عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

اخبارویژه روزنامه های22دی89

 

بسمه تعالی

جمهوری اسلامی


***یک امام جماعت وهابی که در ساعات پایانی شب از طریق مشروب فروشی به کسب درآمد می‌پرداخت، توسط پلیس سعودی در جده بازداشت شد. به نوشته روزنامه عربستانی "الیوم" این شخص، امامت نماز صبح در یکی از مساجد شهر جده در غرب سعودی را برعهده داشته و شب‌ها هم از طریق مشروب فروشی کسب درآمد می‌کرد. فرمانده پلیس شهر جده در گفتگو با این روزنامه، افزود: این امام جماعت مشروب فروش از کشور اتیوپی بوده که چندین سال است در عربستان سعودی زندگی می‌کند. وی همچنین گفت: پس از بازجویی و بررسی بیشتر، مشخص شد که یک زن سعودی از قبیله "بنی جلدته" نیز شریک وی بوده و در پخش مشروبات الکلی این مرد را کمک می‌کرده است. این دو مشروب فروش پس از چندین روز کار عملیات و اطلاعاتی نیروهای پلیس جده به دام افتادند.


***همزمان با سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه خلیج فارس که برای حمایت از رژیم صهیونیستی و تقویت سیاست ضد ایرانی واشنگتن صورت گرفته، رژیم قاهره نیز تبلیغات تازه‌ای را علیه ایران آغاز کرده است. روزنامه کویتی "الجریده" نوشت: دستگاه‌های امنیتی مصر یک شبکه جاسوسی ایران در این کشور را در زمینه جمع آوری اطلاعات درباره سرمایه‌گذاری و فعالیت گردشگری در مصر به نفع ایران فعالیت می‌کرد، کشف کردند. این نشریه کویتی همچنین ادعا کرد که در این شبکه سه مصری و یک ایرانی الاصل تبعه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس فعالیت می‌کردند که پنج شنبه گذشته دستگیر شدند. این روزنامه در ادامه خبرسازی خود نوشت: مقامات مصری از متهمان نقشه‌های گردشگری ممنوعه‌ای از منطقه شبه جزیره سینا، دستگاه‌های ارتباطی جدید مخصوص نهادهای اطلاعاتی، مبلغ 120 هزار دلار و یک مجموعه کتاب کددار با کدهای فارسی که مفهوم واژگان آنها تاکنون مشخص نشده است و یک دستگاه لپ تاب پیشرفته کشف و ضبط کرده‌اند. به نظر می‌رسد این فضاسازی‌ها با هدف تحت الشعاع قرار دادن کشف شبکه‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی در مصر صورت گرفته است.


کیهان


این بی آبرویی را به جان نخرید شرمندگی دفاع از صدام و طالبان کافی است(خبر ویژه)


یک روزنامه انگلیسی تحرک برخی مقامات آمریکایی و انگلیسی برای حمایت از گروهک تروریستی منافقین را شرم آور خواند و خواستار پرهیز از این کار شد.


روزنامه گاردین نوشت: غرب باید موضع سرسختانه ای علیه ایران اتخاذ کند اما حمایت از گروههای تروریستی نظیر سازمان مجاهدین ]منافقین[ اشتباهی استراتژیک و اخلاقی است. درست است که از دشمن دشمن باید استفاده کرد اما محدودیت ها را هم باید سنجید. به عنوان مثال فروش سلاح به صدام تصمیم خوبی نبود همچنین ژست های دلجویانه از طالبان در اواخر دهه 1990 میلادی این معنا را داشت که رئیس جمهوری وقت آمریکا، بیل کلینتون، در شرایطی از طالبان دفاع کرده است که آن ها مردم افغانستان را بی رحمانه سرکوب می کردند.


گاردین اضافه کرد: بین لفاظی های سازمان مجاهدین درباره دفاع از دموکراسی و اعمال گذشته آن به خصوص ارتباط آن ها با صدام حسین بین سال های 1986 تا 2003 فاصله بسیاری وجود دارد. به نظر شورای روابط خارجی آمریکا، سازمان مذکور در سال 1991 در انتقام جویی های بی رحمانه علیه کسانی که در برابر حکومت عراق به پا خاسته بودند شرکت مستقیم داشته است. در واقع گستره عمل این گروه به عنوان بازوی موثر حکومت دیکتاتوری صدام حسین، وقتی کاملاً روشن می شود که ملاحظه شود این سازمان به هنگام محاصره عراق از سوی نیروهای آمریکایی در سال 2003 دارای 2000 تانک، خودروی زره پوش و قطعات توپخانه سنگین بوده است. غرب باید از دیگر گروه های مخالف در ایران که سابقه علنی تروریستی ندارند، حمایت کند(!)


رابطه فسیل احمد رشیدی مطلق با معاون پارلمانی دولت سازندگی؟! (خبر ویژه)


اتاق فکر فتنه سبز در لندن، مصاحبه وزیر صهیونیست رژیم پهلوی با یکی از رسانه های ضد انقلاب را بلافاصله و عیناً منتشر کرد.انتشار متن کامل مصاحبه داریوش همایون (سخنگوی دولت آموزگار، وزیر اطلاعات و جهانگردی و قائم مقام حزب شاه ساخته رستاخیز) از سوی «جرس» و در دفاع از فتنه سبز، عمق پیوند حلقه های ضد انقلاب تحت مدیریت سرویس جاسوسی ام آی شش انگلیس را بیشتر نشان می دهد.


داریوش همایون که نویسنده مقاله توهین آمیز علیه حضرت امام و روحانیت در دی ماه 1356 یا واسطه این مقاله از دربار، به روزنامه اطلاعات محسوب می شود در مصاحبه با سایت ضدانقلابی تهران ریویو ضمن دفاع از دست اندرکاران فتنه سبز در داخل (نظیر موسوی و کروبی و خاتمی) تاکید کرده بود: «جنبش سبز توانست سران خود را که از درون رژیم بودند تغییر دهد و بسازد. جنبش سبز در جناح به اصطلاح اصلاح طلب نفوذ کرد که توانست آن آبروریزی ها را برای رژیم راه بیندازد. البته به سران جنبش، رهبران نمی گویند، بلکه می گویند راهبران. حتی خود آنها هم می گویند ما رهبر جنبش نیستیم. من اشکال اساسی در رفتار و گفتار سران جنبش در داخل ایران نمی بینم. وقتی از بیرون به اینها نگاه می کنم می بینم که آنها نسبت به بسیاری از کسانی که در بیرون ادعای رهبری دارند یا دیگران سعی می کنند از آنها رهبر جنبش بسازند، انحرافات بسیار کمتری دارند. جریان سبز سعی کرده دو جریان مذهبی و سکولار را به هم نزدیک کند و گروه های اپوزیسیون فعال در خارج، از این مسائل دور هستند و متوجه قضایا نیستند که ما با چه نیروها و چه کسانی در داخل سر و کار داریم. ما بیرونی ها حرف هایی می زنیم اما این حرف ها ممکن است با گفتمان درون ایران سنخیت نداشته باشد».


یادآور می شود مهاجرانی (معاون حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور در دولت سازندگی و وزیر ارشاد دولت اصلاحات) سروش، کدیور و بازرگان، سال گذشته ضمن صدور بیانیه ای، حلقه لندن را اتاق فکر جنبش سبز معرفی کرده بودند. این حلقه با سلطنت طلبانی چون مسعود بهنود و چپ های آمریکایی نظیر فرخ نگهدار مرتبط است. طیف افراطی کارگزاران (کسانی نظیر مهدی-ه) و مشارکت ارتباطاتی را با حلقه لندن برقرار کرده اند.


این چندمین بار است که داریوش همایون از فتنه گران سبز و عناصر سرخورده ای نظیر موسوی و کروبی و خاتمی جانبداری می کند اما اولین بار است که اظهارات وی، عیناً در ارگان رسانه ای حلقه لندن منتشر می شود. همایون از فسیل های ضدانقلاب محسوب می شود که از تحرکات سال گذشته فتنه گران جان گرفت.


آقای هاشمی رفسنجانی اخیراً نسبت به بازسازی جریان احمد رشیدی مطلق و اهانت به روحانیت و مرجعیت ابراز نگرانی کرده بود.


آقای منتجب نیا!شما در کدام لاک خزیده اید؟! (خبر ویژه)


قائم مقام کروبی در حزب اعتماد ملی گفت: اصلاحات جریانی است که با خط امام پیوند ناگسستنی و با تفکر نورانی بنیانگذار انقلاب رابطه مستقیم دارد.


منتجب نیا همچنین در واکنش به اظهارات دبیر شورای نگهبان که به اعتبار نقش آفرینی اصلاح طلبان در فتنه سال گذشته، اعلام کرده بود آنها حق حضور در انتخابات ندارند، گفت: شورای نگهبان از لحاظ شرعی و قانون اساسی نباید وارد مسائل جناحی و قطبی شود و در این زمینه اظهارنظر کند زیرا عملکرد این نهاد مهم نظام را به طور کلی زیر سؤال می برد. ما معتقدیم کشور دارای قانون اساسی است اما باید پرسید کدام یک از گفتار این آقایان منطبق با قانون اساسی است.این اظهارات در حالی از سوی منتجب نیا عنوان شده که دشمنان خونی خط امام- از سلطنت طلب ها گرفته تا منافقین و بهائیت و چپ های آمریکایی- طی 18 ماه گذشته بارها خیانت کروبی به امام و انقلاب را مورد ستایش و تمجید قرار داده اند. همچنین حتماً آقای منتجب نیا به خاطر دارد که وقتی سال گذشته کروبی به همراه موسوی و خاتمی، اوباش ضدانقلاب را دعوت به خودنمایی در راهپیمایی روز قدس کرد، همین اوباش به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی شعار داده و روی شعار بنیادین «جمهوری اسلامی» خط کشیدند یا در 16 آذر به تصویر حضرت امام بی حرمتی کردند و در ادامه خط وقاحت، به ساحت امام حسین(ع) در روز عاشورا تعرض کردند.


اکنون از آقای منتجب نیا باید پرسید جاده صاف کنی برای این حرمت شکنی ها، همراهی با تفکر نورانی حضرت امام بود یا سواری دادن به استکبار و گروهک های ضد امام؟ و آیا این تحرکات را می توان به حساب رفتار و رقابت های جناحی گذاشت؟ یا اگر شورای نگهبان طبق رسالت خود نسبت به این تحرکات ابراز بیزاری کرد، می شود نام رفتار جناحی بر آن گذاشت؟ یعنی اگر جماعتی خواستند کشور را به آمریکا و انگلیس و اسرائیل بفروشند، باید سکوت کرد چون ممکن است همان پیاده نظام مزدور- و بعضاً بی جیره و مواجب- انگ رفتار جناحی بزنند؟ وقتی سروش از حامیان اصلی دبیر کل اعتماد ملی در انتخابات، فقه و فقاهت و جمهوری اسلامی این میراث بزرگ حضرت امام را با گروهک طالبان مقایسه کرد، امثال آقای منتجب نیا در کدام لاک خزیده بودند؟! و آن روز که اوباش دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی و تغییر قانون اساسی بودند، نظایر این آقا جز به حماله الحطبی اوباش مشغول بودند؟ آنها حتی همین امروز هم حاضر نیستند از جریان فتنه گر و برانداز ابراز برائت کنند چون بدان آلوده اند.


هزار و یک غلط در توجیه یک غلط (خبر ویژه)


میرحسین موسوی به جای عذرخواهی از ملت ایران و توضیح درباره خیانت های زنجیره ای خود همچنان مشغول مغالطه و توجیه تراشی است.


وی در مصاحبه با سایت کلمه، درباره اعتراضات گسترده مردمی و رسانه ای گفت: بنده قصد پاسخ داشتم اما نامه برادر عزیزم آقای کروبی مرا منصرف کرد. نگاه ایشان دلیل بسیاری از این بداخلاقی ها را روشن می کند. دلیل دوم سکوت آن بود که اینها از شگردهای رژیم های توتالیته شبیه دوران استالین استفاده می کنند. آنها روی گوبلز را در جعل و دروغگویی سفید کرده اند و تهمت و دروغ را جزئی از دیانت متحجرانه خود قرار داده اند. این همه دروغ و تهمت نشان داد اسلام حضرات چگونه اسلامی است.


وی درباره این سؤال «کلمه» که «چطور می توان بر این تفرقه افکنی ها و شکاف ایجاد شده در اثر تبلیغات سوء فائق آمد؟ جنبش سبز چطور می تواند در جهت پوشاندن و کم کردن شکاف های مختلف گام بردارد و وحدت ملی را در برابر تفرقه افکنی های دولتی حفظ کند» گفت: «در کنار تلاش برای گسترش آگاهی ها و مبارزه با انتشار دروغ و قلب حقایق، نباید خاطره بحثها و گفتگوهای صمیمانه روزهای انتخابات را از یاد برد. نباید از یاد ببریم که چه طور پیش از آن که مداخله های به اصطلاح امنیتی فضای گفتگوی مدنی را به آشوب بکشد و صدای بحث و گفتگو را خاموش کند، شنیدن صدای همدیگر را در گفتگوهای انتخاباتی تجربه و تمرین می کردیم. نباید زنجیره سبزی که تمام اختلافات و تفاوت ها را از جنوب تا شمال شهر و کشور به هم پیوند می داد و زیستن در کنار هم را به ما می آموخت فراموش کنیم.


موسوی با این حال ترجیح داد به سؤالات کاملاً روشن پاسخ ندهد از جمله اینکه چرا گندم نمایی و جو فروشی کرد و در حالی که دم از احیای خط امام و نگرانی برای ارزشهای انقلاب می زد، مورد حمایت متفقانه جبهه ضد انقلاب قرار گرفت؟ چه خیانت هایی به کشور و ملت کرد که مدال شجاعت از سران اسرائیل و آمریکا و انگلیس گرفت و حتی یکبار هم نسبت به آنها اعلام برائت نکرد؟ و به چه دلیل سلطنت طلبان و تروریست های منافقین و تندرو ریگی، و بهایی ها و مارکسیست ها و نهضتی ها و جبهه ملی ها برای او هورا کشیدند؟ آیا این عملکرد منافقانه، مصداق بارز دروغ گویی و غش در معامله با مردم نبود؟ آیا برپایی آشوب و آتش افروزی و حمله به همه مقدسات اسلامی و انقلابی، «گفت وگوی مدنی» بود؟! تن ندادن به قانون و تلاش برای انسداد کشور در راه انداختن جنگ حیدری- نعمتی چطور؟ آیا امثال موسوی محملی در خدمت دشمن برای دو قطبی کردن و از هم پاشاندن کشور نبودند؟ حمله به پایگاه بسیج و نیروی انتظامی و بانک و عابران و زنان و کودکان رهگذر هم جزو همان گفت وگوهای مورد ادعا و زیستن در کنار هم بود؟ و آیا اینکه آقای رابرت گیتس وزیر جنگ آمریکا پس از دیدن دو دستگی ایجاد شده از سوی دست اندرکاران فتنه سبز گفت که ما تاکنون از تحریم ها ناامید بودیم و اکنون باید تحریم ها را تشدید کرد، در راستای همان دغدغه وحدت ملی بود؟!


موسوی همچنان از این پاسخ طفره می رود که چرا نشست با گروهک هایی چون نهضت آزادی را انکار کرد اما یک سال بعد یکی از سایت های وابسته به وی برخی از همین دیدارها را منتشر کرد. یا چرا برخی از اعضای ستاد وی در ارتباط مستقیم با سفارت انگلیس و حلقه لندن و اتاق سیا در دوبی بودند و چرا برخی از همان اعضا هم اکنون در پناه دولت های آمریکا و انگلیس و فرانسه قرار گرفته اند؟ و چرا تروریست ها و منافقین و حرمت شکنان دستگیر شده در عاشورای سال 88، از سوی وی به عنوان «مردمان خداجو» معرفی شدند؟


از دو حال خارج نیست یا موسوی به کارگزاری سرویس های جاسوسی استکباری تن داده بود و یا اینکه جاه طلبی و عقده های ناکام، وی را تا آنجا کشاند که تن به هر نوع خیانت به نفع گروهکها و جبهه ضد انقلاب خارجه داد و در هر حال واقعیت این است که به قول معروف یک غلط با هزار توجیه می شود هزار و یک غلط!


هذیان نگوئید رفقا! مردم پای جمهوری اسلامی ایستاده اند(خبر ویژه)


«همان مردمی که پر ازدحام تر از استقبال سال 57، آیت الله خمینی را در سال 68 تا بهشت زهرا تشییع کردند، روز 9 دی 1388 هم به خیابان آمدند و بساط شهر آشوبان را بعد از 8 ماه جمع کردند، حتی اگر اعضای اپوزیسیون به آنها توهین کنند».این مطلب را داریوش سجادی از مخالفان مقیم آمریکا در وبلاگ خود یادآور شده است. وی از دست اندرکاران جریان سبز و اپوزیسیون خواسته که واقع گرا باشند و خود را فریب ندهند چرا که هیچ راه استدلالی ندارند. سجادی می نویسد: 21 سال پیش، وقتی خبرگزاری ها اعلام کردند 10 میلیون نفر در تشییع بنیانگذار جمهوری اسلامی شرکت داشته اند، از یکی از روزنامه نگاران مخالف خمینی و انقلاب او پرسیدم راز این الفت چیست که آن استقبال 4 میلیونی سال 57 به این تشییع وفادارانه و 10 میلیونی ختم شده و پر ازدحام تر است. پاسخ آن روزنامه نگار صریح و ساده بود «همه آن 10 میلیون نفری که در مراسم تشییع پیکر شرکت کردند مزدورانی بودند که حکومت با تحریک و تطمیع از طریق دادن کوپن بنشن و حبوبات و خواربار و اطعمه و اغذیه، ایشان را به مراسم مزبور کشانده بود»! ادعایی که بر فرض صحت نشان از توانمندی حکومت در بسیج ده میلیون نفر در کمتر از 24 ساعت دارد. ادعایی که بر فرض صحت خبر از برخورداری حکومت از یک لشکر پرتعداد و سریع البسیج و کم هزینه جهت هل من مبارز طلبی با مخالفانش دارد. حال معلوم نیست در صورت صحت چنین فرضی مخالفین جمهوری اسلامی دیگر چه محلی از اعراب و اصرار بر مبارزه در مقابل چنین حکومتی دارند؟ اپوزیسیون مدعی چنین ادعایی مجبور است به لوازم ادعای خود نیز مقید بماند و بر همان اساس عطای مبارزه با چنین حکومت را به لقایش ببخشد. طبعاً مقابله و تلاش جهت سرنگونی حکومتی که برخوردار از قابلیت بسیج لشکری از مزدوران بالای ده میلیون است و هر آئینه اراده کند می تواند به طرفه العینی ایشان را به صحنه مقابله با مخالفینش بکشاند. همآوردی با چنین حکومتی اهتمامی است بغایت نابخردانه و بی فرجام!


وی که پیش از این با نشریات زنجیره ای اصلاح طلب هم همکاری داشته اضافه می کند: اپوزیسیون جمهوری اسلامی در اتخاذ رؤیا یا واقعیت مختار است. اما منطقاً نباید و نمی تواند ناکامی های خود در مصاف با جمهوری اسلامی را نیز از دل هذیان ها و تخیلات خودباور و فهم کند و دیگران را نیز به فهم اجباری از «درک معوج» خود از دنیای واقعیت، محکوم نمایند. راز پنهان در اقبال به خمینی و انقلاب خمینی را نمی توان در چنان ادله سخیف و بی اعتباری ریشه یابی کرد. واقعیت آن است که خمینی قبل از آنکه به امت اش پول نفت و زندگی مرفه و صلح و ثبات و تنعم و تفرج عطا کند ایشان را درست تعریف کرد. ملتی که تا پیش از این، از جانب حکومت در مقام اقشار پست و فرودست تحقیر و طرد می شدند اینک با خمینی و انقلاب خمینی قدر دیدند و صدر نشستند، اینک امامی از جنس خود داشتند که مانند ایشان زندگی می کرد و به واقعیت و موجودیت و هویت ایشان احترام می گذاشت و خود و حکومت اش را خادم ایشان تعریف می کرد، واقعیتی که علی رغم وضوح، بمثابه جنگلی انبوه از درختانی بود که موجودیت شان در مقابل اپوزیسیون مانع از توان ایشان در دیدن جنگل بود! برهمین اساس است که سال گذشته نیز و بعد از 8 ماه شهر آشوبی شهر آشوبان در تهران، وقتی در نهم دی ماه سیل گسترده همان «شهروندان به زعم اپوزیسیون فرودست» خیابان را به تسخیر خود درآوردند بار دیگر حافظه تاریخ شاهد کورتکس سوزی و ادله مشعشع و تکراری اپوزیسیون ایرانی شد از قبیل آنکه تظاهرات نهم دی محصول بسیج نیروها از دهات با اتوبوس و وعده ساندیس بود»! ادعایی که بر فرض قبول از منطقی بغایت نحیف و رنجور برخوردار است.


وی می پرسد: سبزها به ویژه صاحب منصبان سابق سبز معلوم نیست چرا تجاهل العارف می کنند و نمی گویند که اگر تظاهرات نهم به بهای ساندیس بود، چرا تظاهرات فرمایشی با این همه تأخیر انجام شد؟ چرا مثلاً روز قدس یا 61 آذر تظاهرات نشد؟ شوربختانه «سبز»ها چاره ای جز آن ندارند تا تن به این واقعیت هر اندازه تلخ بدهند که تظاهرات نهم دی ماه تظاهراتی واقعی، خودجوش و مردمی بود. مردم با تأمل در تمام آن 8 ماه در حال نظارت بر اعتراض ها بودند و در ابتدا شاید حداقلی از حق را نیز برای معترضین قائل بودند. اما با بی تدبیری رهبران جنبش سبز و بی توجهی به لزوم مرزبندی، تدریجاً و در یک بازه زمانی 8 ماهه منجر به آن شد تا «تردید» توده های اکثریتی مبدل به «تصمیم» شود. تصمیمی که محصول خود را در جوشش گسترده و میلیونی تهرانیان در بازپس گرفتن خیابان در نهم دی ماه نشان داد.جوششی که در میان خود برخوردار از بخش متکثری در حدفاصل موافقان و مخالفان نتیجه انتخابات بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد