عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

روشنفکر یعنی جلال، روحانی یعنی طالقانی

پسرعموها از زبان یکدیگر
روشنفکر یعنی جلال، روحانی یعنی طالقانی

حسین قدیانی: سخن بر سر دو انسان است؛ دو انسان از یک تبار، از یک دیار، از یک آل، از یک ایل، از یک فامیل، از یک قال و قیل، از یک قبیله، از یک قبله، از یک دین، از یک آیین. سخن بر سر دو انسان است که یکی خوب می‌نوشت و دیگری خوب می‌سرشت. یکی خوب قلم می‌زد و دیگری خوب قدم. یکی برای دین، از مردم می‌گفت و دیگری برای مردم، از دین. یکی ترجمه‌هایش را کتاب می‌کرد و دیگری تجربه‌هایش را خطاب. یکی معلم بود و دیگری معمم. یکی روشنفکر مبارز بود و دیگری روحانی بارز. یکی مسلمان بود و دیگری سلمان... دیگری ابوذر... دیگری روحانی اما روحانی مردمی، روحانی خاکی، روحانی ضدغرب و ضدغرب‌زدگی، روحانی رک و راست، روحانی ساده، صاف و بااخلاص؛ نه روحانی فخرفروش به عوام‌الناس، نه روحانی متوهم، نه روحانی متکبر، نه روحانی مغرور، نه روحانی منم منم، نه آن روحانی که امام دل خون از ایشان داشت و «آخوند آمریکایی» خطاب‌شان می‌کرد. آری! سخن بر سر جلال و طالقانی است. یکی ما را به اینجا رساند که بنویسیم؛ «روشنفکر داریم تا روشنفکر!» و دیگری ما را بدین‌جا رساند که بگوییم؛ «روحانی داریم تا روحانی!» فی‌نفسه، نه روشنفکر بودن ملاک است و نه روحانی بودن معیار که جلال چند صباحی ولو به اجبار پدر درس حوزه خوانده بود و طالقانی ولو به جبر روزگار غیرمرتبط با محافل روشنفکری نبود. روشنفکر اگر جلال نباشد و به جای مردم، دل در گرو اجنبی داشته باشد، وای بر روشنفکر. روحانی اگر طالقانی نباشد و به جای مردم، دل در گرو اجنبی داشته باشد، وای بر روحانی. دم زدن از مردم اما فروختن‌‌شان به بیگانه یعنی نفاق. دشمنی با دوست اما دوستی با دشمن و در عین حال سخن گفتن از جانب مردم یعنی نفاق ‌اندر نفاق. نفاق، نفاق است؛ روشنفکر و روحانی نمی‌شناسد. اگر آدمی دل را به جای خدا بدل به جولان دشمن دین خدا کند؛ خواه روشنفکر باشد، خواه روحانی، در وهله اول اتفاقا سیلی از همین کدخدا می‌خورد! غرب، به روشنفکر غرب‌زده، نیز به روحانی غرب‌زده، جور دیگری احترام و ذکاوت خود را نشان می‌دهد! تو وقتی از نفع مردم خود به نفع منافع اجنبی بگذری، چه روشنفکر باشی، چه روحانی، چه کت و شلواری باشی، چه معمم، عن‌قریب خواهی فهمید که از گندم ری نخواهی خورد! و حتم کن که نخواهی خورد! دشمن روی مهره منافق سرمایه‌گذاری می‌کند لیکن باش تا به وعده‌ سرخرمنش به اصحاب نفاق عمل کند! صداقت، صدق و روراستی اما خصیصه مشترک جلال و طالقانی است. جلال وقتی فهمید دل باختن به شرق-غرب آن زمان!- سودایی بی‌سود است، خیلی زود متنبه شد و وقتی فهمید دل باختن به غرب، دارد به عادت جماعت روشنفکر بدل می‌شود، خیلی زود دست به کار نوشتن «غرب‌زدگی» شد تا ناسزای روشنفکران غرب‌زده را به جان بخرد اما ناسزای تاریخ را نه. طالقانی وقتی فهمید منافقین قصد سوءاستفاده از صداقت کم‌نظیرش را دارند و در یک کلام، آدم‌بشو نیستند، با آخرین خطبه‌اش در نماز جمعه تهران، ناسزای این گروهک را به جان خرید اما برای ابد نمادی شد از یک «روحانی وارسته»، نه یک «روحانی وابسته». صدالبته وابستگی آیت‌الله طالقانی و مرحوم آل‌احمد به همان بود که علامه اقبال لاهوری از آن تعبیر به «خودی» می‌کرد. «خودی» یعنی «مردم» یعنی «توده مردم» یعنی «هویت مردم» یعنی «دین مردم» یعنی «پابرهنه‌ترین گروه مردم» یعنی «خدای مردم». «خودی» یعنی به رسمیت نشناختن اجنبی، مشروعیت ندادن به او، باور نکردن خنده او و عدم اعتماد به وعده او. «خودی» یعنی ایمان به صدق وعده الهی. «خودی» یعنی «دشمن چو از همه حیلتی فروماند، سلسله دوستی بجنباند» فریب این سلسله دوستی را نخوری و الا «به دوستی کارهایی کند که هیچ دشمن نتواند». جلال هم شوروی رفت، هم آمریکا و اگر خیلی زود فهمید که بیش از این نباید خودش را در قفس شرق گرفتار کند، اساسا و اصولا بی‌نیاز از ورود به محبس غرب، ملتفت ذات پلید این مار خوش‌خط و خال شد و مبحث «غرب‌زدگی» را گشود.
آیت‌الله طالقانی هم وقتی در راس حکومت، ولی فقیه را می‌دید «وابستگی به حکومت» را عین «وابستگی به مردم» و این هر دو را عین «وارستگی» معنی کرد تا وابسته به هیچ گروه و هیچ گروهکی خوانده نشود. روشنفکرانی را می‌شناسیم ایضا روحانی‌نماهایی را که تا خرخره وابسته به شیطان بزرگ هستند اما در نهایت وقاحت «انگ وابستگی» را گاه به جلال می‌چسبانند که «وابسته به مردم» بود، گاه به طالقانی که «وابسته به امامِ مردم». جلال آل‌احمد یعنی روشنفکر می‌تواند آثار ژان‌پل سارتر را ترجمه کند اما برای چوپان مملکت خودش فیگور نگیرد! و خیال نکند تک‌چرخ زدن دور برج ایفل یا بستنی خوردن زیر مجسمه آزادی، از طواف گرد خانه خدا باکلاس‌تر است! جلال هم شوروی رفت، هم آمریکا لیکن فقط یک جا «خسی در میقات» شد؛ «خانه خدا». ‌ای بسا روشنفکر که به کدخدا می‌رسند «خس» می‌شوند اما به خدا که می‌رسند «کس»! آیت‌الله طالقانی یعنی روحانی می‌تواند محبوب دل همگان باشد اما به بهانه حفظ این محبوبیت، هرگز قید بصیرت و رفتار و گفتار بهنگام را نزند. خطبه معروف امام جمعه دوست‌داشتنی تهران علیه اعوان و انصار نفاق، یعنی برای آیت‌الله طالقانی، اسلام و امام و انقلاب اسلامی ملت شهیدپرور موضوعیت داشت، نه اینکه چند نفر زیادتر و چند صباحی بیشتر ایشان را
«پدر طالقانی» بخوانند! برای مرحوم جلال هم، نه دست زدن روشنفکران موضوعیت داشت، نه فحاشی این جماعت. جلال وقتی از شرق برید، قشری از روشنفکران به او تاختند و موسمی که «در خدمت و خیانت روشنفکران» را نوشت، قشر دیگری از منورالفکران او را به باد توهین و افترا گرفتند اما گوش جلال بدهکار «خودی» بود، بدهکار «خدا» و بدهکار «روح خدا» که با آن‌ همه سوابق روشنفکری و آن‌همه برو بیا، آخر سر رفت پیش امام و از دیدن «غرب‌زدگی» در خانه حضرت امام متعجب شد: «شما هم این اباطیل را می‌خوانید؟!» روشنفکر اگر روشنفکر اصیل باشد، هرگز پیوند و اتحاد خود را با روحانیت راستین قطع نمی‌کند. چه‌بسا روشنفکر که سفره دل نزد اجنبی باز می‌کنند لیکن جلال حرفی هم اگر داشت، دردی هم اگر داشت، به آیت‌الله طالقانی می‌گفت. چه اینکه با «ابوذر زمان» از یک خاک، از یک خون و از یک خانواده بود؛ «اولا باید بدانید جلال پسرعموی من بود و از بچه‌های طالقان. پدر ایشان از پیشنمازان خوش‌بیان و متعبد بود و تعبدش کمی خشک. آدمی اهل دعا بود و در محله‌های جنوبی تهران یعنی پاچنار می‌نشستند. جلال از بچگی باهوش بود. ما با هم معاشرت خانوادگی داشتیم. در سال 23 شاید هم 22 در خیابان شاهپور «انجمن تبلیغات اسلامی» تشکیل داده بودند و ایشان از همان ابتدا عضو فعال آنجا بود ولی وقتی مکتب کمونیسم به وسیله توده‌ای‌ها گسترش پیدا کرد، جلال عضو فعال و از نویسنده‌های حزب شد که مسائلش را به صورت رمانتیک می‌نوشت و در این اواخر، بعد از اضمحلال توده‌ای‌ها، مطالعاتش که عمیق شد، تقریبا به ملت و آداب و منش خودمان برگشت و تحقیقا به مذهب گرایش پیدا کرد. بهترین کتاب‌هایش به نظر من دو کتاب «غرب‌زدگی» و «خسی در میقات» است که این آخری را در سفر حج خود نوشته که هم جنبه سیاسی دارد و هم فلسفه حج را در بعضی جاها به‌خوبی بیان کرده. خلاصه! جلال نه‌تنها هم‌ولایتی بلکه از اقوام نزدیک ما بود. جوانی واقعا فوق‌العاده و بااستعداد. مبارز. قلم بسیار شیرینی داشت. این اواخر هر چه می‌گذشت درباره اسلام و تشیع به بصیرت و بینش بهتری می‌رسید. جلال بارها با اصرار ورزیدن از من خواسته بود که همراهش به کلبه‌ای که در جنگل اسالم داشت و گاه برای استراحت به آنجا می‌رفت بروم ولی من فرصت نکرده بودم دعوتش را بپذیرم. یکی از روزهای آخر عمر مرحوم جلال، من و پسرم با ماشین آهسته می‌رفتیم که پسرم به من گفت: «آقای آل‌احمد شما را صدا می‌زند!» وقتی پیاده شدیم دیدیم مرحوم جلال کنار یک ماشین ایستاده و به محض اینکه مرا دید، گفت: «آقا! چرا بالاخره نمی‌آیید به آن کلبه حقیر برویم؟» و بعد به خصوص این جمله را به خاطر دارم که گفت: «آقا! سرم آتش گرفته. این روزها دارم منفجر می‌شوم!» متوجه شدم که جلال از اوضاع سیاسی روز بشدت برآشفته و ناراحت است و همان‌طور که خودش اشاره می‌کرد دیگر طاقتش طاق شده بود. جلال بسیار اظهار علاقه می‌کرد که با هم به صحبت و بحث بنشینیم و از مسائل اسلامی، سیاسی و اجتماعی حرف بزنیم. من به جلال قول دادم که در اولین فرصت سراغش بروم و با هم به خانه یا کلبه‌ای که می‌گفت برویم اما متاسفانه چیزی از این ملاقات نگذشته بود که آن خبر تاسف‌آور را شنیدم».
حقا که جلال یک «نویسنده متعهد» بود و قلم برایش 2 کارکرد داشت؛ «هم پایی جهت حرکت، هم توتمی من‌باب برکت». می‌گفت «اگر می‌خواهی بفروشی، همان به که بازویت را، قلم را هرگز!» و اینچنین، حتی آن زمان هم که خودش را گرفتار مکاتب مادی کرد، باز آزادگی خود را و آمادگی خود را برای روز موعود یعنی روز بازگشت، یعنی روز هجرت، یعنی روز اتصال حفظ کرد. گفت: «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش». «یک بار به شوخی به «آسدمحمود» گفتم: «آقا! شما هم ما را کافر می‌دانید؟» خندید! آن وقت‌ها بود که در شمیران جلسات تفسیر ایشان را می‌رفتم و چقدر هم خوب بود. یک بار بعد از جلسه، پای درددل باز شد و به او گفتم: «آقا! این وضعی که برای من پیش آمده بود و اینکه رفتم سرکی به حزب توده زدم، خیلی ناراحتم کرده!» گفت: «اینکه شما به مکاتب دیگر روی آوردی، نتیجه فشاری است که خانواده به غلط بر شما وارد آورد. پدرت، خدا بیامرزدش، عموی ما بود. روحانی بزرگی بود ولی یک وقت‌ها تو را مجبور می‌کرد بروی شاه‌عبدالعظیم دعای کمیل بخوانی. تو از این فشارها بریدی، نه از اسلام». راست می‌گفت آسدمحمود. البته ابوی هم خیر ما را می‌خواست. نمی‌خواست که ما برنمی‌گشتیم!»
***
جناب روشنفکر! این جلال آل‌احمد است که نه «خودی» را به «بیگانه» فروخت، نه قلم را به زر و زور و زیور و تزویر. زمان جلال هم، انگلیس رسانه دولتی داشت اما آل‌احمد و نجوا با اجنبی؟ هیهات! جناب روحانی! این آیت‌الله طالقانی است که عنداللزوم موضع بی‌ملاحظه، انقلابی و صریح می‌گرفت حتی علیه مدعیان طرفداری از خودش. آسدمحمود و عافیت‌طلبی؟ هیهات!

ملت ما توافق ندیده نیست(یادداشت روز)

سرانجام مذاکرات هسته‌ای را می‌توان از دو منظر هیجانی و عقلانی قضاوت کرد. طبیعتاً مسائل مهمی که بر سرنوشت یک کشور اثر می‌گذارد، تولید هیجان مثبت و منفی می‌کند. اما قبل و بعد از هر هیجانی باید بررسی کرد که این واکنش هیجانی چه قدر واقعی و مبتنی بر عقلانیت است. عصر دیروز که متن نگاشته شده برجام میان طرف ایرانی و غربی از مرز یکصد صفحه عبور کرده بود، برخی خبرها از نهایی شدن جمع‌بندی توافق حکایت می‌کرد و خبرهای دیگر، حاکی از ادامه مذاکرات برای حل اختلافات باقی مانده بود. برخی رسانه‌ها و سیاسیون در این میان نه از چند روز پیش که 2 سال است دعوت به جشن و پایکوبی می‌کنند! آنها در بحبوحه توافق ژنو و بیانیه لوزان هم ذوق‌زدگی نشان دادند اما گذر ایام معلوم کرد دست‌کم زیاده‌روی کرده‌اند، اگر که نگوییم بیراهه رفته‌اند
ادامه مطلب ...

«آقا» بازی آمریکا را به هم ریخت(یادداشت روز)

1- اواخر اسفند 1393 دو نشریه آمریکایی به ارزیابی ‌نقش و اهمیت مدیریت رهبر عالی ایران در مذاکرات هسته‌ای پرداختند. واشنگتن پست آن زمان از قول یک کارشناس بنیاد دفاع از دموکراسی تصریح کرد «آیت‌الله خامنه ای توانسته توازن را بین اصولگراها و تکنوکرات‌ها حفظ کند و جبهه واحدی را در مذاکرات به نمایش بگذارد». چارلز هارکینسون همین تحلیل را در نشریه واشنگتن اگزماینر بسط داد و نوشت «ایران در مذاکرات با اتفاق نظر قابل توجهی در مذاکرات حاضر شده و آیت‌الله خامنه‌ای اختلافات را مدیریت کرده است. علی آلفونه کارشناس مسایل ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی‌ می‌گوید موضع رهبر ایران مبنی بر اینکه آمریکا باید امتیاز دهد موضع دولت را در مذاکرات تقویت کرده است. همچنین ری تکیه کارشناس مسایل ایران در شورای روابط خارجی در گزارشی با تحسین نبوغ رهبر عالی ایران می‌نویسد ایران بارها با موضعی ضعیف وارد مذاکرات شده اما با مدیریت رهبر با دستی پر ظاهر شده است».
ادامه مطلب ...

یارانه سیاست خارجی! (یادداشت روز)


دولت یازدهم فعالیت رسمی خود را قریب به دو سال پیش با شعار «دیگران بلد نبودند، ما بلدیم» آغاز کرد و قول گشایش صد روزه وضعیت اقتصادی مردم را به عنوان مهم‌ترین شعار انتخاباتی خود، برگزید. قول‌های روحانی در حوزه مهم «معیشت مردم» به حدی برای مردم مهم بود که بلافاصله پس از مراسم تحلیف، در فضای مجازی کمپینی به نام «روحانی سنج» با هدف پایش زمانی تحقق شعارهای دولت، با تبلیغات بی‌بی سی فارسی  آغاز به کار کرد.
امروز جای «روحانی سنج» در شرایطی که طبق بررسی‌های انجام شده در بانک مرکزی، نرخ لبنیات در یک سال منتهی به 29خرداد ماه 94 معادل 14/7درصد، تخم مرغ 22 درصد، برنج 8/7 درصد، حبوب 15/3 درصد، میوه‌های تازه 60/1 درصد، سبزی‌های تازه 10/5 درصد، گوشت قرمز 8/3 درصد، قند و شکر 4 درصد، چای 8/4 درصد و روغن نباتی 0/8 درصد افزایش یافته است، حقیقتا خالی است!
در مدت اخیر قیمت نان و برخی خدمات و کالاهای مصرفی همچون حامل‌های انرژی، آب، برق و گاز نیز گران شده است. البته تورم کماکان در حد 15الی 16 درصد قرار دارد و دولت محترم اصرار دارد «سیاست‌های اقتصادی» خود را در شرایط فوق العاده تاثیرگذار «تحریمی» بسیار مثبت ارزیابی کند.
دومین تز سیاسی مهم دولت «تخصصی کردن حوزه سیاست خارجی» و به قول مشاور و تئوریسین دولت یازدهم،«جمع کردن سیاست خارجی از کوچه و بازار» با ممنوع شدن نظر دادن «تاکسی رانان و لبوفروشان» بود. البته مقاومت مردم در برابر تئوری، «تصمیم‌سازی برای مردم» و «تحمیل نتایج به مردم» با حضور پرشور همه اقشار در عرصه دفاع از «استقلال و منافع ملی» موجب شد، کمپین شبه دولتی «به شما ربطی ندارد» در کمتر از دو سال به بحران اجتماعی «تحریمیم، می‌فهمی؟!» تبدیل شود.
پرواضح است که تحلیل «جدی بودن تحریم‌ها» بدون نشانه‌های ملموس بیرونی قابل درک و باورپذیر نیست. برخی تحلیلگران افزایش مکرر قیمت کالاهای مصرفی مهم با دستکاری بازار را، تاکتیکی برای باورپذیری هر چه بیشتر تئوری تاثیر بسیار زیاد تحریم‌ها بر حیات و ممات مردم می‌دانند که اگرچه بدبینانه است ولی در افکار عمومی زمینه‌هایی برای پذیرش دارد.
کارشناسان مهم‌ترین علت گران شدن کالاهای اساسی در حوزه کشاورزی را برآمده از درگیری جدی وزارت جهاد کشاورزی و وزارت صنعت بر سر اجرای قانون انتزاع در حوزه واردات بر می‌شمارند. مهم‌ترین بند قانون مذکور می‌گوید: «تجارت اعم از صادرات، واردات و تنظیم بازار داخلی محصولات و کالاهای اساسی زراعی، باغی متمرکز در وزارت جهاد کشاورزی می‌شود» تا بدین ترتیب مجلس بتواند اختلالات گسترده شایع در طول سال‌های اخیر در حوزه واردات را پیگیری کند.
با این وجود وزارت صنعت به شدت در حال مقاومت است تا با نمایش ناتوانی وزارت کشاورزی، قانون انتزاع را ملغی یا دست کم تضعیف کند. نتیجه اینکه به سبب عدم اجرای آیین نامه مجلس شورای اسلامی، مصوب 16 دی ماه 92، شرکت مادر تخصصی بازرگانی ایران هنوز به وزارت جهاد ملحق نشده و امکان ثبت سفارش در وزارت صنعت وجود دارد!
به این ترتیب در طول یکسال اخیر به علت واردات بیش از 200 هزار تن شکر بسیاری از کارخانجات داخلی ورشکسته شده‌اند و واردات برنج علی رغم ممنوعیت منجر به افزایش قیمت در بازار شده است. در حوزه گندم و روغن و کنجاله دام و حتی کود شیمیایی و میوه نیز به همین وضعیت دچار هستیم. کار به جایی رسید که قاضی پور نماینده مجلس شورای اسلامی، اسفند 93 با اعتراض به واردات گسترده محصولات کشاورزی و نابودی صنایع وابسته گفت: «تمرکز وزیر صنعت، معدن و تجارت بر واردات کالاهاست و نه تولید داخلی و ما وی را به عنوان وزیر واردات می‌شناسیم!»
سعید زمانیان نماینده مردم شهرکرد نیز وزارت صنعت را مسئول واردات «کالاهای بنجل» می‌داند و پرسشی کلیدی از وزیر دارد: « وقتی اجناس بهتری در داخل تولید می‌کنیم چرا باید محصولات بی‌کیفیت خارجی وارد کنیم؟»
صفایی، مدیر عامل سازمان مرکزی تعاون روستایی هم از روند عدم همکاری و مقاومت بخش‌هایی از وزارت صنعت ابراز گلایه کرده و گفته است: «بخش‌هایی از این وزارتخانه همکاری درخوری ندارند که به نظر می‌رسد این امر با هدف اجرایی نشدن قانون و فرسایش موضوع انجام می‌شود.»
بیابانی، قائم مقام خانه کشاورز نیز در این رابطه گفته است: « قانون انتزاع وظایف بازرگانی بخش کشاورزی از طرف برخی افراد و مسئولان وزارت صنعت، معدن و تجارت همواره مورد هجمه و انتقاد قرار گرفته است و این انتقادها نشان می‌دهد تمامی صحنه‌ها و مشکلات بازار میوه و تره بار شب عید و ایام نوروز ساختگی و برای زمین خوردن وزارت جهاد کشاورزی در اجرای این قانون بوده است.»
نوروزی، عضو کمیسیون کشاورزی مجلس هم  می‌گوید: « جولان دلالان تنها عامل افزایش قیمت‌ها در بازار رمضان است و هیچ کمبودی در بازار نداریم.»
به این ترتیب در حالی آمار واردات کالاهای کشاورزی از ۱۰ میلیارد و ۷۱۲ میلیون دلار فرا‌تر رفته است که منتقدان اقتصادی معتقدند به‌رغم ابزار قدرتمندی نظیر قانون انتزاع، وزارت جهاد کشاورزی به علت برخی کارشکنی‌ها نتوانسته از واردات بی‌ضابطه کالا‌ها جلوگیری کند. در حالی که با چنین ارز بر باد رفته‌ای دولت می‌توانست به جای دامن زدن به شایعات گسترده ترویجی رقبا درخصوص، «بی رونقی کشاورزی در ایران» به علت کم‌آبی و سودآور نبودن و فقدان مزیت نسبی، سرمایه ‌گذاری موثری در بخش کشاورزی فراهم آورد.
علاوه بر بخش کشاورزی در حوزه نفت و صنایع فولاد که از حوزه‌های سودآور و بومی کشورمان محسوب می‌شوند نیز اوضاع به همین منوال است. واردات فولاد و بنزین چیزی نمانده به ورشکستگی رسمی صنایع داخلی بیانجامد.
بر اساس آمارهای رسمی شرکت پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی، قرار بود در سال 94 روزانه 1 میلیون و 818 هزار بشکه نفت خام برای پالایش به پالایشگاه‌های داخلی تحویل شود که این رقم در دو ماهه نخست سال با کاهش 100 هزار بشکه‌ای به 1 میلیون و 710 هزار بشکه در روز رسید. با کاهش پالایش نفت و به تبع آن کاهش 13 درصدی تولید بنزین و دیگر فرآورده‌های نفتی، کمبود بنزین با تکیه بیشتر بر واردات جبران شده است، به گونه‌ای که در ابتدای خرداد سال 94 روزانه 40 میلیون لیتر بنزین به کشور وارد و در پایانه‌های جنوبی کشور تخلیه شده است. ذخیره بنزین معمولی نیز در زمان یاد شده به 810 میلیون لیتر رسید که نسبت به مدت مشابه سال قبل 1 میلیون و 162 هزار لیتر کاهش را نشان می‌دهد.
مدیرعامل فولاد مبارکه اصفهان با مقایسه واردات محصولات فولادی تخت در سال‌های 92 و  93 گفته است: «در بخش ورقه‌ای نورد سرد با افزایش 144 درصدی واردات و در بخش ورقه‌ای نورد گرم با وجود افزایش تولید در فولاد مبارکه همچنان با رشد 29 درصدی، در بخش ورق گالوانیزه با رشد 55 درصدی و در ورق رنگی نیز با 48 درصد رشد در واردات مواجه هستیم!» این در حالی است که ایران بزرگ‌ترین تولید‌کننده فولاد خاورمیانه و صاحب رتبه در جهان محسوب می‌شود!
به این ترتیب به واسطه ورشکستگی مکرر صنایع وابسته به تولید داخل در کشور، زیرساخت‌های ملی از بین رفته و وابستگی روزافزون بازار به محصولات وارداتی، شرایط را برای ایجاد بحران‌های ساختگی به دنبال بروز «تحریم یا تهدیدات جدید» در حوزه سیاست خارجی فراهم می‌کند. در طول دو سال گذشته به علت سیاست گذاری‌های اقتصادی مشکوک و درگیری‌های قابل بررسی میان وزارتخانه‌های خود دولت،  میزان آسیب‌پذیری کشوری که در مسیر استقلال و خودکفایی پسا تحریمی قدم بر می‌داشت، در حوزه‌های مختلف اعم از کشاورزی و صنعت چندین برابر شده است. آیا  نباید نگران بود که مبادا در پشت پرده دست‌هایی در حال فراهم آوردن ملزومات یک «قحطی ساختگی» به دنبال ترک میز مذاکرات توسط آمریکا یا یک پلیس بد اروپایی به سبب امتیازگیری حداکثری هستند؟

زهرا طباخی

آنها که جامعه را در خواب می‌خواهند(یادداشت روز)

1- جامعه‌ای را در نظر بگیرید که تجربه زیست در یکی از پربرکت‌ترین روزگاران تاریخ را دارد. مردمانی که پیامبر اکرم(ص) را دیده‌اند، مواعظ او را از دو لب مبارکش شنیده‌اند، در رکابش جنگیده‌اند و زخم برداشته‌اند، دیده‌اند که او در باره علی (ع) چه گفته، حتی در رکاب علی (ع)هم جنگیده‌اند و پس از او با پسر ارشدش امام حسن (ع) بیعت کرده‌اند و... اما فرجام کار به اینجا می‌رسد که در روز تشییع جنازه او، پیکر مطهرش تیرباران می‌شود و هیچ‌کس چیزی نمی‌گوید!
ادامه مطلب ...

تزریق پنی‌سیلین!(یادداشت روز)

کاش نیازی به این نوشته نبود و یا دستکم این که نگارنده می‌توانست خود را قانع کند که نیازی به این وجیزه نیست. اما متاسفانه برخی از اظهارات رئیس‌جمهور محترم درباره چالش هسته‌ای و «توافق احتمالی» به‌گونه‌ای است که اگر مصداق «سهواللسان» و «خطای بیان» نباشد - که ان‌شاءالله باشد- بیم آن می‌رود که با سوءاستفاده دشمنان روبرو شود و زیاده‌خواهی بیشتر آنان را در پی داشته باشد. از این روی اشاره به نکاتی برای پیشگیری از سوءاستفاده حریف ضروری به نظر می‌رسد. از جمله اینگونه اظهارات می‌توان به بخشی از سخنان آقای دکتر روحانی در کنفرانس خبری روز شنبه ایشان اشاره کرد. آنجا که درباره پروتکل الحاقی می‌گویند؛
ادامه مطلب ...

روحانی و لیبرال‌های مغرور(یادداشت روز)

آقای روحانی در کنفرانس مطبوعاتی اخیر گفت نسبت به مذاکرات دلواپس نیست و امیدوار است. او می‌گوید از جیب و به هزینه مردم شعار ندهید. منتقدان را متهم می‌کند که از جیب مردم بی‌خبرند و از تحریم‌ها سود می‌برند و کذا و کذا. در آغاز سومین سال انتخاب آقای روحانی، پرسش‌های مهمی درباره جهت‌گیری وی و استراتژی و دغدغه‌های دولت در حوزه‌های سیاست خارجی (مذاکرات)، اقتصاد، سیاست داخلی و فرهنگی مطرح شده که به نوعی در سرنوشت کشور تأثیرات مهم دارد.
ادامه مطلب ...

تنها راه بازگشت امنیت به منطقه(یادداشت روز)

آمریکا به جز ایران و چند کشور مستقل دیگر، تقریبا در بیشتر کشورهای دنیا  و به اشکال مختلف حضور نظامی دارد. طبق گزارشی که وزارت دفاع آمریکا در سال 2007 تحت عنوان Base structure Report منتشر کرده است، این کشور در 39 کشور پایگاه نظامی «بزرگ» و در140 کشور نیز ایستگاه‌های نظامی دارد.  گزارش مرکز پژوهش‌های بین‌المللی «کندی» آمریکا نیز نشان می‌دهد، این کشور در حال حاضر ۷۰۰ تا ۸۰۰ پایگاه زمینی، دریایی، هوایی و جاسوسی در خارج از خاک خود دارد. بطور مشخص ۷۳۷ پایگاه نظامی آمریکا در ۱۳۰ کشور خارجی قرار دارند که تعدادی از آنها تحت عنوان «اردوگاه‌های موقت» در حال فعالیت هستند.
ادامه مطلب ...

این مجسمه کیست ؟!(یادداشت روز)

1- وقتی «برنارد شاو» نویسنده شوخ‌طبع و بلندآوازه انگلیسی در بندرنیویورک از کشتی پیاده شد و چشمش به «مجسمه آزادی» افتاد، از میزبان آمریکایی خود که به استقبالش آمده بود پرسید؛ این مجسمه کیست؟ و میزبان آمریکایی پاسخ داد؛ مجسمه آزادی است و می‌خواست توضیح بیشتری بدهد که برناردشاو کلام او را قطع کرد و گفت؛ متشکرم، نیازی به توضیح نیست، این کار در انگلیس و سایر کشورها نیز مرسوم است که وقتی شخصیت برجسته‌ای از دنیا می‌رود، مجسمه‌اش را به عنوان یادبود در یکی از مراکز شهر نصب می‌کنند تا یاد و خاطره او باقی بماند و مردم فراموش نکنند که روزی، روزگاری چنین شخصیت برجسته‌ای در میان آنها بوده است و اگر حالا  نیست، می‌توانند به آن روزها که زنده بود افتخار کنند! و البته فقط افتخار کنند!
ادامه مطلب ...

افت علمی در دانشگاه پس از 8 سال رشد مداوم(خبر ویژه)

وبسایت جهان‌نیوز با بررسی وضعیت رشد علمی کشور سال‌های گذشته و علل افت علمی کشور در سال 2013 بر مبنای رنکینگ‌های بین‌المللی  نوشت: سهم تولید علم ایران از سال 2005 تا 2012 مرتبا افزایش یافته و از سال 2013 این رشد متوقف شده و عقبگرد علمی کشور آغاز شده است. به عبارت دیگر پس از رشد علمی مستمر، کشور در طول 2 سال اخیر با افت علمی مواجه شده است.
این گزارش حاکی است در دولت نهم کشور همواره با رشد خیره‌کننده علمی روبه‌رو بوده است. در زمان چهارساله دولت نهم، همواره شاهد رشد علمی کشور در تولید علم بوده‌ایم. این رشد در سال 2006 به عدد نزدیک به 50 رسیده است که در سطح جهانی یک عملکرد فوق‌العاده محسوب می‌شود.
عملکرد دولت دهم نیز از سال 2009 تا 2012 در روند تولید دانش در جهان مطلوب بوده و همانگونه که مشاهده می‌شود در این سالها، نرخ تولید علم کشور همواره در حال رشد بوده است. بیشترین رشد در دولت دهم در سال 2011 و برابر 32 درصد رشد می‌باشد.
در سال 2013 با تغییر سیاست‌های وزارت علوم افت علمی کشور آغاز شده و متاسفانه شاهد افت 47/2 درصدی در تولید علم کشور هستیم. این در حالی است که در این سال‌ها هرگز با افت علمی کشور روبه‌رو نبودیم.
در سال 2013 افت علمی کشور در برخی رشته‌ها نزدیک 50 درصد نیز رسیده است. این آمار نشان دهنده سیاست‌های نادرست آموزش عالی و عدم توجه به رشد علمی در بسیاری از رشته‌هاست.

کمپ کدخدا خبری نبود(یادداشت روز)

از اردیبهشت 92 که آقای روحانی گفت آمریکا کدخداست و بستن با کدخدا راحت‌تر است، دو سال می‌گذرد. او در این دو سال حتما باتجربه‌تر شده است. شاهد این ادعا سخن رئیس‌جمهور در روز مبعث خطاب به برخی شیوخ عرب بود مبنی بر اینکه «به کمپ پیامبر(ص) و قرآن پناه ببرید، به سوی کمپ دیوید نروید. کمپ اسلام و پیامبر می‌تواند منجی شما باشد». این سخن به آن کلام حکیمانه مقتدای انقلاب نزدیک است که دو هفته پیش در جمع کارگران فرمودند «کلید حل مشکلات اقتصادی در نیویورک و لوزان و ژنو نیست، در داخل است.»

از 17-18 ماه پیش غوغایی در فضای رسانه‌ای و سیاسی برپا شد حاکی از اینکه مذاکره با آمریکا معجزه می‌کند. هزاران تیتر اول به بزرگی «امام آمد»، «شاه رفت» و «خرمشهر آزاد شد» همزمان بر صفحات نخست برخی نشریات نقش بست مبنی بر اینکه «جهان در انتظار اتفاق نیویورک»، «چرخش غیرمنتظره واشنگتن در برابر تهران»، «طرح اوباما برای آزادی دارایی‌های تهران»، «مرگ و فروپاشی تحریم‌ها»، «فتح‌الفتوح بزرگ قرن»، «پیروزی مشعشع تاریخی»، «دستان بن‌بست‌شکن کری- ظریف»، «پرواز مستقیم تهران- نیویورک»، «بازگشت پژو- نتیجه ژنو»، «اینجا ایران؛ همه خوشحالند» و «تابو شکست». اما به فاصله چند ماه، برخی از همین بزک‌کنندگان کمپ دیوید و نیویورک و ژنو و مسقط و وین، اندک اندک زبان به اعتراف گشودند و گوشه‌ای از بسیار را بازگفتند. از جمله روزنامه اعتماد نوشت «با درایتی که ایران نشان داد تحلیلگران بر این باور شدند که این رویکرد مثبت، بهانه را برای ادبیات بی‌ادبانه و توهین‌آمیز و تهدیدآمیز از سیاستمداران آمریکا خواهد گرفت. متاسفانه سخنان تهدیدآمیز سیاستمداران آمریکایی نشان می‌دهد تحلیلگران سیاسی تصور و تصویر اشتباهی از اوضاع  و احوال رویکرد آمریکائیان داشته و دارند.» (به قلم مدیر مسئول- 6 بهمن 92) و «اینکه بخواهیم از آثار توافق به عنوان منجی اقتصاد کشور یاد کنیم، یک نوع سوء تدبیر در مدیریت انتظارات اقتصادی است». (24 آبان 93)
از همین قبیل بود دو تحلیل روزنامه شرق در روزنامه‌های 14 و 15 دی ماه 93 مبنی بر اینکه «دولت تا کی می‌خواهد بی‌تدبیری‌های خود در زمینه تورم را پای دولت سابق بنویسد؟ افزایش قیمت‌ها نگرانی‌های جدی متوجه اقشار آسیب‌پذیر می‌کند... اگر مذاکرات هسته‌ای عامل اصلی افزایش قیمت‌ها نیست (که نیست)، دولت رسما باید با عاملان افزایش قیمت‌ها برخورد کند» و «بی‌برنامگی دولت و تمرکز تمام برنامه‌های آن بر روی مذاکرات، موجب بالا رفتن تورم و فشار اقتصادی بر مردم شده است. یکی از دلایل اصلی  رشد نرخ ارز پس از مذاکرات هسته‌ای سوم آذر و توافق ژنو می‌تواند این باشد که دولت تمام برنامه‌های خود را به مشخص شدن نتایج مذاکرات معطوف کرده است. دولت بسیار منفعلانه عمل می‌کند و به خاطر مذاکرات تمام راه‌های کنترل تورم را رها کرده و عملا با تکرار سیاست‌های نادرست، جامعه را در مارپیچ تورم قرار داده است.»
دو هفته بعد روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی تصریح کرد «حذف تحریم صنعت خودرو پس از توافق ژنو، در حد حرف و دروغ بود و در عمل هیچ اتفاقی نیفتاد. 2 روز بعد (28 دی) فرشاد مومنی اقتصاددان اصلاح‌طلب طی سخنانی در موسسه دین و اقتصاد که از سوی همین نشریات منتشر شد، تصریح کرد «همایش اقتصاد ایرانی، اعلام بی‌برنامگی دولت 2 ساله بود.» رئیس‌جمهور در آن همایش اقتصادی موضوعاتی چون رفراندوم، وصل نبودن آرمان به سانتریفیوژ و بی‌ارتباطی آرمان با مذاکرات را پیش کشیده بود. یک ماه بعد روزنامه آرمان از قول یک اقتصاددان دیگر نوشت «آمریکا در حال موش دواندن در مذاکرات هسته‌ای است و دولت نباید با دلخوش کردن به مذاکرات چشم امید به گشایش اقتصادی از خارج داشته باشد. لازم است نسبت به تله‌ای که ممکن است آقای روحانی در آن گرفتار شود، هشدار دهیم. حتی اگر رابطه ایران و آمریکا از حالت تنش خارج شود، مگر آمریکایی‌ها دلشان به حال اقتصاد ما سوخته که بخواهند صدقه بدهند؟ نه آنها دنبال چپاول هستند. چرا آمریکا اجازه برداشتن یکجای تحریم‌ها را نمی‌دهد؟»
اگر از آقای هاشمی تا دویچه وله می‌گفتند دولت در زمینه مذاکره با آمریکا تابوشکنی کرده، اما ما‌به‌ازای این هزینه بزرگ از حیثیت ملی نتیجه‌ای عاید نشد. فقط دویچه وله نبود که مرداد سال گذشته عنوان کرد «این تابوشکنی و عبور از خط قرمزهای جمهوری اسلامی، دستاوردی روشن برای دولت روحانی نداشته است.» 23 آذر93 احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آرمان تصریح کرد «یکی از اشتباهات دولت، وعده صد روزه بود... دولت در زمینه گره زدن مشکلات اقتصادی به مسائل خارجی و مذاکرات هسته‌ای قطعاً با مشکلات بزرگ‌تری برخورد خواهد کرد. من تا پیش از پایان این دور از مذاکرات به دوستان خوشبین هشدار می‌دادم که اگر آمریکا در چارچوب تعیین شده به ایران جواب مثبت بدهد و با ایران به توافق برسد دیگر آمریکا نیست. آمریکایی‌ها پس از 30 سال در حال عقده‌گشایی هستند. ما باید خود را مهیای شرایطی کنیم که بتوانیم یک مدت طولانی با این تحریم‌ها زندگی کنیم. اینکه ما فکر کنیم که یک‌شبه تمامی تحریم‌ها برداشته می‌شود اشتباه است. دولت نباید از ابتدا همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد تحریم‌ها قرار می‌داد. اگر دولت با همان همتی که در مذاکرات هسته‌ای از خود نشان داده به مسائل اقتصادی و معیشتی مردم توجه می‌کرد، بسیاری از مشکلات تاکنون حل شده بود.»
می‌توان گفت چند خطای بزرگ در این مسیر رخ داد. 1- حراج امنیت ملی و استراتژی سیاست خارجی در رقابت انتخاباتی دو سال پیش 2- کاریکاتوری کردن کارکردهای دولت به نحوی که سر فربه آن وزارت خارجه با تک موضوع «مذاکره معطوف به آمریکا» باشد و باقی پیکره آن لاغر و نحیف بماند 3- دست کم گرفتن خود و مذاکره از موضع پایین 4- بستن دست تیم مذاکره کننده به واسطه ضعیف و ناتوان و مستأصل نشان دادن خود و اظهار علاقه و شیدایی مفرط نسبت به معجزه مذاکره با آمریکا 5- حسن ظن به شیطان بزرگ در بحبوحه خصومت او. رهبر حکیم انقلاب هر چند کمترین خوش‌بینی و اعتمادی نسبت به آمریکا نداشتند اما با حسن ظن نسبت به دولت، بسط ید و فرصت مهمی را در قالب «نرمش قهرمانانه» برای دولت یازدهم فراهم کردند که متأسفانه به بدترین شکل و در قالب نرمش منهای قهرمانی - خوردن چوب و پیاز با هم- به اجرا درآمد. گارد آغازین دولت و برخی حامیانش در این زمینه به تعبیر رادیو فرانسه گارد «فروشنده مشتاق و بدهکار» بود. خشت این تعامل از ابتدا کج و نامتوازن نهاده شد. آمریکای متهم، در موضع مدعی‌العمومی و مطالبه‌گری و قاضی‌القضاتی نشست و شروع به صدور کیفرخواست علیه ما کرد. نام مسئولیت صیانت از حقوق ملی را در این چالش مذاکره نمی‌شود «معامله» گذاشت اما اگر هم معامله باشد کجای تعامل 2 سال اخیر رنگ و بوی معامله و احترام متقابل دارد؟
ما در این تعامل دو ساله اجازه دادیم رژیم حقوقی ویژه‌ای برخلاف رژیم حقوقی ان‌پی‌تی علیه ما برقرار کنند در حالی که رژیم تحریم‌ها سر جای خود بماند. به راستی حتی اگر 17 درصد تحریم‌ها طبق توافق نهایی برطرف شود- که نمی‌شود- آیا به اعتبار آن 83 درصد تحریم‌های باقی مانده می‌توان گفت تحریم‌ها  برداشته شده است؟! به همین دلیل پاتریک کلاوسون مدیر تحقیقات در مؤسسه واشنگتن اعلام می‌کند «قرار نیست توافق نهایی تأثیر مثبت بر اقتصاد ایران بگذارد». این حرف، تکیه کلام جان کری و اوباما و دیگران است که طرف توافق ما هستند. درست به همین دلیل بود که گری سیمور مشاور سابق اوباما اسفند 92 تأکید کرد «توافق ژنو و نظارت‌های گسترده‌تر حداقل باید برای 25 سال تمدید شود». و 21 اردیبهشت سال گذشته نیویورک تایمز تصریح کرد «آمریکا طبق توافق ژنو می‌تواند تا 50 سال به ایران اعتماد نکند و مانع از عادی شدن پرونده شود. صرف وجود بازرسی‌های سر زده کافی نیست. آمریکا باید یک مکانیزم محکم را به اجرا بگذارد. در توافق ژنو تصریح شده تا زمانی که همه شروط قرارداد نهایی تکمیل نشده، با ایران مانند یک قدرت عادی هسته‌ای رفتار نخواهد شد؛ ایران هم این اصل را پذیرفته است»!
اینها راز اظهارنگرانی‌های چندباره رهبر معظم انقلاب است که فرمودند؛ «با اینکه این دوستان و برادران، برادران خوبی هستند، برادران امینی هستند و می‌دانیم که دارند برای صلاح کشور تلاش می‌کنند، در عین حال من نگرانم چون طرف مقابل طرف حیله‌گری است. اهل حیله‌گری و خدعه و از پشت خنجر زدن است». خطاهای بزرگ را باید جبران کرد. اعتماد به نفس باید در دولت محترم- و به تبع آن تیم مذاکره کننده- موضوعیت پیدا کند. ما دست برتر را در مذاکرات داریم. به تعبیر نشریه واشنگتن اگزماینر در تاریخ 25 اسفند 93 «آمریکا باید بیشترین امتیازات را از ایران بگیرد ولی نبوغ رهبر عالی ایران باعث شده ایران با دست پر در مذاکرات ظاهر شود. موضع رهبر ایران مبنی بر اینکه آمریکا باید امتیاز دهد، موضع دولت را در مذاکرات تقویت کرده است. ری تاکیه عضو شورای روابط خارجی آمریکا می‌گوید ایران بارها در ضعیف‌ترین موضع وارد مذاکرات شده اما با مدیریت رهبر با دستی پر در مذاکرات ظاهر شده است. (آیت‌الله) خامنه‌ای توانسته توازن اصولگراها و تکنوکرات‌ها را به عنوان جبهه واحد حفظ کند». به اعتبار همین مدیریت مجال‌آفرین و فرصت‌ساز است که روزنامه گاردین 14 مهر 93 تصریح کرد «ایران و ثبات و امنیت آن یک استثنا در خاورمیانه آشوب زده است» و آذرماه همان سال روزنامه هافینگتون پست نوشت «واقعیت‌های خاورمیانه، تحلیل آیت‌الله خامنه ای درباره قدرت ایران و توهم آلوده بودن ارزیابی‌های اوباما را تأیید می‌کند. امروز نفوذ ایران در منطقه بسیار بیشتر از آمریکاست.» این خطای بزرگی است که تیم مذاکره کننده در لوزان و وین و قبل از آن تکلیف همه امتیازهایی را که باید بدهیم- از جمله درباره فردو، نطنز، اراک، بازرسی‌ها و... - روشن کرده باشند و تازه اکنون گفته شود که تکلیف لغو تحریم‌ها روشن نیست و مشغول مذاکره در وضعیت اختلاف هستیم! این اتفاق مانند آن است که به فرزند خود مبلغی پول بدهید که برود و مثلاً برای شما یک تلویزیون بخرد اما در عمل پول نقد را بدهد و بدون انجام مأموریت بازگردد.
اگر سخن آقای ظریف سخن درستی است که ما به آمریکا اعتماد نداریم، آنچه در عمل در حال وقوع است خلاف این اصل درست کلی است.امروز کسی شک ندارد که آمریکا در حال موش دواندن است. آمریکا بارها در حق ما و دیگران در وین، ژنو، نیویورک، اسلو و کمپ دیوید، خیانت و بدعهدی کرده است. سخن درست همان است که آقای روحانی گفت: «به کمپ اسلام و قرآن پناه ببرید؛ کمپ دیوید نمی‌تواند منجی شما باشد».

محمد ایمانی

ادامه مطلب ...

اولاً غلط می‌کنید...(یادداشت روز)

در جریان جنگ‌ جهانی دوم، ارتش ژاپن به فرماندهی «ژنرال یاماشیتا» و ارتش انگلیس به فرماندهی «ژنرال پرسیوال» در سنگاپور رو در روی  هم قرار گرفته بودند. ژنرال یاماشیتا که در چند هفته اول درگیری، بیشترین ذخیره سوخت و مهمات خود را مصرف کرده بود و در صورت ادامه جنگ، شکست خود را قطعی می‌دید، دست به یک حیله جنگی زد که امروزه از آن با عنوان یکی از کارآمدترین تاکتیک جنگی یاد می‌شود.

 او با فرمانده انگلیسی تماس گرفت و از موضع برتر به وی توصیه کرد که «از این مقاومت بی‌معنی و ناامیدکننده دست بردارد» و برای اثبات این که مقاومت ارتش انگلیس بی‌نتیجه است، از وی دعوت به مذاکره کرد. ژنرال پرسیوال با انجام مذاکره موافقت کرد و به افسران ارشد سپاه خود گفت که قصد دارد توان جنگی و استعداد نظامی حریف را ارزیابی کند. ژنرال ژاپنی با بهره‌گیری از شگردها و عملیات روانی وانمود کرد که بیش از 100‌هزار نیروی نظامی در اختیار دارد و فرمانده انگلیسی که 50 هزار نیرو در اختیار داشت، خود را با دو گزینه روبرو دید. اول؛ تن دادن به شکستی که با تلفات فراوان نیروهای تحت امر او نیز همراه بود و دوم؛ تسلیم شدن که هر چند نوعی شکست بود ولی تلفات نظامیان انگلیسی را در پی نداشت. ژنرال پرسیوال بعد از کسب تکلیف از فرماندهی کل متفقین با پرچم سفید به مقر فرماندهی یاماشیتا رفت و با تمامی نظامیان تحت فرماندهی خود تسلیم شد و سپس یاماشیتا، فرمانده ارتش بیست‌و پنجم ژاپن که ذخایر سوخت و مهمات انگلیسی‌ها را به غنیمت گرفته بود به نیروهای انگلیس و متحدانش در مالایا حمله کرد و نظامیان حریف که بعد از تسلیم پرسیوال در سنگاپور روحیه رزمی خود را از دست داده بودند، دست به مقاومت چندانی نزده و تسلیم شدند. در جریان حمله به سنگاپور و مالایا نزدیک به 200 هزار نفر از نظامیان انگلیسی به اسارت درآمدند که از این رخداد با عنوان بزرگترین تسلیم نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی دوم و نیز، در تمامی تاریخ این کشور یاد می‌شود. متفقین اندک زمانی پس از شکست سنگاپور و مالایا به این واقعیت پی بردند که ژنرال یاماشیتا درباره توان نظامی خود بلوف زده بود و در آن هنگام ارتش بیست و پنجم ژاپن فقط چند هزار نیروی تحت امر داشته و ذخیره سوخت و مهمات و آذوقه آنها نیز رو به اتمام بوده است. چرچیل، نخست‌وزیر وقت انگلیس، بعدها اعتراف کرد که از ماجرای سنگاپور به شدت شوکه شده و این خاطره تلخ را هرگز از یاد نبرده است.
تهدیدهای پی در پی آمریکا که اگر مذاکرات هسته‌ای به نتیجه نرسد و جمهوری اسلامی ایران به تعهداتی که می‌دهد - یا داده است!- پایبند نباشد به گزینه نظامی روی می‌آوریم! از دو زاویه متفاوت قابل ارزیابی است.
اول آن که ادامه مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه 5+1  در حالی که آمریکا به‌عنوان اصلی‌ترین عضو این گروه، جمهوری اسلامی ایران را به حمله نظامی تهدید می‌کند، با کدام منطق عقلی و حقوقی سازگار است و به قول حضرت آقا، مذاکره زیر سایه و شبح تهدید چه معنا و مفهومی دارد؟
دوم این که آیا آمریکا آنگونه که ادعا می‌کند، توان حمله نظامی به ایران را دارد؟ و یا این تهدیدها فقط یک «بلوف سیاسی» و «لاف ‌گزاف» است؟ و اگر لاف گزاف است - که هست- این طبل توخالی را با چه انگیزه‌ای به صدا درآورده است؟ بخوانید!
1- در نظام حقوق بین‌الملل، مذاکره -NEGOTIATION- نقطه مقابل جنگ  - WAR- است و در تعریف آن آمده است «مذاکره با هدف دستیابی به صلح انجام می‌پذیرد» (ماده 2 منشور ملل متحد). از این روی «مذاکره» و «جنگ» دو‌مقوله متضاد هستند که نمی‌توانند به طور همزمان انجام پذیرند، به بیان دیگر، وقتی یکی از طرفین مذاکره، طرف مقابل را به حمله نظامی تهدید می‌کند، مفهوم و ترجمان حقوقی این تهدید، آن است که «مذاکره» را تمام شده تلقی کرده است، ماده 52 از کنوانسیون 1969 وین درباره «حقوق معاهدات» تصریح می‌کند «هر‌معاهده‌ای که با نقض اصول حقوق بین‌الملل مندرج در منشور ملل متحد، از راه تهدید یا زور منعقد شده باشد، باطل است». از این روی، در حالی که میان ایران و 5+1 مذاکرات هسته‌ای در جریان است و آمریکا نیز یکی از طرف‌های مذاکره است، تهدید آمریکا به حمله نظامی علیه ایران، نه فقط در تعریف حقوق بین‌الملل، بلکه در عرف منطقی و عقلی نیز به معنای پایان مذاکرات است و به قول حکیمانه - و البته مقتدرانه- رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر ایشان با معلمان کشور، مذاکره زیر سایه تهدید، معنا ندارد. ایشان در دیدار یادشده با اشاره به تهدیدهای اخیر دو تن از مقامات رسمی آمریکا  که به ایران حمله نظامی کنیم، خطاب به آنان فرمودند؛ اولا غلط می‌کنید... و در ادامه تاکید ورزیدند «بامذاکراتی که زیر شبح تهدید باشد موافق نیستم و به مسئولان مذاکره‌کننده کشورمان توصیه کردند « به مذاکره با رعایت خطوط اصلی ادامه دهید و اگر در این چارچوب به توافق هم رسیدید اشکالی ندارد. اما به هیچوجه زیر بار تحمیل، زور، تحقیر و تهدید نروید». از این روی و با توجه به اصول و روال تعریف شده در مذاکرات، ادامه مذاکرات هسته‌ای با 5+1 فقط در صورت دست کشیدن آمریکا از تهدید- که‌خواهیم دید طبل توخالی است- قابل قبول است و مادام که آمریکایی‌ها از تهدیدات خود دست نکشیده و رسما پوزش نخواسته‌اند، ادامه مذاکرات غیر از قربانی کردن عزت نظام و مردم و عبور از خون شهدا، مفهوم و معنای دیگری نمی‌تواند داشته باشد. خوشبختانه قرار است امروز مجلس شورای اسلامی یک‌طرح سه فوریتی را با همین مقصود و منظور ارائه کرده و به تصویب برساند. همین جا گفتنی است و پیش از این نیز با اشاره به انبوهی از اسناد غیرقابل انکار تاکید کرده بودیم که مذاکرات هسته‌ای با 5+1 هرگز به نتیجه نخواهد رسید.
2- فقط نیم‌نگاهی به رخدادهای سه دهه اخیر به وضوح نشان می‌دهد که هیچیک از لشکرکشی‌ها و تجاوزهای نظامی آمریکا و متحدانش علیه کشورهای منطقه نه فقط به پیروزی نرسیده است بلکه در مواردی، نتیجه معکوس نیز داشته است، تا آنجا که می‌توان گفت، منطقه غرب آسیا به ویترینی از شکست‌های پی‌در‌پی آمریکا تبدیل شده است. آمریکا در حمله نظامی به افغانستان که یکی از ضعیف‌ترین کشورهای منطقه بود با شکست روبرو شد. در حمله نظامی به عراق که با هدف تسلط بر سرنوشت مردم این کشور صورت گرفته بود، نتیجه‌ای کاملا معکوس گرفت و امروزه کشور عراق به یکی از محورهای مستحکم زنجیره مقاومت در منطقه تبدیل شده است. گفتنی است بعد از خروج نظامیان آمریکایی از عراق، سعودالفیصل وزیر خارجه وقت عربستان در مصاحبه با واشنگتن‌پست با عصبانیت خطاب به آمریکا گفته بود؛ «عراق را در سینی طلا تحویل ایران داده‌اید». حمله وحشیانه اسرائیل با  حمایت آشکار آمریکا به لبنان، گروه‌ها و احزاب و قومیت‌های این کشور را تحت مدیریت حزب‌الله به یک قدرت موثر منطقه‌ای تبدیل کرد. قدرتی که امروزه علاوه بر لبنان، در سوریه و فلسطین و... نیز علیه آمریکا و متحدانش نقش‌آفرین است. فلسطین از سلطه حکومت خودگردان که دست نشانده آمریکا و برای اسرائیل نقش «کبریت بی‌خطر»! را داشت خارج شد و انتفاضه با رهبری جهاد اسلامی و حماس شکل گرفت که در جنگ‌های 22 روزه و 51 روزه به عنوان یکی از اصلی‌ترین دشمنان صهیونیست‌‌ها، پوزه اسرائیل را به خاک مالید و...
آمریکا بعد از تحمل شکست‌های پی در پی در منطقه ناچار به تغییر استراتژی شد و از رویارویی مستقیم به جنگ نیابتی- PROXY  WAR - روی آورد، که نمونه بارز آن، بحران‌آفرینی در سوریه است که با سازماندهی تروریست‌های اجاره‌ای  تحت حمایت مستقیم و آشکار عربستان، ترکیه، قطر، اردن و... به نیابت از آمریکا شکل گرفت و برای ارزیابی نتیجه این جنگ نیابتی کافی است به رجزخوانی اولیه آنان که براندازی بی‌چون و چرای حاکمیت بشار اسد بود مراجعه کرد و آن هدف اعلام شده را با خواسته امروز نیابتی‌ها که مذاکره با بشار اسد است مقایسه کرد. تازه‌ترین نمونه جنگ نیابتی آمریکا در منطقه، حمله‌های وحشیانه راهزن‌زاده‌های آل‌سعود به یمن است که با وجود قتل عام بی‌وقفه زنان و کودکان و مردم عادی نه فقط پیشرفت انصارالله را متوقف  نکرده‌اند، بلکه انکار نمی‌کنند در انتظار انتقام سخت آنها هستند. در این‌باره نیز کافی است به رجز‌های اولیه و خواسته‌های کنونی آل‌سعود اشاره کرد. سرتیپ احمد العسیری، سخنگوی ارتش آل‌سعود، در آغاز حمله به یمن از نابودی انصارالله و تسلط بر همه شهرهای یمن سخن می‌گفت؛ چند هفته بعد، اعلام کرد که هدف از حملات، آزاد‌سازی‌ استان‌های جنوبی از سلطه انصارالله است و دو روز قبل در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد، توقف حملات، مشروط  به آن است که انصارالله از تعقیب گروه‌های هم‌پیمان آل‌سعود منصرف شود! و...
 در این‌باره اگرچه گفتنی بسیار است ولی اشاره به مقاله تحلیلی و مستند توماس فریدمن نویسنده ارشد نیویورک‌تایمز - آبان 1391- در مصاحبه با روزنامه ملیت ترکیه درخور توجه است. او می‌گوید؛ آمریکا به اندازه یک بند‌انگشت هم توان دخالت نظامی در منطقه خاورمیانه و هیچ نقطه دیگر دنیا را ندارد... در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم ولی خودمان را روی آن انداختیم... دولتمردان آمریکا به جای «بیت لحم» در خاورمیانه باید به فکر نجات  «بیت پنسیلوانیا» باشند... مردم آمریکا بیشتر از هر دوره دیگری می‌پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه می‌کنند؟
آمریکا با 18 هزار میلیارد دلار بدهی غیرقابل جبران روبرو است و اوباما که وعده تأمین رفاه اجتماعی داده بود، در پی اجرای طرح ریاضت اقتصادی است. جنبش تسخیر وال‌استریت در اعتراض به حاکمیت یک درصدی کلان سرمایه‌داران آمریکایی بر 99 درصد مردم این کشور، امروزه به اعتقاد تحلیل‌گران آمریکایی، آتش زیر خاکستر است که هر لحظه احتمال زبانه کشیدن آن وجود دارد و...
حالا به این فراز از بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب بازمی‌گردیم. حضرت آقا با اشاره به اظهارات چند روز گذشته دو تن از مقامات آمریکایی که گفته بودند، اگر چنان شرایطی پیش آید علیه ایران دست به حمله نظامی خواهیم زد! فرمودند: اولا غلط می‌کنید! ... و با توجه به جغرافیای سیاسی و نظامی منطقه که فقط به چند نمونه از آن اشاره شد می‌توان حدس زد که ثانیا و ثالثا و رابعا و... این برخورد مقتدرانه نیز، تکرار همان غلط می‌کنید است. نیست؟!

حسین شریعتمداری

ادامه مطلب ...

سونامی دروغگویی

در کنار آنچه گفته شد، باید به این مهم نیز اشاره‌ای گذرا کرد که  یکی از شگردهای رایج در بین برخی جریانات سیاسی، فرار از پاسخگویی به مطالبات مردم با «ماندن در گذشته» و بزرگ‌نمایی مشکلات و نابسامانی‌های پیشین است.
ادامه مطلب ...

زیر پوست توافق لوزان! (یادداشت روز)

این روزها اگرچه درباره توافق لوزان و پیامدهای آن به نقد یا به حمایت بحث‌هایی شده است و هر چند گفتنی‌های دیگری نیز هست که نیاز به ارزیابی دارد ولی در این میان اشاره به چند نکته تعیین کننده که کمتر به آن پرداخته‌اند و یا در بحث‌ها و بررسی‌ها، آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است، ضروری به نظر می‌رسد.
ادامه مطلب ...

صورت مسئله عوض نشود!


دیروز سرکار خانم افخم، سخنگوی محترم وزارت امور خارجه کشورمان در نشست خبری با رسانه‌ها، ضمن تأکید بر این نکته که توافق هسته‌ای مورد نظر ما «توافق یک مرحله‌ای است»، اظهار داشتند «مذاکره کننده‌ها برای اینکه بتوانند روی جزئیات توافق کنند، ابتدا نیازمند آن هستند که یک تفاهم سیاسی داشته باشند و این تفاهم سیاسی برای برخی به منزله توافق سیاسی شکل می‌گرفت و...»
آنچه سخنگوی محترم وزارت امور خارجه درباره چگونگی توافق با 5+1 مطرح کرده و بر آن تأکید ورزیده‌اند دقیقاً همان «توافق دو مرحله‌ای» است که ترجمان دیگری از «کلاه گشاد توافق ژنو» است و ایشان فقط صورت مسئله را تغییر داده‌اند بی‌آن که محتوا و ماهیت آن عوض شده باشد! خانم افخم می‌فرمایند ابتدا یک «تفاهم سیاسی» روی کلیات صورت می‌پذیرد و بحث و توافق درباره جزئیات به بعد موکول می‌شود، که باید پرسید «تفاهم روی کلیات» و سپس «توافق درباره جزئیات» چه فرقی با توافق دو مرحله‌ای دارد؟! بخوانید؛
1- «تفاهم» مورد اشاره خانم افخم اگر تعهدآور نباشد، بود و نبود آن یکسان است و چنانچه این «تفاهم»، تعهداتی را در پی داشته باشد، همان «توافق» است و تغییر نام آن و استفاده از واژه متفاوت، فقط تغییر صورت مسئله است!
2- سخنگوی محترم وزارت خارجه می‌گوید «هیچ تفاهمی بدون روشن شدن کلیه جزئیات شکل نخواهد گرفت» در این حالت، یعنی اگر «تفاهم اولیه» به قول ایشان تمامی جزئیات را شامل شود، دیگر «توافق دوم» درباره جزئیات چه مفهوم و چه ضرورتی دارد؟! مگر نه اینکه مطابق گفته سرکار خانم افخم در «تفاهم سیاسی» و اولیه، «کلیه جزئیات مشخص خواهد شد»، بنابراین توافق بعدی که موضوع آن نیز بحث درباره جزئیات است، برای چیست؟!
3- سخنگوی محترم وزارت خارجه کشورمان توضیح می‌دهد که «اگر تفاهمی شکل بگیرد که جزئیات تفاهم نیز مشخص باشد و براساس تفاهم بر روی کلیات، طرفین به جزئیات بپردازند، طبعاً، ما یک توافق خواهیم داشت، یعنی توافق دو مرحله‌ای مورد نظر ما نیست»!
در این بخش از اظهارات ایشان دقت کنید؛ تفاهم بر روی کلیات که جزئیات آن مشخص باشد! که باید گفت؛ اگر جزئیات مشخص است، چرا می‌فرمایند تفاهم «بر روی کلیات»؟! ظاهراً و با عرض پوزش، این تناقض آشکار، نشان می‌دهد که موضوع مورد بحث برای شخص سخنگوی وزارت خارجه نیز مشخص نیست و جمع کردن دو محور تناقض باعث شده که ایشان در بیان ماجرا دچار تناقض‌گویی شوند.
4- و اما، تأکید خانم افخم بر این که «طرفین براساس تفاهم روی کلیات، به جزئیات خواهند پرداخت» به وضوح نشان می‌دهد که «تفاهم» مورد نظر ایشان «تعهدآور» است و بحث درباره جزئیات، یعنی مرحله دوم، الزاماً بایستی در چارچوب تفاهم اولیه- بخوانید توافق اولیه- صورت بپذیرد. از این روی بدون کمترین تردید و ابهامی به این نتیجه قطعی می‌رسیم که فرمول ارائه شده از سوی سخنگوی محترم وزارت خارجه کشورمان، دقیقاً و بی‌کم و کاست، همان فرمول توافق دو مرحله‌ای است که حریف پیشنهاد کرده بود. این توافق دو مرحله‌ای برای آمریکا به اندازه‌ای حائز اهمیت است که وقتی رهبر معظم انقلاب در بیانات 19 بهمن ماه مخالفت برخاسته از درک دقیق خود را با آن اعلام فرمودند، جان کری، وزیر خارجه آمریکا ساعاتی پس از انتشار بیانات حضرت آقا با عجله اعلام کرد؛ اگر توافق پیش‌روی دو مرحله‌ای نباشد، آمریکا میز مذاکره را ترک خواهد کرد. و البته تهدید جان‌کری در حالی بود که آمریکا ادامه مذاکرات را - صرفاً برای ادامه چالش و در پی آن، ادامه تحریم‌ها و نه حل و فصل ماجرا - برای خود ضروری و حیاتی می‌داند و گفتنی است که همان روز کیهان در تیتر اول خود نوشت «جان کری بلوف می‌زند، آمریکا به میز مذاکره نیاز دارد» و روز دوشنبه هفته جاری «جن ساکی» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در یک نشست خبری با تلویحی نزدیک به تصریح، اظهارات تهدیدآمیز جان کری را پس گرفت.
5- برای نشان دادن این که «تفاهم» اگر تعهدآور باشد، همان «توافق» است اشاره به استفسار مجلس شورای اسلامی از شورای نگهبان و پاسخ آن شورا ضروری است.
در تاریخ 1362/8/21، آقای هاشمی رفسنجانی از جایگاه ریاست مجلس شورای اسلامی، استفساریه زیر را درباره مفاد اصول 139 و 77 قانون اساسی به شورای نگهبان می‌فرستد؛
«با احترام، همانطور که اطلاع دارید اصل 139 و اصل 77 قانون اساسی، صلح دعاوی راجع به اموال عمومی و دولتی را در صورتی که مورد دعوی خارجی باشد، موکول به تصویب مجلس دانسته و عهدنامه‌ها و مقاوله‌نامه، قراردادها نیز باید به تصویب مجلس برسد، آنچه که برای کمیسیون سؤالات باید روشن گردد این است که آیا در موارد جزئی که تصرف در قراردادها می‌شود و بعضی از مواد آن را از نظر مقدار پول و یا زمان تحویل تغییر می‌دهند، این نیز باید به تصویب مجلس برسد، یا خیر؟
و آیا تفاهم‌نامه‌هایی که نمایندگان دولت با طرف‌های خارجی امضا می‌کنند و بر آن فعالیت طرفین مبتنی می‌گردد، جزء قرارداد حساب می‌آید؟
و آیا بعد از تصویب اصل، داشتن رابطه تجاری با دولت‌های خارجی، مسئولین دولت جمهوری اسلامی حق دارند در این چارچوب در هر موردی که صلاح دانستند، برای داد و ستد قرارداد بسته موارد جزئی را مشخص نمایند؟»
و شورای نگهبان پاسخ این استفساریه را در 3 بند جداگانه به مجلس شورای اسلامی می‌فرستد؛
«عطف به نامه شماره 6701/250/ د. هـ مورخ 1362/8/26 پاسخ پرسش؛ در رابطه با اصول 139 و 77 به شرح زیر اعلام می‌شود:
1- «در هر مورد عمل دولت یا هر مقام مسئولی به استناد تصویب مجلس شورای اسلامی انجام می‌شود، فقط در محدوده مصوبه قانونیت دارد و خارج از آن محدوده جزئا و کلا به تصویب مجلس شورای اسلامی نیاز دارد.
2- یادداشت تفاهم چنانچه ایجاد تعهد نماید مثل قرارداد است و بایستی ضوابط مذکور در قانون اساسی نسبت به آن رعایت شود.
3- قراردادهای جزئی در رابطه با اصل قراردادهای موضوع اصل 77 قانون اساسی در صورتی که خارج از محدوده قرارداد اصل باشد باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.»                 دبیر شورای نگهبان- لطف‌الله صافی»


6- همانگونه که در پاسخ شورای نگهبان به مجلس شورای اسلامی، ملاحظه می‌شود، این شورا که مرجع قانونی برای تفسیر مفاد قانون اساسی است، تاکید می‌کند که؛
یادداشت تفاهم، چنانچه ایجاد تعهد نماید، مثل قرارداد است و بایستی ضوابط مذکور در قانون اساسی، نسبت به آن رعایت شود.
از سوی دیگر، خانم افخم نیز در کنفرانس خبری دیروز خویش تاکید دارد که «توافق بر روی جزئیات بر اساس تفاهم بر روی کلیات صورت می‌پذیرد»! بنابراین اگر چه سخنگوی محترم وزارت خارجه، از «توافق» یک مرحله‌ای سخن می‌گوید ولی آدرسی که می‌دهد و توضیحی که درباره آن ارائه می‌کند، دقیقا همان «توافق دومرحله‌ای» است.
7- گفتنی است که توافق دومرحله‌ای- مرحله اول توافق روی کلیات و مرحله دوم توافق در جزئیات- یک ترفند خطرناک است که با دو هدف پلکانی طراحی و از سوی حریف به تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان پیشنهاد شده است، چرا که؛
الف: چالش هسته‌ای یازده ساله ایران با 5+1 و پیش از آن با تروئیکای اروپایی- آلمان، فرانسه و انگلیس- درباره جزئیات بوده است و نه کلیات، زیرا کلیات حقوق هسته‌ای همه کشورهای عضو NPT نظیر برخورداری از حق غنی‌سازی، تولید میله‌ها و یا صفحات سوخت، برخورداری از رآکتور هسته‌ای، حق استفاده از فعالیت هسته‌ای با خروجی صلح‌آمیز و... به وضوح در معاهده NPT و پادمان‌های مربوطه تأکید شده است و نیازی به توافق دوباره ندارد و بهانه‌جوئی‌های حریف که طی 11 سال گذشته به صورت مطالبات غیر قانونی و غیرحقوقی مطرح شده و هنوز ادامه دارد و به قول دقیق و کارشناسانه حضرت‌آقا در بیانات دیروز ایشان، هرگز هم به توافق مورد نظر منجر نخواهد شد، درباره جزئیات بوده و هست... درصد غنی‌سازی، میزان ذخیره اورانیوم غنی‌شده، چگونگی بهره‌گیری از رآکتور آب سنگین، تعداد سانتریفیوژها، چگونگی تحقیق و توسعه R&D و... از جمله مسائل مورد چالش است.
ب: توافق بر روی کلیات - و یا به قول خانم افخم «تفاهم»! - یک توافق تعهدآور است و بحث درباره جزئیات بایستی الزاماً در چارچوب کلیات مورد توافق اولیه صورت پذیرد. بنابراین توافق روی کلیات از یکسو، فرصت‌سوزی به نفع حریف است- چرا که در پی توافق ژنو، فعالیت هسته‌ای کشورمان را در مقیاس گسترده‌ای کاهش داده‌ایم- و از سوی دیگر چانه‌زنی‌ها و بهانه‌جویی‌های یازده ساله را تداوم می‌بخشد و مخصوصاً با گنجاندن واژه‌های کشدار و تعریف نشده- نظیر توافق ژنو- دندان حریف برای باج‌خواهی را تیز می‌کند. از این روی، توافق باید اولاً یک مرحله‌ای و ثانیاً؛ روشن، بدون ابهام و غیر قابل تفسیرهای متفاوت باشد.
و بالاخره با توجه به شخصیت متعهدانه خواهر بزرگوارمان سرکار خانم افخم به نظر می‌رسد که ایشان آن گونه که انتظار می‌رود به نتیجه حاصل از سخنان اخیرشان توجه کافی نداشته‌اند.

حسین شریعتمداری

حاشیه ای بر متن انقلاب اسلامی

امروز- و البته از فردای 22 بهمن 1357- یک جریان انحرافی درصدد است تا انقلاب اسلامی را در درون مرزهای جغرافیایی ایران حبس کرده و حتی در درون مرزهای کشور نیز از محتوای واقعی خود تهی گرداند. از همان آغاز انقلاب و بخصوص امروز این تلاش به اسم اینکه به نفع کشور و مردم است، دنبال می‌گردد. مهمترین شاخصه این جریان از آغاز تا امروز این است که هر جا پای مسایل اسلامی و انقلابی به میان می‌آید، یا از کنار آن می‌گذرند و یا آنکه به عبارات خیلی کلی بسنده می‌کنند تا مخالفت واقعی، عملی و باطنی‌شان با اسلام و انقلاب پوشیده بماند.
ادامه مطلب ...

فساد قرمز و آبی ندارد !

راز فراز و نشیب انقلاب چیست؟ ماجرای پیشرفت‌ها و عقبگردها در نهضت صدر اسلام و انقلاب اسلامی 57 را چگونه باید تحلیل کرد؟ از کجا گره در داستان نهضت اسلامی می‌افتد و راز گشوده شدن گره‌ها کدام است؟
ادامه مطلب ...

کاش اینگونه نبود !


هفته گذشته در حالی که اخبار و گزارش‌های مربوط به شکل‌گیری و انجام راهپیمایی عظیم و بیست میلیونی اربعین حسینی(ع) به خبر اول جهان اسلام و بسیاری از دیگررسانه‌ها و مجامع دنیا تبدیل شده بود و چشم‌ها و دل‌ها به چگونگی وقوع یکی از سرنوشت‌سازترین رخدادهای تاریخ دوخته شده بود، مجله «رمز عبور» در اقدامی نسنجیده و درخور ملامت و به بهانه‌ روشنگری درباره ماجرای «مک فارلین»، مصاحبه‌ای از آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای را به دست چاپ سپرد. در بخش‌هایی از این مصاحبه علی‌رغم ابراز ارادت آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای به حضرت امام(ره)، نسبت به ساحت مقدس امام‌راحل(ره) و برخی از یاران ایشان جفای فاحشی شده است که با وجود شخصیت‌ علمی و قابل احترام آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، این بخش از مصاحبه ایشان بایسته نقد و گلایه جدی است و به آن اشاره خواهیم داشت.
کیهان اگرچه نقد بخش‌های مورد اشاره از مصاحبه آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای را ضروری می‌دانست ولی با توجه به شور و نشاطی که راهپیمایی تاریخی اربعین در ایران و جهان اسلام پدید آورده بود ادای این تکلیف را به اولین فرصت بعد از آن رخداد عظیم و مناسبت‌های فراگیر پس از آن موکول کرد و...
یادداشت پیش‌روی بیان چند نکته درباره موضوع یاد شده است.
1- مراتب علمی آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای را قابل احترام می‌دانیم و بر این باوریم بخش‌هایی از مصاحبه ایشان که جفا و تعریض به ساحت مقدس حضرت امام(ره) است، ناشی از کم توجهی و غفلت و مصداق «تعریض ناخواسته» است چرا که ایشان در جای‌جای همین مصاحبه بر ارادت خود به حضرت امام(ره) و نقش بی‌بدیل آن حضرت در مقابله با ترفندها و توطئه‌های داخلی و خارجی تأکید می‌ورزد و بدیهی است که این تأکید و اصرار نمی‌تواند با آنچه به جفا درباره امام راحل گفته شده قابل جمع باشد. ولی هنگامی که سخنی از خمینی کبیر و احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) در میان است، حتی تعریض ناخواسته نیز از هیچکس- مخصوصاً از یک عالم دینی- پذیرفته نیست و بایسته نقد از سوی دیگران و مستلزم استغفار و اصلاح از جانب تعریض کننده است.
2- آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای در چند جای مصاحبه خویش برخی از تصمیم‌ها و نظرات حضرت امام(ره) را تحت تأثیر گزارش‌های غلط و القائات اطرافیان ایشان معرفی می‌کند! که نه فقط اتهام ناروا و اهانت به ساحت مقدس امام راحل(ره) است، بلکه از رهگذر این اظهارنظر که بیرون از دایره حق و انصاف است، خط مبارک حضرت امام(ره) و رهنمودها و بینش و منش مکتوب و مضبوط آن حضرت را زیر سؤال می‌برد و با القای این توهم که برخی از رهنمودها و تصمیم‌های آن بزرگوار تحت تأثیر اطلاعات غلط اطرافیان ایشان بوده است - بی‌آن که متوجه باشد- دستورات و راهنمایی‌ها و رهنمودهای حیات‌آفرین و گره‌گشای حضرتش و یا لااقل برخی از آنها را نستجیربالله مخدوش! قلمداد می‌کند! و در این‌باره گفتنی است که؛
الف: یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد در رهنمودهای حضرت امام و رهبر معظم‌انقلاب این بوده و هست که دلایل و مستندات نظر خود را نیز به وضوح بیان کرده و می‌کنند و نکته در خور توجه آن که در نمونه‌های مورد اشاره آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای، نظر حضرت امام، همراه با دلیل و علت آن به صراحت اعلام شده است.
ب: امام راحل(ره) بارها و به مناسبت‌های فراوان، این توهم را به شدت نفی فرموده‌اند که ایشان تحت تأثیر اطلاعات غلط دیگران- و از جمله اطرافیان خویش- هستند! و موارد بسیار و پر شماری را می‌توان آدرس داد که نظر مبارک حضرت امام با نظر همه مسئولان و اطرافیان ایشان نه فقط متفاوت بلکه متضاد بوده است.
3- آنچه باعث تأسف است و از آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای دور از انتظار بود، این که نمونه‌های مورد ادعای مشارالیه درباره القاء نظر دیگران به حضرت امام(ره) منحصراً و فقط مربوط به چند موردی است که امام راحل با دیدگاه و یا اقدامات آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای مخالفت ورزیده و به ایشان عتاب و گلایه کرده‌اند. از جمله، آنجا که حضرت امام سؤال 8 نماینده مجلس از وزیر خارجه درباره ماجرای «مک فارلین» را که آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای نیز یکی از آنان بود، با خطاب سنگین «أین تذهبون؟!» ملامت کرده و گفتند «لحن شما در آن چیزی که - سوال از وزیر خارجه وقت- به مجلس دادید از لحن اسرائیل تندتر است» و البته در ادامه این نهیب به مدارا و ملاطفت فرمودند «من نمی‌خواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید».
4- ایشان درباره نامه 8 نماینده به وزیر خارجه اینگونه توضیح می‌دهند که بعد از امضای آن نامه رئیس مجلس و باند او دستپاچه شدند «و با مشورت کسانی در جماران و دولت، توطئه‌ای کردند و سؤالاتی را که امام را عصبانی و ناراحت می‌کردند تهیه و به زور و اصرار برای امضاء به دست افرادی داده بودند که به هشت نفر معروف شدند و پیش من هم آوردند من قبول نکردم که آن را امضاء کنم ولی خیلی اصرار کردند و... و من در آن شدت ناراحتی که از آن موضوع داشتم قهرا امضاء کردم و به دام افتادم... و امام هم در یک سخنرانی به امضاءکننده‌ها حمله شدید کردند و کار آنها را بدتر از کار اسرائیل دانستند».
ایشان در این بخش از مصاحبه با صداقت اعلام می‌کند که در امضای نامه 8 نماینده، فریب خورده و به دام افتاده است و عصبانیت حضرت امام را هم بجا می‌دانند ولی نهیب امام‌راحل را ناشی از توطئه رئیس مجلس وقت و «کسانی در جماران و دولت» معرفی می‌کند!
ظاهرا منظور ایشان از «کسانی در جماران» اشاره به مرحوم حاج‌سیداحمد خمینی است که باید گفت؛ امام راحلمان(ره) در موارد قابل ارائه‌ای با نظر مرحوم حاج‌سیداحمد خمینی مخالفت کرده‌اند که این دلیل روشنی بر تاثیرناپذیری آن حضرت است و از سوی دیگر، حضرت روح‌الله درباره فرزند مرحوم خویش تأکید می‌فرمایند «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد می‌گیرم که احمد از آن روزی که در کمک اینجانب در بیرون مشغول اداره امور من بوده تا الان که این ورقه- وصیت‌نامه- را می‌نویسم قدمی یا قلمی خلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشته‌های من سعی نموده که حتی یک کلمه، بلکه گاهی یک حرف را که با نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند» صحیفه امام(ره) جلد 20 ص 442.
 آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای که در بخشی از این مصاحبه امضای نامه 8 نماینده را «به دام افتادن خود» می‌داند، در بخش دیگری نامه 8 نماینده را «ابراز غیرت دینی و اسلامی» دانسته و آنان را در نهیب حضرت‌امام(ره) «مظلوم» معرفی می‌کند!
5- ایشان در مصاحبه با مجله «رمز عبور» از شهید بزرگوار حضرت آیت‌الله بهشتی با عنوان «تمامیت‌خواه»! و دارای «ظاهر لیبرالیستی» یاد می‌کند که جفای بزرگی در حق آن شهید والامقام است. شهید بهشتی به گواهی همه شواهد و اسناد موجود، با تمامی توان خود در مقابل «زیاده‌خواهی»ها و فرصت‌طلبی‌های دشمنان اسلام و انقلاب و مخصوصا لیبرال‌ها و منافقین ایستاد و انبوهی از تهمت‌های ناروا و فشارها نتوانست آن بزرگوار را از صراط مستقیم منحرف کند، تا آنجا که به دست منافقین هم‌پیمان لیبرال‌ها به شهادت رسید و امام راحلمان ایشان را به تنهایی «یک ملت» دانستند و مظلومیت او را دردناکتر از شهادتش نامیدند.
6- آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، عزل منتظری از قائم‌مقام رهبری - که انبوهی از شواهد و اسناد غیرقابل انکار، به صراحت از ضرورت آن برای حفظ انقلاب و نظام از تسلط بیگانگان حکایت می‌کند - را هم توطئه یک جریان مرموز معرفی می‌کند و اعدام مهدی هاشمی- که قتل انسان‌های بی‌گناه و پادویی‌ برای بیگانگان فقط بخشی از جرایم و جنایات وی بوده است- را نیز به همان جریان نسبت می‌دهد! که در این‌باره کافی است ایشان تنها نیم‌نگاهی به اسناد و سوابق ماجرا داشته باشند.
7- و اما، آیت‌الله هاشمی ‌رفسنجانی در پاسخ شدیداللحن خود به آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، ضمن اعتراض به برخی از اظهارات قابل نقد مصاحبه ایشان، به نکاتی پرداخته است که در این مختصر اشاره‌ای گذرا به چند نمونه از آن خواهیم داشت؛
الف: بخشی از انتقادات آیت‌الله هاشمی به مصاحبه یاد شده - صرفنظر از اهانت‌های فراوان به مصاحبه‌کننده - منطقی و قابل قبول است و باید پذیرفت که در مصاحبه مزبور نسبت‌های ناروایی نیز به ایشان داده شده است.
ب: شماری از انتقادات نیز غیرواقعی و اتهام ناروا به آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای است. از جمله، می‌نویسد ایشان معتقد است «انقلاب از اساس طرح آمریکایی‌ها بوده است»! که این اظهارات در هیچ جای مصاحبه یاد شده نیامده است.
ج: حضرت امام(ره) ماجرای مک‌ فارلین را تمام شده اعلام کرده و آن را شکست سنگینی برای آمریکا معرفی کردند تا آنجا که نتیجه آن را روسیاهی دشمنان دانسته و تاکید فرمودند «رئیس‌جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد» بنابراین دامن زدن به این ماجرا چه از سوی مجله «رمز عبور» و چه از سوی آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای، اقدامی نسنجیده و ناصواب بوده و هست. اما، برخی از اظهارات آقای هاشمی و دفتر ایشان در این‌باره نیز با واقعیات همخوانی ندارد. از جمله اینکه، مطابق اخبار موثق، حضرت امام(ره) را در جریان سفر مک فارلین قرار نداده بودند و میرحسین موسوی برخلاف آنچه ادعا می‌شود از ماجرا باخبر بوده است. اردیبهشت‌ماه امسال آقای محسن کنگرلو، مشاور امنیتی وقت مهندس موسوی در مصاحبه با روزنامه شرق تاکید می‌کند که همه اطلاعات مربوطه را در اختیار مهندس موسوی می‌گذاشته است و گفتنی است که «مایکل لدین» از دست‌اندرکاران آمریکایی فتنه 88 در بحبوحه آن فتنه آمریکایی اسرائیلی در مصاحبه با رادیو فردا می‌گوید « اگر از شما بپرسند این جنبش - فتنه سبز- به‌چه زمانی برمی‌گردد؟ احتمالا خواهید گفت به یک سال پیش. اما من می‌گویم ما از اواسط دهه 1980
- دهه 60 - با کسانی از دفتر نخست‌وزیری ایران در ارتباط و تماس بودیم و موضوع مذاکره و رابطه را پیگیری می‌کردیم» و...
8- آیت‌الله هاشمی در بیانیه خود  از سکوت رسانه‌های مدعی ارزشمداری در مقابل توهین به امام راحل(ره) که در مصاحبه یاد شده آمده است گلایه کرده‌اند، که کیهان به‌دلیل پیش گفته، نسبت به مصاحبه مزبور بی‌تفاوت نبوده است.
و اما؛ با عرض پوزش از جناب هاشمی باید گفت  گلایه شما در حالی است که متاسفانه حضرتعالی از فتنه 88  سربلند بیرون نیامدید و در آن بحبوحه ننگین که  فتنه‌گران تصویر مبارک حضرت‌امام(ره) را پاره و لگدمال کردند، روی کلمه اسلام در جمهوری اسلامی ایران خط بطلان کشیدند! شعار «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است» سر دادند، به ساحت عاشورای حسینی(ع) اهانت کردند و نامزد مورد حمایت شما از آنها با عنوان «مردمان‌خداجوی»! یاد کرد. دروغ بزرگ تقلب را ساز کردند! و... حضرتعالی نه فقط در مقابل آنهمه اهانت آشکار به اسلام و امام و انقلاب سکوت کردید بلکه به حمایت بی‌پرده خود از آنان نیز ادامه دادید. بنابراین چگونه انتظار دارید که دلشوره حضرتعالی برای حفظ حرمت حضرت‌امام جدی گرفته شود و این تلقی به میان کشیده نشود که جنابعالی- خدای‌نخواسته - فقط از این که شخص شما مورد حمله قرار گرفته است، برآشفته‌اید؟!....

حسین شریعتمداری

درشت نمایی ریز ها !

این روزها، در حالی که مذاکرات هسته‌ای کشورمان با گروه 5+1 به مراحل حساسی رسیده است و حریف خواسته نهایی خود مبنی بر توقف کامل فعالیت اتمی جمهوری اسلامی ایران را پنهان نمی‌کند، کسانی در داخل کشور دقیقاً همان هدف نهایی دشمن را به تکرار نشسته‌اند. این افراد که حریف با بهره‌گیری از شگرد «درشت نمایی ریزها» اصرار به گنده‌گویی درباره آنها دارد، سال گذشته نیز در گرماگرم مذاکرات هسته‌ای همان خواسته اعلام شده 5+1 را بر زبان و قلم آورده بودند که صد البته با بی‌اعتنایی مردم و مسئولان نظام روبرو شده بود. نگارنده سال گذشته (30 بهمن ماه 92) طی یادداشتی در کیهان تحت عنوان «دیکته‌دشمن را ترجمه نکنید»! به نمونه‌هایی از کاربرد دانش هسته‌ای اشاره کرده و آورده بود «تولید برق و انرژی اگرچه یکی از با اهمیت‌ترین دستاوردهای دانش و تکنولوژی هسته‌ای است ولی کاربرد دانش هسته‌ای محدود به تولید انرژی نیست و این فناوری کاربردهای فراوان دیگری نیز دارد که برای پی بردن به آن، کافی است به انبوه سایت‌ها و خروجی اعلام شده مراکز علمی که به آسانی در دسترس همگان است نیم‌نگاهی انداخته شود.»
ادامه مطلب ...

چه کسانی نمی‌خواهند تحریم لغو شود؟

فقط «وارطان» مسیحی نبود که می‌گفت 3 بار به زیارت امام حسین علیه‌السلام در کربلا رفته است. حالا «رزکی جوقی» ایزدی مذهب هم برای زیارت به کربلا آمده است. وارطان را 5 سال پیش- یکی دو شب مانده به عاشورای حسینی در سال 1388- همه در قالب تلویزیون دیدند که پای دیگ نذری ایستاده بود و می‌گریست. آمده بود کمک کند. می‌گفت تا آن روز 3 بار به زیارت کربلا رفته. می‌گفت من حسین(ع) را دوست دارم. می‌گفت و می‌گریست برای حضرت قتیل‌العبرات و اسیرالکربات. 5 سال بعد «رزکی جوقی» (ابواشجان) کُرد و ایزدی مذهب، پای به حرم کربلا گذاشته است. تابلویی بر سر دست دارد. «من ایزدی هستم. جانم فدایت حسین». می‌گوید «اینجا آمده‌ام تا در مصیبت شهادت سرور بشریت شریک شوم. امام علی می‌گوید مردم یا برادر دینی تو هستند یا شریک تو در خلقت.


ایزدی‌های موصل مانند شیعیان و سنی‌ها زیر حملات تروریست‌های داعش هستند. دختران و زنان ما قربانیان اصلی تروریست‌ها هستند که به بردگی گرفته می‌شوند و ظالمانه‌ترین جنایت‌ها را برآنها روا می‌دارند. آیت‌الله سیستانی گفت شما به گردن ما حق دارید و ما هیچ گاه شما را فراموش نمی‌کنیم». حالا کلیمی و مسیحی و مسلمان شیعه و سنی زیر خیمه محبت سالار آزادگان به هم رسیده‌اند. معرفت و حریت، آنان و همه آزادگان را به هم می‌رساند.
بد نهادی و بد دینی اما- مسلمان شیعه و سنی باشی یا مسیحی و یهودی- بد دردی است. بد دین‌ها همان‌ها هستند که برحسب ظاهر در اردوگاه امیر مؤمنان(ع) بودند اما بارها با سرزنش حضرت مواجه شدند. «اما دینُ یجمعکم و لا حمیهًْ تُحِمشُکم... آیا دینی نیست که شما را گرد هم آورد. آیا غیرتی نیست که شما را به خشم وادارد و برای هجوم دشمن به حرکت درآورد؟ میان شما فریاد زنان می‌ایستم اما صدایم را نمی‌شنوید و اطاعت نمی‌کنید تا آنگاه که حوادث، عواقب وخیم خود را نشان می‌دهد...» (خطبه 39 نهج‌البلاغه). آن مرد ایزدی مذهب که طعم تلخ ناامنی و شرارت جنایتکاران را چشیده، می‌فهمد که باید به امیرمؤمنان و سیدالشهدا(علیهماالسلام) پناه آورد اما جماعتی که از صدقه سر انقلاب و جمهوری اسلامی آسایش و امنیت دارند، چگونه توانستند به باور عمیق و از جان دوست‌تر یک ملت بزرگ در عاشورای سال 88 پنجه بیاندازند و عواطف آنان را جریحه‌دار کنند؟ و آن کس که همین وحشی‌های مدرن را «مردمان خداجو» نامید، از کدام قوم و قبیله بود که اسباب سرشکستگی و لعنت دنیا و آخرت را به جان خرید؟ آیا طراحان اصلی آن جنایت بزرگ بنا نداشتند شبیه فتنه داعش و جبهه النصره و جیش‌الحر (ارتش آزاد) را در ایران تدارک کنند. پس سران داخلی فتنه چرا تا آخر خط را با سیاستگذاران خارجی رفتند؟
اگر «رزکی جوقی» ایزدی مذهب با تابلوی «جانم فدایت حسین» آمده، در مقابل جماعتی هم هستند که بخواهند از این دریای خروشان محبت آزرده خاطر شوند و بخواهند آن را پنهان سازند. اگر مسلمان و مسیحی و کلیمی و ایزدی نبودند، روزنامه‌نگار و خبرنگار که بودند. دیدند 20 میلیون انسان با انواع ملیت‌ها و مذاهب‌ از دور و نزدیک، به جنایتکاران داعش دهن‌کجی کرده و خود را به قرارگاه دل‌های بی‌قرار رسانده‌اند. آیا عبور 20 میلیون نفر از کنار تهدیدها و حضور در کنار مرقد بزرگ مردی که نماد والاترین جاذبه‌ها و دافعه‌های بشری است، یک رویداد مهم محسوب نمی‌شد که جایی در تصاویر صفحه اول برخی روزنامه‌ها و سایت‌های شبه ایرانی پیدا نکرد؟! آنها درست مانند BBC و VOA از سر کینه با ماجرا روبرو شدند. این مطابقت رفتاری تام و تمام از کجا می‌آید؟ «گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست- در و دیوار شهادت بدهد کاری هست». آیا اربعین 20 میلیونی همان کار 9 دی چند ده میلیونی را با این جماعت می‌کند و آیا اگر برای ملت‌ها و ملت ایران یک فرصت بزرگ به شمار می‌رود، برای این طایفه یک تهدید بزرگ محسوب می‌شود؟!
این تعبیر تکان‌دهنده از امیر مؤمنان است که «هرکس معروف را نیک و منکر را زشت نشمارد، چنان وارونه می‌گردد که اسفل او اعلای او و اعلای او اسفل وی می‌شود» (کلمه قصار/ 375 نهج‌البلاغه)؛ به تعبیری رذیلت‌هایش رو می‌آید و برجستگی پیدا می‌کند و فضیلت در او به زیر کشیده می‌شود. چنین جماعتی تاب بیعت با علی و حسین(علیهماالسلام) را ندارند اما حاضرند با دست و پای بوزینه‌ها در اردوگاه اموی بیعت کنند. حاضرند لعنت یک ملت را در روز 9 دی به جان بخرند اما نازک‌تر از گل به آمریکا و انگلیس و اسرائیل و گروهک‌های نفاق نگویند. حاضرند با توهین‌کنندگان به امام و ولایت‌فقیه هم‌پیاله شوند و هیزم کش آشوب باشند اما زمزمه در خلوت را به جلوت نیاورند که «تقلب دروغ بود و من باور ندارم در انتخابات تقلب شده است». درد این جماعت همان درد بی‌درمان یاران پیمان‌شکن امیرمؤمنان در سپاه جمل است که به عار هم‌جبهه‌گی ولید و مروان‌بن‌حکم تن دادند و مقابل حق ایستادند. کار به جایی می‌رسد که لس‌آنجلس تایمز مهر ماه 88 می‌نویسد «نمایندگان رهبران جنبش سبز در نشست مشترک با سران اپوزیسیون در اروپا گفتند تحریم‌ها باید تشدید شود اما نه به صورت تدریجی که مثل واکسن عمل کند بلکه باید فلج کند» و مجله تایم آذر 88 با اشاره به اینکه سبزها تهدید علیه نظام را فرصت برای خود می‌دانند، خبر می‌دهد «سبزها خواستار اعمال تحریم‌های جدی و مؤثر علیه ایران هستند.»! آنها متخصص تبدیل فرصت‌های بزرگ به تهدید هستند.
سؤال مهمی در این میان وجود دارد. روزنامه‌ها و رسانه‌هایی که یکشنبه گذشته در صفحات اصلی خود اربعین 20 میلیونی را به تیغ سانسور سپردند و خودشان را به راه دیگر زدند، چگونه است که به طور متواتر عکس کلوزآپ- نمای نزدیک- برخی سیاسیون خاص را در صفحه اول خود جای می‌دهند؟ یعنی مثلاً شور و شعور 20 میلیونی اربعین حسینی، ارزش خبری ندارد و تصویر سخنران مراسم سومین یادبود امام جمعه فقید رفسنجان باید به جای آن بنشیند؟! آیا این نقابداران ژورنالیسم احترام ویژه‌ای برای نوه امام خمینی(ره) قائلند ‌در حالی که همین چند هفته پیش وقتی مدیرکل مطبوعات داخلی دولت اصلاحات- حامی بهائیت و همکار فعلی گروهک‌های نفاق- گفت «اغلب اصلاح‌طلبان دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند و باید با اصلاحات ساختاری، ولایت‌فقیه را حذف کرد» کوچک‌ترین اعتراضی نکردند؛ یا آن هنگام که پیش‌قراولان همین مطبوعات ادعا کردند خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت، سکوت اختیار کردند؟ اگر ولایت‌فقیه ثمره و عصاره 70 سال مجاهدت بی‌نظیر امام بود، آیا جز این است که همین طایفه «بدمسلک» مجال هجمه و هتاکی علیه میراث بزرگ او را فراهم آوردند و به نیابت از جبهه استکبار نسبت به اسلام و انقلاب و رهبری عقده‌گشایی کردند؟! آنان را چه به احترام نسبت به نوه امام  و حمله از زبان وی به «تازه از راه رسیده‌ها»؟!
وقتی گزارش سقیفه را به امیرمؤمنان دادند، امام پرسید منطق قریش چه بود. گفتند «یاعلی قریش گفتند ما از درخت و شجره نبوّتیم»! امام فرمود «به شجره نبوت احتجاج می‌کنند اما میوه این درخت را که ما هستیم ضایع کردند». میوه درخت امام، ولایت‌فقیه و جمهوری اسلامی است و همین جماعت بی‌چشم و رو در حوزه رسانه و حزب، مجال بی‌سابقه‌ای برای دشمنان انقلاب فراهم کردند که هم به تصویر امام اهانت کنند، هم بر روی جمهوری اسلامی خط بکشند و تصریح کنند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» و هم «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه بگویند تا معلوم شود مشکل آنها فراتر از شخص رهبر معظم انقلاب، اصل ولایت‌فقیه به‌عنوان عصاره و خلاصه و حقیقت و هویت مکتب امام خمینی(ره) است. اگر در این قطب‌بندی بزرگ و اصلی با جبهه نفاق و استکبار، چهره‌های سیاسی حرمت و اعتباری داشته باشند صرفاً آن جاست که به دفاع از امام و رهبری و ولایت ‌فقیه و جمهوری اسلامی در برابر مهاجمان بی‌سر و پا قدعلم کنند. اما‌ آنها که چنین دافعه‌های خط امامی در تراز ولایت و برائت عاشورایی داشته باشند، نزد بد مسلک‌های نقابدار ژورنالیسم محترم نخواهند بود. اینجاست که میانه ایستادن ناممکن می‌شود و باید از بین «اسلام و انقلاب» و «قاب رسانه‌های زرد سیاسی»، یکی را برگزید. نامت و عنوانت هر چه می‌خواهد باشد؛ آن روزنامه‌ها و سایت‌ها، تابلوی اردوگاهی هستند که با برترین ارزش‌ها و معرفت‌ها و محبت‌ها و باورهای یک ملت کینه‌توزانه و مغول‌وار مواجه شدند.
نام و عنوان یا سابقه و سمت هیچ یک نمی‌تواند جای معرفت و نسبت اکنونی افراد با سر فصل‌های انقلاب اسلامی و خط امام را پر کند. اسامهًْ‌بن زید جوان بود و پیامبر (ص) او را بالاتر از برخی صحابه قدیمی، امیر لشکر جبهه اسلام کرد. در مقابل، برخی سابقه‌دارها بودند که تمکین نکردند و فتنه سقیفه را با برخی جدید‌الاسلام‌ها- و حتی به زور مسلمان شده‌ها- پدید آوردند. هیچ کس سابقه‌دارتر از ابلیس نبود که 6 هزار سال عبادت خدا را کرده بود اما چون آدم تازه به دوران رسیده(!) را دید، رگ حمیت و عصبیت و تکبر او چنان بالا آمد که حاضر شد لعنت الهی را الی‌الابد به جان بخرد. البته که دارندگان سابقه محترم و ارجمندترند اما همه حرمت آنها مشروط به حرمت داشتن اصول نزد آنان و ماندن در صراط مستقیم اسلام و انقلاب است.
و سرانجام اینکه؛ بدمرام‌ها و بدمسلک‌ها بودند که گرا و آدرس تحریم‌ها را برای فلج کردن و آزار دادن ملت ایران به مستکبران دادند. رئیس جمهور محترم درست می‌گوید که کسانی ناراحت می‌شوند از اینکه تحریم‌ها برداشته شود. اما این جماعت اتفاقاً همان‌ها هستند- که البته به دروغ و از سر بی‌صداقتی- ادعا می‌کنند که حامی دولت و رئیس‌جمهور هستند و آقای روحانی با حمایت آنها توانسته رای بیاورد! آنها به اراده خود تا حضیض ورشکستگی و  سرشکستگی در فتنه سال 88  فرو رفتند و اکنون می‌خواهند با گم کردن رد خود و ایجاد قطب‌بندی‌‌های دروغین، از موضع اتهام خارج شوند. آنان را باید همچنان خوار داشت، اگر که قصد ناامید کردن دشمن و برداشتن تحریم‌ها درمیان است. به راستی تحریم‌ها را همان‌ها وضع نکردند که داعشی‌ها را در دنیای سنی و سبزها را در مهد تشیع بسیج و حمایت کردند؟ اگر این چنین است- که هست- آیا  نباید لبه دوم قیچی تحریم و دشمنی را شکست؟ آقای روحانی بسم‌الله! این تبرّا عین تولّای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است.

محمد ایمانی

ادامه مطلب ...