عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

عروه الوثقی

حضرت امام خمینی (ره): آنها که خواب آمریکا را می‌بینند، خدا بیدارشان کند.

مخمصه در لیبی

بسمه تعالی 


اکنون بیش از 3 هفته از زمانی که آمریکایی ها حمله به لیبی را آغاز کردند می گذرد. با وجود اینکه برخی تحلیلگران انتظار داشتند موضوع با یک «پیروزی قاطع و سریع» خاتمه پیدا کند (همانطور که دولت بوش در استراتژی نظامی 2025 ایالات متحده نوشته بود)می بینیم که نه تنها مسئله حل نشده بلکه آخرین اطلاعات از تظاهر به نوعی بن بست نظامی غیر قابل عبور در لیبی حکایت می کند که آمریکا و ناتو قادر به حل آن نیستند.
قبل از اینکه درباره مشخصات این بن بست چیزی بگوییم اشاره به این موضوع ضروری است که حمله آمریکا به لیبی دلایل متعددی داشته است اما یکی از مهم ترین این دلایل همانطور که مقام های آمریکایی خود گفته اند این بوده که می خواستند پیامی به ایران بفرستند. نگاهی به مباحثات درونی تیم امنیت ملی اوباما قبل از حمله به لیبی که اندکی از آن به بیرون درز کرده نشان می دهد یکی از استدلال های موافقان حمله این بوده است که اگر آمریکا بتواند با یک حمله سریع و برق آسا کار قذافی را یکسره کند آن وقت این پیام برای ایران هم ارسال خواهد شد که توان آمریکا وقتی اراده کرده باشد دشمنی را شکست بدهد مقاومت ناپذیر است و لذا بهتر است ایران هم دست از سرسختی بردارد و پای میز مذاکره بیاید. بنجامین جی رودز معاون مشاور امنیت ملی اوباما در امور ارتباطات راهبردی روز 15 فروردین این موضوع را اینگونه بیان کرده است: «توانایی به کار گرفتن این شکل نیرو در منطقه با چنین سرعتی حتی با وجود اینکه ماموریت های نظامی دیگری در عراق و افغانستان جریان دارد همراه با ماهیت این ائتلاف گسترده پیامی بسیار قوی درباره توانایی های نظامی و دیپلماتیکی ما به ایران می فرستد.» حالا سوال این است که صرف نظر از اینکه دولت اوباما چه قصدی داشته، واقعا ایران از حمله آمریکا به لیبی چه پیامی دریافت کرده است؟ آیا این حمله باعث شده ایران آمریکا را قدرتمندتر احساس کند؟آنچه عملا در لیبی در حال وقوع است کاملا خلاف این است. آرایش صحنه اینگونه است:
اول- آمریکا به 3 دلیل تمام قد و با تمام قوا به بحران لیبی ورود نکرده و اساسا نمی تواند بکند. دلیل نخست این است که باراک اوباما که مبارزات انتخاباتی اش را از هفته گذشته آغاز کرده به خوبی می داند آغاز یک جنگ دیگر در جهان اسلام که احتمال دارد به مداخله زمینی و نهایتا یک درگیری تمام عیار ختم شود به لحاظ انتخاباتی برای او سم مهلک است. مهم ترین دغدغه مردم آمریکا اکنون -همان طور که در انتخابات سال گذشته کنگره نشان دادند- مسائل داخلی بویژه مسائل اقتصادی است و در این شرایط هیچ چیز برای اوباما ناگوارتر از این نیست که رای دهندگان آمریکایی به این نتیجه برسند که او جان سربازان آمریکایی و پول بی زبان مالیات مردم را صرف جنگی در لیبی می کند که اساسا معلوم نیست چه نفع مشخصی برای آمریکا دارد. دلیل دوم گرفتاری بیش از حد ارتش آمریکا در عراق و افغانستان و ضعف سرفرماندهی نیروهای آمریکایی در شاخ آفریقاست. عملیات پروازی آمریکا علیه لیبی از روی فقط یک ناو هواپیمابر در دریای مدیترانه هدایت می شود که به وضوح ناکافی است. رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا پیش از شروع حمله به صراحت خطاب به نمایندگان کنگره گفته بود که انجام یک عملیات موفق علیه لیبی که از جمله مستلزم نابود کردن کامل دفاع هوایی ارتش قذافی است و برای این کار به نیرویی بیش از آنچه اکنون آمریکا در منطقه دارد نیاز است. دلیل سوم، مخالفت واضح و بسیار شدید گیتس با درگیر شدن ارتش آمریکا در یک عملیات نظامی تمام عیار علیه لیبی است. او روز پنج شنبه گذشته در سنا تاکید کرد که مطلقا عقیده ندارد ارتش آمریکا باید چنین ماموریتی را به دوش بگیرد و بعد هم با زبانی کنایه آمیز گفت اگر مردم آمریکا می خواهند ارتش این ماموریت را انجام بدهد، باید پولش را بدهند!
دوم- مسئله دوم مربوط به ضعف جدی و تقریبا غیرقابل رفع مخالفان داخلی قذافی است که باعث شده توان غلبه بر ارتش منسجم و همچنان گوش به فرمان سرهنگ را نداشته باشند. ضعف های عمده جبهه مخالف را چنین می توان فهرست کرد: 1- مخالفان فاقد رهبری موثر هستند و تقریبا هیچ چهره سرشناس و قابل اتکایی در میان آنها دیده نمی شود. اگرچه این افراد به آمریکا قول داده اند که در دوران پس از قذافی به منافع آن وفادار خواهند بود اما روشن است که این مخالفان به اندازه کافی معتبر دانسته نمی شوند همچنان که هیچ نماینده ای از آنها به نشست اخیر لندن دعوت نشد. 2- مخالفان سلاح کافی برای غلیه بر ارتش مجهز قذافی را ندارند. یکی از مخمصه های راهبردی آمریکایی ها این است که از یک سو می دانند مخالفان به اندازه کافی مجهز نیستند و از سوی دیگر در این باره که آیا باید مخالفان را تجهیز بکنند یا نه قادر به تصمیم گیری نیستند. بهانه اصلی هم این است که برخی از چهره های برجسته نظامی و امنیتی آمریکا عقیده دارند آمریکا اساسا شناخت درستی از ترکیب نیروهای معارض قذافی ندارد و تحت این شرایط مسلح کردن معترضان ممکن است مستقیما به معنای مسلح کردن دشمنان آمریکا باشد. وجود گزارش هایی بویژه از جانب منابع روس مبنی بر اینکه نیروهای عمل کننده در برخی از جبهه های مهم درگیری اعضای القاعده هستند این تحلیل را تقویت کرده است. اگر چه روس ها بنا به دلایلی ترجیح می دهند که حامی قذافی باقی بمانند و نظر آنها درباره حضور رگه هایی از القاعده در میان مخالفان یعنی همان ادعای اولیه قذافی به بررسی بیشتر نیاز دارد.
جمعی از نمایندگان کنگره آمریکا روز دوشنبه 15 فروردین به دولت هشدار دادند قبل از ارائه هرگونه کمک تسلیحاتی به مخالفان قذافی باید ابتدا به اندازه کافی درباره آنها اطلاعات کسب کند. مایک راجرز نماینده حزب جمهوریخواه در مجلس نمایندگان که ریاست کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان را نیز به عهده دارد می گوید: «در میان رده های انقلابیون احتمال دارد رگه هایی از القاعده دیده شود و نیروهای ائتلافی ناتو باید پیش از مسلح کردن انقلابیون در مبارزه با معمر قذافی رهبر لیبی، محتاط عمل کنند.» هری رید رهبر اکثریت در سنا نیز خواستار سیاست انتظار و مشاهده پیش از دادن سلاح های بیشتر به نیروهای مخالف در لیبی شده و گفته است: «فکر می کنم در این مرحله واقعا نمی دانیم رهبران انقلابیون چه کسانی هستند.» جیمز جونز مشاور امنیت ملی سابق اوباما هم که پاییز گذشته کاخ سفید را ترک کرد در این باره که آیا مردم لیبی باید مسلح شوند به سی ان ان گفته است: «نخستین کاری که باید صورت گیرد این است که بفهمیم آنها چه کسی هستند. آمریکا هنوز این کار را انجام نداده است.» یکی از نگرانی های عمده دیگر درباره مسلح کردن مخالفان قذافی در لیبی هم این است که برخی کارشناسان اطلاعاتی در غرب می گویند اگر این مخالفان واقعا اعضای القاعده باشند آن وقت می توانند بعد از آنکه خود را با سلاح های آمریکایی تجهیز کردند، دور جدیدی از حملات به خاک آمریکا و بویژه اروپا را آغاز کنند و آن وقت است که فاجعه بزرگ رخ خواهد داد. این یکی از مواردی است که ظاهرا به نظر می رسد آمریکایی ها قادر به جمع و جور کردن آن نیستند. 3- و مسئله سوم در مورد مخالفان، آماتور و غیرحرفه ای بودن آنهاست. اطلاعات موجود نشان می دهد فقط کمی کمتر از هزار تن از انقلابیون عضو سابق ارتش قذافی هستند و بقیه فقط مردانی هستند که تفنگ دارند و در نتیجه افرادی که بتوانند در کوتاه مدت در قالب یک ارتش چریکی منسجم شوند هنوز شناسایی نشده اند. قبایل لیبی هم که مردان مسلح آموزش دیده در اختیار دارند هنوز به قذافی پشت نکرده اند و به نظر می رسد تنها زمانی این کار را خواهند کرد که احساس کنند چاه های نفت در حال آسیب دیدن است و ممکن است در آینده پولی به آنها نرسد. آمریکایی ها هم که ظاهرا برای آینده نفت لیبی کیسه دوخته اند هیچ علاقه ای به حمله به بخش نفتی لیبی از خود نشان نمی دهند.
سوم- و موضوع سوم اختلاف شدید و تقریبا غیرقابل حل درون کشورهایی است که به لیبی حمله کرده اند. آمریکا 10 فروردین فرماندهی عملیات علیه لیبی را به ناتو واگذار کرده و ناتو هم فاقد توان منسجم کردن دیدگاه های خود برای یک طرح ریزی عملیاتی واحد است. از یک طرف روشن است که آمریکایی ها اول ائتلاف درست کرده اند بدون آنکه درباره مسائل نظامی بحث کنند و حالا که نوبت به این مسائل رسیده با دیدگاه های متضاد و غیر قابل جمعی مواجعه شده اند. مثلا در باره موضوع مسلح کردن مخالفان که در بالا به آن پرداختیم آمریکایی ها گفته اند موضوع را بررسی می کنند اما آندرس فوگ راسموسن دبیر کل ناتو گفته است که این مسئله قطعا منتفی است. از طرف دیگر آمریکایی ها به دلیل ملاحظات داخلی نمی خواهند نقش اول را در درگیری علیه لیبی داشته باشند اما اکنون کاملا روشن شده که اگر آمریکا به مداخله زمینی در لیبی نپردازد تکلیف جنگ به این زودی ها یکسره نخواهد شد و این احتمال وجود دارد که لیبی هم مانند افغانستان به باتلاقی برای ناتو تبدیل شود.
به این ترتیب است که آشکارا می توان دید لیبی به مخمصه ای غیرمنتظره برای آمریکا تبدیل شده است. آمریکایی ها که خیال می کردند با شکست سریع قذافی هم پیامی کوبنده به ایران می فرستند، هم ملت های منطقه را متقاعد می کنند که سابقه حمایت آنها از دیکتاتورها را فراموش کنند و هم برای شرکت های نفتی خود کار و کاسبی جور می کنند حالا دریافته اند که لقمه ای بسیار بزرگتر از دهانشان برداشته اند. نتیجه چیست؟ مسلما خوی وحشی گری آمریکایی ها به آنها اجازه نمی دهد که به اشتباه خود اعتراف کنند و به همین دلیل هم به عادت قدیمی خود یعنی معامله پشت پرده با دیکتاتورها روی آورده اند. یک مقام ارشد آمریکایی در حاشیه کنفرانس لندن گفته است: این احتمال که عملیات نظامی در لیبی به بن بست برسد جدی است و یکی از سناریوها این است لیبی به دو منطقه شرق و غرب تجزیه شود! و شما خود حدیث مفصل بخوانید از ...
مهدی محمدی

وهابی‌ها بقایای خوارج هستند

 بسمه تعالی

 

خبرگزاری فارس: یکی از شیوخ دانشگاه الازهر مصر با بیان این که وهابی‌های تکفیری بقایای گروه خوارج هستند؛ گفت: وهابی‌های تکفیری در مصر ابزار بیگانگان برای ایجاد هرج و مرج در منطقه و دور زدن انقلاب مصر هستند.

به گزارش فارس، "علوی امین " استاد دانشگاه الازهر مصر دیروز در گفت‌وگو با شبکه خبری العالم اظهار داشت: در واقع این گروه بقایای خوارج هستند که کینه و دشمنی با پیامبر و آل رسول اکرم را به دل گرفتند و کار خود را با شهادت امام علی ( ع ) و فرزندانش آغاز کردند.

استاد دانشگاه الازهر مصر تصریح کرد: مسئله تخریب بارگاه‌ها به دست وهابی‌های تکفیری و مقاومتی که در برابر آن صورت می‌گیرد، موضوع تازه‌ای نیست.

در روزهای اخیر حملات وهابی‌ها و سلفی‌های تکفیری به مساجد و اماکن مقدس صوفی‌ها شدت یافته است بطوری‌که در حمله به ضریح "سیدی عزالدین " این مکان کاملا در آتش سوخت و نیروهای آتش نشانی فقط توانستند ار رسیدن آتش به مسجد مجاور آن جلوگیری کنند.

شیخ الازهر مصر گفت: اگر برنامه وهابیون تکفیری خدشه‌دار کردن چهره انقلاب مصر باشد به آن‌ها اعلام می کنیم که راه به جایی نخواهند برد و تنها ننگ و خواری نصیب آنها می‌شود.

امین تاکید کرد: وهابی‌ها مانند کفار مکه هستند، زمانی که در جنگ احد، مسلمانان را دور زدند و از پشت به آن‌ها حمله کردند.

وی سفارش رسول اکرم (ص) درباره سلفی‌های تکفیری ( خوارج ) را یادآور شد و گفت: خوارج و وهابی‌ها در همه زمان‌ها و در هر مکانی وجود دارند و در مصر نیز به بارگاه نیکان و پرهیزگاران و شخصیت‌های محبوب امت رسول الله حمله‌ور شده‌اند.

او تاکید کرد: وهابی‌ها برنامه‌هایی نخ نما شده را اجرا می‌کنند که هدف از آن‌ها فقط تثبیت حاکمیت آنان و دور زدن انقلاب مردمی در مصر است، اما اگر بخواهند به هر یک از بارگاه‌های مقدس تعرض کنند، با واکنش قاطعانه مسلمانان مواجه خواهند شد.

امین افزود که همه علمای دانشگاه الازهر بدون استثنا اقدامات و فراخوان‌های وهابی‌ها را محکوم می‌کنند و آمادگی دارند که برای حفاظت از این بارگاه‌های مقدس که نمادی از نمادهای ایمان در میان مسلمانان محسوب می شود، جان خود را فدا کنند.

وی سپس با رد ادعای وهابی‌ها مبنی بر اینکه بزرگداشت قبور پیامبر و اهل بیت و پرهیزگاران و نماز خواندن در حرم‌های مربوط به آنان به معنی عبادت آن‌ها است؛ تاکید کرد: عبادت فقط از آن خداست و هیچ شریکی ندارد اما وهابی‌ها سعی می‌کنند که ملت‌ها را بترسانند تا مردم از قیام ضد حکام مستبد خود بپرهیزند.

استاد دانشگاه الازهر هشدار داد که توطئه‌های آمریکا در چارچوب هرج و مرج سازنده، عامل این گونه تلاش های وهابی‌ها است اما آنها باید بدانند که ملت مصر هوشیار است و از حقیقت آن چه که اطراف این کشور می گذرد، به خوبی آگاه است.

وی تصریح کرد که ملت مصر به عشق به اهل بیت پیامبر اکرم ( ص) پایبند است و در آخرین بزرگداشت شهادت امام حسین ( ع ) بیش از 10 میلیون نفر از مردم مصر به زیارت بارگاه مقام امام حسین ( علیه السلام )[راس الحسین] شتافتند زیرا امام حسین با انقلاب جاویدان خود اسلام را حفظ کرد.

امین تاکید کرد که جریان وهابی بر اساس اندیشه ویران کردن قبور و از جمله قبور بزرگان دین شکل گرفت و در مصر نیز ریشه دوانده است.

وی افزود: وهابیون، افرادی منحرف از اسلام هستند و باید دانست که شکل‌گیری این گونه گروه ها توطئه بیگانگان برای ایجاد هرج و مرج در کشورهای اسلامی و برافروختن آتش فتنه در میان مسلمانان است.

بانی فعل «حرام» چگونه «خدوم» شد؟!

  بسمه تعالی 


تضاد موضع آقای هاشمی رفسنجانی در «حرام» اعلام کردن اغتشاش 25 بهمن و «خدوم» معرفی کردن یکی از دو دعوت کننده اصلی این اغتشاش (موسوی) سوال های جدی را موجب شده است.
در تدارک اغتشاش ناکام 25 بهمن که برای خوش خدمتی به آمریکا و رژیم صهیونیستی و در راستای تحت الشعاع قرار دادن قیام ملت های مسلمان خاورمیانه صورت گرفت، موسوی و کروبی نقش دعوت کننده داشتند و با وجود مخالفت وزارت کشور خواستار برپایی راهپیمایی شدند.
2 روز پس از این اقدام ضدانقلابی که حتی با محکومیت از سوی برخی اعضای فراکسیون اقلیت (اصلاح طلب مجلس) و چهره هایی مانند حسن روحانی و ناطق نوری و... همراه شد، هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با واحدمرکزی خبر ماجرای 25 بهمن را اقدام غیرقانونی و طبق فتوای امام راحل حرام اعلام کرد.
وی همچنین در پاسخ به سوالی درباره سوءاستفاده رسانه های استکباری از ماجرای 25 بهمن گذشته و عدم انعکاس مناسب راهپیمایی یوم الله 22 بهمن در رسانه های غربی گفته بود: رسانه های غربی و صهیونیستی همواره چه قبل و چه بعد از انقلاب تلاش کرده اند که موارد منفی را بزرگ و نقاط قوت را کم رنگ کنند.
با وجود این موضع، آقای هاشمی رفسنجانی 45 روز بعد به بهانه درگذشت پدر موسوی در سن 102 سالگی، پیامی صادر کرد که در آن بر «خدوم» بودن موسوی آن هم با تعبیر «به ویژه» تاکید شده بود.
این تناقض رویکرد به فاصله کمتر از 2 ماه پرسش های متعددی را برمی انگیزد از جمله اینکه؛ چگونه می توان اغتشاش را «حرام» اما تحریک کننده آن را «خدوم» توصیف کرد؟ قطعاً موسوی در این اقدام شنیع، خدمتی کرده اما آیا این خدمت جز به آمریکا و اسرائیل و دیکتاتورهای مزدور وابسته به آنها بوده است؟! پس آقای هاشمی در کارنامه به ویژه 2 سال اخیر موسوی و نقش وی در اقدامات ضدانقلابی روز قدس، 13 آبان، 16آذر و 6 دی 88 (عاشورا) و پس از آن که آمیخته با هتاکی علیه امام خمینی، رهبری، انقلاب اسلامی و فراتر از همه امام حسین(ع) بود، کدام «خدمت مستمر» را دیده که از تعبیر «خدوم» برای وی استفاده کرده است؟ برعکس نهند نام زنگی کافور؟! آیا جز این است که سران آمریکا و رژیم صهیونیستی بارها از امثال موسوی به خاطر همین خدمت ها -خیانت به ملت ایران- تشکر و تمجید کردند؟ چگونه ممکن است کسی را هم زمامداران جبهه استکبار (ائمه کفر) مورد تمجید و تکریم قرار دهند و هم دوستان جبهه انقلاب؟ آنها از بازیچه هایی مانند موسوی به خاطر «حرمت شکنی»هایشان جانبداری کردند.
خوش بینانه ترین احتمال آن است که برخی نزدیکان آلوده به فساد در اطراف آقای هاشمی بار دیگر او را برای پنهان کردن فساد و آلودگی های خود هزینه کرده اند!

جهش تقویم به سال 2025

  بسمه تعالی

دو نقشه راه و دو استراتژی مهم در تقاطع سال 1390 به هم رسیده اند. یکی نقشه راه و استراتژی 20 ساله جمهوری اسلامی ایران که از سال 1385 تحت عنوان سند چشم انداز به اجرا گذاشته شد و دوم نقشه راه و استراتژی 25 ساله آمریکا و صهیونیسم بین الملل که از 10 سال پیش تحت عنوان قرن جدید آمریکایی و خاورمیانه جدید- و با قشون کشی به افغانستان تحت عنوان جنگ جهانی چهارم- به اجرا درآمد. افق استراتژی ایران در سال 1404 شمسی (2026 میلادی) تصادفاً با افق استراتژی جبهه استکبار در سال 2025 همزمان شده است. اگر در افق استراتژی غرب قرار بود آمریکا تا سال 2025 تمام خاورمیانه (هارتلند) را زیر یوغ بکشد و از طریق این گروگان گیری تمام عیار، رقبای جهانی را به انفعال و خضوع مطلق وادار سازد، براساس سند چشم انداز 20ساله قرار بوده جمهوری اسلامی در سال 2026 به قدرت اول منطقه تبدیل شود. اما شواهد و قرائن فراوان حکایت از آن می کند که نتایج این زورآزمایی هدفگذاری شده برای 20 تا 25 سال بعد، به سرعت در حال آشکار شدن است و این نتایج روشن را ایران در کمتر از 5 سال و آمریکا در کمتر از 10 سال مشاهده می کنند.
سال 1390 (آغاز ششمین سال اجرای سند چشم انداز) موعد تلاقی زودهنگام دو «نقشه راه» ایران و آمریکاست. این را خیلی ها فهمیده اند از جمله زبیگنیو برژینسکی استراتژیست آمریکایی (و مشاور امنیت ملی در دولت کارتر) که همین چند روز پیش با شبکه سی ان ان مصاحبه کرد و گفت «فکر می کنم همه این واقعیت را فهمیده ایم که نفوذ آمریکا در خاورمیانه رو به زوال و افول است. شاید این آغاز مرحله ای بزرگ باشد. ما دیگر نمی توانیم از نفوذ خود استفاده کنیم. ما باید مراقب ایران و ترکیه باشیم. در این میان باید حواسمان به ایران بیشتر باشد. ما ضمن توجه به عربستان و اردن و مصر و اسرائیل، نباید از انگیزه انقلاب مردم عرب غافل شویم». سخنان برژینسکی ترجمان دیگری از سخنان وزیر خارجه آمریکا و برخی مقامات رژیم صهیونیستی است که با ادبیات مختلف گفته اند انقلاب اسلامی 1979 ایران را فاجعه بزرگ برای واشنگتن و تل آویو می دانند و نگرانند که سلسله انقلاب ها در شمال آفریقا و جنوب خلیج فارس الهام گرفته از سمت و سوی همان انقلاب باشد.
ایران قرار بود 15 سال بعد قدرت اول منطقه شود اما به نظر می رسد این انتظار در بسیاری از شاخص ها و زمینه ها هم اکنون فراهم شده است. ایران اکنون در حوزه سیاست خارجی نه با کشورهایی نظیر عربستان، بلکه با آمریکا و انگلیس و اسرائیل- آن هم از موضع برتر- رقابت می کند. ملت- دولت ایران به برکت الهام بخشی انقلاب و همت و تلاش مضاعف خویش، اکنون همراه خرسند موج قیام ملت هایی است که خود را به بنیان پوسیده رژیم های مرتجع و وابسته می کوبند. هر گوشه از خاورمیانه بزرگ که حکومت هایی در تراز خواست ملت های مسلمان روی کار بیایند، فتح و گشایش برای جمهوری اسلامی است که بر خلاف استراتژی استکبار، اهداف خود را در طول بیداری اسلامی و حاکمیت ملت ها تعریف کرده است. سند روشن این ادعا گشایش در روابط ایران با «مصر جدید» است و نمونه های قبلی آن را می توان در عراق و ترکیه و فلسطین شاهد بود. در راهبرد جمهوری اسلامی، قدرتمند و حاکم شدن رأی ملت های مسلمان نه تنها هیچ جای نگرانی ندارد بلکه انرژی تازه برای اقتدار ام القرای جهان اسلام است، حال آن که در مقابل، هر نوع تجدید حیات ملت های منطقه، آمریکا و اسرائیل و رژیم های مرتجعی چون رژیم سعودی را به اضطراب و تشویش می افکند.
اگر اقتدار را «قدرت مشروع و معتبر» تعریف کنیم، باید گفت سرمایه مهمی که آمریکا و غرب- و رژیم هایی نظیر رژیم سعودی - از دست می دهند همین «اقتدار» است و این مهم تر از قدرت و نفوذی است که این بلوک در دهه اخیر به ویژه در سال گذشته از دست داده اند. باخت های مشخص میدانی آمریکا و جبهه تابع آن در قمار بر سر انتخاب دموکراسی یا منافع غرب - با همه اهمیت- در برابر اعتبار و اقتداری که از دست داده اند ناچیز به نظر می رسد. ماه ها و سال های آینده نشان خواهد داد که نتایج قمار آمریکا بر سر اعتبار و اقتدار خود چه قدر وخیم و هزینه های آن چه قدر سنگین بوده است. دولت اوباما نه تنها حیثیت لکه دار شده آمریکا در دولت بوش را اعاده نکرد بلکه با همین رویکردهای نفرت انگیزی که در قبال بحرین و یمن و لیبی و حتی مصر و تونس و عربستان پیشه کرد، چاشنی انفجار خشم ملت ها را دوباره روشن کرد. اوباما می خواست بر دست خون آلود سیاست آمریکا، دستکش مخملین بپوشد اما هنوز 2 سال از آغاز ریاستش نگذشته، همه رشته ها را پنبه کرد. او اواسط زمستان سال گذشته هنگامی که وزیر دفاع خود را راهی منامه کرد و چراغ سبز قتل عام انقلابیون را به نظامیان سعودی و بحرینی داد، کار سیاستی را که پس از شوک مصر تحت عنوان «حمایت از مردم سالاری و معترضان» در منطقه در پیش گرفته بود یکسره کرد. اکنون چه کسی از هیلاری کلینتون یا باراک اوباما می پذیرد که بگویند «تظاهرات مسالمت آمیز و بیان حقوق و منزلت انسانی در بخش بزرگی از منطقه خاورمیانه مورد تقدیر و حمایت ماست» حال آن که جنازه انقلابیون در منامه و صنعا مقابل دوربین عکاسان ردیف شده است.
این همان آمریکایی است که تا روز آخر کوشید حسنی مبارک را نگه دارد اما در برابر طوفان انقلاب مردم مصر کم آورد. حالا اوبامای گیج و گنگ و جانشین همان رئیس جمهوری که می گفت ما از اصلاح طلبان در تهران و بغداد و بیروت دفاع می کنیم، به تک تیراندازها و رگبارچی ها و تانک های سعودی و بحرینی و یمنی حکم تیر داده تا هر جنبنده ای را که در منامه و ریاض و صنعا دم از تغییر در رژیم های مرتجع وابسته می زند و حق حاکمیت خود را مطالبه می کند، به آهن داغ بنوازند. دموکراسی و حقوق بشر و رفورم تراز آمریکا اکنون خود را در منطقه برهنه کرده است. پتکی که بر سر مردم مسلمان بحرین و یمن و عربستان و اردن کوبیده می شود، انفجار در شبه جزیره عربستان- حدفاصل خلیج فارس تا دریای سرخ- را تسریع خواهد کرد؛ بسیار زودتر از پیش بینی های نگران کننده ناظران اطلاعاتی و استراتژیست ها در غرب. آمریکا اکنون به واسطه رژیم سعودی در جنوب خلیج فارس و ناتو در شمال خاورمیانه، پای در میدان جنگ تازه گذاشته و حال آن که همین ماه گذشته رابرت گیتس در دانشگاه نظامی وست پوینت شهادت داد هرگونه میل و پیشنهاد مداخله نظامی [پس از شکست جنگ افغانستان و عراق] نشانه بیماری مغزی است. به گواهی همین یک شهادت، هر نظامی که در بحرین یا لیبی شلیک می کند، گور و یادمانی هم برای قدرت و اعتبار کاخ سفید حفر می کند.
این یادمان های گوناگون بسیار به هم شبیه و آینه ای هستند که یک اتفاق را در خاورمیانه بزرگ و شمال آفریقا می تابانند؛ بیداری اسلامی و نفرت روزافزون از آمریکا. بگذار- به تعبیر روزنامه وال استریت ژورنال- دولت اوباما نام سیاست جدید را «تعمیر حکومت ها» به جای تغییر آنها بگذارد و علناً به ملت ها بگوید که پای رژیم های فاسد و جریان مرتجع ایستاده است، همچنان که زمانی پای صدام ایستاد. خاورمیانه از یاد نبرده است که سازمان سیا چگونه طالبان و القاعده را در افغانستان سازماندهی کرد و چگونه همین سازماندهی علیه خود آمریکا عمل کرد تا آنجا که تمام اعتبار واشنگتن را در افغانستان به چالش گرفت. ماجرای حمایت از جنایت های حاکمان عربستان و بحرین و یمن نیز دور از همین روند حماقت نیست. همین خانم کلینتون بود که در تاریخ 30 دسامبر سال 2009 (9دی 1388) سندی محرمانه به سفارتخانه های خود در ریاض، کویت، ابوظبی و اسلام آباد فرستاد و در آن نوشت «عربستان سعودی عمده ترین منبع مالی تغذیه گروه های تروریستی در جهان است.»
او بود که 2بار در تاریخ های 4 اردیبهشت 88 و 21 آبان 89 اذعان کرد «آمریکا در افغانستان گروه های افراطی مشخصی (القاعده و طالبان ) را ایجاد کرد و از تروریست هایی چون بن لادن حمایت کرد اما نتایج معکوسی از این اقدام گرفت. اکنون ما درحال جنگ با چیزی در افغانستان هستیم که خودمان ساختیم... مسئولیت مشکلاتی که امروز با آن مواجه هستیم، به میزان زیادی متوجه خود ماست. ما به عربستان سعودی این اجازه را دادیم تا در افغانستان و دیگر کشورها وارد شود تا بتوانیم به حریف ضربه بزنیم. این شاید برای خسارت به رقیب و نابودی شوروی ایده بدی نبود اما مجبوریم درباره آنچه کاشته ایم و امروز مجبور به برداشت آن هستیم، بیندیشیم». این همان سیاست خانه ساختن بر دهانه آتشفشان است و البته آمریکا امروز بسیار بدتر از چند دهه پیش عمل می کند. آن روز اگر آمریکا به کمک عربستان و امارات، گروهک طالبان را علم می کرد، امروز به کمک عمله خود پتک بر جان تفتیده ملت های مسلمان می کوبد تا همین جنایات تلخ، آغاز پیروزی برگشت ناپذیر ملت ها باشد.
دو نقشه راه و دو استراتژی مهم در سال 1390 پیش روی ماست، یکی نقشه راه خود و دیگری استراتژی گره خورده دشمن. جامعه پویا، صاحب نقشه راه و تقویم است تا بداند که چگونه راه می سپارد، در کدام منزل است، با مقصد چه قدر فاصله دارد و کدام گردنه ها کمینگاه و رهزن خیز است. ملت ایران به گواهی همین دو نقشه راه متضاد، بسیار بیش از آن که برآورد می کرد، به مقصد نزدیک شده است. یک قلم از ده ها جهش انفجاری ایران را همین روزها انجمن سلطنتی علوم بریتانیا بازگفت که اعلام کرد رشد علمی ایران در 12سال اخیر 18برابر شده و با رکورد «11برابر متوسط نرخ جهانی»، دارای سریع ترین رشد علمی در جهان است. این همان معنای جهاد علمی و جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم است که مقتدای دوراندیش انقلاب به آن دعوت کرد و نقشه راه آن را ترسیم نمود. حرکت براساس همین نقشه روشن و الگوی جهادی بود که تیغ گزنده و تیز تحریم ها را به ویژه در دو سال اخیر از کار انداخت و با همین اعتماد به نفس برآمده از ایمان بود که اصلاحات راستین اقتصادی در زمینه بازتوزیع هدفمند و عادلانه یارانه ها کلید زده شد.
سال 1390 ششمین سال اجرای سند چشم انداز 20ساله و سومین سال از دهه چهارم انقلاب (دهه پیشرفت و عدالت) است. انطباق تقویم با بسترهای فراهم شده و تطبیق زمان و زمینه ها به روشنی می گوید که سال جدید، همان بهار جهاد اقتصادی با سمت گیری «پیشرفت و عدالت» است. اغراق نیست اگر بگویم از 3سال پیش که شعارهای «نوآوری و شکوفایی»، «اصلاح الگوی مصرف» و «همت مضاعف و کار مضاعف» سرلوحه نام سالها شد تا امروز که ایران رکورددار سرعت رشد علمی در جهان معرفی می شود و با موفقیت، اصلاح الگوی مصرف و بازتوزیع عادلانه یارانه ها را در راستای شکوفایی اقتصاد به میانه راه رسانده، جهشی به اهمیت چند دهه در کشور صورت گرفته و این درحالی است که خاورمیانه از یک منظر و کشور از منظری دیگر، شرایطی پر از رویداد و ماجرا را پشت سر می گذراندند.
در هوای آرام پیش رفتن یک ارزش دارد و در طوفان پیش تاختن ارزشی مضاعف. ما در تلاطم، نه تنها ثبات کشور خود را حفظ کردیم بلکه پیش تاختیم، به برکت مقتدای فرزانه ای که تدبیر و شجاعت و دوراندیشی و صبر و بصیرت و مجاهدت را تار و پود ایمان می شناخت. انگشت اشارت او اکنون به «جهاد اقتصادی» است و این یعنی وقف خدمت سخت کوشانه شدن، دست رد به حاشیه ها و حاشیه سازی ها زدن، دشمنی ها را دیدن و با آنها مبارزه جستن. یعنی که کشور الهام بخش امت اسلام در بهار ملت ها، باید در همه زمینه ها «یک» باشد.
محمد ایمانی

اعتراض به کشتار شیعیان و اهل‌سنت بحرین با تعطیلی دروس حوزه ها

بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد که؛ در اعتراض به کشتار ملت‌های مسلمان و بی‌‌دفاع کشورهای اسلامی، دروس حوزه‌های علمیه سراسر کشور روز چهارشنبه 17 فروردین‌ماه تعطیل است.

به ‌گزارش خبرگزاری فارس، مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه کشور به مناسبت کشتار وحشیانه مسلمانان بی‌دفاع منطقه اطلاعیه‌ای صادر کرده و آورده است: دروس حوزه‌های علمیه سراسر کشور در اعتراض به کشتار ملت‌های مسلمان و بی‌‌دفاع کشورهای اسلامی، چهارشنبه 17 فروردین ماه تعطیل و طلاب و اساتید با تجمع در مسجد اعظم قم مراتب انزجار و اعتراض خود را اعلام می‌دارند.
دراین اطلاعیه آمده است: با موافقت حضرات آیات عظام، مراجع بزرگوار تقلید و شورای عالی حوزه‌های علمیه، همراه با اساتید، فضلا، طلاب و تمام حوزویان ضمن محکوم کردن این اقدام ددمنشانه و فاجعه بزرگ که با سکوت جوامع بین‌المللی صورت می‌گیرد و همدردی و حمایت قاطع از ملت‌های مسمان و مظلوم و بی‌دفاع کشورهای اسلامی مخصوصاً شیعیان و اهل‌سنت بحرین، روز چهارشنبه مورخ 17 فروردین‌ماه برابر با 2 جمادی الاولی1432 کلیه دروس حوزه‌های علمیه سراسر کشور را تعطیل و ساعت 10 به وقت رسمی اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم با تجمع در مسجد اعظم مراتب انزجار خود را اعلام می‌دارند.
در ادامه این اطلاعیه آمده است: به حکام منطقه توصیه می‌شود که دست از این روش بردارند و به خواسته‌های ملت‌های خود توجه کنند زیرا در غیر این صورت آینده تاریکی خواهند داشت و از درگاه خداوند متعال علو درجات جهت شهدای این وقایع و شفای مجروحان را خواستار و به همه بازماندگان این شهدا تسلیت عرض می‌نماید.
بر پایه این گزارش، آیت‌الله سیداحمد خاتمی سخنران این تجمع اعتراض‌آمیز است.

واکاوی نقش خاتمی در اغتشاشات سال 1388

 

در این مطلب بر آنیم تا با دوری از حب و بغض شخصی، نگاهی موشکافانه به شیوه مواجهه خاتمی با فتنه سال گذشته و مواضع وی در برهه‎‎های حساس آن داشته باشیم تا مخاطب با مشاهده این مواضع، خود به‎کارنامه خاتمی طی یک سال و نیم گذشته نمره دهد.

 

در روز‎های اولیه ماه دی که یادآور هتاکی فتنه‌گران به عاشورا در سال گذشته و به تبع آن حماسه بی‌نظیر 9 دی در دفن فتنه از سوی مردم ایران و تهران بود، عده‎ای از نمایندگان اقلیت مجلس به دیدار سیدمحمد خاتمی رفتند. فردی که یکی از نقش‌آفرینان فتنه سال گذشته بود.

هرچند اخبار ضد و نقیض ماه‎‎های گذشته، حاکی از آن بود که خاتمی در صدد فاصله‌‌گرفتن از موسوی و کروبی و بازگشت به‎سوی نظام است، اما سخنان وی در دیدار این نمایندگان که با نگاهی طلبکارانه و بدون اظهار ندامت از اقدامات خود در یاری فتنه‌گران، جهت شرکت در انتخابات سال آینده برای نظام شرط می‎گذارد، حاکی از آن بود که این تصور، خیلی خوش‌بینانه است. سخنان وی دراین جمع، بار دیگر نگاه منتقدانه شخصیت‌‎ها و رسانه‎‎های اصول‎گرا را به‎سوی رییس دولت اصلاحات متوجه ساخت.

در این مطلب بر آنیم تا با دوری از حب و بغض شخصی، نگاهی موشکافانه به شیوه مواجهه خاتمی با فتنه سال گذشته و مواضع وی در برهه‎‎های حساس آن داشته باشیم تا مخاطب با مشاهده این مواضع، خود به‎کارنامه خاتمی طی یک سال و نیم گذشته نمره دهد.

همه باید آن‎چه را مردم انتخاب می‎کنند بپذیرند!

در طلیعه صبح 22 خرداد، یکی از افرادی که در حسینیه جماران حاضر شد تا رأی خود را به صندوق بیاندازد، سید محمد خاتمی بود. وی از مشاهده حضور مردم در انتخابات ذوق زده به‎نظر می‎رسید و به تصور خود دوم خردادی دیگر را می‎دید که بار دیگر اصلاح‎طلبان به میدان سیاست باز خواهند گشت. برای همین هنگامی که خبرنگاران از او پرسیدند که چرا با مردم سخن نمی‎‎گوید با پز خاصی گفت: "امروز جای صحبت نیست و جای عمل است. "

رییس‌جمهوری سابق که ظاهرا جوسازی‌‎های ستاد موسوی روی او نیز تأثیر گذاشته و علی‎رغم نتیجه تمام نظرسنجی‌‎ها که در آن‎‎ها رأی احمدی‌نژاد بسیار بالاتر از موسوی و سایر رقبا بود، باور داشت که رفیقش بازی را برده است با پرستیژی خاص در مصاحبه با خبرگزاری فارس، ابراز امیدواری کرد که انتخابات به سلامت و خوبی برگزار شود و خطاب به احزاب و جریان‌‎ها و اشخاص یادآور شد: همه باید آن‎چه را مردم انتخاب می‎کنند بپذیرند و از رأی مردم تمکین کنند.

وی با سابقه هشت سال سکانداری اجرایی کشور، بیش از هر کس دیگری می‎دانست که پروسه انتخابات کشورمان چگونه است و حتی اگر دولت و یا هر شخص و جریان دیگری، قصد دستکاری آراء را داشته باشد، عملا این آرزو قابلیت تحقق ندارد.


همراهی با موسوی و کروبی در فرمان شورش

فردای انتخابات و پس از مشخص شدن نتیجه آراء و توهم خود ساخته موسوی، خاتمی و سایر رفقای این عده، اولین بیانیه میرحسین موسوی در رد نتیجه انتخابات و فرمان شورش علیه جمهوریت صادر شد. خاتمی نیز که همیشه دم از قانون‎مداری می‎زد و طی دوران مسئولیتش و حتی روز 22 خرداد، از لزوم پذیرش رأی مردم سخن گفته بود و با این‎که خود بهتر از هر کس می‎‎دانست واقعیت چیست، با موسوی و کروبی همراه شد و عملا به یکی از سه ضلع سران فتنه تبدیل شد.

پس از آن‎که درخواست راهپیمایی برخی حامیان موسوی در انتخابات، برای روز 25 خرداد، رد شده و مورد تأیید قرار نگرفت، خاتمی نیز با موسوی و کروبی همراه شد و در بیانیه‎ای مشترک با موسوی تأکید کرد: "به‎رغم عدم صدور مجوز راهپیمایی و به‎دلیل عدم امکان اطلاع‎رسانی کافی به مردم و برای ادای احترام به آن دسته از حامیانی که در راهپیمایی میدان انقلاب تا میدان آزادی حضور پیدا کرده‎اند، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی امروز در مسیر راهپیمایی حضور یافته و مردم را به آرامش دعوت خواهند کرد. " همان‎گونه که مشخص است در این بیانیه به‎صورت کاملا مرموزانه مردم را به حضور غیرقانونی در این مراسم دعوت کرده و از طرفی بهانه حضور خود را دعوت مردم به آرامش! عنوان می‎‎کنند. نتیجه این حضورکاملا آرام، جان باختن چند تن از هموطنان‎مان از نیرو‎های بسیج و معترضین، در اغتشاشات غروب 25 خرداد بود.


نامه به رییس دستگاه قضا در دفاع از خادمان کشور!

روز 27 خرداد، خاتمی به همراه موسوی در نامه‎ای مشترک به رییس دستگاه قضا، برخورد با اغتشاش‎گران -که به‎نام این افراد، جان و مال مردم را هدف قرار داده بودند- و محرکان و برنامه‎ریزان فتنه را ناسازگار با معیار‎های جمهوری اسلامی خواندند. معنای این نامه این بود که دستگاه قضایی باید این افراد را آزاد بگذارد تا کشور را به اغتشاش بکشند. این موضع خاتمی، یادآور موضع او در فتنه کوی دانشگاه تهران بود که خواستار مدارا با اغتشاش‎گران شد.

این دو در نامه خود آورده بودند: "دستگیری این شخصیت‎‎ها و افرادی که غالبا نقش فعال و مؤثری در خدمت به مردم کشور و جلوگیری از خشونت و رفتار‎های غیرمدنی دارند، نه‎تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه موجب تخریب افکار عمومی و تشدید نگرانی و ناآرامی‎هاست... "

دعوت به اغتشاش در سال‎روز فتنه منافقین

با آن‎که اعلام شده بود که رهبری نظام روز 29 خرداد در نماز جمعه شرکت می‎‎کنند و مجمع روحانیون مبارز به رهبری خاتمی نیز از این موضوع مطلع بود، این مجمع خواستار درخواست مجوز برای برپایی راهپیمایی در30 خرداد شد (یعنی همان روزی که منافقین علیه نظام اسلامی دست به شورش زدند). این درخواست مورد موافقت قرار نگرفت و با آن‎که رهبری انقلاب در آن نماز تاریخی خواستار پیگیری مطالبات از مسیر قانون و خاتمه دادن به اردوکشی خیابانی شدند، این مجمع تا ساعت 2 بعدازظهر روز موعود حاضر نشد درخواست خود را لغو کند و زمانی این کار را انجام داد که عملا تأثیری نداشت، چراکه معترضان به خیابان آمده بودند و حاصل ان جان باختن بیش از 10 تن از هموطنان بود.


خاتمی خود را به فراموشی زده است

علی‎رضا زاکانی، نماینده مردم تهران در مجلس، هفته پیش در نطق علنی مجلس، با انتقاد از شروط اخیر خاتمی برای نظام، زوایای دیگری از نقش این فرد و همدستانش در فتنه را برملا کرد. وی گفت: فراموش نمی‎کنم که برای انجام مأموریتی از سوی رییس مجلس، به‎همراه آقایان ابوترابی‌فرد، عباسپور، کاتوزیان، نادران، جلالی، با آقای هاشمی رفسنجانی در یی خرداد سال یی دیدار داشتیم، در این جلسه آقای هاشمی گفتند که در صبح یی خرداد یعنی روز بعد از انتخابات آقای خاتمی تماس گرفت و گفت که با آقایان سیدحسن خمینی و میرحسین موسوی قصد دیدارم را دارند که من گفتم جلسه مجمع تشخیص مصلحت است و به همین دلیل آقایان موسوی، خاتمی و سید‌حسن خمینی، هنگام ظهر به دفتر آمدند. نماینده مردم تهران افزود: آقای هاشمی گفتند که خواسته این سه فرد ابطال انتخابات بود و راه‎‎های قانونی را نیز قبول نداشتند. زاکانی اظهار داشت: جلسه یاد شده زمانی برگزار شد که هنوز آرا‌ی انتخابات در حال شمارش بود و نتیجه انتخابات مشخص نشده بود.

زاکانی در ادامه افزود: البته تکلیف آقای موسوی و جرائمش معلوم است، اما اخیرا آقای خاتمی در دیدار با اقلیتی‌‎های مجلس برای بازگشت به صحنه سیاسی کشور، پیش‌ شرط‌‎هایی را بیان کرده ‌که این مسأله جای تعجب دارد. این نماینده مجلس اظهار داشت: خاتمی به‎عنوان یکی از متهمان اصلی فتنه یی، این‎گونه با فرار به جلو یا خود را به فراموشی زده ‌و یا ‌شعور ملت مسلمان ما را به سخره گرفته است.


افشای مواضع براندازانه خاتمی

سردارمحمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه شهریور 88، با اشاره به اعترافات ابطحی در دادگاه، به بخشی از اظهارات این چهره نزدیک به خاتمی اشاره کرد که در آن می‎‏گفت: "خاتمی و فاتح و مهدی هاشمی رفسنجانی می‎گفتند که "برنده شدن در این انتخابات، خیلی با انتخابات گذشته فرق می‎کند. در این صورت جریان اصول‎گرا و رهبر، دیگر نمی‎توانند سرشان را بلند کنند و این معنای یکسره کردن کار است. " یعنی رسیدن به یک نظام با ولایت فقیه بسیار ضعیف شده یا بدون ولایت فقیه.. اعتراضات در انتخابات کاملا برنامه‌ریزی شده بود. " وی همچنین به بخش‏‎هایی از سخنان خاتمی در سال 87 اشاره کرده که در آن خاتمی تصریح می‎‏کند: "اگر در این انتخابات[دهم] احمدی‌نژاد سقوط کند، عملا رهبری حذف می‎شود، اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره به قوه اجرایی بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت. سقوط اصول‎گرایی به‎معنای پایان اقتدار رهبری تلقی می‎شود و با شکست اصول‎گرایان، باید قدرت رهبری را مهار کرد. "


برگزاری رفراندوم؛ پیشنهاد خاتمی یا مایکل لدین!

پس از بن بست طرح تقلب در انتخابات و رو شدن دست خالی موسوی، کروبی و خاتمی برای ملت، در ارائه سندی مبنی بر تأیید ادعایی که به‎خاطر آن کشور را به آشوب کشاندند، حال نوبت به آن رسیده بود تا با طرح مباحث انحرافی و جنجالی، اولا انگشت اتهام را از خود به‎سمت دیگران هدایت کنند و ثانیا در راستای پیاده کردن دستورات انقلاب مخملی و جین شارب بایستی راهکاری ارائه می‎‎شد که قابلیت تحقق نداشته باشد. بر این اساس خاتمی اواخر تیرماه در دیدار با خانواده‎‎های بازداشت‌شدگان، برگزاری رفراندوم را تنها راهکار برون‌رفت از بحران فعلی کشور دانسته و گفت: "باید از مردم پرسیده شود که آیا از وضعیت پیش‌آمده راضی هستند و اگر اکثریت مردم از این وضعیت راضی هستند و این وضع را قبول داشته باشند، ما هم تسلیم هستیم. " این سخنان خاتمی از آن‎جا که می‎‎توانست حامیان داخلی فتنه را تا حدودی از لاک بیرون آورد، به‎شدت مورد استقبال قرار گرفت و در رسانه‎‎های ضد انقلاب نیز به سرعت انعکاس یافت. فردای این دیدار، مجمع روحانیون مبارز در بیانیه‎ای رسمی حرف‎های خاتمی را تکرار و از ایده رفراندوم دفاع کرد. در این خصوص چند نکته مطرح هست و آن این‎که اولا براساس قانون اساسی رفراندوم با تصویب دو سوم نمایندگان مجلس و با فرمان رهبری نظام صورت می‎‎گیرد. ثانیاً این‎که وزارت کشور مسئول برگزاری آن خواهد بود و شورای نگهبان مسئولیت نظارت بر حسن اجرای آن را خواهد داشت. این افراد که نه وزارت کشور را قبول داشته و نه شورای نگهبان را بی‎طرف می‎‎دانستند؛ بر اساس کدام قانون قصد برگزاری رفراندوم را داشتند و ثالثا این‎که چه ضمانتی وجود داشت که اینان نظر مردم در رفراندوم را بپذیرند. روز بعد از این پیشنهاد خاتمی، روزنامه کیهان در یادداشتی به قلم شریعتمداری اسنادی را رو کرد که نشان می‎‎داد این پیشنهاد از سوی مایکل لدین آمریکایی ارائه شده و آقای خاتمی فقط آن را تکرار کرده است.


استقبال از خاتمی در روز قدس با شعارمرگ بر منافق

حدود دو ماه بود از انتخابات گذشته بود و حال سران فتنه در این صدد بودند که بار دیگر حامیان خود را به میدان بکشند و چه فرصتی بهتر از روز قدس که طبق سنت هرساله در سراسر ایران راهپیمایی برقرار است و می‎‎توانستند با حضور در میان جمعیت، شعار‎های خود را سر دهند و نگاه رسانه‎‎های تشنه غربی را به‎سوی خود جلب کنند. خاتمی نیز با موسوی و کروبی فراخوان داده و حامیان را به حضور سبز در این مراسم، تشویق کردند. اما آن‎چه در روز قدس تمامی ملت ایران شاهد بودند، رسوایی این جریان نفاق و دروغ بود.

برخلاف پیش‎بینی این جریان، هرچند معدود افرادی به خیابان‎‎ها آمده بودند که صدای‎شان با صدای آمریکا و اسراییل همخوانی داشت، لیکن آن‎چه در روز قدس به وقوع پیوست، بساط معرکه اغتشاش‎طلبان را تاحد گسترده‎ای جمع کرد. جالب آن‎که فرصت‎طلبان با راهپیمایی جداگانه در روز قدس و با طرح شعار‎های مخلاف آرمان‎‎های این روز، عملکرد منافقین در سال 1359 را تکرار کردند. در حقیقت اقدام آن‎‎ها تکرار عملکرد سال 59 منافقین بود که با جداسازی راهپیمایی خود، عملا راه خود را از ملت جدا کردند. خاتمی هم که در این روز قصد داشت در حوالی دانشگاه تهران با پایین‌آمدن از خودروی خود به جمع راهپیمایان بپیوندد، پس از پایین آمدن از خودرو با خشم مردم شرکت‌کننده در این راهپیمایی روبه‎رو شد که شعار‎های "مرگ بر ضد ولایت فقیه "، "مرگ بر منافق "، "منافق برو بیرون " را نثار وی می‎کردند. این شعار‎های مردمی باعث شد خاتمی در مناسبت‎های بعدی، همچون 13 آبان، 16 آذر و22 بهمن از حضور در انظار عمومی خودداری کند.


شرط ‎گذاری برای نظام

مطالب بالا بخش کوچکی از مواضع رییس‎جمهوری سابق کشورمان در جریان اغتشاشات سال گذشته است که رهبر معظم انقلاب، از آن تعبیر به فتنه عمیق کردند. بی‎شک خاتمی را باید در این جریان ضلع سوم فتنه و یکی از متهمان اصلی آن دانست. حال چگونه است در حالی‎که نظام تاکنون با سعه صدر با او و امثال موسوی و کروبی برخورد کرده و از محاکمه آنان خودداری کرده، به‎جای عذرخواهی از ملت و نظام به‎خاطر هزینه‎‎های سنگینی که به کشور در داخل و خارج وارد ساختند، با نگاه طلبکارانه برای حضور در انتخابات آینده شرط می‎‎گذارند؟!


نویسنده:حبیب ترکاشوند

آیت‌الله مکارم شیرازی "قرضاوی" را به مناظره فراخواند .

بسمه تعالی  

بصیرت:قرضاوی اظهار کرده نسبت به قیام بحرین علاقه ندارد و باید سرکوب شوند، در حالی که یک عالم روشن دینی نباید این حرف را بزند. این حرف یعنی تبعیض میام مسلمانان چطور از مصر و لیبی طرفداری می کنید ولی در بحرین از دیکتاتوری حمایت می کنید؟ یک بام و دو هوا برای یک عالم درست نیست.

به گزارش شیعه آنلاین به نقل از مرکز خبر حوزه، حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی خطاب به قرضاوی، رییس الازهر و مفتی بزرگ سوریه گفت: این آقایان بیایند و بنشینیم تا ثابت کنیم اگر انقلاب اسلامی ایران نبود هرگز انقلاب‌های منطقه شکل نمی‌گرفت.

حضرت آیت الله مکارم در ابتدای درس خارج فقه خود در مسجد اعظم با اشاره به انقلاب‌های شکل‌گرفته در منطقه به خصوص قیام مردم بحرین و جنایات آل خلیفه در این کشور و اظهارات غیرمعقولانه برخی علمای اهل‌سنت در این خصوص اظهار داشت: قرضاوی که رییس گروهی از علمای اهل سنت است، آدم باسواد و نسبتا روشنی است ولی اخیرا درباره قیام شیعیان و اهل سنت بحرین سخنانی گفته که زیبنده یک عالم دینی نیست.

حضرت آیت الله مکارم ادامه داد:‌ وی اظهار کرده نسبت به قیام بحرین علاقه ندارد و باید سرکوب شوند، در حالی که یک عالم روشن دینی نباید این حرف را بزند. این حرف یعنی تبعیض میام مسلمانان چطور از مصر و لیبی طرفداری می کنید ولی در بحرین از دیکتاتوری حمایت می کنید؟ یک بام و دو هوا برای یک عالم درست نیست.

وی خاطرنشان کرد: در بحرین همه شیعه نیستند و شیعه و سنی با هم قیام کرده اند و علمای اهل سنت بحرین برای قیام بیانیه داده اند ، تعصب را باید کنار بگذارید و به دنبال منطق و دلیل باشید و یک بام و دو هوا ناشی از تعصبات فرقه گرایی است و ثمره این تعصبات را اسرائیل و دشمنان اسلام می برند.

حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی با اشاره به نقشه دشمنان مبنی بر ایران هراسی و تشدید آن در شرایط کنونی اظهارداشت: آقای قرضاوی و رییس الازهر و مفتی بزرگ سوریه و بنده بنشینیم تا بگویم اگر انقلاب اسلامی نبود و در دهن آمریکا نمی زد وضع منطقه چه بود، آیا مصری ها می توانستند انقلاب کنند آیا اسرائیل برای همه خاورمیانه نقشه نداشت؟

وی یادآور شد: اگر شیعیان در ایران و لبنان به اسرائیل ضربه نمی زدند وضع منطقه این گونه نبود، بعد از این باید مراقب بود این انقلاب ها را مصادره نکنند اگر ایران نبود اسرائیل خاورمیانه را می بلعید، قرضاوی بیشتر مطالعه کند.

حمام خون سعودی ها در بحرین

 

نگرانی امریکا از سرنوشت ناوگان پنجم دریایی اش در خلیج فارس سبب شد
حمام خون سعودی‎ها در بحرین/ احتمال ورود ایران در صورت برهم خوردن موازنه قوا/ استشهادیون ایرانی در سواحل خلیج فارس تجمع می‎کنند

سفر رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا به منامه بحرین برای نجات محل استقرار ناوگان پنجم دریاری ارتش امریکا در این جزیره کافی بود تا شاه خاندان آل خلیفه در بحرین چراغ سبز را برای حضور نیروهای شورای همکاری خلیج فارس آنهم برای کشتار مردم کشورش روشن کند.

به گزارش رجانیوز، با چراغ سبز حمد بن عیسی آل خلیفه شاه بحرین به نیروهای امنیتی و ارتش عربستان و دیگر کشورهای خلیج فارس، و در حالی که اعتراضات مردم شیعه وسنی بحرین، دولت آل خلیفه را به مرز شکست کشانده بود، حضور نیروهای عربستانی و تسلیحات زرهی و نظامی این کشور، در مقابل مردم تجمع کننده در میدان مروارید و دیگر شهرهای بحرین، در این کشور حمام خون به وجود آورده است.
 
 
دولت عربستان که پس از پناه دادن به بن علی دیکتاتور تونس و حمایت همه جانبه از حسنی مبارک دیکتاتور مصر، به عنوان تکیه گاه فتنه در خاورمیانه شناخته می شد، در تازه‎ترین اقدام خود با دخالت نظامی در کشور بحرین به کمک دولت مستبد بحرین و نیروی دریایی امریکا که در این کشور مستقر است آمده و با بکارگیری انواع و اقسام سلاح‎های سبک و سنگین، مردم شیعه و سنی بحرین را به گلوله بسته است. 
 
گزارش‎های دریافتی از بحرین از کشته شدن دست کم 7 بحرینی و زخمی شدن بیش از دو هزار نفر در حمله دیروز و امروز نیروهای عربستان به مردم بحرین حکایت دارد.
 
این حملات پس از آن آغاز شد که رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا در سفری به بحرین مذاکراتی مخفیانه با شاه این کشور داشت. این در حالی است که ناوگان پنجم نیروی دریایی ارتش امریکا که به بهانه جنگ خلیج فارس در سال‎های پایانی قرن بیستم به این آبها وارد شده بود، بحرین و آبهای این کشور را به عنوان بهترین محل برای استقرار ناوگان خود در خلیج فارس تشخیص داده است. 
 
 
رسیدن موج اعتراضات به بحرین با ابراز نگرانی شدید امریکا همراه بود به نحوی که اوباما در اظهاراتی صراحتا این نگرانی را ابراز کرد. اکثریت شیعه در این کشور و  تکلم حد اقل یک سوم مردم بحرین به زبان فارسی، و از طرفی اتحاد شیعه و سنی در برکناری دولت آل خلیفه، و همچنین سرنوشت مبهم ناوگان پنجم دریایی امریکا از مهمترین علل نگرانی دولتمردان این کشور برشمرده می‎شود.
 
معترضین بحرینی: در صورت حضور عربستان؛ از ایران کمک خواهیم خواست
 
با این حال و پیش از ورود نیروهای عربستان به بحرین برای سرکوب معترضین، المشیمع از سران معترضین بحرینی در مصاحبه‎ای با یک روزنامه لبنانی اعلام کرده بود که در صورت در خواست ورود نیروهای عربستان از سوی دولت بحرین معترضین نیز از ایران برای حمایت از اعتراضات خود کمک خواهد خواست.
 
 
در همین حال عضوشورای حقوق بشربحرین نیز در گفتگو با بی‎بی‎سی ازحمایت سیاسی ورسانه ای ایران ازقیام مردم بحرین استقبال کرد.  عباس العمران گفت ایران کشورهمسایه بحرین است وماباایران دارای روابط تاریخی هستیم دو ملت دارای روابط دینی و فرهنگی هستند. مامخالف حضورسعودی هادراراضی بحرین هستیم ودخالت در امورداخلی خودمی دانیم ماازهرگونه حمایت سیاسی ورسانه ای ایران ازملت بحرین استقبال می کنیم.
 
این در حالی است که دولت بحرین برای فرار از واکنش‎های احتمالی ایران، پیش از آغاز حمله نیروهای سعودی به مردم خود، سفیر خود را  از ایران فراخوانده بود.
 
 
وزارت امور خارجه ایران نیز تلاش‎های دیپلماتیک زیادی را برای کاهش بحران منطقه خلیج فارس آغاز کرده است به نحوی که صالحی دیروز و امروز  در صحبت‎هایی تلفنی با دبیر کل سازمان مللف  سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب خواستار پیگیری این موضوع شده است.
 
علمای دینی ایران، بحرین عراق و لبنان نیز به اقدامات دولت سعودی در کشتار مردم بحرین اعتراض کرده‎اند. آیات عظام صافی گلپایگانی و جعفر سبحانی با صدور بیانیه‎هایی شدیداللحن این اقدام سعودی‎ را محکوم کرده‎اند.
 
گردانهای حزب الله عراق، گروه مقتدی صدر و حزب الله نیز به حمایت از مردم بحرین با انتقاد از دخالت نظامی عربستان سعودی در بحرین، اعلام کرده‎اند: از کشورهای حاشیه خلیج فارس انتظار داشتیم نیروهای خود را برای آزادی قدس از دست صهیونیست ها به حرکت در آورند.
 
وضعیت مصیبت بار در بحرین
 
علی الاسود روز نماینده پارلمان بحرین، به پرس تی‌وی گفت، بیمارستان‌های شهر منامه جایی برای پذیرش و درمان مجروحان اقدامات سرکوب­گرانه نیروهای دولتی علیه اعتراض‌های مسالمت‌آمیز مردمی، ندارند. 
 
 
وی تصریح کرد، مردم به مراکز پزشکی بحرین دسترسی ندارند. بیمارستان‌ها یا بسته شده‌اند و یا نیروهای امنیتی بحرین با پشتیبانی نیروهای خارجی، مانع ورود مجروحان درگیری‌ها به بیمارستان‌ها می‌شوند. 
 
در این عملیات نیروهای عربستان علیه مردم بحرین، دست‌کم پنج روستا هدف حملات سربازان و بالگردهایی قرار گرفتند که از گلوله‌های جنگی برای سرکوب مردم بحرین استفاده می‌کردند. 
 
در این اقدامات نیروهای پلیس بحرین که از سوی بالگردهای ارتش بحرین حمایت می‌شدند توانستند کنترل میدان مروارید را در اختیار بگیرند. 
 
 
تغییر موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس و احتمال واکنش عملی ایران
 
در حالی که منطقه خلیج فارس پس از پایان جنگ خلیج فارس و حمله عراق به کویت در شرایط موازنه قدرت به سر می‎برد، به نظر می‎رسد حضور نظامی عربستان به نفع یکی از طرف‎های دعوا در بحرین و اقدام به کشتار مردم بحرین، سر آغاز تغییری دوباره در منازعه قدرت در منطقه خلیج فارس باشد. سر آغازی که ممکن است با تشدید اوضاع علیه مردم بحرین و ورود عملی ایران به معرکه بحرین، شرایط منطقه خلیج فارس را به کلی متغییر کند. در همین حال برخی اخبار نیز از برنامه‎ریزی ان جی او های ایرانی فعال در امور جهان اسلام برای ثبت نام استشهادی و حضور در سواحل خلیج فارس برای اعلام آمادگی به اعزام به بحرین حکایت دارد.

عبور از 89

بسمه تعالی 

 

سال 1389 از آن سال هایی بود که زود شروع شد. بسیاری عقیده دارند سال 89 در واقع از 9 دی 88 آغاز شد؛ روزی که سیل خروشان مردم غبار چشم آزار فتنه را پاک شست و زدود. آن روز را عاشقان خمینی و خامنه ای در ایران عید گرفتند و نوروز 90 هم تداوم همان سرور در دل ها بود. کیهان در تمام روزهای سال 1388 تلاش کرد تا هیچ ماموریت و وظیفه ای را بالاتر از حضور در خط مقدم نبرد با فتنه گران نداند و انرژی خود را، هر چه بود، تمام و کمال در این راه مصرف کند. روز 9 دی 88 و بعد از آن 22بهمن، آغاز راهی بود که تمام سال 89 هم به پیمودن همان راه صرف شد. راهی که راهبرش ضوابط و معیارهای آن را چنین تبیین کرده است: مهم ترین ویژگی اهل ایمان در ایام فتنه، بصیرت است و بصیرت یعنی مرزبندی شفاف و صریح با دشمن، و در مرحله بعد، دقت در تمییز دوست و دشمن و اشتباه نگرفتن جبهه های حق و باطل با یکدیگر که اگر این اشتباه رخ بدهد آتش فتنه دوباره شعله ور خواهد شد و دشمن مجال بازیابی نیرو و توان خویش را به دست خواهد آورد.
کیهان در حالی قدم به سال 1389 گذاشت که عقیده داشت ماموریت سال 88 اگرچه با کمال قوت انجام شده اما هنوز پایان نیافته است. کارهای ناتمام فراوانی مانده بود که باید انجام می شد. قبل از هر چیز به محاکمه کشیدن فتنه گران در دادگاه افکارعمومی و صدور کیفرخواست مردمی برای آنها دغدغه اصلی و کلیدی کیهان بود چرا که کیهان عقیده داشت فتنه به معنای واقعی کلمه زمانی پایان خواهد یافت که ماهیت واقعی سران آن تمام و کمال آشکار شده باشد.
از نخستین روزی که فتنه 88 کلید خورد عقیده کیهان این بود و هر روز هم مستندات و دلایلی نو برای آن یافت که این فتنه یک «پروژه بیرونی» است و آنها که در داخل دانسته یا نادانسته با آن همراه شده اند چیزی جز بازیچه های خود فروخته نیستند. این عقیده در سال 89 به یک باور همگانی تبدیل شد و به تدریج انبوهی از مستندات بویژه از ناحیه آمریکا، اسرائیل و انگلیس دراین باره منتشر گشت که به خوبی نشان می داد آنچه اهل فتنه در ایران کردند فقط اجرای یک برنامه از پیش طراحی شده بر مبنای فرمولی بوده است که کیهان پیشتر با جزئیات به تشریح آن پرداخته بود. کیهان در سال 89 بخش مهمی از توان خود را متمرکز بر مستندسازی این وابستگی و توضیح و تشریح جزئیات آن کرد، کاری که بسیاری از اهل فن مکرراً توفیق کیهان در آن را ستوده اند و البته کیهانی ها آن را چیزی جز لطف مخصوص پروردگار و عنایت اهل بیت(ع) نمی دانند. 25 بهمن 1389 روزی بود که به خوبی نشان داد تلاش کیهان برای معرفی هویت واقعی سران فتنه در مسیری کاملا صحیح پیش رفته است. در آن روز بود که همگان حتی آنها که از کاروان ملت جامانده و در تمام این مدت حاضر به مرزبندی صریح با اهل فتنه نشده بودند دریافتند که دیگر داستان انتخابات و اعتراض در کار نیست، بلکه هر چه هست مواجهه انقلاب و ضدانقلاب است؛ ضد انقلابی که بعد از شکست قطعی فتنه، اجرای بخش بعدی نسخه دیکته شده مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل را کلید زد و تلاش کرد با حفظ تابلوی قبلی دست به عقب نشینی زده و باردیگر مانند روزها و ماههای آغازین فتنه اهداف پلید خود را در پوشش شعارهای به ظاهر قانون گرایانه و مردم دوستانه مخفی کند اما به محض آنکه اربابان بیرونی اش عرصه را بر خود تنگ دیدند و به آن فرمان انتحار دادند تمامی آن پوشش ها را به یکباره کنار گذاشت و بار دیگر تمام قد در دفاع از آمریکا و اسرائیل وارد صحنه شد. و این پایان کار بود. 25 بهمن به روشنی ثابت کرد که همه آنچه کیهان به طور مستند درباره ماهیت سران فتنه به آن پرداخته کاملا منطبق با واقعیت بوده است به گونه ای که دیگر همگان بدون هیچ مانع و پوششی می توانستند آن را ببینند و درباره ماهیتش قضاوت کنند. پس از پشت سر گذاشته شدن این مقطع کلیدی بود که موج بازگشت خواص به جانب نظام به راه افتاد و گام اول در برخورد با سران فتنه که همان قطع ارتباط آنان با بیگانگان بود با موفقیت و بدون کمترین هزینه برداشته شد.
از موضوع فتنه که بگذریم بی گمان اصلی ترین مسئله در سال 1389 که کیهان انرژی فراوانی صرف آن کرد و البته هنوز در آغاز راه قرار دارد، موضوع خیزش عظیم اسلامی مردم منطقه است. روزی که نخستین جرقه این تحولات در تونس زده شد و مردم غیور این کشور علیه دیکتاتور آمریکایی آن به پا خاستند شاید بسیاری تصور نمی کردند که دامنه این حوادث تا این حد فراگیر شود. بویژه آمریکا و اسرائیل که منطقه خاورمیانه را به عنوان منطقه میزبان حیاتی ترین منافع خود تعریف کرده اند از روز نخست در تلاش بودند تا شعله های این خشم مقدس را فرو بنشانند.
کیهان به محض اینکه اعتراضات در تونس به نتیجه رسید و ناآرامی ها کم کم در مصر و یکی دو کشور دیگر آغاز شد، به این تحلیل قطعی رسید که دورانی بس مهم در خاورمیانه فرا رسیده است و آینده این منطقه دیگر هرگز مانند گذشته نخواهد بود. نخستین موضوعی که به ذهن می رسید این بود که به یاد بیاوریم چگونه امام بزرگوارمان سال ها قبل، همه این حوادث را با تیزبینی و ظرافتی بی مانند پیش بینی کرده بود و پس از آن هم رهبر بزرگوار و حکیم انقلاب اسلامی در شرایطی که کشورهای غربی تصور می کردند ایران را تحت شدیدترین فشارها قرار داده اند فرموده بودند که به زودی ملت های منطقه دورانی را خواهند دید که در آن نشانی از سلطه آمریکا و وجود منحوس اسرائیل نباشد. احساس ما در کیهان این بود که نشانه های آن بشارت بزرگ هویدا شده است و به همین دلیل از روز نخست تصمیم گرفته شد که جز در موارد بسیار استثنایی تیتر اول به موضوعی جز تحولات منطقه اختصاص پیدا نکند. این همان تصمیمی است که در ایام جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه نیز گرفته شد و کیهان به این وسیله تلاش کرد سهم خود را در این نبردهای قهرمانانه ایفا کند. تیترهای کیهان بلافاصله در میان انقلابیون خاورمیانه باز نشر می شد و در رسانه های منطقه بازتاب گسترده ای پیدا می کرد و البته لازم است از برادران انقلابی خود در برخی از کشورهای منطقه که با ارسال شماری از گزارش های منحصر به فرد ما را یاری کرده و می کنند قدردانی کنیم.
با این همه، نکته مهم در اینجا این است که تصمیم به تمرکز کامل روی تحولات منطقه مبتنی بر یک تحلیل بود و آن این که این تحولات عمیق و ریشه دار است و از ژرف ترین لایه های وجودی مردم منطقه که همان روح اسلام خواهی و عزت طلبی آنهاست برمی خیزد و لذا نه تنها به سرعت متوقف نخواهد شد بلکه روز به روز گستره و دامنه بسیار بیشتری پیدا خواهد کرد. در روزهای آغازین تحولات منطقه، برخی از دوستان دلسوز، کیهان را به ملایمت بیشتر فرا می خواندند و حرفشان هم این بود که بعید است آمریکایی ها بگذارند این جرقه های امید بخش به آتشی فروزان بدل شود اما باور ما این بود که نیروی ایمان وقتی با اراده میلیون ها مرد و زن گره بخورد آن وقت دیگر نه طراحی های آمریکا و نه مانع تراشی های هیچ شیطان دیگری قادر به مقابله با آن نخواهد بود. نامبارک مصر که از قاهره گریخت دیگر از دوستان ملایم طبع هم صدایی برنخاست و همگان به این نتیجه رسیده بودند که پایان بازی استکبار در منطقه فرا رسیده است.
کیهان البته این راه را تازه آغاز شده می داند و با لطف خدای سبحان برای سال آینده تلاش خواهد کرد همت و توان بسیار بیشتری را صرف آن کند. علائم و نشانه حاکی از آن است که بیداری پدید آمده در ذهن و دل ملت های منطقه آنچنان عمیق است که همه آنچه را که تاکنون رخ داده فقط باید آغاز ماجرا دانست. اگر این تحلیل درست باشد- که همه شواهد نشان می دهد هست- آن وقت راهی که باقی مانده بسیار طولانی تر و البته پربرکت تر از راهی است که طی شده و به همین دلیل همت ها و کارها را همچنان باید مضاعف نگه داشت و کیهان بر آن است که این فریضه را ادا کند، ان شاءالله.
در سال 89 البته اتفاقات مهم دیگری هم رخ داده که کیهان تلاش کرده است تا با دقت و وسواس و آنگونه که اقتضای فرمانبرداری از رهبری و دفاع از منافع ملی نظام جمهوری اسلامی است به پیگیری و تحلیل آنها بپردازد. در آغاز سال 89 بیانیه تهران میان 3 کشور برزیل، ایران و ترکیه امضا شد که به اعتراف بسیاری از تحلیلگران گامی بلند درعرصه روابط خارجی ایران بوده است. آمریکایی ها البته تلاش فراوانی کردند تا با استفاده از ابزارهایی مانند قطعنامه های تحریم در شورای امنیت روی مواضع راهبردی ایران تاثیر بگذارند اما مجموعه تحولات سال 89 به آنها نشان داد که اولاً قادر به تولید هیچ فشار مؤثری بر ایران نبوده اند و ثانیاً فشاری هم اگر درکار باشد اراده ایران محکم تر از آن است که با این فشارها تغییر کند. محصول همین مقاومت ها بود که خود را در جمله بسیار مهم و معنادار جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی آمریکا نشان داد آنجا که گفت تحریم ها بر ایران تأثیری نداشته و تنها راه این است که روابط اقتصادی با ایران حفظ شود. در دو دور مذاکره برگزار شده در سال 89 یعنی مذاکرات ژنو 3 و مذاکرات اسلامبول تیم مذاکره کننده ایرانی نمونه ای بسیار نیرومند از قدرت منطقه به همراه اقتدار اصولی را از خود نشان داد و کیهان در تمام این مراحل تلاش کرد با ارائه اخبار و تحلیل های دقیق کمک کار مجاهدان خط مقدم دیپلماسی هسته ای کشورمان باشد.
گام مهم دیگری که در سال 89 برداشته شد اجرای موفق هدفمندی یارانه ها از جانب دولت بود. اگرچه دشمنان امید فراوانی به این بسته بودند که بتوانند از دل این گام بلند فتنه ای دیگر بیرون بیاورند اما همت بلند دولت، هوشمندی مسئولان و همراهی مردم همه این توهمات را در همان گام اول خنثی کرد. کیهان از نخستین روزهای آغاز اجرای این طرح تلاش کرد به تقویت موضع دولت و آگاه سازی مردم بپردازد و اکنون خرسند است که مشارکتی مؤثر در این امر داشته است.
و نهایتاً، سال 89 در حالی به پایان می رسد که حفاظت از کیان اصولگرایی به عنوان یگانه پرچمی که اهل ولایت باید گرد آن جمع شوند، یکی از مهم ترین دغدغه های کیهان است و خواهد بود. از جمله نگرانی هایی که اکنون دل ها و جان های پاسدار اصول انقلاب را می آزارد این است که برخی منحرفان بخواهند با منتسب کردن خود به دولت عزیز و خدمتگزار و با کیسه دوختن از توفیقات آن ویژگی های اصلی این دولت را که همانا اسلامی، مردمی، کاری و انقلابی بودن است، در معرض خطر قرار بدهند. کیهان در سال 89 تلاش کرد با حفظ حریم دولت و پیشگیری از دست اندازی دشمنان به این عرصه، هر جا که لازم بود، از هویت واقعی این جریان انحرافی و حاشیه ساز، پرده بردارد و البته در حاشیه نگه دارد و متن تلاش های خود را به مبارزه با مسئله سازان اصلی اختصاص بدهد. انبوهی از آنچه در این باره گفتنی بود را ناگفته گذارده است. امید کیهان این است که با علاج این انحراف هیچ وقت حاجت به پرده برداشتن از آن رازهای مهیب و مگو نیفتد اما بی گمان همانطور که سابقه کیهان هم نشان داده اگر زمانی ضرورت ایجاب کند، ذره ای در ادای تکلیف خود کوتاهی نخواهد کرد.
و در خاتمه، فرا رسیدن عید نوروز را به همه مردم خوب و دوست داشتنی کشورمان تبریک می گوئیم و امید آن که در سال پیش روی، انتظارها به سرآید و مراد غایبمان -ارواحناله الفداء- چهره گشاید.
مهدی محمدی

نقش بر آب

بسمه تعالی 

 

«اروپا و آمریکا نمی توانند افتادن لیبی در دست افراد خطرناک را تحمل کنند» و «سرنوشت قذافی مانند سرنوشت صدام نیست و رژیم او خواهد ماند». این دو گزاره را بعضی ها باور کرده اند چرا که می توانند در «رسانه ها» شواهد و قرائنی برای آن پیدا کنند اما جالب این است که گزاره اول، نتیجه ی جلسه ی سه روزه چهره های مختلف غرب در هرتزلیاست که به هواداری رژیم صهیونیستی شهرت دارند، و گزاره دوم مربوط به شبکه عربی رژیم صهیونیستی (اسرائیل الیوم) است که از زبان خبرنگار ویژه اعزامی خود به طرابلس بیان کرده است.
اما گزاره های دیگری هم وجود دارند که بسیار قابل تامل هستند: «لیبی میان شورشی ها و رژیم قذافی به دو کشور تقسیم می شود، کشوری با مرکزیت طرابلس و کشوری با مرکزیت بنغازی»، «بیم آن می رود که در بنغازی یک حکومت اسلامی تحت امر القاعده سر کار بیاید»، «لیبی بین قذافی و مخالفانش تقسیم می شود» این سه گزاره هم مربوط به صهیونیست هاست که طی 3-4 روز گذشته بیان شده و دهها بار توسط رسانه های آمریکایی و اروپایی تکرار شده اند و در ایران نیز بعضی از افراد بدون توجه به منشاء اسرائیلی این خبرها، گمان کرده اند که انقلاب در لیبی با شکست مواجه شده و «شکست انقلاب در لیبی مقدمه شکست انقلاب ها در سایر کشورهای عربی است» بعضی هم پا را ازاین فراتر گذاشته و گمان کرده اند که انقلاب های عربی از ابتدا تحت کنترل بوده و قرار بوده تا همین جا پیش بروند!
همزمان با این گزاره ها درباره لیبی گزاره های مشابهی هم درباره بحرین و یمن مطرح شده است مثل: «ما نگران درگیری های مردم بحرین با یکدیگر هستیم»، «با دخالت خارجی در بحرین مخالفیم» و «نگرانی از جنگ داخلی در یمن افزایش یافت» گزاره اول توسط ولیعهد بحرین، گزاره دوم توسط وزیر خارجه اردن بیان شده و گزاره آخر را روزنامه انگلیسی تایمز نوشته است.
این گزاره ها می گویند 1-حکومت های عربی دارند بر اوضاع مسلط می شوند 2-درکشورهای عربی درگیری دولت و انقلابیون به درگیری هواداران دولت و انقلابیون تبدیل شده است 3-خطر تجزیه، کشورهای در حال انقلاب را تهدید می کند 4-ارتش های عربی به زودی وارد معادله می شوند.
جالب این است که در عین اینکه رژیم بحرین به سرکوب شدید مردم روی آورده و خود به طور علنی از کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس درخواست کمک کرده، برای کشته ها و مجروحین تظاهرات 5 روز اخیر که عدد آنان از چندهزار نفر فراتر رفته است ابراز نگرانی می کند و بر گفت وگوهای ملی و «حل و فصل جامع» و حتی به همه پرسی گذاشتن توافقات انقلابیون و حکومت تاکید می نماید. در یمن نیز همزمان با توسل شدید به نیروی نظامی و حتی استفاده از تجهیزات ممنوعه و کشته و زخمی کردن صدها نفر از گفت وگو میان دولت و انقلابیون حرف زده می شود. از آن سو علیرغم گذشت 25 روز از آغاز کشتار مردم در لیبی، بحرین و یمن سازمان ملل و کشورهای اروپایی هیچ محدودیت عملی- نظیر اولتیماتوم زمان دار- بر سر راه حکومت های این سه کشور قرار نداده اند و این دیکتاتورها با دست باز مردم را به خاک و خون می کشند. در تحلیل تحولات جاری در لیبی، بحرین و یمن نکاتی به نظر می رسند:
1-ورود دیکتاتورهای یمن و بحرین به دور جدید درگیری ها با مردم انقلابی چند روز پس از آن صورت گرفته است که معمر قذافی با توسل به سرکوب شدید و استفاده از هلی کوپترها، توپ ها و تانک های نظامی و کشتن نزدیک به 7000 نفر و زخمی کردن نزدیک به نیم میلیون لیبیایی و آواره کردن نزدیک به یک میلیون نفر از ساکنان شمال غرب لیبی بعضی از شهرهای آزاد شده را مجدداً به تصرف خود درآورده است. این موضوع که با لبخند رضایت رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا توام بود نشان می دهد که حمله سنگین و کشتار وسیع قذافی یک برنامه توافق شده و ورود مجدد سران بحرین و یمن به درگیر شدن با مردم هم نشان می دهد این توافق جامع بوده است.
2- اینک شواهد و قرائن زیادی بیانگر آن است که غربی ها با تعمیم نمونه لیبی درصدد پایان دادن به انقلاب های اسلامی در کشورهای عربی و به خصوص ممانعت از تکرار «سرنگونی ها» در شبه جزیره عربستان بوده اند. این در حالی است که حجم حضور مردم در لیبی به نسبت مصر و تونس بسیار گسترده تر بود و علی الظاهر قیمت «معمر قذافی» برای غرب بسیار کمتر از مبارک و بن علی بوده با این وصف غرب باید در سرنگونی قذافی همراهی نشان می داد. اما برخلاف همه این گمان ها غرب جدیت بیشتری برای حفظ رژیم جنایتکار قذافی از خود نشان داد در واقع غرب به درستی دریافت که سقوط قذافی از یک سو انرژی تازه ای به انقلاب های مصر و تونس- که در دو سوی لیبی واقع شده اند- خواهد داد و آثار آن در کشورهای عرب شبه جزیره به شکل انقلابات بروز می کند به همین میزان توقف روند انقلاب در لیبی می تواند انقلاب را در سایر کشورها مهار کند و به مدیریت تحولات در مصر و تونس مدد برساند. اما غرب به نتیجه دلخواه نرسید. نسخه لیبی- عقب راندن مردم با سرکوب شدید- در بحرین و یمن تکرار شد ولی همانگونه که در لیبی، سرکوب به جایی نرسید و قشرهای جدیدی حتی در طرابلس به صفوف مردم اضافه شدند در یمن و بحرین نیز نیروهای جدیدی به صفوف تظاهرات کنندگان پیوسته اند و «اعتصاب کارکنان دولتی» ابعاد جدیدی به انقلاب مردم داده است.
3- مداخله نظامی عربستان علیه مردم بحرین هم بیش از آنکه در عمل تاثیری داشته باشد از «بلوف» حکایت می کند، چراکه اگر بنا به سرکوب باشد- که هست- همان نیروهای نظامی و انتظامی پادشاهی بحرین کفایت می کند چراکه برای سرکوب نیم میلیون نفر مردمی که اسلحه ندارند و به روش های خشونت آمیز هم متوسل نمی شوند چند هزار نیروی نظامی از چند ده هزار نفری که در اختیار رژیم فاسد بحرین می باشد کفایت می کند. حالا اگر بیش از این کشتار نشده، به دلیل کمبود نیروی نظامی نبوده بلکه رژیم آل خلیفه از نتایج آن هراسناک بوده است. با این وصف عزیمت یگان هایی از ارتش عربستان به بحرین، برای «ترساندن» مردم مظلوم بحرین- بخصوص شیعیان- صورت می گیرد، اما بسیار بعید است که آل خلیفه و آل سعود و کشورهای غربی چنین لشکرکشی را «راه حل» به حساب آورند، این موضوع پیش از این توسط آمریکا و اروپا در عراق و افغانستان و توسط رژیم سعودی علیه حوثی های یمن تجربه شده و شکست خورده است. اما درعین حال جا دارد که ایران براساس مسئولیت دینی، انقلابی و مردمی خود به رژیم سعودی به دلیل مداخله در بحرین هشدار جدی بدهد.
4- بحث تجزیه لیبی و یا کودتای ارتش علیه مردم و رژیم قذافی نیز واقعیتی را در بر ندارد تصور تجزیه لیبی به معنای پذیرش فرضیه تقسیم عمودی- شرقی غربی- است به گونه ای که 11 استان شرقی با مرکزیت بنغازی از 21استان غربی با مرکزیت طرابلس از هم جدا شوند. این تصور با واقعیت سازگار نیست چراکه همه استان های شمال غربی و شمال شرقی علیه رژیم قذافی قیام کرده اند نه اینکه بخشی قیام کرده و بخشی ساکت باشند یا اینکه بخش شرقی علیه بخش غربی باشد بنابراین گزاره رسانه های انگلیسی- و آمریکایی و صهیونیستی- مبنی بر احتمال جدی تجزیه لیبی واقعیت ندارد. وقوع کودتا در لیبی نیز به مرز محال نزدیک است چراکه مردم در شرایط انقلاب به سر می برند و هر روز دهها نظامی در مراتب عالی و بدنه به مردم می پیوندند و خود مردم نیز آرام آرام صاحب ارتش مستقلی شده اند.
5- برگردیم به دو گزاره ابتدایی، آیا آنگونه که صهیونیست ها مدعی آن هستند و رسانه های غربی و بعضی از کشورهای عربی نیز مطرح کرده اند، آمریکا و اروپا می توانند از پیروزی نیروهای انقلابی در لیبی جلوگیری نمایند؟ غرب قطعاً برای چنین هدفی برنامه جدی دارد اما جدی بودن غرب یک طرف ماجراست، طرف دیگر ماجرا این است که مردم لیبی بعد از حدود یک ماه حضور در صحنه به بقاء قذافی رضایت بدهند که همه شواهد و قرائن خلاف آن را نشان می دهد. اتفاقاً در مقایسه بین وضعیت لیبی، تونس و مصر ما شاهد انسجام بیشتر لیبیایی ها هستیم. تجمع مصری ها و تونسی ها عمدتاً در یک میدان بود درحالی که مردم در لیبی در همه شهرها و بصورت تظاهرات خیابانی به میدان آمدند. در لیبی 10روز پس از آغاز انقلاب، یک شورای ملی انتقالی با حضور نیروهای عمدتاً کارکشته ای که مورد اعتماد مردمند، شکل گرفت و به تشکیل دولت موقت انتقالی منجر شد و بسیاری از کشورها این شورا و دولت برآمده از آن را به رسمیت شناختند. این شورا امروز یک گروه مسلح را در اختیار دارد درحالیکه در تونس و مصر تا امروز هم این اتفاق ها نیفتاده است با این وصف هیچ تردیدی در شکست پروژه قذافی وجود ندارد.
6- غرب درحال بازی کردن با زمان است و برای آنکه دیگران دریابند که آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و وابستگان آنان به چه سرنوشت وحشتناکی گرفتار شده اند به زدن نقش و نگار روی شن های سواحل لیبی مشغول می باشد! نقش هایی که چند ثانیه بعد به زیر آب می روند.
سعدالله زارعی

با دوستان "درستی "؛ با دشمنان "درشتی "

 بسمه تعالی

خبرگزاری فارس: یک عضو مجلس خبرگان رهبری در یادداشتی با اشاره به درباره‌ هشدار رهبر انقلاب پیرامون اخلاق در دیدار اعضای خبرگان تأکید کرد: چرا در آخرین رمق دشمن، نوش‌داروی حیات‌بخش به وی تزریق کنیم؛ پس نقد بلی، حرمت‌شکنی نه.


به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی عضو مجلس خبرگان رهبری طی یادداشتی درباره‌ هشدار رهبر انقلاب پیرامون اخلاق در دیدار با اعضای این مجلس ‌نوشت: بحثی که رهبر معظم انقلاب (دام‌ظله) در دیدار با خبرگان در مورد افراط در نقد و تفریط در آن مطرح کردند، به‌خصوص در این مقطع زمانی که جنبه الگویی امت اسلامی و انقلابی ما دارد نظام‌های وابسته اطراف خود را یکی پس از دیگری از هم می‌پاشد، بسیار حائز اهمیت است، زیرا نخستین دلیل فروپاشی حکومت‌های اطراف ما بیداری ملت‌هاست و یکی از مهم‌ترین علل بیداری امت‌ها مقایسه حکومت‌شان با حکومت جمهوری اسلامی.

آن زمان که هیچ کجا اسلام به حاکمیت نرسیده بود و همه نظام‌ها کج و معوج بودند و در میان آن‌ها نظام راست و درستی نبود که از مقایسه با آن، کجی و معوجی حکومت خود را بفهمند، نظام مستقلی هم نبود که با دیدن آن پی به فساد حکومت خود ببرند. حتی استقامت انجام ‌شده‌ای نبود که پی به امکان استقامت و مقاومت ملتی بدون استمداد از هیچ قدرتی و ابرقدرتی ببرد. چون اقوی دلیل امکان وقوع است.

با مشاهده استقامت ملت ما با دست خالی قیام کردن را شدنی دیدند. به‌خصوص با توجه به زمان سی ساله‌ این مقاومت، هیچ‌گونه شک و تردیدی در صلابت آن به جای نماند. به همین دلیل ابرقدرت‌ها جز اخلال در نمود جمهوری اسلامی، راه دیگری برای نگه داشتن رژیم‌های وابسته به خود ندارند. آن‌ها برایشان از نان شب واجب‌تر است که تربیت‌شدگان نظام نسبت به هم به‌جای محبت و لطف حالت پرخاش و ستیز داشته باشند. این‌که ضد انقلاب نسبت به مسئولین، بزرگان و رهبران نظام، انواع رفتار زشت را در گذشته انجام می‌داد مسئله مهمی نیست. در همه‌جا دشمنان نظام‌ها پرخاشی دارند و انواع شعارهای زشت دادن برای ضد انقلاب، امری طبیعی است. آنچه غیر طبیعی‌ است، ظهور چنین حرکاتی از روی دوستی با انقلاب نسبت به خودی‌هاست!

مرگ بر آمریکا عبادت بزرگی است که نماد راستی و درستی راه ماست. خدا این شعار را تا مرگ ابرقدرت‌ها برای ما حفظ کند! استکبارستیزی، دفاع از حقوق محرومین نمودار حیات انقلابی ماست، هرچه بیشتر بهتر، این نشان‌ "أشدا علی الکفار " بودن ماست،‌ اما آفت "رحماء بینهم " خطر است و بلاشک آفت استکبارستیزی‌ها از آفت جنبه رحمت با خودی‌ها و آفت مهرورزی‌هاست! آفت مهرورزی با خودی‌ها بلاشک آفت استکبارستیزی ما است. بایستی برای بالابردن استکبارستیزی،‌ همه لبه شدت و خشونت را به سمت استکبار جهانی برد.

خطر در افراط و تفریط است. خطر آن‌جاست که با خودی‌ها آن‌جا که باید نقد کنیم، لاپوشانی کنیم و آن‌جا که باید اشتباهی را کالبدشکافی کنیم توجیه کنیم! ‌این کار غلط و تفریط در نقد است. حرمت‌شکنی نه، وقتی افراط در اخلاق نقد پیش می‌آید و با خودی خصمانه برخورد می‌شود از همسایگان در حال فروپاشی این زمزمه شنیده خواهد شد:
"المنة لله که چو مایی دل و دین بود آن را که لقب زاهد و فرزانه نهادند ".

چرا چنین شود؟ چرا در آخرین رمق دشمن، نوش‌داروی حیات‌بخش به وی تزریق کنیم. پس نقد بلی، حرمت‌شکنی نه. ما می‌دانیم جوانان غیور ما اگر از بعضی آداب مبارزاتی در لحظاتی غفلت کردند، اما حجت‌گرا هستند، همین که پیام حجت‌شان به گوش آن‌ها برسد تمکین می‌کنند و به سوی علم و پرچم خود بر‌می‌گردند. همان‌طور که قبل از پیروزی انقلاب، وقتی امام(ره) فرمود: بین جوانان و بزرگترها فاصله نیافتد، جوانان فریاد زدند: "به فرمان خمینی(ره) درود بر بزرگان " امروز هم جوانان همان‌‌ها هستند که بوده‌اند: از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر یک عهد و میثاق بود.

امروز هم به فرمان رهبر خواهند گفت: به فرمان مقتدا با خودی‌ها مدارا، با دیگران درشتی یا با دوستان درستی با دشمنان درشتی

حمله شدید بی‌بی‌سی به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

 بسمه تعالی

 

بصیرت :اقدام هوشمندانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان با خشم و عقده‌گشایی رسانه‌های ضد انقلاب مواجه شد. این در حالی است که همین رسانه‌های زنجیره ای، در مقاطع حساس تحرک فتنه سبز می‌کوشیدند آقای هاشمی را خرج این فتنه کنند. در میان خیل مطالبی که علیه هاشمی رفسنجانی در رسانه‌های ضد انقلاب منتشر شد، نوشته رسانه رسمی دولت انگلیس قابل توجه است. بی‌بی‌سی با حمله شدید به وی به خاطر وارد نشدن در سناریوی مورد علاقه دشمنان انقلاب نوشت: سوابق اکبر هاشمی رفسنجانی نشان می‌دهد که امید بستن به او به عنوان پل پیروزی جنبش سبز و یا نیروی مدافع اصلاح‌طلبان گره زدن بر باد است. وی در ساخت قدرت، بازی خودش را می‌کند و به نظر می‌رسد تعلقی به جنبش دموکراسی‌خواهی ندارد هرچند که موضع‌گیری‌های متفاوت وی می‌تواند فضای تنفس و تحرک برای مخالفان ایجاد کند و به لحاظ تاکتیکی به نفع جنبش باشد. بی بی سی همچنین هاشمی را قدرت‌طلب، محافظه‌کار و بی‌اعتقاد به مردم‌سالاری معرفی کرد تا عصبانیت خود را علیه تدبیر آقای هاشمی رفسنجانی تخلیه کرده باشد.

اعتراف بزرگ آقای اطلاعات!

 بسمه تعالی

 

 فقط کافی است کمی به گذشته برگردیم و به یاد بیاوریم که هدف راهبردی آمریکا در قبال ایران ظرف حدود یک سال گذشته چه بوده است؛ آن وقت روشن خواهد شد که سخنان روز پنج شنبه جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی آمریکا در کمیته نیروهای مسلح سنا چه زلزله بزرگی است. کلاپر که رییس جامعه اطلاعاتی آمریکاست، روز پنج شنبه در سنا گفت که عقیده ندارد وارد کردن فشار اقتصادی به ایران از طریق تحریم، کمکی به تغییر رفتار هسته ای و منطقه ای آن خواهد کرد. وی که سخنان او احتمالا گزارشی غیر رسمی از برآورد اطلاعات ملی سال 2011 بوده -برآوردی که مدت هاست آماده شده ولی مقام های آمریکایی از انتشار نسخه طبقه بندی شده آن جلوگیری می کنند- در ادامه می گوید که به همین دلیل توصیه می کند هیچ تحریم جدیدی علیه ایران اعمال نشود. اما این هنوز پایان کار نیست. جمله شگفت انگیز کلاپر تازه بعد از این سر می رسد. او نه تنها می گوید که طرفدار اعمال تحریم های جدید علیه ایران نیست بلکه تاکید می کند برعکس آنچه ممکن است موضع ایران را اندکی نرم تر کند این است که «روابط اقتصادی با آن حفظ شود». بیان این جمله از زبان عالی رتبه ترین مقام اطلاعاتی آمریکا، نه به عنوان نظر شخصی بلکه به مثابه خلاصه ای از برآورد سالانه 16 سازمان عضو جامعه اطلاعاتی آمریکا که مهم ترین سند اطلاعاتی آمریکا محسوب می شود، دارای معانی بی پایانی است که اعتراف رسمی و صریح به شکست پروژه تحریم تنها یکی از آنهاست.
اجازه بدهید به عقب برگردیم. به اوایل سال 2010 میلادی زمانی که آمریکایی ها تصمیم گرفتند پس از حدود دو سال دوباره از گزینه تحریم علیه ایران استفاده کنند. قطعنامه 1929 که بدون شک شدید ترین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران است در بهار 89 فقط به این دلیل صادر شد که آمریکایی ها احساس می کردند پس از حوادث مابعد انتخابات ریاست جمهوری در ایران استراتژی خود را به طور کامل بازنگری کرده اند و یک دید روشن در این باره در اختیار دارند که «چه چیزی محاسبات ایران را تغییر خواهد داد». این تصمیم چند پیش فرض داشت:
پیش فرض اول این بود که آمریکایی ها دریافته بودند تمرکز روی اینکه ایران امکانات یا دانش لازم برای هدفی که پی گیری می کند را به دست نیاورد یک راهبرد اشتباه است چرا که هر چقدر هم محدودیت ها شدید باشد باز ایران راهی برای به دست آوردن آنچه از آن دریغ می شود به دست خواهد آورد. بنابراین آمریکایی ها فرض را بر این گذاشتند که ایران تحریم ها را دور خواهد زد و به همه اقلام تحریم شده دست خواهد یافت. سوالی که از دید استراتژیست های آمریکایی ارزش بحث داشت این بود که «با فرض اینکه ایران همه امکانات لازم را دارد، چه باید کرد که ایران تصمیم خطرناکی علیه آمریکا نگیرد»؟ در واقع نقطه تمرکز در اینجا تاثیر گذاری بر «اهداف و انتخاب» های ایران بود نه «امکانات» آن. این چیزی است که آمریکایی ها به طور خلاصه آن را «تلاش برای تاثیرگذاری بر محاسبات ایران در حوزه اهداف» می خوانند و عقیده دارند تنها راهی است که باعث می شود برنامه هسته ای ایران تبدیل به یک تهدید برای آمریکا نشود.
پیش فرض دوم آمریکایی ها این بود که محاسبات ایران تغییر پذیر است منتها به این شرط که ایرانی ها احساس کنند اولا فشار سنگینی بر آنها وارد می شود و ثانیا این فشار تصمیم انفرادی آمریکا یا چند کشور متحد آن نیست، بلکه تصمیم دستجمعی همه جامعه جهانی است.
و پیش فرض سوم- که از همه مهم تر است- این بود که آمریکایی ها احساس می کردند حوادث بعد از انتخابات در ایران، توان نظام اسلامی را برای تصمیم گیری درامور مهم امنیت ملی مختل کرده و قدرت آن برای مقاومت در مقابل فشارها را به طور اساسی کاهش داده است. در نتیجه آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که «بهترین زمان» برای اعمال تحریم علیه ایران را در اختیار دارند و لذا بهتر است ارزیابی خود در اوایل سال 2008 (پس از صدور قطعنامه 1835) را که می گفت تحریم قادر به تاثیرگذاری بر محاسبات ایران نیست ،کنار بگذارند و یک بار دیگر این گزینه را امتحان کنند به این امید که این بار و در اثر شرایط جدید، این گزینه قدیمی به نتایجی متفاوت منجر شود.
این البته تمام داستان نبود. آمریکایی ها برای اینکه به خیال خودشان بتوانند از فرصتی که سران فتنه در داخل ایران برای آنها فراهم آورده بودند بیشترین استفاده را ببرند تصمیم گرفتند این بار به جای استفاده از راهبردی که تحریم را به عنوان تنها شیوه مفید فشار بر ایران در نظر می گرفت، از استراتژی استفاده کنند که تلاش می کرد تحریم را با سایر گزینه های اعمال فشار مانند ایجاد یک تهدید معتبر نظامی (که با خود حمله نظامی متفاوت است)، عملیات اطلاعاتی (که خود را به صورت تلاش برای خرابکاری های نیمه سخت مانند بمب گذاری، ترور دانشمندان هسته ای ایران و انتشار ویروس استاکس نت نشان داد)؛ و عملیات سنگین رسانه ای تلفیق کنند. قریب به اتفاق تحلیلگران آمریکایی مرتبط با دولت، در آن مقطع باور داشتند که اگر آمریکا بتواند گزینه های فشار بر ایران را به خوبی با هم تلفیق کند و بعد این تلفیق را در زمانی به مدت چند ماه و در حالی که اجماع جهانی را پشت سر خود دارد اعمال نماید، «حتما» محاسبات استراتژیک ایران تغییر خواهد کرد و برنامه های هسته ای، موشکی و منطقه ای ایران تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
استراتژی تلفیق گزینه های فشار علیه ایران که البته همچنان تحریم در مرکزیت آن قرار داشت، بنا بود چند هدف کلیدی را برای آمریکایی ها محقق کند که هیچ کدام از آنها محقق نشد.
1- آمریکایی ها توقع داشتند این احساس به ایران دست بدهد که همه کشورها از جمله کشورهایی که ایران آنها را دوست خود می پنداشت به اردوگاه غرب پیوسته اند و ایران کاملا در جهان تنها مانده است. این اتفاق کاملا برعکس شد چرا که تنها اتفاقی که با اعمال تحریم ها علیه ایران رخ داد این بود که چند شرکت بزرگ اروپایی از ایران خارج شدند و در عوض ده ها شرکت کوچکتر -اما با توانایی فنی بالاتر- که پیش از آن به دلیل حضور شرکت های بزرگ توان حضور در بازار ایران را نداشتند، وارد پروژه های ایران شده و جای آنها را گرفتند. این موضوع آنقدر واضح و برای آمریکایی ها غیر قابل تحمل بود که استورات لوی مسئول پروژه تحریم ایران پس از ماه ها دوره گردی و از این کشور به آن کشور رفتن، از اینکه بتواند کشورها را به کاهش روابط تجاری با ایران متقاعد کند ناامید شد و استعفا داد.
2- اتفاق دومی که آمریکایی ها انتظار داشتند رخ بدهد این بود که تحریم ها اگر برنامه هسته ای ایران را متوقف نمی کند لااقل سرعت آن را کاهش بدهد. گزارش اخیر یوکیا آمانو مدیر کل آژانس که در 6 اسفند ماه منتشر شد به وضوح نشان داد که این هدف گذاری هم بر باد رفته است. همانطور که کلاپر هم در نطق خود تاکید کرده ایران اکنون چیزی بیش از 9000 ماشین سانتریفیوژ نوع اول دارد، حدود 3600 کیلو گرم اورانیوم کم غنی شده (5/3 درصد) ذخیره کرده و حدود 40 کیلوگرم هم اورانیوم بسیار غنی شده (20 درصد) در اختیار دارد. همین گزارش بدون نیاز به هیچ عنصر کمکی دیگر نشان می دهد که پروژه بسیار گران قیمت و دهان پر کن استاکس نت، تاثیری بر توان غنی سازی ایران نگذاشته است. البته ظاهرا آقای مدیر اطلاعات ملی درباره ماشین های نسل بعدی ایران که مطابق اعلام آژانس به زودی در نطنز نصب خواهد چیزی نمی دانسته است والا بیشتر متعجب می شد چرا که توسعه نسل جدیدماشین ها -که آژانس آن را تایید کرده- دقیقا مستلزم دست یابی به همان مواد و قطعاتی است که 1929 می خواست از رسیدن آنها به ایران جلوگیری کند.
3- و نهایتا تحریم از دید آمریکایی ها بنا بود پس از تلفیق با مشکلات ناشی از هدفمندی یارانه ها که آمریکایی ها آن را بسیار فاجعه بار تخمین زده بودند به بروز یک نابسامانی وسیع اقتصادی در ایران منجر شود و این نابسامانی صداهای اعتراض در ایران را بلند کند که فناوری هسته ای ارزش این همه هزینه کردن را ندارد. در واقع تحلیل همکاران آقای کلاپر این بود که این بار فشار اقتصادی از درون، نخبگان و مردم را علیه نظام بسیج خواهد کرد و نظام ناچار خواهد شد کوتاه بیاید. پاسخ ایران به این مورد آخر واقعا شوک آور بوده است. در حالی که آمریکایی ها فکر می کردند مهم ترین عامل کمک کننده به تحرم ها در ایران سوء مدیریت دولتی خواهد بود، دولت در اجرای هدفمندی یارانه ها چنان دقیق و مدبرانه عمل کرد که حتی برخی دوستان و دلسوزان در داخل هم تصورش را نمی کردند و به این ترتیب فشار و محدودیت ناشی از تحریم با «حسن مدیریت اقتصادی» جبران شد و هدفمندی یارانه ها به جای اینکه مردم و دولت را رویارو قرار دهد به نمادی از همکاری و مشارکت ملی بدل گشت.
به نظر می رسدحالا بتوان وضع و حال آقای کلاپر را بهتر درک کرد و فهمید که چرا او می گوید از تحریم بیشتر کاری ساخته نیست و تازه تحریم های قبلی را هم باید کنار گذاشت. تحریم ها و فشارها بنا بود محاسبات ایران را عوض کند اما ظاهرا آن چیزی که عوض شده محاسبات آمریکاست!
مهدی محمدی

ایام وصل

 بسمه تعالی 

اسلام» مهمترین نقطه مشترک کشورهای شمال آفریقا و کشورهای آسیای جنوب غربی است و نیز جذاب ترین عنصر تعریف کننده فرهنگ و تمدن مردم در این دو منطقه است. اسلام از آغاز در این دو منطقه نشو و نما کرده و در طول قرن ها ماندگار بوده است.
قرن ها این مناطق با هویت اسلامی شناخته شده اند و قرن ها با همین هویت در برابر هجوم نظامی، سیاسی و فرهنگی دشمنان خود ایستاده اند.
در طول 14 قرن گذشته، جهان اسلام در دو مقطع در معرض هجوم متراکم تر و متمرکزتری قرار گرفت. یکی از این دو مقطع حمله مغول است که در سال 618 هجری قمری به وقوع پیوست و بیشترین خسارات را در پی داشت، حمله مغول ها به جهان اسلام و بخصوص حمله آن به ایران در شرایطی صورت گرفت که از قرن پنجم هجری، غرب جنگ صلیبی را علیه مسلمانان شروع کرده بود این حملات 180 سال یعنی نزدیک به دو قرن به درازا کشید و در نتیجه آن، بخش های حساسی از جهان اسلام شامل فلسطین، سوریه، لبنان و اردن به تصرف آنان درآمد.
حمله مغول ها در این شرایط به منزله «ضربه آخر» بود و پس از آن با حمله تاتارها، بیم آن می رفت که جهان اسلام به کلی دچار فروپاشی شود اما علیرغم آنکه نزدیک به 500 سال، جهان اسلام در این شرایط سنگین بسر برد دچار فروپاشی نشد البته بسیاری از فرصت ها را از دست داد و ویرانی های بعضاً جبران ناپذیری به آن تحمیل گردید.
جهان اسلام بار دیگر در قرن های 19 و 20 میلادی-13 و 14 قمری- مورد حمله شدید غرب قرار گرفت. فروپاشی امپراتوری عظیم عثمانی که بر بخش وسیعی از جهان اسلام سیطره داشت و نفوذ جدی در ارکان دولت های جهان اسلام و ایجاد تقابل جدی میان دولت ها و مردم محصول سیاست های استعماری در این دوره بود. غرب در این دوره دوبار به بهانه جنگ های جهانی اول و دوم بخش وسیعی از کشورهای شمال آفریقا و آسیای جنوب غربی را به تصرف خود درآورد. مراکش، الجزایر، تونس، لیبی، مصر، فلسطین، لبنان، سوریه، اردن و عراق مستقیماً توسط ارتش های انگلیس، فرانسه و ایتالیا به اشغال درآمدند و با پیدایی «جامعه ملل» که بعداً به «سازمان ملل» تبدیل شد، عنوان اشغالگری به قیمومت تغییر کرد تا انگلیسی های اشغالگر بتوانند فلسطین را به صهیونیست ها تحویل دهند.
جنگ جهانی دوم و ضربات سنگینی که به انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان وارد کرد مانع تداوم اشغال پرهزینه جهان اسلام توسط قدرت های اروپایی گردید و لذا از آغاز دهه 1950 تا اواسط دهه 1970 کشورهای اسلامی یکی پس از دیگری به استقلال رسیدند و از اشغال مستقیم نظامی رها شدند اما این یک فریب و اغوا بیشتر نبود چرا که آمریکایی ها که از پایان جنگ جهانی دوم به خاورمیانه و شمال آفریقا پا گذاشتند، سیاست اشغال مستقیم کشورها که بسیار پرهزینه و کمرشکن بود را به سلطه غیرمستقیم و برپایی رژیم های وابسته و مزدور تغییر دادند. از این به بعد رژیم هایی نظیر رژیم پهلوی در ایران، نمیری در سودان، آل صباح درکویت، آل خلیفه در بحرین، سادات و مبارک در مصر، بورقیبه و بن علی در تونس به میدان آمدند تا کشورهایشان را بدون نیاز به نیروی نظامی آمریکا تسلیم ایالات متحده و غرب نمایند.
غرب در فاصله سالهای 1945 تا 1979 یعنی بمدت 35 سال سیطره مطلقی بر کشورهای شمال آفریقا و آسیای جنوب غربی داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در پایان دهه 1970 دگرگونی آغاز شد. رژیم های غربی حاکم بر جهان اسلام یکی پس از دیگری در معرض فروپاشی قرار گرفتند. ارکان نظامیان وابسته به آمریکا در ترکیه متزلزل شد، جعفر نمیری در سودان سقوط کرد، انورسادات ترور شد، پیشروی اسرائیل کاملا متوقف و سپس معکوس گردید و در سایر کشورهای اسلامی رخدادهای مهمی نظیر اکثریت یافتن اسلام گراها در کشورهایی که انتخابات و پارلمان داشتند، روی داد.
با پیروزی انقلاب ایران بار دیگر «اسلام» موفقیت خود را در اندیشه، تمدن و حاکمیت جهان اسلام نشان داد و «حکومت اسلامی» به یک مطالبه عمومی در خاورمیانه و شمال آفریقا تبدیل گردید از این مرحله غرب خود را در برابر وضعیتی حساس دید و این در حالی بود که حالا درجه نفرت کشورها و ملت های مسلمان از غرب به خصوص در خاورمیانه به اوج خود رسیده و ابزارهای غرب برای اثرگذاری بر جهان اسلام کارآیی خود را از دست دادند. غرب چاره ای جز این ندید که بر چهره زیبای اسلام و حکومت اسلامی رنگی از خون و خشونت بکشد آنان از یک سو به تبلیغات شدیداً منفی علیه جمهوری اسلامی و اهداف و دستاوردهای آن روی آوردند تا مسلمانان رغبتی به تکرار تجربه ایران پیدا نکنند از سوی دیگر با برجسته سازی فعالیت ها و افکار گروههای سلفی نظیر القاعده و معادل خواندن آنان با اسلام، انقلاب اسلامی و «اسلام سیاسی» درصدد برآمدند تا مبارزه با اسلام و مسلمانان را مخفی و موجه گردانند. اما اشغال افغانستان و عراق توسط آنان و تهدید بقیه کشورهای اسلامی و به میان کشیدن پای خاورمیانه جدید که در واقع تجزیه و تکه پاره کردن جهان اسلام بود، چهره واقعی غرب را در مواجهه با مسلمانان آشکار کرد.
جنگ 33 روزه علیه حزب الله لبنان و 22 روزه علیه مقاومت فلسطین در غزه، ماهیت ضداسلامی و ضدعربی غرب را کاملا برملا کرد. در این میان همراهی سران بسیاری از رژیم های عربی شمال آفریقا و خاورمیانه عربی با رژیم صهیونیستی و یا سکوت آنان در این دو جنگ اثر روانی زیادی در کشورهای این دو منطقه برجای گذاشت هم زمان با توسل غرب به خشونت و جنگ علیه جهان اسلام که به عمومی شدن خشم مسلمانان نسبت به غرب می انجامید، در کشورهای اسلامی، تجربه های گرانقیمتی به وجود آمد. ایران علیرغم فشار بسیار سنگین سیاسی، امنیتی، اقتصادی، دیپلماتیک و رسانه ای ماندگار شد و به مراحل بسیار بالایی از علم، امنیت، پیشرفت اقتصادی و بسط تجربه مدنی دست پیدا کرد پیشرفت علمی ایران و ارتقاء آن به موقعیت های 5 تا 16 در رشته های مختلف، اجرای طرح های بزرگ اقتصادی در ایران، روی کار آمدن دولتی عمیقا مردمی و برگزاری انتخاباتی حیرت انگیز با مشارکت 85 درصدی شهروندان و صیانت از آراء مردم علیرغم به هم پیوستگی صفوف مخالفان خارجی و داخلی بسیار توجه برانگیز بود.
در عین حال مقاومت 9 ساله افغان ها در جنگ با ارتش رعب انگیز سرخ در فاصله سالهای 1357 تا 1366 و پیروزی بر صدها هزار نظامی مجهز شوروی (سابق) با حداقل امکانات در کشوری با اکثریتی سنی، مقابله جانانه 25 ساله حزب اله با اشغالگران اسرائیلی در فاصله سالهای 1361 تا 1385 و در نهایت وادار کردن نظامیان این رژیم به عقب نشینی از لبنان در سال 2000 و شکست دادن ارتش افسانه ای اسرائیل در جنگ 33 روزه تجربه موفق دیگری از مقاومت اسلامی بود.
پیروزی جوانان مؤمن در یمن بر رژیم مسلح علی عبدالله صالح و شکست دادن نیروهای نظامی مشترک یمن، عربستان، اردن و آمریکا در جریان 6 دور جنگ سنگین در فاصله سالهای 1382 تا 1388 در حالی صورت گرفت که جوانان گروه «شباب مؤمن» در آغاز راه از دویست نفر تجاوز نمی کردند و امروزه دارای بسیجی قوی مرکب از حدود یکصدهزار رزمنده هستند. این هم یک تجربه اسلامی دیگر بود.
تجربه مقاومت فلسطین در جنگ با رژیم صهیونیستی که ابتدا در سال 2005 به صورت عقب نشینی ارتش اسرائیل از منطقه غزه جلوه گر شد، در سال 2009 با پیروزی در جنگ سنگین هوایی، زمینی و دریایی 22 روزه به اوج خود رسید و تصویر رژیمی شکست ناپذیر را به رژیمی ناتوان تبدیل کرد و تجربه دیگری از مقاومت پیروز اسلامی به ثبت رسید.
غلبه مردم عراق بر اشغالگران آمریکایی در پروسه ای سیاسی و واداشتن سران این کشور به امضای قرارداد خروج از عراق و سپس دست یافتن به دولتی اسلامی بومی و دگرگون کردن همه ساختارهای رژیم گذشته و غلبه بر طرح های سیاسی- امنیتی اشغالگران، تجربه تحسین برانگیزی بود به گونه ای که آمریکایی ها با صراحت اعتراف کردند برای اولین بار پای ورقه ای را امضا کرده اند که باید در موعدی مقرر سرزمینی که اشغال کرده اند را ترک کنند. البته پس از این افغان ها نیز در آذر89 توانستند غرب را وادار به امضای قرارداد خروج کامل از افغانستان تا سال 2014 نمایند.
این تجربه های موفق جهان اسلام که همه آن ها «تجربه ای اسلامی» به حساب می آمد و به بلوک مقاومت تعلق داشت این سؤال را پاسخ داد که پس از به زیر کشیدن رژیم های وابسته و اخراج غرب از کشورهای اسلامی چه فرمول جایگزینی وجود دارد.
در واقع کنار هم قرارگرفتن دو تجربه و دو فضای عینی، خاورمیانه و شمال آفریقا را در شرایط ویژه ای قرار داد تجربه اول بیش از 200 سال استیلای اسارت بار غرب بر جهان اسلام بود که مهمترین نتیجه آن خدشه بر هویت اسلامی مردمی در این کشورها و به تاراج رفتن فرهنگ و تمدن آنان بود تجربه دوم موفقیت های بسیار برجسته دنیای اسلام در این هماوردی بود.
در واقع این دو تجربه تلخ و شیرین بود که کشورهای اسلامی شمال آفریقا و آسیای جنوب غربی را به صورتی پیاپی وارد میدان کرد و تاریخی ترین تحولات پرشتاب را به تصویر کشید این البته خود تجربه ای است که وقتی موفق شد به بخش های غیرعرب جهان اسلام که هنوز مستقیم یا غیرمستقیم در سیطره غرب قرار دارند، هم کشیده می شود و از این رو می توان گفت جهان اسلام با سرعت حیرت انگیزی در حال بازیابی هویت خود و بازتعریف نظام ها و دولت های خود می باشد این روند قطعاً به پیدایی نظام ها و دولت هایی محبوب و قدرتمند در این کشورها منجر می شود نظام هایی که در خارج از سیطره غرب آزادند و در داخل پیشرفته خواهند بود. در واقع جهان اسلام بعد از حدود 5 قرن هجران و فاصله گرفتن از سرچشمه اینک به وصل می رسد و از سرچشمه زلال اسلام عزیز سیراب می شود.
سعدالله زارعی

ناقوس مرگ

 بسمه تعالی 

از دسامبر 1987 تا دسامبر 2008 دو دهه مبارزات مردمی و ضدآمریکایی-صهیونیستی کافی بود تا انتفاضه اول ملت فلسطین قد بکشد و پس از انتفاضه دوم (الاقصی) در سپتامبر 2000، هشت سال بعد فراتر از سرزمین های اشغالی به عراق برسد.
14 دسامبر 2008 بود که جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا به همراه نخست وزیر وقت عراق در بغداد کنفرانس مطبوعاتی تشکیل داد تا به اصطلاح «تعمیم سیاست های واشنگتن» در منطقه را به رخ بکشد. اما در ادامه این نشست خبری اتفاقی افتاد که آشکارا نشان می داد «تعمیم سیاست ها» نیازمند «تعمیر سیاست ها» است: پرتاب یک لنگه کفش!
جرج بوش که آخرین سفرش به بغداد را تجربه می کرد و ژست «کدخدای دهکده جهانی»! را به خود گرفته بود در هنگام سخنرانی در این کنفرانس خبری با پرتاب لنگه کفش یک خبرنگار شجاع عراقی مواجه شد.
«منتظر الزیدی» با پرتاب کفش خودش پایه گذار «انتفاضه لنگه کفش» شد. حرکت شجاعانه این خبرنگار مسلمان نشان دهنده اوج نفرت مردمی نسبت به سیاست های آمریکایی و صهیونیستی در منطقه بود.
طی دهه های گذشته واشنگتن و تل آویو از آنجا که منافع درهم تنیده و تنگاتنگی داشتند همواره بر مدار واحدی به چپاولگری ها و غارتگری های خود ادامه دادند.
از همین رهگذر در این دهه ها، رژیم جعلی صهیونیستی با سودای از نیل تا فرات تجاوزات و جنایات سبعانه ای را علیه ملت مظلوم فلسطین مرتکب شد و گستاخانه و بی شرمانه با همکاری آمریکا و از سوی دیگر همراهی حاکمان دست نشانده آمریکا در منطقه هر چند وقت یکبار در مقابل بیداری اسلامی رجز جنگ سر می داد.
آنچه در این میان محرز بوده است همدستی و همکاری آمریکایی ها با مقامات کودک کش تل آویو در تمامی جنایات و کشتارها است. همچنانکه چندی پیش «نوام چامسکی» متفکر معروف آمریکایی در مصاحبه با مجله «تبلت» آشکارا تاکید می کند که: «آمریکا مسئول جنایت های رژیم صهیونیستی است».
البته ترمز ماشین جنگی رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه لبنان در 2006 و بعد جنگ 22 روزه غزه در 2008 کشیده شد و طبیعی بود که صهیونیست ها مانند همیشه هرگاه در کارزار جنگ راه به جایی نمی بردند حربه «صلح و سازش» را به میان بکشند. آمریکایی ها در این عرصه نیز پشتیبانی «تل آویو» را در دستور قرار داده و می دهند.
تفاوت همراهی و کمک آمریکا به رژیم جعلی صهیونیستی در حوزه به اصطلاح سازش و آنچه که طرح صلح خاورمیانه می خوانند این است که در بزنگاه هایی برای متحقق شدن اهداف افزون طلبانه و چپاولگرانه مقامات صهیونیستی یک جنگ زرگری به راه می اندازند.
نمونه اخیر این فقره جنگ زرگری واشنگتن و تل آویو در ماه های گذشته نسبت به مقوله شهرک سازی های غیرقانونی رژیم صهیونیستی بود.
با روی کار آمدن باراک اوباما، وی از توقف شهرک سازی ها سخن می گفت و در سوی مقابل مقامات رژیم صهیونیستی به شدت به این موضع گیری و رویکرد آمریکا اعتراض داشتند اما وتوی قطعنامه ضدصهیونیستی شورای امنیت مبنی بر توقف شهرک سازی ها در سرزمین های اشغالی در سه هفته پیش، جانبداری آمریکایی ها از اسرائیل را در این زمینه علنی کرد و به وضوح نشان داد که جنگ زرگری دولت اوباما با رژیم صهیونیستی آنهم با تابلوی دروغین «صلح و سازش» چیزی جز وجه المصالحه قرار دادن حقوق حقه ملت فلسطینی نبوده است.
اما تمامی تلاش ها و تقلاهای آمریکا و فرزند نامشروع و ناخلفش در منطقه برای شکل گیری خاورمیانه جدید با مختصات آمریکایی-صهیونیستی به گونه ای دیگر رقم خورده است.
هم اکنون اولین پیامد سونامی تحولات سیاسی در منطقه، سقوط دولت های دست نشانده آمریکا مثل تونس، مصر، لیبی و... کاهش نفوذ آمریکا در منطقه را به دنبال داشته است.
ریشه انتفاضه ها و انقلاب های ملت های منطقه بیش از هر چیزی ناشی از نفرت فزاینده و انباشت اعتراض ها به حکومت هایی است که دهه ها بر آستان کاخ سفید سر به اطاعت و جیره خواری ساییدند.
استیصال واشنگتن در قبال موج بیداری اسلامی در منطقه و شکل گیری انقلاب های اسلامی آنچنان عیان و نمایان گردیده است که مقامات تل آویو نیز دریافته اند که اکنون با نظام جدید منطقه ای روبرو هستند که دیگر متکی به نفوذ آمریکا نیست.
صهیونیست ها که تا چند ماه پیش بر گزینه «جنگ و درگیری نظامی» جولان می دادند هم اکنون تنها به ترفند «صلح و سازش» متوسل شده اند اما برخلاف گذشته که هر وقت از «گزینه جنگ» نتیجه نمی گرفتند لااقل با «دسیسه سازش» و جنگ روانی خود را در صحنه قدرت نشان می دادند این روزها به وضعیتی وخامت بار گرفتار شده اند که از گزینه «صلح» نیز هراسان هستند.
اینجاست که «دان مریدور» معاون نتانیاهو در گفت وگو با رادیو رژیم صهیونیستی عجزآلود می گوید: «اگر اسرائیل یک طرح سیاسی جدید را ارایه ندهد جهان، کشور مستقل فلسطین در مرزهای سال 1967 را به رسمیت خواهد شناخت.»
طرفه آن که گویا واهمه و نگرانی مقامات رژیم صهیونیستی به ترسی تبدیل شده است که حتی «ایهود باراک» وزیر جنگ این رژیم نیز نمی تواند آن را به زبان نیاورد و در مصاحبه با رادیو عبری زبان «ریشت بیت» تصریح می کند که در شرایط فعلی روند سازش منجر به انزوای اسرائیل در سطح بین المللی می شود.
آمریکایی ها و صهیونیست ها چه در حوزه جنگ سخت همچون نبرد 22 روزه غزه و چه در حوزه نبرد صلح و سازش در سال های گذشته از متحدی استراتژیک به نام مصر بهره می بردند.
اکنون رژیم صهیونیستی در عرصه جنگ سخت از همراهی دولتی مانند دولت «حسنی نامبارک» برخوردار نیست و این روایت را از زبان «الوف بن» تحلیلگر روزنامه صهیونیستی هاآرتص بخوانید: «عبور زیردریایی اسرائیلی «دلفین» از کانال سوئز در یک سال و نیم پیش و ورود آن به دریای سرخ از همکاری استراتژیک با مصر و تهدید برای ایران حکایت داشت اما کانال سوئز اینک به راه انتقال پیام های بازدارنده به صورت معکوس تبدیل شده است تا جایی که هر چند تل آویو به شدت بر آمریکا و مصر فشار آورد که مانع از عبور رزمناو ایرانی از این کانال شوند و حتی رئیس رژیم اسرائیل آن را تهدیدی برای اروپا برشمرد ولی مصری ها این فشارها را نادیده گرفتند و به ناوگروه ایرانی اجازه عبور دادند و این یعنی تغییر در توازن نیروهای منطقه ای.»
رژیم صهیونیستی در عرصه آنچه که صلح و سازش نامیده می شود نیز در بن بست تصمیم گیری گرفتار شده است و دیگر از متحدی به نام دولت حسنی نامبارک برخوردار نیست.
دیگر ردای وزارت خارجه مصر بر دوش کسی مانند «ابوالغیط» نیست که در راستای منافع رژیم صهیونیستی عرصه به اصطلاح دیپلماسی را به بستر تاخت و تاز مقامات کودک کش صهیونیست در جنگ غزه تبدیل نماید.
این روزها روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» با غضب و نگرانی در سرمقاله خود می نویسد: «نبیل العربی وزیر خارجه جدید مصر، اسرائیل را به کشتار یک ملت متهم می کند.»
این روزنامه صهیونیستی با حسی نوستالوژیک از احمدابوالغیط وزیر خارجه سابق مصر تقدیر می کند و با حسرت توأم با واهمه می افزاید: سیاست نبیل العربی با ابوالغیط بسیار متفاوت خواهد بود.
نگرانی و ترس و تشویش خاطر صهیونیست ها هنگامی مضاعف می شود که همین نبیل العربی که پس از انقلاب 25 ژانویه مردم مصر، سکان دیپلماسی این کشور را به دست گرفته است در مقاله ای در روزنامه مصری «الشروق» با رد محاصره نوار غزه تأکید می کند که این محاصره با قوانین بین المللی و آموزه های انسانی منافات دارد و خواستار تجدیدنظر در توافقات صورت گرفته در این زمینه می شود.
شواهد و قرائن که به بخشی از آنها اشاره شد و در واقع اندکی از بسیارهاست نشان می دهد امروز انتفاضه ای به گستره جغرافیای زمینی و ذهنی منطقه و افکار عمومی علیه سیاست های پلید و چپاولگرانه واشنگتن و تل آویو شعله گرفته است.
آنچه شعله این انتفاضه تاریخی و سرنوشت ساز را زنده نگه داشته و هر روز بر دامنه آن می افزاید، نفرت آحاد ملت های منطقه و افکار عمومی از رژیم صهیونیستی و شریک جرم او آمریکاست.
نظرسنجی جدید بی.بی.سی آنچنانکه روزنامه یدیعوت آحارونوت گزارش کرده است حاکی از آن است که طی دسامبر 2010 تا فوریه 2011 میزان محبوبیت آمریکا همچنان سیر نزولی را می پیماید و اسرائیل منفورترین حکومت ها در دنیا شناخته می شود.
آمریکا و رژیم صهیونیستی افزون بر مشکلات بیرونی و منطقه ای دچار بحران های داخلی و ناآرامی های درونی نیز هستند. تظاهرات اعتراض آمیز هزاران نفری کارگران در سرزمین های اشغالی طی سه، چهار روز گذشته تداوم یافته است تا جایی که رژیم صهیونیستی از ترس اینکه این اعتراضات به اعتراض هایی نظیر اعتراضات علیه دیکتاتورهای کشورهای مصر و تونس تبدیل نشود به حربه تهدید روی آورده و اعلان کرده است که برای سرکوب اعتراض ها به زور متوسل خواهد شد.
در آمریکا نیز پس از اعتراض هزاران آمریکایی ساکن ایالت ویسکانسین علیه تلاش قانون گذاران جمهوری خواه برای محدود کردن قدرت اتحادیه های کارگری، مردم آمریکا در شهرهای مختلف این کشور نیز در راستای همبستگی خود با معترضان در ویسکانسین تظاهرات اعتراض آمیز برگزار کرده اند. تا جایی که حتی رسانه ها از احتمال آغاز ناآرامی ها در 40 ایالت دیگر آمریکا خبر می دهند. بحران مالی در آمریکا هم کماکان به قوت خود باقیست و وعده های اوباما کارگر نیفتاده است.
نقطه اشتراک تمامی بحران های درونی و بیرونی رژیم صهیونیستی و آمریکا که شرایط فعلی منطقه آن را آشکار نموده آن است که دوره جهان پس از اسرائیل و آمریکا خیلی دور نیست و ناقوس مرگ سیاست های امپریالیستی و چپاولگرانه به صدا درآمده است.
حسام الدین برومند

پاسخ سازمان بسیج مستضعفین به مقاله‌ای در توهین به بسیجیان

 بسمه تعالی 

خبرگزاری فارس: روابط عمومی سازمان بسیج مستضعفین در اعتراض به درج مطالب اهانت‌آمیز نسبت به بسیج و بسیجیان طی بیانیه‌ای اعلام کرد: از آن رسانه محترم انتظار می‌رود که با قلم خود این توهین بزرگ را علیه بسیج و حزب‌الله را جبران کند.


به گزارش خبرگزاری فارس، در پی درج مقاله‌ای با عنوان "هاشمی مظلوم‌تر از بهشتی " در تاریخ 11/ 12/ 89 در روزنامه جمهوری اسلامی، روابط عمومی سازمان بسیج مستضعفین با انتشار جوابیه‌ای، به درج این مقاله در روزنامه جمهوری اسلامی اعتراض کرد که متن کامل این جوابیه در زیر می‌آید:

متأسفانه در مقاله مذکور آمده است: "اگر این حرمت‌شکنی‌ها و خیره‌سری‌ها به‏نام بسیج و حزب اللّهی همین طور ادامه یابد . . . " که نکاتی از روی موعظه و ارشاد برای هدایت طراحان این مقاله به صراط مستقیم انقلاب به شرح زیر بیان می‌گردد:

1- حمله به بسیج و کوبیدن آن با موج تهمت و توهین و افترا پدیده‌ای ناشناخته نیست بلکه بسیج از آغاز تشکیل، همواره آماج هجوم استکبار به سرکردگی آمریکا، انگلیس، و صهیونیسم بین‌الملل و مزدوران داخلی آنان چون منافقین و سلطنت‌طلب‌ها بوده و هست و این موضوع تازگی ندارد. اما اینکه روزنامه‌ای مدعی خط امام(ره) آن هم در تبیین مظلومیت شهید بزرگوار آیت‌الله سید محمدحسین بهشتی قلم از حریم عقل و عدل خارج کند و مقدس‌ترین نهادی را که در صدر قلب امام جای دارد، مورد هجمه ظالمانه قرار دهد، موضوعی عجیب و قابل تأمل است.

با حسن ظن به ادعای پیروان آن روزنامه از خط امام چند جمله از حضرت امام(ره) را یادآور می‌شویم تا مسئولان محترم آن روزنامه، مقایسه‌ای بین ادبیات به کار گرفته خود را با این امواج زلال مهر و عشق بنماید و اگر احساس می‌کنند با خط امام(ره) در تقابل قرار گرفته‌اند، در مرام خود بازنگری نمایند.

امام عزیزمان فرمودند: اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین‌انداز شد چشم طمع دشمنان و جهان‏خواران از آن دور خواهند گردید و الّا هرلحظه باید منتظر حادثه ماند.

و تکان‏دهنده‏تر از آن تذکر الهی پیر و مراد جمارانیان بود که فرمودند: اگر مسئولین نظام اسلامی از شما (بسیجیان) غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت.

شایسته است بدانید اول بسیجی ایران اسلامی شخص بی‌بدیل امام روح الله است که فرمودند: از خدا می‌خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی‌ام.

آری؛ بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن،‌ نام و نشان در گمنامی و بی‌نشانی گرفته‌اند.

2- اگر بحث از مظلومیت شهید بهشتی است باید بدانیم که سبب مظلومیت ایشان چه بوده است؟

مظلومیت آن شهید بزرگوار از آن رو بود که آنچه به او نسبت می‌دادند با حقیقت فاصله‌ای فاحش داشت. او را متهم به رفاه‌طلبی و داشتن ویلا در اروپا می‌کردند در حالی که او حتی یک بار عید نوروز را در کیش سپری نکرد. او را متهم به ثروتمند بودن و داشتن حساب‌های کلان خارجی می‌کردند در حالی که نه‎تنها خودش حتی هیچ‎کدام از اعضای خانواده‌اش حساب‌های متعدد بین‌المللی حتی یک شرکت اقتصادی داخلی هم نداشته و بهشتی مظلوم در نهایت سادگی بدون هیچ تجمل و اشرافی‎گری می‌زیست.

بهشتی را متهم به شکنجه مردم و سازماندهی حزب‌الله برای حمله به تجمعات سیاسی می‌کردند در حالی که بهشتی رئوف‌ترین قلب را داشته و به کوچکترین رفتار خارج از اعتدال رضایت نمی‌داد.

او را متهم به ارتباط با بیگانگان می‌کردند، در حالی که هیچ‌گاه رسانه‌های خارجی از او و جریانات وابسته به او حمایت نمی‌کردند و همواره ایشان را مورد هجمه بدترین اتهامات و بمباران رسانه‌ای قرار می‌دادند.

کسانی که به بهانه دفاع از شهید بهشتی به بسیج و حزب‌الله حمله می‌کنند، باید از خود بپرسند: اگر امروز غائله 14 اسفند 59 تکرار شود در کدام جبهه قرار دارند؟ در جبهه‌ای که شهید بهشتی و حزب‌اللّهی‌های مظلوم کتک خوردند؟! یا در گروه مقابل و معاندین که اتفاقاً آنها نیز مدعی هتک حرمت بودند؟!

همه می‌دانند که اتهام اصلی بهشتی نزد دشمن، ارتباط تنگاتنگ او با بسیج و حزب‌الله بود. اتهام بهشتی و سبب مظلومیت آن عزیز، خضوع و تسلیم کامل او در مقابل ولایت بود. و نه ایستادگی در مقابل راه ولایت!

متهم کردن بسیجی‌ها و حزب‌اللّهی‌هایی که ده‌ها هزار شهید و جانباز برای حفظ ولایت نثار کردند، به حرمت‎شکنی و به کار بردن واژه‌های ناجوانمردانه خیره‏سر و انبوه انسان‎هایی که تسلیم‌تر از آنان در مقابل حقیقت پیدا نمی‌شود، از جنس همان ظلمی است که به مقام بهشتی مظلوم روا داشته‌اند. و اگر روزنامه جمهوری اسلامی قائل به مظلومیت آن شهید می‌باشد شکی نیست که این مقاله او را مظلوم‌تر کرده است.

3- ادب و تواضع مرام بسیج است و حرمت‏شکنی در قاموس بسیج راه ندارد و حتی اگر حرمت توهین و افترا نبود بسیج هوشیارتر از آن است که با رفتار ناشایست مظلوم‌نمایی متخلفان را فراهم آورد.

4- گاهی صحنه‌های مشمئز کننده از توهین و درگیری توسط عناصری خاص ساخته شده و شعارهایی در دو جبهه مخالف سر داده می‌شود که به هر ناظر بسیجی به وضوح روشن است که هر دو طرف درگیر از یک مبدأ و آن‏هم از سوی دشمنان نظام هدایت می‌شوند و انگیزه‌ای جز ظالم جلوه دادن نظام و حزب‌الله در کار نیست. از افراد باسابقه و کارکشته در سیاست بعید است که فریب این صحنه سازی‌ها را بخورند و همچون برپا کنندگان 14 اسفند بسیج و حزب‌الله متهم به حرمت‏شکنی کنند.

از آن رسانه محترم انتظار می‌رود که با قلم خود این توهین بزرگ را علیه بسیج و حزب‌الله را جبران کند و حسن نیت خود را در پیروی از خط امام را با عذرخواهی از فداکارترین انسان‌های روزگار که نماد عزت و شرف ملت، بلکه امت اسلامند آشکار کرده و بار دیگر پایبندی خود را به حق نمایان سازد.

توطئه یک میلیارد دلاری عربستان علیه حزب الله

 بسمه تعالی 

بصیرت :منابع خبری از توطئه عربستان برای پرداخت یک میلیارد دلار به برخی گروه ها در انتخابات اخیر پارلمانی لبنان جهت مقابله با نمایندگان حزب الله، پرده برداشتند.

به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه العالم، شبکه تلویزیونی "او تی وی" با انتشار این خبر، به اظهارات بوالون مشاور رئیس جمهور فرانسه درباره دخالت عربستان در انتخابات و برقراری روابط با رئیس جریان تغییر و اصلاح به رهبری میشل عون اشاره کرد.

بر اساس این سند، یکی از اصلی ترین موضوعات مطرح در گفتگوهای نیکلا سارکوزی در سوریه، دیدار یک هفته قبل فرستاده شخصی وی با ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان بود که در جریان آن از طرح ریاض برای هزینه کردن یک میلیارد دلار جهت کمک به برخی گروهها در انتخابات پارلمانی این کشور ضد حزب الله مطلع شد.

در این سند همچنین نسبت به حمایت های مالی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس از گروه های سلفی اظهار نگرانی شده است.

بوالون مشاور رییس جمهوری فرانسه در این سند پس از بررسی نقش عربستان و کویت در حمایت مالی از گروههای مذکور، اظهار می دارد برخی از سلفی ها از سوی عربستان و گروهی نیز از سوی کویت مورد حمایت مالی قرار می گیرند.

آیت‌الله مهدوی کنی ذره‌ای حب دنیا و ریاست ندارد.

بسمه تعالی

خبرگزاری فارس:‌ رئیس دبیرخانه خبرگان رهبری گفت: در شخصیت آیت‌الله مهدوی کنی ذره‌ای حب دنیا و ریاست وجود ندارد و همچنین ایشان از محبوبیت اجتماعی خاصی بین مردم برخوردار هستند و زندگی ساده متعارف معمولی دارند.


به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیت‌الله محمد یزدی ظهر امروز در حاشیه مراسم معرفی معاون جامعه و نظام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با خبرنگاران فارس و رسا در سخنانی با اشاره به برگزاری اجلاسیه خبرگان رهبری اظهار داشت: طبق روال معمول برنامه‌های اجلاس خبرگان تصویب و اجرا می‌شود.
وی ادامه داد: هیئت رئیسه خبرگان رهبری تاکنون دو جلسه برگزار کرده و برنامه‌ها را تنظیم کرده است و در این اجلاس نیز دو مهمان به سخنرانی خواهند پرداخت و این دو مهمان که از شخصیت‌های کشور هستند، مسائل روز و جاری کشور را تبیین خواهند کرد.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بیان داشت: در این اجلاسیه پس از قرائت نطق افتتاحیه انتخابات هیئت رئیسه برگزار خواهد شد و با توجه به اینکه دوره هیئت رئیسه قبلی به پایان رسیده است، هیئت رئیسه جدید باید مجددا انتخاب شوند.
وی گفت: با توجه به اهمیت صدق انتخابات در هر مسئولیت بیش از یک نفر کاندیدا می‌شوند و در دوره‌های گذشته نیز چنین بوده است.
یزدی اضافه کرد: در این دوره از انتخابات نیز آیت‌الله مهدوی کنی کاندیدا خواهند شد و احتمالا آقای هاشمی نیز کاندیدا هستند.
وی بیان داشت: تصمیم‌گیرنده نهایی اعضای خبرگان رهبری هستند و تصمیم نهایی را ایشان اتخاذ خواهند کرد و رای‌‌گیری هم به صورت مخفی انجام می‌شود.
رئیس دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری با اشاره به مطرح شدن برخی از سخنان در خصوص نظر رهبری درباره اجلاسیه خبرگان بیان داشت: با یک واسطه از رهبری نقل می‌کنم که ایشان گفته‌اند که نظر اثبات و نفی ندارند.
وی ادامه داد: در جلسه‌ای که کمیسیون تحقیق خبرگان خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم ایشان درباره انتخابات خبرگان مطلبی را مطرح نکردند و روال نیز همین است.
یزدی ادامه داد: آیت‌الله مهدوی کنی از شخصیت‌های شناخته شده‌ کشور هستند که قبل از انقلاب تلاش‌های بسیاری در پیروزی نهضت داشتند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در بخش‌های مختلف خدمات ارزنده‌ای را به انقلاب ارائه کردند.
رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به مسئولیت حساس و خطیر آیت‌الله مهدوی کنی در وزارت کشور در دوره بسیار حساس بیان داشت: ایشان در جلسه سه نفره که امام تربیت داده بودند، نماینده امام راحل بودند، من از طرف سه قوه و مرحوم اشراقی نیز از طرف دولت در این جلسات شرکت می‌کردند.
وی با اشاره به فعالیت‌های حوزوی آیت‌الله مهدوی کنی اضافه کرد: ایشان مسئولیت اداره مدرسه مروی را عهده دار هستند و در آنجا جلسه درس خارج نیز داشتند و جلسات علمی آیت‌الله مهدوی کنی کاملا شناخته شده است.
آیت‌الله یزدی گفت: البته ریاست جامعه روحانیت مبارز نیز به عهده ایشان است و ایشان با فراز و نشیب‌هایی که این جامعه داشته است به خوبی توانسته‌اند مدیریت کنند.
وی با بیان اینکه شخصیت آیت‌الله مهدوی شناخته شده است و نیازی به معرفی ندارد، یادآور داشت: من در طول مسئولیت‌ها همکاری‌هایی که با ایشان داشتم از خصایص اخلاقی و روحی ایشان مطلع هستم.
عضو خبرگان رهبری بیان داشت: در شخصیت آیت‌الله مهدوی کنی ذره‌ای حب دنیا و ریاست وجود ندارد و همچنین ایشان از محبوبیت اجتماعی خاصی بین مردم برخوردار هستند و زندگی ساده متعارف معمولی دارند.

روایت قرائتی از سید حسن نصرالله

 بسمه تعالی 

قرائتی افزود: سید حسن نصرالله فقط یک نسیمی از ولایت فقیه به او خورده و شما ببینید که وضعیت نصرالله در مقایسه با رهبران کشورهای دیگر چطور است.
بصیرت: اقامه نماز کشور با اشاره به اینکه سید حسن نصرالله فقط یک نسیمی از ولایت فقیه به او خورده و ببینید که وضعیت نصرالله در مقایسه با رهبران کشورهای دیگر چگونه است تصریح کرد: کشورهای دیگر با اینکه انقلاب کردند و خون دادند اما چون امام نداشتند هنوز سردرگمند.

به گزارش مهر،حجت الاسلام محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز کشور همایش نماز نیروهای مسلح که با حضور مقامات کشوری و لشگری و مسئولان این ستاد صبح امروز یکشنبه برگزار شد اظهار داشت: نماز هنرنمایی خداوند است و همه چیز در نماز است .

وی به رابطه نماز و سیاست اشاره کرد و افزود: اگر عمری نماز بخوانی ولی رهبرت رهبر حق نباشد هیچ کدام از نمازهایت قبول نیست.

قرائتی در بیان ویژگی های نماز عنوان کرد: هر چه با نماز ایمانتان به خدا بیشتر شود آمریکا برایتان کوچک خواهد شد یعنی هر چه قدر خدا برایتان بزرگ شود غیر خدا نیز برایتان کوچک خواهد شد.

رئیس ستاد اقامه نماز کشور یادآور شد: وقتی امام فرمودند حفظ نظام از نماز واجب تر است من با خود می گفتم مبنای این حرف امام (ره) چیست اما وقتی آیه آخر سوره جمعه را دیدم بدین مضمون که رها کردن رهبر بدتر از رها کردن نماز است متوجه شدم که حرف امام (ره) چه ریشه مستحکمی داشته است.

قرائتی با بیان اینکه در حال حاضر نیز فرمانده کل قوای ما یک مجتهد عادل است، گفت: فرض کنید اگر ما غیر از اینجا در پاکستان و یا عراق به دنیا می آمدیم آنوقت فکر می کردید که وضعیت ما چطور می شد و فرمانده کل قوای ما چه کسی بود؟

وی با بیان اینکه ایران امام داشت و روز به روز جلو رفت اما کشورهای دیگر با اینکه انقلاب کردند و خون دادند اما چون امام نداشتند هنوز سردرگمند، گفت: نعمت امام و برکت ولایت فقیه را الان می فهمیم.

قرائتی افزود: سید حسن نصرالله فقط یک نسیمی از ولایت فقیه به او خورده و شما ببینید که وضعیت نصرالله در مقایسه با رهبران کشورهای دیگر چطور است.

رئیس ستاد اقامه نماز کشور با بیان اینکه نماز سری از اسرار خداست و اگر نماز ما نماز خوبی باشد همه مشکلات ما حل خواهد شد، گفت: نماز آمپولی است که خدا هم به زمین فرو می کند هم به آسمان یعنی وقتی می خواهیم باران بیاید نماز می خوانیم و وقتی زلزله هم که می آید نماز می خوانیم.

قرائتی افزود: یک سر نماز در زایشگاه است و یک سر نماز در قبرستان یعنی وقتی بچه متولد می شود در گوش آن اذان می خوانند و وقتی هم که فردی را در داخل قبر می گذارند برایش نماز می خوانند.

ماهیت موسوی و کروبی

 بسمه تعالی

خبرگزاری فارس: مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل با تاکید بر لزوم موضع‌گیری به موقع خواص گفت: ایستادگی در مقابل فتنه‌گران که هر روز به دنبال آشوب‌آفرینی و ضربه‌زدن به نظام هستند، یکی از مصادیق وظیفه دینی و ملی است.


علی‌اکبر ولایتی مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس در خصوص نقش خواص در مقابله با فتنه و لزوم موضع‌گیری به موقع آنها اظهار داشت: خواص باید به موقع و به صراحت موضع‌گیری کنند و از مواضع دوپهلو پرهیز کنند.

وی افزود: خواص در شرایطی که فتنه‌گران و مخصوصاً آن 2 نفر ماهیت اصلی خود را کاملا نمایان کرده‌اند، باید در مقابل آنها موضع‌گیری کنند.

مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل با تأکید بر اینکه حفظ کشور و نظام و همبستگی و یکپارچگی ملت در برابر بیگانگان شوخی‌بردار نیست، گفت: هرکسی که در این کشور به عنوان ایرانی و اتباع ایران زندگی می‌کند، وظیفه دینی و ملی دارد که در برابر هر خطری که تمامیت ارضی کشور و نظام جمهوری اسلامی را تهدید می‌کند، بایستد.

ولایتی در پایان ایستادگی در مقابل فتنه‌گران که هر روز به دنبال آشوب‌آفرینی و ضربه‌زدن به نظام هستند، را یکی از مصادیق این وظیفه دینی و ملی خواند و تصریح کرد: خواص باید در مقابل این مسائل با صراحت موضع‌گیری کنند.