عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

مخمصه در لیبی

بسمه تعالی 


اکنون بیش از 3 هفته از زمانی که آمریکایی ها حمله به لیبی را آغاز کردند می گذرد. با وجود اینکه برخی تحلیلگران انتظار داشتند موضوع با یک «پیروزی قاطع و سریع» خاتمه پیدا کند (همانطور که دولت بوش در استراتژی نظامی 2025 ایالات متحده نوشته بود)می بینیم که نه تنها مسئله حل نشده بلکه آخرین اطلاعات از تظاهر به نوعی بن بست نظامی غیر قابل عبور در لیبی حکایت می کند که آمریکا و ناتو قادر به حل آن نیستند.
قبل از اینکه درباره مشخصات این بن بست چیزی بگوییم اشاره به این موضوع ضروری است که حمله آمریکا به لیبی دلایل متعددی داشته است اما یکی از مهم ترین این دلایل همانطور که مقام های آمریکایی خود گفته اند این بوده که می خواستند پیامی به ایران بفرستند. نگاهی به مباحثات درونی تیم امنیت ملی اوباما قبل از حمله به لیبی که اندکی از آن به بیرون درز کرده نشان می دهد یکی از استدلال های موافقان حمله این بوده است که اگر آمریکا بتواند با یک حمله سریع و برق آسا کار قذافی را یکسره کند آن وقت این پیام برای ایران هم ارسال خواهد شد که توان آمریکا وقتی اراده کرده باشد دشمنی را شکست بدهد مقاومت ناپذیر است و لذا بهتر است ایران هم دست از سرسختی بردارد و پای میز مذاکره بیاید. بنجامین جی رودز معاون مشاور امنیت ملی اوباما در امور ارتباطات راهبردی روز 15 فروردین این موضوع را اینگونه بیان کرده است: «توانایی به کار گرفتن این شکل نیرو در منطقه با چنین سرعتی حتی با وجود اینکه ماموریت های نظامی دیگری در عراق و افغانستان جریان دارد همراه با ماهیت این ائتلاف گسترده پیامی بسیار قوی درباره توانایی های نظامی و دیپلماتیکی ما به ایران می فرستد.» حالا سوال این است که صرف نظر از اینکه دولت اوباما چه قصدی داشته، واقعا ایران از حمله آمریکا به لیبی چه پیامی دریافت کرده است؟ آیا این حمله باعث شده ایران آمریکا را قدرتمندتر احساس کند؟آنچه عملا در لیبی در حال وقوع است کاملا خلاف این است. آرایش صحنه اینگونه است:
اول- آمریکا به 3 دلیل تمام قد و با تمام قوا به بحران لیبی ورود نکرده و اساسا نمی تواند بکند. دلیل نخست این است که باراک اوباما که مبارزات انتخاباتی اش را از هفته گذشته آغاز کرده به خوبی می داند آغاز یک جنگ دیگر در جهان اسلام که احتمال دارد به مداخله زمینی و نهایتا یک درگیری تمام عیار ختم شود به لحاظ انتخاباتی برای او سم مهلک است. مهم ترین دغدغه مردم آمریکا اکنون -همان طور که در انتخابات سال گذشته کنگره نشان دادند- مسائل داخلی بویژه مسائل اقتصادی است و در این شرایط هیچ چیز برای اوباما ناگوارتر از این نیست که رای دهندگان آمریکایی به این نتیجه برسند که او جان سربازان آمریکایی و پول بی زبان مالیات مردم را صرف جنگی در لیبی می کند که اساسا معلوم نیست چه نفع مشخصی برای آمریکا دارد. دلیل دوم گرفتاری بیش از حد ارتش آمریکا در عراق و افغانستان و ضعف سرفرماندهی نیروهای آمریکایی در شاخ آفریقاست. عملیات پروازی آمریکا علیه لیبی از روی فقط یک ناو هواپیمابر در دریای مدیترانه هدایت می شود که به وضوح ناکافی است. رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا پیش از شروع حمله به صراحت خطاب به نمایندگان کنگره گفته بود که انجام یک عملیات موفق علیه لیبی که از جمله مستلزم نابود کردن کامل دفاع هوایی ارتش قذافی است و برای این کار به نیرویی بیش از آنچه اکنون آمریکا در منطقه دارد نیاز است. دلیل سوم، مخالفت واضح و بسیار شدید گیتس با درگیر شدن ارتش آمریکا در یک عملیات نظامی تمام عیار علیه لیبی است. او روز پنج شنبه گذشته در سنا تاکید کرد که مطلقا عقیده ندارد ارتش آمریکا باید چنین ماموریتی را به دوش بگیرد و بعد هم با زبانی کنایه آمیز گفت اگر مردم آمریکا می خواهند ارتش این ماموریت را انجام بدهد، باید پولش را بدهند!
دوم- مسئله دوم مربوط به ضعف جدی و تقریبا غیرقابل رفع مخالفان داخلی قذافی است که باعث شده توان غلبه بر ارتش منسجم و همچنان گوش به فرمان سرهنگ را نداشته باشند. ضعف های عمده جبهه مخالف را چنین می توان فهرست کرد: 1- مخالفان فاقد رهبری موثر هستند و تقریبا هیچ چهره سرشناس و قابل اتکایی در میان آنها دیده نمی شود. اگرچه این افراد به آمریکا قول داده اند که در دوران پس از قذافی به منافع آن وفادار خواهند بود اما روشن است که این مخالفان به اندازه کافی معتبر دانسته نمی شوند همچنان که هیچ نماینده ای از آنها به نشست اخیر لندن دعوت نشد. 2- مخالفان سلاح کافی برای غلیه بر ارتش مجهز قذافی را ندارند. یکی از مخمصه های راهبردی آمریکایی ها این است که از یک سو می دانند مخالفان به اندازه کافی مجهز نیستند و از سوی دیگر در این باره که آیا باید مخالفان را تجهیز بکنند یا نه قادر به تصمیم گیری نیستند. بهانه اصلی هم این است که برخی از چهره های برجسته نظامی و امنیتی آمریکا عقیده دارند آمریکا اساسا شناخت درستی از ترکیب نیروهای معارض قذافی ندارد و تحت این شرایط مسلح کردن معترضان ممکن است مستقیما به معنای مسلح کردن دشمنان آمریکا باشد. وجود گزارش هایی بویژه از جانب منابع روس مبنی بر اینکه نیروهای عمل کننده در برخی از جبهه های مهم درگیری اعضای القاعده هستند این تحلیل را تقویت کرده است. اگر چه روس ها بنا به دلایلی ترجیح می دهند که حامی قذافی باقی بمانند و نظر آنها درباره حضور رگه هایی از القاعده در میان مخالفان یعنی همان ادعای اولیه قذافی به بررسی بیشتر نیاز دارد.
جمعی از نمایندگان کنگره آمریکا روز دوشنبه 15 فروردین به دولت هشدار دادند قبل از ارائه هرگونه کمک تسلیحاتی به مخالفان قذافی باید ابتدا به اندازه کافی درباره آنها اطلاعات کسب کند. مایک راجرز نماینده حزب جمهوریخواه در مجلس نمایندگان که ریاست کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان را نیز به عهده دارد می گوید: «در میان رده های انقلابیون احتمال دارد رگه هایی از القاعده دیده شود و نیروهای ائتلافی ناتو باید پیش از مسلح کردن انقلابیون در مبارزه با معمر قذافی رهبر لیبی، محتاط عمل کنند.» هری رید رهبر اکثریت در سنا نیز خواستار سیاست انتظار و مشاهده پیش از دادن سلاح های بیشتر به نیروهای مخالف در لیبی شده و گفته است: «فکر می کنم در این مرحله واقعا نمی دانیم رهبران انقلابیون چه کسانی هستند.» جیمز جونز مشاور امنیت ملی سابق اوباما هم که پاییز گذشته کاخ سفید را ترک کرد در این باره که آیا مردم لیبی باید مسلح شوند به سی ان ان گفته است: «نخستین کاری که باید صورت گیرد این است که بفهمیم آنها چه کسی هستند. آمریکا هنوز این کار را انجام نداده است.» یکی از نگرانی های عمده دیگر درباره مسلح کردن مخالفان قذافی در لیبی هم این است که برخی کارشناسان اطلاعاتی در غرب می گویند اگر این مخالفان واقعا اعضای القاعده باشند آن وقت می توانند بعد از آنکه خود را با سلاح های آمریکایی تجهیز کردند، دور جدیدی از حملات به خاک آمریکا و بویژه اروپا را آغاز کنند و آن وقت است که فاجعه بزرگ رخ خواهد داد. این یکی از مواردی است که ظاهرا به نظر می رسد آمریکایی ها قادر به جمع و جور کردن آن نیستند. 3- و مسئله سوم در مورد مخالفان، آماتور و غیرحرفه ای بودن آنهاست. اطلاعات موجود نشان می دهد فقط کمی کمتر از هزار تن از انقلابیون عضو سابق ارتش قذافی هستند و بقیه فقط مردانی هستند که تفنگ دارند و در نتیجه افرادی که بتوانند در کوتاه مدت در قالب یک ارتش چریکی منسجم شوند هنوز شناسایی نشده اند. قبایل لیبی هم که مردان مسلح آموزش دیده در اختیار دارند هنوز به قذافی پشت نکرده اند و به نظر می رسد تنها زمانی این کار را خواهند کرد که احساس کنند چاه های نفت در حال آسیب دیدن است و ممکن است در آینده پولی به آنها نرسد. آمریکایی ها هم که ظاهرا برای آینده نفت لیبی کیسه دوخته اند هیچ علاقه ای به حمله به بخش نفتی لیبی از خود نشان نمی دهند.
سوم- و موضوع سوم اختلاف شدید و تقریبا غیرقابل حل درون کشورهایی است که به لیبی حمله کرده اند. آمریکا 10 فروردین فرماندهی عملیات علیه لیبی را به ناتو واگذار کرده و ناتو هم فاقد توان منسجم کردن دیدگاه های خود برای یک طرح ریزی عملیاتی واحد است. از یک طرف روشن است که آمریکایی ها اول ائتلاف درست کرده اند بدون آنکه درباره مسائل نظامی بحث کنند و حالا که نوبت به این مسائل رسیده با دیدگاه های متضاد و غیر قابل جمعی مواجعه شده اند. مثلا در باره موضوع مسلح کردن مخالفان که در بالا به آن پرداختیم آمریکایی ها گفته اند موضوع را بررسی می کنند اما آندرس فوگ راسموسن دبیر کل ناتو گفته است که این مسئله قطعا منتفی است. از طرف دیگر آمریکایی ها به دلیل ملاحظات داخلی نمی خواهند نقش اول را در درگیری علیه لیبی داشته باشند اما اکنون کاملا روشن شده که اگر آمریکا به مداخله زمینی در لیبی نپردازد تکلیف جنگ به این زودی ها یکسره نخواهد شد و این احتمال وجود دارد که لیبی هم مانند افغانستان به باتلاقی برای ناتو تبدیل شود.
به این ترتیب است که آشکارا می توان دید لیبی به مخمصه ای غیرمنتظره برای آمریکا تبدیل شده است. آمریکایی ها که خیال می کردند با شکست سریع قذافی هم پیامی کوبنده به ایران می فرستند، هم ملت های منطقه را متقاعد می کنند که سابقه حمایت آنها از دیکتاتورها را فراموش کنند و هم برای شرکت های نفتی خود کار و کاسبی جور می کنند حالا دریافته اند که لقمه ای بسیار بزرگتر از دهانشان برداشته اند. نتیجه چیست؟ مسلما خوی وحشی گری آمریکایی ها به آنها اجازه نمی دهد که به اشتباه خود اعتراف کنند و به همین دلیل هم به عادت قدیمی خود یعنی معامله پشت پرده با دیکتاتورها روی آورده اند. یک مقام ارشد آمریکایی در حاشیه کنفرانس لندن گفته است: این احتمال که عملیات نظامی در لیبی به بن بست برسد جدی است و یکی از سناریوها این است لیبی به دو منطقه شرق و غرب تجزیه شود! و شما خود حدیث مفصل بخوانید از ...
مهدی محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد