عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

زندگی نامه مرحوم آیت الله سید مرتضی نجومی

بسمه تعالی  

   زندگی نامه مرحوم آیت الله سید مرتضی نجومی به قلم خودش  

 

 

                            آیه الله نجومی

   زندگی ، خاندان و سیادت    

  بنده سید مرتضی نجومی فرزند مرحوم آیت الله آقا سید محمد جواد نجومی فرزند مرحوم آیت الله سید میرزا اسماعیل نجومی طبق شجره نامه ای که بخط جد سوم بنده در پشت نسخه بسیار نفیس  نهج البلاغه خطی سلسله سیادت بدین قرار است. بنده سید مرتضی فرزند سید محمد جواد فرزند سید اسماعیل فرزند سید حسن فرزند اسماعیل فرزند محمد رضا فرزند عبدالرزاق فرزند محمد اسماعیل فرزند محمد صالح فرزند موسی فرزند عیسی فرزند احمد فرزند محمد فرزند علی فرزند محمد فرزند یحیی فرزند یحیی فرزند حسین ذی الدمعه فرزند والا و گرانقدر زید شهید فرزند امام همام سید الساجدین و زین العابدین حضرت علی بن الحسین علیهما الصلاه و السلام . در این شجره نامه ظاهراً چند نفری ثبت نشده و از قلم افتاده است . آثار و علائمی که ما در خاندان خود دیده و از ذکر آن ها معذوریم شک و شبهه ای در سیادت این شجره طیبه نیست از زمان صفویه در کتب وقفی خاندان بدین سیادت اشاره شده است . پشت بعضی کتب وقفی که وقف بر اولاد است چنین ثبت شده است .

   وقف نمود عالیحضرت سیادت منقبت قدوه الحکماء الالهیین و اسوه العرفاء المتألهین شیخ المشایخ و السالکین  رئیس العلماء و المرشدین الواصل الی رحمه ربه العلی میر محمد تقی الرضوی عامله الله بلطفه الخفی و الجلی ، که در این وقف نامه و انواع دیگر همه تصریح به کلمه سیادت شده است .

   و همان طور که اشاره شد ، این شجره مبارکه به حسین ذی الدمعه و برادرش عیسی و اولاد ایشان می رسد . حسین بقدری در عبادات و نماز هایش گریه می کرد که معروف شد به ذی الدمعه ، صاحب اشک و عیسی بسیار شجاع بود ؛ آن سان که وقتی شیری مزاحم مردم بود ، کشت و ملقب شد به موتم الاشبال یعنی یتیم کننده شیر بچگان . در هر صورت چون اولاد حسین و عیسی و جمعی دیگر از سادات در قریه اقساس که نزدیک کوفه بوده است ، ساکن گشتند ، معروف به سادات اقساسیین شدند . یاقوت در کلمه اقساس می گوید ، اقساس قریه یا شهری به کوفه بوده است که او را اقساس مالک می نامیده اند و با این موضع منسوب است ابو محمد یحیی بن محمد بن الحسن بن محمد بن علی بن محمد بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب اقساسی . در سال چهار صد و هفتاد و خورده ای در کوفه وفات کرد و جماعتی از علویین نیز منسوب به این اقساسند .

   اشاراتی در راز و رمز سیادت بنی زهرا (ع)

   به مناسبت سیادت و انتساب به حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها نکته ای را به فرزندان عزیزم و همه ذریه طیبه و مبارکه آن حضرت عرض می نمایم . عزیزانم آن قدر این انتساب را که عنایت حضرت متعال به موهبت خودش بدون اکتسابی به شما ارزانی داشته بدانید . درست است که سیادت خود احکام خاصه فقهی دارد که در کتب فقه مذکور است و سیادت یعنی انتساب از طرف پدر به هاشم سلام الله علیه جد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و لذا ما سادات از غیر حضرت زهرا هم داریم ... ولی بخصوص اولاد و ذریه زهرای اطهر بودن شرف و کرامتی دیگر است و چه کرامتی و چه نعمتی بالا تر از آنکه اینان محرم آن حضرتند و چه شرف و فضیلتی برتر و بالاتر از اینکه روز محشر نه اینکه به اینان می گویند ؛ چشمتان را پائین بیندازید ؛ زیرا فاطمه دختر رسول خدا ( ص ) می گذرد ، بلکه می گویند ؛ سر بردارید و مادر کریمه و مظلومه خود را بنگرید . حتی اولاد های دختری آن مخدره گرچه سید نیستند ، اما تا روز قیامت نوه دختری و محرم آن مخدره اند و براستی هیچ فکر کرده اید که این همه خلائق در کشور های اسلامی بویژه کشور های شیعی یکی از مادرانشان از الآن تا 14 قرن قبل سیده و علویه و اولاد زهرا نبوده است و آیا این همه خلائق که سر از خاک قیامت بر می آورند ، فرزندان پسری و دختری او نیستند و با تصور این معنی معنای خیر کثیر را در یابید .

   گرچه نمی خواهم خیلی از حرف ها را در این نوشتار بازگو کنم ؛ اما بمناسبت سیادت این خاندان قصه عجیبی را از مرحوم والدم نقل کنم ؛ آن مرحوم از سادات بسیار جلیل القدر و از اتقیای زمان خود بود ؛ بطوری که خیلی ها در باره ایشان اعتقادی فوق عادی داشتند . ان شاء الله در ترجمه حال ایشان به این امور اشاره ای می کنم .

   شبی با ایشان بعد از نماز مغرب و عشاء از مسجد بیرون آمده رو به منزل می رفتیم . ایشان جلو بنده و عصا در دست مبارکشان بود . در تاریکی کوچه سگی پشمالو کنار دیوار نشسته بود که به محض رسیدن ما به آن محل به مرحوم پدرم حمله کرد که ایشان با عصا و بنده هم کمک نموده سگ را از خود راندیم و از محل گذشته به منزل آمدیم . شب دیگر باز هم از مسجد بیرون آمده از همان مسیر دیشب رو به منزل می آمدیم ؛ گذرمان به همان محل و همان سگ افتاد و عجیب آن بود که بیشتر پشم سگ ریخته پوست بدنش بطور زشتی نمایان و بسیار ناتوان در کنار دیوار نشسته بود . با رسیدن ما ناله بسیار ضعیفی نمود و هیچ حرکتی نکرد و من فوراً متوجه مطلبی و روایتی شدم و خیلی تعجب نموده اما به روی پدرم نیاوردم . دیدم مرحوم پدرم هم که به آرامش و وقار در حرکت بودند ؛ از جلو سگ که گذشتیم تکانی خوردند ، آهسته و بسیار متعجبانه زیر لب عبارتی که ظاهراً چنین یادم می آید ، فرمودند : لا اله الا الله ، حیوان بیچاره گر شد و بیش از این چیزی نگفتند . من فوراً فهمیدم . اشاره می کنند به آنچه من نیز فوراً متوجه گردیده بودم یعنی اصالت سیادت ما به مقتضای روایت زید شهید که : ما عاوانا کَلْبُ اِلّا وَقَدْ جَرِبَ . هیچ سگی بر ما پارس و هجوم نکرد مگر آن که گر شد .

   این حدیث شریف پنجمین حدیثی است که مرحوم علامه بی نظیر روزگار ، سید علی خان مدنی شیرازی در اول شرح صحیفه خود از آباء کرام و شریف خود نقل می فرماید و خصوصیت این پنج حدیث آن است که با سلسله متبرکه منفرده ابناء از آباء که در سلسله آن بیست و هفت تن پسر و پدر از اعاظم و هر فرزند از پدر خود از جد بزرگوار خود زید شهید نقل می فرماید .

   ... حدیث پنجم چنین است و حدیث کرد ما را والدم قدس سره به سند مذکور و متصل به زید شهید که می فرماید : شنیدم برادرم باقر علیه السلام می فرمود : شنیدم پدرم زین العابدین می فرمود : شنیدم پدرم حسین را می فرمود : شنیدم پدرم علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) می فرمود : شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود : نَحْنُ بَنُو عَبْدِ الْمُطَلِّبِ ما عادانا بَیْتُ اِلّا وَقَدْ خَرِبَ وَ لا عاوانا کَلْبُ اِلّا وَقَدْ جَرِبَ وَ مَنْ لَمْ یُصَدِّقْ قَلْیُجَرِّبْ . ( ریاض السالکین ص 38 ) هیچ خانه ای با ما فرزندان عبدالمطلب دشمنی نکرد ، مگر آنکه خراب گردید و هیچ سگی بر ما بانگ و پارس نکرد مگر آنکه گر شد و هر که باور ندارد ، آزمایش کند . البته جمله ما عاوانا کَلْبُ اِلّا وَقَدْ جَرِبَ ، معنای خیلی بالاتر از این حرف ها دارد . از این آثار و علائم خیلی دارم و مجال گفتن و نوشتن نیست ؛ بگذریم .

   اجداد پدری و مادری حقیر تا متجاوز از سیصد و پنجاه سال پیش که آثار آنان به دست ماست ، همگی روحانی بوده اند و بنده همیشه این نعمت عظمای حضرت حق متعال را سپاسگذار و شاکرم . مرحوم پدرم از علماء اتقیاء و افاضل نادره شهرستان کرمانشاه بودند که بعداً شرح حال ایشان را مفصلا به عرض می رسانم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد