عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

بزرگ ترین منکر زمانه ما

بسمه تعالی 



حسام الدین برومند


1- هزار و سیصد و چند ده سال است که گذشت زمان نتوانسته غبار کهنگی و زنگار فراموشی بر نهضت بیداری عاشورا بنشاند. هر روز در امتداد این بیداری بزرگ، «الگوی عاشورا» بهتر فهم می شود و فریاد «عدالت» بلندتر به گوش می رسد و مبارزه با «ظلم» فراگیرتر می شود؛ چه اینکه غیبت از کارزار «مسئولیت» هر روز کمرنگ تر می شود و «آگاهی» و «بصیرت» پررنگ تر از هر زمانی به میدان آمده است. اتفاق بزرگ و سترگ این است که «حق» و «حقیقت» در این نبرد نفسگیر بر «جبهه باطل» و «پهنه ظلمت» می تازد و فضایی تازه می گسترد و تاریخ در حال نوشدن است و این تازگی نمایان شده و پیچ تاریخی عیان گشته است و این همه مرهون و مدیون عاشوراست...
2- اگر عاشورا نبود در تمامی این سده ها صدای عدالتخواهی می خشکید و مبارزه با ظلم ابتر می ماند و حس مسئولیت رنگ می باخت، آگاهی و بصیرت به بار نمی نشست و حق طلبی به حاشیه می رفت و از همه مهم تر این پیچ تاریخی به امروز و به این زمانه نمی رسید.
چون در جنگ اسلام ناب با «اسلام سلطنتی»، «اسلام سرمایه داری» و «اسلام التقاط»، این «اسلام وارونه» بود که بر مصدر اعصار و قرون می نشست اما انقلاب عاشورا و حرکت نجات بخش سیدالشهدا (ع) پیچ تاریخ را بسوی اسلام نبوی هدایت کرد که نشان از این واقعیت ماندگار است که «اسلام محمدی الحدوث و حسینی البقاء» است. این روایت از لسان کسی که در احیای مکتب عاشورا کسی به مانند او این توفیق بزرگ را نداشته است خواندنی است؛ «خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند... این ها خطری که داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت می خواستند در بیاورند، می خواستند معنویت را بصورت طاغوت درآورند، به اسم اینکه ما خلیفه رسول الله هستیم، اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی؛ این مهم بود... این ها اصل اسلام را وارونه می خواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان؛ خلیفه رسول الله(ص) و در مجلس شرب خمر و در مجلس قمار؟! و باز [همین] خلیفه رسول الله نماز هم می رود و در جماعت می خواند! این خطر از برای اسلام بزرگ بود. این خطر را سیدالشهداء رفع کرد.» (صحیفه امام، ج 8، ص9)
3- اگر این خطر بزرگ رفع نمی شد و اسلام وارونه اموی میدان داری خود را در پهنه تاریخ استمرار می بخشید برای همیشه الگوی حکومتی اسلام به یغما می رفت و تنها یک اسلام تنزل یافته در قالب یک سری اعمال و آموزه های عبادی رخ می نمود اما انقلاب عاشورا نگذاشت این بدعت و این تحریف در گذشت زمان آنچنان پیش رود که سرنوشت آینده اسلام را رقم بزند.
اینجاست که امام حسین(ع) پیش از این قیام و انقلاب برای آنکه «نقشه راه» همه عدالت طلبان و ظلم ستیزان را ترسیم نماید در نامه ای به برادرش محمد حنفیه علت العلل این حرکت عظیم بیداری بخش را تشریح می کند؛ «انی لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی(ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی ابن ابیطالب...: من نه از روی خودخواهی یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم بلکه هدف من از این هجرت، «امر به معروف» و «نهی از منکر» است و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیاء و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم علی ابن ابیطالب(ع) است».
4- بدون تردید همچنانکه در کلام امام(ع) هویداست در زمانه ای که جای «معروف» و «منکر» عوض شده اند و حاکمان ناشایست و قدرت طلب در پی آنند که «معروف» سیمای «منکر» پیدا کند و «منکر» در صورت «معروف» بزک شود هیچ ارزشی بالاتر از احیای این فریضه الهی نیست؛ «امر به معروف» و «نهی از منکر» .
5- در مکتب عاشورا در احیای امر به معروف و نهی از منکر نیز اجرای بالاترین معروف و طرد بدترین منکر اولویت دارد و از همین رهگذر، برترین «معروف» حکومت حقه ای است که شایستگان زمام آن را بدست گرفته اند و عهده دار اسلام ناب نبوی است و بدترین منکر خلافت نااهلان و الگوی حکومتی غیراسلامی است.
این عبارت صریح و گویای سیدالشهداء که؛ «... و مثلی لایبایع مثله: ... و کسی مانند من با شخصی همچون یزید بیعت نخواهد کرد.» بیانگر این نکته روشن و خالی از ابهام است که اگر بر مسند حکومت ناشایستگان بنشینند آن وقت «ظلم» و «بی عدالتی» و «فقر» و «فساد» و «تبعیض» هم در ارکان جامعه ریشه می دواند و هم نهادینه می شود و هر صدا و فریاد احقاق حق و عدالت نیز سرکوب می شود.
از همین روی، استاد والا مقام شهید مطهری در تبیین اهمیت اقامه امر به معروف و نهی از منکر در مکتب عاشورا تصریح می کند: «نهضت حسینی ارزش امر به معروف و نهی از منکر را بالا برد، چون حسین بن علی فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهی از منکر به جایی می رسد که مال و آبروی خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند؛ همان طور که حسین(ع) کرد.» (حماسه حسینی، ج 1، ص 268)
6- اکنون در عصر حاضر و در میانه محرم سال گذشته تاکنون که ملت های مسلمان منطقه در بستر بیداری اسلامی فریاد عزت و استقلال سر می دهند و ذلت حضور حاکمان دست نشانده و سرسپرده به نظام سلطه را در حاکمیت برنمی تابند این سوال به میان می آید که این الگو را از کدام منبع حیات بخش گرفته اند؟
اینکه در میدان «التحریر» مصر میلیون ها نفر با شوری وصف نشدنی شعار سر می دهند؛ «لاشرقیه، لاغربیه؛ اسلامیه اسلامیه» و یا در همین چند روز پیش در عربستان همزمان با ماه محرم فریاد بلند «هیهات منا الذله» علیه آل سعود در شهرهای شیعه نشین این کشور طنین انداز می شود؛ به وضوح نشان می دهد حتی پس از هزار و سیصد و هفتاد و دو سال هنوز فرهنگ پیشرو عاشورا در پهنه تاریخ اثربخش است و الگوی عاشورای حسینی هر روز پرقدرت تر به میدان می آید چرا که ملت ها آمر به معروف و ناهی از منکر شده اند.
ملت های مسلمان منطقه در تمامی 11 ماه گذشته بالاترین «معروف» را «اسلام» دانسته و خطاب به حکومت های دیکتاتوری و وابسته به قدرت های غربی حاکمیت اسلامی را خواستار شده اند و خواسته اصلی آنها تحقق حاکمیت اسلام و شریعت اسلامی بر مصدر حکومت و قدرت است. به همین خاطر است که هر انتخاباتی که در منطقه برگزار می شود این اسلام گرایان هستند که اکثریت آراء را کسب می کنند. در تونس حزب اسلامی «النهضه» با استقبال افکار عمومی مواجه می شود و در انتخابات مجلس موسسان بیشترین آراء مردم را از آن خود می کند و اخیرا در انتخابات پارلمانی مصر، باز هم اسلامگرایان هستند که بیشترین کرسی های پارلمان را کسب می کنند.
از سوی دیگر؛ ملت های منطقه بالاترین «منکر» را وجود یزیدیان زمان چون حسنی مبارک، قذافی، بن علی و آل سعود و آل خلیفه می دانند و به تبعیت از الگوی عاشورا حاضر به سازش و بیعت با آنها نیستند.
نکته ای که در این میان حائز اهمیت است و در ذیل احیای فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» به موازات بیداری اسلامی ملت ها باید خاطرنشان کرد روحیه شهادت طلبی جوانان و مردم مسلمان است که باز هم به تاسی از الگوی عاشورایی است. مردم بدون واهمه از موج سرکوب جنایتکاران آل خلیفه و آل سعود و علی عبدالله صالح مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح می دهند. این روحیه برگرفته از مکتب عاشورا است که؛ «الموت اولی من رکوب العار»: مرگ از زندگی ننگین بهتر است یا «لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما»: مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست و زندگی با ستمکاران برای من خستگی آور است.
7- و بالاخره باید این نکته را به نکات قبلی اضافه کرد در زمانه ای که امر به معروف و نهی از منکر به برکت الگوی عاشورا در میان ملت های مسلمان در بالاترین سطح آن بروز و ظهور یافته است این اتفاق بزرگ و مبارک به گونه ای دیگر فراتر از منطقه در محیط کشورهای آمریکایی و اروپایی نیز سرایت داشته است و اگر این بیداری تا خاک آمریکا و اروپا پیش رفته به این خاطر است که عموم مردم و جنبش بزرگ 99 درصدی علیه 1 درصد کلان سرمایه داران حاکم، بزرگترین «منکر» را نظام سرمایه داری می دانند و خواهان برچیده شدن آن هستند. 

آنچه آقای نماینده در نطق خود فراموش کرده است!

 بسمه تعالی 



«امام حسین(ع) با قیام خود به همه تاریخ و آیندگان این درس بزرگ را داد که نمی توان علی رغم خواست مردم بر آنها حکومت کرد و حاضر نشد خواست به حق خود را به مردم تحمیل کند که این آموزه بزرگ قیام کربلاست.»
آقای جمشید انصاری نماینده مدعی اصلاحات از زنجان با بیان مطلب فوق در نطق میان دستور جلسه علنی چهارشنبه مجلس شورای اسلامی، گفت: «امام حسین(ع) به ما آموخت که در امر حکومت هیچکس نه به نام خدا، نه به نام عدالت و نه حتی به نام مصلحت نمی تواند خواست خود را به مردم تحمیل کند.»
اظهارات ایشان درباره درس آموزی از قیام امام حسین علیه السلام و ضرورت تن دادن به خواست و رأی مردم در حالی است که انگار نه انگار جبهه مدعی اصلاحات در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، به طور آشکار و بی پرده با دشمنان تابلودار نظام نظیر بهایی ها، منافقین، مارکسیست ها، سلطنت طلب ها ائتلاف کرده بود. آیا از نظر ایشان منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و سلطنت طلب ها- نستجیربالله- پیرو امام حسین علیه السلام بوده اند؟ ظاهرا آقای انصاری ترجیح می دهد این واقعیت غیرقابل انکار را هم نادیده بگیرد که جبهه متبوع ایشان، در جریان فتنه 88 در هماهنگی کامل و اعلام شده با سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل بوده است و حتی یک نمونه- تاکید می شود که حتی یک نمونه- از اقدامات این جبهه را نمی توان آدرس داد که بیرون از فرمول رسما اعلام شده مثلث مورد اشاره صورت پذیرفته باشد. انتظار از این نماینده مدعی اصلاحات آن بود که با این همه ابراز ارادت به امام حسین(ع)، نظر خود را درباره اهانت جبهه متبوع خویش به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در روز عاشورا اعلام می کرد و مثلا می گفت: برخلاف میرحسین موسوی، اهانت کنندگان به عاشورای حسینی(ع) را «مردمان خداجوی»! نمی داند و یا دست کم اعلام می کرد که با آن عده از مدعیان اصلاحات که هم اکنون به آمریکا و انگلیس و اسرائیل گریخته اند مرزبندی دارد و یا حذف قید «اسلامی» از گزاره «جمهوری اسلامی ایران» را محکوم می کند، یا اهانت به حضرت امام(ره) را خیانت می داند و یا...
نماینده یاد شده توضیح نمی دهد که اگر جبهه متبوع ایشان نیز آنگونه که وی ادعا می کند به رأی و نظر مردم اعتقاد دارد، چرا همصدا با دشمنان بیرونی اسلام و انقلاب و نظام به جای پاسداشت حضور 85 درصدی مردم در انتخابات ریاست جمهوری دهم و تن دادن به خواست و نظر آنها که ترجمان «جمهوریت» نظام است، به دروغ شاخدار «تقلب در انتخابات»!! که به قول تاج زاده، عضو مرکزیت جبهه اصلاحات، در انتخابات جمهوری اسلامی ایران غیرممکن است روی آوردند؟!
نماینده زنجان در نطق میان دستور خود به ضعف اقتصادی دولت اشاره کرده و آن را به حساب اصولگرایان نوشته است و باز هم فراموش کرده که اولا؛ اگرچه انتقاداتی به دولت کنونی هست ولی خدمات عمرانی، اقتصادی و علمی این دولت و حمایت آن از محرومان و مستضعفان صدها برابر دولت های سازندگی و اصلاحات بوده است و برخی از پلشتی ها نیز از سوی کسانی است که با جبهه مدعی اصلاحات همخوان و همصدا هستند و اقدامات آنان قبل از همه با اعتراض و انتقاد شدید اصولگرایان روبرو شده است. ثانیا؛ جناب انصاری به خاطر نیاورده است که در مجلس اصلاحات وقتی سخن از رسیدگی به معیشت مردم در میان بود آقای مزروعی نماینده مدعی اصلاحات مجلس ششم- که اکنون به بلژیک پناهنده شده است- پشت تریبون رفت و با کمال وقاحت به تمسخر مردم پرداخت و گفت «در ایران اگر مرگ موش هم توزیع کنند، مردم برای گرفتن آن صف می کشند»! و آن دیگری از جبهه اصلاحات، مردم فقیر را با تمسخر به «لشکر قابلمه به دست ها تشبیه کرد»! و... این واقعیات که تماما مضبوط و موجود است و قابل انکار نیست، بنابراین اگر نماینده محترم زنجان با این همه وطن فروشی و خیانت جبهه اصلاحات موافق نیست- که انشاءالله نیست- چرا علیه آن موضعی نگرفته و نمی گیرد و اگر موافق است- که انشاءالله نباشد- بهتر است شعور و حافظه مردم را دست کم نگیرد و چنانچه موافق بوده و حالا پشیمان است- که انشاءالله باشد- چاره آن توبه به درگاه خدا و عذرخواهی از مردم است.

آیا اسکندر همان ذوالقرنین است ؟

بسمه تعالی 


قرآن سه بار از ذوالقرنین نام برده است  

قرآن در سوره کهف سه بار از ذوالقرنین نام برده (26) و این خصوصیات را براى او بیان نموده است :
1 - ((ما ذوالقرنین را بر زمین تسلط و تمکین بخشیدیم و آنچه را که براى استوارى حکومت و اکمال فتوحات خود لازم داشت در اختیارش ‍ نهادیم ))
(27)
2 - سه پیشروى مهم نصیب دوالقرنین شد، اول
نفوذ (و لشکر کشى ) در سمت غرب ، دوم نفوذ (و لشکرکشى ) در سمت شرق ، سوم هجوم به طرف بلاد کوهستانى و دشتهاى شمال شرقى براى جلوگیرى از یاءجوج و ماءجوج (قبایل وحشى بیابانى که در شمال شرقى مى زیسته اند) و ساختن ((سد)) بخاطر مسدود کردن راه تجاوز آنها
(28).
3 - ذوالقرنین طرفدار عدالت بود و از ظلم و ستم دورى مى کرد و از ضعفا و ناتوانان حمایت مى نمود
(29).
4 - او به خدا و آخرت ایمان داشت
(30).
5 - او حرص به ثروت اندوزى نداشت از اینرو پس از ساختن سد، مغلوبین خواستند مالى فراهم کنند و به او بدهند، او نپذیرفت و گفت :
آنچه خدا به من عطا کرده مرا از اموال شما بى نیاز خواهد کرد
(31).
اینک در این باره سؤ ال مى شود که آیا ذوالقرنین با این خصوصیات چه کسى بوده است؟


اختلاف نظر بین مفسران و علماى تاریخ درباره ذوالقرنین  

بین مفسران و علماى تاریخ ، آراء و گفتگوهاى بسیار به میان آمده است و در روایاتى که مربوط به ذوالقرنین هست نیز اختلاف وجود دارد.
در مورد اسم ذوالقرنین ، در بعضى از روایات آمده ، نام او ((عیاش )) بود و در بعضى دیگر آمده اسم او ((اسکندر)) بود، و در پاره اى اسم او ((مرز یابن مرز به یونانى )) و در برخى دیگر اسم او ((مصعب بن عبدالله بن قحطان )) و در بعضى ((صعب بن ذى المراثد)) و در بعضى دیگر ((عبدالله بن ضحاک )) و... آمده است
(32).
فخر رازى در تفسیر خود اصرار دارد که ذوالقرنین همان اسکندر مقدونى است ، و در این باره گفتارى دارد که خلاصه اش این است :
قرآن دلالت مى کند که قلمرو حکومت ذوالقرنین تا به آخر غرب و شرق و سمت شمال رسید و بنابر شهرت تاریخى کسى که حکومتش به این حد رسید، جز اسکندر شخص دیگرى نیست ، چه آنکه اسکندر بر تمام کشورها مسلط شد سپس به مصر رفت اسکندریه را ساخت و سپس وارد شام شد و هر جا قدم مى نهاد آنجا را فتح مى کرد، بر ایران و هند و چین و... تسلط یافت ، وقتى که قرآن ذوالقرنین را چنین معرفى مى کند که بر همه جا تسلط یافت و در تاریخ ثابت شده که اسکندر قاف تا فاف عالم را گرفت پس ‍ ذوالقرنین همان اسکندر است
(33)
در گفتار فخر رازى چند اشکال وجود دارد:
نخست اینکه کسى که از نظر تاریخ بر مشرق و مغرب و شمال و جنوب تسلط یافته باشد، تنها اسکندر نیست ، بلکه افرادى نیز مثل کورش ، بخت النصر و... چنین استیلاء پیدا کردند.
دوم اینکه قرآن ، ذوالقرنین را مؤ من به خدا و روز قیامت و یگانه پرست معرفى مى کند، در صورتى که اسکندر از ستاره پرستان بود و نقل کرده اند که حیوانى را براى ستاره مشترى ذبح نمود
(34).
سوم اینکه : در هیچیک از تواریخ ذکر نشده که اسکندر مقدونى سد یاءجوج و ماءجوج را ساخته باشد.
چهارم اینکه : اسکندر در راه کشورگشائى ، افراد بسیارى را کشت و خونریزى در عالم بپا کرد، در صورتى که قرآن ، ذوالقرنین را عادل و مهربان و مخالف ظلم معرفى کرده است ...
علامه سید هبة الدین شهرستانى مى گوید: ذوالقرنین یکى از پادشاهان تبابعه
(35) یمن بوده است ، و چون یمن با حجاز مجاور هم بوده اند مردم حجاز از پیغمبر (ص ) جویاى جریان و داستان او گردیدند، و قرآن به خواست آنها پاسخ مثبت داد و شرح حال او را بیان کرد(36).
اخیرا آقاى ابوالکام آزاد، وزیر اسبق فرهنگ هندوستان با تحقیقات دامنه دار و ذکر قرائنى در مقام اثبات این نکته برآمده است که منظور از ذوالقرنین ، کورش کبیر
(37) است ، و تمام علائم و اوصافى که قرآن در مورد ذوالقرنین گفته با اوصاف کورش تطبیق مى کند(38).
آقاى علامه طباطبائى نیز این قول را قابل انطباقتر از اقوال دیگر با قرآن و قابل قبولتر مى داند
(39).

شرح حال ابوالا سود دُئلى

 بسمه تعالی


ظالم بن ظالم ابوالا سود دُئِلى بصرى است که از شُعرا اسلام و از شیعیان امیرالمؤ منین و حاضر شدگان در صِفّین بوده است و او همان است که وضع (علم نحو) نموده بعد از آنـکـه اصـلش را از امـیرالمؤ منین علیه السّلام اخذ نموده و اوست که قرآن مجید را اعراب کرده به نقطه در زمان زیاد بن ابیه . وقتى معاویه براى او هدیّه فرستاد که از جمله آن حـلوائى بـود بـراى آنـکـه او را از محبّت امیرالمؤ منین علیه السّلام منحرف کند دخترش که به سن پنج سالگى یا شش سالگى بود مقدارى از آن حلوا برداشت و در دهان گذاشت ، ابوالا سود گفت : اى دختر! این حلوا را معاویه براى ما فرستاده که ما را از ولاى امیرالمؤ منین علیه السّلام برگرداند. دخترک گفت :
قَبَّحَهُ اللّهُ یَخْدَعُن ا عَنِ السَّیِّدِ الْمُطَهَّرِ بِالشَّهْدِ الْمُزَعْفَرِ تَبّا لِمُرْسِلِهِ وَآکِلِه .
چپس خود را معالجه کرد تا آنچه خورده بود قى کرد و این شعر بگفت :
شعر :

اءَبِاالشَّهْدِ المُزَعْفَرِ یابْنَ هِنْدٍ

نَبیعُ عَلَیْکَ اَحْسابا وَدینا

مَعاذَ اللّهِ کَیْفَ یَکُونُ ه ذا

وَمَوْلی نا امیرُالمُؤْمنینا(۱)

(۱ ) ربـیـع الا بـرار) عـلاّ مـه زمـخـشـرى 5/322، تـحـقـیق : عبدالامیر مهنا؛ (روضات الجنات ) علاّ مه خوانسارى 4/168 .


بـالجـمـله ؛ ابـوالا سـود در طاعون سنه شصت و نه به سن هشتاد و پنج در بصره وفات کـرد و ابـن شـهـر آشـوب و جـمـعـى دیـگـر ذکـر کـرده اند اشعار ابوالا سود را در مرثیه امیرالمؤ منین علیه السّلام و اوّل آن مرثیه این است :
شعر :

الاّ یا عَیْنُ جُودی فَاسْعَدینا

الا فَابْکی اَمیرَ المُؤ منینا(۲)

(۲) (مناقب ) ابن شهر آشوب 3/361 .

و ابـوالا سـود شـاعـرى طـلیـق اللسـان و سـریـع الجـواب بـوده ؛ زمـخـشـرى نـقـل کـرده کـه زیـاد بـن ابـیـه ابوالا سود را گفت که با دوستى على چگونه اى ؟ گفت : چـنـانـچـه تـو در دوسـتـى مـعـاویـه باشى لکن من در دوستى ثواب اُخروى خواهم و تو از دوستى معاویه حُطام دُنیوى جوئى و مَثَل من و تو شعر عمروبن معدى کرب است :
شعر :

خَلیلا نِ مُخْتَلِفٌ شَاءْنن ا

اُریدُ الْعَلاءَ وَیَهْوِى السَّمَنَ

اُحِبُّ دِم آءَ بَنى م الِکِ

وَر اقَ المُعَلّى بَیاضَ اللَّبَنِ(۳)

(۳) (مـجـالس المـؤ مـنـیـن ) 1/325 از (ربـیـع الا بـرار) زمـخـشـرى ، نقل کرده است .

و هم زمخشرى این شعر را از او روایت کرده :
شعر :

اَمُفَنّدی فی حُبِّ آلِ محمّد
حَجَرٌ بِفیکَ فَدَعْ مَلا مَکَ اَوْزِد
مَنْ لَمْ یَکُنْ بِحِب الِهِمْ مُسْتَمْسِکا
فَلْیَعْتَرِفْ بِوِلا دَةٍ لَمْ تُرْشَدِ(۴)

 

(۴) مـاءخذ پیشین . علامه شوشترى مى گوید: (مفند، ملامت کننده است ، یعنى اى مـلامـت کننده من در دوستى آل محمّد علیهماالسّلام ، سنگ در دهن تُست ؛ خواه ترک ملامت خود کنى و خواه آن را زیاده کنى و مضمون بیت ثانى آن است که شاعر فارسى گفته :

هر که را هست با على کینه

در سخن حاجت درازى نیست

نیست در دستش آستین پدر

دامن مادرش نمازى نیست
 

به نقل از « منتهی الأمال » - نوشته مرحوم شیخ عباس قمی (ره)

عادت می کنید !

 بسمه تعالی 


تلاش برای حداکثری کردن فشار بر ایران درست در شرایطی صورت می گیرد که فشار بر غرب در منطقه حداکثر شده است. عینی ترین ارزیابی ها درباره شرایط منطقه حاکی از آن است که مجموعه تحولات در حال پیش روی به سمتی است که آمریکایی ها آن را روی کار آمدن عناصر نامطلوب می خوانند. درست که آمریکا چند ماه است تلاش می کند از طریق ارتباط گیری با انقلابیون منطقه، وادار کردن دیکتاتورها به اصلاحات صوری و خارج کردن فرایندهای انقلابی از کف خیابان روند این انقلاب ها را مدیریت کند ولی نتیجه به هیچ وجه آن چیزی نیست که آمریکایی ها می خواستند. منطقه در حال اسلامی تر شدن است و کسانی روی کار می آیند که خواهان جمع شدن همه بساط غرب -بساطی که ظرف حدود یک قرن پهن شده- هستند.
اگر کسی بخواهد عمق خسرانی را که آمریکا در اثر انقلاب های منطقه گرفتار آن شده دریابد کوتاه ترین راه این است که به ادبیات اسراییل در این باره مراجعه کند. بیش از 6 ماه است که هیچ مقام اسراییلی درباره این موضوع سخن نگفته الا اینکه از آینده آن ابراز ترس کرده است. مهم ترین نگرانی اسراییلی ها آن است که دیکتاتورهای منطقه که به مدت چند دهه به مثابه سدی در مقابل خشم فزاینده و بی امان مردم منطقه علیه صهیونیسم عمل می کردند، اکنون دیگر از بین رفته اند. مهم ترین سوال برای امنیت رژیم جعلی اسراییل این است که از این به بعد چه کسی این نفرت تاریخی را مهار خواهد کرد؟ و اگر نتوان سدی بر سر راه این خشم بی امان کشید، آن وقت چه بر سر موجودیت رژیم نیمه جان صهیونیستی خواهد آمد؟مدتی در اوایل کار، صهیونیست ها سعی می کردند بگویند ماجرای انقلاب های منطقه اساسا به آنها ربطی ندارد. بسیاری از مقام های رژیم صهیونیستی و در راس آنها نتانیاهو و باراک اصرار داشتند که ریشه انقلاب های منطقه مسائل اجتماعی و اقتصادی و حداکثر روحیات ضد دیکتاتوری مردم است و این انقلاب ها ربطی به ضدیت مردم منطقه با آمریکا و اسراییل ندارد. به همین دلیل بود که عاموس یادلین رییس سابق اطلاعات نظامی اسراییل -که به دلیل ناتوانی از پیش بینی این تحولات برکنار شد- در همان ماه های آغازین تحولات منطقه در دانشگاه تل آویو سخنرانی کرد و گفت اسراییل باید از این تحولات استقبال کند چرا که بهار عربی منجر به روی کار آمدن دولت های دموکراتیک در منطقه خواهد شد و دموکراسی ها در کل نسبت به جنگ بی میل هستند.
اشتباه یادلین این بود که حاضر نبود خود را با این مسئله درگیر کند که آن مردمی که بناست دموکراسی های آینده در منطقه را بسازند چه کسانی هستند و چگونه فکر می کنند. این تحلیل که دموکراسی در منطقه به نفع آمریکا و اسراییل است تنها زمانی صحیح خواهد بود که مردم منطقه کاملا سکولار شده و روحیات و باورهای دینی خود را از دست داده باشند. در واقع منظور آمریکایی ها و اسراییلی ها هم وقتی از دموکراسی سخن می گویند چیزی جز این نیست که نوعی نظام سکولار که فرهنگ لیبرالیسم را در دستور کار خود قرار داده و در اقتصاد کاپیتالیستی رفتار می کند بر سر کار باشد. در تعریف آمریکایی و اسراییلی از دموکراسی باور ارتدوکس «باید اکثریت حاکم باشد» چندان جایی ندارد همچنان که همین الان هم در آمریکا که خود را بزرگترین دموکراسی جهان می خواند اکثریت حاکم نیست و یک اقلیت یک درصدی بر 99 درصد مردم حکومت می کنند.
زمان زیادی طول نکشید تا عمق اشتباه تحلیل یادلین آشکار شود. مئیر داگان رییس سابق موساد که مدت های طولانی در راس شنیع ترین جنایت های اسراییل علیه مردم منطقه بوده و بهتر از هر کسی از عمق نفرت این مردم نسبت به اسراییل آگاه است، نخستین کسی بود که زنگ خطر را به صدا در آورد. داگان-که او هم به دلیل اختلاف نظر با تیم باراک و نتانیاهو از کار برکنار شد- از زمان آغاز انقلاب های منطقه تا کنون در بیش از 4 سخنرانی به تفصیل استدلال کرد که در اثر این انقلاب ها خطری علیه اسراییل در حال شکل گیری است که با هیچ خطر دیگری در گذشته قابل مقایسه نیست. سخنان معروف داگان در مرکز مطالعات عبری دانشگاه بیت المقدس همچون پتکی بر سر کابینه نتانیاهو فرود آمد طوری که پس از آن سخنرانی تقریبا همه مقام های دولت جعلی اسراییل علیه داگان موضع گرفتند و او را متهم به اظهار نظر غیر مسئولانه درباره اسرار امنیت ملی کردند. همه حرف داگان خطاب به سران تل آویو این بود که منطقه به شدت در حال ضد اسراییلی و ضد آمریکایی شدن است، آمریکا در منطقه تضعیف شده و دیگر قدرت سابق را ندارد و اگر هم داشت دیگر حفظ امنیت اسراییل اولویت اصلی آن نبود چرا که آمریکا اکنون اولویت های مهم تری در منطقه پیدا کرده است و نهایتا هم این که داگان عقیده داشت خطری که از مصر و لیبی موجودیت و امنیت اسراییل را تهدید خواهد کرد بی نهایت از خطرهای موهوم دیگری که تیم باراک- نتانیاهو بر آن تاکید دارد بزرگتر است. در واقع قضیه اصلا اینطور نیست که داگان پیشگوی خوبی بود. مسئله فقط این است که او به دلیل جنس کارش، روحیات و تفکر مردم خاورمیانه را به خوبی می شناخت و می دانست که در این منطقه دموکراسی هیچ معنایی جز دشمنی سازش ناپذیر با اسراییل و تلاش برای محو کردن آن ندارد.
جالب است که تیم دنیس راس در واشینگتن هم با ارزیابی امثال داگان موافق تر بودند تا ارزیابی که دولت غاصب تل آویو به آنها می داد. دنیس راس که اخیرا به دلیل ناتوانی از هماهنگ کردن مواضع تل آویو- واشینگتن از سمت خود استعفا داد، عقیده داشت اسراییل به قدری در منطقه ضعیف شده که اگر خواهان بقاست چاره ای جز امتیاز دادن ندارد و باید روحیه متکبر و جنگی خود را کنار بگذارد.
پس از چند ماه مقاومت در مقابل این تحلیل ظاهرا دولت غاصب تل آویو خود به این نتیجه رسیده است که دوران بی بازگشتی از سقوط برای آن آغاز شده است. ارزیابی های موسسه مطالعات امنیت ملی اسراییل که اخیرا منتشر شده نشان می دهد که شیب سقوط استراتژیک اسراییل و آمریکا در منطقه بی سابقه است و برچیده شدن سپر امنیتی به نام دیکتاتورهای آمریکا در منطقه آغاز دور جدیدی از مشکلات امنیتی برای این رژیم را نوید می دهد. اسراییلی ها اکنون می بینند که ماشین جنگی آنها به وضوح ناکارآمد شده است. در همین ماجرای اخیر شلیک چند راکت از جنوب لبنان به سوی سرزمین های اشغالی واکنش اسراییل آنقدر سست و بی مایه بود که حتی صدای غربی ها را هم در آورد. بسیاری از ناظران غربی گفتند واکنش ضعیف اسراییل نشان می دهد این رژیم از اینکه با ادبیات تهدید و حمله نظامی با مردم منطقه سخن بگوید می ترسد و حتی حاضر است فرود آمدن موشک های مقاومت بر سر خود را تحمل کند ولی دم بر نیاورد. در واقع کاملا واضح است که اکنون نظامی گری تبدیل به نقطه ضعف بنیادین رژیم غاصب صهیونیستی شده است. پارادوکس غیر قابل حل تل آویو در اینجا این است که اگر نیروی نظامی خود را به کار نگیرد هر روز فشارهای امنیتی بیشتری از جانب انقلابیون منطقه به آن وارد خواهد شد و اگر این کار را بکند و مثلا مجددا جنگی جدید در منطقه به راه بیفتد آن وقت تردیدی نیست که این جنگ آخرین جنگ اسراییل خواهد بود و مردم به پا خاسته منطقه کار این رژیم را برای همیشه یکسره خواهند کرد.
حال با این صورت مسئله می توان به سراغ موضوع تجمیع فشارها بر ایران رفت و از عاقبت آن پرسش کرد. واقعا آیا فشار آوردن بر ایران می تواند این حجم از مشکلات ژئوپلتیکی و امنیتی برای اسراییل و آمریکا را که روز به روز در حال بیشتر شدن است و با پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات مصر به اوج خواهد رسید، حل کند؟ واضح است که کار از این حرف ها گذشته است و آقای نتانیاهو مجبور است به شنیدن صدای امام خمینی از بیخ گوشش عادت کند. فشار به ایران تنها این صدا را بلند تر خواهد کرد و بس.
مهدی محمدی

مبارزه با خرافات

  بسمه تعالی 

هنگامى که ابراهیم پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله چشم از جهان فرو بست . در همان روز خورشید گرفت .
عده اى گفتند:
خورشید نیز به خاطر مرگ ابراهیم غمگین است (و این علامت عظمت رسول خداست ).
پیامبر صلى الله علیه و آله فورا پیش از دفن جنازه ابراهیم ، مردم را به مسجد دعوت کرد و بالاى منبر رفت و فرمود:
اى مرم ! خورشید و ماه دو نشانه از نشانه هاى خداست و به دستور او در سیر و حرکتند و به فرمان خدا مطیع مى باشند، هرگز به خاطر مرگ و زندگى کسى گرفته نمى شوند! هرگاه خورشید و ماه گرفت ، نماز آیات بخوانید!
سپس از منبر پایین آمدند و نماز آیات را با جماعت خواندند آنگاه به على علیه السلام فرمود:
پیکر فرزندم ابراهیم را براى دفن آماده کن !
على علیه السلام جنازه ابراهیم را غسل داد و کفن کرد پس از آن مردم دفنش ‍ کردند.

معجزه یک آلیاژ از هند تا مصر

 

بسمه تعالی 


4- ده روز پیش، باراک اوباما وقتی با چالش خبرنگاران در حاشیه نشست آسیا- پاسیفیک مواجه شد، درباره ایران سخنی گفت که طی 30 ساله گذشته از زبان هیچ رئیس جمهور دیگر آمریکا به طور علنی گفته نشده است. او در پاسخ تبلیغات جمهوری خواهان گفت «آیا تصور می کنید موضوع ایران چالش ساده ای است؟ نه هیچ کس چنین ادعایی ندارد. این ادعا یا سیاسی کاری است یا آنها نمی دانند درباره چه چیزی صحبت می کنند». این عبارت، تعبیر دیپلماتیک تر تحلیل سال گذشته روزنامه واشنگتن تایمز بود که نوشته بود «ایران چالش شماره 1 و 2 و 3 آمریکا در سال 2011 است». یک هفته بعد از سخنان اوباما، روزنامه لوموند چاپ پاریس، در ترسیم چشم انداز موجود نوشت «ایران، هم اکنون پرچم رهبری آمریکا در جهان را به حالت نیمه افراشته درآورده است. اروپا درگیر بحران هاست و از آن سو جنبش های اسلامگرا در حال درو کردن میوه بهار انقلاب ها در خاورمیانه هستند».
یکی دو روز بعد، شبکه تلویزیونی ABC در حالی که از قول چند مقام ارشد اطلاعاتی- فعلی و سابق- آمریکا، بازداشت دست کم 12 جاسوس سازمان «سیا» در ایران و لبنان را تایید می کرد، اعلام کرد «تأیید خبر چند ماه پیش، نشان می دهد ایران و سیدحسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در آن زمان (می و ژوئن) راست گفته بودند... آن زمان سازمان سیا تجاهل کرد اما یک مسئول فعلی این سازمان می گوید ضربه ای بزرگ به آمریکا وارد شده است. اینک معلوم می شود نصرالله دروغ نگفته بود. پس از کشف شبکه جاسوسی سیا، نگرانی از خسارت ناشی از این اتفاق، مانند ویروس در بدنه سازمان پخش شده است. به گفته مقامات آمریکایی، خسارت های ناشی از انهدام این شبکه جاسوسی بیشتر از سطح توقع آنها بوده و هر چه زمان می گذرد، بر حجم فاجعه افزوده می شود.» اینها را علاوه کنید به برخی کشفیات جاسوسی طی چند ماهه اخیر در سوریه که هنوز ابعاد کامل آن رسانه ای نشده است. همزمان بنیامین بن الیعاذر وزیر دفاع سابق رژیم صهیونیستی گفته است «رخدادهای اخیر مصر ابعاد هولناکی به خود گرفته است. تل آویو باید خود را برای تبدیل مصر به دشمن اسرائیل آماده کند. آینده مصر در دست ملت این کشور قرار گرفته که اسرائیل را دشمن خود می دانند».
3- یک پرسش مهم و مشترک درباره فوران انبوه این اتفاقات وجود دارد. امروز همه درغرب و شرق عالم می پرسند چه چیزی بنیاد «محاسبات» جبهه صهیونیسم مسیحی- جبهه استکبار- را منهدم کرده است. پیش از این قدرتمندان می ترساندند و به مرگ می گرفتند تا مستضعفان را به تب راضی کنند اما چرا اکنون این فرمول محاسباتی، انتظارات غرب را پاسخ نمی دهد؟ همین روزها نام دو سردار و دو سرلشکر، دهان به دهان سیاستمداران غرب و تیتر به تیتر رسانه های آنها گشت؛ سیدحسن نصرالله و حاج قاسم سلیمانی. این دو سردار، پاسخ هایی برای پرسش اخیر دارند. برخی محافل رسانه ای و سیاسی صهیونیستی پیش از این شهادت داده اند که هر چه زمامداران خود- کسانی چون پرز، اولمرت، نتانیاهو و باراک- را «دروغگو» و «فرومایه» تلقی می کنند، سیدحسن نصرالله و وعده های او را صادق یافته اند. می گویند سخنان وی از جنس حقیقت است و می توان به درستی آنها ایمان داشت. زمانی که صهیونیست ها، جنازه شهید هادی نصرالله فرزند دبیر کل حزب الله را گروگان گرفتند و باج خواستند، با حیرت تمام شنیدند که نصرالله می گوید فرزند من با دیگر شهدای حزب الله هیچ تفاوتی ندارد و ما سر این جنازه معامله نمی کنیم.
بعد از مقاومت پیروز 33 روزه در تابستان 2006، از «سیدحسن» پرسیدند که چگونه از پس اشغالگران صهیونیست - چهارمین ارتش بزرگ به قول خودشان- برآمدید و بر آنها پیروز شدید؟ او ضمن آن که از شوق شهادت سخن گفت، به کلام الهی استناد کرد آنجا که در آیه 96 سوره بقره می فرماید «و لتجدنهم احرص الناس علی حیاه و من الذین اشرکوا... و آنها (یهودیان) را حریص ترین مردم - حتی حریص تر از مشرکان- به زندگی خواهی یافت. هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر کند در حالی که حتی این عمر طولانی او را از کیفر و مجازات باز نخواهد داشت». سیدحسن گفت ما پاشنه آشیل و نقطه ضعف آنها- جان دوستی حریصانه و یهودانه!- را پیدا کردیم و مدام از همان موضع ضربه زدیم تا از پا درآمدند و گریختند. چند سال بعد- همین روزها- وقتی قاسم سلیمانی بقیه السیف فرماندهان شهید دفاع مقدس شنید مقامات بزدل آمریکایی علناً از ترور او می گویند تا ترس و عجز خود را بپوشانند، با آرامش تمام در جمع بسیجیان گفت «ترور، تهدیدی برای من نیست. کمک به یک شوق قدیمی است... خدایا شهادت را نصیبم کن». هیچ کس در سبعیت رژیم کودک کش صهیونیست یا رژیم جنایت بنیان آمریکا تردیدی ندارد و آنجا که جنایت و رذالتی مرتکب نشده اند، قطعاً تیغ شان کند بوده است. اما این هم معمایی غامض برای جبابره جهان است که تا دیروز می ترساندند و حکم می راندند اما امروز قومی در میانه میدان ایستاده اند که صلابت کوه، استعاره ای از آنهاست. به فرمان امیر مؤمنان(ع) عمل می کنند که «تزول الجبال و لاتزل». سیره آنان علوی است. برخلاف دشمن، غرش نمی کنند مگر که ببارند و نمی بارند مگر که سیل جاری سازند. پیش از این، تهدید به مرگ، ایستگاه آخر و آخر بن بست بود اما حالا سپاهی سر برآورده اند که مرگ را نه فقط به زیر پا کشیده باشند، که شهادت را «شهد شروع» و «اول عشق» می دانند، بی هیچ اضطراب! این قوم صبور در برابر امتحان، گفتار مؤمنان استوار در سپاه طالوت را تفسیر کردند آنجا که می گفتند «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین. و اما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. فهزموهم باذن الله ...». (آیات 249 تا 152 سوره بقره).»
2- «ابد والله ما ننسی حسیناً». اگر دیروز نوبت مردم لبنان و عراق بود که این شعار را از صمیم جان بخوانند و بگویند هرگز حسین(ع) را فراموش نمی کنیم، امروز نوبت بحرین و یمن است و فردا مصر، بی تردید. ما ایمان داریم به این فرموده پیامبر اعظم(ص) که «حسین منی و انا من حسین، احبّ الله من احبّ حسیناً». مگر می شود رسول خدا را دوست داشت و از محبت حسین او جاماند؟ روزگاری که محتشم فرمود «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»، اوضاع روزگار هنوز چنین بر هم نشده بود. امروز عزت و کرامت، حرف اول ملت ها را می زند و چه کسی عزیزتر از سیدالشهدا علیه السلام که سالار آزادگی شد آنجا که فرمود «بدانید که زنازاده پسر زنازاده مرا بین دو چیز، شمشیر و ذلت مخیر کرده است. و هیهات منا الذله. خداوند و پیامبر او و مومنان و دامن های طیب و طاهر، از چنین عاری برای ما ابا می کنند». اعقاب جبهه اموی اگر می خواهند آلیاژ بنیان مرصوص جبهه مقاومت اسلامی را بشناسند، باید که به کربلا و عاشورا برگردند آنجا که مردی تحت محاصره کامل اما خلل ناپذیر، از «بن بست» مرگ، «پلی» به سوی عزت و سعادت ساخت و خطاب به اصحاب صادق الوعد خویش فرمود «صبراً یا بنی الکرام فما الموت الا قنطره تعبربکم عن البوس و الضرّاء الی الجنان الواسعه و النعم الدائمه . شکیبا و استوار باشید ای فرزندان کرامت که مرگ نیست جز پلی که شما را از سختی و آسیب به سوی وسعت بهشت و بهره مندی دایمی عبور می دهد» و «شوق من به شهادت افزون تر از اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است». ترس مرگ که فرو ریخت و شوق شهادت جای آن را گرفت، طلسم شیطان در دم می شکند.
رضوان خدا بر استاد شهید مرتضی مطهری که درباره حضرت سیدالشهدا فرمود «حسین بن علی (علیه السلام) یک روح بزرگ و یک روح مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد. و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا می کند. این خود یک حسابی است. ابن عباس ها بیایند و نهی کنند، مگر روح حسین اجازه می دهد؟... روح کوچک دنبال لقمه برای بدن می رود. روح کوچک دنبال پست و مقام می رود ولو با گرو گذاشتن ناموس... اما روح بزرگ به تن نان جو می خوراند، بعد هم بلندش می کند و می گوید شب زنده داری کن. روح بزرگ وقتی که کوچک ترین کوتاهی در وظیفه خودش می بیند، به تن می گوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را حس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکن. روح بزرگ آرزو می کند که در راه هدف های الهی و هدف های بزرگ کشته شود. فرقش شکافته می شود، خدا را شکر می کند. روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا 003 زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که زیر سم اسب ها لگدمال می شود، جریمه یک روح بزرگ را می دهد، جریمه یک حماسه را می دهد، جریمه حق پرستی را می دهد، جریمه روح شهید را می دهد. از شعارهای روز عاشورای حسین علیه السلام یکی این است؛ الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار... شب تاسوعا که برای آخرین بار به او عرضه می دارند یا کشته شدن یا تسلیم، اظهار می دارد. والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید» (جلد 1 حماسه حسینی، صفحات 341 و 441). شخصیتی این چنین که مهاتما گاندی را در هندوستان به شور و جنبش علیه انگلیس در آورد، آیا نمی تواند مسلمین ستم کشیده و دیگر مستضعفان را در اقطاب عالم به شورش آورد؟! آیتی که بر زبان محتشم(ره) جاری شده، هر سال تعبیر و تفسیری تازه خواهد داشت. خون حسین علیه السلام که زمانی به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رصدگران سازمان جاسوسی سیا را مبهوت خود ساخت تا در گزارش ها و تحلیل ها از آن به عنوان «اکسیر و فرمول انقلاب پیروز 9791» یاد کنند، اکنون سرزمین تا سرزمین خاورمیانه را در می نوردد و می جوشد، هر چند که هنوز عشق، چندان که باید شعله نکشیده است. آن روز که امیرمومنان در مسیرصفین، از کربلا گذشت و خاک آن را بویید و گریست، کسی از راز این تربت پاک خبر نداشت. حتی آن هنگام که فرمود «شگفتا از تو ای خاک! قومی از تو محشور می شوند که بدون حساب وارد بهشت می شوند» و «اینجا بارانداز و قتلگاه عاشقان است، شهیدانی که هیچ کس بر آنها سبقت نگرفته است. خوشا بر تو ای خاکی که خون دوستان در آن می ریزد»، بر شنوندگان غریب آمد تا آن زمان که کربلا در خون تپید و پیکردردانه رسول خدا(ص) به خاک افتاد در حالی که سر به نیزه داشت...
1- سالارشهیدان فرمود «من کان باذلا فینا مهجته... فلیرحل معنا». هر کس مهیاست عصاره خون قلب خویش را در راه ما نثار کند، پس با ما به راه افتد. این همراهی آسان هست و نیست. فاما من اعطی واتّقی و صدّق بالحسنی فسنیسره للیسری. هر کس که در راه خدا انفاق کند و تقوا پیشه نماید و پاداش نیک الهی را تصدیق کند، پس ما مسیر آسایش را برای او آسان می گردانیم» (آیات 5 تا 7 سوره لیل). اما آن کس که بخل و استغنا پیشه کند، راه عسرت و سختی در انتظار وی است. امیر مومنان به یکی از فرزندان خود فرمود « در راه خداوند آن گونه که سزاوار جهاد است، جهاد کن و در راه خداوند سرزنش ملامتگر، گریبان تو را نگیرد. و در سختی ها فرو شو هرجا که باشد» (نامه 13 نهج البلاغه). و باز به تعبیر آن حضرت «لا تجتمع عزیمه و ولیمه . عزم و اراده جدی با شکم بارگی یکجا جمع نمی شود».(خطبه 112 نهج البلاغه). کسانی پشت قدرت های زورگو را به خاک کشیدند که صادقانه در پاسخ ندای جانسوز «هل من ناصر ینصرنی و هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله» گفتند «لبیک یا حسین»! و امروز «لبیک یا خامنه ای، لبیک یا حسین است» را شعار حیات خویش ساخته اند.
فردا اول محرم است، آنجا که ورق برمی گردد و تاریخ از نو آغاز می شود. سلام بر محرم! و... السلام علی الشیب الخضیب، السلام علی الخدّ التریب، السلام علی البدن السّلیب... السلام علی الرأس المرفوع...
محمد ایمانی

بفرمائید شکر

بسمه تعالی 

یک مطلب بسیار جالب  


4.2 گرم شکر = یک قاشق چای خوری شکر(یک مکعب از تصاویر زیر)

همه ما حقیقت رو راجع به مضرات شکر می دونیم، اما این ایمیل برای یادآوریه، (مگه اینطور نیست؟) هر مکعب برابر با یک قاشق سر پر چای خوریه
 

 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه

 اینترنتی ایران 
الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو
 IRANALIVE.IR - گروه اینترنتی ایران الایو