عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

آمریکا در پی چیست ؟

بسمه تعالی 


از روز چهارشنبه گذشته، یعنی زمانی که رییس اف بی آی و وزیر دادگستری آمریکا ناگهان در صفحات تلویزیون های غربی ظاهر شدند و با سرهم کردن داستانی که هنوز هم چیزی از غرابت آن کاسته نشده، ایران را متهم به تلاش برای ترور سفیر عربستان در واشینگتن کردند، دو سوال به طور جدی مطرح شده است: سوال اول این است که آمریکا به دنبال چیست و سوال دوم هم این است که آیا برای رسیدن به آنچه دنبال آن است، راه مناسبی را انتخاب کرده است؟این نوشته به سوال اول می پردازد. برای اینکه بفهمیم هدف آمریکایی ها چیست، سرراست ترین راه این است که ببینیم اکنون نیازهای آمریکا چیست. وقتی دانستیم آمریکا به چه چیزی نیاز دارد آن وقت دیگر دشوار نخواهد بود که دریابیم هدف از خیمه شب بازی سر به نیست کردن عادل الجبیر چه بوده است. فهرست نیازهای راهبردی آمریکا را می توان به شکل زیر خلاصه کرد:
1- نخستین نیاز آمریکا و به طور مشخص باراک اوباما رییس جمهور این کشور آن است که خود را هر چه سریع تر و به شکلی آبرومندانه از بحران داخلی که در آن گرفتار شده و روز به روز در حال گسترش بیشتر است، خلاص کند. راه منطقی این بود که اوباما برای حل این بحران از طریق علاج مشکلات اقتصادی و اجتماعی که برانگیزاننده آن است اقدام کند. اما این روش امکان پذیر نیست چرا که اولا جمهوری خواهان که اکنون به گفته مایکل مک کانل رهبر اکثریت جمهوری خواه سنا «مهم ترین اولویت» خود را عدم تکرار دولت اوباما اعلام کرده اند حاضر به هیچگونه همکاری در پروژه افزایش کمک های تامین اجتماعی به مردم آمریکا نیستند؛ ضمن اینکه اگر هم بودند معلوم نبود بحران فعلی قابل علاج باشد. بنابراین، طبعا بهترین راه برای اوباما این است که هر چه سریع تر به الگوی سنتی «تمرکز بر تهدید خارجی، امنیتی کردن فضا و ترساندن مردم» آمریکا متوسل شود. این تنها راه باقی مانده برای دولت و رییس جمهوری است که می گوید خبر اعتراض مردم به گرسنگی و بی کاری شان را از تلویزیون شنیده است. اوباما تصور می کند متهم کردن ایران به طراحی پروژه ای که بنا بوده 150 نفر در آن کشته شوند مجددا فضای ذهنی مردم آمریکا را به سمت جبهه گیری در مقابل تهدید خارجی سوق می دهد و معضلات اقتصادی و اجتماعی تبدیل به مسئله دست دوم خواهد شد.
2- دومین مسئله برای آمریکا که می توان آن را یک معضل دو حزبی خواند که ضرورتا اختصاصی به دموکرات ها و اوباما هم ندارد، این است که روند تحولات در منطقه خاورمیانه دقیقا بر خلاف پیش بینی های آنها هر چه بیشتر به سمت روی کار آمدن اسلام گرایان در نقاط مختلف در حال حرکت است. آمریکایی ها در ماه های اول تصور می کردند می توانند قیام های منطقه را با الگوهای سکولار و بر مبنای نیازهای اقتصادی مردم تحلیل و مثلا از طریق کمک های اقتصادی آن را علاج کنند. علاوه بر این، نگاه آمریکا این بود که خواهد توانست با جمع کردن حرکت های مردمی از کف خیابان و شیره مالیدن بر سر مردم با وعده اصلاحات، از سرنگون شدن بقیه دیکتاتورهایی که در واقع تنها تکیه گاه های راهبرد منطقه ای آمریکا محسوب می شوند جلوگیری کند. اکنون آمریکایی ها در حال دریافتن این نکته هستند که قیام های منطقه اگر مستقیما ایران را تقویت نکرده باشد از طریق باز کردن راه برای روی کار آمدن اسلام گراترین نیروهای منطقه، قدرت هژمونیک آمریکا و امنیت اسراییل را به طور جدی کاهش داده است و در حالی که بهار عربی در آستانه یک سالگی است هیچ آینده ای جز اسلام گرایی ضد آمریکایی برای آن متصور نیست. لازم نیست کسی در واشینگتن اعتراف نامه بنویسد که ایران بازی را برده است. همین که آمریکایی ها به صراحت اعلام می کنند جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک الگو برای آینده منطقه مهمترین اولویت امنیت ملی آنهاست کافی است که بشود فهمید از چه چیزی و چقدر نگرانند. بدون شک، اکنون برای آمریکا هیچ چیز مهمتر از این نیست که الگوی ایران - به معنای ضدیت پیگیر با آمریکا و اسراییل- در منطقه تکثیر نشود. از بیش از 6 ماه پیش همه تلاش آمریکایی ها این است که به مردم منطقه بگویند ایران الگوی خوبی برای تقلید نیست. علت اصلی تشدید ناگهانی فشارها بر ایران و پرونده سازی های پی در پی هم چیزی غیر از این نیست که مردم منطقه که اکنون در آستانه یک انتخاب تاریخی قرار گرفته اند به این نتیجه برسند که الگوی ایران چیزی غیر از دردسر ندارد و بنابراین بهتر است فکر تبدیل شدن به ایرانی دیگر را از سر خود بیرون کنند. اکنون آمریکا ایران را به یک عملیات تروریستی مستقیم درون خاک خود متهم کرده است. از سوی دیگر اعلام شده که یوکیا آمانو مدیر کل گوش به فرمان آژانس بناست در گزارش آینده خود به نشست شورای حکام ادعاهای تاریخی آمریکا درباره وجود یک جنبه نظامی در برنامه هسته ای ایران را بدون اینکه هیچ شاهد و مدرکی در دست داشته باشد تایید کند. احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران هم که بنا بود در ماه سپتامبر علیه ایران گزارش بدهد، تازه روز یکشنبه متن گزارش خود را منتشرکرده است. همزمانی سوق دادن 3 پرونده حقوق بشر، تروریسم و هسته ای به «وضعیت مرزی» بدون شک اتفاقی نیست. اما بر خلاف آنچه برخی تصور کرده اند هدف آن مطلقا این نیست که آمریکایی ها می خواهند خود را برای درگیری با ایران آماده کنند بلکه کاملا برعکس آنچه آمریکا اکنون در پی آن است فقط این است که از تبدیل شدن بهار عربی به بهار ایرانی جلوگیری کند.
3- سومین هدف مشخصا مربوط به اسراییل است. اسراییلی ها بدون شک خود را بزرگترین بازنده تحولات اخیر منطقه می دانند. اگر تهدید بیداری اسلامی برای آمریکا تهدید راهبردی باشد، این تهدید برای اسراییل موجودیتی است. وجود یک تیم به شدت عصبانی و بی تدبیر حاکم بر تل آویو هم مزید بر علت شده تا به قول مئیر داگان اسراییل با بدترین دولت وارد بدترین دوران تاریخ خود شود. با یک تحلیل کاملا ساده و فاقد پیچیدگی می توان دریافت که اسراییل اصلی ترین طرفی است که از متهم شدن ایران در این پرونده سود می برد، لااقل به 3 دلیل:
دلیل اول این است که صهیونیست ها احساس می کنند طرح این موضوع می تواند آنها را از تقابل بسیار شدیدی که اخیرا با اعراب و بقیه جامعه جهانی در مورد موضوع فلسطین پیدا کرده اند نجات بدهد و مجددا ایران را به عنوان «تهدید شماره یک» احیا کند.
دومین دلیل این است که برای اسراییلی ها وادار کردن اعراب به ورود به فاز مقابله عملی با ایران و تبدیل کردن منازعه عربی- ایرانی به یک معضل غیر قابل حل، دارای ارزش استراتژیک است چرا که به خیال خام و ابلهانه آنها- یک نیروی منطقه ای، به نیروهای فرامنطقه ای موجود که هدف مهار ایران را تعقیب می کنند اضافه می کند.
سومین و مهم ترین دلیل اما مربوط به برنامه هسته ای ایران است. اخیرا اسراییلی ها بوضوح به این تحلیل رسیده اند که غرب از تداوم بخشیدن به استراتژی تحریم در مقابل ایران ناامید شده و این احتمال جدی است که در چارچوب برخی ابتکارات دیپلماتیک به سمت پذیرش غنی سازی در ایران حرکت کند. برای اسراییل حقیقتا کابوسی بزرگتر از این وجود ندارد که غرب زندگی در کنار یک ایران هسته ای را بپذیرد و با آن کنار بیاید. چرا که غرب در این حالت، آشکارا به شکست خود در برابر ایران اعتراف کرده است و این برای رژیم صهیونیستی پیامی شکننده و کابوس گونه در پی دارد.
این بحث واقعا ناقص است و می توان و باید آن را ادامه داد. از جمله لازم است به دقت در این باره بحث شود که ارتباط این پرونده سازی ها با تحولات داخلی ایران چیست و غرب در پی بیرون کشیدن کدام نتیجه خاص از فرایندهای سیاست داخلی در ایران است. با این حال، یک نکته روشن است و آن هم اینکه آمریکایی ها شاید بتوانند سر و صدا بکنند- و می کنند- اما از حیث توانایی و اعتماد به نفس برای اقدام علیه ایران و از نظر توان متقاعد سازی جامعه جهانی علیه ایران در بدترین وضعیت ممکن قرار دارند. بنابراین، این بار هم احتمالا اقدام آمریکا تناسبی با ادعاهایش نخواهد داشت چرا که ادعاهایش تناسبی با توانایی هایش نداشته است.
مهدی محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد