عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

آینه تمام نما

بسمه تعالی

سال 2012 از امروز در حالی شروع شده است که سال گذشته - 2011 - تحت تاثیر بیداری اسلامی ملت های منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا سپری شد و حتی پهنه این بیداری به قلب اروپا و آمریکا کشیده شد و اکنون جنبش تسخیر وال استریت بیش از 3 ماه است که گلوی نظام سرمایه داری را به سختی می فشارد.

رفتار شناسی حرکت عظیم ملت ها در بستر بیداری اسلامی علیه حکومت های دیکتاتوری و دست نشاندگان و سرسپردگان مهره های آمریکایی از یکسو و شورش جنبش 99 درصدی آمریکایی ها بر ضد مدل حکومتی کاپیتالیستی از سوی دیگر؛ حکایت از آن دارد که سیاست های آمریکایی با «نه» تاریخی مردم و افکار عمومی روبرو است.
از اواخر روزهای پایانی سال 2010 - 17 دسامبر - که انقلاب های منطقه شعله گرفت تمامی تلاش آمریکا و متحدانش، برای مصادره انقلاب ها و قیام ها و منحرف کردن جهت اسلامی و مردمی آن به کار گرفته شده است ولی علی رغم توطئه ها و سناریوهای پی درپی، این هدف شوم محقق نگشت و آن توطئه ها و کارشکنی ها نگرفت بلکه بر اثر ایستادگی و مقاومت ملت ها، انقلاب ها قد کشید و هر روز سردرگمی و استیصال آمریکایی ها برای مهار خیزش و خروش افکار عمومی منطقه بیش تر نمایان و عیان گشته است.
مشکل آمریکایی ها اما در سال جاری دو چندان خواهد شد چرا که جنبش تسخیر وال استریت که 3 ماهه آخر سال گذشته قد علم کرد اکنون علاوه بر فراگیری در 82 کشور و بیش از 1200 شهر به مرحله تثبیت رسیده و نه تنها سرکوب آن شدنی نیست بلکه حتی با لطایف الحیل و حقه بازی سیاستمداران لیبرال، براندازی و واژگونی آن ناشدنی است.
نکته ای که در این میان حائز اهمیت است ارتباط معنادار قیام ها و انقلاب های ملت های مسلمان منطقه با جنبش و بیداری افکار عمومی در آمریکا و اروپاست که در هر دو آنچه مشترک است این واقعیت غیرقابل انکار است که هر روز از هم تاثیر می گیرند و بر میزان ایستادگی نسبت به خواسته هایشان می افزایند و پافشاری بیشتری را به خرج می دهند.
به عنوان نمونه در بحبوحه شکل گیری جنبش تسخیر وال استریت، جوانان نیویورکی با اصرار ورزیدن بر تداوم حرکت های اعتراضی شان تصریح می کنند در منهتن همچون جوانان مصری در میدان التحریر به تجمعات و راهپیمایی ها ادامه می دهند.
بنابراین بدون کمترین تردیدی و براساس شواهد و قرائن موجود می توان پیش بینی کرد آمریکا و نظام سلطه در سال 2012 این ترفند را به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال کرده و بصورت ویژه در دستور کار خود قرار می دهند تا در وهله اول ملت های مسلمان منطقه را از پیگیری خواسته هایشان منصرف نمایند. از جمله تاکتیک ها که برای این منظور به کار می گیرند، القای این توهم است که تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تحت مدیریت آمریکا!! و حرکت به سوی دموکراسی غربی است و با قدرت رسانه ای و تحرکات دیپلماسی وانمود می کنند تحولات منطقه یک پروژه آمریکایی است تا اراده افکار عمومی و ملت های منطقه را با این تردیدافکنی به حاشیه رانده و در نهایت عزم آنها را به سستی و سرخوردگی سوق دهند.
در ذیل تاکتیک یاد شده آنچه مایه تاسف است این که برخی ها خواسته یا ناخواسته اسیر این فضای ساختگی و تصنعی می شوند و برای آنکه توهم شان را نسبت به این موضوع بپوشانند آدرس های غلط می دهند و از جمله به برخی رفت و آمدهای در منطقه به اصطلاح استناد می کنند تا نشان دهند پشت پرده رخدادها و تغییر و تحولات منطقه، آمریکایی ها هستند!
گفتنی است؛ اکنون سناتور جان لیبرمن عضو ارشد سنای آمریکا به اسرائیل سفر کرده و قرار است در ادامه به لیبی و تونس نیز سفر کند.
در آغاز تحولات منطقه ای و ماههای بعد از آن نیز چند بار مقامات آمریکایی به منطقه سفر کرده بودند که بعضی از آن دیدارها به فضای رسانه درز داده شد. همچنانکه در ماه جاری میلادی رسانه های غربی و صهیونیستی از سفر ژنرال «مارتین دیمبسی» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا به اسرائیل خبر می دهند ضمن آنکه از پس فردا- روز سه شنبه- «وندی شرمن» معاون وزیر خارجه آمریکا مشخصا به عربستان و امارات سفر خواهد کرد.
اکنون در نگاهی کلان تر و با توجه به گذشت یک سال از تحولات منطقه باید این ادعا را که هر از چندگاهی به پیش کشیده می شود و این تحولات را بازی بزرگ آمریکایی ها می داند مورد ارزیابی و واکاوی قرار داد که در همین زمینه نکاتی قابل طرح است:
1- از جمله شاخص های ارزیابی رفتار آمریکایی ها در صحنه تصمیم گیری های سیاسی مسئله رژیم صهیونیستی است. به عبارت دیگر آنچه که محرز و غیرقابل خدشه است و بارها مقامات ارشد آمریکایی نیز بدان اقرار کرده اند این است که منافع واشنگتن و تل آویو کاملا درهم تنیده بوده و جدا از یکدیگر تعریف نمی شود.
همین چندی پیش بود که باراک اوباما صریحا اعلام کرد: «اسرائیل هم پیمان ماست» خب؛ با این شاخص کاملا پیداست که تحولات منطقه به ضرر اسرائیل بوده و این رژیم را در انزوای مرگبار قرار داده که خود گویای آن است که مدیریت تحولات منطقه در دست آمریکایی ها نیست.
رسانه های صهیونیستی و مقامات ارشد تل آویو از همان روزهای اول تحولات منطقه ترس و تشویش خاطر خود را پنهان نکردند. هاآرتص چند ماه پس از موج بیداری اسلامی از آن به عنوان «بهمن اسلامی خاورمیانه» یاد کرد که اسرائیل را زیر گرفته و منهدم خواهد کرد.
آیا این عجز آشکار صهیونیست ها درباره بیداری اسلامی قابل انکار است که جروزالم پست می نویسد: «موج بیداری اسلامی آینده اسرائیل را به خطر انداخته است.» و آیا این خطر بزرگ و سرنوشت ساز برای رژیم صهیونیستی که با آمریکا هم پیمان است ناشی از مدیریت پشت پرده تحولات از سوی واشنگتن است؟!
در همین راستا سؤالی که به میان می آید این است که آیا تصرف سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره توسط جوانان انقلابی مصر نیز ناشی از مدیریت آمریکایی ها است؟! و آیا...
2- اگر این فرضیه را بپذیریم که تحولات منطقه بازی آمریکایی ها است تا اهداف و پروژه های خودشان را عملیاتی نمایند قطعا در یک سال گذشته باید آمریکایی ها جا پایی محکم تر در منطقه برای خود ایجاد می کردند و این در حالی است که وضعیت کاملا معکوس است و آمریکایی ها در شرایطی ذلت بار مجبور شدند تا نظامیان خود را از منطقه خارج کنند که اکنون در عراق موقعیت آمریکایی ها به نوشته واشنگتن پست، باخت- باخت است.
3- شاخص دیگری که به وضوح نشان می دهد آمریکا قدرت مدیریت تحولات منطقه را نداشته است انتخابات هایی است که طی یک سال گذشته در کشورهای مسلمان منطقه برگزار شده است. بدون استثناء خروجی تمامی این انتخابات در تونس، مصر و مراکش پیروزی اسلامگرایان بوده که خواسته اولیه آنها بر پیروی از الگویی متفاوت از دموکراسی آمریکایی بوده است.
این حقیقت علی رغم تمام شلتاق ها و هیاهوی رسانه ای مبنی بر این که ملت های مسلمان به سوی نظام دموکراتیک- بخوانید الگوی لیبرال دموکراسی- حرکت می کنند به گونه ای است که ماه گذشته هاآرتص در تحلیلی اعتراف می کند ائتلاف جدید اسلامگرایان، اسلام آمریکایی و یا اسلام اردوغانی نیست بلکه اسلامی است که خطری واقعی برای موجودیت اسرائیل دارد.
جالب اینجاست که حتی هنری کیسینجر سیاستمدار و استراتژیست برجسته آمریکایی به تازگی تصریح می کند: «مردم خاورمیانه خواستار دموکراسی به شیوه غربی نیستند» و بعد می افزاید: «عامل انقلاب ها در خاورمیانه درد و رنج و تنفر از آمریکا و حاکمان متحد آمریکا در منطقه است که سال ها در دل مردم انباشته شده است.
4- نکته ای که باید به بند قبلی علاوه کرد این است که پیروزی اسلامگراها در انتخابات بر اثر تحولات منطقه در شرایطی است که دولت های سقوط کرده و حاکمان دیکتاتور جزو متحدین استراتژیک آمریکا و رژیم صهیونیستی محسوب می شدند و نبود آنها پیامدهای بسیار منفی برای واشنگتن و تل آویو داشته است. به عنوان نمونه با سقوط دولت حسنی مبارک، اولین اتفاقی که می افتد این است که ملت مصر خواهان لغو پیمان کمپ دیوید هستند که این موضوع هراس شدید مقامات صهیونیستی را در پی داشته است. با این وضعیت آیا می توان حکم کرد که پشت پرده تحولات منطقه، آمریکا است؟
5- اتفاق دیگری که در اثر تحولات منطقه به وقوع پیوسته است برملا شدن سیمای بدون رتوش آمریکا در نقض فاحش حقوق بشر است که طی ماه های گذشته افکار عمومی منطقه به وضوح در بحرین، لیبی، سوریه و ... نقش جنایتکارانه آمریکا را در سرکوب خواست ملت ها دیدند و از بن جان دریافتند که حنای حقوق بشر آمریکا رنگ ندارد.
6- شاخص دیگری که نمی توان بدان اشاره نکرد جمهوری اسلامی ایران است. در یک سال گذشته حتی دشمنان نشان دار ایران اسلامی اعتراف دارند که موقعیت ایران بصورت فزاینده مقتدرتر از گذشته است. دان مریدور معاون نتانیاهو خود دست به قلم می شود و در جروزالم پست می نگارد: «با بررسی تحولات منطقه گسترش نفوذ و قدرت نرم ایران در مقابل هژمونی آمریکا قرار گرفته است» نمونه ها بسیار است اما این اعتراف فارین پالیسی خواندنی است که در تفسیر تحولات منطقه خاطرنشان می کند؛ مختصات منطقه به سود ایران در حال تغییر است.

و بالاخره اگرچه گفتنی ها در این زمینه بسیار است ولی تنها به این نکته بسنده می کنیم و می پرسیم این سؤال جمع بندی مبحث است که این چه مدیریتی از سوی آمریکا است که همه تغییرات و تحولات منطقه را به نفع «جبهه مقاومت» و «نهضت بیداری اسلامی» و الگویی به نام «جمهوری اسلامی» رقم زده است؟


حسام الدین برومند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد