عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

پوتین

امروز نمی دونم چرا دست و دلم به «گفت و شنود» نمیره؟ سوژه که این روزها تا دلتون بخواد هست، اما امروز، مخصوصا بعد از صحبت های آقا و غبار غمی که از پلشتی غارت 3هزار میلیارد تومنی به چهره ایشان دویده و بر صدای همیشه ملکوتی آقا سایه انداخته بود، حیفم اومد این چند خط رو ننویسم. آخه آقا، امام همه بسیجی هاست و با صحنه ای که قراره از اون روزها نقل بشه، بیشتر از همه آشناست... امروز هم ، همه اونا پا به رکاب آقا ایستادن و...
طی چند روز اخیر، بروبچه های بسیجی این پیامک رو از طریق تلفن های همراه خود برای یکدیگر می فرستند. پیامکی کوتاه با معنا و مفهومی بلند. بخونید؛
«گردان پشت میدون مین رسیده و زمین گیر شده بود. چند نفر رفتند معبر باز کنند. او هم رفت، 15 ساله بود. چند قدم که رفت، برگشت. یعنی ترسیده؟! خب! ترس هم داشت! او اما، پوتین هایش را به یکی از بچه ها داد و گفت؛ تازه از گردان گرفتم، حیفه! بیت الماله!... پابرهنه رفت!... راستی 3هزار میلیارد تومن چندتا پوتین میشه؟!»

جانبازی در حلقه جانبازان

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چهارشنبه هفته گذشته برای حسینیه امام خمینی(ره) روز به یادماندنی بود تا آنجا که پس از خارج کردن مراسمات ایام عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) و ایام فاطمیه (س) از مقایسه، می توان گفت این حسینیه زیباترین روز تاریخش را دید. روزی که جانبازان سرافراز انقلاب در این حسینیه برگرد خورشید جانباز انقلاب حلقه زدند. در آن روز در آن ساعات و در آن حسینیه بین آن مراد و آن مریدان که غیبت عضو و یا اعضایی از پیکرشان و نیز وضع شان و سیمای ملکوتی شان که صادقانه بر نسبت مرادی و مریدی شان شهادت می دادند، لحظاتی گذشت که نباید از وصف آن گفت چرا که در وصف نمی گنجد، می بایست آنجا بود، آن حال و هوا را دید و در آن غوطه ور می شد تا شاید طعم و مزه محبت ناب را می چشید. دل دریای همیشه آرام خورشید جانباز انقلاب به محض ورود در جمع رندان جانباز به تلاطم درآمد و این جانبازان رند بودند که در پرتو ارتباط معنوی که با مرادشان برقرار کردند تلاطم رو به فزونی این دریا را می دیدند و به جای میل به ساحل این دریای بیکرانه به سوی کانون این تلاطم می خزیدند، می دویدند، می جهیدند و می پریدند که در آن غرق شوند تا حیات یابند. این دریای پرتلاطم شده، چند نوبت توفانی شد. یکی آن زمان که جانبازی از حلقه رندان جانباز چفیه آقا را خواست و آقا اجابت کرد، در این پرده،توفان زمانی آغاز شد که آقا هم چفیه این جانباز را از دوشش برداشت و بر شانه خود گذاشت. در تبادل این دو چفیه چه سری نهفته بود و آقا در آن لحظه در چفیه آن جانباز چه دید که مشتاقانه آن را برداشت و بر شانه خود گذاشت- همه دقت داشته باشیم بی تأمل از این لحظه نگذریم- مرتبه دیگری که این دریا توفانی شد، آنجا بود که ناله ای ممتد و بی رمق به نشانه استقبال از آقا و خوش آمدگویی به ایشان در فضا طنین افکند و دست رنجور جانبازی به واقع آسمانی تر از آسمان دست مجروح آقا را در دست گرفت و برصورتش کشید تا با به فراموشی سپردن تمام دردها و رنج ها و حتی نادیده گرفتن ناتوانی در تکلم که آزاردهنده تر از هر درد و جراحتی بود، آسمانی تر از آنی شود که بود. ناله های جانباز ادامه داشت. ما و دیگران می گوییم و می نویسیم ناله، اما تو تأمل کن،

این ناله بود یا نجوا و زمزمه های عاشقانه و یا نمودی بود از س رّ دلبران! در همین جا در کنار این جانباز که آقا بارها او را بوسید، چهره برافروخته در برافروخته آقا برای لحظه ای به همه حتی لنزهای دوربین ها اجازه داد تا اوج توفان بی قرار وجود دریایی آقا را دریابند با این تفاوت که رندان جانباز در توفانی ترین نقطه این دریا غرق می شدند و زنده می گشتند و سهم دیگران فقط نظاره گری و درک زیبایی های نهفته در آن، به اندازه توفیق بود. - تأمل کن بدون فهم فلسفه هر یک از بوسه های مکرر آقا بر چهره این جانباز، از آن عبور نکن- در مرتبه سوم آقا دل همه را توفانی کرد، حتی آنهایی که آنجا نبودند و بعدها و بعدها آن را دیدند و می بینند، آنجا که وقتی جانبازی از آقا خواست: «دعا کنید عاقبت به خیر شویم» آقا پاسخ داد: «باید سعی کرد». یعنی چه «باید سعی کرد»؟ یعنی باید مواظب و مراقب بود که تا راه هست و به نقطه پایانی نرسیده ای خطر انحراف و سقوط وجود دارد. این جانبازان و ده ها هزار جانباز دیگر، مجلدات پرشمار کتاب های کتابخانه پربهای انقلاب اسلامی ایران و نمونه های بی بدیل پرورش یافته در مکتب فخر آزادگان جهان حسین بن علی(ع) و منشأ و پشتوانه قدرت و غیرت ایران اسلامی هستند. هواپیماهای جنگی ما از فرودگاه های روح بلند این جانبازان به پرواز درمی آیند، سکوهای موشک های ما در روح بلند این جانبازان استقرار دارند، توپخانه های ما در روح بلند این جانبازان آرایش گرفته اند، قرارگاه های تهاجمی ما در روح بلند این جانبازان بنا شده اند و از همه مهم تر خروش آتشفشانی ملت ایران علیه استکبار از روح بلند این جانبازان فوران می کند و به لطف و حول و قوه الهی، دشمنان ما از این چنین جانبازان و ملتی که چنین جانبازانی را تربیت می کند می ترسند و در هراسند، پس قدر این گوهرهای ناب را بدانیم. ان شاء الله

 

  رضا گرمابدری

وصیت انتخاباتی

در حالیکه جو تبلیغات زود هنگام انتخابات مجلس نهم همچنان در حال افزایش است و برخی کاندیداها از لحظه احتضار تا فوت بر بالین محتضرین حاضر می شوند ، جالب اینجاست که در یکی از روستاهای تابعه یکی از شهرستانها، یکی از کاندیداها که ظاهرا جهت عیادت یکی از بیماران وخیم رفته بود، از وی خواست به اطرافیان خود وصیت کند که بعد از وی به فلانی رای دهند!!!

این فعل و انفعالات و جست و خیزهای انتخاباتی که به حقیقت نمیشود نامش را تلاش برای توسعه سیاسی و انتخابات و نهادینه کردن دموکراسی در کشور نامید، از این هم فراتر رفته و کاندیدایی بیش از سه میلیون تومان برای بزرگ ده یا فردی که قرار بوده فردای آن روز مهمان او شود، میفرستد و میگوید : با این پول دو رأس گاو بخر و پیش پای من سر ببر تا مردم بگویند این طور و آن طور. یا به فلان قصاب میگوید شما میخواهید چند گاو یا گوسفند بکشی؟ هر چقد ر میخواهی بکشی اول بیار پیش پای من سر ببر بعدا به کشتارگاه ببر در عوض مثلا صد هزار تو مان به تو میدهم!!!؟؟؟

پیام مشترک امام جمعه و استاندار کرمانشاه سفر رهبر معظم انقلاب رح

 بسمه تعالی


امام جمعه و استاندار کرمانشاه در آستانه سفر مقام معظم رهبری به این استان در پیامی اعلام کردند: بی گمان این سفر پرنور و لبریز از خیر و برکت منشا نزول انوار قدسیه و رحمت الهی بر دیار زاگرس نشینان غیور و غیرتمند خواهد بود.
به گزارش فارس آیت الله مصطفی علما، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه و استاندار کرمانشاه در آستانه سفر مقام معظم رهبری به استان پیامی صادر کردند.
در این پیام آمده است: خداوند منان را شاکریم که در سرزمینی زندگی می کنیم که بهره مند از نعمت ارزنده ولایت و متنعم از نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
این پیام می افزاید: هم اکنون که همزمان با دهه کرامت و میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج(ع) شاهد حضور امتداد سالاری آل یاسین، ولی امر مسلمین، رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی در دیار حماسه و ایثار کرمانشاه همیشه سرافراز هستیم، بی تردید مردم ولایتمدار و پرشور استان کرمانشاه که سال هاست منتظرند تا غبار قدوم پیشوای عارفان را توتیای چشم های به راه دوخته خود کنند، با حضوری حماسی و سراسر شکوه تجدید بیعتی شگفت انگیز با آرمان های معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه خواهند کرد. در پایان این پیام آمده است: بی گمان این سفر پرنور و لبریز از خیر و برکت منشا نزول انوار قدسیه و رحمت الهی بر دیار زاگرس نشینان غیور و غیرتمند خواهد بود.
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه خانه توست

عبور از خط قرمز

بسمه تعالی 


1- سه دهه پیش با ظهور انقلاب اسلامی و طنین صدای «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در منطقه خاورمیانه شیمون پرز که از تحلیل انقلاب اسلامی ایران مستأصل و سردرگم شده بود به این تک مضراب بسنده کرد که خاورمیانه سرزمین شن های روان است.
هر چند کنایه «شن های روان» اعتراف «پرز» بر شتاب تحولات منطقه و شکل گیری معادلات جدید در پهنه منطقه استراتژیک خاورمیانه را نشان می داد اما در تمامی 33 سال گذشته صهیونیست ها با همراهی آمریکایی ها نخواسته اند عمق حقیقتی به نام انقلاب اسلامی ایران را درک کنند.
این رویه و مشی خودخواهانه مقامات واشنگتن و تل آویو تاکنون نیز استمرار و تداوم داشته است. اما شواهد و قرائن، آشکارا بیانگر این است که بیرون از اراده تل آویو و واشنگتن که منافع درهم تنیده ای دارند رخدادهای بزرگی در حال به وقوع پیوستن است. در آمریکا امروز اوضاع به گونه ای تغییر یافته است که دیگر نام «وال استریت» بازار بورس و تحولات اقتصادی آمریکا را به خاطر نمی آورد. «وال استریت» اکنون اعتراض گسترده آمریکایی ها به سیاست های نظام سرمایه داری را نشان می دهد.
اعتراض فراگیر و دامنه داری که در قامت یک جنبش ظاهر شده است. جنبشی که روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز از آن به عنوان «جنبش تسخیر وال استریت» نام می برد.
گزارش های منتشره حکایت از آن دارد که موج این جنبش نیویورک را درنوردیده و به شهرهای شیکاگو، لس آنجلس، سان فرانسیسکو و حتی واشنگتن نیز رسیده است.
اما نکته قابل تامل و درس آموز این است که رسانه های آمریکایی-و از جمله نیویورک تایمز- به این مسئله اعتراف دارند که جنبش جوانان معترض آمریکایی از جوانان معترض مصری درمیدان التحریر الهام گرفته اند.
نکته ای که چند ماه پیش رهبرحکیم انقلاب اسلامی به روشنی آن را پیش بینی و تاکید کرده بودند که این بیداری ملت ها آمریکا و اروپا را نیز دربرخواهد گرفت.
صهیونیست ها نیز که همواره و در طول 6 دهه جنایات و تجاوزات مشمئزکننده خود از حمایت آشکار واشنگتن بهره برده اند نیز در موقعیتی بغرنج و مخمصه ای هلاک کننده اسیر شده اند. موج مواج بیداری اسلامی طی 9-8 ماه گذشته رژیم صهیونیستی را در یک انزوای مرگ بار فرو برده است.
از ابتدای تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، مقامات این رژیم از شکل گیری یک انقلاب اسلامی دیگر در منطقه اظهار نگرانی کرده و عجز آلود واهمه و ترس خود را علنی کردند. جالب است که نتانیاهو و شیمون پرز چندبار موضع گرفتند و نتوانستند خاطر پریشان خود را پنهان نمایند.
حتی در بحبوحه این تحولات و پس از آنکه دولت حسنی مبارک شریک راهبردی رژیم صهیونیستی سقوط کرد و در پی آن لغو پیمان کمپ دیوید و مختومه شدن طرح سازش به یکی از اصلی ترین خواسته انقلابیون مسلمان مصر تبدیل شد آویگدور لیبرمن وزیر خارجه این رژیم باز هم مهم ترین مشکل و خطر رویارویی رژیم صهیونیستی را انقلاب اسلامی و حکومت ایران برمی شمارد.
رادیو اسرائیل به نقل از لیبرمن تصریح می کند که پس از مسئله ایران، مقوله رسیدن به صلح با فلسطینیان بزرگترین مشکل اسرائیل است.
البته با توجه به آنچه که در بالا آمد یک نکته مشخص می شود و آن اینکه تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی و موج بیداری ملت ها علیه سیاست های آمریکایی و صهیونیستی تا قلب اروپا و آمریکا همگی ناشی از یک پدیده تعیین کننده و شاخص روشن است: «بروز و ظهور انقلاب اسلامی بیرون از دو اردوگاه شرق و غرب».
2- اتفاق بزرگی که از آن می توان به نقطه اشتراک تحولات منطقه خاورمیانه و شکل گیری موج گسترده اعتراضات در آمریکا و اروپا نام برد روی برگرداندن مردم و افکار عمومی از مدل حکومتی سکولاریسم است.
در پی بیداری اسلامی، شاخصه مهمی که ملت ها در قالب قیام ها و انقلاب ها آن را پیگیری و رهگیری نمودند حاکمیت موازین اسلامی در قانون اساسی و حکومت های جدید است. در مصر، اردن، لیبی و ... بارها انقلابیون بر عملی شدن آموزه های اسلامی در سطح زندگی و جامعه تاکید کردند.
پیوست این خواسته انقلابیون نظرسنجی های متعددی بود که نشان می داد ملت های منطقه از سیاست های آمریکایی، غربی و صهیونیستی در اداره کشورشان بیزار هستند. شعار «اسلامیه، اسلامیه» نیز همواره ترجیع بند این خواسته انقلابیون بوده که در راهپیمایی ها و تظاهرات طنین انداز بوده است. به موازات این خواسته ایجابی ملت های مسلمان، در سوی دیگر یعنی در اروپا و آمریکا، مردم و افکار عمومی یک خواسته سلبی را به صحنه اجتماع آورده اند و آن برچیده شدن اقتصاد کاپیتالیستی و سیاست سکولاریستی است که معتقدند یک نظام ناعادلانه و تبعیض آمیز را بر مردم آمریکا تحمیل کرده است.
3- رهبر معظم انقلاب اسلامی دو روز پیش در اجلاس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین که به فاصله کوتاهی پس از اجلاس بیداری اسلامی برگزار شد بر نکته مهم و عمیقی دست گذاشتند. «آقا» که قبلا بیداری ملت ها را تا قلب اروپا و آمریکا دیده بودند و حکیمانه این پیش بینی را به میان کشیده بودند اکنون به حامیان صهیونیست ها هشدار داده و گفتند: «رئیس جمهور آمریکا می گوید که امنیت اسرائیل خط قرمز اوست، این خط قرمز را چه عاملی ترسیم کرده است؟ منافع ملت آمریکا یا نیاز شخصی اوباما به پول و پشتیبانی کمپانی های صهیونیستی برای بدست آوردن کرسی دومین دوره ریاست جمهوری؟»
سپس رهبر معظم انقلاب با طرح این پرسش که تا کی شماها خواهید توانست ملت خود را فریب دهید تاکید کردند: «بدانید این خط قرمز اوباما و امثال او به دست ملت های به پا خاسته مسلمان شکسته خواهد شد.»
و بالاخره امام خامنه ای در این بخش از سخنانشان این پیام و پیامد بیداری ملت ها را ترسیم کردند که؛ «... آن روزی که ملت های اروپا و آمریکا دریابند که بیشترین گرفتاری های اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی آنان منشأ گرفته از سلطه اختاپوسی صهیونیسم بین الملل بر دولت های آنهاست و دولتمردان آنان بخاطر منافع شخصی و حزبی خود مطیع و تسلیم در برابر زورگویی های کمپانی داران زالوصفت صهیونیست در آمریکا و اروپایند، آن چنان جهنمی برای آنان بوجود خواهند آورد که هیچ راه خلاصی از آن متصور نیست.»
بنابراین فراتر از تحولات منطقه ای آنچه که مهم است و باید در صدر توجهات اندیشمندان و نخبگان اسلامی قرار بگیرد مقطع تاریخی کنونی دنیاست که از یکسو این قابلیت را داراست تا بنای رفیع تمدن بزرگ اسلامی را پس از قرن ها پی ریزی و استوار سازد و از سوی دیگر براثر بیداری ملت ها، فریب و جاه طلبی و افزون خواهی و غارتگری نظام سلطه را برچیند.
و بدون تردید این مسئولیت بزرگ و تاریخی موقعی به بار می نشیند که اولاً یک «نقشه راه» وجود داشته باشد و ثانیاً این نقشه راه جامع و مانع باشد بطوری که همه موانع و مشکلات و آفت ها در آن دیده شده باشد و در نقطه مقابل راهکارهایی داده باشد که تا رسیدن به نقطه هدف از بستر اصلی منحرف نشود.
از همین روی، سخنان استراتژیک و راهگشای رهبر انقلاب در دو اجلاس بین المللی اخیر در تهران باید سطر به سطر و بند به بند در دستور کار کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان باشد تا با شکستن خط قرمز اوباما و امثال او فردایی بدون سلطه اختاپوسی صهیونیسم آغاز شود که نشانه ها و قرائن آن به وضوح قابل رؤیت است.
حسام الدین برومند

پمپ بنزین

گفت: یکی از اعضای حزب مشارکت و از حامیان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در مصاحبه ای گفته است «حرکت اعتراضی در سوریه اسلامی ترین حرکت منطقه است»!
گفتم: یعنی به همین علت است که آمریکا و اسرائیل و آل سعود و آل خلیفه از آن به شدت حمایت می کنند و عربستان تاکنون 20 میلیارد دلار به آنها کمک کرده است؟!
گفت: پس دارند حق نمک به جا می آورند! چون آمریکا و اسرائیل و آل سعود با همه توان از سران و عوامل فتنه 88 هم حمایت کرده و پول و پله کلان پای آنها ریخته بودند!
گفتم: چه عرض کنم؟!
گفت: یعنی خجالت نمی کشند که هنوز هم از اسرائیل و آمریکا دنباله روی می کنند؟!
گفتم: ای عوام!! این حرفها چیه؟! به یارو گفتند جلوی پمپ بنزین سیگار نکش! گفت؛ من جلوی بابام هم سیگار می کشم چه رسد به پمپ بنزین!

چند نکته به زبان کردی

سلام بنده وه هر چی روستایی زحمتکشه

  مانی نون ! اتوام وه زوان کردی چن نکته عرض که مه خذمت تان . یه کی وه چشتیلی که متأسفانه امروژه وه ناو دیات بُیه سه رسم ، آگر دایین جاریل گنمه . ممکنه فکر بکن چه عیبی دیری ؟ تازه ای کاره بایس اوید خاکستره گه بوده کود ! ولی این کاره چن ضرر دیری : یه کی یه سه هر چی جک جانوره اسوزن و امرن . اصلن فکر کردنه این جک جانوریله مخلوق خدان ؟ خدا اجازه نیاردیه کسی بسوزن ده یان . ای کاره گنای گوری گه وه بایس اوی نعمتیل خدا پِشت اَکَه لیمان .

   یه ی ضرر تر وه بین چی یین ای جک جانوریله سه که بعضی گیان ارای کشاورزی فایده دیرن و وقتی وه بین اَچن نظم طبیعت وه هم اخواد . ضرر تر دویکل ای جاریله سه که هوا آلوده اکاد . اگر ای جاریله نسوزنن پزیل اتانن بِلَوَرِن وه وی جاریله استفاده بکن و پشکل پزیل یی جور کود طبیعی ارای زمینه . خلاصه بان وی کاریله دس هلگرن وه یه فره تر نعمتیل خدا وه بین نَوَن .

حدیثی به زبان انگلیسی

 قال رسول الله ( ص ) :  

ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه .

The Holy Prophet said : 

  Surely , Hosein ( peace be upon him ) is the light of the guidance and the ship of  the salvation .

 

جدول ضرب

گفت: چند پزشک ایرانی با ارسال یک نامه سرگشاده برای بشار اسد از وی خواسته اند به سوگند پزشکی خود توجه کند و به خواسته معترضان تن بدهد.
گفتم: ولی یکی از خواسته های اعلام شده معترضان، خروج سوریه از محور مقاومت و پیوستن به دیکتاتورهای عرب برای سازش با اسرائیل است.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: معترضانی که تعداد آنها در مقایسه با حامیان بشار اسد بسیار اندک و کم شمار است در سایت های خود از همراهی سوریه با حزب الله لبنان و حماس و ایران به عنوان «خیانت به آرمان اعراب»! یاد کرده اند.
گفت: باز هم چه عرض کنم؟! رژیم آل سعود هم تاکنون 20 میلیارد دلار به معترضان کمک مالی کرده و بعد از افشای ماجرا فقط میزان این کمک مالی را کمتر از 20 میلیارد دانسته است!
گفتم: آمریکا و اسرائیل و اتحادیه اروپا و دیکتاتورهای عرب که با همه توان به سرکوب خیزش های اسلامی منطقه مشغولند، از جریان اعتراضی در سوریه به شدت و آشکارا حمایت می کنند.
گفت: حالا چرا این چند پزشک علیه قتل عام مردم مظلوم بحرین و از جمله کشتار ده ها پزشک و پرستار بحرینی توسط رژیم های آل سعود و آل خلیفه بیانیه نداده اند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی پرسیدند دو، دوتا چندتا میشه؟ طرف یک کمی فکر کرد و بعد گفت؛ میخوای بخری یا میخوای بفروشی؟!

اضطراب پدرخوانده ها

  بسمه تعالی 


موضوع این نوشتار می تواند ریشه یابی انقلاب های 8 ماه گذشته منطقه در متنی باشد که 23 سال پیش نوشته شد و در تلخی جام زهر، بشارت فتح می داد. یا می تواند سخنان مقامات بلندپایه اسرائیل باشد که دیگر رمق ندارند بگویند چهارمین ارتش قدرتمند دنیا هستند و چنین و چنان می کنند بلکه از جهنمی خبر می دهند که ایران در متن «بهار عربی» برای آنها افروخته است. می توان گزارش اخیر روزنامه وال استریت ژورنال را دستمایه یادداشت حاضر قرار داد که تصریح می کند «پنتاگون به طور ویژه نگران قدرت دریایی سپاه پاسداران ایران و قدرت عمل فوق العاده آن است. این نیرو به طور پیوسته می تواند ناوهای آمریکا را به چالش بگیرد». می توان از مظلومیت و غربت 31 سال پیش خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و هویزه نوشت و یا اقتداری که از آن مظلومیت سر برآورد. می شود از عزتی سخن گفت که نماینده ملت ایران- رئیس جمهور محترم- به پشتوانه آن، قدرت های مستکبر را از پشت تریبون سازمان ملل به چالش کشید و بالاخره می شود همه این سوژه ها را تار و پود تحلیل این باور بلند کرد که نسبت ما و ولایت فقیه، نسبت فرزندی و پدری است.
قصه پدر و فرزندی یک بار 29 تیر 1367 معنا شد آنجا که حضرت روح الله(ره) یک تنه بار پذیرش قطعنامه 598 و سر کشیدن جام زهر را برعهده گرفت حال آن که از عمق جان باور داشت «هر روز ما در جنگ برکتی داشته است». اما این قصه ریشه دارتر بود. شاید ریشه در آن روزهایی داشت که ارتش صدام به نمایندگی از تمام جبهه کفر و استکبار پنجه در کیلومترها خاک پاک ما کشید و بسیاری متحیر و فشل ماندند؛ با این وجود، یک نهیب الهی امام، کار خود را کرد. اما قصه پدر و فرزندی به بیش از عمر انقلاب ما و ماجراهای سخت آن برمی گشت؛... به آن روز که رسول خدا(ص) فرمود «انا و علیّ ابوا هذه الامّه . من و علی پدران این امت هستیم». معنای این ابّوت را امیر مؤمنان(ع) در خون دل خوردن ها و نلغزیدن ها، و در بینایی ها و بردباری ها، و برداشتن بار از شانه های ناتوان امت آشکار کرد. «به اقامه امر خداوند برخاستی آن هنگام که همه فشل شدند... پدری مهربان برای مؤمنان شدی آن هنگام که تحت سرپرستی تو درآمدند، پس بر دوش کشیدی بارهای سنگینی را که از تحمل آن ناتوان ماندند و پاس داشتی آنچه را تباه کردند و نگاه داشتی هر آنچه که در آن اهمال کردند. و دامن همت و کار به کمر زدی در حالی که آنها دوری جستند. در آن هنگام که گریزان از دشمن بودند و جزع و فزع می کردند، تو دلیرانه و صبورانه ایستادی»... موضوع این نوشتار می تواند جاذبه و دافعه، و ستیز و سازشی باشد که روح خدا خمینی -رضوان خدا نثار او باد- در قاموس تولاّ و تبرّا یادمان داد. چشاند در کام ما که از تلخی حنظل گون صبر و بصیرت، شهد عسل آسای ظفرمندی ساختن یعنی چه. و از آن روز که ولایت فقیه در جان ملت ما تابید، تار «امت» در پود «امامت» تنید و تازه فهمیدیم دو روز بعد از پذیرش قطعنامه 895(27 تیر 76)- در آن شرایط سنگین روحی و روانی جامعه و تبلیغات مسموم مغرضان- چگونه می توان پیامی سراسر آرامش و امید و بشارت نوشت که طلیعه آن بشارت فتح باشد؛ «ملت ایران، لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلنّ المسجد الحرام ان شاء الله آمنین».
امام در همان شرایط سنگین که مواضع کسانی رنگ و بوی فشلی داشت، نوشت: «... البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین المللی اسلامی مان بارها اعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم... مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بی انتهایی که انقلاب اسلامی ما برای همه جهانخواران آفریده است، احساس غرور و آزادی می کنند... ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم، و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم برنمی داریم... مسلمانان باید بدانند تا تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان به منافع آنان مقدم می شود... امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ ها و موشک های دشمنان باز کرده است و همچون عاشقان شهادت، برای درک شهادت روز شماری می کند. جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی مان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاء الله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختی های جنگ را به شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران می کند و چه شیرینی بالاتر از این که ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر آمریکا فرود آمده است... نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم در عوض شهادت فرزندان اسلام، تنها خرمشهر و یا شهرهای دیگر آزاد شد. تمامی اینها خیالات باطل ملی گراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است... ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لااله الاالله را بر قله رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم... هرگز از دست دادن موضعی را با تاثر و گرفتن مکانی را با غرور و شادی بیان نکنید... امروز روزی است که خدا این گونه خواسته است و دیروز، خدا آن گونه خواسته بود و فردا ان شاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود».
حضرت امام در ادامه همین پیام مرقوم فرموده بود: ...اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا من بود... خدا می داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم و مسلّم، ملت قهرمان و دلاور ما نیز چنین بوده و خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند... و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سرکشیده ام. در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می کنم و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند... آری دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت و فردا امتحان دیگری است که پیش می آید و همه ما نیز روز محاسبه بزرگ تری در پیش داریم... خداوندا! در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ماتویی و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی. خداوندا! تلخی این روزها را به شیرینی فرج حضرت بقیه الله- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- و رسیدن به خودت جبران فرما. فرزندان انقلابی ام!... بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست»
7ماه بعد طوایف منافقین- و از جمله کسی که درس ولایت فقیه می داد و سودای رهبری داشت!- کار را به جایی رساندند که حضرت امام ذیل منشور روحانیت، چشمه دیگری از حقایق پیدا در افق را باز گفت: «هر روز، ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم. ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم. ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم. ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم. ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید روی پای خودمان بایستیم. ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم. ما در جنگ ریشه های انقلاب پربار اسلامی مان را محکم کردیم... جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت. جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت. جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند... جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست... چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است؛ در حالی که صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ 8ساله ماست... من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسما معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع بر آن بوده است... نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی اش عدول می کند... تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیاء و معصومین-علیهم السلام- در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمی بایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند... ما شعار سرنگونی شاه را در عمل نظاره کرده ایم. ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده ایم. ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده ایم. ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده ایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده ایم روش ها و تاکتیک هایمان را عوض نماییم...»
اگر امام در طلیعه پیام 92 تیر 7136 خود، آیت بشارت و پیروزی را از سوره فتح نگاشت، به بیعت رضوان امت ایمان داشت و اینکه پروردگار به اعتبار آن وفاداری بر سر پیمان، سکینه و آرامش و وقار خود را فرو می فرستد. «هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم» . امام، مذلت طاغوت ها و مستکبران را در افق خاورمیانه اسلامی می دید. می دید جهنمی را که فرزندان انقلابی اش به زودی برای اسرائیل و آمریکا برمی افروزند و رعبی که بر جان مستکبران می اندازند. وگرنه رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا کجا و پیگیری ایجاد خط تلفن تماس ویژه با ایران کجا؟ یا جانشین کارتر و ریگان- اوباما- کجا و دوبار، نامه از موضع پایین برای رهبری جمهوری اسلامی نوشتن و بی اعتنایی دیدن کجا؟ و اگر اوضاع برای قدرت ها قمر در عقرب شده، حق بدهید که شبکه دولتی بی بی سی انگلیس، برنامه ویژه ای برای ترور شخصیت رهبری در ایران بسازد یا خبرنگار غربی با شیطنت به این پرسش دامن بزند که سیاست های ایران را چه کسی تعیین می کند؟ آنها می دانند ضربه ای که اکنون می خورند 35-30 سال پیش در بحبوبه مظلومیت ملت ایران در جنگ تحمیلی حواله شده است؛ تا تلخی و خردکنندگی ضرباتی که در دهه اخیر به جانب ابرقدرت ها روانه شده، کی بیخ گوش آنان صدا کند.
جهان هنوز تشنه و کنجکاو شنیدن درباره دکترین عملی «ولایت فقیه» است که چگونه تدبیر و شجاعت، جنگ و صلح، صلابت و انعطاف، و پیشوایی و پیشاهنگی در میدان خطر را به هم آمیخته است. و البته هنوز هم گویا، حکایت همان حکایت کم گذاشتن متولیان جبهه حق است که در معرفی این مدل کارگشا آن چنان که شاید و باید، همت لازم را به کار نبسته و آن را مهجور گذاشته اند تا چه رسد به معرفی ولایت و حاکمیت امام موعود(عج). کیست که از غمخواری و بزرگ منشی و ایثار پدر در قبال فرزندان بشنود و متأثر نشود؟ دنیا امروز، یتیمی را حس می کند. از عمق جان می فهمد که گمشده اش، پدری از جنس ولایت خمینی و خامنه ای است. می فهمد که جمع شدن عطوفت و صلابت، و حکمت و عدالت و ایثار در یک انسان کمال یافته یعنی چه؟ قدرت های پدرخوانده و مستکبر در غرب، از همین آگاهی به اضطراب  افتاده اند.
محمد ایمانی

لیبی کشور راز آلود

 بسمه تعالی

 

لیبی رازهای ناگفته فراوانی دارد که ممکن است از این به بعد در گزارش‌ها و خبرها به آن‌ها پی ببریم. زندان‌های مخوف، شکنجه‌های قرون وسطایی، ثروت‌های پنهان شده، کاخ‌های زیرزمینی، مراودات غیرشفاف با ...

 

مقدمه
  سرزمینی وسیع در شمال آفریقا با قبایلی فراوان، جمعیتی کم و ثروتی زیاد؛ حکومتی مستبد، حاکمی بی‌خرد و فراری، گذرگاهی مهم برای اقتصاد جهانی؛ اما سرنوشتی نامعلوم !این‌ها همه حرف‌های لیبی نیست؛ لیبی رازهای ناگفته فراوانی دارد که ممکن است از این به بعد در گزارش‌ها و خبرها به آن‌ها پی ببریم. زندان‌های مخوف، شکنجه‌های قرون وسطایی، ثروت‌های پنهان شده، کاخ‌های زیرزمینی، مراودات غیرشفاف با شرکت‌های اروپایی و آمریکایی، حساب‌های بی‌حساب در بانک‌های غربی و هزاران رازهای ناگفته دیگر که حکایت عملکرد همه حکام مستبد و وابسته منطقه‌ای است که مردم مسلمانش به پا خاسته‌‌اند تا حقوق حقه خود را از ظالمان بستانند.

- قبایل لیبی ؛ انقلاب اخیر
نظام سیاسی لیبی درزمان قذافی براساس هم‌پیمانی‌های قبیله‌ای سیاسی بنا نهاده شده است. نظام حکومتی قذافی بر اساس ائتلاف سه قبیله بزرگ شامل «القذاذفه» که قبیله شخصی قذافی و خانواده وی است، «الورفله»، «المقارحه» بنا شده و طی همه چهاردهه گذشته، بقیه قبایل به‌نوعی دنباله‌روی این ائتلاف اصلی بوده‌اند‌. بر اساس گزارش‌ها، 64 قبیله در لیبی وجود دارد که 61 قبیله و 97 درصد جمعیت لیبی عرب و سه قبیله معادل 3 درصد موسوم به «بربر» یا غیر عرب هستند. تعداد قبایل بانفوذ و تعیین‌کننده لیبی انگشت‌شمار است که می‌توان به طور اجمالی از قبایل زیر به عنوان تعیین‌کننده‌ترین‌ها نام برد:

1- الورفله: یکی از بزرگ‌ترین قبایل لیبی از حیث تعداد و گستره تحت نفوذ جغرافیایی در لیبی به شمار می‌رود. تعداد افراد این قبیله حدود یک میلیون نفر معادل یک‌ششم جمعیت کل لیبی است. روابط محکم و اجتماعی افراد قبیله و وفاداری‌شان به یکدیگر در لیبی زبانزد است. به طور خاص در غرب و شرق لیبی ساکن هستند. یکی از مهم‌ترین مناطق تمرکز آن‌ها شهر «بنغازی» است که مرکز اساسی صادرات گاز و نفت و خواستگاه انقلاب ضدقذافی بود‌. این قبیله در انقلاب سپتامبر سال 1969 نیز با انقلابی‌ها هم‌پیمان شد و به این ترتیب، شرایط برای ورود تعداد زیادی از افراد این قبیله به مؤسسات دولتی و فرمانروایی و مناصب سیاسی و نظامی فراهم شد. پیش از این، قبیله با مساعدت برخی افسران ارتش وابسته به خود در نظام قذافی، شبه‌کودتایی را به رهبری «حسن اشکال»، یکی از بزرگ‌ترین سران قبیله، علیه قذافی به راه می‌اندازند؛ اما این اقدام شکست می‌خورد و تعدادی از افسران ارتش به جرم کودتا اعدام می‌شوند یا به زندان می‌افتند. گفته می‌شود دلیل عدم اعتماد قذافی به ارتش، همین شبه‌کودتای شکست خورده بوده است. قبیله «الورفله» بزرگ‌ترین قبیله لیبی و اولین قبیله‌ای بود که به انقلابی‌ها پیوست و در بنی‌ولید، سرت، طرابلس و بنغازی با تأیید انقلاب، ضربات سختی را بر پیکره نظام قذافی وارد کرد.

2-ترهونه: دومین قبیله بزرگ لیبی از حیث جمعیتی است که در «تاورغاء» و «طرابلس» ساکن است و رسماً اعلام کرده که به انقلابی‌ها پیوسته است‌. «ترهونه» ده‌ها قبیله فرعی را در دل خود جای داده است‌. مرکز اصلی آن، منطقه «ترهونه» در جنوب غربی طرابلس است‌. نسبت قابل‌توجهی از نیروهای مسلح لیبی به این قبیله وابسته‌اند و اعضای آن یک‌سوم ساکنان شهر طرابلس را شامل می‌شوند.

3- القذاذفه: قبیله اصلی حاکم بر کشور لیبی است و اصل و نسب «معمر قذافی» به آن باز می‌گردد‌. مرکز اصلی این قبیله منطقه «سبها» در مرکز لیبی است که تعداد ساکنان آن به 126 هزار تن می‌رسد؛ اما از لحاظ تسلیحات و امکانات، قوی‌ترین قبیله به شمار می‌رود. عدم اعتماد معمر قذافی به ارتش، باعث شد از بین قبیله خودش به نام «ملت مسلح» افرادی «شبه نظامی» را در رأس تشکیلات خنثی کننده‌ای در برابر ارتش قرار دهد. اما اختلافات شدیدی بین سران این قبیله در باره پیوستن به انقلابی‌ها وجود دارد و بسیاری از آنان به مردم ملحق شده‌اند؛ به‌ویژه در شهر «بنغازی» رسماً از قذافی اعلام برائت کرده‌اند.

4- المقارحه: یکی از مهم‌ترین قبایل لیبی که در مناطق غربی متمرکز است و رهبری آن را «عبدالسلام جلود» مرد شماره 2 نظام قذافی برعهده دارد‌. این قبیله نیز از حیث سلاح و ساز‌و‌برگ، شبیه قبیله قذافی است و با وجود اینکه گفته می‌شود اختلافاتی بر سر پیروی از قذافی دارد، تاکنون درباره پیوستن به انقلابی‌ها اعلام موضع نکرده است‌. تحلیل‌گران می‌گویند به علت تمرکز قدرت و ثروت در دست این قبیله، اگر به مردم بپیوندند، کار قذافی تمام‌شده خواهد بود.

5- زناته: از لحاظ جغرافیایی در شهر «زنتان» واقع در منطقه «الجبل الغربی» متمرکز است. در تعدادی از کشورهای مغرب عربی منتشر شده است و تنها منحصر به خاک لیبی نیست‌. این قبیله از اولین قبایل تأییدکننده انقلاب مردمی لیبی علیه قذافی بود.

6- الطوارقک: در شهرهای «غدامس»، «غات» و «جانیت» در صحرای بزرگ و همچنین تعدادی از کشورهای دیگر مغرب عربی گسترده شده‌اند‌و به انقلابی‌ها پیوسته‌اند.

7- اولادسلیمان: قبیله‌ای متشکل از تعدادی قبیله کوچک دیگر متمرکز شده در مناطق «سرت» و «فزان» است و شاخه‌هایی نیز در مصر، تونس، چاد و نیجر دارد.

8- العبیدات: در شرق لیبی و در منطقه «جل‌الاخضر» واقع است‌. وزیر کشور پیشین لیبی یعنی «عبدالفتاح یونس العبیدی» از این قبیله است که به انقلابی‌ها پیوسته است.

دیگر قبایل مهم لیبی عبارتند از: «بنی ولید» که به معترضان پیوسته و از اعضای خود در دستگاه امنیتی لیبی خواسته به انقلاب مردمی بپیوندند و قبیله «الزویه» که در جنوب‌شرق لیبی مستقر است و شیوخ آن تهدید کرده‌اند که اگر اروپا برای اسقاط قذافی اقدام نکند، چاه‌های نفت را به روی این قاره خواهند بست.

- دیکتاتور سابق لیبی که بود ؟

سرهنگ قذافی که همیشه به‌خاطر کارهای عجیبش از جمله اقامت در چادر، همراه بردن شترهایش در سفرهای خارجی، سخنرانی‌های طولانی در سازمان ملل، محافظان زن و ایده‌های عجبیش در عرصه بین‌المللی، دور زدن‌هایش در دوربرگردان‌های سیاسی، اداره کشور بدون قانون اساسی مدون و... سوژه خوبی برای خبرنگاران بود، در ساعات اولیه بامداد روز اول شهریور‌ماه سال جاری سقوط کرد.معمر قذافی در سال 1948(1307ش ) همزمان با استقلال لیبی از ایتالیا، در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات، وارد ارتش این کشور شد. قذافی در‌حالی‌که 27 سال بیشتر نداشت، با کودتا علیه شاه «ادریس» و کنار زدن دیگر رقبا به قدرت رسید. تفکرات سیاسی قذافی التقاطی از پان‌عربیسم و چپ مارکسیستی بود و بنا بر گفته خودش به‌شدت از جمال عبدالناصر تأثیر پذیرفته بود. قذافی نیز مانند دیگر دیکتاتورهای هم‌عصرش چون حسنی مبارک، صدام حسین، زین‌العابدین بن‌علی و علی عبدالله صالح از ماجرای فلسطین به‌عنوان وسیله‌ای برای افزایش محبوبیت خود استفاده می‌کرد. هرچند وی به‌شدت منتقد مبارزات گروه‌هایی چون حماس و حزب‌الله بود ولی آرزو داشت اتحاد راهبردی با مصر و سوریه برای آزادی قدس ایجاد کند.

مسیری که سرهنگ قذافی برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی کشورش انتخاب کرد، در ابتدا استفاده از گروه‌‌های تروریستی در اقصی نقاط جهان بود. قذافی بدون دوراندیشی و با استفاده از دلارهای نفتی در اقصی نقاط دنیا علیه منافع غرب عملیات‌های تروریستی انجام می‌داد؛ اما این غرب بود که از این انفجارها بیشترین سود را می‌برد و به وسیله آن، مسلمانان را در جهان تروریست معرفی می‌کرد؛ اوج این عملیات‌ها بمب‌گذاری در هواپیمای انگلیسی در آسمان استرالیا موسوم به پرونده لاکربی بود. ماجرای لاکربی، غرب را به این نتیجه رساند تا فشار زیادی بر قذافی بیاورند و سرانجام، قذافی با پذیرش این عملیات، مجبور شد در زمینه پرداخت غرامت سنگین به دولت اسکاتلند و تحویل عامل این حمله به اسکاتلندیارد عقب نشینی کند.

دومین رویارویی قذافی با غرب در زمینه پرونده هسته‌ای لیبی بود؛ جایی که قذافی با کمک پاکستان و کره شمالی توانسته بود به‌حدی از توان هسته‌ای دست پیدا کند؛ اما فشار اقتصادی و حملات نظامی آمریکا طرابلس را وادار کرد تا در مقابل فشارها تسلیم شود و تمام تجهیزات هسته‌ای کشورش را سوار بر کشتی کند و به آمریکا تحویل دهد. پس از این عقب‌نشینی راهبردی؛آمریکا در عصر پس از فروپاشی شوروی به قذافی روی خوش نشان داد و به‌مرور قذافی یکی از تأمین‌کنندگان نفت غرب شناخته شد و غرب نیز به این کشور در حوزه شمال آفریقا آزادی عمل بیشتری اعطا کرد.

مهم‌ترین پرونده قذافی در طی سال‌های گذشته، سرنوشت «امام موسی صدر» است، قذافی در ماجراجویی دیگری، روحانی شیعه ایرانی و محبوب لبنانی‌ها را ربود و تمام اسناد درباره این اقدام را انکار کرد. این در حالی است که تلاش‌ ایران و جهان تشیع برای حل این بحران پیچیده با سرهنگ همچنان ادامه دارد. سرمایه‌گذاری‌های غرب در لیبی و درآمدهای نفتی این کشور منجر به توسعه پایدار در لیبی نشد و این کشور همچنان دچار وابستگی و فاصله طبقاتی و مشکلات عدیده اجتماعی هست و این درحالی بود که قذافی و فرزندانش میلیون‌ها دلار از این سرمایه را برای خوش‌گذرانی و فساد اخلاقی خود در ایتالیا و فرانسه و دیگر کشورهای غربی صرف می‌کردند. سرانجام، خودسوزی «بوعزیزی» جوان سبزی‌‌فروش تونسی، آتش به کاخ‌های کهنه‌دیکتاتورهای عرب انداخت. پس از سقوط زین‌العابدین بن‌علی، رئیس‌جمهور مخلوع تونس و حسنی مبارک، همتای مصری‌اش، جوانان لیبی با عنوان «جوانان 17 فوریه» به خروش آمدند؛ اما واکنش قذافی مانند تمام ژست‌ها و اطوارهای همیشگی، خاص بود. «آقای خاص» این‌بار جواب مردم را در خیابان با جنگنده بمب‌افکن داد و افکار عمومی جهان را با علامت سؤال بزرگی درباره سلامت روانی این دیکتاتور مواجه کرد؛ اما غرب از این فرصت به‌خوبی استفاده کرد تا مانند پرونده یوگسلاوی در میانه دهه 90وارد بازی شود و از این فرصت به سود خود استفاده کند. غرب با ارتش ناتو به بهانه کمک به انقلابی‌ها اکنون وارد لیبی شده است و قذافی هر لحظه به پایان عمرش نزدیک می‌شود و این درحالی است که ماجراجویی‌های نابخردانه سرهنگ، این‌بار نیز تنها به سود غرب بود. غربی‌ها به‌راحتی توانستند تمام زیرساخت‌های این کشور را تخریب کنند و تا ده‌ها سال از تهدیدی به نام لیبی مصون باشند و برای منابع غنی این کشور در عصر پس از قذافی دندان تیز کنند و این درحالی است که هزاران غیر نظامی بی‌گناه به دست آنان و مزدوران قذافی به کام مرگ فرستاده شده‌اند.

- رهبران انقلاب لیبی را بشناسیم

افراد زیر کسانی هستند که از این پس با سقوط دولت لیبی و رفتن سرهنگ قذافی، نام آن‌ها را بیشتر خواهیم شنید؛ کسانی که در شش ماه گذشته جنگ با قذافی را رهبری می‌کردند. جبهه مخالفان امروز قذافی، ترکیبی است از مردانی که سابقه چند دهه مخالفت با معمر قذافی را در پرونده دارند و اندکی پیش و یا پس از آغاز تحولات در لیبی، حساب خود را از سرهنگ و خانواده‌اش جدا کردند‌. شورای ملی انتقالی لیبی در فروردین‌ماه در «بنغازی» آغاز به کار کرد. مصطفی عبدالجلیل، محمود جبرئیل، دکتر علی صلابی، علی عیساوی، علی ترهونی، محمود شمام، عمرالحریری و عبدالفتاح یونس. معرفی سه چهره اصلی و فعال در شورای ملی انتقالی به همراه مسئولیت‌های آنان به شرح زیر است :

1- محمود جبرئیل: رئیس دولت انتقالی


وی بیشتر روزهای شش ماه گذشته را در خارج از مرزهای لیبی گذرانده است. رسالتش در این ماه‌ها متقاعد کردن جامعه بین‌المللی به رها کردن کامل دولت قذافی و به رسمیت شناختن مخالفان بود‌. وی پیش از آغاز ناآرامی‌ها به‌عنوان رئیس کمیته تحول اقتصاد ملی در دولت قذافی مشغول به کار بود‌. او اکنون از سوی رئیس شورای ملی انتقالی به‌عنوان رئیس دولت انتقالی منصوب شده است.

2- مصطفی عبدالجلیل: رئیس شورای ملی انتقالی


وی از پایان فروردین‌ماه که این شورا شکل گرفت، ریاست آن را بر عهده داشت‌. وی وزیر دادگستری بود که ناآرامی‌ها آغاز شد‌. او پس از استعفا راهی بنغازی شد و با انقلابی‌ها همکاری کرد.

3- عبدالحفیظ غوغا: نایب‌رئیس شورای ملی انتقالی


وی از بدو تشکیل شورای انتقالی، سخنگویی آن را برعهده داشت و سپس نایب‌رئیس آن شد. غوغا پیش از تحولات اخیر، در بنغازی وکیل بود و وکالت خانواده زندانیانی را که در سال 1996(1355ش) در طرابلس کشته شدند، بر عهده داشت. به نظر می‌رسد این سؤال اساسی را زمان پاسخ خواهد داد که توده‌های محروم لیبیایی در آینده لیبی چه نقشی خواهند داشت ؟ توده‌های مردم با تابلوی اسلامی و هدف تعریف شده - و از ابتدا به‌صراحت اعلام شده- تشکیل یک نظام حکومتی برخاسته از آموزه‌های اسلامی به صحنه آمده و پیروزی نهایی را رقم زده‌اند‌. شناسه اصلی آنان، شعارهای: «الله اکبر»، «اسلام دین من است»، «قذافی کافر است»، «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بوده است. مردم اصرار داشتند که از مساجد آغاز کنند و در خیابان‌ها به نماز جماعت بایستند‌. گفتنی است وقتی برای تسخیر نهایی طرابلس حرکت کردند، به یکدیگر وعده می‌دادند که «نماز عید فطر را بدون حضور قذافی در طرابلس برپا می‌کنیم و به شکرانه پیروزی اسلام بر کفر، پیشانی سجده بر خاک می‌نهیم» و این اتفاق افتاد.

و به قول نیکلای سارکوزی – رئیس‌جمهور فرانسه - مادام که «پای جمهوری اسلامی ایران» به‌عنوان یک الگو در میان است، هیچ یک از ملت‌های مسلمان خاورمیانه و شمال آفریقا به پذیرش حاکمیتی غیراسلامی و سکولار تن نمی‌دهند. ( تهیه و تنظیم: سید رضا صدرالحسینی – 10/6/90

اگر من رئیس جمهور بودم

 بسمه تعالی

 

یکی از دانش آموزان مدرسه "فرهنگ" با ارسال نامه‌ای به پرسش مهر امسال رئیس‌جمهور پاسخ داد. به گزارش آتی‌نیوز به نقل از فارس، امیرعلی ثقفی فر دانش آموز مقطع سوم راهنمایی با ارسال نسخه‌ای از نامه‌اش برای خبرگزاری فارس به سؤال امسال رئیس‌جمهور از دانش آموزان،‌ که هر ساله در قالب پرسش مهر مطرح می‌شود، پاسخ داد. احمدی‌نژاد در پیام ضبط شده‌اش که دیروز از شبکه‌های سیما و بلندگوی مدارس پخش شد، از دانش آموزان پرسیده بود، اگر جای رئیس‌جمهور بودید، برای اعتلای ایران اسلامی چه می‌کردید؟ امیرعلی ثقفی فر در بخشی از نامه‌اش آورده: آقا اجازه، ما اگر جای شما باشیم،‌ وقتی می‌بینیم که اعتلای ایران و اقتدار ایران باحضور یک جریان در دفتر خودم به خطر افتاده و وقتی می‌دیدم که رهبرم در نامه‌ای این خطر را از قبل به من گوشزد کرده، آن رئیس دفتر را فوری برکنار می‌کنم. در ادامه نامه آمده: وقتی می‌دیدیم که این جریان تمام نقاط مثبت و دولتی را به نقطه ضعف تبدیل کرده و در هر فساد اقتصادی و رسانه‌ای رد پایی از او وجود داشته و اسنادش هم در رسانه‌ها موجود است و جایی برای انکار نمانده وقتی می‌دیدم که مثلاً امثال بابای ما که سال 84 با آمدن شما کلی ذوق داشتند که انقلابی‌ها دوباره روی کار آمده‌اند و امروز اما خبرها را با آه و حسرت دنبال می‌کنند و حال‌شان گرفته شده از دولت فعلی و مدام می‌گویند کاش قدر دولت قبل را شما می‌دانستید و ریش و قیچی را دست همان آقایی که من اگر جای شما بیایم برکنارش می‌کنم، نمی‌دادید". به گزارش فارس، در پایان نامه این دانش آموز آمده است: آقا اجازه، ما که جای شما نمی‌شود باشیم اما تو را به خدا حال افرادی امثال بابای ما را بیشتر از این نگیرید.

ریش مصنوعی

 

۱۳۹۰ جمعه ۱ مهر ساعت 10:35

به گزارش سرویس قاب نقره برنا، حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در جلسات درسهایی از قرآن که شب گذشته از سوی صدا و سیما پخش شد درباره "علم، جهاد، و عبادت" سخن گفت و به آیات قرآنی که مربوط به این مباحث است اشاره و آنها را تفسیر نمود. آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌ای از این سخنان است:

این دانشگاه‌ها و توسعه دانشگاه‌ها که هی روز به روز هم بیشتر می‌شود این را خروجی‌اش را هم نگاه کنید. خروجی‌اش چیست؟ حوزه هم همینطور است. حوزه هم باید خروجی‌اش را نگاه کند. اگر بیشترین اسلام‌شناس در قم است، باید بیشترین بچه‌ها بچه‌های قمی باشند. اگر قدیمی‌ترین حوزه‌ها حوزه علمیه نجف است باید جوان‌های نجف از همه جوان‌های عراق یک سر و کله بهتر باشند. اگر دیدیم حوزه علمیه نجف است اما بچه‌های نجف بهتر از جاهای دیگر نیستند.

 
بچه‌های ما مثل بچه‌های شهرهای دیگر هستند. اگر دیدیم باید تجدید نظر کنیم. چه حوزه، چه دانشگاه. با کسی هم رودروایسی نداریم. اگر دانشمندی مثلاً بنده طلبه هستم. اگر من در خانه طوری عمل کردم که دختر من زن آخوند نشد، خواستگار برای دخترم می‌آید، می‌گوید: اگر آخوند است من قبول نمی‌کنم. پیداست من آخوند شکست‌خورده‌ای هستم. یعنی یک آخوندی نبودم که رفتار من دختر مرا به آخوند خوش‌بین کند. استاد دانشگاه باید یک طور باشد، معلم باید یک طور باشد. فامیل‌ها باید یک طوری باشد که هرکس باسوادتر است به او عشق بورزند. نه بگویند مدرکش بالا است. خوب مدرکش بالا است. چند دفعه خانه شما سرکشی کرده است. چند تا عیادت کرده است؟ چند تا احوالپرسی کرده است. مردم خیلی کار به علم ندارند، کار به عمل دارند.

علم همراه اخلاق
من یک خاطره هست فکر می‌کنم گفته باشم ولی حالا باز هم می‌گویم. اگر نگفتم که دفعه اول باشد اگر هم گفتم دو بار بشنوید. چهار سال برای جوان‌ها کلاسداری مجانی داشتم. مجانی به معنای واقعی، یک ریال در آن پول نبود. از قم در آن شهر می‌رفتم سخنرانی می‌‌کردم. یک روز شاگردان ما رفتند دیدن یک آقایی و برگشتند، گفتند: آقا او است. یعنی چه؟ یعنی تو آقا نیستی. گفتیم: خوب حالا بنده هم ایشان را قبول دارم. اما شما در یک ربع چه دیدید؟ من چهار سال است معلم هستم. یک ربع شما ملاقات کردید. گفتند: ما دیدن آقا رفتیم، آقا بیرون رفت و برگشت نفهمیدیم چه کار داشت. وقتی آمدیم کفش‌هایمان را بپوشیم دیدیم آقا وقتی بیرون رفت برای این بیرون رفت. دیده پشت در آفتاب است، آفتاب هم داغ است، آفتاب داغ به کفش‌ها می‌تابد ما وقتی برگردیم کف پای ما می‌سوزد. رفته یک گونی تر کرده و روی کفش ما انداخته که آفتاب به کفش ما نتابد. ما چهار سال کلاسداری کردیم او هم یک گونی تر کرد. گونی تر او چهار سال ما را مالید و رفت. (خنده حضار)

الآن مردم مشکل علم ندارند، مشکل برخورد دارند. اول مهر است. باید بگوییم انشاءالله همه حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش و همه برای خدا درس بخوانیم. دنیا واقعاً چیزی نیست. می‌خواهید نرخ دنیا را هم برایتان بگویم. البته حالا در استخدام بسته است، حالا اگر یکبار درش باز شد، شما سی سال استخدام می‌شوید، بیست سال هم بازنشسته پنجاه سال، پنجاه تا دوازده ماه ششصد ماه می‌شود. ششصد تا صد هزار تومان پس‌انداز کنی که به حضرت عباس نمی‌شود، ششصد تا صد هزار تومان شصت میلیون می‌شود. شصت میلیون پول یک خانه است. چه دادی؟ 50 سال. چه گرفتی؟ یک خانه.

حیف نیست این که خودمان را به یک خانه بفروشیم؟ من نمی‌گویم خانه نخرید. می‌گویم: نیت شما خانه نباشد. اما انسان بدون مسکن که نمی‌شود. نیت شما، شما الآن اینجا از اکسیژن استفاده می‌کنید اما هیچکدام نیت‌تان اکسیژن نیست. بنده اینجا آمدم آب خوردم. البته ماه رمضان که نیست. یکوقت تلویزیون ماه رمضان نشان می‌دهد، می‌گویند: شیخ آب خورد. ماه رمضان که نیست. من آب خوردم اما برای آب اینجا نیامدم. نیت شما دنیا نباشد، اما برای دنیا هم باید تلاش کرد که از دنیا عقب نمانیم. این شاخه اول بحث ما به مناسبت اول مهر بود. صلواتی ختم کنید. (صلوات حضار)

جایگاه مجاهدان و رزمندگان در راه خدا
در قرآن یک آیه داریم می‌گوید: بیست بر دویست پیروز است. وقتی گفتند: آمریکا بیست میلیون، ببخشید دویست میلیون جمعیت دارد، جمهوری اسلامی هم تصمیم گرفت به رهبری امام (ره) بگوید: خوب آمریکا دویست میلیون جمعیت دارد، ما هم یک لشگر بیست میلیونی درست می‌کنیم. بسیج بیست میلیونی. و قرآن یک آیه دارد می‌گوید: بیست بر دویست پیروز است. این آیه قرآن است. بیست بر دویست پیروز است. آیه‌اش این است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ»، «عشرون» یعنی بیست تا، «صابرون» یعنی مقاوم. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ» (انفال/65) «مِائَتَینِ» یعنی دویست تا. بیست بر دویست پیروز است آیه قرآن است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ» چقدر خوب است بچه‌های ایران این کلمات را حفظ کنند. بیست بر دویست پیروز است. آیه قرآن است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ». «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَة» (بقره/249) جنگ لبنان نشان داد، جنگ سی و سه روز، بیست بر دویست پیروز است. نشان داد قذافی را، نشان داد مبارک را، دیگران را هم نشان خواهد داد. در طول تاریخ!

قرآن می‌گوید: باطل کف است. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاءً» (رعد/17) کف بالا نشین است ولی تمام می‌شود. خودش را نشان می‌دهد ولی تمام می‌شود. آنچه ماندگار است آب است. باطل کف است، باطل جولانی دارد، ولی حقیقت ندارد. باطل خواب است. باطل حباب است. باطل رفتنی است. «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» (اسراء/81) «کان» این «کان» بار دارد. نمی‌گوید:«إِنَّ الْباطِلَ زَهُوقاً». «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»! این «کان» یعنی سنت خداست. باطل رفتنی است. می‌شود انسان با دروغ چهار تا قلم تجارت کند، با کلک، یک پستی بگیرد، اما بالاخره دیر یا زود قصه لو می‌رود. ریش مصنوعی می‌شود گذاشت ولی دو تا عطسه کنی پایین می‌افتد.

یک قصه‌ای من می‌ترسم گفته باشم. حالا چه اشکالی دارد؟ این هم احتمال می‌دهم گفته باشم. مگر حالا یک چیزی را گفتیم همه مردم هستند؟ یک چیزی را خواسته باشی همه مردم ایران بشنوند باید سی، چهل بار بگویی هر دفعه یک عده می‌شنوند.
ناصرالدین شاه ماه رمضان یک افطاری به علمای تهران می‌داد، علما گفتند: امسال افطاری نمی‌رویم. دربار نمی‌خواست این قصه را به ناصرالدین شاه برساند. شب افطاری علما که شد، گفتند: چند تا طلبه مصنوعی درست کنیم. چند تا جوان را گرفتند و عمامه سرش گذاشتند، و دنبال یک آیت‌الله مصنوعی می‌گشتند. سرچشمه تهران یک خربزه فروش بود یک قیافه خیلی قشنگی داشت. گفتند: این را برای آیت‌اللهی ببریم. گفتند: درآمدت چقدر است؟ گفتند: دو برابر به تو می‌دهیم، یک شب بیا افطار فقط لباس را ما به تو می‌پوشانیم. یک لباسی به این آقای خربزه فروش نشاندند و یک افطاری و گفتند آقا الحمدلله امشب علما افطار کردند. گفت: نه علما بایستند کارشان دارم. گفتند: آقا اینها همه منبر دارند. مسجد دارند، بگذارید بروند. گفت: نه! یک دقیقه صبر کنند. ناصر‌الدین شاه آمد قیافه‌ها را دید. نشست خربزه بخورد. گفت: آقایان ببخشید دربار نتوانستند خربزه شیرین برای شما تهیه کنند، من معذرت می‌خواهم. خربزه‌ها بی‌مزه است. یک مرتبه این آیت‌الله گفت: دکان خودم می‌آمدند! ببین وقتی خربزه فروش را آیت‌الله کردی، لو می‌رود.