عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

جفا باعث خیر شد!این همه مرگ بر آمریکا در سیره امام(ره) (خبر ویژه)


اقدام ناشیانه و جفاکارانه هاشمی‌رفسنجانی در ایراد اتهام به حضرت امام خمینی(ره) و ادعای موافقت امام به حذف شعار مرگ بر آمریکا، موجب واکاوی عمیق‌تر سیره و سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی از سوی رسانه‌ها شده است.
به یک معنا می‌توان گفت آقای هاشمی با این جفای خود نسل جوانان پژوهشگر و انقلابی را به بازخوانی عمیق‌تر سیره حضرت امام در قبال شیطان بزرگ تشویق کرده و سبب خیر شده است.
در این زمینه سایت جهان‌نیوز با مرورشماری از اظهارات انقلابی حضرت امام درباره استکبار و شعار مرگ بر آمریکا نوشت: امام در سال 1367 و کمتر از یک سال قبل از رحلت، در پیامی تاریخی به مناسبت پذیرش قطعنامه، تاکید می‌کنند: «دست‌نشاندگان آمریکا آتش‌زدن پرچم آمریکا را به حساب آتش زدن حرم و شعار مرگ بر شوروی و آمریکا و اسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند... ان‌شاءالله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبر بزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آوای توحید را طنین‌اندازد، صدای سازش با آمریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود و از خدا می‌خواهیم که قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم.»
امام خمینی در جای دیگر (صفحه 29 از جلد 15 صحیفه امام) به این سوال و شبهه پاسخ دندان‌شکن دیگری می‌دهند و می‌فرمایند: «خط این بود که اصلا آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا آمریکا منسی بشود، یک دسته الله‌اکبر را کنار می‌گذاشتند، سوت می‌زدند و کف می‌زدند، آن هم روز عاشورا. خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی [فراموش‌] بشود...»
امام خمینی همچنین در مقدمه وصیت‌نامه تاریخی خود تاکید می‌کنند: ملت ما، بلکه ملت‌های اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان، که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمی‌کشند و برای رسیدن به ریاست و مطامع پست خود، دوست و دشمن را نمی‌شناسند و در رأس آنان، آمریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم‌پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود، جنایاتی مرتکب می‌شود که قلم‌ها از نوشتن و زبان‌ها از گفتن آن شرم دارند».
رسانه‌های دیگر نیز در این زمینه تحقیق و بررسی‌های فراوانی را انجام داده و منتشر کرده‌اند. رجانیوز بخش‌هایی از بیانات حضرت امام در ادوار مختلف را جمع‌آوری و منتشر کرده که از آن جمله است:
- «بسیاری از سران کشورهای اسلامی به جای مقابله با این اعمال وحشیانه و جلوگیری از این کشتار بی‌رحمانه، به عاملین این جنایت یعنی اسرائیل غاصب، دستمزد داده و او را به رسمیت می‌شناسند و به جای قطع رابطه با عامل اصلی یعنی آمریکای جهانخوار، هر روز روابط خود را با او محکمتر و گسترده‌تر می‌کنند، و گذشته از اینکه خود در سکوت مرگباری فرو رفته‌اند، حتی از شنیدن شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا واهمه داشته و بشدت از آن جلوگیری می‌کنند. فانالله و انا الیه راجعون. وسیعلمُ الذین ظلمُوا ایَّ مُنقلبٌ ینقلبُون.» (صحیفه امام، ج 17، ص8)
- « از نظر استکبار، مسئولین کشورهای اسلامی باید به فرنگ بروند، آنها را به حج چه کار! دست‌نشاندگان آمریکا آتش‌زدن پرچم آمریکا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و آمریکا و اسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند.» (صحیفه امام ج21، ص 79)
- «خط این بود که اصلا آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا آمریکا منسی (فراموش) بشود، یک دسته «الله‌اکبر» را کنار می‌گذاشتند، سوت می‌زدند و کف می‌زدند آن هم روز عاشورا، خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود.»(صحیفه امام، ج 15، ص25)
- «انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها می‌خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر آمریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری می‌کنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی داده‌اید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کرده‌ایم و صدها چرای دیگر.» (صحیفه امام، ج 21، ص 286)
گفته می‌شود اقدام تحریف‌آمیز و جفاکارانه هاشمی برخی تحلیل‌گران را بر آن داشته تا به تبیین عمیق‌تر و مسبوط‌تر سیره حضرت روح‌الله(ره) بپردازند که معتقد بود «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم» و «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند».

دور زدن ممنوع !

بعد از سفر رئیس‌جمهور محترم کشورمان به نیویورک و گفت‌وگوی تلفنی ایشان با رئیس‌جمهور آمریکا که یکی از چند اقدام نابجای این سفر - در کنار اقدامات مثبت آن - بود و هزینه کردن از عزت مثال زدنی ایران اسلامی در جهان و منطقه را به دنبال داشت، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به نقل از ایشان نوشت «امام موافق حذف شعار مرگ‌بر آمریکا بودند»! این ادعا که همزمانی آن با مکالمه تلفنی دکتر‌روحانی و اوباما، هماهنگ شده به نظر می‌رسید، در فاصله‌ای کوتاه به تیتر و خبر اول روزنامه‌های زنجیره‌ای و سایت‌ها و رسانه‌های داخلی و خارجی تبدیل شد. رسانه‌های مورد اشاره با استناد به ادعای آیت‌الله رفسنجانی، اصرار داشتند که از یکسو، گفت‌وگوی تلفنی روحانی و اوباما را قابل توجیه! جلوه دهند و از سوی دیگر، ابراز امیدواری می‌کردند شعار مرگ بر آمریکا از فرهنگ سیاسی و اعتقادی مردم حذف شود!
ادامه مطلب ...

حجاب اجباری است یا اختیاری/ اسلام چه می‌خواهد، مردم چه می‌گویند

فکر می‌کنید در اماکن پر رفت و آمد پایتخت، چند خانم با پوشش مناسب و بدون آرایش زننده می‌توان پیدا کرد؟ اگر به یکی از این مکان‌ها نظیر مترو گذرتان افتاد، خودتان بشمارید تا وضعیت حجاب در جامعه را بهتر ارزیابی کنید! 

خبرگزاری فارس: حجاب اجباری است یا اختیاری/ اسلام چه می‌خواهد، مردم چه می‌گویند

ادامه مطلب ...

مردم را تنها نگذارید !

با گذشت چند روز از بازگشت رئیس‌جمهور محترم از نیویورک، اخبار آن سفر، هنوز هم خبر اول رسانه‌هاست و تحلیل‌ها پیرامون آن ادامه دارد. به رغم عهدشکنی و کلاهبرداری آمریکایی‌ها- که از ابتدا هم واضح و قابل پیش‌بینی بود- عده‌ای که می‌دانیم برخی از آنها کمترین ارادتی به رئیس‌جمهور محترم ندارند و به اقتضای منافع شخصی و حزبی به ایشان نزدیک شده‌اند؛ دست از جشن و پایکوبی برنمی‌دارند و سر از پا نمی‌شناسند!

ادامه مطلب ...

آقای هاشمی! لطفاً پاسخ امام را هم بگویید


نشریات زنجیره‌ای در اقدامی هماهنگ با گردانندگان سایت‌ هاشمی‌رفسنجانی اقدام به بازپخش سه باره! مصاحبه وی کردند.
این مصاحبه مربوط به سال گذشته است و جریان آلوده رسانه‌ای در اقدامی غیرحرفه‌ای برای سومین بار آن را منتشر کرده و ضمناً چنین القا کرده‌اند که مصاحبه مذکور، مصاحبه تازه‌ای است! این مصاحبه روز گذشته تبدیل به تیتر اول روزنامه اجاره‌ای آرمان (با تیتر؛ هاشمی: قهر با آمریکا ابدی نیست) شد و همین مضمون را روزنامه‌های اعتماد و آفتاب یزد نیز عیناً در صفحه اول تکرار کردند. هاشمی در این مصاحبه مدعی شده بود نامه‌ای محرمانه را خطاب به حضرت امام نوشته - و حتی آن را تایپ هم نکرده- و ضمن آن خواسته موضوع رابطه با آمریکا را حل کند چرا که نمی‌توان تا ابد با آمریکا قهر کرد. البته آقای هاشمی به روال و شیوه ناپسند و غیراخلاقی و غیر امانتدارانه نگفته که موضع قاطع امام در پاسخ چه بوده است.
در همین حال روزنامه سیاست روز از هاشمی خواست توضیح دهد که پاسخ امام به آن نامه چه بوده است. این روزنامه می‌نویسد: گر چه آقای هاشمی‌رفسنجانی این جمله را برای چندمین بار است که بیان می‌کند، اما هیچگاه از پاسخ حضرت امام(ره) به نامه دست‌خط خود سخنی نگفته است. اگر حضرت امام(ره) به این نامه پاسخی داده‌اند مکتوب یا شفاهی بهتر است آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از پاسخ آن هم سخن بگوید تا همگان بدانند که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نظرشان درباره نامه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام چه بوده است.
این روزنامه می‌افزاید: به نظر می‌رسد که حضرت امام (ره) مخالف این پیشنهاد آقای هاشمی‌رفسنجانی بودند چون اگر موافق بودند در این زمینه دستور می‌دادند و حتی خود آقای‌ هاشمی‌رفسنجانی را مسئول و مامور پیگیری آن می‌کردند. مواضع حضرت امام(ره) درباره آمریکا ثبت و ضبط شده است و به راحتی می‌توان آنها را دریافت کرد. پس چگونه است که آقای هاشمی‌رفسنجانی اینگونه سخن می‌گوید؟ در این میان یادآوری یک ملاحظه ضروری است و آن اینکه به نظر می‌رسد گردانندگان سایت آقای هاشمی، مدت‌هاست مشغول بازی با وی هستند و در واقع به جای مدیریت شدن در حال مدیریت کردن تصویر رسانه‌ای هاشمی‌اند.

گویاتر از این ؟!

1- پائیز سال 1353 بود، آن سال‌ها برخی از اساتید دانشگاه که بعدها معلوم شد تعدادی از آنها «مأموریت ویژه»! داشتند، در کلاس‌های درس و به بهانه‌های مختلف، آموزه‌های اسلامی و باورهای دینی را زیر سؤال می‌بردند و از برچسب -ناچسب- علمی! برای این شبهه‌افکنی استفاده می‌کردند. در پی این هجوم ناجوانمردانه که همه روزه بر حجم آن افزوده می‌شد، جمعی از دانشجویان مذهبی دانشگاه تهران تصمیم گرفتند برای مقابله با اساتید مورد اشاره- که اندک و کم‌شمار نیز بودند- در کلاس درس آنها حاضر شوند و در صورت مشاهده حمله به باورهای اسلامی، دیدگاه و اظهارات مطرح شده از سوی آنان را به چالش بکشند و چنانچه خود توان پاسخ به شبهات مطرح شده را نداشته باشند، از استاد مربوطه برای بحث و گفت‌وگو با یکی از عالمان برجسته دینی دعوت کنند، گفتنی است که مقدمات لازم برای حضور در کلاس اساتید یاد شده از سوی دانشجویان مذهبی همان دانشکده و همان کلاس‌ها فراهم می‌شد.

ادامه مطلب ...

نامه

گفت: روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» نوشته «اوباما یک دوست مکاتبه‌ای در ایران پیدا کرده است»!
گفتم: خب! که چی؟! منظورش چیست؟! کدام دوست مکاتبه‌ای؟!
گفت: منظورش نامه‌نگاری‌های اخیر اوباما خطاب به دکتر روحانی است.
گفتم: همان نامه‌ها که از طریق سفیر سوئیس در تهران رد‌و بدل شده است؟!
گفت: آره! چطور مگه؟!
گفتم: اوباما بیخودی دلش را به این نامه‌نگاری‌ها خوش کرده است! اینجور نامه‌نگاری‌ها عاقبت خوشی ندارد!
گفت: چرا؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو که نمی‌توانست به دیدن نامزدش بیاید، آنقدر برای او نامه نوشت که بالاخره نامزدش با پستچی ازدواج کرد!

شهید ابراهیم نجاتی

خدایا دوست دارم موقعی که شهید می شوم سر در بدن نداشته باشم تا فردای قیامت از مولایم حسین (ع) شرمنده نباشم. خداوندا دوست دارم شهید شوم و دست در بدن نداشته باشم و بدنم تکه تکه شود تا فردای قیامت از آقا و مولایم عباس(ع) شرمنده نباشم. و اینجا می خواهم چند کلمه ای با برادران عزیزم حرف بزنم ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد مبادا در رختخواب بمیرید که امام حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در حالت بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر (ع) حسین(ع) در راه حسین(ع) و با هدف شهید شد.

 

شهیدی از کرمانشاه

چالش اصلی انقلاب

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی براساس اصل 150 قانون اساسی "نگهبان انقلاب و دستاوردهای آن" است. برای نگهبانی از انقلاب باید چالش‌های اصلی انقلاب را شناخت تا بدرستی از آن نگهبانی کرد. مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهی سپاه فرمودند: "نباید چالش اصلی انقلاب را به چالش‌های خطی، رویارویی‌های جناحی و تقابل‌های فردی این و آن تقلیل داد. چالش اصلی، مقابله نظام سلطه با پیام شوق‌آفرین انقلاب اسلامی است." و بعد فرمودند: "نظام سلطه، سیاست جنگ‌افروزی، فقرآفرینی و فسادانگیزی را دنبال می‌کند. اسلام با این سیاست‌ها مخالف است، این مخالفت مبنای چالش اساسی با انقلاب است." سپاه برای پاسداری از انقلاب و در مقابل جنگ‌افروزی دشمن باید برنامه داشته باشد. برای تقابل با فقرآفرینی دشمن راهبرد داشته باشد و از همه مهم‌تر برای مبارزه با فسادانگیزی و مفاسد، در ابعاد گوناگون نقشه راه داشته باشد.


سپاه پاسداران انقلاب اسلامی براساس اصل 150 قانون اساسی "نگهبان انقلاب و دستاوردهای آن" است. برای  نگهبانی از انقلاب باید چالش‌های اصلی انقلاب را شناخت تا بدرستی از آن نگهبانی کرد.مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهی سپاه فرمودند: "نباید چالش اصلی انقلاب را به چالش‌های خطی، رویارویی‌های جناحی و تقابل‌های فردی این و آن تقلیل داد. چالش اصلی، مقابله نظام سلطه با پیام شوق‌آفرین انقلاب اسلامی است." و بعد فرمودند: "نظام سلطه، سیاست جنگ‌افروزی، فقرآفرینی و فسادانگیزی را دنبال می‌کند. اسلام با این سیاست‌ها مخالف است، این مخالفت مبنای چالش اساسی با انقلاب است." سپاه برای پاسداری از انقلاب و در مقابل جنگ‌افروزی دشمن باید برنامه داشته باشد. برای تقابل با فقرآفرینی دشمن راهبرد داشته باشد و از همه مهم‌تر برای مبارزه با فسادانگیزی و مفاسد، در ابعاد گوناگون نقشه راه داشته باشد.بحمدالله توان نیروهای مسلح به‌طور اعم و سپاه به‌طور اخص در زمین، هوا دریا و حتی در اعماق دریا به‌گونه‌ای است که دشمن حتی از ابراز تهدید نظامی ابا دارد. ایران اکنون قدرت اول موشکی منطقه است. خط مقاومت را، هم در سطح ملت‌ها و هم در سطح دولت‌ها مدیریت می‌کند. رژیم صهیونیستی در جنگ‌های 33 روزه حزب‌الله و 22 روزه و 8 روزه حماس شانس خود را برای شکستن این خط آزمود و سر خود را بر صخره مقاومت کوبید و آن‌را شکست و مجروح کرد. بیش از دو سال و نیم است با صدور تروریسم به سوریه نتوانسته کوچک‌ترین خللی در خط مقاومت در سوریه پدید آورد. تهدید نظامی اخیر آمریکا هم به رسوایی کشید و معلوم شد آنها در جنگ با دولت و ملت سوریه از کثیف‌ترین سلاح‌ها استفاده می‌کنند و بی‌شرمانه آن را به گردن طرف مقابل می‌اندازند. در بعد اقتصادی و مقابله با فقرآفرینی، سپاه می‌تواند در خلق حماسه اقتصادی،‌ دولت را یاری دهد. پروژه‌هایی که پیمانکاران خارجی با فیس و افاده‌ می‌خواهند اجرا کنند و درنهایت هم به‌دلیل تحریم یک دفعه همه تعهدات خود را زیر پا می‌گذارند، پاسداران انقلاب باید شانه پرقدرت خود را زیر آن ببرند و برای پذیرش مسئولیت کارهای بزرگ و پروژه‌های ملی آماده باشند. در دولت گذشته این کار با همت رئیس‌جمهور وقت در بخش نفت و گاز عملی شد و نتایج خوبی هم داشته است. دهها هزار نیروی باتجربه و آموزش‌دیده و هزاران میلیارد تجهیزات فنی و سرمایه کافی دراختیار سپاه است. سپاه باید سهم مهمی را در تولید ملی به‌منظور فقرزدایی و تولید ثروت در کشور پذیرا باشد و نباید به طعنه و سرزنش برخی عوامل دشمن و نیز نفوذی‌های شرکت‌های چندملیتی اعتنا کند. اما درخصوص مبارزه با فساد در ابعاد گوناگون بویژه فساد سیاسی، فساد اقتصادی، فساد فرهنگی، فساد اجتماعی و... دست سپاه نباید بسته باشد. نگاه سپاه به فساد، بویژه فساد سیاسی باید یک نگاه راهبردی باشد. چالش اصلی انقلاب با فرهنگ و مولفه‌های سیاسی و فکری مدرنیته است. بیش از یکصد سال ملت ما با جریان مدرنیته درگیر بوده است و این جریان فاسد در نهضت مشروطه و نهضت ملی دو انقلاب پیروز را با ناکامی مواجه کرد و در نهضت امام خمینی(ره) مزاحمت‌های گوناگون برای انقلابیون فراهم کردند. باید این جریان را رصد کرد، در هر مرحله از نبرد بی‌امان با استکبار جهانی، سپاه باید به نوعی نقش‌آفرینی کند. جریان مدرنیته زیر پوست فکری انقلاب نفوذ می‌کند و آن را از درون فاسد می‌نماید. در یکصد سال اخیر تلفات مادی و معنوی زیادی را به انقلاب و مردم تحمیل کرده است. رصد هوشمندانه، نقد مشفقانه و برخورد حکیمانه با اسرای نبرد نرم دشمن می‌تواند ما را از چالش‌های پیش رو به سلامت عبور دهد. البته برخورد با چالش‌های یادشده فقط مختص سپاه نیست. علما، مراجع، روحانیون بزرگ، اساتید دانشگاه، نخبگان جامعه در همه قشرها، دانشجویان و دانش‌آموزان که در صف مقدم انقلاب اسلامی بوده و هستند وظیفه دارند در مقابله با مفاسد جریان مدرنیته بایستند و انقلاب را در برابر سموم این تفکر، محافظت کنند. مردم و نخبگان باید کار خود را بکنند. سپاه از باب اینکه در قانون اساسی جایگاه ویژه‌ای برای صیانت از انقلاب و دستاوردهای آن دارد در این خصوص مأموریت خاص می‌یابد.سپاه همیشه با مردم،‌ از مردم و برای مردم بوده است و در ظهور بحران‌ها، کادرهای اصلی سپاه از همین مردم تأمین می‌شود. سپاه باید استعداد جذب، به‌کارگیری، سازماندهی و بهره‌برداری از میلیون‌ها ایرانی را که در آرزوی قرارگرفتن در صف نگهبانان انقلاب هستند، داشته باشد.

محمدکاظم انبارلویی

خوش گمانی به خداوند

امام رضا سلام الله علیه: : 
  
 

اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّه‏ِ فَاِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: اَنا عِنْدَ ظَنِّ عَبدىَ الْمُؤمِنِ بى، اِنْ خَیْرا فَخَیْرا وَ اِنْ شَرّا فَشَرّا؛

 
  
 

به خداوند خوشگمان باش، زیرا خداند مى‏فرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویش هستم، اگر به من خوش گمان باشد، به خوبى با او رفتار مى‏کنم و اگر به من بدگمان باشد، به بدى با او رفتار مى‏کنم.

 
  
 کافى، ج 2، ص 72، ح 3 / دانش‏نامه عقاید اسلامى: ج 9، ص 286

متن کامل مصاحبه رئیس‌جمهور ایران با شبکه «ان‌بی‌سی‌» آمریکا

روحانی: هرگز دنبال ساخت سلاح اتمی نیستیم/جنگ‌طلبی‌های اسرائیل باعث بی‌ثباتی در منطقه شده است

رئیس جمهور ایران در خلال مصاحبه با یک شبکه خبری آمریکایی از ستمگری‌های اسرائیل در منطقه خاورمیانه انتقاد کرد.

خبرگزاری فارس: روحانی: هرگز دنبال ساخت سلاح اتمی نیستیم/جنگ‌طلبی‌های اسرائیل باعث بی‌ثباتی در منطقه شده است

ادامه مطلب ...

چند چیز که بیش از حد ماندگار شده‌اند!

بسیاری از افراد معتقدند اگر 20 سال پیش یک آجر را در تپه‌های عباس آباد کاشته بودند حتی با استفاده از آبیاری دیم هم الان حداقل یک شبستان و یک حیاط روییده بود که بتوان اسمش را مصلی گذاشت.
به گزارش وبلاگستان مشرق، نویسنده وبلاگ طنزهای یک م.ر.سیخونکچی نوشت: بعضی چیزها همیشه در ایران است؛ چند نمونه از آنها:

پراید:تهیه کنندگان سینما و تلویزیون یکی از قشرهای حامی ادامه‌دار بودن تولید این قاتل زنجیره‌ای هستند چرا که اگر آنها چند سال بعد خواستند فیلمی بسازند که یک دوره 20 -30 ساله از تاریخ ایران را روایت کند نیازی به استفاده از ماشین‌های مختلف جهت صحنه آرایی نیست و با 2-3 پراید می‌توانند به خوبی خیابان‌های هر زمانی را بازسازی کنند.

قصه‌های جزیره:بالاخره یکی از 20 شبکه صدا و سیما در یکی از ساعات شبانه روز پیدا می‌شود که مشغول پخش این سریال باشد؛ قصه‌های جزیره تمام نمی‌شود فقط از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود!

ساخت مصلی تهران:بسیاری از افرادی که دستشان در کار است معتقدند اگر 20 سال پیش یک آجر را در تپه‌های عباس آباد کاشته بودند حتی با استفاده از آبیاری دیم هم الان حداقل یک شبستان، یک حیاط و 2 چشمه سرویس بهداشتی روییده بود که بتوان اسمش را مصلی گذاشت!

صف:یکی از چیزهایی که هیچ‌ وقت در ایران به نوستالوژی تبدیل نمی‌شود صف است چراکه همیشه بهانه‌ای برای در صف ماندن وجود دارد؛ برای اینکه به عمق این موضوع پی ببرید کافی است به این نکته فکر کنید که حتی برای پیش ثبت نام پراید 17 میلیونی هم بعضی‌ها در صف ایستاده‌اند!

رسیدگی به پرونده برخی آقازاده‌ها:البته این مورد بالاخره یک روز تمام می‌شود اما آنقدر طول می‌کشد که با تقریب خوبی می‌توان آن را در این سیاهه قرار داد.

انتظار برای اعزام به حج تمتع:اگر به نظر شما 23 سال انتظار که رئیس سازمان حج اعلام کرده‌اند کم است می‌توانید این بند را ندیده بگیرید!

رضایت 91 درصدی بینندگان از برنامه‌های تلویزیون:حتی اگر سریالی تکراری برای هجدهمین بار بین ساعت 2 تا 3 نیمه شب پخش شود، باز هم طبق بررسی 70 درصد بیننده خواهد داشت و از بین آنها هم بیش از 90 درصد از این سریال اعلام رضایت خواهند کرد!

آرزوی بلیط فروشی الکترونیکی در ورزشگاه‌ها:بنابر برخی سنگ نوشته‌های تاریخی حتی قبل اختراع توپ و حتی خیلی قبل‌تر یعنی پیش از کشف دایره هم برخی مسئولان سازمان لیگ در آرزوی الکترونیکی شدن فروش بلیط در ورزشگاه‌ها بودند.

پرداخت وام زیر 10 میلیون با یک ضامن:بعضی چیزها هست که تغییر دولت‌ها در آن کوچکترین تأثیری ندارد؛ اجرایی شدن بخشنامه بانک مرکزی برای پرداخت وام زیر 10 میلیون توسط بانک‌ها با گرفتن فقط یک ضامن معتبر، از آن جمله است.

مقصر بودن خلبان در سقوط هواپیما:خوبی هواپیما این است که یا تصادف نمی‌کند یا اگر تصادف کرد دیگر کسی زنده نمی‌ماند! خلبان هم جزو همان افراد است و بنابراین به راحتی می‌توان پرونده را مختومه کرد.

چرا «نگاه کلان»؟

«نگاه کلان»؛ این نکته ترجیع‌بند و فراز اصلی بیانات رهبر معظم انقلاب در دو دیدار اخیر با اعضای مجلس خبرگان و ائمه جمعه بود. «کلان‌نگری» و «نگاه جامع» در نقطه مقابل «جزیی‌نگری» و «نگاه برش خورده و ناقص» به مسائل و تحولات است و به نظر می‌رسد تأکید رهبر انقلاب بر تجهیز به «نگاه کلان»، هم به دلیل پیچیده‌تر شدن شرایط داخلی و خارجی و هم ناظر بر برخی واقعیت‌های صحنه و متغیرهای قابل پیش‌بینی است.



عناصری که باید به نگاه کلان مجهز شوند نیز طیفی از مردم تا مسئولان هستند. دلیل اینکه مردم باید با این نگاه مسائل را تحلیل کنند، این است که جمهوری اسلامی یک نظام مردمسالار است و همچنان که ساختارهای سیاسی آن با «تکیه بر رأی مردم» شکل می‌گیرد، تصمیمات و اقدامات کلان آن نیز بر مبنای «اجماع ملی» استوار می‌شود. بنابراین، چنانچه تحلیل عمومی در یک دستگاه مبتنی بر مختصات جامع و کلان رقم نخورد، نظام اسلامی پیشروندگی منطق و گفتمان خود را از دست خواهد داد. از سوی دیگر، ابزار مهم اعمال سیاست‌های کلان کشور مسئولان هستند و در صف مقدم بسیاری از این سیاست‌های کلی نیز، مسئولان اجرایی به ویژه دستگاه دیپلماسی و دیپلمات‌های جمهوری اسلامی قرار دارند.
آنچه که این روزها، اهمیت برخورداری از یک نگاه کلان و عمیق و تاریخی به مسائل میان ایران و غرب و در واقع تقابل غرب با دنیای اسلام را پر‌اهمیت‌تر از همیشه می‌کند، تحولات پرشتابی است که هر لحظه بر پیچیدگی آنها افزوده می‌شود و هر یک از این اتفاقات پایه‌ای برای تحولات آینده می‌شوند. ماجرای سوریه در این میان نمونه درخورتوجهی است؛ نگاه ناقص و جزیی به ماجرای سوریه، به این تحلیل و جمع‌بندی دم‌دستی و ابتدایی می‌رسد که: «تحولات سوریه در امتداد «بیداری اسلامی» است، بشار اسد باید در همان روزهای اول اعتراضات کناره‌گیری می‌کرد، مقاومت اسد منجر به جنگ فرسایشی و کشتار مردم شد، راه‌حل نیز همان راه‌حل اول و اسقاط نظام در سوریه است.»!!
ضعف و آسیب نگاه «سر پایین» و به تعبیر آیه شریفه قرآن «مکبا علی وجهه» به تحولات این است که ناظر، همه واقعیت را نمی‌بیند و در نتیجه نمی‌تواند یک قضاوت واقعی و درست بکند. همچنین ناظر جزیی‌نگر که تمام صحنه را یکپارچه نمی‌بیند، از شناخت صف‌بندی‌ها و تمیز دوست و دشمن و تفاوت قائل شدن میان تاکتیک‌ها و راهبردهای جبهه مقابل ناتوان می‌ماند و در نتیجه در بکارگیری راهبردها و تاکتیک‌های خود نیز دچار اشتباه و انفعال و سردرگمی می‌شود.
نمونه‌های وطنی صاحب این نگاه نیز امروز موجود است؛ یک جریان داخلی (که البته افرادی با انگیزه‌های مختلف در آن حضور و نقش دارند)، بخش عمده‌ای از همت و ظرفیت خود را روی این نقطه متمرکز کرده است که جبهه مقابل را نسبت به «تغییر»ات اساسی در راهبردهای جمهوری اسلامی و مسئولان جدید آن متقاعد کرده و به خیال خود، حریف را به انعطاف و تغییر استراتژی در مقابل ایران اسلامی بکشاند! نهایتا به حساب خود منعطف کند.
این جریان سیاسی و فکری، منطقا از تحلیل کلان و دقیقی از صحنه و واقعیات برخوردار نمی‌باشد، چرا که تقابل جمهوری اسلامی و جبهه استکبار را براساس یک اعتماد و خوش‌بینی غیرواقعی به غرب، یک سوءتفاهم قابل حل می‌پندارد و مسئولیت ایجاد این سوءتفاهم را نیز عمدتا متوجه داخل کشور می‌کند.
ضعف دستگاه تحلیلی برخی مسئولان در برخورداری از نگاه کلان و نگاه امیدوارانه و آرزومندانه به بیرون، در طول سال‌های پس از انقلاب اسلامی بارها امتحان خود را در عرصه‌های گوناگون با مردودی پس داده است. اما نمونه دست به نقد ناکامی این نگاه برای عبرت گرفتن این روزها در مصر پیش چشم همه دنیاست.
منتخبان مردم در مصر که پس از سال‌ها استبداد و سلطه مورد حمایت غرب روی کار آمدند، نتوانستند با نگاهی کلان، موقعیت خود، صف دوستان و دشمنان و نقشه راه اصولی را تعیین کنند. جریان اخوان‌المسلمین مصر در میان مردم بعنوان یک جریان لائیک و سکولار شناخته نمی‌شد، چه آنکه جریان‌های ملی‌گرا و لائیک، احزاب و کاندیداهای خود را داشتند. اخوان بعنوان یک جریان اسلامگرای دارای سابقه مبارزه با استبداد شناخته می‌شد. اما چه شد که این جریان اسلامگرا در ظرف کمتر از یک سال چنان صحنه را واگذار کرد که اکنون به تعبیر رهبر انقلاب، «دیکتاتور سی ساله ذلیل‌کننده ملت مصر از زندان آزاد می‌شود و آن کسانی که با رأی مردم انتخاب شده بودند، احتمال محکومیت به اعدام درباره آنان می‌رود»؟ پاسخ روشن است؛ منتخبان جزیی‌نگر، دوستان واقعی خود را نشناختند و با ساده‌دلی، در چارچوب سیاست «تمکین» دل به وعده‌های آمریکا و اسرائیل بستند.
یک نگاه کلان و عمیق به تحولات منطقه و بیداری اسلامی نشان می‌دهد که جبهه استکبار برای حفظ تسلط استعماری خود بر منطقه و کشورهای اسلامی، در مقابل بیداری اسلامی رو به طراحی‌های پیچیده‌ آورد و اصل تحولات در سوریه و بلافاصله گسیل حجم کم‌نظیر از سلاح و تروریست و حمایت خارجی برای سقوط اسد نیز کاملا در چارچوب همین نگاه کلان، یعنی «تقابل تاریخی و عمیق غرب با اسلام» و حفظ «سلطه استعماری» با محوریت دادن به رژیم صهیونیستی در منطقه قابل ارزیابی است. براساس همین هدف و راهبرد یعنی «ضدیت با اصل اسلام» نیز بود که غرب حتی اسلام سیاسی ملاحظه‌کار و فریب‌خورده در مصر را هم تحمل نکرد.
الگوی مصر، یک نمونه به روز و شکست خورده پیش روی هر جریان سیاسی و فکری است که اولا حاضر نیست سر خود را بلند کند و با نگاهی کلان جایگاه خود و موافقان و معارضان‌شان را بشناسد و دوم اینکه آرمان‌ها و اصول را نادیده می‌گیرد و با جزیی‌نگری و اعتماد کور در خصوص نیات جبهه استکبار و چشم بستن بر واقعیاتی که ماهیت و محتوای حاکم بر نظام بین‌الملل را می‌سازد، منشأ اقتدار و مصونیت خود را در کنار آمدن و تمکین به آمریکا می‌جوید (نه افزایش اقتدار درونی و ساخت داخلی قدرت).
واقعیاتی که ماهیت نظام بین‌الملل را می‌سازد و راهبرد اساسی برای مصونیت در مقابل این واقعیت‌های تلخ و تداوم پیشرفت‌های شیرین کشور، همان است که رهبر انقلاب در دیدار ائمه‌جمعه بیان کردند: «باید در مقابل دنیای غرب، مقتدر بود زیرا آنها نشان داده‌اند که به هیچ‌کس رحم نمی‌کنند و برخلاف ادعاهای حقوق‌بشری و ظاهرسازی‌های‌شان، کشته شدن میلیونها انسان نیز، وجدان آنها را متأثر نخواهد کرد... باطن قضیه آن است که غربی‌ها از کشتار هیروشیما، از کشتار میلیون‌ها انسان در جنگ‌های جهانی اول و دوم، و از کشتار مردم بی‌گناه پاکستان، افغانستان و عراق، احساس ناراحتی نمی‌کنند و در آینده هم هر جا منافع‌شان اقتضا کند، از کشتار انسانها ابایی نخواهند داشت، بنابراین باید اقتدار درونی خود را در عرصه‌های گوناگون سیاسی، حکومتی، معیشتی و مردمی افزایش دهیم.» و عملیاتی شدن این دستورالعمل منوط به «پیشرفت درونزا» و «استحکام بخشیدن به ساخت درونی قدرت» است.
اما آیا دستگاه ذهنی برخی ساده‌دلان داخلی قادر به درک این واقعیات و محتوای خشن حاکم بر منطق استعماری و ضداسلامی و راهبرد تقابلی آن یعنی پیشرفت درونزای اقتدار‌آفرین خواهد بود؟

روح‌الله عبادی

ادامه مطلب ...

خدا بیدارشان کند!

«قدرتهای جهانی تصمیم دارند در نشست شورای حکام آژانس انرژی اتمی که از دوشنبه آغاز می شود، با عدم فشار بر ایران «زنگ تفریحی کم‌سابقه» با امید به پیروزی دیپلماسی به دولت روحانی بدهند» این بخشی از خبری بود که خبرگزاری فرانسه چند روز قبل و در آستانه برگزاری نشست دوره‌ای شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (که از دیروز آغاز شد) منتشر کرد.
ادامه مطلب ...

کوچیک شما ؟!

گفت: رئیس شورای شهر به یکی از اعضای این شورا گفته است خائن!
گفتم: چرا؟!... یعنی در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 شرکت داشته است؟!
گفت: نه بابا!
گفتم: پس حتماً به خاطر اینکه از کمک مالی ملک‌عبدالله سعودی سهم گرفته! یا روز قدس سال 88 به نفع اسرائیل شعار داده! یا مسجد آتش زده! یا شریک جرم فتنه‌گران در وطن‌فروشی و آدم‌کشی و پاره کردن عکس امام(ره) و اهانت به عاشورا و دهها جنایت دیگر بوده؟!
گفت: ای عوام! این جنایت‌ها را که خود مدعیان اصلاحات مرتکب شده بودند.
گفتم: پس چرا مسجدجامعی به ایشان گفته است خائن؟!
گفت: برای این که در انتخاب شهردار تهران به قالیباف رأی داده بود.
گفتم: تازه این اول اعتدال است!... آدم خیلی چاق و فربه‌ای در صندلی عقب تاکسی نشسته بود. شخص دیگری که کنار او نشسته و از فشار مچاله شده بود از او پرسید؛ ببخشید! اسم شما چیه؟! یارو جواب داد؛ کوچیک شما بهرام! و طرف گفت خدا را هزار مرتبه شکر! بزرگ بشی چی میشی؟

«علی شمخانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی شد

دریابان علی شمخانی با حکم حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی شد.

خبرگزاری فارس: «علی شمخانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی شد

ه گزارش خبرگزاری فارس ، دریابان علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی شد.

شمخانی پیش از این علاوه بر فرماندهی نیروهای دریایی سپاه و ارتش، وزارت دفاع در دولت های هفتم و هشتم، عضویت شورای راهبردی روابط خارجی و نیز ریاست مرکز راهبردی دفاعی نیروهای مسلح را بر عهده داشت.

بنابر حکم رئیس‌جمهور، شمخانی جایگزین سعید جلیلی در شورای عالی امنیت ملی شد.

 

گفتنی است دکتر سعید جلیلی از سال 1386 به عنوان سومین دبیر شورای عالی امنیت ملی فعالیت خود را در این نهاد مهم آغاز نمود و پس از آن به عنوان نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی منصوب گردید. جلیلی در طول 6 سال گذشته ریاست هیئت مذاکره کننده با کشورهای 1+5 را بر عهده داشت.

جلیلی در هشت دور گفتگو با کشورهای 1+5 به عنوان مذاکره کننده ارشد جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد تا با فراهم کردن شرایط برای تامین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران و بومی شدن تمام فناوری ساخت سانتریفیوژ تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی، مانع تقابل سیاسی این کشورها با حقوق هسته ای کشور شود. در طی این گفتگوها با منطق، اقتدار و ابتکار نمایندگان ایران، کشورهای غربی با به رسمیت شناختن حق ملت ایران در برخورداری از انرژی صلح آمیز هسته ای از مباحثی چون تعلیق غنی سازی، توقف فعالیت های هسته ای و تعطیل و تخریب تأسیسات هسته ای، به مباحثی مانند همکاری های همه جانبه با ایران از جمله در زمینه انرژی هسته ای و مسائل منطقه ای چرخش کردند.

دکتر جلیلی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی پرونده های دیگری از جمله تقویت محور مقاومت در منطقه، حمایت از آرمان فلسطین، جنگ 22 روزه و 8 روزه غزه، بیداری اسلامی، سوریه، جنگ نرم و مقابله با فتنه 88، مقابله و اضمحلال گروهک های ضد انقلاب مانند منافقین، ریگی، تندر و ... را بر عهده داشت.

در حوزه مباحث اقتصادی، موضوعاتی چون تدابیر مقابله با تحریم ها، پیگیری تأمین کالاهای اساسی مورد نیاز مردم در شرایط تحریم، شفافیت اقتصادی و مبارزه با پرونده­های کلان فساد و رانت خواری اقتصادی، ساماندهی سامانه های اطلاعات اقتصادی مانند راه اندازی پورتال ارزی، شفافیت در معوقات بانکی و پیگیری و مطالبه وصول این معوقات از دستگاه های مسئول، ایجاد ثبات در بازار ارز و نظارت بر فعالان بازار سکه و ارز از جمله موضوعات محوری است که در دوره مسئولیت دکتر سعید جلیلی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی پیگیری و اجرا شد.

مارش جنگ یا عزا؟

1- تحولات منطقه این روزها تحت‌تاثیر حمله احتمالی آمریکا به سوریه قرار گرفته است. هفته گذشته ابتدا آمریکایی‌ها بر طبل جنگ کوبیدند و حتی رسانه‌های آمریکایی زمان آن را پنج‌شنبه - 29 آگوست - اعلام کردند ولی پس از آن بود که ولوم مارش جنگ کم و کم‌تر شد تا اینکه اوباما تصمیم‌گیری در خصوص حمله نظامی به سوریه را به کنگره واگذار کرد و بدین ترتیب تا تشکیل جلسه کنگره در نهم سپتامبر - 18 شهریور - موضوع پر هیاهوی حمله واشنگتن به سوریه به تعویق افتاد اما بازار تحلیل‌ها و گمانه‌ها پیرامون بحث یاد شده در صدر رسانه‌های داخلی و خارجی همچنان داغ است.



نکته کلیدی که در این بحث دخالت دارد و بدون شک کمک می‌کند تا صورت مسئله به درستی مشخص شود و در پی آن تحلیل و شناخت صحیحی از موضوع بدست بیاید؛ «متغیر»ی به نام رژیم صهیونیستی است که همواره در تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌‌سازی‌های مراکز قدرت در آمریکا نقش دارد.
وضعیت سیاست خارجی کاخ سفید به گونه‌ای طی دهه‌های اخیر پیش رفته است که گویا منافع درهم تنیده و گره خورده‌ای با تل‌آویو دارد.
در این میان فرقی هم نمی‌کند دموکرات‌ها بر سر کار باشند یا جمهوری‌خواهان قدرت را قبضه کرده باشند و برای همین است که هم بوش و هم اوباما بر تضمین منافع رژیم صهیونیستی متعهد می‌شوند و بدون لکنت زبان آن را علنی بیان می‌نمایند.
ناگفته پیداست این سیاست رازآلود آمریکایی‌ها خط حفظ موجودیت رژیم جعلی صهیونیستی را دنبال می‌کند.
از همین روی حتی در مواردی که جای فریبکاری و سناریوسازی و توطئه و... وجود ندارد واشنگتن باز هم بی‌محابا از اسرائیل حمایت می‌کند ولو اینکه هزینه سنگینی بپردازد.
به عنوان نمونه یادآور می‌شود دو سال و نیم پیش وقتی بحث شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطینیان در سازمان ملل بالا گرفت و 130 کشور با صدور قطعنامه‌ای بر تجاوزات و اقدامات غیرقانونی و نامشروع اسرائیل مهر تایید زدند؛‌ آمریکا این قطعنامه را وتو کرد و دولت اوباما علی‌رغم ژست صلح‌طلبانه و دموکراتیک از ابزار دیکتاتورمآبانه «وتو» در شورای امنیت سازمان ملل استفاده کرد تا بقای رژیم جعلی اسرائیل را حفظ کند.
اما این اقدام آمریکا برای آنکه موجودیت رژیم صهیونیستی را صیانت کند مقارن با تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در بستر بیداری اسلامی بود که ترجیع بند تحلیل‌ها و گزارش رسانه‌های غربی از حقیقتی دیگر خبر می‌داد؛ «آینده اسرائیل در خطر است!»...
پس از آن بود که سال گذشته گزارش 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا که بخش‌هایی از آن در فارین‌پالیسی منتشر شد نشان می‌داد اولا: ارزیابی این 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا این است که خاورمیانه بدون اسرائیل در آینده یک واقعیت غیرقابل انکار است و ثانیا: اسرائیل برای منافع ملی آمریکا زیانبار است.
گفتنی است؛ دقیقا در همین ایام بود که نتانیاهو به زبان آمد و عجزآلود گفت: «خطرات بی‌سابقه در کمین موجودیت اسرائیل است». اکنون نیز بر طبل جنگ کوبیدن آمریکا علیه سوریه و محور مقاومت ناشی از شرایط وخامت‌بار رژیم صهیونیستی است. چرا؟ بخوانید ...
2- اینکه آمریکا به اصطلاح آرایش جنگی می‌گیرد و بیشتر از آن ارتش رسانه‌ای غربی‌ها موضوع حمله واشنگتن به سوریه را پمپاژ می‌نمایند و یا اکنون که نگاه‌ها به تصمیم کنگره درباره جنگ علیه سوریه دوخته شده است؛ همگی با بحث موجودیت رژیم صهیونیستی در ارتباط است.
اذعان لس‌آنجلس‌تایمز که اخیرا در قالب گزارشی آن را منتشر کرد قابل اعتناست که می‌نویسد؛ «آمریکا گفته است در هر صورت حمله به سوریه در جهت حفاظت از اسرائیل خواهد بود.»
گفتنی است که وقتی این حمله احتمالی از سوی اوباما به بهانه مجوز گرفتن از کنگره به تاخیر می‌افتد باز هم منابع رسانه‌ای غربی و عبری موضوع «اسرائیل» را به پیش می‌کشند و از جمله پایگاه صهیونیستی دبکا - نزدیک به موساد - این خبر را به بیرون درز می‌دهد که مسئولان اسرائیلی اعلام کردند اوباما بصورت محرمانه نخست‌وزیر اسرائیل را در جریان به تاخیر افتادن حمله نظامی به سوریه قرار داده است.
این تلاش‌های گسترده که به قیمت هزینه دادن آمریکا برای آغاز یک جنگ نظامی علیه سوریه است اعتراف به این واقعیت نیز هست که سوریه به عنوان بخشی از محور مقاومت توانسته علی رغم اراده و خواست قدرت‌های غربی بایستد و توان جبهه معارضه و تروریست‌ها به‌عنوان کارگزاران آمریکا و غرب در کارزار جنگ نیابتی در سوریه را به فروپاشی بکشاند.
پیروزی اسد و مردم سوریه بر معارضه و تروریست‌ها که براساس شواهد و قرائن غیرقابل خدشه است به وضوح نشان می‌دهد موازنه قدرت و قوا در منطقه به نفع جبهه مقاومت رقم خواهد خورد و اینجاست که آمریکا با حمله به سوریه، هدفگذاری خود را بر تغییر موازنه قوا قرار داده و به اصطلاح ساز جنگ را کوک کرده است.
به عبارت روشن‌تر، ناامید شدن آمریکا و غرب از پیروزی در جنگ نیابتی با سوریه باعث شده است که هزینه مواجهه و جنگ مستقیم را بپذیرد.
آمریکایی‌ها در دو سال گذشته پیرامون مواجهه با سوریه و حذف اسد از قدرت به منظور ضربه زدن به جبهه مقاومت دچار خطای در تحلیل و اشتباهات استراتژیک شده‌اند.
قریب به 10 ماه پیش فارین پالیسی بر اشتباهات و خطاهای راهبردی در مواجهه با سوریه انگشت گذاشت و نوشت:‌«اوباما اوت 2011 طی بیانیه‌ای کتبی اعلام کرد وقت آن رسیده که بشار اسد کنار برود اما 452 روز پس از آن موضع‌گیری همچنان در قدرت است.»
اکنون باید خاطرنشان کرد که اسد و سوریه پس از 730 روز از اراده آمریکا و غرب همچنان مقاوم ایستاده‌اند و این حاکی از آن است که شرایط منطقه و توان جبهه مقاومت دچار تحولات عمیقی شده و نسبت به دهه‌های گذشته از اقتدار به مراتب بیشتری برخوردار است.
به عبارت دیگر؛ دوره‌ای که آمریکا خود را «فعال مایشاء» بر افکار عمومی منطقه جا زده بود و برخی می‌پنداشتند هر رویداد و اتفاقی ساخته و پرداخته طراحی‌های به اصطلاح پیچیده اتاق‌های فکر و فرمان آمریکایی است سپری شده است.
3- اکنون سؤال این است که آیا حمله احتمالی آمریکا به سوریه، حاشیه امن موقتی برای اسرائیل ایجاد می‌کند؟
پاسخ به این سؤال‌ها و نظایر آن منفی است چون وقتی آمریکا برای حفظ موجودیت اسرائیل گزینه نظامی علیه سوریه را انتخاب می‌کند باید بداند که مسئله فقط به سوریه ختم نخواهد شد و این کشور بخشی از جبهه مقاومت است که واکنش از این نقطه به اقدام نظامی آمریکا غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل محاسبه است.
مشکل آمریکایی‌ها این است که نمی‌توانند به طور مشخص پیامدهای حمله احتمالی به سوریه را ارزیابی کنند. این مشکل جدا از مشکلات داخلی آمریکا برای آغاز یک جنگ جدید است.
یعنی اگر آمریکا با دو چالش «افکار عمومی» و «اقتصاد» برای هرگونه جنگ و درگیری دست و پنجه نرم می‌کند مشکل بزرگ‌تر آن است که شاید هدف‌گذاری نهایی آنها برای جنگ علیه سوریه- بخوانید نجات اسرائیل- به بن‌بست بخورد و از قضا یک نقض غرض رخ بدهد و جنگ علیه سوریه به عنوان کاتالیزوری عمل نماید که صدای ناقوس مرگ رژیم‌صهیونیستی زودتر به گوش برسد.
بنابراین اگر چه اسرائیل مشوق آمریکا در حمله به سوریه است و در همین راستا هدف آمریکا از حمله به سوریه تامین امنیت اسرائیل ارزیابی می‌شود ولی پیامد اصلی این حمله هراس استراتژیک آمریکاست که مبادا موجودیت رژیم‌صهیونیستی در واکنش جبهه مقاومت به حمله نظامی علیه سوریه آنچنان به خطر بیفتد که طومار این رژیم جعلی زودتر از ارزیابی‌های اطلاعاتی و راهبردی غرب پیچیده شود. اینکه تصمیم حمله به سوریه فعلاً به تعویق افتاده را می‌توان ناشی از همین نکته دانست.
البته تظاهرات فراگیر ضد جنگ در آمریکا به اضافه بحران اقتصادی در آمریکا عوامل دیگری هستند که در مرتبه بعدی کار را برای تصمیم‌گیری واشنگتن سخت کرده است.
ژنرال مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در نامه اخیر خود به کمیته نیروهای مسلح کنگره این کشور هزینه حمله به سوریه را ماهانه بیش از یک میلیارد دلار اعلام کرده است و این در حالی است که آمریکا بیش از 17 هزار میلیارد دلار کسری بودجه دارد. و اگر با این اوصاف حمله به سوریه به بهای تسریع در روند اضمحلال رژیم‌صهیونیستی نیز باشد آن وقت یک راه بیشتر برای دولت اوباما که مدعی «دیپلماسی هوشمند»! است باقی نمی‌ماند؛ «تعویق حمله به سوریه را به تعلیق تبدیل نماید.» در غیر این صورت کابوها باید به فکر مارش عزا برای صهیونیست‌ها باشند.

حسام‌الدین برومند

ادامه مطلب ...

جدیدترین جزئیات اخطار پدافند هوایی به هواپیمای جاسوسی باسرنشین آمریکایی

هواپیمای آمریکایی U2 که بارها مورد به روزرسانی قرار گرفته، از معدود هواپیماهایی است که به دلیل قابلیت‌های بالایی که دارد، بیش از 50 سال است که در نیروهای هوایی آمریکا مورد استفاده قرار می‌‌گیرد.خبرگزاری فارس: جدیدترین جزئیات اخطار پدافند هوایی به هواپیمای جاسوسی باسرنشین آمریکایی

ادامه مطلب ...

معامله مصالحه با محارب؟!

آیا با آمریکا می‌شود «مصالحه» کرد و به توافق رسید؟ آیا می‌توان با این رژیم منافع مشترک پیدا کرد و اصطلاحا با او «بست»؟ یکی از چهره‌های سیاسی اخیرا گفته که «مصالحه با دشمن مسالمت‌جو هم رواست» و در پیام خود به همایش (بین‌المللی؟!) صلح و سفیران آن استدلال کرده «سفیران صلح در مقابل محاربان هم باید این آیه قرآن را چراغ راه خویش کنند که؛ و ان جنحوا للسّلم فاجنح لها و توکل علی‌الله. اگر دشمنان به مسالمت تمایل داشتند، تو نیز مایل به صلح باش و بر خدا توکل کن. آیه 61 سوره شریفه انفال». سوال این است که شرع و عقل و تجربه درباره مصالحه با آمریکا چگونه داوری می‌کند؟


فعلا بیایید از جلف بازی طیفی از رسانه‌های سیاسی زرد بر سر سفر پادشاه عمان و جفری فلتمن معاون آمریکایی دبیرکل سازمان ملل به تهران عبور کنیم- فلتمن تابستان سال گذشته نیز در جریان اجلاس سران جنبش عدم تعهد به همراه بان کی مون به تهران آمد اما عقده دل جریان عاشق پیشه گشوده نشد!- چه اینکه چالش میان ما و آمریکا از جنس رودربایستی دو فرد دچار سوءتفاهم و قهر نیست. البته شأن سلطان قابوس اجل از آن است که با معاون سابق وزیر خارجه آمریکا (فلتمن) قیاس شود اما نه پادشاه عمان اولین بار است که به تهران می‌آید و نه سفر معاون آمریکایی آقای بان کی مون (عامل تحریک برخی آشوب‌طلبی‌ها در لبنان) نوبرانه است؛ همان گونه که انتشار اسناد سوخته و بی‌ارزش سازمان سیا پس از 60 سال مبنی بر تایید دخالت در کودتای 28 مرداد 1332 جز لبخند تمسخر بر صورت ناظران ایرانی نمی‌نشاند. چالش ایران و آمریکا عمیق‌تر از آن است که با چند چشم‌بندی رسانه‌ای- دیپلماتیک وصله پینه و رفع و رجوع شود. این شکاف در همین 60 سال آن قدر وصله و پینه شده که دیگر «رفوبردار» نباشد.
طرفداران مصالحه با آمریکا دو طیفند یا به تناسب نوسان روزگار یکی از دو استدلال را پیش می‌کشند. یک طیف یا یک استدلال نگاه کاملا خوش‌گمانانه به آمریکا دارد و معتقد است که اساسا می‌توان با آمریکا دوستی استراتژیک داشت. طیف یا تلقی دوم می‌گوید قبول داریم که با آمریکا نمی‌شود دوستی کرد اما به اعتبار تهدیدهای موجود، باید با این قدرت کنار آمد و تهدیدزدایی کرد تا زمینه گشایش برای کشور فراهم شود. طیف اول اساسا رفتار انتحاری با اعتبار خود و تجارب تاریخ دارند. حتی اگر کسی قائل به جمهوری اسلامی هم نباشد اما میهن‌دوست باشد، ذره‌ای در خباثت و غداری آمریکا شک نمی‌کند. همین روزها که آمریکا و اسرائیل و انگلیس، جنجال استفاده از سلاح شیمیایی توسط دولت سوریه علیه کودکان شهروند خود در حومه دمشق را داغ کرده‌اند، گزارش فارین پالیسی حاکی از این است که دولت آمریکا حد فاصل سال‌های 1983 تا 1988 (1362-67) از کاربرد سلاح‌های شیمیایی علیه مردم ایران توسط رژیم صدام خبر داشت و از آن حمایت می‌کرد.
اما اگر از جریان شیفته بگذریم، موضوع تهدیدزدایی و مصلحت‌اندیشی معطوف به آن، موضوع قابل تامل‌تری است. البته همین جا باید متذکر شد که شیوه رفتاری برخی سیاستمداران مدعی مصلحت‌گرایی در این زمینه نقض غرض و عمیقا تهدید افزاست؛ به این اعتبار که علامت غلط و پالس اشتباه به دشمن می‌فرستد. چه در میدان رزم و چه در میان یک بازی، بدترین حالت این است که حریف دست شما را خوانده باشد یا احساس کند شما پیشاپیش خود را باخته‌اید. این برآورد و دریافت، قطعا حریف را گستاخ‌تر و طلبکارتر می‌کند و هزینه‌های بزرگی را تحمیل می‌نماید. رفتار 10 سال پیش جریان حاکم بر دولت و مجلس اصلاحات - که البته صرفا از سر شیفتگی و رعب نبود و بعضا نشانه‌های نفوذ نیز به چشم می‌آمد- چنان کمرشکن بود که مثلا وقتی تیم مذاکره‌کننده به ریاست دکتر روحانی به طرف غربی می‌گفت ما نمی‌توانیم پروتکل الحاقی ان‌پی‌تی یا توقف نامحدود غنی‌سازی را بپذیریم، دیپلمات آن طرف میز لبخند می‌زد و با اسم و رسم، آدرس مجلس و برخی محافل دولتی را می‌داد که حتی طرح سه فوریتی را نیز در این زمینه تهیه کرده بلکه خطاب به رهبر عالی نظام نامه سرگشاده نوشته بودند که اگر جام زهر تسلیم را باید سر کشید، وقتش همین حالاست! برخی از همان نماینده‌ها اکنون در آمریکا و انگلیس و فرانسه و بلژیک پناهندگی گرفته و با لابی صهیونیستی در آمریکا و سلطنت‌طلبان مراوده کامل دارند.
مهم این است که بفهمیم چالش ما و آمریکا در کدام سطح است؟ آیا اختلاف موجود روبنایی و حل‌شدنی است یا آنها با اصل موجودیت ما مشکل دارند؟ به نحو دیگری هم می‌شود سؤال را مطرح کرد و آن این که آیا آمریکایی‌ها مثلا با شخص رئیس جمهور منتخب قبلی ملت ایران مشکل داشتند و با منتخب جدید دشمنی نمی‌ورزند؟ یعنی مسئله‌ای شخصی در میان بود و در این دو ماهی که دکتر روحانی به جای دکتر احمدی‌نژاد انتخاب شده، دولت و مجلس آمریکا پالس‌های ویژه‌ای- نظیر اعمال تحریم‌های خصمانه جدید از سوی دولت و تصویب تحریم‌های تازه از سوی مجلس نمایندگان!- ارسال نکرده‌اند که چشم بر واقعیت‌ها می‌بندیم و می‌گوییم: «مصالحه با دشمن مسالمت‌جو رواست»؟! نگارنده در مقام آن نیست که به نیت‌خوانی 2 اظهارنظر آقای هاشمی- یکی پیام به همایش صلح و دیگری مصاحبه با فصلنامه مطالعات بین‌الملل- که به فاصله یک روز منتشر شد، بپردازد و گمانه‌زنی کند که این سخنان خطا از سر خیرخواهی است یا تلاشی برای جبران آسیب‌های حیثیتی شخصی که خود وی طی 8-7 سال گذشته- بلکه دو دهه اخیر- مسبب آن بوده است. اما فارغ از قصد و نیت گوینده، اولا خطاهای مهمی در این استنتاج و استدلال نهفته است و ثانیا پالس‌ها و آدرس‌های غلطی به دشمن می‌دهند.
اینکه گفته شود «مصالحه با دشمن مسالمت‌جو رواست» یک حرف است که مستند آن همان آیه شریفه 61 سوره انفال می‌باشد و اینکه «محاربان» را با «دشمن مسالمت‌جو» خلط کنیم و حکم یکی را بر دیگری جاری سازیم، حرف دیگری است. بلاتشبیه مانند این است که بگوییم باید به بیمار بی‌رمق و دارای فشار خون پایین سرم قندی داد و همان جا حکم کنیم که همین حکم برای بیمار دارای فشار خون مثلا 20 ضرورت دارد و باید به او هم قند و شیرینی خوراند! سوره انفال قطعا با آیه 61 شروع نمی‌شود. آیه «و ان جنحوا للسّلم...» با همین «واو» معطوف به آیه ماقبل خود است که می‌فرماید «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوهًٍْ...، هر نیرویی که در قدرت دارید برای مقابله با دشمنان آماده سازید... تا بوسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید». آیه 60 تکلیف ما را با دشمن مهاجم و محارب مشخص می‌کند و پس از آن می‌فرماید «و اگر تمایل به صلح نشان دادند، تو نیز از در صلح درآی و بر خدا توکل کن». اما مسئله سوال‌برانگیزتر، نشر همزمان مصاحبه با فصلنامه مطالعات بین‌المللی است. اگر به حرمت آقای هاشمی از تعبیر خودزنی ابا کنیم، باید گفت این سخنان نقض غرض و خالی کردن زیر پای استدلال و اعتبار گوینده با هم است. یعنی می‌شود نامه‌ای را تایپ هم نکرد و خدمت امام فرستاد تا دست کسی نیفتد و حالا همین اقدام به ظاهر سّری را علنا جار زد؟! ثم ماذا؟! طرف آمریکایی باید برای این خوداظهاری(!) کف بزند و شما را تشویق کند که می‌گویید نه امروز بلکه 7-26 سال پیش مقابل آمریکا کم آورده بودید؟
آقای هاشمی در این مصاحبه پس از تخطئه افراط و جانبداری از میانه‌روی می‌گوید «من در سالهای آخر حیات حضرت امام نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم.... نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم، مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است [!] ... می‌خواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که [با مخالفت امام] نتوانستم؛ نتوانستم غیر از این است که نخواستم... [دفاع از فلسطین و حزب‌الله] قابل دفاع بوده به شرط اینکه ما از اینها برای مزاحمت دیگران استفاده نکنیم. وقتی که نظام نخواهد در دنیا ماجراجویی بکند، این‌گونه مسائل قابل تحمل است»! اینجا نکات مهمی وجود دارد. اولا شمای جای آن رصدگر اطلاعاتی و سیاسی آمریکایی یا انگلیسی که این مواضع را رصد می‌کند؛ آیا جز به این نتیجه می‌رسید که در قبال این نوع اظهارات - که در میان شبه اصلاح‌طلبان نظیر زیاد دارد- باید بر فشارها افزود و عرصه را تنگ‌تر کرد؟! ثانیا مقامات دولت‌های سازندگی و اصلاحات در 16 سال مدیریت خود کدام «ماجراجویی» را کردند که توسط آمریکا و اروپا به گوشه رینگ کشانده و تحقیر شدند؟! آیا پیشرفت علمی ماجراجویی بود یا تلاش برای بومی‌ کردن فناوری هسته‌ای؟! چرا در طول آن 16 سال مدام فتیله تحریم‌ها بالاتر کشیده شد؟ ثالثا چه چیزهایی شامل عنوان ماجراجویی می‌شود که باید کنار گذاشت و بر سر چه چیزهایی می‌توان توافق کرد؟ آیا آمریکا و غرب حدّی برای توقف مطالبات می‌شناسد؟ آیا غنی‌سازی 20 درصد ماجراجویی است یا غنی‌سازی 5/3درصد؟ 10 سال یا 20 سال پیش که اصلا غنی‌سازی نداشتیم. آن روز بهانه چه بود؟ وقتی قرار شد عقب‌نشینی کنید، دشمن به یک امتیاز و 2 امتیاز بسنده نمی‌کند. آن‌ وقت مدعی خود شما خواهند شد. اگر حزب‌الله ترمز اشغالگران صهیونیست را نکشیده بود، امروز باید در خاک خود با آنها می‌جنگیدیم. از نگاه مستکبران اصل قیام ملت ایران در تداوم نهضت ملی شدن نفت و نهضت مشروطیت، ماجراجویی بوده و مستوجب مجازات است و آقای هاشمی نیز جزو پیشگامان همین ماجراجویی است!
آقای هاشمی را هرگز نمی‌توان با مصدق مقایسه کرد. هاشمی روحانی است، زندان چشیده و شکنجه دیده است. او همان کسی است که زمانی در خطبه‌های نمازجمعه گفت آمریکایی‌ها مسائل را مانند گاو تحلیل می‌کنند. مصدق لباس روحانیت بر تن نداشت و مدعی اسلام نبود. او به نشانه تجدد، کراوات بر گردن و شعار ملی‌گرایی سکولار بر زبان داشت. گروهی مصدق را عضو لژ فراماسونری که به نهضت خیانت کرد، خوانده و دیگران از او قهرمان ملی ساخته‌اند اما فارغ از نیت خوانی مصدق، هر دو گروه شهادت می‌دهند که خوش‌بینی و خوش‌گمانی وی به مصالحه با آمریکا ملت ایران را - به سال- 25 سال عقب انداخت. حق با نواب صفوی بود که پیغام داد «شما پای آمریکا را به کشور باز می‌کنید و ملت دوباره باید فداکاری کند و شهید بدهد و سالها زجر بکشد تا آمریکا را بیرون کند». تجربه نیاندوختن از عبرت‌های تاریخ عین افراط و تفریط است. به قول حافظ شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای- قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه؟!

محمد ایمانی

ادامه مطلب ...

استرداد ۱۰ چمدان جواهر به بانک مرکزی

یک منبع آگاه از دستگیری دو برادر به اتهام دریافت میلیاردی تسهیلات غیر قانونی از طریق شرکت‌های کاغذی و اتهامات عمده دیگر قبل از فرار از کشور خبر داد و گفت: در این باره ۱۰ چمدان بزرگ طلا و جواهر کشف شده از این افراد به بانک مرکزی مسترد شد.

خبرگزاری فارس: بازداشت ۲ برادر به اتهام فساد کلان اقتصادی/ استرداد ۱۰ چمدان جواهر به بانک مرکزی

ک منبع آگاه در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، با بیان اینکه اخیرا دو مفسد بزرگ اقتصادی توسط دستگاه قضایی در اصفهان بازداشت شدند، اظهار کرد: دو تن از متهمان اصلی این پرونده درصدد فرار از کشور بودند و برخی از اعضای خانواده و همدستان خود را به همراه بسیاری از اسناد و مدارک مرتبط با فعالیت اقتصادی نامشروع‌شان، به یکی از کشورهای عربی منطقه منتقل کرده بودند.

وی افزود: این دو نفر که توسط یکی از دستگاه‌های امنیتی کشور به اتهام اخلال در نظام اقتصادی کشور شناسایی و دستگیر شدند، در سالهای اخیر با ثبت ده‌ها شرکت کاغذی (paper company) و از طریق تبانی و اعمال نفوذ و پرداخت میلیاردها تومان رشوه و دریافت غیرقانونی صدها میلیارد تومان تسهیلات بانکی، توانسته‌اند در مدت زمان کوتاهی صاحب ثروت نامشروع هنگفتی شوند.

وی یکی دیگر از اتهامات موجود در پرونده این دو برادر را خرید سهام عمده یک بانک با استفاده از ضمانت‌نامه‌های صوری بانکی و بدون پشتوانه اعلام کرد.

این منبع آگاه با اشاره به تملک یک شرکت پتروشیمی در جریان خصوصی‌سازی توسط این دو برادر اضافه کرد: این شرکت پتروشیمی که همواره یکی از بهترین های کشور بوده، چندی است به دلیل سوء ‌استفاده‌های کلان، تعطیل شده و موجب نارضایتی کارگران این شرکت را فراهم نموده است؛ چنان که چندی پیش، تعطیلی این کارخانه و ایجاد بحران کارگری در آن سوژه برخی رسانه‌های ضد انقلاب از جمله بی‌بی‌سی فارسی شده و این رسانه‌ها به دروغ این مسئله را ناشی از اثرگذاری تحریم‌ها بر اقتصاد جمهوری اسلامی اعلام نمودند.

وی ادامه داد: یکی از دو برادر که درصدد فرار از کشور و مخفی نمودن اموال و دارائیهای خود بود، پیش از دستگیری، محلی را در اصفهان خریداری و بخشی از طلا و جواهرات خود را که از پول‌های نامشروع به دست آورده است، در حجم حدود 10 چمدان بزرگ مسافرتی که قیمت محتویات آن ده‌ها میلیارد تومان تخمین زده می‌شود، به گاو صندوقی در همین محل منتقل نموده بود.

وی افزود: پس از دستگیری متهمان، این اموال نیز با حکم مرجع قضایی ضبط و  پس از طی مراحل قانونی، در نهایت به بانک مرکزی مسترد شد. گفته می‌شود علاوه بر انواع طلاجات زینتی و شمش‌های طلا، سنگ‌های قیمتی متعددی نیز در بین اموال مکشوفه بوده که هنوز ارزش واقعی آنها مشخص نشده است.

این منبع آگاه در ادامه اظهار داشت: یکی از روش‌های معمول مفسدان در دنیا جهت ایجاد وجهه اجتماعی- حمایتی برای خود نزد مردم و متنفذان و مقامات بخش دولتی و خصوصی، هزینه کردن بخشی از پول‌های کثیف و ثروت‌های نامشروع در زمینه‌هایی مثل کمک به مؤسسات خیریه است.

وی اضافه کرد: بر اساس مطالب گزارش منابع محلی، دو برادر مذکور نیز در پوشش تولید‌کننده و سرمایه‌گذار در بخش خصوصی، بخشی از عملیات غیر قانونی خود را در سالهای اخیر در قالب سرمایه‌گذاری در یکی از باشگاه‌های فرهنگی ورزشی و پرداخت رشوه در قالب کمک‌ به مؤسسات خیریه انجام می‌داده‌اند.