عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

جانبازی در حلقه جانبازان

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چهارشنبه هفته گذشته برای حسینیه امام خمینی(ره) روز به یادماندنی بود تا آنجا که پس از خارج کردن مراسمات ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) و ایام فاطمیه (س) از مقایسه، می توان گفت این حسینیه زیباترین روز تاریخش را دید. روزی که جانبازان سرافراز انقلاب در این حسینیه برگرد خورشید جانباز انقلاب حلقه زدند. در آن روز در آن ساعات و در آن حسینیه بین آن مراد و آن مریدان که غیبت عضو و یا اعضایی از پیکرشان و نیز وضع شان و سیمای ملکوتی شان که صادقانه بر نسبت مرادی و مریدی شان شهادت می دادند، لحظاتی گذشت که نباید از وصف آن گفت چرا که در وصف نمی گنجد، می بایست آنجا بود، آن حال و هوا را دید و در آن غوطه ور می شد تا شاید طعم و مزه محبت ناب را می چشید. دل دریای همیشه آرام خورشید جانباز انقلاب به محض ورود در جمع رندان جانباز به تلاطم درآمد و این جانبازان رند بودند که در پرتو ارتباط معنوی که با مرادشان برقرار کردند تلاطم رو به فزونی این دریا را می دیدند و به جای میل به ساحل این دریای بیکرانه به سوی کانون این تلاطم می خزیدند، می دویدند، می جهیدند و می پریدند که در آن غرق شوند تا حیات یابند. این دریای پرتلاطم شده، چند نوبت توفانی شد. یکی آن زمان که جانبازی از حلقه رندان جانباز چفیه آقا را خواست و آقا اجابت کرد، در این پرده،توفان زمانی آغاز شد که آقا هم چفیه این جانباز را از دوشش برداشت و بر شانه خود گذاشت. در تبادل این دو چفیه چه سری نهفته بود و آقا در آن لحظه در چفیه آن جانباز چه دید که مشتاقانه آن را برداشت و بر شانه خود گذاشت- همه دقت داشته باشیم بی تأمل از این لحظه نگذریم- مرتبه دیگری که این دریا توفانی شد، آنجا بود که ناله ای ممتد و بی رمق به نشانه استقبال از آقا و خوش آمدگویی به ایشان در فضا طنین افکند و دست رنجور جانبازی به واقع آسمانی تر از آسمان دست مجروح آقا را در دست گرفت و برصورتش کشید تا با به فراموشی سپردن تمام دردها و رنج ها و حتی نادیده گرفتن ناتوانی در تکلم که آزاردهنده تر از هر درد و جراحتی بود، آسمانی تر از آنی شود که بود. ناله های جانباز ادامه داشت. ما و دیگران می گوییم و می نویسیم ناله، اما تو تأمل کن،

این ناله بود یا نجوا و زمزمه های عاشقانه و یا نمودی بود از س رّ دلبران! در همین جا در کنار این جانباز که آقا بارها او را بوسید، چهره برافروخته در برافروخته آقا برای لحظه ای به همه حتی لنزهای دوربین ها اجازه داد تا اوج توفان بی قرار وجود دریایی آقا را دریابند با این تفاوت که رندان جانباز در توفانی ترین نقطه این دریا غرق می شدند و زنده می گشتند و سهم دیگران فقط نظاره گری و درک زیبایی های نهفته در آن، به اندازه توفیق بود. - تأمل کن بدون فهم فلسفه هر یک از بوسه های مکرر آقا بر چهره این جانباز، از آن عبور نکن- در مرتبه سوم آقا دل همه را توفانی کرد، حتی آنهایی که آنجا نبودند و بعدها و بعدها آن را دیدند و می بینند، آنجا که وقتی جانبازی از آقا خواست: «دعا کنید عاقبت به خیر شویم» آقا پاسخ داد: «باید سعی کرد». یعنی چه «باید سعی کرد»؟ یعنی باید مواظب و مراقب بود که تا راه هست و به نقطه پایانی نرسیده ای خطر انحراف و سقوط وجود دارد. این جانبازان و ده ها هزار جانباز دیگر، مجلدات پرشمار کتاب های کتابخانه پربهای انقلاب اسلامی ایران و نمونه های بی بدیل پرورش یافته در مکتب فخر آزادگان جهان حسین بن علی(ع) و منشأ و پشتوانه قدرت و غیرت ایران اسلامی هستند. هواپیماهای جنگی ما از فرودگاه های روح بلند این جانبازان به پرواز درمی آیند، سکوهای موشک های ما در روح بلند این جانبازان استقرار دارند، توپخانه های ما در روح بلند این جانبازان آرایش گرفته اند، قرارگاه های تهاجمی ما در روح بلند این جانبازان بنا شده اند و از همه مهم تر خروش آتشفشانی ملت ایران علیه استکبار از روح بلند این جانبازان فوران می کند و به لطف و حول و قوه الهی، دشمنان ما از این چنین جانبازان و ملتی که چنین جانبازانی را تربیت می کند می ترسند و در هراسند، پس قدر این گوهرهای ناب را بدانیم. ان شاء الله

 

  رضا گرمابدری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد