عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

از وال استریت تا کرمانشاه

 بسمه تعالی 

چند سالی بود در کرمانشاه چند دستگی خاصی میان صاحبان فکر و قلم و جایگاه ایجاد شده بود. در این نوشتار نیازی نیست به دلایل آن اشاره کنم چرا که اختلاف نظر یا تنوع نظر در مورد چرایی ایجاد این شکاف ها وجود دارد. این اختلافات منجر به چهار وضعیت تفرقه آمیز  در استان شد :

۱- فضای دو قطبی میان علما و روحانیون در کرمانشاه

۲- سایه یا شایعه اختلاف میان علما و روحانیون با مدیریت ارشد استان

۳- تقسیم حزب الله کرمانشاه به دو شاخه حیدریه و شمال  و اختلافات بخشی از آن با مدیریت ارشد استان به نحوی که در هر راهپیمایی و مراسم ملی و مذهبی تریبون ها جهت گسترش اختلافات به کارگرفته شدند.

۴-تلاش عده ای معدود برای گسترش اختلافات اهل سنت با شیعیان استان.

 اما سفر به وقوع پیوست و اتفاقا در هر چهار حوزه فضای مطلوب و زیبایی ایجاد شد :

۱- در مراسم استقبال از رهبر فرزانه انقلاب فردی حضور یافت که دشمنان برای عدم حضور وی برنامه های تبلیغاتی آماده کرده بودند. 

۲- حزب الله دو شاخه شده استان در مراسم استقبال با یکدیگر همکاری و همراهی داشتند و دیگر خبری از درگیری حیدریه با مدیریت ارشد استان به گوش نرسید.

۳-اهل سنت استان که در جلسه روحانیون و علما با رهبر معظم انقلاب و نیز در سفر رهبری به شهرستان پاوه و در سایر بیانات معظم له دیدگاه روشن ایشان را در مورد اهل سنت کرماشاه از نزدیک شنیدند مشتاق آن شدند که در سایر برنامه های رهبری که حتی مربوط به بدنه های دیگر استان بود حضور یابند.

 

ارسال شده توسط امیر حشمتی در ساعت 10:14 | نظرات شما (0)
از وال استریت تا کرمانشاه - نگاه تطبیقی به عکس ها-
سه شنبه بیست و ششم مهر 1390
این روزها در بسیاری از نقاط جهان مردم در خیابان ها نظر خود را پیرامون آرمان ها و حاکمیت خود بیان می دارند. در برخی از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا این اعلام نظرات به تغییر حکومت منجر شده است. در غرب نیز هیمنه ایدئولوژی های اقتصادی و سرمایه داری آزاد و غیر انسانی در حال خورد شدن است. اما همزمانی دو مدل اعلام نظر قابلیت تطبیق و تامل دارد. جنبش اعتراضی وال استریت در غرب و جنبش حمایت از رهبری در کرمانشاه و ایران اسلامی.
بدون توضیح اضافه این دو فضا را و تفاوت های آنرا از دریچه دوربین می بینیم تا مشخص شود کدام آرمان روبه کمال است و کدام ایدئولوژی روبه سقوط !
امیر حشمتی
عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا
عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا




عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا




عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا








عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

عکس های معترضان وال استریت در آمریکا

حال اظهار نظر مردم کرمانشاه را نسبت به آرمان ها و حاکمیتشان از دریچه دوربین می بینیم


مقام معظم رهبری در کرمانشاه

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/07/20/13900720123456_PhotoL.jpg

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/07/20/13900720122653_PhotoL.jpg

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/07/20/13900720122650_PhotoL.jpg

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/07/20/13900720123500_PhotoL.jpg

استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه
استقبالی باشکوه از مقام معظم رهبری در کرمانشاه





تاثر رئیس جمهور از مرگ یک قاتل و خائن الحرمین

آقای رئیس جمهور آیا می‌دانید سلطان بن عبدالعزیز که شما از مرگش متأثر و متأسف شده‌اید، همان کسی است که فرماندهی کشتار حجاج ایرانی در سال ۶۶ را برعهده داشته است.

 

 آقای رئیس جمهور آیا می‌دانید سلطان بن عبدالعزیز که شما از مرگش متأثر و متأسف شده‌اید، همان کسی است که فرماندهی کشتار حجاج ایرانی در سال ۶۶ را برعهده داشته است.

همه چیز با یک پیام تسلیت شروع می‌شود. "با تالم و تاثر فراوان در گذشت نابهنگام ...". دادستان آن وقت انقلاب با کلی اصرار کارمندانش راضی شده است که پیام تسلیتی برای فوت مادر یکی از مسئولین درجه یک کشوری بدهند. اما وقتی این جمله را در این پیام می‌بییند، خطاب به آنها می‌گوید "‌چرا دروغ می‌گویید؟ شما نه تأثر دارید، نه تالم ...".

آقای احمدی‌نژاد یک‌شنبه شب در پیامی به پادشاه عربستان - همان کسی که امروز عامل اصلی شیعه کشی و نیز حمایت از دیکتاتورهای منطقه است - مرگ ولیعهد او را تسلیت می‌گوید که در این میان چند اشکال و سؤال از لحاظ اصل نگارش پیام مزبور و محتوای آن قابل طرح و بررسی است.

رئیس جمهور به عنوان نماینده ملتی که ام‌القرای جهان اسلام محسوب می‌شود و در شرایطی که بیداری بزرگ اسلامی - و نه به زعم جریان انحرافی بیداری انسانی - به اوج خود رسیده و با الهام گرفته از انقلاب شکوهمند اسلامی موجب سرنگونی دیکتاتورهای آمریکایی شده، می‌بایست از ملت‌های مظلوم مسلمان و مستضعف حمایت کند و صریحا نسبت به "سر‌سلسله سر‌سپرده" غربی‌ها در منطقه یعنی ملک عبد‌ا... سعودی اعلام انزجار کند، نه اینکه برای وی پیامی بفرستد و این خائن که دستش به خون شیعیان مظلوم بحرین آلوده است را "خادم‌الحرمین شریفین" خطاب کند. مگر نه اینکه رئیس جمهور به عنوان مجری قانون طبق اصل سوم قانون اساسی موظف شده است سیاست خارجی کشور را بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان تنظیم کند.

آیا رئیس جمهور حساسیت شرایط فعلی را نمی‌داند یا اینکه می‌داند اما سطح تحلیل ایشان از رخدادهای عظیم منطقه دگرگون شده است. البته نمونه‌های از این سطح تحلیل را می‌توان در عدم اعتقاد وی به جنگ فرهنگی و انکار تمدن اندلسی، مواضع غیرواقعی درباره رخدادهای سوریه و ... مشاهد کرد.

البته در این ماجرا یقینا رگه‌های همان تفکر انحرافی لانه کرده در دولت بیشتر مشخص می‌شود آنجا که در روزهایی که جوانه خیزش اسلامی در حال روییدن بود و دستگاه سیاست خارجی می‌بایست ‌به جای انفعال، سیاستی فعلانه در حمایت از بیداری اسلامی اتخاذ می‌کرد، ‌سرکرده این جریان بدلی مخفیانه به عربستان اعزام می‌شود.

رسانه‌های جریان انحرافی در واکنش شتاب زده به این اقدام رئیس جمهور مدعی شدند که پیام وی به پادشاه عربستان در راستای خنثی سازی سناریوی اخیر آمریکا علیه ایران انجام شد که البته این توجیه نیز در نوع خود بسیار ناشیانه و اگر از روی جهالت رسانه‌های وابسته به این جریان نباشد -که نیست- از سطح نازل و البته انحرافی این جریان حکایت دارد.اینکه برای خنثی کردن سناریوی آمریکایی‌ها پیام تسلیت به پادشاه سعودی عربستان بفرستیم، مصداق بارز از هول حلیم در دیگ افتادن و از چاله به چاه افتادن است. یعنی اگر همچون این حضرات سناریوی آمریکا را فقط در جهت برهم زدن روابط ایران و عربستان فرض کنیم، تلاش شتابزده وناشیانه برای صمیمی جلوه دادن این روابط آیا نتیجه‌ای جز ناامیدی ملت‌های بیدار منطقه که توسط عمال آل‌سعود سرکوب می‌شوند را دربر‌دارد؟بازهم فرض را بر این می‌گیریم که این پیام تسلیت پیرو مراودات دیپلماتیک و خنثی‌سازی توطئه شوم آمریکا صادر شده است، اما آیا پیام تسلیت معاون اول رئیس جمهور کافی نبود و اگر هم کافی نبود، آیا نمی‌شد از این القاب پرطمطراق در آن استفاده نکرد و ‌آرزوهای دوستانه برای حکومت پادشاهی آل‌سعود نداشت؟!

آقای رئیس جمهور که ‌"ملک عبدالله" را "خادم‌الحرمین شریفین" خطاب می‌کنند، آیا وصیت‌نامه سیاسی و الهی امام خمینی(ره) را نخوانده که ‌حضرت روح الله در آْن ‌صریحا آل‌سعود را خائین به حرم بزرگ الهی می‌نامند. آنجا که ‌برای امروز ما و مسئولان می‌فرمایند " ... در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست آمریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود، این خائنین به حرم بزرگ الهی -لعنة الله و ملائکته و رسله علیهم- است، به طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شوند".آیا با این نص صریح باز می‌توان توجیهی برای خادم خاندن آل سعود عنوان کرد! الله اعلم.رئیس جمهور در ادامه این پیام اعلام می‌کند که از مرگ ولیعهد سعودی متاثر و متاسف شده، شاید برای ایشان مرور خاطره‌ای که از شهید بزرگوار لاجوردی در مقدمه این مطلب آورده شد، بد نباشد.

آقای رئیس جمهور آیا می‌دانید سلطان بن عبدالعزیز که شما از مرگش متأثر و متأسف شده‌اید، همان کسی است که فرماندهی کشتار حجاج ایرانی در سال ۶۶ را برعهده داشته است.آیا ‌تسلیت فرستادن و تأسف خوردن از مرگ چنین کسی، ‌گذشتن از خون بی‌گناهانی نیست که زیر پنجه سگان زنجیری آل‌سعود پایمال شد؟ ‌این پیام شما اندوه دل حضرت ر‌وح‌الله را برطرف کرد یا برآن افزود؟رئیس جمهور در خاتمه این پیام نیز برای دولت عربستان سعودی سلامت و بهروزی را مسئلت می‌کند در‌حالی‌که امام در وصیت نامه سیاسی و الهی خود آل سعود را لعن می‌کند. آیا می‌توان برای آل سعود که دستش به جنایات فراوانی از جمله کشتار حجاج در سال 66 سرکوب جنبش الحوثی در یمن و به خاک و خون کشیدن شیعیان بحرین آلوده است، بهروزی و سلامتی مسئلت کرد!در پایان باید به آقای رئیس جمهور این جملات حضرت روح‌الله را یادآوری کرد که " اگر از صدام بگذریم، اگر مسأله قدس را فراموش کنیم، اگر از جنایت های امریکا بگذریم از ال سعود نخواهیم گذشت. ان‌شاالله اندوه دلمان را را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و ال سعود برطرف خواهیم کرد و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم گذاشت و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و ازادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد‌الحرام وارد خواهیم شد".


 خبر گزاری فارس  /عباس کلاهدوز

انتقاد محافل داخلی از پیام تسلیت هاشمی و احمدی نژاد به ملک عبدال

پیام تسلیت رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام خطاب به پادشاه عربستان سعودی به مناسبت درگذشت ولیعهد این کشور سؤالاتی را در اذهان افکار عمومی ایجاد کرده است.
دکتر احمدی نژاد و آقای هاشمی در حالی اقدام به نگارش این نامه کرده اند که نماینده دائم عربستان در سازمان ملل در بیانیه ای رسمی خطاب به دبیرکل این سازمان از وی خواسته است شورای امنیت را در جریان آنچه که آن را «توطئه کثیف ترور سفیر عربستان» در آمریکا خوانده است قرار دهد.
این پیام دوستانه در شرایطی به طرف سعودی ارسال شده است که عاری از بدیهی ترین ویژگی های یک پیام است.
پایگاه اینترنتی مشرق درباره اشکالات این نامه نوشت:
نخست اینکه با ملک عبدالله و نیز آیه ای از سوره مبارکه بقره آغاز شده که بیشتر در پیام های مراجع شیعه کاربرد دارد و ذکر آن در مکاتبات رسمی بین دو مقام دولتی، نابجاست.
ثانیاً بکارگیری صفت برای یک مقام رسمی آن هم صفت دروغین «خادم الحرمین»، آن هم برای جایگاهی که امام خمینی(ره) در دیدار با رئیس جمهور و نخست وزیر وقت، از آن مقام با عنوان «خائن الحرمین الشریفین» نام برده اند، جای تعجب فراوان دارد و نمی توان به سادگی آن را نادیده گرفت.
حتی شیوه تحیت گفتن در یک نامه رسمی، معمولاً منحصر به «سلام علیکم» است و مشخص نیست احمدی نژاد چه ضرورتی برای چنین درود و تحیت گرم و کاملی احساس کرده که باید علاوه بر سلام علیک عادی، خواستار نزول رحمت و برکات الهی بر شاه مملکتی شود که خواهان قرار گرفتن کشورمان در موقعیتی جنگی است.
جنایات و فجایعی که «سلطان بن عبدالعزیز» در طول دوره زندگی ذلت بار خود رقم زده است، به سختی به شمارش درمی آید. کمک های متعدد به رژیم بعثی عراق در طول جنگ تحمیلی، کمک به سرکوب و کشتار شیعیان شرق عربستان، پشتیبانی از عملیات نسل کشی شیعیان شمال یمن، اعزام تجهیزات نظامی و کشتار مردم به پاخاسته و مظلوم بحرین و ده ها پرونده فاجعه بار دیگر، تنها گوشه ای از اقدامات ننگین این شاهزاده 86 ساله سعودی بوده است.
اقدامات وی در داخل عربستان و علیه مردم این کشور و نقض حقوق بشر، به حدی بوده است که پس از انتشار خبر مرگ وی، مردم و اندیشمندان عربستان، در محافل خود به ابراز شادمانی پرداخته و در شهر قطیف نیز به خیابان ها ریختند.
مشخص نیست علت همدردی محمود احمدی نژاد با ملت عربستان در مرگ این جلاد خون آشام، چه توجیهی دارد و آیا ضرورتی داشت که در یک پیام رسمی که مخاطب آن، شاه یک کشور است، ملتی را که جانش از مظالم آن حکومت به لب رسیده و در انتظار گوشه چشمی از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان پناهگاه مظلومان و مستضعفان جهان است، وارد کرد؟
رئیس جمهور به عنوان نماینده ملتی که ام القرای جهان اسلام محسوب می شود و در شرایطی که بیداری بزرگ اسلامی و نه به زعم جریان انحرافی بیداری انسانی- به اوج خود رسیده و با الهام گرفتن از انقلاب شکوهمند اسلامی موجب سرنگونی دیکتاتورهای آمریکایی شده، می بایست از ملت های مظلوم مسلمان و مستضعف حمایت کند و صریحاً نسبت به «سرسلسله سرسپرده» غربی ها در منطقه یعنی ملک عبدا... سعودی اعلام انزجار کند، نه اینکه برای وی پیامی بفرستد و این خائن که دستش به خون شیعیان مظلوم بحرین آلوده است را «خادم الحرمین شریفین» خطاب کند. مگر نه اینکه رئیس جمهور به عنوان مجری قانون طبق اصل سوم قانون اساسی موظف شده است سیاست خارجی کشور را براساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به مسلمانان و حمایت بی دریغ از مستضعفان جهان تنظیم کند.
سفر وزیر خارجه ایران به ریاض
در همین حال علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه کشورمان به منظور شرکت در مراسم تشییع جنازه امیر سلطان بن عبدالعزیز، ولیعهد عربستان و یک دیدار چند ساعته از عربستان سعودی دیروز، عازم ریاض شد.

خاکسپاری

(گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: وزیر خارجه کشورمان برای شرکت در مراسم تشییع جنازه و دفن ولیعهد و وزیر دفاع آل سعود به عربستان رفته است!
گفت: کاش در مراسم تشییع و خاکسپاری هزاران زن و مرد و کودک مسلمان و مظلوم بحرینی و یمنی که به دست نظامیان آل سعود به شهادت رسیده اند شرکت می کرد.
گفتم: البته وزارت خارجه کشورمان قتل عام مردم مظلوم بحرین و یمن توسط رژیم آل سعود را هم محکوم کرده است.
گفت: اگر قتل عام مردم یمن و بحرین را جنایت می داند چرا در تشییع جنازه همان جنایتکاران شرکت می کند؟! نمی شود که هوای هر دو طرف را داشت!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی نزد قاضی رفت و از شخص دیگری شکایت کرد. قاضی بعد از شنیدن حرف های او گفت؛ حق با توست. ساعتی بعد، طرف دیگر نزد قاضی آمد و شخص اول را ظالم و خطاکار معرفی کرد و قاضی به او هم گفت؛ بله بله حق با توست! منشی دادگاه که شاهد ماجرا بود به قاضی اعتراض کرد که این چه قضاوتی است؟! و قاضی اندکی فکر کرد و گفت؛ راست می گویی ها، به نظر بنده، حق با تو نیز هست!؟

احمدی‌نژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی

 بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: محمدجواد لاریجانی گفت: احمدی‌نژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی؛ کپی اصلی همان است که هست و باید باشد و همان صورت حزب‌اللهی و طرفدار مکتب اهل‌بیت، طرفدار ولایت فقیه و آقای خامنه‌ای و ضدآمریکا و ضداسرائیل که همان ادبیات گذشته را به کار می‌برد.

خبرگزاری فارس: احمدی‌نژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی

محمدجواد اردشیر لاریجانی کارشناس مسائل سیاسی در گفت‌وگوی تفصیلی با فارس به تشریح گفتمان احمدی‌نژاد در دوره اول و دوم ریاست جمهوری‌اش و تفاوت‌های این تغییر گفتمان و آسیب‌های آن پرداخت.

متن گفت‌وگوی فارس با لاریجانی را در ذیل بخوانید:

- فارس: تحلیل خودتان را از انتخابات سال ۸۴ و دلایل انتخاب محمود احمدی‌نژاد را به‌عنوان نهمین رئیس‌ جمهور ایران از سوی مردم بیان کنید.  

- لاریجانی: آقای احمدی‌نژاد با گفتمان بچه مسلمان‌ها و اصولگرایانه و بچه‌حزب‌اللهی‌ها روی کار آمد. در 4 سال اول ادبیات آقای احمدی‌نژاد ادبیات روشن، صریح و قاطعی بود و باعث شد حتی آنهایی که چندان علقه دینی سنگینی نداشتند از این ادبیات خوششان بیاید؛ در نتیجه احمدی‌نژاد در آخر دوره چهارم محبوب‌ترین رئیس جمهور در داخل و در جهان اسلام شد.

- فارس: آیا آقای احمدی‌نژاد امروز هم محبوب‌ترین رئیس جمهور داخل و جهان اسلام است؟
* می‌گویند احمدی‌نژاد نگران ۱۲ میلیونیست که به موسوی رای داده‌اند

* لاریجانی: به تدریج ما تغییراتی را در ادبیات آقای احمدی‌نژاد مشاهده می‌کنیم؛ البته بنده خیلی پدیدارشناسی نمی‌کنم زیرا دلیل این تغییر را نمی‌فهمم. بعضی از دوستان ایشان به من گفتند که احمدی‌نژاد نگران آن 12 میلیونی است که به مهندس موسوی رای داده‌اند و قصد دارد ادبیاتش را به صورتی درآورد که به آنها هم بخورد که به نظرم این اشتباه بسیار بزرگی است.

* در دموکراسی لازم نیست نگران افرادی باشیم که به ما رای ندادند/به رای آنها احترام می‌گذاریم
ما در سیستم دموکراسی لازم نیست نگران افرادی باشیم که به ما رای ندادند ما به رای آنها احترام می‌گذاریم و اگر آنها پیروز شدند رای آنها اکثریت خواهد بود. اما نباید تصور کرد که باید ادبیات روشن، صریح و اصولی را کم‌کم به ادبیاتی تبدیل کرد که مورد تشکیک است.

* تغییر گفتمان احمدی‌نژاد باعث ضربه خوردن به موقعیت وی شد
شاید انگیزه خوبی پشت این داستان باشد ولی به هر صورت این ادبیات موجب شد موقعیت احمدی‌نژاد در دنیای اسلام ضربه ببیند و من اکنون نگرانم خدای ناکرده این مسئله توسط اجانب تقویت شده باشد.

* مکتب ایرانی مفهومی موهوم و فسیلی است
مثلاً مکتب ایرانی اصطلاحی است که از لحاظ مفهومی در بهترین حالت یک مفهوم موهوم و شاید حداکثر در حق یک مفهوم فسیلی باشد یعنی مکتب ایرانی قبل از اسلام دوره هخامنشی؛ در بهترین حالت این مکتب یک فسیل است و چیز زنده‌ای وجود ندارد. آن چیزی که امروز سرزنده است مکتب اهل‌بیت است که ایرانی و غیرایرانی ندارد.

مکتب ایرانی و بزرگ کردن کوروش و امثالهم، ما را در دنیای اسلام در معرض سوءاستفاده دشمنان قرار داده است. آنها گفتند ببینید ما گفتیم اسلام اینها اسلام مجوس است درحالی که  اسلام ما اسلام اهل‌بیت است و اهل‌بیت که ایرانی و غیرایرانی ندارد.

* بیداری انسانی مفهومی مشکک و به کاربردن آن به معنی کاهش ارزش دین است
بحث مکتب ایرانی لطماتی را در پی داشت. البته در داخل هم برخی نکات مطرح می‌شود که مطلوب نیست؛ به طور مثال در ادبیات آقای احمدی‌نژاد تکیه روی انسان را زیاد می‌بینیم مانند بیداری انسانی و...؛ انسانی مفهومی است که در دوران مدرنیته مطرح شده و یک مفهوم مشکک است. در ادبیات مدرنیته زمانی که بیداری انسانی مطرح می‌شود یعنی ما ارزش دین و امثال آن را کنار می‌گذاریم تا انسان‌ها خودشان را کشف کنند. چرا ما باید چنین ادبیاتی را به کار بگیریم؟
 
ممکن است یک تعبیر خوبی از آن بیرون کشیده شود الفاظی که چند معنا دارد و مفهوم قالب آن می‌تواند بد باشد. اما این روش، روش قبلی اقای احمدی‌نژاد نبود. حتی زمانی که راجع به امام زمان(عج) صحبت از انسان کامل می‌کنند؛ انسان کامل مفهومی است که عرفای ما مطرح کردند. همان‌هایی که مطرح کردند معتقدند که مولوی نمونه یک انسان کامل است و بعد از انسان کامل کسانی هستند که عصمت اکتسابی داشته و بعد از آن کسانی دارای عصمت تطهیری هستند.

در نهایت ما معتقد هستیم که امام زمان(عج) عنوان کلی نیست و در واقع امام زمان دنباله سلسله‌ای است و فردی است که مادرش نیز مشخص است. یعنی تئوری ما راجع به انسان کامل یک عنوان عام محسوب می‌شود؛ پس چرا ما باید به جای امام زمان که فرزند امام حسن عسگری است لغت انسان کامل را به کار ببریم؟
 
من نمی‌گویم این اقدام بد است اما این مفهوم عرفانی است و فلاسفه ما آن را به کار برده‌اند اما نه در این معنا بلکه در معنای عمومی‌تر؛ مثلا بعضی‌ها معتقد بودند که مرحوم قاضی هم انسان کاملی بود و بدین دلیل این مفهوم، گنجایش و ظرفیت تعریف امام زمان(عج) و منجی عالم را ندارد؛ در واقع در اینجا یک بدسلیقگی وجود دارد.
 
- به نظر شما ایراد طرح چنین مباحثی چیست؟
-لاریجانی: به تعبیر مقام معظم رهبری بعضی از این مطالب برای دولت حاشیه ایجاد می‌کند و ما نباید مشغول آن شویم بلکه ما باید کمک کنیم تا آقای احمدی‌نژاد مدتی که برای دوره آخرشان باقیمانده را با خوشی، شوق و خوشنامی به اتمام رسانده و مسائلی که راجع به تبعیت‌شان از رهبری و گفتمانشان مطرح می‌شود نباید وجود داشته باشد. 

* احمدی‌نژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی
من هنوز به ایشان بسیار علاقه دارم و معتقدم احمدی‌نژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی؛ کپی اصلی همان است که هست و همان است که باید باشد و همان صورت حزب‌اللهی و طرفدار مکتب اهل‌بیت، طرفدار ولایت فقیه و آقای خامنه‌ای و ضدآمریکا و ضداسرائیل که همان ادبیات گذشته را به کار می‌برد و تغییری نکرده است.

- فارس: اگر ایشان با همان ادبیاتی که شما می‌فرمایید وارد شوند چه نقشی در بیداری اسلامی می‌توانند ایفا کنند؟
* احمدی‌نژاد باید پرچمدار بیداری اسلامی باشد
- لاریجانی: با این اقدام جایگاه ما به دست می آید. احمدی‌نژاد باید پرچمدار این بیداری اسلامی باشد و بعد از ریاست جمهوری هم به عنوان سفیر دائمی ما از کشوری به کشور دیگر رفته و برای مردم صحبت کند؛ این احمدی‌‌نژاد فردی خواهد بود که در خدمت اسلام است.

* ما لذت می‌بریم که ایرانی هستیم/ دفاع از ایرانیت بیرون آوردن کوروش از خاک نیست

مسائلی که امروز در مورد ایران مطرح می‌شود مانند اینکه ما به ایرانیت علاقه نداشته باشیم هم نکاتی دارد؛ باید به این نکته توجه کرد که ما خودمان لذت می‌بریم که ایرانی هستیم و به ایران علاقه داریم اما دفاع از ایرانیت این نیست که ما کوروش کبیر را از زیر خاک درآوریم.

دفاع ما از ایرانیت این است که مکتب اهل‌بیتی که در بین ما زنده است و نظامی را که بنا کردیم به دنیا عرضه کنیم و این محصول ماست. این حقی است که اهل‌بیت بر گردن ما دارند و لذا من تصور می‌کنم آنهایی که این نسخه بدلی را برای دکتر احمدی‌نژاد تجویز کرده‌اند ظلم بدی به شخص احمدی‌نژاد کرده‌اند و ظلم آنها به نظام و رهبری نیز  مشهود است که ان‌شاءالله آنها موفق نمی‌شوند.

- فارس: با توجه به سخنان مطرح شده شما حضور آقای مشائی در دولت را چطور می‌دانید؟ به صورت کلی نظر شما در مورد آقای مشائی چیست؟
- لاریجانی: من زیاد با ایشان گفت‌وگوی شخصی نداشتم البته ما در جلسات شورای نظارت صدا و سیما همدیگر را می‌دیدیم. مطالبی که از آقای مشایی در روزنامه‌ها درج می‌شود توسط وی نفی شده و وی می‌گوید به این صورت نیست؛ لذا بنده خودم گیج هستم که مشایی چه چیزی را می‌گوید و چه چیزی را نمی‌گوید اما در کل مطالبی که آقای سقای بی‌ریا نقل کرده‌اند مطالب بسیار خطرناکی است و امیدوارم که این مطالب درست نباشد.

در مجموع باید گفت که کلیدواژه دوران ما بصیرت است و باید ابعاد آن را برای مردم به صورت کامل روشن کرد؛ زیرا اسلام ما نیز براساس بصیرت است حتی حرکت به سمت خدا نیز باید با بصیرت باشد و این بصیرت، بصیرتی نیست که انسان شب خواب‌نما شده یا اتصالات خاصی داشته باشد، روشنفکر یا مارکسیسم بوده و به وی داده شود.

بصیرت ما من‌درآوردی نیست؛ یک رکن آن در دین و رکن دیگر آن رجوع به فقیه یا همان تقلید است. هر کس با هر دوی اینها مشکل دارد دارای خط انحرافی است.

حضرت امام(ره) در وصیت‌نامه سیاسی الهی خود همان ابتدا شرح مفصلی را راجع به ثقلین می‌نویسد زیرا آن ریسمانی است که ما باید در بصیرت به آن متکی شویم. در تفکر ما این مساله وجود دارد که اگر کسی در کشور نوعی از اسلام را گسترش می‌دهد که یکی از مسائل ذکر شده را ندارد مثلا رجوع به فقیه در آن نیست اسلام من درآوردی به شمار می‌رود. ما در اسلاممان به فقیه رجوع می‌کنیم و فقیه نیز محدود به کتاب و ثقلین است.

جلوگیری از حاشیه و دوری از تنش‌زدایی باید در دستور کار ما قرار گیرد و نباید اجازه دهیم ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد با تلخی تمام شود. احمدی‌نژاد باید رئیس جمهور موفق ما باشد. باید تعامل داشته و شرایط را به صورتی درآوریم که اقدامات با بهترین نحو ممکن صورت گیرد که دولت نیز باید در این مسیر قدم بگذارد.

من نگران این هستم که تجربه‌ای که ما از زمان آقای هاشمی مبنی بر اینکه وی در دوره دوم ریاست جمهوری احساس کردند که بسیاری از برنامه‌‌هایش ناتمام است و بایستی یک یا دو دوره دیگر هم باشد، تکرار شود. این موضوع را آقای مهاجرانی پیشنهاد دادند که به همان صورت که حضرت امام(ره) در قانون اساسی رهبری دائمی شد و رفراندوم صورت گیرد آقای هاشمی هم چون نقش‌شان در  انقلاب کلیدی بود رئیس‌جمهور مادالعمر شود.

البته نقش بسیار عالی آقای هاشمی در پیروزی انقلاب منکری ندارد و خدمات وی نیز غیرقابل انکار است اما بی‌اندازه افسوس می‌خورم که چرا کارهای بعدی چنین روی چهره سرشناس انقلاب رنگ پاشید؛ این چهره باید به همان صورت تابناک باشد.

در نهایت با این موضوع مخالفت شد. ما خودمان در مجلس با آن مخالفت کردیم و آقای هاشمی درصدد برآمد که حزب کارگزاران تاسیس کرده و حزب، حکومت را به دست گرفته و نظرات وی را اعمال کند و دوم خرداد محصول همین‌ها شد؛ البته اینها که سر کار آمدند اولین ضربه را به آقای هاشمی زدند و بعد آقای خاتمی آمد و با وجود همین فلسفه حزب مشارکت راه افتاد.

به نظر بنده چیزی شبیه به همین در بعضی از تحولاتی که من می‌بینم درحال رخ دادن است و افرادی از اطرافیان آقای احمدی‌نژاد می‌خواهند در انتخابات باشند و آنها هم به دنبال چنین فکری هستند.

* مشایی تشکلی را برای انتخابات مجلس تشکیل داده که قانونی به نظر نمی‌آید
اکنون بنده در اخبار و گزارش‌های مختلف می‌بینم که جناب آقای مشایی تشکلی را به صورت پنهانی برای انتخابات مجلس تشکیل داده‌اند که من هم ابعاد آن را نمی‌دانم و فکر می‌کنم که این راه قانونی نیست. راه قانونی این است که بلافاصله یک یا چند حزب با تابلوی رسمی آن هم به صورت روشن و قانونی وارد میدان شوند؛ زیرا تشکیل‌هایی که چهره قانونی نداشته و زیرزمینی باشند خلاف قانون بوده و قانون با آنها برخورد می‌کند.

اگر ایده‌ای برای شرکت در انتخابات وجود دارد باید از مجاری قانونی وارد شد البته حق همه شهروندان است که در انتخابات فعال باشند اما بایستی مسیر قانونی را طی کرد. به نظرم اینها مسائلی است که امروز ما را مشخص می‌کند.

تاکید من بر نظر مقام معظم رهبری است که گول یک ماه انحراف را نخورید باید چراغ بصیرت سیاسی را پرنور و روشن نگاه داشته و اجازه ندهیم که اقدامی غلط در این زمینه انجام شود. رسانه‌، متفکرین، علما و افراد مختلف باید انحرافات ولو انحرافات کوچک را نقد کنند. روشنفکران هم باید در سخنان خود بسیار دقت کنند.
 
در حدیث از امام صادق(ع) به یکی از اصحابش آمده است که دروغ و  امثال آن زیاد است و حتی آمده که یک تک دروغ است که اگر کسی آن را بگوید از دین خارج می‌شود.

مرحوم مجلسی نیز در این زمینه گفته‌اند که ما در زندگی کم و بیش دروغ می‌گوییم و کمترین آن این است که به زن و بچه خود دروغ می‌گوییم؛ بنابراین هر تک دروغی آدم را از دین خارج نمی‌کند و باید انسان استغفار کند اما امام می‌فرماید تک دروغی است که انسان را از دین خارج می‌کند و آن تک دروغ این است که یک چیزی را به اسلام نسبت دهیم یا اینکه حقی که مربوط به ولی است را برای او قائل نشویم یا حقی که مربوط به ولی است را قائل شویم اما عمل نکنیم که این تک دروغ ما را کلا از دین خارج می‌کند.

* ظلم در حق ولایت بالاترین ظلم‌هاست

ما زمانی که راجع به دین صحبت می‌کنیم باید مبنا و استناد داشته باشیم زیرا حق ولی یکی از بزرگترین حق‌هاست. معصوم(ع) می‌فرماید یک ظلم است که بالاترین ظلم‌هاست و آن ظلم، ظلم در حق ولایت است؛ یعنی شما ممکن است آزارتان به همسایه و حتی به مورچه هم نرسد و حق هیچ کسی را ضایع نکنید ولی مرتکب یک ظلم شوید که بزرگترین ظلم‌هاست و اسم شما به عنوان ظالم مطرح شود. آن ظلم، ظلم در حق ولایت است.

ظلم در حق ولایت سطوحی دارد؛ سطح اول این است منکر شویم که چنین چیزی وجود دارد؛ مثلا کسانی که طرفدار نظام سکولار هستند بزرگترین ظلم را روا می‌دارند چون اعتقاد دارند حقی به اسم ولایت وجود ندارد. نوع دوم از ظلم در حق ولایت این است که ما منکر نشویم و بگوییم هست ولی این فردی که لایقش است این فرد نیست. این ظلم آشکارا است مانند زمان حضرت علی(ع) که برخی‌ها معتقد بودند که حق ولایت هست ولی حضرت علی(ع) لیاقت این حق را ندارد. ظلم دیگر این است که بگوییم حق است این آقا هم هست و حرف او را بپذیریم اما این کار را نکنیم.

- فارس: شما در عرصه‌های گوناگون فعالیت می‌کنید، برنامه‌ریزیتان به چه صورتی است که به تمامی این امور می‌پردازید؟
 
- لاریجانی: موتور کار آن سفره‌ای است که خداوند به نام انقلاب پهن کرد و ما فرصت پیدا کردیم گوشه‌ای از آن را گرفته و اقدامی انجام دهیم؛ حقیقتا این بزرگترین موتور مشوق است.
 
هر کس می‌تواند گوشه‌ای از این کشور را گرفته و اقدام مناسبی را انجام داده و یادگاری از خود باقی بگذارد. عمدتا فعالیت‌های من در حوزه سیاست و علم خلاصه می‌شود. در حوزه سیاست همیشه دنبال این بوده‌ام که محتوا و ایده تزریق کنم تا سیاست ما پفکی نشود لذا زمانی که در وزارت خارجه بودم دفتر مطالعات را تاسیس کردم.

در مجلس هم که حضور داشتم به آقای ناطق گفتم باید قیام و قعود ما مبنایی داشته باشد و طرح تاسیس یک مرکز تحقیقات مانند کنگره آمریکا که مرکز بزرگ تحقیقاتی دارد را ارائه کرده‌ام. آقای ناطق نیز از این نظر حمایت کرد و مرکز پژوهش‌ها تاسیس شد. آن زمان مرکز پژوهش‌ها برو و بیایی داشت و پاتوق تمام وزرا بود و حتی لایحه‌ها را هم قبل از تصویب در آنجا مورد بحث و جدل قرار می‌گرفت.

خانه ملت هم به نظر بنده و با موافقت مجلس تاسیس شد زیرا حس می‌شد که مجلس باید یک سیستم اطلاع‌رسانی کاملا مستقل داشته باشد که اخبار ناب نماینده‌ها را در آن منتشر کرد. اما خانه ملت به آن صورت که باید رشد نکرد و بعد هم از مرکز پژوهش‌ها جدا شد و اکنون هم نمی‌دانم در چه حالی است.

* به عقل جوان‌ها بیشتر از خودم قائل هستم

بزرگترین نعمتی که در زندگی ما وجود داشت انقلاب و امام(ره) بود و اینکه ما فرصت پیدا کردیم داخل نظام کارهایی را انجام دهیم. امروز نسل جوان بهتر از ما درحال کار کردن هستند من قویا به عقل جوان‌ها بیشتر از خودم قائل هستم و جوان‌ها بعدها بهتر از ما کار را اداره می‌کنند.

- فارس: از وقتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر می‌کنم.لاریجانی: ان‌شاءالله خدا شما را توفیق دهد.

گفت‌وگو از محمد میرزایی

قذافی را کشتم چون نگذاشتند او را به شهر خودمان ببرم

 بسمه تعالی 

 خبرگزاری فارس: سند الصادق العریبی درباره چگونگی کشتن قذافی گفت: گردان مصراته‌ که‌ تعداد آنها بسیار زیادتر بود، می خواستند قذافی را به‌ مصراته‌ ببرند، من گفتم که‌ خودم او را دستگیر کردم و باید با من به‌ بنغازی بیایید، اما آنها قبول نکردند من هم از شدت خشم کلت کمری خودم را بیرون آوردم و او را کشتم.

خبرگزاری فارس: قذافی را کشتم چون نگذاشتند او را به شهر خودمان ببرم

به گزارش خبرنگار فارس در لیبی، سند الصادق العریبی جوانی بود که به سمت قذافی شلیک و او را کشته است. او هم اینک لباسها و انگشترهای قذافی را بعنوان سند کشتن دیکتاتور لیبی در اختیار دارد که ثابت می کند قاتل قذافی اوست.

*قذافی آبروی ملت لیبی را برده بود 
فارس: خودت را به‌ طور کامل معرفی کن؟
العریبی: سند الصادق العریبی ، متولد 1989 در شهر بنغازی و در محله‌ "حی الماجوری"؛ هم اکنون نیز ساکن این شهر هستم. تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم ، بعد از آن به‌ خاطر کهولت سن پدرم و فقیری خانواده‌ مجبور به‌ کار شدم و مدرسه‌ را ترک کردم.

فارس: از چه زمانی به‌ حرکت انقلابی مردم لیبی پیوستی و انگیزه‌ات از آن چه بود؟
العریبی: من در شهر بن غازی زندگی میکنم و خودتان می دانید اولین جرقه‌ انقلاب از این شهر زده شد. به‌ همین دلیل من هم به‌ خاطر نفرت بیش از حدی که‌ از قذافی و خاندانش داشتم در همان روزهای اول به‌ عنوان یک جوان انقلابی اسلحه بر دوش گرفته‌ و با قذافی مبارزه‌ کردم.

فارس: دلیل نفرتت از قذافی و خاندانش چه بود؟
العریبی: شما باید لیبیایی باشید تا دلیل این نفرت را درک کنید، او 42 سال است بر این مملکت حکم می کند و بدترین فشارهای سیاسی و دینی را به‌ مردم وارد کرده‌ است. لیبیایی ها در زمان حکومت وی مضحکه‌ مردم جهان شده‌ بودند. زیرا وی دیوانه‌ بود و آبروی ملت را با کارها و حرفهای نسنجیده‌ خود برده‌ بود. او یک دیکتاتور به‌ تمام معنا که‌ در این 42 سال، هزاران نفر از شهروندان خودش را قتل و عام کرد.

* سیف الاسلام برای یک شب به‌ یک خواننده‌ آمریکایی 5 میلیون دلار داده‌ بود

فارس: خوب این دلیل نفرت از خود قذافی بود ، شما گفتی که‌ از خاندانش هم نفرت داری، چرا؟
العریبی: خاندان قذافی و پسران وی بدتر از خود قذافی بودند ، آنها از هر کس که‌ خوششان نمی آمد وی را می کشتند میلیونها دلار از پول این ملت بدبخت و بی چاره‌ را صرف عیاشی های خود در کاباره‌های اروپا کردند. سیف الاسلام برای یک شب خوانند‌گی در یکی از جزائر سوئیس ، به‌ یک خواننده‌ آمریکایی 5 میلیون دلار داده‌ بود. آیا چنین افرادی شایسته‌ نفرت نیستند؟

فارس: در لیبی اکنون شما را به‌ عنوان قهرمان می بینند، چرا؟
العریبی: چون من قذافی را کشتم.


*شرح کامل ماجرای قتل قذافی از زبان العریبی

فارس: می توانید شرح کامل ماجرا را برای ما بازگو کنید؟
العریبی: شهر سرت‌ سقوط کرده‌ بود. من جزو گردان بن غازی بودم. به‌ همراه‌ چند دوست خودم از گردان جدا شده‌ و گفتم با هم برویم تا هواداران قذافی در خانه‌های سرت پیدا کنیم. چیزی در شهر پیدا نکردیم و من به‌ دوستانم گفتم به‌ سمت محله‌ "الخضرا" برویم. وقتی‌ به‌ آنجا رفتم قذافی را دیدم. او را از پشت سر موهای ژولیده‌ اش را شناختم که‌ همراه‌ چند نفر در حال فرار بود. من فورا به‌ سمت وی دویدم. همراهان معمر تا دوستان من را دیدند فرار کردند و قذافی را تنها گذاشتند. من موهای قذافی را از پشت کشیدم و سیلی محکمی به‌ صورتش زدم.
 
فارس: او به تو چه گفت؟
العریبی: قذافی گفت تو پسر من هستی. من سیلی دیگری به‌ صورتش زدم. باز هم معمر گفت من مثل پدر تو هستم چرا مرا می زنی. من در آن لحظه‌ باور نکردنی آنقدر دستپاچه شده‌ بودم که‌ اصلا نمی توانستم حرف بزنم. برای همین وی را به‌ روی زمین خواباندم و‌ دست های وی را بستم و به‌ داخل ماشین بردم ، می خواستم او را به‌ شهر بن غازی ببرم.

فارس: یعنی شما قذافی را زنده‌ دستگیر کردید؟
العریبی: بله زنده‌ بود.

فارس: شما قبل از دستگیری به‌ وی شلیک کردی؟
العریبی: خیر، اصلا من تنها چند تیر هوایی شلیک کردم و بعد همانطور که‌ گفتم از پشت سر موهایش را گرفتم.


*چون نگذاشتند او را به شهر خودمان ببرم قذافی را کشتم

فارس: خوب بعد از اینکه‌ وی را زنده‌ سوار ماشین کردید چه شد؟
العریبی: من و دوستانم می‌خواستیم او را به‌ شهر خودمان ببریم ، قذافی روی کاپوت ماشین ما بود اما دوستانم فریاد می زدند که‌ قذافی را دستگیر کردیم، قذافی را دستگیر کردیم. به‌ همین دلیل همه‌ متوجه‌ شدند که‌ ماشین ما حامل قذافی است، دیگر گردان های انقلابیون ماشین ما را متوقف کردند و قذافی را پائین آوردند و کتک زدند. در آن لحظه‌ هر کسی سعی داشت قذافی را به‌ شهر خودش ببرد، من به‌ آنها گفتم که‌ خودم او را دستگیر کردم و باید او را به‌ بن غازی ببرم اما گردانهای دیگر قبول نکردند. تا در پایان گردان مصراته‌ که‌ تعداد آنها بسیار زیادتر بود، می خواستند قذافی را به‌ مصراته‌ ببرند، من گفتم که‌ خودم او را دستگیر کردم و باید با من به‌ بن غازی بیایید، اما آنها قبول نکردند من هم از شدت خشم کلت کمری خودم را بیرون آوردم و او را کشتم.

فارس: چطور او را کشتید؟
العریبی: با کلت خودم ، دو گلوله‌ به‌ شکم و سینه‌اش زدم و گفتم یا همینجا می میرد یا با من به‌ بن غازی می آید.

فارس: همان لحظه‌ جان داد؟
العریبی: نه ، بعد او را وارد آمبولانس کردیم، اما در راه‌ بیمارستان جان داد.

*قذافی در حفره پنهان نشده بود

فارس: در عکس ها دیدیم که‌ قذافی در داخل یک حفره‌ پنهان شده‌ و در آنجا کشته‌ شده‌؟
العریبی: خیر این درست نیست ، قذافی در داخل آن حفره‌ نبود ، ولی قبلا از آن حفره‌ برای پناه‌ دادن به‌ خودش استفاده‌ کرده‌ بود ، هر چند آن منطقه‌ای که‌ من قذافی را دستگیر کردم تنها چند متر با این حفره‌ فاصله‌ داشت اما وی داخل حفره‌ نبود.
 
*وسایل همراه قذافی
فارس: قذافی چه‌ لباسی بر تن و چه چیزی همراه‌ داشت؟
العریبی: وقتی که‌ وی را دستگیر کردم یک لباس نظامی رنگ کاکائویی بر تن داشت و یک کلت طلایی هم با خودش داشت که‌ بعدا گردان مصراته‌ این کلت را با خودش برد. همچنین 2 انگشتر طلایی که‌ اسم همسر خودش روی آنها حک شده‌ بود. هم اکنون من لباس های قذافی و این انگشتر ها را همراه‌ خود دارم و انشاالله چند روز دیگر آن را به‌ موزه‌ طرابلس تحویل خواهم داد.

فارس: فکر می کردی روزی قذافی به‌ دست تو کشته‌ شود؟
العریبی: من ایمان داشتم که‌ قذافی کشته‌ می شود و ما پیروز می شویم ، اما خیر هرگز فکر نمی کردم من بتوانم قذافی را بکشم.

*محاکمه قذافی به جای کشتن وی از جهاتی بهتر بود

فارس: اگر به جای کشتن قذافی او محاکمه می شد بهتر نبود؟
العریبی: محاکمه وی از برخی جهات بهتر بود اما در هر صورت من او را کشتم، شاید این طور به‌ نفع مردم لیبی باشد.

فارس: چرا فکر می کنی کشتن قذافی به‌ نفع مردم لیبی است؟
العریبی: چون اگر دستگیر و زندانی می شد هنوز هواداران وی به‌ امید آزادی قذافی با ما می‌جنگیدند و کشور را نا امن می کردند ، اما الان که‌ وی کشته‌ شده‌، دیگر امیدی برای آنها باقی نمانده‌ است.

*نمی دانم خواست غربی ها کشتن قذافی بود یا نه ولی من او را اتفاقی کشتم

فارس: برخی می گویند این خواست غربی ها بود که او کشته شود و به جلسه محاکمه کشیده نشود نظرت چیست؟
العریبی: نمی دانم این خواست آنها بود یا نه‌ اما من کاملا وی را اتفاقی کشتم ، همانطور که‌ گفتم می خواستم او را به‌ بنغازی ببرم چون جلوی من را گرفتند من هم همانجا او را کشتم.

فارس: اگر دوباره قذافی را ببینی باز او را می کشی؟
العریبی: صد در صدر اما شاید این بار تنها یک گلوله‌ حرامش کنیم. تنها یک گلوله‌؛ آن هم به‌ فرق سرش.

فارس: ناتو عنوان کرده که بر اثر بمباران ناتو قذافی کشته شده یعنی ناتو او را کشته نه تو نظرت چیست؟
العریبی: کاملا دروغ است.
 
*قذافی یکی از عموهای مرا اعدام کرده بود
فارس: وقتی به او شلیک کردی چه چیزی در خاطرت از کارهای قذافی بود؟
العریبی: همه‌ آن ظلم و ستم قذافی در مدت این 42 سال برای من تداعی شد. قذافی یکی از عموهای من را به‌ هیچ دلیلی اعدام کرده‌. وقتی که‌ شلیک کردم در آن لحظه‌ احساس کردم عمویم دارد مقابلم لبخند میزند‌.

فارس: اگر مبارک یا دیکتاتورهای دیگر را هم ببینی آنها را هم می کشی؟
العریبی: خیر، چون معتقدم همه‌ دیکتاتورها باید به‌ دست مردمان خودشان کشته‌ شوند. من دوست دارم مبارک به‌ دست مردم مصر کشته‌ شود. علی عبدالله‌ صالح به‌ دست مردم یمن. این آرزوی من است.

فارس: آیا نگران نیستی ناتو به جای قذافی در کشور شما حکومت کند؟
العریبی: من به‌ اراده‌ آقای عبدالجلیل اطمینان دارم. می دانم که‌ وی حکومت دست نشانده‌ را قبول نخواهد کرد.

*پیروزی انقلاب لیبی مدیون مردمان خودش است نه ناتو
فارس: آیا پیروزی انقلابیون در لیبی مدیون ناتو است؟
العریبی: بخشی از عملیات علیه‌ حکومت قذافی به‌عهده‌ آنها بود، اما لیبی انقلابش را مدیون مردمان خودش است.

فارس: به‌تازگی اسنادی منتشر شده که یک شرکت انگلیسی یک قرارداد بزرگ برای استخراج نفت لیبی بسته است. آیا این خبر برای شما نگران کننده نیست؟
العریبی: همانطور که‌ گفتم من به‌ اراده‌ آقای عبدالجلیل اطمینان دارم و مطمئن هستم که‌ وی خیانت به‌ لیبی را قبول نخواهد کرد.

فارس: آرزوی تو به‌عنوان یک انقلابی چیست؟
العریبی: کشوری آزاد و دمکرات داشته‌ باشم که‌ حقوق همه‌ رعایت شود و به‌ مردم ظلم نشود.

فارس: پیش از این آقای عبدالجلیل اعلام کرد ، شورای انتقالی به‌ قاتل قذافی میلیونها دلار جایزه‌ می دهد. آیا این جایزه‌ را دریافت کرده‌ای؟
العریبی: هنوز نه‌، اگر هم دریافت کنم آن را به‌ دولت باز میگردانم.

گفت‌وگو از محمد بختیار

تناقض رفتاری کشور ترکیه در همزمانی اخراج سفیر اسرائیل و اجازه‌ی

 بسمه تعالی 


همکاری ترکیه برای استقرار رادارهای سپر دفاع موشکی که علاوه بر جمهوری اسلامی، کشور روسیه را نیز به واکنش بر می‌انگیزد، و داود اغلو با توجیه عضویت ترکیه در ناتو و لوازم همکاری با آن در عین توافق بر روی کارویژه‌های این سیستم، بخشی از تلاش کشور ترکیه برای جلب‌ نظر غرب و همچنین برخاسته از گرایش نهادینه‌ی غربگرایی در این کشور است که نگاه به غرب را از لوازم توسعه‌ی کشور ترکیه می‌داند.

اما اخراج سفیر کشور اشغالگر فلسطین برای پاسخگویی به گرایشات اسلامی و ضداسرائیلی مردم ترکیه و همچنین حفظ جایگاه در بین گروه‌های فلسطینی و کشورهای حامی مقاومت است که سران ترکیه آن را برای منافع منطقه‌ای کشور خود لازم می‌دانند. البته چنین رفتاری به تدریج عدم صداقت دولت ترکیه و استفاده‌ی ابزاری آنان از احساسات اسلامی مردم برای پیشبرد اهداف سیاسی را برملا می‌سازد.

تناقض آشکارتر دولت ترکیه حمایت از اعتراضات مورد حمایت آمریکا و اشغالگران قدس بر علیه دولت بشار اسد به بهانه حمایت از خواسته‌های مردم سوریه و در عین حال میزبانی چند روزه از پادشاه بحرین است که در ماه‌های اخیر وحشیانه‌ترین سرکوب علیه خیزش مردم در بحرین را دنبال کرده است. به نظر می‌رسد این مواضع متناقض حاکی از طمع سران کشور ترکیه برای تنظیم روابط و مناسبات فرصت‌طلبانه و تلاش برای تقویت موقعیت منطقه‌ای خویش به هر قیمت ممکن است .