عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

پای آزمون بهار

سال دیگری از سال های آخرالزمانی به سر آمد. پر از حادثه و تلاطم بود امسال، مثل همه سال های آخرالزمانی. حکایت مردم خوب ما در این میان همان است که گفت «گر سنگ های کینه این نابرادران- ور بار جور اجنبیان، گرده ایم ما». در این سال پر ماجرا از یک سو پنجه در پنجه دشمن داشتیم و از جانب دیگر، جفای نابرادران را چشیدیم و به جان خریدیم. گریزی نیست که این تقدیر مختار ماست. ما در همین کوره تلخ و شیرین حوادث آب دیده می شویم تا مهیا شویم برای روز موعود. امام صادق علیه السلام فرمود «امر فرج اتفاق نخواهد افتاد مگر آن که به خدا سوگند خوب و بد شما از هم جدا شود. نه، بلکه به خدا سوگند همه شما امتحان شوید. نه، بلکه به خدا سوگند تا آن زمان که شقی شود آن که اهل شقاوت است و به سعادت برسد آن که اهل سعادت است».
بی گمان دشمنان که در صلابت جمهوری اسلامی انگشت به دهان مانده اند بر حقانیت این کلام امام صادق علیه السلام گواهی خواهند داد که «مومن، محکم تر از پاره آهن است. همانا آهن هنگامی که داخل آتش شود، نرم می شود و مومن اگر کشته شود و برانگیخته شود و باز کشته شود، قلب او دگرگون نمی شود». پس از 15ماه وقفه، دشمنان ما 3بار در آغاز سال در اسلامبول و بغداد و مسکو پای میز مذاکره آمدند تا شاید جمهوری اسلامی پس از مصاف 10 ساله در برابر آنان زانو بزند. اما نمایندگان ملت ایران مستظهر به قدرت نمایی مردم در انتخابات مجلس نهم در 12 اسفند 1391، امید نمایندگان جبهه استکبار را ناامید کردند. پس از آن بود که مذاکرات معلق شد و مثلث استکبار (امریکا و انگلیس و اسرائیل) به صرافت افتادند با تعبیه تحریم های فلج کننده، ایران را از پا درآورند یا در جبهه جمهوری اسلامی اختلاف و تقابل ایجاد کنند. قریب 8ماه نهایت خباثت و عداوت خود را به کار بستند و هرچه تیر در ترکش تدبیر داشتند انداختند. و در پایان سال مجددا پای میز مذاکره بازگشتند تا دیگر بار ما را تست بزنند. اما این بار هم نمایندگان ایران از موقعیت شناسی و قدرت نمایی مردم خود در تظاهرات 22بهمن شارژ بودند و در تراز نمایندگی همین مردم ظاهر شدند چنان که جبهه مقابل لااقل در لفظ مجبور شد چند قدم عقب بنشیند و برخی دعاوی تاریخ گذشته را به زبان نیاورد. فشار سختی که ملت ما با صلابت از سر گذراند، مقدمه رسیدن به روئین تنی- چون آهن تفته و پتک خورده- و حکایت همان تعبیر درست است که می گوید ضربه ای که تو را نکشد، قدرتمند می کند.
حد فاصل این 4دور مذاکره ایران با گروه 1+5- که خود نوعی رکورد درباره تعداد دفعات مذاکره در یک ظرف زمانی کوتاه است- اتفاق جالب و قابل تأملی رخ داد. آمریکایی ها از یک سو مدام گفتند به زودی ایرانی ها فلج می شوند و درخواست مذاکره می کنند. اما چون این پیش بینی ها کمترین نسبتی با واقعیت پیدا نکرد، در میانه سال و از طریق رسانه های خود به انتشار شایعات دست زدند مبنی بر اینکه طرف ایرانی کم آورده و هیئتی را برای مذاکره با مقامات آمریکا به قطر گسیل کرده است. گویا قحطی جا بود! این شایعات نیز باعث تشفی خاطر مقامات آمریکایی و انگلیسی نشد به نحوی که از آذرماه به این طرف همان ها سخنانی گفتند که به غایت معنادار بود. مقامات آمریکایی و برخی مقامات اروپایی نظیر کاترین اشتون این بار گفتند ایران باید در مذاکرات که از ژوئیه (خرداد) گذشته به تعلیق درآمده انعطاف به خرج دهد. معنای مستتر در این عبارت این بود که فشار خصمانه 8-7 ماه گذشته کارگر نشده و کمترین اثری از ضعف در جبهه ایران دیده نمی شود.
جمهوری اسلامی و ملت ایران در حالی این جبهه جنگ اقتصادی، سیاسی و روانی را اداره کرد که شاهد تصاعد بحران ناکارآمدی و مشروعیت در برخی دولت های اروپایی و آمریکا بود. سال میلادی 2012 که مقارن سال 1391 ما سپری شد، به یک معنا نشانگر فرتوتی مضاعف غرب در حل بحران های داخلی خود از یک طرف و ناتوانی در جهت دادن به تحولات بین المللی از طرف دیگر بود. جمهوری اسلامی در همین سال، اجلاس پر اهمیت جنبش عدم تعهدها را با حضور مقامات 130 کشور جهان برگزار کرد که ضمن آن بر حقوق مشروع جمهوری اسلامی ایران در چالش هسته ای پافشاری شد و در مقابل، عملکرد رژیم اشغالگر قدس مورد اعتراض اعضای جنبش قرار گرفت. در همین سال، کشور کوچک و ستم دیده سوریه که از او گمان مقاومت در برابر تعدی و خیانت همه جانبه نمی رفت، تبدیل به میدان آزمون و شکست آمریکا و متحدانش شد. در واقع امسال را باید سال الحاق کامل سوریه به جبهه مقاومت اسلامی ارزیابی کرد، همچنان که سبعیت و بی کفایتی جبهه آمریکا را به رخ کشید.
امسال همچنین دولت مردمی حماس از جنگ 8 روزه رژیم صهیونیستی سربلند بیرون آمد و با موشک های فجر5 که به تل آویو و هرتزلیا شلیک کرد- بنابر آخرین اعلام مقامات صهیونیست، 84 درصد این موشک ها در سپر موشکی گنبد آهنین رخنه کرده و به هدف اصابت کردند- بر شکست ها و غافلگیری های رژیم صهیونیستی افزود. مدتی قبل از این جنگ یکی از ده ها پهپاد شناسایی حزب الله به مدت 45 دقیقه و در عمق جنوب شرقی خاک فلسطین اشغالی اقدام به تصویربرداری از منطقه استراتژیک دیمونا کرده بود. همان زمان گفته شد حزب الله پس از بارها عملیات تجسسی موفقیت آمیز هوایی، این بار تعمداً پهپاد ایوب خود را در معرض شناسایی و اصابت قرار داد تا صهیونیست ها خود ندانسته این خبر را منتشر کنند که دیگر هیچ جای آسمان فلسطین اشغالی برای آنها امن نیست. اکنون دیگر آمریکا و اسرائیل نمی توانند زمین و زمان جنگ را تعیین کنند. حق با اوباما بود که گفت «جنگ با ایران نه بازی است و نه شوخی بردار است. سخن گفتن دراین باره، ورّاجی و پرگویی است. هرگاه اسم جنگ به میان می آید، به سرعت هزینه های آن به ذهنم خطور می کند». او راست می گوید. از سال 2001 تا 2012 میزان بدهی های آمریکا از 6هزار میلیارد دلار به 16 هزار میلیارد دلار رسیده و دیگر قابلیت اتّساع ندارد. آنها هنر کنند و همین چند فرزند جنگ را بزرگ کنند.
در کشاکش این رزم سخت اما پیروز، برخی همراهان قافله انقلاب هم بودند که بی وفایی کردند و دشمن افسرده، از جفا و بی مبالاتی آنان روحیه گرفت. در حالی که کشور در عبور از این مرحله حساس نیازمند گذشت و همدلی و اتحاد برای اهداف متعالی بود، هم پوشانی و تعامل دو چرخ دنده به ظاهر معکوس «جریان فتنه» و «حلقه انحراف» منجر به اتفاقات دشمن شاد کنی نظیر اتفاق روز استیضاح وزیرکار - با وجود نهی های مکرر رهبر حکیم انقلاب- شد. رد پای هر دو گروه در این اتفاقات غفلت آفرین و فاصله ساز کاملا پیداست، حال آن که هر دو جریان نفاق زده مدعی دلسوزی و غمخواری برای کشور و ملتند! البته نقش آفرینان این گروه ها همه به یک میزان، فعال و کارگردان نیستند. برخی از آنها با یکی دو واسطه به عناصر نفوذی و وابسته وصل می شوند و برخی دیگر چون زمامدار خویش نیستند و بر توسن تکبر و تعصب یا غضب (تعصب و لجاجت باطل) نشسته اند، به راحتی مدیریت می شوند. وجنات طیف اخیر در دو گروه فتنه گر و انحرافی نشان می دهد که سال آینده نیز به ویژه به خاطر موسم پرالتهاب انتخابات، آماده سواری دادن و دوشیده شدن و حتی قربانی شدن (انتحارحیثیتی) هستند. کج فهمی و ریزش و زحمت افزایی هایی از این دست، البته ملازم زندگی بشر است و روزگار آخرالزمان، آخرین غربال ها برای پیراستگی امت های مومن انجام می شود.
سال دیگری از سال های آخرالزمان به سر می آید و بشارت بهار را با خود می آورد. اما باید برای بهار ساخت و ساخته شد. باید ظرفیت بهاری پیدا کرد؛ اگر نه باران بهار- که در لطافت طبعش خلاف نیست- جز خس در شوره زار نمی رویاند. این کلام پیامبر اعظم (ص) است: «مثال آنچه خداوند مرا از هدایت و علم برانگیخت، مثال باران فراوان است که به زمین می رسد. بخشی از زمین، پاکیزه و نرم و مستعد است، پس آب را می پذیرد و انواع فراوان گیاه و سبزه را می رویاند. و بخشی از زمین، سنگ سخت است که آب را نگاه می دارد و مردم از آن می نوشند و آبیاری و زراعت می کنند و پاره ای از آن به زمین شوره زار می رسد، نه آب را نگاه می دارد و نه گیاه می رویاند». اگر قرآن حکیم برای مومنان شفا و رحمت است اما جز بر زیانکاری ستمگران نمی افزاید، حتما قرآن ناطق مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف نیز که ربیع الانام و بهار جان هاست، همین ویژگی را دارد. اگر می خواهیم بدانیم نسبت ما با حضرت ولی عصر(عج) و بهار حقیقی که با او می آید چگونه است، سزاوار است بسنجیم آیا از عهده آزمون ولایت فقیه سربلند بیرون آمده ایم یا نه.
با وجود همه کژتابی ها در این آزمون، افق آینده روشن است. حکایت خوبان ملت ما در آخرالزمان، حکایت یاران صادق رسول خداست که بر کافران سختگیر و با یکدیگر مهربانند «و مثال آنان در انجیل، مانند گیاهی است که جوانه های خود را می رویاند و آن را نیرومند می سازد، سپس تنومند و استوار می کند و همین کشاورزان را به شگفتی وامی دارد تا کافران را به غیظ آورد. خداوند به مومنانی که عمل صالح به جا آورند، وعده مغفرت و اجر بزرگ داده است»(فتح/29). ملت خوب ما این ظرفیت را در خویش پدید آورد و از نهال انقلاب درختی تنومند ساخت. اقتدار امروز مملکت امام زمان(عج) در مسیر بالندگی از صدقه سر انبوه مجاهدان گمنامی است که مقتدای انقلاب درباره یکی از همان ها (مرحوم عبدالله والی) به شیوایی فرمود «بعضی ها هستند هر کاری می خواهند بکنند قبل از اینکه کار انجام بگیرد، تابلویش را می زنند مدت ها این تابلو آنجاست، هیچ کاری هم انجام نگرفته. بعضی ها هم نه، کار را انجام می دهند، هیچ تابلویی هم ندارد. کار مرحوم حاج عبدالله والی و شماها از این نوع دوم است، یعنی بی تابلو رفتید و برای خدا کار واقعی کردید، اینها خیلی با ارزش است. شما بدانید این جور کارهای بی سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست می کند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر می گذارد؛ مثل سیمانی است که در یک بنایی تزریق کنند و آن را مستحکم کنند. با انجام این جور کارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحکم می شود بدون اینکه کسی بفهمد».
مدعیان را بهل! بهار را خوبان گمنام ساخته اند؛ همان ها که دلشان از پاره آهن استوارتر است. بهار اصلا در کش و قوس پارسایان بی ادعا با مدعیان بی عمل و خزان گرفته ساخته می شود. بهار فصل رویش و سر کشیدن یاران آخرالزمانی رسول خدا(ص) است، همان ها که حضرتش شهادت داد، او را اما به رسالتش ایمان آورده اند.
محمد ایمانی

خاطرات خواندنی یک مجاهد عرب از نخستین دیدارش با شیر دره پنج‌شیر

از سطح فرهنگی نیروهای شاه مسعود حیرت کردم/ تواضع احمد شاه مسعود جذبم کرد .

گروه تاریخ رجانیوز: دوره ی مبارزه ی نیروهای مسلمان افغانستانی با حکومت کمونیستی افغانستان و سپس مبارزه با نیروهای اشغالگر شوروی، به دوره ی «جهاد افغانستان» معروف است. در دوره ی جهاد، فرماندهان مختلفی ظهور و بروز یافتند ولی چند نفر آنها شاخص تر بودند و بعدها هم نقش مهمی در تحولات بعدی افغانستان بازی کردند که از آن جمله می توان به شهید احمد شاه مسعود اشاره کرد.

آنچه می خوانید ترجمه ی بخشی از کتاب خاطرات* یکی از مجاهدین عرب افغانستان است. این فرد (مانند بسیاری دیگر از اعراب) برای جهاد به افغانستان رفته بود و با توجه به نیازهای خاص جهاد، تمرکزش را بر روی جمع کمک های مالی و پزشکی برای مردم و مجاهدین و رساندن این کمک ها به آنها قرار داده بود. او در زمان حضورش در شمال افغانستان متوجه وجود اختلافات درونی بین برخی فرماندهان جهادی هم شده و برای رفع آن به دیدار مسعود رفته بود، منتهی بعد از سفری به پاکستان و جمع کمک هایی برای مجاهدین:
 
از مرز پاکستان به داخل افغانستان حرکت کردم، همراه با قافله ای که چندان کوچک هم نبود. این قافله همه احتیاجات [مردم و مجاهدین] شمال افغانستان را تأمین نمی کرد، ولی قابل قبول بود. ... به مزار شریف برگشتم. این بار تابستان بود [مرتبه ی قبل، در زمستان به اینجا آمده بودم]. راه را در طی حدد سی روز پیمودیم. خطرات جدی ای سر راهمان ایجاد نشد، چراکه با گذشتن هر سال از جهاد افغانستان، خطرات عبور و مرور در راه ها [به واسطه ی شکست ها و عقب نشینی های نیروهای کمونیست و نیروهای شوروی] کمتر می شد. شوروی داشت ضعیف تر می شد، و همراه با آن حکومت طرفدار آن در افغانستان هم ضعیف تر می شد، در حالیکه مجاهدین در حال قدرت گیری بیشتر بودند تا جایی که بعدها به حدی رسید که دیگر با ماشین در جاده ها حرت می کردیم و نگران نیروهای شوروی و کمین هایشان نبودیم.
...[تصمیم گرفتم با احمد شاه مسعود دیدار کنم] سراغ مولوی علم رفتم و گفتم: «الان نمی توانی بگویی نمی شود به دیدار مسعود بروم [مرتبه ی قبل به دلیل سختی طی راه در زمستان های وحشتناک افغانستان، به او اجازه رفتن به دره پنجشیر را نداده بود]. می خواهم مسعود را ببینم.»
مولوی علم گفت: «می توانی ببینی اش.»
بعد یک «راه بلد» به اسم عبدالقاد سیّار مأمور کرد تا من را پیش مسعود ببرد. این عبدالقادر سیّار از زمان آغاز جهاد در سال 1979 [زمستان 1358] حلقه ی اتصال بین مسعود و ذبیح الله [از فرماندهان اصلی مسعود در این منطقه] بود. دائم بین این دو فرمانده در رفت و آمد بود، به طور متوسط دو سفر در هر ماه. می رفت پیش مسعود و باز بر می گشت پیش ذبیح الله. پنج سال قبل از آمدن من تا آن زمان، همین کارش بود. به این دلیل به او «سیاّر» می گفتند که دائما در حال سیر [بین مسعود و ذبیح الله] بود. از آنجا که برخی تماس ها و اوامر و هماهنگی ها را از ترس کشف شدن توسط نیروهای شوروی نمی شد حتی از طریق رمز در بی سیم گفت، این شخص شده بود انتقال دهنده ی اسرار نظامی مهم بین مسعود و ذبیح الله، از پنجشیر [محل استقرار مسعود] به مزار شریف [محل استقرار ذبیح الله]. چقدر این مرد در راه خدا تحمل سختی کرد. هر ماه این مسیر را با پای پیاده [به دلیل عدم امکان استفاد از وسایل نقلیه در مناطق صعب العبور و از ترس کمین یا بمباران شوروی] طی 15 روز طی می کرد و [بعد از دادن پیام یا گرفتن پیام] مجددا با پای پیاده بر می گشت. پنج سال دائما در همین وضعیت بود، تابستان و زمستان.
با سیّار راه افتادیم. پانزده روز پیاده راه رفتیم تا رسیدیم به منطقه ی مرز بین پنجشیر و سلطان شیرا. منطقه ای بود از کوه های سر به فلک کشیده در سلسله جبال هندوکش. مسعود در آن زمان و بعد از عقبنشینی از پنجشیر، مرکز فرماندهی اش را در اینجا قرار داده بود. جریان از این قرار بود که نیروهای شوروی با هماهنگی وزارت دفاع دولت کمونیستی افغانستان در 21 آوریل 1985 [اول اردیبهشت 1364] حمله ای را با نام «هجوم سهمگین» برای نابود کردن مقاومت در منطقه ی پنجشیر آغاز کرده بود. به همین دلیل مسعود در این زمان به کوه های هندوکش که از شمال شرق به جنوب غرب کشیده می شد عقب نشینی کرده بود. این سلسله کوه ها واقعا بلند هستند و کوه های سخره ای ای را شامل می شوند که ارتفاع هر کدامشان حدود هفت هزار متر است.
وقتی به این منطقه ی سلطان شیرا رسیدیم، سه ماه بود که کسی هیچ خبری از مسعود نداشت. سازمان اطلاعات شوروی معروف به کی جی بی [کا گ ب] دنبال مسعود بود که سر به نیستش کند، از همین رو در این منطقه مخفی شده بود. و با گذشت چند ماه، سرگردانی روس ها زیاد شده بود. شایعاتی پخش شد مبنی بر اینکه او کشته شده است، در حالیکه رادیو روسیه خبری پخش کرد و [به دروغ] مدعی شد که مسعود، افغانستان را به مقصد آمریکا ترک کرده است تا با رئیس جمهور وقت آمریکا رونالد ریگان دیدار کند. ولی مسعود اصلا و به هیچ وجه منطقه ی کوهستانی ای که در سلطان شیرا در آن پناه گرفته بود را ترک ننموده بود. ای بسا آن خبر روس ها صرفا یک تحلیل بود، چرا که خود روس ها هم از وضعیت مسعود در آن ماه ها اطلاعاتی نداشتند.
 
اولین ملاقات با نیروهای مسعود: مجاهدینی متفاوت
به این ترتیب، رسیدن من به آنجا برای دیدار با مسعود همزمان شد با حمله ی گسترده ی روس ها برای نابودی مقاومت در دره پنجشیر. به محض اینکه به منطقه ی سلطان شیرا رسیدیم، با یک گروه از مجاهدین برخورد کردیم. مسعود نیروهایش را به گروه های کوچک تقسیم کرده بود که هر گروه شامل ده تا دوازده نفر می شد، و این گروه ها را در مناطق مختلف این کوه ها پخش کرده بود. باید مقدار دیگری راه می رفتیم تا به محلی که مسعود در آن مستقر بود برسیم. برف همینطور می بارید و تمام سر و بدن ما را پوشانده بود. آن مجاهدین طبعا عبالقادر سیار را می شناختند. سیار به آنها گفت: «همراه یک مهمان عرب که از طرف مولوی علم فرستاده شده آمده ام، در مزار شریف همراه بود و اصرار داشت مسعود را ببیند.»
به او گفتند: «همینجا منتظر بمان.»
ما را سه روز نزد خودشان در همان محل نگه داشتند تا به مسعود خبر بفرستند که من آنجا هستم یا از او اجازه ملاقات را بگیرند.
اولین چیزی که نظرم را جلب کرد این بود که این مجاهدین با مابقی مجاهدین که در مناطق مختلف افغانستان می دیدم فرق دارند. در جریان این طرف و آن طرف رفتنمان در مناطق مختلف افغانستان، هر دفعه در مرکزی از مراکز مجاهدین می ماندم [با توجه به وجود چندین گروه مختلف در بین مجاهدین، او این کار را می کرده تا متهم نشود که حمایت ها و کمک هایش به یک طرف خاص از مجادین می رسد و یا در اختلافات آنها طرف خاصی را می گیرد] و در آنها سادگی و ایمان مخصوص افغان ها را می دیدم. ولی در آنها آگاهی ندیده بودم. اما در سلطان شیرا فهمیدم که با یک مجموعه ی آگاه طرف هستم. تازه اینها مسئولیت فرماندهی را به عهده نداشتند بلکه مسئولیت جنگیدن داشتند، اینها جنگجویان عادی [تحت امر مسعود] بودند. این باعث شد این حس به من منتقل شود که این منطقه ای که در آن قرار دارم احتمالا رزمندگانش دارای علم و سطح فرهنگی بالاتری به نسبت دیگر رزمندگان هستند. 
مثلا یکی از سؤال هایی که اعضای این گروه [در طول آن سه روز] از من پرسید این بود که «ممکن است برای ما تشریح کنی که چطور ملت الجزایر [در جریان نبرد استقلال از استعمار فرانسه] در راه خدا جنگید ولی بعد از پیروز شدن انقلاب، دولت اسلامی برپا نکرد؟ جهاد ضد فرانسوی ها با نام خدا انجام می شد، ولی نتیجه به نام اسلام نشد.» [نویسنده ی متن، الجزایری است]
 
 
[احمد شاه مسعود]
 
وقتی این سؤال از من پرسیده شد تعجب کردم. اصلا توقع نداشتم مجاهدین چنین سؤال [دقیقی] از من بپرسند. به خودم گفتم چطور حسین [شخص سؤال کننده] همه این چیزها را درباره الجزایر و انقلابش می داند؟ درحالیکه برخی از مجاهدین دیگر اصلا نمی داننند الجزایر در کجای نقشه ی دنیا قرار دارد و مجاهدینی ساده هستند. مثلا یک مرتبه یکی از همان مجاهدین معمولی از من پرسید: «کدام حزب در کشور شما قوی تر است: پرچم یا خلق یا حزب اسلامی یا جمعیت اسلامی؟» گمان می کرد که این دو حزب کمونیستی که در افغانستان وجود دارند در همه سطح عالم در دیگر کشورها هم وجود دارند و همچنین اختلافی که بین حزب اسلامی و جمعیت اسلامی در افغانستان وجود دارد در الجزایر و همه کشور های اسلامی دیگر هم عینا بین همین دو حزب وجود دارد!
در نتیجه، اولین گروه مجاهدین که در این منطقه دیدم شامل مجاهدینی روشنفکر بود. تازه اینها یک گروه رزمنده بود و وظیفه شان رسانه ای یا سیاسی نبود.
 
اولین دیدار با «آمر صاحب»
بلافاصله یک چیز دیگر هم درباره کیفیت مجاهدین اینجا در ذهنم نقش بست. سه روز همراه این گروه بودم. بعدش به من گفتند «آمر صاحب» تو را خواسته است. اینجا نمی گفتند «مسعود». او در بین سربازان و فرماندهانش فقط «آمر صاحب» خوانده می شد، به معنی امیر محترم. به رغم اینکه این نوع بزرگداشت و احترام به یک شخص جزو عادات و رسوم ما [الجزایری ها] نبود، ولی به هر حال من الان در بین مردمی دیگر هستم و نباید خودم در بین آنها رفتار خاص و متمایز کننده داشته باشم. من هم دیگر به جای مسعود می گفتم «آمر صاحب». درست نبود درمورد او تعبیر دیگری غیر از آنچه فرزندان منطقه اش به کار می بردند به کار ببرم.
بعد از طی کردن مسیری در حدود سه ساعت به محل مسعود رسیدم. به محض اینکه دیدمش، چین و چروک های صورتش نظرم را جلب کرد. صورتش سریعا این احساس را در من برانگیخت که با یک انسان ساده رو به رو نیستم. انسان متمایزی بود. لبخندی به من زد، من هم لبخندی زدم. به زبان فارسی گفت «فارسی می فهمی؟» [عینا همین عبارت در اصل متن هم ذکر شده است] به او گفتم : «کم کم»[عینا همین عبارت در اصل متن هم ذکر شده است]. جوب داد: «خوبه». 
در کنارش عالمی ایستاده بود که مولوی غلام قاری نام داشت. او تدریس به مسعود را به عهده داشت. مسعود، به رغم تمامی شرایطی که به آن مبتلا بود و به رغم فشار حمله روس ها به او، تحصیل دین را کنار نگذاشته بود و هر روز زمانی را به یادگیری فقه حنفی اختصاص داده بود. چرا که معقول نیست که رهبر مردمی باشی و مذهب آن مردم را نشناسی. مسعود متخصص فقه نبود، او [در دانشگاه] درس مهندسی خوانده بود و مهندس بود. و روی همین حساب، دروس دینی برای او بی نهایت ضروی بود. و این عالم بیچاره، مولوی غلام قاری، مجبور بود هر روز با مسعود باشد تا به او درس بدهد، به رغم اینکه آمر صاحب هر روز از جایی به جای دیگر می رفت- و این متناسب بود با حجم توطئه ای که علیه او جریان داشت، از قبیل تلاش ها برای دستگیری یا کشتنش. زندگی مسعود را خطر ها دربرگرفته و پوشانده بودند. ولی اکثر تحرکاتش و جابه جایی هایش در آن وقت منحصر بود به کوه های شیرا که برای خارج شدن از آن باید چهار روز راه می پیمودی.
 
[نویسنده ی کتاب، در حال سخنرانی در مراسم بزرگداشت مسعود]
 
مولوی غلام قاری مسئولیت ترجمه را بر عهده گرفت و مسعود از من پرسید: کجایی هستی؟
جواب دادم: الجزایری
گفت: اسمت چیست؟
گفتم: عبدالله انس.
مسعود به فارسی پرسید: قاری قرآنی؟
گفتم: سعی می کنم.
گفت: ممکن است چند آیه بخوانی تا تلاوتت را بشنویم؟
آیات انتهایی سوره ی آل عمران را تلاوت کردم.
با لبخند به مولوی گفت: به نظر می آید از امروز جایت را از دست دادی!
مولوی هم پاسخ داد: ما مانعی نمی بینیم که از برادران عربمان یاد بگیریم، چون آنها قرآن را بهتر از ما می خوانند.
مسعود رو به من گفت: از الان به بعد روزانه نیم ساعت وقتت را بعد از نماز صبح می گیرم که با من تجوید کار کنی.
گفتم: من فقط ده روز با شما هستم تا برخی ملاحظات و مسائل را که لازم است، به شما منتقل کنم. بعدش به مزار شریف بر می گردم.
جواب داد: می دانم چرا اینجا آمده ای. دقیقا می دانم در مزار شریف چه خبر است. من ضربه ی بسیار سختی با ترور و کشته شدن ذبیح الله خوردم، مرد قوی ای که در جذب مردم آنجا بسیار رویش حساب می کردیم. نمی توانی حجم ضربه ای که با از دست دادن او خوردیم را تصور کنی.
بعد چند عکس ذبیح الله را آورد و گفت آن مرحوم [ذبیح الله] بارها به پنج شیر آمده و با او دیدار کرده بود. و ادامه داد: «من در جریان آنچه در جبهه می گذر هستم. چیزهایی که آنجا جریان دارد را دنبال می کنم، از جریانات کوچک و جزئی گرفته تا جریانات بزرگ. ولی چیزی که برای من جالب است این است که تو که یک عرب هستی و خیلی با برادران ما در مزار شریف تجربه ی همراهی نداری، چطور به این سرعت توانستی حجم رقابت بین فرماندهان منطقه رادرک کنی.»
گفتم: «چیزی که نظر مرا به سمت تو جلب کرد [و باعث شد اینجا بیایم] این بود که دیدم همه آن ها با عظمت و بزرگی از تو یاد می کنند و نام می برند، به خودم گفتم ای بسا که تو بتوانی با توجه به جایگاهی که نزد آنها داری و با به کارگیری آن، در حل مشکل کمک کنی. این چیزی بود که باعث شد پیش تو بیایم.»
بعد از آن، مسعود از سیار خواست که به آن نقطه ی اولی که مورد استقبال قرار گرفتیم [و در آنجا سه روز بودیم] برود. رو به مسئول امور مالی اش کرد و از او خواست روی برگه ای بنویسد که مقداری پول به سیار تحویل دهند. بعدش به من نگاهی کرد و گفت: «جای تو همین جاست، هرگز اینجا را ترک نخواهی کرد. با ما زندگی خواهی کرد یا با ما شهید خواهی شد. سرنوشت تو سرنوشت ماست.» و اضافه کرد: «چیزی که توی دلم هست این است که اعراب و مسلمانان، سهم خود را نسبت به این جهاد مبارک [در افغانستانه] ادا نمی کنند، و برادرانشان را در افغانستان رها کرده اند. در اینجا تعداد زیادی عرب نداریم. الان فقط تو اینجا هستی و ابو عاصم.»
ابوعاصم  یکی از جوانان کرد عراقی بود که از مدتی قبل همراه مسعود و نیروهایش بود و به آنها قرآن یاد می داد.
مسعود ادامه داد: «قبل از تو یکی از برادران اردنی به دیدن ما آمد، خدا خیرشان بدهد. ولی خیلی نماند و به پاکستان برگشت. ولی امیدوارم تو اینجا پیش ما بمانی.»
مخفی نمی کنم که وقتی اولین گروه مجاهدین را در همان نقطه اول سلطان شیرا دیدم، از آنهاخوشم آمد و این احساس در من ایجاد شد که به آنها از دیگر مجاهدین در مناطق دیگر نزدیک تر هستم. خودم را در مناطق دیگر غریب می دیدم. اما الان [و در دیدار با مسعود]، داشت این حس در من ایجاد می شد که من به طرز فکر این مردان [مسعود و یارانش] نزدیکم. وقتی با مسعود دیدار کردم و جاذبه و سادگی و تواضع او را –به رغم همه هیبتی که از او در استان های مختلف افغانستان می شنیدم- ملاحظه کردم، تصمیم گرفتم همراه او بمانم.
 
مترجم: وحید خضاب
*مشخصات کتاب: ولادة الافغان العرب، سیرة عبدالله انس بین مسعود و عبدالله عزّام، تألیف عبدالله انس، طبع دارالساقی، الطبعة الاولی 2002، بیروت
(صفحات 41 تا 47، در این متن ترجمه شده است)
 
تذکر این نکته ضروری است که ترجمه بخشی از این کتاب به معنای تأیید تمامی مطالب مندرج در کتاب یا تأیید تمامی عقاید نویسنده ی آن نیست.

واکنش مراجع تقلید به مسائل حاشیه ای دولت و انتقاد از گرانی ها

مراجع عظام تقلید نسبت به برخی از مسایل حاشیه ای دولت پیرامون کم توجهی به احکام اسلامی و همچنین روند رو به رشد گرانی ها به شدت انتقاد کردند.
در همین رابطه آیت الله صافی گلپایگانی در دیدار با تعدادی از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در واکنش به حوادث پیش آمده در چند روز گذشته گفت: چرا باید در مقابل این همه خلاف شرع سکوت کرد؟ آیا هنوز هم جای توجیه باقی مانده است؟
وی افزود: مگر می شود کسی بگوید که من منتظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستم و یا قرآن را قبول دارم ولی در مقابل این همه فساد و بی بند و باری ساکت باشد؟
آیت الله صافی گلپایگانی تأکید کرد: وظیفه همه دوستداران اهل بیت علیهم السلام این است که از اعمال خلاف شرع که اخیراً اتفاق افتاده است ابراز انزجار و تنفر کنند.
استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: نباید وضعیت طوری شود که معروف، منکر و منکر، معروف جلوه داده شود. اشخاصی که عمداً احترام احکام اسلام را از بین می برند و فسق و فجور را در مملکت ترویج می کنند، در پیشگاه خداوند متعال و ارواح طیبه شهیدان مسئول هستند.
وی گفت: مگر می شود جشن استقبال از نوروز را اسلامی خواند؟ آیا موسیقی ها، رقص ها و بی بند و باری هایی که در این جشن اتفاق افتاده خلاف شرع مقدس اسلام نیست؟
آیت الله صافی گلپایگانی تصریح کرد: خدا شاهد است من غصه دار و ناراحت هستم. احکام اسلام را مسخره کرده و هتک حرمت می کنند، این همه مخارج و هزینه های زیاد و ولخرجی از بیت المال جواب دارد.وی افزود: در مملکتی که این همه بیکار و فقیر وجود دارد و بسیاری از مردم در تأمین معاش اولیه خود مشکل دارند و گرانی و تورم بیداد می کند، چرا باید باز هم این همه اسراف باشد؟ ما از مجلس و قوه قضائیه توقع داریم که به وظیفه شرعی خود عمل کرده و جلوی این فسادها را بگیرند.
همچنین آیت الله ناصر مکارم شیرازی در جلسه درس خارج فقه خود اظهار کرد: این روزها مسائل دردناکی واقع می شود که انسان نمی داند در برابر آن چه باید بکند، اگر سکوت کند درست نیست و اگر سخن بگوید مشخص نیست که چگونه تفسیر می شود.
استاد حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه نباید بگذاریم حجاب منکر و بی حجابی معروف شود خاطرنشان کرد: اگر بخواهیم به آنجا نرسیم باید علما، فضلا، دردمندان و شخصیت ها زمانی که منکر را ببینند آن را بگویند و تذکر دهند.وی تصریح کرد: حوادث اسفناک و دردناکی که در جریان تشییع جنازه رئیس جمهور ونزوئلا واقع شد در مجموع شرم آور بود؛ اگر سخن نگوییم کم کم منکر معروف شده و این مسئله تبدیل به سنت می شود.
آیت الله مکارم شیرازی افزود: اخیراً جشنی در تهران به نام جشن استقبال از نوروز تشکیل داده اند و این جشن ساعت ها طول کشید و از تمام اقوام آمدند و بساط موسیقی های مختلف محلی و غیرمحلی را به راه انداختند و رقصیدند و کوبیدند و حتی دختران را وادار به رقص کردند، اگر در برابر اینها چیزی نگوییم منکر معروف می شود.این مرجع تقلید با بیان اینکه آیا با این بساط به استقبال نوروز می روند؟ گفت: اگر درباره این مسائل سخن نگوییم در پیشگاه خداوند مسئول هستیم، از آقایان دیگر خواهش می کنم در برابر منکرات سکوت نکنند، علمای قم، تهران و شهرهای دیگر نگذارند منکر معروف و عادی شود.
از سوی دیگر آیت الله نوری همدانی با اشاره به فرا رسیدن عید و مشکلات اقتصادی کشور گفت: زندگی مردم با فرهنگ، سیاست و اقتصاد توأم بوده و مسئله گرانی بر زندگی مردم تأثیر گذاشته است.
استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: همیشه باید مسئولان به فکر ارزانی و فراوانی نعمت باشند و نباید عرضه برخی کالاهای ارزان قیمت فقط به شب عید محدود شود.

دو طیف از سلفی ها

در مورد «سلفی ها» در کشور ما سوءتفاهمات زیادی وجود دارد، این سوءتفاهم از دایره و گستره آن تا مثبت یا منفی بودن آن گسترده است. از این رو گاهی سلفی ها معادل «تندروهای مذهبی» خوانده می شوند و گاهی سلفی ها را هواداران ایجاد حکومت اسلامی می خوانند در همان حال بعضی گمان کرده اند همه سلفی ها دارای افکار و روش های مشترک هستند اما واقعا نه می توان الزاما سلفی را «رادیکال» دانست و نه این که همه سلفی ها از یک نوع اندیشه و روش تبعیت می نمایند.
سلفی ها تقریبا در همه مذاهب و نحله های اسلامی و احیانا مسیحی، یهودی و... وجود دارند و بطور کلی به دو دسته تقسیم می شوند، سلفی های معتقد به مبانی، اصول و سنن دینی و سلفی های قشری و ظاهرگرا که دین را ابزاری برای دستیابی به قدرت می دانند. دسته اول در واقع در اعتراض به آنچه بعد از دوره «سلف صالح»- که از نظر این دسته از اهل سنت دوره حلقه اول صحابه می باشد- روی داده و سبب کنار گذاشته شدن دین از متن حکومت و جامعه شده است، بر بازگشت به آن دوره تاکید می کنند، اما در عین حال این دسته از افرادی که سلفی خوانده شده اند، کمتر به آنچه طی قرون گذشته روی داده و مصالح و اولویت ها و روش ها را در مواردی تغییر داده است توجه کرده و علاوه بر آنکه مثل بقیه مسلمانان که انجام حدود و فرایض را لازم می دانند، نوعی دلبستگی غیرلازم به روش ها و رویکردها نیز دارند. به عنوان مثال جریان ترابی و المهدی در سودان و جریان بلحاج و مدنی در الجزایر که در دهه 1360 فعال بودند، از این دسته اند. البته در کنار این دسته گروه ها، افراد و جریانات دیگری وجود دارند که به میزانی که به اصول و سنن دینی دلبستگی دارند، مقتضیات زمان را نیز می شناسند طیف های مختلف اخوان المسلمین نوعا از این دسته به حساب می آیند.
دسته دیگر سلفی هایی هستند که محور و مبنای حرکت آنان «قدرت» است و برای رسیدن به این مهم نوعا اصول اخلاقی اسلام را نادیده می گیرند. طالبان و القاعده نمونه هایی از این نحله محسوب می شوند. نگرش این گروه به دین نوعی نگرش ماکیاولیستی و «اصالت قدرت» است از این رو این ها کاری به جنس مانع سر راهشان ندارند شیعه باشد یا سنی، یک گروه قدرتمند باشد یا مردم عادی اگر «مانع» تلقی شدند، از میان برمی دارند.
براین اساس امام خامنه ای در خطبه های نماز جمعه(14/11/90) اصل سلفیت را الزاما مردود نمی دانند و آنان را به دو گروه تقسیم می نمایند و خطاب به سلفی ها می فرمایند «سلفی گری اگر به معنای اصولگرایی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزش های اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان و مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرایی، سماحت و عقلانیت- که ارکان تفکر و تمدن اسلامی اند- سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بی دینی خواهد شد.»
از یک منظر می توان همه گروه های مذهبی سنی را سلفی دانست چرا که تقریبا همه آنان به نوعی خواستار اعاده مجد اولیه اسلام هستند و بر ایثار در این راه تاکید می نمایند. با این توضیح حزب عدالت و توسعه ترکیه که دین گرایی لیبرالیزه شده را به تماشا گذاشته است هم سلفی به حساب می آید، اخوانی های مصر نیز در این زمره قرار می گیرند و حتی جنبش های اسلام گرا در فلسطین نیز به این اندیشه منتسب می باشند. پس چاره ای نداریم جز اینکه در تقسیم بندی، خطوط فصل و وصل اینها را مشخص نمائیم.
سلفی گری به اعتبار نفی غرب زدگی و تلاش برای احیاء شریعت به انقلاب اسلامی ایران بسیار نزدیک می باشد اما بخش هایی از آنان به اعتبار قشری گرایی و عقل ستیزی در نقطه مقابل انقلاب اسلامی ایران به حساب می آیند. از چهره های گذشته عرب، سید قطب در زمره اندیشمندان دسته اول و رشیدرضا در زمره اندیشمندان سلفی دسته اول و دوم به حساب می آیند. کما اینکه خیرت شاطر و ملا عمر در زمره اندیشمندان سلفی دسته دوم به حساب می آیند. اخوان تحت رهبری شاطر در مصر امروزه کم یا بیش همان نقش سید قطب را دنبال می نمایند.
اما اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا باید بیشتر از لائیک های هوادار ایران در جهان عرب حمایت کرد و یا از مذهبی هایی که سنی و از فقه ناهمخوان با شیعه برخوردار هستند؟ این سوال ساده و در عین حال پاسخ به آن دشوار است. واقعیت این است که لائیک ها هیچگاه نمی توانند متحد یک انقلاب عمیقا دینی به حساب آیند آنان ممکن است بصورت تاکتیکی و موردی در کنار ما قرار بگیرند و کمکی بکنند و کمک هایی بگیرند ولی دست آخر بخصوص در «اهداف راهبردی» کنار ما نمی مانند کما اینکه تاکنون نمانده اند. البته ما در سیاست جاری خود نباید لائیک ها را نادیده گرفته و از ظرفیت های آنان در حوزه سیاست خارجی کمک نگیریم در میان لائیک ها هم گروه های مبارز با سابقه ای طولانی وجود دارند که باید مورد توجه قرار بگیرند اما باید بدانیم که آنان در اصلی ترین وظیفه ما در حوزه سیاست خارجی که- مثل هر کشوری- گسترش نفوذ و منافع ملی و حاکمیت اسلام است، با ما همراه نخواهند شد.
اما نیروهای هوادار حاکمیت ارزش ها و احکام اسلامی، طبیعی ترین متحدهای ما در محیط خارجی به حساب می آیند و می توان با آنان به «اتحاد راهبردی» رسید و البته باید این را بدانیم که میان ما و آنان در مورد اهداف، نیات و عملکرد سوءتفاهم ها و نیز اختلافاتی وجود دارد که تا درباره این ها نتوانیم به توافق برسیم، به اتحاد راهبردی نخواهیم رسید. البته این سوء تفاهمات فقط میان جمهوری اسلامی و اسلام گرایان سنی نیست، میان بقیه طوایف هم هست. بعنوان مثال زیدیه و اسماعیلیه دو گرایش از شیعه و پاره تن شیعیان به حساب می آیند و به عبارتی می توان آنان را «یتیمان آل محمد-ص-» یعنی کسانی که از خانه پدری خود دور افتاده اند، خواند. اما آیا هم اینک حوزه های علمی و سایر مراکز مذهبی ما با علما و مراکز مذهبی زیدیان و اسماعیلیان مراوده کافی دارند و یا این دو گروه از شیعه به اندازه ای که باید به کانون های شیعی در قم، نجف و... متصل هستند؟
نباید تردیدی در این موضوع داشته باشیم که بخش اعظم آنان که در جهان اسلام سلفی خوانده می شوند و بخصوص غرب و رژیم های وابسته به آن در منطقه سعی در به تقابل کشاندن آنان با ایران و جنبش بیداری اسلامی دارند، متحد طبیعی ما به حساب می آیند. ما در اساس و بنیان های دینی با آنان اختلاف عمیقی نداریم و البته دنبال این هم نیستیم که اختلافات عقیدتی خود را با آنان حل و فصل کنیم این اختلافات در طول بیش از هزار سال بوده و ممکن است هزار سال دیگر هم بماند. ما می توانیم با آن دسته از سلفی هایی که ریختن خون مسلمانان را حرام می دانند که اکثر آنان چنین اعتقادی دارند همکاری کنیم. ما می توانیم با آن دسته از سلفی هایی که برای از میان برداشتن سیطره غرب تلاش می کنند، همکاری کنیم. ما می توانیم با این سلفی ها برای آزادی فلسطین و دهها مقوله مشترک دیگر همکاری نماییم. اما البته گروه های دیگری هم هستند که درست یا غلط سلفی خوانده می شوند نظیر «القاعده» و «وهابی ها» که به هیچ وجه ما نمی توانیم با آنان در یک صف بایستیم. این گروه های تکفیری که فقط دشمن شیعیان نیستند بلکه در بسیاری از موارد با اهل سنت نیز در ستیز می باشند، جز فساد در میان مسلمین کاری نمی کنند و اقدامات آنان جز به نفع دشمنان اسلام تمام نمی شود. جالب این است که این تکفیری ها در سوریه بنام بازگرداندن مجد شام در دوران بنی امیه، خون مسلمانان شیعه و سنی را می ریزند اما به سوی رژیم صهیونیستی که سرزمین های مقدس اسلام را به وحشیانه ترین وجه اشغال کرده و 70 سال است که شعله های خشم را در دل مومنین برافروخته، یک گلوله شلیک نمی کنند.
سلفی ها دارای آبشخور واحدی نیستند و در هر کشور با کشور دیگر تفاوت دارند و نقطه کانونی هم برای پیوستگی و تغذیه ندارند از این رو حکایت آنان در هر نقطه ای تا حد زیادی با نقطه دیگر تفاوت می نماید بر این اساس ما نمی توانیم با یک ادبیات و استفاده از واژه مشترک «سلفی» درباره آنان سخن بگوییم. غرب البته تلاش می کند تا از این «مشترک لفظی» استفاده کند و در نهایت هر نحله اسلام گرا را با استفاده از این واژه- که در تبلیغات استکباری مترادف قتل و انفجار و بی رحمی شده- از میدان بدر کنند و به روند اسلام گرایی لطمه بزنند. البته این تلاشی است که با بیداری و هوشمندی از بین می رود.
سعدالله زارعی
 

منطقه ممنوعه سیاست کجاست؟

چگونه می توان امور سیاسی را به اعتلا رساند یا به ابتذال و انحطاط کشاند؟ مرز صلاح و فساد در اقدام سیاسی- اجتماعی کجاست؟ فرصت ها و ظرفیت ها چگونه به فعلیت های مطلوب درمی آیند یا از دست می روند؟ حریم سیاست دینی و عقلی کدام است و از کجا وارد منطقه ممنوعه می شود؟ با آنها که وارد حریم های ممنوعه می شوند چه باید کرد؟
این نوشته صرفا درآمد و مقدمه ای برای تامل در باب سوالات فوق است.
1- اعتلا و انحطاط سیاستمداران را باید از همت ها و دغدغه های آنان بازشناخت. هیجان زدگی و اغراق و زیاده روی در دوستی و دشمنی، بی پروایی در تعصب و لجاجت، و انحراف غیرت و حمیت به جانب غیرحق از جمله علایم بیماری سیاسی است. این تعبیر بلند امیرمومنان علیه السلام باید سرلوحه دغدغه ها و هدفگذاری همه به ویژه نخبگان و صاحبان نفوذ و قدرت باشد که خطاب به عبدالله بن عباس نوشت «فلایکن افضل ما نلت فی نفسک من دنیاک بلوغ لذه او شفاء غیظ ولکن اطفاء باطل او احیاء حق... نباید رسیدن به لذتی یا فرونشاندن آتش غیظی، برترین چیز از دنیا باشد که به آن نایل می شوی بلکه باید خاموش کردن باطل یا زنده کردن حق باشد» (نامه 66نهج البلاغه). کم نیست کنش یا واکنش هایی که از سر عقده گشایی و انواع هیجان های ناسالم معطوف به خشم خواسته یا ناخواسته است.
2- قلب به عنوان مرکز مدیریت عواطف انسان، انباشته از حب و بغض، غیرت و نفرت، و تعصب و لجاجت است. نوع انسان ها جاذبه و دافعه و غیرت و تعصب دارند اما باید دید کجاها و برای کدام مقاصد غیرتی می شوند، آبرو می گذارند و می جنگند؟ امام حسین علیه السلام در خطبه منا که سال 06 هجری در جمع صحابه و تابعین ایراد شد از راز لعنت شدگی احبار و بزرگان یهود پرده برداشت و سپس خطاب به حاضران فرمود «آیا همه اعتبار و احترام و حیثیت شما به این خاطر نیست که مردم امیدوارند برای حق خدا قیام کنید و این در حالی است که درباره اکثر حقوق الهی کوتاهی کرده و حق ائمه را خوار شمرده اید؟ حق ضعیفان را پایمال کردید ولی آنچه را به زعم شما حق تان بود، مطالبه نمودید... شما به خاطر خداوند در میان بندگان گرامی داشته می شوید و این در حالی است که می بینید پیمان های الهی نقض می شود و نگران و هراسان نمی شوید اما از شکسته شدن برخی پیمان های پدرانتان هراسان و بیمناک می شوید.»
برخی رجال سیاسی با گرایش ها و تابلوهای مختلف- و حتی معارض هم- در همین تاریخ انقلاب به ویژه یکی دو دهه اخیر، آن قدر که برای برخی حامیان و اطرافیان خاص خود غیرتی شدند، خونشان برای مفسده جویی های کلان فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به جوش نیامد هیچ، که حتی پای دفاع از مفسدان و منحرفان ایستادند. چه نام و لقب و عنوان و ستایش ها که به هم قرض ندادند و چه قدیس ها و قهرمان ها که از خیانت کنندگان در سه دوره سیاسی اخیر نساختند. گویا آیات تکان دهنده و برحذر دارنده الهی را نشنیده بودند که «ولاتکن للخائنین خصیما... و لا تجادل عن الذین یختانون انفسهم. حامی خائنان نباش... و حمایت نکن از کسانی که به خود خیانت کردند. همانا خداوند خیانتگران گناهکار را دوست ندارد» (آیات 105 و 107 سوره نساء). قطعا آرمان ها و اولویت ها نزد آنان جابه جا شده بود که پشت مفسدان و منحرفان ایستادند و به آنها عنوان و لقب و نشان دادند؛ که اگر این نبود در طول این 20 سال برای حمایت از فلان مدیر متخلف، ستاد حمایت در وزارت کشور راه نمی انداختند و برای این یکی مدیر متخلف که با مفسد اقتصادی چند هزار میلیاردی مراوده داشته، عناوین نچسب سزاوار انسان کامل جعل نمی کردند.
3- اگر به اعتبار «حب الشأ یعمی و یص مّ»، محبت افراطی، آدمی را نابینا و ناشنوا می کند(و قدرت تشخیص را سلب می نماید)، بغض ناحق نیز فرزند آدم را به همین میزان به عجز می کشاند. حمیت و تعصب ناحق، همان قدر ابتذال و انحطاط برای انسان می آورد که لجاجت و دشمنی نابجا. و رواج این هر دو بیماری در وسعت تعاملات سیاسی- اجتماعی کم نیست. تعصب ناحق، از مومن کافر می سازد چنان که از عابدی 6هزار ساله به نام ابلیس ساخت. این عبارات شریف، قوانین الهی است که بر زبان مبارک پیامبر اعظم(ص) جاری شده و تخلف ناپذیر است؛ «هرکس تعصب بورزد یا به خاطر او تعصب بورزند، همانا رشته ایمان را از گردن خویش گشوده است» یا «از ما نیست هرکس که مردم را به عصبیت دعوت کند و از ما نیست کسی که به خاطر تعصب بجنگد و از ما نیست کسی که با تعصب بمیرد» و نیز «هرکس به اندازه دانه خردل، عصبیت داشته باشد خداوند او را روز قیامت با اعراب جاهلی محشور می کند».
نقطه مقابل این رویکرد منحط، لج و لجبازی است. رسول خدا(ص) فرمود «از لجاجت بر حذر باش که آغاز آن نادانی و پایان آن پشیمانی است» همچنین از امیر مومنان علی علیه السلام مکرر نقل شده که «لجاجت شوم است»، «جنگ ها را به بار می آورد و دل ها را کینه دار می کند»، «نفس انسان را به ننگ می کشاند»، «تدبیر را تباه و نابود می کند» و «زیانبارترین چیزها در دنیا و آخرت است». آن حضرت بهترین اخلاق ها را دورترین آنها از لجاجت دانسته و فرموده اند؛ «سوار مرکب لجاجت، هدف و آماج بلاست»، «مرکب لجاجت سوار خود را به زمین می زند» و «هرکس لجاجت کند و بر آن اصرار ورزد، همان بخت برگشته ای است که خدا بر دلش حجاب کشیده و تقدیر بد بر فراز سرش قرار گرفته است». البته امیر مومنان درباره تعامل غلط و منجر به لجبازی نیز هشدار داده اند که «زیاده روی در سرزنش و ملامت، آتش لجاجت را شعله ور می کند».
کافی است به برخی رویدادهای تلخ از ابتدای انقلاب مخصوصا یک دهه اخیر نظر بیفکنیم که تکبر و تعصب های ناحق به افراد یا حلقه های خاص چگونه افراد صاحب نام را به فتنه انگیزی و معارضه با اسلام و انقلاب کشاند یا لجبازی و عقده گشایی با عمر و زید، کسانی را به انتحار شخصیتی واداشت چنان که به حق می توان از آنها به عنوان افراد بخت برگشته سزاوار ترحم و مایه عبرت و حسرت یاد کرد. از دل همین تعصب و لجاجت های ناحق بود که حلقه های فاسد قدرت و ثروت سر برآوردند و فتنه های زشت سیما، بزک حق طلبی کرد. فتنه 88 و انحراف بعد از آن، از متن این هیجان زدگی و زیاده روی در غیرت و نفرت سر برآورد. کم نبودند آنها که خواستند جگرشان را در تسویه حساب با رقبا- ولو با خون کردن به دل ملت متدین- خنک کنند اما خودسوزی کردند شاید که شعله ای از آن به جامه حریف و رقیب برسد!
4- فرصت ها چگونه تبدیل به چالش و تهدید می شوند؟ امیر مومنان در خطبه 081 نهج البلاغه و در مذمت یاران کج رفتار و ناهمراه خود می فرماید «ای مردم بی اصل! برای پیروزی و جهاد در راه رسیدن به حق خویش منتظر چه هستید؟... آیا دینی که شما را مجتمع و متحد کند، وجود ندارد؟ و آیا حمیت و غیرتی نیست که شما را به تلاش و جهاد برانگیزد؟ آیا شگفت نیست که معاویه فرومایگان و اوباش بی سر و پا را می خواند و آنها بدون خرج و بخشش او را اطاعت می کنند و من شما را که ماترک اسلام و باقی مانده مردم مسلمان هستید با معونه و عطا فرا می خوانم اما شما از دور من پراکنده می شوید و با من مخالفت و سرپیچی می کنید؟» امام می فرمود اجتماع آنها بر باطلشان و تفرقه شما از حق خویش، دل را می گدازد و آب می کند. حضرت در عین حال راه طلایی خروج از بن بست و محرومیت را نشان داده و فرموده بود «ای مردم! همانا دنیا آرزومند خود را و آن را که آرزوی جاودانگی در دنیا کند، می فریبد دنیا برای کسی که بر سر دنیا رقابت کند، عزیز و ارجمند نمی دارد... به پروردگار سوگند! هیچ قومی دارای نعمت زندگی گسترده نبودند که خداوند آن نعمت را از آنان گرفت مگر به خاطر گناهانی که مرتکب شدند... و اگر مردم آن هنگام که سختی ها بر آنان فرود می آید و نعمت ها از آنان زایل می شود، با نیت های صادق و دلهای مشتاق و خائف به درگاه پروردگارشان تضرّع کنند، لردّ علیهم کلّ شارد و اصلح کلّ فاسد؛ همانا همه نعمت رفته به آنان بازمی گردد و هر آنچه فاسد و تباه شده، به صلاح و سامان می رسد» (خطبه 871).
5- انحطاط و انحراف و فتنه انگیزی از آنجا آغاز می شود که «...یتولّی علیها رجال رجالاً علی غیر دین الله». مردمانی، مردمانی دیگر را در غیر حق پیروی کنند. تدبیر چیست؟ اگر کسی به تاخت به سوی پرتگاه می رود، چاره آن است که دیگران پیروی او نکنند. «بر حذر باشید از اطاعت بزرگانی که به خاطر حسب و نسب خود تکبر ورزیدند... که آنها پایه های بنیان عصبیت و ستون های فتنه و آشوبند... شیطان آنها را مرکب گمراهی گرفت و لشکری برای هجوم به مردم و مترجمانی که از زبان آنها سخن می گوید، تا عقل از شما برباید و در دیده شما رخنه کند و در گوش شما بدمد (که نبینید و نشنوید) تا بدین ترتیب شما را نشانه تیر و جای پا و دستاویز خویش قرار دهد» (خطبه 291 نهج البلاغه).
آلودگان به بیماری دوگانه «تعصب و تکبر» و «لجاجت» را باید مشفقانه انذار کرد و در عین حال مراقب بود بیماری واگیر خود را به سیاست و اجتماع منتقل نکنند. مردم ما در شناخت و مقابله با این بیماری به مراتب از برخی نخبگان آلوده به رفتارهای پرخطر، بصیرترند که چشم فتنه و آشوب 3 سال پیش را از حدقه درآوردند و پای امام خمینی و امام خامنه ای ایستادند. البته حلول این بیماری، سیاست ورزی را پیچیده تر و دشوارتر می سازد. اینجاست که صبر آمیخته با بصیرت و مجاهدت و تقوا راهگشاست. مدام باید فضا را شفاف کرد و در عین حال مراقب بود آنچه خواسته جریان ها و حلقه های منحرف- عوامل جنگ نیابتی دشمن- است یعنی برجسته کردن چالش های حاشیه ای و گرفتن واکنش برای ایجاد غفلت از جبهه و اولویت های اصلی، محقق نشود. مفهوم دیگر این سخن آن است که باید اولویت ها و آرمان های مطلوب دینی را تبیین کرد تا تمایز و تعارض حلقه های فتنه گر منحرف آشکار شود.
محمد ایمانی
 

نصیحت مشفقانه آیت الله یزدی به احمدی‌نژاد

آیت‌الله یزدی با اشاره به پیام تسلیت رئیس‌جمهور برای درگذشت چاوز و مطرح شدن مساله رجعت وی گفت: به ایشان نصیحت مشفقانه داریم که در مدت باقیمانده آرامش کشور را حفظ کرده و از اظهار نظر درباره مسائل دینی خودداری کند.
به گزارش رجانیوز،  آیت‌لله محمد یزدی امروز در گفت‌وگو با  خبرگزاری حوزه، ضمن تبریک ایام نوروز گفت: امیدواریم که برای همه مردم و مسلمانان ایام به خوبی و خوشی برگزار شود و همان‌طور که گفته شده احترام ایام فاطمیه که هم‌زمان با ایام فروردین است نیز رعایت شود.
 
وی در ادامه با اشاره به جمله معروف «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست» بیان کرد: این جمله مربوط به شهید مدرس است و حضرت امام نیز چندین بار این مسئله را ذکر کردند و البته این جمله را چند گونه می‌توان تفسیر کرد.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: یک تفسیر این جمله این است که دیانت و سیاست از هم جدا نیست و این برداشت عموم مردم است و مقصود این است که دین و سیاست با هم هستند.
 
وی با اشاره به اینکه دشمنان اسلام از سال‌ها پیش دنبال جدایی دین از سیاست بودند و در این زمینه توطئه‌چینی می‌کردند گفت: در کشور ما نیز این مسئله را دنبال می‌کردند و حتی برخی از روحانیون باور کرده بودند که بهترین روحانی کسی است که به سیاست کاری نداشته باشد.
 
آیت‌الله یزدی در خصوص تفسیر درست از این جمله گفت: نظر قریب به اتفاق روحانیون حوزه‌های علمیه این است که سیاست نمی‌تواند در دیانت نقش داشته باشد بلکه سیاست یکی از منابع تصمیم‌گیری‌های دینی به شمار می‌رود، چرا که منابع دینی ما وحیانی است و ما به منابع دیگر توجه نداشته و در اعتقادات و فروعات عملی منابع وحیانی مربوط به خداوند و پیامبر خداست.
 
وی ادامه داد: سیاست نمی‌تواند منبع دینی باشد، البته اینکه امام فرموده‌اند زمان و مکان در استنباط و اجتهاد تأثیر دارد به معنای نحوه استفاده برخی از روایات و ادله است.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیان کرد: در نظام جمهوری اسلامی از اصول مسلم این است که سیاست باید در چارچوب دیانت باشد و اگر این سخن را در فرم قانونی ببریم و بخواهیم در قوانین حاکم کشور آن را مورد استفاده قرار دهیم به اصل چهارم قانون اساسی می‌رسیم که می‌گوید در نظام جمهوری اسلامی هر تصمیمی باید با موازین شرعی تطبیق داشته باشد و برای کنترل کردن این مسئله نهادی به عنوان شورای نگهبان تصمیمات دولت، مجلس و دیگر بخش‌ها که جنبه‌های قانون‌گذاری و تصمیم‌گیری دارند را مورد کنترل قرار می‌دهد.
 
وی با بیان اینکه باید سیاست در چارچوب دیانت مورد استفاده قرار گیرد ادامه داد: دیانت در حقیقت منبع سیاست است و تصمیم‌گیران سیاسی و مدیران کشور باید از منابع دینی استفاده کرده و بر اساس منابع دینی تصمیم بگیرند و همه تصمیم‌گیری‌ها که در زندگی عامه مردم و مدیریت کشور نقش دارد باید در چارچوب اصول دیانت صورت گیرد.
 
آیت‌الله یزدی گفت: هر مسئولی در این نظام وقتی اظهاراتی را مطرح می‌کند باید در این چارچوب سخن بگوید و نمی‌تواند از این چارچوب خارج شود.
 
وی با تاکید بر اینکه هر کسی نمی‌تواند در مسائل دینی اظهار نظر کند گفت: فلسفه حوزه‌های علمیه این است که بتواند منابع دینی را بررسی کرده و احکام و عقاید شیعی را تشریح کرده تا تصمیم‌گیران بتوانند در این چارچوب عمل کنند.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم یادآور شد: اگر کسانی در امور سیاسی و اجتماعی کشور بخواهند در بخش‌های قانون‌گذاری، اجرا و قضا اقدامی انجام دهند باید چارچوب حرکت آنها بر مبنای احکام اسلام باشد.
 
وی با تاکید بر اینکه هر مطلب تخصصی را باید از متخصصان گرفت و نباید نظر افراد غیر متخصص در یک زمینه از رسانه‌های عمومی منتشر شود افزود: در علوم انسانی که حساس‌تر و دقیق‌تر است باید از متخصص نظر گرفت و غیر متخصص نباید نظر دهد.
 
آیت‌الله یزدی گفت: آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور محترم در مواردی در مسائل اعتقادی اظهار نظر کرده و یا برخی اعتقادات را دارد که این اعتقادات از مسلمات شیعه است و ایشان خودشان را از شیعیان درجه یک می‌دانند.
 
وی بیان کرد:‌ امام زمان(عج) که ایشان سخنان خود را با نام آن حضرت شروع و ختم می‌کند در این کشور یک نایب زنده، حاضر، مدیر و مدبر دارد که تصمیم‌گیرنده است؛ کسی نمی‌تواند بگوید تابع امام زمان(عج) هستم ولی از نظرات ولی فقیه بالفعل تبعیت نکند.
 
عضو خبرگان رهبری خطاب به رئیس جمهور گفت: شما که همیشه اسم امام زمان(عج) را می‌برید، مراجع عظام نمایندگان امام زمان(عج) و ولی امر و فرمانده کل قوا نایب امام زمان(عج) هستند، تصمیم ایشان تصمیم امام زمان(عج) است.
 
وی تصریح کرد: اظهار نظرهایی که ایشان داشته و دارند گاهی منشأ نگرانی‌هایی است که حتی دوستان و علاقمندان را نگران می‌کند و در این زمینه در حوزه‌های علمیه و جامعه مدرسین در این خصوص بحث شده و نگرانی‌هایی مطرح شده است، چون سفارش موکد ولی امر این است که در شرایط کنونی کشور را آرام نگه داریم کسانی که ولایی هستند سعی می‌کنند مطالب اختلاف‌انگیز و سوژه‌های خاص را دست دوست و دشمن ندهند و آرامش کشور را در آستانه انتخابات حفظ کنند.
 
آیت‌الله یزدی گفت: ایشان در جریان فوت آقای چاوز رئیس جمهور ونزوئلا تسلیت نامه مفصلی نوشتند که این امر طبیعی و عرفی است و رئیس جمهوری که فوت شده امتیازاتی داشته است و گاندی هم شخصیتی بود که هندوستان را از چنگ انگلستان خارج کرد و ماندلا هم در آفریقا به دفاع از حقوق سیاه پوستان پرداخت و این امتیازات انقلابی و ‌آزادی خواهی موجب می‌شود که از این شخصیت‌ها در حد امتیازات ایشان تجلیل شود.
 
وی یادآور شد: با این وجود اینکه یک انقلابی آزادی‌خواه را در ردیف شخصیت‌های بالای دینی قرار داده و تعبیراتی مطرح کنیم مبنی بر اینکه وی همراه حضرت عیسی(ع) و حضرت ولیعصر(عج) باز می‌گردد و کارهای خودش را انجام می‌دهد جای سئوال دارد.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: شما درباره رجعت که یکی از اصول مسلم شیعه است چقدر مطالعه کردید؟ بحث رجعت از نظر منابع و فروعات دارای حساسیت ویژه‌ای است.
 
وی با اشاره به اینکه چاوز یک مسیحی کاتولیک بوده است ادامه داد: نظر آنها این است که حضرت عیسی(ع) کشته شده و در دین مسیحیت نیز این مطلب وجود ندارد که رجعت صورت می‌گیرد.
 
آیت‌الله یزدی گفت: وقتی درباره یک مطلب حساس و قابل بحث که اطلاعات شما درباره آن کافی نیست در این شرایط کشور اظهار نظر می‌کنید موجب می‌شود که حساسیت‌هایی به وجود بیاید.
 
وی با اشاره به بخشی از پیام احمدی‌نژاد که گفته است « تردید ندارم که او بازخواهد گشت و به همراه همه صالحان و حضرت مسیح (ع) و تنها باقیمانده از نسل پاکان، انسان کامل، خواهد آمد و جامعه بشری را در استقرار صلح و عدالت کامل و مهربانی و کمال یاری خواهد کرد» بیان کرد: این سخنان اختلاف‌انگیز است و در حوزه‌های علمیه مورد گفت‌وگو و اظهار نظر است.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: ایشان وقتی در فرودگاه از هواپیما پیاده شدند در نخستین جملات گفته‌اند «خداوند، حضرت مسیح و انسان کامل یار ملت‌ها هستند و چاوز عمیقاً به این حقایق ایمان داشت».
 
وی اظهار کرد: در جلسه دیروز جامعه مدرسین برخی از اعضای خیلی ناراحت بوده و می‌گفتند که چرا حوزه باید در برابر این سخنان ساکت باشد و اظهار نظر نکند و ما باید به وظیفه دینی خود عمل کنیم و برخی دیگر هم نظر متوسط داشتند.
 
آیت‌الله یزدی ادامه داد: در جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از گفت‌وگوهای فراوان قرار بر این شد که در یک مصاحبه محدود به طور اجمال این مطالب را گوشزد کرده و یک نصیحت مشفقانه داشته باشیم و بگوییم اطلاعات دینی شما کم بوده و تحصیلات عمومی دارید و باید در شرایط اجتماعی سیاسی کنونی پیرو نظرات ولی امر و مراجع باشید، وقتی از حوزه و مراجع فاصله بگیریم این لغزش‌ها پیش می‌آید.
 
وی با اشاره به دفاع برخی افراد از این مسئله در نهاد ریاست جمهوری گفت:‌ ما درباره مسائل مختلف به طلبه‌های جوان که پر احساس هستند می‌گوییم ولی امر فرموده‌اند که آرامش را حفظ کنیم ولی وقتی یک مسئله دینی مطرح شود چه پاسخی باید بدهیم؟
 
عضو خبرگان رهبری با اشاره به اینکه رجعت از مسائل اعتقادی و اصیل است تصریح کرد: بنده به عنوان عضوی از جامعه مدرسین می‌گویم که ایشان نباید در مسائل مذهبی اظهار نظر کرده و از بیان شعارهایی که در مسائل مذهبی مربوط می‌شود خودداری کند، چرا هر روز کاری می‌شود که به مقدار وجهه و حیثیتی که بوده نیز ضربه می‌زند.
 
وی ادامه داد: اصل دیانت و سیاست درست است و معنا کردن آن مهم است و شرایط سیاسی نمی‌تواند دین را جابه‌جا کند؛ اگر قرار بود که مسائل سیاسی دین را جابه‌جا کنند امروز چیزی از دین باقی نمانده بود.
 
آیت‌الله یزدی خطاب به رئیس جمهور تاکید کرد: در اجراییات موظف هستید از ولی امر اطاعت کرده و مراجع عظام را مورد توجه قرار دهید.
 
وی بیان کرد: به ایشان نصیحت مشفقانه داریم که در مدت باقیمانده آرامش را حفظ کرده و از بیان مسائل اختلافی خودداری کنید، بپذیرید که اطلاعات دینی لازم را ندارید و اگر لازم بود بپرسید.

حکم مصافحه یا دست دادن با نا محرم

هر کس با زن نامحرمی مصافحه کند به غضب خداوند گرفتار خواهد شد و خود آن حضرت نیز به هنگام بیعت با زنان به انها دست نداد و فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان و معتقد به حجاب و غیر معتقد و در ملا عام و غیر آن نیست.
گروه مذهبی: کسی که با نا محرمی مصافحه کند به غضب خداوند مبتلا خواهد شد «مصافحه مرد
با زن نا محرم حرام است» [۱]

به گزارش
افکارنیوز، با توجه به اینکه در یکی از اجتماعات در حضور دختران و پسران یک زن مسلمان با مردان نا محرم مصافحه نموده است خواهشمند است جهت روشن شدن اذهان عمومی نظر مبارک را در مورد سوالات زیر مرقوم فرمائید

۱- زن مسلمان که به فروعات اسلام معتقد است ولی در محیطی رشد کرده که اگر مرد نا محرم هنگام صحبت کردن و ملاقات با وی مصافحه نکند ان را موجب به خود می داند ایا در این صورت مصافحه با وی جایز است یا نه؟

۲- مصافحه با زنی که به حجاب اعتقاد ندارد چه حکمی دارد؟

۳- اقدام به این عمل در ملا عام چه حکمی دارد؟

حضرت آیت الله خامنه ای: جائز نیست

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی: مصافحه اجنبی با اجنبیه و بالعکس حرام بین است و این مطلب از مسلمات فقه اسلام است و در ملاء حرمت شدید تر دارد و نیز فرقی نمی‌کند که زن معتقد به حجاب باشد یا نباشد و مسئله وهن در فرضی است که عمل ناشی از التزام به احکام دینی نباشد و به مجرد توهم وهن حرام حلال نمی شود خداوند همه را از فتنه های که موجب تعطیل یا تزلزل احکام و مقررات الهی می شود حفظ فرماید بحرمه محمد و اله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین.

حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :ج۱ در فرض سوال مصافحه جایز نیست و نمی توان به بهانه وهن به خود مرتکب فعل حرام شد وهویت و استقلال اسلامی خود
را مخدوش نمود

۲- جائز نیست

۳- واضح است که حرمت آن اشد است

حضرت آیت الله مکارم شیرازی: دست دادن و مصافحه با زنان نا محرم از مسلمات فقه شیعه است حتی در میان مذاهب چهار گانه اهل سنت تنها ابو حنیفه آن هم در مورد زنان پیر اجازه مصافحه داده و بقیه حرام می دانند در این زمیه روایات زیادی در منابع شیعه و اهل سنت آمده که صراحت در تحریم دارد از جمله پیامبر اکرم ص می فرمایند: هر کس با زن نامحرمی مصافحه کند به غضب خداوند گرفتار خواهد شد و خود آن حضرت نیز به هنگام بیعت با زنان به انها دست نداد و فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان و معتقد به حجاب و غیر معتقد و در ملا عام و غیر آن نیست هر چند در مورد زنان مسلمان و در ملا عام حرمت آن شدید تر است.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی: افزوده است شما عزیزان باید توجه داشته باشید که غربیها اصرار دارند فرهنگ خود را به ما تحمیل کنند و استقلال فکری و فرهنگی را از ما بگیرند و محیط ما را آلوده سازند و این کار هرگز در شان ملت سربلندی همچون ملت اسلام نیست.

حضرت آیت الله تبریزی :جایز نیست

حضرت آیت الله سیستانی :جایز نیست

حضرت آیت الله بهجت :جایز نیست [۲]

قال رسول الله ص من صانح امراه حراما جاؤ یوم القیامه مغلولا ثم یؤمر به الی النار (ثواب الا عمال ) هر کس با زن نا محرمی مصافحه کرده و دست بدهد روز قیامت با دست و غل و بسته به گردن محشور می گردد بعد امر می شود او را به اتش ببرید.

دست دادن (مصافحه) با زن برادر مذکور چه حکمی دارد ؟

حرام است واین نخستین گام به سوی افتادن در دام شیطان است

دست دادن با غیر مسلمان چه حکمی دارد ؟

در صورتی که جنس مخالف نباشد اشکالی ندارد

و اگر رطوبت سرایت کنندهای در دست باشد احتیاطاً بعدا دستها را بشوید ولی با جنس مخالف جایز نیست

سـوال: در منطقه جنوب رسم بر این است که گاه زن عمو دست پسر برادر شوهر خود را می گیرد و می بوسد زن برادر و خواهر زن نیز خود را با برادر شوهر و شوهر خواهر محرم حساب می کنند و دست دادن خصوصا بوسیدن سر و دست در هنگام باز گشت از سفر و ایام عید و دید و بازدید شدیدا رایج و مرسوم است بارها به انها تذکر داده شده است اما نه تنها قبول نمی کنند بلکه در مواقعی موجب ناراحتی شدید و رنجش خاطر نیز می گردد اگر ممکن است راه چارهای برای بنده و دیگران که به این مساله مبتلاء هستیم بیان فرمائید اگر موجب قطع صله رحم شود چه حکمی دارد؟

جواب: این گونه کارها حرام و خلاف شرع است و نتیجه نا اگاهی بعضی از مردم است . وظیفه شما ان است که با زبان خوش امر به معروف و نهی از منکر کنید و اگر صله رحم بدون آن میسر نیست صله رحم را ترک کنید

[۱] - وسائل ج ۱۴ ص۱۴۳و ص۱۵۱
[۲] - باب مصاحفه النساء الکافی ۵ص۵۲۵ و وسائل

مثلث فتنه در پاکستان

طی یک ماه گذشته دست کم 200 نفر از شیعیان در شهرهای کراچی و کویته پاکستان به شهادت رسیده اند و حدود 500 نفر از آنان نیز زخمی شده اند. پیش از این در ایام محرم شاهد شهادت تعدادی از شیعیان در حملات عناصر وهابی بودیم ولی تقریبا سابقه نداشت که در ماه های بعد چنین اتفاقاتی بیفتد از آن طرف شواهد زیادی بیانگر آن است که دست هایی درصدد برآمده تا شیعیان را به اقدامی متقابل تحریک کند و به «فتنه مذهبی» شکل دهد.
اهل سنت و شیعه در پاکستان و پیش از آن در هندوستان قرن ها در کنار هم زندگی کرده اند و تاریخ کمتر به یاد دارد که میان آنان درگیری و نزاع روی داده باشد در همه مناطق پاکستان از سرحدات شمال و مناطق قبایلی تا کراچی و کویته در جنوب همواره محل زندگی مشترک شیعیان و اهل سنت بوده است بر این اساس می توان گفت درگیری شیعه و سنی در پاکستان- و در بقیه کشورها- یک «پروژه» است که توسط دست های فتنه گر به راه افتاده است که به مواردی از آن اشاره می نمائیم.
براساس اظهارات وزیر کشور پاکستان، درگیری ها علیه شیعیان را دو گروه انجام می دهند لشکر جهنگوی و سپاه صحابه که امروز با عنوان «گروه اهل سنت و الجماعه » فعالیت می نماید. وی می گوید 08 درصد اقدامات تروریستی و بمب گذاری ها توسط گروهک لشکر جهنگوی صورت می گیرد. لشکر جهنگوی که منحله به حساب می آید پنجشنبه سوم اسفندماه مسئولیت بمب گذاری دهم ژانویه 2013 خیابان علمدار کویته و بمب گذاری شانزدهم فوریه 2013 «هزاره قانون» کویته که در این دو دست کم 200 نفر شهید و 300 نفر زخمی شده اند را پذیرفت.
لشکر جهنگوی و سپاه صحابه دو جریان وهابی هستند که اساسا برای ایجاد درگیری قومی به وجود آمده و هدف اصلی شان ممانعت از رشد و بالندگی تفکر بیداری در پاکستان می باشد. سپاه صحابه در اوایل دهه 1360 توسط یک روحانی وهابی به نام «حق نواز جهنگوی» تاسیس شد و آشکارا هدف خود را جلوگیری از تاثیرگذاری انقلاب اسلامی در پاکستان اعلام کرد و بارها به طور رسمی از دولت پاکستان خواست تا امامزاده ها، حسینیه ها و سایر مراکز مذهبی شیعیان را تخریب نماید. 01 سال بعد پلیس پاکستان اعلام کرد که این گروه دست کم در 103 مورد ترور مقامات شیعه دست داشته است کمااینکه بعد از 01 سال که «اعظم طارق» یک روحانی وهابی دیگر مسئولیت ادامه کار را برعهده گرفت همین رویه تروریستی را ادامه داد و تشدید کرد و تا سال 1382 که کشته شد، بیش از 2هزار نفر از شیعیان را به شهادت رسانده بود.
این دو گروهک وهابی تروریستی به مرور در نواحی جنوبی پاکستان و نواحی مرکزی بخصوص استان بلوچستان با مرکزیت کویته و ایالت سند با مرکزیت کراچی که دربرگیرنده بخش اعظم حدود 04 میلیون شیعه امامی پاکستان است، گسترش یافته اند و گفته می شود در این مناطق حدود 500 دفتر داشته و نزدیک به صد هزار عضو دارد. با این وصف کاملا پیداست که چنین عدد و رقمی چه هزینه هایی دربر دارد و قاعدتا از عهده دولت ضعیف پاکستان که در اکثر موارد توسط شیعیان اداره شده خارج می باشد.
یک خبر بیانگر آن است که گروهک وهابی «اهل سنت و جماعت» (نام جدید سپاه صحابه) با حزب مسلم لیگ شاخه نوازشریف در روز 4 اسفندماه در واگذاری 51 کرسی از ایالت پنجاب به سپاه صحابه به توافق رسیده اند در این مذاکرات مولوی محمد احمد و مالک محمد اسحق از سرکردگان سپاه صحابه حضور داشته اند. یک خبر دیگر مربوط به نامه وزیر کشور پاکستان به سروزیر ایالت پنجاب می باشد. وزیر کشور در نامه سپتامبر گذشته خود، تصریح کرده است که «دولت پنجاب گروههای تروریستی جهنگوی و سپاه صحابه را پناه داده است» خبر دیگر هم که بر اظهارات وزیر کشور صحه می گذارد بیان گر آن است که «رعنا ثناالله خان» وزیر دادگستری پنجاب به سپاه صحابه در پنجاب جنوبی وعده داده که موانع قانونی را برای تصاحب 4 کرسی مجلس پنجاب برمی دارد. با این وصف می توان گفت دستگاه دولتی پنجاب که تبعیت زیادی از حزب نوازشریف دارد ظرفیت های خود را برای کمک به تروریست های وهابی پای کارآورده است و این در حالی است که نوازشریف آشکارا از حمایت دولت عربستان برخوردار می باشد.
گروههای تروریستی سپاه صحابه و لشکر جهنگوی- که در سال 1375 توسط یک روحانی وهابی بنام «ریاض بصره» تأسیس شده است- جدا از اینکه از حمایت جدی عربستان برخوردار است در داخل پاکستان نیز سازماندهی ویژه ای دارد به گونه ای که احساس اطمینان می کند. در این بین حامد کرزای 4 سال پیش به یک شبکه ویژه اشاره کرد که منظور او قاعدتا سازمان اطلاعات نظامی پاکستان(isi) بود اما سال گذشته موسسه رند به سازمانهای باتجربه تر غربی اشاره کرد و در گزارشی نوشت غرب در مواجهه با گروههای شبه نظامی نظیر سپاه صحابه بیش از آنکه از روش نظامی برای مهار آنان استفاده کند، از روش سیاسی- مذاکره و توافق- استفاده می کند. این موسسه آمریکایی نوشت کاهش 34 درصدی حملات گروههای تروریستی در پاکستان و افغانستان علیه اهداف غربی در سال 2012 به نسبت سال 2011 محصول مذاکره و توافق سرویس های اطلاعاتی آمریکا، فرانسه و انگلیس بوده است و اضافه کرد که در سال گذشته ما فقط از 7درصد ظرفیت نظامی خود برای کاستن از حملات علیه اهداف غربی استفاده کرده ایم و بقیه این موارد- یعنی 05درصد- حاصل همکاری اطلاعاتی غرب با پلیس و دستگاه های اطلاعاتی پاکستان و افغانستان بوده است. با این وصف کاملا پیداست که اقدامات ضداسلامی و نفاق گونه گروهکهای تروریستی از یک آبشخور وهابی در منطقه و از یک آبشخور ضددینی در غرب سیراب می شود.
قربانیان این ائتلاف تروریستی وهابی-غربی مردم مظلوم شیعه و سنی پاکستان هستند که برابر آمارهای ارائه شده در سال 1390 تعداد کشته شدگان شیعه و سنی پاکستان که با بمب گذاری ها و حملات تروریستی به قتل رسیده اند از 1710 نفر فراتر می باشد.
دستگاه سیاسی سعودی وجود گروههای تروریستی با گرایشات مذهبی مبتنی بر وهابیت را یک برگ برنده محسوب می نماید آنان از این برگ در بازی با کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس و فرانسه- بعنوان توان اثرگذاری بر معادلات امنیتی- استفاده می کنند. کما اینکه سرویس های غربی با سرریز کردن خشم مذهبی به سمت گروههای مذهبی معتقد به بیداری اسلامی از یک سو جهت گیری ضدغربی مسلمانان را کند می نمایند و از طرف دیگر گروههای موثر مخالف خود را گرفتار بحران داخلی می کنند. بر این اساس آمارهای عجیبی حکایت می کنند که گروههای تند وابسته به وهابی ها در عربستان بیش از 21 هزار مدرسه دینی دارند و دو میلیون نفر را تحت پوشش تعلیمات خود قرار داده اند و این در حالی است که مدارس دولتی در پاکستان به دلیل فقر مالی گرفتار رکود جدی می باشند. مدارس دینی در پاکستان نوعا بصورت شبانه روزی و همراه با مسکن و غذا و امکانات تبلیغی اداره می شوند و خود این موضوع نشان می دهد که محور وهابی-غربی برای تداوم خشونت در این منطقه اسلامی چه تدارک گسترده ای دیده اند.
در حالی که غربی ها وانمود می کنند با اقدامات تروریستی موافق نیستند اما خبرهای زیاد بیانگر توافق گسترده میان شاخه تند طالبان که وهابی اند با نیروهای ناتو- موسوم به ایساف- صورت گرفته است. حدود دو ماه پیش یک گروه از سران سپاه صحابه و لشکر جهنگوی در دوحه پایتخت قطر با یکدیگر ملاقات کرده و موافقتنامه امنیتی مبنی بر توقف حملات هواپیماهای بدون سرنشین به مناطق قبایلی پاکستان از یک سو و تضمین امنیت ستون نظامی ناتو در پاکستان میان طرفین به امضا رسیده است و از این رو موسساتی نظیر رند گزارش داده اند که سال 2013 برای ناتو سال آرامی خواهد بود. در عین حال از نظر مبانی فکری نیز میان اندیشه و فلسفه غرب با اقدامات قدرت مدارانه- استفاده از زور و ترور- تناسب فراوانی وجود دارد و اندیشمندانی نظیر «رابرت ال فیلیپس» به آن اشاره کرده اند. از این منظر ایده مطلق «حاکمیت مردمی» این حق را به گروههای تروریستی برای نادیده گرفتن ارزش های فراماده و مقابله با احکام خداداده است کما اینکه نتیجه گرایی اخلاقی غرب که ریشه در اندیشه های نیکولو ماکیاولی دارد به غرب و گروههای به ظاهر بومی تروریست در پاکستان و... این حق را می دهد که بنام خدا به جنایت دست بزنند. ماکیاولی معتقد بود: «شهریار باید حیله گری قهار باشد و برای تامین آنچه می خواهد از مرزهای خیر و شر به معنای مرسوم آن عبور کند و ایده مشیت الهی را پشت سر بگذارد و آینده خود را اگر مستلزم انجام شر باشد، حفظ و تضمین نماید و اگر لازم باشد برای دستیابی به آن نقش خدا را نیز ایفا نماید.» 


سعدالله زارعی
 

معنای غیبت

امام صادق سلام الله علیه :
 
 الغیبَةُ أن تَقولَ فی أخیکَ ما سَتَرَهُ اللَّهُ عَلیهِ؛ 
 
 غیبت آن است که درباره برادرت چیزى بگویى که خداوند آن را پنهان کرده است .

چگونه باید از پیچ تاریخ گذشت ؟

حکایت عبور از پیچ تاریخ، حکایت کوهنوری است که می خواهد به قله برسد. از دور که می نگرد، فقط هدف که همان قله است به چشم می آید و مسیری که چندان صعب نمی نماید. اما وقتی وارد مسیر شد و از کمرکش کوه بالا رفت، تازه مناطق صعب العبور و تنگه های سخت رخ می نماید. کوهنوردی که همت بلند دارد به خاطر این چالش های سخت از فتح قله جا نمی زند. او در عین حال حزم و احتیاط و تدبیر و مراقبت را چاشنی سخت کوشی مضاعف و خطرپذیری خود می کند. کوهنوردی که 90درصد مسیر را صعود کرده، نه به خاطر رسیدن به نقاط صعب العبور از هدف بزرگ پشیمان می شود و باز می گردد و نه با بازیگوشی و سر به هوایی و بی ملاحظگی پیش می رود.
مختصات پیچ تاریخ کدام است و چگونه و با چه الزاماتی باید از این پیچ عبور کرد؟ به یک معنا مسیر تاریخ بر سر این پیچ تغییر می کند و جهان مستضعف می تواند از مضیقه های موجود به وسعت و گشایش برسد. طلیعه این گشایش را در انقلاب اسلامی خود و همچنین ثمرات شیرین دو پدیده «مقاومت اسلامی» و «بیداری اسلامی» در منطقه خاورمیانه مشاهده کردیم. دیدیم چگونه روندها در تاریخ بشر دگرگون شد و ملت ها -با شدت و ضعف- به موفقیت هایی دست پیدا کردند که 40 سال پیش حتی در خیال بسیاری از صاحب نظران نمی گنجید. همین روزها مطبوعات جهانی عباراتی را از قول وزیر دفاع جدید آمریکا نقل کردند مبنی بر اینکه او پیش از این گفته «ایران در خاورمیانه قرن 21، مرکز ثقل و قدرت مهم منطقه به شمار می آید و آمریکا نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد. آمریکا باید نقش جدید ایران را بپذیرد.» هنر انقلاب اسلامی این بود که در متن تندباد شدید مزاحمت دشمن نه تنها از پا نیفتاد، بلکه پیش رفت و وسعت یافت و میوه های شیرین پیروزی را یکی پس از دیگری چید. به عبارت دیگر نه این پیروزی های سلسله وار قابل انکار است و نه آن چالش انگیزی و مزاحمت.
قریب 2 سال پیش ولی امر مسلمین این مفهوم را که جهان بر سر پیچ مهم تاریخ رسیده است، پیش کشیدند. این مفهوم را دو گروه خوب فهم و هضم نکردند. یکی آنها که به انکار موضوع پرداختند در حالی که طیف وسیعی از نظریه پردازان و سیاستمداران در اروپا و آمریکا و رژیم صهیونیستی پی درپی اذعان می کنند دنیا به یک نقطه عطف رسیده و غرب مانند گذشته قادر نیست معارضه های خارجی و تعارض های داخلی موجود را با سیطره و اقتدار مدیریت کند. از بحران اقتصادی و کسری بودجه هنگفت در این رژیم ها تا بحران های اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و قفل شدگی رژیم های حاکم در برابر مشکلات، و بیداری و قدرت نمایی ملت ها، همه از فرتوتی و زوال مدیریت مسلط جبهه استکبار حکایت می کند. گروه اول بدفهمان آنها بودند که نشانه های روشن این درماندگی بی سابقه را دیدند اما باور نکردند. گروه دوم کسانی بودند که خیال کردند مفهوم رسیدن جهان بر سر پیچ مهم تاریخ، پایان همه چالش ها و آغاز دوره جمع آوری غنیمت و بنابراین ولنگاری و عافیت طلبی و بی پروایی است. بنابراین یا به غنیمت طلبی افتادند و یا چون نگاه بسیطی داشتند، وقتی با کمترین مزاحمت ها و چالش ها روبرو شدند، میل جا زدن در آنها پیدا شد و شبیه گروه اول شدند.
حقیقت ماجرا کدام است؟ اگر بخشی از ماجرا به نوع فهم افراد باز می گردد، بخش دیگر آن به شخصیت و روحیه آنان مربوط می شود. بسته به اینکه افراد در گذشته چگونه خود را ساخته باشند، رفتار متفاوتی سر بزنگاه های مهم تاریخ نشان می دهند. اگر از قهرمان مسابقه دو بخواهید که بدود، با نشاط و اشتیاق می پذیرد بلکه منتظر روز مسابقه است تا در آن روز سخت و پرفشار، هنر و اندوخته خود را پای مسابقه بیاورد. اما اگر کسی که سالها نه فقط ندویده بلکه حتی پیاده روی هم نکرده، مجبور شود بدود، حتما نفس کم می آورد و با همان 50 قدم اول از پا می افتد. افراد بر سر بزنگاه های سخت تاریخ واکنش هایی به غایت متفاوت از هم نشان می دهند. یکی می شود علی بن ابیطالب علیه السلام که وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای عزیمت شبانه به مدینه از او می خواهد بر بستر حضرت بخوابد، نمی پرسد آیا زنده می مانم یا نه، بلکه فقط عرض می کند «اگر من به جای شما بر بستر بخوابم، شما سالم به مدینه می رسید؟» و چون پاسخ آری می شنود، جمله ای می گوید که باید بر سر هر پیچ و بزنگاه تاریخ نصب کرد. «ا مض لما امرت فداک سمعی و بصری و سویداء قلبی و مونی بما شئت. ماموریت خود را انجام بده، فدای تو باد گوش و چشم و سویدای دل من! و به من امر کن آنچه خواهی». رسول خدا بسیاری از پیچ های مهم تاریخ را با همراهی یاران صادقی که در راس آنها امیر مومنان(ع) بود، پشت سر گذاشت. اما همه مثل علی(ع) نبودند. بودند آنها که وقتی عرصه سخت می شد و در فشار و محاصره دشمن قرار می گرفتند- منافقان و بیماردلان- با دهن لقی و وقاحت تمام می گفتند «ما وعدناالله و رسوله الا غرورا. خداوند و پیامبر او جز وعده دروغ پیروزی به ما ندادند»!
برخی اتفاقات ناخوشایند که در طول تاریخ انقلاب و از جمله همین 4-3 سال اخیر از سوی برخی حلقه های سیاسی موسوم به فتنه و انحراف رخ داد بار دیگر فرق مومنان با منافقان و بیماردلان را بر سر پیچ تاریخ هویدا کرد. اولین بار نبود که مومنان در یک نظم و حکومت دینی، دچار اخلال می شدند و برخی از برنامه ریزی های معطوف به استقامت و پیشرفت و عدالت و خدمت گرفتار دست انداز می شد. و باز نخستین بار نبود که زبان مرجفون و منافقین به ملامت و سرزنش و ترویج بدگمانی و تخطئه دوستان انقلاب دراز می شد. این، قانون و سنت تخلف ناپذیر در زندگی اولیای الهی و امت های مومن است. «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنّی القی الشیطان فی امن یّت ه... ای رسول خدا پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو کرد و طرحی برای پیشبرد اهداف ریخت، شیطان القائاتی در آن کرد. اما خداوند القائات شیطان را از بین می برد، سپس آیات خود را استحکام می بخشید و خداوند علیم و حکیم است. هدف این بود که خداوند القاء شیطان را فتنه و آزمون قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیمار است و آنها که سنگدل هستند... و اینکه عالمان بدانند این حقی از سوی پروردگار توست، پس ایمان بیاورند و دلهای آنان در برابر حق خاضع شود. و بی تردید خداوند کسانی را که ایمان آوردند به سوی صراط مستقیم هدایت می کند.» (آیات 52 تا 54 سوره حج).
سر پیچ تاریخ همان کوره سختی است که بندگان طلایی خداوند را تابناک تر می کند. اما کسانی که با بی تقوایی، ویروس بیماری را در جان خود پرورانده اند، سر همین بزنگاه با وسوسه های القایی شیطان- طمع و ترس- هم افق می شوند و آن ویروس ها در جانشان فعال می شود. آن هنگام است که مثلا در جنگ پیروز احد، یک بار سودای رسیدن به غنیمت مثل خوره در جانشان می افتد تا آن پیچ و تنگه خطرناک را که امکان شبیخون از آن فراهم است، به نیروی مترصد دشمن واگذارند و بار دیگر که دشمن شبیخون زد، میدان را به او بسپارند و بگریزند. نه به آن تهور و بی مبالاتی نخستین و نه به این بی جربزگی و دشمن زدگی بعدی! عارضه این بیماری چنان است که به تصریح آیات الهی، فرد هم در معرض فتنه و القائات شیطان قرار می گیرد و در تدابیر نظام دینی اخلال می کند و هم- پس از کم گذاشتن و به لوازم مجاهدت عمل نکردن- به خدا و اولیا و بندگان خوب او سوءظن پیدا می کند. مومن بر سر پیچ های بزرگ، خوش گمان و متوکل به خداست و در برابر مخمصه ها و فشارها سینه سپر می کند و خطر را به جان می خرد اما ویژگی جریان های منافق و بیماری زده کاملا معکوس است. 4 نبرد بدر و احد و خندق و خیبر، کلکسیونی از این دو مواجهه متناقض با جبهه دشمن را در خود نهفته دارند.
ملت مومن ما امروز در طلایی ترین نقطه تاریخ به لحاظ اقتدار مومنان و نظام های دینی ایستاده است. نظام امت- امامت ما ناملایمات و بدعهدی ها و تلخی های بسیاری را به جان خرید ولی ما هرگز روزگار غربت امیرمومنان و حسنین علیهماالسلام و ائمه معصومین بعدی را که در غربت و مظلومیت محض به سر بردند تجربه نکردیم. باید از صمیم جان شکرگزار عزت و اقتدار امروز بود. اما این بدان معنا نیست که عرصه از معارضه و مزاحمت و عداوت خالی شده است. حجم فزاینده عداوت و خباثت دشمن، سند محکمی بر اتقان و سلامت و پیشروی ما در صراط مستقیم اسلام و انقلاب است. در این میان شرط حقیقی شکرگزاری آن است که در شرایط خطیر کنونی، از الزامات و اقتضائات عبور از پیچ مهم تاریخ غافل نشویم. دشمن یقین دارد که اگر ما و ملت های بیدار شده از گردنه کنونی عبور کنیم و بلکه بر این پیچ فائق شویم، کار او ساخته است. بنابراین بی محابا رگبار گرفته است. نه می شود از این عقبه که افق پیش روی آن روشن است بازگشت، نه متوقف ماند و نه در حین گذر از آن دچار بی مبالاتی و حاشیه سازی و غنیمت طلبی شد. باید گام ها را با احتیاط و سنجیدگی و در عین حال اقتدار تمام برداشت و از اولویت اصلی چشم برنداشت. اولویت حداقلی عبور از این تنگه و اولویت حداکثری ریل گذاری جدید تاریخ و طراحی الگوی تمدن اسلامی- ایرانی است.
می توان و باید به انتخابات 3 ماه آینده ریاست جمهوری از این چشم انداز نگریست. انتخابات یک عقبه و پیچ استراتژیک است. غفلت از این عقبه و مشغول شدن به غنایم محتمل، پاشنه آشیل حلقه ها و جریان های سیاسی است. تقوا و استقامت و صبر، توشه مهم این مسیر و واکسن اصلی در برابر بیماری های کشنده عالم سیاست است.
چاره کار همه همراهان جبهه انقلاب، استقامت است و شرط استقامت، تقواست. «... و بدانید بندگان خدا که مومن صبح و شام نمی کند مگر اینکه به نفس خویش بدگمان است و همواره از نفس خود عیب جویی می کند و بر این خرده گیری از خویش می افزاید... عمل! عمل کنید! سپس سرانجام کار! کار را به سرانجام برسانید! و استقامت! استقامت بورزید! پس صبر! صبور باشید! و پرهیزگاری! پارسایی پیشه کنید!... همانا شما گفتید ربناالله، پروردگار ما خداست. پس استقامت بورزید بر کتاب الهی و راه روشن امر او و شیوه صالح عبادت الهی. از این مسیر منحرف نشوید و در آن بدعت نیاورید و از آن سرپیچی نکنید؛ همانا اهل انحراف از عنایت الهی در روز قیامت بریده اند. پس پرهیز کنید از بی ثباتی اخلاق و دگرگونی آن. و زبان خود را یکی کنید و هرکس خازن و پاسبان زبان خود باشد؛ که نسبت به صاحب خود سرکش است... و بپرهیزید از رنگ به رنگ شدن در دین خدا که همانا وحدت و اجتماع شما بر سر آنچه از حق نمی پسندید بهتر از تفرقه و جدایی شما درباره باطلی است که دوست دارید. و بی تردید خداوند سبحان خیری را به واسطه تفرقه و پراکندگی به کسی نداده، نه از گذشتگان و نه از آیندگان.» (خطبه 176نهج البلاغه).
محمد ایمانی
 

تسلیتی افراطی

یک استاد حوزه اعتقاد دارد که اعلام شدن عزای عمومی برای چاوز در کشور یک حرکت اشتباه بوده است.

حجت‌الاسلام سید مهدی طباطبایی در گفت‌و‌گو با خبرنگار نامه با درست نداستن ادعای رئیس جمهور در مورد رجعت چاوز همراه با حضرت مسیح و امام عصر عج الله تعالی فرجه گفت: اینگونه صحبت کردن نه وجه شرعی داد و نه وجه قانونی.

این استاد حوزه افزود: این سخنان نظر شخصی رئیس جمهور است و بهتر بود می‌گفتند که چاوز در مسیر حضرت عیسی گام بر می‌داشت و در راه این پیامبر الهی زندگی کرده است.

حجت‌الاسلام طباطبایی با اشتباه خواندن اعلام کردن عزای عمومی برای یک فرد خارجی در کشور تصریح کرد: درست است که چاوز دوست و همراه ایران بوده است و در راه مقابله با استکبار قدم برداشته است، ولی اعلام کردن عزای عمومی برای ایشان یک حرکت اشتباه بود.

وی افزود: این حرکت هم از آن دسته از تندروی‌هایی است که در جامعه ما اتفاق می‌افتد. این حرکت کار خوبی نبود و شاید بازی سیاست باعث شده است در ایران از سوی رئیس جمهور عزای عمومی اعلام شود.

خلاف‌ها و بداخلاقی‌هایی که ادامه دارد

 

 

انتظار و توقع این بود که پس از نصایح حکیمانه و دلسوزانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مبنی بر پرهیز مسئولان از متهم ساختن دیگران به استناد یک اتهام ثابت‌نشده، این رویه خلاف و غیراخلاقی در کشور متوقف شود. رهبر معظم انقلاب اسلامی، همواره بر رعایت قانون تأکید داشته و از همگان و به ویژه از مسئولان، این توقع را دارند که کارهای خود و اقدامات‌شان را بر اساس قانون انجام دهند. به همین دلیل بود که اقدام رئیس قوه مجریه در جلسه روز یک‌شنبه 15 بهمن ماه، به شدت مورد نکوهش قرار گرفت. در آن جلسه، رئیس‌جمهور با استناد به یک اتهام اثبات نشده و در دادگاه مطرح نشده، قوای دیگر را متهم ساخت. این شیوه و این روش متهم‌سازی دیگران بدون دلیل و سند و غیر از روش‌های قانونی، اگر در جامعه رواج یابد، سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. قبح این مسئله و خسارت‌بار بودن این روش، آن قدر زیاد است که امام خامنه‌ای با اشاره به قضیه مجلس و اظهار تأثر از آن فرمودند: «... خب، رئیس یک قوه به استناد یک اتهام اثبات‌ نشده و مطرح نشده‌ای در دادگاه، دو قوه دیگر را متهم کرد، این کار بدی بود، این کار نامناسبی بود، این جور کارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع‌کننده حقوق اساسی مردم است.»
از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، به وضوح برداشت می‌شود که اگر اتهامی متوجه فرد یا دستگاه و سازمانی است، باید از طریق دادگاه و مجاری قانونی پیگیری شود. نمی‌توان با استفاده از ابزار رسانه و مخاطب قرار دادن افکار عمومی، این و آن را متهم ساخت. مدتی است به دلایل نامشخص، اتهاماتی از سوی رئیس‌جمهور و بر اساس همین روش مذموم و خلاف به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زده می‌شود. مواردی از این نوع اتهام‌زنی‌ها عبارت است از:
1- در تیرماه سال گذشته‌ آقای احمدی‌نژاد در همایشی مربوط به پیشگیری از قاچاق کالا و ارز، با اشاره به قاچاق سیگار، گفته بود: «... بین 55 تا 60 میلیارد نخ سیگار در ایران مصرف می‌شود که معادل دو هزار میلیارد تومان است. این رقم همه قاچاقچیان درجه یک دنیا را به طمع می‌اندازد، چه رسد به برادران قاچاقچی خودمان!» با توجه به مطرح شدن اسکله‌های غیرمجاز نهادهای نظامی و امنیتی از سوی ایشان، بلافاصله از سوی رسانه‌ها، این اتهام متوجه سپاه شد. سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه در همان مقطع، در واکنش به این نوع اتهام‌زنی، گفت: «این بحثی انحرافی است که توسط افرادی که به نظر ما، ذی‌نفع هستند مطرح می‌شود. این ارگان همچون سایر نهادهای نظامی، اسکله‌هایی نظامی در اختیار دارد، اما هیچ‌گونه مبادله تجاری در آنها انجام نمی‌دهد. نیروهای مسلح به طور طبیعی به دلیل وضعیت نظامی‌ای که دارند، اسکله‌های نظامی در اختیارشان است که در آنها هیچ وقت بحث تبادل کالا صورت نمی‌گیرد و این مسائل صحبت‌های انحرافی است که مطرح می‌کنند.»
2- در دی ماه سال جاری آقای احمدی‌نژاد در پاسخ به پرسش مغرضانه خبرنگاری درخصوص اظهارات حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی، نماینده محترم ولی‌فقیه در سپاه مبنی بر مهندسی معقول و منطقی انتخابات، گفته بود: «انتخابات مال ملت ایران است. این حرف امام و رهبری است. این ملت است که تصمیم می‌گیرد و انتخاب می‌کند. هر کس بخواهد مردم را مدیریت کند، مردم او را مدیریت می‌کنند.» این نوع اتهام‌زنی به سپاه، در حالی انجام گرفت که نماینده ولی‌فقیه در سپاه، در همان مصاحبه تصریح کرده بود، سپاه به دنبال افراد نیست و وظیفه‌اش برای اعضای سپاه و بسیج، روشنگری و تبیین معیارها و ملاک‌ها است.
3- در هفته گذشته و در حاشیه جلسه هیئت دولت، آقای احمدی‌نژاد درخصوص رد صلاحیت‌های انتخابات نظام پزشکی اتهام دیگری را متوجه سپاه کرده و می‌گوید: «نظام پزشکی یک نهاد صنفی است و متعلق به جامعه پزشکی و درمانی کشور است و نباید نهادهایی که مسئول نیستند، در آن دخالت کنند. نهادهای امنیتی، اطلاعاتی سپاه و اطلاعاتی غیرسپاه نمی‌توانند در آن دخالت کنند. این بد است. این یک تشکل جامعه پزشکی است و باید نمایندگان خودشان باشند تا بتوانند کارها را خودشان اصلاح کنند.»

این نوع اتهام زدن به سپاه از سوی رئیس‌جمهور در فضای رسانه‌ای کشور به لحاظ ماهیت، ادامه همان شیوه‌ای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی، تمامی مسئولان را از توسل به آن منع فرمودند و این جور کارها را خلاف شرع و خلاف قانون و خلاف اخلاق معرفی کردند. متهم ساختن سپاه به دخالت در انتخابات نظام پزشکی، با واکنش سردار شریف سخنگوی سپاه مواجه شد. سردار شریف با رد کردن اتهام دخالت سپاه در انتخابات نظام پزشکی گفت: ‌«اقدام اطلاعات سپاه در روند بررسی صلاحیت‌ها در انتخابات نظام پزشکی، قانونی بوده و به درخواست مراجع قانونی صورت پذیرفته است.» مسئول روابط عمومی سپاه با اشاره به رسانه‌ای شدن این موضوع از سوی رئیس‌جمهور گفت: «بهتر بود این عزیزان قبل از رسانه‌ای کردن این قضیه، به امکان بررسی و پیگیری دقیق موضوع از مجاری قانونی و دلایل متقن و محکم رد صلاحیت‌ها می‌اندیشیدند.» اتهام دخالت سپاه در انتخابات نظام‌پزشکی از سوی آقای احمد‌ی‌نژاد در حالی مطرح می‌شود که، سخنگوی هیئت نظارت بر انتخابات نظام پزشکی تهران در همین راستا می‌‌گوید: «ماده 23 قانون سازمان نظام پزشکی، اختیار کامل احراز صلاحیت‌ نامزدهای این سازمان را در اختیار هیئت نظارت بر انتخابات قرار داده است و این هیئت‌ها در سراسر کشور، علاوه بر استعلام از مراجع چهارگانه وزارت اطلاعات، وزارت بهداشت، وزارت دادگستری و سازمان نظام پزشکی، از شیوخ و بزرگان جامعه پزشکی نیز برای استعلام و خبرگرفتن در مورد سابقه افراد کمک گرفته است تا حقی از کسی ضایع نشود. استعلام از نهاد انقلابی سپاه پاسداران نیز در همین راستا و در حدود اختیارات هیئت‌های نظارت بوده است و البته هیئت‌های نظارت بر انتخابات از زحماتی که سپاه در این زمینه کشید، قدردانی می‌کند.»
آقای دکتر عباس مسجدی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید پزشکی، با اشاره به اهداف سیاسی نهفته پشت این نوع ادعاها، ضمن اشاره به شأن علمی و اجتماعی اعضای هیئت نظارت بر انتخابات نظام پزشکی، در ادامه می‌افزاید: «هیئت‌های نظارت بر انتخابات نظام پزشکی کاملاً‌ بر اساس مر قانون و اختیارات قانونی و شرعی عمل کردند و حالا نیز اصلاً به صلاح کشور نیست؛ افرادی که رفقا و هم جناحی‌های‌شان در این انتخابات نتوانستند پیروز باشند، علیه نهادهای انقلابی کشور هجمه وارد کنند.»
حال باید سوال کرد، چرا این اقدام قانونی هیئت‌های نظارت بر انتخابات مبنی بر استعلام از سپاه و اقدام قانونی سپاه در پاسخ به استعلامات، در مصاحبه با رسانه‌ها از سوی رئیس‌جمهور، یک امر غیرقانونی وانمود می‌شود؟

 

  یدالله جوانی

فکر خام حذف تعطیلی مناسبت‌های بزرگ مذهبی را از سر بیرون کنید

آیت الله مکارم شیرازی در مسجد اعظم قم

یکی از مراجع تقلید قم با انتقاد شدید از حذف طرح تعطیلی برخی مناسبت‌های مذهبی از سوی برخی نمایندگان مجلس گفت: این کار به هیچ قیمت عملی نخواهد شد، انگار برخی نمی‌دانند در کدام مملکت زندگی می‌کنند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، آیت الله ناصر مکارم شیرازی صبح امروز در جلسه درس خارج خود در مسجد اعظم قم در سخنانی با اشاره به مطرح شدن طرحی از سوی نمایندگان مجلس در ارتباط با حذف تعطیلی برخی مناسبت‌های مذهبی بیان کرد: طرح حذف تعطیلی روزهای شهادت امام رضا(ع)، شهادت امام صادق(ع) و شهادت حضرت زهرا(س) مطرح شده و گفته‌اند که در ازای حذف این تعطیلی‌ها بین التعطیل‌ها را به رسمیت بشناسند.

وی تاکید کرد: ما برای مجلسیان احترام قائلیم ولی آنهایی که این فکر خام را در سر می‌پرورانند باید بدانند تمام ملت در مقابل آنها خواهند ایستاد.

استاد حوزه علمیه قم گفت: این کار به هیچ قیمت عملی نخواهد شد، پیشنهادهای خنده‌داری مطرح می‌شود و انگار برخی نمی‌دانند در کدام مملکت زندگی می‌کنند.

آیت الله مکارم شیرازی بیان کرد: گفته‌اند که شهادت امام رضا(ع) در مشهد تعطیل بوده و شهادت حضرت زهرا نیز در قم تعطیل باشد، مگر امام رضا فقط برای مشهد و حضرت زهرا(س) فقط برای قم هستند؟ چه افراد نادانی هستند که این طرز تفکرها را دارند.

وی گفت: 50 روز در سال پنجشنبه است و خیلی جاها در پنجشنبه‌ها به صورت کامل تعطیل است، چهار روز از این تعطیلات را کم کنید چرا به فکر حذف تعطیلات مناسبت‌های بزرگ مذهبی هستید؟

استاد حوزه علمیه قم بیان کرد: البته کسانی که این سخنان را مطرح کرده‌اند عده معدودی هستند و ما به اکثریت مجلسیان احترام می‌گذاریم و فعلا در این خصوص تذکر دادیم.

راز ماندگاری بشار در سوریه

تحولات سوریه پس از شکست طرح آمریکا که توسط هیلاری کلینتون دنبال می شد، وارد مرحله جدیدی شده است. در حالی که طرح وزیر خارجه سابق آمریکا «تغییر در سوریه با قبول تداوم ریاست جمهوری اسد» بود و قاعدتا باید از فشار امنیتی برای کناره گیری رئیس جمهور سوریه کم می کرد و ورود سلاح به سوریه مهار می شد اما از یک سو فشارها علیه بشار اسد ادامه پیدا کرد و از سوی دیگر سران عربستان و آمریکا علنا از لزوم تقویت گروه های مسلح سخن گفته اند. این موضوع ضمن آنکه دروغین بودن طرح آمریکایی ها را به اثبات رساند، عصبانیت آمریکا و عوامل منطقه ای آن از شکست در برابر سوریه را برملا کرد. در خصوص تحولات سوریه نکاتی وجود دارد:
1- جان کری که به سبب سفرهای فراوانی که در دوره نمایندگی کنگره به دمشق داشته، متبحرترین مقام آمریکایی در ارتباط با سوریه شناخته می شود، در روزهای آغازین وزارت خود اعلام کرد که به سیاست کمک به مخالفان شبه نظامی اسد ادامه می دهد و از رسیدن سلاح بیشتر به دست آنان حمایت می نماید. همزمان وزیر امورخارجه فرانسه نیز بر لزوم تسلیح بیشتر مخالفان تاکید کرد و وزیر امور خارجه عربستان که در طول 5ماه گذشته درباره سوریه سکوت کرده بود، در جریان سفر کری به ریاض از تعهد عربستان به کمک به مخالفان شبه نظامی بشار اسد، سخن گفت. در کنار این خبرها ما شاهد افزایش تعداد حملات مخالفین به شهرهای شمالی، مرکزی و جنوبی و بخصوص پایتخت سوریه بودیم. این حملات البته عمدتا به شکل «شلیک خمپاره» صورت گرفت و ساختمان های دولتی در دمشق هدف اصلی این حملات بودند. این حملات اگرچه به نتیجه ای منجر نشد، اما حاوی یک پیام آشکار بود: «اسد باید طرح آمریکا در به رسمیت شناخته شدن مخالفان مسلح توسط دمشق را بپذیرد.» با این وصف کاملا پیداست که آمریکا، عربستان و ... نمی خواهند یک بار دیگر استفاده از ابزار نظامی علیه دولت سوریه را امتحان نمایند بلکه آنان می خواهند دمشق از موضع خود در برابر عناصر مسلح عدول کند. پیش از این بشار اسد در سخنرانی خود در یک دانشگاه دمشق گفته بود با کسانی که سلاح بدست گرفته و امنیت سوریه را مختل کرده اند، مذاکره نمی کند. دولت سوریه البته طی دو روز گذشته میان نیروهای مسلح غیرقانونی تفاوتی قایل شد و گفت که برای مذاکره با عناصر مسلحی که سلاح خود را تحویل بدهند، آمادگی دارد. این می تواند بخشی از عناصر مسلح جریان موسوم به ارتش آزاد را در بر بگیرد و کماکان جریان منسجم تری را که عمدتاً ذیل عنوان «جبهه نصرت» فعالیت می کنند، شامل نمی شود. بر همین اساس بعضی از کارشناسان این تاکتیک اسد را برای تمرکز فشار روی جبهه النصره ارزیابی کرده اند.
2- ترکیه طی یکی- دو هفته اخیر دست به تحرکاتی زده است. استقرار قبضه های موشک «پاتریوت» در نوار مرزی با سوریه و سر دادن زمزمه لزوم دست زدن آمریکا به اقدام نظامی علیه بشار و حضور سران سیاسی و نظامی آنکارا در نقطه صفر مرزی باسوریه، گمانه زنی هایی را موجب شده است در این میان بعضی از ناظران معتقدند که این اقدامات نشانه شکل گیری یک نزاع نظامی بالنسبه سنگین علیه دولت سوریه با هدف خارج کردن معارضه از رکود فعلی می باشد و لذا گفته اند تحولات سوریه بالاخره به مداخله نظامی یک ائتلاف غربی- ترکی شبیه آنچه در لیبی روی داد، نزدیک شد. بعضی از ناظران هم گفته اند آرایش نظامی ترکیه علیه سوریه نشان می دهد که بازگشتی در نگاه آنکارا به دمشق وجود ندارد و اردوغان به ضدیت با اسد ولو با هزینه درگیری در یک جنگ آشکار ادامه می دهد. کما اینکه برخی، موضعگیری های جدید عربستان علیه سوریه را همداستانی ریاض - آنکارا در اقدام جدید نظامی علیه بشار ارزیابی کرده اند. اما واقعیت این نیست واقعیت این است که حزب عدالت و توسعه و نخست وزیر آن قادر به تحمل عواقب تسری جنگ به ترکیه نیستند. شلیک موشک به آنتالیا، آنکارا، اسلامبول و... موقعیت حزبی که در دهه گذشته به عنوان مظهر آرامش و ثبات از شهروندان رای گرفته را بشدت تخریب کرده و باعث سقوط آن می شود. اطاق شیشه ای اردوغان با اطاقی که اسد در آن نشسته و دو سال درگیری را تحمل کرده و مخالفان را به گفتگو و توافق وادار کرده، کاملاً متفاوت است. البته ممکن است موشک های پاتریوت بتوانند مانع پرواز هواپیماهای سوریه در نقطه ای بشوند ولی قادر به جلوگیری از فرود موشک های سوریه نیستند. حضور نظامیان و مقامات سیاسی دولت ترکیه در نقطه صفر مرزی نیز مانوری ناشیانه است. چه کسی نمی داند که اردوغان تسلطی بر ارتش ترکیه ندارد و چه کسی است که نداند فرماندهان و بدنه ارتش ترکیه با همین میزان مداخله در امور همسایه جنوبی خود نیز موافق نیستند. هماهنگی عربستان و قطر در بحث اقدام نظامی نیز موضوعیت ندارد. عربستان حداقل از شهریور ماه گذشته که حمله شبه نظامیان وابسته به عربستان به حلب با شکست کامل مواجه گردید، به این جمعبندی رسیدند که از ورود آشکار و هزینه زیاد در بحث سوریه اجتناب نمایند. در واقع سوریه می تواند به مانورهای مشترک ترکیه، عربستان و آمریکا در مرزهای شمالی خود بخندد چرا که دشمنانی با این مشخصات حتی قادر به گرفتن یک تپه از کشوری با مختصات مقاومت نخواهند بود.
3- آمریکایی ها در مسئله سوریه به بن بست کامل رسیده اند. مهمترین مشکل آمریکا این است که از اهرم های لازم برای اثرگذاری بر سوریه برخوردار نیست. آمریکا در یک سال اول بحران سوریه گمان می کرد که معارضه سوریه با حمایت منطقه ای و بین المللی می تواند بشار اسد را ساقط کند و سوریه را از جرگه مقاومت خارج نماید اما حدود یک سال بعد متوجه شد که این معارضه بسیار ضعیف تر از اندازه ای است که بتواند داستان سوریه را به نفع آمریکا بنویسد کما اینکه بعد که جبهه النصره شکل گرفت به این بی اعتمادی، «نگرانی» هم اضافه شد. لذا آمریکایی ها زودتر از کشورهایی نظیر ترکیه، عربستان و قطر بی اعتمادی خود به «راه حل نظامی» را نشان دادند. وقتی کوفی عنان در 16 اسفند سال گذشته راهی دمشق شد، این علامت از سوی آمریکا بروز کرد. اعتراض به کری در جریان سفر دو روز پیش او به ریاض بر این اساس شکل گرفته است. سعودی ها، قطری ها، ترک ها و معارضه سوریه آمریکا را متهم به خیانت می کنند و می گویند آنان را در میانه راه رها کرده است. ولی واقعیت این است که آمریکا نمی خواهد یک بازی امنیتی پرمخاطره را بر دوش بکشد آنان معتقدند برای مدیریت صحنه به زمان نیاز است و تا آن موقع فقط باید بحران را در سوریه زنده نگه داشت. ترکیه اما تداوم بحران را برای خود خطرناک می داند چرا که احتمال سرایت آن به ترکیه وجود دارد و از این رو شاهد افزایش اعتراضات کشورهای منطقه و بویژه ترکیه نسبت به آمریکا هستیم.
4- گروه های مخالف در سوریه کماکان دچار اختلافات عمیق هستند. گفته می شود در میان معارضه، اخوان المسلمین از انسجام بیشتری برخوردار است ولی در عین حال به دلایل مختلف از جمله شرایط حاکم بر سوریه طی 40 سال گذشته نتوانسته در شهرهای سوریه نفوذ چندانی داشته باشد و بیشتر یک جریان روستایی است ضمن آن که در دو استان بسیار مهم حلب و دمشق از کمترین میزان نفوذ برخوردار است. از سوی دیگر فعالیت اخوانی ها طی دهه های گذشته عمدتا در دو حوزه مذهبی و اجتماعی تمرکز داشته و نتوانسته است به یک آلترناتیو سیاسی شکل بدهد. اخوان سوریه با گذشت حدود 2 سال از ورود به درگیری نظامی هنوز نتوانسته است به جایگاه عمده ای دست پیدا کند. از سوی دیگر گروه های مسلح در سوریه از مراکز مختلف پشتیبانی شده و اهداف متفاوتی دارند. جریان موسوم به «ارتش آزاد» را عمدتا ترکیه، قطر و آمریکا تغذیه می نمایند. این جریان علی رغم پشتیبانی های فراوان و بی حد و حساب، نتوانسته بیش از 20 درصد معارضه مسلحانه را پوشش دهد و در عین حال با گروه های مسلح دیگر درگیر شده است. یکی دیگر از این گروه های مسلح جبهه النصره می باشد که از سوی وهابی های سعودی حمایت می شود. این گروه عمدتا در حماه و حمص نفوذ دارد و تا حدی دمشق را هم تحت تاثیر قرار داده است اگر چه جبهه النصره از یکپارچگی بیشتری -نسبت به ارتش آزاد- برخوردار بوده و توان بحران آفرینی بیشتری دارد، در عین حال از فهم تحولات و تغییرات سیاسی عاجز بوده و قادر به شکل دهی یک جریان فراگیر نیست و لذا در طول یک سال گذشته اگرچه منشاء اکثر جنایات بوده ولی راه به جایی نبرده است. یک طیف دیگر از مخالفان جریان ملی لیبرال- موسوم به تنسیق- است که اقدام مسلحانه را قبول ندارد و در همان حال سوریه بدون اسد را طلب می کند. در واقع می توان گفت گروه های معارض و مخالف در سوریه به صورت فردی با یکدیگر تعارض دارند و قبل از آن که معارض نظام سیاسی سوریه باشند، معارض خودشان هستند. در همان حال اگر معارضان بخواهند از طریق مسالمت آمیز و انتخابات وارد شوند، براساس ارزیابی که خودشان کرده اند، در بهترین حالت بیش از 03 درصد آراء شهروندان را کسب نمی کنند از این رو مطالبه سوریه منهای اسد در میدان سیاست جواب نمی دهد و این در حالی است که کار معارضه در میدان امنیتی -نظامی نیز با بن بست مواجه شده است با این وصف سوریه و اسد بعد از انتخابات 2014 نیز از یکدیگر جدا نمی شوند.
سعدالله زارعی
 

مورچه

گفت و شنود 

گفت: منوشه امیر- منوچهر ساچمه چی- که 50 سال است به فلسطین اشغالی رفته و مدیریت رادیو اسرائیل را برعهده دارد، از بی عرضگی غرب در برخورد با ایران اسلامی به شدت ابراز نگرانی کرده است.
گفتم: چرا؟! مگه چی شده؟!
گفت: منوشه امیر در تفسیری که از رادیو اسرائیل پخش شد گفت؛ کوتاه آمدن آمریکا در برابر ایران غیرقابل تحمل است و از اپوزیسیون خواست خودشان دست به کار شوند و در داخل کشور آشوب برپا کنند!
گفتم: وقتی از دست آمریکا و متحدانش هیچ کاری برنمی آید، از اپوزیسیون فلک زده چه انتظاری دارد؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: فیلی تصادف کرده و در بخش CCU بستری بود و یک مورچه بیرون بخش قدم می زد. دکتر از مورچه پرسید؛ فرمایشی دارید؟ مورچه گفت؛ این فیل خیلی به گردن من حق داره! اومدم که اگر به خون احتیاج داشت، بهش بدم!

کوک کن ساعت خویش !

چندماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم و در آن هنگام که تقریبا تمامی گروه ها، احزاب و جریانات ضدانقلاب از داخل و خارج کشور با مدعیان اصلاحات ائتلاف کرده و به حمایت از میرحسین موسوی برخاسته بودند، طی یادداشتی در کیهان آورده بودیم که آنچه روی تابلوی بیرونی این ائتلاف نوشته شده و آشکارا اعلام می شود نمی تواند هدف واقعی و مقصود اصلی ائتلاف مورد اشاره باشد، چرا که گروه ها و جریانات ائتلاف کننده در بسیاری از مواضع و سوابق ثبت شده خود با یکدیگر تفاوت های جدی و بعضا متضاد دارند. گروه هایی نظیر منافقین، سلطنت طلب ها، بهایی ها، مارکسیست ها، نهضتی ها، ملی گراها و مدعیان اصلاحات اگرچه گردهم آمده و پرچم حضور فعال در انتخابات ریاست جمهوری دهم و حمایت از نامزدی میرحسین موسوی را روی دست گرفته بودند ولی برخی از آنها- بیشتر آنها- اساسا اعتقادی به اسلام، انقلاب و نظام اسلامی نداشتند، بنابراین بدیهی بود که ادعای فعالیت انتخاباتی برای نامزد مدعیان اصلاحات، آنهم در چارچوب قانون اساسی و قوانین جمهوری اسلامی ایران از جانب آنها نمی توانست پذیرفتنی باشد. آن روزها برای کشف مقصود و هدف واقعی اینگونه ائتلاف ها به فرمولی اشاره کرده و نوشته بودیم، «وقتی چند گروه و جریان نامتجانس که مواضع و عملکردی متفاوت و متضاد دارند، در یک ائتلاف شرکت می کنند. برای پی بردن به هدف واقعی این ائتلاف باید از مواضع آنها مخرج مشترک گرفته و نقطه ای را که تمامی آنها در آن اشتراک نظر دارند، به دست آورد. این نقطه می تواند هدف واقعی اینگونه ائتلاف ها باشد». نقطه مشترک ائتلاف یاد شده همانگونه که در فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 به اثبات رسید، «براندازی نظام» با مدیریت ابتدا، پنهان و به تدریج نیمه آشکار و سپس آشکار مثلث آمریکا،انگلیس و اسرائیل بود. بعدها، «ریچارد هاوس» مسئول شورای روابط خارجی آمریکا از آن ائتلاف با عنوان «ائتلاف سفید»! یاد کرد و بعد از حماسه 9 دی ابراز ناخشنودی کرد که فتنه گران پله های به ترتیب طراحی شده را طی نکرده و زودتر از آنچه پیش بینی شده بود فلش حرکت خود را به سوی رهبر انقلاب- پروژه «مهندسی معکوس»فرانتس فوکویاما- و موجودیت و مشروعیت نظام نشانه رفتند!
امروز اما، در پی آنیم که به کاربرد «وارونه» همان فرمول اشاره کنیم و از این زاویه به ارزیابی فعالیت های انتخاباتی زودهنگامی که در عرصه سیاسی کشور جریان دارد بنشینیم. توضیح آن که ائتلاف مورد اشاره در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 می تواند به گونه ای متفاوت و با صورت مسئله ای متضاد نسبت به ائتلاف قبلی برنامه ریزی شده و به کار گرفته شود. در حالت قبلی گروه ها و جریانات ناهمگن روی یک نقطه با یکدیگر ائتلاف می کردند و همخوانی و همراهی خود را پنهان نمی کردند. اما در حالت وارونه، دو یا چند گروه و جریان سیاسی، علیه یکدیگر موضع می گیرند و در میدان سیاست به تخاصم و مقابله با هم صف می کشند. این دو یا چند جریان اگرچه به ظاهر با یکدیگر در تنازع و درگیری هستند ولی در پشت صحنه دست هایی به هم گره خورده دارند و برخلاف تظاهر به درگیری و مقابله با یکدیگر، هدف مشترکی را دنبال می کنند. در حالت قبلی، برای کشف هدف واقعی از ائتلاف گروه های ناهمخوان بایستی از مواضع و عملکرد آنها مخرج مشترک گرفته می شد. اما در حالت اخیر دو یا چند جریان که به ظاهر ناهمخوان هستند، در پشت صحنه با یکدیگر گره خورده و همدست شده اند. این ترفند را چگونه می توان کشف کرد؟!
در این باره ابتدا باید گفت بهره گیری از ترفند یاد شده در عرصه های سیاسی- چه امروزه و چه در گذشته های دور- سابقه ای طولانی دارد و از این روی برای کشف و خنثی سازی آن نیز، راه کارها و فرمول هایی ارائه شده است که از آن میان، کارآمدترین فرمول برای پی بردن به ماهیت واقعی اینگونه درگیری های ساختگی- بخوانید جنگ زرگری- ردیابی فلش حمله هریک از این دو جریان به ظاهر متضاد است. به بیان دیگر، هرگاه مشاهده شد دو جریان ظاهراً متفاوت که مدعی درگیری با یکدیگر هستند، درباره اصلی ترین مسائل سیاسی کشور مواضع مشترکی دارند ابتدا بایستی در واقعی بودن درگیری آنها تردید کرد و سپس با پی گیری فلش حرکت آنها، چنانچه این فلش ها به سوی اهداف مشترکی نشانه روی شده باشند، می توان به این اطمینان رسید که درگیری آنها ظاهری و از نوع «جنگ زرگری» است.
امروزه با نگاهی- هرچند گذرا- به عرصه سیاسی کشور و تبلیغات زودرس انتخاباتی که همه روزه شتاب و گستره بیشتری پیدا می کند، دو جریان به ظاهر متفاوت «حلقه انحرافی» و «اصحاب فتنه» را می توان دید که هرچند مدعی دشمنی و درگیری با یکدیگر هستند ولی مراجعه به فلش حرکت آنها نشان می دهد که در نهایت یک هدف مشترک را دنبال می کنند و از این روی می توان و باید درگیری این دو جریان را ساختگی تلقی کرد و از افتادن در دامی که پیش روی گفتمان اصولگرایی گسترده اند، برحذر بود.
هر دو جریان به گونه ای آشکار و بی پرده به گفتمان اصولگرایی حمله می کنند. گفتمانی که ترجمه دیگری از اعتقاد به اصول و آموزه های اسلامی و انقلابی است و تمامی پیشرفت های حیرت انگیز علمی، عمرانی و تکنولوژیک جمهوری اسلامی ایران و اقتدار مثال زدنی آن را در پی داشته است و امروزه انقلاب های اسلامی در منطقه و تحولات ضد استکباری در جهان را پرچمداری می کند.
جریان فتنه و حلقه انحرافی هریک به زبانی ظاهرا متفاوت ولی در نهایت مشترک و همسو از سکولاریزم- جدایی دین از سیاست- حمایت می کنند. اصحاب فتنه به صراحت از ناکارآمدی حکومت دینی و ضرورت بایگانی شدن دین سخن می گفتند که شرح وطن فروشی ها و جنایات آنها بارها آمده است و نیازی به تکرار ندارد و حلقه انحرافی نیز با پیش کشیدن «مکتب ایرانی»! به جای «مکتب اسلام» و اعلام پایان دوران اسلامگرایی! و... در همان بستر حرکت کرده است.
هر دو گروه فتنه گران و حلقه انحرافی در مقابل قدرت های استکباری، مواضع سازشکارانه دارند و بارها نشان داده اند که از قربانی کردن منافع ملی در پای این حرکت سازشکارانه امتناعی ندارند. هر دو جریان از قدرتی که نظام در اختیار آنان قرار داده است و از ثروت ملی که به اقتضای مسئولیت و در قالب امانت در دست دارند- جریان فتنه در دوران اصلاحات و سازندگی و حلقه انحرافی در دوران کنونی- به عنوان «رانت» برای اهداف سیاسی و غیرمردمی خود بهره گرفته و می گیرند.
هریک از دو جریان یاد شده وقتی پای مفسدان اقتصادی و غارتگران بیت المال به میان می آید، به گونه ای از آن حمایت می کنند! حلقه انحرافی فساد کلان و اثبات شده اقتصادی را «هوچی گری» معرفی می کند و جریان فتنه، مفسدان اقتصادی را «کارآفرین»! و «شایسته تقدیر»! می داند. در عرصه فرهنگی نیز همخوانی این دو جریان به وضوح و بدون نیاز به بررسی و کاوش های پیچیده، قابل دیدن است و... فهرست همخوانی این دو جریان به ظاهر متفاوت که این روزها در پوشش یک جنگ زرگری علیه یکدیگر قداره می کشند نیز به درازا می انجامد که به فرصتی دیگر می گذاریم.
اکنون باید دید و پرسید، دو جریان فتنه و حلقه انحرافی چه اختلاف و تفاوتی با یکدیگر دارند که به تخاصم در برابر هم ایستاده اند؟! و اگر هر دو جریان در یک باشگاه کباده می کشند، چرا به اختلاف و درگیری با هم تظاهر می کنند و از این جنگ زرگری چه مقصودی دارند؟!
پاسخ این سؤال اگرچه به شرح بیشتری نیاز دارد که در محدوده این وجیزه محدود نمی گنجد ولی در یک کلمه و به عنوان جان کلام می توان گفت؛ مشغول کردن اصولگرایان به مسائل فرعی و به بازی گرفتن آنان در میدان دشمن، اصلی ترین مقصودی است که دنبال می کنند. هر دو جریان به خوبی می دانند که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در میدان و بستر گفتمان اصولگرایی با پایگاه مردمی عظیم و گسترده آن رقم می خورد و به یقین حماسه بی نظیر دیگری مانند 22 بهمن امسال و یا 9 دی سال 88 در پیش است. حماسه ای که در آن، باز هم مانند همیشه، نگاه و معیارهای برگرفته از آموزه های اسلامی و انقلابی با قطب نمای رهبری، حرف اول و آخر را می زند. از این روی هر دو جریان مورد اشاره دقیقا گفتمان اصولگرایی را نشانه رفته اند و از دو سو به آن می تازند. جریان فتنه که از گفتمان اصولگرایی ضربه سخت و خردکننده ای دریافت کرده است با استناد به مواضع و عملکرد حلقه انحرافی، تلاش می کند این مواضع منحرف و آسیب رسان را به حساب «گفتمان اصولگرایی» و نه «حلقه انحرافی» بنویسد و حلقه انحرافی از سوی دیگر، با مواضع و عملکرد بیرون از بستر اصولگرایی، برای توهم پراکنی جریان فتنه زمینه سازی کرده و سوژه فراهم می کند. و حال آن که اصحاب فتنه 88 و مدیران بیرونی آنها، ضربه شکننده را از گفتمان اصولگرایی دریافت کرده اند که حماسه بی نظیر 9 دی نمادی از تجلی آن بود و حلقه انحرافی با عبور از آموزه های اصولگرایی به مواضع و عملکرد فتنه پسند روی آورده است. و اما، در این میان، اصولگرایان مسئولیت ویژه ای برعهده دارند و انتظار آن است که از یکسو ماهیت اصلی دو جریان یاد شده را زیر نظر داشته باشند و از سوی دیگر بی اعتنا به جنگ زرگری آنها، حرکت اصولگرایانه خود را دنبال کنند زیرا به گواهی شواهد و قرائن بسیار که 22 بهمن امسال از جمله آنهاست، در انتخابات خرداد 92 نیز سحر روحبخشی دمیده خواهد شد از این روی نباید به صدای خروس هایی که بی محل می خوانند و آدرس غلط می دهند، فریفته شد.
کوک کن ساعت خویش!... اعتنایی به خروس سحری نیست دگر !...

حسین شریعتمداری 

آیت‌الله مهدوی‌کنی داوطلب شود، هاشمی نمی‌آید/درباره مکتب ایرانی

آیت‌الله حائری شیرازی:
آیت‌الله مهدوی‌کنی داوطلب شود، هاشمی نمی‌آید/درباره مکتب ایرانی به مشایی نامه نوشتم

خبرگزاری فارس: آیت‌الله حائری‌ شیرازی گفت: تا زمانی که آیت‌الله مهدوی کنی داوطلب ریاست مجلس خبرگان رهبری باشد، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در این عرصه وارد نمی‌شود.

خبرگزاری فارس: آیت‌الله مهدوی‌کنی داوطلب شود، هاشمی نمی‌آید/درباره مکتب ایرانی به مشایی نامه نوشتم

به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، آیت‌الله محی‌الدین حائری‌ شیرازی بعد از ظهر امروز در نخستین «نشست اخلاقی و معنوی ویژه اصحاب بسیجی رسانه‌های استان فارس» اظهار داشت: شناسایی و درک فقر و نیازمندی انسان به عنایت خداوند، موجب ایجاد ذلت باطنه در مقابل عزت ظاهره در فرد می‌شود.

وی ادامه داد: ذلت باطنه موجب توجه بیشتر به پروردگار و فروتنی در انسان می‌شود اما عزت ظاهره به معنای توانمندی‌ها و هنر فرد است و درصورتی که عزت ظاهره بر ذلت باطنه چیره شود، انسان از توجه به خداوند و احساس مسئولیت بیشتر باز می‌ماند.

این استاد برجسته حوزه با اشاره به اینکه ذلت باطنی که همان فروتنی انسان است پشتیبان عزت ظاهره محسوب می‌شود، افزود: ذلت باطنه ایجاد‌ کننده احساس مسئولیت است که باید مسئولیت در احساس مسئولیت بگنجد و سلامت کار  اصحاب رسانه در این امر تحقق می‌یابد.

آیت‌الله حائری شیرازی با مثال زدن محمد‌علی رجایی، رئیس جمهور شهید ایران، به عنوان شخصی که عزت باطنی‌اش بر عزت ظاهری‌اش غلبه داشت خاطرنشان کرد: این شهید، ریشه غرور را که از عزت ظاهری به وجود آمده بود، خشکاند و تا هم‌اکنون به عنوان فردی لایق و محبوب شناخته می‌شود، همچنین به یاد داریم که امام راحل (ره) به دگرگون نشدن شهیدان رجایی و باهنر اشاره داشت و این موضوع را به بنی‌صدر گوشزد کرد اما عزت ظاهری او بر ذلت باطنی‌اش غلبه داشت و دستخوش تغییر شد.

وی با اشاره به برخی مشکلات بین مسئولان که بازتاب رسانه‌ای داشته است بیان داشت: رفتار مسئولان باعث واکنش و ناراحتی مردم می‌شود و باید یادآوری کرد که گذشت آنها از یکدیگر بر ملت و جامعه اثر بسیار مطلوب دارد.

رسانه‌ها به بزرگ‌نمایی گام‌های برداشته شده نپردازند

این استاد برجسته حوزه که در جمع اهالی رسانه فارس حضور داشت در سخنانی برای بهبود کار این افراد تصریح کرد: اخلاق صحیح رسانه این است که به مردم حقیقت را بیان کند و در عین حال از ایجاد غرور به وسیله بزرگ‌نمایی گام‌های برداشته شده توسط نظام در پیشرفت کشور خودداری کنند.

آیت‌الله حائری‌ شیرازی اضافه کرد: همان‌طور که رهبری با سخنانش به مردم امید و قوت قلب می‌بخشد لازم است که رسانه‌ها به تبعیت از ایشان بپردازند، همچنین خوف و رجا را در کنار یکدیگر حفظ کنند.

جان برکف بصیر با جان برکف غیر بصیر مبارزه کند

وی با بیان اینکه رهبر کبیر انقلاب در سال‌های پایانی عمر خود بر جدال بین اسلام آمریکایی و اسلام ناب تاکید داشتند، تصریح کرد: در زمان ایشان، اسلام آمریکایی، همان اسلام مرفهان بود و ما از این مرحله گذشته‌ایم و تحولی که بعد از امام خمینی (ره) شاهد آن هستیم، جدال جان برکف بصیر و جان برکف‌ بی‌بصیرت است.

این استاد برجسته حوزه ادامه داد: امروز افرادی در راه رضای خدا و خدمت به اسلام، با بصیرت جان بر کف دارند و در مقابل آنها افرادی بی‌بصیرت حضور دارند که باید با آنها مقابله کرد.

صحبت‌های مشایی جامع نیست

آیت‌الله حائری‌ شیرازی خاطرنشان کرد: صحبت‌هایی درباره مکتب ایرانی که در ابتدا با قصد بدی به وجود نیامده بود، وجود دارد که من در دو نامه به اسفندیار رحیم‌مشایی نکاتی را به وی گوشزد کردم و ما نباید مکتب ایرانی را منحصر به ایران پیش از اسلام بدانیم.

وی با اشاره به موروثی بودن مشاغل در ایران باستان و نبود امکان ارتقا در طبقات اجتماعی آن زمان در ادامه گفت: در آن زمان، علم نیز موروثی بود و افراد عادی جامعه حق فراگیری دانش را نداشتند و ما برای معرفی دانشمندان پیش از اسلام در کشورمان دچار مشکل می‌شویم در حالی که در ایران پس از اسلام، شاهد پیشرفت علمی چشمگیر و ورود اندیشمندان نامی ایرانی در فهرست عالمان جهان هستیم.

این استاد برجسته حوزه با بیان اینکه صحبت‌های مشایی جامع نیست افزود: منحصر دانستن مکتب ایران به دوره پیش از اسلام در ایران، باعث ایجاد تفرقه در جامعه می‌شود و لازم است که بازبینی بیشتری در این مورد صورت گیرد.

آیت‌الله حائری‌ شیرازی با بیان اینکه در پر‌کاری دولت احمدی‌نژاد تردیدی نیست ادامه داد: دولت وی پرتلاش بود و شجاعت بسیار و سیاست خارجی خوبی داشت، همچنین کار‌های بزرگی در این دولت انجام شد و شاهد پیوند بیشتر دولت با مردم در زمان او بودیم اما دیدیم که بعد‌ها  غرور، وی را از مسیر اصلی‌اش جدا کرده و در دوره دوم ریاست جمهوری خود در زمینه‌هایی تغییر موضع داد.

وی در موضوع مذاکره با آمریکا بیان داشت: ما از موضع منطق صحبت می‌کنیم و معتقدیم که این کشور با اسلحه‌ای که در دست دارد در ظاهر اعلام آمادگی برای مذاکره می‌کند که لازم است ایالات متحده این اسلحه را کنار گذاشته تا در مراحل بعدی تصمیم‌گیری‌های لازم انجام شود همچنین باید توجه داشت که این نظر به معنای تسلیم شدن در برابر آمریکا پس از کنار گذاشتن استکبار خویش نیست، بلکه نشان از منطق و آگاهی ما دارد.

آیت‌الله مهدوی کنی برای ریاست مجلس خبرگان ارجحیت دارد

آیت‌الله حائری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به انتخابات پیش روی مجلس خبرگان رهبری گفت: تا زمانی که آیت‌الله مهدوی کنی داوطلب ریاست این مجلس باشد، دیگری در این عرصه وارد نمی‌شود.

وی افزود: در سؤال از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز در این مورد، ایشان تاکید داشته که حضور آیت‌الله مهدوی کنی در راس مجلس خبرگان رهبری بر من ارجحیت دارد.