عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

گام به گام درباره یک طرح

 بسمه تعالی 

 
بدون تردید پرونده هسته ای ایران در حال ورود به دورانی جدید و اساسا متفاوت از گذشته است. آنچه طی هفته های اخیر طرح گام به گام روسیه خوانده شده صرفا بیرونی ترین جنبه این تغییر فاز است والا آنچه واقعا در حال رخ دادن است، بسیار عمیق تر از آن است که صرفا در قالب این یا آن پیشنهاد دیپلماتیک خاص قابل خلاصه سازی باشد.
از ماه ها قبل روشن بودکه زمان یک تغییر فاز اساسی درباره مجموعه مناسبات دیپلماتیک شکل گرفته حول برنامه هسته ای ایران فرا رسیده است. بویژه در آمریکا، ظرف حدود دو سال گذشته این ادبیات که چاره ای جز زندگی با یک ایران هسته ای نیست به روش های بسیار متنوعی توسعه داده شده است. از یک منظر کسانی استدلال می کردند که پس از 10 سال کشمکش دیگر وقت آن است که غرب این سخن ایران را که می گوید علاقه ای به ساخت سلاح هسته ای ندارد بپذیرد چرا که اگر واقعا ایران قصد چنین کاری را داشت زمانی به وسعت یک دهه کافی بود که آن را به هر نحو ممکن انجام بدهد واگر این کار را انجام نداده پس لابد واقعا قصد انجام آن را ندارد. و از منظر دیگر، کارآمدی راهبرد غرب برای متوقف کردن ایران یعنی همان چیزی که استراتژی دو مسیره فشار-مذاکره نامیده می شود در این دو سال عمیقا به چالش کشیده شده است. این راهبرد در مسیر فشار مبتنی بر ترکیب گزینه های تحریم، تهدید به درگیری نظامی، عملیات اطلاعاتی و تلاش برای ایجاد بی ثباتی داخلی در ایران بوده است. این گزینه ها در دو سال گذشته نه به طور مناسب ایجاد شدند، نه ترکیب موفقی از آنها شکل گرفته و نه مجموعا توانستند تاثیری روی واقعیت های برنامه هسته ای ایران بگذارند به گونه ای که نه روند پیشرفت این برنامه مختل شده، نه ایران هدف گذاری های خود را تغییر داده و نه حتی از سرعت برنامه هسته ای ایران کاسته شده است.
در مسیر مذاکره هم این راهبرد هرگز به اندازه کافی مبتکرانه و صادقانه نبوده است. اکنون تعداد طرفداران این ایده بسیار زیاد شده است که ظاهرا آمریکا اصلا مایل به حل برنامه هسته ای ایران نیست چرا که اصلا مشکلش برنامه هسته ای نیست و به خوبی می داند که کسی در ایران قصد ساخت سلاح هسته ای ندارد بلکه هدف اصلی آمریکا اعمال فشار برای تغییر رژیم در ایران است و لذا به حفظ بهانه ای مانند برنامه هسته ای برای تداوم اعمال فشار نیاز دارد. همین مسئله باعث شد اعضای گروه 6 عملا به دو دسته تقسیم شوند. دسته اول کشورهایی که عقیده داشتند می توان به راه حلی رسید که در آن ایران سلاح نسازد و از حقوقش هم برخوردار باشند و دسته دوم آنها که وجود هرگونه راه حلی در دورنما را انکار می کردند.
منازعه میان این دو دسته درون گروه 6 تازه داشت بالا می گرفت که تحولات منطقه آغاز شد. در ساده ترین تحلیل ممکن، این تحولات به 3 نتیجه راهبردی منجر شد که هر سه مستقیما بر موضوع هسته ای ایران اثر می گذاشت. اول اینکه این تحولات مجموعه ای از مشکلات ژئوپلتیکی بسیار حاد برای آمریکا و اسراییل ایجاد کرد که باعث شد آنها دیگر حقیقتا قادر به حفظ موضع سنتی خود در این باره که مسئله هسته ای ایران «تهدید شماره یک» است نباشند. بنابر این خود به خود از میزان حساسیت ها درباره برنامه هسته ای ایران کاسته شد. دوم، آمریکایی ها دریافتند -بپذیرند یا نه- قدرت منطقه ای ایران روز به روز در حال فزونی است و نیروهایی در منطقه در حال به دست گرفتن سررشته امور هستند که نزدیکی فکری و پیوندهای سازمانی وثیق با ایران دارند. و سوم، متزلزل شدن موقعیت دیکتاتورهای عربی منطقه آمریکا را به این فکر انداخت که دیگر از توان گذشته برای اعمال فشار به ایران برخوردار نخواهد بود.
اینجا بود که به نظر می رسد گروه هوادار مصالحه درون گروه 6 توانست حرف خود را به کرسی بنشاند و ایده روسیه محصول همین امر است. 5 نکته زیر روشن می کند که مبانی خفته در پس این ایده چیست:
1- قلب ایده روسیه این است که راهبرد دو مسیره علیه ایران باید کنار گذاشته شود. دینامیزم درونی راهبرد دومسیره اساسا بر این پیش فرض مبتنی بود که ایران تحت فشار امتیاز خواهد داد و مشکلی هم اگر هست در نوع و شدت فشارهاست. آمریکایی ها بویژه از فتنه 88 به این سو با قوت استدلال کرده اند که اگر میزان مناسبی از فشار با مشارکت تعداد مناسبی از کشورهای جهان و در زمان مناسب بر ایران وارد شود حتما موضع ایران را تغییر خواهد داد. روس ها استدلال می کنند که این راهبرد امتحان خود را پس داده و ناکارآمدی آن روشن شده است. اولا روشن شده که غرب به هیچ وجه قادر به تولید آن مقدار فشار که ادعا می کند بر ایران نیست. ثانیا هیچ نوعی از فشار وجود نخواهد داشت که در طولانی مدت به طور اجماعی علیه ایران قابل اعمال باشد و ثانیا حتی اگر غرب بتواند آنگونه که ادعا می کند فشارهای اقتصادی سنگین به ایران وارد کند، این فشارها «رفتار هسته ای ایران» را عوض نخواهد کرد. روس ها بر این ایده تاکید دارندکه موضوع ایران نهایتا از راه تعامل حل می شود نه فشار و انزوا. از دید روس ها، فشار و انزوا می تواند ایران را تا حد بسیار دردناکی آزار بدهد ولی نمی تواند محاسبه راهبردی ایران درباره برنامه هسته ای اش را عوض کند همچنان که تا کنون نیز نکرده است. پس اگر هدف آمریکا تغییر دادن محاسبات راهبردی ایران درباره برنامه هسته ای اش باشد، ثابت شده است که تحریم به این هدف منجر نخواهد شد چرا که محاسبات راهبردی ایران درباره برنامه هسته ای اش اساسا از مسائل اقتصادی تاثیر نمی پذیرد. بنابراین پیشنهاد روس ها این است که به جای تهدید به افزایش تحریم که یک روش امتحان شده است، روی کاهش تحریم ها تمرکز شود.
2- مسئله بعدی به تحولات منطقه مربوط است. در این باره هیچ تردیدی نیست که اگر این تحولات رخ نداده بود ایده گام به گام به ایران پیشنهاد نمی شد. نکته کلیدی در اینجا این است که آمریکایی ها بوضوح دریافته اند که در میان مدت باید حدی از برتری ژئوپلتیکی ایران در منطقه را بپذیرند و از این هم که مسائل منطقه ای به دستور کار مذاکرات با ایران اضافه شود گریزی نیست. ضمن اینکه درباره آینده منطقه بوضوح میان روسیه و آمریکا هم اختلاف دید و هم اختلاف منافع وجود دارد. روس ها عقیده دارند که کاهش قدرت آمریکا در خاورمیانه امکان مانور بیشتری به آنها خواهد داد که البته این جز از طریق شراکت با ایران ممکن نیست.
3- سومین نکته این است که اکنون هم در آمریکا و هم در اسراییل این ارزیابی اطلاعاتی که ایران مشغول ساخت سلاح هسته ای نیست غلبه کرده است. در واقع جامعه اطلاعاتی و نظامی در غرب -که اگر بنا بر درگیری با ایران باشد باید بار آن را به دوش بکشد- به هیچ وجه مایل نیست به سیاستمداران اجازه بدهد دردسری جدید آن هم به بزرگی ایران ایجاد کنند. روسیه و چین از مدت ها قبل بر این باور بوده اند که ایران واقعا علاقه ای به ساخت سلاح هسته ای ندارد چرا که سلاح هسته ای چیزی به برتری های استراتژیک ایران اضافه نخواهد کرد. جامعه اطلاعاتی و نظامی آمریکا و اسراییل هم به تازگی در حال نزدیک شدن به همین دیدگاه هستند. اکنون برآورد اجماعی غربی ها -که البته از بیان علنی آن ابا دارند- این است که ایران هیچ برنامه بالفعل ساخت سلاح هسته ای ندارد و همه آنچه هست این است که پی گیری و تعمیق برنامه غنی سازی باعث شده ایران توانایی انتخاب مسیرهای متعدد در آینده برنامه هسته ای اش را داشته باشد. علاوه بر این، یک نکته بسیار مهم این است که اکنون در غرب نوعی اتفاق نظر بوجود آمده است که ایران از نقطه قابل بازگشت عبور کرده پس بهتر است غرب به جای اینکه انرژی خود را صرف هدف بیهوده و غیر قابل دست یابی به نام بازگرداندن ایران به عقب بکند، روی آینده برنامه هسته ای ایران متمرکز شود و با تقویت نظارت آژانس امکان ادعایی انحراف را منتفی کند. در یک جمله، غلبه این تحلیل که ایران به دنبال بمب نیست، فضای وسیعی را برای ابتکار عمل های دیپلماتیک ایجاد کرده است.
4- مسئله چهارم این است که بویژه برای روس ها هیچ چیز مهم تر از توسعه روابط اقتصادی هم با ایران و هم با آمریکا نیست. روس ها به دنبال فرمولی هستند که اجازه حضور آنها در بازار ایران را بدهد بدون اینکه آنها را از حضور در بازار ایران محروم کند.
5- و نهایتا، غرب این نکته را دریافته است که امکان به نتیجه رسیدن هیچ ایده ای که درصدد تحمیل یک جانبه درخواست های غرب بر ایران باشد بی آنکه برای خود غربی ها هم تعهداتی در نظر بگیرد وجود ندارد. گام به گام بودن طرح روس ها دقیقا از این واقعیت ناشی می شود که هر دو طرف باید تعهداتی را بپذیرند و میزان پای بندی هر یک از طرفین به گامی که ملزم به برداشتن آن شده تنها عاملی است که طرف مقابل را هم به برداشتن گام متقابل تشویق می کند. بنابراین غربی ها با پذیرفتن این ایده عملا قبول کرده اند که دوران اعتمادسازی یک طرفه به پایان رسیده و آنها هم باید تعهداتی جدی را بپذیرند.
آنچه در اینجا گفته شد فقط در حد مبانی است. مراحل کلیدی دیگری هم وجود دارد که بحث درباره آنها در این مقال نمی گنجد. از جمله یک بحث مهم این است که چارچوب این طرح گام به گام یعنی اصولی که غرب حاضر است بپذیرد چیست و نهایتا اینکه درون طرح کدام گام با کدام گام مقابل نهاده خواهد شد؟
مهدی محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد