پوشیدن پیراهن تیم ملی افتخاری است که نصیب هر ورزشکاری نمیشود، این روزها بدعتی از سوی دولتمردان باب شده است که به مذاق مردم چندان خوش نمی آید و آن مجوز واردات خودرو برای قدردانی از ملیپوشان است.
تیم ملی فوتبال ایران امسال موفق شد به جام جهانی 2014 فوتبال برزیل راه یابد و میلیونها نفر ایرانی را خوشحال کند؛ یادمان نمیرود همین چهار سال پیش بود که از جام جهانی بازماندیم و تیم ملی فوتبال آن زمان نتوانست خواسته همین میلیونها نفر انسان را محقق کند، چند روزی چه حسرتی در میان جوانان موج میزد.
اما به هر حال در این دوره هم اگر چه باز صعود تیم ملی ایران با «اما و اگر»های زیاد و توسل مردم به ائمه معصومین(ع) همراه بود، ولی بالأخره توانستیم به برزیل راه یابیم و دل مردم شاد شد؛ بماند در آن بازی آخر، 90 دقیقه چه فشارهایی بر مردم وارد شد.
شادی وصفناپذیر مردم در شب 28 خرداد 92 جالب و باشکوه بود و جای «دست مریزاد» به فوتبالیستهای جوان کشور را داشت؛ به قول معروف «بچهها متشکریم».
اما در این میان موضوعی نه چندان جالب و منطقی که در حال باب شدن است، هیجانزدگی بیش از حد مسئولان پس از پیروزی ورزشکاران در میادین مختلف ورزشی است.
این روزها پس از پیروزی برخی از تیمهای ملی کشورمان در رشتههای ورزشی خاص، به خصوص کشتی و فوتبال، شاهد دست و دل بازیهایی هستیم که ممکن است کمی با مذاق مردم و یا بخشی از آنها خوش نیاید.
برای آگاهی از این دست و دلبازیها کافی است سری به آرشیو رسانهها (مطبوعات و خبرگزاریها) بزنید و تصمیمهای دولتمردان در قبال این پیروزیها را ببینید؛ بخشی از آنها جهت اطلاع آورده شده است:
- براساس اعلام سازمان تربیت بدنی ورزشکارانی که مدل طلای المپیک را کسب کردند 150 سکه، ورزشکاران نقرهای 75 سکه و برنزیها 50 سکه بهار آزادی به عنوان پاداش دریافت خواهند کرد.
- مراسم تجلیل از المپیکیهای کشتی: وزیر اقتصاد و دارایی 39 سکه به کشتیگیران پاداش داد.
- هدیه عباسی با فوتبالیستها بعد از بازی با قطر: هر نفر 150 میلیون ریال.
- هدیه وزیر به فوتبالیستها بعد از بازی با کره در بازی رفت: هر نفر 200 میلیون ریال.
- هدیه رئیسجمهور به فوتبالیستها برای صعود به جام جهانی: اعطای 50 میلیون تومان پول نقد و اجازه واردات خودرو
آقای رئیس جمهور اجازه واردات خودروی خارجی از کجا آمده و براساس کدام قانون درست است؟ از مرزهای ایران؟ مگر خود شما نبودید که مدعی بودید قوانین گمرکی باید اصلاح شود؟ چرا به ناگاه تصمیمی میگیرید که ممکن است عواقب زیبایی نداشته باشد؟
البته که همگان بر تلاش و از خود گذشتگی تمامی شیرمردان و جوانمردان ورزش این مرز و بوم اذعان دارند؛ کسب مدالهای جهانی قطعاً غرور آفرین و مایه مباهات است و جا دارد قدردانی ویژه از این جوانمردان به عمل آید؛ اما مگر همه قدردانیها از نوع مادی است؟ یا اصلاً مادی هم باشد چه کسی این ارقام را تعیین کرده است؟
مگر نه آن است که این کسب افتخارات بسیار با ارزش است، حال متولی این ارزشگذاری برای افتخارات کیست؟ مگر میشود یک افتخار ملی را با پول و سکه و حواله خودرو ارزشگذاری کرد؟
ورزشکاران و جوانمردان این مرز و بوم به واسطه کسب این افتخارات برای کشورهای اسلامی، اجر خود را از خدای خود میگیرند که در برابر این قدردانیهای مالی دولت از محل بیتالمال، دریایی در مقابل قطره است.
اما به هر حال در این میان مبالغی از محل بیتالمال پرداخت میشود و چون اسم بیتالمال بر آن نهاده شده است، قطعاً باید رضایت مردم را هم به دنبال داشته باشد.
در شرایط فعلی اقتصادی، مردم این روزها خود با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند و شاید قدرت هضم این رقمهای نجومی برایشان مشکل باشد.
آن پدر خانوادهای که برای دریافت 3 میلیون تومان وام باید مدتها دنبال ضامن و سفته و گواهیهای اداری و چهار ماه انتظار در صف دریافت وام باشد، شاید برایش جای سؤال است که وقتی من نمیتوانم یک خانه مناسب برای محل زندگی خانوادهام اجاره کنم، چرا دولتمردان یک کشور اسلامی باید این گونه دست و دل بازی کنند؟ اصلاً از چه محلی این دست و دل بازیها خرج میشود؟ مگر نه آنکه از بیتالمال است؟
آقای رئیسجمهور شما بهتر از من میدانید که بیت المال، در نظام اقتصادی اسلام، بیشترین مباحث را به خود اختصاص داده و از جایگاهی خاصی برخوردار است.
حضرت علی (ع) که مظهر عدالت و حراست از بیتالمال است، میفرمایند: «بیت المال نه مال شخصی امام است و نه مالِ فردی از مسلمانان، بلکه بیت المال، از آنِ مسلمانان است که در اختیار امامِ مسلمانان گذاشته میشود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برسد؛ این اموال غنیمتی گِرد آمده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود به دست آوردهاند،... دسترنج آنان، خوراک دیگران نخواهد شد.»
آقای رئیسجمهور تاکنون از چند کارآفرین که برای صدها جوان از جیب خودش اشتغال ایجاد میکند، چنین قدردانیهایی نجومی شده است؟
آقای رئیس دولت شاید برای مادری که شوهر خود را از دست داده است و اکنون سرپرست یک خانواده چهار نفره با دو فرزند دو قلوی 6 ساله است، مهم نباشد تیم ملی فوتبالمان به برزیل میرود، یا نرود، اصلاً نرود؛ چه برسد که در برابر این پیروزی که وظایفشان است، هدیه با ارقام نجومی هم از جیب بیتالمال دریافت کنند، اما او نتواند حتی اسم بچههایش را در یک مدرسه دولتی ثبت کند، چون مدیر مدرسه دولتی هم این روزها برای ثبتنام دانشآموزان بر خلاف قانون پول میگیرد(به بهانه کمک به مدرسه،پول آسفالت،آب،برق،گاز و هزاران بهانه دیگر) و نظارتی هم بر آن نیست.
شاید بگویید تمام دنیا این پولها را به ورزشکاران میدهند، بله میدهند، ولی نه از بودجه کشور، در تمام دنیا تیمهای باشگاهی، خصوصی هستند و پولهای آنچنانی هم میدهند و پولهای آنچنانی هم از تجارت بازیکن و جابه جایی بازیکن و یا تبلیغات شرکتها به دست میآورند، اما این آمار و ارقام برای ملیپوشان مصداقی ندارد.
ما کشور اسلامی با معیارهای اسلامی خودمان هستیم و کاری به برخی نگرشهای سرمایهای در نظامهای سرمایهداری نداریم که صد البته در آنجا هم از این دست و دل بازیهای ناعادلانه چندان نمودی ندارد و قانونمداری در پرداختها حرف اول را میزند.
آقای احمدی نژاد چرا یک خانواده باید یک ماه منتظر دریافت یارانه 45 هزار تومانیاش باشد که برای خرید یک هفتهای سبد خانوار هم کفاف نمیکند، اما شما از جیب بیتالمال به یک جوان 25 ساله مجرد که قرارداد سالیانه میلیاردی با تیمهای باشگاهی دولتی میبندد و بزرگترین نمایشگاههای اتومبیل و خانههای آنچنانی در بالای شهر دارد، حواله خودرو و پولهای میلیونی هدیه میدهید؟ آخر از کجا؟
آقای رئیسجمهور تا به حال به این فکر کردهای که چرا در دو تیم پر طرفدار دولتی ایران باید میلیاردها تومان پول هزینه شود، آن هم از جیب بیتالمال، تا یک عده بتوانند خانه، مغازه و املاک خود را در ایران و کشورهای خارجی افزایش دهند، در حالی که یک جوان کارگر معمولی متأهل این جامعه قدرت اجاره مسکن را ندارد.
آقای احمدینژاد شما که دم از عدالت و حمایت از مستضعفان میزنید، آیا توانستید در برابر انعقاد قراردادهای میلیاردی در دو تیم فوتبال باشگاهی دولتی بایستید؟ آیا بازیکنان سقف قرارداد 400 میلیونی سالانه را رعایت کردند؟
آقای رئیسجمهور شما قطعاً میدانید هر یک از بازیکنان این دو تیم دولتی چه ارقام نجومی از باشگاه فرهنگی-ورزشی خود دریافت کردهاند، آیا با این ناعدالتیها مبارزه کردید؟
آقای رئیس دولت آن روز که به آذربایجان شرقی رفتید و پیش زلزلهزدگان روستای شهرک پایین در شهرستان هریس نشستید، را فراموش نمیکنم؛ ناراحتی از بروز این حادثه در چشمانتان موج میزند؛ شما خود درد کشیدهاید، چرا باید حق این مردم از جیب این مردم به جیب عدهای خاص برود که برخی از آنها بخواهند هر روز اتومبیلهای میلیاردی خود را متنوع کنند که مبادا در طول یک هفته فقط یک خودرو سوار شده باشند و کسر شأنشان نباشد.
همان زلزله سخت آذربایجان بود معاون اول شما قول داد ظرف یک ماه خانه برای روستائیان زلزلهزده فراهم شود، شد؟
آقای رئیسجمهور مگر نه این است که همه ورزشکاران آرزوی پوشیدن پیراهن تیم ملی را دارند؛ مگر نه این است که پوشیدن پیراهن تیم ملی یک کشور اسلامی برای یک ورزشکار بزرگترین هدیه در قبال تلاشهای اوست، مگر نه این است که ورزشکاری که پیراهن تیم ملی را پوشید، در قبال این افتخار باید و باید برای رضایت مردم تلاش کند و از این اعتماد مردم به خودش متشکر باشد، مگر نه این است که ورزشکاری که مفتخر به پوشیدن پیراهن مقدس تیم ملی ایران شد، باید در میادین ورزشی جهانی تمام تلاش خود را داشته باشد؟ اصلاً مگر ورزش برای سلامتی روح و جان نیست؟ قطعاً همان سلامتی شخص برایش بزرگترین نعمت و هدیه است.
حال میدانید این قدردانیهای بی رویه شما در قبال انجام وظیفه بعداً چه انتظاراتی میآفریند؟ ملی پوشان وظایف خود را به نحو احسن انجام دادهاند و اجرشان نزد خدا محفوظ است، قطعاً دولت هم باید در قبال این تلاش آنها قدردانی خاصی داشته باشد، ولی قیمت این قدردانی را چه کسی تعیین میکند؟ مگر نمیگویند ارزش هدیه به قیمت آن نیست، بلکه به نیت است؟
آقای رئیسجمهور شما در شرایطی حرف از هدیه سکه زدید و به هر یک از المپیکیها صدها سکه دادید که آن زمان دولت میگفت بازار دلار و سکه را «جمشید بسمال..» بالا و پایین میکند، در شرایطی صدها سکه به هر نفر میدادی که قیمت سکه نجومی و در بازار ملتهب شده بود و برای مردم یک ربع سکه هم بسیار با ارزش بود.
آقای احمدینژاد خودتان بهتر میدانید در این مرز و بوم بسیاری هستند که در عمر خود هنوز رنگ سکه بهار آزادی را ندیدهاند و از ربع و نیم آن هم سر در نمیآورند؛ حال باید از بیتالمال این مردم این هدایا به عدهای خاص پرداخت شود، آقای احمدینژاد همین روستائیان به شما رأی دادند که از بیتالمال آنها حراست کنید.
آقای رئیسجمهور میدانید که حضرت علی (ع) در جایی دیگر درباره بیتالمال میفرمایند: «اگر اموال (بیت المال) از خودم بود، به گونه ای مساوی، در میان مردم تقسیم می کردم ، تا چه رسد که جزء اموال خداست! آگاه باشید! بخشیدن مال به آنان که استحقاق ندارند ، زیاده روی و اسراف است ، [هرچند] ممکن است در دنیا ، ارزش دهنده آن را بالا برد ، اما در آخرت ، پست خواهد کرد! و [هرچند] ممکن است که در میان مردم ، گرامیش دارند ، اما در پیشگاه خدا، خوار و ذلیل است.
آقای رئیسجمهور دوستداشتنی، به هر حال انتظار داریم با چنین رفتارهای، توقعاتی ایجاد نکنید که از این پس هر کس مفتخر شد، پیراهن تیم ملی را بپوشد و ارزشی برای این مرز و بوم بیافریند، منتظر دریافت پاداشهای آنچنانی باشد و بخواهد پیروزی را فقط با نیت کسب مادیات به دست آورد که البته ارزش چنین پیروزی از پشیزی هم کمتر است، آقای احمدینژاد کاری نکنید دولتهای بعدی نتوانند این توقعات و انتظارات را جمع کنند.
آیا وظیفه دولت گسترش ورزش همگانی برای سلامت مردم از بودجه نیست،پس چرا این همه بودجه فقط صرف ورزش قهرمانی آنهم از نوع فوتبالی میشود؟
و در پایان همان جمله تکراری این روزها: «دلمان برای احمدینژاد 84 تنگ شده است».
نگارنده: سعید موذنی
خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین
در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن
خواهر من این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست
پوشش زهرا و زینب بهترین بر تو ای محبوبه خواهر آفرین
پیش نامحرم تو طنازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن
یادت آید از پیام کربلا گاه گاهی شرمت آید از خدا
در جوارش خویش را مهمان نما با خدا باش و بده دل را صفا
یاد کن از آتش روز معاد طره گیسو را مده بر دست باد
زلف را از روسری بیرون مریز با حجاب خویش از پستی گریز
در امور خویش سرگردان مشو نو عروس چشم نا محرم مشو
خواهر من قلب مهدی خسته است از گناه ماست کو رو بسته است
شهرستان سرخه زادگاه حجتالاسلام دکتر روحانی در 15 کیلومتری جنوب غربی شهرستان سمنان قرار دارد. سرخه با جمعیتی حدود 20 هزار نفر تا چهار ماه پیش تنها یک بخش بود که دولت دهم آن را به شهرستان ارتقا داد.
شهرستان سرخه در 70 کیلومتری شرق آرادان زادگاه رئیسجمهور احمدینژاد قرار دارد. اتفاقا آرادان هم تنها یک بخش بود و به لطف دولت دکتر احمدینژاد به شهرستان ارتقاء یافت، ارتقا یافتن این دو منطقه و نیز مهدیشهر موجی از استقلالخواهی و مطالبه ارتقا به شهرستان در بخشها و دهستانهای سمنان ایجاد کرده که آخرین آنها موضوع ارتقای بخش شهمیرزاد به شهرستان بود که برای دولت و استاندار دردسر ساز شد و به دلیل مشکلات امنیتی مسکوت مانده
است.
سرخهایها که حالا ریاستجمهوری را از آرادان - شهر همجوار خود - تحویل گرفتهاند از مومنترین و وفادارترین مردم کشورمان نسبت به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند، مساجد فراوان این شهر همواره حتی به هنگام نماز صبح مملو از نمازگزاران است.
ساکنان این شهر نسبت به رعایت حقوق یکدیگر بسیار حساس هستند مردمی آرام، صبور و سختکوش ... نرخ مشارکت مردم این شهر به دلیل اطاعت محض از ولیفقیه در همه انتخاباتها بالای 90 درصد بوده و به گفته آقای مجد مدیرکل سیاسی وانتخابات استانداری استان سمنان در انتخابات اخیر بیش از 115 درصد مشارکت کردهاند، یعنی دوازده هزار و 366 نفر از شهروندان سرخهای در انتخابات شرکت کرده که از این تعداد هشت هزار و 639 نفر به حجتالاسلاموالمسلمین حسن روحانی رای دادهاند.
و جالب اینکه شهروندان سرخهای با اینکه یکی از همشهریان خودشان در این دوره نامزد ریاستجمهوری بود اما فارغ از تعصبات همشهریگری، سه هزار و 229 نفر از آنان کاندیداهای اصولگرا را ترجیح دادند و البته 331 نفر نیز به آقایان محسن رضایی و غرضی رای داده بودند.
اما جالبترین نکته این است که نماینده و خبرنگار کیهان و همشهری رئیسجمهور منتخب در سرخه به جرم مبارزه علیه رژیم ستمشاهی دوران محکومیت خود را همراه با آقای حسین شریعتمداری در زندان گذرانده است.
آقای خلیل نجار میگوید: سرخهایها همواره یار امام و رهبری بوده و سرخه پایگاه مستحکم اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
وی با اشاره به خوشحالی برخی اصلاحطلبان و الصاق حجتالاسلاموالمسلمین روحانی به خودشان گفت: این الصاق وصله ناجور است و آنها دارند ایام خوشخیالی را سپری میکنند و اگر اینگونه نگویند که میترکند!
نجار میگوید: چند صباح دیگر خواهند فهمید که آقای روحانی هرگز از اصول امام و انقلاب و رهبری کوتاه نخواهد آمد.
گفتنی است در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری سه نفر از استان سمنان یعنی آقایان حسن سبحانی، مصطفی کواکبیان و آقای حسن روحانی کاندیداهای ریاست قوه مجریه بودند که شورای محترم نگهبان تنها صلاحیت حجتالاسلام حسن روحانی را احراز کرد و با این وصف حالا سمنان دیگر به استان رئیسجمهور پرور مشهور شده است.
سمنان - محمدرضا عادلی
بازار تحلیلها درباره انتخابات 24 خرداد و حماسه کمنظیر ملت ایران در فضای رسانهای و تحلیلی کشورهای غربی داغ است.
از شنبه گذشته که نتیجه رسمی انتخابات اعلام شد مراکز رسانهای و مطالعاتی غرب حجم انبوهی از گزارشها، تحلیلها و یادداشتها را به موضوع انتخابات اخیر کشورمان اختصاص دادهاند.
تلاش و تکاپوی اصلی تحلیلگران و رسانههای برجسته آمریکایی و اروپایی بر این محور متمرکز است که تفسیری به اصطلاح روشن و منطبق بر واقعیتها از این انتخابات ارائه بدهند. رصد و واکاوی این تحلیلها و تفسیرهای متعدد و مختلف از سوی محافل سیاسی و رسانهای غربی ابعاد گستردهای دارد و بدون شک چند تیم کارشناسی از سوی متخصصان کشورمان باید روی این مسئله کار کنند اما آنچه که در وهله اول از مجموعه تحلیلها و تفسیرهای آنها درباره انتخابات 24 خرداد قابل استخراج است اذعان همگی آنها به یک نکته مشترک بوده و آن این که ارزیابیها و برآوردهای اطلاعاتی- تحلیلی- راهبردیشان درباره انتخابات ایران غلط از آب درآمده است و به طور مشخص «حضور حداکثری مردم» و «نتیجه انتخابات» را بدین شکل پیشبینی نمیکردند.
به عبارت روشن فاصله تحلیلها و ادعاهای آنها، قبل از انتخابات با بعد از انتخابات فاصله آب تا سراب است.
اما موضوع اصلی این نوشته واکاوی تحلیلها و برآوردهای غلط حریف یا سناریوی ناکام دشمن نیست، بلکه تلاش میکند فراتر از این خطای در تحلیل به رسوایی حریف در زمینه پروژه حقوق بشری در کارزار انتخابات بپردازد.
این رسوایی پیامدهایی دارد که ضربه مهلکی بر پروژه حقوق بشر وارد کرده است... بخوانید:
1- اهرم حقوق بشر در مواجهه با جمهوری اسلامی، موضوع ناشناختهای نیست. همواره دشمنان نشاندار ایران اسلامی کوشیدهاند تا حقوق بشر را دستاویزی برای فشار و تهدید علیه کشورمان قرار بدهند.
در سالهای اخیر به موازات موضوع هستهای، حتی حریف همزمان بر فاز حقوق بشر متمرکز شده و طرفه آنکه صدور قطعنامهها یا گزارشهای به اصطلاح حقوق بشری بر ضد ایران پیوست مکمل سناریوی تهدیدها و فشارها بوده است. اوج این تحرکات به اصطلاح حقوق بشری تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران بود که در ابتدای سال 90 با کارگردانی آمریکا کلید خورد و در اقدامی غیرقانونی و بیرون از ساز و کار سازمان ملل و قواعد بینالمللی این بدعت شوم را بنا نهادند.
این در حالی بود که جمهوری اسلامی ساز و کار شورای حقوق بشر سازمان ملل و مکانیسم خروجی آن یعنی یوپیآر (بررسی دورهای وضعیت حقوق بشر کشورها) را پذیرفته بود و تعیین گزارشگر حقوق بشر برای ایران یک خلاف بیّن و آشکار بود.
جالب اینجاست که حتی در تعیین مصداق گزارشگر حقوق بشر نیز همان بانیان قبلی یعنی کشورهایی مثل آمریکا و کانادا ایفای نقش کردند و شخص معلومالحالی چون «احمد شهید» از کشور کوچک مالدیو را به عنوان گزارشگر حقوق بشر ایران تعیین کردند.
اکنون احمد شهید در راستای ماموریت اربابانش، 4 گزارش علیه ایران منتشر کرده که مفاد و محتوای آن به وضوح نشان میدهد یک رونویسی تمامعیار از دست ضد انقلاب و دشمنان نشاندار کشورمان است.
اما سؤال این است که چرا احمد شهید از مدتها قبل از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بیش از گذشته فعال میشود و بر موضوع «انتخابات ایران» متمرکز میشود؟
بازی احمد شهید در راستای پروژه حقوق بشری حریف در میدان انتخابات ایران تصادفی است؟
2- احمد شهید با عنوان گزارشگر حقوق بشر در امور ایران سال گذشته و چند ماه مانده به انتخابات 24 خرداد، صریحا خط «انتخابات ایران آزاد نیست»! را در دستور کار قرار داد.
وی نه تنها در گزارش خود علیه ایران این موضوع را ادعا کرد، بلکه در مصاحبهها و گفتوگوها با رسانههای غربی ادعای آزاد نبودن انتخابات ایران را پمپاژ نمود.
احمد شهید حتی در آستانه انتخابات و در روز انتخابات 24 خرداد بار دیگر به صحنه آمد و به اصطلاح رجز خواند که «انتخابات ایران غیرآزاد و ناعادلانه است»!
آنچه در این میان قابل اعتناست هماهنگی سازمان یافته احمد شهید است با لشکری از نهادها و مراکز به اصطلاح حقوق بشری غربی که در یک تقسیم کار مشترک حمله و هجمه به ایران را در میدان انتخابات تدارک دیدهاند.
سازمانی موسوم به سازمان دیدهبان حقوقبشر در همین راستا در بیانیهای ادعا میکند که «انتخابات ایران آزاد و عادلانه نیست.»!
دیگری با عنوان سازمان عفو بینالملل به میدان میآید و مدعی میشود «در آستانه انتخابات ایران، نقض حقوق بشر تشدید شده است»!
سپس این پروژه ناشیانه با موضعگیریها و صدور بیانیههای دیگر تشکلهای به اصطلاح حقوقبشری که همگی در بیرون مرزها مستقر هستند ادامه مییابد و حتی دو روز مانده به انتخابات ریاستجمهوری، دو تشکل به نامهای «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران» و «فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشری» ایران را به نقض حقوق بشر متهم میکنند.
پیش از این نیز «وزارت خارجه آمریکا»، «خانه آزادی» (freedom house) تا حتی عناصر دمدستی مانند شیرین عبادی بارها و به کرات ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده بودند تا در آستانه انتخابات، سناریو و بازی اصلی علیه جمهوری اسلامی را به پیش ببرند.
اما آیا این تلاشها، تحرکات و تکاپوها با هدف کارشکنی در انتخابات ایران موفق بود؟
پروژه حقوق بشری حریف برای ضربه زدن به انتخابات ایران محقق شد؟
3- ناگفته پیداست اگر ادعای مدعیان حقوق بشر درباره ایران واقعیت داشت و یا حتی بخشی از واقعیت را نشان میداد باید بر انتخابات تاثیر میگذاشت نه اینکه سیل جمعیت مشتاق برای حضور در پای صندوق رای، وزارت کشور را مجبور کند چندین بار زمان انتخابات را تمدید کند و بیش از 72 درصد در حماسهای کمنظیر در انتخابات مشارکت نمایند.
اگر انتخابات آزاد نبود چرا همه سلایق و جریانهای سیاسی در آن شرکت کردند؟
آیا ادعای بزرگ و واهی نقض حقوق بشر در ایران با حماسه کمنظیر آحاد ملت همخوانی دارد؟ انتخابات پرشور 24 خرداد در ایران حتی در زندانهای کشور برگزار شد و قوانین موضوعه جمهوری اسلامی بر حقوق شهروندان ولو اینکه زندانی باشند حساسیت دارد و مجرمان و محکومان نیز از حق انتخاب کردن محروم نیستند.
گفتنی است؛ در آستانه انتخابات، حجم انبوهی از گزارشها و اخبار را رسانههای ضدانقلاب و اپوزیسیون خارجنشین علیه زندانها و زندانیان در ایران منتشر میکردند تا القاء نمایند فضا به اصطلاح امنیتی است اما هر چه کردند طرفی نبستند.
4- و بالاخره باید گفت انتخابات 24 خرداد، دروغگوییها، تهمتها، شایعات و شبهات به اصطلاح حقوقبشری علیه ایران را برملا کرد و پروژه حریف به شکست انجامید.
حقانیت جمهوری اسلامی و اعتماد آمیخته به باور مردم به نظام، «قدرت نرم» ایران اسلامی است که حتی بدخواهان و مخالفان را قانع کرد که اذعان نمایند ملت ایران برنده انتخابات بوده است و همین قدرت نرم ایران است که به تعبیر روزنامه آمریکایی هافینگتون پست، سدی در برابر آمریکاست.
حالا احمد شهید و دیدهبان حقوق بشر و سازمان عفو بینالملل و خانه آزادی و... هر چه کنند باید بدانند وقتی ارباب شان هیچ غلطی نمیتواند بکند آنها که دیگر محلی از اعراب ندارند. اینطور نیست؟
حسامالدین برومند
بسم الله الرحمن الرحیم
ناله
آیا می دانید...
خدمت سروران گرامی
سلام علیکم
طبق معمول هر سال همین که به ماه رمضان نزدیک می شویم دقایقی از وقت شما را راجع به مهمترین مسئله می گیرم و از اینکه کار قرآن به جایی رسیده که باید مثل من این حرفها را بزند (که از دهانم بزرگتر است) شرمنده ام.
1. آیا می دانید که در همه مساجد در شب قدر دعای شریف جوشن کبیر و عزاداری و مراسم قرآن سر گرفتن بحمدالله برگزار می شود اما چرا در شب قدر که شب نزول قرآن است تفسیر رنگی ندارد؟
2. آیا می دانید سرگرم شدن به چاپ و صوت و تجوید و ظاهر قرآن بیش از توجه به محتوای قرآن است؟
3. آیا می دانید به ما دستور داده اند که هر گاه فتنه های زیاد مانند پاره هایی از شب تار به شما روی آورد به قرآن پناه ببرید؟ (فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّع)
4. آیا می دانید بعضی به اسم این که دین از سیاست جداست به صدها آیه سیاسی بی توجهی می کنند؟
5. آیا می دانید آن مقدار که در متون آموزش و پرورش و دانشگاه کلمات عربی را تزریق می کنند کارساز نیست و فارغ التحصیلان ما نمی توانند اکثرا یک صفحه قرآن را بی غلط بخوانند؟
6. آیا می دانید بعضی به خیال اینکه قرآن از فهم بشر بالاتر است و فهم آن مخصوص اهل بیت است از تدبر در آن می ترسند، با اینکه خداوند دستور به تدبر داده است و در حدیث می خوانیم: من زعم ان کتاب الله مبهم فقد هلک و اهلک راستی اگر قرآن را نمی توان فهمید پس چگونه به ما دستور داده اند روایات را بر قرآن عرضه کنیم و اگر ضد آن بود آن روایات را به دیوار بزنیم؟
7. آیا می دانید مهجوریت قرآن غافلانه نیست زیرا در قرآن می خوانیم در روز قیامت پیامبر(ص) می فرماید: پروردگارا قوم من قرآن را مهجور گرفتند و نمی فرماید قرآن نزد قوم من مهجور بود و مهجور گرفتن با توجه و عمد است؟ وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً
8. آیا می دانید آیه وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً چه معنایی دارد:
الف: در پر خطر ترین دادگاه یعنی روز قیامت
ب: نزد عالی ترین قاضی یعنی خداوند
ج: از محبوبترین و بالاترین مقام هستی یعنی پیامبر(ص)
د: شکایت توسط کسی است که مظهر رحمه للعالمین است.
ه: شکایت پدر از فرزند است انا و علی ابوا هذه الامه
و: شکایت حتمی است چون با فعل ماضی آمده است. (وَ قالَ الرَّسُولُ)
ز: شکایت با استمداد از کلمه یا رب است.
ح: شکایت از کسی است که امید شفاعت از او داریم. ویل لمن کان شفعاء ه خصماءه؟
9. آیا می دانید بعضی ها نمی توانند قرآن بخوانند؟
بعضی به غلط می خوانند.
بعضی که می توانند درست بخوانند نمی خوانند.
و بعضی که می خوانند تدبر نمی کنند.
و بعضی به آن عمل نمی کنند.
و بعضی قرآن را محور کار خود نمی دانند و در درسها و سخنرانی ها و نوشته به قرآن اولویت نمی دهند.
و بعضی قرآن را تنها برای مهریه عروس، بالای سر مسافر، سوگند یاد کردن، کتاب استخاره و امثال آن می خواهند.
10. آیا می دانید مثال ما مثال بیماری است که بجای مصرف دارو مشغول چیدن و تنظیم انواع قرص هاست؟
11. آیا می دانید مثال ما مثال مهمانی است که به جای گوش دادن به سخنان صاحبخانه به نقش و نگار در و پنجره توجه می کند؟
12. آیا می دانید گروهی به جای تدبر در قرآن و پیام و الهام گرفتن از آن و عمل به آن به سراغ حواشی آن می روند و بیشتر عمر خود را صرف مباحث علوم قرآن مانند محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، تاویل، شان نزول، تاریخ کتابت، تاریخ ترجمه، تاریخ تفسیر، طبقات مفسرین، تفاوت کتب تفسیری و امثال این بحث ها می کنند؟ (البته بعضی از این بحث ها نظیر بحث اعجاز و بحث سلامت از تحریف ضروری است اما صرف بیشتر عمر به این علوم مانند کسی است که به جای شنا در استخر، دور استخر می دود؟)
13. آیا می دانید بعضی بجای بیان روح قرآن آنقدر به نقل اقوال می پردازند که خود قرآن در آن اقوال گم می شود و بعضی آنقدر احتمالات متعددی را مطرح می کنند که حتی محکمات قرآن، متشابه می شود؟
14.بعضی وارد گود عرفان، بعضی وارد تحقیق مفصل روی لغات، بعضی در مقام نقل شان نزول های متعدد و بعضی قرآن را به دون توجه به روایات معتبر رسیده از اهل بیت(ع) تفسیر می کنند؟ در حالی که خود قرآن به ما می فرماید: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا یعنی سخنان پیامبر(ص) را که خود مستقیما فرموده و یا به اهل بیت ارجاع داده باید بگیریم و در روایات متواتر می خوانیم بین قرآن و اهل بیت هرگز جدایی نیست و اگر به هر دو تکیه کنید هرگز گمراه نمی شوید؟
15. آیا می دانید در بسیاری از سخنرانی ها سهم تاریخ، تحلیل سیاسی، شعر و خواب و خطابه و روضه و امثال آن داده می شود ولی سهم قرآن داده نمی شود با اینکه خداوند به پیامبر(ص) می فرماید سخنرانی تو باید درباره بیان قرآن باشد لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِم ؟
16. آیا می دانید هزاران پایان نامه در علوم قرآن نوشته می شود ولی این پایان نامه ها در دانشگاه ها بایگانی و جامعه از آن خیری نمی بیند؟
17. آیا می دانید در دانشگاه های قرآن و حدیث سرفصلهای علوم قرآن کاربردی نیست و نیازسنجی نشده است؟
18. آیا می دانید تلاوت زیبا در مواردی به هنرنمایی تبدیل شده است؟
19. آیا می دانید در آموزش صرف و نحو از آیات قرآن و روایات کمتر استفاده می شود؟
20. آیا می دانید فیلم های کوتاهی با مضامین قرآنی نایاب است؟
21. آیا می دانید تفسیر ساده برای نوجوانان نایاب است؟
22. آیا می دانید بیان صحیح از قصه های قرآن برای نوجوانان نایاب است؟
23. آیا می دانید موقوفات برای قرآن کمیاب است؟
24. آیا می دانید نذر تلاوت قرآن نایاب است؟
25. آیا می دانید توجه به قرآن در نام شبی با قرآن مطرح می شود؟ آیا درست است که بگوییم شبی با اکسیژن و یا شبی با سلامتی؟
26. آیا می دانید در بسیاری از حوزه ها و نزد بسیاری از مدرسین تدبر در قرآن درس جنبی است نه اصلی؟
27. آیا می دانید توجه به کتاب مخلوق بیش از کتاب خالق است؟
28. آیا می دانید که به آیه خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ عمل نکرده ایم؟
29. آیا می دانید اگر کتاب آسمانی را به پا نداریم خداوند لقب پوچی به ما داده است؟ قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَیْءٍ حَتَّى تُقیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُم
30. آیا می دانید کلمه اقامه در قرآن در چهار جا به کار رفته است:
أَقیمُوا الدِّین
أَقیمُوا الْوَزْنَ
أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِم. 31. آیا می دانید اگر ما کتاب آسمانی را بپا داریم وضع اقتصادی ما بسیار خوب می شود؟ وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم
32. آیا می دانید باید تلاوت هر آیه ای ایمان ما را زیاد کند؟ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً
33. آیا می دانید تلاوت قرآن باید دل ما را بلرزاند؟ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم
34. آیا می دانید گروهی از جن همین که برای اولین بار صدای قرآن را شنیدند ایمان آوردند (یَهْدی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ) و دیگران را به پیروی از آن دعوت کردند (یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعِیَ اللَّهِ) ولی ما این همه قرآن شنیدیم، نه دلی تکان و نه ایمانی زیاد و نه اشکی جاری و نه رشدی اضافه و نه تبلیغی صورت گرفت؟
35. آیا می دانید قرآن ذکر است إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْر و اعراض از آن زندگی نکبتی را به بار می آورد (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکا)
36.آیا می دانید در قیامت بعضی شفاعت ها برای بعضی مفید نیست؟ فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعینَ ولی شفاعت قرآن حتما کارساز است. شافع مشفع
37. آیا می دانید قرآن کشتی بی سوراخ است؟ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون ولی در نقل تاریخ، احتمال دروغ است و در روایات نیز روایات جعلی زیاد است؟
38. آیا می دانید قرآن مثل دریا است که هر کسی از آن بهره ای دارد. بعضی با نگاه، بعضی با شنا، بعضی با قایق رانی، و بعضی با غواصی. قرآن نیز این گونه است که:کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِیَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِیَاءِ.
39. آیا می دانید عجایب قرآن قابل شمارش نیست؟ امیرالمومنین فرمود: لَا تُحْصَى عَجَائِبُه
40.آیا می دانید عجایب قرآن کهنه شدنی نیست؟ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ
41. آیا می دانید بزرگانی مانند ملاصدرا و فیض کاشانی و امام خمینی و بسیاری دیگر اقرار کرده اند که چرا بیشتر عمر خود را صرف قرآن نکرده اند؟
42. آیا می دانید علمای ربانی، علمای قرآنی هستند کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ
43. آیا می دانید قرآن نور است و کسی که خودش نور ندارد نمی تواند مردم را از ظلمات به نور دعوت کند؟
44. آیا می دانید که عظمت ماه مبارک رمضان به روزه نیست بلکه به نزول قرآن است: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآن و نفرمود: شهر رمضان الذی کتب فیه الصیام
45. آیا می دانید در نمایشگاه کتاب توجه مردم به کتب تفسیری زیاد شده است؟
46. آیا می دانید عزیزانی که مسیر سخنرانی های خود را به سمت قرآن سوق داده اند مخاطبین کمی و کیفی بیشتری دارند؟
47. آیا می دانید اینکه پیامبر (ص) فرمود هرگز نباید بین قرآن واهل بیت جدایی باشد بنابراین سزاوار است در کنار هر جلسه عزاداری یک جلسه قرآن هم باشد؟
48. آیا می دانید که امام رضا فرمود نماز بر مردم واجب شد تا قرآن از مهجوریت بیرون آید؟ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَةِ فِی الصَّلَاةِ لِئَلَّا یَکُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَیَّعا
سروران گرامی باید به پا خیزیم و اگر غفلت یا تقصیر و قصوری بوده از خداوند عذر خواهی کنیم و از امروز قرآن را جدی بگیریم؟ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ
نکاتی به نظر می رسد که بیان می کنم عزم و تصمیم با شما. ولی بدانیم اگر عزم نداشته باشیم مثل پدر خود حضرت آدم قابل توبیخیم که قرآن می فرماید: َ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما
همه به پا خیزیم و برای خدا و شادی دل پیامبر(ص) و چشیدن مزه قرآن و چشاندن آن مزه به دیگران یک نهضتی ایجاد کنیم مثلا:
1. کسانی که توان تدریس تفسیر دارند تفسیر را وارد حوزه درسی خود نمایند. یعنی برنامه ریزی حوزه جوری باشد که هر طلبه حداقل در هر سال با یک جزء تفسیر آشنا شود.
2. اهل منبر نیمی از سخنرانی خود را به بیان آیات قرآن اختصاص دهند.
3. در همه روزنامه ها و مجلات ستونی برای فهم گوشه ای از آیات قرآن اختصاص یابد.
4. صدا و سیما از قصه ها و آیات کوتاه با هنر و نمایش و یا از مثال های قرآن با امکانات هنری خود بهره گیرد.
5. آموزش پرورش و دانشگاه تفسیر آیاتی را که هر روز با آن سر و کار داریم در متون کتاب درسی تزریق کنند.
6. موضوعاتی که برای همه مردم مورد نیاز است از قرآن استخراج شود.
7. اگر از تاریخ می گوییم حوادث تاریخی قرآن را در اولویت قرار دهیم.
8. اگر از اخلاق می گوییم آیات اخلاقی قرآن را مطرح کنیم.
9. اگر مثالی می زنیم یا تشبیه به کار می بریم قرآن را فراموش نکنیم.
10. اگر فضایل امیرالمومنین (ع) را می گوییم آیاتی که در شان آن بزرگوار است در اولویت قرار دهیم.
11. اگر از حضرت مهدی (ع) و حکومت ایشان سخن می گوییم از منابعی که قرآن و مهدویت را بررسی کرده اند استفاده نماییم؟
12. در عزل و نصب ها، قهر و صلح ها، ارتباط و ترک روابط، انتخاب همسر، آیین همسرداری، انتخاب شغل، عبادات و سیاست، خطوط کلی اقتصاد، حقوق، مدیریت و هر رشته دیگر اول بسراغ قرآن برویم بعد نهج البلاغه و روایات معتبر، بعد سیره اهل بیت (ع) و در پایان از تجربه های تاریخی بزرگان استفاده کنیم. این آرزو آغازی است که می توان از ماه رجب و شعبان و رمضان کمک گرفت زیرا ماشین هایی که هوا گرفته در سرازیری ها روشن می شود و سرازیری عبادات و قرآن ماه رمضان است.
در پایان، این ناله ی هدهدی بود نزد سلیمان ها که اگر سلیمان ها توجه فرمایند بالقیس های دنیا به اسلام رو خواهند آورد ولی اگر بگویند این هدهد پرنده کوچکی است و حرف او الزام آور نیست حرکتی صورت نخواهد گرفت.
و الامر الیکم
و السلام
نوع تعامل جریانهای افراطگرا با نامزد پیروز انتخابات داستان جالبی دارد.
حسن روحانی در حالی نامزد انتخابات شد که افراطیون مدعی اصلاحات به دلایل برخی سوابق در گذشته، روی خوشی به او نشان نمیدادند. وی در سال 1378 آشوبگران خیابانی را «اوباش» و «حقیرتر و پستتر از آن که بتوانند براندازی کنند» توصیف کرده بود. او همچنین چند روز بعد از فتنهانگیزی فتنهگران در 25 بهمن 1389 ضمن سخنانی در نشست مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: اقدام فتنهگران در روز 25 بهمن به بهانه حمایت از مردم تونس و مصر اقدامی خطرناک و حساب شده برای سوءاستفاده دشمنان بود که توسط رهبری معظم و با حضور حماسی مردم خنثی شد.
وی با اشاره به خیزش اسلامی در سراسر منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه و جرقه این خیزش از کشور تونس گفته بود: بیداری اسلامی که ریشه در قرن نوزدهم و بیستم دارد و ایران پیشتاز این حرکت بوده است، قطعا از عوامل اصلی این خیزش است. آمریکا و کشورهای غربی میخواهند با جایگزین کردن مدلهای حکومتی مورد حمایت خود، خیزشهای مردمی را منحرف کنند و الگوهای حکومتی کاذب برای آنها بسازند و از طرف دیگر آنها را از الگوی انقلاب ایران دور کنند.
حجتالاسلام والمسلمین روحانی اسفند سال گذشته نیز در دیدار جمعی از دانشجویان و در پاسخ به این سؤال که «نظرتان درباره وقایع پس از انتخابات سال 88 چیست؟» اظهار کرد: اعتراض اولیه بخشی از مردم پس از انتخابات و برخی از انتقادها طبیعی بود. گرچه هر حرکتی باید از مسیر قانونیاش انجام شود. اما بعد از این که مقام معظم رهبری نظرشان را در نماز جمعه به صراحت اعلام کردند که هرگونه اعتراضی باید در چارچوب قانون ادامه پیدا میکرد میبایست اعتراضها شکل قانونی به خود میگرفت. من معتقدم مشکلات در خیابان حل و فصل نمیشود.
وجه دیگر انتقاد روحانی از تندروی مربوط به سوابق عملکرد مدعیان اصلاحطلبی است که خواستار حمایت از صدام در برابر آمریکا بودند. وی خرداد سال 1390 در مصاحبه با یکی از نشریات و در بیان تندرویهای جریان موسوم به چپ در مجلس سوم گفت: در همین مجلس سوم که اکثریت در دست جناح چپ بود، وقتی شورای عالی امنیت ملی تصمیم گرفت در ائتلاف غرب علیه عراق بیطرف باشد، تندروها در مجلس شلوغ کردند و داد و فریاد به پا کردند که چرا شورایعالی چنین تصمیمی گرفته است و ما باید از صدام طرفداری کنیم، زیرا میخواهد با آمریکا بجنگد. حتی یکی از نمایندگان مجلس او را با خالد بن ولید مقایسه کرد. اتفاقاً من در آن جلسه حاضر بودم و عصبانی شدم و گفتم اتوبوس دم در آماده است؛ هر کس میخواهد به صدام کمک کند، به بغداد برود!
وی اضافه کرد: «آنها میگفتند از صدام که آنقدر در جنگ با ایران مرتکب جنایت شده است و به کویت هم حمله کرده است، حمایت کنیم. در حالی که او اگر در کویت باقی میماند و جلویش گرفته نمیشد، خطر بزرگی برای ما بود. اصلاً هم فکر نمیکردند که در صورت اعمال این سیاست، باید با 30 کشور میجنگیدیم».
این جریان (از جمله برخی سران سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت) در دوره اصلاحات خواستار حمایت از طالبان مقابل آمریکا بودند.
احتمالا به اعتبار همین سوابق بود اصلاحطلبان تا هفته آخر قبل از انتخابات 92 با نامزدی روحانی مخالف بودند و تاکید میکردند او مطلقا اصلاحطلب نیست. این تعبیر را بسیاری از زعمای حزب مشارکت و مجمع روحانیون و حتی کسانی مانند عارف مکررا تکرار کردند که روحانی را اصلاحطلب نمیدانند. عارف 15 اردیبهشت تأکید کرده بود روحانی اصولگراست و نمیتواند محل اجماع اصلاحطلبان باشد.
همین تعبیر را محمد سلامتی دبیرکل سازمان (منحله) مجاهدین انقلاب مرداد سال 1387 و هنگامی که روحانی به نامزدی ابراز تمایل کرد، عنوان نمود و گفت: نامزد جبهه اصلاحات باید تفکر اصلاحطلبی داشته باشد و روحانی اصلاحطلب نیست.
نکته جالب اینکه فردی با مختصات زیباکلام نیز 24 فروردین امسال اعلام کرد: روحانی اصلاحطلب نیست و اگر نامزد شود بیش از 2 میلیون رای نخواهد آورد.
او 12 خردادماه نیز به روزنامه آرمان گفته بود: ایدهآل من نه تنها آقای روحانی نیست بلکه حتی عارف و خود رئیس دولت اصلاحات هم نیست. ایدهآل من واسلاو هاول، آنگ سان سوچی، مهدی بازرگان و نلسون ماندلا است.
با این همه زیباکلام در فیلم تبلیغاتی دوم حسن روحانی حضور داشت!
حمایت اجباری اصلاحطلبان از روحانی پس از آن صورت گرفت که در نظرسنجیها معلوم شد عارف بیش از 7 درصد آرا را ندارد.
تحولات منطقه که ریشههای مشخصی دارد و عوامل اصلی انگیزشی آن که اسلامخواهی و استیلاستیزی است، کاملا روشن است، این روزها با تشدید فعالیتهای تروریستی که متاسفانه به نام دین انجام میشود و باعث درگیریهای شدید میان مسلمانان شده، با ابهامات و پرسشهای جدی مواجه گردیده است.
واقعیت این است که در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه، غرب منفورترین مجموعه به حساب میآید که بنام تمدن و توسعه، داراییها و حتی شخصیت مردم در این منطقه را تاراج کرده است. بر این اساس همه افکارسنجیهایی که طی دو دهه گذشته از سوی موسسات معتبری نظیر «پیو» و «زاگبی» انجام شده از بالا بودن میزان نفرت مردم از غرب حکایت داشته به گونهای که دولت آمریکا را وادار کرد که از شعار دروغین «توسعه دمکراسی» در جهان اسلام دست بردارد و کاستن از نفرت مردم علیه غرب را در دستور کار خود قرار دهد.
از سوی دیگر در این منطقه که اسلام مشترکترین و عامترین عنصر فرهنگی و تمدنی آن است، هیچچیز به اندازه «دین» از اهمیت و اولویت برخوردار نیست. مردم در مصر، تونس، لیبی، سودان، عربستان، یمن، ترکیه و در هر نقطه دیگر اسلام را اصلیترین هویت فرهنگی خود دانسته و به گواهی اسناد فراوان هیچچیز به اندازه اسلام، آنان را به حرکت درنمیآورد. در مصر اسلام بعنوان تنها عنصر حرکتدهنده و معنادهنده به حرکت مطرح است به گونهای که حتی حکومتهای شدیدا مخالف دین سعی کردهاند که با گروهی از متدینین تعامل داشته و خود را با دینگرایان همراه نشان دهند مثلا انورسادات زمانی که روی کار آمد در کنار اقدامات فاجعهباری که بخصوص در مورد رها کردن مبارزه با رژیم صهیونیستی طراحی نمود، وانمود کرد که برخلاف «عبدالناصر» به گروههای اسلامگرا اجازه فعالیت میدهد در عمل هم با گروهی از سلفیها وارد تعامل شد. در این دوره هم غرب وانمود میکند که نه تنها با اخوانالمسلمین بعنوان یک گروه اسلامگرا مشکلی ندارد بلکه حاضر است به آنان کمک هم برساند. اما واقعیت این است که غرب نمیتواند به صورتی اعلام شده از سد اسلامگرایان عبور کند بلکه راه موفقیت را در وانمود کردن موافقت با اسلامگراها میداند.
اسلامگرایی در مصر یک پدیده طبیعی است و وجه غالب آن هم استقلالخواهی و تکیه بر فرهنگ و تمدن خودی است اما غرب تلاش میکند معنای دیگری از اسلامگرایی ارائه کند! در مصر مسلمانان عمدتا روحیهای عرفانی دارند و ستیز با همکیشان را برنمیتابند و در طول صدها سال، این مهمترین خصلت مردم در این سرزمین بوده است. اما امروز میبینیم که به نام اسلام گروهی علیه گروه دیگر وارد میدان میشود این یک تغییر طبیعی به حساب نمیآید. نشانه آن این است در گذشته حکومتهای سادات و مبارک که وابستگی شدیدشان به آمریکا بسیار آشکار بود، گروههای خاصی را که این روزها آتش درگیری برافروختهاند، کنترل میکردند و غرب هم به این کنترل تاکید داشت. در حالی که امروز، اینها آزاد شده و با بکارگیری انواع امکانات و تجهیزات در حال برهم زدن معادلههای مدنی و قرارهای مشترک نظیر انتخابات و قانون اساسی می باشند و در عمل هم با گروههای لائیک غربگرا در این راه در یک جبهه مشترک قرار گرفتهاند با این وصف درگیریهای کنونی را نمیتوان برخاسته از اختلاف افکار دانست. نکته جالب دیگر این است که دامنه این مباحث از حوزه ملی فراتر میرود. 5-4 روز قبل در مصر گردهمایی بزرگی توسط تکفیریها و عناصر سابق اطلاعاتی مصر در اعتراض به دولت سوریه برگزار شد و در آن قطع رابطه دیپلماتیک مصر و سوریه درخواست شد و بلافاصله از سوی مرسی رئیسجمهور اخوانی مصر مورد حمایت قرار گرفته و به اجرا گذاشته شد. در این گردهمایی مسئله اختلافات شیعه و سنی در کانون اصلی بحث همه سخنرانها قرار گرفت در حالی که به اندازه یک سطر علیه رژیم صهیونیستی موضع نگرفتند. این به خوبی نشان میدهد که مانور مخالفت با شیعه و گسترش تضاد با ایران و جبهه مقاومت اگرچه ظاهری «سنی» دارد ولی جدای از ماهیت و نتیجه، به وسیله غرب و در یک برنامهریزی چندوجهی دنبال میشود.
در کنار این مسئله باید به یک موضوع کانونی دیگر که تاکنون عامل اصلی وحدت بین شیعیان و اهل سنت بوده، اشاره کرد. فلسطین در طول 7 دهه گذشته مهمترین عنصر میدانی وحدت بین طوایف مختلف مسلمانان بوده است. در طول سه دهه گذشته این موضوع علاوه بر ایفای نقش وحدت بین مسلمانان، مهمترین عنصر مشخصه «جبهه مقاومت» نیز بوده است و اساسا اگر فلسطین از جبهه مقاومت جدا شود، این جبهه موضوعیت خود را از دست میدهد.
در طول هفتهها و ماههای اخیر تلاش زیادی شد تا این کانون وحدتبخش به حاشیه رفته و حتی به ضد خود تبدیل گردد. این موضوع ابتدا در درگیری اردوگاه الیرموک دمشق خود را نشان داد. درگیری سوری-فلسطینی با حمله یک گروه تندرو به ماموران ارتش در این اردوگاه آغاز شد و بسیار عجیب بود چرا که طی 45 سال گذشته یعنی از زمان آغاز شکلگیری این اردوگاه سابقه نداشت. هر چند در این ماجرا، خود فلسطینیها و پلیس تحت امر حماس وارد شده و با این عناصر درگیر شدند و مناقشهای که در ادامه، فلسطینی-فلسطینی شده بود، مهار گردید.
این حرکت در ادامه به تخریب رابطه حماس-حزبالله به عنوان دو رکن اصلی میدانی مقاومت که ضمنا معرف هر دو بخش اسلام-یعنی شیعیان و اهل سنت-میباشند، منجر شد. در این میان، «سوریه» و درگیری ارتش با تروریستها با تغییر عنوان و تبدیل شدن به درگیری «اسد با مردم» خمیرمایه این اختلافآفرینی شد. حماس اگر چه تاکنون هم بیانیهای علیه دولت سوریه صادر نکرده و شخصیتهای اصلی حماس موضعگیری حادی علیه سوریه نداشتهاند ولی بخشی از تعاملات خود را به سمت کشوری نظیر قطر برده که دشمن و پادوی دشمنان جبهه مقاومت به حساب میآید. در عین حال این میزان از اختلاف در هر جا یافت میشود و جدی تلقی نمیگردد. اما در بحث ایجاد اختلاف میان اضلاع و اجزاء جبهه مقاومت که نقش آمریکا و رژیمهای وابسته عربستان و قطر در آن کاملا آشکار است، موضوع فراتر از اختلاف بین گروهی از فلسطینیها با یک بخش از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران است. در واقع در این بحث، تمرکز نفاقآمیز آمریکا و وابستگان منطقهای آن روی موضوعی است که اساس مسئله مقاومت را تشکیل میدهد. جمهوری اسلامی بعنوان قلب جهان اسلام مهمترین احیاگر فلسطین و مهمترین مانع هضم این قطعه مقدس در پیکره رژیم صهیونیستی است و اگر ایرانیها و نظام سیاسی آنان باور کند که جایگاهی در معادله فلسطین ندارند و باید بحث درباره آن را به قطر و عربستان واگذار نمایند، در واقع باید برای همیشه از قرار داشتن در کانون یک جبهه مؤثر بینالمللی و منطقهای چشم بپوشند و از آنجا که در این صورت عمق امنیتی و سیاسی خود در منطقه را از دست میدهند باید هر لحظه منتظر حادثه بمانند. براین اساس بحث اختلاف افکنی در جبهه مقاومت یک اقدام امنیتی با نتایج زیانبار است و همه باید به آن توجه داشته باشند.
نتیجه اختلافافکنی میان شیعیان و اهل سنت ایجاد درگیریهایی است که بطور یکسان و همزمان منافع هر دو مذهب اسلامی را تهدید مینماید. دو روز پیش روزنامه صهیونیستی هاآرتص در سرمقاله خود با خوشحالی و صراحت نوشت: «با درگیریهای کنونی شیعیان و اهل سنت در حوزه عربی، بحث مخالفت با اسرائیل کاملاً به حاشیه رفته و این یک فرصت مهم تجدیدناپذیر برای تثبیت همیشگی اسرائیل و ابطال نظریه دو دولت- یعنی استقرار دولت صهیونیستی و دولت فلسطینی در سرزمین فلسطین- میباشد.»
اهل سنت و شیعیان به ایجاد کانونهای وحدتگرا احتیاج دارند. علمای اهل سنت و علمای شیعه باید در درون خود و نیز در نشستهای مشترک وضعیت خطرناک کنونی که قطعاً هیچ نفعی برای اسلام و مسلمانان ندارد و آینده آنان را تباه میکند، مورد بحث و بررسی جدی قرار دهند. اگر این اتفاق نیفتد دامنه نزاع-همانگونه که نشانههای آن دیده میشود- فراتر از وضع کنونی است و خدای نخواسته باید منتظر روزی باشیم که درگیری سنی-سنی که امروز فقط در بخشی از کشورهای با اکثریت اهل سنت دیده میشود، همه کشورهای سنی را دربر بگیرد و در نهایت خون بزرگان سنی بر زمین بریزد! مگر نه این است که امروز در حلب و رقه و دیرالزور جبههالنصره که به دروغ خود را فدایی اهل سنت به حساب میآورد، علما و غیرعلمای سنی را در این مناطق به رگبار میبندد و آنان را مهدورالدم معرفی مینماید.
بزرگان اسلام نباید اجازه دهند، کسانی که اساساً هیچ نسبتی با دین ندارند و در محضر هیچ عالم و روحانی عالیرتبهای تلمذ نکردهاند، بر کرسی فتوا نشسته و قتل زنان و کودکان مسلمان را صادر نموده و در میان مسلمانان جوی خون راه بیاندازند. آیا غیر از این است که امروز غرب و بخصوص آمریکا که بشدت در تنگنا قرار گرفته و در معرض انتقام مسلمانان هستند، صحنهآرای چنین معرکههای خونین و شرمآوری هستند؟
سعدالله زارعی
«فرزاد جمشیدی» با انتشار نامهای برای همیشه از اجرا در سازمان صداوسیما خداحافظی کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس/a>، فرزاد جمشیدی که در کارنامه خود ۲۰ سال همکاری با سازمان صداوسیما را دارد، با انتشار نامهای برای همیشه از کار اجرا خداحافظی کرد.
نامه فرزاد جمشیدی را در ادامه میخوانید:
«هو الحلیم الخبیر»
سر سفره چاشت صبحگاهی، مادرم چایی شیرین قصههایش را به دستمان میداد. از همان جا بود که قصههای قرآن در جانم آشیان کرد و حرارت حقیقت این کلام کبریایی، یخبندان دروغِ اهلِ دنیا را در خاطرم ذوب کرد تا باور کنم تنها رسولان حقاند که ویترین واقعیتشان از متاع محبت، پُر است و از قرار روزگار، همانانند که شیشه مغازه معنویشان، پیوسته با سنگ مزاحمتِ بدخواهان میشکند و هر که با تابلوی «یاد خدا» دکان دوستی بنا کرد، بساط سخنش را میچینند و معرکهاش را بر هم میزنند!
هنوز از تلخی روزگار، دو قاشق از آن چای خوش عطر و طعم قصههای قرآنی مادرم، در خاطرم هست که گلوی گرفته بغض را باز کند و سلام خوبی برای این نامه خداحافظی باشد.
مادرم میگفت: موسای کلیم الله (ع) از خدا خواست حکمی فرما تا از حرف مردم، در امان باشم! پروردگار فرمود: کاری که برای خود نکردهام! چگونه برای تو انجام دهم؟!
هنوز در کوهستان گذر عمر، پژواک صدای مادر، باقی است که میگفت: نمرود خواست با خدا مبارزه کند؛ دستور داد ارابهای آماده کنند. آنگاه ارابه را به پای مرغی بزرگ بست و تکه گوشتی جلوتر از دهان مرغ گذاشت تا به هوس آن به آسمان پر بکشد! سپس نمرود رو به آسمان چند تیری انداخت به این پندار که سمت پروردگار، تیر پیکار افکنده!
آن وقت مادرم از همسایگی دو خاطره، نتیجه میگرفت:
اولین ملامتی عالم، خودِ خداست که انسان را هم که خلق کرد، فرشتهها از روی عبادت (و نه از روی لجاجت) ملامتش کردند. حال آنکه نمیدانستند آدمی غیر از خون ریختن، فرشته خصال هم خواهد شد و به عطر اخلاق محمدی(ص)اش، دنیا را تسخیر خواهد کرد. پس پسرجان! اگر میخواهی در این عالم بمانی، یا از نیل مشکلات، عبور کن که دست فرعون بددلی به تو نرسد و یا آنقدر بالا برو که تیر عداوت نمرود، به تو اثر نکند!
من - این حیرت زدهی دیار دنیا - که نه عصای استقامت موسی(ع) دارم و نه آبروی صبر ابراهیم خلیلالله(ع)، بیریا با همان لهجه سحرگاهی ماه خدا، این نامه را به نشانی مردم سرزمینام پست میکنم. آنها مرا خوب میشناسند. مردم میهنام مرا از اینترنت پیدا نکردهاند که حالا با دو خط خبر، مرا در شورهزار اینترنت، تنها رها کنند.
هموطنان جغرافیای ایران! همسایههای تاریخ دین و ایمان! همکلاسیهای درس سخت وجدان! سلام سالها به دعای شما دانش اندوختم تا سکه سخنم را در بازار انتخاب خود، بخرید و متاع محبت و حرف حسابام را به خانه خاطر پسندی خود ببرید. ترسِ مقدسِ سخن گفتن در قاب تلویزیون که معیار جهانیاش به من آموخته: «یک دقیقه حرف زدن در تلویزیون، یک ساعت مطالعه میخواهد» اسب استعداد مرا نهیب زد که باید یک نفس در دشت دانش بدوی و اگر میخواهی خوشه علم برای مخاطبینِ تلویزیون بدوی باید صدبرابر آنچه میگویی، بشنوی!
حاصل این نخوردنها و نخفتنها و دویدنها آن شد که «کتابخانهام بزرگتر از خانهام شد» و اعتبار اعتنای مردم خوب میهنم، مثل سنجاقکی روی سینهام نشست تا بدان حد که بعنوان «مرغ سحر» بالاتر از نام فرزاد جمشیدی، مسئولیت امانتی به اندازه واجب نماز و روزه بر دوشم وانهاد.
هفت سال این بار امانت را با درستکاری و روزهداری بر دوش کشیدم و هر چه به خانه محمد و آل محمد (ص) نزدیکتر شدم، لهیب آتش کینه ابوالهبها بیشتر شد؛ اینک یکسال از اجرای آخرین برنامه سحرگاهی «ماه خدا» بر من و ما میگذرد. در این یک سال، ابر سوء تفاهم میان من و مخاطبام سایه انداخت ولی چون نمیتوان چهره خورشید حقیقت را با مشتی گل دروغ پوشاند، عاقبت، آفتاب بر پهندشت وجدانِ اهل حق تابید و کشتی شکسته دروغ، به گل رسوایی نشست. در چهار ضلعی «من، رسانه، شاکی و قوهی قضاییه»، انصافاً هر یک نقش خود را خوب ایفا کردند ولی ناضعلی نادانهای اینترنت، پیش از رسیدگی قضایی، نظم اخلاق را بر هم زد و عقرب قلم دروغ چند میرزا بنویس که اصولا خبرنگار نیستند، عقربه سرعت خوانندگان را بالا برد تا از شیطان، سبقت بگیرند و در سراشیبی غیبت، سقوط کنند!
شلاق، زندان اوین، حکم جلب، دستبند، نامعروف، نامشروع.... و دیگر صفات اشیاء ناپسند را حتی بیاطلاع شاکی پرونده و بیاستدلال و استفاده عقل و قضا، در کنار اسم من قرار دادند تا با شیطان همغذا شوند؛ غیبت مرا بکنند و در حمام تهمت، گِل گناه مرا بشوند.
اکنون سبکبار مینویسم:
در این یک سال که بر من به اندازه یک عمر گذشت، تیر گمانهزنی مردمی که اسیر امواج ملتهب فضاهای مجازی قرار گرفته بودند، بسیار به سویم پرتاب شد. در فرودست آن مرتبه اوج و عرفان سحرگاهان رمضان، مثل دامنههای کوهسار زندگیام، آشغال دروغ، بسیار ریختند. محیط زیست پاک رمضانی من و مردم را آلودند و میزان آلایندههای مورد رضایت شیطان و دشمنان را به حداکثر خود رساندند. پس بنا به تدبیر مادرم و راه کار موسوی و ابراهیمی که قبلاً آموخته بودم سعی کردم بالاتر بروم تا خدنگ خدعه و بدی در دلم ننشیند و ننشست.
زندگی در دیار پُر از حسادت دنیا به من آموخته: در جایی که هنوز برای خاتم پیامبران (ص) به هزینهی شیطان، فیلم میسازند! من فقط میتوانم به شهید فهمیده، اقتدا کنم؛ یک نارنجک، به خود ببندم و لااقل یک تانک تهمت را منهدم کنم!!
این خداحافظی، نتیجه رسیدن به یک جاده جدید در زندگی من است:
آنچه در حق فرزاد جمشیدی گفتند و نوشتند و پراکندند، نزد خدا، گم نمیشود. با این خداحافظی نیز چیزی بیشتر از آنچه رخ داده، از آبروی فرزاد جمشیدی، کم نمیشود! فقط میماند یک تسویه حساب ساده که موعدش روز جزا و قضاوتش به عهده علی بن موسیالرضا (ع) است. بالا بلند نجیبی که از روز اول کارم در سازمان صدا و سیما، آبروی خودم را با آبروی رضای آل مرتضا (ع) گره زدهام. آن تسویه حساب، این است:
- اگر آنچه درباره فرزاد جمشیدی گفتهاند، حقیقت دارد، چه وقیحم من که باز هم رو به روی چشم سیاه دوربین بنشینم و از بخت سپید سحرگاهی رمضان، با مردم و روزهداران سخن بگویم!
اما اگر آنچه نوشیدند و نوشتند و نشر دادند، حقیقت نداشته باشد چه کم توانم من که بخواهم تمامی ذهنهای مخدوش را ترمیم کنم و چه کمتوانتر و نحیفترند آنهایی که باید رو به روی همین یک آینه از آیههای قرآن بایستند و خدای خویش را پاسخ گویند. کدام آیه؟
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر فاسقی برایتان خبری آورد، تحقیق کنید. مباد که از روی نادانی، به مردمی آسیب برسانید. آنگاه از کاری که کردهاید، پشیمان شوید. (سوره مبارکه حجرات - آیه نورانی ششم)
پس بگذار میان من و دروغ پردازان و مُمَهدین و باعثین این خدعه خصمانه، قرآن و امامان معصوم (ع) قرار گیرد. اینک که خود دروغ میسازند و سپس آبروی ایمانی و قرآنی و انقلابی صدا و سیما و همه کارکنانش را با همان متر و مقیاس دروغ، اندازه میگیرند، من بروم بهتر است تا دامان این همه مجری، گوینده، تهیه کننده، کارگردان و هنرمندان شریف و تحصیل کرده صدا و سیما، آلوده شود.
البته خلاف آنچه که دیگران فکر میکنند شاید این قلم و صاحباش گلهمند و منکسر و اندوهگین و از کار افتاده باشند اما به جای گلهگذاری چند تشکر است که به چندین نفر بدهکارم!
از سید عزت الله ضرغامی (رییس رسانه ملی) که در تندباد حواشی که مثل ابر مرثیه از سَرَم عبور میکرد، به منآموخت: عزت را خدا و ماه خدا به تو دادهاند نه رسانهها و نه فقط صدا و سیما، سپاسگزارم.
از سید رمضان موسوی مقدم (قائم مقام صدا و سیما) از علی دارابی (معاون سیما) و از مهدی فرجی(مدیر شبکه یک) به عنوان کوهوارههای ادب و اخلاق که در بارش بیدریغ تیغهای تهمت و دروغ علیه من، سایبان مهرشان را از سَرَم دریغ نفرمودند، سپاسگزارم.
از سایتهای اینترنتی که بخاطر چند کلیک بیشتر، آبروی مرا به آتش کشیدند ولی حلقه جهنم را برای خود کوبیدند و هیزم این آتش را بر دوش خویش، حمل کردند و به من یاد دادند معنی حقیقی این ضربالمثل را که: «آتش هر چقدر هم تند و تیز باشد فقط خودش را میسوزاند» و یا این ضربالمثل که چاه کن همیشه تهِ چاه است، سپاسگزارم.
از همه رسانههایی که با انتشار اخبار غیرواقع و شلیک ترکشهای تهمت به من، درصد جانبازیام را نزد خدای دانای راز، بالا بردند، سپاسگزارم.
از آنها که جسم بیجان و متعفن شهرت دنیایی مرا روی دوش دروغ، تشییع و در گورستان گمنامی، دفن کردند، سپاسگزارم.
از تعدادی از کارکنان بخش ویژهای از سازمان صدا و سیما مثل آقایان: (م- ا)، (م- خ)، (س)، (ک) که با هدایت آقای (ر) به جای حراست از آبرو و تقدس خدادادی، مجری برنامههای رمضان، زخم اهل کوفه را بر دلم نشاندند، سپاسگزارم.
از همه آنها که آلبوم دیانت و شیعه بودن مرا با چند تکه از ذغالِ دلِ سوخته امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سوزاندند تا من هم فردای قیامت، احساس کنم هم تیمی ولایت علوی (ع) هستم، سپاسگزارم.
از همه بی معرفتهایی که دو تا تکه سنگ (از همان جنس که ابوجهل به سمت پیامبر (ص) می افکند)، یک لقمه از خشم فرو خورده امام کاظم (ع) و یک کف دست از دشت مظلومیت امام حسن مجتبی (ع) را به موزه تجربه من بخشیدند تا آموزه عمرم شود، ممنونم.
از همه آنها که با غیبت از من، سر کلاس رضایت خدای کریم، غیبت کردند و با انجام این گناه، اولآً زباله معصیت مرا به پذیرایی اعمال خیر خود بردند و در ثانی، اعمال نیک و ثواب خود را به من هدیه کردند، سپاسگزارم.
از همه مسؤولان برگزاری برنامهها، همایشها و مراسمها در بخشهای دولتی و خصوصی، که مومنانه به حاشیهها و شایعات درباره این بنده حقیر خدا، توجهی نکردند و ذرهای از اعتمادشان نسبت به فرزاد جمشیدی، کاسته نشد، سپاسگزارم.
از آنها که به فتوای فضای مَجاز، گناه کردن را برای خود مجاز کردند و با سنگ دروغ، قامتِ غرور دروغین مرا شکستند، تشکر میکنم. از آنها که چهره زرد ترس مرا در «تابه تهمت» و «روغن معصیت» خودشان، سرخ کردند تا مزه شیرین شهامت را احساس کنم و برای ماندن در عرصه شهرت، به هر ناکسی، التماس نکنم، تشکر میکنم.
از برادران هم خانواده رسانهایام که مثل برادران غیور یوسف (ع) با درج خبرهایی سراسر دروغ، مرا به چاه امتحان خدا انداختند و از بعضی دیگر از خبرگزاریها مثل «جهان نیوز، الف، مهر، تابناک، تبیان» و همانندشان که با بیاعتنایی کامل به این قبیل شایعات، ریسمان نجات خویش و من شدند، سپاسگزارم.
در پایان و در آستانه رسیدن به نیمه راه شعبان و طلوع تولد حضرت صاحبالعصر و الزمان (عج) برای همه شما مردمان، مؤمنان، روزه داران و سفره داران سحرگاهان ماه رمضان، بهار قرآنی خوبی آرزو میکنم. من هفت سال به جای سحری، کلمه و واژه نوش جان کردم و همچو آرش، جان در پیکان نهادم تا تیر توفیقام از مرز خستگی بگذرد و جغرافیای جان روزه داران را وسعت دهد. برای اجرای چنین برنامهای باید سربازی کرد نه سلطانی و برای استحقاق نشستن سر سفره سحرگاهی رمضانی، باید خدمتگزاری کرد، نه میزبانی!
برای این بهار رمضانی هم الان در حق خودم، تفألی به حافظ شیرین بیان زدم، چه مناسب آمد:
ارغنون ساز فلک، رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
گل به جوش آمد و از می نزدیماش آبی
لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل، خاموشیم
از همه سپاسگزارم؛ چه آنها که ترکام کردند و چه آنها که درکام کردند.
خدا نگهدارتان امیدوارم در کلاس حضور قلب خدا، با دلی خالی از دنیا پیوسته حاضر و پابرجا بمانید.
اوایل گل سرخ و انتهای بهار - فرزاد جمشیدی
کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به حضور ۷۳ درصدی مردم در انتخابات اظهار داشت: مردم ما نشان دادند به نظام اسلامی وفادار بوده و به ساز و کار انتخابات اعتماد دارند.
یدالله جوانی کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس/a>، با اشاره به پذیرش نتیجه انتخابات از سوی اصولگرایان با توجه به اینکه فرد منتخب با حدود 250 هزار رای بیشتر انتخاب شد، گفت: بین تفکر اصولگرایی و غیراصولگرایی تفاوتهای زیادی از جمله پایبندی به قانون وجود دارد.
وی افزود: اگر در انتخابات 24 خرداد بلافاصله بعد از اعلام نتایج و خبر پیروزی آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور منتخب، رقبا نتیجه را پذیرفتند به دلیل تفکر اصولگرایی است و فرقی نمیکند که تفاوت آرا به چه شکل باشد، فردی که بالای 50 درصد آرا را کسب کند چه یک رای باشد و چه میلیونها رای، رئیسجمهور منتخب است.
جوانی ادامه داد: اصولگرایان به ساز و کار نظام اعتماد دارند و نتیجه آن را پذیرفتند و به فرد پیروز تبریک گفتند، اما در سال 88 شاهد رفتار دیگری بودیم و اصلاحطلبان به قانون تمکین نکردند و به جای اینکه اعتراضشان را از طریق قانون پیگیری کنند اقدام به اردوکشی خیابانی کردند که هم نظام را به چالش بکشند و هم انتخابات را باطل کنند اما نظام اسلامی از جمهوریت و آرای مردم صیانت کرد.
کارشناس مسائل سیاسی با اشاره به حضور بیش از 72 درصدی مردم در انتخابات اظهار داشت: مشارکت مردم در انتخابات بالاتر از حد متوسط جهانی بود، مردم ما با حضورشان در صحنه نشان دادند که به نظام اسلامی وفادارند و به ساز و کار انتخابات اعتماد دارند.
جوانی با بیان اینکه حضور پرشور مردم در انتخابات نمایش اقتدار ملی بود، گفت: این تجلی حضور مردم ایران در صحنه انتخابات نشانگر یکپارچگی و وحدت ملی بود و برای دنیا پیامی داشت و آن اینکه نظام اسلامی از پشتوانههای مردمی بالایی برخوردار است.
این کارشناس مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: دولتی که از پشتوانههای مردمی بالا برخوردار باشد، میتواند در عرصههای بینالمللی بهتر از حقوق ملت دفاع کند.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو تصریح کرد: اگرچه اصولگراها در این انتخابت رای نیاوردند اما معنایش این نیست که جریان مقابل یعنی اصلاحطلبان پیروز شدند، اصلاحطلبان پیروز انتخابات نبودند.
جوانی افزود: شعارهایی که آقای روحانی در ایام انتخابات اعلام کرد بیانگر این بود که هیچگونه تعلقی به جریان اصلاحطلب ندارد، بلکه یک اعتدالگرا، میانهرو و قانونگرا است و اعلام کرده که از ظرفیت اصولگرایان و اصلاحطلبان معتدل استفاده خواهد کرد.
کارشناس مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: آقای روحانی تاکید کرده که دولت فراجناحی تشکیل میدهد و به نظر میرسد کمتر به ویژگی جناحی و جریانی افراد توجه کند و با استفاده از افراد شایسته در پیشبرد کشور موثر باشد.
وی با اشاره به اظهارات رئیسجمهور منتخب در خصوص بحث هستهای گفت: همانطور که آقای روحانی گفته است اساسا دوران تعلیق گذشته و شرایط الان متفاوت از ده سال قبل است.
جوانی ادامه داد: ملت ایران خود را در گروه ملتهایی میبیند که دارای چرخه سوخت و دانش هستهای هستند و دنیا نیز ما را به عنوان یک کشور هستهای میشناسد و مسیری که در این ده سال طی کردهایم بازگشتناپذیر است.
این کارشناس مسائل سیاسی در پایان تاکید کرد: هرگز نمیتوان جمهوری اسلامی را به دوران قبل از هستهای شدن برگرداند و آقای روحانی نیز حتما از این موضوع دفاع و بر روی آن پافشاری میکند. این تحریمهای ظالمانه است که باید برداشته شود. شفافسازی و گفتوگو با تعلیق همراه نخواهد بود.
پنج کاندیدای رقیب حجت الاسلام حسن روحانی در انتخابات 24 خرداد بلافاصله بعد از اعلام رسمی پیروزی وی، به رئیس جمهور منتخب تبریک گفتند.
این خبر عجیبی نیست.ارزش خبری استثنا و شگفتی هم ندارد که بهانه یک یادداشت قرار گیرد. در همه جای دنیا رسم است که رقبا به پیروز انتخابات تبریک می گویند.اما رفتار برخی نامزدهای ناکام در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری گذشته(سال های 84 و 88) فضایی به وجود آورده که گویی باید در این دوره از پیام تبریک رقبا به رئیس جمهور منتخب، قدری تعجب کرد!
سیاست اگر با اخلاق عجین نباشد، گاه رفتارها و رخدادهایی را رقم می زند که در باور نمی گنجد.چهره های سیاسی اگر تهذیب نداشته باشند، گاه چنان از جاده انصاف و عدالت خارج می شوند که بازگشت دوباره اشان به مسیر حق ناممکن می شود.
فتنه بعد از انتخابات 88 که به بهانه عدم سلامت انتخابات ریاست جمهوری رخ داد، نمونه آشکاری از این بی انصافی و بی اخلاقی بود. کسانی که خود سال ها در منصب اجرا بوده و سازوکار انتخاباتی ایران را می شناختند به پیروی از هوای نفس و حس قدرت طلبی، آتش فتنه ای را برافروختند که به درستی، ظلم بزرگ در حق نظام و رای ملت نام گرفت. حماسه ای که ملت با حضور 40 میلیونی خود رقم زد، به دلیل توهم و بی اخلاقی برخی کاندیداها و حامیان پشت صحنه آنها تضییع شد.
قبل از آن هم البته، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 دو تن از نامزدهایی که توفیق کسب رای ملت را نداشتند، اگرچه نتوانستند آتش فتنه خیابانی را برافروزند اما ادعای عدم سلامت انتخابات را مطرح کردند در حالی که دولت مجری انتخابات، همسو با گرایش سیاسی آنها بود. فی الواقع یعنی دوستان خودشان به نفع دشمن مشترک ، تقلب کرده اند!
در دور دوره گذشته برخی کاندیداهای ناکام انتخابات، سنت غیراخلاقی و سیئه ای باقی گذاشتند و به رئیس جمهور منتخب تبریک نگفتند. بالاتر از آن به نظام انگ تقلب زدند و ناراحتی خود از عدم جلب توجه و رای ملت را با فتنه انگیزی خیابانی بروز دادند.
اکنون، پس از انتخابات 24 خرداد، با رفتار و موضع متین کاندیداهای رقیب در قبال رئیس جمهور منتخب، گمشده اخلاق دوباره به صحنه سیاست بازگشته است. آنها که بی اخلاقی پیشه کردند و حماسه ملت را به ننگ آلودند، خوب است از رفتار گذشته خود توبه کنند و رسماً از پیشگاه ملت و نظام پوزش بطلبند هر چند آن را که خوابیده می توان بیدار کرد اما آن که خود را به خواب زده، هرگز!
متن کامل پیام رهبر معظم انقلاب به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت عزیز ایران!
صحنه حماسی و پُرشور انتخابات در روز جمعهی ۲۴ خرداد، آزمون خیرهکنندهی دیگری بود که چهرهی مصمم و پر امید ایران اسلامی را در معرض نگاه دوستان و دشمنان نهاد. رشد فزایندهی سیاسی و پای فشردن بر مردمسالاری دینی صادقانه، حقیقت تابناکی است که با حضور متراکم شما در پای صندوقهای رأی، یک بار دیگر در عمل به اثبات رسید و باطل السحر بافتهها و گزافههای دشمنان و حسودان و طمع ورزان شد.
حماسهی حضور شما پیوند مستحکم ایران و ایرانی را با نظام اسلامی به رخ همهی بدخواهانی کشید که با صد ترفند سیاسی و اقتصادی و امنیتی در پی گسستن یا سست کردن این اعتماد و پیوند مقدساند.
ایرانیِ مومن و غیور در انتخابات دیروز، ظرفیت عظیم خود را در مواجههی متین و خردمندانه با جنگ روانی بازیگران سلطه و استکبار، با زیبایی و چیرهدستی هرچه تمامتر به تصویر کشید و کشور خود و منافع ملی خود و آینده پُرتلاش و امیدوارانه خود را بیمه کرد.
پیروز حقیقی انتخابات دیروز ملت بزرگ ایران است که به حول و قوه الهی توانست گامی استوار بردارد و گوهر نفوذناپذیر و چهرهی پُرنشاط و مصمم و دل سرشار از امید و ایمان خود را به نمایش بگذارد.
اینجانب با خشوع و خاکساری در برابر لطف و رحمت خداوند حکیم و علیم، جبههی سپاس بر زمین میسایم و خود و شما را به ذکر و شکر و قدرشناسی این نعمت بزرگ فرا میخوانم و با سلام و عرض اخلاص به حضرت ولی الله الاعظم روحیفداه و تبریک به ملت عزیز و به رئیسجمهور منتخب جناب حجتالاسلام آقای حاج شیخ حسن روحانی نکاتی را به ایشان و همه آحاد ملت عرض میکنم:
۱- اکنون که حماسهی سیاسی و نقطه اوج آن در جمعهی بیست و چهارم خرداد با پیروزی ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به سرانجام رسیده است، هیجان و التهاب روزها و هفتههای رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایستهی خود را به دست آورند. هیچ احساسی، چه شادمانی و چه ناشادمانی، نباید کسی را به رفتار و گفتاری دور از شأنِ خردمندی و فرزانگی وادار کند. نگذارید بدخواهان، احساسات مردم را ابزار خواستههای پلید خویش کنند. وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه ی امنیت کشور و خنثیکنندهی ترفندهای دشمنان است.
۲- رئیسجمهور منتخب، رئیسجمهور همهی ملت است. همه باید برای دست یافتن به آرمانهای بزرگی که رئیسجمهور و همکاران وی در دولت، متعهد و مسئول تحقق آنند، به آنان کمک و با آنان همکاری صمیمانه کنند.
۳- اکنون پس از هفتهها گفتن و شنودن، نوبت کار و اقدام است. رئیسجمهور منتخب، تا روز پذیرش رسمی مسئولیت، دارای فرصت ارزشمندی است که شایسته است بیشترین بهره از آن برده شود و کارهائی که شروع مسئولیت خطیر ریاست جمهوری، بدان نیازمند است، بی درنگ آغاز گردد.
۴- تحقق حماسهی انتخابات، بدون شرکت و رقابت و تلاش دیگر نامزدهای ریاست جمهوری امکانپذیر نبود. لازم میدانم از همه شخصیتهای محترمی که پای در این میدان نهاده و با تلاش خستگیناپذیر خود، صحنهی مسابقه ئی شورانگیز را آفریدند، صمیمانه تشکر کنم و آنان را باز هم به نقشآفرینی در عرصههای گوناگون انقلاب و نظام اسلامی فرا بخوانم.
۵. و نیز لازم میدانم از همهی آحاد ملت که این بار نیز حادثهای ماندگار خلق کردند، بویژه از حضرات مراجع معظّم و علمای اعلام و نخبگان دانشگاهی و سیاسی و فرهنگی که در ترغیب به مشارکت، نقشهای ارزنده ایفا کردند، و نیز از دستاندرکاران برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا بویژه وزارت کشور و شورای محترم نگهبان که زحمات طاقتفرسای این هفتههای پُرکار را صبورانه تحمل کردند و با امانت کامل، این بار سنگین را به سرمنزل رساندند، و نیز از مأموران پُرتلاشی که امنیت این پدیدهی حساس را در کشوری با این وسعت، تا اقصینقاط آن تضمین کردند و همچنین از همهی دستگاههای همکار آنان، صمیمانه تشکر کنم و اجر وافر الهی را برای آنان مسألت نمایم.
۶. لازم میدانم به شکل ویژه از رسانهی ملی و دستاندرکاران محترم آن که شور انتخابات را رهین تلاش هنرمندانه و مبتکرانهی خود ساختند و راوی صادق و صریح گرایشها و اندیشهها و هدفهای نامزدان ریاست جمهوری شدند و چگونگی دست بدست شدن قدرت در نظام جمهوری اسلامی را به شکل آشکار در برابر چشم جهانیان گذاشتند، تشکری بسزا و بلیغ کرده، اجر و توفیق آنان را از خداوند مسألت نمایم.
در پایان بار دیگر با خشوع و ابتهال، نعمتهای بزرگ الهی را سپاس گفته و با تکریم یاد امام بزرگوار و شهیدان و ایثارگران عالی مقام، آیندهئی هرچه بهتر را برای این کشور و این ملت آرزو و مسألت میکنم.
والسّلام علیکم و رحمه الله
سیّدعلی خامنهای
۲۵ خرداد ماه ۱۳۹۲
انتخابات یازدهمین دوره ریاستجمهوری اسلامی ایران، روز گذشته با شکوه وصفناپذیری در سراسر ایران با آرامش و آراستگی تمام برگزار شد و میتوان گفت از حیث تعداد جمعیت شرکتکننده شهری و روستایی و سبک برگزاری و درجه اتقان و سلامت آن در دنیا «بینظیر» است و از این رو در سطح بینالمللی دارای تاثیرات شگرف و مهمی میباشد.
حدود 34 سال قبل خانم «تدا اسکاچپول» نظریهپرداز معروف تحولات اجتماعی در کتاب «دولتها و انقلابهای اجتماعی» با صراحت نوشت: «آیتالله خمینی، تئوریهای مرا بهم ریخت» او در نظریه خود گفته بود «انقلابهای سیاسی ساختار حکومت را تغییر میدهند ولی قادر نیستند ساختار اجتماعی را تغییر دهند» او 4 سال بعد (1361) در مقاله «دولت تحصیلدار و اسلام شیعه در انقلاب ایران» نیز نوشت: «اگر در واقع بتوان گفت که یک انقلاب در دنیا وجود داشته که عمدتا و آگاهانه توسط یک نهضت اجتماعی تودهای ساخته شده است تا نظام پیشین را سرنگون سازد به طور قطع آن انقلاب، انقلاب ایران علیه شاه است». از نظر اسکاچپول و بسیاری دیگر از نظریهپردازان علوم اجتماعی، انقلابها در مجامع بشری ماهیتی عمدتا سیاسی دارند و معطوف به تغییر ساخت سیاسی جامعهاند و از این رو به مرور به حوزه طبقات برگزیده و حاکم محدود میگردند. اسکاچپول انقلاب ایران را یک استثنا به حساب میآورد و میگوید «کاری که آیتالله خمینی در عرصه سیاسی انجام داد بیش از نخبگان تودههای جامعه را به حرکت درآورده و متحول کرده است.»
این یادداشت در حالی نوشته شد که هنوز آمار رسمی مشارکتکنندگان منتشر نشده بود ولی همه چیز حکایت از آن داشت که دیروز دستکم 75 درصد واجدان شرایط رای یعنی حدود 38 میلیون نفر به پای صندوقهای رای رفته و به کاندیداها رای دادهاند.
یک جنبه مهم این حضور آن است که نظام سیاسی زمینه چنین حضوری را فراهم کرده است و این بدان معناست که نظام سیاسی هیچ نگرانی از «مقبولیت» خود در فضای اجتماعی ندارد و این برای دنیا یک پدیده بسیار جالب است. اینکه یک انقلاب سیاسی و یا یک نظام سیاسی نزدیک به 35 سال پس از به وجود آمدن، خود را در معرض اقبال یا عدم اقبال شهروندانش قرار میدهد و بعد هم اقبال شهروندان آن، رکوردهای جهانی انتخابات را میشکند، بسیار جذاب است و به تعبیر خانم اسکاچپول «دومی» ندارد.
دیروز در این انتخابات - براساس گمانهزنیها- نزدیک به 17 میلیون نفر جمعیت روستایی- یعنی حدود 87 درصد- در انتخابات شرکت کردهاند. این شرکت به خوبی نشان میدهد که این انقلاب و نظام سیاسی برآمده از آن، جایگاه خود را در طبقات کمدرآمد و دور از مرکزیت در همه نقاط شمالی، جنوبی، مرکزی، شرقی و غربی کشور حفظ کرده است. این موضوع علاوه بر آن که عمق نفوذ نظام جمهوری اسلامی را نشان میدهد، عمق امنیتی ایران را نیز نشان میدهد. دنیا به خوبی میداند که اعتراضات اجتماعی ابتدا از نقاط حاشیهای و کمتر برخوردار شکل میگیرد و کشور زمانی که این نقاط بیش از نیاز امنیتی به مرکزیت متصل باشند، از رخدادهای نامطلوب دور میشود.
در کنار آن به احتمال زیاد روز گذشته نزدیک به 60درصد از واجدان شرایط رأی در پایتخت به پای صندوقهای رأی رفتهاند، این حضور جلوه دیگری از مقبولیت نظام سیاسی در مرکزیت میباشد و البته با توجه به تنوع قومی و بافت بشدت متفاوت اجتماعی در پایتختها، مشارکت اکثریت بخوبی جلوه نظام در مرکز را نیز به نمایش میگذارد. در واقع توجه همزمان پایتختنشینها و روستانشینها به انقلاب و حکومت پس از 35سال، از انقلاب اسلامی «پدیدهای شگرف» ساخته است. براساس برآوردها مشارکت مردم در 10 شهر بزرگ کشور- شامل کرج، قم، رشت، ساری، کرمان، اصفهان، مشهد، شیراز، اهواز و تبریز- از مرز 9 میلیون نفر یعنی 72 درصد عبور کرده و در شهرهای کوچکتر این عدد به حدود 10 میلیون نفر یعنی حدود 81 درصد رسیده است و این آمار به خوبی قدرتی که دیروز در یک نقطه جمع شده و به سبد «قدرت ملی» ایران وارد شده است را نشان میدهد. جمهوری اسلامی دیروز، یکبار دیگر به نقطهای برگشت که آمریکاییها حدود 3 سال پیش به شرکای اروپایی و غیر اروپایی خود میگفتند اگر همراهی کنیم میتوانیم با تحریمهای اقتصادی و فشارهای دیپلماتیک ایران را وادار به عقبنشینی نمائیم. در واقع غرب دیروز باید میوه این تحریمها و فشارها را با کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات میچید ولی دیروز به نحو وحشتناکی ناچار به اعتراف و عقبنشینی شد. دیروز بیبیسی عربی گفت «برگ جدید تاریخ ایران رقم خورد» و تلویزیون فرانسه گفت که تحریمها تقریبا هیچ اثری بر ایران بر جای نگذاشته است.
واقع مطلب این است که انقلاب ایران عمیقا یک انقلاب اجتماعی است و از ملتی با سابقهای عظیم نشأت میگیرد. اسکاچپول میگوید هیچ قومی به اندازه ملت ایران سابقه قیام و انقلاب نداشته و مردم ایران در برابر «آنچه نمیخواهند» زودتر از هر ملتی واکنش نشان دادهاند. وی معتقد است «تشیع» و «عاشورا» ایرانیها را همواره در جایگاه مخالف وضع موجود قرار داده است و حالا این ملت با این روحیه تحولطلب با یک انقلاب و نظام تحولطلب پیوند خورده و بر یکدیگر همافزایی دارند. مردم در ایران بیش از مردم عرب از پیامبری که گویش و قومیتی عربی داشت، تبعیت میکنند و بیش از آنان عاشق و مدافع ائمهای هستند که اکثر آنان دوره حیات خود را در سرزمینهای عربی سپری کردهاند. در واقع ایران جز در یک دوره کوتاه 4 ساله شاهد حضور یک امام معصوم در خاک خود نبوده است. ولی محبت به این ائمه که مظهر اسلام ناب هستند را همواره بیش از اعراب و ساکنان حجاز و عراق در سینه خود پروریدهاند. بسیاری از نظریهپردازان چنین پدیدهای را عجیب و استثنایی دانستهاند.
یکی از جامعهشناسان معتقد است ایرانیها همیشه آنچه را که نمیپسندیدهاند «اهریمنی» دانسته و آنچه نزدشان پذیرفتنی بوده «اهورایی» دانسته و از آن دفاع کرده و به نظر دیگران هم کاری نداشتهاند. این نظریهپردازان میگویند ایرانیها، غرب و مناسبات آن را هیچگاه به نفع خود ارزیابی نکردهاند تا در برابر آن کرنش نمایند. در حالی که وقتی اسلام بر آنان عرضه شد سریع آن را پذیرفتند و به جدیترین حامیان آن تبدیل شدند اما واکنش ایرانیها به مدرنیته و غرب در دو وجه تبلور پیدا کرد. از یک سو ایرانیها علیرغم تبلیغات وسیع و فشار غرب، مدرنیته را بعنوان یک روش برای زندگی نپذیرفتند و از سوی دیگر به زبان انگلیسی و فرانسوی روی خوشنشان ندادند در حالیکه مردم ترکیه یا مردم هند و مردم پاکستان و بسیاری از مناطق دیگر در مواجهه باغرب، هم زبان مادری خود را به حاشیه بردند و هم بسیاری از سنن و قوانین مدرنیته را قبول کردند. ایران البته بعضی از مظاهر مدرنیسم مثل تفکیک قوا و یا انتخابات و حزب را پذیرفت اما همه تار و پود آن را تغییر داد بعنوان مثال انتخابات در ایران از اقتضای مدنی به اقتضای شرعی تبدیل و تکمیل شد و مراجع تقلید آن را در رأس فرائض دینی دانستند.
در نظریهپردازیها گفته میشد رهبران تحولات سیاسی اجتماعی برای آنکه مسیر حرکت مردم را برمبنای بنیانهای نظری خود حفظ نمایند، حرکت «عقربهها» رابا دستان خود کنترل میکنند. ولی پس از مدتی ناچارند آن را رها کنند و کنار بروند. «اریک ارتوربلر» داستاننویس سیاسی انگلیسی که به «جرج اورل» شهرت پیدا کرده و صاحب اثر معروف «مزرعه حیوانات» میباشد، در کتاب خود میگوید: تحولات اجتماعی، تحولات سیاسی را در خود هضم میکنند و رهبران سیاسی را به حاشیه میرانند و از این رو هیچ انقلابی قادر نیست اصالت و جایگاه خود را در میان پدیدآورندگانش حفظ نماید. او که سابقه چپگرایی دارد، انقلاب روسیه را یک مصداق از همه انقلابهای سیاسی میداند که کمتر از 10 سال پس از پدید آمدن در میان روندهای اجتماعی مدفون شد. البته ارتور بلر یا همان جرج اورل آنقدر زنده نماند تا انقلاب اسلامی راتجربه کند او سه دهه پیش از تحقق انقلاب اسلامی درگذشت و مسلماً اگر زنده بود ناچار به تجدیدنظر در تئوری خود میشد. انتخابات دیروز به خوبی نشان داد که از یک سو رهبری با اعتماد به پدیدآورندگان و حتی اعتماد به میلیونها شهروند جدیدی که هیچ نقشی هم در پیروزی انقلاب و مهمترین حادثههای پس از آن نداشتهاند، چرخش عقربهها رابه آنان سپردهاند و از سوی دیگر این انتخابات ثابت کرد که انقلاب میتواند یک پدیده صرفاً تاریخی و از جنس یک رویداد نباشد، انقلاب میتواند یک روند باشد، «روندی نو شونده» که حتی تغییر نسلها آن رامتوقف نگرداند. انتخابات دیروز نشان داد که «انقلاب اسلامی 57» در 92 هم کاملاً زنده و فعال است و متولدین 68 تا 74 هم که نه انقلاب و نه جنگ راتجربه کردهاند به اندازه پدران و پدربزرگهای خود، اهداف،منطق و روایی انقلاب اسلامی 57 را قبول دارند و برای حفظ آن هم پیمان هستند.
در واقع انتخابات دیروز نشان داد که انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن با استواری تمام در متن اجتماعی- تودههای عظیم- جریان دارد و سایر حوادث را تحتالشعاع قرار میدهد.
سعدالله زارعی
گفت: شبکه «بیبیسی» از اینکه خبرنگارش در میان مردم با بیمحلی روبرو شده و ملت این شبکه را جاسوس و دروغگو و نوکر ملکه انگلیس نامیدهاند حسابی عصبانی شده است.
گفتم: مگر بیبیسی در ایران خبرنگار دارد؟
گفت: مدیر بخش فارسی بیبیسی هم گفته است ما در ایران خبرنگار نداریم و خبرنگاری که با آرم بیبیسی به میان مردم رفته بود خبرنگار بیبیسی نیست.
گفتم: مردم چه میدانستند که او خبرنگار بیبیسی نیست! بنابراین اعتراض شدید مردم به او نشاندهنده عمق دشمنی و بیاعتمادی مردم ایران با این شبکه انگلیسی است.
گفت: ولی مدیر شبکه بیبیسی میگوید؛ این ماجرا نمیتواند باعث دلسردی ما شود!
گفتم: به یارو گفتند؛ چه نشستهای که بابات مُرد و یارو گفت؛ راستشو بگین، حتما سرما خورده نمیخواهید راستشو بگین،... بگین! من آمادگیشرو دارم!
اینبار بوسه بر استوارنام. محمود احمدی نژاد در روزهایی که کمتر در متن خبرها قراردارد، بار دیگر سوژه یک حاشیه دیگر شد. این بار با یک عکس. دیروز و در حاشیه مراسم تقدیم استوارنامه سفیر جدید ونزوئلا در ایران، محمود احمدی نژاد استوارنامه سفیر جدید ونزوئلا را بوسید. بوسه ای که در قاب دوربین عکاسان نشست و بلافاصله رسانه ای شد.
اما احمدی نژاد پیش از این هم بوسه های خبرسازی کرده بود. چد عکس متفاوت از بوسه های حاشیه ساز احمدی نژاد را ببینید.
این تصویر، شاید یکی از اولین حاشیه سازی های احمدی نژاد باشد. بوسه بر دستان اولین معلم رئیس جمهور در جریان برگزاری یک مراسم تجلیل. این بوسه احمدی نژاد در اواایل فعالیت احمدی نژاد با واکنش های مختلفی روبه رو شد و تا مدت ها سوژه اول رسانه های منتقد دولت بود.
احمدی نژاد که در همایش ملی حفاظت و نگهداری اسناد و میراث مکتوب شرکت کرده بود و از مجموعه 40 جلدی فهرست کتب خطی و مجموعه تاریخ شفاهی ایران و همچنین سند دستور فک پلمپ و آغاز به کار مراکز هستهیی ایران رونمایی کرده بود، در حاشیه این مراسم، این طور به یکی از اسناد بوسه زد.
احمدی نژاد یک بار هم در حاشیه مراسم تجلیل از نخبگان، بر یک شال گردن ویژه این مراسم این طور بوسه زد.
حاشیه یکی از سفرهای استانی دولت و این بار بوسه ای که با واکنش جالب کودک خردسال حاضر در مراسم افتتاح همراه شده است.
شاید یکی از حاشیه ساز ترین بوسه های احمدی نژاد، در جریان سفر خبرساز او به ونزوئلا و شرکت در مراسم خاکسپاری هوگو چاوز روی داد. بوسه ای بود که او بر تابوت هوگو چاوز زد. رفتاری بود که در عرف بین المللی تعریف نشده و البته در داخل کشور هم با انتقادات و واکنش های فراوانی روبه رو شد.
شبیه این تصویر، در سفرهای استانی احمدی نژاد فراوان است. اما جنس این بوسه شاید کمی متفاوت باشد. بوسه ای که بر دستان مهمانان خارجی شرکت کننده در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ر) زده شد.
رضا روستا آزاد رئیس دانشگاه صنعتی شریف در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس/a> گفت: ماهواره شریفست تکمیل شده است و در حال حاضر این ماهواره در نوبت پرتاب قرار دارد.
وی افزود: البته تا زمانی که نوبت پرتاب برای ماهواره شریفست صورت گیرد از فرصت استفاده کرده و اقداماتی را در زمینه توسعه این ماهواره انجام میدهیم.
روستا آزاد ادامه داد: با توجه به اینکه در حال حاضر فضای جامعه معطوف به انتخابات ریاست جمهوری است امکان پرتاب این ماهواره کم است و امیدواریم در شش ماه اول امسال پرتاب این ماهواره به فضا صورت گیرد.
رئیس دانشگاه صنعتی شریف با بیان اینکه شریفست با ماهوارهبر بومی سفیر یک ـ بی به فضا پرتاب میشود، اضافه کرد: این ماهواره پس از پرتاب در مدار ژئو و ارتفاع 500 کیلومتری از سطح زمین قرار خواهد گرفت.
وی درباره ویژگیهای این ماهواره گفت: وزن ماهواره دانشجویی شریفست کمتر از 50 کیلوگرم است و به منظور طراحی و ساخت آن فعالیتهای دقیق علمی و پژوهشی با حضور بیش از 100 نفر از دانشجویان، دانش آموختگان و اعضای هیئت علمی دانشگاه شریف انجام شده است.
رضا روستا آزاد رئیس دانشگاه صنعتی شریف در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس/a>>/> گفت: ماهواره شریفست تکمیل شده است و در حال حاضر این ماهواره در نوبت پرتاب قرار دارد.
وی افزود: البته تا زمانی که نوبت پرتاب برای ماهواره شریفست صورت گیرد از فرصت استفاده کرده و اقداماتی را در زمینه توسعه این ماهواره انجام میدهیم.
روستا آزاد ادامه داد: با توجه به اینکه در حال حاضر فضای جامعه معطوف به انتخابات ریاست جمهوری است امکان پرتاب این ماهواره کم است و امیدواریم در شش ماه اول امسال پرتاب این ماهواره به فضا صورت گیرد.
رئیس دانشگاه صنعتی شریف با بیان اینکه شریفست با ماهوارهبر بومی سفیر یک ـ بی به فضا پرتاب میشود، اضافه کرد: این ماهواره پس از پرتاب در مدار ژئو و ارتفاع 500 کیلومتری از سطح زمین قرار خواهد گرفت.
وی درباره ویژگیهای این ماهواره گفت: وزن ماهواره دانشجویی شریفست کمتر از 50 کیلوگرم است و به منظور طراحی و ساخت آن فعالیتهای دقیق علمی و پژوهشی با حضور بیش از 100 نفر از دانشجویان، دانش آموختگان و اعضای هیئت علمی دانشگاه شریف انجام شده است.
«محمد اسماعیل افشار» عضو هیئت امنای جمعیت مبارزه با دخانیات با بیان این مطلب، افزود: مصرف سیگار نه تنها برای فرد مصرف کننده که برای تمام افرادی که اطراف وی هستند، خطرناک است و سلامت آنان را تهدید می کند.
عضو هیئت امنای جمعیت مبارزه با دخانیات کشور بیان کرد: امروز از هر ۱۰فرد مبتلا به سرطان ریه ۹ نفر بر اثر مصرف سیگار به این بیماری مبتلا شده اند.
وی افزود: این واقعیت که مصرف سیگار دروازه اعتیاد به دیگر مواد مخدر است باید زنگ هشداری برای همه مردم و مسئولان کشور باشد.
افشار اظهار کرد: مبارزه با مصرف دخانیات نباید محدود باشد و قلیان نیز باید در فهرست مواد بسیار خطرناک قرار گیرد زیرا مصرف یک بار آن با ۲۰ نخ سیگار برابری می کند ضمن این که لوله قلیان به دلیل آلودگی، ناقل بیماری های مختلف است.
حدود چهار درصد افراد بین ۱۳ تا ۱۹ سال سیگاری هستند
حدود چهار درصد افراد بین ۱۳ تا ۱۹ سال کشور سیگاری هستند که از این تعداد شش درصد را پسران و یک درصد را دختران تشکیل می دهند.
«غلامرضا حیدری» رئیس مرکز تحقیقات، پیشگیری و کنترل دخانیات دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی هم در این باره گفت : تعداد دختران سیگاری نسبت به سال های گذشته افزایش یافته است.
وی افزود: افزایش نوجوانان سیگاری یک روند جهانی است و در تمام کشورهای دنیا، سن شروع مصرف سیگار به ۱۳سال کاهش یافته است که ایران نیز از این امر مستثنی نیست.
حیدری گفت: روند شیوع مصرف سیگار ابتدا از مردان آغاز می شود و سپس به زنان سرایت می کند. رئیس مرکز تحقیقات، پیشگیری و کنترل دخانیات دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ادامه داد: کمتر از ۱۲درصد افراد بالای ۱۵سال کشور نیز سیگاری هستند که کمتر از ۳۵درصد این تعداد را مردان و کمتر از ۳ درصد را زنان تشکیل می دهند.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در وصف امام(ره) فرمودند: شخصیت عظیم امام عزیز ما، حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین، با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود. او ودیعه خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانه عظمت الهی بود.
-------------------------------
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس/a>، حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی همواره از امام خمینی(ره) به عنوان شخصیتی برجسته در تاریخ ایران اسلامی یاد کرده و بر حرکت در مسیر خط امام تاکید داشتند.
به مناسبت بیستوچهارمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) گزیدهای از بیانات مقام معظم رهبری درباره ابعاد شخصیتی امام راحل به شرح زیر منتشر میشود:
* «امام خمینى» عظیم چون ستارهى پرفروغى بر تارک انقلاب اسلامى ایران میدرخشد
در دوران معاصر هم نام درخشان «امام خمینى» عظیم چون ستارهى پرفروغى بر تارک انقلاب اسلامى ایران میدرخشد. در این میان، صدها عالم معروف و هزاران عالم غیرمعروف نیز، امروز و دیروز، نقشآفرین حوادث اصلاحىِ بزرگ و کوچک در کشورهاى گوناگون بودهاند
02/09/ 92- بیانات در اجلاس جهانی علما و بیدارى اسلامى
* امام حکیم به معنای قرآنی آن بود
امام بزرگوار ما حکیم بود. امام یک حکیم به معناى قرآنى بود. حکیم یعنى آن کسى که حقائقى را مشاهده میکند که از چشمهاى دیگران مغفولٌعنه است؛ پوشیده است. کلمات او، کلماتى ممکن است ساده به نظر بیاید، اما هر چه میشکافید، مىبینید لایهها و عمقهاى بیشترى دارد. امام اینجورى بود.
1387/02/12بیانات در دیدار معلمان استان فارس
*فاصله بسیاری بین فلاسفه، عرفا، دانشمندان علوم عقلى، سیاسیون با امام بزرگوار است
حقیقتاً امام بزرگوار ما یک استثناء در تاریخ ما و یک قلهى بلند در حرکت ملت ایران بود. این را نه از باب عشق و علاقهای که همچنان کانونش در دل ما نسبت به ایشان گرم است، عرض مىکنیم؛ بلکه نگاه منصفانهى هر کسى این را تأیید مىکند. امام حقاً و انصافاً یک عنصر استثنایى بود. رجال تاریخى کشور را ما مىشناسیم. بنده کم و بیش با تاریخ آشنا هستم. این شخصیت جامع نه در بین علماى بزرگ ما نظیر دارد، نه در بین زمامداران این کشور نظیر دارد، نه در بین مصلحان و منادیان تحول در این کشور نظیر دارد. بزرگانى مثل مرحوم سید جمال و تحول خواهانى که در کشور ما یا حتّى در دنیاى اسلام بودند، کجا؛ این مرد چند بعدىِ عمیقِ حقیقتاً توصیف ناشدنى کجا؟ ما علما و فقهاى بزرگى داشتیم که سخنان و مطالب آنها در اختیار ماست؛ امام بزرگوار در ردیف اول اینگونه شخصیتها قرار مىگیرد. بنده شرح حال بسیارى از فلاسفه، عرفا، دانشمندان علوم عقلى، سیاسیون، پیرمردهاى پخته و آدمهاى سنجیده را در کتابها خواندهام یا در زندگىام با آنها برخورد داشتهام؛ حقاً فاصلهى بین آنها و امام بزرگوار، فاصلهى زیادى است. هر کدام از ابعاد گوناگون این شخصیت، به تنهایى از نظایر خود جلوتر و پیشتر است.
1384/03/10 بیانات در دیدار اعضاى ستاد برگزارى مراسم سالگرد ارتحال امام خمینى(ره)
* امام پیر حکمت و مردِ حکیمِ دنیا دیده مجرّب، با دید نافذ بود
امام یک جوان نبود که شما بگویید «احساساتى شد و حرفى زد.» امام، آن پیر حکمت و مردِ حکیمِ دنیا دیده مجرّب، با دید نافذ خود، آنطور از حرکت دانشجویان در آن روز تجلیل کرد. پس امام، به حقیقتى پى برده بود که این را گفت. ما نیز همان را - نه فقط از روى تبعیت ؛ بلکه از روى احساس، از روى بینش و از روى منطق - تأیید و تصدیق مىکنیم.
1390/03/14 بیانات در بیست و دومین سالگرد امام خمینی(ره)
* شرق و غرب دنیا علیه امام دست به دست هم دادند او خم به ابرو نیاورد
امام، اینگونه بود. آن مرد پولادینى که شرق و غرب دنیا علیه او دست به دست هم دادند و خم به ابرو نیاورد، نیمه شب، آن چنان در مقابل خداوند متعال اشک مىریخت که نزدیکانشان به من مىگفتند شبها که امام گریه مىکند، براى پاک کردن اشکهایشْ دستمال کافى نیست؛ امام چشمانش را با حوله پاک مىکند! این قوّت از آن قوّتهاست.
1372/10/26بیانات در دیدار جمعی از پاسداران
* شخصیت حضرت امام خمینی(ره) استثنایی و ممتاز بود
خصوصیات امام، استثنایی و ممتاز و بی نظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تامل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر می یابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهای ما را گداخته است و غم سنگینی قلبهای ما را می فشارد، خلا وجود او را بیشتر احساس می کنیم....
1368/3/16در مراسم بیعت نخست وزیر و هیئت وزیران
*محو در اراده الهی و تکلیف شرعی/ امام مصداق ایمان و عمل صالح بود
شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط می شد. او با همت بلندی که داشت، هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب می کرد. تصور این هدفها، برای آدمهای معمولی دشوار بود و می پنداشتند آن هدفهای والا، دست نیافتنی هستند، لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگی ناپذیری و استعدادهای فراوان و تواناییهای اعجاب انگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار میافتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیش میرفت و ناگهان همه میدیدند که آن هدفها محقق شده اند. نقطهی اساسی کار او، این بود که در ارادهی الهی و تکلیف شرعی محو میشد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها میمانست و عمل صالحش با خستگی ناپذیری باورنکردنی توام بود. آن چنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت میکرد. به همین خاطر، هدفهای بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قلهها امکان پذیر گردید.
1368/3/16 مقام معظم رهبری در مراسم بیعت نخست وزیر و هیئت وزیران
* شخصیتی امام پس از پیامبران و اولیای معصومین با هیچ شخصیت دیگر قابل قیاس نیست
شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین، با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود. او ودیعه ی خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانه ی عظمت الهی بود. وقتی انسان او را می دید، عظمت بزرگان دین را باور می کرد. ما نمی توانیم عظمت پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع)، سیدالشهدا»(ع)، امام صادق(ع) و بقیهی اولیا را حتی درست تصور کنیم، ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند، اما وقتی انسان می دید شخصیتی با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون؛ ایمان قوی، عقل کامل، دارای حکمت، هوشمندی، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیا، تقوا و ورع و خداترسی و عبودیت مخلصانه برای خدا، دست نیافتنی است، و مشاهده میکرد که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهای فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکی و تواضع و خاکساری می کند و خودش را در مقابل آنها ذره یی به حساب می آورد، آن وقت انسان میفهمید که پیامبران و اولیای معصومین(ع) چه قدر بزرگ بودند.
1368/3/17- در مراسم بیعت گروهی از فرماندهان و اعضای سپاه
*امام(ره) انسانی بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم شناس، تیزبین، حلیم، متین و آینده نگر بود
امام(ره) انسانی بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم شناس، تیزبین، حلیم، متین و آینده نگر بود؛ که هرکدام از این صفات، کافی بود که شخصی را در مرتبه یی والا جای دهد و احترام همگان را جلب کند. متانت و بردباری و حلم امام به گونه یی بود که اگر صد نفر در مجلسی سخنانی می گفتند که او آنها را قبول نداشت، تا لازم نمی دانست، حرفی نمی زد و سکوت می کرد؛ در صورتی که اگر در حضور آدمهای معمولی کلمهیی گفته شود که برخلاف عقیده ی آنها باشد، طوفانی در روحشان به وجود می آید که سریعاً پاسخ بدهند.
1368/3/8- در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای کمیته های انقلاب اسلامی