انتخابات به مهمترین بحث روز کشور تبدیل شده است. اولین مناظره 8 نامزد انتخابات روز گذشته برگزار شد و نامزدها درباره چالشهای اقتصادی موجود و برنامهها و تدابیر خود در این باره سخن گفتند. گشایش و رونق اقتصادی طبیعتا یکی از نیازهای مهم در هر کشور است و معمولا محور اقتصاد یکی از متغیرهای اثرگذار در فضای رقابت انتخاباتی تلقی میشود. برای چالش اقتصادی باید چارهجویی کرد. نامزدها نیز در این باب شعارها و برنامههایی دارند و ضمنا از زاویه تعلقات سیاسی خود، گریزی هم به حوزه سیاست داخلی و خارجی میزنند و از چالشهای موجود در حوزه تعاملات سیاسی بین جریانها و همچنین حوزه سیاست خارجی سخن میگویند. به راستی باید از کدام چشمانداز به پدیده انتخابات و دولت جدید و چارهجویی چالشهای سهگانه اقتصادی، سیاست داخلی و سیاست خارجی نگریست. نگاه واقعگرایانه در این باره کدام است؟
اولین واقعیت این است که ما در ایران زندگی میکنیم نه در اروپا یا ژاپن و چین و روسیه و هند. نظم سیاسی- اجتماعی فعلی ما در یک پویش تاریخی صدها ساله به ویژه پویش تاریخی یک صد سال اخیر قوام یافته است. ما نمیتوانیم در «خلأ» نظریهپردازی کنیم یا بر مبنای «خیال» سخن بگوییم و مدل و برنامه بنویسیم. هاضمه جامعه ایرانی در این پویش تاریخی پرماجرا شکل گرفته و جاذبهها و دافعههای خود را شناخته است. این هاضمه جمعی با جاذبهها و دافعههای قدرتمند خود، سلطنت و استبداد عجین شده با استعمار را که 200 سال بود ایران را به قهقرا میبرد، پس زد. ملت ما آغازگر چالش با قدرتهای غربی نبود اما در مقام دفاع از موجودیت و تشخص خود برآمد و چون عزت نفس نشان داد، یک صد سال تمام تازیانه قدرتها را بر گرده خود حس کرد. تلخ بود برای جماعت ایرانی که حاصل دسترنج خود را برسفره اجنبی بگذارد و آنگاه گماشتگان اجنبی با منت و باجخواهی، اندکی از آن سرمایه و دسترنج را به او صدقه بدهند. هرچه از روزگار قاجار به عصر پهلوی آمدیم، اختیار حکومتها و دولتها کمتر شد به نحوی که حاکمان دوره پهلوی با نظر مشخص انگلیس یا آمریکا میآمدند و میرفتند. استبداد به خودی خود مصیبتی بزرگ بود چه رسد به اینکه حاکمان جور، حلقه به گوش قدرتهای زورگوی بیگانه باشند. ملت ما در برابر چنین انحطاطی انقلاب کرد.
واقعیت دوم این است که ایران بر سر چهارراه مهمترین تحولات منطقه و جهان قرار گرفته است. ما نمیتوانیم در خلأ و خیال زندگی کنیم یا نقشه بچینیم و تدبیر کنیم. ما روی گسل اصلی سیاست و امنیت و اقتصاد جهان ایستادهایم. بیدلیل نیست که جنگ اول و دوم جهانی در اروپا و میان یاغیهای گردنکش اروپایی آغاز شد اما سرنوشت خاورمیانه را زیر و رو کرد. و بیدلیل نیست که جنگ سوم آغاز نشده، مقامات آمریکایی و صهیونیستی - به انضمام انگلیس- خاورمیانه اسلامی را هدف «جنگ جهانی چهارم» قلمداد کردند و در فاصله 12سال گذشته، 6 جنگ خونبار را به افغانستان و عراق و لبنان و غزه و سوریه و مجددا غزه در فلسطین تحمیل کردند. واقعیت این است که بپسندیم یا نپسندیم، کشور ما وسط یک میدان جنگ بزرگ قرار دارد. بالغ بر 60 سال است که نه غرب و شرق اروپا، نه روسیه و چین و هند و نه ژاپن دستخوش جنگ نشدهاند و در مقابل، منطقه ما در همین 60 سال بالغ بر 12 جنگ تحمیلی را تجربه کرده است. یعنی به طور متوسط هر 5 سال یک جنگ رخ داده و ظرف 12سال گذشته این رکورد به هر 2 سال یک جنگ افزایش یافته است. جبهه غرب با تحریک و حمایت صدام، شلاق جنگ را نیز بر شانههای ملت ما کوبیدند و به جز اثر پینه بسته زخم اشغالگری در جنگ اول و دوم جهانی، و زخم کودتا و سیطره و چپاولگری، جراحت جنگ تحمیلی 8 ساله را نیز بر شانههای ملت ما برجای گذاشتند تا یادمان نرود که ما دشمنانی عنود و لجوج داریم و حتی اگر بالش نرم زیر سرمان بگذارند، آن زخمها نمیگذارد خواب شویم.
واقعیت سوم آن است که آمیختگی امت و امام، معجزهای باورنکردنی در ایران پدید آورد. قدرتهای پنجه افکنده بر چهار گوشه خاورمیانه، در ایران یک ژاندارمری مرکزی ساخته بودند تا منطقه را مدیریت کنند. تلخی طوفانی شدن این مرکزیت تا ابدالآباد از کام آنها بیرون نخواهد رفت. دشمنان ملت ایران هر تیر عداوت که در ترکش داشتند، پرتاب کردند و واقعیت چهارم همین است که ملت ایران به رغم همه عداوتها سر پا مانده، قدرتمندتر شده، بر چالشها غلبه کرده و پیش رفته است. این عداوتها، باد مخالف و مزاحمی بود که از یک سو از شتاب حرکت ما میکاست اما در مقابل ورزیدگی و توانمندی ما را بیشتر میکرد و وادار میساخت ظرفیتهای بزرگ و معطلمانده و کشف ناشده خود را بیشتر بشناسیم و به فعلیت برسانیم. هرچه روزگار طولانی غلبه استبداد و استعمار، ایران را از مسابقه پیشرفت کشورها به حاشیه پرتاب کرد، دوران تجدید حیات ملت ایران در قالب انقلاب و جمهوری اسلامی، موجب بازگشت به مسیر مسابقه و هماوردی با حریفان دیرینه با وجود تنه زدنها و مزاحمتهای آنان شد.
واقعیت پنجم که مطلع اصلی انتخابات ماست، این حقیقت است که جمهوری اسلامی از حیات ملت مومن و بصیر و تجربه اندوخته خود ریشه میگیرد. از کف خیابان تا پای صندوق رای و از جبهه جنگ نظامی تا میدان حماسه سیاسی و اقتصادی، این خود ملت بودهاند که به رغم عملیات روانی سنگین دشمنان به میدان آمده و با تشخیص به هنگام ضرورتها، خون تازه در رگهای جمهوری اسلامی جاری کردهاند. این راز سلامت و شادابی و نشاط و اقتدار و جوان ماندن جمهوری اسلامی است. واقعیت ششم را باید در هنر جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه جستوجو کرد؛ اینکه از هفتههای اول انقلاب تا امروز بر رای و مشارکت سیاسی مردم اصرار کرده و به آن اعتماد و اتکا داشته است. تامین امنیت و ثبات کشور در عین آمد و شد جریانهای سیاسی و جابهجایی مدیران و بحرانانگیزی بدخواهان، ویژگی برجستهای است که ناظران بیطرف جهانی بر واقعیت آن در ایران اذعان دارند. انتخابات پیش رو بر بستری از این واقعیتهای چندگانه برگزار میشود.
جریانهای سیاسی و نامزدهای محترم نمیتوانند بر این واقعیتهای انکارناپذیر چشم بپوشند و در خلأ یا خیال موضع بگیرند. البته که باید برای ساماندهی اقتصاد کشور و کاستن از رنجهای معیشت مردم به ویژه طبقات زحمتکش و مستضعف جامعه تدبیر کرد. این مسئولیتی سنگین بر دوش رئیسجمهور و دولت آینده است. و ضرورتاً باید در کنار تدابیر بلند مدت و میان مدت، تدابیر کوتاه مدتی را برای حمایت از اقشار محروم- ولی نعمتان بیمنت انقلاب و جمهوری اسلامی- به اجرا گذاشت. اما معنای این تکلیف آن نیست که کسانی بخواهند با زیر پا گذاشتن واقعیتها، چوب حراج به عزت و استقلال و امنیت ملی بزنند و دشمنان را به طمع آورند. ابراز اشتیاق یکطرفه به تنشزدایی و مذاکره یکطرفه با آمریکا، همان تحقیری را به دنبال خواهد داشت که دولتمردان آمریکایی در قبال دولت اصلاحات و مقامات اروپایی با دولت سازندگی کردند.
اصلا از چشمانداز استراتژیک، این عین خیانت است که اولا به دشمن متعرض و دست درازی کننده پیشدستی نکنند و ثانیا در موقعیت دفاع نیز ضعف نشان دهند در حالی که دشمن مشغول دشمنی و گستاخی است و علیالدوام حالات رفتاری و گفتاری طرف مقابل را رصد میکند. از این حیث برخی طیفهای سیاسی و نمایندگان آنها پالسهای غلط به دشمن میدهند و در حالی که خود کم آوردهاند این انگاره غلط را القا میکنند که ملت ایران کم آورده است. این خیانت در حق امنیت ملی است و بیتردید بدون تامین امنیت و اقتدار در منطقهای انباشته از ناامنی، نمیتوان تدبیر اقتصادی کرد. این جفا در حق یک ملت است که به جای تاکید بر استفاده از ظرفیتهای ملی و بسیج استعدادهای پایانناپذیر بومی- و البته سینه سپر کردن دربرابر چالشهای سخت موجود- یکراست در خانه دشمن قسم خورده را نشان دهیم و به نام ملت ایران(!) کاسه گدایی و التماس به دست بگیریم. چنین نامزدیای، نامردی در حق ملتی مظلوم اما عزیز و بزرگ است.
از سوی دیگر مدل ساماندهی اقتصادی مطلوب در خلأ نوشته و به اجرا گذاشته نمیشود. اگر در برابرچالش چند لایه اقتصادی موجود باید منطق «اقتصاد مقاومتی» را به کار بست، این منطق مطلقا با تلقی «شرکت سهامی» از دولت سازگاری ندارد. باید دید دوستان و شریکان و موتلفان هر یک از نامزدها کیستند تا آنگاه بتوان گفت هویت واقعی آنها کدام است و آیا میتوانند از عهده «اقتصاد مقاومتی» برآیند یا خیر. آیا طیفهایی که در گذشته خود سابقه برخورد طعمهوار با فرصتهای مسئولیت و مسندنشینی داشته یا درقبال رانتخواران و مفسدان و فرصتطلبان اقتصادی شیوه همسفرهگی یا حداکثر انفعال پیشه کردهاند، میتوانند در برابر ریخت و پاش و حیف و میل بایستند و منطق پایان دادن به هدررفت فرصتها و منابع را بر بستر اقتصاد مقاومتی به اجرا بگذارند؟ هر نامزدی که خود یا حامیانش تلقی غنیمتانگارانه به دولت داشته باشند و نتوانند به امتیازخواهی و حاشیه امنیتگزینی اطرافیان و حامیان «نه» بگویند، نمیتوانند از عهده ساماندهی اقتصادی برآیند. در واقع اجرای بهترین شعارها و وعدهها، در گرو سینه سپرکردن مقابل امتیازطلبان و مفسدهجویانی است که در ادوار مختلف دولتها خود را به رخ کشیدهاند. آنها که دارای دافعههای قدرتمند در مقابل معارضان امنیت و منافع ملی نیستند، نمیتوانند نمایندگان صادقی برای سلامت بخشیدن به اقتصاد کشور در فضای متلاطم سیاست و اقتصاد جهانی باشند.
دولت آینده باید در تراز شخصیت پرورده و قوام یافته ملت ایران ظاهر شود. تراز شخصیت این ملت، «ما میتوانیم» است. انقلاب اسلامی، دفاع مقدس 8 ساله، مهار مردمی غائله گروهکها، بسیج ملی از پای صندوق رای تا کف خیابان و از کارخانه تا مراکز تحقیقاتی و علمی به هنگام ضرورت، همه ثابت میکند که روح بسیجگری و به میدان آوردن استعدادها بر مبنای منطق «ما میخواهیم و میتوانیم» در کالبد ملت ما جریان دارد. مهم این است که این روحیه جمعی و ملی از طرف نامزدهای محترم، بزرگ و محترم شمرده شود. با تسلیمطلبی یا عافیتخواهی محض و پرهیز از مجاهدت و خطرپذیری نمیتوان کامیاب شد. هیچ چیز ارزشمندی در دنیا نیست که رایگان و بدون هزینه به دست آید. بدون شجاعت نمیتوان سری در میان سرها درآورد و آقایی کرد. البته که باید تدبیر کرد و حکمت به خرج داد. اما نام تانک دادن و کلاشینکف گرفتن را نمیتوان تدبیر در غنیمت گرفتن گذاشت همانگونه که ادعای زمین دادن و زمان گرفتن از سوی کسی به اسم بنیصدر در دوران جنگ، نشانه شجاعت و تدبیر و حکمت نبود.
محمد ایمانی
امام صادق سلام الله علیه :
إنَّ سُوءَ الخُلقِ لَیُفسِدُ العَملَ کما یُفسِدُ الخَلُّ العسَلَ؛
بدخویى، کردار را تباه سازد؛ همان طور که سرکه عسل را.
کافی: ج 2، ص 321، ح 1
امام صادق علیه السلام : | ||||||||||||||
مَن أنَّبَ مُؤمِنا أنَّبَهُ اللّهُ فِی الدّنیا و الآخِرَةِ | ||||||||||||||
هر کس مؤمنى را سرزنش کند، خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش کند. | ||||||||||||||
کافی: ج 2، ص 356، ح 1 |
چرخه قانونی در بررسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری یازدهم اگرچه به پایان رسیده و نهایتا 8 کاندیدای احراز صلاحیت شده به میدان رقابتهای انتخاباتی پیش روی راه یافتهاند ولی عدم احراز صلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی هنوز هم در کانون توجه برخی از شخصیتها، رسانهها و محافل سیاسی داخل و خارج کشور جای دارد و درباره آن تفسیرها و تحلیلهای متفاوتی ارائه میشود. آیتالله هاشمی اما، در اقدامی قابل تقدیر و البته آمیخته به گلایه، نظر نهایی شورای نگهبان را پذیرفته و اعلام کردهاند «همواره مانند یک سرباز در خدمت نظام و انقلاب هستم». سایر نامزدهای تایید صلاحیت نشده- که احتمال احراز صلاحیت آنها میرفت- نیز بر احترام به قانون و پذیرش نتیجه بررسیهای شورای نگهبان تاکید ورزیدهاند و... هماکنون رقابتهای انتخاباتی در بستر قانونی خود و با حضور نامزدهایی از همه سلیقههای درون نظام آغاز شده و ادامه دارد.
و اما، از آنجا که هنوز هم برخی از اظهارنظرهای گلایهآمیز پیرامون چرایی عدم احراز صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی در داخل و خارج کشور، در جریان است، اشاره به نکاتی در این باره ضروری به نظر میرسد. این نوشته را با تقسیم اظهارنظرها به سه گروه «ما»، «شما» و «آنها» دنبال میکنیم. منظور از «ما» کسانی هستند که از عدم احراز صلاحیت آیتالله هاشمی خشنودند و به دلایلی که در پی خواهد آمد، این اقدام شوراینگهبان را در جهت و راستای نجات آیتالله هاشمی از طرح توطئهای که علیه ایشان تدارک دیده شده بود ارزیابی میکنند. مقصود از «شما» در این وجیزه، مجموعه به هم آمیخته و متاسفانه بدون مرز، اصلاحطلبان، اصحاب فتنه 88 و شخصیتهای بیتفاوت در مقابل آن فتنه آمریکایی- اسرائیلی است. و منظور از «آنها»، دشمنان بیرونی و تابلودار نظام است. هر سه گروه یاد شده در یک نقطه اتفاق نظر دارند و آن، این که آیتالله هاشمی یکی از شخصیتهای برجسته و نقشآفرین در انقلاب و نظام مقدس جمهوریاسلامی ایران بوده است... بخوانید؛
1- «ما»... شواهد و اسناد فراوانی که برملا شده و از پرده بیرون افتادهاند و از این روی قابل انکار نیستند، حکایت از آن دارند که دشمنان بیرونی نظام با هماهنگی اصحاب فتنه در داخل کشور- بخوانید دنبالهها و ستون پنجم همان دشمنان بیرونی- پروژه مشترکی را با هدف تعریف شده، بهرهگیری از فرصت انتخابات برای فتنهانگیزی طراحی کرده و کلید زده بودند. در این پروژه، به تصریح کانونهای بیرونی نظیر «شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا» و شواهد برملا شده داخلی، مانند اظهارات صریح و اقدامات بیپرده اصحاب فتنه، برای آیتالله هاشمی رفسنجانی «نقش یک قربانی» را تعریف کرده بودند. این بار هم، دقیقا مانند فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، تمامی گروهها و جریانات ضد انقلاب، اختلافات ظاهری خود را کنار گذاشته و به حمایت از نامزدی آقای هاشمی صف کشیده بودند. برخی از این گروهها علاوه بر هماهنگی بیرونی از درون نیز به همراهی دعوت شده بودند. از جمله، اظهارنظر شگفتانگیز و غیرمنتظره خانم فائزه هاشمی درباره «بهایی»ها و «منافقین» و تاکید پی در پی اصحاب فتنه که هاشمی 2013 با هاشمی 2005 و پیش از آن- هاشمیانقلابی- یکصد و هشتاد درجه تفاوت دارد! و اصرار آقای زیباکلام در کسوت حامی سینهچاک آقای هاشمی که مخالفان نظام را دعوت به صبر میکرد و نوید میداد که هاشمی از مخالفتهای قبلی خود با جریانات ضدانقلابی دست کشیده است! و در همان حال، فراخوان مقامات رسمی و رسانههای غربی و عبری و عربی برای حمایت از کاندیداتوری آقای هاشمی که آشکارا و با سمت و سوی تغییر در ساختار نظام اسلامی اعلام میشد و...
تمامی این شواهد و اسناد که فقط اندکی از بسیارهاست و پیش از این با تفصیل و تعداد بیشتری به آن اشاره کردهایم- و هیچکس توان انکار آن را ندارد- کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که مجموعه هماهنگ اصحاب فتنه و مدیران بیرونی آنها در انتخابات پیش روی برای آیتالله هاشمی رفسنجانی نقش یک قربانی را تعریف کرده وکلید زده بودند و البته، حمایت غیرقابل توجیه آقای هاشمی از فتنه 88 در تیز کردن دندان طمع مجموعه یاد شده بیتأثیر نبوده است... این مجموعه در نهایت توانست مخالفت شدید و قبلا اعلام شده آیتالله هاشمی با کاندیداتوری خویش را به موافقت تبدیل کرده و ایشان را برای قربانی شدن آماده کند.
اکنون سؤال این است که آیا شورای نگهبان با اعلام عدم احراز صلاحیت آیتالله هاشمی، ایشان را از قربانی شدن در پروژه مشترک دشمنان بیرونی و اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نجات نداده است؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد- که به گواهی دهها سند و دلیل غیرقابل انکار چنین است- باید اولاً؛ به دلسوزان نظام حق داد که از عدم احراز صلاحیت آقای هاشمی یعنی نجات ایشان از قربانی شدن، خشنود باشند، ثانیاً؛ از شورای محترم نگهبان به همین علت قدردانی کنند و ثالثاً؛ باید از این طیف به عنوان دوستداران واقعی آیتالله هاشمی و علاقمندان به نجات ایشان یاد کرد. آیا غیر از این است؟
2- «شما»... اما، خطاب به اصحاب فتنه و آن عده از مدعیان اصلاحات که هرگز با فتنهگران مرزبندی نکردهاند باید گفت «شما» حق دارید از این که صلاحیت آقای هاشمی برای نامزدی ریاست جمهوری یازدهم احراز نشده است، نه فقط نگران بلکه به شدت عصبانی باشید!
چرا که شورای نگهبان با عدم احراز صلاحیت ایشان، نقشه مشترک شما و دشمنان بیرونی نظام را نقش برآب کرده و آیتالله هاشمی رفسنجانی را از قربانی شدن نجات داده است. از این جماعت جای این سؤال است که «آیا میتوانید در کارنامه سیوچند ساله و مخصوصا بیستوچند سال اخیر خود فقط به یک نمونه اشاره کنید- تاکید میشود فقط یک نمونه- که در آن، از ابراز دوستی با آقای رفسنجانی قصد سوءاستفاده از ایشان را نداشتهاید؟! بسمالله! دستکم به یک نمونه اشاره بفرمائید! آیا شما نبودید که در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی ایشان را طرفدار «اشرافیت»! «بیتوجه به محرومان و مستضعفان»! «برباد دهنده بیتالمال»! «سازشکار»! «غربگرا»! «دور شده از خط امام(ره)»! «دعوت کننده از تکنوکراتها»! و... معرفی میکردید؟
آیا روزنامه «سلام» و هفتهنامه «بیان» و بولتن «دفتر تبلیغات» و خبرنامههای ریز و درشت که زیر نظر مستقیم شما تهیه و منتشر میشد، ارگان ناسزاگویی به آقای هاشمی نبود؟! تمامی نسخههای سلام و بیان و بولتنهای یاد شده موجود است.
آیا بعد از دوم خرداد 76 که تابلوی خط امام را پایین کشیدید و تابلوی دوم خردادی را بالا بردید عمر سیاسی افرادی نظیر آقای هاشمی را تمامشده ندانستید؟ و آیا در انتخابات مجلس ششم- به قول محسن هاشمی با تقلب- و به گواهی آنچه در روزنامههای زنجیرهای چاپ شده و موجود است، آقای هاشمی را برای حضور در مجلس ناشایسته معرفی نمیکردید؟ مگر شما نبودید که میگفتید و مینوشتید، هاشمی برای مجلس برخاسته از دوم خرداد «وصله ناجور» است؟ مگر شما نبودید که هاشمی رفسنجانی را «عالیجناب سرخپوش» و «عالیجناب خاکستری» مینامیدید و ایشان را به دست داشتن در قتلهای زنجیرهای متهم میکردید؟! فراموش کردهاید که حضور هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام را خلاف شرع و قانون میدانستید و این مجمع و رئیس آن را با مجلس سنای دوران شاه مقایسه میکردید؟! و صدها نمونه دیگر که شرح آن به درازا میکشد. کدامیک از این شواهد و اسناد مکتوب و مضبوط را میتوانید انکار کنید؟!...
حالا خودتان قضاوت کنید! با کدام محاسبه عقلی و منطقی و با استناد به کدام شاهد و قرینه و نشانه میتوان شما را دوستدار واقعی آقای هاشمی تلقی کرد؟ همه شواهد و دلایل که از دشمنی و توطئهچینی شما برای قربانی کردن ایشان حکایت میکند. غیر از این است؟!
3- «آنها»... این طیف یعنی دشمنان بیرونی و مدیران واقعی پروژه قربانی کردن آقای هاشمی، از عدم احراز صلاحیت ایشان سختترین ضربه را دریافت کردهاند. علاوه بر گزارش شورای امنیت ملی آمریکا که 7 ماه قبل از نامزدی آقای هاشمی با عنوان «آخرین شانس»! یاد کرده بود، روز یکشنبه 25 اردیبهشت سال جاری- 15 می- خانم «وندی شرمن» معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا در پاسخ به این پرسش سنای آمریکا که برای انتخابات ریاستجمهوری ایران چه برنامهای تدارک دیدهاید؟ میگوید؛ «همه آنچه در توان داریم را برای اعمال نفوذ در انتخابات ریاست جمهوری ایران به کار گرفتهایم» و تاکید میکند که «در مورد برخی از این برنامهها باید در جلسات محرمانه توضیح داده شود» و چند روز بعد، پس از اعلام نتیجه بررسی صلاحیتها از سوی شورای نگهبان، آقای «جان کری» وزیر خارجه یهودیتبار آمریکا در حالی که به نوشته «یو.اس.ای. تودی» نمیتواند اضطراب خود را پنهان کند، به نگرانی شدید دولت آمریکا- توجه کنید، نگرانی دولت آمریکا- از عدم احراز صلاحیت آقای رفسنجانی اشاره کرده و ابراز تعجب میکند که چرا «شورای نگهبان فقط نامزدهایی را تایید کرده است که در راستای منافع نظام هستند»! و پاتریک ونترل با اشاره به اقدام شورای نگهبان، انتخابات ژوئن- خرداد 92- در ایران را غیرقابل پیشبینی- بخوانید محاسبات درهم ریخته آمریکا- معرفی میکند و...
بنابراین، عصبانیت «آنها» یعنی دشمنان بیرونی و تابلودار اسلام و انقلاب از تصمیم قانونی و هوشمندانه شورای نگهبان نیز به آسانی قابل درک است و این رشته سر دراز دارد.
حسین شریعتمداری
1- شرافت و صداقت که در میان نباشد برای اردوگاه ائتلافی «اموی- جملی» چه تفاوت دارد که جناب عایشه همسر پیامبر اعظم(ص) و خواهر خلیفه اول را سوار شتر سرخمو کنند و وسط معرکه بیاورند یا پیراهن خلیفه مقتول(سوم) را بر سر نی کنند و یا کلامالله را بر سر نیزه بزنند و اگر عرصه خیلی تنگ شد- در صفین- خود را برهنه کنند و از هلاکت بگریزند. جمل و صفین پر از همین شیادیهاست. در جنگ با ناکثین چه قدر بر محمدبن ابوبکر سخت گذشت که دید منافقان قدیم و جدید محارم خود را در حاشیه امن نگاه داشته اما خواهرش عایشه همسر رسول خدا(ص) را سوار بر شتر فتنه کرده و به عنوان تابلوی فریب در انظار این همه نامحرم میگردانند. پسر ابوبکر مانند پسر زبیر نبود. پای امیر مومنان(ع) ایستاد، حتی به هنگام پی کردن شتر سرخموی فتنه و پایان دادن به شرارت فتنهانگیزان. با این همه توصیه امام این بود که حرمت همسر پیامبر(ص) را نگاه دارند و او را با احترام برگردانند.
2- شرافت و صداقت که نباشد، یک روز میشود آقای منتظری را [...] خواند و اسباب مضحکه محافل خود قرار داد و روز دیگر وقتی به شکار نیمهجان در دست باند مهدی هاشمی و نهضت آزادی و سایر گروهکهای نفاق بدل شد، به او لقب آیتالله العظمایی و مجتهد واقعی و مرجع عالیقدر و... داد؛ حتی اگر اصل تقلید از مرجعیت را کاری شبیه کار میمون خوانده باشند! شرافت و صداقت که نباشد میتوان انواع اتهامات سخیف و بیپایه را در طول سالها به آقای هاشمی رفسنجانی بست و او را عالیجناب سرخپوش نامید اما چند سال بعد در پی عدم احراز صلاحیت هم او، غمگساری کرد که «انقلاب از دست رفت، شلیک بر پیکر نیمه جان انقلاب، پایان جمهوری اسلامی، انقلاب پدرخود را خورد و...»! این البته غصه بزرگی است که دشمن در برخی چهرههای دارای سابقه انقلابی طمع کند. اما باید دید حلقههای طفیلی نقاق، در کدام روند و به خاطر کدام رخنهها میتوانند این شخصیتها را پیشمرگ خود قرار دهند و با ژست موافقت، از همانها انتقام گذشته را بگیرند؛ همانگونه که مروان بن حکم و ولید بن عقبه با راهاندازی جنگ جمل، انتقام بدر و احد را از زبیر و طلحه گرفتند و طلحه با تیر مستقیم و از پشت پرتاب شده مروان- که امیر مومنان او را دست یهودیه و غدّار خوانده بود- از پا درآمد.
آیا پذیرفتنی است فتنهگرانی که علنا سال 88 در کف خیابان شعار دادند «انتخابات بهانه است- اصل رژیم نشانه است» و همه عداوت خود علیه ولایت فقیه و جمهوری اسلامی و امام خمینی(ره) را یکجا بیرون ریختند، مجددا ادعا کنند برای انتخابات آمدهاند و از آقای هاشمی برای یک رقابت دموکراتیک در چارچوب قواعد نظام حمایت میکنند؟ آیا میشد سبزهای اموی را که حتی به عزاداری سالار شهیدان حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام رحم نکردند، در تدارک فتنهانگیزی تازه دید و مقهور عملیات فریب رذالت آنان شد؟ پس تکلیف بصیرت چه میشد؟!
3- ما- همه ارادتمندان یکلاقبای امام و انقلاب- یک تشکر بلندبالا و خالصانه به اعضای شورای محترم نگهبان که مسئولیت سنگین بررسی و احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را امانتدارانه به دوش کشیدند بدهکاریم. نفس رسیدگی امانتدارانه به صلاحیت 686 داوطلب به نحوی که نه حق آنان و نه حقوق ملت و نظام تضییع نشود، مسئولیت سنگینی است چه رسد به این که برخی گردن کلفتهای سیاسی نیز از طرفین بخواهند فشار بیاورند. روح بلند مجتهد مجاهد شهید «شیخ فضلالله نوری» غرق در رحمت واسعه الهی باد که سنگ بنای نهاد شورای نگهبان را در پیش از یک قرن پیش گذاشت. این شورا امروز حقا رکن اعتماد و اطمینان و سلامت جمهوری اسلامی است و طبعا به همین دلیل آماج توپخانه دشمنیها قرار دارد. کارنامه درخشان شورا در آزمون اخیر نشان میدهد که اعضای محترم آن حاضر نشدند بر سر اصول قانون اساسی کوتاه بیایند و برترین و بالاترین مصلحت را در التزام به اجرای مُرّ قانون یافتند.
اعضای محترم شورای نگهبان همان گونه که قلب امت مومن و انقلابی را شاد کردند، شالوده چیدمان فتنهگری ضد انقلاب و نفاق جدید و قدیم را به هم ریختند. درست به همین دلیل، محافل ضد انقلاب و رسانههای آنها پس از یک هفته هیجانزدگی و خیالپردازی، کُپ کردهاند. آشفتگی در انبوه تحلیلهای این جبهه رسانهای و سیاسی موج میزند. از یک سو اذعان دارند که بخش اصلی نقشه مهندسی شده آنان درهم ریخته و از سوی دیگر تقلا میکنند ضربه و شکستی را که خوردهاند به واسطه تحریف صورت مسئله، پای نظام و انقلاب و مردم بنویسند! این البته هنر و هوشمندی شورای محترم نگهبان بود که برترین مصلحت را در اجرای قانون دید و گروگانگیران منافق را در فاز اول عملیاتشان ناکام گذاشت؛ البته یک موضوع هنوز محل ابهام است و آن اینکه آقای هاشمی رها شده، دچار خطای محاسبه شود و مجددا در دام آنان قرار گیرد و گرفتار شود. به تعبیر یکی از رسانههای ضد انقلاب؛ «برنامه حکومت ادامه همان راهی است که از سال 88 دنبال کرده است. انتخابات سر موقع برگزار خواهد شد. جنبش استیصال (جریانی که از سر استیصال در حال حلقه زدن به گرد رفسنجانی بود) با اکراه بیشتر ایفای نقش خواهد کرد... آیا هاشمی آن جادویی بوده که بتوان دوباره خیابان و فشار از پایین را فعال کرد؟ این گوی و این میدان!» (اخبار روز- 31/2/92).
4- آقای هاشمی در حالی که چوب تقلب جریان نفاق جدید را در سال 78 (انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی) خورده بود، با آنان همراه شد. او از سال 84 تا به امروز از موقعیت بازیگردانی و کارگردانی درآمده و در عمل به بازیگر میدانی همان جریان تبدیل شده است. جریان منافق چند لایهای که آن انتقام سخت و علنی را سال 1378 از آقای هاشمی کشید و از او «آغاسی» انتخابات ساخت، برای چندمین بار در حال انتقامگیری از ایشان است اما این بار از گارد موافق و هل دادن آقای هاشمی به تقابل با نظام. آیا هاشمی را باید حفظ کرد؟ تردیدی در این نیست. نگارنده با همین تلقی- و با وجود انتقادهای جدی- در آخرین انتخابات مجلس خبرگان به آقای هاشمی رای داده است. اما آیا حراست و حفاظت از شخصیتها، یک مسئولیت یک طرفه است حتی اگر خود آنها همراهی نکنند؟ اگر کسی در خطبههای نماز جمعه (26 تیر 88) از فتنهگران جانبداری کرد و آنها پس از آن تشجیع شدند که سلسله خیانتهای روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و 6 دی (عاشورا) را یکی پس از دیگری مرتکب شوند و از شعار به نفع رژیم صهیونیستی و اهانت به حضرت امام(ره) تا حذف جمهوری اسلامی و شعار علیه ولایت فقیه و سپس جسارت به ساحت مقدس امام حسین(ع) پیش بروند و آخرالامر نیز همان چهره سیاسی پس از چند سال از موضع لجاجت گفت موضع من همان است که در آخرین نماز جمعه گفتم و یا ادبیات تردیدافکن رسانههای جبهه استکبار در القای آزاد نبودن انتخابات را تکرار کرد، آن هنگام تکلیف چیست؟ در این صورت، آن شخصیت سیاسی با سابقه مهمتر و محترمتر و ارجمندتر است یا اصل جمهوری اسلام و مردم و امام خمینی(ره) و مکتب امام حسین علیهالسلام؟!
سران فتنه (امثال موسوی)حرمتشکنان بازداشت شده در روز عاشورا را که در میان آنها اعضای فرقه ضاله بهائیت و گروهک تروریستی منافقین و... بودند مردمان خداجو خواندند و بر لجاجت و انحراف خود اصرار ورزیدند و معالاسف آقای هاشمی نه تنها نتوانست با آنها مرزبندی کند، بلکه به تابلوی حمایت از آنان تبدیل شد. یک علت این امر را میشد در اظهارات خانم فائزه هاشمی جستوجو کرد که از بازداشتیهای آن دو گروهک به عنوان «دوستان خوب» خود یاد کرد و تاکید نمود هرگز به منافقین تروریست، منافقین نخواهد گفت. آری در بیت آقای هاشمی، فرزند وی حاضر نیست از سازمانی که 12 هزار شهروند بیگناه ایرانی را به شهادت رسانده- و پدر وی یکی از قربانیان است- با هویت واقعیشان یاد کند و به آنها «مجاهدین» میگوید و دوستان خوب خود میشمارد. اینجا تکلیف چیست؟ باید ایستاد و تماشا کرد تا منافقین این بار به جای ترور فیزیکی، عملیات گروگانگیری را کامل کنند و سپس به واسطه این گروگانگیری، محافظان انقلاب را خلع سلاح کنند و بعد حتی گروگان را نیز از پای درآورند؟!
5- پیام اقدام شورای نگهبان درباره نامزدی آقای هاشمی- و نامزد رئیس جمهور به شکلی مشابه- این است که حق و قانون و اصل نظام محترمتر از شخصیتهاست و نرخ کلی انقلاب نه خواهد شکست و نه بر سر آن تخفیف داده خواهد شد. اصلا تخفیف از جیب چه کسانی، ازجیب ملت مومن که پناهی جز مسئولان امانتدار ندارند؟ آیا چهرههای سیاسی که دافعههای لازم و انقلابی را در برابر مفسدان و قانونشکنان ندارند، مظلومترند یا ملت نجیبی که به واسطه فتنه و انحراف در حقشان ظلم شد؟! این جملات شریف، بیان رسای حضرت امام(ره) در منشور برادری است که درباره گروهکهای التقاطی و لیبرال فرمودند «انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد... آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا مرگ بر آمریکا گفتید، چرا جنگ کردید، چرا نسبت به منافقین و ضد انقلاب حکم خدا را جاری میکنید، چرا شعار نه شرقی نه غربی دادهاید، چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر... صریحا اعلام میکنم تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین، اسلام این مردم بیپناه را از بین ببرند».
اکنون سؤال این است که آیا امروز همان گروههای منافق و لیبرال- پس از قربانی کردن برخی چهرههای با سابقه نظیر آقای منتظری- سراغ حیثیت آقای هاشمی نرفتهاند و علنا با ذکر دلیل از عملکرد سالیان اخیر وی حمایت نمیکنند؟ اگر حمایت میکنند که میکنند، اینجا باید جانب شخص را گرفت یا نظام و انقلاب و مردم را؟ بدین ترتیب ارزش اقدام شورای نگهبان بیشتر به چشم میآید که با تدبیر قانونگرایانه خود، آقای هاشمی را- که برای اجرای نقشه موذیانه منافقین، به وسط میدان هل داده شده بود- حفظ کرد. و همین امر است که صدای جیغ و فریاد طراحان سناریوی دوسویه «انتقام از نظام- انتقام از هاشمی» را به آسمان بلند کرده است.
محمد ایمانی
به گزارش حوزه احزاب خبرگزاری فارس/a> آیتالله هاشمی رفسنجانی، در دیدار مسئولان و اعضای ستاد انتخاباتی خود اظهارداشت: جامعه امروز، نیاز به وحدت و آرامش برای عبور از شرایط دشوار کنونی را دارد و باید ضمن پرهیز از ناامیدی با روحیه امید و آرامش و اتخاذ تصمیمات جهادی، عقلایی برای حل تدریجی مشکلات کشور چارهاندیشی کرد.
وی افزود: تلاش کنیم تا حماسه سیاسی مدنظر رهبری ایجاد شود تا بتواند مقدمهای برای حماسه اقتصادی در کشور باشد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با تشکر و قدردانی از تلاشهای خالصانه و خودجودش مبتنی بر احساس وظیفه و تکلیف مسئولان و اعضای ستاد انتخاباتی خود در سراسر کشور اعم از نیروهای معتدل و متعهد اصولگرا و اصلاح طلب و مستقل که با دست خالی و انگیزههای شخصی و احساس وظیفه در این مدت کوتاه متقبل زحمت و هزینه شدند به تشریح علل ثبتنام خود در این دوره از انتخابات پرداخت.
رئیس مجمع تشخیص مصلحتنظام افزود: عصر جمعه اصلا قصد نامزدی نداشتم و قبلا اطلاع داده بودم که آماده نامزد شدن نیستم ولی با توجه به مراجعات فراوانی که از ماهها قبل از انتخابات بویژه در روزهای منتهی به پایان مهلت ثبت نام داشتم که از همه قشرهای کشور و صنوف مختلف بودند و بویژه شخصیتها و بزرگانی از قم، مشهد، نجف که شاید در وقت مناسبی به آن پرداخته شود، نهایتاً احساس کردم مقاومت در مقابل این حجم زیاد از درخواستها نوعی استبداد به رای است لذا به رغم آگاهی از مشکلات پیش رو و موانع موجود و تشدید حجم تهمتها و تخریبها برای اینکه در نزد خدا حجتی داشته باشم و در نزد مردم و تاریخ آینده کشور احساس شرمندگی نکنم پس از ارسال پیام به خدمت رهبری خود را برای خدمت عرضه کردم و اکنون نیز در شرایط بهوجود آمده، وجدانم راحت و آسوده است و برای همه دعای خیر و توفیق دارم.
در ابتدای این دیدار جهانگیری به بیان گزارشی از فعالیتهای صورت گرفته در مدت محدود مسئولیت خود به عنوان رئیس ستاد انتخابات پرداخت و اظهارداشت: با تشکیل ستادها افراد از گروههای مختلف، نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی، طبقات ضعیف جامعه از سراسر کشور به ابراز احساسات و خوشحالی پرداخته و موجی در کشور ایجاد شد که انشاء الله ادامه پیدا کرده و باعث ایجاد حماسه سیاسی مورد نظر مقام معظم رهبری شود.
در ادامه حجج اسلام رستگاری، مجید انصاری، حمیدزاده، ادیب، و همچنین خباز و کشاورزیان و قریشی به بیان نظرات خود پیرامون انتخابات پرداختند و از ایثار و فداکاری آیتالله هاشمی رفسنجانی برای قبول دعوتهای بیشمار و شرکت در انتخابات تشکر و قدردانی کردند.
| |||||
![]() | |||||
|