عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

نقشه فتنه و اصالت اصول

 بسمه تعالی 


میدان رزم و جبهه جنگ را تصور کنید. با چند روش می توان وارد این میدان شد. غریب ترین شیوه آن است که انسان با مقتضیات بزم وارد میدان رزم شود! دو روش دیگر را نیز برای ورود به جبهه جنگ می توان سراغ گرفت، یکی بدون نقشه و اطلاعات و دیگری با شناسایی منطقه و اقتضائات آن. فرجام ورود بدون نقشه و اطلاعات به منطقه جنگی به احتمال قریب به یقین، غافلگیری و شکست است. اما جبهه ای که مصمم به پیروزی است، قطعا شناسایی ظرفیت ها و موانع موجود در منطقه و استعداد نیروی دشمن و میدان مین و تله های کار گذاشته شده را اولویت خود قرار می دهد. جهان و جامعه بشری بی شباهت به این میدان رزم نیست. قواعد و قوانینی آن را احاطه کرده که تخلف ناپذیر است. مردمانی در این پهنه پیروزند که اولا فرمول ها و قواعد حاکم را بشناسند و ثانیا به آن قوانین جاری ملتزم باشند.
کسانی در گذار پرپیچ و خم زندگی سالم و غانم به مقصد می رسند که تابلوهای راهنما- چه قرمز و چه آبی، چه به نشانه ممنوعیت و چه به علامت مجاز بودن یک رفتار- را رصد کنند و پایبند باشند. بله، راننده ای هم می تواند «غفلت» کند یا «لجاجت» به خرج دهد و مثلا وقتی به تابلوی خطر و گردش به راست رسید، به جای پیچیدن به سمت راست، به چپ بپیچد یا اصلا مطابق اقتضای جاده نپیچد؛ صاف به عمق دره پرواز کند! هستی و حیات انسانی به غایت قاعده مند است، مجموعه ای از بایدها و نبایدها، بشارت ها و خطرها و هشدارها. و خدا می داند که این قاعده مندی هستی وحیات بشری چه نعمت بزرگ اما مغفولی است. فرض کنید این قاعده مندی حیات طبیعی و انسانی نبود. آتش که نوبتی به کار پختن می آمد، نوبت دیگر ناگهان منجمد می کرد. یا آب یخ به جای فرونشاندن آتش عطش، ناگهان تا عمق جان آدمی را می سوزاند. از بزرگ ترین موهبت های پروردگار به آدمی، همین قاعده مند ساختن طبیعت و حیات انسانی از یک طرف و ارائه «نقشه زندگی» از طرف دیگر است. نقشه ای که مقصد، مسیر، امکانات و خطرها و کمین ها و میادین مین را یکجا در خود دارد. و شگفتا از خیل بنی آدم که به این کلیدها و فرمول های طلایی نجات و تجارت پرسود، پشت پا زدند. شنیدند و به کار نبستند. دیدند و ندیدند. دیدند و عبرت نیاندوختند. و شگفت تر و باورنکردنی تر از همه، اهل ایمانی بودند که در این مسابقه عقبگرد انسانی، تنه به تنه بی ایمان ها زدند و روی دست آنان بلند شدند. این قدر پرت؟! آیا ارتفاع این دره سقوط را می توان متر زد؟ برخی صحابه پیامبر اعظم(ص) که دل هاشان بیمار بود - تا آنجا که شمشیر بر جانشین او کشیدند و هلاک شدند- از پرتگاهی به ارتفاع چند هزار کیلومتر پرت شدند؟
عبارتی دارد امیر ایمان و کلام، علی ابن ابیطالب علیه السلام درباره برپاکنندگان فتنه جمل که به غایت عبرت آموز است. قانونی طلایی برای امروز و فردای ماست. با همه اختصار، یک نقشه کامل است برای هرکس که بخواهد اصول گرایانه مشی کند و به فلاح برسد. امیرمؤمنان قاعده زاد و ولد و تکثیر شیطان- دشمن بزرگ انسان- را در متن تحلیل فتنه گران جبهه جمل یادآور شده و می فرماید «آنان شیطان را تکیه گاه (ملاک) کار خویش گرفتند و شیطان نیز آنها را به عنوان شریکان و دام های خود قرار داد. بدین ترتیب در سینه آنها تخم گذاشت و جوجه درآورد و بالید و تدریجا در آغوش آنان جای گرفت. پس با چشم آنها نگریست و با زبان آنان سخن گفت و بر آنها سوار شد و به سوی لغزشگاه ها راند و خطا و انحراف را برای آنها آراست، رفتار کسی که شیطان در قدرت او شریک شده و با زبان او به باطل سخن می راند» (خطبه 7 نهج البلاغه). شیطان در ذات خود عقیم و نازاست اما رمز موفقیت او در این است که سینه هایی برای القائات خود و رحم هایی برای پروراندن جنین خیانت و انحراف پیدا می کند. موجهینی پیدا می کند که حاملان بار انحراف و اغوا می شوند. جماعتی را می جوید که چشم و ذهن و جان و زبان خود را به اجاره می دهند و به نام اجاره، صاحب خانه و مالک وجود آنان می شود. اگر متذکر نشدند و بازنگشتند، تسخیرشان می کند. از آن پس می شوند جن زده. و چه تعبیر نغزی است سرزنش امیر مؤمنان خطاب به آن که شب هنگام برای حضرتش به نام ارمغان، رشوه آورده بود؛ «أمختبط انت ام ذوجن ّه ام تهجر؟ آیا خرد آشفته ای یا جن زده و یا هذیان می گویی؟» (خطبه 422 نهج البلاغه). دیوانه و جن زده و پریشان گو! کدام غفلت باعث می شود آدمی رشوه را هدیه پندارد، بوی تعفن را از مشورت مسموم نشنود و نصیحت خیال کند و... تا به خود آید ببیند دور تا دورش را شیطانک هایی چون ولید و مروان و... یا رجوی و مهدی هاشمی معدوم- و جوجه های امروزی تر شیطان- گرفته اند.
آیات 25 تا 55 سوره حج در تبیین نقشه شیطان و نقش فتنه در چالش با تمام انبیای الهی است، آنجا که می فرماید: «هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو می کرد (و طرحی برای پیشبرد اهداف الهی می ریخت) شیطان القائاتی در آن می کرد اما خداوند القائات شیطان را از میان می برد، سپس آیات خود را استحکام می بخشد... هدف این بود که خداوند القائات شیطان را فتنه و آزمونی قرار دهد برای آنها که در دل هاشان بیماری است، و آنها که سنگ دلند... و هدف این بود که عالمان بدانند این حقی از سوی پروردگار توست، بنابراین ایمان بیاورند و دل هایشان در برابر آن خاشع شود. و خداوند کسانی را که ایمان آوردند، به سوی صراط مستقیم هدایت می کند.» اگر دل بیمار علاج نشد، سرانجام، همان گفتار و رفتاری از آن برمی خیزد که از سنگدلان اهل قساوت. ناگهان چشم باز می کنی و می بینی از مقام «زبیر منّا اهل البیت» رسیده ای به هم اردوگاهی با منافقین لجوج عنود و کیسه دوختگان بیت المال و جبهه ای که می خواهند انتقام نبی اعظم(ص) را از ولیّ اعظم بگیرند! یا گیج و گنگ که باشی، تازه می شوی حارث بن حوط- خوارج بعدی- که در میانه کارزار جمل به علی(ع) می گوید «پس من اکنون که متحیرم کناره می گیرم از جنگ همراه سعیدبن مالک و عبدالله بن عمر» و پاسخ می شنود «آن دو هرگز حق را یاری نکردند و هیچگاه باطل را خوار نساختند». (کلمه قصار 262 نهج البلاغه).
فتنه سبز سال 88 در چنین بستری بالید و برآمد. و پس از این نیز شیاطین هر فتنه دیگری تدارک کنند، از همان مسیر، جوجه کشی و یارگیری خواهند کرد. شیاطین روزگار ما به سان بزرگ خود یقین دارند بی آیندگی و نازایی و میرایی خود را، و مدام به جست وجوی سینه هایی برای تخم گذاشتن- بخوانید رحم های اجاره ای- در تب و تاب و تقلا هستند. شوخی نیست، بازی مرگ و زندگی برای آنهاست. اگر دیرباوری هنوز فرمول فتنه در کلام امیرمؤمنان را یقین نکرده، به هزاران اظهارنظری مراجعه کند که در اردوگاه دشمنان جمهوری اسلامی، درباره لزوم پرورش جنین براندازی در آغوش منافقین جدید گفته شد. یکی از آنها این تحلیل پایگاه ضدانقلابی راهبرد به قلم «حبیب-ت» (هوادار گروهک تروریستی منافقین، مقیم سوئد) که در تاریخ 12 مرداد 8813 منتشر شده است: «ما باید از موسوی و اصلاح طلبان دفاع کنیم. باید با رویکرد تاکتیکی جنبش سبز مبنی بر دفاع از جمهوری اسلامی، از ظرفیت ریزش نیرو در طرف رژیم و درون ساختار قدرت بهره گرفت. جلب حمایت یا حتی بی طرفی و انفعال برخی روحانیون و اصولگرایان در این رویارویی از اهمیت استراتژیک برخوردار است و نباید فعلا در دام شعار عبور از جمهوری اسلامی افتاد. فراموشی این واقعیت که موازنه نیرو به نفع ما نیست، به ضررمان تمام می شود... باید توجه داشت که تقویت نقش نیروهایی چون موسوی و کروبی و خاتمی و... به معنای تخریب یا تضعیف نیروهای تحول طلب معارض رژیم نیست زیرا در گفتمان افراد مذکور ظرفیت پیشرفتی [!؟] ماورای تصور به چشم می خورد. تقویت نقش این افراد به سود کل اپوزیسیون است. نمی توان مسئله را از این ساده تر توضیح داد؛ کوشش برای بدیل سازی یا جلو افتادن از آنها، جز کمک به سقط این جنین بسته نیست».
حقیقتاً هم نمی توان مسئله را ساده تر از این توضیح داد. مؤمن و جامعه دینی مگر چند بار می تواند از یک سوراخ گزیده شود؟ آیا غیر از این است که غفلت های بزرگ برخی مدعیان همراهی با خط امام، مجال تباهی مصلحت ها- بخوانید نشستن مفسده جای مصلحت- را فراهم کرد و آیا جز این است که در القا و دمیدن بر این غفلت، نفوذی های زنجیره ای نقش آفرین اصلی بودند؟ خطای بزرگ آن طیف که به تدریج تبدیل به خط شد، اباحی گری و وسوسه یارگیری بی پروا و رقابت به هر قیمت- بدون رعایت اصول و موازین شرعی و اخلاقی و مصالح عالیه- بود. و اگر بعد از این هم انحرافاتی بزرگ از خطاهایی به ظاهر کوچک پدید آید، از همین گارد باز خواهد بود، آنجا که دافعه های مبتنی بر اصول، کمرنگ و جاذبه های معارض با اصول پررنگ شود. هرجا که وسوسه ها و غفلت ها، عرصه را بر اخلاص تنگ کند، شیطان سر از مخفی گاه بیرون می آورد و فرامی خواند و جواب می گیرد.
اصالت اصول ما و اصلی ترین اصل اصولگرایی، «ولایت» است و اقتضای ولایت، «برائت» از هرچه غیر آن است. ملت ما با همین فرمول طلایی کمر شیطان را شکست تا امروز که از هر گوشه خاورمیانه، ناله شیاطین به گوش می رسد. مشاهده نصرت های بزرگ الهی، جایی برای کمترین تردید و تزلزل یا تحیّر و ناامیدی باقی نمی گذارد. اما غفلت و بی احتیاطی- ولو در بحبوحه جنگ پیروز احد- ممنوع است. حقیقت آن است که در این 23سال به یک معنا و در 2 ساله اخیر به یک معنای دیگر، پای برخی همراهان جبهه بزرگ انقلاب به اعتبار غفلت از تابلوها لغزید، برخی جنبیدند و از سقوط جستند و حرّیت و آزادگی را معنا کردند و شماری، برای مدتی که به قیمت تباهی آنان سپری شد، اسباب زحمت و کاستن از سرعت شتابان کاروان انقلاب را فراهم کردند. تکلیف ملت روشن ضمیر و اصولگرایان تراز انقلاب در این میان همواره روشن بوده است، از دوران دفاع مقدس و سازندگی تا اصلاحات و عدالتخواهی. هر جا رویکرد و عملکردها مبنی بر شعارها و آرمان های انقلاب بود، پای مسئولان و سینه سپر آنان در دفاع از آنان با افتخار ایستادیم و هر جا خطایی دیدیم، مشفقانه تذکر دادیم و اگر انحراف و خیانتی پدید آمد، در مواجهه با آن تردید نکردیم. که شنیده بودیم خطاب عتاب آمیز امیرمؤمنان درباره جماعت متحیر آوردگاه جهل و از جمله حارث بن حوط را؛ «تو پیش پای خود را دیدی و سربلند نکردی تا افق دورتر را ببینی و گمراه و متحیر ماندی. تو حق را نشناخته ای تا یاران آن را بشناسی و باطل را نشناخته ای تا بدانی اهل آن چه کسانی هستند». شعار صحابه بصیر امیرمؤمنان(ع) پرچم همیشگی ماست که «صحابه شما محترمید، اما حق محترم تر است». صاحب منصبان و تریبون داران در نظام اسلامی محترم و معززند، بی تردید. دست خدمت خدمتگزاران در هر موقعیتی که باشند، بوسیدنی است اما از غفلت بزرگان به سادگی نمی توان گذشت چندان که غفلت یک راکب دوچرخه با غفلت یک خلبان یا لکوموتیوران برابر نیست. اولی به خود آسیب می زند و دومی و سومی به صدها نفر.
یک نکته را به اجمال باید گفت و گذشت. اختلاف سلیقه سیاستمداران امری طبیعی است. تا هر جا هم که به حریم ها و قوانین آسیب وارد نشود، حق دارند به رقابت سیاسی سالم- از جمله در مقاطع انتخابات- بپردازند. اما به اقتضای عقل و شرع و قانون، هیچ کس مجاز نیست اولا این اختلاف ها و دلخوری ها را بر سر سفره مردم بگذارد و ثانیاً برای فیصله اختلاف یا پیروزی در رقابت های انتخاباتی و غیر آن، از اغیار و نامحرمان و بدنامان یارگیری کند. چه آن که خود را حامی خاص دولت و مجلس و مجمع تشخیص معرفی کند و چه دیگری که خود را اصولگرای منتقد می نامد، حق ندارد به واسطه جماعت فرصت طلب و بدسابقه و خیانت پیشه یا منافق «دوپینگ» کند. اگرچه کم اما متأسفانه بعضاً مواردی از این دوپینگ ها در تشکیل حلقه های سیاسی و راه اندازی روزنامه و سایت دیده می شود. به خدمت گرفتن برخی عناصر ورشکسته زنجیره ای- که اگر شفا می دادند احزاب و رسانه های زنجیره ای شبه اصلاح طلب را به انتحار نمی کشاندند- از سوی برخی محافل و رسانه ها، جای سؤال و ملامت جدی دارد، فرقی هم نمی کند در روزنامه ها و سایت های منتسب به مجلس و دولت باشد یا مجمع تشخیص و شهرداری. و شگفت اینکه اجاره ای های زنجیره ای هر از چند گاهی از سایت و روزنامه یک رقیب به سایت و روزنامه رقیب دیگر در جبهه اصولگرایان اسباب می کشند، همچنان که برخی از آنان در میان اضلاع این رقابت ها و اختلاف ها پراکنده شده اند و داغ تر از رئوس آن اضلاع، با توسن قلم می تازند. جز اختلاف، بدگمانی، شک، یأس، تفرقه و تحریف و انحراف بار این قلم ها نیست. آنها کارفرمایان و راکبان خود را جز به جانب بن بست و گرفتاری نمی برند.
محمد ایمانی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد