عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

گونه شناسی تحولات مصر

 بسمه تعالی 

«مصر» در کانون جنبش بیداری اسلامی در منطقه قرار دارد و بدون تردید فعل و انفعالات و روند آینده این جنبش ارتباط مستقیمی با وضعیت مصر خواهد داشت. با این وصف اگر تحولات مصر عمیق شود و به یک نظام معین سیاسی بیانجامد قطعاً تحولات در کشورهای پیرامونی و حتی تا دور دست ها عمیق شده و به نظام هایی مشابه مصر می انجامد. دقیقاً به همین دلیل است که در کشاکش تحولات شمال آفریقا و آسیای جنوب غربی چشم های موافقین و مخالفین «بیداری اسلامی» به مصر دوخته شده است.
مصر از آغاز انقلاب خود- پنجم بهمن ماه گذشته- تاکنون یک مسیر تکاملی را طی کرده و روند حرکت آن «پرشتاب و رو به جلو» بوده است. روزی که حرکت آغاز شد گروهی از مردم- و بطور خاص جوانان- در شهر قاهره دست به تجمعاتی زدند. به زودی هدف گذاری به سوی اسقاط نظام سیاسی رفت. پس از آن نیروهای جدیدی به جمع جوانان اضافه شده و احزاب و گروه های سیاسی به آنان پیوستند و دامنه تظاهرات از پایتخت به شهرهای مختلف کشیده شد. بعداً در خواسته های آنان تجدیدنظر در قرارداد ننگین کمپ دیوید مطرح گردید و در ادامه به مطالبه تجدیدنظر جدی در روابط مصر با غرب رسید. بنابراین آنچه تاکنون در «عرصه عمل» اتفاق افتاده، تنها بخش کمی از آن چیزی است که تحقق آن قطعی به نظر می رسد. در بررسی روند فعلی و چشم انداز آینده مصر- و به تبع آن خیزش بیداری اسلامی در منطقه- نکات زیر اهمیت دارند:
1- نیروهای فعال در صحنه تحولات مصر بسیار متنوع و متکثر هستند و هر کدام بخشی از شهروندان مصری را می توانند جذب کنند و براساس میزان جذب آراء شهروندان، می توان گروه های محوری را از گروه های حاشیه ای باز شناخت. از این رو نیروهای فعال در صحنه تحولات مصر به چهار گروه تقسیم می شوند؛ «احزاب باسابقه اسلام گرا»، «جوانان»، «احزاب قدیمی و جدید غرب گرا» و «نیروهای مستقل که فاقد تشکل سیاسی می باشند». احزاب باسابقه دینی به دو گروه کلی سلفی ها و غیر سلفی ها تقسیم بندی می شوند. اخوان المسلمین- در درون خود حداقل به 3 دسته- سنتی ها، غرب گراها و انقلابی ها- تقسیم می شوند و اگرچه در پاره ای از موارد قرابت هایی با تفکر سلفی دارند ولی باتوجه به رویکردهای آنان در دو دهه اخیر، می توان گفت اخوان در نقطه مقابل نیروهای سلفی قرار دارند. اخوانی ها در جامعه مصر پرقدرت ترین گروه به حساب می آیند ولی درعین حال برآوردها می گوید توانایی جذب آراء آنان نهایتاً بیش از 30درصد نیست که البته این بزرگترین عدد سیاسی به حساب می آید. مهمترین گروه های سلفی مصر «جهادی» و بقایای «التکفیر والهجره» می باشند که پایگاه اصلی آنان شهر اسکندریه است این ها بطور طبیعی و در شرایطی که اهداف خود را با صراحت بیان کنند قادر نیستند بیش از 5درصد سرنوشت انتخابات و موقعیت هایی از این قبیل را تعیین کنند. دسته دوم جوانان اولین نیروهای انقلاب مصر- می باشند که با سه عنوان «گروه6 آوریل»- اشاره به اعتراض کارگران مصری در بهار1389-، «گروه خالد سعید» و «جنبش الکفایه» شناخته می شوند. این جوانان دارای سیستم رهبری جمعی هستند و درعین حال درمورد راهبردها- مثلاً مدارا با ارتش یا عقب راندن آن از صحنه سیاسی- اختلافاتی دارند. از آنجا که جنبش جوانان در میان قشر جوان و تحصیلکرده مصر نفوذ زیادی دارد و در نگاه مردم جریانی فاقد آلودگی مالی دیده می شوند، توانایی جذب حداقل 25درصد آراء شهروندان را دارند و می توانند در این سطح مردم را به میدان بیاورند. دسته سوم گروه های غرب گرای قدیم و جدید- نظیر حزب الوفد، حزب الغد، حزب تغییر و چندین نام و عنوان دیگر- می شود. براساس برآوردهای کارشناسی مجموعه گروههای این دسته قادرند حدود 15درصد آراء را بدست آورده و تقریباً همین درصد را هم به صحنه بیاورند. در کنار این دسته بندی گروه های کوچک دیگری نظیر ناصریست ها- هواداران عبدالناصر- قرار می گیرند که تأثیری کمتر از دو درصد در عرصه تحولات مصر دارند. در این میان چند نکته حائز اهمیت است. نکته اول این است که «جوانان» حلقه میانی دو گروه اسلام گرا و غرب گرا می باشد و از این رو موقعیت آینده این گروه در نظام آینده مصر از دیگران برجسته تر خواهد بود اما از آنجا که جوانان در طول دوره مبارزه پایبندی عمیق خود را به فرایض دینی به اثبات رساندند، طبعاً جوانان را در نهایت باید در دسته اسلام گراها قرار داد.
2- غرب وانمود می کند که با اسلام گراها مشکلی نداشته و درحال تفاهم با آنان است اما واقعاً این یک ترفند سیاسی است چرا که در معادله مصر، غرب حتماً از گروه سوم یعنی غرب گراها حمایت می کند و مطلوب آنان این گروه است ولی از آنجا که تکیه صرف به آنان مشکلی از غرب را حل نمی کند ناچار به مراجعه به دیگران است- چراکه غرب گراها قادر نیستند بیش از 15درصد جمعیت فعال مصر را جذب نمایند- بنابراین غربی ها که به تجربه دریافته اند، نمی توانند با جوانان انقلابی که روحیه بالای ضدصهیونیستی دارند، به توافق برسند، توجه خود را به سوی طیف اسلام گرا معطوف کرده اند. غرب در میان اسلام گراها نمی تواند با مهره های سلفی بازی کند چرا که احزاب سلفی بیش از 5درصد جمعیت را همراه خود ندارند، پس به ناچار روی اخوان المسلمین تمرکز کرده و مرتب از توافق با رهبران اخوان و نزدیک کردن مواضع محمد بدیع- دبیرکل اخوان- ایمن نور رهبر شاخه جدیدالتاسیس انشعابی از الوفد و محمد البرادعی به یکدیگر حرف می زند و وانمود می کند که کار را به نتیجه رسانده است در حالی که این یک نمای ظاهری بیش نیست. اخوان المسلمین در متن خود به سه گروه سنتی ها، غرب گراها و اسلام گراها تقسیم می شود که ساختار سیاسی- با توجه به ساز و کار انتخاب- در اختیار افرادی نظیر محمد بدیع است ولی حدود 70درصد نیروهای اخوان با اسلام گراها و عمدتا همان جوانان اخوان می باشند. این جوانان نمی توانند به منصب دبیرکلی برسند ولی می توانند تصمیم گیری های اخوان و بیانیه های آن را تحت تاثیر جدی قرار دهند از این رو سخنرانی اردوغان نخست وزیر اخوانی ترکیه درباره حکومتی مبتنی بر لائیزم با واکنش خشمگینانه حضار اخوانی روبرو شد و متعاقب آن رهبری سنتی و غیرانقلابی اخوان ناچار شد در بیانیه ای رسمی اظهارات اردوغان را محکوم کرده و او را متهم به دخالت در امور داخلی مصر نماید.
بنابراین، این که گفته می شود غرب با اخوان بسته و یا توانسته زلف اخوان را با غرب گراها گره بزند و از این طریق به یک «انتخابات با نتایج قابل قبول» برسد تا آنجا که به بدنه مربوط می شود، دروغی بیش نیست.
3-خبرهای متعدد از توزیع مقادیر زیادی پول و مایحتاج میان مردم از طریق جریانات غرب گرا و سلفی حکایت می کنند. آمریکا و اروپا میلیون ها دلار به میدان آورده اند تا گروههای غرب گرا بتوانند نمایندگان بیشتری در مجلس داشته باشند و عربستان سعودی نیز برای بالا بردن موقعیت سیاسی احزاب سلفی میلیون ها دلار هزینه کرده است. این در حالی است که اسلام گراهای غیرسلفی و جوانان با فقر زیادی مواجه می باشند. سرازیر شدن پولهای غرب و عربستان به مصر نگرانی هایی را به وجود آورده است چرا که مصر جامعه ای فقیر دارد. براساس آمارهای موجود بیش از 40درصد مردم این کشور در فقر مطلق به سر می برند و جمعیتی کمتر از 5درصد دارای وضعیت مناسبی هستند. بر این اساس از منظر اروپا و عربستان، فقر، تحفه ای است که می توان با کمک آن بر مصر غلبه کرد ولی واقعیت این است که مردم مصر، غرب و رژیم های عربی را همراه 30ساله حسنی مبارک و فلاکت ناشی از حکومت او می دانند و این مهمترین نقطه ضعف غرب و عربستان در پوشاندن چهره و وارونه نمایی است.
سلفی ها که علیرغم تلاش های فراوان هیچگاه نتوانسته اند بر محیط مصر حاکم شوند، اینک با مخفی نگه داشتن سابقه و تفکرات خود- که گناه را مساوی کفر دانسته و فقر را وضعیتی خدا خواسته و ارتباط با گناهکار و کافر را حرام می دانند- اینک به توزیع پول روی آورده و از دمکراسی و پذیرش آراء مردم حرف می زنند خود این مسئله ضمن مخاطراتی که برای مصر دارد در عین حال نشان دهنده آن است که مصر با سلیقه و به تبع آن با رژیم های مدافع سلفی گری- نظیر عربستان- میانه ای ندارد.
4-نظامیان از مواجهه جدی با مردم پرهیز می کنند و در مواجهه با فشار عقب می نشینند این عقب نشینی و خویشتنداری از برخورد اگر در فاصله 5 تا 22بهمن یک تاکتیک بود، اینکه به یک وضعیت پایدار تبدیل شده است. این در حالی است که سران کنونی نظامی و امنیتی مصر همان افراد منصوب دوره مبارک هستند. این روند نشان می دهد که نیروهای نظامی و امنیتی خود را ناگزیر از همراهی با نیروهای انقلاب می دانند. آنان در عین حال در آینده به عنوان مهمترین «نهاد باثبات» به ایفای نقش های خاص خود می پردازد و به احتمال زیاد ارتش مصر با مردم مقابله نخواهد کرد نباید فراموش کرد که اسلام گراها در ارتش مصر نفوذ جدی دارند. در دهه 1340 بیش از صدهزار نفر از اعضای ارتش این کشور هوادار اخوان المسلمین بودند.
5- تردیدی وجود ندارد که مصر هر روز از رژیم صهیونیستی دورتر شده و به نقطه مقابل آن تبدیل خواهد شد. بنابراین، هیچ بعید نیست که حتی اگر سیستم آینده نیز مایل نباشد، از متن مردم یک جریان شدیدا ضداسرائیلی- نظیر حزب الله لبنان- بجوشد و کل سیستم را در مقابله با رژیم غاصب به دنبال خود بکشاند. این موضوعی است که قطعا روابط مصر و غرب را با چالش جدی مواجه می کند چرا که غرب پاشنه آشیل روابط خود با کشورهای این منطقه را رژیم صهیونیستی قرار داده است با این وصف دو نتیجه کلی از این روند به دست می آید، رابطه غرب و مصر روز به روز تیره تر می شود و موقعیت امنیتی و موجودیت رژیم صهیونیستی با یک چالش فراگیر مواجه می گردد.
6-رابطه ایران و مصر تابع روند تحولات انقلاب مصر است و به میزانی هم تابع نحوه درک ما از شرایط مصر و تلاش ما برای ارتباط با نیروهای مختلف مصر به خصوص دو گروه عمده جوانان و اسلام گراها- است. ولی در یک نمای کلی باید گفت از آنجا که موقعیت آینده رقبای منطقه ای و بین المللی ایران در مصر قطعا سیر نزولی خواهد داشت، ایران فرصت های تاریخی فراوانی را پیش رو دارد.
سعدالله زارعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد