این روزها توجهات افکار عمومی و مردم به «انتخابات» معطوف شده است. روز گذشته گمانهها و احتمالها درباره اینکه چه کسی نامزد میشود، چه کسی نامزد نمیشود به پایان رسید. 5 روز مهلت بود تا هر کسی که میخواهد داوطلب انتخابات ریاست جمهوری بشود به ستاد انتخابات کشور بیاید و ثبتنام نماید.
اکنون با اتمام ثبتنام نامزدهای انتخابات، بازار انتخابات داغ شده و البته این گام نخست این میدان حساس و خطیر است. ناگفته پیداست مانند همه کشورهایی که «انتخابات» در آنجا وجود دارد و مردم باید پای صندوقهای رأی بروند تا اداره کشور را به فرد منتخب بسپارند؛ صلاحیت نامزدها باید طبق قانون احراز شود.
از آنجایی که انتخابات ریاست جمهوری نسبت به دیگر انتخاباتها مانند انتخابات مجلس یا شوراها از حساسیت بیشتری برخوردار است و فرد منتخب، «رئیس جمهور» یک کشور خواهد بود؛ موضوع احراز صلاحیت یک شخص و انطباق مختصات او با ویژگیهای قانونی و لازم برای ریاست جمهوری، اهمیت بیشتری مییابد.
در جمهوری اسلامی نیز این مسئله بصورت دقیق و عمیق مورد توجه قانون اساسی قرار گرفته است و این قانون به صراحت ویژگیهای رئیس جمهور را مشخص کرده و در نهایت احراز صلاحیت یک شخص برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری بر عهده شورای نگهبان است.
البته این مسئولیت و وظیفه شورای نگهبان در ذیل مقوله «نظارت بر انتخابات» است که طبق قوانین موضوعه این نظارت عام، استصوابی و در تمام مراحل انتخابات است.
بنابراین جای کمترین تردیدی وجود ندارد که احراز صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری یک مسئله قانونی، عقلی و عرفی در تمامی کشورهای دنیاست و هیچ کشوری- حتی یک کشور- وجود ندارد که سیستم انتخابات و رأی مردم را پذیرفته باشد ولی برای کاندیداها و نامزدها شرایط و مشخصاتی را قائل نشده باشد.
در کشور ما موضوع تأیید و یا رد صلاحیتها هر چند یک موضوع روشن و بدون ابهام است و دایره آن را «قانون» معین میکند ولی همواره دستمایه تحرکات رسانهای دشمنان بیرونی و سوژههای ژورنالیستی برخی از دنبالههای داخلی آنها قرار میگیرد.
این در حالی است که طبق موازین قانونی بررسی صلاحیتها در انتخابات مبتنی بر ظرایف و دقایق حقوقی است. به قول حقوقدانان بررسی صلاحیتها حول سه محور است؛ 1- احراز صلاحیت 2- عدم احراز صلاحیت و 3- احراز عدم صلاحیت در حالت اول، ویژگیهای قانونی و لازم نامزدها برای کاندیداتوری احراز شده و بر صلاحیت نامزد یا نامزدهای مورد بررسی، مهر تأیید میخورد.
در حالت دوم صلاحیت نامزدها، نفیاً و اثباتاً احراز نشده است.
و بالاخره در حالت سوم، نامزدها صلاحیتشان برای مشخصاً کاندیداتوری در انتخابات مثلا ریاستجمهوری احراز نشده و البته این بدان معنی نیست که شخص مزبور برای تصدی در مناصب و سمتهای دیگری صلاحیت نداشته باشد.
بدون شک این حساسیتها و دقایق حقوقی برای آن است که قانونگذار نسبت به «حقوق مردم» بسیار حساس بوده و نمیخواهد خلایی وجود داشته باشد تا خدای ناکرده شخصی بدون ویژگیهای قانونی و شایستگی برای سمت مهمی همچون ریاستجمهوری، انتخاب کنندگان را بفریبد.
بنابراین به عبارت ساده کارکرد اصلی شورای نگهبان، «خدمت به مردم» است و تلاش میکند تا با احراز صلاحیتها کسانی را در منظر آرای مردم قرار دهد که از صلاحیتهای قانونی برخوردارند.
نکتهای که در این میان مورد دقت و توجه یادداشت پیش روی است تحرکات و تلاشهای توطئهآمیزی است که جریاناتی میکوشند خدمت بزرگ شورای نگهبان را در صیانت از ویژگیهای قانونی نامزدها، زیر سؤال ببرند.
از مدتها قبل و چندین ماه مانده به انتخابات 24 خرداد 92، شواهد و قرائنی حاکی از آن است که در آستانه انتخابات، هجمه و حمله به شورای نگهبان در دستور کار قرار میگیرد.
اینکه این روزها و در فاصله یک ماه به انتخابات ریاستجمهوری سازهایی کوک شده تا شورای نگهبان را به اصطلاح مورد تخطئه قرار بدهند در این پازل میگنجد.
ابتدا اجازه بدهید که موضوع مورد بحث را از کمی قبلتر مورد رصد و واکاوی قرار بدهیم تا به تحرکات و سناریوهای این روزهای جریانهایی برسیم که به خیال خودشان چه خوابهایی برای نظام دیدهاند ولی زهی خیال باطل!
موضوع به اواخر سال قبل بازمیگردد که به یکباره سناریویی با عنوان «انتخابات آزاد» در گستره وسیع رسانهای و مجازی پیش کشیده شد.
این شعار -انتخابات آزاد- هر چند پرطمطراق و جذاب بود ولی این ترفند از همان ابتدا با بصیرت مردم روبرو شد و ناکام ماند.
رهبر معظم انقلاب با تاکید بر این که تمامی انتخاباتها در جمهوری اسلامی آزاد بوده و تمامی سلایق و جریانهای سیاسی در انتخاباتهای گذشته شرکت داشتهاند؛ از اغراض شوم دشمن در طرح این شعار پرده برداشتند و به کسانی که خواسته یا ناخواسته در این چارچوب حرکت میکنند تاکید کردند: «مبادا دچار غفلت شوید و جدول موردنظر دشمن را پر کنید.»
گفتنی است؛ جریان ضدانقلاب و اپوزیسیون ورشکسته خارجنشین، ناشیانه با طرح موضوع «انتخابات آزاد»، این سناریو را به محاق بردند.
یکی از ضد انقلابیون فراری که ارتباط خود با موساد را انکار نمیکند در توضیح «انتخابات آزاد» که شبکههای ماهوارهای آن را با ذوق و شوق پخش میکردند میگوید؛ «انتخابات آزاد یعنی اینکه شورای نگهبان وجود نداشته باشد.» !
این رونمایی ضد انقلاب و مخالفان جمهوری اسلامی از «انتخابات آزاد» بعد مورد توجه دشمنان نشاندار کشورمان نیز قرار گرفت. طرفه آن که احمد شهید گزارشگر به اصطلاح حقوق بشر در امور ایران سال گذشته در گزارشی که یک رونویسی تمامعیار از روی دست ضد انقلاب بود به موضوع «انتخابات آزاد»! نیز اشاره میکند.
در همین رابطه، سنای آمریکا هم در آنچه که اعمال تحریمهای جدید علیه ایران نام مینهد به سناریوی «انتخابات آزاد»! چنگ میزند. در ادامه این خط، این روزها جریاناتی هجمه به شورای نگهبان را در شرایطی که هنوز روند تایید صلاحیت نامزدها به انجام نرسیده است کلید زدهاند.
آیا این هماهنگی و همخوانی با مواضع ضد انقلاب و دشمن تصادفی است؟ هدف از موج جدید حمله به شورای نگهبان برای چیست؟ چه جریاناتی این خط- و نه خطا- را دنبال میکنند؟
از یکسو جماعتی که در فتنه 88 نقش داشتند این روزها در ادعایی گزاف شورای نگهبان را مقصر اعلام میکنند؛ یکی این سخن موهن را به زبان میآورد که؛ «شورای نگهبان رفتارهای غیرقانونی را تغییر بدهد»، دیگری گستاخانهتر و بدون منطق حقوقی ادعا میکند؛ «شورای نگهبان در سال 88 بازی را به آتش کشاند»! و بلافاصله رسانههای زنجیرهای ضد انقلاب به استقبال این ادعاهای واهی میروند!
از سوی دیگر، جماعت دیگری مدتهاست به تصریح و به تلویح تلاش میکند جایگاه شورای نگهبان را تحتالشعاع، شلتاقکاریها و هیاهوهای خود قرار دهد.
آشکارا معلوم است که این پروژه مشترک «فتنه» و «انحراف» است که تخریب و به اصطلاح مسئلهدار کردن شورای نگهبان را در فضای رسانهای و مجازی در پی گرفته است اما بدبختی دو جماعت یاد شده که نقاط مشترک زیادی دارند این است که قادر نیستند این ادعاهای پوچ علیه شورای نگهبان را به افکار عمومی بکشانند؛ چون مردم میدانند که وظایف حقوقی شورای نگهبان در راستای تضمین حقوق آنهاست و هجمهها علیه این شورا، سیاسی و خیانت به حقوق مردم است. بیش از 30 انتخابات گذشته حقیقت ماجرا را گواهی میدهد و حال اگر جماعتی کورند و نمیبینند در پیله توهم خودشان باشند تا سیلی بزرگ ملت در 24 خرداد آنها را بیدار نماید. آن روز نزدیک است، نیست؟
حسام الدین برومند
حجتالاسلام والمسلمین قرائتی درباره حلقه انحرافی و ادعای دروغین ارتباط با امام زمان(عج) مطالب جالبی بیان کرد.
وی اخیرا ضمن حضور در برنامه تلویزیونی سمت خدا گفته است: میگویند ما خودمان مستقیما با امام زمان رابطه داریم، یک آدم منحرفی است میگوید من حکمم از امام زمان است. ادعاهایی میکنند یک کسانی را نایب امام زمان(عج)، مدیریت امام زمان(عج)، نمیدانم نظارت امام زمان (عج) همچین خودشان را به امام زمان (عج) میچسبانند... میگیم آقا! شما تو حوض خانه خود شنا نکردهای حالا ادعا میکنید در اقیانوس اطلس شیرجه میروی؟!
قرائتی افزود: شما نسبت به مراجع موجود موضعت چه بود؟ چقدر تقلید کردی؟! اصلا مرجع شما چه کسی است؟! با نایب امام زمان چه کردید که حالا با خودش... شما مگر گریه نمیکردید که یا حجهابنالحسن بیا طاغوتها را زیر و رو کن؟ بالاخره امام خمینی(ره) آمد یک طاغوت را برداشت تو چقدر کمک امام(ره) کردی؟! که حالا میگویی یا حجهابنالحسن بیا همه طاغوتها را از دم بردار امام خمینی(ره) یک طاغوت را برداشت یا نه؟ شما در حذف یک طاغوت نقشت چه بود؟! چقدر سختی کشیدی؟... تو برای یک کار کوچک اقدام نکردی! این ادعاهای بیخودیست؛ انحرافات است.
وی افزود: «یک دکتری هست رئیس دفتر یک کسی یه زمانی بود الان نمیدانم! خیلی راجع به آن آقا حرفهای رنگارنگ میزدند من بعد زنگ زدم در مورد رئیس دفترش پرسیدم شما ایشان را که اینقدر مریدش هستی دو تا از کمالاتش را بگو چون من شناختی روی ایشان ندارم چون خیلی بعضیها میگویند خوب است و بعضیها میگویند بد است شما بگو، گفت ایشان زیارت عاشورایش ترک نمیشود، گفتم دیگه، گفت نماز شبش هم ترک نمیشود، گفتم خب عمه من هم این کارها را میکرد!!
دبیر شورای نگهبان گفت: هرچند قانون انتخابات به ویژه در امر تبلیغات ضعفهایی دارد و به همین دلیل کار شورای نگهبان را دشوارتر میکند اما وظیفه ما رعایت قانون است نه مصلحتسنجی.
آیتالله جنتی در همایش مسئولان دفاتر و هیئتهای نظارت بر انتخابات گفت: وقتی یک حکومت الهی باشد، همه آنهایی که مقابل آن بایستند، مقابل خداوند متعال ایستادهاند. حقیقت تقابل کسی که با حکومت پیامبر(ص) و امیر مؤمنان(ع) و نائب امام معصوم مقابله میکند، در افتادن با خداوند متعال است.
دبیر شورای نگهبان درباره یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز گفت: ما وظیفه داریم در امر احراز صلاحیت داوطلبان و همچنین نظارت بر انتخابات، قانون را رعایت کنیم.
آیتالله جنتی عنوان شدن «شرایط داوطلبان ریاست جمهوری» در اصل 115 قانون اساسی را نشانه اهمیت موضوع دانست و گفت: شورای نگهبان وظیفه دارد شرایطی مانند «رجل سیاسی، مذهبی»، «ایرانیالاصل و تابع ایران»، «مدیر و مدبر»، «حسن سابقه» و «امانت و تقوی»، «مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران» و «مذهب رسمی کشور» را احراز کند.
وی یادآور شد: احراز شرایطی چون «ایرانیالاصل و تابع ایران بودن» دشوار نیست اما احراز برخی دیگر از شرایط به آسانی ممکن نیست. مثلاً باید دید فردی که ثبتنام میکند، آیا در حد سیاستمدار و سیاستشناس هست و درک عمیقی از جریانهای سیاسی داخلی و خارجی دارد که بتواند نظرات راهگشا برای برخورد مناسب با مسائل کشور را ارائه بدهد؟
دبیر شورای نگهبان احراز شرایطی چون «مدیریت و تدبیر» را هم مسألهای مهم دانست و گفت: زیرا فرد باید توان اداره کشور و حل مشکلات آن را داشته باشد.
وی با اشاره به انبوه کسانی که در دورههای اخیرانتخابات، تحت عنوان «احساس تکلیف» برای ریاست جمهوری ثبتنام میکنند گفت: باید کسانی داوطلب شوند که توان برداشتن بار سنگین این مسئولیت را داشته باشند.
آیتالله جنتی گفت: مسئولیت ریاست جمهوری امانت الهی بزرگ است که مردم با رأی خود، آن را به یک فرد میسپارند و طبیعی است که ما با ملاحظه سوابق فرد باید ببینیم آیا او دارای شرط «امانتداری» هست یا نه؟
وی درباره شرایطی چون «تقوا» نیز گفت: شرایط متقین در قرآن کریم و خطبه متقین در نهجالبلاغه آمده است، افرادی که ثبتنام میکنند باید ببینند چقدر واجد این اوصاف هستند.
دبیر شورای نگهبان با گلایه شدید از برخی فعالیتهای تبلیغاتی زودهنگام، گفت: وقتی افرادی علناً قانون را زیر پا میگذارند و زودتر از موعد به سفرهای تبلیغاتی علنی و پرهزینه میروند باید در کار خود تدبیر کنند که آیا اقداماتشان با ایمان و تقوا سازگار است؟
وی با ابراز تأسف از اقدامات تبلیغاتی برخی از داوطلبان، ادامه داد: باید با برخی از افراد که از مدتها قبل، سفرهای تبلیغاتی علنی و نیمه علنی داشتهاند برخورد شود.
جنتی با ابراز تأسف از وضعیت ناگوار برخی از اقشار مستضعف، گفت: افرادی برای تأمین نان شب محتاج هستند یا به دلیل فقر نمیتوانند هزینههای ازدواج فرزندانشان یا تعمیر منزلشان را تأمین کنند، اما همزمان عدهای با ارقام نجومی و هزینههای میلیاردی و ادعای خدمت، در پی کسب رأی مردم هستند!
وی با اشاره به وظایف قانونی شورای نگهبان در احراز صلاحیت داوطلبان و نظارت بر انتخابات گفت: ما سر سوزنی از قانون تجاوز نمیکنیم. شورای نگهبان نه تندتر از قانون عمل خواهد کرد و نه کندتر. با دقت، وضعیت افرادی که ثبتنام میکنند، بررسی میشود تا شرایط داوطلبی او احراز شود.
وی افزود: البته قانون انتخابات به ویژه در امر تبلیغات، ضعفهایی دارد و به همین دلیل کار شورای نگهبان را دشوارتر میکند اما وظیفه ما رعایت قانون است نه مصلحت سنجی.
دبیر شورای نگهبان با تأکید بر رعایت قانون در امر نظارت بر انتخابات نیز به مسئولان دفاتر و هیأتهای نظارت بر انتخابات استانها، گفت: شما نیز نباید سر سوزنی از قانون تجاوز کنید. در اظهارنظرها و ارائه گزارشها هم تنها قانون را رعایت کنید.
شاهد نوعی خود شیفتگی در برخی افراد هستیم
سخنگوی شورای نگهبان گفت: امروز شاهد نوعی خود شیفتگی در برخی افراد هستیم که خود را برای ورود به هر صحنهای اصلح میدانند.
عباسعلی کدخدایی طی سخنانی در همایش مسئولان دفاتر و هیأتهای نظارت بر انتخابات، گفت: از مهمترین شرایط ریاست جمهوری که شورای نگهبان باید آن را احراز کند «تقوا» است. وقتی فردی تبلیغات زودهنگام و غیرقانونی و شعارهای خلاف واقع میدهد، علناً نشان میدهد که واجد این شرط نیست.
وی با تأکید بر شرایط روشن داوطلبان ریاست جمهوری در اصل 115 قانون اساسی، بیان کرد: فردی که خلاف مصالح ملی با دشمنان این ملت و نظام و کسانی که به صراحت میگویند نظام اسلامی را قبول ندارند، ملاقات میکند، باید خودش ببیند آیا واجد شرط «رجل مذهبی و سیاسی» هست؟!
سخنگوی شورای نگهبان گفت: کسانی که شعارهای غیرواقع یا حتی مغایر با شئونات اسلامی میدهند، آیا میتوانند واجد شرط تقوا و مروج مذهب رسمی کشور باشند؟!
وی گفت: برخی شعارها شاید برای جذب چند رأی مناسب به نظر برسد؛ اما باید دید این شعارها اصلاً قابلیت اجرا دارد! چرا نظام اسلامی باید هزینه آن را بپردازد. اگر فردی شعارها و برنامههای غیر قابل اجرا میدهد تا نظر چند نفر را به خود جلب کند، نشان میدهد که اساساً «مدیر و مدبر» نیست و بنابراین باید خودش هزینه آن را بپردازد.
وی افزود: خلاف اوایل انقلاب که افراد با نوعی «خودبازدارندگی» از ورود به عرصه پرهیز میکردند، امروز شاهد نوعی «خودشیفتگی» در برخی افراد هستیم که خود را برای ورود به هر صحنهای اصلح میدانند. و پیش از آنکه ثبتنام کنند و صلاحیت آنها احراز شود، به تبلیغات زودهنگام و طرح شعارهای غیر واقع میپردازند.
سخنگوی شورای نگهبان با اشاره به برخی از ضعفهای قانون انتخابات، گفت: به ویژه در بحث تبلیغات، قانون انتخابات ضعفهایی دارد در حالی که امروزه با ابزارها و امکانات تبلیغاتی جدید مواجه هستیم.
کدخدایی با تأکید بر رعایت قانون در امر بررسی صلاحیتها و نظارت بر انتخابات،گفت: با وجود ضعفهایی که قانون انتخابات دارد، شورای نگهبان تمام سعی خود را برای انجام وظایف بکار خواهد بست.
اقدام دور از انتظار و غیرقانونی رئیس جمهور و برخی اعضای دولت در همراهی با مشایی برای ثبتنام انتخاباتی، موجب تعجب ناظران سیاسی و حقوقی شد.
رئیس جمهور دیروز به همراه وزیر مسکن و آقایان بقایی و شیخالاسلام و... مشایی را برای ثبتنام در دقایق آخر همراهی کرد و با او به ستاد انتخابات کشور آمد. احمدینژاد در پاسخ سؤال خبرنگاران که آیا حضور شما در حمایت از مشایی اقدام غیرقانونی نیست، گفت: حضورم در کنار مشایی به دلیل اینکه در مرخصی به سر میبرم تخلف انتخاباتی نیست.
احمدینژاد گفت: سه روز روزه و چهار هزار صلوات نذر کردهام و امروز به اینجا آمدم!!
این در حالی است که احمدینژاد ظرف 8-7 ماه گذشته، با بهانه و بیبهانه مشغول تبلیغات غیرقانونی به نفع مشایی در همایشها و سفرهاست و بعضاً این رفتوآمدها اصلاً برای رجل سیاسی ساختن از رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی و گردشگری صورت گرفته است.
به عنوان مثال چند سفر استانی ماههای اخیر احمدینژاد عملاً به مراسم پرچمگردانی میان وی و مشایی در انظار استقبالکنندگان کم شمار تبدیل شده است. آنچه در این میان قابل تأمل است اینکه مردم رشید شهرهای مختلف (از جمله اصفهان، تبریز، رشت و...) نیز با درک همین مطلب، به سفرهای منحرف شده از هدف اصلی سفرهای استانی بیرغبت شده و کمترین استقبال را نشان دادهاند که تصاویر منتشره از ورزشگاههای محل استقبال، سند این ادعاست. به همین دلیل هم طراحان این سفرهای تبلیغاتی غیرقانونی مجبور شدند محل مراسم استقبال را از ورزشگاههایی که گنجایش 150-100 هزار نفر جمعیت را دارند به چهار راهها و میادین مرکز کوچک شهر در ارومیه و ساری انتقال دهند تا بدین ترتیب هم از ازدحام طبیعی میادین مرکزی شهر در روزهای عادی بهره ببرند و هم تصاویر خالی بودن استادیومها را باز تولید نکنند. به هر حال با این اوصاف به نظر میرسد که آقای احمدینژاد نه فقط دیروز را مرخصی گرفته باشند بلکه 8-7 ماه است که به مرخصی رفته و البته یادشان هم رفته که مسئولیتهای قانونی دارند. خروجی این موضوع نیز رهاشدگی مدیریت دولت به ویژه در زمینه چالش اقتصادی و مهار تورم بوده و به جای آن به وعدههای پولی نظیر یارانههای 250 هزار تومانی تأکید شده است.
طبق اصل 115 قانون اساسی رئیس جمهور باید رجل سیاسی-مذهبی، مدیر و مدبر و دارای حسن سابقه و امانت و تقوا باشد؛ ویژگیهایی که با حداکثر ارفاق به آقای مشایی نیز شامل وی نمیشود و لو با مرخصی رفتن احمدینژاد و گرفتن عکسهای یادگاری در کنار وی.
برای بازدید از این سراب زیبا به شهر روانسر در استان کرمانشاه سفر کرده و با مردم خوب و مهمان نواز این استان بیشتر آشنا شوید .
پس از آنکه دبیر کل حزبالله لبنان، روز پنجشنبه در جمع گروهی از هواداران خود، اعلام کرد که به زودی آموزش نیروهای مردمی سوریه را برای آزادسازی منطقه اشغالی جولان آغاز کرده و به سوریه در آزادسازی کمک خواهد کرد، مقامات امنیتی، سیاسی و نظامی اسرائیل در نگرانی عمیقی فرو رفتهاند. این هزینهای سنگین در مقابل انهدام یک محموله تسلیحاتی حزبالله در دمشق است و از این رو برخی از تحلیلگران سیاسی منطقه از آن با عنوان «تغییر بزرگ معادله منطقه» یاد کردهاند.
رژیم صهیونیستی، روز 12 اردیبهشت جاری دومین حمله هوایی خود به حومه دمشق را با توهم منهدم کردن یک محموله نظامی انجام داد که در آن چهار نفر از نیروهای نظامی سوریه نیز کشته شدند. در عین حال تلآویو از ترس واکنش سوریه، فوراً پیغامهایی را به مقامات سوریه ارسال کرد و در آن به دمشق اطمینان دادند که قصد ایجاد درگیری با سوریه را ندارند.
سوریه از ژوئن 1967- و پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل- در حالت آتشبس قرار داشته و ارتش سوریه در طول این دوران 46 ساله در مجاورت مرزهای خود در استان قنیطره حضور جدی داشته است اما در عین حال، رژیم صهیونیستی گاه و بیگاه به اقدامات تروریستی از طریق جاسوسها و حملات محدود هوایی علیه سوریه دست زده است. ترور شهید عماد مغنیه در 23 بهمن 86، حمله هوایی به منطقه تلابیض در شمال سوریه در شهریور 1386، حمله هوایی بهمن ماه 1391 به حومه پایتخت و حمله 10 روز پیش هوایی به حومه دمشق از جمله این موارد است. در همه این موارد واکنش سوریه نوعاً به صدور بیانیه و شکایت به شورای امنیت سازمان ملل محدود بوده است اما این بار سوریه واکنش مقتدرانهای نشان داد. بشار اسد، رئیس جمهور اعلام کرد: «ما ترجیح دادیم به جای شلیک چندین موشک به اسرائیل به تلافی حمله هوایی آنان به دمشق، انتقام استراتژیکی از طریق باز کردن دربهای مقاومت و تبدیل سوریه به ملت مقاومتی بگیریم.»
بلافاصله پس از موضعگیری سوریه، سید حسن نصرالله در سخنرانی رسانهای خود برای کمک به دولت و مردم سوریه در آزادسازی بلندیهای جولان و بدست گرفتن ابتکار عمل اعلام آمادگی کرد. سید موضع جدید سوریه را به منزله «سلاحهایی قدرتمندتر و بزرگتر» از آنچه در بمباران اخیر حومه دمشق از دست رفتهاند، ارزیابی کرد و متعاقب این ماجرا، شبکه 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی، دیروز گفت: «ما باید منتظر باشیم تا ببینیم چه میشود بویژه درباره فتح جبهه جولان، عناصر حزبالله از تجربه زیادی در عرصه سوریه برخوردار بوده و تجربه آنها از هر گروه دیگر بیشتر است.»
بحران سوریه در کنار تلخیها، هزینهها، آسیبها و مشکلاتی که داشت، برکات مهمی هم برای سوریه داشت. در حین درگیریهای تروریستها با ارتش این کشور، سوریه برای اداره مسایل حساس امنیتی خود به وجود یک نیروی قوی مردمی احساس نیاز کرد و به سرعت دست به کار شد و نیروی جدیدی تحت عنوان «دفاع وطنی» که در واقع شباهت تامی با بسیج مستضعفین ایران دارد، به وجود آورد. اینها نیروهایی جوان، یکپارچه و دارای انگیزههای قوی اعتقادی هستند و خود را برای شهادت و جانبازی آماده کردهاند عدد آنان از چند ده هزار نفر فراتر رفتهاند و طی ماههای اخیر عملیات کاملاً موفقی را با کمک ارتش سوریه طراحی کرده و به پیروزی رساندهاند و امید تازهای به مردم سوریه برای ایمن ماندن از هجوم عوامل تروریستی دادهاند. نیروهای دفاع وطنی در واقع پایههای شکلگیری یک «حزبالله» شبیه یاران پولادین سید حسن نصرالله تشکیل میدهند و سوریه اینک میتواند با قاطعیت بیشتری بگوید در جنگ برای آزادسازی جولان و جبلالشیخ بر رژیم صهیونیستی غالب میشود.
بشار اسد در سخنرانی اخیر خود بطور تلویحی گفت که منطقه جولان را در اختیار حزبالله قرار داده و مقاومت سوریه-یعنی نیروهایی که اینک دفاع وطنی خوانده میشوند- را نیز تحت فرماندهی نصرالله درمیآورد با این وصف میتوان گفت که سوریه پس از فارغ شدن از جنگ علیه تروریزم که همه تحلیلگران نتیجه نهایی این درگیری را ضعیف شدن سوریه ارزیابی میکردند، قدرتمندتر، باجرأتتر و با برنامهتر میشود. در واقع تجربه دو سال اخیر به سوریه میگوید با یک نیروی چابک و باانگیزه قوی ارزشی میتواند مناطق اشغالی 1967 را آزاد نماید که اگر این اتفاق بیفتد، اسد برای سالهای طولانی به عنوان چهرهای مقتدر در ساختار سیاسی سوریه باقی میماند و این برخلاف توقع و تصور غرب و رژیمهای وابسته به آن در منطقه است.
همین الان در سوریه کفه ترازوی سیاسی و امنیتی به سمت نظام سیاسی سوریه سنگینی میکند. اینکه آمریکاییها علیرغم آنکه از حمایت نظامی تروریستهای موسوم به ارتش آزاد یا جبهه نصرت دریغ ندارند، اعلام میکنند که خواستار توقف خونریزی در سوریهاند و مایلند که در چارچوب طرح ژنو 2 -ژوئن 2013- برای پایان جنگ همکاری نمایند نشان میدهد که روند درگیری به نفع سوریه است. کمااینکه کشته شدن فرماندهان النصره نیز نشاندهنده اوضاع وخیم تروریستها در سوریه میباشد.
موضعگیری قاطع حزبالله لبنان در برابر اقدام تجاوزکارانه اخیر رژیم صهیونیستی آن هم ضمن آنکه برنامه آینده مقاومت لبنان علیه رژیم صهیونیستی را نشان داد در عین حال به خوبی بیانگر آن است که حزبالله در آمادگی کامل برای جنگ احتمالی آینده است و این در حالی است که خیلی از تحلیلگران منطقهای معتقد بودند به دلیل بحرانی شدن شرایط مهمترین پشتیبان منطقهای حزبالله و تنشهای داخلی لبنان علیه حزبالله، مقاومت و نصرالله ضعیف و آسیبپذیر شدهاند. اگر واقعا اینطور بود،حزبالله و دبیرکل آن باید جانب احتیاط را رعایت میکردند ولی موضع قاطع و جسورانه حزبالله نشان داد که شرایط جاری سوریه و لبنان از قدرت عملیاتی آن نکاسته است.
پیش از این دبیرکل حزبالله رسما اعلام کرد که از ساکنان لبنانیالاصل منطقه «القصیر» - در شمال حمص و در مجاورت منطقه هرمل لبنان -دفاع میکند و برای دفاع از مردم و دولت سوریه نیز در هر نقطهای آمادگی دارد کمااینکه در عمل هم حزبالله گروههای تروریستی را در منطقه القصیر متواری و جادههای ارتباطی طرابلس به حمص را به کنترل درآورد و بطور رسمی هم اعلام کرد.
در واقع تحولات امنیتی- نظامی سوریه که براساس شواهد و قرائن موجود، ماههای پایانی خود را سپری میکند، انسجام بیشتری میان لبنان و سوریه از یک سو و حزبالله و دولت بشار اسد از سوی دیگر پدید آورد. جالب این است که هم زمان با اعلام آمادگی حزبالله برای کمک به آزادی جولان، بعضی از گروههای فلسطینی نیز برای گشودن جبهه دیگری مقابل رژیم صهیونیستی در اردن، اعلام آمادگی کردهاند. «انور رجا» رئیس دایره سیاسی جنبش مردمی برای آزادی فلسطین- گروه تحت امر احمد جبرئیل- اعلام کرد میتوان به غیر از جولان، جبهههای دیگری هم از طریق اردن در برابر رژیم صهیونیستی گشود.
در واقع اگر یکی از اهداف جنگ مشترک غرب و رژیمهای وابسته به آن در منطقه علیه سوریه، دادن حاشیه امن به رژیم صهیونیستی بود، اینک نشانههایی وجود دارد که در پایان این جنگ، اسرائیل بیش از گذشته در معرض انتقامجویی جبهه مقاومت قرار گرفته است. همین هفته گذشته و پس از آن که ولیعهد قطر اعلام کرد که فلسطینیها و سایر اعراب واگذاری بخشی از سرزمینهای 1967 به اسرائیل و مبادله زمین- قدس با بخشی از بیابانهای «بئرالسبع»- را پذیرفتهاند، اسماعیل هنیه و محمود الزهار دو تن از رهبران برجسته حماس اعلام کردند که این طرح را نپذیرفته و به چیزی غیر از فلسطین« از بحر تا نهر» رضایت نمیدهند. مواضع ضد اسرائیلی گروه جبرئیل، سوریه و حزبالله نیز بر این نکته که بحران سوریه کمکی به حل تعارض امنیتی عربی اسرائیلی نکرده است تاکید مینماید. کما اینکه موضع قاطع پارلمان اردن علیه اقدامات صهیونیستها در قدس شرقی و کرانه باختری نیز شاهد دیگری بر این مسئله است. این مسائل نشان میدهد که تحلیلهایی که روند تحولات در منطقه عربی را در نهایت به سود آمریکا و اسرائیل و رژیمهای عرب همگرا با آنان ارزیابی مینمایند، قابل خدشه هستند.
سازمان ملل که تاکنون به صورت نظارهگر تحولات سوریه عمل کرده و ماموران آن- کوفی عنان و اخضر ابراهیمی- کاری از پیش نبردهاند ناچار است در مواجهه با بحران سوریه به تجدیدنظر روی آورده و با واقعیت برخوردی مسئولانه داشته باشد. فراخواندن کلاه آبیهای این سازمان از خطوط حایل بین نظامیان سوریه و اسرائیل و اذعان به این که تروریستها آزادی عمل این نیروها را مختل کردهاند، اولین گامهایی است که از سوی این سازمان مشاهده میشود.
سعدالله زارعی
ابوذر ! پادگان سرفرازی
ابوذر ! جای عشق و عشق بازی
قدمگاه شهیدان خدائی
پذیرای یلان کربلائی
ز بهر استراحت یا که حمله
به سوی تو روان بودند جمله
تو آسایشگه رزمندگانی
شدی همچون دوکوهه جاودانی
ولی صد حیف قدرت را ندانیم
رهایت کرده در کار جهانیم
تو نیز همچون ابوذر در بیابان
رها گشتی ز جور و ظلم دوران
رها گشتی ولی یادت بدل ماند
غم تنهائیت در جان و دل ماند
تو جای زاری و راز و نیازی
ابوذر پادگان سرفرازی
شیفته کرمانشاهی
با توجه به تجارب تلخ فتنه 88 به نظر می رسد دستگاه های مسئول کشور از همین ابتدا باید در برابر هر اقدام غیرقانونی و فتنه انگیزی که می تواند چهره حماسه ملی را مخدوش کند و بستر و بهانه به دست دشمنان و بداندیشان دهد، قاطعانه بایستند
زمان ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم دقایقی پیش پایان یافت و باید منتظر ماند تا عالی ترین نهاد ناظر قانونی -شورای نگهبان - صلاحیت چه تعداد از ثبت نام کنندگان در وزارت کشور را برای حضور در رقابت های انتخاباتی احراز می کند.
فارغ از همه حاشیه های ثبت نام کاندیداها، نکته ای که امروز در آخرین دقایق مهلت قانونی ثبت نام مشهود بود، تلاش همزمان دو کاندیدای خاص و صحنه گردانان ستادهایشان برای دوقطبی کردن فضا بین خود از یک سو و خیابانی کردن انتخابات از سوی دیگر بود. دو پدیده ای که در جریان فتنه سال 88 آسیب های جدی به حماسه حضور ملت و فرصت بی نظیر انتخابات وارد آورد.
اگرچه هواداران این دو کاندیدا در خیابان فاطمی قلیل و انگشت شمار بودند اما حضور پرسروصدایشان در اطراف وزارت کشور و شعارهای رد و بدل شده بین آنها حکایت از یک طراحی قبلی دارد.
نکته قابل تامل این که چنین اقداماتی لابد قرار است با ادعای پرشور کردن فضای انتخابات و بسترسازی برای حماسه سیاسی صورت گیرد که مغالطه ای روشن و عوامفریبانه است.تجربه انتخابات مختلف نشان داده که راه اندازی کارناوال و اردوکشی خیابانی صرفاً از نامزدها و ستادهایی طراحی و اجرا می شود که اتفاقاً فاقد پایگاه و جایگاه مردمی هستند و قصد دارند با اقدامات نمایشی و بزرگنمایی، زمینه را برای بر هم زدن کافه و طرح ادعاهای بی پایه در صورت شکست، آماده سازند.
حقیقت این است که ملت بزرگ و فهیم ایران برای خلق حماسه های باشکوه نیاز به تبلیغات پرهزینه، نمایش های سخیف خیابانی و دوقطبی های بداخلاقانه ندارد و آنچه که بسترساز اصلی حماسه های جاودان این سرزمین است، «بصیرت» و زمان آگاهی مردمی است که معنای انگشت اشاره رهبر خود را به خوبی درک و فهم می کند.
با توجه به تجارب تلخ فتنه 88 به نظر می رسد دستگاه های مسئول کشور از همین ابتدا باید در برابر هر اقدام غیرقانونی و فتنه انگیزی که می تواند چهره حماسه ملی را مخدوش کند و بستر و بهانه به دست دشمنان و بداندیشان این مرزوبوم دهد، قاطعانه بایستند و اجازه ندهند برخی جریان ها با بداخلاقی و حرکت های غیرقانونی، به فضای نشاط آمیز و حماسه آفرین انتخابات خرداد 92 لطمه وارد آورند.
البته طبیعی است که دشمن ممکن است با نام و عنوان ستادهای کاندیداها اهداف و اغراض خود را پیش ببرد فلذا نامزدهای محترم انتخابات پیش رو باید بیش از هر کس دیگری نسبت به خدشه دار شدن صحنه انتخابات حساس بوده و از هم اکنون راه را بر سوء استفاده عناصر مغرض و معاند ببندند.
| |||||
![]() | |||||
|
گفت: سایت یکی از نامزدهای احتمالی ریاست جمهوری از قول وی نوشته است؛ «من هیچوقت قاطع نگفتم که نمیآیم، چرا که نمیدانم در آن صورت جواب خدا، امام و مردم را چه میتوانم بدهم»؟
گفتم: در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، فتنهگران مورد حمایت همین آقا، به ساحت مقدس حضرت امامحسین(ع)، اهانت کردند، تصویر مبارک حضرت امام(ره) را پاره کردند. قید اسلام را از جمهوری اسلامی حذف کردند، به نفع آمریکا و اسرائیل شعار دادند و... ولی این آقا به فکر نبود که جواب خدا و امام و مردم را چه بدهد؟!
گفت: چه عرض کنم؟! مثل اینکه دنیا برای بعضیها بدجوری وارونه شده است؟!
گفتم: شخصی در حال مناجات میگفت؛ خدایا مرا نیامرز! خدایا از سر تقصیرات من نگذر، خدایا مرا مشمول عفو خود قرار مده!... از او پرسیدند این چه نوع دعا کردن است؟ و طرف گفت؛ هیس! دارم شکسته نفسی میکنم!
اظهارات اخیر هاشمیرفسنجانی درباره اسرائیل با استقبال رسانههای بیگانه ضدانقلاب خارج کشور مواجه شد و تحلیلهای خوشبینانه آنها را بدنبال داشت.
خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از روزنامه زنجیرهای شرق که ناشر افکار هاشمی است نوشت: «هاشمی رفسنجانی در دیدار با جمعی از حامیانش گفته که ما با اسرائیل سر جنگ نداریم.» آسوشیتدپرس علت این اظهارات را تلاشهای فزاینده برخی سیاستمداران ایرانی برای بهبود وجهه ایران دانسته است! آسوشیتدپرس این را هم نوشته که «هاشمی از ادامه مسیر دیرینه جمهوری اسلامی در قبال اسرائیل خودداری میکند»!
اظهارات هاشمیرفسنجانی در حالی بعنوان گامی برای بهبود چهره خارجی نظام مطرح میشود که وی سالیان طولانی، خطیب مراسم پرشکوه روزقدس بوده و تندترین موضعگیریها را نسبت به رژیم غاصب و مجعول صهیونیستی انجام داده است. اکنون باید پرسید آیا هاشمی که خود را شاگرد حضرت امام خمینی(ره) میداند، جمله معروف «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود» را فراموش کرده است؟
یادآور میشود جریان فتنهگر در سال 88 پس از اطمینان از حمایت هاشمی در نمازجمعه تیرماه، با گستاخی بیشتری به اصول بنیادین نظام حمله کرد و از جمله در روز قدس شعار سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی (نه غزه نه لبنان) را تکرار نمود تا ماهیت صهیونیستی فتنه و آشوب آشکارتر شود.
سایت شخصی هاشمیرفسنجانی گزارشی آمیخته با تعریف و تملق از ملاقات 10 روز پیش اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با وی منتشر کرد.
در این نوشته آمده است: اولین روزهای اردیبهشت 92 در مجمع بوی بهار بیش از همیشه میآید. بهار فصل اعتدال است و این روزها بیش از همیشه «رایحه خوش اعتدال» میآید... اصلاحطلبان امروز به دیدن آقای هاشمی آمدهاند. تراش خوردن افراطها از قامت اصلاحات رنگ و بویی دیگر به آنان بخشیده. «اصلاحات امروز» بیش از همیشه معتدل به نظر میآید. مَثَل «اصولگرایان امروز» نیز چنین است. از پس غبار افراطیگریها، مسابقه فرخندهای آغاز شده. «سبقتی برای نمایش اعتدال». خود آقای هاشمی همچنین است. آیتالله سالهاست بر خویش هم تراش اعتدال میزند. در جای جای خاطراتشان میتوان سراغی از تشر یا توبیخ روزانهای بر خود از تندرویها یافت. اعتدال هاشمی پویاست. مثل نگاهش به فقاهت، مثل نگاهش به سیاست، مثل نگاهش به دنیا. شاید از همین روست که افراطیها آقای هاشمی را برنمیتابند.
گزارشگر این سایت با اشاره به دعوت برخی حاضران از هاشمی برای نامزدی مینویسد: با خودم میگویم انگار قرار نیست آقای هاشمی و انتخابات از هم جدا شوند. گویی 33 سال حضور سیاسی و 11بار کاندیداتوری انتخاباتی برای آقای هاشمی کافی نیست. هر 3 سال یکبار کاندیداتوری هم برای خودش رکورد جالبی است.
در ادامه این گزارش آمده است: آقای هاشمی در ادامه میگویند «من اهل ناز کردن نیستم. اگر احساس کنم که میتوانم کشور را از این شرایط دشوار نجات دهم، میآیم. این تکلیف همه است. هر کسی آبرویی دارد و توانی باید بیاید.خاتمی و هاشمی هم ندارد». جلسه که تمام میشود، درخواستها دوباره تکرار میشود. همه با هم میگویند «آقای هاشمی باید بیایید...». آیتالله هم برمیگردد و قبل از رفتن میگوید:«من هیچوقت قاطع نگفتم نمیآیم چرا که نمیدانم در آن صورت جواب خدا، امام و مردم را چه میتوانم بدهم؟ تا ببینیم تقدیر چه خواهد شد.»
راوی این گزارش اشاره نمیکند که آقای هاشمی قرار است جواب خدا و امام و مردم را درباره بیحرمتیهای بیسابقه اوباش و فتنهگران علیه امام حسین(ع) و مقدسات اسلامی چگونه بدهد و چگونه همسویی خود با گروهکهای ضدانقلاب را در فتنهای که به حذف نام اسلام از جمهوری اسلامی و اهانت به ولایتفقیه و امام خمینی(ره) و جانبداری از رژیم صهیونیستی انجامید توجیه کند؟ و اصلا آیا دادن جواب خدا و امام و مردم مظلومی که در آن فتنه خون دل خوردند و حماسه نهم دیماه را خلق کردند، تکلیف خود میداند یا خیر؟
هاشمی در انتخابات سال 84 نیز نتوانست مرز خود با گروهکهای قسم خورده ضدانقلاب را جدا کند و به ویژه از آن زمان بود که مکررا در تحلیلهای این محافل به تصریح گفته شد هاشمی مناسب پروژه هزینهسازی و دردسرسازی علیه جمهوری اسلامی است. با این اوصاف جای سوال است که چگونه میشود هم مسیر شدن با فتنهگران و دشمنان انقلاب را اعتدال خواند؟
وقتی حجر بن عَدی و یارانش به «مَرجُ العذراء» در نزدکی شام رسیدند، او که خود فاتح آن سرزمین بود، گفت: من اولین مسلمانی بودم که در این منطقه تکبیر گفتم و خدا را یاد کردم، اینک دستبسته و اسیر مرا به این جا آوردهاند!
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس/a>، وهابیت کوردل که همواره ادعای دروغین خود مبنی بر بیاحترامی تشیع به صحابی پیامبر اعظم(ص) را در بوق و کرنا میکند، در اقدامی ننگین و با نبش قبر نورانی «حجر بن عَدی» و ربودن پیکر مطهرش، چهره واقعی خود را نشان داد.
انتشار خبر تعرض به قبر نورانی حُجر بن عَدی -که به اشتباه معمولا عُدَی خوانده میشود- به همراه تصاویر دردناک از این فاجعه غیراخلاقی قلب میلیونها مسلمان ـ اعم از شیعه و سنی ـ را به درد آورد.
این در حالی است که حجر از صحابی پیامبر(ص) به شمار میرود و اهل تسنن احترام بالایی برای صحابی رسولالله(ص) قائلند، از این رو باید میان برادران اهل تسنن با وهابیها تفکیک قائل شد.
حجتالاسلام جواد محدثی از نویسندگان مشهور حوزوی، آخرین بخش از کتاب «آشنایی با اسوهها» را به معرفی «حجر بن عَدی» اختصاص داده است. وی در این کتاب که بیش از یک دهه پیش تألیف شده است، حجر و یاران همراهش را از شهدای افتخار آفرین تاریخ معرفی میکند که در عصر سکوت و خفقان، فریاد ظلمستیزی سر دادند و تأکید میکند: حجر و یاران او، برای جوانان فضیلتخواه جامعه ما و همه امت اسلامی در سراسر جهان، سرمشق ایمان، جهاد، هجرت، فداکاری، مبارزه با فساد، امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از حق و افشای چهره نفاقند.
حجتالاسلام محدثی در ادامه با برداشتی آزاد از کتاب «لبیب وجیه بیضون» (نویسنده سوری) تحت عنوان «حجر بن عَدی الکِندی، راهب اصحاب محمد» (1)، به معرفی این شهید راه ولایت و محبت علی(ع) میپردازد که گزیدهای از آن را به انتخاب خبرگزاری فارس/a> میخوانید.
* شناخت اجمالی
یکی از قبایلی که در کوفه میزیست «کِنده» بود. حجر را به سبب آن که از این قبیله بود، حجر بن عَدی کِندی میگفتند. چون اهل خیر بود و قدم در مسیر خیر میگذاشت، به «حُجر الخیر» نیز معروف بود.
پیش اسلام به دنیا آمده بود؛ اما در سال های آخر عمر رسول خدا(ص) توفیق یافت که مسلمان شود. از این رو، بهرهگیری وی از حضور پیامبر، چندسالی بیش نبود؛ اما پیوسته در عمر خویش، پیکارگری در راه حق بود. در جنگ قادسیه در زمان خلیفه دوم حضور داشت و فاتح «مَرج عذرا» بود. (2)
وی، عابدی پارسا، مجاهدی ظلمستیز، آمر به معروف و ناهی از منکر بود و از پیامبر خدا و امیرمؤمنان حدیث روایت میکرد. او شیفته نماز و نیایش، مستجاب الدعوه و از اصحاب برجسته پیامبر خدا (ص) بود. چنان دلباخته زهد و عبادت و نماز و روزه بود که او را «راهب اصحاب محمد» میگفتند(3). پیوسته باوضو بود. هرگاه وضو میساخت، به نماز میایستاد. هم در زیبایی چهره، از خوش سیماترین مردان کوفه بود(4) و هم در زیبایی روح و کمال اخلاقی، از نوادر روزگار به شمار میرفت.
اگر تولد او را - آنچنان که گفتهاند - در عصر جاهلیت بدانیم، هنگامی که پس از فتح مکه به اسلام گروید، حدود 27 سال داشت. هر چند دیر اسلام آورد و سن او در آن هنگام چندان زیاد نبود، ولی در عمق ایمان و صداقت عقیده و باور استوار نسبت به دین خدا و رسالت پیامبر، از بسیاری کهنسالان و سابقهداران پیشتر و بارزتر بود.
به تعبیر مرحوم «سیّد محسن امین»: حجر، از نیکان صحابه بود، فرماندهی شجاع، بلند همت، عابد و زاهد، مستجاب الدعوه، عارف به خدا، مطیع محض فرمان پروردگار، حقگوی صریح، ظلمستیز صبور، بیهراس از شهادت، ایثارگر در راه خدا و از هواداران خالص امیرالمؤمنین علیه السلام بود. این که از سوی حضرت علی به فرماندهی سپاه در جنگ جمل و صفین برگزیده شد، نشانه شجاعت اوست. حاضر بود که بمیرد، ولی خواری و ذلت نپذیرد. آغوش به روی شهادت گشود؛ اما حاضر نشد از علی بیزاری بجوید و خود را از مرگ برهاند و حاضر شد که پسرش پیش از خودش شهید شود، تا مبادا با دیدن تیغ جلاد بالای سر پدرش، سست شود و دست از ولای علی بردارد... . (5)
اینها گوشهای از فضیلت های اخلاقی و روحی حجربن عدی است، که او را شایسته الگو بودن برای هر مسلمان حق جو و شهادت طب و وفادار به آرمانهای والا ساخته است.
* همپای حجر، در حوادث تاریخی
حجر بن عدی پس از افتخار شرفیابی به محضر رسول خدا(ص) و ایمان آوردن به آیین او، پیوسته در راه گسترش این مکتب و دفاع از آن میکوشید، سخنان پیامبر را میشنید و به دیگران میرساند. چون در عراق میزیست، از حوادث مدینه که مرکز خلافت بود، کمی دور بود؛ اما در جریان حق و باطل بیتفاوت نبود.
وقتی یار پارسا و انقلابی پیامبر، ابوذر غفاری را به «رَبَذه» تبعید کردند و آن بزرگمرد در تبعیدگاهش غریبانه به شهادت رسید، حجر بن عدی و مالک اشتر از جمله کسانی بودند که شاهد جانباختن ابوذر بودند و بر پیکر آن صحابی نستوه، نماز خواندند. (6)
در دوران خلافت عثمان، حجر بن عدی در کوفه میزیست. خلافکاریهای عثمان گسترش یافته و آوازه آن به همه جا رسیده بود. 12 نفر از چهرههای برجسته و پارسا و مقتدر کوفه، به خلیفه سوم نامه نوشتند و ضمن انتقاد از عملکرد نادرست او در امور مسلمانان، او را نهی از منکر کردند و راه صلاح و اصلاح را به وی یادآور شدند. حجر بن عدی نیز یکی از نویسندگان این نامه اعتراض آمیز بود. (7)
موضع سیاسی حجر، جانبداری از حق مجسم در وجود علیبن ابیطالب علیه السلام بود و با حکمان غاصب هرگز کنار نیامد و در اعلام مواضع خویش بیپروا بود و سازش کاری نداشت.
وی شاهد ماجراهای تلخ آن روزگار در عرصه خلافت و حکومت بود و خون دل میخورد، تا آن که پس از کشته شدن عثمان، حجر بن عدی فرصت را مغتنم شمرد و در جبهه نورانی علوی، همه ظرفیت وجودی خویش را به کار گرفت و با همه توان به میدان آمد. حتی در عرصه فرهنگ دینی و نقل حدیث نیز از راویان معتبری به شمار میآمد که تنها از علی(ع) روایت میکرد، نه از دیگران! و در سرودههای خویش حتی در میدان جنگ جمل، علی علیه السلام را وصی راستین پیامبر خدا معرفی میکرد و از خداوند متعال، سلامتی آن وجود پربرکت و هدایتگر را که ولی خدا و وصی پیامبر بود، مسئلت میکرد.
در دوران خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام، زمانی که پیمانشکنان از حکومت حق علوی سر بر تافتند و فتنه جمل پیش آمد، آن حضرت، نمایندهای به کوفه فرستاد تا مردم را برای یاری امام فراخواند. دلباختگان مولا، پاسخی مناسب و حمایتگرانه به فرستاده حضرت دادند و هر یک به پا خاسته، اطاعت و همراهی خویش برای پیکار با فتنه انگیزان را اعلام کردند. حجربن عدی نیز یکی از کسانی بود برخاست و گفت: ای مردم! به ندای امیر مؤمنان پاسخ دهید و سواره و پیاده بکوچید، حرکت کنید و بشتابید و من خودم پیشتاز این راه خواهم بود. (8)
جبهه نبرد صفین، موقعیت دیگر بود که حجر توانست با حمایت از امام خویش، جوهره ناب ایمان خود را به نمایش بگذارد. امام، او را فرمانده قبیلهاش کنده قرار داد. (9)
در هنگامه نبرد، حجربن عدی ولای خود به امام را نشان داد. پیوسته بر دشمن میتاخت و هنگام حمله، چنین رجز میخواند: «پروردگارا! علی را، این انسان پاک و پرهیزکار را، این مؤمن هدایت یافته و پسندیده را بر ایمان نگه دار. او را هادی این امت قرار بده و آن گونه که پیامبرت را حفظ کردی، او را هم نگهبان باش، که پیامبر سرپرست ما بود و او را به جانشینی خود پسندید.» (10)
جنگ صفین با حکمیت شوم پایان یافت. نتیجه حکمیتی که آمیخته به نیرنگ و فریب، وضع جامعه را همچنان ملتهب نگاه داشت. فتنهانگیزیهای معاویه در قلمرو حکومت امام علی(ع) اوضاع را متشنج ساخته بود. امام، ناچار برای فرونشاندن در اندیشه بسیج نیرو و سازماندهی دوباره یاران رزمنده بود. مردم کوفه را دوباره به جنگ با شامیان فرا خواند و از بزرگان قبایل خواست که تعداد نیروهای رزمی قبیله خود را به آن حضرت گزارش دهند. حجربن عدی از جمله کسانی بود که در پاسخ به در خواست امام، پاسخ مساعد داد و خواسته امام را به صورت مکتوب برای حضرتش نگاشت. (11)
در آن میان، فتنه دیگری سر برآورد و آن طغیان و شورش گروهی از سربازان ساده لوح و نابخرد امام بود که با عنوان «خوارج نهروان» شناخته میشوند. در نبرد نهروان، حضرت علی(ع) به سبب رشادت و اخلاص و کاردانی حجر بن عدی، او را به فرماندهی جناح راست خویش گماشت. (12)
* حجر در ایام فتنههای معاویه
پس از پایان جنگ نهروان و شکست خوارج، معاویه پیوسته سربازان خود را به مناطق تحت فرمان امام علی(ع) میفرستاد و با شبیخون، غارت، ترور، ایجاد ناامنی، شایعهپراکنی و تفرقهآفرینی برای حکومت علوی مشکل میآفرید.
امام علی(ع) از سهلانگاری و کوتاهی و عافیتطلبی گروه زیادی از یاران و والیان خود به ستوه آمده بود. میخواست باز هم نیرو فراهم آورد و به جنگ طاغوت شام (معاویه) برود تا ریشه فتنهها را بخشکاند؛ اما همراهی نکردن مردم، او را ناکام میساخت.
یک بار که در کوفه مردم را به جنگ فرا خواند و آن گونه که خواسته حضرت بود، پاسخ مثبت ندادند و در حضور امام، حرف های دلسرد کننده و ناروا بر زبان آورند، امام به شدت رنجید. آن جا بود که حجربن عدی برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین! خداوند روز اندوه برای تو نیاورد! فرمان بده تا اطاعت کنیم. به خدا سوگند، اگر در اطاعت از تو فرمان اموال و جانهای ما و همه قبیله ما فدا شود، هرگز بیتابی نخواهیم کرد. (13) ولی... مگر از این گونه یاران مطیع و گوش به فرمان، چند نفر برای علی علیه السلام مانده بود؟
در یکی از شبیخونهایی که ضحاک بن قیس بر منطقه قُطقُطانه زد، خبر آن به امام رسید، حضرت علی(ع) در جمع مردم کوفه به سخنرانی پرداخت و آنان را برای دفع این گونه شبیخونهای دشمن فرا خواند. مردم واکنش سردی از خود نشان دادند؛ اما حجر بن عدی برخاست و ضمن ستایش از شهادت و شوق بهشت و یادآوری این که حق، از سوی خدا یاری میشود، آمادگی خود را برای عزیمت به آن سامان ابراز کرد و از امام خواست که جمعی را همراه وی سازد و خدا هم پشتیبانی خواهد کرد.
امام از این موضع و آمادگی حجر ستایش کرد و فرمود: هرگز مبادا که خدا تو را از فیض شهادت محرم سازد، من یقین دارم که تو از مردان شهادتطلبی.
آنگاه حجر، دو شبانهروز در آن سرزمین با مهاجمان بیگانه به نبرد پرداخت. (14)
این واقعه را ابن اثیر مورخ این گونه گزارش کرده است: سال 39 هجری بود که معاویه، ضحاک بن فیس را همراه 3000 نفر گسیل داشت و دستور داد که از جنوب واقصه بگذرد و با هر گروه از طرفداران علی(ع) روبه رو شد، غارتشان کند. و چنان کردند، تا به ثعلبیه رسیدند و به یکی از پاسگاههای سپاه علی(ع) شبیخون زدند و تا قطقطانه پیش آمدند. چون خبر به امیرالمؤمنین رسید، آن حضرت حجربن عدی را با 4000 نفر به سوی آنان فرستاد. با ضحاک در منطقه تدمر روبه رو شدند و کار به درگیری کشید. نوزده نفر از سربازان ضحاک و دو نفر از یاران حجر کشته شدند. تاریکی شب که فرارسید، ضحاک و سربازانش از آن جا گریختند، حجر و همراهانش نیز بازگشتند. (15)
* حجر هنگام ضربتخوردن امیرالمؤمنین(ع)
وقتی ابن ملجم و وردان و شبیب، برای کشتن حضرت علی(ع) همدست شدند، تصمیم خود را با اشعث بن قیس در میان گذاشتند. او که از دشمنان کینه توز خاندان پیامبر بود و در همه دسیسه ها دست داشت، با آنان همکاری کرد و در آن شب شوم که علی(ع) ضربت خورد، در آن توطئه همدست آنان بود.
آن شب، حجربن عدی در مسجد خوابیده بود. شنید که اشعث به ابن ملجم میگفت: زودباش، بجنب، وگرنه روشنی صبح رسوایت میسازد. حجر از این گفت و گو احساس خطر و توطئه کرد. به سرعت از مسجد بیرون آمد و به سمت خانه علی علیه السلام روان شد تا آن حضرت را از خطری که در کمین او است آگاه سازد. از مسجد به خانه علی علیه السلام دو را بود. حجربن عدی از یک راه به سوی خانه امام روان شد و امام از مسیر دیگری راه مسجد را در پیش گرفت و به هم بر نخوردند و... آن حادثه واقع شد و حجر و دیگران، وقتی به مسجد رسیدند که کار از کار گذشته بود و میگفتند: علی کشته شد! (16)
این فاجعه برای حجربن عدی بسیار جانکاه بود.
* دستگیری حجر توسط ابنزیاد
پس از مرگ مغیره والی کوفه، زیاد بن ابیه به ولایت کوفه منصوب شد. بصره را نیز تحت فرمان داشت. شش ماه از سال در کوفه میماند، شش ماه دیگر را در بصره.
اولین بار که زیاد به عنوان والی وارد کوفه شد، سخنرانی تند و تهدیدآمیزی بر ضد مخالفان کرد. بارزترین چهره مخالف، حجربن عدی بود. در سالها پیش، حجر و ابنزیاد با هم دوست و همفکر بودند، ولی زیاد به امویان پیوست.
حجر را خوب میشناخت و از سوابقش خبر داشت. حجر را به حضور طلبید و ابتدا با وی به نرمی سخن گفت و افزود: میدانم که با مغیره چه رفتاری داشتی و او تو را تحمل میکرد؛ ولی من مثل او نیستم. میدانی که زمانی دوستدار علی(ع) و دشمن معاویه بودم؛ اما آن روزگار گذشته است. امروز به جای آن، دوستی و رابطه با معاویه در دل من است. زبان خود را نگهدار، در خانهات بنشین، هرچه نیاز داشتی بخواه، ولی مواظب خودت باش، مبادا کاری کنی که دستم را به خونت بیالایم! (17)
زیاد پس از مدتی تصمیم گرفت به بصره برگردد. عمروبن حریث به جانشینی خود گماشت و عزم سفر کرد؛ ولی چون از شورش حجر و مبارزه اش بیمناک بود، به او پیشنهاد کرد که با وی به بصره رود. حجر نپذیرفت و گفت: بیمارم، نمیتوانم با تو بیایم.
او رفت و عمر بن حریث به جای او بر مسند نشست. ولی نبض کوفه در دست حجربن عدی و یارانش بود و نمیگذاشتند کارها طبق دلخواه والی پیش برود. کارگزار زیاد هم قضیه به زیاد نوشت و از او یاری خواست.
حجر و یارانش در مسجد کوفه مینشستند و مراقب اوضاع بودند. یک بار که عمربن حریث روز جمعه بر منبر رفت تا خطبه بخواند، به سویش سنگریزه پرتاب کردند. ناچار پایین آمد و به قصر رفت و در را به روی خود بست و جریان را به زیاد گزارش کرد. زیاد از وضع کوفه نگران شد و به کوفه آمد و در مسجد سخنرانی تند و تهدیدآمیزی کرد. آنان را که به عمرو سنگ پرتاب کرده بودند، شناسایی کرد و انگشتانشان را برید.
یک بار که زیاد در سخنرانیاش مکرر از معاویه به عنوان «امیرالمؤمنین» یاد کرد، حجربن عدی که این لقب را ویژه و شایسته حضرت علی(ع) میدانست نه معاویه، به زیاد اعتراض کرد و گفت: دروغ میگویی، چنان نیست. این صحنه بار دیگر تکرار شد. حجر، مشتی ریگ بر داشت و به سوی او پرتاب کرد و گفت: دروغ میگویی، لعنت خدا بر تو! زیاد از منبر پایین آمد، نماز خواند سپس به قصر رفت، حجر هم به خانهاش بازگشت. زیاد، سوارانی را برای دستگیری یا احضار حجر فرستاد. درگیریهایی چند میان یاران حجر و سوران زیاد در گرفت؛ ولی حاضر نشد پیش زیاد برود. زیاد، این ماجرا را نیز به معاویه نوشت... .
معاویه هم در پاسخ نوشت: او را دستگیر کرده، به شام بفرست (18)
... حجر، با یاران اندکی در مسجد ماند. مأموران به سوی او آمدند تا نزد زیاد ببرند، هواداران حجر، او را در میان گرفتند و از یکی از درهای مسجد بیرون بردند. میان آن دو گروه درگیری پیش آمد؛ اما حجربن عدی از صحنه خارج شد و خود را به قبیله آزاد رساند و شبانه روز آن جا ماند. (19) از آن پس پنهان شد، چون میدانست که زیاد، دست از او بر نخواهد داشت.
اولین کسی که از بزرگان کوفه به دیدار زیاد رفت، محمدبن اشعث بود. زیاد از او خواست که برود و حجر را نزد او آورد. هر چه بهانه آورد که میان من و حجر رابطهای نیست، زیاد نپذیرفت و تهدید کرد که اگر او را نیابی و نیاوری، شکمت را پاره خواهم کرد. محمدبن اشعث، غمگین و نگران بیرون رفت. در راه جریربن عبدالله را دید و از او کمک خواست. جریر نزد زیاد وساطت کرد که به محمدبن اشعث کاری نداشته باش، من خودم حجربن عدی را نزد تو خواهم آورد. او هم پذیرفت؛ ولی تهدید کرد که او را حاضر نکنی خودت را قطعه قطعه خواهم کرد. او سه روز مهلت خواست. نزد حجر رفت. دوازده تن از یاران حجر نیز با او بودند. حجر به این شرط پذیرفت نزد زیاد برود که او قول دهد که او را نزد معاویه بفرستد، تا هر چه نظر او باشد عملی شود. (20) حجر، 10 شب در زندان بود، (21) یاران حجر نیز مخفی شدند. زیاد، با تلاش بسیار و با کمک چهرههای سرشناس کوفه و قبایل اطراف، توانست دوازده نفر از آنان را دستگیر کرده و به زندان افکند.
پیش از آنکه آنان را به شام بفرستد، استشهادی بر ضد آنان فراهم کرد و سران کوفه را واداشت تا امضا کنند. گروهی از مردم را هم وادار کرد آن متن را تأیید کنند، نوعی پروندهسازی برای از میان برداشتن یک مخالف!
وقتی پروندهسازی تکمیل شد، حجر و یارانش را با غل و زنجیر از زندان بیرون آوردند، و با همراهی نزدیک به یکصد نفر از مطمئنترین سربازان و چند چهره دیگر، برای گواهی دادن نزد معاویه آماده حرکت به سوی شام کردند.
گروهی که زیاد به شام فرستاده بود، دوازده نفر بودند، به نامهای: حجربن عدی، شریک بن شداد، صیفی بن فسیل، قبیصه بن ضبیعه، محرزبن شهاب، کدام بن حیان، عبدالرحمان بن حسان، ارقم بن عبدالله، کریم بن عفیف، عاصم بن عوف، ورقاء بن سمی و عبدالله بن حویه.
دو نفر دیگر را زیاد به این جمع ملحق کرد که عتبه بن اخنس و سعدبن نمران نام داشتند و مجموعه آنان چهارده نفر شدند.
در مجلسی که معاویه درباره آنان تصمیم میگرفت، برخی به وساطت پرداختند و درباره تعدادی از آنان در خواست آزادی کردند. معاویه، 6 نفر از آنان را به سبب در خواست 6 نفر از یارانش که با آن زندانیان دوستی یا خویشاوندی داشتند، بخشید و دستور داد آزادشان کنند. آنان که از مرگ نجات یافتند عبارت بودند از: عاصم، ورقاء، ارقم، عتبه، سعد و عبدالله.
مالک بن هبیره هم در خواست کرد که پسر عمویم حجر را هم به خاطر من ببخش. معاویه گفت: او سر کرده گروه است و اگر رهایش کنم، دوباره به کوفه رفته آشوب میکند، آن گاه مجبور میشویم تو را به عراق بفرستیم تا او را برای ما بیاوری! او هم رنجید و از نزد معاویه رفت و خانهنشین شد. (22)
* در شهادتگاه «مَرجُ العذراء»
سرزمین مرج العذراء (منطقهای سرسبز در حدود 20 کیلومتری دمشق) که بازداشتگاه حجر و یاران او شده بود، از جهتی برای حجر بن عدی، عزیز و خاطرهانگیز بود. در فتح این سرزمین و گسترش دامنه اسلام به آن سامان، حجر بن عدی نقش داشت. در زمان خلیفه دوم آن دیار، آغوش به روی اسلام گشود. وقتی حجر را دست بسته به مرج العذراء آوردند و نام آن جا را پرسید و فهمید، گفت: من اولین مسلمانی بودم که در این منطقه تکبیر گفتم و خدا را یاد کردم، اینک دست بسته و اسیر مرا به این جا آوردهاند! (23)
بارها از حجر و یارانش خواستند که از امیر المومنین علی(ع) بیزاری بجویند تا آزاد شوند؛ ولی آنان زیر باز نرفتند و پذیرای شهادت در راه عشق مولا شدند. قبرهایی برای آنان کندند، کفنهایشان را آماده ساختند. حجر گفت: مثل این که کافریم، ما را میکشند و مثل آن که مسلمانیم، ما را کفن میکنند! (24)
مأموران آماده شدند که آنان را به قتل برسانند.
هدبة بن فیاض، مأموریت داشت حجر بن عدی را گردن بزند.
طبق برخی نقلها، فرزند حجر به نام «همّام» نیز همراه پدر بود. حجر به جلاد گفت: اگر به کشتن پسرم همام نیز مأموریت داری، او را زودتر از من به قتل برسان. جلاد نیز چنین کرد. وقتی به حجر گفته شد چرا چنین خواستی و داغدار فرزند نوجوان خویش شدی، گفت: ترسیدم وقتی شمشیر را بر گردن من ببیند وحشت کند و دست از ولای امیرالمؤمنین بردارد و در نتیجه، در روز قیامت من و او در بهشت برین که خداوند به صابران وعده داده است، همراه هم نباشیم.
آن روز، مرج العذراء به خون این شش شهید جاودانه رنگین شد:
حجربن عدی، شریک بن شدّاد حضرمی، صیفی بن فُسیل شیبانی، قبیصه بن ضبیعه عبسی، مُحرز بن شهاب تمیمی، کدام بن حیان عَنَزی.
در برخی نقلها، نام همام، فرزند نوجوان حجربن عدی را هم آورده اند که پیش از پدر، او را به شهادت رساندند.
شهادت حجر بن عدی و یارانش در سال 51 هجری بود.
* بازتاب شهادت حجر و انتقام مختار از ویرانکننده خانه حجر
پس از شهادت حجر عدهای از چاپلوسان دربار معاویه، به او تبریک گفتند که یکی از سرسخت ترین دشمنانش در کوفه از میان رفت؛ اما در همان مجلس، سخن از صلابت و پایداری حجر بود و لحظات قبل از شهادتش را بازگو میکردند.
معاویه لب به سخن گشود و گفت: اگر من در میان یارانم چند نفر همچون حجر داشتم، دامنه حکومت امویان را تا همه جای دنیا میگستراندم؛ ولی... حیف و هیهات! کجا من امثال حجر را دارم؟ کسانی که در راه باورهایشان با تمام صلابت، فداکاری میکنند. و پس از درنگی آمیخته به غصه و حسرت گفت: روز من با حجر، بسی طولانی خواهد بود! (25) (اشارهای بود به دادگاه عدل الهی در قیامت).
وقتی معاویه به سفر حج رفت، به مدینه آمد. میخواست به دیدار عایشه رود. عایشه اجازه نمی داد و اعتراضش یکی بر کشته شدن محمدبن ابیبکر بود، یکی هم بر شهادت حجر، که هر دو به دست معاویه انجام گرفته بود. معاویه آنقدر عذر خواهی کرد تا عایشه راضی شد. عایشه برای معاویه این حدیث پیامبر را خواند که فرموده بود: در مرج العذراء گروهی کشته میشوند که خداوند و آسمانیان به نفع آنان خشمگین میشوند. (26)
باز نقل شده است در سالی که معاویه پس از قتل حجر به مکه آمده بود، حسین بن علی علیه السلام را ملاقات کرد. به امام حسین علیه السلام گفت: آیا خبر دار شدی که با حجر و یارانش و پیروان او و شیعیان پدرت چه کردیم؟
امام پرسید: چه کردید؟
معاویه از روی طعنه و استهزا گفت: آنان را کشتیم، کفن کردیم و بر آنان نماز خواندیم و به خاک سپردیم.
حسین بن علی(ع) خندهای کرد و فرمود: ای معاویه! آنان روز قیامت با تو به دشمنی بر میخیزند. ولی... ما اگر پیروان تو را میکشتیم، نه کفن میکردیم، نه بر آنان نماز میخواندیم و نه به خاک میسپردیم! (27) (یعنی آنان را مسلمان نمیدانیم)
در تاریخ آوردهاند وقتی مختار در کوفه قیام کرد، کسانی را در پی محمدبن اشعث (از عوامل تحویل دهنده حجر به زیاد) فرستاد. او گریخته بود. به دستور مختار خانهاش را ویران کردند و با خشت و گل آن، خانه حجر بن عدی را که ابنزیاد خراب کرده بود، بازسازی کردند. (28)
پینوشتها:
(1). شماره نخست از سلسله کتاب های شهداء الولاء کتاب دکتر لبیب بیضون در سال 1421 در قطع وزیری، 175 صحفه از سوی مؤلف محترم در دمشق منتشر شده است، چاپ دیگر آن از سوی انتشارات بوستان کتاب در قم.
(2). نام منطقه ای در شمال دمشق، حجر و یارانش را در همان جا نیز شهید کردند و مدفن آنان نیز همان جاست.
(3). حاکم نیشابوری، مستدرک صحیحین، ج 3، ص 468.
(4). الاغانی، ج 16، ص 89.
(5). اعیان الشیعه، ج 4، ص 571.
(6). ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 329.
(7). اعیان الشیعه، ج 4، ص 585.
(8). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 231.
(9). 1. وقعه صفین، ص 104.
(10). همان، ص 381.
(11). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 340.
(12). همان، ص 345.
(13). الدجات الرفیعه، ص 423.
(14). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 196.
(15). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 377.
(16). شیخ مفید، ارشاد، ص 17.
(17). ابن سعد، طبقات، ج 6، ص 151.
(18). الدرجات الرفیعه، سید علی خان، ص 427.
(19). ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 476.
(20). تاریخ ابن عدیم (جلد مربوط به امام حسین و حجر)، ص 144.
(21). ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 476.
(22). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 484.
(23). اعیان الشیعه، ج 4، ص 580.
(24). الدرجات الرفیعه، ص 428.
(25). سید محمد بحر العلوم،، من مدرسه الامام علی علیه السلام، ص 52.
(26). کنز العمال، ج 11، حدیث 30887.
(27). طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 19؛ کشف الغمه، ج 2، ص 240.
(28). ابن اثیر، کامل، ج 4، ص 244
ما یار شمائیم به کس کار نداریم
غمخوار شمائیم غم اغیار نداریم
تو رهبر مائی و همه گوش بفرمان
با حرف و حدیث دگران کار نداریم
گر کل جهان قصد تعرض بنمایند
ما نیز چو منصور ، غم دار نداریم
بنمای اشارت که آنگاه ببینی
از دادن سر در ره تو عار نداریم
ماپیر و جوان چشم به یک گوشه نگاهت
سر پیچیِ از حکم تو دلدار نداریم
احکام تو را با دل و جان کرده اطاعت
در خیل سپاهت ، بجز عمار نداریم
روزی نشود روی تو را شاد نبینیم
از شوق تو جز این دل سرشار نداریم
هرگز نشود گرد تو خالی شود از یار
ما یار شمائیم ، به کس کار نداریم
شیفته کرمانشاهی
گفت: معاون رئیس جمهور در سازمان میراث فرهنگی گفته است؛ «به من انگ میزنند که متوهم هستم اما، باز هم میگویم حکم خود را از امام زمان(عج) گرفتهام و احمدینژاد صرفاً آن را ابلاغ کرده است»!
گفتم: ایول!
گفت: ایول به چی؟!
گفتم: ایول به این همه پرروئی!... میگویند شخصی ادعای خدایی کرده بود. او را دستگیر کرده و نزد قاضی بردند. قاضی به او گفت؛ میدانی که سال گذشته یک نفر ادعای پیغمبری کرد و ما او را اعدام کردیم و یارو که خیلی پررو بود گفت؛ خیلی کار خوبی کردید جناب قاضی! چون من سال گذشته هیچ پیغمبری نفرستاده بودم!
گفت: همه نامزدهای ریاست جمهوری اعلام کرده اند که برای نامزدی خود احساس تکلیف کرده اند!
گفتم: چه احساس مسئولیت لطیف و عمیق و مردم دوستانه ای؟!
گفت: همه آنها هم می گویند به نفع هیچکس کنار نخواهند رفت!
گفتم: این هم نشانه اوج فداکاری آنهاست که نمی خواهند و حاضر نیستند وظیفه و تکلیف خود را روی دوش دیگران بگذارند!
گفت: همه آنها هم ادعا می کنند در نظرسنجی ها از بقیه نامزدها جلوتر هستند!
گفتم: این هم نشانه صداقت آنهاست که حاضر نیستند حتی یک کلمه دروغ هم بر زبان خویش جاری کنند!
گفت: مرد حسابی! چرا پرت و پلا می گویی؟! اگر راست می گویند چرا هر جا که پای ریاست در میان است احساس تکلیف می کنند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! در دوران جنگ از شخصی پرسیدند؛ چرا هنوز پایت به جبهه نرسیده، برگشتی؟ و یارو گفت؛ به من گفته بودند مملکت در خطر است ولی وقتی به جبهه رفتم متوجه شدم که جان خودم در خطر است و برگشتم تا به تکلیف واقعی خود که حفظ جان است عمل کرده باشم!
برادر رئیس جمهور گفت: با جانبداری از احمدینژاد دنیا و آخرت خود را فنا نمیکنم و ولایت را به او ترجیح میدهم.
به گزارش خبرگزاری فارس/a> از رشت، داوود احمدینژاد در جلسه پرسش و پاسخ بصیرتی «گذر از فتنه و انحراف در انتخابات 92» با بیان اینکه ارتباطی با رئیس جمهور ندارم اظهار کرد: احمدینژاد در سه نامهای که تاکنون برای بنده نوشته، مرا بیدین خوانده و این امر حجت را برایم تمام کرده است.
وی جایگاه ولایت را حق خواند و افزود: با جانبداری از احمدینژاد دنیا و آخرت خود را فنا نمیکنم و ولایت را به او ترجیح میدهم.
احمدینژاد عزت دنیا و آخرت را سربازی در رکاب ولایت دانست و تصریح کرد: جریان انحرافی به دنبال ورود به انتخابات نیست و اگر اینگونه بود قبل از فرا رسیدن انتخابات کشور را رها نمیکردند و اقتصاد را به نابودی نمیکشاندند.
برادر رئیس جمهور با اشاره به اینکه بعضی از افراد بیلیاقت و بیمصرف در نقاط کلیدی بهکار گرفته شدند، بیان کرد: استفاده از افراد ناکارآمد موجب کاهش ارزش پول ملی شده است.
وی حرکت در مسیر غرور را سبب نابودی انسان دانست و خاطرنشان کرد: تمام جریانهای سیاسی که در 34 سال گذشته در مسیر غرور قرار گرفتند، نابود شدند.
احمدینژاد انتخابات را آزمایش ملت ایران توصیف کرد و گفت: مرد از نامرد در فراز و نشیبها مشخص میشود.
*مشایی ثبات هویتی ندارد
برادر رئیس جمهور در ادامه به مشایی اشاره کرد و یادآور شد: فرد مذکور ثبات هویتی ندارد و به دنبال ورود به انتخابات ریاست جمهوری نیست زیرا میداند در انتخابات رای نمیآورد.
وی با بیان اینکه مقام معظم رهبری در نامه به رئیس جمهور مبنی بر بهکار نگرفتن مشایی در پست معاون اولی او را رد صلاحیت کرده است، اظهار کرد: شورای نگهبان برای پست بالاتر مشایی را تایید صلاحیت نمیکند و جریان انحرافی به دنبال شیطنت است.
*جریان انحرافی خالق بیبندوباری در جامعه است
احمدینژاد جریان انحرافی را خالق گرانی و بیبندوباری در جامعه معرفی کرد و افزود: بعضی از مشکلات اقتصادی ربطی به بحث ارز ندارد و در بسیاری از موارد سوء مدیریت است.
برادر رئیس جمهور در پایان با تاکید بر داشتن بصیرت در انتخاب افراد، تصریح کرد: فردی که فرمان ولایت را عقب بیندازد نمیتواند برای دیگران تعیین تکلیف کند.
گفت: مصطفی تاجزاده از درون زندان نامه ای فرستاده و ضمن حمایت از مشایی نوشته است «شورای نگهبان باید صلاحیت مشایی را تایید کند»!
گفتم: از اول هم معلوم بود که دست اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 با حلقه انحرافی در یک کاسه است.
گفت: اگر این سند و ده ها سند دیگر که پیوند آنها را نشان می دهد هم لو نمی رفت، مواضع و عملکرد آنها تردیدی باقی نمی گذاشت یک جریان بیشتر نیستند.
گفتم: یارو از این که فلان رفیقش شیره ای شده بود ناراحت شده و رفت که به برادر او خبر بدهد تا چاره ای بیندیشد. اما، وقتی که وارد خانه برادر طرف شده و مشاهده کرد هر دو برادر کنار هم نشسته و مشغول شیره کشی هستند با تعجب گفت؛
«برخلاف طبیعت و سیره
دو برادر شدند همشیره»!