عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

جهش تقویم به سال 2025

  بسمه تعالی

دو نقشه راه و دو استراتژی مهم در تقاطع سال 1390 به هم رسیده اند. یکی نقشه راه و استراتژی 20 ساله جمهوری اسلامی ایران که از سال 1385 تحت عنوان سند چشم انداز به اجرا گذاشته شد و دوم نقشه راه و استراتژی 25 ساله آمریکا و صهیونیسم بین الملل که از 10 سال پیش تحت عنوان قرن جدید آمریکایی و خاورمیانه جدید- و با قشون کشی به افغانستان تحت عنوان جنگ جهانی چهارم- به اجرا درآمد. افق استراتژی ایران در سال 1404 شمسی (2026 میلادی) تصادفاً با افق استراتژی جبهه استکبار در سال 2025 همزمان شده است. اگر در افق استراتژی غرب قرار بود آمریکا تا سال 2025 تمام خاورمیانه (هارتلند) را زیر یوغ بکشد و از طریق این گروگان گیری تمام عیار، رقبای جهانی را به انفعال و خضوع مطلق وادار سازد، براساس سند چشم انداز 20ساله قرار بوده جمهوری اسلامی در سال 2026 به قدرت اول منطقه تبدیل شود. اما شواهد و قرائن فراوان حکایت از آن می کند که نتایج این زورآزمایی هدفگذاری شده برای 20 تا 25 سال بعد، به سرعت در حال آشکار شدن است و این نتایج روشن را ایران در کمتر از 5 سال و آمریکا در کمتر از 10 سال مشاهده می کنند.
سال 1390 (آغاز ششمین سال اجرای سند چشم انداز) موعد تلاقی زودهنگام دو «نقشه راه» ایران و آمریکاست. این را خیلی ها فهمیده اند از جمله زبیگنیو برژینسکی استراتژیست آمریکایی (و مشاور امنیت ملی در دولت کارتر) که همین چند روز پیش با شبکه سی ان ان مصاحبه کرد و گفت «فکر می کنم همه این واقعیت را فهمیده ایم که نفوذ آمریکا در خاورمیانه رو به زوال و افول است. شاید این آغاز مرحله ای بزرگ باشد. ما دیگر نمی توانیم از نفوذ خود استفاده کنیم. ما باید مراقب ایران و ترکیه باشیم. در این میان باید حواسمان به ایران بیشتر باشد. ما ضمن توجه به عربستان و اردن و مصر و اسرائیل، نباید از انگیزه انقلاب مردم عرب غافل شویم». سخنان برژینسکی ترجمان دیگری از سخنان وزیر خارجه آمریکا و برخی مقامات رژیم صهیونیستی است که با ادبیات مختلف گفته اند انقلاب اسلامی 1979 ایران را فاجعه بزرگ برای واشنگتن و تل آویو می دانند و نگرانند که سلسله انقلاب ها در شمال آفریقا و جنوب خلیج فارس الهام گرفته از سمت و سوی همان انقلاب باشد.
ایران قرار بود 15 سال بعد قدرت اول منطقه شود اما به نظر می رسد این انتظار در بسیاری از شاخص ها و زمینه ها هم اکنون فراهم شده است. ایران اکنون در حوزه سیاست خارجی نه با کشورهایی نظیر عربستان، بلکه با آمریکا و انگلیس و اسرائیل- آن هم از موضع برتر- رقابت می کند. ملت- دولت ایران به برکت الهام بخشی انقلاب و همت و تلاش مضاعف خویش، اکنون همراه خرسند موج قیام ملت هایی است که خود را به بنیان پوسیده رژیم های مرتجع و وابسته می کوبند. هر گوشه از خاورمیانه بزرگ که حکومت هایی در تراز خواست ملت های مسلمان روی کار بیایند، فتح و گشایش برای جمهوری اسلامی است که بر خلاف استراتژی استکبار، اهداف خود را در طول بیداری اسلامی و حاکمیت ملت ها تعریف کرده است. سند روشن این ادعا گشایش در روابط ایران با «مصر جدید» است و نمونه های قبلی آن را می توان در عراق و ترکیه و فلسطین شاهد بود. در راهبرد جمهوری اسلامی، قدرتمند و حاکم شدن رأی ملت های مسلمان نه تنها هیچ جای نگرانی ندارد بلکه انرژی تازه برای اقتدار ام القرای جهان اسلام است، حال آن که در مقابل، هر نوع تجدید حیات ملت های منطقه، آمریکا و اسرائیل و رژیم های مرتجعی چون رژیم سعودی را به اضطراب و تشویش می افکند.
اگر اقتدار را «قدرت مشروع و معتبر» تعریف کنیم، باید گفت سرمایه مهمی که آمریکا و غرب- و رژیم هایی نظیر رژیم سعودی - از دست می دهند همین «اقتدار» است و این مهم تر از قدرت و نفوذی است که این بلوک در دهه اخیر به ویژه در سال گذشته از دست داده اند. باخت های مشخص میدانی آمریکا و جبهه تابع آن در قمار بر سر انتخاب دموکراسی یا منافع غرب - با همه اهمیت- در برابر اعتبار و اقتداری که از دست داده اند ناچیز به نظر می رسد. ماه ها و سال های آینده نشان خواهد داد که نتایج قمار آمریکا بر سر اعتبار و اقتدار خود چه قدر وخیم و هزینه های آن چه قدر سنگین بوده است. دولت اوباما نه تنها حیثیت لکه دار شده آمریکا در دولت بوش را اعاده نکرد بلکه با همین رویکردهای نفرت انگیزی که در قبال بحرین و یمن و لیبی و حتی مصر و تونس و عربستان پیشه کرد، چاشنی انفجار خشم ملت ها را دوباره روشن کرد. اوباما می خواست بر دست خون آلود سیاست آمریکا، دستکش مخملین بپوشد اما هنوز 2 سال از آغاز ریاستش نگذشته، همه رشته ها را پنبه کرد. او اواسط زمستان سال گذشته هنگامی که وزیر دفاع خود را راهی منامه کرد و چراغ سبز قتل عام انقلابیون را به نظامیان سعودی و بحرینی داد، کار سیاستی را که پس از شوک مصر تحت عنوان «حمایت از مردم سالاری و معترضان» در منطقه در پیش گرفته بود یکسره کرد. اکنون چه کسی از هیلاری کلینتون یا باراک اوباما می پذیرد که بگویند «تظاهرات مسالمت آمیز و بیان حقوق و منزلت انسانی در بخش بزرگی از منطقه خاورمیانه مورد تقدیر و حمایت ماست» حال آن که جنازه انقلابیون در منامه و صنعا مقابل دوربین عکاسان ردیف شده است.
این همان آمریکایی است که تا روز آخر کوشید حسنی مبارک را نگه دارد اما در برابر طوفان انقلاب مردم مصر کم آورد. حالا اوبامای گیج و گنگ و جانشین همان رئیس جمهوری که می گفت ما از اصلاح طلبان در تهران و بغداد و بیروت دفاع می کنیم، به تک تیراندازها و رگبارچی ها و تانک های سعودی و بحرینی و یمنی حکم تیر داده تا هر جنبنده ای را که در منامه و ریاض و صنعا دم از تغییر در رژیم های مرتجع وابسته می زند و حق حاکمیت خود را مطالبه می کند، به آهن داغ بنوازند. دموکراسی و حقوق بشر و رفورم تراز آمریکا اکنون خود را در منطقه برهنه کرده است. پتکی که بر سر مردم مسلمان بحرین و یمن و عربستان و اردن کوبیده می شود، انفجار در شبه جزیره عربستان- حدفاصل خلیج فارس تا دریای سرخ- را تسریع خواهد کرد؛ بسیار زودتر از پیش بینی های نگران کننده ناظران اطلاعاتی و استراتژیست ها در غرب. آمریکا اکنون به واسطه رژیم سعودی در جنوب خلیج فارس و ناتو در شمال خاورمیانه، پای در میدان جنگ تازه گذاشته و حال آن که همین ماه گذشته رابرت گیتس در دانشگاه نظامی وست پوینت شهادت داد هرگونه میل و پیشنهاد مداخله نظامی [پس از شکست جنگ افغانستان و عراق] نشانه بیماری مغزی است. به گواهی همین یک شهادت، هر نظامی که در بحرین یا لیبی شلیک می کند، گور و یادمانی هم برای قدرت و اعتبار کاخ سفید حفر می کند.
این یادمان های گوناگون بسیار به هم شبیه و آینه ای هستند که یک اتفاق را در خاورمیانه بزرگ و شمال آفریقا می تابانند؛ بیداری اسلامی و نفرت روزافزون از آمریکا. بگذار- به تعبیر روزنامه وال استریت ژورنال- دولت اوباما نام سیاست جدید را «تعمیر حکومت ها» به جای تغییر آنها بگذارد و علناً به ملت ها بگوید که پای رژیم های فاسد و جریان مرتجع ایستاده است، همچنان که زمانی پای صدام ایستاد. خاورمیانه از یاد نبرده است که سازمان سیا چگونه طالبان و القاعده را در افغانستان سازماندهی کرد و چگونه همین سازماندهی علیه خود آمریکا عمل کرد تا آنجا که تمام اعتبار واشنگتن را در افغانستان به چالش گرفت. ماجرای حمایت از جنایت های حاکمان عربستان و بحرین و یمن نیز دور از همین روند حماقت نیست. همین خانم کلینتون بود که در تاریخ 30 دسامبر سال 2009 (9دی 1388) سندی محرمانه به سفارتخانه های خود در ریاض، کویت، ابوظبی و اسلام آباد فرستاد و در آن نوشت «عربستان سعودی عمده ترین منبع مالی تغذیه گروه های تروریستی در جهان است.»
او بود که 2بار در تاریخ های 4 اردیبهشت 88 و 21 آبان 89 اذعان کرد «آمریکا در افغانستان گروه های افراطی مشخصی (القاعده و طالبان ) را ایجاد کرد و از تروریست هایی چون بن لادن حمایت کرد اما نتایج معکوسی از این اقدام گرفت. اکنون ما درحال جنگ با چیزی در افغانستان هستیم که خودمان ساختیم... مسئولیت مشکلاتی که امروز با آن مواجه هستیم، به میزان زیادی متوجه خود ماست. ما به عربستان سعودی این اجازه را دادیم تا در افغانستان و دیگر کشورها وارد شود تا بتوانیم به حریف ضربه بزنیم. این شاید برای خسارت به رقیب و نابودی شوروی ایده بدی نبود اما مجبوریم درباره آنچه کاشته ایم و امروز مجبور به برداشت آن هستیم، بیندیشیم». این همان سیاست خانه ساختن بر دهانه آتشفشان است و البته آمریکا امروز بسیار بدتر از چند دهه پیش عمل می کند. آن روز اگر آمریکا به کمک عربستان و امارات، گروهک طالبان را علم می کرد، امروز به کمک عمله خود پتک بر جان تفتیده ملت های مسلمان می کوبد تا همین جنایات تلخ، آغاز پیروزی برگشت ناپذیر ملت ها باشد.
دو نقشه راه و دو استراتژی مهم در سال 1390 پیش روی ماست، یکی نقشه راه خود و دیگری استراتژی گره خورده دشمن. جامعه پویا، صاحب نقشه راه و تقویم است تا بداند که چگونه راه می سپارد، در کدام منزل است، با مقصد چه قدر فاصله دارد و کدام گردنه ها کمینگاه و رهزن خیز است. ملت ایران به گواهی همین دو نقشه راه متضاد، بسیار بیش از آن که برآورد می کرد، به مقصد نزدیک شده است. یک قلم از ده ها جهش انفجاری ایران را همین روزها انجمن سلطنتی علوم بریتانیا بازگفت که اعلام کرد رشد علمی ایران در 12سال اخیر 18برابر شده و با رکورد «11برابر متوسط نرخ جهانی»، دارای سریع ترین رشد علمی در جهان است. این همان معنای جهاد علمی و جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم است که مقتدای دوراندیش انقلاب به آن دعوت کرد و نقشه راه آن را ترسیم نمود. حرکت براساس همین نقشه روشن و الگوی جهادی بود که تیغ گزنده و تیز تحریم ها را به ویژه در دو سال اخیر از کار انداخت و با همین اعتماد به نفس برآمده از ایمان بود که اصلاحات راستین اقتصادی در زمینه بازتوزیع هدفمند و عادلانه یارانه ها کلید زده شد.
سال 1390 ششمین سال اجرای سند چشم انداز 20ساله و سومین سال از دهه چهارم انقلاب (دهه پیشرفت و عدالت) است. انطباق تقویم با بسترهای فراهم شده و تطبیق زمان و زمینه ها به روشنی می گوید که سال جدید، همان بهار جهاد اقتصادی با سمت گیری «پیشرفت و عدالت» است. اغراق نیست اگر بگویم از 3سال پیش که شعارهای «نوآوری و شکوفایی»، «اصلاح الگوی مصرف» و «همت مضاعف و کار مضاعف» سرلوحه نام سالها شد تا امروز که ایران رکورددار سرعت رشد علمی در جهان معرفی می شود و با موفقیت، اصلاح الگوی مصرف و بازتوزیع عادلانه یارانه ها را در راستای شکوفایی اقتصاد به میانه راه رسانده، جهشی به اهمیت چند دهه در کشور صورت گرفته و این درحالی است که خاورمیانه از یک منظر و کشور از منظری دیگر، شرایطی پر از رویداد و ماجرا را پشت سر می گذراندند.
در هوای آرام پیش رفتن یک ارزش دارد و در طوفان پیش تاختن ارزشی مضاعف. ما در تلاطم، نه تنها ثبات کشور خود را حفظ کردیم بلکه پیش تاختیم، به برکت مقتدای فرزانه ای که تدبیر و شجاعت و دوراندیشی و صبر و بصیرت و مجاهدت را تار و پود ایمان می شناخت. انگشت اشارت او اکنون به «جهاد اقتصادی» است و این یعنی وقف خدمت سخت کوشانه شدن، دست رد به حاشیه ها و حاشیه سازی ها زدن، دشمنی ها را دیدن و با آنها مبارزه جستن. یعنی که کشور الهام بخش امت اسلام در بهار ملت ها، باید در همه زمینه ها «یک» باشد.
محمد ایمانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد