عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

بازهم ضیافت رمضان و حکمرانی اشباح و شیاطین بر رسانه‌ی ملی!

 گروه فرهنگی – امیر ابیلی: ظاهرا این روزها موضوع سریال‌های ماه رمضان و بالا گرفتن اعتراض‌ها و انتقادها از آن‌ها تبدیل شده است به یک چالش مهم برای مدیران رسانه‌ی ملی. هرکس در این روزها نگاهی به رسانه‌های نوشتاری اعم از مطبوعات و سایت‌ها و خبرگزاری‌ها انداخته باشد، قطعا شاهد موج رو به رشد این انتقادها بوده است. کار به جایی رسیده که خطیبان معروف کشور نیز در سخنرانی‌های خود در این روزها زبان به انتقاد از محتوای نامناسب و بعضا انحرافی این آثار گشوده‌اند.

 
اما دلیل این همه انتقاد چیست؟ در این میان چه کسانی مقصرند؟ سازندگان آثار یا مدیران رسانه‌ی ملی؟ انحراف در آثار ویژه‌ی ماه رمضان از چه سالی آغاز شد؟ اصلاً این رقابت نفس‌گیر ساخت آثار مناسبتی در رسانه‌ی ملی از چه زمانی جدی شد؟ برای پاسخ به این سوالات مروری داریم بر ماجرای سریال‌های ماه رمضان در دهه اخیر.
 
ابتدای دهه 80، آغاز ماجرا
 
در سال آغازین دهه 80، وقتی "گمگشته" به کارگردانی رامبد جوان و بازی آتیلا پسیانی در ماه رمضان روی آنتن شبکه سه رفت و با استقبال فراوان مخاطبان همراه شد، شاید کمتر کسی احتمال می‌داد که این موفقیت آغازگر جریانی باشد که در بیش از یک دهه‌ی پیش رو ماه رمضان را به مهم‌ترین، پرمخاطب‌ترین و در عین حال حساسیت‌برانگیزترین باکس صدا و سیما تبدیل کند.
 
البته قبل از سال 80 و پخش "گمگشته" نیز در سال‌های 77-78 شاهد پخش چند اثر مناسبتی در سیما مانند "نیمه پنهان ماه" بودیم اما قطعاً این اولین ساخته‌ی جوان بود که در میان مدیران آن زمان سازمان صدا و سیما رغبتی عجیب برای ادامه سریال‌سازی ویژه‌ی ماه رمضان در سال‌های آینده به وجود آورد.
 
موفقیت "گمگشته" و همچنین فضای شاد جامعه در ماه رمضان موجب شد که در سال‌های آینده، این ماه تبدیل شود به فرصت مناسبی برای پخش سریال‌های طنز پرمخاطب و همچنین ظهور گروه‌های جدیدی در عرصه‌ی سریال‌سازی برای صدا و سیما.
 
آثاری مثل "پشت کنکوری‌ها" و "یادداشت‌های کودکی" به کارگردانی پریسا بخت‌آور و همچنین "رانت‌خوار کوچک" در سال‌های 80-82 حاصل همین فرصت تازه و بروز استعداد‌ها و ایده‌های نو در حوزه‌ی طنز بودند که با مخاطب فراوانی هم مواجه شدند، اما این سال 83 بود که نقطه‌ی عطفی در تاریخ سریال‌سازی سیما به شمار می‌رفت.
 
سال 83 از دو جهت سال مهمی در عرصه‌ی سریال‌سازی سیما بود، یکی تولید و پخش "خانه به دوش" اولین سریال رضا عطاران، که از این سال بعد به یکی از مهم‎ترین و پرمخاطب‌ترین طنزپردازان ایران تبدیل شد و هم‌ردیف هنرمندان پرمخاطب و باسابقه‌ای چون مهران مدیری قرار گرفت و همچنین پخش "کمکم کن" به کارگردانی قاسم جعفری که می‌توان از آن به عنوان اولین سریال ماورایی صدا و سیما در ایام ماه رمضان نام برد.
 
 
اما در سال 84، درست یک سال بعد از پخش سریال "کمکم کن" اتفاقی مهم در حوزه‌ی سریال‌های مناسبتی، به‌ویژه ژانر تازه تأسیس "ماورایی" رقم خورد. "او یک فرشته بود" به کارگردانی علیرضا افخمی آغازگر موجی شد که تا همین امروز هم دست از سر صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنداشته است. این برای اولین بار در تاریخ رسانه‌ی ملی بود که در یک سریال، شیطان دارای قدرت دخالت مستقیم در زندگی انسان و همچنین دارای کالبدی انسانی تصویر شده بود.
 
 
پخش این سریال در همان زمان واکنش‌های منفی زیادی را از سوی صاحب‌نظران درپی داشت. کارشناسان دینی تصویر ارائه شده از شیطان در این سریال را مطابق روایات اسلامی نمی‌دانستند و کسانی هم که بیشتر با جریان سینمای ایدئولوژیک دنیا آشنا بودند، بر این نکته تاکید می‌کردند که اولین بار فراماسونرها در فیلم "وکیل مدافع شیطان" چنین تصویری از شیطان با بازی آل‌پاچینو ارائه داده‌اند و "او یک فرشته بود" به وضوح از یک فیلم صهیونیستی کپی‌برداری شده بود.
 
آثار ماورایی در سال 85 با سریال "آخرین گناه" ادامه پیدا کرد. سریالی که بدیهیات دینی را نیز زیرپا گذاشته بود و متاسفانه به عنوان سریال مذهبی روی آنتن شبکه دو سیما رفت. اما در سال 85 یک سریال مهم دیگر نیز روی آنتن رفت. "صاحب‌دلان" به کارگردانی محمدحسین لطیفی را هنوز هم بعد از گذشت پنج سال می‌توان یکی از بهترین سریال‎های مناسبتی تلویزیون در طول بیش از یک دهه ساخت سریال ویژه‌ی ماه رمضان به حساب آورد که هم مورد توجه کارشناسان مذهبی و هنری قرار گرفت و هم با استقبال بالای مردم مواجه شد.
 
 
سال 86 شاهد یک کپی دیگر از "وکیل مدافع شیطان" و یا نمونه‌ی ایرانی‌اش "او یک فرشته بود"، بودیم. "اغما" ساخته‌ی سیروس مقدم یک کپی‌برداری عین به عین از سریال افخمی بود که البته با رفع نواقص نمونه‌ی قبلی، در جذب مخاطب اقبال بیشتری یافت و بیشتر در یادها ماند. اما سریال مهم این سال "میوه‌ی ممنوعه" حسن فتحی بود که با روایت یک داستان نو و جذاب که از داستان قدیمی شیخ صنعان برداشت شده بود، توانست به اقبال فراوانی دست یابد و جزو سریال‌های ماندگار این سال‌ها به حساب بیاید.
 
 
ماجرا همین‌طور ادامه پیدا کرد تا رسیدیم به سال 89 و پخش سریال "جراحت" ساخته‌ی محمدمهدی عسگرپور و "در مسیر زاینده رود" به کارگردانی حسن فتحی. سریال‌های ماورایی در این سال‌ها با تمام انتقادها، با آثاری مثل "روز حسرت" و "پنجمین خورشید" و "ملکوت" ادامه پیدا کردند اما به مرور مخاطبان خود را از دست دادند و با واکنش سرد مردم مواجه شدند.
 
 
اما مسئله‌ای که بیش از همه در این سال صدای مردم و رسانه‌ها را درآورد، تلخی بیش از حد آثاری بود که در بهترین لحظات بهترین ماه سال به روی آنتن می‌رفتند. "جراحت" و "در مسیر زاینده رود" با اینکه در ابعاد فنی آثار با استاندارد بالا محسوب می‌شدند ولی به علت تلخی بیش از حدشان با جبهه‌گیری مردم و انتقادهایی مواجه شدند.
 
و اما امسال
 
اما داستان امسال با تمام سال‌های قبل از خود متفاوت است. داستان امسال یک شکست تمام عیار برای معاونت جدید سیماست. دوستانمان در سازمان صدا و سیما چه دوست داشته باشند، چه نداشته باشند، باکس ماه رمضان در این سال‌ها تبدیل شده است به یک معیار مهم برای سنجش و ارزیابی میزان توان مدیریتی مدیران رسانه‌ی ملی و متاسفانه باید گفت که با دیدن برنامه‌های امسال باید به توانایی مدیران جدید تلویزیون شک کنیم.
 
خروجی‌های رسانه ملی در ماه رمضان امسال از دو جهت قابل نقد و بررسی‌اند. یکی از لحاظ فنی، که باید گفت این ضعیف‌ترین دوره در تمام ده سال گذشته است، چرا که هرسال در این روزها حداقل شاهد پخش دو سریال با استانداردهای بالا در بین چهار سریال تولیدی بودیم ولی امسال با چهار سریال طرف هستیم که هم از داستان‌ها و موضوعات به شدت تکراری و نخ‌نما شده رنج می‌برند و هم آنقدر کش‌دار هستند که حتی کمترین رغبتی برای دنبال کردن را در مخاطب به‌وجود نمی‌آورند، و دیگری از بعد محتوایی که اتفاقا مورد اشاره‌ی بسیاری از صاحب‌نظران هم بوده است.
 
متاسفانه و در کمال ناباوری و با وجود انتقادهای زیاد مردم و کارشناسان به بعد محتوایی آثار ماورایی در سال‌های گذشته، امسال شاهد این هستیم که سه سریال از چهار سریال در حال پخش بازسازی عین به عین آثار مربوط به شیطان و روح و فرشته‌ی سال‌های گذشته است.
 
"سقوط یک فرشته" که از شبکه‌ی یک در حال پخش است، کپی‌برداری ضعیفی از سریال‌های "اغما" و "او یک فرشته بود" است که حتی از لحاظ فنی هم چندگام از نمونه‌های قبلی‌اش عقب‌تر است. همچنین سریال "سی‌امین روز" نیز که از شبکه‌ی دو در حال پخش است، توهمات ماورایی یک نویسنده است که به جای سریال دینی به خورد مردم می‌دهند.
 
بی‌پشتوانه بودن و همچنین ضدیت این اثر با آموزه‌های اسلامی به حدی است که کارگردان ابتدایی کار (پرویز شیخ‌طادی)، به دلیل اعتراض به همین محتوای انحرافی حاضر به ادامه همکاری با این سریال نشد و شخص دیگری(جواد افشار) جایگزین وی شد.
 
اما در این بین از همه جالب‌تر سریال "پنج کیلومتر تا بهشت" است که در آن شاهد ولگردی روح پسر مؤمنی هستیم که با دوست دخترش (روح دیگری) مدام در حال گپ زدن هستند و لحظه‌ای طاقت دوری از هم را ندارند!
 
 
مشکل کار کجاست؟
 
ماه رمضان جزو پرمخاطب‌ترین بازه‌های زمانی در تمام طول سال، برای رسانه‌ی ملی است و طبعا می‌توان استفاده های زیادی از این فرصت مناسب کرد. اما در این سال‌ها به جز موارد معدودی، همواره شاهد به هدر رفتن این فرصت هستیم. این بی‌برنامگی در استفاده از این پتانسیل بالقوه‌ی رسانه‌ای، معلول علت‌های مختلفی است. یکی از این علت‌های اصلی، نداشتن یک استراتژی بلند مدت رسانه‌ای است. البته این معضل دامن‌گیر تمام حوزه‌های فرهنگی مملکت ماست و صدا و سیما هم یکی از زیرمجموعه‌های آن.
 
به سیر سریال‌های ویژه‌ی ماه رمضان در این یک دهه دقت کنید. زمانی طنزهای فانتزی پریسا بخت‌آور مورد عنایت قرار می‌گیرد و زمان دیگری طنزهای رئال اجتماعی عطاران و در دوره‌ی دیگر، داستان‌های ماورایی و در سال دیگر داستان‌های تلخ و گزنده‌ی اجتماعی و دوباره در سال بعد از آن قصه‌های ماورایی بی‌محتوا. این چرخش عجیب و غریب در جهت‌گیری سریال‌ها یعنی اینکه مهم‌ترین دستگاه فرهنگی جمهوری اسلامی، تماما بنا به سلیقه‌ی شخصی مدیران آن اداره می‌شود و فاقد یک سند راهبردی بلند مدت است، و خب این تبدیل شده است به پاشنه آشیل این سال‌های رسانه‌ی ملی.
 
مشکل بعدی عدم وجود یک اتاق فکر و همچنین مرکز مطالعاتی و مشاوره‌ای کارآمد در کنار سیاست‌گذاران صدا و سیماست. به این نکته توجه کنید که در تمام این سال‌ها سریال‌هایی از جنس "صاحب‌دلان" و "میوه ممنوعه" تاثیرگذارترین و همچنین ماندگارترین تولیدهای رسانه ملی بوده‌اند و در عوض این آثار مربوط به شیاطین و ارواح بوده‌اند که از عنایت ویژه‌ی مدیران سازمان برخوردار شده‌اند.
 
احتمالا این مسئله به عمد از سوی مسئولین صدا و سیما اتفاق نیفتاده است، این رویکرد غلط قطعاً ناشی از عدم وجود یک اتاق فکر و نیروهای مطالعاتی و مشاوره‌ای است که باید وظیفه‌ی جمع آوری اطلاعات و همچنین دادن رهنمودهای استراتژیک را به رئیسان سازمان بر عهده داشته باشند.
 
نکته‌ی مهم دیگر اینکه در چند سال گذشته و با ظهور ژانر "ماورایی" در رسانه‌ی ملی، عنوان فرمالیته‌ی مشاور مذهبی هم به تیتراژ سریال‌ها افزوده شده و اتفاقا کارکرد عکس خود را پیدا کرده است، چرا که علاوه بر اینکه تغییری در محتوای این سریال‌ها ایجاد نشده و هنوز شاهد به تصویر کشیده شدن بافته‌های ذهنی بی‌پایه و اساس سازندگان این آثار هستیم، این عنوان در تیتراژ سریال‌ها موجب اعتماد بیشتر مردم به این آثار و اتفاقا ضربه‌ی بیشتر به باورهای مذهبی مردم است.
 
مسئله‌ای که با بررسی خروجی‌های مذهبی رسانه‌ی ملی در تمام این سال‌ها -به‌جز چند استثنا- به دست می‌آید، این است که متأسفانه رسانه‌ی ملی به دلیل همان نداشتن پشتوانه فکری، فرقی بین معنویت‌های فوق الذکر و دیانت قائل نیست و این بزرگ‌ترین خطر این روزهای صدا و سیماست.
 
رسانه‌ی ملی به دلیل همین رویکرد اشتباه در زمین دشمنان نظام بازی می‌کند و تکمیل کننده‌ی پازل آثار فرهنگی بیگانگان است؛ یعنی مشابه و بدیل همان فضایی که این سال‌ها در آثار هالیوودی درباره شیطان و ارواح رایج است، در سریال‌های ما رایج شده و این سریال‌ها نتوانسته اند هویت مستقلی بیابند و به‌دلیل ضعف در استناد به آموزه های دینی، تکمیل کننده پازل آنها بوده اند و در واقع ادای آنها درآورده اند.
 
این عدم تمایز بین معنویت و دین را می‌شود در تمام آثار صدا و سیما در این سال‌ها دید. به سریال‌های ماه رمضان در همین امسال دقت کنید. این داستان‌ها واقعاً چه ربطی به ماه رمضان و خدا و پیغمبر و آموزه‌های اسلامی دارند؟ وجه مشترک تمام این آثار در وجود یک لایه‌ی معنویت التقاطی در آنهاست و این همان پازل مطلوب غربی‌هاست.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد