورند و ما با حرف‌هایمان از آنها جوان‌های انقلابی ساختیم که توانستند بر روی خانواده‌ خود هم تاثیر بگذارند.

یکی از ضرورت های جامعه این است که با جوان حرف زده شود. در همین رسانه تلویزیون که من به هیچ عنوان نمی‌پسندم در برخی از مواقع حرف‌های خوبی از روحانی و غیر روحانی در آن زده می‌شود ولی آیا کفایت می‌کند یا نه؟ شبکه سه دائما فوتبال نشان می‌دهد معلوم است در این شرایط جوان به حرف های یک پیرمرد گوش نمی‌کند ذائقه‌اشان نمی‌کشد و مزه آن را نچشیده است.

یک زمانی در سال 60 در رادیو برنامه خانواده داشتم ،‌ یک افرادی می گفتند که این برنامه را گوش می‌کنیم که آدم تعجب می کرد. خانم‌ها که به طور کلی مشتری این برنامه بودند.

در آن زمان یک نفر با من تماس گرفت گفت: اگر یکسال جلوتر این برنامه پخش می‌شد من طلاق نمی‌گرفتم. آقایان هم می‌گفتند، خدا پدران را بیامرزد راحت شدم.یکبار در مجلس نشسته بودم یک سرهنگی آمد و گفت: خانمم گفت دیدیش ببوسش.

این نمونه‌هایی است که تجربه کردم و نشان می‌دهد مردم نیاز دارند.

× البته ارتباط روحانیت با جوان‌ها کم شده شما قبول دارید؟

 این ارتباط را کم کردند،‌البته روحانی هم بیکار نیست حتی روحانی که در مسجد نشسته کارش را انجام می‌دهد. در مسجد دخترها را شوهر می‌دهند پسرها را زن می‌دهند،‌وام می‌دهند. و مردم را از مشکلات نجات می‌دهند. مردم ما به روحانیت اطمینان داشتند برای همین کارها بود.

قبل از انقلاب یکبار از حلبی آباد به سمت تهرانپارس در شرق تهران رفتم دیدم مردم در یک محل از یک اب هم می‌خوردند و هم در آن رخت می‌شورند. بالاخره یک لوله آب آشامیدنی گرفتم.

من در آن زمان یک روحانی بودم که وکیل دادگستری بودم. شهرداری می‌گفت:‌شما منزلتان آنجاست!

روزهای اول انقلاب رفتم به این بخش گفتم هر کس برود شهرستان به آن در آن شهر خانه می‌دهیم و 30 درصد رفتند.

اما وقتی به مجلس آمدم رابطه قطع شد.

×ولی الان کمتر شده است؟

نه الان هم  هست. در حال حاضر به مردم هم بگید روحانیت زود این‌ةا به یادش می‌آید.

به هر حال روحانی در حوزه خود مسئول است. صدا و سیما وظیفه خود را دارد آموزش و پرورش هم همینطور. البته یک کارهایی می‌کنند اما کامل نیست.

این مجموعه نارساست و باید درست کنیم. حلبی آباد نباشد و جوان بیکار نداشته باشیم.مرد و زن ما باید خوب و درست فکر کنند وقتی درست فکر کردند، منحرف نمی‌شوند. جوان‌ها را باید پرورش داد باید جوانی درست کنیم که در او زمینه‌های انحراف از بین برود و این سبب واکسینه کردن جامعه می‌شود.

این دولت وظایف خود را به خوبی انجام می‌دهد. دولت‌های بعدی باید بهتر از اینها باشند. مردم خوب انتخاب کنند با ریش و صلوات و تسبیح نیست. انتخاب با تایید این و آن نیست. مردم باید  تجربه کنند روحانی هم نباشد. روحانی باید پشت دولت باشد و کمک کند.بارها گفتم در دوران بعد از انقلاب متاسفانه اثر نمی‌کند. در تمامی دوره‌های تاریخی ما، پادشاهان ما آدم‌های قلدری بودند اما حکومت نمی کردند حکومت را به‌ دانشمندان،‌ ابن سیناها، خواجه نصیرها و نظام الملک‌ها می‌سپردند. اداره کردن حکومت باید با فکر،‌ فلسفه و برنامه باشد

قبل از اسلام هم طبقه‌ای به نام مغان وجود داشتند که روحانی، حکیم، فیلسوف بودند که مملکت را اداره می‌کردند. رئیس جمهور باید بهترین مشاوران را داشته باشد از جمله روحانی. البته روحانی هم نه برای مسایل شرعی،‌این مسایل در رساله‌ها است. خط درست، مشی درست.

اول خط باید درست باشد بعد مشی. اول طرح و بعد اجر. اول نظر بعد عمل در این صورت است که آینده خوبی داریم.

× دغدغه شما بیشتر فرهنگی است؟

همه‌اش فرهنگی نیست اما فرهنگ پایه است.

ماجرای شکل­گیری 99 نفر در مجلس دوم ـ که شما هم از رهبران آن بودیدـ چه بود؟

چون دوره اول نخست وزیری میرحسین موسوی سراسر با مصالح ملی و مذهبی برخورد داشت و ناهماهنگی آن با رئیس جمهوری و خط مستقیم مجلس و روحانیت مشهود و مسلم شد، پس از انتخاب مجدد رئیس جمهور این موضوع مسلم بود که نه رئیس جمهوری مایل به انتخاب مجدد موسوی برای نخست وزیری است و نه قشر اصلی مجلس و نه اکثریت ملت و قراین نشان میداد که امام(ره) هم با وی موافقت ندارند. بنابرین دورنمای سیاست هم نشان نمیداد که شخص مذکور مجدداً از طرف رئیس جمهوری معرفی شود و مجلس به آن رأی بدهد، از اینرو همه عوامل طرفدار سیاستهای مخرّب وی بکار افتادند که میرحسین موسوی دوباره به قدرت برسد.

چون از انصراف مجلس و رئیس جمهوری مأیوس بودند به امام خمینی روی آوردند و همه عناصر مؤثر در توطئه بکار افتادند و با حضور مکرر نزد امام(ره) و مدح موسوی چنین وانمود کردند که جوانان جبهه جنگ با صدام طرفدار موسوی هستند و انتخاب نشدن وی صدمه محسوسی به جبهه خواهد زد و این همان نقطه حساسی بود که امام نسبت به آن فوق العاده حساسیت داشتند و اطرافیان هم این را بخوبی میدانستند؛ درست همان وضعی که بعد درباره جام زهر دادن به امام تکرار شد و یکی دو نفر مؤثر جنگ چنین به عرض امام رسانده بودند که جبهه امکان دفاع بیشتر ندارد و امام ناگزیر بسختی و بتلخی برای حفظ نظام و جان جوانان جام زهر را نوشیدند و با متارکه جنگ موافقت کردند ولی بعد که خلاف گفته امنای خائن برایشان ثابت شد جبران آن ممکن نبود و امام نتوانست حکم خود را پس بگیرد. از اینرو نه بصورت حکم شرعی یا قانونی بلکه بصورت نقل قول از ایشان توسط یک نفر اعلام شد که امام(ره) به مجلس پیام داده­اندکه میرحسین را انتخاب کنند.

این موضوع در میان نمایندگان غلغله­یی راه انداخت و روح و وجدان عده­یی از مجلس در فشار قرار گرفت که آیا به تجربه و علم خود عمل کنند یا به میل امام؟ من یکی از افرادی بودم که بشدت در فشار روحی بودم، از طرفی نمیخواستم خاطر امام آزرده شود و از طرف دیگر وظیفه شرعی و قانونی خود میدانستم که به میرحسین رأی ندهم و تا صبح روز رأی­گیری در همین تردید بودم و برای بسیاری از نمایندگان که با من مشورت میکردند جوابی نداشتم و این حالت اکثریت مجلس بود که خیرخواه بودند و با میرحسین عقد مودت نداشتند.

نتیجه این شد که سرانجام 99 نفر به میرحسین موسوی رأی نداند و بقیه که عده­یی طرفدار میرحسین و عده­یی در شک و تردید بودند به وی رأی دادند و او نخست وزیر شد. پس شکل گیری 99 نفر در واقع اتفاقی بود و بر اساس نوعی جبهه­گیری و یا فراکسیون و مانند آن نبود و اکثر این 99 نفر از رأی و اقدام دیگری خبر نداشتند ولی وجدانشان راحت بود که کار درستی انجام داده­اند و مشکل آخرتی ندارند.

 ـ شکل­گیری 99 نفر در مجلس دوم چه تحولاتی را در صحنه سیاسی ایران برجا گذاشت و باعث چه اتفاقاتی شد؟

موضوع رأی ندادن 99 برای امام شوک بزرگی بود چون امام ارادت این افراد به خود را میدانستند و با هوشمندی زیادی که ایشان داشتند زود متوجه موضوع شدند و بعدها هم حقیقت قضیه بر ایشان روشن شد. امّا این قضیه ابزار و پیراهن عثمان تبلیغاتی شد برای گروه میرحسین در مجلس تا مخالفان سنتی خودشان را از عرصه سیاست بیرون و آنها را ضد امام و مخالف خط امام معرفی کنند و تهمت و افترا و سخنرانیها و مصاحبه­ها و توهینهای این دسته علیه 99 نفر شروع شد و تا توانستند بداخلاقی و سیاه­نمایی کردند ولی عجیب اینجاست که تبلیغات ایندسته از مخالفان که بیشترشان بعد نوکر آمریکا و صهیونیسم درآمدند، نه فقط در توده مردم مؤثر واقع نشد که حتی باعث بالا رفتن قدر و مقام آنها در حوزه­های انتخابیه شد و سیل نامه­ها و پیغامهای تشکر از مردم به نمایندگان میرسید.

 ـ خاطره ناگفته­ای از ماجراهای 99 نفر در مجلس دوم بیان فرمایید؟

یک خاطره از این واقعه آن است که همانطور که گفتم من از این تردید خود خیلی ناراحت بودم و شب رأی­گیری خواب راحت نداشتم ولی صبح قبل از آمدن به مجلس ناگهان در دلم افتاد که کار را با استخاره یکسره کنم. این بود که قرآن را برداشتم و استخاره کردم؛ آیه عجیبی آمد که اول دلم لرزید ولی خوشحال شدم و با شادی به مجلس آمدم.

نمایندگانی که عادت داشتند با من مشورت کنند و دیگران هر کس از من میپرسید که چه خواهم کرد و من با جزم و قطع میگفتم که رأی نخواهم داد. از آن آیه قرآن تا کنون به کسی چیزی نگفته­ام ولی امروز برای شادی کسانی که از وقایع اخیر رنج برده و غم بسیار دیده­اند میگویم آیه مبارکه در سوره نور میفرمود: جز مرد زناکار زن زناکار نمیگیرد و این کار بر مؤمنین حرام شده است!

 سال 1388 میوه تلاش حدود سی ساله صهیونیسم و بین الملل و آمریکا و انگلیس بود. دشمنان وقتی از دولت موقت و بنی صدر و واقعه طبس و نوژه و صدام مأیوس شدند، تمام نیروی خود را روی دولت و اطرافیان میرحسین موسوی متمرکز کردند؛ اطرافیانی که عده­یی از آنها امروز در زندان هستند یا بودند.

جبهه مقابل این توطئه نیمه پنهان، مجلس بود که متأسفانه اکثر هیئت رئیسه و عده­یی از اوباش مجلس بنمایندگی از دولت بدترین رفتار را با این عده داشتند. پس از مجلس دوم، عده­یی از این افراد به دولت رفتند و به محکم و استوار کردن زیر ساخت (فونداسیون) یک براندازی از درون نظام پرداختند و این کار در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و پولی، دیپلماسی و سیاسی و تبلیغاتی و رسانه­یی و حتی جمع آوری و سازماندهی اوباش و اراذل شهر تهران و برخی مراکز استانها انجام شد.

شما در ادوار پیش از آقای احمدی نژاد میبینید که چگونه از هر طرف فعالیتها بسود دشمن بود و دشمنان خارجی با سکوت و یا کلام خود رندانه از دولت و دولتمردان حمایت میکردند.

وقایع براندازی، اقدام رسمی و جزمی دشمنان برای بهره­گیری از سرمایه­گزاریهای سی ساله خود بود و چون به فرمول انقلابهای رنگین اطمینان داشتند بدون ترس از شکست به میدان آمدند و با دست انتقام الهی روبرو شدند.

 ـ چقدر آن حرکت را بعد از گذشت بیست سال، درست و صحیح ارزیابی می­کنید به عبارت دیگر اگر دوباره به آن دوران بازگردید همان تصمیم را می­گیرید؟

درباره رأیی که به میرحسین موسوی و برخی رؤسای دولت نداده­ام هیچگاه پشیمان نشدم بلکه بمرور زمان به صحت کار خود هم در موضوع 99 نفر و هم در واقعه خائنانه پذیرائی و پالوده خوری افراد غیر مسئول ایران با مک فارلین ـ معاون رئیس جمهور آمریکا ـ و سؤالی که هشت نفر از نمایندگان از دولت کردیم، یقین و اطمینان پیدا کرده­ ام.

منبع: همشهری ماه/زینب کریمیان

کالری مورد نیازمان را چگونه محاسبه کنیم؟

 بسمه تعالی 


«انرژی» عبارت است از ظرفیت انجام کار. بدن انسان برای هر فعالتی، نیاز به انرژی دارد و این انرژی را از درشت مغذی‌ها؛ کربوهیدرات، چربی و پروتئین و از الکل موجود در رژیم غذایی به‌دست می‌آورد.


کالری

انرژی موجود در درشت مغذی‌ها در پیوندهای شیمیایی موجود در مولکول مواد غذایی ذخیره شده است.

این انرژی در فرایندهای متابولیسمی بدن آزاد می‌شود و در فرآیندهای خاص دیگر مصرف می‌شود.

از جمله فرآیندهای که نیاز به انرژی دارد؛ سنتز و نگهداری بافت‌های بدن، انتقال الکتریکی، فعالیت عصبی، کار مکانیکی– ماهیچه‌ای و تولید گرما است که برای حفظ حیات ضروری‌اند.

خوب، بدن ما برای این فعالیت‌های حیاتی نیاز به انرژی دارد ولی نیاز هر فرد با دیگری متفاوت است. از این رو برای محاسبه‌ی انرژی مورد نیاز بدن اول باید بدانیم که کل انرژی مورد نیاز ما از چه اجزایی تشکیل شده است.

 

اجزای انرژی مصرفی 

                                                                                      2. اثر گرمازایی غذا 2(TEF) 

                                                                                      3. انرژی مصرف شده در فعالیت‌های فیزیکی3 (EEPA)

 

این سه مورد اجزاء اصلی کل انرژی مصرفی 4(TEE)  را تشکیل می‌دهند. بدین ترتیب برای محاسبه‌ی دقیق انرژی مورد نیاز روزانه باید بدانیم در هر کدام از این سه مورد چه‌قدر انرژی مصرف می‌کنیم. با یک مثال بهتر می‌توانید مفهوم این سه جزء را درک کنید. یک فرد ورزشکار را با یک فرد کارمند پشت میز نشین مقایسه کنید. ورزشکار فعالیت بدنی بسیار بالایی دارد در نتیجه حجم عضلات بیشتری دارد و انرژی بیشتری صرف فعالیت می‌کند پس کل انرژی مصرفی او بالاتر است. ولی فردی که کار او دارای فعالیت کمی است و با ماشین فاصله‌ی منزل تا محل کار را طی می‌کند و ورزش نمی‌کند، ترکیب بدنی‌اش به گونه‌ای است که چربی بیشتری دارد و انرژی کمتری صرف فعالیت می‌کند در نتیجه کل انرژی مصرفی او نیز کمتر از یک فرد ورزشکار است.

یک تفاوت مهم دیگر نیز وجود دارد، این که اگر مقدار چربی بدن بیشتر باشد، انرژی مصرف شده در حالت استراحت نیز پایین‌تر است. بدین معنا که اگر هر دوی این افراد هم وزن باشند و یک روز هر دو فعالیتی نکنند، فرد ورزشکار چون بدنش، عضله‌ی بیشتری دارد انرژی بیشتری در حالت استراحت می‌سوزاند. پس ترکیب بدن و نوع فعالیت‌های روزانه اثر مهمی در مقدار انرژی مورد نیاز ما دارد.

انرژی استراحت مهم‌ترین و بزرگ‌ترین بخش انرژی مصرفی بدن است. این انرژی عبارت است از انرژی‌ای که صرف فعالیت‌های حیاتی بدن در شرایط استراحت کامل می‌شود. یعنی اگر فردی هیچ فعالیتی نداشته باشد و در حالت استراحت باشد این انرژی را نیاز دارد تا زنده بماند. بخش بزرگی از انرژی استراحت توسط کبد استفاده می‌شود زیرا در کبد بسیاری از فعالیت‌های حیاتی مانند ساخت قند مورد نیاز بدن و خصوصاً مغز، در حال انجام است.

انرژی استراحت به عوامل دیگری مانند؛ اندازه‌ی بدن، سن و وضعیت هورمونی بستگی دارد. افراد با اندازه‌ی بدنی بزرگ‌تر دارای میزان متابولیسم بالاتری در مقایسه با افراد با اندازه‌ی کوچک‌تر هستند.

اگر مقدار چربی بدن بیشتر باشد، انرژی مصرف شده در حالت استراحت نیز پایین‌تر است. بدین معنا که اگر هر دوی این افراد هم وزن باشند و یک روز هر

دو فعالیتی نکنند، فرد ورزشکار چون بدنش، عضله‌ی بیشتری دارد انرژی

بیشتری در حالت استراحت می‌سوزاند

همچنین در دوران رشد و در سنین پایین، به دلیل بالا بودن توده‌ی بدون چربی، میزان انرژی پایه یا RMR بالاتر است و با افزایش سن و کاهش توده‌ی بدون چربی مقدار آن نیز کاهش می‌یابد.

به علاوه اختلالات آندوکرینی مثل پُرکاری و کم کاری تیروئید موجب افزایش و کاهش مصرف انرژی می‌شود.

تحریک سیستم عصبی سمپاتیک در استرس و هیجانات سبب ترشح اپی‌نفرین شده که مستقیماً سبب افزایش تجزیه‌ی گلیکوژن و فعالیت سلولی می‌شود.

جنسیت نیز از عواملی است که بر انرژی پایه اثرگذار است و دلیل آن تفاوت در ترکیب و اندازه‌ی بدن بین دو جنس است. چون زنان به طور معمول چربی بیشتری در بدن دارند و سرعت فرآیند متابولیسمی در زنان 5 تا 10درصد کمتر است.

• انرژی پایه 65 تا 75 درصد از کل انرژی مصرفی.

• اثر گرمازایی غذا 10درصد

• و فعالیت‌های فیزیکی حدود 15 تا 25 درصد کل انرژی مصرفی را شامل می‌شود.

کالری

شکل 1) تصویری از اجزاء کل انرژی مصرفی بدن

  10% اثر گرمازایی غذا = رنگ زرد

  20-30% انرژی صرف شده در فعالیت = رنگ آبی

  60-70% انرژی استراحت یا پایه = رنگ قرمز

 

اثر گرمازایی غذا انرژی‌ای است که صرف هضم و جذب مواد غذایی می‌شود. مقدار این انرژی به عوامل مختلفی نظیر کالری غذا، ترکیب غذا و سابقه‌ی رژیم غذایی فرد بستگی دارد. ولی مقدار آن تقریباً ثابت است. البته بعضی از مواد غذایی مانند ادویه‌جات موجب افزایش و طولانی شدن آن می‌شوند. فلفل و خردل موجب افزایش 33 درصدی اثر گرمازایی غذا می‌شود و کافئین نیز مقدار آن را افزایش می‌دهد.

 

انرژی مربوط به فعالیت فیزیکی بسیار متغیر است و می‌تواند بین Kcal100 در روز برای افراد عادی در حالت استراحت کامل تا Kcal3000 برای ورزشکاران متغیر باشد. مقدار آن معمولاً در مردان بیشتر از زنان است.

 

روش‌های اندازه گیری انرژی مصرفی

 

در علم تغذیه از روش‌های بسیار دقیقی استفاده می‌شود مانند؛

1) روش کالری‌متری مستقیم (فرد را در یک فضای بسته‌ی بزرگ قرار می‌دهند به صورتی که فرد بتواند فعالیت‌های روزانه‌اش را انجام دهد و مقدار کالری مصرفی او را اندازه می‌گیرند)

 

2) روش کالری‌متری غیر مستقیم (در این روش با اندازه گیری میزان مصرف O2 و دفع CO2 بدن در یک مدت خاص میزان انرژی مصرفی را اندازه گیری می‌کنند)

 

3) روش آب نشاندار 5 DLW (این روش بهترین و کاربردی‌ترین روش اندازه گیری کل انرژی مصرفی است بدین صورت که دو ایزوتوپ ثابت از مولکول آب (H218O, 2H2O) به فرد خورانده می‌شود و مقدار دفع 2 H و 18 O را به مدت 7 تا 21 روز ثبت می‌کنند و از روی آن TEE را بدست می‌آورند)

 

ولی هیچ کدام از این روش‌ها بدون وسایل آزمایشگاهی مخصوص قابل استفاده نیست. از این رو با استفاده از همین روش‌های دقیق، فرمول‌هایی به‌دست آمده است که به راحتی برای من و شما قابل استفاده است.

محاسبه کالری

برای محاسبه‌ی کل انرژی مصرفی باید اجزاء آن‌را محاسبه کرد بدین صورت که:

 

1- ابتدا انرژی پایه را حساب می‌کنیم (با استفاده از فرمول هریس بندیکت) :

(سن × 4/7) - (قد × 1/8) + ( وزن × 9.6) + 655 = برای زنان

(سن × 6/8) - (قد × 5) + (وزن × 13.7) + 66 = برای مردان

(قد را به سانتیمتر و وزن را به کیلوگرم در نظر می‌گیریم)

 

2- سپس فاکتور فعالیت را بر اساس فعالیت فرد تعیین می‌کنیم:

- برای افراد بسیار غیر فعال 1/3

- برای افرادی که کمی فعال هستند مردان: 1/6    /    زنان: 1/5  

- برای افرادی که فعالیت متوسط دارند مردان: 1/7 /    زنان: 1/6

- برای افرادی که فعالیت سنگین دارند مردان: 2/1  /   زنان: 1/9

 

با یک روش ساده‌تر نیز می‌توان انرژی پایه را محاسبه کرد و آن استفاده از جدول WHO است. در این جدول بر اساس گروه سنی وزن‌تان را به جای W جاگذاری کرده و انرژی پایه را به‌دست آورید، سپس در فاکتور فعالیت ضرب کنید.

 

زنان

مردان

سن(سال)

51 - (61 x  w)

  54 - (60/9 × W)

3-0

22/5 x w)+ 499 )

 495 + (22/7 × W)

10-3

746 + (12/2 x w)

 651 + (17/5 × W)

18-10

496 + (14/7 x w)

(15/3 × W) + 679

30-18

 829 + ( 8/7 x w)

(11/6 × W) + 879

60-30

596 +(10/5 × w)

13/5 × W) + 487)

60 >

 

3- در نهایت انرژی پاِیه را در فاکتور فعالیت ضرب می‌کنیم. کالری مورد نیاز روزانه به‌دست می‌آید.

از کل انرژی مورد نیاز هر فرد، 55 تا 65 درصد را برای کربوهیدرات،  25 تا 30 درصد را برای چربی و 15 تا 20 درصد آن را برای پروتئین در نظر می‌گیریم.

 

عاتکه موسوی

بخش تغذیه و آشپزی تبیان


پی نوشت ها:

1- Resting Metabolic Rate, Resting Energy Expenditure

2 - Thermic Effect of Food

3 - Energy Expenditure in Physical Activity

4 - Total Energy Expenditure

5- Doubly Labeled Water

روش‌های مختلفی برای اندازه گیری مقدار انرژی مصرفی وجود دارد اما نکته‌ی مهم این است که ما تفاوت این روش‌ها و کارکرد مناسب هر یک از آن‌ها را بدانیم تا بتوانیم برای موقعیت‌های مختلف، بهترین روش را انتخاب کنیم.
بدن انسان انرژی را به سه شکل مصرف می‌کند؛   1. انرژی مصرفی در استراحت یا انرژی پایه1 (RMR - REE) 

سالانه 20 هزار نفر در انگلیس مسلمان می‌شوند

 بسمه تعالی 

 

خبرگزاری فارس: مسئول سازمان زنان مسلمان آمریکای لاتین با بیان اینکه سالانه 20 هزار نفر در انگلیس مسلمان می‌شوند، گفت: حجاب در اروپا و آمریکا رو به توسعه است و حیف است در کشور ما برخی به دنبال بدحجابی بروند.

به گزارش خبرگزاری فارس از قم به نقل از روابط عمومی اداره‌کل اوقاف و امور خیریه استان قم، طیبه ربانی در همایش حجاب ساحل عفاف که در آستان امامزاده علی ابن جعفر (ع)‌ قم برگزار شد، با بیان اینکه امروز اسلام برای بسیاری از مردم جهان جذاب است، اظهار داشت: در کشورهای اروپایی سالانه تعداد زیادی جذب اسلام می‌شوند اما استکبار تلاش می‌کند موج اسلام‌خواهی را پنهان کند.
وی تصریح کرد: در مخیله بسیاری از ما هم نمی‌گنجید که روزی در اروپا مردم چفیه بر گردن بیندازند و به دفاع از مردم فلسطین شعار دهند و حمایت کنند.
مسئول سازمان زنان مسلمان آمریکای لاتین افزود: در ظاهر، عالم پر از ظلم و جور است اما در پس صحنه، واقعیت زیبایی نهفته است که استکبار نمی‌خواهد مردم آن واقعیت را بدانند و آن اینکه، در دنیا کسانی به دنبال حق و حقیقت هستند و جذب اسلام شده و مسلمان می‌شوند.
مسئول سازمان زنان مسلمان در آمریکای لاتین اظهار داشت: در انگلیس طبق آمارها سالانه 20 هزار نفر مسلمان می‌شوند اما دشمنان این اخبار را پنهان می‌کنند.
وی بیان داشت: این موفقیت‌ها همان پیش‌بینی امام خمینی(ره) است که فرمودند، ‌اسلام ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت خواهد کشاند و اسلام سنگرهای کلیدی دنیا را فتح خواهد کرد.
ربانی ادامه داد: در حالی که در اروپا و آمریکا حجاب رو به توسعه است و حتی در پارلمان انگلیس نیز جای خود را باز کرده، صد حیف است که در کشور ما برخی به دنبال بدحجابی بروند.
وی افزود: وقتی دشمنان ما متوجه زیبایی‌های حجاب می‌شوند حیف است که ما دختران خود را طوری تربیت کنیم که نتوانند برای خارجیان علاقه‌مند، الگو باشند.
مسئول سازمان زنان مسلمان آمریکای لاتین تاکید کرد: باید طوری فرزندان را تربیت کنیم که رفتار و منش و نگاهشان بتواند دیگران را به سمت اسلام جذب کند.
وی در بخش دیگری از سخنانش، انتظار را برترین اعمال دانست و تصریح کرد: فرج امام زمان(عج) تحقق آرمان و وعده الهی است و وعده الهی نیز تخلف‌ناپذیر است.
ربانی ادامه داد: بر اساس روایات، مردم مشرق زمین که ایرانیان هستند نقش زیادی در تحقق ظهور دارند از این رو مسئولیت سنگینی متوجه همه ماست.
وی با اشاره به ویژگی‌های دوران ظهور بیان داشت: در این دوران فقر و جهل از بین می‌رود و مردم در کنار امام خود با آرامش زندگی می‌کنند و در آن زمان خواهیم دانست که این زندگی ما در مقایسه با آن شرایط زندگی نیست.

و اینگونه علی محمد باب را کوک کردم!

 بسمه تعالی 


جاسوس مترجم نمای سفارت روسیه با استفاده از موادمخدر و جاه طلبی سید علی محمد شیرازی (علی محمد باب) توانست به او بقبولاند که وی باب امام زمان(عج) بلکه خود امام زمان است!
کینیاز دالگورکی جاسوس روسی سال 1834 میلادی به عنوان مترجم سفارت روسیه به ایران آمد و تظاهر به اسلام آوردن کرد و همان نقشی را در راه اندازی فرقه جعلی و انحرافی «بابیت» ایفا کرد که مستر همفر انگلیسی در راه اندازی وهابیت در منطقه حجاز کرد. دالگورکی حتی به یادگیری علوم دینی پرداخت و سپس سراغ سیدمحمدعلی شیرازی رفت.
به گزارش «بولتن نیوز» به نقل از کتاب «کینیاز دالگورکی جاسوس روسیه تزاری در ایران»، این جاسوس روسی در ذکر خاطرات خود می گوید: روزی سر درس آقای سیدکاظم یک نفر سوال کرد آقا حضرت صاحب الامر کجا تشریف دارند؟ آقا سیدکاظم گفت من چه می دانم شاید در همین جا تشریف داشته باشند ولی من او را نمی شناسم. من مثل برق یک خیالی به سرم آمد، که سیدعلی محمد این اواخر به واسطه کشیدن قلیان و چرس و ریاضت های بیهوده بانخوت و جاه طلب شده بود و روزی که آقاسیدکاظم این مطلب را فرمود، سیدحضور داشت. پس از این مجلس من بی نهایت به سید احترام می کردم و برای همیشه بین خود و او در راه رفتن حریم قرار می دادم و حضرت آقا به او می گفتم. یک شبی که قلیان چرس را زده بود، من بدون آن که قلیان کشیده باشم، با یک حال خضوع و خشوع در حضور او خود را جمع کرده گفتم «حضرت صاحب الامر! به من تفضل و ترحمی فرمائید. بر من پوشیده نیست، تویی تو.» سید یک پوزخندی زده و خودش را از تک و تا نینداخت. من مصمم شدم یک دکان جدیدی در مقابل دکان شیخی باز کنم و اقلا اختلاف سوم را من در مذهب شیعه ایجاد کنم. گاهی بعضی مسائل آسان از سید می پرسیدم او هم جواب هایی مطابق ذوق خودش که اغلب بی سر و ته بود، از روی بخار حشیش می داد. من هم فوری تعظیمی کرده و می گفتم: «تو باب علمی یا صاحب الزمانی، پرده پوشی بس است. خود را از من مپوش.»(!!)
جاسوس روسی اضافه می کند: یک روز که سید از حمام آمده بود، باز من سخن را باز کردم. او گفت «آقاشیخ عیسی، این صحبت ها را کنار بگذار، صاحب الزمان از صلب امام حسن عسگری(ع) و بطن نرجس خاتون(س) است. صاحب ید و بیضا است، صاحب معجزه است. مرا دست انداختی؟ من پسر سیدرضای شیرازی و مادرم رقیه، موسوم به خانم کوچک و از اهل کازرون است.» گفتم «آقای من! تو خود می دانی که بشر هرگز هزار سال عمر نمی کند و این موهبت نوعی است. تو سیدی و از صلب حضرت امیری. آن چه بر من محقق شده تو باب علمی، صاحب الزمانی، پس دست از دامن تو برنمی دارم.» سید با حال قهر از من جدا شد ولی من مجددا به منزل او رفتم و طرح بعضی از مطالب از جمله تقاضای تفسیر سوره عم (نبأ) را کردم. سید هم قبول این خدمت کرد. قلیان چرس را کشیده شروع به نوشتن نمود ولی اغلب مطالب او را من اصلاح می کردم و به او می دادم، که بلکه او تحریک و معتقد شود باب علم است. آری سید بهترین آلت برای این عمل بود. خواهی نخواهی من سید را با این که متلون و سست عنصر بود در راه انداختم و چرس و ریاضت کشیدن او هم به من کمک می کرد.
در خاطرات دالگورکی همچنین آمده است: تفسیر سوره عم را به من نمود. از او گرفتم. خیلی جرح و تعدیل کردم، آخر هم مفهوم و معنی درستی نداشت ولی از او خواهش نمودم که خط مبارک نزد من بماند و سواد او را که خود درست کرده بودم به او دادم ولی به واسطه استعمال دخان و چرس حوصله آن را نداشت که آن را دوباره بخواند. همیشه تردید داشت و می ترسید دعوی صاحب الامری بکند. به من می گفت که اسم من مهدی نیست. گفتم «من نام تو را مهدی می گذارم. تو به طرف تهران حرکت کن. اینهائی که ادعا کرده اند از تو مهم تر نبودند. تو فقط حال تردید و ترس را از خود دور کن و متلون مباش. سید درست گوش می داد و بی نهایت طالب شده بود که ادعایی بکند ولی جرات نمی کرد. من برای این که به او جرات بدهم به بغداد رفته، چند بطر شراب خوب شیراز را یافتم و چند شبی به او خوراندم. کم کم با هم محرم شدیم. به او حقایق را حالی کردم(!)
جاسوس مشهور روسی درباره علت اجرای این سناریو و راه اندازی حرکت بابیه توضیح می دهد: از او انکار و از من اصرار. باری به هر وسیله ای بود رگ جاه طلبی او را پیدا کردم و او را به حدی تحریک کردم که کم کم دعوی این کار بر او آسان آمد. من فکر می کردم چگونه است که این عده قلیل شیعه بر یک دولتی مثل عثمانی غلبه کرده اند و چگونه همین جماعت با یک عده قلیل جنگ هایی با روسیه نموده و یک لشکر انبوه را از میان برداشته اند. آن وقت دانستم که به واسطه اتحاد مذهبی و عقیده و ایمان راسخی است که به اسلام دارا بوده و هیچ اختلاف مذهبی نداشته اند... من هم درصدد دین تازه دیگری افتادم. ... به سید گفتم: «از من پول دادن و از تو دعوی مبشری و بابیت و صاحب الزمانی کردن.» آری با این که در ابتدا اکراه داشت، ولی به قدری به او خواندم و او را تطمیع کردم که کاملا حاضر شد.

تیمسار را خاک نکنید !

 بسمه تعالی 


«من سیلی برادران پاسدار را به مرحمت اجنبی ترجیح می دهم». این بخشی از دیالوگ «کامران» با تیمسار، ثابتیان و تقی نیا در فیلم «خانه عنکبوت» است. کامران که خبرنگار و روشنفکر است با 3 تن دیگر از وابستگان رژیم پهلوی در ویلایی در شمال کشور، عملیات نظامی پنجه عقاب (EAGLE CLAW) در صحرای طبس و آغاز کودتای آمریکا را انتظار می کشد. اما عملیات شکست می خورد و چهار مرد مستأصل و هراسان از گرفتار شدن، به جان هم می افتند و یکدیگر را از پای درمی آورند.کامران سرانجام مجبور می شود به رغم میل خود، تیمسار مغرور را از پا درآورد و چال کند. نقش «کامران» را مسعود بهنود بازی می کند که خود، نویسنده داستان است. عذاب وجدان ناشی از خیانت، خبرنگار و روشنفکر همپا با ژنرال های طاغوتی و گوش به فرمان بیگانه را راحت نمی گذارد تا آنجا که می گوید «من سیلی برادران پاسدار را به مرحمت اجنبی ترجیح می دهم». آیا حال و روز جفاکاران به ملت در دو کودتای مخملین سال های 1378 و 1388 غیر از فضای کلی حاکم بر «خانه عنکبوت» است؟ در پاسخ این سؤال باید قدری درنگ کرد.
قصه از آنجا تراژیک و غمبار شد که ابتدا پای نامحرمان و سپس بیگانه دوباره به فضای سیاست کشور باز شد. انقلاب همه این تارهای عنکبوتی را روبیده بود اما تدریجا سروکله نامحرمانی که با انقلاب و اسلام سر ناسازگاری داشتند پیدا شد. گارد بسته برخی جریان های سیاسی در برابر نامحرمان و سپس بیگانگان گشوده شد. طیفی از آنها طمع کردند که در رقابت های سیاسی و انتخاباتی، پارسنگی بر کفه خویش بگذارند و موازنه را به سود خود تغییر بدهند. پس، استفاده از معاضدت منافقان و مفسدان و منحرفان را مباح شمردند یا چشم بر آن بستند حال آن که طیفی دیگر از همین ها، کاملا با «ضدانقلاب» و بیگانگان رانده شده از ایران بسته بودند. تنیدن در تارهای عنکبوتی از نو آغاز شد درحالی که در این فرایند شبکه گستری، طمع کردگان وطنی (جبهه بعدی اصلاحات،) خود طعمه ای بیش نبودند. نردبانی بودند که می شد پس از بالا رفتن از دیوار، به دور انداخت یا هیزمش کرد و سوخت. سند می خواهید؟ ماجرایی از آقای گنجی- مجسمه بلاهت- را کامران قصه خانه عنکبوت با شما باز خواهد گفت. بی دلیل نیست که همین روزها گنجی عملا رفقای سابق خود را دروغگو و فرصت طلب می خواند حتی اگر بشنود که عاشقانه هایی نظیر «عوضی، دون کیشوت، موجودی که سم بر زمین می کوبد و...» را نثارش می کنند. کار بیخ پیدا کرده است. درست مانند فردای 5 اردیبهشت 1359 که پنجه عقاب در صحرای طبس با سجّیل ابابیل درهم شکست. حالا به جای اسب تروای اصلاح طلبی، جامعه مدنی، جنبش مسالمت آمیز و بدون خشونت و...، نام «درازگوش تروا» در همان حلقه های معارضان شنیده می شود. و نیز اعترافات فراوانی شنیده می شود که نه به واسطه بازجویی است و نه از جایگاه پاسخگویی در دادگاه. فعلا ماجرای کامران (بهنود) و مهاجرانی و گنجی و مخملباف و ابراهیم نبوی و قطاری از مشابهان آنها را تا همین جا داشته باشید، تا دوباره به روایت خانه عنکبوت بازگردیم.
همین روزها جماعتی سیاست باز که با گندم نما و جوفروشی به نام خاتمی از خرداد 76 به عرصه قدرت بازگشتند و در فتنه خیانت بار سال های 78 و 88 نقش «لولا» را ایفا کردند، هوس حضور دوباره در عرصه سیاست و انتخابات را در سر می پرورانند. اینها همان هایی هستند که از آشوبگری و ساختارشکنی چیزی به دست نیاوردند هیچ، که سر بزنگاه، نقاب نفاق از سیمایشان انداختند و آن روی کریه خود را عیان کردند. آیا به این قیافه کریه که آبله فتنه در آن داد می زند، عشوه اصلاح طلبی و کرشمه شرط گذاری برای حضور در انتخابات می آید؟ شما را به خدا این ناز و غنج به آن قیافه می خورد؟! کامران خانه عنکبوت اگرچه در اوج التهاب بلوای هشت ماهه 88، خود به آیین جاهلی برگشته بود و به تعبیر خودش جزو «زنجیر پاره کرده ها» بود اما بعدها طبق معمول از موضع پیر خردمند و شیخ حکیم گفت که برای براندازی اول باید چاه را می کندید و پس از آن مناره را می دزدیدید. مناره به این بزرگی را مگر می شود پشت در گذاشت و بعد گفت چاکر خانواده! ما رفتیم و برگشتیم! این جماعت، طلقایی هستند که بی محابا و به ناجوانمردی تا مرز همکاری با دشمن و محاربه و فساد فی الارض پیش رفتند. تا تیغ شان برید، خیانت و جنایت کردند و اگر امروز به رغم خشم و غیرت طوفانی آفرینندگان حماسه 9 دی نفس می کشند، صرفا از صدقه سر مرحمت نظام و بزرگواری و کرامت مقتدایی است که یوسف وار با نابرادران مواجه شد. بگذریم که این نابرادران، روی فرزندان جفاکار یعقوب راهم سپید کردند.
خوب گفته آقای تاج زاده که راه میانه ای وجود ندارد. با این توضیح که حضرات یا راست گفته اند که در انتخابات ریاست جمهوری نهم و دهم، و انتخابات مجلس هفتم و هشتم آن هم به شکل سازمان یافته تقلب شده، که پس غلط می کنند به رقابت در انتخابات بیایند. یا اینکه دروغ گفته اند- به بزرگی مناره دزدیده شده- که در آن صورت اهلیت حضور در رقابت مربوط به حوزه مدنیت را ندارند و به جای شاخه به شاخه کردن، باید از گذشته خود اعلام توبه و برائت کنند. راه میانه ای وجود ندارد. نظام و مردم همه تخفیف هایشان را داده و بیش از قاعده، عفو و اغماص کرده اند. با خیانتکار که معامله نمی کنند. همین آقای تاج زاده سال گذشته به محسن صفایی فراهانی و عبدالله رمضان زاده گفت- و ویدئوی آن همچنان در اینترنت موجود است- «برای بنده که تجربه انتخابات رو دارم، می دونم که در انتخابات تقلب نشده، ممکنه یکی دو میلیون عقب جلو بشه [!] ولی ما انتخابات رو باختیم. حالا به جای 25 میلیون و 14 میلیون، شده باشد 14 میلیون و 25 میلیون مثلا». حوادث تلخ و بی سابقه پس از خرداد 1388 را از همین نقطه باید بازخوانی کرد؛ ادعای دروغ و خیانت آلود «تقلب» به عنوان اسم رمز آشوب و کودتای آژاکس 2. رفتار آنها که می دانستند و دروغ به این بزرگی گفتند، رفتار ملامت آمیز یهودیان است که خداوند درباره شان فرمود «حق را با باطل نپوشانید و شما حقیقت را با آن که می دانید، کتمان می کنید» (آیه24 سوره بقره)
زمانی (10 خرداد 1369) مقتدای فرزانه انقلاب فرموده بودند «آیا روشنفکرنمایانی که در سایه آزادی اسلامی فرصت و امکان آن را یافته اند که صفحاتی را به داعیه روشنفکری، از سخنانی خوشایند بیگانگان مطرود پرکنند، شهامت آن را دارند که به صراحت اقرار کنند داغ و غصه آنان نه برای علم یا آزادی، بلکه به خاطر جمع شدن سفره ننگین فسق و فساد است؟ و دشمنی آنان... به انگیزه بازگشت به همان دنیای شرم آوری است که بیگانگان برای آنان به وجود آورده و از خود آنان در راه آن کمک گرفته بودند؟». همین روزها خبری در رسانه های ضدانقلاب از رفتار و گفتار آقای بهنود در خلوت لندن منتشر شده که به غایت اندیشیدنی است و ذهن کنجکاو را تا گفت وگوی چند سال پیش وی- با محوریت بازخوانی کارنامه حضور خود در عرصه سیاست و روزنامه نگاری از قبل از انقلاب- می راند و این سؤال را پدید می آورد که تناقض خلوت و جلوت تا کجا؟ پتکین آذرمهر از عناصر ضدانقلاب مقیم لندن، اخیراً در پاسخ به بهنود که او را شعبان بی مخ توصیف کرده بود، روایتی از هم نشینی و ملاقات های مکرر خود با بهنود در لندن را باز گو می کند. «آذرمهر»که همچنین با افرادی نظیر امیرعباس فخرآور و برخی آشوبگران متواری فعال در فتنه تیرماه87 ارتباط ارگانیک دارد، درباره زندگی واقعی «کامران» خانه عنکبوت می نویسد: «بهنود را پای صندوق رأی در لندن [سال84] دیدم و از او پرسیدم برای رأی دادن آمده؟ او هم تأیید کرد که آمده بود به مصطفی معین رأی بدهد. آن موقع بهنود مانند من یکی از امضاکنندگان طرح رفراندوم بود که شرکت در انتخابات را تحریم کرده بود... اینجا در لندن از نزدیک روشنفکرهایمان را دیدم. چند سال پیش بهنود را از نزدیک در خانه آقای اثنی عشری دیدم. در بحبوحه ماجرای فرج سرکوهی بود و بهنود به لندن آمده بود. چند تا از این شاعرها و نویسنده های وطنی هم آمده بودند بهنود را ببینند، من هم فکر می کردم آمده اند درمورد ناپدید شدن فرج سرکوهی صحبت کنند اما چایی که صرف شد، بساط [....] برپا شد ... 2سال پیش از انتخابات و در جلسه ای از بهنود سؤال شد که تقلب بشود چی؟ او پاسخ داد جمهوری اسلامی تقلب نمی کند، نکرده و نخواهد کرد. بیرون از جلسه دیدم به برخی از دور و بری هایش می گفت مخالفان جمهوری اسلامی 5درصد هستند نه بیشتر.»
اگر مایلید درباره خیانت ها و دروغ های این جماعت علیه جمهوری اسلامی بیشتر بخوانید، سری به گفت وگوی خودمانی مارس و آوریل 2004 آقای بهنود با قاصدک آن لاین (نشریه برخی دانشجویان مقیم تورنتو) بزنید که در رسانه ها دیده و خوانده نشد. این سلطنت طلب برکشیده مهاجرانی و خاتمی می گوید «از سال ها پیش معتقد بودم و در سخنرانی های خارج از کشور هم می گفتم که در نظام، آدم های معقولی هم وجود دارند. آن موقع دو تا نمونه بیشتر نداشتم، می گفتم کرباسچی و مهاجرانی. اگر می خواستم عقب تر بروم خاتمی را هم می گفتم... [در پاسخ سؤال خبرنگار مبنی بر مقایسه سانسور در قبل و بعد از انقلاب] اصلاً نوع گفتمان در زمان شاه جور دیگری بود. یعنی در زمان شاه طوری بود که حتی در جمع چند نفره هم کسی کمتر از اعلی حضرت نمی گفت، نوشتن که هیچ. از نخست وزیر هم حتی نمی شد انتقاد کرد. از وزرا هم نمی شد. هویدا هر سال که شاه به سن موریس برای اسکی می رفت، سردبیرها را می خواست و می گفت شاه دو ماهی می خواهند استراحت کنند و خسته شده اند. اگر جوادیه آب ندارد و یا بم نان ندارد، همیشه نداشته اند. در این 2ماه هیچ خبر منفی ننویسید... هویدا می گفت اشکالی ندارد مردم حتی 40 هزار تا از روزنامه شما را نخرند، پولش را می دهیم. بعد از انقلاب حتی در بدترین دوران مطبوعات، موقعی که ماها مخفی شده بودیم، سانسور این طوری نشد، یعنی به این ترتیب که نماینده ساواک بیاید بغل دست من، تیتر بخواند... من نمی دانم چرا اکبر گنجی الان مانده زندان. اگر امکان داشتم بهش می گفتم ماندن یا نماندن تو در زندان برای کسی مهم نیست. این دفعه که از زندان مرخصی گرفته بود، من بهش تلفن کردم... گفت دو سال پیش شما بودید و آمدید، همه آمدند دیدن. الان کسی نیست اینجا... برای جامعه، بودن یا نبودن اکبر توی زندان فایده ای ندارد... نوشته های زمان انقلاب را می خواندم می بینم خیلی ساده دل بودیم. دوره دوم خرداد خوبی اش این بود که ما بودیم، تجربه را منتقل می کردیم اگر کسی هم شبیه جوانی ما- یک ذره تندتر- مثل گنجی بود، بالاخره کسی مثل ما هم می گفت نکن. تازگی ها ابراهیم نبوی یک نامه تندی نوشته به شادی صدر. در آنجا نوشته که در آن روز [دوره اصلاحات] همه تسمه پاره کرده بودیم. بهنود می گفت همه باهم از چراغ قرمز رد نشویم... از حق نگذریم آقای خامنه ای ایستاده، تا حالا نگذاشته خاتمی را بخورند. وگرنه می خورندش، اگر آقای خامنه ای نباشد... آقای خاتمی در دنیا به هیچ کس به اندازه آقای خامنه ای بدهی ندارد. یعنی اگر هر 9روز یک بحران درست کردند، او در هر 5روز یک بار نجاتش داده. یعنی در هر پنج روز یک بار دستش را گرفت جلو و از حداکثر نفوذش استفاده کرده تا خاتمی را نخورند.»
پنجه عقاب شکسته است. اگر نشکسته بود هم، سیلی مردم ایران در 9 دی 88، صدبار به مرحمت اجنبی شرف داشت. ما به همکاران ستون پنجم دشمن نمی گوییم ژنرال ها و تیمسارهایتان را زیر خاک کنید- خواری و ننگ برای آنها عذاب آورتر از مرگ است- اما دست کم به این وضعیت ارّه نشینی خاتمه دهید. یا زنگی زنگ یا رومی روم. برای نجات دیر نیست. توبه کنید، اعتراف کنید، جبران کنید. النجاه فی الصدق. راهی جز این، به سرنوشت یهودیانی ختم می شود که حق را با باطل پوشانند و درحالی که آن را می دانستند و می شناختند، کتمان کردند تا سزاوار لعنت خداوند شدند. آنجا که ایستاده اید موضع لعنت است نه موقف انتخابات و شایستگی حضور در آن.
محمد ایمانی

سخنان منتشر نشده رهبر انقلاب در دیدار با هیئت دولت و هیئت رئیسه

 بسمه تعالی 

پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه ای به مناسبت ماه شعبان المعظم، بخشی از بیانات رهبر انقلاب را در آغاز سال نو در دیدار رئیس جمهور، اعضای هیئت دولت و اعضای هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی منتشر کرد.
این دیدار در تاریخ 15فروردین ماه 90 برگزار شد و رهبر معظم انقلاب در آن، به ذکر توصیه هایی در باب «مغتنم شمردن فرصت ها» پرداختند.
متن این بیانات به شرح زیر است:
یاد خدا را نباید از قلم انداخت. ما هرچه داریم، از توسل و توجه به حضرت ربوبیت است؛ اوست که دلها را به سمت اهداف والا متوجه می کند؛ اوست که دلها را قرص می کند؛ اوست که دلها را بر روی یک نقطه ویژه مجتمع می کند. انسانها با هیچ ترفندی نمی توانند دلها را جذب و مجتمع کنند؛ این دست قدرت الهی است، این کار خداست. بحمدالله مردم تو راهند، متوجه اند.
ماها باید قدر فرصت را بدانیم. ما که مسئول هستیم، خدای متعال یک فرصتی به ما داده. این مهلت عمر و مهلت ماموریت یافتن- که ما هر کداممان در این نظام برای یک مدتی ماموریتی پیدا کردیم- سر می آید. این فرصتی که به ما داده شده، باید قدر بدانیم و حداکثر استفاده را بکنیم؛ چون وقتی انسان از این عالم پایش را بیرون گذاشت، همه درهای حرکت و تحرک از سوی خود انسان قفل می شود. بله، ممکن است دیگران برای ما استغفار کنند و به درد ما بخورد، یا کارهایی صدقه جاریه باشد؛ اما دیگر خود ما هیچ کار نمی توانیم بکنیم، دستمان بسته است. تا در این دنیا هستیم، دستمان باز است؛ می توانیم خیلی کارها بکنیم. با یک نگاه، با یک لبخند، با یک کلمه حرف، با یک حرکت دست، با یک حرکت قلم، شما الان می توانید به قدر آسمانها و زمین برای خودتان حسنه ایجاد کنید- در این دنیا این جوری است؛ می تواند انسان بکند، دست باز است- از اینجا که رفتیم، دست بسته است؛ دیگر هیچ کار نمی توانیم بکنیم؛ مگر دیگران یک وقتی به یاد ما بیفتند، یک صدقه ای بدهند، استغفاری بکنند، یک چیزکی خواهد رسید؛ که به هیچ وجه جایگزین آن کاری که خود ما می توانستیم بکنیم، نخواهد شد. لذاست که این فرصت را باید قدر دانست.
اگر بخواهیم این قدردانی را به معنای حقیقی کلمه به کار ببندیم، باید همه نیروها را به صحنه بیاوریم؛ واقعا کمر بسته کار، وارد میدان شویم و یک مقداری هم برگردیم به خودمان، نقصهای خودمان را مشاهده کنیم. ما هرکداممان نقص هایی داریم؛ کم هم نیست. معمولا عیوب ما انسانها خیلی بیشتر از محسناتمان است؛ خودمان ملتفت نیستیم. اگر اینجور نبود، کسی مثل پیغمبر با آن عظمت- که نور خالص است و ظلمتی در وجود او نیست- استغفار نمی کرد. پیغمبر هم استغفار می کرد؛ «لأستغفرالله فی کل یوم سبعین مره». حضرت فرمود: بارها و بارها من در روز استغفار می کنم؛ «انه لیغان علی قلبی.» طبیعت بشر، اینجوری است. ما مجموعه ای از ضعفها هستیم؛ اما خدای متعال توان قدرت پیشرفت و حسن بی انتها را هم در ما قرار داده، که می توانیم همین طور هی بر این ضعفها فائق بیاییم؛ یکی پس از دیگری این صفرها را تبدیل کنیم به عدد، این منفی ها را تبدیل کنیم به مثبتات. خدا که به ما ظلم نمی کند. ما می توانیم همه اینها را از آن طرف برگردانیم به عدد. هرچه کردیم، پیش رفتیم. آن مقداری که باقی می ماند و کمبود کار ماست، این را باید متوجه باشیم. یعنی اگر انسان متوجه ضعف های خود و کمبودهای کار خود و عیوب خود نبود، عقب خواهد ماند. یکی از فوائد مسابقه این است دیگر. در مسابقه چون یک رقیب بغل دست انسان هست، آدم کمبود خودش را می فهمد؛ والا وقتی خود انسان به تنهایی دارد می دود، یک وقت لازم بداند، مثلا می ایستد و چند تا سرفه و عطسه ای هم می کند؛ دیگر نمی داند که همین کار چقدر انسان را عقب می اندازد. وقتی یک نفر بغل دست انسان هست که همان دو ثانیه، پنج ثانیه را هم توقف نکرده، آدم می بیند که عجب، چقدر انسان جلو افتاد. در زندگی کاری ما، ثانیه ها و دقایق و ساعات، عقب افتادگی وجود دارد؛ اینها را باید ببینیم تا به فکر جبران بیفتیم. اگر نتوانیم جبران کنیم، لااقل پیش خدای متعال اقرار کنیم؛ «و ان کان قددنا اجلی و لم یدننی منک عملی فقد جعلت الاقرار بالذنب الیک وسیلتی». یکی از راههای تقرب به پروردگار، همین است: اقرار به ذنب و اقرار به کوتاهی ها و عقب ماندگی ها و نقص ها و تاریکی هایی که در وجود خودمان هست. به این مسئله توجه کنیم. همه اینها با توفیقات الهی امکانپذیر است.
ما در دوران خوبی واقع شدیم. باید خدا را شکر کنیم، برای اینکه در یک چنین دورانی واقع شدیم و خدای متعال یک چنین نعمت بزرگی، یک چنین فرصت بزرگی در اختیار ما قرار داده که بتوانیم برای جامعه مان، برای کشورمان، برای اسلام عزیز و برای تاریخ مفید باشیم. یک روزی بود که نمی توانستیم. آن کسانی که می خواستند، انگیزه داشتند، همت داشتند، قادر نبودند؛ امروز آنهایی که همت دارند و انگیزه دارند، قادرند. این را قدر بدانیم و خدا را شکر کنیم. به روح مطهر امام بزرگوارمان رحمت بفرستیم و همچنین به شهدای عزیز و مجاهدان راه حق که این راه را به روی ما گشودند.

توصیه های یک پدر قرآنی

 حضرت لقمان به فرزندش سفارش کرد: 


یا بُنَىَّ اقِمِ الصَّلوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلى ما اصابَکَ

 

فرزندم! نماز را به پاى دار، امر به معروف و نهى از منکر کن و در مصیبت ها شکیبا باش . 

 

سوره لقمان آیه ۱۷ .

ایست و بازرسی هزینه !

 بسمه تعالی 


موضوع این یادداشت پیرامون نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و چگونگی صف آرایی و آرایش سیاسی گروه ها و احزاب و تشکل ها و ائتلاف های قبل از آن در بازه زمانی چند ماهه آینده نیست بلکه اشاره ای هشدارگونه به معضلی است که گریبانگیر نظام انتخاباتی کشور شده است. معضل و عارضه ای که متاسفانه در ایام نزدیک به انتخابات سخن از آن بسیار می رود ولی با برگزاری انتخابات تا دوره بعدی یا شروع انتخابات دیگری به دست فراموشی سپرده می شود:
«منابع مالی انتخابات و هزینه های هنگفت و گزاف تبلیغاتی برخی نامزدها» از همین روی؛ علت این نوشته در این مقطع زمانی و در شرایطی که 8 ماه به انتخابات نهمین دوره مجلس زمان باقی مانده امیدی است که اگر همه نهادهای مربوطه با درک اهمیت موضوع دست به دست هم بدهند و آستین همت را بالا بزنند می توانند ریشه این آفت و معضل هولناک را بخشکانند و پس از سه دهه و برگزاری بیش از 30 انتخابات خواسته به حق مردم و مطالبه افکار عمومی در جلوگیری از تبلیغات رنگین و هزینه های سرسام آور و سنگین برخی نامزدها در انتخابات را جامه عمل بپوشانند.
1- اجازه بدهید بدون مقدمه و صغری و کبری چیدن های تشریفاتی و وقت گیر- به قول معروف- برویم سر اصل مطلب. کمترین تردیدی وجود ندارد مردم و اقشار مختلف جامعه که بزرگترین سرمایه گرانسنگ نظام جمهوری اسلامی ایران هستند و در تمامی بزنگاه های حساس و سرنوشت ساز- از جمله انتخابات- نقش خود را به بهترین وجه ممکن به سرانجام رسانده اند با ریخت و پاش های آنچنانی و هزینه های هنگفت و سرسام آور از سوی برخی نامزدها در انتخابات مخالف هستند. عموم مردم با حضور حداکثری خود در تمامی انتخابات های پس از انقلاب سنگ تمام گذاشته و دشمنان کمین کرده را ناکام گذاشته اند اما همین مردم درباره تبلیغات برخی نامزدها و تامین منابع مالی آن دو سؤال مشخص و شفاف را دارند: 1- هر نماینده چقدر برای نامزدی خود هزینه می کند؟ 2- منبع مالی این هزینه ها از کجا تامین می شود؟
متاسفانه باید به این حقیقت تلخ اشاره داشت که هیچگاه به این دو سؤال افکار عمومی در صحنه عمل و میدان انتخابات پاسخ داده نشده است.
2- علت عدم شفافیت مالی برخی نامزدها در انتخابات و روی آوردن به تبلیغات پرهزینه و گزاف برای کسب آراء به عوامل متعددی برمی گردد. از جمله این عوامل نبود نظارت دقیق بر فعالیت ها و منابع مالی نامزدهای انتخاباتی است که ریشه آن نیز در ضعف و خلأ قوانین موضوعه جای دارد.
متاسفانه مجموعه قوانین انتخاباتی در خصوص مقوله تبلیغات نامزدها به گونه ای است که از اهرم بازدارندگی در جلوگیری از هزینه های سرسام آور و تبلیغات پرزرق و برق و پرهزینه بی بهره است. به عنوان نمونه، قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی - مصوب 7/9/1378- دارای 10 فصل و 94 ماده است که فصل ششم خود را مشتمل بر 10 ماده به «تبلیغات» اختصاص داده است؛ اما درباره منابع مالی نامزدها و هزینه های گزاف و اقدامات خلاف در این زمینه ساکت است و بالطبع با این مختصات قانونی، کانون های قدرت و ثروت و کلان سرمایه دارها حاشیه امنی می یابند تا در صحنه انتخابات با نامزدهایی که به قصد خدمت به مردم پا در این میدان گذاشته اند رقابت کنند و برای صندلی های مجلس که باید مظهر عصاره فضایل ملت باشد خیز برداشته و سوگیری نمایند.!
3- رهبر خبیر انقلاب ماه پیش در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی با اشاره به انتخابات پیش رو در اسفند ماه سال جاری خطاب به آنها تأکید کردند که برای کسب رای به صاحبان ثروت و قدرت نزدیک نشوند.
«آقا» خاطرنشان نمودند: «این را ما با شما بی رودربایستی عرض کنیم، بالاخره ما برادران هم هستیم؛ همدیگر را بایستی تواصی به حق و تواصی به خیر کنیم. این خیلی خطر بزرگی است که کسی به خاطر تأمین نمایندگی در یک دوره، نزدیک بشود به صاحبان ثروت یا به صاحبان قدرت؛ این خیلی چیز بدی است؛ این از آن چیزهایی است که خدای متعال از آنها نمی گذرد و انتقام خواهد گرفت. این چیزها روی عاقبت- عاقبت به خیری که اینقدر برایش اهمیت قائلیم- و روی جامعه اثر منفی می گذارد.»
از سوی دیگر؛ دبیر محترم شورای نگهبان نیز ماه گذشته در همایش مسئولان دفاتر استانی و مدیران ستادی این شورا با اشاره به انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: «در این دوره عده ای با سوء استفاده از مقام و جایگاه خود یک جریان انحرافی را به وجود آورده اند و با توسل به راه های نامشروع و پول های کلان که با سوء استفاده از قدرت کسب کرده اند، می خواهند مجلس را قبضه کنند.»
آیت الله جنتی در این همایش حتی در ادامه سخنان خود از تلاش افرادی برای حاکمیت سرمایه در انتخابات ابراز نگرانی می کند.
هرچند این نگرانی مسبوق به سابقه بوده و به دوره پیش رو محدود نمی شود اما بی شک تداوم این نگرانی ها به نبود یک مکانیسم قانونی و شفاف پیرامون تبلیغات در انتخابات بخصوص مقوله تأمین منابع مالی نامزدها برمی گردد.
بازهم باید به بیانات راهگشای رهبر انقلاب اشاره کرد که با نگرانی همیشگی نسبت به مقوله تبلیغات در انتخابات می فرمایند: «یکی از کارهایی که بنده چه در تبلیغات انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری همیشه نگران آن هستم، این است؛ نه خودشان تبلیغات پرخرج کنند، نه به طرفدارانشان اجازه دهند. بعضی افراد ممکن است بگویند به ما ربطی ندارد، این کار پرخرج را دیگران می کنند شما بگویید نکنند.» (28/2/80- در خطبه های نماز جمعه تهران)
اکنون سؤال این است که با توجه به هشدار رهبر معظم انقلاب و دبیر شورای نگهبان آنهم مشخصاً درباره انتخابات پیش رو، مسئولان و نهادهای مربوطه چه اقداماتی در این باره انجام داده اند؟ سؤال کلیدی و اصلی این است که آیا تمهیدات لازم برای جلوگیری از هزینه های تبلیغاتی گزاف برخی نامزدهای مجلس نهم اندیشیده شده است؟
4- فرض کنید آنهم از نوع محال- چه اینکه فرض محال که محال نیست- جریانی انحرافی و قدرت طلب با چینش افراد خود و صرف کردن هزینه های هنگفت و نجومی در انتخابات، به شماری از کرسی های مجلس برسد؛ آن وقت اتفاق نامبارکی که به وقوع پیوسته از بین رفتن استقلال و شأن نمایندگانی است که در دام این جریان افتاده اند چرا که وامدار بودن آنها به کانون های قدرت و ثروت مانع بزرگی برای ایفای وظایف نمایندگی در بستر قانونی و منافع ملی است.
از طرف دیگر؛ در چرخه ای که برخی از نامزدها با اتکاء به هزینه های سنگین انتخاباتی به مجلس راه پیدا کرده اند این ضرر جبران ناپذیر را برای کشور در پی دارد که بسیاری از شایستگان و آنهایی که به تعبیر شهید بهشتی مصداق شیفتگان خدمت اند نه تشنگان قدرت از راه یابی به عرصه خدمت و تلاش در مسیر تعالی نظام باز بمانند.
5- اکنون با توضیحات بالا سوالی که پیش کشیده می شود این است که در برابر این معضل خطرناک چه باید کرد؟ راهکار اصولی و در عین حال بیرون از دایره تعلل و دست روی دست گذاشتن های درازمدت چیست؟
پاسخ «سهل ممتنع» است؛ با این توضیح که اگر همه اعم از مردم، مسئولان و نهادهای مربوطه و رسانه ها به وظایف خودشان به درستی و بهنگام عمل نمایند به آسانی می توان جلوی هزینه های سنگین و تبلیغات رنگین کذایی را گرفت و صاحبان قدرت و ثروت را در مسیر اهداف زیاده خواهانه و نامشروعشان ناکام گذاشت ولی اگر به هر دلیلی و با هر توجیهی هرکسی به سهم خود غفلت کند کار سخت شده و مسیر آنچنان صعوبت پیدا می کند که به موقع نمی شود اقدام موثری کرد و باز این قصه پرغصه برای دوره یا دوره های بعدی انتخابات نقل خواهد شد و...
از همین رهگذر؛ شایسته است مجلس شورای اسلامی با شناسایی نیازها در برطرف کردن ضعف ها و نواقص قوانین انتخاباتی درخصوص تبلیغات نامزدها خارج از مدار موازین شرعی و عرفی و صرف کردن هزینه های گزاف و هنگفت نقش خود را ایفا نماید. بی شک وجود قوانین بازدارنده و پیشگیرانه سهم بسزایی در جلوگیری از ریخت و پاش ها و سوءاستفاده کانون های قدرت و ثروت خواهد داشت.
تا فرصت باقی است باید در مجموعه قوانین انتخابات مجلس اصلاحاتی پیرامون شفاف سازی منابع مالی هزینه ها و تبلیغات انتخاباتی نامزدها اعمال و عملیاتی شود.
شورای محترم نگهبان که وظیفه خطیر و حساس سلامت انتخابات را برعهده دارد نیز باید به مسئله هزینه های تبلیغاتی غیرمتعارف نامزدها ورود پیدا کند. البته سخنگوی محترم این شورا چندی پیش حتی هشدار داد که؛ «صرف هزینه های تبلیغاتی غیرمتعارف نامزدها در اعلام رسیدگی به نتیجه انتخابات موثر است.» اما مع الوصف؛ در بسیاری از موارد به حکم «پیشگیری بهتر از درمان است» نباید اجازه داد که سوءاستفاده گران و جریان های انحرافی فرصت مانور و جولان پیدا کنند.
رسانه ها و مطبوعات نیز در این میان وظیفه مهم و حساسی را برعهده دارند و در راستای رسالت شان باید تلاش مضاعفی در روشنگری و آگاهی افکارعمومی به خرج دهند. ضمن آنکه رسانه ملی و شبکه های استانی رادیو و تلویزیون می توانند با برنامه ریزی دقیق و منظم بستری را برای نامزدهای انتخاباتی فراهم کنند تا آنها از این طریق و بی آنکه نیاز به صرف هزینه های تبلیغاتی آنچنانی داشته باشند با مردم ارتباط برقرار کنند.
رهبر معظم انقلاب در همین زمینه تاکید داشتند؛ «اطلاع پیدا کردم ساعت های فراوانی برای نامزدها وقت گذاشته اند که از طریق تلویزیون و رادیو با مردم حرف بزنند... خیلی خوب؛ این بهترین تبلیغات است. رادیو و تلویزیون همه جا وجود دارد؛ چه نیازی هست که برای تبلیغات گوناگون رنگینی که بعضی جاها می کنند، پول زیادی مصرف شود که احیاناً بعضی افراد هم نتوانند خودشان آن خرج را کنند و مجبور باشند از کسانی بگیرند و خدای ناکرده وامدار شوند.»
و بالاخره باید گفت، مردم انقلابی و مومن نظام جمهوری اسلامی باید نقش موثر و کارای خود را با رای ندادن به جریان های انحرافی متصل به قدرت و ثروت ایفا کنند و نامزدهایی را که وامدار این جریان ها شده اند، از رسیدن به خانه ملت که به تعبیر بلند امام راحل در راس امور است باز دارند.
حسام الدین برومند

او در میان ماست

 بسمه تعالی 

بصیرت:مهدویت در اسلام از جمله مسائلی است که در وجه ظاهری دچار فراز و فرودهای متعدد و مختلفی شده است. همه این فراز و فرودها ناشی از اهمیت و عظمت مقوله مهدویت است. از زمانی که نام مبارکش برده شد، در حالی که تا ولادت خجسته اش ده ها سال فاصله بود، صف بندی ها آغاز و تدریجاً ادعاها آشکار شد. ولادت پنهان، نماز بر بر بدن مطهر پدربزرگوار در سنین کودکی، غیبت صغری، نواب خاص، غیبت کبری، عمرطولانی، آثار و نشانه های آخر و زمان و ظهور حضرت، مدعیان مهدویت که زنجیره طولانی در تاریخ دارد و ادامه آن به زمان حاضر نیز کشیده شده است، کنجکاوی که غیرمسلمانان و به ویژه، در این دوران سیاستمداران نسبت به آگاهی و شناخت از حضرت پیدا کرده اند، همه و همه حاکی از داغ بودن مباحث مهدویت است، اما در این میان مهم آن است که در این بازار مکاره پرهیاهو که مدعیان مسئله مهدویت بی شمارند و نیات ناپاک و یا آلوده و یا انحرافی و یا سیاسی و یا ... دارند این گوهر بی بدیل چگونه به کف می آید. بررسی این مهم نیازمند سیری تاریخی و مختصر است. در سال های اولیه غیبت کبری تصور بر این بود که حضرت پس از چند سال ظهور خواهند کرد. این تصور در باب مهدویت، رفتاری از جنس خود را بروز می داد. در مرحله بعدی یعنی پس از گذشت سال های طولانی و تحقق نیافتن ظهور، تصورات تغییر کرد و رفتاری از جنس خود پدید آورد و بزرگانی کم و بیش درباره امام زمان(عج) سخن گفتند و مطلب نوشتند، اما جامعه خیلی با این موضوع درگیر نشد. در دویست سال اخیر که استعمار انگلیس برای درازتر کردن حضورش در ممالک اسلامی و تاراج بیشتر سرمایه آنان به دین و مذهب سازی جعلی روی آورد، مباحث مربوط به مهدویت شکل دیگری به خود گرفت تا اینکه پیش از انقلاب گروهی وظیفه اصلی خود را در این دیدند که با محور قرار دادن امام زمان(عج) با شناخت و برداشتی که از موضوع داشتند با کسانی که در این حوزه ادعاهایی می کردند، مقابله روشنگرانه کنند! در دوران طولانی غیبت کبری که حدود هزار و اندی سال از آن می گذرد، کسی با درک واقعی یک حکومت دینی و نگاه از چنین دریچه ای به مهدویت، درباره آن نیندیشید و بحث جامعی ارائه نکرد. چه بسا تصور اینکه در دوران پیش از ظهور حکومت اسلامی تشکیل می شود و با حضور در سایه چنین حکومتی هم می بایست درباره مهدویت اندیشید، به ذهن کسی خطور نکرد و چنین مهمی در اوج غربت باقی ماند. با وقوع انقلاب اسلامی و تأسیس حکومت اسلامی به وسیله رادمرد تاریخ پس از غیبت کبری، امام خمینی(ره)، زمینه نگریستن به موضوع مهدویت از زاویه ای دیگر فراهم شد، اما با این حال مشاهده شد به موازات فراگیر شدن توجه به امام زمان(عج) و شعله ور شدن هر چه بیشتر عشق به حضرت مهدی(عج) بازار سودجویی ها رونق بیشتری پیدا کرد تا آنجا که رفته رفته شکل یک معضل دینی اجتماعی پیدا کرد، اما نکته اصلی اینجاست که تشکیل جمهوری اسلامی تجربه جدیدی را در اختیار عاشقان و علاقه مندان به امام زمان(عج) گذاشت. اینکه باور داشته باشیم امام زمان(عج) حی و حاضر است و با ما زندگی می کند و از اینکه در کره خاکی در نقطه ای به نام ایران حکومتی بر اساس دین اجداد بزرگوارش شکل گرفته و دین آموختگان صالح در رأس آن قرار دارند و مبتنی بر آموزه های دین با دنیا رفتار می کنند خوشحال است. اگر با این باور زندگی کنیم، شیرینی زندگی با امام زمان(عج) را درک کرده ایم و اگر ظهور را درک کنیم با حضرتیم. ان شاء الله. اما اگر الان در خلاف این وصف باشیم به امید اینکه حضرت ظهور کند آن وقت با حضرت خواهیم بود فکر باطلی است. سند این بحث گفتار نغز آن عارف شهید آیت الله دستغیب است که فرمود: دشمن خمینی بداند که دشمن امام زمان (عج) است.

رضا گرمابدری

بیانات در جمع اساتید و فارغ‌التحصیلان تخصصی مهدویت

                                                      بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌  

اولاً تشکر میکنم از همه‌ى برادران و خواهران که در بخشهاى مختلف - و همه هم لازم - مشغول کار و تلاش هستید؛ چه بخش مربوط به نماز، چه زکات، چه تفسیر، چه مهدویت و چه بقیه‌ى آنچه که جناب آقاى قرائتى بیان کردند. همه‌ى اینها کارهاى مهمى است، کارهاى لازمى است و حقاً و انصافاً کار در این بخشها یک انفاق حقیقى و صدقه‌ى مقبوله‌ى عنداللَّه تعالى است ان‌شاءاللَّه. از همه متشکریم، ولى بالخصوص از جناب آقاى قرائتى لازم است تشکر کنیم. تشکر که نه؛ چون کار، کار خداست، براى خداست، ان‌شاءاللَّه خداوند باید از ایشان و همکارانشان تشکر کند؛ لکن قدردانى باید بکنیم. من این چند جمله را در جمع شما برادران و خواهران بگویم:

 آقاى قرائتى یک نمونه‌ى بسیار خوب و درس‌آموزى است خود ایشان. اولاً کارهائى را که ایشان مباشر آنها شد، دنبال آنها رفت، همه‌اش خلأهائى بود که وجود داشت؛ ایشان خلأها را پر کرده؛ خیلى ارزش دارد. بعضى کارها خوبند، اما تکرارى‌اند. اگر کسى توانست نیازها را، خلأها را پیدا کند، بشناسد و همت بگمارد بر اینکه این خلأها را پر کند، این ارزش مضاعفى دارد. ایشان اینجور عمل کرده است؛ هم در قضیه‌ى نماز - نمازِ با این عظمت، با این اهمیت، رکن دین، مایه‌ى قبول همه‌ى اعمال انسان، این مورد بى‌اعتنائى قرار بگیرد در جامعه، توجه لازم به آن نشود. این، خیلى خلأ بزرگى است - ایشان به این خلأ پرداخت، هم مسئله‌ى زکات، که واقعاً در جامعه‌ى ما مطرح نبود و خود این مطرح نبودن یک نقطه‌ى ضعف بود، یک نقیصه بود، ایشان همت کرد، وارد شد؛ همه جا برو، همه جا بگو، به همه اصرار کن، خسته نشو، تا این به جریان بیفتد. قضیه‌ى تفسیر همین جور است، قضیه‌ى مهدویت و بقیه‌ى قضایائى که حالا ایشان دنبال میکنند؛ این یک نکته است در کار آقاى قرائتى عزیز و محترممان.

 نکته‌ى دوم که اهمیت آن از نکته‌ى اول بیشتر هم هست، صفا و خلوص ایشان است. خود این صفا هم موجب شده است که ایشان بتواند کارها را پیش ببرد. خداى متعال با نیتهاى خالص همراه است؛ خلوص نیت تأثیر عجیبى دارد در پیشرفت کارهائى که با این نیت انجام میگیرد. این هم یک نکته است؛ خیلى مهم است.

 من اینها را عرض کردم نه براى خاطر اینکه حالا بخواهیم از یکى تجلیل کنیم یا یکى را بزرگ کنیم. اینها که نه مورد احتیاج و انتظار آقاى قرائتى است، نه ما دنبال این چیزها هستیم؛ میخواهیم اینجور کار کردن براى ما - براى همه‌مان، بخصوص ما طلبه‌ها - الگو بشود؛ یعنى اینجور حرکت کنیم؛ نه اینکه حالا همین کارها را بکنیم؛ بلکه به این معنا که بگردیم دنبال خلأها، دنبال آنچه که نیاز به آن هست، اینها را پیدا کنیم. هر کسى ذوقى دارد، استعدادى دارد، توانائى‌هایى دارد، ظرفیتى دارد، از این ظرفیت استفاده بشود براى اینکه کار انجام بگیرد. این یک.

 دوم، استمرار و پیگیرى، که من حالا همین جا از خود آقاى قرائتى و همکاران ایشان هم میخواهم که این کارهائى که شروع کردند، مطلقاً اینها را رها نکنند؛ این کارها پیگیرى بشود، دنبالگیرى بشود. اینجور نباشد که یک کارى را شروع کنیم، بمجرد اینکه برکاتى، ثمراتى از آن ظاهر شد، خرسند بشویم، خوشحال بشویم، خدا را هم شکر بکنیم، ولى احساس بى‌نیازى، احساس سیرى به ما دست بدهد؛ نه، باید کار دنبال بشود. امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند به ایشان، به همه‌ى شما برادران، خواهران عزیز کمک کند، طول عمر بدهد، سلامتى بدهد که بتوانید این کارها را دنبال کنید؛ اینها مهم است.

 اما مسئله‌ى مهدویت که این روزها به مناسبت نزدیکى نیمه‌ى شعبان و عید بزرگ اسلامى - بلکه بشرى - با طرح این مسئله تناسب دارد، همین قدر باید عرض کنیم که مسئله‌ى مهدویت در شمار چند مسئله‌ى اصلى در چرخه و حلقه‌ى معارف عالیه‌ى دینى است؛ مثل مسئله‌ى نبوت مثلاً، اهمیت مسئله‌ى مهدویت را در این حد باید دانست. چرا؟ چون آن چیزى که مهدویت مبشر آن هست، همان چیزى است که همه‌ى انبیاء، همه‌ى بعثتها براى خاطر آن آمدند و آن ایجاد یک جهان توحیدى و ساخته و پرداخته‌ى بر اساس عدالت و با استفاده‌ى از همه‌ى ظرفیتهائى است که خداى متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده؛ یک چنین دورانى است دیگر، دوران ظهور حضرت مهدى (سلام اللَّه علیه و عجّل اللَّه تعالى فرجه). دوران جامعه‌ى توحیدى است، دوران حاکمیت توحید است، دوران حاکمیت حقیقى معنویت و دین بر سراسر زندگى انسانهاست و دوران استقرار عدل به معناى کامل و جامع این کلمه است. خب، انبیاء براى این آمدند.

 ما مکرر عرض کردیم که همه‌ى حرکتى که بشریت در سایه‌ى تعالیم انبیاء، در طول این قرون متمادیه انجام دادند، حرکت به سمت جاده‌ى اسفالته‌ى عریضى است که در دوران حضرت مهدى (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّریف) به سمت اهداف والا کشیده شده است که بشر در آن جاده حرکت خواهد کرد. مثل اینکه یک جماعتى از انسانها در کوه و کمر و راه‌هاى دشوار و باتلاق‌زارها و خارستانها با راهنمائى‌هاى کسانى همین طور حرکت دارند میکنند تا خودشان را به آن جاده‌ى اصلى برسانند. وقتى به جاده‌ى اصلى رسیدند، راه باز است؛ صراط مستقیم روشن است؛ حرکت در آن آسان است؛ راحت در آن راه حرکت میکنند. وقتى به جاده اصلى رسیدند، اینجور نیست که حرکت متوقف بشود؛ نه، تازه حرکت به سمت اهداف والاى الهى شروع میشود؛ چون ظرفیت بشر یک ظرفیت تمام‌نشدنى است. در طول این قرون متمادى، بشر از کج‌راهه‌ها، بیراهه‌ها، راه‌هاى دشوار، سخت، با برخورد با موانع گوناگون، با بدن رنجور و پاى مجروح شده و زخم‌آلود، در بین این راه‌ها حرکت کرده است تا خودش را به این جاده‌ى اصلى برساند. این جاده‌ى اصلى همان جاده‌ى زمان ظهور است؛ همان دنیاى زمان ظهور است که اصلاً حرکت بشریت به یک معنا از آنجا شروع میشود.

 اگر مهدویت نباشد، معنایش این است که همه‌ى تلاش انبیاء، همه‌ى این دعوتها، این بعثتها، این زحمات طاقت‌فرسا، اینها همه‌اش بى‌فایده باشد، بى‌اثر بماند. بنابراین، مسئله‌ى مهدویت یک مسئله‌ى اصلى است؛ جزو اصلى‌ترین معارف الهى است. لذاست که در همه‌ى ادیان الهى هم تقریباً - حالا تا آنجائى که ما اطلاع داریم - یک چیزى که لبّ و معناى حقیقى آن همان مهدویت است، وجود دارد، منتها به شکلهاى تحریف شده، به شکلهاى مبهم، بدون اینکه درست روشن باشد که چه میخواهند بگویند.

 مسئله‌ى مهدویت در اسلام هم جزو مسلّمات است؛ یعنى مخصوص شیعه نیست. همه‌ى مذاهب اسلامى غایت جهان را که اقامه‌ى حکومت حق و عدل به وسیله‌ى مهدى (علیه الصّلاة و السّلام و عجّل اللَّه فرجه) است، قبول دارند. روایات معتبر از طرق مختلف، در مذاهب گوناگون، از پیغمبر اکرم و از بزرگان نقل شده است. بنابراین، هیچ تردیدى در آن نیست. منتها امتیاز شیعه در این است که مسئله‌ى مهدویت در آن یک مسئله‌ى مبهم نیست؛ یک مسئله‌ى پیچیده‌اى که براى بشر قابل فهم نباشد، نیست؛ یک مسئله‌ى روشن است، مصداق واضحى دارد که این مصداق را میشناسیم، خصوصیاتى از او را میدانیم، پدران او را میشناسیم، خانواده‌ى او را میشناسیم، ولادت او را میشناسیم، جزئیات آن را خبر داریم. در این معرفى هم باز روایات شیعه، تنهائى در صحنه نیستند؛ حتّى روایاتى از غیر طریق شیعه هم وجود دارد که همین معرفى را براى ما روشن میکند و باید کسانى که مال مذاهب دیگر هستند، توجه کنند و دقت کنند تا این حقیقت روشن را دربیابند. بنابراین اهمیت مسئله یک چنین سطحى دارد و ما بیشتر از دیگران اولى‌ هستیم به اینکه به این مسئله بپردازیم؛ کارهاى علمى و دقیق و متقن روى این مسئله انجام بگیرد.

 مسئله‌ى انتظار هم که جزء لاینفک مسئله‌ى مهدویت است، از آن کلیدواژه‌هاى اصلى فهم دین و حرکت اساسى و عمومى و اجتماعى امت اسلامى به سمت اهداف والاى اسلام است؛ انتظار؛ انتظار یعنى ترقب، یعنى مترصد یک حقیقتى که قطعى است، بودن؛ این معناى انتظار است. انتظار یعنى این آینده حتمى و قطعى است؛ بخصوص انتظارِ یک موجود حىّ و حاضر؛ این خیلى مسئله‌ى مهمى است. اینجور نیست که بگویند کسى متولد خواهد شد، کسى به وجود خواهد آمد؛ نه، کسى است که هست، وجود دارد، حضور دارد، در بین مردم است. در روایت دارد که مردم او را مى‌بینند، همچنانى که او مردم را مى‌بیند، منتها نمیشناسند. در بعضى از روایات تشبیه شده است به حضرت یوسف که برادران او را میدیدند، بین آنها بود، در کنار آنها بود، روى فرش آنها راه میرفت، ولى نمیشناختند. یک چنین حقیقت بارز، واضح و برانگیزاننده‌اى؛ این کمک میکند به معناى انتظار. این انتظار را بشریت نیاز دارد، امت اسلامى به طریق اولى‌ نیاز دارد. این انتظار، تکلیف بر دوش انسان میگذارد. وقتى انسان یقین دارد که یک چنین آینده‌اى هست؛ همچنانى که در آیات قرآن هست: «و لقد کتبنا فى الزّبور من بعد الذّکر انّ الارض یرثها عبادى الصّالحون. انّ فى هذا لبلاغا لقوم عابدین»(1) - مردمانى که اهل عبودیت خدا هستند، میفهمند - باید خود را آماده کنند، باید منتظر و مترصد باشند. انتظار لازمه‌اش آماده‌سازى خود هست. بدانیم که یک حادثه‌ى بزرگ واقع خواهد شد و همیشه منتظر باشید. هیچ وقت نمیشود گفت که حالا سالها یا مدتها مانده است که این اتفاق بیفتد، هیچ وقت هم نمیشود گفت که این حادثه نزدیک است و در همین نزدیکى اتفاق خواهد افتاد. همیشه باید مترصد بود، همیشه باید منتظر بود. انتظار ایجاب میکند که انسان خود را به آن شکلى، به آن صورتى، به آن هیئت و خُلقى نزدیک کند که در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شکل و آن هیئت متوقع است. این لازمه‌ى انتظار است. وقتى بناست در آن دوران منتظَر عدل باشد، حق باشد، توحید باشد، اخلاص باشد، عبودیت خدا باشد - یک چنین دورانى قرار است باشد - ما که منتظر هستیم، باید خودمان را به این امور نزدیک کنیم، خودمان را با عدل آشنا کنیم، آماده‌ى عدل کنیم، آماده‌ى پذیرش حق کنیم. انتظار یک چنین حالتى را به وجود مى‌آورد.

 یکى از خصوصیاتى که در حقیقتِ انتظار گنجانده شده است، این است که انسان به وضع موجود، به اندازه‌ى پیشرفتى که امروز دارد، قانع نباشد؛ بخواهد روزبه‌روز این پیشرفت را، این تحقق حقایق و خصال معنوى و الهى را در خود، در جامعه بیشتر کند. اینها لوازم انتظار است.

 خب، بحمداللَّه امروز کسانى دارند در مسئله‌ى انتظار کارِ عالمانه میکنند؛ آن طورى که در گزارشهاى جناب آقاى قرائتى بود و قبلاً هم این گزارش را خوانده بودم، حالا هم که ایشان اشاره کردند و گفتند. از کارِ عالمانه و همراه با دقت در مسئله‌ى انتظار و مسئله‌ى دوران ظهور نباید غفلت کرد. و از کارِ عامیانه و جاهلانه بشدت باید پرهیز کرد. از جمله‌ى چیزهائى که میتواند یک خطر بزرگ باشد، کارهاى عامیانه و جاهلانه و دور از معرفت و غیر متکى به سند و مدرک در مسئله‌ى مربوط به امام زمان (عجّل‌اللَّه تعالى فرجه الشّریف) است، که همین زمینه را براى مدعیان دروغین فراهم میکند. کارهاى غیرعالمانه، غیرمستند، غیر متکى به منابع و مدارک معتبر، صرف تخیلات و توهمات؛ اینجور کارى مردم را از حالت انتظار حقیقى دور میکند، زمینه را براى مدعیان دروغگو و دجال فراهم میکند؛ از این بایستى بشدت پرهیز کرد.

 در طول تاریخ مدعیانى بودند؛ بعضى از مدعیان هم همین چیزى که حالا اشاره کردند، یک علامتى را بر خودشان یا بر یک کسى تطبیق کردند؛ همه‌ى اینها غلط است. بعضى از این چیزهائى که راجع به علائم ظهور هست، قطعى نیست؛ چیزهائى است که در روایات معتبرِ قابل استناد هم نیامده است؛ روایات ضعیف است، نمیشود به آنها استناد کرد. آن مواردى هم که قابل استناد هست، اینجور نیست که بشود راحت تطبیق کرد. همیشه عده‌اى این شعرهاى شاه نعمت‌اللَّه ولى را - در طول سالهاى متمادى و در موارد زیادى - بر آدمهاى مختلفى در قرون مختلف تطبیق کردند، که بنده دیدم. گفتند بله، اینى که گفته من فلان کس را، فلان جور مى‌بینم، این فلان کس است؛ یک شخصى را گفته‌اند. باز در یک زمان، صد سال بعد مثلاً، یک کس دیگرى را پیدا کردند و به او تطبیق کردند! اینها غلط است، اینها کارهاى منحرف‌کننده است، کارهاى غلطانداز است. وقتى انحراف و غلط به وجود آمد، آن وقت حقیقت، مهجور خواهد شد، مشتبه خواهد شد، وسیله‌ى گمراهى اذهان مردم فراهم خواهد شد؛ لذا از کارِ عوامانه، از تسلیم شدن در مقابل شایعات عامیانه بایستى بشدت پرهیز کرد. کارِ عالمانه، قوى، متکى به مدرک و سند، که البته کار اهل فنِ این کار است، این هم کار هر کسى نیست، باید اهل فن باشد، اهل حدیث باشد، اهل رجال باشد، سند را بشناسد، اهل تفکر فلسفى باشد؛ بداند، حقایقى را بشناسد، آن وقت میتواند در این زمینه وارد میدان شود و کار تحقیقاتى انجام دهد. این بخش از کار را هرچه ممکن است، بیشتر باید جدى گرفت تا راه ان‌شاءاللَّه براى مردم باز شود؛ هرچه دلها با مقوله‌ى مهدویت آشنا شود و انس پیدا کند و حضور آن بزرگوار براى ما، ما مردمى که در دوران غیبت هستیم، محسوستر شود و بیشتر حس کنیم و رابطه بیشتر داشته باشیم، این براى دنیاى ما و براى پیشرفت ما به سمت آن اهداف بهتر خواهد بود.

 این توسلاتى که در زیارات مختلف وجود دارد که بعضى از اینها اسانید خوبى هم دارد، اینها بسیار باارزش است. و توسل، توجه، انسِ با آن بزرگوار از دور. این انس به معناى این نیست که حالا کسى ادعا کند که من خدمت حضرت میرسم یا صداى ایشان را میشنوم؛ ابداً اینجور نیست. غالب آنچه که در این زمینه گفته میشود، ادعاهائى است که یا دروغ است، یا طرف دروغ هم نمیگوید، تصور میکند، تخیل میکند. ما کسانى را دیدیم. آدمهاى دروغگوئى نبودند، اما خیال میکردند، تخیل میکردند؛ تخیلات خودشان را به عنوان واقعیت براى این و آن نقل میکردند! نبایستى تسلیم اینها شد. راه درست، راه منطقى. آن توسل، توسل از دور است؛ توسلى است که امام آن را از ما میشنود، ان‌شاءاللَّه میپذیرد؛ ولو اینکه ما با مخاطب خودمان از دور داریم حرف میزنیم؛ اشکالى ندارد. خداى متعال سلامِ سلام‌دهندگان و پیامِ پیام‌دهندگان را به آن بزرگوار میرساند. این توسلات و این انس معنوى بسیار خوب و لازم است.

 امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند متعال ظهور آن حضرت را هرچه نزدیکتر کند، ما را جزو یاران آن بزرگوار، هم در غیبتش، هم در حضورش قرار بدهد و ان‌شاءاللَّه ما را جزو مجاهدانِ در کنار آن بزرگوار و شهیدشدگان در رکاب آن بزرگوار قرار بدهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) انبیا: 105 و ۱۰۶

ناگفته‌هایی از تابش اشعه ماوراء بنفش در ایران

 بسمه تعالی

 

خبرگزاری فارس: مدیر مرکز ازن‌سنجی ایران و خاورمیانه درباره وضعیت میزان تابش اشعه ماوراء بنفش (UV) در فصل تابستان جزئیاتی را اعلام کرد و گفت: با توجه به اینکه شاخص تابش این اشعه در کشور 14 سال است که ثابت است علت هراس‌آفرینی و ایجاد تشویش اذهان عمومی توسط وزارت بهداشت را باید دید چیست.

مهرداد قطره سامانی در گفت‌وگو با خبرنگار جامعه فارس با انتقاد از اینکه چرا باید وزارت بهداشت که دستگاه سنجش دقیق ماوراءبنفش (UV)را در اختیار ندارد نسبت به تشویش اذهان عمومی در جامعه اقدام کند، گفت: مرکز ازن‌سنجی تنها مرکزی است که در خاورمیانه قادر به اندازه‌گیری این اشعه است و مرجع رسمی اعلام میزان این اشعه، این مرکز است.
وی با اشاره به اینکه این مرکز روزانه میزان ضخامت لایه ازن را اندازه‌گیری می‌کند، اظهار داشت: هر چه میزان ضخامت لایه ازن کم باشد میزان تابش اشعه UV هم افزایش می‌یابد. طول موج‌های بین 317 تا 400 نانومتر از اشعه ماوراء بنفش هیچ زیانی برای بشر ندارد و توسط بخار آب موجود در جو، جذب می‌شود.

میزان تابش اشعه ماوراءبنفش در کشور 14 سال است که ثابت مانده است

مدیر مرکز ازن‌سنجی ایران و خاورمیانه با تأکید بر اینکه میزان تابش اشعه ماوراء بنفش در کشور هیچ تغییری نسبت به سال‌های گذشته نداشته است، گفت: میزان تابش اشعه ماوراءبنفش در کشور 14 سال است که ثابت مانده است.
قطره سامانی ادامه داد: میزان تابش این اشعه در نیمکره شمالی کره زمین یکسان است و تابش این اشعه در نیمه دوم بهار و تابستان افزایش می‌یابد.

تابش شدید ماوراء بنفش از ساعت 14:30 تا 14:40 دقیقه هر روز در تابستان

وی با تأکید بر اینکه بهتر است وزارت بهداشت به جای هراس‌آفرینی در جامعه، زمان تابش این اشعه را به مردم اعلام کند، گفت: میزان تابش شدید این اشعه در فصل تابستان تنها 10 دقیقه است که طبق بررسی‌های انجام شده حدوداً از ساعت 14:30 تا 14:40 دقیقه هر روز در فصل تابستان است. در این 10 دقیقه میزان تابش اشعه UV بین 7 تا 10 و در مابقی ساعات نیز بین 2 تا 4 است.
مدیر مرکز ازن‌سنجی ایران و خاورمیانه افزود: مردم می‌توانند در این زمان کوتاه حتی‌المقدور در سایه قرار بگیرند یا اگر اجباری به حضور در زیر نور خورشید دارند از کرم‌های ضدآفتاب و عینک‌های آفتابی استفاده کنند.
قطره سامانی تصریح کرد: 143 روز از سال که از نیمه دوم بهار تا پایان تابستان طول می‌کشد شاخص تابش اشعه ماوراء بنفش در کشور بالاست یعنی زیر عدد 10 است و به حدی نیست که به مردم هشدار بدهیم.

باید طبق قوانین بین‌المللی نسبت به اشعه ماوراءبنفش به مردم هشدار داد . 


وی با بیان اینکه طی 14 سال گذشته شاخص تابش اشعه ماوراء بنفش در کشور ثابت بوده و در تمام این سال‌ها 143 روز میزان این تابش بالا بوده است، گفت: اگر می‌گوییم میزان تابش در این 143 روز بالا بوده است به این معنی نیست که به حدی بالا بوده است که باید به مردم اعلام شود. چون طبق قوانین بین‌المللی ما وظیفه داریم اگر میزان تابش اشعه ماوراء بنفش بالاتر از عدد 11 شد به مردم هشدار بدهیم که خوشبختانه طی این سال‌ها به این عدد نرسیده‌ایم.

مرکز ازن‌سنجی هر 2 ماه یک‌بار به مرکز جهانی اشعه‌ماوراء بنفش گزارش می‌دهد .

مدیر مرکز ازن‌سنجی ایران و خاورمیانه با بیان اینکه ایران سیصد و سی و ششمین ایستگاه جهانی ازن را داراست، گفت: مرکز ازن‌سنجی ایران تنها ایستگاه رسمی سنجش ازن استراتوسفری در ایران است که اطلاعات خود را هر 2 ماه یک‌بار به مرکز ازن و اشعه ماوراء بنفش جهانی در تورنتو کانادا ارسال می‌کند.
قطره سامانی ادامه داد: پس ما نمی‌توانیم اگر وضعیت میزان تابش اشعه ماوراء بنفش در مرحله هشدار باشد آن را مخفی کنیم. در حال حاضر عدد میزان تابش اشعه ماوراء بنفش در کشور حدود 8 است.
وی تأکید کرد: بر اساس قانون وزارت بهداشت نمی‌تواند میزان تابش اشعه ماوراء بنفش در کشور را اعلام کند چون دستگاه اندازه‌گیری دقیق آن را ندارد و اگر هم دستگاهی داشته باشد نمی‌تواند عدد تابش را اعلام کند تنها وضعیت ضعیف، متوسط و شدید را می‌تواند رؤیت کند.
به گزارش خبرگزاری فارس، یکی از تابش‌های خطرناک خورشیدی، اشعه ماوراء بنفش است. این اشعه در محدوده بینایی انسان نیست و نمی توان آن را دید به همین خاطر به آن نور تاریک نیز می‌گویند. پرتوهای ماوراء بنفش در طیف نور خورشید دارای طول موج کوتاه و انرژی زیاد است که می تواند باعث بیماریهای پوستی، چشمی، تخریب ژنتیکی DNA و اختلال در سیستم ایمنی بدن، پیری زودرس و... در انسان شود.

شطرنج ایرانی و قمار آمریکایی در منطقه

 بسمه تعالی 


در یک ماه گذشته، سرعت تحولات منطقه نسبت به 5 ماه قبل از آن اندکی کاهش یافته اما در عوض، تحولات به سطحی بنیادی تر و عمیق تر منتقل شده است.
یک روش بررسی استراتژیک تحولات منطقه این است که ببینیم فضای منطقه خاورمیانه در مجموع به چه سمتی در حال حرکت است و برنده نهایی بازی کیست. این روش علاوه بر اینکه مستلزم بررسی دقیق حجم انبوهی از جزئیات است، به اندکی قدرت پیشگویی هم نیاز دارد و هم اینکه اقتضا می کند از سطح وقایع نگاری صرف فراتر برویم و از منظری راهبردی و بلند مدت به تحولات بنگریم. یک روش دیگر اما -که به سختی می توان آن را از روش اول تفکیک کرد- این است که تحولات را کشور به کشور بررسی کنیم و ببینیم هر کدام از بازیگران در هر کشور خاص تا چه حد به اهداف خود دست یافته و بعد تلاش کنیم با یافتن روند های کلی، یک تصویر کلان از وضعیت منطقه به دست بیاوریم. این یادداشت از روش دوم استفاده می کند و تلاش خواهد کرد با ارائه توصیفی دقیق از وضعیت چند کشور درگیر بحران، یک الگوی کلی را بویژه از این جهت که راهبرد آمریکا تا چه حد کامیاب بوده ترسیم کند.
از لیبی یعنی غربی ترین کشور جهان اسلام شروع کنیم. آمریکا و ناتو به این دلیل وارد جنگ لیبی شدند که تصور می کردند اولا به آسانی قادر به حذف قذافی از صحنه و به چنگ آوردن منابع آن، خواهند بود و ثانیا این پیام را به مردم منطقه خاورمیانه می دهند که برای رها شدن آنها از چنگ آنچه در غرب دیکتاتوری خوانده می شود آماده پول خرج کردن و به خطر انداختن جان سربازانشان هستند. بویژه تحلیل آمریکایی ها این بود که به این مداخله نظامی نیاز دارند تا بتوانند اعتبار از دست رفته خود را نزد مردم خاورمیانه بازسازی کنند. جنگ اکنون عملا به بن بست رسیده است به این دلیل که 1- توان نظامی ناتو آنقدر نبوده است که ابتدا برآورد می شد و همین باعث شد رابرت گیتس در سفر دو هفته پیش خود به بروکسل به صراحت ناتو را به تنبلی و ناشی گری نظامی متهم کند و بگوید که اگر قرار باشد همیشه بار ناتو را آمریکا به دوش بکشد دیگر نیازی به هم پیمانی نظامی به اروپا نخواهد بود. 2- اروپایی ها یکی یکی در حال کنار کشیدن از جنگ هستند چرا که بحران اقتصادی بی سابقه منطقه یورو، اساسا به آنها اجازه چنین ولخرجی هایی را نمی دهد و احتمال اعتراض های خیابانی در بسیاری از کشورهای اروپایی قوت گرفته است. 3- آمریکا هم حضور نظامی خود در عملیات لیبی را کمرنگ کرده به این دلیل که اوباما در آستانه انتخابات 2012 به شدت تحت فشار جمهوری خواهانی است که سیاست خارجی او را پرهزینه و فریبکارانه توصیف می کنند. ضمن اینکه بحران اقتصادی درونی آمریکا طوری است که مسلما مردم آمریکا علاقه ای ندارند در حالی که بچه های خودشان بی کارند هزینه بازی های جنگی کمپانی های نظامی در آفریقا را بدهند. 4- و بالاخره اینکه ولو راه حل سیاسی در لیبی به نتیجه برسد، هیچ تضمینی نیست که گروه جایگزین در لیبی همانی باشد که آمریکایی ها می خواهند. از 30 عضو شورای انتقالی لیبی، فقط اسامی 10 نفر اعلام شده چرا که آن 20 نفر دیگر جنگجویان مسلمانی هستند که همانقدر که با قذافی دشمنی می ورزند آمریکا را هم خصم خود می دانند. بنابراین دورنما در لیبی (ظرف 6 ماه آینده) این است؛ تشکیل یک حکومت اسلامی بیخ گوش اروپا.
مورد دوم مصر است. در مصر، فضا روز به روز ضد اسراییلی تر، و تا آنجا که آمریکا در کنار اسراییل باشد، روز به روز ضد آمریکایی تر خواهد شد. علت هم این است که با توجه به ضد اسراییلی بودن عمیق افکار عمومی مصر، هرچه به سپتامبر یعنی ماه برگزاری انتخابات پارلمانی نزدیک تر می شویم کاندیداها برای جلب بیشتر نظر مردم هم که شده مجبورند در سر دادن شعارها و اتخاذ مواضع ضد اسراییلی با هم مسابقه بگذارند و همین باعث خواهد شد که آمریکا هم دیگر (به دلیل ملاحظات داخلی) چندان نتواند بر فضای داخلی مصر اثر بگذارد.
اکنون پروژه آمریکایی ها در مصر این است که اگر بتوانند از طریق شورای نظامی انتخابات پارلمانی را منتفی کنند بهانه ای که می آورند این است که ابتدا باید قانون اساسی مصر نوشته شود و بعد انتخابات پارلمانی برگزار شود اما نگرانی اصلی این است که اگر انتخابات در شهریور برگزار شود بدون شک گروه های اسلامی و در راس آنها اخوان، اکثریت مطلق پارلمان را در اختیار خواهند گرفت. اخوان المسلمین - که آمریکا دریافته آینده مصر بدون تردید در اختیار آنهاست- به صراحت گفته است که اگر به هر دلیلی انتخابات به تعویق بیفتد رویارویی سنگینی را با شورای نظامی به راه خواهد انداخت طوری که این شورا هم به مبارک ملحق شود. اخوان عقیده دارند اگر بناست قانون اساسی نوشته شود این کار باید بعد از تشکیل مجلس خلق و توسط نمایندگان منتخب مردم انجام شود که این البته فاجعه ای برای آمریکا خواهد بود چرا که معلوم است از درون قانون اساسی که اکثریت اخوانی مجلس مصر بنویسد، جز حکومت اسلامی بیرون نخواهد آمد.
فعلا آمریکایی ها دو نقطه امید دارند. یکی اینکه مشکلات اقتصادی گریبان مردم مصر را چنان بفشارد که هر لحظه خود را محتاج کمک های اقتصادی غرب ببینند و به این ترتیب امکان کنترل تصمیم های سیاسی آنها از طریق باج گیری اقتصادی برای آمریکا محقق شود. این امید، بیشتر از آنکه واقعیت باشد، توهم است. نه آمریکا و نه اروپایی ها اساسا در موقعیتی نیستند که بتوانند کمک های مالی چشمگیری به مصر بکنند ضمن اینکه مردم مصر دریافته اند تا زمانی که مجلس و دولت مردمی و ضد آمریکایی روی کار نیاید، هر چه هم کمک خارجی وارد مصر شود در چنبره فساد حاکمان نیست و نابود خواهد شد. نقطه دوم امید آمریکا این است که خیال می کند توانسته با حذف کردن چهره ای مانند نبیل العربی و جایگزین کردن او با محمد العرابی مصر را از ایران دور نگه دارد. اما این امید هم دیری نخواهد پایید. همانطور که همه مقام های مصری گفته اند تصمیم اصلی در مورد نحوه روابط با ایران را پارلمان آینده مصر اتخاذ خواهد کرد که گفتیم لاجرم اسلامگرایان ضدآمریکایی در آن اکثریت خواهند داشت. وقتی شورای نظامی منحل شود و پارلمان و دولت آینده مصر شکل بگیرد، آن وقت تازه آمریکایی ها خواهند دید که قیام مردم مصر چه بر سر راهبرد منطقه ای آنها آورده است.
و سوم، باید به وضع سوریه هم نظری اجمالی انداخت. روز نخست، راهبرد آمریکا در سوریه این بود که با سوء استفاده از فرصت تحولات منطقه اگر توانست دولت اسد را ساقط کند و اگر نه، آن را چنان تضعیف نماید که بتواند امتیازهایی کلان در مورد روابط با ایران و حزب الله از آن بگیرد و به تدریج سوریه را از محور مقاومت حذف کند. مهمترین ماموریت برای ایجاد ناآرامی در سوریه بر عهده سعودی و اسراییل گذاشته شد. مجموعه اطلاعات موجود نشان می دهد میزان سرمایه گذاری که سعودی برای زمین زدن حکومت بشار اسد انجام داد تقریبا فقط با اسراییل قابل مقایسه است. به تدریج، آمریکایی ها سعی کردند ترکیه را هم وارد بازی کنند. طراحی آمریکا این بود که با سوء استفاده از پیوند تاریخی ترکیه و اخوان المسلمین، ترک ها را که همواره با هوشمندی از ورود به بازی شیعه- سنتی در منطقه خودداری کرده بودند، به درون این پروژه خطرناک بکشاند که البته تا حدودی هم موفق شد، اما به تدریج مشکلات این راهبرد خود را نشان داد. نخست اینکه اکثریت مردم سوریه هرگز با معترضان همراهی نکردند و رادیکال کردن تحرکات اقلیت از طریق سوق دادن آن به درگیری مسلحانه با دولت نیز نتوانست جای خالی اکثریت غایب را پر کند. در نتیجه اعتراضات در سوریه، همواره اعتراض اقلیت باقی ماند. در مرحله بعد، آمریکایی ها دریافتند که یکپارچگی و انسجام طبقه حاکم بویژه ارتش و نیروهای امنیتی در سوریه به حدی است که امکان بوجود آوردن هیچ شکافی در آنها وجود ندارد بنابراین امکان کودتا هم منتفی است. اتفاق سوم این بود که در پیش گرفتن راهبرد اصلاحات هوشمندانه توسط اسد، همراهی با اعتراضات بویژه در شهرهای بزرگ مرکزی را هر چه کمتر کرد و محور آمریکا-اسراییل- سعودی دریافت که دورنمای سرنگون شدن اسد در کوتاه مدت مطلقا قابل سرمایه گذاری نیست. شاید به همین دلیل هم بود که آمریکایی ها هرگز عباراتی که درباره مبارک استفاده کردند را درباره اسد به کار نبردند و نهایتا اینکه نه آمریکا و نه اسراییل نتوانستند اطمینانی در این باره بوجود بیاورند که جایگزین احتمالی اسد کمتر از او ضد اسراییلی خواهد بود و برعکس این موضوع به طور قطعی مطرح بودکه جایگزین حکومت اسد هم با درجه بالایی ضد اسراییل عمل خواهد کرد. در نتیجه اکنون وضع راهبرد آمریکا در سوریه این است: اسد آنقدرکه آنها برای امتیازگیری ضروری بود ضعیف نشده، روابط سوریه-سعودی که قبل از تحولات رو به بهبود بود عمیقا متشنج شده، ترکیه دیگر قادر نخواهد بود نقش واسطه پس پرده بین سوریه و اسراییل را برعهده بگیرد و ضمنا دولت اسد هم بیش از هر زمان دیگری دوست و دشمن خود را شناخته وبه ایران نزدیک شده است.
این تحلیل کامل نیست، چون وضعیت اردن، بحرین، یمن،سعودی، تونس، ترکیه و افغانستان و پاکستان را بررسی نمی کند اما از همین مقدار می توان نتیجه هایی بسیار قابل توجه گرفت:
1- آمریکا در هیچ کدام از کشورهای کلیدی منطقه قادر به تغییر دادن بازی به نفع خود نبوده است.
2- همچنان نیروهای مردمی و گروه های سازمان یافته اسلامی نقش اصلی را در پروژه های آینده دولت سازی در منطقه دارند و هرچه این نقش برجسته تر شود، منطقه به الگوی ایرانی نزدیک تر و ازنظم مطلوب آمریکا دورتر خواهد شد.
3- هیچ نسخه ای از پروژه دموکراسی سازی آمریکایی برای وضعیت جدید منطقه وجود ندارد و دموکراسی های جدید در منطقه به شدت ضد آمریکایی خواهند بود.
4- بحران اقتصادی و سوء مدیریت متمرکز، احتمال انتقال بحران های خاورمیانه به اروپا و آمریکا را بسیار زیاد کرده است. بنابراین، آمریکا و اروپا برای کنترل اوضاع داخلی خود هم که شده باید به حضور منطقه ای را کمرنگ کنند.
شاید بتوان همه این تحلیل را در این یک جمله خلاصه کرد: آمریکا در منطقه قمار بازی می کند و ایران شطرنج.
مهدی محمدی

نوع نگاه امام علی(ع) به مسئله تجربه

 بسمه تعالی

 

پژوهشگر : کورش بابلی *

چکیده

 دیدگاه های امام علی (ع) در خصوص حوادث گذشته تفسیر روشن مفاهیم وتعابیر قرآنی چون : عبرت، قصص، نباء سیر و سنت است که تعبیر عبرت که قالب پرداخت های تاریخی قرآن می باشد ، در کتاب نهج البلاغه، و آثار مسلمانان مورد توجه قرار گرفت و تاریخ به عنوان  تجارب الامم عرضه شد        .     

   درسخنان امام علی (ع) فلسفه  حوادث گذشته هدفمند و کسب تجربه از آن موجب موفقیت و پیروزی است ؛ زیرا این حوادث منبع معرفت و  تجربه های گذشتگان برای عبرت آیندگان بیان می کند که با مطالعه دقیق آن می توان عوامل ظهور وسقوط را شناخت و این آشنایی پاس داشت آینده برای حرکت در مسیر درست زندگی است .

   در سیره حکومتی امام علی (ع) داشتن تجربه، شرط مهم در واگذاری مسئولیت ها و مشورت ها بوده است . ثبت و انتقال درست این تجربه ها به منظور استفاده دیگران در سیره حکومتی علی (ع) دیده    می شود .

   این مقاله با رویکرد تحلیلی و نظری با هدف تبیین دیدگاه علی (ع) در باره  اهمیت تجربه و آثار و نتایج آن تدوین شده است.

واژگان کلیدی : امام علی (ع) ، تاریخ ، عبرت ،تجربه ، تصمیم درست.

 

مقدمه

  کلمه تجربه در لغت به معنای آزمایش و امتحان است. در قاموس عربی  « المجرب» به معنای آزمایش شده ، ورزیده ، تعلیم دیده ، خبره و امتحان شده آمده است و تجربه دار به کسی گفته می شود که  راه حل های مشکلاتی که در زمان و مکان خاص برای او ایجاد شده است می داند و الان نیز  به استناد آن تصمیم صحیح برای تدبیر امور می گیرد .

 یکی از مهم ترین بخش های قرآن توجه به سرگذشت اقوام و انبیای گذشته و مضامین دعوت آن ها ، اعمال اقوام و انقراض آن هاست  . این بخش ها که در قرآن و نهج البلاغه متعدد است ، با هدف      عبرت گیری وکسب تجربه  بیان  شده است .

   هدف مهمی که در این مقاله بررسی می شود، آشکار کردن اهمیت تجربه در رفتارها و سیره ی حکومتی امام علی (ع) است.

  هر چند موضوع  تاریخ  از دیدگاه امام علی (ع) از قدیم مورد توجه بوده ، اما کتاب یا مقاله ای مستقل در زمینه تجربه در تاریخ نیافتم و این مقاله اولین کوشش در این  موضوع می باشد . به هر حال بحث و نظر در این خصوص بسیار گسترده است و هدف این نوشتار جز بررسی مختصر موضوع نمی باشد .    مهم ترین منابعی که در این تحقیق مورد استفاده بوده است ، می توان به کتاب ارزشمند نهج البلاغه ، ترجمه های مختلف آن ، شرح وتفسیر نهج البلاغه تالیف علامه محمد تقی جعفری و شرح و تفسیر غررالحکم اشاره کرد .

امام علی (ع) و نوع نگاه به تجربه

1 -  بهره گیری از تجربه در تصمیم گیری 1

   بهره گیری از تجربه های گوناگون خود ، منبعی برای درک و فهم بهتر مسائل است و آنان که از      تجربه های خود ودیگران به درستی استفاده می کنند . در تصمیم گیری ها کمتر دچار اشتباه می شوند و از توفیق بیشتری در اداره امور برخوردارند. امام علی (ع)می فرماید:

« نگهداری[وبهره گیری درست]از تجربه سبب موفقیت است» 2

   این موفقیت بدان سبب است که تجربه خود دانش تازه ای در باره امور فراهم می آورد و تصمیم گیری را با پشتوانه آن استوار تر می سازد در خطبه «وسیله» از حضرت امام علی (ع) آمده است :

«در تجربه دانشی تازه نهفته است»3

   علاوه بر این ، تجربه موجب افزایش و کارایی خرد می گردد، در نتیجه تصمیم ها به درستی و با دقت بیشتر می انجامد. از امام علی (ع) نقل شده است که می فرماید:

«خرد استعدادی است که با علم وتجربه افزایش می یابد.»4

   و نیز از امام حسین(ع) روایت شده است :

« تجربه های طولانی سبب افزایش خرد است»5

   همچنین با بهره گیری از تجربه هاست که در برابر انبوهی از معضلات و راه های گوناگون و مبهم ،     می توان به تصمیم صحیح دست یافت ، زیرا اگر تجربه نبود راه های نا پیدا بر جستجو گران پنهان     می ماند. از امیر مومنان (ع) نقل شده است که فرمود:

«اگر تجربه ها نبود راه ها پنهان می ماند.»6

   و روشن است که گام زدن در راه های ناشناخته و پنهان چه خطر هایی ممکن است در پی داشته باشد و تصمیم گیری بدون تعقل و تفکر موجب چه پشیمانی هایی گردد . آنان که برای تصمیم گیری تجربه ها را بکار می برند از این خطرها در امان می مانند.

   حضرت علی (ع) در این باره می فرماید:

«هر که با تجربه ها[تصمیم خود را] استوار سازد از تباهی بر کنار می ماند.»7

   2- تجربه ، مانع فریب وشکست

   به میزانی که تجربه های انسان زیاد می شود به گنجینه ای با ارزش برای تصمیم گیری صحیح دست پیدا می کند که عامل مهمی در کاهش اشتباه ها وفریب ها می شود.

« هر کسی تجربه اش بسیار باشد کمتر فریب می خورد.»8

این حقیقت در حدیث مشهور نبوی  به زیبایی تمام وارد شده است.که فرمود:

«مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.» 9

   بنابر این وقتی کاری تجربه شد، ودرستی و زیان آن روشن گردید، دیگر نباید آن تجربه تکرار شود که نتیجه آن جز زیان نیست . کسانی که در تصمیم گیری ها خود، از پشتوانه تجربه ها بهره نمی گیرند ، پیوسته در معرض اشتباه و زیانند .

   « کسانی که خود را بی نیاز از استفاده درست از تجربه ها در تصمیم گیری می دانند در مسیر سقوط پیش می روند . زیرا:

هر کسی خود را از تجربه بی نیاز بداند از دیدن عاقبت امور کور گردد . »10

حال آن که با بهره گیری درست ازتجربه ها می توان بهترین راه کارها را یافت و به اقدام مناسب دست زد که   حضرت علی (ع) می فرماید:

   « هر که تجربه ها را نگه دارد [وبه موقع به کار ببندد]اعمال وبرنامه هایش درست  می شود»11

   اهمیت این موضوع در میدان نبرد دو چندان است ،که نداشتن تجربه موجب شکست خود و دیگران و مقاومت نکردن در مقابل تاکتیک های دشمن می شود . زیرا هر یک از طرف های در گیر کلیه امکانات نظامی تبلیغی و...را به منظور غافل گیر کردن نیرو ها ی طرف مقابل وایجاد تزلزل در روحیه آنان به کار می گیرد . پیامبر اسلام(ص) فرمود :

« جنگ خدعه و فریب است»12

   حضرت علی (ع) نیز در این خصوص می فرماید:

« هر که کارها را نیازماید و به محک تجربه نگذارد ، دچار فریب می شود.»13

   بدین تر تیب اگر نیروی رزمی  تجربه کافی نداشته و با مشکلات میدان رزم و تاکتیک های آن آشنا نباشد ، نمی تواند در برابر انواع ترفند های رزمی و طرح های فریبنده دشمن مقاومت کرده و موفق  شود .

   علاوه بر این که تجربه در عدم فریب نیرو ها نقش اساسی دارد ، در غافل گیرکردن دشمن نیز موثر است چون با کار کشتگی و تجربه می توان دشمن را فریب داد و غافلگیر کرد . 14

   3- تاریخ محصول تجربیات گذشتگان

   غرض از تاریخ آگاهی بر احوال گذشتگان است و فایده آن عبرت گرفتن از این احوال و گرفتن تجربه  از راه وقوف بر دگرگونی های روزگار است تا از مضرات ان احتراز و از منافع آن ها استفاده شود . این علم چنان که گفته اند «عمر دو باره» است . 15

   هر کسی در زندگی خود احتیاج به تجربه دارد ،اما عمر یک شخص برای کسب همه ی تجربه ها کافی نیست.تنها از راه تاریخ می توان از تجربه های گذشتگان بهره گرفت ؛ زیرا تاریخ در بر دارند تجربه های افراد و جامعه هایی است که در گذشته زندگی کرده و تجربه های تلخ و شیرینی کسب نموده اند که  اکنون می توان از آن ها سود جست، چنین کسی آن را می ماند که به درازای تاریخ عمر کرده باشد .

   تاریخ در نهج البلاغه، صحنه کشاکش و آزمایش انسان هاست و پیروز و سر بلند کسی است که موفق به طی این مسیر بر مبنای معیارهای الهی شود. شکل گیری تاریخ به دست انسان ها و بر اساس سنت خداوندی صورت می گیرد.

   در فهم تاریخ نگری نهج البلاغه دو مفهوم «دنیا و آخرت»کلیدی و حساس است.آنچه که در توصیف دنیا آمده ، مانند «برای آزمایش و عبرت» و« عرصه ی نبرد حق و باطل» همان نگاهی است که تاریخ را از این دیدگاه معنا می کند.

   آدمی باید بداند که دنیا وسیله است نه هدف، چون اگر آن را هدف خود بداند از درک و دریافت قدر و منزلت خود باز می ماند. تمام زشت کاری های آدمی در طول تاریخ به دلیل آن بوده که وی دنیا را «منزلگاه آخر »پنداشته و شیطان نیز با وسوسه هایش،آنرا آراسته تر جلوه داده است .

   نگرش به تاریخ در نهج البلاغه ، نگرشی است که از خدا آغاز شده و به خدا ختم می شود ؛ همه چیز فانی است الا او، و او اصل است و غیر او، همه فرع ، مقام انسان ارجمند است به شرط آن که آن را بشناسد . حجت براو تمام و ادله ی بسیار بر او عرضه شده، اما در نهایت،باز هم خود اوست که باید راه خویش را بر گزیند ، او راه های بسیاری را آزموده و می آزماید و تاریخ به معنای مجموعه گزینش ها و آزمایش های اوست که هویت و چگونه بودنش را هم می نماید و هم می سازد 16 و امام علی (ع)تجربه نیندوختن از تاریخ را  نشانه سقوط می داند و می فرماید:

   « چهار چیز نشانه سقوط و سیر نزولی جامعه است : سوءتدبیر(در طرح وبرنامه ریزی)، ریخت وپاش    ( در هزینه)، تجربه نیاندوختن از تاریخ و زیاد پوزش خواستن.» 17

4- نقش تجربه در احیاء گری

   نهج البلاغه افزون بر اینکه  ما را به مطالعه و تحقیق در تاریخ سفارش می کند ؛ خود در نقل حوادث و وقایع مهم و حساس تاریخی پیشگام است و بیش از هر کتاب دیگر از تاریخ سخن به میان آورده است . در نخستین خطبه ی آن مقاطع مهمی از تاریخ عنوان شده است. همانند تاریخ پیدایش جهان و مراحل طبیعی آن، آفرینش انسان نخستین (حضرت آدم (ع) )خلقت فرشتگان و بعثت انبیا علیهم السلام که هرکدام تجربه ای در مواجهه با زمان شان داشته اند و برای ما به یادگار گذاشتند . مقاومت حضرت ابراهیم خلیل(ع)،تجربه سیاسی پیامبر(ص) در مبارزه با شرک و... همه این ها نشانگر اهمیت تجربه در  نهج البلاغه است.

   علی (ع) خطاب به فرزندش این مسئله را چنین بیان می فرماید:

   « قلبت را با موعظه واندرز زنده کن... و با نشان دادن فجایع ومصائب دنیا آن را بصیر گردان واز حملات روزگار و زشتی های گردش شب و روز بر حذرش دار... اخبار گذشتگان را بر او عرضه کن و آنچه را که به پیشینیان رسیده است یاد آوریش کن . در دیار وآثار مخروبه آن ها گردش نما و درست بنگر که آنها چه کرده اند»18

   تاریخ در نهج البلاغه مانند شخص دلسوز و آگاهی معرفی شده است که در مراحل مختلف زندگی به انسان هوشمند چنین رهنمود می دهد:

   « تفکر آیینه زندگی و عبرت گرفتن (از تحولات تاریخی)بیم دهنده ای خیر خواه است.» 19

    5- ولایت امام علی(ع) وائمه، محک تجربه

   پیامبر (ص) اعتقاد دارند که ولایت امام علی(ع) و ائمه برای تجربه بشریت است . غفاری مازندرانی در ترجمه کتاب الاحتجاج از پیامبر(ص) در روز غدیر نقل می کند :

   «حضرت مهیمن ( خدای مسلط بر امور ) ممتحن ( امتحان کننده ) است تا شما را با اعلام وتبلیغ  ولایت علی (ع) و ائمه البریه ( خوبان ) تجربه نماید»20

   ازدیدگاه« کتاب تاریخ سیاسی غیبت» ، فلسفه غیبت صغری برای کسب تجربه  در دوران غیبت کبری است ؛ می نویسد:

   « غیبت صغری مقدمه و زمینه ساز غیبت کبری به شمار می رود، توقیع های حضرت توسط نواب به دست مردم می رسید و بدین ترتیب شیعیان، با پیشوایان  مرتبط می شدند وخود را برای غیبت کبری و رویارویی با شرایط دشوارتر آماده می کردند . در پرتو این تجربه و تمرین بود که تحمل غیبت کبری برای شیعیان از بعد اعتقادی چندان مشکل نبود، در حالی که پذیرش آن برای دیگران دشوار بود»21

   6- تجربه در وصیت نامه امام علی(ع)

   حضرت علی (ع) خطاب به امام حسن(ع) به عنوان  نماینده همه فرزندان ، در بهره مندی از  تجربه و حوادث گذشته می فرماید :

الف - «  با تصمیم جدی به استقبال امری بشتاب که اندیشمندان و اهل تجربه زحمت آزمودن آن را کشیده اند . 22

ب) از تکیه کردن بر آرزوها بر حذر باش که سرمایه احمقان است و عقل وسیله به یاد سپردن        تجربه هاست . 23

ج) بهترین تجربه هایت آن است که به تو پند دهد ، پیش از آن که فرصت از دست برود و مایه اندوهت گردد آن را غنیمت شمار.24

د - پسرم اگر من چه به اندازه همه کسانی که پیش از من بوده اند  نزیسته ام اما در کردار آنان بدقت نگریستم و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار آن ها به سیر و سیاحت پرداختم تا همچون یکی از آنان شدم ؛ بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آن ها به من رسیده  با همه آنان از اول تا آخر بوده ام . من قسمت زلال زندگی آنان را از قسمت تاریک و باز شناختم و سود و زیانش را دانستم» . 25

تفسیر: امام در این بخش نمی فرماید قوانین پیش ساخته در باره انسان ها چنین اقتضا می کند که من برای تو می خواهم بگویم ؛ بلکه می فرماید فرزندم من در کردار و رفتار آنان نگریستم و آثار آنان را   پی گیری کردم ؛ در باره اخبار صحیح آنان اندیشیدم در این راه چنان  استواری و پی گیری دقیق کار کردم که گویا من با همان مردم بوده ام  و با آنان زندگی کرده ام ؛ لذا اصول و قوانین ناب را که از حوادث و رفتارهای زندگی و نتایج کارهای آنان به دست آوردم برای تو انتخاب نموده و بیان می کنم.26

   7-داشتن تجربه، شرط اصلی واگذاری مسئولیت ها

   اهمیت تجربه در فرهنگ اسلامی بحدی است که در برخی روایات از آنان به عنوان یکی از معیارهای گزینش نیرو یاد شده است. از جمله معیار های مسئولیت، شناخت و سنجش توانایی افراد به میزان تجربه آنان بیان شده است، زیرا گوهر توانایی انسان ها در معرکه آزمون ها مشخص می شود. از امیر مومنان(ع) روایت شده است که فرمود:

« مردمان جز با آزمون شناخته نشوند»27

   واگذاری مسئولیت به افراد بدون آن که آزمون شده باشند وتوانایی های شان مشخص شده باشد، به منزله آن است که افراد و مسئولیت ها در معرض تباهی قرار گیرند. کسی که پیش از آزمودن خویش و ظهور توانایی هایش خود را در معرض مسئولیتی قرار دهد به استقبال هلاکت می رود و نه تنها خود را ، بلکه آن مسئولیت را به سوی تباهی می برد .خواجه نصیر الدین طوسی  با بهره گیری از سخنان امام علی (ع)  در باره  شرایط واگذاری مسئولیت ها می نویسد:

« اما این شرایط عبارتند از شرافت در اصل و نسب، همت بلند، متانت رای، داشتن تجربه کافی، اراده محکم، صبر بر شداید، توانگری، شجاعت»28

   سیره حکومتی امام علی(ع): در زمان حکومت حضرت علی (ع)مصر یکی از استان های حساس بود . علی (ع)پس از بر کناری قیس ابن سعد از استانداری مصر، محمد بن ابی بکر 29را بر گزید در زمان استانداری وی حمله معاویه به مصر شروع شد ، همراهی مخالفان داخلی با سپاه معاویه سبب اختلافات در میان مصریان شد . نا بسامانی اوضاع مصر و فقدان تجربه محمد بن ابی بکر در مدیریت بحران موجب نگرانی امام شد و تصمیم گرفت مالک اشتر را به جای وی به استانداری مصر منصوب کند ؛ بدین منظور نامه ای به مالک اشتر نوشت که در آن به اهمیت تجربه در حکومت و علت عزل محمد ابن ابی بکر چنین  می نویسد:

«راستی تو از کسانی هستی که من برای بر پاداشتن دین از تو کمک می گیرم و بوسیله ی تو سرکشان را به جای خود می نشانم و مرز پر از بیم و خطر را بر دشمن می بندم . استانداری مصر را به محمد بن ابی بکر واگذار کردم ؛ شورشیان بر وی شوریدند او جوانی است کم سن و سال در جنگ آزموده نیست تجربه درکارها ندارد ؛ پس بی درنگ به سوی من بشتاب تا در کاری که شایسته است بیندیشیم »30

   نکته جالب در نامه امام علی (ع)این است که علت بر کناری محمد بن ابی بکر را تنها کم تجربگی او  می داند . در فرازی دیگر به مالک دستور می دهند که در واگذاری مسئولیت ها افرادی را بر گزیند که از جمله ویژگی آن ها داشتن تجربه باشد:

« و از میان ایشان افرادی را برگزین که تجربه دارند، ازحیا برخوردار،از خاندان پارسا ودر مسلمانی  پیش قدم باشند، زیرا بواسطه این خصلت ها اخلاقشان گرامی تر و آبرویشان محفوظ تر و طمعشان کمتر است و در سنجش عاقبت کار ها بینا تر هستند»31

   8- اهمیت استفاده از تجربه دیگران در نکاه امام علی(ع)

 مسئله مهمی که در بحث تجربه باید مورد توجه قرار گیرد ،استفاده از تجربه دیگران است. هر شخصی نمی تواند تمام کارها را خود تجربه نماید ، بلکه باید از حاصل تجربه دیگران استفاده کند. این مسئله در امور نظامی اهمیت بیشتری د ارد . باید تجارب دیگران را مطالعه کرد و راه وروش جنگ را آموخت و به رای و نظرشان احترام گذاشت. بدین جهت است که امام علی(ع) می فرماید:

«رای و اندیشه پیر مرد را در جنگ  و هر کاری از صلابت و دلاوری جوان بیشتر دوست دارم»32

امام علی (ع) وظیفه صاحبان تجربه را قرار دادن آن در اختیار دیگران می داند و در وظیفه دیگر مردمان آموختن تجربه از افراد با تجربه ، می فرماید:

« از وظایف مردم عادی است که بکوشند و بیاموزند و تجربه بیندوزند تا از عوامی بیرون آیند  و به جرگه خواص بپیوندند . »

   آموز های اسلامی همان گونه که دانشمندان را موظف کرده که از دانش خود دیگران را بهره مند سازند آنان نیز که نمی دانند را مکلف ساخته بیاموزند و بر اندوخته های خویش بیافزایند و با هر نسیمی به این سو وآن سو نروند»33

 در بیانی دیگر اهمیت استفاده از تجربه دیگران را چنین بیان می فرماید:

« شقی کسی است که از منفعت تعقل وتجربه ای که به او داده شده است ، محروم بماند» . 34

9-اهمیت ثبت حوادث در نگاه امام علی (ع)

   مقصود از ثبت فقط نوشتن جزئیات حوادث نیست، بلکه مقصود از نوشتن، عبرت ،حکمت و درس برای آیندگان است . لسان العرب در معنای ثبت می نویسد:« ثبت تبدیل اخبار شفاهی به مطلب نوشته شده است، که به دو شکل ترسیم وتدوین انجام می شود . ارزیابی ،تفسیر و نتیجه گیری از اخبار رسیده ، آن را قابل استفاده می کند. » 35 

    سیره حکومتی امام علی(ع): در دوران حکومت امام در شهر کوفه ،افرادی را بر دروازه های کوفه گماشت که اسامی  و اخبار و مشاهدات کسانی که از شهر خارج می شوند را ثبت کنند . بدین جهت است که در اهمیت ثبت حوادث و تجربه ها می فرماید:

«ای مردم تعین وقت(و تاریخ حادثه را)بنویسید و آن را اعلام نمایید» . 36

همچنین  اهمیت این موضوع را در روایت نبوی می توان دریافت که می فرماید :

« علم را مکتوب دارید تا محفوظ بماند» . 37

   همین تاکید پیامبر(ص)در نوشتن موجب انتقال علوم و معارف اسلامیبه ما شده است .

    سیره حکومتی پیامبر(ص) : پیامبر (ص) دستور فرمودند افرادی خاص نحوه جنگیدن (  قوت ها و   کاستی ها ) رشادت ها و تعلل های میدان نبرد واسامی کسانی که صحنه جنگ را ترک می کردند ثبت کنند. در این خصوص می فرماید:

«هر کسی سرگذشت مومنی را ثبت کند گویا او را زنده کرده است» 38

   همچنین پیامبر(ص) از تجربه دیگران در جنگ ها استفاده می کرد . ابن اثیر می نویسد : « پیامبر(ص)  با استفاده از تجربه سلمان فارسی که تجربه شیوه جنگ های ایرانیان در حفر خندق آشنایی داشت ، توانست شهر مدینه را در مقابل حمله دشمن در جنگ احزاب محافظت کند.39

   10- تجربه به مثابه اسناد عینی وعقلی

 در متون اسلامی به جای تقسیم عقل - به نظری و علمی - تقسیم بندی دیگری وجود دارد و آن تقسیم عقل ، به عقل طبع ، عقل تجربه و یا ( عقل مطبوع وعقل مسموع ) است . امام علی (ع)             می فرماید:

«عقل دو گونه است طبیعی و عقل تجربه که هر دو سود آورند» . 40

و نیز فرموده است:

« عقل را دو گونه یافتم مطبوع و مسموع،عقل مسموع بدون عقل طبیعی سودمند نیست ،چنان که با فقدان نور خورشید دیدن چشم ، سودی ندارد» 41

    جالب توجه است که از امام (ع) همین تقسیم،در باره علم روایت شده است:

«دانش دو گونه است مطبوع و مسموع ،دانش مسموع ، بدون دانش طبیعی سودمند نیست»42

از دیدگاه امام علی(ع) برای ارتباط با واقیت های عینی مشاهده و تجربه اساسی ترین وسیله است . براساس همین دیدگاه امام علی(ع) وظایف دانشمندان عبارتند از:

الف- مشاهده و تجربه و توصیف واقعیات وحقایق هستی و وارد نساختن مجهولات به عرصه معلومات.

ب)تصرف صحیح در شناخت شدها و بکار بستن همه علوم ومعارفش برای توفیق یافتن به حیات مطلق»43

   11- نقش تجربه در فرماندهی

   تجربه کافی در مسائل، فرمانده را بر امور مسلط و با مشکلات آشنا و برای رفع آن ها آماده می سازد . به همین جهت حضرت علی(ع) به خلیفه دوم فرمود :

«تو خود برای جنگ از مدینه خارج نشو، لیکن  مردی جنگ دیده را به سوی دشمنان بفرست ؛ دشمن اگر بداند فرمانده در میان سپاه هست تمایلش در جنگیدن افزون می شود » .44

   سیره حکومتی پیامبر (ص) : هیثمی در  کشف الاستار  در باره اهمیت تجربه در  فرماندهی از نگاه   پیامبر (ص) می نویسد:« در یکی از جنگ ها پیامبر (ص) سعدابن وقاص را برای خبر گیری از وضعیت دشمن  به مأموریت فرستاد . سعد در بازگشت برخلاف رفتن ، با آهستگی و وقار بیشتری راه می رفت. پیامبر(ص)  فرمود : « چرا بر خلاف رفتنت که با عجله راه رفتی ، راه می روید ؟ گفت با این حرکت نمی خواستم دشمن  برداشت کند که با عجله در راه رفتنم ، ترسیده ام .اینجا بود که پیامبر(ص) ضمن تحسین از او و تجربه اش فرمود :

«سعد در امر فرماندهی آدم با تجربه وشایسته ای است»45

    ابن اثیردر خصوص سیره امام علی(ع)در جنگ  ها می نویسد: «تجربه نظامی سلیمان ابن صرد در همه جنگ ها همراه علی ابن ابی طالب بود »46

    12-تجربه داشتن ،شرط اساسی در مشورت

   مشورت با کسانی که اهل تجربه اند می تواند انسان ها را از خطاهای گذشتگان مصون دارد و به درستی ها رهنمون سازد . به همین سبب است که مشورت با اهل تجربه توصیه شده است چنان که در سفارش های علی(ع)آمده است:

 «برترین کسی که با وی مشورت می کنید ، باید دارای تجربه های فراوان باشد» . 47

 و نیز آمده است:« بهترین مشاوران ، خردمندان و دانشمندان و صاحبان تجربه ها و دوراندیشان هستند که تجربی فراوانی دارند . از آرایی پخته و اندیشه ای قوام یافته بر خوردارند و می توانند مشاوران مناسبی باشند». 48

    امام صادق(ع)از نیز پیامبر(ص)در مورد ویژگی های مشاور از علی (ع) چنین روایت می کند: « در آن امور که دین تو اقتضاء می کند با کسی مشورت کن که در آن ها پنج خصلت باشد: عقل، بردباری،تجربه (که پیامبر(ص) فرمود:هر بردباری اهل آزمون و خطا  و هر حکیمی اهل تجربه است)ناصح بودن وتقوا». 49

13- نقش تجربه در پیروزی50

    قرار گرفتن در موقعیت و شرایط میدان نبرد،تجربه نیرو ها تأثیر زیادی در پیروزی دارد. رابطه کار ، تجربه و پیروزی و موفقیت را می توان در ابعاد گوناگون جستجو کرد .علی(ع)فرمود:

«پیروزی در سایه دور اندیشی به دست می آید و آن نیز در سایه تجربه ها» . 51

همچنین  در بیانی دیگر  نقش تجربه را در پیروزی چنین بیان می فرماید:

«پیروزی با حسابگری دقیق است و حسابگری دقیق، به وسیله تجربه حاصل می شود»52

   نتیجه

1-برداشت امام علی(ع)از تاریخ همان تعابیر قرآنی همچون عبرت و...است که هدف از بیان ان کسب تجربه است

2-از منظر امام علی (ع) داشتن تجربه سبب می شود که انسان با اتخاذ بهترین تصمیم ، تدبیر امور کنند.

3-در سیره حکومتی امام علی(ع)یکی از معیارهای انتخاب افراد برای تصدی مسئولیت ها داشتن تجربه بوده است.

4-از نگاه امام برای انتخاب مشاور شرایطی بیان شده است که داشتن تجربه از جمله آن است .

5-دانشی که از راه تجربه بدست می آید به منزله دانش عینی معرفی شده است .

6- تجربه داشتن در امور نظامی می تواند  زمینه ساز پیروزی در میدان نبرد باشد . چنانکه که خود امام علی(ع)در جنگ ها از تجربه افرادی استفاده کرده اند.

7- بخش زیادی از وصیت نامه علی(ع) به امام حسن (ع) به اهمیت و کسب تجربه از گذشتگان اختصاص دارد .

پی نوشت ها :

1-ر.ک. سیره پیامبر(ص)، دلشادتهرانی،ج3،ص401 .

2-نهج البلاغه ،حکمت211 .

3-الکافی،ج8،ص22 .

4-غررالحکم،ج1،ص85 .

5-بحارالانوار،ج78،ص128 .

6-همان،ج71،ص342.

7-غررالحکم،ج2،ص169 .

8- همان.

9- احمد ابن حنبل،مسند،ج2،ص815 .

10-غررالحکم،ج2،ص206 .

11-همان،ج2،ص299 .

12- الکامل ،ج،2، ص182 .

13- الارشاد،ج،1، ص296 .

14-جمعی از نویسندگان،عوامل شکست وپیروزی،ص244 .

15-کشف الظنون،ج1، ص212 .

16-رضاردکانی،دانشنامه امام علی(ع)،ج2،ص69 .

17-نهج البلاغه،نامه 31 .

18- شرح غررالحکم ،ج2،ص61.

19-نهج البلاغه ، نامه 31 .

20-طبرسی، الاحتجاج، ترجمه غفاری مازندرانی،ج1،ص238 .

21-جاسم حسین ،تاریخ سیاسی غیبت، ص256 .

22-شرح غرر الحکم،ج1،ص452 .

23-نهج البلاغه، نامه 31 .

24-همان.

25- همان.

26-محمد تقی جعفری،شرح وتفسیر نهج البلاغه،ج2،ص256 .

27-شرح غررالحکم،ج5 ، ص65 .

28-خواجه نصیر الدین طوسی،اخلاق ناصری،ص314-315 .

29- محمد بن ابی بکر پسر خلیفه اول در حجه الوداع زاده شد و در مدینه در دامن علی(ع) پرورش  یافت . مادرش اسماء بنت عمیس ، پس از وفات شوهرش ابوبکر به همسری امام علی(ع) در آمده بود . محمد به همراه محمد ابی حذیفه به روزگار عثمان رهسپار مصر شد و نطفه انقلاب را در آنجا کاشت . در رأس انقلابیون مصر به دیدار عثمان آمد و چون عثمان در مقام برآوردن انتظارات مردم مصر بر آمد او را به عنوان حاکم معرفی و حکم فرمانداری آنجا را به نام وی نوشت . نام وی در فهرست کشندگان عثمان ذکر کرده اند . پس از عثمان با علی(ع) بیعت کرد و در کنار وی در جنگ جمل و صفین شرکت کرد . پس از قیس بن سعد بن عباده حاکم مصر گردید . معاویه که از جنگ صفین فارغ شده بود ، عمرو بن عاص را به سوی مصر روانه کرد . وی با محمد بن ابی بکر رو به رو شد و جنگ سختی در گرفت . یمنی ها وی را تنها گذاشتند و به عمرو عاص کمک کردند . او پس از ساعاتی نبرد ، کناره گرفته در خرابه ای پناه گرفت ولی شناسائی شد و به شهادت رسید . مدت فرمانروائی وی 5 ماه به طول انجامد . ( تاریخ یعقوبی ج 2 ، ص 19 .

30 - شرح ابن ابی الحدید،ج5 ، ص83 .

31-نهج البلاغه، نامه 53 .

32-نهج البلاغه،فیض الاسلام،حکمت83 .

33-همان،حکمت147 .

34-همان،نامه78 .

35-لسان العرب،ج2،ص456 .

36-بحار الانوار،ج33، ص282 .

37-همان،ص789 .

38-شیخ عباس قمی،سفینه البحار،ج2،ص640 .

39-ابن اثیر، الکامل ،ج2 .

40-شرح غررالحکم ،ج7،ص41 .

41- همان،ص45 .

42-همان،ص95 .

43-نهج البلاغه،فیض الاسلام،خطبه134 .

44- شرح غررالحکم،ج2،ص 324.

45-هیثمی،کشف الاستار ،ج2، ص206 .

46-ابن اثیر ،اسدالغابه، ج2، ص351 .

47-شرح غررالحکم،ج2،ص407.

48-همان،ص205 .

49-بحار الانوار،ج75، ص103 .

50-ر.ک.به کتاب علل پیروزی و شکست ، تالیف جمعی از نویسندگان .

51-شرح غرر الحکم،ج2،ص205 .

52-همان،ص156.

بعد از نماز صبح بگو

 بسمه تعالی 

از امام موسى کاظم(علیه السلام) روایت شده است که مردى نزد آن حضرت آمد و از شغل و حرفه خویش شکایت کرد و گفت: به هر کارى دست مى زنم سودى نمى برم و به هر حاجتى که روى مى آورم، برآورده نمى شود (و همه درها به رویم بسته شده است) امام(علیه السلام) فرمود:

 پس از نماز صبح ده مرتبه بگو:

 سُبْحانَ اللّهِ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ، اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَ اَسْأَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ.