عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

طعنه رقیب و بشارت حبیب

 بسمه تعالی 


از خرداد 1360 تا خرداد 1390، فتنه ها و فتوحات به شکلی شگفت انگیز کنار هم ردیف شده اند. شتاب پیروزی های ملت ایران گاه به اوج رسیده و بعضا نوسانی پیدا کرده و بعد، دوباره اوج گرفته است. اگر هم در مقاطعی از سرعت پیشرفت ها و ظفرمندی ها کاسته شده، مانند دنده معکوس در سربالایی بوده که با وجود وقفه اولیه، به سرعت و شتاب بیشتر انجامیده است. در این مسیر پیشرفت، نوسان سرعت بوده اما انحراف یا عقبگرد و بازگشت از مسیر نبوده است. اصلاح و ارتقای حرکت بوده اما انحراف و ارتجاع، نه. این ثبات قدم هم از تقدیری است که خداوند برای ملت ایران نوشت و ملت ایران نیز، همان را با وجود همه سختی ها و صعوبت اختیار کرد. خاطر برپاکنندگان فتنه 88-که از فتنه بعدی زبانشان دراز شد- جمع، این ملت خدایی پشیمانی و ارتداد و ارتجاع در کارش نیست، به شهادت آیات الهی. استدلال های روشنی در این باره هست که به وقتش باید گفت.
منافقین در خردادماه 60 خود را در برابر تدبیر صبورانه امام- امت و در بن بست یافتند، دست به اسلحه شدند و آن روی واقعی خود را نشان دادند. اما یک سال از سر باز کردن زخم نفاق نگذشته بود، که نصرت الهی به واسطه دستان مجاهدانی چون حاج احمد متوسلیان، صیاد شیرازی، حسین خرازی، احمد کاظمی و... هزاران رزمنده بی ادعا و نفوذناپذیر نازل شد و «خرمشهر را خدا آزاد کرد». آن روز- بعد از ظهر سوم خرداد 1361- احمد متوسلیان بسیجیان را مقابل مسجد خرمشهر جمع کرد و گفت «همه عزیزان ما که تا امروز در خوزستان در خون خود غوطه ور شده و به شهادت رسیده اند برای حفظ اسلام عزیز بوده. هر چند داغ فراقشان جگر ما را سوزانده اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر قلب اماممان را شاد کنیم». همین! خدا را شکر که توانستیم قلب اماممان را شاد کنیم. و همان روز و همان ساعت ها بود که امام(ره) این جملات را خطاب به فاتحان خرمشهر نوشت «اینجانب با یقین به آن که ما النصر الا من عندالله، از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح- که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد-... تشکر می کنم و آنان فوق تشکر امثال من هستند... آنان به آرم ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی مفتخرند... هوشیار باشید که پیروزی ها هر چند عظیم و حیرت انگیز است شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست، غافل نکند و غرور و فتح شما را به خود جلب نکند، که این آفتی بزرگ و دامی خطرناک است که با وسوسه شیطان سراغ آدم می آید...».
چهل روز از این فتح الفتوح بزرگ نگذشته بود که حاج احمد متوسلیان در جنوب لبنان ربوده و تحویل صهیونیست ها شد. داغ فراق او جانگداز شد اما چه باک اگر سودای او ستیز با دشمن ترین دشمنان خدا بود؟ به برکت مجاهدت مجاهدانی چون او بود که سرود فتح و پیروزی دوباره- این بار بر رژیم صهیونیستی و در جنوب لبنان- نواخته شد. 5 خرداد 79 ( 26می 2000 میلادی) ارتش رژیم صهیونیستی با سرافکندگی تمام از جنوب لبنان گریخت تا پنجمین ارتش بزرگ دنیا خود را برای شکستی مهیب تر در 6 سال بعد آماده! کند... باقی داستان هم که مال همین سالهاست و در خاطره ها، تازه.
29 سال پس از آزادی خرمشهر و در آغازین روزهای خرداد 1390 آفتاب در حالی سر می زند که از جنوب خلیج فارس تا شمال آفریقا و سواحل شرقی و جنوبی مدیترانه، باد به پرچم اسلام افتاده و تازه چند کیلومتر آن سوتر در شمال تنگه جبل الطارق و در اندلس (اسپانیا)، طلیعه بیداری ملت های اروپایی به چشم می آید یعنی که «بیداری ملت ها قطعا تا قلب اروپا پیش خواهد رفت». هنوز 20 روز از جاری شدن این نوید حکیمانه بر زبان مقتدای فرزانه انقلاب سپری نشده است. گویا انرژی آزاد شده در جنبش اسلامی سال 1979 ایران، اراده باز ایستادن ندارد که اکنون جنوب و غرب خاورمیانه و شمال آفریقا را درنوردیده و امواج آن به سواحل جنوبی اروپا می کوبد. فرانسه، ایتالیا یا آلمان در عمق اروپا؟ مقصد بعدی سونامی و موج بیداری ملت ها کجاست؟
اکنون که سخن از خاطرات خرداد پرماجراست، ماجرای خرداد 1385 (می 2006) را نیز به خاطر آوریم. اوایل خرداد 5 سال پیش بود که خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی و امور امنیتی اتحادیه اروپا به زادگاه خویش در اسپانیا رفت تا کوله بار 11سال تجربه دبیرکلی ناتو و مسئولیت سیاست خارجی و امنیتی اروپا (2006 تا 1995) را یک جا و ضمن یک سخنرانی تاریخی عرضه کند. سولانا آن روز در جمع صاحبان صنایع و شرکت های اسپانیایی، این گونه درباره نفوذ فزاینده انقلاب اسلامی ایران حتی در عمق اروپا هشدار داد «ایران برای نخستین بار در تاریخ، رهبری منطقه خاورمیانه را به دست گرفته و به همین دلیل، تنش بر سر برنامه غنی سازی اورانیوم در ایران، نه با بمباران بلکه با عقل و از مسیر سیاسی و گفت وگو حل می شود. ایران نخستین قدرت خاورمیانه شده و آن قدر برگ برنده مانند برگ هسته ای، برگ عراق، برگ حماس و برگ افغانستان در دست دارد که به یک قدرت درجه اول تبدیل شود. باید به گشودن باب گفت وگو و به کارگیری عقل سلیم بازگشت... در آینده باید با جنبش های تندروی اسلامی همانند آنچه اکنون با حماس در فلسطین سر و کار داریم، همزیستی داشته باشیم. این احتمال زیاد است که همه ما در یک دنیای اسلامی که در آن اخوان المسلمین و جناح تندروتر اسلامی حکومت کنند، زندگی کنیم. در شرایط کنونی رأی کافی برای آن که اسلامگراهای میانه رو در انتخابات به پیروزی برسند، وجود ندارد. به همین دلیل باید از فراخوان برخورد تمدن ها پرهیز نموده و این اندیشه همزیستی را با 13 میلیون مسلمانی که در اروپا زندگی می کنند، شروع کنیم، از خانه خویش. وگرنه با مشکلات بسیار جدی روبرو خواهیم شد.»
5 سال پیش هنوز در تونس و مصر و لیبی و مغرب و بحرین و یمن و عربستان سعودی طوفان انقلاب برنخاسته بود و هنوز جزو برگ های برنده جبهه بزرگ اسلامگرایی به شمار نمی آمد. آن روز هنوز به تعبیر اوباما، هیلاری کلینتون رکورد یک میلیون مایل پرواز در کمتر از 6 ماه را نشکسته و مجله تایم به قلم فرید ذکریا ننوشته بود «ایران، ترکیه، مصر و عربستان به تعبیر برژینسکی از سال 1975 متحدان نزدیک و 4 ستون اصلی سیاست های آمریکا در خاورمیانه بودند و اکنون 3 ستون از این 4 ستون فرو ریخته است». هنوز ایهود باراک وزیر دفاع رژیم صهیونیستی باور نمی کرد روزی بگوید «زلزله تاریخی و فوران قیام ها به مرزهای اسرائیل رسیده است.» کسی هنوز در نیویورک تایمز نخوانده بود این عبارات شگفت را که «ما در آمریکا سر در آخور خود کرده ایم و خاورمیانه بیش از پیش از دست می رود و از قدرت ما کاسته می شود». خرداد 85 هنوز دیکتاتورهای زنجیره ای آمریکا رو به قبله نشده بودند تا جروزالم پست بنویسد «طغیان ها از مرکز تا جنوب خاورمیانه به دنبال بلوک مقاومتی که ایران رهبری آن را می کند، به راه افتاده است» یا واشنگتن تایمز هشدار دهد «تحولات جدید خاورمیانه همان راه آیت الله خمینی و همان هدف انقلاب اسلامی 1979 ایران را دنبال کند و آن تضعیف قدرت آمریکاست» سولانا هنوز نه از نتانیاهو شنیده بود که «ایران به جدار مرزهای اسرائیل رسیده»، نه از روز نکبت 2011 برای اسرائیل خبر داشت و نه از ایهود باراک شنیده بود که «ما کشور کوچکی هستیم و دچار توهم جنگ با ایران نمی شویم»... (این سطرهای فشرده، گنجایش مستنداتی به قطر چند کتاب را ندارد، پس باید گذاشت و گذشت).
فتنه ها هر چند بزرگ و پیچیده، در برابر این فتوحات برآمده از بینایی و بردباری (بصیرت و صبر) ملت ایران به غایت حقیرند. حال شما بفرمایید معرکه گیران فتنه 88 دزدکی از زیر پتوی سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل در ایستگاه لندن یا فرانسه سر بیرون کرده و به بهانه فتنه جریان انحرافی گفته اند بفرمایید، این هم از بصیرت مردم ایران! طلقای فتنه 88 که از صدقه سر بزرگواری و رحمت امام خامنه ای و امت نستوه او نفس می کشند و محیط را آلوده می کنند، زبانشان دراز شده که دیدید گفتیم. به خیال خود به مرجفون و منافقین صدر اسلام تأسی کرده و می خواهند در وسوسه تردید و تحیر و تفرقه و ناامیدی بدمند. زبان بسته ها، لااقل نمی کنند بیرق تحت الحمایگی آمریکا و انگلیس و اسرائیل و فرانسه و آلمان را از بالای رسانه های خود بردارند یا داغ نوکری آنان از پیشانی بزدایند و بعد ملت ایران را نصیحت! کنند. جای بوسه شیطان بر سر و صورت حضرات همچنان باقی است و قسم خدا یاد می کنند که خیرخواه مردمند! انگار نه انگار که جلادانی چون پرز و نتانیاهو درباره خیانت های همانان گفتند اپوزیسیون سبز «پیاده نظام ارتش اسرائیل در جنگ نیابتی با ایران» و «سرمایه بزرگ اسرائیل» هستند. گویا اجنه بودند که روز قدس، با شعار نه غزه نه لبنان، جنایتکاران صهیونیست را شادمان کرده و از آن سو، ضمن شکستن حرمت روزه خواری، برخی از همین حضرات را نام برده و می گفتند فلانی و فلانی، روحانی واقعی! گویا سایت رسمی وزارت خارجه اسرائیل درباره دیگرانی غیر از همین ها نوشته بود «اپوزیسیون سبز دنبال سرنگونی رژیم اسلامی است نه اعتراض به انتخابات و امیدواریم تا آخر این مسیر را ادامه دهند». چیزی عوض نشده، آبان 1388 در حالی که آتش فتنه هنوز زبانه می کشید، نوشتیم این «تب پس از واکسن» با سرانجامی مبارک است، امروز هم تأکید می کنیم فتنه اخیر «واکسیناسیون بدون تب» بود و آثار مبارک آن در سلامت و ایمنی و اقتدار نظام جمهوری اسلامی به سرعت هویدا خواهد شد. حال اینکه سیر بد بوتر است یا پیاز، دعوایی است که بماند برای معرکه گیران آن دو فتنه.
می فرمایید هر یک به زبانی ملامت می کنند و طعنه می زنند؟ مگر اولین بار است که ملت ما طعنه و ملامت می شنود؟ به قول حضرت لسان الغیب حافظ «بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند، تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم» و به قول شاعر معاصر:
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند- این فخر ماست تیری اگر خورده ایم ما
گر سنگ های کینه این نابرادران- ور بار جور اجنبیان، گرده ایم ما
امروز نیست دشنه و دشناممان نصیب- از طعنه رقیب نیازرده ایم ما
پوست و گوشت و جان ملت ما با این طعنه ها آشناست. اینها زحمت مجاهدت است و اجر بارها شهادت دارد. هنیئاً لنا. بشارت همین روزگار را به ما داده اند. گواهی داده اند که اهل ولایت، اهل تردید و ارتداد و عقبگرد و ارتجاع نیستند اگرچه، خوش ملامت بکشند. بشارت داده اند که اهل ولایت با همه فروتنی و پیشانی شکر و انابه در بارگاه پروردگار سائیدن، اهل عزت و نفوذناپذیری اند. ما باور داریم که «لایخافون لومه لائم» درباره امیرمؤمنان(ع) و پیروان راستین او تا آخر تاریخ نازل شد. اگر پیامبر اعظم(ص) در باره شأن نزول آیه 54 سوره مائده بر شانه سلمان فارسی زد و فرمود مراد، مردمانی از قوم این مرد هستند، ما از عمق جان ایمان به حقانیت کلام آن حضرت داریم. مردمانی که سر به عاریت به حضرت دوست سپرده اند، چه باک از ملامت دارند و کجا در کام تردید و ارتداد می افتند در حالی که مدام بشارت حق را تلاوت می کنند «یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبونه... ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از دین خویش برگردد، پس به زودی خداوند قومی را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنها نیز او را دوست دارند، نسبت به مؤمنان بال تذلل می گشایند و در برابر کافران سرسخت و نفوذناپذیرند. در راه خدا مجاهدت می کنند. و لایخافون لومه لائم. و از سرزنش ملامت گران نمی هراسند. این فضل پروردگار است که به هر کس اراده کند، می بخشد و او وسعت دهنده و داناست».
مردمانی بلند همت و پنجه انداخته بر ثریای دین و دانایی - همان ها که روزنامه نیویورک تایمز پس از یوم الله 9 دی درباره شان نوشت «این راهپیمایی بزرگ ترین راهپیمایی در تهران از زمان تشییع گسترده پیکر آیت الله خمینی در سال 1989 به این طرف است و بی پایگی سناریوی فروپاشی جمهوری اسلامی را نشان می دهد»- فتوحاتی بزرگ را در مرزهای اروپا و رژیم اشغالگر قدس رقم زده اند. فتنه گری گروه های سفاهت زده ای که گروه خونی شان در تضاد با ملت ایران است، به رفتار کسانی می ماند که سر به صخره بکوبند یا برای مهار دریا، با سطل به امواج خروشان آن آب بپاشند؛ منافقین دهه شصتی باشند یا هفتاد و ششی، هشتاد و هشتی باشند یا نودی. سر همان سر است و صخره همان صخره و دریا همان دریا. ما و غرور؟ هیهات! ما و عزت؟ حتماً! ما و صبر و صلابت؟ قطعاً! ما و هراس از ملامت مرجفون که چرا مقاومت کردید؟ پوزخند! این ها را از سرداران و ستارگان جهاد و شهادت آموخته ایم و تا ستاره های راهنما هستند، راه گم شدنی نیست، ان شاء الله.
محمد ایمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد