جنگ غزه هرچند در منطقهای به عرض 12 و طول 40 کیلومتر رخ میدهد، اما جنگی در مقیاس و ابعاد جهانی است. به یک معنا این جنگ به عنوان نهمین جنگی که مستقیما از سوی صهیونیستها راهاندازی شده، ادامه جنگ جهانی چهارم برسر سرنوشت خاورمیانه اسلامی است. مافیای صهیونیستی نقش ویژه در تحریک آمریکا به آغاز پروژه خونین خاورمیانه جدید و قرن جدید آمریکایی در سال 2001 داشت. آن زمان برخی مقامات آمریکایی از جمله رئیس سازمان سیا اعلام کردند جنگ علیه 24 کشور اسلامی آغاز شده است. نقش مستقیم رژیم صهیونیستی در 9 جنگ - به فاصله 66 سال- و البته نقش پنهان صهیونیستها در جنگهای افغانستان و عراق و سوریه، روشن میکند چرا حضرت امام خمینی(ره) از رژیم صهیونیستی به عنوان غدهای سرطانی که باید از بین برود یاد کرد. به این گفته حضرت امام باید به چشم استراتژی امنیت ملی و منطقهای نگریست.
حدود سه سال قبل، در کاخ سفید و کنگره آمریکا، واژه جدیدی ابداع شده بود و کم و بیش در بین مقامات سیاسی آمریکا رایج و مصطلح شده بود، واژهای که سرانجام اوباما آن را در یک برنامه رسمی، آشکارا علیه کشورمان به کار برد. او خبر از اعمال «تحریمهای فلجکننده» علیه ایران میداد. تحریمهایی که قرار بود در مدت کوتاهی اقتصاد ایران را فلج کرده و وادارمان کند از مواضع اصولی و به حق خودمان عقبنشینی کنیم. این سخنان که در سال90 گفته میشد، برای مردم ما بیگانه نبود، ذهن و حافظه آنها، با شنیدن اینکه قرار است آمریکا در مدت کوتاهی - به خیال خودش- به حساب ما برسد، مردم را به یاد جملاتی مشابه در سالهایی دور انداخته بود. سالهایی که ایران، ایران سال 90 نبود، سالهای دوری که ایران تازه انقلاب کرده بود. بسیاری از ساختارهای حاکمیتی به درستی شکل نگرفته بود و منافقان و تفالههای آمریکا با قتل و جنایت، ناامنی و وحشت را به هموطنانشان تقدیم میکردند! در آن سالها بود که «صدام» در مصاحبه آغاز جنگ در 31 شهریور 59، وعده کرد بقیه سخنانش را یک هفته بعد در تهران به خبرنگاران بگوید! چه شباهت تام و تمامی بین آن ادعای صدام و این لاف اوباما بود! ایران آن روزها هم در تحریم بود! تا جایی که در خرید ضروریترین مایحتاج حیاتی کشور با مشکل مواجه بودیم. در آن سالها تامین معاش مردم، کاری سخت و دشوار بود، صنایع داخلی با جنگ و خاموشی و بمباران مواجه بودند، خرید خارجی نیاز به پول داشت، فروش نفت به سختی و دشواری انجام میشد و... و همه اینها کافی بود که انقلاب جوان ما از پای بیفتد و کاخ آرزوهای مردم ویران شود! صدام وحشیانه میتاخت و مشکلات اقتصادی امان مردم را بریده بود اما آنچه آنها میخواستند، نمیشد! مردم، با دست خالی کشور را اداره کردند، جنگ را پیش بردند، متجاوز را بیرون راندند و از همه عقبهها و گردنههای خوفناک و ویرانگری که هر یک به تنهایی و در شرایط عادی- یعنی شرایطی که خدا نباشد و مردم هم حامی نظامشان نباشند- برای نابودی یک تمدن کهن کافی بود، عبور کردند. عبوری سرفراز و سربلند. گرچه عبور از این شرایط سخت به بهای خون سرخ بهترین فرزندان ایران بود، اما امروز ایران به اقتدار و عزتی رسیده که به یقین حسرت بسیاری از مردمان است و استقلال آن، رشک خیلی از رجال سیاسی دنیا. امروز صدام دیوانه در اسفلالسافلین است و جز ننگ و پلیدی چیزی از او به یادگار نمانده و در مقابل ملت ایران هر روزه و هر ساله پاسداشت شهیدانش را پرشکوهتر برگزار میکند. کشوری که در تامین ابتداییترین امکاناتش با مشکل مواجه بود، اکنون به حیاتیترین و جدیدترین علوم روز دست یافته، ماهواره به فضا میفرستد، در ژنتیک مرزهای علم را میشکافد و دهها و صدها دستآورد علمی و فنی دیگر را با غرور و افتخار به رخ جهانیان میکشد. اما راز این اتفاق سترگ و این پیروزی بزرگ چیست؟ چه شد که ایران از آن وضعیت به این نقطه کمال رسید؟
دو روز قبل که مسئولان ارشد کشور به حضور رهبر انقلاب رسیدند، ایشان در سخنان مهمی از راز و رمز این توفیقات سخن گفتند و از وضعیت امروز و آرایش سیاسی دشمن و طمعی که او در ما کرده است پرده برداشتند. تشبیه نظام مقدس اسلامی به «شجره طیبه» از زیباترین سخنانی بود که آن شب از آقا شنیدیم. شجره طیبهای که فهم و درک آن از منظر قرآن، همان راز و رمز پیروزی انقلاب و بالندگی آن تا امروز است. از دید ایشان، اتکا به عالم غیب و باور اینکه نیرویی به جز اسباب و علل مادی و ظاهری در دنیا موثر و موجود است، و باور و اطمینان به سنتهای الهی رمز مهم پیروزیهای شگرف مردم ایران است. «در دنیای مادی، در دنیای تسلط ابرقدرتها، در دنیای ستیزهگری همهجانبه با اسلام و معارف اسلامی و ارزشهای اسلامی، یک نظامی به وجود بیاید بر پایه اسلام، آن هم درست در نقطهای که بیش از همه جای دنیا عوامل آن قدرتهای منحرفکننده، نفوذ و حضور داشتند. این چیز عجیبی است. من و شما عادت داریم اما این همان «ان تنصرالله ینصرکم» است.» باور به این وعده غیب نصرت الهی بود که دشمن را تا امروز ناکام و ناامید کرده است.
در طول این سالها استراتژی دشمن آنگونه که رهبر عزیز انقلاب در این دیدار تشریح کردند، چیزی جز تهدید و تحریم نبوده و نیست. آنها نه منطق و استدلال مقابله با نظام ما را دارند و نه حاضرند از تفرعن و نخوت خود دست بردارند. پس یا از در جنگ وارد میشوند یا از در تحریم. با اینکه بارها و بارها از مردم ما تو دهنی خوردهاند، اما روش خود را تغییر نمیدهند و چون کمتر نتیجه میگیرند، به ترفند و حیله دیگری متوسل میشوند. آنها میدانند که درحرکت نظامی قطعا ناکام خواهند بود. آنگونه که حضرت آقا فرمودند: «اگر حمله نظامی برای آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تامل نمیکرد» سالها پیش، امام راحل عظیمالشان هم فرموده بود که آمریکا هر کاری که از دستش برمیآمده کرده است و اگر کاری نمیکند، توانش را ندارد! پس باکی از تهدیدهای گاه و بیگاه آنها نیست و نصرت الهی و اقتدار نظامی ایران و قدرت بازدارندگی نیروهای مسلح، امکان عملی ساختن هر تهدیدی را از آنها گرفته است. پس راهی که برایشان میماند، تحریم و تشدید تحریمهاست. آنها این راه را هم طی کردهاند و نتیجهای نگرفتهاند و امروز که در سختترین شرایط تحریمی دشمن قرار داریم، راه نجات، تسلیم و کرنش در برابر دشمن نیست تنها راه نجات، «اقتصاد مقاومتی» و عمل همه جانبه به آن در همه ابعاد است. این امر نیاز به عزم جدی و اراده همه جانبه برای اجرایی کردن دارد همانطور که رهبر انقلاب فرمودهاند: «به مسئولین دولت عرض میکنم؛ اقتصاد مقاومتی را جدی بگیرید... باید عمل کرد... اینجور نباشد که به زبان بگوئیم، در عمل کُند حرکت بکنیم، در اقتصاد مقاومتی تکیه بر تولید داخل است، بر استحکام بنیه درونی اقتصاد است... رونق اقتصاد با تولید حاصل میشود با فعال کردن ظرفیتهای درونی کشور حاصل میشود نه با چیز دیگر» عمل به این اصل مهم دشمن را از این حربه هم نا امید میکند. اما دشمن دستبردار نیست! او برای اینکه مسئولان را از مقاومت و پایمردی بر آرمانها و ارزشها ناامید کند و برای آنکه در صف محکم ایمان و باور مردم رخنه و شکاف ایجاد کند، تلاش میکند «دستگاه محاسبه» ما را دچار اختلال کند. آنچه سبب اخلال در دستگاه محاسبه یک نظام میشود چند چیز است که یکی ترساندن مقامات ارشد یک کشور است.
آنها به فرموده امام راحل «اُشتلم» میزنند تا ما بترسیم و عقبنشینی کنیم اما اگر ایستادگی کردیم و نترسیدیم، خلع سلاح میشوند، راه دیگر وعده دادن و زیبا نشان دادن آینده دوستی با آنهاست. فریبی که بسیار مؤثر و خطرناک است و بخصوص در شرایط سخت اقتصادی، دست و دل مسئولانی که اندکی بصیرت و تدبیرشان کم باشد را میلرزاند. همین محاسبه غلط است که در لحظه حساس تصمیمگیری، یک مقام مسئول را به حرف یا تصمیمی رهنمون میشود که چون با اعتماد به دشمن حاصل شده، هیچ قابل اعتماد نیست و جز خسران و زیان چیزی در پی ندارد. متأسفانه در مقاطع مختلف، کسانی بودهاند که فریب وعدههای دشمن را خورده و بدون توجه به ظرفیتهای داخلی، راه برون رفت از مشکلات را در کنار گذاشتن آرمانها و ارتباط با دشمن دانستهاند! راهی که قطعاً فرجامی جز پشیمانی ندارد. مفهوم این کلام این نیست که آنها که چنین میگویند، از دشمن خط و ربطی میگیرند اما هر چه هست این سخنان از یک سو دل مردم را خالی میکند و از دیگر سو دشمن را امیدوار میکند که نقشه شومش اثر کرده و دستگاههای محاسباتی ما را مختل کرده است. چندی قبل و در حالی که سربازان عرصه دیپلماسی ما در حال نبرد در سختترین عرصهها هستند، قائم مقام بانک مرکزی، در گفتگو با یک نشریه آمریکایی گفته بود: «لغو تحریمها، اقتصاد ایران را به رشد 6 درصدی میرساند»! این سخنان دشمن را در پای میز مذاکره جری و گستاخ و دل مردم را از نگاه به داخل و اقتصاد مقاومتی سرد میکند.
سخنان دو شب قبل آقا، آنقدر گویا و شفاف بود که هر شنونده منصف و مؤمنی را به این باور میرساند که راه یکی است و آن پایمردی در راه خدا. باوری که مردم، در طول سی و پنج سال عمر با برکت انقلاب با همه وجود درک و لمس کردهاند. باور اینکه دشمن قابل اعتماد نیست، راه نجات را فقط در داخل مرزهای کشور و مبتنی بر جوانان مؤمن و متعهد خودمان باید بیابیم و مراقب باشیم نه فریب عشوه و غمزه دشمن را بخوریم نه از اخم او هراسی به دل راه بدهیم که «ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم».
حسین راد
حتما دیده یا شنیدهاید که وقتی یک گروه سارق حرفهای، قصد انجام سرقت مهم و بزرگی دارند، ترفندهای مختلفی به کار میبرند تا هرچه بیشتر موفقیتشان را تضمین کند. یکی از این ترفندها، صحنهسازی و ایجاد حوادث صوری و ساختگی است. حوادثی که باعث میشود حواس مردم و نگهبانان محل مورد نظر به سوی آن حادثه ساختگی پرت شده و سارقان با بهرهگیری از این غفلت، به راحتی مقصود خود را عملی کنند. در این روش معمولا فرد یا افرادی از باند سارقان در قالب مردم عادی و حتی در هیات مامور محافظ به قصد کمک کردن و حل مشکل یا برقراری نظم و... در بین مردم عادی و در محل حضور دارند و اتفاقا همانها هستند که هدایت جریان و افکار عمومی را بر عهده میگیرند و با زرنگی صحنه را برای حلقه اصلی ماجرا آماده میکنند.
این شگرد، تنها در سرقتها و فیلمهای ژانر پلیسی و کارآگاهی کاربرد ندارد، بلکه کاربرد بسیار مهم و اصلی آن در عالم سیاست، بمنظور جهت دادن و در اصل انحراف افکار عمومی و مسئولان کشورهاست. شگردی که غرب به خاطر سابقه استعماری و سراسر خباثت و جنایتش در آن متبحر و کارکشته است و بارها و بارها آن را در جهان به کار گرفته و در بسیاری از موارد نیز، به نتیجه مطلوب رسیده است. برای آنها مقدمات این روش مهم نیست! مهم این است که مردم و حافظان آن گوهر گرانبها، حواسشان از حادثه اصلی پرت شود. در همه این موارد، از حوادثی استفاده میشود که فی نفسه مهم و خطیر است اما در مقایسه با حادثه اصلی و آنچه انتظار مردم را میکشد، هیچ است و اصلا نباید آن حادثه فرعی را به هیچ انگاشت! و این فقط در سایه شناخت این شگردها حاصل میشود.
در مدل سیاسی این شگرد، برخی خواص و جریانات با همراهی مطبوعات و رسانههای آلوده، نقش همان کسانی را ایفا میکنند که با صحنهسازی حواس مردم را پرت میکنند تا دزدان به راحتی به غارت و دستبرد دست بزنند. و البته در این بین نقش رسانهها بسیار برجستهتر از سایر اجزا است. به نحوی که قاطعانه میتوان گفت بدون حضور آنها، امکان شکلگیری اینچنین سناریوهای خیانتآمیزی وجود ندارد.
در ایام اخیر شاهد زنجیرهای از حوادث و حواشی هستیم که پی در پی سپهر سیاسی کشور را دربر گرفته و هر یک برای مدتی انرژی و توان جامعه را به خود مصروف کرده و پس از مدتی گرد و غبار منازعه سیاسی و جناحی فروکش کرده و البته هنوز فروکش نکرده، مضمون تازهای از گوشه دیگری کوک شده و ماجرای تازهای شکل گرفته است!
چند نمونه دم دستی و آشکار از این حوادث عبارتند از:
1- سخنان سخیف وزیر اسبق اطلاعات و دستیار کنونی رئیسجمهور در تقدیس شیر و خورشید و آرزوی بازگرداندن آن که در تقابل صریح و بیچون و چرا با فرمایشات امام راحل عظیمالشأن بود.
2- اظهارات عجیب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره مسائل فرهنگی و مباح دانستن برخی منکرات عینی، به بهانه پرداختن به امور به اصطلاح ریشهای و مبنایی!
3- برپایی جشنی در روز میلاد حضرت زهرا(س) در کاخ سعدآباد و نقل روایات گوناگون از اشرافیت یا سادگی مبالغهآمیز آن.
4- واکنشهای تعجبآور نسبت به تولید و پخش یک فیلم مستند و دعوت از مسئولان قضایی برای برخورد با سازندگان آن، از سوی کسانی که حتی فیلم را ندیده بودند!
به این فهرست میتوان دهها مورد و نمونه دیگر اضافه کرد. نمونههایی که گاه از سوی حامیان و گاه از سوی منتقدان دولت شکل میگیرد و در جامعه منعکس میشود. با نگاهی وسیعتر میتوان حتی برخی رفتارهای قانونی در مقطعی خاص را هم حرکت ناخواسته در این الگو دانست. مثل سوالات پیاپی و بعضا بیثمر از وزرا یا بعضی تغییرات مدیریتی بیموقع در برخی قوا.
اما ماجرا چیست!؟ آیا همه کسانی که رفتارهای این چنینی را در پیش گرفتهاند عامل مستقیم دشمناند؟ قطعاً چنین نیست و نمیتوان به همه آنها چنین نسبتی داد. میتوان گفت که برخی عامدانه سخنان خلاف اصول و مبانی نظام اسلامی و حتی احکام شرع میزنند تا خشم و خروش مردم مومن انقلابی را برانگیزند! امام راحل(ره) در این خصوص هوشیارانه اندرز دادهاند:« اهانت به بعض احکام اسلام... من باب اتفاق نیست، نقشه است، توطئه است. نقشه برای اینکه شما را از راه مستقیمی که دارید منحرف کنند و به امور دیگر غیر از این امر مهم منحرف کنند. ملت ایران باید با هوشیاری این توطئه را خنثی کنند.» اما برخی هم نسبت به نتیجه سخن و رفتارشان بیاطلاعند و نمیتوانند چند گام جلوتر، تاثیر آن را ببینند! اما آنچه مهم است پژواک و انعکاس این رفتار و گفتار در مقطع خاص جامعه است. این همان هدف مهم دشمن است.
رهبر معظم انقلاب سالها قبل فرمودند: «گاه دشمن حرف خود را با ده واسطه از دهان یک فرد موجه میزند». این همان وضع امروز ما در بسیاری از اظهار نظرها و اقدامات است. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. بیان یک سخن در جمعی محدود یا انجام یک کار در گوشهای متروک انعکاس اجتماعی ندارد و گردانندگان و صحنهپردازان را به هدفشان نمیرساند! پس باید حلقه دوم وارد کارزار شود و موضوع را با سر و صدا و جار و جنجال رسانهای تبدیل به موضوع اول کشور کند! اینجاست که دشمن به زنجیرهای از رسانههای همسو و غوغاسالار نیاز دارد!
اگر فیلم مستندی ساخته شده، باید تمام نظام متهم به توطئه علیه رئیسجمهور شود! اگر از وزیری سوال میشود، باید دهها یادداشت و گزارش خبری با ذکر تعداد، جزئیات، جناح و سابقه نمایندگان سوالکننده نگاشته شود تا موضوع کاملا سیاسی و حاکی از کینه و غرض جلوه کند! اگر کسی حرفی زد باید دهان او را با بیسواد و بیشناسنامه خواندن بست و آن کلمات را هزاران بار در روزنامهها تکرار کرد و لاجرم در همه این موارد - و دیگر موارد مشابه - گروهی که خود را مظلوم و مورد حمله قلمداد میکند به دفاع از خود میپردازد و جنگ مغلوبه میشود!... و این همان لحظه مطلوب و مورد انتظار غارتگران و دزدان است!
البته این حوادث، برای نخستین بار نیست که در ایران اتفاق میافتد! سالها قبل همان وقتی که رهبر معظم انقلاب، صراحتا برخی نشریات زنجیرهای را پایگاه دشمن معرفی کردند و البته مدتی بعد مقامات غربی صراحتا به حمایت مالی از این زنجیرهایها اعتراف و اذعان کردند، رئیسجمهور وقت مدعی بود که هر 9 روز در کشور با یک بحران مواجه است! گرچه آن روز هم برای خیلیها معلوم بود، اما بعدها بر همگان و حتی هواداران خود او هم معلوم شد که بحران را خودشان میساختند، مدیریت میکردند، به اوج میرساندند و پس از آنکه هزینههای فراوانش را به نظام تحمیل میکردند، به کناری مینهادند و بحران تازهای به راه میانداختند! آن روزها چنین میکردند تا مردم نفهمند چه بر سر ارزشها میآید! تا کسی خبردار نشود که در عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی هستهای چه میگذرد! تا خبردار نشویم که از ترس تشر دشمن و قرار گرفتن در محور شرارت، چه نرمشهای غیرموجهی پشت صحنه صورت میگیرد و چه نامههایی به التماس و پوزش نوشته میشود!
... و البته خدا چیز دیگری میخواست و مثل همیشه حافظ این انقلاب بود.
اما اکنون چه باید کرد!؟ آیا باید منفعل بود و نسبت به هر حرف سخیف و ضد دین و یا هر حرکت خلاف اصول و مبانی نظام چشمها را بست و دم برنیاورد!؟ آیا باید با جوش و خروش، کشور را به صحنه نبرد و تقابل دائمی تبدیل کرد و هر روز، پیگیر و درگیر بحرانهای ساخته و پرداخته شیاطین داخلی و خارجی و رسانههای زنجیرهای آنها شد!؟ و آیا راه میانهای هم وجود دارد؟ آیا نمیتوان از ظرفیتهای تجربی و خسارتهایی که پیش از این همین روش به کشور و انقلاب وارد کرده، بهره گرفت و بازی شعبدهبازان را با هوشیاری خنثی کرد و ناکامشان گذاشت؟ فراموش نکنیم عمده واکنشها، بر حق و از روی غیرت دینی و انقلابی است، درست مثل ضرورت کمک به مصدومان واقعی همان تصادف ساختگی! اما اولویتبندی و دید باز داشتن، اقتضا میکند که برای حفظ ارزشی عظیمتر و گوهری قیمتیتر، قربانی شدن آن چند نفر را با چشم اشکبار شاهد باشیم و آن نقد جان را برای حفاظت از آن گوهر پسانداز کنیم! به بیان دیگر هیچ اقدام پلشت و آسیبرسان را بیپاسخ نگذاریم، اما مراقب باشیم که اینگونه اقدامات و حاشیهسازیها نگاهمان را از مسائل اصلی منحرف نکند.
باید به هوش بود و فراموش نکرد که عقبههای مهم و تعیینکنندهای در پیش داریم. مذاکرات هستهای به حساسترین روزهای خود نزدیک میشود و بهانههای غرب وحشی برای پنجه کشیدن به روی انقلاب هر روز جدی و جدیتر میشود. رویکرد به اقتصاد مقاومتی برای مقابله با توطئههای دشمن و گشایش و رونق اقتصادی کشور ضرورتی حیاتی دارد و... باید برای آن روزها و آن صحنهها مهیا باشیم و فریب صحنهسازیها را نخوریم و از یاد نبریم که شیطانکهای بنده شیطان بزرگ، اگرچه از داخل و خارج به حرکت درآمدهاند، اما لشکر کلاغها را سنگی کافی است.
حسین شمسیان
گفت: دستاندرکاران هفتهنامه آسمان متعلق به حزب کارگزاران که بعدا به روزنامه تبدیل شده و سپس به خاطر نفی احکام اسلام توقیف شده بود، از دیروز هفتهنامه «صدا» را با همان کادر قبلی منتشر کردهاند.
گفتم: تازه سر و صدایشان گوش فلک را کر کرده که آزادی نیست!
گفت: خب! راست میگویند! منظورشان این است که «آزادی» نیست بلکه شلم شورباست و اصلاحاتچیها و کارگزارانیها هر کاری دلشان خواست میکنند و هیچ حساب و کتابی هم در کار نیست!
گفتم: مگر دستگاه قضایی روزنامه آسمان را به جرم نفی احکام صریح اسلام توقیف نکرده بود؟ و مگر دین اسلام پایه و اساس نظام و عمیقترین باورهای مردم نیست پس...
گفت: کار دستگاه قضایی دقیقا مثل آن است که در جریان یک چاقوکشی، چاقو را توقیف کرده و چاقوکش را آزاد کرده باشد.
گفتم: چه عرض کنم؟! دزدی ماشین یارو را دزدیده بود، دوستانش دنبالش کردند و یارو گفت؛ نگران نباشید، شماره ماشین را یادداشت کردهام!
1- همه ساله یادداشت پایانی سال را به همراهی کیهان و خوانندگان در قبال با اهمیتترین رخدادهای سالی که گذشت اختصاص میدادیم و امروز که آخرین شماره روزنامه در سال رو به پایان را پیش روی دارید، از منظری دیگر به برخی از رویدادهای مهم سال 1392 میپردازیم. از تحلیل و تفسیر دوباره رخدادهای مورد اشاره صرفنظر میکنیم چرا که پیش از این درباره این رویدادها، گفتنیهای فراوانی داشتهایم. امروز اما، بر سر آنیم که شماری از رخدادهای سال 1392 را از نگاهی دیگر به ارزیابی نشسته و دستاوردهای آن را که در نگاه اول قابل دیدن نبوده و یا انتظار دیگری از آن بوده است، برشماریم.
ادامه مطلب ...1- وارد رستوران میشوید. تا بجنبید و دست به جیب ببرید، چند نفر دور شما را میگیرند و با گرمی و صمیمیت تمام به شما خوشامد میگویند. اصلا نمیگذارند دست به جیب شوید که الا و بالله میهمان مایید و ما باید از شما پذیرایی کنیم. تازه بعد هم که حسابی پذیرایی شدید، شما را به کنسرت و شنیدن یک سمفونی دعوت میکنند. کجای این سور و سات بد است؟! الا اینکه آخر کار معلوم میشود آن همخوانی جمعی، ارتباطی به مرکب شما دارد که بوده و حالا نیست؛ آن را فروختهاند و شما را نیز میهمان ضیافت پرریخت و پاش خود کردهاند. چنین مالباختگیهایی دردناک است.
ادامه مطلب ...چرا آقای روحانی در این روزها دم از "نرمش قهرمانانه" می زند؟
اختصاصی " دیپلماسی عزت" – میثم رحمانی
این روزها کشور در "شرایط حساس" و پیچیده ای ست. این شرایط حساس را می توان از جهات گوناگون مورد بررسی قرار داد. جای تردید نیست که توافق 3 آذر ژنو نقش بسیار موثری در بروز این شرایط حساس در جامعه ایران دارد. دولتی بر سر کار آمده است که مدعی ست نوک پیکان حرکتش بر تنش زدایی در عرصه بین المللی و حل پرونده هستهای ایران است. اما هنوز 100 روز از شروع کار دولت نگذشته بود که مذاکرات هسته ای با 1+5 با اتفاقات شگفت آوری مواجه شد و حاصل این رویکرد 100 روزه را می توان در تحلیل متن توافق نامه 3 آذر ژنو جستجو کرد.
علی اکبر عالمیان
شاید یکی از بهترین تعابیر در وصف ملت ایران را بتوان از کلام اسماعیل هنیه، نخستوزیر دولت قانونی فلسطین استخراج نمود. وی پس از مشاهده حضور پرشور و گرم ایرانیان در مراسم جشن انقلاب اسلامی در 22 بهمن امسال، به وجد آمده و خاطرنشان کرد: «امروز من در میدان آزادی تهران، ذخیره جهان اسلام را از نزدیک مشاهده کردم».