عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عادت می کنید !

 بسمه تعالی 


تلاش برای حداکثری کردن فشار بر ایران درست در شرایطی صورت می گیرد که فشار بر غرب در منطقه حداکثر شده است. عینی ترین ارزیابی ها درباره شرایط منطقه حاکی از آن است که مجموعه تحولات در حال پیش روی به سمتی است که آمریکایی ها آن را روی کار آمدن عناصر نامطلوب می خوانند. درست که آمریکا چند ماه است تلاش می کند از طریق ارتباط گیری با انقلابیون منطقه، وادار کردن دیکتاتورها به اصلاحات صوری و خارج کردن فرایندهای انقلابی از کف خیابان روند این انقلاب ها را مدیریت کند ولی نتیجه به هیچ وجه آن چیزی نیست که آمریکایی ها می خواستند. منطقه در حال اسلامی تر شدن است و کسانی روی کار می آیند که خواهان جمع شدن همه بساط غرب -بساطی که ظرف حدود یک قرن پهن شده- هستند.
اگر کسی بخواهد عمق خسرانی را که آمریکا در اثر انقلاب های منطقه گرفتار آن شده دریابد کوتاه ترین راه این است که به ادبیات اسراییل در این باره مراجعه کند. بیش از 6 ماه است که هیچ مقام اسراییلی درباره این موضوع سخن نگفته الا اینکه از آینده آن ابراز ترس کرده است. مهم ترین نگرانی اسراییلی ها آن است که دیکتاتورهای منطقه که به مدت چند دهه به مثابه سدی در مقابل خشم فزاینده و بی امان مردم منطقه علیه صهیونیسم عمل می کردند، اکنون دیگر از بین رفته اند. مهم ترین سوال برای امنیت رژیم جعلی اسراییل این است که از این به بعد چه کسی این نفرت تاریخی را مهار خواهد کرد؟ و اگر نتوان سدی بر سر راه این خشم بی امان کشید، آن وقت چه بر سر موجودیت رژیم نیمه جان صهیونیستی خواهد آمد؟مدتی در اوایل کار، صهیونیست ها سعی می کردند بگویند ماجرای انقلاب های منطقه اساسا به آنها ربطی ندارد. بسیاری از مقام های رژیم صهیونیستی و در راس آنها نتانیاهو و باراک اصرار داشتند که ریشه انقلاب های منطقه مسائل اجتماعی و اقتصادی و حداکثر روحیات ضد دیکتاتوری مردم است و این انقلاب ها ربطی به ضدیت مردم منطقه با آمریکا و اسراییل ندارد. به همین دلیل بود که عاموس یادلین رییس سابق اطلاعات نظامی اسراییل -که به دلیل ناتوانی از پیش بینی این تحولات برکنار شد- در همان ماه های آغازین تحولات منطقه در دانشگاه تل آویو سخنرانی کرد و گفت اسراییل باید از این تحولات استقبال کند چرا که بهار عربی منجر به روی کار آمدن دولت های دموکراتیک در منطقه خواهد شد و دموکراسی ها در کل نسبت به جنگ بی میل هستند.
اشتباه یادلین این بود که حاضر نبود خود را با این مسئله درگیر کند که آن مردمی که بناست دموکراسی های آینده در منطقه را بسازند چه کسانی هستند و چگونه فکر می کنند. این تحلیل که دموکراسی در منطقه به نفع آمریکا و اسراییل است تنها زمانی صحیح خواهد بود که مردم منطقه کاملا سکولار شده و روحیات و باورهای دینی خود را از دست داده باشند. در واقع منظور آمریکایی ها و اسراییلی ها هم وقتی از دموکراسی سخن می گویند چیزی جز این نیست که نوعی نظام سکولار که فرهنگ لیبرالیسم را در دستور کار خود قرار داده و در اقتصاد کاپیتالیستی رفتار می کند بر سر کار باشد. در تعریف آمریکایی و اسراییلی از دموکراسی باور ارتدوکس «باید اکثریت حاکم باشد» چندان جایی ندارد همچنان که همین الان هم در آمریکا که خود را بزرگترین دموکراسی جهان می خواند اکثریت حاکم نیست و یک اقلیت یک درصدی بر 99 درصد مردم حکومت می کنند.
زمان زیادی طول نکشید تا عمق اشتباه تحلیل یادلین آشکار شود. مئیر داگان رییس سابق موساد که مدت های طولانی در راس شنیع ترین جنایت های اسراییل علیه مردم منطقه بوده و بهتر از هر کسی از عمق نفرت این مردم نسبت به اسراییل آگاه است، نخستین کسی بود که زنگ خطر را به صدا در آورد. داگان-که او هم به دلیل اختلاف نظر با تیم باراک و نتانیاهو از کار برکنار شد- از زمان آغاز انقلاب های منطقه تا کنون در بیش از 4 سخنرانی به تفصیل استدلال کرد که در اثر این انقلاب ها خطری علیه اسراییل در حال شکل گیری است که با هیچ خطر دیگری در گذشته قابل مقایسه نیست. سخنان معروف داگان در مرکز مطالعات عبری دانشگاه بیت المقدس همچون پتکی بر سر کابینه نتانیاهو فرود آمد طوری که پس از آن سخنرانی تقریبا همه مقام های دولت جعلی اسراییل علیه داگان موضع گرفتند و او را متهم به اظهار نظر غیر مسئولانه درباره اسرار امنیت ملی کردند. همه حرف داگان خطاب به سران تل آویو این بود که منطقه به شدت در حال ضد اسراییلی و ضد آمریکایی شدن است، آمریکا در منطقه تضعیف شده و دیگر قدرت سابق را ندارد و اگر هم داشت دیگر حفظ امنیت اسراییل اولویت اصلی آن نبود چرا که آمریکا اکنون اولویت های مهم تری در منطقه پیدا کرده است و نهایتا هم این که داگان عقیده داشت خطری که از مصر و لیبی موجودیت و امنیت اسراییل را تهدید خواهد کرد بی نهایت از خطرهای موهوم دیگری که تیم باراک- نتانیاهو بر آن تاکید دارد بزرگتر است. در واقع قضیه اصلا اینطور نیست که داگان پیشگوی خوبی بود. مسئله فقط این است که او به دلیل جنس کارش، روحیات و تفکر مردم خاورمیانه را به خوبی می شناخت و می دانست که در این منطقه دموکراسی هیچ معنایی جز دشمنی سازش ناپذیر با اسراییل و تلاش برای محو کردن آن ندارد.
جالب است که تیم دنیس راس در واشینگتن هم با ارزیابی امثال داگان موافق تر بودند تا ارزیابی که دولت غاصب تل آویو به آنها می داد. دنیس راس که اخیرا به دلیل ناتوانی از هماهنگ کردن مواضع تل آویو- واشینگتن از سمت خود استعفا داد، عقیده داشت اسراییل به قدری در منطقه ضعیف شده که اگر خواهان بقاست چاره ای جز امتیاز دادن ندارد و باید روحیه متکبر و جنگی خود را کنار بگذارد.
پس از چند ماه مقاومت در مقابل این تحلیل ظاهرا دولت غاصب تل آویو خود به این نتیجه رسیده است که دوران بی بازگشتی از سقوط برای آن آغاز شده است. ارزیابی های موسسه مطالعات امنیت ملی اسراییل که اخیرا منتشر شده نشان می دهد که شیب سقوط استراتژیک اسراییل و آمریکا در منطقه بی سابقه است و برچیده شدن سپر امنیتی به نام دیکتاتورهای آمریکا در منطقه آغاز دور جدیدی از مشکلات امنیتی برای این رژیم را نوید می دهد. اسراییلی ها اکنون می بینند که ماشین جنگی آنها به وضوح ناکارآمد شده است. در همین ماجرای اخیر شلیک چند راکت از جنوب لبنان به سوی سرزمین های اشغالی واکنش اسراییل آنقدر سست و بی مایه بود که حتی صدای غربی ها را هم در آورد. بسیاری از ناظران غربی گفتند واکنش ضعیف اسراییل نشان می دهد این رژیم از اینکه با ادبیات تهدید و حمله نظامی با مردم منطقه سخن بگوید می ترسد و حتی حاضر است فرود آمدن موشک های مقاومت بر سر خود را تحمل کند ولی دم بر نیاورد. در واقع کاملا واضح است که اکنون نظامی گری تبدیل به نقطه ضعف بنیادین رژیم غاصب صهیونیستی شده است. پارادوکس غیر قابل حل تل آویو در اینجا این است که اگر نیروی نظامی خود را به کار نگیرد هر روز فشارهای امنیتی بیشتری از جانب انقلابیون منطقه به آن وارد خواهد شد و اگر این کار را بکند و مثلا مجددا جنگی جدید در منطقه به راه بیفتد آن وقت تردیدی نیست که این جنگ آخرین جنگ اسراییل خواهد بود و مردم به پا خاسته منطقه کار این رژیم را برای همیشه یکسره خواهند کرد.
حال با این صورت مسئله می توان به سراغ موضوع تجمیع فشارها بر ایران رفت و از عاقبت آن پرسش کرد. واقعا آیا فشار آوردن بر ایران می تواند این حجم از مشکلات ژئوپلتیکی و امنیتی برای اسراییل و آمریکا را که روز به روز در حال بیشتر شدن است و با پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات مصر به اوج خواهد رسید، حل کند؟ واضح است که کار از این حرف ها گذشته است و آقای نتانیاهو مجبور است به شنیدن صدای امام خمینی از بیخ گوشش عادت کند. فشار به ایران تنها این صدا را بلند تر خواهد کرد و بس.
مهدی محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد