عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

نقشه راه 92

1- نقشه راه ایران در سال 1392 کدام است؟ طبیعتا نقشه راه بر مبنای راهبرد اصلی که «پیشرفت و عدالت» و تبدیل ایران به قطب اول اقتدار در منطقه است، به انضمام رصد ظرفیت ها و چالش های موجود ترسیم می شود. متقابلا آن گونه که اخیرا خبرگزاری آسوشیتدپرس به سیاق بسیاری دیگر از تحلیل گران نوشت، «ایران بزرگ ترین چالش پیش روی باراک اوباما و اولویت وی است». در واقع باید ضمن «محاسبه ملی» برای ترسیم نقشه راه، در ابعاد این موضوع تأمل کنیم که سرعت حرکت و پیشرفت ما در سال جدید، حاصل جمع «میزان همت عمومی در به میدان آوردن توانمندی ها و فعلیت بخشیدن ظرفیت ها» و «میزان معارضه و سنگ اندازی دشمن برای مهار یا کاهش سرعت ایران» خواهد بود.
2- اخباری که دیروز درباره دور دوم مذاکرات ایران و 1+5 در آلماتی منتشر شد، نشان می دهد طرف غربی همچنان به دنبال تقابل و زورگویی است و نه تفاهم و توافق برای حل مسئله مطابق حقوق بین الملل و معاهده ان پی تی. طبق گزارش های جست وگریخته و اظهارات سخنگوی کاترین اشتون، طرف غربی مجددا پیشنهاد نامتوازن و بی ارزش بهمن ماه گذشته را مبنی بر تعلیق غنی سازی در فردو، کاهش حجم اورانیوم 20درصد موجود و افزایش بازرسی ها را در مقابل کاهش برخی تحریم ها در زمینه داد و ستد طلا یا تعمیرات قطعات هواپیما! تکرار کرده است. با این وصف دورنمای مذاکرات آن چنان که اغلب تحلیل گران پیش بینی کرده اند، متفاوت از تصویر مذاکرات چند سال اخیر و ادامه مصاف سیاسی-اقتصادی سال گذشته نخواهد بود. به عبارت دیگر، آنها به دلایل گوناگون حاضر نیستند پیشرفت بومی و خودجوش ایران را بپذیرند و راه را برای شتاب مضاعف این حرکت باز کنند. شعار گفتمانی «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» از متن همین واقعیت سر برمی آورد.
3- راز مقابله جویی آمریکا چیست؟ 6 سال پیش- اواخر دی ماه 1385- وقتی ایران خبر تکمیل زنجیره 164تایی از سانتریفیوژها و ایجاد آبشار هسته ای برای غنی سازی 5/3درصدی اورانیوم را اعلام کرد، روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی با ادبیات قابل تأمل تأکید کرد «ایران با اورانیوم واقعی به آمریکا تازیانه زد. ایران با شادمانی ورود خود را به باشگاه هسته ای خوشامد گفته و آب دهان بر چشمان آمریکا پرتاب می کند... اعلام موفقیت ایران باعث شرمندگی بوش شد که یکی دو روز قبل از آن اعلام کرده بود متعهد شده تا از دستیابی ایران به فناوری غنی سازی جلوگیری کند». پیشرفت بومی و مستقل ملت ایران که اسلام را به عنوان مدل تمدن سازی انتخاب کرده اند، به تصریح نیویورک تایمز، زدن تازیانه بر پیکر آمریکاست. فناوری اتمی البته تنها یک نشانگر از ده ها نمونه پیشرفت برق آسا و پرسرعت جمهوری اسلامی در حوزه های مختلف قدرت و توانمندی است. این در تراز فهم مستکبران، انداختن آب دهان به صورت دولت مدعی ابرقدرتی جهان است.
4- ایران از این چشم انداز، یک مدل الگوسازی را با موفقیت ارائه کرده و اگر مهار نشود، میخ دومین مدل الگوسازی و الهام بخشی را نیز محکم خواهد کرد. اتفاق مهم در نگرش غرب استیلاطلب این است که سرعت11 یا 13 برابری رشد (جهش) علمی ایران در قیاس با متوسط سرعت جهانی، به ملت ها این پیام را داده که اگر خود را از شیر غرب بگیرند می توانند قله های پیشرفت مادی را زیر پا ببینند. این مدل موفق ایران در حوزه الگوسازی است. آمریکا و غرب با این فهم می کوشند از حلول اتفاق مهم دوم مانع شوند و آن جا افتادن این گزاره معطوف به واقعیت است که «با مقاومت و پایداری می توان حقوق مسلم خود را بر کرسی نشاند». بر مبنای همین تحلیل، مسئله غرب با ایران از چالش هسته ای که به ضرر غرب مغلوبه شده، گذر کرده و اکنون چالش آتوریته و اقتدار «سلطنت غرب بر عالم» در میان است. مثلث صهیونیسم مسیحی در دنیا معتقد است امضای مجدد حقوق تصریح شده ایران در معاهده ان پی تی پس از یک دهه زورگویی و تهدید و تحریم و ترور و خرابکاری و مذاکره در فضای تحت فشار، یعنی امضای گواهی مرگ سلطنت غرب یا به عبارتی صدور مجوز شورش ملت ها در اقطاب عالم.
5- با این مقدمات، نقشه راه اصلی آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران، همان روند مخاصمه و مزاحمت و معارضه است و نه گفت وگو برای تفاهم و توافق. آنها از مذاکره صرفا به عنوان یک تاکتیک دوگانه برای «سنجش آخرین موقعیت و محاسبه ایران در برابر فشارها» و «فریب افکار عمومی» (عملیات فریب) استفاده می کنند و حقیقت این تعامل، همان تخاصم نهادینه در خلق و خوی جبهه استکبار است. این خصومت در یک سال گذشته به اوج خود رسید و آمریکا با کاربست تحریم های همه جانبه، دست خود را مقابل ملت ایران و سایر ناظران جهانی رو کرد. این گارد دشمن با وجود همه تلخی ها، موجب ورزیدگی ملت ما در متن یک رزمایش حقیقی شد و منطق اقتصاد مقاومتی و جهاد اقتصادی در دل همین مصاف جا افتاد. آن گونه که رهبرمعظم انقلاب فرمودند؛ «اشکالاتی هم در داخل وجود داشت؛ برخی از کوتاهی ها و سهل انگاری ها انجام گرفت که به نقشه های دشمن کمک کرد، لیکن در مجموع، حرکت مجموعه نظام و مجموعه مردم، یک حرکت رو به جلو بوده است و ان شاءالله آثار و نتایج این ورزیدگی را در آینده خواهیم دید».
یکی از ابعاد این ورزیدگی در گزارش اخیر پاتریک کلاوسون مدیر پژوهش «انستیتو واشنگتن در خاور نزدیک» بازتاب یافته که می نویسد «ایران در حال دور شدن از اقتصاد نفتی است و این تحول تازه، تلاش های غرب برای اعمال فشار به ایران را کمرنگ می کند. هر چند مقامات ایران از مدت ها پیش درصدد گذار به اقتصاد غیرنفتی بوده و کوشیده اند از وابستگی به درآمدهای نفتی بکاهند اما در عمل گام های چندان مهمی برنداشته اند. اکنون تحریم های غرب، ظاهرا آنان را وادار به اقدام اساسی دراین باره کرده است. در سال 2012 میلادی، ایران حدود 57میلیارد دلار واردات و 34 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشت یعنی صادرات غیرنفتی، 60درصد هزینه واردات را پوشش داد. در حالی که 10 سال پیش، این رقم 24 درصد و 20 سال پیش، 14درصد بود... اکنون دیگر به نظر نمی رسد ایران از راه تحریم ها زمین گیر شود و غرب در این زمینه نیازمند بررسی استراتژی جایگزین است». این گزارش، روایت دیگر از تعبیری است که روزنامه هاآرتص سال گذشته نوشت مبنی بر اینکه «آرامش و ثبات موجود در ایران، دهن کجی به تحریم هاست».
6- چهارسال پیش شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی ضمن حمایت از فتنه گران اعلام کرد «جنگ با ایران از داخل مرزهای این کشور شروع می شود». آن زمان رئیس جدید دولت آمریکا به تعبیر نیویورک تایمز، نشان دادن پتک را کنار گذاشته و گزینه اغواگری و تحبیب و فریب را پیشه کرده بود. امروز با قاطعیت می توان ادعا کرد دست مستکبران در مقابل ملت ما تهی تر از 4 سال پیش رو شده است. 4 سال پیش پرز صراحتا اعلام نمی کرد مسئله او و هم قطارانش «اسلام» است اما او اواخر اسفند سال گذشته نقاب از صورت برداشت و با تبیین «انتخابات آزاد» ادعایی، به یورونیوز گفت «باید بر انتخابات آزاد در ایران تأکید شود نه اینکه از میان مذهبی ها و اسلامگراها یکی انتخاب شود. اکنون زمان تأکید بر رعایت حقوق بشر در ایران می باشد. این موضوع مهم تر از مسئله هسته ای است... مردم ایران در رنج هستند. آنها به اندازه کافی غذا برای خوردن ندارند و نمی توانند بیماران خود از جمله بیماران سرطانی را درمان کنند و تمام این مشکلات به این علت است که سران مذهبی جاه طلب شده اند و می خواهند امپراتوری مذهبی راه بیندازند»! با این اوصاف حمایت از برخی بازیگران فتنه سبز را می توان تحرکی در زمینه معارضه با مذهب- عمود خیمه مقاومت ایران- ارزیابی کرد و منتظر ادبیات مشابه برخی سیاسیون در زمینه تخطئه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و دادن حق به جانب شمر و یزیدهای جبهه استکبار بود.
7- جبهه استکبار طرفدار سیاستمدارانی بریده از دین -ولو با ظواهر و سوابق مذهبی- در ایران است که در مقابل زورگویی و اجحاف و حق کشی مستکبران، به گردن خم کردن و تسلیم دعوت کنند. با همین منطق بود که روزنامه نیویورک تایمز 27 خرداد 1389 به قلم رئول مارک گرکت (از متخصصان سابق سازمان سیا) نوشت «جنبش سبز، همان جریان سکولار مورد نظر آمریکا و جریانی برای نبرد در درون اسلام است. آمریکا بعد از 11 سپتامبر، منتظر ظهور چنین جریانی در ایران با گرایش های کم و بیش لیبرال و سکولار بود تا احتمال براندازی رژیم اسلامی را افزایش دهد. همکار قدیمی من در سازمان سیا می گفت تئوری های لیبرالی کارل پوپر پاسخ استبداد مذهبی حاکم بر ایران است و اکنون روشنفکران حامی جنبش سبز و از جمله سیدمحمد خاتمی عاشق پوپر و دفاع او از لیبرال دموکراسی هستند... وقتی به وقایع سال گذشته ایران نگاه می کنم، فورا کارل پوپر، ارتش دموکراسی و روحانیون روشنفکری به نظرم می آید که برای تغییر فرهنگ فعالیت می کنند. این گروه باید در سیاستگذاری های دولت اوباما در نظر گرفته شوند. جنبش سبز می تواند روشنفکران لیبرال و روحانیون مخالف و افراد پاکسازی شده حکومت را گرد هم متحد کند». در این صورت بندی، باندهایی نظیر حلقه انحرافی به عنوان پارسنگ ارزیابی می شوند و البته نقش جنجالی حاشیه ساز آنها برای انحراف توجهات از جبهه اصلی، مدنظر سرویس های اطلاعاتی غرب قرار دارد. در این میان تجربه 4 سال اخیر، ملت و دستگاه های نظارتی را به میزان بالایی در برابر شعبده بازی ها و ماجراجویی های سیاسی گذشته ورزیده و نفوذناپذیر کرده است.
8- دعوت به خلق حماسه سیاسی و اقتصادی در واقع دعوت به رویکرد جهادی از سر تدبیر و صلابت و موقعیت شناسی و عزت است. سنگ بنای این حماسه به هم تنیده ان شاءالله در روز انتخابات گذاشته خواهد شد. حضور گسترده مردم و تمهید مقدمات تشکیل دولتی پا به رکاب، پرانگیزه و عازم برای نقش آفرینی در آخرین مرحله از مصاف 10 ساله با جبهه استکبار، نقطه طلایی در خلق حماسه سیاسی و اقتصادی است. حکایت مصاف ملت و نخبگان ما با دشمنان فرومایه می تواند از جنس آن سلحشوری و حماسه آفرینی یاران صادق امیرمومنان علی(ع) باشد که امام با مشاهده رزم کارستان آنان و عقب راندن دشمنان بی سر و پا فرمود «سوز سینه ام فرو نشست وقتی دیدم دشمنان را از جای خود راندید همان گونه که شما را رانده بودند» (خطبه 107 نهج البلاغه). 


محمد ایمانی
 

مرعشی: شک نکنید که شورای نگهبان در بررسی صلاحیت ها کوتاه نمی آید

سخنگوی حزب کارگزاران می گوید کسی نباید در صلابت و قاطعیت شورای نگهبان در زمینه بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات تردید کند.
حسین مرعشی در مصاحبه با روزنامه دنیای اقتصاد گفته است: اصلا در صلابت روحانیت و شورای نگهبان تردیدو تشکیک نکنید. شورای نگهبان صلاحیت یک روحانی عضو مجلس خبرگان رهبری را که یک سال قبل تر تایید صلاحیتش را از شورای نگهبان گرفته و به عنوان مجتهد در انتخابات خبرگان شرکت کرده و رای آورده و وارد مجلس خبرگان شده و همین الان عضو مجلس خبرگان است به اسم آیت الله [ع]، ایشان را تحت عنوان عدم التزام عملی به اسلام برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس نهم رد کرد.
وی می افزاید: این نظام سه اصل دارد که به این سه اصل همه ما باید توجه کنیم. اولین اصل نظام این است که حفظ نظام از اوجب واجبات است. این را امام فرموده. دومین اصل نظام این است که میزان، حال فعلی افراد است. حال فعلی افراد را هم تو تشخیص نمی دهی، طرف مقابلت تشخیص می دهد. سومینش این است که نظام با هیچ کس عقد اخوت ندارد.
مرعشی هرچند این سخن را درباره نامزد حلقه انحرافی عنوان کرده اما معطوف به افراد آلوده به فتنه سال 88 نیز هست. به همین دلیل هم مرعشی در مصاحبه خود از لزوم نامزدی افراد میانه تری نظیر اسحاق جهانگیری و حسن روحانی سخن به میان می آورد و می گوید: به نظر من آقای جهانگیری یا آقای روحانی کارآمدند. یا مثلا آقای ناطق نوری از اصولگرایان کارآمد است.
او درباره نقشی که خاتمی و هاشمی می توانند ایفا کنند، گفته است: به نظر من کاری که آقای هاشمی و آقای خاتمی می توانند انجام دهند و به نظر من برای انتخابات آینده اولویت اصلی است، این است که باید با نظام وارد یک گفت وگو بشوند و این اطمینان را حاصل کنند و مجموعه نظام را به این نقطه برسانند که در دایره ای که شورای نگهبان تایید صلاحیت می کند. دراین دایره، رقابت جدی باشد و دیگران حق نداشته باشند در سازمان یافتن انتخابات نقش بازی کنند. یعنی در دایره ای که نظام قبول دارد و 5نفر، 4نفر یا هر چند نفر که هستند، در این دایره مطمئن شویم که رقابت جدی است. اگر چنین اتفاقی در انتخابات آینده بیفتد، این انتخابات یک نقطه عطف می شود، یعنی برگشت به تاثیرگذاری...
نقش دولت چیست؟ وی با اذعان به حاشیه افتادن فتنه گران و کوتاه شدن دست آنان از انتخابات می افزاید: این کاری که آقای هاشمی و آقای خاتمی می توانند بکنند، مهم تر از کاندیدا شدن و معرفی کاندیدا است. باید در تعامل با نظام، نظام را به نقطه ای برسانند که در محدوده مورد تایید شورای نگهبان واقعا نهادهای مدنی و سیاسی تعیین کننده باشند.
وی این را هم گفته که «اگر ما نتوانیم با تعامل با نظام یک راهکاری پیدا کنیم گرفتار مشکل می شویم. من این را به آقای هاشمی و آقای خاتمی هم گفتم».

نوبت باکو !

این نوشته در پی انتقاد به وزارت امور خارجه کشورمان نیست و براین باور است که احضار سفیر جمهوری آذربایجان و ابلاغ اعتراض شدیداللحن جمهوری اسلامی ایران به او، یکی از وظایف و مسئولیت های تعریف شده وزارت امور خارجه است ولی انتظار آن بوده و هست که مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان درک عمیق تری از شرایط داشته باشند و هیچ «فرصتی» از جمله ماجرای همایش اخیر در جمهوری آذربایجان را «تهدید» تلقی نکنند.
روز دهم فروردین ماه- 30 مارس- از سوی حزب موسوم به «جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی»! همایشی با عنوان «فردای آذربایجان جنوبی» در سالن اجتماعات یکی از هتل های باکو برگزار شد. در این همایش که علاوه بر تعدادی از اعضای این حزب برخی از مقامات و شخصیت های سابق جمهوری آذربایجان نیز حضور داشتند، ادعاهای سخیف و کودکانه ای علیه حاکمیت و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده بود و احضار سفیر جمهوری آذربایجان از سوی معاون محترم آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه کشورمان در اعتراض به برپایی این همایش صورت پذیرفته بود. ایشان درباره علت احضار سفیر جمهوری آذربایجان گفته است «در حالی که جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده است روابط دو کشور در مسیر پیوندهای عمیق دو ملت تداوم یابد، انجام اینگونه اقدامات می تواند آسیب جدی به روند مثبت و رو به توسعه روابط فیمابین وارد کند»... این سکه اما، روی دیگری هم دارد که نباید از نگاه مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان نادیده گرفته شود. بخوانید؛
1- جمهوری آذربایجان نزدیک به 10 میلیون نفر جمعیت دارد که اکثریت نزدیک به تمامی آنها مسلمان و شیعه هستند و پیوندهای عمیق فرهنگی و عقیدتی با مردم آذربایجان ایران دارند. مردم این کشور اگرچه سال های متمادی تحت سلطه شوروی سابق بوده اند ولی علی رغم تلاش و برنامه ریزی گسترده حزب کمونیست شوروی از عقاید دینی و فرهنگ و سنت های آذری خود دست نکشیدند. آنها بعد از فروپاشی شوروی سابق خواستار بازگشت به فرهنگ و عقاید خود بودند و از آن هنگام تاکنون ایران اسلامی را قبله آمال خود می دانند. شواهد موجود و رصدهای پیوسته کمترین تردیدی باقی نمی گذارند که مردم جمهوری آذربایجان، خود را عضو جدا شده ای از ایران اسلامی تلقی می کنند و تلاش فراوان و برنامه ریزی گسترده صهیونیست ها که بعد از فروپاشی شوروی در جمهوری آذربایجان نفوذ قابل توجهی یافته اند، تاکنون نه فقط موفق به تغییر این دیدگاه در مردم شریف جمهوری آذربایجان نشده است بلکه دشمنی و جنایات وحشیانه صهیونیست ها علیه ملت های مسلمان ، اشتیاق مردم جمهوری آذربایجان را به پیوند با ایران اسلامی شتاب بیشتری داده است. همایش مورد اشاره یکی از دهها و صدها اقدام مشترک صهیونیست ها و برخی از دولتمردان جمهوری آذربایجان برای مقابله با احساس همبستگی مردم آن خطه با ایران اسلامی و پیشگیری از فوران این احساس عمیق دینی و فرهنگی است. برپایه شواهد موجود تأسیس حزب موسوم به «جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی»! یک اقدام ناشیانه از نوع «فرار به جلو» است که به منظور پیشگیری از خواسته مردم جمهوری آذربایجان برای الحاق به ایران اسلامی و یا تشکیل یک نظام اسلامی مشابه ایران، سازماندهی شده و تاکنون نیز کمترین موفقیتی نداشته است. گفتنی است «وفاقلی زاده» مشاور سابق رئیس جمهوری آذربایجان در دوران ریاست جمهوری حیدر علی اف سفرهای چندباره خود به اسرائیل و رایزنی با مقامات رژیم صهیونیستی را پنهان نمی کند. او به همراه نمایندگانی از احزاب «جبهه خلق» و «آزادی و مساوات» از جمله برپا کنندگان و شرکت کنندگان در همایش مورد اشاره بوده اند.
2- برای شناخت روحیات و بینش و فرهنگ مردم جمهوری آذربایجان می توان نیم نگاهی به مردم مسلمان، غیور و پاکباخته آذربایجان خودمان انداخت. مردمی که پایداری و فداکاری آنها در دفاع از انقلاب اسلامی و حضور همیشگی آنان در حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، مثال زدنی و کم نظیر است. مردمی که در تمامی فراز و نشیب ها و روزهای حادثه- از جمله در مقابله با رژیم طاغوت و در جریان جنگ تحمیلی- از امام راحل(ره) و خلف حاضر او به یک اشاره بوده است و از آنها در دفاع از انقلاب و میهن اسلامی، به سر دویدن.
3- شرکت کنندگان اندک و کم شمار همایش یاد شده، اگرچه علیه تمامیت ارضی ایران اسلامی یاوه سرایی کرده اند ولی این فقط ظاهر ماجراست و در پشت این ظاهر ساختگی شور و اشتیاق وصف ناشدنی مردم مسلمان جمهوری آذربایجان برای الحاق به جمهوری اسلامی ایران موج می زند و اگر چنین نیست- که هست- اینهمه تلاش حزب صهیونیستی جبهه آزادی ملی آذربایجان جنوبی! برای چیست؟! این ماجرا و دهها ماجرای مشابه دیگر کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که مردم در جمهوری آذربایجان از حضور و نفوذ آشکار و پنهان صهیونیست ها در آن مرز و بوم به تنگ آمده اند. و این دقیقاً همان پیامی است که بایستی مسئولان محترم سیاست خارجی کشورمان دریافت کنند و در پی آن برای نجات مردم جمهوری آذربایجان دست به کار شوند. چگونه؟! بخوانید؛
4- مسئولان محترم کشورمان می توانند به دولت جمهوری آذربایجان پیشنهاد کنند که الحاق جمهوری آذربایجان به آذربایجان ایران را در میان مردم آن کشور به رفراندوم بگذارند. این ابتدایی ترین گام در تحقق دموکراسی و مردم سالاری است. نتیجه اما، از هم اکنون به آسانی و با قاطعیت قابل پیش بینی است و یا، خواسته واقعی آنان برای تشکیل یک نظام اسلامی شبیه جمهوری اسلامی ایران را از طریق یک رفراندوم با دو گزینه «آری» و «نه» جویا شوند. آنچه در میان مردم شریف جمهوری آذربایجان جریان دارد به وضوح نشان می دهد که آنها در گام اول خواستار الحاق به ایران اسلامی هستند و اولویت دوم را در تشکیل یک نظام اسلامی با ساختاری برگرفته از ساختار جمهوری اسلامی ایران می دانند.
5- چند سال قبل در یادداشتی با عنوان «آوازهای کوچه باغی» ضمن ارائه اسنادی حاکی از خیانت رژیم آمریکایی شاه در جدا کردن بحرین از میهن اسلامی به شواهد و قرائن معتبری اشاره کردیم که نشانه نفرت عمیق مردم بحرین از حکومت دست نشانده آل خلیفه و اشتیاق آنان برای بازگشت به وطن اصلی یعنی ایران اسلامی بود. در آن هنگام، مفتی های درباری آل خلیفه و آل سعود فتوای قتل نگارنده را صادر کردند و رسانه های غربی و عبری و عربی درباره پیوند عمیق مردم بحرین با آل خلیفه گفتند و نوشتند ولی امروزه شاهد انقلاب اسلامی مردم بحرین برای سرنگونی رژیم آل خلیفه هستیم. اکنون نیز همه شواهد و اسناد موجود حکایت از آن دارد که روزهای فوران شور آمیخته به شعور مردم شریف جمهوری آذربایجان نزدیک است و احزاب صهیونیست ساخته آن سامان چاره ای جز نقل مکان به تل آویو نخواهند داشت. 


حسین شریعتمداری
 

تملق خاتمی برای پدران معنوی منافقین

سیدمحمد خاتمی به بهانه صدور پیام تسلیت، به تجلیل از سران گروهک نهضت آزادی پرداخت.
به دنبال درگذشت احمد صدر سیدجوادی وزیر کشور دولت موقت، خاتمی در پیامی نوشت «گرامی باد یاد و نام بزرگ مرد ایران و آزادگی و شجاعت جناب آقای دکتر صدر حاج سیدجوادی» و در ادامه نوشت «[او] پس از پیروزی انقلاب در کنار شخصیت والاقدر، حضرت آقای مهندس بازرگان- که روانش شاد باد- در خدمت به جمهوری اسلامی و پاسداشت حق و حرمت مردم بود؛ رویه ای که تا آخر عمر آن را ادامه داد».
این تمجید در سران گروهک نهضت آزادی در حالی است که حضرت امام منافقین را فرزندان معنوی مهندس بازرگان دانسته و درباره دوره صدارت این گروهک نیز تصریح کرد که اگر سرکار می ماندند سیلی یی به اسلام و ایران می زدند که تا قرن ها سربلند نمی کرد.
سران نهضت آزادی از جمله ابراهیم یزدی به هنگام تدارک فتنه سال 88 و پس از آن بارها از خاتمی به عنوان لولای الحاق گروه های مختلف اپوزیسیون به هم یاد کردند. خاتمی بعدها از برخی تندروی های خود نسبت به نهضت آزادی در اوایل انقلاب عذرخواهی کرد.
خاتمی هر از چند گاه یک بار ادعای وفاداری به خط امام و نگرانی برای ارزشهای انقلاب و جمهوری اسلامی را مطرح می کند.

آیا معنای اعتماد امام و رهبری میدان دادن به ساختارشکنان است؟!

هاشمی رفسنجانی به توجیه نامه فتنه انگیزانه خود در سال 88 پرداخت. وی به بهانه عملکرد حلقه انحرافی، اقدام جفاکارانه خود در سال 1388 را توجیه کرد.
وی که با دست اندرکاران سایت شخصی خود سخن می گفت، ضمن مشابه دانستن دو نامه خود در سال های 59 و 88 به امام و رهبری گفت: مهم ترین انگیزه ام در نگارش این دو نامه، اطمینانم از میزان اعتماد امام و رهبری به خودم بود و امروز مشابه فحوای نامه سال 59 شاهد آن هستیم که پیش بینی های نامه سال 88 نیز قدم به قدم از سوی جریان انحرافی فعلی در حال وقوع است.
وی خطاب به دست اندرکاران سایت خود، گفت: توفیق روشی که شما در تبیین زوایای تاریخی نامه 88 در مقابل حجم وسیعی از تخریبها بدست آورد، نشان از آن دارد که در سخت ترین شرایط نیز می شود با روشنگری دقیق در مقابل غبار شانتاژها ایستاد.
به گزارش وب سایت هاشمی، وی همچنین در دیدار شماری از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب گفته است: همواره گفته ام راهکار عبور از وضع کنونی دو اقدام اساسی همدلی داخلی و همزیستی جهانی است و راهکارم برای خروج کشور از وضعیت کنونی، همان راه سازندگی است.
هاشمی در اظهارات خود هیچ توضیحی درباره گستاخ شدن گروهک های ضد انقلاب از نامه سال 88 وی که منجر به آشوبگری خیابانی، ساختارشکنی و هتاکی اوباش علیه امام حسین(ع)، جمهوری اسلامی، امام و رهبری شد نداده است. جالب اینکه حلقه انحرافی نیز چند ماه پیش مانند هاشمی به القای فقدان آزادی انتخابات پرداخت و در حوزه سیاست خارجی نیز خواستار سازش و مذاکرات یکسویه شده ای که اجرای آن در دهه 70 منجر به صدور حکم بازداشت هاشمی از سوی دادگاه آلمانی و خروج متکبرانه سفرای اروپایی از ایران شده بود.
با این اوصاف آنچه هاشمی باید توضیح داده و عذر بیاورد زمینه چینی مواضع وی در سال 88 از جمله نامه بدون سلام کذایی - برای گروهک های ضد انقلاب و تکرار هتاکی های گروهک های حامی بنی صدر در سال 59 و 60 است.
اغلب گروهک هایی که آن روز مقابل نظام بودند این بار هم جبهه هاشمی شده بودند و با عنایت به خروجی این همراهی که هجمه به ارکان انقلاب و اسلام بود، معلوم می شود که آقای هاشمی به سوی آنها غلتیده و نه برعکس. بنابراین خیانت های حلقه انحرافی که مشابه خیانت های برخی حامیان هاشمی (کارگزاران و اصلاح طلبان تندرو) می باشد، نمی تواند توجیهی برای نگارش آن نامه مسموم تلقی شود.
اما درباره تکرار سیاست های دوره سازندگی نیز هاشمی اذعان می کند حرف تازه ای برای گفتن ندارد و از مواضعی حمایت می کند که در سال های 84 و 88 پاسخ خود را از مردم گرفت.

صفار هرندی:انتخابات حداقل سه‌قطبی خواهد بود.

صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت و گو با مثلث به تشریح آرایش سیاسی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.

 

صفارهرندی از چهره های اصولگرای است که سرنوشت متفاوتی نسبت به دیگر جداشده های دولت دارد. او نه به دنبال تشکیل جبهه و گفتمان رفته است و نه در پوشش انتقاد از دولت کاندیدای ریاست جمهوری شده است.

*** در ادامه بخش های مهم صحبت های صفارهرندی را به انتخاب مشرق ملاحظه می کنید؛

-معتقدم در انتخابات سال 88، غربی‌ها و آمریکایی‌ها اتفاقاتی را که رخ داد تا این حد پیش‌بینی نمی‌کردند. در واقع آنها نوعی آمادگی را به دست آورده بودند و با این آمادگی وارد این صحنه شدند تا بیایند و آماده و مهیا باشند که منافع فردی مانند موسوی - که تمام گذشته او در خدمت انقلاب و نظام بوده - با منافع بیرونی آنها گره بخورد و با این منافع منطبق شود. شاید چنین وضعیتی را تا این حد پیش‌بینی نمی‌کردند اما فضای به اوج هیجان رسیده انتخابات و این آزمون بزرگ ممکن است به چنین وضعیتی نیز دچار شود؛ یعنی عنصر داخلی منفعت خود را در این می‌بیند که یک پشتیبان خارجی در این سطح داشته باشد و طرف خارجی هم به این نتیجه می‌رسد که چون دستش به جایی بند نیست باید روی یک عنصر انقلاب سرمایه‌گذاری کند.

- مساله‌ای که همه به آن اذعان دارند این است که انتخابات حداقل سه قطبی خواهد بود. چه بسا برخی از این قطب‌ها هم زایشی در درون خود داشته باشند و این قابل پیش‌بینی است؛ یعنی چیزی نیست که دفعتا اتفاق افتاده باشد، بلکه استعداد آن وجود دارد. یکی از قطب‌های این انتخابات، قطبی است که من ‌ترجیح می‌دهم آن را «جریان وابسته به انحراف» بنامم؛ اما از یک سو این عنوان یک عنوان شناسنامه‌ای برای گروهی که می‌خواهد در انتخابات شرکت کند نیست و از سوی دیگر به دلیل عدم اجازه قانونی دولت برای شرکت در انتخابات، نمی‌توان آن را «وابستگان به دولت» نامید. بنابراین باید بگوییم «جریان متصل به دولت».

طبعا اصولگرایان و اصلاح‌طلبان هم دو قطب دیگر انتخابات خواهند بود. می‌توان پیش‌بینی کرد که در دل هر یک از این جریانات، شاخه‌های فرعی متعددی باشند.


- (سوال) شما در جایی گفته بودید که 70 درصد مردم در انتخابات مشارکت می‌کنند؛ یعنی حدود 37 میلیون نفر. در این صورت باید کاندیدای اصولگرایان حدود 18 میلیون رای بیاورد تا پیروز انتخابات باشد. در سال 84 تکثر کاندیداها و رای منفی آقای هاشمی، به پیروزی اصولگرایان کمک کرد. در این انتخابات چه مدلی مناسب است تا کاندیدای اصولگرایان بتواند پیروز شود؟

من در بحث درباره انتخابات سلیقه خاصی دارم و معتقدم که ما برای اولین بار باید این سوال را طرح کنیم که پیروزی گزینه مورد نظر ما در انتخابات مهم است یا موفقیت ما پس از پیروز شدن در اداره کشور؟ به نظر من باید مساله دوم برای ما اصالت داشته باشد؛ ما نباید تمام ظرفیت خود را فقط روی پیروز شدن در انتخابات متمرکز کنیم و بعد تکلیف‌مان روشن نباشد. برخی چنین نسخه‌ای را تجویز می‌کنند که باید هر کاری از ما ساخته است انجام دهیم تا در انتخابات پیروز شویم و پس از پیروزی در انتخابات درباره اداره کشور فکر کنیم. من معتقدم این نگاه اشتباه است و ما بارها این اشتباه را تکرار کرده‌ایم؛ اشتباهی که منجر به تشکیل دولت سازندگی شد، اشتباهی که منجر به تشکیل دولت اصلاحات شد و اشتباهی که منجر به تشکیل دولت اصولگرا شد. اساسا طراحی‌های ما فقط برای پیروزی در انتخابات بوده نه برای اداره کشور.


 - وحدت گرایی میان نیروهای اصولگرا و همفکر، مقدمه رسیدن به دولتی مقتدر است. وحدت گرایی است که می‌تواند منجر به تشکیل دولتی با نیروهای توانمند شود. مدلی که امروز شاخه‌ای از جریان اصولگرا - با اتکا به اشخاص نه اتکا به تشکل‌های سازمان یافته حزبی - دنبال می‌کند، از نگاه من مدلی موفق است. ضمن اینکه هنگامی‌که ظرفیت‌ها در موعد انتخابات تجمیع می‌شود، می‌تواند آرای بسیاری را با خود همراه کند. همین سه کاندیدایی که امروز با هم ائتلاف کرده‌اند، هریک ظرفیت‌هایی دارند که می‌تواند رای قابل توجهی را برای آنها به همراه بیاورد؛ از این رو معتقدم آقای حدادعادل پر ‌بیراه نگفته بود که ما سه نفر رای قابل توجهی داریم. من با رقمی‌ که ایشان اعلام کرد کاری ندارم اما طبیعتا مجموع آرای این سه چهره، قابل توجه و قابل اعتناست. اینها عاشق چشم و ابروی یکدیگر نبودند؛ اما به لحاظ فکری یکدیگر را قبول دارند و می‌توانند یکدیگر را بپذیرند. اگر یکی از این سه نفر منتخب مردم باشد، دو نفر دیگر از اینکه معاون، وزیر یا دستیار او باشند، احساس ناراحتی نمی‌کنند. به گمان من این آمادگی، همان چیزی است که جامعه ما به آن احتیاج دارد.

- خوشبختانه اعضای ائتلاف سه گانه هم دیدگاه مشابهی نسبت به این مساله دارند و حتی آقای حدادعادل، آقای ولایتی و آقای قالیباف اعلام کرده‌اند که اگر فردی خارج از این جمع سه نفره، اصلح تشخیص داده شود، ما اصراری نداریم که فرد منتخب از میان این جمع سه نفره باشد و تمام ظرفیت خود را در اختیار او قرار خواهیم داد. به نظرم این کار بسیار عاقلانه‌ای است. آنچه این مدل را تقویت می‌کند، تاکید حاضران در این ائتلاف بر این است که ما تیم دولت آینده را از قبل معرفی می‌کنیم. هرچند ممکن است اکثر وزیران در این چارچوب معرفی نشوند اما عناصر کلیدی کابینه را مشخص خواهند کرد. این از نوعی آمادگی حکایت دارد؛ به این معنا که کسانی با یکدیگر متحد شده‌اند و جلساتی را برگزار می‌کنند تا به این برآیند برسند که چهار سال یا هشت‌سال آینده را چگونه باید پیش برد، دغدغه‌های اصلی چیست، روی چه مسائلی باید تمرکز کرد و با چه جهت‌گیری باید به سراغ مسائل رفت. اینها باید از قبل مشخص شود؛ من دو سال پیش برای نخستین‌بار این موضوع را مطرح کردم و معتقد بودم که باید همان زمان این اقدام آغاز می‌شد.

(سوال)وضعیت آقای جلیلی را چگونه می‌بینید؟


آقای جلیلی به‌عنوان یک چهره موجه در افکار عمومی و نه به واسطه وابستگی یا دلبستگی به یک جبهه سیاسی، ظرفیت قابل توجهی است؛ چراکه ایشان هیچ گاه متصل و وابسته به هیچ‌‌یک از گروه‌ها و جبهه‌های سیاسی نبوده است. البته این مستلزم این است که خودش هم آمادگی داشته باشد؛ اما تا این لحظه برآورد من این نیست که ایشان آمادگی حضور در این صحنه را دارد. در عین حال، اگر زمانی این آمادگی در وجود ایشان باشد، مطلوبیت حضورشان در صحنه به این است که به ظرفیت‌های دیگری که حکایت از تجمیع ظرفیت‌ها و تجربه‌های جبهه بزرگ اصولگرایان دارد اضافه شود.


(سوال) آقای صفار! از نظر شما اصلاح‌طلبان در انتخابات آینده چه خواهند کرد؟ آیا شما آقای ‌هاشمی را مساوی با اصلاح‌طلبان می‌بینید؟


اگر بخواهیم به این سوال پاسخ مثبت بدهیم، باید فرض مان این باشد که هم تمام اصلاح‌طلبان این حرف را پذیرفته باشند و هم تیم آقای ‌هاشمی. کدهایی هست که برخی اصلاح‌طلبان بجد مخالف انتساب آقای‌ هاشمی به جبهه خودشان هستند و همین طور کدهایی که حکایت از عدم علاقه‌مندی آقای‌ هاشمی نسبت به متصل و متصف بودن به جریان اصلاحات دارد. اما رفتاری که در طول سال‌های اخیر از جبهه آقای‌ هاشمی و تیم ایشان - خصوصا کارگزاران سازندگی - دیده شده عمدتا در چارچوب همپیمانی با اصلاح‌طلبان بوده و در عمل یک جریان مستقل نبوده است. اما برای آقای‌ هاشمی هم این مساله پذیرفتنی نیست؛ ایشان خود را چهره‌ای فراجناحی معرفی کرده بودند و اصرار داشتند بگویند که عاری از تعلق‌داشتن به اصولگرا و اصلاح‌طلب هستند. کاش در عمل هم همین اتفاق می‌افتاد؛ اما اگر این قضیه در گذشته پنهان بوده اما در سال‌های اخیر - خصوصا در قضایای سال 88 - بسیار واضح و آشکار است که غلبه تمایل و گرایش آقای ‌هاشمی به سمت اصلاح‌طلبان است.

- من نمی‌دانم که تصمیم‌گیری‌های آقای ‌هاشمی معطوف به چه ملاحظاتی است یا اساسا روش‌های ایشان در تصمیم‌گیری چگونه است و در کجا به جمع‌بندی می‌رسد. اما من گاهی تناقضاتی را ا ز ایشان میان مقدمه حضور در صحنه انتخابات با موخره‌های آن مشاهده می‌کنم. مثلا مقدمه ایشان در انتخابات سال 84، این بود که اگر فردی مانند آقای ولایتی در صحنه باشد، من نخواهم آمد؛ در حالی که آقای ولایتی در این صحنه حضور داشت و آقای ‌هاشمی برای ورود به عرصه انتخابات اعلام آمادگی کرد. من نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که آن عهد اخلاقی نانوشته بر هم خورد.

- طبعا گزینه خودشان اولویت دارد؛ بنابراین آقای روحانی نمی‌تواند گزینه چندان قاطعی تلقی شود. حالت چهارم شبیه حالت معکوسی است که در سال 84 اتفاق افتاد و همه اصلاح‌طلبان پشت سر آقای ‌هاشمی جمع شدند. این در شرایطی می‌تواند اتفاق بیفتد که آقای ‌هاشمی گزینه‌ای متصل به خود را در این انتخابات نداشته باشد و امیدی هم به اینکه گزینه مطلوب او در میان اصولگرایان باشد، نداشته باشند، در این صورت از گزینه اصلاح‌طلبان حمایت خواهد کرد. این اقدام، در واقع جبران محبت اصلاح‌طلبان در آن سال خواهد بود.

(سوال) اگر آقای ‌هاشمی نامزد انتخابات شود، باز هم باید استراتژی اصولگرایان وحدت باشد یا می‌توان به مدل‌های دیگر فکر کرد؟

وحدت اصولگرایان، وحدت در عین کثرت است. تدبیری که برای این جمع سه نفره اندیشیده شده هم وحدت در عین کثرت است؛ هر سه نفر پذیرفته‌اند که بیایند و به موازات یکدیگر فعالیت کنند و در آخر هر کدام با اقبال بیشتری مواجه بود، بقیه به نفع او کنار بروند. این مدل بسیار خوبی است که اگر سایر اصولگرایان این مدل را بپذیرند، ظرفیت افزایی می‌کنند. شاید متناسب با حساسیت‌هایی که نسبت به رقیب دارند لاجرم باید این انعطاف را در درون خود داشته باشند.

- مادامی که جریان اصلاح‌طلب نگاهی به جریان ساختارشکن تجدیدنظرطلب نسبت به نظام داشته باشد و برای تقویت بنیه خود به ظرفیت‌های بیرونی نظام امید ببندد، اتفاق خوبی برای جبهه اصلاحات نمی‌افتد. مشکل جمعی که همچنان اعتقاد دارند ما باید برای نظام شرط‌‌گذاری کنیم این است که زور و قوت خود را در بیرون نظام جست و جو می‌کنند و فکر می‌کنند آن ظرفیت ضدانقلابی که در برهه‌های هیجانی به آنها می‌پیوندد و آنها را تشویق می‌کند یک نیروی واقعی است؛ در حالی که یک نیروی کاملا مجازی است. اگر روزی این فهم در آنها برجسته شود که باید این دندان لق را جدا کرده و دور انداخت، مشکل شان حل می‌شود. متاسفانه می‌توان گفت که تمام اصلاح‌طلبان به نوعی اسیر این اشتباه محاسباتی هستند؛ گروهی برای نظام شرط می‌گذارند و گروه دیگر از‌ ترس اینکه مبادا در میان جریان ساختارشکن هو بشوند، دوپهلو حرف می‌زنند.

(سوال)شما گفته اید که حضور در انتخابات حق اصلاح‌طلبان است اما باید مرز خود را با فتنه روشن کنند.

بله؛ با همین فرض یعنی می‌گویم کسانی که مستقیما در فتنه دخیل بوده‌اند حتی اگر توبه هم بکنند نباید به آنها میدان داد. آنها تجربه پرهزینه‌ای را روی دست نظام گذاشتند و فعلا مطرح نیستند. در مورد دیگر اصلاح‌طلبان که دستی هم در فتنه نداشتند، این شبهه مطرح است که گاهی براساس علاقه‌مندی، رودربایستی یا رفاقت‌های تشکیلاتی به عاملان فتنه اظهار دلبستگی کرده‌اند. البته علاقه‌مندی، مانع حضور در رقابت‌های سیاسی نیست اما می‌توان گفت که نظام حق دارد بگوید از آنجایی که من اطمینان ندارم رفتاری مشابه ساختارشکنان از سوی این جریان سر نزند، باید تضمین‌ها و التزاماتی را بگیرم. این تضمین‌ها هر چه در منظر مردم باشد ضمانت‌های قوی‌تری خواهد بود. بنابراین ابراز علنی برائت از فتنه می‌تواند شرط ابتدایی برای تمام اصلاح‌طلبان باشد. آنها به جای ابراز دلبستگی به عناصر فتنه، باید نسبت به نظام ابراز دلبستگی نمایند و نظام و مردم را متقاعد کنند که اتفاقی مشابه اتفاقات سال 88 تکرار نخواهد شد.

(سوال)آیا پیش‌بینی می‌کنید که اصلاح‌طلبان به یک گزینه واحد برسند؟ این بحث در میان اصولگرایان وجود دارد که عنوان اصلاح‌طلبان بدلی برای عبور از فیلتر شورای نگهبان است. آیا این تحلیل را بدبینانه می‌دانید یا معتقدید که واقعیت دارد؟

من معتقدم که حتما اصلاح‌طلبان طبایع و تیپ‌های متفاوتی دارند. این تفاوت طبیعی انسان‌هاست و نمی‌توان همه این مسائل را تاکتیکی برای بازگشت به درون نظام دانست. اما اصلاح‌طلبان در جلساتی که برای جمع‌بندی برگزار می‌کنند ‌ترجیح می‌دهند که گزینه حداکثری را معرفی کنند و به نظر می‌رسد که نمی‌توانند چنین گزینه‌ای را پیدا کنند.


(سوال)درباره استراتژی جریان دولت در انتخابات چگونه فکر می‌کنید؟ یک سناریو این است که آقای احمدی‌نژاد قواعد سیاست ورزی را رعایت می‌کند و کاندیدای مورد حمایت ایشان با تسامح تایید صلاحیت می‌شود. سناریوی دیگر این است که روی فردی خاص همچون آقای مشایی اصرار می‌ورزد و هزینه تایید صلاحیت نشدن او را به انتخابات می‌کشاند.

اگر حرف‌های ما درباره دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب مبتنی بر این است که محور رغبت و عدم رغبتشان در پیوندهای درونی، مباحث گفتمانی از قبیل تنازعات گفتمانی و تحولات گفتمانی است، اما جماعت و تیمی که به آقای احمدی‌نژاد وصل هستند و به دولت چسبیده‌اند - که صراحتا باید آنها را جریان انحرافی بنامم – بحث‌شان بحث گفتمانی نیست. کاملا این بحث معطوف به‌قدرت است؛ یعنی بودن در آن جایگاه و امتداد پیدا کردن تصدی بر قوه اجرایی کشور. این مساله از یک جهت کار را برای طرف مقابل آسان می‌کند؛ یعنی ما با رقیبی که از مکتب و ایدئولوژی شسته و رفته و نظم یافته‌ای پیروی کند، مواجه نیستیم. یارگیری‌های طیف دولت هم متکی بر چنین نکاتی نیست. اما آنچه مایه نگرانی است این است که آیین فرصت‌طلبانه بخواهد هر عمل غیرقانونی، غیر‌شرعی و غیر‌‌اخلاقی را تجویز کند. عوامل انحراف نشان داده‌اند که هیچ باکی از دست زدن به این‌گونه اقدامات ندارند. پرسش ذهنی این روزهای من این است که آیا آقای احمدی‌نژاد که ما از او پیشینه صالح قابل دفاعی را سراغ داریم، می‌تواند همه سرمایه‌های آبرویی، اعتقادی و اخلاقی خود را پای جریانی که نگاهش صرفا معطوف به قدرت و استمرار آن است هزینه کند؟ دعای روزمره من این است که چنین نباشد و ایشان متوسل به اقداماتی برای تقویت این جریان نشود. اما معتقدم که اگر خدای ناکرده چنین اتفاقی رخ دهد، سرنوشت این مسیر مشابه تمام کسانی است که در این مسیر گام نهادند و عاقبت خوشی هم نداشتند. از دید مردم زاویه پیدا کردن با اصل انقلاب، انحراف است.

من نگران اتفاق‌هایی که گفته می‌شود نیستم. معتقد نیستم که اجبار یا ضرورتی نظام را وادار به تایید صلاحیت نداشته فردی منحرف - که به قول یکی از اعضای شورای نگهبان با مبانی مذهب مشکل دارد - می‌کند. تصور چنین چیزی هم ممکن نیست؛ چه رسد به تصویرش.


(سوال)در این صورت گزینه‌های جایگزین چه کسانی خواهند بود؟


تا جایی که من خبر دارم، آقای احمدی‌نژاد در دو، سه سال اخیر به خیلی‌ها گفته است که از نظر من شما فرد مناسبی هستید و برای آمدن به این صحنه آماده شوید. به قول معروف «بفرما را به خیلی‌ها زده.» اگر این‌طور باشد، اشکالی ندارد که در این عرصه حضور یابند. برخی از این افراد لااقل فاقد صلاحیت‌های ابتدایی نیستند.

سرنوشت انحرافی ها مثل مشارکتی ها

 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: سرنوشت انحرافی‎ها مثل مشارکتی‎هاست . به گزارش سرویس سیاسی جهان نیوز مرتضی نبوی در گفتگو با نشریه پنجره ضمن تشریح وضعیت سیاسی کشور در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست‎جمهوری، رقابت درونی اصولگرایان را موجب افزایش مشارکت مردم دانسته و معتقد است که رئیس‎ جمهوری باید نیرویی جوان و کارآمد باشد.به گفته وی سرنوشت جریان انحرافی حامی دولت مانند کارگزارانی‎ها و مشارکتی‎ها خواهد بود که توفیقی در جلب آراء مردم نداشته‎اند. نبوی در پاسخ به این سئوال که ائتلاف سه‎گانه اصولگرایان را چگونه می‎بینید؟ گفت: این ائتلاف، اتفاق مثبت و مبارکی است و در حقیقت ارائه الگوی خوبی برای سایرین بود که مثبت ارزیابی شده و می‎تواند توسعه پیدا کند و آراء اصولگرایان را نیز در سراسر کشور متمرکز نماید که این اتفاق ارزشمندی است. همچنین 2+1 اعتماد بیشتری را به رأی‎دهنده می‎دهد تا با اطمینان بیشتری گزینه مطلوب خود را انتخاب کند چراکه مخاطب وقتی می‎بیند مجموعه‎ای با هم همکاری دارند، نتیجه خواهد گرفت که این همکاری کارآمدی نفر نهایی را چند برابر خواهد کرد.وی در پاسخ به این سئوال که آیا برای این مجموعه نقطه ضعفی هم قائل هستید؟ گفت: نقطه ضعف 2+1 این است که هدف اصلی آن یعنی وحدت اصولگرایان محقق نشده است. این احتمال هم وجود دارد که این سه بزرگوار تا آخر کار با هم نباشند. یعنی تجربه شکست‎خورده ائتلاف در سال 84 باعث می‎شود که این بدبینی تشدید شود هرچند که رفتار‎های اصول‎گرایان نسبت به آن سال خیلی تعدیل شده است.نبوی همچنین در پاسخ به این سئوال که اخیرا جبهه پیروان خط امام و رهبری لیست سه نفره‎ای را متشکل از آقایان متکی، باهنر و آل اسحاق به‎جامعه معرفی کرده است. به‎نظر شما چنین اقداماتی به سامانه وحدت اصول‎گرایان ضربه نمی‎زند؟ با توجه به این‎که در افکار عمومی آقای ولایتی نماینده جناح راست سنتی در ائتلاف سه‎گانه است. گفت: ببینید افراد ائتلاف مذکور نماینده جریان‎‎های سیاسی کشور نیستند. یعنی این‎طور نیست که احزاب و جبهه‎‎های مختلف جلسه گذاشته و این افراد را معرفی کرده باشند. این سه بزرگوار صرفا شخصیت‎‎های سیاسی و منفردی هستند که به‎صورت خودجوش ائتلاف سه‎گانه را تشکیل داده‎اند و هیچ‎کدامشان طیفی از احزاب را نمایندگی نمی‎کنند. در همین راستا جبهه پیروان خط امام و رهبری طی جلسات تشکیلاتی‎شان به سه نفری که شما اسم بردید رسیده و آن‎ها را معرفی کردند. البته مطلوب این است که 2+1 با سه نفرِ جبهه پیروان و سایر نامزد‎های اصولگرا بنشینند و دور هم یک مجموعه را شکل دهند.عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه در پاسخ به این سئوال که کاندیداتوری آقای هاشمی در انتخابات ریاست‎جمهوری را چقدر محتمل می‎دانید؟ گفت: من در سال 84 هم گفتم که با کاندیداتوری آقای هاشمی مخالفم؛ هم به‎دلیل این‎که ایشان هشت سال رئیس‎جمهوری بود و سابقه ندارد کسی که دو دوره رئیس‎جمهوری بوده است، دوباره بتواند رأی مردم را جذب کند و هم این‎که شرایط سنی و جسمی وی اقتضای مسئولیت‎‎های سنگین ریاست‎جمهوری را ندارد. الان هم همان نظرات سال 84 را دارم و دیدگاهم در این‎باره عوض نشده است هرچند که صلاح مملکت خویش خسروان دانند.وی در پاسخ به این سئوال که پرسیده شد جدا از موافقت یا مخالفت، آیا احتمال می‎دهید که وی در انتخابات پیش رو حضور یابد؟من این موضوع را خیلی بعید می‎دانم. دلایل و قرائن و شواهد برای نیامدن ایشان خیلی زیاد است. هرم سنی جامعه به گونه‎ای است که تمایل به رئیس‎جمهوری دارد که تغییرات گسترده ایجاد کند. مثلا فردی نظیر احمدی‎نژاد در این سال‎ها به‎صورت گسترده دست به تغییر زد.البته در شرایط فعلی که حامیان هاشمی مدعی هستند مردم از انتخاب هشت سال گذشته خود پشیمانند و معتقدند که هاشمی در افکار عمومی محبوب شده است!این همه آن چیزی نیست که مردم می‎گویند. ضمن این‎که اگر ما به آقای احمدی‎نژاد نقد داریم، به معنای این نیست که وی برای کشور کاری نکرده است. کار‎های گسترده و زیر بنایی، دوندگی‎‎های زیاد دولت در سراسر کشور و به‎کار انداختن پروژه‎‎هایی که سال‎‎های سال بر زمین مانده بود، اقداماتی نیست که بتوانیم کتمان کنیم و بگوییم که مردم از رأی خود پشیمان شده‎اند. من بعید می‎دانم که مردم به‎دنبال بازگشت به دوران قبل از احمدی‎نژاد باشند.نبوی همچنین در پاسخ به این سئوال که چقدر احتمال می‎دهید خاتمی در این دوره انتخابات نامزد شود؟ گفت: با توجه به روحیات وی مطمئنم که او ریسک به این بزرگی را انجام نمی‎دهد و همچنین می‎داند که خبری از بیست میلیون رأی سال 76 نیست.نبوی همچنین در پاسخ به این سئوال که چند هفته قبل شاهد بودیم که پس از سال‎ها برخی از سران اصلاح‎طلب که در دولت خاتمی نیز حضور داشتند، به دیدار رهبری رفته و آنگونه که در برخی رسانه‎ها گفته‎اند، در آن جلسه از مسائل جاری کشور سخن گفته‎اند. شما اصل این دیدار را چگونه تحلیل می‎کنید؟ آیا این دیدار خیلی دیر صورت نگرفت؟ گفت: البته پاسخ این سئوالات را در حقیقت باید خود این حضرات بدهند. اما نکته‎ای که در این‎جا لازم است بگویم، این است که اصلاح‎طلبان حتی دیرهنگام باید رابطه‎شان را با رهبری دوباره تعریف و مشخص کنند. هرچند که خیلی دیر است اما در نهایت برای سرنوشت آن‎ها بسیار مفید است. سران اصلاح‎طلب پس از فوت حضرت امام هیچ‎وقت رابطه‎شان را با رهبری به‎درستی تعریف نکردند و همین علتی شد برای این‎که کار‎ها دست افراطیون بیفتد. حالا جالب این است که حضرت آیت‎الله خامنه‎ای نخستین دیدار خود پس از رهبری‎شان را با مجمع روحانیون برگزار کردند که این نشان می‎دهد معظم له چقدر به‎همراهی آن‎ها امید داشتند. به هرحال باید به‎خاطر این دیدار به اصلاح‎طلبان تبریک گفت.

دو نفر از رجال سیاسی کشور،با بی صداقتی رئیس جمهور شدند!

 

اگر از راه دروغ و بی صداقتی به قدرت رسید می توان ادعای خدمت خالصانه برای مردم کرد؟ عاقبت این کار چیست ؟ کشور به کجا می رود و چه عاید مردم می شود. این افراد در این سال هاچه لذتی از بی صداقتی برده اند، جز سست کردن پایه های اعتماد مردم به نظام اسلامی!
بالاخره آش شوری را که ائتلاف سه گانه پخته بود، شورتر شد و امروز ائتلافی که خود را ائتلاف اکثریت اصول گرایان می نامد نیز موجودیت خود را اعلام کرد.ائتلاف جدید که ائتلافی متشکل از باهنر، متکی ، ابو ترابی، پور محمدی و آل اسحاق است، در واقع همان راست سنتی، متشکل از کاندیداهای هیات های موتلفه، جامعه روحانیت مبارز و تشکل های عضو جبهه پیروان خط امام و رهبری است. تشکل هایی دست راستی که آخرین حضور جدی ، البته توام با شکست خود در عرصه سیاست ایران را در دوم خرداد 76 تجربه کردند.

در آن سال راست سنتی شکست سهمگینی را از محمد خاتمی پذیرفت. پس از پایان دوره اصلاحات و گاه انتخابات ریاست جمهوری سال 84، راست سنتی مجددا شانس خود را برای رسیدن به قدرت در قامت علی لاریجانی جستجو کرد که مجددا شکست را تجربه کرد. حتی در آخرین انتخابات برگزار شده، یعنی انتخابات سال گذشته مجلس شورای اسلامی، هیات های موتلفه حتی نتوانستند دو تن از معروف ترین چهره های خود یعنی «بادامچیان» و «محمد نبی حبیبی» را راهی بهارستان کنند.

راست سنتی اگر چه در طول این سالیان همواره کوشید که موفقیت های دولت احمدی نژاد را موفقیت رویکرد راست جلوه دهد، اما به همان میزان می کوشد ناکامی های دولت نهم و دهم به نام او ثبت نشود. حمایت های اولیه آنان پس از تشکیل دولت نهم، از احمدی نژاد و مخالفت های آنان در سال های پایانی دولت دهم با وی، در همین چارچوب قابل بررسی است .

  اینک آنان مستظهر به پشتیبانی جامعه روحانیت و جامعه مدرسین بلند شده اند تا در کنار ائتلاف سه گانه بایستد و سهمی از قدرت ببرد. ائتلاف سه گانه راهی ندارد که در مقابل این ائتلاف پنج گانه سنتی که خود راسا شانسی برای پیروزی در انتخابات ندارد، نرمش از خود نشان دهد، چرا که در غیر این صورت هم ممکن است حمایت جامعتین را از دست دهد و هم متهم شود که بر هم زننده وحدت اصولگرایان بوده است.

اشتباه اصلی ائتلاف سه گانه در این بود که مبنای ائتلاف را تعداد تشکل های اصولگرا  قرار دادند و توانایی اداره کشور و داشتن برنامه جامع برای اداره کشور را برای کاندیدا ها مبنا قرار ندادند. کاری را که اکنون ائتلاف سه گانه آغاز کرده است، در سال 84 آقای ناطق نوری هم انجام داد، اما در نهایت کاندیدایی بیرون از ائتلاف آن زمان اصولگرایان پیروزشدند.

در واقع نه تنها علی لاریجانی ، که محمد باقر قالیباف هم که ادعا می شد در نظر سنجی های آن زمان اصولگرایان در صدر قرار دارد در برابر کاندیدایی خارج از این ائتلاف شکست خورد و آنان هشت سال اداره کشور را به شخصی سپردند که با بالاترین حد از حسن نیت، تجربه ای برای اداره کشور و برنامه ریزی برای اداره کشور در سطح کلان نداشت و مسائل را نه بر اساس منفعت ملی که بر اساس برداشت شخصی و جناحی تحلیل می کرد. به نظر می رسد سهم خواهی از قدرت، مجالی برای اندیشیدن به کسی یا کسانی که برنامه و توانایی اداره کشور داشته باشند، نداده است و این نکته ای است که نخبگان و مردم باید به آن توجه نشان دهند.

اما در زمانه ای که بحث کاندیداها مهم تر از توانایی و داشتن برنامه برای اداره کشور است،عماد افروغ از اساتید جامعه شناسی کشور از نیازهای کشور در سال آینده سخن گفته است وبه صورت اجمال به مسائلی از این دست پرداخته است . وی در این باره می گوید که :

رئیس جمهور آینده باید توان مدیریت فضای پیش آمده در کشور را داشته باشد و واقعیات را ببیند. کشور ما امروز نیاز به نگاه مدیریتی دارد که جنگ با آن اداره می‌شد، نگاه مردمی که همه آحاد جامعه را درگیر در مشارکت کرده بود.رئیس جمهور آینده باید نگاه فرهنگی داشته باشد و با اشراف به اوضاع بتواند از پتانسیل‌های کشور استفاده کند و باید به دور از بحث‌های پوپولیستی، هیجانی و رمال مآبانه بپرهیزد.کشور ما امروز نیاز به نظریه تغییر دارد و باید به استقبال تغییرات و تحولات برویم چرا که ساختارها وحی منزل نیستند و باید دستی روی سرو گوش آنها کشید و بهینه سازی کرد.

اما زنگ بی اخلاقی در آستانه انتخابات به صدا در آمده است، یکی از سایت های وابسته به دولت، در مطلبی که علیه یکی از رقبای خود نوشته است، به نکته مهمی اشاره کرده است، این سایت
صداقت در سیاست را تفکر عوام معرفی کرده است . عاملی که به گفته این سایت باعث شکست در سیاست می شود.
این سایت در همین ارتباط هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد را دو سیاست مدار طراز اول معرفی کرده است که هر دو نفر که هشت سال رئیس جمهور کشور بوده اند در سیاست موفق بوده اند. وقتی به نظر تئوری پرداز این سایت صداقت عامل شکست در سیاست است، پس قطعا آنان که به قول این سایت طراز اول هستند، صداقت نداشته اند وگرنه آنان نیز شکست می خوردند.(وقتی یک سایت نزدیک به دولت چنین ادعایی می کند، این ادعا قطعا در مورد دولت آنان صادق است، چون اقرار عقلاء علی انفسهم جایز. اما در مورد آقای هاشمی ادعایی است که این سایت مطرح کرده است)

بر اساس این استدلال باید گفت لاجرم این پیروزی ها به دلیل عدم صداقت آنان بوده است، چرا که به نظر آنان صداقت در سیاست تفکر عوام و باعث شکست در عرصه سیاست است.

اما پیروزی در عرصه سیاست به هر قیمتی می ارزد؟ در گفتمان انقلاب اسلامی  کسب قدرت برای خدمت است. حال اگر از راه دروغ  و بی صداقتی به قدرت رسید می توان ادعای خدمت خالصانه برای مردم کرد؟ عاقبت این کار چیست ؟ کشور به کجا می رود و چه عاید مردم می شود. این افراد در این هشت سال چه لذتی از بی صداقتی برده اند، جز سست کردن پایه های اعتماد مردم به نظام اسلامی! گاهی این ایده که یک عده ریاست جمهوری را برای ضربه زدن به مردم ، کشور و نظام می خواهند، چندان بی جا هم نیست. تبلیغ بی صداقتی دیگر،آخر تعالیم سیاسی دولتی است. خدا عاقبت همه را به خیر کند!

برای اطلاع

اهنوز چند روز از انتصاب پاپ فرانسیس یا همان پدر برگوگلیو نگذشته است که مطالب بسیاری از نقش وی در حمایت از خونتای نظامی حاکم بر آرژانتین و اخراج دو کشیش مخالف نظامیان از کلیسا بدستور وی در نشریات جهان منتشر شده است. این دو کشیش به نام‌های اورلاندو یوریو و فرانسیسکو جالیکس بعد از پنج ماه زندانی و شکنجه به صورت بی‌هوش پیدا شدند. گفته می‌شود حضور پاپ در میان فقرا به عنوان ابزار حمایتی کلیسا از حکومت دست راستی نظامی در مقابل جریانات چپ بوده است.
* روزنامه دولتی ایران، با انتشار ویژه‌نامه‌ای که آن را "عرفانی - فلسفی" معرفی کرده، تلاش کرده است محمود احمدی‌نژاد و اسفندیار رحیم مشائی را در کنار افرادی همچون ابن عربی، از عرفا معرفی کند! در این ویژه‌نامه که "روشنائی" نام دارد، یک سخنرانی از احمدی نژاد و یک سخنرانی از مشائی به چاپ رسیده تا به طور غیرمستقیم به خوانندگان القاء شود که این دو نفر نیز اهل عرفان هستند.

سال 91 و تکالیف برزمین مانده

بسم‌الله الرحمن الرحیم  


سال 1391 که اکنون روزها و ساعت‌های پایانی آن را پشت سر می‌گذاریم، از یکطرف با مشکلاتی برای مردم کشورمان همراه بود و از طرف دیگر نشانه‌هائی از قوت و قدرت را در صحنه‌های داخلی و بین‌المللی به همراه داشت.
مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌ها و ضعف‌های مدیریتی مجریان در سال جاری موجب کاهش شدید اعتبار پول ملی کشورمان شد و ضعف پول ملی عوارض منفی زیادی برای مردم در داخل و برای اعتبار اقتصادی کشور درخارج به همراه داشت. قدرت خرید مردم به شدت کاهش یافت و معادلات زندگی در بخش‌های مختلف دچار بی‌نظمی گردید. چند برابر شدن قیمت بسیاری از کالاها به ویژه مایحتاج عمومی و هر ج و مرجی که در قیمت گذاری‌های خودرو، زمین، خانه، سکه، ارز و سایر کالاهای سرمایه‌ای پیش آمد، به افسارگسیختگی بازار منجر شد و خانواده‌هائی را که درآمد ثابت دارند با بلاتکلیفی مواجه ساخت. این روزها، کاهش خرید در ایام پایان سال برخلاف هر سال، که بازار خرید و فروش داغ بود، کاملاً مشهود است و اقشار ضعیف با صراحت از ناتوانی خود در زمینه تدارک مایحتاج شب عید سخن می‌گویند.
وعده‌های دولت برای مهار قیمت‌ها، که در سال جاری بسیار تکرار شد، هرگز تحقق نیافت و اسب سرکش گرانی بی‌رحمانه تا پایان سال در عرصه زندگی مردم به تاخت و تاز پرداخت. این وضعیت، آنقدر آشکار و غیرقابل انکار است که اعتراض اعضای مجلس خبرگان را نیز برانگیخت و رهبر انقلاب نیز در دیدار خبرگان گفتند از دولتمردان خواسته‌اند که برای حل مشکل گرانی تدبیری بیاندیشند و آنها باید بگویند که چه کرده‌اند. اما دولتمردان تاکنون چیزی که نشان دهنده اقدام سنجیده‌ای برای حل مشکلات گرانی باشد عرضه نکرده‌اند.
علاوه بر فشارهائی که از رهگذر مشکلات اقتصادی به اقشار ضعیف جامعه وارد می‌شود، آفت بزرگ ادامه این وضعیت، بیشتر شدن فاصله طبقاتی در جامعه است و این برای نظام جمهوری اسلامی،‌ که ایجاد عدالت اقتصادی از شعارهای اساسی آن است، قابل قبول نیست. نظام اسلامی برقراری عدالت در تمام زمینه‌ها را از اهداف اصلی خود می‌داند و مسئولان باید برای تحقق این هدف تلاش کنند.
رهبر معظم انقلاب، در پیام نوروزی خود، سال 1391 را سال تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی نام گذاشتند و از دولتمردان و مردم خواستند برای تحقق این هدف تلاش نمایند. خوشبختانه بخش‌هائی از بدنه اقتصادی کشور در این زمینه اقداماتی را آغاز کرده و به نتایجی هر چند ناکافی رسیده اند، اما شرایط داخلی و خارجی موانعی ایجاد کردند که این نام‌گذاری نتوانست به هدف نهائی خود برسد. به همین دلیل، لازم است برای تحقق شعار تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی بطور مستمر تلاش‌هائی صورت گیرد و این روند متوقف نشود، زیرا کشور ما با ظرفیت‌های بالا و امکانات گسترده‌ای که دارد می‌تواند به رشد بسیار بالای اقتصادی و رفاه عمومی دست یابد تا در منطقه حرف اول را بزند و در سطح جهان از جایگاه ممتازی برخوردار باشد.
در زمینه فرهنگی نیز در سال 1391 برای کشور ما این نقطه ضعف وجود داشت که مسئولان ارشد کشور نتوانستند در تعاملات فیمابین خود سرمشقی برای عموم مردم باشند. بداخلاقی‌های مسئولان ارشد و جریان سازی‌های گروه‌های افراطی، شیرینی‌های نقاط قوت جامعه را در کام مردم تلخ کرد. حضور قدرتمندانه مردم در صحنه‌های مختلف به ویژه راه‌پیمائی 22 بهمن و مقاومت در برابر تهدیدها و تبلیغات خارجی که توانست پشتوانه خوبی برای مسئولان جهت پیشبرد اهداف کشور به ویژه در زمینه مذاکرات هسته‌ای باشد، از نقاط قوت کشور در سال جاری بود. این امتیاز هنگامی به نتیجه نهائی خواهد رسید که مسئولان با حفظ وحدت و همدلی بتوانند در داخل اعتماد و امید مردم را افزایش دهند و در خارج نیز به ارتقاء جایگاه جمهوری اسلامی کمک نمایند. این نیاز، هنگامی بیشتر احساس می‌شود که شرایط سیاسی پیچیده منطقه و مطامع سلطه گران خارجی را با دقت مورد توجه قرار دهیم.
سال 1391 برای آمریکا سال شکست‌های پیاپی در افغانستان و عراق بود، اما تلاش‌های مذبوحانه دولتمردان آمریکائی و هم پیمانان اروپائی آنان، صهیونیست‌ها و سران مرتجع عرب برای به آشوب کشاندن منطقه خاورمیانه و افزودن بر شعله‌های آتشی که با جنگ‌افروزی در سوریه آغاز شده، افزایش یافت. هدف این جبهه "غربی، عربی، عبری" اینست که کارکرد جنبش بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را معکوس نمایند، ملت‌ها را از انقلاب علیه دیکتاتورها پشیمان کنند و رژیم صهیونیستی، که در اثر این انقلاب‌ها تحت فشار شدید قرار گرفته است، را نجات دهند. متأسفانه وجود گروه‌های افراطی و جاهل در جهان اسلام به ویژه در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا به این جبهه شوم کمک کرده و آنها را تا حدود زیادی به رسیدن به اهداف خائنانه شان نزدیک نموده است.
در چنین وضعیتی، مسئولان نظام جمهوری اسلامی تکالیف مهمی دارند که با انجام آنها می‌توانند مانع تحقق اهداف دشمنان شوند و راه برای به پیروزی رسیدن انقلاب‌های مردمی هموار گردد. حفظ وحدت مسئولان در داخل، تلاش برای حل مشکلات اقتصادی و از میان برداشتن موانع ارتقاء فرهنگی، از جمله مهم‌ترین تکالیف مسئولان نظام جمهوری اسلامی در داخل کشور است. تلاش برای تحکیم پیوندهای وحدت میان ملت‌های مسلمان، ایجاد تعادل فکری در جریان‌های سیاسی منطقه و خاموش ساختن شعله‌های منازعات میان کشورها نیز گام‌های مهمی هستند که باید در سطح منطقه برداشته شوند. این تکالیف در سال 91 هم وجود داشت که متأسفانه بر زمین ماند.
توجه به این تکالیف به ویژه در سال 1392 که سه ماه اول آن، زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است، اهمیت زیادی دارد. تبلیغات زودهنگام انتخابات ریاست جمهوری که از مدتی قبل آغاز شده، خود می‌تواند زمینه‌های بداخلاقی‌های جدیدی را فراهم سازد و مشکلات جدیدی بیافریند. بنابر این، رعایت اخلاق سیاسی بسیار ضروری است و فعالان سیاسی باید با اولویت دادن به مصالح کشور، منافع زودگذر خود را کنار بگذارند و زمینه را برای تحقق اهداف نظام جمهوری اسلامی فراهم سازند.

چپ، راست، تند و تیز، علیه آقای چیز!!

هر چند اجدادم همه کارگر و رعیت بوده اند، اما این دلیل نمی شود از تخلفات مالی بعضی اطرافیانم حمایت نکنم!
به گزارش خبرگزاری چیزنا، آقای چیز ضمن بیان مطلب فوق، گفت:چون در ماه فروردین، دچار سینوزیت و آبریزش بینی می شوم، شعارم در انتخابات این است؛ «زنده باد دستمال کاغذی»! وی ادامه داد؛ اعتدال یعنی اینکه از یک طرف از جلسه خصوصی فیلم بگیری و در جلسه استیضاح، نوار رو کنی، و از طرف دیگر جامعه را به اخلاق و کرامت انسانی دعوت کنی!! مدیرعامل عظیم ترین بنگاه خبرپراکنی دنیا تصریح کرد؛ در کارآمدی من همین بس که اگر یک ساعت سخنرانی کنم، یک جمله اختلاف افکنی می کنم، یک جمله دعوت به وحدت!! و این خصوصیت را از «اعتدال بهاری» به ارث برده ام. در بهار هم هوا یک دقیقه آفتابی است، یک دقیقه بارانی!! آقای چیز با انتقاد از قدیمی ها که می گفتند؛ «هوای بهار، دزد است!»، این جمله را مشکوک خواند و از اهل قبور خواست با این جملات در زمین اصول گرایان بازی نکنند! وی بیان داشت: اگر مردم به نامزد مورد نظر من رای بدهند، در راستای سیاست های اصل 44 جهنم را به بخش خصوصی واگذار می کنم!!
این فعال مسائل سیاسی در فراز دیگری از چرندیات خود، به سخنان سران آمریکا مبنی بر مذاکره با جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت: اگر بابانوئل از خودش حسن نیت نشان بدهد، نوروز، حاجی فیروز به آمریکا سفر خواهد کرد!! وی خاطر نشان کرد؛ اگر چه حرف زدن من، الهام بخش تفرقه است، اما چرا هیچ کس سکوت من را نمی گوید که الهام بخش وحدت است؟! آقای چیز، انکار معضلات معیشتی من جمله گرانی را نادرست خواند، لیکن بیان داشت؛ چرا کسی به شهرداری چیزی نمی گوید؟! یعنی صدا و سیما ایراد ندارد؟! آیا سازمان تبلیغات اسلامی بلااشکال است؟! جخت بلا من الان یک نواری دارم که برای تان می گذارم...
حاجی فیروز: بابا کرم؟!
باباکرم: بعله!
حاجی فیروز: یه 2 تا حرف علیه اصول گرایان بزن، می خوام ساختارشکنی کنم!
باباکرم: اختلاس 3هزار میلیاردی زیر سر حسین شریعتمداری بود!! حسین شریعت به حسین صفار گفته بود و اون هم به حسین قدیانی که پول ها رو بالا بکش!!
آقای چیز آنگاه، احزاب سیاسی را به حفظ اخلاق و پرهیز از مجادلات بیهوده فراخواند و گفت: فردوسی آمده بود برای بسط همین مهرورزی ها و همین فضیلت ها، منتهی سلطان محمود غزنوی او را کشت!! سلطان محمود، فردوسی را کشت و عشق به فردوسی، مرا کشته!! من عاشق اخلاق، نوع انسان، نوع بهار، نوع پرستو و نوع بابانوئل هستم و هر چند این حرف ها به من نمی خورد، اما من به این حرف ها می خورم!! زنده باد سیزده به در، زنده باد چهارشنبه سوری، زنده باد ترقه!!
این کارشناس برجسته در بخش پایانی سخنان خود، گفت: اگر مجلس، وزیر مرا استیضاح کرد، آن وزیر شانس بیاورد که برای دفاع به مجلس نروم، چرا که حاضرم وزیر خود را قربانی نوع اسفندیار کنم!! آقای چیز گفت: از آنجا که هر وقت به مسافرت خارجی می روم، کشور چند روزی آرام می شود، حاضرم اولین انسانی باشم که با موشک به فضا می رود!!
لازم به ذکر است قبل از سخنان مدیرعامل چیزنا، عده ای از طرفداران ایشان با شعار «چپ، راست، کارگزار، رستم، زال، ژنرال تیتو، چنگیزخان، منت گذار، درشت، ریز، همه و همه، تند و تیز، علیه آقای چیز» به استقبال ایشان آمده بودند.

پای آزمون بهار

سال دیگری از سال های آخرالزمانی به سر آمد. پر از حادثه و تلاطم بود امسال، مثل همه سال های آخرالزمانی. حکایت مردم خوب ما در این میان همان است که گفت «گر سنگ های کینه این نابرادران- ور بار جور اجنبیان، گرده ایم ما». در این سال پر ماجرا از یک سو پنجه در پنجه دشمن داشتیم و از جانب دیگر، جفای نابرادران را چشیدیم و به جان خریدیم. گریزی نیست که این تقدیر مختار ماست. ما در همین کوره تلخ و شیرین حوادث آب دیده می شویم تا مهیا شویم برای روز موعود. امام صادق علیه السلام فرمود «امر فرج اتفاق نخواهد افتاد مگر آن که به خدا سوگند خوب و بد شما از هم جدا شود. نه، بلکه به خدا سوگند همه شما امتحان شوید. نه، بلکه به خدا سوگند تا آن زمان که شقی شود آن که اهل شقاوت است و به سعادت برسد آن که اهل سعادت است».
بی گمان دشمنان که در صلابت جمهوری اسلامی انگشت به دهان مانده اند بر حقانیت این کلام امام صادق علیه السلام گواهی خواهند داد که «مومن، محکم تر از پاره آهن است. همانا آهن هنگامی که داخل آتش شود، نرم می شود و مومن اگر کشته شود و برانگیخته شود و باز کشته شود، قلب او دگرگون نمی شود». پس از 15ماه وقفه، دشمنان ما 3بار در آغاز سال در اسلامبول و بغداد و مسکو پای میز مذاکره آمدند تا شاید جمهوری اسلامی پس از مصاف 10 ساله در برابر آنان زانو بزند. اما نمایندگان ملت ایران مستظهر به قدرت نمایی مردم در انتخابات مجلس نهم در 12 اسفند 1391، امید نمایندگان جبهه استکبار را ناامید کردند. پس از آن بود که مذاکرات معلق شد و مثلث استکبار (امریکا و انگلیس و اسرائیل) به صرافت افتادند با تعبیه تحریم های فلج کننده، ایران را از پا درآورند یا در جبهه جمهوری اسلامی اختلاف و تقابل ایجاد کنند. قریب 8ماه نهایت خباثت و عداوت خود را به کار بستند و هرچه تیر در ترکش تدبیر داشتند انداختند. و در پایان سال مجددا پای میز مذاکره بازگشتند تا دیگر بار ما را تست بزنند. اما این بار هم نمایندگان ایران از موقعیت شناسی و قدرت نمایی مردم خود در تظاهرات 22بهمن شارژ بودند و در تراز نمایندگی همین مردم ظاهر شدند چنان که جبهه مقابل لااقل در لفظ مجبور شد چند قدم عقب بنشیند و برخی دعاوی تاریخ گذشته را به زبان نیاورد. فشار سختی که ملت ما با صلابت از سر گذراند، مقدمه رسیدن به روئین تنی- چون آهن تفته و پتک خورده- و حکایت همان تعبیر درست است که می گوید ضربه ای که تو را نکشد، قدرتمند می کند.
حد فاصل این 4دور مذاکره ایران با گروه 1+5- که خود نوعی رکورد درباره تعداد دفعات مذاکره در یک ظرف زمانی کوتاه است- اتفاق جالب و قابل تأملی رخ داد. آمریکایی ها از یک سو مدام گفتند به زودی ایرانی ها فلج می شوند و درخواست مذاکره می کنند. اما چون این پیش بینی ها کمترین نسبتی با واقعیت پیدا نکرد، در میانه سال و از طریق رسانه های خود به انتشار شایعات دست زدند مبنی بر اینکه طرف ایرانی کم آورده و هیئتی را برای مذاکره با مقامات آمریکا به قطر گسیل کرده است. گویا قحطی جا بود! این شایعات نیز باعث تشفی خاطر مقامات آمریکایی و انگلیسی نشد به نحوی که از آذرماه به این طرف همان ها سخنانی گفتند که به غایت معنادار بود. مقامات آمریکایی و برخی مقامات اروپایی نظیر کاترین اشتون این بار گفتند ایران باید در مذاکرات که از ژوئیه (خرداد) گذشته به تعلیق درآمده انعطاف به خرج دهد. معنای مستتر در این عبارت این بود که فشار خصمانه 8-7 ماه گذشته کارگر نشده و کمترین اثری از ضعف در جبهه ایران دیده نمی شود.
جمهوری اسلامی و ملت ایران در حالی این جبهه جنگ اقتصادی، سیاسی و روانی را اداره کرد که شاهد تصاعد بحران ناکارآمدی و مشروعیت در برخی دولت های اروپایی و آمریکا بود. سال میلادی 2012 که مقارن سال 1391 ما سپری شد، به یک معنا نشانگر فرتوتی مضاعف غرب در حل بحران های داخلی خود از یک طرف و ناتوانی در جهت دادن به تحولات بین المللی از طرف دیگر بود. جمهوری اسلامی در همین سال، اجلاس پر اهمیت جنبش عدم تعهدها را با حضور مقامات 130 کشور جهان برگزار کرد که ضمن آن بر حقوق مشروع جمهوری اسلامی ایران در چالش هسته ای پافشاری شد و در مقابل، عملکرد رژیم اشغالگر قدس مورد اعتراض اعضای جنبش قرار گرفت. در همین سال، کشور کوچک و ستم دیده سوریه که از او گمان مقاومت در برابر تعدی و خیانت همه جانبه نمی رفت، تبدیل به میدان آزمون و شکست آمریکا و متحدانش شد. در واقع امسال را باید سال الحاق کامل سوریه به جبهه مقاومت اسلامی ارزیابی کرد، همچنان که سبعیت و بی کفایتی جبهه آمریکا را به رخ کشید.
امسال همچنین دولت مردمی حماس از جنگ 8 روزه رژیم صهیونیستی سربلند بیرون آمد و با موشک های فجر5 که به تل آویو و هرتزلیا شلیک کرد- بنابر آخرین اعلام مقامات صهیونیست، 84 درصد این موشک ها در سپر موشکی گنبد آهنین رخنه کرده و به هدف اصابت کردند- بر شکست ها و غافلگیری های رژیم صهیونیستی افزود. مدتی قبل از این جنگ یکی از ده ها پهپاد شناسایی حزب الله به مدت 45 دقیقه و در عمق جنوب شرقی خاک فلسطین اشغالی اقدام به تصویربرداری از منطقه استراتژیک دیمونا کرده بود. همان زمان گفته شد حزب الله پس از بارها عملیات تجسسی موفقیت آمیز هوایی، این بار تعمداً پهپاد ایوب خود را در معرض شناسایی و اصابت قرار داد تا صهیونیست ها خود ندانسته این خبر را منتشر کنند که دیگر هیچ جای آسمان فلسطین اشغالی برای آنها امن نیست. اکنون دیگر آمریکا و اسرائیل نمی توانند زمین و زمان جنگ را تعیین کنند. حق با اوباما بود که گفت «جنگ با ایران نه بازی است و نه شوخی بردار است. سخن گفتن دراین باره، ورّاجی و پرگویی است. هرگاه اسم جنگ به میان می آید، به سرعت هزینه های آن به ذهنم خطور می کند». او راست می گوید. از سال 2001 تا 2012 میزان بدهی های آمریکا از 6هزار میلیارد دلار به 16 هزار میلیارد دلار رسیده و دیگر قابلیت اتّساع ندارد. آنها هنر کنند و همین چند فرزند جنگ را بزرگ کنند.
در کشاکش این رزم سخت اما پیروز، برخی همراهان قافله انقلاب هم بودند که بی وفایی کردند و دشمن افسرده، از جفا و بی مبالاتی آنان روحیه گرفت. در حالی که کشور در عبور از این مرحله حساس نیازمند گذشت و همدلی و اتحاد برای اهداف متعالی بود، هم پوشانی و تعامل دو چرخ دنده به ظاهر معکوس «جریان فتنه» و «حلقه انحراف» منجر به اتفاقات دشمن شاد کنی نظیر اتفاق روز استیضاح وزیرکار - با وجود نهی های مکرر رهبر حکیم انقلاب- شد. رد پای هر دو گروه در این اتفاقات غفلت آفرین و فاصله ساز کاملا پیداست، حال آن که هر دو جریان نفاق زده مدعی دلسوزی و غمخواری برای کشور و ملتند! البته نقش آفرینان این گروه ها همه به یک میزان، فعال و کارگردان نیستند. برخی از آنها با یکی دو واسطه به عناصر نفوذی و وابسته وصل می شوند و برخی دیگر چون زمامدار خویش نیستند و بر توسن تکبر و تعصب یا غضب (تعصب و لجاجت باطل) نشسته اند، به راحتی مدیریت می شوند. وجنات طیف اخیر در دو گروه فتنه گر و انحرافی نشان می دهد که سال آینده نیز به ویژه به خاطر موسم پرالتهاب انتخابات، آماده سواری دادن و دوشیده شدن و حتی قربانی شدن (انتحارحیثیتی) هستند. کج فهمی و ریزش و زحمت افزایی هایی از این دست، البته ملازم زندگی بشر است و روزگار آخرالزمان، آخرین غربال ها برای پیراستگی امت های مومن انجام می شود.
سال دیگری از سال های آخرالزمان به سر می آید و بشارت بهار را با خود می آورد. اما باید برای بهار ساخت و ساخته شد. باید ظرفیت بهاری پیدا کرد؛ اگر نه باران بهار- که در لطافت طبعش خلاف نیست- جز خس در شوره زار نمی رویاند. این کلام پیامبر اعظم (ص) است: «مثال آنچه خداوند مرا از هدایت و علم برانگیخت، مثال باران فراوان است که به زمین می رسد. بخشی از زمین، پاکیزه و نرم و مستعد است، پس آب را می پذیرد و انواع فراوان گیاه و سبزه را می رویاند. و بخشی از زمین، سنگ سخت است که آب را نگاه می دارد و مردم از آن می نوشند و آبیاری و زراعت می کنند و پاره ای از آن به زمین شوره زار می رسد، نه آب را نگاه می دارد و نه گیاه می رویاند». اگر قرآن حکیم برای مومنان شفا و رحمت است اما جز بر زیانکاری ستمگران نمی افزاید، حتما قرآن ناطق مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف نیز که ربیع الانام و بهار جان هاست، همین ویژگی را دارد. اگر می خواهیم بدانیم نسبت ما با حضرت ولی عصر(عج) و بهار حقیقی که با او می آید چگونه است، سزاوار است بسنجیم آیا از عهده آزمون ولایت فقیه سربلند بیرون آمده ایم یا نه.
با وجود همه کژتابی ها در این آزمون، افق آینده روشن است. حکایت خوبان ملت ما در آخرالزمان، حکایت یاران صادق رسول خداست که بر کافران سختگیر و با یکدیگر مهربانند «و مثال آنان در انجیل، مانند گیاهی است که جوانه های خود را می رویاند و آن را نیرومند می سازد، سپس تنومند و استوار می کند و همین کشاورزان را به شگفتی وامی دارد تا کافران را به غیظ آورد. خداوند به مومنانی که عمل صالح به جا آورند، وعده مغفرت و اجر بزرگ داده است»(فتح/29). ملت خوب ما این ظرفیت را در خویش پدید آورد و از نهال انقلاب درختی تنومند ساخت. اقتدار امروز مملکت امام زمان(عج) در مسیر بالندگی از صدقه سر انبوه مجاهدان گمنامی است که مقتدای انقلاب درباره یکی از همان ها (مرحوم عبدالله والی) به شیوایی فرمود «بعضی ها هستند هر کاری می خواهند بکنند قبل از اینکه کار انجام بگیرد، تابلویش را می زنند مدت ها این تابلو آنجاست، هیچ کاری هم انجام نگرفته. بعضی ها هم نه، کار را انجام می دهند، هیچ تابلویی هم ندارد. کار مرحوم حاج عبدالله والی و شماها از این نوع دوم است، یعنی بی تابلو رفتید و برای خدا کار واقعی کردید، اینها خیلی با ارزش است. شما بدانید این جور کارهای بی سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست می کند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر می گذارد؛ مثل سیمانی است که در یک بنایی تزریق کنند و آن را مستحکم کنند. با انجام این جور کارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحکم می شود بدون اینکه کسی بفهمد».
مدعیان را بهل! بهار را خوبان گمنام ساخته اند؛ همان ها که دلشان از پاره آهن استوارتر است. بهار اصلا در کش و قوس پارسایان بی ادعا با مدعیان بی عمل و خزان گرفته ساخته می شود. بهار فصل رویش و سر کشیدن یاران آخرالزمانی رسول خدا(ص) است، همان ها که حضرتش شهادت داد، او را اما به رسالتش ایمان آورده اند.
محمد ایمانی

واکنش مراجع تقلید به مسائل حاشیه ای دولت و انتقاد از گرانی ها

مراجع عظام تقلید نسبت به برخی از مسایل حاشیه ای دولت پیرامون کم توجهی به احکام اسلامی و همچنین روند رو به رشد گرانی ها به شدت انتقاد کردند.
در همین رابطه آیت الله صافی گلپایگانی در دیدار با تعدادی از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در واکنش به حوادث پیش آمده در چند روز گذشته گفت: چرا باید در مقابل این همه خلاف شرع سکوت کرد؟ آیا هنوز هم جای توجیه باقی مانده است؟
وی افزود: مگر می شود کسی بگوید که من منتظر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستم و یا قرآن را قبول دارم ولی در مقابل این همه فساد و بی بند و باری ساکت باشد؟
آیت الله صافی گلپایگانی تأکید کرد: وظیفه همه دوستداران اهل بیت علیهم السلام این است که از اعمال خلاف شرع که اخیراً اتفاق افتاده است ابراز انزجار و تنفر کنند.
استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: نباید وضعیت طوری شود که معروف، منکر و منکر، معروف جلوه داده شود. اشخاصی که عمداً احترام احکام اسلام را از بین می برند و فسق و فجور را در مملکت ترویج می کنند، در پیشگاه خداوند متعال و ارواح طیبه شهیدان مسئول هستند.
وی گفت: مگر می شود جشن استقبال از نوروز را اسلامی خواند؟ آیا موسیقی ها، رقص ها و بی بند و باری هایی که در این جشن اتفاق افتاده خلاف شرع مقدس اسلام نیست؟
آیت الله صافی گلپایگانی تصریح کرد: خدا شاهد است من غصه دار و ناراحت هستم. احکام اسلام را مسخره کرده و هتک حرمت می کنند، این همه مخارج و هزینه های زیاد و ولخرجی از بیت المال جواب دارد.وی افزود: در مملکتی که این همه بیکار و فقیر وجود دارد و بسیاری از مردم در تأمین معاش اولیه خود مشکل دارند و گرانی و تورم بیداد می کند، چرا باید باز هم این همه اسراف باشد؟ ما از مجلس و قوه قضائیه توقع داریم که به وظیفه شرعی خود عمل کرده و جلوی این فسادها را بگیرند.
همچنین آیت الله ناصر مکارم شیرازی در جلسه درس خارج فقه خود اظهار کرد: این روزها مسائل دردناکی واقع می شود که انسان نمی داند در برابر آن چه باید بکند، اگر سکوت کند درست نیست و اگر سخن بگوید مشخص نیست که چگونه تفسیر می شود.
استاد حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه نباید بگذاریم حجاب منکر و بی حجابی معروف شود خاطرنشان کرد: اگر بخواهیم به آنجا نرسیم باید علما، فضلا، دردمندان و شخصیت ها زمانی که منکر را ببینند آن را بگویند و تذکر دهند.وی تصریح کرد: حوادث اسفناک و دردناکی که در جریان تشییع جنازه رئیس جمهور ونزوئلا واقع شد در مجموع شرم آور بود؛ اگر سخن نگوییم کم کم منکر معروف شده و این مسئله تبدیل به سنت می شود.
آیت الله مکارم شیرازی افزود: اخیراً جشنی در تهران به نام جشن استقبال از نوروز تشکیل داده اند و این جشن ساعت ها طول کشید و از تمام اقوام آمدند و بساط موسیقی های مختلف محلی و غیرمحلی را به راه انداختند و رقصیدند و کوبیدند و حتی دختران را وادار به رقص کردند، اگر در برابر اینها چیزی نگوییم منکر معروف می شود.این مرجع تقلید با بیان اینکه آیا با این بساط به استقبال نوروز می روند؟ گفت: اگر درباره این مسائل سخن نگوییم در پیشگاه خداوند مسئول هستیم، از آقایان دیگر خواهش می کنم در برابر منکرات سکوت نکنند، علمای قم، تهران و شهرهای دیگر نگذارند منکر معروف و عادی شود.
از سوی دیگر آیت الله نوری همدانی با اشاره به فرا رسیدن عید و مشکلات اقتصادی کشور گفت: زندگی مردم با فرهنگ، سیاست و اقتصاد توأم بوده و مسئله گرانی بر زندگی مردم تأثیر گذاشته است.
استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: همیشه باید مسئولان به فکر ارزانی و فراوانی نعمت باشند و نباید عرضه برخی کالاهای ارزان قیمت فقط به شب عید محدود شود.

دو طیف از سلفی ها

در مورد «سلفی ها» در کشور ما سوءتفاهمات زیادی وجود دارد، این سوءتفاهم از دایره و گستره آن تا مثبت یا منفی بودن آن گسترده است. از این رو گاهی سلفی ها معادل «تندروهای مذهبی» خوانده می شوند و گاهی سلفی ها را هواداران ایجاد حکومت اسلامی می خوانند در همان حال بعضی گمان کرده اند همه سلفی ها دارای افکار و روش های مشترک هستند اما واقعا نه می توان الزاما سلفی را «رادیکال» دانست و نه این که همه سلفی ها از یک نوع اندیشه و روش تبعیت می نمایند.
سلفی ها تقریبا در همه مذاهب و نحله های اسلامی و احیانا مسیحی، یهودی و... وجود دارند و بطور کلی به دو دسته تقسیم می شوند، سلفی های معتقد به مبانی، اصول و سنن دینی و سلفی های قشری و ظاهرگرا که دین را ابزاری برای دستیابی به قدرت می دانند. دسته اول در واقع در اعتراض به آنچه بعد از دوره «سلف صالح»- که از نظر این دسته از اهل سنت دوره حلقه اول صحابه می باشد- روی داده و سبب کنار گذاشته شدن دین از متن حکومت و جامعه شده است، بر بازگشت به آن دوره تاکید می کنند، اما در عین حال این دسته از افرادی که سلفی خوانده شده اند، کمتر به آنچه طی قرون گذشته روی داده و مصالح و اولویت ها و روش ها را در مواردی تغییر داده است توجه کرده و علاوه بر آنکه مثل بقیه مسلمانان که انجام حدود و فرایض را لازم می دانند، نوعی دلبستگی غیرلازم به روش ها و رویکردها نیز دارند. به عنوان مثال جریان ترابی و المهدی در سودان و جریان بلحاج و مدنی در الجزایر که در دهه 1360 فعال بودند، از این دسته اند. البته در کنار این دسته گروه ها، افراد و جریانات دیگری وجود دارند که به میزانی که به اصول و سنن دینی دلبستگی دارند، مقتضیات زمان را نیز می شناسند طیف های مختلف اخوان المسلمین نوعا از این دسته به حساب می آیند.
دسته دیگر سلفی هایی هستند که محور و مبنای حرکت آنان «قدرت» است و برای رسیدن به این مهم نوعا اصول اخلاقی اسلام را نادیده می گیرند. طالبان و القاعده نمونه هایی از این نحله محسوب می شوند. نگرش این گروه به دین نوعی نگرش ماکیاولیستی و «اصالت قدرت» است از این رو این ها کاری به جنس مانع سر راهشان ندارند شیعه باشد یا سنی، یک گروه قدرتمند باشد یا مردم عادی اگر «مانع» تلقی شدند، از میان برمی دارند.
براین اساس امام خامنه ای در خطبه های نماز جمعه(14/11/90) اصل سلفیت را الزاما مردود نمی دانند و آنان را به دو گروه تقسیم می نمایند و خطاب به سلفی ها می فرمایند «سلفی گری اگر به معنای اصولگرایی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزش های اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان و مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرایی، سماحت و عقلانیت- که ارکان تفکر و تمدن اسلامی اند- سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بی دینی خواهد شد.»
از یک منظر می توان همه گروه های مذهبی سنی را سلفی دانست چرا که تقریبا همه آنان به نوعی خواستار اعاده مجد اولیه اسلام هستند و بر ایثار در این راه تاکید می نمایند. با این توضیح حزب عدالت و توسعه ترکیه که دین گرایی لیبرالیزه شده را به تماشا گذاشته است هم سلفی به حساب می آید، اخوانی های مصر نیز در این زمره قرار می گیرند و حتی جنبش های اسلام گرا در فلسطین نیز به این اندیشه منتسب می باشند. پس چاره ای نداریم جز اینکه در تقسیم بندی، خطوط فصل و وصل اینها را مشخص نمائیم.
سلفی گری به اعتبار نفی غرب زدگی و تلاش برای احیاء شریعت به انقلاب اسلامی ایران بسیار نزدیک می باشد اما بخش هایی از آنان به اعتبار قشری گرایی و عقل ستیزی در نقطه مقابل انقلاب اسلامی ایران به حساب می آیند. از چهره های گذشته عرب، سید قطب در زمره اندیشمندان دسته اول و رشیدرضا در زمره اندیشمندان سلفی دسته اول و دوم به حساب می آیند. کما اینکه خیرت شاطر و ملا عمر در زمره اندیشمندان سلفی دسته دوم به حساب می آیند. اخوان تحت رهبری شاطر در مصر امروزه کم یا بیش همان نقش سید قطب را دنبال می نمایند.
اما اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا باید بیشتر از لائیک های هوادار ایران در جهان عرب حمایت کرد و یا از مذهبی هایی که سنی و از فقه ناهمخوان با شیعه برخوردار هستند؟ این سوال ساده و در عین حال پاسخ به آن دشوار است. واقعیت این است که لائیک ها هیچگاه نمی توانند متحد یک انقلاب عمیقا دینی به حساب آیند آنان ممکن است بصورت تاکتیکی و موردی در کنار ما قرار بگیرند و کمکی بکنند و کمک هایی بگیرند ولی دست آخر بخصوص در «اهداف راهبردی» کنار ما نمی مانند کما اینکه تاکنون نمانده اند. البته ما در سیاست جاری خود نباید لائیک ها را نادیده گرفته و از ظرفیت های آنان در حوزه سیاست خارجی کمک نگیریم در میان لائیک ها هم گروه های مبارز با سابقه ای طولانی وجود دارند که باید مورد توجه قرار بگیرند اما باید بدانیم که آنان در اصلی ترین وظیفه ما در حوزه سیاست خارجی که- مثل هر کشوری- گسترش نفوذ و منافع ملی و حاکمیت اسلام است، با ما همراه نخواهند شد.
اما نیروهای هوادار حاکمیت ارزش ها و احکام اسلامی، طبیعی ترین متحدهای ما در محیط خارجی به حساب می آیند و می توان با آنان به «اتحاد راهبردی» رسید و البته باید این را بدانیم که میان ما و آنان در مورد اهداف، نیات و عملکرد سوءتفاهم ها و نیز اختلافاتی وجود دارد که تا درباره این ها نتوانیم به توافق برسیم، به اتحاد راهبردی نخواهیم رسید. البته این سوء تفاهمات فقط میان جمهوری اسلامی و اسلام گرایان سنی نیست، میان بقیه طوایف هم هست. بعنوان مثال زیدیه و اسماعیلیه دو گرایش از شیعه و پاره تن شیعیان به حساب می آیند و به عبارتی می توان آنان را «یتیمان آل محمد-ص-» یعنی کسانی که از خانه پدری خود دور افتاده اند، خواند. اما آیا هم اینک حوزه های علمی و سایر مراکز مذهبی ما با علما و مراکز مذهبی زیدیان و اسماعیلیان مراوده کافی دارند و یا این دو گروه از شیعه به اندازه ای که باید به کانون های شیعی در قم، نجف و... متصل هستند؟
نباید تردیدی در این موضوع داشته باشیم که بخش اعظم آنان که در جهان اسلام سلفی خوانده می شوند و بخصوص غرب و رژیم های وابسته به آن در منطقه سعی در به تقابل کشاندن آنان با ایران و جنبش بیداری اسلامی دارند، متحد طبیعی ما به حساب می آیند. ما در اساس و بنیان های دینی با آنان اختلاف عمیقی نداریم و البته دنبال این هم نیستیم که اختلافات عقیدتی خود را با آنان حل و فصل کنیم این اختلافات در طول بیش از هزار سال بوده و ممکن است هزار سال دیگر هم بماند. ما می توانیم با آن دسته از سلفی هایی که ریختن خون مسلمانان را حرام می دانند که اکثر آنان چنین اعتقادی دارند همکاری کنیم. ما می توانیم با آن دسته از سلفی هایی که برای از میان برداشتن سیطره غرب تلاش می کنند، همکاری کنیم. ما می توانیم با این سلفی ها برای آزادی فلسطین و دهها مقوله مشترک دیگر همکاری نماییم. اما البته گروه های دیگری هم هستند که درست یا غلط سلفی خوانده می شوند نظیر «القاعده» و «وهابی ها» که به هیچ وجه ما نمی توانیم با آنان در یک صف بایستیم. این گروه های تکفیری که فقط دشمن شیعیان نیستند بلکه در بسیاری از موارد با اهل سنت نیز در ستیز می باشند، جز فساد در میان مسلمین کاری نمی کنند و اقدامات آنان جز به نفع دشمنان اسلام تمام نمی شود. جالب این است که این تکفیری ها در سوریه بنام بازگرداندن مجد شام در دوران بنی امیه، خون مسلمانان شیعه و سنی را می ریزند اما به سوی رژیم صهیونیستی که سرزمین های مقدس اسلام را به وحشیانه ترین وجه اشغال کرده و 70 سال است که شعله های خشم را در دل مومنین برافروخته، یک گلوله شلیک نمی کنند.
سلفی ها دارای آبشخور واحدی نیستند و در هر کشور با کشور دیگر تفاوت دارند و نقطه کانونی هم برای پیوستگی و تغذیه ندارند از این رو حکایت آنان در هر نقطه ای تا حد زیادی با نقطه دیگر تفاوت می نماید بر این اساس ما نمی توانیم با یک ادبیات و استفاده از واژه مشترک «سلفی» درباره آنان سخن بگوییم. غرب البته تلاش می کند تا از این «مشترک لفظی» استفاده کند و در نهایت هر نحله اسلام گرا را با استفاده از این واژه- که در تبلیغات استکباری مترادف قتل و انفجار و بی رحمی شده- از میدان بدر کنند و به روند اسلام گرایی لطمه بزنند. البته این تلاشی است که با بیداری و هوشمندی از بین می رود.
سعدالله زارعی
 

منطقه ممنوعه سیاست کجاست؟

چگونه می توان امور سیاسی را به اعتلا رساند یا به ابتذال و انحطاط کشاند؟ مرز صلاح و فساد در اقدام سیاسی- اجتماعی کجاست؟ فرصت ها و ظرفیت ها چگونه به فعلیت های مطلوب درمی آیند یا از دست می روند؟ حریم سیاست دینی و عقلی کدام است و از کجا وارد منطقه ممنوعه می شود؟ با آنها که وارد حریم های ممنوعه می شوند چه باید کرد؟
این نوشته صرفا درآمد و مقدمه ای برای تامل در باب سوالات فوق است.
1- اعتلا و انحطاط سیاستمداران را باید از همت ها و دغدغه های آنان بازشناخت. هیجان زدگی و اغراق و زیاده روی در دوستی و دشمنی، بی پروایی در تعصب و لجاجت، و انحراف غیرت و حمیت به جانب غیرحق از جمله علایم بیماری سیاسی است. این تعبیر بلند امیرمومنان علیه السلام باید سرلوحه دغدغه ها و هدفگذاری همه به ویژه نخبگان و صاحبان نفوذ و قدرت باشد که خطاب به عبدالله بن عباس نوشت «فلایکن افضل ما نلت فی نفسک من دنیاک بلوغ لذه او شفاء غیظ ولکن اطفاء باطل او احیاء حق... نباید رسیدن به لذتی یا فرونشاندن آتش غیظی، برترین چیز از دنیا باشد که به آن نایل می شوی بلکه باید خاموش کردن باطل یا زنده کردن حق باشد» (نامه 66نهج البلاغه). کم نیست کنش یا واکنش هایی که از سر عقده گشایی و انواع هیجان های ناسالم معطوف به خشم خواسته یا ناخواسته است.
2- قلب به عنوان مرکز مدیریت عواطف انسان، انباشته از حب و بغض، غیرت و نفرت، و تعصب و لجاجت است. نوع انسان ها جاذبه و دافعه و غیرت و تعصب دارند اما باید دید کجاها و برای کدام مقاصد غیرتی می شوند، آبرو می گذارند و می جنگند؟ امام حسین علیه السلام در خطبه منا که سال 06 هجری در جمع صحابه و تابعین ایراد شد از راز لعنت شدگی احبار و بزرگان یهود پرده برداشت و سپس خطاب به حاضران فرمود «آیا همه اعتبار و احترام و حیثیت شما به این خاطر نیست که مردم امیدوارند برای حق خدا قیام کنید و این در حالی است که درباره اکثر حقوق الهی کوتاهی کرده و حق ائمه را خوار شمرده اید؟ حق ضعیفان را پایمال کردید ولی آنچه را به زعم شما حق تان بود، مطالبه نمودید... شما به خاطر خداوند در میان بندگان گرامی داشته می شوید و این در حالی است که می بینید پیمان های الهی نقض می شود و نگران و هراسان نمی شوید اما از شکسته شدن برخی پیمان های پدرانتان هراسان و بیمناک می شوید.»
برخی رجال سیاسی با گرایش ها و تابلوهای مختلف- و حتی معارض هم- در همین تاریخ انقلاب به ویژه یکی دو دهه اخیر، آن قدر که برای برخی حامیان و اطرافیان خاص خود غیرتی شدند، خونشان برای مفسده جویی های کلان فرهنگی و سیاسی و اقتصادی به جوش نیامد هیچ، که حتی پای دفاع از مفسدان و منحرفان ایستادند. چه نام و لقب و عنوان و ستایش ها که به هم قرض ندادند و چه قدیس ها و قهرمان ها که از خیانت کنندگان در سه دوره سیاسی اخیر نساختند. گویا آیات تکان دهنده و برحذر دارنده الهی را نشنیده بودند که «ولاتکن للخائنین خصیما... و لا تجادل عن الذین یختانون انفسهم. حامی خائنان نباش... و حمایت نکن از کسانی که به خود خیانت کردند. همانا خداوند خیانتگران گناهکار را دوست ندارد» (آیات 105 و 107 سوره نساء). قطعا آرمان ها و اولویت ها نزد آنان جابه جا شده بود که پشت مفسدان و منحرفان ایستادند و به آنها عنوان و لقب و نشان دادند؛ که اگر این نبود در طول این 20 سال برای حمایت از فلان مدیر متخلف، ستاد حمایت در وزارت کشور راه نمی انداختند و برای این یکی مدیر متخلف که با مفسد اقتصادی چند هزار میلیاردی مراوده داشته، عناوین نچسب سزاوار انسان کامل جعل نمی کردند.
3- اگر به اعتبار «حب الشأ یعمی و یص مّ»، محبت افراطی، آدمی را نابینا و ناشنوا می کند(و قدرت تشخیص را سلب می نماید)، بغض ناحق نیز فرزند آدم را به همین میزان به عجز می کشاند. حمیت و تعصب ناحق، همان قدر ابتذال و انحطاط برای انسان می آورد که لجاجت و دشمنی نابجا. و رواج این هر دو بیماری در وسعت تعاملات سیاسی- اجتماعی کم نیست. تعصب ناحق، از مومن کافر می سازد چنان که از عابدی 6هزار ساله به نام ابلیس ساخت. این عبارات شریف، قوانین الهی است که بر زبان مبارک پیامبر اعظم(ص) جاری شده و تخلف ناپذیر است؛ «هرکس تعصب بورزد یا به خاطر او تعصب بورزند، همانا رشته ایمان را از گردن خویش گشوده است» یا «از ما نیست هرکس که مردم را به عصبیت دعوت کند و از ما نیست کسی که به خاطر تعصب بجنگد و از ما نیست کسی که با تعصب بمیرد» و نیز «هرکس به اندازه دانه خردل، عصبیت داشته باشد خداوند او را روز قیامت با اعراب جاهلی محشور می کند».
نقطه مقابل این رویکرد منحط، لج و لجبازی است. رسول خدا(ص) فرمود «از لجاجت بر حذر باش که آغاز آن نادانی و پایان آن پشیمانی است» همچنین از امیر مومنان علی علیه السلام مکرر نقل شده که «لجاجت شوم است»، «جنگ ها را به بار می آورد و دل ها را کینه دار می کند»، «نفس انسان را به ننگ می کشاند»، «تدبیر را تباه و نابود می کند» و «زیانبارترین چیزها در دنیا و آخرت است». آن حضرت بهترین اخلاق ها را دورترین آنها از لجاجت دانسته و فرموده اند؛ «سوار مرکب لجاجت، هدف و آماج بلاست»، «مرکب لجاجت سوار خود را به زمین می زند» و «هرکس لجاجت کند و بر آن اصرار ورزد، همان بخت برگشته ای است که خدا بر دلش حجاب کشیده و تقدیر بد بر فراز سرش قرار گرفته است». البته امیر مومنان درباره تعامل غلط و منجر به لجبازی نیز هشدار داده اند که «زیاده روی در سرزنش و ملامت، آتش لجاجت را شعله ور می کند».
کافی است به برخی رویدادهای تلخ از ابتدای انقلاب مخصوصا یک دهه اخیر نظر بیفکنیم که تکبر و تعصب های ناحق به افراد یا حلقه های خاص چگونه افراد صاحب نام را به فتنه انگیزی و معارضه با اسلام و انقلاب کشاند یا لجبازی و عقده گشایی با عمر و زید، کسانی را به انتحار شخصیتی واداشت چنان که به حق می توان از آنها به عنوان افراد بخت برگشته سزاوار ترحم و مایه عبرت و حسرت یاد کرد. از دل همین تعصب و لجاجت های ناحق بود که حلقه های فاسد قدرت و ثروت سر برآوردند و فتنه های زشت سیما، بزک حق طلبی کرد. فتنه 88 و انحراف بعد از آن، از متن این هیجان زدگی و زیاده روی در غیرت و نفرت سر برآورد. کم نبودند آنها که خواستند جگرشان را در تسویه حساب با رقبا- ولو با خون کردن به دل ملت متدین- خنک کنند اما خودسوزی کردند شاید که شعله ای از آن به جامه حریف و رقیب برسد!
4- فرصت ها چگونه تبدیل به چالش و تهدید می شوند؟ امیر مومنان در خطبه 081 نهج البلاغه و در مذمت یاران کج رفتار و ناهمراه خود می فرماید «ای مردم بی اصل! برای پیروزی و جهاد در راه رسیدن به حق خویش منتظر چه هستید؟... آیا دینی که شما را مجتمع و متحد کند، وجود ندارد؟ و آیا حمیت و غیرتی نیست که شما را به تلاش و جهاد برانگیزد؟ آیا شگفت نیست که معاویه فرومایگان و اوباش بی سر و پا را می خواند و آنها بدون خرج و بخشش او را اطاعت می کنند و من شما را که ماترک اسلام و باقی مانده مردم مسلمان هستید با معونه و عطا فرا می خوانم اما شما از دور من پراکنده می شوید و با من مخالفت و سرپیچی می کنید؟» امام می فرمود اجتماع آنها بر باطلشان و تفرقه شما از حق خویش، دل را می گدازد و آب می کند. حضرت در عین حال راه طلایی خروج از بن بست و محرومیت را نشان داده و فرموده بود «ای مردم! همانا دنیا آرزومند خود را و آن را که آرزوی جاودانگی در دنیا کند، می فریبد دنیا برای کسی که بر سر دنیا رقابت کند، عزیز و ارجمند نمی دارد... به پروردگار سوگند! هیچ قومی دارای نعمت زندگی گسترده نبودند که خداوند آن نعمت را از آنان گرفت مگر به خاطر گناهانی که مرتکب شدند... و اگر مردم آن هنگام که سختی ها بر آنان فرود می آید و نعمت ها از آنان زایل می شود، با نیت های صادق و دلهای مشتاق و خائف به درگاه پروردگارشان تضرّع کنند، لردّ علیهم کلّ شارد و اصلح کلّ فاسد؛ همانا همه نعمت رفته به آنان بازمی گردد و هر آنچه فاسد و تباه شده، به صلاح و سامان می رسد» (خطبه 871).
5- انحطاط و انحراف و فتنه انگیزی از آنجا آغاز می شود که «...یتولّی علیها رجال رجالاً علی غیر دین الله». مردمانی، مردمانی دیگر را در غیر حق پیروی کنند. تدبیر چیست؟ اگر کسی به تاخت به سوی پرتگاه می رود، چاره آن است که دیگران پیروی او نکنند. «بر حذر باشید از اطاعت بزرگانی که به خاطر حسب و نسب خود تکبر ورزیدند... که آنها پایه های بنیان عصبیت و ستون های فتنه و آشوبند... شیطان آنها را مرکب گمراهی گرفت و لشکری برای هجوم به مردم و مترجمانی که از زبان آنها سخن می گوید، تا عقل از شما برباید و در دیده شما رخنه کند و در گوش شما بدمد (که نبینید و نشنوید) تا بدین ترتیب شما را نشانه تیر و جای پا و دستاویز خویش قرار دهد» (خطبه 291 نهج البلاغه).
آلودگان به بیماری دوگانه «تعصب و تکبر» و «لجاجت» را باید مشفقانه انذار کرد و در عین حال مراقب بود بیماری واگیر خود را به سیاست و اجتماع منتقل نکنند. مردم ما در شناخت و مقابله با این بیماری به مراتب از برخی نخبگان آلوده به رفتارهای پرخطر، بصیرترند که چشم فتنه و آشوب 3 سال پیش را از حدقه درآوردند و پای امام خمینی و امام خامنه ای ایستادند. البته حلول این بیماری، سیاست ورزی را پیچیده تر و دشوارتر می سازد. اینجاست که صبر آمیخته با بصیرت و مجاهدت و تقوا راهگشاست. مدام باید فضا را شفاف کرد و در عین حال مراقب بود آنچه خواسته جریان ها و حلقه های منحرف- عوامل جنگ نیابتی دشمن- است یعنی برجسته کردن چالش های حاشیه ای و گرفتن واکنش برای ایجاد غفلت از جبهه و اولویت های اصلی، محقق نشود. مفهوم دیگر این سخن آن است که باید اولویت ها و آرمان های مطلوب دینی را تبیین کرد تا تمایز و تعارض حلقه های فتنه گر منحرف آشکار شود.
محمد ایمانی
 

نصیحت مشفقانه آیت الله یزدی به احمدی‌نژاد

آیت‌الله یزدی با اشاره به پیام تسلیت رئیس‌جمهور برای درگذشت چاوز و مطرح شدن مساله رجعت وی گفت: به ایشان نصیحت مشفقانه داریم که در مدت باقیمانده آرامش کشور را حفظ کرده و از اظهار نظر درباره مسائل دینی خودداری کند.
به گزارش رجانیوز،  آیت‌لله محمد یزدی امروز در گفت‌وگو با  خبرگزاری حوزه، ضمن تبریک ایام نوروز گفت: امیدواریم که برای همه مردم و مسلمانان ایام به خوبی و خوشی برگزار شود و همان‌طور که گفته شده احترام ایام فاطمیه که هم‌زمان با ایام فروردین است نیز رعایت شود.
 
وی در ادامه با اشاره به جمله معروف «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست» بیان کرد: این جمله مربوط به شهید مدرس است و حضرت امام نیز چندین بار این مسئله را ذکر کردند و البته این جمله را چند گونه می‌توان تفسیر کرد.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: یک تفسیر این جمله این است که دیانت و سیاست از هم جدا نیست و این برداشت عموم مردم است و مقصود این است که دین و سیاست با هم هستند.
 
وی با اشاره به اینکه دشمنان اسلام از سال‌ها پیش دنبال جدایی دین از سیاست بودند و در این زمینه توطئه‌چینی می‌کردند گفت: در کشور ما نیز این مسئله را دنبال می‌کردند و حتی برخی از روحانیون باور کرده بودند که بهترین روحانی کسی است که به سیاست کاری نداشته باشد.
 
آیت‌الله یزدی در خصوص تفسیر درست از این جمله گفت: نظر قریب به اتفاق روحانیون حوزه‌های علمیه این است که سیاست نمی‌تواند در دیانت نقش داشته باشد بلکه سیاست یکی از منابع تصمیم‌گیری‌های دینی به شمار می‌رود، چرا که منابع دینی ما وحیانی است و ما به منابع دیگر توجه نداشته و در اعتقادات و فروعات عملی منابع وحیانی مربوط به خداوند و پیامبر خداست.
 
وی ادامه داد: سیاست نمی‌تواند منبع دینی باشد، البته اینکه امام فرموده‌اند زمان و مکان در استنباط و اجتهاد تأثیر دارد به معنای نحوه استفاده برخی از روایات و ادله است.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیان کرد: در نظام جمهوری اسلامی از اصول مسلم این است که سیاست باید در چارچوب دیانت باشد و اگر این سخن را در فرم قانونی ببریم و بخواهیم در قوانین حاکم کشور آن را مورد استفاده قرار دهیم به اصل چهارم قانون اساسی می‌رسیم که می‌گوید در نظام جمهوری اسلامی هر تصمیمی باید با موازین شرعی تطبیق داشته باشد و برای کنترل کردن این مسئله نهادی به عنوان شورای نگهبان تصمیمات دولت، مجلس و دیگر بخش‌ها که جنبه‌های قانون‌گذاری و تصمیم‌گیری دارند را مورد کنترل قرار می‌دهد.
 
وی با بیان اینکه باید سیاست در چارچوب دیانت مورد استفاده قرار گیرد ادامه داد: دیانت در حقیقت منبع سیاست است و تصمیم‌گیران سیاسی و مدیران کشور باید از منابع دینی استفاده کرده و بر اساس منابع دینی تصمیم بگیرند و همه تصمیم‌گیری‌ها که در زندگی عامه مردم و مدیریت کشور نقش دارد باید در چارچوب اصول دیانت صورت گیرد.
 
آیت‌الله یزدی گفت: هر مسئولی در این نظام وقتی اظهاراتی را مطرح می‌کند باید در این چارچوب سخن بگوید و نمی‌تواند از این چارچوب خارج شود.
 
وی با تاکید بر اینکه هر کسی نمی‌تواند در مسائل دینی اظهار نظر کند گفت: فلسفه حوزه‌های علمیه این است که بتواند منابع دینی را بررسی کرده و احکام و عقاید شیعی را تشریح کرده تا تصمیم‌گیران بتوانند در این چارچوب عمل کنند.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم یادآور شد: اگر کسانی در امور سیاسی و اجتماعی کشور بخواهند در بخش‌های قانون‌گذاری، اجرا و قضا اقدامی انجام دهند باید چارچوب حرکت آنها بر مبنای احکام اسلام باشد.
 
وی با تاکید بر اینکه هر مطلب تخصصی را باید از متخصصان گرفت و نباید نظر افراد غیر متخصص در یک زمینه از رسانه‌های عمومی منتشر شود افزود: در علوم انسانی که حساس‌تر و دقیق‌تر است باید از متخصص نظر گرفت و غیر متخصص نباید نظر دهد.
 
آیت‌الله یزدی گفت: آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور محترم در مواردی در مسائل اعتقادی اظهار نظر کرده و یا برخی اعتقادات را دارد که این اعتقادات از مسلمات شیعه است و ایشان خودشان را از شیعیان درجه یک می‌دانند.
 
وی بیان کرد:‌ امام زمان(عج) که ایشان سخنان خود را با نام آن حضرت شروع و ختم می‌کند در این کشور یک نایب زنده، حاضر، مدیر و مدبر دارد که تصمیم‌گیرنده است؛ کسی نمی‌تواند بگوید تابع امام زمان(عج) هستم ولی از نظرات ولی فقیه بالفعل تبعیت نکند.
 
عضو خبرگان رهبری خطاب به رئیس جمهور گفت: شما که همیشه اسم امام زمان(عج) را می‌برید، مراجع عظام نمایندگان امام زمان(عج) و ولی امر و فرمانده کل قوا نایب امام زمان(عج) هستند، تصمیم ایشان تصمیم امام زمان(عج) است.
 
وی تصریح کرد: اظهار نظرهایی که ایشان داشته و دارند گاهی منشأ نگرانی‌هایی است که حتی دوستان و علاقمندان را نگران می‌کند و در این زمینه در حوزه‌های علمیه و جامعه مدرسین در این خصوص بحث شده و نگرانی‌هایی مطرح شده است، چون سفارش موکد ولی امر این است که در شرایط کنونی کشور را آرام نگه داریم کسانی که ولایی هستند سعی می‌کنند مطالب اختلاف‌انگیز و سوژه‌های خاص را دست دوست و دشمن ندهند و آرامش کشور را در آستانه انتخابات حفظ کنند.
 
آیت‌الله یزدی گفت: ایشان در جریان فوت آقای چاوز رئیس جمهور ونزوئلا تسلیت نامه مفصلی نوشتند که این امر طبیعی و عرفی است و رئیس جمهوری که فوت شده امتیازاتی داشته است و گاندی هم شخصیتی بود که هندوستان را از چنگ انگلستان خارج کرد و ماندلا هم در آفریقا به دفاع از حقوق سیاه پوستان پرداخت و این امتیازات انقلابی و ‌آزادی خواهی موجب می‌شود که از این شخصیت‌ها در حد امتیازات ایشان تجلیل شود.
 
وی یادآور شد: با این وجود اینکه یک انقلابی آزادی‌خواه را در ردیف شخصیت‌های بالای دینی قرار داده و تعبیراتی مطرح کنیم مبنی بر اینکه وی همراه حضرت عیسی(ع) و حضرت ولیعصر(عج) باز می‌گردد و کارهای خودش را انجام می‌دهد جای سئوال دارد.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: شما درباره رجعت که یکی از اصول مسلم شیعه است چقدر مطالعه کردید؟ بحث رجعت از نظر منابع و فروعات دارای حساسیت ویژه‌ای است.
 
وی با اشاره به اینکه چاوز یک مسیحی کاتولیک بوده است ادامه داد: نظر آنها این است که حضرت عیسی(ع) کشته شده و در دین مسیحیت نیز این مطلب وجود ندارد که رجعت صورت می‌گیرد.
 
آیت‌الله یزدی گفت: وقتی درباره یک مطلب حساس و قابل بحث که اطلاعات شما درباره آن کافی نیست در این شرایط کشور اظهار نظر می‌کنید موجب می‌شود که حساسیت‌هایی به وجود بیاید.
 
وی با اشاره به بخشی از پیام احمدی‌نژاد که گفته است « تردید ندارم که او بازخواهد گشت و به همراه همه صالحان و حضرت مسیح (ع) و تنها باقیمانده از نسل پاکان، انسان کامل، خواهد آمد و جامعه بشری را در استقرار صلح و عدالت کامل و مهربانی و کمال یاری خواهد کرد» بیان کرد: این سخنان اختلاف‌انگیز است و در حوزه‌های علمیه مورد گفت‌وگو و اظهار نظر است.
 
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ادامه داد: ایشان وقتی در فرودگاه از هواپیما پیاده شدند در نخستین جملات گفته‌اند «خداوند، حضرت مسیح و انسان کامل یار ملت‌ها هستند و چاوز عمیقاً به این حقایق ایمان داشت».
 
وی اظهار کرد: در جلسه دیروز جامعه مدرسین برخی از اعضای خیلی ناراحت بوده و می‌گفتند که چرا حوزه باید در برابر این سخنان ساکت باشد و اظهار نظر نکند و ما باید به وظیفه دینی خود عمل کنیم و برخی دیگر هم نظر متوسط داشتند.
 
آیت‌الله یزدی ادامه داد: در جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از گفت‌وگوهای فراوان قرار بر این شد که در یک مصاحبه محدود به طور اجمال این مطالب را گوشزد کرده و یک نصیحت مشفقانه داشته باشیم و بگوییم اطلاعات دینی شما کم بوده و تحصیلات عمومی دارید و باید در شرایط اجتماعی سیاسی کنونی پیرو نظرات ولی امر و مراجع باشید، وقتی از حوزه و مراجع فاصله بگیریم این لغزش‌ها پیش می‌آید.
 
وی با اشاره به دفاع برخی افراد از این مسئله در نهاد ریاست جمهوری گفت:‌ ما درباره مسائل مختلف به طلبه‌های جوان که پر احساس هستند می‌گوییم ولی امر فرموده‌اند که آرامش را حفظ کنیم ولی وقتی یک مسئله دینی مطرح شود چه پاسخی باید بدهیم؟
 
عضو خبرگان رهبری با اشاره به اینکه رجعت از مسائل اعتقادی و اصیل است تصریح کرد: بنده به عنوان عضوی از جامعه مدرسین می‌گویم که ایشان نباید در مسائل مذهبی اظهار نظر کرده و از بیان شعارهایی که در مسائل مذهبی مربوط می‌شود خودداری کند، چرا هر روز کاری می‌شود که به مقدار وجهه و حیثیتی که بوده نیز ضربه می‌زند.
 
وی ادامه داد: اصل دیانت و سیاست درست است و معنا کردن آن مهم است و شرایط سیاسی نمی‌تواند دین را جابه‌جا کند؛ اگر قرار بود که مسائل سیاسی دین را جابه‌جا کنند امروز چیزی از دین باقی نمانده بود.
 
آیت‌الله یزدی خطاب به رئیس جمهور تاکید کرد: در اجراییات موظف هستید از ولی امر اطاعت کرده و مراجع عظام را مورد توجه قرار دهید.
 
وی بیان کرد: به ایشان نصیحت مشفقانه داریم که در مدت باقیمانده آرامش را حفظ کرده و از بیان مسائل اختلافی خودداری کنید، بپذیرید که اطلاعات دینی لازم را ندارید و اگر لازم بود بپرسید.

مثلث فتنه در پاکستان

طی یک ماه گذشته دست کم 200 نفر از شیعیان در شهرهای کراچی و کویته پاکستان به شهادت رسیده اند و حدود 500 نفر از آنان نیز زخمی شده اند. پیش از این در ایام محرم شاهد شهادت تعدادی از شیعیان در حملات عناصر وهابی بودیم ولی تقریبا سابقه نداشت که در ماه های بعد چنین اتفاقاتی بیفتد از آن طرف شواهد زیادی بیانگر آن است که دست هایی درصدد برآمده تا شیعیان را به اقدامی متقابل تحریک کند و به «فتنه مذهبی» شکل دهد.
اهل سنت و شیعه در پاکستان و پیش از آن در هندوستان قرن ها در کنار هم زندگی کرده اند و تاریخ کمتر به یاد دارد که میان آنان درگیری و نزاع روی داده باشد در همه مناطق پاکستان از سرحدات شمال و مناطق قبایلی تا کراچی و کویته در جنوب همواره محل زندگی مشترک شیعیان و اهل سنت بوده است بر این اساس می توان گفت درگیری شیعه و سنی در پاکستان- و در بقیه کشورها- یک «پروژه» است که توسط دست های فتنه گر به راه افتاده است که به مواردی از آن اشاره می نمائیم.
براساس اظهارات وزیر کشور پاکستان، درگیری ها علیه شیعیان را دو گروه انجام می دهند لشکر جهنگوی و سپاه صحابه که امروز با عنوان «گروه اهل سنت و الجماعه » فعالیت می نماید. وی می گوید 08 درصد اقدامات تروریستی و بمب گذاری ها توسط گروهک لشکر جهنگوی صورت می گیرد. لشکر جهنگوی که منحله به حساب می آید پنجشنبه سوم اسفندماه مسئولیت بمب گذاری دهم ژانویه 2013 خیابان علمدار کویته و بمب گذاری شانزدهم فوریه 2013 «هزاره قانون» کویته که در این دو دست کم 200 نفر شهید و 300 نفر زخمی شده اند را پذیرفت.
لشکر جهنگوی و سپاه صحابه دو جریان وهابی هستند که اساسا برای ایجاد درگیری قومی به وجود آمده و هدف اصلی شان ممانعت از رشد و بالندگی تفکر بیداری در پاکستان می باشد. سپاه صحابه در اوایل دهه 1360 توسط یک روحانی وهابی به نام «حق نواز جهنگوی» تاسیس شد و آشکارا هدف خود را جلوگیری از تاثیرگذاری انقلاب اسلامی در پاکستان اعلام کرد و بارها به طور رسمی از دولت پاکستان خواست تا امامزاده ها، حسینیه ها و سایر مراکز مذهبی شیعیان را تخریب نماید. 01 سال بعد پلیس پاکستان اعلام کرد که این گروه دست کم در 103 مورد ترور مقامات شیعه دست داشته است کمااینکه بعد از 01 سال که «اعظم طارق» یک روحانی وهابی دیگر مسئولیت ادامه کار را برعهده گرفت همین رویه تروریستی را ادامه داد و تشدید کرد و تا سال 1382 که کشته شد، بیش از 2هزار نفر از شیعیان را به شهادت رسانده بود.
این دو گروهک وهابی تروریستی به مرور در نواحی جنوبی پاکستان و نواحی مرکزی بخصوص استان بلوچستان با مرکزیت کویته و ایالت سند با مرکزیت کراچی که دربرگیرنده بخش اعظم حدود 04 میلیون شیعه امامی پاکستان است، گسترش یافته اند و گفته می شود در این مناطق حدود 500 دفتر داشته و نزدیک به صد هزار عضو دارد. با این وصف کاملا پیداست که چنین عدد و رقمی چه هزینه هایی دربر دارد و قاعدتا از عهده دولت ضعیف پاکستان که در اکثر موارد توسط شیعیان اداره شده خارج می باشد.
یک خبر بیانگر آن است که گروهک وهابی «اهل سنت و جماعت» (نام جدید سپاه صحابه) با حزب مسلم لیگ شاخه نوازشریف در روز 4 اسفندماه در واگذاری 51 کرسی از ایالت پنجاب به سپاه صحابه به توافق رسیده اند در این مذاکرات مولوی محمد احمد و مالک محمد اسحق از سرکردگان سپاه صحابه حضور داشته اند. یک خبر دیگر مربوط به نامه وزیر کشور پاکستان به سروزیر ایالت پنجاب می باشد. وزیر کشور در نامه سپتامبر گذشته خود، تصریح کرده است که «دولت پنجاب گروههای تروریستی جهنگوی و سپاه صحابه را پناه داده است» خبر دیگر هم که بر اظهارات وزیر کشور صحه می گذارد بیان گر آن است که «رعنا ثناالله خان» وزیر دادگستری پنجاب به سپاه صحابه در پنجاب جنوبی وعده داده که موانع قانونی را برای تصاحب 4 کرسی مجلس پنجاب برمی دارد. با این وصف می توان گفت دستگاه دولتی پنجاب که تبعیت زیادی از حزب نوازشریف دارد ظرفیت های خود را برای کمک به تروریست های وهابی پای کارآورده است و این در حالی است که نوازشریف آشکارا از حمایت دولت عربستان برخوردار می باشد.
گروههای تروریستی سپاه صحابه و لشکر جهنگوی- که در سال 1375 توسط یک روحانی وهابی بنام «ریاض بصره» تأسیس شده است- جدا از اینکه از حمایت جدی عربستان برخوردار است در داخل پاکستان نیز سازماندهی ویژه ای دارد به گونه ای که احساس اطمینان می کند. در این بین حامد کرزای 4 سال پیش به یک شبکه ویژه اشاره کرد که منظور او قاعدتا سازمان اطلاعات نظامی پاکستان(isi) بود اما سال گذشته موسسه رند به سازمانهای باتجربه تر غربی اشاره کرد و در گزارشی نوشت غرب در مواجهه با گروههای شبه نظامی نظیر سپاه صحابه بیش از آنکه از روش نظامی برای مهار آنان استفاده کند، از روش سیاسی- مذاکره و توافق- استفاده می کند. این موسسه آمریکایی نوشت کاهش 34 درصدی حملات گروههای تروریستی در پاکستان و افغانستان علیه اهداف غربی در سال 2012 به نسبت سال 2011 محصول مذاکره و توافق سرویس های اطلاعاتی آمریکا، فرانسه و انگلیس بوده است و اضافه کرد که در سال گذشته ما فقط از 7درصد ظرفیت نظامی خود برای کاستن از حملات علیه اهداف غربی استفاده کرده ایم و بقیه این موارد- یعنی 05درصد- حاصل همکاری اطلاعاتی غرب با پلیس و دستگاه های اطلاعاتی پاکستان و افغانستان بوده است. با این وصف کاملا پیداست که اقدامات ضداسلامی و نفاق گونه گروهکهای تروریستی از یک آبشخور وهابی در منطقه و از یک آبشخور ضددینی در غرب سیراب می شود.
قربانیان این ائتلاف تروریستی وهابی-غربی مردم مظلوم شیعه و سنی پاکستان هستند که برابر آمارهای ارائه شده در سال 1390 تعداد کشته شدگان شیعه و سنی پاکستان که با بمب گذاری ها و حملات تروریستی به قتل رسیده اند از 1710 نفر فراتر می باشد.
دستگاه سیاسی سعودی وجود گروههای تروریستی با گرایشات مذهبی مبتنی بر وهابیت را یک برگ برنده محسوب می نماید آنان از این برگ در بازی با کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس و فرانسه- بعنوان توان اثرگذاری بر معادلات امنیتی- استفاده می کنند. کما اینکه سرویس های غربی با سرریز کردن خشم مذهبی به سمت گروههای مذهبی معتقد به بیداری اسلامی از یک سو جهت گیری ضدغربی مسلمانان را کند می نمایند و از طرف دیگر گروههای موثر مخالف خود را گرفتار بحران داخلی می کنند. بر این اساس آمارهای عجیبی حکایت می کنند که گروههای تند وابسته به وهابی ها در عربستان بیش از 21 هزار مدرسه دینی دارند و دو میلیون نفر را تحت پوشش تعلیمات خود قرار داده اند و این در حالی است که مدارس دولتی در پاکستان به دلیل فقر مالی گرفتار رکود جدی می باشند. مدارس دینی در پاکستان نوعا بصورت شبانه روزی و همراه با مسکن و غذا و امکانات تبلیغی اداره می شوند و خود این موضوع نشان می دهد که محور وهابی-غربی برای تداوم خشونت در این منطقه اسلامی چه تدارک گسترده ای دیده اند.
در حالی که غربی ها وانمود می کنند با اقدامات تروریستی موافق نیستند اما خبرهای زیاد بیانگر توافق گسترده میان شاخه تند طالبان که وهابی اند با نیروهای ناتو- موسوم به ایساف- صورت گرفته است. حدود دو ماه پیش یک گروه از سران سپاه صحابه و لشکر جهنگوی در دوحه پایتخت قطر با یکدیگر ملاقات کرده و موافقتنامه امنیتی مبنی بر توقف حملات هواپیماهای بدون سرنشین به مناطق قبایلی پاکستان از یک سو و تضمین امنیت ستون نظامی ناتو در پاکستان میان طرفین به امضا رسیده است و از این رو موسساتی نظیر رند گزارش داده اند که سال 2013 برای ناتو سال آرامی خواهد بود. در عین حال از نظر مبانی فکری نیز میان اندیشه و فلسفه غرب با اقدامات قدرت مدارانه- استفاده از زور و ترور- تناسب فراوانی وجود دارد و اندیشمندانی نظیر «رابرت ال فیلیپس» به آن اشاره کرده اند. از این منظر ایده مطلق «حاکمیت مردمی» این حق را به گروههای تروریستی برای نادیده گرفتن ارزش های فراماده و مقابله با احکام خداداده است کما اینکه نتیجه گرایی اخلاقی غرب که ریشه در اندیشه های نیکولو ماکیاولی دارد به غرب و گروههای به ظاهر بومی تروریست در پاکستان و... این حق را می دهد که بنام خدا به جنایت دست بزنند. ماکیاولی معتقد بود: «شهریار باید حیله گری قهار باشد و برای تامین آنچه می خواهد از مرزهای خیر و شر به معنای مرسوم آن عبور کند و ایده مشیت الهی را پشت سر بگذارد و آینده خود را اگر مستلزم انجام شر باشد، حفظ و تضمین نماید و اگر لازم باشد برای دستیابی به آن نقش خدا را نیز ایفا نماید.» 


سعدالله زارعی
 

چگونه باید از پیچ تاریخ گذشت ؟

حکایت عبور از پیچ تاریخ، حکایت کوهنوری است که می خواهد به قله برسد. از دور که می نگرد، فقط هدف که همان قله است به چشم می آید و مسیری که چندان صعب نمی نماید. اما وقتی وارد مسیر شد و از کمرکش کوه بالا رفت، تازه مناطق صعب العبور و تنگه های سخت رخ می نماید. کوهنوردی که همت بلند دارد به خاطر این چالش های سخت از فتح قله جا نمی زند. او در عین حال حزم و احتیاط و تدبیر و مراقبت را چاشنی سخت کوشی مضاعف و خطرپذیری خود می کند. کوهنوردی که 90درصد مسیر را صعود کرده، نه به خاطر رسیدن به نقاط صعب العبور از هدف بزرگ پشیمان می شود و باز می گردد و نه با بازیگوشی و سر به هوایی و بی ملاحظگی پیش می رود.
مختصات پیچ تاریخ کدام است و چگونه و با چه الزاماتی باید از این پیچ عبور کرد؟ به یک معنا مسیر تاریخ بر سر این پیچ تغییر می کند و جهان مستضعف می تواند از مضیقه های موجود به وسعت و گشایش برسد. طلیعه این گشایش را در انقلاب اسلامی خود و همچنین ثمرات شیرین دو پدیده «مقاومت اسلامی» و «بیداری اسلامی» در منطقه خاورمیانه مشاهده کردیم. دیدیم چگونه روندها در تاریخ بشر دگرگون شد و ملت ها -با شدت و ضعف- به موفقیت هایی دست پیدا کردند که 40 سال پیش حتی در خیال بسیاری از صاحب نظران نمی گنجید. همین روزها مطبوعات جهانی عباراتی را از قول وزیر دفاع جدید آمریکا نقل کردند مبنی بر اینکه او پیش از این گفته «ایران در خاورمیانه قرن 21، مرکز ثقل و قدرت مهم منطقه به شمار می آید و آمریکا نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد. آمریکا باید نقش جدید ایران را بپذیرد.» هنر انقلاب اسلامی این بود که در متن تندباد شدید مزاحمت دشمن نه تنها از پا نیفتاد، بلکه پیش رفت و وسعت یافت و میوه های شیرین پیروزی را یکی پس از دیگری چید. به عبارت دیگر نه این پیروزی های سلسله وار قابل انکار است و نه آن چالش انگیزی و مزاحمت.
قریب 2 سال پیش ولی امر مسلمین این مفهوم را که جهان بر سر پیچ مهم تاریخ رسیده است، پیش کشیدند. این مفهوم را دو گروه خوب فهم و هضم نکردند. یکی آنها که به انکار موضوع پرداختند در حالی که طیف وسیعی از نظریه پردازان و سیاستمداران در اروپا و آمریکا و رژیم صهیونیستی پی درپی اذعان می کنند دنیا به یک نقطه عطف رسیده و غرب مانند گذشته قادر نیست معارضه های خارجی و تعارض های داخلی موجود را با سیطره و اقتدار مدیریت کند. از بحران اقتصادی و کسری بودجه هنگفت در این رژیم ها تا بحران های اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و قفل شدگی رژیم های حاکم در برابر مشکلات، و بیداری و قدرت نمایی ملت ها، همه از فرتوتی و زوال مدیریت مسلط جبهه استکبار حکایت می کند. گروه اول بدفهمان آنها بودند که نشانه های روشن این درماندگی بی سابقه را دیدند اما باور نکردند. گروه دوم کسانی بودند که خیال کردند مفهوم رسیدن جهان بر سر پیچ مهم تاریخ، پایان همه چالش ها و آغاز دوره جمع آوری غنیمت و بنابراین ولنگاری و عافیت طلبی و بی پروایی است. بنابراین یا به غنیمت طلبی افتادند و یا چون نگاه بسیطی داشتند، وقتی با کمترین مزاحمت ها و چالش ها روبرو شدند، میل جا زدن در آنها پیدا شد و شبیه گروه اول شدند.
حقیقت ماجرا کدام است؟ اگر بخشی از ماجرا به نوع فهم افراد باز می گردد، بخش دیگر آن به شخصیت و روحیه آنان مربوط می شود. بسته به اینکه افراد در گذشته چگونه خود را ساخته باشند، رفتار متفاوتی سر بزنگاه های مهم تاریخ نشان می دهند. اگر از قهرمان مسابقه دو بخواهید که بدود، با نشاط و اشتیاق می پذیرد بلکه منتظر روز مسابقه است تا در آن روز سخت و پرفشار، هنر و اندوخته خود را پای مسابقه بیاورد. اما اگر کسی که سالها نه فقط ندویده بلکه حتی پیاده روی هم نکرده، مجبور شود بدود، حتما نفس کم می آورد و با همان 50 قدم اول از پا می افتد. افراد بر سر بزنگاه های سخت تاریخ واکنش هایی به غایت متفاوت از هم نشان می دهند. یکی می شود علی بن ابیطالب علیه السلام که وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای عزیمت شبانه به مدینه از او می خواهد بر بستر حضرت بخوابد، نمی پرسد آیا زنده می مانم یا نه، بلکه فقط عرض می کند «اگر من به جای شما بر بستر بخوابم، شما سالم به مدینه می رسید؟» و چون پاسخ آری می شنود، جمله ای می گوید که باید بر سر هر پیچ و بزنگاه تاریخ نصب کرد. «ا مض لما امرت فداک سمعی و بصری و سویداء قلبی و مونی بما شئت. ماموریت خود را انجام بده، فدای تو باد گوش و چشم و سویدای دل من! و به من امر کن آنچه خواهی». رسول خدا بسیاری از پیچ های مهم تاریخ را با همراهی یاران صادقی که در راس آنها امیر مومنان(ع) بود، پشت سر گذاشت. اما همه مثل علی(ع) نبودند. بودند آنها که وقتی عرصه سخت می شد و در فشار و محاصره دشمن قرار می گرفتند- منافقان و بیماردلان- با دهن لقی و وقاحت تمام می گفتند «ما وعدناالله و رسوله الا غرورا. خداوند و پیامبر او جز وعده دروغ پیروزی به ما ندادند»!
برخی اتفاقات ناخوشایند که در طول تاریخ انقلاب و از جمله همین 4-3 سال اخیر از سوی برخی حلقه های سیاسی موسوم به فتنه و انحراف رخ داد بار دیگر فرق مومنان با منافقان و بیماردلان را بر سر پیچ تاریخ هویدا کرد. اولین بار نبود که مومنان در یک نظم و حکومت دینی، دچار اخلال می شدند و برخی از برنامه ریزی های معطوف به استقامت و پیشرفت و عدالت و خدمت گرفتار دست انداز می شد. و باز نخستین بار نبود که زبان مرجفون و منافقین به ملامت و سرزنش و ترویج بدگمانی و تخطئه دوستان انقلاب دراز می شد. این، قانون و سنت تخلف ناپذیر در زندگی اولیای الهی و امت های مومن است. «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنّی القی الشیطان فی امن یّت ه... ای رسول خدا پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو کرد و طرحی برای پیشبرد اهداف ریخت، شیطان القائاتی در آن کرد. اما خداوند القائات شیطان را از بین می برد، سپس آیات خود را استحکام می بخشید و خداوند علیم و حکیم است. هدف این بود که خداوند القاء شیطان را فتنه و آزمون قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیمار است و آنها که سنگدل هستند... و اینکه عالمان بدانند این حقی از سوی پروردگار توست، پس ایمان بیاورند و دلهای آنان در برابر حق خاضع شود. و بی تردید خداوند کسانی را که ایمان آوردند به سوی صراط مستقیم هدایت می کند.» (آیات 52 تا 54 سوره حج).
سر پیچ تاریخ همان کوره سختی است که بندگان طلایی خداوند را تابناک تر می کند. اما کسانی که با بی تقوایی، ویروس بیماری را در جان خود پرورانده اند، سر همین بزنگاه با وسوسه های القایی شیطان- طمع و ترس- هم افق می شوند و آن ویروس ها در جانشان فعال می شود. آن هنگام است که مثلا در جنگ پیروز احد، یک بار سودای رسیدن به غنیمت مثل خوره در جانشان می افتد تا آن پیچ و تنگه خطرناک را که امکان شبیخون از آن فراهم است، به نیروی مترصد دشمن واگذارند و بار دیگر که دشمن شبیخون زد، میدان را به او بسپارند و بگریزند. نه به آن تهور و بی مبالاتی نخستین و نه به این بی جربزگی و دشمن زدگی بعدی! عارضه این بیماری چنان است که به تصریح آیات الهی، فرد هم در معرض فتنه و القائات شیطان قرار می گیرد و در تدابیر نظام دینی اخلال می کند و هم- پس از کم گذاشتن و به لوازم مجاهدت عمل نکردن- به خدا و اولیا و بندگان خوب او سوءظن پیدا می کند. مومن بر سر پیچ های بزرگ، خوش گمان و متوکل به خداست و در برابر مخمصه ها و فشارها سینه سپر می کند و خطر را به جان می خرد اما ویژگی جریان های منافق و بیماری زده کاملا معکوس است. 4 نبرد بدر و احد و خندق و خیبر، کلکسیونی از این دو مواجهه متناقض با جبهه دشمن را در خود نهفته دارند.
ملت مومن ما امروز در طلایی ترین نقطه تاریخ به لحاظ اقتدار مومنان و نظام های دینی ایستاده است. نظام امت- امامت ما ناملایمات و بدعهدی ها و تلخی های بسیاری را به جان خرید ولی ما هرگز روزگار غربت امیرمومنان و حسنین علیهماالسلام و ائمه معصومین بعدی را که در غربت و مظلومیت محض به سر بردند تجربه نکردیم. باید از صمیم جان شکرگزار عزت و اقتدار امروز بود. اما این بدان معنا نیست که عرصه از معارضه و مزاحمت و عداوت خالی شده است. حجم فزاینده عداوت و خباثت دشمن، سند محکمی بر اتقان و سلامت و پیشروی ما در صراط مستقیم اسلام و انقلاب است. در این میان شرط حقیقی شکرگزاری آن است که در شرایط خطیر کنونی، از الزامات و اقتضائات عبور از پیچ مهم تاریخ غافل نشویم. دشمن یقین دارد که اگر ما و ملت های بیدار شده از گردنه کنونی عبور کنیم و بلکه بر این پیچ فائق شویم، کار او ساخته است. بنابراین بی محابا رگبار گرفته است. نه می شود از این عقبه که افق پیش روی آن روشن است بازگشت، نه متوقف ماند و نه در حین گذر از آن دچار بی مبالاتی و حاشیه سازی و غنیمت طلبی شد. باید گام ها را با احتیاط و سنجیدگی و در عین حال اقتدار تمام برداشت و از اولویت اصلی چشم برنداشت. اولویت حداقلی عبور از این تنگه و اولویت حداکثری ریل گذاری جدید تاریخ و طراحی الگوی تمدن اسلامی- ایرانی است.
می توان و باید به انتخابات 3 ماه آینده ریاست جمهوری از این چشم انداز نگریست. انتخابات یک عقبه و پیچ استراتژیک است. غفلت از این عقبه و مشغول شدن به غنایم محتمل، پاشنه آشیل حلقه ها و جریان های سیاسی است. تقوا و استقامت و صبر، توشه مهم این مسیر و واکسن اصلی در برابر بیماری های کشنده عالم سیاست است.
چاره کار همه همراهان جبهه انقلاب، استقامت است و شرط استقامت، تقواست. «... و بدانید بندگان خدا که مومن صبح و شام نمی کند مگر اینکه به نفس خویش بدگمان است و همواره از نفس خود عیب جویی می کند و بر این خرده گیری از خویش می افزاید... عمل! عمل کنید! سپس سرانجام کار! کار را به سرانجام برسانید! و استقامت! استقامت بورزید! پس صبر! صبور باشید! و پرهیزگاری! پارسایی پیشه کنید!... همانا شما گفتید ربناالله، پروردگار ما خداست. پس استقامت بورزید بر کتاب الهی و راه روشن امر او و شیوه صالح عبادت الهی. از این مسیر منحرف نشوید و در آن بدعت نیاورید و از آن سرپیچی نکنید؛ همانا اهل انحراف از عنایت الهی در روز قیامت بریده اند. پس پرهیز کنید از بی ثباتی اخلاق و دگرگونی آن. و زبان خود را یکی کنید و هرکس خازن و پاسبان زبان خود باشد؛ که نسبت به صاحب خود سرکش است... و بپرهیزید از رنگ به رنگ شدن در دین خدا که همانا وحدت و اجتماع شما بر سر آنچه از حق نمی پسندید بهتر از تفرقه و جدایی شما درباره باطلی است که دوست دارید. و بی تردید خداوند سبحان خیری را به واسطه تفرقه و پراکندگی به کسی نداده، نه از گذشتگان و نه از آیندگان.» (خطبه 176نهج البلاغه).
محمد ایمانی
 

خلاف‌ها و بداخلاقی‌هایی که ادامه دارد

 

 

انتظار و توقع این بود که پس از نصایح حکیمانه و دلسوزانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مبنی بر پرهیز مسئولان از متهم ساختن دیگران به استناد یک اتهام ثابت‌نشده، این رویه خلاف و غیراخلاقی در کشور متوقف شود. رهبر معظم انقلاب اسلامی، همواره بر رعایت قانون تأکید داشته و از همگان و به ویژه از مسئولان، این توقع را دارند که کارهای خود و اقدامات‌شان را بر اساس قانون انجام دهند. به همین دلیل بود که اقدام رئیس قوه مجریه در جلسه روز یک‌شنبه 15 بهمن ماه، به شدت مورد نکوهش قرار گرفت. در آن جلسه، رئیس‌جمهور با استناد به یک اتهام اثبات نشده و در دادگاه مطرح نشده، قوای دیگر را متهم ساخت. این شیوه و این روش متهم‌سازی دیگران بدون دلیل و سند و غیر از روش‌های قانونی، اگر در جامعه رواج یابد، سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. قبح این مسئله و خسارت‌بار بودن این روش، آن قدر زیاد است که امام خامنه‌ای با اشاره به قضیه مجلس و اظهار تأثر از آن فرمودند: «... خب، رئیس یک قوه به استناد یک اتهام اثبات‌ نشده و مطرح نشده‌ای در دادگاه، دو قوه دیگر را متهم کرد، این کار بدی بود، این کار نامناسبی بود، این جور کارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع‌کننده حقوق اساسی مردم است.»
از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، به وضوح برداشت می‌شود که اگر اتهامی متوجه فرد یا دستگاه و سازمانی است، باید از طریق دادگاه و مجاری قانونی پیگیری شود. نمی‌توان با استفاده از ابزار رسانه و مخاطب قرار دادن افکار عمومی، این و آن را متهم ساخت. مدتی است به دلایل نامشخص، اتهاماتی از سوی رئیس‌جمهور و بر اساس همین روش مذموم و خلاف به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زده می‌شود. مواردی از این نوع اتهام‌زنی‌ها عبارت است از:
1- در تیرماه سال گذشته‌ آقای احمدی‌نژاد در همایشی مربوط به پیشگیری از قاچاق کالا و ارز، با اشاره به قاچاق سیگار، گفته بود: «... بین 55 تا 60 میلیارد نخ سیگار در ایران مصرف می‌شود که معادل دو هزار میلیارد تومان است. این رقم همه قاچاقچیان درجه یک دنیا را به طمع می‌اندازد، چه رسد به برادران قاچاقچی خودمان!» با توجه به مطرح شدن اسکله‌های غیرمجاز نهادهای نظامی و امنیتی از سوی ایشان، بلافاصله از سوی رسانه‌ها، این اتهام متوجه سپاه شد. سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه در همان مقطع، در واکنش به این نوع اتهام‌زنی، گفت: «این بحثی انحرافی است که توسط افرادی که به نظر ما، ذی‌نفع هستند مطرح می‌شود. این ارگان همچون سایر نهادهای نظامی، اسکله‌هایی نظامی در اختیار دارد، اما هیچ‌گونه مبادله تجاری در آنها انجام نمی‌دهد. نیروهای مسلح به طور طبیعی به دلیل وضعیت نظامی‌ای که دارند، اسکله‌های نظامی در اختیارشان است که در آنها هیچ وقت بحث تبادل کالا صورت نمی‌گیرد و این مسائل صحبت‌های انحرافی است که مطرح می‌کنند.»
2- در دی ماه سال جاری آقای احمدی‌نژاد در پاسخ به پرسش مغرضانه خبرنگاری درخصوص اظهارات حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی، نماینده محترم ولی‌فقیه در سپاه مبنی بر مهندسی معقول و منطقی انتخابات، گفته بود: «انتخابات مال ملت ایران است. این حرف امام و رهبری است. این ملت است که تصمیم می‌گیرد و انتخاب می‌کند. هر کس بخواهد مردم را مدیریت کند، مردم او را مدیریت می‌کنند.» این نوع اتهام‌زنی به سپاه، در حالی انجام گرفت که نماینده ولی‌فقیه در سپاه، در همان مصاحبه تصریح کرده بود، سپاه به دنبال افراد نیست و وظیفه‌اش برای اعضای سپاه و بسیج، روشنگری و تبیین معیارها و ملاک‌ها است.
3- در هفته گذشته و در حاشیه جلسه هیئت دولت، آقای احمدی‌نژاد درخصوص رد صلاحیت‌های انتخابات نظام پزشکی اتهام دیگری را متوجه سپاه کرده و می‌گوید: «نظام پزشکی یک نهاد صنفی است و متعلق به جامعه پزشکی و درمانی کشور است و نباید نهادهایی که مسئول نیستند، در آن دخالت کنند. نهادهای امنیتی، اطلاعاتی سپاه و اطلاعاتی غیرسپاه نمی‌توانند در آن دخالت کنند. این بد است. این یک تشکل جامعه پزشکی است و باید نمایندگان خودشان باشند تا بتوانند کارها را خودشان اصلاح کنند.»

این نوع اتهام زدن به سپاه از سوی رئیس‌جمهور در فضای رسانه‌ای کشور به لحاظ ماهیت، ادامه همان شیوه‌ای است که رهبر معظم انقلاب اسلامی، تمامی مسئولان را از توسل به آن منع فرمودند و این جور کارها را خلاف شرع و خلاف قانون و خلاف اخلاق معرفی کردند. متهم ساختن سپاه به دخالت در انتخابات نظام پزشکی، با واکنش سردار شریف سخنگوی سپاه مواجه شد. سردار شریف با رد کردن اتهام دخالت سپاه در انتخابات نظام پزشکی گفت: ‌«اقدام اطلاعات سپاه در روند بررسی صلاحیت‌ها در انتخابات نظام پزشکی، قانونی بوده و به درخواست مراجع قانونی صورت پذیرفته است.» مسئول روابط عمومی سپاه با اشاره به رسانه‌ای شدن این موضوع از سوی رئیس‌جمهور گفت: «بهتر بود این عزیزان قبل از رسانه‌ای کردن این قضیه، به امکان بررسی و پیگیری دقیق موضوع از مجاری قانونی و دلایل متقن و محکم رد صلاحیت‌ها می‌اندیشیدند.» اتهام دخالت سپاه در انتخابات نظام‌پزشکی از سوی آقای احمد‌ی‌نژاد در حالی مطرح می‌شود که، سخنگوی هیئت نظارت بر انتخابات نظام پزشکی تهران در همین راستا می‌‌گوید: «ماده 23 قانون سازمان نظام پزشکی، اختیار کامل احراز صلاحیت‌ نامزدهای این سازمان را در اختیار هیئت نظارت بر انتخابات قرار داده است و این هیئت‌ها در سراسر کشور، علاوه بر استعلام از مراجع چهارگانه وزارت اطلاعات، وزارت بهداشت، وزارت دادگستری و سازمان نظام پزشکی، از شیوخ و بزرگان جامعه پزشکی نیز برای استعلام و خبرگرفتن در مورد سابقه افراد کمک گرفته است تا حقی از کسی ضایع نشود. استعلام از نهاد انقلابی سپاه پاسداران نیز در همین راستا و در حدود اختیارات هیئت‌های نظارت بوده است و البته هیئت‌های نظارت بر انتخابات از زحماتی که سپاه در این زمینه کشید، قدردانی می‌کند.»
آقای دکتر عباس مسجدی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید پزشکی، با اشاره به اهداف سیاسی نهفته پشت این نوع ادعاها، ضمن اشاره به شأن علمی و اجتماعی اعضای هیئت نظارت بر انتخابات نظام پزشکی، در ادامه می‌افزاید: «هیئت‌های نظارت بر انتخابات نظام پزشکی کاملاً‌ بر اساس مر قانون و اختیارات قانونی و شرعی عمل کردند و حالا نیز اصلاً به صلاح کشور نیست؛ افرادی که رفقا و هم جناحی‌های‌شان در این انتخابات نتوانستند پیروز باشند، علیه نهادهای انقلابی کشور هجمه وارد کنند.»
حال باید سوال کرد، چرا این اقدام قانونی هیئت‌های نظارت بر انتخابات مبنی بر استعلام از سپاه و اقدام قانونی سپاه در پاسخ به استعلامات، در مصاحبه با رسانه‌ها از سوی رئیس‌جمهور، یک امر غیرقانونی وانمود می‌شود؟

 

  یدالله جوانی

راز ماندگاری بشار در سوریه

تحولات سوریه پس از شکست طرح آمریکا که توسط هیلاری کلینتون دنبال می شد، وارد مرحله جدیدی شده است. در حالی که طرح وزیر خارجه سابق آمریکا «تغییر در سوریه با قبول تداوم ریاست جمهوری اسد» بود و قاعدتا باید از فشار امنیتی برای کناره گیری رئیس جمهور سوریه کم می کرد و ورود سلاح به سوریه مهار می شد اما از یک سو فشارها علیه بشار اسد ادامه پیدا کرد و از سوی دیگر سران عربستان و آمریکا علنا از لزوم تقویت گروه های مسلح سخن گفته اند. این موضوع ضمن آنکه دروغین بودن طرح آمریکایی ها را به اثبات رساند، عصبانیت آمریکا و عوامل منطقه ای آن از شکست در برابر سوریه را برملا کرد. در خصوص تحولات سوریه نکاتی وجود دارد:
1- جان کری که به سبب سفرهای فراوانی که در دوره نمایندگی کنگره به دمشق داشته، متبحرترین مقام آمریکایی در ارتباط با سوریه شناخته می شود، در روزهای آغازین وزارت خود اعلام کرد که به سیاست کمک به مخالفان شبه نظامی اسد ادامه می دهد و از رسیدن سلاح بیشتر به دست آنان حمایت می نماید. همزمان وزیر امورخارجه فرانسه نیز بر لزوم تسلیح بیشتر مخالفان تاکید کرد و وزیر امور خارجه عربستان که در طول 5ماه گذشته درباره سوریه سکوت کرده بود، در جریان سفر کری به ریاض از تعهد عربستان به کمک به مخالفان شبه نظامی بشار اسد، سخن گفت. در کنار این خبرها ما شاهد افزایش تعداد حملات مخالفین به شهرهای شمالی، مرکزی و جنوبی و بخصوص پایتخت سوریه بودیم. این حملات البته عمدتا به شکل «شلیک خمپاره» صورت گرفت و ساختمان های دولتی در دمشق هدف اصلی این حملات بودند. این حملات اگرچه به نتیجه ای منجر نشد، اما حاوی یک پیام آشکار بود: «اسد باید طرح آمریکا در به رسمیت شناخته شدن مخالفان مسلح توسط دمشق را بپذیرد.» با این وصف کاملا پیداست که آمریکا، عربستان و ... نمی خواهند یک بار دیگر استفاده از ابزار نظامی علیه دولت سوریه را امتحان نمایند بلکه آنان می خواهند دمشق از موضع خود در برابر عناصر مسلح عدول کند. پیش از این بشار اسد در سخنرانی خود در یک دانشگاه دمشق گفته بود با کسانی که سلاح بدست گرفته و امنیت سوریه را مختل کرده اند، مذاکره نمی کند. دولت سوریه البته طی دو روز گذشته میان نیروهای مسلح غیرقانونی تفاوتی قایل شد و گفت که برای مذاکره با عناصر مسلحی که سلاح خود را تحویل بدهند، آمادگی دارد. این می تواند بخشی از عناصر مسلح جریان موسوم به ارتش آزاد را در بر بگیرد و کماکان جریان منسجم تری را که عمدتاً ذیل عنوان «جبهه نصرت» فعالیت می کنند، شامل نمی شود. بر همین اساس بعضی از کارشناسان این تاکتیک اسد را برای تمرکز فشار روی جبهه النصره ارزیابی کرده اند.
2- ترکیه طی یکی- دو هفته اخیر دست به تحرکاتی زده است. استقرار قبضه های موشک «پاتریوت» در نوار مرزی با سوریه و سر دادن زمزمه لزوم دست زدن آمریکا به اقدام نظامی علیه بشار و حضور سران سیاسی و نظامی آنکارا در نقطه صفر مرزی باسوریه، گمانه زنی هایی را موجب شده است در این میان بعضی از ناظران معتقدند که این اقدامات نشانه شکل گیری یک نزاع نظامی بالنسبه سنگین علیه دولت سوریه با هدف خارج کردن معارضه از رکود فعلی می باشد و لذا گفته اند تحولات سوریه بالاخره به مداخله نظامی یک ائتلاف غربی- ترکی شبیه آنچه در لیبی روی داد، نزدیک شد. بعضی از ناظران هم گفته اند آرایش نظامی ترکیه علیه سوریه نشان می دهد که بازگشتی در نگاه آنکارا به دمشق وجود ندارد و اردوغان به ضدیت با اسد ولو با هزینه درگیری در یک جنگ آشکار ادامه می دهد. کما اینکه برخی، موضعگیری های جدید عربستان علیه سوریه را همداستانی ریاض - آنکارا در اقدام جدید نظامی علیه بشار ارزیابی کرده اند. اما واقعیت این نیست واقعیت این است که حزب عدالت و توسعه و نخست وزیر آن قادر به تحمل عواقب تسری جنگ به ترکیه نیستند. شلیک موشک به آنتالیا، آنکارا، اسلامبول و... موقعیت حزبی که در دهه گذشته به عنوان مظهر آرامش و ثبات از شهروندان رای گرفته را بشدت تخریب کرده و باعث سقوط آن می شود. اطاق شیشه ای اردوغان با اطاقی که اسد در آن نشسته و دو سال درگیری را تحمل کرده و مخالفان را به گفتگو و توافق وادار کرده، کاملاً متفاوت است. البته ممکن است موشک های پاتریوت بتوانند مانع پرواز هواپیماهای سوریه در نقطه ای بشوند ولی قادر به جلوگیری از فرود موشک های سوریه نیستند. حضور نظامیان و مقامات سیاسی دولت ترکیه در نقطه صفر مرزی نیز مانوری ناشیانه است. چه کسی نمی داند که اردوغان تسلطی بر ارتش ترکیه ندارد و چه کسی است که نداند فرماندهان و بدنه ارتش ترکیه با همین میزان مداخله در امور همسایه جنوبی خود نیز موافق نیستند. هماهنگی عربستان و قطر در بحث اقدام نظامی نیز موضوعیت ندارد. عربستان حداقل از شهریور ماه گذشته که حمله شبه نظامیان وابسته به عربستان به حلب با شکست کامل مواجه گردید، به این جمعبندی رسیدند که از ورود آشکار و هزینه زیاد در بحث سوریه اجتناب نمایند. در واقع سوریه می تواند به مانورهای مشترک ترکیه، عربستان و آمریکا در مرزهای شمالی خود بخندد چرا که دشمنانی با این مشخصات حتی قادر به گرفتن یک تپه از کشوری با مختصات مقاومت نخواهند بود.
3- آمریکایی ها در مسئله سوریه به بن بست کامل رسیده اند. مهمترین مشکل آمریکا این است که از اهرم های لازم برای اثرگذاری بر سوریه برخوردار نیست. آمریکا در یک سال اول بحران سوریه گمان می کرد که معارضه سوریه با حمایت منطقه ای و بین المللی می تواند بشار اسد را ساقط کند و سوریه را از جرگه مقاومت خارج نماید اما حدود یک سال بعد متوجه شد که این معارضه بسیار ضعیف تر از اندازه ای است که بتواند داستان سوریه را به نفع آمریکا بنویسد کما اینکه بعد که جبهه النصره شکل گرفت به این بی اعتمادی، «نگرانی» هم اضافه شد. لذا آمریکایی ها زودتر از کشورهایی نظیر ترکیه، عربستان و قطر بی اعتمادی خود به «راه حل نظامی» را نشان دادند. وقتی کوفی عنان در 16 اسفند سال گذشته راهی دمشق شد، این علامت از سوی آمریکا بروز کرد. اعتراض به کری در جریان سفر دو روز پیش او به ریاض بر این اساس شکل گرفته است. سعودی ها، قطری ها، ترک ها و معارضه سوریه آمریکا را متهم به خیانت می کنند و می گویند آنان را در میانه راه رها کرده است. ولی واقعیت این است که آمریکا نمی خواهد یک بازی امنیتی پرمخاطره را بر دوش بکشد آنان معتقدند برای مدیریت صحنه به زمان نیاز است و تا آن موقع فقط باید بحران را در سوریه زنده نگه داشت. ترکیه اما تداوم بحران را برای خود خطرناک می داند چرا که احتمال سرایت آن به ترکیه وجود دارد و از این رو شاهد افزایش اعتراضات کشورهای منطقه و بویژه ترکیه نسبت به آمریکا هستیم.
4- گروه های مخالف در سوریه کماکان دچار اختلافات عمیق هستند. گفته می شود در میان معارضه، اخوان المسلمین از انسجام بیشتری برخوردار است ولی در عین حال به دلایل مختلف از جمله شرایط حاکم بر سوریه طی 40 سال گذشته نتوانسته در شهرهای سوریه نفوذ چندانی داشته باشد و بیشتر یک جریان روستایی است ضمن آن که در دو استان بسیار مهم حلب و دمشق از کمترین میزان نفوذ برخوردار است. از سوی دیگر فعالیت اخوانی ها طی دهه های گذشته عمدتا در دو حوزه مذهبی و اجتماعی تمرکز داشته و نتوانسته است به یک آلترناتیو سیاسی شکل بدهد. اخوان سوریه با گذشت حدود 2 سال از ورود به درگیری نظامی هنوز نتوانسته است به جایگاه عمده ای دست پیدا کند. از سوی دیگر گروه های مسلح در سوریه از مراکز مختلف پشتیبانی شده و اهداف متفاوتی دارند. جریان موسوم به «ارتش آزاد» را عمدتا ترکیه، قطر و آمریکا تغذیه می نمایند. این جریان علی رغم پشتیبانی های فراوان و بی حد و حساب، نتوانسته بیش از 20 درصد معارضه مسلحانه را پوشش دهد و در عین حال با گروه های مسلح دیگر درگیر شده است. یکی دیگر از این گروه های مسلح جبهه النصره می باشد که از سوی وهابی های سعودی حمایت می شود. این گروه عمدتا در حماه و حمص نفوذ دارد و تا حدی دمشق را هم تحت تاثیر قرار داده است اگر چه جبهه النصره از یکپارچگی بیشتری -نسبت به ارتش آزاد- برخوردار بوده و توان بحران آفرینی بیشتری دارد، در عین حال از فهم تحولات و تغییرات سیاسی عاجز بوده و قادر به شکل دهی یک جریان فراگیر نیست و لذا در طول یک سال گذشته اگرچه منشاء اکثر جنایات بوده ولی راه به جایی نبرده است. یک طیف دیگر از مخالفان جریان ملی لیبرال- موسوم به تنسیق- است که اقدام مسلحانه را قبول ندارد و در همان حال سوریه بدون اسد را طلب می کند. در واقع می توان گفت گروه های معارض و مخالف در سوریه به صورت فردی با یکدیگر تعارض دارند و قبل از آن که معارض نظام سیاسی سوریه باشند، معارض خودشان هستند. در همان حال اگر معارضان بخواهند از طریق مسالمت آمیز و انتخابات وارد شوند، براساس ارزیابی که خودشان کرده اند، در بهترین حالت بیش از 03 درصد آراء شهروندان را کسب نمی کنند از این رو مطالبه سوریه منهای اسد در میدان سیاست جواب نمی دهد و این در حالی است که کار معارضه در میدان امنیتی -نظامی نیز با بن بست مواجه شده است با این وصف سوریه و اسد بعد از انتخابات 2014 نیز از یکدیگر جدا نمی شوند.
سعدالله زارعی