عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

پند های یک پدر قرآنی به پسرش

 بسمه تعالی 

یَبُنىَّ إِنهَا إِن تَک مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فى صخْرَةٍ أَوْ فى السمَوَتِ أَوْ فى الاَرْضِ یَأْتِ بهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ(16)

یَبُنىَّ أَقِمِ الصلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصبرْ عَلى مَا أَصابَک إِنَّ ذَلِک مِنْ عَزْمِ الاُمُورِ(17)

وَ لا تُصعِّرْ خَدَّک لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فى الاَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یحِب کلَّ مخْتَالٍ فَخُورٍ(18)

وَ اقْصِدْ فى مَشیِک وَ اغْضض مِن صوْتِک إِنَّ أَنکَرَ الاَصوَتِ لَصوْت الحَْمِیرِ(19)

ترجمه :

16 - پسرم ! اگر باندازه سنگینى دانه خردلى (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در گوشه اى از آسمانها و زمین قرار گیرد خداوند آنرا (در قیامت براى حساب) مى آورد، خداوند دقیق و آگاه است .

17 - پسرم ! نماز را بر پا دار، و امر به معروف و نهى از منکر کن ، و در برابر مصائبى که به تو مى رسد با استقامت و شکیبا باش که این از کارهاى مهم و اساسى است .

18 - (پسرم !) با بى اعتنائى از مردم روى مگردان ، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد.

19 - (پسرم !) در راه رفتن اعتدال را رعایت کن ، از صداى خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشتترین صداها صداى خران است .

تفسیر:

همچون کوه بایست و با مردم خوشرفتارى کن !

نخستین اندرز لقمان پیرامون مساله توحید و مبارزه با شرک بود، دومین اندرز او در باره حساب اعمال و معاد است که حلقه مبدء و معاد را تکمیل مى کند.

مى گوید: «پسرم ! اگر اعمال نیک و بد، حتى به اندازه سنگینى خردلى باشد، در درون صخره اى یا در گوشه اى از آسمان یا درون زمین جاى گیرد، خدا آن را در دادگاه قیامت حاضر مى کند، و حساب آن را مى رسد چرا که خداوند دقیق و آگاه است»

«خردل» گیاهى است که داراى دانه هاى سیاه بسیار کوچکى است که در کوچکى و حقارت ضرب المثل مى باشد.

اشاره به اینکه اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش ، و هر قدر مخفى و پنهان باشد، همانند خردلى که در درون سنگى در اعماق زمین ، یا در گوشه اى از آسمان .ها مخفى باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر در سراسر عالم هستى آگاه است آن را براى حساب ، و پاداش و کیفر حاضر مى کند، و چیزى در این دستگاه گم نمى شود!

ضمیر در «آن ها» به «حسنات و سیئات و اعمال نیک و بد» باز مى گردد.

توجه به این آگاهى پروردگار از اعمال انسان ، و محفوظ ماندن همه نیکی ها و بدی ها در کتاب علم پروردگار و نابود نشدن چیزى در این عالم هستى ، خمیر مایه همه اصلاحات فردى و اجتماعى است و نیروى محرک قوى به سوى خیرات و باز دارنده مؤ ثر از شرور و بدی ها است .

ذکر «سماوات» و «ارض» بعد از بیان «صخره» در حقیقت از قبیل ذکر عام بعد از خاص است .

در حدیثى که در «اصول کافى» از «امام باقر» 7 نقل شده مى خوانیم : اتقوا المحقرات من الذنوب ، فان لها طالبا، یقول احدکم اذنب و استغفر، ان الله عز وجل یقول سنکتب ما قدموا و آثارهم و کل شى ء احصیناه فى امام مبین ، و قال عز وجل : انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فى صخرة او فى السماوات او فى الارض یات بها الله ان الله لطیف خبیر:

«از گناهان کوچک بپرهیزید چرا که سرانجام کسى از آن باز خواست مى کند، گاهى بعضى از شما مى گویند ما گناه مى کنیم و به دنبال آن استغفار مى نمائیم ، در حالى که خداوند عز وجل مى گوید: ما تمام آنچه آن ها از پیش  فرستاده اند و همچنین آثارشان را، و همه چیز را در لوح محفوظ احصا کرده ایم ، و نیز فرموده : اگر اعمال نیک و بد حتى به اندازه سنگینى دانه خردلى باشد در دل صخره اى یا در گوشه اى از آسمان یا اندرون زمین ، خدا آن را حاضر مى کند چرا که خداوند لطیف و خبیر است».

بعد از تحکیم پایه هاى مبدء و معاد که اساس همه اعتقادات مکتبى است به مهمترین اعمال یعنى مساله نماز پرداخته ،     مى گوید:

«پسرم نماز را بر پا دار» (یا بنى اقم الصلوة).

چرا که نماز مهمترین پیوند تو با خالق است ، نماز قلب تو را بیدار و روح تو را مصفى ، و زندگى تو را روشن مى سازد.

آثار گناه را از جانت مى شوید، نور ایمان را در سراى قلبت پرتوافکن مى دارد، و تو را از فحشاء و منکرات باز مى دارد. بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعى یعنى امر به معروف و نهى از منکر پرداخته مى گوید: «مردم را به نیکی ها و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتی ها باز دار» (و اءمر بالمعروف و انه عن المنکر).

و بعد از این سه دستور مهم عملى به مساله صبر و استقامت که در برابر ایمان همچون سر نسبت به تن است ، پرداخته     مى گوید: «در برابر مصائب و مشکلاتى که بر تو وارد مى شود، صابر و شکیبا باش که این از وظائف حتمى و کارهاى اساسى هر انسانى است» (و اصبر على ما اصابک ان ذلک من عزم الامور).

مسلم است که در همه کارهاى اجتماعى مخصوصا در برنامه امر به معروف و نهى از منکر، مشکلات فراوانى وجود دارد، و سود پرستان سلطه جو، و گنهکاران آلوده و خودخواه ، به آسانى تسلیم نمى شوند، و حتى در مقام اذیت و آزار، و متهم ساختن آمران به معروف و ناهیان از منکر بر مى آیند که بدون صبر و استقامت و شکیبائى هرگز نمى توان بر این مشکلات پیروز شد.

«عزم» به معنى اراده محکم است و تعبیر به «عزم الامور» در اینجا یا به معنى کارهائى است که دستور مؤ کد از سوى پروردگار به آن داده شده است و یا کارهائى که انسان باید نسبت به آن عزم آهنین و تصمیم راسخ داشته باشد، و هر کدام از این دو معنى باشد اشاره به اهمیت آنست .

تعبیر «ذلک» اشاره به صبر و شکیبائى است و این احتمال نیز وجود دارد که به همه امورى که در آیه فوق ذکر شده ، از جمله نماز و امر به معروف و نهى از منکر، باز گردد، ولى در بعضى دیگر از آیات قرآن این تعبیر بعد از مساله صبر مطرح شده که احتمال اول را تقویت مى کند.

سپس لقمان به مسائل اخلاقى در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته ، نخست تواضع و فروتنى و خوشروئى را توصیه کرده مى گوید: «با بى اعتنائى از مردم روى مگردان» (و لا تصعر خدک للناس).

«و مغرورانه بر روى زمین راه مرو» (و لا تمش فى الارض  مرحا).

«چرا که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست نمى دارد» (ان الله لا یحب کل مختال فخور).

«تصعر» از ماده «صعر» در اصل یکنوع بیمارى است که به شتر دست مى دهد و گردن خود را کج مى کند.

«مرح» (بر وزن فرح) به معنى غرور و مستى ناشى از نعمت است .

«مختال» از ماده «خیال»، و «خیلاء» به معنى کسى است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ مى بیند.

«فخور» از ماده «فخر» به معنى کسى است که نسبت به دیگران فخر فروشى مى کند (تفاوت مختال و فخور در این است که اولى اشاره به تخیلات کبرآلود ذهنى است ، و دومى به اعمال کبر آمیز خارجى است).

و به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا از دو صفت بسیار زشت ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره مى کند: یکى تکبر و بى اعتنائى ، و دیگر غرور و خودپسندى است که هر دو در این جهت مشترکند که انسان را در عالمى از توهم و پندار و خود برتربینى فرو مى برند، و رابطه او را از دیگران قطع مى کنند.

مخصوصا با توجه به ریشه لغوى «صعر» روشن مى شود که این گونه صفات یکنوع بیمارى روانى و اخلاقى است ، یکنوع انحراف در تشخیص و تفکر است ، و گر نه یک انسان سالم از نظر روح و روان هرگز گرفتار اینگونه پندارها و تخیلات نمى شود.

ناگفته پیدا است که منظور «لقمان»، تنها مساله روى گرداندن از مردم و یا راه رفتن مغرورانه نیست ، بلکه منظور مبارزه با تمام مظاهر تکبر و غرور است اما از آنجا که این گونه صفات قبل از هر چیز خود را در حرکات عادى و روزانه نشان      مى دهد، انگشت روى این مظاهر خاص گذارده است .

در آیه بعد دو برنامه دیگر اخلاقى را که جنبه اثباتى دارد - در برابر دو برنامه گذشته که جنبه نفى داشت - بیان کرده     مى گوید: «پسرم ! در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن» (و اقصد فى مشیک).

«و در سخن گفتنت نیز رعایت اعتدال نما و از صداى خود بکاه و فریاد مزن» (و اغضض من صوتک).

«چرا که زشت ترین صداها صداى خران است !» (ان انکر الاصوات لصوت الحمیر).

در واقع در این دو آیه از دو صفت ، نهى ، و به دو صفت ، امر شده :

«نهى» از «خود برتربینى»، و «خودپسندى»، که یکى سبب مى شود انسان نسبت به بندگان خدا تکبر کند، و دیگرى سبب مى شود که انسان خود را در حد کمال پندارد، و در نتیجه درهاى تکامل را بروى خود ببندد هر چند خود را با دیگرى مقایسه نکند. گر چه این دو صفت غالبا تواءمند، و ریشه مشترک دارند ولى گاه از هم جدا مى شوند و «امر» به رعایت اعتدال در «عمل» و «سخن»، زیرا تکیه روى اعتدال در راه رفتن یا آهنگ صدا در حقیقت به عنوان مثال است .

و براستى کسى که این صفات چهارگانه را دارد انسان موفق و خوشبخت و پیروزى است ، در میان مردم محبوب ، و در پیشگاه خدا عزیز است .

قابل توجه اینکه ممکن است در محیط زندگى ما صداهائى ناراحت کننده تر از صداى خران باشد (مانند صداى کشیده شدن بعضى از قطعات فلزات به یکدیگر که انسان به هنگام شنیدنش احساس مى کند، گوشت اندامش فرو مى ریزد!) ولى بدون شک این صداها جنبه عمومى و همگانى ندارد. بعلاوه ناراحت کننده بودن با زشت تر بودن فرق دارد، آنچه به راستى از صداهاى معمولى که انسان مى شنود از همه زشتتر است همان صداى الاغ مى باشد، که نعره ها و فریادهاى مغروران و ابلهان به آن تشبیه شده است .

نه تنها زشتى از نظر بلندى صدا و طرز آن ، بلکه گاه به جهت بى دلیل بودن ، چرا که به گفته بعضى از مفسران صداى حیوانات دیگر غالبا به واسطه نیازى است ، اما این حیوان گاهى بى جهت و بدون هیچگونه نیاز و بى هیچ مقدمه فریاد را وقت و بى وقت سر مى دهد!

و شاید به همین دلیل است که در بعضى از روایات نقل شده که هر گاه صداى الاغ بلند مى شود شیطانى را دیده است .

بعضى گفته اند فریاد هر حیوانى تسبیح خدا است جز صداى الاغ !

به هر حال از همه این سخن ها که بگذریم زشت بودن این صدا از میان صداها نیاز به بحث و گفتگو ندارد . و اگر مى بینیم در بعضى از روایات که از امام صادق 7 نقل شده این آیه به عطسه اى که با صوت بلند ادا مى شود، و یا داد و فریاد به هنگام سخن گفتن تفسیر گردیده در حقیقت بیان مصداق روشنى از آن است .

برگرفته از تفسیر نمونه – سوره لقمان آیات 16 تا 19

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد