عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

ملت بزرگ ایران؛ ذخیره جهان اسلام

 علی اکبر عالمیان 

 

شاید یکی از بهترین تعابیر در وصف ملت ایران را بتوان از کلام اسماعیل هنیه، نخست‌وزیر دولت قانونی فلسطین استخراج نمود. وی پس از مشاهده حضور پرشور و گرم ایرانیان در مراسم جشن انقلاب اسلامی در 22 بهمن امسال، به وجد آمده و خاطرنشان کرد: «امروز من در میدان آزادی تهران، ذخیره جهان اسلام را از نزدیک مشاهده کردم».

 هنیه پس از پایان سخنرانی خود در اجتماع عظیم ملی، بر فراز بالگرد، جمعیتی را مشاهده نمود که یک صدا و هماهنگ، از انقلاب اسلامی‌ حمایت و مستحکم‌تر از قبل، بر آرمان‌های انقلاب و راه امام تأکید می‌کردند. بنابر جمله معروف «در مَثَل مناقشه نیست»، نظیر همین مشاهده، در سال 1357 و از سوی محمدرضا پهلوی پادشاه رو به اضمحلال ایران صورت پذیرفته بود. وی نیز سوار بر یک بالگرد بر فراز تهران به پرواز درآمد و جمعیت میلیونی مردم تهران را دید که یک صدا شعار «مرگ بر شاه» سرداده و بر پیروزی انقلاب خود به رهبری امام خمینی تأکید می‌کردند. نگاه شگفت‌زده شاه ایران به این راهپیمایی میلیونی، نشان‌دهنده یأس او از ادامه حکومت بود؛ چرا که وی فریاد رسای ملت مبنی بر مخالفت با ادامه سلطنت پهلوی را می‌شنید. این صدای رسا اما، 33 سال بعد نیز کوبنده‌تر از قبل شنیده شد. اگر آن روز شاه ایران «صدای انقلاب ملت ایران» را می‌شنید، این‌بار نخست‌وزیر یک کشور خارجی «صدای حمایت از انقلاب 1357» میلیون‌ها ایرانی را می‌شنید؛ صدایی که‌ خواهان ادامه راه امام خمینی و آرمان‌های بلند اسلامی و حمایت از رهبر معظم انقلاب بود. هنیه نیز از این شور و حال وصف‌ناپذیر ایرانیان، به شدت شگفت‌زده شده بود. هرچند او پس از مشاهده دریای مواج و خروشان ملت ایران با ذوق و شوق فراوان اذعان نمود که ملت ایران ذخیره جهان اسلام به‌شمار می‌آیند، اما این صلابت حضور را سالیان سال است که نه تنها دوستان جمهوری اسلامی مانند آقای هنیه، بلکه دشمنان قسم‌خورده ملت ایران هم دیده و به آن اعتراف نموده‌اند. اعتراف دوستانی مانند نخست‌وزیر قانونی فلسطین، از شدت خوشحالی است، اما هستند دشمنانی که این ذخیره بزرگ جهان اسلام را به مثابه خاری در چشم خود به‌شمار آورده و خواهان نابودی آن شده‌اند. اگر روزگاری، گاسپر‌و‌‌این‌برگر، وزیر دفاع پیشین ایالات متحده، با نفرت تمام می‌گوید: «باید با این نظام طوری مبارزه کرد که ریشه این نظام حتی به‌عنوان یک ملت خشکانده شود» و اگر نیوت گینگریج، رئیس وقت مجلس نمایندگان آمریکا هم خواهان خشکانیده‌شدن ریشه ملت ایران می‌شود، دقیقاً به معنای هراس فراوان آنان از این ذخیره بی‌بدیل جهان اسلام و نقش شگرف این ذخیره درخشان در اعتلا و حاکمیت تمدن اسلامی در جهان است. شاید به علت همین صلابت حضور باشد که تئوریسین‌هایی نظیر ساموئل هانتینگتون از رشد چشمگیر تمدن اسلامی در هراسند و معتقدند که خصومت هزار و چهارصد ساله اسلام و غرب در حال افزایش است و روابط میان دو تمدن اسلام و غرب آبستن بروز حوادثی خونین می‌باشد. براساس این نظریه هانتینگتون، «پارادایم برخورد تمدنی» به‌عنوان مسأله‌ای که دیگر مسائل جهانی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و سرانجام تمدن اسلامی در مقابل تمدن غرب قرار می‌گیرد، مطرح می‌شود.

این نظریه در زمانی مطرح شد که نظام به‌اصطلاح یک قطبی در جهان شکل پذیرفته بود. در سال‌های پایانی دهه هشتاد میلادی، یکی از دو ابرقدرت آن دوران، یعنی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به فروپاشی تدریجی مبتلا شد. این مسأله به معنای از بین رفتن بلوک قدرتمند شرق به رهبری شوروی بود. در این دوران، بلوک غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا خود را یکه‌تاز میدان می‌دید؛ چرا که شکست ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم و کناره‌گیری شوروی از رهبری بلوک شرق، زمینه مناسبی را برای ابرقدرت دیگر به‌وجود آورد تا با شعار پیروزی نظام سرمایه‌داری مبتنی بر لیبرالیسم و دموکراسی غربی بر ایدئولوژی مارکسیستی، خود را یکه‌تاز میدان و رهبر جهان بداند. در این میان اما، نظریه‌پردازان امریکایی، نمی‌توانستند نگرانی خویش را از خطر کنارگذاردن ابرقدرت نوظهور یعنی آمریکا، از صحنه رهبری جهان، کتمان کنند. از این جهت با القای این شعار که نظم و صلح جهانی ایجاب می‌کند تا قدرت مسلطی بر روی کار آید تا نظم، امنیت و رفاه عمومی را در جهان حاکم سازد، در‌صدد برآمدند تا به توجیه رهبری آمریکا بر جهان بپردازند. دقیقاً در همین راستا بود که دکترین معروف جورج بوش پدر، معروف به «نظم نوین جهانی» ارائه شد. این دکترین در‌صدد القای این مسأله بود که ایالات متحده، تنها ابرقدرت باقیمانده از دوران جنگ سرد برای اعمال نفوذ مؤثر جهانی، کماکان نیازمند حفظ میزان قابل توجهی از نیروی نظامی خویش می‌باشد تا با رهبری نظام جهانی و تمکین سایر کشورها از این رهبری، بتواند نظم نوین جهانی را نهادینه نماید. اما این دکترین، هیچگاه مورد قبول بسیاری از کشورها واقع نشد و برتری آمریکا همواره مورد چالش قرار گرفته و سایر کشورها به ویژه قدرت‌های اقتصادی نوظهور دنیا از این دکترین مستکبرانه استقبال نکردند.

در کنار این قدرت‌های اقتصادی، بی‌گمان قوی‌ترین آلترناتیو ایالات متحده امریکا، جهان اسلام به شمار می‌آید. شاید آن هراسی که آمریکا از جهان اسلام دارد، از چین و ژاپن و روسیه و اروپا ندارد. بر همین مبنا، نظریه‌پردازان آمریکایی به دنبال این مسأله بودند که با ارائه نظریات جدید، در عین این‌که سلطه آمریکا را تداوم ببخشند، راهکاری نیز برای سیاست‌گذاران امریکایی ارائه دهند. نظریه «برخورد تمدن‌ها»ی هانتینگتون هم در همین راستا مطرح گردیده است. او در مقاله‌ای تحت عنوان «منافع استراتژیکی در حال تغییر امریکا»، ایالات متحده را با مبارزه‌طلبی‌های جدیدی در دنیا مواجه می‌بیند که اگر با آن مقابله نکند، نمی‌تواند برتری خود را نیز حفظ کند. به دنبال این مشکلات بود که هانتینگتون نظریه «برخورد تمدن‌ها» را مطرح نموده و بدین ترتیب بر واقعیت‌های موجود در جهان سرپوش می‌گذارد. واقعیت این است که آن «مبارزه‌طلب‌های جدید» که به اعتقاد این تئوریسین آمریکایی به‌عنوان قدرت نوظهور در برابر نظام به اصطلاح تک قطبی دنیا قد علم می‌کند، همان قدرت رو به رشد «اسلام محمدی(ص)» است؛ چه آن‌که با قرینه ارائه شده از وی در بحث برخورد تمدن‌ اسلام و غرب، می‌توان این مدعا را اثبات نمود. بی‌گمان این قدرت نوظهور در دنیای کنونی، ریشه یافته در انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران است. انقلاب اسلامی ایران، نه تنها موجب اضمحلال رژیم شاهنشاهی شده است، بلکه در هم شکننده نظام زورمدارانه جهانی و ایده «تک قطبی» بودن قدرت در دنیای امروز است. انقلاب اسلامی، نظریات حاکم بر روابط بین‌الملل موجود را که نشأت یافته از اندیشه‌های ماکیاول، هابس و... است، به چالش کشیده و بر مبنای ایدئولوژی خود، بر نفی ظلم و استکبار تأکید ورزیده است. به همین دلیل باید انقلاب اسلامی ایران را به‌عنوان احیاءگر بزرگ «اسلام ناب محمدی(ص)» قلمداد کرد که در برابر هر ظلم و بیدادگری جهانی می‌ایستد. به نوعی می‌توان نظریه برخورد تمدن‌های هانتینگتون را برخورد تمدن اسلامی به رهبری جمهوری اسلامی با تمدن غربی به رهبری ایالات متحده ارزیابی کرد. این انقلاب شکوهمند که این روزها، به عمر مبارک سی و چهار سالگی خود می‌رسد، به عنایت الهی، مستظهر به حضور پر صلابت مردمی است که علی‌رغم مشاهده برخی کمبودها و نابسامانی‌ها، هیچ‌گاه دست از حمایت پرشور و شعور خود از انقلاب و نظام بر نداشته‌اند و در روند اوج‌گیری دوباره اسلام ناب محمدی(ص) نقش اساسی ایفا کرده‌اند. پس می‌توان بار دیگر بر این گفته اسماعیل هنیه صحه گذاشت که امروزه ملت ایران، ذخیره جهان اسلام به شمار می‌آید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد