کار خیر از نگاه شما چه کاری است؟
هدف از کار خیر، خوشحال کردن افرادی است که به راحتی نمیتوانند خوشحال باشند. خانوادههایی هستند که از داشتههای اولیه زندگی همچون خوراک و بهداشت محروم هستند که این نداری خیلی در زندگی آنان تأثیر گذاشته است. به طور مثال این افراد نان شب هم برای خوردن ندارند. خانوادههایی که نمیتوانند به راحتی کفش نو برای فرزندانشان بخرند، خانوادههایی که برخی شبها گرسنه سر بر بالین میگذارند! در کل به چیزهایی نیازمند هستند که ما به راحتی میتوانیم آنها را در اختیار آنان قرار دهیم و خوشحال کردن این افراد میتواند انرژی بسیار خوبی به انسان انتقال دهد.
این دریافت انرژی را خودتان تجربه کردهاید؟
بله، خیلی وقتها. انرژیای که این حس به انسان میدهد غیر قابل وصف است، یک حس رضایت و توأم با نشاط معنوی.
در رابطه با روش کار خیری که انجام میدهید توضیح دهید.
حدود هفت سال پیش بود که با یکی از دوستان به این فکر افتادیم که چند خانواده مستحق را میتوانیم با کمترین هزینه کاری کنیم که گرسنه نخوابند. با حساب و کتاب اولیهای که کردیم تصمیم گرفتیم آن زمان نفری 10 هزار تومان به صورت ماهانه وارد صندوقی کنیم که متعلق به خانوادههای مستحق جهت خرید نان بود. در همین راستا کارتهایی را تهیه کردیم و با نانواهایی که در محلههای محروم حضور داشتند صحبت کردیم و قرار بر این شد که افراد کارتهای نان را میآوردند نانواها بنا بر نوع و قیمت نان در ازای دریافت کارتها نان به آنها تحویل دهند؛ این روند را کم کم گسترش دادیم و تقریباً با شش نانوای معتمد محل قرارداد بسته شد. کم کم با گسترش صندوق خیریه خودجوشمان تعداد نفرات خیر هم بیشتر شد و آنان با مبالغی دلخواه که به صورت ماهانه به این امر خیر کمک میکردند نیاز صندوق تأمین میشد تا جایی که در سال اول حدود 3میلیون تومان بنکارت نان بین خانوارهای مستحق توزیع شد. با صحبتهایی که با اعضای گروه خیر انجام شد کار را فراتر از نان بردیم و قرار بر این شد کسانی که تمایل به کمکهای خرید اقلام و لوازم تحریر و حتی پوشاک برای کودکان افراد تحت پوشش داشتند، مبالغی صرف این امر مهم کنند.
چطور خانوادههای نیازمند را در این محلهها پیدا میکردید؟!
اگر بخواهیم با کمی دقتنظر، به اطراف و اطرافیان خود نگاه کنیم و حق همسایگی را دریابیم، هستند خانوادههای نیازمندی که میتوانیم به آنان به راحتی و بدون هیچ فشاری کمک کنیم. البته ما بیشتر به سراغ خانوادههای بسیار محروم میرویم که در حاشیه شهر و محلههای دورافتاده زندگی میکنند که بیشتر هم خانوادههای بیسرپرست و افراد از کار افتاده و سالمند بودند که تعداد اعضای خانواده آنها نیز پرجمعیت بود. شاید باور کردنی نباشد اما تهیه نان برای این افراد مشکل بود تا جایی که با دریافت بنکارتهای نان از اعماق وجودشان خوشحال میشدند! برخی از این خانوادهها هم بودند که متأسفانه به دلیل بدسرپرست بودن از دریافت یارانه هم محروم بودند و با کارگری حقوقهای بسیار ناچیزی دریافت میکردند که حتی به اجاره ماهانه مسکن استیجاریشان هم نمیرسید!
چطور ارتباط میگرفتید؟
یکی از اعضای قابل اعتماد گروه که از افراد قدیمی و کاسب آن محلهها بود و زمینه کار خیر را داشت، با پیشنهاد بنده قبول زحمت کرد و خانوادههای نیازمند را شناسایی و به گروه معرفی کرد تا بتوانیم به لطف خدا کارهای کوچکی را برایشان انجام دهیم. در این زمینه کمکها به صورت کارت نان برای یک هفته یا یک ماه در اختیار خانوادههای نیازمند قرار میگرفت تا بتوانند نان مصرفی روزانه خود را تهیه کنند!
گفتید که کارت نان توزیع میکردید. برخورد نانواها با این اقدام شما در اول اجرای طرح چگونه بود؟!
همانطور که گفته شد در آغاز کار با 6 ـ 5 نانوا در محلههای مختلف صحبت کردیم و این نانواها با شنیدن روش کار، با روی خوش پذیرای موضوع شدند و حتی بارها شده بود که به صورت نسیه قبول زحمت و در انجام کارها ما را یاری میکردند.
واکنش خانوادهها با دریافت کارت نان چه بود؟!
از شخصی که مسئول توزیع کارت نان بود شنیدم که این خانوادهها با گرفتن کارت نان و اینکه میتوانند نان گرم را بر سر سفره خود داشته باشند بسیار خوشحال میشدند. آنها با دعاهایشان که نصیب افراد و خیرین میکنند انرژی ادامه کار را به ما میدهند. سعی کردیم با نان شروع کنیم؛ برکتی که در میان ما ارزش بسیار دارد، به شرط آنکه قدر این نعمت را هم بدانیم. با این حال سعی شد نانهای مختلفی برای سفرههای فقیرانه و ساده این عزیزان تهیه شود.
در مورد شیوه جمعآوری پول در میان اعضای گروه توضیح دهید.
برای اینکه حساب و کتاب را راحتتر مشخص کنیم مسئولیت صندوق را خود بر عهده گرفتم و هر کسی که مایل بود و در گروه ثبتنام کرده بود، حداقل مبلغی را به عنوان ماهانه در نظر میگرفتیم. افراد با توجه به تمایل و توانایی مالی از 5 هزار تومان به بالا واریزی به صندوق دارند. یادم میآید اولین روزها برای دریافت ماهانه افراد در محل کار با صدای بلند میگفتم: بلیت بهشت دارم، بلیت بهشت! با این جمله کوتاه افراد متوجه میشدند که زمان پرداخت حقالسهم آنان شده است.
گویا شما یک شیوه جدید هم برای کمک به نیازمندان در ایام ماه محرم داشتید که با استقبال دوستان و همسایگان گسترش پیدا کرده است؟!
بله. در ایام محرم با دوستان و همسایگان صحبت کردیم تا اگر میخواهند به هیئت بیایند به جای آنکه غذا از هیئت به خانه ببرند، غذای گرم از خانه برای کمک به نیازمندان بیاورند. به گونهای که هر فردی که میخواست هیئت بیاید با قصد کمک در خانه شام را چند پرس بیشتر طبخ میکردند و غذاها را در خانه آماده میکردند و سایر ملزومات را هم کنار میگذاشتند و فرد با آمدن به سوی هیئت کیسه بستههای غذا را تحویل وانت یا نیسان میداد و به داخل هیئت میرفتند. بچهها پس از جمع شدن غذاهای بستهبندی شده روی آن را میپوشاندند و سریع به محلهای شناسایی شده میرفتند و غذاهای گرم را میان خانوادههای نیازمند توزیع میکردند. این روش سبب شد تا در چندین هیئت هم روش توزیع ما گسترش پیدا کند و به جای آنکه از هیئت غذا به خانه بیاورند، غذا از خانه برای کمک به نیازمند ببرند. این هم از برکت حضور در هیئت بود. باید بدانیم اگر هر فردی در شغلش بتواند به همنوع و افرادی که به آنها مراجعه میکنند کمک کند بسیاری از مشکلات بین مردم به راحتی حل و ثوابش ذخیره آخرت میشود .