جنگ غزه هرچند در منطقهای به عرض 12 و طول 40 کیلومتر رخ میدهد، اما جنگی در مقیاس و ابعاد جهانی است. به یک معنا این جنگ به عنوان نهمین جنگی که مستقیما از سوی صهیونیستها راهاندازی شده، ادامه جنگ جهانی چهارم برسر سرنوشت خاورمیانه اسلامی است. مافیای صهیونیستی نقش ویژه در تحریک آمریکا به آغاز پروژه خونین خاورمیانه جدید و قرن جدید آمریکایی در سال 2001 داشت. آن زمان برخی مقامات آمریکایی از جمله رئیس سازمان سیا اعلام کردند جنگ علیه 24 کشور اسلامی آغاز شده است. نقش مستقیم رژیم صهیونیستی در 9 جنگ - به فاصله 66 سال- و البته نقش پنهان صهیونیستها در جنگهای افغانستان و عراق و سوریه، روشن میکند چرا حضرت امام خمینی(ره) از رژیم صهیونیستی به عنوان غدهای سرطانی که باید از بین برود یاد کرد. به این گفته حضرت امام باید به چشم استراتژی امنیت ملی و منطقهای نگریست.
در این مراسم همه حاضران با لباس های متحد الشکل در دیدار با روحانی حاضر شدند و در نهایت روزه خود را با روحانی افطار کردند.
این مراسم حاشیه هایی هم به همراه داشت که یکی از آنها ورود حاضران با چفیه به سالن است؛ اما قبل از ورود روحانی، با کمال تعجب چفیه های حاضران جمع آوری شد!
در این میان یک سوال جدی مطرح می شود که علت جمع آوری چفیه ها چیست؟ مگر چفیه چه اشکالی داشت؟
حدود سه سال قبل، در کاخ سفید و کنگره آمریکا، واژه جدیدی ابداع شده بود و کم و بیش در بین مقامات سیاسی آمریکا رایج و مصطلح شده بود، واژهای که سرانجام اوباما آن را در یک برنامه رسمی، آشکارا علیه کشورمان به کار برد. او خبر از اعمال «تحریمهای فلجکننده» علیه ایران میداد. تحریمهایی که قرار بود در مدت کوتاهی اقتصاد ایران را فلج کرده و وادارمان کند از مواضع اصولی و به حق خودمان عقبنشینی کنیم. این سخنان که در سال90 گفته میشد، برای مردم ما بیگانه نبود، ذهن و حافظه آنها، با شنیدن اینکه قرار است آمریکا در مدت کوتاهی - به خیال خودش- به حساب ما برسد، مردم را به یاد جملاتی مشابه در سالهایی دور انداخته بود. سالهایی که ایران، ایران سال 90 نبود، سالهای دوری که ایران تازه انقلاب کرده بود. بسیاری از ساختارهای حاکمیتی به درستی شکل نگرفته بود و منافقان و تفالههای آمریکا با قتل و جنایت، ناامنی و وحشت را به هموطنانشان تقدیم میکردند! در آن سالها بود که «صدام» در مصاحبه آغاز جنگ در 31 شهریور 59، وعده کرد بقیه سخنانش را یک هفته بعد در تهران به خبرنگاران بگوید! چه شباهت تام و تمامی بین آن ادعای صدام و این لاف اوباما بود! ایران آن روزها هم در تحریم بود! تا جایی که در خرید ضروریترین مایحتاج حیاتی کشور با مشکل مواجه بودیم. در آن سالها تامین معاش مردم، کاری سخت و دشوار بود، صنایع داخلی با جنگ و خاموشی و بمباران مواجه بودند، خرید خارجی نیاز به پول داشت، فروش نفت به سختی و دشواری انجام میشد و... و همه اینها کافی بود که انقلاب جوان ما از پای بیفتد و کاخ آرزوهای مردم ویران شود! صدام وحشیانه میتاخت و مشکلات اقتصادی امان مردم را بریده بود اما آنچه آنها میخواستند، نمیشد! مردم، با دست خالی کشور را اداره کردند، جنگ را پیش بردند، متجاوز را بیرون راندند و از همه عقبهها و گردنههای خوفناک و ویرانگری که هر یک به تنهایی و در شرایط عادی- یعنی شرایطی که خدا نباشد و مردم هم حامی نظامشان نباشند- برای نابودی یک تمدن کهن کافی بود، عبور کردند. عبوری سرفراز و سربلند. گرچه عبور از این شرایط سخت به بهای خون سرخ بهترین فرزندان ایران بود، اما امروز ایران به اقتدار و عزتی رسیده که به یقین حسرت بسیاری از مردمان است و استقلال آن، رشک خیلی از رجال سیاسی دنیا. امروز صدام دیوانه در اسفلالسافلین است و جز ننگ و پلیدی چیزی از او به یادگار نمانده و در مقابل ملت ایران هر روزه و هر ساله پاسداشت شهیدانش را پرشکوهتر برگزار میکند. کشوری که در تامین ابتداییترین امکاناتش با مشکل مواجه بود، اکنون به حیاتیترین و جدیدترین علوم روز دست یافته، ماهواره به فضا میفرستد، در ژنتیک مرزهای علم را میشکافد و دهها و صدها دستآورد علمی و فنی دیگر را با غرور و افتخار به رخ جهانیان میکشد. اما راز این اتفاق سترگ و این پیروزی بزرگ چیست؟ چه شد که ایران از آن وضعیت به این نقطه کمال رسید؟
دو روز قبل که مسئولان ارشد کشور به حضور رهبر انقلاب رسیدند، ایشان در سخنان مهمی از راز و رمز این توفیقات سخن گفتند و از وضعیت امروز و آرایش سیاسی دشمن و طمعی که او در ما کرده است پرده برداشتند. تشبیه نظام مقدس اسلامی به «شجره طیبه» از زیباترین سخنانی بود که آن شب از آقا شنیدیم. شجره طیبهای که فهم و درک آن از منظر قرآن، همان راز و رمز پیروزی انقلاب و بالندگی آن تا امروز است. از دید ایشان، اتکا به عالم غیب و باور اینکه نیرویی به جز اسباب و علل مادی و ظاهری در دنیا موثر و موجود است، و باور و اطمینان به سنتهای الهی رمز مهم پیروزیهای شگرف مردم ایران است. «در دنیای مادی، در دنیای تسلط ابرقدرتها، در دنیای ستیزهگری همهجانبه با اسلام و معارف اسلامی و ارزشهای اسلامی، یک نظامی به وجود بیاید بر پایه اسلام، آن هم درست در نقطهای که بیش از همه جای دنیا عوامل آن قدرتهای منحرفکننده، نفوذ و حضور داشتند. این چیز عجیبی است. من و شما عادت داریم اما این همان «ان تنصرالله ینصرکم» است.» باور به این وعده غیب نصرت الهی بود که دشمن را تا امروز ناکام و ناامید کرده است.
در طول این سالها استراتژی دشمن آنگونه که رهبر عزیز انقلاب در این دیدار تشریح کردند، چیزی جز تهدید و تحریم نبوده و نیست. آنها نه منطق و استدلال مقابله با نظام ما را دارند و نه حاضرند از تفرعن و نخوت خود دست بردارند. پس یا از در جنگ وارد میشوند یا از در تحریم. با اینکه بارها و بارها از مردم ما تو دهنی خوردهاند، اما روش خود را تغییر نمیدهند و چون کمتر نتیجه میگیرند، به ترفند و حیله دیگری متوسل میشوند. آنها میدانند که درحرکت نظامی قطعا ناکام خواهند بود. آنگونه که حضرت آقا فرمودند: «اگر حمله نظامی برای آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تامل نمیکرد» سالها پیش، امام راحل عظیمالشان هم فرموده بود که آمریکا هر کاری که از دستش برمیآمده کرده است و اگر کاری نمیکند، توانش را ندارد! پس باکی از تهدیدهای گاه و بیگاه آنها نیست و نصرت الهی و اقتدار نظامی ایران و قدرت بازدارندگی نیروهای مسلح، امکان عملی ساختن هر تهدیدی را از آنها گرفته است. پس راهی که برایشان میماند، تحریم و تشدید تحریمهاست. آنها این راه را هم طی کردهاند و نتیجهای نگرفتهاند و امروز که در سختترین شرایط تحریمی دشمن قرار داریم، راه نجات، تسلیم و کرنش در برابر دشمن نیست تنها راه نجات، «اقتصاد مقاومتی» و عمل همه جانبه به آن در همه ابعاد است. این امر نیاز به عزم جدی و اراده همه جانبه برای اجرایی کردن دارد همانطور که رهبر انقلاب فرمودهاند: «به مسئولین دولت عرض میکنم؛ اقتصاد مقاومتی را جدی بگیرید... باید عمل کرد... اینجور نباشد که به زبان بگوئیم، در عمل کُند حرکت بکنیم، در اقتصاد مقاومتی تکیه بر تولید داخل است، بر استحکام بنیه درونی اقتصاد است... رونق اقتصاد با تولید حاصل میشود با فعال کردن ظرفیتهای درونی کشور حاصل میشود نه با چیز دیگر» عمل به این اصل مهم دشمن را از این حربه هم نا امید میکند. اما دشمن دستبردار نیست! او برای اینکه مسئولان را از مقاومت و پایمردی بر آرمانها و ارزشها ناامید کند و برای آنکه در صف محکم ایمان و باور مردم رخنه و شکاف ایجاد کند، تلاش میکند «دستگاه محاسبه» ما را دچار اختلال کند. آنچه سبب اخلال در دستگاه محاسبه یک نظام میشود چند چیز است که یکی ترساندن مقامات ارشد یک کشور است.
آنها به فرموده امام راحل «اُشتلم» میزنند تا ما بترسیم و عقبنشینی کنیم اما اگر ایستادگی کردیم و نترسیدیم، خلع سلاح میشوند، راه دیگر وعده دادن و زیبا نشان دادن آینده دوستی با آنهاست. فریبی که بسیار مؤثر و خطرناک است و بخصوص در شرایط سخت اقتصادی، دست و دل مسئولانی که اندکی بصیرت و تدبیرشان کم باشد را میلرزاند. همین محاسبه غلط است که در لحظه حساس تصمیمگیری، یک مقام مسئول را به حرف یا تصمیمی رهنمون میشود که چون با اعتماد به دشمن حاصل شده، هیچ قابل اعتماد نیست و جز خسران و زیان چیزی در پی ندارد. متأسفانه در مقاطع مختلف، کسانی بودهاند که فریب وعدههای دشمن را خورده و بدون توجه به ظرفیتهای داخلی، راه برون رفت از مشکلات را در کنار گذاشتن آرمانها و ارتباط با دشمن دانستهاند! راهی که قطعاً فرجامی جز پشیمانی ندارد. مفهوم این کلام این نیست که آنها که چنین میگویند، از دشمن خط و ربطی میگیرند اما هر چه هست این سخنان از یک سو دل مردم را خالی میکند و از دیگر سو دشمن را امیدوار میکند که نقشه شومش اثر کرده و دستگاههای محاسباتی ما را مختل کرده است. چندی قبل و در حالی که سربازان عرصه دیپلماسی ما در حال نبرد در سختترین عرصهها هستند، قائم مقام بانک مرکزی، در گفتگو با یک نشریه آمریکایی گفته بود: «لغو تحریمها، اقتصاد ایران را به رشد 6 درصدی میرساند»! این سخنان دشمن را در پای میز مذاکره جری و گستاخ و دل مردم را از نگاه به داخل و اقتصاد مقاومتی سرد میکند.
سخنان دو شب قبل آقا، آنقدر گویا و شفاف بود که هر شنونده منصف و مؤمنی را به این باور میرساند که راه یکی است و آن پایمردی در راه خدا. باوری که مردم، در طول سی و پنج سال عمر با برکت انقلاب با همه وجود درک و لمس کردهاند. باور اینکه دشمن قابل اعتماد نیست، راه نجات را فقط در داخل مرزهای کشور و مبتنی بر جوانان مؤمن و متعهد خودمان باید بیابیم و مراقب باشیم نه فریب عشوه و غمزه دشمن را بخوریم نه از اخم او هراسی به دل راه بدهیم که «ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم».
حسین راد
محمدکاظم انبارلویی سردبیر روزنامه رسالت ضمن تأکید بر مطلب فوق نوشت: تاریخ انقلاب و حقایق آن این چشم بندی را نوعی غفلت و جهل میداند. این بیان آقای مطهری برخورد امام با نهضت آزادی و باند تبهکاری مهدی هاشمی را تخطئه میکند.
امام(ره) در 30بهمن 1366 در پاسخ به نامه وزیر کشور وقت در خصوص نهضت آزادی مینویسند: «1-نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست. 2-نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضائی ندارد و ضرر آنها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد... از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است. 3-نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند، میگردند. با آنها باید برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»
در ادامه این یادداشت آمده است: تردستی و چشمبندی آقای مطهری این است که مخالفین نظام را منتقدین مینامد و بعد به تخطئه نظر امام(ره) میپردازد. این نهایت بیمهری به بنیانگذار جمهوری اسلامی است. اینکه ایشان ریزشهای انقلاب را به «فرقان» و «منافقین» محدود میکند صرفا به این دلیل است که نظر امام و برخورد امام را تخطئه کند. نهضت آزادی منتقد نظام نیست. از دیدگاه امام؛ «خطر آنها از منافقین بیشتر و بالاتر است و باید با آنها برخورد شود و صلاحیت هیچ کاری اعم از دولتی، قانونگذاری و قضائی را ندارند.»
انبارلویی خاطرنشان کرد: امام(ره) در مقابله با باند تبهکار و تروریست مهدی هاشمی و جداسازی او از آیتالله منتظری تلاشهای زیادی فرمودند. اما این تلاشها به ثمر نرسید و آقای منتظری، امام(ره) با همه عظمت و حقانیت و مشروعیت الهیاش را تنها گذاشت و به باند تبهکار مهدی هاشمی وفادار ماند. نامه 68/1/6 و 68/1/8 امامخمینی در مورد آقای منتظری در حالی که با دلی پر خون و قلبی شکسته نوشته شد، حاوی حقایق بزرگی در تاریخ ماست. امام(ره) در نامه اولی خطاب به آقای منتظری میفرمایند «شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند... با اینکه تأیید شده بود که او (مهدی هاشمی) قاتل است. مرتب پیغام میدادید که او را نکشید... سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد... اجازه ندهید منافقین هرچه اسرار مملکت است به رادیوهای بیگانه دهند.»
امام در اینجا خبر از خیانت دوستان میدهد و دردمندانه آرزوی مرگ میکند آن هم از دوستی که به تعبیر بنیانگذار جمهوری اسلامی، «حاصل عمر» او بوده است.
سردبیر رسالت نوشت: آقای مطهری نیک میدانند جمعی از مسئولین نظام، آقای منتظری را متقاعد میکنند که از موضع لجوجانه خود پایین بیاید و ایشان نامه 68/1/7 را به امام مینویسند و محصول آن نامه، نامه 68/1/8 امام میشود که قدری نرمتر از نامه گذشته است، اما در همین نامه، امام باز تأکید میکنند؛ «بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند جدا خودداری کنید.» پس، از دیدگاه امام(ره) هم نهضت آزادی از منافقین بدترند و هم ممکن است دوستی که «حاصل عمر» ایشان باشد روزی رودرروی انقلاب بایستد و با منافقین و لیبرالها علیه انقلاب همدست شود. این تجربه تاریخی و این برخورد هوشمندانه برای حفظ انقلاب را نباید آقای مطهری تخطئه کند و بگوید؛ «این رویه اشتباه بوده و کار غلطی است و رفتار تند با منتظری ضرورتی نداشت.» چون ممکن است خودش مشمول این نصیحت امام شود!
انبارلویی درباره حمایت علی مطهری از فتنهگران نوشت: آقای مطهری نیک میدانند اگر امام(ره) بود با این جماعت شرور، عنود، لجوج و یکدنده که در برابر جمهوریت و اسلامیت نظام ایستادهاند برخورد شدیدتری میکرد. به همین دلیل موضع امام در مورد نهضت آزادی و باند تبهکار مهدی هاشمی را با این بیان که غلط و اشتباه میداند تخطئه کرده است. حالا اشتباه ایشان از کجا ناشی میشود؟ اشتباه ایشان از این ناشی میشود که آنها را «منتقد» میداند نه «باغی»! مطهری برای اینکه در این جایگاه بایستد کل حوادث خونین 8ماهه سال 88 را پس از انتخابات به فراموشی سپرده است. او حتی حاضر نیست قبول کند حداقل 22 شهید به روایت بنیادشهید در محاربه فتنهگران علیه نظام به شهادت رسیدهاند. او حاضر نیست شعار مرگ بر اصل ولایتفقیه در روز عاشورای سال88 از مردان خداجوی موسوی را که فیلم آن بارها از رسانهها بویژه رسانههای ضدانقلاب پخش شده، گوش کند. او حاضر نیست اعتراف کند که اقتدار ملی و امنیت ملی را فتنهگران به حراج گذاشتند و هشت ماه از زبان دوستان خائن به امام و انقلاب در رسانههای اهریمنی غرب به فحاشی به مردم و نظام پرداختند. او نمیخواهد اعتراف کند که تشویق تحریمهای جدید برای به زانو درآوردن ملت کار همین فتنهگران بوده است. اینها اسناد مشهود و مشهور محاربان فتنهگر است.
هفته قبل در خبری به ماجرای سفر جیمز کلی کلارک به ایران و اعتراض علما و مردم مشهد به حضور وی در آن شهر پرداختیم. در آن خبر به ادبیات سخیف، غیراخلاقی و غیرعلمی یک تشکل دانشگاهی که کلارک را به مشهد دعوت کرده بود و نیز به سوابق، اظهارات و تألیفات کلارک اشاره شده بود. در متن خبر، وی با عناوینی همچون «استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی»، «محقق ارشد مؤسسه مذاهب کافمن» و عباراتی مشابه معرفی شده و در عین حال بخشی از اظهارات وی در لزوم حمایت از حقوق همجنسگرایان و نیز دغدغههای جدی وی برای امنیت اسرائیل آمده بود و در آخر پرسش شده بود که چنین فردی با چنین گرایش و عقاید سیاسی و اخلاقی برای تبیین کدام نکته غامض از اندیشههای شهید مطهری به ایران دعوت شده است !؟ شاید استفاده از نام آن متفکر شهید- که بدون انحراف و ترس پاسدار مرزهای عقیده و اندیشه اسلامی بود- سبب شده تا فرزند ایشان، طی نامهای مطالبی تند و عناوینی ناروا را خطاب به روزنامه نثار و از کلارک دفاع کند! محمد مطهری در نامهای- که معلوم نیست بر چه اساسی انتظار انتشار آن را دارد- در مقام توجیه(!) علت حمایت کلارک از عمل شنیع همجنسبازی مینویسد:«این نگاه، یک سکه رایج در غرب است- و البته از نظر اسلامی نامقبول- که حقوق اقلیتها با هر نوع اعتقاد و عملکرد، ولو همجنسبازی باشد، باید محترم شمرده و به رسمیت شناخته شودو اکثر متفکران غربی به شدت به آن اعتقاد دارند. کلارک نیز همجنسبازی را تقبیح میکند ولی معتقد است باید به حقوق آنان احترام گذاشت. اتفاقا او این امتیاز را با یک انگیزه دینی میدهد تا امتیازی بگیرد؛ یعنی اینجا کوتاه میآید تا در عوض، مسیحیانی که در جوامع مختلف غیرمسیحی در اقلیت هستند، به صرف اقلیت بودن، حقوقشان تضییع نشود. این نگاه- که البته نادرست است- به معنای دفاع مطلق از حقوق هر نوع اقلیتی، اعم از مسلمان و مسیحی و رنگینپوست و ملحد و شیطانپرست و همجنسباز و... است.»
این توجیهات تا آن حد غیرقابل قبول است که شخص نویسنده هم ضمن تائید خبر کیهان درباره اصل حمایت وی از همجنسبازان، در دو جا به نادرستی و غیرقابل قبول بودن چنین عقیدهای اذعان و تصریح مینماید! که باید پرسید شما که خود بر این امر و نادرستی اعتقاد چنین فردی واقفید از چه کسی و چه چیزی دفاع میکنید!؟ و چرا با ادبیاتی دور از شأن فرزند یک شهید، میپرسید:«چرا تا کسی را جاسوس و همجنسباز و... ننمایید روزتان شب نمیشود»! آیا درک سخنان ثبت شده و مدافعات بیپرده و بیپروای وی تا این حد برای شما سخت و غامض است یا دلبستگیهای حاصل از سالها زندگی و تحصیل در غرب فرزند شهید مطهری را به اتخاذ چنین مواضع ضعیف و غیرقابل قبولی در برابر حامیان عقاید شنیع و غیرانسانی رسانده!؟
نویسنده محترم سپس به نیتخوانی و تفتیش عقیده دست زده و گفته: «قاطعانه و بیتأمل بر این باورید که محروم کردن کسی که به نوعی تفکر لیبرالی دارد از ورود به ایران و تماس با متفکران ایرانی، خدمت به اسلام و انقلاب است»! عجبا کسی که خود داعیهدار اخلاق است به انگیزاسیون و نیتخوانی روی آورده و برای اثبات سخن خود، به جمعآوری ریسمان و گره آن بر آسمان روی میآورد! آیا به واقع فکر میکنید کیهان از حضور مدام و مستمر اساتید و برجستگان اندیشههای غیراسلامی و حتی مخالف اسلام، در محضر بزرگان و دانشمندان مطلع نیست!؟ یا نه اگر میدانید که میدانیم، چرا به خود زحمت اندکی اندیشیدن را نمیدهید!؟ آیا دعوت از یک اندیشمند- با هر نوع تفکر و عقیدهای- و مناظره و مواجهه وی با اصحاب اندیشه دغدغه ماست یا نه، پیگیری پروژه «دیپلماسی عمومی و دیپلماسی آکادمیک» و حضور چنین افرادی در جمع دانشجویان؟! به یقین ما هم از مناظرات ائمه معصومین(ص) با ملحدین و مشرکین و حتی برپایی مجالس بحث و فحص مطلعیم اما این کجا و ترویج چنین افرادی در بین عامه جوانان و سادهسازی اموری مثل همجنسبازی و حمایت از آن در قالب پوشش غلطانداز «حمایت از حقوق اقلیتها» کجا؟! آیا به راستی متوجه این تفاوت نمیشوید؟ مگر در همه قطعنامههای به اصطلاح حقوق بشری، جمهوری اسلامی به دلیلی جز محدودکردن حقوق این اقلیتها و یا بهائیان محکوم میشود؟
در بخشی دیگر از نوشتار ایشان آمده است: «ظاهرا در پیش فرض کیهان هر انسان غربی که به سرزمینهای اشغالی میرود برای دهنکجی به مسلمانان است، در حالی که سفر به آن سرزمین از نظر مسیحیان معتقد، از آن جهت که فضایی است که حضرت عیسی در آن زندگی کرده، یک سفر معنوی محسوب میشود. بنابراین طبیعی است که یک متدین مسیحی به سرزمینهای اشغالی رفته باشد.»
جناب مطهری! آیا به راستی به این سخنان باور و اعتقاد دارید؟! با اندک توضیح متوجه میشوید برای توجیه عملکرد وی، سخنانی گفتهاید که مرغ پخته را به خنده وا میدارد! یک مطالعه ساده- و نه یک تحلیل پیچیده- در آثار کلارک، صدق این مدعا را روشن میکند اما به همان چند جمله مختصری که در خبر کیهان آمده بود به مصداق العاقل یکفیه الاشاره بسنده میکنیم.
کلارک معتقد است: «اگر حقوق برابر به عربها داده شود، چگونه اسرائیل میتواند دولتی یهودی باقی بماند؟ اگر سرزمینهای اشغالی حائلی میان اسرائیلیها و عربهای مسلح و بیشمار ]!![ نداشته باشد، چگونه اسرائیل کوچولو نسبت به امنیت خود امید داشته باشد؟»
جناب مطهری عزیز، فرزند استاد شهیدی که چند سال قبل از تولد شما، درباره ماهیت جنایتبار و پلید رژیم غاصب اسرائیل آتشینترین سخنان را به زبان آورده و یادگاری جاوید به جای گذاشته، یک لحظه بیندیشید؛آیا کلارک با این سخنان، به عنوان یک مسیحی متدین و معتقد به سرزمینهای اشغالی رفته است؟! آیا او برای زیارت اماکن متبرک به تلآویو سفر میکند؟! و آیا انتظار دارید با این سخنان، جوانان کشورمان به شما به چشم پدربزرگوارتان و اندیشمندی که وارث نام پدر است نگاه کنند و از شما طلب فیض و بصیرت کنند؟
از بقیه نوشتار جناب محمد مطهری، که حاوی تمسخر، کنایه، نیش و متلک است فقط به حرمت پدر بزرگوارشان که متأسفانه از افکار بلند ایشان کمترین نشانهای در آقای محمد مطهری نیست، میگذریم و به ایشان یادآور میشویم که حرمت متفکر بزرگ، شهید مطهری برای ما و مردم ما، بیش از این است که با چنین نامهای به آن خدشهای وارد شود. هم شما و هم ما میدانیم که اگر نام آن دانشمند فرزانه در میان نبود، پرداختن به چنین نامهای، اساسا موضوعیتی پیدا نمیکرد.
فرید میر لوحی نوه آیت الله مهدوی کنی با اعلام این خبر به خبرآنلاین گفت: حوالی ساعت 15 بعد از ظهر امروز(چهارشنبه)، آیتالله مهدویکنی در شرایطی که از مراسم سالگرد ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در مرقد مطهر بازگشته و درحال استراحت بودند، دچار عارضه حمله قلبی شده و پس از آن به حالت کما رفتند.
بدینوسیله با اعلام این خبر از مردم مومن و انقلابی کشورمان درخواست میشود برای بهبود حال این شخصیت مجاهد انقلابی و یار دیرین امام خمینی(ره) و رهبر فرزانه انقلاب دعا کنند.
به گزارش صبح صادق آنلاین به نقل از ۵۹۸، دکتر حسن روحانی برای شرکت در اجلاس سران “سیکا” به چین سفر کرد، اما در همان لحظه ورود به شانگهای اتفاقی غیر منتظره چشم خبرنگاران را متوجه خود کرد! هیچ یک از مقامات رسمی و بلند پایه چین به استقبال حسن روحانی نیامده بودند!
معاون شهردار شانگهای –شهری بندری در چین- به همراه معاون وزیر خارجه تنها کسانی بودند که انتظار ورود عالی ترین مقام اجرایی ایران را میکشیدند. حسن روحانی در مقابل چشم ده ها دوریبن و خبرنگار با معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین همراه میشود و به محل اقامت خود میرود.
اجلاس سیکا باحضور فقط ۲۲ کشور عضو قرار است در شهر شانگهای چین برگزار شود، کشورهایی چون ایران، پاکستان، افغانستان، مغولستان، تایلند، چین، روسیه ، کره و… از اعضای این اجلاس هستند.
آیا رئیس جمهور، نخست وزیر، معاونین ، وزیرخارجه و هیچ یک از مقامات رسمی و بلندپایه دیپلماتیک چینی فرصت استقبال از روحانی را نداشتند؟ حتی شخص شهردار شانگهای هم نمیتوانست به استقلال رییس جمهور ایران –عالی ترین مقام اجرایی و نفرد دوم کشور- بیاید(!) که معاونش را فرستاد؟
گویا وزارت خارجه ایران در این باره سکوت کرده و آن را نوعی بی احترامی برداشت نکرده است! با آنکه همگان میدانند طبق پروتکل های بین المللی و کنوانسیون وین راجع به روابط دیپلماتیک، باید مقامی در سطح میهمان به استقبال او بیاید و در غیر این صورت توهین و تحقیر میهمان صورت گرفته است! آیا سطح “حسن روحانی” با “معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین” برابر است؟ یا آنکه مقامات وزارت خارجه در مقابل یک توهین آشکار سکوت کرده اند؟
شاید اجلاس “یورو ۲۰” که با حضور بیش از ۱۰۰ کشور بزرگ دنیا –از جمله ایران- در برزیل برگزار شد را به خاطر داشته باشید. در آن زمان یکی از مقامات ارشد ارتش برزیل در فرودگاه “ریوددوژانیرو” منتظر استقبال محمود احمدی نژاد بود و با تشریفات کامل ایشان را تا محل اقامت همراهی نمود.
و همین تیم استقبال به پیشواز رییس جمهور روسیه، هند، رییس سازمان ملل و دیگران نیز رفته بود. یادتان هست که در آن زمان رسانه های اصلاح طلب، منافقین سبز و ضد انقلاب به یکباره نگران “آبروی ملی” ایران شدند و عدم حضور رییس جمهور برزیل را یک توهین به احمدی نژاد و ایران تلقی کردند. اما امروز هیچ کدام از آنها نگران شان حسن روحانی نیستند؛ رییس جمهوری که معاون شهردار شانگهای به پیشواز او آمده است.
اما چرا رسانه های انقلابی در اینباره سکوت کرده اند؟ زیرا رسانههای انقلابی اهل دروغ، تخریب و بی انصافی نیستند و خداوندی را ناظر بر خود میدانند که اعمال انسان را حتی به اندازه “مثقال” محاسبه میکند و پاداش خوبی یا جزای بدی را میدهد و او “ارحم الراحمین” است.
اما حقیقت چیست؟
باید گفت که نه در “سیکا” و نه در “یورو۲۰” به مقامات عالیه ایران هیچ توهینی صورت نگرفته است. چرا که عرف دیپلماتیک در مورد روابط دوجانبه و اجلاس های بین المللی با یکدیگر تفاوت دارد.
اگر حسن روحانی رییس دولت یازدهم- برای بازدید و تعمیق روابط دوجانبه به چین سفر میکرد باید توسط مقامی هم پایه مانند نخست وزیر و یا رییس جمهور مورد استقبال قرار میگرفت. اما در سفرهایی که یک کشور تنها میزبان اجلاسی بین المللی است، الزامی برای این کار وجود ندارد و به طور معمول، کشور میزبان یک تیم تشریفات تشکیل داده و از همه میهمانان پذیرایی میکند.
ترکیب این تیم استقبال نیز معمولا متناسب با اهمیت آن اجلاس انتخاب میشود نه جایگاه و شان میهمان. البته برای استقبال از برخی کشورها –به هر دلیلی- ممکن است یک مقام بلند پایه نیز بخواهد همراه تیم تشریفات حاضر شوند که مانعی ندارد. اما به طور معمول اینکار صورت نمیگیرد.
باشگاه خبرنگاران: کارشناسان برای مقابله با آلودگی هوا در نظر دارند نسل جدید هلیکوپترهای شخصی را برای استفاده به جای اتومبیل تولید نمایند.
گفتنی است در این طرح قرار است هلیکوپترهایی با نام citycopter ساخته شود که سازگار و دوستدار محیط زیست است و میتواند آلودگی هوا ناشی از گازهای co2 تولید شده توسط اگزوز خودروها را گرفته و هوای پاک تولید نماید.
بررسیها نشان میدهد از جمله قابلیتهای نسل جدید هلیکوپتر ابعاد کوچک (6/34×5/20×5/49 متری) وزن حدود هزار و 110 کیلو گرم، حداکثر ارتفاع 3 هزار و 600 متر برای پرواز حداکثر سرعت 190 کیلومتر در ساعت و ذخیره سوختی 480 کیلومتری در هر پرواز است.
این هلیکوپتر همچنین قادر به حمل 95 کیلوگرم بار در هر پرواز خواهد بود.
بر اساس تحقیقات قرار است نسل بعدی هلیکوپترها با موتور الکتریکی و شارژ باتری توسط پنل خورشیدی صورت گیرد و به این ترتیب آلودگی هوا و ترافیک جادهها از بین خواهد رفت.
حتما دیده یا شنیدهاید که وقتی یک گروه سارق حرفهای، قصد انجام سرقت مهم و بزرگی دارند، ترفندهای مختلفی به کار میبرند تا هرچه بیشتر موفقیتشان را تضمین کند. یکی از این ترفندها، صحنهسازی و ایجاد حوادث صوری و ساختگی است. حوادثی که باعث میشود حواس مردم و نگهبانان محل مورد نظر به سوی آن حادثه ساختگی پرت شده و سارقان با بهرهگیری از این غفلت، به راحتی مقصود خود را عملی کنند. در این روش معمولا فرد یا افرادی از باند سارقان در قالب مردم عادی و حتی در هیات مامور محافظ به قصد کمک کردن و حل مشکل یا برقراری نظم و... در بین مردم عادی و در محل حضور دارند و اتفاقا همانها هستند که هدایت جریان و افکار عمومی را بر عهده میگیرند و با زرنگی صحنه را برای حلقه اصلی ماجرا آماده میکنند.
این شگرد، تنها در سرقتها و فیلمهای ژانر پلیسی و کارآگاهی کاربرد ندارد، بلکه کاربرد بسیار مهم و اصلی آن در عالم سیاست، بمنظور جهت دادن و در اصل انحراف افکار عمومی و مسئولان کشورهاست. شگردی که غرب به خاطر سابقه استعماری و سراسر خباثت و جنایتش در آن متبحر و کارکشته است و بارها و بارها آن را در جهان به کار گرفته و در بسیاری از موارد نیز، به نتیجه مطلوب رسیده است. برای آنها مقدمات این روش مهم نیست! مهم این است که مردم و حافظان آن گوهر گرانبها، حواسشان از حادثه اصلی پرت شود. در همه این موارد، از حوادثی استفاده میشود که فی نفسه مهم و خطیر است اما در مقایسه با حادثه اصلی و آنچه انتظار مردم را میکشد، هیچ است و اصلا نباید آن حادثه فرعی را به هیچ انگاشت! و این فقط در سایه شناخت این شگردها حاصل میشود.
در مدل سیاسی این شگرد، برخی خواص و جریانات با همراهی مطبوعات و رسانههای آلوده، نقش همان کسانی را ایفا میکنند که با صحنهسازی حواس مردم را پرت میکنند تا دزدان به راحتی به غارت و دستبرد دست بزنند. و البته در این بین نقش رسانهها بسیار برجستهتر از سایر اجزا است. به نحوی که قاطعانه میتوان گفت بدون حضور آنها، امکان شکلگیری اینچنین سناریوهای خیانتآمیزی وجود ندارد.
در ایام اخیر شاهد زنجیرهای از حوادث و حواشی هستیم که پی در پی سپهر سیاسی کشور را دربر گرفته و هر یک برای مدتی انرژی و توان جامعه را به خود مصروف کرده و پس از مدتی گرد و غبار منازعه سیاسی و جناحی فروکش کرده و البته هنوز فروکش نکرده، مضمون تازهای از گوشه دیگری کوک شده و ماجرای تازهای شکل گرفته است!
چند نمونه دم دستی و آشکار از این حوادث عبارتند از:
1- سخنان سخیف وزیر اسبق اطلاعات و دستیار کنونی رئیسجمهور در تقدیس شیر و خورشید و آرزوی بازگرداندن آن که در تقابل صریح و بیچون و چرا با فرمایشات امام راحل عظیمالشأن بود.
2- اظهارات عجیب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره مسائل فرهنگی و مباح دانستن برخی منکرات عینی، به بهانه پرداختن به امور به اصطلاح ریشهای و مبنایی!
3- برپایی جشنی در روز میلاد حضرت زهرا(س) در کاخ سعدآباد و نقل روایات گوناگون از اشرافیت یا سادگی مبالغهآمیز آن.
4- واکنشهای تعجبآور نسبت به تولید و پخش یک فیلم مستند و دعوت از مسئولان قضایی برای برخورد با سازندگان آن، از سوی کسانی که حتی فیلم را ندیده بودند!
به این فهرست میتوان دهها مورد و نمونه دیگر اضافه کرد. نمونههایی که گاه از سوی حامیان و گاه از سوی منتقدان دولت شکل میگیرد و در جامعه منعکس میشود. با نگاهی وسیعتر میتوان حتی برخی رفتارهای قانونی در مقطعی خاص را هم حرکت ناخواسته در این الگو دانست. مثل سوالات پیاپی و بعضا بیثمر از وزرا یا بعضی تغییرات مدیریتی بیموقع در برخی قوا.
اما ماجرا چیست!؟ آیا همه کسانی که رفتارهای این چنینی را در پیش گرفتهاند عامل مستقیم دشمناند؟ قطعاً چنین نیست و نمیتوان به همه آنها چنین نسبتی داد. میتوان گفت که برخی عامدانه سخنان خلاف اصول و مبانی نظام اسلامی و حتی احکام شرع میزنند تا خشم و خروش مردم مومن انقلابی را برانگیزند! امام راحل(ره) در این خصوص هوشیارانه اندرز دادهاند:« اهانت به بعض احکام اسلام... من باب اتفاق نیست، نقشه است، توطئه است. نقشه برای اینکه شما را از راه مستقیمی که دارید منحرف کنند و به امور دیگر غیر از این امر مهم منحرف کنند. ملت ایران باید با هوشیاری این توطئه را خنثی کنند.» اما برخی هم نسبت به نتیجه سخن و رفتارشان بیاطلاعند و نمیتوانند چند گام جلوتر، تاثیر آن را ببینند! اما آنچه مهم است پژواک و انعکاس این رفتار و گفتار در مقطع خاص جامعه است. این همان هدف مهم دشمن است.
رهبر معظم انقلاب سالها قبل فرمودند: «گاه دشمن حرف خود را با ده واسطه از دهان یک فرد موجه میزند». این همان وضع امروز ما در بسیاری از اظهار نظرها و اقدامات است. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. بیان یک سخن در جمعی محدود یا انجام یک کار در گوشهای متروک انعکاس اجتماعی ندارد و گردانندگان و صحنهپردازان را به هدفشان نمیرساند! پس باید حلقه دوم وارد کارزار شود و موضوع را با سر و صدا و جار و جنجال رسانهای تبدیل به موضوع اول کشور کند! اینجاست که دشمن به زنجیرهای از رسانههای همسو و غوغاسالار نیاز دارد!
اگر فیلم مستندی ساخته شده، باید تمام نظام متهم به توطئه علیه رئیسجمهور شود! اگر از وزیری سوال میشود، باید دهها یادداشت و گزارش خبری با ذکر تعداد، جزئیات، جناح و سابقه نمایندگان سوالکننده نگاشته شود تا موضوع کاملا سیاسی و حاکی از کینه و غرض جلوه کند! اگر کسی حرفی زد باید دهان او را با بیسواد و بیشناسنامه خواندن بست و آن کلمات را هزاران بار در روزنامهها تکرار کرد و لاجرم در همه این موارد - و دیگر موارد مشابه - گروهی که خود را مظلوم و مورد حمله قلمداد میکند به دفاع از خود میپردازد و جنگ مغلوبه میشود!... و این همان لحظه مطلوب و مورد انتظار غارتگران و دزدان است!
البته این حوادث، برای نخستین بار نیست که در ایران اتفاق میافتد! سالها قبل همان وقتی که رهبر معظم انقلاب، صراحتا برخی نشریات زنجیرهای را پایگاه دشمن معرفی کردند و البته مدتی بعد مقامات غربی صراحتا به حمایت مالی از این زنجیرهایها اعتراف و اذعان کردند، رئیسجمهور وقت مدعی بود که هر 9 روز در کشور با یک بحران مواجه است! گرچه آن روز هم برای خیلیها معلوم بود، اما بعدها بر همگان و حتی هواداران خود او هم معلوم شد که بحران را خودشان میساختند، مدیریت میکردند، به اوج میرساندند و پس از آنکه هزینههای فراوانش را به نظام تحمیل میکردند، به کناری مینهادند و بحران تازهای به راه میانداختند! آن روزها چنین میکردند تا مردم نفهمند چه بر سر ارزشها میآید! تا کسی خبردار نشود که در عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی هستهای چه میگذرد! تا خبردار نشویم که از ترس تشر دشمن و قرار گرفتن در محور شرارت، چه نرمشهای غیرموجهی پشت صحنه صورت میگیرد و چه نامههایی به التماس و پوزش نوشته میشود!
... و البته خدا چیز دیگری میخواست و مثل همیشه حافظ این انقلاب بود.
اما اکنون چه باید کرد!؟ آیا باید منفعل بود و نسبت به هر حرف سخیف و ضد دین و یا هر حرکت خلاف اصول و مبانی نظام چشمها را بست و دم برنیاورد!؟ آیا باید با جوش و خروش، کشور را به صحنه نبرد و تقابل دائمی تبدیل کرد و هر روز، پیگیر و درگیر بحرانهای ساخته و پرداخته شیاطین داخلی و خارجی و رسانههای زنجیرهای آنها شد!؟ و آیا راه میانهای هم وجود دارد؟ آیا نمیتوان از ظرفیتهای تجربی و خسارتهایی که پیش از این همین روش به کشور و انقلاب وارد کرده، بهره گرفت و بازی شعبدهبازان را با هوشیاری خنثی کرد و ناکامشان گذاشت؟ فراموش نکنیم عمده واکنشها، بر حق و از روی غیرت دینی و انقلابی است، درست مثل ضرورت کمک به مصدومان واقعی همان تصادف ساختگی! اما اولویتبندی و دید باز داشتن، اقتضا میکند که برای حفظ ارزشی عظیمتر و گوهری قیمتیتر، قربانی شدن آن چند نفر را با چشم اشکبار شاهد باشیم و آن نقد جان را برای حفاظت از آن گوهر پسانداز کنیم! به بیان دیگر هیچ اقدام پلشت و آسیبرسان را بیپاسخ نگذاریم، اما مراقب باشیم که اینگونه اقدامات و حاشیهسازیها نگاهمان را از مسائل اصلی منحرف نکند.
باید به هوش بود و فراموش نکرد که عقبههای مهم و تعیینکنندهای در پیش داریم. مذاکرات هستهای به حساسترین روزهای خود نزدیک میشود و بهانههای غرب وحشی برای پنجه کشیدن به روی انقلاب هر روز جدی و جدیتر میشود. رویکرد به اقتصاد مقاومتی برای مقابله با توطئههای دشمن و گشایش و رونق اقتصادی کشور ضرورتی حیاتی دارد و... باید برای آن روزها و آن صحنهها مهیا باشیم و فریب صحنهسازیها را نخوریم و از یاد نبریم که شیطانکهای بنده شیطان بزرگ، اگرچه از داخل و خارج به حرکت درآمدهاند، اما لشکر کلاغها را سنگی کافی است.
حسین شمسیان
گفت: دستاندرکاران هفتهنامه آسمان متعلق به حزب کارگزاران که بعدا به روزنامه تبدیل شده و سپس به خاطر نفی احکام اسلام توقیف شده بود، از دیروز هفتهنامه «صدا» را با همان کادر قبلی منتشر کردهاند.
گفتم: تازه سر و صدایشان گوش فلک را کر کرده که آزادی نیست!
گفت: خب! راست میگویند! منظورشان این است که «آزادی» نیست بلکه شلم شورباست و اصلاحاتچیها و کارگزارانیها هر کاری دلشان خواست میکنند و هیچ حساب و کتابی هم در کار نیست!
گفتم: مگر دستگاه قضایی روزنامه آسمان را به جرم نفی احکام صریح اسلام توقیف نکرده بود؟ و مگر دین اسلام پایه و اساس نظام و عمیقترین باورهای مردم نیست پس...
گفت: کار دستگاه قضایی دقیقا مثل آن است که در جریان یک چاقوکشی، چاقو را توقیف کرده و چاقوکش را آزاد کرده باشد.
گفتم: چه عرض کنم؟! دزدی ماشین یارو را دزدیده بود، دوستانش دنبالش کردند و یارو گفت؛ نگران نباشید، شماره ماشین را یادداشت کردهام!