عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

لانه شارلاتان ها !

 بسمه تعالی 

 

یکشنبه شب هفته جاری، رهبرمعظم انقلاب در جمع کارگزاران نظام، ضمن تبیین حکیمانه «گفتمان واقع بینی» و ضرورت فراگیری آن، به شماری از «باید»ها و «نباید»ها و نمونه هایی از «همت»ها و «غفلت» ها اشاره فرمودند که هر چند تمامی آنها در زیر مجموعه «گفتمان واقع بینی» آمده بودند ولی هر کدام از آن هشدارها می تواند و باید سرفصل یک بررسی و کاوش جداگانه با هدف عبرت گیری و درس آموزی باشد. از سوی دیگر، نگاهی به دغدغه های آقا و مروری بر هشدارهای بر زمین مانده رهبری نشان می دهد برخی از کاستی ها و یا به فرموده ایشان، «نقطه ضعف»ها، فقط ناشی از «غفلت» نیست، بلکه دست های دیگری نیز به کینه یا خیانت در پس ماجرا بوده است و در مواردی، هنوز هم هست.
و اما، یادداشت امروز را به مناسبت روز خبرنگار و سالروز «خون نگاری» برادر شهیدمان «محمود صارمی»، به یکی از دغدغه های بارها اعلام شده حضرت آقا که در سخنان یکشنبه شب معظم له نیز آمده بود، اختصاص می دهیم. ایشان در فهرست غفلت ها، به «غفلت از نفوذ دشمن در فضای رسانه ای کشور» اشاره کردند که مروری گذرا بر سابقه ماجرا می تواند چگونگی غفلت از این دغدغه آقا و پی آمدهای ناگوار بی توجهی به آن را نشان بدهد. در بسیاری از موارد دیگر نیز، ماجرا، کم و بیش اینگونه بوده است که هر کدام فصل جداگانه ای را می طلبد.
درباره نفوذ دشمن به فضای رسانه ای کشور، گفتنی است که سابقه هشدارهای رهبرمعظم انقلاب نسبت به جدی بودن تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمن به دو دهه قبل بازمی گردد ولی داستان این وجیزه را از دهه گذشته آغاز می کنیم؛
1-بیش از 11 سال قبل-12 اردیبهشت 1379- رهبرمعظم انقلاب در مراسم باشکوه «گردهمایی جوانان عاشورایی» که با حضور پرشور و کم نظیر جوانان و نوجوانان در مصلای تهران برپا شده بود، در بخشی از سخنان خویش خطاب به آنان فرمودند؛
«من قلبا از بعضی از پدیده هایی که در کشور هست، رنج می برم، من نمی خواهم آن چیزی که برای من رنج آور است با افکارعمومی مطرح کنم. اما آن داستان غم انگیز را می گویم من دو سال قبل از این در یکی از خطبه های نمازجمعه گفتم که دستگاههای استکباری دنیا و آمریکا از تبلیغات برای ساقط کردن و ایجاد اغتشاش در کشور استفاده می کنند و البته به آن دستگاههای تبلیغی گفتم اینکه شما سرنوشت کشورهای اروپای شرقی را در ایران دنبال کنید خیال خام است. اما متاسفانه همان دشمنی که به وسیله تبلیغات خود همتش این است که کشور را ساقط کند، امروز در داخل پایگاه پیدا کرده است. بعضی از مطبوعات پایگاه دشمن شده اند. من نه با آزادی مطبوعات مخالفم و نه با تنوع مطبوعات. اگر به جای 20 روزنامه، 200 روزنامه هم در بیاید بنده خوشحالتر خواهم شد و از زیادی روزنامه ها احساس بدی ندارم. اگر مطبوعات آنگونه که در قانون اساسی است مایه روشنگری باشند، به نفع مردم و دین قلم بزنند، این مطبوعات هرچه بیشتر باشند بهتر است اما وقتی مطبوعاتی پیدا می شوند که همه همتشان تشویش افکارعمومی، ایجاد بدبینی مردم به نظام است، 5 تا 10روزنامه گویا از یک مرکز هدایت می شوند، تیترهایی می زنند که هرکس نگاه کند، فکر می کند همه چیز در کشور از دست رفته است! امید را در جوانان می میرانند، روح اعتماد به مسئولین را در مردم تضعیف می کنند، نهادهای رسمی را تضعیف می کنند، مدل اینها کیست؟ مطبوعات غربی هم اینگونه نیستند؛ این یک شارلاتانیزم مطبوعاتی است».
نکته در خور توجه دیگر آن که حضرت آقا بعد از بیان گلایه یاد شده، خطاب به خیل عظیم جوانان و نوجوانان عاشورایی می فرمایند؛
«من بعد از آن که با مسئولین و رئیس جمهور در میان گذاشتم، به عنوان یک «شکوه» این را با شما در میان می گذارم» ایشان بلافاصله برای پیشگیری از سوءاستفاده دشمنان تاکید می ورزند که «مبادا برخلاف قانون دست به کاری بزنید.» و این سوال پیش می آید که پس، گلایه آقا نزد جوانان و نوجوانان عاشورایی برای چیست؟ ایشان در پاسخ به این سوال مقدر و ناپرسیده می فرمایند:
«مراقب نفوذیها باشید. فقط خواستم شما بدانید و افکارعمومی بدانند که دشمن در کشور چکار می کند و هدف دشمن از این کارها، بی ایمان کردن مردم و ایجاد گسست بین نسل کنونی و گذشته است».
آیا رهبرمعظم انقلاب از مسئولان وقت ناامید شده بودند که می فرمودند «بعد از آن که با مسئولین و رئیس جمهور - خاتمی- در میان گذاشتم، به عنوان یک «شکوه» این را با شما در میان می گذارم.»... بگذریم، بخوانید.
2- بعد از سخنان آقا در جمع جوانان عاشورایی که بازتاب گسترده ای داشت و با حمایت پی در پی اقشار مختلف فرهنگی، دانشجویی و حوزوی روبرو شد، آقای عطاءالله مهاجرانی وزیر وقت ارشاد که خود یکی از سرشاخه های عوامل نفوذی دشمن بود، مصاحبه ای با رادیو فرانسه ترتیب داد(!) و در پاسخ به سوال خبرنگار درباره تبدیل برخی مطبوعات به «پایگاه دشمن» گفت؛ «این صحت ندارد! مدیران مسئول مطبوعات می پذیرند که برخی از خدشه ها در کارشان باشد ولی پایگاه دشمن نیستند.» مهاجرانی بعد از پایان جلسه ماهانه اش با مدیران مسئول مطبوعات، در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی از قول مدیران مسئول! گفت؛ «مدیران مسئول به خود حق می دهند که از این بخش از بیانات مقام معظم رهبری که «برخی مطبوعات به پایگاه دشمن تبدیل شده اند» گله مند باشند» این اظهارنظر مهاجرانی در حالی صورت می گرفت که در جلسه وزیر ارشاد با مدیران مسئول مطبوعات، نگارنده فهرستی از عوامل نشان دار گروههای سلطنت طلب، رابطین «سیا» و اعضای گروهک های تروریستی را به آقای مهاجرانی ارائه داده و گفتم؛ این عده که در فلان روزنامه و فلان هفته نامه و... - با ذکر نام- حضور فعال دارند، نمونه هایی از نفوذ عوامل بیگانه به مطبوعات کشور هستند که به قول آقا، برخی از مطبوعات را به پایگاه دشمن تبدیل کرده اند. و آقای مهاجرانی، ضمن تائید نظرنگارنده- که با توجه به مستند بودن آن، نمی توانست تائید نکند- گفت؛ «اتفاقاً شب گذشته خدمت آقای رئیس جمهور- آقای خاتمی- بودم و ایشان هم نسبت به دو نفر از افراد لیست شما از جمله هزارخانی و اسماعیل خویی اعتراض داشتند و قرار شد به روزنامه های مربوطه تذکر داده شود»! و می دانستیم که دروغ می گوید و او خود یکی از عوامل دشمن است. اما، از شما چه پنهان مانند امروز که به انگلیس پناهنده شده و آشکارا با آیپک و MI6 همکاری می کند از وابستگی او باخبر نبودیم.
3- در همان سال ها، برخی از روزنامه ها مستقیماً - تأکید می شود که مستقیماً- از آن سوی آب ها اداره می شدند. مدیر مسئول فلان روزنامه زنجیره ای - که مثل بقیه هم قماشی های خود خیلی پیچ و تاب نداشت- آشکارا تهدید کرده بود که اگر روزنامه مرا توقیف کنید، ایتالیا فلان قرارداد تجاری خود با ایران را لغو می کند! آن روزنامه زنجیره ای دیگر، مقالات سایت فارسی بی بی سی را با تغییر نام نویسنده، به نام خود منتشر می کرد، آن دیگری از فلان مفسد اقتصادی پول می گرفت و مطالب دیکته شده او را چاپ می کرد، دلارهای آمریکایی با واسطه و بی واسطه میان برخی از گردانندگان نشریات زنجیره ای پخش می شد که کیهان به چند نمونه از آن با ذکر سند اشاره کرده بود. کشف جاسوس آمریکا و موساد در برخی مطبوعات و...
4- سه هفته بعد از ابراز نگرانی رهبر معظم انقلاب درباره تبدیل برخی مطبوعات به پایگاه دشمن، حجت الاسلام یونسی که در آن هنگام وزیر اطلاعات بود، طی مصاحبه ای گفت: «پیرو فرمایشات مقام معظم رهبری، نفوذی های مطبوعاتی دشمن را شناسایی کرده ایم» و افزود «هنوز افراد شناسایی شده به دادگاه معرفی نشده اند» و تا ماه ها بعد از آن هم علی رغم آن که برخی مطبوعات، آشکارا در خدمت اهداف اعلام شده دشمنان بیرونی قرار داشتند، وقتی از حجت الاسلام یونسی وزیر اطلاعات وقت سؤال می شد که، کار نفوذی های شناسایی شده به کجا انجامید؟ پاسخی شنیده نمی شد و سرانجام در مقابل فشار افکار عمومی که می پرسیدند اگر نفوذی ها شناسایی شده اند، چرا به دادگاه معرفی نمی شوند؟ جناب یونسی، توضیحی- بخوانید بهانه ای- ارائه کرد که... بخوانید؛
«وقتی یک تشکیلات اطلاعاتی در یک سیستم نفوذ کند می تواند از آن پس اهداف دیگری برای خود تعریف کند، مثلا مدیریت آن باند را به عهده بگیرد و در مواردی همین کار صورت می گیرد؛ در مورد جریان های سیاسی که هدف ماجراجویی و شیطنت ندارند، بلکه اهداف سیاسی منحرفی دارند و افراد هم معمولا گمراه شده اند، اگر بتوانیم در همان موقع با مدیریت صحیح، سر شبکه را اوت کنیم، یعنی اگر ریاست آن گروه به دست وزارت اطلاعات بیفتد، آن موقع یک کار روانی حساب شده را شروع می کند که چطور این تشکیلات از هم بپاشد تا نیازی به دستگیری نباشد و افراد انگیزه شرارت و انگیزه تروریستی را از دست بدهند؛ از این گونه موارد زیاد داریم»!!
... و با همین توجیهات که می فرمودند «زیاد داریم»! خطر حضور دشمن در رسانه های کشور را نادیده گرفته و عمدا بر زمین نهادند. واقعیت آن بود که «عوامل دشمن» تحت حمایت دولت اصلاح طلب به برخی از مطبوعات نفوذ کرده بودند و وزیر وقت اطلاعات درباره انتشار خبر شناسایی نفوذی ها ناپرهیزی کرده بود!
5- داستان پرماجرای نفوذ دشمن در مطبوعات، با بی توجهی عمومی همچنان ادامه یافت تا نوبت به فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 رسید. دشمن در جریان فتنه 88، بسیاری از عوامل نفوذی- و تا آن هنگام پنهان- خود را به میدان آورد و نه فقط آنها را سوزانید، بلکه تبدیل به زغال کرد. باور نمی فرمائید؟! فقط یک نیم نگاهی به روزنامه نگاران و مدیران مطبوعاتی و مشاوران و نزدیکان خاتمی و موسوی و کروبی که بعد از فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 به آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای اروپایی پناهنده شده و امروز رسما به خدمت سازمان های اطلاعاتی این کشورها درآمده اند، بیندازید!
و اما، امروز، همان خط سیاسی و فرهنگی که نفوذی های به خارج گریخته دنبال می کردند، در برخی از مطبوعات و شماری از برنامه های رادیو و تلویزیون به وضوح دیده می شود و حاکی از آن است که دشمنان بیرونی کماکان برخی از رسانه ها و یا بخش هایی از برخی رسانه ها را به عنوان «پایگاه تبلیغاتی» و «عملیات روانی» در اختیار دارند. پالایش رسانه ها از نفوذ عوامل دشمن برخلاف آنچه به عمد تبلیغ می شود، چندان دشوار نیست و مسئولان مربوطه به جای آن که در پاسخ به بیانات حکیمانه رهبر معظم انقلاب، زبان به تمجید و تقدیر بگشایند- که جای تقدیر فراوان نیز دارد- بایستی برای رفع دغدغه آقا که دغدغه همه مردم مسلمان این مرز و بوم است کمر همت ببندند.
و بالاخره، این نکته نیز گفتنی و البته خندیدنی نیز هست که این روزها برخی از نشریات زنجیره ای به مناسبت روز خبرنگار درباره «مطبوعات مستقل»! قلم فرسایی می کنند.
در این باره و برخی دیگر از دغدغه های اعلام شده آقا، گفتنی های دیگری نیز هست که به بعد موکول می کنیم.
حسین شریعتمداری

تکرار تجربه اندلس در ایران!

 بسمه تعالی 

غرب امروز به سرکردگی «مرداک» صهیونیست به دنبال کسب تجربه اندلس برای ایران اسلامی است و شبکه های خانمان براندازی چون «فارسی وان» و «من و تو» همگی برای گرفتن غیرت، تعصب، اعتقادات دینی و اخلاقی از خانواده و جوان ایرانی است و این کار را چنان پیچیده انجام می دهند که بسیاری از بینندگان آن گاه متوجه اهداف شوم این شبکه ها نیز نمی شوند.

 

درست از همان زمانی که شبکه صهیونیستی و خانه برانداز فارسی وان در تاریخ 10 مرداد 88 فعالیت خود را آغاز کرد، بسیاری از کارشناسان حوزه های اخلاقی و اجتماعی نسبت به محتوای برنامه های آن هشدار داده و خانواده ها را از دیدن برنامه های آن منع کردند. برنامه هایی که به اعتقاد این کارشناسان، جز براندازی بنیان خانواده ها، هدف دیگری نداشت. امروز پس از دو سال از آغاز راه اندازی این شبکه منحرف، دیگر بر کسی پوشیده نیست که هدف اصلی گردانندگان و دست اندرکاران این شبکه از تأسیس آن، جز ترویج زندگی غربی و فرهنگ های ضددینی و گسترش روابط آزاد بین دختر و پسر و خیانت همسران و انحطاط اخلاقی جامعه مذهبی ایران نیست، جامعه ای که تا امروز به واسطه برخورداری از فرهنگ غنی اسلامی، ایرانی، از بسیاری ناهنجاری های رایج در جهان غرب و گسستگی خانواده ها در این جوامع به دور بوده است. اصولاً هم به همین دلیل بوده که نقشه ها و طرح های دشمنان علیه نظام و انقلاب تا به امروز جواب نداده است. غرب در ذهن تاریخی اش تجربه خوشایندی از شکست دادن مسلمانان در «اندلس» (اسپانیا)دارد. اندلس، آینه عبرت همیشگی برای مسلمانان است. عبرت و تجربه ای که در آن، سرزمین اسلامی اندلس نه با زور شمشیر که با هجمه و شبیخون فرهنگی از کف مسلمانان خارج شد. بازخوانی حادثه تلخ سقوط اندلس و غلطیدن آن به دامان غرب، ما را از افتادن دوباره در دام جدیدی که غربی ها برای مان پهن کرده اند، باز می دارد. هنگامی که سران مسیحی غرب و کلیسا فهمیدند که با جنگ و قوه قهریه نمی توانند جلوی پیشروی مسلمانان را به قلب اروپای مسیحی بگیرند، در پشت درهای بسته ، پاپ، کشیش ها، کاردینال ها و اسقف ها با مشورت یکدیگر در اقدامی ضداخلاقی، حکم شرعی! ورود و نفوذ در سرزمین اسلامی اندلس را با برنامه ای غیر اخلاقی صادر کردند و قرار شد به بهانه تجارت، زیباترین زنان اروپایی وارد اندلس شوند . یعنی جوان مسلمان که همیشه با شمشیر به کمر در خیابان ها و بازار تردد می کرد تا اگر اعلام جهاد شد، آماده جنگ باشد، با ورود این عروسک های بزک کرده غربی و عشوه و ناز آنان، دست و پاهای شان سست شده و شمشیر های شان از کمرها باز شده و مصرف مشروبات الکلی و زنا و انحطاط اخلاقی تا به جایی رسید که وقتی لشکریان صلیبی پشت دروازه های اندلس رسیدند، دیگر کسی نبود که از حدود و ثغور اسلام دفاع کند و صلیبیون پیش از آنکه در عالم واقع این زمین ها را تصرف کنند، با تهاجم فرهنگی آن را تصرف کرده بودند. غرب امروز به سرکردگی «مرداک» صهیونیست به دنبال کسب تجربه اندلس برای ایران اسلامی است و شبکه های خانمان براندازی چون «فارسی وان» و «من و تو» همگی برای گرفتن غیرت، تعصب، اعتقادات دینی و اخلاقی از خانواده و جوان ایرانی است و این کار را چنان پیچیده انجام می دهند که بسیاری از بینندگان آن گاه متوجه اهداف شوم این شبکه ها نیز نمی شوند. در خبرها آمده بود که شبکه فارسی وان در جدیدترین اقدام خود برای تأثیرگذاری بر مخاطب مسلمان و مذهبی خود و اینکه وانمود کند که این شبکه خیرخواه اوست و به اعتقاداتش احترام می گذارد، به مناسبت آغاز ماه مبارک رمضان اقدام به پخش برنامه ای با عنوان «رمضان کلید گنج نهان» کرده است! اذان می گذارد! دعای ربنا با ترجمه اش را پخش می کند و ...

حال باید از دست اندرکاران فارسی وان پرسید که این اقدامات فریبکارانه این شبکه را چگونه می توان با برنامه های ترویج مصرف مشروبات الکلی، ترویج رابطه های نامشروع دختران و پسران، شیطان پرستی ، خیانت به همسر و ... که از این شبکه پخش می شود، جمع کرد. واقعیت این است که این شبکه سعی دارد تا به مخاطبانش القا کند که رفتار درست همین است، یعنی شما می توانید در عین خواندن نماز و گرفتن روزه، روابط آزادجنسی هم داشته باشید! دوست دختر و یا دوست پسر هم داشته باشید! به همسران تان خیانت کنید و... مسئولان امر باید بدانند که خطر شبکه های اجتماعی ای چون، «فارسی وان» و «من وتو» کمتر از شبکه های ضدانقلابی سیاسی نیست، چه بسا شاید این شبکه ها در درازمدت، خطرناک تر از شبکه های سیاسی ضد نظام عمل کنند. پس ضمن کار فرهنگی و روشنگری، لازم است که این شبکه ها نیز مانند شبکه های سیاسی از دسترسی خانواده ها دور نگه داشته شوند.

على اسماعیلى

بیانات رهبری در دیدار مسئولان نظام جمهورى اسلامى ایران

ششم رمضان‌المبارک 1432 

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم 


الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم محمّد و ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فى الأرضین.

 به برادران و خواهران عزیز، مسئولین زحمتکش و دلسوز کشور خوشامد عرض میکنم؛ ان‌شاءالله خداوند این ماه شریف را بر همه‌ى شما و بر ملت ایران مبارک بفرماید. خدا را سپاسگزاریم که یک سال دیگر به ما فرصت و مهلت داد تا باز بتوانیم این مجلس صمیمى و گرم را تشکیل بدهیم و درباره‌ى مسائل مبتلابه و مهم کشور مطالبى را بشنویم و بگوئیم.

 من عرایضم را به سه قسمت تقسیم میکنم: بخش اول، تذکراتى است که در درجه‌ى اول خود این حقیر احتیاج دارم به اینکه به این تذکرات توجه کنم، که ان‌شاءالله الهام از معنویت ماه رمضان باشد. یک قسمت هم درباره‌ى مسائل کشور با یک نگاه کلى‌ترى است. در قسمت آخر هم اگر ان‌شاءالله وقت شد، یک اشاره‌اى به مسائل حول و حوش خودمان و مسائل منطقه خواهیم کرد.

 مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى - عارف معروف و مشهور و فقیه بزرگوار - در کتاب شریف «المراقبات»شان میفرمایند: روزه یک هدیه‌ى الهى است که خداى متعال این را به بندگان خود و به مؤمنین هدیه کرده است. تعبیر ایشان این است که: «الصّوم لیس تکلیفا بل تشریف»؛ روزه را به چشم یک تکلیف نگاه نکنید؛ به شکل یک تشریف و تکریم نگاه کنید، که «یوجب شکرا بحسبه»؛ این توجه به فریضه‌ى روزه - که تکریم الهى نسبت به بندگان است - خودش مستوجب شکر است؛ باید خدا را سپاسگزارى کرد. ایشان براى گرسنگى و تشنگى که مؤمنین در ماه رمضان خودشان را ملتزم به آن میدانند، فوائد متعددى را بیان میکنند که متخذ از روایات و برخاسته‌ى از دل نورانى این مرد بزرگ است. از جمله‌ى آنها، یا اهمّ آنها - که ایشان خودشان میگویند این خاصیت از همه مهمتر است - این است که میگویند این گرسنگى و تشنگى یک صفائى به دل میبخشد که این صفاى قلبى زمینه را فراهم میکند براى تفکر، که «تفکّر ساعة خیر من عبادة سنة».(1) این تفکر از نوع تفکرِ مراجعه‌ى به باطن و روح و دل انسان است که حقایق را روشن میکند و باب حکمت را بر روى انسان میگشاید. از این باید استفاده کرد.

 درباره‌ى عمر فکر کنیم. عمر سرمایه‌ى اصلى هر انسانى است. همه‌ى خیرات به وسیله‌ى عمر - همین ساعات زودگذر - به دست مى‌آید؛ این سرمایه است که میتواند سعادت ابدى و بهشت جاودان را براى انسان تدارک ببیند. درباره‌ى این عمر فکر کنیم. گذر عمر را ببینیم. ناپایدارى ساعات زندگى و روزها و شبهاى اوقات عمر را احساس کنیم. به این گذر زمان توجه کنیم؛ «عمر، برف است و آفتاب تموز». لحظه به لحظه از این سرمایه دارد کاسته میشود؛ و این در حالى است که این سرمایه، همه چیز ماست براى کسب سعادت اخروى؛ چه جورى مصرفش میکنیم، در کجا مصرفش میکنیم، در چه راهى آن را خرج میکنیم؟

 تفکر در باب مرگ، عبور از این عالم، لحظه‌ى خروج روح از بدن و ملاقات جناب ملک‌الموت؛ این لحظه براى همه‌ى ما پیش مى‌آید؛ «کلّ نفس ذائقة الموت»؛(2) همه، این را میچشیم. حالِ ما در آن لحظه چگونه است؟ دل ما در آن لحظه در چه حال است؟ اینها نکاتى است که در خور تدبر و تأمل است. فکر در این زمینه‌ها، از جمله‌ى تفکر لازم و اساسى و ضرورى است.

 یک زمینه‌ى دیگر براى تفکر، همین دعاهاست. مضامینى که در دعاهاى مأثور هست، فوق‌العاده است. ایشان در همین «مراقبات» میفرمایند: حقایق و معارفى که در ادعیه‌ى رسیده‌ى از معصومین (علیهم‌السّلام) وجود دارد، یک دهم آن در همه‌ى روایات و خطبِ رسیده‌ى از معصومین (علیهم‌السّلام) وجود ندارد؛ جز آن روایات توحیدى و خطب توحیدى. این دعاها خیلى اهمیت دارد.

 من حالا فقره‌اى از یک دعائى را در نظر گرفته‌ام که چند دقیقه‌اى بعضى از جملات آن را عرض بکنم و تکرارى باشد براى آن کسانى که شنیده‌اند، و تذکرى باشد براى آن کسانى که نشنیده‌اند: دعاى بیستم صحیفه‌ى سجادیه؛ دعاى شریف معروف به مکارم‌الاخلاق.

 اولِ این دعا میفرماید: «اللّهمّ صلّ على محمّد و ءال محمّد و حلّنى بحلیة الصّالحین و البسنى زینة المتّقین»؛ آرایش بندگان صالح را به من عنایت کن، من را زینت بده به زینت صالحین، و زیور متقین را به من عنایت بفرما. یعنى من را جزو بندگان صالح و متقین و پرهیزگاران قرار بده. بعد درباره‌ى متقین خصوصیاتى را ذکر میکند، که اینکه میگوئیم زیور متقین را به من عنایت کن، من را مزین به زینت متقین کن، یعنى چه. در چه چیزى ما به زینت متقین و پرهیزگاران زیور پیدا کنیم و نزدیک شویم؟ معمولاً وقتى صحبت تقوا به نظر مى‌آید، اجتناب از گناهان فردى و انجام عبادات و این چیزها به ذهن متبادر میشود - که البته آنها یقیناً هست؛ شکى نیست - اما اینجا امام سجاد (علیه الصّلاة و السّلام) بیست و دو سه مطلب را در ذیل این فقره بیان میکنند که ماها را متوجه به ابعاد جدیدى از معناى تقوا، مفهوم تقوا و مصداق تقوا میکند.

 «و البسنى زینة المتّقین» در این چیزها: اول، «فى بسط العدل»؛ گستردن عدالت. عدالت را در میان جامعه مستقر کنیم؛ عدالت قضائى، عدالت به معناى تقسیم منابع حیاتى کشور میان آحاد مردم، عدالت به معناى تقسیم درست فرصتها میان مردم. تقوائى که از ما انتظار میرود، جزو پایه‌ها و مبانى این تقواست.

 «و کظم الغیظ»؛ فرو خوردن خشم. یک وقت هست که شما یک فرد معمولىِ متعارفى هستید، خشم شما نسبت به یک برادر دینى است، نسبت به یکى از اهل خانواده است، نسبت به یکى از کارکنانتان است - کظم غیظ خیلى فضیلت دارد؛ «و الکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس»(3) - یک وقت هم هست که شما یک مسئول اجتماعى هستید، جایگاهى دارید؛ حرکت شما، اثبات و نفى شما، قول و فعل شما در جامعه اثر میگذارد؛ در یک چنین شرائطى، خشم شما دیگر با خشم یک آدم معمولى برابر نیست. علیه کسانى، علیه جریانى خشمگین میشویم و حرفى میزنیم؛ آثار اینچنین خشمى با آثار یک خشم معمولى که حالا انسان بر فرض خشمگین میشود و یک نفر را کتک میزند، خیلى متفاوت است. کظم غیظ؛ خشم را فرو بخورید؛ کار از روى خشم انجام نگیرد. ممکن است شما با یک کسى، با یک جریانى، با یک مجموعه‌اى موافق نباشید؛ اینجا استدلال و منطق حاکم باشد؛ اگر این استدلال و منطق آمیخته شد با خشم، کار را خراب میکند؛ تجاوز از حد انجام میگیرد، اسراف به وقوع میپیوندد؛ «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا».(4) اسراف یعنى زیاده‌روى.

 «و اطفاء النّائرة»؛ یکى از کارهائى که لازمه‌ى تقواى ماست، فرو نشاندن آتش است. این شعله‌ور شدن آتش - مراد، همین آتشهاى اختلافاتى است که بین مجموعه‌ها هست، بین گروه‌ها هست، بین دستگاه‌ها هست - در حکم آتش سوزان است. سعى همه باید این باشد که اطفاء کنند. نباید بر روى آتش بنزین پاشید، نباید آتشها را مشتعل کرد. اینکه ما مکرر در مکرر توصیه میکنیم به دوستان، به مسئولین، به کسانى که تریبون دارند، به کسانى که حرفشان یا به طور عموم یا در بخشى از فضاى کشور منعکس میشود، که گفته‌ها را، زبانها را، اظهارات را، تعبیرات را کنترل و مراقبت کنند، به خاطر این است. گاهى اوقات یک تعبیرى نه فقط ضد اطفاء نائره است، بلکه مشتعل کردن هرچه بیشتر نائره است؛ اطفاء نیست، بلکه ضد اطفاء است.

 «و ضمّ اهل الفرقة»؛ این کسانى که از جماعت مسلمین جدا میشوند، از جماعت کشور فاصله میگیرند، کوشش کنید اینها را نزدیک کنید، منضم کنید. کسانى که میانه‌ى راه هستند، اینها را به منزل مطلوب برسانید. نگذاریم با رفتار ما، با عمل ما، با اظهارات ما، با منش ما، کسانى که یک ایمان نیمه‌کاره‌اى دارند، بکلى از ایمان ببُرند؛ کسانى که نیمه‌ارتباطى با نظام دارند، از نظام منقطع شوند. عکس این عمل کنیم؛ کسانى که در نیمه‌ى راه هستند، اینها را جذب کنیم. مصداقهاى تقوا و شعب تقوا اینهاست.

 «و اصلاح ذات البین»؛ میانه‌ى افراد را اگر اختلافى وجود دارد، اصلاح کنیم. «و افشاء العارفة و ستر العائبة»؛ درباره‌ى اشخاص، نقاط مثبت را، نقاط خوب را افشاء کنیم، منتشر کنیم. از کسى، از مسئولى کار خوبى سراغ دارید، این را بیان کنید و بگوئید. نقطه‌ى مقابل: اگر چنانچه نقطه‌ى منفى‌اى سراغ دارید، این را افشاء نکنید. افشاء نکردن معنایش این نیست که نهى از منکر نکنید؛ چرا، به خود آن کسى که به کارش اشکالى وارد است و باید ایراد گرفته شود، گفته بشود؛ اما افشاء کردن این چیزها مصلحت نیست. در این باره صحبتهاى زیادى هست. این یک بخشى از این دعاست. بیست و دو سه مطلب بود که حالا این شش هفت تایش را اجمالاً عرض کردیم. دلهامان را به این سمت ببریم. از خدا بخواهیم که «البسنى زینة المتّقین»؛ آرایش متقین را به ما بدهد. بالاخره چاره جز این نیست. روزه هم در قرآن «لعلّکم تتّقون»(5) است؛ روزه را واجب فرمود براى اینکه ما تقوا پیشه کنیم. از جمله‌ى موارد تقوا اینهاست. این، آن بخش اوّلى که عرض کردیم.

 بخش دوم، یک برآورد کلى از وضع کشور است. خب، این گزارش بسیار خوب و مبسوطى که رئیس جمهور محترم دادند، گویا بود. نقاط برجسته و روشنى در این گزارش وجود داشت و چقدر خوب است که این مطالب و این اطلاعات به گوش مردم برسد و همه بدانند چه زحماتى کشیده شده، چه خدماتى انجام گرفته. من با یک نگاه دیگرى مسائل کلى کشور را مطرح میکنم، و این براى ما مهم است. چرا مهم است؟ اولاً اطلاع از وضع کلى کشور و اینکه ما کجا قرار داریم، به کجا رسیده‌ایم، از کدام طرف باید برویم، خیلى مهم است، همیشه مهم است؛ لیکن امروز بالخصوص اهمیت بیشترى دارد و شاید بشود گفت به خاطر اوضاعى که بر دنیا حاکم است، اهمیت مضاعفى دارد. اولاً اوضاع منطقه یک اوضاع کاملاً بى‌سابقه‌اى است. بیدارى اسلامى و حادثه‌ى عظیمى که در منطقه به وجود آمده است، این یک چیزى است که از اول انقلاب تا امروز در حیات جمهورى اسلامى شبیه این یا چیزى نزدیک به این مطلقاً سابقه ندارد؛ کار بزرگى انجام گرفته، حادثه‌ى بزرگى اتفاق افتاده. این که ملتى مثل ملت مصر، این حرکت عظیم را انجام بدهند، رژیم را ساقط کنند، بعد شعارهاى اسلامى بدهند، موجودیت حکومت جعلىِ یهودى و صهیونیستى را اوضاع منطقه اینجور تهدید کند، اینها چیزهائى است که اصلاً در ارزیابى‌هاى متعارف نمیگنجد؛ خیلى چیز عظیمى است. خب، ما در یک چنین شرائطى قرار گرفتیم که براى جمهورى اسلامى یک افق روشنِ عجیبى را ترسیم میکند.

 وضع دنیا هم فراتر از منطقه، باز یک وضع بى‌سابقه‌اى است. بحران اقتصادى عجیبى که گریبان دولتهاى مستکبر غربى را اینجور محکم چسبیده و دارد تکان میدهد، این هم چیز فوق‌العاده‌اى است؛ این هم چیزى است که به‌آسانى نمیشود از آن گذشت. این تحلیلهائى که شما ملاحظه میکنید غربى‌ها راجع به بحران اقتصادى آمریکا و بعضى از کشورهاى اروپا و اعلام خطرى که نسبت به آینده میکنند، بخشى از قضایاست؛ همه‌ى مطالب گفته نمیشود. اتاقهاى فکر و سیاست‌سازان پشت پرده، طراحان مسائل جهانى در کشورهاى قدرتمند عالم - که عمده‌ى رسانه‌ها هم دست آنهاست - راضى نیستند که ابعاد این بحران براى مردم دنیا آشکار شود؛ والّا ابعاد بحران خیلى بالاتر از این حرفهاست؛ که حالا اگر ان‌شاءالله در آخر صحبت وقت باقى ماند، من چند جمله‌اى عرض خواهم کرد.

 یک مسئله‌ى دیگر، رشد جریانهاى افراطى و جریانهاى تروریستى در غرب و بخصوص در اروپاست؛ از نئونازى‌هاى اروپا بگیرید تا نئوکانهاى آمریکا، که دولت قبلى آمریکا از همینها بود؛ اینها صریحاً اعلام افراطى‌گرى میکنند. رئیس جمهور سبکسر قبلى آمریکا علناً اعلام کرد که جنگ صلیبى در پیش است؛ آغاز جنگ صلیبى را اعلام کرد! دیگر از این افراطى‌گرى بالاتر معنى ندارد. بعد هم حمله کردند به دو تا کشور اسلامى. کارهاى دیگرى هم در برنامه‌هاشان بود که خداوند به آنها مهلت نداد و شکست خوردند. خب، اینها مسائل مهمى است. این حادثه‌اى که در نروژ اتفاق افتاد، نباید آن را به صورت یک حادثه‌ى موردى دید. اینجور حوادث غالباً معلول جریانهاى طولانى‌اى است که یک جا خودش را نشان میدهد و بروز میکند، و بروز کرد. حالا چقدر بتوانند کنترل کنند، جلویش را بگیرند، از ادامه‌اش جلوگیرى کنند، این موکول به آینده است؛ باید دید و مطمئن شد؛ که نمیتوانند هم. کمااینکه نئونازى‌ها اول در یک نقطه‌ى از اروپا شروع کردند، بعد یواش یواش توسعه پیدا کردند و امروز در خیلى از کشورهاى اروپا این جریانهاى نئونازى با روشهاى تروریستى، با روشهاى خشن دارند اظهار وجود میکنند.

 خب، در یک چنین شرائطى، ما باید خودمان را یک بازشناسى بکنیم، ببینیم ما در چه وضعى هستیم. شرائط مهمى بر دنیا حاکم است که اینها میتواند فرصتهاى بزرگى را در پیش روى ما قرار بدهد. این فرصتها را اگر نبینیم، اگر نشناسیم، اگر از آن درست استفاده نکنیم، اگر بهنگام به سراغ این فرصتها نرویم، ضرر خواهیم کرد. گاهى هم هست که از دست دادن یک فرصت، خودش میشود یک تهدید، خودش موجب عقب‌ماندگى است. لذا بد نیست که از این جهت یک نگاه جمعى و کلى و عمومى به مسائل کشور بکنیم. البته در این نگاه کلى بایستى واقع‌بینانه نگاه کنیم؛ خودمان را نبایستى دچار خطا کنیم؛ یکسونگرى نکنیم. ما نقاط مثبتى داریم، نقاط منفى‌اى هم داریم؛ هر دو را ببینیم. گاهى فقط نگاه منفى غلبه داده میشود. امروز متأسفانه انسان مشاهده میکند که در بین برخى مسئولین و نخبگان سیاسى و غیره کأنه مد شده است که نگاه، نگاه بدبینانه باشد؛ نگاه منفى باشد؛ نقاط مثبت را نبینند؛ روى نقاط منفى تکیه کنند. در رسانه‌ها و غیررسانه‌ها مرتباً منفى‌بافى میشود. تا انسان میگوید هم چرا، میگویند آقا شما نمیگذارید ما واقعیات را بگوئیم. میگوئید سیاه‌نمائى است، میگوئید فلان است؛ ما میخواهیم حقایق را بگوئیم. نه، این یکسونگرى است. خب، اگر فرض بفرمائید یک واحد تولیدى دچار یک اشکالى میشود و شما میخواهید به عنوان یک نگاه واقع‌بینانه آن را بیان کنید، بسیار خوب، در کنارش مثلاً دو تا واحد تولیدى هم ایجاد شده. اگر این نقطه‌ى مثبت را بیان کنیم، یک جور مسائل کشور را میفهمیم؛ اگر این نقطه‌ى مثبت را بیان نکنیم، مسائل کشور را جور دیگرى خواهیم فهمید. اگر فقط نقاط منفى را مشاهده کنیم - که البته نقاط منفى وجود دارد - این طبعاً واقع‌بینى نیست؛ این برآورد درستى از اوضاع کشور به ما نخواهد داد؛ منجر به ناامیدى میشود؛ ضرر اجتماعى‌اش هم این است.

 بنده روزها ده بیست تا روزنامه را معمولاً همین طور یک مرورى میکنم. بعضى از روزنامه‌ها هر روزى چهار تا، پنج تا تیتر دارند که هر کدام از این تیترها کافى است دل یک آدم ضعیف را بلرزاند؛ منفى، منفى، منفى، منفى! این کار را دوست میدارند. حالا اغراض سیاسى است، اغراض جذب مشترى است؛ هرچه هست، نمیدانیم؛ کسانى را متهم نمیکنیم؛ اما این واقعیت است، این غلط است. غلبه دادن نگاه منفى، خلاف واقع‌بینى است؛ موجب ناامیدى است.

 نقطه‌ى مقابلش هم همین جور است. یعنى غلبه دادن نگاه مثبت، بدون دیدن نقطه‌ى منفى، این هم گمراه کننده است؛ موجب یک رضایتى در انسان میشود که احیاناً این رضایت، رضایت کاذب است؛ این هم درست نیست. نقاط منفى را هم باید در کنار نقاط مثبت دید. این کار را کشور و نظام توانسته انجام بدهد، این کار را نتوانسته انجام بدهد؛ این دو تا را در کنار هم ببینیم. بنابراین اگر بخواهیم اوضاع کشور را درست به دست بیاوریم، باید نقاط منفى و نقاط مثبت را در کنار هم مشاهده کنیم.

 خب، این بحث طولانى‌اى لازم دارد. من خواهشم این است که مسئولان، نخبگان، دانشگاهیان و حوزویان بنشینند روى این بحث کار کنند. من امروز یک سررشته‌ى مختصرى را مطرح میکنم، اما این کارِ طولانى‌اى لازم دارد. بنشینند یک فهرستى از نقاط مثبت، یک فهرستى از نقاط منفى تهیه کنند. این نقاط مثبت ظرفیتها را به ما نشان خواهد داد که ما چه ظرفیتها و چه امکاناتى در کشور داریم. آن ستون نقاط منفى اولویتها را به ما نشان خواهد داد که چه کارهائى را باید بکنیم. وقتى که این دو تا را در کنار هم گذاشتیم، این میتواند راه ما را روشن کند؛ بفهمیم چه کار کنیم.

 من اینجا پنج شش نقطه را نوشتم، که اینها محصول یک حرکت مستمرِ به‌هم‌پیوسته‌ى نظام جمهورى اسلامى در طول سى و دو سال است، که البته فراز و نشیب داشته است؛ یعنى بعضى سالها، بعضى دوره‌ها، بعضى دولتها بهتر، بعضى‌ها عقب‌تر؛ لیکن مجموعاً در طول این مدت، ما این نقاط مثبت را داشتیم.

 اولین نقطه‌ى مثبت و نقطه‌ى قوت نظام این است که نظام ثابت کرده است که توانائى غلبه‌ى بر تهدیدها را دارد؛ این خیلى چیز مهمى است. ما در طول این سى و دو سال تهدیدهاى فراوانى داشتیم - تهدید سیاسى، تهدید امنیتى، تهدید نظامى، تهدید اقتصادى - لازمه‌ى این تهدیدها این بوده است که نظام ضربه بخورد. البته آنها میخواستند نظام را ساقط کنند - حالا این، دور از دسترسشان بود - لااقل نظام را عقب نگه دارند، کشور را عقب نگه دارند. نظام بر همه‌ى این تهدیدها غلبه پیدا کرده است؛ یک نمونه‌اش جنگ تحمیلى بود، یک نمونه‌اش حرکات آمریکائى‌ها بود، یک نمونه‌اش تحریمهاى گوناگون بود. بعضى از اینها مستقیماً از طرف بیگانگان بود؛ مثل تحریمها. تحریمها سالهاى متمادى وجود داشته است، اما سالهاى اخیر شدت پیدا کرده؛ خودشان گفتند تحریم فلج‌کننده. چه به کمک سازمان ملل - که در اختیار خودشان بود - و چه مستقلاً، این تحریمها را تحمیل کردند. اینها مربوط به بیگانگان بود، که مستقیماً آنها دخالت داشتند. تهدیدهائى هم بود که زمینه‌هاى داخلى داشت؛ اگرچه دشمن هم میتوانست از آنها استفاده کند؛ مثل مسئله‌ى قومیتها در کشور. نظام بر همه‌ى اینها غلبه کرد. امروز قومیتهاى گوناگون کشور ما، همه برادروار در کنار هم دارند زندگى میکنند؛ احساس اتصال به نظام و دلبستگى به نظام در همه‌ى آنها محسوس و مشهود است. به نظر من این یکى از مهمترین نقطه قوتهاست. ما در محاسبه‌ى نقاط قوت نظام باید این را در نظر بگیریم. نظامى تنها، بدون پشتیبان بین‌المللى، با دشمنىِ قدرتمندترین قدرتمندان مادى جهانى، در طول سى و دو سال با تهدیدهاى متوالى و پى‌درپى مواجه بوده، اما بر همه‌ى این تهدیدها فائق آمده؛ این خیلى نقطه‌ى مهمى است. به نظر من نقطه‌ى قوت درجه‌ى اول نظام این است.

 دوم: اعتماد میان مردم و نظام. کمتر کشورى در دنیا وجود دارد که اعتمادى را که مردم ایران نسبت به نظام جمهورى اسلامى دارند، نسبت به نظام حکومتى خود داشته باشند. دلیل این اعتماد هم همین پدیده‌هاى روشنى است که جلوى چشم همه است. باز یک عده‌اى اینها را نمى‌بینند، هى دم از بى‌اعتمادى مردم میزنند؛ نخیر، مردم به نظام اعتماد دارند. یک دلیل، همین انتخابات دو سال قبل است که بیش از هشتاد درصد از مردمى که حق رأى داشتند و قادر به رأى دادن بودند، در انتخابات شرکت کردند. کجاى دنیا چنین چیزى هست؟ یک نمونه، همین دو راهپیمائى‌اى است که ما هر سال داریم؛ راهپیمائى بیست و دوى بهمن و راهپیمائى روز قدس. این راهپیمائى‌ها مربوط به نظام است؛ مربوط به هیچ دولتى، مربوط به هیچ جریان خاصى نیست؛ مال نظام است. شما ببینید مردم در این حرکت عظیم چه میکنند؛ در سرماى بیست و دوى بهمن، در ماه رمضان با دهان روزه؛ چه اوقاتى که هوا سرد بود، چه حالا که هوا گرم است. ان‌شاءالله خواهید دید روز قدس باز مردم چه عظمتى را از خودشان نشان میدهند. این نشان دهنده‌ى علاقه‌مندى و دلبستگى مردم به نظام است. اعتماد به نظام، از این بهتر و روشن‌تر نمیشود. این حضور، حضور بسیار پرمعنائى است. علاوه بر این، در موارد خاص، مثل نهم دى سال 88، بمجرد اینکه مردم احساس کردند حرکتى که شروع شده است، متوجه به نظام است، متوجه به انقلاب است، متوجه به شخص خاص و دولت خاصى نیست، آن حرکت عظیم را از خود نشان دادند. اینجور نبود که فقط جوانهاى پرشور به میدان بیایند؛ همه آمدند. حادثه‌ى نهم دى یک حادثه‌ى عجیبى است؛ به خاطر دلبستگى مردم به نظام بود. اینها نشان دهنده‌ى اعتماد مردم است. متأسفانه میشنویم همین طور در اظهارات مصلحت‌جویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دست رفته‌ى مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند؛ اینها نمونه‌هایش بود که عرض کردیم.

 سوم: پیشرفت در شرائط تحریم. یکى از نقاط مهم قوت کشور این است. در سخت‌ترین شرائط تحریم، کشور پیشرفت کرده. در چه چیزى پیشرفت کرده؟ یکى در مقوله‌ى علم و فناورى، که آقاى رئیس جمهور در گزارششان به این مسئله اشاره کردند. ما در زمینه‌ى هسته‌اى پیشرفت کردیم، در زمینه‌ى فناورى زیستى پیشرفت کردیم، در فناورى نانو پیشرفت کردیم، در فناورى انرژى‌هاى نو پیشرفت کردیم، در صنایع هوافضا پیشرفت کردیم، در ساخت ابررایانه‌ها پیشرفت کردیم، در مسئله‌ى بسیار مهم سلولهاى بنیادى پیشرفت کردیم، مسئله‌ى شبیه‌سازى همین جور، در رادیوداروها همین جور، در نانوداروهاى ضد سرطان همین جور؛ اینها همه جزو دانشهاى سطح بالاى دنیاست. این چند موردى که من گفتم و بعضى از موارد دیگر، جزو دانشهاى درجه‌ى یک سطح بالاى دنیاست، که بعضى از اینها را پنج تا کشور، ده تا کشور در دنیا بیشتر ندارند؛ ما در اینها پیشرفت کردیم؛ این در حالى بود که درهاى انتقال دانش از همه سوى دنیا روى ما بسته است.

 من مقاله‌اى را میخواندم که از یک روزنامه‌ى آمریکائى نقل کردند که همین دو سه روزه منتشر شده. میگوید ایران در مسئله‌ى هسته‌اى یک استثناء است. چین به مسئله‌ى هسته‌اى رسید، از کى گرفت؛ پاکستان رسید، از کى گرفت؛ هند رسید، از کى گرفت؛ ایران از کى گرفت؟ آن مقاله مینویسد: از هیچ کس. این در شرائطى بود که هم تحریم بود و امکانات پیشرفت هسته‌اى به او نمیدادند، و هم با او مبارزه میکردند؛ مثل همین ویروس رایانه‌اى که داخل تشکیلات ما فرستادند. دانشمندان ما، جوانهاى ما در مقابل اینها ایستادند، پیش رفتند و نقشه‌ى دشمن را خنثى کردند. او حتّى به ترور دانشمندان هسته‌اى ما اشاره میکند. اینها چیزهائى است که دشمنان ما دارند میگویند. این مقاله در روزنامه‌ى واشنگتن پست درج شده است. خب، این پیشرفت در علم و فناورى است.

 پیشرفت در ایجاد زیرساختهاى کشور - همین آمارهائى که شنیدید - در جاده، بزرگراه، سد، سیلو، کارخانجات، تولید فرآورده‌هاى مهم صنعتى، فولاد، سیمان و امثال اینها. ایجاد زیرساختهاى فراوان در کشور، توانمندى‌هاى فنى و مهندسى در صنایع گوناگون، پیشرفت است.

 پیشرفت در اعتماد به نفس ملى. امروز بخصوص جوانهاى ما اعتماد به نفسشان از ده سال پیش، از بیست سال پیش بیشتر است. ایشان درست گفتند، بنده هم اطلاع دارم؛ در زمینه‌هاى علمى، هر کارى که زیرساخت آن در کشور موجود باشد، جوانهاى ما آماده هستند آن را انجام دهند. یعنى هیچ چیزى نیست که ما به جوانهاى دانشمندمان بگوئیم این را دنبال کنید و اینها بعد از اندکى نتوانند؛ مشروط بر اینکه زیرساختش موجود باشد. ما بحمدالله یک چنین وضعى داریم. کارهاى عمرانى گسترده‌اى در کشور انجام گرفته؛ اینها پیشرفت است. در این زمینه‌ها پیشرفتهاى خیلى زیادى داشتیم.

 چهارم از نقاط مثبت: اعتبار بین‌المللى. بنده موافق نیستم با این نظر که امروز وضع ما از لحاظ بین‌المللى وضع منفى است؛ به هیچ وجه. گاهى این مسئله در بعضى از اظهارات شنیده میشود، گفته میشود. نخیر، امروز وضع ما از لحاظ بین‌المللى بسیار خوب است. امروز جمهورى اسلامى در فضاى سیاست بین‌المللى، به عنوان یک کشور محترم، اثرگذار، معتبر و متنفذ در دنیا شناخته شده است. این عزت بین‌المللى را که ناشى از عوامل خاص خودش است - حضور مردم، ایستادگى مردم، شعارهاى روشن و واضح انقلاب در دست و زبان مردم و مسئولین - فلان حرکت یک دولتى در یک گوشه‌ى دنیا که حالا یک دهن‌کجى‌اى میکند، یک حرفى میزند، نمیتواند خدشه‌دار کند. این حرکتها همیشه بوده. بعضى خیال میکنند اگر امروز فلان دولت مستکبر، چه در اروپا، چه در غیر اروپا، نسبت به جمهورى اسلامى یک حرفى میزند، یک چیزى میگوید، یک اظهارنظرى میکند که اهانت‌آمیز به جمهورى اسلامى است، این معنایش تنزل رتبه‌ى جمهورى اسلامى است؛ نه، اینها هر وقت توانستند، کردند. آن زمانى هم که ما متأسفانه یک مقدارى در مقابل دشمن کوتاه مى‌آمدیم، از این کارها میکردند. اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگى کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوئیم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزى در خطابه‌هاى مسئولینمان مناقب آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیس جمهور وقت آمریکا با سبکسرى تمام، ایران را به عنوان محور شرارت معرفى کرد! یک روزى یکى از دولتهاى اروپائى نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیه‌ى قهوه‌خانه‌ى میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجه‌ى یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهاى اروپائى با آنها همدست شدند، همه‌شان سفراى خود را از تهران فراخوانى کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلى بزنند، البته سیلى سخت‌ترى خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلى‌اى خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلى زدن برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خرده‌اى سست برخورد کردیم، آنها پرروتر شدند. نخیر؛ ایستادگى جمهورى اسلامى، تصریح به شعارهاى انقلاب، تصریح به مبانى انقلاب، عزت ما را در دنیا بیشتر کرده است.

 امروز بحمدالله اعتبار بین‌المللى ما بسیار خوب است. متقابلاً دولت آمریکا - که دشمن قلدرِ صریحِ مقابل ما بود - امروز منفورترین کشور در منطقه‌ى اسلامى است. در دنیا نظرسنجى میکنند - این را خودشان دارند اعلام میکنند - میگویند اعتبار و آبروى آمریکا در کشورهاى اسلامى، در این منطقه، روزبه‌روز سقوط کرده و پائین رفته. البته اگر ملتهاى اروپا بفهمند که مشکلاتشان ناشى از آمریکا و ناشى از تسلط رژیم صهیونیستى بر سیاستهاى آنهاست، این افت محبوبیت آمریکا در اروپا هم بمراتب بیشتر خواهد بود و همه‌ى این حرکات علیه آمریکا بسیج خواهد شد؛ و این چیزى است که در آینده‌ى نه چندان دورى اتفاق مى‌افتد.

 نقطه‌ى روشن دیگر، مسئله‌ى ثبات کشور است؛ على‌رغم این همه توطئه، این همه دسیسه. البته ثبات غیر از رکود است. ما در کشور رکود نداریم؛ حرکت داریم، پیشرفت داریم، جوشش داریم؛ اما نظام، نظام ثابت و مستقرى است؛ استحکام دارد. اینها نقاط مثبت ماست. البته نقاط مثبت فراوان دیگرى هست: الهام‌بخشى، الگوسازى، ضعیف شدن دشمنانمان در صحنه‌ى بین‌المللى، ناامیدى دشمن از منفعل کردن انقلاب. با اینکه روشهاى دشمنان ما پیچیده‌تر شده، امکاناتشان بیشتر شده - این اینترنت و این تشکیلات گوناگون عجیبى که در دنیا وجود دارد، شبکه‌اى که بر دنیا حاکم است - در عین حال از انفعال جمهورى اسلامى مأیوس شده‌اند.

 تجربه‌ى متراکم در قانونگذارى، در اجرا؛ این هم جزو نقاط درخشان کشور است. جمعیت کشور، هفتاد و پنج میلیون. البته بنده همین جا عرض بکنم؛ من معتقدم که کشور ما با امکاناتى که داریم، میتواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیرى که میخواهد براى متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد!

 خب، اینها نقاط مثبت و درخشانى بود که بحمدالله وجود دارد. البته نقاط مثبت ما بیشتر از اینهاست. اما نقاط ضعف هم داریم. اگر نقاط منفى را نبینیم، ضعفهاى خودمان را نشناسیم، یقیناً ضربه خواهیم خورد. نقاط ضعف ما، هم در زمینه‌هاى اقتصادى است، هم در زمینه‌هاى فرهنگى است. ما خطاها داشتیم، ضعفها داشتیم، بر بعضى از چالشها نتوانستیم غلبه کنیم؛ این واقعیتى است. حتّى در همان تهدیدهائى که مستقیماً از طرف دشمن هست، اگر ما ضربه‌اى خوردیم، تقصیر خود ماست، کوتاهى‌هاى خود ماست. قرآن کریم در قضیه‌ى جنگ احد میفرماید: «ا و لمّا اصابتکم مصیبة قد اصبتم مثلیها قلتم انّى هذا قل هو من عند انفسکم».(6) در قضیه‌ى احد، آن حادثه‌ى تلخ اتفاق افتاد: مسلمانها اول پیروز شدند، بعد یک عده‌اى مأموریتها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند، رفتند سراغ غنیمت جمع کردن؛ دشمن هم توانست نیروهاى اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادى از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند؛ به طورى که مسلمانها از ترسشان مجبور شدند به کوه پناه ببرند. جان مبارک پیغمبر به خطر افتاد، به پیغمبر ضربه وارد آمد. بعد مسلمانها گفتند: خب، چرا اینجورى شد؟ خدا به ما وعده‌ى پیروزى داده بود. خداى متعال میفرماید که ما شما را پیروز کردیم، وعده‌ى خدا عملى شد، اما شما خودتان هستید که کار را خراب کردید. اولاً اگر دشمن به شما ضربه زد، شما هم متقابلاً به دشمن ضربه‌ها زدید - «قد اصبتم مثلیها» - تعجب نکنید؛ بالاخره در میدان جنگ، زدن و خوردن، هر دو هست. در عرصه‌ى جنگ بزرگِ میدان سیاست و اقتصاد جهانى، آدم، هم میزند، هم میخورد؛ نباید خلاف انتظار باشد. اما «قلتم انّى هذا»؛ میگوئید ما از کجا این ضربه را خوردیم. بعد قرآن میفرماید: «قل هو من عند انفسکم»؛ از خود شما بود، خودتان خطا کردید. ما یک جاهائى خطا کردیم - «انّ الله على کلّ شى‌ء قدیر»(7) - یک جاهائى طبق وظیفه عمل نکردیم؛ یک جاهائى مراقبتهائى که باید انجام بدهیم، انجام ندادیم؛ یک جاهائى دلبستگى‌هاى خودمان را زیر پا نگذاشتیم؛ اینها منجر شده به اشکالاتى - این را هم باید در نظر داشته باشیم - به چیزهائى که باید از آن پرهیز کرد و برحذر بود، سرگرم شدیم؛ به منازعات سیاسى، به مشاجرات سرگرم شدیم؛ به رفاه‌طلبى سرگرم شدیم، به منشهاى اشرافى سرگرم شدیم؛ اینها نقاط ضعف است. وقتى من و شما زندگى‌مان را زندگى رفاه‌طلبانه و اشرافى قرار بدهیم، مردم از ما یاد میگیرند. یک عده‌اى منتظر بهانه‌اند؛ به ما نگاه میکنند، میگویند آقا ببینید اینها چه جورى زندگى میکنند، ما هم میخواهیم همین جور زندگى کنیم. اینها کسانى هستند که دستشان میرسد. یک عده‌اى معتقدند که باید در زندگى مقتصد بود، نباید اسراف کرد، نباید افراط کرد؛ اینها وقتى نگاه میکنند مى‌بینند من و شما اسراف میکنیم، میگویند خب، ما از اینها که بالاتر نیستیم؛ اینها که رؤساى ما هستند. این کارها خطر دارد. روش انقلاب و انقلابیون به تبع آموزش اسلام، اعراض از زندگى رفاه‌طلبانه براى خود بود. براى مردم هرچه میتوانید، رفاه ایجاد کنید؛ هرچه میتوانید، درآمد ملى را زیاد کنید؛ هرچه میتوانید، در کشور ثروت تولید کنید؛ اما خودتان نه. مسئولین لااقل تا وقتى مسئولند، به زندگى رفاه‌طلبى رو نکنند. غفلت از روحیه‌ى جهادى و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگى دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاى رسانه‌اى کشور، بى‌مبالاتى نسبت به حفظ بیت‌المال؛ اینها گناهان ماست، اینها نقاط ضعف ماست.

 میل به رفتارهاى قبیله‌اى در میدان سیاست، در میدان اقتصاد، از دیگر نقاط ضعف ماست. رفتار قبیله‌اى معنایش این است که تخطئه یا تأییدى که نسبت به کار کسى میکنم، ناشى نباشد از ماهیت عمل او؛ ناشى باشد از نحوه‌ى ارتباط او با من. اگر از قبیله‌ى ما کسى کار خطائى انجام داد، راحت قابل اغماض باشد؛ اما از قبیله‌ى مقابل اگر همان کار را انجام داد، این قابل پیگیرى و تعقیب میشود. کار خوب اگر از کسى که مربوط به قبیله‌ى ماست، انجام گرفت، قابل تحسین و تشویق باشد؛ اگر از قبیله‌ى دیگر بود، نه. رفتار قبیله‌اى این است. این رفتار، اسلامى نیست، انقلابى نیست. ما متأسفانه اینگونه رفتار را در میان خودمان داریم. نمیگویم همه‌گیر است، فراگیر است؛ اما وجود دارد.

 در زمینه‌ى اقتصاد فعالیتهاى زیادى شده، باارزش هم هست؛ اما مسئله‌ى اشتغال حل‌نشده است، مسئله‌ى تورم حل‌نشده است، مسئله‌ى فرهنگ کار حل‌نشده است، مسئله‌ى ساعات مفید کار حل‌نشده است. فرهنگ کار باید در کشور یک جورى باشد که مردم کار را عبادت بدانند؛ هر یک ساعت کار را با شوق بیفزایند در مدت و مقدار کارى که انجام میدهند. باید کار کرد. با بیکارى و بى‌میلى به کار و تنبلى و وادادگى، کشور پیش نخواهد رفت.

 در زمینه‌ى فرهنگ، اخلاق عمومى و عدم رواج فضائل اخلاقى، مشکلاتى داریم. باید روزبه‌روز فضائل اخلاقى در بین ما رشد کند. صبر ما، شکر ما، ذکر ما، احسان ما، مروت ما نسبت به دیگران، اجتناب ما از ایذاء دیگران، میل ما به خدمت به دیگران، روزبه‌روز باید در بین جامعه رشد پیدا کند. اینها به خودى خود پیش نمى‌آید؛ اینها کار لازم دارد، تلاش لازم دارد. در این زمینه‌ها کوتاهى داریم. رواج فرهنگ اسراف و تجمل‌گرائى در جامعه، رشد یا عدم توقف میل به خشونت در برخى از بدنه‌ى جوان کشور، مضر است. ما فیلمهائى پخش میکنیم که خود آن کسانى که سازنده‌ى این فیلمها هستند، به خودشان هشدار میدهند و میخواهند خطر این فیلمها را که تولید خشونت در جامعه است، متوقف کنند؛ ولى ما حالا داریم اینها را منتشر میکنیم! اینها مضر است. بچه‌هاى ما از اول با خنجر و با قمه و با اسلحه‌ى گرم - البته پلاستیکى‌اش - آشنا بشوند، انس پیدا کنند، یاد بگیرند؛ خب، اینها خطرات دارد، اشکالات دارد، تبعات دارد، در جامعه آثارش را هم مى‌بینیم؛ این جزو ضعفهاى ماست.

 چند سال پیش من در یکى از مجلات آمریکائى دیدم که مصلحینى در آنجا پیشنهاد کرده بودند که این فیلمهاى رائجِ غالبِ هالیوودى را که در آنها یا شهوت بود یا خشونت، یواش یواش کم کنند و فیلمهاى خانوادگى، فیلمهاى معصومانه و نجیبانه را رائج کنند. آنها به فکرند، حالا ما تازه از آنها یاد گرفته‌ایم!

 عدم مقابله‌ى درست و منطقى با تباه کردن نسل جوان، یکى دیگر از مشکلات ماست. یک نقشه، تباه کردن نسل جوان است. ما در این خصوص تا حالا مقابله‌ى درستى نداشته‌ایم و موفق نشده‌ایم. همچنین مواد مخدر صنعتى و تهییج غریزه‌ى جنسى و از این چیزها. طرح درست مبانى اعتقادى؛ چه مبانى اعتقادى مربوط به اسلام، چه آنچه که مربوط به انقلاب و نظام جمهورى اسلامى است. عرض کردیم؛ نقاط قوت، امیدهاى ما را افزایش میدهد، ظرفیتها را به ما نشان میدهد؛ نقاط منفى اولویتها را به ما نشان میدهد که چه کار باید بکنیم.

 در مورد مسائل منطقه وقت گذشت؛ به نظرم الان باید حدود اذان باشد. در یک کلمه باید عرض بکنم که اوضاع منطقه درست عکس سیاستهاى قدرتهاى غربى و آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل دارد پیش میرود. آنها راجع به ایران برنامه‌هائى داشتند؛ درست عکس آنچه که آنها میخواستند، خداى متعال مقدر کرد و پیش آمد. آنها ایران را تحریم کردند، اما بحران اقتصادى گریبان خودشان را گرفت. آنها فتنه‌ى 88 را براى زمین زدن جمهورى اسلامى تقویت کردند - یا تدارک کردند، یا لااقل پشتیبانى و تقویت کردند - اما نظامها و رژیمهاى وابسته‌ى به خودشان یکى پس از دیگرى زمین خورده یا متزلزل شده. آنها به عراق و افغانستان حمله کردند، براى اینکه ایران را محاصره کنند - بزرگانشان گفتند که این براى محاصره‌ى ایران است - اما خودشان محاصره شدند؛ پاشان در گل فرو رفته، به دام افتادند. آنچه که آنها درباره‌ى ما تدبیر و عمل کردند، خداى متعال عکسش را مقدر کرد و نشد.

 در مورد منطقه هم حوادث - همین طور که گفتم - فوق‌العاده است. واقعاً ابعاد آنچه که در مصر و در تونس و در یمن و در بعضى از مناطق دیگر دارد اتفاق مى‌افتد، الان قابل محاسبه نیست؛ ابعاد این خیلى عظیم است. این آوردن نامبارک مصر توى قفس و وارد دادگاه کردن، اصلاً یک حادثه‌ى پرمعناى عجیبى است. مسئله فقط مسئله‌ى اینکه یک رژیمى رفت یا یک قدرتى رفت و یکى دیگر جایش مى‌آید، نیست؛ از این خیلى عمیق‌تر است. امروز رژیم اشغالگر قدس محاصره است در بین کشورهائى که براى مقابله‌ى با او انگیزه دارند. حوادث، حوادث عجیبى است. البته مرتب دارند تلاش میکنند براى اینکه بر امواج بحران در این منطقه سوار شوند و بیدارى را به نحوى کنترل کنند؛ اما نتوانستند و ان‌شاءالله به برکت بیدارى ملتها نخواهند توانست؛ کمااینکه حالا همین شعارهاى اسلامى‌اى که در مصر داده شد، باز مجدداً خواب اینها را پریشان کرد.

 البته من در مورد مسائل لیبى نگرانم. در لیبى، سیاست غرب، سیاست بسیار رذیلانه و موذیانه‌اى است. اینها از قیام مردم سوءاستفاده کردند. براى آنها، ماندن و جا پا باز کردن در لیبى خیلى مهم است. اولاً مسئله‌ى نفت لیبى است که برایشان مهم است، ثانیاً فضاى وسیع این کشور است که میتوانند در جاهاى مختلفش پایگاه بزنند، ثالثاً اشراف بر کشور مصر و کشور تونس؛ دو تا کشور انقلابى. در شرق لیبى مصر است، در غرب لیبى تونس است؛ علاوه بر اینکه از آنجا میتوانند بر سودان و بر الجزائر و بر همه‌ى کشورهاى این منطقه مسلط باشند. میخواهند آنجا جاپا محکم کنند. میخواهند زیرساختهاى این کشور را ویران کنند تا بعد اگر راه‌هاى دیگر ممکن نشد، از این طریق خودشان را در لیبى تثبیت کنند. الان دارند زیرساختها را ویران میکنند. به اسم حمایت از مردم، جاده‌ها ویران میشود؛ پالایشگاه‌ها ویران میشود؛ مختصر کارخانجاتى که دارند، ویران میشود. باید اینها ساخته بشود. مردم لیبى خودشان این توانائى را ندارند؛ اینها به بهانه‌ى ساختن، آنجا مى‌آیند. من از مسئله‌ى لیبى نگرانم.

 پروردگارا! مردم لیبى را نجات بده؛ مردم یمن را نجات بده؛ مردم بحرین را نجات بده؛ مردم منطقه و مسلمانان منطقه را روزبه‌روز بیدارتر و استوارتر بفرما. پروردگارا! ما را مشمول رضایت خودت قرار بده. از آنچه کردیم، از آنچه گفتیم، از آنچه شنیدیم، راضى باش و آن را از ما قبول بفرما. پروردگارا! قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود کن. زندگى ما و مرگ ما را براى اسلام و در راه اسلام قرار بده.

    والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته

1) مستدرک، ج 11، ص 183
2) آل عمران: 185
3) آل عمران: 134
4) آل عمران: 147
5) بقره: 183
6) آل‌عمران: 165
7) همان

خودخوری تل آویو

 بسمه تعالی


تظاهرات صدها هزار نفری یهودی ها در سرزمین های اشغالی فلسطین علیه رژیم صهیونیستی در نوع خود بی سابقه بود و از این رو در محافل مختلف سیاسی مورد بحث واقع شد در این بین مهمترین سوالات این است که این ها چه کسانی اند؟ چه خواسته هایی دارند؟ از چه محرکه هایی تاثیر پذیرفته اند؟ و سرانجام این روند به کجا ختم می شود؟ پاسخ دقیق و علمی به این سوالات تا حدی دشوار است چرا که نیازمند اطلاع دقیق از ماوقع و تمیز دادن عوامل زمینه از محرکه های میدانی است و دست یافتن به همه این ها نیازمند گذشت زمان کافی است. با این وجود این قلم با غور و بررسی هر آنچه در دسترس است و با بهره گیری از دریافت های تاریخی و سیاسی سعی می کند راهی به تحلیل بالنسبه دقیق این موضوع باز کند. در این خصوص گفتنی هایی وجود دارد:
1- این تظاهرات رو به گسترش در زمانی اتفاق افتاده که کشورهای عرب هم پیمان رژیم صهیونیستی با موج انقلاب مردمی فرو پاشیده و یا در معرض فروپاشی قرار دارند و علاوه بر آن موجی از اعتراض های مردمی رژیم های اروپایی هم پیمان تل آویو را در بر گرفته است. در این میان بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند آنچه در خیابانهای تل آویو، حیفا و بیت المقدس می گذرد جدا از آنچه در خیابان های قاهره، تونس، صنعا، منامه، طرابلس، مادرید، لندن و... می گذرد نیست و این ها نشانه مرگ یک بلوک سیاسی است که طی دوران پس از جنگ جهانی دوم حول محور سیطره سیاسی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تکنولوژیک غرب بر دنیا به وجود آمد. این تحولات به معنای پایان یک دوره تاریخی و شروع دوره ای جدید است.
2- تحولات در کشورهای عربی بر مبنای الغای ساختارهای برجا مانده از کودتاهای دهه های 1330 و 1340 به وجود آمده و نظام های با دو ویژگی «استبدادی» و «وابستگی» را در خود فرو می برد. اگر نگاهی به ساختار رژیم صهیونیستی بیاندازیم، می بینیم که همه آنچه درباره رژیم های سابق مصر و تونس صدق می کند درباره رژیم غاصب اسرائیل هم صدق می کند. این رژیم غاصب هم ساختاری بشدت استبدادی دارد آمارها بیان گر آن است که از زمان پیدایی این رژیم در سال 1327 یک اقلیت اروپایی بر یک اکثریت آسیایی و آفریقایی حکومت کرده و مناصب مهم را به خود اختصاص داده است. شهروندان غاصب اسرائیل به دو گروه بزرگ «اشکنازی»- اروپایی تبارها- و «سیاردیون» یا سفاردین ها- آسیایی و آفریقایی تبارها- تقسیم شده اند و گروه دوم رسما بعنوان شهروند درجه 2 خطاب شده و از موقعیت های مهم محروم می باشند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی شدیداً به کمک غرب و بخصوص آمریکا وابستگی دارد و می توان گفت اگر رژیم سابق مصر از نظر اقتصادی به غرب وابسته بود ولی این وابستگی جنبه «وجودی» نداشت که بدون آن مصر از بین برود در حالی که وابستگی تل آویو به اروپا و آمریکا جنبه وجودی دارد. با این وصف «بحران هویت» که مهمترین عامل وقوع انقلاب های عربی بود در مورد رژیم صهیونیستی شدیدتر است.
3-براساس آمارهای موجود «روس تبارها» بیشترین میزان جمعیت شرکت کننده در تظاهرات عظیم دو روز پیش را به خود اختصاص داده اند. از این رو تحلیل این جمعیت حائز اهمیت می باشد. روس تبارها حدود 25 درصد- 2/1میلیون نفر- از جمعیت یهودی های ساکن سرزمین های 1948 را شامل می شوند نزدیک به 400 هزار نفر از آنان در فاصله سالهای 1327 تا 1369- زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی- به فلسطین عزیمت کرده اند و حدود 800هزار نفر از آنان در فاصله سالهای 1369 تا 1371 به فلسطین رفته اند که هدف اصلی و اول آنها نجات یافتن از شرایط سخت زندگی در شوروی بوده است. این ها عمدتاً هیچ رویکرد و علاقه مذهبی نداشته و عناوینی نظیر «ارض موعود» و «دولت مقدس اسرائیل» برای آنان اهمیت نداشته است تا جایی که بسیاری از افراد این گروه از سوی صهیونیست ها متهم به «غیریهودی بودن» هستند و واقعاً هم بسیاری از آنان یهودی نیستند. این گروه علیرغم آنکه حدود 20 سال از سکونتشان در فلسطین - و عمدتاً در شهرهای ساحلی مدیترانه- می گذرد اما نتوانسته اند جایگاه لازم را در ساختار اداری رژیم صهیونیستی پیدا کرده و از جایگاه یک «یهودی وفادار» برخوردار شوند این در حالی است که این گروه همه سعی خود را برای پذیرش در حکومت و جامعه صهیونیستی انجام داده اند. یک گزارش بیانگر آن است که آنان زبان و خط روسی را ترک کرده و کاملاً به خط و زبان عبری تکلم کرده و با آن می نویسند. روس تبارها طی سالهای گذشته به تاسیس احزابی روی آورده اند که سرشناس ترین آن «اسرائیل بیتنا»- اسرائیل خانه ما- است و توانسته اند پست مهم وزارت خارجه را تصاحب نمایند. این گروه در جریان بحث شهرک سازی ها افراطی ترین مواضع را داشته و دائماً بر تندروی های خود افزوده اند. با این وجود خوی نژادپرستی رژیم صهیونیستی مانع از پذیرش آنان در حد شهروندان درجه یک شده است سران اشکنازی تل آویو با اشاره به رشد جمعیتی 4درصدی «سیاردیون»- در مقابل رشد 7/1درصدی اشکنازی ها- معتقدند به زودی- تا سال 2025- اسرائیل به سیطر ه یهودیان روس تبار در می آید و این ماهیت صهیونیسم را از ایدئولوژیک به سیاسی دگرگون می کند. تظاهرات دو روز پیش سیاردیون اگر چه به بهانه وضع بد اقتصادی و مشکل تامین مسکن برای جوانان انجام شد ولی بیش از این ها جدالی برای پذیرش روس تبارها در ساختارهای کلان حکومت اسرائیل به حساب می آید در عین حال نمی توان گفت که همه آن هایی که در تظاهرات دو روز پیش به خیابان آمدند و عدد آنها به چند صد هزار نفر می رسید همه روس تبار و یا طرفداران اسرائیل بیتنا بوده اند اما می توان گفت این حزب و آن تیره یهودی متشکل ترین و شناخته شده ترین گروه شرکت کننده در تظاهرات تل آویو و... بوده اند.
4- در این تظاهرات نقش دستگاه های اطلاعاتی و جاسوسی روسیه هم مورد سؤال واقع شد. این البته درست است که از یک سو روسیه از بهبود شرایط زندگی و موقعیت سیاسی روس تبارها حمایت می کند و نیز تردیدی وجود ندارد که کرملین از به حاشیه رفتن در تحولات بین المللی و منطقه ای ناراضی است و این نارضایتی را هم به شکل های مختلف بروز داده است ولی نباید این نکته را نادیده گرفت که جریان شرکت کننده در تظاهرات عمدتاً یک جریان افراط گر است که بیش از آنکه با روسیه- و پوتین و مدودف- همگرا باشد با آمریکا همگرایی دارد با این وصف باید از کسانی که این را یک طراحی روسی به حساب می آورند، خواست که اسناد روشنی ارائه دهند البته می توان ردپایی از اتهام سازی علیه روس ها در تبلیغات دولت غاصب اسرائیل مشاهده کرد ولی این ادعا بدون ارائه سند ارزش نخواهد داشت.
5- برخلاف آنچه وانمود شده، اقتصاد جایگاه اول را در این تظاهرات نداشته کما اینکه در تحولات منطقه عربی نداشته است اما رژیم اسرائیل تلاش زیادی کرده تا این اعتراضات اقتصادی دیده شوند. یک آمار بیان گر آن است که روس تبارها طی دهه گذشته از نظر اقتصادی وضع بهتری پیدا کرده و تعداد بیکاران آنها کاهش یافته است. دولت نیز طی ماههای اخیر توجه ویژه ای به بهبود زندگی آنان کرده که یک قلم آن اختصاص 000/50 شیکل- 12500 دلار- به هر جوان برای ساخت مسکن بوده است با این وصف می توان گفت اگر چه بطور کلی شرایط اقتصادی رژیم غاصب طی دو سال اخیر- و با آغاز بحران مالی غرب- مناسب نیست ولی اعتراضات مخالفان فراتر از جنبه اقتصادی است. دامنه این خواسته ها تا آنجاست که «گیلی کوهن» نویسنده سرشناس هاآرتص یک ماه پیش و زمانی که هنوز از این اعتراضات خبری نبود نوشت: «شک نکنید یهودیان روسیه به زودی قدرت را در اسرائیل از آن خود خواهند کرد.» مرکز مطالعات میان رشته ای هرتزلیا نیز ماه پیش نوشت 84 درصد روس تبارها از زندگی در سرزمین- اشغال شده توسط- اسرائیل رضایت دارند. این نبرد از شکاف عمیق سیاسی و عقیدتی در درون رژیم صهیونیستی خبر می دهد و به احتمال بسیار زیاد طی ماه های آینده با خشونت بیشتر ادامه می یابد.
6- یکی دیگر از جنبه های مبارزه کنونی در درون سرزمین های اشغالی، چالش بر سر نقش مذهب است. رژیم صهیونیستی در این باب به یک تناقض شدید دچار است. «رژیمی شدیدا سکولار با شعارهایی شدیدا مذهبی»! رژیم غاصب اسرائیل از زمانی که تاسیس شد تلاش کرد تا از دخالت مذهب در اداره حکومت جلوگیری کند و در عین حال سران صهیونیست همواره بنام این که بازگشت! یهودیان به اسرائیل یک وظیفه دینی است به گسیل یهودیان به فلسطین مبادرت ورزیده اند و این موضوعی است که امروزه به یک مسئله اساسی تبدیل شده است. حکومت اسرائیل عمیقا بر بنیان های غیرمذهبی استوار است و نسل جدید این رژیم هم بشدت سکولار بوده و علاوه بر آن علاقه چندانی به موجودی با هویت ایدئولوژیک و نژادپرستانه بنام اسرائیل ندارد این در حالی است که نسل قدیمی اسرائیل طی سه دهه گذشته به مرور به سوی مذهب گرایش پیدا کرده و سعی کرده اند برای رفتارها- و شکست های- خود توجیه مذهبی بیاورند. یک آمار بیانگر آن است که بخصوص پس از جنگ 33 روزه شمار کسانی که در ارتش، تلمود قرائت می کنند رو به فزونی گذاشته و نگرانی رهبران اسرائیل را در پی داشته است. نیروهای جوان تر و نیز روس تبارها روی زندگی رفاهی تاکید فراوانی دارند و از این نظر راست گرایند و در عین حال با دین خصومت می ورزند و از این نظر چپگرایند! یکی از افراد این طیف- اتیست- می گوید: «همانند 80درصد از اسرائیلیان، من معمولا خود را به عنوان یک ملحد در نظر می آورم و به ندرت به یاد می آورم که در کنیسه ای حاضر شده باشم. ما مذهبی نیستیم و در عین حال نمی دانیم از نظر سیاسی چه هستیم» در واقع مشکل عمده رژیم صهیونیستی اکنون این است که آرمان هایی که براساس آن در کنفرانس بال سوئیس- 1897 م- پروتکل های صهیونیسم بنا شد و رهبران این رژیم در فاصله آن کنفرانس تا همین سالهای اخیر روی آن ها تاکید کرده اند، ارزش خود را از دست داده اند و رژیمی که شدیدا به بنیان های- ساختگی- فلسفی خود متکی بوده را بی بنیان کرده است. از این رو «اتیان هابر» پژوهشگر دانشگاه تل آویو با اشاره به تظاهرات دو روز گذشته در آحارانوت- سوم اوت 2011- نوشت: «این تظاهرات سبب می شود که دولت از پیگیری مسایل اصلی خود باز بماند و رقبای اسرائیل میدان را به دست بگیرند.» یکی دیگر از تحلیلگران صهیونیستی دو روز پیش گفته است اسرائیل باید میان دولت ایدئولوژیک- تاکید بر ارزش های صهیونیزم- و دولت رفاهی یکی را انتخاب کند و حال آن که انتخاب هر کدام به نابودی اسرائیل منجر می شود چرا که غلبه بر اسرائیل غیرایدئولوژیک بسیار آسان است و ایدئولوژی هم اینک در میان یهودیان طرفدار چندانی ندارد.
سعدالله زارعی

کوتاهی علما در حمایت از رهبری وقایع مشروطه را رقم خواهد زد

 بسمه تعالی

خبرگزاری فارس: انبارلویی نوشت: ملت ما سال 88 را در مقابله با فتنه‌گران سپری کرد و انتظار داشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که به‌حق از ارکان نظام هستند مردم را در این مقابله همراهی کنند. اما این رکن را در کنار رهبری ندید.


به گزارش خبرگزاری فارس، روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان "خطای تاریخی! " به قلم محمد کاظم انبارلویی آورده است:‏
دیروز سالروز صدور فرمان مشروطیت بود. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در پایگاه خبررسانی خود یک یادداشت خوب به مناسبت سالگشت مشروطه نوشته است. وی در این یادداشت آورده است: "روحانیت نباید خطای تاریخی خود را تکرار کند و برنامه اختلاف افکنی دستهای پنهان ولی فعال استعمار را در داخل کشور همراهی نماید ".
خطای تاریخی روحانیت در دوران مشروطه چه بود؟ برنامه اختلاف افکنی دست‌های پنهان ولی فعال استعمار چه مشخصاتی داشت؟
آقای هاشمی رفسنجانی در مقاله خوب خود به این دو سؤال پاسخ نمی‌دهد اما هشدار می‌دهد: "طراحان نقشه‌های شوم عصر مشروطه امروز به میدان آمده‌اند تا با سوءاستفاده از اختلاف سلیقه‌های داخلی و ادبیات به ظاهر ارزشی، برنامه روحانیت ستیزی خود را کامل کنند. این گروه تلاش می‌کنند مردم را از روحانیت جدا کنند و میان روحانیون اختلاف بیندازند که متاسفانه این روزها شاهد آنیم ".
طراحان نقشه‌های شوم عصر مشروطه چه‌کسانی بودند؟ کدام گروه امروز تلاش می‌کند مردم را از روحانیت جدا کند؟
آقای هاشمی رفسنجانی در نوشتار خود به این دو سؤال هم پاسخ نمی‌دهد. اما اندیشیدن به سؤالات مطرح در نوشتار ایشان خالی از لطف نیست. می‌شود با بازخوانی حوادث مشروطه به تک تک این سؤالات از این باب پاسخ گفت که عبرتی باشد برای آینده که به تعبیر ایشان خطای دوران مشروطیت تکرار نشود.
تقریبا تا آنجا که حافظه تاریخ اجازه می‌دهد مشروطه از شکل گیری کمیته‌ای 9 نفره در باغ میکده در خیابان گمرک در سال 1284 شمسی با سوگندی که حضار یاد کردند شکل گرفت. حضرات آیات شیخ فضل‌الله نوری، سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی از جمله شخصیت‌های برجسته و روحانی در رأس این کمیته بودند و از کسانی چون سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی، ملک المتکلمین و دولت آبادی نیز در این کمیته یاد می‌شود.
آنها ظاهرا در آنچه نفی می‌کردند همصدا بودند. اما پس از فرمان مشروطه در آنچه به‌عنوان تصویر مطلوب در ذهنشان بود به راه‌های متفاوت رفتند.
جریان روشنفکری غربی و نیز مداخلات روس و انگلیس در امور انقلاب مشروطه آنها را به بیراهه کشاند. اصلاح طلبان آن روز با گفتمان "عدالت " و "شورا " به میدان آمده بودند اما به تعبیر شیخ فضل‌الله نوری آنها دستور عدل را از پاریس و نسخه شورا را از انگلیس آورده بودند طبیعی بود که علما و فقهایی چون آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری نمی‌توانستند آن دستور و نسخه را بپذیرند.
اگر علمای آن روز دست روشنفکران غربی را می‌خواندند رضاخان از وسط آتش و خون و کشت و کشتار مشروطه همانند ناپلئون پس از انقلاب فرانسه بیرون نمی‌آمد. اگر مکتب "سامرا " و "مکتب نجف " در تئوری پردازی گفتمان مشروطه و نزدیک کردن فهم خود از فلسفه سیاسی اسلام به یک صراط می‌رسیدند، در روز روشن یک فقیه مجاهد همچون آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری را در میدان توپخانه تهران به دار نمی‌آویختند.
اگر علما سیاست‌های روس و انگلیس را سناریو خوانی می‌کردند و برای هر سناریو برخورد عالمانه، شجاعانه و مجاهدانه داشتند رهبران روحانی مشروطه یکی به دار، دیگری با گلوله کشته نمی‌شد و سومی در انزوای سیاسی و گمنامی به ملاقات خدا نمی رفت.
اگر رهبران مشروطه می‌دانستند قدرتهای جهانی در قراردادهای 1907، 1915 و 1919 چه خوابهایی برای نابودی ملت و دولت ایران دیده‌اند این قدر بی‌پروا به‌ روی هم چنگ نمی‌زدند.
ماموریت جریان روشنفکری وابسته در آن دوره پدیده دوقطبی پروتستان و کاتولیک میان روحانیت بود تا در این شکاف بنشیند و به تعهدات خود در وابستگی به اجانب عمل کنند.
جریان روشنفکری می‌خواست استبداد بسیط قاجاری را به استبداد مرکب رضاخانی تبدیل کند و این را از روی ترجمه و تجربه انقلاب فرانسه به صورت آرمانی دنبال می‌کرد و این دگردیسی را ما در کارنامه سیاسی تقی‌زاده‌ها به خوبی می‌توانیم ببینیم.
این یک سؤال کلیدی است که چرا با اینکه در راس جنبش تنباکو و جنبش مشروطه و نهضت مشروطه علما و مراجع عالی‌قدر بودند کار به جایی رسید که روشنفکران ضددین وارث آن ‌شدند، اما در انقلاب اسلامی این اتفاق نیفتاد.
به نظر می‌رسد مردم عصر امام خمینی(ره) این تجربه را داشتند که هرگز به جریان روشنفکری اعتماد نکنند و لذا آنها را در غائله بنی‌صدر و غائله 18 تیر و غائله خرداد 88 تنها گذاشتند. اما برخی علما هنوز این تجربه تاریخی را به کار نمی‌برند گاهی به قدرتهای خارجی و نیز جریان روشنفکری اعتماد می‌کنند و خسارتهایی را به بار می‌آورند.
فتنه سال 88 که می‌رفت اقتدار ملی را مخدوش کند از همین جنس بود. جنگ نرم آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی در فتنه 88 نظیر همان مداخلات روس و انگلیس در نهضت مشروطه و نهضت ملی در امور داخلی ایران بود.
همراهی روشنفکران با افسران و ژنرالهای جنگ نرم در رادیوها و رسانه‌های غربی با جنگ نرم آمریکا نظیر همان همراهی روشنفکران وابسته با دولتهای غربی در به دار کشیدن آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری در جریان مشروطه بود.
مردم خوب این را حس می‌کردند. نظام، رهبری و ولایت فقیه هدف اصلی دشمن و روشنفکران و فریب خوردگان بود.
ملت ما سال 88 را در مقابله با فتنه گران سپری کردند و انتظار داشتند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که به‌حق از ارکان نظام هستند مردم را در این مقابله همراهی کنند. اما این رکن را در کنار رهبری ندیدند و گلایه‌هایی داشتند که در 9 دی و 22 بهمن در تظاهرات سراسری بیان کردند.
اگر خطای تاریخی روحانیت را در مشروطه بخواهیم رصد کنیم آن است که آنها در همراهی با آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری -که به تعبیر جلال آل احمد نعش او بر دار علامت استیلای غرب‌زدگی در ایران است- کوتاهی کردند. اکنون هم اگر برخی علما در حمایت از رهبری و ولایت فقیه و مراجع عظیم الشأن کوتاهی کنند ممکن است ما به همان سرنوشت مشروطه دچار شویم.
البته یک تفاوت هم اینجا وجود دارد و آن اینکه مردم در نهضت امام خمینی(ره) علی‌رغم بی‌مهری شمار اندکی از علما به نهضت و رهبری نهضت با هوشیاری تمام در حمایت از انقلاب و رهبری آن کوتاهی نکردند و همین سِّر پایداری و استمرار نهضت امام خمینی(ره) است.

الگوی کاهش جرایم

 بسمه تعالی



در این عبارات و گزاره ها که حاوی حقایق و دقایقی غیرقابل انکار است، دقت کنید؛
1- فارین پالیسی: «توازن قوا در خاورمیانه بیش از پیش به سود ایران رقم خواهد خورد.»
2- دان مریدور معاون نتانیاهو: «تحولات منطقه نشان می دهد گسترش نفوذ ایران در مقابل هژمونی آمریکا قرار گرفته است.»
3- موسسه بروکینگز: «براندازی در ایران غیرممکن است.»
4- شبکه خبری راشاتودی: «یک بعد قدرت ایرانی ها حتی بیشتر از قدرت هسته ای است، این معما بیگانگان را گیج کرده که همه منتظرند حمله علیه ایران آغاز شود اما مردم ایران خیلی آرام هستند.»
5- واشنگتن تایمز: «انقلاب [امام] خمینی همچنان در حال سرکوب قدرت آمریکاست.»
6- نوام چامسکی: «آمریکا دیگر نمی تواند خواسته های خود را به ایران تحمیل کند.»
7- هافینگتون پست: «قدرت نرم ایران، سدی در برابر آمریکاست.»
8- و... اینها تنها نمونه هایی از حجم انبوه و مطالب بسیار گسترده درباره اقتدار فزاینده جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقه ای و حتی فرامنطقه ای است که در چهار، پنج ماه گذشته بر روی خروجی رسانه های خارجی قرار گرفته است.
اما موضوع یادداشت پیش روی نه به «جنگ نرم» دشمنان اختصاص دارد و نه احتمال «جنگ سخت» را علیه کشورمان مورد واکاوی قرار داده است.
این نوشته تنها درصدد است تا با دریافتن علت العلل موفقیت جمهوری اسلامی چه در پهنه جنگ نرم یا سخت دشمنان، الگویی را استخراج کرده و استفاده از آن را در حوزه های اجتماعی و قضایی توجه داده تا در نهایت به نهادینه شدن یک مکانیسم بومی و موفق و کم هزینه منجر گردد.
حتی دشمنان بیرونی نیز تاکید می ورزند که علت اصلی موفقیت ایران اسلامی در برابر فشارهای همه جانبه در کارزار سخت یا نرم، اتکا به ماهیت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و توان مردمی ملتی مومن و مسلمان بوده است.
امروزه در پی تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا طی هفت ماه گذشته، موج بیداری اسلامی ملت های منطقه و شعار نه شرقی، نه غربی برگرفته از انقلاب اسلامی ایران است که در قامت یک الگوی کارا و نجات بخش در صحنه اجتماع و سیاست رخ نموده است.
بنابراین در تمامی مصادر حکومتی باید به الگوی بومی و اسلامی نزدیک و نزدیک تر شد و از ظرفیت های راهگشای دینی و اعتقادی بهره برد.
مقدمه بحث کمی طولانی شد؛ اجازه بدهید به مقوله و موضوع اصلی این نوشته بپردازیم. در چند هفته گذشته منتهی به ماه مبارک رمضان با حوادث و ناهنجاری های اجتماعی روبرو بودیم که بازتاب پررنگی در سطح جامعه و عموم مردم داشت. رویدادهایی چون قتل یک ورزشکار با سلاح سرد، مجروح و مضروب شدن یک طلبه جوان ناهی از منکر، حادثه پل مدیریت و چند نمونه از این دست باعث شد تا بار دیگر مباحث پردامنه ای چون «امنیت اجتماعی» و «راه های کاهش جرایم» یا «شیوه های مبارزه با ناهنجاری های اجتماعی» در رسانه ها و حتی محافل عمومی به پیش کشیده شود اما واقعیت این است که این «چه باید کرد؟» در قالبی منسجم و کاربردی ساماندهی نشده است.
این نکته را نیز باید خاطرنشان کرد که بنابر گزارش های منتشر شده از سوی مقامات انتظامی و قضایی هر سال در کشور ما در ماه مبارک رمضان میزان جرایم و تخلفات بطور چشمگیری کاهش پیدا می کند.
این اتفاق مبارک و این عامل موثر که ناشی از فضای معنوی و ایمانی ماه رمضان است باید به عنوان یک الگوی بومی و دینی در سایر ماه ها نیز مورد بهره برداری و استفاده قرار بگیرد.
سال گذشته در ماه مبارک رمضان نگارنده در یادداشتی با عنوان «پدافند غیرعامل قضایی» نوشته بود: «آنچه ضرورت دارد تا تهدیدات قضایی که همانا جرم و جنایت است از جامعه رخت بربندد می توان تحت عنوان پدافند غیرعامل قضایی صورت بندی و شکل دهی کرد؛ با این توضیح که پدافند غیرعامل هر اقدام غیرمسلحانه ای است که موجب کاهش آسیب ها در هنگام جنگ و رویارویی با دشمن می شود و پدافند غیرعامل قضایی هر اقدام غیرقضایی است که موجب کاهش جرم و جنایت می شود.»
از همین روی مهم ترین عاملی که در قالب و شکل «پدافند غیرعامل قضایی» می توان از آن بهره برد تمسک به الگوی رمضان و تعمیق باورهای دینی است. در بسیاری از کشورهای دنیا در مقوله پدافند غیرعامل قضایی که منجر به پیشگیری از جرایم و کاهش جرم و جنایت می شود از سیستم نظارت بیرونی استفاده می شود. یعنی تقویت «نظارت» بر کردار و رفتار شهروندان از طریق قانون و نظارت همگانی که خود یک سیستم کنترلی اجتماعی را به بار می آورد. به عبارت دیگر؛ بیشتر تکیه بر آن است که در موضوعات اجتماعی مردم همدیگر را کنترل کنند و البته نهادها و ارگان های مربوطه نیز در زمینه نظارت بیرونی به وظایف خودشان می پردازند. اما در کشور ما علاوه بر استفاده از سیستم نظارت بیرونی و همگانی، از مکانیسم دیگری به عنوان «نظارت درونی» می توان استفاده کرد. وقتی آمارها و گزارش ها و اتفاق نظرهای مسئولان انتظامی و قضایی و کارشناسان همگی حاکی از آن است که در ماه مبارک رمضان منحنی جرایم و تخلفات رو به نزول میل می کند، این رویداد چیزی جز سیطره معنویت بر جامعه و تاثیر عنصر ایمان و تقوا بر افراد نیست. اینجاست که از ظرفیت شاخصی به نام «رمضان» به عنوان یک سیستم نظارت درونی باید کمال استفاده را برده و تحقق آن را در دیگر ایام و ماه ها مهیا کرد.
حقوقدانان و جرم شناسان در مباحث مربوطه به پیشگیری از وقوع جرم به مباحث مبسوط و دقیقی پرداخته اند؛ از جمله نکات قابل توجه این است که اگر در پیشگیری از جرم بیشتر به پیشگیری کیفری بسنده شود و اجرای مجازات ها را تنها راهکار بدانیم قطعا در مسیر پیشگیری از جرم به نقطه مطلوب نمی رسیم.
آنچه مورد تأکید حقوقدانان و جرم شناسان است، این که «پیشگیری کیفری» باید با «پیشگیری فرهنگی و اجتماعی» همراه باشد چرا که در این نوع از پیشگیری علل وقوع جرم از بین می رود.
از همین رهگذر؛ نکته ای که باید به مطالب فوق علاوه کرد این است که در پیشگیری فرهنگی، عناصری چون «ایمان»، «تقوا»، «مسئولیت پذیری اخلاقی» و در یک کلام «باورهای دینی» نقش ممتاز و برجسته و بسزایی دارد.
بنابراین ماه مبارک رمضان این قابلیت را داراست که در حوزه و حیطه جرایم و ناهنجاری های اجتماعی نه به مثابه یک عامل تسکینی موقتی و کم بازدارنده بلکه با بازدارندگی موثر و قطع ریشه های ناهنجاری ها نقشی بی بدیل را عملیاتی نماید.
اکنون باید مسئولان مرتبط و دست اندرکاران حوزه مسایل امنیت اجتماعی به جای صرف هزینه های کلان به اسم کار فرهنگی که بعضاً از مکانیسم های تقلیدی از پیشگیری از جرم نشأت گرفته بر الگوی رمضانی پیشگیری از جرم همت بگمارند.
بدون تردید بازدارندگی عقاید دینی در شکل نگرفتن ناهنجاری ها و جرایم که تجلی آن به شهادت آمار و گزارش های مسئولان و نهادهای ذی ربط در ماه مبارک رمضان به بار نشسته است یک فرصت و ظرفیت ویژه است تا با برنامه ریزی ها و تدوین یک مانیفست، این الگو در سطح جامعه و در پهنه تمامی ماه های سال اجرایی شود.
کم توجهی در زمینه استفاده از الگوهای دینی و تعمیق باورها و ارزش ها در حوزه های اجتماعی و قضایی، در حالی است که در نقطه مقابل دشمن مقوله تضعیف باورهای دینی را نشانه رفته است.
و بالاخره باید گفت؛ پیرامون پدافند غیرعامل قضایی و بخصوص استفاده و بهره گیری از الگوی ماه رمضان در کاهش جرایم و تخلفات و ناهنجاری ها، مجلس و رسانه ها وظیفه حساس و مهمی بر دوش دارند.
از آنجایی که تمامی اقدامات و فعالیت های جاری در کشور باید به موجب «قانون» باشد و به تعبیری «قانون» نرم افزار کشور برای حرکت رو به پیشرفت و تعالی مادی و معنوی است؛ قوه مقننه نقش بزرگ و تعیین کننده ای دارد تا به الگوهای دینی و از جمله الگوی مورد اشاره، جامه قانون بر تن کند و بستر عینی و اجرایی کار را فراهم نماید.
از سوی دیگر؛ رسانه ها و صاحبان قلم و اندیشه در استفاده بهینه و مؤثر از الگوها و ظرفیت های بومی و دینی در ذیل قالب پدافند غیرعامل قضایی که خروجی آن کاهش جرایم و تخلفات و ناهنجاری ها است می توانند همچون کاتالیزوری باشند که به کار سرعت ببخشند.
حسام الدین برومند

رأی قاطع مجلس به 4 وزیر پیشنهادی رئیس جمهور

 بسمه تعالی 

 

مجلسی ها با حمایت قاطع از وزرای پیشنهادی دولت، به هر 4 وزیر دولت رای اعتماد دادند. بررسی صلاحیت 4 وزیر پیشنهادی دولت، روز گذشته در دستور کار صحن علنی بهارستان بود که طی دو جلسه صبح و عصر به سرانجام رسید. اهالی خانه ملت دیروز و در یک روز پر کار با هر 4 عضو جدید کابینه برای تصدی وزارتخانه ها، موافقت کردند.
در این میان رستم قاسمی با 216 رای موافق از سوی نمایندگان، به عنوان وزیر نفت انتخاب شد. نمایندگان همچنین با 218 رای، مهدی غضنفری را به عنوان وزیر «صنعت، معدن و تجارت» برگزیدند.
عبدالرضا شیخ الاسلامی هم با 204 رای موافق نمایندگان، به عنوان وزیر «کار، تعاون و رفاه اجتماعی» منصوب شد. همچنین محمد عباسی نیز با 165 رای مثبت، اولین وزیر ورزش و جوانان کشور شد.
روز گذشته محمود احمدی نژاد برای دفاع از 4 وزیر پیشنهادی خود در صحن علنی مجلس حاضر شده بود در سخنان کوتاهی به طور اختصار دفاعیات خود را مطرح کرد.
در حالی که طبق ماده 190 آیین نامه داخلی مجلس، رئیس جمهور برای دفاع از وزیران پیشنهادی می تواند یک ساعت سخنرانی کند، اما وی در دفاعیات خود از چهار وزیر «صنعت، معدن، تجارت»، «کار، تعاون و رفاه اجتماعی»، «نفت» و «ورزش و امور جوانان» به کلیات بسنده و اظهارات خود را در 10 دقیقه خلاصه نمود و پس از اظهارات خود جلسه علنی مجلس را ترک کرد.
احمدی نژاد با بیان اینکه: «امروز 4 وزارتخانه مهم داریم که 2 تا از این وزارتخانه ها، ادغام 4 وزارتخانه و دیگری از ادغام 2 سازمان و معاونت رئیس جمهور حاصل شده است»، تصریح کرد: تجربه نشان داد که اصلاح ساختار اداری و کوچک سازی بدنه اصلی دولت پس از انجام مطالعات دقیق در اجرا باید با سرعت اتفاق افتد تا خللی در اداره کشور ایجاد نشود.
وی اضافه کرد: تجربه نشان داد که می شود کارهای بزرگی انجام داد؛ می شود یک دولت کوچک اما چابک، مسلط، عالم و کارآمد داشت.
رئیس جمهور در ادامه از همه افرادی که به امر ادغام چهار وزارتخانه کمک کردند و یاری رساندند تا این ادغام ها به خوبی انجام شود، تشکر و تاکید کرد: امروز 4 وزیر داریم که این وزرا برای شما شناخته شده هستند و نیازی به معرفی من وجود ندارد.
وی اظهار امیدواری کرد که با رای نمایندگان مجلس این 4 وزارتخانه با سرعت به ثبات برسد و مسیر خدمت گزاری با سرعت بیشتری استمرار پیدا کند.
رئیس جمهور از وزرای قبلی این وزارتخانه ها تشکر کرد و گفت: محرابیان خدمات فراوانی را در حوزه صنعت و معدن انجام داد. وی مدیری جوان و فعال بود که امیدواریم در آینده خدمات فراوانی به کشور و انقلاب انجام دهد.
احمدی نژاد همچنین از میرکاظمی و محصولی تشکر و اظهار امیدواری کرد این افراد در آینده نیز در مسیر خدمت گزاری حرکت کنند.
بحث داغ نمایندگان درباره قاسمی
علی مطهری هم که دیروز در مخالفت با قاسمی صحبت می کرد، طی سخنانی گفت: مخالفت من با وزارت قاسمی بیش از آنکه مربوط به شخص وی باشد، مربوط به یک اصل کلی در اداره نظام های سیاسی خصوصا نظام جمهوری اسلامی است.
وی افزود: در واقع شخصیت حقیقی قاسمی را از شخصیت حقوقی وی تفکیک می کنم چرا که ویژگی های فردی قاسمی قابل تمجید و ستایش است؛ وی از نظر اخلاص، تواضع، ساده زیستی و فداکاری در راه انقلاب اسلامی و تلاش جدی در سازندگی کشور و در مجموع مانند تمام فرماندهان سپاه، شخصیتی دوست داشتنی هستند.
این نماینده مجلس با تاکید بر اینکه باید به این مسئله، نگاه کلان توأم با در نظر گرفتن مصالح و آینده نظام داشته باشیم، نه نگاه حزبی و گروهی، تصریح کرد: اصل کلی مورد تاکید من لزوم پیوند نخوردن سپاه پاسداران به عنوان یک قدرت نظامی با قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و به عبارتی دیگر دولتی نشدن سپاه است، همانطور که بر دولتی نشدن روحانیت از طرف امام(ره) و شهید مطهری تاکید فراوان شده است.
نماینده تهران در خانه ملت همچنین تاکید کرد: وزارت یک نظامی در وزارتخانه نفت سبب پیوند قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی خواهد بود که ممکن است فسادآور باشد البته عنصر تقوا تا حد زیادی می تواند مانع فساد شود ولی هرگز مصونیت آور نیست و این ما هستیم که نباید زمینه پدید آمدن فساد را ایجاد کنیم.
وی نخستین اثرسوء این اقدام را سخت شدن سوال، استیضاح و به طور کلی نظارت مجلس بر وزیر دانست و تصریح کرد: سپاه اکنون درست یا نادرست به تصاحب پروژه های عمرانی در یک رقابت نابرابر با بخش خصوصی متهم است. مانند واگذاری اپراتور سوم مخابرات که با اضافه شدن حوزه عظیم نفت به آن، این اتهام تشدید خواهد شد.
مطهری در پایان تأکید کرد: مخالفت من با شخص قاسمی نیست و ایشان را فردی با تقوا و با تجربه خوب در حوزه پروژه های عمرانی نفتی می دانم و مخالفت من با روند ورود نظامیان به قدرت سیاسی و دولت است و این را برای کشور مضر می دانم.
در مقابل لاریجانی نیز که موافق قاسمی بود، در پاسخ به مطالب علی مطهری در خصوص سپاه مبنی بر اینکه «سپاه پاسداران از این طریق وارد سیاست می شود که این خطرناک است»، این سخن را تلقی نادرستی عنوان کرد که این سخن رئیس مجلس احسنت نمایندگان را در پی داشت.
این نماینده مردم در خانه ملت اضافه کرد: بسیاری از نیروهای سپاه پاسداران در کشور مسئولیت دارند و اگر کسی در طول جنگ در سپاه بوده است، «ذنب لایغفر» نکرده است. این سخن رئیس مجلس نیز با احسنت نمایندگان همراه شد.
وی با بیان اینکه بایستی افتخار کنیم چنین افرادی مسئولیت های مختلفی در کشور دارند، خاطرنشان کرد: بنده اطلاع دارم که سپاه پاسداران با مسئولیت قاسمی در وزارت نفت مخالف بود و مدت ها کشمکش وجود داشت حتی زمانی که خود ایشان (قاسمی) از من مشورت خواست به وی گفتم که من نگران قرارگاه هستم زیرا ممکن است با رفتن شما قرارگاه لطمه بخورد.
لاریجانی ادامه داد: بنده اطلاع دارم که فرمانده سپاه هم مخالف بود اما در نهایت زمانی که مشاهده کردند مشکلی در کشور به وجود آمده و وزارت نفت معطل است، از خودگذشتگی کرده و نیروی خوب خود را به دولت دادند که در وزارت نفت فعالیت کنند، در نتیجه این تلقی، تلقی درستی نیست که سپاه پاسداران می خواهد قدرت سیاسی را بگیرد.
وی با بیان اینکه فرمانده سپاه به دلیل خوش سابقگی قاسمی مخالف رفتن وی بود، تصریح کرد: سپاه پاسداران نمی خواست به اوضاع سیاسی کشور چنگ بزند و اینگونه تلقی ها اشتباه است.
رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه نباید با اینگونه مسائل، کشور را از وجود چنین افرادی محروم کنیم، اظهار داشت: از زمانی که نام آقای قاسمی برای وزارت نفت مطرح شد، موجی بر ضد سپاه مخصوصاً شخص وی به وجود آمد؛ مباحثی همچون این موضوع که اسم وی در لیست تحریم هاست و قطعاً مشکلاتی به وجود خواهد آمد که نباید به این حرف ها اعتماد کرد.
لاریجانی همچنین تأکید کرد: بنده معتقدم چون اینگونه حرف ها بیان می شود، مجلس بایستی یک رای نمادین به قاسمی بدهد. این سخن رئیس مجلس احسنت نمایندگان را در پی داشت.
مطهری در ادامه در اخطاری با استناد به ماده 77 قانون اساسی و پس از پایان سخنان علی لاریجانی رئیس مجلس که در موافقت با رستم قاسمی وزیر پیشنهادی رئیس جمهور برای تصدی وزارت نفت صحبت کرد، گفت: بنده در سخنانم که به عنوان مخالف آقای قاسمی صحبت کردم، گفتم تا زمانی که فردی عضو سپاه پاسداران یا ارتش و یا یکی از نیروهای نظامی باشد، صلاح نیست که به عنوان وزیر انتخاب شود.
وی افزود: ما هم خوشحال می شویم که اینها از پست نظامی که دارند، استعفا دهند و ما از تجربیات آنها استفاده کنیم.
علی لاریجانی رئیس مجلس نیز در پاسخ به وی گفت: شما مخالفت کردید و بنده به عنوان موافق صحبت کردم.
اولیاء نماینده مردم یزد که مخالف بعدی قاسمی بود، با بیان اینکه مجلس تصمیمش را در مورد آقای قاسمی گرفته است، افزود: می خواهم که همه به قانون اساسی پایبند باشند و منافع کشور را در نظر بگیرند.
اولیاء از همکاران خود خواست که اجازه دهند مجلس محل بحث و گفت وگو باشد و همواره شأن مجلس حفظ شود.
فلاحت پیشه نماینده اسلام آباد غرب هم یکی دیگر از موافقین قاسمی بود که گفت: اقداماتی که قاسمی در قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء انجام داده، به عنوان سند افتخاری برای کشور محسوب می شود که باید به آن توجه شود. وی گفت: برخی می خواهند که فرزندان رشید کشور را از حضور و فعالیت در روند توسعه کشور دور کنند و به همین دلیل نام برخی افراد را در لیست تحریم ها قرار می دهند.
فلاحت پیشه ادامه داد: هم اکنون دنیا لیست های تحریم را زیر سؤال می برد. ما هم که همواره تهدیدها را به فرصت تبدیل می کنیم. لذا نباید ما در مسیری حرکت کنیم که دیپلماسی عمومی دشمن در آن سمت است.
نماینده مردم اسلام آباد غرب به موضوع تخصص و تجربه برای تصدی وزارت نفت اشاره کرد و اظهار داشت: در مورد تخصص و تجربه آقای قاسمی همین بس که همه اعضای کمیسیون انرژی آقای قاسمی را مورد تأیید قرار دادند.
وی با بیان اینکه قاسمی 20 سال در حوزه نفت کشور و مراکز استراتژیک انرژی حضور داشته، گفت: رسیدن به مقام اول پالایشگاهی در منطقه و تعیین درصد صیانتی از 10 درصد به 80 درصد از جمله اقدامات مثبت آقای قاسمی بود.
قاسمی: سرباز کوچکی از سپاه هستم
رستم قاسمی وزیر پیشنهادی نفت که صبح چهارشنبه در دفاع از برنامه های خود در صحن علنی مجلس سخنرانی می کرد، اظهار داشت: افتخارم این است که سرباز کوچکی از خیل پاسداران انقلاب اسلامی هستم که پس از 8 سال دفاع مقدس تمام دوران خدمتی خود را در سازندگی کشور گذرانده ام.
وی تصریح کرد: طی این دوران صدها پروژه بزرگ عمرانی به ویژه پروژه های نفت و گاز را با همکاری دیگر برادران در قرارگاه خاتم به انجام رسانده ایم؛ در این قرارگاه توانستیم کیفیت پروژه ها و زمانبندی آنها را به نرم جهانی رسانده و در کنترل قیمت ها نقش مؤثری انجام دهیم و با خروج شرکت های بزرگی مثل توتال و شل که روزی ما را تحریم کرده بودند توانستیم جایگزین آنها شویم.
وزیر پیشنهادی نفت با بیان این که با عنایت و تعامل 20 ساله با وزارت نفت در چارچوب سیاست های کلی مقام معظم رهبری در بخش نفت و گاز، سند چشم انداز و برنامه پنجم، برنامه های خود را به مجلس ارائه کردم تصریح کرد: اهمیت تولید نفت و گاز در اقتصاد کشور بر هیچ کس پوشیده نیست.
قاسمی در ادامه مهمترین برنامه خود را سرعت بخشیدن برداشت از میادین مشترک دانست و یادآور شد: 17 میدان مشترک دریایی و خشکی و 5 میدان گازی در کشور وجود دارد که علی رغم سرمایه گذاری ها در دولت های گذشته به ویژه دولت نهم و دهم اما برداشت ما از این میدان ها کافی نیست.
وی افزود: با حمایت های کمیته ویژه نظارت بر میادین مشترک برنامه بنده این است که برداشت از آنها را سرعت ببخشم.
وی جمع آوری گازهای همراه، افزایش صادرات گاز، توجه به توسعه بخش پتروشیمی، سرعت بخشیدن به بخش های توسعه ای در بخش پالایشگاهی، توزیع گاز طبیعی برای بهره مندی مردم، سرعت بخشیدن به سیاست های اجرای اصل 44 از طریق شکل گیری اصل 44 شکل گیری بازارهای رقابتی، حمایت از بخش خصوصی برای تولید و ارتقای کلان نفت از برنامه های وزارت نفت عنوان کرد. وزیر پیشنهادی نفت در ادامه این برنامه ها ایجاد بخش خصوصی برای تولید، فروش اوراق ارزی، ریالی، منابع بانک ها، توجه به سفرهای استانی، توجه به منابع انسانی وزارت نفت ایجاد اعتماد و روحیه جهادگری و انگیزه بهره وری را از دیگر برنامه های وزارت نفت دانست.
وی همچنین به تعامل با مجلس اشاره کرد که آن را از برنامه های مهم خود در وزارت نفت دانست.
قاسمی در خاتمه گفت: از ابتدای خدمت خود تاکنون علاقه ای به کار سیاسی نداشته ام و وزارت نفت را جای کار سیاسی نمی دانم و حضور در دولت را حضور در حزب و گروه تلقی نمی کنم.
موافقان و مخالفان شیخ الاسلامی
روز گذشته، حسینی صدر که مخالف وزیر پیشنهادی کار، تعاون و رفاه اجتماعی بود گفت: شیخ الاسلامی برنامه مناسبی برای رفع معضلات ارائه نداده و در ارائه برنامه هایش کلی گویی کرده است.
رحمانی نماینده تبریز هم که در موافقت با شیخ الاسلامی صحبت می کرد وی را فردی متدین، متعهد و انقلابی و برنامه های وی را برای وزارتخانه کار، و رفاه اجتماعی را کامل و در راستای برنامه پنجم توسعه دانست.
یوسف نژاد، نماینده ساری نیز اصلاح ساختار مناسب در حوزه کار، سلامت و تعاون و حمایت از بخش خصوصی و اصلاح نظام بیمه بیکاری را یکی از نکات مثبت در برنامه های شیخ الاسلامی عنوان کرد.
در ادامه عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر پیشنهادی کار و تعاون و رفاه اجتماعی که در دفاع از برنامه های خود در صحن علنی مجلس سخنرانی می کرد، تصریح کرد: فقرزدایی از دهک پایین جامعه، ایجاد بستر حمایتی برای بخش متوسط و ضعیف، توانمندسازی اقشار ضعیف برای حضور در عرصه اقتصاد از جمله اقدامات وزارتخانه جدید است، همچنین در اسناد بالادستی هم اهداف کلی و راهکارهای توسعه و هم منابع مالی پیش بینی شده است که از آن میان می توان به سهم 25 درصدی تعاون در پایان برنامه پنجم اشاره کرد.
شیخ الاسلامی مهمترین راهبرد برای توسعه و تقویت تعاونی ها، حمایت و پشتیبانی کامل از تعاونی ها در دولت و وزارت تعاون کار و امور اجتماعی دانست و گفت: دومین راهبرد جلب مشارکت و ساماندهی عمومی مردمی است که هر دوی این اهداف از رهگذر اجرایی سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری در خصوص اصل 44 می گذرد.
وی ادامه داد: در این راستا باید لوایح تدوین شده را برای این بخش تهیه و به مجلس تقدیم کنیم، اجرای قوانین مصوب، رفع مدیریت محدودیت های بیمه ای و بانکی، حمایت از دستیابی به بازار نهایی اطلاع رسانی عادلانه، تنظیم بازار و پرهیز از مداخله اجرایی حمایت مالی و مقرراتی، حمایت از اتاق های تعاون و توانمندسازی آنها، تحقیق و توسعه برای بررسی بازار و افزایش کیفیت از جمله اقداماتی است که در وزارتخانه جدید صورت می گیرد.
وزیر پیشنهادی تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت که بازنگری در قوانین و مقررات، اصلاح نظام بیمه بیکاری، اصلاح قانون بیمه بیکاری و برقراری نظام حمایتی برای بیکاران جویای کار از جمله برنامه های ما است.
غضنفری هیچ مخالفی نداشت
روز گذشته همچنین محمد دهقان نماینده طرقبه و چناران و مصطفی کواکبیان نماینده سمنان که اسامی آنها به عنوان مخالفان مهدی غضنفری وزیر پیشنهادی دولت برای وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت اعلام شده بود، از سخنرانی در مخالفت با این وزیر پیشنهادی انصراف دادند. بر این اساس، نماینده موافق مهدی غضنفری هم سخنرانی نکرد.
قرار بود علی بروغنی نماینده سبزوار به عنوان موافق وزیر پیشنهادی دولت برای وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت در صحن علنی صحبت کند.
بر همین اساس مهدی غضنفری در ادامه به برنامه های خود در حوزه صنعت، معدن و تجارت اشاره و فرصت ها و چالش های پیش روی این 3 حوزه را تشریح و تبیین کرد.
وزیر پیشنهادی صنعت، معدن و تجارت اقدامات صورت گرفته در حوزه سرمایه گذاری صنعتی را خوب عنوان کرد و با اشاره به نیروهای متخصص و آماده به کار در این حوزه گفت: متأسفانه چالش های این حوزه استفاده نکردن از ظرفیت های موجود و قیمت تمام شده بالا است.
غضنفری یکی از برنامه های خود در این حوزه را صیانت از بنگاه ها و سرمایه گذاری موجود و مولد و نیز تامین سرمایه در گردش برشمرد و گفت: تولیدکنندگان انتظار دارند تا با اجرای بسته های حمایتی که در اجرای هدفمندی یارانه ها در نظر گرفته شده به آنها کمک شود.
وی اتمام و تکمیل طرح های نیمه تمام در حوزه ملی و منطقه ای را از دیگر برنامه های خود در این حوزه برشمرد و با اشاره به برنامه اش در زمینه توسعه صنایع مادر و متوسط تصریح کرد که تقویت شهرک های صنعتی و توجه به مناطق کمتر توسعه یافته از دیگر برنامه ها در این وزارتخانه جدید است.
وزیر پیشنهادی صنعت، معدن و تجارت حضور بخش خصوصی از طریق اجرای اصل 44 و واگذاری ها و مالکیت به این بخش و نیز تقویت تشکل های بخش خصوصی را از دیگر برنامه های خود برای این وزارتخانه جدید دانست.
وی در این بخش از سخنان خود به برنامه هایش در حوزه معدن اشاره کرد و با بیان اینکه این حوزه به دلیل ثروت بین نسلی اهمیت زیادی دارد خاطرنشان کرد: شناسایی 60 نوع ماده معدنی و نیز 55 میلیارد تن ذخایر شناخته شده از فرصت های بخش معدن است.
غضنفری ارزش افزوده بخش معدن را مربوط به داخل کشور عنوان کرد و خواستار سرمایه گذاری بیشتر در حوزه اکتشاف معدن شد.
وزیر پیشنهادی صنعت، معدن و تجارت در بخش پایانی سخنان خود به برنامه هایش در حوزه تجارت اشاره کرد و اظهار داشت: توسعه صادرات غیرنفتی و بهبود اوضاع کسب و کار و استفاده از تمام ظرفیت ها در این حوزه از برنامه هایم در حوزه تجارت است.
وی با بیان اینکه وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت 41درصد از سهم اقتصاد کشور را به دوش می کشد، خواستار تعامل هرچه بیشتر مجلس شد.
غضنفری با بیان اینکه خود را به قانون اساسی، مجلس و رئیس جمهور پاسخگو می داند از توجه ویژه مقام معظم رهبری به حوزه های مذکور تشکر و قدردانی کرد.
نظرات نمایندگان درباره اولین وزیر ورزش و جوانان
محمد عباسی که سابقه خوبی را در وزارت تعاون کسب کرده بود و برگ مثبتی در پرونده اش محسوب می شد، دیروز اما مخالفان جدی در مجلس داشت.
محمدقسیم عثمانی نماینده مردم بوکان در مجلس طی سخنانی در مخالفت با عباسی وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت ورزش و جوانان، با بیان اینکه از موافقین 3 وزیر پیشنهادی هستم، اظهار داشت: بنا به دلایل و مستنداتی مخالف وزیر شدن عباسی در وزارت ورزش و جوانان هستم و هرچقدر سعی کردم سفارش دوستان مشترک را بپذیرم و اگر هم مخالفتی می کنم، با چراغ خاموش مخالفت کنم، نتوانستم قسم نمایندگی ام را در این زمان معنوی نادیده بگیرم و تکلیف دانستم که دلیل مخالفت خود را به طور شفاف بیان کنم.
وی اضافه کرد: از آنجا که اولین وزیر قالب ورزش را طراحی می کند و ساختار آن را شکل می دهد، باید شرایط ویژه و جامعی داشته باشد و برای تغییر ساختار اولین قدم شناخت وضع موجود است که آقای عباسی همچون خود من هیچ شناختی از فضای ورزش کشور و امور جوانان ندارد.
نماینده بوکان در مجلس تاکید کرد: از بیرون تزریق شدن وزیر ورزش موجب عدم همکاری و عدم هماهنگی در حوزه ورزش و ورزشکاران و امور جوانان خواهد شد و دچار چالش هایی مازاد بر چالش های موجود می شویم و ورزش ما نخواهد توانست به جایگاه مورد انتظار و واقعی خود برسد.
این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: اگر امروز عباسی براساس ارتباط و بدون توجه به تخصص انتخاب شود، فردا دروازه بان تیم ملی فوتبال نیز به همین روش انتخاب خواهد شد و این ما هستیم که باید جواب گل های خورده ورزش را بدهیم.
عثمانی همچنین گفت: سبقه مدیریت عباسی در وزارت تعاون نیز خوشبینی ایجاد نمی کند چرا که عباسی با مدیریت خود، حوزه تعاون را که قرار بود در متن اقتصاد وارد شود و سهم 25درصدی پیدا کند، چنان به حاشیه راند که منجر به ادغام این وزارتخانه در وزارت کار شد.
حسن کامران نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی پیش ازظهر دیروز (چهارشنبه) طی سخنانی در مخالفت با محمد عباسی وزیر پیشنهادی برای تصدی وزارتخانه ورزش و جوانان، با تشکر از سعیدلو مسئول سابق سازمان تربیت بدنی به دلیل موفقیت هایش در دوران مدیریتی وی، اظهار داشت: من به سه وزیر پیشنهادی از جمله رستم قاسمی، شیخ الاسلامی و مهدی غضنفری رای خواهم داد ولی با یک نفر مخالف هستم و آن هم دلایل مختلفی دارد.
وی با اشاره به فرموده مقام معظم رهبری که «بارها فرمودند موازی کاری نکنید»، افزود: آقای عباسی باید به مردم ایران به صورت شفاف پاسخ دهد که به چه دلیل وقتی آقا فرمودند کار موازی نکنید، نماینده امور خارجی در آمریکای لاتین شدید.
این نماینده مجلس با تاکید بر اینکه عباسی باید بگوید که تا چه اندازه با جریان انحرافی ارتباط داشته است، گفت: همانطور که می دانیم طی یک سال، وی با جریان انحرافی و افراد شاخصه این جریان بسیار اخت بوده است.
وی با بیان اینکه عباسی در طول وزارت خود در وزارتخانه تعاون همواره با اتاق تعاون و اتحادیه تعاون درگیر بوده است، گفت: مقام معظم رهبری فرمودند که تا پایان سال 93 باید سهم تعاون از 5درصد به 25درصد برسد لذا عباسی باید پاسخ دهد طی 5 سالی که در وزارت تعاون حاکمیت داشته، چه میزان از این امر مقام معظم رهبری را اجرا کرده است.
گفتنی است حسینی صدر نماینده خوی، محمد یاری نماینده تالش و عباسی نماینده رودسر هم موافقین وزیر پیشنهادی ورزش بودند که هر یک به نحوی سابقه و برنامه های وی را منطبق با نیازهای این وزارتخانه دانستند.

آمریکا هم تسلیم محاکمه شد

 بسمه تعالی

 
تن دادن غرب، رژیم های وابسته منطقه و هیات حاکمه نظامی مصر به محاکمه حسنی مبارک و خانواده اش بسیاری از حقایق درباره ماهیت و محتوای انقلاب مردم مصر را برملا کرد و راه را بر بعضی چون و چراها و ابهام پراکنی ها راجع به مقصد و مقصود مصری ها و سایر مردم مسلمان عرب منطقه بست. پیش از این غرب با تاکید بر جنبه های «رفرمی» با اصرار وانمود می کرد که مردم صرفا از طولانی شدن دوره حکومت امثال حسنی مبارک و تبدیل شدن رژیم های جمهوری به رژیم های فردی ناراحتند و این ارتباطی با نوع رابطه این حکومت ها با غرب و یا با مردم خود ندارد. رژیم های وابسته ای نظیر عربستان سعودی و اردن هم وانمود می کردند که انقلاب مردم عرب تلاشی برای بهینه سازی ساختارهای گذشته و رفع بعضی از زنگارها از آن است نه اینکه ارزش ها- و به عبارت دقیق تر ویژگی ها- ی آن را انکار نماید. از این رو این کشورها روی مطلوب بودن چهره هایی نظیر عمروموسی و محمد البرادعی در مصر، محمد الغنوشی در تونس، شاهزاده سلمان بن خلیفه در بحرین و محسن صالح الاحمر در یمن تاکید می کردند ولی محاکمه حسنی مبارک این انگاره ها را باطل نمود، در این خصوص نکاتی وجود دارد:
1-محاکمه حسنی مبارک به هر جرم و دلیلی که صورت گیرد به هرحال محاکمه فرد و حکومتی است که از سال 1354ش بدون چون و چرا در خدمت سیاست های غرب و رژیم صهیونیستی بوده است. رژیم مصر در فاصله 1354 تا 1389 خدمت به جبهه غرب را تا آنجا خالصانه! دنبال کرد که یک مقام رژیم غاصب تل آویو این رژیم را صهیونیست تر از اسرائیل خواند و وجود امثال حسنی مبارک و عمر سلیمان را مهمترین تضمین بقای رژیم صهیونیستی دانست.
محاکمه حسنی مبارک بدون تردید محاکمه حکومتی است که منافع ملتش را قربانی منافع دشمنان این ملت کرده است و البته دارای ابعادی سیاسی، اقتصادی و امنیتی است دقیقا به همین دلیل دو روز پیش یک تحلیلگر ارشد رژیم غاصب اسرائیل اعلام کرد، با فروپاشی رژیم مبارک موقعیت منطقه ای اسرائیل به هیچ وجه قابل بازسازی نیست. این محاکمه در واقع به رژیم های مشابه رژیم مبارک در منطقه می گوید اتصال به غرب و خصومت ورزیدن با مردم مسلمان عاقبت وحشتناکی را برای سران وابسته به همراه می آورد. محاکمه دیکتاتور وابسته مصر در قفس و به اتهام جنایت و فساد پایه های روانی حکومت های عربستان، اردن، مراکش و... را به لرزه انداخت و سران این حکومت ها را از همین امروز برای انعقاد هر قراردادی با غرب دچار تأمل می کند و این یعنی آغاز فروپاشی فوری غرب در منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا.
2- حسنی مبارک از اوایل دهه 1350- پس از مرگ جمال عبدالناصر- به نخست وزیری رسید. او پیش از آن در دوره ناصر فرمانده نیروی هوایی بود. مصر در فاصله سالهای 1327- زمان تاسیس رژیم صهیونیستی تا 1354 که سادات به تل آویو رفت- برج دیده بانی و اتاق فرماندهی جهان عرب در مواجهه با غرب و توسعه رژیم صهیونیستی بود اما از آنجا که رهبری مصر از همه ظرفیت این کشور و بخصوص ظرفیت نیروهای اسلامگرا استفاده نکرد، نتوانست در برابر جبهه غرب مقاومت کند و پس از شکست در جنگ 1967عملا به انفعال رفت تا اینکه سادات تصمیم گرفت درگیری مصر و غرب را برای همیشه خاتمه دهد لذا جنگ سری 1973 را طراحی کرد و موفق شد صحرای «سینا» و منطقه «تابا» را از اشغال نظامی اسرائیل آزاد کند ولی به زودی نظامیانش را از این دو منطقه خارج کرد و همه چیز را به مذاکره دوجانبه محول نمود! از این مقطع رژیم مصر به مهمترین نقطه کانونی غرب و رژیم صهیونیستی در منطقه عربی تبدیل گردید. فهمی هویدی محقق سرشناس مصری به درستی می گوید بقای رژیم صهیونیستی در سه دهه اخیر و مقاومت آن در برابر موج اسلامگرایی مرهون خدمات ویژه دولت قاهره به تل آویو است.
محاکمه حسنی مبارک، خانواده و وزیر کشور او در واقع محاکمه تاریخی روندی است که از 1354- زمان سفر سادات به تل آویو- شروع شده و تا 1389- در یک دوره 35 ساله- ادامه یافته است. این محاکمه نشان داد که این دوره معکوس شده و به شدیدترین وجه با واکنش مردم مواجه گردیده است.
3- محاکمه حسنی مبارک و خانواده اش نشان داد که آمریکا و اروپا نفوذ خود را در مصر- تقریبا- بطور کامل از دست داده اند. مبارک در حالی به دانشکده ای در قاهره برای محاکمه منتقل گردید که اولا شش ماه از کناره گیری اش سپری شده است و شش ماه کافی بود تا غضب مردم نسبت به یک حاکم وابسته تخلیه شود که نشد. ثانیا بیماری شدید مبارک بهانه خوبی بود تا آمریکا از نفوذ خودبرای تعلیق و یا تعویق محاکمه مستبد وابسته مصر استفاده کند ولی موفق نشد و مبارک با حداکثر تحقیر به محاکمه کشیده شد.این در حالی است که طی 6 ماه پس از سقوط مبارک، مقامات مختلف آمریکا حداکثر توان خود را برای جلوگیری از تحقیر دیکتاتورهای ساقط شده بکار بستند و فشارهای شدیدی به مقامات جدید این کشورها وارد کردند. در طی این مدت حداقل30 هیات دیپلماتیک آمریکایی و دهها هیات اروپایی به مصر آمدند و با شخصیت ها، احزاب و مراکز مختلف تماس گرفتند تا به قول خودشان روند با مدارا و روش مسالمت جویانه پیش برود که این خواسته ای حداقلی بود. وقتی همین مقدار هم اتفاق نیفتاد همه دریافتند که از آن همه سلطه و نفوذ غرب در مصر- و در کشورهای انقلابی دیگر- چیزی باقی نمانده است. از آن طرف محاکمه مبارک نشان داد که نیروی جدیدی وارد صحنه تحولات مصر شده که هیچ چیز جلودار آن نیست و می تواند بر نیروهای دوره گذشته به راحتی غلبه کند.
4- از چند روز قبل از زمان آغاز محاکمه حسنی مبارک، ارتش و نیروهای امنیتی مصر بشدت با مردم در قاهره، اسکندریه و... درگیر شدند و این درگیری دیروز با آغاز محاکمه مبارک به اوج خود رسید. این درگیری بعضی از تحلیل هایی که مبتنی بر نگاه مثبت به رفتار ارتش طی دوره انقلاب- 5 تا 22بهمن- بود را زیر سؤال برد. بعضی از تحلیل گران طی ماههای اخیر ادعا می کردند که یکی از ارکان اصلی پیروزی مردم در مصر همراهی ارتش بوده و بعضی از این ها حتی ادعا می کردند برنده اصلی تحولات مصر ارتش بوده و نه مردم، بعضی هم تحلیل می کردند که انقلاب مصر نشانه غلبه نیروهای نظامی مصر تحت رهبری حسین طنطاوی بر نیروهای امنیتی تحت رهبری عمر سلیمان است به هر حال نارضایتی ارتش از محاکمه مبارک و درگیری های روزهای منتهی به محاکمه مبارک به خوبی نشان داد که هیچ کدام از این تحلیل ها درست نبوده اند. در واقع باید گفت از آنجا که 35 سال حکومت حسنی مبارک بدون همراهی کامل ارتش این کشور و دستگاه امنیتی آن میسر نبوده است، محاکمه حسنی مبارک و خانواده او هم به معنای محاکمه توأمان دستگاه سیاسی، دستگاه نظامی و دستگاه امنیتی این کشور می باشد. واکنش خشن ارتش و کشته و زخمی کردن دهها شهروند مخالف مبارک نشان داد که نظامیان مصری به همین درک رسیده اند. در عین حال این نکته را هم باید اضافه کرد که ارتش در این صحنه دچار یک «خطا»ی استراتژیک هم شد چرا که جانبداری ارتش از مبارک برای او و ارتش نتیجه ای در بر نداشت و حال آنکه حمایت رسمی از خواست مردم می توانست برای فرماندهان ارتش یک دستاورد به حساب آید و البته خداوند هم که مدبرالامور است حقایق را آشکار می کند تا حق به حقدار برسد.
با توجه به مقابله ارتش با مردم از همین الان قابل پیش بینی است که انقلاب مردم مصر به زودی از ارتش، شورای عالی نظامی و دولت عصام شرف عبور می کند. روزها و هفته های آینده برای ارتش مصر روزهای انتخاب می باشد، انتخاب بین مقابله با مردم و یا پیوستن به مردم. می توان پیش بینی کرد که شورای عالی نظامی و فرماندهان ارشد به خواست مردم تن ندهند کما اینکه تاکنون بصورت مانع عمل کرده اند اما بدنه ارتش حتماً حکایت دیگری دارد. ارتش با این وصف- دوگانگی راس و بدنه- دچار تشتت می شود و به احتمال زیاد تأثیرگذاری خود در مقابله با انقلاب مصر را از دست می دهد.
5- غرب و رژیم صهیونیستی دیروز سوگمندانه محاکمه دیکتاتوری که او را امین خود می دانستند به نظاره نشستند و ناچار شدند بارها تصویر دیکتاتوری نزار و در قفس را از تلویزیون ها پخش کنند این تصویر بخصوص برای دولت هایی مثل آمریکا، فرانسه و انگلیس که وانمود می کردند سررشته تحولات را در دست دارند و از میراث غرب در خاورمیانه دفاع می کنند، مفتضح کننده بود. حالا رقبای بین المللی آمریکا و تروئیکای اروپایی همراه آن- یعنی انگلیس، فرانسه و آلمان- و نیز رقبای منطقه ای رژیم مبارک می توانند «جهانی جدید» را به نظاره بنشینند جهانی که در آن سیدحسن نصرالله در مواجهه با ارتش قوی اسرائیل پیروز شده و حسنی مبارک در یک قفس به پای میز محاکمه کشیده می شود غرب نه می تواند مانع عزت نصرالله شود و نه می تواند از ذلت مبارک جلوگیری کند. با این وصف باید به تحلیل گرانی نظیر «گراهام فولر» حق داد که می گوید:«دوره تمدنی غرب به پایان رسیده و دوره جدیدی شروع شده که در آن اسلام رشته امور را در دست دارد.»
در واقع صحنه محاکمه مبارک برای همه مخالفان سنتی و نو غرب یک فرصت بود طبعاً در این میان آن دسته از قدرت های بین المللی نظیر روسیه، چین و هند که منافع آنان آنچنان با غرب و به ویژه آمریکا گره نخورده است، می توانند تصویر واقعی جهان آینده را که در آن آمریکا قادر به حفظ موقعیت های خود نیست، نظاره کنند و وضعیت آینده خود را نه در اتاق های دیپلماسی رسمی بلکه در بستر دیپلماسی عمومی تنظیم نمایند. این دیپلماسی عمومی یک مسیر روشن دارد و آن تعامل با اسلام گرایی است. از رفتار ماههای اخیر روسیه و هند می توان نشانه هایی از درک این واقعیت را دریافت و راه زیادی نمانده تا همه کشورها وقوع تحول عمده در مناسبات بین المللی را درک نمایند.
6- محاکمه مبارک برای رژیم صهیونیستی بیش از همه دردآور و در واقع روز چهارشنبه برای این رژیم به مثابه «عزای ملی» بود مبارک اگرچه برای ملت مصر «امیل»- دیکتاتور- بود ولی برای رژیم غاصب اسرائیل «امین» بود و آنان به خوبی می دانند که با محاکمه مبارک دیگر رمقی در رژیم اردن و وابستگانی نظیر محمود عباس باقی نمی ماند و از این رو اسرائیل باید خود را برای شرایط دشوارتر آینده آماده نماید. به همین دلیل باید لرزه های شدید ناشی از محاکمه دیکتاتور وابسته مصر را در غرش هایی جستجو کرد که این رژیم بطور مصنوعی حواله مقاومت فلسطین در غزه و یا جنوب لبنان می کند.
سعدالله زارعی

ارتباط جریان انحرافی با فراماسونری

 بسمه تعالی 

شعارهای تبلیغاتی «فرقه مشائیه» نه تنها یادآور نقطه آغازین فلسفه اومانیستی و مشرب لیبرال سرمایه داری در غرب، بلکه تداعی گر یک گفتمان ناقص الخلقه ماسونی است. این فرقه نوظهور اگرچه نه خاستگاه اصیل فلسفی و نه پتانسیل عمیق اجتماعی دارد، اما نباید مواجهه انتقادی با آن را صرفاً به سطح یک جدال سیاسی تنزل داد و از خطر معرفتی آن برای «اسلام ناب محمدی» غفلت کرد.این هشدار تاریخی آیت الله «محمدتقی مصباح یزدی» را باید جدی گرفت که میگویند: «خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است.»

 

اشاره

در شماره پیش تحت عنوان «فتنه جدید» به چند جریان خطرناک و مخالف اسلام و نظام اسلامی که بشکل تلفیقی وارد جریان انحرافی شده‌اند اشاره کردیم و وعده دادیم تا در آینده نسبت به هر یک از آنها مطالبی را در اختیار خوانندگان عزیز نشریه بگذاریم. عمده‌ترین جریان‌های دخیل در این فتنه عبارتند از:

1- جریان فراماسونری که نقش آنها از طریق تحلیل محتوای اظهار نظرهای سران انحراف و کشف ارتباط عوامل انگلیسی با حلقه اصلی و سابقه دیدارهای خصوصی قابل اثبات می‌باشد.

2- سنت‌گرایی و تصوف‌گرایی که با پوشش اسلام باطنی مطرح می‌شود، از جمله جریانات فکری دخیل در این نحله انحرافی می‌باشد.

3- از دیگر جریان‌های دخیل در این فتنه، جریان نفاق قدیم (سازمان مجاهدین خلق) می‌باشد که شواهد و استنادات آن را می‌توان با توجه به سابقه عناصر اصلی ذکر نمود.

4- اشرافی‌گری و آلودگی‌های اقتصادی از دیگر ابعاد جریان انحرافی است که مستندات آن در پرونده‌های مهمی چون کیش و شورای عالی ایرانیان و ... وجود دارد.

5- در این فتنه ریشه‌هایی از جریان منحرف انجمن حجتیه نیز دیده می‌شود که برای اثبات آن می‌توان به سوابق عناصر مطرح و ارتباطات چهره‌های شناخته شده این تفکر ارتجاعی رجوع کرد.

6- جریان‌های مشکوک دیگری که در این فتنه نقش‌آفرین بوده عوامل مرتبط با علوم غریبه جدید و قدیم شامل عرفان حلقه، شعور کیهانی ، انرژی درمانی ، رمالیست ها و جن گیران می‌باشند که عوامل مرتبط نیز شناسایی و دستگیر شده اند.

7- اما مخاطره‌آمیزترین جریان و عنصر دخیل در فتنه جدید را سوء استفاده از خرافه‌های آخرالزمانی و موضوع انتظار به خود اختصاص داده که علائم این سوء استفاده را می‌توان در تولید و تکثیر سی‌دی «ظهور نزدیک است » مشاهده کرد.

آنچه که در این شماره مورد اشاره قرار گرفته جریان مشکوک و خطرناک فراماسونری نوین می‌باشد که به جهت نقش این سربازان مخفی اروپایی در دفاع از منافع غرب و گسترش فلسفه لیبرالیسم بسیار حائز اهمیت می‌باشد، بویژه آنکه فراماسون ها در جهان اسلام و کشور ایران تاکنون به موفقیت‌های بزرگی در زمینه اعتقادی از جمله ایجاد انحرافات دینی نظیر بهائی‌گری، بابیت و وهابیت دست یافته و در بعد سیاسی توانسته‌اند در انحراف مشروطیت ، تحمیل سلطنت پهلوی و تجدید آن با روی کار آوردن پهلوی دوم نقش‌آفرینی کنند.

مهم‌ترین پرسشی که در رابطه با فراماسونری جدید مطرح می‌باشد این است که رابطه جریان انحرافی با فراماسونری چگونه قابل اثبات می‌باشد؟

در پاسخ این سوال دو روش پیشنهاد می‌گردد؛ یکی از طریق یافتن رد‌پای عناصر مرتبط بویژه عوامل سرویس‌های جاسوسی غرب و همچنین جلسات محرمانه ای که در داخل و خارج از کشور میان سران انحراف و لایه‌هایی از فراماسون ها برگزار شده است. در این زمینه اگرچه سرنخ‌هایی وجود دارد اما به جهت ادامه تحقیقات مطلب را به آینده وامی نهیم.

شیوه دوم؛ تطبیق گفتار و کردار و رفتار سیاسی سران جریان انحراف با اصول و خط و مشی فراماسونری در جهان و ایران می‌باشد که بر حسب خصلت تحقیقاتی آن، در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته و پس از بیان مختصری پیرامون مفهوم و عملکرد این سازمان می‌آید:

فراماسونری چیست؟

از جهت لغوی، فراماسون به معنای بنای آزاد است. از جهت عملی و تشکیلاتی، فراماسونری، سازمان مخفی نهان روشی است که در دهه دوم قرن 18 با صحنه گردانی سازمان مخفی یهود برای بسط سیطره و سلطه یهود بر جهان ایجاد شد.

در سال 1717 که تاریخ رسمی فراماسونری است، از تجمع و ادغام چهار لژ در لندن، لژ بزرگ انگلستان به وجود می‌آید. در بین مؤسسان لژ باز هم حضور یهودیان مخفی را مشاهده می‌کنیم؛ آنان افرادی نظیر اندرسون و دکتر تئوفیل دزاگولیه هستند که هم در روی کار آوردن خاندان هانودر در انگلستان نقش دارند و هم در تأسیس فراماسونری سه سال بعد از روی کار آوردن خاندان هانو. وقتی این خاندان در انگلستان مستقر می‌شود، رفته رفته می‌کوشد حوزه نفوذ خود را بر اروپا بسط بدهد. با همکاری افرادی نظیر منتسکیو، ولتر، رسو که همکاری آشکاری با فراماسونری داشتند، توانستند در فرانسه و بعد با همکاری شخصیت‌های دیگر در سایر نقاط اروپا لژهای فراماسونری را ایجاد کنند؛ حرکت‌های بزرگی را به وجود بیاورند و عملاً غرب جدید را به شکلی که ما در قرون 18 و 19 شاهد آن بودیم، شکل دهند.

فراماسونری یک تشکیلات منتظم یافته جهانی است که بر ارکان دولت‌های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می‌کند. کسی که عضو فراماسون باشد ماسون نامیده می‌شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونهاست «لژ» نامیده می‌شود.

فراماسونری جمعیتی سری است که کسی را بر حریم راس آن راه نیست، و اگر هم راه یافت مکلف است اسرار آن را مکتوم نگه دارد. اما با این وجود کسانی توانستند بر راس آن نفوذ کنند و یا به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و موفق به کشف اسرار آنها بشوند و همه ی آنها متفق الرای هستند که: مسأله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد. هدف نهایی آن برپایی یک حکومت جهانی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.

پیشینه فراماسونری در ایران

ابتدا انگلیس و سپس فرانسه نخستین لژهای فراماس.نری در ایران را بوجود آوردند. لژ انگلیس «آکوسه» و لژ فرانسه «فرانک» نام داشت که پس از مدتی یارگیری بدلیل انجام فعالیت‌های سیاسی توسط دربار قاجار بسته شدند. اما تلاش برای تأسیس لژ در ایران توسط عناصر ایرانی وابسته به این تشکیلات از 1224 قمری شروع شد که در 1276 قمری به ثمر نشست و ملکم خان اولین فراموشخانه یا اولین لژ فراماسونری ایرانی را تأسیس کرد.

در همین سال نماینده دیگری از ایران به نام میرزا ابوالحسن خان ایلچی به اروپا فرستاده شد که او هم بی درنگ عضو لژهای فراماسونری گردید. عضویت عسکرخان افشار اورومی و میرزا ابوالحسن خان ایلچی در لژهای فراماسونری، مسأله ساده ای نیست، چرا که آنان دیگر نماینده دولت ایران نبودند و برای منافع ملت ایران تلاش نمی کردند؛ بلکه تلاششان در آن مقطع، خنثی کردن اقدامات کسانی بود که برای استقلال ایران می‌کوشیدند.

به همراه میرزا ابوالحسن خان ایلچی، نماینده ای از انگلیس به نام سِرگوراوزلی به ایران می‌آید. او تلاش دارد لژ فراماسونری در ایران تأسیس کند که ظاهرا موفق نمی شود؛ اما صراحتا می‌گوید تمام اطرافیان فتحعلی شاه را به جرگه فراماسونری در آوردم. این نشان می‌دهد که کارکرد این جمعیت برای استعمار خیلی مهم است که سعی می‌کنند تمام اطرافیان شاه را به عضویت در بیاورند.

در عرصه سیاسی فراماسون ها بعد از مرگ ناصرالدین شاه و ترور او، فضا برای فعالیت جمعیت‌های سرّی خود مساعد دیده و چون مظفرالدین شاه، آن اقتدار ناصرالدین شاه را نداشت، تشکّل‌های مخفی خود را فعال می‌کنند تا در آستانه انقلاب مشروطه با دو جریان عمده در کشور نقش آفرینی کنند. یکی جریان روشن فکری است که از ابتدای قاجار تقریبا فعالیت خود را شروع کرده و خود شامل دو طیف می‌گردد:

1- طیف الحادی که آخوندزاده در رأس آن قرار دارد.

2- طیف نفاق که ملکم خان آن را اداره و رهبری می‌کند.

تعداد زیادی از مشروطه خواهان جزء طیف دوم یعنی منافقین هستند که در ابتدا با ظاهر اسلامی و اعلام این که مشروطیت همان برقراری اصول اسلامی است، وارد صحنه می‌شوند اما در واقع اعتقادی به توانایی دین برای اداره جامعه نداشتند.

در عرصه اقتصادی هم فراماسون‌های ایرانی سعی کردند پای کمپانی‌های غربی را به ایران باز کنند. از قرارداد رویتر تا بحث رژی، و تنباکو تا بانک شاهنشاهی و... از موارد دیگری است که در راستای نابودی استقلال اقتصادی کشور انجام شد.

در عرصه فرهنگی نبرد با تشیع و روحانیان شیعه در دستور کار فراماسونری قرار میگیرد که با یک تقسیم کار درونی صورت می‌گیرد: امثال میرزا آقاخان کرمانی یا آخوندزاده تلاش می‌کنند با باستانگرایی و احساسات ملی گرایانه به روحانیت و تشیع حمله کنند. و از سوی دیگر شخصی نظیر ملکم با روش منافقانه می‌کوشد تا به روحانیان شیعه نزدیک شده و در بخشی نیز موفق شود. ملکم خان توانست تعدادی را همراه خود کند که اتفاقا این بخش در مشروطه فعالیت چشم گیری داشتند.

در نتیجه تلاش فراماسون ها بود که دو جریان روحانیون شیعه و روشن فکری غرب در این مقطع در برابر یک دیگر ایستادند. جریان غرب گرا می‌کوشید با ایجاد بحران یا با دامن زدن به بحران‌های موجود، فضای کشور را به سمت رادیکالیسم کور و افراطی بکشاند.

حضور فعال‌ اعضای‌ لژ بیداری‌ در زدوخوردهای‌ منجر به‌ تعطیلی‌ مجلس‌ حکایت‌ از آمادگی‌ اعضای‌ لژ برای‌ درگیری‌ داشت‌. این‌ دخالت‌ بعدها پس‌ از فتح‌ تهران‌ نیز تداوم‌ پیدا کرد و تمامی‌ امور کشور در اختیار لژ بیداری‌ ایران‌ قرار گرفت‌. حضور گسترده‌ فراماسونها در مناصب‌ سیاسی‌، قضایی‌ و مجلس‌ حکایت‌ از غلبه‌ آنان‌ بر نهضت‌ مشروطیت‌ داشت‌. شهادت‌ حاج‌ شیخ‌ فضل‌الله‌ نوری‌، سید عبدالله‌ بهبهانی‌، شیخ‌ علی‌ فومنی‌ و انزوای‌ علمای‌ مشروطه‌خواه‌ نتیجه‌ قهری‌ این‌ غلبه‌ بود. نگاهی‌ به‌ اسناد لژ بیداری‌ ایران‌ سلطه‌ فراماسونها را بر ارکان‌ کشور و انحراف‌ نهضت‌ مشروطیت‌ کاملاً آشکار می‌سازد.

مسایل بعدی هم چون تحصن در سفارت انگلیس که به تحریک غرب‌گرایان به وقوع پیوست و آن چه در ابتدای مجلس در تدوین قانون اساسی متأسفانه شاهد آن هستیم، مسیر نهضت دینی مشروطیت را منحرف می‌کند. تحرّک این افراد که در قالب سازمان فراماسونری لژ بیداری ایران منسجم شده بودند، هر دو طیف روحانیان را از سر راه برمی دارد و کشور در اختیار فراماسون‌های غرب گرا قرار می‌دهد. بعد از فتح تهران، عملاً همه ارکان کشور به دست فراماسون ها می‌افتد. نفوذ در مجلس و استفاده از امکانات آن، یکی از کارهایی بود که فراماسون ها انجام دادند و در به هم زدن اوضاع ایران نیز موفق بودند.

فراماسون ها در مطبوعات هم نفوذ کردند. مطبوعات این دوره در تخریب فضای فرهنگی سیاسی ایران نقش بسزایی داشتند. روزنامه‌هایی چون «الجمال» که مطالب سید جمال واعظ را منتشر کرد، و «صور اسرافیل» که دهخدا و میرزا جهانگیرخان شیرازی در آن مطلب می‌نوشتند، و هر دو به لژ بیداری وابسته بودند و بعضا انحرافات مذهبی داشتند؛ یعنی با فِرَق ضاله هم مرتبط بودند. در تمام این جریان ها حضور فراماسونرها محسوس است.

در واقع بعد از فتح تهران ایران به اشغال سازمان فراماسونری درمی آید و آن ها عملاً با آشکار کردن کامل دیدگاه‌های افراطی خود، روحانیان اصول گرای شیعه چه علمای نجف، چه علمای تهران را کنار می‌گذارند، پای غربی‌ها را در ایران باز می‌کنند و صراحتا به جنگ مفاهیم دینی می‌آیند. پس از مدتی تلاش، وقتی مقاومت مردم را مشاهده می‌کنند، تصمیم می‌گیرند که ساختار سیاسی فرهنگی ایران را به یک باره تغییر دهند. اگرچه فراماسونری در ایران می‌تواند با ایجاد فرقه انحرافی بهائیت به بخشی از اهداف خویش دست یابد اما علیرغم همه اقدامات ضد دینی رضا شاه و پسرش در حمایت کامل از این تفکر الحادی، هرگز به هدف نهایی خویش که نابودی اسلام در ایران بود دست نیافتند و حضرت امام خمینی (ره) توانستند با روشنگری علیه آنها به فعالیت‌های آشکار فراماسونری در کشورمان خاتمه دهند. حال سوال اینجاست که پس از پیروزی انقلاب اسلامی فراماسون ها چگونه به فعالیت خود ادامه دادند؟

آیا با پیروزی انقلاب اسلامی عمر فراماسون ها در ایران به پایان رسید؟

خیر، در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی ماسونهای ایران کوشیدند تا اصول موضوعه گفتمان لیبرال سرمایه‌داری را از دل اسلام استخراج و استنتاج کنند و تئوریهای ماسونی را با مستندات قرآنی درآمیزند تا تجدید‌نظر‌طلبی ایدئولوژیک خود را به نام «اصلاح‌طلبی دینی» پیش ببرند، چرا که به روایت «مصطفی ملکیان» هیچ گفتمانی در ایران بدون اتکاء به ادبیات دینی رشد نخواهد کرد و حتی لائیک ها نیز برای گسترش آراء خود راهی جز استفاده از ادبیات مذهبی ندارند. این همان روشی بود که «عبدالکریم سروش» و «محمد مجتهد شبستری» برای صورتبندی تئوری «دین سکولار» از پایان دهه 1360 در حلقه ماهنامه «کیهان فرهنگی» پیش گرفتند. سروش از اردیبهشت 1367 تا هنگام توقف انتشار «کیهان فرهنگی» در زمستان 1369 به انتشار سلسله گفتارهای «قبض و بسط تئوریک شریعت» پرداخت که در آن تمام ارکان ایدئولوژی ماسونی، از هرمنوتیک متن قدسی تا نسبی‌گرایی دینی تحت عنوان «قرائت رحمانی از اسلام» جمع شده بود و دیری نپائید که در پائیز 1370 با انتشار ماهنامه «کیان» کوشش مستمر برای گسترش تفسیر سکولار از اسلام انسجام و صورت تازهای یافت. حلقه کیان، در نیمه اول دهه 1370، از یک سو با مشارکت مروجان فراماسونری (مانند رامین جهانبگلو) به نهادینه ساختن تئوری جامعه مدنی «جان لاک» (از نخستین فلاسفه فراماسون) پرداخت و از سوی دیگر، با انتشار آراء جناح موسوم به «روشنفکران دینی» مانند «عبدالکریم سروش»، «محمد مجتهدشبستری»، «محسن کدیور»، «محمدتقی فاضل میبدی» و... به قرائت‌سازی از متن قدسی قرآن روی آورد.

گفتمان «اسلام سکولار» یک کودتای ایدئولوژیک علیه فلسفه انقلاب اسلامی بود و نزاع میان «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی(ص)» را کلید زد؛ نزاعی سرنوشت ساز که امام خمینی(ره) آن را پیچیده‌ترین و دشوارترین «جنگ عقیدتی» در جبهه حق و باطل دانسته اند. رهبران فکری «اسلام آمریکایی» دین سکولار در ایران صرفاً مترجمانی دست سوم به شمار میرفتند که با کپی برداری از تئوریهای فیلسوفان یهودی مانند «هاآرنت»، «سر کارل پوپر»، «سر آیزایا برلین»، «ریمون آرون» میخواستند «تئوری ماسونی علم» را از محافل آکادمیک به عرصه عمومی بکشند. کار به جایی رسید که «سیدمحمد خاتمی» نیز سال 1373 در کتاب «از دنیای شهر تا شهر دنیا» فلاسفه فراماسون از «جان لاک» تا «دنی دیدرو» سردبیر دایره المعارف فرانسه، ارگان فکری فراماسونری فرانسه را آزادیخواه و دیندار معرفی کرد و شعار «جامعه مدنی» را به عنوان اصلی‌ترین رکن تبلیغات انتخاباتی خود در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 1376 برگزید.

پیروزی اصلاح طلبان در دوم خرداد 1376 از سوی سروش به پیروزی روشنفکران دینی تعبیر گشت اما هیچگاه عصر اقتدار سیاسی ماسونها در ایران فرا نرسید، حتی اهداء «جایزه اراسموس» در سال 1383 از سوی مجمع عالی فراماسونری جهانی «کلوپ سری بیلدربرگ» که توسط ولیعهد هلند «پرنس برنهارد» به عبدالکریم سروش صورت گرفت، بر دایره نفوذ این نحله سیاسی در کشور نیافزود. سروش در دهه 1380 از سوی بیلدربرگیها به لقب پرنس اومانیستها ملقب شد.

با مرگ گفتمان اصلاحات در ایران، تکاپوی ماسون ها برای کودتای ایدئولوژیک علیه انقلاب اسلامی پایان نگرفت و صورتبندی «اسلام آمریکایی» در چهره‌ای دیگر پدیدار گشت. سال 1386، به پیشنهاد کارشناس ارشد CIA و نظریه پرداز یهودی موسسه امریکن اینترپرایز با نام «مایکل لدین» چاپ قرآن سکولار در دستور کار «پنتاگون» قرار گرفت. یکسال بعد «عبدالکریم سروش» نیز از کنار کاخ سفید، برای مخدوش ساختن اصالت متن و مرجعیت قرآن، وحی را به الهام و پیامبر را به شاعر تشبیه کرد و همان هنگام «اکبر گنجی» با انتشار رساله «قرآن محمدی» در «رادیو زمانه» به ارائه تفسیری اومانیستی از اسلام پرداخت.

آیا با روی کار آمدن اصولگریان، فعالیت‌های فراماسونری در ایران خاتمه یافت؟

پاسخ این سوال هم منفی است، چراکه شواهد نشان می‌دهد در مقاصد شوم فراماسونری از درون دولت اصولگرا توسط یک فرقه انحرافی دنبال می‌گردد که باید از آن به عنوان « فراماسونری جدید» یاد کرد. این نحله انحرافی با اتکاء آشکار به تئوریهای یک ایرانشناس فراماسون و عضو رسمی سازمان اطلاعات نظامی ایالات متحده بنام «ریچارد فرای» اقدام به ترویج یک قرائت جدید از «اسلام» نموده است.

«اسلام ایرانی» و «مکتب ایرانی»، همان تفکری که در کتاب «عصر طلایی فرهنگ ایران» به عنوان «قرائتی رحمانی از اسلام در ایران» ستایش شده و روی دیگر سکه «تجدیدنظرطلبی اسلامی» و «تجزیه طلبی دینی» است.

وقتی سال 1388 عنصر اصلی این فرقه در دولت بر اهداء جایزه «حکمتانه بوعلی سینا» به سیدحسین نصر رییس دفتر «فرح پهلوی» در دهه 1350 و از مبلغان اسلام آمریکایی و تصوف انحرافی در دانشگاه آمریکایی جرج واشنگتن اصرار می‌کند و سرانجام برای فعالیتهای برجسته همبستگی‌ساز دانش و معنویت در ارتقا کیفیت زندگی ستوده می‌شود، باید از سطح یک بحث سیاسی به درون یک مساله معرفتی رفت.

شعارهای تبلیغاتی «فرقه مشائیه» نه تنها یادآور نقطه آغازین فلسفه اومانیستی و مشرب لیبرال سرمایه داری در غرب، بلکه تداعی گر یک گفتمان ناقص الخلقه ماسونی است. این فرقه نوظهور اگرچه نه خاستگاه اصیل فلسفی و نه پتانسیل عمیق اجتماعی دارد، اما نباید مواجهه انتقادی با آن را صرفاً به سطح یک جدال سیاسی تنزل داد و از خطر معرفتی آن برای «اسلام ناب محمدی» غفلت کرد.این هشدار تاریخی آیت الله «محمدتقی مصباح یزدی» را باید جدی گرفت که میگویند: «خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است.»

اینک باید به پاسخ سوال اصلی این نوشتار بپردازیم که رابطه جریان انحرافی با فراماسونری چگونه قابل اثبات می‌باشد؟

تطبیق جریان انحراف با اصول و روش‌های فراماسونری

فراماسونری در جهان و ایران دارای اصول و مبانی خاصی می‌باشد که با رفتار و گفتار سران انحراف تطابق زیادی دارد و این هماهنگی و همسویی را می‌توان در اظهارات و شیوه عملی چهره‌های برجسته این جریان مشاهده کرد. ذیلا به برخی از این موارد اشاره می‌گردد:

1- اصل تساهل و تسامح: تساهل و تسامح هم شعاری است که فراماسونرها سر می‌دهند و همواره تلاش می‌کنند از ادیان الهی بویژه اسلام به عنوان دین سمحه و سهله یاد کنند یا با حذف بایدها و نباید‌های آن به ترویج اباحی گری پرداخته و مقاصد خویش را به چنین افراد مسلمان و متدینی تحمیل نمایند. لازم به ذکر اینکه اباحه‌گری و کمرنگ کردن محرمات و واجبات دینی را فراماسون ها به عنوان یک هدیه به بهائیت تقدیم کرده و به یک اصل اساسی در این فرقه انحرافی درآورده اند.

در این خصوص می‌توان به اظهارات مشایی در گفتگو با یک نشریه ترکی اشاره کرد که به نقل از وی نوشت:"استفاده از حجاب در ایران آزاد است. زنان ایرانی درترکیه هم می¬توانند مشروبات الکلی استفاده کنند و بی¬حجاب هم باشند و هم با مایو بگردند، در ایران به خاطر دستورات دینی استفاده از مشروبات الکلی ممنوع است به همین علت ایرانی ها می¬توانند در خارج از ایران از این نوشیدنی ها استفاده کنند. البته این یک ترجیح شخصی است." البته بعد از انتشار این مطالب توسط نشریه ترکی، بلافاصله این مباحث از سوی او تکذیب و به گونه¬ای دیگر توجیه گردید. اما آنچه که تکذیب نشد این بود که گفت «بعضی موسیقی را درک نمی¬کنند و نمی¬فهمند و می¬گویند حرام است»

مشایی همچنین در یک برداشت مغلطه‌آمیز می‌گوید: « ‌هنوز فکر می‌کنند روسری یک ذره تکان بخورد، همه عالم به هم می‌ریزد، در حالی که این توهمه، دروغه و زیبایی وسیله شیطان نمی‌شود، این منطق خیلی وارونه ‌است. منجلا‌ب وسیله شیطان است، سیاهی، فقر، زشتی، پلشتی و پلیدی وسیله شیطان است...؛ در زیبایی و علم باید خدا را جست‌وجو کرد، در قدرت باید خدا را جست‌وجو کرد، عرفان این است»

در پرتو چنین اعتقاداتی رفتار همراه با تسامح مشایی در حوزه فرهنگی و هنری قابل توجیه می‌گردد. به عنوان نمونه مشایی در سال اول تصدی ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در جلسه‌ای در کشور ترکیه حضور یافت که در آن رقاصه‌ها به پایکوبی می‌پرداختند. فیلمی که از این مجلس در زمستان سال ۱۳۸۵ منتشر شد، مشایی را در مجلس رقصی در افتتاحیه اجلاس گردشگری کشورهای اسلامی در ترکیه نشان می‌داد. مشایی این فیلم را تصاویر گزینش شده از یک مجلس دو ساعته دانست و افزود: «مجلس رسمی بوده و لهو و لعب هم نداشته. ضمن اینکه رقص نبوده و از دیدگاه بسیاری هنر است و آنها بر خلاف ما آن را حرام نمی‌دانند.»

ملاقات‌های بحث‌برانگیز وی با سوپراستارهای سینمای کشور و حمایت‌های مالی از آنها و همچنین انتشار برخی از عکس‌های این دیدارها، نیز در این میان قابل تامل بود که شاید مهمترین آن بازدید غیر منتظره از نمایشگاه عکس هدیه تهرانی در آذرماه 1388 و خرید یکی از تابلوهای گران قیمت این هنرپیشه زن بود. دیدار با مهناز افشار و مهتاب کرامتی، دو بازیگر مشهور سینما در نهاد ریاست جمهوری و بازدید از نمایشگاه عکس رضا کیانیان، دیگر بازیگر مشهور سینما نمونه‌های دیگر این روابط مشکوک بود. تعریف و تمجید بازیگران زنی چون (مهناز افشار، رز رضوی و ...) که از سوی دولت به حج عمره اعزام شده بودند، از شخص مشایی هم تامل برانگیز است.

اما اقدام ناشایست دیگر حمل قرآن با حرکات ریتمیک بود که با موضعگیری تند مراجعی چون آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله مکارم شیرازی مواجه شد. روز ۱۸ آبان ۱۳۸۷ در افتتاحیه همایشی با حضور مشایی تعدادی زن با لباس‌های محلی با دف و حرکات ریتمیک روی سن آمدند و قرآن را به قاری تحویل دادند. در نتیجه این ماجرا معاون مشایی به ناچار استعفا کرد و در نامه اش نوشت: «این کار صرفا برای تکریم قرآن کریم بوده است و آنها به هنگام این مراسم حتما وضو می‌سازند.»

2- پلورالیسم یا تکثر گرایی معرفتی: پلورالیسم یا تکثر گرایی معرفتی که می‌گوید برای رسیدن به حقیقت به تعداد انسانها شناخت و راه وجود دارد یکی از پایه‌های اصلی اندیشه‌های لیبرالیستی غرب بشمار می‌رود. این بحث را سکولاریست‌های دینی تحت عنوان صراط‌های مستقیم تئوریزه می‌کردند اما وقتی از آنها این سوال پرسیده می‌شد که چه تضمینی وجود دارد که همه راه‌های متفاوت به یک حقیقت برسد می‌گفتند که شاید حقیقت متکثر باشد. امروز اما مشایی این تردید را هم کنار گذاشته و در ترجمان عامیانه آن مباحث می‌گوید به تعداد انسانها خدا وجود دارد.

مشایی در کنفرانس انجمن سالیانه دانشگاههای باز که به میزبانی دانشگاه پیام نور و در سالن همایشهای صداوسیما برگزار شده بود طی سخنرانی اعلام داشت: «کاوش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که انسان به خدا اعتماد داشته است اما چرا خدا محور وحدت نشده است؟ من می‌گویم مشکل این است که به تعداد انسان‌ها خدا هست و خدای هر انسانی با توجه به شناخت آن فرد از خدا با خدای فرد دیگر متفاوت است. ملت‌ها در طول تاریخ همواره یک خدا را نپرستیده‌اند چون انسان‌ها خداهای متفاوت دارند.»

3- انسان محوری بجای خدامحوری (اومانیسم): یکی دیگر از ویژگی‌های فراماسونری اومانیسم است که در واقع خدا را بر اساس خواسته‌های انسان تعریف می‌کند.

تبلیغات «فرقه مشائیه» عین تفکر اومانیستی برخاسته از غرب سکولار است؛ چنانکه اصلیترین عنصر این جریان حاشیه ساز در سخنرانیهای خود گفت «تعظیم به انسان برابر تعظیم به خداوند است» و وعده «خداشدن انسان» را داد؛ وعده‌های که چهار قرن پیش در عصر موسوم به «روشنگری» فراماسونرهایی مانند اصحاب دایره المعارف فرانسه دادند و نتیجه آن جز فروپاشی ارکان پروژه مدرنیته نبود.

جریان انحرافی در پوشش ادبیات مذهبی بر ترویج «مکتب ایرانی» اصرار می‌ورزد. اصلیترین گزاره این فرقه، شعار «خدا شدن انسان» اومانیسم اسلامی است که هر از گاهی با عبارات «سلام بر انسان» و «عشق به انسان» طرح می‌گردد. در هم می‌آمیزد، ترجمه دست چندم و کپی برداری کهن‌های از تئوری «اسلام آمریکایی» برای «تجزیه دین» است. این گزاره لاجرم به «همسان پنداری» و چه بسا «همذات پنداری» انسان و خدا می‌انجامد و از حیث معرفتی مغایر با اندیشه «فقر ذاتی انسان» است که در مکتب اسلام ناب امام خمینی(ره) متجلی است.

4- گرایش یهودیت پنهان: یا سازمان مخفی یهود در این سازمان و سیطره یهودیت ممسوخ در تمام مراحل فراماسونری است که رنگ و بوی کاملاً یهودی به این تشکیلات می‌دهد. در بررسی ریتوئل‌ها یا مرام نامه‌های این سازمان، به خوبی نفوذ و رسوخ مسحیت یهودی و یهودیت مسخ شده قابل مشاهده است.

با این نگاه اظهار نظر مشایی که در ۲۹ تیر ۱۳۸۷ مردم اسرائیل را دوست ایرانیان خواند تعجب آور نیست. مشایی اگرچه برداشتها از سخنانش را تکذیب کرد، اما مدتی بعد در نشست خبری که در محل کاخ گلستان برگزار شد، گفت: «ما با مردم آمریکا و اسرائیل دوست هستیم» و ادامه داد: «برای هزارمین بار و قویتر از گذشته، اعلام می‌کنم که ما با همه مردم دنیا دوستیم، حتی مردم آمریکا و اسرائیل»

وی افزود: «بنده به حرف‌هایم افتخار می‌کنم و آن‌ها را اصلاح نمی‌کنم، بلکه هزار مرتبه دیگر نیز تکرار می‌کنم که ما آحاد مردم دنیا را دوست داریم و این افتخار ماست که چون اعتقاد و آرمان‌هایمان انسانی است، در میان توده‌های مردم در دنیا دشمنی نداریم.» وی همچنین در موضوع رژیم صهیونیستی و آمریکا معتقد است: «ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است ما مردم آمریکا را از برترین ملتها می¬دانیم.»

این سخنان موجی از اعتراضات را علیه وی برانگیخت و بلافاصله پس از این ماجرا تجمع دانشجویان روبه‌روی سازمان میراث فرهنگی برگزار شد. حاشیه‌ها در مورد اظهارات وی تا جایی بالا گرفت که رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه سخنان وی را کاملاً اشتباه دانسته و خواستار پایان‌بخشی به این حواشی که در موارد زیادی با استناد به آن دولت تخریب می‌گشت، شد. این در حالی بود که متاسفانه آقای احمدی‌نژاد روز قبل از نماز جمعه در یک نشست خبری از سخنان مشایی دفاع کرده و نظر مشایی را نظر دولت دانست.

5- تفرقه بیانداز و حکومت کن: فراماسون ها با تجربه دریافته‌اند که برای حکومت کردن باید از سیاست «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بهره گیرند. سیاستی که در طول تاریخ بارها امتحان خود را پس داده و کارآمدی‌اش را به نمایش گذاشته بود. و اکنون نیز که مسلمین در پرتو بیداری اسلامی بدنبال بازیابی قدرت خویشند و حکومی اسلامی در ایران برپا شده است. بویژه شرایط فعلی حاکم بر اوضاع منطقه و توان الگو بخشی جمهوری اسلامی ایران این سیاست می‌توان نقطه امیدی برای صاحبان تفکر لیبرالیسم باشد که صدای شکست استخوانهای خود را از میان حضور میلیون ها مسلمان منطقه می‌شنوند.

اساس کار فرقه مشائیه در دولت نهم و دهم بر ایجاد اختلاف در سطوح مختلف بود. اختلاف میان قوای سه گانه بویژه دولت و مجلس به رغم توصیه‌های مکرر مقام معظم رهبری، اختلاف میان اصولگرایان، اختلاف میان علما و روحانیت با دولت، حذف بی مهابای عناصر ناهمخوان، عزل مشکوک وزراء و ... تاجایی که مقام معظم رهبری پس از انتصاب ایشان به معاون اولی ریاست جمهوری به موضوع ایجاد اختلاف میان دوستان دولت اشاره فرمودند. هدف اصلی این رفتار، رساندن مردم و نظام به اینجا بود که فقط یک نفر می‌تواند کشور را نجات دهد و با اتمام دوره او تنها کسی که می‌تواند راهش را ادامه دهد شخصی نزدیک به وی خواهد بود. این رویه ترجمان همان سیاست استعماری «تفرقه بینداز و حکومت کن» می‌باشد. چنانچه خود فراماسون ها «حکومت کردن » را هدف اصلی خویش برشمرده اند.

6- ناسیونالیسم و باستان‌گرایی: یکی از اصول فراماسونری طرح مسائل ملی گرایانه و تعلق به خاک و نژاد در مقابل تعلقات خداجویانه و معنویت گرایانه است. از همین رو از جمله ارکان ثابت تفکرات ناسیونالیستی را باستانگرایی در کشورمان شکل می‌دهد که تلاش می‌کند با پررنگ کردن هویت‌های باستانی و تمدن ایرانی به نبرد با ارزش‌های حصولی و اکتسابی برود.

مشایی در این رابطه اظهارات عجیب و غریبی دارد که می‌گوید: «من بر مکتب ایرانی اصرار دارم، زیرا این مکتب دریافت ناب از حقیقت، توحید و اسلام است. باید مکتب ایرانی را به دنیا معرفی کنیم . درواقع من باور دارم که واژه ایرانی ذکر است زیرا که ذکر واژه ای مرتبط با روح مومن است مومنی که به جهان باور کرده و به دنبال ارزش‌های متعالی است».

وی ادامه می‌دهد: «برخی ها از من خرده می‌گیرند که چرا نمی گویی مکتب اسلام و می‌گویی مکتب ایران؟ از مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است و ما باید از این به بعد مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم» وی در جایی دیگر می‌افزاید: «بودن کوروش در ایران اتفافی نبوده است کوروش سرمایه گذاری خداوند در ایران بوده است و خداوند ملت ایران را برگزیده است»

7- هویت ضد دینی: در غالب طرح مسایلی نظیر بی طرفی مذهبی که دکتر اندرسون در 1723 در قانون اساسی فراماسونری گنجاند؛ همچنین پلورالیسم، سکولاریسم، دئیسم و نسبی انگاری، راهکارهایی هستند که این ها در جهت ضدیت با مذهب یا استحاله افراد در داخل لژها و بعد در جوامع مورد تهاجم، از آن استفاده می‌کنند.

رحیم مشایی در پانزدهمین جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی می‌گوید: «حضرت نوح با 950 سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکرده است. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دوره‌های قبلی پیامبری بوده است اگر هر پیامبر مدیریت درستی می‌کرد عدالت برقرار می‌شد!»

وی در یک بیان بسیار خطرناک و سفسطه آمیز از اعتقاداتش پیرامون اسلام چنین می‌گوید: «دوران اسلامگرایی به پایان رسیده است. معنایش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد یا رو به نضج نیست. نه. اسلام هست، اما دوره‌اش به پایان رسیده. الان دوره اسب‌سواری تمام شده، اما اسب هست، سوارش هم هست. اشتباه برداشت نشه. دین عندالله اسلام، اما روند تحولات به این سمت نیست که بشر مسلمان بشود تا به حقانیت برسد... این دوره تمام نشده. بلکه روبه پایان است.»

حسن ختام

این مستندسازی قابل افزایش است و علاقه مندان می‌توانند موضوع را دنبال نمایند اما موارد فوق برای اثبات مقصود ما از این نوشتار که جلب توجه خوانندگان عزیز به جوانب مخاطره‌آمیز تفکر انحرافی این جریان می‌باشد، کافی است. باید این وجود بار دیگر در پایان توجه شما را به فرمایشات آیت‌‌الله مصباح یزدی عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در جمع مسئولان «شورای عالی زنان» (24 فروردین1390) جلب می‌کنیم که فرمودند: «امروز در درون جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری در حال شکل گرفتن است و همانطور که در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای انقلاب و اسلام جلوه می‌کند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان میکند ، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض می‌کند.»

از همین رو ایشان با هشدار نسبت به ظهور بابی دیگر می‌فرماید: «خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذیهایی است که در بین خودیها در حال رشد هستند.»

وهابیت در سراشیبی سقوط

 

 

در خبرها آمده بود که ورود یک گروه از علمای تراز اول اهل سنت پاکستان که به صورت غیر رسمی به ایران آمده تا در گفت وگوهای بین مذاهب اسلامی شرکت کنند، با واکنش شدید دولت سعودی روبه رو شده است، اما دلیل این اعتراض سعودی ها چیست؟

 

درست از همان زمانی که فرقه ضاله وهابیت به کمک استعمار انگلیس بر حجاز مسلط شد، با اقدامات تحریک آمیز و ضد اسلامی و تفرقه افکن این فرقه، بر کسی شبهه و شکی باقی نگذاشت که فرقه منحرف وهابیت جزء برای ایجاد تفرقه و شکاف بین مسلمانان، به وجود نیامده است. این فرقه انحرافی از همان آغاز روی کارآمدن به بهانه شرک زدایی! و پیرایش دین از خرافات! بسیاری از اماکن اسلامی را ویران کرده و بسیاری از بزر گان دینی شیعه و سنی را از دم تیغ گذراند. تمام افراط و تندروی های دینی در دنیای اسلام و ظهور جریانات انحرافی ای چون طالبان و القاعده، همگی افکاری وهابی داشته و متأسفانه همین افکار منحرف باعث وهن اسلام و مسلمانان در جهان شده است. عربستان به عنوان خاستگاه این افکار انحرافی، نقش زیادی در گسترش و کمک به این جریانات افراطی در جهان اسلام داشته و دارد. وضعیت بغرنج امروز مردم پاکستان و افغانستان و سوء استفاده غرب از این جریان برای حضور نظامی در این کشورها، دیدگاه منفی مردم غرب به اسلام و مسلمانان،همه و همه زیر سر گروه های جریان منحرف و گمراه وهابی است. یک نکته جالب و عجیب که همیشه در ذهن نگارنده وجود داشته و دارد این است که، چرا وهابیون که هزاران کتاب، مقاله و سایر رسانه های تصویری و ... را علیه مسلمانان، به ویژه شیعیان، منتشر و یا راه اندازی کرده اند، حتی یک کتاب در رد صهیونیسم- لیبرالیسم- کمونیسم و... ننوشته اند! و جالب تر اینکه، هیچ گاه هم در راه اتحاد بین فرق اسلامی گامی برنداشته اند، بلکه همواره بر اختلافات بین مسلمانان دامن زده اند و هرگاه امت اسلامی قصد تقریب و نزدیکی به هم را داشته اند، تندروهای وهابی، سعی در دوری و شکاف بین آنان کرده اند. در خبرها آمده بود که ورود یک گروه از علمای تراز اول اهل سنت پاکستان که به صورت غیر رسمی به ایران آمده تا در گفت وگوهای بین مذاهب اسلامی شرکت کنند، با واکنش شدید دولت سعودی روبه رو شده است، اما دلیل این اعتراض سعودی ها چیست؟

نکته اول درخصوص دلیل اعتراض عربستان به اعزام علمای اهل سنت پاکستان به ایران، به ترس این کشور از نزدیکی این دو کشور مسلمان و کاهش دخالت و نفوذ عربستان در پاکستان بر می گردد. واقعیت این است که دولت سعودی طی سال های طولانی، هزینه های زیادی بابت گسترش و نفوذ خود در این کشور خرج کرده است و در حال حاضر نیز، تسلط آشکاری بر برخی حوزه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در پاکستان دارد، لذا نزدیکی پاکستان به ایران به معنای فاصله گرفتن این کشور از عربستان است، که قطعاً مغایر منافع تعریف شده سعودی ها در این کشور است.

نکته دوم اینکه، سعودی ها می بینند که انقلابات مردمی منطقه، حکومت متحدان استراتژیک آنان را در معرض خطر سقوط قرار داده است که همین مسئله سبب شده حوزه نفوذ این کشور هر روز کوچکتر شده و حاکمیت سعودی ها را نیز با خطر مواجه کند. سعودی ها که طی سال های متوالی با ترویج افکار ضاله وهابی، هوادارانی از بین برخی علما، مردم و مسئولان پاکستان پیدا کرده و حوزه نفوذی در این کشور کسب کرده بودند، امروز دیگر با بیداری علما، مردم و سران این کشور، قدرت نفوذ خود را در این کشور در حال زوال می بینند،پس طبیعی است که از سفر علمای تراز اول پاکستان به جمهوری اسلامی به شدت نگران شده و انتقاد کنند. سعودی ها چه بخواهند یا نخواهند، جهان اسلام امروز، بیدار شده و به سوی اتحاد و همبستگی پیش می رود و دیگر از دست دلارهای سعودی و افکار ضاله وهابیت نیز کاری ساخته نیست. تا سعودی ها از افکار انحرافی وهابی دست برنداشته و به سوی اتحاد اسلامی گام برندارند، هر روز به سوی انزوای بیشتر پیش خواهند رفت. واقعیت این است که در جهان امروز برای افکار انحرافی، بسته، دگم و تفرقه افکن وهابیت جایی باقی نیست و این فرقه منحرف، مانند بسیاری از فرق منحرف گذشته رو به سوی نابودی گام برمی دارد.

چگونه دور می خورند ؟!

 بسمه تعالی 

 آشکار شدن تجارت غیر مستقیم هزاران شرکت از ملیت های مختلف با شرکت های ایرانی و بی اعتنایی آنها به تحریم های آمریکا، بار دیگر دشواری های موجود بر سر راه استفاده از ابزار تحریم برای اثرگذاری بر اراده کشوری مانند ایران را برجسته کرده است. این یادداشت تلاش می کند نشان بدهد به چه دلیل در دنیای کنونی «تحریم» یک گزینه موثر برای اعمال فشار بر کشورهایی مانند ایران نیست و به آسانی دور می خورد.
ظاهر موضوع خیلی ساده است و احتمالا هر روز چند بار گوشه و کنار جهان رخ می دهد بی آنکه مخبران وزارت خارجه یا دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و اسراییل حتی از آن باخبر شوند. یک شرکت واسطه کالا یا خدماتی را میان شرکت های ایرانی و طرف های معامله آنها جابجا می کند و هزینه معمولا ناچیزی بابت واسطه گری خود دریافت می کند بی آنکه هیچ ردی بر جا بماند یا کسی بتواند مبدا و مقصد تولید و دریافت کالا و خدمات را تشخیص بدهد.
به عنوان نمونه و در یک مورد خاص، شرکت تانکر پاسیفیک که در سنگاپور مستقر است یک تانکر نفتی را به شرکت کریستال گروپ در دوبی فروخته و آن شرکت هم این تانکر را در اختیار ایران قرار داده است. چند هفته قبل، آمریکایی ها بعد از گذشت حدود 10 ماه به قضیه پی برده اند اما مدرکی نداشتند که ثابت کند تانکر پاسیفیک مستقیما با ایران معامله کرده است. شبیه همین اتفاق در مورد نفتکش هایی که به بنادر ایرانی تردد می کردند هم رخ داده است. همانطور که تانکر پاسیفیک هم در بیانیه ای رسمی اعلام کرد تانکرها در واقع نه متعلق به این شرکت بلکه از آن شرکت سامانا واقع در موناکو بوده اند.
این یک الگوی کلی است که نشان می دهد اجرای موثر تحریم علیه کشوری مانند ایران آن هم در جهانی که مملو از شرکت های کوچک و بزرگ با کارکردهای بسیار متنوع است تا چه حد دشوار است و عملا پیدا کردن شرکت هایی که برای تحریم های آمریکا تره خرد نمی کنند، از یافتن سوزن در انبار کاه هم سخت تر است.
در واقع مسئله بسیار اساسی تر است. همانطور که روس ها گاهی تلاش می کنند به زبان بی زبانی بگویند مسئله این است که گزینه ای به نام تحریم آن هم در مقابل کشور بزرگ و توانمندی مانند ایران مدت هاست کارکرد خود را از دست داده است. اقتصاد جهانی بسیار بزرگ و گسترده شده و دیگر هیچ کشور یا هیچ ائتلافی از کشورها نمی تواند به آن دستور بدهد. پدیده ای به نام جهانی شدن اقتصاد که عملا منجر به برداشته شدن مرزهای جغرافیایی از سر راه مبادله کالا و خدمات شده، شبکه ای چنان پیچیده از روابط تجاری را پدید آورده است که هیچ سرویس اطلاعاتی نمی تواند ادعا کند حتی بر جزء کوچکی از آن اشراف دارد و آن را کنترل می کند.
اقتصاد فقط یک منطق دارد: سود. وقتی کسی به عنوان خریدار، طرفی به عنوان فروشنده، پولی برای پرداخت و کالایی برای مبادله وجود دارد، معامله تجاری که محصول ترکیب اینهاست بدون شک رخ خواهد داد. اصلا مهم نیست که طرف های معامله در کجای جهان قرار دارند یا نامشان چیست. هیچ شرکتی در جهان حتی اگر دفتر آن در قلب واشینگتن باشد به خاطر اخم و بداخلاقی وزارت خزانه داری آمریکا از سود واقعی و قطعی در معامله تجاری خود با ایران صرف نظر نمی کند. نمونه ای از این دست گزارشی بود که وال استریت ژورنال منتشر کرد و در آن گفته شده بود که دولت آمریکا خود بی آن که بداند ظرف 10 سال گذشته مجوز لازم برای تجارت میان ایران و ده هزار شرکت آمریکایی را صادر کرده است! شاید کشف همین موارد بود که باعث شد فردی مانند استوارت لوی که بسیاری او را معمار تحریم های یک جانبه علیه ایران می دانند، حضور خود در پست معاون امور ضد تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانه داری آمریکا را بی فایده ببیند و استعفا بدهد.
در ساده ترین حالت اتفاقی که موقع دور خوردن تحریم ها رخ می دهد عوض شدن نام ها و نشانی هاست. در قطعنامه های سازمان ملل یا تحریم های آمریکا و اروپا گفته می شود که فرد x یا شرکت y تحت تحریم قرار دارد یعنی نمی تواند با شرکت های اروپایی و آمریکایی معامله کند. اما اگر این فرد یا شرکت با انجام یک عملیات ساده حقوقی نام خود را به z یا w تغییر دهد و نشانی جدیدی را هم ثبت کند دیگر مشمول تحریم ها نیست و هیچ دلیل قانونی برای جلوگیری از تجارت آن وجود نخواهد داشت. کشف و اثبات اینکه x همان z، یا y همان w است، به یک پی گیری سنگین اطلاعاتی نیاز دارد که مسلما دولت آمریکا نمی تواند آن را سالانه در مورد بیش از 100 شرکت اعمال کند و این در مقابل انبوه شرکت هایی که ممکن است این وضعیت در مورد آنها صادق باشد تقریبا هیچ است. تازه بعد از آنکه چنین کشفی رخ داد باید قطعنامه یا فرمان اجرایی جدیدی صادر شود و شرکت های جدید هم مشمول تحریم واقع شوند آن هم در حالی که در این فاصله احتمالا هزاران نام و آدرس جدید دیگر ثبت شده است. این یک فرایند بی پایان است که می تواند برای سال های طولانی پی گیری شود و آمریکایی ها در آن همواره نقش پیاده هایی را دارند که دنبال سواره ها می دوند.
همین حالا میان تحریم های شورای امنیت و تحریم های یکجانبه اعمال شده از سوی آمریکا، و همچنین میان این دو دسته تحریم با تحریم های یک جانبه اروپا علیه ایران، اختلاف های فاحشی وجود دارد. تحریم های آمریکا خرید نفت را ممنوع نمی کند اما برای معامله با دلار محدودیت هایی ایجاد می کند. در عوض این تحریم ها فروش بنزین به ایران را ممنوع می کند. اما تحریم های اروپا هیچ محدودیتی برای خرید نفت از ایران یا فروش بنزین به آن قائل نیست و معامله با یورو را هم ممنوع نمی کند. آنچه در تحریم های اتحادیه اروپا روی آن تاکید شده این است که سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز ایران ممنوع است. در اینجا به این موضوع کاری نداریم که تحریم بنزین هیچ نتیجه ای جز خودکفا شدن ایران در تولید داخلی سوخت نداشت و تحریم سرمایه گذاری در صنایع نفتی هم تنها به ضرر چند شرکت اروپایی تمام شده که جای خود را به رقیبانی سمج از آسیای میانه و شرق آسیا داده اند و با حسرت، سود بردن آنها را تماشا می کنند؛ بلکه نکته این است که همین اختلاف های حقوقی میان تحریم های اعمال شده از سوی آمریکا و اروپا هم خود بدل به گریزگاهی جدید برای دور زدن تحریم ها شده است به گونه ای که گزارش ها نشان می دهد از زمان اعمال تحریم های یک جانبه اروپا علیه ایران در سال 2010، مراجعه به دفاتر حقوقی در کشوری مانند آلمان برای یافتن روش دور زدن تحریم ها بیش از 40 برابر شده است!
آنچه در اینجا درباره آن بحث شد صرفا مروری بر چند گزینه کم و بیش شناخته شده از فهرست بلند ابتکارهایی بود که برای دور زدن تحریم ها می توان از آن استفاده کرد. آمریکایی ها برای موثر کردن تحریم باید همه قواعدی را که خود درباره آزادی گردش پول و سرمایه و عدم دخالت دولت در بازار وضع کرده و آنها را تا مرتبه اصولی مقدس بالا برده اند نقض کنند. جلوی تجارت را نمی توان گرفت. فقط طرف ها ونام ها عوض می شوند، واسطه ها جابجا می شود و احیانا قیمت ها کمی بالا می رود. در بدترین حالت، شرکت های بزرگ با کوچک ها جابجا می شود و محل تجارت از غرب به شرق می رود در حالی که عملا غرب و شرقی هم در جهان تجارت وجود ندارد.
بنابراین، آنچه تحریم ها را ناکام می گذارد بیش از آنکه به ابتکار عمل های ایران مربوط باشد ناشی از منطق بازار و اقتضائات اقتصاد جهانی شده است و اینها چیزی نیست که آمریکا و هیچ قدرت دیگری از عهده فشل کردن آن برآید.
مهدی محمدی

ایران موشک بالستیک صادر می کند

 بسمه تعالی 


رئیس سازمان صنایع هوافضا اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران به توانمندی صدور فناوری موشکی به خارج از کشور دست پیدا کرده است.
به گزارش روابط عمومی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح سرتیپ پاسدار فرحی، رئیس سازمان صنایع هوافضا در جمع کارکنان و مدیران ارشد این سازمان با بیان اینکه محصولات دفاعی هوافضای کشور مبتنی بر یافته های علمی مدرن است، گفت: تولیدات نیز براساس دانش چیستی و چرایی یعنی مرز خودکفایی شکل گرفته است.
وی افتتاح پی در پی پروژه های هوافضا و کیفی بخشی مداوم محصولات دفاعی را حاصل تلاش و زحمات شبانه روزی دست اندرکاران این حوزه دانست و اظهار داشت: مانور پرتاب همزمان بیش از 14 موشک با دقت بسیار بالا، پیشرفت برنامه 5 ساله پنجم سازمان هوافضا که باید تا سال 1393 تکمیل شود، رسیدن به رضایتمداری مشتری و کسب رتبه اول صادرات در سطح وزارت دفاع با وجود تمامی تحریم ها و فشارهای بین المللی، نشان از دستیابی این سازمان به یافته های اصیل خودباوری و خودکفایی و بی نیاز شدن از کمک خارجی است.
رئیس سازمان صنایع هوافضا ادامه داد: امروز با افتخار اعلام می کنم ایران اسلامی علاوه بر صادرات محصولات صنعتی و دفاعی قادر به صدور تکنولوژی و دانش فنی دفاعی است.
وی توفیق سازمان صنایع هوافضا را تنها در تولیدات فضایی ندانست و خاطر نشان کرد: این سازمان پیشرو در عرصه تحقیقات نیز موفقیت های چشمگیری داشته است که کسب رتبه اول تحقیقات وزارت دفاع و ربودن نیمی از جوایز جشنواره تحقیقاتی ودجا از جمله آن افتخارات است.
رئیس سازمان صنایع هوافضا در پایان تاکید کرد: اینکه بتوانیم ماهواره ها را دو بار با حداقل هزینه، حداقل امکانات و با بهترین کیفیت به فضا بفرستیم که حتی دشمنان ما را وادار به تمکین به دستیابی های نوین ایران کند، خود ثمره نگاه استراتژیک به حرکت انقلابی و مفهوم پاسداری از انقلاب است.
به اذعان کارشناسان و تحلیلگران مسایل سیاسی نظامی، طی سال های گذشته یکی از عوامل پیشرفت و خودکفایی جمهوری اسلامی ایران در عرصه فناوری های موشکی، تهدیدها، تحریم های غرب و تلاش متخصصان ایرانی برای مقابله با آنها بوده است. به اعتقاد آنها ایران امروز از قوی ترین برنامه موشک های بالستیک در خاورمیانه برخوردار است که پائین بودن قیمت های فروش این موشک ها، انحصاری بودن بازار موشک های بالستیک را از دست غرب خارج کرده است.
در همین رابطه، پایگاه خبری، «اسرائیل دیفنس» در گزارشی با اشاره به توان موشکی ایران اعلام کرد: آنچه دیدیم نشان می دهد که صنایع نظامی و موشکی ایران بسیار پیشرفته تر از آن چیزی است که قدرت های غربی برآورد کرده اند.
این گزارش سپس به بازدید اخیر رهبر معظم انقلاب از نمایشگاه دستاوردهای نظامی کشور اشاره کرده و نوشته است. چندی پیش در ایران نمایشگاهی از تسلیحات جنگی که ساخت صنایع داخلی این کشور بود، دیده شد. در این مانور که رهبر ایران نیز در آن حضور داشت توانمندی تسلیحاتی ایران در ساخت موشک، زره پوش، مهمات جنگی و دیگر تسلیحات به نمایش درآمد و برای نخستین بار از یک رادار با قابلیت چندگانه رونمایی شد. این رادار چندکاره بسیار پیشرفته بود و اشعه آن به صورت الکترونیک تابیده می شود، جدای از این برای مکان یابی از اینکه احتیاجی به تغییر وضع و چرخش ندارد.
این پایگاه خبری در ادامه تاکید کرد: در اسرائیل از این رادار چندکاره برای سیستم های تسلیحاتی همچون «اورن یروک» و سیستم موشکی «گنبد آهنین» استفاده می شود.
«طال عنبر» از پژوهشگران موسسه تحقیقات استراتژیک هوا و فضا «فیشر» با تایید توانایی بالای این رادار پیشرفته در گفت وگو با این پایگاه خبری اظهار داشت: اطلاعاتی درباره طرح ایران برای ساخت یک رادار پیشرفته در سال 2007 در رسانه های ایران منتشر شده بود که در جهان چندان بازتاب و انعکاسی پیدا نکرد.
وی افزود: در روز ارتش ایران نیز در سال 2010 یک رادار پیشرفته به عنوان راداری که در سیستم دفاع موشکی اس 300 استفاده می شود، رونمایی شد. اما راداری که اخیرا در حضور رهبر ایران نمایش داده یک سیستم واقعی کاملا پیشرفته بود.
وی تاکید کرد: معدود کشورهایی در جهان هستند که بر روی ارتقای رادارهای اینچنینی فعالیت کرده و توانسته باشند این نوع رادار را تولید کنند. این رادار پیشرفته همزمان چندین هدف را ردیابی کرده و براحتی اطلاعات را در اختیار قرار می دهد.
ژنرال «رونالد برکس» رئیس آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا نیز چندی پیش در جلسه بررسی تهدیدهای جهانی در کمیته نیروهای مسلح سنای آمریکا با اشاره به برنامه موشکی ایران گفته است: «پیشرفت ایران» در ساخت موشک های بالستیک چشمگیر است و با فرستادن ماهواره به فضا مشخص شد که ایران در ساخت موشک های بالستیک میان قاره ای پیشرفت کرده است.
در جریان پرتاب موفق آمیز ماهواره «رصد» به فضا، آنچه نگاه و توجه ناظران و طرف های خارجی را به خود معطوف کرد، وسیله پرتاب کننده این ماهواره بود.
بنابراین نخستین مسئله نه به ماهواره، بلکه به وسیله پرتاب آن یعنی ماهواره بر سفیر مربوط بود موشک ماهواره بر سفیر که دارای توانایی حمل ماهواره هایی به وزن چند ده کیلوگرم است، اساسا یک موشک بالستیک است که توانایی فرار از جاذبه زمین و خروج از جو را دارد. این موشک سال گذشته نیز با موفقیت ماهواره امید را به خارج از جو حمل کرد و در مدار لئو قرار داد. نکته کلیدی در مورد موشک ماهواره بر سفیر این است که این موشک تاکنون دو بار عمود بر سطح زمین شلیک شده اما اگر ایران روزی تصمیم بگیرد که این موشک را به موازات سطح زمین شلیک کند، ماهواره بر سفیر عملا تبدیل به یک موشک بالستیک قاره پیما خواهد شد که توان منهدم کردن اهداف بین قاره ای را دارد. بنابراین، اینکه ایران اکنون دارای فناوری در مدار قرار دادن ماهواره هاست بدین معناست که ایران به فناوری موشک های بالستیک قاره پیما با سوخت جامد دست یافته و می تواند هر زمان که اراده کرد این فناوری را در بخش نظامی مورد استفاده قرار دهد.
در تحلیل توانمندی موشکی ایران آنچه حائز اهمیت است این است که:
1- ایران نه تنها در تولید موشک های میان برد و دوربرد بالستیک به موفقیت های چشمگیری دست یافته است بلکه فناوری به کار رفته نیز کاملا بومی بوده و از این بابت هیچ گونه وابستگی تکنولوژیک به هیچ کشوری وجود ندارد.
2- اگر دشمن سایه به سایه در کرانه ها و مرزهای جمهوری اسلامی ایران به ملت و نظام اسلامی ایران چنگ و دندان نشان می دهد از اینک باید در هراس از تهدیدات استراتژیکی باشد که معادلات ژئوپلتیک منطقه را تحت تاثیر قرار داده و می دهد. توان نظامی استراتژیک جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک توان بازدارنده، از این پس مانع از تهدیدات تبلیغاتی و روانی دشمن بر ملت های مسلمان منطقه خواهد شد.

دشوار نیست ! شدنی است

 بسمه تعالی 

اگر «اصولگرایی» را تاکید نظری و عملی بر آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) ترجمه کنیم- که چنین است- و در عرصه سیاسی، تحقق اصولگرایی را در انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن بدانیم- که جز این نیست- به این نتیجه قطعی و منطقی می رسیم که «اصولگرایی» یک «گفتمان» است و از این روی، وحدت اصولگرایان یک وظیفه و تکلیف راهبردی و استراتژیک است و نه، فقط یک نیاز کاربردی برای پیروزی در این یا آن انتخابات. این وظیفه راهبردی همان است که در کلام مبارک حضرت امام(ره) با عنوان «حفظ نظام، اوجب واجبات است» به آن اشاره شده است. و اما، از سوی دیگر، امروزه دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها بعد از شکست و رسوایی در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 که نمونه دیگری از جنگ احزاب بود، «نفوذ در خانه ملت» را به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال می کنند. بنابراین انتخابات مجلس نهم، اگرچه به تنهایی در بستر و چارچوب یک «تاکتیک» قابل ارزیابی است ولی از آنجا که دشمن بیرونی با نفوذ به خانه ملت، در پی فتنه انگیزی و مقابله با موجودیت اسلام و انقلاب است، وحدت اصولگرایان برای پیشگیری از نفوذ دنباله های سرسپرده دشمن به مجلس شورای اسلامی که یکی از اصلی ترین کانون های تصمیم ساز و سیاست پرداز نظام است، ضرورتی راهبردی پیدا می کند و از پله تاکتیک به سطح استراتژیک منتقل می شود. در توضیح این نکته، گفتنی است که دشمن اصلی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، حکومت بعثی عراق نبود و صدام و دار و دسته اراذل و اوباش او تنها در قد و قواره مأموران اجاره ای آمریکا و اسرائیل- دقیقاً نظیر اصحاب فتنه 88- برای مقابله با نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران به میدان اعزام شده بودند ولی پیروزی احتمالی دیکتاتور عراق، ضربه هولناک و شاید جبران نا پذیری بر پیکره اسلام و انقلاب بود و از این روی امام راحل ما- رضوان الله تعالی علیه- دفع فتنه آمریکایی- اسرائیلی حزب بعث عراق را ضروری ترین وظیفه و تکلیف آن روزهای مردم و نظام دانسته و بسیج همگانی نفرات و امکانات کشور برای مقابله با تجاوز نظامی عراق را در «رأس امور» معرفی می کردند. ضرورت تمرکز روی جنگ به اندازه ای بود که وقتی تعدادی از فرماندهان نظامی برای مقابله رو در رو و بی واسطه با اسرائیل به سوریه رفتند و بسیاری بر این باور بودند که اکنون به جای جنگ با مأموران اجاره ای آمریکا و اسرائیل، به مقابله با دشمن اصلی خواهیم رفت، امام راحل(ره) با هوشمندی و نگاه ملکوتی خویش فرماندهان یاد شده را فراخوانده و فرمودند «راه قدس از کربلا می گذرد».
امروزه در عرصه انتخابات مجلس نهم سه جریان متفاوت را می توان آدرس داد که در یک نگاه کلی و گذرا و بدون ورود به جزئیات و مسائل پیرامونی عبارتند از؛
1- جریان فراگیر و پرنفراتی که با عنوان جبهه اصولگرایان شناخته می شوند و بر مبانی و آموزه های اسلام و انقلاب در عمل و نظر تأکید می ورزند. این جریان سابقه ای کم نظیر و در مواردی بی نظیر از خدمت به مردم و پاکدستی و پاکبازی را با خود دارد.
2- جریان کم دامنه دیگری که اگرچه تابلوی اصولگرایی ندارند ولی آموزه های اصولگرایی را به مفهوم مبانی و اصول اسلام و انقلاب باور دارند و به علت اختلاف سلیقه های کاربردی- و نه راهبردی- در حلقه جریان اول تعریف نمی شوند. این جریان سیاسی هنوز تابلوی مشخصی برای معرفی خود انتخاب نکرده است و تنها با نگاهی به عرصه سیاسی کشور می توان حضور آن را احساس کرد. برخی از شواهد و قرائن حکایت از آن دارند که جریان کم دامنه مورد اشاره در حال رایزنی برای یافتن همفکران، سازماندهی آنان و نهایتا گزینش تابلو به منظور حضور در انتخابات مجلس نهم است.
3- از اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 می توان به عنوان گروه سوم یاد کرد که جریان انحرافی نیز با توجه به عملکرد و مواضع چندساله اخیر در همین گروه قابل ارزیابی است. اصلی ترین خصوصیات این گروه عبارتند از
الف: شمار اندک نفرات
ب: همراه داشتن داغ پاک نشدنی و ننگین وطن فروشی و خیانت
ج: پیروی بی کم و کاست از دستورالعمل های دیکته شده دشمنان بیرونی
اگرچه اسناد و مدارک فراوانی از وطن فروشی و خیانت این گروه در دست است و کیهان در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 به انبوهی از آنها با ذکر منبع و مأخذ غیرقابل انکار و قابل دسترسی برای همگان، اشاره کرده است ولی بدون نیاز به این اسناد و تنها با نگاهی گذرا به عملکرد این گروه به آسانی می توان دید که گروه یاد شده اولا؛ از خود اختیار و استقلالی ندارد و در نقش رحم اجاره ای برای سرویس های اطلاعاتی مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس در صحنه حضور داشته است و ثانیا؛ حضور کنونی این گروه در عرصه مجازی و فضای سایبریک است که به اعتراف هیلاری کلینتون هزینه آن از محل بودجه 400 میلیون دلاری آمریکا تامین شده است. این گروه به خوبی می داند که به دلیل خیانت ها و جنایات مشمئزکننده خود با نفرت و انزجار عمومی روبروست و از این روی، نمی تواند با تابلوی اصلی و هویت واقعی خود در عرصه حضور داشته باشد و اخبار و گزارش های موثق حکایت از آن دارند که این گروه برنامه انتخاباتی خود را روی چند محور متمرکز کرده است که دو محور زیر اصلی ترین آنهاست؛
الف: معرفی برخی از افراد وابسته به خود که هنوز شناخته نشده و یا کمتر شناخته شده اند- و به قول خودشان سفید!- با هویت غیرواقعی و بدون تابلو. برنامه ریزان بیرونی گروه یاد شده اعتراف می کنند که امید بسیار اندکی برای ورود احتمالی چند تن از وابستگان خود به خانه ملت دارند.
ب: تفرقه افکنی در میان جبهه اصولگرایان. این محور که با بهره گیری از شگردهای مختلف و حمایت گسترده روانی- تبلیغاتی دشمنان بیرونی دنبال می شود، اصلی ترین محور فعالیت گروه مورد اشاره است. نقش جریان انحرافی که پیوندهای پنهان و آشکاری با جریان فتنه 88 دارد، در این محور قابل ارزیابی است.
پرداختن به آرایش سیاسی گروه ها و احزاب سیاسی و برنامه های آنان برای انتخابات مجلس نهم موضوع این نوشته نیست و فصل جداگانه ای می طلبد که به بعد موکول می کنیم.
و اما، با توجه به شرایطی که به آن اشاره رفت، اهمیت انتخابات مجلس نهم فراتر از آن است که در بستر یک نیاز کاربردی ارزیابی شود، بلکه این وحدت به یقین یک تکلیف و ضرورت راهبردی و استراتژیک برای دفاع از حاکمیت گفتمان اصولگرایی است و بعید نیست که کمترین شکاف بر پیکره یکپارچه اصولگرایان با آسیب های احتمالی و هزینه سازی همراه باشد. از این روی و به منظور تحکیم بیشتر این وحدت که خوشبختانه این روزها با هوشمندی اصولگرایان به سامان قابل قبول و امیدوارکننده ای رسیده است، پیشنهاد می شود؛
الف: عزیزان بزرگواری که به دلیل اعتماد و اطمینان همه اصولگرایان در جایگاه مدیریت جمع 8+7 قرار گرفته اند، چنانچه برای سهولت در ساماندهی امور نیاز به همکاری دیگران دارند- که به یقین دارند- همکاران خود را، اولا؛ از میان شخصیت های خوش سابقه و مورد قبول و پذیرش اکثریت قریب به اتفاق اصولگرایان انتخاب کنند، ثانیا؛ همکاران انتخاب شده را معرفی کنند، ثالثا؛ از این همکاران تنها برای انجام و اجرای تصمیم های اتخاذ شده از سوی مدیریت گروه 8+7 و در بستر کاملا تعریف شده استفاده کنند و رابعا؛ که از سه مورد قبلی بااهمیت تر و تعیین کننده تر است، این که اختیارات و یا بخشی از اختیارات خود - هرچند اندک- را به همکاران یاد شده تفویض نکنند. زیرا وثوق و اعتماد اصولگرایان متوجه و متمرکز در مدیران اصلی است که نزد همگان به دلسوزی، حکمت و تیزبینی شناخته شده اند و نه نفرات دیگری که ممکن است در میان اصولگرایان از این اندازه، اعتماد و اطمینان برخوردار نباشند. مثلا خدای نخواسته از کسانی باشند که در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 موضع و مرزبندی مشخص و اعلام شده ای با فتنه گران نداشته اند. و یا نسبت به برخی از سران پنهان فتنه، ارادتی پنهانی و کمتر آشکار شده، داشته باشند!
ب: پیشنهاد دوم را با داستانی درس آموز و عبرت انگیز از مرحوم «علامه حلی» فقیه بلندآوازه و بزرگوار جهان اسلام و دنیای تشیع می آمیزیم. از مرحوم «علامه حلی» نقل است که وقتی می خواست درباره یکی از مسائل فقهی مربوط به طهارت آب چاه فتوا بدهد، ابتدا، چاه آبی را که خود در خانه داشت، پر کرد و هنگامی که از ایشان علت را پرسیدند، در پاسخ فرمود؛ بیم آن داشتم که برخورداری من از این چاه در فتوایی که صادر می کنم بی تاثیر نباشد.
و اما، پیشنهاد دوم که احتمالا برای برخی از دوستان غیرمنتظره و عجیب تلقی شود آن که، آن عده از شخصیت های اصولگرا که در مراکز تصمیم گیری نهایی برای معرفی نامزدها حضور دارند چه جمع 8+7 و چه مرکزیت جریان ها و جمعیت های شناخته شده اصولگرا، از هم اکنون اعلام کنند که قصد نامزد شدن برای انتخابات مجلس نهم را ندارند تا از برخی آفت های احتمالی در معرفی نامزدهای اصلح در امان باشند. دشوار نیست ! شدنی است. 


حسین شریعتمداری

شرح حدیث / حفظ دوست و پاداش آن

 بسمه تعالی

شرح دو حدیث از حضرت امام جعفرصادق علیه‌السلام توسط حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ابتدای جلسه درس خارج فقه ِ بیست و هفتم دی‌ماه 89 (دوازدهم صفر 1432).
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif
روایت اول: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعالی لَیَحْفَظُ مَنْ یَحْفَظُ صَدِیقَه»
روایت دوم: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا تُفَتِّشِ النَّاسَ فَتَبْقَى بِلَا صَدِیق»
شافی، صفحه‌ی 652
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif
دو روایت کوتاه:
فى الکافى، عن الصّادق (علیه‌السّلام)، قال: «انّ اللَّه تعالى لیحفظ من یحفظ صدیقه»؛ [حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام فرمودند:] خداى متعال حفظ میکند آن کسى را که رفیق خود را حفظ کند. [البته] مراد، حفظ جسمانى نیست فقط - حالا آن هم یکى از مصادیقش ممکن است باشد - یعنى آبروى او را حفظ کند، شخصیت او را حفظ کند، جهات او را حفظ کند [و] مراعات کند. خدا یک چنین کسى را حفظ میکند. این پیوندهاى برادرى و رفاقت و انس و اخوت، در اسلام اینقدر اهمیت دارد. شما ملاحظه‌ى رفیقتان را میکنید، او را حفظ میکنید، خداى متعال در پاداش این عمل، شما را حفظ میکند. البته حفظ کردن رفیق معناش این نیست که انسان از گناه او، از خطاى او دفاع کند؛ کما اینکه در این کارهاى حزبى و جناحى و خطى و این چیزها معمول است که اگر خطائى هم از کسى سر بزند، چون با آنها هم‌جبهه است، هم‌خط است، هم‌حزب است، هم‌گروه است، باید بایستند پایش دفاع کنند؛ نه، این مراد نیست؛ این حفظ او نیست؛ این در واقع مخذول کردن او، بدبخت کردن اوست و خود؛ بلکه مراد، حفظ آبروى مؤمنى است که برادرى ایمانى با انسان دارد. جامع، برادرى ایمانى است. این یک روایت.

یک روایت دیگر هم باز از کافى است، از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام)؛ میفرماید که: «لا تفتّش النّاس فتبقى بلا صدیق»؛ در کارهاى مردم ریز نشو، تفتیش نکن، جزئیات را دنبال نکن. دنبال پیدا کردن عیوب ریز و درشت افراد نباش. اگر اینجور باشد، بدون رفیق خواهى ماند. یعنى هر کسى بالاخره یک عیبى دارد دیگر. اگر بخواهى همین‌طور ریز بشوى، تفتیش کنى، دنبال کنى، کسى برایت باقى نمیماند.

تحلیل مبسوط «آقای چیز» از «تابستان عبری»

 آن دسته از ساکنین اسرائیل که این روزها تل آویو را روی سرشان گذاشته اند، کلی سند مند(!) داریم که جمهوری اسلامی ایران این ننه مرده ها را با اتوبوس از کویر لوت به سرزمین های اشغالی آورده، و بد نیست با فتوشاپ، جوری در تصاویر، دست کاری شود، که انگار جمهوری اسلامی دارد به معترضین سیاست های کشکی کتره ای تل آویو، ساندیس می دهد؛ نکتار 7 میوه، الهام بخش آب زرشک!!
به گزارش «خبرگزاری چیزنا» آقای چیز ضمن بیان مطلب فوق، گفت: متأسفانه عده ای در داخل اسرائیل، جمهوری اسلامی شادکن شده اند، اما من به جای نتانیاهو بودم، کوچک ترین اعتراضی را در نطفه خفه می کردم؛ گور بابای حقوق بشر! وی با اشاره به ابعاد بحران داخلی در رژیم جعلی اسرائیل، افزود: وقتی اعتصاب و آشوب در سرزمین های اشغالی فراگیر شده، حقوق بشر کیلویی چند است؟! وی معترضین اسرائیلی را استثنائاً «مردان خداجو» ندانست و در حالی که به وضوح داشت چرت و پرت می گفت، ضمن تکرار مواضع قبلی خود که هنگام غسل تعمید ایراد کرده بود، تأکید کرد: براساس شواهد غیرقابل انکار و اسناد موجود، معترضین به سیاست های رژیم اشغالگر قدس، از حقوقدانان شورای نگهبان جمهوری اسلامی پول های کلان گرفته اند!! مدیر بنگاه چیزپراکنی آن گاه خطاب به سران اسرائیل گفت: به قول آن قرومساخ گفتنی؛ یا خیل الله! ارکبی... هینده پتیکو پتیکو پتیکو! آقای چیز بیان داشت: در اغتشاشات سراسری اخیر تل آویو، دست «کیهان» را می بینم، در اعتصاب غذای فرهنگیان ساکن تل آویو، دست «کیهان فرهنگی»، در شورش ورزشکاران، دست «کیهان ورزشی»، در تعطیلی بازار، دست «نیازمندی های کیهان»، در بگومگوهای سیاسی دست ستون «گفت و شنود»، در تخس بودن نوجوانان قبرستان مذکور، دست «کیهان بچه ها» و در تحرکات فضای سایبر به ضرر سران اسرائیل، دست «سایت کیهان» که به جای اینترنت چیزپلورر، انگار درست روی مخ ایهود باراک بالا می آید!! پدر چیز کوچولو و چیزه کوچولو خاطرنشان کرد: «بهار عربی» کم بود، حالا «تابستان عبری» هم شده قوز بالای قوز، تا ما باشیم دیگر علیه جمهوری اسلامی فتنه نکنیم!! مدیرعامل خبرگزاری چیزنا از تلویزیون اسرائیل خواست با راه اندازی مدل عبری برنامه «دیروز، امروز، فردا» یک غلطی بکنند، نه اینکه چیز از پا درازتر، نظاره گر امور باشند!! وی اعتصاب غذای پزشکان کفر سابا در قلب اسرائیل را تقصیر حرف های فلانی در مناظره دانست و در این باره از اشاره به جزئیات بیشتر خودداری کرد، اما گفت: برخلاف دروغ پراکنی های صفحه آخر کیهان، امنیت در خیابان های تل آویو موج می زند و مکتب سران اسرائیل، مکتب گوساله سامری است. آقای چیز با انتقاد از صهیونیست هایی که در برابر مکتب گوساله سامری، مکتب بزغاله اورشلیم را علم کرده اند، بر لزوم حفظ انسجام همه کودک کشان اسرائیلی تأکید کرد.
این کارشناس برجسته مسائل ژئوپولتیک که در همایش «سکوت هر صهیونیست، خیانت است به تلمود، راهکارها، چشم اندازها و افق پیش رو» سخن می گفت، در بخش دیگری از سخنان مبسوط خود، به دعوای اوباما و مجلس نمایندگان آمریکا بر سر مسائل اقتصادی پرداخت و از سران آمریکا تقاضا کرد جلوی چشم جمهوری اسلامی، این همه به سر وکله هم نپرند؛ آن هم در این برهه حساس کنونی!! آقای چیز ضمن دعوت دموکرات ها و جمهوری خواهان به حفظ وحدت، هرگونه تلقی حاکمیت 2گانه در آمریکا را بازی در زمین تراکتورسازی تبریز خواند و تصریح کرد: این روزها دل ابلیس از دست شیطان بزرگ خون است و همه باید در این زمینه هوشیار باشیم. وی با ارائه این تحلیل که اگر در ایران، عمار به وفور یافت می شود، مع الاسف جا دارد که سران کاخ سفید «این معاویه» بگویند، گفت: سران اسرائیل، جزجگرزده های داخلی را نمی توانند ساکت کنند، آن وقت ایران را تهدید به حمله می کنند!! آقای چیز به سکوت گوش خراش خواص اسرائیل اشاره کرد و با انتقاد از عملکرد مئیر داگان در فتنه اخیر گفت: از آستین رئیس سابق موساد که دم به ساعت به جمهوری اسلامی خوراک تبلیغاتی می دهد، دست یکی از این گزینه ها بیرون آمده است: الف- بایرام لودر. ب- همه موارد. ج- کریم سوسکه. د- هیچ کدام.
آقای چیز در فراز دیگری از این سخنرانی بسیار مهم، معترضین به رژیم جعلی اسرائیل را، هدایت شده توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواند و گفت: یک مشت خس و خاشاک، حالا برای نتانیاهو «تلمود» بالای نیزه می برند و در «کنیسه ضرار» دارند از آن گور به گوری، اسحاق رابین گوسفند، کاریکاتور می کشند!! وی این افراد را «خوارج تحت ویندوز» خواند و با بیان یک مشت دری وری دیگر به سخنان خود پایان داد.
بعد از اتمام سخنان آقای چیز، وی به سؤالات خبرنگاران پاسخ گفت: مدیر چیزنا در پاسخ به سؤال خبرنگار آساهی، ضمن تکذیب ارتباط ارگانیک میان تروریست نروژی و اسرائیل، بیان داشت: این نفله چشم آبی، به صورت خودسرانه(!) دست به این جنایت زد و دامن رژیم کودک کش اسرائیل از چنین اعمال ننگینی پاک است! این فعال سیاسی در پاسخ به پرسش خبرنگار واحد مرکزی خبر، به آئین استفاده از تیزی در لات و پوت های تهران قدیم پرداخت و با انتقاد از تیزی کشان کنونی، خطاب به اراذل و اوباش گفت: انداختن خط روی پوست طرف، فرق دارد که یارو را سوت کنیم آن دنیا!
لازم به ذکر است هنگام سخنرانی آقای چیز، عده ای از خاخام های ضد صهیونیست، قصد برهم زدن سخنان ایشان را داشتند، اما آقای چیز، با «انحرافی» خواندن این جریان، به همدستی این جریان با آن جریان، (کدام جریان؟!) اشاره کرد. مشروح این گزارش به صورت «لوح فشرده» هم اینک در سوپر مارکت های تل آویو به فروش می رسد؛ هرگونه تکثیر، منع قانونی دارد!
«آرملیا- خبرنگار چیزنا»

این مرد لاغر اندام ایرانی پشت آمریکایی ها را بارها لرزانده است

 بسمه تعالی 



مقامات آمریکایی و انگلیسی، به شدت از اعتبار و نقش سازنده جمهوری اسلامی در احیای اقتدار و امنیت و ثبات عراق سرآسیمه شده اند و به همین دلیل هم می کوشندکابوس های خود را به صورت رعب آور و آمیخته با تحریف روایت کنند.
به تازگی روزنامه انگلیسی گاردین گزارشی را در این زمینه منتشر کرده که فارغ از برخی خلاف گویی های آن جالب توجه است. این روزنامه با تمرکز بر سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس می نویسد: ژنرال پترائوس مدیرکنونی سازمان سیا علاقه دارد داستانی را از زمانی بازگو کند که یک ژنرال 4 ستاره در عراق بود. اوایل سال 2008 زمانی که مجادله بین گروه شبه نظامی شیعه از یک طرف و ارتش آمریکا و عراق از طرف دیگر شعله ور بود، به پترائوس یک تلفن داده شد که در آن یک اسم ام اس از سردار ایرانی بود، آن سردار ایرانی از آن به بعد تبدیل به الهه انتقام شد. این مسیج از فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی آمده بود، و توسط یکی از رهبران عراقی منتقل شده بود، در آن پیغام نوشته شده بود؛ «ژنرال پترائوس! شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاست های ایران را در عراق، لبنان، غزه و افغانستان تدوین می کند و صد البته سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او می شود نیز عضو سپاه قدس است.»
گاردین می نویسد: پترائوس بشدت نیاز داشت که به او گوشزد شود، بسیاری از نظامیان آمریکا که با عراقی های شیعه کار می کنند، توسط قاسم سلیمانی و افراد وابسته به سپاه قدس به تحلیل برده می شوند، آنچنان که تلاش های دیپلماسی آمریکا در سایر نقاط خاورمیانه به تحلیل برده می شود، خصوصا در لبنان. پترائوس سال گذشته به ارگان تحقیقاتی مربوط به جنگ گفت که مشکلی که سلیمانی برای او درست کرده بوده است، چه بوده است.
روزنامه انگلیسی اضافه می کند: قدرت و وجهه قاسم سلیمانی به عنوان کسی که قدرتمندترین بازیگر عرصه منطقه است، در سه سال گذشته کاهش نیافته است و در برخی از مولفه ها، افزایش نیز یافته است. قدرت ارتباط های سلیمانی طی هفته ها مصاحبه با مقامات عراقی مشخص شده است، برخی از مقامات عراقی او را ستایش می کنند. به گزارش روزنامه مذکور، «وظیفه سپاه قدس حفاظت از انقلاب و صدور آن به کشورهای اسلامی است. جوامع شیعه نشان داده اند که بسیار مستعد انقلاب هستند و با سپاه قدس همراهی خواهند داشت. البته سپاه قدس متحدان سنی نیز دارد، مانند حماس و غزه».
گاردین نوشت: 8 سال گذشته ما شاهد جنگ بین متحدین و نمایندگان سپاه قدس با ارتش آمریکا بوده ایم که نتیجه آن را اکنون می بینم، چرا که ارتش آمریکا درحال ترک عراق است.
گاردین آنگاه از قول صالح المطلک (از عناصر بعثی و مستخدم سازمان سیا که با استخبارات سعودی نیز همکاری می کند)، نوشت «سلیمانی قدرتش را مستقیماً از [آیت الله] سیدعلی خامنه ای می گیرد. تمام مقامات مهم عراقی سلیمانی را به شکل یک فرشته می بینند و با او رایزنی دارند»
گزارش گاردین حاکی است: یکی از نمایندگان مجلس عراق که از دستیاران ارشد نوری المالکی است، درباره سلیمانی می گوید «او فقط یکبار در این هشت ساله به عراق آمده است، او فردی است که آرام سخن می گوید و منطقی و بسیار مودب است، وقتی با او حرف می زنید، بسیار ساده برخورد می کند. تا زمانی که پشتوانه او را نشناسید، نمی دانید چه قدرتی دارد، هیچ کسی نمی تواند با او بجنگد».
روزنامه انگلیسی معتقد است: سلیمانی اصلا یک مرد جنگی به نظر نمی رسد، با موهای جوگندمی، لاغر و با لبخندی ملیح! کسانی که او را در سال 2006 و هنگام مسافرتش به بغداد به صورت مخفیانه دیده اند، می گویند او بدون هیچ محافظی تنها به همراه دو نفری که او را دعوت کرده بودند، به همه جا می رفته است. آمریکایی ها تا زمانی که او به ایران بازمی گردد، از حضور او در عراق خبردار نمی شوند. یکی از مقامات بلندپایه رسمی آمریکا می گوید: «او مانند قیصر سوزو هراس انگیز است، او همه جا هست و هیچ جا نیست»(!) یک نماینده شیعه و رده بالای مجلس عراق می گوید «او موفق شده است که با تمام گروه های شیعه عراقی در همه سطوح رابطه برقرار کند. در نشست سال گذشته دمشق که براساس آن نشست، دولت کنونی عراق شکل گرفت، او در میان رهبران ترکیه و سوریه و عراق و حزب الله حضور داشت و همه را مجاب کرد که نوری المالکی را برای بار دوم برگزینند.» حتی رئیس جمهور عراق، جلال طالبانی او را به صورت مرتب ملاقات می کند.
گاردین این را هم متذکر شد که «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش می دانند. بسیاری از مقامات آمریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کرده اند، می گویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شده اند. یکی از مقامات بلند پایه ارتش آمریکا دراین باره می گوید: من خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه می خواهد؟
گرگیجه گرفتن رسانه های انگلیسی و آمریکایی و انتشار تحلیل هایی آمیخته با تحریف درباره نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی ایران - با محوریت نظامی نشان دادن این نفوذ- در حالی است که اگر سلاح و نظامی گری ابزار نفوذ بود، طبیعتاً اشغالگران آمریکایی باید بیشترین نفوذ را در عراق و افغانستان می داشتند. واقعیت ماجرا این است که ملت های منطقه برای جمهوری اسلامی اعتبار ویژه ای قائلند و آن را حامی و پشتوانه اقتدار و عزت خود- و نه معارض و مزاحم- می یابند و بسیاری از آرمان های خود را در سیمای انقلاب اسلامی جست وجو می کنند و سلیمانی حامل این پیام است.

آبدوغ

گفت: حالا مگر کسی منتظر شرکت فتنه گران در انتخابات است؟!
گفتم: معلوم است که نه، فتنه گران دست به وطن فروشی و جنایت زده اند و مطابق قانون حق شرکت در انتخابات را ندارند و باید به عنوان مفسد فی الارض و قتل و خونریزی، محاکمه و مجازات شوند.
گفت: پس چرا یکی از سران فتنه و برخی از فتنه گران فراری و پناهنده به آمریکا و اروپا برای شرکت خود در انتخابات «شرط» می گذارند؟!
گفتم: می خواهند سر خودشان را گرم کنند و در فرصت باقیمانده تا محاکمه و مجازات، اوقات فراغت خویش را سپری کنند!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو برای رفقای علاف خود، پیامک فرستاده و نوشته بود «هشت بار بگو ساندویچ و برای 8 نفر بفرست، شب خواب پیتزا می بینی. یک نفر کوتاهی کرده بود، شب، خواب آبدوغ خیار دید!»

جایگاه حقوقی و سیاسی «هیئت عالی حل اختلاف»

 بسمه تعالی

 

تشکیل «هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه» با حکم اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی یک مجال جدید «حقوقی» و «سیاسی» در نظام پدید آورد و چشم انداز حل بعضی از چالشهای حقوقی و سیاسی را که در سه دهه گذشته در پاره ای از موارد به صرف وقت، فرصت، هزینه و نیروی بسیاری منجر شد، ترسیم کرد. این اقدام بنیادی در عین حال خالی از پاره ای «سؤالات» هم نیست و از این رو نیازمند شرح و توضیح می باشد. اما مقدمتاً باید گفت همانگونه که در حکم حضرت آیت الله العظمی خامنه ای- دامت برکاته- هم آمد، تشکیل این هیئت بر مبنای بند 7 اصل 110 قانون اساسی و نیز بر مبنای تبصره مندرج در ذیل این اصل صورت گرفته است. در بند 7 این اصل ذیل عنوان «وظایف و اختیارات رهبر» آمده است: «حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه» و در تبصره مورد اشاره آمده است: «رهبر می تواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند» این بند و تبصره اصل 110 به همراه بندهای 1، 2، 3 و 8 این اصل در جریان بازنگری قانون اساسی سال 1368- که بعد از تصویب در مجلس بازنگری به همه پرسی گذاشته شد و با رای قاطع و مثبت مردم مواجه گردید- به قانون اساسی اضافه شد که خود دلیل واضحی بر وجود خلأ قانونی در این خصوص بود. این خلأ بوسیله مجلس بازنگری از نظر حقوقی حل شد ولی در عمل برای تحقق آن و ضمانت اجرایی آن نهادسازی نشده بود و رهبری مستقیماً دو موضوع «حل اختلاف» و «تنظیم روابط قوای سه گانه» را مدیریت می کردند. روندی که طی 3 دهه گذشته از بعد حقوقی و روابط قوا پیش آمد- که بعضاً صبغه حقوقی و قانونی، برخی صبغه تشکیلاتی ناشی از تفکیک قوا و بخشی هم صبغه سیاسی داشتند- نشان داد که برای فیصله دادن به مباحث میان قوا به یک نهاد دائمی احتیاج است. پیش از این حضرت امام خمینی- قدس سره- و حضرت آیت الله العظمی خامنه ای- دامت برکاته- حسب مورد تدبیر می کردند و بعضاً هیئتی که مورد اعتماد قوا بود را مامور رسیدگی به موضوع می کردند که اینک این موضوع یک سامان «معین» و «دائمی» پیدا کرده است. کما اینکه تدابیر موقتی برای حل اختلافات مجلس و شورای نگهبان در فاصله سالهای 59 تا 67 به تأسیس نهاد دائمی مجمع تشخیص مصلحت نظام منتهی گردید. اما در عین حال در خصوص شکل گیری این نهاد جدید نکات مهم دیگری هم قابل ذکر می باشند:
1- نگاهی به ترکیب «هیئت عالی حل اختلاف» بیان گر آن است که در ترکیب این هیئت بیش از هر چیز «مورد قبول سران قوا» بودن لحاظ گردیده به گونه ای که جای چون و چرا درباره استنتاج های حقوقی و اجرایی هیئت برای کسی باقی نماند و از سوی دیگر جامعه نسبت به عادلانه بودن بررسی ها و پیشنهادات ارائه شده، خیال آسوده داشته باشد. در راس این هیئت یک مجتهد عالیرتبه، مجرب، مورد اعتماد و دارای حسن رابطه با همه شخصیت های نظام از جمله سران کنونی قوا قرار دارد و دو عنصر حقوقی- آقایان کدخدایی و موسوی خوشدل- و دو عنصر سیاسی- آقایان ابوترابی فرد و نبوی- که ذائقه و سلیقه ای فراجناحی دارند، دیده می شوند. این هیئت ترکیبی حقوقی- سیاسی دارد چرا که اختلافات قوا- و آنچه اکنون دیده می شود- بعضاً صبغه ای حقوقی و بعضاً صبغه سیاسی دارند. از سوی دیگر همه کسانی که انتخاب شده اند دارای سابقه اجرایی ممتد در نظام می باشند. اجرایی بودن اعضا کمک زیادی به اجرایی بودن پیشنهادات تهیه شده توسط این هیئت می کند. در حالی که اگر این ترکیب صرفاً حقوقی بود چیزی جز تفسیر قانون- که وظیفه شورای نگهبان یا مجلس است- از آن بیرون نمی آمد و حال آنکه اکثر اختلافات موجود به دلیل عدم تصریح قانون و یا مبهم بودن قانون نیست بلکه بخش عمده ای از آن حاصل تصادم دو یا چند قانون ومشکلات ناشی از اجرای دو قانون از سوی دو یا سه قوه است. اعلام پشتیبانی سران قوا از تشکیل این هیئت عالی و لازم الاجرا دانستن احکام آن به خوبی نشان داد که این هیئت همان است که باید باشد.
2- تشکیل این هیات به خوبی نشان می دهد که از نظر رهبری بخش قابل توجهی از اختلافات قوا جنبه «فرار از قانون» ندارند بلکه عمدتاً ناشی از پافشاری هر کدام از قوا به صلاحیت ها و اختیارات قانونی خود و یا قوه مربوط به خود می باشدو بدین جهت با تفسیر قانون توسط شورای نگهبان-آنجا که مربوط به قانون اساسی است- و یا توسط مجلس- آنجا که مربوط به قانون عادی است-، مشکل حل نمی شود، ارشادات کلی و مطالبه تفاهم هم اگرچه کارآیی خود را دارد ولی «حل کننده» نبوده است. بعضی از حقوقدان ها- بعنوان مثال- به اختلافات قوه مقننه و قوه مجریه بر سر اجرای دو اصل 71 و 138 اشاره می کنند و معتقدند چنین اختلافی ناشی از «تمرد یک قوه از قانون» و یا ناشی از «ابهام قانون» نیست بلکه اینجا ما با «سعه قانون» مواجه هستیم در اصل 71 در ذیل اختیارات و صلاحیت مجلس شورای اسلامی آمده است: «مجلس شورای اسلامی در عموم مسایل در حدود مقرر در قانون اساسی می تواند قانون وضع کند.» و در اصل 138 آمده است: «هیات وزیران حق دارد برای انجام وظایف اداری و تامین اجرای قوانین و تنظیم سازمان های اداری به وضع تصویب نامه و آئین نامه بپردازد. هر یک از وزیران نیز در حدود وظایف خویش و مصوبات هیات وزیران حق وضع آئین نامه و صدور بخشنامه را دارد» در اینجا هیات دولت و حتی هر یک از وزیران می توانند ذیل «مصوبه هیات دولت» به تنظیم قوانین و حتی تاسیس سازمان های اداری مورد نیاز بپردازند و حال آنکه مجلس، قانون گذاری را براساس بعضی از اصول قانون اساسی از جمله اصول 57، 71 و 85 در انحصار خود می داند. بنابراین تاکید هر کدام از قوا بر صلاحیت های خود و پاسداری از این صلاحیت ها که امری پسندیده محسوب می شود، خود از منظری دیگر به یک بگو مگوی دائمی میان قوا تبدیل شده است. البته در این هم تردیدی نیست که در طول سه دهه گذشته بعضی از سران قوا عدم تمکین به قانون را در پوشش «وجود قوانین مختلف» پنهان کرده اند. تشکیل این هیات می تواند راه چنین سوءاستفاده ای را هم سد نماید. ممکن است همین جا این سوال پیش آید که آیا بهتر نیست به جای تشکیل چنین هیاتی به اصلاح قانون اساسی به گونه ای که رافع این دعواها باشد، روی بیاوریم. پاسخ این است که این اختلافات همانگونه که اشاره شد-نوعاً- به خلاء قانونی، نقص قانون یا متناقص بدون قانون ربط ندارد. در بعضی از کشورها- که قانون اساسی مدون دارند- علیرغم آنکه بطور متوسط هر 10-15 سال به اصلاح قانون اساسی روی آورده اند- که خود این اعتبار قانون اساسی را در ذهن مردم کاهش می دهد- خود را بی نیاز از «نهاد فیصله دهنده» ندیده اند. در اینجا بعنوان مثال نمی توان حق قانونگذاری در عموم مسایل - آنگونه که در بند 71 آمده- را از مجلس سلب کرد و یا حق وضع تصویب نامه و یا تاسیس سازمان های اداری موردنیاز را- آنگونه که در بند 138 آمده- از دولت سلب نمود و دولت را در همه امور معطل مصوبه مجلس کرد. کما اینکه بعنوان مثال- نمی توان حق صدور حکم را از قوه قضائیه سلب کرد و در عین حال نمی توان ملاحظات دولت را نسبت به تاثیر بعضی از احکام در روند انجام مسئولیت های قوه مجریه نادیده گرفت این در حالی است که براساس قانون اساسی هر دو قوه مستقل هستند و در عین استقلال یکی می تواند در بخش هایی از امور دیگری وارد شود بدون آنکه خلافی مرتکب شده باشد این دخالت اگرچه کاملا قانونی و به نفع کشور است ولی به هر حال روابط قوا را بشدت تحت تاثیر قرار داده و به تشنج می کشاند در اینجا نمی توان برای رفع ضرر از منفعت بزرگ این اختیارات چشم پوشید.
3- برخلاف بعضی از شائبه هایی که توسط مخالفان نظام مطرح شده، «هیات عالی حل اختلاف» در جایگاه رهبری نمی نشیند و کار رهبری را انجام نمی دهد. به عبارت دیگر در حکم رهبری تفویض اختیار صورت نگرفته و اتخاذ تصمیم نهایی درباره اختلافات قوا و تنظیم روابط آن ها همچنان با خود رهبری است.
این هیات در واقع- همانگونه که در حکم رهبری تصریح شده است- برای بررسی موارد اختلاف و تهیه پیشنهادهایی برای رفع آن ها و نیز تنظیم روابط قوا شکل می گیرد و در نهایت با تصویب رهبری این پیشنهادات جنبه رسمی و اجرایی پیدا می نمایند کمااینکه شان حقوقی آن مشابه شأن حقوقی هر یک از قوای سه گانه نیست چرا هرکدام از قوا در حدود قانونی خود مصوبات، احکام، نصب و انتصابات دارند و در این موارد تابع قوه و یا دستگاهی دیگر نیستند و حال آنکه این هیات از چنین شأنی برخوردار نیست به همین جهت مراجعه قوا به این هیات به معنای قربانی شدن صلاحیت ها و اختیارات قانونی آنها نمی باشد. کما اینکه مصوبات این هیات پیش از تصویب توسط رهبری برای قوا لازم الاتباع نیست بنابراین در اینجا نهادی به موازات نهادی دیگر شکل نگرفته تا این بحث پیش آید که با تشکیل این هیات آیا اختیارات قوا دچار محدودیت شده یا نه. تشکیل این نهاد اگرچه از جهاتی به تشکیل مجمع تشخیص مصلحت شباهت دارد اما این شباهت تام و تمام نیست. چرا که حکم مجمع درباره موارد اختلافی شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی لازم الاجراست ولی آنچه که این هیات درباره مسایل اختلافی قوا و... تنظیم می کند در حکم پیشنهاد بوده و تنها پس از تصویب رهبری موضوعیت پیدا می کند.
4- وظایف و صلاحیت های این هیات ارتباطی به صلاحیت ها و وظایف مجمع تشخیص مصلحت ندارد. مجمع براساس قانون اساسی به حل اختلافات مجلس و شورای نگهبان- البته تنها در زمینه قانون به تصویب رسیده- می پردازد و هم زمان دو کار نیابتی هم انجام می دهد که یکی «تعیین سیاست های کلی نظام» و دیگری «حل معضلات نظام که از طریق عادی قابل حل نیست» می باشند که البته این هر دو نیازمند محول کردن آنها به مجمع از سوی رهبری می باشد و جنبه استقلالی ندارد. بنابراین کاملا واضح است که قانون مستقیم یا غیرمستقیم مسئولیت هماهنگی میان قوا و یا حل اختلافات آنها را به مجمع نسپرده و شأنی از شئونات مجمع به حساب نیاورده است. البته رهبری می توانسته براساس اختیارات «ولایت مطلقه فقیه» و یا حتی براساس بند 8 اصل 110، این موضوع را به مجمع واگذار نمایند ولی بنا به اقتضائاتی این اتفاق نیفتاده است که یکی از آنها این است که ترکیب مجمع به دلیل گستره وظایفی که برعهده دارد گسترده است و سپردن مباحث کلان قوا و حل اختلافات آنها مجمع کوچکتر، یک دست تر و عملیاتی تری را طلب می کرده است. پس تشکیل این هیات به هیچ وجه تضعیف موقعیت قانونی و شأن حقوقی مجمع نیست چرا که این هیات برای کمک به حل سریع تر مسئله ای تشکیل شده که آن مسئله بخشی از صلاحیت ها و یا حتی روش جاری مجمع نبوده است.
5- تشکیل این هیات کمک بسیار خوبی برای سه قوه خواهد بود چرا که اینک یک محمل حقوقی و یک سازوکار روشن برای حل اختلافات و استیفای حقوق خاص قوا پدید آمده است. در واقع با تشکیل این هیات اینک «اختلافات» که تاکنون بعضا ذیل عناوینی نظیر «قانون شکنی»، «قدرت طلبی» و «نظام ستیزی» تعبیر و تفسیر می شد، به رسمیت شناخته شده و سازوکاری برای حل آنها به نفع نظام، کشور، مردم و سه قوه تعبیه گردیده است. تمکین هر قوه به راهکارها و مصوبات -پیشنهادهایی که توسط رهبری تایید شده اند- به خوبی مرز میان کسانی که در پی بهبود شرایط اداره کشور هستند و کسانی که بهبود شرایط شخصی یا گروهی خود را طلب می کنند، مشخص می گرداند و صدالبته تردیدی نداریم که مسئولان ارشد کشور اراده ای جز خدمت ندارند کما اینکه همه آنها اراده خود را برای اجرای مصوبات این هیات اعلام کرده اند.
سعدالله زارعی

نحوه زینت در خاج از منزل

 بسمه تعالی 


«کلمه حجاب، هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حجاب.» بیشتر استعمالش به معنی پرده است. از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است. در قرآن خورشید در پشت پرده مخفی شد. (سوره ص، آیه 32)


حجاب زن

امام علی علیه السلام به مالک اشتر فرمود: در میان مردم باش و کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن.(1)

استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه «ستر» که به معنی پوشش است بکار رفته است. بهتر بود این کلمه عوض نمی شد و همان کلمه پوشش را بکار می بردیم. زیرا چنانکه گفته شد معنی شایع لغت حجاب، پرده است، و اگر در مورد پوشش بکار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد. در ایران قدیم و هند قدیم حبس زن مطرح بوده ولی در اسلام نه.

از آیات دیگری که در خصوص حجاب و پوشش اسلامی نازل شده است آیه 53 از سوره احزاب است. در این آیه چنین آمده است: یا ایها الذین آمنوا... اذا سالتموهن متاعاً فسالوهن من وراء حجاب؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید... هنگامی که از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله از موردی سؤال می کنید مستقیماً رو به رو نشوید و از پشت حجابی؛ این کار را انجام دهید. به منظور درک دقیق محتوای آیه مذکور بجاست ابتدا شأن نزول آیه مرور نشود: در این آیه، صراحتاً کلمه حجاب ذکر شده است. به همین دلیل این آیه نزد قرآن پژوهان و قدما آیه حجاب نامیده شده است.

ممکن است عده ای از این آیه این برداشت را داشته باشند که زنان می بایست در پس پرده باشند و از خانه بیرون نروند. در حالی که منظور از پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذکر می کند و فتوای فقهاء هم موید همین مطلب است و در آیات مربوطه لغت حجاب به کار نرفته است

شان نزول آیه حجاب

عرب های مسلمان بی پروا وارد اتاق های پیغمبر می شدند. زن های پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هم در خانه بودند. آیه نازل شد که اولاً سرزده و بدون اجازه وارد خانه پیغمبر نشوید، و اگر برای صرف غذا دعوت می شوید به موقع بیایید و بعد هم برخیزید و بروید و به قصه گویی و صحبت های متفرقه، وقت نگیرید زیرا این امور پیغمبر را ناراحت می کند و او شرم می کند شما را از خانه خود بیرون کند ولی خدا از شما شرم نمی کند و ثانیاً وقتی می خواهید چیزی از زنان پیغمبر بگیرید از پشت پرده بخواهید بدون اینکه داخل اتاق شوید. این کارها برای پاکیزگی دل شما و دل آنها بهتر است. شما نباید پیامبر را آزار دهید و نه زنان او را پس از درگذشت پیغمبر، به زنی بگیرید که این کارها در نزد خدا بزرگ است.

علامه مرتضی مطهری در تفسیر این آیه می نویسد:

دستور «حجاب» که در این آیه آمده غیر از دستور «پوشش» است که مورد بحث ما (در مسئله حجاب و پوشش اسلامی) می باشد.

دستوری که در این آیه ذکر شده است راجع به سنن خانوادگی و رفتاری است که انسان باید در خانه دیگران داشته باشد. طبق این دستور، مرد نباید وارد جایگاه زنان شود، بلکه اگر چیزی می خواهد و مورد احتیاج اوست باید از پشت دیوار صدا بزند. این مساله ربطی به بحث «پوشش» که در اصطلاح فقه نیز تحت عنوان «ستر» نه «حجاب» نامیده می شود، ندارد.(2)

ممکن است عده ای از این آیه این برداشت را داشته باشند که زنان می بایست در پس پرده باشند و از خانه بیرون نروند. در حالی که منظور از پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذکر می کند و فتوای فقهاء هم موید همین مطلب است و در آیات مربوطه لغت حجاب به کار نرفته است. آیاتی که در این باره هست چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است بدون آن که کلمه حجاب بکار برده باشد.

حجاب گناه زن اسلام دین شتابان

آیه ای که در آن، کلمه حجاب به کار رفته است مربوط به زنان پیامبر اسلام است. در قرآن کریم درباره زنان پیامبر دستورهای خاصی وارد شده است. اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز می شود: یا نساء النبی لستن کاحد من النساء؛ یعنی شما با سایر زنان فرق دارید. اسلام عنایت خاصی داشته است که زنان پیغمبر چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان در خانه های خود بمانند و در این جهت بیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است.

اسلام می خواسته زنان پیامبر که احترام زیادی در میان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیاناً ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقعی نشوند. یکی از امهات المؤمنین، عایشه بود که از این دستور تخلف کرد و ماجرای سیاسی ناگواری برای جهان اسلام بوجود آورد.

به نظر من سرّ اینکه زنان پیامبر حتی بعد از پیامبر نباید با شخص دیگری ازدواج کنند همین است. یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنش سوء استفاده نکند و ماجراها نیافریند.(آیه 54 سوره احزاب) می فرماید: و اذا سئلتمون متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب؛ این آیه مربوط به زنان پیامبر اسلام است. یعنی اگر از آنها(زنان پیامبر) متاع و کالای مورد نیاز مطالبه می کنید از پشت پرده از آنها بخواهید.(3) هیچگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از مشارکت مفید و سازنده زنان در فعالیت های اجتماعی ممانعت به عمل نمی آورد. حضور فعال فاطمه زهرا سلام الله علیها در عرصه های مختلف مبارزات سیاسی و فعالیت های اجتماعی نمونه بارزی از رویکرد وحیانی بر مشارکت اجتماعی زنان به شمار می آید.

که زینت‌های زن دو نوع است: آشکار و پنهان. براساس این آیه پوشاندن نوع اول واجب نیست. پوشاندن زینت های نوع دوم واجب است

بنابراین همانطور که گفته شد آیه حجاب اولاً در مورد زنان پیامبر صلی الله علیه وآله است و نباید آن را دلیلی برای پرده نشین کردن زنان دانست و ثانیاً این آیه مغایرتی با مشارکت و فعالیت های اجتماعی زن ندارد. ثالثاً این آیه در پی مقابله با عرف و عادت غلطی بوده است که در عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) رایج بوده است.(یعنی بدون اجازه وارد خانه پیامبر شدن)

زینت در قرآن و سنت

همان طور که در آیه خمار (آیه 31 سوره نور) آمده زنان مؤمنه از آشکار کردن زیور و زینت های پنهان خود در برابر نامحرم منع شده اند (ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها) سئوال این است که مفهوم واقعی زینت از نظر قرآن و روایات چیست؟ در این اجمال نگاهی کوتاه بر این مهم موجب پاسخگویی به سؤالات و ابهامات عدیده ای در این زمینه خواهد شد. از آیه مذکور چنین بدست می آید که زینت‌های زن دو نوع است: آشکار و پنهان. براساس این آیه پوشاندن نوع اول واجب نیست. پوشاندن زینت های نوع دوم واجب است. اینکه زینت پیدا و زینت پنهان کدامند باید مورد بحث قرار گیرد. آنچه از روایات متعدد اسلامی در این باره بر می آید این است که زینت های آشکار مربوط به زینت هایی است که به چهره و کفین (دو دست تا مچ) مربوط شده و پوشاندن آنها موجب دشواری و حرج است. اگر چه مقلدان در این باره به دلیل اختلاف نظر فقهاء می بایست به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه نمایند، اما ذکر این روایات گویای این واقعیت است که پوشاندن زینت های آشکار (چهره و کفین) واجب نیست، مگر موجب فساد شود.

حجاب زیباست

به روایاتی در این خصوص توجه کنید (برای رعایت اختصار از آوردن متن عربی روایات خودداری می شود).

از امام صادق علیه السلام سئوال شد، مقصود از زینت آشکار که پوشاندنش برای زن واجب نیست چیست؟ فرمود: زینت آشکار عبارت است از سرمه و انگشتر.(4)

و نیز از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمودند: زینت ظاهر عبارت است از جامه، سرمه، انگشتر، خضاب و دست ها، النگو. سپس فرمود زینت سه نوع است: یکی برای همه مردم است و آن همین است که گفتیم. دوم برای محارم است و آن جای گردن بند به بالاتر و جای بازوبند به پایین و خلخال به پایین است. سوم زینتی است که اختصاص به شوهر دارد و آن تمام بدن است.(5)

علامه مرتضی مطهری در کتاب گران سنگ خود مسئله حجاب از روایات فوق چنین نتیجه می گیرد که: این روایات می فهماند که برای زن پوشانیدن چهره و دست ها تا مچ واجب نیست حتی آشکار بودن آرایش های عادی و معمولی که در این قسمت ها وجود دارد نظیر سرمه و خضاب که معمولا زن از آنها خالی نیست و پاک کردن آن ها یک عمل فوق العاده (دشوار) به شمار می رود، نیز مانعی ندارد.

همچنین علامه طباطبایی تصریح می کند: مقصود از زینتین (در آیه لایبدین زینتهن) مواضع زینت است. زیرا آشکار نمودن خود زینت به تنهایی مثل دستبند و النگو حرام نیست پس منظور از نمایان ساختن زینت، ظاهر کردن مواضع و جایگاه زینت است.(6)

3. آیه جلباب

در آیه 59 سوره احزاب چنین آمده است: خداوند پیامبر را اول به همسر و دخترانش و سپس به سایر زنان مأمور ابلاغ و اصلاح در حجاب امر می کند.

ای پیامبر به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو که روسری های خود را بر خود بپوشند (نزدیک کنند)، که به این وسیله محتمل تر است که شناخته شوند و رنجانده نشوند و خداوند آمرزگار مهربان است. مفسران و ارباب لغت چند معنی برای جلباب ذکر کرده اند:

1. ملحفه (چادر) و پارچه بزرگی که از روسری بلندتر است و سر و گردن و سینه ها را می پوشاند.

2. مقنعه و خمار (روسری).

3. پیراهن گشاد.

کلمه جلابیت جمع جلباب است و آن جامه ای است سرتاسری که تمامی بدن را می پوشاند و یا روسری مخصوصی است که صورت و سر را ساتر می شود و منظور از جمله پیش بکشند مقداری از جلباب خود را، این است که آن را طوری بپوشند که زیر گلو و سینه هایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد

قدر مشترک همه آنها این است که بدن را به وسیله آن بپوشانند. به نظر می رسد از روسری بزرگتر و از چادر کوچکتر است.

کلمه جلابیت جمع جلباب است و آن جامه ای است سرتاسری که تمامی بدن را می پوشاند و یا روسری مخصوصی است که صورت و سر را ساتر می شود و منظور از جمله پیش بکشند مقداری از جلباب خود را، این است که آن را طوری بپوشند که زیر گلو و سینه هایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد. ذلک ادنی ان ... یعنی پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزدیک تر است. در نتیجه وقتی به این عنوان شناخته شدند دیگر اذیت نمی شوند، یعنی اهل فسق و فجور متعرض آنان نمی گردند... در آن زمان حجاب وجه تمایز زنان مسلمان از کنیزان و یهود و نصاری بود چون کنیزان در آن دوره حجاب نداشتند بعد از نزول آیه فوق زنان انصار طوری از خانه ها بیرون شدند که سر تا پایشان پوشیده بود.(7)

منظور از فعل یدنین (نزدیک کنند) در آیه حجاب این است که زنان «جلباب» و چادر را در حدی به خود نزدیک سازند که آنان را محفو0داشته و مانع آشکار شدن زینت ها و لباس های زیر آنان شود. به عبارتی نباید زیبایی ها و برجستگی های بدن زن نگاه و نظر نامحرم را جلب نموده و از رضایت تلویحی زن از معاشرت با مردان بیگانه حکایت کند.

شان نزول آیه جلباب

حجاب

در تفسیر علی بن ابراهیم در مورد شأن نزول این آیه چنین می خوانیم؛ آن ایام زنان مسلمان به مسجد می رفتن و پشت سر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز می گزاردند. هنگام شب موقعی که برای نماز مغرب و عشا می رفتند بعضی از جوانان هرزه و اوباش بر سرراه آنها می نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار می دادند و مزاحم آنان می شدند، آیه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را کامل رعایت کنند تا به خوبی شناخته شوند و کسی بهانه مزاحمت پیدا نکند. (مطهری در کتاب مساله حجاب ص 161 می نویسد: آنچه از این آیه (آیه جلباب) استفاده می شود این است که طوری لباس بپوش که بیماردلان به تو طمع نکنند).

بنابراین آنچه بطور خلاصه از آیه جلباب (و نیز آیه 32 سوره احزاب) (8) بدست می آید این است که زنان مسلمان باید سر تا پایشان با چادر یا عبایی بلند پوشیده شده و پوشش و رفتار و گفتارشان به گونه ای با وقار و متانت توأم گردد که از جلب توجه منافقان و بیماردلان پیشگیری نماید.

لازم بذکر است که در آیه 32 احزاب گرچه زنان پیامبر مورد خطاب قرار گرفته اند اما بدون شک این حکم عام است و شامل همه زنان مسلمان می شود و تاکید آیات بر زنان پیامبر بیشتر به عنوان نقش الگویی زنان پیامبر است. چرا که آنان می بایست به عنوان سرمشق زنان مسلمان قرار گیرند.

 

پاورقی ها:

1- سوره نور – آیه 31.

2- مساله حجاب – علامه مرتضی مطهری – ص 171 .

3- برگرفته از علامه مرتضی مطهری – مسئله حجاب – صص 79-80 .

4- کافی – ج 5- ص 521

5- تفسیر صافی ذیل آیه 31 سوره نور – نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی.

6- تفسیر المیزان – ج 15 – ص 111 .

7- المیزان - - ج 16 – ص 517 .

8- ترجمه بخشی از آیه 32 سوره احزاب ... به گونه ای هوس انگیز، با خضوع و نرمش سخن نگوید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.

تفکیک جنسیّتی دانشگاه‌ها؛ امکان و ضرورت

 بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: از نظر اسلام، میدان فعالیّت و تلاش علمى، اقتصادى و سیاسى براى زنان، کاملاً باز است اما تأکید بر آن است تا جایی که امکان دارد از فضاهای مختلط در محل‌های کار و تحصیل پرهیز شود و حتی در جایی که مربوط به امور معنوی و عبادی می‌شود افراد به صورت مجزا به فعالیت بپردازند؛ نه به گونه‌ای که فعالیت افراد منع شود.


تفکیک جنسیّتی در دانشگاه‌ها همواره از موارد مورد بحث میان مسؤولان و کارشناسان مذهبی و دانشگاهی بوده است. موافقان از آن‌جا که تفکیک جنسیّتی به تعدیل فضای فرهنگی و روانی حضور دانش‌جویان در دانشگاه کمک می‌نماید آن را یکی از جنبه‌های مهم اسلامی ‌شدن دانشگاه‌ها می‌دانند، در حالی که طراحان و حامیان طرح جداسازی جنسیّتی در دانشگاه‌ها، مخالف حضور زن در اجتماع بوده و مدعی هستند که با اجرای این طرح، شأن انسانی زنان نادیده انگاشته و این مسأله، توهین به دانش‌جویان است.
این افراد برای اثبات نظر خود تلاش می‌کنند تا این طرح را همان دیوارکشی بین زن و مرد در خیابان جلوه داده و با استدلال عدم توانایی کنترل روابط دختر و پسر در خارج از دانشگاه و هم‌چنین عدم امکان اجرایی شدن آن، این طرح را شکست خورده دانسته و به نقد آن می‌پردازند. ما در ادامه تلاش می‌کنیم با بیان نکاتی، به ضرورت تفکیک جنسیّتی به لحاظ نظری و امکان‌پذیری آن در مقام عمل بپردازیم.

تفکیک جنسیّتی مراکز علمی از دیدگاه اسلام
----------------------------------------------------
از نظر اسلام، میدان فعالیّت و تلاش علمى، اقتصادى و سیاسى براى زنان، کاملاً باز است. اگر کسى با استناد به بینش اسلامى بخواهد زن را از کار علمى محروم، از تلاش اقتصادى باز و از تلاش سیاسى و اجتماعى بى‏نصیب سازد، به خلاف حکم خدا عمل کرده است.[1] از نظر اسلام در تمامی‌این فعالیت‌هاى مربوط به جامعه‌ی بشرى و فعالیت‌هاى زندگى، زن و مرد داراى اجازه‌ی‌مشترک و همسان هستند. البته در عرصه‌ی‌این فعالیت‌ها، اسلام حدودى را معیّن کرده است که این حدود، مربوط به زن و اجازه داشتن او براى فعالیت نیست و مربوط به اختلاط زن و مرد است که اسلام روى این مسأله حسّاسیّت خاص دارد. اسلام معتقد است که زن و مرد باید یک مرزبندى میان خود در همه جا - در خیابان، در اداره و ... - داشته باشند[2].
از دیدگاه اسلام، تأکید بر آن است تا جایی که امکان دارد از فضاهای مختلط در محل‌های کار و تحصیل پرهیز شود و حتی در جایی که مربوط به امور معنوی و عبادی می‌شود افراد به صورت مجزا به فعالیت بپردازند؛ نه به گونه‌ای که فعالیت افراد منع شود. برای مثال پیامبر اسلام به زنان اجازه‌ی شرکت در نماز جماعت مساجد را می‌داد و زنان ایشان نیز برای ادای نماز به مسجد می‌رفتند. با این‌حال ایشان تأکید داشتند که محل اقامه‌ی نماز زنان از مردان جدا باشد و در ورودی زنان نیز از در ورودی مردان مجزا گردد.[3] حسّاسیّت این موضوع به حدّی بود که در کتاب اصول کافی آمده است که حضرت فرمود در هنگام تردد به مسجد: «مردان از وسط و زنان از کنار کوچه بروند.»[4] این مسأله در سنن ابی‌داود نیز به گونه‌ای دیگر نقل شده است: «روزی پیامبر در بیرون مسجد بود که دید مردان و زنان، از مسجد با هم بیرون می‌آیند.» پس رو به زن‌ها کرد و فرمود: «بهتر است صبر کنید و پس از رفتن مردان بروید.»[5]
این احادیث نشان می‌دهد که رسول خدا متوجه آسیب‌های خروج زنان از منزل بوده است و ایشان برخلاف خلفایی که بعدها آمده و با پاک‌کردن صورت مسأله و دستور به عدم خروج، راه آسان را برگزیدند، می‌کوشیدند با تعیین شرایط عدم اختلاط، جلوی آسیب‌ها را تا حد امکان بگیرند. بنابراین نظر اسلام بر این است که تا حد امکان با کاهش اختلاط زن و مرد در محیط‌های علمی، ضمن تأکید بر حضور زن و مرد در اجتماع و یاری رساندن به ایشان برای کسب مدارج علمی و انسانی، زمینه‌ی ایجاد گناه و فساد را تا حدّ ممکن کاهش دهد.[6]

امکان‌پذیری تفکیک جنسیّتی؟
---------------------------------
به نظر می‌رسد آن‌چه که سبب برخورد و انتقاد جدّی به بحث تفکیک جنسیّتی می‌شود، فراهم آوردن امکانات و بسترسازی محیطی است که آیا به واقع در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، تعداد اساتید هیأت علمی، خوابگاه، آزمایشگاه و سایر امکانات آموزشی به حدّ قابل قبولی است که بتواند پاسخ‌گوی نیاز دانش‌جویان به صورت جدا از هم باشد؟
مخالفان بر این اعتقادند که تفکیک جنسیّتی هزینه‌ی زیادی به لحاظ مادی در بر خواهد داشت که اجرای آن را غیرممکن می‌سازد. برای مثال، در کلاسی 60 نفره که 50 دانش‌جوی دختر و 10 پسر وجود دارد، با تفکیک جنسیّتی به جای تشکیل دو گروه متعادل 30 نفره، یک گروه 50 نفره و یک گروه 10 نفره تشکیل می‌شود که موجب افت کیفیّت آموزش و مشکلاتی نظیر ظرفیت کلاس‌ها، نحوه‌ی اداره و امکانات کمک آموزشی می‌گردد.
از سوی دیگر در بسیاری از رشته‌ها که تعداد دانش‌جویان کم‌تر از 40 نفر در هر گروه می‌باشد، هم اکنون یک کلاس برای گروه تشکیل می‌شود که در صورت تفکیک جنسیّتی بایستی دو کلاس تشکیل شود که به معنای دو برابر شدن کلاس‌های مورد نیاز، استاد و هزینه‌های برگزاری جهت تشکیل کلاس است. هم‌چنین در مقاطع تحصیلات تکمیلی که تعداد دانش‌جویان در دوره‌ی کارشناسی ارشد غالباً بین 5 تا 15 نفر و در دوره‌ی دکتری بین 3 تا 7 نفر می‌باشد، تبدیل یک کلاس به دو کلاس در عمل با توجه به محدودیّت اساتید در دوره‌های تحصیلات تکمیلی تقریباً ناممکن بوده و ممکن است در بسیاری از کلاس‌ها یک یا دو دانش‌جوی پسر یا دختر حضور داشته باشند.
در پاسخ باید گفت که اگر هدف، تفکیک جنسیّتی دانش‌جویان در «یک دانشگاه» باشد این بیان صحیح است و تفکیک مستلزم هزینه‌ی مادی زیادی خواهد بود، اما اگر بخواهیم «دانشگاه‌های یک استان» را در یک رشته تفکیک کنیم، این کار به راحتی ممکن می‌شود. به عنوان مثال در شهر کرج، پنج دانشگاه وجود دارد که رشته‌ی حسابداری را ارایه می‌دهند و در تمامی این دانشگاه‌ها کلاس‌ها مختلط برگزار می‌شود. به راحتی می‌توان با همین اساتید و امکانات، سه دانشگاه را به حسابداری دخترانه و دو دانشگاه را به حسابداری پسرانه تبدیل کرد. همین کار را نیز برای شهرهای نزدیک به هم برای مثال مانند یزد، مهریز، اشکذر و ... می‌توان انجام داد و رشته‌های مشترک بین این شهرها را به صورت دخترانه یا پسرانه درآورد که هزینه‌ای هم در بر نداشته باشد.
بر این اساس کافی است که وزارت علوم آمایش سرزمینی هر رشته را در هر استان به نحوی صورت دهد که در هر استان تمام رشته‌هایی که در دانشگاه‌های مختلف مشترک هستند به صورت تفکیک ‌شده درآیند. در حال حاضر هم تفکیک صرفاً در حد کاردانی و کارشناسی انجام شود و رشته‌های ارشد و دکتری مانند گذشته به کار خود ادامه دهند. تنها مشکل این پیشنهاد این است که اگر به عنوان مثال رشته‌ی کامپیوتر دانشگاه صنعتی اصفهان پسرانه شود و رشته‌ی کامپیوتر دانشگاه اصفهان دخترانه، آن وقت ممکن است دختران به لحاظ سطح علمی گله‌مند شوند که چرا دانشگاه بهتر پسرانه شده است؟
راه حل موقت این است که یک رشته‌ی دیگر را به صورت برعکس عمل کنیم؛ یعنی بار دیگر مثلاً رشته‌ی برق دانشگاه صنعتی اصفهان دخترانه شود و رشته‌ی برق دانشگاه اصفهان پسرانه و به همین ترتیب ... (به نظر عنوان یکی از رشته‌ها یا دانشگاه‌ها باید تغییر کند.)
راه حل دراز مدت هم این است که سطح تمامی دانشگاه‌ها با یک‌دیگر برابر گردد و دیگر آن‌که تمام دانشگاه‌های خوب با هم جفت شوند‎‏؛ مثلاً «دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه علم و صنعت» و یا «دانشگاه زنجان و دانشگاه قزوین»‏ و ... یکی پسرانه و یکی دخترانه شود که بعید است به لحاظ علمی در مجموع خیلی با هم متفاوت باشند.

پی نوشت ها:

[1] بیانات مقام معظم رهبرى در جمع خواهران ارومیه، 28/6/1375

[2] بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع زنان خوزستان، 20/12/1375

[3] احکام المساجد، ج 2، ص 93 .

[4] کافی، ج 5، ص 518 .

[5] سنن ابی داوود، ج 2، ص 658 .

[6] در تهیه این مقاله از منابع زیر بهره گرفته شده است:

· http://www.hawzah.net/FA/MagArt.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=3870&MagazineArticleID=29051· http://www.asremroz.ir/vdcf.1dmiw6d1mgiaw.html

نویسنده:محمدحسین سیاح طاهری؛ کارشناس ارشد جامعه‏شناسی دانشگاه تهران

منبع: www.borhan.ir/