عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

نقش بر آب

بسمه تعالی 

 

«اروپا و آمریکا نمی توانند افتادن لیبی در دست افراد خطرناک را تحمل کنند» و «سرنوشت قذافی مانند سرنوشت صدام نیست و رژیم او خواهد ماند». این دو گزاره را بعضی ها باور کرده اند چرا که می توانند در «رسانه ها» شواهد و قرائنی برای آن پیدا کنند اما جالب این است که گزاره اول، نتیجه ی جلسه ی سه روزه چهره های مختلف غرب در هرتزلیاست که به هواداری رژیم صهیونیستی شهرت دارند، و گزاره دوم مربوط به شبکه عربی رژیم صهیونیستی (اسرائیل الیوم) است که از زبان خبرنگار ویژه اعزامی خود به طرابلس بیان کرده است.
اما گزاره های دیگری هم وجود دارند که بسیار قابل تامل هستند: «لیبی میان شورشی ها و رژیم قذافی به دو کشور تقسیم می شود، کشوری با مرکزیت طرابلس و کشوری با مرکزیت بنغازی»، «بیم آن می رود که در بنغازی یک حکومت اسلامی تحت امر القاعده سر کار بیاید»، «لیبی بین قذافی و مخالفانش تقسیم می شود» این سه گزاره هم مربوط به صهیونیست هاست که طی 3-4 روز گذشته بیان شده و دهها بار توسط رسانه های آمریکایی و اروپایی تکرار شده اند و در ایران نیز بعضی از افراد بدون توجه به منشاء اسرائیلی این خبرها، گمان کرده اند که انقلاب در لیبی با شکست مواجه شده و «شکست انقلاب در لیبی مقدمه شکست انقلاب ها در سایر کشورهای عربی است» بعضی هم پا را ازاین فراتر گذاشته و گمان کرده اند که انقلاب های عربی از ابتدا تحت کنترل بوده و قرار بوده تا همین جا پیش بروند!
همزمان با این گزاره ها درباره لیبی گزاره های مشابهی هم درباره بحرین و یمن مطرح شده است مثل: «ما نگران درگیری های مردم بحرین با یکدیگر هستیم»، «با دخالت خارجی در بحرین مخالفیم» و «نگرانی از جنگ داخلی در یمن افزایش یافت» گزاره اول توسط ولیعهد بحرین، گزاره دوم توسط وزیر خارجه اردن بیان شده و گزاره آخر را روزنامه انگلیسی تایمز نوشته است.
این گزاره ها می گویند 1-حکومت های عربی دارند بر اوضاع مسلط می شوند 2-درکشورهای عربی درگیری دولت و انقلابیون به درگیری هواداران دولت و انقلابیون تبدیل شده است 3-خطر تجزیه، کشورهای در حال انقلاب را تهدید می کند 4-ارتش های عربی به زودی وارد معادله می شوند.
جالب این است که در عین اینکه رژیم بحرین به سرکوب شدید مردم روی آورده و خود به طور علنی از کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس درخواست کمک کرده، برای کشته ها و مجروحین تظاهرات 5 روز اخیر که عدد آنان از چندهزار نفر فراتر رفته است ابراز نگرانی می کند و بر گفت وگوهای ملی و «حل و فصل جامع» و حتی به همه پرسی گذاشتن توافقات انقلابیون و حکومت تاکید می نماید. در یمن نیز همزمان با توسل شدید به نیروی نظامی و حتی استفاده از تجهیزات ممنوعه و کشته و زخمی کردن صدها نفر از گفت وگو میان دولت و انقلابیون حرف زده می شود. از آن سو علیرغم گذشت 25 روز از آغاز کشتار مردم در لیبی، بحرین و یمن سازمان ملل و کشورهای اروپایی هیچ محدودیت عملی- نظیر اولتیماتوم زمان دار- بر سر راه حکومت های این سه کشور قرار نداده اند و این دیکتاتورها با دست باز مردم را به خاک و خون می کشند. در تحلیل تحولات جاری در لیبی، بحرین و یمن نکاتی به نظر می رسند:
1-ورود دیکتاتورهای یمن و بحرین به دور جدید درگیری ها با مردم انقلابی چند روز پس از آن صورت گرفته است که معمر قذافی با توسل به سرکوب شدید و استفاده از هلی کوپترها، توپ ها و تانک های نظامی و کشتن نزدیک به 7000 نفر و زخمی کردن نزدیک به نیم میلیون لیبیایی و آواره کردن نزدیک به یک میلیون نفر از ساکنان شمال غرب لیبی بعضی از شهرهای آزاد شده را مجدداً به تصرف خود درآورده است. این موضوع که با لبخند رضایت رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا توام بود نشان می دهد که حمله سنگین و کشتار وسیع قذافی یک برنامه توافق شده و ورود مجدد سران بحرین و یمن به درگیر شدن با مردم هم نشان می دهد این توافق جامع بوده است.
2- اینک شواهد و قرائن زیادی بیانگر آن است که غربی ها با تعمیم نمونه لیبی درصدد پایان دادن به انقلاب های اسلامی در کشورهای عربی و به خصوص ممانعت از تکرار «سرنگونی ها» در شبه جزیره عربستان بوده اند. این در حالی است که حجم حضور مردم در لیبی به نسبت مصر و تونس بسیار گسترده تر بود و علی الظاهر قیمت «معمر قذافی» برای غرب بسیار کمتر از مبارک و بن علی بوده با این وصف غرب باید در سرنگونی قذافی همراهی نشان می داد. اما برخلاف همه این گمان ها غرب جدیت بیشتری برای حفظ رژیم جنایتکار قذافی از خود نشان داد در واقع غرب به درستی دریافت که سقوط قذافی از یک سو انرژی تازه ای به انقلاب های مصر و تونس- که در دو سوی لیبی واقع شده اند- خواهد داد و آثار آن در کشورهای عرب شبه جزیره به شکل انقلابات بروز می کند به همین میزان توقف روند انقلاب در لیبی می تواند انقلاب را در سایر کشورها مهار کند و به مدیریت تحولات در مصر و تونس مدد برساند. اما غرب به نتیجه دلخواه نرسید. نسخه لیبی- عقب راندن مردم با سرکوب شدید- در بحرین و یمن تکرار شد ولی همانگونه که در لیبی، سرکوب به جایی نرسید و قشرهای جدیدی حتی در طرابلس به صفوف مردم اضافه شدند در یمن و بحرین نیز نیروهای جدیدی به صفوف تظاهرات کنندگان پیوسته اند و «اعتصاب کارکنان دولتی» ابعاد جدیدی به انقلاب مردم داده است.
3- مداخله نظامی عربستان علیه مردم بحرین هم بیش از آنکه در عمل تاثیری داشته باشد از «بلوف» حکایت می کند، چراکه اگر بنا به سرکوب باشد- که هست- همان نیروهای نظامی و انتظامی پادشاهی بحرین کفایت می کند چراکه برای سرکوب نیم میلیون نفر مردمی که اسلحه ندارند و به روش های خشونت آمیز هم متوسل نمی شوند چند هزار نیروی نظامی از چند ده هزار نفری که در اختیار رژیم فاسد بحرین می باشد کفایت می کند. حالا اگر بیش از این کشتار نشده، به دلیل کمبود نیروی نظامی نبوده بلکه رژیم آل خلیفه از نتایج آن هراسناک بوده است. با این وصف عزیمت یگان هایی از ارتش عربستان به بحرین، برای «ترساندن» مردم مظلوم بحرین- بخصوص شیعیان- صورت می گیرد، اما بسیار بعید است که آل خلیفه و آل سعود و کشورهای غربی چنین لشکرکشی را «راه حل» به حساب آورند، این موضوع پیش از این توسط آمریکا و اروپا در عراق و افغانستان و توسط رژیم سعودی علیه حوثی های یمن تجربه شده و شکست خورده است. اما درعین حال جا دارد که ایران براساس مسئولیت دینی، انقلابی و مردمی خود به رژیم سعودی به دلیل مداخله در بحرین هشدار جدی بدهد.
4- بحث تجزیه لیبی و یا کودتای ارتش علیه مردم و رژیم قذافی نیز واقعیتی را در بر ندارد تصور تجزیه لیبی به معنای پذیرش فرضیه تقسیم عمودی- شرقی غربی- است به گونه ای که 11 استان شرقی با مرکزیت بنغازی از 21استان غربی با مرکزیت طرابلس از هم جدا شوند. این تصور با واقعیت سازگار نیست چراکه همه استان های شمال غربی و شمال شرقی علیه رژیم قذافی قیام کرده اند نه اینکه بخشی قیام کرده و بخشی ساکت باشند یا اینکه بخش شرقی علیه بخش غربی باشد بنابراین گزاره رسانه های انگلیسی- و آمریکایی و صهیونیستی- مبنی بر احتمال جدی تجزیه لیبی واقعیت ندارد. وقوع کودتا در لیبی نیز به مرز محال نزدیک است چراکه مردم در شرایط انقلاب به سر می برند و هر روز دهها نظامی در مراتب عالی و بدنه به مردم می پیوندند و خود مردم نیز آرام آرام صاحب ارتش مستقلی شده اند.
5- برگردیم به دو گزاره ابتدایی، آیا آنگونه که صهیونیست ها مدعی آن هستند و رسانه های غربی و بعضی از کشورهای عربی نیز مطرح کرده اند، آمریکا و اروپا می توانند از پیروزی نیروهای انقلابی در لیبی جلوگیری نمایند؟ غرب قطعاً برای چنین هدفی برنامه جدی دارد اما جدی بودن غرب یک طرف ماجراست، طرف دیگر ماجرا این است که مردم لیبی بعد از حدود یک ماه حضور در صحنه به بقاء قذافی رضایت بدهند که همه شواهد و قرائن خلاف آن را نشان می دهد. اتفاقاً در مقایسه بین وضعیت لیبی، تونس و مصر ما شاهد انسجام بیشتر لیبیایی ها هستیم. تجمع مصری ها و تونسی ها عمدتاً در یک میدان بود درحالی که مردم در لیبی در همه شهرها و بصورت تظاهرات خیابانی به میدان آمدند. در لیبی 10روز پس از آغاز انقلاب، یک شورای ملی انتقالی با حضور نیروهای عمدتاً کارکشته ای که مورد اعتماد مردمند، شکل گرفت و به تشکیل دولت موقت انتقالی منجر شد و بسیاری از کشورها این شورا و دولت برآمده از آن را به رسمیت شناختند. این شورا امروز یک گروه مسلح را در اختیار دارد درحالیکه در تونس و مصر تا امروز هم این اتفاق ها نیفتاده است با این وصف هیچ تردیدی در شکست پروژه قذافی وجود ندارد.
6- غرب درحال بازی کردن با زمان است و برای آنکه دیگران دریابند که آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و وابستگان آنان به چه سرنوشت وحشتناکی گرفتار شده اند به زدن نقش و نگار روی شن های سواحل لیبی مشغول می باشد! نقش هایی که چند ثانیه بعد به زیر آب می روند.
سعدالله زارعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد