عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

این حاشیه‌سازی برای کتمان کدام کوتاهی‌های دولت بود؟!

حمله رئیس جمهور به منتقدان در حالی که اخیراً هیچ انتقادی درباره عملکرد هسته‌ای دولت مطرح نشده بود گمانه‌زنی‌هایی را درباره علت این اظهارات پیش می‌کشد.
وب‌سایت جهان‌نیوز ضمن طرح این موضوع نوشت: اظهارات آقای روحانی درست زمانی بیان شد که تقریباً هیچ انتقادی در روزهای پیش از آن درباره موضوع هسته‌ای بیان نشده بود که حتی هفته‌های پیش از آن هم فضای انتقاد از عملکرد هسته‌ای دولت، کاملاً آرام و بدون حاشیه بود. با توجه به این واقعیت، نگاه بخشی از ناظران سیاسی به سمت و سوی دیگری رفت و گمانه‌زنی‌هایی درباره پشت پرده این هجمه ناگهانی مطرح شد. در نهایت این تحلیل شکل گرفت که هدف اصلی رئیس جمهور نه تاختن به منتقدان رویکرد هسته‌ای که «انحراف افکار عمومی از چند واقعه مهم غیرسیاسی» بوده است.
جهان‌نیوز می‌افزاید: همزمانی سخنرانی آقای روحانی با صدور رأی دادگاه لاهه به نفع امارات در پرونده کرسنت، افزایش انتقادات از رانت 650 میلیون یورویی و استیضاح وزیر علوم، تحلیل فوق را به واقعیت نزدیک‌تر کرد. دولت در حالی پرونده کرسنت را در دادگاه لاهه به امارات واگذار کرد که بسیاری از دلسوزان از همان روز رأی اعتماد زنگنه هشدار دادند که انتخاب وی به عنوان وزیر نفت به صلاح نیست. پس از آن هم بارها کوشیدند که دولت به رد و بدل شدن رشوه در این پرونده اذعان و آن را ملغی کند یا دست کم وزیر نفت با پیگیری مجدانه پرونده، برای دوری از ضرر هنگفت در معامله گازی با امارات بکوشد اما رأی دادگاه از واقعیت دیگری حکایت داشت.
در ادامه این تحلیل آمده است: این خبر تلخ و کم‌کاری بزرگ مسئولان دولتی در شرایطی رسانه‌ای شد که اعتراضات منتقدان به دفاع رئیس جمهور از مسئولان اعطا کننده رانت 650 میلیون یورویی، بالا گرفته بود. در چنین شرایطی ایجاد یک محور ثانویه و منحرف ساختن نگاه‌ها به سمت موضوعی حاشیه‌ای و کاذب می‌توانست تا مدتی خیال دولتمردان را از پاسخگویی به چند اشتباه سهمگین راحت کند؛ کاری که رئیس جمهور یک تنه آن را برعهده گرفت، حتی به بهای عبور از شعارها و وعده‌های خود.
جهان‌نیوز همچنین نوشت: البته یک تحلیل همسوی دیگر هم در میان برخی محافل سیاسی مطرح است که علت اصلی تندی اخیر رئیس جمهور را برآورد او از نتیجه مذاکرات هسته‌ای می‌داند. براساس این تحلیل، آقای روحانی به این نتیجه رسیده که مذاکرات به شکست انجامیده و به منتقدان پرخاش کرده است.
در همین حال وب‌سایت شفاف در تحلیلی با اشاره به یک سالگی دولت احتمال داد سخنان تند و اهانت‌آمیز روحانی مقدمه‌چینی برای جور‌چین فرافکنی در آینده است. این سایت می‌نویسد: انحراف افکار عمومی از سوء مدیریت‌ها و تصمیمات غلط و چرخاندن پیکان تقصیر به سمت کسانی که یک میلیونیم قدرت، بودجه و اختیارات دولت را ندارند، نهایت سیاسی‌کاری است. مردم می‌دانند که چرا و چگونه، بعضی سیاست‌مداران به سبک رونالدینهو، به یک سو نگاه می‌کنند و به سوی عکس پاس می‌دهند. مردم اصلاً واکنش مثبتی به این بازی‌ها نشان نداده‌اند.

نیوزویک: فرگوسن به منطقه جنگی تبدیل شده است

با گسترش اعتراض‌ها علیه پلیس نژادپرست آمریکا و حضور گسترده نیروهای ضدشورش یک هفته‌نامه آمریکایی نوشت، شهر فرگوسن به «منطقه جنگی» تبدیل شده است.
به گزارش خبرگزاری‌ها، به نقل از هفته‌نامه «نیوزویک» اعتراض‌ها علیه پلیس نژادپرست آمریکا در شهر «فرگوسن» ایالت میسوری ضمن گسترش به سایر شهرهای این کشور، شدیدتر نیز شده است طوری که برخی مناطق به‌ویژه «فرگوسن» را تبدیل به یک منطقه جنگی کرده است. اوباما نیز با مشاهده اوضاع نسبت به تشدید ناآرامی‌ها ابراز نگرانی کرده است.
برخی گزارش‌ها حاکی است، معترضان در مواجهه با پلیس تا دندان مسلح، با آنها درگیر شده و به سمت نیروهای امنیتی سنگ پرتاب کردند.
روزنامه آمریکایی «واشنگتن ‌پست» اما با انتشار گزارشی پرده از کمک نظامی 500 میلیون دلاری پنتاگون به پلیس این کشور برای سرکوب معترضان برداشت.
این کمک‌ها که به شکل تجهیزات جنگی است، همزمان با ناآرامی‌های شهر «فرگوسن» صورت می‌گیرد که از 18 مرداد ماه و به دنبال قتل یک نوجوان 18 ساله و سیاهپوست آمریکایی به دست پلیس شهر آغاز شده است.
این نوجوان که «مایکل براون» نام دارد پس از انتقال به خودروی پلیس به ضرب چندین گلوله از  پای درآمده است. معترضان می‌گویند «براون» قربانی حس نژادپرستانه پلیس آمریکا شده است. رئیس پلیس فرگوسن نیز اعلام کرده این نوجوان به دست پلیس کشته شده اما قصد ندارد نام پلیس قاتل را منتشر کند.
همزمان خبر می‌رسد، با انتشار گزارش‌هایی مربوط به سرکوب معترضان، ده‌ها شهر دیگر آمریکا از جمله سیاتل، لس‌آنجلس، بوستون، دیترویت، نیویورک و واشنگتن نیز ناآرام شده است. تا پیش از این اکثر معترضان را سیاه‌پوستان تشکیل می‌دادند اما شمار زیادی از سفیدپوستان نیز به معترضان پیوسته‌اند. در برخی شهرها پلیس خودروهای زرهی مستقر کرده است!
دادستان کل آمریکا اما در واکنش به خبر استفاده پلیس آمریکا از تجهیزات جنگی پنتاگون، نسبت به این مسئله ابراز نگرانی کرد.
به گزارش آسوشیتدپرس، اریک هولدر دادستان کل آمریکا درباره استفاده پلیس این کشور از تجهیزات نظامی در شهر فرگوسن علیه مردم ابراز نگرانی کرده است.
ناآرامی‌ها در شهر فرگوسن در میسوری آمریکا وارد روز هشتم شده و نیروهای پلیس مجبور شدند برای متفرق کردن معترضان از گاز اشک‌آور استفاده کنند.
استفاده از سلاح‌های جنگی و خشونت از سوی پلیس فرگوسن در حالی صورت می‌گیرد که پلیس فدرال آمریکا (اف.بی.آی) گفته بر تمام عملیات‌های پلیس این شهر مستقیما نظارت دارد. برخی گزارش‌ها حاکی است، ممکن است رئیس پلیس شهر از سوی فرمانداری میسوری برکنار شود تا بدین ترتیب شاید بتوان مردم را کمی آرام کرد.
پلیس آمریکا همچنین اوضاع را برای فعالیت خبرنگاران سخت کرده است. گزارش شده دو خبرنگار واشنگتن‌پست و هافینگتون‌پست حین تهیه گزارش دستگیر شده‌اند.
واکنش روسیه
روسیه اما در واکنش به قتل نوجوان 18 ساله آمریکایی به ضرب 8 گلوله و در ادامه سرکوب معترضان به این جنایت از سوی پلیس آمریکا اعلام کرد، سیاه‌پوستان آمریکایی در معرض نقض شدید حقوق بشر قرار دارند.
رئیس کمیسیون امور بین‌الملل دومای روسیه اعلام کرد، به‌کارگیری زور و استفاده از سلاح‌های جنگی و گلوله‌های پلاستیکی برای سرکوب معترضان در شهرهای آمریکا نشانه «دیکتاتوری» حاکم بر این کشور مدعی دموکراسی است. آخرین خبرها حاکی است، پلیس فرگوسن با استفاده از روش‌های خشونت‌آمیز توانسته، کنترل شهر «آشوب‌زده» فرگوسن را به دست بگیرد اما اعتراض ها در سایر شهرهای آمریکا ادامه دارد. معترضان خواستار افشای نام پلیس قاتل و مجازات وی هستند. برخی گزارش‌ها حاکی است نام این پلیس منتشر شده است.

اقدامی عجیب در افطاری روحانی

 

مراسم ضیافت افطاری حجت الاسلام حسن روحانی رئیس‌جمهور با ایتام کمیته امداد امام خمینی‌(ره) عصر سه شنبه گذشته برگزار شد .
نماینده: هفته گذشته مراسم افطاری رئیس‌جمهور با ایتام کمیته امداد امام خمینی‌(ره) برگزار شد که بازتاب گسترده ای داشت.

در این مراسم همه حاضران با لباس های متحد الشکل در دیدار با روحانی حاضر شدند و در نهایت روزه خود را با روحانی افطار کردند.

این مراسم حاشیه هایی هم به همراه داشت که یکی از آنها ورود حاضران با چفیه به سالن است؛ اما قبل از ورود روحانی، با کمال تعجب چفیه های حاضران جمع آوری شد!

در این میان یک سوال جدی مطرح می شود که علت جمع آوری چفیه ها چیست؟ مگر چفیه چه اشکالی داشت؟

اقدامی عجیب در افطاری روحانی+تصاویر

اقدامی عجیب در افطاری روحانی+تصاویر

اقدامی عجیب در افطاری روحانی+تصاویر

دغدغه کافی نیست(یادداشت روز)


چند روز قبل، یکی از احزاب اصلاح‌طلب، همایشی برگزار کرد تا اعلام کند فارغ از دغدغه‌های معیشتی و اقتصادی مردم، دلش آرام است! از نکات جالب این همایش، سخنرانی یکی از مدعوین بود. وزیر ارشاد اسلامی در یک همایش حزبی با موضوع مذاکرات هسته‌ای، سخنرانی اقتصادی ارائه کرد! اینکه این موضوعات چقدر به هم ربط دارد و چقدر به وزیر ارشاد، نکته عجیب ماجراست و شاید از باب مزاح انجام شده باشد اما چون ممکن است در بین هفتاد و اندی میلیون ایرانی، چند نفری باشند که حرف‌های گذشته اصلاح‌طلبان درباره معیشت مردم را فراموش کرده باشند و به یاد نیاورند که همین جماعت بود که مردم را لشگر قابلمه به دست می‌نامید و با توهین به آنها، مدعی بود که مردم برای مرگ موش هم صف می‌کشند و... ناچار باید نکاتی درباره شوخی‌ها یا ادعاهای جناب وزیر در خصوص تلاش اقتصادی و هدفگیری اقتصادی بیان شود تا واقعیت ماجرا معلوم- یا در اصل معلوم‌تر- شود.
در آن جلسه وزیر محترم به جای سخن گفتن در حوزه کاری خودش یا لااقل در موضوع نشست، اظهار کرده بود: «نگرانی ما، نگرانی وضع اقتصادی و جوانان است که با مشکل ازدواج، مسکن و شغل درگیرند... نگران آینده کشور، وضع اقتصادی میلیون‌ها جوان بیکار که نمی‌توانند ازدواج کنند و نمی‌توانند مسکن بخرند هستیم...» ایشان البته مطالب دیگری هم مطرح کردند که در جای خود قابل پرداختن و پاسخگویی است و فعلا موضوع این نوشتار نیست.
اینکه یک مقام مسئول به صراحت نگرانی خود را مشکل اقتصاد مردم بداند و صرفنظر از مسئولیتش درباره آن داد سخن بدهد، کار بدی نیست. اصلا قبول می‌کنیم که ایشان سکاندار وزارت ارشاد نیست و وظایف آن حوزه را تمام و کمال انجام داده و حالا با فراغ بال مسئول وضع اقتصادی جامعه و دولت شده است اما آیا سخن گفتن یک مقام مسئول کافی است؟! یعنی می‌شود کسی خودش مسئول باشد و خودش هم منتقد وضع موجود؟! بدیهی است افراد عادی به ابزار قدرت و امکاناتی که در اختیار مسئولان ارشد اجرایی است دسترسی ندارند و به همین دلیل از آنها انتظار عمل دارند نه شعار! نمی‌شود هم به صندلی‌های اجرایی تکیه زد و هم مانند جریانات اپوزیسیون تنها منتقد وضع کشور بود! البته این وضع ممکن است برای ایام انتخابات بکار گرفته شود اما ظاهرا عده‌ای فراموش کرده‌اند که یکسال است که انتخابات به پایان رسیده و شعار و حرف، دیگر خریداری ندارد! برای راستی‌آزمایی دغدغه‌های اقتصادی و اثبات اینکه عده‌ای در مقام و منصب ارشد اجرایی، به جای کار به شعار و حداکثر توصیه مشغولند و در این بین معیشت مردم به حال خود رها شده، شواهد فراوانی در دست است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1- از آغاز کار دولت یازدهم، وام ازدواج به کسی پرداخت نشده و حتی اکنون ثبت‌نام وام ازدواج هم تعطیل است، با اینحال سخن گفتن از دغدغه ازدواج جوانان کمی عجیب نیست!؟
2- علی‌رغم نیاز شدید جامعه و همچنین وعده‌های مکرر مسئولان دولتی در آغاز کار و نیز هنگام رأی اعتماد، طرح مسکن مهر تقریبا تعطیل شده و دولت هم طرح جایگزینی ارائه نکرده است! یعنی عملا این حوزه استراتژیک و مهم، فاقد یک چشم‌انداز راهبردی است حتی فاقد یک برنامه یک ساله! و در نتیجه عدم تولید مسکن و امید به خانه‌دار شدن، اجاره بها بخصوص در فصل نقل و انتقالات دستخوش افزایش شده است. البته چندی قبل جناب وزیر مسکن با دل آرام اینگونه گفته که: «اجاره بها تاکنون تنها 8درصد(!) رشد داشته و نیازی به کنترل بازار اجاره بها در تابستان 93 نمی‌بینیم»! وقتی ایشان نیازی نمی‌بینند، لابد اساسا نیازی نیست و تنها لازمست وزیر ارشاد دغدغه مسکن جوانان را داشته باشد و البته صرفا دغدغه!
3- با آنکه شواهد متقن و محکمی در دست است که بخش بزرگی از آشفتگی بازارهای مهم کشور مثل مسکن و... در اثر ورود بانک‌ها به فعالیت در بنگاه‌داری و شرکت‌داری است و کسی نمی‌تواند منکر نقش مخرب این مجموعه‌ها در اوضاع اقتصادی کشور باشد و با اینکه نقش مدیریتی و حاکمیتی دولت در بازگرداندن بانک‌ها به کارکرد اصلی و قانونیشان بر کسی پوشیده نیست، هیچ اقدام و تحول عملی در جهت این مهم به چشم نمی‌خورد و نهایتا به چند توصیه بسنده شده است. در آخرین نمونه آن رئیس‌جمهور محترم توصیه کردند که: «بانک‌ها باید دست از بنگاه‌داری برداشته و امانت‌دار و واسطه خوبی بین مردم و بنگاه‌های اقتصادی باشند و ضرورت دارد که راه و روش بانک‌ها اصلاح شود»! و انتظار نمی‌رود با این توصیه اخلاقی و بدون هیچ اقدام عملی، زرسالاران بانکی از سودهای کلان که به قیمت آشفتگی زندگی مردم است دست بردارند.
4- در حالی ادعا می‌شود ما نگران اقتصادیم که در یکی دو هفته اخیر، قیمت کالاهای مصرفی و مهم مختلفی همچون شیر، سیمان، خودرو و... افزایش یافته و در برخی اقلام‌ تا سی درصد گرانتر از قبل شده! البته در کنار این اتفاق، مسئولان ارشد اقتصادی کماکان اصرار دارند که قرار نیست دولت در امر قیمت‌ها دخالت کنند! بعنوان نمونه وزیر صنعت و تجارت با دلخوری(!) از پیگیری مکرر مردم و رسانه‌ها برای تثبیت قیمت‌ها و جلوگیری از گرانی بیشتر اظهار داشته بود: «چند بار بگویم دولت بدنبال تثبیت قیمت‌ها نیست؟! شما اگر سندی پیدا کردید، بروید اجرا کنید!» آیا از این سخن برداشتی جز این می‌شود که ما کاری به کار کسی نداریم، بروید و هر کار که می‌خواهید بکنید!؟ آقای وزیر! واقعا کسی دغدغه اقتصادی و معیشت مردم را دارد؟!
5- پیش‌تر ادعا شده بود که صنایع کشور نیمه تعطیل و در آستانه ورشکستگی است و ما ظرف شش‌ماه، بسته حمایت از تولید را برای رونق تولید و بهبود دائمی فضای کسب و کار ارائه می‌کنیم. اکنون شش ماه از آن شش ماه گذشته و به جای ارائه بسته حمایتی صحبت از باز کردن دروازه‌های کشور و ورود کالاهای خارجی و تحویل انرژی به قیمت جهانی به صنایع کشور، البته به بهانه رقابت است! موضوعی که در سخنرانی رئیس محترم جمهور در روز صنعت و معدن به صراحت به آن اشاره شد. در آن سخنرانی رئیس‌جمهور درباره عواملی که باعث شده هنوز نتوانیم بگوئیم ایران صنعتی شده می‌گوید: «اشکال از برنامه است برنامه اول یا دوم یا سوم هم تا حدی به او (صنایع داخلی کشور) ارفاق شد و برنامه‌های چهارم و پنجم.
اگر انرژی را ما به قیمت جهانی تحویل بدهیم، تولید کشور ما قدرت صادرات دارد؟ اگر دروازه‌های کشور را باز بگذاریم و تعرفه و حمایت از تولید را کنار بگذاریم، تولید کشورمان توان مقابله با جهان را دارد مگر می‌شود در یک کشور برای همیشه از صنعت حمایت کرد»!
6- در کنار همه موارد فوق، مدتی است که کاهش تورم و قیمت‌ها، ترجیع‌بند سخنان مقامات مختلف اجرایی است. حتی اخیرا رئیس محترم جمهور از کاهش قیمت مواد خوراکی هم سخن گفتند. صرفنظر از اینکه خرید روزانه مردم، بهترین وسیله آگاهی از وضعیت قیمت‌هاست، نیم‌نگاهی به پایگاه اطلاع‌رسانی بانک مرکزی که در آن شاخص قیمت برخی کالاها ثبت شده نشان می‌دهد که قیمت تمام مواد خوراکی نسبت به سال قبل افزایش داشته است. با این حال معلوم نیست این کاهش قیمت‌ها در کدام نقطه از جهان به همت مسئولان ما رخ داده که مدام آمار آن را به مردم ارائه می‌کنند!؟ به عنوان نمونه بر اساس آمار مذکور در فروردین 92، یک‌شانه تخم‌مرغ 6700تومان، یک کیلو گوشت گوسفند 20850 تومان، یک کیلو گوشت گوساله 19600 تومان و یک کیلو کره پاستوریزه 12200 تومان بوده است اما همین کالاها در تیرماه 93 به ترتیب 8800، 25000 و 28000 و 24هزارو پانصد تومان ثبت شده است. یعنی به ترتیب بیش از 31درصد، حدود 20درصد (19/9) و 42/8 درصد و 100درصد افزایش یافته است! به جز این موارد، بر اساس آمار ثبت شده در سامانه بانک مرکزی، حتی یک قلم کالا نیست که در فاصله سال قبل تاکنون کاهش قیمت داشته باشد! از بحث قیمت خودرو و جنگ زرگری و شعبده‌بازی شورای رقابت و افزایش حدود سی درصدی قیمت خودرو عبور می‌کنیم. از این نکته هم می‌گذریم که در محاسبه قیمت خودرو، خبری از تورم نقطه به نقطه 15درصدی مورد اظهار مسئولان محترم نیست و شورای رقابت تورم مبنای محاسبه را 30درصد در نظر گرفته است! و حتی همین تورم را هم 2 مرتبه در محاسبات خود لحاظ کرده، یکبار برای قطعات خودرو و یک بار هم برای خودروی کامل!
اینها گوشه‌ای از مشکلات اقتصادی و معیشتی است که این  روزها مردم با آن دست به گریبانند و خوشبختانه دغدغه وزیر محترم ارشاد را هم بدنبال داشته است. اما پرسشی که بی‌تردید ذهن هر کس را به خود مشغول می‌کند این است  که در برابر مشکلات مردم، تنها دغدغه داشتن و سخن گفتن یک مسئول کفایت می‌کند؟! و آیا نباید راهکار عملی و اجرایی برای برون‌رفت از این اوضاع و ایجاد گشایش در امور طراحی و اجرا شود؟

علی مطهری طرفدار امام یا نهضت آزادی و باند مهدی هاشمی !؟

محمدکاظم انبارلویی سردبیر روزنامه رسالت ضمن تأکید بر مطلب فوق نوشت: تاریخ انقلاب و حقایق آن این چشم بندی را نوعی غفلت و جهل می‌داند. این بیان آقای مطهری برخورد امام با نهضت آزادی و باند تبهکاری مهدی هاشمی را تخطئه می‌کند.
امام(ره) در 30بهمن 1366 در پاسخ به نامه وزیر کشور وقت در خصوص نهضت آزادی می‌نویسند: «1-نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست. 2-نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضائی ندارد و ضرر آنها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد... از ضرر گروهک‌های دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است. 3-نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند، می‌گردند. با آنها باید برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»
در ادامه این یادداشت آمده است: تردستی و چشم‌بندی آقای مطهری این است که مخالفین نظام را منتقدین می‌نامد و بعد به تخطئه نظر امام(ره) می‌پردازد. این نهایت بی‌مهری به بنیانگذار جمهوری اسلامی است. اینکه ایشان ریزش‌های انقلاب را به «فرقان» و «منافقین» محدود می‌کند صرفا به این دلیل است که نظر امام و برخورد امام را تخطئه کند. نهضت آزادی منتقد نظام نیست. از دیدگاه امام؛ «خطر آنها از منافقین بیشتر و بالاتر است و باید با آنها برخورد شود و صلاحیت هیچ کاری اعم از دولتی، قانونگذاری و قضائی را ندارند.»
انبارلویی خاطرنشان کرد: امام(ره) در مقابله با باند تبهکار و تروریست مهدی هاشمی و جداسازی او از آیت‌الله منتظری تلاش‌های زیادی فرمودند. اما این تلاش‌ها به ثمر نرسید و آقای منتظری، امام(ره) با همه عظمت و حقانیت و مشروعیت الهی‌اش را تنها گذاشت و به باند تبهکار مهدی هاشمی وفادار ماند. نامه 68/1/6 و 68/1/8 امام‌خمینی در مورد آقای منتظری در حالی که با دلی پر خون و قلبی شکسته نوشته شد، حاوی حقایق بزرگی در تاریخ ماست. امام(ره) در نامه اولی خطاب به آقای منتظری می‌فرمایند «شما در اکثر نامه‌ها و صحبت‌ها و موضع‌گیری‌هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال‌ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند... با اینکه تأیید شده بود که او (مهدی هاشمی) قاتل است. مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید... سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال‌ها نریزد... اجازه ندهید منافقین هرچه اسرار مملکت است به رادیوهای بیگانه دهند.»
امام در اینجا خبر از خیانت دوستان می‌دهد و دردمندانه آرزوی مرگ می‌کند آن هم از دوستی که به تعبیر بنیانگذار جمهوری اسلامی، «حاصل عمر» او بوده است.
سردبیر رسالت نوشت: آقای مطهری نیک می‌دانند جمعی از مسئولین نظام، آقای منتظری را متقاعد می‌کنند که از موضع لجوجانه خود پایین بیاید و ایشان نامه 68/1/7 را به امام می‌نویسند و محصول آن نامه، نامه 68/1/8 امام می‌شود که قدری نرم‌تر از نامه گذشته است، اما در همین نامه، امام باز تأکید می‌کنند؛ «بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند جدا خودداری کنید.» پس، از دیدگاه امام(ره) هم نهضت آزادی از منافقین بدترند و هم ممکن است دوستی که «حاصل عمر» ایشان باشد روزی رودرروی انقلاب بایستد و با منافقین و لیبرال‌ها علیه انقلاب همدست شود. این تجربه تاریخی و این برخورد هوشمندانه برای حفظ انقلاب را نباید آقای مطهری تخطئه کند و بگوید؛ «این رویه اشتباه بوده و کار غلطی است و رفتار تند با منتظری ضرورتی نداشت.» چون ممکن است خودش مشمول این نصیحت امام شود!
انبارلویی درباره حمایت علی مطهری از فتنه‌گران نوشت: آقای مطهری نیک می‌دانند اگر امام(ره) بود با این جماعت شرور، عنود، لجوج و یکدنده که در برابر جمهوریت و اسلامیت نظام ایستاده‌اند برخورد شدیدتری می‌کرد. به همین دلیل موضع امام در مورد نهضت آزادی و باند تبهکار مهدی هاشمی را با این بیان که غلط و اشتباه می‌داند تخطئه کرده است. حالا اشتباه ایشان از کجا ناشی می‌شود؟ اشتباه ایشان از این ناشی می‌شود که آنها را «منتقد» می‌داند نه «باغی»! مطهری برای اینکه در این جایگاه بایستد کل حوادث خونین 8ماهه سال 88 را پس از انتخابات به فراموشی سپرده است. او حتی حاضر نیست قبول کند حداقل 22 شهید به روایت بنیادشهید در محاربه فتنه‌گران علیه نظام به شهادت رسیده‌اند. او حاضر نیست شعار مرگ بر اصل ولایت‌فقیه در روز عاشورای سال88 از مردان خداجوی موسوی را که فیلم آن بارها از رسانه‌ها بویژه رسانه‌های ضدانقلاب پخش شده، گوش کند. او حاضر نیست اعتراف کند که اقتدار ملی و امنیت ملی را فتنه‌گران به حراج گذاشتند و هشت ماه از زبان دوستان خائن به امام و انقلاب در رسانه‌های اهریمنی غرب به فحاشی به مردم و نظام پرداختند. او نمی‌خواهد اعتراف کند که تشویق تحریم‌های جدید برای به زانو درآوردن ملت کار همین فتنه‌گران بوده است. اینها اسناد مشهود و مشهور محاربان فتنه‌گر است.

اعتراض محمد مطهری به افشای هویت کلارک !

هفته قبل در خبری به ماجرای سفر جیمز کلی کلارک به ایران و اعتراض علما و مردم مشهد به حضور وی در آن شهر پرداختیم. در آن خبر به ادبیات سخیف، غیراخلاقی و غیرعلمی یک تشکل دانشگاهی که کلارک را به مشهد دعوت کرده بود و نیز به سوابق، اظهارات و تألیفات کلارک اشاره شده بود. در متن خبر، وی با عناوینی همچون «استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی»، «محقق ارشد مؤسسه مذاهب کافمن» و عباراتی مشابه معرفی شده و در عین حال بخشی از اظهارات وی در لزوم حمایت از حقوق همجنس‌گرایان و نیز دغدغه‌های جدی وی برای امنیت اسرائیل آمده بود و در آخر پرسش شده بود که چنین فردی با چنین گرایش و عقاید سیاسی و اخلاقی برای تبیین کدام نکته غامض از اندیشه‌های شهید مطهری به ایران دعوت شده است !؟ شاید استفاده از نام آن متفکر شهید- که بدون انحراف و ترس پاسدار مرزهای عقیده و اندیشه اسلامی بود- سبب شده تا فرزند ایشان، طی نامه‌ای مطالبی تند و عناوینی ناروا را خطاب به روزنامه نثار و از کلارک دفاع کند! محمد مطهری در نامه‌ای- که معلوم نیست بر چه اساسی انتظار انتشار آن را دارد- در مقام توجیه(!) علت حمایت کلارک از عمل شنیع هم‌جنس‌بازی می‌نویسد:«این نگاه، یک سکه رایج در غرب است- و البته از نظر اسلامی نامقبول- که حقوق اقلیت‌ها با هر نوع اعتقاد و عملکرد، ولو همجنس‌بازی باشد، باید محترم شمرده و به رسمیت شناخته شودو اکثر متفکران غربی به شدت به آن اعتقاد دارند. کلارک نیز همجنس‌بازی را تقبیح می‌کند ولی معتقد است باید به حقوق آنان احترام گذاشت. اتفاقا او این امتیاز را با یک انگیزه دینی می‌دهد تا امتیازی بگیرد؛ یعنی اینجا کوتاه می‌آید تا در عوض، مسیحیانی که در جوامع مختلف غیرمسیحی در اقلیت هستند، به صرف اقلیت بودن، حقوقشان تضییع نشود. این نگاه- که البته نادرست است- به معنای دفاع مطلق از حقوق هر نوع اقلیتی، اعم از مسلمان و مسیحی و رنگین‌پوست و ملحد و شیطان‌پرست و همجنس‌باز و... است.»
این توجیهات تا آن حد غیرقابل قبول است که شخص نویسنده هم ضمن تائید خبر کیهان درباره اصل حمایت وی از همجنس‌بازان، در دو جا به نادرستی و غیرقابل قبول بودن چنین عقیده‌ای اذعان و تصریح می‌نماید! که باید پرسید شما که خود بر این امر و نادرستی اعتقاد چنین فردی واقفید از چه کسی و چه چیزی دفاع می‌کنید!؟ و چرا با ادبیاتی دور از شأن فرزند یک شهید، می‌پرسید:‌«چرا تا کسی را جاسوس و هم‌جنس‌باز و... ننمایید روزتان شب نمی‌شود»! آیا درک سخنان ثبت شده و مدافعات بی‌پرده و بی‌پروای وی تا این حد برای شما سخت و غامض است یا دلبستگی‌های حاصل از سال‌ها زندگی و تحصیل در غرب فرزند شهید مطهری را به اتخاذ چنین مواضع ضعیف و غیرقابل قبولی در برابر حامیان عقاید شنیع و غیرانسانی رسانده!؟
 نویسنده محترم سپس به نیت‌خوانی و تفتیش عقیده دست زده و گفته: «قاطعانه و بی‌تأمل بر این باورید که محروم کردن کسی که به نوعی تفکر لیبرالی دارد از ورود به ایران و تماس با متفکران ایرانی، خدمت به اسلام و انقلاب است»! عجبا کسی که خود داعیه‌دار اخلاق است به انگیزاسیون و  نیت‌خوانی روی آورده و برای اثبات سخن خود، به جمع‌آوری ریسمان و گره آن بر آسمان روی می‌آورد! آیا به واقع فکر می‌کنید کیهان از حضور مدام و مستمر اساتید و برجستگان اندیشه‌های غیراسلامی و حتی مخالف اسلام، در محضر بزرگان و دانشمندان مطلع نیست!؟ یا نه اگر می‌دانید که می‌دانیم، چرا به خود زحمت اندکی اندیشیدن را نمی‌دهید!؟ آیا دعوت از یک اندیشمند- با هر نوع تفکر و عقیده‌ای- و مناظره و مواجهه وی با اصحاب اندیشه دغدغه ماست یا نه، پیگیری پروژه «دیپلماسی عمومی و دیپلماسی آکادمیک» و حضور چنین افرادی در جمع دانشجویان؟! به یقین ما هم  از مناظرات ائمه معصومین(ص) با ملحدین و مشرکین و حتی برپایی مجالس بحث و فحص مطلعیم اما این کجا و ترویج چنین افرادی در بین عامه جوانان و ساده‌سازی اموری مثل همجنس‌بازی و حمایت از آن در قالب پوشش غلط‌انداز «حمایت از حقوق اقلیت‌ها» کجا؟! آیا به راستی متوجه این تفاوت نمی‌شوید؟ مگر در همه قطعنامه‌های به اصطلاح حقوق بشری، جمهوری اسلامی به دلیلی جز محدودکردن حقوق این اقلیت‌ها و یا بهائیان محکوم می‌شود؟
در بخشی دیگر از نوشتار ایشان آمده است: «ظاهرا در پیش فرض کیهان هر انسان غربی که به سرزمین‌های اشغالی می‌رود برای دهن‌کجی به مسلمانان است، در حالی که سفر به آن سرزمین از نظر مسیحیان معتقد، از آن جهت که فضایی است که حضرت عیسی در آن زندگی کرده، یک سفر معنوی محسوب می‌شود. بنابراین طبیعی است که یک متدین مسیحی به سرزمین‌های اشغالی رفته باشد.»
جناب مطهری! آیا به راستی به این سخنان باور و اعتقاد دارید؟! با اندک توضیح متوجه می‌شوید برای توجیه عملکرد وی، سخنانی گفته‌اید که  مرغ پخته را به خنده وا می‌دارد! یک مطالعه ساده- و نه یک تحلیل پیچیده- در آثار کلارک، صدق این مدعا را روشن می‌کند اما به همان چند جمله مختصری که در خبر کیهان آمده بود به مصداق العاقل یکفیه الاشاره بسنده می‌کنیم.
کلارک معتقد است: «اگر حقوق برابر به عرب‌ها داده شود، چگونه اسرائیل می‌تواند دولتی یهودی باقی بماند؟ اگر سرزمین‌های اشغالی حائلی میان اسرائیلی‌ها و عرب‌های مسلح و بی‌شمار ‌]!![ نداشته باشد، چگونه اسرائیل کوچولو نسبت به امنیت خود امید داشته باشد؟»
جناب مطهری عزیز، فرزند استاد شهیدی که چند سال قبل از تولد شما، درباره ماهیت جنایت‌بار و پلید رژیم غاصب اسرائیل آتشین‌ترین سخنان را به زبان آورده و یادگاری جاوید به جای گذاشته، یک لحظه بیندیشید؛‌آیا کلارک با این سخنان، به عنوان یک مسیحی متدین و معتقد  به سرزمین‌های اشغالی رفته است؟! آیا او برای زیارت اماکن متبرک به تل‌آویو سفر می‌کند؟! و آیا انتظار دارید با این سخنان، جوانان کشورمان به شما به چشم پدربزرگوارتان و اندیشمندی که وارث نام پدر است نگاه کنند و از شما طلب فیض و بصیرت کنند؟
از بقیه نوشتار جناب محمد مطهری، که حاوی تمسخر، کنایه، نیش و متلک است فقط به حرمت پدر بزرگوارشان که متأسفانه از افکار بلند ایشان کمترین نشانه‌ای در آقای محمد مطهری نیست، می‌گذریم و به ایشان یادآور می‌شویم که حرمت متفکر بزرگ، شهید مطهری برای ما و مردم ما، بیش از این است که با چنین نامه‌ای به آن خدشه‌ای وارد شود. هم شما و هم ما می‌دانیم که اگر نام آن دانشمند فرزانه در میان نبود، پرداختن به چنین نامه‌ای، اساسا موضوعیتی پیدا نمی‌کرد.

نقشه راه امام پیشرفت کشور را تضمین می کند .

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جمع دلدادگان و عاشقان امام خمینی رحمه‌الله از سراسر کشور در بیست‌و‌پنجمین سالگرد رحلت معمار انقلاب اسلامی در جوار مرقد نورانی آن حضرت سخنرانی کردند.

متن کامل بیانات معظم‌له به این شرح است؛ 

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم 

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّه‌الله فى الارضین. رَبَّنا اغفِر لَنا وَ لِاِخوانِنَا الَّذینَ سَبَقونا بِالایمانِ وَ لا تَجعَل فى قُلوبِنا غِلًّا لِلَّذینَ ءامنوا رَبَّنآ اِنَّکَ رَءووفٌ رَحیم، (۱) رَبَّنآ اِنَّکَ ءاتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلاءَهُ زینَه وَ اَموَلًا... رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سَبیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلى‌ اَموَلِهِم وَ اشدُد عَلى‌ قُلوبِهِم فَلا یُؤمِنوا حَتّى‌ یَرَوُا العَذابَ الاَلیمَ. (۲) قال الله الحکیم فى کتابه: اَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا کَلِمَه طَیِّبَه کَشَجَرَةٍ طَیِّبَهٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِى السَّمآءِ. تُؤتى اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رِبِّها. (۳)
 عرایض خودم را در این روز به‌یادماندنى و مهم، براى شما برادران و خواهران عزیز در سه بخش عرض می‌‌کنم: در بخش اول، یک واقعیت مهمى درباره جمهورى اسلامى وجود دارد که توجه به آن واقعیت براى ما، امروز حائز اهمیت است. در بخش دوم، یک اشاره و شرح توصیفىِ کوتاهى از مکتب ماندگار امام بزرگوارمان عرض می‌کنم؛ اگرچه درباره مکتب امام راحل سخن بسیار گفته‌اند و گفته‌ایم و شنیده‌ایم، ولى این توصیف کوتاه در این مقطع براى ما لازم است؛ تصویر کوتاهى از مجموعه آنچه امام بزرگوار به‌عنوان یک پدیده بى‌نظیر در دنیاى معاصر به‌وجود آورد. بخش سوم، اشاره به دو چالش مهمى است که بر سر راه ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى قرار دارد؛ توجه به این دو چالش، براى درست حرکت کردن ما و درست راه پیمودن ما مهم است.
 در بخش اول، آن واقعیتى که به آن اشاره کردم این است که ۲۵ سال از رحلت امام عظیم‌الشأن می‌گذرد، ولى شور و اشتیاق براى شنیدن درباره او و دانستن از او کم نشده است؛ مخصوص کشور ما هم نیست، در دنیاى اسلام بلکه فراتر از دنیاى‌اسلام، این واقعیت وجود دارد. نه‌تنها در کشور ما - که نسل سوم انقلاب در آن در حال بالیدن است - بلکه در دنیاى اسلام، جوانان عصر ارتباطات و عصر اینترنت که با مسائلِ دور از محیط خود به راحتى می‌توانند ارتباط بگیرند، دنبال این هستند که درباره مسائل انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى و درباره معمار این بناى عظیم، مطالب بیشترى بدانند. پدیده مردم‌سالارى دینى، نظریه ولایت فقیه، مسائلى است که براى محیط‌هاى فکرى دنیاى اسلام، حائز‌اهمیت و داراى جاذبه است.
 دشمنان ما تلاش گسترده‌اى را از روزهاى اول آغاز کردند و هرچه جلو رفتیم، این تلاش بیشتر شده است؛ از صدها بلکه هزاران ایستگاه تلویزیونى و رادیویى و اینترنتى استفاده کردند براى دشنام دادن به جمهورى‌اسلامى و به بانى بزرگ آن و به طرفداران آن. خود این مطلب به ما کمک کرده است، یعنى حس کنجکاوى را در مستمعان و مخاطبان در سراسر دنیا برانگیخته است؛ می‌خواهند بدانند که علت این‌همه دشمنى‌کردن و سنگ‌پرانى کردن و لجن‌پراکنى کردن چیست، و آن حقیقتى که آماج این دشمنى‌ها است، چه ماهیتى دارد، چه حقیقتى دارد. بنابراین دشمنان ما به قصد دشمنى نام ما را بردند و درباره امام ما و نظام ما سخن گفته‌اند، اما «اِنَّهُم یَکیدونَ کَیدًا. وَ اَکیدُ کَیدًا»؛ (۴) این را خداى متعال می‌فرماید؛ آنها با این نیت، این حرکت وسیع را آغاز کردند اما در نهایت براى ما یک فرصتى به‌وجود آمد، چون حس کنجکاوى مستمعانِ این دستگاه‌ها در سراسر جهان تحریک شد. در کشورهاى اسلامى و در منطقه ما بیدارى اسلامى - که احساسات ضد استکبارى در آن بر هر پدیده دیگرى غلبه داشت - خود نشانه همان کنجکاوى و پاسخ‌گیرى و پاسخ‌یابى است، و این همچنان ادامه دارد. ممکن است دستگاه‌هاى اطلاعاتى غربى و آمریکایى این‌جور به بزرگ‌ترهاى خودشان گزارش کنند که توانسته‌اند بیدارى اسلامى را در منطقه ما سرکوب کنند. اگر این‌جور خیال کنند، این هم یکى دیگر از خطاهاى راهبردى و غلط‌ تحلیل ‌کردن‌هاى دشمنان ما خواهد بود. بیدارى اسلامى ممکن است براى مدتى، در بخشى از دنیاى اسلام سرکوب بشود اما بلاشک ریشه‌کن نخواهد شد؛ گسترش خواهد یافت؛ و این فهم، این ادراک، این دریافت در کشورها و در نسل جوان مسلمان در این منطقه، چیزى نیست که به این آسانى‌ها بتوانند آن را از بین ببرند؛ البته تلاش می‌کنند، تلاش‌هایشان ممکن است در بعضى از بخش‌ها براى مدت کوتاهى موفقیت‌آمیز هم به نظر برسد، اما در نهایت ابتر است.
 این کنجکاوى که در نسل جوان امروز، در دنیا - به‌خصوص در دنیاى اسلام - درباره پدیده مردم‌سالارى دینى وجود دارد، ناشى از این است که جمهورى اسلامى یک پدیده‌اى بود که ۳۵ سال از آغاز ولادت آن گذشت، و در تمام این مدت ۳۵ سال، با واکنش خشن و خصمانه قدرت‌هاى مسلط دنیا مواجه بود: هم واکنش نظامى نشان دادند، هم واکنش تبلیغاتى نشان دادند، هم واکنش خصمانه اقتصادى نشان دادند - که از اول انقلاب تحریم‌ها آغاز شد و روزبه‌روز تا امروز تشدید شده است - [هم] واکنش سیاسى نشان دادند؛ این جبهه پرقدرت غربى، در مقابل جمهورى اسلامى ۳۵ سال است که هر کارى از دستش برآمده، کرده است؛ تلاش نظامى کرده است، به مهاجمِ نظامىِ به کشور کمک کرده است، دشمنان را در هر نقطه‌اى علیه جمهورى اسلامى حمایت کرده است، تبلیغات پرحجم علیه آن به‌کار برده است، تلاش تحریمى و محاصره اقتصادى را در اعلى‌ درجه ممکن و بدون سابقه به‌کار برده است، اما در مقابلْ جمهورى اسلامى، در برابر این‌همه هجمه و این‌همه مخالفت خشن و بى‌ملاحظه، هم از بین نرفت، هم دچار محافظه‌کارى نشد، هم به غرب باج نداد، روزبه‌روز هم کشور پیشرفت کرد؛ این آن چیزى است که ماهیت این کنجکاوى را تشکیل می‌دهد. قدرت‌هاى درجه یکِ نظامى و سیاسى و اقتصادى دنیا، دست ‌به‌ دست هم بدهند علیه یک کشورى، علیه یک حکومتى، ۳۵ سال تلاش کنند، [ولى] آن حکومت على‌رغم تلاش آنها، نه فقط از بین نرود، بلکه روزبه‌روز قوى‌تر بشود، به آنها باج هم ندهد، به آنها اعتنا هم نکند. در عرصه‌هاى مختلف، جمهورى اسلامى اقتدار خود را و قابلیت بقاى خود را نشان داد. امروز وقتى به جمهورى اسلامى نگاه می‌کنند، [مى‌بینند] نسل دوم و سومِ انقلاب در این کشور داراى چند میلیون دانشجو، چندین هزار طلبه علوم دینى فاضل، چندین هزار پژوهشگر و محقق، چند ده هزار استاد دانشگاه و حوزه، هزاران نخبه علمى و فکرى که بعضى از آنها در عرصه بین‌المللى نام‌آور و شناخته‌شده‌اند، هزاران فعال و نخبه سیاسى و فرهنگى و تولیدى و اقتصادى؛ واقعیت جامعه ما امروز این است. جمهورى اسلامى در میدان علم و فناورى، با وجود همه این تحریم‌ها، ماهواره به فضا می‌فرستد، موجود زنده به فضا می‌فرستد و برمی‌گرداند، انرژى هسته‌اى تولید می‌کند، در بسیارى از دانش‌هاى نوپدید جزو ده کشور اول دنیا قرار می‌گیرد، شتاب پیشرفت علم در جمهورى اسلامى از سوى مراکز مسئول این کار در دنیا 13 برابر متوسط دنیا اعلام می‌شود، خدمات علمى و فنى به کشورهاى مختلف صادر می‌کند، با وجود تحریم‌هاى بى‌سابقه یک کشور ۷۵ میلیونى را اداره می‌کند، در سیاست‌هاى منطقه حرف اول را می‌زند، در مقابل رژیم غاصب و مورد حمایت زورگویان عالم یک‌تنه مى‌ایستد، با ظالم نمی‌‌سازد و از مظلوم دفاع می‌کند؛ هر انسان آگاهى به کنجکاوى مى‌افتد که این موجود چیست، این پدیده چه پدیده‌اى است با این‌همه دشمنى، و این‌همه توانایى‌هاى ذاتى و نشانه‌هاى حیات و بقا؛ ماهیت این کنجکاوى این است. این حالا در زمینه‌هاى مسائل علمى و فناورى و مانند اینها.
 در زمینه مسائل سیاسى و اجتماعى، جلوه بالاى مردم‌سالارى در این کشور که ۳۵ سال است از انقلاب ما گذشته است، و در طول این ۳۵ سال، ۳۲ انتخابات داشتیم؛ ۳۲ انتخابات سراسرى در این کشور به‌وجود آمده است؛ این شوخى است؟ یک نمونه بى‌نظیر [است]؛ انتخابات‌هاى جمهورى اسلامى با مشارکت‌هاى بالا - بالاتر از متوسط و میانگین جهانى و بعضاً بسیار بالاتر؛ شرکت ۷۰ درصدى، ۷۲ درصدى؛ انتخابات‌هاى ما از این قبیل است - جلوه مردم‌سالارى‌[است]. نمونه بى‌نظیر دیگر دو پدیده‌اى است که ما مردم، با آنها عادت کرده‌ایم اما براى یک ناظر جهانى فوق‌العاده جذاب و مهم است، و آن عبارت است از راه‌پیمایى بیست‌ودوم بهمن و راه‌پیمایى روز قدس در ماه رمضان. جشن انقلاب را مردم به‌طور مداوم، هرسال تا این ۳۵ سال گرفته‌اند، با یک راه‌پیمایى عظیمِ پرشورِ پرشکوه در روزهاى سرد پایان بهمن. ما عادت کرده‌ایم و اهمیت موضوع و عظمت موضوع به چشممان نمى‌آید اما ناظر جهانى، اینها را می‌بیند و براى او بسیار خیره‌کننده است؛ اینها عوامل آن جذابیتى است که کنجکاوى‌ها را تحریک می‌کند و راه نویى را به ذهن‌هاى علاقه‌مندان و افرادى که اهل سؤال و استفسار و تحقیقند، ارائه می‌دهد. این واقعیت مهم دوران ما است که عبارت است از توجه و کنجکاوى عمومى در دنیاى اسلام از سوى جوان‌ها، روشنفکران، آگاهان و کسانى که اهل فهم مسائلند، نسبت به این پدیده‌اى که در کشور ایران اسلامى، به توفیق الهى و به تأیید الهى تحقق یافته است و روزبه‌روز رشد کرده است. این مطلب اول.
 این واقعیت، ساخته و پرداخته دست معمار بزرگ است. درباره امام خیلى حرف زده‌ایم، شاید بعضى‌ها خیال کرده‌اند ما با اغراق و مبالغه حرف می‌زنیم؛ ولى نه، آنچه درباره امام بزرگوارمان گفته‌ایم، نه اغراق است، نه مبالغه است؛ بخشى از واقعیت است؛ بیش از آنچه توصیف کرده‌ایم و توانسته‌ایم ارائه بدهیم، امام بزرگوار و عزیز ما داراى مضمون و معنا و مغز بود. آنچه در اختیار ملت ایران و در معرض دید و فکر ملت‌ها در سراسر عالم است، ساخته و پرداخته آن دست توانا است. ما براى اینکه راه را درست برویم، باید نقشه معمار را بدانیم. اگر در یک بناى متعارف معمولى، نقشه در اختیار نباشد، نقشه اصلى معلوم نباشد، سازندگان و بنایان هرچه هم چیره‌دست باشند، ممکن است اشتباه کنند؛ باید نقشه اصلى را دانست تا بتوان براساس آن نقشه اصلى، اگر هنرى در سازندگى و در احیاء هست، آن را به‌ کار برد. نقشه او نقشه‌اى نبود که فقط از ذهن انسان صادر بشود، قطعاً مؤید من ‌عندالله بود؛ خود امام بزرگوار این را می‌دانست و به آن معترف بود؛ خود او می‌گفت آنچه پیش آمده است با دست قدرت الهى است و درست فهمیده بود و چشم بصیر و بیناى او درست دیده بود. ما مواظب باشیم؛ آن نقشه را بشناسیم تا بتوانیم راه را ادامه بدهیم. اگر نقشه را ندانستیم، زاویه پیدا می‌کنیم؛ وقتى زاویه پیدا شد، روزبه‌روز هرچه پیش برویم، از راه اصلى و صراط مستقیم دور می‌شویم؛ وقتى از صراط مستقیم دور شدیم، از هدف‌ها دور می‌شویم، به هدف‌ها نمی‌‌رسیم؛ براى اینکه به هدف برسیم، باید راه را گم نکنیم؛ براى اینکه راه را گم نکنیم، باید نقشه اصلى و اساسى، جلوى چشم ما باشد، آن را بشناسیم و بدانیم. نقشه امام، کار اصلى امام، بناى یک نظم مدنى - سیاسى براساس عقلانیت اسلامى بود؛ مقدمه لازم این کار، این بود که نظام پادشاهى - که هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم دیکتاتور بود؛ این سه خصوصیت در نظام پادشاهى وجود داشت: هم دچار فساد بود، فسادهاى گوناگون اخلاقى و مالى و غیره؛ هم وابسته به قدرت‌ها بود، یک روز وابسته به انگلیس، یک روز وابسته به آمریکا، حاضر بود منافع خود را و کشور را در مقابل منافع بیگانگان فراموش کند؛ و هم دیکتاتور بود، مستبد بود، رأى مردم، خواست مردم براى نظام پادشاهى مطرح نبود؛ هرکدام از اینها یک فصلِ بلند است، یک کتاب است -[ریشه‌کن شود]؛ مقدمه آن کار بزرگى که امام می‌خواست انجام بدهد، ریشه‌کن کردن این نظام فاسدِ وابسته دیکتاتور بود؛ همت را بر این گماشت و نظام ریشه‌کن شد. در کشور ما مسئله این نیست که نظام پادشاهى برود، به جاى او نظام پادشاهى یا شبه‌پادشاهىِ دیگرى بنشیند؛ مسئله این است که آن خصوصیاتى که نظام پادشاهى داشت باید ریشه‌کن می‌شد و امام بزرگوار ریشه‌کن کرد؛ سخنان امام، رهنمودهاى امام، رفتار امام همه در این ‌جهت است.
 در بناى آن نظم مدنى و سیاسى دو نکته اساسى وجود دارد که این دو نکته به هم پیوند خورده است؛ به یک معنا دو‌روى یک حقیقت است: یکى عبارت است از سپردن کار کشور به مردم از طریق مردم‌سالارى و از طریق انتخابات، و دوم اینکه این حرکت - که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشى از حرکت مردم‌سالارى و سپردن کار به مردم است - باید در چهارچوب شریعت اسلامى باشد. این، دو بخش است، یا با یک نگاه، دو بُعد از یک حقیقت است.
 افرادى گمان نکنند که امام بزرگوار ما، انتخابات را از فرهنگ‌غربى گرفت و آن را قاطى کرد با تفکر اسلامى و شریعت اسلامى؛ نه، اگر انتخابات و مردم‌سالارى و تکیه به آرای مردم، جزو دین نمی‌بود و از شریعت اسلامى استفاده نمی‌شد، امام هیچ تقیدى نداشت؛ آن آدم صریح و قاطع، مطلب را بیان می‌کرد. این جزو دین است، لذا شریعت اسلامى چهارچوب است؛ در همه قانونگذارى‌ها و اجراها و عزل ‌و نصب‌ها و رفتارهاى عمومى که تابع این نظم سیاسى و مدنى است، باید شریعت اسلامى رعایت بشود. و گردش کار در این نظام به‌وسیله مردم‌سالارى است؛ یعنى آحاد مردم نماینده مجلس را انتخاب می‌کنند، رئیس‌جمهور را انتخاب می‌کنند، وزرا را با واسطه انتخاب می‌کنند، خبرگان را انتخاب می‌کنند، رهبرى را با واسطه انتخاب می‌کنند؛ کار، دست‌مردم است؛ این، پایه اصلى حرکت امام بزرگوار است. این بناى عظیمى که این بزرگوار گذاشت، متکى به این دو پایه است. التزام به شریعت اسلامى، روح و حقیقت نظام اسلامى است؛ این را توجه داشته باشند. شریعت اسلامى اگر در جامعه به‌طور کامل اجرا بشود، هم آزادى‌هاى عمومى و مدنى را - آزادى افراد را، آزادى فردى را - تأمین می‌کند، هم آزادى ملت را که اسم آن استقلال است - استقلال یعنى آزادى در ابعاد یک ملت، که وابسته به کسى و به جایى نباشد؛ یک ملت آزاد یعنى ملتى که به ‌هر صورت تحت نفوذ و سیطره مخالفین خود یا دشمنان خود یا بیگانگان قرار ندارد - تضمین می‌کند، [هم] عدالت را در جامعه تضمین می‌کند، هم معنویت را تضمین می‌کند؛ این چهار عنصر اصلى است: آزادى، استقلال، عدالت، معنویت. اگر شریعت اسلامى بر جامعه حاکم شد، این پدیده‌هاى اساسى در نظم جامعه اسلامى، خود را نشان می‌دهند. بنابراین امام بزرگوار ما شریعت اسلامى را که روح جمهورى اسلامى است، مورد تکیه قرار داده است؛ مردم‌سالارى دینى را هم که یک وسیله و ابزار است که آن هم متخَذ از شریعت است، مورد تکیه قرار داده.
 هیچ قدرت و غلبه‌اى در مکتب امام که از تغلب و از اِعمال زور حاصل شده باشد، مورد قبول نیست. در نظام اسلامى قهر و غلبه معنا ندارد؛ قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدارِ برخاسته از اختیار مردم و انتخاب مردم؛ آن اقتدارى که ناشى از زور و غلبه و سلاح باشد، در اسلام و در شریعتِ اسلامى و در مکتب امام معنا ندارد؛ آن قدرتى که از انتخاب مردم به‌وجود آمد، محترم است؛ در مقابل آن، کسى نبایستى سینه سپر بکند، در مقابل او کسى نباید قهر و غلبه‌اى به کار ببرد که اگر یک چنین کارى کرد، اسم کار او فتنه است؛ این آن نسخه جدیدى است که امام بزرگوار ما به دنیا عرضه کرد و به ادبیات سیاسى عالم این فصل مهم را افزود. در این نسخه جدید، یکى از عناصر اصلى - همان‌طور که اشاره کردیم - به کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن است؛ به کمک مظلوم باید رفت که در دوره ما، در زمان ما، مصداق اتم مظلومیت ملت فلسطین بود که شما دیدید امام بزرگوار از روز اول تا آخر عمر، راجع به فلسطین تأکید کرد، تکیه کرد، حمایت کرد و وصیت کرد که این مسئله را ملت ایران و مسئولان کشور فراموش نکنند؛ کمک به مظلوم و ایستادگى در مقابل ظالم، نفى دست‌اندازى‌هاى ظالم، انکار صریح هیبت و ابهت ظالم و شکستن این ابهت؛ این هم یکى از بخش‌هاى این نظام و این نسخه جدیدى است که امام بزرگوار ما عرضه کرد. این یک خلاصه‌اى و یک تصویر کوتاه و توصیف کوتاهى است از مجموعه آن نظم سیاسى و مبنایى‌اى که امام بزرگوار ما پس از فروپاشى نظام پادشاهى به کشور آورد، عرضه کرد، مورد قبول قاطع مردم قرار گرفت، و تحقق پیدا کرد؛ و این نسخه مثل خیلى از حرف‌هاى سیاسى، در کتاب‌ها نماند؛ آمد در واقعیت، تحقق پیدا کرد، تبلور پیدا کرد؛ ملت ایران هم همت کردند، وفادارى نشان دادند، فداکارى کردند، این را حفظ کردند، نگه داشتند، و روزبه‌روز قوى‌تر کردند تا به امروز رسیده است.
 خب، پس امام موفق شد؛ امام در آن کارى که می‌خواست انجام بدهد، به توفیق کامل دست پیدا کرد، [اما] آیا این‌ کار بزرگ ادامه پیدا خواهد کرد؟ آیا بخش‌هاى خالى این جدول - که به‌طور طبیعى بخش‌هاى خالى‌اى در این جدول‌هاى اجتماعى و تاریخى قرار دارند - پُر خواهد شد؟ این بستگى دارد به اینکه من و شما چقدر همت کنیم؛ ما چقدر آگاهى نشان بدهیم؛ ما چقدر آن خط روشن را مراعات کنیم و در آن خط روشن حرکت بکنیم. بله، کاملاً ممکن است؛ با این ملتى که ما داریم مشاهده می‌کنیم، با این تجربه‌اى و این حرکت موفق و سِیر مستمرى که در این ۳۵ سال - و بعد از رحلت امام در این ۲۵ سال - این ملت نشان داده است، بله، ادامه این راه ممکن است؛ خانه‌هاى خالى پُر خواهد شد، کارهاى بزرگ انجام خواهد گرفت، و این ملت به اذن‌الله و به حول و قوه الهى به اوج قله‌ها خواهد رسید.
 اما این راه، مثل همه راه‌هاى مهم که به سمت هدف‌هاى بزرگ کشیده شده است، چالش‌هایى هم دارد، موانعى هم دارد؛ این موانع را باید بشناسیم تا بتوانیم از آنها عبور کنیم. اگر مانع را نشناختیم، عبور از مانع یا دشوار خواهد شد، یا حتى غیرممکن خواهد شد. بنده امروز دارم اینها را به شما حضار محترم این مجلس عظیم و باشکوه و در واقع به ملت ایران که این سخنان را خواهند شنید عرض می‌کنم، اما باید جوانان ما، فرزانگان ما، زبدگان فکرى ما، روى هرکدام از این سرفصل‌ها و بخش‌ها بنشینند فکر کنند، کار کنند، مطالعه کنند؛ نه‌فقط بحث‌هاى ذهنىِ شبه‌روشنفکرى، [بلکه] بحث‌هاى کاربردى، بحث‌هاى عملیاتى، بحث‌هاى ناظر به واقعیت. اینهایى که ما عرض می‌کنیم سرفصل‌هایى است براى کارهاى فکرى که ان‌شاءالله به‌وسیله جوانان ما - که از ما خیلى بهترند، خیلى آماده‌ترند - دنبال خواهد شد.
 من دو چالش را عرض می‌کنم: یک چالش بیرونى، یک چالش درونى. چالش بیرونى ما مزاحمت‌هاى استکبار جهانى است؛ بى‌رودربایستى حرف بزنیم، مزاحمت‌هاى آمریکا است؛ سنگ‌اندازى می‌کنند. درست است که شاید در تحلیل‌هاى بعضى از متفکران سیاسىِ خودشان هم این هست که می‌گویند فایده‌اى ندارد، نمی‌شود با این حرکت عظیم مقابله کرد؛ لکن سنگ‌اندازى می‌کنند. نقشه کار آنها را باید دانست؛ این نقشه لو رفته آمریکا است؛ این نقشه کلان آمریکا است که امروز در خلال بحث‌ها و گزارش‌ها و اظهارنظرها و رفتارهاى آنها لو رفته است: آمریکا کشورهاى دنیا، جریان‌هاى دنیا، آدم‌هاى دنیا را به سه قِسم تقسیم می‌کند: یک قِسم گوش‌به‌فرمان‌ها، کشورهاى گوش‌به‌فرمان، جریان‌هاى سیاسى و اجتماعى گوش‌به‌فرمان یا آدمهاى گوش‌به‌فرمان، یک عده اینها هستند؛ یک عده کشورهایى که گوش‌به‌فرمان نیستند، اما باید با آنها مدارا کرد، بعضى از کشورها، بعضى از شخصیت‌ها، بعضى از جریان‌ها به نظر آمریکا این‌جورى هستند که باید با آنها مدارا کرد، منافع مشترکى [با آنها] تعریف کرد، یک‌جورى با آنها فعلاً کنار آمد، که حالا بعد توضیح عرض می‌کنم؛ قِسم سوم کشورهاى نافرمان، آنهایى که زیر بار آمریکا نمی‌روند، باج به آمریکا نمی‌دهند، یک‌دسته هم اینها هستند. به نظر آمریکایى‌ها همه کشورهاى دنیا، همه جریان‌هاى سیاسى و اجتماعى و مدنى و اقتصادى عالَم و همه آدم‌ها و شخصیت‌هاى برجسته و ممتاز و نشاندار عالَم از این سه قِسم خارج نیستند: یا سرسپرده‌اند و گوش‌به‌فرمانند، یا مستقلى هستند که باید با آنها مدارا کرد، و یا اینکه نافرمانند و دلیرى نشان می‌دهند و گستاخى نشان می‌دهند که جورى دیگر باید با آنها رفتار کرد.
 سیاست آمریکایى‌ها با آن دسته اول حمایت کامل است؛ البته حمایت مفت و مجانى نیست، حمایت می‌کنند و آنها را می‌دوشند؛ در واقع از توانایى‌هاى آنها و از امکانات آنها به نفع منافع خودشان، براى تأمین منافع خودشان استفاده می‌کنند؛ از آنها سوارى می‌گیرند، از آنها همه‌جور خدمت را می‌گیرند، همان‌طور که عرض کردیم آنها را می‌دوشند، اهمیتى هم نمی‌دهند. البته اگر چنانچه رفتارى از آنها سر زد که در عرف جهانى زشت بود، آن رفتار را هم محکوم نمی‌کنند، از آن دفاع هم می‌کنند، آن‌ را توجیه هم می‌کنند؛ مثلاً کشورهاى مستبدى وجود دارند که با نظام‌هاى ارتجاعىِ به شدت استبدادى اداره می‌شوند، با آمریکایى‌ها خوبند، به آمریکایى‌ها بار می‌دهند و در خدمت آمریکا حاضرند، سرسپرده‌اند، جزو گروه اولند؛ آمریکایى‌ها وقتى می‌خواهند اینها را توصیف بکنند، نمی‌گویند کشورهاى دیکتاتور، می‌گویند اینها کشورهاى پدرسالارند! دیکتاتورى آنها را پنهان می‌کنند، می‌گویند اینها دیکتاتور نیستند، پدرسالارند. پدرسالار در نظام سیاسى یعنى ‌چه؟ معناى آن چیست؟ کشورى که در آن نه مجلسى وجود دارد، نه انتخاباتى وجود دارد، نه قدرت حرف‌زدنى وجود دارد، نه قلم آزادى وجود دارد، نه بیان آزادى وجود دارد و اندک تخلفى از خواسته‌هاى حاکم، با شدت و حِدت و خشونت سرکوب می‌شود؛ این کشور، کشور پدرسالار است؟
 صدام ‌حسین در یک بخشى از زندگى، جزو این سرسپرده‌ها و گوش‌به‌فرمان‌ها بود؛ در آن مدت همه حمایت‌هاى لازم را از او کردند، در خدمت او قرار گرفتند، به او سلاح شیمیایى دادند، نقشه‌هاى تحرکات نظامى ما را که با ماهواره‌ها کشف می‌شد در اختیار او گذاشتند، نقشه جنگى دادند؛ چون در خدمت آنها بود، علیه نظام متمرد جمهورى اسلامى بود، که نظام جمهورى اسلامى جزو گروه سوم است. یک دسته اینها هستند.
 دسته دوم، گفتیم کشورهایى هستند که سیاست آمریکا و نقشه آمریکا مداراى با آنها است. مدارا یعنى ‌چه؟ یعنى فعلاً منافع مشترکى با آنها تعریف می‌کند، آنها را در کنار خود قرار می‌دهد، اما آن‌وقتى که فرصتى پیدا کرد، خنجر را از پشت به قلب آنها می‌کوبد و قلب آنها را می‌درد؛ ملاحظه آنها را هم نمی‌کند. مثل چه کشورهایى؟ مثل کشورهاى اروپایى؛ امروز وضع کشورهاى اروپایى این‌جورى است. آمریکا با اینها مدارا می‌کند، نه به معناى اینکه منافع آنها را رعایت می‌کند؛ نه، آنجایى که بتواند لگد هم می‌زند؛ از شخص اول کشورِ همپیمان خود جاسوسى اینترنتى هم می‌کند، (۵) جاسوسى به‌وسیله تلفن همراه هم می‌کند، از زندگى خصوصى او جاسوسى می‌کند، اِبایى هم ندارد؛ وقتى هم که کشف می‌شود، می‌گوید که بله، ببخشید، این کار شد دیگر، چاره‌اى نبود، انجام گرفت! حاضر نیستند عذرخواهى درست و حسابى هم بکنند. فهم بنده از مسائل سیاست این است که اروپایى‌ها در یک خطاى بزرگ راهبردى قرار دارند که خودشان را در خدمت آمریکا قرار داده‌اند. منافع آمریکا را رعایت می‌کنند، آمریکا منافع آنها را رعایت نمی‌کند و نخواهد کرد؛ تا آخر هم همین‌جور است. این هم دسته دوم.
 دسته سوم کشورهایى هستند که زیر بار آمریکا نمی‌روند؛ سیاست آمریکا، درباره اینها این است که از هر وسیله ممکن باید علیه این کشورهاى نافرمان استفاده کرد؛ از هر وسیله ممکن؛ هیچ حد و مرزى نمی‌شناسند. اگر شما دیدید کشورى در مقابل آمریکا نافرمان است و آمریکا مثلاً حمله نظامى نمی‌کند یا تحریم نمی‌کند، بدانید یک اشکالى آنجا وجود دارد؛ یعنى مانعى بر سر راه وجود دارد؛ به زبان ساده، نمی‌تواند انجام بدهد که انجام نمی‌دهد؛ اگر بتواند، انجام می‌دهد. تنها جرم این کشور نافرمان هم این است که در مقابل آمریکا حاضر به تسلیم نیست، حاضر نیست باج بدهد، حاضر نیست منافع او را بر منافع خودش مقدم بدارد؛ این می‌شود کشور نافرمان. آمریکایى‌ها براى اینکه این کشور را به زانو دربیاورند، از هیچ کارى فروگذار نمی‌کنند؛ هر کارى برایشان ممکن باشد انجام می‌دهند؛ اگر کارى انجام ندهند به‌خاطر نتوانستن است.
 خب، حالا این کارهایى که آمریکایى‌ها انجام می‌دهند چیست؟ امروز حمله نظامى از نظر آمریکایى‌ها یک اولویت نیست؛ فهمیدند که در قضیه عراق و در قضیه افغانستان که تهاجم نظامى کردند، ضرر کردند؛ فهمیدند که تهاجم نظامى همان اندازه‌اى که براى کشور موردِ تهاجم موجب خطر است، گاهى همان اندازه و گاهى بیشتر براى کشور هجوم‌کننده و حمله‌کننده ممکن است موجب خطر باشد؛ این را درست فهمیدند. لذا می‌توان گفت از حمله نظامى و حرکات نظامى منصرفند؛ راه‌هاى دیگرى دارند. یکى از راه‌ها این است که پیشبرد هدف‌هاى خودشان را در آن کشور مورد نظر - که آماج دشمنى آنها است - به عناصر داخلىِ همان کشور بسپرند. مسئله فقط مسئله ایران اسلامى و جمهورى اسلامى نیست؛ در همه‌جاى دنیا اینها این کارها را می‌کنند و ما نمونه‌هاى آن را داریم مشاهده می‌کنیم. یا به‌وسیله کودتا؛ کسانى را تقویت کنند که در کشور، کودتا راه بیندازند و آن نظامى را و دستگاه دولتى و سیاسى‌اى را که در مقابل آنها تسلیم نمی‌شود، با کودتا از سر راه بردارند؛ یکى از راه‌ها این است. یکى از راه‌ها کشاندن بخشى از مردم به خیابان‌ها است که این انقلاب‌هاى رنگى که در جاى‌جاى این منطقه در این چند سال اخیر به‌وجود آمد، از این قبیل است. یک دولتى مى‌آید سرِ کار؛ بالاخره هر دولتى که سرِ کار مى‌آید ممکن است اگر با شصت درصد آرای مردم هم آمده باشد، چهل درصد به او رأى نداده باشند؛ آمریکایى‌ها می‌روند سراغ آن چهل درصد، عناصر و لیدرهایى را در بین آنها انتخاب می‌کنند، با تطمیع، با پول، با تهدید، آنها را وادار می‌کنند که آن چهل درصد یا بخشى از آن چهل درصد را به خیابان‌ها بکشانند. همین انقلاب‌هاى رنگى، این انقلاب نارنجى، انقلاب کجا در کشورهاى مختلف که در این چند سال دیده شد، دست آمریکایى‌ها پشت این کار بود. ما هیچ قضاوتى در مورد حوادثى که این روزها در منطقه‌اى(۶) از اروپا در جریان است نمی‌خواهیم بکنیم، اما انسان وقتى نگاه می‌کند، می‌بیند که سناتور آمریکایى، مسئول آمریکایى(۷) در تظاهرات یک اقلیتى علیه یک کشور، چه نقشى می‌تواند ایفا کند که در آنجا حضور پیدا می‌کند؟ حضور پیدا کردند. یکى از کارهایشان این است که با کشاندن گروهى از مردم به خیابان‌ها و نافرمانى مدنى، آن دولتى را که مورد قبول آنها نیست و حاضر نیست به آنها باج بدهد، از کار بیندازند. یکى از کارها فعال کردن گروه‌هاى ترور و راه انداختن گروه‌هاى تروریست است؛ این را در عراق انجام دادند، در افغانستان انجام دادند، در برخى از کشورهاى عربى منطقه انجام دادند، در کشور خود ما هم انجام دادند؛ گروه‌هاى تروریست را راه بیندازند، آدم‌هاى مشخص را [ترور کنند]. در کشور ما دانشمندان را زدند، متخصصین انرژى هسته‌اى را زدند و به شهادت رساندند، قبل از آن هم کسان دیگرى، نخبگان سیاسى، نخبگان فرهنگى، شخصیت‌هاى علمى، شخصیت‌هاى روحانى را زدند؛ و اینها زیر‌دامن آمریکا رشد کردند، بعضى هم به‌خاطر این خدماتى که به آمریکا کردند مورد قبول و پذیرش آمریکایى‌ها قرار گرفتند. امروز منافقین در آغوش آمریکا قرار دارند؛ در جلسات گوناگون، در کمیسیون‌هاى کنگره آمریکا شرکت می‌کنند، همین عناصر منافق، همین‌هایى که در اینجا آحاد مردم را کشتند، بزرگان را کشتند، علما را کشتند، دانشمندان را کشتند، سیاسیون را کشتند و انفجارات به‌وجود آوردند، امروز آنجا با آنها هستند. یکى از راه‌ها هم این است. یکى از راه‌ها ایجاد اختلاف در رأس حاکمیت‌ها است؛ یکى از کارهایى که اینها می‌کنند این است: آن دستگاهى، آن نظامى که با آنها همراه نیست، سعى می‌کنند در رأس آن اختلاف و شکاف به‌وجود بیاورند، حاکمیت دوگانه درست کنند؛ خیلى ‌جاها موفق نمی‌شوند، بعضى ‌جاها هم متأسفانه موفق می‌شوند؛ یکى از راه‌ها این است. یکى از راه‌ها این است که با تبلیغات خود دل‌هاى مردم را، افکار مردم را از مبانى اعتقادى و ایمانى‌شان منصرف بکنند؛ و راه‌هاى گوناگونى از این قبیل. و رژیم ایالات متحده آمریکا در مورد ایران عزیز ما، و ایران ‌اسلامى ما، همه این کارها را انجام داده است و به فضل ‌الهى در همه این کارها هم شکست خورده است. کودتاى نظامى، حمایت از فتنه‌گران، کشاندن مردم به خیابان‌ها، مقابله با انتخابات، ایجاد شکاف، از این کارها یا انجام دادند یا تلاش کردند که انجام بدهند، و بحمدالله در همه اینها ناموفق ماندند. چرا؟ چون ملت بیدار بود، چون ملت مؤمن بود، و اینجا است که من می‌روم سراغ آن چالش دوم که چالش درونى است.
برادران و خواهران عزیز! چالش درونى براى ملت ما عبارت است از اینکه روحیه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداریم و فراموش کنیم و آن را از دست بدهیم؛ این بزرگ‌ترین خطر است. در شناخت دشمنمان اشتباه کنیم؛ در شناخت دوستمان اشتباه کنیم؛ جبهه دشمن و دوست را با هم مخلوط کنیم، نفهمیم دشمن کیست؛ دوست کیست؛ یا در شناخت دشمن اصلى و فرعى اشتباه بکنیم، این هم خطر است. برادران عزیز، خواهران عزیز، عموم ملت ایران توجه داشته باشند که گاهى یکى با شما دشمنى می‌کند، اما اگر دقت کنید دشمنىِ او دشمنىِ ‌اصلى نیست، تابعى است از یک عامل دیگر، از یک کس دیگر؛ دشمن اصلى را پیدا کنید؛ و الا [اگر] انسان با دشمن فرعى سینه‌به‌سینه بشود، هم قواى او تحلیل می‌رود، هم نتیجه کار نتیجه مطلوبى نخواهد شد.
 امروز یک عده‌اى در بخش‌هاى مختلف دنیاى اسلام به ‌نام گروه‌هاى تکفیرى و وهابى و سَلَفى، علیه ایران، علیه شیعه، علیه تشیع، دارند تلاش می‌کنند، کارهاى بدى می‌کنند، کارهاى زشتى می‌کنند؛ اما اینها دشمن‌هاى اصلى نیستند؛ این را همه بدانند. دشمنى می‌کنند، حماقت می‌کنند اما دشمن اصلى، آن کسى است که اینها را تحریک می‌کند، آن کسى است که پول در اختیارشان می‌گذارد، آن کسى است که وقتى انگیزه آنها اندکى ضعیف شد، با وسایل گوناگون آنها را انگیزه‌دار می‌کند؛ دشمن اصلى، آن کسى است که تخم شکاف و اختلاف را بین آن گروه نادان و جاهل، و ملت مظلوم ایران مى‌افشاند؛ اینها آن دست پنهانِ سرویس‌هاى امنیتى و اطلاعاتى است. لذا ما مکرر گفته‌ایم این گروه‌هاى بى‌عقلى را که به نام سَلَفى‌گرى، به نام تکفیر، به نام اسلام با نظام جمهورى اسلامى مقابله می‌کنند، دشمن اصلى نمی‌دانیم؛ ما شما را فریب‌خورده می‌دانیم؛ به اینها گفته‌ایم: لَئِن بَسَطتَ اِلَىَّ یَدَکَ لِتَقتُلَنى ما اَنا بِباسِطٍ یَدِىَ اِلَیکَ لِاَقتُلَکَ اِنّى اَخافُ اللهَ رَبَّ العَلَمین؛ (۸) تو اگر خطا می‌کنى، اشتباه می‌کنى، کمر به قتل برادر مسلمان خودت می‌بندى، ما تو [آدمِ] نادان و جاهل را کسى نمی‌دانیم که بایستى کمر به قتل او ببندیم؛ البته از خودمان دفاع می‌کنیم، هر کسى به ما حمله بکند، با مشت محکم ما مواجه خواهد شد، این طبیعى است؛ اما معتقدیم اینها دشمنان اصلى نیستند، فریب‌خورده هستند. دشمن اصلى آن دشمن پشت پرده است، آن دست نه‌چندان پنهانى است که از آستین سرویس‌هاى امنیتى بیرون مى‌آید و گریبان مسلمانان را می‌گیرد و آنها را به جان هم مى‌اندازد.
 چالش‌هاى درونى ما اینها است: سرگرم شدن به اختلافات در داخل کشور؛ اختلافات فرعى و اختلافات سطحى، ما را سرگرم بکند، در مقابل هم قرار بدهد، تعارض به‌وجود بیاورد، ما را از مسائل اصلى و از خطوط اصلى غافل بکند؛ این یکى از مصادیق آن چالش اصلى است که عرض شد. از دست دادن انسجام ملت از چالش‌هاى ما است. دچار شدن به تنبلى و بى‌روحیگى، دچار شدن به کم‌کارى، دچار شدن به یأس و ناامیدى، تصور اینکه ما نمی‌توانیم، تصور اینکه تا حالا نتوانستیم؛ نخیر، همان‌طور که امام فرمودند ما می‌توانیم، (۹) باید عزم داشته باشیم، عزم ملى و مدیریت جهادى می‌تواند همه این گره‌ها را باز کند. اینها همه، آن چالش‌هاى درونى ما است که باید با اینها مقابله کنیم. همان‌طور که عرض کردیم جوان‌هاى عزیز ما، نخبگان ما، فضلاى ما باید بنشینند این مسائل را بررسى کنند؛ اینها سرفصل‌هایى است. نام مبارک امام بزرگوارمان و یاد آن بزرگمرد و نقشه آن معمار بزرگ می‌تواند ما را در همه این فصول یارى کند و به ما امید ببخشد و نشاط بدهد و روحیه بدهد؛ همچنان که تا امروز چنین بوده است و به توفیق الهى در آینده [هم] چنین خواهد بود.
 پروردگارا! برکات خودت را بر این ملت عزیز نازل بفرما. پروردگارا! جوانان عزیز ما را در راه بناى آرمانى نظام اسلامى کمک فرما. پروردگارا! ما را از کج‌روى‌ها و انحراف‌ها محفوظ بدار. پروردگارا! دست ملت ایران را از دشمنانش قوى‌تر قرار بده؛ آنها را بر دشمنانشان پیروز فرما؛ قلب مقدس ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را نسبت به ما مهربان بفرما؛ دعاى آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان؛ روح مطهر امام و شهداى عزیز را با پیغمبر محشور فرما.
والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته‌
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱) سوره حشر، بخشى از آیه ۱۰
۲) سوره یونس، بخشى از آیه ۸۸
۳) سوره ابراهیم، آیه ۲۴ و بخشى از آیه ۲۵
۴) سوره طارق، آیات ۱۵ و ۱۶
۵) کشور آلمان‌
۶) کشور اوکراین‌
۷) جان مک‌کین‌
۸) سوره مائده، آیه ۲۸
۹) از جمله، صحیفه امام، ج ۱۹، ص
ادامه مطلب ...

آیت‌الله مهدوی‌کنی در پی حمله قلبی به کما رفت/درخواست دعا از مردم برای سلامتی ایشان

احزاب و شخصیت‌ها - آیت الله مهدوی کنی دو ساعت پس از شرکت در مراسم ارتحال حضرت امام خمینی (ره) دچار عارضه قلبی شد..داماد آیت الله مهدوی کنی درگفتگو با خبر آنلاین در حالی که از وخامت حال ایشان خبر می دادند از مردم درخواست دعا داشتند.


فرید میر لوحی نوه آیت الله مهدوی کنی با اعلام این خبر به خبرآنلاین گفت: حوالی ساعت 15 بعد از ظهر امروز(چهارشنبه)، آیت‌الله مهدوی‌کنی در شرایطی که از مراسم سالگرد ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در مرقد مطهر بازگشته و درحال استراحت بودند، دچار عارضه حمله قلبی شده و پس از آن به حالت کما رفتند.
بدین‌وسیله با اعلام این خبر از مردم مومن و انقلابی کشورمان درخواست می‌شود برای بهبود حال این شخصیت مجاهد انقلابی و یار دیرین امام خمینی(ره) و رهبر فرزانه انقلاب دعا کنند.

چرا کسی جز معاون شهردار به استقبال روحانی نیامد؟

معاون شهردار شانگهای –شهری بندری در چین- به همراه معاون وزیر خارجه تنها کسانی بودند که انتظار ورود عالی ترین مقام اجرایی ایران را می‌کشیدند. حسن روحانی در مقابل چشم ده ها دوریبن و خبرنگار با معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین همراه میشود و به محل اقامت خود میرود.

به گزارش صبح صادق آنلاین به نقل از ۵۹۸، دکتر حسن روحانی برای شرکت در اجلاس سران “سیکا” به چین سفر کرد، اما در همان لحظه ورود به شانگهای اتفاقی غیر منتظره چشم خبرنگاران را متوجه خود کرد! هیچ یک از مقامات رسمی و بلند پایه چین به استقبال حسن روحانی نیامده بودند!
معاون شهردار شانگهای –شهری بندری در چین- به همراه معاون وزیر خارجه تنها کسانی بودند که انتظار ورود عالی ترین مقام اجرایی ایران را می‌کشیدند. حسن روحانی در مقابل چشم ده ها دوریبن و خبرنگار با معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین همراه میشود و به محل اقامت خود میرود.
اجلاس سیکا باحضور فقط ۲۲ کشور عضو قرار است در شهر شانگهای چین برگزار شود، کشورهایی چون ایران، پاکستان، افغانستان، مغولستان، تایلند، چین، روسیه ، کره و… از اعضای این اجلاس هستند.
آیا رئیس جمهور، نخست وزیر، معاونین ، وزیرخارجه و هیچ یک از مقامات رسمی و بلندپایه دیپلماتیک چینی فرصت استقبال از روحانی را نداشتند؟ حتی شخص شهردار شانگهای هم نمیتوانست به استقلال رییس جمهور ایران –عالی ترین مقام اجرایی و نفرد دوم کشور- بیاید(!) که معاونش را فرستاد؟
گویا وزارت خارجه ایران در این باره سکوت کرده و آن را نوعی بی احترامی برداشت نکرده است! با آنکه همگان میدانند طبق پروتکل های بین المللی و کنوانسیون وین راجع به روابط دیپلماتیک، باید مقامی در سطح میهمان به استقبال او بیاید و در غیر این صورت توهین و تحقیر میهمان صورت گرفته است! آیا سطح “حسن روحانی” با “معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین” برابر است؟ یا آنکه مقامات وزارت خارجه در مقابل یک توهین آشکار سکوت کرده اند؟
شاید اجلاس “یورو ۲۰” که با حضور بیش از ۱۰۰ کشور بزرگ دنیا –از جمله ایران- در برزیل برگزار شد را به خاطر داشته باشید. در آن زمان یکی از مقامات ارشد ارتش برزیل در فرودگاه “ریوددوژانیرو” منتظر استقبال محمود احمدی نژاد بود و با تشریفات کامل ایشان را تا محل اقامت همراهی نمود.
و همین تیم استقبال به پیشواز رییس جمهور روسیه، هند، رییس سازمان ملل و دیگران نیز رفته بود. یادتان هست که در آن زمان رسانه های اصلاح طلب، منافقین سبز و ضد انقلاب به یک‌باره نگران “آبروی ملی” ایران شدند و عدم حضور رییس جمهور برزیل را یک توهین به احمدی نژاد و ایران تلقی کردند. اما امروز هیچ کدام از آنها نگران شان حسن روحانی نیستند؛ رییس جمهوری که معاون شهردار شانگهای به پیشواز او آمده است.
اما چرا رسانه های انقلابی در این‌باره سکوت کرده اند؟ زیرا رسانه‌های انقلابی اهل دروغ، تخریب و بی انصافی نیستند و خداوندی را ناظر بر خود میدانند که اعمال انسان را حتی به اندازه “مثقال” محاسبه میکند و پاداش خوبی یا جزای بدی را میدهد و او “ارحم الراحمین” است.

اما حقیقت چیست؟
باید گفت که نه در “سیکا” و نه در “یورو۲۰” به مقامات عالیه ایران هیچ توهینی صورت نگرفته است. چرا که عرف دیپلماتیک در مورد روابط دوجانبه و اجلاس های بین المللی با یکدیگر تفاوت دارد.
اگر حسن روحانی رییس دولت یازدهم- برای بازدید و تعمیق روابط دوجانبه به چین سفر میکرد باید توسط مقامی هم پایه مانند نخست وزیر و یا رییس جمهور مورد استقبال قرار میگرفت. اما در سفرهایی که یک کشور تنها میزبان اجلاسی بین المللی است، الزامی برای این کار وجود ندارد و به طور معمول، کشور میزبان یک تیم تشریفات تشکیل داده و از همه میهمانان پذیرایی میکند.
ترکیب این تیم استقبال نیز معمولا متناسب با اهمیت آن اجلاس انتخاب میشود نه جایگاه و شان میهمان. البته برای استقبال از برخی کشورها –به هر دلیلی- ممکن است یک مقام بلند پایه نیز بخواهد همراه تیم تشریفات حاضر شوند که مانعی ندارد. اما به طور معمول اینکار صورت نمیگیرد.

هلی کوپتر شخصی

باشگاه خبرنگاران: کارشناسان برای مقابله با آلودگی هوا در نظر دارند نسل جدید هلی‌کوپترهای شخصی را برای استفاده به جای اتومبیل تولید نمایند.


گفتنی است در این طرح قرار است هلی‌کوپترهایی با نام citycopter ساخته شود که سازگار و دوستدار محیط زیست است و می‌تواند آلودگی هوا ناشی از گازهای co2 تولید شده توسط اگزوز خودروها را گرفته و هوای پاک تولید نماید.


بررسی‌ها نشان می‌دهد از جمله قابلیت‌های نسل جدید هلی‌کوپتر ابعاد کوچک (6/34×5/20×5/49 متری) وزن حدود هزار و 110 کیلو گرم، حداکثر ارتفاع 3 هزار و 600 متر برای پرواز حداکثر سرعت 190 کیلومتر در ساعت و ذخیره سوختی 480 کیلومتری در هر پرواز است.


این هلی‌کوپتر همچنین قادر به حمل 95 کیلوگرم بار در هر پرواز خواهد بود.

بر اساس تحقیقات قرار است نسل بعدی هلی‌کوپترها با موتور الکتریکی و شارژ باتری توسط پنل خورشیدی صورت گیرد و به این ترتیب آلودگی هوا و ترافیک جاده‌ها از بین خواهد رفت.

مژدگانا که گربه عابد شد! (خبر ویژه)


یکی از وکلای پرونده فساد بزرگ بانکی در گفت‌وگویی با یک خبرگزاری تهدید کرده است که اجرای حکم اعدام محکومین پرونده فساد 3 هزار میلیارد تومانی خصوصا مجرم اصلی (مه‌آفرید امیر خسروی) تبعات و توالی بسیاری در پی خواهد داشت. این وکیل مدافع بر کرسی قضاوت نشسته و ادعا کرده مبنای حکم شرعی درباره افساد فی الارض برای 4 مفسد اقتصادی متزلزل است!
این آقای وکیل بدون آنکه به جرایم و فساد گسترده این مفسدان اقتصادی در پرونده فساد بزرگ مالی اشاره کند به این به اصطلاح دلیل روی آورده است که چون در این پرونده دماء 4 نفر مسلمان مطرح است، اجرای چنین حکمی محل تامل است. وکیل مه‌آفرید عامل اصلی فساد بزرگ بانکی در پایان نتیجه گرفته است: تصور نمی‌کنم با توجه به شرایط بین‌المللی کسی موافق اعدام این 4 نفر آن هم به اتهام‌های اقتصادی باشد؛ خصوصا اینکه مه‌آفرید با رد اتهام اخلال در نظام اقتصادی بابت پرداخت رشوه اعلام ندامت و توبه کرده است.
استدلال عجیب این آقای وکیل در دفاع از موکلی که جرمش اخلال در نظم اقتصادی است و میلیاردها تومان به بیت‌المال مسلمین ضربه زده است در حالی است که اخلال وی در نظام اقتصادی بسیار خانواده‌ها را به عزا نشانده و نه فقط حیثیت و آبروی بسیاری از آبروداران بلکه سلامت سیستم اقتصادی کشور را بر زمین ریخته است و جنایات دیگری که فهرست آن هم به درازا می‌کشد.
سوال این است که موضوع «شرایط بین‌المللی» در کجای متون و نصوص قانونی آمده است که آقایان با ژست وکیل و حقوقدان به آن استناد می‌کنند؟!
همچنین یادآور می‌شود؛ حجت‌الاسلام والمسلمین اژه‌ای دادستان کل کشور در نشستی خبری در جمع خبرنگاران درباره وکلای پرونده فساد 3 هزار میلیارد تومانی گفته بود: در این پرونده برخی از وکلا قراردادهای کلانی منعقد کرده‌اند که در یک مورد وکیلی قرارداد 10 میلیاردی با موکل و خانواده موکل منعقد کرده که براساس قانون باید برگه وکالت و قرارداد را به دادگاه ارائه می‌داد، اما در برگه‌ قرارداد نوشته شده بود، 1 میلیارد تومان. وکیل دیگری اعلام کرده است من به صورت مجانی وکالت متهم را به عهده می‌گیرم ولی بعدا خبر رسید که پول گرفته است که تمامی این موارد قابل پیگیری است.
این نکته نیز گفتنی است که توبه یک جنایتکار به رابطه او با خدای متعال مربوط است و نه تنها در قوانین اسلامی بلکه در هیچ یک از نظام‌های حقوقی دنیا، توبه جنایتکار مانع از مجازات وی نخواهد بود. و البته از وکیلی که در یک قلم مبلغ 10 میلیارد تومان حق وکالت گرفته است، اینگونه مزخرفات دور از انتظار نیست و به قول حجت‌الاسلام اژه‌ای، اقدام وی نیز قابل پیگیری قضایی است و انتظار آن است که دستگاه قضایی کشور در پیگیری جرایم وی کوتاهی نکند.

بیماری شما مغز بدون فسفر است


آقای سریع‌القلم که به مردم توهین می‌کنند و می‌گویند سیاست را باید از کف خیابان و نظرسنجی‌ از تاکسی‌دار و لبوفروش جمع کرد، بفرمایند بعد از سال‌ها حضور دردانشگاه کجای تاریخ اندیشه سیاسی ایران قرار دارند؟
داریوش سجادی مشاور کروبی و از همکاران سابق روزنامه‌های اصلاح‌طلب با انتقاد از مواضع سریع‌القلم (مشاور رئیس‌جمهور) نوشت: جناب آقای «محمود سریع‌القلم» اخیرا با جهد و سعی بلیغی می‌کوشند ضمن بیان نقطه نظرات آسیب‌شناسانه خود از دستگاه دیپلماسی و نارسائی‌های دیپلمات‌ها و بی‌صلاحیتی معدل عقلانی ایرانیان، برای جبران این عارضه راهکار ارائه دهند؛ از جمله اینکه گفته‌اند «کسانی که زبان انگلیسی نمی‌دانند، منطقی فکر نمی‌کنند! سیاست خارجی باید از خیابان‌ها جمع شود! سیاستمدار حرفه‌ای کسی است که غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی کرده، مهربانی و احترام را تجربه کرده، سفر رفته و حتی از هوس نیویورک رفتن هم عبور کرده است. 92 درصد بنیادگرایان در خاورمیانه یا مهندسی و علوم پایه خوانده‌اند یا پزشکی. دلیل تناسب میان این رشته‌ها و جزمیت، ذهن دوتایی ایشان است. انسان‌های عمیق که با مطالعه دست کم پنج هزار کتاب به مرحله استنباط می‌رسند، دارای مدارهای خاکستری در ذهن و تجزیه و تحلیل هستند! ایرانیان احساسی، غریزی و پوپولیستی تربیت می‌شوند!».
وی ادامه می‌دهد: جناب آقای سریع‌القلم. کمی آهسته‌تر! پیاده شوید با یکدیگر قدم بزنیم! تصور کرده‌اید تنها خودتان دانشگاه رفته و آشنا با زبان و مبانی علم سیاست و مختصات و لواحق و ضمائم و توابع این رشته و حرفه‌اید!؟ تمامی خرده فرمایشات جنابعالی مسموع است اما اگر کمی هم از برج عاج خود بیرون آمده و پا بر زمین گذاشته و به اطراف‌تان بنگرید عنایت خواهید داشت پرداختن به سیاست و غور و تفحص در مبانی اندیشه سیاسی بیرون از جذابیت‌های ظاهری مستلزم فسفرسوزی هم هست. جسارت است اما تصور می‌کنید با دو قطعه دگمه سردست و یک پیراهن یقه وینچستر و یک دست کت و شلوار یقه آرشال و تسلط به زبان انگلیسی مراد حاصل است!».
سجادی پرسیده است: شما با احراز کرسی استادی اکنون می‌توانید بفرمائید دکتر سریع‌القلم در کجای تاریخ اندیشه سیاسی ایران ایستاده؟ چرا محصول سالها دود چراغ خوردن و تحقیق و تفحص تخصصی جنابعالی در حوزه سیاست، کمترین رد و وزن و جایگاه و اثری محسوس در روند اندیشگی و توسعه سیاسی ایران نگذاشته!؟ مشکل این جاست که جنابعالی به سنت مالوف جامعه روشنفکری ایران علی‌رغم قدرت بالای تشخیص‌تان در دردشناسی لیکن بدلیل دلبستگی و وابستگی تمام قدتان به الگوهای غربی و گسستگی و بی‌الفتی‌تان با واقعیات بومی با تمامی دعاوی‌تان ناتوان از درمان درد مانده‌اید. جناب آقای دکتر سریع‌القلم! بقول مولانا درد بی‌دردی علاج‌اش آتش است! و بقول مرحوم شریعتی درد امروز جامعه ما بی‌سوادی مردم ما نیست! نیم‌سوادی روشنفکران و تحصیلکرده‌های ماست! هرچند مشکل شما بی‌دردی نیست. دردمند‌اید! اما جنس دردتان از جنس درد این ملت نیست!

تذکر جدی آیت‌الله مکارم شیرازی به دولت تدبیر و امید

یکی از وزرا می‌گوید 50 درصد مردم زیر خط فلاکت هستند؛ یکی دیگر می‌گوید آمریکا در 10 دقیقه حمله می‌کند!/ رئیس‌جمهور درباره ادبیات وزرا تدبیر کند
 

گروه اندیشه و معارف - رجانیوز: آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی که صبح امروز در درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم سخن می‌گفت، با اشاره به اینکه یاد خدا باید در همه‌حال در دل افراد باشد، اظهار کرد: برخی همیشه به یاد خدا هستند و خدا را در مشکلات و مصیبت‌ها می‌خوانند و در این کار اخلاص حقیقی دارند.

به گزارش رجانیوز به نقل از تسنیم، مرجع تقلید شیعیان افزود: نقطه مقابل این افراد، کسانی هستند که اگرچه آن‌ها نیز خدا را فرامی‌خوانند و در هنگام گرداب مصائب و مشکلات به یاد خدا هستند، اما در یاد خدا، اخلاص ندارند و پس از حمل مشکلشان، به نافرمانی و شرک ادامه می‌دهند.
ادامه مطلب ...

توان موشکی و هسته‌ای ایران غیرقابل تصور است

فرمانده سپاه پاسداران با بیان اینکه اقتدار امروز ایران اسلامی در ابعاد دفاعی و امنیتی خلاصه می‌شود، گفت: دو موضوع موشکی و توان هسته‌ای ایران همچنان در راستای اقتدار کشورمان قرار دارد.
به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی باشگاه خبرنگاران؛ سردار "محمدعلی جعفری" فرمانده سپاه پاسداران در حاشیه کنگره شهدای جهاد علمی با حضور در جمع خبرنگاران، با اشاره به مذاکرات هسته‌ای اخیر اظهار داشت: توان نظامی و دفاعی ایران با موضع هسته‌ای در ارتباط است و برخی از این شهدای علمی‌مان جانشان را در این مسیر از دست داده‌اند.  
 
وی با بیان اینکه یکی از اقدامات و مولفه‌های بازدارنده در مقابل تهدیدات، توان نظامی ما در ابعاد موشکی است گفت: شهید "تهرانی مقدم" جان خود را در همین مسیر تقدیم ایران اسلامی کرد تا توان موشکی ایران اسلامی به طریق بازدارنده تامین شود.  
 
سردار جعفری توان نظامی ایران را مورد توجه قرار داد و گفت: امروزه توان نظامی ما در ابعاد موشکی بسیار بالا و غیر قابل تصور است، روش‌هایی که این موشک‌ها را نگهداری و شلیک می‌کنیم شبیه روش‌هایی است که حزب الله در برابر ارتش اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه شلیک کرد.  
 
وی ادامه داد: ما با‌‌ همان روش‌های ناهمتراز و نامتقارن سلاح‌های استراتژیک را نگهداری می‌کنیم، دشمنان ما این را بدانند که آنان اطلاعی از نگهداری موشک‌های ما ندارند و محل نگهداری آنان مخفی است.  
 
فرمانده سپاه پاسداران تاکید کرد: روش‌های شلیک موشک‌ها به صورت ناهمتراز در سراسر ایران گسترده است و به روش‌هایی است که دشمن به راحتی نمی‌تواند با هزاران بمب توان نظامی ما را از بین ببرد و آنچه که امروز باعث شده دشمن بر سر میز مذاکره با ایران مقتدر بنشیند، توان نظامی و امنیتی ماست.  
 
وی با بیان اینکه امیدوارم خون شهدایمان در ادامه مذاکرات پاسداری شود گفت: انشاءالله نتیجه مذاکرات به نفع ایران اسلامی باشد.  
 
سردار جعفری با اشاره به پهپادهایی که محرمانه نیست گفت: با پیشرفت فناوری این پهپاد‌ها می‌توانند اقدامات بسیاری را انجام دهند، در حال حاضر آخرین پهپادی که ما به آن دست یافتیم، با توان بیش از ۲۴ ساعت می‌تواند پرواز کند و موتورهای زیاد برد پهپادهای ما را افزایش می‌دهد.  
 
وی در پایان خاطرنشان کرد: توانمندی نصب بمب و موشک کاملا هدایت شده نقطه زنی بر روی پهپاد‌ها است و در مسیر تکنولوژی روز دنیا قرار گرفته RQ170 نیز در آینده مراحل آخر تحقیقات را طی می‌کند و انشاءالله بتوانیم آن را عملیاتی کنیم.

استعفای کتبی 17 نماینده استان خوزستان

"جواد سعدون‌زاده" نماینده مردم آبادان در مجلس در گفتگو با خبرنگار پارلمانی باشگاه خبرنگاران، از تحویل استعفای کتبی 17 نماینده این استان به هیئت‌رئیسه مجلس خبر داد.

وی در ادامه افزود: علی‌رغم تذکرات و صحبت‌هایی که انجام شد، لایحه بودجه پیشنهادی استان خوزستان در زمینه اعتبارات تملک دارایی و سرمایه‌ای و عمرانی کاهش بسیار چشمگیری نسبت به قانون بودجه سال 92 داشته لذا نمایندگان راهی جز تقدیم استعفای خود به هیئت‌رئیسه ندیدند.

رئیس مجمع نمایندگان استان خوزستان تصریح کرد: همچنین بحث انتقال آب رود کارون از دلایل دیگری بود که مجمع نمایندگان استان خوزستان وادار به استعفا کرد.

سعدون‌زاده با بیان اینکه مجمع نمایندگان استان خوزستان 18 عضو دارد، گفت: به‌دلیل غیبت یکی از نماینگان این مجمع 17 نماینده استان خوزستان حاضر در مجلس شورای اسلامی متن مشترک این استعفا نامه را امضا کردند.

تله‌گذاری شیطان این‌بار در ژوهانسبورگ(خبر ویژه)


برخی محافل رسانه‌ای داخلی و خارجی، مراسم تدفین نلسون ماندلا را بهانه دیگری برای هل دادن دکتر روحانی به سمت ملاقات با رئیس دولت شیطان بزرگ قرار داده‌اند. مراسم تدفین ماندلا احتمالا یک هفته دیگر در ژوهانسبورگ برگزار می‌شود.
روز گذشته در حالی که چند سایت‌ داخلی آرزوی خود برای چنین اتفاقی را تبدیل به گمانه و تحلیل می‌کردند، گاردین نیز نوشت با توجه به حضور سران کشورها در مراسم تدفین ماندلا شاید این مراسم به ملاقات روحانی و اوباما منجر شود. گاردین مدعی شد: روح آشتی‌جویانه ماندلا شاید بتواند مثلا فضایی را برای اولین دیدار میان اوباما و روحانی فراهم آورد. (برخلاف این ادعا رژیم مستکبر آمریکا در پی باج‌گیری و زورگویی است و نه آشتی‌جویی).
یادآور می‌شود رسانه‌های زنجیره‌ای همسو با شبکه تبلیغاتی آمریکا تلاش گسترده را به کار بسته بودند تا دکتر روحانی در جریان سفر به نیویورک و حضور در نشست مجمع عمومی سازمان ملل به طور تصادفی! با اوباما ملاقات کند. بعدها گفته شد ممکن است این دیدار در مهمانی‌ ناهار بان‌کی‌مون اتفاق بیفتد اما خبرها حاکی از آن بود که طرف غربی، میز شراب را بر اهمیت انجام چنین ملاقاتی ترجیح داده است.
با این وجود وسوسه گروه پیگیر ماجرا موجب، مکالمه تلفنی روحانی با اوباما در آخرین ساعات عزیمت به فرودگاه و بازگشت از نیویورک شد.
این اتفاق از جمله همان پیشامدهایی بود که مورد تذکر رهبر انقلاب - به عنوان رفتار نابه‌جا - قرار گرفت. نکته قابل تأمل بی‌صداقتی مقامات آمریکایی بود به نحوی که با وجود درخواست طرف آمریکایی برای این مکالمه، سوزان رایس ادعا کرد این تماس تلفنی با درخواست طرف ایرانی صورت گرفته است. دو روز بعد نیز اوباما با گستاخی تمام در ملاقات با نتانیاهو ادعا کرد همه گزینه‌ها به ویژه گزینه نظامی علیه ایران روی میز است.
با این وجود آقای روحانی اخیرا در مصاحبه با روزنامه فایننشال‌تایمز گفته بود اوباما را آدم مؤدبی یافتم(!)
اوباما طی هفته‌های اخیر بارها اعلام کرده که ساختار اصلی تحریم‌های شدید ضد ایرانی سر جای خود باقی می‌ماند و آمریکا به دنبال برچیدن برنامه هسته‌ای ایران است.

آقای ظریف! کمی سنجیده‌تر و آگاهانه‌تر


«اظهارات نسنجیده و تأمل برانگیز دکتر ظریف نشان داد ایشان هر اندازه در مکالمه با دیپلمات‌ها و سیاستمداران بین‌المللی متبحر‌ند اما متأسفانه با زبان و گویش شایسته و بایسته با مردم خود غریب و ناآشنایند.»
داریوش سجادی از همکاران سابق نشریات زنجیره‌ای با بیان این مطلب می‌نویسد: ایشان در نشست اخیر خود با دانشجویان در دانشگاه تهران فرموده‌اند: «غربی‌ها از چهار تا تانک و موشک ما نمی‌ترسند. آیا شما فکر کرده‌اید که آمریکا که با یک بمبش می‌تواند تمام سیستم‌های نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما می‌ترسد؟‌آیا واقعاً به خاطر سیستم نظامی ماست که آمریکا جلو نمی‌آید؟»
وی می‌افزاید: قطعاً ایشان نمی‌توانند در کنار اتحاد و پایمردی مردمی منکر توانمندی نظامی کشور خود باشند و در کسوت «رئیس دیپلماسی کشور»‌ این چنین رسوا و عریان خود را در مقابل دشمن خارجی خلع سلاح نشان دهند. این امر موید آنست که سیاستمداران ایرانی ولو در سطح دکتر ظریف علی‌رغم همه شایستگی‌ها از درک توانمندی‌های نظامی کشورشان محروم مانده‌اند. ظاهراً بی‌مناسبت نیست تا به منظور توجیه و اطلاع فرزندان انقلاب در عرصه دیپلماسی سرهنگان ایران یک تور فشرده به منظور آشنایی سیاسیون با توانمندی‌های نرم‌افزارانه و سخت‌افزارانه نظامی کشور برگزار نمایند تا آنگاه دکتر و یاران دکتر با قوت و اشراف بیشتر از موقعیت ایران، سنگربان سرحدات سیاسی محوله خود باشند.
سجادی در پایان نوشت: دکتر ظریف در مقام یک وزیر خارجه بهتر از هر کسی باید با آموزه‌های «کلازوویتس»‌ آشنا باشند که دیپلماسی و میلیتاری مکمل یکدیگرند و اگر ایشان تاکنون توانسته‌اند در ژنو خوش بدرخشند این درخشش قبل از مهارت‌های شخصی مدیون تدبیر و مکر و مانورهای سنجیده و موثر و قدرتمند نظامیان ایران در عراق و افغانستان و سوریه و لبنان طی سالیان گذشته بوده که گلوی آمریکا را در این مناطق آنچنان مدبرانه در چنگال خویش گرفتند تا اینک و امروز دکتر ظریف در عرصه دیپلماسی بتواند بستر را برای پیش روی خود مهیا ببینند.
شایان ذکر است بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی آمریکا بارها تصریح کرده‌اند که با توجه به شکست‌های آمریکا در عراق و افغانستان و جنگ نیابتی سوریه، کاملاً روشن است که آمریکا قادر نیست وارد جنگی موفق با ایران شود و در صورت وقوع هر نوع جنگی، ایران ضربات راهبردی گسترده‌ای وارد خواهد کرد.

روایت مرحوم عسگراولادی از بزرگ‌ترین تبهکاری فتنه‌گران(


در پی درگذشت مبارز پرسابقه حاج‌حبیب‌الله عسگراولادی، نشریات زنجیره‌ای به عادت همیشگی خود به ترفند تحریف و مصادره به مطلوب درباره شخصیت این انقلابی پرسابقه روی آوردند.
نشریات فعال در فتنه روز گذشته با عکس‌های بزرگ و تیترهایی نظیر «جای خالی حبیب» و «تنها اصولگرا، اصولگرای تنها» (شرق)، «وداع با سیاستمدار حبیب» (آرمان)، «پدر و پیر موتلفه»، «شفافیت تحسین‌برانگیز»، «وصیت سیاسی یک مسلمان» و «مردی با روحیه عدالت‌طلبی» (اعتماد)، «مرد انصاف درگذشت» و «تقوای سیاسی عسگراولادی» (آفتاب یزد)، کوشیدند با مدد گرفتن از کسانی چون کرباسچی، رضا خاتمی، مرعشی، جوادی حصار، حضرتی، شکوری‌راد، هاشم صباغیان و... شخصیتی تحریف شده از این مجاهد باسابقه ترسیم و او را حامی برخی فعالان جا بزنند و این در حالی است که آن مرحوم اصل فتنه را آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی می‌دانست و مکررا از اصلاح‌طلبان خواست با این حرکت ضدانقلابی مرزبندی کنند؛ توقعی که هرگز برآورده نشد و بر قلم و ادبیات اعتراض‌آمیز مرحوم عسگراولادی جاری گشت.
برخلاف این تحرکات مذبوحانه نشریات زنجیره‌ای، مرور آخرین مواضع مرحوم عسگر‌اولادی طی یک سال اخیر، پرده از نفاق مدعیان اصلاح‌طلبی و فعالان فتنه برمی‌دارد. آن مرحوم 10 آذر 1391 در چهارمین مجمع عمومی جبهه پیروان خط امام و رهبری اعلام کرد: «متاسفانه برخی گرفتار فتنه شده‌اند‌... شیطنت‌ بین‌المللی منتظر است تا ببیند، هاشمی، موسوی خوئینی‌ها و مشایی چه می‌گویند تا آنها را با درست کردن خطوه‌های شیطانی به سمت خود بکشاند و عده‌ای ناآگاه یا ضعیف‌الایمان را با خود همراه کند».
وی 29 دی‌ماه 1391 به نامه جمعی از اصلاح‌طلبان که مدعی تشکر از وی بودند، پاسخ روشنگرانه‌ای داد. عسگراولادی در پاسخ نامه اصغرزاده، حضرتی، حق‌شناس، لیلاز، سلطانی‌فر، نوروززاده و اسماعیل ‌دوستی نوشت: برخی دوستان در فتنه 88 تابع گام به گام آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی شدند.
پیش از این مکاتبه عسگراولادی در اظهاراتی موسوی و کروبی را گرفتاران فتنه خوانده و گفته بود سران فتنه آمریکا و انگلیس و رژیم اسرائیل هستند و این دو خود گرفتار فتنه شدند. این موضع با استقبال گسترده برخی محافل داخلی و خارجی مواجه شد و جمعی از اصلاح‌طلبان نیز با انتشار نامه‌ای خطاب به وی از این موضع او استقبال و تشکر کردند. اما عسگراولادی در پاسخ نوشت: «بنده در دوران دولت اصلاحات باب گفتگویی را با ارگان دولت و نیز با دبیرکل محترم حزب حاکم باز کردم اما متاسفانه آن باب را بستند. کار به جایی رسید که در انتخابات سال 88 باب اردوکشی خیابانی و زنده‌باد و مرده باد باز شد. این باب را گشوده و مفتوح باید بدانیم و براساس خردجمعی مردم‌سالاری دینی را نهادینه کنیم.»
در ادامه این پاسخ آمده بود؛ «امام(ره) فرمودند؛ «پشتیبان ولایت‌فقیه باشید تا گرفتار استبداد نشوید» ما این آموزه الهی را رها کردیم و در فتنه سال 88 برخی از دوستان به جای پشتیبانی از ولایت‌فقیه تابع گام به گام آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی شدند که بزرگترین تبهکاری سیاسی در کشور رقم خورد.»
آن مرحوم همچنین در دومین پاسخ خود به اصلاح‌طلبان که در تاریخ 13 بهمن 1391 منتشر شد، نوشت: «گفته‌اید دغدغه بزرگ ما حرمت و میراث تشیع و ارزش عمومی جامعه و دولت دینی است. سوال من این است در این دولت دینی شما، جایگاه اصل ولایت فقیه کجاست. شما که دغدغه میراث تشیع و ارزش عمومی جامعه را دارید در روز عاشورای 88 عده‌ای آمدند و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه دادند و حریم و حرمت شعائر عاشورا را رعایت نکردند. شما که دغدغه دولت دینی و حفظ میراث تشیع دارید قطعا باید جلوتر از همه ما سینه سپر می‌کردید و در برابر این حرمت‌شکنی می‌ایستادید... سوال ما این است که رفتار شما با جماعت ضد اسلام و ضدانقلاب چیست؟ مگر همین‌ها نبودند که در 18 تیر 78 علیه نظام و مردم لشکرکشی کردند؟ و مگر همین‌ها سربازان و افسران ناآرامی‌های پس از انتخابات سال 88 نبودند.
آن مرحوم در پاسخ به نامه سوم اصلاح‌طلبان (24 بهمن 1391) لحن جدی‌تر پیشه کرد و نوشت: سؤال بنده از شما این است که برفرض وارد بودن این گله‌ها مگر قرار بود سرنوشت انتخابات در اردوکشی خیابانی معلوم شود؟ پس رأی، انتخابات، صندوق رأی و جمهوریت نظام چه می‌شود؟ فرض می‌کنیم شما مجاز به اعتراض مدنی به نتایج انتخابات بودید اما حوادث روز قدس، روز 13 آبان، روز 16 آذر و بالاخره روز عاشورا ربطی به اعتراض به نتایج انتخابات دارد؟!
شما صورت مسئله را در پاسخ‌هایتان طوری طراحی کرده‌اید که سهم آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس مکار در این «حادثه» به قول شما و در این «فتنه» به قول ما، نادیده گرفته شده است. بالاخره نمی‌توان انبوهی از اخبار و اطلاعات در رادیو بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا و رادیو رژیم صهیونیستی را برای سوزن‌بانی حوادث سال 88 نادیده گرفت. وقتی رژیم صهیونیستی می‌گوید؛ اصلاح‌طلبان به نمایندگی از ما در تهران مبارزه می‌کنند، با این گفته چه باید کرد؟ وقتی آمریکا و انگلیس همین الان هم تمام قد از قهر و غضب اصلاح‌طلبان با انقلاب دفاع می‌کنند با این چه باید کرد؟».
او خاطرنشان کرده بود: شما بهتر از ما می‌دانید که گردانندگان عملیات جنگ روانی آمریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس علیه انقلاب، مردم و رهبری توسط روزنامه‌نگاران ایرانی در رسانه‌های دشمن مدیریت می‌شود. این روزنامه‌نگاران زمانی در همین دوره اصلاحات در کشور در روزنامه‌های دوم خردادی قلم می‌زدند. چه کسی است که می‌تواند ادعا کند هم می‌توان اصلاح‌طلب بود و هم برانداز! بنده از شما سؤال می‌کنم می‌توانید تضمین دهید اینها که مورد تعقیب نهادهای امنیتی بودند چند صباح دیگر به دوستان خود در «بی‌بی‌سی» و «وی ‌او ‌ای» نپیوندند.
این پاسخ قاطع و روشنگر باعث شد سایت ضد انقلابی خودنویس (وابسته به همکاران فراری نشریات زنجیره‌ای) بنویسد: شادمانی اصلاح‌طلبان از سخنان عسگراولادی کم دوام بود و حبیب تعریفی عدو از آب درآمده... عسگر اولادی درباره ستایش مهاجرانی هم گفت که از ستایش گمراهی چون مهاجرانی مغرور نمی‌شود.
مرحوم عسگراولادی بهمن 1391 در پاسخ به تعریف‌های شیادانه عطاءالله مهاجرانی نوشته بود: «شما در این مملکت الهی وزیر بودی، وکیل بودی و معاون رئیس جمهور بودی و با حقوق مکفی که داشتی با عزت و افتخار زندگی می‌کردی، این همه نعمت را گذاشتی و رفتی حقوق بگیر بی‌بی‌سی شده‌ای و یک جیره‌ای احتمالی هم از شاه عربستان می‌گیری. کلاه خودت را قاضی کن ببین چی به دست آورده‌ای و چی از دست داده‌ای! ولایت امام و رهبری را رها کردی و رفتی ولایت بی‌بی‌سی را پذیرفتی. اگر به خدا و قیامت اعتقاد داری که اینجانب خلاف آن را به شما نسبت نمی‌دهم یک پاسخی برای روز حساب مهیا کن. می‌دانم در این دنیا جوابی نمی‌توانی داشته باشی لذا شما را به آن دنیا حواله می‌دهم.»
از سوی دیگر 10 بهمن 1391 سعید حجاریان در مصاحبه با روزنامه اعتماد خاطرنشان کرد: آقای عسگراولادی در بیمارستان بالای سرمن آمد و گفت سعید جان توبه کن، انشاءالله خوب می‌شوی. او الان گفته سران معترض بعد از انتخابات سال 88 «فتان» نیستند بلکه «مفتون» بوده‌اند و چون مفتون بوده‌اند حالا باید توبه کنند. به نظر من صحبت‌های ایشان درباره معترضان بعد از انتخابات گذشته شبیه همان اظهاراتی است که بالای سر من در بیمارستان سینا گفت. آنجا هم برای من دعا کرد و هم گفت توبه کن.
این مجاهد انقلابی و پیرو خط امام و رهبری سرانجام 12 مرداد 1392- چند روز پیش از بستری شدن در بیمارستان- در مصاحبه با روزنامه مردم سالاری، خون قربانیان آشوب سال 88 را به گردن اصلاح‌طلبان دانست و این گونه اتمام حجت کرد؛ «ده‌ها نفر در خشونت‌های سال 88 کشته شدند، حداقل 22 نفر حزب‌اللهی شهید شدند. اگر بزرگان اصلاح‌طلب مصالح نظام را رعایت می‌کردند این اتفاقات رخ نمی‌داد. شما ملاحظه بفرمایید در همین انتخابات اخیر از دماغ کسی خون نیامد همه هم نتایج را پذیرفتند و به رئیس جمهور منتخب با آن که اختلاف رأی بسیار پایین بود تبریک گفتند اما چه شد که در سال 88، اختلاف بیش از 11 میلیون رأی فرد منتخب با رقیب اصلی انکار شد و فرمان شورش صادر شد؟ فرد مورد حمایت آقای خاتمی قبل از پایان رأی‌گیری و قبل از شمارش آرا خود را پیروز انتخابات نامید؛ در کجای دنیا یک چنین رفتار سیاسی مورد قبول است؟ آقای خاتمی باید مردانه در این معرکه حاضر می‌شد و از جمهوریت نظام دفاع می‌کرد. بنده با صراحت از آقای کروبی و موسوی به عنوان برادر یاد کردم اما آنها پاسخ مرا ندادند. بنده خواستم راه را برای بازگشت آنها به آغوش پرمهر انقلاب و نظام و رهبری باز کنم اما متأسفانه هنوز تغییری نشان نداده و در موضع خود ایستاده‌اند. یک رجل سیاسی اگر اشتباه کرد باید آنقدر شجاعت داشته باشد در برابر مردم ظاهر شود و بگوید اشتباه کردم و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند متعال ببرد.»