عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

تحریم‌ها انتقام‌آمریکا ازحماسه9 دی بود


سرویس سیاسی-
فتنه 88 پس از آن شکل گرفت که همه ترفندهای آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران بی‌نتیجه ماند. تحریم‌ها، انتقام آمریکا از مردم ایران به خاطر حضورشان در حماسه 9 دی بود. توصیه اصحاب فتنه به آمریکایی‌ها این بود که تحریم‌ها باید یکباره و سخت و فلج‌کننده باشد، چون تحریم تدریجی نقش واکسن را خواهد داشت. همایش بزرگ «سدی در برابر فتنه» عصر سه‌شنبه با حضور حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان، علیرضا قزوه شاعر متعهد انقلاب اسلامی، سیدمحمود نبویان و مهدی کوچک‌زاده نمایندگان مجلس شورای اسلامی، دکتر موسوی رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دکتر اصلانی مدیر گروه حقوق عمومی دانشگاه تهران و با حضور برخی دیگر از اساتید و حضور پرشور جمع کثیری از دانشجویان در تالار خواجه عبدالله انصاری دانشگاه تهران برگزار شد. مدیرمسئول روزنامه کیهان در این همایش پیرامون ابعاد «حماسه 9 دی» سخنرانی کرد و به بازخوانی مستند عقبه سیاسی و فکری فتنه آمریکایی- اسرائیلی پس از انتخابات 88 پرداخت.
در ابتدای مراسم «علیرضا قزوه» اشعار زیبایی را درباره فتنه 88 قرائت کرد. سپس شریعتمداری سخنرانی خود را آغاز کرد و ابتدا با تشکر از شعارها و ابراز عواطف دانشجویان نسبت به ایشان، اظهار داشت: شایسته این همه لطف شما نیستم. مدیرمسئول کیهان گفت: فتنه 88 جنگ احزاب بود، اما بسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تر از جنگ احزاب در صدر اسلام. در جنگ احزاب وقتی همه احزاب و گروه‌ها دیدند از هر اقدامی که علیه اسلام انجام می‌دهند نتیجه‌ای نمی‌گیرند، تصمیم گرفتند اختلافات را کنار بگذارند و همه با هم ائتلاف کنند و اسلام نوپای آن روز را از میان بردارند. در میان آنها افرادی می‌پرسیدند بعداً در آینده چه اتفاقی می‌افتد؟ و پاسخ می‌شنیدند که فعلا درباره بعد سخن نگویید! شریعتمداری پس از شرح ماهیت فتنه به ارائه اسناد ارتباط و جلسات مشترک فتنه‌گران با سرویس‌های جاسوسی غرب پرداخت و گفت: ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا می‌گوید ائتلاف سفید ما در آن دوران نتیجه نداد. یک سال قبل از هاس، جان کین از اعضای MI6 (سرویس جاسوسی انگلیس) وارد ایران می‌شود و برای بازیگران فتنه کارگاه آموزشی برگزار می‌کند. او نیز از ائتلاف سفید سخن می‌گوید و برای اصلاح‌طلبان و عوامل فتنه توضیح می‌دهد که اگر قرار باشد هر کدام از شما با حفظ مواضع خود وارد میدان شوید، حتما شکست خواهید خورد. چاره کار این است که اختلافات را کنار بگذارید و روی یک نقطه متمرکز شوید.
وی اظهار داشت: جان کین به دوستان ایرانی خود - مدعیان اصلاحات- تاکید می‌کند که نقطه ائتلاف باید مقابله با جمهوری اسلامی ایران باشد. برای همین در ایام فتنه می‌بینید برخی از گروه‌هایی که تا قبل از فتنه با یکدیگر اختلافات زیادی داشتند مانند منافقین، بهایی‌ها، مارکسیست‌ها، کوموله‌ها، توده‌ای‌ها، نهضت آزادی‌ها، جبهه ملی‌ها، حزب دموکرات‌ها و حتی عبدالمالک ریگی با یکدیگر ائتلاف می‌کنند و در کنار هم علیه جمهوری اسلامی ایران متحد می‌شوند. جان کین در این سفر تعدادی از فتنه‌گران را شناسایی و برای آموزش به دفتر الیزابت چنی در دوبی و بنیاد هیفوس در هلند اعزام می‌کند. مدیرمسئول کیهان با شرح اسناد متعدد ارتباط فتنه‌گران داخلی با تروریست‌ها ادامه داد: مثلاً عبدالمالک ریگی بعد از فتنه در مصاحبه‌ای با شبکه VOA می‌گوید ما در برابر آزادشدن دستگیرشدگان فتنه حاضریم افرادی از پرسنل نیروی انتظامی را که به اسارت گرفته‌ایم، آزاد کنیم.
شریعتمداری افزود: هرگاه دیدید جریاناتی با یکدیگر اختلاف‌نظرهای جدی دارند، اما به ناگاه در یک نقطه ائتلاف می‌کنند، به تابلوی ائتلاف آنها نگاه نکنید که مثلا چه نامی بر آن زده شده است، بلکه برای شناخت ماهیت ائتلاف، باید از مواضع آنها مخرج مشترک بگیرید. اگر درباره گروه‌های فتنه‌گر که قبل از انتخابات با یکدیگر ائتلاف کردند، مخرج مشترک بگیرید، می‌بینید در یک نقطه مشترک با هم ائتلاف کرده‌اند و آن، براندازی جمهوری اسلامی ایران است. هنگامی که حسین شریعتمداری شروع به ارائه اسناد خود درباره بازیگران و سران فتنه 88 کرد، گروه اندکی از دانشجویان شروع به اعتراض کردند و مدیرمسئول کیهان در پاسخ به آن‌ها گفت: شما تقصیر ندارید؛ شما فرزندان این مملکت هستید؛ آنان که شما را فریب داده‌اند اکنون به کنج عافیت خزیده‌اند و مانند همیشه، شما فرزندان این مرز و بوم را سپر خویش کرده‌اند. آنها می‌دانند در مقابل وطن‌فروشی و جنایاتی که مرتکب شده‌اند توان پاسخگویی ندارند و می‌خواهند شما نیز توان شنیدن نداشته باشید. شریعتمداری در پاسخ به شعار «کیهان، اسرائیل: پیوندتان مبارک» گفت: دیروز خانم هیلاری کلینتون، یکی از دوستان نزدیک سران فتنه و وزیر سابق امور خارجه آمریکا اعتراف کرد که مخالفت اسرائیل با توافقنامه ژنو با هماهنگی آمریکا بوده است. این توضیح با شعارهای پیاپی «مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر فتنه اسرائیلی» از سوی انبوه دانشجویان روبرو شد. شریعتمداری با ارائه سندی گفت؛ شعار «پیوند کیهان و اسرائیل» نیز اولین بار توسط روزنامه انگلیسی گاردین منتشر شد و بعد با سفارش مدعیان اصلاحات روی زبان داخلی‌ها قرار گرفت.
در حالی که سخنان مدیرمسئول کیهان با تشویق‌های پیاپی دانشجویان و شعارهای «مرگ بر سازشکار، مرگ بر منافق» مواجه می‌شد، وی ادامه داد: همان روز که یادداشت «نه کلاهک، نه کلاه» که تحلیل حقوقی و مستند توافقنامه ژنو بود در روزنامه کیهان منتشر شد و نشان دادیم«امتیاز نقد» دادیم و امتیاز نسیه هم نگرفتیم، روزنامه گاردین تیتر زد در دنیا دو نفرند که با توافقنامه ژنو مخالفند، یکی نتانیاهو در تل‌آویو و دیگری شریعتمداری در تهران. البته تصور من آن است که شما نمی‌دانید این شعار از کجا آمده است. دانشجویان در این لحظه با شعارهای «مرگ بر مزدور اسرائیلی» و «مرگ بر عامل آمریکایی» به حمایت از سخنان شریعتمداری پرداختند و برخی نیز از انتهای سالن شعار «مرگ بر ارتجاع» سر دادند که شریعتمداری در پاسخ به آن‌ها گفت: خدا بر درجات امام راحل بیفزاید که در پاسخ به شعار «مرگ بر ارتجاع» منافقین، فرمودند اگر ارتجاع این است یعنی دشمنی با آمریکا ارتجاع است، پس خدا هم مرتجع است! این سخنان شریعتمداری با شعار «خمینی، خمینی، راهت ادامه دارد» از سوی دانشجویان همراه شد. مدیرمسئول کیهان ادامه داد: منظور من یک عده قلیل مخالف این جلسه نیست، زیرا همه شما هم سن و سال فرزندان من هستید. من از شما می‌خواهم فکر کنید، از جوان و از دانشجو انتظار شجاعت می‌رود، نه ترس. آن هم نه ترس از میدان جنگ، بلکه ترس از شنیدن نظرات مستدل و مستند دیگران!
وی با اشاره به ادعای اجباری بودن اعترافات فتنه‌گران گفت: من یک سوال اساسی دارم. شهید شهسواری وقتی در بند صدام بود و دستانش را بسته بودند، فریاد زد مرگ بر صدام ضداسلام؛ در حالی که آن شهید بزرگوار در بدترین شرایط قرار داشت. حالا باید پرسید فتنه‌گرانی که مدعیان اصلاحات آن‌ها را مبارز می‌دانند چه قهرمانانی هستند که تاب تحمل چند روز زندان را ندارند و اگر شیرکاکائوی آنها قطع شود، زبان به اعتراف می‌گشایند؟! آن‌ها را با اسرای جنگ تحمیلی مقایسه کنید، و افزود: اصحاب فتنه با این قهرمان‌ها می‌خواهند به جنگ نظام اسلامی بیایند؟! شما بالاخره یک روز مجبور می‌شوید فکر کنید. تا کی می‌خواهید در برابر اسناد و حرف‌های دیگران داد بزنید؟! سران فتنه نیز فقط داد می‌زنند و از پاسخ طفره می‌روند، چون پاسخی ندارند. مدیرمسئول کیهان اظهار داشت: ما اعلام کردیم خاتمی 2 بار با جورج سوروس ملاقات کرده است و اسناد آن را هم در اختیار داریم، چرا جواب نمی‌دهند؟ در همین حال دانشجویان با سردادن شعار «خاتمی، اسرائیل؛ پیوندتان مبارک» از سخنان شریعتمداری حمایت کردند که مدیر مسئول کیهان گفت، این شعار شما کمی دیرهنگام است، زیرا پیوند سران فتنه با دشمنان مردم خیلی قبل‌تر برقرار شده است.
شریعتمداری در ادامه سخنان خود به سفرهای پی‌درپی کارشناسان برجسته سرویس‌های اطلاعاتی دشمنان غربی و صهیونیستی به ایران و جلسات طولانی آنها با مدعیان اصلاحات و آماده‌سازی آنان برای فتنه پرداخت و از جمله به سفر «یورگن هابرماس برای ارزیابی پروژه آمریکایی گذار به دموکراسی، ریچارد رورتی برجسته‌ترین نظریه‌پرداز جنگ‌های عقیدتی از CIA، مانوئل کاستلز عضو کمیته خطر آمریکا D.C، جان هیک معروف به احیاگر پلورالیزم دینی، آلن تورن از سرویس اطلاعاتی فرانسه، تیموتی گارتن ‌اش دستیار آیزا برلین و صاحب تئوری فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا، آگنش هِلِر رهبر انقلاب مخملی مجارستان، الکساندر اسمولار از جنبش همبستگی لهستان، آدام میچنیک از رهبران جنبش همبستگی لهستان، مایکل ایگناتیف رهبر لیبرال‌های پارلمان کانادا و...» اشاره کرد و گفت تمامی این افراد که فهرست آنها هم به درازا می‌کشد قبل از فتنه 88 با مأموریت آموزش به فتنه‌گران وارد ایران شده و با آنان کارگاه آموزشی برگزار کرده‌اند. ارائه این اسناد با شعارهای پی‌درپی مرگ بر مزدور آمریکایی، مرگ بر فتنه‌گران و... روبرو شد. شریعتمداری در پاسخ به شعاری که وی را یار امام حسین(ع) معرفی می‌کرد گفت؛ خواهش می‌کنم این شعار را ندهید، ما اگر خاک پای این بچه‌هایی که برای اربعین پیاده به کربلا رفتند باشیم، خیلی خدا به ما لطف کرده است. پاسخ شریعتمداری با شعار «حزب‌الله ماشاءالله» مورد استقبال دانشجویان قرار گرفت. وی در میان شعار «مرگ بر اسلام‌آمریکایی» دانشجویان ادامه داد: حامیان کنونی فتنه که اندک و کم‌شمارند اگر مامور یا مرفه بی‌درد نباشند، حتما از نظر فکری عقب‌افتاده‌اند. بنابراین وقتی فتنه‌گران شعار «مرگ بر مرتجع» سر می‌دهند، در حقیقت سران فتنه را نفرین می‌کنند که ممکن است دامن آن‌ها را بگیرد. وی ادامه داد: ما براساس شناخت از فرمول فتنه، مسائل فتنه را پیش‌بینی می‌کردیم و چندین هفته قبل از انتخابات 88 آخرین پرده سناریوی فتنه‌گران را فاش کردیم. روز 20 خرداد 1388 یعنی قبل از انتخابات در صفحه اول کیهان اعلام کردیم «آخرین پرده سناریوی آشوبگران پس از شکست، آشوب‌های خیابانی است» و این به آن دلیل بود که با فرمول و اطلاعاتی که از کودتاهای مخملی در دست داشتیم می‌دانستیم آنها برای آشوب‌های خیابانی مأموریت دارند.
مدیرمسئول کیهان با بیان اینکه فتنه 88 پس از آن شکل گرفت که همه ترفندهای آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران بی‌نتیجه ماند، یادآور شد: تحریم‌ها، انتقام آمریکا از مردم ایران به خاطر حضورشان در حماسه 9 دی بود و در این باره به چند سند اشاره کرده و گفت؛ توصیه اصحاب فتنه به آمریکایی‌ها این بود که تحریم‌ها باید یکباره و سخت و فلج کننده باشد، چون تحریم تدریجی نقش واکسن را خواهد داشت. ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا 2 روز بعد از 9 دی گفت: باید اعتراف کنم که فرمول مهندسی معکوس فوکویاما نتیجه معکوس داد و علت اصلی آن این است که دوستان ما قرار نبود به این زودی فلش مخالفت خود را به سمت ولی‌فقیه ببرند. سخنرانی حسین شریعتمداری با شعارهای پرشور «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست» و «دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد» به پایان رسید. این سخنرانی در حالی برگزار شد که اغلب دانشجویان در فرجه تحصیلی و تب و تاب امتحانات پایان ترم به سر می‌بردند، اما استقبال گسترده از همایش «سدی در برابر فتنه» نشان داد که دانشجویان پاسداشت «حماسه 9 دی» را آزمونی بزرگتر از هر امتحان دیگری می‌دانند.

اربعین و راه پیش روی ما

اربعین یکی از مهمترین علامات شیعه به حساب آمده است. شیخ الطایفه، ابوجعفر محمد طوسی معروف به شیخ طوسی (385-460 ق) در دو کتاب «تهذیب الاحکام» و «مصباح المتحجد و سلاح المتعبد» در روایتی از حضرت امام حسن عسکری(ع)، بزرگ داشتن این روز را یکی از پنج علامت مومن برشمرده است. در روایات دیگر اربعین را یکی از «اختصاصات» حضرت ابی‌عبدالله الحسین(ع) دانسته‌اند و گو اینکه قبل و بعد از ایشان برای هیچ پیامبر یا امام دیگری اربعین گرفته نشده و نمی‌شود.


درباره اربعین و گرامیداشت آن روایات زیادی رسیده و زیارت مخصوصی نیز وارد شده است.
«صفوان‌جمال» که یکی از اصحاب ثقه امام صادق(ع) بود می‌گوید امام به من زیارت روز اربعین را- به نحوی که در مفاتیح آمده است- تعلیم فرمود. در این زیارت که علاوه بر تکریم و تعظیم آن حضرت، نوعی مجلس سوگ و نوحه‌سرایی هم به حساب می‌آید، امام صادق(ع) هدف از قیام جد مظلومش امام حسین(ع) را در یک عبارت کوتاه و زیبا بیان کرده است. ایشان خطاب به خدای متعال می‌گوید: «لیستنقذ عبادک من‌الجهالهًْ و حیرهًْ الضلالهًْ» یعنی حسین‌(ع) قیام کرد تا بندگان خدا را از گرداب جهالت و نادانی و سرگردان شدن در وادی گمراهی نجات دهد. بر این اساس می‌توان گفت جدای از این که عظمت مقام و منزلت امام حسین(ع) و بزرگ داشتن واقعه سال 61 کربلا، اقتضای بزرگداشت اربعین دارد، حفاظت و صیانت از راه، منطق و شیوه‌ای که امام و یاران مظلومش در دفاع از دین خدا و مبارزه با انحراف و فساد و ستمگری داشتند، نیز بر ضرورت آن می‌ا‌فزاید. درست به همین دلیل اربعین همیشه پناهگاه مظلومین و سبب ترس و اضطراب ستمگران و منحرفین بوده است.
اربعین در میان مسلمانان و بخصوص شیعیان، بیرق استقامت در راه دین بوده است از این رو یکی از سنت‌های اربعین در میان شیعیان برگزاری «راهپیمایی» در این روز می‌باشد. راهپیمایی در این روز حسب نظر علما و مراجع- در صورتی که برای اقامه عزا و یا برای زیارت قبر سید‌الشهدا باشد- ثواب زیاد داشته و امری پسندیده برای اعتلای کلمه توحید است، در عین حال راهپیمایی در فرهنگ‌های مختلف یک حرکت انقلابی و سیاسی هم به حساب می‌آید و بیانگر زنده بودن ماجرای عاشورا و کربلاست و این پیام می‌تواند یزیدیان را در هر زمان به عقب‌نشینی وادار نماید.
حسب آنچه در خبرگزاری‌ها آمد، امسال نزدیک به 20 میلیون نفر در راهپیمایی اربعین در عراق شرکت کرده‌اند و اگر جمعیت راهپیمایان اربعین در سراسر دنیا را به این عدد بیفزاییم احتمالا روز گذشته نزدیک به 100 میلیون نفر در راهپیمایی اربعین در سراسر دنیا شرکت‌کرده‌اند و این یک واقعه نادر به حساب می‌آید. خود این ماجرا به خوبی از پیروزی مطلق امام مظلوم در ماجرای عاشورا حکایت می‌کند کما این که امام صادق(ع) در فقرات اول زیارت اربعین به آن اشاره کرده است (الفائز بکرامتک، اکرمته الشهاده)
امسال در راهپیمایی‌های اربعین عراق علاوه بر مردم شخصیت‌های سیاسی و مذهبی عراق و هیئت‌های مختلفی از کشورهای آسیایی، اروپایی و آفریقایی هم شرکت داشته‌اند و این نشان می‌دهد که اربعین به یک روز بزرگ جهانی تبدیل شده است. شرکت هیئت‌های مختلف که در بعضی از موارد مسلمان هم نبوده‌اند یک علامت بزرگ سیاسی و به عبارتی یک «نه» از سوی جبهه مقاومت به جبهه مشترک استکبار جهانی است که سعی می‌کند با منطق یزیدگونه دنیا را زیر شمشیر به تبعیت از خود وادارد. مردم دنیا در همین 10 سال اخیر شاهد شش جنگ بزرگ جبهه استکباری علیه مردم مظلوم این منطقه اسلامی بوده‌اند جنگ عراق، جنگ افغانستان، جنگ لیبی، جنگ سوریه، جنگ 33 روزه لبنان، جنگ 22 روزه و 8 روزه غزه با محوریت همین قدرت‌های یزیدی صورت گرفته است و اربعین فرصتی است تا همه مردم در این منطقه به این جبهه شرور استکباری «نه» بگویند. روز اربعین یک «نه» به جبهه تکفیری تروریستی هم بود در واقع بزرگداشت اربعین و عاشورا منطق کسانی است که فدایی دین می‌شوند و منطق تکفیر و وهابیت و تروریزم منطق جبهه‌ای است که دقیقا مانند معاویه و یزید در پوشش دروغین دین‌خواهی، با نفی و قتل مخالفین و موانع پیش‌روی خود می‌خواهند بر مردم سیطره پیدا کنند. روز اربعین یک فرصت مهم برای مقابله جدی با این جبهه منحط خونریز هم بود کما اینکه این جبهه شرور که از حمایت اطلاعاتی و تدارکاتی جبهه استکباری نیز برخوردار می‌باشد، پیشاپیش تهدید کرد که راهپیمایی عزاداران اربعین را به خاک و خون می‌کشد و به چند اقدام علیه راهپیمایان در بغداد و... نیز متوسل گردید. در واقع راهپیمایی اربعین به دنیا نشان می‌دهد که جبهه اصلی اسلام که توانسته در عراق 20 میلیون نفر را پای کار بیاورد، جبهه اربعین است و این متن اصلی دین است که نه تنها اجازه نمی‌دهد خونی از انسانی بی‌گناه بر زمین بریزد بلکه آماج حملات دو جبهه استکباری و تکفیری نیز هست. بر این اساس می‌توان گفت اربعین خود یک پرچم برافراشته است که حقیقت دین و انسانیت را به زیبایی و رسایی اعلام می‌کند.
اربعین در عین حال یک روز بزرگ غمبار نیز هست، اربعین روز بی‌قراری و شوریدگی نیز هست. اگر این روایت را قطعی تلقی کنیم که در اربعین کاروان اسیران کربلا بار دیگر در کربلا گرد هم آمده‌اند می‌توانیم حرارت این روز را به خوبی احساس کنیم. وقتی به یاد بیاوریم که حضرت زینب-سلام‌الله علیها- و امام زین‌العابدین- سلام‌الله علیه- به همراه بقیه عائله سیدالشهدا- علیه‌السلام- پس از پشت سرگذاشتن چهل روز سخت و طاقت‌فرسا و توأم با درد و رنج و خاطرات مختلف به نقطه‌ای بازگشته‌اند که چهل روز قبل از این، آن همه حوادث تلخ و شیرین را به چشم دیده‌اند، قلبمان درهم فشرده می‌شود و می‌خواهد از تپش باز ایستد. اگر این روایت را قطعی تلقی کنیم که عائله امام حسین(ع) در اربعین سه روز در کربلا مانده و سپس به مدینه عزیمت کرده‌اند می‌توانیم اوضاع آن روزها را کمی ادراک نمائیم عجیب این است که کسی از آن سرزمین زنده باز گشته باشد و این چه حکایت عجیبی است. این حکایت را شخصیت‌های نکته‌پردازی در آن روزگار و بعدها بیان کرده‌اند ولی نتوانسته‌اند جز یکی دو صفحه بنویسند گویا آنچه دیده یا شنیده‌اند فقط اشک بوده، اشکی که نه گوینده را امان گفتن داد و نه شنوند را امان شنیدن داد: «کاری نکرده‌ای که توان بازگفتنش گر بازگویمت نتوانی شنفتنش»
اگر روایت زیارت صحابی بزرگوار پیامبر-ص- جابرابن عبدالله انصاری و مصاحب او جناب «عطیه» را قطعی تلقی کنیم می‌توانیم از متن این ماجرا عظمت بقعه‌ای که در زیر آن جسم مطهر حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) قرار گرفته و حسب روایت، دعا در آنجا به اجابت می‌رسد، دریابیم. می‌توان این احتمال قوی را داد که نحوه زیارت عجیب و استثنایی این دو صحابی توسط پیامبر عظیم‌الشأن اسلام-ص- سفارش شده چه اینکه کاری که جابر در این زیارت کرده از عقل و ادراک یک فرد معمولی برنمی‌آید. پیاده‌روی جابر، سپس غسل زیارت او در فرات، پس از آن ورود از پایین پای حضرت سیدالشهدا و نوحه‌های آنچنانی تا آنجا که از هوش رفته و سپس آن عبارات را در حق امام مظلوم با صدای رسا و توأم با ناله سر داده و بعد بگوید «ما هم با شما در ماجرای عاشورا شریک هستیم» و حال آنکه جابر به دلیل کهولت سن و نابینایی قادر به حضور در رکاب سیدالشهدا نشد و بعد در برابر تعجب جناب عطیه که پرسید: «ولی ما که به همراه این مظلوم در سرزمینی فرود نیامدیم و از تپه‌ای بالا نرفتیم، شمشیری نزدیم و مثل او سر از تنمان جدا نشده، اولادمان یتیم و زنانمان بیوه نشده است»، گفت من از حبیبم پیامبرخدا-ص- شنیدم که گفت: «هر که دوست دارد گروهی را، با ایشان محشور شود و هرکس دوست داشته باشد عمل قومی را، در آن شریک شود» تعلیمات جناب جابربن عبدالله انصاری که پایه آنها در تعلیمات رسول خدا-ص- است به ما می‌گوید عاشورا یک روز تاریخی نیست که آمده و رفته باشد بلکه یک روز جاری در بستر همه زمان‌ها از اول خلقت تا آخر خلقت است و از این رو گفته‌اند «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم» با این وصف ما می‌توانیم با زیارت ابی‌عبدالله در روز عاشورا یا اربعین و یا هر روز دیگر با او نسبت پیدا کنیم البته حتما باید به لوازم زیارت و آنچه در متن آن و عبارات زیاراتی نظیر اربعین و عاشورا آمده تا سر حد امکان و اختیار پایبند باشیم. مردم ایران در اربعین و عاشورا به عنوان «یک ملت» از مرز ادعا گذشته‌اند و از این روست که اربعین و عاشورا هر ایرانی را به «جبهه‌ها» می‌برد 8 سال دفاع مقدس و پیش از آن 2 سال مبارزه با ضد انقلاب و پس از آن 35 سال استقامت در راه انقلاب، به خوبی متن و محتوای این ملت را نشان می‌دهد. با این وصف جدای از این که نگارنده این سطور و امثال آن در این راه ضعف دارد ولی ملت ایران ثابت کرده است که پای این دستگاه حسینی ایستاده و رهبر حسینی آن را به هیچ وجه تنها نمی‌گذارد. این واقعیت غیرقابل انکاری است که دشمن را به سختی آزار می‌دهد چرا که دشمن می‌بیند رخنه در بعضی از شخصیت‌ها و طیفی از نخبگان چندان دشوار نیست ولی رخنه در ملت ایران و جدا کردن آن از راهی که نزدیک به 35 سال در آن قرار گرفته بسیار دشوار و در مرز ناممکن قرار دارد از این رو دشمن حتی وقتی احساس می‌کند که در مواجهه با جمهوری اسلامی به یک پیروزی دست پیدا کرده به دوام آن اعتماد ندارد. یکی از اصلی‌ترین جنبه حفظ تحریم‌ها هم همین است. دشمن این تحریم‌ها را علیه ملت و برای به زانو درآوردن آن تصویب و اجرا کرده نه برای آزار دادن این یا آن شخصیت و یا این یا آن گروه نخبه سیاسی. لذا دلیلی نمی‌بینند که وقتی از سخنان کسانی بوی کوتاه آمدن به مشامشان می‌رسد، تحریم و فشار را بردارند.
سعدالله زارعی

ادامه مطلب ...

بیماری شما مغز بدون فسفر است


آقای سریع‌القلم که به مردم توهین می‌کنند و می‌گویند سیاست را باید از کف خیابان و نظرسنجی‌ از تاکسی‌دار و لبوفروش جمع کرد، بفرمایند بعد از سال‌ها حضور دردانشگاه کجای تاریخ اندیشه سیاسی ایران قرار دارند؟
داریوش سجادی مشاور کروبی و از همکاران سابق روزنامه‌های اصلاح‌طلب با انتقاد از مواضع سریع‌القلم (مشاور رئیس‌جمهور) نوشت: جناب آقای «محمود سریع‌القلم» اخیرا با جهد و سعی بلیغی می‌کوشند ضمن بیان نقطه نظرات آسیب‌شناسانه خود از دستگاه دیپلماسی و نارسائی‌های دیپلمات‌ها و بی‌صلاحیتی معدل عقلانی ایرانیان، برای جبران این عارضه راهکار ارائه دهند؛ از جمله اینکه گفته‌اند «کسانی که زبان انگلیسی نمی‌دانند، منطقی فکر نمی‌کنند! سیاست خارجی باید از خیابان‌ها جمع شود! سیاستمدار حرفه‌ای کسی است که غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی کرده، مهربانی و احترام را تجربه کرده، سفر رفته و حتی از هوس نیویورک رفتن هم عبور کرده است. 92 درصد بنیادگرایان در خاورمیانه یا مهندسی و علوم پایه خوانده‌اند یا پزشکی. دلیل تناسب میان این رشته‌ها و جزمیت، ذهن دوتایی ایشان است. انسان‌های عمیق که با مطالعه دست کم پنج هزار کتاب به مرحله استنباط می‌رسند، دارای مدارهای خاکستری در ذهن و تجزیه و تحلیل هستند! ایرانیان احساسی، غریزی و پوپولیستی تربیت می‌شوند!».
وی ادامه می‌دهد: جناب آقای سریع‌القلم. کمی آهسته‌تر! پیاده شوید با یکدیگر قدم بزنیم! تصور کرده‌اید تنها خودتان دانشگاه رفته و آشنا با زبان و مبانی علم سیاست و مختصات و لواحق و ضمائم و توابع این رشته و حرفه‌اید!؟ تمامی خرده فرمایشات جنابعالی مسموع است اما اگر کمی هم از برج عاج خود بیرون آمده و پا بر زمین گذاشته و به اطراف‌تان بنگرید عنایت خواهید داشت پرداختن به سیاست و غور و تفحص در مبانی اندیشه سیاسی بیرون از جذابیت‌های ظاهری مستلزم فسفرسوزی هم هست. جسارت است اما تصور می‌کنید با دو قطعه دگمه سردست و یک پیراهن یقه وینچستر و یک دست کت و شلوار یقه آرشال و تسلط به زبان انگلیسی مراد حاصل است!».
سجادی پرسیده است: شما با احراز کرسی استادی اکنون می‌توانید بفرمائید دکتر سریع‌القلم در کجای تاریخ اندیشه سیاسی ایران ایستاده؟ چرا محصول سالها دود چراغ خوردن و تحقیق و تفحص تخصصی جنابعالی در حوزه سیاست، کمترین رد و وزن و جایگاه و اثری محسوس در روند اندیشگی و توسعه سیاسی ایران نگذاشته!؟ مشکل این جاست که جنابعالی به سنت مالوف جامعه روشنفکری ایران علی‌رغم قدرت بالای تشخیص‌تان در دردشناسی لیکن بدلیل دلبستگی و وابستگی تمام قدتان به الگوهای غربی و گسستگی و بی‌الفتی‌تان با واقعیات بومی با تمامی دعاوی‌تان ناتوان از درمان درد مانده‌اید. جناب آقای دکتر سریع‌القلم! بقول مولانا درد بی‌دردی علاج‌اش آتش است! و بقول مرحوم شریعتی درد امروز جامعه ما بی‌سوادی مردم ما نیست! نیم‌سوادی روشنفکران و تحصیلکرده‌های ماست! هرچند مشکل شما بی‌دردی نیست. دردمند‌اید! اما جنس دردتان از جنس درد این ملت نیست!

کری که کر نیست !

دیروز سرکار خانم افخم، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان در پاسخ به یکی از خبرنگاران که درباره محتوای مذاکره تلفنی اخیر آقای ظریف و جان‌کری سؤال کرده بود، گفت: «جزئیات مذاکرات ظریف و کری قابل انتشار نیست»! سخنگوی وزارت خارجه همانگونه که از عنوان مسئولیت ایشان برمی‌آید، دیدگاه و سیاست وزارت متبوع خود را بیان کرده است، از این روی در این وجیزه روی سخن با وزارت محترم امور خارجه است که چرا و با کدام توضیح و توجیه منطقی، متن مذاکرات تلفنی میان ظریف و کری را غیرقابل انتشار و محرمانه می‌داند؟


 زیرا مفهوم محرمانه بودن مکالمه تلفنی یاد شده آن است که این مذاکره حاوی نکات و مطالبی است که افشای آن می‌تواند به منافع ملی کشورمان آسیب برساند! و مثلاً؛ در ادامه مذاکرات هسته‌ای با 5+1 خلل و خدشه‌ای ایجاد کند، آیا محرمانه بودن مکالمه مورد اشاره می‌تواند علت و دلیل دیگری داشته باشد؟ پاسخ این سؤال به یقین منفی است، بنابراین باید گفت؛
آیا وزارت محترم امور خارجه نگران است که مبادا، علنی کردن آنچه میان ظریف و کری رد و بدل شده است به گوش افراد نامحرم برسد؟ اگر چنین تصوری در میان است، این افراد نامحرم چه کسانی هستند؟! و در صورت اطلاع از متن مذاکره تلفنی، قرار است مطالب - به قول وزارت خارجه- محرمانه آن را برای کدام کانون و مرکز بیگانه و یا افراد و اشخاص نامحرم فاش کنند که وزارت خارجه کشورمان برای پیشگیری از افشای آن، تصمیم گرفته است محتوای این مکالمه ، محرمانه و غیرقابل انتشار بماند! در این‌باره فقط چند احتمال قابل تصور خواهد بود.
1- وزارت خارجه نگران است مبادا متن مذاکره به گوش جاسوسان حریف برسد! این احتمال از پایه و اساس باطل است چرا که مطابق این فرضیه، جاسوسان حریف در نهایت تلاش خواهند کرد متن مذاکره را به گوش دشمن برسانند. و این در حالی است که بلندپایه‌ترین مقام حریف یعنی وزیر خارجه آمریکا از محتوای مذاکره با خبر است زیرا خود او طرف مذاکره تلفنی بوده است!
2- ممکن است گفته شود آقای ظریف در مکالمه تلفنی با جان کری مطالبی را مطرح کرده است که نمی‌خواهد به گوش برخی از همپیمانان آمریکا برسد و یا جان ‌کری به نکاتی اشاره داشته که ترجیح می‌دهد سایر همپیمانان کشور متبوعش از آن باخبر نباشند! این احتمال نیز کمترین توجیه منطقی و پایه و اساس عقلایی ندارد. چرا که یکی از اصلی‌ترین همپیمانان آمریکا، رژیم کودک‌کش و جعلی اسرائیل است و مقامات رسمی و بلندپایه آمریکا- از جمله جان‌کری- بارها به صراحت اعلام کرده و در عمل نشان داده‌اند که هیچ نکته و مسئله مربوط به مذاکره هسته‌ای با ایران را نه فقط از دولتمردان رژیم صهیونیستی پنهان نمی‌کنند بلکه قبل از هر مذاکره درباره آنچه قرار است مطرح کنند با مقامات رژیم اشغالگر قدس رایزنی کرده و رضایت آنان را جلب می‌کنند و بعد از هر مذاکره نیز به تل‌آویو رفته و آنچه مطرح کرده‌اند را با دولتمردان رژیم جعلی اسرائیل در میان می‌گذارند. آیا غیر از این است؟! و آیا تأسف‌آور نیست، جناب آقای ظریف وزیر خارجه محترم کشورمان، از این نکته بدیهی که ابتدایی‌ترین الفبای دیپلماسی است بی‌خبر باشند!
3- ممکن است منظور و مقصود وزارت خارجه کشورمان از محرمانه دانستن این مکالمه، پنهان کردن متن مذاکره از سایر کشورهای گروه 5+1 باشد! که در این صورت باید پرسید؛ آیا تصور می‌کنید، آمریکا در مذاکره و تعامل! با ایران، منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را به منافع همپیمانان اروپایی خود، یعنی انگلیس و فرانسه و آلمان ترجیح می‌دهد؟! اگر چنین نیست - که هرگز نیست- محرمانه دانستن متن مذاکره تلفنی یاد شده برای چیست؟!
4- شاید مقصود وزارت محترم امور خارجه، پنهان داشتن محتوای مذاکره تلفنی از نگاه دو عضو دیگر گروه 5+1 یعنی روسیه و چین باشد که باید گفت؛
الف: مگر موضوع مذاکره تلفنی درباره چالش هسته‌ای و مذاکرات پیش روی با 5+1 نبوده است؟ اگر پاسخ مثبت است -که‌نمی‌تواند و نباید منفی باشد - هر نکته رد و بدل شده و یا قول و‌قرار احتمالی با وزیر خارجه آمریکا نهایتا بایستی در مذاکرات ایران و 5+1 روی میز مذاکره گذارده شود و دو کشور چین و روسیه به عنوان دو عضو اصلی گروه 5+1 از آن باخبر خواهند شد ضمن آن که دشمنی و کینه‌توزی آمریکا و متحدان اروپایی آن با جمهوری اسلامی ایران بارها به اثبات رسیده است ولی چین و روسیه اگرچه مانند هر کشور دیگری در جریان مذاکرات به منافع خود نظر دارند، اما، تاکنون و به دفعات، از تن دادن به باج‌خواهی آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران خودداری ورزیده‌اند. بنابراین، در صورتی که احتمال یاد شده در این بند، مورد نظر وزارت خارجه کشورمان بوده باشد، نه تنها از پنهان داشتن متن مذاکرات طرفی نبسته است، بلکه کفه دشمنی 5+1 علیه ایران اسلامی را سنگین‌تر کرده و فرصت بهره‌گیری از اختلاف‌نظر موجود میان چین و روسیه با آمریکا و سه کشور اروپایی را با بی‌سیاستی و بی‌تدبیری - که از دولت موسوم به تدبیر - پذیرفتنی نیست، از دست داده است.
ب: آمریکا اصرار دارد که خود را «عضو برتر»! و «تصمیم‌گیرنده نهایی»! در گروه 5+1 بداند و این توهم را به جهان اسلام و نهضت‌های اسلامی الگو گرفته از انقلاب اسلامی پمپاژ کند که در عصر جدید، جانشین «ژولیوس سزار» امپراتور روم باستان است و بر این باور که «همه راه‌ها به روم ختم می‌شود»!
این در حالی است که انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل(ره) و خلف حاضر او، «تابو»ی کدخدایی آمریکا را شکسته و نه در تئوری بلکه در عمل نشان داده است که آمریکا به قول حضرت امام(ره) هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. از این روی، مذاکره تلفنی آقای ظریف با جان کری وزیر خارجه آمریکا و محرمانه دانستن آن، توهم فرو ریخته مورد اشاره را در نگاه جهانیان زنده می‌کند و این تلقی موهوم را دامن می‌زند که گویی، جمهوری اسلامی ایران نیز «کدخدایی آمریکا»! و مدیریت آن در مذاکرات با 5+1 را پذیرفته است! و حال آن که ایران اسلامی طی سی و چند سال گذشته با مقاومت جانانه و مثال‌زدنی خود، بارها پوزه آمریکا را به خاک مالیده است، تا آنجا که به نوشته نشریه آمریکایی ویکلی استاندارد «همه روسای جمهور آمریکا، از جیمی کارتر تا باراک اوباما در یک نقطه با امام خمینی[ره] اشتراک‌نظر دارند و آن، این که آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند».
5- مردم به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای و در راس آنها آقایان ظریف و عراقچی اعتماد کامل دارند و آنان را فرزندان انقلاب می‌دانند، بنابراین، احتمال آن که آقای ظریف در مذاکره تلفنی با جان کری، مطالب و نکاتی را مطرح کرده باشد که نمی‌خواهد مردم ایران از آن باخبر باشند، حتی در دورترین افق ذهن ملت شریف‌ایران نیز جایی ندارد. اما، این پرسش جدی و منطقی نیز در میان است که ایشان با کدام توجیه و توضیح منطقی، متن مذاکره تلفنی یاد شده را برای مردم ایران محرمانه می‌داند و برای دشمنان مردم و نظام محرمانه نمی‌داند؟ «جان کری» که «کر» نیست! هست؟! و دشمن هم که هست، نیست؟! بنابراین چرا دشمنان مردم برای وزارت خارجه کشورمان محرمند و مردم نامحرم؟!
6- و بالاخره اگر موضوع مذاکره تلفنی آقای ظریف با جان‌کری، در محدوده چالش هسته‌ای بوده است که مطابق آنچه گذشت نمی‌تواند از نگاه دشمن پنهان بماند و اگر مسائل دیگری غیر‌از چالش هسته‌ای در میان بوده که آقای ظریف چنین اجازه‌ای نداشته است و تیم مذاکره‌کننده به قول حضرت آقا، تنها برای مذاکره درباره برنامه هسته‌ای کشورمان ماموریت داشته‌‌اند و جناب ظریف نیز بارها به صراحت بر این نکته تاکید ورزیده‌اند. بنابراین، علت محرمانه بودن مذاکره‌ای که برای دشمنان تابلودار مردم و نظام محرمانه نیست، چیست؟!

حسین شریعتمداری

ادامه مطلب ...

تذکر جدی آیت‌الله مکارم شیرازی به دولت تدبیر و امید

یکی از وزرا می‌گوید 50 درصد مردم زیر خط فلاکت هستند؛ یکی دیگر می‌گوید آمریکا در 10 دقیقه حمله می‌کند!/ رئیس‌جمهور درباره ادبیات وزرا تدبیر کند
 

گروه اندیشه و معارف - رجانیوز: آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی که صبح امروز در درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم سخن می‌گفت، با اشاره به اینکه یاد خدا باید در همه‌حال در دل افراد باشد، اظهار کرد: برخی همیشه به یاد خدا هستند و خدا را در مشکلات و مصیبت‌ها می‌خوانند و در این کار اخلاص حقیقی دارند.

به گزارش رجانیوز به نقل از تسنیم، مرجع تقلید شیعیان افزود: نقطه مقابل این افراد، کسانی هستند که اگرچه آن‌ها نیز خدا را فرامی‌خوانند و در هنگام گرداب مصائب و مشکلات به یاد خدا هستند، اما در یاد خدا، اخلاص ندارند و پس از حمل مشکلشان، به نافرمانی و شرک ادامه می‌دهند.
ادامه مطلب ...

درسی از مکتب امام حسین(ع‌)

شخصی در مدینه مدرسه‌ای تاسیس کرد و به آموزش کودکان مشغول بود.
روزی یکی از فرزندان امام حسین(ع) به مدرسه وی رفت و آیه شریفه الحمدللّه رب العالمین را آموخت.
وقتی به منزل برگشت، آیه را تلاوت کرد و معلوم شد آن را از معلم آموخته است.
امـام حسین (ع ) هدایای زیادی برای معلم فرستاد به طوری که موجب شگفتی عده‌ای از یاران آن حضرت گردید.
آن‌ها نزد امام آمدند و عرض کردند: آیا به معلم رواست که شما در برابر آموزش یک آیه، این همه هدیه برای او فرستاده‌ای؟! حضرت فرمود: آن‌چه دادم چگونه برابری می‌کند با ارزش آن‌چه او به پسرم آموخته است.
ایشان با این کار، ارزش والای معلم را به یاران و پیروان خودگوشزد نمود.

توان موشکی و هسته‌ای ایران غیرقابل تصور است

فرمانده سپاه پاسداران با بیان اینکه اقتدار امروز ایران اسلامی در ابعاد دفاعی و امنیتی خلاصه می‌شود، گفت: دو موضوع موشکی و توان هسته‌ای ایران همچنان در راستای اقتدار کشورمان قرار دارد.
به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی باشگاه خبرنگاران؛ سردار "محمدعلی جعفری" فرمانده سپاه پاسداران در حاشیه کنگره شهدای جهاد علمی با حضور در جمع خبرنگاران، با اشاره به مذاکرات هسته‌ای اخیر اظهار داشت: توان نظامی و دفاعی ایران با موضع هسته‌ای در ارتباط است و برخی از این شهدای علمی‌مان جانشان را در این مسیر از دست داده‌اند.  
 
وی با بیان اینکه یکی از اقدامات و مولفه‌های بازدارنده در مقابل تهدیدات، توان نظامی ما در ابعاد موشکی است گفت: شهید "تهرانی مقدم" جان خود را در همین مسیر تقدیم ایران اسلامی کرد تا توان موشکی ایران اسلامی به طریق بازدارنده تامین شود.  
 
سردار جعفری توان نظامی ایران را مورد توجه قرار داد و گفت: امروزه توان نظامی ما در ابعاد موشکی بسیار بالا و غیر قابل تصور است، روش‌هایی که این موشک‌ها را نگهداری و شلیک می‌کنیم شبیه روش‌هایی است که حزب الله در برابر ارتش اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه شلیک کرد.  
 
وی ادامه داد: ما با‌‌ همان روش‌های ناهمتراز و نامتقارن سلاح‌های استراتژیک را نگهداری می‌کنیم، دشمنان ما این را بدانند که آنان اطلاعی از نگهداری موشک‌های ما ندارند و محل نگهداری آنان مخفی است.  
 
فرمانده سپاه پاسداران تاکید کرد: روش‌های شلیک موشک‌ها به صورت ناهمتراز در سراسر ایران گسترده است و به روش‌هایی است که دشمن به راحتی نمی‌تواند با هزاران بمب توان نظامی ما را از بین ببرد و آنچه که امروز باعث شده دشمن بر سر میز مذاکره با ایران مقتدر بنشیند، توان نظامی و امنیتی ماست.  
 
وی با بیان اینکه امیدوارم خون شهدایمان در ادامه مذاکرات پاسداری شود گفت: انشاءالله نتیجه مذاکرات به نفع ایران اسلامی باشد.  
 
سردار جعفری با اشاره به پهپادهایی که محرمانه نیست گفت: با پیشرفت فناوری این پهپاد‌ها می‌توانند اقدامات بسیاری را انجام دهند، در حال حاضر آخرین پهپادی که ما به آن دست یافتیم، با توان بیش از ۲۴ ساعت می‌تواند پرواز کند و موتورهای زیاد برد پهپادهای ما را افزایش می‌دهد.  
 
وی در پایان خاطرنشان کرد: توانمندی نصب بمب و موشک کاملا هدایت شده نقطه زنی بر روی پهپاد‌ها است و در مسیر تکنولوژی روز دنیا قرار گرفته RQ170 نیز در آینده مراحل آخر تحقیقات را طی می‌کند و انشاءالله بتوانیم آن را عملیاتی کنیم.

استعفای کتبی 17 نماینده استان خوزستان

"جواد سعدون‌زاده" نماینده مردم آبادان در مجلس در گفتگو با خبرنگار پارلمانی باشگاه خبرنگاران، از تحویل استعفای کتبی 17 نماینده این استان به هیئت‌رئیسه مجلس خبر داد.

وی در ادامه افزود: علی‌رغم تذکرات و صحبت‌هایی که انجام شد، لایحه بودجه پیشنهادی استان خوزستان در زمینه اعتبارات تملک دارایی و سرمایه‌ای و عمرانی کاهش بسیار چشمگیری نسبت به قانون بودجه سال 92 داشته لذا نمایندگان راهی جز تقدیم استعفای خود به هیئت‌رئیسه ندیدند.

رئیس مجمع نمایندگان استان خوزستان تصریح کرد: همچنین بحث انتقال آب رود کارون از دلایل دیگری بود که مجمع نمایندگان استان خوزستان وادار به استعفا کرد.

سعدون‌زاده با بیان اینکه مجمع نمایندگان استان خوزستان 18 عضو دارد، گفت: به‌دلیل غیبت یکی از نماینگان این مجمع 17 نماینده استان خوزستان حاضر در مجلس شورای اسلامی متن مشترک این استعفا نامه را امضا کردند.

مسمومیّت پشت خاکریز

1- امروز شنبه چهارم تیر 1367 و اینجا جزیره مجنون، پد خندق است. تک سنگین دشمن موجب شده شماری از رزمندگان به محاصره نظامیان عراقی بیفتند. قایق‌های دشمن در حال پیاده کردن نیرو هستند. محاصره هر لحظه تنگ‌تر می‌شود. هرچند ثانیه، عده‌ای از نیروهای مقاوم به شهادت می‌رسند یا مجروح می‌شوند. اسارت باقی مانده کم‌شمار رزمنده‌ها قطعی است. یکی از رزمنده‌ها برمی‌خیزد و پیش از شلیک آرپی‌جی به سمت قایق مهاجم دشمن با زبان محلی بویراحمد می‌گوید «یا شاه قاسم! قوچ گله‌مو نذرت، بزنمش». ای امامزاده قاسم! بهترین گوسفند گله‌ام نذر شما که قایق دشمن را بزنم؛ و می‌زند... ساعتی بعد او به اسارت دشمن درمی‌آید و چند سال بعد که از اسارت آزاد می‌شود، نذرش را ادا می‌کند.


راوی کتاب «پایی که جا ماند»- آزاده جانباز سیدناصر حسینی‌پور- همچنین روایت می‌کند که چگونه نیروهای ارتش و استخبارات رژیم صدام، اسرا را در طول دوران اسارت مورد آزار و شکنجه‌های وحشیانه قرار دادند اما نتیجه نگرفتند. روایت بی‌شائبه او، روایت خواندنی روحیه سلحشوری و شجاعت و مقاومت رزمندگان، حتی در شرایط محاصره و اسارت است اما نه اینکه از ضعف‌ها و غفلت‌ها اغماض کرده باشد؛ از جمله آنجا که در مرور خاطرات دوشنبه سیزدهم تیر 1367 در زندان الرشید بغداد به مرور خاطرات شکنجه‌های سخت چند روز اسارت و مقاومت دوستان همراه می‌پردازد و سپس ترفند یکی از سرهنگ‌های عراقی بعد از چند روز سخت‌گیری و جنایت برای شناسایی فرماندهان احتمالی را بازگو می‌کند. راوی می‌گوید آن روز برخلاف روزهای دیگر، لحن بازجوها عوض شده بود و با پنبه سر می‌بریدند. سرهنگ عراقی و افسر همراهش می‌گویند شماها میهمانان ما هستید. فرماندهان شما میهمان ما هستند. خورد و خوراک آنها و حتی اردوگاهشان جداست. و «اگر (برای معرفی فرماندهان) همکاری کنید، ما هم همکاری کرد. فرماندهان جای خوب، آنجا حمام موجود، آب موجود، غذا کافی، البسه خوب، هر چی احتیاجات موجود، والله العلی العظیم، عراق خوب و...»! به سربازانی که کابل دستشان است اخم و تخم می‌کنند و خلاصه این که هر کس فرمانده بوده و در این چند روز خود را معرفی نکرده، حالا معرفی کند. راوی می‌گوید این حرف‌ها در یکی دو فرمانده گروهان اثر گذاشت. آنها سادگی کردند و فریب چرب‌زبانی افسر استخبارات را خوردند اما بعدها یکی از آنها را با سر و صورت کتک خورده و کبود دیدم که نشانگر همان احترام خاص بعثی بود!...
2- کاش همان گونه که مقتدای انقلاب با آثار مربوط به دفاع مقدس مأنوسند، ما و به ویژه مسئولان کشور نیز با این آثار و صاحبان و خالقان آنها حشر و نشر داشته باشیم تا یادمان نرود ایران و جمهوری اسلامی عزیز، قائم به یک روح جمعی است که تاروپود آن از خود همین مردمان کوچه و بازار به هم تنیده و همین روحیه سلحشوری بوده که کشور را در برابر تاخت و تاز تعدی‌کنندگان پاس داشته است. راوی «پایی که جا ماند» جایی از همین خاطرات، به تابستان سال 1377 و مبادله جنازه نظامیان عراقی با پیکر مطهر شماری از شهدا در شلمچه اشاره و از قول مدیر برق ناحیه جنوب (آبادان و خرمشهر) روایت می‌کند وقتی عراقی‌ها استخوان‌ها و پلاک‌های کشته‌های خودشان را از ما گرفتند، 500 متر آن طرف‌تر در گودالی انداختند و لودری که مشغول خاکبرداری بود روی همه جنازه‌ها خاک ریخت. این در حالی بود که طرف ایرانی پیکر شهدا را می‌گرفتند و در تابوت می‌گذاشتند و پرچم و گل لاله روی تابوت‌ها نصب می‌کردند. سرهنگ عراقی (نماینده مرزبانی بصره) که طی ماه‌های اخیر با هیئت ایرانی آشنایی داشته، در پاسخ این سوال که چرا جنازه‌ها را به خانواده‌هایشان تحویل نمی‌دهید، می‌گوید «این جنازه‌ها تاریخ مصرفشون دیگه تمام شده، برای ما دردسر دارن؛ نباید برن تو شهرها. خاطرات جنگ دوباره برای مردم عراق زنده می‌شه» و ادامه می‌دهد «ما از شما تعجب می‌کنیم و نمی‌فهمیم که چرا شلمچه شما همیشه شلوغه و این همه آدم میان اینجا برای بازدید».
این، تفاوت افتخار دفاع با شرمندگی ناشی از تعدی و جنایت است. سرهنگ عراقی نمی‌دانست دفاع مقدس با همه سختی‌هایش برای ملت ایران، تبدیل به سمبل عزت و شهامت و رشادت و پاسداری از حیثیت و حریم خود شده است... سالها بعد، از رژیم بعث جز نامی به ننگ و عار باقی نمانده بود.
3- موسسه آمریکایی زاگبی چند روز پیش نتایج نظرسنجی میدانی خود از شهروندان ایرانی- حد فاصل 4 شهریور تا 4 مهر- را منتشر کرد. به گزارش این موسسه تحقیقاتی، 96 درصد ایرانی‌ها معتقدند ادامه برنامه هسته‌ای به تحریم‌ها می‌ارزید. این نظرسنجی، مشابه نتایج چند هفته پیش موسسه آمریکایی دیگر (گالوپ) است که اعلام می‌کرد 85 درصد شهروندان ایرانی گفته‌اند تحریم‌ها بر زندگی و معیشت آنها اثر گذاشته اما در عین حال 68 درصد معتقدند ایران با وجود تحریم‌ها باید به برنامه هسته‌ای ادامه دهد؛ این رقم سال گذشته 63 درصد بوده است. لابد با مشاهده انواعی از همین نظرسنجی‌هاست که باراک اوباما با وجود بیان این مطلب که «ما در توافق ژنو حق غنی‌سازی ایران را به رسمیت نشناخته‌ایم»، می‌گوید «این ایده که ایران با تحریم‌های بیشتر و تهدیدهای نظامی، آشفته‌تر و در نهایت تسلیم می‌شود، برداشت درستی از مردم یا حکومت ایران نیست. فکر می‌کنم حتی میانه‌روها یا اصلاح‌طلبان ایران نیز به راحتی تسلیم نمی‌شوند و خواسته آمریکا و اسرائیل را نمی‌پذیرند.» او در اظهارات خود در موسسه صهیونیستی سابان البته در تناقض با همین اظهارات ادعا می‌کند «روحانی به خاطر فشار تحریم‌ها روی کار آمد ولی ما به او اعتماد نداریم... در برابر اقدامات ایران،‌تحریم‌های اصلی سر جای خود باقی می‌ماند. ما فقط کمی شیر آب را باز کردیم.»! با همه این حرف‌ها که آمیخته با گستاخی و تکبر آمریکایی است، اوباما از لزوم حفظ کرامت ایرانی‌ها در توافق سخن می‌گوید! این همان رویکرد فریبکارانه‌ای است که زمانی نیویورک تایمز نوشت مبنی بر اینکه باید فریب را چاشنی سیاست شکست خورده پتک کرد؛ دستکش مخملین روی دست چدنی!...
4- آن قدر که مسمومیت و مرگ شیرین فرهنگی سزاوار نگرانی است، تحریم اقتصادی و تهدید نظامی و خرابکاری و ترور جای نگرانی ندارد. تحریم‌ها 30 سال پیش در اوج دفاع مقدس که کشور هیچ نداشت، نتوانست ایران را از پا درآورد هیچ، که موجب معجزه‌های بزرگ در عرصه خلاقیت و خودکفایی شد. جنگ، ما را ساخت و اعتماد به نفس ملت ایران را صد چندان کرد. تحریم با همه آزارها و رنج‌هایش نمی‌تواند در یک ملت رشید اثر کند اگر آن روح جمعی و سبک زندگی معطوف به شجاعت، گذشت و ایثار، عزت، قناعت، خلاقیت، کوشندگی و مجاهدت، جسارت و هوشیاری برقرار باشد. این سبک زندگی مانع از اتمیزه شدن شهروندان می‌شود و در واقع امر، یک ملت را برقرار و پایدار نگاه می‌دارد. اما اگر بنا باشد همین سبک زندگی در اخلاق خوش باشی، عافیت‌طلبی، تجمل، طمع، هوس، فزون‌خواهی، کام‌جویی، ترس، احساس حقارت، بی‌شخصیتی، خود مشغولی و زیست غیرانسانی منحل شود، آنگاه در مقیاس ملی هر کشوری را آسیب‌پذیر می‌کند. اگر مطالبه زندگی عزتمندانه و شرافتمندانه نبود، ملت ستمدیده اما عزیز و ظلم‌ناپذیر ما کجا می‌توانست از عهده رژیمی که ژاندارم آمریکا در سراسر منطقه بود و غلبه امنیتی و پلیسی داشت، برآید یا 8 سال دفاع نابرابر را با عزت و پیروزی در برابر جبهه‌ای از دشمنان مدیریت کند؟ فرهنگ ناب اسلامی- ایرانی در طول قرن‌ها به مثابه سنگ کف رودخانه عمل کرده و در جریان تحولات پرماجرا خود را حفظ کرده است. از مغول‌ها تا روس‌ها و انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها و از مدعیان ناسیونالیسم تا مبلغان مارکسیسم و لیبرالیسم در این کشور آمده و رفته‌اند اما جریان اصیل ریشه‌دار در متن جامعه ما همان فرهنگ اسلامی- ایرانی بوده که آموخته در بحبوحه همین تاخت و تازها بماند و ببالد.
5- اکنون اما دغدغه دیگری در میان است؛ دور زدن جبهه فرهنگ و شبیخون دشمن از روزنه استحاله تدریجی سبک زندگی با این تلقی که هر سبک زندگی، اخلاق و شخصیت و فرهنگ متناسب با خود را می‌آورد. فرض دشمن بر این است که از زندگی آمیخته با شکم‌بارگی و هوس‌بارگی و تجمل‌طلبی و خوش باشی، انسان شجاع و عازم و حازم و خلاق و جسور و مجاهد در نمی‌آید که بخواهد در برابر فشار و تهدید مقاومت کند. بی علت نیست در روزگاری که از قطعه خودرو و هواپیمای مسافربری گرفته تا بنزین و دارو و سوخت 20 درصد برای تولید رادیو دارو در راکتور تهران و انواع سرمایه‌گذاری‌ها مشمول تحریم‌های سختگیرانه واقع می‌شود، غرب میلیاردها دلار بودجه به عنوان یارانه فرهنگی! مشخصا برای ملت ما کنار می‌گذارد و خرج گسترش شبکه‌های ماهواره‌ای- از سیاسی تا ضد اخلاقی- و شکستن فیلترهای اینترنتی می‌کند.
هدف یک چیز است؛ زبان مشترک فرهنگی میان یک ملت که آنها را فراتر از تفاوت‌های زبانی و قومی تبدیل به یک روح واحد کرده، دچار چندگانگی و تعارض شود تا آنجا که نتوانند همدیگر را بفهمند، یکدل شوند و پای حیثیت و شرافت خود بایستند. این قانون لایتخلف الهی است که «انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلهم الشیطان ببعض ماکسبوا». آنها که در بحبوحه دفاع پشت به دشمن کردند، جز این نبود که شیطان در روح آنان رسوخ کرد و فهم و محاسبه آنان را به هم ریخت؛ روزنه این رخنه و دستکاری برای لغزاندن قدم‌ها، ارتکاب حرمت‌ها و گسیخته شدن رشته استوار ایمان بود. امیر مومنان(ع) برخی همراهان ناهمدل جبهه حق را سرزنش کردند به خاطر اینکه تن به زیست چارپایان دادند. حضرت در خطبه 174 نهج‌البلاغه می‌فرمایند «چیست که می‌بینم از خدا رویگردان و جز او را خواهانید؟ چارپایانی را مانید که شبان آنها را در کشتزاری وباخیز و دردانگیز بگرداند. گوسفندی را مانید که بچرد تا فربه شود و زیر کارد رود و نداند از آن چه خواهند و با او چه کنند. اگر به او نیکی کنند، روز خود را روزگار خویش پندارد و سیری‌اش را پایان کار». آیا کاری که مستکبران با ملت‌های خویش در غرب و در نسبت با سایر ملت‌ها در حوزه تربیت و فرهنگ و اخلاق و سبک زندگی می‌کنند جز همین است؟!
6- شخصیت و تشخص انقلابی ملت ایران را باید پاس داشت. این مسئولیت همه صاحب‌ منصبان به ویژه دولتمردان جمهوری اسلامی است. عقبه و تنگه استراتژیک فرهنگ را نمی‌توان بی‌دیدبان و مرزبان رها کرد؛ که حتی در غرب به ظاهر لیبرال نیز چنین نکرده‌اند. ما از تهدید نظامی و اقتصادی و سیاسی هیچ آسیبی نمی‌بینیم، اگر که از خاکریز فرهنگی و عقبه اعتقادی غافل نشویم. گاه ضربتی که با یک اسب تروا یا پیاده کردن چند چترباز در عمق جبهه حریف می‌توان زد با چند لشکر مکانیزه امکانپذیر نیست.
محمد ایمانی

ادامه مطلب ...

تله‌گذاری شیطان این‌بار در ژوهانسبورگ(خبر ویژه)


برخی محافل رسانه‌ای داخلی و خارجی، مراسم تدفین نلسون ماندلا را بهانه دیگری برای هل دادن دکتر روحانی به سمت ملاقات با رئیس دولت شیطان بزرگ قرار داده‌اند. مراسم تدفین ماندلا احتمالا یک هفته دیگر در ژوهانسبورگ برگزار می‌شود.
روز گذشته در حالی که چند سایت‌ داخلی آرزوی خود برای چنین اتفاقی را تبدیل به گمانه و تحلیل می‌کردند، گاردین نیز نوشت با توجه به حضور سران کشورها در مراسم تدفین ماندلا شاید این مراسم به ملاقات روحانی و اوباما منجر شود. گاردین مدعی شد: روح آشتی‌جویانه ماندلا شاید بتواند مثلا فضایی را برای اولین دیدار میان اوباما و روحانی فراهم آورد. (برخلاف این ادعا رژیم مستکبر آمریکا در پی باج‌گیری و زورگویی است و نه آشتی‌جویی).
یادآور می‌شود رسانه‌های زنجیره‌ای همسو با شبکه تبلیغاتی آمریکا تلاش گسترده را به کار بسته بودند تا دکتر روحانی در جریان سفر به نیویورک و حضور در نشست مجمع عمومی سازمان ملل به طور تصادفی! با اوباما ملاقات کند. بعدها گفته شد ممکن است این دیدار در مهمانی‌ ناهار بان‌کی‌مون اتفاق بیفتد اما خبرها حاکی از آن بود که طرف غربی، میز شراب را بر اهمیت انجام چنین ملاقاتی ترجیح داده است.
با این وجود وسوسه گروه پیگیر ماجرا موجب، مکالمه تلفنی روحانی با اوباما در آخرین ساعات عزیمت به فرودگاه و بازگشت از نیویورک شد.
این اتفاق از جمله همان پیشامدهایی بود که مورد تذکر رهبر انقلاب - به عنوان رفتار نابه‌جا - قرار گرفت. نکته قابل تأمل بی‌صداقتی مقامات آمریکایی بود به نحوی که با وجود درخواست طرف آمریکایی برای این مکالمه، سوزان رایس ادعا کرد این تماس تلفنی با درخواست طرف ایرانی صورت گرفته است. دو روز بعد نیز اوباما با گستاخی تمام در ملاقات با نتانیاهو ادعا کرد همه گزینه‌ها به ویژه گزینه نظامی علیه ایران روی میز است.
با این وجود آقای روحانی اخیرا در مصاحبه با روزنامه فایننشال‌تایمز گفته بود اوباما را آدم مؤدبی یافتم(!)
اوباما طی هفته‌های اخیر بارها اعلام کرده که ساختار اصلی تحریم‌های شدید ضد ایرانی سر جای خود باقی می‌ماند و آمریکا به دنبال برچیدن برنامه هسته‌ای ایران است.

رازهای شهادت «حسان ‌القیس

شهادت «حاج حسان القیس» یکی از فرماندهان حزب‌الله در بحبوحه جنگ نظام سوریه و حزب‌الله لبنان با تروریزم حقایق زیادی را برملا می‌کند، از سوی دیگر همزمانی ترور القیس با آشوب‌های جدید گروه 14 مارس در طرابلس لبنان ارتباط حوادث را به خوبی نشان می‌دهد.


مسئولیت ترور حاج حسان القیس را سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی -موساد- به طور رسمی بر عهده گرفته و این در حالی است که پیش از این، تل‌آویو مسئولیت ترور عماد مغنیه را بر عهده نگرفت. خود این مسئله بیانگر نکاتی است که در فاصله شهادت حاج رضوان تا شهادت حاج حسان در منطقه اتفاق افتاده است چرا که مخفی‌ نگاه داشتن و سپس اعلام رسمی یک اقدام که می‌تواند پیامدهای امنیتی و سیاسی مهمی به همراه داشته باشد بدون نگاه به منفعتی بزرگتر منطقی نیست و طبعا تل‌آویو نیز این قاعده را در نظر داشته است.
شهادت حاج حسان ‌القیس که بر اساس نوشته روز پنج‌شنبه گذشته «ها‌آرتص» بر مبنای یک اقدام دقیق و حرفه‌ای و تلاش گسترده صورت گرفته است برای نوعی «اعلام رسمی» همگرایی میان رژیم ذاتا تروریست با گروه‌های تروریستی است که علی‌الظاهر داعیه دینی دارند. رژیم صهیونیستی در این اقدام، پرده از همکاری منطقه‌ای برای خنثی کردن جبهه مقاومت برداشته است. این البته اولین اقدام آنان نیست. همان گونه که این قلم در یادداشت هفته قبل نوشت، تلویزیون اسرائیلی وابسته به کنست فاش کرد که دو تن از مقامات دولت و مجلس رژیم صهیونیستی در ترکیه با فرماندهان گروه‌های مسلح تروریستی که در سوریه علیه دولت این کشور مشغول جنگ هستند،‌ ملاقات کرده و به آنان درباره کمک جدی اسرائیل اطمینان داده‌اند. ترور فرمانده نظامی حزب‌الله در این شرایط بدون شک در این راستا انجام شده است.
اگرچه رژیم صهیونیستی حسان ‌القیس را در جلوی درب منزل وی در خیابان سنت‌ترز در منطقه الحدث به شهادت رسانده است اما همان گونه که روزنامه هاآرتص در روز پنج‌شنبه فاش کرد او از دهه هشتاد میلادی به طور مشترک از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی غربی و عربی تحت تعقیب و زیر نظر بوده است. با این وصف کاملا پیداست که یک جریان پیچیده و در هم تنیده اطلاعاتی پشت این ترور قرار گرفته است. بعضی از خبرها و رموزی که به طور سربسته در بعضی از رسانه‌ها منعکس شده است، بیانگر مشارکت برخی از دولت‌های عربی در این ترورهاست. روزنامه «اسرائیل تایمز» دیروز نوشت: «علایق اسرائیل با دولت‌های محافظه‌کار عرب حوزه خلیج‌فارس در کنترل حزب‌الله و سایر نیروهای منطقه‌ای مرتبط با ایران به یکدیگر نزدیک شده است و این موضوعی است که می‌تواند مقدمه انواعی از همکاری‌ها در حوزه‌های مختلف باشد.»
درز دادن علایق مشترک تنها از سوی اسرائیلی‌ها صورت نگرفته بلکه طی هفته‌های اخیر شاهد علامات مشابهی از سوی دولت سعودی هم بوده‌ایم. یک مقام امنیتی نزدیک به بندر بن‌سلطان رئیس دستگاه امنیتی عربستان هفته گذشته گفت «دشمن دشمن ما دوست ماست و اسرائیل از این قاعده مستثنی نیست» در واقع این مقام امنیتی پرده از همکاری عربستان و رژیم صهیونیستی برداشت. در همین ایام روزنامه «الحیات» چاپ لندن که به سعودی‌ها تعلق دارد طی مقاله‌ای تحلیلی نوشت «دخالت ایران در کشورهای عرب منطقه مسئله امروز ماست و تجاوزات رژیم تل‌آویو به گذشته تعلق دارد و می‌توان از همه ظرفیت‌های مخالف ایران برای مهار ایران استفاده کرد.»
ترور شهید حسان القیس اگرچه برای حزب‌الله لبنان یک ضربه به حساب می‌آید و جایگزین کردن انسان‌هایی که در یک فرایند 30 ساله تربیت شده‌اند کار دشواری است، در عین حال این یک فرصت را در اختیار حزب‌الله قرار می‌دهد. اسرائیل می‌تواند با استناد به ترور المبحوح، عماد مغنیه و القیس نفوذ اطلاعاتی خود را به رخ بکشد ولی نمی‌تواند خود را از پیامدهای این اقدامات مبری به حساب آورد. اقدام انتحاری رژیم صهیونیستی فضای واکنش حزب‌الله را اخلاقی و قابل قبول‌تر می‌کند. مردم لبنان و نیز ملت‌های منطقه به هیچ وجه دست باز اسرائیل و دست بسته حزب‌الله را نمی‌پسندند اما اقدام حزب‌الله لبنان می‌تواند ابعاد و جنبه‌های مختلفی داشته باشد. یکی از این اقدامات تهدید بیشتر اعتبار امنیتی این رژیم است کما اینکه در طول ماه‌های اخیر حزب‌الله با به پرواز درآوردن پهپاد بر فراز فلسطین اشغالی ضربه مهلکی به اعتبار امنیتی آن زده است. به غیر از این حزب‌الله می‌تواند در یک عملیات غافلگیرانه تعدادی از نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی را به هلاکت رسانده و عده‌ای را به اسارت خود درآورد.
ترور شهید حسان القیس که نقش قابل ملاحظه‌ای در به روز شدن تجهیزات فنی حزب‌الله داشته است قطعا وقفه‌ای در کار حزب‌الله ایجاد نمی‌کند کما اینکه شهادت عماد مغنیه با همه اندوهی که به همراه آورد مانع پیروزی حزب‌الله در نبرد بزرگ و 16 روزه القصیر نشد. شهادت القیس زمانی اتفاق افتاد که به نوشته «هاآرتص» 30 سال جهاد را پشت سر گذاشته و همه نیرو و توان خود را مصروف تضعیف امنیتی و نظامی رژیم اسرائیل کرده بود اما این شهادت براساس منطق اسلامی، نیروهای جدید با انگیزه‌های مضاعفی را وارد میدان می‌کند و به آنان می‌آموزد که می‌توانند نقش‌های حساسی را ایفا کرده و ضربات سخت به دشمن وارد کنند در عین حال 30 سال از آسیب دیدن از دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامی دشمنان در امان باشند. این که یک رزمنده پس از حدود 30 سال به شهادت می‌رسد، نشانه 30 سال خون دل خوردن دشمن برای پیدا کردن القیس بوده است و این در جای خود یک موفقیت بزرگ اطلاعاتی و حفاظتی به حساب می‌آید اما برای یک لحظه تصور کنید که حزب‌الله تصمیم بگیرد بلندپایه‌ترین مقام اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را از طریق ترور از میان بردارد، مسلماً حزب‌الله برای این کار به بیش از یک سال زمان احتیاج ندارد.
اقدام رژیم صهیونیستی به جمع‌آوری اطلاعات از سرویس‌های مختلف و ایجاد یک ائتلاف اطلاعاتی عربی، غربی، عبری بیان کننده آن است که منطقه ما در شرایط حساسی است که این رژیم‌ها برای عبور از آن به اقداماتی نیازمند شده‌اند که پاسخگویی دوباره آن بسیار دشوار است. اقدام غیر اخلاقی به هیچ وجه نمی‌تواند از قدرتمند بودن مرتکبین آن خبر داده و ضعیف بودن طرف مقابل را به نمایش بگذارد. این ترور در یک منطقه عمیقاً اخلاقی اتفاق افتاده و این می‌تواند به نوعی اجماع اخلاقی علیه اسرائیل و رژیم‌هایی نظیر رژیم عربستان منجر شود و این همان نیازی است که حزب‌الله آن را دنبال می‌کند. سید حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله لبنان در مراسم شب عاشورا طی یک سخنرانی خطاب به اسرائیلی‌ها اعلام کرد که فردا تظاهرات سینه‌زنان حسینی با شکوه همیشگی انجام می‌شود و لو اینکه صهیونیست‌ها بخواهند آن را به خاک و خون بکشند این به این معناست که شهادت مقوله‌ای نیست که بتوان با آن، حزب‌الله و هواداران آن را متوقف کرد. رژیم تل‌آویو آن روز نتوانست به اجتماع روز عاشورا که سیدحسن در آن ظاهر شده بود حمله کند ولی نمی‌توانست خشم خود از اقتدار حزب‌الله را مخفی نگه دارد.
اما در تحلیل این ماجرا، توجه به چرایی توسل رژیم صهیونیستی به این ترور و ترورهایی نظیر این حائز اهمیت است. رژیم صهیونیستی در فضایی آکنده از بغض بعضی از فرقه‌های منحرف خشونت‌طلب و بعضی از رژیم‌های عربی، دست به این ترور زده و بطور نسبتاً علنی مسئولیت آن را پذیرفته است. این موضوع بیانگر آن است که اسرائیل در صدد برآمده یک پیوست امنیتی میان خود و اینگونه رژیم‌ها و این قبیل فرقه‌های تندرو به تصویر بکشد در واقع در شرایطی که تندروهای مسلح سوریه در حال شکست هستند و رژیم سعودی از شدت خشم نسبت به باخت در سوریه دیوانه‌وار فریاد می‌زند، این ترور را انجام داده است. در واقع رژیم تل‌آویو با این ترور نه فقط خواسته است که مرحمی بر زخم‌های عناصر مسلح تکفیری و رژیم وهابی سعودی بگذارد بلکه در صدد برآمده تا زمینه‌های اعلام رسمی‌تر و علنی‌تر روابط این گروهها و این دولت با صهیونیست‌ها را فراهم نماید. این موضوعی است که ردپای آن قابل شناسایی می‌باشد.
یک روز پس از ترور شهید القیس، روزنامه المستقبل وابسته به جریان 14 مارس که به عربستان وابستگی آشکار دارد، نوشت: «حسان القیس، یکی از نیروهای مؤثر حزب‌الله در نبرد القصیر بوده است» کاملا واضح است که المستقبل از اقدام صهیونیست‌ها استقبال کرده و آن را نشانه نوعی همگرایی عربی - اسرائیلی ارزیابی نموده است.
ترور القیس به خوبی معنای عملیات حزب‌الله در القصیر و تل‌کلخ و ... را بیان می‌کند. پیش از این، حزب‌الله متهم بود که مبارزه با اسرائیل را رها کرده و در مقابل یک عده از مسلمانان در سوریه صف‌آرایی کرده است. ترور القیس ثابت کرد که آن نبرد هم نبرد حزب‌الله با رژیم صهیونیستی بوده و گرنه چرا این رژیم، چریک موثر حزب‌الله را هدف قرار داده است. این ترور پیوستگی جبهه تروریزم‌ وهابی با تروریزم صهیونیستی را نشان می‌دهد و در واقع حزب‌الله می‌تواند آن را بعنوان شنیدنی‌ترین توضیح خود به مردم منطقه ارائه کند.
حزب‌الله لبنان در مواجهه اخیر با موج تروریزم، یک اقدام مسئولانه انجام داده و در کنار همه کسانی قرار گرفته است که از افراط‌گرایی مذهبی و تروریزم نگران هستند با این وصف حزب‌الله از این مسیر هم نشان می‌دهد که قابلیت آن را دارد که بعنوان یک نیروی فراملی برای رفع دغدغه‌های امنیتی و سیاسی ملت‌های منطقه تلاش کند. شهادت القیس یکی از دلایل صلاحیت حزب‌الله در ایفای این نقش حساس در منطقه و جهان اسلام است.
سعدالله زارعی

ادامه مطلب ...

آقای ظریف! کمی سنجیده‌تر و آگاهانه‌تر


«اظهارات نسنجیده و تأمل برانگیز دکتر ظریف نشان داد ایشان هر اندازه در مکالمه با دیپلمات‌ها و سیاستمداران بین‌المللی متبحر‌ند اما متأسفانه با زبان و گویش شایسته و بایسته با مردم خود غریب و ناآشنایند.»
داریوش سجادی از همکاران سابق نشریات زنجیره‌ای با بیان این مطلب می‌نویسد: ایشان در نشست اخیر خود با دانشجویان در دانشگاه تهران فرموده‌اند: «غربی‌ها از چهار تا تانک و موشک ما نمی‌ترسند. آیا شما فکر کرده‌اید که آمریکا که با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم‌های نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما می‌ترسد؟‌آیا واقعاً به خاطر سیستم نظامی ماست که آمریکا جلو نمی‌آید؟»
وی می‌افزاید: قطعاً ایشان نمی‌توانند در کنار اتحاد و پایمردی مردمی منکر توانمندی نظامی کشور خود باشند و در کسوت «رئیس دیپلماسی کشور»‌ این چنین رسوا و عریان خود را در مقابل دشمن خارجی خلع سلاح نشان دهند. این امر موید آنست که سیاستمداران ایرانی ولو در سطح دکتر ظریف علی‌رغم همه شایستگی‌ها از درک توانمندی‌های نظامی کشورشان محروم مانده‌اند. ظاهراً بی‌مناسبت نیست تا به منظور توجیه و اطلاع فرزندان انقلاب در عرصه دیپلماسی سرهنگان ایران یک تور فشرده به منظور آشنایی سیاسیون با توانمندی‌های نرم‌افزارانه و سخت‌افزارانه نظامی کشور برگزار نمایند تا آنگاه دکتر و یاران دکتر با قوت و اشراف بیشتر از موقعیت ایران، سنگربان سرحدات سیاسی محوله خود باشند.
سجادی در پایان نوشت: دکتر ظریف در مقام یک وزیر خارجه بهتر از هر کسی باید با آموزه‌های «کلازوویتس»‌ آشنا باشند که دیپلماسی و میلیتاری مکمل یکدیگرند و اگر ایشان تاکنون توانسته‌اند در ژنو خوش بدرخشند این درخشش قبل از مهارت‌های شخصی مدیون تدبیر و مکر و مانورهای سنجیده و موثر و قدرتمند نظامیان ایران در عراق و افغانستان و سوریه و لبنان طی سالیان گذشته بوده که گلوی آمریکا را در این مناطق آنچنان مدبرانه در چنگال خویش گرفتند تا اینک و امروز دکتر ظریف در عرصه دیپلماسی بتواند بستر را برای پیش روی خود مهیا ببینند.
شایان ذکر است بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی آمریکا بارها تصریح کرده‌اند که با توجه به شکست‌های آمریکا در عراق و افغانستان و جنگ نیابتی سوریه، کاملاً روشن است که آمریکا قادر نیست وارد جنگی موفق با ایران شود و در صورت وقوع هر نوع جنگی، ایران ضربات راهبردی گسترده‌ای وارد خواهد کرد.

روایت مرحوم عسگراولادی از بزرگ‌ترین تبهکاری فتنه‌گران(


در پی درگذشت مبارز پرسابقه حاج‌حبیب‌الله عسگراولادی، نشریات زنجیره‌ای به عادت همیشگی خود به ترفند تحریف و مصادره به مطلوب درباره شخصیت این انقلابی پرسابقه روی آوردند.
نشریات فعال در فتنه روز گذشته با عکس‌های بزرگ و تیترهایی نظیر «جای خالی حبیب» و «تنها اصولگرا، اصولگرای تنها» (شرق)، «وداع با سیاستمدار حبیب» (آرمان)، «پدر و پیر موتلفه»، «شفافیت تحسین‌برانگیز»، «وصیت سیاسی یک مسلمان» و «مردی با روحیه عدالت‌طلبی» (اعتماد)، «مرد انصاف درگذشت» و «تقوای سیاسی عسگراولادی» (آفتاب یزد)، کوشیدند با مدد گرفتن از کسانی چون کرباسچی، رضا خاتمی، مرعشی، جوادی حصار، حضرتی، شکوری‌راد، هاشم صباغیان و... شخصیتی تحریف شده از این مجاهد باسابقه ترسیم و او را حامی برخی فعالان جا بزنند و این در حالی است که آن مرحوم اصل فتنه را آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی می‌دانست و مکررا از اصلاح‌طلبان خواست با این حرکت ضدانقلابی مرزبندی کنند؛ توقعی که هرگز برآورده نشد و بر قلم و ادبیات اعتراض‌آمیز مرحوم عسگراولادی جاری گشت.
برخلاف این تحرکات مذبوحانه نشریات زنجیره‌ای، مرور آخرین مواضع مرحوم عسگر‌اولادی طی یک سال اخیر، پرده از نفاق مدعیان اصلاح‌طلبی و فعالان فتنه برمی‌دارد. آن مرحوم 10 آذر 1391 در چهارمین مجمع عمومی جبهه پیروان خط امام و رهبری اعلام کرد: «متاسفانه برخی گرفتار فتنه شده‌اند‌... شیطنت‌ بین‌المللی منتظر است تا ببیند، هاشمی، موسوی خوئینی‌ها و مشایی چه می‌گویند تا آنها را با درست کردن خطوه‌های شیطانی به سمت خود بکشاند و عده‌ای ناآگاه یا ضعیف‌الایمان را با خود همراه کند».
وی 29 دی‌ماه 1391 به نامه جمعی از اصلاح‌طلبان که مدعی تشکر از وی بودند، پاسخ روشنگرانه‌ای داد. عسگراولادی در پاسخ نامه اصغرزاده، حضرتی، حق‌شناس، لیلاز، سلطانی‌فر، نوروززاده و اسماعیل ‌دوستی نوشت: برخی دوستان در فتنه 88 تابع گام به گام آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی شدند.
پیش از این مکاتبه عسگراولادی در اظهاراتی موسوی و کروبی را گرفتاران فتنه خوانده و گفته بود سران فتنه آمریکا و انگلیس و رژیم اسرائیل هستند و این دو خود گرفتار فتنه شدند. این موضع با استقبال گسترده برخی محافل داخلی و خارجی مواجه شد و جمعی از اصلاح‌طلبان نیز با انتشار نامه‌ای خطاب به وی از این موضع او استقبال و تشکر کردند. اما عسگراولادی در پاسخ نوشت: «بنده در دوران دولت اصلاحات باب گفتگویی را با ارگان دولت و نیز با دبیرکل محترم حزب حاکم باز کردم اما متاسفانه آن باب را بستند. کار به جایی رسید که در انتخابات سال 88 باب اردوکشی خیابانی و زنده‌باد و مرده باد باز شد. این باب را گشوده و مفتوح باید بدانیم و براساس خردجمعی مردم‌سالاری دینی را نهادینه کنیم.»
در ادامه این پاسخ آمده بود؛ «امام(ره) فرمودند؛ «پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا گرفتار استبداد نشوید» ما این آموزه الهی را رها کردیم و در فتنه سال 88 برخی از دوستان به جای پشتیبانی از ولایت‌فقیه تابع گام به گام آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی شدند که بزرگترین تبهکاری سیاسی در کشور رقم خورد.»
آن مرحوم همچنین در دومین پاسخ خود به اصلاح‌طلبان که در تاریخ 13 بهمن 1391 منتشر شد، نوشت: «گفته‌اید دغدغه بزرگ ما حرمت و میراث تشیع و ارزش عمومی جامعه و دولت دینی است. سوال من این است در این دولت دینی شما، جایگاه اصل ولایت فقیه کجاست. شما که دغدغه میراث تشیع و ارزش عمومی جامعه را دارید در روز عاشورای 88 عده‌ای آمدند و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه دادند و حریم و حرمت شعائر عاشورا را رعایت نکردند. شما که دغدغه دولت دینی و حفظ میراث تشیع دارید قطعا باید جلوتر از همه ما سینه سپر می‌کردید و در برابر این حرمت‌شکنی می‌ایستادید... سوال ما این است که رفتار شما با جماعت ضد اسلام و ضدانقلاب چیست؟ مگر همین‌ها نبودند که در 18 تیر 78 علیه نظام و مردم لشکرکشی کردند؟ و مگر همین‌ها سربازان و افسران ناآرامی‌های پس از انتخابات سال 88 نبودند.
آن مرحوم در پاسخ به نامه سوم اصلاح‌طلبان (24 بهمن 1391) لحن جدی‌تر پیشه کرد و نوشت: سؤال بنده از شما این است که برفرض وارد بودن این گله‌ها مگر قرار بود سرنوشت انتخابات در اردوکشی خیابانی معلوم شود؟ پس رأی، انتخابات، صندوق رأی و جمهوریت نظام چه می‌شود؟ فرض می‌کنیم شما مجاز به اعتراض مدنی به نتایج انتخابات بودید اما حوادث روز قدس، روز 13 آبان، روز 16 آذر و بالاخره روز عاشورا ربطی به اعتراض به نتایج انتخابات دارد؟!
شما صورت مسئله را در پاسخ‌هایتان طوری طراحی کرده‌اید که سهم آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس مکار در این «حادثه» به قول شما و در این «فتنه» به قول ما، نادیده گرفته شده است. بالاخره نمی‌توان انبوهی از اخبار و اطلاعات در رادیو بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا و رادیو رژیم صهیونیستی را برای سوزن‌بانی حوادث سال 88 نادیده گرفت. وقتی رژیم صهیونیستی می‌گوید؛ اصلاح‌طلبان به نمایندگی از ما در تهران مبارزه می‌کنند، با این گفته چه باید کرد؟ وقتی آمریکا و انگلیس همین الان هم تمام قد از قهر و غضب اصلاح‌طلبان با انقلاب دفاع می‌کنند با این چه باید کرد؟».
او خاطرنشان کرده بود: شما بهتر از ما می‌دانید که گردانندگان عملیات جنگ روانی آمریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس علیه انقلاب، مردم و رهبری توسط روزنامه‌نگاران ایرانی در رسانه‌های دشمن مدیریت می‌شود. این روزنامه‌نگاران زمانی در همین دوره اصلاحات در کشور در روزنامه‌های دوم خردادی قلم می‌زدند. چه کسی است که می‌تواند ادعا کند هم می‌توان اصلاح‌طلب بود و هم برانداز! بنده از شما سؤال می‌کنم می‌توانید تضمین دهید اینها که مورد تعقیب نهادهای امنیتی بودند چند صباح دیگر به دوستان خود در «بی‌بی‌سی» و «وی ‌او ‌ای» نپیوندند.
این پاسخ قاطع و روشنگر باعث شد سایت ضد انقلابی خودنویس (وابسته به همکاران فراری نشریات زنجیره‌ای) بنویسد: شادمانی اصلاح‌طلبان از سخنان عسگراولادی کم دوام بود و حبیب تعریفی عدو از آب درآمده... عسگر اولادی درباره ستایش مهاجرانی هم گفت که از ستایش گمراهی چون مهاجرانی مغرور نمی‌شود.
مرحوم عسگراولادی بهمن 1391 در پاسخ به تعریف‌های شیادانه عطاءالله مهاجرانی نوشته بود: «شما در این مملکت الهی وزیر بودی، وکیل بودی و معاون رئیس جمهور بودی و با حقوق مکفی که داشتی با عزت و افتخار زندگی می‌کردی، این همه نعمت را گذاشتی و رفتی حقوق بگیر بی‌بی‌سی شده‌ای و یک جیره‌ای احتمالی هم از شاه عربستان می‌گیری. کلاه خودت را قاضی کن ببین چی به دست آورده‌ای و چی از دست داده‌ای! ولایت امام و رهبری را رها کردی و رفتی ولایت بی‌بی‌سی را پذیرفتی. اگر به خدا و قیامت اعتقاد داری که اینجانب خلاف آن را به شما نسبت نمی‌دهم یک پاسخی برای روز حساب مهیا کن. می‌دانم در این دنیا جوابی نمی‌توانی داشته باشی لذا شما را به آن دنیا حواله می‌دهم.»
از سوی دیگر 10 بهمن 1391 سعید حجاریان در مصاحبه با روزنامه اعتماد خاطرنشان کرد: آقای عسگراولادی در بیمارستان بالای سرمن آمد و گفت سعید جان توبه کن، انشاءالله خوب می‌شوی. او الان گفته سران معترض بعد از انتخابات سال 88 «فتان» نیستند بلکه «مفتون» بوده‌اند و چون مفتون بوده‌اند حالا باید توبه کنند. به نظر من صحبت‌های ایشان درباره معترضان بعد از انتخابات گذشته شبیه همان اظهاراتی است که بالای سر من در بیمارستان سینا گفت. آنجا هم برای من دعا کرد و هم گفت توبه کن.
این مجاهد انقلابی و پیرو خط امام و رهبری سرانجام 12 مرداد 1392- چند روز پیش از بستری شدن در بیمارستان- در مصاحبه با روزنامه مردم سالاری، خون قربانیان آشوب سال 88 را به گردن اصلاح‌طلبان دانست و این گونه اتمام حجت کرد؛ «ده‌ها نفر در خشونت‌های سال 88 کشته شدند، حداقل 22 نفر حزب‌اللهی شهید شدند. اگر بزرگان اصلاح‌طلب مصالح نظام را رعایت می‌کردند این اتفاقات رخ نمی‌داد. شما ملاحظه بفرمایید در همین انتخابات اخیر از دماغ کسی خون نیامد همه هم نتایج را پذیرفتند و به رئیس جمهور منتخب با آن که اختلاف رأی بسیار پایین بود تبریک گفتند اما چه شد که در سال 88، اختلاف بیش از 11 میلیون رأی فرد منتخب با رقیب اصلی انکار شد و فرمان شورش صادر شد؟ فرد مورد حمایت آقای خاتمی قبل از پایان رأی‌گیری و قبل از شمارش آرا خود را پیروز انتخابات نامید؛ در کجای دنیا یک چنین رفتار سیاسی مورد قبول است؟ آقای خاتمی باید مردانه در این معرکه حاضر می‌شد و از جمهوریت نظام دفاع می‌کرد. بنده با صراحت از آقای کروبی و موسوی به عنوان برادر یاد کردم اما آنها پاسخ مرا ندادند. بنده خواستم راه را برای بازگشت آنها به آغوش پرمهر انقلاب و نظام و رهبری باز کنم اما متأسفانه هنوز تغییری نشان نداده و در موضع خود ایستاده‌اند. یک رجل سیاسی اگر اشتباه کرد باید آنقدر شجاعت داشته باشد در برابر مردم ظاهر شود و بگوید اشتباه کردم و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند متعال ببرد.»

گل به خودی در آستانه مصاف ژنو

دهمین دور مذاکرات هسته‌ای میان ایران و گروه 1+5 امروز و فردا در ژنو سوئیس برگزار می‌شود. مروری بر ادبیات مقامات آمریکایی نشان می‌دهد لحن آنها به ادبیات ده سال پیش برگشته است. طرف غربی در آخرین دور مذاکرات، اصل غنی‌سازی در ایران را پذیرفته بود و بر سر چند و چون غنی‌سازی 20 درصد در ایران حرف داشت. آنها همان زمان پیشنهاد لغو تحریم‌های پتروشیمی و فلزات گرانبها (طلا) را در ازای «تعلیق» غنی‌سازی 20 درصد روی میز داشتند که طرف ایرانی دو کفه این معامله را هم‌وزن ندانست. اما امروز- با وجود ملاقات دکتر ظریف با همتای آمریکایی خود در نیویورک و همچنین مکالمه تلفنی رئیس‌جمهور کشورمان با باراک اوباما- ادبیات مقامات آمریکایی طلبکارانه‌تر شده و اگر این ادبیات غیرمنطقی و زورگویانه به مذاکرات ژنو کشیده شود، نمی‌توان به نتیجه آن امیدوار بود.


باراک اوباما در سخنرانی مجمع عمومی غیر از همه لفاظی‌ها یک جمله کلیدی گفت و آن اینکه «ما حق مردم ایران برای دسترسی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای را به رسمیت می‌شناسیم.» این سخن ظاهری جذاب داشت اما در مفهوم فنی بازگشت به توقعات سال 2003 بود. سوزان رایس مشاور اوباما و وندی شرمن معاون وزیر خارجه آمریکا (رئیس هیئت مذاکره‌کننده در ژنو) به مرور عبارت مبهم اوباما را تبیین کردند و از جمله رایس در مصاحبه با فرید زکریا در سی‌ان‌ان که می‌پرسید که آیا اوباما در گفتن این جمله دچار بی‌دقتی شده، گفت «نه! اوباما این عبارت را با دقت و تعمداً به کار برد.» به تدریج مقامات آمریکایی و متحدان صهیونیست آنها اعلام کردند که آمریکا مخالف اصل غنی‌سازی در ایران است و ایران تنها حق دارد برای استفاده از انرژی هسته‌ای، سوخت را از بازارهای جهانی تهیه کند! عبارت اوباما با صهیونیست‌ها هماهنگ شده بود چنان که نتانیاهو پس از ملاقات با رئیس‌جمهور فرانسه و شنیدن این سخن از اولاند که «فرانسه در برابر ایران قاطع و جدی است و از موضع اسرائیل در این زمینه حمایت می‌کند»، به روزنامه فرانکفورتر آلگماینه گفت: «ایران حق دارد انرژی هسته‌ای را برای اهداف صلح‌آمیز مورد استفاده قرار دهد بدون اینکه بخواهد به غنی‌سازی اقدام کند.» اکنون صهیونیست‌ها یکجا و محافل آمریکایی به صورت توقعات پلکانی اعلام می‌کنند که اولا توقع دارند غنی‌سازی فردو و 20 درصد و رآکتور آب سنگین اراک متوقف شده و اورانیوم‌های غنی شده به خارج منتقل شود. ثانیا عجله‌ای در لغو تحریم‌ها ندارند و ابتدا ایران باید تمام تضمین‌های اعتمادساز را به غرب ارائه کند.
چرا آمریکا با وجود اقدامات تنش‌زدایانه دولت جدید ایران طلبکارتر شده و به توقعات غیرقانونی 10 سال پیش بازگشته است؟ چرا اوباما در حالی که ظاهرا برای مصافحه با دکتر روحانی آماده می‌شد- و قرار بود وزیر خارجه‌اش اولین بار افتخار مذاکره با وزیر خارجه ایران را پیدا کند- از نقشه جدید آمریکا در مجمع عمومی رونمایی کرد و شرح و بسط آن را به عهده کری، رایس و شرمن گذاشت؟ این سوال، پرسش مهمی است. آمریکا و صهیونیسم بین‌المللی با برخی قرینه‌ها احساس کردند که زمان، زمان تشدید فشار و امتیازخواهی است و نه تعامل و مصالحه با ایران. آنها این «گرا» را از کجا گرفتند که حتی برخی رفتارهای توأم با هیجان‌زدگی و خوش‌گمانی هیئت ایرانی در نیویورک را که در نوع خود یک امتیاز به شمار می‌رفت، به هیچ انگاشتند و گستاخ‌تر شدند؟ البته می‌توان احتمال داد شتابزدگی هیئت ایرانی در برخی مراودات و اظهارنظرها در این ماجرا بی‌تاثیر نبوده است. یعنی ولو با قصد خیر، علامت نامناسب و نابه‌جا به طرف آمریکایی داده شد اما موضوع مهم‌تری در این میان وجود دارد که به مثابه یک پروژه دو لایه، اصطلاحاً در کار هیئت ایرانی گذاشته و در واقع گل به دروازه خودی زده است. اینکه می‌گوییم پروژه دو لایه به این معنا که خوش‌گمانی به خرج داده و فرض را بر این می‌گذاریم یک سر این پروژه با خامی در چنبره لایه دوم افتاده و ندانسته، مقصود لایه دوم در زدن گل به دروازه دولت دکتر روحانی و وزارت خارجه را در آستانه مذاکرات عملی کرده است. این جریان، مجهول معادله ماست و عجالتا نام آن را حلقه یا کمیته ایکس می‌گذاریم.
برای دقایقی خودتان را جای رصدگران اطلاعاتی در آمریکا و غرب بگذارید. ناگهان می‌بینید در میان طیفی از مطبوعات ایران موجی درباره لزوم مذاکره با آمریکا راه می‌افتد. و می‌بینید که یک سیاستمدار شناخته شده در ایران، از نامه‌ای محرمانه خبر می‌دهد که 6-25 سال پیش برای آیت‌الله خمینی نوشته است. «من در سال‌های آخر عمر حیات امام(ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم... یکی از مسائل رابطه با آمریکا بود»، مضمون نامه این است که آمریکا قدرت برتر دنیاست و نمی‌توانیم به سبک فعلی که با آمریکا رابطه نداریم، ادامه بدهیم! ادعا می‌شود این نامه حتی تایپ هم نشده تا دست کسی جز امام نیفتد و حالا همان نامه سرّی، توسط طیفی از نشریات شبکه‌ای سر کوی و برزن جار زده می‌شود. نفس این مصاحبه نقض مصلحت مدعایی در عدم تایپ‌ نامه و تقدیم حضوری آن به امام است. این رفتار- بخوانید خودزنی- علامت مهمی در آن سوی مرزهاست و بوی تند کم آوردن می‌دهد. چنین علامت نابه‌جا و نابهنگامی به جای اینکه میل نرمش و مذاکره را در آمریکا تقویت کند، اشتهای گستاخی و جسارت و تهاجم را در کاخ سفید به حرکت درآورد.
زشتی و نابه جایی این حرکت به حدی تابلو بود که گوینده آن سخنان (نویسنده نامه) روز گذشته به واسطه یک روزنامه حامی اعلام می‌کند اقدام دفتر و سایت وی بدون هماهنگی با او «اقدامی نادرست» بوده است. آیا این چهره سیاسی طی 6-5 ماه گذشته در کشور نبود و لااقل صفحه اول روزنامه‌ها را نمی‌دید که متوجه شود بازنشر چند باره اظهارات وی در فاصله این 6-5 ماه از سوی نشریات زنجیره‌ای بودار است؟ این پرسش صرفا از سر خوش‌گمانی‌ مطرح می‌شود وگرنه معنی ندارد که سایت یک چهره سیاسی ساز خود را بزند و او حتی توان نظارت بر سایت خویش را نداشته باشد (این هم سندی دیگر بر درستی تصمیم چند ماه پیش شورای نگهبان است). در واقع با توجه به تکرار ماجرا- به ویژه توسط نشریاتی که ارتباط ارگانیک با بستگان درجه اول چهره سیاسی مورد بحث دارند- به احتمال قریب به یقین می‌توان گفت که فرآیند جریان‌سازی یک سال گذشته با استفاده از چهره سیاسی مذکور با هماهنگی شخص وی بوده است. البته در این میان می‌توان و باید میان کارگردانان زنجیره‌ای این سناریو و بازیگر به ظاهر نقش اول آن به لحاظ انگیزه و اهداف فاصله‌گذاری کرد. اما در نتایج ماجرا هیچ فرقی حاصل نمی‌شود و آن گلی است که سیاستمدار به ظاهر زیرک در بدترین زمان به دروازه دولت و ملت زده است. بدین ترتیب فعلا باید دولت و نظام تا مدت‌ها هزینه و انرژی صرف کنند تا آثار این گل یادگاری را از چهره اقتدار ملی پاک کنند!
بیایید فرض را بر این بگذاریم که این گل به خودی ندانسته صورت گرفته است. اکنون سوال مهم‌تر این است که چه کسانی پشت ماجرا بوده و تعمد داشته‌اند؟ اگر کسانی باید در میان سیاستمداران غرب این برداشت را داشته باشند که «ایران کم آورده چون یک سیاستمدار معروف کم آورده»! کسانی هم هستند که در هماهنگی با داخل ایران این صحنه به ظاهر مستند را تدارک کرده‌اند. یک حلقه داخلی به علاوه یک جریان خارجی در اقدامی که خیلی هم پنهان نیست بنا دارند «کم آوردن ایران» را به نمایش بکشند تا از یک سو به دولتمردان غرب انرژی مثبت تهاجم بدهند و از دیگر سو انرژی منفی تسلیم‌طلبی و ترس و انفعال و ضعف را به افکار عمومی ایران پمپاژ کنند. در حقیقت جریان خیانتکار فتنه و سازش پس از شکست در آشوب‌ افکنی سال 88 و ارزیابی دلایل آن به این جمع بندی رسید که باید به زندگی مردم فشار آورد تا جریان انگشت‌نما و منزوی سازش جرئت عرض اندام پیدا کند و بتواند پارسنگ کفه آمریکا و غرب در باج‌خواهی از ایران باشد.
21 مهر 1388 (13 اکتبر 2009) جان‌ هانا مشاور امنیت ملی دیک چنی در دولت بوش و از اعضای ارشد موسسه واشنگتن، در گفت‌وگو با لس‌آنجلس تایمز از دیدارش با شماری از مخالفان ایرانی خبر می‌دهد و می‌گوید «مطمئنا پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیت‌های نزدیک به رهبری جنبش سبز نیز حضور داشتند- شنیدم این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی فقط به رژیم این امکان را می‌دهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم موفق باشد باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن»! باید به واسطه تشدید فشارها، نیازی مصنوعی در ایران مقتدر برای کرنش در برابر آمریکا ایجاد می‌شد تا بتوان گره همه بن‌بست‌های اپوزیسیون و آمریکا مقابل ایران را یکجا گشود! خبر دیگر به فرزند سیاستمدار مورد اشاره مربوط می‌شود که مدتی هم متواری بود. او سال‌های متمادی با یکی از همکاران نشریات زنجیره‌ای در داخل و خارج ایران مراوده نزدیک داشت و راه‌اندازی شبکه مجازی ستاد بهینه‌سازی مصرف سوخت را به همین روزنامه‌نگار سپرده بود. ارتباطات این دو در خارج کشور نیز برقرار بود. این روزنامه‌نگار تیرماه گذشته اعلام کرد دوست قدیمی‌اش 13 اکتبر 2010 (21 مهر 1389) به او پیشنهاد کرده «در تدارک تماس با افرادی در وزارت خزانه‌داری آمریکا برای افزایش تحریم علیه ایران باشد. به نظر می‌رسد آن روز هدف تضعیف دولت احمدی‌نژاد از طریق افزایش تحریم‌ها بود.» این خبر هرگز تکذیب نشد چرا که گویا روزنامه‌نگار کلاهبردار فراری به سیاق کارهای قبلی، فایل صوتی نیز در اختیار دارد!
اجمالا باید گفت در موقعیت فزونی فشارهای دشمن عنود و خبیث، جریان نفاق بدترین بازی را به اجرا گذاشت و با اصرار بر شکستن فضای ضد آمریکایی و تخطئه شعار مرگ بر آمریکا، کوشید دولت و دستگاه دیپلماسی را در برابر دشمنان، کتف بسته و خلع سلاح کند. البته باید میان «ساده‌لوحی» و «لجاجت» فاصله گذاشت. خیلی که خوشبینانه قضاوت کنیم باید گفت فضای رمانتیک و موهوم فعلی هیچ تناسبی با واقع‌گرایی ندارد. با این اوصاف کار دولت محترم و وزارت خارجه قدری سخت‌تر شده اما آنچه مایه بشارت است حقیقت افکار عمومی ماست که به پیروی از حضرت امام(ره) آمریکا را دشمن شماره یک ملت‌ها می‌دانند و از شیطان بزرگ بیزارند. باید دانست که آمریکا در پی مصالحه و حل مسئله نیست بلکه می‌خواهد غرور و عزت ملت ایران را بشکند.

محمد ایمانی

ادامه مطلب ...

حجاب آسان؛ ارمغان جلابیب برای زنان ایرانی

یک طراح چادر گفت: جلابیب دارای یک شبه مقنعه است که شما را از سر کردن روسری بی‌نیاز می‌کند. این مقنعه کاملا به چادر دوخته شده و با بغل کردن کودک یا بر اثر باد، تکان نمی‌خورد و محکم روی سرتان می‌ماند و می‌توانید مقنعه را با توجه به صورت‌تان تنظیم کنید.

خبرگزاری فارس: حجاب آسان؛ ارمغان جلابیب برای زنان ایرانی

 


 

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس، سایت رجانیوز نوشت: همیشه کوهپیمایی با چادر برایم سخت ترین کار دنیا بود، شاید بارها با چادرم زمین می خوردم ولی حاضر نبودم مثل خیلی از دوستانم آن را در کیفم گذاشته و به راهم ادامه دهم. بارها با خودم تصمیم گرفتم که دیگر به این کوهپیمایی های ماهانه در کنار دوستان خاتمه دهم ولی نمی شد و نمی توانستم...

این کشمکش ها بین من و چادرم ادامه داشت تا اینکه یکروز جمعه در میانه راه چادرم به زیر پایم رفت و من محکم به زمین خوردم و کمی آنسوتر دختری با حجاب نامتعارف شروع به تمسخر من کرد و همین موضوع باعث شد تا مدتی کوهپیمایی را کنار بگذارم نه چادرم را! ولی تحریم کوهپیمایی در آن روزها باعث آشنایی من با «جلابیب» شد؛ چادری که حالا با آن به راحتی کوهپیمایی می کنم، پشت فرمان می نشینم، پسرم را در آغوش می گیرم و حتی صبح ها به راحتی به پیاده روی می روم و در پارک می دوم.

مینا سرمدی امروز در پارک آنچنان از خاطره آشنایی اش با جلابیب برایم می گوید که دلم می خواهد یکی مثل این چادر داشته باشم!  هم ظاهرش زیباست، هم حجابش کامل است، هم زییپی برای قرار دادن کیف پول و تلفن همراه دارد و ده ها ویژگی دیگر که در ادامه در گفتگو با معصومه کریمی زاده طراح جلابیب بدان اشاره می کنیم.

معصومه کریمی زاده طراح جلابیب، کارشناس الهیات با گرایش ادیان و عرفان و مربی حفظ قرآن است. وی اصلا طراح لباس نبوده و قبل از طراحی جلابیب، چادر دیگری طراحی نکرده بوده ولی تا به امروز توانسته است 40 طرح در طراحی چادر جلابیب ارائه دهد.

 

* چادری که خودش حجاب مرا حفظ می کند

وی به رجانیوز می گوید: چند سال پیش در زمان دانشجوییم هر دو فرزندم کوچک بودند، فعالیت اجتماعی زیادی نیز داشتم،‌ همیشه آرزو می کردم ای کاش چادری داشتم که با پوشیدن آن نیازی به مقعنه و مانتو نداشته باشم،‌ چادری که خودش بتواند حجاب من را حفظ کند و در عین حال بسیار راحت باشم. به دنبال این احساس نیاز تصمیم گرفتم چنین چادری را برای خودم طراحی کنم و دقت زیادی داشتم که ظاهر آن بسیار شبیه چادر های عادی باشد. با استناد از آیه "ای در قرآن که فرموده است:" یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یو ذین و کان الله غفورا رحیما"،"ای پیامبر به همسرانت، دخترانت و زنان مؤمن بگو جلباب‌های خود را فرو افکنند تا به خوبی شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خداوند بخشنده و مهربان است."

 

* جلابیب به معنای پوشش سراسری است

این آیه جرقه طراحی جلابیب را در ذهن خانم کریمی زاده روشن می کند، این طراح چادر تصریح کرد: در حال حاضر زنان با مسئولیت مادری و اشتغالی که در خارج از منزل دارند، احتیاج به یک حجاب کامل در چارچوب دین و همراه با عرف جامعه و در عین حال دارای خصوصیات و ویژگی‌هایی که آسودگی‌هایی را برای او ایجاد کند، دارند.

از او در خصوص انتخاب نام جلابیب نیز سئوال کردیم که گفت: جلابیب از  آیه 59 سوره احزاب گرفته شده و به معنای پوشش سراسری است که شامل روسری بلند، مقنعه و پیراهن گشاد می شود. از این آیه معنای علاقه به حجاب و حفظ کردن آن برداشت می شود که به عقیده من جلابیب رسالت خودش را در زمینه پوشش حفظ کرده است.

 

* انواع جلباب؛ جلباب روسری دار مشکی، جلباب رنگی جهت اقامه نماز و جلباب سفید جهت احرام

این طراح چادر در خصوص ویژگی های چادر جلابیب گفت: چادرهای جلابیب 14 قابلیت دارد و در طول چهار سال به چهل طرح رسیده و رتبه های بسیاری را کسب کرده است، در ابتدا که در نمایشگاه قرآن شرکت کردیم تنها 14 نوع جلابیب بود و در عرض یکسال مدلهای دیگری هم به ذهنم رسید.

وی ادامه داد: از این 40 طرح تاکنون سه طرح وارد بازار شده است که شامل جلباب روسری دار مشکی، جلباب رنگی جهت اقامه نماز و جلباب سفید جهت احرام است، فلسفه جیب دار شدن جلابیب به خاطر رمی جمرات احرام بود تا خانم ها در مناسک حج راحت باشند، این چهارده قابلیت کاملا منحصر به فرد بوده و اسکلت اصلی چادر‌های جلابیب بر اساس چادر‌های عادی طراحی شده است.

 

* جلباب نیاز به سرکردن روسری یا مقنعه و پوشیدن مانتو و ساق دست ندارد

کریمی زاده افزود: این چادرها به هیچ عنوان بدن نما،‌ اندامی و چسبان نیست و حتی فاصله بین دست و بدن توسط آستین مخفی که دارای آستین ساق دست و آستین زمستانی است، پوشانده شده. این چادر طوری طراحی شده که نیاز به سرکردن روسری یا مقنعه و پوشیدن مانتو و ساق دست ندارد و خودش به تنهایی حجاب شما را کامل می کند.

این طراح چادر اضافه کرد: جلابیب دارای یک شبه مقنعه است که شما را از سر کردن روسری بی نیاز می کند. این مقنعه کاملا به چادر دوخته شده و با بغل کردن کودک یا در اثر باد، تکان نمی خورد و محکم روی سرتان می ماند و می توانید مقنعه را با توجه به صورت تان تنظیم کنید. آستین چادر هم طوری طراحی شده که خودش ساق دست دارد و با یک زیپ مخفی محکم می شود و نمی گذارد آستین حرکت کند و دست تان پیدا شود.

 

* چادری با آستین زمستانی

کربمی زاده گفت: یک آستین زمستانی هم در چادر تعبیه شده که کمی آزادتر است و به شما این امکان را می دهد که در فصل سرد سال، لباس ضخیمی زیر چادرتان بپوشید. جیبهای مخفی که داخل چادر طراحی شده شما را از کیف دست گرفتن بی نیاز می کند. چون می توانید وسایلی مثل کیف پول و موبایل تان را در آنها جا بدهید و مطمئن باشید که کیف و گوشیتان دزدیده نمی شود.

 

* آسان برای معاینات پزشکی

وی عنوان کرد: زیپی که در فاصله بین مقنعه و چادر قرار دارد، معاینات پزشکی را هم آسان می کند، چون دیگر نیاز نیست چادرتان را درآورید. یک مزیت دیگر این چادر هم آن است که با باز کردن زیپ این چادر می توانید به راحتی به فرزندتان شیر بدهید و قابلیت رو گیری را برای زنان دارد. بیشترین دقت من این بود که در درجه اول پوشش چادر کامل باشد و زیبا شدن این چادر از عنایات خداوند بود.

 

* جلابیب و استقبال زنان و دختران ایرانی

طراح جلابیب از استقبال زنان و دختران از این چادر نیز برایمان گفت: پس از طراحی این چادر، با استقبال بسیار دوستان و آشنایان روبرو شدم،‌ در واقع هر یک از دوستان که این چادر را مشاهده می‌کرد،‌ متقاضی آن برای استفاده در خارج از منزل می‌شد؛ 2 ماه پس طراحی چادرهای جلابیب، برای نخستین بار در چهاردهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم به صورت گسترده، این طرح برای عموم نمایش داده شد که در این نمایشگاه،‌ حدود 200 سفارش قبول شده و همان‌جا بود که چادرهای جلابیب در بین مردم معروف شد.

به گفته وی حجاب باید آسان شود تا رغبت به آن زیاد شود و باعث دل زدگی نشود.

 

* جلابیب تاثیر زیادی در گرایش زنان و دختران به چادر داشته است

کریمی زاده تاکید کرد: جلابیب تاثیر زیادی در گرایش زنان و دختران به چادر داشته است و این مسئله به وفور دیده شده است، طراحی این چادر از ابتدا برای محجبه ها بود و ما در نمایشگاه بین المللی مشاهده کردیم که افراد بسیاری شیفته این چادر می شدند، آن را می خریدند و برای این افراد پوشش راحت و کاربردی چادر مهم بود، علاوه بر این تازه مسلمانان روسی و انگلیسی نیز از این چادر استقبال می کنند.

کریمی زاده ادامه داد: ‌بعد از برگزاری نمایشگاهی که به درخواست دانشگاه ملی زابل برپا شد، طی تماس‌های به اطلاع بنده رساندند که زنانی که تاکنون چادری نبودند و به هیچ نوع طرح چادر علاقه‌ای نشان نمی‌دادند، با دیدن چادرهای جلابیب اظهار خوشحالی کرده و عنوان کرده‌اند این همان چادری بود که می‌خواستند چراکه این چادرها در مقابل بادهای 120 روزه و شدید زابل مقاومت می‌کند.

 

*  چه پارچه ای جلابیب را زیباتر می کند؟

وی در خصوص نوع پارچه استفاده شده برای جلابیب نیز گفت: اسکلت اصلی چادر‌های جلابیب بر اساس چادر‌های عادی طراحی شده است بنابراین 5 متر کامل پارچه برای دوخت چادر جلابیب استفاده می‌شود؛‌ پارچه ای که برای دوخت جلابیب عرضه می شود، باید ویژگی هایی داشته باشد. مثلا ضخیم بوده و دوام خوبی داشته باشد. از طرف دیگر نیازی به اتوکشی نداشته باشد و پرز هم ندهد.

 

* افتخارات جلابیب

جلابیب تاکنون رتبه‏های فراوانی را نیز از آن خود کرده است، در نخستین همایش تجلیل از طلایه داران عفاف و حجاب مورد تقدیر و تشکر قرار گرفت و تنها حجابی بود که به صورت عملی مورد تجلیل قرار گرفت و تندیس حجاب و عفاف دریافت کرد. در حوزه بین الملل نیز در جشنواره زنان سرزمین من نیز مقام کسب کرده است.

جلابیب در همه استانها نیز شعبه دارد و به راحتی در دسترس زنان ایرانی خواهد بود، کافیست آن ها به نمایندگی این چادر در استان مراجعه کرده و پوششی با این همه کارکرد را تجربه کنند. دوستان ما در تهران نیز می توانند با مراجعه به شعب فروشگاه های دینا و تیام اقدام به خرید جلابیب نمایند.

حالا خانم سرمدی یک گروه راه انداخته و همه با هم جلابیب به سر می کنند و به کوه می روند تا هم فرهنگ عفاف و حجاب را ترویج کرده باشند و هم به کسانی که چادر در دست و پایشان گیر می کند و زمین می خورند، جلابیب را معرفی کنند.

او می گوید خیلی ها با مشاهده جلابیب در مترو، اتوبوس، پارک، کوه و مهمانی از من آدرس مراکز فروش آن را می گیرند و این حجاب آسان، زنان چادری را به داشتن حجاب بهتر و زنان غیر چادری را برای داشتن حجاب برتر ترغیب می کند.

خانم سرمدی پسرش را در آغوش می گیرد و از پارک خارج می شود و من به چادری فکر می کنم که به دور از خودنمایی حجابی کامل را تبلیغ می کند و به دل می نشیند.