عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

گزیده‌ای از سخنان ولی‌امر مسلمین درباره ملت و دولت مصر

بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: ملت مصر، افتخارات بزرگى در راه افکار نو اسلامى و مبارزات اسلامى دارد. این ملت، ملت غیورى است. یقین است که این ملت، حاضر نیست خیانت سران خودش را تحمل کند و با آنها درگیرى پیدا مى‌کند.


به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌‌الله خامنه‌ای، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، سال گذشته در دیدار با گروه‌های مبارز فلسطینی، به تحولات منطقه و مساله فلسطین اشاره کردند و فرمودند: «شکى نیست که بر اساس حقایقى که خداى متعال تقدیر کرده است، خاورمیانه‌ جدید شکل خواهد گرفت و این خاورمیانه، خاورمیانه‌ اسلام خواهد بود».
به بهانه‌ «اتفاقات اخیر در کشور مصر»، پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت ‌آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، در ویژه‌نامه‌ای به بررسی تحولات اخیر در کشورهای اسلامی منطقه خاورمیانه می‌پردازد.
در اولین بخش از این ویژه‌نامه، گزیده‌ای از سخنان معظم‌له درباره ملت و دولت مصر در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد:

*‌ملت مصر خیانت سران خودش را تحمل نخواهد کرد

آمریکا اشتباه مى‌کند. آمریکا با جمع کردن دولتهاى عرب دور یک میز براى چنین مذاکره‌ ننگینى، دولتهایى را که در آن‌جا جمع شده‌اند، پیش مردمشان منفورتر مى‌کند. مگر مردم کشورهاى عرب حاضرند موافقت کنند که رؤسایشان بروند خانه‌ى ملت فلسطین را به دیگران بفروشند؟ با این کار، فاصله‌ بین این رؤسا اگر خداى ناکرده به چنین امضایى برسند و ملتهایشان، بیشتر خواهد شد. این کار، ملتهایشان را خشمگینتر خواهد کرد. ملت مصر را خشمگینتر خواهد کرد. آن بیچاره‌ مصرى، بلند مى‌شود مثل سائل به کف، مى‌رود به آمریکا، براى شکایت کردن از ایران! شکایت پیش آن بیچاره‌اى بکند که خود او، بیشتر از این، دلش از ایران پر است و از آن شکایت دارد!
از ایران چرا شکایت مى‌کنى؟! از اسلام شکایت کن! از ملت مسلمان خودت شکایت کن! آن آقا اگر قرار است از کسى شکایت کند، از ملت مصر باید شکایت کند. ملت مصر، ملت مسلمانى است. ملت مصر، داراى سابقه در اسلام است. ملت مصر، افتخارات بزرگى در راه افکار نو اسلامى و مبارزات اسلامى دارد. این ملت، ملت غیورى است. یقین است که این ملت، حاضر نیست خیانت سران خودش را تحمل کند و با آنها درگیرى پیدا مى‌کند.
درگیرى مردم مصر، به ما چه ارتباطى دارد؟ ما هر جا مسلمانان بیدار شوند، خوشحال مى‌شویم. هر جا مسلمانان مشتشان را در برابر دشمنان دینشان گره کنند، خوشحال مى‌شویم. هر جا مسلمانان کتک بخورند، ما غمگین مى‌شویم و احساس مسؤولیت مى‌کنیم؛ ولى ما نیستیم که بخواهیم وارد شویم و ملتى مثل ملت مصر را متوجه تکالیفشان کنیم. آنها خودشان تکلیفشان را مى‌دانند؛ خودشان آگاهند که چه باید بکنند و درست هم فهمیده‌اند. ملت مصر درست فهمیده است؛ جوانان مصر درست فهمیده‌اند که در مقابل حکومتى که به آرمان اسلامى و به آرمان فلسطین و به سرنوشت کشورهاى اسلامى خیانت مى‌کند، ایستاده‌اند. این، به ما ارتباطى ندارد. اشتباه اینها در همین است، که قوت و نیرو و تأثیر اسلام را نمى‌توانند بفهمند. بیانات در دیدار مسؤولان و کارگزاران حج 1372.02.08

* مسلمانان در عزلت بودند .

در آفریقا، در آسیا و در خاور میانه، چقدر کشورهاى اسلامى وجود دارد که در آنها نظام‌هایى رفت و نظامهاى دیگرى آمد؛ اما همه جا مسلمانان در انزوا و عزلت بودند. مثلا کشورى مثل عراق، رژیم سلطنتى داشت. رژیم سلطنتى رفت، رژیم دیگرى بر سر کار آمد. آن هم رفت، عده دیگرى آمدند. بعد آنها رفتند، یک عده‌ دیگر جایشان را گرفتند. باز آن عده رفتند و عده دیگرى آمدند. تا این‌که نوبت به بعثی‌ها رسید. در تمام این نقل و انتقال‌ها، کسانى که جایشان خالى بود، مسلمانان بودند. اکثریت قاطع مردم عراق، مسلمانند؛ اما در تحولات مذکور، اصلا خبرى از حضور آنها نبود! یا فرض بفرمایید در کشور مصر - البته آن‌جا، جمعیتى به نام «اخوان المسلمین» بود - تحولى شد و رژیم سلطنتى از بین رفت. با از میان رفتن رژیم سلطنتى، رژیم جمهورى و انقلابى بر سر کار آمد که چهره‌ شاخصش "عبدالناصر " بود. بعد، عبدالناصر مرد، دیگرى آمد. بعد او رفت، دیگرى آمد. در تمام این مدت - البته تا قبل از پیروزى انقلاب اسلامى - همه‌ تحولات، برکنار از جریان اسلامى و عناصر اسلامى بود. اصلا عناصر اسلامى، کاره‌اى نبودند. در همان انقلاب اول مصر هم، عناصر اسلامى مؤثر بودند؛ اما به مجرد این‌که حکومت جدید تشکیل شد، کنارشان زدند. بعضى را به زندان افکندند، بعضى را کشتند و بعضى را از صحنه خارج کردند. این‌جا هم اسلام، حضورى نداشت.
بیانات در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ سوم رمضان 1415، 1373.11.14

* مثل همان فریادى که ملت ایران کشید...

در کشور مصر، یک عده جوان مسلمان، یک عده مردم مسلمان، مى‌ایستند و شعار اسلامى مى‌دهند و هیچ ارتباطى هم برحسب ارتباطات معمولى انسانى، بین آنها و مردم ما نیست. اما به قدرى شعارهاى آنها به شعارهاى ما نزدیک است، که رئیس جمهور بدبخت روسیاهشان مى‌گوید "اینها از طرف ایران تحریک شده‌اند! " ما چه ارتباطى با آنها داریم؟ آنها مسلمانند. خود آنها شعار قرآن مى‌دهند. خود آنها هستند که احساس مى‌کنند باید در راه خدا حرف بزنند، فریاد بکشند و حرکت کنند؛ مثل همان فریادى که ملت ایران در دوران طاغوت علیه آمریکا و علیه استکبار و استبداد جهانى کشید و باز هم مى‌کشد. بیانات در دیدار فرماندهان بسیج سراسر کشور 1371.08.27

* برای استکبار، شیعه و سنی فرقی نمی‌کند .

او که با اصل اسلام دشمن است، در خصومت، برایش شیعه و سنى فرقى نمى‌کند. دیدیم که استکبار چگونه روى انقلابیون سنى در فلسطین و مصر فشار مى‌آورد. اینها که شیعه‌ دوازده امامى نیستند. همه‌ى اینها برادران اهل سنت ما هستند. مى‌بینید که چه فشارى روى اینها مى‌آورند. براى استکبار که فرقى نمى‌کند. اما او که با اسلام و شعب اسلام و ملت اسلام - از هر شکلش - مخالف است، حالا در موضع یکى از این فرقه‌ها قرار مى‌گیرد و علیه یک فرقه‌ى دیگر تلاش مى‌نماید و پول خرج مى‌کند. ما باید هوشیار باشیم. سخنرانى در دیدار با گروهى از روحانیون 1368.10.05

گروههاى مسلمانى که براى دفاع از اسلام قیام مى‌کنند، به‌وسیله‌ى سردمداران آن کشورها به راحتى زیر فشار و شکنجه و زندان قرار مى‌گیرند و قدرتهاى جهانى هم از اینها - یعنى از دولتها - حمایت مى‌کنند. مصر، امروز این گونه است. بسیارى از کشورهاى دیگر در دنیا همین گونه‌اند. سخنرانى در دیدار با جمع کثیرى از جانبازان، خانواده‌هاى معظم شهدا، اسرا، 1368.08.24

در مصر روشنفکرترین نسلهاى مسلمان، مورد تعقیب خشن و خشم‌آلود رژیم فاسد و نالایق آن کشور قرار مى‌گیرند، و حکومت وابسته و حقیر آن کشور بزرگ مورد تشویق و کمک مالى و امنیّتى آمریکا قرار مى‌گیرد. پیام به حجاج بیت‌الله الحرام 1372.02.28

امروز، در کشور مصر، مسجد «رأس الحسین» آن‌جا که خیال مى‌کنند سر مقدس آن بزرگوار مدفون است محل تجمع عواطف مردم محب‌ اهل بیت مصر است. ملت مصر، ملت خوبى است. کار به رژیم و دولت آن کشور نداریم. ملت محب اهل بیت است.
بیانات در جمع علما، طلاب و روحانیان، در آستانه‌ى ماه "محرم " 1372.03.26

زوال استعاره ثبات

بسمه تعالی 



حوادث اخیر در دنیای اسلام که از تونس آغاز شد، در مصر به اوج رسید و اکنون به سرعت در حال بسط به بقیه دیکتاتوری های عربی در خاورمیانه است، همه اخبار را در حاشیه قرار داده است. بحث دقیق درباره ریشه های این حوادث و عوامل شتاب دهنده به آن موضوع این نوشته نیست و بسیارند کسانی که بهتر از صاحب این قلم از عهده آن برآیند. آنچه این نوشته در پی بیان مجمل آن است این است که آمریکایی ها چگونه با این حوادث برخورد کردند و تناقض موجود میان ادعای حمایت از دموکراسی و برخوردی که با حرکت بوضوح مردم سالارانه مردم کشورهای عربی کرده اند چگونه قابل حل است.
اگرچه آمریکایی ها تلاش کردند در مواجهه با این حوادث- که آشکارا نمی توانستند آن را نادیده بگیرند یا از اظهارنظر در مورد آن فرار کنند- جانب احتیاط را از دست ندهند ولی مجموعه منافع در هم تنیده آنها در منطقه بویژه در قبال مصر اجازه نداد که ریاکاری را از حد معینی فراتر ببرند. در اولین اظهارنظرها که به وقایع تونس مربوط بود، آمریکا با چشم سفیدی تمام اعلام کرد کنار مردم تونس ایستاده است انگار نه انگار که دیکتاتور تونس سال های طولانی غلام حلقه به گوش آن بوده و هرچه کرده به فرمان کاخ سفید کرده است. فقط یک نمونه از اسنادی که در این باره وجود دارد، سندی است که ویکی لیکس اخیرا منتشر کرد و دیدار سفیر آمریکا در تونس را با بن علی روایت می کند. بن علی در این دیدار به صراحت می گوید که تابع همه آنچه آمریکایی ها بخواهند خواهد بود و از جمله برای اثبات نوکری خود تاکید می کند از ایران و از شیعه متنفر است.
نوبت به مصر که رسید برای آمریکایی ها بسیار دشوار بود همان ژستی را که درباره تونس گرفته بودند تکرار کنند. مصر جایگاه مهمی در استراتژی منطقه ای اوباما دارد و فعلا آمریکایی ها در موقعیتی نیستند که برای دیکتاتوری مطیع مبارک، جایگزینی بهتر بیابند. مبارک خصوصا در 3 حوزه کمک هایی جدی و غیر قابل انکار به آمریکا کرده است. نخست، مصر نقشی کلیدی در پس پرده پروژه عادی سازی روابط کشورهای عربی و اسلامی با رژیم غاصب صهیونیستی و پیش برد طرح های سازش از طریق فشار به جبهه فلسطینی داشته است. درست است که این پروژه آمریکایی به دلیل برخورد به مانع سفت و سخت محور مقاومت و بیزاری ملت های مسلمان از آمریکا و اسراییل، آن طور که آنها می خواستند پیش نرفت ولی این چیزی از نقشی که مصر بازی کرد و تلاشی که به خرج داد کم نمی کند. برای آمریکایی ها بسیار حیاتی است که به نحوی اسراییل را به ژئوپلتیک منطقه تحمیل کنند و همه شواهد می گوید دولت مبارک سرپل اصلی این پروژه بوده است آنقدر که در برخی اسناد اخیرا منتشر شده از جانب ویکی لیکس مقام های امنیتی و دیپلماتیک مصر بویژه عمرسلیمان رییس سرویس اطلاعاتی این کشور، «مردانی حقیقتا اسراییلی» خوانده شده اند. مصر قبل از جنگ های 33 و 22 روزه از وقوع آنها آگاه بود و در طراحی های اسراییل برای به انجام رساندن آنها شرکت کرد، در حین جنگ به مثابه یک پادگان یا یگان کمکی برای ارتش اسراییل عمل کرد و بعد از جنگ هم توطئه ای علیه محور مقاومت نبوده که مصر در آن پیش گام نباشد. پروژه دوم تلاش برای باز کردن جای پای آمریکایی ها در مناطق حساس جنوب آسیا و شمال آفریقا و تثبیت آن به عنوان امری طبیعی و درازمدت است که برای خود داستان بلندی دارد. مصر قبل از جدی شدن نقش عربستان در منطقه همواره دوست نزدیک آمریکا و محرم رازهای سیاسی و امنیتی آن در منطقه بوده است و بعد هم که آمریکا تصمیم گرفت به دلیل ملاحظات مربوط به بازار جهانی انرژی و برخی تنگناهای ایدئولوژیک در میان اهل سنت، نقش بیشتری به عربستان بدهد، محور مصر-سعودی مجری شماره یک طراحی های منطقه ای آن بوده است. و محور سوم، مقابله با نفوذ معنوی و قدرت نرم ایران در منطقه از طریق تهدیدنمایی برنامه های هسته ای و منطقه ای ایران، بزرگنمایی این تهدیدها و تلاش برای ایجاد یک ائتلاف منطقه ای علیه ایران است که برای استراتژی امنیت ملی آمریکا از نان شب هم واجب تر است. مصری ها در این زمینه نه فقط فعال بلکه بیش فعال بوده اند. رایزنی های دیپلماتیک مصر و آمریکا مملو است از بدگویی های کینه توزانه علیه ایران و اعلام ترس و هشدار پی در پی درباره اینکه اگر جلوی ایران گرفته نشود منطقه را خواهد بلعید. اگرچه نه مصر و نه هیچ کدام دیگر از آن دیکتاتورهایی که در خلوت خود با آمریکایی ها پشت سر ایران صفحه گذاشته اند جرئت ابراز علنی آن مواضع را ندارند (همه آنها آنچه را که خصوصی به آمریکا گفته بودند و ویکی لیکس منتشر کرد، تکذیب کردند) و ترجیح می دهند آمریکا مشکل ایران را برای آنها حل کند (؟!)، اما سعی و تلاش پی گیر آنها علیه تنها دموکراسی خاورمیانه عمق ترسی را که به جانشان افتاده به خوبی نشان می دهد.
بسیار خوب، آمریکایی ها با متزلزل شدن پایه های دیکتاتوری چنین مطیع و دوست داشتنی چگونه باید برخورد می کردند؟ آیا اوباما می توانست به این مرده ریگ ویلسونی بچسبد که «ایالات متحده حافظ و حامی آزادی های مردمی و جنبش های دموکراسی خواهانه در سراسر جهان است»؟ آیا اوباما می توانست مثل مورد تونس شرم و حیا را کنار بگذارد و بگوید در کنار مردم مصر ایستاده است؟ اینجا بود که آزمونی برای تمییز دادن ادعا از واقعیت بنا نهاده شد و به وضوح می شد دید که آمریکایی ها در این باره که چگونه باید به آن وارد و از آن خارج شوند، درمانده شده اند. باراک اوباما در سخنانی دستپاچه و نسنجیده گفت مبارک یکی از بهترین متحدان آمریکا در منطقه است و خدمات بی نظیری به طرح های آمریکایی عرضه کرده است. فیلیپ کراولی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اندکی پخته تر حرف زد. کراولی گفت اعتراض حق مردم مصر است اما این کار را با حفظ «ثبات» هم می توانند انجام بدهند!
این جاست که با یک مفهوم کلیدی در راهبردهای بین المللی آمریکا مواجه می شویم: «ثبات»! این واژه ای است که در ادبیات استراتژیک آمریکایی ها بیش از هر واژه دیگری به کار برده می شود و کمتر درباره مفهوم واقعی آن بحث شده است. وقتی آمریکایی ها می گویند در یک نقطه از جهان ثبات برقرار است، یا وقتی می گویند فلان کشور یا فلان حادثه ثبات را در نقطه ای از جهان بر هم زده است، یا وقتی از گروهی می خواهند «بی ثباتی» ایجاد نکنند منظورشان دقیقا چیست؟ برای پیدا کردن جواب این سوال باید از کلیشه های رایج و فیلترهای خبری تعبیه شده در گوشه گوشه ماشین عظیم پروپاگاندای غربی تا می توانیم فاصله بگیریم. یکی از کسانی که پاسخی دقیق، عالمانه و مبتنی به شواهد و قرائن به این سوال ها داده، نوام چامسکی است. او در جایی می گوید اگر می خواهید دقیقا متوجه منظور اهالی کاخ سفید از واژه های ثبات و بی ثباتی بشوید، باید علاوه بر دفترچه لغت، یک نقشه جغرافیایی هم پیش رویتان داشته باشید. این واژه ها بسته به اینکه درمورد کدام نقطه از جهان به کار می رود، معانی کاملا متفاوتی دارد. اینکه ایران منطقه را بی ثبات می کند یعنی منافع آمریکا را به خطر می اندازد و راهی هم برای متوقف کردن آن نیست. اینکه اعراب خواستار ثبات هستند یعنی باید تا جا دارند به آنها اسلحه فروخت ولو اینکه همه بدانند آنها قادر به استفاده از هیچ کدام از آنها نیستند. ثبات در روسیه، چین و اروپا به این معناست که روس ها، اروپایی ها و چینی ها بپذیرند امتیازهای تاکتیکی را استراتژیک فرض کنند و آنجا که منافع حیاتی آمریکا مورد بحث است، پا در کفش آن نکنند. ثبات در خاورمیانه هم یعنی اینکه نفت فراوان و ارزان به پالایشگاه ها و صنایع آمریکا برسد، کسی به دلار چپ نگاه نکند و برتری استراتژیک اسراییل به چالش کشیده نشود. مخرج مشترک همه این تعریف ها این است که ثبات یعنی تامین با ثبات و مطمئن منافع اقلیتی کوچک در اروپای غربی وآمریکای شمالی ولو اینکه به قیمت پایمال شدن همه آنچه ارزش های انسانی و صلح و امنیت بین المللی خوانده می شود، تمام شود.
آمریکایی ها اکنون در میانه این پارادوکس گیر کرده اند. اگر جانب مفهوم ثبات را بگیرند باید پشت سر دیکتاتورهای رو به سقوط خاورمیانه بایستند و اگر به دفاع از آرمان دموکراسی برخیزند آن وقت منافع حیاتی شان در منطقه به خطر خواهد افتاد. البته روشن است که آمریکا به کدام سو میل خواهد کرد. این بار اول نیست که آمریکایی ها دیکتاتوری های سود رسان را به دموکراسی های مستقل و زیر بار نرو ترجیح می دهند. از 1945 به این طرف که همواره امور بر همین منوال بوده است. در واقع مسخره است از کشوری که درون جامعه خود برای دموکراسی پشیزی ارزش قائل نیست انتظار داشته باشیم در دیگر نقاط جهان برای حرف و خواست توده های مردم ارزش قائل شود و در راه آن هزینه کند. آمریکا پشت دیکتاتورها خواهد ایستاد. درجریان فتنه 88 در ایران هم کاری جز این نکرد. در مصر دیکتاتورها درون کاخ هستند و در تهران 88 کف خیابان بودند. تا آنجا که به آرمان دموکراسی به مثابه ضرورت حاکم بودن نظر اکثریت مربوط می شود ذره ای میان این دو تفاوت نیست.
فقط یک چیز نسبت به گذشته تفاوت کرده و آن هم این است که این بار ظاهرا دیگر پشتیبانی آمریکا هم افاقه نمی کند. آمریکایی ها بخواهند یا نه قطار فروپاشی دیکتاتورها در خاورمیانه به راه افتاده و دموکراسی بر استعاره مقدس ثبات غلبه خواهد کرد.
مهدی محمدی

تندروی و فاصله گرفتن از مردم به نفع آقای هاشمی رفسنجانی نیست.

 

بسمه تعالی

خبرگزاری فارس: مدیر مسئول روزنامه رسالت گفت: تندروی و فاصله گرفتن از مردم، انقلاب، انصاف،اعتدال و عدالت به نفع آقای هاشمی رفسنجانی نیست. اظهارات اخیر هاشمی به حفظ سوابق او در انقلاب لطمه می زند.


سید مرتضی نبوی در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس درباره اظهارات هاشمی رفسنجانی که گفته است «مواضع من همان مواضع نماز جمعه 26 تیر 88 است» گفت: ما دوست داریم آقای هاشمی با سوابقی که در انقلاب داشته حفظ شود اما با ادامه اینگونه اظهارات سوابق وی لطمه خورده و حفظ نخواهد شد.
وی تاکید کرد: تکرار و تاکید بر مواضعی که در نماز جمعه بیست و ششم تیر 88 اعلام شد که براساس آن کشور را بحرانی نشان می‌داد و برای نظام شرط و شروط می گذاشت و برخی سخنان افراطی گرایانه دیگر مورد ایراد جدی مردم و نیروهای انقلاب است. آقای هاشمی باید از اینگونه اظهارات پرهیز کند. اظهارات هاشمی همان شروط خاتمی بود.
عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین یادآور شد: آقای هاشمی رفسنجانی مراقب اظهاراتش باشد. هاشمی باید فکر کند که چه کسانی از این سخنان استقبال کردند؟ آیا رسانه های ضد انقلاب از این سخنان خوشحال شدند یا نیروهای انقلاب؟ ادامه این مسیر به صلاح آقای هاشمی نیست و تنها فاصله او را با مردم و انقلاب گسترش می دهد.این اظهارات خلاف آنچه هاشمی می خواهد اعتدال نیست و تندروی و افراط گرایی تلقی می شود.
وی گفت: هاشمی ظاهرا فراموش کرده که اصلاح طلبان ساختار شکن در مطبوعات خود عناوینی چون عالیجناب سرخپوش به هاشمی دادند. آنها چنان بازی سخیفی کردند که وی از حضور در مجلس پشیمان شد. این سئوال پیش می‌آید که آقای هاشمی چرا پذیرفته که اصلاح طلبان ساختار شکن همچنان از وی به عنوان سپر استفاده کنند؟ بهتر است هاشمی کنار مردم و انقلاب قرار گیرد. مقابله با مردم به نفع هاشمی نیست.مردم راهشان را در تبعیت از رهبری پیدا کرده اند.
وی اظهار داشت: این حرف های هاشمی در تناقض جدی با برخی ادعاهای او در باره رهبری است. او بارها گفته است «رهبری را صالح ‌ترین فرد برای حل مشکلات فعلی می‌دانم»
مدیر مسئول روزنامه رسالت گفت: تندروی و فاصله گرفتن از مردم، انقلاب، انصاف،اعتدال و عدالت به نفع آقای هاشمی نیست. نتیجه فاصله گرفتن از مردم را آقای هاشمی قبلا در چند انتخابات دیده است. اظهارات اخیر هاشمی به حفظ سوابق او در انقلاب لطمه می زند.
وی همچنین درباره وحدت سران گفت: مردم انتظار دارند سران قوا نماد وحدت در کشور باشند و از هرگونه اختلاف اساسی و درگیری پرهیز کنند. حل اختلاف از طریق تریبون های عمومی و رسانه ها کار درستی نیست.اینگونه روش ها نباید ادامه یابد. اکثر مجادلات سران قوا خلاف واقع است و می تواند مردم را نگران کند.
وی یادآور شد: اختلاف نظر و سلیقه امری عادی است و در تمام دوره ها هم وجود داشته و تضارب آرا و آزادی های سیاسی موجب رشد کشور شده است. منتها کشاندن اختلاف سلیقه به قانون و در سطح حاکمیت و تصمیم‌گیری خلاف مصالح عمومی است.
سید مرتضی نبوی تاکید کرد: همه قوا بایستی قواعد لازم را رعایت کنند و اگر حتی عضوی از قوا قاعده ای را رعایت نکرد، بقیه قوا نباید همانگونه عمل کنند. اگر چارچوب‌ها رعایت نشود، سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و انتظار منطقی مردم این است که سران قوا با یکدیگر وحدت داشته باشند.
وی گفت: روسای قوا باید در چارچوب قانون عمل کنند. اصل تفکیک قوا در قانون اساسی جمهوری اسلامی پذیرفته شده است و جایگاه دولت و مجلس و قوه قضاییه در قانون اساسی مشخص است.
وی اظهار داشت: رئیس جمهور کارهای بسیار مهمی انجام داده و می‌دهد و استقبال مردم در سفرهای استانی به نوعی قدردانی از این خدمت رسانی ها است. اما در عین حال بایستی مراقب بود که در وحدت سران قوا خللی وارد نشود.
وی یادآور شد: کشور در حال حاضر با توجه به تحریم‌های اقتصادی، هدفمندی یارانه‌ها و اوضاع و احوال تحولات منطقه‌ای لبنان، افغانستان، عراق و فلسطین و همچنین تحولات تونس و مصر دارای شرایط حساسی است. بایستی به این تحولات و حساسیت‌ها توجه کرد و با کوچکترین بهانه‌ای در وحدت سران قوا ایجاد خدشه نکرد.
وی افزود: مهم‌ترین بحث فعلی کشور در حال حاضر هدفمند کردن یارانه‌ها است که اگر مهمتر از فعالیت های صلح آمیز هسته ای نباشد،کم اهمیت تر از آن نیست. هیچ امری نباید این موضوع ملی را تحت تأثیر قرار دهد. اولویت اصلی کشور در حال حاضر هدفمندی یارانه‌ها است و نباید درباره تحقق این مهم مماشات صورت گیرد.
وی گفت: شنیده شده جریان فتنه و ضدانقلاب و رسانه های وابسته به این جریان به دنبال این هستند که از هر سوژه‌ای که بر روی اجرای توانمند و توام با آرامش هدفمند کردن یارانه‌ها اثر روانی منفی در جامعه ایجاد می‌کند، حداکثر بهره‌ را به عمل آورند. که البته این بار هم با بصیرت و آگاهی مردم مثل دفعات قبل ناکام خواهند ماند.
مدیر مسئول روزنامه رسالت گفت: درگیری سران قوا همانند ضرب المثل درگیری دو پهلوان نامی است که هر دو برای گرفتن کشتی بالای قله رفته‌ بودند و نتیجه چنین کشتی ای این بود که همه آنها را تماشا می کردند و هم احتمال این وجود داشت که یکی از پهلوانان از قله به پایین پرت شود.
وی تاکید کرد: اختلافات خانوادگی هرگز نباید از سقف خانه بیرون رفته و با علنی شدن آن اعضای خانواده لطمه و خسارت ببینند. اختلافات قوا نباید به گونه‌ای شود که سران پهلوان ما لطمه ببینند.

انتقاد مشاور حقوقی رئیس‌جمهور از عملکرد مدیریت مجمع تشخیص مصلحت

 

بسمه تعالی

خبرگزاری فارس: غلامحسین الهام از نحوه عملکرد مدیریت مجمع تشخیص مصلحت نظام انتقاد کرد و گفت که‌ ‌اکثریتی ‌در مواجهه با دولت ‌با رویکرد حزبی و جریانی در این مجمع شکل گرفته‌ است.

به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس، غلامحسین الهام مشاور حقوقی رئیس جمهور ظهر امروز (پنجشنبه) در حاشیه دیدار کارکنان مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران با رئیس جمهور ‌در جمع خبرنگاران در خصوص نامه اخیر احمدی‌نژاد ‌به نمایندگان مجلس و انتقاد وی از ‌برخی عملکردهای مجمع تشخیص مصلحت نظام، اظهار داشت: مجمع تشخیص مصلحت نظام برای استفاده از ظرفیت‌ احکام حکومتی نظام اسلامی که مغفول مانده بود، تأسیس شد، اما پس از آن ‌اتفاقی افتاد که ‌برخلاف مشی امام(ره) بود که معتقد بودند ‌مجمع نباید در عرض قوای دیگر باشد؛ باید برای حل معظلات نظام باشد.

وی افزود: در مسیری که مجمع تشخیص مصلحت نظام برای عبور از قانون اساسی دنبال کرد و ‌البته ‌‌ناشی از برداشت آنان از اصل 112 قانون اساسی است، ‌به تدریج به سمتی می‌رود که قانون اساسی را تعطیف کند که طبیعتا این حرف برخلاف فلسفه تأسیس مجمع است چرا‌که ‌مجمع ‌تشکیل نشد که قانون اساسی را تعطیف کند که به نظر من ‌بخشی از حرف‌های رئیس‌ جمهور همین موضوع ‌است.

"‌امروز وارد عرصه قوه مجریه شده‌اند و دارند ‌اختیارات مسلم قوه مجریه را ‌محدود یا سلب می‌کند، جای دیگر ‌‌وارد اختیارات شورای نگهبان ‌خواهند شد و در گام سوم نیز وارد اختیارات رهبری خواهند شد و چه تضمینی وجود دارد که با این روش، یک‌باره شاهد یک قانون اساسی جدید و یک نظام جدید نباشیم که این‌را باید از نظر حقوقی دقت و مراقبت کرد. "

مشاور حقوقی رئیس جمهور ادامه داد: مجمع تشخیص مصلحت نظام حق و صلاحیت ورود به آنچه در اختیار مجلس شورای اسلامی نیست و منجر به تغییر قانون اساسی می‌شود را ندارد.

الهام با بیان اینکه صلاحیت مجلس در چارچوب قانون اساسی است، یادآور شد: معضلات باید از سوی رهبری ارجاع شود و آنچه ‌بین مجلس و شورای نگهبان رد و بدل می‌شود، معضل نیست، لذا در این شکل اصل 112 قانون اساسی، آنچه ‌مجمع در این عرصه وارد می‌شود، تصمیم نهایی را خودش می‌گیرد، اما آنچه به عنوان معضل مطرح می‌شود، همان چیزی است که امام فرمودند؛ "مشورت رهبری برای حل معضلات نظام ".

وی افزود: معضلات باید هم از سوی رهبری ارجاع شود و هم تأیید نهایی آن به وسیله رهبری باشد که این یک امر حکومتی ویژه است و در واقع پشت آن ولایت مطلقه فقیه است، نه مستقیما مجمع تشخیص مصلحت نظام. بنابراین اتفاقاتی که ‌مجمع رأسا برای نفی قانون اساسی تصمیم می‌گیرد، ‌محل بحث است.

مشاور حقوقی رئیس جمهور با اشاره به اینکه اینها به گونه‌ای عمل کردند که رهبری را در یک معضل قرار دهند، گفت: اینها از "هیچ "، معضل ساختند و موضوعی را به معضل تبدیل کردند ‌و رهبری نیز برای حل معضل وارد شدند.

الهام اضافه کرد:‌ ‌یکباره وارد عرصه‌ای شدند و به قیمت نقض قانون اساسی خواستند یک سیستم جدیدی را ایجاد و بانک مرکزی را با یک مدیریت جدیدی خارج از قوه مجریه ‌مواجه کنند که ‌با این تصمیم مجلس، معضل درست شد و ‌تصمیم مجمع نیز "معضل در معضل " شد و معضل جدیدی درست کرد که رهبری با یک ابتکار بسیار خوب گفتند حال که شما معضلی را درست کردید، آن‌را به عنوان معضل‌ حل کنید، یعنی ‌در واقع رهبری اختیار مجمع برای تصمیم نهایی در مورد بانک مرکزی را سلب کردند و آنچه حق بود را به خود آنها برگرداندند، چرا‌که اگر معضل نبود، باید مجمع تصمیم نهایی را می‌گرفت، ولی الان اینطور نیست، بنابراین آنها معضل ساختند اما رهبری این معضل را در اختیار خودشان گرفتند تا مدیریت و حل کنند.

وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا نمی‌شد رئیس جمهور با حضور در جلسات مجمع این مشکلات را حل ‌کرد؟ گفت: با این ترکیب مجمع مشکلی حل نمی‌شود، چراکه ‌اکثریتی در مواجهه با دولت به‌خصوص با رویکرد حزبی و جریانی شکل گرفته‌ است و ‌خود آقای هاشمی رأس مدیریت جریانات ضددولت است، بنابراین ایشان در رأس مجمع و با اکثریتی که اداره می‌کند، طبعا فرصتی برای دولت نمی‌گذارد و بر اساس آنچه ‌ما از گزارشات خود مجمع شنیده‌ایم و گرچه مجمع آن‌را تکذیب کرده است اما اگر خدای نکرده این حرف درست باشد که حتی جلوی اظهارنظر و پیام رهبری را در مجمع گرفته باشند، جای نگرانی دارد، البته خوشحالیم که مجمع تکذیب کرده و خدا کند اینگونه باشد،‌ اما این موضوع نشان می‌دهد که ‌با رفتن رئیس جمهور ‌مشکلی حل نخواهد شد.

مشاور حقوقی رئیس جمهور ادامه داد:‌ باید اصلاحی در ترکیب مجمع یا ‌نظرگاه صورت گیرد، یعنی ‌مصلحت، مصلحت حزب یا جمعیت‌ها نباشد بلکه مصلحت بایستی مصلحت نظام باشد.

الهام در پاسخ به این سؤال که با عدم حضور رئیس جمهور در جلسات مجمع، نماینده‌ای از دولت نیست که نظرات دولت را مطرح کند، افزود: رئیس جمهور از دوره دولت دهم به بعد در جلسات مجمع شرکت نمی‌کند، چرا‌که از این دوره اتفاقاتی در مجمع افتاد که مجمع می‌بایستی یک مقدار اینها را اصلاح می‌کرد یا در مواضع‌ ‌اعلامی مقداری بازنگری می‌کرد‌ و یا این اطمینان را ایجاد می‌کردند که حضور دولت به عنوان یک بخشی از کارشناسی اساسی و بخش عمده کشور مطرح باشد ولی با این مواضعی که بعد از دوره دولت دهم در مجمع صورت گرفته، اگر بنده هم جای رئیس جمهور بودم، در جلسات مجمع شرکت نمی‌کردم.

چیلکات هم «چراغان» است.

 

بسمه تعالی 



روز جمعه 14 ژانویه دو رویداد مهم به طور همزمان در اسلامبول و لندن در جریان بود. شهر تاریخی اسلامبول در کرانه دریای مرمره و تنگه بسفر ساخته شده است. کاخ چراغان اسلامبول - مکان مذاکرات ایران و 1+5- کنار تنگه بسفر قرار دارد، جایی که مرز آسیا و اروپاست. سازندگان این کاخ لابد تصور نمی کردند کاخ چراغان با موقعیت جغرافیایی خاص آن، 150 سال بعد، میدان یکی از کش و قوس های مهم شرق و غرب باشد. هتل- کاخ چراغان اکنون میزبان دور جدیدی از زورآزمایی های ایران و غرب بود که از 7 سال پیش به بهانه چالش هسته ای از سر گرفته شد. مذاکرات 14 و 15 ژانویه 2011 اسلامبول بسیار مهم می نمود اما با همه اهمیت، تنها نوک کوه یخی بود که از آب سربرآورده بود. ماجرایی که همان روز جمعه در لندن رخ داد،            می توانست به ناظران برای سنجش ارتفاع حقیقی چالش مدد رساند.
کمیته چیلکات (کمیته بررسی جنگ انگلیس در عراق) روز جمعه تونی بلر نخست وزیر سابق انگلیس را برای تحقیق توأم با سرزنش فراخوانده بود. اما موضوع مؤاخذه صرفاً دروغگویی در حمله به عراق نبود. آن گونه که رسانه های غربی دیروز گزارش دادند یکی از پرسش های عتاب آلود از بلر این بود «حمله نظامی آمریکا و انگلیس به عراق، سرانجام به تقویت قدرت ایران منتهی شده و همین موجب گردیده تا ایران دنبال گسترش فناوری هسته ای برود.» یعنی اگر جنگ و جنایت خوب پیش رفته و باعث موفقیت اشغالگران شده بود، همین کمیته احتمالاً به تونی بلر مدال هم می داد اما مسئله این است که نقض غرض شده است. پاسخ های متحد بوش در این نشست تحقیق هم حائز اهمیت است. بلر گفت «اوباما مقابل ایران نرمش بیش از حد نشان می دهد. مطمئن هستم زمانی فرا خواهد رسید که غرب مجبور شود از این سیاست بیچارگی و عذرخواهی کردن و اشاره به این که ما مسئول و مقصر کارهای ایران و نظام سیاسی تندروی حاکم بر آن هستیم، دست بردارد. ما مقصر نیستیم و هیچ ارتباطی به ما ندارد. حقیقت این است که آنها کارهای خود را می کنند چرا که از بیخ و بن با روش زندگی ما مشکل دارند... من اکنون فرستاده گروه صلح در خاورمیانه هستم. در وضعیت فعلی و با مسئولیتی که دارم، نفوذ و ردپای ایران را در تک تک کشورهای منطقه می بینم، نقشی که برهم زننده وضع فعلی است. آنها هر کاری بتوانند علیه روند صلح خاورمیانه انجام می دهند. بالاخره زمانی فرا می رسد که ما سرهایمان را از زیر برف بیرون بیاوریم.» بی بی سی انگلیس هرچند این سخنان بلر را منتشر نکرد اما در تحلیل جلسه استیضاح نوشت «حمله به عراق نه تنها وجهه سیاسی آقای بلر را خدشه دار کرد بلکه باعث شد او پیش از موعد، نخست وزیری را واگذار کند. دودستگی ای که پس از حمله بدون مجوز به عراق در جامعه انگلیس پیش آمد، از دهه 1950 تاکنون و در بحران کانال سوئز هم مشاهده نشده بود.»
روایت بخش دیگری از ماجرا را باید به فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز تئوری «پایان تاریخ» سپرد تا پازل تصویری کوه یخی که در مرز شرق و غرب (در دهانه تنگه بسفر) سر برآورده، کامل تر و نمایان تر شود. فوکویاما به بهانه سفر اخیر رئیس جمهور چین به آمریکا تحلیلی را با این مضمون در روزنامه فایننشال تایمز به نگارش درآورده است «در وهله اول قرن 21 شاهد چرخش قابل ملاحظه ای در بخت و اقبال ومنزلت نسبی مدل های اجتماعی و سیاسی جهان بوده ایم. 10سال پیش وقتی هنوز باد اقتصاد دات کامی نخوابیده بود، آمریکا- اگرچه همه عاشقش نبودند اما- دست بالا و برتر را داشت. همه می خواستند مدل لیبرال-دموکراسی آمریکا را کپی کنند، فناوری آمریکا جهان را گرفته بود و سرمایه داری، مدل آینده خوانده می شد. اما جنگ عراق و همزاد شدن دموکراسی با حمله نظامی از یک سو و بحران مالی بازار وال استریت از طرف دیگر، اعتبار این سیاست ها را خدشه دار کرد...». فوکویاما هم با زبان بی زبانی می گوید که تاریخ دوباره آغاز شده است.
اخباری که از مذاکرات اسلامبول منتشر شد، بعضاً معطوف به پیشنهادهایی برای توافق هسته ای- مانند نحوه مبادله سوخت و شرط های ایران درباره رسمیت غنی سازی و لغو تحریم ها - بود اما برخی خبرهای دیگر از دلالی ناکام کاترین اشتون (رئیس انگلیسی سیاست خارجی اروپا) به نیابت از آمریکا برای مذاکره با ایران حکایت می کرد. خبرگزاری فرانسه به نقل از یک دیپلمات غربی گزارش داده که طرف غربی معتقد است بدون مذاکره میان آمریکا و ایران، پیشرفتی در مذاکرات حاصل نخواهد شد. معنای این حرف این است که فرانسه و آلمان ول معطلند. و انگلیس در کفه آمریکا پارسنگی بیش نیست. چین و روسیه هم که از اول وزنه خود را در کفه آمریکا و غرب ننهاده اند و حسابشان کاملا جداست هر چند که گاه معاملاتی با آمریکا کرده باشند. از منظر هسته ای محض، آمریکا و دو شریک استراتژیکش (انگلیس و رژیم صهیونیستی) با ساعت شنی کاهش مداوم فرصت ها و گزینه ها روبرو هستند. ایران 15 ماه پیش حتی یک گرم اورانیوم 20درصد غنی شده نداشته است و از غرب می خواست که پای معامله سوخت 20درصدی رآکتور تهران بیاید، اما اکنون اعلام می کند که قریب 40 کیلوگرم از این نوع را تولید کرده است. چرا آمریکا و دو متحد استراتژیکش تا این حد در مقابل ایران ایزوله و منجمد شده اند؟ آنها می گویند- و این یکبار را استثناً دروغ هم نمی گویند- که تمام تلاش خود را در زمینه تحریم های مضاعف فلج کننده، خرابکاری هسته ای، ترور دانشمندان، آشوب و تهدید به کار بسته اند و تیری در ترکش مکر و تدبیر نبوده که در چله کمان ننهاده و نینداخته باشند. با خیلی کمتر از این نقشه ها و دسیسه ها توانسته اند ملت ها و حاکمیت هایی را از سر راه بردارند. برخی نقشه های آنها گاه، کوه سخت را از جا کنده است. مگر درباره اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن نکردند؟ ماجرا چیست؟ بن بست جبهه استکبار مقابل ایران از کدام قاعده و فرمول پیروی می کند؟
مکر، گاه چنان است که کوه را از جا می جنباند اما جامعه مؤمن به وعده پروردگار را نه. خداوند در آیات 46 و 47 سوره ابراهیم می فرماید «و قد مکروا مکرهم و عندالله مکرهم و ان کان مکرهم لتزول منه الجبال... کافران و ظالمان هرچه در توان داشتند، مکر ورزیدند. و مکر آنها نزد خداوند آشکار است، هرچند که مکر آنان کوه ها را از جای برکند. پس گمان مبر که خداوند از وعده ای که به فرستادگانش داده تخلف می کند. خداست عزتمند صاحب انتقام». این واقعیت را ذهن های ماتریالیست بی خبر از حقیقت و باطن عالم درک نمی کنند که اگر می فهمیدند همچنان سر به صخره انقلابی که 32 سال پیش در چنین روزهایی از ایران پدیدار شد، نمی کوفتند و نمی شکستند.
آن دیپلمات غربی به خبرگزاری فرانسه درست گفته که طرف دعوای ایران، آمریکاست و بقیه کمابیش تماشاگرند. مذاکرات دو روزه در کاخ چراغان اسلامبول هم سرآمد. توافق یا عدم توافق، تفاوت چندانی در نقشه اصلی چالش ایجاد نمی کند. معضلات ابرقدرتی که چک برگشتی «پایان تاریخ» و عواقب تلخ آن روی دستش باد کرده، نه در کاخ چراغان و نه در هیچ کاخ دیگری حل شدنی نیست، که تازه بحران های زنجیره ای به مثابه دهانه آتشفشان سر باز کرده اند. اکنون پرونده انبوهی از بحران های نیمه کاره و لاینحل، پیش روی کاخ سفید گشوده است ولو جامه گول زنک «مذاکره» و «دیپلماسی» بر تن آن بحران ها کرده باشند. بشمارید؛ 1-صلح خاورمیانه (فلسطین) 2-پرونده لبنان و سقوط دولت حریری با پیشدستی حزب الله که بازی دادگاه ترور حریری را از حیّز انتفاع ساقط کرد 3-پرونده عراق 4-جنگ فیل کش افغانستان 5-سمفونی دسته جمعی بی ثباتی از تونس و الجزایر و مصر تا اردن و یمن 6-شاخ شدن عضو آسیایی ناتو (ترکیه) در برابر آمریکا و اسرائیل، و برآمدن اسلامگرایان 7-بحران اقتصادی بی درمانی که آبرویی برای آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان نگذاشت. 8-...
سال میلادی جدید، حوادث بسیاری در آستین دارد. خانم کاندولیزا رایس سال 2006 آن هنگام که ارتش رژیم صهیونیستی از زمین و آسمان و دریا مردم جنوب لبنان را به خاک و خون می کشید و خیال می شد غلبه با اسرائیل است، ضجه زنان و کودکان بیگناه را چنین ترجمه کرد که «این درد زایمان خاورمیانه جدید است». حدود 5سال پس از آن ماجرا- که حزب الله لبنان دوباره متولد شد- بیداری و مقاومت اسلامی در جای جای خاورمیانه قد کشیده است، به برکت نفس مسیحایی حضرت روح الله(ره) که 32 سال پیش اول بار ملت ایران را زنده کرد. این همه آوازها، هنوز پژواک فریاد بزرگ مردی است که پیروزی مستضعفان را بشارت داد و فرمود آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
شهر اسلام- اسلامبول- جمعه و شنبه، چراغانی عزت اسلام را در «کاخ چراغان» خود دید. قریب 40 روز پیش در عاشورای حسین(ع) نیز همین شهر «یاحسین» را فریاد کرد، حال آن که غرب 80سال کوشیده بود درخت اسلام را از بیخ و بن در ترکیه برکند. خیال پردازی نمی کنیم. ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی راه فراوان تا اسلامی شدن دارند. اما این هم حقیقتی انکارناپذیر است که انقلاب اسلامی جای تا جای خاورمیانه بزرگ ریشه دوانده و کشور به کشور سربرآورده است.
رضوان خدا بر حضرت روح الله که نهال مبارک انقلاب اسلامی را در جان ملت ایران کاشت.
محمد ایمانی

سکوت هاشمی در مقابل فتنه گران برای روحانیت سؤال برانگیز است.

 بسمه تعالی  

عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز سکوت هاشمی در مقابل فتنه گران را سؤال برانگیز دانست.
حجت الاسلام جعفر شجونی دبیرکل جامعه وعاظ تهران در گفت وگو با فارس با تاکید بر اینکه سؤال مردم این است که سکوت معنادار آقای هاشمی در فتنه 88 به چه علت بوده است؟ اظهار داشت: در مقابل موضوعاتی همچون وجود رشیدی مطلق ها و توهین به مرجعیت که در بیانیه آقای هاشمی به مناسبت 19 دی ماه آمده باید گفت وقتی در سال گذشته به امام(ره) که یکی از بزرگترین مراجع بود، توهین شد هاشمی تنها سکوت کرد.
وی با تأکید بر اینکه مردم سؤالات بدون جواب بسیاری در خصوص سکوت هاشمی نسبت به فتنه سال گذشته دارند،تصریح کرد: هاشمی به عنوان فردی که سال ها در خدمت نظام بوده باید مرزبندی شفافی با فتنه گران داشته باشد.
عضو جامعه روحانیت مبارز تأکید کرد: برای روحانیت این سؤال مطرح است که چرا آقای هاشمی رفسنجانی سال گذشته در مقابل توهین های زیاد فتنه گران به مرجعیت هیچ موضعی نگرفت.
وی بر همین اساس به این موضوع اشاره کرد که مردم از آقای هاشمی رفسنجانی انتظار دارند که سکوت خود را شکسته و نسبت به سران فتنه موضع گیری شفاف داشته باشد تا برخی نتوانند در پشت سر وی فتنه سال گذشته را زنده کنند.
حجت الاسلام شجونی در عین حال جملات جسته و گریخته موسمی را بی ارزش دانست و یادآور شد: ملت اکنون از بسیاری از خواص جلوتر است و این آقایان خود باید جواب ملت را بدهند چرا که سکوت معنادار هاشمی ضربه به ملت و خود وی بود.
بیانیه 19 دی هاشمی
در ادامه بیانیه قبل از انتخابات بود
حجت الاسلام حمید رسایی، عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس هم با اشاره به بیانیه 19 دی آقای هاشمی اظهار داشت: بیانیه اخیر هاشمی رفسنجانی در خصوص 19 دی در امتداد نامه قبل از انتخابات بود.
وی بر همین اساس ادامه داد: هاشمی در بیانیه 19 دی پیام هایی را به مجموعه هایی که به دنبال خط گیری از او هستند، انجام داد، اما هدف عمده دیگر هاشمی از این بیانیه که بسیار مهم است ارتباط این بیانیه با انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری در اسفند ماه سال جاری است.
حجت الاسلام رسایی بیان داشت: اگر مردم به آرشیو رسانه ها رجوع کنند، خواهند دید که در سال های اخیر هر زمان که جلسات مجمع عمومی مجلس خبرگان رهبری برقرار بوده آقای هاشمی به نوعی موضع گیری کرده تا انتقادات نسبت به خود و اقدامات فرزندانش را توجیه کند، حتی با این کار درصدد به دست آوردن قلوب علمایی بوده که در مجلس خبرگان رهبری منتقد وی محسوب می شدند.
وی تصریح کرد: آقای هاشمی با این اقدامات می خواهد اعلام کند که یک جبهه از روحانیون، مظلوم واقع شده اند و به آنها ظلم می شود.
عضو فراکسیون انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: مهم ترین نکته ای که در بیانیه اخیر هاشمی به اذهان متبادر می شود این سؤال است که چرا آقای هاشمی در زمان اصلاحات که پایه و اساس آن بر حذف روحانیت و دین از کشور بود، اقدام به این موضع گیری نکرد، حتی آنها در آن زمان آقای هاشمی را در سطح یک قاتل تقلیل داده و او را عالیجناب سرخ پوش نامیدند.
این نماینده اصولگرای مجلس اضافه کرد: علی رغم وجود بیانیه ها و مصاحبه های مهاجرانی علیه علمای قم در زمان اصلاحات نیز هاشمی احساس خطر نکرد.
وی افزود: در دوره ای که آقای هاشمی رئیس جمهور بود، کمترین دیدار را با مراجع داشت؛ چرا که وی در آن زمان خود را از این نوع دیدارها بی نیاز می دانست.

پائیزخوانی بهار انقلاب؛ خروج از حیطه منطق

 

نقدی بر یادداشت منسوب به هاشمی رفسنجانی/ محمد سعید ذاکری

خبرگزاری فارس: آیا روزی که مرجعیت شیعه مورد تمسخر قرار گرفت و تقلید، حرکتی «میمون‌وار» لقب داده شد، مقاله هتاکانه روزنامه متعلق به مشاور رئیس جمهور دولت اصلاحات، کربلا و شهادت حسین‌بن علی (ع) را ماحصل خشونت پیامبر اکرم (ص) در جنگ بدر نامید، پائیز عدم توجه و توهین و تهمت به روحانیت شیعه نبود؟

طی هفته‌ گذشته و به مناسبت سالگرد قیام تاریخی مردم انقلابی قم در 19 دیماه 1356 سایت آقای هاشمی رفسنجانی یادداشتی منسوب به وی منتشر کرد که بازتاب مختلفی در فضای سیاسی کشور، حتی برخی رسانه‌های خارجی و مغرض همچون رسانه دولت انگلیس (بی‌بی‌سی) یافت. در این یادداشت نکات مختلفی حائز اهمیت است که در این زمینه نکاتی قابل طرح می‌باشد.

بخش اول که شاید اصلی‌ترین بخش این یادداشت را نیز تشکیل می‌دهد نقبی بر تاریخ اوج‌گیری انقلاب اسلامی ملت ایران در ??دی‎ماه سال 56 است. نویسنده یادداشت مذکور در این رابطه آورده است: «مردم همه شهرهای ایران، به خصوص مردم شهر قم که امام(ره) را با همه سوابق می‌شناختند، چون آتش‎فشانی به خروش آمدند و اگرچه در 19 دی در خیابان‌های قم در خون خویش غلتیدند، اما گدازه‌های خشم و نفرت خویش را بر کاخ‌پوشالی و سست بنیاد پهلوی ریختند».

نویسنده در این بخش به درستی از پیوند عمیق میان مردم مؤمن و متدین ایران اسلامی و رهبری کبیر انقلاب اسلامی سخن گفته و این پیوند ناگسستنی را که حتی منجر به شهادت جمع زیادی از مردم ایران شد مورد بغض و کینه دشمن جلاد و ستمگر مردم - پهلوی خائن - دانسته است. رمزی که نه‎تنها در 19 دی‎ماه 56 که در طول دوران اوج‌گیری، به ثمر نشستن ، باروری و نیز شکوفایی آن، همواره مورد کینه بدخواهان و حقد بداندیشان بوده است.

نگارنده این سطور با نویسنده یادداشت منسوب به آقای هاشمی رفسنجانی هم‌عقیده است که اگر نبود این هم‌‌راستایی ناگسستنی و جدایی‌ناپذیر، اساساً چیزی به نام انقلاب اسلامی شکل نمی‌گرفت و اگر بعدها نیز این پیوند از بین می‌رفت، شدت دشمنی‌ها و فتنه‌ها علیه نظام و انقلاب اسلامی، به سرعت موجودیت و هستی انقلاب و نظام را تحت تأثیر خود قرار داده آن را به افول می‌کشید. همچنان که نویسنده یادداشت منتسب به رئیس مجمع تشخیص مصحلت نظام در ادامه آورده است: «همراهی پیر و جوان و زن و مرد قم با طلبه‌ها، فضلا، علمای بیدار و مراجع بزرگوار برای دفاع از حقانیت وجود یک سید جلیل‌القدر از سلاله پاکان، ثابت کرد که تقدیر الهی در قرار دادن مضجع شریف حضرت معصومه(س) در قم و بعدها تأسیس حوزه علمیه در این خطه از جغرافیای وسیع ایران بی‌حکمت نبوده است.».

آری؛ بصیرت‌، هوشیاری و بیداری تمام اقشار جامعه ایران و مردم قم در طول دوران انقلاب اسلامی و زمان سی ساله پس از آن بوده است که فلسفه تلألو امروزین انقلاب اسلامی در سراسر عالم را تشکیل داده و امروز نام بلند ایران اسلامی را به عنوان برترین مردم تاریخ عصر معاصر مبدل ساخته است. و این نه یک بار و دوبار و ده بار که هرروزه و همه‎ماهه و همه‎ساله در حال تجدید حیات و نوبه‌نو شدن بوده است.

این قلم حتی پا را فراتر نهاده معتقد است که - بنابر شواهد متقن و اسناد معتبر - حتی امروزه این بصیرت، بسی عمیق‎تر از بصیرت مردم ایران و قم در دی‎ماه 56 شده است.
شاهد سخن آنکه دشمن قدّار در دی‎ماه 56 با لباس کفر، شمشیر بر حلق مظلومین و محرومین از ملت ایران کشید و علناً با علم کفر و عصیان، رهبری فرزند پیامبر و «سید جلیل‌القدر سلاله پاکان» را به تمسخر نشست و طلاب، مرجعیت و مردم قم را به غیرت دینی و انقلابی واداشت اما سی‌وسه سال پس از آن حقیقت بصیرت‎‌بخش، همان دشمن اما با لباس نفاق و نیرنگ به میان آمد و انقلاب اسلامی و رهبری فرزانه و تیزبین آن را با ابزار فریب مورد هجمه قرار داد. همان دشمن در اوج فتنه‌ای که با سردمداری سران فتنه ترتیب داد، علاوه بر ترویج شایعات خودساخته دست کشیدن مردم از انقلاب ، امام(ره) و رهبری، به ترویج گسترده و فزاینده اختلاف، درگیری و حتی دشمنی علما، طلاب، روحانیت و مرجعیت با نظام و انقلاب پرداخت و قم و مردم آن را جدای از رهبری و نظام اسلامی تعریف کرد.

نگارنده و خوانندگان او از یاد نبرده‌اند شایعاتی را که هرروزه نسبت به جدایی پایگاه اصلی انقلاب اسلامی - قم - از نهاد والای رهبری انقلاب ساخته‌ و دهان به دهان، سایت به سایت و محفل به محفل می‌گرداندند تا در آن به نحوی از انحا نظام اسلامی، نظامی خلاف موازین اسلامی و انقلابی ترسیم شده و مردم و مراجع را ناخشنود از آن نشان دهند.

این شایعات به شدت دروغ و نفاق‌آلود اما با بصیرت همان مردم، ‌مراجع، روحانیت و علمای قم در بیعت تاریخی آنان با مقام معظم رهبری در سفر اخیر معظم‌له به قم به دیوار بی‌اعتمادی برخورد کرد و بر زمین نقش بست. هم از این‌رو بود که تابناکی و نورافشانی این سفر و اوج پیوند مردم، مراجع و علما با رهبری معظم انقلاب و نظام شکوهمند اسلامی، چشمان همان دشمنان کینه‌جو و فتنه‌گران دنباله‌روی آنان را نیز خیره ساخته و به اعتراف نسبت به ناکامی تلاش‌ها در دورانگاری این حقایق با یکدیگر واداشت.

نویسنده یادداشت منتسب به آقای هاشمی رفسنجانی در ادامه مطلب به بخش دیگری پرداخته و به‎خلاف درست‌نگاری پیشین، با قلب واقعیت موجود در گذر سی‌ساله اخیر تاکنون، گویی فضای فعلی را فضایی پائیزی و دوران ابتدایی انقلاب اسلامی را فضایی بهاری ترسیم نموده است.
در این بخش از یادداشت مذکور ضمن آنکه ترجیع‌بند تکراری و مبهم «تهمت و توهین» به کسانی را که جایگاهی در قلوب مردم دارند ضمیمه یادداشت کرده، آورده است: «اینک سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و بقایای فکری دین‌زدایی و روحانیت‌ستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند در پائیز بداخلاقی های سیاسی و اختلافات سلیقه‌ای، پوست‌اندازی کرده و سر برآورده‌اند و خاکریز به خاکریز جلو می‌آیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته به فضلا، علما و مراجع قم رسیده‌اند.»

نگارنده معتقد است که این بخش از مطلب، گسست‌ نوشتاری و ادبی با بخش ابتدایی پیش‎گفته داشته و از لحاظ مفهومی نیز دارای تناقضاتی چند است. شاهد براین مدعا آنکه در تحلیلی که شبکه سخن پراکنی متعلق به رژیم استعمارگر و اشغالگر پیر از یادداشت منتسب به آقای هاشمی رفسنجانی انجام داده، به این بخش از سخن توجه خاص و عمده‌ای روا داشته و اساساً از بخش ابتدایی آن که منطقی بوده و براساس واقعیات بیرونی نیز قابل رصد بود – به‎عمد - غفلت نموده است. از بی‌بی‌سی فارسی انتظاری جز این نباید داشت که شخصیت انقلابی آقای هاشمی رفسنجانی را در کنار شیخ ساده‌لوح - مرحوم آقای منتظری - نشانده و سعی کند همتایی برای آن فقید دست و پا کند. اما حقیقت آن است که فرسنگ‌ها فاصله میان عقاید و افکار این دو شخصیت وجود دارد و اتفاقاً آقای هاشمی رفسنجانی - بنابر اسناد و مدارک متقن و قابل ارائه - انتقادات جدی به عملکرد مرحوم منتظری - چه در دوران امام راحل(ره) که منجر به عزل او از قائم‎مقامی رهبری شد و چه پس از رحلت امام راحل(ره) - داشته، فلذا تیر شبکه خبری استعماری انگلستان نمی‌تواند اساساً در چلّه قرار گیرد تا به هدف مورد نظر اصابت کند.

به‎یقین شخص آقای هاشمی رفسنجانی نیز در صورت شنیدن قرار گرفتن نام وی در کنار حسین‎علی منتظری آن هم در شبکه خبری استعمار پیر قاعدتا نگران‌ شده و حتی شاید نویسندگان یادداشت مذکور را نیز نسبت به چنین ایهامی که از یادداشت برداشت شده، بازخواست کرده باشد. نگارنده با نویسنده یادداشت منتسب به آقای هاشمی رفسنجانی هم‎عقیده است که بهار انقلاب اسلامی، همان پیروزی شکوهمند آن در بهمن 57 بوده است. اما این سؤال خودنمایی می‌کند که چرا به زمان «حال حاضر» در یادداشت مذکور بی‌توجهی شده و از آن به عنوان پائیز نام برده شده است؟
البته اگر نویسنده یادداشت مذکور به فراخور مقتضای توصیه اکید رهبری معظم انقلاب اسلامی - دام ظله - در فضای فتنه سال 88 مبنی بر شفاف نمودن مواضع، قدری از ایهام، ابهام و مغلق‌گویی یادداشت منتسب به آقای هاشمی رفسنجانی می‌کاست و مقصود خود از «پائیز»، «تهمت و توهین»، «سنگر به سنگر» و . . . را روشن می‌ساخت، نگارنده مجبور به بررسی احتمالات آتی نمی‌شد اما به ناچار بایستی به تفصیل مطلب را شکافت.

اگر مقصود نویسنده از گلایه نسبت به «توهین‌ها و تهمت‌ها به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم سرزمین دارند» ،سیل شایعات و اتهامات ناروا و بی‌اساس به مسئولین، دلسوزان و معتقدین به پایه‌های انقلاب و نظام اسلامی است که هرروزه از سوی دشمنان ملت و نظام روا داشته می‌شود، این گلایه‌ها را به حق دانسته و از شکوه نسبت به آنها ابراز خرسندی می‌نمائیم. چرا که بالاخره بنابر تصریح امام راحل - ره- و رهبری معظم انقلاب اسلامی - دام ظله - در هیچ مقطعی از تاریخ - حتی تاریخ صدر اسلام - چنین امتی پای‌بند به اصول و ارزش‌ها و دلبسته به نظام اسلامی مشاهده نشده و مسئولین نیز که برآیند خواست، اراده و عصاره فضلیت‌های ملت‌اند نیز تاکنون چنین دلبستگی به موازین انقلاب و نظام برخاسته از ارزش‌های اسلامی نداشته‌اند.

نمونه‌ عالی و اعلای آن جسارت ها و هتاکی‌هایی است که از سوی دشمنان کینه‎توز انقلاب امروزه نسبت به شخصیت فرزانه، عالی‎قدر، جامع و مجسمه‌ تقوا و فضیلت و هدایت کننده راس هرم و کشتی انقلاب اسلامی صورت می‌گیرد. شخصیت بی‎بدیلی که جناب هاشمی رفسنجانی نیز بارها در سخنان و مواضع خود، ضمن تصدیق فضایل و ویژگی‌‌های برجسته ایشان عنوان نموده که تبعیت از مقام معظم رهبری را برای خود فرض می‌داند. هم از این رو است که نگرانی نویسنده یادداشت منتسب به آقای هاشمی رفسنجانی از توهین و تهمت‌ها، اگر نگرانی نسبت به توهین‌ها و تهمت‌هایی است که امروزه بیش از همه به سمت رهبری معظم انقلاب یعنی رکن اصلی انقلاب اسلامی که بیش از هرکس دیگر نیز در قلوب ملت ایران دارای جایگاه است، نشانه رفته و از سوی فتنه‌گران داخلی و دشمنان خارجی بر آن دمیده می‌شود، نگرانی بس به‌جا و لازم است.

البته احتمال دیگری هم از مقصود نویسنده یادداشت مذکور قابل برداشت است که به دلیل پرابهام بودن متن باید بدان پرداخت. این احتمال، همان برداشتی است که تحلیل‌گر بی‌بی‌سی فارسی از این بخش استفاده کرده و سعی نموده تا خزان مورد نظر نویسنده یادشده را فضای کنونی انقلاب، برداشت و از آن افول انقلاب اسلامی را برداشت نماید.
نگارنده این سطور از عمق جان خواستار تکذیب چنین - سوء - برداشتی از این یادداشت بوده و معتقد است نمی‌توان به آقای هاشمی رفسنجانی که خود از مبارزین انقلابی و زجرکشیده در راه پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی است، یادداشتی منسوب نمود که همزمان، وی و تحلیل‌گر دشمن دیرینه ملت از آن برداشتی واحد اخذ و واقعیات چندی را همزمان مورد انکار قرار دهند. این واقعیات اما به گونه‌ای درخشان و متعالی است که جز تحلیل‌گر مغرض و خائن بی‌بی‌سی نمی‌تواند آن را به انکار بنشیند.

کیست که نداند اگر در بهار پیروزی انقلاب اسلامی مردم به صورت یک‎پارچه به میان آمده و از «سلاله پاک و سید جلیل‌القدر» انقلاب حمایت کردند، امروز همان مردم به همراه نخبگان و دانشمندان حوزوی و دانشگاهی، این پیروی از مقتدای بصیرشان را جهانی ساخته و بهاری پربارتر برای انقلاب اسلامی به ارمغان آوردند؟ همه می‌دانند که امروز، حوزه، روحانیت و مراجع عظام تقلید نه‎تنها نظام و رهبری انقلاب اسلامی - دام ظله - را از آن خود دانسته و متقابلاً انقلاب نیز خود را مدیون حوزه برمی‌شمرد که به فرموده رهبری معظم انقلاب - دام ظله - رابطه حوزه و نظام اسلامی، رابطه مادر و فرزندی بوده و این رابطه، با هیچ‌ خدشه‌ای قابل محو نیست.

مگر حمایت‌های مکرر، صریح و علنی مراجع عظام تقلید از نظام و رهبری به فراموشی سپرده شده و می‌شود تبعیت ایشان در قول و عمل از رهبری معظم انقلاب را - که خود فرزند حوزه و صاحب کرسی متعالی و پرشأن مرجعیت عام است – نادیده انگاشت؟ و در این صورت آیا می‌توان صفت خزان بر این رابطه متعالی و پرجاذبه داد؟

آیا بهاری‌تر از واقعه پربصیرت 9 دی 88 در طول تاریخ انقلاب اسلامی حتی در 19 دی‎ماه 56 می‌توان جستجو نمود؟ چه وصفی از شئونات بهار طبیعت را می‌توان برشمرد که در حرکت توفنده ملت مسلمان و غیور ایران اسلامی در دفاع از کیان رهبری، عاشورا، انقلاب، ولایت فقیه و دولت برخاسته از آرای عمومی ملت ایران در طول یک سال‌ و نیم گذشته وجود نداشته باشد؟ آیا شاداب‌تر از حماسه مردم قم در استقبال و جانفشانی نسبت به قدوم مبارک رهبری معظم انقلاب اسلامی - مد ظله - در طول سالیان حیات قم می‌توان یافت؟ و آیا ظلم و جفا نیست که بر این هوشیاری همگانی که در آن ابعاد بیشتر و عمیق‎تری نسبت به سالیان قبل و دوران مبارزه علیه طاغوت یافته است،‌ وصف خودخوانده «خزان» نهاده شود؟

آیا در طول دوران انقلاب اسلامی می‌توان زمانی را یافت که همچون حال حاضر، عموم مردم از خواص پرمدّعا، جلوتر بوده و آنان را به محاکمه علنی و عمومی در عدم دفاع جانانه ایشان از انقلاب ، امام و رهبری فراخوانند و آیا برای این، جز وصف بهار انقلاب، عنوان دیگری می‌توان لقب داد؟

آیا امروز که رئیس جمهور ملت مسلمان ایران با پشتوانه بیشترین رأی مأخوذه در طول دوران حیات انقلاب اسلامی، شجاعانه همان فریاد خمینی کبیر - ره - در نفی استکبارطلبی دشمنان را در محافل جهانی صلا زده و مورد استقبال بی‎نظیر از سوی ملت‌ها - همچون ملت لبنان و . . . - واقع می‌شود، بهار انقلاب اسلامی نیست؟

آیا امروز که دشمن کینه‌جو پشت درهای بسته، بارها و بارها به التماس، خواستار مذاکره با مقام رسمی جمهوری اسلامی شده و اجازه به او داده نمی‌شود نشان‌‌دهنده پاییز انقلاب اسلامی است؟ اگر امروز صلابت و ثبات داخلی در جمهوری اسلامی ایران به حدی بالا و عیان است که بزرگترین طرح اقتصادی کشور از ابتدا تاکنون با کمترین هزینه امنیتی ، سیاسی ، اجتماعی و حتی اقتصادی عملیاتی شده و هوش بالای ایرانیان در پی‌گیری اهداف متعالی انقلابی به رخ دشمنان کشیده می‌شود، بهار انقلاب اسلامی نیست؟

امروز که اقتدار امنیتی - اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی به حدی است که تا عمق سرویس‌های بیگانگان و دشمنان دیرینه را - که خود را صاحب همه اطلاعات برمی‌شمرند – درنوردیده و سناریوهای آنان، یکی پس از دیگری خنثی می‌شود، نشان‌دهنده بهاری بودن فضاست یا خزان‎نمایی از فضای کنونی واقعیت دارد؟

امروز که مردم ایران به حدی از هوشیاری رسیده‌اند که به محض لب گشودن مقام یا مسئول و نخبه‌ای، می‌توانند عمق مقصود او را در دفاع و یا هدم انقلاب اسلامی بازشناخته و در صورت اخیر، به شدت او را طرد می‌نمایند؛ امروز که مردم، تمامی اهداف منافقانه حتی پس‎پرده لایه‌‌های به ظاهر دینی و مذهبی را بازمی‌شناسند، بهار هوشیاری مردم نیست؟ آیا گذراندن فتنه‌ای عمیق که قصد براندازی نظام و اسلام و بازگشت به حاکمیت طاغوت و آمریکا را در پس عناوین انقلابی‌گری و طرفداری از امام راحل - ره - تعقیب می‌کرد، نشان پائیز انقلاب اسلامی است؟

پرواضح است که اگر مقصود نویسنده یادداشت منتسب به آقای هاشمی رفسنجانی چنین بوده باشد، نه وضعیت کنونی را شناخته و نه چیزی از بهار و پائیز می‌داند. آیا امروز که به فرموده رهبری معظم انقلاب اسلامی - دام ظله - دولت برخاسته از آرای میلیونی ملت، کمر به خدمت به خلق‌ الناس بسته و مشکلات عدیده را بازیابی و اصلاح نموده، دولت را به متن ملت و میان توده‌ها و آحاد عمومی کشانده است، تجلّی بارز بهار انقلاب اسلامی نیست؟

نگارنده این سطور علی‎رغم اطلاع از فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور، در جستجو از عنوان موهوم «روحانیت‎ستیزی» که در یادداشت منسوب به آقای هاشمی رفسنجانی از آن گله شده بود پرداخت اما جز یک گروه «روحانیت‎ستیز»، شخص یا گروه دیگری را که درصدد هدم روحانیت باشد نیافت. این گروه نیز اتفاقاً همان جریان برانداز و فتنه‌جویی است که در دوران حاکمیت خود، همین شخص آقای هاشمی رفسنجانی را «عالی‎جناب سرخ‌پوش» لقب داده و با تاخت و تاز به سوابق انقلابی و حزب‌اللّهی وی، او را مورد تخطئه قرار داد.

سؤال اینجاست که آیا روزی که مرجعیت شیعه مورد تمسخر قرار گرفت و تقلید حرکتی «میمون‌وار» لقب داده شد، چرا عده‌ای درصدد پائیزنمایی برای انقلاب و روحانیت برنیامدند؟ آیا پائیز یادشده علیه روحانیت، زمانی نبود که کاریکاتورهای توهین‌آمیز در مطبوعات زنجیره‌ای علیه شخصیت بصیر و انقلابی و استوانه حوزه علمیه حضرت آیت‌الله مصباح یزدی - دامة برکاته - یکی پس از دیگری منتشر و از سوی دولت وقت و رئیس آن حمایت می‌شد؟

آیا زمانی که به طور سازماندهی شده، هجمه علیه دین و مقدسات در مطبوعات زنجیره‌ای به راه افتاد و بارها و بارها سخنان ائمه جمعه و مراجع عظام تقلید، سوژه طنز صفحات آخر روزنامه‌هایی همچون صبح امروز، عصر آزادگان، نشاط، جامعه، توس، خرداد، بیان و . . . می‌شد پائیز نبود؟ آیا هنگامی که همین افراد امروزی فتنه‌گر لجوج حال حاضر، مقاله هتاکانه "خون به خون شستن محال آمد محال " را در روزنامه متعلق به مشاور رئیس جمهور دولت اصلاحات به چاپ رسانیده و در آن، کربلا و شهادت حسین‎بن علی(ع) را ماحصل خشونت پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر نامید، پائیز عدم توجه و توهین و تهمت به روحانیت شیعه نبود؟

آیا زمانی که سخن از به موزه تاریخ فرستادن افکار خمینی کبیر - رحمة الله علیه - شد و یا هنگامی که در معرض دید یک به ظاهر روحانی در کنفرانس صهیونیستی ننگین برلین، با بدنی لخت و عور به رقص و پایکوبی و عربده‌کشی پرداخته و شخص ملبس به لباس پیامبر(ص) نیز با تشویق خود، سخن از پایان دوران دین‌مداری و انقلابی‌گری می‌زد، پائیزی برای روحانیت نبود؟

چرا دست دادن رئیس جمهور سابق - که اتفاقا ملبس به لباس روحانیت نیز بود - با زنان ایتالیایی و حتی دخترکان جوان ایرانی - در همایش‌ها و محافل موسوم به عبای شکلاتی و . . . - و یا نشست و برخاست و التماس‌های او با جرج سوروس صهیونیست برای براندازی ایران، از سوی نویسنده یادداشت مذکور توهین به مقام روحانیت و حوزه و علما تلقی نشد و مرثیه‌ای برای پائیزخوانی برپا نگشت؟

چرا آن هنگامی که اصل و اساس فرهنگ ناب شیعی و روحانیت که همان وجود مقدس حضرت بقیة‌الله الاعظم - ارواحنا فداه - و فلسفه انتظار است، در نشریات دانشجویی دوران به‏اصطلاح اصلاحات مورد هجمه واقع شد و این حرکت از سوی دولت‎مردان با بهانه «آزادی بیان»، «تحمل صدای مخالف» و «تبدیل معاند به مخالف» به گرمی استقبال شده و پس‎پرده نیز با اختصاص بودجه‌ها، حمایت‌های سیاسی، صنفی، اعطای تسهیلات اقتصادی و بورسیه‌های تحصیلی مورد تشویق قرار گرفتند، عده‌ای به یادداشت نویسی و مرثیه‌خوانی این‎چنین برای اساس روحانیت نپرداختند؟

چرا آن هنگام که مراجع عظام تقلیدی همچون حضرات آیات فاضل لنکرانی - ره - مشکینی - ره -، مصباح یزدی، جوادی آملی، مکارم شیرازی، نوری همدانی و . . . به علت دفاع قاطعانه از ولایت و ولی فقیه مورد هجو و تمسخر رسانه‌ای پایگاههای دشمن در داخل قرار گرفته و مطبوعات زنجیره‌ای، وقیحانه به تهدید آنان مبادرت ورزیده و اعلام نمودند که حتی علیه خدا نیز می‌توان راهپیمایی کرد، کسی به این مظلومیت‌ها ننگریست و عنوانی پائیزگون لقب نداد؟

چرا هنگامی که جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که متشکل از مراجع و علمایی صاحب‌نام و بانفوذ همچون مرحوم آیت‌الله مشکینی - اعلی الله مقامه الشریف- بوده و رسماً و علناً با صدور بیانیه، تشکل‌ مخفی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را غیرمشروع اعلام نمود و رسانه‌های جریان موسوم به اصلاحات، خواستار محاکمه ایشان و سایر مراجع و علمای این جامعه به دلیل صدور این حکم بصیرت‎آفرین شدند، پائیزی برای توهین و تهمت به ساحت روحانیت تلقی نشد؟

و چنانچه مقصود نویسنده یادداشت منتسب به آقای هاشمی رفسنجانی، انتقادات عمومی ملت به عدم موضع‌گیری و یا موضع‌گیری نابخردانه چند چهره‌ خاص جامعه - که شاید ملبس به لباس روحانیت هم باشند - به نفع جریان نفاق جدید و فتنه‌گران مورد حمایت و تأیید صهیونیست‌ها، «تهمت و توهین» لقب یافته و آن انتقادات، به خزانی برای کل روحانیت تعمیم یافته، خود خطایی واضح‌تر و فاحش‌تر از خطای گذشته است.

انتظار عمومی مردم در این زمان، شفافیت مواضع، موضع‌گیری قاطع علیه فتنه‌گران، دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌های اسلامی و انقلابی، پاسداشت حرمت ولایت فقیه و مرزبندی با دشمنان از سوی خواص است. معیار دوستی و محبت مردم، میزان پای‌بندی به دستاوردها و ارزشهای انقلاب اسلامی است و آنکه درصدد کسب حمایت عمومی و یا نگران از دست دادن وجاهت سابق خود نزد مردم است باید رابطه خود را با انقلاب اسلامی و رهبری مستحکم‌تر نماید، والعاقبة للمتقین.
یادداشت از: محمد سعید ذاکری

هاشمی رفسنجانی

 

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی:
خود را ملزم به تبعیت از دستورات ‌‌رهبری می‌دانم

خبرگزاری فارس: رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: دیدگاه اینجانب با رهبری در کلیات تفاوتی با یکدیگر ندارد و طبیعی است که در اجرا میان افراد اختلاف دیدگاه وجود دارد و در همین زمینه نیز خود را ملزم به تبعیت از دستورات ایشان می‌دانم.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از اداره کل روابط عمومی و تبلیغات مجمع تشخیص مصلحت نظام، ‌آیت‌الله ‌اکبر هاشمی رفسنجانی ‌‌در دیدار جمعی از روحانیون و اساتید دانشگاه، سرمایه‌‌ عظیم انقلاب اسلامی را نیازمند حفظ و حراست به ویژه در شرایط حساس کنونی عنوان کرد.

وی قانون اساسی را معیار مناسبی برای حرکت همه‌‌ گروه‌های سیاسی و اجتماعی عنوان کرد و افزود: کشور ایران با سرمایه‌ عظیم معنوی دین اسلام، مکتب اهل بیت و همچنین سرمایه‌های مادی به ویژه نیروی انسانی و منابع غنی معدنی و جغرافیایی، استعداد لازم برای پیشرفت و توسعه را به همراه دارد.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مهمترین خطر در مسیر مردم ایران به سوی پیشرفت‌ را تفرقه دانست و گفت: تضعیف اتحاد نیروهای انقلاب سیاست همیشگی مخالفان خارجی و داخلی جمهوری اسلامی بوده و اکنون شواهد آن کاملاً قابل مشاهده است.

هاشمی رفسنجانی تأکید کرد: اصل ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران عاملی وحدت بخش است و حمله به این جایگاه و همچنین دفاعیاتی که مبنای آن دین اسلام و عقل و منطق نیست، هر دو با یک هدف صورت می‌پذیرد.

وی ‌تصریح کرد: دیدگاه اینجانب با رهبری در کلیات تفاوتی با یکدیگر ندارد و طبیعی است که در اجرا میان افراد اختلاف دیدگاه وجود دارد و در همین زمینه نیز خود را ملزم به تبعیت از دستورات ایشان می‌دانم.

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نقش مردم در اداره جامعه را بر اساس دین اسلام، مکتب اهل بیت و همچنین آموزه‌های امام خمینی (ره) غیر قابل انکار خواند و افزود: اینکه در شرایط حساس کنونی رأی مرد زینتی عنوان شود، سؤال‌برانگیز است که بیان چنین سخنانی با چه هدفی صورت می‌گیرد.

هاشمی رفسنجانی افزود: بسیاری از تغذیه‌کنندگان جریانات منحرف امروزی در دوران مبارزه حاضر به هزینه نبودند، ولی اکنون فرصت را برای تحقق اهدافشان مناسب تشخیص داده‌اند.

وی با تشریح تاریخ اسلام به ویژه دوران پس از رحلت رسول اکرم (ص) و همچنین دوران مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی، تأکید کرد: همگان باید به وظیفه خود در مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی عمل کنند و مطمئن باشند بر اساس وعده الهی، پیروزی نهایی با حق خواهد بود.

در ابتدای این دیدار حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی‌نژاد و همچنین چند تن از حاضران به بیان مطالبی در خصوص وضعیت سیاسی کشور پرداختند.

رقص تروریست ها بر لبه تیغ

 

(یادداشت روز)
از 31 ژوئیه 2009- 8 مرداد 88- که سه تبعه آمریکایی به دلیل ورود غیرقانونی به خاک جمهوری اسلامی و به اتهام جاسوسی در مرز عراق دستگیر شدند تا انتشار خبری درباره دستگیری یک جاسوس زن آمریکایی در مرزهای شمالی- که البته تایید نهایی نشد- فعالیت ها و تحرکات جاسوسی علیه ایران شتاب گرفته و میل به افزایش داشته است. چرا که در این میان 18 مهرماه سال جاری نیز دو تبعه آلمانی که در پوشش توریست و گردشگر در تبریز حضور یافته بودند به اتهام جاسوسی بازداشت شدند. همچنین جای تأمل است که به موازات این تحرکات جاسوسی طی یکسال و نیم گذشته دشمنان نشان دار نظام جمهوری اسلامی به اقدامات تروریستی علیه دانشمندان کشورمان دست یازیدند. یکسال پیش در چنین روزهایی-22/10/88- عوامل ضد انقلاب دکتر علی محمدی را ترور و به شهادت رساند. ماه پیش هم دکتر مجید شهریاری و دکتر فریدون عباسی دو دانشمند هسته ای مورد سوءقصد قرار گرفتند که دکتر شهریاری به شهادت رسید.
هرچند از همان ابتدا ردپای رژیم صهیونیستی در ترورها قابل پیش بینی بود اما در ادامه مسئله کاملا مشخص شد بطوری که همین چند روز پیش روزنامه صهیونیستی هاآرتص و سایت وزارت خارجه این رژیم جعلی، هر دو ترور دانشمندان هسته ای را جزو موفقیت های مئیر داگان رئیس پیشین موساد ارزیابی کرده و به این ترتیب به صراحت اعتراف کردند که موساد در این ترورها نقش داشته است. حوادث تروریستی در زاهدان، چابهار، مهاباد و ... را نیز باید به اقدامات تروریستی دشمنان اضافه کرد.
اکنون این پرسش به میان می آید که چرا چند کشور غربی و رژیم صهیونیستی راهبرد «جاسوسی و ترور»! را علیه ایران اسلامی برگزیده اند؟ برای پاسخ به این سؤال ناگزیر باید نقبی به ماه های گذشته زد و صحنه رویارویی ایران اسلامی با نظام سلطه و مستکبران و چپاولگران را به نظاره نشست.
نقطه عزیمت بحث به دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 برمی گردد.
از چند ماه مانده به انتخابات، دشمنان خارجی و متأسفانه برخی که گمارده های آنها در داخل محسوب می شوند بر روی سلامت انتخابات ایران شبهه افکنی کردند. نمونه ها و کدها در این باره به قدری است که گرد آوردن آنها مصداق مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود اما از باب نمونه که مشتی از خروارها و اندکی از بسیارها است می توان به مقاله دانیل کالینگرت عضو ارشد CIA اشاره کرد که صریحاً پارادایم مقوله شبهه افکنی در انتخابات را تئوریزه می کند. یا در همین راستا مرکز «سابان» وابسته به اندیشکده آمریکایی بروکینگز در جهت براندازی نرم در ایران و حمایت از مخالفان نظام قبل از انتخابات دستورالعمل صادر می نماید. خب؛ نمونه هایی از این دست و پمپاژکردن شبهه تقلب در فضای قبل از انتخابات نشان از آن داشت که دشمنان بیرونی و داخلی ایران اسلامی موعد انتخابات ریاست جمهوری را به عنوان بزنگاهی برای ترور جمهوریت و اسلامیت نظام درنظر گرفته اند و با طراحی های پیچیده و تودرتو تمام پتانسیل خود را به صحنه آورده اند تا به زعم خودشان بساط جمهوری اسلامی را جمع نمایند! بنابراین بعد از انتخابات مشاهده می کنیم که ادعای واهی تقلب پیش کشیده شده و از همین رهگذر آشوبها و اغتشاشات خیابانی کلید می خورد.
جالب اینجاست که در ادامه این پروژه به ثمر ننشسته مقامات ارشد آمریکایی و برخی دولت های غربی و همچنین رژیم صهیونیستی از باراک اوباما، هیلاری کلینتون تا سارکوزی و شیمون پرز و نتانیاهو آشکارا از آشوبگران و براندازان حمایت می کنند.
حتی برخی از تحلیلگران خارجی و غربی که همواره ژست دموکراسی خواهانه و انسان دوستانه به خود می گیرند به صحنه آمدند و بر نقش آمریکا و اذنابش در طراحی آشوب ها به منظور سرنگونی و تغییر نظام جمهوری اسلامی تاکید کردند. اعترافات «کنت تیمرمن» رئیس بنیاد ملی دموکراسی (NED)، «پل کریگ رابرتز» سیاستمدار سابق آمریکایی، «لرد بالتیمور» نویسنده و پژوهشگر غربی، «نیل ویلاتیو» تحلیلگر برجسته غربی و عضو کمپین مخالفان تحریم و مداخله نظامی در ایران نمونه هایی از این دست است.
اما علی رغم تمام ترفندها، دسیسه ها و کارشکنی هایی که دشمنان بیرونی نظام با به خدمت گرفتن بعضی در داخل کشور انجام دادند عمر فتنه 88 با بصیرت آحاد ملت به شماره افتاد و در 9 دی و 22 بهمن همان سال مرگ سیاسی فتنه گران رقم خورد.
طبیعی است که دشمنان تابلودار نظام که مدیریت فتنه پس از انتخابات را برعهده داشتند بعد از ناکامی بزرگ در پروژه -به زعم خود- براندازی جمهوری اسلامی به تاکتیک ها و راهبردهای دیگری روی بیاورند از همین روی، در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری از کانال شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه تحریمی 1929 را علیه ایران به صحنه آوردند!
سپس آمریکا، استرالیا و اتحادیه اروپا تحریم های یکجانبه را بطرفیت ایران به تصویب رساندند.
حتی در شرایطی که جمهوری اسلامی خردادماه سال جاری گزارش نهایی خود درباره «بررسی دوره ای و جهانی حقوق بشر»-UPR- را در صحن شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو ارایه کرده و این گزارش با اجماع به تصویب رسید ولی چندی پیش با نفوذ آمریکا، رژیم صهیونیستی و استرالیا، کمیته سوم مجمع عمومی قطعنامه ای ضد ایرانی پیرامون حقوق بشر به تصویب رساند و این در حالی بود که 112 کشور عضو سازمان ملل با این قطعنامه موافقت نکردند.
خلاصه آنکه دشمنان با طراحی پروژه تقلب در انتخابات، مشروعیت نظام را نشانه رفته بودند، با اجرایی کردن گزینه- تحریم ها بر ضد ایران به فلج کردن اقتصاد جمهوری اسلامی دل بسته بودند، با پیش کشیدن سیاست «ایران هراسی» به دنبال اجماع جامعه جهانی علیه ایران بودند تا بنابر آنچه که می پنداشتند جمهوری اسلامی را در عرصه سیاسی و دیپلماسی منزوی نمایند و... چه پنبه دانه رنگارنگی در خواب دیده بودند. آنها تضعیف ساختار نظام و شکاف میان حاکمیت و مردم را تصور کرده بودند اما حضور توده های میلیونی در 9 دی و 22 بهمن خط بطلانی بر تصور آنها کشید.
به تحریم ها امید بسته بودند اما نه تنها بی خاصیتی و ناکارآمدی تحریم ها به اعتراف رسانه های غربی برملا شد که امروز ایران اسلامی با به اجرا درآوردن طرح بزرگ اقتصادی هدفمندی یارانه ها، دشمنان بیرونی را در موقعیت آچمز قرار داده است.
از سوی دیگر در حوزه دیپلماسی و سیاسی امروز توپ در زمین دشمن قرار گرفته است. اولا ایران در مذاکرات ژنو3 اقتدار خود را به نمایش گذاشت به طوری که تیم خانم اشتون در مذاکرات نتوانست دستپاچگی و سراسیمگی خود را پنهان نماید. ثانیا پیشنهاد هوشمندانه ایران اسلامی مبنی بر بازدید از تاسیسات هسته ای کشورمان از سوی کشورهای مختلف تمام بهانه ها و اشکال تراشی های آمریکا و چند کشور دنباله رو او را از بین برد.
همه این موفقیت ها در حالی است که جمهوری اسلامی ایران طی دو سال گذشته پیشرفت های خارق العاده ای در زمینه مسایل هسته ای داشته است که همگان حتی دشمنان توان انکار آن را ندارند.
اینجاست که با اشاره به موارد یاد شده می توان فهمید و پی برد که چرا داعیه داران قدرت (اعم از قدرت و توان نظامی، سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و...) منفعلانه و از سر عجز و ناتوانی راهبرد «جاسوسی و ترور» علیه ایران را برگزیده اند.
واقعیت آن است که پیشرفت فزاینده و هر روزه نظام جمهوری اسلامی را نمی توانند برتابند. همچنانکه «جان ساورز» رئیس سازمان جاسوسی ام آی 6 انگلیس یکماه قبل از ترور دو دانشمند هسته ای کشورمان- عباسی و شهریاری- عجزآلود می گوید که دیپلماسی به تنهایی کافی نیست و باید در برابر ایران از اقدامات اطلاعاتی و جاسوسی بهره برد!
آنچه باید خاطرنشان کرد آن است که دشمنان در حوزه اطلاعاتی نیز سیلی های سنگینی از ایران دریافت کرده اند. در بحبوحه کارزاری که دشمنان بیرونی تمامی ظرفیت و پتانسیل خود را علیه ایران اسلامی به صحنه آورده بودند دستگاه اطلاعاتی کشور با شکار عبدالمالک ریگی سرکرده گروهک تروریستی جندالشیطان تودهنی محکمی را به تروریسم دولتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی زد.
ضمن آنکه دستگیری سه تبعه آمریکایی، دو تبعه آلمانی و مواردی از این دست که همگی متهم به جاسوسی هستند نشان از اقتدار و بیداری و هوشیاری نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی دارد.
اخیرا نیز سربازان گمنام امام زمان(عج) با رصد دقیق اطلاعاتی و اقدامات چند لایه آفندی و پدافندی و نفوذ به عمق اطلاعاتی موساد عوامل اصلی ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی را شناسایی و دستگیر کردند. مروری گذرا بر بازتاب خبر بازداشت تروریست ها و حیرت توام با وحشت سرویس های اطلاعاتی بیگانه از این موفقیت ها به وضوح نشان می دهد که تروریست ها علی رغم بهره گیری از تجهیزات و امکانات بیگانگان، خود را در حال رقص بر لبه تیغ می دانند.
اکنون نوبت دستگاه قضایی است که اقتدار جمهوری اسلامی ایران را بار دیگر به دشمنان بیرونی و نشان دار نظام تحمیل نماید.
البته دستگاه قضایی همچنانکه انتظار می رفت اقدامات ارزشمندی در این زمینه انجام داده است و در همین ارتباط از جمله برای سه تبعه آمریکایی متهم به جاسوسی کیفرخواست صادر شده و زمان رسیدگی به اتهامات آنها در دادگاه به گفته مقامات قضایی 17بهمن ماه خواهد بود.
دو تبعه آلمانی نیز به خبرنگار نبودنشان اعتراف داشته و مقامات قضایی تصریح کرده اند که جرم جاسوسی آنها محرز است و پرونده این دو در حال تکمیل شدن است. همچنین در ماه گذشته 11نفر از عوامل گروهک تروریستی جندالشیطان پس از فرآیند دادرسی اعدام شدند و مردم انقلابی و مؤمن ایران اسلامی بی صبرانه منتظرند تا در اسرع وقت بقیه جاسوسان و تروریست ها و عوامل ستون پنجم دشمن نیز به سزای اعمالشان برسند.
حسام الدین برومند

سخنان حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب.

 بسمه تعالی 

رهبر معظم انقلاب اسلامی عوامل اصلی فتنه سال 88 را طراحان خارجی دانستند و خاطرنشان کردند: کسانی را که مردم به آنها سران فتنه می گویند، در واقع بازیچه طراحان اصلی بودند و دشمن آنها را به وسط صحنه هل داده بود که البته آنها نیز باید راه خود را از دشمن جدا می کردند که این کار را انجام ندادند و مرتکب گناه شدند.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای صبح دیروز در دیدار هزاران نفر از مردم قم، بصیرت و تشخیص صحیح شرایط، احساس تعهد ومسئولیت، و حضور به موقع در صحنه را سه عامل اصلی موفقیت در امتحان های الهی و زمینه ساز پیشرفت مادی و معنوی برشمردند وتأکید کردند: ملت ایران با عبور موفقیت آمیز از امتحان های گوناگون الهی در طول 32 سال گذشته، امروز مقتدرتر از هر زمان دیگر با عزم و اراده قوی و هوشیاری و یکپارچگی به راه خود برای رسیدن به قله های سعادت و کمال و حیات طیبه دنیا و آخرت ادامه خواهد داد.
حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار که در سالروز قیام تاریخی مردم قم در نوزدهم دی سال 56، برگزار شد، این حادثه بزرگ را نشانه پیشگامی مردم قم در بصیرت، احساس مسئولیت و حضور در صحنه دانستند و افزودند: حرکت نوزدهم دی مردم قم در سال 56، یک سیلی محکم به رژیم طاغوت و جبهه استکبار بود که با هدایت امام خمینی(ره)، زمینه ساز پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 شد.
ایشان با تأکید بر اینکه حساسیت بالای دشمنان نسبت به مردم و حوزه علمیه قم، به دلیل بصیرت بالا، روحیه احساس تعهد و حضور به موقع در صحنه آنان است، خاطرنشان کردند: عکس العمل دشمنان در قبال قدرت نمایی مردم، حوزه علمیه، علما و جوانان قم در جریان سفر رهبری به این شهر مقدس نیز، نشان دهنده همین روحیات والا و عظمت این حرکت و همچنین عجز و آسیب پذیری دشمنان است.
رهبر انقلاب اسلامی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نحوه واکنش دنیای کفر واستکبار در 32 سال گذشته را نمونه دیگری از آسیب پذیری مخالفان و معاندان نظام اسلامی و عظمت حرکت ملت ایران برشمردند و افزودند: تشکیل نظام اسلامی در ایران و ایستادگی در مقابل قلدرترین حکومت های دنیا، ارائه یک راه نو برمبنای اسلام واقعی بود که این موضوع برای جبهه استکبار و ظلم، تحمل ناپذیر است و علت اصلی مخالفت ها با جمهوری اسلامی ایران نیز همین قضیه است.
حضرت آیت الله خامنه ای با یادآوری کارهای بزرگ و سربلندی های ملت ایران در میدان های مختلف، تأکید کردند: این ملت به برکت موفقیت در امتحان های الهی توانسته است خود را از لحاظ معیارهای معنوی و مادی بالا بکشد که پیشرفت های علمی و فناوری و کار و خدمت رسانی در سراسر کشور نمونه های پیشرفت مادی است.
ایشان با اشاره به کمک ها و الطاف الهی در تمام این موفقیت ها تأکید کردند: ملت ایران در میدان های گوناگون دست قدرت الهی را دیده و حس کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی شکست فتنه سال گذشته را نمونه ای از الطاف و دست قدرت الهی دانستند و افزودند: با لطف و عنایت خداوند متعال، مردم، بیدار و وارد صحنه شدند وتوانستند توطئه ای عظیم را خنثی کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: هنوز ابعاد فتنه سال گذشته به طور کامل شناخته نشده است و زمینه های زیادی برای تحلیل و تبیین آن وجود دارد زیرا دشمن طراحی و محاسبات دقیقی انجام داده بود.
ایشان عوامل اصلی فتنه سال 88 را طراحان خارجی دانستند و خاطرنشان کردند: کسانی را که مردم به آنها سران فتنه می گویند، در واقع بازیچه طراحان اصلی بودند و دشمن آنها را به وسط صحنه هل داده بود که البته آنها نیز باید راه خود را از دشمن جدا می کردند که این کار را انجام ندادند و مرتکب گناه شدند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: انسان نباید بازیچه دشمن شود و اگر غفلتی هم کرد ولی در وسط کار متوجه موضوع شد، باید بلافاصله راه خود را تغییر دهد.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین زوایای فتنه سال گذشته تأکید کردند: عامل اصلی، دیگرانی بودند که طراحی کرده بودند و در طراحی و محاسبات خود به دنبال حذف جمهوری اسلامی و تغییر نظام بودند.
ایشان افزودند: طراحی اصلی دشمنان، این بود که جمهوری اسلامی و حقیقت و شعار دین از جامعه ایران برچیده شود و قاعده حکومت و دولت را به شکل مطلوب خود تشکیل دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: صحنه گردانان اصلی، حالت دیگری را نیز طراحی کرده بودند که اگر به نتیجه مطلوب خود نرسند، کشور را به آشوب بکشانند و با تقلید از انقلاب اسلامی و بوجود آوردن کاریکاتوری از آن، به اهداف خود برسند.
ایشان افزودند: اما ملت ایران با تشخیص صحیح اوضاع، احساس تعهد و حضور به موقع در صحنه، به دهان طراحان اصلی زد و بساط آنها را جمع کرد.
رهبر انقلاب اسلامی موفقیت ملت ایران در این آزمون بزرگ و پیچیده را زمینه ساز پررنگ تر شدن خط دین و انقلاب در کشور و اقتدار روزافزون نظام اسلامی دانستند و خاطرنشان کردند: اقتدار روزافزون در واقع پاداش الهی برای موفقیت در این آزمون است.
حضرت آیت الله خامنه ای همه آحاد مردم و مسئولان را به حفظ هوشیاری و تشخیص صحیح مسائل اصلی از مسائل فرعی و جابجا نکردن آنها فراخواندند و افزودند: نداشتن بصیرت و شکست در امتحان الهی موجب تنزل و انحطاط جامعه خواهد شد، همانگونه که نتیجه شکست مردم در امتحان الهی در دوران امیرالمومنین علی(ع) و شهادت آن حضرت در محراب عبادت به دست اشقی الناس، به شهادت رسیدن حضرت سیدالشهدا علیه السلام و یاران ایشان در حادثه کربلا بود.
ایشان جایگاه والای کنونی ملت ایران و موفقیت های او در مسائل داخلی و تأثیرگذاری در منطقه و مسائل مهم جهانی را نتیجه سربلندی در امتحان های گوناگون دانستند و خاطرنشان کردند: دشمن تلاش فراوانی انجام می دهد تا با فشارهای اقتصادی، و تبلیغات دروغین و پرحجم و ترساندن دولتها و ملت ها از جمهوری اسلامی ایران، مانع از ادامه مسیر پیشرفت نظام اسلامی شود اما به نتیجه نرسیده است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به شکست سیاست های آمریکا در قضایای فلسطین، لبنان، افغانستان و عراق افزودند: آمریکایی ها، جمهوری اسلامی ایران را عامل اصلی ناکامی های خود معرفی می کنند در حالی که آنها از بیداری و سیاست صحیح ملتها شکست خورده اند.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: تأثیر و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در منطقه و در میان ملت ها تأثیری معنوی است زیرا نظام اسلامی موجب بیداری ملت ها می شود و در چنین شرایطی است که آمریکا تمام تلاش خود را به کار می بندد تا دولت کنونی عراق بر سر کار نیاید اما به دلیل بیداری مردم، این دولت سر کار می آید و آمریکا هم هیچ کاری نمی تواند بکند.
ایشان خاطرنشان کردند: ملت ایران به راه پیشرفت و اقتدار خود تا رسیدن به قله ها و حیات طیبه دنیا و آخرت ادامه خواهد داد.
حضرت آیت الله خامنه ای عزم و اراده مردم و مسئولان را برای پیمودن این راه، خوب و قوی ارزیابی و تأکید کردند: شرط ادامه موفقیت آمیز مسیر پیشرفت و اقتدار، بیداری و دستکم نگرفتن دشمن است.
ایشان افزودند: همه آحاد مردم بویژه جوانان، روحانیون، دانشگاهیان و مسئولان باید هوشیاری خود را حفظ و دو چندان کنند.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان تأکید کردند: بیداری مسئولان، خدمت به مردم و حفظ یکپارچگی در میان خود است که همچون خاری در چشم دشمن خواهد بود.
در ابتدای این دیدار حجت الاسلام والمسلمین سعیدی تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه سلام الله علیها، با اشاره به قیام تاریخی نوزدهم دی سال 56، تأکید کرد: مردم قم همواره در صحنه بوده و نشان داده اند که پشتیبان ولایت فقیه هستند.
وی به نمایندگی از مردم استان قم و حوزه علمیه و علما از سفر اخیر رهبر انقلاب اسلامی به شهر مقدس قم تشکر و قدردانی کرد.

زخم پنجاه ساله انگلیس بر پیکر سودان

 بسمه تعالی 

همه پرسی سودان برای تعیین تکلیف جنوب این کشور توجهات جهان اسلام و بخصوص کشورهای مسلمان قاره آفریقا را بخود جلب نموده است. تقریباً تردیدی در این وجود ندارد که نتیجه این همه پرسی جدایی بخشی از جهان اسلام و الحاق آن به منطقه ای است که از یکسو مسیحی است و از سوی دیگر به بلوک غرب تعلق دارد. به همین دلیل در چهره هر مسلمان می توان ناراحتی شدید ناشی از این «تعرض» که رسانه های غرب نام آن را «انتخاب عادلانه» گذاشته اند، مشاهده کرد.
سودان نقطه ورود اسلام به قاره آفریقاست، سالها قبل رهبر دست نشانده شورشیان جنوب گفته بود ما با جداسازی جنوب، نقطه ورود اسلام به آفریقا را کنترل کرده و از این طریق موقعیت اسلام در آفریقا را ضعیف و ضعیف تر می گردانیم پس کاملا واضح است که از نظر اروپا و آمریکا آنچه دیروز در «پهناورترین کشور آفریقا» اتفاق افتاد، یک جنگ آغازین بوده است و دقیقاً به همین دلیل مدت هاست رهبران اروپایی و آمریکایی در جنوب سودان و کشورهای مسیحی همجوار آن اردو زده و باراک اوباما نماینده ویژه ای- جان کری- برای مدیریت جدایی جنوب از شمال سودان تعیین کرده است. در همان حال رژیم صهیونیستی که خود را در یک بن بست جدی در خاورمیانه و بخصوص در مواجهه با مقاومت اسلامی می بیند طی هفته های اخیر به تکاپو افتاده و خانواده های یهودی و نهادهای خاص صهیونیستی از جمله کارشناسان بنیاد «موشه دایان» را به «زئیر» -بزرگترین همسایه جنوبی سودان که طی 60 سال گذشته بارانداز حضور اسرائیلی ها بوده- گسیل کرده است.
در بحث جدایی جنوب از شمال سودان سازمان ملل نیز نقش ویژه ای به عهده گرفته است. طرح همه پرسی جنوب-یعنی طرح تجزیه- بخشی از طرح کلی سازمان ملل درباره سودان است. این طرح 5 سال پیش و در زمان دبیرکلی کوفی عنان- یک مسیحی غنایی- به تصویب رسید. براساس این طرح دولت مرکزی سودان موظف بود در سال 2011 همه پرسی جنوب را برگزار کند و پیش از آن دولت مرکزی باید رهبران جنوب را در پست های حساس- معاونت رئیس جمهور، معاون وزیرکشور، معاون وزیر دفاع و... - مشارکت می داد و 40 درصد از درآمدهای نفتی به جنوب اختصاص می یافت و همزمان، خودمختاری جنوب را می پذیرفت. در این اثنا دادگاه داوری لاهه برای عملیاتی کردن طرح خود احمدحسن البشیر- رئیس جمهور سودان- را به اتهام کشتار مردم دارفور محکوم و اینترپل را مامور دستگیری او کرد. این اقدام برای آن انجام شد که از یک طرف سه ایالت غربی سودان- که مسائل آنان با دولت مرکزی هیچ ارتباطی با بحث جنوب ندارد- را علیه دولت مرکزی فعال نگه دارند و سبب ضعف بیشتر دولت مرکزی شوند و از سوی دیگر شخص رئیس جمهور را برای تن دادن به توافق 2005 تحت فشار ویژه قرار دهند.
دولت سودان انتخابات ریاست جمهوری را در اوایل سال 89- مارس 2010- در سودان برگزار کرد چون اطمینان خاطر داشت که غرب انتخابات سودان را «ناسالم» می خواند و زیر بار نتیجه آن نمی رود و او می تواند از این فضا برای بهم زدن همه پرسی جنوب استفاده کرده و در عمل وحدت سودان و یکپارچگی شمال و جنوب آن را تضمین نماید. اما این محاسبه درست از آب درنیامد انتخابات مارس سودان که با پیروزی قاطع و تاریخی عمرالبشیر و حتی رای متراکم10ایالت جنوب به او برگزار شد، مورد پذیرش بی چون و چرای غرب قرار گرفت و از جمله فرستادگان ویژه باراک اوباما- 200 عضو بنیاد جیمی کارتر- اعلام کردند که انتخابات کاملاً سالم بوده و عمر البشیر در یک انتخابات دمکراتیک به 86درصد آراء شهروندان سودانی- از جمله آراء 10ایالت جنوب و سه ایالت دارفور- نایل گردیده است و جالب اینکه رهبر شورشیان جنوب که معاونت رئیس جمهور سودان را هم در اختیار دارد، اولین کسی بود که پیروزی «قاطع و تاریخی و دمکراتیک» البشیر را به وی تبریک گفت. با این روند همه راهها به روی عمرالبشیر برای چون و چرا در مورد برگزاری همه پرسی جنوب بسته شد چرا که برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در 10 ایالت جنوب و آرام برگزار شدن آن و سپس پذیرش نتیجه ثابت کرد که جنوب در آمادگی کامل برای برگزاری همه پرسی است و حالا نوبت دولت مرکزی است که به جنوبی ها اعتماد کرده و همه پرسی را برگزار کند و نتیجه را بپذیرد.
عمرالبشیر امیدی هم به احزاب و نیروهای داخلی سودان داشت. مخالفت شدید مردم سودان و احزاب سودانی با جداسازی جنوب و تبدیل این اعتراضات به یک جنبش اجتماعی می توانست حکومت مرکزی را در عدم اجرایی کردن توافق سال 2005 و مصوبه شورای امنیت سازمان ملل دلگرم نموده و از آن به عنوان عدم آمادگی سودان یاد کند. شبیه موضعی که کشور مراکش در برابر جدا شدن «صحرای غربی» گرفته و عدم اجرای مصوبه شورای امنیت را به مخالفت قاطع مردم مراکش استناد می دهد. متاسفانه دلایلی وجود داشت که بشیر نتواند از این ظرفیت استفاده کند. از یک سو افرادی نظیر حسن الترابی که رهبر بزرگترین جریان سودانی- بعد از حزب کنگره خلق به رهبری البشیر- است در انتخابات ریاست جمهوری مارس 2010 با جنوبی ها علیه حزب کنگره هم پیمانی نمود و در چرخه جریان جدایی هم موضع فعالی نگرفت. احزاب و شخصیت های دیگر سودانی- نظیر میرغنی و حزب امت به رهبری صادق المهدی خیلی زود جدایی جنوب را «واقعیتی تلخ که چاره ای جز قبول آن وجود ندارد» دانسته و مردم را برای پذیرش آن آماده کردند. از سوی دیگر مردم شمال سودان به ایالات جنوبی به عنوان مجموعه ای که در 50 سال گذشته غیر از زحمت برای شمالی ها چیزی نداشته اند، می نگرند و معتقدند بخش اعظم بودجه دولت در «چاه ویل جنوب» - اصطلاح عمومی شمالی ها- هزینه می شود و در عین حال هیچ اعتمادی به آنان وجود ندارد. شمالی ها می گویند مرکز به دلیل نفوذ جنوبی ها در پست های حساس آن عملا نامطمئن شده است بر این اساس مقاومت سودانی ها در قبال تجزیه جنوب ضعیف و شکننده بود در حالیکه غرب و رژیم صهیونیستی در کشورهای آفریقای مرکزی، زئیر، اوگاندا، کنیا و اتیوپی - که جنوب سودان را چون حلقه ای در میان گرفته اند - ستادهایی را برای تشویق جنوبی ها به جدایی دایر کرده بودند.
در منطقه جنوب سودان - شامل 10 ایالت و حدود 9 میلیون نفر جمعیت و حدود 600 هزار کیلومتر مربع مساحت - مسیحی ها حداکثر 40 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند، مسلمانان بیش از 30 درصد و «انومیست» - که خدای خود را در مخلوقات جستجو می نمایند - جمعیت جنوب را به خود اختصاص داده اند با این وجود، جدایی طلبی همواره توسط بخش مسیحی و با پشتیبانی کشورهای مسیحی همجوار جنوب سودان - بخصوص زئیر -دنبال شده است.
در باره جدایی جنوب از شمال سودان نکات دیگری هم وجود دارند:
1- تجزیه سودان یک آرزوی 10 ساله برای غرب - بخصوص فرانسوی ها و آمریکایی ها - به حساب می آید از نظر آنان تجزیه سودان و اضافه شدن یک کشور مسیحی به مجموعه کشورهای مسیحی مرکز آفریقا خط تماس غرب با منطقه اقتصادی و ژئواکونومیک آفریقا را تکمیل می کند. آمریکایی ها دیری است که حد فاصل شمال و جنوب تنگه باب المندب تا کشورهای انگولا، گامبیا، گینه بیسائو، گینه، سیرالئون در غرب قاره آفریقا را منطقه ای ویژه و مملو از انواع مواد عمدتا منحصر به فرد کانی اعلام کرده اند در این حد فاصل 22 کشور حضور دارند که علاوه بر 5 کشور یاد شده، شامل کشورهای بورکینافاسو، غنا، بنین، مالی، نیجر، چاد، نیجریه، کامرون، آفریقای مرکزی، کنگو، زئیر، اوگاندا، کنیا، اتیوپی، سومالی، سودان و جیبوتی می شود. این کمربندی است که حدود60 درصد از جمعیت آنها را مسیحیان تشکیل می دهند و غرب آن را حیاط خلوت خود به حساب می آورد. از این رو باید گفت از آنجا که جدایی جنوب سودان ممکن است به سلطه بلامنازع غرب در قلب آفریقا منجر شود برای کشورهای مسلمان این قاره دارای پیامدهای امنیتی سوء فراوانی است و لذا نباید در قبال این رخداد بی تفاوت باشند.
2- دولت سودان تلاش کرده است تا از طریق استثنا کردن منطقه حساس «ابیا» از طرح تجزیه- با استناد به اینکه حدود 60درصد ساکنان این منطقه مسلمانند- موقعیت استراتژیک خود را در جنوب حفظ کند ولی شواهد و قرائن بیانگر آن است که شورشیان جنوب به بهانه اینکه مسلمانان ساکن در این منطقه عمدتا مهاجرین شمال هستند از آغاز جدایی فشارها را برای فراری دادن مسلمانان از این منطقه آغاز خواهند کرد و لذا سودانی ها باید خود را برای تداوم شرایط بحرانی آماده نمایند.
3- از آنجا که حدود 70درصد از منابع اقتصادی سودان اعم از نفت، سایر مواد کانی و زراعت و منابع آبی در جنوب است جدا شدن جنوب می تواند شرایط اقتصادی شمال را تضعیف کرده و بی ثباتی سیاسی در سودان را به دنبال داشته باشد. این بی ثباتی می تواند منطقه حساس دارفور- تقابل قبایل آفریقایی با قبایل عرب- که بعد از جنگهای زیاد آرام شده است را وارد دور جدید درگیری قبیله ای نماید و در همان حال می تواند کشورهای مسلمان نشین شمال آفریقا از جمله مصر و الجزایر را تحت تاثیر قرار دهد.
همین الان تحریکاتی در اسکندریه مصر به بهانه آزار مسیحیان توسط مسلمانان و تحریکاتی در الجزایر برای فعال کردن «آمازیق ها» به چشم می خورد و در پشت هر دوی این ماجرا دست غرب و رژیم صهیونیستی دیده می شود.
سعدالله زارعی

 


دروغ دیگر از سوی فتنه‌گران

 بسمه تعالی 

 

سعید حدادیان خبر رسانه‌های ضدانقلاب را تکذیب کرد . 

بصیرت: "بنده به هیچ وجه این مطلب را به نقل از رهبری عزیزمان نقل نکردم و صرفا از جانب خودم گفتم که مانند صدام یزید به موسوی بگوییم میر یزید."به گزارش شبکه ایران، پس از آنکه مراسم پاسداشت سالگرد حماسه 9 دی 88 در مهدیه تهران با شکوه برگزار شد، رسانه‌های جریان فتنه با طراحی یک سناریو تبلیغاتی تلاش کردند تا این مراسم را زیر سوال ببرند.

انتشار یک فایل صوتی که در آن ادعا شده بود "سعید حدادیان" یکی از مداحان حاضر در این مراسم، مطلبی را به نقل از مقام معظم رهبری درباره یکی از سران فتنه بیان کرده‌اند، اصلی‌ترین بخش این سناریو بود.

با این حال، بر طبق آنچه "میثم تولایی" در وبلاگ شخصی خود "مسئولیت و سازندگی" نوشته، این موضوع نیز یکی از دروغ‌های بزرگ جریان ضدانقلاب بوده است.

تولایی در این زمینه نوشته است: "حاج سعید حدادیان" یکی از مداحان اهل بیت(س) که مراسم عزاداری عاشورای سال گذشته وی در دانشگاه تهران و سخنانش درباره حضور آشوبگران در خیابان‌ها، موثرترین دلیل برچیده شدن بساط فتنه‌گران و هتاکان به امام حسین(ع) از سطح خیابان‌ها در عاشورای 88 بود، این بار مستقیم مورد حمله فتنه‌گران قرار گرفت تا این رسانه‌ها بهانه‌ای برای عدم پرداختن به این مراسم بزرگ در مهدیه تهران داشته باشند.

این رسانه‌ها در خبری جعلی به نقل از حاج سعید نوشتند که رهبر معظم انقلاب گفته‌اند مانند 8 سال دفاع مقدس که به صدام حسین گفته می‌شد صدام یزید، به میرحسین هم باید گفت میر یزید!

این ادعای مضحک رسانه‌های متوهم جریان فتنه که با بیانات رهبر عزیز انقلاب در ابتدای درس خارج هفته گذشته ایشان در خصوص اخلاق مداری پیوند زده شده است با تکذیب قاطع سعید حدادیان مواجه شد.

من به واسطه آشنایی قبلی که با حاج سعید داشتم، طی تماس تلفنی با وی مطلب را جویا شدم که او گفت: بنده به هیچ وجه این مطلب را به نقل از رهبری عزیزمان نقل نکردم. بخش اول سخنانم برای ایشان بود ولی بخش دوم از جانب خودم گفتم که مانند صدام یزید به موسوی بگوییم میر یزید."

گفتنی است دست زدن به اینگونه اقدامات و تحریف سخنان مسئولان کشور یکی از روش‌های مرسوم جریان فتنه برای پیشبرد اهداف خود است؛ روشی که معروفترین آن درباره سخنرانی رئیس جمهور در جشن پیروزی پس از انتخابات و استفاده از عبارت "خس و خاشاک" مورد استفاده این رسانه‌ها قرار گرفت.

آیت الله سیستانی : باید همه همت خود را حول محور ولایت صرف کنید.

 بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی گفت: آیت‌الله سیستانی فرمودند کسانی که می‌خواهند برای اسلام و مسلمین خدمت کنند «باید همه همتشان را حول محور ولایت صرف کنند».

محمد‌نبی حبیبی دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی فارس «توانا»، توضیحاتی درباره دیدار اخیر خود با آیت‌الله سیستانی بیان کرد.

وی گفت: سفر به عراق هر چند یک سفر زیارتی بود، اما از قبل هماهنگی‌هایی انجام دادیم که به‌عنوان دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی با حضرت آیت‌الله سیستانی ملاقات داشته باشم و این ملاقات در نهایت تکریم و احترام انجام شد.

حبیبی با اشاره به اینکه حفاظت آیت‌الله سیستانی حفاظت سختی است و بحق هم با توجه به خطرات باید چنین باشد، اظهار داشت: از اولین مرحله آغاز حلقه حفاظتی ایشان، بدون هیچ‌گونه بازدید و بازرسی و معطّلی به محضر ایشان شرفیاب شدیم.

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی با اشاره به سخنان آیت‌الله سیستانی در این دیدار گفت: از آنجا که ایشان یکی از مراجع تقلید شیعیان هستند، یک نوع کسب تکلیف و وظیفه نیز از ایشان پرسیدیم که فرمودند کسانی که می‌خواهند برای اسلام و مسلمین خدمت کنند «باید همه همتشان را در حول محور ولایت صرف کنند» و این جمله را دوبار تکرار کردند.

حبیبی ادامه داد: نکته‌ای که تا به حال رسانه‌ای نکرده‌ام این است که زمانی که صحبت از مقام معظم رهبری شد، ایشان با احترام و تکریم لفظ «آقا» را به کار گرفتند لذا زمانی که یک مرجع تقلید، مقام معظم رهبری را همچون سایر ارادتمندان «آقا» با تکریم و احترام ویژه خطاب می‌کنند، معنای ویژه‌ای دارد.

وی اظهار داشت: مایل بودم درباره مسائل داخلی ایران اگر آیت‌الله سیستانی لازم می‌دانند مطالبی بفرمایند که ایشان پاسخ عالمانه‌ای با این مضمون بیان کردند که «من در مورد ایران و سایر کشورهای اسلامی به منزله پزشک عمومی هستم بنابراین پزشک عمومی حق ورود به کار تخصصی پزشکی را ندارد، لذا شما در ایران باید به متخصص امور مراجعه کنید».

دبیرکل مؤتلفه افزود: ایشان خیلی متواضعانه ما را به متخصصین امر یعنی «مراجع داخل کشور» ارجاع دادند که بیان عالمانه زیبایی از ایشان بود و احساس من این بود که ایشان روی کلیات جهان اسلام تسلط ویژه دارند.

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در بخش دیگری از این گفت‌وگو با اشاره به ارائه توضیحاتی از گذشته و عملکرد حزب موتلفه اسلامی خدمت آیت‌الله سیستانی، بیان داشت: در این دیدار درباره برخورد مسلحانه با نظام شاهنشاهی و اعدام انقلابی حسنعلی منصور مطالبی ذکر کردم و گفتم که برای این کار مقدماتی را طی کرده و سپس اقدام به این کار کردیم و آن مقدمات این بود که در یک جلسه 12 ساعته، شورای مرکزی موتلفه برای این کار تصمیم گرفت و از مرحوم آیت الله میلانی نیز مجوز شرعی دریافت کرد.

دبیرکل موتلفه ادامه داد: به آیت‌الله سیستانی گفتم که رژیم شاه در آن زمان با گذر از 15 خرداد و آن کشتار وسیع، خودش را قدرت مطلق می‌دانست و متاسفانه عده‌ای در آن زمان از ادامه مبارزه مایوس شده بودند.

حبیبی در ادامه به بیان ناگفته‌های دیگری از دیدار با آیت‌الله سیستانی پرداخت و یادآور شد: زمانی که گفتم شهید آیت‌الله مطهری در یک جلسه گفته بودند که «باید چند نفر از سران رژیم شاه را به خاک افکند تا این جو فعلی شکسته شود» آیت‌الله سیستانی متعجب شدند و فرمودند که آقای مطهری این را گفتند؟!؛ چون در آن زمان وجهه آقای مطهری، وجهه علمی و فقهی و فلسفی شهرتش بیشتر بود.

وی در ادامه توضیحاتش اظهار داشت: خدمت ایشان گفتم که بعد از مسجل شدن شرعی بودن این کار، تیم مسلح موتلفه این کار را انجام داد، که برای آیت‌الله سیستانی جالب بود.

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی در ادامه یادآور شد: چند سال قبل که اقدامی تروریستی اطراف حرم امام موسی کاظم (ع) انجام شد که حدود 1000 نفر شهید شدند که یک اتفاق جالب در آن ماجرا این بود، یکی از برادران اهل سنت، وقتی دیده بود عده‌ای در آب رودخانه افتاده و در حال غرق شدن هستند خود را به آب زده بود که آنها را نجات دهد اما خود جانش را از دست داد.

حبیبی خاطرنشان کرد: حضرت آیت‌الله سیستانی بعد از این واقعه و کشته شدن 1000 نفر فرموده بود که اگر پنجاه درصد ما را هم بکشند ما دست به اسلحه علیه برادران اهل تسنن نخواهیم برد.

وی اظهار داشت: در همین جا باید این موضوع را هم ذکر کنم که طی سال‌های اخیر تلاشی شیطانی در حال انجام است که برادران اهل تسنن را وهابی و وهابی‌ها را سنی معرفی کنند که تلقی شیعیان از سنی‌ها رفتارهای وهابیون باشد.

دبیرکل مؤتلفه با تاکید بر جدا کردن مسئله وهابیت از اهل تسنن، گفت: بنابراین آنهایی که گاهی عملیات تروریستی انجام می‌دهند را وابسته به برادران اهل تسنن نمی‌دانیم بلکه آنها را در حوزه دین اسلام نمی‌دانیم.

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی همچنین یادآورشد که رهبر معظم انقلاب بعد از انفجار گنبد عسگریین فرمودند که اگر کسی به دنبال تلافی این اعمال باشد حرام شرعی است و این هوشیاری مراجع عظام است که توطئه‌ دشمنان را خنثی کرده است.

حبیبی در خاتمه گفت: آیت‌الله سیستانی نیز که در عراق تشریف دارند نیز این مواضع تعیین کننده را داشتند و در این ملاقات که حدود 35 دقیقه طول کشید ایشان به حدی اظهار لطف کردند که من همان جا به شدت شرمنده شدم.

دستمال هایی که خواهند سوخت !

 بسمه تعالی 

اکنون دیگر همه از جریان فتنه 88 به مثابه نوعی «عبرت» حرف می زنند. کارکرد عبرت آموزی تاریخ، کارکردی اساسا ناظر به آینده است، یعنی از گذشته می آموزیم که در آینده چگونه عمل کنیم و اگر به گذشته دسترسی نداشته باشیم یا در آن چنانکه باید تامل نکنیم، تشخیص و تصمیم درست درباره حوادث آینده اغلب بسیار دشوار خواهد بود. علاوه بر این، عبرت ها نوعی ویژگی شناخت شناسانه هم دارند یعنی اطلاعاتی در اختیار ما می گذارند در این باره که به طور تاریخی پرتگاه ها و محل های سقوط در کدام بخش از حیات فرد و جامعه تعبیه شده است. این اطلاعات، بسیار گرانبهاست چرا که به دست آوردن آنها از هیچ روش دیگری امکانپذیر نیست و وقتی به کار گرفته شود بدون خطا، درست و دقیق عمل خواهد کرد.
«عبرت» بودن فتنه 88 به این معناست که مجموعه حوادثی که ما نام آنها را فتنه می گذاریم، به لحاظ تاریخی امکان تکرار مجدد دارد. ولو اینکه بازیگران و بازی گردانان فتنه 88 همه از صحنه خارج شوند، دشمن بازی ها و بازی گرانی دیگر را به صحنه می آورد و فتنه هایی جدید علم خواهد شد که احتمال هم این است که همان بازیگران و سناریونویسان، بازی هایی جدید طراحی کنند و خویش را در جامه ای دیگر بپوشانند تا بتوانند از مسیری متفاوت به اهداف پیشین برسند. درس آموختن از فتنه 88 در واقع امکانی است برای جلوگیری از وقوع فتنه های جدید یا اگر فتنه ای رخ داد، به حداقل رساندن تعداد ریزش ها و مقدار هزینه ها. همه آنچه در این ماه ها از آن به عنوان بصیرت یاد شده را می توان در همین یک جمله خلاصه کرد. حفظ کردن و به خاطر سپردن تاریخ فتنه 88 بی آنکه درس هایی کاربردی و دقیق از آن آموخته شود، و معیارهایی برای مبارزه موثر با هرگونه فتنه آینده در اختیار ما بگذارد، به هیچ کار نمی آید.
در حالی که هنوز فاصله چندانی از ایام فتنه نگرفته ایم و رنج آنچه در آن روزهای سخت گذشت هنوز از دل و جان بسیاری از اهل ایمان بیرون نرفته است، یک «پروژه بازسازی» کلید خورده است. این پروژه، که این بار دیگر بدون هیچ ابهام و تردید سررشته آن جایی در خارج از ایران قرار دارد، تلاش می کند «گفتمان ضد فتنه» و «بصیرت محور» فعلی در صحنه سیاسی کشور را به حاشیه ببرد و آرام آرام از جان و رمق آن کم کند. کلید خوردن این پروژه قبل از هر چیز محصول آخرین برآورد راهبردی است که پدرخوانده های خارجی فتنه 88 از وضع و حال آنها انجام داده اند. این برآورد -که مستندات مربوط به آن مفصل است- نتیجه گرفته است که جریان فتنه اکنون دچار 4 بحران اساسی و حاد است که آن را به یک «مرده سیاسی» تبدیل کرده و دورنمای حل این بحران ها هم بسیار تاریک و مبهم است. خلاصه این بحران ها چنین است:
1- طرف خارجی عقیده دارد جریان فتنه اکنون کاملا فاقد بدنه اجتماعی است و آن بخش از ضدانقلاب که تلاش می کند خود را به عنوان بخش اجتماعی فتنه جا بزند، در واقع تلفیقی از گروه های بی ریشه است که اولا به لحاظ تعداد بسیار قلیلند، ثانیا به لحاظ ایدئولوژیک اساسا جایی خارج از گفتمان اسلام و انقلاب به عنوان گفتمان عمومی مردم ایران تعریف می شوند و ثالثا قدرت عمل و توان بازی سازی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی آنها بسیار محدود و عملا غیر قابل اعتناست. نکته جالب این است که غربی ها ظاهرا به این جمع بندی رسیده اند که همین عده معدود هم توان تحرک خود را از دست داده و ناپرهیزی های سال 88 شبکه و تاکتیک های اجرایی آنها را سوزانده است. مهم ترین شاهد برای این موضوع هنگامی نمایان شد که اجرای طرح هدفمندی یارانه ها در ایران نه فقط هیچ اعتراضی برنیانگیخت، بلکه جلوی چشم های خیره دشمن خارجی و فتنه گران داخلی تبدیل به صحنه ای برای نمایش اعتماد مردم به نظام و قدرت همبستگی اجتماعی موجود در کشور شد. کارنگی دیروز در گزارشی نوشت که اگر هدفمندی یارانه ها مردم ایران را به تحرک وانداشته، بیانیه های موسوی و کروبی برای آنها ارزش مسخره کردن هم نخواهد داشت!
2- بحران دوم فتنه گران از دید آمریکایی ها اکنون این است که این جریان فاقد هرگونه دستاورد سیاسی است. هیچ کدام از پروژه های مد نظر آن به نتیجه نرسیده و امیدی هم نیست که بتواند موفقیتی هرچند نصفه و نیمه در صحنه سیاست داخلی ایران به دست بیاورد. جریان فتنه از هدف گذاری هایی بزرگ و توهم بار مانند ابطال انتخابات، تغییر ساز و کار برگزاری انتخابات و امثال آن شروع کرد، در میانه راه به پروژه وحدت ملی شیفت داد که هدفی جز احیای سیاسی این جریان بدون پرداخت هرگونه هزینه نداشت و اکنون هم به مرحله ای رسیده که جز ناله کردن روی صفحات وب کار بیشتری از آن ساخته نیست. آمریکایی ها اکنون فهمیده اند جریانی که در تعریف اهداف سیاسی برای خود، به توان و بنیه اش توجه نمی کند، معلوم است که جایی در میانه راه، زیر باری که برداشته له خواهد شد.
3- بحران بعدی فتنه گران این است که تمامی تکیه گاه های سیاسی خود درون نظام را که چند ماه اول کمک های فراوان به آنها کرد از دست داده اند. آمریکایی ها در همان یکی دو ماه اول بعد از آغاز فتنه گفتند که به این حرکت امیدوارند چون برای اولین بار می بینند که تکیه گاه هایی نیرومند درون حاکمیت دارد. ولو در آن مقطع چیزی وجود داشت، حالا دیگر دشمن هم فهمیده است که بسط اقتدار سیاسی رهبری جایی برای غیر باقی نگذاشته و جامعه هم نسبت به هر گونه ندای مخالف یا مسئله دار با این خط اصیل، بسیار سخت تر و آشتی ناپذیرتر از گذشته واکنش نشان می دهد. مهم ترین علتی هم که باعث شد پراکندگی مقطعی خواص به سرعت از میان برود این بود که جریان فتنه با سر در آغوش ضد انقلاب شیرجه رفت و به فاصله کمتر از 6 ماه سر از فاجعه ای چون اهانت به سیدالشهدا (ع) درآورد که هیچ کس را یارای توجیه آن نبود، چه رسد به حمایت و پشتیبانی که دیگر محال می نمود. برداشته شدن مرزهای فتنه گران با آمریکا، اسرائیل، نفاق، ضد انقلاب و... هرگونه حمایت درون سیستمی از آنها را منتفی کرد و فضایی بوجود آورد که در آن جز مطالبه مرزبندی و بعد هم برخورد، هر مطالبه دیگری از جانب کسانی که نام خود را خواص گذشته اند، به آبروریزی منجر می شد.
4- و بحران آخر، به هم ریختگی درونی بسیار حاد و علاج ناپذیر این جریان است. بهترین تشبیه شاید این باشد که بگوییم در مجلس ختم مرحوم فتنه، بستگان و آشنایان اکنون به جان هم افتاده اند و از هیچ فرصتی برای متهم کردن یکدیگر صرف نظر نمی کنند. یکی می گوید که فلانی سیاست را زنانه کرده و همه اختیارش را به کسی سپرده که از اداره امورات خودش عاجز است! دیگری بقیه را متهم می کند که کم آورده اند و در حال خیانت به اهداف جنبش هستند! سومی خشمگین است که اگر مسابقه ای برای التماس به نظام وجود دارد چرا او جامانده است! و همینطور تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. تحت این شرایط ناظر خارجی دریافته است که بعید است کسی از این مجلس ترحیم جان سالم به در ببرد و به همین دلیل به این فکر می کند که گاه بهترین استفاده از یک دستمال آلوده و مصرف شده- در شرایطی که کار دیگری از دست هیچ کس ساخته نیست- این باشد که آن را به آتش بکشد شاید از شعله این آتش، آسیبی به صاحب خانه برسد و این می شود بمب گذاری، عملیات تروریستی و ...
فتنه های 88 کشور را واکسینه کرده است. اکنون همگان می دانند که باید مواظب چه کسانی باشند و دست های آلوده از کدام آستین بیرون خواهد آمد. دست ها رو شده و پروژه ها سوخته است. آمریکایی ها هم دریافته اند که برای به راه انداختن یک بازی جدید امکانات چندانی در اختیار ندارند ضمن اینکه خسارت ناشی از سوختن و نفله شدن سربازان و مواجب بگیران و متلاشی شدن همه شبکه های تو در تو در داخل ایران را هم باید یک جوری علاج کنند. بدتر و خطرناک تر از همه برای آمریکایی ها کینه، خشم و نفرتی است که در جان مردم ایران افتاده و اراده دستجمعی که برای انتقام کشیدن از هر چه بوی آمریکا می دهد، بوجود آمده است. احتمالا فکرش را هم نمی کردند که قضیه به اینجاها ختم شود. بنا بود جنبش اجتماعی شود نه اینکه نیروهای اجتماعی به طور فراگیر به جان سرکردگان جنبش بیفتند و در این کار حتی دستگاه های مسئول از آنها جا بمانند. بله، یک پروژه برای بازسازی فتنه وجود دارد، ولی ظاهرا این ذهن منهدم شده استراتژیست های آمریکایی است که ابتدا باید بازسازی شود!
مهدی محمدی

زهرا اشراقی، رئیس گروهک مطرود امام را "پدر معنوی" خود خواند.

 بسمه تعالی 

همسر محمد رضا خاتمی و نوه امام خمینی(ره) که در آستانه بیست و یکمین سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، اندیشه های ایشان را به طور آشکارا تحریف کرده بود، امروز هم دست به یک موضع‌گیری عجیب دیگر زد. زهرا اشراقی، ابراهیم یزدی، دبیرکل حزب مطرود حضرت امام خمینی(ره) را "پدر معنوی" خود خواند تا در عرض شش ماه دو موضع گیری جنجالی را علیه اندیشه های امام راحل به ثبت برساند. وی خرداد ماه امسال و در آستانه بیست و یکمین سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی هم در اظهاراتی تامل برانگیز گفته بود: امام از دهه پنجاه تا شصت، 180 درجه تغییر کرده و اینکه افرادی می‌خواهند افکار امام دهه 60 را به دهه 80 منتقل کنند، کاملا متناقض با افکار امام است و هیچ کدام افکار امام نیست. همسر محمد رضا خاتمی در ادامه همین رویکرد، امروز در صفحه فیس بوک خود عکسی از ابراهیم یزدی، دبیرکل حزب منحله نهضت آزادی بر روی تخت بیمارستان منتشر کرده است. بر پایه گزارش فارس، وی در توضیح این عکس عبارت " دکتر یزدی...از نوجوانی به او ارادت داشتم " را به کار برده است. همچنین در قسمت نظرات این عکس فردی از زهرا اشراقی درخواست کرده تا خاطره‌ای از وی بیان کند که زهرا اشراقی در جواب گفته " من دکتر یزدی را از 13 سالگی می‌شناسم و همیشه بهشون میگم که چقدر دوستشون دارم و الان خاطره خاصی ندارم جز اینکه یک پدر معنوی برایم بودن ". وی در شرایطی دبیرکل گروهک غیرقانونی نهضت آزادی را "پدر معنوی" خود خوانده که خبرگزاری ها و سایت‌های خبری در روزهای ابتدایی مهر ماه امسال از حضور ابراهیم یزدی در جلسه وهابیون در استان اصفهان سپس دستگیری وی توسط نیروهای انتظامی محلی خبر دادند. "ابراهیم یزدی" به همراه "هاشم صباغیان" نفر دوم این گروهک به همراه چند عضو دیگر این گروهک در "نماز جمعه" غیرقانونی یکی از عناصر سابقه دار وهابی در اصفهان شرکت کرده بودند که البته این ظاهر ماجرا دانسته شد. انتشار این خبر، پرونده سابقه ارتباط سران این گروهک غیرقانونی با مخالفان و اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران مجددا باز کرد؛ پرونده‌ای که اسناد و مدارک بسیاری در آن وجود دارد. هشدارهای صریح امام به سران نهضت آزادی رویه‌ای که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در برابر اعضای جبهه ملی در پیش گرفت و نهایتا منجر به طرد و حذف این حزب سیاسی شد، به دلیل عملکرد نامناسب و مشابه نهضت آزادی با جبهه ملی برای این گروهک نیز تکرار شد. بر این اساس، پس از تسخیر لانه جاسوسی و انتشار اسنادی که وابستگی دولت موقت را هم نشان می داد، بازرگان استعفا داد تا نوبت به ریاست جمهوری بنی صدر برسد. امام در وقایعی که منجر به اعلام ارتداد جبهه ملی شد، نهضت آزادی را هم نصیحت کردند و از آنها با عنوان "نماز شب خوان" یاد کردند؛ تعبیری که نشان از مدارای امام داشت؛ مدارا با کسانی که کارنامه چندان روشنی در سال های بعد از انقلاب نداشتند. ایشان فرمودند:«آیا "نهضت آزادى" هم قبول دارد آن حرفى را که "جبهه ملى" مى‏گوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم- حکم قصاص- که در قرآن کریم و ضرورى بین همه مسلمین است، "غیر انسانى" است؟ آیا این نماز شب خوانها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشسته‏اید. مگرنهى از منکر فقط باید من را نهى کنید؟" باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند با اعلام عدم کفایت بنی صدر فضای کشور متأثر از آشوب های خیابانی طرح ریزی شده توسط منافقین و ترورها و انفجارها شد. در این فضا نیز امام به نصبحت نهضت آزادی پرداختند و از آنها خواستند تا راه خود را از آشوبگران جدا کنند. امام فرمودند:«من حالا هم باز به این افرادى که خیلى منحرف نیستند، من به اینها باز نصیحت مى‏کنم که شما بیایید و حسابتان را از این منافقین که قیام بر ضد اسلام کردند حسابتان را جدا کنید." این همه مدارا باز راه به جایی نبرد تا آنکه امام در نهایت در پاسخ نامه سید علی اکبر محتشمی پور که آن زمان وزارت کشور را عهده دار بود رسما عدم رسمیت نهضت آزادی را برای همیشه اعلام کردند. امام در پاسخ نوشتند که "به حسب این پرونده ‌های قطور و نیز ملاقات‌های مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آن‌ها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملت‌های مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می‌زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می‌خورد که قرن‌ها سر بلند نمی‌کرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون‌گذاری یا قضایی را ندارند؛ و ضرر آن‌ها، به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل‌های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است." ایشان در پایان هم تکلیف این گروه را برای همیشه مشخص کردند: "نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسیارى از کسانى که بى‏اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى‏گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند." سه سند خیانت نهضت آزادی در روزهای پایانی جنگ هرگاه نامه‌های نهضت آزادی در سه سال آخر جنگ تحمیلی منتشر می‌شد و در آن از خستگی مردم از وضعیت کشور سخن می‌رفت، صدام برای تحقق چنین تحلیلی، حملاتش را به شهرها گسترش می‌داد. در نامه شماره (1) نهضت آزادی به امام(ره) می‌نویسد که پیام‌رسان اعتراضات میلیون‌ها نفر از هموطنان و همسایگان زیر ترس و اختناق است! در این نامه از صدا و سیما به عنوان رسانه دروغ‌پرداز نام برده می‌شود و امام امت(ره) متهم به کفر، لجبازی، یک‌دندگی، دیکتاتوری، بی‌تقوایی و به پرتگاه بردن کشور می‌شود!  

سید احمد خاتمی: حرف مشایی اهانت به مراجع است.

 بسمه تعالی 

امام جمعه موقت تهران تصریح کرد: بعضی‌ها با استفاده از رانت قدرت هر روز یک حرف چالش دار می زنند و کسی هم به این‌ها نمی‌گوید بالای چشمتان ابروست. به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، آیت الله سید احمد خاتمی در اولین سوگواره ملی امام سجاد(ع) در بندرعباس اظهار کرد: در دوره اصلاحات شخصی گفته بود موسیقی مظلوم واقع شده است که مرحوم آیت الله فاضل در پاسخ به این شخص گفت "موسیقی مظلوم واقع شده یا اسلامی که در دستان تو گرفتار آمده؟" اخیراً نیز شخصی اظهار کرده که برخی افراد موسیقی را نفهمیده اند و می گویند حرام است. درست است در کشور ما حرف زدن آزاد است ولی مسوولین دولتی و وابستگانشان حق ندارند هر حرفی را دلشان خواست بزنند. زیرا این حرف ها اهانت به مراجع است که موسیقی را حرام دانسته اند.وی با بیان این که شاه هم می خواست با موسیقی مردم را به سوی تمدن ببرد ولی ره به جایی نبرد، اضافه کرد: یادمان نرود که در حال حاضر کشور ما دارای یک نظام اسلامی است، اما بعضی ها با رانت قدرت هر روز یک حرف چالش دار می زنند و کسی هم به این ها نمی گوید بالای چشمتان ابروست.

ترور و شهادت کند کننده یا شتاب دهنده ؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اگر نقطه هدف در ترورهای روز دوشنبه گذشته تهران که منجر به شهادت دکتر مجید شهریاری و مجروحیت دکتر فریدون عباسی گردید را مقابله با فعالیت های هسته ای کشور بدانیم، این سوال مطرح می شود که تأثیر آن بر حرکت علمی کشور به ویژه در حوزه علوم نوین چه خواهد بود؟ آیا این ترورها دشمنان را در متوقف ساختن یا کند کردن حرکت ملت ایران در مسیر پیشرفت علمی، فناوری و به ویژه در موضوع هسته ای به هدف می رساند؟ برای پاسخ دادن به این سوال مهم از دو منظر می توان موضوع را مورد بررسی قرار داد.
1- این ترورها حرکتی منفعلانه و از سر استیصال است که از سوی دشمنان ملت ایران انجام می گیرد. دشمنان طی چند سال گذشته راه های گوناگون را طی کرده و با اتخاذ سیاست های مختلف و اجرای نقشه های متعدد سعی کردند فعالیت های صلح آمیز هسته ای کشورمان را متوقف سازند، لکن نه تنها مجموعه اقدامات آنان به نتیجه نرسید، بلکه این فعالیت به حرکت مسئولان و دانشمندان ایران سرعتی مضاعف بخشیده و اکنون ایران در حوزه هسته ای دارای موقعیت عالی است. صدور چندین قطعنامه تحریم، تهدید بر اقدام نظامی و انجام چندین دور مذاکره، مجموعه اقداماتی بوده که غربی ها با هدف متوقف ساختن چرخه سوخت در ایران انجام داده اند، ولی در هیچ یک از این موارد به نتیجه دلخواه نرسیده اند. ناکامی آمریکا و متحدینش در موضوع هسته ای ایران، آنان را منفعلانه وارد عرصه ترور کرده تا شاید بتوانند در اراده پولادین ملت ایران و به ویژه دانشمندان هسته ای کشور خللی ایجاد کنند. بازتاب این ترورها در افکار عمومی ایرانیان و به ویژه واکنش جامعه علمی کشور به این حادثه نشان داد که دشمنان تا چه اندازه از واقعیات ایران اسلامی و مردم آن به دور هستند.

 
 

 

ترور دانشمندان ایرانی، خلق و خوی استکباری غربی ها را بیش از پیش برای ملت ایران و به ویژه برای جوانانی که انقلاب را درک نکرده اند آشکار ساخت. این اقدامات تروریستی، در واقع استفاده از خشونت علیه دانایی و جلوگیری از پیشرفت علم در ایران است. فلذا ماهیت این حرکات به گونه ای است که نه تنها ملت ایران و دانشمندان آن را مرعوب نمی سازد، بلکه انگیزه های آنان را تقویت کرده و به حرکت آنان شتاب می بخشد.
2- ملت ایران و نظام اسلامی، بزرگ ترین قربانی تروریسم طی سه دهه گذشته بوده است. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از شیوه های ناجوانمردانه دشمنان برای شکست این انقلاب و نظام سیاسی برخاسته از آن، ترور مسئولان و علاقه مندان به انقلاب و نظام بوده است. بیش از 16400 شهید ترور نتیجه اقدامات تروریستی دشمنان طی 32 سال گذشته بوده است. دشمنان به کدام یک از اهداف خود طی 32 سال گذشته با انجام این ترورها رسیده اند که این بار بخواهند برای بار دوم با ترور به نتیجه برسند. دشمنان چه قدر غافل و بی خبرند و هنوز نفهمیده اند که این ملت به نظریه «پیروزی خون بر شمشیر» باور دارد و شهادت در راه حق را فیض بزرگ می داند. بنابراین بدیهی و روشن است که اقدامات تروریستی دشمنان نه تنها این حرکت را کند نمی کند، بلکه با تقویت انگیزه ها و اراده ها شتاب بیشتری به آن می بخشد و به طور قطع در آینده نه چندان دور آثار شتاب این حرکت آشکار خواهد شد.

 

  یدالله جوانی

عکس سران فتنه در اتاق سربازان در پادگان‌ها نصب بود.

 

بسمه تعالی 

بصیرت: زمانی که بر بالای پشت بام الله‌اکبر می‌گفتند دل فرزندان ما در خانه می‌لرزید خبرگزاری کار

فرمانده کل ارتش با اشاره به رویدادهای سال گذشته گفت: وقتی در پادگان‌ها می‌رفتیم و می‌دیدیم که به عنوان مثال عکس سران فتنه در اتاق‌های برخی از سربازان است به آنها نمی‌گفتیم که آن عکس را پاره کنند، بلکه به مسئول عقیدتی ـ سیاسی می‌گفتیم که سعی کنید از دل‌های آنها این موضوع را بیرون کنید تا خود عکس‌ها را پائین آورند.

آفتاب: فرمانده کل ارتش با اشاره به رویدادهای سال گذشته گفت: وقتی در پادگان‌ها می‌رفتیم و می‌دیدیم که به عنوان مثال عکس سران فتنه در اتاق‌های برخی از سربازان است به آنها نمی‌گفتیم که آن عکس را پاره کنند، بلکه به مسئول عقیدتی ـ سیاسی می‌گفتیم که سعی کنید از دل‌های آنها این موضوع را بیرون کنید تا خود عکس‌ها را پائین آورند.

امیر سرلشکر عطاالله صالحی پیش از ظهر امروز در نخستین گردهمایی مسئولان واحدهای امر به معروف و نهی از منکر ارتش جمهوری اسلامی ایران طی سخنانی با بیان اینکه دشمن آرام ننشسته و با تجربه بیشتر به میدان خواهد آمد، بر لزوم ایستادگی در دین و اعتقادات و همچنین پیش‌سازی در این عرصه تاکید کرد وگفت: باید راه‌هایی را پیدا کنید که دشمن نسبت به ارتش طمع نکند زیرا دشمن همواره نسبت به ارتش طمع دارد و به اصطلاح یک حساب خودمانی در مورد ارتش دارد.

وی تاکید کرد: من در تمام جلسات این موضوع را گفته‌ام و در اینجا نیز تکرار می‌کنم هیچ کس نباید نگاه ملایمت آمیزی از ارتش در برابر فتنه احساس کند.

فرمانده کل ارتش در ادامه سخنرانی خود امر به معروف و نهی از منکر را از نظر نظامی، خط مقدم حق علیه باطل بر شمرد و خطاب به مسوولین واحدهای امربه معروف و نهی از منکر ارتش گفت: نباید روحانیون عقیدتی سیاسی ما همچون پزشک صبر کنند بیمار به نزد آنها برود بلکه باید مثل واکسیناسیون در دل جمعیت رفته با برنامه‌های دین شناسی، بصیرت افزایی و توحید نسبت به قوی کردن نیروی انسانی ارتش اقدام کنند. صالحی در ادامه اظهارکرد: تزاحم حق و باطل خط مقدمی دارد که همان امر به معروف و نهی از منکر است.

وی با بیان اینکه امروز فضا به‌گونه‌ای است که به راحتی از امر به معروف و نهی از منکر صحبت می‌کنیم، افزود: تفاوت رساله‌ای که در دهه

” در آن نماز جمعه که فتنه‌گر عرصه را از ما می‌گرفت و یا زمانی که بر بالای پشت بام الله‌اکبر می‌گفتند دل فرزندان ما در خانه می‌لرزید و می‌گفتند مگر می‌شود الله‌اکبر گو را بازداشت کرد، این یعنی جنگ نرم دشمن که باید دل‌ها را در برابر آن قوی کرد. “

۴۰ از حضرت امام به طور مخفی به دستمان می‌رسید با رساله‌های دیگر در بخش امر به معروف و نهی از منکر بود آن‌زمان فضا به‌گونه‌ای بود که امر به معروف و نهی از منکر با خطر همراه بود.

فرمانده کل ارتش با بیان اینکه بصیرت امسال با بصیرت سال گذشته که دشمن‌شناسی صرف بود‏‏، متفاوت است بر ضرورت بیان و آموزش حق و ولایت تاکید کرد و گفت: من همواره با لباس غیرنظامی به نماز جمعه می‌روم و در میان مردم حاضر می‌شوم. در آن نماز جمعه حساس سال گذشته که از دل جمعیت شعارهای ضد نظام می‌دادند‌؛ به ما توصیه می‌شد که نرویم، اما ما عبور کرده و خود را به قلب نماز جمعه رساندیم و صحنه‌هایی بود که همه آن را دیدند.

فرمانده کل ارتش گفت: وقتی در پادگان‌ها می‌رفتیم و می‌دیدیم که به عنوان مثال عکس سران فتنه در اتاق‌های برخی از سربازان است به آنها نمی‌گفتیم که آن عکس را پاره کنند، بلکه به مسئول عقیدتی ـ سیاسی می‌گفتیم که سعی کنید از دل‌های آنها این موضوع را بیرون کنید تا خود عکس‌ها را پائین آورند.

وی گفت: این شخصیت‌ها نیستند که حق را تعیین می‌کنند بلکه وقتی که حق شناخته شود، شخصیت‌ها نیز شناخته می‌شود.

صالحی گفت: لشکری که دشمن دل به او بسته است لشکر جهل، تردید و شک است و دشمن نیز در اصول‏ ایجاد شک می‌کند.

وی با تاکید بر نگاه تاریخی و عمیق شدن در مسأله فتنه گفت: دکترین فتنه در انگلستان بوده و پیوند شدیدی با صهیونیست دارد. دکترین فتنه مبتنی‌بر دین‌سازی است‏، زیرا آنها به‌عنوان مثال با شیعه و یا مسیحیت مبارزه نمی‌کنند بلکه اهداف خود را با دین‌سازی‌های جعلی دنبال می‌کنند. دین‌سازی مجاهدین خلق که به منافقین تبدیل شدند، بعث، وهابیت و بهائیت ریشه‌های فتنه‌ای دارد که مرکزیت آنها واحد بوده و در یک مکان هستند.

فرمانده کل ارتش خطاب به مسئولان واحدهای امر به معروف و نهی از منکر گفت: باید کاری کنیم که در جوانان ما نسبت به حقیقت تشکیک نشود.

وی با تاکید بر پیروی از راه حق، خدا و ولایت گفت: آن زمان شخص حضرت پیامبر(ص) بودند که دست حضرت علی‌(ع) را گرفتند و بالا بردند اما امروز کسی را در جامعه نداریم تا دست این سید علی(مقام معظم رهبری) را بگیرد و بگوید این آقا ست.

صالحی با بیان اینکه این مطلب را به دلیل اینکه معظم‌له فرمانده کل قوا است نمی‌گویم‏، تاکید کرد: چه باشم و چه نباشم حضرت آقا مصداق ولایت فقیه و ولایت امر است. وی با تاکید بر جلوگیری از عمل صوری به معارف اسلام، به ضرورت آموزش دین اشاره کرد و گفت: در آن نماز جمعه که فتنه‌گر عرصه را از ما می‌گرفت و یا زمانی که بر بالای پشت بام الله‌اکبر می‌گفتند دل فرزندان ما در خانه می‌لرزید و می‌گفتند مگر می‌شود الله‌اکبر گو را بازداشت کرد، این یعنی جنگ نرم دشمن که باید دل‌ها را در برابر آن قوی کرد. فرمانده کل ارتش در پایان ابراز امیدواری کرد که ارتش ولایی پشت سرمعظم رهبری و در راه اسلام حرکت کند.

16 آذر زخمی عمیق در قلب دانشگاهیان ایجاد کرد.

 بسمه تعالی

خبرگزاری فارس: عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت که 16 آذر زخمی عمیق در قلب دانشگاهیان ایجاد کرد و امروز پس از 57 سال همچنان آثار آن به چشم می‌خورد.

حجت الاسلام رسول جعفریان در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی باشگاه خبری فارس «توانا» در خصوص 16 آذر سال 1332 گفت: عامل مهمی که موجب ضد آمریکایی شدن مردم ایران که در دوره ملی شدن نفت، به دلیل برخی از تبلیغات دروغ به کمک آمریکایی‌ها امیدوار بودند، مشارکت این کشور به همراه انگلیس در کودتای 28 مرداد بود.

وی با بیان اینکه اقدام نابخردانه آمریکا در کودتای 28 مرداد برای همیشه کینه‌ای را در قلب مردم ایران کاشته است، افزود: این کینه تا به امروز وجود دارد و آمریکا به رغم فریب‌کاری‌های خود در مقابل ملت ایران؛ برای عذرخواهی مقطعی، نتوانسته آن را از دل مردم ایران درآورد.

این محقق و پژوهشگر مسائل تاریخی تصریح کرد: مردم ایران سال‌ها برای ملی شدن صنعت نفت زحمت کشیده بودند و در این نهضت، تجربه یک دولت و مجلس نیمه مردمی را تجربه کرده بودند.

وی افزود: با کودتای 28 مرداد مردم ایران تمام دستاوردهای خود را بر باد رفته دیدند و طبیعی بود که نه تنها با انگلیس و با آمریکا نیز که بنیان‌گذار توطئه و وارث انگلیس در ایران شد، مخالف باشند.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، با بیان اینکه پس از کودتای 28 مرداد، دانشگاه به یکی از سنگرهایی تبدیل شد که همیشه در مسائل مهم سیاسی از خود حساسیت نشان می داد، گفت: دانشجویان علیه ورود نیکسون به ایران در آذرماه 1332 دست به تظاهرات زدند و در مقابل رژیم پهلوی ایستادند که سرمست از پیروزی 28 مرداد بود و تلاش می‌کرد تا ضربه شصتی به دانشجویان نشان دهد و دانشجویان را برای سال‌ها وادار به عقب نشینی کند.

وی با اشاره به اینکه در حمله نیروهای نظامی به دانشگاه تهران سه تن از دانشجویان زبده دانشگاه تهران که با هم رفاقت داشتند به شهادت رسیدند، گفت: ماجرای 16 آذر زخمی عمیق در قلب دانشگاهیان ایجاد کرد که امروز پس از 57 سال همچنان آثار آن به چشم می‌خورد.

حجت الاسلام جعفریان اضافه کرد: دانشگاهیان، این خشونت سال 32 رژیم پهلوی را در دانشگاه هیچگاه فراموش نکردند، چرا که این رخداد علیه سلطه خارجی بود و موجب شد تا دشمنی با آمریکا در میان دانشگاهیان و مردم ایران نهادینه شود.

وی تصریح کرد: امروزه از نظر ملت ایران، آمریکا به عنوان دشمنی است که از کودتای 28 مرداد دفاع کرده، دانشجویان را به خاک و خون کشیده، 25 سال از شاه و سلطنت ظالمانه او دفاع کرده است.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه آمریکا به حریم ملتی متجاوز شد که دوست داشت مستقل و سازنده جهان در کنار سایر ملت‌ها باشد، گفت: اما کودتای 28 مرداد موجب تحقیر مردم ایران و افتادن زمام حکومت به دست دولتمردانی شد که برای مردم ارزشی قائل نبودند.

وی با اشاره به سطوح مختلف جنبش دانشجویی ایران، اظهارداشت: این سطوح مختلف به دلیل خواست و احساس دانشجو به تناسب اوضاع و شرایطی است که بر کشور و جهان حاکم است.

این پژوهشگر مسائل تاریخی افزود: دنیای امروز، دنیای مظلوم کشی و تحقیر ملت‌های ضعیفی است که خواهان استقلال واقعی و رهایی از دولت‌های به اصطلاح متمدن هستند.

وی تصریح کرد: اگر دولتی به ظلم و تحقیر تن بدهد، پایگاه متجاوزان و شریک ظلم آن‌ها به دیگران باشد و بهره‌ای از رفاه به ظاهر متمدنانه برده باشد مورد دلخواه غربی‌ها است ولی اگر کشوری زیر بار تحقیر و ستم نرود، با دشمنی این قبیل کشورهای متمدن روبرو خواهد شد.

حجت الاسلام جعفریان با اشاره به اینکه بعد از نهضت ملی شدن صنعت نفت، یکی از ارکان جنبش دانشجویی مبارزه با سلطه بیگانگان به ویژه آمریکا است، گفت: در دوره‌هایی که مردم با استبداد داخلی مبارزه می‌کنند، حاضر نیستند از اصل استکبار ستیزی صرف نظر کنند.

وی با بیان اینکه جنبش دانشجویی، خواست جوانان تحصیل کرده که غیر وابسته به زندگی روزمره هستند را منعکس می‌کند، اظهار داشت: دانشجویان گروهی هستند که آرمانی می‌اندیشند و خواهان سربلندی ملت خود هستند و ممکن است دارای خواسته‌های متنوعی باشند، اما به دلیل صداقت، صفا و آرمانگرایی که در جنبش دانشجویی دیده می شود، می‌تواند از طرفی نوعی جنبه نظارتی بر تصمیمات دولتی داشته باشد و از طرف دیگر پشتیبانی از خواسته‌های اصیل ملت باشد.

وی تصریح کرد: جنبش دانشجویی به دلیل اینکه ممکن است دچار انحرافات و افراط هایی شود نیاز به رهبری فکری دارد که در این زمینه باید بر بینش دانشجویان افزود.

این پژوهشگر مسائل تاریخی افزود: جنبش دانشجویی را نباید محدود کرد و زیر فشار گذاشت؛ چرا که محدود کردن آن از کارآیی‌اش می‌کاهد.

وی راه رها شدن از تعارض در جنبش دانشجویی را تقویت فکر و بینش جنبش دانشجویی و به رسمیت شناختن استقلال آن دانست و گفت: مهم این است که به جنبش دانشجویی بدبین نباشیم و اگر اشتباهاتی داشت از آن بگذریم که جنبش دانشجویی پشتوانه‌ای است که برای مجموع کشور سودمند است.

حجت الاسلام جعفریان تصریح کرد: جنبش دانشجویی در سال 58 تحول عمیقی در کشور به نفع انقلاب اسلامی ایجاد کرد و نباید جنبش دانشجویی را مصادره کرد یا اجازه داد تا کسانی با تبلیغات سوء، تنها بخشی از جریان دانشجویی را به رسمیت بشناسند لذا جنبش دانشجویی صرف نظر از آن که در عرصه سیاسی فعال است باید در بخش‌های فرهنگی نیز فعال باشد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران فعال بودن جنبش دانشجویی را منوط به آن دانست که این جنبش احساس کند جامعه نیازمند حضورش است و برای این حضور موانعی ایجاد نخواهد شد.

در این شلیک نباید شک کرد .

بسمه تعالی


هرچند از امروز بخاطر دور جدید مذاکرات و گفت وگوها میان ایران و گروه کشورهای 1+5، کانون توجهات کارشناسان و ناظران سیاسی کشورمان و رسانه ها معطوف به این موضوع خواهد بود، اما ترور 2 دانشمند هسته ای ایران نباید تحت الشعاع این فضا قرار بگیرد.
البته آنچه جمهوری اسلامی در مذاکرات پیش رو با 1+5 مطرح می کند بر محور بسته پیشنهادی ایران- و نه مسئله هسته ای- خواهد بود و در این بسته به موضوع تروریسم دولتی نیز پرداخته شده است ولی با توجه به تحرکات و تلاش های عاجزانه و سبعانه موساد، سیا و MI6 در حوادث تروریستی هفته گذشته، آنچه انتظار می رود و خواسته بحق ملت ایران است، برجسته شدن و در اولویت قرار گرفتن موضوع تروریسم دولتی در مذاکرات است.
اما پیرامون ترور 2 دانشمند هسته ای کشورمان و زنده نگه داشتن و پیگیری مستمر و نتیجه بخش این موضوع و همچنین اقدامات لازم و در خور شأن با آن، گفتنی هایی هست؛
1- دیپلماسی قضایی؛ ترور دکتر عباسی و دکتر شهریاری از سوی سرویس های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در حالی بوقوع پیوست که 10 روز قبل از آن- 28 آبان- آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی به همراه یکی، دو کشور غربی، بانیان اصلی صدور قطعنامه ضد ایرانی در زمینه حقوق بشر بودند.
در آن قطعنامه که اکثریت کشورهای عضو سازمان ملل(112 کشور) بدان رای نداده بودند و بدرستی آن را قطعنامه ای سیاسی و فاقد وجاهت حقوقی می دانستند، بانیان قطعنامه که کلکسیونی از جنایات و کودک کشی ها و اقدامات ضد حقوق بشری در کارنامه خود دارند، با شلتاق و هیاهو و قلب واقعیت و برجسته نمودن مجازات قانونی اعدام در ایران تصویری ارائه کرده بودند تا القاء نمایند نقض حقوق بشر تا سرحد کشتار و مرگ انسان ها در ایران رخ می دهد!!!
در همین راستا، ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در جلسه کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل به دفاعیات در این زمینه پرداخت و با توجه به فرصت پیش آمده با دلایل و شواهد و مستندات غیرقابل خدشه از انگیزه سیاسی و پشت پرده این قطعنامه پرده برداشت.
اما به نظر می رسد آنچه از آن قطعنامه که مصداق سوءاستفاده از موقعیت سازمان ملل بود و در پی آن عملیاتی کردن ترور 2 دانشمند هسته ای کشورمان که باید آن را ظلمی آشکار به حقوق حقه ملت ایران خواند، می بایست درس گرفت این است که در اینگونه موارد باید فراتر از دیپلماسی رسمی در حوزه سیاسی، «دیپلماسی قضایی» سرلوحه کار قرار بگیرد.
به تعبیر دیگر؛ باید در برابر ظلم و اجحاف حقوقی آشکاری که به نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران وارد می شود و بانیان و طراحان آن چند کشور پرمدعای غربی هستند، ساختار «دیپلماسی قضایی» تعبیه گردد تا حقوق آحاد مردم ایران به یغما نرود.
بنابراین افزون بر آنکه ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در زمینه مسایل حقوق بشری و در حیطه کاری خود در سطح بین المللی فعال است و از سوی دیگر دستگاه دیپلماسی فعالیت های رسمی دیپلماتیک خود را در حوزه ها و مقولات مختلف پیگیری می نماید، باید مجموعه ای مرکب از نمایندگان دستگاه قضایی و دستگاه دیپلماسی و همچنین وزارت اطلاعات، شورای عالی امنیت ملی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بستر اجرایی شدن «دیپلماسی قضایی» را مهیا و آماده نمایند؛ با این توضیح که این مجموعه در قالب یک شورا یا مجمع یا کمیته یا هر نام دیگری پیرامون هر ظلم حقوقی که به نظام و ملت ایران رفته ورود نماید و یک مبارزه حقوقی و قضایی تمام عیار را به سروسامان برساند.
در حادثه تروریستی اخیر این دیپلماسی قضایی باید صورت بگیرد و آن مجمع یا شورایی که این وظیفه خطیر و حساس را برعهده می گیرد می بایست با کشورهای مختلف در این زمینه به رایزنی و گفت وگو بپردازد و با ارائه شواهد و اسناد ترور از سوی سرویس های اطلاعاتی غربی و صهیونیستی علاوه بر آنکه اجحاف حقوقی درباره ایران را تشریح نموده، رویکرد تروریستی و خوی جنایتکارانه کشورهای مدعی حقوق بشر را برای افکار عمومی دنیا و کشورهای آزاد و مستقل جهان به تصویر بکشاند.
خلاصه کلام اینکه نباید دیپلماسی قضایی تنها به قوه قضاییه آن هم در قالب ستاد حقوق بشر محدود شود بلکه باید فراتر از اقدامات بخشی و جزیره ای هرکدام از نهادها در کشور، این اقدام و اتفاق مهم که می تواند خروجی بسیار استراتژیکی داشته باشد در قالب و میزان یک مجموعه منسجم و قدرتمند که اعضای آن به مسایل دیپلماتیک و حقوق بین الملل و نظام قضایی ایران اشراف کامل دارند و از اختیارات ویژه برخوردارند انجام شود.
بدیهی است که چنین مجموعه ای که هر یک از سه قوه در آن نماینده دارند بهتر و مقتدرتر می تواند در محافل بین المللی حضور بیابد و با هیئت ها و گروههای حقوقی و سیاسی دیگر کشورها به رایزنی و مذاکره با هدف روشنگری آنچه که حق و حقیقت است بپردازد.
2- طرح دعوا در مجامع بین المللی؛ علاوه بر «دیپلماسی قضایی» که محق بودن ایران اسلامی را در مقولاتی چون برنامه هسته ای و یا حقوق بشر نشان می دهد و از سوی دیگر بیانگر آن است که در بسیاری از موارد از جمله اقدامات تروریستی، ظلمی آشکار به ایران رفته است؛ آنچه که نباید از آن غفلت کرد طرح دعاوی قضایی علیه کشورها و یا مقامات کشورهایی است که اقدامات تروریستی در خاک ایران را طرح ریزی کرده یا حقوق حقه نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران را با سیاسی کاری و دستاویزشدن به زشت ترین و پلیدترین کارها ضایع می کنند.
در همین حادثه ترور 2 دانشمند هسته ای کشورمان قرائن و شواهد متقن حقوقی دلالت بر نقش موساد، سیا و MI6 دارد؛ بطوری که: الف) چند هفته قبل از حوادث تروریستی اخیر در ایران، جان ساورز رئیس MI6 در تشریح برنامه های غرب بر ضد برنامه هسته ای کشورمان صریحاً و گستاخانه گفته بود: «فعالیت های دیپلماتیک برای جلوگیری از دستیابی ایران به تجهیزات هسته ای کافی نیست» و بلافاصله افزوده بود: «عملیات اطلاعاتی امنیتی برای توقف فعالیت های هسته ای ایران حیاتی است...»
ب) در حالی که طبق اساسنامه آژانس بین المللی انرژی اتمی، نباید اطلاعات فنی و اطلاعات دانشمندان هسته ای کشورها به بیرون درز پیدا کند متاسفانه در قطعنامه 1747سازمان ملل به صراحت از دکتر فریدون عباسی نام برده می شود و بالاخره تروریست ها در راستای حذف فیزیکی این دانشمند هسته ای دست به کار می شوند.
ج) جالب اینجاست که رسانه ها و مطبوعات مختلف خارجی نیز ناگزیر بر این مطلب گواهی می دهند که ترور 2 دانشمند هسته ای ایران کار سرویس های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی بوده است.
از خبرگزاری آمریکایی یونایتدپرس و هفته نامه تایم گرفته تا ایندیپندنت و نشریه هرالد اسکاتلند همگی بر نقش این سرویس های اطلاعاتی بخصوص موساد تأکید و تصریح نمودند. حتی سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی نیز تلویحاً بر نقش موساد در حوادث تروریستی اخیر در تهران اعتراف می کند.
بنابراین با این شواهد و قرائن آشکار و غیرقابل انکار و با توجه به اعلام اخیر وزیر اطلاعات مبنی بر شناسایی و بازداشت شماری از عوامل ترور دانشمندان هسته ای که قطعاً سرنخ های بیشتری را در پی خواهد داشت، باید از موضع پدافندی و دفاعی خارج شد و در یک اقدام آفندی هوشمندانه به طرح دعوا علیه این کشورها یا مقامات آنها در مراجع صالح بین المللی همت گمارد.
شاید گفته شود نتیجه اینگونه طرح دعواها در مجامع بین المللی مشخص است و با توجه به سیطره آمریکا بر دیوان های بین المللی قضایی این اقدام مصداق آب در هاون کوبیدن است؛ اما این یک تصور نادرست است چون آنچه که اهمیت دارد و حداقل فایده را به دنبال دارد این است که طرح اینگونه دعاوی خود یک دیپلماسی خزنده است و می تواند کارکرد یک رسانه و تریبون بین المللی را داشته باشد و بخصوص اگر در این باره بخوبی برای افکار عمومی دنیا روشنگری شود حتی اگر ایران اسلامی به حق اصلی خود نرسد لکن چهره کریه و رتوش شده جنایتکاران بین المللی را به تصویر خواهند کشاند. براستی آیا ارایه شواهد و قرائنی که محق بودن ایران را اثبات می کند قطع نظر از رای مرجع صالح بین المللی، شلیک به تابلوی تقلبی حقوق بشر، مبارزه با تروریسم و... که چند کشور مدعی غربی از آن دم می زنند، نیست؟
حسام الدین برومند