عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

بی نیاز از تفسیر

 بسمه تعالی 

تحولات منطقه عربی از فرم تفسیرپذیر به سمت هویتی معین در حرکت است. پیش از این تلاش می شد تا با واژگانی مبهم از اتفاقاتی بزرگ یاد شود. «بهار عربی»، «جنبش های فیس بوکی»، «جنبش 6 ژوئن مصر»،«جنبش 26 ژوئن لیبی»، «تحولات عربی» و «جنبش جوانان عرب» از جمله این واژگان مبهم بودند که توسط رسانه های وابسته به اروپا و آمریکا ساخته و پرداخته شدند تا از یک سو این تحولات تفسیرپذیر شوند و بتوان آن را مدیریت کرد و از سوی دیگر هویت واقعی و شناخته شده آن در زیر عبارات مبهم مخفی بماند.
اما واقعاً تحولات منطقه عربی تفسیرپذیر نبودند و هویتی روشن داشتند، نمادهای آن کاملاً مشخص بود، اهداف آن و حتی سرانجام آن روشن بودند. وقتی مردم روز جمعه را برمی گزینند و تظاهرات خود را بعد از برپایی نماز و از محل نمازجمعه شروع می کنند، شعار الله اکبر سر می دهند، دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و رژیم های لائیک را هدف قرار می دهند و شهادت را در این راه پذیرا می شوند و تشییع جنازه هر شهیدی به تعداد تظاهرات کنندگان اضافه می شود، کاملاً معلوم است که هویت نیروهای انقلاب چیست، هدف آنان چیست و مقصد آنان کجاست و تا کجا حاضر به پرداخت هزینه اند و تا کی در صحنه می مانند و حتی می توان فهمید که این الگو قبلاً در کجا تجربه شده و این مردم چشم به کدام تجربه دارند. اما همه این ها برای غرب و نیروهای وابسته به آن ضرر دارد و باید با آدرس های دیگر کور شوند و زمان برای سوار شدن و خاموش کردن این امواج فراهم شود.
به واژگان یک بار دیگر نگاه کنید «بهار عربی»! بهار یعنی چه؟ آیا مراد رویش است یا کوتاه مدت بودن زمان آن ها آیا برای این نیست که تحولات را به همین چند کشوری که از دی تا فروردین حرکت کردند، محدود نمایند؟ به هر حال از این واژگان معنای روشنی که همه درباره آن اتفاق نظر داشته باشند بیرون نمی آید.«جنبش های فیس بوکی» یعنی چه آیا غیر از این است که از یک سو فانتزی و تفریحی بودن و در نتیجه بی دوام بودن را به این جنبش ها نسبت دهند و از سوی دیگر نوعی منشأ غربی- تکنولوژیکال بودن- را به این انقلاب ها نسبت بدهند. جالب این است که در اکثر این کشورها دسترسی به اینترنت و نیز رسانه های فضایی بسیار محدود بوده است، در لیبی تعداد کسانی که دسترسی به اینترنت دارند از 200 هزار نفر هم کمترند و تعداد مراجعان به فیس بوک کمتر از 10000 نفر در کل لیبی بوده است، در یمن این عدد و رقم به 10درصد لیبی می رسد و در بحرین به کمتر از 10درصد یمن و...
«جنبش 6 ژوئن و... یعنی چه آیا غیر از این است که از یک سو بی هویت بودن و از سوی دیگر حادثه بودن جنبش های منطقه عربی را می خواهند القا نمایند. «جنبش جوانان عرب» هم هویت معینی را نشان نمی دهد و فقط بیانگر نقش آفرینی یک طبقه خاص می باشد و تاکید بر جوان بودن، احساسی و بی ریشه بودن و در نتیجه گذرا بودن را تداعی می کند.
اما البته این نامگذاری ها اگر چه در ادبیات سیاسی جایی برای خود پیدا کرده و در کشور ما نیز مورد استفاده مجامع سیاسی و رسانه ای هستند ولی ناکارآمد و ناکافی بودنشان به اثبات رسیده است.
این انقلاب ها همانگونه که اشاره شد هویت کاملاً روشنی دارند و برخلاف بعضی از چهره های سیاسی که برای تبیین این انقلاب ها از وجوه مختلفی حرف می زنند، انقلاب های عربی یک وجه دارند و در یک نقطه بهم می رسند و آن یک وجه هم «اسلام» است و همه نمادهایی که به آن اشاره شد از این وجه خبر می دهند. اما این کدام اسلام است آیا یک اسلام غیرسیاسی و سنتی است که در قالب قرائت قرآن کریم به قصد صرف کسب فیض و ثواب خوانده می شود و یا در قالب تقید به نماز جماعت و جمعه با قصد صرف ثواب و تقرب به خدا متجلی می شود یا اسلام از نوعی دیگر است. بعضی از تحلیل گران مدعی اند که این نمازها، قرآن ها و تکبیرها، محاسن و ظواهر مذهبی مردان، حجاب زنان و مسائلی از این قبیل که در تظاهرات مصری ها، تونسی ها، لیبیایی ها، یمنی ها، بحرینی ها و... مشاهده می شوند، این ها برخاسته از عادات مردم است و به هیچ وجه از یک جنبه سیاسی حکایت نمی کنند و برای اثبات مدعای خود می گویند ببینید این ها در زمان حکومت رژیم مبارک هم اهل نماز و قرآن و... بوده اند و از سوی دیگر قرآن و نماز و... میان نیروهای رژیم مبارک و... با مردم انقلابی، مشترک است و لذا به هنگام سخن گفتن از ماهیت و هویت جنبش ها باید این قدر مشترک را کنار گذاشت و به مسائلی که چندان بروزی در ظواهر و نمادها ندارند توجه کرد! این در حالی است که با این تحلیل می توان ادعا کرد که اسلام در پیدایی انقلاب اسلامی هم نقشی نداشته چرا که شاه و امام خمینی هر دو مسلمان بودند و بسیاری از ارتشی های شاه هم اهل نماز و روزه بودند. اگر این را درباره انقلاب ایران بتوان پذیرفت درباره انقلاب مصر و... را هم می توان پذیرفت اما جواب مهمتر دیگر این است که مردم انقلابی وقتی نمازجمعه را مبدأ حرکت قرار می دهند و مهمترین شعار آنان «الله اکبر» است در واقع نمی آیند که صرفاً نمازی خوانده باشند و واژه ای بیان کرده باشند آنان می خواهند بگویند ما عمیقاً مذهبی هستیم و اعتلای دین را مدنظر داریم و همه خواسته های خود را در دین جستجو می کنیم. اما این کدام اسلام است که می توان با آن رژیم مبارک را ساقط کرد، سفارت رژیم صهیونیستی را به تصرف درآورد و در مقابل غرب ایستاد کاملاً واضح است این آن اسلامی نیست که یک ژنرال ارتش مصر بعنوان یک وظیفه شخصی و به قصد صرف ثواب، آن را در عمل فردی دنبال می کند و این نماز میدان التحریر، التغییر، لؤلؤ و... آن نمازی نیست که یک نفر در مسجد یا در خانه خود می خواند. این نماز آن نمازی است که حضرت امام درباره آن می فرمودند: «نماز بلندترین فریادهاست».
با این وصف گزاره های دیگری هم وجود دارند که به بعضی از آنان اشاره می شود:
1- یک هفته پس از سقوط رژیم بن علی در تونس، یک نمایشگاه کتاب به همت عناصر فعال انقلاب تونس در پایتخت این کشور برگزار می شود و حدود دو میلیون نفر از شهروندان این کشور- یعنی 20درصد جمعیت- از آن دیدن می کنند. حدود 10 روز بعد بعضی از دست اندرکاران نمایشگاه را در همایشی در تهران ملاقات کردم. این ها می گفتند بیش از هر کتابی در این نمایشگاه کتاب های امام خمینی، امام خامنه ای، شهید مطهری و سایر علمای برجسته ایران فروخته شد و-تقریبا- همه ابتدا از کتاب های امام خمینی سراغ می گرفتند که ما به اندازه ای در اختیار نداشتیم که پاسخگوی همه باشیم. مشابه همین مطالب را یک روحانی ایرانی که همان روزها به تونس سفر کرده بود، نقل می کرد و می گفت به اکثر شهرهای کشور کوچک تونس سفر کرده و مورد استقبال جدی شهروندان این کشور واقع شده است.
2- در اواسط انقلاب مصر، حضرت امام خامنه ای- دامت برکاته- خطبه ای خوانده و کار رژیم مبارک را تمام شده خواندند و ارتش مصر را از مقابله با مردم برحذر داشتند. سخنان حضرت آقا بطور همزمان در قاهره پخش شد و بصورت SMS نیز دست به دست گردید و شور جدیدی در میان تجمع کنندگان میدان التحریر و... پدید آورد. بسیاری از انقلابیون مصری گفته اند که این خطبه تاثیر زیادی در سقوط رژیم مبارک داشته است و این همه در حالی بود که بعضی از رهبران احزاب سنتی نظیر الوفد و الغدو حتی بعضی از رهبران محافظه کار اخوان اصرار زیادی داشتند تا تاثیرپذیری جوانان مصری از انقلاب اسلامی و رهبری آن مطرح نشود.
3- چهره های شاخص انقلاب ها در مصر، تونس، لیبی و... طی هفته های اخیر روی این نکته تاکید کرده اند که در نظام آینده سیاسی کشور متبوع خود هیچ قانونی که مغایر اسلام و شریعت باشد به تصویب نخواهد رسید و بعضی هم با صراحت بیشتری گفته اند مقصد نهایی حاکمیت اسلام است و از سوی دیگر هیچ تردیدی در این وجود ندارد که در هر کدام از این کشورها قدرتمندترین گروه ها علنا دنبال حاکمیت اسلامی هستند. همین چند روز پیش یک موسسه نظرسنجی گفت جنبش النهضه به رهبری راشد الغنوشی در تونس از نظر جلب آراء شهروندان در رأس گروههای سیاسی قرار دارد. این گروهی است که در اساسنامه خود هدف نهایی را تشکیل دولت اسلامی اعلام کرده است. همین موضوع در یمن و در بین حوثی ها، در مصر و در لیبی بین نیروهای اخوان وجود دارد و از قضا اگر به فضای سیاسی متکثر این انقلاب ها نظری بیاندازیم در می یابیم که مهمترین نقطه مشترک گروههای مختلف، «اسلام» است و محوری ترین واژه در محاورات گروهها و توده ها همین واژه اسلام است. بعنوان مثال در لیبی میان نیروهای شورای انتقالی، نیروهای وابسته به جریان سنوسی، نیروهای اخوان- که تفاوت هایی هم با اخوان مصر دارند- و نیروهای تشکیل دهنده کمیته های نظامی، روی اینکه اسلام محور قانونگذاری و حکومت خواهد بود توافق وجود دارد و وقتی این هدف اعلام می شود هیچ مخالفتی را در فضای داخلی لیبی برنمی انگیزد. خب این کدام اسلام است که قابلیت تاسیس یک دولت پایدار را دارد و کدام تجربه در معرض تماشای مردم و نخبگان در این کشورهاست؟
4- نکته دیگر اعترافات بی پایان دشمنان اسلام در خصوص ماهیت انقلاب های مردمی در کشورهای عربی است. امروز برای صهیونیست ها و آمریکایی ها هیچ تردیدی باقی نمانده که جایگزین همه رژیم های ساقط شده عربی، اسلام خواهد بود و این خواسته ای نیست که به مصر، تونس، یمن، بحرین و لیبی محدود باشد بلکه در همه جهان اسلام طرفدار آماده جانبازی دارد و این در گام بعدی به پیدایی جنبش های دینی در جهان مسیحیت منجر می شود و رژیم های سکولار غرب را ساقط خواهد کرد که نشانه های آن کم و بیش در اروپا به چشم می خورد.
5- انقلابات در منطقه عربی بدون استثنا رژیم های وابسته به غرب اعم از آنکه مانند مصر جمهوری باشند یا مانند بحرین پادشاهی باشند را هدف قرار داده و در مدت کوتاهی به ساقط شدن یا تعلیق این رژیم ها منجر شده است و چندی پس از آن نمادهای قدرت غرب در این کشورها- سفارت خانه ها و به عبارت بهتر لانه های جاسوسی و طراحی فتنه- را در آماج خود قرار داده است و برخلاف گذشته مانورهای نظامی و شلیک گلوله ها هم نتوانسته مردم انقلابی را عقب براند و جالب این است که احزابی که تا همین چند ماه پیش هم حمله به نمادهای غرب را خطرناک و نادرست ارزیابی می کردند نیز به صف جوانان خشمگین ملحق کرده است. این ها همان چیزهایی است که ما در انقلاب خودمان شاهد بودیم و حتما نتیجه آن هم همان نتیجه انقلاب ما خواهد بود. اما هر کشور حکایت جداگانه ای هم دارد که زمان وقوع این تحولات و مدت طی این طریق را مشخص می کند.
سعدالله زارعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد