عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

از معلوم به مجهول یک سناریو

بسمه تعالی  

انتشار خبر استعفای! وزیر اطلاعات در ساعات پایانی یکشنبه شب- ساعتی که روزنامه ها زیر چاپ رفته اند و توزیع آنها آغاز می شود- قدری عجیب بود، درست مانند زمان انتشار خبر تغییر وزیر امور خارجه در شب تاسوعا که چند روز تعطیلی پشت سر هم افتاده بود و در حالی که او در سفر سنگال به سر می برد. اصلا انتشار خبر چرا تحت عنوان «استعفا»؟ چرا در خبر منتشره متن استعفایی وجود نداشت؟ برکناری یک مقام مهم بدون هیچ توجیه روشن و واگذاری تحلیل آن به رسانه های خارجی؟!... ناگهان روز سه شنبه آقای اسفندیار رحیم مشایی آفتابی می شود و با الفاظی دوپهلو می گوید «ابعاد تحولات و قیام های مردم منطقه را باید با علم به قصد و طرح قدرت های بزرگ برای تسلط به منطقه تحلیل کرد و در لایه های پایین تحولات متوقف نشویم. دستگاه های مسئول باید در اسرع وقت ضعف های اطلاعاتی و ارتباطی خود را در خصوص تحولات منطقه جبران کنند».
او همچنین می گوید «نمی توانیم با قاطعیت نتیجه بگیریم که خواسته و افق آرمان مردم این کشورها دقیقاً همان مطالبات و خواسته های ملت ایران است... نداشتن اخبار و تحلیل صحیح و دقیق درباره هر یک از این کشورها و ارتباط همه این رویدادها با طرح کلان سلطه گران [ارتباط همه این رویدادها با طرح کلان سلطه گران!!؟] ما را در موضع گیری ها و تصمیم گیری ها به اشتباه خواهد انداخت». آیا عزیمت مشایی به دربار شاه اردن و همزمان، گسیل دستیار ارشد او- بقایی- به کاخ علی عبدالله صالح در یمن در راستای آگاهی از «طرح کلان سلطه گران در ارتباط با همین انقلاب های منطقه» بوده است؟! می توان با چینش چند معلوم در کنار هم، پرده از روی برخی مجهولات برداشت. اظهارات اخیر آقای مشایی را که همزمان در قواره وزیر خارجه و اطلاعات ظاهر شده- مانند مواقعی که از موضع وزیر فرهنگ و ارشاد یا وزیر کشور و رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی سخن می گوید!- می توان در کنار اظهارات چندی پیش وی نهاد که از اسلام ایرانی دم زد و سندی به دست جریان های ضدایرانی منطقه ساخت تا بگویند غصه ایرانی ها، اسلام نیست، کشورگشایی است! یا در کنار اظهارات ملک عبدالله اردن که گفت ایران در حال تشکیل هلال شیعی و تسخیر منطقه است. به راستی سؤال مهمی است که «اردن» کجای نقشه سیاسی خاورمیانه جدید و در حال تحول قرار دارد، همچنان که یمن.
ماجرای برکناری وزیر اطلاعات یا تغییر وزیر خارجه را از دو منظر می توان ارزیابی کرد. یکی از زاویه تلقی رئیس جمهور محترم، و دیگری از منظر پازل بزرگی به نام تحولات خاورمیانه و نگرانی جبهه دشمن از نقش ویژه ایران در این تحولات و آرایش جبهه دشمن.
چه نامی بر تحولات خاورمیانه می توان نهاد؟ 10 سال پیش، استراتژیست های تیم بوش از «جنگ جهانی چهارم» و خاورمیانه جدید و قرن جدید آمریکایی سخن گفتند؟ کارشان که به بن بست خورد، پای عنوان جنگ نرم به میان کشیده شد. امروز سخن از «انقلاب»هاست. این منطقه همچنان که 4 جنگ را در کمتر از 8 سال در افغانستان و عراق و لبنان و غزه تجربه کرد، چشم به بیداری «اسلامی» در حدفاصل ترکیه و عراق و لبنان و فلسطین و مصر و عربستان و لیبی و تونس و بحرین و یمن و... گشود. در واقع جنگی همه جانبه با مختصات به هم آمیخته گرم و سرد، و سخت و نرم در جریان است. یک جنگ بزرگ با جبهه های متعدد. بعد از ماتم بزرگ آمریکا در لبنان و غزه و عراق، مصر یکی از 3 رکن مهم سیاست خارجی کاخ سفید در منطقه بود که فرو ریخت. اضطرابی که از ناحیه سرنگونی حسنی مبارک به جان سران دو رکن دیگر (اسرائیل و رژیم سعودی) افتاده قابل محاسبه نیست. این دو ستون دیگر در چه وضعیتی به سر می برند؟ اگر از این حقیقت عبور کنیم که سران دو رژیم هر لحظه منتظرند انتفاضه اسلامی از درون مرزهای فلسطین و عربستان بجوشد، یک نگرانی واقعی در تحلیل های زمامداران هر دو رژیم موج می زند و آن اینکه می گویند اسرائیل یا عربستان توسط جبهه مقاومت و کشورهای دستخوش انقلاب اسلامی «محاصره» شده اند. اسرائیل خود را در محاصره رو به تقویت از جانب لبنان، سوریه، غزه و اینک مصر جدید می بیند همچنان که عربستان می داند رژیم پوسیده و وابسته و مرتجعی است که در محاصره عراق، سوریه و به تدریج مصر و بحرین و یمن انقلابی قرار گرفته است. در این میان هر دو کشور نگرانی ویژه ای نسبت به انتفاضه مشابه در «اردن» دارند، کشوری همجوار اسرائیل و عربستان.
آنها با نگرانی، دوام یا اسقاط ملک عبدالله اردنی را رصد می کنند و یقین دارند اگر این دیوار تیغه ای فرو بریزد چهارراه بزرگی در قلب خاورمیانه گشوده می شود، چندان که یکی از مقامات ارشد صهیونیستی چند ماه پیش گفته بود فرو ریختن اردن در همسایگی عراق جدید یعنی پیش آمدن و رسیدن ایران از شرق به مرزهای اسرائیل. براساس این واقعیات، جای سؤال دارد که دور زدن وزارت خارجه- دستگاه زیر نظر رئیس جمهور محترم- و ارتباط ویژه با پادشاه اسلام ستیز و مطلقاً آمریکایی اردن واجد چه معنایی می تواند باشد؟ جز بازی در زمین و نقشه دشمن؟ خوش بینانه اگر بنگریم آقای مشایی به اعتبار خامی و ناپختگی، وارد این بازی شده که باید گفت اگر خامی بوده چرا وارد این گود شده و به رغم مخالفت وزارت خارجه و سایر نهادهای ذی ربط، اصرار بر تداوم بازی در زمین دشمن وجود داشته است و چرا باید آقای مشایی و تیم وی به جای توبیخ شدن، وزارت خارجه یا اطلاعات را سرزنش کنند؟ اما اگر از این خوش گمانی عبور کنیم- که اصرار بر تداوم راه غلط، این خوش گمانی را نقض می کند- تحلیل دیگر این خواهد بود که صرف نظر از تصور و تلقی رئیس جمهور محترم، دور زدن وزارت خارجه و بسترسازی برای فشلی و کم کاری آن در طول یک سال اخیر، براساس سناریویی شک برانگیز و هماهنگ صورت گرفته است، سناریویی که فاز دیگر آن از مدت ها قبل متوجه وزارت اطلاعات به عنوان چشم رصدگر و مشت اقتدار نظام در برابر فتنه گران داخلی و خارجی بوده است. این سناریو یک بار 13 سال پیش- به بهانه قتل های زنجیره ای- در دولت اصلاحات به شکل علنی و «شمشیر از رو» علیه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به اجرا درآمد تا اگر توانست به طور کامل این نهاد را «قفل» کند اما اگر هم این هدف حداکثری اجرایی نشد، بتوان وزارت را به انفعال و فشلی کشاند. سناریوی مذکور همواره در دستورکار سرویس های سه گانه سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس قرار داشته است. وزارت اطلاعات به ویژه طی 2 سؤال اخیر به خاطر نقش آفرینی های درخشان و کم سابقه(از جمله در برابر فتنه 88 و شبکه موساد و گروهک ریگی و...) مورد حقد و کینه دشمنان تابلودار نظام و سرویس های بیگانه ای قرار داشته که انهدام سناریوی 20 ساله خود را در فتنه سبز به چشم می دیدند.
خیال و نقشه دشمنان، به تضعیف دستگاه هایی چون وزارت خارجه و اطلاعات محدود نمی شود. آنها در شطرنج بزرگ خاورمیانه و درحالی که در معرض هزیمت کامل قرار گرفته اند، به کلیت دولت اصولگرا و رئیس جمهور آن به چشم یک خاکریز بزرگ می نگرند. این تحلیل راز مگویی نیست و بارها در کلام سیاستمداران و تحلیل گران آمریکایی و اسرائیلی و انگلیسی منتشر شده که غرب چه در چالش هسته ای و چه درباره تغییر نقشه وجغرافیای سیاسی خاورمیانه، پروژه را با اصلاح طلبان بسته و تمام کرده بود اما روی کارآمدن اصولگرایان به ویژه احمدی نژاد و اطاعت و هماهنگی آنها با رهبری که تدبیر و شجاعت را به هم آمیخته، هر دو پروژه را به ضدخود تبدیل کرد. آنها می دانند که ضربه بزرگ را از اضمحلال سناریوی حاکمیت دوگانه و انسجام حاکمیت زیرلوای ولایت فقیه خورده اند و بنابراین ضربه را باید به خاکریز اول نظام- یعنی دولت و رئیس جمهور- بزنند اما نه از روبرو، بلکه از عمق دولت! و نه با گارد تقابل بلکه با نفوذ به روش اسب تروا. در شطرنج نیز وقتی مهره های دو حریف به مقابل هم می رسند و یکدیگر را سد می کنند، تنها مهره ای که امکان دور زدن و پریدن از روی مهره های حریف را دارد، مهره اسب است. اصطلاح نظامی آن- اگرچه نارسا- پیاده کردن چترباز در عمق جبهه حریف و اصطلاح اطلاعاتی آن نفوذ و همرنگی و زدن شبیخون به هنگام غفلت از عمق جبهه مقابل است.
فتنه سال 88 از چنین تحلیلی برآمد چرا که طیفی در غرب مانند شیمون پرز به این پروژه رسیده بودند که «جنگ با جمهوری اسلامی از داخل مرزهای ایران آغاز می شود و اپوزیسیون سبز به نیابت از ما با رژیم می جنگند». قرائن و شواهد بسیار نشان می دهد دشمن پس از هزیمت در آن فتنه، درصدد است به خاکریز اول نظام- دولت مکتبی و اصولگرا - از درون آن و به واسطه ایجاد تقابل و بن بست با نظام آسیب بزند، از جمله به علت کینه ای که نسبت به خط شکنی احمدی نژاد و کلیت دولت اصولگرا در برابر جبهه استکبار دارد و فارغ از این که رئیس جمهور در ذهن خویش چه تصور و قضاوتی می کند. در این فاز، آشکار است که فرقه انحرافی چند نفره- و البته وصل شده با عقبه و بقایای فتنه سبز- تقلا می کند سناریوی مرده حاکمیت دوگانه را به هر قیمت ولو رفتارهای انتحاری زنده کند. برای آمریکایی که در وضعیت مرگ و زندگی مجبور شد پشت نوکران 30 ساله را به اعتبار وخامت اوضاع در خاورمیانه خالی کند، فرمان انتحار مهره های کم بهاتر در ایران به طریق اولی واجب است، اتفاقی که درباره برخی سران خاکستری فتنه سبز هم رخ داد.
احمدی نژاد در جبهه ولایت بارها به صف دشمن زده و در کنار پرچمداری، خط شکنی کرده است. درست به دلیل همین خدمتگزاری و عدالت خواهی و دشمن ستیزی هم بود که مورد تأیید و حمایت و پشتیبانی جبهه بزرگ اصولگرایان و مقتدای فرزانه انقلاب قرار گرفت. اما تحرکات روشنی در جریان است تا در این اتفاق و انسجام و اتحاد رخنه اندازد و وقتی میان دولت و نظام فاصله انداخت، ابتدا با دولت و سپس با اصل نظام جمهوری اسلامی به عنوان خارچشم جبهه استکبار تسویه حساب کند. هدف این پروژه زدن رگ و ریشه های حیات دولت به دست برخی عناصر نفوذی است. کدام درخت با قطع ریشه ها می تواند ادامه حیات دهد؟ اصولگرایی سرمایه بزرگ نظام ماست و نظام و جبهه اصولگرایان نمی گذارند غباری بر این سرمایه بنشیند تا چه رسد به آسیب یا غارت اعتبار آن. با این حال باید کلام حضرت امام خمینی(ره) را متذکر شد که می فرمودند اگر غفلت کنیم، توهم پیروزی برای ما سستی می آورد و ریشه های گندیده برای توطئه به هم می رسند.
ملت و مسئولان ما رمز پیروزی را می دانند. مکتب ما شاقول روشنی درکف مؤمنان قرار داده است. «به پروردگارت سوگند ایمان نمی آورند مگر آن که در مشاجرات، حکمیت نزد تو آورند، سپس در نفس خویش هیچ حرجی نسبت به حکمی که دادی پیدا نکنند و تسلیم کامل باشند (سوره نساء- آیه 65). انقلاب اسلامی ما را همین فرمول معجزه آسا در طوفان های بزرگ پیش برد و نگین یکدانه حلقه انقلاب ها و رویدادهای بزرگ خاورمیانه کرد. در مقابل، زحمت هایی که در این سه دهه پدید آمد ناشی از برخی غفلت ها بود که اصحاب جبهه حق کردند تا زبان بریده دشمنان دراز شد. بارها فتنه از سیمای زشت خود نقاب گشود و شاهد بازاری! شد چون ناشنیده مانده بود هشدار امیرمؤمنان(ع) درباره آغاز تکوین آن؛ «... و اگر حق خالص می ماند و با باطل نمی آمیخت، زبان معاندان از ملامت حق کوتاه و قطع می شد» (خطبه 50 نهج البلاغه).
احمدی نژاد که اراده کرد پا جای پای شهید رجایی- مرد مکتبی مقلد امام- بگذارد، بارها دشمن را به عزا نشاند و دوستان انقلاب در جای جای خاورمیانه را شادمان کرد. این روزها که مسلمانان بی پناه در بحرین و یمن و لیبی و عربستان و فلسطین و... به خاک و خون کشیده می شوند و زیر شکنجه دژخیمان مظلومانه و بی سروصدا جان می سپارند، تنها امیدشان به جمهوری اسلامی است. اکنون اولین و مهم ترین مسئولیت، رسیدن به فریاد آنهاست و هرکاری جز این، خیانت به امت اسلامی و شراکت در ریختن خون آنان است. هیچ روزی - به ویژه امروز- روز شاد کردن دشمن نیست. امروز روز ناامید کردن دشمنان و شتافتن به یاری مظلومان منطقه است. امروز روز لبیک است نه روز اما و اگر و لیک. خدا نیاورد روزی را که شرمنده رسول خدا، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا(علیهم السلام) شویم به خاطر خالی کردن پشت مستضعفان انقلابی جهان و غفلت از مرز جبهه دوست و دشمن. امروز روز شوکت جبهه امیرمؤمنان(ع) به برکت دلاوری مالک اشترها و عمارهاست، اگر از اشعث ها غفلت نشود. انتظار آن است که احمدی نژاد، مالک اشتر باشد حتی اگر این بار در تشخیص این که تیر پرتاب شده از جانب دشمن - با امضای «م ن عبدالله الناصح»!- از سر خیانت و فریب است، به خطا رفته باشد. بنده خیرخواه خدا و مشق آموزه های دشمن؟!
محمد ایمانی