عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

بفرمائید شکر

بسمه تعالی 

یک مطلب بسیار جالب  


4.2 گرم شکر = یک قاشق چای خوری شکر(یک مکعب از تصاویر زیر)

همه ما حقیقت رو راجع به مضرات شکر می دونیم، اما این ایمیل برای یادآوریه، (مگه اینطور نیست؟) هر مکعب برابر با یک قاشق سر پر چای خوریه
 

 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه

 اینترنتی ایران 
الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 
 









 

آقای سلیمانی شهید زنده است

 بسمه تعالی 

برخی مقامات آمریکایی در حالی از ترور سردار سلیمانی سخن می‌گویند که مقام معظم رهبری چهار مرتبه سردار سلیمانی را "شهید" و "شهید زنده" خطاب کرده و راجع به ایشان و همرزمانشان فرموده‌اند: "خدای متعال می‌خواست اینها زنده بمانند و برکاتشان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند."

 

به گزارش خبرگزاری فارس، سردار قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر 41 ثارالله استان کرمان در دوران دفاع مقدس و فرمانده کنونی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.این سردار عاشورایی چندی قبل توسط فرمانده سابق نیروی زمینی ایالات متحده تهدید به ترور شد.در همین زمینه خبرگزاری فارس برای نخستین بار دو صحبت مقام معظم رهبری را در مورد سردار سلیمانی منتشر می‌کند.مطلب اول در سال 76 و در دیدار اعضا و مسئولان ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت سرداران و 8 هزار شهید استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان با مقام معظم رهبری بیان شده است.معظم‌له در این دیدار خطاب به سردار سلیمانی که در آن مقطع فرمانده لشکر 41 ثارالله استان کرمان بوده است، می‌فرمایند:

"خود شما هم که آقای سلیمانی باشید در نظر ما شهیدید.شما شهید زنده هستید.بله، شما هم شهیدید.شما بارها در میدان جنگ به شهادت رسیدید."

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین در سفر خود به استان کرمان در سال 84 و در دیدار با خانواده‌های شهدای استان کرمان این جمله را خطاب به سرداران حاضر در این جلسه بیان فرمودند:"... و چه آنهایى که به جبهه‏هاى جنگ رفتند و خطر را پذیرفتند و جان خودشان را کف دست گرفتند و همه‏ى نیروى خودشان را صرف کردند، اما خداى متعال خواست اینها زنده بمانند و برکاتشان براى کشورشان و دنیاى اسلام ادامه پیدا کند.

سردار سلیمانى هم ایثارگر است، او هم یک شهید است، سردار رئوفى هم همین‏طور؛ سردار احمدیان هم همین‏طور. این سرداران، شهید زنده‏اند؛ به شرطى که این راه را ادامه دهند. البته این شرط و شروط براى همه است."

چه کسی پاسخگوی این جنایت هولناک است ؟!

 بسمه تعالی 

گزارش تکان دهنده از پشت صحنه سینما
این روزها خبر دعوت از «آنجلینا جولی» و مسائل حاشیه ای آن نقل برخی از محافل و رسانه هاست یکی تکذیب می کند و دیگری تأیید. یکی دم از ضرورت ارتقا و اعتلای سینمای ملی با دعوت از این هنرپیشه معلوم الحال می زند! و دیگری جامعه هنری ما را پر از آنجلیناجولی و نسخه های بالاتر از آن می داند که قابل صادر کردن به کشورهای دیگر هم هستند و شاهد مثال هم می آورد. اما در همین هیاهو و صرفنظر از اظهارات متفاوت و بعضا متناقض افراد، نگاهی واقع بینانه، حقایق تلخی را آشکار می کند. حقایقی که از شدت زشتی و هولناکی نمی توان دامن رسانه را به بیان آنها آلود. اما فقط به عنوان یک نمونه و بصورت کاملا محدود، به یکی از آخرین فجایعی که در اثر بها دادن و الگوسازی از برخی هنرمندان بی هنر که هنری به جز ابتذال و نکبت و پلشتی ندارند، اشاره می شود تا امکان قضاوت بهتری برای مردم فراهم گردد. هر چند به نظر می رسد جامعه به حد کافی از برخی از این قشر هنرنمایان فاسد که آبروی جامعه هنری را به یغما برده اند شناخت دارد.
در اسفند ماه 89، «...» دختر جوانی که قریحه نوشتن داشت با راهنمایی یکی از دوستانش و به منظور نوشتن زندگی نامه یکی از بازیگران معروف تلویزیون و سینما، پا به عرصه ای خطرناک می گذارد. اولین دیدار وی با آقای «ر» در سعادت آباد و سر صحنه فیلمبرداری یک سریال تلویزیونی است. آقای «ر» از پیشنهاد وی استقبال می کند و توسط فردی به نام «م-ب» که ظاهرا مدیر برنامه ها و در اصل دلال و کار چاق کن مفاسد اخلاقی وی است، ترتیب ملاقات های بعدی داده می شود. دیدارهای بعدی البته نه در صحنه فیلمبرداری که در دفتر کار آقای «ر» به اصطلاح هنرمند در پشت درهای بسته است. چیزی نمی گذرد که هنرپیشه معروف پس از مدتی نقش بازی کردن، چهره پنهان و پلید خود را نشان می دهد و به دختر پیشنهاد ارتباط در مقابل نگارش زندگی نامه اش و حتی ایفای نقش هنری را می دهد! بقیه ماجرا گفتنی نیست هر چند که به سادگی می توان آن را حدس زد. اندکی بعد خانواده دختری که هستی خود را از کف داده، از این واقعه هولناک باخبر می شوند. آقای هنرمند و کارچاق کن او «م-ب» ترفندها و نقشه های زیادی به کار می برند تا خانواده دختر اقدامی نکنند از تطمیع تا تهدید و حتی با اجرای نمایش خواستگاری «م-ب» از «...»! اما این ها هیچکدام به نتیجه نمی رسد. حتی «م-ب» برای اینکه حربه شکایت و پیگیری را از دست خانواده دختر خارج کند، در اقدامی شوم و غیرقابل باور، به «...» پیشنهاد می دهد که با افراد دیگری رابطه برقرار کند تا با معرفی دختر به عنوان هرزه، آقای «ر» را از تعقیب مصون و یا بار مجازاتش را سبک کند! «...» که تازه به ماهیت شیطانی و کثیف این هنرمند و عواملش پی برده تصمیم به شکایت می گیرد. وی باخبر می شود که آقای هنرمند! قبلا 2 بار به جرم حمل مقدار قابل توجهی موادمخدر دستگیر شده اما هر بار با جریمه هایی کمتر از دویست هزار تومان آزاد شده است! «...» که دختری جوان است و خام و ناپخته و کم صبر و همه چیزش را از دست داده است و پیش خانواده نیز آبرویی ندارد، وقتی می بیند آقای «ر» هم از او سوءاستفاده کرده و هم درصدد تبدیل کردن وی به یک کالای جنسی و یک هرزه خیابانی است طاقتش را از کف می دهد چند بار اقدام به خودکشی و فرار می کند اما هر بار به نحوی معجزه آسا نجات پیدا می کند. درنهایت صبح یکی از روزهای سرد پاییز 90 وقتی احساس می کند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، در نهایت استیصال و ناامیدی از احقاق حق خود به شکلی دردناک به زندگی اش خاتمه می دهد. این درحالی است که آقای هنرمند و مدیر برنامه هایش «م-ب» در شمال کشور مشغول خوش گذرانی و حضور به اصطلاح هنرمندانه! در مقابل دوربین یک اثر هنری! جدید هستند! در کارنامه سیاه آقای هنرمند اعمال ننگین و شنیع زیادی است که قلم از نوشتن آن شرم دارد. اعمالی که دختر 20 ساله این ماجرا با برخی از آنها روبه رو شده بود و نام برخی از قربانیان آن را هم عنوان کرده بود افرادی مثل (ن-ح) - (س - سا)- (ع و...)- اکنون این پرسش تلخ و بی جواب ذهن را می آزارد که چرا افرادی نظیر این آقای هنرمند با این همه سوابق ننگین و همسرش هـ (که از مروجین اصلی شیطان پرستی در کشور بوده و در پوشش موسسه ای به اصطلاح فرهنگی جمع زیادی از دختران و پسران این مرزوبوم را منحرف و بی حیثیت کرده) هنوز آزادانه به زندگی عادی خود مشغولند درحالی که خانواده «...» دختر 20 ساله (و خانواده های دیگری مشابه او) در عزای فرزندانشان می سوزند و از ترس آبرویشان دم نمی زنند؟! حالا بار دیگر می توان به بخش اول این نوشتار بازگشت! با وجود چنین افرادی- که آبروی جامعه هنری را برده اند- نیازی به دعوت از هنرپیشه فاسدی مثل «آنجلینا جولی» احساس می شود!؟
¤ مشخصات کامل دختر متوفی و هویت و سابقه هنرپیشه مورد اشاره همراه با اسناد مربوطه برای پیگیری مراجع قضایی و مراکز ذی صلاح محفوظ است ضمن آن که در این خصوص قبل خودکشی دختر یاد شده شکایت از جانب وی و خانواده اش در یکی از شعب دادگاه مطرح شده بود.

بز (گفت و شنود)

گفت: یکی از عوامل سرشناس فتنه 88 در مرخصی از زندان به چند تن از دوستان و خانواده خود گفته است؛ نظام برای وابستگی جنبش سبز(!) به آمریکا و انگلیس دهها سند ارائه می کند ولی ما برای تقلب در انتخابات هیچ سند و نشانه ای نداریم.
گفتم: پس چرا به بهانه تقلب در انتخابات با آمریکا و اسرائیل و انگلیس همدست شدند و علیه اسلام و انقلاب و مردم دست به جنایت و خیانت زدند؟
گفت: به دوستانش گفته است وقتی تاجزاده گفت که تقلب امکان پذیر نبوده است، با همه وجود او را لعنت کردم و اگر در دسترسم بود سیلی محکمی بیخ گوشش می زدم و می گفتم مردک... پس چرا به بهانه تقلب زندگی ما را به باد دادید؟
گفتم: حالا چرا همین حرفها را به طور علنی نمی زند؟ و از فتنه 88 اعلام برائت نمی کند؟
گفت: از کجا معلوم که ابراز ندامت و برائت نخواهد کرد؟! گفته است بزودی نشان می دهم که خاتمی و موسوی و کروبی بویی از جوانمردی و انسانیت نبرده اند و نمی دانند انسانیت را با «سین» می نویسند یا با «صاد»!
گفتم: یارو به مطب پزشک متخصص پوست مراجعه کرد و گفت؛ ببخشید، شما متخصص پوست هستید؟ و پزشک جواب داد؛ بله! بفرمایید. و یارو گفت؛ می خواستم بدونم مظنه پوست بز چنده؟!

فرازی از سخنان رهبری در مورد استان کرمانشاه

   ویژگی برجسته آن مردم شریف، نجیب و وفادار فرمودند: «برخی از خصوصیات مثبت، بین مردم سراسر کشور مشترک است، ولی بعضی از خصوصیات در برخی از استان ها برجسته تر و پررنگ تر است. مردم کرمانشاه را از دیرباز به جوانمردی و سلحشوری و وفاداری و مهربانی شناختیم، مردمی غریب نواز، مردمی مهمان نواز و به طور خلاصه، دارای صفات نیک پهلوانی. این جزو خصوصیاتی است که در کرمانشاه می درخشد، از دور و نزدیک، همه این را می دانند و احساس        می کنند.»

مادر شهیدان امینی: آقا فرمودند«شهدا نور و مایه برکت خانواده‌اند»

 

 

مادر شهیدان امینی گفت:‌ حضرت آقا بعد از تشریف‌فرمایی درباره فرزندان شهیدم از بنده سؤالاتی کردند و بعد دعا فرمودند و از خداوند خواستند بتوانیم ادامه دهنده راه شهدا باشیم؛ ایشان فرمودند "شهدا نور و مایه برکت خانواده هستند".

ایران حقیقت، مادر شهیدان «محسن و داریوش امینی» در گفت‌وگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، در خصوص دیدار سرزده مقام معظم رهبری با خانواده شهیدان امینی اظهار داشت: در دیدار خانواده شهدا با مقام معظم رهبری که یک روز قبل از تشریف فرمایی ایشان به منزل ما صورت گرفته بود، حضور یافتم و موفق شدم ایشان را از نزدیک ببینم اما هیچ وقت این فکر به ذهنم خطور نمی‌کرد که روز بعد از آن دیدار، ایشان به منزل ما تشریف بیاورند.

وی با اشاره به اینکه هنگام ورود مقام معظم رهبری به منزل شهیدان امینی، خانواده مشغول صرف شام بودند، گفت: طبق روزهای جمعه هر هفته، فرزندانم به منزل ما آمده بودند و مشغول خوردن شام بودیم که حضرت آقا به همراه محافظان‌شان به منزل ما آمدند؛ ما که انتظار حضور ایشان را نداشتیم، با دیدن آقا شوکه شده بودیم و بلافاصله به داخل حیات رفتیم و مات و مبهوت گریه می‌کردیم.

مادر شهیدان امینی در ادامه افزود: آقا مدتی در منزل ما نشستند در حالی که گریه امان ما را بریده بود و نمی‌دانستیم چه بگوییم، چرا که این اتفاق ما را بسیار خوشحال و ذوق زده کرده بود،‌ بعد از اینکه ایشان با صحبت‌هایشان ما را دلداری دادند آرامشی به جان ما نشست.

وی با بیان اینکه مقام معظم رهبری مدت نیم ساعت در منزل شهیدان امینی حضور داشتند، تصریح کرد: حضرت آقا درباره فرزندان شهیدم از بنده سؤال کردند که من هم با اینکه خیلی قادر به صحبت کردن نبودم درباره شهیدان «محسن و داریوش امینی» به ایشان نکاتی را عرض کردم؛ ایشان از نحوه حضور فرزندانم در جبهه و شهادتشان هم سوالاتی پرسیدند که پاسخ‌شان را دادم.

مادر شهیدان امینی با بیان اینکه اصلاً فکر نمی‌کردم مقام معظم رهبری به منزل ما تشریف بیاورند، افزود: ایشان پس از شنیدن توضیحات من درباره فرزندان شهیدم ما را دعا کردند و از خداوند خواستند بتوانیم رهرو راه شهیدانمان باشیم؛ آقا فرمودند "شهداء نور و مایه برکت خانواده هستند".

وی خاطر نشان کرد: از خداوند همیشه خواستار این بودم که بتوانم ادامه دهنده حقیقی راه شهدایم باشم و آرمان‌های آنها را حفظ کنیم.

به گزارش «توانا»، خانواده شهیدان امینی دو شهید و یک جانباز تقدیم انقلاب اسلامی کرده‌ است؛ «داریوش امینی» با داشتن 17 سال و گذراندن 9 ماه از دوره خدمت سربازی در نخستین روزهای جنگ در «نفت شهر» مفقود شد. «محسن امینی» دیگر شهید این خانواده است که در 24 سالگی و در عملیات «مرصاد» به درجه رفیع شهادت نائل شده است.

سروده ای ازامام خامنه ای با صدای دلنشین معظم له

سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم


چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم


در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش


چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم


لب باز نکردم به خروشی و فغانی


من محرم راز دل طوفانی خویشم


یک چند پشیمان شدم از رندی مستی


عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم


از شوق شکر خند لبش جان نسپردم


شرمنده جانان زگران جانی خویشم


بشکسته‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر


افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم


هر چند امین، بسته دنیا نیم اما


دلبسته یاران خراسانی خویشم

چرت و پرت !

گفت: بالاخره مدیرعامل بانک ملی فرار کرده یا بعضی ها او را فراری داده اند؟!
گفتم: کدام بعضی ها؟!
گفت: مثلا، همان ها که به فلان وزیر نامه می نوشتند و به او دستور می دادند هوای فلان مفسد اقتصادی را داشته باشد!
گفتم: روابط عمومی بانک ملی اعلام کرده بود که وی برای یک ماموریت به انگلیس رفته و پنج شنبه برمی گردد و البته، هنوز برنگشته است.
گفت: کسی که به خاطر پرونده 3هزار میلیارد تومانی چند بار احضار شده و مورد بازپرسی قرار گرفته است، چگونه اجازه یافته که به ماموریت خارج از کشور برود؟!
گفتم: ولی هنوز اتهام وی ثابت نشده و معلوم نیست مقصر است یا قاصر . شاید هم بازگشت وی به خاطر سرکشی به خانواده اش که ساکن کانادا هستند به تاخیر افتاده است.
گفت: این که عذر بدتر از گناه است! براساس کدام منطق به کسی که خانواده اش ساکن خارج کشور است پست به این مهمی می دهند؟!
گفتم: ای عوام!! بعضی ها در کیش به «پانته آ فیوضی» که خودش هم ساکن آمریکاست یک پروژه 450 میلیارد تومانی داده بودند.
گفت: چه عرض کنم؟! یعنی سرانجام این پرونده به کجا می رسد؟!
گفتم: یارو می گفت؛ از قلبم پرسیدم فرق عشق و دوستی چیه؟! جواب داد؛ کار من رساندن خون به رگ هاست، از من سؤالات چرت و پرت نکن!

پوتین

امروز نمی دونم چرا دست و دلم به «گفت و شنود» نمیره؟ سوژه که این روزها تا دلتون بخواد هست، اما امروز، مخصوصا بعد از صحبت های آقا و غبار غمی که از پلشتی غارت 3هزار میلیارد تومنی به چهره ایشان دویده و بر صدای همیشه ملکوتی آقا سایه انداخته بود، حیفم اومد این چند خط رو ننویسم. آخه آقا، امام همه بسیجی هاست و با صحنه ای که قراره از اون روزها نقل بشه، بیشتر از همه آشناست... امروز هم ، همه اونا پا به رکاب آقا ایستادن و...
طی چند روز اخیر، بروبچه های بسیجی این پیامک رو از طریق تلفن های همراه خود برای یکدیگر می فرستند. پیامکی کوتاه با معنا و مفهومی بلند. بخونید؛
«گردان پشت میدون مین رسیده و زمین گیر شده بود. چند نفر رفتند معبر باز کنند. او هم رفت، 15 ساله بود. چند قدم که رفت، برگشت. یعنی ترسیده؟! خب! ترس هم داشت! او اما، پوتین هایش را به یکی از بچه ها داد و گفت؛ تازه از گردان گرفتم، حیفه! بیت الماله!... پابرهنه رفت!... راستی 3هزار میلیارد تومن چندتا پوتین میشه؟!»

جانبازی در حلقه جانبازان

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چهارشنبه هفته گذشته برای حسینیه امام خمینی(ره) روز به یادماندنی بود تا آنجا که پس از خارج کردن مراسمات ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) و ایام فاطمیه (س) از مقایسه، می توان گفت این حسینیه زیباترین روز تاریخش را دید. روزی که جانبازان سرافراز انقلاب در این حسینیه برگرد خورشید جانباز انقلاب حلقه زدند. در آن روز در آن ساعات و در آن حسینیه بین آن مراد و آن مریدان که غیبت عضو و یا اعضایی از پیکرشان و نیز وضع شان و سیمای ملکوتی شان که صادقانه بر نسبت مرادی و مریدی شان شهادت می دادند، لحظاتی گذشت که نباید از وصف آن گفت چرا که در وصف نمی گنجد، می بایست آنجا بود، آن حال و هوا را دید و در آن غوطه ور می شد تا شاید طعم و مزه محبت ناب را می چشید. دل دریای همیشه آرام خورشید جانباز انقلاب به محض ورود در جمع رندان جانباز به تلاطم درآمد و این جانبازان رند بودند که در پرتو ارتباط معنوی که با مرادشان برقرار کردند تلاطم رو به فزونی این دریا را می دیدند و به جای میل به ساحل این دریای بیکرانه به سوی کانون این تلاطم می خزیدند، می دویدند، می جهیدند و می پریدند که در آن غرق شوند تا حیات یابند. این دریای پرتلاطم شده، چند نوبت توفانی شد. یکی آن زمان که جانبازی از حلقه رندان جانباز چفیه آقا را خواست و آقا اجابت کرد، در این پرده،توفان زمانی آغاز شد که آقا هم چفیه این جانباز را از دوشش برداشت و بر شانه خود گذاشت. در تبادل این دو چفیه چه سری نهفته بود و آقا در آن لحظه در چفیه آن جانباز چه دید که مشتاقانه آن را برداشت و بر شانه خود گذاشت- همه دقت داشته باشیم بی تأمل از این لحظه نگذریم- مرتبه دیگری که این دریا توفانی شد، آنجا بود که ناله ای ممتد و بی رمق به نشانه استقبال از آقا و خوش آمدگویی به ایشان در فضا طنین افکند و دست رنجور جانبازی به واقع آسمانی تر از آسمان دست مجروح آقا را در دست گرفت و برصورتش کشید تا با به فراموشی سپردن تمام دردها و رنج ها و حتی نادیده گرفتن ناتوانی در تکلم که آزاردهنده تر از هر درد و جراحتی بود، آسمانی تر از آنی شود که بود. ناله های جانباز ادامه داشت. ما و دیگران می گوییم و می نویسیم ناله، اما تو تأمل کن،

این ناله بود یا نجوا و زمزمه های عاشقانه و یا نمودی بود از س رّ دلبران! در همین جا در کنار این جانباز که آقا بارها او را بوسید، چهره برافروخته در برافروخته آقا برای لحظه ای به همه حتی لنزهای دوربین ها اجازه داد تا اوج توفان بی قرار وجود دریایی آقا را دریابند با این تفاوت که رندان جانباز در توفانی ترین نقطه این دریا غرق می شدند و زنده می گشتند و سهم دیگران فقط نظاره گری و درک زیبایی های نهفته در آن، به اندازه توفیق بود. - تأمل کن بدون فهم فلسفه هر یک از بوسه های مکرر آقا بر چهره این جانباز، از آن عبور نکن- در مرتبه سوم آقا دل همه را توفانی کرد، حتی آنهایی که آنجا نبودند و بعدها و بعدها آن را دیدند و می بینند، آنجا که وقتی جانبازی از آقا خواست: «دعا کنید عاقبت به خیر شویم» آقا پاسخ داد: «باید سعی کرد». یعنی چه «باید سعی کرد»؟ یعنی باید مواظب و مراقب بود که تا راه هست و به نقطه پایانی نرسیده ای خطر انحراف و سقوط وجود دارد. این جانبازان و ده ها هزار جانباز دیگر، مجلدات پرشمار کتاب های کتابخانه پربهای انقلاب اسلامی ایران و نمونه های بی بدیل پرورش یافته در مکتب فخر آزادگان جهان حسین بن علی(ع) و منشأ و پشتوانه قدرت و غیرت ایران اسلامی هستند. هواپیماهای جنگی ما از فرودگاه های روح بلند این جانبازان به پرواز درمی آیند، سکوهای موشک های ما در روح بلند این جانبازان استقرار دارند، توپخانه های ما در روح بلند این جانبازان آرایش گرفته اند، قرارگاه های تهاجمی ما در روح بلند این جانبازان بنا شده اند و از همه مهم تر خروش آتشفشانی ملت ایران علیه استکبار از روح بلند این جانبازان فوران می کند و به لطف و حول و قوه الهی، دشمنان ما از این چنین جانبازان و ملتی که چنین جانبازانی را تربیت می کند می ترسند و در هراسند، پس قدر این گوهرهای ناب را بدانیم. ان شاء الله

 

  رضا گرمابدری

وصیت انتخاباتی

در حالیکه جو تبلیغات زود هنگام انتخابات مجلس نهم همچنان در حال افزایش است و برخی کاندیداها از لحظه احتضار تا فوت بر بالین محتضرین حاضر می شوند ، جالب اینجاست که در یکی از روستاهای تابعه یکی از شهرستانها، یکی از کاندیداها که ظاهرا جهت عیادت یکی از بیماران وخیم رفته بود، از وی خواست به اطرافیان خود وصیت کند که بعد از وی به فلانی رای دهند!!!

این فعل و انفعالات و جست و خیزهای انتخاباتی که به حقیقت نمیشود نامش را تلاش برای توسعه سیاسی و انتخابات و نهادینه کردن دموکراسی در کشور نامید، از این هم فراتر رفته و کاندیدایی بیش از سه میلیون تومان برای بزرگ ده یا فردی که قرار بوده فردای آن روز مهمان او شود، میفرستد و میگوید : با این پول دو رأس گاو بخر و پیش پای من سر ببر تا مردم بگویند این طور و آن طور. یا به فلان قصاب میگوید شما میخواهید چند گاو یا گوسفند بکشی؟ هر چقد ر میخواهی بکشی اول بیار پیش پای من سر ببر بعدا به کشتارگاه ببر در عوض مثلا صد هزار تو مان به تو میدهم!!!؟؟؟

پیام مشترک امام جمعه و استاندار کرمانشاه سفر رهبر معظم انقلاب رح

 بسمه تعالی


امام جمعه و استاندار کرمانشاه در آستانه سفر مقام معظم رهبری به این استان در پیامی اعلام کردند: بی گمان این سفر پرنور و لبریز از خیر و برکت منشا نزول انوار قدسیه و رحمت الهی بر دیار زاگرس نشینان غیور و غیرتمند خواهد بود.
به گزارش فارس آیت الله مصطفی علما، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه و استاندار کرمانشاه در آستانه سفر مقام معظم رهبری به استان پیامی صادر کردند.
در این پیام آمده است: خداوند منان را شاکریم که در سرزمینی زندگی می کنیم که بهره مند از نعمت ارزنده ولایت و متنعم از نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
این پیام می افزاید: هم اکنون که همزمان با دهه کرامت و میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج(ع) شاهد حضور امتداد سالاری آل یاسین، ولی امر مسلمین، رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی در دیار حماسه و ایثار کرمانشاه همیشه سرافراز هستیم، بی تردید مردم ولایتمدار و پرشور استان کرمانشاه که سال هاست منتظرند تا غبار قدوم پیشوای عارفان را توتیای چشم های به راه دوخته خود کنند، با حضوری حماسی و سراسر شکوه تجدید بیعتی شگفت انگیز با آرمان های معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه خواهند کرد. در پایان این پیام آمده است: بی گمان این سفر پرنور و لبریز از خیر و برکت منشا نزول انوار قدسیه و رحمت الهی بر دیار زاگرس نشینان غیور و غیرتمند خواهد بود.
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست

پمپ بنزین

گفت: یکی از اعضای حزب مشارکت و از حامیان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در مصاحبه ای گفته است «حرکت اعتراضی در سوریه اسلامی ترین حرکت منطقه است»!
گفتم: یعنی به همین علت است که آمریکا و اسرائیل و آل سعود و آل خلیفه از آن به شدت حمایت می کنند و عربستان تاکنون 20 میلیارد دلار به آنها کمک کرده است؟!
گفت: پس دارند حق نمک به جا می آورند! چون آمریکا و اسرائیل و آل سعود با همه توان از سران و عوامل فتنه 88 هم حمایت کرده و پول و پله کلان پای آنها ریخته بودند!
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: یعنی خجالت نمی کشند که هنوز هم از اسرائیل و آمریکا دنباله روی می کنند؟!
گفتم: ای عوام!! این حرفها چیه؟! به یارو گفتند جلوی پمپ بنزین سیگار نکش! گفت؛ من جلوی بابام هم سیگار می کشم چه رسد به پمپ بنزین!

چند نکته به زبان کردی

سلام بنده وه هر چی روستایی زحمتکشه

  مانی نون ! اتوام وه زوان کردی چن نکته عرض که مه خذمت تان . یه کی وه چشتیلی که متأسفانه امروژه وه ناو دیات بُیه سه رسم ، آگر دایین جاریل گنمه . ممکنه فکر بکن چه عیبی دیری ؟ تازه ای کاره بایس اوید خاکستره گه بوده کود ! ولی این کاره چن ضرر دیری : یه کی یه سه هر چی جک جانوره اسوزن و امرن . اصلن فکر کردنه این جک جانوریله مخلوق خدان ؟ خدا اجازه نیاردیه کسی بسوزن ده یان . ای کاره گنای گوری گه وه بایس اوی نعمتیل خدا پِشت اَکَه لیمان .

   یه ی ضرر تر وه بین چی یین ای جک جانوریله سه که بعضی گیان ارای کشاورزی فایده دیرن و وقتی وه بین اَچن نظم طبیعت وه هم اخواد . ضرر تر دویکل ای جاریله سه که هوا آلوده اکاد . اگر ای جاریله نسوزنن پزیل اتانن بِلَوَرِن وه وی جاریله استفاده بکن و پشکل پزیل یی جور کود طبیعی ارای زمینه . خلاصه بان وی کاریله دس هلگرن وه یه فره تر نعمتیل خدا وه بین نَوَن .

جدول ضرب

گفت: چند پزشک ایرانی با ارسال یک نامه سرگشاده برای بشار اسد از وی خواسته اند به سوگند پزشکی خود توجه کند و به خواسته معترضان تن بدهد.
گفتم: ولی یکی از خواسته های اعلام شده معترضان، خروج سوریه از محور مقاومت و پیوستن به دیکتاتورهای عرب برای سازش با اسرائیل است.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: معترضانی که تعداد آنها در مقایسه با حامیان بشار اسد بسیار اندک و کم شمار است در سایت های خود از همراهی سوریه با حزب الله لبنان و حماس و ایران به عنوان «خیانت به آرمان اعراب»! یاد کرده اند.
گفت: باز هم چه عرض کنم؟! رژیم آل سعود هم تاکنون 20 میلیارد دلار به معترضان کمک مالی کرده و بعد از افشای ماجرا فقط میزان این کمک مالی را کمتر از 20 میلیارد دانسته است!
گفتم: آمریکا و اسرائیل و اتحادیه اروپا و دیکتاتورهای عرب که با همه توان به سرکوب خیزش های اسلامی منطقه مشغولند، از جریان اعتراضی در سوریه به شدت و آشکارا حمایت می کنند.
گفت: حالا چرا این چند پزشک علیه قتل عام مردم مظلوم بحرین و از جمله کشتار ده ها پزشک و پرستار بحرینی توسط رژیم های آل سعود و آل خلیفه بیانیه نداده اند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی پرسیدند دو، دوتا چندتا میشه؟ طرف یک کمی فکر کرد و بعد گفت؛ میخوای بخری یا میخوای بفروشی؟!

لیبی کشور راز آلود

 بسمه تعالی

 

لیبی رازهای ناگفته فراوانی دارد که ممکن است از این به بعد در گزارش‌ها و خبرها به آن‌ها پی ببریم. زندان‌های مخوف، شکنجه‌های قرون وسطایی، ثروت‌های پنهان شده، کاخ‌های زیرزمینی، مراودات غیرشفاف با ...

 

مقدمه
  سرزمینی وسیع در شمال آفریقا با قبایلی فراوان، جمعیتی کم و ثروتی زیاد؛ حکومتی مستبد، حاکمی بی‌خرد و فراری، گذرگاهی مهم برای اقتصاد جهانی؛ اما سرنوشتی نامعلوم !این‌ها همه حرف‌های لیبی نیست؛ لیبی رازهای ناگفته فراوانی دارد که ممکن است از این به بعد در گزارش‌ها و خبرها به آن‌ها پی ببریم. زندان‌های مخوف، شکنجه‌های قرون وسطایی، ثروت‌های پنهان شده، کاخ‌های زیرزمینی، مراودات غیرشفاف با شرکت‌های اروپایی و آمریکایی، حساب‌های بی‌حساب در بانک‌های غربی و هزاران رازهای ناگفته دیگر که حکایت عملکرد همه حکام مستبد و وابسته منطقه‌ای است که مردم مسلمانش به پا خاسته‌‌اند تا حقوق حقه خود را از ظالمان بستانند.

- قبایل لیبی ؛ انقلاب اخیر
نظام سیاسی لیبی درزمان قذافی براساس هم‌پیمانی‌های قبیله‌ای سیاسی بنا نهاده شده است. نظام حکومتی قذافی بر اساس ائتلاف سه قبیله بزرگ شامل «القذاذفه» که قبیله شخصی قذافی و خانواده وی است، «الورفله»، «المقارحه» بنا شده و طی همه چهاردهه گذشته، بقیه قبایل به‌نوعی دنباله‌روی این ائتلاف اصلی بوده‌اند‌. بر اساس گزارش‌ها، 64 قبیله در لیبی وجود دارد که 61 قبیله و 97 درصد جمعیت لیبی عرب و سه قبیله معادل 3 درصد موسوم به «بربر» یا غیر عرب هستند. تعداد قبایل بانفوذ و تعیین‌کننده لیبی انگشت‌شمار است که می‌توان به طور اجمالی از قبایل زیر به عنوان تعیین‌کننده‌ترین‌ها نام برد:

1- الورفله: یکی از بزرگ‌ترین قبایل لیبی از حیث تعداد و گستره تحت نفوذ جغرافیایی در لیبی به شمار می‌رود. تعداد افراد این قبیله حدود یک میلیون نفر معادل یک‌ششم جمعیت کل لیبی است. روابط محکم و اجتماعی افراد قبیله و وفاداری‌شان به یکدیگر در لیبی زبانزد است. به طور خاص در غرب و شرق لیبی ساکن هستند. یکی از مهم‌ترین مناطق تمرکز آن‌ها شهر «بنغازی» است که مرکز اساسی صادرات گاز و نفت و خواستگاه انقلاب ضدقذافی بود‌. این قبیله در انقلاب سپتامبر سال 1969 نیز با انقلابی‌ها هم‌پیمان شد و به این ترتیب، شرایط برای ورود تعداد زیادی از افراد این قبیله به مؤسسات دولتی و فرمانروایی و مناصب سیاسی و نظامی فراهم شد. پیش از این، قبیله با مساعدت برخی افسران ارتش وابسته به خود در نظام قذافی، شبه‌کودتایی را به رهبری «حسن اشکال»، یکی از بزرگ‌ترین سران قبیله، علیه قذافی به راه می‌اندازند؛ اما این اقدام شکست می‌خورد و تعدادی از افسران ارتش به جرم کودتا اعدام می‌شوند یا به زندان می‌افتند. گفته می‌شود دلیل عدم اعتماد قذافی به ارتش، همین شبه‌کودتای شکست خورده بوده است. قبیله «الورفله» بزرگ‌ترین قبیله لیبی و اولین قبیله‌ای بود که به انقلابی‌ها پیوست و در بنی‌ولید، سرت، طرابلس و بنغازی با تأیید انقلاب، ضربات سختی را بر پیکره نظام قذافی وارد کرد.

2-ترهونه: دومین قبیله بزرگ لیبی از حیث جمعیتی است که در «تاورغاء» و «طرابلس» ساکن است و رسماً اعلام کرده که به انقلابی‌ها پیوسته است‌. «ترهونه» ده‌ها قبیله فرعی را در دل خود جای داده است‌. مرکز اصلی آن، منطقه «ترهونه» در جنوب غربی طرابلس است‌. نسبت قابل‌توجهی از نیروهای مسلح لیبی به این قبیله وابسته‌اند و اعضای آن یک‌سوم ساکنان شهر طرابلس را شامل می‌شوند.

3- القذاذفه: قبیله اصلی حاکم بر کشور لیبی است و اصل و نسب «معمر قذافی» به آن باز می‌گردد‌. مرکز اصلی این قبیله منطقه «سبها» در مرکز لیبی است که تعداد ساکنان آن به 126 هزار تن می‌رسد؛ اما از لحاظ تسلیحات و امکانات، قوی‌ترین قبیله به شمار می‌رود. عدم اعتماد معمر قذافی به ارتش، باعث شد از بین قبیله خودش به نام «ملت مسلح» افرادی «شبه نظامی» را در رأس تشکیلات خنثی کننده‌ای در برابر ارتش قرار دهد. اما اختلافات شدیدی بین سران این قبیله در باره پیوستن به انقلابی‌ها وجود دارد و بسیاری از آنان به مردم ملحق شده‌اند؛ به‌ویژه در شهر «بنغازی» رسماً از قذافی اعلام برائت کرده‌اند.

4- المقارحه: یکی از مهم‌ترین قبایل لیبی که در مناطق غربی متمرکز است و رهبری آن را «عبدالسلام جلود» مرد شماره 2 نظام قذافی برعهده دارد‌. این قبیله نیز از حیث سلاح و ساز‌و‌برگ، شبیه قبیله قذافی است و با وجود اینکه گفته می‌شود اختلافاتی بر سر پیروی از قذافی دارد، تاکنون درباره پیوستن به انقلابی‌ها اعلام موضع نکرده است‌. تحلیل‌گران می‌گویند به علت تمرکز قدرت و ثروت در دست این قبیله، اگر به مردم بپیوندند، کار قذافی تمام‌شده خواهد بود.

5- زناته: از لحاظ جغرافیایی در شهر «زنتان» واقع در منطقه «الجبل الغربی» متمرکز است. در تعدادی از کشورهای مغرب عربی منتشر شده است و تنها منحصر به خاک لیبی نیست‌. این قبیله از اولین قبایل تأییدکننده انقلاب مردمی لیبی علیه قذافی بود.

6- الطوارقک: در شهرهای «غدامس»، «غات» و «جانیت» در صحرای بزرگ و همچنین تعدادی از کشورهای دیگر مغرب عربی گسترده شده‌اند‌و به انقلابی‌ها پیوسته‌اند.

7- اولادسلیمان: قبیله‌ای متشکل از تعدادی قبیله کوچک دیگر متمرکز شده در مناطق «سرت» و «فزان» است و شاخه‌هایی نیز در مصر، تونس، چاد و نیجر دارد.

8- العبیدات: در شرق لیبی و در منطقه «جل‌الاخضر» واقع است‌. وزیر کشور پیشین لیبی یعنی «عبدالفتاح یونس العبیدی» از این قبیله است که به انقلابی‌ها پیوسته است.

دیگر قبایل مهم لیبی عبارتند از: «بنی ولید» که به معترضان پیوسته و از اعضای خود در دستگاه امنیتی لیبی خواسته به انقلاب مردمی بپیوندند و قبیله «الزویه» که در جنوب‌شرق لیبی مستقر است و شیوخ آن تهدید کرده‌اند که اگر اروپا برای اسقاط قذافی اقدام نکند، چاه‌های نفت را به روی این قاره خواهند بست.

- دیکتاتور سابق لیبی که بود ؟

سرهنگ قذافی که همیشه به‌خاطر کارهای عجیبش از جمله اقامت در چادر، همراه بردن شترهایش در سفرهای خارجی، سخنرانی‌های طولانی در سازمان ملل، محافظان زن و ایده‌های عجبیش در عرصه بین‌المللی، دور زدن‌هایش در دوربرگردان‌های سیاسی، اداره کشور بدون قانون اساسی مدون و... سوژه خوبی برای خبرنگاران بود، در ساعات اولیه بامداد روز اول شهریور‌ماه سال جاری سقوط کرد.معمر قذافی در سال 1948(1307ش ) همزمان با استقلال لیبی از ایتالیا، در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات، وارد ارتش این کشور شد. قذافی در‌حالی‌که 27 سال بیشتر نداشت، با کودتا علیه شاه «ادریس» و کنار زدن دیگر رقبا به قدرت رسید. تفکرات سیاسی قذافی التقاطی از پان‌عربیسم و چپ مارکسیستی بود و بنا بر گفته خودش به‌شدت از جمال عبدالناصر تأثیر پذیرفته بود. قذافی نیز مانند دیگر دیکتاتورهای هم‌عصرش چون حسنی مبارک، صدام حسین، زین‌العابدین بن‌علی و علی عبدالله صالح از ماجرای فلسطین به‌عنوان وسیله‌ای برای افزایش محبوبیت خود استفاده می‌کرد. هرچند وی به‌شدت منتقد مبارزات گروه‌هایی چون حماس و حزب‌الله بود ولی آرزو داشت اتحاد راهبردی با مصر و سوریه برای آزادی قدس ایجاد کند.

مسیری که سرهنگ قذافی برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی کشورش انتخاب کرد، در ابتدا استفاده از گروه‌‌های تروریستی در اقصی نقاط جهان بود. قذافی بدون دوراندیشی و با استفاده از دلارهای نفتی در اقصی نقاط دنیا علیه منافع غرب عملیات‌های تروریستی انجام می‌داد؛ اما این غرب بود که از این انفجارها بیشترین سود را می‌برد و به وسیله آن، مسلمانان را در جهان تروریست معرفی می‌کرد؛ اوج این عملیات‌ها بمب‌گذاری در هواپیمای انگلیسی در آسمان استرالیا موسوم به پرونده لاکربی بود. ماجرای لاکربی، غرب را به این نتیجه رساند تا فشار زیادی بر قذافی بیاورند و سرانجام، قذافی با پذیرش این عملیات، مجبور شد در زمینه پرداخت غرامت سنگین به دولت اسکاتلند و تحویل عامل این حمله به اسکاتلندیارد عقب نشینی کند.

دومین رویارویی قذافی با غرب در زمینه پرونده هسته‌ای لیبی بود؛ جایی که قذافی با کمک پاکستان و کره شمالی توانسته بود به‌حدی از توان هسته‌ای دست پیدا کند؛ اما فشار اقتصادی و حملات نظامی آمریکا طرابلس را وادار کرد تا در مقابل فشارها تسلیم شود و تمام تجهیزات هسته‌ای کشورش را سوار بر کشتی کند و به آمریکا تحویل دهد. پس از این عقب‌نشینی راهبردی؛آمریکا در عصر پس از فروپاشی شوروی به قذافی روی خوش نشان داد و به‌مرور قذافی یکی از تأمین‌کنندگان نفت غرب شناخته شد و غرب نیز به این کشور در حوزه شمال آفریقا آزادی عمل بیشتری اعطا کرد.

مهم‌ترین پرونده قذافی در طی سال‌های گذشته، سرنوشت «امام موسی صدر» است، قذافی در ماجراجویی دیگری، روحانی شیعه ایرانی و محبوب لبنانی‌ها را ربود و تمام اسناد درباره این اقدام را انکار کرد. این در حالی است که تلاش‌ ایران و جهان تشیع برای حل این بحران پیچیده با سرهنگ همچنان ادامه دارد. سرمایه‌گذاری‌های غرب در لیبی و درآمدهای نفتی این کشور منجر به توسعه پایدار در لیبی نشد و این کشور همچنان دچار وابستگی و فاصله طبقاتی و مشکلات عدیده اجتماعی هست و این درحالی بود که قذافی و فرزندانش میلیون‌ها دلار از این سرمایه را برای خوش‌گذرانی و فساد اخلاقی خود در ایتالیا و فرانسه و دیگر کشورهای غربی صرف می‌کردند. سرانجام، خودسوزی «بوعزیزی» جوان سبزی‌‌فروش تونسی، آتش به کاخ‌های کهنه‌دیکتاتورهای عرب انداخت. پس از سقوط زین‌العابدین بن‌علی، رئیس‌جمهور مخلوع تونس و حسنی مبارک، همتای مصری‌اش، جوانان لیبی با عنوان «جوانان 17 فوریه» به خروش آمدند؛ اما واکنش قذافی مانند تمام ژست‌ها و اطوارهای همیشگی، خاص بود. «آقای خاص» این‌بار جواب مردم را در خیابان با جنگنده بمب‌افکن داد و افکار عمومی جهان را با علامت سؤال بزرگی درباره سلامت روانی این دیکتاتور مواجه کرد؛ اما غرب از این فرصت به‌خوبی استفاده کرد تا مانند پرونده یوگسلاوی در میانه دهه 90وارد بازی شود و از این فرصت به سود خود استفاده کند. غرب با ارتش ناتو به بهانه کمک به انقلابی‌ها اکنون وارد لیبی شده است و قذافی هر لحظه به پایان عمرش نزدیک می‌شود و این درحالی است که ماجراجویی‌های نابخردانه سرهنگ، این‌بار نیز تنها به سود غرب بود. غربی‌ها به‌راحتی توانستند تمام زیرساخت‌های این کشور را تخریب کنند و تا ده‌ها سال از تهدیدی به نام لیبی مصون باشند و برای منابع غنی این کشور در عصر پس از قذافی دندان تیز کنند و این درحالی است که هزاران غیر نظامی بی‌گناه به دست آنان و مزدوران قذافی به کام مرگ فرستاده شده‌اند.

- رهبران انقلاب لیبی را بشناسیم

افراد زیر کسانی هستند که از این پس با سقوط دولت لیبی و رفتن سرهنگ قذافی، نام آن‌ها را بیشتر خواهیم شنید؛ کسانی که در شش ماه گذشته جنگ با قذافی را رهبری می‌کردند. جبهه مخالفان امروز قذافی، ترکیبی است از مردانی که سابقه چند دهه مخالفت با معمر قذافی را در پرونده دارند و اندکی پیش و یا پس از آغاز تحولات در لیبی، حساب خود را از سرهنگ و خانواده‌اش جدا کردند‌. شورای ملی انتقالی لیبی در فروردین‌ماه در «بنغازی» آغاز به کار کرد. مصطفی عبدالجلیل، محمود جبرئیل، دکتر علی صلابی، علی عیساوی، علی ترهونی، محمود شمام، عمرالحریری و عبدالفتاح یونس. معرفی سه چهره اصلی و فعال در شورای ملی انتقالی به همراه مسئولیت‌های آنان به شرح زیر است :

1- محمود جبرئیل: رئیس دولت انتقالی


وی بیشتر روزهای شش ماه گذشته را در خارج از مرزهای لیبی گذرانده است. رسالتش در این ماه‌ها متقاعد کردن جامعه بین‌المللی به رها کردن کامل دولت قذافی و به رسمیت شناختن مخالفان بود‌. وی پیش از آغاز ناآرامی‌ها به‌عنوان رئیس کمیته تحول اقتصاد ملی در دولت قذافی مشغول به کار بود‌. او اکنون از سوی رئیس شورای ملی انتقالی به‌عنوان رئیس دولت انتقالی منصوب شده است.

2- مصطفی عبدالجلیل: رئیس شورای ملی انتقالی


وی از پایان فروردین‌ماه که این شورا شکل گرفت، ریاست آن را بر عهده داشت‌. وی وزیر دادگستری بود که ناآرامی‌ها آغاز شد‌. او پس از استعفا راهی بنغازی شد و با انقلابی‌ها همکاری کرد.

3- عبدالحفیظ غوغا: نایب‌رئیس شورای ملی انتقالی


وی از بدو تشکیل شورای انتقالی، سخنگویی آن را برعهده داشت و سپس نایب‌رئیس آن شد. غوغا پیش از تحولات اخیر، در بنغازی وکیل بود و وکالت خانواده زندانیانی را که در سال 1996(1355ش) در طرابلس کشته شدند، بر عهده داشت. به نظر می‌رسد این سؤال اساسی را زمان پاسخ خواهد داد که توده‌های محروم لیبیایی در آینده لیبی چه نقشی خواهند داشت ؟ توده‌های مردم با تابلوی اسلامی و هدف تعریف شده - و از ابتدا به‌صراحت اعلام شده- تشکیل یک نظام حکومتی برخاسته از آموزه‌های اسلامی به صحنه آمده و پیروزی نهایی را رقم زده‌اند‌. شناسه اصلی آنان، شعارهای: «الله اکبر»، «اسلام دین من است»، «قذافی کافر است»، «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بوده است. مردم اصرار داشتند که از مساجد آغاز کنند و در خیابان‌ها به نماز جماعت بایستند‌. گفتنی است وقتی برای تسخیر نهایی طرابلس حرکت کردند، به یکدیگر وعده می‌دادند که «نماز عید فطر را بدون حضور قذافی در طرابلس برپا می‌کنیم و به شکرانه پیروزی اسلام بر کفر، پیشانی سجده بر خاک می‌نهیم» و این اتفاق افتاد.

و به قول نیکلای سارکوزی – رئیس‌جمهور فرانسه - مادام که «پای جمهوری اسلامی ایران» به‌عنوان یک الگو در میان است، هیچ یک از ملت‌های مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا به پذیرش حاکمیتی غیراسلامی و سکولار تن نمی‌دهند. ( تهیه و تنظیم: سید رضا صدرالحسینی – 10/6/90

اگر من رئیس جمهور بودم

 بسمه تعالی

 

یکی از دانش آموزان مدرسه "فرهنگ" با ارسال نامه‌ای به پرسش مهر امسال رئیس‌جمهور پاسخ داد. به گزارش آتی‌نیوز به نقل از فارس، امیرعلی ثقفی فر دانش آموز مقطع سوم راهنمایی با ارسال نسخه‌ای از نامه‌اش برای خبرگزاری فارس به سؤال امسال رئیس‌جمهور از دانش آموزان،‌ که هر ساله در قالب پرسش مهر مطرح می‌شود، پاسخ داد. احمدی‌نژاد در پیام ضبط شده‌اش که دیروز از شبکه‌های سیما و بلندگوی مدارس پخش شد، از دانش آموزان پرسیده بود، اگر جای رئیس‌جمهور بودید، برای اعتلای ایران اسلامی چه می‌کردید؟ امیرعلی ثقفی فر در بخشی از نامه‌اش آورده: آقا اجازه، ما اگر جای شما باشیم،‌ وقتی می‌بینیم که اعتلای ایران و اقتدار ایران باحضور یک جریان در دفتر خودم به خطر افتاده و وقتی می‌دیدم که رهبرم در نامه‌ای این خطر را از قبل به من گوشزد کرده، آن رئیس دفتر را فوری برکنار می‌کنم. در ادامه نامه آمده: وقتی می‌دیدیم که این جریان تمام نقاط مثبت و دولتی را به نقطه ضعف تبدیل کرده و در هر فساد اقتصادی و رسانه‌ای رد پایی از او وجود داشته و اسنادش هم در رسانه‌ها موجود است و جایی برای انکار نمانده وقتی می‌دیدم که مثلاً امثال بابای ما که سال 84 با آمدن شما کلی ذوق داشتند که انقلابی‌ها دوباره روی کار آمده‌اند و امروز اما خبرها را با آه و حسرت دنبال می‌کنند و حال‌شان گرفته شده از دولت فعلی و مدام می‌گویند کاش قدر دولت قبل را شما می‌دانستید و ریش و قیچی را دست همان آقایی که من اگر جای شما بیایم برکنارش می‌کنم، نمی‌دادید". به گزارش فارس، در پایان نامه این دانش آموز آمده است: آقا اجازه، ما که جای شما نمی‌شود باشیم اما تو را به خدا حال افرادی امثال بابای ما را بیشتر از این نگیرید.

ریش مصنوعی

 

۱۳۹۰ جمعه ۱ مهر ساعت 10:35

به گزارش سرویس قاب نقره برنا، حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن که شب گذشته از سوی صدا و سیما پخش شد درباره "علم، جهاد، و عبادت" سخن گفت و به آیات قرآنی که مربوط به این مباحث است اشاره و آنها را تفسیر نمود. آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌ای از این سخنان است:

این دانشگاه‌ها و توسعه دانشگاه‌ها که هی روز به روز هم بیشتر می‌شود این را خروجی‌اش را هم نگاه کنید. خروجی‌اش چیست؟ حوزه هم همینطور است. حوزه هم باید خروجی‌اش را نگاه کند. اگر بیشترین اسلام‌شناس در قم است، باید بیشترین بچه‌ها بچه‌های قمی باشند. اگر قدیمی‌ترین حوزه‌ها حوزه علمیه نجف است باید جوان‌های نجف از همه جوان‌های عراق یک سر و کله بهتر باشند. اگر دیدیم حوزه علمیه نجف است اما بچه‌های نجف بهتر از جاهای دیگر نیستند.

 
بچه‌های ما مثل بچه‌های شهرهای دیگر هستند. اگر دیدیم باید تجدید نظر کنیم. چه حوزه، چه دانشگاه. با کسی هم رودروایسی نداریم. اگر دانشمندی مثلاً بنده طلبه هستم. اگر من در خانه طوری عمل کردم که دختر من زن آخوند نشد، خواستگار برای دخترم می‌آید، می‌گوید: اگر آخوند است من قبول نمی‌کنم. پیداست من آخوند شکست‌خورده‌ای هستم. یعنی یک آخوندی نبودم که رفتار من دختر مرا به آخوند خوش‌بین کند. استاد دانشگاه باید یک طور باشد، معلم باید یک طور باشد. فامیل‌ها باید یک طوری باشد که هرکس باسوادتر است به او عشق بورزند. نه بگویند مدرکش بالا است. خوب مدرکش بالا است. چند دفعه خانه شما سرکشی کرده است. چند تا عیادت کرده است؟ چند تا احوالپرسی کرده است. مردم خیلی کار به علم ندارند، کار به عمل دارند.

علم همراه اخلاق
من یک خاطره هست فکر می‌کنم گفته باشم ولی حالا باز هم می‌گویم. اگر نگفتم که دفعه اول باشد اگر هم گفتم دو بار بشنوید. چهار سال برای جوان‌ها کلاسداری مجانی داشتم. مجانی به معنای واقعی، یک ریال در آن پول نبود. از قم در آن شهر می‌رفتم سخنرانی می‌‌کردم. یک روز شاگردان ما رفتند دیدن یک آقایی و برگشتند، گفتند: آقا او است. یعنی چه؟ یعنی تو آقا نیستی. گفتیم: خوب حالا بنده هم ایشان را قبول دارم. اما شما در یک ربع چه دیدید؟ من چهار سال است معلم هستم. یک ربع شما ملاقات کردید. گفتند: ما دیدن آقا رفتیم، آقا بیرون رفت و برگشت نفهمیدیم چه کار داشت. وقتی آمدیم کفش‌هایمان را بپوشیم دیدیم آقا وقتی بیرون رفت برای این بیرون رفت. دیده پشت در آفتاب است، آفتاب هم داغ است، آفتاب داغ به کفش‌ها می‌تابد ما وقتی برگردیم کف پای ما می‌سوزد. رفته یک گونی تر کرده و روی کفش ما انداخته که آفتاب به کفش ما نتابد. ما چهار سال کلاسداری کردیم او هم یک گونی تر کرد. گونی تر او چهار سال ما را مالید و رفت. (خنده حضار)

الآن مردم مشکل علم ندارند، مشکل برخورد دارند. اول مهر است. باید بگوییم انشاءالله همه حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش و همه برای خدا درس بخوانیم. دنیا واقعاً چیزی نیست. می‌خواهید نرخ دنیا را هم برایتان بگویم. البته حالا در استخدام بسته است، حالا اگر یکبار درش باز شد، شما سی سال استخدام می‌شوید، بیست سال هم بازنشسته پنجاه سال، پنجاه تا دوازده ماه ششصد ماه می‌شود. ششصد تا صد هزار تومان پس‌انداز کنی که به حضرت عباس نمی‌شود، ششصد تا صد هزار تومان شصت میلیون می‌شود. شصت میلیون پول یک خانه است. چه دادی؟ 50 سال. چه گرفتی؟ یک خانه.

حیف نیست این که خودمان را به یک خانه بفروشیم؟ من نمی‌گویم خانه نخرید. می‌گویم: نیت شما خانه نباشد. اما انسان بدون مسکن که نمی‌شود. نیت شما، شما الآن اینجا از اکسیژن استفاده می‌کنید اما هیچکدام نیت‌تان اکسیژن نیست. بنده اینجا آمدم آب خوردم. البته ماه رمضان که نیست. یکوقت تلویزیون ماه رمضان نشان می‌دهد، می‌گویند: شیخ آب خورد. ماه رمضان که نیست. من آب خوردم اما برای آب اینجا نیامدم. نیت شما دنیا نباشد، اما برای دنیا هم باید تلاش کرد که از دنیا عقب نمانیم. این شاخه اول بحث ما به مناسبت اول مهر بود. صلواتی ختم کنید. (صلوات حضار)

جایگاه مجاهدان و رزمندگان در راه خدا
در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: بیست بر دویست پیروز است. وقتی گفتند: آمریکا بیست میلیون، ببخشید دویست میلیون جمعیت دارد، جمهوری اسلامی هم تصمیم گرفت به رهبری امام (ره) بگوید: خوب آمریکا دویست میلیون جمعیت دارد، ما هم یک لشگر بیست میلیونی درست می‌کنیم. بسیج بیست میلیونی. و قرآن یک آیه دارد می‌گوید: بیست بر دویست پیروز است. این آیه قرآن است. بیست بر دویست پیروز است. آیه‌اش این است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ»، «عشرون» یعنی بیست تا، «صابرون» یعنی مقاوم. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ» (انفال/65) «مِائَتَینِ» یعنی دویست تا. بیست بر دویست پیروز است آیه قرآن است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ» چقدر خوب است بچه‌های ایران این کلمات را حفظ کنند. بیست بر دویست پیروز است. آیه قرآن است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ». «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَة» (بقره/249) جنگ لبنان نشان داد، جنگ سی و سه روز، بیست بر دویست پیروز است. نشان داد قذافی را، نشان داد مبارک را، دیگران را هم نشان خواهد داد. در طول تاریخ!

قرآن می‌گوید: باطل کف است. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاءً» (رعد/17) کف بالا نشین است ولی تمام می‌شود. خودش را نشان می‌دهد ولی تمام می‌شود. آنچه ماندگار است آب است. باطل کف است، باطل جولانی دارد، ولی حقیقت ندارد. باطل خواب است. باطل حباب است. باطل رفتنی است. «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» (اسراء/81) «کان» این «کان» بار دارد. نمی‌گوید:«إِنَّ الْباطِلَ زَهُوقاً». «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»! این «کان» یعنی سنت خداست. باطل رفتنی است. می‌شود انسان با دروغ چهار تا قلم تجارت کند، با کلک، یک پستی بگیرد، اما بالاخره دیر یا زود قصه لو می‌رود. ریش مصنوعی می‌شود گذاشت ولی دو تا عطسه کنی پایین می‌افتد.

یک قصه‌ای من می‌ترسم گفته باشم. حالا چه اشکالی دارد؟ این هم احتمال می‌دهم گفته باشم. مگر حالا یک چیزی را گفتیم همه مردم هستند؟ یک چیزی را خواسته باشی همه مردم ایران بشنوند باید سی، چهل بار بگویی هر دفعه یک عده می‌شنوند.
ناصرالدین شاه ماه رمضان یک افطاری به علمای تهران می‌داد، علما گفتند: امسال افطاری نمی‌رویم. دربار نمی‌خواست این قصه را به ناصرالدین شاه برساند. شب افطاری علما که شد، گفتند: چند تا طلبه مصنوعی درست کنیم. چند تا جوان را گرفتند و عمامه سرش گذاشتند، و دنبال یک آیت‌الله مصنوعی می‌گشتند. سرچشمه تهران یک خربزه فروش بود یک قیافه خیلی قشنگی داشت. گفتند: این را برای آیت‌اللهی ببریم. گفتند: درآمدت چقدر است؟ گفتند: دو برابر به تو می‌دهیم، یک شب بیا افطار فقط لباس را ما به تو می‌پوشانیم. یک لباسی به این آقای خربزه فروش نشاندند و یک افطاری و گفتند آقا الحمدلله امشب علما افطار کردند. گفت: نه علما بایستند کارشان دارم. گفتند: آقا اینها همه منبر دارند. مسجد دارند، بگذارید بروند. گفت: نه! یک دقیقه صبر کنند. ناصر‌الدین شاه آمد قیافه‌ها را دید. نشست خربزه بخورد. گفت: آقایان ببخشید دربار نتوانستند خربزه شیرین برای شما تهیه کنند، من معذرت می‌خواهم. خربزه‌ها بی‌مزه است. یک مرتبه این آیت‌الله گفت: دکان خودم می‌آمدند! ببین وقتی خربزه فروش را آیت‌الله کردی، لو می‌رود.

اولین شهید دفاع مقدس در جبهه

 بسمه تعالی 

شاید شما هم گاهی با خود فکر کرده اید که اولین شهید دفاع مقدس در جبهه چه کسی است و یا شاید از دوست یا کسانی که دستی در موضوع دارند این را پرسیده باشید. این سوال به طور طبیعی چند پرسش دیگر هم ایجاد می کند، کجا و چطور شهید شده؟ اهل کجاست؟ چگونه شخصیتی دارد؟ شغل و نقش او در دفاع مقدس چه بوده؟



اولین شهید دفاع مقدس «ایرج دستیاری» نام دارد و از شهر امیدیه است. ایرج از همان دوران کودکی انسانی اجتماعی و مسئولیت پذیر بود و سعی می کرد نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت داشته باشد. به لحاظ اعتقادی فردی معتقد بود و نسبت به اقامه نماز اول وقت و انجام واجبات شرعی اهتمام و توجه خاصی داشت. او به ورزش خصوصاً رشته فوتبال علاقه وافری داشت و به عنوان یکی از دروازه بان های مطرح منطقه امیدیه زبانزد همه ورزشکاران بود و در باشگاه های شاهین، بانک ملی و استقلال بازی می کرد. به دلیل حضور در میادین ورزشی، افراد با سلایق و گرایش های مختلف گرد ایرج جمع می شدند و او سعی می کرد همچون شمعی در میان جمع عامل وحدت همه جوان ها باشد تا بتواند با جذب نوجوانان و جوانان منطقه امیدیه به ورزش آنها را از بلاهای اجتماعی دور سازد.


با شکل گیری «کمیته» از ابتدای پیروزی انقلاب شهید دستیاری به همراه نیروهای مخلص انقلابی مسئولیت حفاظت از مسیر لوله های نفتی و چاه های نفت منطقه آغاجاری را بر عهده گرفتند و از ساعت 10 شب تا شش صبح به مدت شش ماه این وظیفه را با موفقیت به انجام رساندند. شهید ایرج دستیاری در آبان 1358 به عضویت نیروی مقاومت سپاه امیدیه و آغاجاری در آمده و دوره های مختلفی را زیر نظر سردار شهید غیور اصلی و سایر همرزمانش در اهواز پشت سر می گذارد. پس از حضور در مناطق مرزی شلمچه و در مدت کمی، اقدام به شناسایی محل های نفوذ عناصر ضدانقلاب کرده و با توجه به آشنایی و داشتن تخصص تکنیسین برق و هوش ذاتی و نظامی اش با مشورت شهید جهان آرا و دیگر همرزمان وی در سپاه خرمشهر خط آتشی از مواد انفجاری به طول چهار کیلومتر در خط مرزی ایجاد کردند و موفق شدند در یکی از شب ها یکی از نیروهای ضدانقلاب را دستگیر کنند که در بازجویی به عمل آمده مشخص شد که عامل بمب گذاری در چهار راه امام بوده که منجر به شهادت یک زن باردار و کودکش شده است.

ایرج به همراه برادر کوچک تر خود بیژن : که به افتخار جانبازی نائل شده است- و حاج احمد سلحشورفر، مشغول چینش مواد انفجاری در طول خط مرزی بودند، در این لحظه شهید با توجه به آگاهی و اشرافیتی که به خطرات مواد انفجاری داشت، از همراهان خود می خواهد که از محل دور شوند تا آخرین چاشنی را بازرسی و خط را آماده کند که ناگهان یکی از تله ها در اثر ریزش خاکریز منفجر می شود و ایرج در اثر شدت موج انفجار به درون نهر خین پرتاب می شود و در اثر وجود درگیری در منطقه پیکر مطهرش تا یک هفته مفقود می ماند که پس از گذشت یک هفته در کنار اسکله خرمشهر شناسایی و به زادگاهش امیدیه انتقال داده می شود. بازگشت پیکر شهید ایرج دستیاری آن چنان تحولی در منطقه به وجود می آورد که سبب می شود بار دیگر آحاد مردم شهر امیدیه حول آن شمع فروزان جمع شوند و جوانان سلحشور شهر فوج فوج تقاضای عضویت در سپاه امیدیه و آغاجاری را کنند.

طلب !

گفت: حالا فهمیدم چرا بعضی ها از این که قرار است 4 صفر از پول ملی حذف شود، در پوست خود نمی گنجیدند.
گفتم: این طرح در برخی دیگر از کشورها نظیر ترکیه و ایتالیا نیز به اجرا درآمده و نتیجه موفقی هم داشته است.
گفت: حضورتان عرض شود که بنده اصل طرح را نفی نمی کنم.
گفتم: پس منظورت چیست؟
گفت: احتمالا، عوامل اختلاس 3هزار میلیارد تومانی از اجرای این طرح خیلی خوش به حالشان می شد. چون رقم 3هزار میلیارد به 300 میلیون تبدیل می شد و...
گفتم: شخصی یک میلیون تومان از همسایه اش طلب داشت و همسایه طلب او را نمی داد. روزی طلبکار به سراغ همسایه رفت و پولش را مطالبه کرد. همسایه به وی گفت؛ 200هزار تومان آن را هفته دیگر می دهم. می ماند چقدر؟ طلبکار گفت 800هزار تومان دیگر. یارو گفت 700 هزار تومان آن را دو هفته دیگر و 90 هزار تومانش را ماه دیگر می دهم. حالا چقدر باقی می ماند؟ طلبکار گفت 10هزار تومان و یارو صدایش را بلند کرد و گفت؛ مرد حسابی! خجالت نمی کشی برای 10هزار تومان ناقابل اینهمه سر و صدا می کنی؟!