عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

طلوع دوباره رسول خدا(ص)

 بسمه تعالی



1- فردا میلاد پیامبر بزرگی است که «خاتم انبیا» بود و ولادت او با تشریفات خاصی همراه گردید چون زاده شد بت ها شکستند، آتشکده ها خاموش شدند، ارکان کاخ های ابرقدرت ها لرزیدند و فرو ریختند، زبان هایی از لکنت آزاد و پرگویانی خاموش شدند. اهالی مکه نور دنباله داری که از کعبه برخاست و به خانه «عبدالله» فرود آمد را به چشم دیدند و بسیاری این ندای آسمانی پرطنین را شنیدند که: «محمد آمد» کم نبودند زنان بنی هاشم و غیربنی هاشم که دور بستر «آمنه» به چشم دیدند که «طفل عبدالمطلب» با انگشت آسمان را اشاره کرد و با زبانی فصیح گفت: «لااله الاالله» و این همه مهر تاییدی بر این روایت است که: «چون پیامبری مبعوث گردد، همه با جانشان آن را شهادت می دهند و وای بر زبان هایی که ترجمان قلب نباشند.»
محمد-ص- چهل سال در میان مردم و با آنان آمیخته بود، با آنان به سفر می رفت و درحضر به سخنان مردم گوش می داد و با آنان سخن می گفت. در هر خیری با مردم بود و در شرور از آنان فاصله می گرفت و آنان را انذار می کرد. از این رو همه می دانستند او «راستگوترین»، «دلسوزترین»، «امین ترین» و «فداکارترین» مردم است. روزی که بعد از مرمت کعبه قرار بود «حجر الاسود» به جای خود بازگردد و این آنان را - از این جهت که چه کسی سزاوارتر است- درگیر منازعه کرد و در نهایت قرار شد اولین کسی که وارد می شود او «حجر» را به جای خود بازگرداند و او «محمد»-ص- بود، هیچ چیز دیگر به اندازه ورود «امین مکه» نمی توانست دو یا چند طرف نزاع را خشنود گرداند و او با تدبیری عالی همه را در این کار شریک گردانید. پیامبر در همه عمر مانند یک «خدمتگزار» بود و مردم را چون «خانواده» خود دوست می داشت. او بویژه با فقرا چنان بود که تشخیص او از آنان کار ساده ای نبود. وقتی به پیامبری برگزیده شد همه اهل مکه با قلب او را تصدیق کردند. اکثر آنان خبر بعثت او را پیشاپیش از «ترسایان» شنیده و خود علائم بعثت را دیده بودند بنابراین جایی برای تردید نمانده بود.
علاوه بر این «نیاز به تحول ریشه ای»، مقابله با فساد و اعتقادات شرک آلود بسیار آشکار بود. کسی جز سران قریش از رسوم جاهلی حمایت نمی کرد و حمایت آنان نیز از قوه استدلال بهره ای نداشت بلکه آنان محافظان و مدافعان آداب و رسومی بودند که بر مبنای آنها حکومت های جبارانه خود را استوار کرده بودند. زنده به گور کردن دختران و قربانی کردن فرزندان در پای بت ها و سجده بردن به خاک و چوب چیزهایی نبودند که بتوان برای آنها استدلال آورد از این رو مشرکان قریش وقتی مورد پرسش قرار می گرفتند، می گفتند: «ما بر سیره آبا و اجداد خود هستیم» و وقتی گفته می شد: «اگر آبا و اجداد شما بر خطا بودند، چه» پاسخی نداشتند. با این وصف مصطفی- ص- در شرایط «سهل ممتنع» به پیامبری رسید. توده های مردم به زودی گرویدند و سران قریش تا آخر مقاومت کردند و تنها زمانی کوتاه آمدند که آینده خود را درخطر می دیدند. از این رو پیامبر با «خاک نشینان» و به تعبیر حضرت امام با پابرهنگان دمخور بود و می خواست که همواره با آنان باشد و البته خدای متعال هم در همان دوران مکه به پیامبر خود گفته بود اینها را به هیچ قیمتی از دست نده و برای جلب سران قریش جهدی نداشته باش و او خود در سال هشتم بعثت با واسطه عموی گرامش «ابوطالب» به آنان گفته بود: «اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهید و در مقابل آن بخواهید که من از راه برگردم آنها را قبول نمی کنم» و پیام پیامبر(ص) با همین «بی نام و نشان ها» جهانی شد. همان خاک نشین ها که در اوج ناداری «وعده های عظیم» پیامبر را کاملا قبول داشتند- در حالیکه سران قریش به بسیار کمتر از آن وعده ها هم پوزخند می زدند- با اسلام ماندند و سران قریش که با اسلام هم درصدد بازتولید واژگان و رسوم کفرآلود بودند از همان لحظه ای که پیامبر چشم بر هم نهاد به زدن ریشه ها و پیکره اسلام مشغول شدند. اما با این همه، اسلام ماند و پابرهنگان توانستند بر بنی امیه، بنی عباس و... غلبه کنند و میراث محمد-ص- را سینه به سینه، گوش به گوش و دست به دست به «پابرهنگان بعد» بسپارند. پابرهنگان برخلاف ظاهر واژه، وجودشان آمیخته با حکمت، علم و معنویت بود و از این رو همواره در آنان سرآمدانی چون ابی ذر، سلمان، مقداد،... شهید مدرس، شهید نواب صفوی، شهید سعیدی ... و امام خمینی(ره) که در اداره امور زندگی هشت آنان همواره گرو نه شان بوده بروز و ظهور داشته اند. الان هم همین ها حاملان اسلام ناب محمدی-ص- هستند. کما اینکه شاگردان امروزی امام «جعفربن محمد الصادق» علیه السلام که فقهای نامدار شیعه اند از میان همین پابرهنگان برخاسته اند.
2- این روزها، روزهای تولد دوباره انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب ایران 32 سال پیش با میدان داری پابرهنگان به پیروزی رسید در حالی که بسیاری از افراد صاحب«نظر»، این را محال می دانستند و با واژه هایی به تمسخر می پرداختند. حکومت پابرهنگان- به تعبیر حضرت امام- در روز 22 فروردین 58 در ایران مستقر گردید و به سرعت به محیط اطراف پراکنده شد و اولین موج های مذهبی در همان ماههای اول در شمال آفریقا و خاورمیانه بپا خاست اما بنا به دلایلی اکثر این امواج وقتی به صخره غرب و رژیم های وابسته برخوردند، فرو نشستند. جنبش النهضه در تونس، جنبش اسلامی در الجزایر، انتفاضه اول فلسطین، انتفاضه جزیره العرب و انتفاضه عراق از این قبیل بودند که در دهه اول انقلاب بر پا شدند و بی آنکه به هدف آنی خود برسند، فرو نشستند. بسیاری با نگاه به این وضعیت تحلیل کردند که «انقلاب ایران به پایان راه رسید» این سخن ابتدا در خارج مطرح گردید و سردمدار آن صهیونیست ها بودند.
حالا 32 سال پس از آن روی کارآمدن حکومت پابرهنگان در ایران و حدود دو دهه پس از زمانی که گمان می شد، شعله های انقلاب فرو نشسته است شاهد موج مجدد در آن کشورها هستیم موجی که به سرعت بن علی ها، مبارک ها، صالح ها و بن خلیفه ها را واژگون می کند و در کشورهایی- نظیر کویت- که سر سوزنی گمان نمی رفت، سر برآورده است. سران غرب ابتدا گمان می کردند که با واژه سازی و تکیه بر عناصر 4گانه قدرت خارجی خود- یعنی رسانه، دیپلماسی، روشنفکران وابسته و ارتش های مصر و...- می توانند بر روند فایق آیند ولی زمان زیادی- یک هفته- طول نکشید که متوجه اشتباه خود شدند. بلی انقلاب تونس، مصر و... اقتصادی نبود، روشنفکری نبود، تویتری نبود، پارلمانتاریستی نبود، رفرم نبود و غرب چگونه می توانست از طریق رسانه و دیپلماسی و... بر قیام هایی تاثیر بگذارد که در آن ها، «متهم ردیف اول» به حساب می آید بر این اساس سردمداران آمریکا و انگلیس و فرانسه خیلی زود دریافتند که در معادله تغییرات خاورمیانه و شمال آفریقا از اساس حرفی برای گفتن ندارند دقیقاً از این رو بود که به جای سخن گفتن به ساکت کردن روی آوردند. وقتی رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در 15بهمن ماه- 10 روز پس از آغاز قیام مصر- آن خطبه های حکیمانه و انقلابی- بخصوص خطبه ای به زبان عربی و با تبیین دقیق شرایط و مشخص کردن کارهایی که برای پیروزی بر رژیم وابسته مبارک لازم بود- ایراد کردند و از راه بی بازگشتی رژیم مبارک سخن گفتند، وحشت سراپای غرب را فرا گرفت. آنان به جای دست زدن به اقدام ابتکاری، نسخه های قبلی را دست موسوی و کروبی و... دادند و تعدادی را برای خلق «کاریکاتور» حرکت مردم مصر و تونس به میدان فرستادند بلافاصله بعد از ترسیم کاریکاتور در ایران خانم هیلاری کلینتون در جلوی دوربین های تلویزیونی ظاهر شد و دلیل ماجرای 25 بهمن را بیان کرد و گفت: «با این وصف ایران قابلیت الگو شدن برای دیگران را ندارد و خود درگیر همان موجی است که مصری ها و تونسی ها با آن مواجه اند.»
اگر نظری به ماهیت تظاهرات مردمی و رژیم هایی که به واسطه آن در معرض «فروپاشی آنی» قرار گرفته اند، بیاندازیم، درمی یابیم که 5 موضوع رژیم های در حال فروپاشی را بهم پیوند داده است؛ وابستگی به غرب، ضدیت با اسلام و اصرار بر سکولاریزم، فساد، ناکارآمدی و دیکتاتوری. این پنج خصوصیت به همه رژیم های منطقه ای هوادار آمریکا سرایت دارد و اصولا آمریکا اگر مشکلی دارد با حاکمیت هایی نظیر جمهوری اسلامی ایران است که به پاکدستی، انتخابات سالم و فراگیر، مردم سالاری، دین مداری و عدم وابستگی به غرب و شرق شناخته می شود. ایران اسلامی و برخی دولت های مردمی دیگر نظیر دولت حماس فلسطین و دولت ترکیه همان دولت هایی اند که از تحولات کنونی با جدیت استقبال کرده اند و با استناد به این قیام ها، آینده را از آن خود ارزیابی می نمایند.
موج انقلاب - ضد وابستگی، ضد فساد، ضدسکولاریزم، ضددیکتاتوری و ضد ناکارآیی- یک هفته است که به «شبه جزیره عربستان، حساس ترین نقطه جهان اسلام از نظر اقتصادی -ژئواکونومیک- رسیده و سه کشور یمن، بحرین و کویت را درگیر کرده و رژیم های سعودی، عمان و امارات را به حالت آماده باش درآورده است. اگر این جنبش ها در نهایت به نتیجه مطلوب هم نرسند و فقط اثبات کنند که دوره حکومت «آل ها» و «امیرها» و «سلاطین» به پایان رسیده و دیگر نمی توان اعتقادات مذهبی و علایق سیاسی شهروندان را در نظر نگرفت، کفایت می کند چون این خود پایه اصلی «تحولات بزرگ» و انقلاب خواهد بود.
سعدالله زارعی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد