حمله رئیس جمهور به منتقدان در حالی که اخیراً هیچ انتقادی درباره عملکرد هستهای دولت مطرح نشده بود گمانهزنیهایی را درباره علت این اظهارات پیش میکشد.
وبسایت جهاننیوز ضمن طرح این موضوع نوشت: اظهارات آقای روحانی درست زمانی بیان شد که تقریباً هیچ انتقادی در روزهای پیش از آن درباره موضوع هستهای بیان نشده بود که حتی هفتههای پیش از آن هم فضای انتقاد از عملکرد هستهای دولت، کاملاً آرام و بدون حاشیه بود. با توجه به این واقعیت، نگاه بخشی از ناظران سیاسی به سمت و سوی دیگری رفت و گمانهزنیهایی درباره پشت پرده این هجمه ناگهانی مطرح شد. در نهایت این تحلیل شکل گرفت که هدف اصلی رئیس جمهور نه تاختن به منتقدان رویکرد هستهای که «انحراف افکار عمومی از چند واقعه مهم غیرسیاسی» بوده است.
جهاننیوز میافزاید: همزمانی سخنرانی آقای روحانی با صدور رأی دادگاه لاهه به نفع امارات در پرونده کرسنت، افزایش انتقادات از رانت 650 میلیون یورویی و استیضاح وزیر علوم، تحلیل فوق را به واقعیت نزدیکتر کرد. دولت در حالی پرونده کرسنت را در دادگاه لاهه به امارات واگذار کرد که بسیاری از دلسوزان از همان روز رأی اعتماد زنگنه هشدار دادند که انتخاب وی به عنوان وزیر نفت به صلاح نیست. پس از آن هم بارها کوشیدند که دولت به رد و بدل شدن رشوه در این پرونده اذعان و آن را ملغی کند یا دست کم وزیر نفت با پیگیری مجدانه پرونده، برای دوری از ضرر هنگفت در معامله گازی با امارات بکوشد اما رأی دادگاه از واقعیت دیگری حکایت داشت.
در ادامه این تحلیل آمده است: این خبر تلخ و کمکاری بزرگ مسئولان دولتی در شرایطی رسانهای شد که اعتراضات منتقدان به دفاع رئیس جمهور از مسئولان اعطا کننده رانت 650 میلیون یورویی، بالا گرفته بود. در چنین شرایطی ایجاد یک محور ثانویه و منحرف ساختن نگاهها به سمت موضوعی حاشیهای و کاذب میتوانست تا مدتی خیال دولتمردان را از پاسخگویی به چند اشتباه سهمگین راحت کند؛ کاری که رئیس جمهور یک تنه آن را برعهده گرفت، حتی به بهای عبور از شعارها و وعدههای خود.
جهاننیوز همچنین نوشت: البته یک تحلیل همسوی دیگر هم در میان برخی محافل سیاسی مطرح است که علت اصلی تندی اخیر رئیس جمهور را برآورد او از نتیجه مذاکرات هستهای میداند. براساس این تحلیل، آقای روحانی به این نتیجه رسیده که مذاکرات به شکست انجامیده و به منتقدان پرخاش کرده است.
در همین حال وبسایت شفاف در تحلیلی با اشاره به یک سالگی دولت احتمال داد سخنان تند و اهانتآمیز روحانی مقدمهچینی برای جورچین فرافکنی در آینده است. این سایت مینویسد: انحراف افکار عمومی از سوء مدیریتها و تصمیمات غلط و چرخاندن پیکان تقصیر به سمت کسانی که یک میلیونیم قدرت، بودجه و اختیارات دولت را ندارند، نهایت سیاسیکاری است. مردم میدانند که چرا و چگونه، بعضی سیاستمداران به سبک رونالدینهو، به یک سو نگاه میکنند و به سوی عکس پاس میدهند. مردم اصلاً واکنش مثبتی به این بازیها نشان ندادهاند.
در این مراسم همه حاضران با لباس های متحد الشکل در دیدار با روحانی حاضر شدند و در نهایت روزه خود را با روحانی افطار کردند.
این مراسم حاشیه هایی هم به همراه داشت که یکی از آنها ورود حاضران با چفیه به سالن است؛ اما قبل از ورود روحانی، با کمال تعجب چفیه های حاضران جمع آوری شد!
در این میان یک سوال جدی مطرح می شود که علت جمع آوری چفیه ها چیست؟ مگر چفیه چه اشکالی داشت؟
محمدکاظم انبارلویی سردبیر روزنامه رسالت ضمن تأکید بر مطلب فوق نوشت: تاریخ انقلاب و حقایق آن این چشم بندی را نوعی غفلت و جهل میداند. این بیان آقای مطهری برخورد امام با نهضت آزادی و باند تبهکاری مهدی هاشمی را تخطئه میکند.
امام(ره) در 30بهمن 1366 در پاسخ به نامه وزیر کشور وقت در خصوص نهضت آزادی مینویسند: «1-نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست. 2-نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضائی ندارد و ضرر آنها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد... از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است. 3-نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند، میگردند. با آنها باید برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.»
در ادامه این یادداشت آمده است: تردستی و چشمبندی آقای مطهری این است که مخالفین نظام را منتقدین مینامد و بعد به تخطئه نظر امام(ره) میپردازد. این نهایت بیمهری به بنیانگذار جمهوری اسلامی است. اینکه ایشان ریزشهای انقلاب را به «فرقان» و «منافقین» محدود میکند صرفا به این دلیل است که نظر امام و برخورد امام را تخطئه کند. نهضت آزادی منتقد نظام نیست. از دیدگاه امام؛ «خطر آنها از منافقین بیشتر و بالاتر است و باید با آنها برخورد شود و صلاحیت هیچ کاری اعم از دولتی، قانونگذاری و قضائی را ندارند.»
انبارلویی خاطرنشان کرد: امام(ره) در مقابله با باند تبهکار و تروریست مهدی هاشمی و جداسازی او از آیتالله منتظری تلاشهای زیادی فرمودند. اما این تلاشها به ثمر نرسید و آقای منتظری، امام(ره) با همه عظمت و حقانیت و مشروعیت الهیاش را تنها گذاشت و به باند تبهکار مهدی هاشمی وفادار ماند. نامه 68/1/6 و 68/1/8 امامخمینی در مورد آقای منتظری در حالی که با دلی پر خون و قلبی شکسته نوشته شد، حاوی حقایق بزرگی در تاریخ ماست. امام(ره) در نامه اولی خطاب به آقای منتظری میفرمایند «شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند... با اینکه تأیید شده بود که او (مهدی هاشمی) قاتل است. مرتب پیغام میدادید که او را نکشید... سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد... اجازه ندهید منافقین هرچه اسرار مملکت است به رادیوهای بیگانه دهند.»
امام در اینجا خبر از خیانت دوستان میدهد و دردمندانه آرزوی مرگ میکند آن هم از دوستی که به تعبیر بنیانگذار جمهوری اسلامی، «حاصل عمر» او بوده است.
سردبیر رسالت نوشت: آقای مطهری نیک میدانند جمعی از مسئولین نظام، آقای منتظری را متقاعد میکنند که از موضع لجوجانه خود پایین بیاید و ایشان نامه 68/1/7 را به امام مینویسند و محصول آن نامه، نامه 68/1/8 امام میشود که قدری نرمتر از نامه گذشته است، اما در همین نامه، امام باز تأکید میکنند؛ «بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند جدا خودداری کنید.» پس، از دیدگاه امام(ره) هم نهضت آزادی از منافقین بدترند و هم ممکن است دوستی که «حاصل عمر» ایشان باشد روزی رودرروی انقلاب بایستد و با منافقین و لیبرالها علیه انقلاب همدست شود. این تجربه تاریخی و این برخورد هوشمندانه برای حفظ انقلاب را نباید آقای مطهری تخطئه کند و بگوید؛ «این رویه اشتباه بوده و کار غلطی است و رفتار تند با منتظری ضرورتی نداشت.» چون ممکن است خودش مشمول این نصیحت امام شود!
انبارلویی درباره حمایت علی مطهری از فتنهگران نوشت: آقای مطهری نیک میدانند اگر امام(ره) بود با این جماعت شرور، عنود، لجوج و یکدنده که در برابر جمهوریت و اسلامیت نظام ایستادهاند برخورد شدیدتری میکرد. به همین دلیل موضع امام در مورد نهضت آزادی و باند تبهکار مهدی هاشمی را با این بیان که غلط و اشتباه میداند تخطئه کرده است. حالا اشتباه ایشان از کجا ناشی میشود؟ اشتباه ایشان از این ناشی میشود که آنها را «منتقد» میداند نه «باغی»! مطهری برای اینکه در این جایگاه بایستد کل حوادث خونین 8ماهه سال 88 را پس از انتخابات به فراموشی سپرده است. او حتی حاضر نیست قبول کند حداقل 22 شهید به روایت بنیادشهید در محاربه فتنهگران علیه نظام به شهادت رسیدهاند. او حاضر نیست شعار مرگ بر اصل ولایتفقیه در روز عاشورای سال88 از مردان خداجوی موسوی را که فیلم آن بارها از رسانهها بویژه رسانههای ضدانقلاب پخش شده، گوش کند. او حاضر نیست اعتراف کند که اقتدار ملی و امنیت ملی را فتنهگران به حراج گذاشتند و هشت ماه از زبان دوستان خائن به امام و انقلاب در رسانههای اهریمنی غرب به فحاشی به مردم و نظام پرداختند. او نمیخواهد اعتراف کند که تشویق تحریمهای جدید برای به زانو درآوردن ملت کار همین فتنهگران بوده است. اینها اسناد مشهود و مشهور محاربان فتنهگر است.
هفته قبل در خبری به ماجرای سفر جیمز کلی کلارک به ایران و اعتراض علما و مردم مشهد به حضور وی در آن شهر پرداختیم. در آن خبر به ادبیات سخیف، غیراخلاقی و غیرعلمی یک تشکل دانشگاهی که کلارک را به مشهد دعوت کرده بود و نیز به سوابق، اظهارات و تألیفات کلارک اشاره شده بود. در متن خبر، وی با عناوینی همچون «استاد دانشگاه و نویسنده آمریکایی»، «محقق ارشد مؤسسه مذاهب کافمن» و عباراتی مشابه معرفی شده و در عین حال بخشی از اظهارات وی در لزوم حمایت از حقوق همجنسگرایان و نیز دغدغههای جدی وی برای امنیت اسرائیل آمده بود و در آخر پرسش شده بود که چنین فردی با چنین گرایش و عقاید سیاسی و اخلاقی برای تبیین کدام نکته غامض از اندیشههای شهید مطهری به ایران دعوت شده است !؟ شاید استفاده از نام آن متفکر شهید- که بدون انحراف و ترس پاسدار مرزهای عقیده و اندیشه اسلامی بود- سبب شده تا فرزند ایشان، طی نامهای مطالبی تند و عناوینی ناروا را خطاب به روزنامه نثار و از کلارک دفاع کند! محمد مطهری در نامهای- که معلوم نیست بر چه اساسی انتظار انتشار آن را دارد- در مقام توجیه(!) علت حمایت کلارک از عمل شنیع همجنسبازی مینویسد:«این نگاه، یک سکه رایج در غرب است- و البته از نظر اسلامی نامقبول- که حقوق اقلیتها با هر نوع اعتقاد و عملکرد، ولو همجنسبازی باشد، باید محترم شمرده و به رسمیت شناخته شودو اکثر متفکران غربی به شدت به آن اعتقاد دارند. کلارک نیز همجنسبازی را تقبیح میکند ولی معتقد است باید به حقوق آنان احترام گذاشت. اتفاقا او این امتیاز را با یک انگیزه دینی میدهد تا امتیازی بگیرد؛ یعنی اینجا کوتاه میآید تا در عوض، مسیحیانی که در جوامع مختلف غیرمسیحی در اقلیت هستند، به صرف اقلیت بودن، حقوقشان تضییع نشود. این نگاه- که البته نادرست است- به معنای دفاع مطلق از حقوق هر نوع اقلیتی، اعم از مسلمان و مسیحی و رنگینپوست و ملحد و شیطانپرست و همجنسباز و... است.»
این توجیهات تا آن حد غیرقابل قبول است که شخص نویسنده هم ضمن تائید خبر کیهان درباره اصل حمایت وی از همجنسبازان، در دو جا به نادرستی و غیرقابل قبول بودن چنین عقیدهای اذعان و تصریح مینماید! که باید پرسید شما که خود بر این امر و نادرستی اعتقاد چنین فردی واقفید از چه کسی و چه چیزی دفاع میکنید!؟ و چرا با ادبیاتی دور از شأن فرزند یک شهید، میپرسید:«چرا تا کسی را جاسوس و همجنسباز و... ننمایید روزتان شب نمیشود»! آیا درک سخنان ثبت شده و مدافعات بیپرده و بیپروای وی تا این حد برای شما سخت و غامض است یا دلبستگیهای حاصل از سالها زندگی و تحصیل در غرب فرزند شهید مطهری را به اتخاذ چنین مواضع ضعیف و غیرقابل قبولی در برابر حامیان عقاید شنیع و غیرانسانی رسانده!؟
نویسنده محترم سپس به نیتخوانی و تفتیش عقیده دست زده و گفته: «قاطعانه و بیتأمل بر این باورید که محروم کردن کسی که به نوعی تفکر لیبرالی دارد از ورود به ایران و تماس با متفکران ایرانی، خدمت به اسلام و انقلاب است»! عجبا کسی که خود داعیهدار اخلاق است به انگیزاسیون و نیتخوانی روی آورده و برای اثبات سخن خود، به جمعآوری ریسمان و گره آن بر آسمان روی میآورد! آیا به واقع فکر میکنید کیهان از حضور مدام و مستمر اساتید و برجستگان اندیشههای غیراسلامی و حتی مخالف اسلام، در محضر بزرگان و دانشمندان مطلع نیست!؟ یا نه اگر میدانید که میدانیم، چرا به خود زحمت اندکی اندیشیدن را نمیدهید!؟ آیا دعوت از یک اندیشمند- با هر نوع تفکر و عقیدهای- و مناظره و مواجهه وی با اصحاب اندیشه دغدغه ماست یا نه، پیگیری پروژه «دیپلماسی عمومی و دیپلماسی آکادمیک» و حضور چنین افرادی در جمع دانشجویان؟! به یقین ما هم از مناظرات ائمه معصومین(ص) با ملحدین و مشرکین و حتی برپایی مجالس بحث و فحص مطلعیم اما این کجا و ترویج چنین افرادی در بین عامه جوانان و سادهسازی اموری مثل همجنسبازی و حمایت از آن در قالب پوشش غلطانداز «حمایت از حقوق اقلیتها» کجا؟! آیا به راستی متوجه این تفاوت نمیشوید؟ مگر در همه قطعنامههای به اصطلاح حقوق بشری، جمهوری اسلامی به دلیلی جز محدودکردن حقوق این اقلیتها و یا بهائیان محکوم میشود؟
در بخشی دیگر از نوشتار ایشان آمده است: «ظاهرا در پیش فرض کیهان هر انسان غربی که به سرزمینهای اشغالی میرود برای دهنکجی به مسلمانان است، در حالی که سفر به آن سرزمین از نظر مسیحیان معتقد، از آن جهت که فضایی است که حضرت عیسی در آن زندگی کرده، یک سفر معنوی محسوب میشود. بنابراین طبیعی است که یک متدین مسیحی به سرزمینهای اشغالی رفته باشد.»
جناب مطهری! آیا به راستی به این سخنان باور و اعتقاد دارید؟! با اندک توضیح متوجه میشوید برای توجیه عملکرد وی، سخنانی گفتهاید که مرغ پخته را به خنده وا میدارد! یک مطالعه ساده- و نه یک تحلیل پیچیده- در آثار کلارک، صدق این مدعا را روشن میکند اما به همان چند جمله مختصری که در خبر کیهان آمده بود به مصداق العاقل یکفیه الاشاره بسنده میکنیم.
کلارک معتقد است: «اگر حقوق برابر به عربها داده شود، چگونه اسرائیل میتواند دولتی یهودی باقی بماند؟ اگر سرزمینهای اشغالی حائلی میان اسرائیلیها و عربهای مسلح و بیشمار ]!![ نداشته باشد، چگونه اسرائیل کوچولو نسبت به امنیت خود امید داشته باشد؟»
جناب مطهری عزیز، فرزند استاد شهیدی که چند سال قبل از تولد شما، درباره ماهیت جنایتبار و پلید رژیم غاصب اسرائیل آتشینترین سخنان را به زبان آورده و یادگاری جاوید به جای گذاشته، یک لحظه بیندیشید؛آیا کلارک با این سخنان، به عنوان یک مسیحی متدین و معتقد به سرزمینهای اشغالی رفته است؟! آیا او برای زیارت اماکن متبرک به تلآویو سفر میکند؟! و آیا انتظار دارید با این سخنان، جوانان کشورمان به شما به چشم پدربزرگوارتان و اندیشمندی که وارث نام پدر است نگاه کنند و از شما طلب فیض و بصیرت کنند؟
از بقیه نوشتار جناب محمد مطهری، که حاوی تمسخر، کنایه، نیش و متلک است فقط به حرمت پدر بزرگوارشان که متأسفانه از افکار بلند ایشان کمترین نشانهای در آقای محمد مطهری نیست، میگذریم و به ایشان یادآور میشویم که حرمت متفکر بزرگ، شهید مطهری برای ما و مردم ما، بیش از این است که با چنین نامهای به آن خدشهای وارد شود. هم شما و هم ما میدانیم که اگر نام آن دانشمند فرزانه در میان نبود، پرداختن به چنین نامهای، اساسا موضوعیتی پیدا نمیکرد.
فرید میر لوحی نوه آیت الله مهدوی کنی با اعلام این خبر به خبرآنلاین گفت: حوالی ساعت 15 بعد از ظهر امروز(چهارشنبه)، آیتالله مهدویکنی در شرایطی که از مراسم سالگرد ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در مرقد مطهر بازگشته و درحال استراحت بودند، دچار عارضه حمله قلبی شده و پس از آن به حالت کما رفتند.
بدینوسیله با اعلام این خبر از مردم مومن و انقلابی کشورمان درخواست میشود برای بهبود حال این شخصیت مجاهد انقلابی و یار دیرین امام خمینی(ره) و رهبر فرزانه انقلاب دعا کنند.
به گزارش صبح صادق آنلاین به نقل از ۵۹۸، دکتر حسن روحانی برای شرکت در اجلاس سران “سیکا” به چین سفر کرد، اما در همان لحظه ورود به شانگهای اتفاقی غیر منتظره چشم خبرنگاران را متوجه خود کرد! هیچ یک از مقامات رسمی و بلند پایه چین به استقبال حسن روحانی نیامده بودند!
معاون شهردار شانگهای –شهری بندری در چین- به همراه معاون وزیر خارجه تنها کسانی بودند که انتظار ورود عالی ترین مقام اجرایی ایران را میکشیدند. حسن روحانی در مقابل چشم ده ها دوریبن و خبرنگار با معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین همراه میشود و به محل اقامت خود میرود.
اجلاس سیکا باحضور فقط ۲۲ کشور عضو قرار است در شهر شانگهای چین برگزار شود، کشورهایی چون ایران، پاکستان، افغانستان، مغولستان، تایلند، چین، روسیه ، کره و… از اعضای این اجلاس هستند.
آیا رئیس جمهور، نخست وزیر، معاونین ، وزیرخارجه و هیچ یک از مقامات رسمی و بلندپایه دیپلماتیک چینی فرصت استقبال از روحانی را نداشتند؟ حتی شخص شهردار شانگهای هم نمیتوانست به استقلال رییس جمهور ایران –عالی ترین مقام اجرایی و نفرد دوم کشور- بیاید(!) که معاونش را فرستاد؟
گویا وزارت خارجه ایران در این باره سکوت کرده و آن را نوعی بی احترامی برداشت نکرده است! با آنکه همگان میدانند طبق پروتکل های بین المللی و کنوانسیون وین راجع به روابط دیپلماتیک، باید مقامی در سطح میهمان به استقبال او بیاید و در غیر این صورت توهین و تحقیر میهمان صورت گرفته است! آیا سطح “حسن روحانی” با “معاون شهردار یکی از شهرهای بندری چین” برابر است؟ یا آنکه مقامات وزارت خارجه در مقابل یک توهین آشکار سکوت کرده اند؟
شاید اجلاس “یورو ۲۰” که با حضور بیش از ۱۰۰ کشور بزرگ دنیا –از جمله ایران- در برزیل برگزار شد را به خاطر داشته باشید. در آن زمان یکی از مقامات ارشد ارتش برزیل در فرودگاه “ریوددوژانیرو” منتظر استقبال محمود احمدی نژاد بود و با تشریفات کامل ایشان را تا محل اقامت همراهی نمود.
و همین تیم استقبال به پیشواز رییس جمهور روسیه، هند، رییس سازمان ملل و دیگران نیز رفته بود. یادتان هست که در آن زمان رسانه های اصلاح طلب، منافقین سبز و ضد انقلاب به یکباره نگران “آبروی ملی” ایران شدند و عدم حضور رییس جمهور برزیل را یک توهین به احمدی نژاد و ایران تلقی کردند. اما امروز هیچ کدام از آنها نگران شان حسن روحانی نیستند؛ رییس جمهوری که معاون شهردار شانگهای به پیشواز او آمده است.
اما چرا رسانه های انقلابی در اینباره سکوت کرده اند؟ زیرا رسانههای انقلابی اهل دروغ، تخریب و بی انصافی نیستند و خداوندی را ناظر بر خود میدانند که اعمال انسان را حتی به اندازه “مثقال” محاسبه میکند و پاداش خوبی یا جزای بدی را میدهد و او “ارحم الراحمین” است.
اما حقیقت چیست؟
باید گفت که نه در “سیکا” و نه در “یورو۲۰” به مقامات عالیه ایران هیچ توهینی صورت نگرفته است. چرا که عرف دیپلماتیک در مورد روابط دوجانبه و اجلاس های بین المللی با یکدیگر تفاوت دارد.
اگر حسن روحانی رییس دولت یازدهم- برای بازدید و تعمیق روابط دوجانبه به چین سفر میکرد باید توسط مقامی هم پایه مانند نخست وزیر و یا رییس جمهور مورد استقبال قرار میگرفت. اما در سفرهایی که یک کشور تنها میزبان اجلاسی بین المللی است، الزامی برای این کار وجود ندارد و به طور معمول، کشور میزبان یک تیم تشریفات تشکیل داده و از همه میهمانان پذیرایی میکند.
ترکیب این تیم استقبال نیز معمولا متناسب با اهمیت آن اجلاس انتخاب میشود نه جایگاه و شان میهمان. البته برای استقبال از برخی کشورها –به هر دلیلی- ممکن است یک مقام بلند پایه نیز بخواهد همراه تیم تشریفات حاضر شوند که مانعی ندارد. اما به طور معمول اینکار صورت نمیگیرد.
باشگاه خبرنگاران: کارشناسان برای مقابله با آلودگی هوا در نظر دارند نسل جدید هلیکوپترهای شخصی را برای استفاده به جای اتومبیل تولید نمایند.
گفتنی است در این طرح قرار است هلیکوپترهایی با نام citycopter ساخته شود که سازگار و دوستدار محیط زیست است و میتواند آلودگی هوا ناشی از گازهای co2 تولید شده توسط اگزوز خودروها را گرفته و هوای پاک تولید نماید.
بررسیها نشان میدهد از جمله قابلیتهای نسل جدید هلیکوپتر ابعاد کوچک (6/34×5/20×5/49 متری) وزن حدود هزار و 110 کیلو گرم، حداکثر ارتفاع 3 هزار و 600 متر برای پرواز حداکثر سرعت 190 کیلومتر در ساعت و ذخیره سوختی 480 کیلومتری در هر پرواز است.
این هلیکوپتر همچنین قادر به حمل 95 کیلوگرم بار در هر پرواز خواهد بود.
بر اساس تحقیقات قرار است نسل بعدی هلیکوپترها با موتور الکتریکی و شارژ باتری توسط پنل خورشیدی صورت گیرد و به این ترتیب آلودگی هوا و ترافیک جادهها از بین خواهد رفت.
یکی از وکلای پرونده فساد بزرگ بانکی در گفتوگویی با یک خبرگزاری تهدید کرده است که اجرای حکم اعدام محکومین پرونده فساد 3 هزار میلیارد تومانی خصوصا مجرم اصلی (مهآفرید امیر خسروی) تبعات و توالی بسیاری در پی خواهد داشت. این وکیل مدافع بر کرسی قضاوت نشسته و ادعا کرده مبنای حکم شرعی درباره افساد فی الارض برای 4 مفسد اقتصادی متزلزل است!
این آقای وکیل بدون آنکه به جرایم و فساد گسترده این مفسدان اقتصادی در پرونده فساد بزرگ مالی اشاره کند به این به اصطلاح دلیل روی آورده است که چون در این پرونده دماء 4 نفر مسلمان مطرح است، اجرای چنین حکمی محل تامل است. وکیل مهآفرید عامل اصلی فساد بزرگ بانکی در پایان نتیجه گرفته است: تصور نمیکنم با توجه به شرایط بینالمللی کسی موافق اعدام این 4 نفر آن هم به اتهامهای اقتصادی باشد؛ خصوصا اینکه مهآفرید با رد اتهام اخلال در نظام اقتصادی بابت پرداخت رشوه اعلام ندامت و توبه کرده است.
استدلال عجیب این آقای وکیل در دفاع از موکلی که جرمش اخلال در نظم اقتصادی است و میلیاردها تومان به بیتالمال مسلمین ضربه زده است در حالی است که اخلال وی در نظام اقتصادی بسیار خانوادهها را به عزا نشانده و نه فقط حیثیت و آبروی بسیاری از آبروداران بلکه سلامت سیستم اقتصادی کشور را بر زمین ریخته است و جنایات دیگری که فهرست آن هم به درازا میکشد.
سوال این است که موضوع «شرایط بینالمللی» در کجای متون و نصوص قانونی آمده است که آقایان با ژست وکیل و حقوقدان به آن استناد میکنند؟!
همچنین یادآور میشود؛ حجتالاسلام والمسلمین اژهای دادستان کل کشور در نشستی خبری در جمع خبرنگاران درباره وکلای پرونده فساد 3 هزار میلیارد تومانی گفته بود: در این پرونده برخی از وکلا قراردادهای کلانی منعقد کردهاند که در یک مورد وکیلی قرارداد 10 میلیاردی با موکل و خانواده موکل منعقد کرده که براساس قانون باید برگه وکالت و قرارداد را به دادگاه ارائه میداد، اما در برگه قرارداد نوشته شده بود، 1 میلیارد تومان. وکیل دیگری اعلام کرده است من به صورت مجانی وکالت متهم را به عهده میگیرم ولی بعدا خبر رسید که پول گرفته است که تمامی این موارد قابل پیگیری است.
این نکته نیز گفتنی است که توبه یک جنایتکار به رابطه او با خدای متعال مربوط است و نه تنها در قوانین اسلامی بلکه در هیچ یک از نظامهای حقوقی دنیا، توبه جنایتکار مانع از مجازات وی نخواهد بود. و البته از وکیلی که در یک قلم مبلغ 10 میلیارد تومان حق وکالت گرفته است، اینگونه مزخرفات دور از انتظار نیست و به قول حجتالاسلام اژهای، اقدام وی نیز قابل پیگیری قضایی است و انتظار آن است که دستگاه قضایی کشور در پیگیری جرایم وی کوتاهی نکند.
آقای سریعالقلم که به مردم توهین میکنند و میگویند سیاست را باید از کف خیابان و نظرسنجی از تاکسیدار و لبوفروش جمع کرد، بفرمایند بعد از سالها حضور دردانشگاه کجای تاریخ اندیشه سیاسی ایران قرار دارند؟
داریوش سجادی مشاور کروبی و از همکاران سابق روزنامههای اصلاحطلب با انتقاد از مواضع سریعالقلم (مشاور رئیسجمهور) نوشت: جناب آقای «محمود سریعالقلم» اخیرا با جهد و سعی بلیغی میکوشند ضمن بیان نقطه نظرات آسیبشناسانه خود از دستگاه دیپلماسی و نارسائیهای دیپلماتها و بیصلاحیتی معدل عقلانی ایرانیان، برای جبران این عارضه راهکار ارائه دهند؛ از جمله اینکه گفتهاند «کسانی که زبان انگلیسی نمیدانند، منطقی فکر نمیکنند! سیاست خارجی باید از خیابانها جمع شود! سیاستمدار حرفهای کسی است که غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی کرده، مهربانی و احترام را تجربه کرده، سفر رفته و حتی از هوس نیویورک رفتن هم عبور کرده است. 92 درصد بنیادگرایان در خاورمیانه یا مهندسی و علوم پایه خواندهاند یا پزشکی. دلیل تناسب میان این رشتهها و جزمیت، ذهن دوتایی ایشان است. انسانهای عمیق که با مطالعه دست کم پنج هزار کتاب به مرحله استنباط میرسند، دارای مدارهای خاکستری در ذهن و تجزیه و تحلیل هستند! ایرانیان احساسی، غریزی و پوپولیستی تربیت میشوند!».
وی ادامه میدهد: جناب آقای سریعالقلم. کمی آهستهتر! پیاده شوید با یکدیگر قدم بزنیم! تصور کردهاید تنها خودتان دانشگاه رفته و آشنا با زبان و مبانی علم سیاست و مختصات و لواحق و ضمائم و توابع این رشته و حرفهاید!؟ تمامی خرده فرمایشات جنابعالی مسموع است اما اگر کمی هم از برج عاج خود بیرون آمده و پا بر زمین گذاشته و به اطرافتان بنگرید عنایت خواهید داشت پرداختن به سیاست و غور و تفحص در مبانی اندیشه سیاسی بیرون از جذابیتهای ظاهری مستلزم فسفرسوزی هم هست. جسارت است اما تصور میکنید با دو قطعه دگمه سردست و یک پیراهن یقه وینچستر و یک دست کت و شلوار یقه آرشال و تسلط به زبان انگلیسی مراد حاصل است!».
سجادی پرسیده است: شما با احراز کرسی استادی اکنون میتوانید بفرمائید دکتر سریعالقلم در کجای تاریخ اندیشه سیاسی ایران ایستاده؟ چرا محصول سالها دود چراغ خوردن و تحقیق و تفحص تخصصی جنابعالی در حوزه سیاست، کمترین رد و وزن و جایگاه و اثری محسوس در روند اندیشگی و توسعه سیاسی ایران نگذاشته!؟ مشکل این جاست که جنابعالی به سنت مالوف جامعه روشنفکری ایران علیرغم قدرت بالای تشخیصتان در دردشناسی لیکن بدلیل دلبستگی و وابستگی تمام قدتان به الگوهای غربی و گسستگی و بیالفتیتان با واقعیات بومی با تمامی دعاویتان ناتوان از درمان درد ماندهاید. جناب آقای دکتر سریعالقلم! بقول مولانا درد بیدردی علاجاش آتش است! و بقول مرحوم شریعتی درد امروز جامعه ما بیسوادی مردم ما نیست! نیمسوادی روشنفکران و تحصیلکردههای ماست! هرچند مشکل شما بیدردی نیست. دردمنداید! اما جنس دردتان از جنس درد این ملت نیست!
گروه اندیشه و معارف - رجانیوز: آیتالله ناصر مکارم شیرازی که صبح امروز در درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم سخن میگفت، با اشاره به اینکه یاد خدا باید در همهحال در دل افراد باشد، اظهار کرد: برخی همیشه به یاد خدا هستند و خدا را در مشکلات و مصیبتها میخوانند و در این کار اخلاص حقیقی دارند.
برخی محافل رسانهای داخلی و خارجی، مراسم تدفین نلسون ماندلا را بهانه دیگری برای هل دادن دکتر روحانی به سمت ملاقات با رئیس دولت شیطان بزرگ قرار دادهاند. مراسم تدفین ماندلا احتمالا یک هفته دیگر در ژوهانسبورگ برگزار میشود.
روز گذشته در حالی که چند سایت داخلی آرزوی خود برای چنین اتفاقی را تبدیل به گمانه و تحلیل میکردند، گاردین نیز نوشت با توجه به حضور سران کشورها در مراسم تدفین ماندلا شاید این مراسم به ملاقات روحانی و اوباما منجر شود. گاردین مدعی شد: روح آشتیجویانه ماندلا شاید بتواند مثلا فضایی را برای اولین دیدار میان اوباما و روحانی فراهم آورد. (برخلاف این ادعا رژیم مستکبر آمریکا در پی باجگیری و زورگویی است و نه آشتیجویی).
یادآور میشود رسانههای زنجیرهای همسو با شبکه تبلیغاتی آمریکا تلاش گسترده را به کار بسته بودند تا دکتر روحانی در جریان سفر به نیویورک و حضور در نشست مجمع عمومی سازمان ملل به طور تصادفی! با اوباما ملاقات کند. بعدها گفته شد ممکن است این دیدار در مهمانی ناهار بانکیمون اتفاق بیفتد اما خبرها حاکی از آن بود که طرف غربی، میز شراب را بر اهمیت انجام چنین ملاقاتی ترجیح داده است.
با این وجود وسوسه گروه پیگیر ماجرا موجب، مکالمه تلفنی روحانی با اوباما در آخرین ساعات عزیمت به فرودگاه و بازگشت از نیویورک شد.
این اتفاق از جمله همان پیشامدهایی بود که مورد تذکر رهبر انقلاب - به عنوان رفتار نابهجا - قرار گرفت. نکته قابل تأمل بیصداقتی مقامات آمریکایی بود به نحوی که با وجود درخواست طرف آمریکایی برای این مکالمه، سوزان رایس ادعا کرد این تماس تلفنی با درخواست طرف ایرانی صورت گرفته است. دو روز بعد نیز اوباما با گستاخی تمام در ملاقات با نتانیاهو ادعا کرد همه گزینهها به ویژه گزینه نظامی علیه ایران روی میز است.
با این وجود آقای روحانی اخیرا در مصاحبه با روزنامه فایننشالتایمز گفته بود اوباما را آدم مؤدبی یافتم(!)
اوباما طی هفتههای اخیر بارها اعلام کرده که ساختار اصلی تحریمهای شدید ضد ایرانی سر جای خود باقی میماند و آمریکا به دنبال برچیدن برنامه هستهای ایران است.
«اظهارات نسنجیده و تأمل برانگیز دکتر ظریف نشان داد ایشان هر اندازه در مکالمه با دیپلماتها و سیاستمداران بینالمللی متبحرند اما متأسفانه با زبان و گویش شایسته و بایسته با مردم خود غریب و ناآشنایند.»
داریوش سجادی از همکاران سابق نشریات زنجیرهای با بیان این مطلب مینویسد: ایشان در نشست اخیر خود با دانشجویان در دانشگاه تهران فرمودهاند: «غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند. آیا شما فکر کردهاید که آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستمهای نظامی ما را از کار بیندازد، از سیستم نظامی ما میترسد؟آیا واقعاً به خاطر سیستم نظامی ماست که آمریکا جلو نمیآید؟»
وی میافزاید: قطعاً ایشان نمیتوانند در کنار اتحاد و پایمردی مردمی منکر توانمندی نظامی کشور خود باشند و در کسوت «رئیس دیپلماسی کشور» این چنین رسوا و عریان خود را در مقابل دشمن خارجی خلع سلاح نشان دهند. این امر موید آنست که سیاستمداران ایرانی ولو در سطح دکتر ظریف علیرغم همه شایستگیها از درک توانمندیهای نظامی کشورشان محروم ماندهاند. ظاهراً بیمناسبت نیست تا به منظور توجیه و اطلاع فرزندان انقلاب در عرصه دیپلماسی سرهنگان ایران یک تور فشرده به منظور آشنایی سیاسیون با توانمندیهای نرمافزارانه و سختافزارانه نظامی کشور برگزار نمایند تا آنگاه دکتر و یاران دکتر با قوت و اشراف بیشتر از موقعیت ایران، سنگربان سرحدات سیاسی محوله خود باشند.
سجادی در پایان نوشت: دکتر ظریف در مقام یک وزیر خارجه بهتر از هر کسی باید با آموزههای «کلازوویتس» آشنا باشند که دیپلماسی و میلیتاری مکمل یکدیگرند و اگر ایشان تاکنون توانستهاند در ژنو خوش بدرخشند این درخشش قبل از مهارتهای شخصی مدیون تدبیر و مکر و مانورهای سنجیده و موثر و قدرتمند نظامیان ایران در عراق و افغانستان و سوریه و لبنان طی سالیان گذشته بوده که گلوی آمریکا را در این مناطق آنچنان مدبرانه در چنگال خویش گرفتند تا اینک و امروز دکتر ظریف در عرصه دیپلماسی بتواند بستر را برای پیش روی خود مهیا ببینند.
شایان ذکر است بسیاری از مقامات سیاسی و نظامی آمریکا بارها تصریح کردهاند که با توجه به شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان و جنگ نیابتی سوریه، کاملاً روشن است که آمریکا قادر نیست وارد جنگی موفق با ایران شود و در صورت وقوع هر نوع جنگی، ایران ضربات راهبردی گستردهای وارد خواهد کرد.
در پی درگذشت مبارز پرسابقه حاجحبیبالله عسگراولادی، نشریات زنجیرهای به عادت همیشگی خود به ترفند تحریف و مصادره به مطلوب درباره شخصیت این انقلابی پرسابقه روی آوردند.
نشریات فعال در فتنه روز گذشته با عکسهای بزرگ و تیترهایی نظیر «جای خالی حبیب» و «تنها اصولگرا، اصولگرای تنها» (شرق)، «وداع با سیاستمدار حبیب» (آرمان)، «پدر و پیر موتلفه»، «شفافیت تحسینبرانگیز»، «وصیت سیاسی یک مسلمان» و «مردی با روحیه عدالتطلبی» (اعتماد)، «مرد انصاف درگذشت» و «تقوای سیاسی عسگراولادی» (آفتاب یزد)، کوشیدند با مدد گرفتن از کسانی چون کرباسچی، رضا خاتمی، مرعشی، جوادی حصار، حضرتی، شکوریراد، هاشم صباغیان و... شخصیتی تحریف شده از این مجاهد باسابقه ترسیم و او را حامی برخی فعالان جا بزنند و این در حالی است که آن مرحوم اصل فتنه را آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی میدانست و مکررا از اصلاحطلبان خواست با این حرکت ضدانقلابی مرزبندی کنند؛ توقعی که هرگز برآورده نشد و بر قلم و ادبیات اعتراضآمیز مرحوم عسگراولادی جاری گشت.
برخلاف این تحرکات مذبوحانه نشریات زنجیرهای، مرور آخرین مواضع مرحوم عسگراولادی طی یک سال اخیر، پرده از نفاق مدعیان اصلاحطلبی و فعالان فتنه برمیدارد. آن مرحوم 10 آذر 1391 در چهارمین مجمع عمومی جبهه پیروان خط امام و رهبری اعلام کرد: «متاسفانه برخی گرفتار فتنه شدهاند... شیطنت بینالمللی منتظر است تا ببیند، هاشمی، موسوی خوئینیها و مشایی چه میگویند تا آنها را با درست کردن خطوههای شیطانی به سمت خود بکشاند و عدهای ناآگاه یا ضعیفالایمان را با خود همراه کند».
وی 29 دیماه 1391 به نامه جمعی از اصلاحطلبان که مدعی تشکر از وی بودند، پاسخ روشنگرانهای داد. عسگراولادی در پاسخ نامه اصغرزاده، حضرتی، حقشناس، لیلاز، سلطانیفر، نوروززاده و اسماعیل دوستی نوشت: برخی دوستان در فتنه 88 تابع گام به گام آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی شدند.
پیش از این مکاتبه عسگراولادی در اظهاراتی موسوی و کروبی را گرفتاران فتنه خوانده و گفته بود سران فتنه آمریکا و انگلیس و رژیم اسرائیل هستند و این دو خود گرفتار فتنه شدند. این موضع با استقبال گسترده برخی محافل داخلی و خارجی مواجه شد و جمعی از اصلاحطلبان نیز با انتشار نامهای خطاب به وی از این موضع او استقبال و تشکر کردند. اما عسگراولادی در پاسخ نوشت: «بنده در دوران دولت اصلاحات باب گفتگویی را با ارگان دولت و نیز با دبیرکل محترم حزب حاکم باز کردم اما متاسفانه آن باب را بستند. کار به جایی رسید که در انتخابات سال 88 باب اردوکشی خیابانی و زندهباد و مرده باد باز شد. این باب را گشوده و مفتوح باید بدانیم و براساس خردجمعی مردمسالاری دینی را نهادینه کنیم.»
در ادامه این پاسخ آمده بود؛ «امام(ره) فرمودند؛ «پشتیبان ولایتفقیه باشید تا گرفتار استبداد نشوید» ما این آموزه الهی را رها کردیم و در فتنه سال 88 برخی از دوستان به جای پشتیبانی از ولایتفقیه تابع گام به گام آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی شدند که بزرگترین تبهکاری سیاسی در کشور رقم خورد.»
آن مرحوم همچنین در دومین پاسخ خود به اصلاحطلبان که در تاریخ 13 بهمن 1391 منتشر شد، نوشت: «گفتهاید دغدغه بزرگ ما حرمت و میراث تشیع و ارزش عمومی جامعه و دولت دینی است. سوال من این است در این دولت دینی شما، جایگاه اصل ولایت فقیه کجاست. شما که دغدغه میراث تشیع و ارزش عمومی جامعه را دارید در روز عاشورای 88 عدهای آمدند و شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه دادند و حریم و حرمت شعائر عاشورا را رعایت نکردند. شما که دغدغه دولت دینی و حفظ میراث تشیع دارید قطعا باید جلوتر از همه ما سینه سپر میکردید و در برابر این حرمتشکنی میایستادید... سوال ما این است که رفتار شما با جماعت ضد اسلام و ضدانقلاب چیست؟ مگر همینها نبودند که در 18 تیر 78 علیه نظام و مردم لشکرکشی کردند؟ و مگر همینها سربازان و افسران ناآرامیهای پس از انتخابات سال 88 نبودند.
آن مرحوم در پاسخ به نامه سوم اصلاحطلبان (24 بهمن 1391) لحن جدیتر پیشه کرد و نوشت: سؤال بنده از شما این است که برفرض وارد بودن این گلهها مگر قرار بود سرنوشت انتخابات در اردوکشی خیابانی معلوم شود؟ پس رأی، انتخابات، صندوق رأی و جمهوریت نظام چه میشود؟ فرض میکنیم شما مجاز به اعتراض مدنی به نتایج انتخابات بودید اما حوادث روز قدس، روز 13 آبان، روز 16 آذر و بالاخره روز عاشورا ربطی به اعتراض به نتایج انتخابات دارد؟!
شما صورت مسئله را در پاسخهایتان طوری طراحی کردهاید که سهم آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس مکار در این «حادثه» به قول شما و در این «فتنه» به قول ما، نادیده گرفته شده است. بالاخره نمیتوان انبوهی از اخبار و اطلاعات در رادیو بیبیسی و رادیو آمریکا و رادیو رژیم صهیونیستی را برای سوزنبانی حوادث سال 88 نادیده گرفت. وقتی رژیم صهیونیستی میگوید؛ اصلاحطلبان به نمایندگی از ما در تهران مبارزه میکنند، با این گفته چه باید کرد؟ وقتی آمریکا و انگلیس همین الان هم تمام قد از قهر و غضب اصلاحطلبان با انقلاب دفاع میکنند با این چه باید کرد؟».
او خاطرنشان کرده بود: شما بهتر از ما میدانید که گردانندگان عملیات جنگ روانی آمریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس علیه انقلاب، مردم و رهبری توسط روزنامهنگاران ایرانی در رسانههای دشمن مدیریت میشود. این روزنامهنگاران زمانی در همین دوره اصلاحات در کشور در روزنامههای دوم خردادی قلم میزدند. چه کسی است که میتواند ادعا کند هم میتوان اصلاحطلب بود و هم برانداز! بنده از شما سؤال میکنم میتوانید تضمین دهید اینها که مورد تعقیب نهادهای امنیتی بودند چند صباح دیگر به دوستان خود در «بیبیسی» و «وی او ای» نپیوندند.
این پاسخ قاطع و روشنگر باعث شد سایت ضد انقلابی خودنویس (وابسته به همکاران فراری نشریات زنجیرهای) بنویسد: شادمانی اصلاحطلبان از سخنان عسگراولادی کم دوام بود و حبیب تعریفی عدو از آب درآمده... عسگر اولادی درباره ستایش مهاجرانی هم گفت که از ستایش گمراهی چون مهاجرانی مغرور نمیشود.
مرحوم عسگراولادی بهمن 1391 در پاسخ به تعریفهای شیادانه عطاءالله مهاجرانی نوشته بود: «شما در این مملکت الهی وزیر بودی، وکیل بودی و معاون رئیس جمهور بودی و با حقوق مکفی که داشتی با عزت و افتخار زندگی میکردی، این همه نعمت را گذاشتی و رفتی حقوق بگیر بیبیسی شدهای و یک جیرهای احتمالی هم از شاه عربستان میگیری. کلاه خودت را قاضی کن ببین چی به دست آوردهای و چی از دست دادهای! ولایت امام و رهبری را رها کردی و رفتی ولایت بیبیسی را پذیرفتی. اگر به خدا و قیامت اعتقاد داری که اینجانب خلاف آن را به شما نسبت نمیدهم یک پاسخی برای روز حساب مهیا کن. میدانم در این دنیا جوابی نمیتوانی داشته باشی لذا شما را به آن دنیا حواله میدهم.»
از سوی دیگر 10 بهمن 1391 سعید حجاریان در مصاحبه با روزنامه اعتماد خاطرنشان کرد: آقای عسگراولادی در بیمارستان بالای سرمن آمد و گفت سعید جان توبه کن، انشاءالله خوب میشوی. او الان گفته سران معترض بعد از انتخابات سال 88 «فتان» نیستند بلکه «مفتون» بودهاند و چون مفتون بودهاند حالا باید توبه کنند. به نظر من صحبتهای ایشان درباره معترضان بعد از انتخابات گذشته شبیه همان اظهاراتی است که بالای سر من در بیمارستان سینا گفت. آنجا هم برای من دعا کرد و هم گفت توبه کن.
این مجاهد انقلابی و پیرو خط امام و رهبری سرانجام 12 مرداد 1392- چند روز پیش از بستری شدن در بیمارستان- در مصاحبه با روزنامه مردم سالاری، خون قربانیان آشوب سال 88 را به گردن اصلاحطلبان دانست و این گونه اتمام حجت کرد؛ «دهها نفر در خشونتهای سال 88 کشته شدند، حداقل 22 نفر حزباللهی شهید شدند. اگر بزرگان اصلاحطلب مصالح نظام را رعایت میکردند این اتفاقات رخ نمیداد. شما ملاحظه بفرمایید در همین انتخابات اخیر از دماغ کسی خون نیامد همه هم نتایج را پذیرفتند و به رئیس جمهور منتخب با آن که اختلاف رأی بسیار پایین بود تبریک گفتند اما چه شد که در سال 88، اختلاف بیش از 11 میلیون رأی فرد منتخب با رقیب اصلی انکار شد و فرمان شورش صادر شد؟ فرد مورد حمایت آقای خاتمی قبل از پایان رأیگیری و قبل از شمارش آرا خود را پیروز انتخابات نامید؛ در کجای دنیا یک چنین رفتار سیاسی مورد قبول است؟ آقای خاتمی باید مردانه در این معرکه حاضر میشد و از جمهوریت نظام دفاع میکرد. بنده با صراحت از آقای کروبی و موسوی به عنوان برادر یاد کردم اما آنها پاسخ مرا ندادند. بنده خواستم راه را برای بازگشت آنها به آغوش پرمهر انقلاب و نظام و رهبری باز کنم اما متأسفانه هنوز تغییری نشان نداده و در موضع خود ایستادهاند. یک رجل سیاسی اگر اشتباه کرد باید آنقدر شجاعت داشته باشد در برابر مردم ظاهر شود و بگوید اشتباه کردم و عذر تقصیر به پیشگاه خداوند متعال ببرد.»